جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 9:59

اتحادیه اروپا ۹۰ میلیارد یورو به اوکراین وام می‌دهد


لیلی بایر، اندرو گری و آندریاس رینکه / خبرگزاری رویترز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

رهبران اتحادیه اروپا روز جمعه تصمیم گرفتند مبلغ ۹۰ میلیارد یورو (۱۰۵ میلیارد دلار) به اوکراین وام دهند تا هزینه دفاع این کشور در برابر روسیه طی دو سال آینده تأمین شود. این تصمیم به جای استفاده از دارایی‌های مسدودشده روسیه اتخاذ شد و اختلافات بر سر طرح بی‌سابقه تأمین مالی کی‌یف با پول حاکمیتی روسیه را دور زد.

رهبران همچنین به کمیسیون اروپا مأموریت دادند تا به کار بر روی طرح موسوم به «وام غرامت» بر پایه دارایی‌های بلوکه‌شده روسیه ادامه دهد، اما این گزینه در حال حاضر غیرعملی تشخیص داده شد؛ به‌ویژه به دلیل مخالفت بلژیک که بخش عمده این دارایی‌ها در آن کشور نگهداری می‌شود.

آنتونیو کوستا، رئیس اجلاس اتحادیه اروپا، در کنفرانس خبری صبح جمعه پس از ساعت‌ها مذاکره میان رهبران در بروکسل گفت: «امروز تصمیمی برای اعطای ۹۰ میلیارد یورو به اوکراین تصویب کردیم. به‌طور فوری، این وام با پشتوانه بودجه اتحادیه اروپا ارائه خواهد شد.»

استفاده از دارایی‌های روسیه در این مرحله بیش از حد پیچیده است

ایده استقراض اتحادیه اروپا در ابتدا غیرعملی به نظر می‌رسید، زیرا نیازمند اجماع کامل بود و ویکتور اوربان، نخست‌وزیر روسیه‌دوست مجارستان، با آن مخالفت کرده بود. اما مجارستان، اسلواکی و جمهوری چک پذیرفتند این طرح پیش برود، مشروط بر آنکه بار مالی بر دوش آنها نیفتد.

رهبران اتحادیه اروپا اعلام کردند دارایی‌های روسیه به ارزش مجموع ۲۱۰ میلیارد یورو در اتحادیه اروپا همچنان مسدود خواهد ماند تا زمانی که مسکو غرامت جنگی به اوکراین بپردازد. در صورت انجام چنین اقدامی، اوکراین می‌تواند از آن پول برای بازپرداخت وام استفاده کند.

«این خبر خوبی برای اوکراین و خبر بدی برای روسیه است و همین هدف ما بود.» – صدراعظم آلمان، فریدریش مرز.

اهمیت یافتن منابع مالی برای کی‌یف بسیار بالا بود، زیرا بدون کمک مالی اتحادیه اروپا، اوکراین در سه‌ماهه دوم سال آینده با کمبود بودجه مواجه می‌شد و احتمالاً جنگ را به روسیه می‌باخت؛ امری که اتحادیه اروپا بیم دارد تهدید تجاوز روسیه علیه بلوک را نزدیک‌تر کند.

این تصمیم پس از ساعت‌ها بحث رهبران درباره جزئیات فنی وام بی‌سابقه مبتنی بر دارایی‌های مسدودشده روسیه اتخاذ شد؛ طرحی که در این مرحله بیش از حد پیچیده یا از نظر سیاسی دشوار بود.

مشکل اصلی، ارائه تضمین کافی به بلژیک – محل نگهداری ۱۸۵ میلیارد یورو از کل دارایی‌های روسیه در اروپا – در برابر خطرات مالی و حقوقی ناشی از احتمال اقدامات تلافی‌جویانه روسیه بود.

بارت دو وِور، نخست‌وزیر بلژیک، در کنفرانس خبری گفت: «سؤالات زیادی درباره وام غرامت وجود داشت، بنابراین مجبور شدیم به طرح جایگزین برویم. عقلانیت پیروز شد. اتحادیه اروپا از هرج‌ومرج و تفرقه اجتناب کرد و متحد باقی ماند.»

مجارستان ادعای پیروزی کرد

با توجه به فشار بدهی‌های سنگین بر بودجه‌های عمومی در سراسر اتحادیه اروپا، کمیسیون اروپا پیشنهاد داده بود یا از دارایی‌های روسیه برای اعطای وام به کی‌یف استفاده شود یا استقراض مشترک با پشتوانه بودجه اتحادیه انجام گیرد.

گزینه دوم به اوربان امکان داد ادعای یک پیروزی دیپلماتیک کند.

یکی از دیپلمات‌های اتحادیه اروپا گفت: «اوربان به خواسته‌اش رسید: بدون وام غرامت. و اقدام اتحادیه اروپا بدون مشارکت مجارستان، جمهوری چک و اسلواکی.»

«نمی‌توانیم شکست بخوریم»

چندین رهبر اروپایی هنگام ورود به اجلاس تأکید کردند که یافتن راه‌حلی برای تأمین مالی اوکراین و ادامه جنگ این کشور طی دو سال آینده ضروری است. آنها همچنین می‌خواستند پس از آنکه رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، هفته گذشته کشورهای اروپایی را «ضعیف» خوانده بود، قدرت و عزم اروپا را نشان دهند.

کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، گفت: «ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم شکست بخوریم.»

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، که در اجلاس حضور داشت، از اتحادیه اروپا خواست با استفاده از دارایی‌های روسیه برای تأمین منابع مالی موافقت کند؛ منابعی که به گفته او امکان ادامه جنگ را فراهم می‌کند.

او گفت: «تصمیمی که اکنون روی میز است – تصمیم برای استفاده کامل از دارایی‌های روسیه در دفاع برابر تجاوز روسیه – یکی از روشن‌ترین و از نظر اخلاقی موجه‌ترین تصمیماتی است که تاکنون می‌توان اتخاذ کرد.»



نظر شما درباره این مقاله:








پزشکیان عملاً دست‌های خود را بالا برده است!
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 18:11

چه کسی می‌تواند مشکلات فراوان ایران را حل کند؟ پزشکیان می‌گوید: من نه!

پزشکیان عملاً دست‌های خود را بالا برده است!


فرناز فصیحی و لیلی نیکونظر / نیویورک تایمز ۱۸ دسامبر ۲۰۲۵

نخستین سال ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان در ایران، از سوی بسیاری به عنوان یک «سال فاجعه‌بار» توصیف شده است. ترور متحدان و فرماندهان ارشد، حملات هوایی اسرائیل و ایالات متحده، و تخریب تأسیسات هسته‌ای، تنها بخشی از این وضعیت بوده است؛ در کنار اقتصادی که روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شود و کمبودهای پی‌درپی آب و انرژی.

اما اگر ایرانیان انتظار داشتند برای یافتن راه‌حل‌ها به رئیس‌جمهور رجوع کنند، خود او نخستین کسی است که می‌گوید زحمتش را به خود ندهند.

آقای پزشکیان در مجموعه‌ای از سخنرانی‌های عمومی که به‌طرز چشمگیری صریح و بی‌پرده بوده، گفته است ایران با مشکلاتی غیرقابل‌حل روبه‌روست و او دیگر ایده‌ای برای برطرف کردن آن‌ها ندارد.

او اوایل دسامبر در جمع دانشجویان و استادان دانشگاه گفت: «اگر کسی می‌تواند کاری بکند، بسم‌الله. من نمی‌توانم کاری انجام بدهم؛ به من فحش ندهید.»

او در جلسات با مقام‌های دولتی نیز اذعان کرده است که دولت «گیر افتاده، واقعاً بد گیر افتاده است». وی افزوده: «از روز اولی که آمدیم، بلاها یکی‌یکی نازل شده و این روند متوقف نشده است.»

پزشکیان حتی تا آنجا پیش رفته که گفته مشکلات ایران ساخته دست خود ماست — نتیجه فساد، درگیری‌های جناحی و دهه‌ها شیوه‌های هزینه‌کرد دولتی که او آن‌ها را «کارهای دیوانه‌وار» توصیف کرده — و نه تقصیر ایالات متحده یا اسرائیل.

او در چندین نشست، از جمله دیدار با دانشجویان، گفته است: «مشکل خودِ ما هستیم.»

این ماه، آقای پزشکیان به استانداران و مقام‌های محلی گفته است تصور کنند دولت مرکزی «اصلاً وجود ندارد» و «خودتان مشکلاتتان را حل کنید».

او گفته است: «چرا باید من حل‌شان کنم؟ نباید فکر کنید رئیس‌جمهور می‌تواند معجزه کند.»

ویدئوهای این سخنرانی‌ها در فضای مجازی و رسانه‌های ایرانی به‌سرعت دست‌به‌دست شده است. علی ضیا، مجری و چهره شناخته‌شده تلویزیونی، روز سه‌شنبه در ویدئویی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، گفت: «پزشکیان دولت را اداره نمی‌کند؛ دکمه خلبان خودکار را زده و رها کرده است. این احساسی است که مردم دارند.»

به گفته دو مقام ایرانی شاغل در دولت و دو عضو از جناح محافظه‌کار رقیب، برخی از متحدان و رقبای آقای پزشکیان به‌طور خصوصی از این اظهارنظرهای مداوم او ابراز نارضایتی کرده‌اند و گفته‌اند چنین سخنانی در مقطعی حساس، دولت را ضعیف و ناتوان جلوه می‌دهد. هر چهار نفر به دلیل حساسیت موضوع خواستند نامشان فاش نشود.

در ساختار سیاسی ایران، رئیس‌جمهور تا حدی بر سیاست‌های داخلی و خارجی تأثیرگذار است، اما تصمیم نهایی در همه امور کلان کشور با رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای ۸۶ ساله، است. رؤسای‌جمهور پیشین به‌ندرت به‌صراحت اذعان می‌کردند که سیستم مانع عملکرد آن‌هاست.

اما نه آقای پزشکیان. او ظاهراً هیچ ابایی ندارد از اینکه آشکارا بگوید در موضوعات بحث‌برانگیز سیاست خارجی — از جمله حل‌وفصل بن‌بست هسته‌ای با ایالات متحده — تابع نظر آیت‌الله خامنه‌ای است. او همچنین به‌طور علنی گفته است اجازه نیافته محدودیت‌ها بر شبکه‌های اجتماعی پرطرفداری چون اینستاگرام را که وعده رفع آن را داده بود، لغو کند؛ شبکه‌هایی که ایرانیان اکنون از طریق فیلترشکن به آن‌ها دسترسی دارند.

محمدعلی ابطحی، معاون رئیس‌جمهور پیشین و سیاستمدار اصلاح‌طلب، از رویکرد پزشکیان در پنهان نکردن واقعیت‌ها دفاع کرده است. او در گفت‌وگویی تلفنی گفت: «اینکه یک مقام مسئول صادقانه با مردم صحبت کند، پدیده‌ای تازه است. این کار ساده‌لوحانه نیست؛ پشت آن یک سیاست وجود دارد. او نمی‌خواهد حقیقت را پنهان کند، توقع ایجاد کند و بعد نتواند آن را برآورده سازد.»

اما محافظه‌کاران خواستار کناره‌گیری آقای پزشکیان شده‌اند. کامران غضنفری، نماینده تندروی مجلس، ماه گذشته در یک برنامه گفت‌وگوی تلویزیونی پرسید: «پس چرا رئیس‌جمهور شدید؟ قرار است مشکلات جامعه را حل کنید، نه اینکه مدام بگویید ‘این را نداریم، آن را نداریم’.»

مسعود پزشکیان، ۷۱ ساله، جراح قلب، نماینده پیشین مجلس و وزیر اسبق بهداشت، در سپتامبر ۲۰۲۴ و پس از کشته شدن رئیس‌جمهور ابراهیم رئیسی در سانحه سقوط بالگرد، به ریاست‌جمهوری رسید.

مشکلات تقریباً بلافاصله آغاز شد. در همان روز مراسم تحلیف آقای پزشکیان، اسرائیل اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس را که برای شرکت در این مراسم به تهران سفر کرده بود، ترور کرد.

در ماه ژوئن، اسرائیل به ایران حمله کرد و دو کشور وارد یک جنگ شدید ۱۲روزه شدند که در نهایت با بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران از سوی ایالات متحده و وارد آمدن خسارات جدی به آن‌ها پایان یافت. خودِ پزشکیان نیز به‌سختی از مرگ گریخت؛ زمانی که اسرائیل محل یک نشست محرمانه امنیت ملی را که او در یک پناهگاه زیرزمینی ریاست آن را بر عهده داشت، بمباران کرد.

در همین حال، تحریم‌های ایالات متحده که از سال ۲۰۱۸ و در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ با هدف قرار دادن درآمدهای نفتی و نظام بانکی ایران اعمال شد، طی سال‌ها اقتصاد کشور را به‌شدت تحلیل برده است. اکنون چشم‌انداز دستیابی به توافقی با واشنگتن که در ازای محدودیت‌هایی بر برنامه هسته‌ای، لغو تحریم‌های حیاتی و مورد نیاز ایران را به همراه داشته باشد، تیره و تار به نظر می‌رسد؛ در حالی که تهدید درگیری‌های بیشتر با اسرائیل نیز همچنان جدی است.

صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده روابط بین‌الملل چتم‌هاوس در لندن، می‌گوید: «ایران در حال حاضر فلج شده است؛ هم در داخل کشور و هم در رویارویی‌اش با ایالات متحده.»

او افزود: «اینکه پزشکیان آشکارا ناامیدی خود را بروز می‌دهد، واقعاً جالب است. او به‌طور غیرمستقیم تلاش می‌کند نقش و اختیار خود را نشان دهد و محدودیت‌ها و دست‌بندهایی را که بر او تحمیل شده، علنی کند.»

اما خانم وکیل ادامه داد: «آیا این کار مشکل را حل خواهد کرد؟ فکر نمی‌کنم.»

ایرانیان هر روز شاهد سقوط ارزش پول ملی، ریال، در برابر دلار هستند. روز چهارشنبه، هر دلار آمریکا در بازار آزاد ۱۳۰ هزار تومان معامله شد؛ رقمی بیش از دو برابر نرخ آن در زمان آغاز به کار آقای پزشکیان.

قیمت‌ها، از جمله قیمت اقلام اساسی خوراکی و مصالح ساختمانی، نیز با تطبیق بازارها به‌شدت افزایش یافته است. به عنوان نمونه، سخنگویی در ماه نوامبر به رسانه‌های دولتی گفت قیمت محصولات لبنی اخیراً سه برابر شده است. به گفته اقتصاددانان و رسانه‌های محلی، نرخ تورم در حوالی ۶۰ درصد نوسان دارد.

سهیل، مهندس ۳۸ ساله‌ای در شهر مرکزی اصفهان، که مانند برخی دیگر از ایرانیان حاضر در این گزارش به دلیل ترس از پیامدها خواست نام خانوادگی‌اش ذکر نشود، گفت: «وضعیت فاجعه‌بار است. اگر سیستم کارت‌های بانکی و انتقال الکترونیکی پول نبود، مجبور بودیم برای خرید مایحتاج روزانه کیسه‌های پول نقد با خود حمل کنیم.»

گزارشی که هفته گذشته از سوی وزارت رفاه اجتماعی ایران منتشر شد، اعلام کرد «ناامنی غذایی» در ایران از سال ۲۰۲۰ و هم‌زمان با جهش تورم رو به وخامت گذاشته است. در این گزارش آمده که هر بزرگسال ایرانی اکنون روزانه حدود ۴۰۰ کالری کمتر از حداقل میزان توصیه‌شده ۲۲۰۰ کالری دریافت می‌کند.

مهشید، معلم بازنشسته ۷۰ ساله ساکن تهران، گفت تورم او را ناچار کرده است برای گذران زندگی، طلاهایش را بفروشد و از پس‌انداز خود استفاده کند. او در گفت‌وگوی تلفنی گفت: «خرید مرغ و گوشت حالا فقط برای مناسبت‌های خیلی خاص است و به‌زودی حتی توان خرید تخم‌مرغ را هم نخواهیم داشت.»

بحران‌های حاد انرژی و آب نیز بر مشکلات افزوده و باعث قطع‌های دوره‌ای برق و آب در مناطق مسکونی، تجاری و صنعتی شده است.

امیرحسین خالقی، اقتصاددان ساکن اصفهان، در گفت‌وگویی تلفنی گفت هیچ راه‌حل کوتاه‌مدت یا در دسترسی برای حل بحران‌های متعدد و درهم‌تنیده ایران وجود ندارد. او گفت: «ما قادر به حل چالش‌های اساسی اقتصادی نیستیم، چون به یک راهبرد عمیقاً جدی نیاز داریم. بدون یک تغییر عمده در عرصه سیاست خارجی، در جبهه‌های داخلی هم به هیچ گشایشی نخواهیم رسید.»

آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران — که از آقای پزشکیان به‌عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کرده بود — روز یکشنبه در پستی در شبکه‌های اجتماعی به او هشدار داد که تورم به نقطه انفجار رسیده است: «مردم عصبانی هستند؛ ادامه حکمرانی به این شکل ممکن نیست.»

در حال حاضر، آیت‌الله خامنه‌ای حمایت خود را از رئیس‌جمهور — که سه سال دیگر از دوره ریاست‌جمهوری‌اش باقی مانده — اعلام کرده است. او ماه گذشته در سخنرانی‌ای، آقای پزشکیان را «شرافتمند» و «پرتلاش» توصیف کرد؛ سخنانی که به گفته تحلیلگران با هدف تقویت جایگاه رئیس‌جمهور و ارسال پیام به منتقدان او مبنی بر بی‌ثبات‌کننده بودن تلاش‌ها برای کنار گذاشتنش بیان شد.

آقای پزشکیان، با وجود ترسیم چشم‌اندازی تیره و ناامیدکننده، گفته است که «تا پایان خواهد ایستاد».



نظر شما درباره این مقاله:








تلاش دولت و کردهای سوریه برای نجات توافق ادغام
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 12:49

تلاش دولت و کردهای سوریه برای نجات توافق ادغام


سلیمان الخالدی، تیمور ازهری، مایا گیبیلی و جاناتان اسپایسر
خبرگزاری رویترز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های سوری، کُرد و آمریکایی در آستانه‌ی پایان سال در تلاش‌اند تا پیش از فرا رسیدن ضرب‌الاجل تعیین‌شده، نشانه‌هایی از پیشرفت در توافق متوقف‌شده‌ی ادغام نیروهای کُرد با دولت مرکزی سوریه ارائه کنند. این خبر را چند منبع آگاه از روند گفت‌وگوها به رویترز اعلام کرده‌اند.

به گفته‌ی منابع سوری، کُرد و غربی، اگرچه گفت‌وگوها طی روزهای اخیر سرعت گرفته، اما سرخوردگی از تأخیرها در حال افزایش است و برخی از منابع هشدار داده‌اند که احتمال دستیابی به یک پیشرفت چشمگیر اندک است.

پنج منبع گفته‌اند که دولت موقت سوریه پیشنهاد تازه‌ای به نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) ارائه کرده است؛ نیروهایی که کنترل شمال‌شرق کشور را در اختیار دارند.

بر اساس این پیشنهاد، دمشق آمادگی خود را برای بازسازماندهی حدود ۵۰ هزار نیروی نیروهای دموکراتیک سوریه در قالب سه لشکر اصلی و چند تیپ کوچک‌تر اعلام کرده، مشروط بر آنکه فرماندهی بخشی از نیروها به دولت مرکزی واگذار شود و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه برای استقرار یگان‌های ارتش سوریه باز شود.

تلاش برای «حفظ ظاهر» و تمدید گفت‌وگوها درباره ادغام 

هنوز روشن نیست که این طرح تا چه اندازه مورد پذیرش قرار گیرد. چند منبع گفتند بعید است توافقی جامع در لحظه‌ی آخر به دست آید و احتمالاً مذاکرات بیشتری لازم خواهد بود. با این حال یکی از مقام‌های نیروهای دموکراتیک سوریه گفت: «به توافق از هر زمان دیگری نزدیک‌تریم.»

یک مقام غربی دیگر اظهار داشت که هرگونه اعلامیه احتمالی در روزهای آینده بیشتر با هدف «حفظ ظاهر»، تمدید مهلت گفت‌وگوها و حفظ ثبات در کشوری صادر خواهد شد که تنها یک سال از سقوط بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین آن، می‌گذرد و همچنان شکننده است.

به گفته‌ی اعلب منابع، آنچه در نهایت حاصل شود احتمالاً کمتر از ادغام کامل نیروهای  نیروهای دموکراتیک سوریه در ساختار ارتش و دیگر نهادهای دولتی تا پایان سال میلادی خواهد بود؛ امری که در توافق تاریخی ۱۰ مارس بین دو طرف پیش‌بینی شده بود.

شکست در ترمیم عمیق‌ترین شکاف باقی‌مانده درون سوریه می‌تواند خطر درگیری مسلحانه‌ای را به همراه داشته باشد که روند خروج کشور از ۱۴ سال جنگ را مختل و احتمالا ترکیه را نیز وارد میدان کند؛ کشوری که بارها تهدید به عملیات نظامی علیه نیروهای کُرد کرده و آن‌ها را تروریست می‌داند.

هر دو طرف یکدیگر را به کارشکنی و سوءنیت متهم کرده‌اند. نیروهای دموکراتیک سوریه تمایلی به واگذاری خودمختاری به دست‌آمده طی جنگ ندارند؛ خودمختاری‌ای که پس از تبدیل شدن به اصلی‌ترین متحد آمریکا در نبرد علیه داعش و کنترل زندان‌های مربوط به اعضای آن و مناطق نفت‌خیز حاصل شد.

به گفته‌ی چند منبع، ایالات متحده که از احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، حمایت می‌کند و خواستار کمک بین‌المللی به دولت موقت اوست، میانجی‌گری میان نیروهای دموکراتیک سوریه و دمشق را بر عهده داشته، پیام‌ها را میان دو طرف رد و بدل کرده و برای دستیابی به توافق تلاش می‌کند.

یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت تام باراک، سفیر این کشور در ترکیه و فرستاده ویژه در امور سوریه، به پشتیبانی از گفت‌وگوهای دمشق و نیروهای دموکراتیک سوریه ادامه می‌دهد و هدف از این تلاش‌ها، حفظ روند حرکت به سوی ادغام نیروهاست.

واکنش ترکیه و موضع نیروهای کُرد

پس از آنکه دور بزرگ گفت‌وگوها در تابستان گذشته نتیجه‌ای نداد، تنش‌ها بالا گرفته و درگیری‌های پراکنده در چند جبهه‌ی شمالی تکرار شده است.

نیروهای دموکراتیک سوریه که در سال ۲۰۱۹ داعش را شکست دادند، کنترل بیشتر مناطق شمال‌شرق را در اختیار دارند؛ مناطقی که عمده‌ی نفت و گندم سوریه در آن تولید می‌شود.

رهبران این نیروها اعلام کردند که به دهه‌ها سرکوب علیه اقلیت کُرد پایان داده‌اند، اما نارضایتی در میان جمعیت عمدتاً عرب‌منطقه در حال افزایش است، به‌ویژه نسبت به خدمت اجباری جوانان در صفوف نیروهای نیروهای دموکراتیک سوریه.

یک مقام سوری گفت مهلت تعیین‌شده برای ادغام تا پایان سال قطعی است و تنها در صورتی تمدید خواهد شد که  نیروهای دموکراتیک سوریه «اقدامات غیرقابل بازگشت» در مسیر ادغام انجام دهد.

هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، روز پنج‌شنبه اعلام کرد که کشورش نمی‌خواهد به اقدام نظامی متوسل شود، اما هشدار داد که «صبر آنکارا در برابر  نیروهای دموکراتیک سوریه رو به پایان است».

مقام‌های کُرد اهمیت چندانی برای ضرب‌الاجل قائل نیستند و می‌گویند متعهد به پیشبرد گفت‌وگو برای دستیابی به ادغامی عادلانه هستند. سیهانک دیبو، از مسئولان اداره خودگردان شمال و شرق سوریه، گفت: «مطمئن‌ترین تضمین برای تداوم اعتبار توافق در محتوای آن نهفته است، نه در جدول زمانی آن.» او افزود تحقق کامل مفاد توافق ممکن است تا میانه‌ی سال ۲۰۲۶ زمان ببرد.

نیروهای دموکراتیک سوریه در ماه اکتبر پیشنهاد داده بود که ساختار خود را در قالب سه منطقه جغرافیایی و چند تیپ سازماندهی مجدد کند. هنوز مشخص نیست این امتیاز که در پیشنهاد اخیر دمشق نیز آمده، برای واگذاری کنترل سرزمینی از سوی نیروهای دموکراتیک سوریه کافی هست یا خیر.

عبدالکریم عمر، نماینده اداره خودگردان شمال‌شرق سوریه در دمشق، گفت این پیشنهاد که هنوز منتشر نشده، شامل «جزئیات لجستیکی و اداری» است که می‌تواند موجب اختلاف و تأخیر در توافق شود.

یک مقام ارشد سوری نیز به رویترز گفت: پاسخ دمشق «دارای درجه‌ای از انعطاف است که می‌تواند به دستیابی به توافقی برای اجرای مفاد توافق مارس کمک کند».



نظر شما درباره این مقاله:








روشنفکر، وجدان بیدار جامعه
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 11:28

روشنفکر، وجدان بیدار جامعه


محمد عثمانی

بازاندیشی سخنان انتقادی حاتم قادری، بحران وجدان عمومی و شعور ملی

مقدمه:
حاتم قادری، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس که این روزها با شرکت در برنامه‌های گفتگویی مجازی با اندیشمندان، روشنفکران، کنش‌گران سیاسی اپوزیسیون و مصاحبه‌های اختصاصی، در قامت یک منتقد، زوایای از ناخودآگاهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ما ایرانیان را به تصویر بکشد. این استاد نام آشنای در میان طیف‌های گوناگون دانشگاهی و جامعه مدنی به شخصیت آرام، متفکر با حُسن نیت شناخته می‌شود. ارتباطات او در چارچوب مناسبات دانشگاهی، چهره‌ روشنفکر آکادمیک او را برجسته ساخته است. این موقعیت علمی در بعد از بازنشستگی از فعالیت متداول دانشگاهی گسترش یافته و حوزه عمومی را در بر گرفته است. از این زاویه، قادری با برجسته‌سازی رویکرد انتقادی نهفته در منش روشنفکری به آیینه تمام نمای انعکاس ناخودآگاهی ایرانی تبدیل شد. این جایگاه روشنفکری و رویکردهای انتقادی، امری غیرعادی در جامعه ایرانی است. به خصوص در ادوار بعد از انقلاب ۱۳۵۷ش، به دلیل همسازی انگاره‌های دینی و سیاسی، عرصه عرفی و عمومی از نقد تهی شد؛ زیرا نقد در مواجه با ایدئولوژی حاکم که خود را به اصول قدسی-سازی شده استوار می‌کرد، سخت و گران تلقی می‌شد.

در این چارچوب دامنه قدسی‌سازی قدرت، حدی مشخص نداشت؛ زیرا در هر جا که قرار می‌گرفتید و از موضع اصلاح‌گرایانه به نقد می-پرداختید، در تصور ایدئولوژیک و غیریت‌سازی نهادینه در آن، به دشمنی و عناد متهم می‌شدید. این امر به مرور زمان به عادت‌واره رفتاری ایرانی تبدیل شد که همواره میل به تعریف، تمجید و تأیید دارد. حال در شرایطی که کشور با بحران‌های گوناگون روبرو شده؛ اهمیت نقد برای پیدا کردن منفذی برای رهایی از بحران ضرورت یافته است. با این وجود اکنون مواجه انتقادی، خاطر بسیاری را مکدر و آزرده می‌کند. در این نوشتار تلاش می‌کنم با توضیح چیستی روشنفکری و ویژگی‌های آن، ضرورت نگاه انتقادی چون حاتم قادری برای در و فهم موقعیت بحران و اندیشیدن در گذاری خودآگاهانه از بحران، امری ضروری و بایسته دانسته شود. در این‌جا لازم به به تأکید است که نقد رویکردی مصلحانه و خودآگاهی بخش است که با توهین، تحقیر و تخفیف بسیار متفاوت است. روشنفکر در مدار خودآگاهی به نقد در حوزه‌های گوناگون می‌پردازد.

روشنفکر و ویژگی‌هایش

برای فهم شخصیت روشنفکر و کنش علمی و اجتماعی او باید در ابتدا از کارکرد اجتماعی او در یک جامعه باید سخن گفت. در این زمینه ایمانوئل کانت در رساله «روشنگری چیست؟» (Was ist Aufklärung) به بهترین وجه ممکن از کارکرد روشنفکری که همانا روشنگری است، پرده برمی‌دارد. وی در این زمینه می-گوید:

    روشنگری، خروج انسان از نابالغیِ خودخواسته خویش است. نابالغی، ناتوانی در به‌کارگیری فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی زمانی خودخواسته است که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود عزم و شجاعت در به‌کارگیری آن، بدون راهنمایی دیگری باشد. دلیر باش در به‌کارگیری فهم خویش! این است شعار روشنگری.

اگر روشنفکر را عامل اصلی روشنگری در یک جامعه بدانیم؛ باید او توانایی و امکان هدایت جامعه از موقعیت متصلب سنت به سمت دنیای نوگرایانه را داشته باشد. سنت عبارت از یک زیست فرو رفته در باورهای ناپرسنده، نااندیشیده و غیرقابل تفکر در حوزه‌های گوناگون است. فرآیندی که در انگاره‌های ایمانی، اطاعت و پذیرش را در جامعه نهادینه می‌سازد. در این وضعیت، کسی را یارای مقابله از موضع رهیافت پرسشی برای دانایی از امور قدسی ایمانی را نخواهد داشت و تنها باید به روایت و پاسخ نهاد رسمی ایدئولوژیک ایمان باورمند داشت. حال با توجه به پاسخ کانت در توضیح چیستی روشنگری از شجاعت آغاز و به پاسخی خلاف آمد روایت رسمی منتهی می‌شود. حال برای رسیده به این وضعیت خودآگاهی اجتماعی و خروج از کودک‌سانی( اصطلاح حاتم قادری) یا نابالغی(اصطلاح کانت) فرد باید از چه ویژگی‌هایی و یا مشخصه‌هایی برخوردار باشد:

۱. استقلال فکری
روشنفکر تابع قدرت، ایدئولوژی مسلط، حزب، مذهب رسمی یا منافع اقتصادی نیست. او می‌کوشد خود بیندیشد و داوری‌اش را حتی در برابر جریان غالب حفظ کند.

۲. شجاعت اخلاقی
روشنفکر هزینه اندیشیدن را می‌شناسد و از آن نمی‌گریزد. او آماده است در برابر سرکوب، طرد اجتماعی یا تخریب حیثیت بایستد، بی‌آنکه ادعای قهرمان‌بودن داشته باشد.

۳. حساسیت نسبت به قدرت
روشنفکر همواره نسبت به مکانیسم‌های پنهان و آشکار قدرت هشیار است؛ می‌پرسد «چه کسی سود می‌برد؟» و «چه صدایی حذف شده است؟».

۴. تعهد به حقیقت، نه مصلحت
او حقیقت را فدای مصلحت سیاسی، محبوبیت اجتماعی یا امنیت شخصی نمی‌کند؛ هرچند می‌داند حقیقت همیشه ساده، کامل یا مطلق نیست. در این مدار روشنفکر در جستجوی حقیقت، در افق گفتگو با نخبگان و اندیشمندان، فرآیند برسازی حقیقت را هموار می-سازد.

۵. نقد ایدئولوژی
روشنفکر نه مبلغ ایدئولوژی است و نه اسیر آن. حتی نسبت به ایدئولوژی‌ای که خود به آن نزدیک است، موضع انتقادی دارد.

۶. پیوند نظر و واقعیت اجتماعی
اندیشه روشنفکر از متن جامعه می‌آید و به جامعه بازمی‌گردد. او در برج عاج باقی نمی‌ماند و از رنج‌های واقعی انسان‌ها گسست ندارد.

۷. مسئولیت زبانی
روشنفکر زبان را ابزار قدرت می‌داند؛ از تحریف، شعارزدگی و ابهام‌سازی عامدانه پرهیز می‌کند و می‌کوشد شفاف سخن بگوید.

۸. مقاومت در برابر ابتذال
او در برابر ساده‌سازی‌های عوام‌پسند، هیجان‌سازی رسانه‌ای و مصرفی‌شدن اندیشه مقاومت می‌کند، حتی اگر به انزوا بیانجامد.

در این نگاه روشنفکر نه «واعظ اخلاق» است، نه «کارشناس رسمی قدرت»، و نه «سلبریتی فرهنگی». روشنفکر  کسی است که میان حقیقت و قدرت فاصله می‌گذارد و حاضر است بهای این فاصله را بپردازد. از دیدگاه ادوارد سعید، روشنفکر نه یک «متخصص آرام» بلکه یک کنشگر انتقادیِ ناآرام است؛ کسی که آگاهانه در موقعیتِ تعارض با قدرت می‌ایستد. بر پایه کتاب «بازنمایی‌های روشنفکر» (Representations of the Intellectual) می‌توان ویژگی‌های روشنفکر از دید او را چنین برشمرد:

۱. گفتن حقیقت به قدرت (Speaking Truth to Power)
محوری‌ترین ویژگی روشنفکر نزد سعید است. روشنفکر وظیفه دارد بی‌واسطه، علنی و بی‌ملاحظه، دروغ، سرکوب و ریاکاری قدرت را افشا کند؛ حتی وقتی این کار هزینه‌زا است.

۲. تبعید یا حاشیه‌بودن
روشنفکرِ اصیل به‌طور معمول در وضعیت حاشیه‌ای قرار دارد: تبعید فیزیکی، تبعید فرهنگی یا بیگانگی اجتماعی. این فاصله امکان نقد را فراهم می‌کند و مانع همدستی با قدرت می‌شود.

۳. استقلال از نهادها
سعید نسبت به دانشگاه، رسانه، دولت و بنیادهای رسمی بدبین است. روشنفکر نباید به کارمند اندیشه بدل شود یا صدایش را با منافع نهادی تنظیم کند.

۴. مخالفت با تخصص‌گراییِ محدود
روشنفکر فقط «کارشناس فنی» نیست. او فراتر از رشته خود سخن می‌گوید و مسائل انسانی، اخلاقی و سیاسی را به زبان عمومی طرح می‌کند.

۵. موضع‌گیری اخلاقی
بی‌طرفی خنثی نزد سعید یک توهم است. روشنفکر باید جانب عدالت، رنج‌دیدگان و بی‌صداها را بگیرد، نه جانب تعادل صوری.

۶. افشای روایت‌های مسلط
روشنفکر وظیفه دارد روایت‌های رسمی، ملی‌گرایانه یا امپریالیستی را به چالش بکشد و نشان دهد چگونه دانش به ابزار سلطه بدل می‌شود.

۷. مقاومت در برابر جذب‌شدن
قدرت می‌کوشد روشنفکر را با شهرت، بودجه، جایگاه یا امنیت جذب کند. روشنفکرِ واقعی در برابر این وسوسه همدستی مقاومت می‌کند.

۸. زبان روشن و غیرنخبه‌گرایانه
سعید با زبان مبهم و آکادمیکِ منزوی مخالف است. روشنفکر باید واضح، قابل‌فهم و عمومی سخن بگوید، بی‌آنکه سطح اندیشه را فروبکاهد.

در اندیشه ادوارد سعید، روشنفکر: نه حافظ نظم موجود است، نه تکنوکراتِ بی‌طرف، و نه مفسر بی‌خطر فرهنگ؛ بلکه صدای مزاحم، افشاگر و اخلاقی جامعه است. حال اگر در مدار افق معنایی سعید به انگاره شجاعتِ به‌کارگیری عقل (Autonomy of Reason)، ویژگی خاص نزد کانت بیفزاییم، خودآیینی عقل(عقل خود بنیاد) و جسارت اندیشیدن امکان خروج از «نابالغیِ خودخواسته» در چارچوب سنت امکان‌پذیر می‌شود.

اگر اندیشمندان یک جامعه، جسارت پرسیدن و به چالش‌کشیدن باورهای قدسی و ایمانی را پیدا کنند و بدون قیم فکری شروع به ‌اندیشیدن کنند، و عقل خود را به‌طور علنی (استفاده عمومی از عقل) به کار می‌گیرند، در فرآیند عبور خودآگاهانه و متکی بر خود آیینی عقل از سنت قرار می‌گیرند. روشنفکرِ کانتی بیش از آن‌که سیاسی باشد، اخلاقی ـ عقلانی است؛ یعنی نقطه مرکزی او «جرأت اندیشیدن» است، نه سازماندهی یا مبارزه. این تلقی از روشنفکر سازمانده و مبارز را در ایده گرامشی می‌توان یافت. او پیوند اندیشه و طبقه (Organic Intellectual) را مطرح می‌سازد.

ویژگی خاص  روشنفکر گرامشی، روشنفکر ارگانیک و مبارزه‌‌ی هژمونیک است. او روشنفکر را جدا از ساختارهای اجتماعی نمی‌بیند؛ بلکه در پیوند با طبقات اجتماعی و قدرت هژمونیک تعریف می‌کند.روشنفکر نزد او، تولیدکننده و سازمان‌دهنده معناست و در ساخت یا شکستن هژمونی نقش فعال دارد و از دل یک طبقه برمی‌خیزد، نه بیرون از آن. روشنفکر گرامشی کنشگر سیاسی ـ اجتماعی سازمان‌دهنده است، نه صرف منتقد منزوی.

این تصور چند‌گانه از روشنفکر را باید با نگاه میشل فوکو تکمیل کرد که روشنفکر را افشاگر رژیم‌های حقیقت (Critique of Power/Knowledge) می‌خواند. ویژگی خاص روشنفکر فوکو در نقد پیوند دانش و قدرت مطرح می‌شود. فوکو با مفهوم روشنفکر «جهان‌شمول» مخالفت می‌کند و به‌جای آن از، روشنفکر خاص (Specific Intellectual) سخن می‌گوید.

روشنفکر نزد فوکو، در میدان‌های مشخص (پزشکی، زندان، آموزش، جنسیت…) مداخله می‌کند و نشان می‌دهد چگونه «حقیقت» تولید و کنترل می‌شود. نقش روشنفکر، افشاگری سازوکارهای قدرت، نه رهبری اخلاقی جامعه است. روشنفکر فوکویی کاوشگر میکروقدرت‌هاست، نه سخنگوی وجدان کلی بشر.

جدول جمع‌بندی مقایسه‌ای
متفکر ویژگی خاص روشنفکر محور اصلی
کانت شجاعت عقل خودآیین اخلاق و عقلانیت
گرامشی سازمان‌دهنده هژمونی سیاست و طبقه
فوکو افشاگر قدرت/دانش دانش و سلطه

حال با توجه به نگاه به روشنفکر از ایده‌های گوناگون باید اظهار داشت که کانت، روشنفکر را از قیمومت می‌رهاند. گرامشی او را به میدان مبارزه اجتماعی می‌کشاند و در نهایت فوکو او را از توهم حقیقت ناب و بی‌طرفی نجات می‌دهد. از این رهیافت حاتم قادری را با توجه به رویکرد انتقادی که نسبت به عرصه‌های گوناگون فکری و فرهنگی ایران در کدام تعریف و موقعیت روشنفکری می‌توان قرار داد.

حاتم قادری، وجدان بیدار و آگاه ایرانی

مسلمانان از نیمه دوم قرن چهارم در مسیر افولی قرار گرفتند که تا زمانه ما امتداد یافته است. انحطاط یا افول مفهومی در چارچوب اندیشه مسلمانان قابل فهم است. پاره‌ای از اندیشمندان با تأکید بر داده‌های تاریخی یا منابع نگاشته شده در اداوار مختلف تاریخ مسلمانان بعد از قرن پنجم را دلالتی بر بی‌پایگی این مفهوم دانسته‌اند؛ اما تأکید بر این امر که انحطاط مفهومی اندیشه‌ است، ناشی از ناکامی فکری مسلمانان در پیش‌برد اندیشه‌ای جامعه به سمت تعالی و تکامل زیستی بوده است. برای درک موضوع باید توجه داشت که اندیشمندان مسلمان از قرن پنچم در مسیر امتداد فکری و تکامل آن نبودند؛ بلکه با بازگشت به گذشته و میراث باقی از آن، در صدد توجیه دشواره‌ها و مسائل جوامع مسلمانان و مسلمانی با تکیه بر گذشته بودند. از این جهت این نقطه آغاز فرآیند انحطاط بود.

به طور مثال در عرصه فلسفه سیاسی در جهان اسلام، فارابی با توجه به بحران خلافت، تلاش کرد از موضع فلسفه و اندیشیدن عقلایی، راهی برای خروج از این بحران را برای مسلمانان عرضه سازد. مسیری که با فارابی آغاز شد، توسط بعدی‌ها ادامه نیافت. آنان یا جا در پای خود فارابی گذاشتند یا با سلطه عقل شهودی بر عقل مادی متناسب با زیست انسانی، فلسفه فارابی را در نقطه آغاز خود به پایان رسانیدند. براین اساس با فربه شدن امر متافیزیکی در قالب دانش‌هایی چون فقه و قدسی‌سازی سنت، امکان اندیشیدن روبه امتناع گذاشت.

این فرآیند تاریخی در مواجه با دنیای غرب و آموزه‌های دنیای مدرن در مسیر چالش میان و سنت ادامه یافت. سنت قدسی شده، فربه و ملتزم به گذشته در مواجه با امر جدید، امکان فهم سنت برای عبور به دنیای جدید صورت نگرفت. این وضعیت مسلمانان به طور عام و ایران به طور خاص را در شرایط تعلیق قرار داد. تعلیق، امکان طرح پرسش بنیادین متناسب با افق-معنایی را ناممکن می‌کند؛ در عین‌حال نخبگان، دنیای جدید را به جامعه وابسته به سنت معرفی می‌کنند و می‌کوشند تا صورتی از مدرنیسم را جلوه دهند.

در کنار مدرنیسم، زوایای فکری دنیای مدرن نیز برای نخبگان و اندیشمندان ایرانی شناخته شده است؛ اما با این اندوخته شناختی، امکان مواجه پرسش‌مند و انتقادی با سنت را ندارند. این عدم امکان، ناشی از عدم شناخت سنت از یک‌سو و یا فریفتگی به مدرنیته و در اندیشه انقطاع با سنت را در ذهن می‌پرورانند. از این جهت با سقوط خلافت در جهان اسلام و برآمدن مشروطیت در ایران، وضعیت آستانگی، به مثابه ایستادن در نقطه عدم التزام به سنت و عدم مدرن شدن قرار گرفتیم. عدم التزام به سنت نه به معنای گسست از آن؛ بلکه به معنای هیچ تعهد فکری به ظواهر سنت و التزامات فکری در میان ایرانیان در وجه غالب وجود ندارد؛ اما در عین حال در بنیان‌های برسازنده خیال‌اندیشی یا ذهنیت عمومی، اصول فکری و فرهنگی سنت در قالب اعتقادات و رفتارها متناقض بازنمایی می‌شود. این وضعیت، شرایط رفتاری دورویی، دروغگویی، فردگرایی کاذب، ظاهرگرایایی و کیش شخصیت و بسیاری مسائل دیگر را وجود آورده است.

در این شرایط ایران با حکومت ج.ا که خود را بیش از آن‌که متعهد به ایران و انسان ایرانی بداند با نگرش ایدئولوژیک دینی بر وضعیت انحطاط فزونی بخشیده است. امری که در گفتار حاتم قادری به مثابه هشدار به فروپاشی اجتماعی نمایان می-شود. حاتم قادری را می‌توان با تعریف روشنفکر کانتی و ادوارد سعید مورد بازشناسی و فهم قرار داد. اگر به ویژگی-های روشنفکر از دید کانت و ادوارد سعید که در فقره فوق به توضیح آن پرداختیم توجه کنیم؛ او در دو مقطع حضور در دانشگاه و ارتباط با دانشجویان و در دوران بازنشستگی از فعالیت آکادمیک و قرار گرفتن در حوزه عمومی، به مثابه آیینه تمام نمای انعکاس دهنده خود self انسان ایرانی در شرایط انحطاط عمل کرده است. نقدهای او به ساختار ج.ا از یک سو و به جامعه و کنش‌گران عرصه عمومی از هواداران ج.ا، اپوزیسیون داخلی و خارجی و جامعه ایرانی، از موضع خودآگاهی بخشی به شرایط انحطاط و بنیان‌های ذهنی برسازنده واقعیت بوده است. تلاشی برای آگاه سازی جهت خروج از انحطاط با خودآگاهی اجتماعی است.
جامعه ایرانی در این دو سده، تلاش‌ها و کوشش‌های فراوانی جهت غلبه بر شرایط باز تولید انحطاط و نمادهای آن از استبداد، قدسی‌سازی و گذشته‌گرایی و...صورت داده است؛ اما در هر گام برای عبور به جلو و تقدم به باز تولید گذشته و نمودهای آن در قالب‌های مختلف همت گمارده است. از پیروزی مشروطیت به استبداد صغیر، از قاجاریه به پهلوی، از شهویور ۱۳۲۰ به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۸ تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی و ظهور ولایت فقیه همه م همه باز تولید استبداد در بستر خطاهای مکرر و استمرار گذشته در قالب صور مختلف و مفاهیم گوناگون بوده است.

حال حاتم قادری از موضع روشنفکری منتقد، شجاع و متعهد به عقل خود آیین(عقل خودبنیاد)، اخلاق و عقلانیت به خودآگاهی بخشی اجتماعی همت می‌گمارد. نقدهای صریح و روشن او از موضع روشنفگر خودآگاه، وجدان گذشته‌گرا، قدسی‌ساز، منفعل و سرگشته نخبگان، کنش‌گران عرصه عمومی و جامعه غوطه‌ور در نهلیسیم ناشی از شرایط در آستانگی را سخت می‌آزاد؛ اما این آزردگی، خود مقدمه‌ای برای بیداری و آگاهی از وضعیت در حال تکرار و مستمر است. در این مسیر قادری با علم به تاریخ ایران و تحولات آن و از موضع یک متخصص فلسفه سیاسی در بین کنش ذهنی و عینی در جولان است. این بدان معنا است که او به تنهایی هم به نقد بنیان‌های فکری و ذهنی برسازنده مخیال دینی و اجتماعی ایرانیان می‌پردازد و همزمان به عرصه عمومی و واقعیت اجتماعی و شرایط ناشی از عقلانیت فرو رفته در انحطاط می‌پردازد. بار سنگینی که التزام جمعی از نخبگان و روشنفکران را می‌طلبد در کوشش فکری و تحلیلی قادری می‌توان دید.

او از یک جهت در گفتگوها و مناظره‌های با حاملان سنت متصلب، نقاط حساس شکل‌دهنده ذهنیت گذشته‌گرا و نمودهای عینی آن در قدسی‌سازی‌های کاذب، باز تولید استبداد و پدرسالاری که امکان اندیشیدن و طرح پرسش‌های بنیانی را از نخبگان گرفته را مورد نقد و توضیح قرار می‌دهد. از جهت دیگر در گفتگو‌ها با کنش‌گران عرصه عمومی و فعالان حوزه جامعه مدنی شرایط منتهی به انفعال و عدم توانایی در اندازی امر نو را به آنان گوشزد و نشان می‌دهد. مناظره صورت گرفته با افرادی چون حسن انصاری تا هادی صادقی در بستر طرح پرسش‌های اساسی از بنیان‌های شکل دهنده عقل شهودی در چارچوب سنت صورت می‌گیرد.

این تلاش فکری لازمه پالایش سنت و بازشناسی مؤلفه‌های شکل‌دهنده استبداد و پدرسالاری است. امری که مقدمه خودآگاهی جهت برسازی امر نو در دنیای مدرن خواهد بود. اما مناظره‌های با کنش‌گران عرصه عمومی در طیف‌های مختلف آن، ناشی از شرایط بحران در قدرت حاکم و عزم عمومی به تغییر صورت می‌گیرد. در این شرایط، جامعه با انتقادهایی که قادری در گفتگوها و مناظره‌های سیاسی به مثابه چراغ روشن می‌کند، باید ره تعالی و تکامل و خروج از دگماتیسم گذشته‌گرایی را مدنظر قرار دهد. رجوع به گذشته و باز تولید آن به عنوان فرو غلطیدن در بنیان‌های فکری و عقلانی شهودی تجربه شده است. در این روند، جامعه ایران راهی به رهایی، دموکراسی و حقوق بشر و توسعه همه جانبه نخواهد رسید. باز تولید گذشته، همان‌گونه که حاتم قادری می‌گوید ناشی از زیست ولایی انسان ایرانی است.

زیست ولایی، صورتی از زیست که فرآیند تعقل و طرح مسائل را انسان با استعفای از آن به شخصی که تداعی کننده امر متعالی و حیانی است، تفویض می‌کند. این امر در تاریخ گذشته ایرانی از دال مرکزی شاهنشاه به مثابه شخصی که در گیتی نماد و تالی تلو اهورامزدا است، آغاز تا مفهوم امام ، سلطان و ولایت فقیه استمرار می‌یابد. نقد حاتم قادری به بنیان‌های شکل‌دهنده مخیال ایرانی برای ایجاد بستر خروج به زیست عقلایی قائم به عقل خودآیین است.

قادری در گفتگوی اخیر با استودیو پات شماره 31 ، واضح-ترین انتقادهای خود را معطوف لایه‌های مختلف کنش‌گران سیاسی و جامعه ایرانی صورت داد. او عدم وجود شعور ملی را مهم‌ترین مؤلفه شرایط منحط امروز ایران تلقی می‌کند. شعور ملی یا خودآگاهی ملی، خرد معطوف به عمل  در چارچوب هویت جمعی و ملی است. حال اگر در بستر کنش سیاسی برای تغییر، افرادی یا گروهی در مسیر خروج از منافع ملی عمل می‌کنند یا منافع شخصی و گروهی را بر امر ملی ترجیح می‌دهند، ناشی از استمرار در زیست ولایی و عقب‌ماندگی فکری و فرهنگی رفتار می‌کنند.(دریافت نویسنده از گفتار حاتم قادری در مصاحبه است)

همچنین در جامعه‌ای که فردگرایی منحط معطوف به غلبه منفعت فردی بر منافع عمومی در بستر زیست اجتماعی که موجب سختی و مشقت به دیگران می‌شود، دروغ‌گویی، دورویی و هزار صفت نمود یافت در رفتار فردی و جمعی که زمینه اتمیزه شدن جامعه می‌شود؛ ناشی از فقدان یک شعور ملی است. نبود شعور ملی و خودآگاهی به امر ملی، مهم‌ترین مؤلفه‌ است که ساختار استبدادی برای غلبه بر بحران‌ها و تقویت استبداد و سرکوب اعتراض‌ها از آن بهره می‌برد.

نتیجه‌گیری:
حاتم قادری، آیینه تمام‌نمای وجدان ایرانی را در نقدهایش انعکاس می‌دهد. او به مثابه یک روشنفکر متعهد به ایران و ایرانی در چارچوب امر ملی، جرأت طرح پرسش در حوزه‌های نااندیشیده شده و یا حتی ممنوع از تفکر را نشان داده است. این جرأت معطوف به شجاعت، بایسته برای زدودن لایه‌های متراکم و متصلب سنت و بنیان‌های ذهنی شکل‌دهنده رفتار عینی در چارچوب زیست ولایی است. همچنین این کوشش پرسشی و انتقادی، زمینه خروج از کودک‌سانی یا به قول کانت نابالغی فکری را مهیا می‌کند. جرأت طرح پرسش و مواجه با سنت، اصل بنیادین روشنفکری که در کنش فکری حاتم قادری مشهود است.

از این جهت، قادری که در مقام یک روشنفکر آکادمیک به پژوهش و نگارش مشغول است از جُبه دانشگاهی خارج و با بهره‌گیری از فضای مجازی، جامعه‌ای در وضعیت حداقل مطالعه است را با سخن و گفتار به خودآگاهی، تفکر، پرسش و مواجه با خود و خویشتن خویش دعوت می‌کند. سخنان حاتم قادری را نباید به صورت کنش سیاسی یا در موضع اپوزیسیون قرار داد. او روشنفکری خودآگاه از بنیان‌های فکری و فرهنگی ایرانی و دانا به دنیای مدرن است. در این میانه با توجه به نقطه عزیمت او ایران و امر ملی به خودآگاهی اجتماعی برای گذار مسالمت‌آمیز و غایتمند به سوی تعالی و تکامل را به جامعه ایرانی نشان می‌دهد. از این رو توجه به سخنان او، می‌تواند زمینه ارتقای شعور و خودآگاهی ملی در ایران شود.

 



نظر شما درباره این مقاله:








اسرائیل یک شهروند روس را به جاسوسی برای ایران متهم کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:51

اسرائیل یک شهروند روس را به جاسوسی برای ایران متهم کرد




نظر شما درباره این مقاله:








۸۰ درصد ایرانی‌ها زیر خط فقر جهانی‌اند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:07

۸۰ درصد ایرانی‌ها زیر خط فقر جهانی‌اند


نمودار‌های تازه صندوق بین‌المللی پول پرده از واقعیتی تلخ برمی‌دارند: ایران در سال ۲۰۲۵ در جمع سه کشوری قرار گرفته که پول ملی‌شان با بیشترین شتاب سقوط کرده است. سقوطی که به زبان ساده به معنای نابودی حدود یک‌سوم دارایی شهروندان از مسیر تورم و چاپ پول است؛ پدیده‌ای که برای مردم، چیزی جز «دزدی سیستماتیک» نیست.

رویداد۲۴ | اگر بخواهیم فاجعه اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۵ را نه با عدد و نمودار، بلکه با تجربه زیسته مردم توضیح دهیم، کافی است یک سؤال ساده بپرسیم:
اگر ابتدای سال، ارزش پس‌انداز شما معادل ۱۰۰ دلار بود، امروز چه چیزی از آن باقی مانده است؟

پاسخ برای شهروند ایرانی تکان‌دهنده است: ۶۹ دلار.

سال ۲۰۲۵، سال هم‌زمانی بحران‌ها بود: بازگشت فشار حداکثری، جنگ کوتاه اما پرهزینه، فعال شدن مکانیسم ماشه، فروپاشی بازار ارز، هجوم به طلا و رمزارز، محو طبقه متوسط و گسترش فقر مطلق. آنچه در ادامه می‌خوانید، روایت عددی و انسانیِ همین فروپاشی است؛ روایتی از اقتصادی که دیگر حتی توان حفظ ارزش دسترنج مردمش را ندارد.

صندوق بین المللی پول درباره اقتصاد ایران چه می‌گوید؟

نمودار پیش‌رو بر اساس داده‌های صندوق بین‌المللی پول ترسیم شده است و کشور‌هایی را به تصویر می‌کشد که پول ملی‌شان با بیشترین شتاب در مسیر سقوط قرار دارد. در میان اقتصاد‌های رو به زوال جهان، ایران در رتبه سوم این جدول جای گرفته است.

معنای این جایگاه و این آمار، روشن و واضح است و بدان معناست که نزدیک به یک‌سوم از اموال شهروندان، از طریق سازوکار تورم و چاپ اسکناس بدون پشتوانه، دود شده و به هوا رفته است. در اقتصاد این پدیده را «مالیات تورمی» می‌نامد؛ اما این پدیده برای شهروندی که رنج بحران‌های اقتصادی را بر گرده دارد و هر سال و هر ماه در حال فقیرتر شدن است، نامی بسیار دقیقتر و گویا‌تر دارد: «دزدی». بله، در طی یک سال گذشته، دولت حدود ۳۱ درصد از دارایی‌های شهروندان ایرانی را دزدیده است.

برای درک ابعاد فاجعه، باید ذهنمان را از قید آمار‌های انتزاعی رها کنیم و به مفهوم بنیادین «قدرت خرید» بازگردیم؛ مفهومی که هر روز در زندگی روزمره خود حسش می‌کنیم. نمودار مورد بحث بر پایه یک سناریوی ساده، اما دردناک استوار است: اگر شهروندی در آغاز سال ۲۰۲۵ معادل صد دلار از پول ملی خود را در گاوصندوقی حبس کرده باشد، اکنون که در آخرین روز‌های دسامبر هستیم، چه میزان از ارزش واقعی آن باقی مانده است؟ پاسخ شهروند ایرانی اسف‌بار است: ۶۹ دلار.

این عدد، یعنی ۳۱ درصد از دارایی‌های هر شهروند ایرانی تنها به واسطه مکانیسم بی‌رحم تورم، نابود شده است. اما چرا این عدد انقدر ترسناک است؟ اینکه از میان بیش از دویست کشور جهان، ایران رتبه سوم را دارد. از کشور‌های دیگری که در لیست حضور دارند، ونزوئلا با حفظ تنها ۱۵ دلار، همچنان نماد کلاسیک فروپاشی دولت و اقتصاد است.

اما شوک اصلی آنجاست که می‌بینیم سودان با ۶۷ دلار و یمن با ۷۶ دلار_ دو کشوری که سال‌هاست درگیر جنگ‌های داخلی تمام‌عیار، قحطی و تجزیه سرزمینی هستند_ عملکردی مشابه یا حتی بهتر از ایران داشته‌اند. ایران با منابع عظیم نفت و گاز، زیرساخت‌های صنعتی، دارا بودن حدود هفتاد درصد جمعیت جوان و با نیروی انسانی متخصص، در سال ۲۰۲۵ رفتاری شبیه به یک «اقتصاد جنگ‌زده و بدون دولت» از خود نشان داده است. حتی آرژانتین و ترکیه که سال‌ها با تورم‌های مزمن دست‌به‌گریبان بودند، با اصلاحات پولی توانستند ترمز سقوط را بکشند، اما در تهران ماشین چاپ پول با سرعتی مرگبار به حرکت ادامه داد و حاصل عمر میلیون‌ها نفر را بلعید.

سال ۲۰۲۵: تقویم یک فاجعه

سال ۲۰۲۵ برای ایران سال «همگرایی بحران‌ها» بود. بر اساس آمار‌های موجود، اقتصاد ایران در این سال ۲۰۲۵ ضرباتی متعددی را تجربه کرد که هر کدام به تنهایی برای از پا درآوردن یک سیستم اقتصادی کافی بود. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و احیای سیاست «فشار حداکثری» تنها آغاز ماجرا بود. نقطه عطف بحران در ماه ژوئن ۲۰۲۵ رقم خورد؛ زمانی که یک درگیری نظامی کوتاه، اما شدید میان ایران و محور آمریکا-اسرائیل رخ داد. این جنگ چندروزه خساراتی میلیاردی به زیرساخت‌های حیاتی کشور وارد کرد و ریسک سرمایه‌گذاری را به اوج رساند.

ضربه نهایی نیز در اواخر سپتامبر فرود آمد. فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تمام تحریم‌های سازمان ملل متحد، اقتصاد ایران را در یک محاصره کامل دریایی، بانکی و نفتی قرار داد. مقامات تهران که تا پیش از آن به استراتژی «اقتصاد مقاومتی» و فروش نفت تخفیف‌دار به چین دل بسته بودند، ناگهان با دیواری بتنی مواجه شدند. حتی چین، بزرگترین خریدار نفت ایران، تحت فشار تحریم‌های ثانویه و برای کاهش تنش با دولت جدید آمریکا، واردات خود را محدود کرد و تخفیف‌های سنگین‌تری طلبید. نتیجه این وضعیت در بازار ارز تهران نمایان شد: نرخ برابری ریال در نیمه دسامبر ۲۰۲۵ از مرز باورنکردنی ۱،۳۱۰،۰۰۰ (یک میلیون و سیصد و ده هزار ریال) به ازای هر دلار عبور کرد. این سقوط ۹۵ درصدی ارزش پول نسبت به سال ۲۰۱۸، به نوعی بیانگر ورشکستگی پول ملی است.

مصرف‌زدگی اضطرابی

واکنش جامعه به این فروپاشی، تغییری بنیادین در رفتارِ اقتصادی بود که اقتصاددانان آن را افزایشِ «سرعت گردش پول» (Velocity of Money) می‌نامند. در سال ۲۰۲۵، پول در دستان مردم ایران مانند یک گوی داغ عمل می‌کرد. نگه‌داشتن ریال حتی برای یک روز، مساوی با زیان بود. این هراسِ عمومی، پدیده‌ای به نام «مصرف‌زدگی اضطرابی» را رقم زد. شهروندان بلافاصله پس از دریافت حقوق، آن را به هر کالای بادوامی تبدیل می‌کردند؛ از خودرو و طلا گرفته تا برنج و روغن. منطقِ بازار ساده و بی‌رحم بود: «امروز بخر، چون فردا گران‌تر است.» این رفتارِ توده‌وار، تقاضای کاذبی را ایجاد کرد که خود به هیزمی برای آتش تورم بدل شد. در این فضا، سرمایه‌گذاری مولد جای خود را به سفته‌بازی روزانه داد و تولیدکننده‌ای که نمی‌دانست مواد اولیه‌اش را فردا با چه قیمتی باید بخرد، عملا از چرخه تولید خارج شد.

پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها»

همان‌طور که در نمودار نیز ذکر شده، یکی از راهکار‌های شهروندان برای صیانت از اندک دارایی باقی‌مانده، پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها» بود. سال ۲۰۲۵ را شاید بتوان سال «مهاجرت بزرگ به بلاکچین» نامید، اما این مهاجرت تنها مختص کسانی بود که هنوز چیزی برای نجات دادن داشتند. در حالی که میلیون‌ها ایرانی (طبق برآورد‌ها حدود ۱۸ میلیون نفر) برای حفظ ارزش پول خود به صرافی‌های ارز دیجیتال هجوم بردند و حجم مبادلات را به ارقام میلیاردی رساندند، اکثریتی خاموش و تهیدست، تنها نظاره‌گر این طوفان بودند.

برای آن بخش از جامعه که هنوز توان پس‌انداز داشت_از کارمند و راننده تاکسی تا کاسب خرد_تتر (USDT) نقش گاوصندوق امنی را بازی کرد که ریال از ایفای آن عاجز بود. آنها درآمد روزانه خود را بلافاصله به کد‌های دیجیتال تبدیل می‌کردند تا از گزند تورم شبانه در امان بمانند. اما واقعیت تلخ‌تر آنجا بود که برای خیل عظیمی از جمعیت زیر خط فقر، که درآمدشان حتی کفاف نان شب را نمی‌داد، بحث بر سر «انتخاب بین ریال و تتر» نبود؛ آنها اصلا پولی نداشتند که بخواهند نگران آب شدنش باشند. برای این گروه، تراژدی نه در «کاهش ارزش پس‌انداز»، بلکه در «ناتوانی مطلق در بقا» خلاصه می‌شد.

اما پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها» نیز بدون چالش نبود. در ژوئیه ۲۰۲۵، خبر مسدود شدن ۴۲ آدرس بزرگ تتری مرتبط با کاربران ایرانی توسط شرکت مادر، شوکی بزرگ وارد کرد. این اقدام که تحت فشار تحریم‌های آمریکا صورت گرفت، بزرگترین مسدودسازی تاریخ کریپتو در ایران بود. اما جامعه ایران که طی دهه‌ها «انعطاف‌پذیری» را آموخته بود، به سرعت واکنش نشان داد: کوچی هوشمندانه از تتر به سمت دای (DAI) و سایر استیبل‌کوین‌های غیرمتمرکز که قابل سانسور نیستند. این تغییر رفتار نشان داد که اعتماد عمومی به طور کامل از «نهاد دولت» و حتی «نهاد‌های متمرکز مالی» عبور کرده و به «کد‌های ریاضی» پناه برده است.

محو طبقه متوسط

سقوط ارزش پول ضربه‌ای مستقیم بر پیکر معیشت خانوار فرو می‌رود و اثرات روانی و اجتماعی بسیار هولناکی دارد. آمار‌های دسامبر ۲۰۲۵ تصویری هولناک از وضعیت فقر در ایران ارائه می‌دهند. طبق گزارش‌های نهاد‌های بین‌المللی و تحلیلگران مستقل، اکنون بیش از ۸۰ درصد از خانوار‌های ایرانی زیر خط فقر جهانی قرار دارند. شکاف میان درآمد و هزینه نیز به دره‌ای پرنشدنی تبدیل شده است. محاسبات نشان می‌دهد که برای یک زندگی بسیار ساده و بقا محور (خط فقر)، یک خانواده سه نفره در تهران به درآمدی بین ۵۲۰ تا ۶۵۰ دلار در ماه نیاز دارد. این در حالی است که حداقل دستمزد یک کارگر متاهل، حتی با احتساب تمام مزایا و حق مسکن، به زحمت به ۱۵۰ دلار می‌رسد.

تورم مواد غذایی که امسال به عدد ۶۶ درصد رسید (و در اقلامی، چون نان و غلات سه رقمی شد)، امنیت غذایی میلیون‌ها ایرانی را تهدید می‌کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که حدود ۷ میلیون نفر در وضعیت «فقر مطلق» و گرسنگی پنهان به سر می‌برند و ۴۰ میلیون نفر دیگر در فقر نسبی دست و پا می‌زنند.

پیش‌بینی‌های نهاد‌های معتبر بین‌المللی برای سال آینده میلادی، هیچ روزنه امیدی را نشان نمی‌دهد. بانک جهانی رشد اقتصادی ایران را برای سال ۲۰۲۶ منفی ۲.۸ درصد پیش‌بینی کرده است. این یعنی رکود عمیق‌تر خواهد شد، کارخانه‌های بیشتری تعطیل می‌شوند و بیکاری گسترش می‌یابد.

دولت که اکنون با کسری بودجه‌ای نجومی روبروست (منظور یکی از انواع «ناترازی‌ها» است!)، گزینه‌های چندانی روی میز ندارد. درآمد‌های نفتی زیر فشار تحریم‌های سازمان ملل و کاهش تقاضای چین آب رفته است. امکان استقراض خارجی وجود ندارد و مالیات‌ستانی از اقتصادی که در رکود مطلق است، غیرممکن است. تنها ابزار باقی‌مانده، همان ماشین چاپ پول است که چرخه تورم را بازتولید می‌کند.

ایران در وضعیتی قرار دارد که اقتصاددانان آن را «سلطه مطلق مالی» می‌نامند؛ وضعیتی که در آن سیاست پولی بانک مرکزی کاملا گروگان نیاز‌های بودجه‌ای دولت است. تا زمانی که این گره کور باز نشود، تا زمانی که انزوای بین‌المللی پایان نیابد و تا زمانی که ساختار معیوب حکمرانی اصلاح نشود، ما همچنان در خسران و زوال خواهیم بود.

آنچه امروز در نمودار‌ها و آمار‌های اقتصادی می‌بینیم، زوال طبقه متوسط، ناامیدی گسترده، افسردگی، افزایش نرخ خودکشی و بر باد رفتن آرزو‌های یک ملت است؛ و این در حالیست که به گفته‌ی اکثریت قاطع اقتصاددانان، این هنوز آغاز ماجراست و ایران زمستانی سهمگین در پیش رو دارد.



نظر شما درباره این مقاله:








جبهه اصلاحات ایران در نامه‌ای به پزشکیان هشدار داد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:04

جبهه اصلاحات ایران در نامه‌ای به پزشکیان هشدار داد




نظر شما درباره این مقاله:








سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 7:39

سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد


مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه سالانه وضعیت حقوق بشر در ایران را با ۷۸ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۶۴ رای ممتنع به تصویب رساند؛ نتیجه‌ای که در قیاس با سال‌های گذشته، بیش از آن‌که ناشی از تغییر مواضع سیاسی باشد، بازتاب‌دهنده تفاوت در ترکیب کشورهای حاضر در رای‌گیری بود.

بر اساس نتیجه رای‌گیری، که در نشست بعدازظهر پنج‌شنبه ۲۷ آذر در نیویورک انجام شد، شمار آرای «موافق» نسبت به سال گذشته اندکی کاهش یافته و آرای «ممتنع» نیز کمتر شده است.

سال گذشته قطعنامه پیشنهادی با ۸۰ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۶۸ رای ممتنع به تصویب رسیده بود. مقایسه این رای‌گیری با رای کمیته سوم مجمع عمومی در ماه گذشته نیز نشان می‌دهد بخش عمده تفاوت‌ها به غیبت یا حضور متفاوت برخی کشورها بازمی‌گردد.

پیش از این، کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل صبح چهارشنبه ۲۸ آبان قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران را با ۷۹ رای موافق در برابر ۲۸ مخالف تصویب کرده بود؛ متنی که امسال با تمرکز گسترده‌تر بر اعدام‌ها، حقوق زنان، سرکوب معترضان و سرکوب فرامرزی همراه بود.

کشورهایی مانند سیرالئون، بنین، ماداگاسکار و سنت وینسنت و گرنادین‌ها که در کمیته سوم رای ممتنع داده بودند، در رای‌گیری پنج‌شنبه در صحن علنی مجمع عمومی غایب بودند، در حالی که کشورهایی مانند کومور، جمهوری آفریقای مرکزی و گینه استوایی که پیش‌تر غایب بودند، این بار رای ممتنع دادند.

تنها شمار محدودی از کشورها موضع خود نسبت به وضع حقوق بشر در ایران را تغییر دادند؛ از جمله جمهوری کنگو که از رای مخالف به ممتنع تغییر موضع داد و موریتانی که رای موافق خود را به ممتنع تبدیل کرد.

در مقایسه با رای‌گیری نهایی سال گذشته، برخی کشورها از رای ممتنع یا موافق به غیبت روی آوردند و در مقابل، کشورهایی مانند هائیتی و تووالو از غیبت به رای موافق تغییر موضع دادند.

در میان تغییرات معنادار، هند و ترکمنستان از رای ممتنع به رای مخالف حرکت کردند، در حالی که آنتیگوا و باربودا و ساموآ از حمایت صریح از قطعنامه به رای ممتنع بسنده کردند.

این الگوها نشان می‌دهد اگرچه اجماع گسترده‌ای برای تداوم نظارت بین‌المللی بر وضعیت حقوق بشر در ایران وجود دارد، اما میزان حمایت فعال کشورها در حال نوسان است و رای‌گیری‌ها بیش از پیش تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک هر کشور قرار دارد.

* سرکوب فرامرزی؛ اشاره‌ای بی‌سابقه در یک سند رسمی سازمان ملل

یکی از مهم‌ترین بخش‌های قطعنامه امسال، اشاره مستقیم به «سرکوب فرامرزی» است؛ موضوعی که برای نخستین بار در یک سند مجمع عمومی در مورد ایران ثبت می‌شود.

در متن آمده است که مخالفان، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر و حتی خانواده‌های آنان در خارج از کشور هدف فشار، تهدید، حمله سایبری و نظارت قرار می‌گیرند.

قطعنامه تاکید می‌کند که خانواده‌های این افراد در داخل ایران به‌عنوان ابزار فشار برای ساکت کردن منتقدان در خارج مورد آزار و ارعاب قرار می‌گیرند. همچنین نگرانی جدی نسبت به تهدید خانواده‌های قربانیان پرواز پی‌اس۷۵۲ و نیز بازماندگان اعتراضات ۱۴۰۱ بیان شده است.

* اعدام‌ها؛ نگرانی شدید از افزایش گسترده و فقدان دادرسی عادلانه

بخش مهمی از قطعنامه به موضوع اعدام‌ها اختصاص دارد. در متن، از «افزایش نگران‌کننده و قابل توجه اعدام‌ها» در ایران، به‌ویژه اعدام‌هایی که بر مبنای اعترافات اجباری و بدون رعایت حقوق دادرسی انجام می‌شود، ابراز نگرانی شده است.

قطعنامه تاکید می‌کند که اعدام در ایران به‌طور نامتناسب علیه اقلیت‌های بلوچ، کرد و عرب اعمال می‌شود و شمار اعدام شهروندان افغانستانی نیز در حال افزایش است.

اعدام نوجوانان، محرمانه‌بودن اجرای حکم، تحویل ندادن پیکرها به خانواده‌ها و استفاده از اعدام به‌عنوان ابزار سرکوب اعتراضات از دیگر محورهای مهم این بخش است. قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد به سمت تعلیق رسمی اجرای حکم اعدام حرکت کند.

* حقوق زنان؛ از حجاب اجباری تا زن‌کشی و خشونت ساختاری

وضعیت زنان و دختران جایگاه ویژه‌ای در متن امسال دارد. قطعنامه سرکوب هدفمند زنان را —چه در خیابان و چه در فضای مجازی— به‌طور صریح محکوم می‌کند و قوانین مرتبط با حجاب اجباری، از جمله قانون «عفاف و حجاب»، را تهدیدی جدی برای آزادی‌های بنیادین می‌داند.

نگرانی از استفاده گسترده از فناوری تشخیص چهره برای کنترل دانشجویان، اعمال مجازات‌هایی مانند جریمه، مصادره اموال، تعلیق تحصیلی، منع سفر و حتی صدور حکم اعدام نیز برجسته شده است.

متن همچنین به پدیده‌هایی چون زن‌کُشی، «قتل‌های ناموسی»، ازدواج کودکان و خشونت خانگی اشاره دارد و خواستار تصویب قانون جامع حمایت از زنان و لغو کامل سیاست‌های اجباری حجاب شده است.

* اقلیت‌های قومی و دینی؛ تاکید بر تبعیض ساختاری

در بندهای مربوط به اقلیت‌ها، نگرانی از تبعیض گسترده علیه جمعیت‌های بلوچ، کرد، عرب‌های اهوازی و ترک‌های آذربایجانی مطرح و اشاره شده است که تعداد بیشتری از قربانیان اعتراضات از مناطق اقلیت‌نشین بوده‌اند.

قطعنامه همچنین نسبت به وضعیت اقلیت‌های مذهبی، از جمله بهاییان، نوکیشان مسیحی، دراویش، یهودیان، اهل سنت، یارسانان و زرتشتیان ابراز نگرانی می‌کند و به ناپدیدسازی‌ها، بازداشت‌های خودسرانه و تخریب اماکن مذهبی اشاره دارد.

یهودستیزی و هرگونه انکار هولوکاست نیز به‌طور مستقیم در متن محکوم شده است.

* سرکوب اعتراضات؛ بازداشت‌های خودسرانه و خشونت گسترده

اعتراضات ۱۴۰۱ و پیامدهای آن بخش دیگری از متن قطعنامه را تشکیل می‌دهد. در این بخش، استفاده از خشونت مرگبار علیه معترضان، شکنجه —ازجمله خشونت جنسی—بازداشت‌های گسترده و صدور احکام سنگین علیه معترضان مورد انتقاد قرار گرفته است.

قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد تمامی بازداشت‌شدگان مرتبط با اعتراض‌ها را آزاد کند و درباره نقض‌ها تحقیقات سریع، مستقل و شفاف انجام دهد.

همچنین بر ضرورت پایان‌دادن به آزار وکلای معترضان، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر و خانواده‌های معترضان تاکید شده است.

* پناهندگان افغان؛ نگرانی از بازگرداندن اجباری گسترده

قطعنامه ضمن اشاره به میزبانی ایران از یکی از بزرگ‌ترین جمعیت‌های پناهجویان در جهان، نسبت به بازگرداندن اجباری بیش از یک میلیون و ۶۵۰ هزار افغانستانی در سال ۲۰۲۵ ابراز نگرانی شدید می‌کند؛ اقدامی که به‌ویژه زنان و دختران افغانستانی را در معرض خطر شکنجه و قتل قرار می‌دهد.

محدودیت خدمات برای افراد فاقد مدرک و تهدیدهای گسترده علیه حقوق آنان در متن برجسته شده است.

* فاصله با استانداردهای بین‌المللی و درخواست برای همکاری با سازمان ملل

در بخش پایانی، قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد همکاری خود را با سازوکارهای حقوق بشری سازمان ملل افزایش دهد، از جمله پذیرش گزارشگر ویژه و هیات حقیقت‌یاب، همسوسازی قوانین داخلی با تعهدات بین‌المللی و ایجاد یک نهاد ملی مستقل حقوق بشر مطابق اصول پاریس.

اجرای توصیه‌های بررسی ادواری جهانی (یوپی‌آر) نیز از جمله درخواست‌های مهم قطعنامه است.

با تصویب این قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل بررسی وضعیت حقوق بشر ایران در نشست‌های آتی نیز ادامه خواهد داشت.


ایران اینترنشنال



نظر شما درباره این مقاله:








عقیل کشاورز، دانشجوی ۲۷ ساله به اعدام محکوم شده است
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 23:37

عقیل کشاورز، دانشجوی ۲۷ ساله به اعدام محکوم شده است




نظر شما درباره این مقاله:








بیانه انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 23:13

بیانه انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز




نظر شما درباره این مقاله:








دیدار ویتکاف با مقامات قطری، مصری و ترک
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 21:07

دیدار ویتکاف با مقامات قطری، مصری و ترک




نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا ۲۹ نفتکش «ناوگان سایه» ایران را تحریم کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 21:04

آمریکا ۲۹ نفتکش «ناوگان سایه» ایران را تحریم کرد




نظر شما درباره این مقاله:








استراتژی امنیت ملی قوم‌محور ترامپ
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 20:27

استراتژی امنیت ملی قوم‌محور ترامپ


پراجکت سیندیکیت

    استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده مجموعه‌ای از ایدئولوژی پوپولیستی است که هیچ درکی از چالش‌های واقعی پیشِ‌روی کشور ندارد و تهدید اصلی را خودِ دموکراسی لیبرال می‌بیند. پیامد اعمال چنین سیاستی برای اکثر آمریکایی‌ها و متحدان اروپایی آن‌ها بد خواهد بود، اما برای سرمایه‌داران مالی، میلیاردرهای حوزه فناوری، نژادپرستان و قدرت‌های اقتدارگرا به‌ویژه روسیه و چین بسیار سودمند خواهد بود.

تصویر بزرگ
سردبیران پراجکت سیندیکیت
برگردان: آزاد و شریف‌زاده
۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

منتشر شده در «تصویر بزرگ» (The Big Pictur) پراجکت سیندیکیت

استراتژی امنیت ملی جدیدی که از سوی دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، منتشر شده است، گسستی آشکار از ارزش‌ها، اصول و اهدافی به شمار می‌رود که از زمان جنگ جهانی دوم سیاست خارجی ایالات متحده را تعریف کرده‌اند. اما محتوای این سند – از اولویت‌دادن به منافع اقتصادی و تجاری بر هر چیز دیگر گرفته، دلواپسی از ایجاد عدم توازن جمعیتی و اهریمن‌سازی از مهاجران – عملاً هیچ شباهتی به یک استراتژی واقعی ندارد.

به‌جای آن، همان‌طور که استیون هولمز (Stephen Holmes) از دانشگاه نیویورک می‌نویسد، این سند «اعترافی است به اینکه این دولت به آینده باور ندارد»، زیرا «تغییرات جمعیتی و فرهنگی را همچون فاجعه‌ای هستی‌شناسانه می‌بیند». هنگامی که یک جنبش «معتقد شود که دنیای آن در حال پایان یافتن است»، دیگر «برای نسل بعدی برنامه‌ریزی، برای مثال از طریق ساختن روابط پایدار، نخواهد کرد.»، چنین جنبشی «می‌شکند و می‌رباید».

به گفته زکی لَعِیدی (Zaki Laïdi) از ساینس‌پو، «تحقیر ارزش‌های لیبرال» و مواضع «آشکارا ملی‌گرایانه و بومی‌گرایانه» در این استراتژی باید «هرگونه توهم باقی‌مانده» در اروپا را درباره «وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک» از بین ببرد. اکنون که ترامپ کاملاً روشن کرده است تنها زمانی «در کنار اروپا خواهد ایستاد» که این قاره نسخهٔ اروپایی ایدئولوژی «آمریکا را دوباره عظمت ببخشیم» او – یعنی «اروپا را دوباره سفید کنیم» – را بپذیرد، رهبران اروپایی باید «آسیب ‌پذیری راهبردی قاره را بی‌پرده مورد مواجهه قرار دهند».

همان‌گونه که مایکل برلی (Michael Burleigh) از مدرسه اقتصاد لندن یادآور می‌شود، کسانی که «تبلیغات شبه‌روشنفکرانه» مورد استفاده در این استراتژی را منتشر می‌کنند، بیش از آنکه به متفکران واقعی شباهت داشته باشند، به «احمق‌های مفیدی» شبیه‌اند که زمانی «به ایجاد همدلی با اتحاد جماهیر شوروی در غرب کمک کردند». علاوه بر این، در حالی که «ظاهر وانمود می‌کنند که به دنبال جلب طبقه کارگر هستند»، در واقع «در خدمت سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری‌اند که مشتاق فرار از مقررات و مالیات هستند».

ریچارد هاس (Richard Haass)، رئیس پیشین شورای روابط خارجی، هشدار می‌دهد که این استراتژی امنیتی همچنین «فرصت‌های فراوانی» برای چین و روسیه ایجاد می‌کند. قرار دادن نیمکره غربی «در مرکز سیاست امنیت ملی آمریکا» و اینکه اعلام کنند «حقیقت جاودان روابط بین‌الملل» مبنی بر اینکه «کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر» نفوذی فراتر از اندازه خود دارند، عملاً به معنای پذیرفتن حوزه‌های نفوذ است. بنابراین ، برای «دوستان و متحدان سنتی آمریکا، در اروپا و آسیا»، این سند نشان می‌دهد که اکنون با «ریسک بیشتر» و «انتخاب‌های دشوارتر» روبه‌رو هستند.

ترامپ روی آینده شرط‌بندی نمی‌کند

🖊️ استیون هولمز
🗓️ ۹ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا مُهر شناخت، جنبشی را بر خود دارد که تغییرات جمعیتی و فرهنگی را همچون یک فاجعهٔ هستی‌شناسانه می‌بیند. هدف صرفاً نادیده گرفتن تهدیدهای واقعی نیست، بلکه بازتعریف خودِ تهدید به‌عنوان حضور انسان‌هایی است که رئیس‌جمهور دونالد ترامپ آن‌ها را «زباله» می‌نامد.

پاریس – استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا، در هیچ معنای واقعی، «استراتژی» نیست. استراتژی ابزارها را به اهداف قابل‌تحقق پیوند می‌دهد. آنچه کاخ سفید ترامپ هفتهٔ گذشته منتشر کرد چیز دیگری است: اعتراف‌نامه‌ای ۳۳ صفحه‌ای مبنی بر اینکه این دولت به آینده باور ندارد – و بنابراین دلیلی برای سرمایه‌گذاری بر آن نمی‌بیند.

استراتژی ترامپ میان پیروزمندی افراطی و اضطراب زوال‌گرایانه نوسان می‌کند. آمریکا بزرگ‌ترین کشور تاریخ است؛ آمریکا در حال اشغال شدن است. ما در حال پیروز شدنیم؛ ما داریم همه چیز را می‌بازیم. این صرفاً تناقض‌گویی نیست: این مُهر ذهنی جنبشی است که تغییرات جمعیتی و فرهنگی را فاجعه‌ای وجودی خود تلقی می‌کند.

این سند اهداف گسترده‌ای را اعلام می‌کند بدون آنکه منابع، جدول زمانی یا سازوکارها را مشخص کند. نامیدن آن به‌عنوان یک «کوتاه‌ نگری» داریم فرض می‌کنیم که یک بازی بلندمدتی هم وجود دارد که نادیده گرفته ‌شده است. اما اصلاً بازی بلندمدتی در کار نیست. جنبشی که قانع شده جهانش رو به پایان است، برای نسل بعدی برنامه‌ریزی نمی‌کند. چنین جنبشی فقط می‌شکند و می‌رباید.

این روحیهٔ «ربایش» کاملاً آشکار است. در سند آمده: «تمام سفارتخانه‌های ما باید از فرصت‌های بزرگ تجاری در کشورهای محل استقرارشان آگاه باشند، به‌ویژه قراردادهای بزرگ دولتی. هر مقام دولتی آمریکا که با این کشورها تعامل دارد باید درک کند که بخشی از وظیفه‌اش کمک به شرکت‌های آمریکایی برای رقابت و موفقیت است.» دیپلماسی رسماً به یک عملیات توسعهٔ کسب‌وکار تبدیل شده است. شورای امنیت ملی مأمور شناسایی «مناطق و منابع استراتژیک» در نیمکرهٔ غربی برای بهره‌برداری شده است. روزنامهٔ لوموند نام واقعی آن را می‌گذارد: چپاول اقتصادی.

شورای روابط خارجی یادآور می‌شود که رقابت قدرت‌های بزرگ، به‌عنوان اصل سازمان‌دهنده، از این سند حذف شده و جای خود را به اقتصاد به‌عنوان «اوج میدان بازی» داده است. اعضای شورا می‌گویند که این سند بیشتر یک گفتگوی جدلی است تا راهبردی و غیرآمریکایی‌ها بهتر است آن را به‌عنوان بیانیه‌ای واقعی از نیت‌ها جدی نگیرند.

با این حال، حذف چارچوب رقابت قدرت‌های بزرگ، یک اشتباه نیست. بلکه بازتاب‌دهندهٔ دولتی است که به‌طور بی‌صدا پروژهٔ شکل‌دادن به نظم بین‌المللی را کنار گذاشته، زیرا شکل‌دادن به آن نظم مستلزم ایمان به آینده است.

به رفتار با متحدان نگاه کنید. استراتژی امنیت ملی آتش خطابه را به‌سوی اروپا می‌چرخاند، در حالی که لحنش را دربارهٔ روسیه و دیگر دشمنان آشکارا نرم‌تر می‌کند. هشدار می‌دهد که اروپا به‌خاطر مهاجرت و «خفه‌شدن زیر مقررات» در خطر «محو تمدنی» است. از اروپایی‌ها می‌خواهد «مسئولیت اصلی» دفاع از خود را بر عهده بگیرند – در حالی که همزمان اعلام می‌کند ایالات متحده برای «پرورش مقاومت» در برابر روندهای سیاسی کنونی در اروپا، از احزاب ملی‌گرا و پوپولیست در کشورهای اتحادیه اروپا حمایت خواهد کرد.

این مدیریت اتحاد نیست؛ این خرابکاری است که در لباس «تقسیم بار مسئولیت» عرضه شده است.

دولت ادعا می‌کند که عادتِ بین‌الملل‌گرایی لیبرال در موعظه و دخالت در امور داخلی دیگران را کنار گذاشته است. اما هم‌زمان از ایجاد حوزه‌ای از نفوذ در سراسر نیم‌کره سخن می‌گوید که حق حاکمیتی کشورهای آمریکای لاتین برای انتخاب آزادانهٔ شرکای تجاری و ترتیبات امنیتی خود را انکار می‌کند. «متمم ترامپ» در دکترین مونرو، سیاست خارجیِ منتسب به ترامپ در قبال آمریکای لاتین، یک سیاست قدیمی و سلطه‌جویانه است که با نامی جدید ارائه شده و بیشتر بازتاب نگاه شخصی و منفعت‌طلبانهٔ رئیس‌جمهور است تا یک راهبرد مسئولانه و مدرن در روابط بین‌الملل.

مؤسسهٔ کِیتو (Cato) – که دوستی با لیبرال‌انترناسیونالیسم ندارد – تناقض دیگری را شناسایی می‌کند: تنش میان خطابهٔ ضد «جنگ‌های بی‌پایان» و اصرار زیربنایی بر اینکه آمریکا باید داور جهانی باقی بماند. یک «ظاهر آمریکا اول» روی پروژه‌ای هژمونیک در عمل کشیده شده است. دولت می‌خواهد از مزایای برتری برخوردار باشد بدون بارهای آن – احترام بدون تعهد، دسترسی بدون رابطه.

این یک سیاست واقع‌گرایانه در سیاست خارجی نیست. این آموزهٔ کسی است که هرگز مجبور نبوده وعده‌ای را وفا کند.آنچه این تناقضات را کنار هم نگه می‌دارد، نه نظریه‌ای دربارهٔ نظم بین‌الملل یا چشم‌اندازی از رهبری آمریکا، بلکه دشمن مشترکی: که خودِ آینده است.

این سند NSSپر از اضطراب از تغییرات جمعیتی است. مهاجرت نه به‌عنوان چالش سیاست‌گذاری، بلکه به‌عنوان «تهاجم» ، چارچوب‌بندی ‌شده است. مرز «عنصر اصلی امنیت ملی» است. این سند خط میان تهدیدهای خارجی و رقابت سیاسی داخلی را محو می‌کند و جوامع دیاسپورا و تغییرات جمعیتی را همچون مشکلات امنیتی هم‌تراز با دولت‌های متخاصم تلقی می‌کند. این همان نظریهٔ «جایگزینی بزرگ» است که به آموزهٔ رسمی تبدیل شده است.

چرا دولتی که آمادهٔ عقب‌نشینی از تعهدات جهانی است، باید مهاجران را اهریمن‌سازی کند؟ چرا استراتژی‌ای که بر نیمکرهٔ غربی تمرکز دارد، این‌همه انرژی صرف حمله به سیاست مهاجرتی اروپا می‌کند؟ زیرا ترسی که این دولت را برمی‌انگیزد نه چین است، نه روسیه و نه تروریسم. ترس اصلی این است که آمریکأ فردا شبیه آمریکأ دیروز نباشد.این سند NSSبرنامه‌ای برای هدایت آینده نیست؛ بیان خشم از اجتناب‌ناپذیری وقوع عوامل در آینده است.

این واقعیات اقتصاد غارتی را توضیح می‌دهد: اگر از ساختن روابط پایدار دست کشیده‌اید، پس باید تا زمانی که می‌توانید هر چیزی را که در دسترس است برای خود بردارید. اگر اتحادها صرفاً هزینه‌های برای تراکنش‌اند، رهایشان کنید. اگر نظم بین‌المللی مانع کار شما است آنرا زیر پا بگذارید. منطق آنها، منطق حراج کامل و خالی کردن انباراست: همه چیز باید برود.

ترس از آینده همچنین نرمش دولت ترامپ نسبت به روسیه را توضیح می‌دهد. کرملین ولادیمیر پوتین همان اضطراب تغییرات جمعیتی، دشمنی با نهادهای لیبرال و رنجش از آیندهٔ جهان‌وطنی را دارد – و چیزی را در اختیار دارد که ترامپ می‌خواهد: یک دولت اتنوملی‌گرا و تجدیدنظرطلب که امپریالیسم را پذیرفته و هیچ پیامد معناداری متحمل نشده است. این سند روسیه را به‌عنوان تهدیدی جدی نام نمی‌برد، زیرا این دولت روسیه را تهدیدکنندهٔ آنچه ارزشمند می‌داند، تجربه نمی‌کند.

وقتی سیاست نمی‌تواند آنچه را که یک جنبش خواهان انست، برآورده کند، چه باقی می‌ماند؟ ویرانی. اتحادهایی که ساختنشان نسل‌ها طول کشیده، می‌توانند در چند ماه نابود شوند. این سند NSSتوجیه ایدئولوژیک فراهم می‌کند – زبان «تمدنی»، مقدمات «جایگزینی بزرگ»، خطابهٔ «تهاجم» – برای بریدن پیوندهایی که به دموکراسی‌ها اجازه می‌دهد با هم برای مواجهه با چالش‌های عظیم آینده کار کنند.

هدف صرفاً نادیده گرفتن تهدیدهای واقعی نیست، بلکه بازتعریف خود تهدید با استفاده از تغییرات جمعیتی – یعنی حضور انسان‌هایی که ترامپ آن‌ها را «زباله» می‌نامد. چرا باید اتحادها را برای مدیریت آینده ای حفظ کرد، اگر در آینده آن جمعیت سفید نباشد؟

این سند NSSمحصول زمانی است که سیاست خارجی را کسانی می‌نویسند که آینده را دشمن خود می‌دانند. ناتوان از متوقف کردن زمان، لذا به شکستن ساعت‌ها بسنده می‌کنند – و به جیب زدن هر چیزی که بطور محکمی نگهداری نشده باشد.

ترامپ می‌خواهد اروپا را دوباره سفید کند

🖊️ زکی لَعِیدی
🗓️ ۸ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا گسستی قاطع از ارزش‌های جهان‌شمولی است که از سال ۱۹۴۵ سیاست خارجی این کشور را هدایت کرده است. موضع بومی‌گرایانه و ضدلیبرال آن باید هرگونه توهم باقی‌ماندهٔ اروپایی‌ها دربارهٔ وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک را از بین ببرد.

چشم‌انداز دونالد ترامپ برای جهان – به‌ویژه برای اروپا – از زمان بازگشتش به کاخ سفید، اغلب در میان ناسازگاری‌ها و گزافه‌گویی‌های همیشگی‌اش مبهم بوده است. اما استراتژی جدید امنیت ملی او new National Security Strategy (NSS) اصولی را روشن می‌کند که دستورکار سیاست خارجی‌اش بر آن‌ها استوار است.

با ترسیم چارچوبی آشکاراً ملی‌گرایانه و بومی‌گرایانه، NSS شکافی جدی با رویکرد چندجانبه‌ای ایجاد می‌کند که از سال ۱۹۴۵ هنر حکمرانی آمریکا را شکل داده است. تحقیر آن نسبت به ارزش‌های لیبرال باید هرگونه توهم باقی‌مانده دربارهٔ وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک را برطرف کند و روشن سازد که ترامپ تنها زمانی در کنار اروپا خواهد ایستاد که این قاره کاملاً ایدئولوژی MAGA («آمریکا را دوباره عظیم کنیم») را بپذیرد – یا دقیق‌تر بگوییم نسخهٔ اروپایی آن را: «اروپا را دوباره سفید کنیم».

در حالی که رهبری آمریکا زمانی با جهان‌شمول‌گرایی ایدئولوژیک تعریف می‌شد، NSS موضعی کاملاً تنگ‌نظرانه اتخاذ می‌کند. همان‌طور که پیت هگست (Pete Hegseth)، وزیر جنگ ترامپ، گفته است، پنتاگون دیگر نباید با «ساختن دموکراسی، مداخله‌گرایی، جنگ‌های نامشخص، تغییر رژیم، تغییرات اقلیمی، بیداری سیاسی یا ملت‌سازی بی‌اثر» منحرف شود.

بسیاری از دولت‌های جهان جنوبی بی‌شک از این چرخش استقبال خواهند کرد. برخی از دشمنان آمریکا نیز پیشتر چنین کرده‌اند. برای روسیه، که NSS ترامپ را «همسو با دیدگاه ما» توصیف کرد، جنگ اوکراین ناگهان بسیار امیدوارکننده‌ تر به نظراو می‌رسد.

ترامپ دوست دارد خود را مدافع آزادی‌های فردی، به‌ویژه آزادی بیان، معرفی کند. اما NSS داستان دیگری تعریف می‌کند و قصدش را برای مقابله با «محدودیت‌های نخبگانی و ضددموکراتیک بر آزادی‌های اساسی در اروپا، جهان انگلیسی‌زبان و سایر کشورهای دموکراتیک – به‌ویژه متحدانمان» را اعلام می‌کند.

همان‌طور که NSS نشان می‌دهد، انتظارات ترامپ از اروپا به‌ شدت از برداشت اروپایی‌ها از رابطهٔ ترانس‌آتلانتیک فاصله دارد. رهبران اروپایی می‌خواهند چتر امنیتی آمریکا برای خود را حفظ کنند بدون آنکه وارد پروژهٔ ایدئولوژیک ترامپ شوند؛ اما ترامپ از آن‌ها می‌خواهد که به نظم جهانیِ MAGA تن بدهند، در حالی که چیز زیادی در مقابل ارائه نمی‌کند.

در اصل، ترامپ می‌خواهد همبستگی راهبردی میان آمریکا و اروپا – نظمی که او دیگر به آن اعتقاد ندارد – را با یک اتحاد «تمدنی» جایگزین کند که بر سه شرط کلیدی استوار است.

نخستین شرط، مطالبهٔ ترامپ از اتحادیه اروپا برای برچیدن چارچوب‌های مقرراتی است که به باور او آزادی بیان را نقض می‌کنند و به منافع آمریکا آسیب می‌زنند. معاون رئیس‌جمهور، جی‌دی ونس، همین ادعا را در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه مطرح کرد و گفت تهدید واقعی اروپا از سوی «منافع کهنهٔ ریشه‌دوانده‌ای» می‌آید که با پنهان شدن پشت «واژه‌های زشت دوران شوروی مانند اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده»، نوعی «سانسور دیجیتال» را بر صداهای پوپولیستی تحمیل می‌کنند.

اما جریمه‌های اتحادیه اروپا علیه غول‌های فناوری آمریکا مانند گوگل، اپل، فیسبوک و آمازون هیچ ارتباطی با سانسور سیاسی نداشته‌اند. و جریمهٔ اخیر ۱۴۰ میلیون دلاری علیه ایکس (توئیتر سابق)، که مقامات ترامپ را خشمگین کرد، به نقض شفافیت و قوانین حمایت از مصرف‌کننده مربوط بود: سیاست گمراه‌کنندهٔ تأیید هویت کاربران، ناتوانی پلتفرم در ارائهٔ داده‌های الزامیِ تبلیغات، و تلاش آن برای جلوگیری از دسترسی پژوهشگران. با معرفی این اقدامات به‌عنوان «سانسور»، ترامپ صرفاً ادعاهای مالک ایکس، ایلان ماسک، را تکرار می‌کند؛ فردی که آشکارا از «لغو» اتحادیه اروپا حمایت کرده است.

شرط دوم آن است که اتحادیه اروپا سیاست‌های مهاجرتی و پناهندگی خود را بازسازی کند؛ سیاست‌هایی که NSS آن‌ها را تهدیدی برای تمدن غربی معرفی می‌کند. احزاب راست افراطی اروپا – که مخالفت با مهاجرت هستهٔ اصلی هویت سیاسی‌شان است – فوراً این تأیید ایدئولوژیک را تصاحب کردند. رهبر راست افراطی فرانسه، اریک زمور (Éric Zemmour)، اعلام کرد: «ترامپ تنها کسی است که از تمدن اروپایی دفاع می‌کند».

شرط سومِ ترامپ این است که اروپا دیگرمنتظر استفاده از چتر محافظت نظامی آمریکا نباشند. در روایت او، دولت‌های اروپایی سال‌هاست که به تضمین‌های امنیتی آمریکا از طریق ناتو تکیه کرده‌اند، در حالی که از اتحادیه اروپا برای تضعیف منافع اقتصادی آمریکا بهره برده‌اند.

معاون وزیر خارجه آمریکا، کریستوفر لاندائو (Christopher Landau)، این نکته را در پستی در شبکهٔ ایکس برجسته کرد: «وقتی این کشورها کلاه ناتو بر سر دارند، از وحدت ترانس‌آتلانتیک تمجید می‌کنند. اما وقتی کلاه اتحادیه اروپا را می‌گذارند، دستورکارهایی را دنبال می‌کنند که کاملاً مغایر با منافع و امنیت آمریکا است، از جمله « سانسور، خودکشی اقتصادی تعصب اقلیمی، مرزهای باز، تحقیر حاکمیت ملی ترویج حکمرانی و مالیات‌گذاری چندجانبه، و حمایت از کوبای کمونیست».

یکی از بخش‌های NSS به ویژه، به صورت قابل توجهی هشدار می‌دهد که «در نهایت، ظرف چند دهه»، برخی از اعضای ناتو «اکثریتی غیراورپایی» خواهند داشت. سند می‌افزاید که این یک «پرسش باز» است که آیا نسل‌های آینده «جایگاه خود در جهان یا اتحادشان با آمریکا را همان‌گونه می‌بینند که امضاکنندگان منشور ناتو می‌دیدند».

این واژگان بازتاب باور دیرینهٔ ترامپ است که مهاجرت کشورهای اروپایی را «کمتر اروپایی» خواهد کرد؛ انگار که هویت اروپا بر پایهٔ «پاکی نژادی» بنا شده باشد. این سوءبرداشت عمیق، شکاف فزایندهٔ فرهنگی و سیاسی میان اروپا و آمریکا را برجسته می‌کند.

NSS ترامپ همچنین کاملاً روشن می‌سازد که اروپا باید انتظار حمایت اندک از اوکراین داشته باشد. دولت خود را «در تعارض با مقام‌های اروپایی که انتظارات غیرواقع‌بینانه دربارهٔ جنگ دارند» می‌بیند و هدفش «بازگرداندن شرایط ثبات راهبردی در سراسر خشکیِ اوراسیا» و «کاهش خطر درگیری میان روسیه و کشورهای اروپایی» است. در این نگاه، آمریکا شریک اروپا در برابر روسیه نیست، بلکه میانجی میان دو طرف است.

در مجموع، این مواضع باید رهبران اروپایی را نگران کند. در مواجهه با دولتی خصمانه، آنان باید بپذیرند که دوران «حمایت خودکار» آمریکا به پایان رسیده است و با آسیب‌پذیری راهبردی قاره به‌طور مستقیم روبه‌رو شوند. همان‌گونه که شارل دوگل دهه‌ها پیش هشدار داده بود، اروپا نمی‌تواند تا ابد به آمریکا تکیه کند. برای بقا، باید از خواب ژئوپولیتیک برخیزد و کنترل سرنوشت خود را دوباره به دست گیرد.

خیانت پوپولیست‌ها

🖊️ مایکل برلی
🗓️ ۹ دسامبر ۲۰۲۵

چشم‌انداز رسانه‌ای مدرن به «اندیشمندان» راستِ افراطی اهمیتی داده است که فراتر از رؤیاهایشان است؛ امری که در استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا نیز بازتاب یافته است. اما شبه‌روشنفکری آنان هرگز با اندیشهٔ واقعی اشتباه گرفته نخواهد شد، و در حالی که وانمود می‌کنند طبقهٔ کارگر را خطاب قرار می‌دهند، در حقیقت منافع سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری را تأمین می‌کنند.

تا چند روز پیش حتی به ذهنم خطور نکرده بود که مردم سراسر اروپا – از جمله ما لندن‌نشین‌ها – در یک جهنم رنج‌زدهٔ آکنده از درگیری زندگی می‌کنیم؛ جایی که در آن با «مقررات زیاد» خفه شده‌ایم، آزادی‌های سیاسی‌مان از ما سلب شده، و به‌سوی «محو تمدنی» می‌رویم. بنابراین با شگفتی این ارزیابی را در استراتژی جدید امنیت ملی (NSS) آمریکا خواندم؛ سندی که بیشتر شبیه تبلیغات شبه‌روشنفکرانه است تا هرگونه تحلیل جدی سیاست خارجی.

همزمان با اینکه دولت دونالد ترامپ اروپا را از بدبختی و زوالش آگاه کرد، راه نجاتش را نیز اعلام نمود: «پرورش تفکر مقاومت» از طریق احزاب سیاسی «میهن‌پرست» که قادر باشند با اتحادیه اروپا – که به‌زعم او نابودکنندهٔ حاکمیت است – مقابله کنند و سیاست‌های مهاجرتی را که کشورها را «غیرقابل‌شناسایی» می‌کنند، باطل کنند. معنای ضمنیِ کاملاً روشن این است که ایالات متحده خواهان آن است که دست‌نشاندگان راست افراطیِ ترامپ، رهبری اروپا را به دست بگیرند: جوردن باردلا از «اجتماع ملی» جایگزین امانوئل مکرون شود؛ آلیس وایدل از حزب آلترناتیو برای آلمان جایگزین صدراعظم فریدریش مرتس شود؛ و نایجل فاراژ از «رفرم یو‌کی» جایگزین نخست‌وزیر بریتانیا کِیر استارمر گردد.

البته، آخرین چیزی که اروپا نیاز دارد این است که از رژیمی در آمریکا دستور بگیرد که اوباش مسلح را به خیابان‌ها می‌فرستد تا مهاجران مظنون را شکار کنند، و مسائل جنگ و صلح را فرصت‌هایی برای ثروت‌اندوزی شخصی تلقی می‌کند. اروپا قطعاً نباید به دولتی گوش دهد که سیاست‌های خود را از مروجان فریب و تبلیغات می‌گیرد – حتی اگر خود را «فیلسوف» بنامند، مانند نظریه‌پرداز توطئهٔ راست افراطی، رنو کامو (Renaud Camus)، یا «الهی‌دان»، مانند جیمز اور (James Orr)، «راهنمای ایدیولوژیک بریتانیایی» معاون رئیس‌جمهور آمریکا، جی‌دی ونس.

این شبه‌روشنفکران و رسانه‌هایی که آنان را تقویت می‌کنند، وارثان سیاسی «احمق‌های مفیدی» هستند که روزگاری به گسترش همدلی با اتحاد جماهیر شوروی در غرب کمک کردند. همان‌گونه که والتر دورانتی، روزنامه‌نگار آمریکایی، شگفتی‌های زندگی شوروی را تبلیغ می‌کرد، در حالی که استالین میلیون‌ها نفر را به گولاگ می‌فرستاد، احمق‌های مفید پوپولیسم راست امروز نیز فهم اندکی از مسائلی دارند که درباره‌ شان سخن می‌گویند. آنان فقط چیزهایی را می‌سازند و می‌تراشند؛ همان‌گونه که کامو(Camus) نظریهٔ «جایگزینی بزرگ» را از خود ساخت.

به‌نظر آنان، خطر چندان زیادی هم موجود نیست: چاپلوسی از قدرت، امروزه فعالیتی کم‌خطر و پُرپاداش است. (چنین نبود در قرن شانزدهم، زمانی که نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli) به‌خاطر مخالفت با خاندان مدیچی از مچ‌هایش آویزان شد، یا زمانی که توماس کرامول – که سال‌ها مشاور معتمد هنری هشتم بود – به دستور همان پادشاه گردن زده شد.) رمان‌نویس فرانسوی، ژولین بندا (Julien Benda)، در کتاب مشهورش دربارهٔ روشنفکرانی که از رژیم‌های اقتدارگرا و فاشیستی استقبال کردند، چنین چاپلوسی را «خیانت روشنفکران» نامید.

امروزه «روشنفکران خائن» گروهی کاملاً کم‌ارزش و بی‌اعتبارند. در میان آن‌ها می‌توان «بچه‌فن‌سالارهای» کم‌مایه‌ای مانند دامینیک کامینگز، مشاور ارشد ناکام نخست‌وزیر بریتانیا بوریس جانسون، و همچنین کِرتیس یاروین، گورو نرم‌افزار آمریکایی را یافت؛ کسی که یادداشت‌های نامنسجمش در سابسْتَک برای افرادی مثل وِنس و میلیاردر هر روز نامتعادل‌تر، پیتر تیل، جذابیت دارد. بسیاری از این افراد، مانند هنری اولسن – دانشمند علوم سیاسی آمریکایی و هوادار حزب راست افراطی آلمان (AfD) و اجتماع ملی فرانسه – دیگر حتی تظاهر به بی‌طرفی علمی هم نمی‌کنند. آثار اولسن در «بروکسل سیگنال» منتشر شده است؛ یک رسانهٔ راست‌گرای تندرو که با حمایت استراتژیست سیاسی آمریکایی پاتریک ایگان تأسیس شده و یادداشت‌هایی از کونراد بلک – قطب رسانه‌ای بدنام و کلاهبردار محکوم‌شده (که در سال ۲۰۱۹ از ترامپ عفو گرفت) – نیز در کنار آن دیده می‌شود.

مَت گودوین (Matt Goodwin)، فعال راست افراطی و دانشگاهی سابق، به‌عنوان مجری در شبکهٔ کابلی GB News – نسخهٔ تقلیدی فاکس نیوز متعلق به میلیاردر انجیلی، سر پال مارشال – استخدام شده و همچنین عنوان «رئیس افتخاری» سازمان جوانان حزب رفرم یوکی (Students4Reform) را دریافت کرده است. گودوین همراه با پادکستر راست افراطی، تاکر کارلسون (Tucker Carlson)، اکنون یک چهرهٔ کلیدی در عملیات تبلیغاتی خارجی ویکتور اوربان (Viktor Orbán)، نخست‌وزیر خودکامهٔ مجارستان است.

یکی از ستون‌های اصلی این عملیات «کالج ماتیاس کورْوینوس» (MCC) است؛ بزرگ‌ترین مؤسسهٔ آموزشی خصوصی در مجارستان، که در سال ۲۰۲۱ بیش از ۱.۳ میلیارد یورو (۱.۵ میلیارد دلار) کمک‌هزینهٔ دولتی دریافت کرد. شعبهٔ بروکسل MCC نیز توسط یک «روشنفکر خائن» دیگر اداره می‌شود: فرانک فورِدی، جامعه‌شناس مجار-کانادایی که در دوران دانشجویی، «حزب کمونیست انقلابی»(RCP) را بنیان گذاشت؛ گروهی چپ‌گرا که نسخه‌ای آشفته از لنینیسمِ آزادی‌خواهانه را ترویج می‌کرد.

برخلاف ادعای این افراد دربارهٔ «حذف شدن» توسط رسانه‌های «بیدار» جریان اصلی، این رسانه‌ها مرتباً به آن‌ها فرصت می‌دهند تا زیر نام «تعادل» (که در واقع جعلی است) دیده شوند. بی‌بی‌سی بارونس کلر فاکس – رئیس «آکادمی ایده‌ها» با نام پرطمطراقش – را دعوت می‌کند تا دربارهٔ مسائل روز اظهار نظر کند. میک هیوم (Mick Hume)، سردبیر (europeanconservative.com)، و برندن اُنیل (Brendan O’Neill)، – عضو سابق RCP که ترامپ را «قهرمان ضد فاشیست» می‌نامد – نیز در روزنامه‌های جریان اصلی حضور دارند.

می‌توان میان این ایدئولوگ‌های پوپولیست وجوه مشترک فراوانی یافت؛ از جمله ترس تقریباً بیمارگونه‌ی آنان از مهاجران. با این حال، همان‌طور که پوپولیست هلندی، گیرت ویلدرز (Geert Wilders)، اخیراً دریافت، مردم عادی ممکن است از لفاظی‌های تهاجمیِ ضد مهاجر و اسلام‌هراسانه به ستوه بیایند. فاراژِ (Farage) سرخوش، با ظاهرِ ساختگیِ روستایی‌اش، بد نیست این نکته را آویزه‌ی گوش کند.

به‌هرحال، یک ویژگی بر همهٔ ویژگی‌های دیگر غلبه دارد: کینهٔ عمیق نسبت به آنچه «نخبگان لیبرال» می‌نامند. بسیاری از پوپولیست‌ها طوری رفتار می‌کنند که گویی تمام زندگی خود را با بینی چسبیده به شیشهٔ ساختمان‌های باشکوه گذرانده‌اند، و به مهمانی‌های پر زرق‌وبرقی نگاه می‌کرده‌اند که هیچ‌گاه به آن‌ها دعوت نشده‌اند. برای برخی در بریتانیا، این عقده به نوعی وسواس برای پیوستن به مجلس اعیان تبدیل شده است (همان‌طور که برای فاکس اتفاق افتاد).

چشم‌انداز رسانه‌ای مدرن به این افراد اهمیتی فراتر از رؤیاهایشان بخشیده است، همان‌گونه که استراتژی امنیت ملی ترامپ نشان می‌دهد. (با توجه به اینکه ترامپ اهل مطالعه نیست، آن‌ها احتمالاً مشتاقانه منتظر قدرت‌گیری وِنس – فردی اهل ژست‌های روشنفکرانه – هستند.) اما شبه‌روشنفکری آن‌ها هرگز به‌عنوان اندیشهٔ واقعی پذیرفته نخواهد شد، به‌ویژه وقتی کنار اندیشمندان برجسته‌ای چون آن اپلبام ، جولیانو دا امپولی، تیموتی گارتن اَش و تیموتی اسنایدر قرار گیرد – کسانی که آن‌ها را به‌خوبی می‌شناسند و دروغشان را می‌بینند.

آنچه این اندیشمندان می‌بینند این است که این «روشنفکران» که تظاهر می‌کنند، که طبقهٔ کارگر – یا همان «کم‌سوادان» به تعبیر ترامپ در ۲۰۱۶ – را مورد خطاب قرار می‌دهند، در واقع تنها خادمان سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری‌اند؛ کسانی که مشتاق‌اند از مقررات و مالیات فرار کنند. در جهانی که ماشین‌ها، وظیفه یادگیری را بر عهده گرفته‌اند، این همان بازیگرانی هستند که «احمق‌ها» ممکن است در نهایت بیشترین خدمت را به آن‌ها بکنند.

ایالات متحدهٔ ترامپ

🖊️ ریچارد هاس
🗓️ ۸ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی امنیت ملی جدید دولت ترامپ جهانی را ترسیم می‌کند که در آن ایالات متحده دیگر ستون اتحادها و نهادهای بین‌المللی نیست، از دموکراسی و حقوق بشر دفاع نمی‌کند، و تلاشی برای حفظ توازن قدرت جهانی انجام نمی‌دهد. روسیه و چین در این جهان جدید فرصت‌های فراوانی خواهند یافت.

استراتژی‌های امنیت ملی، که گاه‌ به‌گاه از سوی هر دولت آمریکا منتشر می‌شوند، معمولاً حرف چندانی برای گفتن ندارند و به‌سرعت فراموش می‌شوند. اما آخرین مورد، که اواخر هفتهٔ گذشته از سوی دولت ترامپ منتشر شد، استثناست. این سند باید با دقت خوانده شود، زیرا بزرگ‌ ترین تغییر مسیر در سیاست خارجی آمریکا را از آغاز جنگ سرد – یعنی ۸۰ سال پیش – پیش‌بینی می‌کند.

آنچه بلافاصله جلب توجه می‌کند، اولویت یافتن منافع اقتصادی و تجاری است. در این سند دربارهٔ کاهش کسری تجاری آمریکا، افزایش مبادلات، تأمین امنیت زنجیره‌های تأمین، و بازصنعتی‌سازی کشور سخن گفته شده است. متحدان تا زمانی متحد به شمار می‌روند که سهم بسیار بزرگ‌تری از بار دفاعی را بر دوش گیرند. ژئواکونومی جای ژئوپولیتیک را گرفته است. سرمایه‌گذاری مطرح است، اما کمک‌رسانی کنار گذاشته شده. سوخت‌های فسیلی و انرژی هسته‌ای مطلوب‌اند، اما انرژی‌های بادی و خورشیدی و سایر منابع تجدیدپذیر – همراه با نگرانی‌های مربوط به تغییرات اقلیمی – از دستور کار خارج شده‌اند.

بزرگ‌ترین تغییر این است که نیمکرهٔ غربی، که مدت‌ها عمدتاً نادیده گرفته می‌شد، اکنون در مرکز سیاست امنیت ملی آمریکا قرار گرفته است. این منطقه نخستین مورد در فهرست اولویت‌های جهانی آمریکاست و پیش از هر منطقهٔ دیگر به‌تفصیل دربارهٔ آن بحث شده.

این اولویت تازه را می‌توان در وهلهٔ نخست حاصل نگرانی‌های فزاینده دربارهٔ امنیت میهن دانست؛ ادامهٔ همان تلاش‌های داخلی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر و جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی. حضور نظامی آمریکا نیز بر همین اساس تغییر خواهد کرد. به‌اختصار، «متمم ترامپ» اکنون جای خود را در کنار دکترین مونرو (Monroe Doctrine) و متمم [تئودور] روزولت باز کرده است، هرچند این سیاست به‌اندازهٔ جلوگیری از نفوذ دیگران، متکی بر تلاش برای نفوذ اقتصادی و راهبردی آمریکا در دیگر کشورهای قاره است.

منطقهٔ هند-اقیانوس آرام از نظر میزان توجه در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. جای تعجب نیست که تمرکز زیادی بر ابعاد اقتصادی سیاست وجود دارد، از جمله «بازتنظیم روابط اقتصادی آمریکا با چین، با اولویت‌بخشی به عمل متقابل و انصاف برای بازیابی استقلال اقتصادی آمریکا.» با این حال، سند تصریح می‌کند که بازدارندگی از بروز درگیری بر سر تایوان یک اولویت است.

بااین‌حال، کرهٔ شمالی اصلاً ذکر نشده است. اینکه دولت چگونه می‌خواهد اهداف اقتصادی و راهبردی خود را در این بخش از جهان متوازن نگه دارد، نامشخص است؛ از همین رو سفر برنامه‌ریزی‌شدهٔ ترامپ به چین در بهار آینده اهمیتی حیاتی دارد.

در مقابل، دولت می‌خواهد نقش آمریکا در خاورمیانه را کوچک کند؛ منطقه‌ای که طی ۳۵ سال گذشته بر سیاست خارجی آمریکا سایه انداخته است. اینکه آیا چنین چیزی در عمل ممکن است، هنوز روشن نیست: به نظر می‌رسد استراتژی، دستاوردهای مربوط به صلح و تضعیف ایران را بیش از اندازه بزرگ جلوه می‌دهد.آفریقا – با وجود اینکه منطقه‌ای با بیشترین رشد جمعیت در دهه‌های آینده است – عمدتاً به حاشیه رانده شده.

اما اروپا سخت‌ترین برخورد را دریافت کرده است. پس از توصیف مشکلات اقتصادی آشکار قاره، سند ادعا می‌کند که «این افول اقتصادی در برابر چشم‌انداز واقعی‌تر و آشکارتر محو شدن تمدنی رنگ می‌بازد.»

اتحادیهٔ اروپا نهادی معرفی می‌شود که آزادی و قدرت حاکمیت را تضعیف می‌کند. سند ادامه می‌دهد: «اگر روندهای کنونی ادامه یابد، این قاره در ۲۰ سال یا کمتر غیرقابل‌تشخیص خواهد شد. از این رو، به‌هیچ‌وجه روشن نیست که آیا برخی کشورهای اروپایی همچنان دارای اقتصادها و نیروهای نظامی کافی برای باقی‌ماندن به‌عنوان متحدانی قابل اعتماد خواهند بود یا خیر».

جالب آنکه سند، بحث خود دربارهٔ اروپا را با لحنی تا حدی مثبت ‌تر پایان می‌دهد: «هدف ما باید کمک به اروپا برای اصلاح مسیر کنونی‌اش باشد. ما به اروپایی نیرومند نیاز خواهیم داشت تا به ما در رقابت موفق کمک کند و همراه با ما کار کند تا از سلطهٔ هر دشمنی بر اروپا جلوگیری کنیم.» اما در مجموع، برخورد با اروپا منفی، از بالا به پایین، و همراه با هشدار است.

روسیه به‌راحتی از تیررس انتقاد می‌گریزد. در سند، روسیه به‌عنوان یک دشمن تلقی نمی‌شود. فشار برای صلح در اوکراین نیز بدون هیچ شرطی مطرح شده است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، بی‌تردید از هدف اعلام‌شدهٔ «بازبرقراری ثبات راهبردی با روسیه» و از آنچه دربارهٔ ناتو گفته شده – مبنی بر اینکه زمان پایان دادن به «برداشت و جلوگیری از واقعیت تبدیل شدن ناتو به یک اتحاد همواره رو به گسترش» فرا رسیده است – احساس آسودگی خواهد کرد.

با خواندن سند استراتژی، به‌سادگی می‌توان آن را نوعی پذیرش ضمنیِ مناطق نفوذ دانست: ایالات متحده در نیمکرهٔ غربی نقش اصلی را خواهد داشت؛ روسیه و اتحادیهٔ اروپا رها می‌شوند تا در اروپا اوضاع را بین خود حل‌وفصل کنند؛ و چین نیز تا زمانی که زیاده‌روی نکند، نقشی بزرگ در آیندهٔ آسیا خواهد داشت. سند در این بخش کاملاً صریح است: «نفوذ بیش‌ازاندازهٔ کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و نیرومندتر، حقیقتی همیشگی در روابط بین‌الملل است».

این استراتژی انزواطلبانه نیست، اما نگرشی محدودتر و تنگ‌ نظرانه‌تر نسبت به منافع و حضور آمریکا ارائه می‌دهد. «روزهایی که ایالات متحده چون اطلس تمام نظم جهانی را بر دوش می‌کشید، به سر آمده است.» در این میان، یک‌جانبه‌گرایی قابل توجه و بدگمانی شدید نسبت به نهادهای بین‌المللی نیز وجود دارد؛ نهادهایی که عمدتاً ذاتاً ضدآمریکایی و تهدیدی برای حاکمیت ملی تصویر می‌شوند.

سیاست خارجی جدید نه غیراخلاقی است و نه اخلاقی؛ بلکه اساساً بی‌اعتنا به اخلاق است. گذشته از اروپا، نوعی تمایل نیز دیده می‌شود که از دخالت در امور داخلی دیگران پرهیز شود: «ما به دنبال روابط خوب و روابط بازرگانی مسالمت‌آمیز با کشورهای جهان هستیم، بدون اینکه آن‌ها را مجبور به پذیرش دموکراسی یا تغییرات اجتماعی دیگری کنیم که با سنت‌ها و تاریخشان تفاوت دارد.»

این واقع‌گرایی حداکثری در بخشی که از همکاری با دولت‌های خاورمیانه حمایت می‌کند، تشدید می‌شود: «این کار مستلزم کنار گذاشتن تجربهٔ غلط آمریکا در موعظه به این کشورها – به‌ویژه پادشاهی‌های حوزهٔ خلیج فارس – برای رها کردن سنت‌ها و اشکال تاریخی حکومتشان است».

نتیجهٔ نهایی چیست؟ دورانی که آمریکا ستون اتحادها و نهادهای بین‌المللی بود، از دموکراسی و حقوق بشر دفاع می‌کرد، و برای حاکمیت قانون و توازن قدرت در سراسر جهان هزینه می‌داد، به پایان رسیده است. در عوض، جهانی در حال شکل‌گیری است که در آن اقدامات آمریکا بیشتر بر اساس منافع مستقیم اقتصاد آمریکا، شرکت‌های آمریکایی، و امنیت سرزمین اصلی تعیین می‌شود.

ممکن است رئیس‌جمهور آینده برخی عناصر این رویکرد – به‌ویژه تمرکز بر قارهٔ آمریکا – را تغییر دهد، اما تا آن زمان، جهانی آشفته‌تر، کم‌آزادتـر، و کم‌رفاه‌تر نتیجهٔ محتمل خواهد بود؛ به‌ویژه که این دولت بیش از سه سال دیگر بر سر کار خواهد بود. روسیه و چین از این وضعیت بهره خواهند برد، در حالی که دوستان و متحدان سنتی آمریکا در اروپا و آسیا با خطرات بیشتر و انتخاب‌های دشوارتر روبه‌رو خواهند شد. تنها قطعیت این است که یک دوران تاریخی در حال پایان یافتن است و دوران جدیدی آغاز می‌شود.

———————
• استیون هولمز (Stephen Holmes)، استاد دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک و برنده بورسیه «جایزه برلین» در آکادمی آمریکایی برلین، ‌نویسنده (به‌همراه ایوان کراستف) کتاب «نوری که خاموش شد: یک بازنگری» (پنگوئن، ۲۰۱۹) است.
• زکی لایدی (Zaki Laïdi)، مشاور ویژه پیشین نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور سیاست خارجی و امنیتی (۲۰۲۰–۲۰۲۴)، استاد دانشگاه علوم سیاسی پاریس (Sciences Po) است.
• مایکل برلی (Michael Burleigh) ، پژوهشگر ارشد مؤسسه LSE Ideas در مدرسه اقتصاد لندن، نویسنده کتاب‌های «جنگ‌های کوچک، مکان‌های دوردست: خاستگاه جهان مدرن ۱۹۴۵–۱۹۶۵» (مک‌میلان، ۲۰۱۳) و «بهترینِ زمانه، بدترینِ زمانه: تاریخی از اکنون» (مک‌میلان، ۲۰۱۷) است.
• ریچارد هاس (Richard Haass)، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی، مشاور ارشد شرکت سنترویویو پارتنرز و پژوهشگر ممتاز دانشگاهی در دانشگاه نیویورک، پیش‌تر مدیر دفتر برنامه‌ریزی سیاست‌ها در وزارت خارجه ایالات متحده (۲۰۰۱–۲۰۰۳) بوده و به‌عنوان فرستاده ویژه رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش در ایرلند شمالی و هماهنگ‌کننده آینده افغانستان فعالیت کرده است. او نویسنده کتاب «منشور تعهدات: ده عادت شهروندان خوب» (پنگوئن پرس، ۲۰۲۳) و خبرنامه هفتگی ساب‌استک Home & Away است.

 



نظر شما درباره این مقاله:








چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 17:28

چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند


توصیه پژوهشگران استرالیایی به زنان:  چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند

نتایج یک مطالعه ده‌ساله از دانشگاه فلایندرز استرالیا نشان می‌دهد که چای و قهوه به عنوان دو نوشیدنی پرمصرف روزمره، می‌توانند در سلامت استخوان‌های زنان در سنین بالاتر نقش‌های متفاوتی ایفا کنند و نوشیدن چای به دلیل وجود «کاتچین» با استحکام بهتر استخوان زنان همراه است.

این پژوهش که در مجله علمی «Nutrients» منتشر شده، وضعیت نزدیک به ۱۰ هزار زن ۶۵ ساله و بالاتر را به مدت ۱۰ سال دنبال کرده است تا ارتباط مصرف منظم چای و قهوه را با تغییرات تراکم مواد معدنی استخوان (BMD) هریک به عنوان شاخص کلید پوکی استخوان بررسی کند.

پوکی استخوان از هر سه زن بالای ۵۰ سال، یک نفر را درگیر می‌کند و سالانه میلیون‌ها شکستگی در جهان به‌دنبال دارد.

از آنجا که نوشیدن چای و قهوه بخشی از عادات روزانه میلیاردها نفر هستند، پژوهشگران تأکید می‌کنند شناخت اثرات بلندمدت این نوشیدنی‌ها بر استخوان‌ها اهمیت بالایی دارد؛ به‌ویژه آن‌که نتایج مطالعات پیشین یکدست نبوده و کمتر پژوهشی چنین جمعیت بزرگی را در بازه‌ای ده‌ساله رصد کرده است.

طراحی مطالعه و پایش بلندمدت

پژوهشگران دانشگاه فلایندرز با استفاده از داده‌های مربوط به «مطالعه شکستگی‌های ناشی از پوکی استخوان»، میزان مصرف چای و قهوه را به‌طور دوره‌ای ثبت کردند و هم‌زمان تراکم استخوان در نواحی لگن و استخوان ران را به عنوان دو ناحیه بسیار مرتبط با خطر شکستگی، با روش‌های تصویربرداری پیشرفته اندازه‌گیری کردند.

فواید ملایم اما معنادار چای

نتایج نشان داد زنانی که چای می‌نوشیدند، به‌طور متوسط تراکم استخوان لگن بالاتری نسبت به افرادی داشتند که چای مصرف نمی‌کردند. هرچند این افزایش اندک بود، اما از نظر آماری معنادار محسوب می‌شود.

به گفته دکتر انو لیو، استاد وابسته دانشکده پزشکی و بهداشت عمومی «حتی بهبودهای کوچک در تراکم استخوان، وقتی در مقیاس جمعیت در نظر گرفته شود، می‌تواند به کاهش قابل‌توجه شکستگی‌ها منجر شود».

قهوه؛ بی‌خطر در حد اعتدال اما مسئله‌ساز در حد افراط

یافته‌ها درباره قهوه متنوع‌تر بود. مصرف متوسط یعنی حدود دو تا سه فنجان در روز، با کاهش تراکم استخوان ارتباطی نداشت. اما مصرف بیش از پنج فنجان در روز با شاخص کمتر تراکم مواد معدنی استخوان همراه بود؛ به این معنا که افراط در نوشیدن قهوه می‌تواند به تضعیف استخوان‌ها بینجامد.

اثر منفی نوشیدن بیش از حد قهوه در زنانی که در طول عمر خود مصرف الکل بالاتری داشتند، پررنگ‌تر بود. در مقابل، فواید چای در زنان مبتلا به چاقی بیشتر مشاهده شد.

قهوه؛ بی‌خطر در حد اعتدال اما مسئله‌ساز در حد افراط

یافته‌ها درباره قهوه متنوع‌تر بود. مصرف متوسط یعنی حدود دو تا سه فنجان در روز، با کاهش تراکم استخوان ارتباطی نداشت. اما مصرف بیش از پنج فنجان در روز با شاخص کمتر تراکم مواد معدنی استخوان همراه بود؛ به این معنا که افراط در نوشیدن قهوه می‌تواند به تضعیف استخوان‌ها بینجامد.

اثر منفی نوشیدن بیش از حد قهوه در زنانی که در طول عمر خود مصرف الکل بالاتری داشتند، پررنگ‌تر بود. در مقابل، فواید چای در زنان مبتلا به چاقی بیشتر مشاهده شد.

رایان لیو، دیگر نویسنده مطالعه توضیح می‌دهد که چای سرشار از کاتچین‌هاست؛ ترکیباتی که می‌توانند تشکیل استخوان را تقویت کرده و روند تحلیل استخوان را کند کنند.

او می‌افزاید: «در مقابل، کافئین قهوه در مطالعات آزمایشگاهی با اختلال خفیف در جذب کلسیم و متابولیسم استخوان مرتبط بوده است؛ هرچند این اثرات کوچک‌ هستند و افزودن شیر می‌تواند تا حدی آن‌ها را خنثی کند.»

پیام‌های کاربردی برای زنان سالمند

پژوهشگران تأکید می‌کنند تفاوت‌های مشاهده‌شده به‌قدری بزرگ نیست که نیاز به تغییرات شدید سبک زندگی ایجاد کند، اما نشان می‌دهد که «مصرف متعادل چای می‌تواند یکی از راه‌های ساده حمایت از سلامت استخوان باشد و افراط در قهوه احتمالاً ایده‌آل نیست، به‌خصوص برای زنانی که الکل مصرف می‌کنند».

در پایان، پژوهشگران یادآور می‌شوند که کلسیم و ویتامین دی همچنان ستون‌های اصلی سلامت استخوان‌ هستند؛ با این حال «آنچه در فنجان شماست» نیز می‌تواند نقشی کوچک اما معنادار داشته باشد.

این پژوهش با حمایت «مؤسسه ملی سالمندی» و «مؤسسه ملی آرتریت و بیماری‌های اسکلتی‌عضلانی و پوستی» و از طریق چندین گرنت پژوهشی انجام شده است.

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








نامه «همگامی» به مای ساتو درباره دستگیرشدگان مشهد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 17:16

نامه «همگامی» به مای ساتو درباره دستگیرشدگان مشهد




نظر شما درباره این مقاله:








شکایت از جمهوری اسلامی در آرژانتین
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 16:24

شکایت از جمهوری اسلامی در آرژانتین




نظر شما درباره این مقاله:








نرگس محمدی به رسیدگی فوری پزشکی نیاز دارد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 15:54

نرگس محمدی به رسیدگی فوری پزشکی نیاز دارد


برادر نرگس محمدی خواستار رسیدگی فوری پزشکی و آزادی او شد

با گذشت یک هفته از بازداشت نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح و ده‌ها فعال مدنی و سیاسی دیگر در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی، وکیل جان‌باخته در مشهد، برادر نرگس محمدی، در نامه‌ای با اشاره به وضعیت جسمی نگران‌کننده خواهرش پس از بازداشت، خواستار رسیدگی فوری پزشکی و آزادی او شده است.

او در این نامه خطاب به دادستان خراسان رضوی نوشت که پس از سه روز بی‌خبری، تنها در یک تماس تلفنی کوتاه از بازداشت نرگس محمدی مطلع شده و در همین تماس، از شرایط نگران‌کننده سلامتی‌اش آگاه شده است. او اضافه کرد نرگس محمدی دارای سوابق متعدد بیماری از جمله مشکلات قلبی و ریوی، سابقه آمبولی و پیوند استخوان در ناحیه پای راست است و تا پیش از بازداشت دوباره، به‌دلیل همین شرایط، در خارج از زندان تحت درمان و مراقبت‌های پزشکی قرار داشت.

برادر نرگس محمدی در این نامه همچنین به وارد شدن «ضربات متعدد و شدید باتون» به خواهرش در جریان بازداشت اشاره کرده و با تاکید بر خطرات جسمی ناشی از این ضربات، خواستار ارجاع فوری او به پزشکی قانونی و ثبت آثار و علائم آسیب‌های وارده شده است.

او همچنین بر ضرورت ارسال فوری داروهای مصرفی نرگس محمدی تاکید کرده و هشدار داده که با توجه به وضعیت جسمی و بیماری او و سابقه آمبولی، خطر لخته شدن خون به‌شدت بالاست. در کنار این موارد، درخواست ملاقات و دسترسی او به وکیل نیز از دیگر مطالبات مطرح‌شده در این نامه عنوان شده است.

در پایان، برادر نرگس محمدی با تاکید دوباره بر وخامت وضعیت سلامت خواهرش و سوابق بیماری‌های متعدد او، آزادی فوری نرگس محمدی را تنها راه جلوگیری از بروز خطرات جدی و جبران‌ناپذیر برای جان او دانسته است.

——————-
* تصویر بالای گزارش مربوط به دیدار برادران علی‌کردی با نرگس محمدی پس از آزادی موقت او از زندان اوین در سال گذشته است.



نظر شما درباره این مقاله:








آیا مقامات ایران از حجاب اجباری دست کشیده‌اند؟
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 14:39

آیا مقامات ایران از حجاب اجباری دست کشیده‌اند؟


خبرگزاری فرانسه

زنانی که با موسیقی دی‌جی می‌رقصند، بی‌حجاب در نمایشگاه‌های هنری پیشرو قدم می‌زنند و در کافه‌ها استایل‌های مدرنی را به نمایش می‌گذارند که گویی از خیابان‌های اروپا آمده‌اند؛ صحنه‌هایی که تا مدت کوتاهی پیش تصورشان در جمهوری اسلامی ایران غیرممکن بود.

از اندکی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ که شاهِ طرفدار غرب برکنار شد، قانون پوشش اسلامی زنان در اماکن عمومی در ایران لازم‌الاجرا بوده است. اما امروزه بی‌اعتنایی علنی به این قانون به پدیده‌ای رایج بدل شده است. در عین حال، مقامات جمهوری اسلامی همچنان بر اجباری بودن حجاب تأکید دارند و موج جدیدی از برخوردها را آغاز کرده‌اند که طی آن برخی چهره‌های مخالفِ حجاب اجباری بازداشت شده‌اند.

این وضعیت در مقطع حساسی برای حاکمیت ملاها رقم خورده است؛ نظامی که هنوز از تبعات جنگ ۱۲روزه اخیر با اسرائیل بیرون نیامده و در حالی که رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، اکنون ۸۶ سال دارد.

اعتراضات سراسری سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ که در پی مرگ مهسا امینی در بازداشت به‌دلیل ادعای «بدحجابی» شکل گرفت، همچنان در حافظه عمومی زنده است. تحلیل‌گران و فعالان می‌گویند مقامات طی ماه‌های گذشته تا حدی از شدت اجرای حجاب اجباری در زندگی روزمره کاسته‌اند، اما هرگز از این اصل ایدئولوژیک چشم نپوشیده‌اند و بیم آن می‌رود که هر لحظه موج تازه‌ای از سرکوب برای بازگرداندن آن آغاز شود.

رؤیا برومند، هم‌بنیان‌گذار و مدیر اجرایی «مرکز حقوق بشر عبدالرحمن برومند» در آمریکا، در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت دیدن تصاویر زنان بی‌حجاب «دل‌گرم‌کننده» است و نشان‌دهنده فشار اجتماعی از پایین است، نه «اصلاحی که از بالا اعطا شده باشد».

او افزود: «آنچه امروز می‌بینیم بی‌تردید نتیجه سال‌ها نافرمانی مدنی زنان و دختران ایرانی است که برای گشودن و دفاع از اندک فضای آزادی در زندگی عمومی جنگیده‌اند.»

امروز دیدن زنان با موهای بافته، فرفری یا حتی بلوند در خیابان‌ها به امری معمول بدل شده است؛ در حالی که عده‌ای دیگر همچنان با حجاب سنتی یا چادر در سطح جامعه حاضر می‌شوند. این روند که در ماه‌های اخیر در تهران و دیگر شهرهای بزرگ بیشتر به چشم می‌خورد، اکنون نسل‌های مختلف را به‌نسبت‌های گوناگون دربر گرفته است. 

همچنین لباس‌های تنگ‌تر و پوشش‌هایی که شانه، پا یا شکم را نمایان می‌کنند، در میان برخی زنان رواج یافته و خشم محافظه‌کارانی را برانگیخته که چنین پوششی را نوعی «برهنگی در ملا عام» می‌دانند.

«بازگرداندن غول به چراغ» آسان نیست

برومند می‌گوید میزان اجرای قانون حجاب اجباری در نقاط مختلف کشور متفاوت است و مقامات همچنان برخی کسب‌وکارهایی را که از نظر آن‌ها قانون را رعایت نمی‌کنند، تعطیل می‌کنند.

او افزود در اوایل ماه جاری دو نفر که در جزیره کیش مسابقه ماراتنی برگزار کرده بودند بازداشت شدند؛ تصاویری که از آن رویداد در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد ده‌ها زن را نشان می‌داد که بی‌حجاب در خیابان‌ها می‌دویدند. همچنین کافه‌ای که نقطه آغاز و پایان آن ماراتن بود، پلمب شد.

آرش عزیزی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه ییل، در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت: «نظام از اجرای سخت‌گیرانه حجاب اجباری تا حدی کوتاه آمده، اما به هیچ وجه از خودِ اصل آن صرف‌نظر نکرده است.»

او افزود: «چنین عقب‌نشینی بزرگی از نظر ایدئولوژیک برای رژیم غیرقابل‌پذیرش است. هنوز می‌بینیم که مکان‌هایی بسته می‌شوند و افراد به‌دلیل سهل‌انگاری در رعایت حجاب جریمه یا بازداشت می‌شوند. اما حاکمیت می‌داند بازگرداندن این وضعیت، مثل بازگرداندن غول به چراغ، کاری بسیار دشوار است.»

در هفته‌های اخیر، رویدادهای دیگری نیز در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده یافتند: از جمله مراسم افتتاح یک مرکز خرید در تهران که جوانان در آن با موسیقی دی‌جی می‌رقصیدند، و مسابقه‌ای در لیگ دسته‌دوم فوتبال ایران که حضور زنان ــ گرچه در بخش جداگانه‌ای از ورزشگاه ــ قابل توجه بود، اما بیشترشان بی‌حجاب و در حال تکان دادن شال‌های تیم میزبان دیده شدند.

حتی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای، که از سال ۱۳۶۸ در رأس قدرت است، ماه گذشته از سوی برخی تندروها مورد انتقاد قرار گرفت؛ زیرا روزنامه وابسته به آن عکسی از نیلوفر قله‌وند، مربی پیلاتس کشته‌شده در حملات اسرائیل، منتشر کرده بود که به‌جای حجاب، کلاه بیسبال بر سر داشت.

در «هفته طراحی» در دانشگاه تهران نیز زنان بی‌حجاب آزادانه در میان آثار هنری تجربی رفت‌وآمد می‌کردند؛ اما این نمایشگاه به‌دنبال اعتراض روحانیون زودتر از موعد تعطیل شد — نشانه‌ای از آمادگی مقامات برای واکنش تند. 

خطر بازگشت سرکوب

قاضی‌القضات غلامحسین محسنی‌اژه‌ای اخیراً از آغاز «دور تازه‌ای از برخوردها» خبر داده و گفته است دستگاه‌های امنیتی مأمور شده‌اند جریان‌های «سازمان‌یافته مروّج بی‌حجابی و بی‌عفتی» را شناسایی و گزارش کنند. او هشدار داد با مسببان این جریان‌ها برخورد خواهد شد.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز سوم دسامبر در سخنانی از حجاب دفاع کرد و گفت: «زن ایرانی با رعایت پوشش اسلامی می‌تواند در همه عرصه‌ها بیش از دیگران پیشرفت کند و هم در جامعه و هم در خانه نقش فعال داشته باشد.»

برنده جایزه نوبل صلح، نرگس محمدی، که از زمان آزادی موقتش در سال گذشته از پوشیدن حجاب در انظار عمومی خودداری کرده بود، در ۱۲ دسامبر در مراسم یادبود وکیلی که اخیراً درگذشته بود، همراه ده‌ها فعال دیگر بازداشت شد.

برومند هشدار داد: «خطر واقعی بازگشت و حتی تشدید سرکوب وجود دارد.»

کنشگران می‌گویند تصاویری از کافه‌ها و کنسرت‌ها ممکن است ظاهری از آزادی به نمایش بگذارد، اما در واقع سرکوب در ماه‌های اخیر و در پی جنگ با اسرائیل شدت گرفته است.

بازداشت نرگس محمدی تازه‌ترین مورد از برخورد با چهره‌های منتقد محسوب می‌شود. بنا بر گزارش‌ها، شمار اعدام‌ها در سال جاری از ۱۴۰۰ مورد فراتر رفته که صدها مورد بیش از سال گذشته است، و گروه‌هایی از جمله بهائیان ــ بزرگ‌ترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران ــ نیز با فشار و آزار بیشتر روبه‌رو شده‌اند.

به گفته برومند: «ما شاهد افزایش سرکوب در سایر حوزه‌ها هستیم، نه نوعی مصالحه یا معامله سیاسی.»

شکاف در ساختار سیاسی

حجاب اجباری از مؤلفه‌های اصلی نظام اسلامی در ایران است و پاسخی به آنچه مقامات «غرب‌زدگی» دوران پهلوی می‌خوانند، تلقی می‌شود.

با این حال، این موضوع در درون ساختار سیاسی نیز محل اختلاف است. چهره‌های میانه‌روتر، از جمله رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان، گفته‌اند نمی‌توان زنان را به رعایت حجاب مجبور کرد.

عزیزی در همین زمینه گفت: «خامنه‌ای بر ضرورت حجاب اصرار دارد، اما رهبری آینده جمهوری اسلامی، پس از درگذشت او، احتمالاً ناچار خواهد شد آنچه اکنون عملاً در جامعه رخ داده را رسمیت ببخشد و از حجاب اجباری صرف‌نظر کند.»



نظر شما درباره این مقاله:








به جای این جلسات بی‌ثمر! / احمد زیدآبادی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 12:19

به جای این جلسات بی‌ثمر! / احمد زیدآبادی




نظر شما درباره این مقاله:








نشستی در پاریس درباره خلع سلاح حزب‌الله
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 12:10

نشستی در پاریس درباره خلع سلاح حزب‌الله


جان آیریش و جانا چوکیر / خبرگزاری رویترز / ۱۸ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های فرانسه، عربستان سعودی و ایالات متحده روز پنج‌شنبه در پاریس با فرمانده ارتش لبنان دیدار خواهند کرد تا نقشه‌راهی برای ایجاد سازوکار خلع سلاح گروه حزب‌الله را نهایی کنند. این خبر را شماری از دیپلمات‌ها اعلام کردند.

اسرائیل و لبنان در سال ۲۰۲۴ با میانجی‌گری آمریکا بر سر آتش‌بسی به توافق رسیدند که به بیش از یک سال درگیری میان اسرائیل و حزب‌الله پایان داد؛ درگیری‌ای که به‌شدت توان گروه مورد حمایت ایران را تضعیف کرده بود.

از آن زمان، دو طرف یکدیگر را به نقض توافق متهم کرده‌اند و اسرائیل نسبت به اقدامات ارتش لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله ابراز تردید دارد. در هفته‌های اخیر، جنگنده‌های اسرائیلی حملات خود را علیه مواضع حزب‌الله در جنوب لبنان و حتی در بیروت افزایش داده‌اند.

خطر فروپاشی آتش‌بس

چهار دیپلمات و مقام اروپایی و لبنانی به رویترز گفتند با افزایش نگرانی‌ها از احتمال فروپاشی آتش‌بس، هدف دیدار پاریس ایجاد سازوکارهای قوی‌تر برای شناسایی، حمایت و راستی‌آزمایی فرآیند خلع سلاح و جلوگیری از تشدید تنش از سوی اسرائیل است.

با نزدیک شدن انتخابات پارلمانی لبنان در سال ۲۰۲۶، دیپلمات‌ها هشدار داده‌اند که بن‌بست سیاسی و رقابت‌های حزبی می‌تواند ثبات این کشور را بیش‌ازپیش تهدید کند و رئیس‌جمهور ژوزف عون را از پیشبرد طرح خلع سلاح بازدارد.

یکی از مقامات ارشد که نخواست نامش فاش شود، گفت: «وضعیت بسیار شکننده و پرتناقض است و جرقه‌ای کوچک می‌تواند انبار باروت را شعله‌ور کند.»

او افزود: «عون نمی‌خواهد روند خلع سلاح را بیش از حد علنی کند، زیرا بیم دارد موجب خشم و تنش در جامعه شیعیان جنوب کشور شود.»

به گفته این دیپلمات‌ها و مقام‌ها، با توجه به فقدان توان کافی در ارتش لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله، ایده‌ی مطرح‌شده این است که سازوکار موجود آتش‌بس با حضور کارشناسان نظامی فرانسه، آمریکا و احتمالاً دیگر کشورها، در کنار نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل، تقویت شود.

طرف‌ها همچنین امیدوارند در ابتدای سال آینده میلادی کنفرانسی برای تقویت ارتش لبنان برگزار کنند و در کنار آن کنفرانسی جداگانه برای بازسازی، به‌ویژه در مناطق جنوبی کشور، ترتیب دهند.

حملات هوایی اسرائیل

در حالی‌که مقام‌ها برای گفت‌وگوها گردهم آمده بودند، خبرگزاری ملی لبنان (NNA) گزارش داد که چندین حمله هوایی اسرائیل روز پنج‌شنبه شهرهایی در جنوب لبنان و مناطق دره بقاع را هدف قرار داده است.

ارتش اسرائیل اعلام کرد اهدافی از حزب‌الله را در چندین منطقه هدف گرفته که شامل یک مجتمع نظامی مورد استفاده برای آموزش، انبار تسلیحات و محل پرتاب توپخانه بود. اسرائیل این فعالیت‌ها را نقض تفاهمات فی‌مابین با لبنان و تهدیدی برای امنیت خود دانست. همچنین اعلام کرد که یکی از اعضای حزب‌الله در منطقه طیبه در جنوب لبنان هدف قرار گرفته است.

در واکنش به این حملات، نبیه بری، رئیس مجلس لبنان و رهبر جنبش امل متحد حزب‌الله، به نقل از خبرگزاری ملی لبنان گفت که این حملات «پیامی از سوی اسرائیل به کنفرانس پاریس» است.



نظر شما درباره این مقاله:








ورود جاه‌طلبانه‌ قطر به رقابت در صنعت هوش مصنوعی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 10:34

ورود جاه‌طلبانه‌ قطر به رقابت در صنعت هوش مصنوعی


اوتکارش شتی و فدریکو ماچیونی/ خبرگزاری رویترز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

قطر با اتکا به منابع فراوان و کم‌هزینه انرژی، روی جبران زمان از دست‌رفته خود در رقابت هوش مصنوعی در خلیج فارس شرط‌بندی کرده است و امیدوار است برق ارزان و توان مالی بالا به این کشور کمک کند تا فاصله‌اش را با رقبای منطقه‌ای که پیشاپیش گوی سبقت را ربوده‌اند، کاهش دهد.

راه‌اندازی پروژه «Qai» که از حمایت صندوق ثروت ملی ۵۲۶ میلیارد دلاری قطر برخوردار است و همچنین مشارکت مشترک ۲۰ میلیارد دلاری با شرکت بروکفیلد، بلندپروازانه‌ترین گام قطر تاکنون برای ورود به بخشی به‌شمار می‌رود که در حال دگرگون‌سازی فناوری و اقتصاد جهانی است.

این اقدام در کنار سرمایه‌گذاری‌های عظیم عربستان سعودی و نیز ابوظبی و دوبی در امارات متحده عربی قرار می‌گیرد و بخشی از تلاش گسترده‌تر منطقه برای فاصله گرفتن از وابستگی به درآمدهای نفتی است.

اما در حالی که مزیت انرژی یک جاذبه قدرتمند برای «هایپراسکیلرها» — غول‌های رایانش ابری مانند گوگل، مایکروسافت و متا که موتور محرک گسترش هوش مصنوعی هستند — به‌شمار می‌آید، تحلیلگران می‌گویند جاه‌طلبی‌های خلیج فارس با برخی موانع ساختاری روبه‌رو است که فراتر از زیرساخت‌ها قرار دارند.

موانع

برای تبدیل شدن به بازیگران اثرگذار در حوزه هوش مصنوعی، کشورهای خلیج فارس باید از میان مجموعه‌ای پیچیده از چالش‌ها عبور کنند: بازتولید نظام‌های حکمرانی داده به سبک غرب، تأمین تراشه‌های پیشرفته کمیاب تحت محدودیت‌های صادراتی ایالات متحده، و جذب استعدادهای طراز اول در بازار به‌شدت رقابتی جهانی.

این عوامل — و نه صرفاً سرمایه — تعیین خواهند کرد که آیا منطقه می‌تواند قدرت مالی خود را به نفوذی معنادار در زیست‌بوم هوش مصنوعی تبدیل کند یا نه.

استیون برد، مدیر جهانی مراکز داده در شرکت نایت فرانک، می‌گوید: «به باور ما مؤلفه کلیدی در این زمینه، توانایی قطر برای الگوبرداری از سیاست‌های آمریکایی در حوزه قوانین حفظ حریم خصوصی داده‌هاست… وقتی امروز به جهان نگاه می‌کنید، بزرگ‌ترین مانع در مسیر استقرار گسترده هوش مصنوعی، بخش مقررات‌گذاری است.»

قطر جزئیات اندکی درباره پروژه Qai منتشر کرده است، اما زمان‌بندی آن بازتاب‌دهنده افزایش شدید تقاضا برای زیرساخت‌های هوش مصنوعی است؛ آن هم در شرایطی که شرکت‌ها روی این فناوری برای افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند.

محمد سلیمان، پژوهشگر ارشد مؤسسه خاورمیانه در واشنگتن، می‌گوید: «تقاضا برای توان پردازشی آن‌قدر عظیم است که هر توسعه جدید زیرساختی در کشوری سرشار از انرژی مانند قطر که تأمین مالی آن نیز تضمین شده باشد، برای هایپراسکیلرهای آمریکایی خبر خوشایندی محسوب می‌شود… در این مرحله از توسعه هوش مصنوعی، فضا برای حضور چندین بازیگر وجود دارد.»

با این حال، تحلیلگران هشدار می‌دهند که جذب تقاضای هایپراسکیلرها مستلزم سرمایه‌گذاری پایدار و هم‌سویی سیاستی در طول سال‌های متمادی است.

دن آیوِز، تحلیلگر شرکت ودبوش، گفت: «انتظار داریم طی دو سال آینده، ۸۰۰ میلیارد دلار صرف توسعه مراکز داده هوش مصنوعی در خاورمیانه شود.»

برق ارزان‌تر

مزیت رقابتی قطر در هزینه پایین برق نهفته است؛ عاملی که می‌تواند هزینه‌های بالای خنک‌سازی در اقلیم بیابانی منطقه را جبران کند. بانک امارات ان‌بی‌دی اعلام کرده است که میانگین شاخص بهره‌وری مصرف انرژی (PUE) مراکز داده در خاورمیانه ۱٫۷۹ است، در حالی که این رقم در سطح جهانی به‌طور میانگین ۱٫۵۶ است.

برد برآورد می‌کند که اگر قطر بتواند برق ارزان را حفظ کرده و روند توسعه را تسریع کند، تا سال ۲۰۳۰ می‌تواند به بازاری با ظرفیت ۱٫۵ تا ۲ گیگاوات تبدیل شود. این در حالی است که پروژه «هیومِین» عربستان سعودی هدف‌گذاری ۶ گیگاوات تا سال ۲۰۳۴ را دنبال می‌کند و شرکت G42 امارات نخستین فاز از یک پردیس هوش مصنوعی ۵ گیگاواتی را می‌سازد که قرار است در زمره بزرگ‌ترین‌ها در جهان، خارج از ایالات متحده، قرار گیرد.

به گفته جاناتان اتکین، رئیس جهانی زیرساخت‌های ارتباطی بانک RBC، پیشرفت قطر اگر تا سال ۲۰۲۹ به ۵۰۰ مگاوات برسد قابل‌توجه خواهد بود؛ او افزود که نرخ بهره‌برداری به اندازه ظرفیت اسمی اهمیت دارد.

بر اساس داده‌های امارات ان‌بی‌دی، امارات متحده عربی در حال حاضر میزبان ۳۵ مرکز داده، عربستان سعودی ۲۰ مرکز و قطر تنها پنج مرکز داده است. این در حالی است که در ایالات متحده بیش از ۵ هزار مرکز داده وجود دارد.

قطر با تکیه بر صندوق ثروت ملی خود از توان مالی قابل‌توجهی برخوردار است، اما در برابر رقبای جاافتاده با مسیر دشواری مواجه است.

مارک اینشتین، مدیر شرکت پژوهشی کانترپوینت، با اشاره به عربستان سعودی و دو قطب امارات یعنی ابوظبی و دوبی، گفت: «به‌طور منصفانه می‌توان گفت قطر/دوحه تازه‌واردِ دیرهنگامِ یک رقابت چهار اسبه است. این کشور مزایایی دارد… اما از نظر حجم و مقیاس، همسایگان قطر در موقعیت بسیار بهتری قرار دارند.»

فراتر از زیرساخت‌ها، انطباق با مقررات نقشی حیاتی دارد. پروژه‌های «هیومِین» و G42 برای دسترسی به پیشرفته‌ترین پردازنده‌های بلک‌وِل شرکت انویدیا، باید به قواعد سخت‌گیرانه ایالات متحده درباره نحوه استفاده از تراشه‌ها پایبند باشند. پروژه Qai نیز برای جلب نظر واشنگتن به تضمین‌های مشابهی نیاز خواهد داشت.

سلیمان گفت: «ایالات متحده می‌خواهد دیدی شفاف و کامل داشته باشد از اینکه هر تراشه دقیقاً کجاست، چه کسی از آن استفاده می‌کند و به کدام شبکه‌ها متصل است. این به معنای گزارش‌دهی دقیق، بازرسی‌های میدانی، و قواعد سخت‌گیرانه برای تکنسین‌هایی از کشورهای پرریسک است… موضوعی که آمریکا در گذر زمان آن را با دقت زیر نظر خواهد داشت.»



نظر شما درباره این مقاله:








اینترنت قهوه‌خانه‌ای
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 9:13

فصل دیگری از کتاب «تاریخ جهان با شش پیاله»

اینترنت قهوه‌خانه‌ای


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

فصل هشتم کتاب

“تو که شیفته طنز و شادی هستی و مشتاق شنیدن اخباری
که از گوشه و کنار جهان می‌آیند – از هلندی‌ها، دانمارکی‌ها، ترک‌ها و یهودی‌ها –
تو را به ملاقاتگاهی راهنمایی می‌کنم که خبر در آن داغ‌داغ است:
به قهوه‌خانه برو – نمی‌تواند دروغ باشد...
هیچ رویدادی در جهان، از پادشاه تا موش،
رخ نمی‌دهد مگر آنکه روز یا شب
به قهوه‌خانه پرتاب می‌شود.”
— از «اخبار قهوه‌خانه» اثر توماس جردن (۱۶۶۷)  (Thomas Jordan)

شبکه‌ای نیرودهنده با قهوه

وقتی یک تاجر اروپایی در قرن هفدهم می‌خواست از آخرین اخبار تجاری مطلع شود، قیمت کالاها را دنبال کند، به شایعات سیاسی گوش دهد، نظرات مردم درباره یک کتاب جدید را بداند یا از آخرین دستاوردهای علمی باخبر شود، کافی بود به یک قهوه‌خانه برود. آنجا به بهای یک فنجان (یا «پیاله») قهوه، می‌توانست آخرین جزوه‌ها و خبرنامه‌ها را بخواند، با دیگر مشتریان گپ بزند، معامله کند یا در بحث‌های ادبی و سیاسی شرکت کند. قهوه‌خانه‌های اروپا همچون تبادل‌گاه اطلاعات برای دانشمندان، بازرگانان، نویسندگان و سیاستمداران عمل می‌کردند. مانند وبسایت‌های امروزی، آن‌ها منابعی پویا و گاه غیرقابل اعتماد از اطلاعات بودند که معمولاً در یک موضوع خاص یا دیدگاه سیاسی تخصص داشتند. آن‌ها به‌طور طبیعی محل انتشار سیل خبرنامه‌ها، جزوه‌ها، آگهی‌های رایگان و اعلامیه‌ها شدند. یک ناظر معاصر نوشته است: «قهوه‌خانه‌ها به‌ویژه برای گفت‌وگوی آزاد و خواندن همه انواع اخبار چاپی با هزینه‌ای ناچیز بسیار مناسب هستند، از آرای پارلمان در هنگام تشکیل جلسه گرفته تا سایر مطالب چاپی که هفتگی یا گهگاه منتشر می‌شوند. در میان آن‌ها، گازت لندن دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها، دیلی کورنت هر روز به جز یکشنبه، پست‌من، فلایینگ- پست و پست- بوی سه‌شنبه‌ها، پنجشنبه‌ها و شنبه‌ها، و انگلیش پست دوشنبه‌ها، چهارشنبه‌ها و جمعه‌ها منتشر می‌شوند؛ علاوه بر پیوست‌های مکررشان.» این نشریات همچنین طنز قهوه‌خانه‌ای را به شهرستان‌ها و شهرک‌ها می‌بردند.

بسته به علایق مشتریانشان، برخی قهوه‌خانه‌ها قیمت کالاها، قیمت سهام یا فهرست کشتی‌ها را روی دیوارها نصب می‌کردند؛ برخی دیگر اشتراک خبرنامه‌های خارجی پر از اخبار دیگر کشورها را به دست آورده بودند. قهوه‌خانه‌ها با حرفه‌های خاصی مرتبط شدند و به عنوان محل ملاقات بازیگران، موسیقی‌دانان یا ملوانانی که به دنبال کار بودند، عمل می‌کردند. قهوه‌خانه‌هایی که به مشتریان خاصی خدمات می‌دادند یا به موضوعی خاص اختصاص داشتند، اغلب در یک محله گرد هم می‌آمدند.

این موضوع به‌ویژه در لندن صادق بود، جایی که تا سال ۱۷۰۰ صدها قهوه‌خانه، هر یک با نام و علامت مخصوص بر در، تأسیس شده بود. آن‌هایی که در اطراف سنت جیمز (St. James’s) و وستمینستر (Westminster) قرار داشتند، محل رفت‌وآمد سیاستمداران بودند؛ آن‌هایی که نزدیک کلیسای سنت پل (St. Paul’s Cathedral) بودند، مورد علاقه روحانیون و متکلمان. در همین حال، اهل ادب در قهوه‌خانه ویلز در کاونت گاردن (Covent Garden) گرد هم می‌آمدند، جایی که برای سه دهه شاعر جان درایدن (John Dryden) و حلقه‌اش آخرین شعرها و نمایش‌نامه‌ها را مرور و بررسی می‌کردند. قهوه‌خانه‌های اطراف رویال اکسچنج مملو (Royal Exchange) از بازرگانانی بود که در ساعات معینی در قهوه‌خانه‌های خاصی حاضر می‌شدند تا همکارانشان بدانند کجا می‌توانند آن‌ها را پیدا کنند، و از قهوه‌خانه‌ها به عنوان دفتر، اتاق جلسات و محل معامله استفاده می‌کردند. کتاب‌ها در قهوه‌خانه من (Man’s coffeehouse) در خیابان چانسرلی (Chancery Lane) فروخته می‌شد، و کالاهای گوناگون در چند قهوه‌خانه که به عنوان تالار حراج نیز عمل می‌کردند، خرید و فروش می‌شد. برخی قهوه‌خانه‌ها آن‌قدر با موضوعات خاصی گره خورده بودند که تاتلر، مجله‌ای لندنی که در سال ۱۷۰۹ تأسیس شد، از نام قهوه‌خانه‌ها به عنوان موضوعی مقالاتش استفاده کرد. شماره اول آن اعلام کرد: «همه گزارش‌های مربوط به عیاشی، لذت و سرگرمی تحت عنوان قهوه‌خانه وایت‌ز (White’s Chocolate-house) خواهد بود؛ شعر تحت عنوان قهوه‌خانه ویلز (Will’s Coffee-house)؛ دانش تحت عنوان گرکین (Grecian)؛ و اخبار خارجی و داخلی را از قهوه‌خانه سنت جیمز(St. James’s Coffee-house) دریافت خواهید کرد.»

ریچارد استیل (Richard Steele,)، سردبیر تاتلر (Tatler)، آدرس پستی آن را قهوه‌خانه یونانی (Grecian) ذکر کرد، که محل تجمع جامعه علمی بود. این نوآوری دیگری از قهوه‌خانه‌ها بود: پس از تأسیس پست پنی لندن (London penny post) در سال ۱۶۸۰، استفاده از قهوه‌خانه به عنوان آدرس پستی رایج شد. مشتریان ثابت یک قهوه‌خانه می‌توانستند روزی یک یا دو بار سری بزنند، پیاله‌ای قهوه بنوشند، از آخرین اخبار مطلع شوند و بررسی کنند که آیا نامه جدیدی برایشان رسیده است یا نه. «خارجی‌ها اشاره می‌کردند که قهوه‌خانه به‌ویژه لندن را از سایر شهرها متمایز می‌کند»، توماس مکالی (Thomas Macauley)، مورخ قرن نوزدهم، در تاریخ انگلستان خود نوشت. «قهوه‌خانه خانه لندنی‌ها بود، و کسانی که می‌خواستند مردی نجیب را پیدا کنند، معمولاً نمی‌پرسیدند که آیا در خیابان فلیت یا چانسرلی زندگی می‌کند، بلکه می‌پرسیدند که آیا به گریشن یا رینبو رفت‌وآمد دارد.» برخی افراد به چندین قهوه‌خانه رفت‌وآمد می‌کردند، که انتخاب آن‌ها به علایقشان بستگی داشت. برای مثال، یک تاجر ممکن بود بین یک قهوه‌خانه مالی و قهوه‌خانه‌ای که در حمل‌ونقل دریایی بالتیک، هند غربی یا هند شرقی تخصص داشت، در نوسان باشد. علایق گسترده دانشمند انگلیسی رابرت هوک (Robert Hooke) در بازدیدهایش از حدود شصت قهوه‌خانه لندن در دهه ۱۶۷۰، همان‌طور که در خاطراتش ثبت شده، منعکس شده است.

شایعات، اخبار و گفتگوها توسط مشتریان بین قهوه‌خانه‌ها جابه‌جا می‌شدند و گاهی پیک‌هایی از یک قهوه‌خانه به دیگری می‌رفتند تا رویدادهای مهم مانند آغاز جنگ یا مرگ یک رئیس‌دولت را گزارش دهند. (هوک در ۸ مه ۱۶۹۳ پس از شنیدن خبر در قهوه‌خانه جاناتان نوشت: «صدراعظم خفه شد»). اخبار به سرعت در این شبکه مبتنی بر قهوه منتشر می‌شد. بر اساس گزارشی که در سال ۱۷۱۲ در اسپکتاتور (Spectator) منتشر شد: «چند سال پیش در شهر [لندن] مردی بود که برای تفریح خود، ساعت هشت صبح در میدان چرینگ‌کراس (Charing Cross) یک دروغ می‌گفت و سپس آن دروغ را در سراسر شهر دنبال می‌کرد تا ساعت هشت شب؛ آن‌گاه به باشگاهی از دوستانش می‌رفت و آنها را با گزارشی از واکنش‌هایی که آن دروغ در کافه ویلز در کاونت گاردن برانگیخته بود، سرگرم می‌کرد اینکه در کافه چایلدز چقدر آن دروغ خطرناک تلقی شده بود، و در کافه جاناتان از آن دروغ چه نتیجه‌ای درباره وضعیت سهام بورس گرفته بودند.»


قهوه‌خانه‌ای در لندن اواخر قرن هفدهم

بحث‌های قهوه‌خانه‌ای هم بر افکار عمومی تأثیر می‌گذاشت و هم بازتاب آن بود و پلی منحصر به فرد بین دنیای عمومی و خصوصی ایجاد می‌کرد. از نظر تئوری، قهوه‌خانه‌ها مکان‌های عمومی بودند و هر مردی (زیرا زنان دستکم در لندن منع شده بودند) می‌توانست وارد شود؛ اما دکور ساده و مبلمان راحت آنها و حضور مشتریان ثابت، حال‌وهوایی صمیمی و خانگی به آنها می‌داد. از مشتریان انتظار می‌رفت به قوانینی احترام بگذارند که در دنیای خارج اعمال نمی‌شد. بر اساس عرف، تفاوت‌های اجتماعی باید پشت در قهوه‌خانه باقی می‌ماند. به گفته یک شعر معاصر: «نجیب‌زادگان، پیشه‌وران، همه اینجا پذیرفته می‌شوند و می‌توانند بدون توهین کنار هم بنشینند.» رسم سلامتی‌گویی مرتبط با الکل ممنوع بود و هر کسی که بحثی را شروع می‌کرد، باید با خریدن یک پیاله قهوه برای همه حاضرین آن را جبران می‌کرد.

اهمیت قهوه‌خانه‌ها در لندن که بین سال‌های ۱۶۸۰ تا ۱۷۳۰ بیشتر از هر جای دیگر در جهان قهوه مصرف می‌کرد، به وضوح آشکار بود. خاطرات روشنفکران آن دوره پر از اشاره به قهوه‌خانه‌هاست: «از آنجا به قهوه‌خانه» بارها در خاطرات معروف ساموئل پپیس (Samuel Pepys)، مقام رسمی انگلیسی دیده می‌شود. یادداشت او در ۱۱ ژانویه ۱۶۶۴ حال‌وهوای بین‌المللی و تصادفی حاکم بر قهوه‌خانه‌های آن دوره را نشان می‌دهد، جایی که هم موضوعات عمیق و هم پیش‌پاافتاده بحث می‌شد و شما هرگز نمی‌دانستید چه کسی را ممکن است ملاقات کنید یا چه چیزی بشنوید: «از آنجا به قهوه‌خانه، جایی که سر ویلیام پتی و کاپیتان گرانت (Sir W. Petty and Captain Grant) آمدند و ما وارد بحث شدیم (علاوه بر یک جوان نجیب‌زاده، گمان می‌کنم تاجری به نام آقای هیل که سفر کرده و به نظر می‌رسد در بیشتر انواع موسیقی و چیزهای دیگر استاد است) درباره موسیقی؛ الفبای جهانی؛ هنر حافظه... و دیگر گفت‌وگوهای عالی که بسیار لذت بردم، مدتی بود که در چنین جمع خوبی نبودم، و اگر وقت داشتم دوست داشتم با آن آقای هیل آشنا (Mr. Hill) شوم... بحث عمومی شهر هنوز درباره کلنل ترنر (Collonell Turner) و دزدی است که فکر می‌کنند به دار آویخته خواهد شد.»

به همین ترتیب، خاطرات هوک نشان می‌دهد که او از قهوه‌خانه‌ها برای بحث‌های علمی با دوستان، مذاکره با سازندگان و سازندگان ابزار و حتی به عنوان محل انجام آزمایش‌های علمی استفاده می‌کرد. یکی از یادداشت‌های فوریه ۱۶۷۴ موضوعات بحث در گارویز (Garraway’s)، قهوه‌خانه مورد علاقه او در آن زمان را ذکر می‌کند: عادت ادعایی پیشه‌وران در هند که چیزها را با پاهایشان به‌جای دست‌هایشان می‌گرفتند؛ ارتفاع خارق‌العاده درختان نخل؛ و «طعم فوق‌العاده خوشمزه آناناس ملکه»، که در آن زمان میوه‌ای جدید و عجیب از هند غربی بود.

قهوه‌خانه‌ها مراکز خودآموزی، تفکر ادبی و فلسفی، نوآوری تجاری و در برخی موارد، تخمیر سیاسی بودند. اما بیش از همه، آنها مراکز تبادل اخبار و شایعات بودند که توسط گردش مشتریان، انتشارات و اطلاعات از یک مؤسسه به مؤسسه دیگر به هم مرتبط می‌شدند. در مجموع، قهوه‌خانه‌های اروپا اینترنت عصر خرد بودند.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟
بخش دهم؛ نشاط در دوران استعماری
بخش یازدهم: روح‌ها، شکر و بردگان
بخش دوازدهم: نوشیدنی‌هایی که آمریکا را ساختند
بخش سیزدهم: روحیه پیشگامی
بخش چهاردهم: قهوه در عصر خرد
بخش پانزدهم: پیروزی قوه
بخش شانزدهم: امپراتوری‌های قهوه

A History of the World in Six Glasses, Tom Standage



نظر شما درباره این مقاله:








متن کامل سخنرانی ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 8:31

متن کامل سخنرانی ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا


نیویورک تایمز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

رئیس جمهور ترامپ چهارشنبه شب از کاخ سفید در مورد اقتصاد سخنرانی کرد. متن زیر، متن سخنان او است که توسط نیویورک تایمز ضبط شده است.

رئیس جمهور به شدت به سلف خود حمله کرد و در عین حال اصرار داشت که کارنامه خودش چیزی جز پیروزی ندارد.

عصر بخیر، آمریکا.

یازده ماه پیش، من یک آشفتگی را به ارث بردم و در حال اصلاح آن هستم. وقتی من به قدرت رسیدم، تورم بدترین وضعیت را در ۴۸ سال گذشته، و به گفته برخی در تاریخ کشورمان، داشت که باعث شد قیمت‌ها از همیشه بالاتر برود و زندگی برای میلیون‌ها آمریکایی غیرقابل تحمل شود. این اتفاق در دوران یک دولت دموکرات رخ داد و زمانی بود که ما برای اولین بار کلمه «مقرون به صرفه بودن» را شنیدیم.

مرز ما باز بود. و به همین دلیل، کشور ما توسط ارتشی ۲۵ میلیون نفری مورد حمله قرار گرفت، بسیاری از آنها از زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها، آسایشگاه‌های روانی و دیوانه‌خانه‌ها آمده بودند. آنها قاچاقچی مواد مخدر، اعضای باند و حتی ۱۱۸۸۸ قاتل بودند که بیش از ۵۰ درصد آنها بیش از یک نفر را کشته بودند. این چیزی است که دولت بایدن اجازه داد برای کشور ما اتفاق بیفتد و هرگز نمی‌توان اجازه داد دوباره اتفاق بیفتد.

ما مردانی داشتیم که در ورزش زنان بازی می‌کردند، تراجنسیتی‌ها برای همه، جرم و جنایت در سطح بی‌سابقه‌ای با اجرای قانون و کلماتی از این قبیل کاملاً ممنوع بود. ما بدترین معاملات تجاری را که تاکنون در کشورمان انجام شده بود، داشتیم، از سراسر جهان به آنها خندیدند. اما آنها دیگر نمی‌خندند. در طول ۱۱ ماه گذشته، ما تغییرات مثبت بیشتری را نسبت به هر دولتی در تاریخ آمریکا به واشنگتن آورده‌ایم.

هرگز چنین چیزی وجود نداشته است، و فکر می‌کنم اکثر مردم موافق باشند. من با اکثریت قاطع انتخاب شدم، رأی مردم و هر هفت ایالت متغیر و هر چیز دیگری را با این مأموریت به دست گرفتم تا با یک سیستم بیمار و فاسد که واقعاً ثروت را از مردم گرفته و رویاهای مردم آمریکا را نابود کرده است، مقابله کنم.

در چهار سال گذشته، ایالات متحده توسط سیاستمدارانی اداره می‌شد که فقط برای خودی‌ها، بیگانگان غیرقانونی، مجرمان حرفه‌ای، لابی‌گران شرکت‌ها، زندانیان، تروریست‌ها و بالاتر از همه، کشورهای خارجی می‌جنگیدند، که از ما در سطوحی که قبلاً دیده نشده بود، سوءاستفاده می‌کردند. آنها شهرها و روستاهای شما را با بیگانگان غیرقانونی پر کردند. آنها پس‌اندازهای سخت به دست آمده شما را نابود کردند. آنها فرزندان شما را با نفرت از آمریکا شستشو دادند، واقعاً منظورم این است که آنها سطحی از جنایتکاران خشن را که هرگز ندیده بودیم، آزاد کردند تا بی‌گناهان را طعمه قرار دهند. آنها جنگ ایجاد کردند. آنها هرج و مرج ایجاد کردند. آنها وضعیت وحشتناکی را در سراسر جهان ایجاد کردند.

اما اکنون شما رئیس جمهوری دارید که برای مردم قانون‌مدار و سخت‌کوش کشورمان می‌جنگد. کسانی که این ملت را اداره می‌کنند، کسانی که این ملت را به کار می‌اندازند. و تنها پس از یک سال، ما به بیش از آنچه هر کسی می‌توانست تصور کند، دست یافته‌ایم.

از روز اول، من فوراً اقدام به توقف تهاجم به مرز جنوبی خود کردم. در هفت ماه گذشته، هیچ بیگانه غیرقانونی به کشور ما راه داده نشده است، شاهکاری که همه می‌گفتند کاملاً غیرممکن است. یادتان هست جو بایدن گفت که برای بستن مرز به کنگره نیاز به تصویب قانون دارد؟ او همیشه کنگره و دیگران را سرزنش می‌کرد. همانطور که معلوم شد، ما به قانون نیاز نداشتیم. ما فقط به یک رئیس جمهور جدید نیاز داشتیم.

ما بدترین مرز در هر کجای دنیا را به ارث بردیم و به سرعت آن را به قوی‌ترین مرز در تاریخ کشورمان تبدیل کردیم. به عبارت دیگر، در عرض چند ماه کوتاه، از بدترین به بهترین رسیدیم. ما مجرمان را اخراج می‌کنیم و امنیت را به خطرناک‌ترین شهرهایمان بازمی‌گردانیم. فقط به واشنگتن دی سی نگاهی بیندازید. در سطحی از امنیت است که قبلاً هرگز ندیده‌ایم. و آنها کارتل‌های مواد مخدر خارجی خونخوار را نابود کردند. ما این کار را خودمان، با مردممان انجام دادیم و به آن بسیار افتخار می‌کنیم زیرا آنها جمعیت ما را مسموم و نابود می‌کردند. مواد مخدری که از طریق اقیانوس و دریا وارد می‌شد، اکنون ۹۴ درصد کاهش یافته است. ما چنگال رادیکال‌های شرور بیدار را در مدارس خود شکسته‌ایم و کنترل آن مدارس اکنون به دست ایالت‌های بزرگ و دوست‌داشتنی ما، جایی که آموزش به آن تعلق دارد، بازگشته است.

پس از بازسازی ارتش ایالات متحده در دوره اول ریاست جمهوری‌ام، و با این افزایش، اکنون قدرتمندترین ارتش جهان را داریم، و حتی نزدیک به آن هم نیستیم. من قدرت آمریکا را احیا کرده‌ام، هشت جنگ را در عرض ۱۰ ماه حل و فصل کرده‌ام، تهدید هسته‌ای ایران را نابود کرده‌ام، و به جنگ غزه پایان داده‌ام، برای اولین بار در ۳۰۰۰ سال گذشته صلح را به خاورمیانه آورده‌ام، و آزادی گروگان‌ها، چه زنده و چه مرده، را تضمین کرده‌ام.

اینجا در خانه، ما اقتصاد خود را از آستانه ویرانی باز می‌گردانیم. دولت قبلی و متحدانشان در کنگره، خزانه‌داری ما را تریلیون‌ها دلار غارت کردند و قیمت‌ها و همه چیز را به سطوحی که قبلاً هرگز دیده نشده بود، رساندند. من آن قیمت‌های بالا را پایین می‌آورم و خیلی سریع آنها را پایین می‌آورم.

بیایید به واقعیت‌ها نگاه کنیم. در دولت بایدن، قیمت خودرو ۲۲ درصد و در بسیاری از ایالت‌ها ۳۰ درصد یا بیشتر افزایش یافت. بنزین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافت. نرخ هتل‌ها ۳۷ درصد افزایش یافت. بلیط هواپیما ۳۱ درصد افزایش یافت. اکنون، تحت رهبری ما، همه آنها به سرعت در حال کاهش هستند. سیاستمداران دموکرات همچنین هزینه مواد غذایی را به شدت افزایش دادند، اما ما در حال حل این مشکل نیز هستیم. قیمت بوقلمون روز شکرگزاری در مقایسه با سال گذشته در زمان بایدن، ۳۳ درصد کاهش یافته است. قیمت تخم مرغ از ماه مارس ۸۲ درصد کاهش یافته است و هر چیز دیگری به سرعت در حال کاهش است. و هنوز تمام نشده است، اما پسر، آیا ما در حال پیشرفت هستیم؟ هیچ کس نمی‌تواند باور کند که چه اتفاقی می‌افتد.

در اینجا تنها برخی از تلاش‌هایی که ما در حال انجام آن هستیم، در کیف پول و حساب‌های بانکی شما در سال جدید مشاهده خواهید کرد. پس از سال‌ها کاهش رکوردشکن درآمد، سیاست‌های ما در حال افزایش حقوق خالص با سرعتی تاریخی است. در زمان بایدن، دستمزدهای واقعی ۳۰۰۰ دلار کاهش یافت. در دوران ترامپ، یک کارگر معمولی کارخانه شاهد افزایش دستمزد ۱۳۰۰ دلاری بوده است. برای کارگران ساختمانی، این افزایش ۱۸۰۰ دلار است. برای معدنچیان، ما زغال سنگ تمیز و زیبا را به ۳۳۰۰ دلار بازمی‌گردانیم. و برای اولین بار در سال‌ها، دستمزدها بسیار سریع‌تر از تورم افزایش می‌یابند. به یاد داشته باشید که این نرخ، دستمزدها، فقط به آن نگاه کنید، دستمزدها بسیار سریع‌تر از تورم افزایش می‌یابند. این چقدر بزرگ است؟

بسیار مهم است که امروزه افراد بیشتری نسبت به هر زمان دیگری در تاریخ آمریکا مشغول به کار هستند. و ۱۰۰ درصد از کل مشاغل ایجاد شده از زمان تصدی من در بخش خصوصی بوده است. به این فکر کنید، ۱۰۰ درصد از کل مشاغل در بخش خصوصی بوده است تا دولتی، که تنها راه قدرتمند و بزرگ کردن یک کشور است.

این روند تاریخی ادامه خواهد یافت. من در حال حاضر ۱۸ تریلیون دلار سرمایه‌گذاری رکوردشکن در ایالات متحده را تضمین کرده‌ام، که به معنای شغل، افزایش دستمزد، رشد، افتتاح کارخانه‌ها و امنیت ملی بسیار بیشتر است. بخش زیادی از این موفقیت به لطف تعرفه‌ها، کلمه مورد علاقه من، تعرفه‌ها، حاصل شده است که برای دهه‌های متمادی توسط کشورهای دیگر علیه ما با موفقیت استفاده شده است، اما دیگر نه. شرکت‌ها می‌دانند که اگر در آمریکا بسازند، هیچ تعرفه‌ای وجود ندارد و به همین دلیل است که آنها با تعداد بی‌سابقه‌ای به ایالات متحده برمی‌گردند. آنها در حال ساخت کارخانه‌ها و تأسیسات در سطوحی هستند که ما ندیده‌ایم. هوش مصنوعی، اتومبیل، ما کاری را انجام می‌دهیم که هیچ کس فکر نمی‌کرد حتی ممکن باشد، حتی از راه دور هم ممکن نباشد. صادقانه بگویم، هرگز چیزی شبیه به آن وجود نداشته است.

یک سال پیش، کشور ما مرده بود. ما کاملاً مرده بودیم. کشور ما آماده شکست بود. کاملاً شکست. اکنون ما گرمترین کشور در هر کجای جهان هستیم. و این را تک تک رهبرانی که در پنج ماه گذشته با آنها صحبت کرده‌ام می‌گویند.

سال آینده، شما همچنین نتایج بزرگترین کاهش مالیات در تاریخ آمریکا را خواهید دید که واقعاً از طریق لایحه بزرگ و زیبای ما، شاید فراگیرترین قانونی که تاکنون در کنگره تصویب شده است، محقق شد. ما 12 لایحه مختلف را در یک لایحه زیبا جمع کردیم. این شامل عدم مالیات بر انعام، عدم مالیات بر اضافه کاری و عدم مالیات بر تأمین اجتماعی برای سالمندان عزیز ما می‌شود. تحت این کاهش‌ها، بسیاری از خانواده‌ها سالانه بین ۱۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ دلار پس‌انداز خواهند کرد و پیش‌بینی می‌شود بهار آینده بزرگترین فصل بازپرداخت مالیات در تمام دوران باشد.

به دلیل تعرفه‌ها، همراه با لایحه «یک لایحه بزرگ و زیبا» که به تازگی تصویب شده است، امشب همچنین با افتخار اعلام می‌کنم که بیش از ۱۰۰۰ نفر، ۴۵۰۰۰۰ نفر، به این فکر کنید، ۱,۴۵۰,۰۰۰ نفر از اعضای خدمت سربازی، قبل از کریسمس، یک سود سهام ویژه دریافت خواهند کرد که ما آن را سود سهام رزمندگان می‌نامیم. به افتخار تأسیس کشورمان در سال ۱۷۷۶، ما به هر سرباز ۱۷۷۶ دلار می‌دهیم. به آن فکر کنید. و چک‌ها در راه هستند. هیچ کس تا حدود ۳۰ دقیقه پیش این را نمی‌فهمید. ما به دلیل تعرفه‌ها پول بسیار بیشتری از آنچه کسی فکر می‌کرد، به دست آوردیم و این لایحه به ما کمک کرد. هیچ کس بیشتر از ارتش ما شایسته آن نیست. و من به همه تبریک می‌گویم. و ضمناً، ما اکنون رکورد ثبت نام در ارتش خود را داریم و سال گذشته یکی از بدترین آمار استخدام در تاریخ ارتش خود را داشتیم. چه تفاوت بزرگی در یک سال ایجاد می‌شود.

علاوه بر این، من کاری را انجام می‌دهم که هیچ سیاستمداری از هیچ حزبی تاکنون انجام نداده است. ایستادن در برابر منافع خاص برای کاهش چشمگیر قیمت داروهای تجویزی. من مستقیماً با شرکت‌های داروسازی و کشورهای خارجی که دهه‌ها از کشور ما سوءاستفاده کرده بودند، مذاکره کردم تا قیمت داروها و محصولات دارویی را تا ۴۰۰، ۵۰۰ و حتی ۶۰۰ درصد کاهش دهند. به عبارت دیگر، هزینه‌های دارویی شما رو به کاهش خواهد بود و من از تهدید تعرفه‌ها استفاده می‌کنم تا کشورهای خارجی که هرگز این کار را نمی‌کردند، هزینه این کاهش عظیم دلار را بپردازند. آنها دست از کلاهبرداری از ما بردارند. و این از چهار روز پیش آغاز شده است.

در تاریخ کشور ما هرگز چنین چیزی سابقه نداشته است. قیمت داروها فقط افزایش یافته است، اما اکنون به ارقامی که هرگز تصور نمی‌شد، کاهش خواهد یافت. این کشور، کشور بسیار محبوب نامیده می‌شود و هیچ رئیس جمهوری تاکنون شجاعت یا توانایی انجام این کار را نداشته است. اولین مورد از این کاهش‌های بی‌سابقه قیمت از ژانویه از طریق یک وب‌سایت جدید، Trumprx.gov، در دسترس خواهد بود. و این کاهش‌های بزرگ قیمت، هزینه مراقبت‌های بهداشتی را تا حد زیادی کاهش می‌دهد.

من همچنین با شرکت‌های بیمه درمانی غول‌پیکری که با میلیاردها دلار پولی که باید مستقیماً به مردم برسد، ثروتمند شده‌اند، مقابله می‌کنم. این پول باید به مردم برسد. شما هستید، بنابراین آنها می‌توانند بیمه درمانی خود را خریداری کنند که مزایای بسیار بهتری را با هزینه‌های بسیار کمتر ارائه می‌دهد. این بیمه درمانی بسیار بهتری خواهد بود. قانون مراقبت‌های درمانی غیرقابل دسترس فعلی برای ثروتمند کردن شرکت‌های بیمه ایجاد شد. این مراقبت‌های بهداشتی بد با هزینه بسیار بالا بود و اکنون شاهد افزایش شدید حق بیمه‌ها توسط دموکرات‌ها هستید. و آنها این افزایش‌ها را درخواست می‌کنند و این تقصیر آنهاست. تقصیر جمهوری‌خواهان نیست. تقصیر دموکرات‌ها است. این قانون مراقبت‌های بهداشتی غیرقابل دسترس است و همه این را می‌دانستند.

باز هم، من می‌خواهم پول مستقیماً به مردم برسد تا بتوانید مراقبت‌های بهداشتی خود را بخرید. شما مراقبت‌های بهداشتی بسیار بهتری را با قیمت بسیار پایین‌تری دریافت خواهید کرد. تنها بازندگان شرکت‌های بیمه‌ای خواهند بود که ثروتمند شده‌اند و حزب دموکرات که کاملاً توسط همان شرکت‌های بیمه کنترل می‌شود. آنها خوشحال نخواهند شد، اما این برای من اشکالی ندارد زیرا شما، مردم، بالاخره مراقبت‌های بهداشتی عالی را با هزینه کمتر دریافت خواهید کرد. یکی دیگر از تمرکزهای اصلی، هزینه انرژی است. سال‌ها، دموکرات‌های چپ رادیکال از کلاهبرداری انرژی سبز به عنوان بهانه‌ای برای هدایت میلیاردها دلار به صندوق‌های عظیم خود سوءاستفاده می‌کردند، زیرا محدودیت‌های انرژی آنها قیمت‌ها را به شدت افزایش می‌داد و آنها را به سطوح بی‌سابقه‌ای رساند.

هزینه‌های برق در دوران بایدن ۳۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش یافت و یک خانواده معمولی ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ دلار در هزینه‌های بالاتر انرژی ضرر کرد. به این فکر کنید، ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ دلار ضرر کردید. در روز اول، من وضعیت اضطراری ملی در حوزه انرژی اعلام کردم. بنزین اکنون زیر ۲.۵۰ دلار در هر گالن است و در بیشتر کشور، در برخی ایالت‌ها، به هر گالن ۱.۹۹ دلار رسیده است. و ظرف ۱۲ ماه آینده، ۱۶۰۰ نیروگاه جدید تولید برق افتتاح خواهیم کرد، یک رکورد. و این رکوردی است که عملاً، به نظر من، توسط هیچ کس شکسته نخواهد شد، یا مطمئناً خیلی زود شکسته نخواهد شد. قیمت برق و هر چیز دیگری به طرز چشمگیری کاهش خواهد یافت.

فاجعه تورم دموکرات‌ها، که باز هم بدترین در تاریخ کشورمان است، میلیون‌ها آمریکایی را از مالکیت خانه و در واقع رویای آمریکایی محروم کرد. هزینه سالانه یک وام مسکن جدید معمولی در دوران حکومت دموکرات‌ها ۱۵۰۰۰ دلار افزایش یافت. در ۱۱ ماه، ما این هزینه سالانه را ۳۰۰۰ دلار کاهش داده‌ایم و خیلی کمتر هم خواهد شد. صبر کنید تا ببینید، اعداد و ارقام تکان‌دهنده خواهند بود و من به زودی رئیس بعدی فدرال رزرو را اعلام خواهم کرد، کسی که به نرخ بهره بسیار پایین‌تر اعتقاد دارد و اقساط وام مسکن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت. در اوایل سال جدید، و شما این را در سال جدید خواهید دید، من برخی از تهاجمی‌ترین برنامه‌های اصلاحات مسکن در تاریخ آمریکا را اعلام خواهم کرد.

یکی از عوامل اصلی افزایش هزینه‌های مسکن، تهاجم عظیم مرزی بود. ما هرگز مورد تهاجم قرار نگرفته‌ایم. این بدترین چیزی است که، رک و پوست کنده، به نظر من، بدترین کاری که دولت بایدن با کشور ما انجام داد، تهاجم در مرز است. دولت قبلی و متحدان آنها در کنگره میلیون‌ها و میلیون‌ها مهاجر را آوردند و به آنها مسکن با بودجه مالیات‌دهندگان دادند. در حالی که اجاره و هزینه‌های مسکن شما سر به فلک کشید. بیش از 60 درصد رشد در بازار اجاره از مهاجران خارجی حاصل شد. در همان زمان، بیگانگان غیرقانونی مشاغل آمریکایی‌ها را دزدیدند و اورژانس‌ها را پر کردند و مراقبت‌های بهداشتی و آموزش رایگان را که توسط شما، مالیات‌دهندگان آمریکایی، پرداخت می‌شد، دریافت کردند.

آنها همچنین هزینه اجرای قانون را آنقدر بالا بردند که حتی قابل ذکر نیست.

برای اولین بار در ۵۰ سال گذشته. اکنون شاهد مهاجرت معکوس هستیم زیرا مهاجران به خانه‌های خود بازمی‌گردند و مسکن و مشاغل بیشتری برای آمریکایی‌ها باقی می‌گذارند. در سال قبل از انتخابات من، تمام ایجاد مشاغل خالص به مهاجران خارجی اختصاص داشت. از زمانی که من به قدرت رسیدم، ۱۰۰ درصد کل ایجاد مشاغل خالص به شهروندان متولد آمریکا اختصاص یافته است. صد در صد.

در نهایت، دولت یا در خدمت شهروند آمریکایی مولد، میهن‌پرست و سخت‌کوش است، یا در خدمت کسانی است که قوانین را زیر پا می‌گذارند، سیستم را فریب می‌دهند و به دنبال قدرت و سود به قیمت ملت ما هستند.

به مینه‌سوتا نگاه کنید، جایی که سومالیایی‌ها اقتصاد ایالت را به دست گرفته‌اند و میلیاردها و میلیاردها دلار از مینه‌سوتا و در واقع از ایالات متحده آمریکا دزدیده‌اند. ما به این وضعیت پایان خواهیم داد.

مدت‌ها پیش از انتخاب من، اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی‌های خوب و شریف مجبور بودند نظاره‌گر باشند که چگونه سیاستمداران فاسد، تالارهای قدرت را غارت می‌کنند، از مالیات‌دهندگان ما سوءاستفاده می‌کنند و هر سیستمی را که باعث عملکرد جامعه متمدن می‌شود، غارت می‌کنند. اما دیگر نه، و شما هر روز این را می‌بینید، دیگر نه.

ما آمریکا را در اولویت قرار می‌دهیم و دوباره آمریکا را بزرگ می‌کنیم. خیلی ساده، ما دوباره آمریکا را بزرگ می‌کنیم.

امشب، پس از ۱۱ ماه، مرز ما امن است، تورم متوقف شده، دستمزدها بالا رفته، قیمت‌ها پایین آمده، ملت ما قوی است، آمریکا مورد احترام است، و کشور ما بازگشته است، قوی‌تر از همیشه. ما برای رونق اقتصادی آماده‌ایم که جهان هرگز مانند آن را ندیده است. به زودی میزبان جام جهانی و المپیک خواهیم بود، که من هر دو را به دست آوردم. اما مهمتر از همه، ما ۲۵۰مین سالگرد اعلامیه استقلال را جشن خواهیم گرفت.

هیچ ادای احترامی شایسته‌تر از این نقطه عطف حماسی نمی‌تواند باشد جز تکمیل بازگشت آمریکا که تنها یک سال پیش آغاز شد. وقتی جهان سال آینده به ما نگاه می‌کند، بگذارید ملتی را ببیند که به شهروندانش وفادار، به کارگرانش وفادار، به هویتش مطمئن، به سرنوشتش مطمئن و مایه حسادت تمام جهان است. ما دوباره مورد احترام قرار گرفته‌ایم، آنطور که قبلاً هرگز مورد احترام نبوده‌ایم. برای تک تک شما، کریسمسی شاد و سالی نو آرزومندم. خداوند همه شما را حفظ کند.



نظر شما درباره این مقاله:








۶۰۰ هزار بیمار معتاد، قربانی بازی «تریاک»
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 8:05

۶۰۰ هزار بیمار معتاد، قربانی بازی «تریاک»


بنفشه سام‌گیس / اعتماد

* به دنبال قطع سهمیه شربت تریاک، محلولی با ترکیبات نامعلوم و به اسم شربت تریاک و با قیمت ۲ الی ۶ میلیون تومان به بازار سیاه رسید

حدود ۶۰۰ هزار بیمار تحت درمان با شربت تریاک (تنتور اپیوم) به ابزار تسویه‌حساب ستاد مبارزه با موادمخدر و وزارت بهداشت تبدیل شده‌اند. دلیل این تسویه‌حساب، ابهام در نیاز واقعی و مصرف سالانه داروهای مخدر است که وزارت بهداشت، حداقل طی دو دهه اخیر از پاسخ شفاف به این ابهام طفره رفته و ستاد مبارزه با مواد مخدر هم در اقدام متقابل، توزیع تریاک مورد نیاز کارخانه‌های داروسازی را به بهانه کاهش کشفیات تریاک، کم کرده است.

صاحبان مراکز ترک اعتیاد که طی یک ماهه اخیر، آخرین سهمیه شربت تریاک‌شان را از دانشگاه‌های علوم پزشکی گرفته‌اند، به «اعتماد» می‌گویند که از اول دی ماه که حتی یک قطره شربت تریاک به دست‌شان نمی‌رسد، ۶۰۰ هزار بیمار، سرنوشت بسیار تلخی خواهند داشت؛ تعدادی از این بیماران، به بازار سیاه پناه می‌برند تا محلولی به اسم شربت تریاک با قیمت‌های ۳ و ۴ و ۶ میلیون تومانی بخرند، تعداد خیلی زیادتری دوباره مصرف مواد را از سر می‌گیرند و تعداد بسیار کمی، می‌پذیرند که با داروهای جایگزین مثل متادون و بوپرونورفین، درمانی دشوارتر را آغاز کنند.

چرا تسویه‌حساب؟

طبق قانون، تولید انواع دارو و ازجمله، داروهای مخدر و تحت کنترل، زیرنظر وزارت بهداشت است و طبق قانون، وزارت بهداشت تنها نهادی در کشور است که می‌تواند در هر زمان از سال به ستاد مبارزه با موادمخدر به عنوان مسوول نگهداری اموال با منشا قاچاق مواد و ازجمله کشفیات تریاک، درخواست بدهد و ماده اولیه برای تولید داروهای مخدر دریافت کند.

در دو دهه اخیر، وزارت بهداشت که یکی از اعضای کمیته درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر است، هیچ‌گاه گزارش شفافی از میزان واقعی داروی موردنیاز برای درمان بالینی و ترک اعتیاد ارایه نداده و فقط به این بسنده کرده که سالانه حداقل ۵۰۰ تن تریاک خالص لازم است تا هم داروی بالینی و هم داروی ترک اعتیاد تولید شود ولی هنوز، هیچ کدام از مقامات کشور نمی‌دانند که سالانه چه مقدار داروی مخدر، برای کدام مصارف، برای چه تعداد بیمار موردنیاز است و همین بی‌جواب ماندن‌ها سببی بوده که از ابتدای امسال، جرقه تسویه‌حساب را روشن کرده اگرچه که مسوولان ستاد مبارزه با موادمخدر و وزارت بهداشت، هیچ تایید مستقیم و صریحی بر این تسویه‌حساب ندارند و در اذهان عمومی، خود را همکار و همیار و همراه معرفی می‌کنند و حتی دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر، کاهش کشفیات تریاک را دلیل اصلی چالش تولید داروهای مخدر طی ۸ ماهه اخیر می‌داند.

رگه تردید در خلوص این همراهی‌ها و همکاری‌ها، درخواستی است که وزارت بهداشت، اواخر پارسال و در آغاز سال میلادی ۲۰۲۵ برای هیات بین‌المللی کنترل موادمخدر INCB فرستاد و سفارش چندین تن تریاک با منشا قانونی داد. در این ۵ ماهی هم که پشت سر گذاشتیم، وزیر بهداشت چند بار بر ضرورت کشت خشخاش برای تامین مواد اولیه موردنیاز تولید داروهای مخدر تاکید کرده ولی هر بار، مسوولان ستاد مبارزه با موادمخدر با یک توجیه جدید با کشت خشخاش مخالفت کرده‌اند.

توقف ۳۳ ماهه فعالیت سامانه «آیداتیس» با دستور معاون درمان وزارت بهداشت، از دیگر دلایلی بوده که ستاد مبارزه با مواد مخدر را به تسویه‌حساب با نهاد متولی سلامت مصمم کرده چون این سامانه، تنها محل ردیابی نسبتا دقیق توزیع داروهای ترک اعتیاد بود و تمام داروهای ترک اعتیاد، براساس کد ملی بیماران دریافت‌کننده دارو، در این سامانه ثبت می‌شد ولی از ابتدای سال ۱۴۰۲، معاون درمان دولت سیزدهم، فعالیت این سامانه را متوقف کرد و طی ۳۳ ماه اخیر، معلوم نیست که داروهای ترک اعتیاد، در کدام محل و برای چه افرادی توزیع شده است.

انحصار صادرات داروهای ترک اعتیاد توسط یک شرکت دارویی و صدور مجوزهای ممهور به امضای رییس سازمان غذا و دارو برای صادرات بیش از ۱۸۰ میلیون عدد قرص ترامادول، بوپرونورفین، متادون و ۲۵۰ هزار شیشه شربت تریاک در فاصله بهمن پارسال تا شهریور امسال، آخرین محرک‌ها برای این تسویه‌حساب بوده و البته که در این غائله که هنوز پشت‌پرده‌های بسیار دارد، باز هم مردم عادی تلفات  دادند  و بس.

محلولی با برچسب «شربت تریاک» و آلوده به متادون

صبح سه‌شنبه، ده‌ها درمانگر و صاحب مرکز ترک اعتیاد، مقابل ساختمان وزارت بهداشت تجمع کردند و خواستار تامین شربت تریاک شدند. از حدود یک ماه قبل، سهمیه شربت تریاک مراکز ترک اعتیاد در استان‌های اصفهان، کرمان، گلستان، قطع شده یا به نصف کاهش پیدا کرده و دانشگاه‌های علوم پزشکی پایتخت هم حدود دو هفته قبل به مراکز تحت پوشش خود گفته‌اند که از اول دی ماه، از شربت تریاک خبری نیست. دانشگاه علوم پزشکی ایران، از سه هفته قبل، سهمیه هرمرکز ترک اعتیاد را از ۲۶۰ شیشه به ۱۵ شیشه کاهش داده و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به صاحبان مراکز تحت پوشش گفته که از اول دی ماه، شربت تریاک توزیع نخواهد شد.

در شهرهای زاهدان و مشهد و یزد هم وضع همین است و یکی از درمانگران اعتیاد در زاهدان، به «اعتماد» می‌گوید که دانشگاه علوم پزشکی زاهدان سهمیه شربت تریاک برای مراکز ترک اعتیاد را به نصف کاهش داده و به مراکز اعلام کرده که باید از تعداد بیماران تحت پوشش با این دارو کم کنند. تصویری از نامه رییس نظام پزشکی استان یزد برای خبرنگار «اعتماد» ارسال شده که نشان می‌دهد قرار است به زودی سهمیه شربت تریاک مراکز ترک اعتیاد این استان هم، کم یا به‌ طور کامل قطع شود.

بیتا میرزایی؛ رییس انجمن صنفی مراکز درمان اعتیاد خراسان رضوی و نایب‌رییس کانون کشوری درمانگران اعتیاد، به «اعتماد» می‌گوید که از یک ماه قبل، سهمیه شربت تریاک در مراکز ترک اعتیاد به کمتر از نصف رسیده و دانشگاه علوم پزشکی استان هشدار داده که تا چند روز آینده، همین  سهمیه به  صفر می‌رسد.
یک منبع آگاه در وزارت بهداشت، به «اعتماد» می‌گوید که قرار است آیین‌نامه‌های درمانی تغییر کند و شربت تریاک از فهرست داروهای ترک اعتیاد حذف شود. این منبع آگاه می‌گوید که این حرف، فعلا در حد پیشنهاد است چون طبق قانون، تمام تغییرات در روند درمان اعتیاد باید در کمیته درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر مطرح شده و به شرط موافقت اعضای این کمیته، تصویب و اجرا شود که هنوز هم این پیشنهاد به اتاق کمیته درمان نرسیده است.

این منبع آگاه، به «اعتماد» می‌گوید که دلیل اعتراض درمانگران اعتیاد، از دست دادن سود حاصل از درمان با شربت تریاک بوده و این اعتراض هم به جایی نخواهد رسید. درمانگران اعتیاد، شاید به خشنودی از سودی که از توزیع شربت تریاک نصیب‌شان می‌شود، معترف نباشند ولی بابت آینده بیمارانی که از اول دی ماه، نمی‌دانند درد خماری‌شان را چطور درمان  کنند،  نگرانند.

محمدصادق شیرازی که پزشک عمومی و مسوول فنی یک مرکز ترک اعتیاد در شهر تهران است، از پیشنهاد بعضی از دانشگاه‌های علوم پزشکی می‌گوید که به صاحبان بعضی مراکز ترک اعتیاد گفته‌اند به جای شربت تریاک، متادون در اختیارشان خواهند گذاشت. ولی آیا تمام بیماران معتاد، گزینه مناسبی برای دریافت متادون هستند؟

شیرازی در جواب این سوال به «اعتماد» می‌گوید: «هر مرکز ترک اعتیاد، در هر نوبت کاری می‌تواند ۵۰ بیمار برای درمان با شربت تریاک داشته باشد و تا یک ماه قبل، هر مرکز ترک اعتیاد با ۵۰ بیمار، برای ۷۵ روز، سهمیه‌ای معادل ۲۶۰ شیشه ۲۵۰ میلی لیتری شربت تریاک از دانشگاه علوم پزشکی تحویل می‌گرفت. تعرفه پرداختی بیمار هم، حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان برای دوره درمان یک ماهه بود که البته هیچ بیماری در طول روز کمتر از ۹ سی‌سی و بیشتر از ۱۸ سی‌سی دارو نمی‌گیرد. شربت تریاک، متادون و بوپرونورفین، زیرمجموعه داروهای جایگزین اپیوییدی هستند یعنی فقط معتادان وابسته به مشتقات تریاک می‌توانند با متادون یا بوپرونورفین یا شربت تریاک تحت درمان قرار بگیرند. مسوول فنی هر مرکز، با بررسی میزان مصرف و شدت اعتیاد بیمار تشخیص می‌دهد که این بیمار با کدام یک از داروهای ترک اعتیاد درمان شود. تعدادی از بیماران ما، وابسته به کنگره ۶۰ هستند که تنها روش درمان این بیماران، شربت تریاک است. غیر از اینها، اغلب بیماران تحت درمان با شربت تریاک، افراد سالمندی هستند که شربت تریاک بر اساس وضعیت جسمی و سن‌شان، آسیب کمتری ایجاد می‌کند ولی بیماری که تزریق هرویین داشته یا در درمان پرهیز مدار ناموفق بوده باید با  متادون درمان شود.»

شیرازی آینده پیش روی ۶۰۰ هزار بیمار تحت درمان با شربت تریاک بعد از قطع کامل سهمیه این دارو در مراکز ترک اعتیاد را این‌ طور پیش‌بینی می‌کند: «خیلی از بیماران، دوباره به بازار قاچاق برمی‌گردند. همین حالا هم بیماران من می‌گویند که تریاک را با الکل و آب مخلوط می‌کنند و شربت تریاک می‌سازند ولی آیا چه تضمینی هست که الکلی که می‌گیرند، متانول نباشد و چه تضمینی هست که تریاکی که از مواد فروش می‌خرند، خالص و فاقد سرب و ناخالصی باشد و اصلا بیمار  از کجا  بداند که چه  مقدار از این محلول دست ساز نامطمئن خانگی مصرف کند وقتی دیگر مراجعه‌ای به مرکز ترک اعتیاد ندارد؟ بیماران من از همین حالا دچار استرس شده‌اند و تعدادی شان حتی مصرف موادشان را شروع کرده‌اند.» 

تعدادی از بیماران این پزشک عمومی برایش از خرید و فروش شربت تریاک در بازار سیاه خبر آورده‌اند آن هم با قیمت‌های چند برابر تعرفه دولتی.

«یکی از بیمارانم گفت که هر شیشه شربت تریاک، با قیمت حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تا ۶ میلیون تومان در بازار سیاه خرید و فروش می‌شود و یک شیشه از همین دو میلیون و ۵۰۰ هزاری‌ها خریده بود و مصرف کرده بود ولی وقتی در مرکز ترک اعتیاد، تست اعتیاد داد، نمونه متادونش مثبت شد. یعنی حدود ۴۰ سی‌سی از شربت اصلی را با چای و موادی مثل متادون مخلوط کرده‌اند و به اسم شربت تریاک در بازار سیاه می‌فروشند. طبق گفته همکارانم، در تمام استان‌ها بازار سیاه شربت تریاک ایجاد شده و البته با بدترین وضع فعال است چون در زمانی که شربت تریاک در سیستم دولتی توزیع می‌شد، بازار سیاه هم از نظم خاص خودش پیروی می‌کرد ولی حالا، حتی معلوم نیست چه محلولی به دست بیمار می‌دهند. در استان قم، بیمار با چاقو به مرکز ترک اعتیاد حمله کرده که شربت تریاک بگیرد و در استان لرستان هم پزشک مرکز ترک اعتیاد برای تحویل شربت تریاک با چوب تهدید شده است. دو روز قبل، یکی از بیمارانم که مرد سالمندی است و با چند سال مصرف شربت تریاک، به وضع آرام و متعادلی رسیده بود، با شنیدن خبر قطع دارو و احتمال دریافت متادون به جای شربت تریاک، از نگرانی و عجز به گریه افتاد. خانواده‌های بیمارانم نگرانند که سرنوشت اعضای خانواده چه خواهد شد و آیا دوباره فرزندان این خانواده‌ها قرار است شاهد گستردن منقل تریاک و تزریق  و دود کردن هرویین باشند؟»



نظر شما درباره این مقاله:








صادرات فرش از ۲میلیارد دلار به ۵۰ میلیون دلار رسید
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 7:14

صادرات فرش از ۲میلیارد دلار به ۵۰ میلیون دلار رسید


رئیس مرکز ملی فرش ایران، مهم‌ترین چالش امروز فرش دستباف کشور را از دست رفتن جایگاه ایران به‌عنوان برند اول جهانی فرش دستباف دانست و گفت: ایران که روزگاری با صادراتی بالغ بر ۲ میلیارد دلار در صدر بازار جهانی قرار داشت، امروز به کمتر از ۵۰ میلیون دلار صادرات رسیده و رتبه‌ برتر خود را از دست داده است.

زهرا کمانی، در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه در سطح جهانی نیز مصرف و ارزش اقتصادی فرش دستباف کاهش یافته است، افزود: با وجود این شرایط، وظیفه ماست که جایگاه ایران را در سطوح بالای جهانی حفظ و تقویت کنیم و این مسیر از احیای صادرات فرش دستباف آغاز می‌شود.

وی با اشاره به چالش‌های صادراتی تصریح کرد: بخشی از مشکلات ناشی از تحریم‌های ظالمانه خارجی است، اما بخش مهمی نیز به خودتحریمی‌ها و موانع داخلی باز می‌گردد، از جمله مسائل مالیاتی، رفع تعهدات ارزی، مشکلات عبور موقت، بروکراسی‌های پیچیده کارت بازرگانی، گشایش ال‌سی، نوسانات ارزی و فرایندهای فرسایشی اداری که همگی به کاهش رشد این صنعت دامن زده‌اند.

کمانی تاکید کرد: این چالش‌ها در سال‌های اخیر عمیق‌تر شده و شرایط کلی اقتصاد جهانی نیز فشار مضاعفی بر صنعت فرش دستباف وارد کرده است.

وی با اشاره به برنامه‌های دولت چهاردهم بیان کرد: با حمایت وزیر صمت، شورای عالی فرش دستباف با ریاست آقای آل‌اسحاق، مشاور وزیر، تشکیل شده تا گفت‌وگوی مستقیم با بخش خصوصی، انجمن‌ها و تشکل‌های تخصصی برقرار شود. در همین راستا، سند تحول فرش دستباف تدوین شده و در مسیر ارائه به دولت قرار دارد. این سند با تعریف پروژه‌های هدفمند، به‌دنبال رفع گلوگاه‌های اصلی زنجیره تولید و صادرات است.

رئیس مرکز ملی فرش ایران از تشکیل کارگروه ویژه توسعه دیپلماسی فرش دستباف در وزارت امور خارجه خبر داد و افزود: با بهره‌گیری از ظرفیت رایزنان فرهنگی و تجاری، سفارتخانه‌ها و برگزاری رویدادهای مستمر در کشورهای هدف، در تلاش هستیم اشاعه فرهنگی فرش ایرانی را در جهان احیا کنیم.

وی با اشاره به از دست رفتن بازار آمریکا به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مقاصد فرش ایرانی گفت: تمرکز ما بر یافتن بازارهای جدید و شرکای تجاری تازه است که از طریق اعزام هیئت‌های تجاری و برگزاری نشست‌های تخصصیB2B در حال پیگیری است.

کمانی با تاکید بر اهمیت ثبت مناطق جغرافیایی فرش اظهار کرد: فرش مشهد به‌عنوان یک برند جهانی ثبت شده و این اقدام نقش مهمی در جلوگیری از کپی‌برداری رقبا از طرح‌ها و تکنیک‌های اصیل ایرانی دارد. فرش مشهد با پیشینه‌ای فاخر و آثار ارزشمند موجود در موزه‌های معتبر جهان، ظرفیت بازگشت به جایگاه‌های ممتاز جهانی را دارد.

وی درباره جذب نسل جدید به حرفه قالیبافی ییان کرد: توانمندسازی دانش‌آموزان هنرستانی، آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای و استفاده از ظرفیت جوانان خلاق و آشنا با بازارهای جهانی از اولویت‌های ماست. جوانان می‌توانند با حفظ اصالت‌ها و طراحی نقوش متناسب با سلیقه بازار هدف، از تولید کور جلوگیری کرده و به بازارمحور شدن تولید کمک کنند.

کمانی هشدار داد: تحریم فرش ایرانی تنها تحریم یک کالا نیست، بلکه تحریم فرهنگ، خانواده و اشتغال بیش از ۲ میلیون نفر در این حوزه است؛ موضوعی که در صورت غفلت می‌تواند به تضعیف بنیان خانواده و مهاجرت از روستاها منجر شود.

رئیس مرکز ملی فرش ایران با بیان اینکه بیش از ۸۰ درصد تولید فرش دستباف کشور توسط بانوان قالیباف انجام می‌شود، گفت: بانوان قالیباف ولی‌نعمتان این صنعت هستند و حداقل حق آن‌ها برخورداری از بیمه قالیبافی است که پیگیری احیای آن در دستور کار دولت قرار دارد.

وی افزود: حمایت از زنان سرپرست خانوار، زنان روستایی و اقشار کم‌برخوردار از اولویت‌هاست و تسهیلات کم‌بهره مشاغل خانگی تا سقف ۲۰۰ میلیون تومان برای افراد و تا ۵ میلیارد تومان برای کارگاه‌های بزرگ برای تامین مواد اولیه و توسعه تولید پیش‌بینی شده است.

کمانی تاکید کرد: فرش دستباف ایران، محصول تولید خانواده‌محور بانوی ایرانی و میراثی ارزشمند است که با حمایت هدفمند می‌تواند بار دیگر جایگاه شایسته خود را در جهان بازیابد.



نظر شما درباره این مقاله:








بلومبرگ: اردوغان از پوتین خواست اس-۴۰۰
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 22:01

بلومبرگ: اردوغان از پوتین خواست اس-۴۰۰




نظر شما درباره این مقاله:








اسرائیل چگونه دانشمندان هسته‌ای ایران را هدف قرار داد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 20:14

گزارش تحقیقی تازه درباره عملیات «نارنیا» اسرائیل

اسرائیل چگونه دانشمندان هسته‌ای ایران را هدف قرار داد


سود مکنِت، وارن پی. استروبل، نیلو تبریزی و جان هادسن / واشنگتن‌پست / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

آماده‌سازی‌ها برای جنگ تقریباً کامل شده بود. ده‌ها مأمور آموزش‌دیده که برای اسرائیل کار می‌کردند، در داخل ایران مستقر بودند و به سلاح‌های پیشرفته و جدید مجهز شده بودند. خلبانان نیروی هوایی اسرائیل در حالت آماده‌باش، منتظر صدور دستور برای حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، سکوهای پرتاب موشک‌های بالستیک و سامانه‌های پدافند هوایی بودند. اسرائیل و ایالات متحده، مهم‌ترین حامی آن، پس از بحث‌های فراوان به نوعی توافق کلی رسیده بودند درباره اینکه تهران تا چه اندازه به دستیابی به سلاح هسته‌ای نزدیک شده است. هم‌زمان، ترفندهای دیپلماتیک در جریان بود تا ایران را از حمله‌ای که در راه بود، غافل کند.

اما مقام‌های امنیتی اسرائیل می‌دانستند که برای وارد کردن ضربه‌ای فراتر از خسارتی مقطعی به برنامه گسترده هسته‌ای ایران، باید «مغز متفکر» آن را نیز نابود کنند؛ نسلی از مهندسان و فیزیک‌دانان ایرانی که به باور مقام‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل، روی هنرهای تاریک تبدیل مواد شکافت‌پذیر هسته‌ای به بمب اتمی کار می‌کردند.

حدود ساعت ۳:۲۱ بامداد ۱۳ ژوئن، در دقایق آغازین جنگ ۱۲روزه اسرائیل با ایران، سلاح‌های اسرائیلی شروع به کوبیدن مجتمع‌های مسکونی و خانه‌ها در پایتخت ایران کردند. عملیات «نارنیا» ــ کارزار علیه برجسته‌ترین دانشمندان هسته‌ای ایران ــ آغاز شده بود.

محمدمهدی طهرانچی، فیزیک‌دان نظری و متخصص مواد منفجره که به دلیل فعالیت‌های مرتبط با سلاح هسته‌ای تحت تحریم‌های آمریکا قرار داشت، در آپارتمان طبقه ششم خود در تهران، در ساختمانی موسوم به «مجتمع اساتید»، کشته شد. فریدون عباسی، فیزیک‌دان هسته‌ای و رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران که او نیز تحت تحریم‌های آمریکا و سازمان ملل متحد بود، دو ساعت بعد در حمله‌ای دیگر در تهران جان باخت. در مجموع، به گفته اسرائیل، ۱۱ دانشمند ارشد هسته‌ای ایران در روز ۱۳ ژوئن و روزهای پس از آن ترور شدند.

حملات گسترده، چندلایه و هماهنگ اسرائیل و ایالات متحده به برنامه هسته‌ای ایران، خاورمیانه را دچار تکانه کرد، وعده‌های انتقام‌جویانه ایران را در پی داشت و ــ دست‌کم در مقطع کنونی ــ امکان دستیابی به یک توافق دیپلماتیک برای مهار فعالیت‌های هسته‌ای تهران و قرار دادن آن تحت نظارت‌های سخت‌گیرانه بین‌المللی را از میان برد.

واشنگتن‌پست، به همراه برنامه «فرانت‌لاین» شبکه PBS، جزئیات تازه‌ای درباره این حملات، برنامه‌ریزی پشت آن‌ها و پیامدهایشان در داخل ایران به دست آورده است. این گزارش بر پایه گفت‌وگو با شماری از مقام‌های کنونی و پیشین اسرائیلی، ایرانی، عرب و آمریکایی تهیه شده است؛ افرادی که برخی از آن‌ها برای نخستین بار و به شرط حفظ ناشناس ماندن، برای توصیف عملیات‌ها و ارزیابی‌های محرمانه با خبرنگاران صحبت کرده‌اند.

به گفته مقام‌هایی از اسرائیل، ایالات متحده و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل، برنامه هسته‌ای ایران احتمالاً سال‌ها به عقب رانده شده است. اما این ارزیابی با ادعای رئیس‌جمهور دونالد ترامپ مبنی بر اینکه این برنامه «به‌طور کامل و مطلق نابود شده» فاصله زیادی دارد.

ایران که می‌گوید فعالیت‌های هسته‌ای‌اش صرفاً برای تولید انرژی صلح‌آمیز است ــ نه ساخت سلاح ــ همچنان موضعی سرسختانه دارد.

امیر طهرانچی به فرانت‌لاین گفت که کار برادرش محمد ادامه خواهد یافت. او گفت: «با کشتن این استادان، ممکن است خودشان از میان بروند، اما دانش‌شان برای کشور ما از دست نرفته است.»

اسرائیل پیش از این نیز دانشمندان ایرانی را ترور کرده بود، اما همواره با امکان انکار. مأمورانی که با موتورسیکلت حرکت می‌کردند، در ترافیک تهران بمب‌های مغناطیسی را به خودروهای دانشمندان می‌چسباندند. عباسی در سال ۲۰۱۰ به‌سختی از یکی از این سوءقصدها جان سالم به در برد. محسن فخری‌زاده، دانشمند برجسته هسته‌ای، نیز در سال ۲۰۲۰ در کمینی در خارج از پایتخت ایران با شلیک یک مسلسل کنترل از راه دور کشته شد.

اما در ماه ژوئن، نقش اسرائیل دیگر از سایه‌ها بیرون آمد. این کشور در حالی جسورتر شده بود که به‌طور آشکار نیروهای نیابتی ایران را در نوار غزه، لبنان و سوریه هدف قرار داده و تضعیف کرده بود.

یک ژنرال نیروی هوایی اسرائیل که در برنامه‌ریزی حمله به ایران نقش داشت، گفت: «بالاخره یک “فرصت عملیاتی” برای انجام این کار پیدا کردیم.»

برای عملیات نارنیا، تحلیلگران اطلاعاتی اسرائیل فهرستی از ۱۰۰ دانشمند هسته‌ای مهم ایران تهیه کردند و سپس فهرست اهداف را به حدود یک ۱۲ نفر کاهش دادند. آن‌ها برای هر یک از این افراد پرونده‌هایی دقیق درباره نوع فعالیت‌ها، رفت‌وآمدها و محل سکونت‌شان تهیه کردند؛ پرونده‌هایی که بر پایه دهه‌ها فعالیت جاسوسی شکل گرفته بود.

این عملیات بی‌نقص نبود. واشنگتن‌پست و پایگاه تحقیقاتی متن‌باز «بلینگ‌کت» توانستند به‌طور مستقل، با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای، مکان‌یابی جغرافیایی ویدئوها، آگهی‌های فوت، سوابق گورستان‌ها و پوشش مراسم‌های تشییع در رسانه‌های ایرانی، کشته شدن ۷۱ غیرنظامی را در پنج حمله‌ای که در آن‌ها دانشمندان هسته‌ای هدف قرار گرفته بودند، تأیید کنند.

واشنگتن‌پست و بلینگ‌کت تأیید کردند که ۱۰ غیرنظامی، از جمله یک نوزاد دوماهه، در حمله به «مجتمع اساتید» در محله سعادت‌آباد تهران جان باخته‌اند. روایت‌های شاهدان، در کنار ویدئوها و تصاویر مربوط به انفجار و خسارات ساختاری ناشی از آن، نشان می‌دهد که قدرت این حمله معادل انفجار بمبی در حدود ۵۰۰ پوندی بوده است.

اسرائیل در موج نخست حملات، دانشمند دیگری به نام محمدرضا صدیقی صابر را در منزلش در تهران هدف قرار داد. صدیقی صابر در خانه حضور نداشت، اما پسر ۱۷ ساله‌اش در این حمله کشته شد.

در آخرین روز درگیری، ۲۴ ژوئن، صدیقی صابر در منزل یکی از بستگانش، در شهر آستانه‌اشرفیه در استان گیلان، در فاصله‌ای حدود ۳۲۰ کیلومتری از پایتخت، کشته شد. یکی از ساکنان این منطقه که به دلیل ترس از پیامدهای حکومتی به شرط ناشناس ماندن با واشنگتن‌پست صحبت کرد، گفت صدیقی صابر برای مراسم سوگواری پسرش به خانه خانوادگی بازگشته بود و همراه با دیگر بستگانش جان باخت.

واشنگتن‌پست در این حمله ۱۵ کشته غیرنظامی، از جمله چهار کودک را تأیید کرده است. دو خانه مسکونی به‌طور کامل ویران شدند و تنها دو گودال بزرگ از محل آن‌ها باقی ماند.

مقام‌های امنیتی اسرائیل گفتند که تمام تلاش خود را برای محدود کردن تلفات غیرنظامیان انجام داده‌اند. یکی از مقام‌های ارشد اطلاعات نظامی اسرائیل گفت: «یکی از ملاحظات اصلی در برنامه‌ریزی عملیات نارنیا، تلاش برای به حداقل رساندن هرچه بیشتر خسارات جانبی بود.»

سرتیپ الاد ادری، رئیس ستاد فرماندهی جبهه داخلی ارتش اسرائیل، گفت حملات تلافی‌جویانه ایران مدارس، بیمارستان‌ها و دیگر مراکز غیرنظامی را هدف قرار داد و به کشته شدن ۳۱ اسرائیلی انجامید. سخنگوی دولت ایران در ماه ژوئیه اعلام کرد که در حملات اسرائیل ۱۰۶۲ نفر کشته شده‌اند که ۲۷۶ نفر از آن‌ها غیرنظامی بوده‌اند.

سلاح‌های ویژه و مأموران خفته

اسرائیل نام کارزار گسترده‌تر علیه ایران را «شیر خیزان» گذاشت. جنگنده‌ها و پهپادهای اسرائیلی، به همراه مأموران مستقر در داخل ایران، بیش از نیمی از پرتابگرهای موشک‌های بالستیک ایران را نابود کردند و باقی‌مانده سامانه‌های پدافند هوایی این کشور را از کار انداختند. این حملات به حذف رهبری نظامی ایران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجامید.

جنگنده‌های اسرائیلی همچنین نیروگاه‌های برق و سامانه‌های تهویه‌ای را بمباران کردند که ایران برای راه‌اندازی سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم در نطنز و فردو ــ دو مرکز اصلی غنی‌سازی کشور ــ به آن‌ها نیاز داشت. پس از آن، حملات گسترده بمب‌افکن‌های رادارگریز بی-۲ اسپیریت آمریکا و شلیک انبوهی از موشک‌های کروز تام‌هاوک انجام شد.

در داخل ایران، سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل، موساد، بیش از ۱۰۰ مأمور ایرانی را به کار گرفت و برخی از آن‌ها را به یک «سلاح ویژه» سه‌بخشی برای اجرای حملات دقیق علیه اهداف نظامی مجهز کرد؛ این موضوع را یک مقام ارشد امنیتی اسرائیل که مستقیماً در برنامه‌ریزی عملیات نقش داشت، اعلام کرد.

به گفته این مقام، مقام‌های ایرانی برخی از پرتابگرها را بازیابی کردند، اما نه موشک‌ها را و نه جزء سوم و محرمانه این سامانه را.

تیم‌های مأموران ایرانی در اسرائیل و نقاط دیگر آموزش دیده بودند. به آن‌ها فقط مأموریت‌شان گفته شده بود، نه ابعاد کامل آنچه اسرائیل در تدارک آن بود. این مقام گفت: «این عملیات در تاریخ بی‌سابقه است. ما دارایی‌ها و مأموران خودمان را بسیج کردیم تا پیش از آنکه نیروی هوایی [اسرائیل] وارد حریم هوایی ایران شود، به نزدیکی تهران بروند و عملیات زمینی را آغاز کنند.»

اسرائیل طی دهه‌ها به حمله‌ای گسترده به برنامه هسته‌ای ایران و دیگر اهداف آن اندیشیده بود. اما موانع بالقوه، یکی پس از دیگری کنار رفتند؛ آن هم پس از آنکه نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو، در پی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس، دستور نابودی دشمنان اسرائیل را صادر کرد.

حمله حماس حدود ۱۲۰۰ کشته بر جای گذاشت و به محاصره نوار غزه از سوی اسرائیل انجامید؛ محاصره‌ای که بازوی نظامی حماس را به‌شدت تضعیف کرد و بنا بر اعلام مقام‌های بهداشتی غزه، بیش از ۷۰ هزار فلسطینی در جریان آن جان باخته‌اند.

نیروی نیابتی قدرتمندتر تهران، حزب‌الله، نیز در پی حملات هوایی بی‌وقفه در سراسر لبنان و یک عملیات چشمگیر موساد ــ که با انفجار مواد منفجره جاسازی‌شده در پیجرهای تله‌گذاری‌شده مورد استفاده این گروه همراه بود ــ به‌شدت ضربه دید. حسن نصرالله، رهبر دیرینه حزب‌الله، در سپتامبر ۲۰۲۴ در یک حمله هوایی اسرائیل کشته شد.

به گفته مقام‌ها، تحولات دیگری نیز برنامه‌ریزی اسرائیل را تسریع کرد. رژیم سوریه به رهبری بشار اسد، متحد دیرینه ایران، در دسامبر ۲۰۲۴ فروپاشید. اسرائیل از خلأ قدرت به‌وجودآمده بهره برد و با صدها بمباران و حمله موشکی، آنچه از توان نظامی سوریه باقی مانده بود را در هم کوبید و سپس نوار قابل‌توجهی از اراضی راهبردی در جنوب‌غرب این کشور را به اشغال خود درآورد.

در همین حال، درگیری‌های پراکنده ادامه یافت. ایران در آوریل ۲۰۲۴، پس از آنکه اسرائیل ساختمانی وابسته به سفارت ایران در دمشق، پایتخت سوریه، را هدف قرار داد و سه فرمانده ارشد ایرانی را کشت، موشک‌ها و پهپادهایی به سوی اسرائیل شلیک کرد؛ و بار دیگر در اکتبر همان سال، پس از آنکه اسرائیل اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، را در تهران ترور کرد.

اسرائیل با حملات هوایی پاسخ داد و بخش اعظم موشک‌ها و پهپادهای شلیک‌شده از سوی ایران را سرنگون کرد؛ اقدامی که تهدید تلافی‌جویانه آینده تهران را به‌طور قابل‌توجهی کاهش داد. در دومین رویارویی، اسرائیل سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی اس-۳۰۰ ساخت روسیه را که می‌توانستند در جریان عملیات «شیر خیزان» تهدیدی جدی ایجاد کنند، نابود کرد.

این ژنرال نیروی هوایی اسرائیل گفت که تضعیف شدید حزب‌الله و سقوط اسد نقش کلیدی داشت. او افزود: «طرح‌ها در طول سال‌ها تغییر می‌کردند، اما پس از این دو رویداد، بسیار عینی و عملیاتی شدند.»

ظرایف هسته‌ای

اسرائیل و ایالات متحده، چه در دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن و چه در دوره دونالد ترامپ، بر این نظر توافق داشتند که ایران در مسیر دستیابی به سلاح هسته‌ای حرکت می‌کند. اما سازمان‌های اطلاعاتی دو کشور گاه در ارزیابی‌های خود از فعالیت‌های دانشمندان ایرانی و معنای آن‌ها اختلاف نظر داشتند.

از سال ۲۰۲۳، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) اطلاعاتی گردآوری کرد که نشان می‌داد پژوهشگرانی که برای واحدی در وزارت دفاع ایران موسوم به SPND کار می‌کنند، در حال بررسی راه‌هایی برای ساخت سریع‌تر یک سلاح هسته‌ای هستند ــ مشروط بر آنکه آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، حکم مذهبی سال ۲۰۰۳ خود، موسوم به فتوا، مبنی بر منع سلاح‌های اتمی را لغو کند.

بنا به ارزیابی سیا، ایرانی‌ها در حال تحقیق روی یک جنگ‌افزار هسته‌ای ابتدایی بودند؛ سلاحی که با استفاده از ذخایر موجود اورانیوم غنی‌شده، حدود شش ماه زمان برای تولید آن لازم بود. این سلاح ابتدایی امکان آزمایش پیشاپیش یا حمل با موشک بالستیک را نداشت، اما در صورت ساخته شدن و به‌کارگیری، همچنان ویرانگر می‌بود.

همچنین به نظر می‌رسید ایرانی‌ها در حال تحقیق درباره سلاح‌های همجوشی (گداخت هسته‌ای)، نوعی پیشرفته‌تر و قدرتمندتر از بمب هسته‌ای، هستند. تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل توافق داشتند که چنین سلاحی، هرچند نگران‌کننده، اما فراتر از توان دسترسی ایران است.

پس از آنکه ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق بین‌المللی محدودکننده فعالیت‌های هسته‌ای ایران خارج شد، تهران تولید اورانیوم غنی‌شده را به‌طور چشمگیری افزایش داد. نه سیا و نه موساد بر این باور نبودند که ایران ساخت بمب را آغاز کرده باشد. اما تا بهار ۲۰۲۵، تحلیلگران اسرائیلی مطمئن نبودند که خامنه‌ای لزوماً لغو فتوای خود را به‌صورت علنی اعلام کند یا اینکه آن‌ها بتوانند به‌موقع تشخیص دهند ایران در حال مونتاژ یک سلاح هسته‌ای است.

در ۱۲ ژوئن، یک روز پیش از آغاز عملیات «شیر خیزان»، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد که تهران تعهدات خود در زمینه منع اشاعه را نقض کرده است؛ نخستین توبیخ رسمی از این دست در ۲۰ سال گذشته.

دیپلماسی و فریب اطلاعاتی

به گفته فردی آگاه از موضوع که برای تشریح تبادلات دیپلماتیک محرمانه به شرط ناشناس ماندن سخن گفت، زمانی که نتانیاهو در آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ ــ به‌عنوان نخستین رهبر خارجی ــ به دیدار او رفت، چهار سناریو از چگونگی حمله به ایران را ارائه کرد.

نخست‌وزیر اسرائیل ابتدا به ترامپ نشان داد که اگر اسرائیل به‌تنهایی حمله کند، عملیات چگونه خواهد بود. گزینه دوم این بود که اسرائیل نقش اصلی را بر عهده بگیرد و آمریکا تنها حمایت محدودی ارائه دهد. گزینه سوم، همکاری کامل دو متحد بود. و گزینه آخر، پیشتازی ایالات متحده در اجرای حمله.

پس از آن، ماه‌ها برنامه‌ریزی راهبردی فشرده و پنهانی آغاز شد. به گفته دو فرد مطلع، ترامپ می‌خواست به دیپلماسی هسته‌ای با ایران فرصت بدهد، اما هم‌زمان به تبادل اطلاعات و برنامه‌ریزی عملیاتی با اسرائیل ادامه داد. یکی از این افراد گفت: «منطق این بود که اگر مذاکرات شکست بخورد، آماده اقدام باشیم.»

رهبران اسرائیل بر این باور بودند که دادن فرصت به دیپلماسی، از منظر افکار عمومی جهانی، در صورتی که در نهایت تصمیم به حمله بگیرند، اهمیت دارد. اما در عین حال نگران بودند که ترامپ، در اشتیاق خود برای دستیابی به توافق، ممکن است به توافقی بد تن دهد.

در اواسط آوریل، ترامپ به ایران ۶۰ روز فرصت داد تا با یک توافق هسته‌ای موافقت کند. این ضرب‌الاجل در روز پنجشنبه ۱۲ ژوئن به پایان رسید. او و نتانیاهو به‌گونه‌ای عمل کردند که ایرانی‌ها برای آنچه در ادامه رخ خواهد داد، آمادگی نداشته باشند.

دونالد ترامپ در ۱۲ ژوئن به خبرنگاران گفت که حمله اسرائیل به ایران «کاملاً محتمل است»، اما در عین حال تأکید کرد که راه‌حل مذاکره‌ای را ترجیح می‌دهد. مقام‌های اسرائیلی به‌طور هدفمند خبر دادند که ران درمر، مشاور ارشد نتانیاهو، و دیوید بارنئا، رئیس موساد، به‌زودی با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا، دیدار خواهند کرد. همچنین اعلام شد که دور جدیدی از گفت‌وگوهای هسته‌ای میان آمریکا و ایران برای روز یکشنبه ۱۵ ژوئن برنامه‌ریزی شده است.

اما اسرائیل تصمیم خود را برای حمله گرفته بود؛ موضوعی که ایالات متحده نیز به‌خوبی از آن آگاه بود. دیپلماسی برنامه‌ریزی‌شده، نوعی فریب به شمار می‌رفت و مقام‌های هر دو کشور رسانه‌ها را به انتشار گزارش‌هایی درباره وجود شکاف میان واشنگتن و تل‌آویو تشویق کردند.

فردی آگاه از ماجرا گفت: «تمام گزارش‌هایی که نوشته شد مبنی بر اینکه بی‌بی با ویتکاف یا ترامپ هم‌نظر نیست، نادرست بود.» او با استفاده از لقب نتانیاهو افزود: «اما اینکه چنین برداشتی به‌طور کلی وجود داشت، مفید بود؛ چون کمک می‌کرد برنامه‌ریزی‌ها بدون جلب توجه زیاد پیش برود.»

حتی پس از آغاز کارزار بمباران و ترور اسرائیل، دولت ترامپ آخرین تلاش دیپلماتیک خود را انجام داد. واشنگتن به‌طور محرمانه پیشنهادی را برای حل بن‌بست بر سر برنامه هسته‌ای ایران به تهران منتقل کرد. آنچه ایران نمی‌دانست این بود که این پیشنهاد، آخرین فرصت پیش از آن بود که ترامپ با پیوستن توان نظامی آمریکا به عملیات اسرائیل موافقت کند.

شرایط این توافق ــ که برای نخستین بار به دست واشنگتن‌پست رسیده و پیش‌تر گزارش نشده بود ــ بسیار سنگین بود و شامل توقف حمایت تهران از نیروهای نیابتی‌ای چون حزب‌الله و حماس، و همچنین «جایگزینی» تأسیسات غنی‌سازی سوخت فردو و «هر تأسیسات فعال دیگر» با مراکزی بود که امکان غنی‌سازی در آن‌ها وجود نداشته باشد. در مقابل، ایالات متحده متعهد می‌شد «تمام تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران» را لغو کند. این موضوع در متن پیشنهاد، به تاریخ ۱۵ ژوئن، تصریح شده است.

به گفته یک دیپلمات ارشد دخیل در این روند، اندکی پس از آنکه آمریکا این پیشنهاد را از طریق دیپلمات‌های قطری به ایران منتقل کرد، تهران آن را رد کرد و ترامپ مجوز حملات نظامی آمریکا را صادر کرد.

«نمی‌توان کشف علمی را از بین برد»

مقام‌های آمریکا، اسرائیل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گویند خسارات واردشده به برنامه هسته‌ای ایران، هرچند کامل نبوده، اما قابل‌توجه است؛ به‌گونه‌ای که این برنامه را سال‌ها به عقب رانده و احتمالاً در مقطع کنونی توان ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در سطح قابل‌استفاده برای سلاح هسته‌ای را از میان برده است.

«به‌طور کلی، خسارات ناشی از حملات هوایی به شماری از تأسیسات هسته‌ای گسترده و در بسیاری موارد فاجعه‌بار بوده است.» این ارزیابی را مؤسسه علم و امنیت بین‌المللی در گزارشی در ماه نوامبر و بر پایه بخشی از تصاویر ماهواره‌ای اعلام کرده است.

مقام‌های اسرائیلی می‌گویند برنامه هسته‌ای ایران «به‌شدت به تأخیر افتاده است»؛ به‌گونه‌ای که سایت غنی‌سازی نطنز نابود شده، بخش‌هایی از مجتمع تحقیقاتی هسته‌ای اصفهان از بین رفته و تأسیسات عمیقاً مدفون فردو به‌شدت آسیب دیده است.

رافائل ماریانو گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به برنامه «فرانت‌لاین» گفت میزان خسارت «بسیار قابل توجه» است. او افزود ایران همچنان ذخیره‌ای نزدیک به ۹۰۰ پوند اورانیوم با غنای ۶۰ درصد را در اختیار دارد؛ سطحی که تنها یک گام با غنای ۹۰ درصد مورد نیاز برای ساخت سلاح هسته‌ای فاصله دارد.

به گفته گروسی، این ذخایر «عمدتاً در همان محل‌هایی که پیش‌تر بودند» ــ یعنی اصفهان، فردو و نطنز ــ قرار دارند. با این حال، مشخص نیست ایران به این مواد دسترسی دارد یا نه، و بازرسان آژانس از زمان حملات اجازه ورود به تأسیسات کلیدی را نیافته‌اند.

گروسی گفت: «بدیهی است بدون دسترسی فیزیکی به یک مکان، هرگونه ارزیابی ناقص خواهد بود.»

واشنگتن‌پست در ماه سپتامبر گزارش داد که ایران، از زمان پایان جنگ ۱۲روزه، ساخت‌وساز در یک سایت زیرزمینی مرموز در جنوب نطنز، موسوم به کوه کلنگ (Pickaxe Mountain)، را افزایش داده است. به گفته مقام‌های اسرائیلی و تحلیلگران مستقر در آمریکا که با واشنگتن‌پست گفت‌وگو کرده‌اند، ایران همچنین با کمک چین در تلاش است زرادخانه موشک‌های بالستیک خود را بازسازی کند.

ترامپ هشدار داده است که اگر ایران بار دیگر اقدام به غنی‌سازی اورانیوم در سطوح بالا کند، با حملات نظامی مواجه خواهد شد.

علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، در گفت‌وگو با برنامه «فرانت‌لاین» ــ نخستین مصاحبه او با رسانه‌ای خارجی پس از جنگ ژوئن ــ واکنشی سرد نشان داد. او گفت: «برنامه هسته‌ای ایران هرگز نابود نخواهد شد؛ زیرا وقتی یک فناوری کشف می‌شود، دیگر نمی‌توان آن کشف را از بین برد.»



نظر شما درباره این مقاله:








در دیدار با رئیس‌جمهور چه گذشت؟ ">
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 19:02

در دیدار با رئیس‌جمهور چه گذشت؟




نظر شما درباره این مقاله:








ابراز نگرانی گزارشگر ویژه حقوق بشر
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 17:31

ابراز نگرانی گزارشگر ویژه حقوق بشر




نظر شما درباره این مقاله:








مسکو؛ پارکینگ مصرف‌گذشته‌ها / یدالله کریمی‌پور
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 17:26

مسکو؛ پارکینگ مصرف‌گذشته‌ها / یدالله کریمی‌پور




نظر شما درباره این مقاله:








سرنوشت ایران و ایدئولوژی مقاومت منطقه‌ای
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 17:11

سرنوشت ایران و ایدئولوژی مقاومت منطقه‌ای


سعید پیوندی

چرا بخشی جامعه ایران و به ویژه شماری از نیروهای سیاسی، مدنی، کنشگران و روشنفکری از سال‌های شصت به این‌سو کمتر تمایل داشته‌اند تن به بررسی سنجشگرانه سیاست‌ خارجی جمهوری اسلامی دهند؟ این امتناع از بازاندیشی نقادانه هم در مورد جنگ ایران و عراق صدق می‌کند و هم سیاست منطقه‌ای و یا حتا غنی‌سازی اورانیوم. هر سه پرونده نقش اساسی در سرنوشت کشور داشته‌اند و شاید فراتر از سویه‌های سیاسی و ژئوپولتیکی، از نظر اقتصادی پرهزینه‌ترین پروژه‌های تاریخ ایران هم بودند.

رفتار حکومت، سرداران، و کاسبان تحریم در فرار از نقد گذشته چندان شگفتی‌آور نیست. نظام حاکم هربار روایتی را برای توجیه سیاست‌های خود و تلقین “حقیقت” حکومتی ساخته‌ است. از داستان “راه قدس از کربلا می‌گذرد”، “اگر در سوریه نجنگیم باید در تهران با داعش بجنگیم” و “مدافعان حرم” تا “عمق استراتژیک” و “بازدارندگی”. حکومت حتا درباره جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل هم با شتاب کتاب درسی برای دانش‌آموزان نوشته تا مبادا روایتش از گذشته و دلایل این جنگ مورد تردید و پرسش نسل جوان قرار گیرد.

آن‌چه مایه شگفتی است سکوت کسانی در بیرون از حکومت و یا توجیه و حمایت آشکار از این سیاست‌ها است. شماری به گونه تقلیلی و سودار با بازتولید روایت رسمی همه چیز را به دخالت قدرت‌های بزرگ و حمایت آن‌ها از اسرائیل و یا کشورهای منطقه ربط می‌دهند، دیگرانی به تاریخ و دخالت‌های خارجی برمی‌گردند برای توجیه حضور نظامی و کسانی هم به سراغ عوامل ژئوپولتیکی پرشمار خاورمیانه می‌روند برای این‌که بگویند ج.ا. برای حفظ امنیت کشور راه دیگری نداشت‌. در این گرایش همه نوع آدمی را می‌توان پیدا کرد. از چپ ضدامپریالیستی دو آتشه تا اصلاح‌طلبان حکومتی و یا منتقدان نظام سیاسی، سکولارهای لیبرال و ناسیونالیست. هر کسی هم از گمان خود یار محور مقاومت حکومتی شده است : یکی در این سیاست مبارزه با زیاده‌خواهی و زورگویی اسرائیل و امریکا را می‌بیند و دیگری قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران و سپر دفاعی در برابر تهدیدات منطقه‌ای.

بحث بر سر نادیده گرفتن دخالت قدرت‌های بزرگ مانند امریکا و کم بها دادن به نقش کشورهای پرنفوذ منطقه مانند ترکیه، عربستان، امارات و یا سرکوب بی‌رحمانه فلسطینی‌ها توسط اسرائیل نیست. کسی هم نمی‌خواهد همه کاسه کوزه‌های بحران‌های تودرتوی خاورمیانه را بر سر ج.ا. بشکند. بحث اصلی بر سر نتایج سیاست منطقه‌ای ج.ا. و “محور مقاومت” و بیلان آن با توجه به ایدئولوژی دینی حکومت و یا منافع ملی ایران است.

همه می‌دانند که سنگ اول این دیوار کج با اشغال سفارت امریکا و کش دادن جنگ با عراق گذاشته شد. از شعارهایی مانند آزاد سازی قدس، “نابودی اسرائیل”، تا تشکیل سپاه قدس برای آزاد کردن فلسطین و بعدها به وجود آوردن نیروهای نیابتی و محور مقاومت، خطوط راهبردی سیاست منطقه‌ای ج.ا. و جایگزینی عقلانیت با توسعه‌طلبی شیعه بودند و هستند. بر خلاف برهان های شماری از موافقان شرطی یا غیر شرطی دخالت نظامی جمهوری اسلامی در منطقه، زمانی که شعار نابودی اسرائیل طرح شد و یا پروژه تشکیل سپاه قدس شکل گرفت نه تهدید امنیتی خاصی از سوی اسرائیل در چند صد کیلومتری ایران وجود داشت و نه دخالت نظامی قدرت‌های بزرگ در کنار مرزهای کشور. امروز در کنار همه زیان‌های مادی و انسانی، نه تنها “فتوحات” محور مقاومت بر باد رفته، که به جای امنیت، کشور هم مورد تجاوز نظامی قرار گرفته است.

محور مقاومت حکومتی و ایدئولوژی مقاومت دیگران

در ایران امروز ما می‌توانیم در کنار محور مقاومت حکومتی از رواج ایدئولوژی مقاومت به معنای امتناع از بازاندیشی و خوانش سنجشگرانه از آن چه که گذشت هم سخن به میان آوریم. مقاومت وقتی از ابزار به هدف تبدیل می‌شود شکل ایدئولوژیک و دگم سیاسی به خود می‌گیرد. پرسش‌ بنیادی این است که مقاومت برای چه هدفی؟ در برابر چه کسانی؟ با چه توان و منابعی و با چه هزینه‌‌ای؟ چه رابطه‌ای میان منافع ملی و امنیت ما با چنین راهبردی وجود دارد؟ آیا ما برای تامین امنیت کشور ناگزیر بودیم به سوی چنین گزینه‌های پرهزینه برویم؟ پرسش بر سر عاملیت یک کشور در سمت و سو دادن به سیاست خارجی در راستای منافع ملی در یک منطقه بحرانی و تنش‌زده است. هنر یک سیاست خارجی ملی در خاورمیانه چگونگی دور ماندن از آتش بحران‌ها است.

ایدئولوژی مقاومت از توهم یا تعریف نادرست قدرت هم تغذیه می‌کند و هزینه‌ها و پی‌آمدها به حاشیه رانده می‌شود. به همین خاطر هم بازاندیشی درباره این ماجراجویی‌های ایدئولوژیک و نقد و تغییر این سیاست، معنای تسلیم در برابر “کدخدا” و قدرت‌های بزرگ و یا “بده بره” را پیدا می‌کند و مقاومت هم به ایستادگی و داشتن تعصب ملی تبدیل می‌شود.

واقعیت این است هزینه‌ای که کشور برای محور مقاومت در داخل کشور هم پرداخته بسیار سنگین است. ایران در مقایسه با کشورهای دیگرنه تنها فرصت‌های طلایی توسعه را از دست داده که با بحران‌های بزرگی در حوزه اقتصادی، زیست‌محیطی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. نارضایتی و بی‌اعتمادی عمومی و مهاجرت گسترده کارآفرینان و متخصصان از پی‌آمدهای ناگزیر این حکمرانی نامطلوب در داخل و سیاست خارجی است.

معنای امروزی مقاومت به سبک و سیاق گذشته بیشتر به همان شعار “جنگ جنگ تا پیروزی” و یا ادامه سیاست‌هایی می‌ماند که ایران را در دو دهه گذشته گام به گام به سوی شرایط تهدید جنگی دایمی و فاجعه کنونی سوق داده اند. ما در برابر یک کارنامه عینی و مشخص قرار داریم: آن چه که قرار بود به عامل امنیت ایران تبدیل شود به صورت اصلی‌ترین تهدید امنیتی در آمده است. نتایج این دخالت ها برای کشورهای دیگر هم فاجعه‌بار بوده است و ج.ا. در عمل در متلاشی کردن دولت‌های ملی در چندین کشور نقش‌آفرین بوده است.

شفافیت، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیر کردن حکومت در برابر نتایج سیاست منطقه‌ای یک مسئله ملی و موضوع حیاتی برای دمکراسی در ایران، صلح در منطقه و مشارکت جامعه در اموری است که با سرنوشت کشور پیوند خورده است. به همین دلیل هم باز کردن این پرونده‌ها در عرصه عمومی راهی است برای تحلیل و نقد پی‌آمدهای سیاست‌های گذشته در داخل و خارج کشور، بازتعریف جایگاه ایران بر اساس منافع ملی و صلح،  شکل دادن به هوشیاری جمعی جدیدی درباره رابطه ایران با جهان و کشورهای منطقه.

ایران در یک بن‌بست تاریخی گرفتار آمده و به یک کشور معلق، بدون نقشه راه و آینده تبدیل شده است. زمانه شفافیت و بازگشت به آورده‌ها و بیلان سیاستی است که در ورشکستگی اقتصادی، سلطه نظامیان در سیاست داخلی، شکست‌های ژئوپولتیکی ایران و تهدید نظامی دایمی ایران نقش اساسی داشته است.

کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed 



نظر شما درباره این مقاله:








دادسرای مشهد از قبول وکالتنامه
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 17:09

دادسرای مشهد از قبول وکالتنامه




نظر شما درباره این مقاله:








نه اف‌۳۵زدیم، نه خلبان گرفتیم و نه کارخانه پهپاد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 17:03

نه اف‌۳۵زدیم، نه خلبان گرفتیم و نه کارخانه پهپاد




نظر شما درباره این مقاله:








چرا ایران بهترین‌های خود را هدف قرار می‌دهد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 16:33

چرا ایران بهترین‌های خود را هدف قرار می‌دهد


بابی گوش / مجله تایم

۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

روز جمعه، نیروهای امنیتی ایران نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، را با کشیدن موهایش به داخل خودرویی که در انتظار بود، بردند. جرم او چه بود؟ شرکت در مراسم یادبودی برای یک وکیل حقوق بشر که به‌تازگی در شرایطی مبهم در مشهد، شهری در شمال‌شرق ایران، جان باخته بود. شاهدان، صحنه‌ای آشفته و خشونت‌بار را توصیف کردند: گاز اشک‌آور، باتوم، و ضرب‌وشتم عزادارانی که در حال فرار بودند.

محمدی که بخش زیادی از دو دهه گذشته را در رفت‌وآمد میان آزادی و زندان بدنام اوین تهران سپری کرده است، همراه با دست‌کم ۹ فعال دیگر بازداشت و به زندان منتقل شد. او طی یک سال گذشته به‌دلیل شرایط پزشکی در مرخصی درمانی از زندان به‌سر می‌برد و به‌طور مستمر از گسترش آزادی‌ها برای مردم ایران و گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی دفاع می‌کرد. محمدی در مقاله‌ای که اخیراً برای مجله تایم نوشته بود، تأکید کرده: «خشونت، چه از بیرون تحمیل شود و چه از درون، پاسخ نیست.»

او تنها هدف این سرکوب‌ها نبود. در اوایل دسامبر، دادگاهی در تهران جعفر پناهی، فیلمساز برجسته ایرانی، را غیاباً به یک سال زندان و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد و به‌اتهام «فعالیت‌های تبلیغی» علیه نظام، عضویت او در گروه‌های سیاسی و اجتماعی را نیز ممنوع ساخت. تنها ساعاتی پس از انتشار خبر این حکم، پناهی ــ که در ماه مه نخل طلای جشنواره کن را به دست آورده بود ــ برای فیلم «یک تصادف ساده» سه جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اورژینال و بهترین فیلم بین‌المللی را در جوایز گاتهام کسب کرد. پناهی که پیش‌تر دو بار بازداشت شده و با ممنوعیت فیلم‌سازی مواجه بوده است، قصد دارد پس از پایان کارزار فیلم اخیرش برای جوایز اسکار در ایالات متحده، به ایران بازگردد.

بازداشت محمدی و صدور حکم برای پناهی، اقدامات تصادفی از سر کینه‌توزی اقتدارگرایانه نیست؛ بلکه نشانه‌های یک حکومت دینی گرفتار بحران وجودی است ــ دست‌وپا زدن‌های نومیدانه رژیمی که به‌خوبی می‌داند در حال از دست دادن کنترل خود است. جمهوری اسلامی همواره با منتقدانش خشن برخورد کرده، اما موج کنونی سرکوب در ایران، بوی آشکار وحشت و هراس می‌دهد.

وحشت در تهران

از زمان جنگ ۱۲روزه با اسرائیل در ماه ژوئن، مقام‌های ایرانی هزاران نفر را به ظن جاسوسی بازداشت کرده‌اند؛ در میان آن‌ها فعالان مدنی، روزنامه‌نگاران و شهروندان عادی نیز دیده می‌شوند. بنا بر برآورد کارشناسان سازمان ملل، تهران بیش از هزار نفر را اعدام کرده است. فیلترینگ اینترنت نیز به امری عادی تبدیل شده است.

دستگاه امنیتی ایران شبانه‌روز در حال فعالیت است؛ نه از سر قدرت، بلکه از سر ترس. جنگ با اسرائیل قرار بود توان «محور مقاومت» مورد ادعای ایران را به نمایش بگذارد. اما در عوض، حملات دقیق اسرائیل فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را از پای درآورد، به تأسیسات هسته‌ای آسیب زد و نشان داد سامانه‌های پدافند هوایی که تهران سال‌ها تبلیغ می‌کرد، چیزی بیش از نمایشی پرهزینه نبودند. نیروهای نیابتی منطقه‌ای رژیم، از حزب‌الله گرفته تا حماس، به‌شدت تضعیف و عملاً به حاشیه رانده شده‌اند. معماری بازدارندگی‌ای که ایران دهه‌ها صرف ساختن آن کرده بود، اکنون ویران شده است.

وضعیت اقتصاد، سیاست و محیط‌زیست ایران نیز به همان اندازه تیره و بحرانی است. پس از سال‌ها تورم شدید، در ماه دسامبر ارزش پول ایران به ۱۳۰ هزار تومان در برابر هر دلار سقوط کرد. در ماه اکتبر، دولت ایران از مجلس مجوز یک اصلاح پولی را گرفت تا چهار صفر از واحد پول حذف شود؛ اقدامی برای ساده‌سازی مبادلات و کاستن از تحقیر شهروندانی که ناچارند برای خرید نان، بسته‌های ضخیم اسکناس حمل کنند. نرخ تورم در حوالی ۴۰ درصد در نوسان است. گوشت به کالایی لوکس تبدیل شده و قیمت اقلام اساسی تنها در یک سال بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است.

و سپس بحران آب مطرح است. ایران بدترین خشکسالی دست‌کم نیم‌قرن اخیر را تجربه می‌کند. ذخایر سدهای اطراف تهران، پایتخت، به کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت رسیده است. مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، اخیراً هشدار داد اگر بارندگی‌ها کافی نباشد، ممکن است تخلیه تهران ضروری شود. اگرچه تهران در هفته گذشته اندکی باران داشته، اما این میزان به‌هیچ‌وجه کافی نبوده است.

پیشینه‌ای تیره از سرکوب

سایه سنگین مسئله جانشینی نیز بر همه این تحولات افتاده است. آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی که از سال ۱۹۸۹ بر ایران حکومت می‌کند، اکنون ۸۶ ساله است. وضعیت سلامت او سال‌هاست موضوع گمانه‌زنی بوده ــ از جمله درمان سرطان پروستات در سال ۲۰۱۴ ــ و پس از جنگ با اسرائیل، که گزارش‌هایی از هدف قرار گرفتن احتمالی او منتشر شد، حضورش در انظار عمومی به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. در پشت صحنه، کمیته‌ای از روحانیون روند جست‌وجو برای جانشین را سرعت بخشیده و نام‌هایی چون مجتبی خامنه‌ای، پسر رهبر، و حسن خمینی، نوه آیت‌الله روح‌الله خمینی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، در میان گزینه‌های مطرح دیده می‌شود.

رژیم به‌شدت نیاز دارد پیش از فرا رسیدن آن انتقال قدرت ــ که ممکن است هر لحظه رخ دهد ــ نظم را بازگرداند. انتقالی آرام و بدون تنش، به جامعه‌ای آرام نیاز دارد، نه جامعه‌ای سرشار از نارضایتی و خشم فروخورده. حکومت دینی ایران در ۴۶ سال حیات خود تنها یک بار تجربه جانشینی داشته، آن هم در شرایطی به‌مراتب کم‌تنش‌تر. مردان پیرامون خامنه‌ای به‌خوبی می‌دانند که دوره بین دو رهبری، لحظه‌ای با حداکثر آسیب‌پذیری خواهد بود. آن‌ها توان رویارویی با چنین لحظه‌ای را در حالی که خیابان‌ها ملتهب و اقتصاد در سقوط آزاد است، ندارند.

جمهوری اسلامی سابقه‌ای طولانی در هدف قرار دادن روشنفکران برجسته، هنرمندان و فعالان مدنی دارد؛ به‌ویژه در مقاطعی که حکومت دینی بیش از هر زمان دیگری احساس تهدید می‌کند. در سال‌های آشفته پس از انقلاب ۱۹۷۹، رژیم هزاران زندانی سیاسی را اعدام کرد؛ از جمله اعضای گروه‌های چپ‌گرا که در ابتدا از قیام علیه شاه حمایت کرده بودند.

پس از آتش‌بس ژوئیه ۱۹۸۸ در جنگ ایران و عراق، سازمان مجاهدین خلق ــ یک گروه مسلح مخالف که از خاک عراق فعالیت می‌کرد ــ تلاشی ناموفق برای سرنگونی جمهوری اسلامی انجام داد. اندکی پس از این عملیات، هزاران زندانی سیاسی در موجی از اعدام‌ها کشته و در گورهای جمعی مخفیانه دفن شدند.

حکومت بار دیگر در سال ۲۰۰۹ برای سرکوب اعتراضات جنبش سبز به سرکوب گسترده متوسل شد. هنگامی که میلیون‌ها نفر برای اعتراض به انتخاباتی که آن را تقلبی می‌دانستند به خیابان‌ها آمدند، پاسخ رژیم باتوم و گلوله بود و خاموش‌کردن صداهای معترض، به‌ویژه رساترین آن‌ها. فیلمسازان، نویسندگان و دانشگاهیان بازداشت و بازجویی شدند و در برخی موارد به قتل رسیدند.

پس از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ ــ که در پی مرگ مهسا امینی، زن جوان کُرد، در بازداشت گشت ارشاد شکل گرفت ــ سرکوب بار دیگر تشدید شد. معترضان در خیابان‌ها هدف گلوله قرار گرفتند. فعالان سرشناس به احکام سنگین محکوم شدند. و رژیم به‌طور خاص سراغ چهره‌های فرهنگی رفت: رپر، توماج صالحی، به اعدام محکوم شد (حکمی که بعدها تخفیف یافت)، فیلمسازان از کار منع شدند و بازیگران به‌دلیل حضور بدون حجاب در اماکن عمومی بازداشت شدند.

اکنون شاهد تازه‌ترین تکرار این سنت هولناک هستیم، اما با شدتی که نشان می‌دهد حکومت تهدید کنونی را تهدیدی وجودی تلقی می‌کند. بازداشت نرگس محمدی و صدور حکم علیه جعفر پناهی ــ که هر دو چهره‌هایی شناخته‌شده در سطح بین‌المللی هستند ــ هزینه‌ای دیپلماتیک برای تهران دارد. با این حال، رژیم پیامی روشن می‌فرستد: هیچ‌کس مصون نیست. تهران حاضر است محکومیت بین‌المللی را بپذیرد، زیرا از مردم خود بیش از سرزنش خارجی هراس دارد.

بحران پیشِ رو

ایرانیان با ویرانی اقتصادی و فاجعه‌ای زیست‌محیطی روبه‌رو هستند و وقوع اعتراضات تازه کاملاً محتمل است. و هنگامی که این اعتراضات شکل بگیرد، رژیم تقریباً به‌طور قطع سرکوب را تشدید خواهد کرد. مقام‌های ارشد ایرانی که به‌صورت ناشناس با خبرگزاری رویترز گفت‌وگو کرده‌اند، عملاً به این موضوع اذعان کرده‌اند. یکی از آن‌ها گفت: «حاکمیت می‌داند اعتراضات اجتناب‌ناپذیر است. فقط مسئله زمان است.» راهبرد آنان به‌تعویق انداختن این رویارویی از طریق ایجاد ترس است: اعدام با نرخی حدود چهار نفر در روز، استقرار ایست‌های بازرسی در شهرهای بزرگ، نظارت بر تلفن‌های شهروندان، و عبرت‌سازی از هر کسی که تریبون یا نفوذی دارد.

تناقض ماجرا در این است که همین سرکوب‌ها ممکن است به تسریع فروپاشی رژیم بینجامد. هر اعدام، هر بازداشت یک هنرمند یا فعال محبوب، و هر قطع اینترنت، اندک مشروعیتی را که جمهوری اسلامی هنوز در اختیار دارد، فرسوده‌تر می‌کند. حکومت دینی همواره بر نوعی قرارداد نانوشته با مردم ایران تکیه کرده بود: حاکمیت ما را بپذیرید، و ما ثبات و سطحی از رفاه را تأمین می‌کنیم. این قرارداد اکنون فروپاشیده است. رژیم حتی قادر به تأمین پایدار برق نیست، چه رسد به امنیت اقتصادی. نمی‌تواند شهروندانش را از حملات خارجی محافظت کند. حتی تضمین دسترسی به آب را هم از دست داده است.

کاری که می‌تواند انجام دهد، کشتن است. و بنابراین، می‌کشد.

پرسش این است که این وضعیت تا چه زمانی می‌تواند ادامه یابد. رژیم‌هایی که بر ترس بنا شده‌اند، گاه می‌توانند به طرز شگفت‌آوری دوام بیاورند — کافی است از کره شمالی بپرسید. اما ایران، کره شمالی نیست. جمعیت آن تحصیل‌کرده، شهری و ــ با وجود همه تلاش‌های حکومت ــ به جهان خارج متصل است. جوانانش بارها و بارها، از طریق خیزش‌های پیاپی، نشان داده‌اند که حاکمیت دینی را نمی‌پذیرند. اعتراضات ۲۰۲۲ سرکوب شد، اما احساسی که آن را برانگیخت، از میان نرفته است.

بازداشت محمدی و صدور حکم بازداشت برای پناهی، اعدام‌های گسترده، ایست‌های بازرسی و قطع اینترنت — همه این‌ها تشنج‌های سیستمی هستند که در مرحله زوال نهایی قرار دارد. مردانی که بر ایران حکومت می‌کنند، این را می‌دانند. به همین دلیل است که تا این اندازه هراسان‌اند. شاید رژیم با سرزنش خارجی بازداشته نشود، اما با این حال باید پیامدهایی در پی داشته باشد؛ نه لزوماً برای متوقف‌کردن ماشین اعدام، بلکه برای آن‌که وقتی آن لحظه فرا رسید، معماران سرکوب نتوانند از پاسخگویی بگریزند.

جامعه بین‌المللی همچنین باید از هم‌اکنون به تهران هشدار دهد که تکرار رفتارهای خشن گذشته تحمل نخواهد شد. برای مقام‌هایی که دستور جنایت می‌دهند یا آن را اجرا می‌کنند، باید پیامدهایی در نظر گرفته شود: تحریم‌های هدفمند، پیگرد حقوقی در دیوان کیفری بین‌المللی، ممنوعیت سفر و مسدودسازی دارایی‌ها. جهان همچنین باید خود را برای موجی از مهاجرت ایرانیانی که از سرکوب می‌گریزند، آماده کند. و اگر مردم ایران ــ خسته و زخم‌خورده ــ توان آن را بیابند که آن لحظه را از آنِ خود کنند، جامعه جهانی باید آماده کمک باشد.



نظر شما درباره این مقاله:








روایت حسن روحانی از غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 16:04

روایت حسن روحانی از غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه




نظر شما درباره این مقاله:








بیانیه «همگامی» پیرامون رخدادهای مشهد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 15:28

بیانیه «همگامی» پیرامون رخدادهای مشهد


بیانیه «همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران» پیرامون رخدادهای مشهد
در برابر سرکوب جمهوری‌اسلامی و حرکت‌های تخریبی سلطنت طلبان باید تمام قد ایستاد

مراسم یادبود زنده‌یاد خسرو علی‌کردی وکیل مردمی و کنشگر جمهوری‌خواه ملی در مشهد دچار حاشیه‌های مشکل‌سازی شد. تلاقی حرکت تخریبی جریان پهلوی‌طلب و سرکوب همیشگی جمهوری اسلامی علیه آزادی بیان و آزادی تجمعات، وضعیت نگران‌کننده‌ای را رقم زد. این اتفاق نشانگر مشکلات دیرینه سیاسی ایران در استقرار دموکراسی است. در جریان این مراسم نرگس محمدی،سپیده قلیان، هستی امیری و جواد علی‌کردی و دیگر بازداشت‌شدگان، قربانی مشترک سرکوب حکومتی و حملات طرفداران استبداد سلطنتی شدند.

در این رخداد دو نیروی متفاوت، ستیز با مبانی سیاسی و اندیشه‌گی مدرن و دموکراسی و رویکرد مشترک‌شان در نفرت‌پراکنی، تحکیم انسداد سیاسی و  برنتافتن جامعه چندصدایی را به نمایش گذاشتند. ژرف‌کاوی ماجرا نشان می‌دهد که فراخوان‌های اتحاد تنها بر اساس ملاک مخالفت با جمهوری‌اسلامی تا چه میزان گمراه‌کننده است و مشکلات را در سطح زیربنایی استمرار می‌بخشد. آنچه به کنش اپوزیسیونی اعتبار می‌دهد، علاوه بر نفی و مبارزه بی‌امان با استبداد دینی و تلاش برای گذارخشونت‌پرهیز از جمهوری اسلامی به دموکراسی، نیازمند تعهد به سویه‌های ایجابی در زمینه حق‌طلبی، دفاع از استقلال کشور و حاکمیت ملی، باور به یکپارچگی سرزمینی ایران، اعتقاد به موازین حقوق‌بشری، آزادی‌های سیاسی و فرهنگی، تاکید بر ستیز آشتی‌ناپذیر با تبعیض، طرفداری از توسعه‌ پایدار، التزام به کثرت‌گرایی و رواداری است.

ابهامات جدی پیرامون چگونگی تخریب‌های انجام شده در مراسم ختم علی‌کردی وجود دارد. نشانه‌ها و گمانه‌هایی وجود دارد که نهادهای اطلاعاتی جمهوری‌اسلامی با نفوذ در جریان پهلوی‌طلب ویا بهره‌برداری از اقدامات آنها، فضا را برای تخریب  فعالان حقوق بشر و نیروهای سیاسی و مدنی دموکراسی‌خواه در داخل و خارج از کشور مساعد کرده و سپس پروژه سرکوب خود را با هزینه کمتر به گونه‌ای جلو بردند که جلوه بدهند بخشی از شرکت‌کنندگان در تجمع علیه نرگس محمدی شعار داده‌اند! اما حتی اگر این فرضیه درست نباشد، باز در این واقعیت تغییری ایجاد نمی‌کند که این اقدام هواداران سامانه پادشاهی پهلوی مانند بخش قابل توجهی از اقدامات دیگر  گذشته آنها، آب به آسیاب دستگاه سرکوب ریخته است.

در ادامه جریان پهلوی‌طلب و رسانه‌های مبلغ آن‌ها در خارج از کشور بمانند قبل بابزرگ‌نمایی و بازنمایی واژگونه رسانه‌ای، واقعیت حادثه را تحریف کرده و اقلیت ستیزه‌جو و خشونت‌طلب را بمثابه اکثریت شرکت‌کنندگان بازتاب دادند. فیلم‌ها نشان می‌دهد که در جمع هزاران نفری که در مراسم یادشده حضور پیدا کردند، تنها بخش کوچکی شعارهای پهلوی‌طلبانه دادند. اکثریت جمعیت گسترده‌ای که در مراسم شرکت کردند به شعارهای تفرقه‌افکنانه  پهلوی‌طلب‌ها بی‌اعتنایی کرده و برخی هم مخالفت کردند. آن‌چه تاسف را بیشتر می‌کند تشکر رضا پهلوی از فعالیت‌های تخریبی شعاردهندگان پهلوی‌گرا و توهین‌کنندگان و پرتاب‌کننده‌های سنگ به نرگس محمدی است. این اتفاق نشان داد که ادعاهای وی در مخالفت با برخوردهای تخریبی جنبه شعاری و توخالی داشته و او پشتوانه اصلی تحرکات تفرقه‌افکنانه و فحاشی از ناحیه اپوزیسیون در عرصه سیاسی ایران است.

آن‌چه در مشهد رخ داد پدیده جدیدی در تاریخ خونین سرکوب در ایران معاصر نیست. کسانی که فحاشی کردند و سنگ پرتاب کردند  پا در جای پای شعبان بی‌مخ‌ها  و «حزب‌اللهی‌ها» گذاشتند. در ایران پساجمهوری اسلامی آن‌چه اهمیت دارد، بسته شدن پرونده گروه‌های فشار و ناشکیبایی در خصوص فعالیت‌های سیاسی و طرح دیدگاه‌های متفاوت است. دیگر نباید اجازه داد چرخه تباهی‌آور بازسازی گروه‌های فشار مانند آنچه که بعد از انقلاب بهمن ٥٧ اتفاق افتاد، تداوم پیدا کند.

اما آسیب‌شناسی واقعه مشهد سویه دیگری از مشکل را نیز بازتاب می‌دهد. سکوت، انفعال، حساسیت‌زدایی خواسته و یا ناخواسته و خطای محاسبه برخی از نیروهای مخالف دموکراسی خواه در نادیده گرفتن خطر جریان فاشیستی و مدافع بازگشت به استبداد پهلوی، باعث شده که اپوزیسیون اقتدارگرا در انجام حرکت‌های تخریبی خود جسورتر شود. در بین نیروهای سلطنت‌طلب، پارادایم مشروطه‌خواهی پادشاهی در شکل واقعی و نه نمایشی، در موقعیت ضعیفی قرار دارد و قافیه را به جریان هوادار سلطنت مطلقه باخته است. «همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»  از سال‌ها پیش نسبت به تهدید این جریان و تاثیر آن در تقویت دستگاه سرکوب و اخلال در همگرایی و قدرت گرفتن اپوزیسیون دمکرات هشدار داده بود.

به نظر ما باید به صورت جدی به معضل اقتدارگرایی در شکل جامع آن پرداخت و بر صف‌بندی متمایز نیروهای دمکراسی‌خواه با اقتدارگرایان غالب و مغلوب تاکید کرد و اجازه نداد تا اقتدارگرایی در کنش نیروهای مخالف و پهنه اعتراضات سیاسی و اجتماعی قوت پیدا کند. اقتداگرایان پهلوی‌طلب در سالیان اخیر با حمایت برخی نیروها و نهادهای خارجی و بهره‌برداری تاکتیکی نهادهای اطلاعاتی جمهوری‌اسلامی نقش مخربی ایفا کرده و به وجهه اپوزیسیون در جامعه ایران لطمه زده‌اند.

بی‌توجهی و سکوت در برابر تهدید رو به رشد مدافعان سلطنت مطلقه در ایران می‌تواند به نتایج مخربی هم برای کشور و هم جامعه بین‌المللی منجر شود. سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی با کاربست یک ترفند مشترک، سعی می‌کنند که از برحسته‌شدت شخصیت‌های موثر در افکار عمومی و ظهور رهبران میدانی جلوگیری کنند؛ برای اینکه فقط رضا پهلوی مطرح باشد و همه دنباله‌رو او شوند. آنها قوت گرفتن رهبری سیاسی در داخل کشور را یک تهدید موجودیتی برای بقاء خود می‌دانند. با استفاده از این حرکات، حکومت نیز می‌کوشد تا بین معترضان تفرقه انداخته و از این طریق آنها را مهار کرده و از قدرت گرفتن نیروهای مخالف و خواهان تغییر جلوگیری کند.

ازاینرو نادیده گرفتن تهدید فوق می‌تواند به عادی‌سازی خودکامگی در ایران  کمک کند. عدم مهار خشونت‌طلبی در هر شکل آن،‌ این ظرفیت را دارد که با افزایش ناآرامی، وحشت‌آفرینی، خشونت و درگیری‌های نابجا، ثبات کشور را تحت تأثیرات منفی بیشتر قرار دهد. همچنین می‌تواند به ناامیدی بخشی از نیروهای اجتماعی منجر شود که به دنبال تغییر و دموکراسی هستند و شهروندان را از حمایتی که برای به چالش کشیدن نیروهای سرکوب‌گر نیاز دارند، محروم کند.

«همگامی» با تاکید بر محکومیت شدید خشونت‌های انجام شده دو طرفه نهادهای انتظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی و حامیان سامانه پادشاهی پهلوی، از نیروهای آزادی‌خواه و مدافع دمکراسی دعوت می‌کند که  در تلاش برای آزادی زندانیان  سیاسی- عقیدتی همصدا شده و مبارزه‌ی مشترک‌ را ادامه بدهند. تمامی بازداشت‌شدگان رخداد مشهد از جمله خانم نرگس محمدی باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند.

ما همچنین،بر این باوریم که ضرورت دارد نخبگان سیاسی، تشکل‌های سیاسی دموکراسی‌خواه و نیروهای جامعه مدنی بیشتر از گذشته در مقابله با تمامی اشکال اقتدارگرایی و نابردباری در برابر آزادی‌های سیاسی و فرهنگی فعالانه برخورد کرده و در مقابل جریان اقتداگرای پهلوی طلب که در جنگ تجاوزکارانه دوازده روزه نگاه ضدملی و مغایر با استقلال و حاکمیت ملی خود را نشان داد، ایستاده، اجازه مصادره مراسم اعتراضی را به آنها نداده و از کسانی که برای آزادی، دموکراسی، حاکمیت ملی، حقوق بشر و عدالت در چارچوب ایران مستقل، یکپارچه و متکثر تلاش می‌کنند، حمایت نمایند.

«همگامی برای جمهوری سکولاردمکرات در ایران»
۲۶ آذر ۱۴۰۴ برابر با ١٧ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








دو پرستار در کرمانشاه به زندگیِ خود پایان دادند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 13:09

دو پرستار در کرمانشاه به زندگیِ خود پایان دادند


ایلنا: «دو پرستار در کرمانشاه به زندگیِ خود پایان دادند؛ میلاد مروتی از بیمارستان امام خمینی و شیدا ارزانی از بیمارستان امام رضا». این خبری است که طی چند روز گذشته در رسانه‌های محلی منتشر شده است. اطلاعاتِ دقیقی از این اقدام و  دلایلِ آن در دست نداریم و نمی‌توان به سادگی آن را به مسئله‌ای خاص محدود کرد، اما اینکه فشارهای شغلی می‌تواند بر روی انتخابِ این مسیرِ دردناک اثر بگذارد، چندان دور از ذهن نیست.

در همین رابطه، خانه پرستار کرمانشاه، بدون اشاره به نحوه‌ی فوتِ این دو پرستار، در بیانیه‌ای به وضعیتِ شغلی پرستاران اشاره کرده و نوشته: «پرستاران به‌عنوان یکی از ارکان اصلی نظام سلامت، در سال‌های اخیر، به‌ویژه در دوران بحران‌های متعدد، تحت فشارهای سنگین کاری، اضافه‌کاری‌های فرساینده، کمبود نیروی انسانی، مطالبات معوق و دغدغه‌های معیشتی قرار داشته‌اند؛ مسائلی که بی‌توجهی به آن‌ها می‌تواند آثار جبران‌ناپذیری بر سلامت فردی و اجتماعی این قشر خدوم برجای بگذارد.»

پیشتر نیز اخباری از خودکشی پرستاران در ایران به گوش رسیده که تازه‌ترینِ آن مربوط به خودکشی یک پرستار در دوازدهم آذر امسال در بیمارستان پنج آذر گرگان است؛ پرستاری که در شیفت کاری به زندگیِ خود پایان داد و بیمارستان در اطلاعیه‌ای دلایل آن را شخصی عنوان کرد.

آمار دقیقی از اقدام به خودکشیِ پرستاران در دست نداریم و آنچه در رسانه‌ها منتشر می‌شود لابد کمتر از میزان واقعی است. گفتگوها با فعالان این حوزه نشان می‌دهد که مواردی از اقدام به خودکشی در بیمارستان‌های ایران اتفاق می‌افتد اما خبری از آن در رسانه‎‌ها درز پیدا نمی‌کند. مثلا به گفته‎‌ی یکی از فعالان پرستاری، دو ماه پیش نیز در یکی از بیمارستان‎های تهران پرستاری اقدام به خودکشی کرد.

فشار کار زیاد، اضافه‌کار اجباری، مشکلات معیشتی و برخوردهای انضباطی، از مهم‌ترین دلایل اعتراض پرستاران طی سال‌های اخیر بوده است. اعتراضاتی که جز با وعده و وعید و چند اقدامِ به شدت ناکافی به آن پاسخ داده نشد و هر کدام از این مشکلات، خود مقومِ مشکلاتی دیگر شد و تداوم چرخه‌ی معیوبِ این وضعیتِ دشوار، سختیِ کارِ پرستاری را بیش از پیش کرد.

برای آنکه بدانیم پرستاران امروز چه وضعیتی دارند و به شکل ملموس‌تری از اوضاع آن‌ها باخبر شویم به سراغ سه پرستار رفته‌ایم. محمد شریفی مقدم، دبیر کل خانه پرستار، داوود خسروی، رئیس خانه پرستار کرمانشاه، و یکی از پرستاران بیمارستان امام خمینی تهران که تمایلی به فاش شدنِ نامش ندارد.

زمانی با چند شیفت کار خانه می‌خریدیم حالا اما اجاره‌خانه هم نمی‌توان پرداخت کرد!

از شریفی‌مقدم، دبیر کل خانه پرستار، پرسیدم پرستاران چه وضعیتی دارند؟ او بارها به این سوال پاسخ داده و از کار سنگین، حقوق کم و وضعیت بد معیشتیِ پرستاران گفته؛ این‌بار اما موضوع را به گونه‌‎ای دیگر مطرح می‌کند: کار پرستاری همیشه سخت بوده اما در دوره‌ی ما تعادل بیشتری میان دستمزد و هزینه‌های زندگی وجود داشت. یادم می‌آید در سال‌های ابتداییِ کارم با وام توانستم خانه‌ای نوساز در خیابان جیحون تهران بخرم. برای اینکه از پسِ وام‌های خانه بربیایم چند سالی دو سه شیفت کار کردم. بحث این است که منِ پرستار با چند شیفت کار توانستم خانه بخرم و بعد هم آن را ارتقا بدهم. اما الان پرستاران چند شیفت کار می‌کنند اما حتی از پس تأمین هزینه‌های زندگی خودشان هم برنمی‌آیند. خانه‌ای که من آن زمان گرفتم الان حدود ۵ میلیارد تومان است؛ حالا پرستاری که ماهی ۲۰میلیون تومان حقوق می‌گیرد حتی به سختی از پسِ اجاره خانه برمی‌آید، چه برسد به اینکه خانه بخرد!

چند شیفت کار آن هم در شغل پرستاری، که به دلیلِ ارتباط مستقیم با بیماران و شرایط سخت شغلی، هم جسم و هم روح را تحت تأثیر قرار می‌دهد، شاید چندان قابل مقایسه با مشاغل دیگر نباشد. شریفی مقدم می‌گوید: آن زمان شب در یک بیمارستان کار می‌کردم و صبح به بیمارستان دیگر می‌رفتم. گاهی از شدتِ کار و خستگی حالت تهوع می‌گرفتم و حتی حالِ دیدنِ فرزندانم که عزیزترین افراد زندگی‌ام هستند، را هم نداشتم.

کارِ چند شیفته‌ی آن زمان اما با امروز زمین تا آسمان فرق دارد. پرستاران حالا از سرِ اجبار و برای تأمین حداقلی‌ترین هزینه‌های زندگی -یعنی چیزی در حد خوراک و پوشاک ساده و پرداختِ سنگینِ هزینه‌های اجاره خانه – چند شیفت کار می‌کنند و این شرایط، اوضاع روحی وجسمیِ آنها را بسیار تحت تاثیر قرار می‌دهد.

دبیر کل خانه پرستار می‌گوید: پرستاران به دلیل ماهیت شغل خود، مواجهه مداوم با بیماری، مرگ، رنج بیماران و شرایط بحرانی، بیش از سایر گروه‌ها در معرض تنش‌های روانی قرار دارند؛ به‌ویژه در سال‌های اخیر و پس از دوران کرونا این فشارها تشدید شده است.

شریفی مقدم می‌گوید: شیفت‌های پرستاری اصلاً شبیه مشاغل اداری نیست. پرستار نمی‌تواند دیر برسد یا شیفت را جابه‌جا کند. استرس رسیدن به‌موقع، شیفت‌های نامتعارف صبح و شب و مسیرهای طولانی رفت‌وآمد از شهرهای اطراف، از همان ابتدای کار فشار می‌آورد.

او ادامه داد: از یک سو، تنش‌های شغلی بسیار بالاست و از سوی دیگر مشکلات معیشتی، حقوق پایین و دغدغه‌های اقتصادی، پرستاران را به بن‌بست می‌رساند. این مسائل چندوجهی است؛ روحیه افراد، شرایط شخصی و استعداد روانی نقش‌آفرین است اما اگر همین افراد در شغلی کم‌استرس‌تر بودند، احتمال بروز چنین بحران‌هایی بسیار کمتر می‌شد.

این فعال صنفی با تأکید بر اینکه پرستاران جزو گروه‌های پُرخطر از نظر افسردگی، اضطراب و مشکلات روانی هستند، تصریح کرد: در بسیاری از کشورها پرستاران دارای پرونده سلامت جسم و روان هستند و به صورت دوره‌ای پایش می‌شوند اما در کشور ما پرستاران عملاً رها شده‌اند و فقط از آن‌ها انتظار می‌رود بی‌وقفه کار کنند.

افزایش زمینه افسردگی و فرسودگی بین پرستاران

از داوود خسروی، رئیس خانه پرستار کرمانشاه، در مورد پرستارانی که خبر فوتِ آن‌ها در رسانه منتشر شده پرسیدم، آن‌ها چه وضعیتی داشتند؟ او می‌گوید: در مورد نحوه‌ی فوت اطلاعاتِ دقیقی نداریم و قطعا نمی‌توانیم مسئله را فقط به شغل ربط بدهیم، اما در رابطه با وضعیتِ کلیِ پرستاران می‌گویم که اوضاع اصلاً خوب نیست و شرایط به شدت نابسامان است. بسیاری از همکاران ما دچار فرسودگی شغلی، افسردگی و دل‌زدگی کامل از کار شده‌اند.

خسروی گفت: بدون تردید شرایط معیشتی سخت، حقوق پایین، فشار کاری بالا و رفتار مدیران و برخوردهای انضباطی با پرستاران، زمینه افسردگی و فرسودگی را به وجود آورده است.

دبیر خانه پرستار کرمانشاه می‌گوید: ببینید در حدی فشار کار پرستاری زیاد است که برخی همکاران ما در شیراز پیش از رسیدن به بازنشستگی، سکته کرده‌اند و یا همین چند وقت پیش یک پرستار در خلخال به زندگی خود پایان داد که همانطور که گفتم نمی‌توان این مسائل را مستقیم به شغل پرستاری ربط داد، اما به هرحال نمی‌توان تأثیرِ فشار شغلی و معیشتی را در بروز این مسائل نادیده گرفت.

خسروی تأکید می‌کند: آنچه من می‌توانم با قطعیت بگویم این است که پرستاران زیرِ فشار شدید معیشتی و روانی قرار دارند. بسیاری استعفا داده‌اند، بسیاری ترک شغل کرده‌اند و عده زیادی نیز به فکر رها کردن این حرفه هستند.

رئیس خانه پرستار کرمانشاه گفت: در کنار همه‌ی این مسائل، متأسفانه فحاشی، توهین‌های رکیک، تهدید و در مواردی ضرب‌وشتم هم وجود دارد. گاهی همراهان بیمار ما را مقصر می‌دانند و همه‌ی اینها سختیِ کار را بیشتر می‌کند. در حال حاضر نیز با موج جدید آنفولانزا مواجه هستیم و بیمارستان‌ها مملو از بیماران بدحال است. فشار کاری در حدی است که در مراکز استان، بسیاری از پرستاران حتی فرصت رفتن به سرویس بهداشتی یا صرف غذا را ندارند.

این فعال صنفی می‌گوید: با همه‌ی این فشارِ کاری، حقوق یک پرستار حدود ۱۷ تا ۲۰ میلیون تومان است. در کنار آن، پرستاران مبلغ ناچیزی به عنوان‌ کارانه و تعرفه دریافت می‌کنند که این مبلغ در بسیاری از مواقع با تاخیرِ ۵ تا ۸ ماهه پرداخت می‌شود.

درخواست بازخرید را نپذیرفتند، برای مهاجرت آماده‌ام!

شرایط سخت شغلی و معیشتی، بسیاری از پرستاران را مجبور به ترک کار یا مهاجرت کرده است. یکی از پرستارانِ با سابقه‌ی بیمارستان امام خمینی تهران، از تصمیم خود برای ترک کار می‌گوید؛ از اینکه با سابقه‌ای نزدیک به ۲۰ سال، درخواست بازخریدی داده است. با درخواستش اما به بهانه‌‎ی نداشتنِ بودجه برای پرداختِ سنوات مخالفت شده است. به او گفته‌اند اگر مایل به ادامه کار نیستید، می‌توانید بدون حقوق و مزایا محل کار را ترک کنید! پرستار می‌گوید: مبلغ سنوات من حتی معادل‌ کارانه یک ماه یک پزشک هم نمی‌شود.

او می‌گوید: فشارِ کار و معیشت زیاد است و برای حفظ سلامت روان و جسمم، تصمیم قطعی برای مهاجرت گرفته‌ام. کارهای مهاجرتم را انجام داده‌ام و احتمالا به زودی از کشور خارج شوم.

پرستار بیمارستان امام ادامه می‌دهد: مواجهه روزانه با درد، رنج و فوت بیماران تأثیر عمیق روحی بر پرستاران دارد. بارها پیش آمده که همراه با خانواده بیمار گریه کرده‌ام. حتی پس از سال‌ها کار، برخی صحنه‌ها و اتفاقات آن‌قدر سنگین است که تا مدت‌ها ذهن انسان را درگیر می‌کند. بارها دیده‌ایم که کل کادر یک شیفت همراه با خانواده بیمار گریه کرده‌اند. همه‌ی این‌ها روی ما تاثیر می‌گذارد اما این فشارها دیده نمی‌شود.

او می‌گوید: چه از نظر مالی، چه از نظر روحی و جسمی در فشار هستیم. این فشارها به‌قدری افزایش یافته که بسیاری از همکاران دیگر توان و انگیزه‌ای برای اعتراض ندارند.

برخوردهای انضباطی با پرستاران آن هم در شرایطی که ماهیت شغل سخت و آزاردهنده شده، فشارِ کاری را بیشتر از همیشه کرده است. پرستار می‌گوید: جابه‌جایی، تعلیق یا حتی تهدید به اخراج، پاسخی است که در ازای اعتراض صنفی می‌گیریم! خیلی از ما سابقه‌ی برخورد انضباطی و تعلیق داشته‌ایم و دلیلش هم پیگیری مطالبات صنفی بوده است.

«برای این کار پرفشار کمی بیشتر از حداقل حقوق می‌گیریم…» او با این جمله ادامه می‌دهد: با حدود ۲۰ سال سابقه‌ی کار، حقوق من با کسر بیمه و مالیات حدود ۱۸ میلیون تومان می‌شود.

او می‌گوید: بسیاری از پرستاران برای تأمین معیشت مجبورند در دو یا حتی سه بیمارستان فعالیت کنند. همکارانی دارم که شب تا صبح در بیمارستان دولتی شیفت هستند، صبح تا شب در مرکز دیگری کار می‌کنند و سپس برای مراقبت، به خانه‌های بیماران می‌روند؛ همه اینها فقط برای اینکه بتوانند از پسِ تأمین حداقلی‌ترین نیازهای خانواده خود بربیایند.

گزارش: زهرامعرفت



نظر شما درباره این مقاله:








فیلم جعفر پناهی به فهرست نامزدهای اولیه اسکار
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 12:51

فیلم جعفر پناهی به فهرست نامزدهای اولیه اسکار




نظر شما درباره این مقاله:








ملاله یوسف‌زی خواستار آزادی فوری نرگس محمدی شد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 12:00

ملاله یوسف‌زی خواستار آزادی فوری نرگس محمدی شد




نظر شما درباره این مقاله:








پشت پرده حمایت چین از موضع امارات درباره جزایر ایرانی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 10:38

پشت پرده حمایت چین از موضع امارات درباره جزایر ایرانی




نظر شما درباره این مقاله:








ابرمرد بوم زیست و متهم امنیتی / عمادالدین باقی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 10:35

ابرمرد بوم زیست و متهم امنیتی / عمادالدین باقی




نظر شما درباره این مقاله:








توصیه صداوسیما به مردم: به جای برنج، جو بخورید!
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 10:34

توصیه صداوسیما به مردم: به جای برنج، جو بخورید!




نظر شما درباره این مقاله:








تنها تخریب خلاق می‌تواند رقابت پذیری اروپاراتقویت کند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 10:25

تنها تخریب خلاق می‌تواند رقابت پذیری اروپاراتقویت کند


فیلیپ آگیون

برگردان: آزاد و شریف‌زاده
۱۰دسامبر ۲۰۲۵

اکنون که تحولات مهم ژئوپولیتیکی اروپایی‌ها را وادار کرده است تا درباره چگونگی تضمین رفاه، امنیت و حاکمیت خود تجدید نظر کنند، آنها نباید نوآوری را امری بدیهی بدانند. این موتور اصلی رشد اقتصادی تنها زمانی به‌درستی کار می‌کند که به‌درستی تنظیم و با دقت نگهداری شود.

پاریس – در حالی که مباحث مربوط به چشم‌اندازهای ضعیف رشد در اروپا دست‌کم از آغاز قرن جاری ادامه داشته است، دهه ۲۰۲۰ به این نگرانی‌ها فوریتی تازه بخشیده است. حمله روسیه به اوکراین نه ‌تنها وابستگی خطرناک اروپا به انرژی وارداتی را آشکار کرد، بلکه تغییر دولت در ایالات متحده نیز اروپایی‌ها را وادار ساخته است تا دوباره درباره چگونگی تضمین رفاه، امنیت و حاکمیت آینده خود بیندیشند. افزون بر این، با توجه به آنکه آمریکا و چین در حوزه هوش مصنوعی – که به‌طور گسترده به‌عنوان فناوری عمومی نسل بعدی، هم‌تراز با اینترنت، تلقی می‌شود – با سرعت پیش می‌روند، کمبود پویایی در اروپا به یک وضعیت اضطراری تبدیل شده است.

مشکل فقط فاصله شناخته‌ شده میان درآمد سرانه در اتحادیه اروپا و ایالات متحده نیست. مسئله این است که اروپا مدت‌هاست از نظر فناوری عقب ‌مانده است. و در اقتصاد پلتفرم‌های دیجیتال، هوش مصنوعی، رقابت فضایی جدید، و سایر بخش‌هایی که در قرن بیست ‌ویکم برای رقابت‌پذیری و امنیت ، ضروری خواهند بود، تعداد اندکی رهبر جهانی شناخته‌شده دارد.

اروپا که به‌شدت به فناوری‌های پیشرفته تولیدشده در سایر نقاط جهان وابسته است و قادر نیست رشدی را که برای تأمین اهداف راهبردی و تعهدات آینده‌اش لازم است، ایجاد کند، نمونه‌ای کلاسیک از این موضوع است که چرا «تخریب خلاق» – کنارزدن شرکت‌های کم‌ بازده توسط رقبای نوآور جدید – اهمیت پیدا میکند. اگر از آن  روش استفاده نکنید، کاهش نسبتاً ملایم چشم‌انداز رشد،  تازه آغاز مشکلات شما خواهد بود.

با وجود تمام موفقیت‌هایی که اروپا به‌عنوان یک قدرت تجاری و مقررات ‌گذار داشته است، این قاره همچنان آسیب ‌پذیر خواهد ماند مگر آنکه بتواند به نوآوری ، با همان سرعت و مقیاسی که در ایالات متحده، چین و دیگر کشورها دیده می‌شود، روی آورد. از آنجا که هوش مصنوعی این قابلیت را دارد که علاوه بر انجام طیف گسترده‌ای از خدمات یا کارکردهای تولیدی سنتی، دانش و ایده‌های جدید نیز تولید کند، می‌تواند به‌عنوان یک موتور دوچندان قدرتمند برای نوعی از « تخریب خلاق » عمل کند که در نهایت محرک رشد در بلند مدت خواهد شد.

نوآوری پیشرفته هرچه یک اقتصاد به مرز فناوری نزدیک‌تر شود، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. اما در حالی که افزایش سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه برای ایجاد نوآوری‌های پیشگامانه ضروری است، اما کافی نیست. همان‌طور که در گزارش ماریو دراگی، رئیس پیشین بانک مرکزی اروپا و نخست‌وزیر سابق ایتالیا، برای کمیسیون اروپا با عنوان «آینده رقابت‌پذیری اروپا» تأکید شده است، قاره اروپا در نوآوری تدریجی و فناوری متوسط باقی خواهد ماند، مگر آنکه در سه حوزه اصلی پیشرفت قابل توجهی حاصل کند: حذف تمامی موانعی که بر سر راه دستیابی به یک بازار کاملاً یکپارچه برای کالاها و خدمات قرار دارند؛ ایجاد اکوسیستم مالی مناسب برای تشویق شرکت‌ها به پذیرش ریسک‌های بلندمدت، با تمرکز بر سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز و سرمایه‌گذاران نهادی (صندوق‌های بازنشستگی، صندوق‌های مشترک)؛ و پیشبرد سیاست صنعتی حامی نوآوری و رقابت در حوزه‌های کلیدی مانند گذار انرژی، دفاع و فضا (شامل هوش مصنوعی) و زیست‌فناوری‌ها.

اروپا نه‌تنها تحت بهانه اجرای سیاست رقابتی از سیاست صنعتی اجتناب کرده است، بلکه بر رقابت میان شرکت‌های موجود در داخل اروپا تأکید داشته و توجه کمی به ورود بازیگران جدید و رقابت از خارج اروپا، به‌ویژه از ایالات متحده و چین، داشته است. ورود شرکت‌های نوآور جدید از سایر نقاط جهان در واقع جوهره همان «تخریب خلاق» است که اروپا برای رشد سریع‌تر به آن نیاز دارد. در اوایل دهه ۲۰۰۰، جوزپه نیکولتی و استفانو اسکارپتا از سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) نشان دادند که در حالی که جابه‌جایی شرکت‌ها (جایگزینی شرکت‌های قدیمی و کم‌بازده با شرکت‌های نوآور جدید) نقش مهمی در رشد بهره‌وری در ایالات متحده داشته است، بیشتر افزایش بهره‌وری در اروپا در داخل شرکت‌های موجود رخ می‌داد. بسیاری از مشکلات کنونی اروپا را می‌توان به این تفاوت اساسی نسبت داد.

به‌طور کلی، اروپا نیاز دارد که دکترین اقتصادی خود را ، که آن را به یک غول مقرراتی و یک کوتوله بودجه‌ای تبدیل کرده است  را به‌روزرسانی کند. نخست، در اجرای محدودیت‌های کسری بودجه معاهده ماساچوست، سیاست‌گذاران نباید دیگر سرمایه‌گذاری‌هایی که رشد را تقویت می‌کنند را در یک سطح با برنامه‌های مختلف هزینه عمومی مکرر (مانند بازنشستگی و مزایای اجتماعی) قرار دهند. علاوه بر این، باید اجازه دهند سیاست‌های صنعتی به‌درستی اداره شوند، به‌ویژه زمانی که این سیاست‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که حامی رقابت و نوآوری هستند. در نهایت، کشورهای حوزه یورو باید اجازه داشته باشند به‌صورت جمعی وام بگیرند تا در انقلاب‌های فناورانه جدید سرمایه‌گذاری کنند، به شرطی که کشورهای عضو در مدیریت چارچوب‌های هزینه عمومی خود انضباط نشان دهند.

ترویج تخریب خلاق و نوآوری پیشگامانه در اروپا همچنین نیازمند سیاست‌های مکملی است که به کارگران کمک کند و آنها را از بخش‌های عقب‌مانده به بخش‌های پیشرفته‌تر منتقل نماید وجبران زیان‌دیدگان کوتاه‌مدت از اصلاحات ساختاری را بعهده بگیرند. برای این منظور، من مدل «امنیت منعطف» به سبک دانمارک را توصیه کرده‌ام، مدلی که در آن دولت حقوق کارگران بی کار شده را پوشش ‌دهد در حالی که آن‌ها در حال آموزش مجدد و یافتن شغل جدید هستند. یک انقلاب صنعتی مبتنی بر هوش مصنوعی نیازمند چیزی کمتر از این نیست.

یک اروپایی، جوزف شومپیتر، اهمیت تخریب خلاق برای توسعه اقتصادی را تشخیص داد. اروپایی‌های امروز باید آن را بپذیرند، اما همچنین آن را فراگیر و از نظر اجتماعی قابل قبول کنند تا بتوانند در سال‌ها و دهه‌های پیش رو موفق شوند.

—————
فیلیپ آگیون، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۵، استاد کالج دو فرانسه و مدرسه اقتصاد لندن و همکار مرکز عملکرد اقتصادی است.



نظر شما درباره این مقاله:








فرمانده ارتش پاکستان، با سخت‌ترین آزمون
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 10:06

فرمانده ارتش پاکستان، با سخت‌ترین آزمون




نظر شما درباره این مقاله:








سوئد بازداشت شهروند خود در ایران را تائید کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 9:41

سوئد بازداشت شهروند خود در ایران را تائید کرد




نظر شما درباره این مقاله:








روسیه دویچه‌وله را «سازمان نامطلوب» اعلام کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 9:33

روسیه دویچه‌وله را «سازمان نامطلوب» اعلام کرد


روسیه خبرگزاری دویچه‌وله (DW) را «سازمان نامطلوب» اعلام کرد؛ اقدامی که از سوی این رسانه آلمانی و دولت برلین به‌عنوان تلاشی برای «خاموش کردن روزنامه‌نگاری مستقل» مورد انتقاد قرار گرفته است.

بر اساس قانون مصوب سال ۲۰۱۵ میلادی اعضای «سازمان‌های نامطلوب» که تهدیدی برای نظم مبتنی بر قانون اساسی یا امنیت ملی روسیه تلقی می‌شوند، ممکن است با مجازات‌هایی از جریمه نقدی گرفته تا شش سال حبس روبرو شوند.

همکاری با چنین سازمان‌هایی حتی بازنشر محتوای آن‌ها از جمله در شبکه‌های اجتماعی نیز غیرقانونی محسوب می‌شود.

دویچه‌وله پس از اظهارنظر روز شنبه واسیلی پیسکاریوف، قانون‌گذار روس و رئیس کمیسیون پارلمانی مقابله با مداخلات خارجی در امور روسیه، به فهرست «سازمان‌های نامطلوب» وزارت دادگستری این کشور افزوده شد.

باربارا ماسینگ، مدیرکل دویچه‌وله نیز در واکنش گفت این تصمیم نشانه دیگری است که کرملین «می‌خواهد هرگونه آزادی نظر و بیان را در کشور خفه کند».

او در بیانیه‌ای افزود: «روسیه ممکن است ما را سازمانی نامطلوب بنامد، اما این تصمیم ما را از انجام فعالیتمان منصرف نخواهد کرد. این تازه‌ترین تلاش برای خاموش کردن رسانه‌های آزاد است و بی‌اعتنایی آشکار رژیم روسیه به آزادی مطبوعات همچنین ترس آن‌ها از شهروندان خودشان را نشان می‌دهد.»

دویچه‌وله پیش‌تر در سال ۲۰۲۲ میلادی در روسیه به‌عنوان «عامل خارجی» معرفی شده بود و حتی پیش از آن نیز با ممنوعیت پخش برنامه در این کشور روبه‌رو بود.

به گفته دویچه‌وله، استودیوی مسکوی این رسانه تعطیل شده و وب‌سایت دویچه‌وله در تمامی زبان‌ها در سراسر روسیه نیز مسدود شده است.

ماسینگ تاکید کرد که «با وجود سانسور و مسدودسازی خدمات دویچه‌وله از سوی دولت روسیه، بخش روسی‌زبان ما اکنون بیش از هر زمان دیگری مخاطب دارد».

به گفته این رسانه، دویچه‌وله روسی در سال ۲۰۲۵ میلادی حدود ۱۰ میلیون کاربر هفتگی داشته که عمدتا از طریق محتوای ویدیویی به آن دسترسی پیدا کرده‌اند.

او افزود: «ما به ارائه گزارش‌های مستقل ادامه خواهیم داد، از جمله درباره جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین و دیگر موضوعاتی که اطلاعات اندکی درباره آن‌ها در داخل روسیه وجود دارد؛ تا مردم بتوانند خودشان دیدگاهشان را شکل دهند.»

انتقاد برلین از مسکو

اشتفان کورنلیوس، سخنگوی دولت آلمان گفت این اقدام نشان می‌دهد که «مقامات روسیه از اطلاعات مستقل، به‌ویژه درباره جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین، هراس دارند».

وزارت خارجه آلمان نیز از این تصمیم انتقاد و اعلام کرد که «آزادی مطبوعات دیگر در روسیه تضمین‌شده نیست».

سخنگوی این وزارتخانه گفت سفارت آلمان در مسکو در تماس نزدیک با روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای شاغل در دویچه‌وله است و به آن‌ها حمایت‌های لازم را ارائه می‌دهد.

در پاسخ به پرسش یورونیوز درباره این‌که آیا وزارت خارجه آلمان سفیر روسیه در برلین را احضار خواهد کرد یا اقدامات بیشتری در نظر دارد، سخنگو از اظهارنظر خودداری کرد.

دویچه‌وله، رسانه عمومی بین‌المللی آلمان است. این رسانه از محل بودجه عمومی تأمین مالی می‌شود اما از نظر تحریریه‌ای مستقل است.

از زمان آغاز تهاجم تمام‌عیار به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ میلادی، سرکوب منتقدان کرملین از جمله روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی در روسیه به سطحی بی‌سابقه رسیده است.

فهرست «سازمان‌های نامطلوب» روسیه در حال حاضر بیش از ۲۷۵ نهاد را در بر می‌گیرد و شامل رسانه‌های مستقل شناخته‌شده‌ای مانند رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، اندیشکده‌هایی چون چتم هاوس، سازمان ضدفساد شفافیت بین‌الملل و نهادهای مدافع محیط زیست می‌شود.

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








محمدجواد وفایی، زندانی سیاسی، در خطر اعدام
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 9:00

محمدجواد وفایی، زندانی سیاسی، در خطر اعدام


حکم اعدام سید محمدجواد وفایی ثانی، زندانی سیاسی پس از رد درخواست اعاده دادرسی، برای بار دیگر در دیوان عالی کشور تایید شد.

این منبع مطلع به هرانا گفت: «روز دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴، رد درخواست اعاده دادرسی سید محمدجواد وفایی ثانی توسط سوی دیوان عالی کشور به وی در زندان وکیل‌آباد مشهد ابلاغ شد. پس از این ابلاغ، در تماسی از زندان به خانواده وفایی اعلام شد که پرونده او به دایره اجرای احکام مشهد ارسال شده است. همچنین، به مادر این زندانی سیاسی به‌طور غیرمنتظره‌ای اجازه ملاقات حضوری داده شده است. مجموعه این موارد، در کنار تایید نهایی حکم و ارسال پرونده به اجرای احکام، نشان می‌دهد که وضعیت این زندانی سیاسی در مرحله‌ای نگران‌کننده قرار دارد.»

حکم اعدام سید محمدجواد وفایی ثانی پیش‌تر دو بار در دیوان عالی کشور نقض شده بود، اما در ماه‌های اخیر از سوی شعبه نهم دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفت. در پی این تصمیم، وکیل مدافع وی درخواست اعاده دادرسی مجدد ارائه کرده بود که نهایتا رد شد. آقای وفایی ثانی آخرین بار در شهریور ۱۴۰۳ از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب مشهد، به اتهام «افساد فی‌الارض» به اعدام محکوم شد.

این زندانی سیاسی، مربی بوکس ۲۸ ساله، در اسفندماه ۱۳۹۸ در مشهد بازداشت و به زندان وکیل‌آباد منتقل شد. او در نخستین مرحله دادرسی نیز با اتهام «افساد فی‌الارض از طریق تخریب عمدی» توسط دادگاه انقلاب مشهد به اعدام محکوم شده بود؛ حکمی که در دیوان عالی کشور نقض و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه هم‌عرض ارجاع شد. در محاکمه دوم نیز حکم اعدام صادر شد که آن هم در خردادماه ۱۴۰۳ از سوی دیوان عالی کشور نقض شده بود.



نظر شما درباره این مقاله:








«شرم از لبخند» درد جدید ایرانیان فقیر شده
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 8:29

«شرم از لبخند» درد جدید ایرانیان فقیر شده


کارگر را چه به سلامت دندان!

یک شهروند ۴۴ساله می‌گوید: «در فک بالا و پایین سمت راست صورتم تنها دوسه دندان باقی مانده است، مابقی کشیده شده و نیاز به ایمپلنت دارد اما واقعا از عهده هزینه‌های چند ده میلیون تومانی ایمپلنت بر نمی‌آیم. خجالت می‌کشم لبخند بزنم و جای خالی دندان‌هایم مشخص شود. یعنی هم به لحاظ روانی تحت فشار هستم و هم به لحاظ جسمی. بیمه هم فایده ندارد. خدمات دهان و دندان تحت پوشش بیمه نیستند. مراکز دولتی هم شلوغ هستند و هم به لحاظ قیمت تفاوت چندانی با مراکز خصوصی ندارند. حقوق ۲۰ میلیون تومانی‌ام هم با این نرخ‌ها همخوانی ندارد.»

به گزارش خبرنگار ایلنا،‌ «مشقت‌بار، فاجعه‌بار، توانفرسا» تنها عبارتی است که می‌تواند وضعیت ایرانیان را برای دسترسی به خدمات دندانپزشکی توصیف کند. بسیاری از ایرانیان به دلیل گرانی و بالابودن نرخ خدمات دندانپزشکی چاره‌ای ندارند به جر اینکه یا درد دندان را مدت‌های طولانی تحمل کنند یا اینکه دندان قابل ترمیم خود را بکشند و از آن دست بشویند. موضوعی که سال گذشته حسینعلی شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در سخنانی بر آن صحه گذاشت. جالب آنکه به گفته متخصصان شاخص سلامت دهان، یکی از شاخص‌های توسعه یافتگی جوامع است.

آمارها در این حوزه تاسف‌بار است. نتایج آخرین پیمایش هزینه درآمد خانوارهای ایرانی در سال ۱۴۰۰، نشان می‌دهد که خدمات دندانپزشکی بعد از دارو در رتبه دوم سهم از پرداخت از جیب در حوزه سلامت قرار می‌گیرد. ضمن آنکه در سطح کل جمعیت و خانوارهای شهری، خدمات دندانپزشکی عامل بیشترین مواجهه با هزینه‌های کمرشکن سلامت بوده است.

آمارها چه می‌گویند؟

همچنین مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۵ پژوهشی با عنوان «خدمات بهداشتی و درمانی دهان و دندان در ایران؛ چالش‌ها و راهکارها» انجام داده که نشان می‌دهد در بین ۳۱ استان کشور، استان کردستان در هر دو رده سنی کودکان ۶ و ۱۲ سال دارای بیشترین تعداد در شاخص میانگین دندان‌های پوسیده، ازدست‌رفته و پرشده است و افراد ۳۰ تا ۴۰ ساله هم در کشور ۱۲ تا ۱۳ دندانِ از دست‌رفته دارند. از طرف دیگر بر اساس همین پژوهش حدود ۵۵ درصد افراد بالای ۶۵ سال نیز همه دندان‌های خود را از دست داده‌اند و حتی یک دندان ندارند.

آنطور که مرکر پژوهش‌های مجلس گزارش داده در حوزه دسترسی به دندانپزشک عمومی و متخصص هم استان‌های تهران و سیستان و بلوچستان به عنوان برخوردارترین و محروم‌ترین استانها از نظر سرانه دندانپزشکان عمومی و متخصص در کشور محسوب می‌شوند. اختلاف سرانه دندانپزشک عمومی و متخصص بین برخوردارترین استان و محروم‌ترین به ترتیب ۸۵ و ۱۲ دندانپزشک به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت است.

تعرفه‌های دندانپزشکی در ایران با وجود نرخ‌نامه مصوب وزارت بهداشت، در مراکز درمانی شهرهای مختلف متفاوت است. به طوری که برخی پزشکان تعرفه‌های حداکثری برای خود تعیین کرده‌اند و برخی دیگر با پایین آوردن قیمت‌ها و در نظر گرفتن تسهیلاتی مانند پرداخت قسطی، برای جذب مشتری بیشتر تلاش می‌کنند.

در حالی که محمد رئیس‌زاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران از وجود بیش از ۲۵۰ میلیون دندان پوسیده در دهان ایرانی‌ها خبر داده و این معضل را ناشی هزینه‌های بالای خدمات دندانپزشکی می‌داند اما سید جلال پورهاشمی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص دندانپزشکی کودکان، می‌گوید، اوضاع بسیار وخیم‌تر است: «آمار فراتر از ۲۰۰ میلیون عدد دندان پوسیده است یعنی در حدود ۴۰۰ میلیون دندان پوسیده. شاخص سلامت دهان کودکان ایرانی در سال‌های ۸۷ تا ۹۷ بدتر شده است.»

زهرا قربانی، سرپرست دفتر سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت نسبت به شیوع گسترده پوسیدگی دندان‎ در همه گروه‎های سنی هشدار داده است: «مادران باردار به طور متوسط ۷ دندان پوسیده دارند و هنگامی که نوزاد متولد می‎شود، متأسفانه میکروب پوسیدگی‎زا را هنگام غذا دادن به نوزادشان منتقل می‎کنند.» به گفته او ۳۵ تا ۴۴ ساله‎‌های ایرانی حدود ۱۳ دندان شامل پوسیده، پرشده و کشیده شده دارند ۵۰ درصد سالمندان ایرانی هم هیچ دندان طبیعی در دهان‌شان ندارند.»

به هر روی مسئولان و متولیان حوزه درمان کشور متفق‌القول هستند که هزینه‌های گران، در عمل دسترسی مردم را به خدمات دندانپزشکی مناسب را با چالش جدی مواجه کرده است. چالشی که کمتر کسی جرات و توان لازم برای رویارویی با آن را دارد. حالا هرقدر منطقه‌ای محروم‌تر باشد این سختی دسترسی بیشتر هم می‌شود. حالا با وجود هزینه‌های چند ده میلیون تومانی و حتی چند صد میلیون تومانی درمان‌های دندانپزشکی دیگر نمی‌توان عوامل فرهنگی و آموزشی را زمینه‌ساز پوسیدگی دندان ایرانیان دانست.

حقوق پایین و دندان‌هایی که از دست می‌روند

سپیده از سه سال پیش تاکنون موفق نشده بدهی‌اش را با دندانپزشک صاف کند. از هزینه ۴۰ میلیونی درمان و ایمپلنت دندانش در آن زمان، هنوز چند میلیون تومان دیگر باقی مانده با این حال تفاوت فاحش میزان درآمد و هزینه‌های زندگی باعث شده او به کندی به تعهداتش در قبال دندانپزشک عمل کند. فقط بخت با او یار بوده که پزشک از نوجوانی درمانگرش بوده و همین آشنایی طولانی باعث شده پزشک شرایط او را بپذیرد: «واقعیت این است به دلیل شرایط جسمی خاصی که دارم و داروهایی که مصرف می‌کنم سلامت دندانم به شدت در خطر است و روزی نیست که مشکلی به مشکلات دندان‌هایم اضافه نشود، اما به دلیل بی‌پولی و همین بدهی سنگین نه توان مالی مراجعه به پزشکم را دارم و نه رویی برای مواجهه با او. تا همین لحظه هم به شدت مرهون لطفش هستم.»

او می‌گوید: «تابستان سال گذشته یکی از دندان‌هایم را عصب‌کشی کردم، ۷ یا ۸ میلیون تومان هم هزینه عصب‌کشی و پرکردن ریشه دندانم شد. وام گرفتم و مبلغ را پرداخت کردم باید تاج دندان را پر می‌کردم و مابقی مراحل درمان را انجام می‌دادم اما پولم نرسید و درمان را متوقف کردم. دو ماه پیش دندانم کاملا شکست و حالا همان نقطه عفونت می‌کند و دردناک می‌شود. من هم با مصرف آنتی‌بیوتیک و مسکن سعی می‌کنم مشکل را به صورت موقت حل کنم.»

در صورت کشیدن ریشه همین دندان، جای خالی دندان در دهان او به ۶ عدد می‌رسد آنهم حالا در سن ۴۴ سالگی: «در فک بالا و پایین سمت راست صورتم تنها دو سه دندان باقی مانده است، مابقی کشیده شده و نیاز به ایمپلنت دارد، اما واقعا از عهده هزینه‌های چند ده میلیون تومانی ایمپلنت بر نمی‌آیم. خجالت می‌کشم لبخند بزنم و جای خالی دندان‌هایم مشخص شود. یعنی هم به لحاظ روانی تحت فشار هستم و هم به لحاظ جسمی. بیمه هم فایده ندارد. خدمات دهان و دندان تحت پوشش بیمه نیستند. مراکز دولتی، هم شلوغ هستند و هم به لحاظ قیمت تفاوت چندانی با مراکز خصوصی ندارند. حقوق ۲۰ میلیون تومانی‌ام هم با این نرخ‌ها همخوانی ندارد.»

سپیده اضافه می‌کند که درمان دندان‌ها برایش بسیار مهم و حتی در اولویت است، اما مخارج زندگی روزمره و آب شدن دستمزدش در همان اولین هفته دریافت آن، فرصتی برای هزینه‌های درمانی نمی‌دهد: «من به درمان‌های دیگری هم نیاز دارم اما واقعیت این است که آن‌ها را هم پشت گوش می‌اندازم و به خودم امیدواری می‌دهم که یک روز خوب خواهد رسید. اما حقیقت دیگری هم هست امروز شرایطم چنین است وای به حال دوران سالمندی.»

درآمد کارگری را چه به هزینه درمان دندان!

طاهر ۶۲ ساله است و از ۶ سال پیش تا کنون موفق نشده هزینه درمان دندان‌هایش را تامین کند: «درحال حاضر درآمد ماهانه‌ام ۳۰ میلیون تومان است، این مبلغ مجموع حقوق بازنشستگی و حقوقی است که در ازای شغل فعلی‌ام دریافت می‌کنم. یک حقوق کارگری ساده که میان اجاره خانه و مخارج خورد و خوراک خانواده و اگر برسد پوشاک تقسیم می‌کنم. درآمدم کم و هزینه‌های دندان‌پزشکی‌ام به قدری زیاد است که به این موضوع فکر هم نمی‌کنم. در واقع چندسالی است که درمان دندانپزشکی برای من و بسیاری دیگر که می‌شناسم تبدیل به یک اقدام لوکس و دور از دسترس شده.»

او اضافه می‌کند که از میان دندان‌های پوسیده و دردناکی که عذابش می‌دهند، دو تا را کشیده و از شرشان خلاص شده اما مابقی آن‌ها روی دستش مانده‌اند: «هزینه کشیدن دندان هم کم نیست.»

طاهر تعریف می‌کند: «یک بار به دندانپزشک گفتم وام می‌گیرم و دوباره درمان را ادامه می‌دهم، پزشک باور نمی‌کرد گمانش این بود که شوخی است. اما من واقعا وام گرفتم همان دو تا دندان را کشیدم، اما باقی وام هزینه زندگی شد و تمام. اصلا درآمد حداقلی یک کارگر را چه به هزینه درمان دندان؟»

تا سال گذشته و پیش از انجام عمل باز قلب، طاهر برای تسکین درد و عفونت دندان به مصرف خودسرانه مسکن و آنتی‌بیوتیک روی آورده بود اما حالا شرایط فرق می‌کند: «از سال گذشته که عمل قلب انجام داده‌ام چاره‌ای جز تحمل درد ندارم. مصرف دارو حتما باید با مشورت متخصص قلب باشد که آن هم هزینه خود را دارد. خیلی وقت‌ها حتی نمی‌توانم به متخصص قلبم مراجعه کنم، به همین دلیل هم فقط درد را تحمل می‌کنم.»

طاهر آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «این وضعیت هم البته به قلبم فشار می‌آورد و اذیتم می‌کند. اما زندگی ما فعلا همین است.»

برای درمان فرزندم، درمان خودم را کنار می‌گذارم

مریم هم کارمند قراردادی بخش خصوصی است و حقوقی حداقلی دارد. او هم از هزینه‌های سرسام‌آور دندانپزشکی گلایه می‌کند: «هزینه‌های درمان دندان همیشه نسبت به درآمدم گران بوده است. ۱۵ سال پیش نیاز به یک اقدام درمانی داشتم. پول انجام آن را نداشتم برای اینکه هزینه‌ها کمتر شود پزشک سه دندان سالمی را که داشتم تراشید و کوچک کرد تا بتواند آن یک دندان را روکش کند. هرچند که همان دندان هم از دستم رفت.»

مریم همین چند روز پیش پی می‌برد که فرزند ۶ ساله‌اش، ۶ دندان خراب و پوسیده در دهان دارد که نم‌نمک شروع به درد کرده است: «وحشت کردم. چگونه می‌توانیم مخارج درمان خودم و پسرم را تامین کنیم. یکی از دندان‌های آسیاب خودم هم در حال ریزش است و نیاز به روکش جدید دارد، درمانش نکنم از دست می‌رود. با این حال چاره‌ای ندارم به جز اینکه درمان خودم را کنار بگذارم. تازه اگر از عهده درمان همه دندان‌های پسرم که در سن رشد هم قرار دارد بر بیاییم.»

بخت با مریم یار بوده که همسرش تحت پوشش بیمه شهرداری است: «اگر بیمه او نبود اصلا نمی‌توانستم به دندانپزشک مراجعه کنم. هر چند برای استفاده از این نوع بیمه‌ها هم باید روند سختی را بگذرانی تا نهایتا بخشی از هزینه دندان‌پزشک را به تو بازگردانند. به علاوه اینکه امکان انتخاب دندانپزشکت را نداری و هر کس که معرفی می‌شود باید از خدمات همان فرد استفاده کنی. سیستم نوبت‌دهی هم طولانی است و چند ماه طول می‌کشد. در این مدت حتی اگر درد هم داشته باشی، چاره‌ای نیست به جز انتخاب میان دو گزینه تحمل درد یا مراجعه به مطب خصوصی.»

او از تجربه تلخ یکی از دوستانش که آثار ماندگاری هم بر سلامت دندانش گذاشته می‌گوید: «دوستم به دلیل شرایط نامساعد مالی، چند سالی درد دندان را تحمل کرد واقعا امکان مراجعه به پزشک را نداشت. وضعیتش هر روز بدتر می‌شد تا اینکه بالاخره عرصه به او تنگ شد و چاره‌ای ندید به جز مراجعه به دندانپزشک اما کمی دیر شده بود. لثه‌هایش به شدت تحلیل رفته بود. او ناچار شد چند بار جراحی کند تا بتواند اقدامات درمانی را انجام دهد. شرایط انقدر بد بود که غذا خوردنش با شرایط عجیب همراه بود در آن زمان واقعا از زندگی سیر شده بود. همان زمان هم مبلغ بالایی پرداخت کرد. ۲۰۰ میلیون تومان نه ۵ سال پیش مبلغ قابل دسترسی بود و نه حتی امروز.»

هر وقت پولدار شدم، دندانم را درمان می‌کنم

صحبت‌های ندا اما جالب است. او درباره توانایی مالی‌اش برای بهره‌مندی از خدمات دندانپزشکی لحظه‌ای مکث می‌کند و بعد با صدای بلند می‌خندد: «من در همان مرحله اول پاپس کشیدم. یعنی وقتی متوجه شدم قیمت OPG (عکس دندان) ۳۰۰، ۴۰۰ هزار تومان است. هر وقت پولدار شدم به دکتر مراجعه می‌کنم تا آن زمان هم چاره‌ای ندارم به جز تحمل درد. دو سه سال است که با مصرف مسکن و آنتی‌بیوتیک مشکل دندانم را حل می‌کنم، باز هم تحمل می‌کنم.»

حمایت ضعیف بیمه تکمیلی از خبرنگاران

سعید بعد از دو سال تحمل درد موفق شده سروسامانی به وضعیت دندان‌های پوسیده‌اش بدهد: «هزینه‌ها خیلی زیاد و خارج از توان من بود. وقتی بالاخره دل به دریا زدم و به دندانپزشک مراجعه کردم که دیگر تحمل درد را نداشتم. هزینه دندانپزشکی ۳۵۰ میلیون تومان شد، اما دکتر با پرداخت قسطی هزینه موافقت کرد. روندی که دو سال طول کشید.»

او به مراکز دولتی هم مراجعه می‌کند به امید درمان دندان و پایان دردهایش اما با شرایط سخت‌تری مواجه می‌شود: «مراکز شلوغ هستند و نوبت‌دهی‌شان طولانی است به نحوی که میان هر اقدام درمانی تا اقدام بعدی چند ماه طول می‌کشد، آنطور که از دندانپزشک‌ها شنیده‌ام این فاصله طولانی میان اقدامات درمانی هم مضر است و هم می‌تواند به از دست رفتن دندان منجر شود. به هر حال واقعیت این است که میان قیمت‌های درمانی در مراکز درمانی و مراکز خصوصی تفاوت چندانی نیست و من هم مطمئن نبودم که آیا در این مراکز از مواد باکیفیت برای درمان استفاده می‌شود یا نه. با توجه به همه این شرایط عطای مراکز درمانی دولتی را به لقای آن بخشیدم.»

سعید تعریف می‌کند که طی دو سالی که از مراجعه به پزشک خودداری کرده است به مصرف آنتی‌بیوتیک روی آورده بود تا آبسه مکرر دندان‌هایش را کنترل کند اما در آخر متوجه ضعف بدنی و تاثیر منفی مصرف این دارو می‌شود: «‌ای کاش انقدر هزینه‌ها زیاد نبود تا افراد می‌توانستند به محض شروع پوسیدگی دندان به درمانگر مراجعه کنند.»

او تاکید می‌کند که بیمه تکمیلی خبرنگاران هم به شدت ضعیف است و حمایت چندانی نمی‌کند: «بسیاری از دوستانم به دلیل همین هزینه‌های گران دندانپزشکی از ترمیم و درمان خودداری کرده و دندان‌های‌شان را کشیده‌اند. یعنی دندان‌هایی که با یک درمان ساده می‌توان حفظ کرد قربانی بی‌پولی، درآمد پایین و گرانی عجیب می‌شود.»

قیمت‌های سنگین را می‌بینم دردم را فراموش می‌کنم

علی که مدت‌هاست دو دندان خراب خود را تحمل می‌کند به این نتیجه رسیده که اگر دندان‌های خراب را نادیده بگیری خودشان از درد می‌افتند: «مدتی دندان‌هایم درد می‌کردند همان داروهای معمول را استفاده کردم و الان مدتی است که دردی حس نمی‌کنم. به هزینه‌های دندانپزشکی و درآمد پایین خودم که فکر می‌کنم دردم خوب می‌شود. بعد از ۱۴ سال کار میزان دستمزدم ۱۶، ۱۷ میلیون تومان است که قطعا نمی‌تواند پاسخگوی درمان دو دندان باشد.»

تجربه دندانپزشکی برای سمیرا هم سنگین و ناگوار بوده است: «زمانی که کودک بودم متوجه شدم دندان‌هایم نیاز به ارتودنسی دارد. با این که این اقدام گران‌قیمت نه یک عمل زیبایی بلکه عملی کاملا درمانی است اما تحت پوشش بیمه قرار ندارد، حالا که ۴۵ سال از عمرم می‌گذرد هم شرایط تغییری نکرده و همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد. در حالی که ارتودنسی همیشه یک اقدام درمانی گران بوده است و همیشه هم برای بسیاری از مردم انجام این عمل سخت بوده.»

توان تامین سایر هزینه‌های زندگی را از دست داده‌ام

سمیرا در همه این سال‌ها مشکل فکش را تحمل کرده است. مساله‌ای که روی تنفس و بیان او هم تاثیر گذاشته است: «شغل من به گونه‌ای است که اختلال در گفتار و بیان به معنای اختلال در حرفه‌ام است.»

به این حال او زمانی اقدام به درمان کرده که میان دندان‌هایش فاصله‌های زیادی ایجاد شده و ناهماهنگی میان آن‌ها هم باعث پوسیدگی و تخریب دندان‌ها شده، موضوعی که با درد و عفونت هم همراه بوده است: «یکی از دندان‌هایم آبسه کرده بود اما دیر متوجه شدم. باید دندان را می‌کشیدم و به جای آن ایمپلنت می‌گذاشتم که پولش را نداشتم. چند سال درد را تحمل کردم تا جایی که عفونت نزدیک بود به قلبم آسیب بزند.»

پزشک برای رفع فاصله زیاد میان دندان‌ها، ابتدا اقدام به لمینت می‌کند عملی که به تنهایی هم گران است: «سقف بیمه تکمیلی برای حمایت از اقدامات دندانپزشکی در یک سال، ۷ میلیون تومان است که البته ۲۰ درصد آن مشمول فرانشیز می‌شود. یعنی در واقع بیمه تنها ۵ و نیم میلیون تومان را تقبل می‌کند. این مبلغ تنها می‌تواند می‌تواند یک سوم هزینه درمان یک دندانم را تامین کند.»

سمیرا یک فکش را ترمیم و درمان فک دیگر را به آینده موکول کرده است: «هزینه ترمیم همین یک فک ۱۲۰ میلیون تومان شده و قطعا درمان فک بعدی هم حداقل در همین حد هزینه به دنبال دارد. برای تامین هزینه ۱۲۰ میلیون تومانی، ۶۰ میلیون تومان قرض گرفتم و در ازای مابقی هم سه عدد چک به دندانپزشک دادم. اما بابت هزینه‌های لابراتوار و… روی هر چک یک میلیون تومان هم کشید یعنی ۱۰ میلیون تومان هم از کل هزینه‌های انجام شده بیشتر پرداخت کردم.»

مبلغ هر یک از چک‌هایی که سمیرا کشیده ۱.۵ برابر حقوق او است. حقوقی که ابتدا ماه هم پرداخت نمی‌شود و گاه پرداخت آن با چند ماه تاخیر همراه است: «این وضعیت باعث شده که توان تامین سایر هزینه‌های زندگی‌ام را نداشته باشم و شرایط بسیار بدی را بگذرانم.»

۱۵ سال تحمل درد

سالمندان اما وضعیت بدتری دارند. مانند آقا محمد که ۱۵ سالی می‌شود لبخندش کج و معوج و سیاه شده. از آن سال تا کنون دندان‌های او با مشکلات عدیده‌ای مواجه شده‌اند به نحوی که دندان‌های نصفه‌نیمه‌اش از لثه آویزان شده‌اند، عفونت آن‌ها با یک نگاه کلی هم قابل تشخیص است.

محمد با وجود شغل آزاد، هرگز نتوانسته در جهان کسب و کار جای پای محکمی داشته باشد به همین دلیل هم درآمدش همیشه حداقلی و بخور و نمیر بوده. با توجه به این وضعیت او چاره‌ای نداشته به جز اینکه همین درآمد کم را میان اجاره‌خانه و رتق و فتق امور خانواده ۶ نفره‌اش تقسیم کند و در این میان دیگر جایی برای پرداخت هزینه‌های سنگین درمان‌های دندانپزشکی برایش نمانده است. حالا هر قدر نرخ هزینه‌های دندانپزشکی بیشتر شده از قدرت او برای خرید کالایی که لابد «سلامت دندان» نام دارد کاسته شده است.

او تعریف می‌کند که مبتلا به عارضه قلبی است و اگر به سلامت دندان‌هایش رسیدگی نکند عفونت دندان شرایطش را بدتر می‌کند: «از عهده مخارج درمان دندان برنمی‌آیم، بیمه ندارم، البته اگر داشتم هم فایده‌ای نداشت. فرزندانم هم آنقدر درآمد ندارند که مخارج درمان دندان‌هایم را بدهند. حتی توان درمان‌های دندانپزشکی خودشان را هم ندارند.»

برای آقا محمدی که حالا غبار پیری بر چهره‌اش نشسته و به عنوان سالمندی ۷۵ساله نیازمند مراقبت‌هایی خاص است، لذت جویدن بدون درد غذا تبدیل به رویایی دست‌نیافتنی شده. دردی که سال‌هاست تحمل می‌کند اما حالا بیش از هر زمان دیگر: «خوردن میوه یا غذایی که کمی سفت باشد حتی یک تکه نان، برایم سخت است. غصه‌ام می‌گیرد.»

با خنده‌ای تلخ می‌گوید: «روزگاری برای خودم مرد خوش قیاقه‌ای بودم. اما حالا از دیدن چهره‌ام در آینه هم ناراحت می‌شوم. چرا دولت به فکر مردمی که توان پرداخت هزینه‌های دندان را ندارند نیست. من به خوبی حس می‌کنم که در این سال‌ها کم‌کم عفونت دندان‌هایم در کنار ناتوانی‌ام برای غذا خوردن درست، باعث شده‌اند که ضعیف و ضعیف‌تر شوم.»

تحمل درد در سکوت و بی‌پولی

فریماه هم سالمند دیگری است که با مشکلات دهان و دندان دست و پنجه نرم می‌کند. برای او که خانه‌دار است و محروم مانده از مستمری بازنشستگی هزینه‌های دندان کمرشکن و غیرقابل پرداخت است. فرزندان او هم توان پرداخت هزینه‌های درمان دندانپزشکی را ندارند: «برای خودشان هم ندارند. همین که گاهی بتوانند فرزندان‌شان را درمان کنند باید خدا را شکر کنیم.»

دندان‌های فریماه خانم، پوسیده شده‌اند انقدر زیاد که گاهی بخش‌هایی از آن‌ها به داخل دهانش می‌ریزد و مانده‌های غذا لابلای پوسیدگی دندان‌هایش گیر می‌کند و این یعنی تحمل درد بیشتر: «از خلال دندان زیاد استفاده می‌کنم شاید که با خارج کردن مانده‌های غذا دردم آرام‌تر شود گاهی هم نتیجه می‌دهد اما حقیقت این است که به درمان واقعی نیاز دارم. اما وقتی می‌بینم حتی فرزندانم هم با وجود اشتغال و داشتن درآمد امکان پرداخت هزینه‌های دندان را ندارند، سکوت می‌کنم. سعی می‌کنم درباره دردها و بیماری‌هایم با آن‌ها صحبت نکنم تا به مشکلات‌شان اضافه نشود. اما گاهی نصفه‌شب‌ها درد دندان امانم را می‌گیرد و اجازه خواب نمی‌دهد. ناچارم مسکن و چرک خشک کن استفاده کنم تا دردم کمتر شود.»

معلولان در این بین شرایط ویژه و سختی را تحمل می‌کنند. از یک سو معلولیت باعث می‌شود آن‌ها با سرعتی بیشتر با خرابی دندان مواجه شوند و از سوی دیگر بسیاری از آن‌ها اشتغال مناسبی برای تامین هزینه‌های درمانی خود دارند و حمایتی بابت هزینه‌های گران دندانپزشکی دریافت می‌کنند.

بهرام و همسرش هر دو به جامعه افراد دارای معلولیت تعلق دارند. بهرام ۵۳ ساله و همسرش ۴۸ ساله است. این زوج دارای معلولیت اشتغال ندارند و تنها درآمدشان مبلغ یارانه دولتی است در کنار مستمری بهزیستی و حق پرستاری که از سازمان بهزیستی دریافت می‌کنند. مجموع این مبالغ می‌شود ماهانه ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان که البته حق پرستاری در جایگاه خود هزینه می‌شود و البته که کافی هم نیست.

این زوج با چنین درآمد کم و شرایط ناگواری با مشکلات دندان هم دست به گریبان هستند: «هر چند ماه یکبار با دندان‌های‌مان چرک می‌کند و درد می‌گیرد، اما جرات فکر کردن به دندانپزشک و هزینه‌های آن را نداریم. مبالغ به صورت وحشتناکی بالاست. ما هم با مصرف دارو البته بدون مشورت با پزشک سعی می‌کنیم دردمان را ساکت کنیم. حالا حس می‌کنیم که بدن‌مان نسبت به به آنتی‌بیوتیک‌ها مقاوم‌تر شده. مثلاً دو سال پیش با یک بسته آنتی‌بیوتیک مشکل به صورت موقت حل می‌شد اما امروز باید دو بسته از داروی مورد نظر را مصر کنیم. یعنی از بین رفتن چرک و عفونت دندان زمان‌برتر شده و نیاز به مصرف بیشتر آنتی‌بیوتیک پیدا کرده‌ایم.»

بهرام این را هم می‌گوید که مشکلات جدی دندان و ناتوانی در رفع آن‌ها باعث شده که او و همسرش از نظر روانی هم دچار آشفتگی شوند: «ما نمی‌دانیم تا چه زمانی توانایی تحمل درد را داریم و چه مدت دیگر باید با درمان‌های گران مواجه شویم. این موضوع استرس زیادی را به ما وارد کرده است.»

بهروز مروتی مدیر کمپین معلولان و فعال این حوزه هم به ایلنا توضیح می‌دهد که «مشکلات دندان‌پزشکی یکی از مشکلات خاص جامعه افراد دارای معلولیت به‌ویژه معلولان جسمی‌حرکتی و ذهنی است. زیرا این افراد به علت نوع معلولیت، نمی‌توانند بهداشت دهان و دندان را مانند سایرین رعایت کنند یا رسیدگی مناسبی از دندان‌های‌شان داشته باشند، بنابراین خیلی زودتر و بیشتر از سایر افراد جامعه دچار مشکلات دهان و دندان می‌شوند.»

او یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این افراد را تحت پوشش بیمه نبودن خدمات دندان‌پزشکی می‌داند: «بهزیستی هم تنها با دو مرکز دندان‌پزشکی برای خدمت به افراد دارای معلولیت قرارداد دارد و بخشی از هزینه‌های دندان‌پزشکی مراجعه‌کنندگان به این مراکز را می‌پردازد. سازمان بهزیستی معمولاً ۲ تا ۴ میلیون تومان از هزینه‌های درمان دندان را پرداخت می‌کند. این مبلغ هم با توجه به میزان هزینه‌های دندانپزشکی اصلا کافی نیست. به علاوه اینکه همین روند پرداخت از سوی بهزیستی هم بسیار طولانی است. در سایر استان‌ها شرایط بسیار بدتر است و گاهی هزینه‌هایی که معلولان کرده‌اند به آن‌ها پرداخت نمی‌شود که معمولا علت این مساله را هم نبود اعتبار عنوان می‌کنند.»

این فعال حقوق معلولان به‌عدم دسترس‌پذیری بسیاری از کلینیک‌های دندان‌پزشکی هم اشاره می‌کند: «این موضوع به مشکلات معلولان برای دسترسی به خدمات دندانپزشکی دامن زده است. از سوی دیگر هر مرکز دندانپزشکی‌ای خدمت‌دهی به معلولان ذهنی یا مبتلایان به اتیسم را تقبل نمی‌کند و برخی مراکز با دشواری بسیار و با انجام بیهوشی کامل اقدام به درمان دندان معلولان می‌کنند که همین بیهوشی کامل و اقدامات مراقبتی خاص بر افزایش قیمت خدمات چنین مراکزی اضافه می‌کند.»

مروتی از ناامیدی جامعه افراد دارای معلولیت از ترمیم دندان و رفع دردهای‌شان می‌گوید: «بسیاری از ما بعد از ۳۰ سالگی به فکر می‌افتیم که برای رهایی از درد همه دندان‌هایمان را چه سالم و چه ناسالم بکشیم و دندان‌های مصنوعی متحرکی را که نسل‌های گذشته در دوران پیری استفاده می‌کردند، جایگزین دندان‌های‌مان کنیم.»


خبرنگار : شادی مکی



نظر شما درباره این مقاله:








دستور ترامپ برای محاصره نفتکش‌های تحریم‌شده ونزوئلا
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 8:18

دستور ترامپ برای محاصره نفتکش‌های تحریم‌شده ونزوئلا


ایدریس علی، فیل استوارت، شارق خان و ماریانا پاراگا / خبرگزاری رویترز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، روز سه‌شنبه دستور اجرای یک «محاصره کامل» علیه تمامی نفتکش‌های تحریم‌شده‌ی در حال ورود یا خروج از ونزوئلا را صادر کرد؛ اقدامی تازه از سوی واشنگتن برای تشدید فشارها بر دولت نیکلاس مادورو و هدف قرار دادن اصلی‌ترین منبع درآمد آن کشور.

هنوز روشن نیست که ترامپ چگونه این دستور را در مورد کشتی‌های تحریم‌شده اجرا خواهد کرد و آیا بار دیگر برای توقیف شناورها از گارد ساحلی استفاده می‌کند یا خیر. دولت ایالات متحده تاکنون هزاران نیروی نظامی و نزدیک به دوازده ناو جنگی – از جمله یک ناو هواپیمابر – به منطقه اعزام کرده است.

ترامپ در شبکه اجتماعی تروث‌سوشال نوشت: «به‌دلیل سرقت دارایی‌های ما و دلایل بی‌شمار دیگر، از جمله تروریسم، قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان، رژیم ونزوئلا به‌عنوان یک «سازمان تروریستی خارجی» شناخته شده است. ازاین‌رو، امروز دستور «محاصره کامل و تمام‌عیار همه نفتکش‌های تحریم‌شده» در مسیر ورود یا خروج از ونزوئلا را صادر می‌کنم.»

در بیانیه‌ای که دولت ونزوئلا منتشر کرد، این اقدام ترامپ به‌عنوان «تهدیدی نفرت‌انگیز و زشت» محکوم شد.

بهای نفت روز چهارشنبه در معاملات آسیایی بیش از یک درصد افزایش یافت. بهای نفت برنت با ۷۰ سنت افزایش (معادل ۱.۲ درصد) به ۵۹.۶۲ دلار در هر بشکه رسید و نفت خام وست تگزاس آمریکا نیز با ۷۳ سنت (۱.۳ درصد) رشد به ۵۶ دلار رسید.

در معاملات پس از اعلام تصمیم ترامپ، بهای نفت آمریکا بیش از یک درصد افزایش یافت و به ۵۵.۹۶ دلار در هر بشکه رسید؛ در حالی که روز سه‌شنبه در پایین‌ترین سطح از فوریه ۲۰۲۱ به ۵۵.۲۷ دلار بسته شده بود.

تحلیلگران و فعالان بازار نفت گفتند افزایش قیمت ناشی از انتظار برای کاهش احتمالی صادرات ونزوئلاست. با این حال، بازار هنوز در انتظار روشن شدن جزئیات نحوه اجرای محاصره و دامنه آن است؛ به‌ویژه اینکه آیا شامل کشتی‌های غیرتحریم‌شده نیز خواهد شد یا نه.

جنبه‌های حقوقی

النا چاچکو، استاد حقوق بین‌الملل در دانشکده حقوق برکلی دانشگاه کالیفرنیا، گفت رؤسای‌جمهور آمریکا اختیار گسترده‌ای برای اعزام نیروهای نظامی به خارج دارند، اما اقدام اعلام‌شده از سوی ترامپ آزمونی تازه برای حدود اختیارات ریاست‌جمهوری محسوب می‌شود.

او افزود: «به‌طور سنتی، محاصره‌ها ابزارهای قابل‌قبول جنگی تلقی می‌شوند، اما فقط در شرایطی بسیار خاص. از منظر حقوق داخلی و بین‌المللی هر دو، پرسش‌های جدی درباره مشروعیت این اقدام مطرح است.»

واکین کاسترو، نماینده دموکرات تگزاس در مجلس نمایندگان، این محاصره را «بی‌تردید اقدامی جنگی» خواند و افزود: «این جنگی است که کنگره هرگز مجاز نکرد و مردم آمریکا خواهان آن نیستند.»

هفته گذشته پس از توقیف یک نفتکش تحریم‌شده در آب‌های ونزوئلا توسط ایالات متحده، عملاً نوعی تحریم نفتی غیررسمی برقرار شد و چندین نفتکش حامل میلیون‌ها بشکه نفت در آب‌های ساحلی ونزوئلا باقی ماندند تا از خطر توقیف در امان بمانند. از آن زمان، صادرات نفت خام ونزوئلا به‌شدت کاهش یافته است؛ بحرانی که این هفته با حمله سایبری به سامانه‌های اداری شرکت نفت دولتی PDVSA تشدید شد.

در حالی‌که بسیاری از نفتکش‌هایی که نفت ونزوئلا را بارگیری می‌کنند در فهرست تحریم قرار دارند، برخی دیگر که نفت ونزوئلا، ایران یا روسیه را حمل می‌کنند تحریم نشده‌اند. شرکت‌هایی مانند «شورون» (Chevron) مجازند نفت ونزوئلا را با کشتی‌های تحت مجوز خود منتقل کنند.

چین بزرگ‌ترین خریدار نفت خام ونزوئلاست و حدود ۴ درصد از کل واردات نفت خود را از این کشور تأمین می‌کند. برآورد تحلیلگران نشان می‌دهد که واردات چین از ونزوئلا در ماه دسامبر به‌طور میانگین بیش از ۶۰۰ هزار بشکه در روز خواهد بود.

در حال حاضر عرضه جهانی نفت کافی است و میلیون‌ها بشکه نفت خام در نفتکش‌های مستقر در نزدیکی سواحل چین در انتظار تخلیه‌اند. اما اگر این محاصره مدت طولانی ادامه یابد، کاهش نزدیک به یک میلیون بشکه در روز از عرضه جهانی می‌تواند موجب افزایش بهای نفت شود.

دو مقام آمریکایی گفتند در صورت اجرای کامل این سیاست، تأثیر شدیدی بر دولت مادورو خواهد داشت. دیوید گلدوین، دیپلمات پیشین انرژی در وزارت خارجه آمریکا، اعلام کرد اگر کاهش صادرات ونزوئلا با افزایش ظرفیت مازاد اوپک جبران نشود، بهای جهانی نفت ممکن است بین پنج تا هشت دلار در هر بشکه افزایش یابد.

او افزود: «در آن صورت، تورم اوج می‌گیرد و موجی گسترده و فوری از مهاجرت از ونزوئلا به کشورهای همسایه آغاز خواهد شد.»

از زمان تحریم‌های انرژی آمریکا علیه ونزوئلا در سال ۲۰۱۹، بازرگانان و پالایشگاه‌ها برای خرید نفت این کشور به ناوگانی موسوم به «ناوگان سایه» متوسل شده‌اند که موقعیت خود را پنهان می‌کنند یا از کشتی‌های تحریم‌شده برای حمل نفت ایران و روسیه استفاده می‌کنند.

بنا بر داده‌های پایگاه TankerTrackers.com، تا هفته گذشته بیش از ۳۰ مورد از حدود ۸۰ کشتی حاضر در آب‌های ونزوئلا یا در مسیر این کشور، تحت تحریم‌های آمریکا قرار داشتند.

افزایش تنش‌ها

کارزار فشار ترامپ علیه مادورو شامل گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه و اجرای بیش از دو دوجین حمله نظامی علیه شناورها در اقیانوس آرام و دریای کارائیب در نزدیکی ونزوئلا بوده است؛ حملاتی که تاکنون دست‌کم ۹۰ کشته برجای گذاشته‌اند.

ترامپ همچنین گفته است حملات زمینی به خاک ونزوئلا نیز به‌زودی آغاز خواهد شد.

مادورو مدعی است که استقرار گسترده نیروهای آمریکایی با هدف سرنگونی او و تصاحب منابع عظیم نفتی کشور صورت گرفته است. او در سخنانی پیش از انتشار پست ترامپ گفت: «امپریالیسم و راست افراطی فاشیست می‌خواهند ونزوئلا را مستعمره کنند تا ثروت کشور ما از نفت و گاز تا طلا و دیگر منابع را تصاحب نمایند. ما سوگند یاد کرده‌ایم که از میهن خود دفاع کنیم و در ونزوئلا صلح پیروز خواهد شد.»

سوزی وایلز، رئیس دفتر ترامپ، در گفت‌وگویی با نشریه «ونیتی فِر» گفت: «ترامپ می‌خواهد به انفجار کشتی‌ها ادامه دهد تا زمانی که مادورو تسلیم شود.»

پنتاگون و گارد ساحلی آمریکا در پاسخ به پرسش‌ها درباره جزئیات این تصمیم، ارجاع به کاخ سفید دادند.

دولت ترامپ به‌طور رسمی «کارتل د لوس سولس» ونزوئلا را – که شامل مادورو و شماری از مقامات ارشد نظامی است – به‌عنوان سازمان تروریستی خارجی معرفی کرده است.



نظر شما درباره این مقاله:








سوریه به احمد الاحمد، قهرمان بوندای افتخار می‌کند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 7:17

سوریه به احمد الاحمد، قهرمان بوندای افتخار می‌کند


محمود حسن / خبرگزاری رویترز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

همزمان با وقوع بدترین حادثهٔ تیراندازی گروهی در استرالیا طی نزدیک به ۳۰ سال گذشته، تصاویری منتشر شد که نشان می‌داد یک صاحب مغازه در سیدنی به سمت یکی از مهاجمان می‌دود و سلاحش را از دستش بیرون می‌کشد. در نیمه‌ای دیگر از جهان، در شهری کوچک در سوریه، گروهی از مردان در حال تماشای این فیلم بودند که صورتی آشنا را در آن تشخیص دادند.

«سوریه به او افتخار می‌کند»

عموی این قهرمان، محمد الاحمد، از طریق تصاویری که در فضای مجازی در حال گردش بود، وی را شناخت. او به رویترز گفت: «ما از طریق شبکه‌های اجتماعی از این خبر مطلع شدیم. به پدرش زنگ زدم و او تأیید کرد که این فرد احمد است. احمد یک قهرمان است؛ ما به او افتخار می‌کنیم. سوریه به‌طور کلی به او افتخار می‌کند.»

خانوادهٔ احمد اهل شهر نیرب هستند؛ شهری که در جریان جنگ ۱۴ سالهٔ سوریه به‌شدت بمباران شد. این جنگ سال گذشته با سقوط بشار اسد، در پی یک عملیات گستردهٔ مخالفان از استان ادلب به پایان رسید.

عموی احمد گفت که پسرخاله‌اش پس از اتمام تحصیلاتش در دانشگاه حلب در سال ۲۰۰۶ سوریه را ترک کرد و از آن زمان تاکنون به وطن بازنگشته است.

عموی احمد با توصیف او به عنوان فردی شاد و پرشور گفت: «از جوانی، شجاع و قهرمان بود. او بدون فکر کردن به اینکه چه کسانی کشته می‌شوند ـــ بدون دانستن مذهب آنها، اینکه مسلمان، مسیحی یا یهودی هستند ـــ به طور آنی عمل کرد. همین باعث شد که او از جا بپرد و این عمل قهرمانانه را انجام دهد.»

«مسلمانان صلح‌طلب هستند، نه جنگ‌طلب»

احمد که امروزه شهروند استرالیاست و دو دختر دارد، همچنان در بیمارستانی در سیدنی به دلیل زخم‌های گلوله درمان می‌شود. او در سراسر جهان، از جمله توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار گرفته است.

درخواست کمک مالی تنظیم‌شده برای وی در وب‌سایت GoFundMe بیش از ۲٫۲ میلیون دلار استرالیا (معادل ۱٫۵ میلیون دلار آمریکا) جمع‌آوری کرده است.

در سوریه، خانهٔ خانوادگی احمد همچنان ویران‌شده باقی مانده است. لاشه بتنی خانه دو طبقه را احاطه کرده‌اند که دیوارهایش بر اثر گلوله‌باران سوراخ شده‌اند.

پسر عموی احمد، که او نیز محمد الاحمد نام دارد، به رویترز گفت: «این خانه پدر احمد است. در طول جنگ ویران شد. بمباران، بمباران هواپیماها، موشک‌ها - هر نوع سلاحی.»

او گفت پسر عمویش «دلیل نجات بسیاری از افراد بی‌گناهی بود که هیچ کار اشتباهی نکرده بودند.» «احمد به جهان ثابت خواهد کرد که مسلمانان سازندهٔ صلح‌طلب هستند، نه جنگ‌طلب.»



نظر شما درباره این مقاله:








ساعت طلایی فلسفه: گفتگو با دانیل دنت فقید
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 23:21

ساعت طلایی فلسفه: گفتگو با دانیل دنت فقید


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

کانال ماهواره‌ای سوئیس (SRF)
بخش دوم و پایانی

بخش نخست گفت‌وگو

پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که حتی سیستم‌های مصنوعی مثل رایانه یا روبات هم می‌توانند آزاد باشند، آزادی داشته باشند و حتی آگاهی داشته باشند؟ من برداشت می‌کنم که اگر این اشیا طوری رفتار کنند که انگار آزادند، آگاهی دارند، احساس دارند، خواسته دارند، پس واقعاً دارند. بیشتر از این لازم نیست.

در اصل همین‌طور است. در عمل، یک روبات یا یک هوش مصنوعی باید بی‌نهایت پیچیده باشد تا بتواند مانند ما اخلاقی عمل کند. اما در اصل درست است. سال‌هاست به پرسش «آیا روبات‌های آگاه وجود دارند؟» پاسخ می‌دهم: معلوم است! من خودم یکی هستم. شما هم هستید. ما روبات‌های فرزندان روبات‌ها هستیم. در سطح زیرسلولی، پروتئین‌های موتوری کوچک وجود دارند که مثل روبات‌های کوچک عمل می‌کنند. آن‌ها متابولیسم ندارند، فقط روبات‌های کوچک‌اند. ما هم همین‌طوریم. ما از انبوهی روبات کوچک تشکیل شده‌ایم.

اما من که چیزی متفاوت از این آیفونم با سیری (Siri) (۱) درونش هستم. سیری‌ای که شاید در پنج یا ده سال آینده بتوانم با آن مثل شما صحبت کنم. ولی سیری که آگاهی ندارد، تجربه ندارد، آزادی ندارد. این‌طور نیست؟

من می‌گویم: این ابزار هنوز چنین قابلیتی ندارد. اگر ما واقعاً سیری را با آگاهی تجهیز کنیم، آیا توانایی‌های نرم‌افزار دو، سه یا چهار برابر می‌شود؟ نه؛ فقط سیری باید صد مرتبه پیچیده‌تر شود – و این را باید جدی گرفت. آیا یک آمیب آگاهی دارد؟ او زنده است، اما هیچ دستگاه عصبی‌ای ندارد. تنها از یک سلول تشکیل شده است. اما چرخه‌های واکنش شیمیایی در آمیب، نوعی دستگاه عصبی‌اند که رفتار او را هدایت می‌کنند. او به شکلی شگفت‌آور خودمختار است و از خود دفاع می‌کند. دقیقاً همان کاری را می‌کند که هر نورون در مغز شما انجام می‌دهد.

اما آمیب فقط به محرک‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد. پس او آزاد و خودمختار نیست.

درست است. و ما از میلیاردها آمیب تشکیل شده‌ایم. همان روبات‌هایی که شما می‌گویید. آن‌ها فقط به محرک‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهند، اما «قصد» (Absicht) هم دارند. وقتی تعداد کافی از آمیب‌ها را به هم متصل کنیم، مجموعه‌های بزرگی شکل می‌گیرند که به حالت درونی خود واکنش نشان می‌دهند. با مشاهده، ارزیابی و حتی تصور کردن شکل‌های آیندهٔ آن حالت. همهٔ این‌ها را می‌توان در سامانهٔ زیستی- محاسباتی مغز جا داد، یعنی در اتصالات محاسباتی میان نورون‌ها و سلول‌های گلیال. مغز یک ساختار به‌غایت شگفت‌انگیز و پیچیده است. هیچ هوش مصنوعی‌ای حتی به‌طور نسبی نمی‌تواند از نظر پیچیدگی با آن برابری کند.

همین‌جا مقایسه‌ای با رایانه‌ها شکل می‌گیرد: اینکه ذهن ما به‌مثابه «نرم‌افزار» و مغز «سخت‌افزار» است، یک قیاس بسیار قوی است. اما من یک مشکل بنیادین دارم، چون هنوز نمی‌فهمم این پدیدهٔ شگفت‌انگیز، این «کیفیات تجربه‌ای» (qualia) از کجا می‌آیند. مثلاً حس نوشیدن یک جرعه آب، یا لمس کردن خودم. این «چگونه بودن» تجربه‌ها از کجا پدید می‌آید؟ فیلسوفان برای نقد دیدگاه‌های شما ـ نوعی کارکردگرایی (Funktionalismus) یا فیزیکالیسم (Physikalismus) ـ اندیشه‌آزمایی‌های مشهوری طرح کرده‌اند. در نهایت، آیا واقعاً فقط ماده وجود دارد؟ یکی از مشهورترین این اندیشه‌آزمایی‌ها، آزمایش «مری» (Mary) از فرانک جکسون است. ما آن را در مجموعهٔ تلویزیونی FILOSOFiX به‌صورت انیمیشن بازسازی کرده‌ایم. بیایید کوتاه نگاهی به آن بیندازیم:

زیر جمجمهٔ شما چیزی لرزان وجود دارد. یک ژلهٔ چین‌خورده متشکل از میلیاردها نورون که پیوسته در حال ارسال و دریافت‌اند. در همین‌جا قرار است آگاهی ما، «منِ» ما، خانه داشته باشد. اما دقیقاً کجا؟ ادراکات، احساسات و روح ما کجای این ساختار جای دارند؟ شاید ذهن ما در واقع چیزی جز مغز نباشد. یعنی همه‌چیز، حتی خود ما، صرفاً ماده باشیم. اما اگر این‌گونه باشد، «مری» را در نظر بگیرید. او متخصص بی‌رقیب در زمینهٔ ادراک رنگ‌هاست. همه‌چیز را دربارهٔ طول موج‌ها، شبکیهٔ چشم و پردازش محرک‌های بینایی در مغز می‌داند. او همهٔ واقعیت‌های علمی را می‌شناسد و دقیقاً می‌داند وقتی ما رنگ می‌بینیم، چه اتفاقی در مغزمان می‌افتد. مشکل اینجاست که مری هیچ‌وقت خودش رنگی ندیده است. نه یک گوجهٔ فرنگی قرمز و نه آسمان آبی. از کودکی در اتاقی بی‌رنگ بزرگ شده است. لباس‌هایش سیاه‌وسفیدند، موهایش سیاه است، و تنها با طیف‌های سیاه، سفید و خاکستری آشناست. هر آنچه دربارهٔ جهان و ادراک رنگ‌ها می‌داند، از کتاب‌ها آموخته است. یک روز، در به‌طور جادویی باز می‌شود و مری برای نخستین بار به بیرون می‌آید. او چیزی را می‌بیند که سال‌ها مطالعه کرده بود: رنگ‌ها. او قبلاً می‌دانست وقتی رنگ ببیند چه اتفاقی در مغزش خواهد افتاد. اما اکنون تجربه می‌کند که دیدن رنگ‌ها «چگونه است». مری درمی‌یابد که دانسته‌هایش ناقص بوده است. پس، به نظر می‌رسد حقیقت‌هایی وجود دارند که حتی یک نظریهٔ کامل فیزیکی هم نمی‌تواند توصیفشان کند. آیا شیوهٔ تجربهٔ ما از جهان چیزی بیش از فرآیندهای بیوشیمیایی مغز است؟ آیا ذهن ما بیش از مغز است؟

آقای دنت این خیلی قانع‌کننده است، نه؟ اینکه آگاهی فقط از «دیدگاه درونی» قابل درک کامل است.

فرانک جکسون (Frank Jackson) با اندیشه‌آزمایی مری یکی از قوی‌ترین نمونه‌های «پمپ‌های شهود» (Intuitionenpumpe) (۲) را عرضه کرد. اما این آزمایش نادرست است. خوشحالم که جکسون خودش بعداً آن را رد کرد، چون همان‌طور که استدلال کرد، این آزمایش چیزی را که او می‌خواست ثابت کند، نشان نمی‌دهد. من سال‌هاست علیه آن استدلال می‌کنم، چون این صرفاً «ناکامی تخیل» است. در سال ۱۹۹۱ در کتاب «فلسفهٔ آگاهی انسانی» (Philosophie des menschlichen Bewusstseins) پایان داستان مری را کمی تغییر دادم: وقتی در باز می‌شود و او برای نخستین بار رنگ‌ها را می‌بیند، همکارانش یک موز آبی به او نشان می‌دهند. او مکث می‌کند و می‌گوید: «این یک موز آبی است. شما می‌خواهید مرا فریب دهید.» همکارانش حیرت‌زده می‌شوند: «چطور ممکن است او این را بداند؟» اما او می‌تواند. اگر فرض کنیم مری همه‌چیز را دربارهٔ واکنش‌های فیزیکی مغز خودش می‌داند، به‌راحتی می‌تواند این را استنتاج کند. این مثل آن است که شما هرگز در زندگی‌تان با نوک مداد تماس نداشته باشید، اما همه‌چیز را دربارهٔ مدادها خوانده باشید. اگر من شما را با نوک مداد لمس کنم، چیز جدیدی نیاموخته‌اید. و این فقط بخشی از نقد من به این آزمایش است.

اجازه دهید چیزی دیگر بیفزایم: فیلسوف آمریکایی، توماس نیگل (Thomas Nagel)، اندیشه‌آزمایی دیگری دارد. او می‌گوید ما می‌توانیم همه‌چیز را دربارهٔ خفاش‌ها بدانیم، اینکه چگونه می‌خوابند، تولیدمثل می‌کنند، غذا می‌خورند و ... اما هرگز نخواهیم دانست «چگونه است که یک خفاش بودن» (۳) را تجربه کنیم. این همان آگاهی کیفی است که ما به آن دسترسی نداریم. اما شما ادعا می‌کنید که برعکس: آگاهی را می‌توان از بیرون به‌طور کامل کاوید.

بله، در واقع من می‌خواستم همراه با دانشجوی دکتری‌ام، کاتلین اینس (Kathle Ains) (۴)، مقاله‌ای بنویسم با عنوان: «بودن به‌سان یک خفاش چگونه است؟» اما آنچه او در نهایت منتشر کرد، مقاله‌ای با تیتر «بودن به‌سان انسانی کسل‌کننده و کوته‌فکر چگونه است؟» بود. در استدلال تام نیگل یک مشکل ظریف وجود دارد. او در نوشته‌اش فیزیولوژی خفاش‌ها را با جزئیات توضیح می‌دهد. اما چرا این موضوع باید مرتبط باشد؟ اگر این مهم باشد، بسیاری چیزهای دیگر نیز باید مهم تلقی شوند. در حالی که برای ادعای اصلی‌اش ـ اینکه ما نمی‌توانیم تصور کنیم « خفاش بودن چگونه است » ـ هیچ استدلالی نمی‌آورد. او فقط بر آن اصرار می‌ورزد. سال‌ها این موضوع مرا ابتدا خسته و سرخورده کرد و سرانجام فقط مایهٔ خنده‌ام شد. بارها دیده‌ام که دانشمندان مقالهٔ او را به‌عنوان «نتیجهٔ نیگل» (Nagels Resultate) نقل کرده‌اند. اما وقتی با دقت بخوانید، می‌بینید هیچ استدلالی در آن نیست. او صرفاً فرض می‌گیرد که ما نمی‌توانیم تصور کنیم خفاش بودن چگونه است، و استدلال‌هایش فقط تأیید همان فرض‌اند. اما فرض او به سادگی نادرست است. هر کس بپندارد که اطلاعاتی از درون ما وجود دارد که علم نمی‌تواند توضیح دهد، کاملاً در مسیر خطا قرار گرفته است. جالب است بدانید که من و تام نیگل حدود یک ماه پیش در نیویورک یک مناظرهٔ کوتاه و بداهه (improvisiertes) دربارهٔ این موضوع داشتیم که نسخهٔ آنلاینش موجود است. او در آن بحث بسیار مطمئن از خود ظاهر شد. من او را بیش از ۴۰ یا ۵۰ سال است که می‌شناسم.

او پرسید: «به نظر شما علم اعتبار و اقتدارش را از کجا می‌آورد؟» او موضوع را به مسئلهٔ اقتدار (Autorität) تقلیل داد: اقتدار دیدگاه اول‌شخص در برابر اقتدار علم. من پاسخ دادم: اینکه شما برای دیدگاه اول‌شخص اقتدار قائل شوید، اشتباه است. ما دربارهٔ آگاهی خودمان بسیار کم می‌دانیم و بسیاری چیزهایی که گمان می‌کنیم می‌دانیم، در واقع غلط است. ما هیچ چیز دربارهٔ «رسانهٔ حامل آگاهی» (Trägermedium des Bewusstseins) نمی‌دانیم. فقط قدری دربارهٔ محتوای آن می‌دانی (۵).

اخیراً پژوهشگری بازنشسته در زمینهٔ هوش مصنوعی به نام ریچارد پاور (Richard Power) نامه‌ای برایم فرستاد که در آن نکته‌ای بسیار روشن مطرح کرده بود و من از آن زمان بارها نقلش کرده‌ام. او برای مقایسهٔ نحوهٔ ادراک ما از جهان، مثال یک نقاشی از چشم‌انداز طبیعت را می‌زند. شما می‌توانید آن نقاشی را در برابر چشم‌انداز واقعی قرار دهید و مقایسه کنید: سبزی موجود در نقاشی با سبزی درختان واقعی. ما هم «رسانه» (das Medium) را می‌بینیم، با ویژگی‌های خودش، و هم ویژگی‌های شیء بازنمایی‌شده را. می‌توانیم شباهت‌ها و تفاوت‌ها را تشخیص دهیم.

اما این کار را با تجربهٔ درونی خود نمی‌توانیم انجام دهیم. ما هیچ دسترسی‌ای به «رسانهٔ آگاهی خودمان» (Medium unseres Bewusstseins) نداریم. این رسانه چیزی نیست جز شلیک‌های عصبی در شبکه‌های نورونی، و ما به آن دسترسی نداریم. اما همان رسانه است که کیفیت تجربهٔ ما را تعیین می‌کند. وقتی متوجه می‌شویم قادر به مقایسهٔ دو رسانه نیستیم، می‌گوییم: «این کوالیاها (کیفیات تجربه‌ای) (Qualia)، این آگاهی پدیداری است که اشیاء را می‌بینیم.» اما این صرفاً نظریه‌ای بد است، نه حقیقت.

بله، اما این شهودی بسیار قانع‌کننده به نظر می‌رسد. می‌بینید، من می‌توانم ساعت‌ها به شما گوش بدهم. اجازه دهید یک گام فراتر بروم. شما یکی از مشهورترین آتئیست‌ها در کنار ریچارد داوکینز هستید، که او را به‌خوبی می‌شناسید و در سال ۲۰۰۳ با هم «جنبش برایتس» (۶) را پایه‌گذاری کردید. لطفاً کمی در این باره توضیح دهید.

آن جنبش را ما پایه‌گذاری نکردیم. این کار را دو استاد دانشگاه فوق‌العاده و بازنشستهٔ  از کالیفرنیا انجام دادند. ما فقط از آن باخبر شدیم و آن را معرفی و گزارش کردیم. ما پیام‌رسان بودیم، نه خالق.

نکته‌ای که می‌خواهم بر آن تأکید کنم، این است که برای من دین هم یک «ایده» (Idee) است. ایده‌ای که در جریان تکامل پدید آمده است، همچون باور به خدا. شما خودتان خدا را «یک داستان ساختگی» (Fiktion) می‌دانید که در برخی جنبه‌ها می‌تواند مفید هم باشد. اما نخست، قبل از اینکه وارد بحث خدا شویم، برایم جالب است بدانم: این ایده اصلاً چرا در تاریخ بشر پدید آمد؟ چرا انسان‌ها ـ یا حتی حیوانات ـ شروع به باور به خدا کردند؟

من نمی‌توانم این را ثابت کنم، اما یک روایت بسیار قانع‌کننده و مناسب دارم.
بیشتر حیوانات ــ و قطعاً همهٔ پستانداران ــ نوعی واکنش هراس (Schreckreaktion) دارند. وقتی چیزی غیرمنتظره رخ دهد که ما را می‌ترساند، فوراً می‌خواهیم بدانیم چه خبر است. سگ شما شاید در یک شب زمستانی کنار پای‌تان چُرت بزند و ناگهان برف از بام فرو بریزد. سگ برمی‌جهد، پارس می‌کند و به شیوهٔ خودش می‌پرسد: «این چه بود؟ چه کسی بود؟ شاید یک دزد که وارد خانه شده باشد.» از دیدگاه تکاملی، دیدن یک عامل کنشگر (Akteur) در جایی که هیچ کنشگری وجود ندارد، یک استراتژی خوب است. ما انسان‌ها همان کاری را می‌کنیم که نیاکان‌مان می‌کردند. آنها شب‌ها در جنگل صداهای هراس‌انگیز می‌شنیدند و گمان می‌کردند درختی سخنگو یا موجودی پنهان دیده‌اند. درخت و این ایده دهان‌به‌دهان پخش می‌شد. کسی می‌پرسید: «واقعاً درخت سخنگو بود؟» یکی می‌گفت: «نه، چنین چیزی وجود ندارد.» دیگری می‌گفت: «چرا، من دیدم».

وقتی آنها به روستا بازمی‌گشتند، شایعه می‌پیچید: «فلانی درختی سخنگو دیده است.» و به این ترتیب، یکی از موجودات نامرئی آن منطقه متولد می‌شد. همهٔ الف‌ها (Elfen)، کوتوله‌ها، غول‌ها و پریان در باورهای عامیانه همین‌طور پدید آمدند: خیال‌پردازی‌های تکرارشونده‌ای که از تجربه‌های شگفت‌انگیزی برمی‌خاستند که توضیحی برایشان نداشتیم. و تنها آن داستان‌هایی باقی می‌ماندند که فراموش‌نشدنی بودند، همان‌هایی که مردم دوست داشتند برای فرزندانشان بازگو کنند. این‌گونه است که این چرخه عمل می‌کند. این‌گونه بود که چندخدایی پدید آمد. و در گذر تکامل، آن چندخدایی به یکتاپرستی بدل شد. و همین است کل ماجرا.

اما چرا شما این‌قدر مطمئن هستید که این ادراک‌ها ــ این تصور دیدن چیزی ــ همه خیال و سخن بی اساس (فیکشن) هستند؟ چرا فکر نمی‌کنید این حساسیت به بخشی از واقعیت باشد که واقعاً وجود دارد؟ یعنی چه چیزی شما را این‌قدر مطمئن می‌کند که خدایی وجود ندارد؟ از کجا می‌دانید؟

از کجا می‌دانم بابانوئل، خرگوش عید پاک یا هیولای دریاچهٔ لاخ‌نس (Lochnestmonster) وجود ندارند؟ من نمی‌دانم. شاید واقعاً باشند. اما تقریباً مطمئنم ــ و مثل ریچارد داوکینز می‌گویم: احتمالاً خدایی وجود ندارد. و منظورم این است که «بسیار محتمل نیست.» من فکر می‌کنم وجود خدا به همان اندازه نامحتمل است که وجود بابانوئل. (امیدوارم با این حرف کودکان تماشاگر برنامه را شوکه نکنم.)

یعنی شما نمی‌توانید این فرضیه، این ایده را ابطال کنید، فقط می‌گویید شواهد بسیار اندک و ناکافی در تأیید آن وجود دارد. هیچ برهانی به نفع وجود خدا در دست نیست.

بله. اما در چنین مواردی اغلب دلایل خوبی داریم تا یکی از گزینه‌ها را نامحتمل‌ترین بدانیم و آن را کنار بگذاریم. برتراند راسل نمونهٔ مشهوری آورده است. او می‌گفت: من نمی‌توانم ثابت کنم که در جایی از فضا یک قوری کوچک به دور زحل نمی‌چرخد. شاید واقعاً چنین قوری‌ای وجود داشته باشد. من نمی‌توانم خلافش را ثابت کنم. اما مهم هم نیست (۷).

می‌دانید آقای دنت، ما این مثال ــ این آزمایش فکری ــ را آماده کرده‌ایم. بیایید با هم ببینیم.

بسیار خب.

اجازه دهید معرفی کنم: این یک همسایه است. آدم خوش‌برخوردی است، اما باورهای عجیبی دارد. مثلاً این یکی: او باور دارد که بین زمین و مریخ، یک قوری چای به دور خورشید می‌گردد.

تاکنون هیچ‌کس این قوری را ندیده است، چون آن‌قدر کوچک است که هیچ تلسکوپی نمی‌تواند آن را رصد کند. همسایهٔ شما ــ بگذارید او را یک خداباور (theist) بنامیم ــ می‌گوید: «تا زمانی که هیچ‌کس نتواند این باور مرا رد کند، من به آن ایمان دارم. چیزی که ابطال‌پذیر نیست، می‌توان به آن ایمان داشت.»

اما آیا این درست است؟ واقعیت این است که فرضیه‌های عجیب و غریب بی‌شماری وجود دارند که ابطال‌پذیر نیستند. مثلاً این که جهان ما را یک «هیولای اسپاگتی پرنده» آفریده باشد. یا این‌که همه‌جا فیل‌های کوچک صورتی نشسته‌اند که به محض نگاه ما ناپدید می‌شوند.

این فرضیه‌ها قابل ابطال نیستند، اما کسی که می‌گوید چیزی وجود دارد، باید برای آن دلایل خوبی بیاورد. صرفِ این‌که نتوان آن را رد کرد، کافی نیست. وگرنه تعداد نامتناهی فرضیه‌های پوچ ممکن می‌شد.

اما این برای همسایهٔ ما و قوری‌اش چه معنایی دارد؟ چه کسی موضع درست‌تری دارد؟ خداباور، که به وجود قوری ایمان دارد؟ بی‌خدا (atheist)، که به نبودش باور دارد؟ یا شکاک  (skeptic)، که نه وجود و نه عدم آن را می‌پذیرد و صرفاً می‌گوید: «نمی‌دانیم.»؟

و حال پرسش اصلی: باور به وجود خدا چه وضعیتی دارد؟ آیا به همان اندازه نامعقول است که باور به یک هیولای اسپاگتی پرنده؟ آیا باور به چیزی که وجودش قابل اثبات نیست، معقول است؟

پس، آیا ایمان به خدا غیرعقلانی است؟

بله. ایمان در گذشته کارکرد بسیار مهمی داشت. باور دینی البته «اختراع» نشده بود، اما از طریق گزینش طبیعی باورهای فرهنگی به تقویت روحیهٔ همکاری و استحکام جوامع قبیله‌ای و روستایی ــ میان انسان‌هایی که خویشاوندی نداشتند ــ کمک کرد. به عبارتی، دین پیوندهای اجتماعی خانوادهٔ گسترده را گسترش می‌داد. من با کمال میل می‌پذیرم که دین در گذشته نقشی کلیدی در شکل‌گیری هویت گروهی و ایجاد انسجام اجتماعی داشته است. اما این نقش امروز دیگر ضروری نیست. من دین را به‌مثابه یک تکیه‌گاه آغازین می‌بینم، چیزی شبیه به یک «افزوده ای غیر طبیعی اما ضروری که کمبود را جبران می کند» (Prothese) که تمدن‌ها را برای پیدایش دموکراسی، علم، مطبوعات آزاد و بسیاری دستاوردهای خوب دیگر یاری کرد. دین در آغاز موتور محرک این فرایند بود. اما حالا ما می‌توانیم آن را کنار بگذاریم. اکنون می‌توانیم از دین عبور کنیم و آن‌ها می‌توانند از صحنهٔ زندگی محو شوند.

اما چه چیزی از دین می‌توانیم بیاموزیم جز همین جنبهٔ اجتماعی‌اش؟ موضوع معنا‌بخشی، که برای افراد دیندار بسیار مهم است، آیا برای شما هیچ‌گاه کمبودش حس نشده؟ آیا لحظه‌هایی بوده که آرزو کنید ای کاش مؤمن بودید؟

من هم به چیزهایی باور دارم، اما معنا‌بخشی (Sinnstiftung) یعنی ساختن زندگی حول چیزهایی که واقعاً ارزشمندند.  مثالی شخصی: من ناچار شدم تحت یک عمل سخت قلب باز قرار بگیرم. به علت پارگی در دیوارهٔ آئورت، برایم آئورت مصنوعی گذاشتند. معمولاً چنین چیزی مرگبار است، اما در مورد من نه، چون تیمی فوق‌العاده از پزشکان، پرستاران و تکنسین‌ها کار درست را در زمان درست انجام دادند و جانم را نجات دادند. این در سال ۲۰۰۶ بود، یعنی نزدیک به دوازده سال پیش.

وقتی در بیمارستان دورهٔ نقاهت را می‌گذراندم، با علاقه و کمی خنده ایمیل‌های زیادی می‌خواندم که می‌پرسیدند: «آیا تجربهٔ معنوی داشتی؟ آیا مرگ را به چشم دیدی؟» جوابم این بود: «بله، اما نه آن‌طور که شما انتظار داشتید.» برایم روشن شد که ما بی‌خدایان وقتی می‌گوییم Thank goodness («سپاس از نیکی»)، این در واقع هیچ ربطی به «خدایا شکرت» ندارد، بلکه به معنای شکرگزاری از نیکیِ موجود در جهان است.

در جهان چیز های خوب و نیکی فراوان است. اما ما این ها را وامدار خدای مهربان نیستیم، بلکه وامدار نیکی انسان‌ها هستیم، نیکی پزشکانی که از من مراقبت کردند، نیکی دانشمندانی که پژوهش و دارو ساختند. ما همه بهره‌مندیم از انبوه کارهای نیکی که دیگر انسان‌ها انجام داده‌اند. بنابراین توصیه می‌کنم سپاسگزار باشیم برای آنچه پیش‌تر انجام شده ــ و سپاس خود را با افزودن بر نیکی‌ها جبران کنیم: درختی بکاریم، کودکی یتیم را حمایت کنیم، چیزی مهم کشف کنیم، در انتخابات شرکت کنیم. این‌ها راه‌های واقعی برای نشان دادن سپاس ما هستند.

اما اینجا وارد عرصهٔ ارزش‌های اخلاقی می‌شویم. مثل عدالت، همبستگی و… آیا در جهان‌بینی شما این‌ها هم صرفاً خیالات و ساخته‌های فرهنگی نیستند؟ یعنی هیچ ارزش عینی‌ای وجود ندارد؟

هم آری و هم نه. فراموش نکنید ــ همان‌طور که خودتان هم گفتید ــ توهم‌ها می‌توانند سودمند باشند. توهم کاربری (user illusion) در گوشی شما مفید است. ما جهان‌بینی‌های مشترکی داریم که برایمان بیشتر سود دارند تا زیان. «توهم» نامیدنشان کمی ناعادلانه است. اینجا با همان مسئلهٔ فلسفی دیرینه روبه‌رو هستیم: آیا چیزها خوب‌اند چون خدا گفته خوب‌اند، یا خدا آن‌ها را خوب می‌داند چون واقعاً خوب‌اند؟ از دید من، هیچ تضمینی وجود ندارد که چیزی فقط به این دلیل خوب باشد که کسی ــ حتی خدا یا مثلاً عمهٔ بزرگم ــ چنین فکر می‌کند. تاریخ پر است از تصویرهای مشمئزکننده‌ای از خدا و باورهای منسوب به او که رنج بسیاری به بار آورده‌اند. پس راه بهتر چیست؟ ساده است: واسطه را حذف کنیم و در واژه های سایسی در باره چیز ها اندیشه کنیم.

تصور کنید یک کنگرهٔ عمومی داریم، یک میدان عمومی که در آن هرکس بتواند دلیل بیاورد که چرا چیزی را خوب می‌داند. اینجا فرصتی برای او فراهمشده است تا دیگران را قانع کند. اما هرگز نباید «کارت باور دینی» (Glaubenskarte) را رو کند. اینکه بگویید: «در دین من خوردن گوشت خوک بد است» یک واقعیت است. اما اگر می‌خواهید دیگران را قانع کنید، باید دلیل بیاورید ــ نه صرفاً «چون خدا چنین گفته». اگر دلیلی خوب وجود داشته باشد، همه می‌پذیرند.

این فرایند مبتنی بر عقل گرایی است. این یک نتیجه گیری علمی نیست بلکه حاصل کار اقناعی سیاسی (politische Überzeugungsarbeit) است. مسئله اصلی در اینجا آرمان (das Ideal) است، تلاشی برای رسیدن به اجماع، هرچند بسیاری موضوعات بی‌پاسخ بمانند. اگر به جهان نگاه کنیم، می‌بینیم که برخی باورها نزد بعضی مقدس است و نزد برخی دیگر پوچ. اگر آسیبی نمی‌زنند، بگذاریم همان‌طور بمانند. اما در بنیاد اخلاق، بهترین پایه چیزی جز تفکر جمعی انسان‌ها نیست، وقتی ترغیب شوند که عمیق بیندیشند.

ما دیگر کم‌کم به پایان گفت‌وگو نزدیک می‌شویم. حالا می‌فهمم چرا شما به خدایی در بیرون باور ندارید. اما می‌پرسم: درون خودتان، آیا هیچ بُعد معنوی (spiritual) احساس می‌کنید؟ مثلاً وقتی در قایق تفریحی خود هستید، موسیقی جاَز گوش می‌کنید، یا به مرگ خود می‌اندیشید؟

واژهٔ «معنوی» در زبان انگلیسی معنای وسیعی پیدا کرده، اما همین باعث شد معنای اصلی‌اش کم‌رنگ شود. برای بعضی‌ها فوتبال حرفه‌ای معنویت است! برای من، حقیقت، دموکراسی و خودمختاری ارزش‌های والای معنوی‌اند. و بله، من عمیقاً شاکرم که موسیقی و هنر وجود دارند، و گاهی آن‌ها مرا تا حد اشک برمی‌انگیزند. این فوق‌العاده است.

و حتی برایم شگفت‌انگیزتر است وقتی درک می‌کنم که یوهان سباستیان باخ نه فرشته بود، نه خدا، نه موجودی ماورایی ــ بلکه محصولی بزرگ از تکامل طبیعی و انتخاب فرهنگی. ذهن او با ابزارهایی عالی مجهز بود که چنین آثار شگفت‌انگیزی آفرید که همهٔ بشریت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همین برای من کافی است. من باخ را بیش از این تحسین نمی‌کردم اگر کسی مرا متقاعد می‌کرد که خدایی به او «قرص نبوغ» داده است. این برایم نوعی فریب بود.

بسیار سپاسگزارم از این گفت‌وگو. باعث خوشحالی من بود.

این خوشحالی دوطرفه بود. پرسش‌های خوبی مطرح کردید.

———————————
توضیحات مترجم:
۱:  سیری نام دستیار صوتی هوشمند (AI voice assistant) است که روی آیفون (و دیگر محصولات اپل) نصب می‌شود. سیری یک نرم‌افزار/برنامه هوش مصنوعی است که با کاربران از طریق صدا تعامل می‌کند (مثل پاسخ به سوالات، اجرای دستورات). در جمله گفته شده: «این آیفون با سیری روی آن...» اشاره به آیفون به عنوان سخت‌افزار و سیری به عنوان نرم‌افزار است. گوینده تأکید می‌کند که حتی اگر در آینده بتواند با سیری همانند یک انسان گفتگو کند، باز هم سیری آگاهی (Bewusstsein) ، تجربهٔ درونی (Erleben)  یا آزادی (Freiheit) ندارد.  پس سیری چیست؟ یک دستیار مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی، نه یک ربات فیزیکی. اما در بحث‌های فلسفی (مثل این متن)، گاهی از آن به عنوان نماد یک “غیرانسان هوشمند اما فاقد آگاهی” استفاده می‌شود تا مرز بین هوش مصنوعی پیشرفته و آگاهی انسانی را بررسی کنند.

۲: یک پمپ شهود نوعی آزمایش فکری (Gedankenexperimen) است که به شکلی گویا و جذاب طراحی می‌شود تا شهود (Intuition) خواننده یا شنونده را درباره یک مسئله فلسفی به جهتی خاص “پمپاژ” کند (یعنی هدایت یا برانگیخته کند). هدف آن قانع کردن یا به چالش کشیدن یک دیدگاه از طریق برانگیختن احساس “درستی” یا “نادرستی” در مخاطب است، نه لزوماً ارائه یک برهان منطقیِ قدم‌به‌قدم. مثل یک پمپ که آب را جابه‌جا می‌کند، پمپ شهود هم تلاش می‌کند “شهودهای فلسفی” شما را به سمت نتیجه‌ای خاص منتقل کند.

مثال کلاسیک: “مری دانشمند رنگ‌ها” (Mary the Color Scientist). داستان همان گونه که در بالا آمده به این شکل است: مری دانشمندی است که تمام دانش فیزیکی و عصب‌شناختی درباره رنگ‌ها را می‌داند (مثلاً اینکه طول موج قرمز ۷۰۰ نانومتر است و چه واکنشی در مغز ایجاد می‌کند)، اما خودش هرگز رنگی ندیده است (او در یک اتاق سیاه‌وسفید زندگی کرده). روزی مری از اتاق خارج می‌شود و برای اولین‌بار یک گوجه‌فرنگی قرمز را می‌بیند. حال پرسش این است پرسش: آیا مری چیز جدیدی یاد می‌گیرد؟ آیا تجربه ذهنی یا همان کوالیا (Qualia) دیدن رنگ قرمز چیزی فراتر از دانش فیزیکی است؟

هدف پمپ شهود: شهود اکثر مردم این است که “بله، مری چیزی کاملاً جدید یاد می‌گیرد”. بنابراین، این آزمایش فکری به نظر می‌رسد که فیزیکالیسم (این دیدگاه که همه چیز—از جمله آگاهی—فیزیکی است) را زیر سؤال می‌برد، زیرا چیزی غیرفیزیکی (”تجربه ذهنی رنگ”) وجود دارد که علم فیزیکی نمی‌تواند آن را توصیف کند. درمتن گفتگوی بالا آمده است: “این یک مثال کلاسیک از یک پمپ شهود است. اما این استدلال غلط است.” یعنی: آزمایش مری اگرچه شهود ما را به سمت رد فیزیکالیسم می‌کشاند (پمپ شهود قدرتمندی است)، اما از نظر منطقی یا فلسفی نتیجه‌گیری معتبری ندارد. حتی خود فرانک جکسون (خالق این آزمایش فکری) بعدها آن را پس گرفت  و گفت که این آزمایش آنچه او می‌خواست ثابت کند یعنی وجود غیرفیزیکیِ Qualia) ) را اثبات نمی‌کند. دنیل دنت که خود این اصطلاح را ابداع کرد، هشدار می‌دهد که پمپ‌های شهود ممکن است فریبنده باشند: آنها شهودها را دستکاری می‌کنند، بدون اینکه استدلال دقیقی ارائه دهند. گاهی یک داستان جذاب، ما را از ضعف منطقی استدلال غافل می‌کند. آزمایش مری، از نظر دنت، یکی از این پمپ‌های شهود گمراه‌کننده است (او در کتابش به نام “در باب آگاهی” این آزمایش را به تفصیل نقد می‌کند). “پمپ شهود” به ابزاری اقناعی—اما بالقوه گمراه‌کننده— در فلسفه اشاره دارد که با داستان‌پردازی، شهودهای ما را برای قبول یک دیدگاه خاص به کار می‌گیرد. آزمایش مری نمونه‌ای کلاسیک است، اما نویسنده متن (احتمالاً با تأثیر از دیدگاه‌های دنت یا خود جکسون) تأکید می‌کند که این پمپ شهود، اگرچه قوی به نظر می‌رسد، از نظر منطقی نادرست است.

۳: مثال توماس نیگل درباره «خفاش بودن چگونه است» (What Is It Like to Be a Bat?) (۱۹۷۴) و نقد دنیل دنت به آن، از بحث‌های کلاسیک در فلسفه ذهن هستند. در اینجا هر دو را به طور خلاصه و ساختاریافته توضیح داده می شود.

استدلال توماس نیگل: «خفاش بودن چگونه است؟»

نیگل در مقاله معروف خود با عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» استدلال می‌کند که تجربه ذهنی (phenomenal consciousness)  را نمی‌توان به طور کامل با زبان فیزیک یا عصب‌شناسی توصیف کرد. محور استدلال او چنین است: حتی اگر ما تمام حقایق عینی درباره فیزیولوژی، سونار (echolocation) و مغز خفاش را بدانیم، باز هم یک حقیقت ذهنی باقی می‌ماند که از دسترس ما خارج است: «احساسِ بودن یک خفاش» (چه احساسی دارد که تو جهان را از طریق پژواکیابی ادراک کنی؟). نتیجه‌گیری نیگل: این نشان می‌دهد که فیزیکالیسم (دیدگاهی که همه چیز، از جمله آگاهی، فیزیکی است) ناقص است، چون توضیح عینی نمی‌تواند کیفیت ذهنی تجربه (Qualia)  را دربرگیرد. جمله معروف نیگل چنین است: «یک موجود عینی، هر قدر هم که دانشش کامل باشد، هرگز نمی‌تواند به نقطه‌نظر ذهنیِ آن موجود خاص دست یابد».

۴: کاتلین اینس (Kathleen A. Ains) یک دانشجوی دکترای فلسفه در دانشگاه تافتز در دهه ۱۹۹۰ بود که تحت راهنمایی دنیل دنت کار می‌کرد. او در حلقه فکری دنت درباره فلسفه ذهن و شناخت فعال بود. مقاله‌ای از کاتلین اینس که در بالا به آن اشاره می شود و عنوان آن (How it is to be boring and narrow-minded) است در منابع آکادمیک استاندارد یافت نمی‌شود. این احتمالاً یک طنز درونی یا یک شوخی فلسفی در محافل دانشگاهی بوده که در خاطرات یا گفتگوها نقل شده است. ممکن است اینس واقعاً مقاله‌ای انتقادی درباره محدودیت‌های بحث کیفیات ذهنی یا Qualia نوشته باشد، اما با عنوانی رسمی‌تر. ارتباط مقاله با مناظره دنت و نیگل: این شوخی کاملاً با موضع فلسفی دنت همسو است. دنت همواره استدلال کرده که Qualia به آن شکلی که نیگل و دیگران توصیف می‌کنند، وجود ندارد. از دید دنت، پرسش “خفاش بودن چگونه است؟” یک پرسش نادرست است، زیرا فرض می‌گیرد که “چگونه بودن” یک امر ذهنیِ دست‌نیافتنی است. دنت معتقد است ما می‌توانیم با مطالعه عینی مغز و رفتار، به طور کامل بدانیم که “خفاش بودن چگونه است”. این داستان کوتاه نمونه‌ای از طنز و تخفیف‌گرایی در مناظرات آکادمیک است. نشان می‌دهد که چگونه یک ایده فلسفی جدی (نیگل) می‌تواند با یک عنوان طنزآمیز به چالش کشیده شود. همچنین نشان‌دهنده رابطه مکتبی‌ست که دنت با دانشجویانش داشته و چگونه از طنز به عنوان یک اسلحه فلسفی استفاده می‌کرده است.

۵: نقد دنیل دنت به نیگل: دنیل دنت در آثار مختلف به ویژه در مقاله Quining Qualia و کتاب «آگاهی» (Explained)  به نیگل و مفهوم کیفیت ذهنی حمله می‌کند. نقدهای اصلی او:

الف: نقد «دسترسی‌ناپذیری مطلق». دنت می‌گوید: نیگل ادعا می‌کند که ما اصلاً نمی‌توانیم بدانیم خفاش بودن چگونه است. اما این ادعای اغراق‌آمیز است. اگر ما تمام پردازش‌های حسی، عصبی و رفتاری خفاش را بدانیم، می‌توانیم با شبیه‌سازی دقیق، یک مدل کامپیوتری از ذهن خفاش بسازیم و حتی خود را در جایگاه آن قرار دهیم (مثلاً با شبیه‌سازی پژواکیابی در یک واقعیت مجازی). پس «خفاش بودن» کاملاً دست‌نیافتنی نیست، فقط پیچیده است.

ب: نقد «کیفیت ذهنی به عنوان جوهر مستقل». دنت معتقد است که کیفیات ذهنی یا Qualia مانند «قرمزی» گوجه یا «احساس پژواکیابی» ویژگی‌های جادویی و غیرقابل تحلیل نیستند، بلکه همان الگوهای پردازش اطلاعات توسط مغز هستند. او آزمایش فکری معروفی به نام «قهوه‌ای شدن ناگهانی کاغذ دیواری» را مطرح می‌کند: اگر شما متوجه تغییر تدریجی رنگ کاغذ دیواری نشوید، آیا کیفیات ذهنی شما تغییر نکرده است؟ پس کیفیات ذهنی امری ثابت و مطلق نیست، بلکه وابسته به توجه، حافظه و توصیف است.

ج: نقد «اول‌شخص بودن». نیگل بر منظر اول‌شخص (دیدگاه درونی) تأکید دارد. اما دنت می‌گوید که اول‌شخص بودن را هم می‌توان از منظر سوم‌شخص مطالعه کرد (مثلاً با اسکن مغزی که نشان دهد چه اتفاقی در مغز می‌افتد وقتی کسی می‌گوید: «احساس خفاش بودن را دارم»). دنت: «اول‌شخص بودن یک پدیده فیزیکی پیچیده است، نه یک معجزه».

د: نقد «سوءتفاهم از فیزیکالیسم». دنت می‌گوید فیزیکالیسم ادعا نمی‌کند که همه چیز را امروز می‌دانیم، بلکه ادعا می‌کند که هیچ نیروی مرموز غیرفیزیکی در کار نیست. مشکل نیگل ناشی از «توهم کیفیات ذهنی» است: ما فکر می‌کنیم Qualia چیزی ورای فرآیندهای فیزیکی است، اما در واقع خودِ همان فرآیندها هستند.

۶: جنبش برایتس (Brights) که گاه به فارسی «برایت‌ها» یا «اندیشمندان روشن‌بین» ترجمه می‌شود) یک جنبش اجتماعی است که در سال ۲۰۰۳ توسط پل گیزر (Paul Geisert) و مایانا ینگ (Mynga Futrell) با هدف ایجاد هویت و شبکه‌ای برای افرادی که جهان‌بینی طبیعی‌گرایانه دارند، تأسیس شد. دنیل دنت و ریچارد داوکینز از مشهورترین حامیان و اعضای اولیه این جنبش بودند. جنبش Brights تلاشی بود برای تبدیل طبیعی‌گرایی از یک موضع فلسفیِ پراکنده به یک هویت اجتماعیِ مؤثر. دنت و داوکینز با استفاده از شهرت خود سعی کردند این ایده را ترویج کنند که «طبیعی‌گرایان نیز می‌توانند — و باید — در گفتگوی عمومی درباره اخلاق و معناداری زندگی مشارکت کنند، بدون اینکه نیاز به اتکا به مفاهیم فراطبیعی داشته باشند». این جنبش بخشی از موج گسترده‌تر آتئیسم عمومی (Public Atheism) در دهه ۲۰۰۰ بود که با کتاب‌هایی مانند «پندار خدا» (داوکینز، ۲۰۰۶) و «خرافه‌زدایی» (دنت، ۲۰۰۶) شناخته می‌شود.

۷: مثال قوری سماوی (یا قوری چای راسل) یکی از مشهورترین استعاره‌های فلسفی است که توسط برتراند راسل فیلسوف و ریاضیدان بریتانیایی ارائه شد. این مثال به طور خلاصه اصل بار اثبات در فلسفه علم و نقد ادعاهای بدون شواهد را توضیح می‌دهد.

داستان قوری راسل: راسل در مقاله‌ای در سال ۱۹۵۲ با عنوان «آیا یک خداباور هستید؟» این مثال را مطرح کرد: «فرض کنید من ادعا کنم که یک قوری چای چینی در مداری بیضی‌شکل بین زمین و مریخ به دور خورشید می‌چرخد، آن‌قدر کوچک که حتی با قدرتمندترین تلسکوپ‌ها هم دیده نمی‌شود. اگر من سپس بگویم: از آنجا که شما نمی‌توانید عدم وجود این قوری را ثابت کنید، تردید در مورد وجودش نشان‌دهنده‌ی شک‌گرایی افراطی شماست — قطعاً همه خواهند پذیرفت که من حرف بی‌معنایی زده‌ام. اما اگر وجود چنین قوری در کتاب‌های باستانی ادعا شده بود، هر یکشنبه به عنوان حقیقتی مقدس آموزش داده می‌شد و در مدارس القا می‌شد، و تردید به وجود آن نشانه‌ی دیوانگی تلقی می‌شد…»

هدف راسل از این مثال چه بود: راسل این استعاره را برای نقد ادعاهای مذهبیِ فاقد شواهد و به ویژه در پاسخ به این استدلال که «اگر نمی‌توانی عدم خدا را ثابت کنی، پس باید وجودش را بپذیری» مطرح کرد. به طور کلی اعتقاد عموم امروزه بر آن است که بار اثبات بر عهده‌ی مدعی است: اگر کسی ادعایی غیرعادی کند (مثل وجود قوری در فضا)، باید خودش آن را با شواهد ثابت کند. این وظیفه‌ی دیگران نیست که عدم آن را ثابت کنند. دیگر آن که غیرقابل رد بودن یک ادعا، دلیل بر درستی آن نیست: بسیاری از ادعاها (مانند وجود خدا، اجنه، انرژی‌های مرموز) طوری طراحی می‌شوند که اصلًا غیرقابل رد باشند. اما این به معنای اعتبار آنها نیست.


نظر خوانندگان:


■ آقای طباطبائی گرامی، از زحمات شما برای ترجمه مصاحبه با استاد دِنت که در مورد موضوع مورد علاقه و توجه من هم هست بسیار سپاسگرارم. ایشان همان گونه که از صحبت‌هایشان آشکار است یک فیزیکالیست کامل است و بدون تعارف تمام فعالیت‌های ذهنی مخصوصا مساله “کوآلیا” را به اندام مغز نسبت می‌دهد ولی مدرک علمی و متقن قانع‌کننده‌ای ارائه نمی کند. این که در آزمایشات اسکنی در مغز فعل و انفعالاتی رخ می‌دهد، به نظر من جواب کافی نیست. از ایشان باید پرسید اگر همان محل‌های تحریک شده در مغز را به گونه مصنوعی تحریک کنیم همان حالات “کوالیا”ئی را می‌توانیم تولید کنیم؟ و آیا محل های تحریک شده در مغز برای تمام فاعلین یکسان است و غیره.
جمشیدی


■ با تشکر از جناب جمشیدی عزیز. در پاسخ باید بگویم که من در این زمینه تخصصی ندارم که قضاوت نهایی ارائه دهم. توصیه می‌کنم اگر گفتگو با دیوید چالمرز را نخوانده‌اید به آن مقاله مراجعه کنید و چه بسا جواب پرسش خود را تا اندازه ای دریافت کنید.
با تشکر از علاقه و توجه شما به ترجمه من
علی‌محمد طباطبایی


■ آقای طباطبائی گرامی از راهنمائی شما بسیار سپاسگزارم. من ترجمه مصاحبه با دیوید چالمرز شما را هم خوانده‌ام و بسیار لذت بردم. زحمات شما قابل تقدیر است. از نظر من نظرات چالمرز در مورد مقوله آگاهی(هوشیاری) بیشتر قابل پذیرش است تا استاد دِنت.
جمشیدی




نظر شما درباره این مقاله:








رابطه اخلاق و فرهنگ با اقتصاد/ غنی‌نژاد و نیلی ">
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 22:32

رابطه اخلاق و فرهنگ با اقتصاد/ غنی‌نژاد و نیلی


رابطه «اخلاق و اقتصاد» و نیز رابطه «فرهنگ و اقتصاد» از جمله مباحثی است که نگاه نادرستی در هر دو مورد از سوی روشنفکران ایران ترویج شده و می‌شود. تا جایی که برخی از اهالی شبه‌علم هیچ ابایی ندارند که علم اقتصاد را علمی غیراخلاقی توصیف کنند و این حقیقت را که علم اقتصاد از دل فلسفه اخلاق متولد شده است پنهان نمایند.

همچنین برخی از سخنوران و صاحبان تریبون با قطعیت این تصور را القا می‌کنند که ریشه توسعه‌نیافتگی ایران به مشکلات فرهنگی مردم مربوط می‌شود و این ایده توهین‌آمیز حتی تا نازکی ضخامت مغز ایرانیان بسط داده می‌شود.

اما واقعیت ماجرا چیست؟ و چرا صاحبان حرف‌های غلط توانسته‌اند القائات شبه‌علمی خود را تا محافل خانوادگی گسترش دهند؟ این سؤالی است که اخیرا در نشستی به همت رسانه «فردای اقتصاد» و میزبانی ر‌ویداد کیش‌اینوکس به آن پرداخته شد.

در این نشست، دکتر موسی غنی‌نژاد نگاه علمی به رابطه اخلاق و اقتصاد را تبیین کرد و سپس دکتر مسعود نیلی، نگاه علمی و غیرعلمی به رابطه فرهنگ و اقتصاد را تشریح کرد. مدیریت این نشست را علی میرزاخانی سردبیر رسانه «فردای اقتصاد» بر عهده داشت و میهمانان عالیرتبه کیش‌اینوکس در آن حضور داشتند. بخش اول این نشست را تماشا کنید و بخش پرسش و پاسخ نیز در آینده منتشر خواهد شد.



نظر شما درباره این مقاله:








تمام فعالان مدنی بازداشت شده فورا آزاد شوند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 22:13

تمام فعالان مدنی بازداشت شده فورا آزاد شوند




نظر شما درباره این مقاله:








مصاحبه‌های بی‌پرده وایلز برای کاخ سفید دردسرساز شد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 21:09

مصاحبه‌های بی‌پرده وایلز برای کاخ سفید دردسرساز شد


زکری باسیو / آکسیوس

کاخ سفید روز سه‌شنبه (۱۶ دسامبر ۲۰۲۵) پس از آنکه دیدگاه‌های صریح و خصوصی سوزی وایلز، رئیس دفتر رئیس‌جمهور، درباره سال نخست دونالد ترامپ در مجموعه‌ای از مصاحبه‌های غافلگیرکننده و «ثبت‌شده برای انتشار» فاش شد، با شتاب از رئیس دفتر رئیس‌جمهور دفاع کرد.

اهمیت ماجرا: وایلز قدرتمندترین دستیار در کاخ سفید است؛ کسی که از او به‌عنوان معمار اداره‌ای منضبط‌تر، وفادارتر و کارآمدتر از دوره نخست ترامپ یاد می‌شود؛ دوره‌ای که به‌طور مداوم با درز اطلاعات و درگیری‌های داخلی تضعیف می‌شد.

همین موضوع باعث می‌شود اظهارات بی‌پرده او در گفت‌وگو با ونیتی فر — که در آن قضاوت، نحوه اجرا یا پیامدهای بسیاری از تهاجمی‌ترین سیاست‌های ترامپ را زیر سؤال برده — بیش از پیش چشمگیر باشد.

واکنش‌ها: وایلز در نخستین پست مستقل خود در شبکه اجتماعی ایکس از اکتبر ۲۰۲۴ نوشت: «مقاله‌ای که بامداد امروز منتشر شد، حمله‌ای با چارچوبی فریبکارانه علیه من و بهترین رئیس‌جمهور، کارکنان کاخ سفید و کابینه در تاریخ است.»

او افزود: «بخش‌های مهمی از زمینه موضوع نادیده گرفته شده و بسیاری از آنچه من و دیگران درباره تیم و رئیس‌جمهور گفته بودیم از گزارش حذف شده است. پس از خواندن آن، این‌طور برداشت می‌کنم که هدف، ترسیم روایتی عمدتاً آشفته و منفی از رئیس‌جمهور و تیم ما بوده است.»

تقریباً تمام کابینه ترامپ به‌سرعت در حمایت از وایلز موضع گرفتند؛ از جمله وزیر خزانه‌داری اسکات بسنت، وزیر دفاع پیت هگست، وزیر حمل‌ونقل شان دافی، وزیر کشور داگ برگم، رئیس اف‌بی‌آی کش پاتل و شمار زیادی دیگر از متحدان ترامپ.

کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، در توییتی نوشت وایلز «به رئیس‌جمهور ترامپ کمک کرده است تا موفق‌ترین ۱۱ ماه نخست کاری هر رئیس‌جمهوری در تاریخ آمریکا را رقم بزند.»

راس ووت، رئیس دفتر بودجه کاخ سفید — که وایلز در گفت‌وگو با ونیتی فر او را «متعصب مطلق راست‌گرا» توصیف کرده بود — گفت: «او همواره متحد من در کمک به تحقق اهداف رئیس‌جمهور بوده است. و این گزارش تخریبی ما را کند نخواهد کرد.»

تصویر کلی: مصاحبه‌های چندماهه وایلز با کریس ویپل — که نقش مدرن رئیس دفتر کاخ سفید را در کتاب پرفروش سال ۲۰۱۷ خود روایت کرده — بارها از خط رسمی دولت درباره جنجالی‌ترین سیاست‌های ترامپ فاصله می‌گیرد یا حتی با آن در تضاد است.

عفوهای ۶ ژانویه: وایلز گفت درباره اینکه آیا ترامپ باید همه بیش از ۱۵۰۰ متهم حوادث ۶ ژانویه را عفو کند تردید داشته و به او توصیه کرده بود آشوبگران خشن آزاد نشوند — هشداری که در نهایت نادیده گرفته شد. او از تحقیقات اف‌بی‌آی درباره ۶ ژانویه تمجید کرد؛ تحقیقاتی که ترامپ به‌شدت به آن حمله کرده است. وایلز اذعان کرد: «چند باری بوده که رأی من اقلیت بوده. و اگر مساوی شود، او برنده است.»

ایلان ماسک و DOGE: وایلز این میلیاردر حامی ترامپ را «مصرف‌کننده علنی کتامین» و «پرنده‌ای بسیار عجیب» توصیف کرد و افزود: «همان‌طور که نوابغ معمولاً هستند.» او گفت از انحلال یک‌جانبه آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) — نهادی بشردوستانه که «کارهای بسیار خوبی انجام می‌داد» — به دست ماسک «مبهوت» شده و افزود: «هیچ فرد عاقلی نمی‌تواند فکر کند روند USAID روند خوبی بوده است. هیچ‌کس.»

اخراج مهاجران: وایلز پس از آنکه دولت ترامپ صدها نفر از اعضای ادعایی باندهای ونزوئلایی را به زندانی خشن در السالوادور فرستاد و سپس به بروز خطا در برخی پرونده‌ها اذعان کرد، به ویپل گفت: «می‌پذیرم که باید فرآیند اخراج را با دقت بیشتری بررسی کنیم.»

تعرفه‌ها: وایلز فاش کرد که بر سر تعرفه‌های متقابل موسوم به «روز آزادی» ترامپ «اختلافات بزرگی» وجود داشته و او معاون رئیس‌جمهور، ونس، را به کار گرفت تا اجرای این طرح را تا رسیدن به «وحدت کامل» متوقف کند. این تلاش ناکام ماند و وایلز اعتراف کرد روند تعرفه‌ها «دردناک‌تر از آن چیزی بود که انتظار داشتم.»

پرونده‌های جفری اپستین: وایلز انتقاد تندی از نحوه مدیریت پرونده‌های اپستین توسط دادستان کل، پم باندی، مطرح کرد و گفت او با توزیع «کلاسورهایی پر از هیچ» میان اینفلوئنسرهای ماگا و ادعای نادرست وجود «فهرست مشتریان» روی میزش «کاملاً ناکام» بوده است. وایلز تأیید کرد که ترامپ «در پرونده حضور دارد» اما هرگونه شواهد تخلف را رد کرد و آن را به این نسبت داد که ترامپ و اپستین «جوان، مجرد و خوشگذران» بوده‌اند. او همچنین گفت ترامپ در ادعای خود مبنی بر سفر بیل کلینتون، رئیس‌جمهور پیشین، به جزیره اپستین اشتباه کرده و به ویپل گفت: «هیچ مدرکی وجود ندارد.»

اسرائیل: وایلز گفت بخش‌هایی از ائتلاف ماگا «از اینکه ما تا این حد با اسرائیل صمیمی هستیم نگران‌اند.» پس از آنکه ترامپ در اکتبر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، را «قهرمان جنگ» خواند، وایلز — به گزارش ویپل — با تردید واکنش نشان داد و گفت: «مطمئن نیستم او کاملاً درک کند که اینجا مخاطبانی هستند که از این حرف خوششان نمی‌آید.»

ونزوئلا: وایلز گفت حملات نظامی ترامپ علیه قاچاقچیان مواد مخدر در کارائیب با هدف واداشتن دیکتاتور ونزوئلا، نیکلاس مادورو، به «تسلیم» است؛ اظهارنظری که ظاهراً با موضع رسمی آمریکا مبنی بر اینکه این کارزار به‌دنبال تغییر رژیم نیست، در تضاد است. او افزود اگر ترامپ — چنان‌که اخیراً مطرح کرده — حمله به خاک اصلی ونزوئلا را مجاز کند، این اقدام «جنگ» محسوب می‌شود و نیازمند تأیید کنگره است.

تلافی‌جویی وزارت دادگستری: وایلز فاش کرد که او و ترامپ در ابتدای دوره «توافقی کلی داشتند که تسویه‌حساب‌ها پیش از پایان ۹۰ روز نخست خاتمه یابد.» اما وقتی ترامپ در تابستان به صدور دستور پیگرد سیاسی مخالفانش ادامه داد، وایلز اذعان کرد که «ممکن است این اقدامات تلافی‌جویانه به نظر برسد و گاهی هم عناصری از تلافی در آن وجود دارد.» او پرونده علیه لتیشیا جیمز، دادستان کل نیویورک، را «تنها مورد تلافی» دانست و پذیرفت که پیگرد جیمز کومی، رئیس پیشین اف‌بی‌آی، ممکن است برای برخی «کینه‌توزانه» جلوه کند.

جمع‌بندی: ترامپ از وایلز به‌عنوان معمار ضروری دوره دوم ریاست‌جمهوری خود تمجید کرده و بعید است جایگاه او در کاخ سفید تغییر کند.

اگر چیزی باشد، این مصاحبه‌ها راز موفقیت او را آشکار می‌کنند: او نه یک «محافظ محدودکننده» برای مهار ترامپ — چنان‌که ونس به ویپل گفته — بلکه «تسهیل‌گر» تحقق چشم‌انداز رئیس‌جمهور است.

ونس روز سه‌شنبه در گردهمایی‌ای در پنسیلوانیا گفت: «سوزی وایلز — ما اختلاف‌نظرهایی داریم. توافق‌هایمان خیلی بیشتر از اختلاف‌هایمان است، اما هرگز ندیده‌ام به رئیس‌جمهور ایالات متحده بی‌وفا باشد، و همین او را به بهترین رئیس دفتر کاخ سفید تبدیل می‌کند که به نظر من رئیس‌جمهور می‌تواند داشته باشد.»



نظر شما درباره این مقاله:








بی‌خبری از محل نگهداری و وضعیت سلامت نرگس
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 18:08

بی‌خبری از محل نگهداری و وضعیت سلامت نرگس




نظر شما درباره این مقاله:








چرا ائتلاف دموکراتها با «این رضاپهلوی» ناممکن شده است؟
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 16:34

چرا ائتلاف دموکراتها با «این رضاپهلوی» ناممکن شده است؟


احمد پورمندی

در ایام جوانی که خود را مارکسیست-لنینست می‌دانستیم، گاه در زندان و بیرون از زندان، بحث‌هایی با آدم‌های فهمیده و با سوادی در می‌گرفت که می‌گفتند با شما نمی‌توان وارد ائتلاف شد و شعارهای «جبههٔ متحد ضد فلان و بهمان» که سر می‌دهید، همگی باد هواست. وقتی آن‌ها را به وحدت‌ستیزی متهم می‌کردیم، سعی می‌کردند برایمان توضیح بدهند که چرا ما را باور نمی‌کنند. چند سوال را که آن‌ها در آن روزگار پیش می‌کشیدند، به یاد می‌آورم:

- مگر طرفدار انقلاب سوسیالیستی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا نیستید؟
- مگر غیر از خودتان بقیه را بورژوا و خرده بورژوا نمی‌دانید و دنبال محو همه طبقات و در عمل، محو همه روشنفکران «خرده‌بورژوا» نخواهید رفت؟
- در فاصله فوریه تا اکتبر ۱۹۱۷، چه تحولاتی در اقتصاد و ساختارهای اجتماعی روسیه اتفاق افتادند که در فاصله ۷ ماه، مرحله انقلاب از «دموکراتیک» به «سوسیالیستی» تغییر کرد و با کودتای لنین-تروتسکی، فرمان شکستن همه قلم‌ها و قلع و قمع متحدان دیروز صادر شد؟ مگر لنین پیشوای شما نیست و شما در صورت پیروزی، مدل موفق پیشوا در «ساختمان سوسیالیسم» را دنبال نخواهید کرد؟

اکنون که در ذهنم به آن پرونده‌های غبارگرفته مراجعه می‌کنم و به اوضاع این روزها بر می‌گردم، می‌بینم که پر بیراه نمی‌گفتند و در واقع آن‌ها کاملاً حق به جانب بودند. ائتلاف، مقدماتی دارد و با هر کسی که نقاب وحدت‌خواهی بر چهره بزند، نمی‌توان هم‌پیاله شد. این مقدمات از جمله این‌هاست:

۱- هدف مرحله‌ای مشترک. مثلاً کسی که هدف مرحله‌ای خود را سرنگونی بلاواسطه تمامیت نظام حاکم قرار داده، با کسی که دنبال اصلاح آن یا شکلی از گذار خشونت‌پرهیز باشد، نمی‌توانند یک ائتلاف پایدار ناظر بر مرحله تحول، درست کنند. همین نیروها اگر هدف مرحله‌ای را مثلاً استقرار دموکراسی و تعهد بر قبول نتایج صندوق رأی تعریف کنند، آنگاه در هدف مرحله‌ای هم‌پوشانی خواهند داشت.

۲- راه و روش مشترک. جریانی که اعمال قهر مسلحانه و یا توسل به قدرت‌های خارجی را خطوط قرمز خود اعلام می‌کند، زمینه‌ای برای ائتلاف با جریانی که این خطوط قرمز را برعکس ترسیم کرده باشد، نمی‌یابد.

۳- قبول قواعد مشترک بازی. یکی از مهم‌ترین این قواعد، به مفهوم «هژمونی» در میان مؤتلفین بر می‌گردد. این حق مسلم همه مؤتلفین است که بکوشند تا در جریان مبارزه و در فردای بعد از تحول، دست بالا را داشته باشند و نقش نیروی هژمون را از آن خود کنند. اما این تلاش باید به‌وسیلهٔ قواعدی تنظیم و محدود شود که مهم‌ترین آن قبول قاعده «همه با هم» به‌جای قاعده «همه با من» است. وقتی یکی از نیروهای طالب ائتلاف، مثلاً خود را «رهبر انقلاب ملی» اعلام کند، هر نوع ائتلافی را ممتنع خواهد کرد، چرا که موجودیت سیاسی بقیه را بلاموضوع کرده و برای همکاری، چاره‌ای جز تن دادن به رهبری رقیب خود و انحلال موجودیتی، باقی نمی‌گذارد.

۴- قاعده دیگر «قاعدهٔ وزن» است. در ائتلاف، قاعده «اکثریت-اقلیت» کار نمی‌کند، چرا که بر اساس این قاعده، جریان اکثریت می‌تواند، اقلیت‌ها را کلاً بی‌اثر کند. در پیمان ائتلاف، که حاصل مذاکرات ائتلاف است، باید هر یک از مؤتلفین، به اندازه وزن خود دیده شود. زیاده‌خواهی یا نادیده‌انگاری وزن واقعی دیگری، مذاکرات را به بن‌بست و ناکامی می‌کشاند. الان چند دهه است که در آلمان دولت‌های ائتلافی بر سر کار هستند. پیگیری مذاکرات ائتلاف در میان احزاب این کشور و چگونگی تنظیم قرارداد ائتلاف و تقسیم پست‌ها، می‌تواند برای ما ایرانیان درس‌های زیادی داشته باشد.

اگر با این مقدمات به «پدیدهٔ رضا پهلوی» بر گردیم، به یک شاهزاده تبعیدی بر می‌خوریم که بعد از ۴۶ سال سرگردانی و تلوتلو خوردن، می‌رود که در طیف راست افراطی سیاست ایران جایگاهی برای خود تعریف کند. آقای پهلوی را می‌توان سمبل سرگشتگی و نوسان میان نظرات ناسخ و منسوخ دانست که از فردای سقوط پدرش تا جریان جرج‌تاون، میان سلطنت استبدادی و موروثی، مشروطه‌خواهی و حتی جمهوری‌خواهی در نوسان بود.

رضا پهلوی، در جنبش سبز دستبند سبز به دست کرد و با شور و شوق بسیار به حمایت از آن روی آورد. جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مثل سیلی او را با خود برد و وقتی شعار ائتلاف جوان‌ترها، فضای مجازی را پر کرد، او به راحتی در جرج‌تاون به جمعی پیوست که نه مشروطه‌خواه بودند و نه سلطنت‌طلب و منشوری را امضا کرد که فرسنگ‌ها با افکار سنتی و اقتدارگرایانه سلطنت‌طلبان فاصله داشت.

بعد از شکست زودهنگام «ائتلاف‌نما»ی جرج‌تاون، روند چرخش به راست ولیعهد آغاز شد و پس از آنکه نورسیدگانی نظیر سعید قاسمی‌نژاد و امیرحسین اعتمادی کنترل دفتر او را به دست گرفتند، این روند شتاب گرفت و در کنفرانس مونیخ ۲، با تصویب «دفترچهٔ اضطرار» یک نقطه عطف تعیین‌کننده را پشت سر گذاشت. شاهزاده سرگردان با تبدیل شدن به «رهبر-شاه»، اعلام رسمی خود با عنوان «رهبر انقلاب ملی» و رونمایی از سندی که جوهر اصلی آن «همهٔ قدرت به رضا شاه دوم» است، سرانجام به مردی در انتظار جایگاه «پدر تاجدار با اقتدار» بدل شد.

اینکه این آش را چه کسانی برای او پختند و عقبهٔ نورسیدگان چه نقشی در جذاب‌سازی شاهزاده برای راست ترامپیست و بنیادگرایی یهود بازی می‌کند، از اموری هستند که شاید زمانی که همه اسناد از طبقه‌بندی خارج می‌شوند، از آن‌ها هم رمزگشایی بشود. اما، هر چه هست، این رضا پهلوی دیگر آن رضا پهلوی متمایل به جمهوری‌خواهی و دموکراسی و نیز، رضا پهلوی جرج‌تاون نیست! او مهره‌ای در یک سناریوی بزرگ‌تر است که برای ساختن یک بدیل مدرن و اقتدارگرا طراحی شده است تا در صورت سقوط جمهوری اسلامی، بتواند زمام امور را در ایران به دست بگیرد. بهره‌برداری از تکنیک‌های فاشیستی از ویژگی‌های این‌گونه جریانات اقتدارگراست که هم‌اکنون در میان طراحان «گارد جاویدان» شاهزاده تمرین می‌شود.

بلایی که جمهوری اسلامی بر سر ایران آورد، ابتدایی‌ترین حقوق انسانی را هم به سوژهٔ مبارزهٔ سیاسی تبدیل کرده است و یک جریان اقتدارگرا چیزی که کم ندارد، شعار جذاب است! شکست گفتمان‌های جریانات چپ، ملی و اسلام‌گرا، حفره‌های گفتمانی بزرگی خلق کرده‌اند. حفره‌هایی که برای یک جریان اقتدارگرا بسیار مناسب و جذاب‌اند. تنها سد مهم در مقابل تهاجم این اقتدارگرایی، امواج نیرومند تحولات فرهنگی در لایه‌های زیرین جامعهٔ ایرانی است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» مهم‌ترین نشانهٔ وجود آن است.

ظاهراً گارد جاویدان، برای تسخیر قدرت و غلبه بر فرهنگ و اهالی فرهنگ، روی حاشیهٔ فقیر و فاقد هویت فرهنگی و اجتماعی حساب باز کرده است، که حساب چندان بی‌ربطی هم نیست. از مشروطه تا امروز چه تعداد از اهالی سیاست را می‌شناسیم که مدیون لمپن‌ها و حاشیه نبوده باشند؟ حرف نوادگان شعبان جعفری هم روشن است: «وقتی مورچه و زنبور شاه دارد...؟» پدر تاجدار برای جلب این گروه از بی‌چیزان نیازی به ائتلاف با نمایندگان آن تحول فرهنگی ندارد. او به چماق آن‌ها نیاز دارد، نه به کلهٔ پرباد «انتلکتوئل‌ها»! ائتلاف چماق و فرهنگ؟ ترامپ را هم به خنده می‌اندازد!

آیا همه چیز تمام شده است؟ نه! هنوز چیزی شروع نشده است! وقتی جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که دیگر تاریخ مصرف رهنمود فلاحیان، وزیر اطلاعات مقتدر رفسنجانی برای بازی کردن با کارت پهلوی، به سر رسیده و پهلوی ممکن است به خطر تبدیل شود، کارت‌ها یک بار دیگر بر خواهند گشت و یک پهلوی ناکام می‌تواند مجدداً «مشروطه‌خواه» شود.

یادمان باشد که گرچه پهلوی لباس «رهبر-شاهی» دوخته شده به‌وسیلهٔ نورسیدگان در خیاط‌خانهٔ مونیخ۲ را به تن کرده است، اما هنوز کلاه مشروطه‌خواهی، انتخابات آزاد و تعیین شکل نظام به‌وسیلهٔ مردم را دور نینداخته است و به نوسان‌های شدید هم عادت کرده است. پدران ما، با تجربه نوعی از سیاست شرقی، عمیقاً بر این باور بودند که این نوع سیاست، پدر و مادر ندارد! دارد؟


نظر خوانندگان:


■ آقای پورمندی عزیز، حرف درستی را مطرح کردی، منطق حرف هایت کلمه به کلمه به دلم نشست؛ چون حرف های مرا هم به زیبایی بیان کردی. دستت درد نکند و سپاسگزارم.
سعید سلامی


■ در ۵۷ یک جابه‌جایی قدرت از یک حکومت مستبد سیاسی و اقتدارگرا ولی توسعه‌طلب به حکومتی مستبد دیگر که نه تنها ازادی سیاسی بلکه ازادی مدنی را هم سلب کرده همراه با اقتدار و سرکوب ولی غیر توسعه‌گرا و فناتیک شد. آنچه که امروز به طنز پنجاه هفتی می‌خوانند همانا عاملین این تغییر می‌باشد اما آنچه که بچشم می‌خورد بستر مشترک استبداد در این دونوع حکومت است گویی که مدیریت کشور چه در شکل توسعه‌طلب و غیر آن بدون توسل به استبداد میسر نیست و در طول تاریخ معاصر هم بعینه دیده می‌شود که دوره آزادی‌ها بسیار کوتاه و بیشتر توام با هرج و مرج ولی دوره سازندگی تحت لوای اقتدار مثبت طولانی‌تر بوده است و می‌توان گفت آنچه که دوره استبداد توسعه‌گرا را با شورش مصادف نمود وادادن استبداد و باز نمون فضای سیاسی در دوره کارتریسم بوده است و نه آماده شدن شرایط عینی انقلاب. این بدان معنا نمی‌باشد که ملت شایسته آزادی نیست بلکه حصول به دموکراسی مقدماتی می‌خواهد که لازمه آن سطح معینی از توسعه می‌باشد و از این رو شاهزاده که خود وارث دو دوره استبداد توسعه‌گرا هست می‌بایست از بندبازی مابین استبداد و دموکراسی دست کشیده و با اعلان موضع و بدون هراس از هجوم گروه‌های پرسروصدا و کم تعداد که از ابتدا خواستار دموکراسی تمام عیار آنهم در شرایط وجود صدها مشکل معیشتی و جریان‌های تجزیه‌طلب و یا زیاده‌خواه و توده‌های نامتشکل هستند به صدای مردمی که در ابتدا خواستار یک زندگی نرمال هستند پاسخ دهد.
بهرنگ


■ آقای احمد پورمندی مشکلات را به درستی بیان کرده‌اید اما جای راه حل عملی شما خالی است. چگونه می توان بر این پراکندگی ها غلبه کرد و به حیات این اختاپوس ولایی خاتمه داد.
شاد باشید شهرام


■ جناب پورمندی شما درست می‌گویید اما بیاد آوریم انقلاب ۵۷ را که هنگامی که طوفان آن انقلاب برخاست چپ چاره‌ای نداشت جز پیوستن به انقلاب یا به شاه. آیا چپ می‌خواهد یکبار دیگر در همان برزخ گرفتار شود و بین شاه و شیخ مجبور به انتخاب شود؟ شاید بهتر باشد چپ در اتحادی مشخص در درون خود, شرایط اتحاد خود را با شخص رضا پهلوی مطرح و برای عموم انتشار دهد تا شاید تحت تاثیر افکار عمومی بتوان به اتحادی منصفانه دست یافت قبل از آنکه دیر شود.
نیما


■ پورمندی عزیز و گرامی، یک به یک نکات شما دقیق و روی هدف هستند. اما ندا و صدای کلی مقاله شما سوالاتی را برای من و برخی عزیزان برجسته میکند:
۱- موضوعی که البته جدید نیست: اگر روشنفکران ایرانی کلیت مجموعه رضا پهلوی را با چوب افراطی های راست “نوادگان شعبان جعفری” برانند؟ آیا این به مفهوم سپردن رضا پهلوی و وزن سیاسی او به جریان خطرناک پوپولیست نیست؟ در ضمن میپذیریم که هیچ کرنشی نیز در مقابل بی تمدنی و جنگ طلبی ضد مردمی افراطی ها نمیتوان کرد، در واقع این شمشیری دو لبه است، و بخواهیم یا نه نمیتوان آنرا ندیده گرفت. درست نمیبینم که گفتمان قطع رابطه با رضا پهلوی و سلطنت طلبان به اصل کنشگری در میان روشنفکران ایرانی تبدیل شود. البته نوشته شما در این راستا نیست، اما پرهیز از آنرا بهتر است گوشزد کنیم.
۲- من با شما همراهم که رویکرد هایی نظیر ” وقتی مورچه و زنبور شاه دارد..” روشی برای تحمیق و سوار شدن بر احساسات “ناچار و در تنگنا بودن” بخشی از مردم است، چرا که بخشی ازجامعه ایران (که کمیت آنرا نمیدانم) هنگام بحث در مورد آینده سیاسی ایران میگویند “اگر این برود کی میآید؟”. اما، اگر از مورد حاکمیت فردی، سروری، شاهنشاهی و غیره بگذریم و فقط روی نتیجه بخش بودن جنبش های پراکنده مردم تمرکز کنیم؟ جامعه ایران را خیلی بیشتر متمایل به “چهره” میبینیم تا “انجمن”. بهترین شرایطی که میتوان تصور کرد حمایت مستقیم (یا غیر مستقیم ولی معنی دار) چهره هایی نظیر نرگس ، مهندس موسوی، تاجزاده، رضا پهلوی... از کنشگری یکدیگر است. چنین روشی میتواند از طرف نیروهای اپوزسیون بصورت یک خواسته جدی از چهره های سیاسی مطرح شود.
۳- ضوابطی که برای وحدت و جبهه بر شمردید آموزنده است و از بابت روشنی کلام سپاسگزارم. نکته ای را اضافه میکنم و اگر به بیراه میروم آماده گوش فرا دادن هستم. مگر نه این است که من، ما و دیگری در پروسه عمل تغییر میکنیم و گاه متحول میشویم؟ پس اگر رضا پهلوی با جمعی از دمکراسی خواهان وارد کفتگو در باب جنبش و راه حل ها شود، شاید هم او و هم طرف مقابلش به سمتی که نمیدانیم (و تازگی دارد) متمایل شوند؟
من در شرایط امروز امکان و تناسبی برای وحدت در اپوزسیون ایران نمیبینم. اما میدانم که جبهه واحد برای پیروزی نهایی بر رژیم ولایی با غلبه نوعی از گفتمان حمایتی در میان اپوزسیون شروع میشود، دست کم اکثریت اپوزسیون. این نه به مفهوم حمایت از برنامه ها یا استراتژی ها است بلکه به مفهوم حمایت از کنش ها برای غلبه بر دیکتاتوری و استقرار حاکمیت ملی است. اگر دیدگاه های کاملا متفاوتی از حاکمیت ملی وجود دارد؟ این مساله ای میشود که حل آن برای نزدیکی و وحدت عمل در مرحله ای بالا تر ضروری است، اما همچنان لایه حمایتی در کنش ضد دیکتاتوری را نفی نمیکند و میتوان آنرا حفظ کرد. در حقیقت به نوعی فرهنگ سازی در این زمینه نیاز داریم تا کانال های گفتگو با قضاوت های تند و نهایی قطع نشوند.
۴- میدانیم که سلطنت طلبان از لایه های متعددی تشکیل شده اند و متاسفانه قشر پرخاشگر و غیر متمدن آنان صدای بلند تری دارد. رضا پهلوی قطعا از آن دسته نیست و نمیتواند باشد، نه به لحاظ فکری و نه شخصیتی، اما میتواند به جاده صاف کن آنها تبدیل شود. نظریات شخص معتبری چون آقای پورمندی را نهیب خوبی در این جهت میدانم. تنها باید در نظر داشت که رودررویی با افراطگرایان ایرانی راه درازی در پیش دارد و شخص رضا پهلوی را نباید بسادگی باخته به آنان فرض کرد. اگرهمایش های «ائتلاف‌نما» قبلا انجام شده و این “راه رفته” است، ارزشش را دارد که بار دیگر و چه بسا صد بار دیگر آزموده شود.
موفق باشید، پیروز


■ آقای پورمندی می‌نویسد (این رضا پهلوی دیگر آن رضا پهلوی متمایل به جمهوری‌خواهی و دموکراسی و رضا پهلوی جرج‌تاون نیست!) جناب پورمندی، آن روز که رضا پهلوی متمایل به جمهوری خواهی و دموکراسی بود چه کردید و چقدر از او استقبال نمودید؟ هیچ، آن روز هم مخالف بودید. آن روزها و بعدا بارها دستش را به سوی شماها و همه مخالفانش دراز و التماس کرد بیایید دور هم بنشینیم و به ائتلاف و اتحاد و دستکم به یک هماهنگی برسیم. همان روزها هم خود را تافته جدا بافته دانستید که چرا ما با این ابهت و بزرگی به درخواست یک جوان جویای نام، آری بگوییم. در صورتیکه بهترین موقعیتی بود که خواست‌های سیاسی خود را برای آینده ایران به او که نیازمند شما بود دیکته کنید، بقبولانید و از او امضا بگیرید (چون آن روزها به یاری شما سخت نیازمند بود) و پیمان‌نامه را منتشر کنید که کسی نتواند از تعهد و وظائف خود عدول کند. هنوز هم دیر نشده از چند گروه مشخص چپ، جبهه ملی، و سایرین که باید باشند جمعیتی را تشکیل دهید و علاج واقعه قبل از وقوع نمایید چون بنظر می‌رسد در حال بدست آوردن موقعیت‌هایی در درون ایران شده‌اند و مردم ناچار و با چار! کسی را غیر از او در صحنه نمی‌بینند بیشتر و بیشتر او را صدا میزنند. اعلام شماها که می‌خواهید سهم خود را در رهایی مردم با ائتلاف مشروطه خواهان انجام دهید جلوی تک روی او را می‌گیرد چون مردم از حرکت سازنده شما استقبال خواهند کرد. این روش بهترین و موجه‌ترین راه برای بدست آوردن یک حکومت شورایی است که فوقش به رضا پهلوی نوعی مدیریت مانند سخنگویی با کشورهای دیگر هم می‌توان داد. امروز همه این آرزوها امکان پذیر است و فردا چه زود دیر می شود* جمله از شاعری است.
با احترام به شما و کلیه گروههای سیاسی ایران دوست.
سیاوش


■ جناب پورمندی با درود!
نوشته‌اید “الان چند دهه است که در آلمان دولت‌های ائتلافی بر سر کار هستند. پیگیری مذاکرات ائتلاف در میان احزاب این کشور و چگونگی تنظیم قرارداد ائتلاف و تقسیم پست‌ها، می‌تواند برای ما ایرانیان درس‌های زیادی داشته باشد”. اما کاش مینوشتید که چرا شخص شما و همفکرانتان که در آلمان و سایر دموکراسی‌ها زندگی می‌کنید از این درس‌ها استفاد نکرده و حداقل یک ائتلاف بزرگ بین بقول خودتان “دموکرتها” برقرار نکرده‌اید؟ بخصوص که هنوز پست و مقام و بودجه‌ای هم برای تقسیم وجود نداشته که ائتلاف را مشکل کند.
چند روز پیش اعلامیه‌ای برای یادآوری مراسم بزرگداشت زنده یاد “شیدان وثیق” در ایران امروز منتشر شده بود که صدها نفر از جمله خود شما آنرا امضا کرده بودید. چطور این آقایان و خانم‌های دموکرات (هر چند نام‌های ملی-مذهبی هم در میان اسامی به چشم می‌خورد) تحصیل کرده و دلسوز در همه این سالها نتوانسته‌اند یک ائتلاف بزرگ بین خود بوجود بیاورند و تا تحت عنوان مثلا “جبهه، اتحاد، ائتلاف (یا هر نام مناسب دیگری) دموکراتها” به مبارزات سیاسی منسجم و حساب شده علیه رژیم ارتجاعی ولایت فقیه بپردازند؟ در آن صورت احتمال زیادی وجود داشت که هزاران جوان تحصیل کرده ایرانی در داخل و خارج به هواداری آن تشکل برخیزند و برای مثال با برگزاری گرد هم آیی های بزرگ سالانه در مناسبتهای مختلف در پایتختها و شهرهای مهم کشورهای دموکراتیک اروپا و آمریکای شمالی توجه مردم ایران و مراکز سیاسی دنیا را به مبارزات مردم ایران برای آزادی و دموکراسی جلب کند. مطمئنا در چنان وضعیتی نه تنها شاهزاده رضا پهلوی و جریان پادشاهی خواه پیرو او مایل به ائتلاف با “جبهه دموکراتها” می‌شدند بلکه احزاب و تشکل‌های دموکراتیک و سیاستمداران بزرگ در دنیای آزاد نیز به همکاری و کمک به “جبهه دموکراتها”ی ایران برای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران برای رسیدن به آزادی می‌پرداختند.
شاید جنابعالی دلایلی برای این بی توفیقی داشته باشید اما صرفنظر از کارشکنیهای رژیم و عوامل آن که طبیعی است غیر از ناکارآمدی، فقدان انگیزه و یا حتی تکبر و خودخواهی و فقدان حسن نیت چه دلیلی میتوان بر این شکست اقامه کرد؟ برای جنابعالی و همفکرانتان با آن قلم‌ها و زبانهای روان و گویایی که دارید انتقاد از شخصیت‌ها و تشکل‌های دیگر آسان است اما کاش این قلمها و بیانها وجهه همت خود را ایجاد چنان تشکل‌های فراگیری کرده بودند تا چراغی فرا راه مسیر دشوار مردم ایران در گذار به دموکراسی و توسعه هم جانبه (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) برافروزد.
خسرو


■ وقتی مخالفین رژیم چه فردی و چه گروهی در خارج و در فضایی آزاد بیش از چهل سال به سر و کله همدیگر می‌زنند از هواداران آنها در داخل و در فضایی بسته و پر از خشونت چه انتظاری میتوان داشت؟ سوءاستفاده رژیم از این اوضاع هم جای خود. در مقالاتی که این روزها عجولانه و بدون بررسی دقیق در رابطه با واقعه مشهد نوشته شده، هر کس بسته به جهت گیری سیاسی خود (مشروطه و پادشاهی خواه، چپ، اصلاح طلب و گذار طلب) نظر داده است، جوری که کلا “اپوزیسیون” رژیم را مشغول کرده. چرا؟ چون عملا وظیفه ای جز پرداختن به این جدل‌ها و اعلامیه‌های محکوم یا حمایت می‌کنیم، برای خویش قائل نیست. اگر مخالفین به وظیفه خود درست عمل کنند، چه بسا بجای تنش، ما شاهد یکپارچه شدن معترضین در این نوع گردهمایی‌ها در داخل کشور باشیم و با چتر حمایت سازمان داده شده از آنها در خارج. بالطبع شاهد خنثی شدن سوءاستفاده رژیم هم خواهیم بود.
با احترام سالاری


■ با تشکر از همه عزیزان که با شرکت در این گفتگو، به من و شاید به بازدید کنندگان سایت کمک می کنند تا به فهم بهتری از مساذل پیچیده سیاست در ایران برسیم، سعی می کنم با مهم ترین نکان مطروحه تماس بگیرم.
آقای سلامی عزیز!
نظر لطف شما، باعث قوت قلبم می شود. سپاسگزارم.
بهرنگ گرامی!
راستش منظور شما را نگرفتم. آیا شما یک دوره اقتدار متکی بر استبداد فردی را برای عبور کشور از بحران، ضروری یا اجتناب ناپذیر می بینید؟ تجربه کشور هایی مثل کره جنوبی، سنگاپور و چین، نشان می دهند که توسعه اقتصادی به اتکای قدرت متمرکز و دیکتاتوری گروهی از نخبگان سیاسی و نظامی ،امر غیر ممکنی نیست و این امکان هم وجود دارد که بعد از شکل گیری پایه های یک اقتصاد نیرومند و سالم، شرایط برای گذار به دموکراسی هم فراهم شود. در مورد ایران، نظر به نقش نفت و گاز در اقتصاد ایران، وجود یک اقتصاد خصوصی کثیرالعده، موقعیت ژیوپولتیک ویژه کشور با ۱۵ همسایه، تجربه ناکامی نظام های استبدادی توسعه گرا در گذشته و یک انقلاب بزرگ و نا کام، من چنین گزینه ای را نا محتمل و فاقد کارآیی می بینم و تصور می کنم که اگر هم به دلایلی چنین اتفاقی در ایران بیفتد، حکومت فردی، به تشدید بحران و ناکامی سریع منجر خواهد شد. ولی کاملا موافقم که سطح انتظار جامعه، فعلا یک « زندگی نرمال» است و هر حکومتی که بتواند آنرا متحقق سازد، مورد پشتیبانی مردم قرار خواهد گرفت.
شهرام عزیز!
سوال شیرین « چه باید کرد؟» پاسخ ساده ای ندارد. ایران اسیر ثروت ها و موقعیت ژئو پولتیک ممتاز خود است. فعلا آنچه می بایست قاتق نانمان باشد، بلای جانمان شده است. جهان هم دستخوش تحولات بزرگی است . این تحولات هم آبستن فرصت های زیادی برای ماست و هم حامل خطر هایی عظیم! نه جای کاوه ایست و زمان امید به اسکندری! آدم های بزرگی که بتوانند در بازی های کلان جهانی ، به نام ایران نقش آفرینی کنند، از دل مبارزات و تشکل ها ی بزرگ سر برمی آورند.
به رغم گسست های نسلی، ایران صاحب یک نسل جوان و میان سن، با تخصص و کارآیی بالاست . نیرویی که می تواند ستون های نسبتا محکم یک لیبرال-دموکراسی جهان سومی باشد. اگر نیرو های سیاسی عملا موجود، از راست محافظه کار، تا میانه رو ها و تا چپ سوسیال دموکرات ، بتوانند خود را از جادوگران ثروت ، ژئوپلتیک و جذبه های راست افراطی جهانی، رها کنند، نیروی اجتماعی بزرگی آمادگی و عطش بنای یک لیبرال دموکراسی ایرانی و باز به روی همه قطب ها و ناقطب های جهانی را دارد. ما آنقدر ثروت و امکانات داریم که بتوانیم هم سبیل ترامپ را چرب کنیم و هم شی و پوتین را آرام نگه داریم. از عمان و امارات که کوچکتر نیستیم!
در هر حال حرف اول و آخر در داخل ایران زده خواهد شد. زن-زندگی-آزادی افق روشنی را گشوده است. حرکتی که ۱۷ زن و مرد دلیر با انتشار بیانیه رفراندم و تشکیل مجلس موسسان (https://x.com/MahmoudianMe/status/1946125013230518685) آغاز کردند، می‌تواند تا تشکیل شورای مدیریت گذار یا شورای ملی رفراندم ادامه پیدا کند و خارج را هم در پشت سر خود به صف نماید.
نیمای عزیز
آنچه به عقلم می رسید، درارتباط با یادداشت شهرام نوشتم. طبعا اگر اوضاع از کنترل خارج شود، کشور در بحران بزرگی گرفتار خواهد شد. برای اینکه این اتفاق نیفتد، سیاست باید ظرفیت های سازش پذیری خود را تا هرجای ممکن افزایش بدهد. باید خود را برای بدترین حالت آماده کنیم و برای یک «جبهه نجات ملی» ظرفیت سازی کنیم.
پیروز عزیز!
بزرگوارید. کاملا با شما موافقم که میراث پهلوی ها، یک ظرفیت ملی است که نباید به دست نااهلان، عوامل نفوذی و جوانان جویای نام، به فنا برود و به ملعبه دست پوپولیسم اقتدار گرا بدل شود.
در مورد چهره‌هایی که نام بردید، هم نرگس ، هم تاجزاده و هم آقای قادری، به اندازه قابل فهمی به رضا پهلوی چراغ داده‌اند. متاسفانه سنگ پرانی عوامل مشکوک و تشکر ناشیانه آقای پهلوی از شعار دهندگان، فضای مسموم را مسموم تر کرد. شناسایی دست های نهاد های امنیتی و مقابله با ارتش سایبری می تواند به سالم سازی فضا کمک کند. مورد مهندس موسوی کمی متفاوت است . به قول پوکر باز ها ، او خیلی سنگین باز است! در هرحال، همنطور که اشاره کردید، راه تغییر را نباید بر کسی بست.
بقیه نکات شما درست و آموزنده است. نباید ناامید و خسته شویم و باید از هر گونه ولخرجی اکیدا بپرهیزیم.
سیاوش گرامی!
اینطور نبوده که از سوی دموکرات‌ها و جمهوریخواهان همیشه دست رد بر سینه رضا پهلوی زده شده باشد. دوستان جمهوریخواه ما، در شورای مدیریت گذار، حتی بسیار بیش از اندازه برای رسیدن به تفاهم با پهلوی مایه گذاشتند. در جرج تاون هم این جمهوریخواهان نبودند که کافه را به هم زدند. پهلوی نتوانست فشار افراطیون را پس بزند و عقب نشست. الان هم با شما موافقم که «باچار و ناچار!» ، برای نجات ایران ناگزیر به توافقیم. راست جهانی به جریانی که در آن دوستان کافی نداشته باشد، روی خوش نشان نخواهد داد. این حقیقت را باید بفهمیم و منزه طلبانه، روی ترش نکنیم. پهلوی را باید از چنگ اعضای کنونی دفترش نجات داد!
خسروی عزیز
سپاس از تذکرات دلسوزانه شما! همانطور که پیشتر هم گپ و گفتی داشتیم، به قول حافظ، «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها!». دو تجریه جنبش سبز و زن-زندگی-آزادی مرا در این نظر راسخ‌تر کرد که خارج، در غیاب داخل ظرفیت تشکیل جبهه و ائتلاف را ندارد. دلایلش مفصل است. همانطور که در رابطه با کامنت شهرام نوشتم، امیدم به این است که حول حمایت از دوستان داخل گرد هم بیاییم و همه امیدم این است دوستان داخل گام‌های بعدی را به سمت تشکیل شورا بردارند و پروژه بزرگ استارت بخورد.
آقای سالاری گرامی
تجربه مشهد بار دیگر اندازه دست‌های بلند امنیتی‌ها را به ما نشان داد. آنها در همه جا حضور دارند و در تقویت جریان اقتدارگرای سلطنت‌طلب هم نقش‌آفرینی می‌کنند. تمرکز بر مبازره علیه اقتدارگرایان حاکم، افشای دام‌ها و عوامل حکومت در جامعه و شبکه‌های اجتماعی و حفظ پاکیزگی زبان و رفتار به ما کمک می‌کنند تا میدان مانور آنها را کم کنیم. نزدیکی دو جریان اقتدارگرای غالب و مغلوب، حامل خطر بزرگی برای آینده کشور است.
با ارادت پورمندی




نظر شما درباره این مقاله:








مردم می‌توانند به حاکمیت روحانیون پایان دهند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 16:03

مردم می‌توانند به حاکمیت روحانیون پایان دهند


گفت‌وگوی کتبی مجله فرانسوی «لوپوئن» با مصطفی تاج‌زاده
گفت‌وگو از: آرمین عارفی
منتشرشده در ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵

تاج‌زاده در گفتگو با لوپوئن: مردم می‌توانند به حاکمیت روحانیون در ایران پایان دهند

معاون پیشین وزارت کشور ایران، از درون سلول زندان، خواستار گذار دموکراتیک و غیرخشونت‌آمیز از طریق برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان است.

مصطفی تاج‌زاده امروز یکی از شناخته‌شده‌ترین زندانیان سیاسی ایران است. او که اکنون ۶۹ سال دارد، بخش عمده‌ای از شانزده سال گذشته را در زندان گذرانده و بهای سنگینی بابت تعلق به جریان اصلاح‌طلب پرداخته است؛ جریانی که به‌دنبال اصلاحات درون‌ساختاری بود، پیش از آنکه خود تاج‌زاده به‌طور کامل از نظام سیاسی حاکم گسست.

او از حامیان «جنبش سبز» در سال ۲۰۰۹ و مخالف انتخاب مجدد بحث‌برانگیز محمود احمدی‌نژاد بود و بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» هفت سال زندانی شد. تاج‌زاده بار دیگر در ژوئیه ۲۰۲۲، دو ماه پیش از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بازداشت و به پنج سال زندان به اتهام «توطئه علیه امنیت کشور» محکوم شد.

پس از جنگ دوازده‌روزه میان اسرائیل و ایران در ژوئن ۲۰۲۵ که جمهوری اسلامی را به‌شدت تضعیف کرد، تاج‌زاده با طرح خروج از نظام روحانیت‌محور و جایگزینی آن با حاکمیت کامل مردم از طریق تغییر قانون اساسی، بار دیگر توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. او در این گفت‌وگوی اختصاصی با هفته‌نامه «لوپوئن»، که پرسش‌ها به‌صورت کتبی به داخل زندان اوین ارسال و پاسخ‌ها دریافت شده، دیدگاه‌های خود را تشریح می‌کند.

* لوپوئن: پس از این همه سال زندان، امروز چه احساسی دارید؟

مصطفی تاج‌زاده: آرزو می‌کنم هیچ‌کس هرگز به‌خاطر داشتن اندیشه‌ای متفاوت با حاکمانش به زندان نیفتد. با این حال، هیچ احساس شکست در خود نمی‌بینم. شاید به این دلیل که این سال‌ها فرصتی کم‌نظیر برای مطالعه، اندیشیدن و کار بر روی خودم فراهم کرد و رابطه‌ام با همسر و دو دخترم را عمیق‌تر ساخت. تجربه زندان به من امکان داد جامعه، قدرت و انسان را از زاویه‌ای دیگر ببینم. صدای من امروز بیش از گذشته شنیده می‌شود. هیچ کینه‌ای نسبت به بازجویان سپاه، قضاتی که احکام ناعادلانه صادر کردند یا دیگر عوامل دستگاه سرکوب ندارم، زیرا نمی‌خواهم زندانی درونی برای خود بسازم که تا ابد در آن محبوس بمانم. برعکس، می‌خواهم امروز با ذهنی آرام و سبک زندگی کنم؛ همان‌گونه که پس از آزادی نیز چنین خواهد بود.

* نظر شما درباره بازداشت دوباره نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، چیست؟

بازداشت خانم نرگس محمدی به‌دلیل سخنرانی در مراسم بزرگداشت زنده‌یاد خسرو علی‌کردی، وکیل حقوق بشر که در شرایطی مشکوک درگذشت، نشان‌دهنده هراس حاکمیت از هرگونه تجمع، حتی کاملاً مسالمت‌آمیز است. هسته سخت قدرت به‌شدت بیم آن دارد که کوچک‌ترین گردهمایی مردمی به جرقه‌ای برای اعتراضات سراسری تبدیل شود. در کنار نرگس محمدی، تقریباً همه بازداشت‌شدگان زنانی هستند که در کنار جنبش «زن، زندگی، آزادی» ایستاده‌اند و پیش‌تر نیز طعم تلخ زندان را چشیده‌اند. آنان از زندان نمی‌ترسند. این بازداشت‌های غیرقانونی بار دیگر نقش تعیین‌کننده زنان را در رقم‌زدن سرنوشت جمعی ایران برجسته می‌کند. امیدوارم حاکمیت آن‌قدر خردمند باشد که دریابد این دستگیری‌ها بازدارنده نیست و آزادی فوری این افراد، هزینه‌ای بسیار کمتر از ادامه زندانی‌بودن‌شان برای نظم و ساختار سیاسی دارد.

«زندان همواره دژی برای مقاومت در برابر استبداد بوده است»

* آیا زندان در ایران به کانون مقاومت علیه رژیم تبدیل شده است؟

حبس مخالفان و منتقدان یکی از کارکردهای اساسی نظام‌های سرکوبگر است. اما در عین حال، زندان همواره خار چشم مستبدان و دژی در برابر ستم بوده است. در جمهوری اسلامی، زندان بیش از هر زمان دیگری کارایی بازدارنده خود را از دست داده است. توان حاکمیت برای شکنجه جسمی و روانی زندانیان روزبه‌روز کاهش می‌یابد. از یک سو انباشت بحران‌ها و از سوی دیگر زوال تدریجی ترس در میان شهروندان، موازنه وحشت را تغییر داده است. امروز این قدرت است که بیش از مردم از جامعه می‌ترسد.

* جمهوری اسلامی مدعی پیروزی در جنگ دوازده‌روزه است. نظر شما چیست؟

به‌نظر من، هیچ‌یک از طرفین به اهداف خود نرسید. با وجود حملات سنگین و غافلگیرکننده روز نخست علیه پدافند هوایی و فرماندهان نظامی، تل‌آویو نتوانست ماشین نظامی ایران را کاملاً فلج کند یا مانع حملات موشکی به اسرائیل شود. از سوی دیگر، مردم ایران این بمباران‌ها را به‌عنوان «آزادی» تلقی نکردند و به خیابان‌ها نیامدند. حتی زندانیان سیاسی نیز بمباران زندان اوین را فرصتی برای فرار ندانستند. امیدوارم این جنگ توهمات هر دو طرف را از میان برده باشد.

* چرا پس از آن، سرکوب جامعه مدنی تشدید شده است؟

حاکمیت تصور می‌کند در کوتاه‌مدت جنگ تازه‌ای در کار نیست و بنابراین می‌تواند به سیاست «پیروزی از طریق ارعاب» بازگردد؛ با پرونده‌سازی قضایی و گسترش ترس میان منتقدان. بله، سرکوب ادامه دارد، اما به باور من این سیاست به شکست خواهد انجامید. جامعه‌ای که زیر فشار خشکسالی، کم‌آبی، آلودگی هوا، تورم افسارگسیخته، نابرابری و فساد ساختاری قرار دارد، در حال جوشش است. انباشت بحران‌ها رژیم را چنان تضعیف کرده که دیگر قادر نیست به‌طور مداوم سرکوب کند یا جامعه را کاملاً منفعل سازد.

* افزایش زنان بی‌حجاب و تجمعات جوانان، با تشدید سرکوب تناقض ندارد؟

خیر. زنان ایران دیگر حجاب اجباری را تحمل نمی‌کنند. این آزادی تثبیت شده و پایدار خواهد ماند، زیرا نه‌تنها اکثریت مردم، بلکه اکثریت دینداران نیز با اجبار حجاب مخالف‌اند و دریافته‌اند تحمیل آن به اصل دین آسیب می‌زند. فاصله‌گرفتن جوانان از دین تا حد زیادی نتیجه همین سیاست است.

* آیا این عقب‌نشینی واقعی است یا صرفاً ظاهری؟

بی‌تردید هسته سخت قدرت عقب‌نشینی کرده است. رهبر و اطرافیانش خشمگین‌اند، اما دست‌شان بسته است؛ نمی‌توانند فنری را که در سال ۲۰۲۲ از هم گسست، با زور دوباره سر جایش بگذارند.

* چرا از اصلاح درون‌ساختاری عبور کردید؟

از ۱۹۹۷ تلاش کردیم در چارچوب نظام موجود، دموکراسی را پیش ببریم. اما در نهایت به دیوار رهبری برخورد کردیم که پس از انتخابات ۲۰۱۷ قدرت را به‌طور کامل متمرکز کرد. حذف اصلاح‌طلبان، ناکارآمدی حکومت و انباشت بحران‌ها، همه انتقادات را متوجه شخص رهبر و اصل ولایت فقیه ساخت. با این حال، بن‌بست اصلاحات هرگز توجیه‌گر خشونت نیست. بله، مردم ایران می‌توانند از طریق مقاومت و نافرمانی مدنی، همان‌گونه که در موضوع حجاب موفق شدند، روحانیت حاکم را وادار به عقب‌نشینی کنند.

«نمی‌توان شهروندان گرسنه را با زور ساکت کرد»

* چرا خواستار مجلس مؤسسان و همه‌پرسی شده‌اید؟

ریشه مشکلات در سه عامل است: ساختار کهنه قدرت دینی، سیاست‌های ویرانگر و مداخله‌گرانه رهبر، و حذف نیروهای شایسته. تغییر رویکرد رهبری، توقف دخالت‌ها و برگزاری انتخابات آزاد ضروری است. تثبیت این تغییرات نیازمند بازنگری قانون اساسی از طریق مجلس مؤسسان و حذف ولایت فقیه است. این شاید امروز غیرواقعی به‌نظر برسد، اما در بحران پیش‌رو، امن‌ترین و مسالمت‌آمیزترین راه خواهد بود.

* در زندان چگونه صدای خود را به گوش می‌رسانید؟

در نظام‌های اقتدارگرا، زندان صدای زندانیان سیاسی را خاموش نمی‌کند؛ بلکه بلندتر می‌سازد. شبکه‌های اجتماعی این صدا را چند برابر کرده‌اند. دستگاه سرکوب ظاهراً پابرجاست، اما روحیه آن تضعیف شده و هزینه نقض حقوق زندانیان هر روز بالاتر می‌رود.

* تحریم‌ها مؤثرند؟

تحریم‌ها و حتی جنگ، بیش از آنکه به قدرت حاکم ضربه بزنند، جامعه مدنی را فرسوده می‌کنند و به فقرا آسیب می‌زنند. تنها تحریم‌های قابل توجیه، تحریم ناقضان حقوق بشر است.

* مداخله نظامی خارجی؟

اگر چنین مداخله‌ای رخ دهد، یا به فاجعه‌ای بزرگ‌تر می‌انجامد یا به استقرار یک رژیم نظامی خشن‌تر. هیچ‌یک راه‌حل نیست.

* برنامه هسته‌ای؟

من مخالف ساخت بمب اتمی‌ام؛ این مسیر به جنگی ویرانگر می‌انجامد. ایران به توافقی تازه و جامع با غرب نیاز دارد.

«نابودی اسرائیل مأموریت ما نیست»

* سیاست منطقه‌ای پس از هفتم اکتبر؟

این سیاست باید پیش‌تر تغییر می‌کرد. توسعه ایران نیازمند روابط متوازن با آمریکا و اروپا است. هیچ کشور خارجی نباید در امور داخلی ایران دخالت کند، اما نابودی اسرائیل یا اخراج آمریکا از منطقه نه مأموریت ماست و نه در توان ما.

* آیا ایرانیان باید منتظر مرگ رهبر بمانند؟

چرا؟ حجاب اجباری در زمان حیات او تضعیف شد و تابوی مذاکره با آمریکا شکست. تجربه بهار عربی نشان داد که بدون رهبری متمرکز نیز می‌توان دیکتاتورها را به عقب راند. من ترجیح می‌دهم تغییرات اساسی در زمان حیات آیت‌الله خامنه‌ای رخ دهد؛ این مسیر تنش کمتری ایجاد می‌کند و شاید بهترین راه برای عبور از بحران جانشینی باشد.


اصل گفتگو را در مجله لوپوئن اینجا ببینید.



نظر شما درباره این مقاله:








افزایش قیمت دلار و سه پیامد فاجعه‌بار آن
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 15:19

افزایش قیمت دلار و سه پیامد فاجعه‌بار آن


فرارو: در روزهای اخیر شاهد گرانی سریالی قیمت دلار و رکورزنی های مکرر اسکناس آمریکایی در بازار ارز ایران بوده ایم. در این راستا، هر دلار آمریکا حتی وارد کانال ۱۳۰ هزار تومان نیز شده و تعجب بسیاری را برانگیخته است. همزمان با افزایش مجدد قیمت ارز، بار دیگر شاهد اوج گیری تحلیل هایی که سعی دارند این افزایش، ماهیت آن و پیامدهایش را توضیح دهند نیز بوده ایم.
البته که به موازات این مسائل، بحث و جدل های سیاسی و اقتصادی نیز بالا گرفته و برخی نمایندگان مجلس از دولت و بانک مرکزی و وزارت اقتصاد خواسته اند جدی‌تر ورود کنند و از کم ارزش شدن پول ملی جلوگیری نمایند. با این همه، واقعیت این است که این نخستین بار نیست که شاهد گرانی عجیب قیمت ارز و تکرار چندباره تحولات مرتبط با آن هستیم. گویی یک نمایش برای چندمین مرتبه روی صحنه می رود و به نقطه ای رسیده که بعضا افکار عمومی را نیز چندان شوکه نمی‌کند. حتی برخی به این مساله اشاره دارند که با توجه به تشدید فشارهای خارجی و البته تداوم برخی نواقص ساختاری و سومدیریتهای داخلی، انتظار می رود که روند صعودی قیمت دلار علی رغم برخی کاهش‌های مقطعی، همچنان ادامه‌دار باشد.

با این همه، یکی از نکات مهمی که باید به آن جدی‌تر پرداخته شود این است که در سایه گرانی قیمت دلار، آسیب های جدی و البته چندگانه ای به کشور وارد می شود که بسیاری از آن ها جبران‌پذیر نیستند و خود می‌توانند ایجاد کننده طیف متنوعی از دیگر آسیب ها به ایران باشند. در این زمینه، به طور خاص باید سه چالش راهبردی را مد نظر داشت.

۱: اثرگذاری منفی بر بخش مولد اقتصادی

این نکته واضح است که اقتصاد کشورهای مختلف جهان برای رشد و توسعه، نیاز به فعالیت قابل توجه بخش مولد دارد. به بیان ساده‌تر، یک اقتصاد با سفته بازی و دلالی رشد نمی کند و آنچه که برای اقتصاد کشورها دستاوردساز است، قدرت تولید آن ها است. حال در نظر بگیرید وقتی یک کارخانه دار و یا سرمایه‌گذار، محاسبه می کند که در طول سال باید کلی تلاش کند و هزینه های مادی و ذهنی را صرف کند و در نهایت نیز سود وی به مراتب کمتر از فردی است که اول سال فقط طلا یا ارز خریده و آن را نگه داشته، این نکته کاملا آشکار می شود که اساسا دیگر انگیزه ای برای فعالیت مولد اقتصادی باقی نمی ماند. اگر از منظر اقتصادی بنگریم، انسان ها از خود می‌پرسند که چرا با زحمت کمتر، به یک پول سهم‌الوصول‌تر دست نیابند؟

این همان موضوعی است که در روزهای اخیر در فضای مجازی و حتی در گفتگوهای محاوره ای مردم می توانیم آن را مشاهده کنیم. از این رو، افزایش بی‌قاعده قیمت ارز، عملا انگیزه های مولد و مثبت را در اقتصاد کشورها می کُشد و این خود یک خسارت بزرگ به اقتصاد هر کشوری است.

۲: آسیب به تار و پود جامعه

در یک جامعه، افراد باید به معنای واقعی کلمه خود را بخشی از یک تار و پود در نظر بگیرند که در قالب آن رشد و پیشرفت کشور، جز با همکاری و همدلی شهروندان و هم‌میهنان اتفاق نمی افتد. این در حالی است که افزایش افسارگسیخته قیمت طلا و ارز و ایجاد این حس که افراد مدام حس می کنند ارزش پول و سرمایه‌شان نباید کم شود و مسائلی از این دست سبب می شود تا انسان ها به جای فکر در مورد خیر جمعی، به منافع فردی خود بیش از پیش بیندیشند و همین موضوع کافی است تا تار و پود جامعه دچار مشکل شود. از این رو، افراد کاملا اتمیستی(فردگرایانه) فکر می کنند و عمل می کنند و توجه ندارند که اقدمات آن ها می توانند تبعات بدی را برای کشورشان ایجاد کنند و حتی سطح مشکلات را نیز بدتر کنند.

اگرچه نظام حکمرانی نیز در نوع خود مقصر است و نباید فضایی را ایجاد کند تا این شرایط نامساعد رنگ واقعیت به خود بگیرد. با این حال، واقعیت این است که افزایش قیمت های افسارگیخته قیمت ارز در کشور، به تار و پود جامعه آسیب جدی می زند و این موضوع خود در طیف متنوعی از حوزه های حکمرانی برای کشور ایجاد چالش و مشکل می کند.
۳: معمای “تصویر آینده” برای نسل های جدید

وقتی گرانی شدید قیمت ارز رخ می دهد و در نتیجه آن شاهد به راه افتادن سیلی از گرانی ها در دیگر بازارها هستیم، نسل های جدید و به طور خاص نوجوانان و جوانان از خود می پرسند که آیا براستی تحصیل، آن ها را از آینده ای که باید برای خود بسازند عقب نمی اندازد؟ آیا بهتر نیست آن ها زودتر وارد بازار کار شوند و حتی یک سال را از دست ندهند؟ آن ها از خود می پرسند آیا مثلا اگر یک شغل دولتی پیدا کردند، می توانند با آن زندگی خود را به صورت عادی بچرخانند؟

آیا بهتر نیست آن ها نیز به فلان شغلِ فلان فرد برسند که در قیاس با فردی که سال ها تحصیل کرده، درآمد به مراتب بیشتری را کسب می کند و در جامعه نیز جایگاه خوبی دارد؟ در حقیقت، نسل های جوان بعضا خیلی زود در مسیری قرار می گیرند که شاید در حالت عادی باید چند سال دیگر به نحوی اصولی وارد آن شوند. ورای این‌ها، توجه داشته باشیم که اکنون بر اساس داده های مرکز آمار ایران، حدودا 40 درصد از جمعیت بیکار کشورمان را فارغ‌التحصیلان دانشگاهی تشکیل می دهند. افرادی که سال ها تحصیل کرده اند و میلیاردها تومان پول از بیت‌المال برای آن ها هزینه شده اما اکنون میوه این مساله برای آن ها و به نفع کشور چیده نمی شود. این موضوع خود موجی از سرخوردگی و یا تمایل به مهاجرت از کشور را ایجاد می کند.

مساله‌ای که آن نیز در ایران جدی است و می بینیم که آمارها و گزارشهای مختلف بعضا حاکی از این هستند که تقاضا برای مهاجرت از ایران مثلا برای تحصیل، از دانشگاه به دوره دبیرستان رسیده است! اگر همه این ها را نیز کنار بگذاریم، تجربیات سال های گذشته نشان داده که هر مرتبه قیمت دلار بالا می کشد، چند ماه بعد شاهد اثرگذاری جدی آن بر قیمت کالاهای مصرفی مردم هستیم. در شرایطی که میانگین دستمزدهای پرداختی هیچ تناسبی با نرخ تورم ندارد، این موضوع سبب شده و می شود تا سال به سال مردم ایران از منظر اقتصادی ضعیف‌تر شوند و قدرت خرید خود را از دست بدهند.

این موضوع خود نیز خود ایجاد ناامیدی می کند و می تواند ایجادکننده طیف متنوعی از دیگر مشکلات در سایر حوزه ها نیز باشد. از این رو، لازم است که نظام حکمرانی کشور به صورت جدی به مساله تورم و گرانی ارز بنگرد و راهکارهایی را در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت در این رابطه تدبیر کند. انفعالِ بیشتر در این حوزه می تواند تبعات سنگینی را برای کشور در آینده‌ای نه چندان دور به همراه داشته باشد.



نظر شما درباره این مقاله:








نسل جوان در خطر واقعی؛ سن اعتیاد به ۱۴ سال رسید
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 13:50

نسل جوان در خطر واقعی؛ سن اعتیاد به ۱۴ سال رسید




نظر شما درباره این مقاله:








اتحاد اپوزیسیون راست-افراطی و دیکتاتوری ملاها
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 13:01

اتحاد اپوزیسیون راست-افراطی و دیکتاتوری ملاها


کارن ایزدی

اتحاد اپوزیسیون راست-افراطی و دیکتاتوری ملاها در سرکوب فعالین مدنی درون کشور

روز جمعه در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی وکیل حقوق‌بشری در مشهد ما شاهد یک همسویی بسیار عجیب توسط اپوزیسیون راست-افراطی و رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب فعالین مدنی درون کشور بودیم!

در روز جمعه در مراسم هفتم خسرو علی‌گردی وکیل حقوق‌بشری که با حضور مردم و فعالان مدنی مانند نرگس محمدی، سپیده قلیان، عالیه مطلب‌زاده و.... برگزار شد جمهوری اسلامی دست به سرکوب خشن شرکت‌کنندگان در مراسم زد!

اما این سرکوب مانند همیشه نبود بلکه از شعارهای «جاوید شاه»، «کینگ رضا پهلوی» استفاده شد تا فعالان مدنی مانند «نرگس محمدی» و «سپیده قلیان» را تخریب و سپس با ضرب و شتم بازداشت کنند!

پس از این حمله موجی از محکومیت جهانی علیه این سرکوب صورت گرفت، نیروهای دموکراسی‌خواه آن را محکوم کردند، در شبکه‌های اجتماعی عموم جامعه آن را محکوم کرد اما تنها یک جریان سیاسی بود که از آن حمایت کرد! بله جریان سیاسی سلطنت‌طلب یا پادشاهی‌خواه و حتی رضا پهلوی فرزند دیکتاتوری سرنگون شده سابق ایران محمدرضا پهلوی هم بدون محکوم کردن حملات از شعاردهندگان تشکر کرد!

بله! نه تنها سرکوب را تشویق کردند، نه تنها فعالین مدنی را تخریب کردند بلکه حتی در شبکه‌های اجتماعی از حامیان جمهوری اسلامی هم تشکر کردند! وحدتی مشخص از روحانیت و سلطنت! همان‌هایی کودتا ۲۸ مرداد را باهم محقق کردند و پیش از انقلاب ضدسلطنتی هم در پیوند باهم علیه اپوزیسیون چپ همدیگر را تقویت کردند! حال مجدد در سرکوب فعالان مدنی داخل به همدیگر یاری می‌رسانند و خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران هم آنان را تشویق می‌کند!

اما در حوادث روز جمعه فقط به سرکوب حاضران خلاصه نشد بلکه در همکاری اپوزیسیون راست-افراطی و ماموران امنیتی به حاضران در مراسم از جمله نرگس محمدی فعال مدنی با شعار حکومتی «جاوید شاه» سنگ‌پراکنی شد

پس از این واقعه حامیانش سامانه پادشاهی که این روزها در شبکه اجتماعی به اسم «فرقه نئونازی پهلوی» مشهور شده‌اند با خوشحالی ویدیو سنگ‌پراکنی به «نرگس محمدی» را منتشر کرده و گفتند بوسه می‌زنیم بر دست کسی که این اقدام را انجام داد!

دیگر حتی نقاب هم نمی‌زنند و آشکارا از حملات به فعالان مدنی حقوق‌بشری با افتخار حرف می‌زنند و مسئولیت آن را می‌پذیرند! حتی نمی‌گویند این اقدام حکومتی بوده بلکه با افتخار می‌گویند ما سلطنت‌طلبان این اقدام را کردیم و تنها جایی است که از دستگاه امنیتی بابت این بازداشت تشکر می‌کنیم!

اپوزیسیون راست-افراطی در حالی با افتخار از سنگسار زنی سخن می‌گوید نه سلاح داشت و نه حالت جنگی، بلکه در حال سخن گفتن از «مجیدرضا رهنورد» جان‌باختگان خیزش انقلابی ژینا و «فاطمه سپهری» زندانی سیاسی بود و سپس شعار «پاینده ایران» و «قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان» همان شعار خانواده‌های دادخواه را سر داد!

اما این سنگسار فقط حمله به «نرگس محمدی» نبود، سنگسار خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بود، سنگسار جنبش مدنی درون کشور بود، سنگسار فعالان حقوق‌بشر بود، سنگسار مقاومت مدنی در مقابل دیکتاتوری جمهوری اسلامی بود، سنگسار جنبش سرنگونی‌طلبی بود و در نهایت سنگسار برای هموار کردن راه جهت سرکوب مبارزان درون کشور توسط مزدوران تا بن دندان مسلح رژیم ولایت‌فقیه بود!

اما اپوزیسیون راست-افراطی فراموش کرده که جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» همچون کوهی استوار ایستاده است! فراموش کرده‌اند که «زن، زندگی، آزادی» را اعدام جمهوری نکبت اسلامی از بین نبرده است و سنگسار اپوزیسیون راست-افراطی در همراهی با نیروهای امنیتی که در ۱۴۰۱ دست کم ۷۰۰ تن از جوانان ایران را به خاک و خون کشید از بین نخواهد برد!

اما پس از سرکوب‌های روز جمعه در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی وکیل حقوق‌بشری با شعارهای سلطنت‌طلبانه نظیر «جاوید شاه» و «مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد» بسیاری متعجب شدند چرا یک جریان مخالف رژیم همسو و متحد با حکومت شده و مخالفان دیگر را مورد حمله قرار می‌دهد و بازداشت می‌کند و خود سلطنت‌طلبان با افتخار آن را هم بیان می‌کنند!

در پاسخ باید گفت اصولاً جنبش سلطنت‌طلبی در میدان عمل در مقابل جمهوری اسلامی وجود خارجی ندارد! سلطنت‌طلبان در شبکه‌های اجتماعی مخالفان دیگر را همراه با ارتش سایبری رژیم ملاها ترور شخصیتی می‌کنند و همزمان در میدان عمل سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات اپوزیسیون در میدان را سرکوب می‌کند! پست‌های مشترک تلویزیون سلطنت‌طلب «منوتو» و خبرگزاری «فارس» وابسته به سپاه پاسداران علیه «نرگس محمد» و تشویق بازداشت او، به عیان همه این موارد را نشان می‌دهد!

حتی برون از مرزهای ایران هم این تقسیم وظایف بین اپوزیسیون سلطنت‌طلب و رژیم ملاها صورت گرفته است! سلطنت‌طلبان به محافل دیگر اپوزیسیون حمله می‌کنند و جمهوری اسلامی با ارتش سایبری و رسانه‌های حکومتی دست به مبارزان فعال در عرصه‌های میدانی می‌کند!

اما این تقسیم وظایف چگونه ممکن شده است؟ مگر رژیم ملاها و سلطنت‌طلبان راه‌های ارتباطی دارند که این‌گونه هماهنگ پیش می‌روند! جواب سوال ساده است! رژیم ملاها فعالین خود را به اسم ریزشی به صفوف سلطنت‌طلبان ارسال می‌کند و در چارچوب آن سیاست‌های خود را پیش می‌برد!

نگاهی به فهرست اعضای سامانه سلطنت‌طلبان به خوبی موارد مهمی را برای ما روشن می‌کند! امیرحسین اعتمادی، سعید قاسمی‌نژاد و علیرضا کیانی که مشاور رضا پهلوی لیدر سامانه سلطنت‌طلب هستند از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت اسلامی بودند! عرفان قانعی‌فرد تاریخ‌نگار حکومتی بود که با سپاه پاسداران و پاسدار محسن رضایی همکاری می‌کرد، وحید بهمن نویسنده‌ی سایت وزارت اطلاعات آذری‌ها بود که اکنون نویسنده مطالب سلطنت‌طلبان شده است! هم‌چنین هنربندان حکومتی مثل محبوبه بیات، اشکان خطیبی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و فرخ‌نژاد که با موسسه اوج سپاه پاسداران همکاری می‌کردند و فوتبالیستی مانند علی کریمی پس از آن که در انتخابات فدراسیون فوتبال حکومتی رژیم ملاها موفق نشد یک باره در خیزش انقلابی ژینا به خارج از کشور رفته و سلطنت‌طلب شدند و به بازوی رسانه‌ای تخریب سایر جریانات تبدیل شده‌اند!

به خوبی می‌بینیم سامانه سلطنتی تبدیل به پناهگاه امن پایوران جمهوری اسلامی شده است و هر آن فردی تا زمانی در خدمت ولی‌فقیه بوده اکنون در خدمت شاهزاده قرار می‌گیرد و به جای کمک به جنبش سرنگونی‌طلبی با پروژه‌هایی مانند «وکالت می‌دهم» و تشویق و تایید حمله با سنگ به «نرگس محمدی» به شکاف بیشتر جنبش سرنگونی‌طلبی کمک می‌کنند که خود نقش نفوذی‌های رژیم ملاها در اپوزیسیون راست-افراطی سلطنت‌طلب را نمایان می‌کند!

بدین شکل ما با یک اپوزیسیون سرنگونی‌طلب در سامانه سلطنتی روبرو نیستیم بلکه به وضوح ما شعبه دوم و برون مرزی جمهوری اسلامی را شاهد هستیم که همانند اسب تروای ولی‌فقیه عمل کرده تا فعالان در میدان مبارزه با دیکتاتوری ملاها را به حاشیه برده، تخریب کرده و حتی مقدمات بازداشت آنان را توسط مأموران امنیتی فراهم کند!

بدین شکل در زمان کنونی با این شرایط نمی‌شود نه‌تنها اتحاد تاکتیکی با اپوزیسیون سلطنتی در جهت مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی داشت بلکه حتی نمیشود با سکوت و آتش‌بس با آن کار خود را پیش برد! چرا که ما ناچاریم برای مبارزه با رژیم ملاها با شاخه برون مرزی آن با پوشش سلطنت هم مبارزه کنیم! از همین رو مبارزه مشترک با رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر ایران با تمام دسته‌جات اصلاح‌طلب و اصول‌گرای آن به همراه ایستادن مقابل اپوزیسیون سلطنتی و افشای آن خط مشی است که نه تنها می‌تواند دیکتاتوری حاکم بر ایران را براندازد بلکه نقشه مسیر آینده روشن سکولار، دموکراتیک و تکثر را پیشاروی جامعه قرار می‌دهد!

هم‌چنین حوادث روز جمعه بار دیگر ثابت کرد که درگیری اپوزیسیون راست-افراطی و رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر ایران بر سر دموکراسی نیست بلکه بر سر این است چه کسی دیکتاتور و سرکوبگر ایران شود و برای مردم ایران تعیین و تکلیف کند! اکنون خطوط شفاف و روشن شده‌اند! دموکراسی‌خواهان و استبدادطلبان مشخص شده‌اند! اکنون دیگر مثل روز روشن است که یک ایران دموکراتیک متکثر نه تنها از سرنگونی جمهوری اسلامی عبور می‌کند بلکه باید با دیکتاتورهای اپوزیسیون مانند جریان سلطنت‌طلب هم همانند جمهوری اسلامی مبارزه کرد! نباید گذاشت که پنج دهه دیگر دیکتاتوری دیگر این بار با فاشیسم ملی خود را بر جامعه آوار کرده و جایگزین فاشیسم مذهبی شود!

از همین رو در مقابل این استبدادخواهان باید گفت «زن، زندگی، آزادی» نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر! چرا که این شعار همان سدیست که نه تنها فاشیسم جنسی-مذهبی جمهوری اسلامی را با همه دسته‌جات اصلاح‌طلب و اصول‌گرای آن سرنگون می‌کند بلکه اجازه نمی‌دهد فاشیسم-ملی اپوزیسیون راست-افراطی سلطنت‌طلب خود را بر جامعه تحمیل کند بلکه می‌رود تا آینده یک ایران سکولار-دموکراتیک متکثر را رقم بزند!

از همین رو همراه با هم در مقابل اسلامیسم و راسیسم یکصدا و همصدا شعار می‌دهیم و می‌گوییم: «زن، زندگی، آزادی/ ژن، ژیان، ئازادی»

————————
* کارن ایزدی، فعال مدنی کوئیر-فمینیست چپ-ترقی‌خواه است.


نظر خوانندگان:


■ خانم ایزدی با سلام
مقاله جالب ولی کاملا یک جانبه بود. وقتی ازافراط گرایی صحبت می‌کنید باید چپ-افراطی را هم در نظر بگیرید. همان چپی که درقالب حزب توده و بعدا فداییان اکثریت (که من متاسفانه مدتی دنباله روشان بودم﴾ با اسلام‌گرایان همدست شدند و حکومت ملایان را تثبیت کردند و الان هم در خارج برای حکومت تبلیغ می‌کنند. همین چپ-افراطی که در اروپا با اسلام گرایان به خصوص اخوان‌المسلمین و حماس همراهی و همکاری می‌کند و خطرش به هیچوجه از راست-افراطی کمتر نیست.
با احترام فرزاد




نظر شما درباره این مقاله:








پیام تسلیت مادر داغدار اکبر محمدی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 12:20

پیام تسلیت مادر داغدار اکبر محمدی




نظر شما درباره این مقاله:








غرش خشم، خرابکاری و تفرقه در خراسان
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 11:07

غرش خشم، خرابکاری و تفرقه در خراسان


داریوش مجلسی

غرش خشم، دریچه‌ای به سوی بختیار،
خرابکاری و تفرقه.
هر سه با هم، در خراسان

درگذشت دکتر خسرو علیکردی و مراسم هفتمین روز درگذشت او، باعث شد خراسان از چند جهت توجه من و بسیاری از رهروان راه مصدق را به خود جلب کند. درگذشت یک شخصیت ملی در اثر رفتار ناهنجار ماموران امنیتی، و جمعیت بزرگی که برای اعتراض و هم‌دردی به خیابان آمده بودند، از یکسو نشان دهنده درجه قساوت و سبعیت رژیم حاکم بر کشورمان، و از سوی دیگر نشان دهنده تحولات امیدبخشی می‌باشد که در درون قشر ملی خراسان در حال شکل‌گیری می‌باشد.

تجمع مشهد مرا به یاد تجمع بزرگ جبهه ملی در کاروانسرا سنگی، و تجمع بسیار وسیع‌تر در احمدآباد، مزار دکتر مصدق، در دوران آغاز انقلاب انداخت. از نظر من جبهه ملی با برگزاری موفقیت‌آمیز هفتمین روز درگذشت یکی از اعضای شورای مرکزی، در عین‌حال، توانست درجه نفرت و خشم مردم‌مان را نسبت به عطش سیری‌ناپذیر قتل و سرکوب رژیم حاکم نشان دهد. همراهی نرگس محمدی و اقشار مختلف معترضین مدنی و سیاسی، نشان‌دهنده وحدت و همدردی این طیف‌های وسیع جامعه‌مان، با خانواده، دوستان و هموندان شادروان خسرو علیکردی بود.

نه فقط این گردهمائی بزرگ، بلکه یک حرکت ساده، کوچک و در عین حال پر معنای دیگری نیز نشان از هدف‌گیری درست جبهه ملی خراسان در روزهای اخیر دارد. پیش از درگذشت شادروان دهکردی، تصویری در تلگرام دریافت کردم از پایگاه خبری جبهه ملی ایران، خراسان. در صفحه اول آن، عکس شادروان شاپور بختیار را دیدم. اولین عکس‌العمل من گفتن این جمله بود “بختیار جان، به خانه خودت خوش آمدی”. این ابتکار، تنها گذاشتن یک تصویر نبود. بلکه نگاهی به گذشته و جبران یک خطا بود، خطائی که اگر انجام نمی‌گرفت شاید سرنوشت کشورمان قسم دیگری رقم می‌خورد.

برای جبهه ملی‌های (شورای ششم) باید بختیار همان ارزشی را دارا باشد که مصدق دارا بود. من از زمان دبیرستان به یاد دارم که بختیار در جبهه ملی به اندازه سایر رهبران آن جبهه مطرح نبود ولی من و عده‌ای از جوانان جبهه ملی در اصفهان علاقه خاصی نسبت به او داشتیم، شاید هم به این علت که او در دبیرستان صارمیه اصفهان درس خوانده بود و دارای تجربیات و گذشته‌ای بود که کمترین شخصیت ایرانی دیگری دارا بود.

او تنها ایرانی بود که در زمان تحصیل در فرانسه، داوطلبانه به چریک‌های “نیو اورلیان” پیوست و مسلحانه بر علیه هیتلر جنگید. او تنها ایرانی بود که همراه “لئون بلوم” رهبر یهودی سوسیالیست‌های فرانسه بر علیه فرانکو مبارزه می‌کرد.

خیلی چیزها را از او آموختم. یادم هست که روزی در خانه‌اش جلسه داشتیم، خدمتکارش مجله “ایران فردا” را که شادروان مهندس سحابی منتشر می‌کرد، آورد. من گفتم ما در اینجا مبارزه می‌کنیم و او در ایران به نوشتن و تجزیه و تحلیل می‌پردازد. بختیار گفت تو اشتباه می‌کنی، مطالبی که سحابی می‌نویسد و قدرت قلم او باعث خواهد شد دانشجویانی که به دانشگاه راه یافته و اهل مطالعه می‌باشند با خواندن مقالات او به فکر و تحقیق روی آورند و همان‌هائی که حالا از غربال کنترل ورود به دانشگاه گذشته‌اند، تبدیل به مخالفان سر سخت رژیم گردند. حق با او بود. طولی نکشید که شاهد جنبش دانشجوئی ۱۸ تیر بودیم.

جبهه ملی در انقلاب ۵۷ از اصول خودش عدول کرد و به انقلابیون پیوست. اخراج بختیار از جبهه ملی، استخوان لای زخمی بود که باعث یک دو دستگی زیر خاکستر گردید. سال‌ها طول کشید تا این دو دستگی منجر به تاسیس جبهه ملی ششم گردید. بعد از سال‌ها، ظهور عکس او در اول صفحه خبرگزاری، وداع با گذشته و پاک کردن لکه ای بود که به دامان جبهه ملی نشسته بود.

در مشهد به غیر از غرش اعتراضی در هفتمین روز در گذشت یک هموند، و ظهور تصویر بختیار بعد از سال‌ها، شاهد یک پدیده ناپسند هم بودیم و آن نقش تخریبی و نفاق‌افکن، هواداران شاهزاده رضا پهلوی در آن تظاهرات بود. شعارهای گمراه‌کننده و تخریبی، بی‌حرمتی به نرگس محمدی به موازات حملات عاملین رژیم به تظاهرکنندگان، نشان از یک هماهنگی چندش‌آور بین سرکوبگران و هواداران شاهزاده، در دستگیری و آزار و اذیت تظاهر کنندگان را داشت.

من با آشنایی که با شخصیت و افکار شاهزاده دارم، منتظر بودم مانند گذشته از شعار ها و حرکات تخریبی هوادارانش فاصله بگیرد، ولی عکس‌العمل مثبت ایشان نسبت به بی‌حرمتی، توهین و خرابکاری آنها در آن تظاهرات، چهره دیگری را از ایشان نشان داد که فرسنگ‌ها با چهره‌ای که من از او می‌شناختم فاصله داشت.

سال‌ها پیش او در یک تظاهرات بزرگ در لس‌آنجلس، مصدق را رهبر واقعی ملت ایران نامید، باز هم سال‌ها پیش زمانی که مرحوم امیر انتظام قرار بود در بیمارستان جراحی شود از طریق من پیامی برای او فرستاد و بهبودی وی را آرزو داشت و در همان پیام به تمجید از جبهه ملی پرداخت. در جنبش سبز به حمایت از رهبران جنبش در ایران پرداخت در حالی که همان شاهزاده رضا پهلوی این روزها مشوق حمله به ایران و تمجید از خرابکاران تظاهرات مشهد می‌باشد.

ایشان در سال‌های دور مشاورین مختلفی داشت مانند مرحوم فروغی، مرحوم هرمز حکمت (از جبهه ملی‌های سابق)، شهریار آهی و مهرداد خوانساری. آیا تغییر چهره فاحشی که ایشان از خود نشان می‌دهد می‌تواند تفاوت کیفی مشاورین سابق و کنونی، باعث و علت آن باشد؟

به دور از همه این مباحث، ایران امروز و عزیز ما، در چنان وضع اسفناکی به سر می‌برد که چنانچه دچار حمله یا جنگ گردد، در وحله اول ملت ستمدیده و زجر کشیده، مات و متحیر، نمی‌داند به مقابله با دشمن بپردازد یا زمان را مساعد گرفتن انتقام خون‌های زیادی که ریخته شده و هنوز هم ریخته میشود می‌بیند.

مقصر در وحله اول، رژیم سرکوبگر حاکم بر کشورمان می‌باشد که با جنایاتش اجازه نمی‌دهد ملت‌مان در شرایط خطرناک، به مقابله با دشمن بپردازد.

داریوش مجلسی، دسامبر ۲۰۲۵


نظر خوانندگان:


■ متاسفانه همه چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان. تعدادی بی فرهنگ و نادان خواستار سلطنت و به گفته خودشان پادشاهی پهلوی هستند در صورتی که خود ایشان این هرج و مرج و استبداد تک اندیشی را رد نموده و خواستار رای مردم برای بعد از سقوط رژیم اسلامی هستند. خوشبختانه مردم ایران اکنون می‌توانند با جبهه‌ ملی و گروه‌های دیگر مانند آرمان خواهان‌ و دیگر گروه های آزادی خواه همراه شوند. از شر و ستم جمهوری خلیفه‌ای اسلام آزاد شوند.
با تشکر از مقاله شما. طلایی از هلند


■ آقای مجلسی عزیز، من هم مثل شما معتقدم که شاپور بختیار شانس بزرگی برای ایرانیان بود که متأسفانه نسل ما آن را از دست داد. در مورد رضا پهلوی در راستای کامنت فوق (طلایی از هلند که نوشته است: خود ایشان این هرج و مرج و استبداد تک اندیشی را رد نموده و خواستار رای مردم برای بعد از سقوط رژیم اسلامی هستند)، باید باب گفتگو و تبادل نظر را باز نگه داریم. بین “دوست بد” هنوز فاصله خیلی زیاد است تا “دشمن”، گر چه می‌دانم شاید عده‌ای بگویند: دشمن دانا بلندت می‌کند، بر زمینت می‌زند نادان دوست.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان


■ قنبری و طلائی گرامی، من هم مانند شما، نه فقط معتقدم بلکه مطمئنم که ایشان قلبا به همان چیزی اعتقاد دارد که هر دوی شما اشاره کردید. در گذشته ایشان با خانواده رفسنجانی، کروبی و ابراهیم نبوی، شخصیت‌های جبهه ملی در داخل کشور، سران کومله، حزب دموکرات کردستان، نهضت کردهای یارستان، اتحاد جمهوریخواهان و و و تماس‌ها و نشست‌های زیاد داشت ولی البته نقش اطرافیان در آن روز ها و امروز را فراموش نکنید. باب گفتگو از سوی من باز است چند بار هم دق الباب کردم ولی یک نیروی قوی ایشان را به سویی می‌برد که عرب نی انداخت!
با ارادت مجدد، مجلسی


■ آقای طلایی از هلند، اگر شخصی یا گروهی یا هم میهنانی از لحاظ سیاسی مانند شما فکر نکنند و پادشاهی خواه باشند بی‌فرهنگ و نادان هستند؟ نادان آن‌هایی نیستند که سایبری جمهوری اسلامی‌اند و بدنبال ایجاد نفاق بین گروههای سیاسی می‌گردند و سمپاشی می‌کنند؟ نادان آن هایی نبودند که کشور آرام و در حال توسعه را به آتش کشیدند و بدنبال خمینی و خلخالی افتادند؟
من از آقای مجلسی هم گله دارم که فرصت توهین کردن به امثال شما می‌دهد و می‌نویسد: (شاهد یک پدیده ناپسند هم بودیم و آن نقش تخریبی و نفاق‌افکن، هواداران شاهزاده رضا پهلوی در آن تظاهرات بود. شعارهای گمراه‌کننده و تخریبی، بی‌حرمتی به نرگس محمدی به موازات حملات عاملین رژیم به تظاهرکنندگان، نشان از یک هماهنگی چندش‌آور بین سرکوبگران و هواداران شاهزاده، در دستگیری و آزار و اذیت تظاهر کنندگان را داشت).
آقای مجلسی گرامی اکثر جمعیت هم میهنان شما در آن میدان کجا دوره دیده بودند که با سرکوبگران رژیم هماهنگی چندش آور داشتند. یک پادشاهی خواه کشته شده بود و پادشاهی خواهان برایش جمع شده بودند طبیعی است که یک مخالف سیاسی آن‌ها بخواهد میدان و میکرفون را از دست آنان بگیرد و مجلس را بسمت دیگری ببرد مردم ناراحت می شوند و واکنش نشان می دهند. خانم محمدی از موقعیت سوء استفاده کرد و مردم را عصبانی نمود و آنها را وادار به واکنش کرد. خانم محمدی نمی‌تواند چنان جمعیتی را خودش جمع کند تا سخن بگوید شاید هم گول اطرافیانش را خورد و به جایی رفت که بیشتر مردم پادشاهی خواه بودند. مردم ممکن است مخالف میل سیاسی شما رفتار کنند ولی مردم را نمی‌توان به سرکوبگران رژیم چسباند و سرکوبگرشان نامید.
خشم افرادی مانند آقای طلایی از این است که چرا مردم روز بروز دلیرتر شده و خواهان رژیمی هستند که در آن رژیم اگر هیچ چیز نداشتند زندگی با امنیت و سفره‌ای با غذا داشتند. ایشان بدبختی امروز ملت را به زندگی مناسب گذشته که در خاورمیانه سرآمد هر کشوری بود ترجیح می دهد و این اندیشه مخرب است و ضد ملی.
من پیشاپیش این روزها را پیش‌بینی می‌کردم و از آقای مجلسی خواهش می‌کردم پیش از دیدن این روزها جبهه ملی را با مشروطه خواهان آشتی بدهد که ما شاهد این روزها نباشیم. خبر بد این است که دیگر نمی‌توان صدای مردم را که بسرعت فزونی خواهد گرفت در گلویشان خفه کرد. ملتی که می داند چه می خواهد سرکوبگر نیست، نادان نیست. اگر زودتر با مشروطه خواهان همراه نشوید فقط سقوط رژیم به تاخیر می افتد. دیگر جلوی صدا و خواست ملت نمی توان ایستاد.
من خود مطلقا دوستدار این نفاق‌ها نبودم و نیستم ولی فعلا کسی پیشگام و آماده تر از شاهزاده برای تغییر نیست، تعلل در این امر اشتباه بزرگی است. شاهزاده هنوز کاره ای نیست که به مردم فرمان سکوت و درس رفتار بدهد . مردم خسته شده اند از وضع بلاتکلیف اپوزسیون.
با احترام - سیاوش


■ مجلسی عزیز، رضا پهلوی هیچ وقت سیاست مدار واقعی نبوده وی همیشه با بادی حرکت نموده که در شرایط سیاسی و اجتماعی ایران حرکت نموده است همراهی وی در شرایط مختلف به خاطر این بوده تا عقب نمانند. حال چهره واقعی خود را نشان داده است . وی هیچ وقت بصورت شفاف از سرکوب در زمان پدر و پدربزرگ انتقاد و محکم نکرده است، وی نطام تک حزبی پدر و شکنجه های ساواک را قبول داشته و دارد. وی در جنبش زن زندگی ازادی عامل تفرقه شد زمانی که احساس نمود وی رهبر نمی شود.اینده مال مردم ایران و آزادیخواهان در داخل و خارج است.
اسکندری


■ جناب اسکندری گرامی، چه خوب شد شما موضوع رضا پهلوی در ارتباط با ساواک و شکنجه را مطرح نمودید. این موضوع بارها از طرف افراد مختلف مطرح شده است و سابقه طولانی دارد. من نیز سالیان زیادی است که این سؤال را در ذهنم مرور کرده‌ام. اگر چه به هر دو نظر متقابل تفاهم دارم، اما راستش را بخواهید، ایرادی به رضا پهلوی نمی‌گیرم، اگر نسبت به پدرش با احترام و رعایت رابطه پدری قضاوت معتدل‌تری داشته باشد. در این رابطه، استثنائا از او انتظار ندارم که مثل یک پژوهشگر دانشگاهی با رعایت ضوابط دقیق علمی و بی‌طرفانه موضع بگیرد. همین که بارها اعلام کرده است که به حقوق بشر اعتقاد دارد، به نظر من در این رابطه کفایت می‌کند. بر عکس به موضوع نگاه کنیم: اگر یک سیاستمدار بدون رعایت عواطف فرزندی و پدری، قضاوت دقیق عاری از احساسات بکند، انسان بهتری است؟ به نظر من رعایت حدی از “احساس” در سیاست، موجه و انسانی و “معقول” است.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان




نظر شما درباره این مقاله:








افزایش شدید قیمت دلار با تشدید خروج سرمایه از کشور
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 10:32

افزایش شدید قیمت دلار با تشدید خروج سرمایه از کشور




نظر شما درباره این مقاله:








آزادی یک مهاجر ایرانی در آمریکا
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 10:31

آزادی یک مهاجر ایرانی در آمریکا




نظر شما درباره این مقاله:








رئیس جمهور ترامپ از بی‌بی‌سی شکایت کرد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 10:27

رئیس جمهور ترامپ از بی‌بی‌سی شکایت کرد




نظر شما درباره این مقاله:








تورم عربستان سعودی باعث حسرت مردم ایران شد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 9:55

تورم عربستان سعودی باعث حسرت مردم ایران شد




نظر شما درباره این مقاله:








تروریست‌های سیدنی از داعش الهام گرفته بودند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 8:48

تروریست‌های سیدنی از داعش الهام گرفته بودند


کریستین چن / خبرگزاری رویترز / ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵

پلیس استرالیا روز سه‌شنبه اعلام کرد دو فرد مسلح که در جریان یک مراسم عید حنوکا در ساحل باندای سیدنی حمله کردند، پیش از این به فیلیپین سفر کرده بودند و حمله‌ای که به کشته شدن ۱۶ تن انجامید، به نظر می‌رسد از گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) الهام گرفته بوده است.

این حمله که روز یکشنبه رخ داد، بدترین تیراندازی جمعی در استرالیا طی نزدیک به ۳۰ سال گذشته به شمار می‌آید و مقام‌ها آن را به‌عنوان اقدامی تروریستی علیه جامعه یهودیان بررسی می‌کنند.

به گفته پلیس، شمار قربانیان به ۱۶ نفر رسیده است که یکی از دو مهاجم نیز جزو آن‌هاست. پلیس این فرد را «ساجد اکرم» ۵۰ ساله معرفی کرد که هدف گلوله نیروهای پلیس قرار گرفت و کشته شد. پسر ۲۴ ساله او، که رسانه‌های محلی او را «نوید اکرم» نامیده‌اند، پس از اصابت گلوله پلیس در بیمارستان و در وضعیت بحرانی بستری است.

پلیس استرالیا گفت هر دو مرد ماه گذشته به فیلیپین سفر کرده بودند و هدف از این سفر در دست بررسی است. مقام‌های اداره مهاجرت فیلیپین اعلام کردند آن دو نفر در اول نوامبر وارد مانیل شدند و سپس به داوائو رفتند و در ۲۸ نوامبر – تنها چند هفته پیش از تیراندازی باندای – آن کشور را ترک کردند.

مقام‌ها افزودند پدر با گذرنامه هندی مسافرت کرده بود، در حالی‌که پسر تابعیت استرالیایی داشت.

شبکه‌های مرتبط با داعش در فیلیپین فعالیت دارند و در بخش جنوبی این کشور نفوذ محدودی حفظ کرده‌اند. با این حال، این گروه‌ها پس از محاصره شهر «مراوی» در سال ۲۰۱۷، به چند هسته ضعیف در جزیره جنوبی «میندانائو» کاهش یافته‌اند.

«کریسی بارت»، کمیسر فدرال پلیس استرالیا، در یک نشست خبری گفت: «نشانه‌های اولیه حاکی از یک حمله تروریستی الهام‌گرفته از داعش است که ظاهراً توسط پدر و پسر انجام شده.»

او افزود: «این اقدامات به کسانی تعلق دارد که خود را با یک سازمان تروریستی همسو کرده‌اند، نه با یک دین.»

پلیس همچنین اعلام کرد در خودروی ثبت‌شده به نام مظنون جوان‌تر، مواد منفجره دست‌ساز و دو پرچم دست‌دوز مرتبط با داعش پیدا شده است. گروه داعش از سوی استرالیا و بسیاری کشورهای دیگر به‌عنوان سازمانی تروریستی شناخته می‌شود.

به گفته مقام‌ها، پدر و پسر در مدت حدود ده دقیقه به سمت صدها نفر در جشن حنوکا در یکی از معروف‌ترین مقاصد گردشگری استرالیا آتش گشودند. در نتیجه، مردم برای نجات جان خود گریختند و پناه گرفتند تا در نهایت هر دو مهاجم هدف گلوله پلیس قرار گرفتند.

ویدیوهایی از مظنون جوان‌تر منتشر شده که او را در حال تبلیغ آموزه‌های اسلامی در بیرون ایستگاه‌های قطار حومه سیدنی نشان می‌دهد. مقام‌ها هنوز در تلاش‌اند مسیر منتهی به خشونت در زندگی او را شناسایی کنند.

تعداد زخمی‌ها ۲۵ نفرند

مقام‌های استرالیا گفتند ۲۵ تن از بازماندگان این حادثه در چند بیمارستان سیدنی تحت درمان قرار دارند.

«امیر مایمون» سفیر اسرائیل در استرالیا روز سه‌شنبه از محل حادثه در باندای بازدید کرد و از دولت استرالیا خواست همه اقدامات لازم را برای تأمین امنیت جامعه یهودیان در کشور انجام دهد.

او پس از اهدای گل و ادای احترام به قربانیان به خبرنگاران گفت: «تنها استرالیایی‌های یهودی هستند که مجبورند خدای خود را پشت درهای بسته، دوربین‌های امنیتی و با محافظ عبادت کنند. دل من تکه‌تکه شده است... این دیوانگی است.» 

در ۱۶ ماه گذشته موارد متعددی از حوادث یهودستیزانه در استرالیا گزارش شده که باعث شد رئیس اصلی‌ترین نهاد اطلاعاتی کشور اعلام کند مبارزه با یهودستیزی، اولویت نخست او از نظر تهدید علیه جان مردم است.

در باندای، ساحل روز سه‌شنبه باز بود اما آسمان ابری و فضا تقریباً خالی بود، در حالی‌که یادبودی از گل‌ها در «پاویلیون باندای» و در چند متری محل تیراندازی شکل گرفته بود.

باندای یکی از معروف‌ترین سواحل سیدنی است که حدود ۸ کیلومتر با مرکز شهر فاصله دارد و هر سال صدها هزار گردشگر بین‌المللی را جذب می‌کند.

«اولیویا رابرتسون»، ۲۵ ساله، پیش از رفتن به محل کار برای ادای احترام به محل یادبود رفت و گفت: «این همان کشوری است که پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما به آن آمدند تا ما احساس امنیت و فرصت داشته باشیم. و حالا چنین اتفاقی درست در حیاط پشتی‌مان افتاده است. واقعاً شوکه‌کننده است.»

«احمد الاحمد»، مسلمان  ۴۳ ساله و پدر دو فرزند، که به سوی یکی از مهاجمان یورش برد و تفنگ او را گرفت، همچنان در بیمارستانی در سیدنی بستری است. او از سوی مردم سراسر جهان – از جمله دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا – به‌عنوان قهرمان ستایش شده است.

کارزار کمک مالی «گو فاند می» برای احمد تاکنون بیش از ۱.۹ میلیون دلار استرالیا (معادل ۱.۲۶ میلیون دلار آمریکا) جمع‌آوری کرده است.

بررسی دوباره قوانین اسلحه

پلیس اعلام کرد ساجد اکرم دارای مجوز رسمی سلاح بود و شش قبضه اسلحه ثبت‌شده داشت. پلیس روز سه‌شنبه تصحیح کرد که او در سال ۲۰۲۳ مجوز گرفته، نه در ۲۰۱۵ همان‌گونه که پیش‌تر گزارش شده بود.

«تونی برک»، وزیر کشور استرالیا، گفت قوانین کنترل اسلحه که دولت پیشین ائتلاف محافظه‌کار لیبرال-ملی پس از کشتار «پورت آرتور» وضع کرده بود، باید دوباره بررسی شود.

«جان هاوارد» نخست‌وزیر پیشین لیبرال که قوانین محدودکننده اسلحه را در سال ۱۹۹۶ اجرا کرد، روز سه‌شنبه گفت نباید بحث درباره اصلاح قوانین اسلحه به «انحرافی» از لزوم مقابله با یهودستیزی تبدیل شود.

او افزود: «آلبانیزی جامعه یهودیان را ناامید کرده است. او باید برای مقابله با یهودستیزی تلاش بیشتری می‌کرد – خیلی بیشتر.» 

پلیس نیو ساوت‌ولز اعلام کرد قربانیان تیراندازی، از یک خاخام پدر پنج فرزند گرفته تا یک بازمانده هولوکاست و دختری ۱۰ ساله به نام «ماتیلدا بریت‌وان» را شامل می‌شوند. همچنین دو افسر پلیس در بیمارستان در وضعیت بحرانی اما پایدار قرار دارند.

«لینا چرنیک»، عمه ماتیلدای ۱۰ ساله، گفت خانواده از مرگ او در شوک و اندوه شدیدی به سر می‌برد. او افزود: «قلب ما برای همیشه شکسته باقی خواهد ماند.»

چرنیک که بعدازظهر سه‌شنبه همراه خانواده ماتیلدا در محل یادبود حضور یافت، گفت آرزو دارد مردم خواهرزاده‌اش را به‌عنوان «کودکی شاد که زندگی، خنده، آغوش و لبخند می‌بخشد» به یاد آورند.



نظر شما درباره این مقاله:








تئاترشهر خانه‌ای‌که هر بار کوچک‌تر می‌شود
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 7:46

تئاترشهر خانه‌ای‌که هر بار کوچک‌تر می‌شود


مریم آموسا / اعتماد

در سال‌های گذشته همواره مساله حریم تئاترشهر از مهم‌ترین موضوعاتی بوده که ذهن خانواده تئاتر را درگیر خود کرده است، مساله‌ای که هر روز بزرگ و بزرگ‌تر و تبدیل به یک معضل لاینحل شد. در سال‌های اخیر همواره حریم تئاترشهر با نظرات مختلفی همراه بوده است. در شرایطی که همگان از وضعیت نابسامان اطراف تئاترشهر برآشفته‌اند و آن را در شأن این مکان فرهنگی نمی‌دانند، با این همه بخشی از جامعه هنری نسبت به مجزا کردن این بنا واکنش دارند و معتقدند نباید میان مردم و تئاترشهر فاصله انداخت. اما با این همه باز بودن حریم تئاترشهر در تمام این سال‌ها موجب شده هر روز پیشروی به حریم تئاترشهر بیشتر و موجب شود حریم تئاتر هر روز کوچک و کوچک‌تر و به بنا و محوطه تئاترشهر آسیب جدی وارد شود، از رفتارهای وندالیسمی که هر چند وقت یک‌بار موجب می‌شد تا بخشی از بنا با مواد اسیدی شست‌و‌شو تا بنا پاک شود، اما از فردا روز از نو. یا حضور تکدی‌گران، دستفروشان و خرده‌فروشان مواد مخدر در محوطه تئاترشهر و زد و خوردها و حتی چند باری هم شلیک گلوله، همه همه منجر شد تا مدیران فرهنگی کشور تصمیم بگیرند تا حریمی برای فضای تئاترشهر در نظر بگیرند.

مجموعه تئاترشهر در سال ۱۳۴۶ توسط علی سردارافخمی طراحی شد و ساخت آن پنج سال به طول انجامید. این مجموعه در روز شنبه هفتم بهمن ۱۳۵۱ با روی صحنه رفتن نمایش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی آربی اوانسیان و با بازی داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، فریده سپاه‌منصور، فهیمه راستکار و پرویز پورحسینی به عنوان مجهزترین سالن تئاتر تهران افتتاح شد.

ساختمان تئاترشهر سال ۱۳۸۴ در فهرست میراث ملی ثبت شده و مطابق قانون هر نوع اقدامی در آن و همچنین در عرصه و حریم این میراث ملی، مشمول ضوابط و مقررات میراث فرهنگی ایران است.

کلنگ ساخت حریم تئاترشهر دی سال ۱۴۰۲ توسط محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم وقت زده شد، اما پس از مدتی اجرای این پروژه متوقف شد. مجموعه تفریحی با زیربنای حدود ۵هزار مترمربع و بستر حدود ۳ هزار مترمربع با مدیریت پروژه امیرعلی سردارافخمی اجرا شد. همزمان، پارک دانشجو توسط بیژن صفاری با آغاز از سال‌های ۱۳۴۶-۱۳۴۰ تا سال‌های بعد به بهره‌برداری رسید. در این دوره، در شرق مجموعه بافت‌های زاغه‌نشین شکل گرفت و تئاترشهر و کافه شهر به عنوان محل‌های پرجمعیت، ارگان‌های گروه‌های موسیقی و فعالیت‌های رسانه‌ای مطرح شدند.

اگرچه از دیرباز تئاترشهر همچون موزه هنرهای معاصر حریم داشت و دیوار و در از فضای عمومی جدا می‌شد، اما به یکباره در زمان شهرداری کرباسچی در دهه ۷۰ تصمیم گرفته شد که این حریم برچیده شود. تصمیمی که در گذر زمان ثابت شد نه تنها به نفع اهالی تئاتر نبود، بلکه موجب شد تا در چند دهه اخیر هر روز از محوطه ۵ هزار متری تئاترشهر کاسته و با وجود مخالفت اهالی هنر بنای جدیدی در محوطه تئاتر شهر سبز شود که اتفاقا هیچ‌ وقت هم به بهره‌برداری نرسد.

شاید بزرگ‌ترین آسیبی که در دو دهه اخیر به تئاترشهر وارد شد، ایجاد و راه‌اندازی ایستگاه مترو تئاترشهر در مقابل تئاترشهر بود که هر چند دقیقه یک‌بار لرزه را بر اندام این بنای تاریخی می‌اندازد و در کنار آن زمینه ورود بی‌دلیل روزانه بیش از هزار نفر را به محدوده تئاترشهر فراهم می‌کند.

با همه مصائب و رنج‌هایی که بنای تئاترشهر در دهه‌های اخیر به چشم دیده بالاخره در دوم دی ماه سال ۱۴۰۲ و در دوره وزارت محمدمهدی اسماعیلی کلنگ ایجاد حریم تئاترشهر زده شد و با گذشت دو سال قرار است که فاز اول این پروژه همزمان با جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به بهره‌برداری برسد. به گفته کوروش سیلمانی، مدیر مجموعه تئاترشهر، هدف از اجرای حریم تئاترشهر محدودسازی مزاحمت‌هاست و درهای حریم صبح‌ها گشوده و شب‌ها بسته می‌شود.

سلیمانی می‌گوید: حریم به‌ معنای بسته ‌شدن نیست؛ بلکه باز نگه داشتن فضای شهری با محدودسازی مزاحمت‌هاست تا فعالیت‌های هنری در مجموعه تئاترشهر با سهولت انجام شوند.

سلیمانی در نشستی که به منظور اطلاع‌رسانی با رسانه‌ها و خانواده تئاتر ترتیب داده شده بود، ابراز امیدواری کرد که تصمیمات گرفته ‌شده با همراهی شهر و مردم منطقه، به ایجاد فضایی روشن‌تر برای تئاتر شهر بینجامد. تئاترشهر به عنوان یک میراث فرهنگی و هنری مطرح بوده است و باید مجموعه تئاترشهر به نسل‌های آینده منتقل شود.

اهداف پروژه حریم تئاترشهر

سلیمانی گفت: ایجاد فضای امن برای برگزاری رویدادهای هنری آیینی و سنتی در مرکز شهر، فراهم کردن شرایط برای امنیت و کیفیت رویدادها و جلوگیری از خطرات احتمالی از دیگر اهداف اجرایی این پروژه است تا بتوان رویدادها را به‌ صورت برنامه‌ریزی‌شده برگزار کرد و اجازه نداد برخی مزاحمت‌ها مانع برگزاری رویدادهای فرهنگی شود.

با توجه به اینکه تئاترشهر ثبت ملی شده است هر گونه ساخت و ساز و هرگونه تغییرات در تئاترشهر و حریم آن باید زیرنظر کارشناسان میراث فرهنگی باشد. برای نگهداری این بنا باید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت میراث فرهنگی و شهرداری همکاری کنند.

به گفته سروناز امتیازی، معمار و طراح حریم حائل مجموعه تئاترشهر؛ تئاترشهر هسته روایت امروز و پازل فرهنگی ناتمام است؛ تئاترشهر و بوستان دانشجو قرار بود قطره‌ای از این پازل باشند، اما پروژه ناقص «ناهما» آن را نیمه‌کاره رها کرد. دیدن این پاره ناتمام به‌ جای مجموعه‌ای کامل، نخستین خطای مدیریتی بود که فضاهای اطراف را از فضای فرهنگی به عرصه بروز آسیب اجتماعی سوق داد.

او افزود: وجود تاسیسات شهری در ضلع شمالی و غربی و سایر محدودیت‌ها وضعیت مطلوبی را ایجاد نکرده و نیازمند بازاندیشی در ساماندهی حریم پیرامونی است. برای بازگرداندن پهنه به مدار فرهنگی باید کارکردهای فرهنگی بوستان دانشجو فعال شود و با هماهنگی و مدیریت حضور هنرمندان و علاقه‌مندان در نیمه اول اجرای نمایش‌ها و بازگشت تئاتر دانشجویی به بدنه اصلی، ابزارهای اجتماعی برای تغییر فضایی فراهم شود.

امتیازی افزود: در ایجاد حریم تئاترشهر به اصالت طراحی بنا برگشتیم؛ ضلع شمالی ورودی اصلی در کنار ورودی غربی بوده و حریم از آن جدا شده بود؛ دوباره به آن بازگشتیم و از منافع خود عقب‌نشینی کردیم به نفع شهر تا عرصه فرهنگی شهری پدید آید؛ رویکرد ما همچنان مبتنی بر شهر بودن است.

امتیازی افزود: ورودی اصلی به سمت شمال غربی داده شده و طراحی با سایر بخش‌ها به گونه‌ای است که لایه‌ای شفاف، نرم و منعطف در ضلع شمال وجود دارد و در مناسبت‌های خاص به سوی شهر گشوده می‌شود تا ارتباط عرصه و شهر دوباره برقرار شود.

در سایت اصلی، لندسکیپ با ورودی‌ای که به تالار وحدت وصل می‌شود، یک خط فرهنگی تعریف می‌کند. با بررسی‌های جمعیتی، تیم‌های تخصصی برای هر بخش حدود ۱۵ نفر در نظر گرفته شده تا طراحی و ساخت به پیش برود؛ هر بخش داستان مخصوص به خود را دارد و رودکی به پهنه‌ای برای زنده شدن تبدیل شده است.

بودجه ۲۹ میلیارد تومانی  پروژه حریم تئاترشهر

به گفته سعید جمشیدی، رییس اداره نظارت بر پروژه‌های عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ قرارداد اجرای حریم در سال ۱۴۰۲ در دولت گذشته منعقد شد. حریم تئاترشهر با طراحی خانم امتیازی براساس مفهوم هویت مجموعه طراحی شده است. حریم بدون محدودیت نیست، بلکه ورود و خروج و نظم آن طرح اصلی است و هویت مجموعه بر اساس مفهوم تئاترشهر شکل می‌گیرد.

قرار است نتیجه این مطالعات در قالب دفترچه‌ و کتابچه‌ای منتشر شود تا به‌ عنوان دستمایه کارهای آتی و بازتعریف‌های مربوط به مجموعه عمل کند. این بازتعریف‌ها باید با میل به قوانین میراث فرهنگی و طرح‌های مصوب میراث فرهنگی هماهنگ باشد تا مسیر اجرا روشن شود. هدف نهایی حفظ و توسعه حریم و کارکرد فرهنگی و هنری تئاترشهر است.

به گفته جمشیدی؛ بودجه پروژه حریم تئاترشهر ۲۹ میلیارد تومان بوده است. پروژه به چند فاز اجرایی تقسیم شده است؛ فاز اول طراحی انجام شد و پس از عقد قرارداد، فاز دوم با تغییراتی مواجه و تکمیل شد؛ قرارداد به‌روزرسانی و تاثیر نرخ دلار بر این قرارداد وارد نشده است. پیشرفت فاز اول با همان قرارداد در حال پایان است.

برآورد دو تا سه سال برای کارهای مربوط به محوطه (سخت‌افزار)، به‌ علاوه بخش نرم‌افزاری که مدیریت تئاترشهر و معاونت هنری مسوولیت دارند. بحث ایمنی آتش‌نشانی به دلیل اهمیت، برآوردی حدود ۲۰۰ میلیارد تومان دارد که در حال تامین آن هستیم.

باید دید اجرای طرح حریم تئاترشهر موجب می‌شود تا بالاخره تئاترشهر نفس بکشد و از بلاتکلیفی و شلختگی بصری که در اطراف و داخل محوطه آن رنج می‌برد، راحت شود یا نه!



نظر شما درباره این مقاله:








افشای همکاری پنهان تهران و کاراکاس علیه آمریکا
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 7:33

افشای همکاری پنهان تهران و کاراکاس علیه آمریکا


یورونیوز فارسی

مدیر سابق اطلاعات نظامی و یک نظامی بلندپایه پیشین ونزوئلا در نامه‌هایی به ترامپ از همکاری دولت مادورو با ایران، حزب‌الله، عوامل کوبایی و شبه‌نظامیان فارک خبر دادند. به گفته آن‌ها، هدف این همکاری اجرای عملیات نظام‌مند علیه آمریکا ازجمله از طریق اعزام عوامل و تسلیحات و قاچاق مواد مخدر به این کشور است.

هوگو کارواخال باریوس، مدیر سابق اطلاعات نظامی ونزوئلا در نامه‌ای به دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا گفت که دولت ونزوئلا از زمان ریاست‌جمهوری هوگو چاوز به یک سازمان جنایتکار بین‌المللی تبدیل شده است. به گفته او، این سازمان جنایتکار که توسط نیکلاس مادورو، جانشین چاوز اداره شده و با نام «کارتل خورشید‌ها» (Cartel de los Soles) شناخته می‌شود به صورت هدفمند و در راستای سیاست‌های آگاهانه و عامدانه حکومت ونزوئلا علیه آمریکا، مواد مخدر را به صورت گسترده به ایالات متحده قاچاق می‌کند.

آقای کارواخال در این نامه که از سوی وکیل او در اختیار وبسایت خبری «دالاس اکسپرس» قرار داده شده است، نوشت: «این طرح در دهه ۲۰۰۰ میلادی از سوی حکومت کوبا به هوگو چاوز پیشنهاد شد، با همکاری شبه‌نظامیان کلمبیایی فارک، ارتش آزادی‌بخش ملی کلمبیا، عوامل کوبایی و حزب‌الله لبنان با موفقیت اجرا شده است. حکومت ونزوئلا برای این سازمان‌های تروریستی سلاح، گذرنامه و مصونیت فراهم کرد تا بتوانند از خاک ونزوئلا آزادانه علیه ایالات متحده فعالیت کنند.»

آمریکا در سال ۲۰۱۱ برای آقای کارواخال که با نام مستعار «ال پویو» شناخته می‌شود، به اتهامات مربوط به قاچاق مواد مخدر دستور جلب صادر کرد. او در سال ۲۰۱۹ در اسپانیا بازداشت شد و دادگاهی در این کشور استرداد او به آمریکا را تایید کرد. او سپس متواری شد. وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۲۰ برای اطلاعات درباره بازداشت او ۱۰ میلیون دلار جایزه تعیین کرد و سرانجام، آقای کارواخال در سال ۲۰۲۱ بازداشت و دو سال بعد به آمریکا مسترد شد. او در سال ۲۰۲۵ به اتهامات خود اعتراف کرد و در ایالات متحده در حبس به سر می‌برد.

آقای کارواخال در این نامه که در زندان نوشته است، همچنین مدعی شد که دولت آقای مادورو با استخدام جنایتکاران از داخل و خارج زندان‌های ونزوئلا به ویژه اعضای باند جنایتکار «ترن د آراگوا» (Tren de Aragua)، آن‌ها را برای هدف قرار دادن مخالفان رژیم به خارج از این کشور صادر کرده است.

او نوشت: «این روند با هماهنگی وزارت کشور، وزارت زندان‌ها، گارد ملی و نیروهای پلیس سراسری انجام شد.»

آقای کارواخال افزود: «با اجرای سیاست مرزهای باز دولت جو بایدن، آن‌ها از این فرصت استفاده کردند تا این نیروها را به ایالات متحده بفرستند. اکنون آن‌ها نیروهای مطیع و مسلح در خاک آمریکا دارند. برای تامین مالی عملیات خود، به آن‌ها صراحتا دستور داده شد به آدم‌ربایی، اخاذی و قتل ادامه دهند. هر جرمی که آن‌ها در خاک شما مرتکب می‌شوند، عملی است که به دستور رژیم انجام شده است.»

نقش ایران

به گزارش «دالاس اکسپرس»، کلیور آنتونیو آلکالا کوردونز، فرمانده بلندپایه سابق نیروهای مسلح ونزوئلا که او هم از سال ۲۰۲۰ به جرم همکاری با شبه‌نظامیان فارک برای قاچاق اسلحه در آمریکا زندانی است، در نامه‌ای به دونالد ترامپ از تعمیق پیوند نیکلاس مادورو با سپاه پاسداران، حزب‌الله و دستگاه‌های اطلاعاتی کوبا خبر داد.

او مدعی شد که اگرچه روابط ایران و ونزوئلا از قدیم نزدیک بوده است، اما آقای مادورو این روابط را گسترش داده و ایران اکنون شریک استراتژیک ونزوئلا است.

آقای آلکالا گفت: «نیکلاس مادورو از زمانی که وزیر خارجه دولت هوگو چاوز بود، مدیریت و حفظ حساس‌ترین روابط با ایران، یعنی امور مربوط به سپاه و حزب‌الله را بر عهده داشت.

به گزارش «دالاس اکسپرس»، یک مقام ارشد سابق دولت ونزوئلا آخرین تعداد زیادی اسناد و مدارک را در اختیار مقامات آمریکایی قرار داده است که از جنبه‌های گوناگون شراکت عمیق تهران و کاراکاس از جمله در حوزه‌های مالی، انرژی، معدن و همچنین نظامی پرده برمی‌دارد.

بنابر این اسناد، تیم‌های فنی ایرانی در چارچوب توافق‌های گسترده همکاری در ونزوئلا فعالیت‌های مرتبط با اکتشاف اورانیوم انجام می‌دهند. با این حال، در این اسناد صادرات اورانیوم از ونزوئلا یا وجود زنجیره تامین هسته‌ای مطرح نشده است.

بنابر مدارک موجود، ایران همچنین در زمینه‌هایی چون تولید، زیرساخت‌های انرژی و ساخت مجتمع‌های تولیدی-نظامی با ونزوئلا همکاری داشته است.

برخی از این پروژه‌ها به بیش از یک دهه پیش بازمی‌گردند و بخشی از رابطه پایدار دو کشور هستند.

ادعای جاسوسی سیاستمداران آمریکایی و همکاری با روسیه

در نامه‌های هر دو مقام ارشد سابق ونزوئلایی بخشی به روابط دولت آقای مادورو با دیپلمات‌ها و سیاستمداران آمریکایی برای نفوذ در این کشور اختصاص داده شده است.

به گفته آقای کارواخال، در زمان ریاست‌جمهوری هوگو چاوز، مقامات اطلاعاتی روسیه در کاراکاس به او پیشنهاد اجرای پروژه شنود از طریق کابل‌های اینترنتی که آمریکای جنوبی و جزایر کارائیب را به ایالات متحده وصل می‌کنند، داده شده بود.

او گفت: «من در سال ۲۰۱۵ به نیکلاس مادور گفته بودم که اگر بگذاریم اطلاعات روسیه تاسیسات شنود مخفی در جزیره لا اورچیلا راه بیندازد، روز بمب‌افکن‌های آمریکایی به آن‌جا حمله خواهند کرد، اما او حرف من را ناشنیده گرفت.»

به گفته آقای کارواخال، ونزوئلا برای سال‌ها جاسوس به آمریکا می‌فرستاده است و برخی از آن‌ها همچنان فعال هستند.

او افزود: «دیپلمات‌های آمریکایی و ماموران سیا برای کمک به هوگو چاوز و نیکلاس مادورو در حفظ قدرت، پول می‌گرفتند. این آمریکایی‌ها به عنوان جاسوس برای کوبا و ونزوئلا عمل می‌کردند و برخی از آن‌ها تا به امروز فعال هستند.»

با این حال، آقای آلکالا یک گام جلوتر رفت و مدعی شد که از لحاظ اطلاعاتی روابط نزدیکی میان نیکلاس مادورو و اطرافیانش با برخی از نمایندگان کنگره ایالات متحده وجود دارد.

او گفت: «نیکلاس مادورو و همدستانش به کنترلی که ادعا می‌کردند بر این نمایندگان کنگره دارند، افتخار می‌کردند. من این اطلاعات را در سال ۲۰۰۷ که به ایالت کارابوبو منتقل شدم، دریافتم. در آن‌جا با چندین نماینده کنگره عضو این شبکه ملاقات کردم.»



نظر شما درباره این مقاله:








بحران کوچک شدن طبقه متوسط در ایران
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 7:25

بحران کوچک شدن طبقه متوسط در ایران


اقتصادنیوز: روند نگران‌کننده کوچک شدن طبقه متوسط جامعه در حال حاضر به مرحله‌ای رسیده که بخش متوسط جامعه تقریبا از دست رفته و ساختار اجتماعی به سمت دو بخش کوچک مرفه و یک بخش بزرگ از قشر فقیر رفته است.

موسی احمدزاده، نایب‌رئیس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق ایران، ضمن تشبیه طبقه متوسط به بنگاه‌های کوچک و متوسط ‌(SME)، ریشه این وضعیت را در کسری بودجه مزمن دولت‌ها و سیاست‌های غلط می‌داند که پیامدهای سنگینی چون کاهش بهره‌وری و موج مهاجرت را به دنبال داشته است.

او معتقد است که در بستر اجتماعی ما نیز، کاهش قدرت خرید مردم (PPP)، آسیب بسیار جدی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به کشور وارد می‌کند. اگر بخواهیم به علل این وضعیت بازگردیم، ریشه آن به کسری بودجه‌ای بازمی‌گردد که دولت‌ها از یکدیگر به ارث می‌برند و به‌درستی بودجه‌ریزی نمی‌کنند. این کسری بودجه، تورم ایجاد می‌کند و پایه پولی را افزایش می‌دهد.

از سوی دیگر قشر متوسط در جوامع مختلف به‌عنوان عاملی حیاتی برای پایداری و توسعه کشور شناخته می‌شود. این گروه نه تنها موتور محرکه اقتصاد هستند، بلکه به عنوان پلی میان طبقات مختلف اجتماعی عمل کرده و از توازن اجتماعی و اقتصادی حمایت می‌کنند. وجود یک قشر متوسط قوی و پویا به کشورها این امکان را می‌دهد که در برابر بحران‌ها و چالش‌های اقتصادی مقاوم‌تر باشند، چرا که این قشر معمولاً در فرآیندهای تولید و مصرف نقش مهمی ایفا می‌کند.

با این حال، تضعیف این قشر به‌طور مستقیم می‌تواند به گسترش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی منجر شود و به چالش‌های جدیدی برای سیاست‌گذاران و جامعه‌شناسان ایجاد کند. در نتیجه، احیای قشر متوسط و توجه به رفاه آن، به عنوان یک اولویت ملی، می‌تواند ضامن توسعه پایدار و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی باشد.

* آقای احمدزاده! این روزها صحبت درباره طبقه متوسط زیاد شده است و نگرانی ها درباره کوچک شدن این طبقه. اگر بخواهیم قشر متوسط جامعه ایران را تعریف کنیم، این قشر شامل چه گروهی از افراد می‌شود؟

اگر بخواهم این موضوع را به بنگاه‌های اقتصادی تشبیه کنم، در دنیا اشتغالی که توسط بنگاه‌های کوچک و متوسط (SME)ها ایجاد می‌شود، بیشتر از مگاپروژه‌ها است. مگاپروژه‌ها اهمیت بسیاری دارند، اما رشد اقتصادی هر کشوری به بنگاه‌های کوچک و متوسط وابسته است که در سطح جهانی اشتغال پایدار ایجاد می‌کنند و آسیب‌های اجتماعی را کاهش می‌دهند. در بستر اجتماعی ما نیز، کاهش قدرت خرید مردم، آسیب بسیار جدی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به کشور وارد می‌کند.

اگر بخواهیم به علل این وضعیت بازگردیم، ریشه آن به کسری بودجه‌ای بازمی‌گردد که دولت‌ها از یکدیگر به ارث می‌برند و به‌درستی بودجه‌ریزی نمی‌کنند. این کسری بودجه، تورم ایجاد می‌کند و پایه پولی را افزایش می‌دهد. با این شرایط بانک مرکزی یا وزارت اقتصاد باید با عقلانیت برخورد کنند.

زمانی که قدرت خرید قشر متوسط جامعه پایین می‌آید، آسیب‌های اجتماعی افزایش می‌یابد؛ مهم‌ترین آن افزایش دزدی است. آسیب‌های اجتماعی بیشتر می‌شوند و در حوزه آموزش، افراد کمتر آموزش می‌بینند. هر چیزی از طریق آموزش امکان‌پذیر است و قشر متوسط یک کشور، از طریق آموزش می‌تواند به طبقه نخبگان تبدیل شود. زمانی این امکان‌پذیر است که قدرت خرید قشر متوسط پایین نیاید.

دولت به جای کاهش هزینه از جیب طبقه متوسط استفاده می‌کند

اما متاسفانه دولت‌ها برای اینکه مخارج و هزینه‌های خود را کم کنند، از جیب طبقه متوسط جامعه استفاده می‌کنند. شما هم دیده‌اید که می‌آیند خورشید را وعده می‌دهند، اما ستاره را هم نمی‌توانند بیاورند. بطور مثال بهانه آن‌ها این است که بنزین را ارزان‌تر می‌دهند، این دیدگاه بسیار غلط است باید از غنی بگیرند و به فقیر بدهند، اما در کشور ما برعکس عمل می‌کنند، فقیر و متوسط را هر روز فقیرتر می‌کنند. این سیاست‌های غلط باید برگردد و تغییر نگرش دهد و از الگوهای موفق دنیا استفاده کند. اگر ما به همین صورت ادامه دهیم، موج مهاجرت اتفاق می‌افتد.

سرمایه به دنبال جای امن می‌گردد

* شما به موج مهاجرت اشاره کردید. آیا این موج مهاجرت در بخش اقتصادی نیز قابل مشاهده است؟ به‌ویژه برخی از افرادی که سرمایه‌های کوچکی داشتند، برای آنکه سرمایه خود را از دست ندهند، به کشورهای اطراف می روند. آیا می‌توان گفت که این نوع مهاجرت، جنبه اقتصادی نیز دارد و افراد به‌دنبال امنیت مالی و حفظ سرمایه خود هستند؟

بله، قطعا همین‌طور است. زمانی که سرمایه امنیت نداشته باشد، به‌طور طبیعی به دنبال جایی امن می‌گردد. سرمایه، مانند موجودی زنده است که همیشه به‌دنبال پناهگاه و امنیت می‌باشد. این شبیه به دزدی است که حتی اگر پولی به‌دست آورد، در نهایت به دنبال جایی امن برای نگه‌داری آن می‌گردد. بنگاه‌ها نیز وقتی می‌بینند که هر سال درجا می‌زنند و ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور کاهش می‌یابد، تصمیم می‌گیرند سرمایه و فعالیت‌های خود را به جایی منتقل کنند که امنیت بیشتری برای رشد و توسعه داشته باشد.

در این وضعیت، بنگاه‌ها هر سال با افزایش هزینه‌ها و تورم مواجه می‌شوند. مثلاً همان کالایی که در سال گذشته فروخته‌اند، حالا باید با ۴۰ یا ۵۰ درصد افزایش قیمت دوباره تأمین کنند. به‌عبارت دیگر، آن‌ها نمی‌توانند با قیمت‌های ثابت فعالیت کنند، زیرا شاخص تورم باعث می‌شود که حتی برای تهیه منابع اولیه، هزینه‌های بیشتری بپردازند. این موضوع نشان‌دهنده ناپایداری اقتصادی است که کسب‌وکارها را به فکر انتقال سرمایه و فعالیت‌های خود به مناطق با ثبات‌تر می‌اندازد.متأسفانه، سیاست‌گذاری کلان ما در ریل اشتباهی قرار دارد.

اگر برنامه‌های پنجم، ششم و هفتم توسعه را نگاه کنیم، می‌بینیم به‌درستی عمل نکردیم. اگر این‌گونه باشد، هم بنگاه‌های اقتصادی، اعتماد و اطمینان نمی‌کنند و هم در بستر اجتماعی این شکاف اتفاق خواهد افتاد. به نظر من دیر نشده است؛ ما باید برگردیم، تغییر نگرش دهیم و نقاط قوت و ضعفمان را پوشش دهیم و نقاط قوتمان را پرورش دهیم.

دولت باید هزینه هایش را کم کند و توزیع عادلانه ثروت داشته باشیم

* با توجه به مواردی که به آنها اشاره کردید، می‌توان گفت ما در اجرای اقتصاد کلان با مشکل روبرو هستیم؟

وقتی امنیت اقتصادی نباشد، یک جوان می‌بیند که چند سال باید کار کند تا یک خودرو بخرد یا یک منزل مسکونی تهیه یا ازدواج کند. این وضعیت را با کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز مقایسه می‌کند. انسان‌ها زمانی که می‌خواهند به رفاه و مطلوبیت برسند، به شرایط اقتصادی مملکتشان نگاه می‌کنند. خب ما شرایط جنگی داشتیم؛ اما پذیرفتیم و همیشه همراه بودیم، اما این‌که نمی‌شود این مشکل همیشه ادامه پیدا کند . ما از شرایط جنگی عبور کرده‌ایم.

سیاست‌های کلان را باید به‌درستی اجرا بکنیم. ما اصلاً استراتژی نداریم. اگر هم داشته باشیم، هر دولتی می‌آید گردن دولت قبل می‌اندازد و آن یکی گردن دولت بعدی می‌اندازد. اولویت این است که دولت باید هزینه‌های خود را کم کند. اگر هزینه‌ها را کم کند، آسیب قشر آسیب‌پذیر کمتر می‌شود. ما باید توزیع ثروت عادلانه داشته باشیم. شما پول را دوباره می‌توانید به دست بیاورید، اما سرمایه انسانی، به‌خصوص جوان دانش‌محور، بالاترین سرمایه است که متأسفانه دولت‌ها گوش شنوایی ندارند.

باید امنیت اقتصادی ایجاد کرد تا به سمت توسعه یافتگی بریوم

* چقدر حاکمیت و نهادهای اقتصادی در کوچک شدن بخش متوسط جامعه تأثیرگذار بوده‌اند؟

دولت است که باعث این مشکل شده است. دولتمردان ما چهار پنج تا وزارتخانه را می‌شناسند، یعنی اصلا کارایی و بهره‌وری وجود ندارد. اگر دولتمردان ما می‌خواهند ما به سمت اقتصاد کارا و بهره‌وری برویم، آن دور باطلی را که انجام داده‌اند، دیگر نباید انجام دهند.باید از الگوهای موفق جهانی استفاده کنند. اگر قشر دانش‌محور و سرمایه‌های انسانی این سرزمین برود، این کشور را چه کسی می‌خواهد بسازد؟ باید تغییر نگرش بدهند و باید امنیت اقتصادی ایجاد بکنند تا به سمت توسعه‌یافتگی بروند. انسان زمانی دنبال این است که در یک کشور بماند و کار بکند که برایش مطلوبیت و رفاه ایجاد شود.



نظر شما درباره این مقاله:








کشف ۳ تن گوشت الاغ و قاطر
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 7:01

کشف ۳ تن گوشت الاغ و قاطر




نظر شما درباره این مقاله:








اروپا خواهان تشکیل نیروی چندملیتی برای اوکراین است
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 23:19

اروپا خواهان تشکیل نیروی چندملیتی برای اوکراین است


شبکه اول تلویزیون آلمان / ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

در جریان گفت‌وگوهای مربوط به اوکراین در برلین، چندین تن از سران کشورها و دولت‌های اروپایی بیانیه‌ای مشترک صادر کردند که در آن بر لزوم تضمین امنیت در صورت برقراری آتش‌بس احتمالی تأکید شده است.

طی دو روز گذشته در برلین، نمایندگان کشورهای مختلف در چندین دور مذاکره درباره دستیابی به راه‌حلی صلح‌آمیز برای جنگ اوکراین گفت‌وگو کردند. شامگاه دوشنبه نیز نشستی در دفتر صدراعظم آلمان با حضور شماری از سران و رهبران اروپایی برگزار شد. جمع دوازده‌نفره شرکت‌کنندگان در این نشست در پایان، بیانیه‌ای مشترک منتشر کرد.

در این بیانیه آمده است که ایالات متحده و سران کشورهای اروپایی خواستار همکاری نزدیک برای فراهم آوردن «تضمین‌های امنیتی قوی» و «اقدامات حمایتی برای بازسازی اقتصادی اوکراین» هستند.

مهم‌ترین محورهای بیانیه به شرح زیر است:

• تشکیل نیروی چندملیتی برای تضمین آتش‌بس در اوکراین: این نیرو به رهبری اروپا و با پشتیبانی آمریکا فعالیت خواهد کرد و مأموریت آن، پشتیبانی از نیروهای مسلح اوکراین و تأمین امنیت فضای هوایی و دریایی این کشور است. در بیانیه تصریح شده است که این مأموریت می‌تواند «از طریق عملیات در خاک اوکراین» نیز انجام شود.

• ادامه حمایت گسترده و قابل توجه از ارتش اوکراین: در این بیانیه، هدف‌گذاری برای دوران صلح، داشتن نیرویی متشکل از ۸۰۰ هزار نظامی عنوان شده است تا از یک سو بازدارندگی تقویت شود و از سوی دیگر توان دفاعی کشور حفظ گردد.

• نظارت بین‌المللی بر آتش‌بس به رهبری آمریکا: طبق این طرح، یک سازوکار با مشارکت بین‌المللی زیر نظر واشنگتن ایجاد خواهد شد تا از طریق هشدارهای زودهنگام، احتمال حملات آینده را شناسایی کند. همچنین امکان رهگیری موارد نقض آتش‌بس و واکنش متناسب به آن‌ها فراهم خواهد شد. «سازوکار کاهش تنش» نیز وظیفه تدوین اقدامات متقابل برای جلوگیری از تشدید درگیری‌ها را بر عهده خواهد داشت.

• ایجاد تعهد حقوقی الزام‌آور: بر اساس متن بیانیه، در صورت بروز هرگونه حمله مسلحانه در آینده، اقداماتی برای «بازگرداندن صلح و امنیت» انجام خواهد شد. این اقدامات شامل استفاده از نیروهای مسلح، پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی، و نیز تدابیر اقتصادی و دیپلماتیک خواهد بود.

• سرمایه‌گذاری گسترده برای بازسازی اوکراین: کشورهای امضاکننده همچنین وعده داده‌اند که سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در بازسازی اقتصادی و زیرساختی اوکراین انجام دهند. در بیانیه به توافق‌های تجاری دوطرفه و سودمند نیز اشاره شده است، «با تأکید بر اینکه روسیه باید خسارات وارده به اوکراین را جبران کند». در این بخش از دارایی‌های روسیه که در اتحادیه اروپا مسدود شده‌اند نیز یاد شده است.

واکنش روسیه هنوز مشخص نیست

این بیانیه به امضای چهره‌هایی از جمله فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان و همتایان او از فرانسه، بریتانیا، لهستان، ایتالیا، دانمارک، فنلاند، هلند، نروژ و سوئد، همچنین آنتونیو کاستا، رئیس شورای اروپا، و اورسولا فن‌در لاین، رئیس کمیسیون اروپا رسیده است.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، و نمایندگان هیئت آمریکایی نیز در این نشست شامگاهی در دفتر صدراعظمی آلمان حضور داشتند. با این حال، این بیانیه بیش از یک «گام میانی» تلقی نمی‌شود، زیرا روسیه در این گفت‌وگوها حضور نداشت. انتظار می‌رود ایالات متحده اکنون نتایج این نشست را برای هماهنگی با کرملین مطرح کند.

متن کامل بیانیه رهبران اروپایی  پس از پایان نشست جلسه آنان در برلین:

رهبران از پیشرفت قابل‌توجه در تلاش‌های رئیس‌جمهور ترامپ برای دستیابی به صلحی عادلانه و پایدار در اوکراین استقبال کردند. آن‌ها همچنین از همکاری نزدیک تیم‌های رئیس‌جمهور زلنسکی و رئیس‌جمهور ترامپ و نیز تیم‌های اروپایی در روزها و هفته‌های اخیر استقبال کردند. آن‌ها توافق کردند که با رئیس‌جمهور ترامپ و رئیس‌جمهور زلنسکی همکاری کنند تا به صلحی پایدار دست یابند که حاکمیت اوکراین و امنیت اروپا را حفظ کند. رهبران از همگرایی قوی میان ایالات متحده، اوکراین و اروپا قدردانی کردند.

رهبران توافق کردند که تضمین امنیت، حاکمیت و رفاه اوکراین بخش جدایی‌ناپذیری از امنیت گسترده‌تر اروپای آتلانتیک است. آن‌ها تصریح کردند که اوکراین و مردم آن شایسته آینده‌ای مرفه، مستقل و حاکمیتی هستند که از تهدیدهای احتمالی تجاوز روسیه در امان باشد.

رهبران ایالات متحده و اروپا متعهد شدند که با هم همکاری کنند تا تضمین‌های امنیتی قوی و اقدامات حمایتی برای بازسازی اقتصادی اوکراین را در چارچوب توافقی برای پایان جنگ فراهم کنند. این شامل تعهدات زیر است:

• ارائه حمایت مستمر و قابل‌توجه به اوکراین برای تقویت نیروهای مسلحش، که باید در سطح ۸۰۰,۰۰۰ نفر در زمان صلح حفظ شود تا توان بازدارندگی و دفاع از خاک اوکراین فراهم گردد.

• ایجاد «نیروی چندملیتی اوکراین» به رهبری اروپا، متشکل از مشارکت کشورهای داوطلب در چارچوب ائتلاف داوطلبان و با حمایت ایالات متحده، برای کمک به بازسازی نیروهای اوکراین، تأمین امنیت آسمان اوکراین و حمایت از دریاهای امن، از جمله عملیات داخل خاک اوکراین.

• ایجاد مکانیزم نظارت و راستی‌آزمایی آتش‌بس به رهبری آمریکا با مشارکت بین‌المللی برای ارائه هشدار زودهنگام نسبت به هر حملهٔ آینده و شناسایی و پاسخ به هرگونه نقض، همراه با مکانیزم کاهش تنش متقابل برای اقداماتی که به نفع همه طرف‌ها باشد.

• تعهد قانونی و الزام‌آور، منوط به رویه‌های ملی، برای اقدام به بازگرداندن صلح و امنیت در صورت حمله مسلحانه آینده. این اقدامات می‌تواند شامل نیروی مسلح، پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی، اقدامات اقتصادی و دیپلماتیک باشد.

• سرمایه‌گذاری در آیندهٔ رفاه اوکراین، از جمله تخصیص منابع عمده برای بازسازی، توافقات تجاری دوجانبه سودمند و در نظر گرفتن نیاز روسیه به جبران خسارت‌های واردشده به اوکراین. در این راستا، دارایی‌های دولتی روسیه در اتحادیه اروپا مسدود شده‌اند.

• حمایت قوی از پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا.

رهبران حمایت خود از رئیس‌جمهور زلنسکی را اعلام کردند و توافق کردند که از هر تصمیمی که وی دربارهٔ مسائل خاص اوکراین اتخاذ می‌کند، حمایت کنند. آن‌ها تأکید کردند که مرزهای بین‌المللی نباید با زور تغییر یابند و تصمیمات دربارهٔ سرزمین بر عهده مردم اوکراین خواهد بود، زمانی که تضمین‌های امنیتی مؤثر برقرار شود. برخی مسائل باید در مراحل نهایی مذاکرات حل شوند و رهبران تأکید کردند که در صورت نیاز از زلنسکی حمایت خواهند کرد تا با مردمش مشورت کند.

رهبران تصریح کردند که همانند هر توافق دیگری، هیچ چیزی قطعی نیست تا همه چیز قطعی شود و همه طرف‌ها باید به‌طور فشرده برای دستیابی به راه‌حلی که پایان پایدار درگیری‌ها را تضمین کند، کار کنند.

آن‌ها همچنین تأکید کردند که هر توافق باید امنیت بلندمدت و وحدت اروپا-آتلانتیک و نقش ناتو در ارائه بازدارندگی قوی را حفظ کند. هر موضوعی که بر اتحادیه اروپا و ناتو تأثیر داشته باشد، به ترتیب میان اعضای EU و ناتو مورد بحث قرار خواهد گرفت.

اکنون نوبت روسیه است که ارادهٔ خود برای دستیابی به صلح پایدار را با پذیرش طرح صلح ترامپ نشان دهد و با توافق برای آتش‌بس، تعهد خود برای پایان دادن به جنگ را اثبات کند. رهبران توافق کردند که فشار بر روسیه برای ورود جدی به مذاکرات ادامه یابد.

همه متعهد شدند که در روزها و هفته‌های آینده برای پیشرفت سریع و مشترک و تأیید توافقی برای صلح پایدار کار کنند. آن‌ها حمایت قوی خود را از رئیس‌جمهور زلنسکی و مردم اوکراین در مبارزه با تهاجم غیرقانونی روسیه و برای تحقق صلح عادلانه و پایدار مجدداً تأیید کردند.

این بیانیه برای پیوند سایر کشورها به آن همچنان باز است.

 



نظر شما درباره این مقاله:








هشدار کادر درمان برای حقوق بشر
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 22:07

هشدار کادر درمان برای حقوق بشر




نظر شما درباره این مقاله:








احمد احمد، مردی که موفق شد یکی از تروریست‌ها
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 20:30

احمد احمد، مردی که موفق شد یکی از تروریست‌ها




نظر شما درباره این مقاله:








دفاع از امنیت و کرامت یهودیان، دفاع از انسانیت است
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 17:32

دفاع از امنیت و کرامت یهودیان، دفاع از انسانیت است




نظر شما درباره این مقاله:








وضعیت بازداشت‌شدگان مشهد از حیث دسترسی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 17:18

وضعیت بازداشت‌شدگان مشهد از حیث دسترسی




نظر شما درباره این مقاله:








استاد ایرانی دانشگاه آرکانزاس چرا برکنار شد؟
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 17:07

استاد ایرانی دانشگاه آرکانزاس چرا برکنار شد؟


ایزابل وینسنت و بنجامین وینتال / نیویورک پست

به گزارش نیویورک پست، یک استاد علوم سیاسی در دانشگاه آرکانزاس متهم شده است که با استفاده از سربرگ رسمی دانشگاه، رهبر جمهوری اسلامی ایران را ستوده و هم‌زمان به اسرائیل حمله کرده است.

شیرین سعیدی، رئیس برنامه مطالعات خاورمیانه این دانشگاه، همچنین بنا بر شواهد موجود از یک جنایتکار جنگی محکوم‌شده وابسته به حکومت ایران حمایت کرده است.

اکنون قانون‌گذاران و گروهی از مخالفان ایرانی از مدیران دانشگاه خواسته‌اند اقدامات انضباطی بیشتری علیه سعیدی انجام دهند. بر اساس اعلام سخنگوی دانشگاه، سعیدی روز جمعه از سمت خود به‌عنوان مدیر برنامه مطالعات خاورمیانه برکنار شد، اما همچنان به‌عنوان استاد در این دانشگاه باقی مانده است.

بر اساس اسنادی که «ائتلاف مقابله با تطهیرکنندگان حکومت اسلامی ایران» (AAIRIA) ــ مستقر در ایالات متحده ــ در اختیار نیویورک پست قرار داده، سعیدی با استفاده از سربرگ رسمی دانشگاه خواستار آزادی حمید نوری شده بود؛ فردی که در سال ۲۰۲۲ از سوی دادگاهی در سوئد به‌دلیل صدور دستور اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان گوهردشت در سال ۱۳۶۷ محکوم شد.

نوری در زمان وقوع این اعدام‌ها، دستیار محمد مقیسه در زندان گوهردشت  کرج در حومه تهران بود. او سال گذشته در جریان مبادله زندانیان میان ایران و سوئد آزاد شد.

سعیدی در پست‌هایی که در ماه نوامبر در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، را ستود و برای حفظ او دعا کرد و نوشت: «او رهبری است که ایران را در جریان حمله اسرائیل حفظ کرد. خداوند حافظ تو باشد.» این اظهارات در اشاره به حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بیان شده بود.

او همچنین در ایکس اسرائیل را «دولت تروریستی» و «دولت نسل‌کش» خوانده است. سعیدی به درخواست نیویورک پست برای اظهارنظر پاسخی نداد.


شیرین سعیدی

روز جمعه، مایک هاکبی، سفیر ایالات متحده در اسرائیل، در ایمیلی به نیویورک پست، آنچه را که او «نفرت‌پراکنی یهودستیزانه» سعیدی خواند، محکوم کرد.

هاکبی نوشت: «اینکه آیا شیرین سعیدی باید اخراج شود یا نه، تصمیمی است که به مدیریت دانشگاه و هیئت‌امنای آن مربوط می‌شود. اما ستایش رهبر ایران ــ که نه‌تنها خواستار کشتار یهودیان است بلکه نابودی آمریکا را نیز مطالبه می‌کند ــ مرا به این نتیجه می‌رساند که این استاد آشفته‌حال، احتمالاً مناسب‌تر است که بلیت یک‌طرفه‌ای به تهران دریافت کند و در مدارس آکنده از نفرت آن‌ها به تدریس بپردازد.»

سخنگوی دانشگاه به نیویورک پست گفت که سعیدی دیگر در دپارتمان مطالعات خاورمیانه فعالیت نمی‌کند و دانشگاه در حال بررسی استفاده ظاهراً غیرمجاز او از سربرگ رسمی «مطابق با سیاست‌های دانشگاه» است.

پیش از این، فعالان AAIRIA موفق به جمع‌آوری ۳۷۸۲ امضا در یک دادخواست اینترنتی در وب‌سایت Change.org شدند و از دانشگاه خواستند اقدام کند.

لادن بازرگان، زندانی سیاسی سابق در ایران و فعال حقوق بشر، گفت: «ایرانیان به‌مدت چهل‌وشش سال در برابر پاک‌کردن حافظه‌ها، شهادت‌ها و شجاعت خود مقاومت کرده‌اند. به همین دلیل است که حکومت به ایدئولوگ‌ها و ساده‌لوحان مفید در نهادهای غربی متکی است تا چهره خود را تطهیر کند. کار دکتر سعیدی بخشی از همین ماشین است؛ نمایشی دانشگاهی که بر روایت‌های جعلی بنا شده تا حقیقت درباره زندان‌های ایران و مقاومتی را که در درون آن‌ها جریان دارد، نرم و کمرنگ جلوه دهد.»

بازرگان به نیویورک پست گفت که اف‌بی‌آی در ماه مه درباره اتهامات مطرح‌شده علیه سعیدی با او تماس گرفته و همین موضوع باعث شد او و AAIRIA بررسی دقیق‌تری درباره فعالیت‌های سعیدی انجام دهند.

مری بنتلی، نماینده جمهوری‌خواه مجلس ایالتی آرکانزاس، به نیویورک پست گفت که از این اتهامات «عمیقاً نگران» شده است.

او گفت: «می‌توانم اطمینان بدهم که موکلان من نمی‌خواهند مالیات‌هایشان صرف حمایت از رفتارهای غیراخلاقی و یهودستیزانه استادان در دانشگاه‌های دولتی شود.»

مسیح علی‌نژاد، فعال و مخالف ایرانی ساکن بروکلین که در سال ۲۰۲۱ هدف تهدیدات حکومت ایران قرار گرفته بود، از رئیس‌جمهور ترامپ خواست جلوی «نفوذ» حامیان حکومت ایران را بگیرد.

او در پستی در ایکس، با اشاره به سعیدی نوشت: «او مرتباً به من و دیگر فعالان حقوق بشر که جرأت ایستادن در برابر همان دیکتاتور را دارند، حمله می‌کند.»

بر اساس اعلام AAIRIA، سعیدی همچنین در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۵ از دو دادخواست ضداسرائیلی حمایت کرده است.

خاخام آبراهام کوپر، معاون رئیس مرکز سایمون ویزنتال در لس‌آنجلس، گفت: «بیش از این نمی‌شود یهودستیز بود. تنها یک هفته پس از فجایع ۷ اکتبر، سعیدی تصمیم گرفت جنایات تروریستی حماس را تطهیر کند.»



نظر شما درباره این مقاله:








ایران دارای نظم اخلاقی تازه‌ای شده است
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 15:54

ایران دارای نظم اخلاقی تازه‌ای شده است


مناحم مرحوی

فارن پالیسی / ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

ایران در حال تجربه تحولی عمیق است؛ تحولی نه در نهادها یا رهبری، بلکه در معنا. جمهوری اسلامی همچنان از طریق دستگاه‌های امنیتی و شبکه‌های منطقه‌ای خود قدرت‌نمایی می‌کند، اما دیگر بر جهان نمادینی که زمانی مشروعیتش را استوار می‌کرد، کنترل ندارد.

در پانزده سال گذشته، ایرانیان به‌تدریج و بی‌سروصدا نظمی اخلاقی بدیل بنا کرده‌اند؛ نظمی که نه بر «ایثار انقلابی»، بلکه بر کرامت انسانی، خودمختاری جسمانی و حقیقت‌گویی ــ از جمله درباره قربانیان حکومت ــ استوار است. این «دین مدنی» برخاسته از پایین، اکنون هسته الهیات سیاسی جمهوری اسلامی را مؤثرتر از هر حزب یا اپوزیسیون سازمان‌یافته‌ای به چالش می‌کشد.

این دگرگونی یک‌شبه رخ نداد. بلکه در پی زنجیره‌ای از شوک‌ها شکل گرفت که به‌مرور انباشته شدند: کشته شدن ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ که یک معترض را به شهیدی ملی اما بی‌تأیید حکومت بدل کرد؛ کشتارهای گسترده در اعتراضات سراسری اقتصادی سال ۲۰۱۹؛ اعدام نوید افکاری، کشتی‌گیر، در سال ۲۰۲۰ که بی‌اعتنایی رژیم به خشم افکار عمومی داخلی و بین‌المللی را برجسته ساخت؛ و مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس در سال ۲۰۲۲.

هر یک از این رخدادها شکاف میان نظم مقدس حکومت و جامعه ایران را عمیق‌تر کرد. تا زمانی که پس از مرگ امینی اعتراضات فوران کرد، حکومت اقتدار عاطفی خود را برای تعریف این‌که «چه کسی شهید محسوب می‌شود»، «چه چیزی مقدس است» و «کدام زبان اخلاقی می‌تواند ملت را متحد کند» از دست داده بود.

این گسست نمادین فروکش نکرده است و این «شورش معنا» اکنون به یکی از پیامددارترین تحولات سیاسی ایران بدل شده است. این روند جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده و شاید در آینده نزدیک نیز نکند، اما مرکز ثقل اخلاقی جامعه ایران را به‌گونه‌ای بازآرایی کرده که آینده سیاسی کشور را شکل خواهد داد.

پس از انقلاب ۱۹۷۹، حاکمان ایران اقتدار خود را بر پایه الهیاتی سیاسی بنا کردند که شهادت‌طلبی شیعی، اسطوره‌سازی انقلابی و خاطره جنگ ایران و عراق را در هم می‌آمیخت. «شهید جوان» که خون خود را برای انقلاب داده بود، به نماد مرکزی دولت بدل شد. تصویر او ــ با هاله‌ای قدسی، پاک و همواره جوان ــ دیوارنگاره‌ها، کتاب‌های درسی و میدان‌های عمومی را پر می‌کرد. در این اقتصاد نمادین، دولت امر مقدس را تعریف می‌کرد و جامعه آن را درونی می‌ساخت.

اما اعتبار این نظام معنایی از اواخر دهه ۱۹۹۰ رو به فرسایش گذاشت و در دهه ۲۰۰۰ شتاب گرفت. فساد، نابرابری و شکاف فزاینده میان نخبگان انقلابی و ایرانیان عادی باعث شد زبان اخلاقی متعالی حکومت توخالی به نظر برسد. نسل جوان‌تری که هیچ خاطره‌ای از جنگ با عراق ــ و حتی از خود انقلاب ایران ــ نداشت، هرچه بیشتر این ایده را رد کرد که فداکاری برای جمهوری اسلامی یک وظیفه اخلاقی است.


تصویری از اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ موسوم به جنبش سبز

این گسست در سال ۲۰۰۹ آشکار شد، زمانی که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری مناقشه‌برانگیز، میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها آمدند. دستگاه امنیتی ایران ــ به‌ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی شبه‌نظامی بسیج ــ به روش‌های آشنای سرکوب متوسل شد. اما نتوانست پیامد نمادین کشته شدن آقاسلطان را مهار کند؛ رخدادی که با دوربین تلفن همراه ثبت شد و بی‌درنگ در سراسر جهان انتشار یافت. ظرف چند ساعت، معترضان او را «شهید آزادی» نامیدند و او به نمادی ملی بدل شد که دولت آن را به رسمیت نشناخته بود. انحصار رژیم در تعریف امر مقدس ترک برداشت.

این کشمکش بر سر معنا در دهه بعدی شدت گرفت. در جریان اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ (نوامبر ۲۰۱۹)، نیروهای امنیتی صدها نفر را کشتند که بسیاری از آنان از جوامع فقیر و حاشیه‌نشین بودند. خانواده‌هایشان سکوت را نپذیرفتند: مادران ویدئوهایی ضبط کردند و خواستار عدالت برای فرزندانشان شدند و اندوه آنان فراتر از شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده طنین انداخت. یک سال بعد، اعدام افکاری ــ کشتی‌گیری که به‌طور گسترده باور می‌رفت تحت شکنجه وادار به اعتراف به قتل یک مأمور امنیتی در اعتراضات ۲۰۱۸ شده است ــ شهید دیگری پدید آورد؛ کسی که سخنانش ــ «اگر مرا اعدام کردند، می‌خواهم بدانید که یک انسان بی‌گناه … اعدام شد» ــ همچون مرثیه‌ای ملی دست‌به‌دست شد.

تا زمانی که مهسا امینی در سال ۲۰۲۲ جان باخت، جامعه ایران مجموعه اخلاقی خاص خود را پرورانده بود: زیارتگاه‌های خودجوش، مراسم شمع‌افروزی، و شیوه‌هایی از سوگواری مانند کوتاه کردن مو که همگی در جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» که پس از آن شکل گرفت، به هم پیوستند. اگرچه آن جنبش از آن زمان فروکش کرده است، اما آیین‌ها، شعارها و واژگان اخلاقی آن در زندگی اجتماعی روزمره نفوذ کرده‌اند. زنان بی‌حجاب همچنان در شهرهای بزرگی چون تهران، شیراز و رشت دیده می‌شوند؛ آن هم با وجود تشدید کنترل پلیسی، نظارت دیجیتال و اجرای دوباره قوانین موسوم به حجاب.

خانواده‌های جان‌باختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ همچنان مراسم یادبود عمومی برگزار می‌کنند که اغلب به اعتراض‌هایی کوچک‌مقیاس تبدیل می‌شود. نیروهای امنیتی غالباً می‌کوشند راه دسترسی به گورستان‌ها را مسدود کنند یا بستگان را بازداشت کنند، اما این گردهمایی‌ها ــ از مراسم سنتی چهلم گرفته تا بزرگداشت تولد و شب‌های شعرخوانی ــ همچنان به کانون‌های بسیج اخلاقی بدل مانده‌اند. دانشجویان دانشگاه‌ها نیز همچنان به کنش‌های نمادینی متوسل می‌شوند که پژواک زبان سال ۲۰۲۲ است؛ از جمله تجمع‌های خاموش، امتناع از جداسازی جنسیتی و دست‌به‌دست کردن شعرهای اعتراضی. در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان، ویدئوهای نافرمانی‌های محلی به‌سرعت منتشر می‌شود و جامعه‌ای فراملی از معنا را زنده نگه می‌دارد.

پیامد این وضعیت آن است که جنبش اعتراضی از خیابان‌ها به شکلی پراکنده، پایدار و سرشار از بار اخلاقی از مقاومت روزمره منتقل شده است. حکومت کنترل فیزیکی را بازیافته، اما اقتدار نمادین را نه.


مهسا امینی، نماد جنبش «زن، زندگی، آزادی»

یکی از تحولات چشمگیر پس از سال ۲۰۲۲، ظهور اجراهای موسیقی خیابانی با بار سیاسی در شهرهای بزرگ است. ویدئوهایی که از ایران منتشر می‌شود، حلقه‌های بزرگی از جوانان را نشان می‌دهد که پیرامون نوازندگانی گرد آمده‌اند که ترانه‌هایی اجرا می‌کنند که به بیان‌های رمزگذاری‌شده جنبش اعتراضی بدل شده‌اند: «برای» اثر شروین حاجی‌پور؛ نسخه‌های بازخوانی‌شده‌ای از آثار کلاسیک داریوش و گوگوش؛ بالادهای اعتراضی فرهاد پیش از انقلاب؛ نوحه‌ها و سوگ‌سرودهای کردی از مراسم خاکسپاری‌های سال ۲۰۲۲؛ و قطعاتی از رپر زندانی، توماج صالحی. جمعیت اغلب هم‌خوانی می‌کند و تلفن‌های روشن خود را بالا می‌برد و این اجراها را به یادبودهایی خودانگیخته تبدیل می‌کند.

حضور صداهای زنانه به‌ویژه چشمگیر است؛ امری که پیش از ۲۰۲۲ به دلیل محدودیت‌های آوازخوانی انفرادی زنان، در فضای عمومی تقریباً وجود نداشت. در بسیاری از این ویدئوها، زنان برای لحظاتی از میان جمعیت آواز می‌خوانند یا بندهایی از ترانه را به‌نوبت با اجراکنندگان مرد می‌خوانند و با تشویق حاضران روبه‌رو می‌شوند. هرچند مقام‌ها گاه این تجمع‌ها را متفرق می‌کنند، اما دوباره پدیدار می‌شوند؛ امری که نشان می‌دهد به رویه‌ای پایدار بدل شده‌اند.

آنچه در ایران سر برآورده، صرفاً احساسات ضدحکومتی نیست، بلکه چارچوبی اخلاقیِ بدیل با اصول منسجم خود است. نخست، «کرامت» که معترضان آن را هسته زندگی اخلاقی می‌دانند و در تقابل با تقدیس «ایثار» از سوی حکومت قرار می‌دهند. دوم، «خودمختاری بدنی» که به اصلی بنیادین تبدیل شده است. بدن دیگر ظرف انضباط ایدئولوژیک نیست، بلکه میدان مالکیت اخلاقی فرد بر خویشتن است. کوتاه کردن مو، برداشتن حجاب و حفاظت از تمامیت جسمانی، به کنش‌هایی آیینی و معناساز بدل شده‌اند. و سرانجام، «راست‌گویی» که جایگاهی نزدیک به امر قدسی یافته است. خانواده‌های جان‌باختگان بر بازگویی دقیق چگونگی قتل‌ها پافشاری می‌کنند و در برابر فشار دولت برای پذیرش روایت‌های رسمی مقاومت نشان می‌دهند. این امر پژواکی از سنت دیرپای ادبی ایران در گفتار اخلاقی است و اکنون همچون آیینی مدنی عمل می‌کند.

در مجموع، این عناصر از اخلاق‌گرایی تازه‌ای حکایت دارد؛ اخلاقی از پایین به بالا که همبستگی را بر ایثار، اطاعت و خلوص ایدئولوژیک ترجیح می‌دهد. هرچند هنوز به برنامه‌ای سیاسیِ کاملاً مدون بدل نشده است، اما نظمی اخلاقی منسجم را شکل می‌دهد.

محوریت زنان در این نظم، سلسله‌مراتب نمادین جمهوری اسلامی را وارونه می‌کند. چهره‌های اصلی خیال‌پردازی اخلاقی معاصر ایران، زنانه‌اند: ندا آقاسلطان در سال ۲۰۰۹، مادران جان‌باختگان ۲۰۱۹، دختران دانش‌آموزی که در سال ۲۰۲۲ حجاب از سر برداشتند، و زنان بسیاری که با وجود دوربین‌ها، تهدیدها و بازداشت‌ها، همچنان بی‌حجاب در عرصه عمومی ظاهر می‌شوند.

حجاب اجباری صرفاً یک پوشش نیست، بلکه سنگ‌بنای عینی نظم مقدس حکومت و نشانه‌ای عمومی از اطاعت از اقتدار الهی است. هنگامی که زنان حجاب از سر برمی‌دارند، الهیاتی بدیل را بیان می‌کنند: این‌که کرامت، نه اطاعت، امر مقدس است؛ و این‌که بدن مصون است، نه ابزاری برای کنترل سیاسی. شعار «زن، زندگی، آزادی» این بازجهت‌گیری را متبلور می‌کند و سلسله‌مراتب اخلاقی تازه‌ای را اعلام می‌دارد.


تجمع معترضان جنبش سبز در میدان آزادی - سال ۱۳۸۸

حتی آیین‌های خودِ دولت نیز بازتاب افول آن هستند. رژه‌ها و مراسم رسمی با جمعیتی اندک و اغلب از سر اجبار برگزار می‌شوند. بزرگداشت‌های مرتبط با جنگ [ایران و عراق] که زمانی طنین‌دار بودند، اکنون کلیشه‌ای و فرمالیستی به نظر می‌رسند. راهپیمایی‌های عظیم مذهبی عاشورا نیز هرچه بیشتر میان عملِ دینی و پیام‌رسانی حکومتی فاصله می‌اندازند. جهان عاطفی‌ای که زمانی جمهوری اسلامی را سرپا نگه می‌داشت، تا حدی از نهادهایی که مدعی نمایندگی آن هستند، جدا شده است.

در نظام‌های سیاسی ترکیبی، اقتدار نمادین به‌منزله جانشینی برای مشروعیت انتخاباتی عمل می‌کند و به حاکمان امکان می‌دهد اعمال زور را توجیه کنند، هواداران را بسیج نمایند و در لحظات بحرانی از جامعه طلب فداکاری کنند. چنین ذخیره‌ای از اقتدار نمادین بود که به حکومت ایران اجازه داد در دهه ۱۹۸۰ از فاجعه‌های نظامی و فروپاشی اقتصادی جان به در ببرد. اما فرسایش این اقتدار از سال ۲۰۰۹ به این سو بدان معناست که رژیم اکنون تنها از طریق اجبار یا اعطای امتیاز می‌تواند جامعه را بسیج کند. این امر نشانه دگرگونی عمیقی در خُلق‌وخوی جمهوری اسلامی است.

وقتی شهروندان شهدای خود را برجسته می‌کنند، آیین‌های دینی را بازتفسیر می‌کنند و اشکال تازه‌ای از سوگواری جمعی می‌آفرینند، ادعای دولت بر برتری اخلاقی را تضعیف می‌کنند. یک رژیم می‌تواند بحران اقتصادی و انزوای بین‌المللی را تاب بیاورد؛ اما از دست دادن اعتبار نمادین را به‌سختی می‌تواند تحمل کند.

تجربه ایران استثنایی نیست. جوامع بسیاری در سراسر جهان برای به چالش کشیدن نظام‌های اقتدارگرا به سیاست نمادین و زبان اخلاقی روی آورده‌اند. از «دیوارهای لنون» در هنگ‌کنگ ــ جایی که در جریان اعتراضات ۲۰۱۹ پیام‌های اعتراضیِ ناشناس فضاهای عمومی را پُر کرد ــ تا یادمان‌های خودجوشی که پس از سرکوب خشونت‌بار رژیم بلاروس در سال ۲۰۲۰ در سراسر آن کشور شکل گرفت، جنبش‌های بی‌رهبر بیش از سازمان‌دهی سیاسی سنتی، بر آیین‌ها، سوگواری و روایت‌های مشترک تکیه کرده‌اند. ایران در خاورمیانه طولانی‌ترین و پایدارترین نمونه این گرایش را ارائه می‌دهد.

آنچه ایران را متمایز می‌کند، عمق گسست نمادین آن است. روایت جمهوری اسلامی ــ اسلام انقلابیِ درهم‌تنیده با شهادت‌طلبی و ضدامپریالیسم ــ زمانی یکی از نیرومندترین چارچوب‌های ایدئولوژیک در منطقه بود. افول این روایت نشان می‌دهد که حتی ریشه‌دارترین نظم‌های نمادین نیز می‌توانند از پایین به چالش کشیده شوند.

پیامدهای این تحول فراتر از ایران می‌رود. هویت دینی و حافظه تاریخی همچنان ابزارهای مرکزی در زرادخانه سیاسی دولت‌های خاورمیانه‌اند. اما ایران نشان می‌دهد که وقتی نمادها از کنترل دولت خارج می‌شوند، می‌توانند مسیر دیگری بیابند. تصویرپردازی شیعی دیگر به‌طور قابل اتکا در خدمت حاکمان ایران نیست؛ اکنون می‌تواند آنان را مورد بازخواست قرار دهد. آیین‌های سوگواری کُردی بازتابی ملی می‌یابند و شعر حماسی فارسی به زبانی برای اعتراض اخلاقی بدل می‌شود.

دیاسپورای ایرانی نیز بُعد دیگری به این معادله می‌افزاید. تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» در شهرهای مختلف جهان، از تورنتو تا سیدنی، برگزار شد و از وجود جامعه‌ای جهانی از فارسی‌زبانان حکایت داشت. گردهمایی عظیم برلین در اکتبر ۲۰۲۲ که ده‌ها هزار ایرانی و حامیانشان را گرد هم آورد، یکی از بزرگ‌ترین تجمع‌های دیاسپورایی از سال ۱۹۷۹ به شمار می‌رفت. واژگان اخلاقی جنبش ــ مبتنی بر کرامت و اندوه مشترک ــ مؤثرتر از هر پلتفرم سیاسی‌ای منتقل شد.


تهران ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ / عکس: مرتضی نیکوبذل

دولت‌های خارجی در درک این دگرگونی نمادین در ایران کند عمل کرده‌اند. بحث‌های سیاستی درباره ایران اغلب بر برنامه هسته‌ای، تحریم‌ها و نیروهای نیابتی منطقه‌ای آن متمرکز است. اما تحول درونی ایران به همان اندازه اهمیت دارد: جامعه‌ای که از نظر ذهنی و اخلاقی از ایدئولوژی حاکم عبور کرده است، در داخل و خارج به شیوه‌ای متفاوت رفتار می‌کند. دیگر کشورها باید نه‌تنها توانمندی‌های ایران، بلکه چشم‌انداز اخلاقیِ در حال تغییر آن را نیز بشناسند.

هیچ‌یک از این‌ها به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی قرار دارد. این نظام همچنان ساختاری نیمه‌اقتدارگرا با دستگاه امنیتی نیرومند است که به شبکه‌های حمایتی و نخبگان سیاسی‌ای متکی است که هنوز توان سرکوب مخالفت‌ها را دارند. اما از دست رفتن اقتدار نمادین دولت، نوعی تضعیف عمیق‌تر را نشان می‌دهد که صرفاً با سرکوب قابل بازگشت نیست.

نسل جوان ایرانی در حالی به بلوغ رسیده است که صحنه‌های اعتراض، تشییع جنازه‌ها و شعارهای شبانه از پشت‌بام‌ها را به چشم دیده است. این تجربه‌ها آرشیوی مشترک از خاطره و معنا ساخته‌اند که نحوه درک آنان از مشروعیت را شکل می‌دهد. یک نظام سیاسی می‌تواند بحران‌های مادی را تاب بیاورد، اما تاب‌آوری در برابر بحران معنا دشوارتر است. نظام سیاسی ایران اکنون جامعه‌ای را اداره می‌کند که مرکز اخلاقی آن بیرون از چارچوب ایدئولوژیک حکومت قرار گرفته است.

این تنش، مسیر تحول ایران را در دهه پیشِ رو شکل خواهد داد. حتی اگر رژیم پابرجا بماند، به‌طور فزاینده‌ای بر مردمی حکومت خواهد کرد که دیگر واژگان قدسی آن را به رسمیت نمی‌شناسند، ادعاهایش درباره حقانیت اخلاقی را نمی‌پذیرند و بر سر هدف اخلاقیِ زندگی عمومی با آن هم‌نظر نیستند. این شکاف بر چشم‌انداز مذاکرات با قدرت‌های خارجی نیز تأثیر خواهد گذاشت.

مذاکره‌کنندگان خارجی غالباً فرض می‌کنند که مشوق‌های اقتصادی می‌تواند محاسبات تهران را تغییر دهد. اما هنگامی که یک نخبۀ حاکم از نظر نمادین خود را آسیب‌پذیر احساس کند، احتمال بیشتری دارد که برای نمایش انسجام ایدئولوژیک، مواضع حداکثری اتخاذ کند. رهبران ممکن است صُلب و انعطاف‌ناپذیر به نظر برسند، زیرا سازش بین‌المللی ــ به‌ویژه با قدرت‌های غربی ــ خطر تعمیق بحران مشروعیت آنان را در پی دارد. در مقابل، همین شکاف اخلاقی سبب می‌شود جامعه ایران هرچه بیشتر توافق‌های خارجی را نه به‌عنوان دستاوردهای ملی، بلکه به‌مثابه راهبردهای بقای رژیم تفسیر کند. این امر پایداری سیاسی هرگونه توافقی را پیچیده می‌سازد.

افول اقتدار نمادین هم‌اکنون در سیاست نخبگانی نیز قابل مشاهده است. تلاش‌های رژیم برای تولید و القای شور عمومی نسبت به جانشینان احتمالی ــ چه روحانیون و چه تکنوکرات‌های تندرو ــ با استقبال چندانی روبه‌رو نشده است. کارزارهای رسانه‌ای حکومتی که همچنان از واژگان آشنای ایثار، پایداری انقلابی و قهرمانی‌های جنگی بهره می‌گیرند، در میان نسل جوان ایران طنین نمی‌یابند. در نتیجه، جناح‌های رقیب ناگزیر شده‌اند مطالبات خود را نه بر پایه مشروعیت قدسی یا ایدئولوژیک، بلکه حول «کارآمدی مادی» صورت‌بندی کنند: مبارزه با فساد، مهار سوءمدیریت اقتصادی و فراهم کردن امکان رفع تحریم‌ها. حتی نهادهای امنیتی نیز به‌طور محسوسی لحن خود را به سوی مفاهیمی چون نظم، ثبات و کرامت ملی سوق داده‌اند ــ اصطلاحاتی که به‌طور فزاینده در بیانیه‌های رسمی و رسانه‌های دولتی برجسته می‌شوند ــ و زبان شهادت‌طلبی انقلابی را به حاشیه رانده‌اند.


مسجد کبود تبریز، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴. عکس: مرتضی نیکوبذل

نشانه‌ای دیگر از این فرسایش، اتکای فزاینده حاکمیت به نمادهای پیشااسلامی است. این امر نه بازکشفی خودجوش از میراث ملی، بلکه چرخشی راهبردی است. جمهوری اسلامی طی چهار دهه، چنین نمادپردازی‌هایی را با احتیاط و فاصله نگه می‌داشت، زیرا بیم آن داشت که با روایت رسمی رژیم رقابت کنند. با این حال، به‌ویژه از سال ۲۰۲۲ به این سو، شهرداری‌ها مجموعه‌ای از آثار هنری بزرگِ شهری با الهام از شمایل‌نگاری ایران باستان را رونمایی کرده‌اند؛ آثاری که اغلب هم‌زمان با دوره‌های تنش منطقه‌ای یا جنگ به نمایش گذاشته شده‌اند.

تصاحب قهرمانان باستانی از سوی حکومت در سال جاری به اوج رسید؛ در شرایطی که رژیم نیاز داشت در برابر اسرائیل و ایالات متحده صف‌آرایی کند و به‌خوبی می‌دانست که تصاویر چهره‌هایی چون قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، دیگر پشتیبانی گسترده‌ای برنمی‌انگیزد.

این روی‌آوری ناگهانی به نمادهای هخامنشی و ساسانی ــ که مدت‌ها در میان افکار عمومی محبوب بوده اما در گذشته از سوی حکومت به حاشیه رانده می‌شدند ــ در حکم اعترافی ضمنی به فرسودگی ایدئولوژیک است. این چرخش نشان می‌دهد که رژیم به کاهش نفوذ نمادهای انقلابی خود واقف شده و اکنون برای کسب مشروعیت، به وام‌گیری از مخزن مشترک فرهنگی روی آورده است. در عمل، رجوع به میراث پیشااسلامی نوعی امتیازدهی نمادین است: اذعانی به این واقعیت که جمهوری اسلامی دیگر به‌تنهایی واژگان قدسیِ لازم برای متحد کردن ملت را در اختیار ندارد.

—-
درباره نویسنده:
مناحم مرحوی (Menahem Merhavy) پژوهشگر مؤسسه هری اس. ترومن در دانشگاه عبری اورشلیم و مدرس کالج شالم است. او دکترای مطالعات خاورمیانه دارد و دوره پسادکتری فولبرایت را در دانشگاه تگزاس در آستین گذرانده است. مرحوی، تاریخ‌نگار ایران معاصر، نویسنده کتاب «نمادهای ملی در ایران مدرن: هویت، قومیت و حافظه جمعی» (انتشارات دانشگاه سیراکیوز، ۲۰۱۹) است.



نظر شما درباره این مقاله:








همان هایی که جاوید شاه گفتند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 13:20

همان هایی که جاوید شاه گفتند




نظر شما درباره این مقاله:








بیانیه ۲۰ فعال سیاسی، مدنی، هنری
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 13:04

بیانیه ۲۰ فعال سیاسی، مدنی، هنری


سرکوب صدای مدنی به بهانه‌ی بی‌نظمی، نمایشی از پیش تدارک دیده شده است.

آنچه در مشهد در مراسم بزرگداشت زنده یاد خسرو علیکردی رخ داد نمایش فشرده‌ای از وضعیت نگران‌کننده آزادی و امنیت و به دنبال آن ناکارآمدی و مسئولیت‌گریزی حاکمیت در ایران امروز بود.

همچون گذشته، نیروهای امنیتی به‌جای حفاظت از حق برگزاری مراسم یادبود و تضمین امنیت شهروندان، با حمله به حاضرین، حدود ۴۰ نفر  از جمله برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل خانم نرگس محمدی را بازداشت کردند؛ اقدامی که  بیش از همیشه نشان می‌دهد سرکوب صدای مدنی به بهانه‌ی بی‌نظمی، نمایشی از پیش تدارک دیده شده است.

ما تأکید می‌کنیم بازداشت خشونت‌آمیز فعالان سیاسی و مدنی نه واکنشی به «برهم‌خوردن نظم»، بلکه بخشی از روند مستمر محدودسازی عامدانه جامعه مدنی و خاموش‌کردن صداهایی است که بر حق تعیین سرنوشت، کرامت انسانی و گذار مسالمت‌آمیز از استبداد پافشاری می‌کنند.

بی‌تردید مسئولیت کامل هرگونه آسیب جسمی و روانیِ بازداشت‌شدگان‌، مستقیماً متوجه حکومت اسلامی و گماشتگان آن است.

ما، امضاکنندگان این بیانیه، بار دیگر یادآوری می‌کنیم بن‌بست عمیق سیاسی و اجتماعی کشور تنها از مسیر بازگشت حق حاکمیت به مردم قابل حل است.

ما خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط ‌همه‌ی آزادی‌خواهان، به ویژه کسانی که در این مراسم بازداشت شده‌اند هستیم.

خشایار سفیدی/ محمد سیف زاده/ محمد حبیبی/محمدباقر بختیار/ صدیقه وسمقی/مصطفی تاجزاده/سعید مدنی/ جعفر پناهی/ ابوالفضل قدیانی/ عبدالله مومنی/ مهدی محمودیان/ مصطفی ملکیان/ محمد رسول‌اف/ عبدالفتاح سلطانی/ حاتم قادری/ محمد نجفی/ویدا ربانی/ منظر ضرابی/ عباس صادقی/ مژگان اینانلو



نظر شما درباره این مقاله:








رکوردشکنی بی‌پایان قیمت ارز در ایران
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:53

رکوردشکنی بی‌پایان قیمت ارز در ایران




نظر شما درباره این مقاله:








تحریم! تحریم‌ها با مردم لیبی چه کردند؟
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:43

تحریم! تحریم‌ها با مردم لیبی چه کردند؟




نظر شما درباره این مقاله:








من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:21

من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف


مجتهد شبستری

متن زیر تلخیص سخنرانی “من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف” توسط کانال سخنرانی‌ها (https://t.me/sokhanranihaa) است که متن و صوت کامل آن پیش‌تر در همینجا منتشر شده است.

۱. نقش پیامبر و ماهیت احکام اجتماعی
۱. پیامبر اسلام نظام زندگی عرب جاهلی را  برهم نزد ؛ بلکه همان شیوه‌های موجود را با اصلاحات اخلاقی تصحیح کرد.
۲. احکام اجتماعی، حقوقی، سیاسی و جزایی قرآن ادامهٔ همان سنت‌های عربی‌اند، نه احکام آسمانی ابدی.
۳. هدف اصلی نبوت: ایمان به خدا و تکمیل مکارم اخلاق ، نه ارائهٔ سیستم حقوقی–سیاسی دائمی.

۲. انحراف بزرگ در تاریخ اسلام
۱. فقها در طول تاریخ این سنت‌های عربی را تبدیل به احکام الهی جاودانه و جهان‌شمول کردند.
۲. این تلقی، بزرگ‌ترین انحراف و منشأ بسیاری از مشکلات امروز جهان اسلام است.
۳. این «اسلام تاریخی  ــ به معنای تبدیل رسوم عربی به شریعت آسمانی ــ ریشهٔ خشونت، جمود، و عقب‌ماندگی شده است.

۳. مشکل امروز مسلمانان
۱. مسلمانان امروز گمان می‌کنند سیستم‌های اجتماعی و سیاسی و خانوادگیِ فقه، ابدی است.
۲. نتیجه: ناتوانی در  طرح شیوه‌های نو برای زیستن  و تطبیق با دنیای مدرن.
۳. مسلمانی با قوانین ارث، جزا یا سیاست تعریف نمی‌شود؛ بلکه با  ایمان و اخلاق ناشی از آن تعریف می‌شود.

۴. موانع اصلاح: مریدسالاری و ترس از آزادی
۱. فقها توسط شبکهٔ «مریدان» محاصره شده‌اند؛ مریدانی که اجازهٔ اصلاح نمی‌دهند.
۲. هر فقیهی بخواهد تجدیدنظر کند، مقلدان رهایش می‌کنند.
۳. «گریز از آزادی» (اریک فروم): انسان از آزادی می‌ترسد، پس به پناهگاه‌های سنتی چنگ می‌زند.

۵. ضرورت مواجههٔ مسلمانان با آزادی و مدرنیته
۱. مسلمانان باید با شجاعت آزادی را بپذیرند و مدل‌های نوین زندگی، حقوق، حکومت و خانواده را خودشان طراحی کنند.
۲. حقوق بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی—همه شیوه‌های کارآمد دنیای امروز اند و تعارضی با ایمان ندارند.
۳. «خلاف اسلام است» گفتن نسبت به شیوه‌های کارآمد مدرن، تنها از  برداشت غلط تاریخی ناشی شده است.

۶. سه لایهٔ سنت هر جامعهٔ مسلمان
هر مسلمان در سه سطح زندگی می‌کند:
۱. سنت ملی/فرهنگی (مثل ایرانیت) → واقعیتی پیشاداده و تغییرناپذیر
۲. سنت دینی → قابل انتخاب و نقد
۳. مدرنیته → واقعیتی جدید با شیوه‌های تازهٔ زیستن. زیست اجتماعی باید ابتدا در سطح ملیت سامان یابد، نه دین. دین،  گزینهٔ ثانوی و انتخابی  است.

۷. ضرورت انتخاب آزادانهٔ ایمان
۱. ایمان باید انتخابی و آگاهانه باشد، نه موروثی.
۲. پیامبر هم بت‌های موروثی را نقد کرد و دعوت به انتخاب کرد.
۳. امروز نیز یک «منادی» باید مسلمانان را از اعتقادات تقلیدی، فقه سنتی، و زندان‌های فکری آزاد کند.

۸. سخن پایانی متن
۱. هر ملت مسلمان — ایران، مصر، سوریه، اندونزی … — باید ابتدا ملیت و شیوهٔ زیست خود را سامان دهد.
۲. سپس ایمان را  آزادانه  انتخاب کند.
۳. این سخن، نه «نواندیشی دینی» در چارچوب فقه سنتی، بلکه خروج از مبانی فقه سنتی است.
۴. ایرانیت به دلیل داشتن حافظهٔ فرهنگی عمیق یک سرمایهٔ نادر است که باید برای ساختن زیست نوین به آن تکیه کرد.

نتیجه‌گیری

۱. دین = ایمان + اخلاق؛ نه نظام حقوقی و سیاسی
هدف پیامبر ایجاد سیستم حکومتی یا حقوقی دائمی نبود. تمام احکام اجتماعی صدر اسلام ادامهٔ سنت‌های عربی است، نه امر الهی جاودانه.

۲. فقه = عربیت تاریخی، نه شریعت ابدی
خطای بزرگ تاریخ اسلام، تبدیل عرف عربی به «حکم الهی» بوده.
این خطا امروز مانع اصلاح و نوگرایی شده است.

۳. مسلمان امروز باید زندگی‌اش را “به‌عنوان ایرانی” (یا مصری، سوری…) طراحی کند، نه «به‌عنوان مسلمان»
ملیت و حافظهٔ فرهنگی، موضوع نخست است؛
ایمان، انتخاب ثانویه و آزادانهٔ فردی.

۴. زیست مدرن — حقوق بشر، دموکراسی، عدالت — نه تنها ضد دین نیست، بلکه لازمهٔ یک زندگی انسانیِ عادلانه است
برای رفع استبداد و ظلم، باید مکانیزم‌های مدرن را پذیرفت، نه انتظار اخلاق شخصی از حاکمان داشت.

۵. ایمانِ آینده باید بر اساس انتخاب آگاهانه باشد.
تقلید دینی، انسان را به داعش و القاعده و خشونت می‌کشاند.
ایمانِ اصیل = انتخاب آزاد + نقد سنت.

جمع‌بندی در یک جمله
برای مسلمانِ امروز، راه نجات نه بازگشت به فقه گذشته، بلکه ساختن زیست عقلانی و عادلانه بر اساس ایرانیت/ملیت، دستاوردهای مدرنیته، و انتخاب آزادانهٔ ایمان است و این یعنی عبور شجاعانه از اسلام تاریخی.

تلگرام نویسنده
@sokhanranihaa



نظر شما درباره این مقاله:








شمار قربانیان حمله تروریستی سیدنی به ۱۵ نفر رسید
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 9:17

استرالیا به دنبال تشدید قوانین کنترل سلاح است

شمار قربانیان حمله تروریستی سیدنی به ۱۵ نفر رسید


خبرگزاری رویترز
خبرنگاران: کریستین چن، اسکات مرداک و رنجو خوزه
۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

هم‌زمان با آغاز عزاداری برای قربانیان مرگبارترین تیراندازی جمعی در استرالیا در نزدیک به سه دهه گذشته، دولت این کشور روز دوشنبه از برنامه‌هایی برای سخت‌تر کردن قوانین کنترل سلاح خبر داد. در این حمله تروریستی، پدر و پسری ۱۵ نفر را در یک جشن مذهبی یهودیان در ساحل بوندای سیدنی به قتل رساندند.

به گفته پلیس، پدر ۵۰ ساله در محل حادثه کشته شد و شمار تلفات به ۱۶ نفر رسید، در حالی که پسر ۲۴ ساله او در بیمارستان در وضعیت بحرانی قرار دارد. در پی این حمله، ۴۰ نفر – از جمله دو مأمور پلیس که وضعیت آنان وخیم اما پایدار اعلام شده – به بیمارستان منتقل شدند. قربانیان بین ۱۰ تا ۸۷ سال سن داشتند.

پلیس نام عاملان تیراندازی را فاش نکرد، اما اعلام کرد پدر از سال ۲۰۱۵ دارای مجوز رسمی حمل سلاح بوده و شش قبضه سلاح ثبت‌شده در اختیار داشته است. مقامات امنیتی گفتند یکی از مظنونان برای نیروهای امنیتی شناخته‌شده بود، اما تهدید فوری محسوب نمی‌شد.

بر اساس گزارش شبکه دولتی ABC و سایر رسانه‌های محلی، این دو نفر «ساجد اکرم» و پسرش «نوید اکرم» معرفی شده‌اند.

به گفته وزیر کشور، تونی برک، پدر در سال ۱۹۹۸ با ویزای دانشجویی وارد استرالیا شده بود و پسر او متولد استرالیاست. پلیس جزئیاتی درباره نوع سلاح‌ها ارائه نکرد، اما ویدئوهای منتشرشده از صحنه نشان می‌داد عاملان از تفنگ گلنگدنی و یک شات‌گان استفاده کرده‌اند.

مال لنیون، کمیسر پلیس ایالت نیو ساوت‌ولز، به خبرنگاران گفت: «در حال بررسی سوابق و پیشینه هر دو نفر هستیم، در حال حاضر اطلاعات کمی درباره آن‌ها در اختیار داریم.»

به گزارش شبکه ABC دو پرچم گروه «دولت اسلامی»(داعش) در خودروی مهاجمان پیدا شده است.

این تیراندازی بحث‌هایی را درباره کارآمد بودن قوانین سخت‌گیرانه کنونی کنترل سلاح در استرالیا برانگیخته است.

آنتونی آلبانیزی، نخست‌وزیر استرالیا، گفت از کابینه خواهد خواست تا درباره محدودیت تعداد سلاح‌هایی که یک دارنده مجوز می‌تواند در اختیار داشته باشد و نیز مدت اعتبار مجوزها بازنگری کند. او افزود: «شرایط افراد ممکن است در گذر زمان تغییر کند... مردم ممکن است طی سال‌ها دچار افراط‌گرایی شوند. مجوزها نباید مادام‌العمر باشند.»

نجات‌دهنده شجاعی که مهاجم را خلع سلاح کرد

شاهدان گفتند این حمله در ساحل معروف بوندای در عصری گرم و شلوغ از تعطیلات آخر هفته حدود ۱۰ دقیقه طول کشید و نزدیک به هزار نفری که در مراسم جشن حنوکا حضور داشتند با وحشت به سمت خیابان‌های اطراف گریختند.

ویدئویی از لحظه‌ای که یک عابر موفق می‌شود یکی از مهاجمان مسلح را زمین‌گیر و خلع سلاح کند منتشر شد و او به عنوان قهرمانی که جان ده‌ها نفر را نجات داده مورد ستایش قرار گرفت. شبکه 7News استرالیا او را «احمد الاحمد» معرفی کرد و به نقل از یکی از بستگانش نوشت که این مرد ۴۳ ساله، صاحب یک میوه‌فروشی، دوبار هدف گلوله قرار گرفته و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

تا بعدازظهر دوشنبه، صفحه جمع‌آوری کمک مالی برای او بیش از ۵۵۰ هزار دلار استرالیا (معادل حدود ۳۶۵ هزار دلار آمریکا) جمع‌آوری کرده بود.

«مورگان گابریل»، ۲۷ ساله و از ساکنان بوندای، گفت در راه سینمایی نزدیک بود که صدای انفجارهایی شنید و ابتدا تصور کرد آتش‌بازی است، اما بلافاصله مردم را دید که در حال فرارند. او افزود: «چند نفر را در خانه پناه دادم، شش یا هفت نفر بودند. دو نفرشان دوستان نزدیکم بودند و بقیه افرادی بودند که در خیابان گیر کرده بودند و فقط می‌خواستند فرار کنند. موبایل‌هایشان را در ساحل جا گذاشته بودند و همه در شوک بودند.»

به گفته او، «صبح امروز حال‌وهوای اندوهباری بر اینجا حاکم است. معمولاً در صبح‌های دوشنبه مردم شنا می‌کنند، موج‌سواری یا دویدن دارند، ولی حالا سکوت سنگینی برقرار است.»

در محوطه «پاویلیون بوندای» یادبودی موقت با گل، و پرچم‌های اسرائیل و استرالیا برپا شده و در فضای مجازی نیز دفتر تسلیت آنلاین ایجاد شده است. مأموران پلیس و نیروهای امنیتی جامعه یهودیان با وسایل ارتباطی در محل حضور دارند تا امنیت عزاداران را تامین کنند.

محکومیت جهانی حمله 

مقامات تأیید کردند که تنها دو مهاجم در این تیراندازی دست داشتند. پیش‌تر احتمال وجود نفر سوم مطرح شده بود.

در خانه مظنونان در منطقه «بانی‌ریگ»، حدود ۳۶ کیلومتری غرب سیدنی، روز دوشنبه تدابیر شدید امنیتی برقرار بود و چند خانه اطراف با نوار پلیس محصور شده بود.

آلبانیزی صبح دوشنبه با حضور در محل حادثه در ساحل بوندای، گل‌هایی به یاد قربانیان گذاشت و گفت: «آنچه دیروز دیدیم، عملی از شر مطلق بود – اقدامی تروریستی و یهودی‌ستیزانه در سرزمینی استرالیایی و مکانی نمادین.» 

او افزود: «امروز جامعه یهودی در اندوه است. امروز همه استرالیایی‌ها در کنارشان ایستاده‌اند و می‌گویند ما با شما هستیم. هر کاری لازم باشد برای ریشه‌کن کردن یهودی‌ستیزی انجام خواهیم داد. این یک آفت است و با هم جلویش را خواهیم گرفت.» 

به گفته نخست‌وزیر، شماری از رهبران جهان از جمله «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه با او تماس گرفته و پیام تسلیت و حمایت فرستاده‌اند.

تیراندازی روز یکشنبه مرگبارترین حادثه در رشته‌ای از حملات یهودی‌ستیزانه علیه کنیسه‌ها، ساختمان‌ها و خودروها در استرالیا از زمان آغاز جنگ اسرائیل و غزه در اکتبر ۲۰۲۳ بود.

«بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل گفت به آلبانیزی هشدار داده بود که حمایت استرالیا از «تشکیل کشور مستقل فلسطین» به افزایش یهودی‌ستیزی دامن می‌زند.

در ماه اوت، استرالیا ایران را به هدایت دست‌کم دو حمله یهودی‌ستیزانه متهم کرد و به سفیر تهران دستور داد ظرف یک هفته کشور را ترک کند.

«جسدها را روی زمین دیدم»

تیراندازی جمعی در استرالیا بسیار نادر است؛ کشوری که یکی از امن‌ترین نقاط جهان به شمار می‌رود. حمله روز یکشنبه مرگبارترین از زمان فاجعه «پورت آرتور» در سال ۱۹۹۶ بود که در آن یک فرد مسلح ۳۵ نفر را در مکانی توریستی در ایالت تاسمانی کشت.

«خاخام مندِل کاستل»، که شوهرخواهرش «الی شلانگر» در حمله روز یکشنبه کشته شد، گفت شب دردناکی را پشت سر گذاشته‌اند: «می‌توان خیلی زود خشمگین شد و دنبال مقصر گشت، اما موضوع این نیست. این مسئله‌ای مربوط به همبستگی جامعه است. باید در چنین زمانی کنار هم بایستیم، از یکدیگر حمایت کنیم و متحد باشیم. ما می‌دانیم که از این ماجرا خواهیم گذشت و جامعه استرالیا به ما در این مسیر کمک خواهد کرد.»

«دنیل»، یکی از ساکنان محلی که نخواست نام خانوادگی‌اش فاش شود، گفت هنگام وقوع تیراندازی در ساحل بود و برای نجات دخترش – که در مراسم بار میتسوا در نزدیکی محل حضور داشت – به سرعت به محل واقعه دوید: «شنیدم تیراندازی شده، به سمت سالن دویدم، صدای شلیک‌ها را می‌شنیدم و اجساد را روی زمین دیدم. ما از قبل هم ترسیده بودیم، این احساس ترس از هفتم اکتبر با ما بوده است.»

در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای حماس به اسرائیل حمله کردند که بر اساس آمار اسرائیل، حدود ۱۲۰۰ نفر کشته شدند. این واقعه آغازگر جنگ اسرائیل در غزه بود که تاکنون بنا بر اعلام مقام‌های بهداشتی غزه، بیش از ۷۰ هزار فلسطینی جان خود را در آن از دست داده‌اند.

جامعه یهودیان استرالیا کوچک اما تأثیرگذار است و حدود ۱۵۰ هزار نفر از جمعیت ۲۷ میلیونی کشور خود را یهودی معرفی می‌کنند. تخمین زده می‌شود نزدیک به یک‌سوم آنان در مناطق شرقی سیدنی از جمله بوندای زندگی کنند.



نظر شما درباره این مقاله:








جزئیاتی درباره عاملان حمله تروریستی استرالیا
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:55

جزئیاتی درباره عاملان حمله تروریستی استرالیا


(درباره نوید اکرم و ساجد اکرم، پدر و پسر، عوامل حمله تروریستی ساحل بوندای سیدنی)

این گزارش بر پایه اطلاعات منتشرشده در منابع معتبر خبری بین‌المللی و استرالیایی، از جمله روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد، شبکه خبری ای‌بی‌سی استرالیا، گاردین، تایمز آو ایندیا، نیوزویک و منابع مشابه، تا تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵ تهیه شده است و صرفاً به واقعیت‌های تأییدشده و گزارش‌شده محدود می‌شود.

هویت و وضعیت افراد
• نوید اکرم: ۲۴ ساله، در جریان عملیات پلیس به‌شدت زخمی و بازداشت شد او هم‌اکنون در بیمارستان تحت مراقبت نیروهای پلیس قرار دارد. وضعیت جسمانی او بحرانی اما پایدار گزارش شده است.
• ساجد اکرم: ۵۰ ساله، پدر نوید، در محل حادثه و در جریان درگیری با پلیس کشته شد.
• بر اساس تحقیقات اولیه، هر دو عامل حمله بوده‌اند. آن‌ها پیش از حادثه به اعضای خانواده اعلام کرده بودند که برای ماهیگیری به سواحل جنوبی سیدنی می‌روند، اما شواهد نشان می‌دهد که این اقدام از پیش برنامه‌ریزی شده بوده است.

اصالت و محل سکونت
• اصالت: هر دو نفر دارای اصالت پاکستانی هستند. نوید اکرم حدود سال ۲۰۰۱ میلادی متولد شده است.
• محل سکونت: خانواده اکرم ساکن منطقه بونی‌ریگ در جنوب‌غربی شهر سیدنی، استرالیا بوده‌اند. خانه محل سکونت آن‌ها در سال ۲۰۲۴ خریداری شده است.

زمان مهاجرت به استرالیا
• به گفته تونی برک، وزیر کشور استرالیا،  پدر در سال ۱۹۹۸ با ویزای دانشجویی وارد استرالیا شده بود و پسر او متولد استرالیاست.

دین و گرایش مذهبی
• دین: اسلام
• مذهب: سنی

وضعیت شغلی
• ساجد اکرم (پدر): مالک یک مغازه میوه‌فروشی بوده و به‌صورت قانونی مجوز نگهداری شش قبضه سلاح گرم را در اختیار داشته است. تمامی این سلاح‌ها پس از حادثه توسط پلیس ضبط شده‌اند.
• نوید اکرم (پسر): پیش‌تر به شغل بنّایی و آجرکاری اشتغال داشته، اما حدود دو ماه پیش از حادثه، به دلیل ورشکستگی شرکت محل کارش، بیکار شده بود.

سوابق کیفری و امنیتی
• بر اساس اطلاعات منتشرشده، هیچ‌یک از این دو نفر دارای سابقه کیفری ثبت‌شده یا محکومیت قضایی پیشین نبوده‌اند.
• ساجد اکرم طی حدود ده سال گذشته به‌طور قانونی مجوز حمل و نگهداری سلاح داشته و سلاح‌های او از نظر قانونی ثبت شده بودند.
• پلیس و سازمان اطلاعات امنیتی استرالیا اعلام کرده‌اند که دست‌کم یکی از این افراد برای نهادهای امنیتی «شناخته‌شده» بوده است، اما نه به‌عنوان تهدید فوری و نه با سابقه فعالیت کیفری یا تروریستی جدی.
• مادر نوید اکرم در اظهارات خود تأکید کرده است که پسرش فردی آرام و «پسر خوبی» بوده و پیش از این هیچ نشانه‌ای از رفتار خشونت‌آمیز یا فعالیت افراطی از او مشاهده نشده است.

سایر اطلاعات شناخته‌شده
• نوید اکرم از دانشجویان مؤسسه آموزشی اسلامی «المراد» در سیدنی بوده و در دوره‌های آموزش قرآن، زبان عربی و تجوید شرکت داشته است. تصویری از گواهی پایان دوره مربوط به سال ۲۰۲۲ در رسانه‌ها منتشر شده است. این مؤسسه یک مرکز آموزشی اسلامی عمومی محسوب می‌شود و هیچ ارتباط رسمی یا اثبات‌شده‌ای با جریان‌های افراطی یا فرایندهای رادیکال‌سازی ندارد.
• پلیس استرالیا پس از حادثه به خانه خانواده اکرم یورش برده و در خودروی منتسب به آن‌ها یک وسیله انفجاری دست‌ساز کشف کرده است.

• این حمله از سوی مقامات استرالیایی به‌عنوان یک اقدام تروریستی با انگیزه یهودی‌ستیزانه طبقه‌بندی شده و تحقیقات درباره احتمال رادیکال‌سازی، به‌ویژه از طریق فضای مجازی، همچنان ادامه دارد.

• تحقیقات پلیس فدرال و نهادهای امنیتی استرالیا در این پرونده ادامه دارد و احتمال انتشار اطلاعات و جزئیات تکمیلی در روزها و هفته‌های آینده وجود دارد.


منبع: تلگرام ایران تایمز



نظر شما درباره این مقاله:








در سوگِ شیدان وثیق
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:24

در سوگِ شیدان وثیق


شیدان وثیق روشن‌فکر برجسته و پژوهش‌گرِ خستگی ناپذیر و مبارزِ پی‌گیر آزادی و عدالت اجتماعی و استقلال ایران روز یک‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴ برابربا ۷ دسامبر ۲۰۲۵ جهان ما را وانهاد.

شیدان وثیق از سال‌های پایانی دبیرستانی خود در پاریس که هم‌زمان بود با جنبش بزرگ و دوران‌ساز ماه مه ۶۸ فرانسه پا به عرصه‌ی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی گذاشت و تا پایان عمرِ پُرثمر خویش به آرمان‌های بزرگ بشری آزادی و عدالت اجتماعی وفادار ماند. نخست به عضویت «سازمان دانشجویان ایرانی در پاریس» (عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی) درآمد و همواره یکی از فعالان آن بود.

در نخستین نیمه‌دهه‌ی ۷۰ میلادی به یک بخش از فعالان سیاسی جنبش چپ ایران پیوست و در تشکیل «اتحاد مبارزه برای ایجاد حزب طبقه کارگر» سهم گرفت و عضو تحریریه‌ی نشریه‌ی نظری این «اتحاد» به‌نام «مسائل انقلاب و سوسیالیسم» شد. در زمان انقلاب به ایران بازگشت و همراهِ رفقای خود در روند تشکیلِ «حزب رنجبران ایران» شرکت فعال داشت و از اعضای هیئت‌تحریریه‌ی نشریه‌ی نظری این حزب به‌نام «خلق – رنجبر ماهانه» بود.

پس از سرکوب‌های بزرگ سال ۶۰ چون بسیاری از مبارزان و فعالان مجبور به ترک وطن شد و به پاریس برگشت. در خارج همراه عده‌ای از فعالان چپ در تأسیس «شورای موقت سوسیالیست‌های ایران» فعالانه شرکت کرد و از هم‌کاران پابرجای نشریه‌ی این «شورا» به‌نام «طرحی نو» بود و دستِ‌کم صد مقاله در حوزه‌های گوناگونِ سیاسی، اجتماعی، نظری، فلسفی در این نشریه نوشت.

شیدان وثیق در جریان شکل‌گیری “جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک” به آن پیوست و از همراهان سخت‌کوش آن شد و از همان آغاز در تدارک نخستین گردهم‌آیی سراسری آن، در سال ٢٠٠۴، تلاش بسیار کرد و در پیش‌برد این جنبش به‌ویژه در پهنه‌ی نظری نقشی چشم‌گیر داشت و تا آخرین روزهای زندگی‌اش از کوشش در این راه باز نایستاد.

یک بخش مهم از زندگی شیدان وثیق، هم‌زمان با شرکت در فعالیت‌های سیاسی، پژوهش و کار متمرکز درباره‌ی موضوع‌هایی چون سوسیالیسم، دمکراسی، جمهوری، لائیسیته، فلسفه و پرسش‌های فلسفی بوده است و بخشی از تأمل‌های خود در این زمینه‌ها را در سایت‌ها و تریبون‌ها منتشر کرده است. کتاب مهم او درباره‌ی لائیسیته، «لائیسیته چیست؟»، در سال ۱۳۸۴، که به معرفی مفهوم «لائیسیته» و نقد برداشت‌های رایج در ایران می‌پردازد در زمان انتشار خود به یکی از کتاب‌های مرجع در ایران تبدیل شد و هنوز چاپ‌های جدیدی از آن منتشر می‌شود.

بار دیگر تأسف فراوان خود را از ازدست دادن روشن‌فکری پرسش‌گر و رفیقی عزیز و دوستی ارجمند بیان می‌کنیم. و این ضایعه را به خانواده‌ی محترم‌اش، دوستان گرامی و جامعه‌ی فرهنگی ایران تسلیت می‌گوییم و یاد عزیزش را گرامی می‌داریم.

مراسم وداعِ آخر با شیدان وثیق را به اطلاع می‌رسانیم:
تاریخ: ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵
زمان: ساعت ده و نیم صبح
محل: سالن La coupole در Crématorium du Père Lachaise  


مجید  آژنگ، حسن آقایاری، ابراهیم آوخ، رضا ابراهیمی، تورج ابوذرخانی، حمید احمدی، احمد احمدی، فرح اردشیری، فروغ اردشیری، ناهید اردشیری، نگین اردشیری، یوسف اردلان، ابوالفضل اردوخانی، نسرین آزاد، بهروز اسدی، جمشید اسدی، بانو اسکندانی، قادر اسکندانی، گیتی اسکندری، رویا اشرف آبادی، فرید اشکان، سیمین اصفهانی، بیژن اعتدالی، حسن اعتمادی، ناصر اعتمادی، محمد اعظمی، بیژن افتخاری، ناهید افراخته، سهند افشاران، علی افشاری، حافظ افضلی، آلن اکباتانی، منصور اکبری، رضا اکرمی، مینو الوندی، احمد امانی، ایرج اُمتی، کورش امجدی، نوروز امید، شهین امیری، خسرو امیری، کامران امیری، شهلا انتصاری، منصور انصاری، مرجان انصاری، فرید انصاری دزفولی، بهمن انواری، حسین انور حقیقی، سیف اهدائی، فریدون بابائی خامنه، بهمن باغ شیرین، کمال بایرامزاده، خسرو بختیاری، عباس بختیاری، ارژنگ برهان، بهروز برومند، سوسن بنیانی، فرامرز بهار، سعید بهرنگ، حبیب بهره من، حسن بهگر، حمید بی آزار، بهروز بیات، داوید پارسیان، فرامرز پاکزاد، حبیب پرزین، محمد پروین، دلتا پله، احمد پورمندی، علی پورنقوی، مهرنوش پیرزاده، پروین تاج، سعید تاکوک، تقی تام، منیژه تام، رضا ترابی، محمد ترابی، مجید تمجیدی، نیره توحیدی، رسول تیهوئیان، فریبا ثابت، حمیدرضا جاودان، اسفندیار جاوید، فلور جاوید، اسفندیار جاوید، میهن جزنی، ناهید جعفرپور، حسن جعفری، البرز جم، فردوس جمشیدی رودباری، بهروز جهانزاد، محمد رضا جواهریان، علی حجت، جعفر حسین‌زاده، شاهو حسینی، بهار حسینی، عطا حسینی، بکتاش حقیقی، خسرو حکاکیان، نقی حمیدیان، شهین حیدری، احمد خادمی، نسیم خاکسار، محمد خاکساری، قدیر خانجان نژاد، بهروز خسروى، اسفندیار خلف، بهروز خلیق، جهانبخش خوش هیکل، محسن خوشبین، فرامرز دادور، توران دانا، بهروز داودی، رضا درخشان، منصوره دُرودی، مهرداد  درویش‌پور، احسان دهکردی، عزت دولت آبادی، حسین دولت آبادی، هوتن دولتی، فریدون راد، ناصر رحمانیان، ابراهیم رحمانیان، ناصر رحیم خانی، نستور رخشانی، فاطمه رضایی، سعید رهنما، پونه رهنما، محمدرضا روحانی، رزا روزبهان، میهن روستا، لیلا زاهدی، مجید زربخش، فخری زرشگه، شعله زمینی، حسن زهتاب، شیردخت زیارتی، منوچهر سالکی، ایرج سبحانی، بهروز ستوده، بیژن سعیدپور، مسعود سفری نسب، فتاح سلطانی، حمید سلطانی، بهروز سورن، بهمن سیاووشان، محمود سیدی، اسد سیف، اکبر سیف، مسعود شب افروز، منصوره شجاعی، ناصر شریعت، ملیحه شریف زاده، پروین شهبازی، حماد شیبانی، مانی شیرازی، کیومرث صابغی، سیما صاحبی، سرور صاحبی، منوچهر صالحی، منیژه صبا، علی صدارت،کامران صداقتی، محمد صدیق یزدچی، حسین صفا، اسماعیل صفرزاده، جمال صفری، فاروق صمامی، علی صمد، نبی صمیمی، بهروز عارفی، یدی عباسی، مجید عبدالرحیم پور، مرتضی عربی، کورش عرفانی، زری عرفانی، غلام عسگری، نادر عصاره، فرزانه عظیمی، رضا علامه زاده، کاظم علمداری ،رضا علوی، محمدصادق علی اصغری، رضا علیجانی، محمود علیزاده لسانی، ثریا علیمحمدی، داود غلام‌آزاد، رویا غیاثی، علادین فاضل، پدیده فاضل زاده، حافظ فاضلی، مهدی فتاپور، مسعود فتحی، حسن فخاری، سیاوش فرجی، فریبرز فرشیم، ملیحه فرهنگ، ویدا فرهنگ، ویدا فرهودی، سیامک فرید، داریوش فریدونی، ابوالفضل فغانی، فرهنگ قاسمی، وجی قاسمی، کامبیز قائم‌مقام، ماشالله قدسی، احد قربانی دهناری، فرشته قریشی، کریم قصیم، شهرام قنبری، صادق کار، مقصود کاسبی، رحیم کاظمی سرشت، فرشین کاظمی‌نیا، کاظم کردوانی، عطا کرم زاده، بهزاد کریمی، علی کریمی، اسفندیار کریمی، اکبر کریمیان، حجت کسرائیان، رئوف کعبی، رسول کمال، جواد کوروشی، کامران کوشانی، مهدی کوهستانی، امیر کیانپور، جهانگیر گلزار، حسن گلشاهی، سهیلا گلشاهی، منوچهر گلشن، رضا گوهرزاد، مزدک لیماکشی، محمد علی ماکنعلی، هادی مانی، عفت ماهباز، جلیل مبشری، مهناز متین، مریم متین‌دفتری، هدایت متین‌دفتری، پروین محسنی، مرسده محسنی، فاطمه محسنی، احمد محمدی، یوسف محمدی، علی مختاری، باقر مرتضوی، نواز مصری نژاد، مهران مصطفوی، نواز مصلی‌نژاد، بیژن معجری، امیر معیری، هایده مغیثی، مجتبا مفیدی، منوچهر مقصودنیا، حسن مکارمی، علی ملک، سیروس ملکوتی، امیر مُمبینی، ایرج ممقانی، علیرضا مناف زاده، حسین منتظرحقیقی، محمد منتظری، ناصر مهاجر، محمود مهران‌ادیب، فرید مهران‌ادیب، فریبرز مهران‌ادیب، احمد مهری، همایون مهمنش، میترا مهینی، فاضل موسوی، فردوس میرآبادی، حسین میرجوادی، هانیه میرزایی، انور میرستاری، مهران میرفخرایی، اشرف میرهاشمی، حسن نادری، حجت نارنجی، رضا ناصحی، پوریا نایب، حسن نایب‌هاشم، شیدا نبوی، رضا نجفی، علی‌رضا ندیمی-فرخ، محسن نژاد، سیمین نصیری، آرسن نظریان، فرهاد نعمانی، حمید نوذری، نادر نوری زاده، ژینوس نویدی، پرویز نویدی، بهمن نیرومند، ایرج نیری، محمدرضا نیکفر، احمد هاشمی، سیروان هدایت، سیروان هدایت وزیری، حمید همت پور، عطا هودشتیان، هرمز هوشمند، مسعود واثقی، سینا وحید، نیک وزیری، مهرداد وهابی، نادر وهابی، ، محسن یلفانی.

Eric Alliez, Charles Alunni, Bruno Cany, Michèle Cohen-Halimi, Stéphane Douailler, Fabien Dubois, Saki Morino

 



نظر شما درباره این مقاله:








سوریه پنج مظنون را در ارتباط با تیراندازی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:13

سوریه پنج مظنون را در ارتباط با تیراندازی




نظر شما درباره این مقاله:








بازنشستگان زیر تیغ هزینه‌های درمان
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:58

بازنشستگان زیر تیغ هزینه‌های درمان


ایلنا: جامعه بازنشستگان تأمین اجتماعی در آذرماه ۱۴۰۴ دیگر با چالش‌های معمول مواجه نیست، بلکه تحت فشار «سونامی تورم درمان» قرار گرفته است. آمارهای رسمی مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که تورم بخش بهداشت و درمان تا آبان ۱۴۰۴ به ۴۸.۲ درصد رسیده است. برنامه هفتم توسعه خواستار کاهش سهم پرداخت از جیب مردم (OOP) به ۳۵ درصد بود، اما اکنون سهم پرداخت بازنشستگان با جهشی ناگوار به ۷۰ درصد رسیده است.

این افزایش سه برابری بار مالی، بازنشستگان را در مواجهه با بیماری‌های صعب‌العلاج به ورطه ورشکستگی می‌کشاند. در این میان، طرح‌هایی چون «بیمه اکمل» از سوی شرکت آتیه‌سازان حافظ مطرح می‌شود که در قبال دریافت پول بیشتر، وعده پوشش «بدون سقف» می‌دهند. اما آیا این طرح، واقعاً ناجی بازنشسته است یا صرفاً ابزاری‌ست برای  قانونی کردن دریافت «پول اضافه» از بازنشستگان؟

بحران اعداد؛ از فرانشیز ۲۷۰ میلیونی تا پوشش ۹۸ درصدی
واقعیت هزینه‌های درمان، سقف‌های کاغذی بیمه را در هم شکسته است. ادعای بیمه‌ها مبنی بر پوشش ۹۸ درصدی هزینه‌های دارویی، در مواجهه با بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج معنایی ندارد؛ چرا که همان ۲ درصد باقی‌مانده می‌تواند بسته به نوع دارو، ماهانه از ۵ میلیون تا ۲۰ میلیون تومان برای بازنشسته هزینه ایجاد کند.

هزینه داروهای اساسی سرطانی بالاست و شواهد نشان می‌دهد که برای یک دوره درمان ۹۰۰ میلیون تومانی و با فرانشیز ۳۰ درصدی، معادل ۲۷۰ میلیون تومان باید توسط خود بیمار پرداخت شود. بازنشسته با حداقل حقوق، یا باید دارایی بفروشد یا درمان را نیمه‌کاره رها کند. علاوه بر این، پوشش بیمه پایه تأمین اجتماعی برای بسیاری از داروهای حیاتی تنها حدود ۳۰ درصد است و در مورد داروهای خارجی، بازنشسته عملاً مجبور به پرداخت کل هزینه دارویی است. این وضعیت، همراه با بحران نقدینگی و بدهی ۱۴۶ هزار میلیارد تومانی دولت به شرکت‌های پخش دارو، فشار پرداخت‌های گزاف را بر دوش بازنشستگان مضاعف می‌کند.

واکنش بیمه‌گر و تناقض وعده‌ها
اخیراً در واکنش به بحران سلامت و فشار افکار عمومی، «بیمه اکمل»و طرح طلایی بیمه تکمیلی معرفی شد. مدیران شرکت آتیه‌سازان حافظ ادعا می‌کنند که سقف تعهدات در بسیاری از بخش‌ها، به ویژه بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج، برداشته شده و پوشش بدون سقف ارائه می‌شود.

با این حال، بررسی دقیق جزئیات طرح نشان می‌دهد که این وعده‌های بزرگ با واقعیت میدانی همخوانی ندارد. بازنشستگان همچنان مجبور به پرداخت حق بیمه‌های سنگین هستند و بسیاری از خدمات پایه درمانی هنوز با محدودیت‌ها و فرانشیزهای بالا مواجه است. این تناقض آشکار، نشان می‌دهد که «اکمل» بیشتر به ابزاری برای دریافت پول اضافه از بازنشستگان شباهت دارد تا راه‌حلی واقعی برای کاهش فشار اقتصادی درمان.

روایت بازنشسته؛ ناچاری و قرداد با آتیه سازان «اکمل»
پرویز احمد پنجکی، عضو کانون عالی بازنشستگان تأمین اجتماعی، در این رابطه به ایلنا گفت: «بنده قبل‌تر با هرگونه بیمه تکمیلی مخالف بودم؛ اما ناچار شدیم به بیمه تکمیلی تن بدهیم. سازمان تأمین اجتماعی مکلف است بر اساس ماده ۵۴ قانون تأمین اجتماعی و قانون الزام، صفر تا صد درمان بازنشستگان را به صورت رایگان ارائه دهد اما متأسفانه زیرساخت‌ها هنوز مهیا نشده و بیمارستان‌های ملکی ما فرسوده‌اند. آن حق بیمه درمان که قبلاً از شاغل کم می‌شد، متأسفانه در بخش درمان هزینه نشده  و دو درصد درمان که از ما به عنوان بازنشسته کسر می‌شود، صرف تقویت بدنه درمان نمی‌شود.» او ادامه داد: «باید کادر درمان مراکز ملکی تامین اجتماعی حقوق مناسبی داشته باشند تا بازنشستگان بتوانند  خدمات مناسب دریافت کنند. امروز بیمه پایه اساساً کارایی ندارد.»

جزئیات مالی بیمه تکمیلی
پنجکی درباره جزئیات بسته بیمه تکمیلی توضیح داد: «بسته بیمه تکمیلی ۷۲۰ هزار تومان است که بازنشسته ۴۷۰ هزار تومان و سازمان ۲۵۰ هزار تومان می‌پردازد. این مبلغ نسبت به سال گذشته تغییر کرده و سقف عمل‌ها و بستری‌ها نیز افزایش یافته است؛ برای مثال، سقف عمل‌های فوق تخصصی از ۸۵ میلیون به ۱۲۰ میلیون و خدمات عمومی از ۴۰ میلیون به ۶۰ تا ۷۰ میلیون تومان رسیده است.»

وی افزود: «اکثر بازنشستگان طرح دوم بیمه تکمیلی را انتخاب می‌کنند، زیرا سقف ندارد و پوشش کامل داروها و آزمایشات برای بیماری‌های خاص فراهم می‌کند. قبلاً برخی از این هزینه‌ها پوشش داده نمی‌شد، اما الان سقف برداشته شده و دارو و ویزیت شامل پوشش می‌شود.»

بار مالی خانوادگی و فشار بر بازنشستگان
پنجکی به فشار اقتصادی که بیمه تکمیلی طلایی به بازنشستگان تحمیل می‌کند اشاره کرد: «هزینه بیمه تکمیلی (طرح دوم) تقریباً ماهی یک میلیون تومان برای هر نفر است. اگر یک بازنشسته بخواهد خود، همسر و چهار فرزند مجردش را بیمه کند، این رقم به ۶ میلیون تومان در ماه می‌رسد، در حالی که حقوقش ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان است. آیا بازنشسته می‌تواند ماهانه ۶ میلیون تومان فقط برای حق بیمه تکمیلی خانواده پرداخت کند؟ واقعاً زندگی بازنشستگان نمی‌چرخد.» وی ادامه داد: «بالای ۷۰ تا ۸۰ درصد بازنشستگانی که از کانون‌ها وام می‌گیرند، پول وام را صرف هزینه‌های درمانی می‌کنند. حتی هزینه داروهای قند و انسولین ماهانه کمتر از دو تا سه میلیون تومان نیست. بازنشستگان با بیماری‌های معمولی مثل عمل زانو، چشم یا سرماخوردگی هم تحت فشارند.»

سقف‌شکنی در بیماری‌های خاص
پنجکی درباره مزیت‌های طرح دوم بیمه تکمیلی توضیح داد: «برای اولین بار در طرح دوم، سقف تعهدات برای بیماری‌های خاص، آزمایشات و عکس‌ها برداشته شده است. پوشش دارو برای بیماری‌های خاص تا ۱۰۰ درصد افزایش یافته و سقف عمل‌های فوق تخصصی از ۸۵ به ۱۲۰ میلیون تومان رسیده است. این مزیت‌ها برای بازنشستگان بسیار حیاتی است.» او ادامه داد: «ما بازنشستگانی داشتیم که مجبور شدند خانه خود را بفروشند تا هزینه درمانشان تأمین شود. این فشار به راستی غیرقابل تحمل است». 

نتیجه‌گیری: اکمل، نه راه‌حل بلکه منت و پول اضافه
پنجکی درپایان گفت :«آتیه‌سازان حافظ تنها شرکتی بود که حاضر به عقد قرارداد بیمه تکمیلی شد، زیرا سایر شرکت‌ها به دلیل بالا بودن هزینه‌های درمان بازنشستگان حاضر نبودند به میدان بیایند. بله، سقف تعهدات برای بیماری‌های صعب‌العلاج برداشته شده، اما بازنشستگان و بازماندگان همچنان تحت فشارند. این خدمات، در حقیقت وظیفه‌ی قانونی دولت و سازمان تأمین اجتماعی است که باید به شکل رایگان ارائه می‌شد، نه اینکه در قبال آن پولی دریافت شود و به عنوان «منت» و لطف به بازنشستگان ارائه گردد.»



نظر شما درباره این مقاله:








بنزهای پرایدنما؛ ماجرای ماشین ضدگلوله سعید جلیلی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:28

بنزهای پرایدنما؛ ماجرای ماشین ضدگلوله سعید جلیلی


سیما پروانه‌گهر / اعتماد

بسیاری از هواداران سعید جلیلی طی دو دهه حضور او در عرصه رقابت‌های انتخاباتی و سیاسی عموما یک خصلت را به عنوان صفت برتر او در تحلیل و تشریح شخصیتش عنوان می‌کنند؛ ساده زیستی.

به واقع هرگز هم سند یا مستندی درباره خلاف این ادعا افشا نشد، اینکه خانه‌ای لاکچری منزل اوست یا سهمی در هلدینگی و ثروتی دارد. با این وجود افشای مساله هزینه‌های ضدگلوله کردن ماشین پراید او ابعاد پنهان دیگری را نشان می‌دهد. ابعادی که البته پیش از این نیز مشی و رویه جریانی که جلیلی نماد او نشان از آن داشتند؛ تظاهر به رویکردی که در دلش فسادساز بود.

پراید ضدگلوله جلیلی آنقدرها هم‌که به نظر می‌آمد ضدگلوله نبود، نه از این حیث که ترور یا سوءقصدی علیه او شد که نشان از فقر ایمنی ایمن‌سازی خودرو بود بلکه از آن جهت که بالاخره دیوار تظاهری که برای سبک سیاست‌ورزی جلیلی کشیده شده بود با شلیک حقیقت فروریخت. سعید جلیلی در سال‌های اخیر به جز اظهارنظر‌های عجیب و رفتار‌های عجیب‌تر حلقه نزدیکانش با موضوع ماشین‌هایش نیز در مرکز توجه بوده؛ چه وقتی در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری با تیبا سوآف سادگی می‌کرد و چه حالا که اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس درباره پراید ضدگلوله‌اش خبرساز شده است.

در پی اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس در گفت‌وگویی اینترنتی که مدعی صرف هزینه‌ای معادل دو دستگاه بنز S500 برای ضدگلوله‌سازی خودروی تیبای سعید جلیلی شده بود، دفتر جلیلی در توضیحاتی با تکذیب این ادعا اعلام کرده است که خودروی تیبای مورد استفاده وی اصلا ضدگلوله نیست و تنها خودرویی که به لحاظ امنیتی ارتقا یافته، یک دستگاه پراید بوده است.

دفتر جلیلی یادآور شده است: این اقدام نیز نه به خواست شخص، بلکه با فشارهای نهادهای نظارتی و در شرایط خاص امنیتی سال ۱۳۸۹ - دوره اوج ترورها - انجام شده و هزینه ارتقای امنیتی آن پراید در آن مقطع، حدود ۸ میلیون تومان بوده است، مبلغی که فاصله نجومی با ارقام ادعایی دارد. با وجود این کاربری در واکنش به این اطلاعیه در فضای مجازی نکته مهمی را مورد بحث قرار داد: «دفتر سعید جلیلی یک اشتباهی کرد و قبول کرد که خودروی پراید سابق وی با هزینه ۸ میلیون تومان، برای مقابله با تهدیدات ارتقا یافته است. این ۸ میلیون تومان هزینه در سال ۱۳۸۹ بوده و به پول امروز بین یک تا یک و نیم میلیارد تومان می‌شود. در حالی که به سادگی می‌توانست از یکی از خودروهای ضدگلوله موجود در کشور استفاده کند و این هزینه انجام نشود.»

حامیان سعید جلیلی البته در حمایت از او وارد میدان شدند. حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس، با انتشار کلیپی از صحبت‌های جلال رشیدی کوچی، نماینده ادوار مجلس در شبکه ایکس نوشت: ‌«به نظرم دفتر آقای جلیلی به جای تکذیب ادعای رشیدی کوچی، باید او را داخل خودروی تیبای آقای جلیلی می‌نشاند تا هوادارنش به او شلیک کنند. چون خودروی سعید جلیلی ضدگلوله بود، او زنده می‌ماند و جلیلی هم مفتضح می‌شد تا بیش از این مردم را فریب ندهد! جناب رشیدی کوچی حتما از این پیشنهاد استقبال می‌کنند.»

برخی چهره‌های دیگر اصولگرا که یک دهه پیش از حامیان جلیلی بودند اما با تایید این موضوع از رفتارهای ظاهرساز جلیلی انتقاد کردند. مجتبی ذوالنوری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی با طرح اظهاراتی صریح درباره سبک زندگی و رفتار رسانه‌ای سعید جلیلی گفته است خودروی موسوم به پراید ضدگلوله مورد استفاده جلیلی، هزینه‌ای بیشتر از یک خودروی بنز ضدگلوله داشته است و بسیاری از جوانان اصولگرا با انتقاد از این موضوع حتی به مقایسه رفتار جلیلی و قالیباف در این زمینه پرداختند.

محمدصادق جوادی‌حصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز در گفت‌وگو با فرارو درباره این مساله تاکید کرد که «جامعه ما نسبت به عملکرد مسوولان و تعارض و تناقض عمل و رفتار مسوولان حساس شده است. دعواهای جریانی و سیاسی و تخریب‌های شخصیت‌های مختلف سیاسی نیز به‌ شدت انجام می‌شود. فضای مجازی هم در این میان به ابزاری تبدیل شده که افراد با یکدیگر مجادله و مقابله کنند. اظهارنظر در فضای مجازی بسیار خوب است اما این روزها آن چه می‌بینیم، بیشتر تخریب و درگیری است تا اینکه بخواهد سازنده باشد. اما گاهی اوقات هم مواردی در فضای مجازی دست به دست می‌گردد که مستقیما به زندگی مسوولان مرتبط است و همان طور که اشاره کردم با حساسیت‌های اجتماعی ارتباط دارد.

برای مثال ناترازی بین سطوح مختلف زندگی و قول و عمل مسوولان و مدعیان ساده زیستی است که این اتفاقات رخ می‌دهد. درواقع ناگهان مشخص می‌شود، برخی افراد آن طور که سعی داشتند نمایش بدهند، نیستند.» وی افزود: «اگر آقای جلیلی از همان روز اول، مثل بقیه افرادی که در این مملکت مسوول هستند، رفتار می‌کرد و با خودروهای متعارف رفت و آمد می‌کرد یا حتی از محافظ استفاده می‌کرد، هیچ کسی حساس نمی‌شد. همان طور که اکنون هیچ کس اعتراض نمی‌کند که چرا رییس شورای امنیت ملی با خودروی گرانقیمت یا پلیس و محافظ همراه تردد می‌کند.

این موضوع درباره وزرا و مقام‌های ارشد کشور نیز صدق می‌کند. اما وقتی ایشان در موقعیتی که اصلا اقتضائات دیگری دارد، رفتاری خلاف واقع دارد و با ماشین به ظاهر پراید رفت و آمد می‌کند پس به وضوح سعی دارد نسبت به دیگران رفتار اعتراضی نشان بدهد و بگوید من با وجود همه مقام‌هایی که داشته و دارم همتراز و هم‌شأن مردم ساده‌زیست و فرودست جامعه هستم. اما وقتی خلاف آنچه ادعا شده بروز پیدا می‌کند، فرصتی ایجاد می‌شود که اعتراضات مختلفی نسبت به رفتارهای ایشان مطرح شود.» 

شوآف سادگی با پراید و تیبا

در فضای سیاسی و اجتماعی ایران، سبک زندگی، دارایی‌ها و حتی انتخاب‌های شخصی مسوولان همواره مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته و بعضا به موضوعی برای بحث و تحلیل تبدیل می‌شود. در این میان، خودروی شخصی مسوولان، به دلیل جایگاه آن در زندگی روزمره و نقش نمادین در نمایش سبک زندگی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

خودروی «تیبا» که به عنوان وسیله نقلیه شخصی سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام برای مصداقی از ساده زیستی وی شناخته می‌شود، بار‌ها در کانون توجه رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است. به‌خصوص در روزهای رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوی ۱۴۰۳ که بر آن مانور زیادی داده شد. خردادماه سال گذشته و در روزهای رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم رسانه‌ها نوشتند که سعید جلیلی از زمان تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی در دولت محمود احمدی‌نژاد با یک پراید سفیدرنگ تردد می‌کرد و سال گذشته - یعنی سال ۱۴۰۲- این پراید به تیبای سفید تغییر داده شده است.

در همان زمان، اما ماجرای دو پلاک متفاوت برای تیبای جلیلی خبرساز شد. بیست و ششم خردادماه سال گذشته پایگاه خبری عصر ایران با انتشار تصاویر دو تیبا با پلاک‌های مختلف که جلیلی با آنها تردد می‌کرد، نوشت: «بررسی تصاویر روز ثبت‌نام جلیلی و تصاویر همایش انتخاباتی «جامعه کار و تولید» نشان می‌دهد که جلیلی در روز ثبت‌نام، با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران ۸۸- ۳۹ ط ۵۹۳ به وزارت کشور رفت و روز جمعه با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران ۷۷- ۲۶ ن ۷۸۷ راهی همایش با کارگران شد.»

پراید جلیلی شخصی بود یا دولتی؟

سوالی که هم‌اکنون مطرح می‌شود این است که این پراید، شخصی است یا دولتی؟ اگر شخصی است چه دلیلی دارد دبیر شورای عالی امنیت ملی که متصدی امنیت کل کشور است باید از خودرویی استفاده کند که به ناامن بودن مشهور است؟ اگر اتومبیل مذکور دولتی است چرا سعید جلیلی از اتومبیل‌های حفاظت شده و مخصوص استفاده نمی‌کند؟ مسوولان حفاظتی چه نظری در این باره دارند و سوالاتی از این دست؛ اما ظاهرا سعید جلیلی از این ترفند رسانه‌ای - سیاسی علاقه‌مند است و ترجیح داده است تصویر عمومی از او با اتومبیل ساده و سفید گره بخورد.

همان زمان زمزمه‌هایی در شبکه‌های اجتماعی حکایت از آن دارد که در پس این پراید و تیبای ساده هزینه تقویت و حفاظت و ضدگلوله کردن وجود دارد. موضوعی که حالا جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس ان را به صراحت بیان کرده است. او در این باره گفته است: «ما در این مملکت فقر را کردیم فخر. ساده‌زیستی فخر بود، نه فقیر بودن. ما آمدیم برای اینکه رأی بگیریم با پراید رفتیم اسم نوشتیم در انتخابات، ولی کسی به مردم نگفت آن پراید را ضدگلوله کرده بودند و برایش پول دوتا بنز ۵۰۰  S خرج کرده بودند. مردم بعد‌ها فهمیدند.»

ژست ساده‌زیستی؛ از سرمایه نمادین تا ابزار سیاسی

در سال‌های اخیر، یکی از پررنگ‌ترین مولفه‌های هویتی جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، تأکید مداوم بر «ساده‌زیستی» بوده است؛ مفهومی که نه‌تنها در گفتار سیاسی این جریان، بلکه در بازنمایی رسانه‌ای چهره‌های شاخص آن به ‌طور جدی برجسته می‌شود. تصاویر، روایت‌ها و خاطره‌سازی‌ها، همگی در خدمت ساختن چهره‌ای از سیاستمدار «بی‌تعلق»، «غیراشرافی» و «هم‌سطح با مردم» قرار می‌گیرند. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این ساده‌زیستی یک واقعیت زیسته است یا بیش از هر چیز، ژستی سیاسی و نمادین برای کسب سرمایه اجتماعی؟ منتقدان معتقدند آنچه در این جریان مشاهده می‌شود، نه ساده‌زیستی به عنوان یک سبک زندگی پایدار، بلکه نوعی «تظاهر سازمان‌یافته» است؛ تظاهری که کارکرد اصلی‌اش مشروعیت‌بخشی به تصمیمات سیاسی پرهزینه و بعضا بحران‌زا در عرصه‌های کلان، به‌ویژه سیاست خارجی است.

ساده‌زیستی؛ ابزار مشروعیت‌سازی برای طیف خاص سیاسی

در فضای سیاسی ایران، ساده‌زیستی همواره یک سرمایه نمادین مهم بوده است. پس از انقلاب، فاصله گرفتن از مظاهر اشرافیت و نمایش نزدیکی به طبقات فرودست، به یکی از شاخص‌های مقبولیت سیاسی تبدیل شد. جریان نزدیک به سعید جلیلی نیز به ‌خوبی از این ظرفیت آگاه است و آن را به ‌طور مداوم بازتولید می‌کند. از نوع پوشش و ادبیات گفتاری گرفته تا تأکید بر استفاده از وسایل نقلیه معمولی یا پرهیز از نمایش زندگی شخصی، همه‌ چیز در جهت القای این پیام است که «ما شبیه مردم عادی هستیم.» اما منتقدان می‌گویند مشکل از جایی آغاز می‌شود که این تصویرسازی با واقعیت‌های پنهان‌ شده پشت آن همخوانی ندارد. ماجرای استفاده از خودرویی مانند پراید ذیل این راهبرد مورد تعریف و اجرا قرار گرفته است.

در ظاهر، پراید نماد یک خودروی ارزان‌قیمت و مردمی است و استفاده از آن می‌تواند به ‌راحتی در قاب «ساده‌زیستی» قرار بگیرد. اما آنچه کمتر گفته می‌شود، هزینه‌های پنهان پشت این انتخاب نمایشی است.منتقدان اشاره می‌کنند که در برخی موارد، همین خودروی به‌ ظاهر ساده، با هزینه‌هایی معادل یک خودروی لوکس ضدگلوله‌سازی می‌شود؛ هزینه‌هایی که نه‌تنها با مفهوم ساده‌زیستی در تضاد است، بلکه نشان می‌دهد ما با «ساده‌نمایی» مواجه‌ایم، نه ساده‌زیستی واقعی. به بیان دیگر، ظاهر پراید حفظ می‌شود، اما باطنا سرمایه‌ای صرف آن می‌شود که تنها در دسترس یک طبقه خاص است.

پدیده تظاهر به زهد و ساده‌زیستی، محدود به یک فرد یا یک جریان خاص نیست. در تاریخ سیاست، بارها دیده شده که سیاستمداران برای پوشاندن تصمیمات سخت، پرهزینه یا حتی ناکارآمد، به نمادهای اخلاقی متوسل می‌شوند. در این میان، ساده‌زیستی یکی از کارآمدترین این نمادهاست؛ زیرا به سرعت اعتماد ایجاد می‌کند و منتقدان را در موضع دفاعی قرار می‌دهد.در مورد جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، منتقدان بر این باورند که ساده‌زیستی نه یک فضیلت فردی، بلکه یک «ابزار سیاسی» است؛ ابزاری برای خنثی‌کردن نقدها نسبت به کارنامه سیاست خارجی و پیامدهای اقتصادی آن.

سیاست خارجی جریان جلیلی؛ ایدئولوژی تحریم‌زا زیر سایه شعارهای لزوم ساده زیستی و مقاومت. یکی از مهم‌ترین محورهای انتقاد به سعید جلیلی، نوع نگاه او به سیاست خارجی است. نگاهی که بیش از آنکه مبتنی بر مصلحت اقتصادی و رفاه عمومی باشد، بر اصول ایدئولوژیک غیرقابل انعطاف تکیه دارد. در دوره‌هایی که این رویکرد در سیاست خارجی ایران دست بالا را داشته، نتیجه عملی آن تشدید تحریم‌ها و افزایش فشار اقتصادی بر جامعه بوده است.این نوع سیاست‌ورزی، عملا «تحریم‌زا» است؛ نه به این معنا که تحریم‌ها صرفا محصول اراده داخلی‌اند، بلکه از آن جهت که بی‌توجهی به موازنه قدرت، هزینه‌های تعامل‌گریزی و نادیده‌ گرفتن واقعیت‌های اقتصاد جهانی، راه را برای اجماع‌سازی علیه ایران هموار می‌کند.

سعید جلیلی در شامگاه چهارشنبه ۲۳ خرداد سال گذشته در قامت کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری در برنامه تلویزیونی گفت‌وگوی ویژه خبری، اظهار کرد: «قبل از دولت شهید رییسی ادعا می‌شد نمی‌توان نفت فروخت. ما راهکارهای فروش نفت را در همان شرایط تهیه کردیم و به دولت وقت دادیم و فروش نفت شروع شد. اما در دوره رییسی این پیشنهاد جدی گرفته شد، تکمیل شد و باعث شد فروش نفت‌مان به روزی بیش از 1.5 میلیون بشکه برسد.»

این سخنان جلیلی واکنش‌های متعددی دربرداشت.

عباس عبدی در شبکه اجتماعی ایکس به سخنان او اشاره کرد و نوشت: «برای اثبات میزان صداقت این گروه ضرورت دارد متن پیشنهادی را منتشر کنند. محال است که عقل زنگنه نیازمند پیشنهاد آنان باشد. علت، آمدن بایدن بود به حساب خود نگذارند.»

همچنین احسان سلطانی، فعال رسانه‌ای در شبکه اجتماعی ایکس، روش جلیلی را تهاتر انقلابی دانست و افزود: «بله خیلی راحت می‌توان نفت فروخت. مثلا می‌شود با چین توافق کرد که نفت ما را زیر قیمت جهانی بخرد و به جای پول، کالای بنجل روانه بازار ما کند یا با سریلانکا توافق کنیم به جای پول، چای بگیریم یا از بلغارستان پشم بز! نه بتوانیم سرمایه‌گذاری کنیم نه کشور را توسعه بدهیم.»

میثم شرفی، کارشناس حوزه انرژی همان زمان در گفت‌وگو با پایگاه خبری توسعه ایرانی درباره خطرات این دیدگاه‌های جلیلی در زمینه فروش نفت و تاثیر آن بر زندگی مردم گفته بود که «در دولت روحانی، آقای زنگنه روش فروش جلیلی را دریافت کرد و در اختیار تیم‌های کارشناسی گذاشت اما در نهایت رد شد. این روش نه تنها از سمت تیم دولت که از سمت نیروهای مسلح - که رستم قاسمی هم سکان‌دار فروش نفت بود - رد شد و هیچ ‌وقت از آن استفاده نشد.به گفته این تحلیلگر مسائل انرژی، ادعای جلیلی، درست نیست و شاهد مثال آن سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس بود که آن را در مصاحبه‌ای رد کرد و باید به این برنامه‌ای که جلیلی تصور می‌کند عامل فروش نفت بوده، پاسخ داد.

او درباره انتفاع جلیلی و همفکرانش از تحریم نیز تاکید کرده بود که «به جهت تحریم، منابع فروش نفت باید مورد تایید مجموعه‌های امنیتی قرار می‌گرفتند و این مجموعه‌ها همدلی و همراهی بیشتری با جلیلی و تیمش داشتند.» این تحلیلگر مسائل انرژی افزود: «حتما سفارش‌هایی برای اینکه مجموعه‌های امین و نزدیک جلیلی در خرید و فروش نفت دخل و تصرفی داشته باشند، از سمت برخی نهادهای دیگر همدل انجام شده است. حتما منافع تحریم مشمول حال این گروه سیاسی شده و اتفاقا یکی از دلایلی که این افراد هنوز علاقه‌مند به استمرار تحریم‌ها هستند، کسب درآمدهای بزرگ - که بدون کار و زحمت به دست آمده - از ادامه تحریم است.» او در پایان خاطرنشان کرد: به جهت همین انتفاع مالی از تحریم، سیاست خارجی جلیلی نیز تابع این منابع درآمدی است که می‌خواهند با استمرار تحریم حفظ کنند و از دست‌شان خارج نشود.»

واقعیت این است که در دو دهه گذشته حتی حامیان قدیمی سعید جلیلی نیز بعضا به انتقاد رویه او روی آورده‌اند. تردیدی نیست که تحریم‌ها در عمل، همه جامعه را به یک اندازه تحت‌تأثیر قرار نمی‌دهند. تجربه سال‌های گذشته نشان داده که در کنار اکثریت مردم که با تورم، کاهش قدرت خرید و ناامنی اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، یک اقلیت محدود نیز شکل می‌گیرد که از دل همین تحریم‌ها منتفع می‌شود. این طبقه محدود - که برخی آن را «کاسبان تحریم» می‌نامند - از رانت‌های ارزی، دور زدن تحریم‌ها، واردات غیرشفاف و اقتصاد غیررقابتی سود می‌برد. منتقدان معتقدند گفتمان سیاسی‌ که سعید جلیلی نماد آن است، آگاهانه یا ناآگاهانه به بازتولید چنین وضعیتی کمک کرده است؛ وضعیتی که در آن، تحریم نه یک بحران ملی، بلکه یک فرصت اقتصادی برای گروهی خاص تلقی می‌شود.

بنزهای پرایدنما؛ تناقض میان گفتار اخلاقی و رفتارهای ظاهری با پیامدهای اجتماعی

اینجاست که تناقض اصلی خود را نشان می‌دهد: از یک ‌سو، تأکید مداوم بر ساده‌زیستی، عدالت و همدلی با محرومان و و از سوی دیگر، سیاست‌هایی که در نهایت به گسترش فقر، شکاف طبقاتی و کاهش کیفیت زندگی عموم مردم منجر می‌شود. منتقدان می‌پرسند چگونه می‌توان از ساده‌زیستی سخن گفت، اما از سیاست‌هایی دفاع کرد که نتیجه مستقیم آن کوچک‌ شدن سفره مردم است؟

به باور این منتقدان، ساده‌زیستی اگر صرفا در سطح فردی باقی بماند، ارزشی محدود دارد؛ اما زمانی که به ابزار توجیه سیاست‌های کلان تبدیل می‌شود، می‌تواند به پوششی اخلاقی برای تصمیماتی بدل شود که آثار اجتماعی سنگینی دارند. جریان سیاسی‌ای که سعید جلیلی به عنوان نماد آن شناخته می‌شود، بیش از آنکه به پاسخگویی درباره نتایج عملی سیاست‌ها بپردازد، بر نمادسازی تمرکز دارد. ساده‌زیستی، مقاومت، ایستادگی و مفاهیمی از این دست، به‌گونه‌ای طرح می‌شوند که هرگونه نقد به سیاست خارجی یا اقتصادی، به‌مثابه حمله به ارزش‌ها تلقی شود.

این شیوه، فضای گفت‌وگوی عقلانی را محدود می‌کند و اجازه نمی‌دهد پرسش‌های اساسی درباره هزینه ـ فایده تصمیمات کلان به‌ طور جدی مطرح شود. در نهایت، مساله اصلی نه خود سعید جلیلی به عنوان یک فرد، بلکه الگویی از سیاست‌ورزی است که او نماد آن شده. الگویی که در آن، ساده‌زیستی بیش از آنکه یک تعهد عملی و فراگیر باشد، به یک ژست رسانه‌ای و ابزاری برای کسب مشروعیت سیاسی تبدیل می‌شود. جامعه امروز ایران بیش از هر چیز، نیازمند شفافیت، پاسخگویی و سیاست‌هایی است که به بهبود واقعی زندگی مردم منجر شود؛ نه تکرار نمادهایی که در ظاهر ساده‌اند، اما در عمل، هزینه‌های سنگینی را بر دوش اکثریت جامعه می‌گذارند.

ساده‌زیستی اگر قرار است معنا داشته باشد، باید نه‌تنها در نوع خودرو و پوشش، بلکه در نوع تصمیم‌گیری‌ها، اولویت‌های سیاست خارجی و نحوه مواجهه با معیشت مردم تجلی پیدا کند؛ وگرنه پراید ضدگلوله هم می‌تواند به نمادی از همین تناقض تبدیل شود. تناقضی که تنها در یک نمونه در ماجرای بنز و پراید دیده شد؛ ماشینی که جلیلی سوار می‌شود در ظاهر پراید است اما هزینه یک بنز را در دل خود جای داده است. سوار شدن بر بنزی که پرایدنما است تنها و تنها فرمی از تظاهر و نمادی از پوپولیسم است.



نظر شما درباره این مقاله:








با ۲۰میلیون حاشیه نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:11

با ۲۰میلیون حاشیه نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد


ریشه طلاق کجاست؛ زنان و مردان ناسازگارند یا یخچال خالی است؟
فرارو: مشکلات معیشتی اصلی‌ترین علت طلاق عنوان شده تا جایی که در ۳ استان از هر دو ازدواج یکی به جدایی ختم می‌شود؛ از سویی دیگر تجرد قطعی در میان زنان ۷ برابر شده. این آمار در برابر تلاش دولت برای ترویج ازدواج و فرزندآوری دچار تناقض است چراکه مشکلات اقتصادی عملا گره‌ای است که به دست دولت افکنده شده.

رشد چشمگیر پرونده‌های طلاق در حالی رخ می‌دهد که سیاست‌ها و قوانین حمایتی دولت ادامه دارد. این مساله به نوعی خط فقر اجتماعی در ایران را آشکار می‌کند؛ خط فقر که تنها به مسائل اقتصادی محدود نمی‌شود و با نفوذ در حوزه‌های فرهنگی، آموزش و تربیت، نهایتا به تضعیف بنیان خانواده می‌انجامد.

همزمان با این روند، بحث تاب‌آوری زنان نیز مطرح شده است؛ بسیاری بر این باورند که تحمل زنان کاهش یافته و علت آن را فضای مجازی و تغییر سبک زندگی می‌دانند، در حالی که قوانین حمایتی از زنان و خانواده در مجلس بلا استفاده مانده و مسائلی مانند مهریه بیشتر به سوژه خبری و بحث نمایندگان بدل شده‌اند.

از سویی دیگر دبیر ستاد ملی جمعیت نیز از افزایش هفت برابری تجرد قطعی خبر داده؛ آماری که مستقیم با چالش‌های ازدواج و فرزندآوری پیوند می‌خورد. حال این پرسش مطرح است که جدایی میان خواست دولت برای تشویق ازدواج و توان مردم برای تحقق آن چگونه شکل گرفته است و آیا مشکل صرفا مسائل معیشتی است یا عوامل عمیق‌تر فرهنگی و اجتماعی نیز در لایه‌های پنهان این بحران نقش دارند که کمتر به آن پرداخته شده.

کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران، به بررسی این مساله پرداخت و گفت: «در تبیین علل طلاق و ناکارآمدی نهاد خانواده صرفا بر موضوع معیشت و اقتصاد خانواده به عنوان نقص کارکردهای دولت تاکید کردن، کوچک شمردن این مشکل بزرگ حوزه اجتماعی است.»

مشکلات مالی عامل غالب طلاق نیست
کوروش محمدی گفت: «اگر بخواهیم تنها مشکلات مالی را عامل طلاق بدانیم، شاید  این ادعا بر اساس داده‌ها و نتایج مطالعات کارشناسی قابل استناد باشد، اما نگاه دقیق‌تر نشان می‌دهد که مسائل مالی تنها یکی از مجموعه عوامل موثر بر طلاق است و به‌تنهایی عامل غالب نیست؛ با این حال می‌تواند یکی از عوامل اصلی باشد  که گره‌اش به دست دولت باز می شود، اما تکالیف دولت تنها به این عامل ختم نمی شود.»

به گفته او: «سلسله عوامل دیگری نیز وجود دارند که در مساله طلاق نقش دارند و مدیریت آن ها مستقیا به دولت برمی گردد و حداقل انتظاری که از دولت می رود به وظایف ذاتی خود نسبت به نهاد خانواده و پیشگیری از طلاق عمل نماید چراکه تبعات این پدیده اجتماعی، می رود تا نهاد خانواده را با فروپاشی مواجه سازد اما متاسفانه در چند دهه اخیر هیچ دودی از اردوگاه دولت برنخاسته است و این موضوع درنوع خود یک تناقض آشکار در فرآیند مسئولیت پذیری دولت را تداعی می‌کند. با این حال باید بپپذیریم که  در حوزه خدمات اجتماعی و خانواده، ما نتوانسته‌ایم فرآیند جامعه‌پذیری  فرزندان  و استحکام نهاد خانواده را به‌طور موثر پیاده کنیم.»

تکالیف دولت در حوزه خانواده تنها محدود به مسائل معیشتی نیست
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «جامعه ما به‌طور اساسی در حفظ و انسجام نهاد خانواده با مشکلات ریشه‌ای مواجه هست که فراتر از مسائل معیشتی و اقتصادی است لذا در نقد دولت کافی نیست که تنها به آن بسنده کنیم. درواقع در تبیین علل طلاق و ناکارآمدی نهاد خانواده صرفا بر موضوع معیشت و اقتصاد خانواده به عنوان نقص کارکردهای دولت تاکید کردن، کوچک شمردن این مشکل بزرگ حوزه اجتماعی است.»

او افزود: «یکی از مهمترین و شاید اساسی ترین اصل مغفول مانده در دایره عملکرد دولتها که از قضا نقش و سهم بزرگتری در انسجام یا فرواشی نظام اجتماعی و بویژه نهاد خانواده دارد، عدالت اجتماعی است؛ امر بدیهی و مسلم امروز جامعه ما این است که توسعه عدالت اجتماعی در کشور نتوانسته مسیر درست خود را طی کند و به عبارتی عدالت اجتماعی در جامعه برقرار نیست، بنابراین شاهد شکل گیری عدم توازن در لایه های اجتماعی، شکل گیری فاصله طبقاتی و کاهش سهم نهاد خانواده در فرایند توزیع فرصتها هستیم و به طور خاص خانواده های بسیاری در این سرزمین غنی و پر از نعمت الهی به حداقل ها و کمتر از آن رسیده اند. همین موضوع باعث شده بخش عظیمی از جامعه ما مشمول خط فقر شود؛ البته خط فقر صرفا به مسائل مادی و اقتصادی محدود نمی‌شود بلکه ابعاد فرهنگی، مهارتی و خدمات اجتماعی را نیز شامل می شود که برخی از این ابعاد به مراتب اهمیت بیشتری از بعد اقتصادی فقر دارد و همه اینها جز تکالیف ذاتی دولت به شمار میروند به همین دلیل جنس مطالبه از دولت در خصوص مشکلات نهاد خانواده مخصوصا طلاق باید همه ابعاد را نمایندگی کند.»

با ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد
محمدی گفت: «در جامعه‌ای که نزدیک به ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین دارد، نمی‌توانیم دم از توسعه نهاد خانواده بزنیم و فرزندآوری را ترویج کنیم چراکه در دل همین جمعیتی که به خط فقر تنه زده جوانان و نوجوانانی هستن که مستحق توجه و دریافت حقوق اجتماعی و شهروندی هستند اما در نهایت فقر و نا امیدی زندگی می کنند و هیچ ناجی را سر راه خود نمی بینند، بنابراین تعیین امتیازات ویژه‌، در قالب وام، زمین و یارانه برای جوانی جمعیتی با این مختصات چندان توجیه و تاثیری نخواهد داشت.»

او اضافه کرد: «این تناقض زمانی شکل می‌گیرد که نهادهای متولی در حوزه خدمات اجتماعی و سیاست‌گذاران و قانون‌گذاران حتی در برنامه‌های توسعه که اکنون هفت برنامه آن سپری شده است نگاه و فرصت موثر و کافی به حوزه خانواده و مسائل اجتماعی نداشته‌اند. به همین دلیل در تمام دوران تصویب و اجرای برنامه های توسعه پنجساله که می‌بایست سلسله عوامل مختلف موثر بر انسجام خانواده را تقویت و روندهای پیشگیرانه در کاهش آسیبها را گسترش دهد، آسیب پذیری نهاد خانواده روند افزایشی  داشته و آمار آسیب‌هایی همچون طلاق به خطوط قرمز رسیده است و امروز اگر بخواهیم خانواده و آسیب‌های آن مانند طلاق، روابط ناسالم و خیانت را در یک نگاه پیشگیرانه بررسی کنیم، با مجموعه‌ای از عوامل مواجه می شویم که دست به دست هم داده‌اند تا خانواده به این وضعیت برسد و به همان نسبت، کل جامعه نیز دچار آسیب شده است.»

سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در جامعه کاهش یافته
رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران گفت: «امروز سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در جامعه کاهش یافته است؛ این امر بر نظام اجتماعی ما و به‌ویژه نهاد خانواده به‌عنوان شاخص نظام اجتماعی اثر منفی گذاشته است واتفاقا از میان مجموعه عواملی که در این سیستم نقش‌آفرین هستند و بر فروپاشی و مسائل خانواده اثر می‌گذارند، مسائل اقتصادی و مالی تنها یکی از آن‌هاست. بروز این مسائل درواقع به ساختار معیوب تصمیم سازی و نگرشی بازمی‌گردد که در روند سیاست‌گذاری‌های حاکمیتی در حوزه اجتماعی  وجود دارد که متاسفانه این نگرش در همه ارکان جامعه از دولت گرفته تا نهادهای فرهنگی و سایر بخش‌ها جاریست.»

او افزود: «بخشی از حاکمیت از جمله نمایندگان مجلس تلاش می‌کنند فرزندآوری و جوانی جمعیت را به‌عنوان یک امتیاز برای جامعه ایران مطرح کنند، اما در چند سال اخیر این تلاش توفیقی نداشته است؛ بی تردید این ناکامی، نتیجه عدم کار کارشناسی و کم‌توجهی سیاست‌گذاران به حوزه تخصصی است.»

دیدگاه هیجانی عمر چهار ساله مدیران مستقر به جامعه آسیب می‌زند
محمدی گفت: «ما باید بپذیریم که در حوزه های مختلف زیر خط فقر هستیم؛ از اجتماعی گرفته تا فرهنگی و اقتصادی، و باز هم تاکید می کنم در این شرایط مسائل اقتصادی به تنهایی میدان دار خط فقر و تک عامل ایجاد آسیبهای اجتماعی و ضعف بنیادین نهاد خانواده در جامعه ما نیست، بلکه مجموعه‌ای از عوامل مختلف از جمله حوزه تعلیم و تربیت، آموزش عالی و فرهنگ‌سازی همه نقش‌آفرین هستند و حوزه اقتصادی تنها یکی از آن‌هاست.»

او افزود: «با توجه به شرایط اجتماعی در مقطع کنونی ما نیازمند پذیرش همه  جانبه واقعیت های موجود هستیم تا بتوانیم برنامه ریزی کنیم اما متاسفانه متولیان امر در حوزه های اجتماعی با انکار شدید به استقبال واقعیت‌ها می روند. برخی مدیران دستگاه‌های متولی امور به تصور اینکه دوره مدیریتی شان نهایتا چهارسال یا کمتر و بیشتر است در دوره مسئولیت خود تلاش می‌کنند به هر قیمتی شده کاری را به انجام برسانند تا دست خالی از مسند مدیریت خارج نشوند، این طیف مدیران دایما در حال انکار ضعف ها و کاستی ها هستند و به حوزه کارشناسی هیچ باوری ندارند و تمام هم و غم شان قهرمان سازی از چهره خود به عنوان یک ناجی است به همین خاطر به هر دری میزنند تا انجام پروژه ای را بنام خود ثبت کنند بنابراین با رفتار و نگاهی مملو از هیجان  منابع سازمان تحت مدیریت خود را به خدمت می‌گیرند تا پروژه ها را در همان بازه زمانی که خودشان مدیر هستند به سرانجام برسانند، پروژه انجام می شود و مدیر مربوطه هم راضی و پرادعا دوره مدیریتش را به اتمام می‌رساند اما غافل از اینکه این اقدامات هیجانی چه خسارت‌هایی برای جامعه و سیستم خدمات اجتماعی آن برجای می گذارد و جالب تر اینکه این طیف مدیران در هیچ مقطعی چه حین اشتغال و چه بعداز آن پاسخگوی عملکرد خویش نیستند.»

دولت از جمعیت جوان امروز غافل است به ۱۵ سال آینده می‌اندیشد
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «قبلا نیز در حوزه کارشناسی این موضوع مطرح شده است. با یکی از نمایندگان مجلس که جزو ایده‌پردازان جوانی جمعیت است، در مناظره ای رادیویی گفتم شما در پی جوان‌سازی جمعیت و ترغیب جامعه به فرزندآوری هستید و تلاش می کنید برای ۱۵ سال آینده فرزندانشان برنامه‌ریزی کنید؛  زمین، ملک، شغل و آینده شان را تامین کنید. این جمعیت امروز دم دست شماست و از آن غافل هستید.»

محمدی سپس خطاب به مدافعان طرح جوانی جمعیت گفت: «جوان سازی جمعیت ایران قطعا امری پسندیده و از ضروریات انکارناپذیر جامعه ماست اما باور دارم اگر همین نسل نوجوان و جوان امروز جامعه ما دیده شوند و به سطح قابل قبولی از رفاه و امیدواری و رضایت از زندگی دست یابند قطعا همین ها افسار جوان سازی جمعیت را در دست خواهند گرفت و بدون نیاز به هیچ مشوقی جوانی جمعیت را رقم خواهند زد و برعکس چنانچه جوان این سرزمین  با آسیب اجتماعی، یاس و ناامیدی، افسردگی و اضطراب دست و پنجه نرم کند بی تردید با هیچ طرح و قانونی نمی توان جعیت را جوان کرد چراکه بدون امید به آینده و بدون رفاه و فرصت های لازم برای تشکیل خانواده، رغبتی برای فرزندآوری شکل نخواهد گرفت.»

اگر جمعیت امروز رفاه داشته باشد خود به خود جوان می‌شود
او تاکید کرد: «بنابراین طبیعی است که در چنین شرایطی نیاز داریم برنامه‌های خود را متمرکز کنیم و برای جمعیت جوان حال حاضر برنامه‌ریزی کنیم و کمبودها و نقص‌ها را برطرف کنیم. اگر امروز جمعیتی سرحال و پویا داشته باشیم و از آن حمایت کنیم و این جمعیت با نشاط باشد و به حقوق خود مانند فرصت‌های رفاهی، شغلی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کند، همین جمعیت جامعه را سمت جوانی سوق خواهد داد. نیازی نیست برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و جامعه را با چنین خسارت‌هایی مواجه کنیم.»

مسائل اجتماعی ابزاری و حاشیه‌ای شده
او ادامه داد: «جای تاسف است که حوزه کارشناسی هرگز مورد نظرخواهی قرار نمی‌گیرد و دوستان سیاست‌گذار و قانون‌گذار که قوانین را به جامعه تحمیل می‌کنند، نقدهای جامعه‌شناسانه و کارشناسانه را جدی نمی‌گیرند. ما با یک بحران جدی در مدیریت این حوزه مواجه هستیم. تا زمانی که مسائل اجتماعی را به‌عنوان اولویت اصلی جامعه تعریف نکنیم و صرفا به‌صورت ابزاری و حاشیه‌ای به آن نگاه کنیم، هیچ امیدی به بهبودی فرایندها ایجاد نخواهد شد.»

اتلاف انرژی بر سر مهریه نشانه استیصال جدی است/ پذیرفته‌ایم طلاق بخشی از واقعیت جامعه ماست
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «بسیار جای تاسف است که امروز درمحافل رسمی و قانونگذاری ما انرژی و وقت زیادی صرف مساله چگونگی برخورد با مهریه زنان می‌شود. این موضوع به نوعی نشان‌دهنده استیصال جدی و ضعف نظام اجتماعی ما در مواجهه با مشکلات نهاد خانواده است. به جای آن که ریشه اصلی مشکل فروپاشی نظام خانواده را حل کنیم، حوزه مهارتی را تقویت کنیم، فشار و استرس جمعی در جامعه را کاهش دهیم و نهاد خانواده را به سمت استحکام سوق دهیم، به‌صورت مستاصل‌گونه می‌پذیریم که طلاق بخشی از واقعیت جامعه ماست و آن را پذیرفته‌شده فرض می‌کنیم و سپس به فکر مهریه و سایر امور می‌افتیم که چگونه و با چه کیفیتی مهریه پرداخت شود یا نشود.»

به اندازه برای مهریه، برای استحکام خانواده تلاش نمی‌کنیم
او افزود: «ما به همان اندازه که برای پذیرش مهریه و فرآیند طلاق تلاش می‌کنیم، برای استحکام خانواده تلاش نمی‌کنیم. بسیاری از خانواده‌های درگیر طلاق، اگر برای سرپرست خانواده شغل حداقلی وجود داشت، به سمت طلاق نمی‌رفتند. همچنین بسیاری از طلاق‌های ما نتیجه‌عدم پذیرش، مهارت‌ها و آگاهی‌هایی است که نهاد خانواده به آنها نیاز دارد ولی متولیان امر برای آن وقت نگذاشته‌اند؛ از حوزه تعلیم و تربیت گرفته تا حوزه فرهنگی، برنامه‌ریزی موثری برای آن انجام نشده است.»

هنوز برای مسایل مهم جامعه زنان در جلسات مردانه تصمیم گیری و قانونگذاری می‌شود
محمدی در واکنش به اظهار نظری که ریشه مشکلات خانواده و طلاق را کاهش تاب آوری زنان میداند، گفت: «ما دست در جیب گوشه‌ای ایستاده‌ایم و انتظار داریم هیچ اتفاقی برای نهاد خانواده نیفتد و زمانی که مشکل افزایش می‌یابد، هر کس بدون هیچ تخصصی به خود اجازه می دهد  دیدگاه کارشناسی ارائه ‌دهد و طبعا خروجی چنین نظریه پردازی می شود تقصیر را بر گردن زنان و تاب‌آوری‌شان انداختن.»

او افزود: «در واقع این سؤال باید به خود مسئولان بازگردد و از آن‌ها پاسخ خواسته شود که چرا تاب‌آوری زنان کم شده است؟ ایراد اساسی این است که ما به قضایا تک‌بعدی نگاه می‌کنیم. برای مسایل مهم جامعه زنان جلسات مردانه تشکیل می‌شود و تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد؛ این یک ایراد بزرگ است. زنان در قانون‌گذاری حوزه خود به‌طور کافی حضور ندارند.»

این آسیب شناس اجتماعی گفت: «هنوز برای زنان سهمیه‌بندی اعمال می‌کنیم؛ برای مثال در انتصابات مدیریتی،  تعیین می‌کنند که چه درصدی از پستهای مدیریتی یک وزارتخانه باید به زنان اختصاص یابد. این خود از بزرگ‌ترین آسیب‌ها برای جامعه زنان است. چرا باید سهمیه‌بندی شود؟ چرا فکر می‌کنیم زنان تنها به میزان آن درصد تعیین‌شده توسط شما می‌توانند مدیر باشند؟اگر شایستگی ملاک است چرا سهمیه بندی مطرح می شود؟»



نظر شما درباره این مقاله:








نرگس محمدی پس از بازداشت دو بار به بیمارستان منتقل شد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 0:04

جزئیاتی از چگونگی بازداشت فعالان مدنی در مشهد از زبان نرگس محمدی

نرگس محمدی پس از بازداشت دو بار به بیمارستان منتقل شد


متن زیر را خانواده نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در نخستین ساعات بامداد دوشنبه (۲۴ آذر) به وقت تهران، در حساب‌های کاربری خانم محمدی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند:

«ساعاتی پیش، حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب ۲۳ آذر ۱۴۰۴ به وقت ایران، نرگس محمدی پس از حدود سه روز بی‌خبری، سرانجام با خانواده تماس کوتاهی گرفت و از وضعیت خود گفت.

او در این تماس بسیار کوتاه و فشرده توضیح داد که روز ۲۱ آذر ۱۴۰۴، مقابل مسجدی که مراسم هفتم خسرو علی‌کردی در اطراف مشهد برگزار می‌شد، با ضربات شدید و مداوم باتون در ناحیه سر و گردن مورد حمله قرار گرفته و سپس با خشونت بازداشت شده است. هم‌زمان با ضرب‌وشتم، او را تهدید کرده‌اند و به او گفته‌اند: «مادرت را به عزایت می‌نشانیم.»

نرگس محمدی در این تماس تلفنی گفت شدت ضربات به حدی سنگین، محکم و مکرر بوده که دو بار او را به بیمارستان و بخش اورژانس منتقل کرده‌اند. او تاکید کرد که در حال حاضر حتی نمی‌داند تحت اختیار کدام نهاد امنیتی بازداشت‌کننده قرار دارد و هیچ توضیحی در این‌باره به او داده نشده است. وضعیت جسمی او در زمان تماس مناسب نبود و حال مساعدی نداشت.

او در گفت‌وگو با خانواده‌اش در ایران، از تیم وکلای خود خواست که فورا و بدون تاخیر شکایتی رسمی علیه نهاد امنیتی بازداشت‌کننده و نحوه خشونت‌بار بازداشت ثبت کنند.

به‌گفته نرگس محمدی، در جریان بازداشت و پس از آن، او را به «همکاری با دولت اسرائیل» متهم کرده‌اند و با اعمال خشونت شدید تلاش داشته‌اند تا همان‌طور که وعده داده بودند او را از بین ببرند؛ همان نیروهای موسوم به «آتش‌به‌اختیار» که چند ماه پیش نیز از طریق وزارت اطلاعات در تهران به وکلای او هشدار داده بود که قصد «حذف فیزیکی» او را دارند.

بر اساس مشاهدات شاهدان عینی از وقایع ۲۱ آذر ۱۴۰۴، حدود ۱۵ نفر به نرگس محمدی حمله‌ور شدند. چند نفر از آنان موهای او را گرفته و می‌کشیدند و هم‌زمان عده‌ای دیگر با چماق و باتون او را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند. تمامی این افراد لباس شخصی بر تن داشتند. همچنین گروهی که ظاهرا ایرانی نبودند، با صدای بلند اقدام به توهین و فحاشی می‌کردند.

همچنین در مراسم از گاز اشک‌آور استفاده شده و در جریان این وقایع، سپیده قلیان و پوران ناظمی نیز مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند.

شمار دیگری از فعالان مدنی بازداشت‌شده از جمله عالیه مطلب‌زاده، پوران ناظمی و هستی امیری نیز هرکدام یک تماس کوتاه با خانواده‌هایشان داشته‌اند.

خانواده نرگس محمدی
۲۴ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵»



نظر شما درباره این مقاله:








امنیتی‌‌ها روایت خودرا با ظاهر اپوزیسیون پیش می‌برند ">
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 20:49

امنیتی‌‌ها روایت خودرا با ظاهر اپوزیسیون پیش می‌برند




نظر شما درباره این مقاله:








شکلات تلخ ممکن است به کند شدن روند پیری کمک کند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 20:26

شکلات تلخ ممکن است به کند شدن روند پیری کمک کند


دانشمندان به ارتباطی میان یک ترکیب موجود در شکلات تلخ و نشانه‌های کاهش سرعت پیری زیستی دست یافته‌اند. بر اساس این تحقیق، «تئوبرومین» که به طور طبیعی در شکلات تلخ یافت می‌شود، می‌تواند خواص ضدپیری داشته باشد.

این مطالعه که روز چهارشنبه در مجله علمی «Aging» منتشر شده، نشان می‌دهد « تئوبرومین» ترکیبی گیاهی و رایج که از دانه‌های کاکائو به دست می‌آید، ممکن است روند پیری زیستی بدن را آهسته‌تر کند.

جوردانا بل، نویسنده ارشد این پژوهش و رئیس گروه تحقیقات اپی‌ژنومیکس در کالج کینگ لندن، می‌گوید: «مطالعه ما نشان می‌دهد میان یکی از اجزای اصلی شکلات تلخ و جوان‌تر ماندن برای مدت طولانی‌تر ارتباط وجود دارد.»

او در عین حال تاکید کرده است: «نمی‌گوییم مردم باید شکلات تلخ بیشتری بخورند اما این تحقیق می‌تواند به ما کمک کند بفهمیم خوراکی‌های روزمره چگونه ممکن است سرنخ‌هایی از زندگی سالم‌تر و طولانی‌تر در خود داشته باشند.»

پژوهشگران داده‌های مربوط به ۵۰۹ نفر در بریتانیا و هزار و ۱۶۰ نفر در آلمان را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند افرادی که سطح «تئوبرومین» در خونشان بالاتر بود، از نظر زیستی جوان‌تر از سن واقعی خود بوده‌اند.

سن زیستی به این معناست که بدن از نظر سلامت و کارکرد، چه سنی را نشان می‌دهد. این شاخص میزان فرسودگی سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌ها را نه صرفا در طول گذر زمان بلکه تحت تاثیر سبک زندگی، محیط و ژنتیک نشان می‌دهد.

این نشانه‌ها بر اساس الگوهایی از تغییرات شیمیایی بسیار کوچک روی «دی‌ان‌ای» موسوم به «متیلاسیون»، سنجیده می‌شوند که با افزایش سن به شکل قابل پیش‌بینی تغییر می‌کنند.

دانشمندان برای تعیین سن زیستی شرکت‌کنندگان، تغییرات شیمیایی «دی‌ان‌ای» آن‌ها را بررسی کردند تا سرعت پیری بدنشان را بسنجند. همچنین طول «تلومرها» را اندازه‌گیری کردند؛ ساختارهایی محافظتی در انتهای کروموزوم‌ها که کوتاه‌تر شدن آن‌ها با افزایش سن و بروز بیماری‌های مرتبط با پیری ارتباط دارد.

پیش از این نیز شکلات تلخ با برخی فواید احتمالی برای سلامتی، از جمله سلامت قلب، مرتبط دانسته شده بود. با این حال، پژوهشگران می‌گویند برای درک کامل ارتباط میان «تئوبرومین» و روند پیری، به تحقیقات بیشتری نیاز است.

دیمیتریوس کوتوکیدیس، دانشیار تغذیه، چاقی و علوم رفتاری در دانشگاه آکسفورد می‌گوید: «اگرچه این مطالعه به ارتباطی جالب اشاره می‌کند اما نشان نمی‌دهد که تغییر سطح تئوبرومین در اثر مصرف بیشتر یا کمتر شکلات چه تاثیری بر سلامت ما می‌گذارد.»

او اضافه می‌کند که ممکن است با در نظر گرفتن میزان قند و چربی افزوده موجود در شکلات، اثرات مثبت احتمالی آن خنثی شود.

او می‌گوید: «با این حال اگر کسی به شکلات علاقه دارد، بهتر است آن را به‌ندرت و در مقدار کم مصرف کند.»


یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








ماچادو: دیروز توانستم تلفنی با برادر نرگس محمدی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 19:15

ماچادو: دیروز توانستم تلفنی با برادر نرگس محمدی




نظر شما درباره این مقاله:








دیدار فعالان حقوق بشر ایرانی با نماینده پارلمان آلمان
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 17:40

دیدار فعالان حقوق بشر ایرانی با نماینده پارلمان آلمان




نظر شما درباره این مقاله:








آخرین وضعیت نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 16:41

آخرین وضعیت نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان


اکانت نرگس محمدی در شبکه «ایکس» در گزارشی از آخرین وضعیت بازداشت شدگان نوشت:

پس از بازداشت نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، یه‌همراه تعدادی از فعالان حقوق بشر و ده‌ها شرکت‌کننده دیگر در مراسم هفتم ‎خسرو علی‌کردی، وکیل دادگستری جان‌باخته در مشهد، اطلاعات کمی درباره سرنوشت بازداشت‌شدگان و جزئیات پرونده آن‌ها منتشر شده است.

بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده، پرونده نرگس محمدی به شعبه ۹۰۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، واقع در خیابان کوهسنگی (ناحیه دو)، ارجاع شده است. برخی گزارش‌ها حاکی است که نرگس محمدی، سپیده قلیان و جواد علی‌کردی، با اتهاماتی از جمله «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» مواجه شده‌اند؛ هرچند تاکنون جزئیات رسمی در این‌باره از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعلام نشده است.

بنا بر این گزارش‌ها، پرونده‌های شمار دیگری از بازداشت‌شدگان به شعبه ۹۰۱ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شده و وضعیت برخی دیگر همچنان مشخص نیست. در همین حال، خانواده‌های بازداشت‌شدگان مقابل ساختمان دادگاه حضور یافته‌اند و در انتظار دریافت اطلاعاتی درباره وضعیت پرونده و سرنوشت عزیزان‌شان هستند.

نرگس محمدی تا این لحظه از دسترسی به وکیل خود محروم مانده و هیچ تماس تلفنی با وکیل یا خانواده خود نداشته و تنها تعداد محدودی از بازداشت‌شدگان موفق به تماس با خانواده‌های خود شده‌اند.

در خصوص شمار بازداشت‌شدگان، مقامات قضایی به‌طور رسمی از بازداشت ۳۹ نفر خبر داده‌اند؛ با این حال، فعالان حقوق بشر تعداد بازداشت‌شدگان را بیش از ۵۰ نفر اعلام کرده‌اند و اسامی بیش از ۳۰ تن از آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

همچنین برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی گزارش داده‌اند که روند شناسایی و بازداشت برخی از شرکت‌کنندگان در مراسم، بر اساس بررسی ویدیوهای منتشرشده‌ای که چهره افراد در آن‌ها قابل شناسایی است، همچنان ادامه دارد.

علاوه بر نرگس محمدی، سپیده قلیان و جواد علی‌کردی که پیش‌تر به نامشان اشاره شد، ابوالفضل ابری، پوران ناظمی، حسن باقری‌نیا، طیبه نظری، عالیه مطلب‌زاده، علی آدینه‌زاده و هستی امیری نیز از جمله بازداشت‌شدگان هستند.

همچنین محمدرضا بابایی، جواد جلالی، حامد زارع، حیدر چاه‌چمندی، محمود خانعلی، امیر خاوری، حامد حسینی، محمدحسین حسینی، نورا حقی، حامد رسول‌خانی، مهدی رسول‌خانی، یاسر دهستانی، کامران علیکردی، میلاد فتاح، حسین محبی و پوریا نجارزاده، از جمله افرادی هستند که بر پایه فهرست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی و منابع حقوق بشری، نامشان در میان بازداشت‌شدگان ذکر شده است.

خانواده‌های بسیاری از بازداشت‌شدگان می‌گویند از زمان بازداشت‌های خشونت‌آمیز ـ که بنا بر گزارش‌ها و تصاویر منتشر شده با ضرب‌وشتم، توهین و فحاشی همراه بوده ـ هیچ اطلاعی از وضعیت سلامتی، محل نگهداری و شرایط عزیزانشان ندارند.

بر همین اساس، دسترسی فوری و کامل همه بازداشت‌شدگان به خدمات درمانی، ثبت و رسیدگی مستقل و بی‌طرفانه به شکایت از عاملان و آمران ضرب‌وشتم، تهدید و توهین و نیز اعزام تمامی افراد آسیب‌دیده به پزشکی قانونی باید بدون فوت وقت انجام شود؛ تا هم آثار خشونت مستندسازی و حفظ شود و هم امکان پیگیری حقوقی موثر از بین نرود.

بنیاد نرگس محمدی نگرانی عمیق خود را درباره سلامت جسمی و روانی تمامی بازداشت‌شدگان اعلام می‌کند و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آن‌ها و همچنین شفافیت کامل درباره وضعیت قضایی، محل نگهداری و دسترسی به خانواده و وکیل است.

بنیاد نرگس محمدی
پاریس – فرانسه
۱۴ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








اسرائيل و استرالیا به‌ دنبال رد پای ایران هستند
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 15:11

اسرائيل و استرالیا به‌ دنبال رد پای ایران هستند




نظر شما درباره این مقاله:








سوالاتی از آقای پهلوی! / احمد پورمندی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 13:55

سوالاتی از آقای پهلوی! / احمد پورمندی




نظر شما درباره این مقاله:








دست‌کم ۱۲ کشته در تیراندازی ساحل سیدنی
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 12:01

دست‌کم ۱۲ کشته در تیراندازی ساحل سیدنی


پلیس استرالیا اعلام کرد، در جریان تیراندازی عصر یکشنبه در ساحل «بوندای» کلان‌شهر سیدنی، دست‌کم ۱۲ نفر از جمله یکی از مهاجمان کشته و تعداد زیادی زخمی شدند.

مقام‌های استرالیا اعلام کردند که دو فرد مسلح مظنون در این حمله آتش گشودند؛ یکی از آن‌ها در جریان تیراندازی کشته شد و دیگری پس از شلیک نیروهای پلیس در وضعیت بحرانی به بیمارستان منتقل شده است. این حادثه وحشت و هراس گسترده‌ای در میان گردشگران و مردم حاضر در ساحل ایجاد کرد و اجساد قربانیان بر روی زمین دیده می‌شدند.

قرار بود بعدازظهر یکشنبه مراسم سالانه «حانوکای کنار دریا» به مناسبت جشن یهودیان در این مکان برگزار شود، مقام‌های محلی هنوز درباره احتمال وجود انگیزه یهودستیزانه در این حمله اظهارنظری نکرده‌اند.

پلیس ایالت نیو ساوث ولز اعلام کرد که ۱۱ مجروح این حادثه به بیمارستان‌های مختلف شهر منتقل شده‌اند. هنوز جزئیاتی درباره انگیزه مهاجمان منتشر نشده است.

با این حال، اسحاق هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل، این حادثه را «حمله‌ای بی‌رحمانه علیه یهودیان» خواند و از مقام‌های استرالیایی خواست تا مبارزه با یهودستیزی را تشدید کنند.

ساحل بوندای، یکی از محبوب‌ترین سواحل شرق سیدنی و از مقاصد اصلی گردشگران و موج‌سواران است.  پس از وقوع تیراندازی جمعیت با ترس و وحشت از محل گریختند.

«کامیلو دیاز» دانشجوی ۲۵ ساله اهل شیلی به خبرگزاری فرانسه گفت: «صدای شلیک‌ها را شنیدیم. وحشتناک بود، انگار حدود ۱۰ دقیقه فقط صدای شلیک پشت سر هم می‌آمد. به نظر می‌رسید سلاح بسیار قدرتمندی است.»

پلیس ایالت نیو ساوث ولز اعلام کرد که نیروهای اضطراری نخستین تماس‌ها درباره شلیک گلوله را ساعت ۶:۴۵ عصر به وقت محلی (۰۷:۴۵ گرینویچ) دریافت کردند. پلیس در بیانیه‌ای افزود: «تعدادی اقلام مشکوک در حوالی محل حادثه یافت شده و در حال بررسی توسط نیروهای ویژه است.»

یکی از شاهدان عینی که نخواست نامش فاش شود، گفت شخصاً شاهد دست‌کم شش پیکر بی‌جان یا زخمی بر روی ساحل بوده است. بنا بر گزارش خبرنگار خبرگزاری فرانسه، تپه چمنی مشرف به ساحل بوندای، پس از فرار شتاب‌زده مردم، مملو از وسایل رهاشده، از جمله کالسکه کودکی بود که جا مانده بود.

تصاویر تلویزیون دولتی استرالیا (ABC) نشان می‌داد نیروهای امدادی در حال رسیدگی به مجروحان بر روی چمن‌های کنار ساحل هستند. در صحنه، سلاحی شبیه به شات‌گان پمپ‌اکشن نیز کنار درختی دیده می‌شد.

یک گردشگر بریتانیایی به خبرگزاری فرانسه گفت پس از آغاز تیراندازی، «دو مهاجم سیاه‌پوش» را دیده است. او افزود: «دو نفر با سلاح‌های نیمه‌خودکار شروع به تیراندازی کردند. چندین نفر را دیدم که گلوله خورده و زخمی شده بودند.» 

«هری ویلسون»، ساکن ۳۰ ساله سیدنی، نیز به روزنامه «سیدنی مورنینگ هرالد» گفت: «حداقل ۱۰ نفر روی زمین افتاده بودند و همه‌جا پر از خون بود.» 

آنتونی آلبانیزی، نخست‌وزیر استرالیا، در بیانیه‌ای گفت که صحنه‌های وقوع تیراندازی در بوندای «تکان‌دهنده و دردناک» است و افزود: «افکار من با تمام کسانی است که تحت تأثیر این تراژدی قرار گرفته‌اند.» 



نظر شما درباره این مقاله:








اتحادیه اروپا خواستار آزادی نرگس محمدی شد
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 10:35

اتحادیه اروپا خواستار آزادی نرگس محمدی شد




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net