سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 8:48

تروریست‌های سیدنی از داعش الهام گرفته بودند


کریستین چن / خبرگزاری رویترز / ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵

پلیس استرالیا روز سه‌شنبه اعلام کرد دو فرد مسلح که در جریان یک مراسم عید حنوکا در ساحل باندای سیدنی حمله کردند، پیش از این به فیلیپین سفر کرده بودند و حمله‌ای که به کشته شدن ۱۶ تن انجامید، به نظر می‌رسد از گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) الهام گرفته بوده است.

این حمله که روز یکشنبه رخ داد، بدترین تیراندازی جمعی در استرالیا طی نزدیک به ۳۰ سال گذشته به شمار می‌آید و مقام‌ها آن را به‌عنوان اقدامی تروریستی علیه جامعه یهودیان بررسی می‌کنند.

به گفته پلیس، شمار قربانیان به ۱۶ نفر رسیده است که یکی از دو مهاجم نیز جزو آن‌هاست. پلیس این فرد را «ساجد اکرم» ۵۰ ساله معرفی کرد که هدف گلوله نیروهای پلیس قرار گرفت و کشته شد. پسر ۲۴ ساله او، که رسانه‌های محلی او را «نوید اکرم» نامیده‌اند، پس از اصابت گلوله پلیس در بیمارستان و در وضعیت بحرانی بستری است.

پلیس استرالیا گفت هر دو مرد ماه گذشته به فیلیپین سفر کرده بودند و هدف از این سفر در دست بررسی است. مقام‌های اداره مهاجرت فیلیپین اعلام کردند آن دو نفر در اول نوامبر وارد مانیل شدند و سپس به داوائو رفتند و در ۲۸ نوامبر – تنها چند هفته پیش از تیراندازی باندای – آن کشور را ترک کردند.

مقام‌ها افزودند پدر با گذرنامه هندی مسافرت کرده بود، در حالی‌که پسر تابعیت استرالیایی داشت.

شبکه‌های مرتبط با داعش در فیلیپین فعالیت دارند و در بخش جنوبی این کشور نفوذ محدودی حفظ کرده‌اند. با این حال، این گروه‌ها پس از محاصره شهر «مراوی» در سال ۲۰۱۷، به چند هسته ضعیف در جزیره جنوبی «میندانائو» کاهش یافته‌اند.

«کریسی بارت»، کمیسر فدرال پلیس استرالیا، در یک نشست خبری گفت: «نشانه‌های اولیه حاکی از یک حمله تروریستی الهام‌گرفته از داعش است که ظاهراً توسط پدر و پسر انجام شده.»

او افزود: «این اقدامات به کسانی تعلق دارد که خود را با یک سازمان تروریستی همسو کرده‌اند، نه با یک دین.»

پلیس همچنین اعلام کرد در خودروی ثبت‌شده به نام مظنون جوان‌تر، مواد منفجره دست‌ساز و دو پرچم دست‌دوز مرتبط با داعش پیدا شده است. گروه داعش از سوی استرالیا و بسیاری کشورهای دیگر به‌عنوان سازمانی تروریستی شناخته می‌شود.

به گفته مقام‌ها، پدر و پسر در مدت حدود ده دقیقه به سمت صدها نفر در جشن حنوکا در یکی از معروف‌ترین مقاصد گردشگری استرالیا آتش گشودند. در نتیجه، مردم برای نجات جان خود گریختند و پناه گرفتند تا در نهایت هر دو مهاجم هدف گلوله پلیس قرار گرفتند.

ویدیوهایی از مظنون جوان‌تر منتشر شده که او را در حال تبلیغ آموزه‌های اسلامی در بیرون ایستگاه‌های قطار حومه سیدنی نشان می‌دهد. مقام‌ها هنوز در تلاش‌اند مسیر منتهی به خشونت در زندگی او را شناسایی کنند.

تعداد زخمی‌ها ۲۵ نفرند

مقام‌های استرالیا گفتند ۲۵ تن از بازماندگان این حادثه در چند بیمارستان سیدنی تحت درمان قرار دارند.

«امیر مایمون» سفیر اسرائیل در استرالیا روز سه‌شنبه از محل حادثه در باندای بازدید کرد و از دولت استرالیا خواست همه اقدامات لازم را برای تأمین امنیت جامعه یهودیان در کشور انجام دهد.

او پس از اهدای گل و ادای احترام به قربانیان به خبرنگاران گفت: «تنها استرالیایی‌های یهودی هستند که مجبورند خدای خود را پشت درهای بسته، دوربین‌های امنیتی و با محافظ عبادت کنند. دل من تکه‌تکه شده است... این دیوانگی است.» 

در ۱۶ ماه گذشته موارد متعددی از حوادث یهودستیزانه در استرالیا گزارش شده که باعث شد رئیس اصلی‌ترین نهاد اطلاعاتی کشور اعلام کند مبارزه با یهودستیزی، اولویت نخست او از نظر تهدید علیه جان مردم است.

در باندای، ساحل روز سه‌شنبه باز بود اما آسمان ابری و فضا تقریباً خالی بود، در حالی‌که یادبودی از گل‌ها در «پاویلیون باندای» و در چند متری محل تیراندازی شکل گرفته بود.

باندای یکی از معروف‌ترین سواحل سیدنی است که حدود ۸ کیلومتر با مرکز شهر فاصله دارد و هر سال صدها هزار گردشگر بین‌المللی را جذب می‌کند.

«اولیویا رابرتسون»، ۲۵ ساله، پیش از رفتن به محل کار برای ادای احترام به محل یادبود رفت و گفت: «این همان کشوری است که پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما به آن آمدند تا ما احساس امنیت و فرصت داشته باشیم. و حالا چنین اتفاقی درست در حیاط پشتی‌مان افتاده است. واقعاً شوکه‌کننده است.»

«احمد الاحمد»، مسلمان  ۴۳ ساله و پدر دو فرزند، که به سوی یکی از مهاجمان یورش برد و تفنگ او را گرفت، همچنان در بیمارستانی در سیدنی بستری است. او از سوی مردم سراسر جهان – از جمله دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا – به‌عنوان قهرمان ستایش شده است.

کارزار کمک مالی «گو فاند می» برای احمد تاکنون بیش از ۱.۹ میلیون دلار استرالیا (معادل ۱.۲۶ میلیون دلار آمریکا) جمع‌آوری کرده است.

بررسی دوباره قوانین اسلحه

پلیس اعلام کرد ساجد اکرم دارای مجوز رسمی سلاح بود و شش قبضه اسلحه ثبت‌شده داشت. پلیس روز سه‌شنبه تصحیح کرد که او در سال ۲۰۲۳ مجوز گرفته، نه در ۲۰۱۵ همان‌گونه که پیش‌تر گزارش شده بود.

«تونی برک»، وزیر کشور استرالیا، گفت قوانین کنترل اسلحه که دولت پیشین ائتلاف محافظه‌کار لیبرال-ملی پس از کشتار «پورت آرتور» وضع کرده بود، باید دوباره بررسی شود.

«جان هاوارد» نخست‌وزیر پیشین لیبرال که قوانین محدودکننده اسلحه را در سال ۱۹۹۶ اجرا کرد، روز سه‌شنبه گفت نباید بحث درباره اصلاح قوانین اسلحه به «انحرافی» از لزوم مقابله با یهودستیزی تبدیل شود.

او افزود: «آلبانیزی جامعه یهودیان را ناامید کرده است. او باید برای مقابله با یهودستیزی تلاش بیشتری می‌کرد – خیلی بیشتر.» 

پلیس نیو ساوت‌ولز اعلام کرد قربانیان تیراندازی، از یک خاخام پدر پنج فرزند گرفته تا یک بازمانده هولوکاست و دختری ۱۰ ساله به نام «ماتیلدا بریت‌وان» را شامل می‌شوند. همچنین دو افسر پلیس در بیمارستان در وضعیت بحرانی اما پایدار قرار دارند.

«لینا چرنیک»، عمه ماتیلدای ۱۰ ساله، گفت خانواده از مرگ او در شوک و اندوه شدیدی به سر می‌برد. او افزود: «قلب ما برای همیشه شکسته باقی خواهد ماند.»

چرنیک که بعدازظهر سه‌شنبه همراه خانواده ماتیلدا در محل یادبود حضور یافت، گفت آرزو دارد مردم خواهرزاده‌اش را به‌عنوان «کودکی شاد که زندگی، خنده، آغوش و لبخند می‌بخشد» به یاد آورند.



نظر شما درباره این مقاله:








اروپا خواهان تشکیل نیروی چندملیتی برای اوکراین است
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 23:19

اروپا خواهان تشکیل نیروی چندملیتی برای اوکراین است


شبکه اول تلویزیون / ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

در جریان گفت‌وگوهای مربوط به اوکراین در برلین، چندین تن از سران کشورها و دولت‌های اروپایی بیانیه‌ای مشترک صادر کردند که در آن بر لزوم تضمین امنیت در صورت برقراری آتش‌بس احتمالی تأکید شده است.

طی دو روز گذشته در برلین، نمایندگان کشورهای مختلف در چندین دور مذاکره درباره دستیابی به راه‌حلی صلح‌آمیز برای جنگ اوکراین گفت‌وگو کردند. شامگاه دوشنبه نیز نشستی در دفتر صدراعظم آلمان با حضور شماری از سران و رهبران اروپایی برگزار شد. جمع دوازده‌نفره شرکت‌کنندگان در این نشست در پایان، بیانیه‌ای مشترک منتشر کرد.

در این بیانیه آمده است که ایالات متحده و سران کشورهای اروپایی خواستار همکاری نزدیک برای فراهم آوردن «تضمین‌های امنیتی قوی» و «اقدامات حمایتی برای بازسازی اقتصادی اوکراین» هستند.

مهم‌ترین محورهای بیانیه به شرح زیر است:

• تشکیل نیروی چندملیتی برای تضمین آتش‌بس در اوکراین: این نیرو به رهبری اروپا و با پشتیبانی آمریکا فعالیت خواهد کرد و مأموریت آن، پشتیبانی از نیروهای مسلح اوکراین و تأمین امنیت فضای هوایی و دریایی این کشور است. در بیانیه تصریح شده است که این مأموریت می‌تواند «از طریق عملیات در خاک اوکراین» نیز انجام شود.

• ادامه حمایت گسترده و قابل توجه از ارتش اوکراین: در این بیانیه، هدف‌گذاری برای دوران صلح، داشتن نیرویی متشکل از ۸۰۰ هزار نظامی عنوان شده است تا از یک سو بازدارندگی تقویت شود و از سوی دیگر توان دفاعی کشور حفظ گردد.

• نظارت بین‌المللی بر آتش‌بس به رهبری آمریکا: طبق این طرح، یک سازوکار با مشارکت بین‌المللی زیر نظر واشنگتن ایجاد خواهد شد تا از طریق هشدارهای زودهنگام، احتمال حملات آینده را شناسایی کند. همچنین امکان رهگیری موارد نقض آتش‌بس و واکنش متناسب به آن‌ها فراهم خواهد شد. «سازوکار کاهش تنش» نیز وظیفه تدوین اقدامات متقابل برای جلوگیری از تشدید درگیری‌ها را بر عهده خواهد داشت.

• ایجاد تعهد حقوقی الزام‌آور: بر اساس متن بیانیه، در صورت بروز هرگونه حمله مسلحانه در آینده، اقداماتی برای «بازگرداندن صلح و امنیت» انجام خواهد شد. این اقدامات شامل استفاده از نیروهای مسلح، پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی، و نیز تدابیر اقتصادی و دیپلماتیک خواهد بود.

• سرمایه‌گذاری گسترده برای بازسازی اوکراین: کشورهای امضاکننده همچنین وعده داده‌اند که سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در بازسازی اقتصادی و زیرساختی اوکراین انجام دهند. در بیانیه به توافق‌های تجاری دوطرفه و سودمند نیز اشاره شده است، «با تأکید بر اینکه روسیه باید خسارات وارده به اوکراین را جبران کند». در این بخش از دارایی‌های روسیه که در اتحادیه اروپا مسدود شده‌اند نیز یاد شده است.

واکنش روسیه هنوز مشخص نیست

این بیانیه به امضای چهره‌هایی از جمله فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان و همتایان او از فرانسه، بریتانیا، لهستان، ایتالیا، دانمارک، فنلاند، هلند، نروژ و سوئد، همچنین آنتونیو کاستا، رئیس شورای اروپا، و اورسولا فن‌در لاین، رئیس کمیسیون اروپا رسیده است.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، و نمایندگان هیئت آمریکایی نیز در این نشست شامگاهی در دفتر صدراعظمی آلمان حضور داشتند. با این حال، این بیانیه بیش از یک «گام میانی» تلقی نمی‌شود، زیرا روسیه در این گفت‌وگوها حضور نداشت. انتظار می‌رود ایالات متحده اکنون نتایج این نشست را برای هماهنگی با کرملین مطرح کند.



نظر شما درباره این مقاله:








بیانیه ۲۰ فعال سیاسی، مدنی، هنری
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 13:04

بیانیه ۲۰ فعال سیاسی، مدنی، هنری


سرکوب صدای مدنی به بهانه‌ی بی‌نظمی، نمایشی از پیش تدارک دیده شده است.

آنچه در مشهد در مراسم بزرگداشت زنده یاد خسرو علیکردی رخ داد نمایش فشرده‌ای از وضعیت نگران‌کننده آزادی و امنیت و به دنبال آن ناکارآمدی و مسئولیت‌گریزی حاکمیت در ایران امروز بود.

همچون گذشته، نیروهای امنیتی به‌جای حفاظت از حق برگزاری مراسم یادبود و تضمین امنیت شهروندان، با حمله به حاضرین، حدود ۴۰ نفر  از جمله برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل خانم نرگس محمدی را بازداشت کردند؛ اقدامی که  بیش از همیشه نشان می‌دهد سرکوب صدای مدنی به بهانه‌ی بی‌نظمی، نمایشی از پیش تدارک دیده شده است.

ما تأکید می‌کنیم بازداشت خشونت‌آمیز فعالان سیاسی و مدنی نه واکنشی به «برهم‌خوردن نظم»، بلکه بخشی از روند مستمر محدودسازی عامدانه جامعه مدنی و خاموش‌کردن صداهایی است که بر حق تعیین سرنوشت، کرامت انسانی و گذار مسالمت‌آمیز از استبداد پافشاری می‌کنند.

بی‌تردید مسئولیت کامل هرگونه آسیب جسمی و روانیِ بازداشت‌شدگان‌، مستقیماً متوجه حکومت اسلامی و گماشتگان آن است.

ما، امضاکنندگان این بیانیه، بار دیگر یادآوری می‌کنیم بن‌بست عمیق سیاسی و اجتماعی کشور تنها از مسیر بازگشت حق حاکمیت به مردم قابل حل است.

ما خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط ‌همه‌ی آزادی‌خواهان، به ویژه کسانی که در این مراسم بازداشت شده‌اند هستیم.

خشایار سفیدی/ محمد سیف زاده/ محمد حبیبی/محمدباقر بختیار/ صدیقه وسمقی/مصطفی تاجزاده/سعید مدنی/ جعفر پناهی/ ابوالفضل قدیانی/ عبدالله مومنی/ مهدی محمودیان/ مصطفی ملکیان/ محمد رسول‌اف/ عبدالفتاح سلطانی/ حاتم قادری/ محمد نجفی/ویدا ربانی/ منظر ضرابی/ عباس صادقی/ مژگان اینانلو



نظر شما درباره این مقاله:








شمار قربانیان حمله تروریستی سیدنی به ۱۵ نفر رسید
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 9:17

استرالیا به دنبال تشدید قوانین کنترل سلاح است

شمار قربانیان حمله تروریستی سیدنی به ۱۵ نفر رسید


خبرگزاری رویترز
خبرنگاران: کریستین چن، اسکات مرداک و رنجو خوزه
۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

هم‌زمان با آغاز عزاداری برای قربانیان مرگبارترین تیراندازی جمعی در استرالیا در نزدیک به سه دهه گذشته، دولت این کشور روز دوشنبه از برنامه‌هایی برای سخت‌تر کردن قوانین کنترل سلاح خبر داد. در این حمله تروریستی، پدر و پسری ۱۵ نفر را در یک جشن مذهبی یهودیان در ساحل بوندای سیدنی به قتل رساندند.

به گفته پلیس، پدر ۵۰ ساله در محل حادثه کشته شد و شمار تلفات به ۱۶ نفر رسید، در حالی که پسر ۲۴ ساله او در بیمارستان در وضعیت بحرانی قرار دارد. در پی این حمله، ۴۰ نفر – از جمله دو مأمور پلیس که وضعیت آنان وخیم اما پایدار اعلام شده – به بیمارستان منتقل شدند. قربانیان بین ۱۰ تا ۸۷ سال سن داشتند.

پلیس نام عاملان تیراندازی را فاش نکرد، اما اعلام کرد پدر از سال ۲۰۱۵ دارای مجوز رسمی حمل سلاح بوده و شش قبضه سلاح ثبت‌شده در اختیار داشته است. مقامات امنیتی گفتند یکی از مظنونان برای نیروهای امنیتی شناخته‌شده بود، اما تهدید فوری محسوب نمی‌شد.

بر اساس گزارش شبکه دولتی ABC و سایر رسانه‌های محلی، این دو نفر «ساجد اکرم» و پسرش «نوید اکرم» معرفی شده‌اند.

به گفته وزیر کشور، تونی برک، پدر در سال ۱۹۹۸ با ویزای دانشجویی وارد استرالیا شده بود و پسر او متولد استرالیاست. پلیس جزئیاتی درباره نوع سلاح‌ها ارائه نکرد، اما ویدئوهای منتشرشده از صحنه نشان می‌داد عاملان از تفنگ گلنگدنی و یک شات‌گان استفاده کرده‌اند.

مال لنیون، کمیسر پلیس ایالت نیو ساوت‌ولز، به خبرنگاران گفت: «در حال بررسی سوابق و پیشینه هر دو نفر هستیم، در حال حاضر اطلاعات کمی درباره آن‌ها در اختیار داریم.»

به گزارش شبکه ABC دو پرچم گروه «دولت اسلامی»(داعش) در خودروی مهاجمان پیدا شده است.

این تیراندازی بحث‌هایی را درباره کارآمد بودن قوانین سخت‌گیرانه کنونی کنترل سلاح در استرالیا برانگیخته است.

آنتونی آلبانیزی، نخست‌وزیر استرالیا، گفت از کابینه خواهد خواست تا درباره محدودیت تعداد سلاح‌هایی که یک دارنده مجوز می‌تواند در اختیار داشته باشد و نیز مدت اعتبار مجوزها بازنگری کند. او افزود: «شرایط افراد ممکن است در گذر زمان تغییر کند... مردم ممکن است طی سال‌ها دچار افراط‌گرایی شوند. مجوزها نباید مادام‌العمر باشند.»

نجات‌دهنده شجاعی که مهاجم را خلع سلاح کرد

شاهدان گفتند این حمله در ساحل معروف بوندای در عصری گرم و شلوغ از تعطیلات آخر هفته حدود ۱۰ دقیقه طول کشید و نزدیک به هزار نفری که در مراسم جشن حنوکا حضور داشتند با وحشت به سمت خیابان‌های اطراف گریختند.

ویدئویی از لحظه‌ای که یک عابر موفق می‌شود یکی از مهاجمان مسلح را زمین‌گیر و خلع سلاح کند منتشر شد و او به عنوان قهرمانی که جان ده‌ها نفر را نجات داده مورد ستایش قرار گرفت. شبکه 7News استرالیا او را «احمد الاحمد» معرفی کرد و به نقل از یکی از بستگانش نوشت که این مرد ۴۳ ساله، صاحب یک میوه‌فروشی، دوبار هدف گلوله قرار گرفته و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

تا بعدازظهر دوشنبه، صفحه جمع‌آوری کمک مالی برای او بیش از ۵۵۰ هزار دلار استرالیا (معادل حدود ۳۶۵ هزار دلار آمریکا) جمع‌آوری کرده بود.

«مورگان گابریل»، ۲۷ ساله و از ساکنان بوندای، گفت در راه سینمایی نزدیک بود که صدای انفجارهایی شنید و ابتدا تصور کرد آتش‌بازی است، اما بلافاصله مردم را دید که در حال فرارند. او افزود: «چند نفر را در خانه پناه دادم، شش یا هفت نفر بودند. دو نفرشان دوستان نزدیکم بودند و بقیه افرادی بودند که در خیابان گیر کرده بودند و فقط می‌خواستند فرار کنند. موبایل‌هایشان را در ساحل جا گذاشته بودند و همه در شوک بودند.»

به گفته او، «صبح امروز حال‌وهوای اندوهباری بر اینجا حاکم است. معمولاً در صبح‌های دوشنبه مردم شنا می‌کنند، موج‌سواری یا دویدن دارند، ولی حالا سکوت سنگینی برقرار است.»

در محوطه «پاویلیون بوندای» یادبودی موقت با گل، و پرچم‌های اسرائیل و استرالیا برپا شده و در فضای مجازی نیز دفتر تسلیت آنلاین ایجاد شده است. مأموران پلیس و نیروهای امنیتی جامعه یهودیان با وسایل ارتباطی در محل حضور دارند تا امنیت عزاداران را تامین کنند.

محکومیت جهانی حمله 

مقامات تأیید کردند که تنها دو مهاجم در این تیراندازی دست داشتند. پیش‌تر احتمال وجود نفر سوم مطرح شده بود.

در خانه مظنونان در منطقه «بانی‌ریگ»، حدود ۳۶ کیلومتری غرب سیدنی، روز دوشنبه تدابیر شدید امنیتی برقرار بود و چند خانه اطراف با نوار پلیس محصور شده بود.

آلبانیزی صبح دوشنبه با حضور در محل حادثه در ساحل بوندای، گل‌هایی به یاد قربانیان گذاشت و گفت: «آنچه دیروز دیدیم، عملی از شر مطلق بود – اقدامی تروریستی و یهودی‌ستیزانه در سرزمینی استرالیایی و مکانی نمادین.» 

او افزود: «امروز جامعه یهودی در اندوه است. امروز همه استرالیایی‌ها در کنارشان ایستاده‌اند و می‌گویند ما با شما هستیم. هر کاری لازم باشد برای ریشه‌کن کردن یهودی‌ستیزی انجام خواهیم داد. این یک آفت است و با هم جلویش را خواهیم گرفت.» 

به گفته نخست‌وزیر، شماری از رهبران جهان از جمله «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه با او تماس گرفته و پیام تسلیت و حمایت فرستاده‌اند.

تیراندازی روز یکشنبه مرگبارترین حادثه در رشته‌ای از حملات یهودی‌ستیزانه علیه کنیسه‌ها، ساختمان‌ها و خودروها در استرالیا از زمان آغاز جنگ اسرائیل و غزه در اکتبر ۲۰۲۳ بود.

«بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل گفت به آلبانیزی هشدار داده بود که حمایت استرالیا از «تشکیل کشور مستقل فلسطین» به افزایش یهودی‌ستیزی دامن می‌زند.

در ماه اوت، استرالیا ایران را به هدایت دست‌کم دو حمله یهودی‌ستیزانه متهم کرد و به سفیر تهران دستور داد ظرف یک هفته کشور را ترک کند.

«جسدها را روی زمین دیدم»

تیراندازی جمعی در استرالیا بسیار نادر است؛ کشوری که یکی از امن‌ترین نقاط جهان به شمار می‌رود. حمله روز یکشنبه مرگبارترین از زمان فاجعه «پورت آرتور» در سال ۱۹۹۶ بود که در آن یک فرد مسلح ۳۵ نفر را در مکانی توریستی در ایالت تاسمانی کشت.

«خاخام مندِل کاستل»، که شوهرخواهرش «الی شلانگر» در حمله روز یکشنبه کشته شد، گفت شب دردناکی را پشت سر گذاشته‌اند: «می‌توان خیلی زود خشمگین شد و دنبال مقصر گشت، اما موضوع این نیست. این مسئله‌ای مربوط به همبستگی جامعه است. باید در چنین زمانی کنار هم بایستیم، از یکدیگر حمایت کنیم و متحد باشیم. ما می‌دانیم که از این ماجرا خواهیم گذشت و جامعه استرالیا به ما در این مسیر کمک خواهد کرد.»

«دنیل»، یکی از ساکنان محلی که نخواست نام خانوادگی‌اش فاش شود، گفت هنگام وقوع تیراندازی در ساحل بود و برای نجات دخترش – که در مراسم بار میتسوا در نزدیکی محل حضور داشت – به سرعت به محل واقعه دوید: «شنیدم تیراندازی شده، به سمت سالن دویدم، صدای شلیک‌ها را می‌شنیدم و اجساد را روی زمین دیدم. ما از قبل هم ترسیده بودیم، این احساس ترس از هفتم اکتبر با ما بوده است.»

در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای حماس به اسرائیل حمله کردند که بر اساس آمار اسرائیل، حدود ۱۲۰۰ نفر کشته شدند. این واقعه آغازگر جنگ اسرائیل در غزه بود که تاکنون بنا بر اعلام مقام‌های بهداشتی غزه، بیش از ۷۰ هزار فلسطینی جان خود را در آن از دست داده‌اند.

جامعه یهودیان استرالیا کوچک اما تأثیرگذار است و حدود ۱۵۰ هزار نفر از جمعیت ۲۷ میلیونی کشور خود را یهودی معرفی می‌کنند. تخمین زده می‌شود نزدیک به یک‌سوم آنان در مناطق شرقی سیدنی از جمله بوندای زندگی کنند.



نظر شما درباره این مقاله:








جزئیاتی درباره عاملان حمله تروریستی استرالیا
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:55

جزئیاتی درباره عاملان حمله تروریستی استرالیا


(درباره نوید اکرم و ساجد اکرم، پدر و پسر، عوامل حمله تروریستی ساحل بوندای سیدنی)

این گزارش بر پایه اطلاعات منتشرشده در منابع معتبر خبری بین‌المللی و استرالیایی، از جمله روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد، شبکه خبری ای‌بی‌سی استرالیا، گاردین، تایمز آو ایندیا، نیوزویک و منابع مشابه، تا تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵ تهیه شده است و صرفاً به واقعیت‌های تأییدشده و گزارش‌شده محدود می‌شود.

هویت و وضعیت افراد
• نوید اکرم: ۲۴ ساله، در جریان عملیات پلیس به‌شدت زخمی و بازداشت شد او هم‌اکنون در بیمارستان تحت مراقبت نیروهای پلیس قرار دارد. وضعیت جسمانی او بحرانی اما پایدار گزارش شده است.
• ساجد اکرم: ۵۰ ساله، پدر نوید، در محل حادثه و در جریان درگیری با پلیس کشته شد.
• بر اساس تحقیقات اولیه، هر دو عامل حمله بوده‌اند. آن‌ها پیش از حادثه به اعضای خانواده اعلام کرده بودند که برای ماهیگیری به سواحل جنوبی سیدنی می‌روند، اما شواهد نشان می‌دهد که این اقدام از پیش برنامه‌ریزی شده بوده است.

اصالت و محل سکونت
• اصالت: هر دو نفر دارای اصالت پاکستانی هستند. نوید اکرم حدود سال ۲۰۰۱ میلادی متولد شده است.
• محل سکونت: خانواده اکرم ساکن منطقه بونی‌ریگ در جنوب‌غربی شهر سیدنی، استرالیا بوده‌اند. خانه محل سکونت آن‌ها در سال ۲۰۲۴ خریداری شده است.

زمان مهاجرت به استرالیا
• به گفته تونی برک، وزیر کشور استرالیا،  پدر در سال ۱۹۹۸ با ویزای دانشجویی وارد استرالیا شده بود و پسر او متولد استرالیاست.

دین و گرایش مذهبی
• دین: اسلام
• مذهب: سنی

وضعیت شغلی
• ساجد اکرم (پدر): مالک یک مغازه میوه‌فروشی بوده و به‌صورت قانونی مجوز نگهداری شش قبضه سلاح گرم را در اختیار داشته است. تمامی این سلاح‌ها پس از حادثه توسط پلیس ضبط شده‌اند.
• نوید اکرم (پسر): پیش‌تر به شغل بنّایی و آجرکاری اشتغال داشته، اما حدود دو ماه پیش از حادثه، به دلیل ورشکستگی شرکت محل کارش، بیکار شده بود.

سوابق کیفری و امنیتی
• بر اساس اطلاعات منتشرشده، هیچ‌یک از این دو نفر دارای سابقه کیفری ثبت‌شده یا محکومیت قضایی پیشین نبوده‌اند.
• ساجد اکرم طی حدود ده سال گذشته به‌طور قانونی مجوز حمل و نگهداری سلاح داشته و سلاح‌های او از نظر قانونی ثبت شده بودند.
• پلیس و سازمان اطلاعات امنیتی استرالیا اعلام کرده‌اند که دست‌کم یکی از این افراد برای نهادهای امنیتی «شناخته‌شده» بوده است، اما نه به‌عنوان تهدید فوری و نه با سابقه فعالیت کیفری یا تروریستی جدی.
• مادر نوید اکرم در اظهارات خود تأکید کرده است که پسرش فردی آرام و «پسر خوبی» بوده و پیش از این هیچ نشانه‌ای از رفتار خشونت‌آمیز یا فعالیت افراطی از او مشاهده نشده است.

سایر اطلاعات شناخته‌شده
• نوید اکرم از دانشجویان مؤسسه آموزشی اسلامی «المراد» در سیدنی بوده و در دوره‌های آموزش قرآن، زبان عربی و تجوید شرکت داشته است. تصویری از گواهی پایان دوره مربوط به سال ۲۰۲۲ در رسانه‌ها منتشر شده است. این مؤسسه یک مرکز آموزشی اسلامی عمومی محسوب می‌شود و هیچ ارتباط رسمی یا اثبات‌شده‌ای با جریان‌های افراطی یا فرایندهای رادیکال‌سازی ندارد.
• پلیس استرالیا پس از حادثه به خانه خانواده اکرم یورش برده و در خودروی منتسب به آن‌ها یک وسیله انفجاری دست‌ساز کشف کرده است.

• این حمله از سوی مقامات استرالیایی به‌عنوان یک اقدام تروریستی با انگیزه یهودی‌ستیزانه طبقه‌بندی شده و تحقیقات درباره احتمال رادیکال‌سازی، به‌ویژه از طریق فضای مجازی، همچنان ادامه دارد.

• تحقیقات پلیس فدرال و نهادهای امنیتی استرالیا در این پرونده ادامه دارد و احتمال انتشار اطلاعات و جزئیات تکمیلی در روزها و هفته‌های آینده وجود دارد.


منبع: تلگرام ایران تایمز



نظر شما درباره این مقاله:








نرگس محمدی پس از بازداشت دو بار به بیمارستان منتقل شد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 0:04

جزئیاتی از چگونگی بازداشت فعالان مدنی در مشهد از زبان نرگس محمدی

نرگس محمدی پس از بازداشت دو بار به بیمارستان منتقل شد


متن زیر را خانواده نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در نخستین ساعات بامداد دوشنبه (۲۴ آذر) به وقت تهران، در حساب‌های کاربری خانم محمدی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند:

«ساعاتی پیش، حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب ۲۳ آذر ۱۴۰۴ به وقت ایران، نرگس محمدی پس از حدود سه روز بی‌خبری، سرانجام با خانواده تماس کوتاهی گرفت و از وضعیت خود گفت.

او در این تماس بسیار کوتاه و فشرده توضیح داد که روز ۲۱ آذر ۱۴۰۴، مقابل مسجدی که مراسم هفتم خسرو علی‌کردی در اطراف مشهد برگزار می‌شد، با ضربات شدید و مداوم باتون در ناحیه سر و گردن مورد حمله قرار گرفته و سپس با خشونت بازداشت شده است. هم‌زمان با ضرب‌وشتم، او را تهدید کرده‌اند و به او گفته‌اند: «مادرت را به عزایت می‌نشانیم.»

نرگس محمدی در این تماس تلفنی گفت شدت ضربات به حدی سنگین، محکم و مکرر بوده که دو بار او را به بیمارستان و بخش اورژانس منتقل کرده‌اند. او تاکید کرد که در حال حاضر حتی نمی‌داند تحت اختیار کدام نهاد امنیتی بازداشت‌کننده قرار دارد و هیچ توضیحی در این‌باره به او داده نشده است. وضعیت جسمی او در زمان تماس مناسب نبود و حال مساعدی نداشت.

او در گفت‌وگو با خانواده‌اش در ایران، از تیم وکلای خود خواست که فورا و بدون تاخیر شکایتی رسمی علیه نهاد امنیتی بازداشت‌کننده و نحوه خشونت‌بار بازداشت ثبت کنند.

به‌گفته نرگس محمدی، در جریان بازداشت و پس از آن، او را به «همکاری با دولت اسرائیل» متهم کرده‌اند و با اعمال خشونت شدید تلاش داشته‌اند تا همان‌طور که وعده داده بودند او را از بین ببرند؛ همان نیروهای موسوم به «آتش‌به‌اختیار» که چند ماه پیش نیز از طریق وزارت اطلاعات در تهران به وکلای او هشدار داده بود که قصد «حذف فیزیکی» او را دارند.

بر اساس مشاهدات شاهدان عینی از وقایع ۲۱ آذر ۱۴۰۴، حدود ۱۵ نفر به نرگس محمدی حمله‌ور شدند. چند نفر از آنان موهای او را گرفته و می‌کشیدند و هم‌زمان عده‌ای دیگر با چماق و باتون او را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند. تمامی این افراد لباس شخصی بر تن داشتند. همچنین گروهی که ظاهرا ایرانی نبودند، با صدای بلند اقدام به توهین و فحاشی می‌کردند.

همچنین در مراسم از گاز اشک‌آور استفاده شده و در جریان این وقایع، سپیده قلیان و پوران ناظمی نیز مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند.

شمار دیگری از فعالان مدنی بازداشت‌شده از جمله عالیه مطلب‌زاده، پوران ناظمی و هستی امیری نیز هرکدام یک تماس کوتاه با خانواده‌هایشان داشته‌اند.

خانواده نرگس محمدی
۲۴ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵»



نظر شما درباره این مقاله:








تورم عربستان سعودی باعث حسرت مردم ایران شد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 16.12.2025, 9:55

تورم عربستان سعودی باعث حسرت مردم ایران شد




نظر شما درباره این مقاله:








هشدار کادر درمان برای حقوق بشر
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 22:07

هشدار کادر درمان برای حقوق بشر




نظر شما درباره این مقاله:








احمد احمد، مردی که موفق شد یکی از تروریست‌ها
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 20:30

احمد احمد، مردی که موفق شد یکی از تروریست‌ها




نظر شما درباره این مقاله:








دفاع از امنیت و کرامت یهودیان، دفاع از انسانیت است
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 17:32

دفاع از امنیت و کرامت یهودیان، دفاع از انسانیت است




نظر شما درباره این مقاله:








وضعیت بازداشت‌شدگان مشهد از حیث دسترسی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 17:18

وضعیت بازداشت‌شدگان مشهد از حیث دسترسی




نظر شما درباره این مقاله:








از تهران تا مسقط؛ تفاوت‌ها در چیست؟ ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 16:02

از تهران تا مسقط؛ تفاوت‌ها در چیست؟




نظر شما درباره این مقاله:








ایران دارای نظم اخلاقی تازه‌ای شده است
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 15:54

ایران دارای نظم اخلاقی تازه‌ای شده است


مناحم مرحوی

فارن پالیسی / ۱۵ دسامبر ۲۰۲۵

ایران در حال تجربه تحولی عمیق است؛ تحولی نه در نهادها یا رهبری، بلکه در معنا. جمهوری اسلامی همچنان از طریق دستگاه‌های امنیتی و شبکه‌های منطقه‌ای خود قدرت‌نمایی می‌کند، اما دیگر بر جهان نمادینی که زمانی مشروعیتش را استوار می‌کرد، کنترل ندارد.

در پانزده سال گذشته، ایرانیان به‌تدریج و بی‌سروصدا نظمی اخلاقی بدیل بنا کرده‌اند؛ نظمی که نه بر «ایثار انقلابی»، بلکه بر کرامت انسانی، خودمختاری جسمانی و حقیقت‌گویی ــ از جمله درباره قربانیان حکومت ــ استوار است. این «دین مدنی» برخاسته از پایین، اکنون هسته الهیات سیاسی جمهوری اسلامی را مؤثرتر از هر حزب یا اپوزیسیون سازمان‌یافته‌ای به چالش می‌کشد.

این دگرگونی یک‌شبه رخ نداد. بلکه در پی زنجیره‌ای از شوک‌ها شکل گرفت که به‌مرور انباشته شدند: کشته شدن ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ که یک معترض را به شهیدی ملی اما بی‌تأیید حکومت بدل کرد؛ کشتارهای گسترده در اعتراضات سراسری اقتصادی سال ۲۰۱۹؛ اعدام نوید افکاری، کشتی‌گیر، در سال ۲۰۲۰ که بی‌اعتنایی رژیم به خشم افکار عمومی داخلی و بین‌المللی را برجسته ساخت؛ و مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس در سال ۲۰۲۲.

هر یک از این رخدادها شکاف میان نظم مقدس حکومت و جامعه ایران را عمیق‌تر کرد. تا زمانی که پس از مرگ امینی اعتراضات فوران کرد، حکومت اقتدار عاطفی خود را برای تعریف این‌که «چه کسی شهید محسوب می‌شود»، «چه چیزی مقدس است» و «کدام زبان اخلاقی می‌تواند ملت را متحد کند» از دست داده بود.

این گسست نمادین فروکش نکرده است و این «شورش معنا» اکنون به یکی از پیامددارترین تحولات سیاسی ایران بدل شده است. این روند جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده و شاید در آینده نزدیک نیز نکند، اما مرکز ثقل اخلاقی جامعه ایران را به‌گونه‌ای بازآرایی کرده که آینده سیاسی کشور را شکل خواهد داد.

پس از انقلاب ۱۹۷۹، حاکمان ایران اقتدار خود را بر پایه الهیاتی سیاسی بنا کردند که شهادت‌طلبی شیعی، اسطوره‌سازی انقلابی و خاطره جنگ ایران و عراق را در هم می‌آمیخت. «شهید جوان» که خون خود را برای انقلاب داده بود، به نماد مرکزی دولت بدل شد. تصویر او ــ با هاله‌ای قدسی، پاک و همواره جوان ــ دیوارنگاره‌ها، کتاب‌های درسی و میدان‌های عمومی را پر می‌کرد. در این اقتصاد نمادین، دولت امر مقدس را تعریف می‌کرد و جامعه آن را درونی می‌ساخت.

اما اعتبار این نظام معنایی از اواخر دهه ۱۹۹۰ رو به فرسایش گذاشت و در دهه ۲۰۰۰ شتاب گرفت. فساد، نابرابری و شکاف فزاینده میان نخبگان انقلابی و ایرانیان عادی باعث شد زبان اخلاقی متعالی حکومت توخالی به نظر برسد. نسل جوان‌تری که هیچ خاطره‌ای از جنگ با عراق ــ و حتی از خود انقلاب ایران ــ نداشت، هرچه بیشتر این ایده را رد کرد که فداکاری برای جمهوری اسلامی یک وظیفه اخلاقی است.


تصویری از اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ موسوم به جنبش سبز

این گسست در سال ۲۰۰۹ آشکار شد، زمانی که پس از انتخابات ریاست‌جمهوری مناقشه‌برانگیز، میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها آمدند. دستگاه امنیتی ایران ــ به‌ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی شبه‌نظامی بسیج ــ به روش‌های آشنای سرکوب متوسل شد. اما نتوانست پیامد نمادین کشته شدن آقاسلطان را مهار کند؛ رخدادی که با دوربین تلفن همراه ثبت شد و بی‌درنگ در سراسر جهان انتشار یافت. ظرف چند ساعت، معترضان او را «شهید آزادی» نامیدند و او به نمادی ملی بدل شد که دولت آن را به رسمیت نشناخته بود. انحصار رژیم در تعریف امر مقدس ترک برداشت.

این کشمکش بر سر معنا در دهه بعدی شدت گرفت. در جریان اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ (نوامبر ۲۰۱۹)، نیروهای امنیتی صدها نفر را کشتند که بسیاری از آنان از جوامع فقیر و حاشیه‌نشین بودند. خانواده‌هایشان سکوت را نپذیرفتند: مادران ویدئوهایی ضبط کردند و خواستار عدالت برای فرزندانشان شدند و اندوه آنان فراتر از شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده طنین انداخت. یک سال بعد، اعدام افکاری ــ کشتی‌گیری که به‌طور گسترده باور می‌رفت تحت شکنجه وادار به اعتراف به قتل یک مأمور امنیتی در اعتراضات ۲۰۱۸ شده است ــ شهید دیگری پدید آورد؛ کسی که سخنانش ــ «اگر مرا اعدام کردند، می‌خواهم بدانید که یک انسان بی‌گناه … اعدام شد» ــ همچون مرثیه‌ای ملی دست‌به‌دست شد.

تا زمانی که مهسا امینی در سال ۲۰۲۲ جان باخت، جامعه ایران مجموعه اخلاقی خاص خود را پرورانده بود: زیارتگاه‌های خودجوش، مراسم شمع‌افروزی، و شیوه‌هایی از سوگواری مانند کوتاه کردن مو که همگی در جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» که پس از آن شکل گرفت، به هم پیوستند. اگرچه آن جنبش از آن زمان فروکش کرده است، اما آیین‌ها، شعارها و واژگان اخلاقی آن در زندگی اجتماعی روزمره نفوذ کرده‌اند. زنان بی‌حجاب همچنان در شهرهای بزرگی چون تهران، شیراز و رشت دیده می‌شوند؛ آن هم با وجود تشدید کنترل پلیسی، نظارت دیجیتال و اجرای دوباره قوانین موسوم به حجاب.

خانواده‌های جان‌باختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ همچنان مراسم یادبود عمومی برگزار می‌کنند که اغلب به اعتراض‌هایی کوچک‌مقیاس تبدیل می‌شود. نیروهای امنیتی غالباً می‌کوشند راه دسترسی به گورستان‌ها را مسدود کنند یا بستگان را بازداشت کنند، اما این گردهمایی‌ها ــ از مراسم سنتی چهلم گرفته تا بزرگداشت تولد و شب‌های شعرخوانی ــ همچنان به کانون‌های بسیج اخلاقی بدل مانده‌اند. دانشجویان دانشگاه‌ها نیز همچنان به کنش‌های نمادینی متوسل می‌شوند که پژواک زبان سال ۲۰۲۲ است؛ از جمله تجمع‌های خاموش، امتناع از جداسازی جنسیتی و دست‌به‌دست کردن شعرهای اعتراضی. در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان، ویدئوهای نافرمانی‌های محلی به‌سرعت منتشر می‌شود و جامعه‌ای فراملی از معنا را زنده نگه می‌دارد.

پیامد این وضعیت آن است که جنبش اعتراضی از خیابان‌ها به شکلی پراکنده، پایدار و سرشار از بار اخلاقی از مقاومت روزمره منتقل شده است. حکومت کنترل فیزیکی را بازیافته، اما اقتدار نمادین را نه.


مهسا امینی، نماد جنبش «زن، زندگی، آزادی»

یکی از تحولات چشمگیر پس از سال ۲۰۲۲، ظهور اجراهای موسیقی خیابانی با بار سیاسی در شهرهای بزرگ است. ویدئوهایی که از ایران منتشر می‌شود، حلقه‌های بزرگی از جوانان را نشان می‌دهد که پیرامون نوازندگانی گرد آمده‌اند که ترانه‌هایی اجرا می‌کنند که به بیان‌های رمزگذاری‌شده جنبش اعتراضی بدل شده‌اند: «برای» اثر شروین حاجی‌پور؛ نسخه‌های بازخوانی‌شده‌ای از آثار کلاسیک داریوش و گوگوش؛ بالادهای اعتراضی فرهاد پیش از انقلاب؛ نوحه‌ها و سوگ‌سرودهای کردی از مراسم خاکسپاری‌های سال ۲۰۲۲؛ و قطعاتی از رپر زندانی، توماج صالحی. جمعیت اغلب هم‌خوانی می‌کند و تلفن‌های روشن خود را بالا می‌برد و این اجراها را به یادبودهایی خودانگیخته تبدیل می‌کند.

حضور صداهای زنانه به‌ویژه چشمگیر است؛ امری که پیش از ۲۰۲۲ به دلیل محدودیت‌های آوازخوانی انفرادی زنان، در فضای عمومی تقریباً وجود نداشت. در بسیاری از این ویدئوها، زنان برای لحظاتی از میان جمعیت آواز می‌خوانند یا بندهایی از ترانه را به‌نوبت با اجراکنندگان مرد می‌خوانند و با تشویق حاضران روبه‌رو می‌شوند. هرچند مقام‌ها گاه این تجمع‌ها را متفرق می‌کنند، اما دوباره پدیدار می‌شوند؛ امری که نشان می‌دهد به رویه‌ای پایدار بدل شده‌اند.

آنچه در ایران سر برآورده، صرفاً احساسات ضدحکومتی نیست، بلکه چارچوبی اخلاقیِ بدیل با اصول منسجم خود است. نخست، «کرامت» که معترضان آن را هسته زندگی اخلاقی می‌دانند و در تقابل با تقدیس «ایثار» از سوی حکومت قرار می‌دهند. دوم، «خودمختاری بدنی» که به اصلی بنیادین تبدیل شده است. بدن دیگر ظرف انضباط ایدئولوژیک نیست، بلکه میدان مالکیت اخلاقی فرد بر خویشتن است. کوتاه کردن مو، برداشتن حجاب و حفاظت از تمامیت جسمانی، به کنش‌هایی آیینی و معناساز بدل شده‌اند. و سرانجام، «راست‌گویی» که جایگاهی نزدیک به امر قدسی یافته است. خانواده‌های جان‌باختگان بر بازگویی دقیق چگونگی قتل‌ها پافشاری می‌کنند و در برابر فشار دولت برای پذیرش روایت‌های رسمی مقاومت نشان می‌دهند. این امر پژواکی از سنت دیرپای ادبی ایران در گفتار اخلاقی است و اکنون همچون آیینی مدنی عمل می‌کند.

در مجموع، این عناصر از اخلاق‌گرایی تازه‌ای حکایت دارد؛ اخلاقی از پایین به بالا که همبستگی را بر ایثار، اطاعت و خلوص ایدئولوژیک ترجیح می‌دهد. هرچند هنوز به برنامه‌ای سیاسیِ کاملاً مدون بدل نشده است، اما نظمی اخلاقی منسجم را شکل می‌دهد.

محوریت زنان در این نظم، سلسله‌مراتب نمادین جمهوری اسلامی را وارونه می‌کند. چهره‌های اصلی خیال‌پردازی اخلاقی معاصر ایران، زنانه‌اند: ندا آقاسلطان در سال ۲۰۰۹، مادران جان‌باختگان ۲۰۱۹، دختران دانش‌آموزی که در سال ۲۰۲۲ حجاب از سر برداشتند، و زنان بسیاری که با وجود دوربین‌ها، تهدیدها و بازداشت‌ها، همچنان بی‌حجاب در عرصه عمومی ظاهر می‌شوند.

حجاب اجباری صرفاً یک پوشش نیست، بلکه سنگ‌بنای عینی نظم مقدس حکومت و نشانه‌ای عمومی از اطاعت از اقتدار الهی است. هنگامی که زنان حجاب از سر برمی‌دارند، الهیاتی بدیل را بیان می‌کنند: این‌که کرامت، نه اطاعت، امر مقدس است؛ و این‌که بدن مصون است، نه ابزاری برای کنترل سیاسی. شعار «زن، زندگی، آزادی» این بازجهت‌گیری را متبلور می‌کند و سلسله‌مراتب اخلاقی تازه‌ای را اعلام می‌دارد.


تجمع معترضان جنبش سبز در میدان آزادی - سال ۱۳۸۸

حتی آیین‌های خودِ دولت نیز بازتاب افول آن هستند. رژه‌ها و مراسم رسمی با جمعیتی اندک و اغلب از سر اجبار برگزار می‌شوند. بزرگداشت‌های مرتبط با جنگ [ایران و عراق] که زمانی طنین‌دار بودند، اکنون کلیشه‌ای و فرمالیستی به نظر می‌رسند. راهپیمایی‌های عظیم مذهبی عاشورا نیز هرچه بیشتر میان عملِ دینی و پیام‌رسانی حکومتی فاصله می‌اندازند. جهان عاطفی‌ای که زمانی جمهوری اسلامی را سرپا نگه می‌داشت، تا حدی از نهادهایی که مدعی نمایندگی آن هستند، جدا شده است.

در نظام‌های سیاسی ترکیبی، اقتدار نمادین به‌منزله جانشینی برای مشروعیت انتخاباتی عمل می‌کند و به حاکمان امکان می‌دهد اعمال زور را توجیه کنند، هواداران را بسیج نمایند و در لحظات بحرانی از جامعه طلب فداکاری کنند. چنین ذخیره‌ای از اقتدار نمادین بود که به حکومت ایران اجازه داد در دهه ۱۹۸۰ از فاجعه‌های نظامی و فروپاشی اقتصادی جان به در ببرد. اما فرسایش این اقتدار از سال ۲۰۰۹ به این سو بدان معناست که رژیم اکنون تنها از طریق اجبار یا اعطای امتیاز می‌تواند جامعه را بسیج کند. این امر نشانه دگرگونی عمیقی در خُلق‌وخوی جمهوری اسلامی است.

وقتی شهروندان شهدای خود را برجسته می‌کنند، آیین‌های دینی را بازتفسیر می‌کنند و اشکال تازه‌ای از سوگواری جمعی می‌آفرینند، ادعای دولت بر برتری اخلاقی را تضعیف می‌کنند. یک رژیم می‌تواند بحران اقتصادی و انزوای بین‌المللی را تاب بیاورد؛ اما از دست دادن اعتبار نمادین را به‌سختی می‌تواند تحمل کند.

تجربه ایران استثنایی نیست. جوامع بسیاری در سراسر جهان برای به چالش کشیدن نظام‌های اقتدارگرا به سیاست نمادین و زبان اخلاقی روی آورده‌اند. از «دیوارهای لنون» در هنگ‌کنگ ــ جایی که در جریان اعتراضات ۲۰۱۹ پیام‌های اعتراضیِ ناشناس فضاهای عمومی را پُر کرد ــ تا یادمان‌های خودجوشی که پس از سرکوب خشونت‌بار رژیم بلاروس در سال ۲۰۲۰ در سراسر آن کشور شکل گرفت، جنبش‌های بی‌رهبر بیش از سازمان‌دهی سیاسی سنتی، بر آیین‌ها، سوگواری و روایت‌های مشترک تکیه کرده‌اند. ایران در خاورمیانه طولانی‌ترین و پایدارترین نمونه این گرایش را ارائه می‌دهد.

آنچه ایران را متمایز می‌کند، عمق گسست نمادین آن است. روایت جمهوری اسلامی ــ اسلام انقلابیِ درهم‌تنیده با شهادت‌طلبی و ضدامپریالیسم ــ زمانی یکی از نیرومندترین چارچوب‌های ایدئولوژیک در منطقه بود. افول این روایت نشان می‌دهد که حتی ریشه‌دارترین نظم‌های نمادین نیز می‌توانند از پایین به چالش کشیده شوند.

پیامدهای این تحول فراتر از ایران می‌رود. هویت دینی و حافظه تاریخی همچنان ابزارهای مرکزی در زرادخانه سیاسی دولت‌های خاورمیانه‌اند. اما ایران نشان می‌دهد که وقتی نمادها از کنترل دولت خارج می‌شوند، می‌توانند مسیر دیگری بیابند. تصویرپردازی شیعی دیگر به‌طور قابل اتکا در خدمت حاکمان ایران نیست؛ اکنون می‌تواند آنان را مورد بازخواست قرار دهد. آیین‌های سوگواری کُردی بازتابی ملی می‌یابند و شعر حماسی فارسی به زبانی برای اعتراض اخلاقی بدل می‌شود.

دیاسپورای ایرانی نیز بُعد دیگری به این معادله می‌افزاید. تظاهرات «زن، زندگی، آزادی» در شهرهای مختلف جهان، از تورنتو تا سیدنی، برگزار شد و از وجود جامعه‌ای جهانی از فارسی‌زبانان حکایت داشت. گردهمایی عظیم برلین در اکتبر ۲۰۲۲ که ده‌ها هزار ایرانی و حامیانشان را گرد هم آورد، یکی از بزرگ‌ترین تجمع‌های دیاسپورایی از سال ۱۹۷۹ به شمار می‌رفت. واژگان اخلاقی جنبش ــ مبتنی بر کرامت و اندوه مشترک ــ مؤثرتر از هر پلتفرم سیاسی‌ای منتقل شد.


تهران ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ / عکس: مرتضی نیکوبذل

دولت‌های خارجی در درک این دگرگونی نمادین در ایران کند عمل کرده‌اند. بحث‌های سیاستی درباره ایران اغلب بر برنامه هسته‌ای، تحریم‌ها و نیروهای نیابتی منطقه‌ای آن متمرکز است. اما تحول درونی ایران به همان اندازه اهمیت دارد: جامعه‌ای که از نظر ذهنی و اخلاقی از ایدئولوژی حاکم عبور کرده است، در داخل و خارج به شیوه‌ای متفاوت رفتار می‌کند. دیگر کشورها باید نه‌تنها توانمندی‌های ایران، بلکه چشم‌انداز اخلاقیِ در حال تغییر آن را نیز بشناسند.

هیچ‌یک از این‌ها به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی قرار دارد. این نظام همچنان ساختاری نیمه‌اقتدارگرا با دستگاه امنیتی نیرومند است که به شبکه‌های حمایتی و نخبگان سیاسی‌ای متکی است که هنوز توان سرکوب مخالفت‌ها را دارند. اما از دست رفتن اقتدار نمادین دولت، نوعی تضعیف عمیق‌تر را نشان می‌دهد که صرفاً با سرکوب قابل بازگشت نیست.

نسل جوان ایرانی در حالی به بلوغ رسیده است که صحنه‌های اعتراض، تشییع جنازه‌ها و شعارهای شبانه از پشت‌بام‌ها را به چشم دیده است. این تجربه‌ها آرشیوی مشترک از خاطره و معنا ساخته‌اند که نحوه درک آنان از مشروعیت را شکل می‌دهد. یک نظام سیاسی می‌تواند بحران‌های مادی را تاب بیاورد، اما تاب‌آوری در برابر بحران معنا دشوارتر است. نظام سیاسی ایران اکنون جامعه‌ای را اداره می‌کند که مرکز اخلاقی آن بیرون از چارچوب ایدئولوژیک حکومت قرار گرفته است.

این تنش، مسیر تحول ایران را در دهه پیشِ رو شکل خواهد داد. حتی اگر رژیم پابرجا بماند، به‌طور فزاینده‌ای بر مردمی حکومت خواهد کرد که دیگر واژگان قدسی آن را به رسمیت نمی‌شناسند، ادعاهایش درباره حقانیت اخلاقی را نمی‌پذیرند و بر سر هدف اخلاقیِ زندگی عمومی با آن هم‌نظر نیستند. این شکاف بر چشم‌انداز مذاکرات با قدرت‌های خارجی نیز تأثیر خواهد گذاشت.

مذاکره‌کنندگان خارجی غالباً فرض می‌کنند که مشوق‌های اقتصادی می‌تواند محاسبات تهران را تغییر دهد. اما هنگامی که یک نخبۀ حاکم از نظر نمادین خود را آسیب‌پذیر احساس کند، احتمال بیشتری دارد که برای نمایش انسجام ایدئولوژیک، مواضع حداکثری اتخاذ کند. رهبران ممکن است صُلب و انعطاف‌ناپذیر به نظر برسند، زیرا سازش بین‌المللی ــ به‌ویژه با قدرت‌های غربی ــ خطر تعمیق بحران مشروعیت آنان را در پی دارد. در مقابل، همین شکاف اخلاقی سبب می‌شود جامعه ایران هرچه بیشتر توافق‌های خارجی را نه به‌عنوان دستاوردهای ملی، بلکه به‌مثابه راهبردهای بقای رژیم تفسیر کند. این امر پایداری سیاسی هرگونه توافقی را پیچیده می‌سازد.

افول اقتدار نمادین هم‌اکنون در سیاست نخبگانی نیز قابل مشاهده است. تلاش‌های رژیم برای تولید و القای شور عمومی نسبت به جانشینان احتمالی ــ چه روحانیون و چه تکنوکرات‌های تندرو ــ با استقبال چندانی روبه‌رو نشده است. کارزارهای رسانه‌ای حکومتی که همچنان از واژگان آشنای ایثار، پایداری انقلابی و قهرمانی‌های جنگی بهره می‌گیرند، در میان نسل جوان ایران طنین نمی‌یابند. در نتیجه، جناح‌های رقیب ناگزیر شده‌اند مطالبات خود را نه بر پایه مشروعیت قدسی یا ایدئولوژیک، بلکه حول «کارآمدی مادی» صورت‌بندی کنند: مبارزه با فساد، مهار سوءمدیریت اقتصادی و فراهم کردن امکان رفع تحریم‌ها. حتی نهادهای امنیتی نیز به‌طور محسوسی لحن خود را به سوی مفاهیمی چون نظم، ثبات و کرامت ملی سوق داده‌اند ــ اصطلاحاتی که به‌طور فزاینده در بیانیه‌های رسمی و رسانه‌های دولتی برجسته می‌شوند ــ و زبان شهادت‌طلبی انقلابی را به حاشیه رانده‌اند.


مسجد کبود تبریز، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴. عکس: مرتضی نیکوبذل

نشانه‌ای دیگر از این فرسایش، اتکای فزاینده حاکمیت به نمادهای پیشااسلامی است. این امر نه بازکشفی خودجوش از میراث ملی، بلکه چرخشی راهبردی است. جمهوری اسلامی طی چهار دهه، چنین نمادپردازی‌هایی را با احتیاط و فاصله نگه می‌داشت، زیرا بیم آن داشت که با روایت رسمی رژیم رقابت کنند. با این حال، به‌ویژه از سال ۲۰۲۲ به این سو، شهرداری‌ها مجموعه‌ای از آثار هنری بزرگِ شهری با الهام از شمایل‌نگاری ایران باستان را رونمایی کرده‌اند؛ آثاری که اغلب هم‌زمان با دوره‌های تنش منطقه‌ای یا جنگ به نمایش گذاشته شده‌اند.

تصاحب قهرمانان باستانی از سوی حکومت در سال جاری به اوج رسید؛ در شرایطی که رژیم نیاز داشت در برابر اسرائیل و ایالات متحده صف‌آرایی کند و به‌خوبی می‌دانست که تصاویر چهره‌هایی چون قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، دیگر پشتیبانی گسترده‌ای برنمی‌انگیزد.

این روی‌آوری ناگهانی به نمادهای هخامنشی و ساسانی ــ که مدت‌ها در میان افکار عمومی محبوب بوده اما در گذشته از سوی حکومت به حاشیه رانده می‌شدند ــ در حکم اعترافی ضمنی به فرسودگی ایدئولوژیک است. این چرخش نشان می‌دهد که رژیم به کاهش نفوذ نمادهای انقلابی خود واقف شده و اکنون برای کسب مشروعیت، به وام‌گیری از مخزن مشترک فرهنگی روی آورده است. در عمل، رجوع به میراث پیشااسلامی نوعی امتیازدهی نمادین است: اذعانی به این واقعیت که جمهوری اسلامی دیگر به‌تنهایی واژگان قدسیِ لازم برای متحد کردن ملت را در اختیار ندارد.

—-
درباره نویسنده:
مناحم مرحوی (Menahem Merhavy) پژوهشگر مؤسسه هری اس. ترومن در دانشگاه عبری اورشلیم و مدرس کالج شالم است. او دکترای مطالعات خاورمیانه دارد و دوره پسادکتری فولبرایت را در دانشگاه تگزاس در آستین گذرانده است. مرحوی، تاریخ‌نگار ایران معاصر، نویسنده کتاب «نمادهای ملی در ایران مدرن: هویت، قومیت و حافظه جمعی» (انتشارات دانشگاه سیراکیوز، ۲۰۱۹) است.



نظر شما درباره این مقاله:








همان هایی که جاوید شاه گفتند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 13:20

همان هایی که جاوید شاه گفتند




نظر شما درباره این مقاله:








رکوردشکنی بی‌پایان قیمت ارز در ایران
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:53

رکوردشکنی بی‌پایان قیمت ارز در ایران




نظر شما درباره این مقاله:








تحریم! تحریم‌ها با مردم لیبی چه کردند؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:43

تحریم! تحریم‌ها با مردم لیبی چه کردند؟




نظر شما درباره این مقاله:








من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 10:21

من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف


مجتهد شبستری

متن زیر تلخیص سخنرانی “من چه می‌گویم؟ اصلاح یک انحراف” توسط کانال سخنرانی‌ها (https://t.me/sokhanranihaa) است که متن و صوت کامل آن پیش‌تر در همینجا منتشر شده است.

۱. نقش پیامبر و ماهیت احکام اجتماعی
۱. پیامبر اسلام نظام زندگی عرب جاهلی را  برهم نزد ؛ بلکه همان شیوه‌های موجود را با اصلاحات اخلاقی تصحیح کرد.
۲. احکام اجتماعی، حقوقی، سیاسی و جزایی قرآن ادامهٔ همان سنت‌های عربی‌اند، نه احکام آسمانی ابدی.
۳. هدف اصلی نبوت: ایمان به خدا و تکمیل مکارم اخلاق ، نه ارائهٔ سیستم حقوقی–سیاسی دائمی.

۲. انحراف بزرگ در تاریخ اسلام
۱. فقها در طول تاریخ این سنت‌های عربی را تبدیل به احکام الهی جاودانه و جهان‌شمول کردند.
۲. این تلقی، بزرگ‌ترین انحراف و منشأ بسیاری از مشکلات امروز جهان اسلام است.
۳. این «اسلام تاریخی  ــ به معنای تبدیل رسوم عربی به شریعت آسمانی ــ ریشهٔ خشونت، جمود، و عقب‌ماندگی شده است.

۳. مشکل امروز مسلمانان
۱. مسلمانان امروز گمان می‌کنند سیستم‌های اجتماعی و سیاسی و خانوادگیِ فقه، ابدی است.
۲. نتیجه: ناتوانی در  طرح شیوه‌های نو برای زیستن  و تطبیق با دنیای مدرن.
۳. مسلمانی با قوانین ارث، جزا یا سیاست تعریف نمی‌شود؛ بلکه با  ایمان و اخلاق ناشی از آن تعریف می‌شود.

۴. موانع اصلاح: مریدسالاری و ترس از آزادی
۱. فقها توسط شبکهٔ «مریدان» محاصره شده‌اند؛ مریدانی که اجازهٔ اصلاح نمی‌دهند.
۲. هر فقیهی بخواهد تجدیدنظر کند، مقلدان رهایش می‌کنند.
۳. «گریز از آزادی» (اریک فروم): انسان از آزادی می‌ترسد، پس به پناهگاه‌های سنتی چنگ می‌زند.

۵. ضرورت مواجههٔ مسلمانان با آزادی و مدرنیته
۱. مسلمانان باید با شجاعت آزادی را بپذیرند و مدل‌های نوین زندگی، حقوق، حکومت و خانواده را خودشان طراحی کنند.
۲. حقوق بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی—همه شیوه‌های کارآمد دنیای امروز اند و تعارضی با ایمان ندارند.
۳. «خلاف اسلام است» گفتن نسبت به شیوه‌های کارآمد مدرن، تنها از  برداشت غلط تاریخی ناشی شده است.

۶. سه لایهٔ سنت هر جامعهٔ مسلمان
هر مسلمان در سه سطح زندگی می‌کند:
۱. سنت ملی/فرهنگی (مثل ایرانیت) → واقعیتی پیشاداده و تغییرناپذیر
۲. سنت دینی → قابل انتخاب و نقد
۳. مدرنیته → واقعیتی جدید با شیوه‌های تازهٔ زیستن. زیست اجتماعی باید ابتدا در سطح ملیت سامان یابد، نه دین. دین،  گزینهٔ ثانوی و انتخابی  است.

۷. ضرورت انتخاب آزادانهٔ ایمان
۱. ایمان باید انتخابی و آگاهانه باشد، نه موروثی.
۲. پیامبر هم بت‌های موروثی را نقد کرد و دعوت به انتخاب کرد.
۳. امروز نیز یک «منادی» باید مسلمانان را از اعتقادات تقلیدی، فقه سنتی، و زندان‌های فکری آزاد کند.

۸. سخن پایانی متن
۱. هر ملت مسلمان — ایران، مصر، سوریه، اندونزی … — باید ابتدا ملیت و شیوهٔ زیست خود را سامان دهد.
۲. سپس ایمان را  آزادانه  انتخاب کند.
۳. این سخن، نه «نواندیشی دینی» در چارچوب فقه سنتی، بلکه خروج از مبانی فقه سنتی است.
۴. ایرانیت به دلیل داشتن حافظهٔ فرهنگی عمیق یک سرمایهٔ نادر است که باید برای ساختن زیست نوین به آن تکیه کرد.

نتیجه‌گیری

۱. دین = ایمان + اخلاق؛ نه نظام حقوقی و سیاسی
هدف پیامبر ایجاد سیستم حکومتی یا حقوقی دائمی نبود. تمام احکام اجتماعی صدر اسلام ادامهٔ سنت‌های عربی است، نه امر الهی جاودانه.

۲. فقه = عربیت تاریخی، نه شریعت ابدی
خطای بزرگ تاریخ اسلام، تبدیل عرف عربی به «حکم الهی» بوده.
این خطا امروز مانع اصلاح و نوگرایی شده است.

۳. مسلمان امروز باید زندگی‌اش را “به‌عنوان ایرانی” (یا مصری، سوری…) طراحی کند، نه «به‌عنوان مسلمان»
ملیت و حافظهٔ فرهنگی، موضوع نخست است؛
ایمان، انتخاب ثانویه و آزادانهٔ فردی.

۴. زیست مدرن — حقوق بشر، دموکراسی، عدالت — نه تنها ضد دین نیست، بلکه لازمهٔ یک زندگی انسانیِ عادلانه است
برای رفع استبداد و ظلم، باید مکانیزم‌های مدرن را پذیرفت، نه انتظار اخلاق شخصی از حاکمان داشت.

۵. ایمانِ آینده باید بر اساس انتخاب آگاهانه باشد.
تقلید دینی، انسان را به داعش و القاعده و خشونت می‌کشاند.
ایمانِ اصیل = انتخاب آزاد + نقد سنت.

جمع‌بندی در یک جمله
برای مسلمانِ امروز، راه نجات نه بازگشت به فقه گذشته، بلکه ساختن زیست عقلانی و عادلانه بر اساس ایرانیت/ملیت، دستاوردهای مدرنیته، و انتخاب آزادانهٔ ایمان است و این یعنی عبور شجاعانه از اسلام تاریخی.

تلگرام نویسنده
@sokhanranihaa



نظر شما درباره این مقاله:








در سوگِ شیدان وثیق
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:24

در سوگِ شیدان وثیق


شیدان وثیق روشن‌فکر برجسته و پژوهش‌گرِ خستگی ناپذیر و مبارزِ پی‌گیر آزادی و عدالت اجتماعی و استقلال ایران روز یک‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴ برابربا ۷ دسامبر ۲۰۲۵ جهان ما را وانهاد.

شیدان وثیق از سال‌های پایانی دبیرستانی خود در پاریس که هم‌زمان بود با جنبش بزرگ و دوران‌ساز ماه مه ۶۸ فرانسه پا به عرصه‌ی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی گذاشت و تا پایان عمرِ پُرثمر خویش به آرمان‌های بزرگ بشری آزادی و عدالت اجتماعی وفادار ماند. نخست به عضویت «سازمان دانشجویان ایرانی در پاریس» (عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی) درآمد و همواره یکی از فعالان آن بود.

در نخستین نیمه‌دهه‌ی ۷۰ میلادی به یک بخش از فعالان سیاسی جنبش چپ ایران پیوست و در تشکیل «اتحاد مبارزه برای ایجاد حزب طبقه کارگر» سهم گرفت و عضو تحریریه‌ی نشریه‌ی نظری این «اتحاد» به‌نام «مسائل انقلاب و سوسیالیسم» شد. در زمان انقلاب به ایران بازگشت و همراهِ رفقای خود در روند تشکیلِ «حزب رنجبران ایران» شرکت فعال داشت و از اعضای هیئت‌تحریریه‌ی نشریه‌ی نظری این حزب به‌نام «خلق – رنجبر ماهانه» بود.

پس از سرکوب‌های بزرگ سال ۶۰ چون بسیاری از مبارزان و فعالان مجبور به ترک وطن شد و به پاریس برگشت. در خارج همراه عده‌ای از فعالان چپ در تأسیس «شورای موقت سوسیالیست‌های ایران» فعالانه شرکت کرد و از هم‌کاران پابرجای نشریه‌ی این «شورا» به‌نام «طرحی نو» بود و دستِ‌کم صد مقاله در حوزه‌های گوناگونِ سیاسی، اجتماعی، نظری، فلسفی در این نشریه نوشت.

شیدان وثیق در جریان شکل‌گیری “جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک” به آن پیوست و از همراهان سخت‌کوش آن شد و از همان آغاز در تدارک نخستین گردهم‌آیی سراسری آن، در سال ٢٠٠۴، تلاش بسیار کرد و در پیش‌برد این جنبش به‌ویژه در پهنه‌ی نظری نقشی چشم‌گیر داشت و تا آخرین روزهای زندگی‌اش از کوشش در این راه باز نایستاد.

یک بخش مهم از زندگی شیدان وثیق، هم‌زمان با شرکت در فعالیت‌های سیاسی، پژوهش و کار متمرکز درباره‌ی موضوع‌هایی چون سوسیالیسم، دمکراسی، جمهوری، لائیسیته، فلسفه و پرسش‌های فلسفی بوده است و بخشی از تأمل‌های خود در این زمینه‌ها را در سایت‌ها و تریبون‌ها منتشر کرده است. کتاب مهم او درباره‌ی لائیسیته، «لائیسیته چیست؟»، در سال ۱۳۸۴، که به معرفی مفهوم «لائیسیته» و نقد برداشت‌های رایج در ایران می‌پردازد در زمان انتشار خود به یکی از کتاب‌های مرجع در ایران تبدیل شد و هنوز چاپ‌های جدیدی از آن منتشر می‌شود.

بار دیگر تأسف فراوان خود را از ازدست دادن روشن‌فکری پرسش‌گر و رفیقی عزیز و دوستی ارجمند بیان می‌کنیم. و این ضایعه را به خانواده‌ی محترم‌اش، دوستان گرامی و جامعه‌ی فرهنگی ایران تسلیت می‌گوییم و یاد عزیزش را گرامی می‌داریم.

مراسم وداعِ آخر با شیدان وثیق را به اطلاع می‌رسانیم:
تاریخ: ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵
زمان: ساعت ده و نیم صبح
محل: سالن La coupole در Crématorium du Père Lachaise  


مجید  آژنگ، حسن آقایاری، ابراهیم آوخ، رضا ابراهیمی، تورج ابوذرخانی، حمید احمدی، احمد احمدی، فرح اردشیری، فروغ اردشیری، ناهید اردشیری، نگین اردشیری، یوسف اردلان، ابوالفضل اردوخانی، نسرین آزاد، بهروز اسدی، جمشید اسدی، بانو اسکندانی، قادر اسکندانی، گیتی اسکندری، رویا اشرف آبادی، فرید اشکان، سیمین اصفهانی، بیژن اعتدالی، حسن اعتمادی، ناصر اعتمادی، محمد اعظمی، بیژن افتخاری، ناهید افراخته، سهند افشاران، علی افشاری، حافظ افضلی، آلن اکباتانی، منصور اکبری، رضا اکرمی، مینو الوندی، احمد امانی، ایرج اُمتی، کورش امجدی، نوروز امید، شهین امیری، خسرو امیری، کامران امیری، شهلا انتصاری، منصور انصاری، مرجان انصاری، فرید انصاری دزفولی، بهمن انواری، حسین انور حقیقی، سیف اهدائی، فریدون بابائی خامنه، بهمن باغ شیرین، کمال بایرامزاده، خسرو بختیاری، عباس بختیاری، ارژنگ برهان، بهروز برومند، سوسن بنیانی، فرامرز بهار، سعید بهرنگ، حبیب بهره من، حسن بهگر، حمید بی آزار، بهروز بیات، داوید پارسیان، فرامرز پاکزاد، حبیب پرزین، محمد پروین، دلتا پله، احمد پورمندی، علی پورنقوی، مهرنوش پیرزاده، پروین تاج، سعید تاکوک، تقی تام، منیژه تام، رضا ترابی، محمد ترابی، مجید تمجیدی، نیره توحیدی، رسول تیهوئیان، فریبا ثابت، حمیدرضا جاودان، اسفندیار جاوید، فلور جاوید، اسفندیار جاوید، میهن جزنی، ناهید جعفرپور، حسن جعفری، البرز جم، فردوس جمشیدی رودباری، بهروز جهانزاد، محمد رضا جواهریان، علی حجت، جعفر حسین‌زاده، شاهو حسینی، بهار حسینی، عطا حسینی، بکتاش حقیقی، خسرو حکاکیان، نقی حمیدیان، شهین حیدری، احمد خادمی، نسیم خاکسار، محمد خاکساری، قدیر خانجان نژاد، بهروز خسروى، اسفندیار خلف، بهروز خلیق، جهانبخش خوش هیکل، محسن خوشبین، فرامرز دادور، توران دانا، بهروز داودی، رضا درخشان، منصوره دُرودی، مهرداد  درویش‌پور، احسان دهکردی، عزت دولت آبادی، حسین دولت آبادی، هوتن دولتی، فریدون راد، ناصر رحمانیان، ابراهیم رحمانیان، ناصر رحیم خانی، نستور رخشانی، فاطمه رضایی، سعید رهنما، پونه رهنما، محمدرضا روحانی، رزا روزبهان، میهن روستا، لیلا زاهدی، مجید زربخش، فخری زرشگه، شعله زمینی، حسن زهتاب، شیردخت زیارتی، منوچهر سالکی، ایرج سبحانی، بهروز ستوده، بیژن سعیدپور، مسعود سفری نسب، فتاح سلطانی، حمید سلطانی، بهروز سورن، بهمن سیاووشان، محمود سیدی، اسد سیف، اکبر سیف، مسعود شب افروز، منصوره شجاعی، ناصر شریعت، ملیحه شریف زاده، پروین شهبازی، حماد شیبانی، مانی شیرازی، کیومرث صابغی، سیما صاحبی، سرور صاحبی، منوچهر صالحی، منیژه صبا، علی صدارت،کامران صداقتی، محمد صدیق یزدچی، حسین صفا، اسماعیل صفرزاده، جمال صفری، فاروق صمامی، علی صمد، نبی صمیمی، بهروز عارفی، یدی عباسی، مجید عبدالرحیم پور، مرتضی عربی، کورش عرفانی، زری عرفانی، غلام عسگری، نادر عصاره، فرزانه عظیمی، رضا علامه زاده، کاظم علمداری ،رضا علوی، محمدصادق علی اصغری، رضا علیجانی، محمود علیزاده لسانی، ثریا علیمحمدی، داود غلام‌آزاد، رویا غیاثی، علادین فاضل، پدیده فاضل زاده، حافظ فاضلی، مهدی فتاپور، مسعود فتحی، حسن فخاری، سیاوش فرجی، فریبرز فرشیم، ملیحه فرهنگ، ویدا فرهنگ، ویدا فرهودی، سیامک فرید، داریوش فریدونی، ابوالفضل فغانی، فرهنگ قاسمی، وجی قاسمی، کامبیز قائم‌مقام، ماشالله قدسی، احد قربانی دهناری، فرشته قریشی، کریم قصیم، شهرام قنبری، صادق کار، مقصود کاسبی، رحیم کاظمی سرشت، فرشین کاظمی‌نیا، کاظم کردوانی، عطا کرم زاده، بهزاد کریمی، علی کریمی، اسفندیار کریمی، اکبر کریمیان، حجت کسرائیان، رئوف کعبی، رسول کمال، جواد کوروشی، کامران کوشانی، مهدی کوهستانی، امیر کیانپور، جهانگیر گلزار، حسن گلشاهی، سهیلا گلشاهی، منوچهر گلشن، رضا گوهرزاد، مزدک لیماکشی، محمد علی ماکنعلی، هادی مانی، عفت ماهباز، جلیل مبشری، مهناز متین، مریم متین‌دفتری، هدایت متین‌دفتری، پروین محسنی، مرسده محسنی، فاطمه محسنی، احمد محمدی، یوسف محمدی، علی مختاری، باقر مرتضوی، نواز مصری نژاد، مهران مصطفوی، نواز مصلی‌نژاد، بیژن معجری، امیر معیری، هایده مغیثی، مجتبا مفیدی، منوچهر مقصودنیا، حسن مکارمی، علی ملک، سیروس ملکوتی، امیر مُمبینی، ایرج ممقانی، علیرضا مناف زاده، حسین منتظرحقیقی، محمد منتظری، ناصر مهاجر، محمود مهران‌ادیب، فرید مهران‌ادیب، فریبرز مهران‌ادیب، احمد مهری، همایون مهمنش، میترا مهینی، فاضل موسوی، فردوس میرآبادی، حسین میرجوادی، هانیه میرزایی، انور میرستاری، مهران میرفخرایی، اشرف میرهاشمی، حسن نادری، حجت نارنجی، رضا ناصحی، پوریا نایب، حسن نایب‌هاشم، شیدا نبوی، رضا نجفی، علی‌رضا ندیمی-فرخ، محسن نژاد، سیمین نصیری، آرسن نظریان، فرهاد نعمانی، حمید نوذری، نادر نوری زاده، ژینوس نویدی، پرویز نویدی، بهمن نیرومند، ایرج نیری، محمدرضا نیکفر، احمد هاشمی، سیروان هدایت، سیروان هدایت وزیری، حمید همت پور، عطا هودشتیان، هرمز هوشمند، مسعود واثقی، سینا وحید، نیک وزیری، مهرداد وهابی، نادر وهابی، ، محسن یلفانی.

Eric Alliez, Charles Alunni, Bruno Cany, Michèle Cohen-Halimi, Stéphane Douailler, Fabien Dubois, Saki Morino

 



نظر شما درباره این مقاله:








سوریه پنج مظنون را در ارتباط با تیراندازی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 8:13

سوریه پنج مظنون را در ارتباط با تیراندازی




نظر شما درباره این مقاله:








بازنشستگان زیر تیغ هزینه‌های درمان
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:58

بازنشستگان زیر تیغ هزینه‌های درمان


ایلنا: جامعه بازنشستگان تأمین اجتماعی در آذرماه ۱۴۰۴ دیگر با چالش‌های معمول مواجه نیست، بلکه تحت فشار «سونامی تورم درمان» قرار گرفته است. آمارهای رسمی مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که تورم بخش بهداشت و درمان تا آبان ۱۴۰۴ به ۴۸.۲ درصد رسیده است. برنامه هفتم توسعه خواستار کاهش سهم پرداخت از جیب مردم (OOP) به ۳۵ درصد بود، اما اکنون سهم پرداخت بازنشستگان با جهشی ناگوار به ۷۰ درصد رسیده است.

این افزایش سه برابری بار مالی، بازنشستگان را در مواجهه با بیماری‌های صعب‌العلاج به ورطه ورشکستگی می‌کشاند. در این میان، طرح‌هایی چون «بیمه اکمل» از سوی شرکت آتیه‌سازان حافظ مطرح می‌شود که در قبال دریافت پول بیشتر، وعده پوشش «بدون سقف» می‌دهند. اما آیا این طرح، واقعاً ناجی بازنشسته است یا صرفاً ابزاری‌ست برای  قانونی کردن دریافت «پول اضافه» از بازنشستگان؟

بحران اعداد؛ از فرانشیز ۲۷۰ میلیونی تا پوشش ۹۸ درصدی
واقعیت هزینه‌های درمان، سقف‌های کاغذی بیمه را در هم شکسته است. ادعای بیمه‌ها مبنی بر پوشش ۹۸ درصدی هزینه‌های دارویی، در مواجهه با بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج معنایی ندارد؛ چرا که همان ۲ درصد باقی‌مانده می‌تواند بسته به نوع دارو، ماهانه از ۵ میلیون تا ۲۰ میلیون تومان برای بازنشسته هزینه ایجاد کند.

هزینه داروهای اساسی سرطانی بالاست و شواهد نشان می‌دهد که برای یک دوره درمان ۹۰۰ میلیون تومانی و با فرانشیز ۳۰ درصدی، معادل ۲۷۰ میلیون تومان باید توسط خود بیمار پرداخت شود. بازنشسته با حداقل حقوق، یا باید دارایی بفروشد یا درمان را نیمه‌کاره رها کند. علاوه بر این، پوشش بیمه پایه تأمین اجتماعی برای بسیاری از داروهای حیاتی تنها حدود ۳۰ درصد است و در مورد داروهای خارجی، بازنشسته عملاً مجبور به پرداخت کل هزینه دارویی است. این وضعیت، همراه با بحران نقدینگی و بدهی ۱۴۶ هزار میلیارد تومانی دولت به شرکت‌های پخش دارو، فشار پرداخت‌های گزاف را بر دوش بازنشستگان مضاعف می‌کند.

واکنش بیمه‌گر و تناقض وعده‌ها
اخیراً در واکنش به بحران سلامت و فشار افکار عمومی، «بیمه اکمل»و طرح طلایی بیمه تکمیلی معرفی شد. مدیران شرکت آتیه‌سازان حافظ ادعا می‌کنند که سقف تعهدات در بسیاری از بخش‌ها، به ویژه بیماری‌های خاص و صعب‌العلاج، برداشته شده و پوشش بدون سقف ارائه می‌شود.

با این حال، بررسی دقیق جزئیات طرح نشان می‌دهد که این وعده‌های بزرگ با واقعیت میدانی همخوانی ندارد. بازنشستگان همچنان مجبور به پرداخت حق بیمه‌های سنگین هستند و بسیاری از خدمات پایه درمانی هنوز با محدودیت‌ها و فرانشیزهای بالا مواجه است. این تناقض آشکار، نشان می‌دهد که «اکمل» بیشتر به ابزاری برای دریافت پول اضافه از بازنشستگان شباهت دارد تا راه‌حلی واقعی برای کاهش فشار اقتصادی درمان.

روایت بازنشسته؛ ناچاری و قرداد با آتیه سازان «اکمل»
پرویز احمد پنجکی، عضو کانون عالی بازنشستگان تأمین اجتماعی، در این رابطه به ایلنا گفت: «بنده قبل‌تر با هرگونه بیمه تکمیلی مخالف بودم؛ اما ناچار شدیم به بیمه تکمیلی تن بدهیم. سازمان تأمین اجتماعی مکلف است بر اساس ماده ۵۴ قانون تأمین اجتماعی و قانون الزام، صفر تا صد درمان بازنشستگان را به صورت رایگان ارائه دهد اما متأسفانه زیرساخت‌ها هنوز مهیا نشده و بیمارستان‌های ملکی ما فرسوده‌اند. آن حق بیمه درمان که قبلاً از شاغل کم می‌شد، متأسفانه در بخش درمان هزینه نشده  و دو درصد درمان که از ما به عنوان بازنشسته کسر می‌شود، صرف تقویت بدنه درمان نمی‌شود.» او ادامه داد: «باید کادر درمان مراکز ملکی تامین اجتماعی حقوق مناسبی داشته باشند تا بازنشستگان بتوانند  خدمات مناسب دریافت کنند. امروز بیمه پایه اساساً کارایی ندارد.»

جزئیات مالی بیمه تکمیلی
پنجکی درباره جزئیات بسته بیمه تکمیلی توضیح داد: «بسته بیمه تکمیلی ۷۲۰ هزار تومان است که بازنشسته ۴۷۰ هزار تومان و سازمان ۲۵۰ هزار تومان می‌پردازد. این مبلغ نسبت به سال گذشته تغییر کرده و سقف عمل‌ها و بستری‌ها نیز افزایش یافته است؛ برای مثال، سقف عمل‌های فوق تخصصی از ۸۵ میلیون به ۱۲۰ میلیون و خدمات عمومی از ۴۰ میلیون به ۶۰ تا ۷۰ میلیون تومان رسیده است.»

وی افزود: «اکثر بازنشستگان طرح دوم بیمه تکمیلی را انتخاب می‌کنند، زیرا سقف ندارد و پوشش کامل داروها و آزمایشات برای بیماری‌های خاص فراهم می‌کند. قبلاً برخی از این هزینه‌ها پوشش داده نمی‌شد، اما الان سقف برداشته شده و دارو و ویزیت شامل پوشش می‌شود.»

بار مالی خانوادگی و فشار بر بازنشستگان
پنجکی به فشار اقتصادی که بیمه تکمیلی طلایی به بازنشستگان تحمیل می‌کند اشاره کرد: «هزینه بیمه تکمیلی (طرح دوم) تقریباً ماهی یک میلیون تومان برای هر نفر است. اگر یک بازنشسته بخواهد خود، همسر و چهار فرزند مجردش را بیمه کند، این رقم به ۶ میلیون تومان در ماه می‌رسد، در حالی که حقوقش ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان است. آیا بازنشسته می‌تواند ماهانه ۶ میلیون تومان فقط برای حق بیمه تکمیلی خانواده پرداخت کند؟ واقعاً زندگی بازنشستگان نمی‌چرخد.» وی ادامه داد: «بالای ۷۰ تا ۸۰ درصد بازنشستگانی که از کانون‌ها وام می‌گیرند، پول وام را صرف هزینه‌های درمانی می‌کنند. حتی هزینه داروهای قند و انسولین ماهانه کمتر از دو تا سه میلیون تومان نیست. بازنشستگان با بیماری‌های معمولی مثل عمل زانو، چشم یا سرماخوردگی هم تحت فشارند.»

سقف‌شکنی در بیماری‌های خاص
پنجکی درباره مزیت‌های طرح دوم بیمه تکمیلی توضیح داد: «برای اولین بار در طرح دوم، سقف تعهدات برای بیماری‌های خاص، آزمایشات و عکس‌ها برداشته شده است. پوشش دارو برای بیماری‌های خاص تا ۱۰۰ درصد افزایش یافته و سقف عمل‌های فوق تخصصی از ۸۵ به ۱۲۰ میلیون تومان رسیده است. این مزیت‌ها برای بازنشستگان بسیار حیاتی است.» او ادامه داد: «ما بازنشستگانی داشتیم که مجبور شدند خانه خود را بفروشند تا هزینه درمانشان تأمین شود. این فشار به راستی غیرقابل تحمل است». 

نتیجه‌گیری: اکمل، نه راه‌حل بلکه منت و پول اضافه
پنجکی درپایان گفت :«آتیه‌سازان حافظ تنها شرکتی بود که حاضر به عقد قرارداد بیمه تکمیلی شد، زیرا سایر شرکت‌ها به دلیل بالا بودن هزینه‌های درمان بازنشستگان حاضر نبودند به میدان بیایند. بله، سقف تعهدات برای بیماری‌های صعب‌العلاج برداشته شده، اما بازنشستگان و بازماندگان همچنان تحت فشارند. این خدمات، در حقیقت وظیفه‌ی قانونی دولت و سازمان تأمین اجتماعی است که باید به شکل رایگان ارائه می‌شد، نه اینکه در قبال آن پولی دریافت شود و به عنوان «منت» و لطف به بازنشستگان ارائه گردد.»



نظر شما درباره این مقاله:








بنزهای پرایدنما؛ ماجرای ماشین ضدگلوله سعید جلیلی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:28

بنزهای پرایدنما؛ ماجرای ماشین ضدگلوله سعید جلیلی


سیما پروانه‌گهر / اعتماد

بسیاری از هواداران سعید جلیلی طی دو دهه حضور او در عرصه رقابت‌های انتخاباتی و سیاسی عموما یک خصلت را به عنوان صفت برتر او در تحلیل و تشریح شخصیتش عنوان می‌کنند؛ ساده زیستی.

به واقع هرگز هم سند یا مستندی درباره خلاف این ادعا افشا نشد، اینکه خانه‌ای لاکچری منزل اوست یا سهمی در هلدینگی و ثروتی دارد. با این وجود افشای مساله هزینه‌های ضدگلوله کردن ماشین پراید او ابعاد پنهان دیگری را نشان می‌دهد. ابعادی که البته پیش از این نیز مشی و رویه جریانی که جلیلی نماد او نشان از آن داشتند؛ تظاهر به رویکردی که در دلش فسادساز بود.

پراید ضدگلوله جلیلی آنقدرها هم‌که به نظر می‌آمد ضدگلوله نبود، نه از این حیث که ترور یا سوءقصدی علیه او شد که نشان از فقر ایمنی ایمن‌سازی خودرو بود بلکه از آن جهت که بالاخره دیوار تظاهری که برای سبک سیاست‌ورزی جلیلی کشیده شده بود با شلیک حقیقت فروریخت. سعید جلیلی در سال‌های اخیر به جز اظهارنظر‌های عجیب و رفتار‌های عجیب‌تر حلقه نزدیکانش با موضوع ماشین‌هایش نیز در مرکز توجه بوده؛ چه وقتی در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری با تیبا سوآف سادگی می‌کرد و چه حالا که اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس درباره پراید ضدگلوله‌اش خبرساز شده است.

در پی اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس در گفت‌وگویی اینترنتی که مدعی صرف هزینه‌ای معادل دو دستگاه بنز S500 برای ضدگلوله‌سازی خودروی تیبای سعید جلیلی شده بود، دفتر جلیلی در توضیحاتی با تکذیب این ادعا اعلام کرده است که خودروی تیبای مورد استفاده وی اصلا ضدگلوله نیست و تنها خودرویی که به لحاظ امنیتی ارتقا یافته، یک دستگاه پراید بوده است.

دفتر جلیلی یادآور شده است: این اقدام نیز نه به خواست شخص، بلکه با فشارهای نهادهای نظارتی و در شرایط خاص امنیتی سال ۱۳۸۹ - دوره اوج ترورها - انجام شده و هزینه ارتقای امنیتی آن پراید در آن مقطع، حدود ۸ میلیون تومان بوده است، مبلغی که فاصله نجومی با ارقام ادعایی دارد. با وجود این کاربری در واکنش به این اطلاعیه در فضای مجازی نکته مهمی را مورد بحث قرار داد: «دفتر سعید جلیلی یک اشتباهی کرد و قبول کرد که خودروی پراید سابق وی با هزینه ۸ میلیون تومان، برای مقابله با تهدیدات ارتقا یافته است. این ۸ میلیون تومان هزینه در سال ۱۳۸۹ بوده و به پول امروز بین یک تا یک و نیم میلیارد تومان می‌شود. در حالی که به سادگی می‌توانست از یکی از خودروهای ضدگلوله موجود در کشور استفاده کند و این هزینه انجام نشود.»

حامیان سعید جلیلی البته در حمایت از او وارد میدان شدند. حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس، با انتشار کلیپی از صحبت‌های جلال رشیدی کوچی، نماینده ادوار مجلس در شبکه ایکس نوشت: ‌«به نظرم دفتر آقای جلیلی به جای تکذیب ادعای رشیدی کوچی، باید او را داخل خودروی تیبای آقای جلیلی می‌نشاند تا هوادارنش به او شلیک کنند. چون خودروی سعید جلیلی ضدگلوله بود، او زنده می‌ماند و جلیلی هم مفتضح می‌شد تا بیش از این مردم را فریب ندهد! جناب رشیدی کوچی حتما از این پیشنهاد استقبال می‌کنند.»

برخی چهره‌های دیگر اصولگرا که یک دهه پیش از حامیان جلیلی بودند اما با تایید این موضوع از رفتارهای ظاهرساز جلیلی انتقاد کردند. مجتبی ذوالنوری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی با طرح اظهاراتی صریح درباره سبک زندگی و رفتار رسانه‌ای سعید جلیلی گفته است خودروی موسوم به پراید ضدگلوله مورد استفاده جلیلی، هزینه‌ای بیشتر از یک خودروی بنز ضدگلوله داشته است و بسیاری از جوانان اصولگرا با انتقاد از این موضوع حتی به مقایسه رفتار جلیلی و قالیباف در این زمینه پرداختند.

محمدصادق جوادی‌حصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز در گفت‌وگو با فرارو درباره این مساله تاکید کرد که «جامعه ما نسبت به عملکرد مسوولان و تعارض و تناقض عمل و رفتار مسوولان حساس شده است. دعواهای جریانی و سیاسی و تخریب‌های شخصیت‌های مختلف سیاسی نیز به‌ شدت انجام می‌شود. فضای مجازی هم در این میان به ابزاری تبدیل شده که افراد با یکدیگر مجادله و مقابله کنند. اظهارنظر در فضای مجازی بسیار خوب است اما این روزها آن چه می‌بینیم، بیشتر تخریب و درگیری است تا اینکه بخواهد سازنده باشد. اما گاهی اوقات هم مواردی در فضای مجازی دست به دست می‌گردد که مستقیما به زندگی مسوولان مرتبط است و همان طور که اشاره کردم با حساسیت‌های اجتماعی ارتباط دارد.

برای مثال ناترازی بین سطوح مختلف زندگی و قول و عمل مسوولان و مدعیان ساده زیستی است که این اتفاقات رخ می‌دهد. درواقع ناگهان مشخص می‌شود، برخی افراد آن طور که سعی داشتند نمایش بدهند، نیستند.» وی افزود: «اگر آقای جلیلی از همان روز اول، مثل بقیه افرادی که در این مملکت مسوول هستند، رفتار می‌کرد و با خودروهای متعارف رفت و آمد می‌کرد یا حتی از محافظ استفاده می‌کرد، هیچ کسی حساس نمی‌شد. همان طور که اکنون هیچ کس اعتراض نمی‌کند که چرا رییس شورای امنیت ملی با خودروی گرانقیمت یا پلیس و محافظ همراه تردد می‌کند.

این موضوع درباره وزرا و مقام‌های ارشد کشور نیز صدق می‌کند. اما وقتی ایشان در موقعیتی که اصلا اقتضائات دیگری دارد، رفتاری خلاف واقع دارد و با ماشین به ظاهر پراید رفت و آمد می‌کند پس به وضوح سعی دارد نسبت به دیگران رفتار اعتراضی نشان بدهد و بگوید من با وجود همه مقام‌هایی که داشته و دارم همتراز و هم‌شأن مردم ساده‌زیست و فرودست جامعه هستم. اما وقتی خلاف آنچه ادعا شده بروز پیدا می‌کند، فرصتی ایجاد می‌شود که اعتراضات مختلفی نسبت به رفتارهای ایشان مطرح شود.» 

شوآف سادگی با پراید و تیبا

در فضای سیاسی و اجتماعی ایران، سبک زندگی، دارایی‌ها و حتی انتخاب‌های شخصی مسوولان همواره مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته و بعضا به موضوعی برای بحث و تحلیل تبدیل می‌شود. در این میان، خودروی شخصی مسوولان، به دلیل جایگاه آن در زندگی روزمره و نقش نمادین در نمایش سبک زندگی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

خودروی «تیبا» که به عنوان وسیله نقلیه شخصی سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام برای مصداقی از ساده زیستی وی شناخته می‌شود، بار‌ها در کانون توجه رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است. به‌خصوص در روزهای رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوی ۱۴۰۳ که بر آن مانور زیادی داده شد. خردادماه سال گذشته و در روزهای رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم رسانه‌ها نوشتند که سعید جلیلی از زمان تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی در دولت محمود احمدی‌نژاد با یک پراید سفیدرنگ تردد می‌کرد و سال گذشته - یعنی سال ۱۴۰۲- این پراید به تیبای سفید تغییر داده شده است.

در همان زمان، اما ماجرای دو پلاک متفاوت برای تیبای جلیلی خبرساز شد. بیست و ششم خردادماه سال گذشته پایگاه خبری عصر ایران با انتشار تصاویر دو تیبا با پلاک‌های مختلف که جلیلی با آنها تردد می‌کرد، نوشت: «بررسی تصاویر روز ثبت‌نام جلیلی و تصاویر همایش انتخاباتی «جامعه کار و تولید» نشان می‌دهد که جلیلی در روز ثبت‌نام، با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران ۸۸- ۳۹ ط ۵۹۳ به وزارت کشور رفت و روز جمعه با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران ۷۷- ۲۶ ن ۷۸۷ راهی همایش با کارگران شد.»

پراید جلیلی شخصی بود یا دولتی؟

سوالی که هم‌اکنون مطرح می‌شود این است که این پراید، شخصی است یا دولتی؟ اگر شخصی است چه دلیلی دارد دبیر شورای عالی امنیت ملی که متصدی امنیت کل کشور است باید از خودرویی استفاده کند که به ناامن بودن مشهور است؟ اگر اتومبیل مذکور دولتی است چرا سعید جلیلی از اتومبیل‌های حفاظت شده و مخصوص استفاده نمی‌کند؟ مسوولان حفاظتی چه نظری در این باره دارند و سوالاتی از این دست؛ اما ظاهرا سعید جلیلی از این ترفند رسانه‌ای - سیاسی علاقه‌مند است و ترجیح داده است تصویر عمومی از او با اتومبیل ساده و سفید گره بخورد.

همان زمان زمزمه‌هایی در شبکه‌های اجتماعی حکایت از آن دارد که در پس این پراید و تیبای ساده هزینه تقویت و حفاظت و ضدگلوله کردن وجود دارد. موضوعی که حالا جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس ان را به صراحت بیان کرده است. او در این باره گفته است: «ما در این مملکت فقر را کردیم فخر. ساده‌زیستی فخر بود، نه فقیر بودن. ما آمدیم برای اینکه رأی بگیریم با پراید رفتیم اسم نوشتیم در انتخابات، ولی کسی به مردم نگفت آن پراید را ضدگلوله کرده بودند و برایش پول دوتا بنز ۵۰۰  S خرج کرده بودند. مردم بعد‌ها فهمیدند.»

ژست ساده‌زیستی؛ از سرمایه نمادین تا ابزار سیاسی

در سال‌های اخیر، یکی از پررنگ‌ترین مولفه‌های هویتی جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، تأکید مداوم بر «ساده‌زیستی» بوده است؛ مفهومی که نه‌تنها در گفتار سیاسی این جریان، بلکه در بازنمایی رسانه‌ای چهره‌های شاخص آن به ‌طور جدی برجسته می‌شود. تصاویر، روایت‌ها و خاطره‌سازی‌ها، همگی در خدمت ساختن چهره‌ای از سیاستمدار «بی‌تعلق»، «غیراشرافی» و «هم‌سطح با مردم» قرار می‌گیرند. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این ساده‌زیستی یک واقعیت زیسته است یا بیش از هر چیز، ژستی سیاسی و نمادین برای کسب سرمایه اجتماعی؟ منتقدان معتقدند آنچه در این جریان مشاهده می‌شود، نه ساده‌زیستی به عنوان یک سبک زندگی پایدار، بلکه نوعی «تظاهر سازمان‌یافته» است؛ تظاهری که کارکرد اصلی‌اش مشروعیت‌بخشی به تصمیمات سیاسی پرهزینه و بعضا بحران‌زا در عرصه‌های کلان، به‌ویژه سیاست خارجی است.

ساده‌زیستی؛ ابزار مشروعیت‌سازی برای طیف خاص سیاسی

در فضای سیاسی ایران، ساده‌زیستی همواره یک سرمایه نمادین مهم بوده است. پس از انقلاب، فاصله گرفتن از مظاهر اشرافیت و نمایش نزدیکی به طبقات فرودست، به یکی از شاخص‌های مقبولیت سیاسی تبدیل شد. جریان نزدیک به سعید جلیلی نیز به ‌خوبی از این ظرفیت آگاه است و آن را به ‌طور مداوم بازتولید می‌کند. از نوع پوشش و ادبیات گفتاری گرفته تا تأکید بر استفاده از وسایل نقلیه معمولی یا پرهیز از نمایش زندگی شخصی، همه‌ چیز در جهت القای این پیام است که «ما شبیه مردم عادی هستیم.» اما منتقدان می‌گویند مشکل از جایی آغاز می‌شود که این تصویرسازی با واقعیت‌های پنهان‌ شده پشت آن همخوانی ندارد. ماجرای استفاده از خودرویی مانند پراید ذیل این راهبرد مورد تعریف و اجرا قرار گرفته است.

در ظاهر، پراید نماد یک خودروی ارزان‌قیمت و مردمی است و استفاده از آن می‌تواند به ‌راحتی در قاب «ساده‌زیستی» قرار بگیرد. اما آنچه کمتر گفته می‌شود، هزینه‌های پنهان پشت این انتخاب نمایشی است.منتقدان اشاره می‌کنند که در برخی موارد، همین خودروی به‌ ظاهر ساده، با هزینه‌هایی معادل یک خودروی لوکس ضدگلوله‌سازی می‌شود؛ هزینه‌هایی که نه‌تنها با مفهوم ساده‌زیستی در تضاد است، بلکه نشان می‌دهد ما با «ساده‌نمایی» مواجه‌ایم، نه ساده‌زیستی واقعی. به بیان دیگر، ظاهر پراید حفظ می‌شود، اما باطنا سرمایه‌ای صرف آن می‌شود که تنها در دسترس یک طبقه خاص است.

پدیده تظاهر به زهد و ساده‌زیستی، محدود به یک فرد یا یک جریان خاص نیست. در تاریخ سیاست، بارها دیده شده که سیاستمداران برای پوشاندن تصمیمات سخت، پرهزینه یا حتی ناکارآمد، به نمادهای اخلاقی متوسل می‌شوند. در این میان، ساده‌زیستی یکی از کارآمدترین این نمادهاست؛ زیرا به سرعت اعتماد ایجاد می‌کند و منتقدان را در موضع دفاعی قرار می‌دهد.در مورد جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، منتقدان بر این باورند که ساده‌زیستی نه یک فضیلت فردی، بلکه یک «ابزار سیاسی» است؛ ابزاری برای خنثی‌کردن نقدها نسبت به کارنامه سیاست خارجی و پیامدهای اقتصادی آن.

سیاست خارجی جریان جلیلی؛ ایدئولوژی تحریم‌زا زیر سایه شعارهای لزوم ساده زیستی و مقاومت. یکی از مهم‌ترین محورهای انتقاد به سعید جلیلی، نوع نگاه او به سیاست خارجی است. نگاهی که بیش از آنکه مبتنی بر مصلحت اقتصادی و رفاه عمومی باشد، بر اصول ایدئولوژیک غیرقابل انعطاف تکیه دارد. در دوره‌هایی که این رویکرد در سیاست خارجی ایران دست بالا را داشته، نتیجه عملی آن تشدید تحریم‌ها و افزایش فشار اقتصادی بر جامعه بوده است.این نوع سیاست‌ورزی، عملا «تحریم‌زا» است؛ نه به این معنا که تحریم‌ها صرفا محصول اراده داخلی‌اند، بلکه از آن جهت که بی‌توجهی به موازنه قدرت، هزینه‌های تعامل‌گریزی و نادیده‌ گرفتن واقعیت‌های اقتصاد جهانی، راه را برای اجماع‌سازی علیه ایران هموار می‌کند.

سعید جلیلی در شامگاه چهارشنبه ۲۳ خرداد سال گذشته در قامت کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری در برنامه تلویزیونی گفت‌وگوی ویژه خبری، اظهار کرد: «قبل از دولت شهید رییسی ادعا می‌شد نمی‌توان نفت فروخت. ما راهکارهای فروش نفت را در همان شرایط تهیه کردیم و به دولت وقت دادیم و فروش نفت شروع شد. اما در دوره رییسی این پیشنهاد جدی گرفته شد، تکمیل شد و باعث شد فروش نفت‌مان به روزی بیش از 1.5 میلیون بشکه برسد.»

این سخنان جلیلی واکنش‌های متعددی دربرداشت.

عباس عبدی در شبکه اجتماعی ایکس به سخنان او اشاره کرد و نوشت: «برای اثبات میزان صداقت این گروه ضرورت دارد متن پیشنهادی را منتشر کنند. محال است که عقل زنگنه نیازمند پیشنهاد آنان باشد. علت، آمدن بایدن بود به حساب خود نگذارند.»

همچنین احسان سلطانی، فعال رسانه‌ای در شبکه اجتماعی ایکس، روش جلیلی را تهاتر انقلابی دانست و افزود: «بله خیلی راحت می‌توان نفت فروخت. مثلا می‌شود با چین توافق کرد که نفت ما را زیر قیمت جهانی بخرد و به جای پول، کالای بنجل روانه بازار ما کند یا با سریلانکا توافق کنیم به جای پول، چای بگیریم یا از بلغارستان پشم بز! نه بتوانیم سرمایه‌گذاری کنیم نه کشور را توسعه بدهیم.»

میثم شرفی، کارشناس حوزه انرژی همان زمان در گفت‌وگو با پایگاه خبری توسعه ایرانی درباره خطرات این دیدگاه‌های جلیلی در زمینه فروش نفت و تاثیر آن بر زندگی مردم گفته بود که «در دولت روحانی، آقای زنگنه روش فروش جلیلی را دریافت کرد و در اختیار تیم‌های کارشناسی گذاشت اما در نهایت رد شد. این روش نه تنها از سمت تیم دولت که از سمت نیروهای مسلح - که رستم قاسمی هم سکان‌دار فروش نفت بود - رد شد و هیچ ‌وقت از آن استفاده نشد.به گفته این تحلیلگر مسائل انرژی، ادعای جلیلی، درست نیست و شاهد مثال آن سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس بود که آن را در مصاحبه‌ای رد کرد و باید به این برنامه‌ای که جلیلی تصور می‌کند عامل فروش نفت بوده، پاسخ داد.

او درباره انتفاع جلیلی و همفکرانش از تحریم نیز تاکید کرده بود که «به جهت تحریم، منابع فروش نفت باید مورد تایید مجموعه‌های امنیتی قرار می‌گرفتند و این مجموعه‌ها همدلی و همراهی بیشتری با جلیلی و تیمش داشتند.» این تحلیلگر مسائل انرژی افزود: «حتما سفارش‌هایی برای اینکه مجموعه‌های امین و نزدیک جلیلی در خرید و فروش نفت دخل و تصرفی داشته باشند، از سمت برخی نهادهای دیگر همدل انجام شده است. حتما منافع تحریم مشمول حال این گروه سیاسی شده و اتفاقا یکی از دلایلی که این افراد هنوز علاقه‌مند به استمرار تحریم‌ها هستند، کسب درآمدهای بزرگ - که بدون کار و زحمت به دست آمده - از ادامه تحریم است.» او در پایان خاطرنشان کرد: به جهت همین انتفاع مالی از تحریم، سیاست خارجی جلیلی نیز تابع این منابع درآمدی است که می‌خواهند با استمرار تحریم حفظ کنند و از دست‌شان خارج نشود.»

واقعیت این است که در دو دهه گذشته حتی حامیان قدیمی سعید جلیلی نیز بعضا به انتقاد رویه او روی آورده‌اند. تردیدی نیست که تحریم‌ها در عمل، همه جامعه را به یک اندازه تحت‌تأثیر قرار نمی‌دهند. تجربه سال‌های گذشته نشان داده که در کنار اکثریت مردم که با تورم، کاهش قدرت خرید و ناامنی اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، یک اقلیت محدود نیز شکل می‌گیرد که از دل همین تحریم‌ها منتفع می‌شود. این طبقه محدود - که برخی آن را «کاسبان تحریم» می‌نامند - از رانت‌های ارزی، دور زدن تحریم‌ها، واردات غیرشفاف و اقتصاد غیررقابتی سود می‌برد. منتقدان معتقدند گفتمان سیاسی‌ که سعید جلیلی نماد آن است، آگاهانه یا ناآگاهانه به بازتولید چنین وضعیتی کمک کرده است؛ وضعیتی که در آن، تحریم نه یک بحران ملی، بلکه یک فرصت اقتصادی برای گروهی خاص تلقی می‌شود.

بنزهای پرایدنما؛ تناقض میان گفتار اخلاقی و رفتارهای ظاهری با پیامدهای اجتماعی

اینجاست که تناقض اصلی خود را نشان می‌دهد: از یک ‌سو، تأکید مداوم بر ساده‌زیستی، عدالت و همدلی با محرومان و و از سوی دیگر، سیاست‌هایی که در نهایت به گسترش فقر، شکاف طبقاتی و کاهش کیفیت زندگی عموم مردم منجر می‌شود. منتقدان می‌پرسند چگونه می‌توان از ساده‌زیستی سخن گفت، اما از سیاست‌هایی دفاع کرد که نتیجه مستقیم آن کوچک‌ شدن سفره مردم است؟

به باور این منتقدان، ساده‌زیستی اگر صرفا در سطح فردی باقی بماند، ارزشی محدود دارد؛ اما زمانی که به ابزار توجیه سیاست‌های کلان تبدیل می‌شود، می‌تواند به پوششی اخلاقی برای تصمیماتی بدل شود که آثار اجتماعی سنگینی دارند. جریان سیاسی‌ای که سعید جلیلی به عنوان نماد آن شناخته می‌شود، بیش از آنکه به پاسخگویی درباره نتایج عملی سیاست‌ها بپردازد، بر نمادسازی تمرکز دارد. ساده‌زیستی، مقاومت، ایستادگی و مفاهیمی از این دست، به‌گونه‌ای طرح می‌شوند که هرگونه نقد به سیاست خارجی یا اقتصادی، به‌مثابه حمله به ارزش‌ها تلقی شود.

این شیوه، فضای گفت‌وگوی عقلانی را محدود می‌کند و اجازه نمی‌دهد پرسش‌های اساسی درباره هزینه ـ فایده تصمیمات کلان به‌ طور جدی مطرح شود. در نهایت، مساله اصلی نه خود سعید جلیلی به عنوان یک فرد، بلکه الگویی از سیاست‌ورزی است که او نماد آن شده. الگویی که در آن، ساده‌زیستی بیش از آنکه یک تعهد عملی و فراگیر باشد، به یک ژست رسانه‌ای و ابزاری برای کسب مشروعیت سیاسی تبدیل می‌شود. جامعه امروز ایران بیش از هر چیز، نیازمند شفافیت، پاسخگویی و سیاست‌هایی است که به بهبود واقعی زندگی مردم منجر شود؛ نه تکرار نمادهایی که در ظاهر ساده‌اند، اما در عمل، هزینه‌های سنگینی را بر دوش اکثریت جامعه می‌گذارند.

ساده‌زیستی اگر قرار است معنا داشته باشد، باید نه‌تنها در نوع خودرو و پوشش، بلکه در نوع تصمیم‌گیری‌ها، اولویت‌های سیاست خارجی و نحوه مواجهه با معیشت مردم تجلی پیدا کند؛ وگرنه پراید ضدگلوله هم می‌تواند به نمادی از همین تناقض تبدیل شود. تناقضی که تنها در یک نمونه در ماجرای بنز و پراید دیده شد؛ ماشینی که جلیلی سوار می‌شود در ظاهر پراید است اما هزینه یک بنز را در دل خود جای داده است. سوار شدن بر بنزی که پرایدنما است تنها و تنها فرمی از تظاهر و نمادی از پوپولیسم است.



نظر شما درباره این مقاله:








با ۲۰میلیون حاشیه نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 15.12.2025, 7:11

با ۲۰میلیون حاشیه نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد


ریشه طلاق کجاست؛ زنان و مردان ناسازگارند یا یخچال خالی است؟
فرارو: مشکلات معیشتی اصلی‌ترین علت طلاق عنوان شده تا جایی که در ۳ استان از هر دو ازدواج یکی به جدایی ختم می‌شود؛ از سویی دیگر تجرد قطعی در میان زنان ۷ برابر شده. این آمار در برابر تلاش دولت برای ترویج ازدواج و فرزندآوری دچار تناقض است چراکه مشکلات اقتصادی عملا گره‌ای است که به دست دولت افکنده شده.

رشد چشمگیر پرونده‌های طلاق در حالی رخ می‌دهد که سیاست‌ها و قوانین حمایتی دولت ادامه دارد. این مساله به نوعی خط فقر اجتماعی در ایران را آشکار می‌کند؛ خط فقر که تنها به مسائل اقتصادی محدود نمی‌شود و با نفوذ در حوزه‌های فرهنگی، آموزش و تربیت، نهایتا به تضعیف بنیان خانواده می‌انجامد.

همزمان با این روند، بحث تاب‌آوری زنان نیز مطرح شده است؛ بسیاری بر این باورند که تحمل زنان کاهش یافته و علت آن را فضای مجازی و تغییر سبک زندگی می‌دانند، در حالی که قوانین حمایتی از زنان و خانواده در مجلس بلا استفاده مانده و مسائلی مانند مهریه بیشتر به سوژه خبری و بحث نمایندگان بدل شده‌اند.

از سویی دیگر دبیر ستاد ملی جمعیت نیز از افزایش هفت برابری تجرد قطعی خبر داده؛ آماری که مستقیم با چالش‌های ازدواج و فرزندآوری پیوند می‌خورد. حال این پرسش مطرح است که جدایی میان خواست دولت برای تشویق ازدواج و توان مردم برای تحقق آن چگونه شکل گرفته است و آیا مشکل صرفا مسائل معیشتی است یا عوامل عمیق‌تر فرهنگی و اجتماعی نیز در لایه‌های پنهان این بحران نقش دارند که کمتر به آن پرداخته شده.

کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران، به بررسی این مساله پرداخت و گفت: «در تبیین علل طلاق و ناکارآمدی نهاد خانواده صرفا بر موضوع معیشت و اقتصاد خانواده به عنوان نقص کارکردهای دولت تاکید کردن، کوچک شمردن این مشکل بزرگ حوزه اجتماعی است.»

مشکلات مالی عامل غالب طلاق نیست
کوروش محمدی گفت: «اگر بخواهیم تنها مشکلات مالی را عامل طلاق بدانیم، شاید  این ادعا بر اساس داده‌ها و نتایج مطالعات کارشناسی قابل استناد باشد، اما نگاه دقیق‌تر نشان می‌دهد که مسائل مالی تنها یکی از مجموعه عوامل موثر بر طلاق است و به‌تنهایی عامل غالب نیست؛ با این حال می‌تواند یکی از عوامل اصلی باشد  که گره‌اش به دست دولت باز می شود، اما تکالیف دولت تنها به این عامل ختم نمی شود.»

به گفته او: «سلسله عوامل دیگری نیز وجود دارند که در مساله طلاق نقش دارند و مدیریت آن ها مستقیا به دولت برمی گردد و حداقل انتظاری که از دولت می رود به وظایف ذاتی خود نسبت به نهاد خانواده و پیشگیری از طلاق عمل نماید چراکه تبعات این پدیده اجتماعی، می رود تا نهاد خانواده را با فروپاشی مواجه سازد اما متاسفانه در چند دهه اخیر هیچ دودی از اردوگاه دولت برنخاسته است و این موضوع درنوع خود یک تناقض آشکار در فرآیند مسئولیت پذیری دولت را تداعی می‌کند. با این حال باید بپپذیریم که  در حوزه خدمات اجتماعی و خانواده، ما نتوانسته‌ایم فرآیند جامعه‌پذیری  فرزندان  و استحکام نهاد خانواده را به‌طور موثر پیاده کنیم.»

تکالیف دولت در حوزه خانواده تنها محدود به مسائل معیشتی نیست
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «جامعه ما به‌طور اساسی در حفظ و انسجام نهاد خانواده با مشکلات ریشه‌ای مواجه هست که فراتر از مسائل معیشتی و اقتصادی است لذا در نقد دولت کافی نیست که تنها به آن بسنده کنیم. درواقع در تبیین علل طلاق و ناکارآمدی نهاد خانواده صرفا بر موضوع معیشت و اقتصاد خانواده به عنوان نقص کارکردهای دولت تاکید کردن، کوچک شمردن این مشکل بزرگ حوزه اجتماعی است.»

او افزود: «یکی از مهمترین و شاید اساسی ترین اصل مغفول مانده در دایره عملکرد دولتها که از قضا نقش و سهم بزرگتری در انسجام یا فرواشی نظام اجتماعی و بویژه نهاد خانواده دارد، عدالت اجتماعی است؛ امر بدیهی و مسلم امروز جامعه ما این است که توسعه عدالت اجتماعی در کشور نتوانسته مسیر درست خود را طی کند و به عبارتی عدالت اجتماعی در جامعه برقرار نیست، بنابراین شاهد شکل گیری عدم توازن در لایه های اجتماعی، شکل گیری فاصله طبقاتی و کاهش سهم نهاد خانواده در فرایند توزیع فرصتها هستیم و به طور خاص خانواده های بسیاری در این سرزمین غنی و پر از نعمت الهی به حداقل ها و کمتر از آن رسیده اند. همین موضوع باعث شده بخش عظیمی از جامعه ما مشمول خط فقر شود؛ البته خط فقر صرفا به مسائل مادی و اقتصادی محدود نمی‌شود بلکه ابعاد فرهنگی، مهارتی و خدمات اجتماعی را نیز شامل می شود که برخی از این ابعاد به مراتب اهمیت بیشتری از بعد اقتصادی فقر دارد و همه اینها جز تکالیف ذاتی دولت به شمار میروند به همین دلیل جنس مطالبه از دولت در خصوص مشکلات نهاد خانواده مخصوصا طلاق باید همه ابعاد را نمایندگی کند.»

با ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین نمی‌توان دم از توسعه خانواده زد
محمدی گفت: «در جامعه‌ای که نزدیک به ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین دارد، نمی‌توانیم دم از توسعه نهاد خانواده بزنیم و فرزندآوری را ترویج کنیم چراکه در دل همین جمعیتی که به خط فقر تنه زده جوانان و نوجوانانی هستن که مستحق توجه و دریافت حقوق اجتماعی و شهروندی هستند اما در نهایت فقر و نا امیدی زندگی می کنند و هیچ ناجی را سر راه خود نمی بینند، بنابراین تعیین امتیازات ویژه‌، در قالب وام، زمین و یارانه برای جوانی جمعیتی با این مختصات چندان توجیه و تاثیری نخواهد داشت.»

او اضافه کرد: «این تناقض زمانی شکل می‌گیرد که نهادهای متولی در حوزه خدمات اجتماعی و سیاست‌گذاران و قانون‌گذاران حتی در برنامه‌های توسعه که اکنون هفت برنامه آن سپری شده است نگاه و فرصت موثر و کافی به حوزه خانواده و مسائل اجتماعی نداشته‌اند. به همین دلیل در تمام دوران تصویب و اجرای برنامه های توسعه پنجساله که می‌بایست سلسله عوامل مختلف موثر بر انسجام خانواده را تقویت و روندهای پیشگیرانه در کاهش آسیبها را گسترش دهد، آسیب پذیری نهاد خانواده روند افزایشی  داشته و آمار آسیب‌هایی همچون طلاق به خطوط قرمز رسیده است و امروز اگر بخواهیم خانواده و آسیب‌های آن مانند طلاق، روابط ناسالم و خیانت را در یک نگاه پیشگیرانه بررسی کنیم، با مجموعه‌ای از عوامل مواجه می شویم که دست به دست هم داده‌اند تا خانواده به این وضعیت برسد و به همان نسبت، کل جامعه نیز دچار آسیب شده است.»

سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در جامعه کاهش یافته
رئیس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران گفت: «امروز سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در جامعه کاهش یافته است؛ این امر بر نظام اجتماعی ما و به‌ویژه نهاد خانواده به‌عنوان شاخص نظام اجتماعی اثر منفی گذاشته است واتفاقا از میان مجموعه عواملی که در این سیستم نقش‌آفرین هستند و بر فروپاشی و مسائل خانواده اثر می‌گذارند، مسائل اقتصادی و مالی تنها یکی از آن‌هاست. بروز این مسائل درواقع به ساختار معیوب تصمیم سازی و نگرشی بازمی‌گردد که در روند سیاست‌گذاری‌های حاکمیتی در حوزه اجتماعی  وجود دارد که متاسفانه این نگرش در همه ارکان جامعه از دولت گرفته تا نهادهای فرهنگی و سایر بخش‌ها جاریست.»

او افزود: «بخشی از حاکمیت از جمله نمایندگان مجلس تلاش می‌کنند فرزندآوری و جوانی جمعیت را به‌عنوان یک امتیاز برای جامعه ایران مطرح کنند، اما در چند سال اخیر این تلاش توفیقی نداشته است؛ بی تردید این ناکامی، نتیجه عدم کار کارشناسی و کم‌توجهی سیاست‌گذاران به حوزه تخصصی است.»

دیدگاه هیجانی عمر چهار ساله مدیران مستقر به جامعه آسیب می‌زند
محمدی گفت: «ما باید بپذیریم که در حوزه های مختلف زیر خط فقر هستیم؛ از اجتماعی گرفته تا فرهنگی و اقتصادی، و باز هم تاکید می کنم در این شرایط مسائل اقتصادی به تنهایی میدان دار خط فقر و تک عامل ایجاد آسیبهای اجتماعی و ضعف بنیادین نهاد خانواده در جامعه ما نیست، بلکه مجموعه‌ای از عوامل مختلف از جمله حوزه تعلیم و تربیت، آموزش عالی و فرهنگ‌سازی همه نقش‌آفرین هستند و حوزه اقتصادی تنها یکی از آن‌هاست.»

او افزود: «با توجه به شرایط اجتماعی در مقطع کنونی ما نیازمند پذیرش همه  جانبه واقعیت های موجود هستیم تا بتوانیم برنامه ریزی کنیم اما متاسفانه متولیان امر در حوزه های اجتماعی با انکار شدید به استقبال واقعیت‌ها می روند. برخی مدیران دستگاه‌های متولی امور به تصور اینکه دوره مدیریتی شان نهایتا چهارسال یا کمتر و بیشتر است در دوره مسئولیت خود تلاش می‌کنند به هر قیمتی شده کاری را به انجام برسانند تا دست خالی از مسند مدیریت خارج نشوند، این طیف مدیران دایما در حال انکار ضعف ها و کاستی ها هستند و به حوزه کارشناسی هیچ باوری ندارند و تمام هم و غم شان قهرمان سازی از چهره خود به عنوان یک ناجی است به همین خاطر به هر دری میزنند تا انجام پروژه ای را بنام خود ثبت کنند بنابراین با رفتار و نگاهی مملو از هیجان  منابع سازمان تحت مدیریت خود را به خدمت می‌گیرند تا پروژه ها را در همان بازه زمانی که خودشان مدیر هستند به سرانجام برسانند، پروژه انجام می شود و مدیر مربوطه هم راضی و پرادعا دوره مدیریتش را به اتمام می‌رساند اما غافل از اینکه این اقدامات هیجانی چه خسارت‌هایی برای جامعه و سیستم خدمات اجتماعی آن برجای می گذارد و جالب تر اینکه این طیف مدیران در هیچ مقطعی چه حین اشتغال و چه بعداز آن پاسخگوی عملکرد خویش نیستند.»

دولت از جمعیت جوان امروز غافل است به ۱۵ سال آینده می‌اندیشد
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «قبلا نیز در حوزه کارشناسی این موضوع مطرح شده است. با یکی از نمایندگان مجلس که جزو ایده‌پردازان جوانی جمعیت است، در مناظره ای رادیویی گفتم شما در پی جوان‌سازی جمعیت و ترغیب جامعه به فرزندآوری هستید و تلاش می کنید برای ۱۵ سال آینده فرزندانشان برنامه‌ریزی کنید؛  زمین، ملک، شغل و آینده شان را تامین کنید. این جمعیت امروز دم دست شماست و از آن غافل هستید.»

محمدی سپس خطاب به مدافعان طرح جوانی جمعیت گفت: «جوان سازی جمعیت ایران قطعا امری پسندیده و از ضروریات انکارناپذیر جامعه ماست اما باور دارم اگر همین نسل نوجوان و جوان امروز جامعه ما دیده شوند و به سطح قابل قبولی از رفاه و امیدواری و رضایت از زندگی دست یابند قطعا همین ها افسار جوان سازی جمعیت را در دست خواهند گرفت و بدون نیاز به هیچ مشوقی جوانی جمعیت را رقم خواهند زد و برعکس چنانچه جوان این سرزمین  با آسیب اجتماعی، یاس و ناامیدی، افسردگی و اضطراب دست و پنجه نرم کند بی تردید با هیچ طرح و قانونی نمی توان جعیت را جوان کرد چراکه بدون امید به آینده و بدون رفاه و فرصت های لازم برای تشکیل خانواده، رغبتی برای فرزندآوری شکل نخواهد گرفت.»

اگر جمعیت امروز رفاه داشته باشد خود به خود جوان می‌شود
او تاکید کرد: «بنابراین طبیعی است که در چنین شرایطی نیاز داریم برنامه‌های خود را متمرکز کنیم و برای جمعیت جوان حال حاضر برنامه‌ریزی کنیم و کمبودها و نقص‌ها را برطرف کنیم. اگر امروز جمعیتی سرحال و پویا داشته باشیم و از آن حمایت کنیم و این جمعیت با نشاط باشد و به حقوق خود مانند فرصت‌های رفاهی، شغلی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کند، همین جمعیت جامعه را سمت جوانی سوق خواهد داد. نیازی نیست برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و جامعه را با چنین خسارت‌هایی مواجه کنیم.»

مسائل اجتماعی ابزاری و حاشیه‌ای شده
او ادامه داد: «جای تاسف است که حوزه کارشناسی هرگز مورد نظرخواهی قرار نمی‌گیرد و دوستان سیاست‌گذار و قانون‌گذار که قوانین را به جامعه تحمیل می‌کنند، نقدهای جامعه‌شناسانه و کارشناسانه را جدی نمی‌گیرند. ما با یک بحران جدی در مدیریت این حوزه مواجه هستیم. تا زمانی که مسائل اجتماعی را به‌عنوان اولویت اصلی جامعه تعریف نکنیم و صرفا به‌صورت ابزاری و حاشیه‌ای به آن نگاه کنیم، هیچ امیدی به بهبودی فرایندها ایجاد نخواهد شد.»

اتلاف انرژی بر سر مهریه نشانه استیصال جدی است/ پذیرفته‌ایم طلاق بخشی از واقعیت جامعه ماست
این آسیب شناس اجتماعی گفت: «بسیار جای تاسف است که امروز درمحافل رسمی و قانونگذاری ما انرژی و وقت زیادی صرف مساله چگونگی برخورد با مهریه زنان می‌شود. این موضوع به نوعی نشان‌دهنده استیصال جدی و ضعف نظام اجتماعی ما در مواجهه با مشکلات نهاد خانواده است. به جای آن که ریشه اصلی مشکل فروپاشی نظام خانواده را حل کنیم، حوزه مهارتی را تقویت کنیم، فشار و استرس جمعی در جامعه را کاهش دهیم و نهاد خانواده را به سمت استحکام سوق دهیم، به‌صورت مستاصل‌گونه می‌پذیریم که طلاق بخشی از واقعیت جامعه ماست و آن را پذیرفته‌شده فرض می‌کنیم و سپس به فکر مهریه و سایر امور می‌افتیم که چگونه و با چه کیفیتی مهریه پرداخت شود یا نشود.»

به اندازه برای مهریه، برای استحکام خانواده تلاش نمی‌کنیم
او افزود: «ما به همان اندازه که برای پذیرش مهریه و فرآیند طلاق تلاش می‌کنیم، برای استحکام خانواده تلاش نمی‌کنیم. بسیاری از خانواده‌های درگیر طلاق، اگر برای سرپرست خانواده شغل حداقلی وجود داشت، به سمت طلاق نمی‌رفتند. همچنین بسیاری از طلاق‌های ما نتیجه‌عدم پذیرش، مهارت‌ها و آگاهی‌هایی است که نهاد خانواده به آنها نیاز دارد ولی متولیان امر برای آن وقت نگذاشته‌اند؛ از حوزه تعلیم و تربیت گرفته تا حوزه فرهنگی، برنامه‌ریزی موثری برای آن انجام نشده است.»

هنوز برای مسایل مهم جامعه زنان در جلسات مردانه تصمیم گیری و قانونگذاری می‌شود
محمدی در واکنش به اظهار نظری که ریشه مشکلات خانواده و طلاق را کاهش تاب آوری زنان میداند، گفت: «ما دست در جیب گوشه‌ای ایستاده‌ایم و انتظار داریم هیچ اتفاقی برای نهاد خانواده نیفتد و زمانی که مشکل افزایش می‌یابد، هر کس بدون هیچ تخصصی به خود اجازه می دهد  دیدگاه کارشناسی ارائه ‌دهد و طبعا خروجی چنین نظریه پردازی می شود تقصیر را بر گردن زنان و تاب‌آوری‌شان انداختن.»

او افزود: «در واقع این سؤال باید به خود مسئولان بازگردد و از آن‌ها پاسخ خواسته شود که چرا تاب‌آوری زنان کم شده است؟ ایراد اساسی این است که ما به قضایا تک‌بعدی نگاه می‌کنیم. برای مسایل مهم جامعه زنان جلسات مردانه تشکیل می‌شود و تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد؛ این یک ایراد بزرگ است. زنان در قانون‌گذاری حوزه خود به‌طور کافی حضور ندارند.»

این آسیب شناس اجتماعی گفت: «هنوز برای زنان سهمیه‌بندی اعمال می‌کنیم؛ برای مثال در انتصابات مدیریتی،  تعیین می‌کنند که چه درصدی از پستهای مدیریتی یک وزارتخانه باید به زنان اختصاص یابد. این خود از بزرگ‌ترین آسیب‌ها برای جامعه زنان است. چرا باید سهمیه‌بندی شود؟ چرا فکر می‌کنیم زنان تنها به میزان آن درصد تعیین‌شده توسط شما می‌توانند مدیر باشند؟اگر شایستگی ملاک است چرا سهمیه بندی مطرح می شود؟»



نظر شما درباره این مقاله:








امنیتی‌‌ها روایت خودرا با ظاهر اپوزیسیون پیش می‌برند ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 20:49

امنیتی‌‌ها روایت خودرا با ظاهر اپوزیسیون پیش می‌برند




نظر شما درباره این مقاله:








شکلات تلخ ممکن است به کند شدن روند پیری کمک کند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 20:26

شکلات تلخ ممکن است به کند شدن روند پیری کمک کند


دانشمندان به ارتباطی میان یک ترکیب موجود در شکلات تلخ و نشانه‌های کاهش سرعت پیری زیستی دست یافته‌اند. بر اساس این تحقیق، «تئوبرومین» که به طور طبیعی در شکلات تلخ یافت می‌شود، می‌تواند خواص ضدپیری داشته باشد.

این مطالعه که روز چهارشنبه در مجله علمی «Aging» منتشر شده، نشان می‌دهد « تئوبرومین» ترکیبی گیاهی و رایج که از دانه‌های کاکائو به دست می‌آید، ممکن است روند پیری زیستی بدن را آهسته‌تر کند.

جوردانا بل، نویسنده ارشد این پژوهش و رئیس گروه تحقیقات اپی‌ژنومیکس در کالج کینگ لندن، می‌گوید: «مطالعه ما نشان می‌دهد میان یکی از اجزای اصلی شکلات تلخ و جوان‌تر ماندن برای مدت طولانی‌تر ارتباط وجود دارد.»

او در عین حال تاکید کرده است: «نمی‌گوییم مردم باید شکلات تلخ بیشتری بخورند اما این تحقیق می‌تواند به ما کمک کند بفهمیم خوراکی‌های روزمره چگونه ممکن است سرنخ‌هایی از زندگی سالم‌تر و طولانی‌تر در خود داشته باشند.»

پژوهشگران داده‌های مربوط به ۵۰۹ نفر در بریتانیا و هزار و ۱۶۰ نفر در آلمان را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند افرادی که سطح «تئوبرومین» در خونشان بالاتر بود، از نظر زیستی جوان‌تر از سن واقعی خود بوده‌اند.

سن زیستی به این معناست که بدن از نظر سلامت و کارکرد، چه سنی را نشان می‌دهد. این شاخص میزان فرسودگی سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌ها را نه صرفا در طول گذر زمان بلکه تحت تاثیر سبک زندگی، محیط و ژنتیک نشان می‌دهد.

این نشانه‌ها بر اساس الگوهایی از تغییرات شیمیایی بسیار کوچک روی «دی‌ان‌ای» موسوم به «متیلاسیون»، سنجیده می‌شوند که با افزایش سن به شکل قابل پیش‌بینی تغییر می‌کنند.

دانشمندان برای تعیین سن زیستی شرکت‌کنندگان، تغییرات شیمیایی «دی‌ان‌ای» آن‌ها را بررسی کردند تا سرعت پیری بدنشان را بسنجند. همچنین طول «تلومرها» را اندازه‌گیری کردند؛ ساختارهایی محافظتی در انتهای کروموزوم‌ها که کوتاه‌تر شدن آن‌ها با افزایش سن و بروز بیماری‌های مرتبط با پیری ارتباط دارد.

پیش از این نیز شکلات تلخ با برخی فواید احتمالی برای سلامتی، از جمله سلامت قلب، مرتبط دانسته شده بود. با این حال، پژوهشگران می‌گویند برای درک کامل ارتباط میان «تئوبرومین» و روند پیری، به تحقیقات بیشتری نیاز است.

دیمیتریوس کوتوکیدیس، دانشیار تغذیه، چاقی و علوم رفتاری در دانشگاه آکسفورد می‌گوید: «اگرچه این مطالعه به ارتباطی جالب اشاره می‌کند اما نشان نمی‌دهد که تغییر سطح تئوبرومین در اثر مصرف بیشتر یا کمتر شکلات چه تاثیری بر سلامت ما می‌گذارد.»

او اضافه می‌کند که ممکن است با در نظر گرفتن میزان قند و چربی افزوده موجود در شکلات، اثرات مثبت احتمالی آن خنثی شود.

او می‌گوید: «با این حال اگر کسی به شکلات علاقه دارد، بهتر است آن را به‌ندرت و در مقدار کم مصرف کند.»


یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








ماچادو: دیروز توانستم تلفنی با برادر نرگس محمدی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 19:15

ماچادو: دیروز توانستم تلفنی با برادر نرگس محمدی




نظر شما درباره این مقاله:








دیدار فعالان حقوق بشر ایرانی با نماینده پارلمان آلمان
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 17:40

دیدار فعالان حقوق بشر ایرانی با نماینده پارلمان آلمان




نظر شما درباره این مقاله:








آخرین وضعیت نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 16:41

آخرین وضعیت نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان


اکانت نرگس محمدی در شبکه «ایکس» در گزارشی از آخرین وضعیت بازداشت شدگان نوشت:

پس از بازداشت نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، یه‌همراه تعدادی از فعالان حقوق بشر و ده‌ها شرکت‌کننده دیگر در مراسم هفتم ‎خسرو علی‌کردی، وکیل دادگستری جان‌باخته در مشهد، اطلاعات کمی درباره سرنوشت بازداشت‌شدگان و جزئیات پرونده آن‌ها منتشر شده است.

بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده، پرونده نرگس محمدی به شعبه ۹۰۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، واقع در خیابان کوهسنگی (ناحیه دو)، ارجاع شده است. برخی گزارش‌ها حاکی است که نرگس محمدی، سپیده قلیان و جواد علی‌کردی، با اتهاماتی از جمله «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» مواجه شده‌اند؛ هرچند تاکنون جزئیات رسمی در این‌باره از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعلام نشده است.

بنا بر این گزارش‌ها، پرونده‌های شمار دیگری از بازداشت‌شدگان به شعبه ۹۰۱ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شده و وضعیت برخی دیگر همچنان مشخص نیست. در همین حال، خانواده‌های بازداشت‌شدگان مقابل ساختمان دادگاه حضور یافته‌اند و در انتظار دریافت اطلاعاتی درباره وضعیت پرونده و سرنوشت عزیزان‌شان هستند.

نرگس محمدی تا این لحظه از دسترسی به وکیل خود محروم مانده و هیچ تماس تلفنی با وکیل یا خانواده خود نداشته و تنها تعداد محدودی از بازداشت‌شدگان موفق به تماس با خانواده‌های خود شده‌اند.

در خصوص شمار بازداشت‌شدگان، مقامات قضایی به‌طور رسمی از بازداشت ۳۹ نفر خبر داده‌اند؛ با این حال، فعالان حقوق بشر تعداد بازداشت‌شدگان را بیش از ۵۰ نفر اعلام کرده‌اند و اسامی بیش از ۳۰ تن از آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

همچنین برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی گزارش داده‌اند که روند شناسایی و بازداشت برخی از شرکت‌کنندگان در مراسم، بر اساس بررسی ویدیوهای منتشرشده‌ای که چهره افراد در آن‌ها قابل شناسایی است، همچنان ادامه دارد.

علاوه بر نرگس محمدی، سپیده قلیان و جواد علی‌کردی که پیش‌تر به نامشان اشاره شد، ابوالفضل ابری، پوران ناظمی، حسن باقری‌نیا، طیبه نظری، عالیه مطلب‌زاده، علی آدینه‌زاده و هستی امیری نیز از جمله بازداشت‌شدگان هستند.

همچنین محمدرضا بابایی، جواد جلالی، حامد زارع، حیدر چاه‌چمندی، محمود خانعلی، امیر خاوری، حامد حسینی، محمدحسین حسینی، نورا حقی، حامد رسول‌خانی، مهدی رسول‌خانی، یاسر دهستانی، کامران علیکردی، میلاد فتاح، حسین محبی و پوریا نجارزاده، از جمله افرادی هستند که بر پایه فهرست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی و منابع حقوق بشری، نامشان در میان بازداشت‌شدگان ذکر شده است.

خانواده‌های بسیاری از بازداشت‌شدگان می‌گویند از زمان بازداشت‌های خشونت‌آمیز ـ که بنا بر گزارش‌ها و تصاویر منتشر شده با ضرب‌وشتم، توهین و فحاشی همراه بوده ـ هیچ اطلاعی از وضعیت سلامتی، محل نگهداری و شرایط عزیزانشان ندارند.

بر همین اساس، دسترسی فوری و کامل همه بازداشت‌شدگان به خدمات درمانی، ثبت و رسیدگی مستقل و بی‌طرفانه به شکایت از عاملان و آمران ضرب‌وشتم، تهدید و توهین و نیز اعزام تمامی افراد آسیب‌دیده به پزشکی قانونی باید بدون فوت وقت انجام شود؛ تا هم آثار خشونت مستندسازی و حفظ شود و هم امکان پیگیری حقوقی موثر از بین نرود.

بنیاد نرگس محمدی نگرانی عمیق خود را درباره سلامت جسمی و روانی تمامی بازداشت‌شدگان اعلام می‌کند و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آن‌ها و همچنین شفافیت کامل درباره وضعیت قضایی، محل نگهداری و دسترسی به خانواده و وکیل است.

بنیاد نرگس محمدی
پاریس – فرانسه
۱۴ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








اسرائيل و استرالیا به‌ دنبال رد پای ایران هستند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 15:11

اسرائيل و استرالیا به‌ دنبال رد پای ایران هستند




نظر شما درباره این مقاله:








سوالاتی از آقای پهلوی! / احمد پورمندی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 13:55

سوالاتی از آقای پهلوی! / احمد پورمندی




نظر شما درباره این مقاله:








دست‌کم ۱۲ کشته در تیراندازی ساحل سیدنی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 12:01

دست‌کم ۱۲ کشته در تیراندازی ساحل سیدنی


پلیس استرالیا اعلام کرد، در جریان تیراندازی عصر یکشنبه در ساحل «بوندای» کلان‌شهر سیدنی، دست‌کم ۱۲ نفر از جمله یکی از مهاجمان کشته و تعداد زیادی زخمی شدند.

مقام‌های استرالیا اعلام کردند که دو فرد مسلح مظنون در این حمله آتش گشودند؛ یکی از آن‌ها در جریان تیراندازی کشته شد و دیگری پس از شلیک نیروهای پلیس در وضعیت بحرانی به بیمارستان منتقل شده است. این حادثه وحشت و هراس گسترده‌ای در میان گردشگران و مردم حاضر در ساحل ایجاد کرد و اجساد قربانیان بر روی زمین دیده می‌شدند.

قرار بود بعدازظهر یکشنبه مراسم سالانه «حانوکای کنار دریا» به مناسبت جشن یهودیان در این مکان برگزار شود، مقام‌های محلی هنوز درباره احتمال وجود انگیزه یهودستیزانه در این حمله اظهارنظری نکرده‌اند.

پلیس ایالت نیو ساوث ولز اعلام کرد که ۱۱ مجروح این حادثه به بیمارستان‌های مختلف شهر منتقل شده‌اند. هنوز جزئیاتی درباره انگیزه مهاجمان منتشر نشده است.

با این حال، اسحاق هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل، این حادثه را «حمله‌ای بی‌رحمانه علیه یهودیان» خواند و از مقام‌های استرالیایی خواست تا مبارزه با یهودستیزی را تشدید کنند.

ساحل بوندای، یکی از محبوب‌ترین سواحل شرق سیدنی و از مقاصد اصلی گردشگران و موج‌سواران است.  پس از وقوع تیراندازی جمعیت با ترس و وحشت از محل گریختند.

«کامیلو دیاز» دانشجوی ۲۵ ساله اهل شیلی به خبرگزاری فرانسه گفت: «صدای شلیک‌ها را شنیدیم. وحشتناک بود، انگار حدود ۱۰ دقیقه فقط صدای شلیک پشت سر هم می‌آمد. به نظر می‌رسید سلاح بسیار قدرتمندی است.»

پلیس ایالت نیو ساوث ولز اعلام کرد که نیروهای اضطراری نخستین تماس‌ها درباره شلیک گلوله را ساعت ۶:۴۵ عصر به وقت محلی (۰۷:۴۵ گرینویچ) دریافت کردند. پلیس در بیانیه‌ای افزود: «تعدادی اقلام مشکوک در حوالی محل حادثه یافت شده و در حال بررسی توسط نیروهای ویژه است.»

یکی از شاهدان عینی که نخواست نامش فاش شود، گفت شخصاً شاهد دست‌کم شش پیکر بی‌جان یا زخمی بر روی ساحل بوده است. بنا بر گزارش خبرنگار خبرگزاری فرانسه، تپه چمنی مشرف به ساحل بوندای، پس از فرار شتاب‌زده مردم، مملو از وسایل رهاشده، از جمله کالسکه کودکی بود که جا مانده بود.

تصاویر تلویزیون دولتی استرالیا (ABC) نشان می‌داد نیروهای امدادی در حال رسیدگی به مجروحان بر روی چمن‌های کنار ساحل هستند. در صحنه، سلاحی شبیه به شات‌گان پمپ‌اکشن نیز کنار درختی دیده می‌شد.

یک گردشگر بریتانیایی به خبرگزاری فرانسه گفت پس از آغاز تیراندازی، «دو مهاجم سیاه‌پوش» را دیده است. او افزود: «دو نفر با سلاح‌های نیمه‌خودکار شروع به تیراندازی کردند. چندین نفر را دیدم که گلوله خورده و زخمی شده بودند.» 

«هری ویلسون»، ساکن ۳۰ ساله سیدنی، نیز به روزنامه «سیدنی مورنینگ هرالد» گفت: «حداقل ۱۰ نفر روی زمین افتاده بودند و همه‌جا پر از خون بود.» 

آنتونی آلبانیزی، نخست‌وزیر استرالیا، در بیانیه‌ای گفت که صحنه‌های وقوع تیراندازی در بوندای «تکان‌دهنده و دردناک» است و افزود: «افکار من با تمام کسانی است که تحت تأثیر این تراژدی قرار گرفته‌اند.» 



نظر شما درباره این مقاله:








اتحادیه اروپا خواستار آزادی نرگس محمدی شد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 10:35

اتحادیه اروپا خواستار آزادی نرگس محمدی شد




نظر شما درباره این مقاله:








برتری نامتقارن دریایی اوکراین / یدالله کریمی‌پور
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 10:15

برتری نامتقارن دریایی اوکراین / یدالله کریمی‌پور




نظر شما درباره این مقاله:








مرگ دو آمریکایی در حملهٔ غافلگیرانه «داعش» در سوریه
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 9:49

مرگ دو آمریکایی در حملهٔ غافلگیرانه «داعش» در سوریه




نظر شما درباره این مقاله:








هشدار حسین مرعشی در مورد بحران تأمین مواد غذایی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 8:15

هشدار حسین مرعشی در مورد بحران تأمین مواد غذایی


بخشی از سرمقاله روزنامه سازندگی نوشته حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی:

کسانی‌که با آمار و ارقام اقتصاد ایران آشنا هستند می‌دانند که کشور سال‌هاست از مرحله «ابرچالش‌ها» عبور کرده و وارد وضعیتی شده که اصلاحات تاکتیکی و سطحی، دیگر قادر به حل مشکلات نیست. در سال ۱۴۰۰، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، بیش از ۲۰ جلسه کارشناسی با حضور اعضای ارشد حزب و جمعی از صاحب‌نظران برگزار كردیم و جمع‌بندی ما در آن سال این بود که اقتصاد ایران دیگر با هیچ اقدام تاکتیکی قابل مدیریت نیست و نیازمند تحول ساختاری و راهبردی است.

طی ۲۰ سال گذشته، اقتصاد ایران «گروگان مسئله هسته‌ای» بوده است. متوسط رشد اقتصادی در این دو دهه، حدود یک‌درصد بود و میزان تشکیل سرمایه ملی به‌اندازه نیمی از استهلاک سرمایه‌گذاری‌های قبلی کشور رسیده است. تورم نیز که طی دهه‌های گذشته به‌طور متوسط حدود ۲۱ تا ۲۲‌درصد بوده، در این سال‌ها به بالای ۴۰‌درصد شیفت كرده است. با چنین اعداد و ارقامی، هیچ تغییر بودجه‌ای، جابه‌جایی ردیف‌های هزینه‌ای یا حذف هیچ آیتم بودجه‌ای قادر به حل مشکلات ایران نیست.

به سال جاری نگاه کنیم؛ مجلس شورای اسلامی در برنامه هفتم توسعه، مقرر کرده بود که نرخ رشد اقتصادی ۸‌درصد باشد و تورم نیز روند کاهنده داشته باشد و در پایان برنامه به‌حدود ۱۲‌درصد برسد. اما در واقعیت آنچه اتفاق افتاده این است که نرخ رشد اقتصادی ایران در سال جاری منفی ۲درصد خواهد بود و این یعنی نسبت به هدف برنامه، ۱۰درصد عقب‌ماندگی وجود دارد. در مورد تورم نیز عدد ۳۷‌ درصدی پایان سال ۱۴۰۳ اکنون به بیش از ۵۳‌ درصد رسیده و تا پایان سال قطعاً از ۵۵‌درصد عبور خواهد کرد و برای نخستین‌بار است كه در اقتصاد ایران، تأمین ارز برای کالاهای اساسی به یک بحران جدی تبدیل شده است.

دولت نیز اخیراً مصوبه‌ای صادر کرده که بر‌اساس آن، صادرکنندگان می‌توانند ارز حاصل از صادرات خود را برای واردات کالاهای اساسی مورد استفاده قرار دهند. این یعنی دولت پذیرفته که ارز لازم برای کالاهای اساسی، که حدود ۳۰ میلیارد دلار برای دارو و غذا برآورد می‌شود، در اختیار ندارد. لذا برای جلوگیری از بروز قحطی، دولت ناگزیر شده که کالاهای اساسی را با دلار ۱۲۵ هزار تومانی وارد کند تا حداقل کالا در بازار موجود باشد، هرچند با قیمت بالا.

اکنون؛ آنچه باید اتفاق بیفتد «تصمیم‌گیری مهم» است و به‌نظر می‌رسد کشور تنها دو راه پیش‌رو دارد. نخست اینکه شرایط کنونی به‌عنوان «وضعیت اضطراری» تلقی شود و مدیریت اقتصادی و اجرایی کشور به‌صورت بسیار بسته و متمرکز اداره شود. در این حالت، می‌توان شورایی شبیه به «شورای انقلاب» تشکیل داد البته نه شورایی كه در حال حاضر وجود دارد و متشکل از سران قواست با حضور آقایان پزشکیان، قالیباف و اژه‌ای. شورایی انقلاب‌گونه که با حکم رهبری، بالادست دولت و مجلس قرار گیرد و هدایت امور را برعهده بگیرد.

۶ ماه است كه چهار وزیر کابینه در حالت تعلیق‌اند. نه استیضاح انجام شده و نه تعیین‌تکلیف مشخصی صورت گرفته است. هر روز خبر استعفا، برکناری یا تهدید مطرح می‌شود. تصمیم‌گیری درباره بنزین، ارز و کالاهای اساسی نیز در بلاتکلیفی کامل است. از سوی دیگر، بزرگ‌ترین واردکننده ایران، کلیپی منتشر و اعلام کرده که یک میلیارد‌ و سیصد‌میلیون دلار از دولت طلب دارد و در مقابل، به کشورهای خارجی بدهکار است. این اقدام عملاً به بازار شوک وارد کرده و به‌نوعی «آشکار کردن بحران» است.

این وضعیت نشان می‌دهد که دولت باید خود را جمع‌وجور کرده و با واقع‌بینی و درک عمیق از وضعیت کشور، تصمیمات مهم‌تر و جدی‌تری اتخاذ کند. فرض کنیم آقای پزشکیان به‌تنهایی قادر نیست مشکلات ۲۰ وزارتخانه را کنترل، پیگیری و حل‌وفصل کند که از ابتدا نیز بسیاری از کارشناسان چنین ارزیابی‌ای داشتند. به منظور کمک به ایشان و به‌دنبال جلساتی که در کمیته سیاسی و شورای مرکزی حزب برگزار گردید، پیشنهاداتی مطرح شد تا ساختار مدیریتی دولت تقویت شود. پس از جمع‌بندی نظرات، پیشنهادی که حتی به آقای خاتمی و بعد به آقای پزشكیان نیز منتقل شد، این بود که علاوه‌بر معاون اول و معاون اجرایی، یک معاون سیاسی نیز تعیین شود. وزارتخانه‌های کشور، اطلاعات، دفاع و امور خارجه زیر نظر معاون سیاسی قرار گیرند. یک معاون اقتصادی تعیین شود که ستاد اقتصادی اعم از؛ سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد، وزارت نفت و بانک مرکزی را یکپارچه مدیریت کند؛ و همچنین یک معاون فرهنگی تعیین شود که نقش دبیر شورای انقلاب فرهنگی را برعهده داشته باشد. این پنج معاون، به‌اضافه رئیس‌جمهور، رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه باید در محضر رهبری به‌صورت هفتگی، وضعیت کشور را بررسی و درباره مسائل کلان تصمیم‌گیری کنند.

صرف انتقال «اختیار» به سران قوا کافی نیست، بلکه رهبری باید به شکل ملموس در جریان مسائل قرار گیرند و روندها را رصد کنند. به‌طور قاطع عرض می‌کنم؛ به تشخیص من، کاری که نتانیاهو با جنگ و فشار سیاسی نتوانست علیه جمهوری اسلامی انجام دهد، «بحران غذا» می‌تواند انجام دهد. بحران تأمین موادغذایی که اکنون در چند قدمی کشور قرار گرفته، این پتانسیل را دارد که مردم گرسنه را به خیابان‌ها بکشاند. این خطر جدی و بسیار نزدیک است و هیچ تعارفی با آن نمی‌توان داشت و باید به‌صورت جدی به آن پرداخته شود.

از این‌رو؛ یا رهبری باید مداخله کنند و یا رئیس‌جمهور باید از چارچوب‌های موجود فراتر رفته و با تکیه بر واقعیت‌های عینی کشور، تصمیمات اساسی بگیرد. مگر تغییر یک وزیر جهاد کشاورزی واقعاً چقدر دشوار یا هزینه‌بر است؟ زمانی‌که از فساد موجود در وزارت کشور سخن گفته می‌شود یا ناتوانی بانک مرکزی مطرح می‌شود، باید تصمیمات اساسی گرفت. وقتی مقایسه می‌کنیم كه در دوره آقای همتی در دوران ریاست‌جمهوری آقای روحانی، هنگام تحویل بانک مرکزی فقط هشت و نیم میلیارد دلار ذخیره اسکناس دلار و یورو در كشور وجود داشت، اما امروز برای پرداخت رقمی حدود ۲۰۰ میلیون دلار مشكل دارند تا كشتی‌های آماده تخلیه در بندر امام را بتوانند تخلیه كنند، روشن می‌شود که کشور با بحرانی بی‌سابقه روبه‌روست.

این وضعیت نشان می‌دهد که مدیریت اقتصادی و اجرایی کشور نه‌تنها از حالت متعارف خارج شده، بلکه وارد مرحله‌ای شده است که نیازمند اقداماتی در سطح اضطراری است. بنابراین؛ یا آقای پزشكیان می‌تواند تصمیم‌گیری كند یا اگر نمی‌تواند باید افراد قوی و توانمند را دعوت كند. ضمن اینكه باید درباره واقعیت‌های كشور بر‌اساس عدد و رقم در محضر رهبری بحث و بر مبنای آن تصمیم‌گیری‌های لازم صورت پذیرد تا مناسب‌ترین انتخاب‌ها برای زندگی مردم اتخاذ شود.



نظر شما درباره این مقاله:








نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۸
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 8:01

این قسمت: گرترود استاین

نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۸


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

گرترود استاین (Gertrude Stein) از خودش بسیار خوشش می آمد. در واقع، می‌توان گفت هیچ‌کس بیش از این لزبین خوش‌برخورد از ناحیه الگنی (Allegheny)، در پنسیلوانیا از شهرت ادبی یا از دستاوردهای خودش احساس رضایت و نظر بلندی نداشت.

او یک‌بار در طی بحثی درباره نویسندگان بزرگ از مجسمه‌ساز ژاک لیپشیتس (Jacques Lipchitz) پرسید «به جز شکسپیر و من فکر می‌کنی چه کس دیگری وجود دارد؟»

البته همه با چنین ارزیابی بلندپروازانه موافق نبودند. بسیاری از خوانندگان— و برخی منتقدان— کار او را در بهترین حالت غیرقابل درک و در بدترین حالت کودکانه می‌دانستند. او سبک نوشتاری خاص و آوانگاردی را پرورش داد که با تکرارهای از قرار معلوم بی‌معنا و انتخاب‌های کلماتی عجیب مشخص می‌شد و می‌توانست برای کسانی که با نثر تک بعدی (linear prose) پرورش یافته بودند، آزاردهنده باشد (۱). نشریه نیویورکر (The New Yorker) هنگام قضاوت درباره یکی از رمان‌هایش به نمایندگی از بسیاری در جامعه ادبی اعلام کرد: «استاین موفق شده دشوارترین مشکل در نگارش نثر را حل کند: نوشتن چیزی که به هیچ وجه، چه از نظر شیوه، شکل یا فرم توجه را جلب نکند.»

با این حال، او طرفداران سرسختی داشت. صرف‌نظر از شایستگی‌هایش به عنوان نویسنده، هیچ‌کس نمی‌توانست نفوذ عظیم او را به عنوان تعیین‌کننده سلیقه و حامی هنر انکار کند. ارنست همینگوی (Hemingway)، ازرا پاوند (Ezra Pound) و پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) تنها معدودی از استادان مدرنی بودند که او در سالن خود در پاریس تحت حمایت گرفت. اگر در دهه‌های۱۹۲۰ و ۱۹۳۰یک هنرمند مهاجر بودید و بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه استاین به عیاشی و گپ‌زدن نمی‌گذراندید، واقعاً زندگی نمی‌کردید.

او در سال ۱۹۰۲، در پایان یک دوره جوانی کم‌حادثه که در آمریکا به تحصیل روانشناسی، جنین‌شناسی و پزشکی گذرانده بود، به پاریس نقل مکان کرد. چند سال بعد، با زنی ملاقات نمود که برای مدت‌ها معشوقه و منشی‌اش شد، یعنی آلیس بی. توکلاس (Alice B. Toklas). آلیس از زندگی در سایه سنگین استاین ناراحت نبود و ظاهراً از نقشش به عنوان معشوقه، منشی و همبازی شبانه نویسنده بزرگ راضی بود. حالا نقش آشپزی به کنار. استاین زنی با اشتهای سیری‌ناپذیر بود. علایق اصلی‌اش به ترتیب، غذا، مطالعه و سکس بود. یک بار استاین چنین اظهار نظر کرده بود:«کتاب و غذا، غذا و کتاب. هر دو چیزهای عالی هستند». او با ولع در غذاهای چرب و آمریکایی که آلیس برایش آماده می‌کرد غرق لذت می‌شد و با شور از «احساس پربودن و سیری کامل از خوردن» سخن می‌گفت. آیا جای تعجب است که یکی از نام‌های مستعار مورد علاقه آلیس برای او «کوه گوشت»( Mount Fattie)  بود؟

با افزایش شهرت استاین، او و آلیس به یکی از غیرمنتظره‌ترین زوج‌های مشهور قدرتمند در تاریخ جهان تبدیل شدند. یک جفت لزبین یهودی ریزنقش که در خارج از کشور و در مخالفت آشکار با عرف اجتماعی بورژوایی زندگی می‌کردند، به نظر نمی‌رسید نامزدهای طبیعی برای تبدیل شدن به سوژه داغ آمریکایی دوران رکود بزرگ باشند— اما با این وجود شدند. وقتی این زوج در سال ۱۹۳۴ برای یک تور شش‌ماهه سخنرانی به منهتن (Manhattan) رسیدند، یک تابلوی تبلیغاتی (بیلبورد) چرخان با نوشته «گرترود استاین به نیویورک رسیده است» در تایمز اسکوئر (Times Square) به استقبالشان آمد. مانند گربه‌ای که روی طاقچه پنجره خود را می‌آراید،استاین در پرتو شهرتش غرق لذت شد. در کاخ سفید با النور روزولت (Eleanor Roosevelt) چای نوشید، در هالیوود در ضیافتی در کنار چارلی چاپلین (Charlie Chaplin) شرکت نمود، از یک کارخانه شمع‌سازی بازدید کرد و در شیکاگو در اجرای اپرایش به نام «چهار قدیس» (Four Saints) حضور یافت (۲). شب‌ها، او و آلیس به دیدن محله‌های فقیرنشین می‌رفتند تا ببینند «مردم کوچک» (the little people) چطور زندگی می‌کنند (۳).

نه اینکه چنین چیزی برایش مهم باشد. اگرچه بسیاری فرض می‌کنند استاین یک فعال سیاسی بود، او در واقع تا حدی یک راست‌گرای محافظه‌کار محسوب می شد. یک‌بار نوشته بود:  «نمی‌توانم بیش از این تأکید کنم که چقدر لازم است کاملاً محافظه‌کار باشیم... تا آزاد باشیم». او بیکاران را تنبل می‌دانست، با نیو دیل (New Deal) (۴) مخالف بود و حداقل برای مدتی— از دولت ویشی همکار دشمن در فرانسه تحت اشغال نازی‌ها حمایت می‌کرد. یکی از نزدیک‌ترین دوستانش برنارد فِه (Bernard Fay)، همکار مشهور نازی‌ها بود، که معروف بود استاین با او در مورد «ویژگی‌های بزرگ» آدولف هیتلر صحبت می کند (۵). استاین حتی استدلال می‌کرد که رهبر (Der Führer) [یا همان هیتلر] باید برای خلاص کردن آلمان از یهودیان دردسرسازش جایزه صلح نوبل دریافت کند— موضعی به ویژه عجیب با توجه به پیشینه مذهبی خودش.

شاید او فقط داشت برای مقامات اشغالگر چاپلوسی می‌کرد. استاین و توکلاس (Toklas) در طول جنگ جهانی دوم در حومه فرانسه زندگی می‌کردند، جایی که نازی‌ها آن‌ها را به حال خود رها کرده بودند، احتمالاً تحت دستور دوستانشان در دولت ویشی. وقتی جنگ پایان یافت، به پاریس بازگشتند. اما عصر طلایی مهاجران به پایان رسیده بود و استاین زمان زیادی نداشت. او در سال ۱۹۴۶ بر اثر سرطان درگذشت. به گفته توکلاس، آخرین سخنانش به طرز خاصی طنزآمیز بود. قبل از اینکه به بیهوشی فرو رود پرسید: «پاسخ چیست؟». وقتی توکلاس پاسخی نداد، استاین با لبخندی آگاهانه گفت، «در این صورت، سؤال چیست؟»

پرنده های عاشق

استاین و توکلاس (Toklas) به نام‌های مستعار محبت‌آمیز و نمایش عواطف در جمع بسیار علاقه‌مند بودند – کاری که اغلب باعث ناراحتی اطرافیان می‌شد. استاین توکلاس را با این نام‌ها صدا می‌زد: همجنس‌باز (gay)، بچه گربه، گربه، عزیزم، ملکه، فرشته کوچک، کیک، خرچنگ، زن کوچولو، دیزی و از همه نگران‌کننده‌تر، یهودی کوچولوی من. آلیس هم گرترود را این‌گونه می‌خواند: پادشاه، شوهر، شوهرک، کوه گوشت، و تپلی (fattuski). این دو حتی یادداشت‌های عاشقانه‌ای برای هم در گوشه و کنار خانه رها می‌کردند که هر کدام با امضای «DD» و «YD» – مخفف «عزیزِ عزیز» و «عزیز تو» – بودند.

و فراموش نکن کتاب را به من تقدیم کنی!

پیش از موافقت با نوشتن «زندگینامه» آلیس بی. توکلاس، استاین معشوقه دیرینه‌اش را تشویق کرد که خودش آن را بنویسد. عنوان‌های پیشنهادی او معمولاً تمرین‌هایی استاین‌گونه در خودبزرگ‌بینی بودند: «زندگی من با بزرگان»، «همسران نابغه‌هایی که با آنها نشسته‌ام» و «بیست‌وپنج سال من با گرترود استاین».

عشق سختگیرانه

استاین که ثابت کرد ممکن است نقد حرفه واقعی‌اش بوده باشد، یک‌بار به پابلو پیکاسو در مورد اشعارش توصیه سازنده‌ای کرد. او بعداً به دوستانش گفت: «اشعارش را خواندم و سپس محکم شانه‌هایش را گرفتم. گفتم: پابلو، برو خانه و نقاشیت را بکن. »

نوشتار خودکار

فرآیند نوشتن استاین به اندازه برخی از نثرهایش بی‌شکل بود. او از یادگیری تایپ امتناع می‌کرد و ترجیح می‌داد دستنوشته‌هایش را با خط خود بنویسد. او با سرعتی خشمگینانه – حدود دو صفحه در هر پنج دقیقه – کار می‌کرد، آن هم اغلب در حالی که مکالماتی نامرتبط را ادامه می‌داد. (او در دوران دانشگاه نظریه‌ای توسعه داده بود که طبق آن افراد یک «شخصیت دوم» ناخودآگاه دارند که در چنین موقعیت‌هایی خود را نشان می‌دهد.) همزمان که صفحات را پر می‌کرد، آن‌ها روی زمین می‌افتادند و توسط یک تایپیست جمع‌آوری می‌شدند تا برای آیندگان منتقل شوند. استاین به ندرت آنچه می‌نوشت را بازبینی می‌کرد و تقریباً هیچ‌گاه بیش از نیمساعت در روز کار نمی‌کرد. او با ابداع معنای جدیدی برای عبارت «انتقال خودکار» (automatic transmission)، گاهی در یکی از اتومبیل‌های فورد محبوبش نیز می‌نوشت (۶).

بابا مامان را دوست دارد

استاین و ارنست همینگوی رابطه‌ای پیچیده داشتند. او در اوایل کارش به همینگوی توصیه کرد روزنامه‌نگاری را رها کند و تمام‌وقت روی داستان‌نویسی متمرکز شود. استاین با ارائه نقد سازنده و معرفی عنصر تکرار – که بعدها به نشانه بارز نثر همینگوی تبدیل شد – به شکل‌گیری اولین تلاش‌های همینگوی کمک کرد. همچنین او همینگوی را تشویق کرد به اسپانیا سفر کند و اولین کسی بود که «بابای» جوان را با گاوبازی آشنا کرد. همینگوی از روی قدردانی، از استاین خواست که نام‌خوان (godmother) پسر بزرگش باشد و از نفوذ روزافزون خود برای چاپ برخی آثارش استفاده کرد.

آن‌ها برای سال‌ها صمیمی باقی ماندند. اما رابطه مادرانه- پسرانه‌شان، به‌گفته خودشان، حال و هوایی ادیپوسی (Oedipally) داشت. همینگوی همیشه از حضور آلیس بی. توکلاس ناراحت بود و بارها به استاین اصرار می‌کرد که «تیمش را عوض کند» و به جای آن با او زندگی کند. او بعدها اعتراف کرد: «همیشه دلم می‌خواست با او رابطه داشته باشم و خودش هم می‌دانست. این یک حس خوب و سالم بود.» ظاهراً برای استاین اینطور نبود. او با موفقیت در برابر همه دعوت‌ها برای تبدیل شدن به معشوقه بابا مقاومت کرد.

فرِدی عزیز من

پاول بولز (Paul Bowles)، نویسنده کتاب «آسمان پناه‌دهنده» (The Sheltering Sky)، نیزیکی دیگر از دست پرورده های ادبی استاین بود. او در سال ۱۹۳۱ به سالن ادبی استاین پیوست و به توصیه او در سال ۱۹۴۷ به طنجه (Tangier) نقل مکان کرد. استاین به نام میانی بولز، فردریک، علاقه‌مند شد و در تمام مدت آشنایی‌شان فقط او را «فردی» صدا می‌زد.

مزرعه حیوانات

استاین و توکلاس عاشقان پر و پاقرص حیوانات بودند. مجموعه حیوانات خانگی آن‌ها شامل گربه‌ای به نام «هیتلر» (به خاطر سبیل قلمویی‌اش به این نام خوانده می‌شد) و سگ‌های پلیپ، بایرون، بابِت، پِپه و سَبد می‌شد. پلیپ به خاطر خوردن مدفوع خودش معروف بود، بایرون به خاطر تمایلات زنا ‌با‌محارم نسبت به اعضای هم‌بستر خودش، و سبد به خاطر تنفس ظریفش که استاین معتقد بود تفاوت بین جملات و پاراگراف‌ها را از او آموخته است. سبد همچنین هر روز حمام آب سولفور می‌گرفت. پاول بولز مسئول خشک کردن او بود. استاین به او دستور می‌داد شلوار چرمی بایرنی (لدرهوزن) بپوشد و سگ را به دویدن به دور خانه وادارد ، در حالی که خودش از پنجره طبقه بالا او را هیجان‌زده می‌کرد و فریاد می‌زد: «تندتر، فردی، تندتر!»

گاو نداشته باش!

به دلایلی که فقط خودش می‌دانست، استاین به اوج لذت جنسی (ارگاسم) لقب «گاو» می‌داد. ارجاعات رمزی به «گاو» را می‌توان در تعدادی از شعرها و داستان‌های او، از جمله «همان‌طور که یک همسر گاوی دارد: یک داستان عاشقانه» یافت. برای ثبت تاریخ، او یک بار خود را «بهترین بخشنده گاو در تمام جهان» نامید. بروید از آلیس بپرسید.

اگر بتوانم از خودم نقل کنم...

استاین بسیار به مشهورترین گفته خودش علاقه داشت: «یک رز، یک رز است، یک رز است.» او این عبارت را روی تمام ظروف چینی خود نقاشی کرد و روی تمام رختخواب‌هایش گلدوزی نمود.

روابط با پو

نوه‌ برادرزاده ادگار آلن پو (Edgar Allen Poe)، مسئول اجرایی مسائل ادبی املاک استاین بود.

سنگ قبر غم‌انگیز

هماهنگ با جایگاه ادبی استاین، آلیس بی. توکلاس ترتیب داد تا معشوقه‌اش در گورستان مشهور پر-لاشز (Père Lachaise Cemetery) پاریس، در کنار بسیاری از نویسندگان بزرگ دیگر به خاک سپرده شود. متأسفانه، او چند جزئیات را نیز هنگام حکاکی سنگ قبر اشتباه گرفت. زادگاه استاین، الگنی در پنسیلوانیا، به اشتباه «Allfghany» نوشته شده و تاریخ مرگ او نیز به اشتباه ۲۹ ژوئیه ذکر شده، به جای۲۷ ژوئیه.


در میان حیوانات خانگی متعددی که گرترود استاین و آلیس بی. توکلاس نگه می‌داشتند، گربه‌ای به نام هیتلر وجود داشت.

————————-
نکات توضیحی مترجم:
۱: این پاراگراف به خوبی دوگانگی شدید در واکنش به گرترود استاین را خلاصه می‌کند: از یک سو، تحسین به عنوان یک نابغه آوانگارد، و از سوی دیگر، طرد به عنوان یک نویسنده نامفهوم یا کودکانه. ویژگی‌های سبک استاین به نحوی بود که منتقدان را آزار می‌داد:  تکرارهای به ظاهر نامعقول مثل جمله معروف «یک گل رز یک گل رز است و یک گل رز است» (A rose is a rose is a rose). منتقدان آن را بی‌معنا و حوصله‌سربر می‌دانستند. مشکل دیگر انتخاب کلمات و ساختار غیر متداول بود: شکستن قواعد دستوری و منطق روایی مرسوم. طنز تلخ نیویورکر و جمله نقل‌شده از آن («استاین در حل دشوارترین مسئله نثر موفق شده: نوشتن چیزی که به هیچ وجه توجه کسی را جلب نکند») یک قتل ادبی ظریف است. آنها استاین را به “بی‌اهمیت بودن عمدی” و “خلق اثری کاملاً فراموش‌شدنی” متهم می‌کنند که بالاترین تقبیح برای یک نویسنده است. هرچند امروز بسیاری از منتقدان، استاین را پیشگام مدرنیسم ادبی می‌دانند که راه را برای جیمز جویس، ویرجینیا وولف و حتی نویسندگان مینیمالیست بعدی هموار کرد. در مجموع این پاراگراف نشان می‌دهد که استاین در زمان خود یک چهره به شدت قطبی‌کننده بود. همانطور که پیکاسو در نقاشی مرزهای بازنمایی را می‌شکست، استاین نیز در ادبیات مرزهای روایت و معنا را جابجا می‌کرد. طنز تاریخ اینجاست که همان تکرارها و نثر عجیبی که نیویورکر را خشمگین می‌کرد، امروز به عنوان امضای متمایز و میراث ماندگار یک نویسنده تأثیرگذار شناخته می‌شود. واکنش تند معاصرانش، تنها عمق انقلابی بود که او در ادبیات به پا کرد.

۲: حضور استاین در اجرای اپرای خودش در شیکاگو، اوج پذیرش هنری او توسط جریان اصلی است. این اپرا (با موسیقی ویرجیل تامسون) که متن آن شعری انتزاعی و تکرارشونده از استاین بود، یک رویداد آوانگارد مهم بود که حتی به صورت گسترده روی صحنه رفت. این نشان می‌دهد که شهرت او صرفاً یک سوءتفاهم عامه‌پسند نبود، بلکه نفوذ واقعی او در جهان هنرهای نخبه‌گرا نیز به رسمیت شناخته شده بود.

۳: این بخش از پاراگراف حامل بیشترین بار انتقادی است و جنبه‌های مشکل‌دار شخصیت استاین را نشان می‌دهد. زبان تحقیرآمیز عبارت “the little people” از زبان استاین، حاکی از نگرش حامی‌مآبانه و طبقاتی اوست. او خود را در جایگاه یک مشاهده‌گر برتر می‌بیند که به «تماشای» زندگی فقرا می‌رود، گویی که به تماشای یک نمایش یا حیوانات در باغ وحش رفته است. این بازدیدها بیشتر شبیه «تور مشاهده فلاکت» بود تا هرگونه درک یا همدلی واقعی. استاین و آلیس بی. توکلاس در کمال امنیت و با آگاهی از اینکه به آپارتمان راحت خود بازخواهند گشت، به «سرکشی» به محله‌های فقیرنشین می‌رفتند. سفر به عنوان توریسم فقر و تناقض با شهرت چپ‌گرایانه: استاین اغلب چهره‌ای رادیکال و خارج از نظام تصویر می‌شد، اما این نگرش او را در موضعی نخبه‌گرایانه و به شدت جدا از توده‌های مردم قرار می‌دهد. این، تضاد عمیق بین موقعیت آوانگارد هنری و موقعیت اجتماعی-اقتصادی امن و ممتاز او را برجسته می‌کند. این تصویر دوگانه، پارادوکس بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آوانگارد را نشان می‌دهد: آنها می‌توانند همزمان انقلابی در فرم هنری باشند، اما در روابط اجتماعی و اقتصادی خود کاملاً محافظه‌کار یا حتی نخبه‌گرا باقی بمانند. شهرت استاین در آمریکا، تا حدی محصول بسته‌بندی امن و جذاب همین تضادها برای مصرف عمومی بود.

۴: نیو دیل (New Deal): مجموعه‌ای از برنامه‌ها و اصلاحات اقتصادی-اجتماعی بود که رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت برای مقابله با آثار ویرانگر رکود بزرگ (دهه ۱۹۳۰) در آمریکا اجرا کرد. هدف آن ایجاد شغل، نجات بانک‌ها، حمایت از کشاورزان و ایجاد یک شبکه ایمنی اجتماعی اولیه بود. اما موضع استاین با این برنامه چگونه بود؟ او با این برنامه‌های دولت که هدفش کمک به فقرا و بیکاران بود، مخالفت داشت. پاراگراف اشاره می‌کند که او بیکاران را «تنبل» می‌دانست. این دیدگاه، موضعی لیبرتارین/محافظه‌کار را نشان می‌دهد که مداخله دولت در اقتصاد و کمک به نیازمندان را رد می‌کند و مسئولیت را به طور کامل بر دوش فرد می‌گذارد.

۵: برنارد فه (Bernard Fay) دوست و همکار نازی ها که بود: برنارد فه یک مورخ و روشنفکر فرانسوی بود که پیش از جنگ دوست نزدیک استاین و یکی از حامیان ادبی او محسوب می‌شد. در طول اشغال فرانسه توسط آلمان نازی، فه به دولت ویشی (حکومت دست‌نشانده نازی‌ها در فرانسه) پیوست و به عنوان مدیر کتابخانه ملی فرانسه منصوب شد. او یک همکار فعال (Collaborator) بود که به نازی‌ها در شناسایی و آزار فراماسون‌ها و دگراندیشان کمک کرد. رابطه با استاین با او: این دوستی نزدیک و ادامه‌دار استاین با یک فاشیست شناخته شده، عمق موضع محافظه‌کارانه و مشکوک سیاسی او را نشان می‌دهد. گفته می‌شود آنان حتی با هم درباره “کیفیت‌های بزرگ” هیتلر بحث می‌کردند. پاراگراف ادعای شوکه‌کننده‌ای را مطرح می‌کند: استاین معتقد بود هیتلر برای «خلاص کردن آلمان از یهودیان مزاحم» باید جایزه صلح نوبل می‌گرفت. اما تعجب این جاست که خود استاین یک یهودی بود- خود استاین یهودی بود.

۶:  توضیح روش “ابداعی” استاین و ارتباطش با “نوشتار خودکار”:

۱. نظریه “شخصیت دوم” ناخودآگاه:
- استاین در دانشگاه (احتمالاً تحت تأثیر روانشناسی نوپای ویلیام جیمز و بحث‌های روانکاوی) به این نظریه رسید که افراد یک “شخصیت دوم” ناخودآگاه دارند.
- او معتقد بود این شخصیت زمانی خود را نشان می‌دهد که ذهن آگاه مشغول کاری دیگر است (مثلاً گفتگوی نامربوط). در این حالت، مانع‌های منطقی و سانسور ذهنی کنار می‌روند و زبان در خالص‌ترین و خودجوش‌ترین حالت جریان می‌یابد.

۲. شیوه عملی کار: تبدیل نظریه به روش نوشتن
- سرعت دیوانه‌وار: نوشتن ۲ صفحه در ۵ دقیقه (تقریباً غیرممکن برای ویرایش آگاهانه).
- تقسیم توجه عمدی: همزمان در حال گفتگو درباره موضوعی دیگر بودن. این کار مستقیماً برای فعال کردن آن “شخصیت دوم” و دور زدن کنترل ذهن منطقی انجام می‌شد.
- نبود بازبینی: او تقریباً هرگز بازنویسی نمی‌کرد. این نشان می‌دهد متن را سند بی‌واسطه و مقدسِ ضمیر ناخودآگاه می‌دانست، نه محصولی که نیاز به حک و اصلاح آگاهانه داشته باشد.
- نوشتن در ماشین (”انتقال خودکار”): این بخش به طرز هوشمندانه‌ای دو معنا دارد:
- معنای طنزآمیز: او در خودروی فوردش می‌نوشت (وسیله‌ای با گیربکس اتوماتیک).
- معنای عمیق: فرآیند نوشتن برای او مانند رانندگی با “انتقال خودکار” (Automatic Transmission) بود — یعنی عمل نوشتن به صورت خودکار و بدون دخالت فعال “من”ِ منطقی انجام می‌شد. ماشین تبدیل به اتاقک شهودی می‌شد.

۳. ارتباط با “نوشتار خودکار” سورئالیست‌ها و تفاوت استاین:
- سورئالیست‌ها (مثل آندره برتون) نیز از “نوشتار خودکار” برای رها کردن ضمیر ناخودآگاه و دستیابی به تصاویر شاعرانه و رویاگونه استفاده می‌کردند.
- تفاوت استاین: تمرکز استاین نه بر تصاویر غریب، بلکه بر خودِ “زبان” و “ریتم” بود. او به دنبال ضرب‌آهنگ طبیعی و ساختارهای تکرارشونده‌ای بود که از ناخودآگاه تراوش می‌کند. هدفش نه خلق معنای سنتی، بلکه ضبط “زندگی” خودجوش کلمات بود. او این روش را “تراکم مداوم حال” (Continuous Present) می‌نامید.

۴. در نهایت آیا این واقعاً “ابداع” بود؟
استاین این فرآیند را کشف یک “حقیقت” روانشناختی درباره خلاقیت می‌دانست، نه صرفاً یک تکنیک ادبی. برای او، این روش راهی برای دسترسی به بنیادی‌ترین لایه‌های اندیشه و بیان بود که از زیر بار قراردادهای منطقی و روایی آزاد است.
منتقدان می‌گویند این ادعا می‌تواند توجیهی برای تنبلی یا بیمسئولیتی در قبال خواننده باشد. اما طرفداران استاین معتقدند او با این کار، رادیکال‌ترین آزمایش ممکن در زبان را انجام داد و نشان داد که ادبیات می‌تواند چیزی کاملاً متفاوت از “داستان‌گویی” باشد — می‌تواند سازه‌ای زنده و تنفس‌کننده از تکرار و آهنگ باشد که مستقیماً از ناخودآگاه جمعی می‌جوشد.


قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته
هنری دیوید ثورو
والت ویتمن
لئو تولستوی
امیلی دیکینسون
لوییس کارول
لوئیزا می الکات
مارک توِین
اسکار وایلد
آرتور کانن دویل
ویلیام باتلر ییتس
اچ .جی. ولز



نظر شما درباره این مقاله:








گروه «سپیدار» به استقبال یلدا می‌رود
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 7:55

گروه «سپیدار» به استقبال یلدا می‌رود


روزنامه اعتماد

پایان این هفته، زنان روزنامه‌نگار با محصولات دست‌سازشان به استقبال زیباترین آیین باستانی ایرانیان می‌روند

دو روز پایانی این هفته، گروه «سپیدار» به استقبال یلدا می‌رود. بچه‌های «سپیدار» چند روزنامه‌نگار زن هستند که دو سال و سه ماه و ۷ روز قبل (نیمه شهریور ۱۴۰۲) با دست‌سازها و محصولات خانگی‌شان، اولین رویداد اختصاصی‌شان را برگزار کردند و حالا می‌خواهند عطر یلدا را به مردم هدیه بدهند؛ با شمع و شیرینی و تنقلات و منسوجات و زیورآلات و ظروفی که همگی ممهور به نشانی از این زیباترین آیین باستانی ایرانیان است. اما این رویداد هفتم، همچون قبلی‌ها، یک مسوولیت اجتماعی هم ضمیمه دارد؛ اطلاع‌رسانی درباره اهمیت حیات «خرس سیاه بلوچی» که بعد از یوز ایرانی، یکی از مهم‌ترین گونه‌های پستاندار در معرض انقراض است. بچه‌های «سپیدار» در این نوبت هم همچون دفعات قبل، بخشی از درآمد فروش محصولات‌شان را برای مسوولیت اجتماعی که برعهده گرفته‌اند، اختصاص خواهند داد.

در فضای مجازی که به دنبال «سپیدار» بگردی، شناسنامه یکی از زیباترین درختان ایران برایت باز می‌شود؛ درختی سربلند و مقاوم به سرما و گرما که به سادگی نمی‌شکند و از پا نمی‌افتد. در گذشته بچه‌های «سپیدار» که بگردی، می‌توانی فلسفه این نام‌گذاری را درک کنی؛ آزاده محمدحسین که بانی «سپیدار» است و در این رویدادها، شیرینی‌های دستپخت خودش را برای فروش می‌آورد، یکی از بهترین خبرنگاران سیاسی در روزنامه‌های بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود و از معروف‌ترین گزارش‌های آزاده، افشاگری درباره طبقه منفی ۴ وزارت کشور به عنوان بازداشتگاه موقت معترضان انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ و گزارش از روستای تورقوزآباد (یکی از محل‌های غنی‌سازی هسته‌ای) است. مرجان لقایی که در همیاری با آزاده، امور اجرایی سپیدار را سامان می‌دهد، با تنقلات و خشکبار خانگی به این رویدادها می‌آید و البته، شیرین کردن کام مردم با این تنقلات خانگی، تضادی معادل سال نوری با روزگار خبرنگاری مرجان دارد. مرجان، یکی از بهترین خبرنگاران حوادث و جنایی و از شاگردان پدر حادثه‌نویسی ایران؛ استاد محمد بلوری است. پرسیدن از مرجان درباره اینکه در سال‌های خبرنگاری، تهیه کدام گزارش، دشوارتر، کدام گزارش، تلخ‌تر، یا کدام گزارش، خطرناک‌تر بود، سوال سختی است چون حادثه‌نویسی، یعنی دشواری و تلخی و خطر اما لابه‌لای خاطرات آقای بلوری می‌توان خواند که وقتی مرجان برای گزارش از «متهمان قتل‌های محفلی کرمان» اعزام می‌شود، پشت‌پرده‌های این جنایت، چنان گسترده بوده که مرجان، هم در روز و شبی که در کرمان به سر برده و هم در بازگشت به تهران، بارها از سوی افراد ناشناس تهدید به قتل شده است.

نلی محجوب که سال‌ها به عنوان مترجم و خبرنگار ادبیات بزرگسال و کودک و نوجوان فعال بوده، با شمع‌های رنگارنگ و زیبایش می‌آید و همان دل‌انگیزی قصه‌های محبوب کودکان را در پیکره شمع‌های نلی هم می‌توان پیدا کرد. مریم خورسند که ظروف سفال و سرامیک می‌سازد، یکی از بهترین خبرنگاران محیط زیست و میراث فرهنگی بود و هیچگاه فراموش نمی‌کنیم هق هق گریه‌اش را وقتی در اولین شامگاه بعد از زلزله بم، روی ویرانه‌های ارگ باستانی ایستاده بود و آنچه از بقایای بزرگ‌ترین سازه خشتی جهان و ویرانه‌های شهر می‌دید، پای تلفن برای ما می‌خواند تا تاریکی روزگار زلزله زده‌ها را به گوش ایران برسانیم. گیسو فغفوری که خبرنگار حوزه هنر و ادبیات است، بافته‌های زنان روستایی را به سپیدار می‌آورد و گلی مقیسه که خبرنگار حوزه ادبیات بوده و حالا زیورآلات نقره می‌سازد و سحر عدلی که خبرنگار اقتصادی بوده با زیورآلات دست‌ساز می‌آید و زهرا جودی که خبرنگار اجتماعی بوده، منسوجات آشپزخانه می‌آورد و گلایل طاعتی که خبرنگار حوزه IT بوده، بشقاب شکلات‌های دستپخت خودش روی میز  «سپیدار» می‌چیند.

در این نوبت از رویداد سپیدار، ۲۵ نفر با دست‌سازها و محصولات خانگی‌شان حضور دارند و آزاده، در مروری بر مسوولیت اجتماعی «سپیدار» می‌گوید: «ما همچنان خودمان را روزنامه‌نگار می‌دانیم و ماهیت و هویت روزنامه‌نگاری، همواره با دغدغه‌مندی همراه است. تفاوت مهم سپیدار با رویدادهای تجاری، همین مسوولیت اجتماعی است. در ۶ رویداد اختصاصی که پیش از این برگزار کردیم، دست‌سازه‌های خانم‌های زندانی به فروش رفت و درآمد فروش این محصولات هم در اختیار خودشان قرار گرفت و حالا این گروه از اعضای ثابت سپیدار هستند. آزاد کردن یک زندانی زن که به دلیل چک جهیزیه دخترش به زندان افتاده بود، تامین خرج تحصیل تعدادی از دانشجویان بی‌بضاعت، شراکت در تامین هزینه تهیه لوازم‌التحریر برای ۱۵۰۰ دانش‌آموز، تامین هزینه درمان یک بیمار و کمک به تامین هزینه سرویس رفت و برگشت دانش‌آموزانی در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان، مسوولیت اجتماعی ما در رویدادهای اختصاصی پیشین بود. برای این نوبت، به بهانه آتش‌سوزی جنگل‌های هیرکانی، مسوولیت اجتماعی مرتبط با محیط زیست در نظر گرفتیم چون ما هم دغدغه حفظ محیط زیست داریم و حال محیط زیست هم خوب نیست.»

سپیدار با طاهر قدیریان صحبت می‌کند و با خبر می‌شود که این فعال محیط زیست، در همراهی با گروهی دیگر، پویشی به نام  «خرس و خرما» ایجاد کرده‌اند تا با فروش محصول خرمای مناطق جنوب شرق ایران، هزینه حمایت از خرس سیاه آسیایی معروف به خرس سیاه بلوچی، حفاظت از زیستگاه این پستاندار در معرض انقراض و همچنین، احیای نخلستان‌ها را تامین کنند. وجه تسمیه این نام‌گذاری، چرخه تغذیه خرس سیاه بلوچی و حیات نخل است به این معنا که خرما، غذای خرس سیاه بلوچی است و هر هسته خرمایی که دفع می‌کند، نطفه نخلی دیگر است. اما علاوه بر این، شخصیت اول قصه‌ای که سپیدار روایت می‌کند، خرس ماده‌ای است که حالا به همراه توله‌اش به نخلستان‌های روستاهای جنوب شرق می‌رود و خرما می‌خورد و به آغل روستاییان حمله می‌کند و یک جور، مزاحم شبگرد است که بابت این ناخنک زدن‌ها، جانش در معرض خطر قرار گرفته است. بچه‌های «سپیدار» می‌خواهند در این رویداد هفتم، بخشی از درآمد فروش محصولات‌شان را به فعالان محیط زیست بدهند تا هم برای حفاظت از جان خرس مادر و توله‌اش هزینه شود و هم، آسیب‌هایی که به معیشت روستاییان وارد شده، جبران شود.

روال رویدادها تا به حال همین بوده، یک رقم پایه به عنوان مبنای سهم در مسوولیت اجتماعی تعیین می‌شود و معمولا، بچه‌های «سپیدار» بیشتر از این رقم پایه اختصاص می‌دهند با اینکه درآمد فروش محصولات‌شان، در این روزگاری که همگی دست از روزنامه‌نگاری کشیده‌اند، منبع تامین معاش است ولی، این، همان تفاوت خبرنگار با اغلب آدم‌هاست؛ خبرنگار که ضرورتی در ثروتمند بودن نمی‌بیند وقتی یک فهرست طولانی از دغدغه‌های مردم و جامعه پیش چشمش دارد؛ دغدغه‌هایی که آورده مالی هم ندارد اما بعد از به سرانجام رسیدن، رضایتی از جنس دلخوشی در چشم بچه‌های «سپیدار» می‌جوشد که قابل معاوضه با هیچ ریال و تومانی نیست.

«ما در دوره خبرنگاری، همیشه فکر می‌کردیم که با نوشته‌های‌مان اثر‌گذاریم و می‌توانیم یک جریان هر چند کوچک بسازیم. در همان سال‌های خبرنگاری، گزارشی نوشتم از پیرمرد و پیرزنی در خیابان شاپور که صاحبخانه بیرون‌شان کرده بود و کنار خیابان بودند. با این گزارش، کمیته امداد را وادار کردیم به سراغ این پیرمرد و پیرزن بیایند و مشکل مسکن‌شان را حل کنند. حالا که اغلب‌مان خبرنگار نیستیم و امکان نوشتن نداریم، باز هم سعی می‌کنیم از هر راهی تاثیرگذار باشیم. من شخصا از مخاطبان رویدادهای سپیدار ممنونم چون اگر اعتماد این آدم‌ها نبود و به رویداد ما نمی‌آمدند و از محصولات ما نمی‌خریدند، شاید نمی‌توانستیم این تاثیر را ایجاد کنیم. در همان رویدادی که مسوولیت اجتماعی آزادی یک زندانی را برعهده گرفتیم، تعدادی زیادی آمدند و گفتند ما هیچ خریدی نداریم ولی در تامین هزینه آزادی این زندانی مشارکت می‌کنیم. در واقع، مردم به ما اطمینان کردند و این باعث خوشحالی و تشکر است با اینکه گفته می‌شود که رسانه‌ها کم‌رونق و کم‌فروغ شده‌اند ولی اتفاقاتی از این دست به ما نشان می‌دهد که هنوز قاطبه ملت به اهالی رسانه اطمینان دارند با اینکه گاهی هم رسانه را نقد می‌کنند و حتی گاهی هم به هر دلیل از اهالی رسانه دلخور می‌شوند ولی حمایت از سپیدار به ما نشان داد که هنوز اعتماد اجتماعی نسبت به رسانه، زنده است. من از زبان خودم به عنوان یک روزنامه‌نگار سابق، از مردم ممنونم که همچنان اعتماد می‌کنند و می‌دانند که پولی که برای سازه‌ها و محصولات دست‌ساز ما می‌پردازند، در محل درستی هزینه می‌شود آن هم به این دلیل که ما به عنوان خبرنگار این تعهد را به مردم دادیم که برای مردم کار کنیم و تا امروز هم به این تعهد پایبند مانده‌ایم.»

بچه‌های سپیدار، پر از عشقند. این را از شیرینی‌ها و تنقلات و ظروف و شمع‌ها و منسوجات و هر آنچه روی میز رویداد می‌چینند می‌شود فهمید. همان زمان هم که می‌نوشتند، هر خط با جوهر عشق؛ عشق به مردم نوشته می‌شد. سوال سخت و بی‌رحمانه‌ای است که از خبرنگاری که دیگر نمی‌نویسد بپرسی «دل‌تان برای نوشتن تنگ نمی‌شود؟» و آزاده به نمایندگی از دوستانش می‌گوید: «خیلی زیاد. من گاهی از دلتنگی برای نوشتن گریه می‌کنم. شاید از نظر بعضی‌ها شعار باشد ولی وقتی با عشق می‌نویسی و سال‌های نوجوانی و جوانی و زندگی‌ات را به پایش می‌ریزی و تحریریه، خانه تو می‌شود، طبیعی است که وقتی این کار را از تو می‌گیرند یا به هر دلیل مجبور می‌شوی آن را کنار بگذاری، مثل این است که خانه‌ات را به زور تخلیه کرده باشی.»

سپیدار در همین دو سال و چند ماه، به قدری توانست اعتماد آدم‌ها را جلب کند که حالا، سازمان‌ها هم برای مناسبت‌های مختلف به بچه‌های «سپیدار» سفارش می‌دهند و شمع و ظرف و شیرینی و زیورآلات «سپیدار» به هر نقطه از تهران و ایران می‌رسد آن هم در حالی که ممکن است دریافت‌کنندگان این هدایا، هیچگاه دیداری با سازنده این آثار و محصولات نداشته باشند. دقیقا مثل همان زمانی که خبرنگار بودند و پشت قلم‌هایشان گمنام می‌ماندند و فقط قدرت جمله‌ها و واژه‌هایشان بود که تغییری مثبت در زندگی و سرنوشت یک نفر و صد نفر رقم می‌زد.

حالا شما هم اگر دوست دارید یادگاری برای یلدا از محصولات بچه‌های  سپیدار  داشته باشید، می‌توانید روزهای پنجشنبه و جمعه همین هفته از ساعت ۴ عصر تا ۱۰ شب به مجموعه فرهنگی- هنری « آداپا» در میدان ولیعصر بروید و علاوه بر اینکه شنونده توضیحات آموزنده طاهر قدیریان درباره اهمیت حیات و بقای خرس سیاه (معروف به باغبان شب) هستید، با این روزنامه‌نگاران سابق هم دیدار داشته باشید و ببینید که خبرنگار، حتی اگر به جبر روزگار از کاغذ و قلمش دور بماند و دور نگه داشته شود، باز هم پر از عشق است و باز هم دلش برای مردم می‌تپد.



نظر شما درباره این مقاله:








انحلال و ادغام ده‌ها شورا و ستاد درکشور
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 7:43

انحلال و ادغام ده‌ها شورا و ستاد درکشور


مهدی بیک‌اوغلی / اعتماد

«دولت ۵۵ نهاد شورایی را منحل کرد.» این خبری است که روز جمعه ابتدا توسط رفیع‌زاده، معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان امور اداری و استخدامی و پس از آن توسط رییس امور اطلاع‌رسانی دولت اطلاع‌رسانی شد. مصوباتی که پس از وعده رییس‌جمهور برای اصلاح ناترازی‌های اداری و با تلاش معاون اول رییس‌جمهور در شورای عالی اداری کشور تدوین و اجرایی شد.

علاالدین رفیع‌زاده، رییس سازمان اداری و استخدامی کشور این اقدام را ادامه مسیر ‎اصلاح ساختار دستگاه‌های اجرایی خوانده و اعلام کرده «در مرحله دوم مقرر شد ۱۱۳ نهاد شورایی موازی نیز با هدف تجمیع جانمایی مجدد شوند.» بررسی این شوراهای عالی، ستادها و کارگروه‌ها نشان می‌دهد تا چه اندازه نهادهای موازی با مسوولیت‌های یکسان و بودجه‌های هنگفت در کشور فعالیت می‌کنند. بخشی از شوراها ساماندهی، بخشی ادغام و بخش دیگری منحل شده‌اند.

به عنوان نمونه «کارگروه توسعه گردشگری و کمیته ملی طبیعت‌گردی – اکوتوریسم» ذیل «شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری»، «شورای عالی ترانزیت»، «شورای عالی فنی امور زیربنایی حمل و نقل»، «شورای ساماندهی مبادی ورودی و خروجی مجازی زمینی کشور» ذیل «شورای عالی هماهنگی حمل و نقل و ایمنی کشور»، «شورای توسعه فرهنگ قرآنی» ذیل «شورای عالی قرآن» ساماندهی شده و نهایتا ساختارهایی چون شورای تدوین کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس کارگروه برنامه‌ریزی نیروی انسانی با محوریت تامین نیروی انسانی متخصص و... منحل شده‌اند.

علی احمدنیا، رییس امور اطلاع‌رسانی دولت در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس در واکنش به این اصلاح ساختارها می‌نویسد: «در دولت چهاردهم ۵۵ نهاد شورایی منحل شدند. خوب است بدانید که برخی از این نهادهای غیرضرور حتی دبیر و مسوول داشتند و بابت این شوراها که حتی جلسه‌ای هم برگزار نمی‌شد، حقوق و مزایا دریافت می‌کردند! اما حالا در این دولت منحل شدند. این مسیر به سود مردم همچنان ادامه دارد ان‌شاءالله.» «اعتماد» ضمن انعکاس این شوراها، نهادها و کارگروه‌های ساماندهی، ادغام و منحل شده، گفت‌وگویی نیز با محمود صادقی، تحلیلگر سیاسی درباره ضرورت این اصلاح ساختارها انجام داده است.

۱- «ستاد راهبری و مدیریت اقتصاد مقاومتی» ذیل «شورای اقتصاد»

۲- «شورای عالی قطب‌های علوم پزشکی» ذیل «شورای گسترش دانشگاه‌های علوم پزشکی»

۳- «کارگروه توسعه گردشگری و کمیته ملی طبیعت‌گردی- اکوتوریسم» ذیل «شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری»

۴- «شورای عالی برنامه‌ریزی کشوری پیشگیری از عفونت HIV و ایدز و کنترل آن- شورای هماهنگی پروژه شهرهای سالم و روستاهای سالم، شورای هماهنگی مبارزه با بیماری‌های قبل انتقال بین انسان و حیوان و کمیته نظارت و کنترل بهداشتی بر سموم و مواد شیمیایی و کمیسیون تبصره ماده ۵ آیین‌نامه جلوگیری از آلودگی آب» ذیل «شورای عالی سلامت و امنیت غذایی»

۵- «شورای عالی ترانزیت»، «شورای عالی فنی امور زیربنایی حمل و نقل»، «شورای ساماندهی مبادی ورودی و خروجی مجازی زمینی کشور» ذیل «شورای عالی هماهنگی حمل و نقل و ایمنی کشور» ساماندهی می‌شوند.

۶- «شورای عالی اکتشاف»، «کارگروه حفاری»، «کمیته صیانت و افزایش ضریب بازیافت از نفت و گاز کشور»، «کمیته ویژه نظارت بر میادین نفت و گاز مشترک کشور»، «کمیسیون قراردادهای خاص نفتی» در «شورای مهندسی نفت» ادغام می‌شوند.

۷- «کارگروه ملی سازگاری با کم‌آبی» ذیل «شورای عالی آب» ساماندهی می‌شود.

۸- «ستاد توسعه پیل سوختی» ذیل «شورای عالی انرژی» ساماندهی می‌شود.

۹- «ستاد ملی سرشماری عمومی نفوس و مسکن ثبتی مبنا» ذیل «شورای عالی آمار» ساماندهی می‌شود.

۱۰- «کمیسیون تعیین مبانی استراتژی توسعه کشور در طرح پایه آمایش سرزمین اسلامی ایران» ذیل «شورای عالی آمایش سرزمین» ساماندهی می‌شوند.

۱۱- «ستاد ملی سیاستگذاری و هماهنگی مدیریت پدیده گرد و غبار، کارگروه غارشناسی»، «کارگروه ملی تغییر آب و هوا (اقلیم)»، «کارگروه ملی مدیریت پسماند و کارگروه ملی کاهش آلودگی هوای کلانشهرهای کشور» ذیل «شورای عالی حفاظت محیط زیست» ساماندهی می‌شوند.

۱۲- «شورای توسعه فرهنگ قرآنی» ذیل «شورای عالی قرآن» ساماندهی می‌شود.

۱۳- عنوان «کارگروه زیارت» به «شورای ملی زیارت» تغییر می‌کند.

در ماده ۱۰ این مصوبه دولت آمده که نهادهای شورایی زیر منحل می‌شوند:

شورای تدوین کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس، شورای سیاستگذاری و رسیدگی به امور بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، کارگروه ملی زعفران، شورای هنرهای نمایشی، شورای عالی عمران مرزها، کارگروه برنامه‌ریزی نیروی انسانی با محوریت تامین نیروی انسانی متخصص دستگاه‌های اجرایی و بخش‌های مختلف، شورای گنجینه ملی آب ایران.

در ماده ۱۴ این مصوبه آمده است که مسوولیت نظارت بر حسن اجرای این تصویبنامه بر عهده سازمان اداری و استخدامی کشور است.

* رییس سازمان اداری و استخدامی دولت از آغاز اصلاحات اداری و حذف ۵۵شورای موازی در دولت صحبت کرده است. شما یکی از چهره‌هایی هستید که در مجلس دهم در این زمینه کار کرده‌اید. این اقدام اصلاحی دولت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اقدام اخیر دولت برای حذف یا ادغام شوراهای موازی و بی‌فایده اقدام مناسبی است که می‌تواند منجر به بهبود بهره‌وری در کشور شود. این ایده‌ای بوده که شخصا آن را در مجلس دهم پیگیری می‌کردم. حتی فراکسیونی هم که در مجلس برای این منظور تاسیس شده بود، عنوان شفاف‌سازی و انضباط مالی را داشت. اصولا یکی از مشکلات ساختاری کشور، فقدان انضباط مالی در بخش‌های مختلف اداری و اجرایی و مدیریتی است. بخش قابل توجهی از نهادهای موازی در خارج از دولت قرار دارند، اما در عین حال بخش قابل توجهی از این شوراها نیز در داخل دولت قرار دارند و تصمیم‌گیری درباره آنها از حیطه اختیارات دولت خارج نیست. هنوز اطلاعات جزیی‌تر درباره این شوراهای حذف شده وجود ندارد، اما بهترین راهکار این است که دولت انضباط و شفافیت را از خودش آغاز کند.

* این تصمیمات اصلاحی به‌طور کلی چه مواهبی برای دولت و حیطه مدیریت و اقتصاد کشور به دنبال خواهد داشت؟

از بعد اداری و استخدامی باعث صرفه‌جویی قابل توجهی در دولت می‌شود، چراکه نیروها یا ادغام یا جابه‌جا می‌شوند تا بهره‌وری افزایش یابد. از منظر بودجه و هزینه‌ها هم اثرات مثبت بسیاری به جا می‌گذارد. ضمن اینکه در حوزه شفافیت و انضباط مالی هم منشا تاثیرات فراوانی خواهد بود. آمار این شوراها و شرکت‌های دولتی کم نیست. بسیاری از شرکت‌های دولتی هم نیاز به این نوع اصلاحات و ادغام‌ها را دارند. مثلا شرکت‌هایی که تحت پوشش شستا یا موارد مشابه آن هستند به گونه‌ای طراحی شده‌اند که فقط برخی افراد سیاسی و چهره‌های دارای رابطه در آن حضور داشته باشند. عضو هیات‌مدیره‌ها، مشاوران و...از جمله این موارد هستند. دولت اگر از خود شروع کند، آثار و ثمرات بسیاری خواهد داشت. پس از این مرحله است که دولت می‌تواند اصلاحات را به شوراهای فرادولتی هم تسری دهد و اصلاحات لازم را صورت دهد.

* یکی از مشکلاتی که برای شوراهای بالادستی و موازی مطرح می‌شود، مداخلاتی است که در حوزه تقنین و مدیریت کشور دارند. اصلاحات آخر در این بخش هم تاثیرگذار است؟

تا زمانی که دولت جزییات این اصلاحات را اعلام نکند، نمی‌توان با قطعیت درباره زوایای گوناگون آن صحبت کرد. معتقدم وجود برخی از این شوراها در حد سیاست‌ذاری و هماهنگی بین‌بخشی و فرابخشی بد نیست. به عنوان مثال شورای عالی فضای مجازی از این جمله هستند. البته برخی شوراها از جمله شورای عالی آموزش و پرورش، عطف و... پایگاه قانونی و کارکرد قانونی خاص خود را هم دارند. اما برخی شوراها فراتر از فلسفه وجودی خود عمل می‌کنند. مثلا فلسفه وجودی شورای عالی انقلاب فرهنگی به ابتدای انقلاب و ماجرای انقلاب فرهنگی باز می‌گردد. دوره‌ای که دانشگاه‌ها بسته شدند، این ستاد ایجاد شد، سپس بدل به یک شورا و از کارکرد اصلی خود خارج شد. در واقع با بازگشایی دانشگاه‌ها باید ماموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی هم خاتمه داده می‌شد. اما این شورا با وجود اینکه نه در اصول قانون اساسی و نه در اصلاحات قانون اساسی جایگاهی برای آن در نظر گرفته شده بود، تداوم یافت و اقدام به قانونگذاری هم کرد. جالب اینجاست که قوانینی که این شورا می‌گذارند، فرآیند استاندارد و معمول قانونگذاری را طی نمی‌کند. قانون در صورتی لازم‌الاجرا می‌شود که منتشر شده و به اطلاع عموم برسد. اما برخی مصوبات این شورا هنوز هم محرمانه است. مثلا محدودیت‌های استخدامی این شورا برای برخی افراد و گروه‌ها (از جمله استادان دانشگاهی) محرمانه است. یعنی این شورا برای عموم مردم قانونگذاری می‌کند، اما قانون مصوب را منتشر نمی‌کند. ضمن اینکه در بسیاری از حیطه‌ها هم که ورود می‌کند، مداخله در کار نهادهای دیگر از جمله وزارت علوم و آموزش عالی، وزارت بهداشت و وزارت ارشاد است. این موارد جدا از بحث‌های سیاسی، باعث بروز تشکیلات عریض و طویل و بودجه‌های هنگفت می‌شود. خود این شوراها، زیرمجموعه‌های تو در تو دارند، نیروهای بسیاری را استخدام کرده‌اند. ساختمان‌ها و املاک بسیاری دارند و بودجه‌هایی که شفاف هم نیستند.

* آیا این نهادهای موازی به همین شوراها و شرکت‌ها ختم می‌شود یا نهادهای دیگری هم به صورت موازی ایجاد شده‌اند؟

برخی دیگر از نهادها مانند تشخیص مصلحت نظام هم ایجاد شده‌اند که کارایی مشخصی ندارند. امام در فرمان بازنگری خود در سال۶۷ دستور ایجاد این نهاد را دادند. در همان زمان نیز پیش‌بینی شد و هشدار داده شد که این نهاد به شورایی در عرض سایر نهادها از مجلس مجلس بدل نشود. امروز اما این نهاد به یک تشکیلات عریض و طویل ایجاد شده است. گروه‌های بزرگ مطالعاتی و نظارتی ایجاد شده است. در زمانی که در مجلس دهم حضور داشتم از پروژه‌ای بازدید کردم که تخلفی را صورت داده بود. وقتی برای دیدن این پروژه رفته بودم با مجتمع بزرگی مواجه شدم که به یکی از این نهادها تخصیص داشت؛ یک مجتمع ۳۰۰واحدی ایجاد شده بود. در حالی که این نهادها به چنین ساختارهای بزرگ و ساخت و سازهایی نیاز ندارد. آقای رییس‌جمهور پس از این اصلاحات باید طرحی را آماده کند و حتی اگر نیاز بود با رهبر انقلاب هم موضوع را در میان بگذارد تا به این روند غیربهره‌ور پایان داده شود. اگر نیاز به ارایه لایحه بود، تهیه شود و موضوع به مجلس برود. امیدوارم این اصلاحات یک جراحی برای حل مشکل بنیادین شود.

* هر زمان که دولت صحبت از اصلاحات اداری می‌کند، برخی این شائبه را مطرح می‌کنند که دولت به دنبال اخراج نیروی کار دولتی است در حالی که دولت از ادغام نیروها و تغییر و انتقال نیروها صحبت می‌کند نه اخراج آنها. نظر شما در این خصوص چیست؟

هر جراحی با درد و خونریزی همراه است. اگر به خاطر عوارض احتمالی از اقدامات اصلاحاتی خودداری کنیم، این مشکلات متراکم‌تر می‌شود. دولت به دنبال راه‌حل‌های میانه است که شامل ادغام و انتقال و...است. نهایتا دولت به اقدام شجاعانه‌ای نیاز دارد که این ساختار غیر‌بهره‌ور را در راستای بهره‌ور شدن بدل کند. به هر حال در برابر یک اقدام اصلاحی همه باید همراه شوند. آثار مثبت این‌گونه اقدامات به نفع معیشت همه شهروندان ایرانی خواهد بود.



نظر شما درباره این مقاله:








«توهین به زنان» گفتمان نهادینه شده در میان تندروها
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 7:21

«توهین به زنان» گفتمان نهادینه شده در میان تندروها


خبرگزاری ایلنا: در قانون اساسی فصلی تحت عنوان «حقوق ملت» را داریم که از اصل ۱۹ قانون اساسی آغاز شده و تا اصل ۴۲ ادامه پیدا کرده است. قانون‌گذار در این فصل و در چارچوب عهدی که با ملت بسته، اعلام کرده است که اگر هر شخصی در هر مقام و منصبی حقوق مقرر ملت در قانون اساسی را رعایت نکند، مستوجب تعقیب است یعنی این رفتار مجازات حبس به دنبال دارد و اگر مقام فرد دولتی باشد، با انفصال از خدمت مواجه می‌شود.

«علی‌اکبر رائفی‌پور» را کمابیش همه می‌شناسند، تئوریسین و سخنران وابسته به جریان تندرو اصولگرا که هر از گاهی در سخنرانی‌هایش هزل و هجو را به هم می‌بافد و به مثابه یک کالای گرانقیمت به خریدارانش عرضه می‌کند.

نظریه‌پرداز اصولگرایان چند روز پیش در شبکه اجتماعی ایکس درباره زنان اظهارنظر سخیفی کرد؛ سخنانی  که بی‌هیچ تردیدی بیانگر نگاه کالایی او به نیمی از جمعیت کشور است: «زن‌ها آنقدر سهل‌الوصول شده‌اند که مردان دیگر برای دسترسی به آن‌ها نیازی به تلاش ندارند. اونها در رقابتی دائمی برای جذاب‌تر به نظر رسیدن از دیدگاه مردان؛ عرضه را بر تقاضا غلبه داده‌اند! طبعا بزرگترین مشتری عرضه ارزان (دسترسی به زن بدون ازدواج و تشکیل خانواده) مردان هستند.»

البته او تنها فردی نیست که به راحتی با سوءاستفاده از تریبونی که در اختیارش گذاشته‌اند به نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان توهین می‌کند و هیچکس هم عارضش نمی‌شود. مدتی پیش هم رحیم‌پور ازغدی دیگر سخنران اصولگرا گفته بود «در خیابان‌ها هم داف می‌بینیم و هم ناف» نحوه بیانی هنجارشکنانه که از پیرمردی تکیه زده بر کرسی عضویت در شورای عالی «انقلاب فرهنگی» انتظار نمی‌رود.

دیگرانی هم از همین جریان فکری هستند که خشکسالی و ترسالی و لابد تغییرات اقلیمی جهانی را به نوع رفتار و سبک زندگی زنان پیوند می‌زنند و به نوعی دیگر بر زنان می‌تازند. اما سوال این است که آیا این افراد در برابر رفتار و گفتار خود مسئولیتی ندارند؟ دادستانی کشور بارها اعلام کرده است در صورت انتشار تصاویر یا مطالبی که باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی شود، وارد عمل می‌شود. حقوقدان‌ها هم می‌گویند جریحه‌دار شدن احساسات عمومی مردم از لحاظ جنبه عمومی جرم قابل تعقیب است و نمی‌توان گفت به دلیل اینکه شاکی خصوصی ندارد، نباید هیچ اقدامی انجام شود.

با وجود چنین نگاهی در قوانین کشور آیا بر زبان راندن اینگونه سخنان از تریبون‌های رسمی که اتفاقا باید بیشتر نسبت به آنچه بر زبان می‌آورند جانب احتیاط نگه دارند، از مصادیق جرم جریحه‌دار کردن عفت عمومی نیست؟ آیا از نگاه دستگاه قضایی توهین به بخشی از جامعه به عنوان موضوعی که اتفاقا اعتراضات و انتقادات قابل توجهی را هم به دنبال داشته، مصداق جریحه‌دار کردن احساسات عمومی نیست؟

عدم رعایت حقوق ملت مستوجب تعقیب است

«هوشنگ پوربابایی» حقوقدان و وکیل دادگستری  درباره این موضوع که آیا افرادی که تریبون‌های رسمی کشور را در اختیار دارند و قابلیت تعقیب آن‌ها مصون از تعقیب و پیگیری به دلیل ارتکاب جرم یا رفتار وگفتارشان هستند می‌گوید: ما در قانون اساسی فصلی تحت عنوان «حقوق ملت» را داریم که از اصل ۱۹ قانون اساسی آغاز شده و تا اصل ۴۲ ادامه پیدا کرده است. قانون‌گذار در این فصل و در چارچوب عهدی که با ملت بسته، اعلام کرده است که اگر هر شخصی در هر مقام و منصبی حقوق مقرر ملت در قانون اساسی را رعایت نکند، مستوجب تعقیب است یعنی این رفتار مجازات حبس به دنبال دارد و اگر مقام فرد دولتی باشد، با انفصال از خدمت مواجه می‌شود.

به گفته این حقوقدان تعرض به حقوق ملت – یعنی حقوق مقرر در قانون اساسی – طبق ماده ۵۷۰ قانون تعزیرات مستوجب تعقیب است. اصل ۲۲ قانون اساسی هم یکی از این اصول است که تصریح کرده :«حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است.» یعنی هیچ‌کس حق ندارد به حیثیت، جان و حقوق اشخاص تعرض کند. حقوقدانان هم «حیثیت» را ارزش و اعتبار اجتماعی افراد در جامعه تعریف کرده‌اند؛ ارزشی که موجب سربلندی و خوش‌نامی آن‌ها می‌شود.

پوربابایی یادآوری می‌کند که در اصل ۹ قانون اساسی مشروطه هم مقرر شده بود که «افراد جامعه از حیث، حیثیت، جان، مال، مسکن و شرف مصون از تعرضند و هیچکس حق تعرض به شئون را ندارد.» بنابراین زنان نیز به عنوان نیمی از جامعه، دارای کرامت، ارزش انسانی و اخلاقی هستند. اخیراً نیز مقام رهبری در سخنرانی خود به مناسبت گردهمایی زنان، آنان را «سکینه» و دارای کرامت و ارزش اسلامی قلمداد کردند.

او تاکید می‌کند که این موضوع از منظر فقهی هم قابل بررسی است: «به تازگی رئیس‌جمهور در سخنرانی خود در دانشگاه شهید بهشتی به آیه ۱۱ سوره حجرات استناد کرد؛ آنجا که می‌فرماید: « أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». این آیه صراحتاً بیان می‌کند که هیچ‌کس حق ندارد به دیگری تعرض کند، طعنه زند و حرمت‌شکنی کند.

دادستان ورود کند

این حقوقدان می‌گوید: «این افراد تریبون رسمی در اختیار دارند چنین رفتار و الفاظی از سوی آن‌ها باعث تشویش اذهان و افکار جامعه شده و حیثیت بخش عظیمی از جامعه مورد تعرض قرار می‌گیرد به نحوی که مردم امنیت خاطر خود را از دست می‌دهند به همین دلیل دادستان عمومی باید با استناد به اصل ۲۲ قانون اساسی ناظر بر ماده ۵۷۰ قانون تعزیرات، این افراد را به عنوان ناقض حریم خصوصی و حیثیت اشخاص تحت تعقیب قرار دهد و آن‌ها را به مجازات برساند.»این وکیل دادگستری تاکید می‌کند که اگر در اینگونه سخنرانی‌ها، به قشر خاصی که دارای شخصیت حقوقی مستقل هستند مانند انجمن‌های خاص مرتبط با زنان، خسارت یا تعرض حیثیتی شده باشد، تکلیف مسئول آن انجمن است که از نظر حقوقی طرح شکایت کند.

مقابله هتاکان با نظم ایجاد شده در جامعه

او علت تکرار این نوع رفتار و گفتارهای توهین‌آمیز از طریق برخی از افرادی که تریبون‌های رسمی را در اختیار دارند، نیت احتمالی این افراد برای مقابله با نظم و شرایطی می‌داند که در حال حاضر در جامعه ایجاد شده است: «قصد ظاهری آن‌ها این است که با تحریک افکار عمومی جامعه، به قول خودشان با «بی‌حجابی» مقابله کنند که این رفتار باعث تشنج و بر هم خوردن نظم جامعه می‌شود.»

پوربابایی به این موضوع هم اشاره می‌کند که پیش از مصوبه اخیر حجاب در این حوزه مقرره‌ای داشته‌ایم که همان تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجارات اسلامی بوده است: «اما اخیراً قانونی در خصوص «حجاب و عفاف» تصویب شده که شورای عالی امنیت ملی اتفاقا برای انسجام بیشتر و جلوگیری از تشنج، از ابلاغ آن جلوگیری کرده است. ظاهراً این آقایان تصور می‌کنند این مصوبه باید اجرا شود و عدم اجرای آن موجب بی‌حیثیتی در جامعه شده است. اما به این دلیل که قدرت اجرای قانون و توان مقابله با مصوبات شورای عالی امنیت ملی را ندارند، تلاش می‌کنند از طریق تریبون‌های رسمی، منویات وخواسته‌های درونی خود به جامعه القا کنند.»

این حقوقدان اضافه می‌کند: «چنین افرادی قدرت اجرای مقررات را ندارند و عصبانیت خود بر سر نیمی از جامعه یعنی زنان خالی کرده و تلاش می‌کنند به نحوی از انحا آن‌ها را مورد توهین قرار دهند. این نوع اقدامات، اقداماتی غیراخلاقی و غیراجتماعی است و به نظر می‌رسد دادستان باید به این موضوع ورود کند.»

خبرنگار: شادی مکی



نظر شما درباره این مقاله:








سینما صدای بحران «آب» در ایران
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 14.12.2025, 7:01

سینما صدای بحران «آب» در ایران


نیره خادمی / اعتماد

سینمای مستند ایران در یک دهه گذشته گام‌های مهمی به سوی پرداختن به مسائل محیط‌زیستی برداشته است؛ با این حال، بخش قابل توجهی از این آثار همچنان در مرز هشدار و مرثیه‌سرایی متوقف مانده و کمتر به تبیین ریشه‌های بحران و مطالبه‌گری اجتماعی پرداخته‌اند. در شرایطی که کشور با بحران‌های عمیق زیست‌محیطی، به‌ویژه بحران آب و ناترازی انرژی روبه‌رو است، سینما می‌تواند فراتر از روایت اندوه، به صدای پرسش، آگاهی و مطالبه عمومی بدل شود. این موضوع جمعه شب در نشست تخصصی «نگین فیروزه‌ای ایران در محاق: بحران زیست محیطی در ایران» با حضور محمد درویش، محمد فاضلی و اچه سویدم در یکی از سالن‌های نوزدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت بررسی شد.

مرثیه‌سرایی کافی است

محمد درویش در این نشست از اهمیت توجه به محیط‌زیست در سینمای کشور سخن گفت و با یک مثال از آمستردام آن را شرح داد: «مدتی پیش با رییس شورای شهر آمستردام گفت‌وگو می‌کردم و از او پرسیدم رمز موفقیت شما چه بود که توانستید چنین تغییری در مبلمان شهری، از خودمحوری به بوم‌محوری، ایجاد کنید؟ زمانی ضرب‌المثلی رایج میان سیاستمداران اروپایی وجود داشت که هرگاه به نقطه‌ای می‌رسیدند که مساله‌ای غیرقابل حل به نظر می‌آمد، می‌گفتند: «این دیگر شبیه ترافیک آمستردام شده است؛ گرهی کور که حل نمی‌شود.» از او پرسیدم شما چه کردید که این وضعیت تغییر کرد؟

نکته جالبی را مطرح کرد و گفت بخش عمده‌ای از موفقیت ما مدیون سینماگران است. ما از آنها درخواست کردیم که شخصیت‌های مثبت داستان‌ها، سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی‌شان، انسان‌های دغدغه‌مند محیط‌زیست باشند. مثالی که مطرح کرد این بود که شخصیت اول داستان با دوچرخه از خیابان عبور می‌کند و به شرکت می‌رسد. به محض آنکه پشت کامپیوتر مشغول کار می‌شود، پلیس وارد شده و او را به هک متهم می‌کند و می‌خواهد دستبند بزند و ببرد. اما ما که فیلم را تماشا می‌کنیم، با توجه به شخصیت‌پردازی‌ای که کارگردان انجام داده، مطمئن هستیم این اتهام نادرست و یک پاپوش است. این فرد نمی‌تواند هکر باشد؛ چراکه دوچرخه‌سوار است و برای او ملاحظاتی اهمیت دارد که برای بسیاری از مردم مهم نیست.

با چنین هوشمندی‌هایی توانستند تعداد دوچرخه‌سواران را بر تعداد خودروها غلبه دهند، بنابراین سینما بسیار مهم است. کاری که مستند «مادرکشی» انجام داد، امروز نشان می‌دهد که پیش‌بینی‌ها تا چه اندازه درست بوده است.با این حال، به نظر من دیگر کافی است و سینمای مستند ما باید از مرثیه‌سرایی عبور کرده و به مطالبه‌گری برسد. این امر زمانی محقق می‌شود که بتواند با هنرمندی و دانایی، دانش تخصصی فعالان این حوزه را به شکلی جذاب و به زبانی اثرگذار به آگاهی عمومی مقتدر تبدیل کند. یعنی زمانی که گفته می‌شود باید از اقتصاد آب‌محور فاصله گرفت یا اینکه ما با بحران کمبود آب مواجه نیستیم، بلکه با کمبود خرد در مدیریت آب روبه‌رو هستیم، در این نقطه باید مولفه‌های سینمایی موثری وجود داشته باشد تا بیان این سخنان کم‌هزینه‌تر باشد و سریع‌تر به حرکت اجتماعی منجر شود.»

سینما می‌تواند ظرفیت‌سازی کند

فعالان محیط‌زیست سال‌ها بر اهمیت نیروگاه‌های حرارتی تاکید می‌کردند از‌جمله درویش که همواره گفته است که مزیت اصلی ایران خورشید و باد است، اما کسی این حرف را جدی نمی‌گرفت. «می‌گفتند سرمایه‌گذاری در انرژی‌های نو در کشوری که دارای منابع نفت و گاز است، اشتباه است. اگر آن زمان این موضوع وارد مستندها و سریال‌های ما می‌شد، شتاب امروز به ‌مراتب بیشتر بود. گزارشی که مرکز پژوهش‌های مجلس ارایه داده، نشان می‌دهد ما حتی به پنج درصد اهداف خود در حوزه استحصال انرژی‌های تجدیدپذیر نرسیده بودیم. اما امسال ناگهان از ظرفیت ۳۶۰۰ مگاوات عبور کردیم؛ یعنی کاری که در صد سال نتوانستیم انجام دهیم، در طول دو سال محقق شد، بنابراین سینما می‌تواند به این شتاب خردمندانه و امیدبخش بپردازد و ظرفیت‌سازی کند.»

او در ادامه به نگرانی‌های مردم درباره مشکلات آبی اشاره کرد: «بخش قابل توجهی از نگرانی‌های مردم هنوز پابرجاست. هنوز بخشی از جامعه تصور می‌کند کابوس تشنگی نمی‌تواند از سر ما بگذرد، در حالی که کل آب شرب مردم ایران تنها ۹ درصد از آب قابل استحصال کشور است. پس چرا با کمبود آب مواجه هستیم؟ چون اسکناس‌های ارزشمند را در شومینه می‌ریزیم تا خودمان را گرم کنیم. ما بدترین رفتار را با آب داشته‌ایم و سپس می‌پرسیم چرا دچار کم‌آبی و فرونشست شده‌ایم.ما ۲۵ برابر مجموع جمعیت کشورهای کویت، امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عمان، عربستان سعودی و یمن آب در اختیار داریم و این کمبود آب، نه ناشی از فقر منابع، بلکه ناشی از رسوب خرد و ضعف در مدیریت است.»

بی‌صداترین بخش، آب محیط‌زیست است

دکتر محمد فاضلی، مهمان دیگر این نشست در این بخش به اهمیت داستان سینمایی درباره آب پرداخت و گفت که باید مفهومی تحت عنوان ظرفیت زیست‌پذیری سرزمین را به مردم منتقل کنیم. «مرثیه‌سرایی که تمام می‌شود داستان سینمایی آب است که می‌ماند. ظرفیت زیست‌پذیری سرزمین حاصل مدیریت همزمان آب، خاک، انرژی، پسماند و غذاست. من در این چارچوب، به دلایل تحلیلی، هوا را وارد نکرده‌ام، هر چند هوا نیز وجود دارد و می‌توان این مدل را به یک شش‌ضلعی تبدیل کرد.یک کشور زمانی زیست‌پذیر است که این پنج مولفه به‌ صورت هماهنگ و درست مدیریت شوند. آب، خاک، انرژی، پسماند و غذا را «زیست‌مایه» می‌نامم؛ زیست‌مایه‌های زندگی. این زیست‌مایه‌ها اولا باید همزمان دیده شوند و نمی‌توان آنها را جدا از یکدیگر درنظر گرفت. این زیست‌مایه‌ها با یکدیگر ترکیب و به‌هم تبدیل می‌شوند. برای مثال، غذا چگونه پدید می‌آید؟ غذا حاصل ترکیب آب، خاک و انرژی است. وقتی آب، خاک و انرژی در کنار هم قرار می‌گیرند، محصول آن غذاست. پسماند چگونه ایجاد می‌شود؟ پسماند، باقیمانده غذاست که در ترکیبی دیگر به شکل متفاوتی بروز می‌کند. تخریب زیست‌مایه‌ها نیز به یکدیگر تبدیل می‌شود؛ یعنی اگر خاک را تخریب کنید، آب نیز تخریب می‌شود و بالعکس. این زیست‌مایه‌ها دارای منطق‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند و توسعه پایدار یعنی حفظ همزمان این پنج مولفه. آب پنج کاربری اصلی دارد: شرب، بهداشت، محیط‌زیست، کشاورزی و صنعت. در حال حاضر، بزرگ‌ترین بحران ما بحران آب است و هر یک از این پنج کاربری منطق‌های متفاوتی دارند.»

در این سال‌ها هر بار که کارشناسانی چون محمد فاضلی درباره هدررفت آب به‌ویژه در تهران سخن گفته‌اند عده‌‌ای بلافاصله گفته‌اند که ۹۰درصد آب کشور در کشاورزی مصرف می‌شود و چرا بر این مقدار اندک شرب تمرکز کرده‌اید؟ در حالی که به گفته فاضلی حتی اگر تمام آب کشاورزی کرمان صرفه‌جویی شود، تاثیری بر آب تهران نخواهد داشت:

«وجود منابع آبی در فاصله ۲۰۰ کیلومتری، مانند بابل، ارتباطی با تهران ندارد؛ چراکه در حوزه آبریز تهران، عمده مصرف مربوط به شرب و بهداشت است. زمانی که سد زاینده‌رود افتتاح شد، از مجموع حدود هزار میلیون مترمکعب آب جاری، تنها ۶۰ میلیون مترمکعب آن، یعنی حدود ۶درصد، به مصرف شرب و بهداشت می‌رسید. امروز که سخن می‌گوییم، حدود ۴۶۰ میلیون مترمکعب از آب زاینده‌رود صرف شرب و بهداشت می‌شود. در سال افتتاح سد، میانگین آورد سالانه حدود هزار و پنجاه میلیون مترمکعب بود که تنها ۶۰ میلیون مترمکعب آن مصرف شرب می‌شد. در آخرین سالی که من در وزارت نیرو حضور داشتم، حدود ۴۶ درصد آب زاینده‌رود صرف شرب و بهداشت می‌شد. تفاوت اساسی این است که در آن سال‌ها کل آورد آب حدود ۸۰۰ میلیون مترمکعب کاهش یافته بود، یعنی کل آب تقریبا نصف شده، اما مصرف شرب و بهداشت هشت برابر شده بود، بنابراین نمی‌توان گفت سهم شرب و بهداشت ناچیز است.فرض کنید زاینده‌رود با کمبود آب مواجه است، اما در خراسان آب فراوانی وجود دارد؛ چه باید کرد؟ اگر برق کم باشد، برق با سرعت نور منتقل می‌شود، اما آب قابل جابه‌جایی نیست و منطق‌های متفاوتی دارد. آب‌ها صداها، قدرت‌ها و سخنگویان متفاوتی دارند. هر نوع آب، صدای خاص خود را دارد. بی‌صداترین آنها آب محیط‌زیست است. اگر آب محیط‌زیست قطع شود، جازموریان، گاوخونی، پریشان و ارومیه خشک می‌شوند، بدون آنکه صدایی شنیده شود. اما کافی است آب شرب تهران تنها یک ساعت قطع شود.در این میان اما صنعتگران قدرت بیشتری دارند و بخش کشاورزی نیز از قدرت قابل توجهی برخوردار است.»

باید از قدرت‌های متفاوت روایت کنیم

براساس آنچه این جامعه‌شناس تاکید می‌کند برای روایت سینمایی از آب باید از قدرت‌های متفاوت روایت کنیم: «آب یک کالای زیستی و محیط‌زیستی است؛ به زیستمندان گره خورده است. پایداری، شادابی، بقا، فرونشست و حیات محیط‌زیست همگی به آب وابسته‌اند. آب یک امر اجتماعی است؛ روابط ما براساس آب تعریف می‌شود. هیچ پدیده‌ای وجود ندارد که آب در آن حضور نداشته باشد. شادی، غم، خنده و حتی افسردگی‌های ناشی از نبود باران، همگی با آب پیوند دارند.فرهنگ، شعر، موسیقی، زیبایی‌شناسی، آداب و رسوم، همگی حول آب شکل گرفته‌اند؛ حتی سنت‌هایی مانند «عروس قنات». علاوه بر این، آب یک کالای اقتصادی است. آب شرب در لوله به‌ صورت مترمکعبی خریداری می‌شود، در صنعت نیز همین‌گونه است. امروز آبی که از خلیج‌فارس شیرین‌سازی و به فولاد مبارکه منتقل می‌شود، برای هر مترمکعب حدود سه یورو هزینه دارد؛ یعنی حدود ۴۵۰ هزار تومان. آب همچنین بعد فناورانه دارد؛ از قنات که فناوری‌ای بسیار پیچیده است تا پمپ، لوله، تصفیه‌خانه، انتقال و شیرین‌سازی. آب دارای وجه حقوقی است؛ نحوه تقسیم آن میان کشاورزان، زیستمندان و مصرف‌کنندگان. آب وجه سیاسی و وجه امنیتی نیز دارد. امروز روابط میان کشورهای منطقه، از ترکیه و افغانستان تا عراق، ایران، آذربایجان و ارمنستان، بر محور برداشت‌های امنیتی از آب تعریف می‌شود.»

آب به نوعی رانت تبدیل شده است

فاضلی تاکید کرد که سینما می‌تواند پرسش‌های آبی مطرح کند به ویژه اینکه آب به نوعی رانت در ایران تبدیل شده است: «اگر مسائل زیست‌محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فناورانه آب حل نشوند، در نهایت آب به مساله‌ای امنیتی تبدیل می‌شود؛ به نقطه‌ای می‌رسیم که قطع آب تهران یا بحران زاینده‌رود به تهدیدی برای ثبات اجتماعی بدل می‌شود.آب همچنین یک منبع بزرگ رانت است؛ یکی از بزرگ‌ترین رانت‌هایی که در این کشور توزیع شده، رانت آب است. آنچه به مردم ارایه نشده و ما در مستند «مادرکشی» تلاش کردیم به آن بپردازیم، همین ابعاد پنهان بود. آب در عین حال ویژگی‌های محلی دارد؛ آب مازندران با آب کرمان، تهران و اصفهان متفاوت است. سخنگویان و صداهای آنها نیز فرق می‌کند. این ابعاد با یکدیگر در تعامل‌اند؛ گاه امر اجتماعی به امر زیستی تبدیل می‌شود، امر زیستی به فناورانه و امر محیط‌زیستی به سیاسی. در این کشور کم نبوده مواردی که با آب رای خریده شده، حکومت شکل گرفته یا قدرت جابه‌جا شده است. نیاز داریم این روایت‌ها و چارچوب تحلیلی را به مردم منتقل کنیم. تاکنون از آب به ‌مثابه یک پدیده ساده سخن گفته‌ایم، درحالی که این ابعاد شناسایی نشده‌اند. سینمای ما باید «پرسش آبی» مطرح کند.سینما می‌تواند به زبان هنر بپرسد؛ سیاست آبی ما چیست؟ تصمیم‌گیری درباره آب چگونه، توسط چه کسانی، با چه سازوکاری و در کدام نهادها انجام می‌شود؟ نسبت میان آب، انرژی، غذا، خاک، هوا و پسماند چیست؟ آیا می‌توان مساله آب را پیش از حل مساله انرژی یا غذا حل کرد؟یادمان باشد که آب مساله‌ای تمدنی در این سرزمین است. ایرانیان بی‌دلیل به حفر قنات نپرداخته‌اند؛ مجموع طول قنات‌ها حدود ۴۰۰ هزار کیلومتر است. این تمدن برای زیستن در سرزمینی کم‌آب شکل گرفته است.»

او معتقد است که سینما می‌تواند همان‌گونه که «مادرکشی» پرسید، درباره مسوولیت و اختیار تصمیمات کلان آبی نیز سوال کند: وقتی میلیاردها یورو صرف پروژه‌های انتقال آب می‌شود، مسوولیت این تصمیم‌ها با کیست؟ ابعاد اقتصادی و اقتصاد سیاسی این طرح‌ها چیست و سیاست‌های اصلاحی چگونه باید باشد؟هنر می‌تواند این پرسش‌ها را به میلیون‌ها نفر منتقل کند؛ در حالی که مقاله و سخنرانی نهایتا چند هزار مخاطب دارند. اهمیت هنر دقیقا در همین‌جاست.اگر بخواهیم با چنین رویکردی فیلم بسازیم، باید روایت‌های سینمایی متعددی از بحران آب ایران شکل بگیرد؛ روایت‌هایی که امکان گفت‌وگو را فراهم کنند. ما سال‌ها پیش پروژه «درباره آب گفت‌وگو کنیم» را آغاز کردیم و امروز که در میانه بحران قرار داریم، بیش از هر زمان دیگری به روایت‌های سینمایی متکثر از آب نیاز داریم.

مصیبت ویلاسازی و خانه دوم

به گفته محمد فاضلی، ‌روایت سینمایی می‌تواند این پیچیدگی‌ها را بازنمایی کند؛ پیچیدگی‌های حقوقی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی و همچنین پیچیدگی روابط میان این حوزه‌ها. امروز اگر بخواهیم بحران آب را مدیریت کنیم، باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که در این کشور حدود ۳۵درصد از غذای تولیدی هدر می‌رود.«اگر هر کیلو گندم را از منظر آب نگاه کنیم، باید بپرسیم چه میزان آب در آن نهفته است. در ایران امروز، هر هکتار گندم به‌طور متوسط حدود سه تن، یعنی ۳۰۰۰ کیلوگرم محصول می‌دهد. در بهترین شرایط کشت نیز هر هکتار گندم حداقل ۵۰۰۰ مترمکعب آب مصرف می‌کند؛ یعنی پنج میلیون لیتر آب برای تولید ۳۰۰۰ کیلوگرم گندم. به این ترتیب در هر کیلوگرم گندم حدود ۱۴۰۰ لیتر آب نهفته است.این یعنی هر کیلو گندمی که مصرف می‌کنیم، معادل حدود هفت بشکه ۲۰۰ لیتری آب در خود دارد، بنابراین هر کیلو گندمی که هدر می‌رود، به معنای هدررفت هفت بشکه آب است. وقتی می‌گوییم سالانه حدود ۳۰ درصد از غذای خود را دور می‌ریزیم، باید توضیح دهیم که اصلاحات در بخش آب بدون اصلاحات در بخش غذا امکان‌پذیر نیست.»

او در بخش دیگری از سخنان خود از مصیبت ویلاسازی و خانه دوم سخن گفت: «در ایران با پدیده‌ای عجیب روبه‌رو هستیم که بسیاری از اطرافیان من، از‌جمله اعضای خانواده‌ام، با آن درگیرند و آن این است که هر ایرانی علاقه دارد یک خانه دوم داشته باشد، یک ویلای شخصی که در آن چند درخت بکارد و مقدار اندکی میوه کم‌کیفیت تولید کند؛ میوه‌ای که عملا سهمی در بهبود رفاه عمومی ندارد.نتیجه این روند آن است که سالانه میلیون‌ها تن میوه تولید می‌شود که هیچ نقشی در ارتقای کیفیت زندگی مردم ندارد. هر فرد برای خود باغی دارد که آخر هفته‌ها به آنجا می‌رود و جوجه‌کباب می‌خورد، اما بهای آن، هدررفت هزاران لیتر و هزاران مترمکعب آب است. واقعیت این است که در هیچ جای دنیا داشتن خانه دوم به این سادگی ممکن نیست. باید پرسید سهم این میزان مصرف آب در رفاه واقعی ایرانیان چقدر است و این پدیده چگونه امکان‌پذیر شده است، بنابراین سینما می‌تواند به این موضوع نیز بپردازد. اگر واقعا سینماگر بودم، فیلمی درباره «مصیبت دوم» می‌ساختم؛ مصیبت ویلا و خانه دوم. ویلاسازی یک فاجعه است؛ نوعی «سندروم مادرکشی» در مقیاسی دیگر.»



نظر شما درباره این مقاله:








گروه‌های حقوق بشری بازداشت نرگس محمدی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 22:46

گروه‌های حقوق بشری بازداشت نرگس محمدی




نظر شما درباره این مقاله:








زنده‌یاد علی‌کردی جمهوری‌خواه و ملی‌گرا بود
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 21:47

زنده‌یاد علی‌کردی جمهوری‌خواه و ملی‌گرا بود




نظر شما درباره این مقاله:








آیا ترامپ مسئولیت پرونده ایران را به نتانیاهو سپرده؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 20:48

آیا ترامپ مسئولیت پرونده ایران را به نتانیاهو سپرده؟


بعد از انتشار سند امنیت ملی جدید دولت ترامپ، بسیاری این پرسش را مطرح کردند که آیا واشنگتن مسئولیت پرونده ایران را به اسرائيل سپرده و خودش از این مناقشه کنار کشیده است؟

شورای آتلانتیک در مقاله‌ای به انعکاس سیاست دولت ترامپ در سند امنیت ملی جدید او پرداخته و تحلیل می‌کند که دولت ایالات متحده، برای مواجهه با ایران با ۳ انتخاب رو به رو است.

در این مقاله آمده است: کاهش دادن زمان و انرژی صرف‌شده برای ایران، از نگاه امنیت ملی آمریکا هدفی معقول به‌نظر می‌رسد. بیش از چهل‌وشش سال است که هر دولت آمریکا زمان و منابع قابل‌توجهی را صرف ایران کرده، بی‌آن‌که بازدهی چشمگیری داشته باشد. در فاصله‌ای آشکار با دولت اول دونالد ترامپ، راهبرد امنیت ملی جدید آمریکا این واقعیت را بازتاب می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که تنها سه اشاره کوتاه به ایران دارد، بر تضعیف جایگاه این کشور و آتش‌بس میان اسرائيل و ایران تاکید می‌کند و عملا اعلام می‌کند «ماموریت انجام شد».

بخش مربوط به ایران در این سند احتمالا بازتابی از شکاف‌های داخلی در میان پایگاه حامیان ترامپ در جریان جنگ دوازده‌روزه اسرائيل و ایران است. جناح‌های تندرو از اقدام نظامی استقبال کردند، در حالی که جریان‌های انزواطلب نگران بودند که رئيس‌جمهور از وعده خود برای پایان دادن به «جنگ‌های بی‌پایان» در خاورمیانه عقب‌نشینی کرده باشد. یکی از مقام‌های دولت توضیح داده است که کاخ سفید نمی‌دانست چگونه هم‌زمان رضایت تاکر کارلسن و مارک لوین را جلب کند؛ دو چهره‌ای که دو سر طیف مهارگرا تا جنگ‌طلب را نمایندگی می‌کنند. پایان دادن به جنگ دوازده‌روزه از طریق یک حمله گسترده و سپس خروج سریع دیپلماتیک، تلاشی برای پر کردن این شکاف بود؛ اعلام پیروزی و حرکت به جلو.

با این حال، به‌احتمال زیاد این تنها یک راه‌حل موقت است؛ چرا که مسائل اصلی همچنان حل‌نشده باقی مانده‌اند و عبور از آن‌ها به سادگی آنچه در راهبرد امنیت ملی آمده، نخواهد بود.

«ایران همچنان یک تهدید است»

شورای آتلانتیک در ادامه نوشته است: راهبرد امنیت ملی به‌درستی تاکید می‌کند که ایران تضعیف شده است. در دو سال گذشته، ایران در میدان نبرد با مجموعه‌ای از عقب‌گردهای راهبردی روبه‌رو بوده است. وضعیت در عرصه بین‌المللی نیز بهتر نیست؛ جایی که سازمان ملل در سپتامبر بار دیگر تحریم‌هایی علیه ایران اعمال کرد. در داخل کشور هم تهران در مدیریت چالش‌هایی مانند بحران مداوم آب ناتوان نشان داده است.

با وجود این عقب‌نشینی‌ها، ایران همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا و آنچه این سند از آن به‌عنوان «شراکت، دوستی و سرمایه‌گذاری» منطقه‌ای یاد می‌کند، باقی مانده است. ایران هنوز مقادیر زیادی اورانیوم با غنای بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته در اختیار دارد؛ آن هم بدون نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. پس از جنگ دوازده‌روزه، برخی صداهای داخلی در ایران نیز خواستار حرکت به‌سوی جهش هسته‌ای شده‌اند که این خطر را تشدید می‌کند.

هرچند برنامه موشکی ایران و حمایت آن از نیروهای نیابتی تضعیف شده، اما ایران در جریان همان جنگ خسارات واقعی به اسرائيل وارد کرد و همچنان می‌تواند حملات نیابتی علیه نیروهای آمریکا در منطقه را از سر بگیرد. در کنار بازسازی توانمندی‌های دیگر، ایران از طریق حوثی‌ها در یمن همچنان قدرت‌نمایی منطقه‌ای می‌کند. به‌طور خلاصه، ایران هنوز این ظرفیت را دارد که به همان قدرت مسلط و خصمانه منطقه‌ای تبدیل شود که راهبرد امنیت ملی آمریکا می‌کوشد از آن جلوگیری کند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزير اسرائيل، در واکنش به این واقعیت، بار دیگر بر تهدید موشکی ایران تاکید کرده و حملات به نیروهای نیابتی ایران را افزایش داده است. در محافل خصوصی، برخی مقام‌ها و تحلیل‌گران اسرائيلی از جنگ دوازده‌روزه به‌عنوان «نخستین جنگ ایران» یاد می‌کنند و معتقدند در دور بعدی، اسرائيل با شدت بیشتری برنامه موشکی ایران و حتی خود حاکمیت را هدف خواهد گرفت. اگر این نگاه بازتاب واقعیت باشد، تداوم آتش‌بس ممکن است به توان ترامپ برای مهار نتانیاهو بستگی داشته باشد. در هر صورت، ازسرگیری درگیری محتمل است؛ اگر نگوییم اجتناب‌ناپذیر.

«اکنون چه باید کرد؟»

شورای آتلانتیک در ادامه نوشته است: با توجه به راهبرد امنیت ملی، اجرای سست سیاست «فشار حداکثری ۲.۰» و برخی مواضع پیشین ترامپ درباره مداخله نظامی، می‌توان گفت که تغییر رژیم در ایران در دستور کار آمریکا نیست. البته این وضعیت می‌تواند تغییر کند، اما اگر دیدگاه «اول آمریکا» و چارچوب این راهبرد غالب بماند، هدف واشنگتن کاهش تمرکز بر ایران خواهد بود. در این چارچوب، سه گزینه فوری پیش روی آمریکا قرار دارد:

امید بستن به حفظ وضع موجود، واگذار کردن مساله ایران به اسرائيل و حرکت به‌سوی یک توافق جدید با ایران.

حفظ وضع موجود

اگر آتش‌بس فعلی پابرجا بماند، این یک موفقیت بزرگ خواهد بود و رئيس‌جمهوری آمریکا شایسته دریافت اعتبار سیاسی آن است؛ همان چیزی که راهبرد امنیت ملی نیز بر آن حساب کرده است. این رویکرد شباهتی به دو سال پایانی سیاست ایران در دولت بایدن دارد که برخی آن را «نه بحران، نه توافق» نامیدند.

با این حال، سه تفاوت اساسی وجود دارد: نخست آن‌که در دولت بایدن، این رویکرد از ابتدا موقتی بود و تا حدی با تقویم سیاسی آمریکا گره خورده بود. دوم آن‌که با توجه به شرایط فعلی، ازسرگیری درگیری محتمل است و مهار صرف، کارآمدی کمتری دارد. سوم آن‌که حتی اگر ترامپ بخواهد کاملا از ایران فاصله بگیرد، به‌دلیل خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و حملات بی‌سابقه اخیر به تاسیسات هسته‌ای ایران، میراث پرونده هسته‌ای ایران تا حد زیادی به نام او گره خورده است.

واگذاری مساله به اسرائيل

گزینه دیگر، سپردن مدیریت مساله ایران به اسرائيل است. اجرای این گزینه احتمالا به سیاستی موسوم به «چمن‌زنی» منجر می‌شود؛ یعنی حملات دوره‌ای اسرائيل برای تضعیف تهدیدهای مشخص و تمرکز بلندمدت بر تغییر رژیم. این راهبرد پرریسک است و به شریکی متکی است که اگرچه توان نظامی بالایی دارد، اما در تبدیل موفقیت‌های میدانی به دستاوردهای راهبردی پایدار چندان موفق نبوده است. با توجه به حضور ده‌ها هزار نیروی آمریکایی در خاورمیانه، هرگونه تشدید درگیری می‌تواند نیروها و منافع آمریکا را نیز در معرض خطر قرار دهد.

بخشی از پایگاه حامیان ترامپ و جریان‌های مهارگرا که خواهان کاهش نقش آمریکا در خارج هستند، باید با دیده تردید به این مسیر نگاه کنند. شعار «بگذار اسرائيل کار خودش را بکند» در مراحل ابتدایی جنگ دوازده‌روزه زیاد شنیده می‌شد، اما در عمل، این جنگ هزینه قابل‌توجهی برای آمریکا داشت. هرچند دولت تاکنون از ورود به یک جنگ طولانی پرهیز کرده، اما درگیری دوباره می‌تواند آمریکا را به مسیری بکشاند که با راهبرد بلندمدت آن و با خواست بخش بزرگی از پایگاه ترامپ در تضاد است.

توافق جدید

در نهایت، و شاید مهم‌تر از همه، به‌نظر می‌رسد دونالد ترامپ گزینه سوم را ترجیح می‌دهد: رسیدن به یک توافق جدید. او بارها خواستار ازسرگیری مذاکرات شده و اقدام‌هایی نمادین نیز انجام داده است؛ از جمله ارسال نامه به رهبر جمهوری اسلامی در ماه مارس و دعوت از رئيس‌جمهوری ایران، مسعود پزشکیان، برای شرکت در نشست صلح غزه در مصر در ماه اکتبر.

اما رسیدن به یک توافق جدید کار ساده‌ای نیست. جدا از دشواری ذاتی مذاکره با ایران، ترامپ با چالش‌هایی روبه‌روست که مختص دولت اوست. هر توافق احتمالی می‌تواند شکاف‌ها در حزب جمهوری‌خواه را دوباره فعال کند. اگر ایران امتیازهای اساسی ندهد، که احتمال آن کم است، دولت نتانیاهو نیز به‌احتمال زیاد از هیچ توافقی حمایت نخواهد کرد و این موضوع جمهوری‌خواهان حامی ترامپ و مخالف برجام را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد.

هر توافق جدیدی باید دست‌کم به‌طور معنادار با برجام متفاوت باشد. برجام، با وجود محدودیت‌ها و نقص‌ها، در زمان خروج آمریکا از آن کار می‌کرد. بازگشت مستقیم به آن دیگر ممکن نیست، اما هر توافق آینده‌ای ناگزیر با نقاط قوت و ضعف برجام سنجیده خواهد شد.

در نهایت، چرخش آمریکا به‌سوی کاهش تمرکز بر ایران، هرچند قابل‌درک است، اما آسان نخواهد بود. همه گزینه‌ها هزینه و ریسک دارند. با این حال، تلاش برای رسیدن به یک توافق پایدار با ایران، محتمل‌ترین گزینه و کم‌هزینه‌تر است. این مسیر نه در مذاکره آسان است و نه در سیاست داخلی آمریکا، اما امید بستن به وضع موجود یا واگذاری مساله به دیگران، خطر گرفتار شدن بیشتر آمریکا در خاورمیانه را افزایش می‌دهد.

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








ماچادو خواستار آزادی فوری نرگس محمدی شد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 20:38

ماچادو خواستار آزادی فوری نرگس محمدی شد


ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوریسیون ونزوئلا و برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۲۵، در بیانیه‌ای که در حساب کاربری ایشان در شبکه «ایکس» منتشر شده، از نرگس محمدی حمایت کرده و خواستار آزادی فوری خانم محمدی و دیگر بازداشت شدگان در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی در مشهد شد.

متن بیانیه خانم ماچادو:

دیروز نیروهای امنیتی ایران با خشونت نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، را در حالی که در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی، وکیل حقوق بشر، حضور داشت بازداشت کردند. او به‌دلیل ارتکاب هیچ جرمی بازداشت نشد؛ او را به‌خاطر شجاعتش گرفتند، به‌خاطر نپذیرفتن تحقیر به‌عنوان سرنوشت، و به‌خاطر دفاع از کرامت برابر زنان و حقوق بنیادین هر انسان.

نام نرگس محمدی به سپری برای بی‌شمار ایرانیانی بدل شده است که به آنان گفته‌اند در سکوت زندگی کنند. جمهوری اسلامی همان چیزی را می‌فهمد که همه دیکتاتوری‌ها می‌فهمند: صدایی بی‌باک که یک‌بار شنیده شود، دیگر نمی‌توان آن را نشنیده گرفت. به همین دلیل است که در ملأعام ضربه می‌زنند. به همین دلیل است که خشونت را برمی‌گزینند. آنها می‌خواهند به کل جامعه بیاموزند که حتی سوگواری نیز وقتی به همبستگی بدل می‌شود، ممنوع است.

این بازداشت، اعترافی به ترس است.

این هفته در اسلو، جهان قدرت وجدان را گرامی داشت. من به «شهروندان جهان» گفتم که  مبارزه ما، یک راهپیمایی طولانی در مسیر آزادی است. این راهپیمایی فقط ونزوئلایی نیست؛ ایرانی است؛ جهانی است. و هر بار پیش می‌رود که زنی چون نرگس، درد را به حقیقت و حقیقت را به کنش بدل می‌کند.

حکومت ایران سال‌هاست نرگس را آزار داده و زندانی کرده است؛ از جمله در شرایطی سخت و با نگرانی‌های جدی درباره سلامت او. بازداشت دوباره او در این مقطع، آن هم در یک مراسم یادبود و در برابر دیگران، هشداری حساب‌شده است: آنها می‌کوشند توجه، همبستگی و فشار اخلاقی‌ای را قطع کنند که از زندانیان سیاسی محافظت می‌کند و استبداد را افشا می‌سازد.

خطاب به دولت‌های کشورهای دموکراتیک، سازمان‌های بین‌المللی، و همه برندگان جایزه نوبل صلح و مدافعان حقوق بشر: این لحظه‌ای است که چیزی فراتر از بیانیه‌ها می‌طلبد.

ما خواستاریم:

• آزادی فوری و بی‌قیدوشرط نرگس محمدی و همه افرادی که در مراسم یادبود بازداشت شده‌اند.
• ارائه مدرک دال بر زنده‌بودن او، دسترسی به خانواده و وکلایش، و دریافت مراقبت‌های پزشکی مستقل بدون مداخله.
• اعمال فشار دیپلماتیک هماهنگ و پیامدهای هدفمند علیه مسئولان زندان‌های سیاسی و خشونت علیه حیات مدنی مسالمت‌آمیز.
• حمایت پایدار از جامعه مدنی ایران، به‌ویژه زنان، که با نظامی مبتنی بر ارعاب مواجه‌اند.

اقتدارگرایی زمانی دوام می‌آورد که اجازه داده شود در سایه‌ها عمل کند؛ وقتی جهان سرکوب را «امور داخلی» می‌نامد و زندان سیاسی را به صدای پس‌زمینه بدل می‌کند. باید به این همدستی پایان دهیم. دیکتاتوری‌ها از یکدیگر می‌آموزند؛ همکاری می‌کنند؛ روش‌ها، فناوری و مصونیت را مبادله می‌کنند. پاسخ ما باید وحدت باشد: اصول‌محور، سازمان‌یافته و خستگی‌ناپذیر.

خطاب به نرگس محمدی، به زنان ایران، به هر زندانی سیاسی و هر خانواده‌ای که پشت دیوارهای زندان چشم‌انتظار است: شما تنها نیستید. از ونزوئلا—جایی که بهای استبداد و نیروی شجاعت مدنی را می‌شناسیم—در کنار شما ایستاده‌ایم.

می‌توانند یک انسان را بازداشت کنند؛ اما نمی‌توانند حقیقت را بازداشت کنند.

ماریا کورینا ماچادو
@MariaCorinaYA



نظر شما درباره این مقاله:








در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی ۳۹ نفر بازداشت شده‌اند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 20:04

در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی ۳۹ نفر بازداشت شده‌اند


دادستان عمومی و انقلاب مشهد روز شنبه ۲۲ آذر اعلام کرد در جریان مراسم هفتمین روز درگذشت خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، در مجموع ۳۹ نفر بازداشت شده‌اند و همگی همچنان در بازداشت به‌سر می‌برند.

حسن همتی‌فر همچنین بازداشت جواد علیکردی، برادر خسرو علیکردی، را تأیید و او را متهم کرد به این‌که تجمع روز جمعه با «مدیریت او شکل گرفت».

این در حالی است که جواد علیکردی، در ویدئویی که پس از مراسم و برخورد خشونت‌آمیز مأموران منتشر کرد، گفت داخل مسجد و مشغول تدارکات پذیرایی از مهمانان مراسم بوده که خبر می‌دهند «مسجد به محاصرهٔ نیروهای حکومتی درآمده است».

آقای علیکردی در ادامه گفت پس از اطلاع یافتن از این موضوع، وقتی از مسجد بیرون می‌آید، می‌بیند که نیروهای ضدشورش و ون‌های نیروی انتظامی و مأموران به‌طور گسترده در محل حاضر شده‌اند.

دادستان مشهد همچنین جواد علیکردی، نرگس محمدی و سپیده قلیان را به «تحریک افراد حاضر، سردادن شعارهای هنجارشکنانه و تشویق به اخلال در نظم عمومی» متهم کرد.

این در حالی است که فرماندار مشهد روز جمعه گفته بود در پی سر دادن شعارها «دادستانی مشهد ورود کرد و تعدادی بازداشت شدند که به‌نوعی این افراد تحت‌الحفظ هستند و بیشتر برای حمایت از آن‌ها این کار انجام‌ شده است».

دادستان مشهد از «زخمی شدن فرمانده انتظامی مشهد و یکی دیگر از مأموران با چاقو» نیز خبر داد و گفت مجموع این موارد منجر به بازداشت ۳۸ نفر از فعالان مدنی حاضر در این مراسم شد.

فرماندهی نیروی انتظامی هنوز توضیح و گزارشی دربارهٔ زخمی شدن این دو نفر منتشر نکرده‌ است.

به‌گفتهٔ دادستان مشهد، بازداشت جواد علیکردی نیز شامگاه جمعه انجام شد؛ پس از آن که ویدئویی در اعتراض به بازداشت‌ها و رفتار مأموران منتشر کرد و گفت مأموران «امروز از هیچ پلشتی‌ای علیه مراسم بزرگداشت برادرش دریغ نکردند».

جواد علیکردی، که خود ونیز وکیل دادگستری و در حال گذراندن محکومیت با پابند است، پس از مرگ برادرش در دفتر کار خود در شامگاه جمعه ۱۴ آذر پیوسته بر مشکوک بودن علت مرگ او تأکید کرده و جمع‌آوری دوربین‌های مداربسته توسط مأموران را به‌عنوان یکی از دلایل خود عنوان می‌کند.

مقامات رسمی اما می‌گویند دلیل مرگ علیکردی «سکته قلبی» بوده است.

خسرو علیکردی، که خود مدتی زندانی بود، در سال‌های اخیر وکالت برخی زندانیان سیاسی و خانواده‌های دادخواه را بر عهده داشت و درگذشت او موجی از واکنش‌ها را مبنی بر مشکوک بودن دلیل مرگ برانگیخت.

مراسم هفتمین روز درگذشت او جمعه ۲۱ آذرماه با حضور جمعیتی قابل‌توجه و همچنین با شرکت شماری از چهره‌های شناخته‌شدهٔ حقوق بشری و خانواده‌های دادخواه در مشهد برگزار شد که به برخورد مأموران امنیتی و انتظامی با حاضران و بازداشت‌های گسترده ختم شد.

حسن همتی‌فر، دادستان مشهد، به محل نگهداری بازداشت‌شدگان و زمان آزاد شدن آنان اشاره نکرده و فقط گفته است «این افراد در بازداشتگاه قانونی» هستند.

بازداشت نرگس محمدی، به‌عنوان برنده جایزه صلح نوبل، همراه با دیگر فعالان مدنی در روز جمعه بازتاب گسترده‌ای داشته است.

کمیته نوبل نروژ، شامگاه جمعه، با صدور بیانیه‌ای کوتاه، از مقامات جمهوری اسلامی خواست «محل نگهداری نرگس محمدی را روشن کنند، امنیت و سلامت او را تضمین کنند و او را بدون قید و شرط آزاد کنند».

کمیته راهبری ائتلاف «آزادی نرگس» نیز در بیانیه‌ای بازداشت او و دیگر فعالان مدنی در مشهد را «حمله‌ای آشکار به آزادی تجمع، آزادی مطبوعات و مدافعان حقوق بشر در ایران» خواند و تأکید کرد که «بازداشت خشونت‌آمیز نرگس محمدی، عالیه مطلب‌زاده، سپیده قلیان، هستی امیری و پوران ناظمی نشان‌دهنده‌ٔ آغاز دور تازه‌ای از سرکوب فعالان مدنی پس از مرگ خسرو علیکردی است».

کمیته راهبری این ائتلاف توسط بنیاد نرگس، انجمن قلم آمریکا، گزارشگران بدون مرز و سازمان مدافعان حقوق بشر هدایت می‌شود.

روایت نسرین ستوده

نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، روز شنبه گزارشی از مشاهدات خود در روز جمعه را منتشر کرد.

خانم ستوده که به‌دلیل تأخیر پرواز، پس از اتمام مراسم به محل مراسم رسیده بوده‌ است، می‌گوید: «با وجودی که دیگر کسی در مسجد نبود، هنوز بچه‌بسیجی‌ها با بلوز و شلوارهای مشکی و نقاب‌های مشکی و باتوم در دست، فوج فوج می آمدند و با پا کوبیدن و دویدن سروصدادار سعی می‌کردند فضا را در اختیار بگیرند.»

این حقوقدان فعال حقوق بشر همچنین از مراجعه به چهار مکان از ادارات اطلاعات سپاه و سازمان اطلاعات مشهد برای پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان خبر داد و افزود «عصر جمعه بود و کسی هم نمی‌خواست به ما جوابی بدهد.»

نسرین ستوده بازداشت جواد علیکردی را هم نتیجه مطالبه او برای شفاف‌سازی «مرگ مشکوک» برادرش توصیف کرد و به‌نقل از او نوشت «زندگی برای او به پیش از مرگ برادرش و پس از مرگ خسرو تقسیم شده است».


رادیو فردا



نظر شما درباره این مقاله:








چرا بازداشت‌ها اثر ندارد؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 19:04

چرا بازداشت‌ها اثر ندارد؟


کاظم علمداری

جامعۀ شبکه‌ای در برابر حکومت خودکامه

موج تازه‌ای از بازداشت فعالان مدنی نشان‌دهندهٔ ترس و سردرگمی حکومت است. خبر بازداشت نرگس محمدی، سپیده قلیان، پوران ناظمی، هستی امیری و عالیه مطلب‌زاده، همچنین اسدالله فخیمی، اکبر امینی، حسن باقری‌نیا و ابوالفضل ابری نمونه‌ای روشن از این وضعیت است.

اما برخلاف تصور حکومت، این بازداشت‌ها نه جنبش را متوقف می‌کند و نه حتی آن را کند می‌سازد. دلیل ساده است: جنبش امروز ایران رهبر ندارد، مرکز ندارد و با حذف چند چهره فرو نمی‌ریزد. این همان چیزی است که کارشناسان علوم اجتماعی — از کاستلز تا ملوچی — آن را «جنبش افقی» می‌نامند: شبکه‌ای گسترده از کنش‌های کوچک و روزمره که در مجموع، قدرتی بزرگ و تغییرآفرین تولید می‌کنند.

تحولاتی که طی پنج دههٔ گذشته نظم سیاسی ایران و منطقه را دستخوش دگرگونی کرده، نشان می‌دهد که رخدادهای بزرگ سیاسی — از فروپاشی حکومت‌ها تا افول نیروهای نیابتی و تغییرات اجتماعی فراگیر — اغلب محصول جنبش‌های افقی، غیرمتمرکز و خزنده‌اند. نظریه‌های مانوئل کاستلز، جیمز اسکات، سیدنی تارو، آلبرتو ملوچی و جفری الکساندر نشان می‌دهد که چگونه جنبش‌های فاقد رهبری متمرکز و متکی بر شبکه‌های غیررسمی توان ایجاد دگرگونی‌های ساختاری در ایران را یافته‌اند.

دستگیری فعالان مدنی در مراسم بزرگداشت خسرو علی‌کردی نیز نمونهٔ امروزین این تقابل میان قدرت سخت و مقاومت شبکه‌ای جامعه است.

پیش‌بینی‌ناپذیری رخدادهای سیاسی

ادبیات علوم سیاسی و جامعه‌شناسی نشان می‌دهد فروپاشی‌های بزرگ سیاسی معمولاً محصول تصمیم دولت‌ها نیستند، بلکه نتیجهٔ فرایندهای زیرپوستی و طولانی‌مدت اجتماعی‌اند. دگرگونی‌های پنجاه سال گذشته موید این ادعاست. تحول رفتار اجتماعی زنان در ایران پس از قتل مهسا امینی، نمونه‌ای روشن است از اینکه چگونه جنبش‌هایی بدون رهبری، بدون سازمان رسمی و بدون مرکزیت، قدرت تاریخی می‌آفرینند؛ جنبش‌هایی که ملوچی آنها را «جنبش‌های زیرپوستی با هویت جمعی پراکنده» و کاستلز «شبکه‌های افقی مقاومت» می‌نامد.

ملوچی تأکید می‌کند که جنبش‌های مدرن لزوماً خیابانی یا خشونت‌بار نیستند؛ بخش مهمی از فعالیت آنها در «عرصهٔ زندگی روزمره» و در قالب مقاومت‌های آرام و طولانی جریان دارد. او این حرکت‌ها را «شبکه‌های غوطه‌ور» یا «جنبش‌های افقی و خزنده» می‌خواند.

کاستلز نیز نشان می‌دهد جنبش‌های عصر دیجیتال بدون رهبر مشخص و به‌صورت افقی سازمان می‌یابند؛ تغییرات هنجاری در سبک زندگی، مهم‌تر از پیروزی‌های سیاسی کوتاه‌مدت‌اند. جیمز سی. اسکات با مفهوم «سلاح ضعیفان» توضیح می‌دهد که مقاومت لزوماً آشکار نیست؛ کنش‌های خاموش، نمادین، نافرمانی مدنی و زیرسؤال‌بردن روایت رسمی نیز شکل‌های موثر مقاومت‌اند. سیدنی تارو نیز با نظریهٔ «چرخه‌های اعتراضی» نشان می‌دهد که چرخه‌های بلند اعتراض درازمدت‌اند و هر موج سرکوب تنها فاز تازه‌ای از مقاومت اجتماعی را فعال می‌کند.

بر این اساس، می‌توان گفت جنبش‌های امروز ایران — از جنبش زنان تا جنبش‌های جوانان، دانشجویان و شبکه‌های عدالت‌خواه — نمونهٔ کامل جنبش‌های افقی و خزندهٔ معاصرند.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقطهٔ اوج فرایندی بود که دو دهه پیش آغاز شد. کشته‌شدن مهسا امینی رویداد محرک بود؛ اما قدرت اصلی جنبش از تغییر خزندهٔ سبک زندگی، ارزش‌ها و هویت نسل جدید ناشی می‌شد. سهم این جنبش‌ها را می‌توان در چهار واقعیت دید:

نخست، ریزش مشروعیت گفتمانی؛ نسلی که با اینترنت بزرگ شده، روایت رسمی را نمی‌پذیرد. کاستلز این فرآیند را «بازپس‌گیری فضای نمادین» می‌نامد.

دوم، نافرمانی مدنی گسترده؛ از زنان بی‌حجاب تا بازگشت نمادهای فرهنگ مدرن، که نمونهٔ «مقاومت روزمره» به سبک اسکات است.

سوم، انعطاف‌ناپذیری حکومت در برابر انعطاف جامعه؛ حکومت ایران هنوز با منطق دههٔ ۶۰ می‌اندیشد و می‌پندارد با بازداشت چند چهره می‌تواند جنبش را خاموش کند، حال آنکه جنبش‌های افقی رهبر محور نیستند.

چهارم، بازداشت‌های روزهای اخیر در مشهد در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی؛ نمونه‌ای از بازی قدیمی حکومت در برابر جنبشی جدید است، در حالی‌که طبق نظریهٔ کاستلز و ملوتچی، در جنبش‌های افقی «سری برای بریدن» وجود ندارد.

ایران، روسیه و افول محورهای اقتدار: یک تطبیق میان‌نسلی

فروپاشی شوروی، مرگ قذافی، اعدام صدام و افول حزب‌الله و دیگر نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، سقوط رژیم اسد و فرار او نشان داده‌اند که قدرت‌های سخت، حتی اگر در کوتاه‌مدت پایدار به‌نظر برسند، در برابر فرسایش اجتماعی شکننده‌اند. تحلیل‌های چارلز تیلی و جک گلدستون دربارهٔ «ساختار فرصت‌های سیاسی» نیز همین را تأیید می‌کند. در ایران نیز نه حجاب اجباری کارکرد دارد، نه نیروهای نیابتی مشروعیت می‌آورند، و نه سرکوب می‌تواند نسل جدید را به عقب بازگرداند؛ زیرا ساختار اجتماعی تغییر کرده است.

دگرگونی‌های اجتماعی امروز با منطق جنبش‌های افقی حرکت می‌کند: از مسیر جنبش‌های آرام، بی‌رهبر و پراکنده اما ریشه‌دار. زنان بی‌حجاب امروز، جوانانی که بازداشت را پایان نمی‌دانند، و مراسم‌های یادبود که به میدان مقاومت تبدیل می‌شوند، همگی شواهدی هستند بر اینکه جنبش اجتماعی در ایران وارد فاز برگشت‌ناپذیر شده است.

قدرت سیاسی ممکن است دیر بفهمد، اما جامعه سال‌هاست مسیر خود را انتخاب کرده است.


نظر خوانندگان:


■ ای کاش شما دوستان دانشمندی که در خارج از ایران هستید روند جریانات داخلی را با دیدی انتقادی هم مورد بررسی و سنجش قرار می‌دادید و تا این اندازه خوش بین به آینده نزدیک بعد از جمهوری اسلامی نبودید. در همین رویداد اخیر در مشهد گویا میان طرفداران پادشاهی و دیگران درگیری‌هایی رخ داده. وانگهی به  یوتیوپ بروید و انتقادها به خانم نرگس محمدی از سوی سلطنت‌طلبان را ببینید. چند روز پیش به تیتری در یک گفتگو در یوتیوپ برخوردم: «انگلی به نام شریعتی» و امروز همان دو نفر در گفتگوی دیگری با نام «بی‌شرفی به نام آل‌احمد». این که باید شخصیت‌های سیاسی گذشته مورد نقد جدی قرار گیرند امری کاملا واضح است اما توهین تا این اندازه قابل پذیرش نیست. امروز شخصیتی مانند روزالوکزامبورگ برای خود نزد همه مردم آلمان یک شخصیت تاریخی است و خیابان‌ها و مکان‌هایی به نام او وجود دارد و آنهم علی‌رغم تندروی‌های بی‌اندازه او. اما در ایران مخالفین چشم دیدن همدیگر را ندارند. عاقبت این مسیر جز کشت و کشتار داخلی چیز دیگری خواهد بود؟ حداقل در دوره جنبش ملی کردن صنعت نفت دولت ضعیفی بود که میان مخالفین قرار بگیرد اما در فردایی که از جمهوری اسلامی خبری نباشد شما مطمئن باشید که ما با وضعیت بسیار خطرناکی روبرو خواهیم بود و چه بسا بسیاری آرزوی بازگشت جمهوری اسلامی را داشته باشند.
با احترام علی‌محمد طباطبایی


■ آقای طباطبایی گرامی،
من با تحلیل و برداشت شما از وضعیت جامعهٔ ایران و “فردایی که از جمهوری اسلامی خبری نباشد ...” هم‌داستانم. اما پرسش اساسی این است: چگونه می‌توان از آن آیندهٔ خطرناک جلوگیری کرد؟
آنچه در این یادداشت کوتاه آورده‌ام، چکیده‌ای است از تجربهٔ جوامع امروز؛ تجربه‌هایی که صاحب‌نظران علوم اجتماعی آنها را تحلیل و نظریه‌پردازی کرده‌اند. بدیهی است که این مجموعه نه نسخه‌ای برای حل بحران است و نه راه‌حلی برای گریز از مصائب امروز و وحشت‌های فردا. این دیدگاه‌ها بیش از هر چیز بر شناخت جامعه و راه و روش نسبی امروزین گذار تکیه دارند.
جمهوری اسلامی هرگز نتوانسته حکمرانی خود را با دگرگونی‌های مستمر جامعه، ارزش‌های نسل جوان، و معیارهای بنیادین توسعه هماهنگ کند. حاکمیت عملاً در دههٔ شصت متوقف مانده، پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و چون قادر به پاسخ‌گویی به نیازها و تحولات جامعه نیست، تمام توان خود را صرف ساخت و گسترش نهادهای سرکوب کرده است. نسل جوانِ سرخورده از این وضعیت و کم‌اطلاع از تاریخ معاصر ایران، در جست‌وجوی راهی برای گذار به آینده‌ای متفاوت است؛ گاه حتی به خشونت زبانی علیه کسانی که با آنها هم‌نظر نیستند کشانده می‌شود. آنها ممکن است متوجه نباشند، اما ادامه این شیوه می تواند به خشونت های گسترده و ویرانگر میان رقبای سیاسی تبدیل شود.
هیچ امید واقعی به اصلاح جمهوری اسلامی نمی‌توان داشت. رژیم عملاً همهٔ مسیرهای سالم برای نجات جامعه را مسدود کرده است. از این رو، دو مسیر عمده برای گذار از جمهوری اسلامی طرح می‌شود:
۱. اتکا به مقاومت مدنی و خنثی‌سازی تدریجی نیروهای سرکوب. یعنی تدوام جنبش مهسا که به دست آوردهای غیر قابل برگشتی رسید. ادامهٔ مبارزات خیابانی، اعتصاب‌ها، نافرمانی مدنی و اشکال متنوع مقاومت افقی راه و روش این مسیر است که رویکردی مدنی، تدریجی و خشونت‌پرهیز است؛ شیوه‌ای که نمونه‌های موفق آن در بسیاری از کشورها تجربه شده و توانسته گذار کمتر پرهزینه‌تری را رقم بزند. شیوه ای که در روز گذشته توسط برگزار کنندگان مراسم بزرگداشت زنده یادخسرو علیکردی پی گرفته شد.
۲. توسل به حملهٔ نظامی خارجی گروهی بر این باورند که بمباران هواییِ خارجی می‌تواند جمهوری اسلامی را ساقط و قدرت را به مخالفان منتقل کند. اما هیچ حکومتی تنها با بمباران هوایی سقوط نکرده است.
جنگ زمینی «مادرِ جنگ‌ها»ست” و در ایران نه تنها نیروی مسلح و سازمان‌یافته‌ای که قادر به نبرد زمینی باشد وجود ندارد، بلکه در صورت خلأ قدرت، کشور با جنگ میان بلوک‌های مختلف قدرت و وضعیت پرمخاطره ای که شما توصیف کرده اید روبه‌رو خواهد شد. اسرائیل و آمریکا هرگز توان یا قصد اعزام نیروی زمینی به ایران را ندارد. از این رو، فرضیهٔ «سقوط حکومت با بمباران خارجی» نه واقع‌بینانه است و نه قابل اتکا؛ موضوعی که کسانی که دل به حملهٔ نظامی بسته‌اند باید آن را جدی‌تر در نظر بگیرند و حمله به رقبای سیاسی خود را متوقف کنند.
با احترام، علمداری


■ با دل نگرانی آقای طباطبایی همراهم. جامعه مدنی ایران با اینکه هم سوابق درخشان و هم عناصر و دانش باارزش در خود نهفته دارد، اما همه اینها به جزایر جدا از هم می‌مانند که قادر به پیوستگی در یک سرزمین واحد نیستند. روشنفکران ایرانی همواره به لحاظ فکری مصرف کننده دموکراسی بوده‌اند نه تولید کننده آن، البته بناچار اینچنین بوده و انتظار خارق‌العاده نمیتوان داشت. از این جهت است که امروز تشکیل یک جبهه و تشکیلات واحد شامل تمامی اپوزیسیون حیاتی است. جبهه ای که تنها حول خطوط اصلی ضد دیکتاتوری و صلح‌طلبی شکل گیرد و شرکت کنندگان آن نیز بی‌چون و چرا وجود هر گروه و نظریه‌ای را در آن بپذیرند. برخی عزیزان ممکن است ضد و نقیضی در حرف بالا ببینند، اما انجام کار بزرگ در حساس‌ترین و خطیرترین شرایط ممکن‌تر است. افراط گری چپ، راست، اسلامی، ترامپیست و غیره ایران را به سمت فروپاشی و جنگ داخلی می‌کشانند، زمان آن است که عقلانیت با وزنی معتبر وارد صحنه شود، عقلانیتی که اگر نشان از همه مکتب‌ها دارد اما در آرزوها آنها را متحد می‌کند.
موفق باشید، پیروز


■ جناب پیروز عزیز. نظر شما این است: «جبهه‌ای که تنها حول خطوط اصلی ضد دیکتاتوری و صلح‌طلبی شکل گیرد». این موضوع را رضا پهلوی در «نشست همگرایی مونیخ» به‌ عنوان بستر همکاری و همگرایی برشمرده است: تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر و تعیین نظام سیاسی از طریق انتخابات آزاد. آیا این سه اصل می‌توانند بین همه آزادیخواهان ایران مشترک باشند؟ البته بنا به شرایط خاص ایران، اصل صلح‌طلبی حکم می‌کند که باید اصل چهارمی هم به آن ۳ اصل اضافه کرد: کنار گذاشتن سیاست نابودی و دشمنی با اسراییل و به رسمیت شناختن موجودیت آن کشور.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ با نحوه‌ی ورودِ جناب طباطبایی به مسئله، مشکل دارم. نه این‌که مستندات ایشان - از جمله هتک‌حرمت دکتر شریعتی، جلال آل‌احمد و دیگران - کذب است، اتفاقن عینِ واقعیت است اما گلایه از هتاکان و اساسن ذکر این نوع ترهات و تهمت‌ها واقعن چه مشکلی را حل می‌کند؟ برای کمک به فعالان مدنی در داخل کشور چقدر خوب می‌شد که انسان‌های فرهیخته‌ای همچون جناب طباطبایی آستین بالا می‌زدند و راه‌ها و تاکتیک‌هایی که به تسهیل کنشگری و ارتقای مسیر پرپیچ‌وخم مبارزات مدنی می‌انجامد را توضیح می‌دادند ، برای مثال این‌که آیا بهتر نبود که به‌جای .... اجازه داده می‌شد که خود افرادِ صاحب‌عزا به‌ویژه برادر ایشان (جواد علی‌کردی)، اداره‌ی مراسم تشییع را در دست می‌گرفتند و عزیزانی که از تهران رفته بودند در میان جمعیت و در صف اول، به مراسم و شعارها، یاری و جهت می‌دادند؟ یا...
این‌که در فلان سایت یا بهمان صفحه در اینترنت به شریعتی و آل‌احمد چه گفته‌اند حتمن قابل انتقاد است (و تاکید جناب طباطبایی بر این‌که در آلمان خیابان به‌نام رزالوکزامبورگ هست، خب در ایران هم خیابان‌ها و نیز ایستگاه‌های مترو به‌نام شریعتی و آل‌احمد وجود دارد) ولی عرض‌ام این‌است که تکرار و گله‌گزاری از حرمت‌شکنان و توهین‌کنندگان به شریعتی و جلال، در عمل چه گره‌ای از صدها گرهِ چنین تجمع‌هایی می‌گشاید؟ و اگر کسی با خواندن پست جناب طباطبایی و امثال این عزیز خدایی‌ناکرده به‌این نتیجه برسد که پشت این برخوردها ای‌بسا “ناامیدی” خفته است، باید ملامت شود؟
بااحترام و ارادت: جواد موسوی خوزستانی


■ آقای قنبری گرامی، در گذشته نه چندان دور من نیز می‌پنداشتم که تمامی اصول مرکزی جنبش آزادیخواهی ایران باید و بهتر است در پلاتفرم جبهه واحد گنجانیده شوند. واقعیت سخت بر ما آشکار کرده که این سنگ بزرگ تنها نشان از نزدن است. اصول و وسواس‌های حزبی را نباید شرط همکاری و حمایت جبهه‌ای قرار داد، بویژه در شرایط حساس کنونی. این رویکرد جبهه‌ای هم همگرایی ضد دیکتاتوری را ممکن‌تر می‌سازد و هم دست روشنفکران را در حفظ پرنسیپ های خود آزادتر میگذرد. لایه‌های اصلاح‌طلب درون حکومت، مجاهدین، یا سلطنت‌طلبان افراطی و پوپولیست هیچکدام دشمنان (فعلی) مردم ایران نیستند و باید شانس شرکت با مابقی نیروها در حصول آزادی را داشته باشند. اینکه رفتار و تصمیمشان در چه جهتی باشد موضوع دیگریست که به خود آنها مربوط است. اصولی نظیر سکولایزم در دستور عمل و تئوریک بسیاری از نیروهای جنبش قرار دارد اما نمیتواند شرط مبارزه با رژیم ولایی باشد. شرط صلح با اسرائیل طبیعی و صحیح است و در کلیت صلح با تمام کشور ها تحت منشور سازمان ملل میگنجد، اما دوستی یا همکاری با حکومت فعلی اسرائیل بی ارتباط با جنبش آزادی ایران است و برعکس منشائی برای تفرقه می‌باشد.
با احترام، پیروز


■ قبل از هر چیز از جناب دکتر علمداری به خاطر واکنش و پاسخ به نگرانی‌های من و جناب پیروز در اشاره به نوشته کوتاه خود بسیار سپاسگزارم.
اما در پاسخ به آقای موسوی خوزستانی باید بگویم که من نه فعال و کنش‌گر سیاسی بوده‌ام و نه اکنون با ۷۳ سال سن و نداشتن هیچ‌گونه تجربه در این موارد خود را در جایگاه ارائه راه حل به کنشگران داخل ایران می‌بینم. من خود را بیشتر یک فعال فرهنگی می‌دانم و شاید لازم باشد اشاره کنم که در فاصله میان دوره‌ای دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی و ابتدای دور دوم احمدی‌نژاد در سال ۸۸ در سایت ایران امروز بیش از ۵۰۰ مقاله ترجمه کرده و یا بعضی از آنها را خودم نوشتم. و البته بیشتر آنها بعد از انتشار در سایت ایران امروز در نشریات داخلی نیز بازنشر شده‌اند. اکنون نیز هفت هشت ماهی هست که بعد از سال‌ها گوشه‌نشینی (به دلایل موجه) دوباره به ترجمه مقاله‌هایی که خواندن آنها را مفید می‌دانم اقدام می‌کنم. البته با این سن و سال و این که سیاسی نیستم و این که هیچ راه حلی هم برای حل مشکلات بسیار بسیار زیاد ایران نمی‌بینم و مسائلی که نمی‌خواهم در اینجا به آنها اشاره کنم از ترجمه مقاله‌هایی که از خط قرمز داخل کشور فراتر برود معذورم.
به نظر من ایران در یک وضعیت بسیار بحرانی با آینده‌ای بسیار مشکوک قرار دارد و متاسفانه کمتر کسی متوجه نزدیک شدن ما به روزهای سیاهی است که شاید در پیش داشته باشیم. آن دسته از اجداد بسیار دور ما که در جنگل‌ها و دشت‌های پرخطر از راه شکار زندگی می‌کردند چنانچه شنیدن صدای مشکوکی را حمل بر صدای باد یا حیوان بی‌خطری می کردند به احتمال زیاد فرصت انتقال ژن‌های خود به نسل بعد را پیدا نمی‌نمودند اما آن ترسوهایی که هر صدایی را به حیوانی درنده نسبت می‌دادند و بنابراین هوشیاری خود را متوجه اطراف می‌نمودند امکان زنده ماندن و ادامه نسل را پیدا می کردند.
من هم امروز از همین روش استفاده می‌کنم و عنوان‌های گفتگوهایی در یوتیوپ از قبیل همان «انگلی به نام شریعتی» یا «بی‌شرفی به نام آل‌احمد» را نشانه‌ای از دورانی بسیار سخت و ناخوشایند و شاید خونبار می‌دانم. این که فعلا بزرگ راه‌هایی به نام شریعتی یا آل‌احمد هست مسئله امروز ما نیست. چنانچه بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی به قدرت برسد با این شیوه برخوردی که امروز شاهدش هستیم حتی دیگر داشتن کتابی از شریعتی یا آل‌احمد جرم تلقی خواهد شد. چنانچه این بخش از اپوزیسیون به قدرت برسد تقریبا تمام ناشرین فعلی داخل ایران به خاطر انتشار کتاب‌هایی که به نحوی توهین به این تازه به قدرت رسیده‌ها تلقی خواهد شد درگیر مشکلات بزرگی خواهند شد. بسیاری از کتاب‌های فعلی که در باره تاریخ معاصر ایران است و حقایق را در باره صد سال گذشته به طور بی‌طرفانه نوشته جمع‌آوری خواهند شد. ما یک بار قبل از انقلاب ۵۷ همه چیز را با خوش بینی دیدیم و نتیجه آن خوش‌بینی‌ها هم خیلی زود خودشان را نشان دادند.
مسئله اینجا نیست که به قول جناب رضا قنبری با یک حکومت سکولار مبتنی بر حقوق بشر توافق شده است. این که چنانچه این بخش از اپوزیسیون به قدرت برسد ایران دارای یک حکومت دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر خواهد بود از همین الان روشن است. همین امروز در سایت گویا نیوز مقاله‌ای بود از کیهان لندن با عنوان «چرا ایران فردا به یک هویدا نیاز دارد» و چقدر زیبا یکی از خواننده‌های مقاله پاسخ داده بود: «جالبست که خود سران رژیم معترف بودند که هویدا عملا فاقد قدرت و گماشته بله قربانگوی شاه بوده و در عمل این شاه بوده که نقش نخست‌وزیر را هم از طریق او ایفا می‌کرده. این موضوع در یادداشتهای خود علم و خاطرات امثال نهاوندی عالیخانی مجیدی و غیره بارها مطرح و به نقش هویدا بعنوان تنبک پای نقاره اشاره شده برای مثال امروز لیست کاندیداهای مجلس شورای ملی را به اعلاحضرت تقدیم کردم ایشان عده‌ای را تایید و عده‌ای را هم تعویض کرده و لیست نهایی را به هویدا برای اعلام تفویض کردند... در واقع با بیان اینکه ایران نیاز به هویدای دوم دارد، منظور سلطنت طلبها در حقیقت اینست که رضاشاه دوم به یک هویدا نیاز دارد. باین معنا که سلطنت طلبها نه تنها توهم تکرار استبداد شاهنشاهی بسبک قرن پیش را دارند بلکه حتی بنحو صوری هم قایل به نقشی برای قوای سه گانه نیستند ».
بله مهم آنچه رهبرشان می گوید یا قولش را می‌دهد نیست. باید دید اطرافیانی که قرار است در آینده نزدیک در راس امور سیاسی قرار گیرند چه می گویند. فکر می‌کنم همین قدر که نوشتم کافی باشد و منظور من روشن.
با تقدیم احترام: علی محمد طباطبایی


■ جناب پیروز عزیز. چاره‌ای نیست جز اینکه با حوصله و دقت دو نکته را روشن کنیم. نکته اول اینکه، بحث پیرامون شکل‌گیری یک جبهه، حول خطوط اصلی ضد دیکتاتوری و صلح‌ طلبی بود. آیا سکولار بودن شرط لازم برای ضد دیکتاتور بودن نیست؟ در این بحث ما، من فقط دو نوع حکومت می‌بینم: سکولار یعنی قانونگزاری بر اساس رأی مردم، و دیگری قانون‌گزاری مطابق نصوص مقدس. آیا شما نوع دیگری را نیز مد نظر دارید؟ من ننوشتم که سکولار بودن شرط مبارزه است، بلکه سکولار بودن را شرط «جبهه ضد دیکتاتوری» دانستم. اگر عده‌ای می‌خواهند قانون را از متون مقدس استنتاج کنند و با نظام ج.ا. هم مبارزه می‌کنند، من جلوی مبارزه آنها را که نگرفته‌ام! اما با آنها جبهه تشکیل نمی‌دهم.
نکته دوم اینکه من ننوشتم که با همکاری با حکومت فعلی اسرائیل موافقم یا نه. عبارتی که به کار بردم و امروزه بسیار رایج است “به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل” است. فکر می‌کنم شما هم نیز با این فرمول‌بندی موافق هستید.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای طباطبایی عزیز. امیدوارم سالیان دراز همچنان سالم و فعال باشید و ما را از نظرات و ترجمه‌های عالی خود بهره‌مند کنید. آنچه مرکز توجه من است، اصول روابط ما در عرصه سیاست است، نه نظر شخصی من نسبت به این یا آن جریان سیاسی. اگر رضا پهلوی می‌گوید که حقوق بشر را قبول دارد، باید از او پذیرفت. به استناد اینکه من مطمئن هستم که او زیر حرفش می‌زند، نمی‌شود او را از حقوق اجتماعی محروم کرد. اگر چنان اطمینانی داشته باشم، به او رأی نمی‌دهم و دیگران را نیز از رای دادن به او برحذر می‌دارم. اما موافق یا مخالف بودن با یک سیاستمدار، یک چیز است و محروم کردن یک شهروند از حقوق سیاسی، چیز دیگر. من فقط خواستم موضوع را روشن‌تر کنم، والا بعید می‌دانم شما بخواهید حقوق فردی کسی را انکار کنید. من در یکی از کامنت‌های گذشته این تمثیل را به کار بردم، که یکبار ما از زاویه دید یک بازیکن فوتبال موضوع را بررسی می‌کنیم، اما یکبار دیگر از زاویه دید داور مسابقه.
موفق باشید. رضا قنبری


■ جدا از موضوع صحبت کنونی من نیز همچون آقای قنبری می‌خواستم یک بار دیگر از زحمات آقای طباطبایی تشکر کنم و صد البته از آقای علمداری که این بحث را آغاز کردند. تیزبینی و خوش سلیقگی آقای طباطبایی در انتخاب ترجمه‌هایشان ستودنی است، نگاه از زوایای متنوع و غیر معمول به تاریخ به ما بیشتر و بهتر می‌آموزد کی هستیم و از کجا آمده‌ایم.
درود بر شما، پیروز.


■ با تشکر بسیار از آقایان رضا قنبری و جناب پیروز. امیدوارم ترجمه‌های من نقش هرچند کوچکی در روشن کردن اذهان خوانندگان عزیز ایران امروز داشه باشد.
علی‌محمد طباطبایی




نظر شما درباره این مقاله:








گزارش نسرین ستوده از دیدار با خانواده خسرو علیکردی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 18:00

گزارش نسرین ستوده از دیدار با خانواده خسرو علیکردی




نظر شما درباره این مقاله:








بلاروس گروهی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 17:35

در ازای کاهش تحریم‌های آمریکا:

بلاروس گروهی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد


آندریوس سیتاس، فلیکس لایت و مارک تروِلیان / خبرگزاری رویترز / ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵

بنا بر بیانیه‌ای از سوی آمریکا، الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌جمهور بلاروس، روز شنبه ۱۲۳ زندانی را آزاد کرد که در میان آنان، آلِس بیالیاتسکی، برنده جایزه صلح نوبل، و ماریا کالسنیکاوا، از چهره‌های برجسته مخالفان حکومت، حضور دارند. این اقدام پس از دو روز گفت‌وگو با فرستاده‌ای از سوی رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، صورت گرفت.

در مقابل، ایالات متحده موافقت کرد تحریم‌ها علیه صادرات پتاس بلاروس را لغو کند. پتاس یکی از اجزای کلیدی در تولید کودهای شیمیایی است و این کشورِ جمهوری سابق شوروی، یکی از تولیدکنندگان بزرگ آن در جهان به شمار می‌رود.

این آزادی زندانیان، بزرگ‌ترین اقدام از این دست از سوی لوکاشنکو از زمانی است که دولت ترامپ در سال جاری گفت‌وگو با این رهبر کهنه‌کار اقتدارگرا و متحد نزدیک ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، را آغاز کرد.

دولت‌های غربی پیش‌تر به دلیل سرکوب شدید مخالفان داخلی و حمایت بلاروس از جنگ روسیه در اوکراین، از لوکاشنکو فاصله گرفته بودند.

کالسنیکاوا: «از آمریکا و ترامپ سپاسگزارم»

بیالیاتسکی، برنده مشترک جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۲، فعال حقوق بشر است که سال‌ها برای آزادی زندانیان سیاسی مبارزه کرد، پیش از آنکه خود به یکی از آنان تبدیل شود. او از ژوئیه ۲۰۲۱ در زندان به سر می‌برد.

همچنین ماریا کالسنیکاوا، از رهبران اعتراضات گسترده سال ۲۰۲۰ علیه لوکاشنکو، و ویکتار باباریکا که همان سال هنگام آماده‌شدن برای نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری بازداشت شده بود، آزاد شدند.

تاتیانا خومیتش، خواهر کالسنیکاوا، به رویترز گفت که تلفنی با او صحبت کرده است.

او گفت: «به من گفت که از آزادی‌اش بسیار خوشحال است و از آمریکا و ترامپ برای تلاش‌هایشان در پیشبرد این روند و نیز از همه کشورهایی که در این فرایند نقش داشتند، قدردانی می‌کند.»

هنوز مشخص نیست زندانیان آزادشده پس از آزادی به کجا خواهند رفت. در موارد پیشین، برخی از آزادشدگان از طریق لیتوانی بلاروس را ترک کرده بودند.

مقام‌های آمریکایی به رویترز گفته‌اند که تعامل با لوکاشنکو بخشی از تلاش برای دور کردن او – دست‌کم تا حدی – از نفوذ پوتین است؛ تلاشی که مخالفان بلاروسی تاکنون با تردید شدید به آن نگریسته‌اند.

جان کوال، فرستاده ترامپ، پیش‌تر در مینسک به خبرنگاران گفته بود: «بر اساس دستور رئیس‌جمهور ترامپ، ما، ایالات متحده، تحریم‌های مربوط به پتاس را لغو خواهیم کرد.»

ایالات متحده و اتحادیه اروپا پس از آنکه دولت بلاروس در پی انتخابات مورد مناقشه سال ۲۰۲۰ سرکوب خشونت‌باری علیه معترضان آغاز کرد و تقریباً همه مخالفان داخلی لوکاشنکو که به خارج نگریخته بودند را زندانی کرد، تحریم‌های گسترده‌ای علیه این کشور اعمال کردند.

این تحریم‌ها پس از آن تشدید شد که لوکاشنکو در سال ۲۰۲۲ اجازه داد خاک بلاروس به‌عنوان سکوی تدارکاتی برای حمله روسیه به اوکراین مورد استفاده قرار گیرد.

کاهش تحریم‌های پتاس، تقویتی برای اقتصاد بلاروس

اپوزیسیون بلاروس که در تبعید به سر می‌برد، از ترامپ قدردانی کرد و گفت اینکه لوکاشنکو در ازای امتیازدهی در موضوع پتاس با آزادی زندانیان موافقت کرده، نشان‌دهنده کارآمدی تحریم‌هاست.

مخالفان همواره گفته‌اند که رویکرد ترامپ در قبال لوکاشنکو را تلاشی انسانی می‌دانند، اما بر این باورند که تحریم‌های اتحادیه اروپا باید همچنان برقرار بماند.

سویتلانا تیخانوفسکایا، رهبر اپوزیسیون بلاروس در تبعید، در بیانیه‌ای گفت: «تحریم‌های آمریکا بر انسان‌ها متمرکز است. تحریم‌های اتحادیه اروپا درباره تغییرات ساختاری است — توقف جنگ، فراهم‌کردن گذار دموکراتیک و تضمین پاسخگویی. این رویکردها با یکدیگر در تضاد نیستند؛ بلکه مکمل هم هستند.»

لوکاشنکو پیش‌تر وجود زندانیان سیاسی در بلاروس را انکار کرده و افراد زندانی را «اوباش» توصیف کرده بود. او حتی در ماه اوت گذشته پرسیده بود چرا باید کسانی را آزاد کند که به گفته او دشمنان دولت هستند و ممکن است «دوباره علیه ما جنگ به راه بیندازند».

ترامپ به‌طور علنی لوکاشنکو را «رئیس‌جمهور بسیار محترم بلاروس» توصیف کرده است؛ توصیفی که با دیدگاه مخالفان، که او را دیکتاتور می‌دانند، در تضاد است. ترامپ از او خواسته بود تا حدود ۱۳۰۰ یا ۱۴۰۰ زندانی را که از آن‌ها با عنوان «گروگان» یاد کرده بود، آزاد کند.

سفارت آمریکا در لیتوانی اعلام کرد: «ایالات متحده آماده تعامل بیشتر با بلاروس در راستای پیشبرد منافع آمریکا است و به تلاش‌های دیپلماتیک خود برای آزادی سایر زندانیان سیاسی در بلاروس ادامه خواهد داد.»

گروه حقوق بشری ویاسنا در بلاروس – که از سوی دولت مینسک به‌عنوان سازمانی افراطی شناخته می‌شود – شمار زندانیان سیاسی را در آستانه آزادی‌های روز شنبه، ۱۲۲۷ نفر اعلام کرده بود.

کوال با لوکاشنکو درباره اوکراین و ونزوئلا گفت‌وگو کرد

خبرگزاری دولتی بلتا به نقل از جان کوال گزارش داد که او طی دیدار با لوکاشنکو درباره طیف گسترده‌ای از مسائل، از جمله جنگ روسیه در اوکراین و وضعیت ونزوئلا، گفت‌وگو کرده است.

لوکاشنکو اخیراً دو دیدار با یک دیپلمات ارشد ونزوئلایی داشته و گفته است که نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا – که ترامپ برای کناره‌گیری او از قدرت فشار وارد می‌کند – می‌تواند به بلاروس سفر کند.

کوال گفت که به نظر او نزدیکی لوکاشنکو به پوتین می‌تواند در چارچوب تلاش‌ها برای پایان‌دادن به جنگ اوکراین مفید باشد.

او به نقل از خبرگزاری بلتا گفت: «رئیس‌جمهور شما سابقه‌ای طولانی با رئیس‌جمهور پوتین دارد و توانایی مشورت‌دادن به او را داراست. این موضوع در شرایط کنونی بسیار مفید است. آن‌ها دوستان قدیمی هستند و سطح رابطه لازم برای گفت‌وگو درباره چنین مسائلی را دارند.»

او افزود: «طبیعی است که رئیس‌جمهور پوتین ممکن است برخی توصیه‌ها را بپذیرد و برخی دیگر را نپذیرد. این، راهی برای تسهیل این روند است.»



نظر شما درباره این مقاله:








اسرائیل می‌گوید فرمانده ارشد حماس را کشته است
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 17:29

اسرائیل می‌گوید فرمانده ارشد حماس را کشته است


ارتش اسرائیل اعلام کرد که رائد سعید، فرمانده ارشد حماس و یکی از طراحان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، را در حمله‌ای به یک خودرو در شهر غزه در روز شنبه کشته است. این ترور، برجسته‌ترین ترور یک چهره ارشد حماس از زمان اجرای توافق آتش‌بس غزه در ماه اکتبر بود.

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و اسرائیل کاتز، وزیر دفاع، در بیانیه‌ای مشترک گفتند که سعید در پاسخ به حمله‌ای از سوی حماس که در آن یک وسیله انفجاری دو سرباز را در اوایل روز شنبه زخمی کرد، هدف قرار گرفته است.

به گفته مقامات بهداشتی غزه، حمله به خودرو در شهر غزه منجر به کشته شدن پنج نفر و زخمی شدن حداقل ۲۵ نفر دیگر شد. حماس یا پزشکان هنوز تأیید نکرده‌اند که سعید در میان کشته‌شدگان بوده است.

حماس می‌گوید این حمله نقض توافق آتش‌بس است

یک مقام نظامی اسرائیلی، سعید را به عنوان یکی از اعضای عالی‌رتبه حماس توصیف کرد که به ایجاد و پیشرفت شبکه تولید سلاح این گروه کمک کرده است.

این مقام گفت: «در ماه‌های اخیر، او برای احیای توانایی‌ها و تولید سلاح حماس فعالیت می‌کرد که نقض آشکار آتش‌بس است.»

منابع حماس همچنین او را پس از عزالدین الحداد، دومین فرمانده شاخه نظامی این گروه توصیف کرده‌اند.

این منابع گفتند که سعید قبلاً فرماندهی گردان شهر غزه حماس، یکی از بزرگترین و مجهزترین گردان‌های این گروه، را بر عهده داشت.

حماس در بیانیه‌ای این حمله را به عنوان نقض توافق آتش‌بس محکوم کرد، اما نگفت که آیا سعید آسیب دیده است یا خیر و از تهدید به انتقام خودداری کرد.

جنگ غزه پس از آن آغاز شد که شبه‌نظامیان تحت رهبری حماس در حمله‌ای به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ۱۲۰۰ نفر، که اکثر آنها غیرنظامی بودند، را کشتند و ۲۵۱ نفر را به گروگان گرفتند. مقامات بهداشتی در غزه می‌گویند که حمله تلافی‌جویانه اسرائیل بیش از ۷۰۷۰۰ فلسطینی، که اکثر آنها غیرنظامی بودند، را کشته است.

آتش‌بس ۱۰ اکتبر صدها هزار فلسطینی را قادر ساخته است تا به ویرانه‌های شهر غزه بازگردند. اسرائیل نیروهای خود را از مواضع شهر عقب کشیده و جریان کمک‌ها افزایش یافته است.

اما خشونت‌ها به طور کامل متوقف نشده است. مقامات بهداشتی فلسطین می‌گویند که نیروهای اسرائیلی از زمان آتش‌بس، حداقل ۳۸۶ نفر را در حملات غزه کشته‌اند. اسرائیل می‌گوید که از زمان شروع آتش‌بس، سه سرباز آن کشته شده‌اند و به ده‌ها جنگجو حمله کرده است.

نضال المغربی و امیلی رز / خبرگزاری رویترز / ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








بحران وجدان عمومی و شعور ملی/ حاتم قادری، حسین رزاق ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 16:07

بحران وجدان عمومی و شعور ملی/ حاتم قادری، حسین رزاق




نظر شما درباره این مقاله:








نامه احمدرضا حائری از زندان قزلحصار
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 12:52

نامه احمدرضا حائری از زندان قزلحصار




نظر شما درباره این مقاله:








دو میلیون شغل در خطر؛ فولاد ایران
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 12:04

دو میلیون شغل در خطر؛ فولاد ایران




نظر شما درباره این مقاله:








ایران ۱۸ خدمه نفتکش خارجی توقیف شده
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 11:05

ایران ۱۸ خدمه نفتکش خارجی توقیف شده




نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا از اسرائیل می‌خواهد هزینه‌ آواربرداری
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 10:11

آمریکا از اسرائیل می‌خواهد هزینه‌ آواربرداری




نظر شما درباره این مقاله:








آغاز اجرای بنزین سه نرخی در ایران
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 10:00

آغاز اجرای بنزین سه نرخی در ایران


از صبح شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴، ایران وارد مرحله تازه‌ای از سیاست‌گذاری سوخت شد؛ مرحله‌ای که مدت‌ها درباره آن بحث و بررسی شده بود و حالا اجرای رسمی آن در دولت پزشکیان آغاز شده است.

افزایش قیمت بنزین در ایران، که یکی از پایین‌ترین قیمت‌ها در جهان است، مدت‌ها به دلیل نگرانی‌ها مبنی بر تکرار اعتراضات خونین آبان ۱۳۹۸ به تعویق افتاده بود.

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، در تلویزیون دولتی گفت: از روز شنبه، اکثر وسایل نقلیه به جز آمبولانس‌ها باید سوخت را با نرخ بالاتر ۵۰۰۰ تومان در هر لیتر خریداری کنند.

بنابر گزارش صداوسیما، این نرخ بالاتر، مصرف‌کنندگانی را که بیش از ۱۶۰ لیتر در ماه نیاز دارند، هدف قرار می‌دهد.

سایر رانندگان همچنان می‌توانند تا ۶۰ لیتر بنزین را با قیمت ۱۵۰۰ تومان به ازای هر لیتر و ۱۰۰ لیتر اضافی را با قیمت ۳۰۰۰ تومان به ازای هر لیتر خریداری کنند.

مهاجرانی گفت که این افزایش با هدف کنترل مصرف سوخت و مبارزه با قاچاق صورت گرفته است.

مهاجرانی گفت سهمیه تاکسی‌ها بدون تغییر باقی می‌ماند.

ریسک سه نرخی شدن بنزین

پزشکیان اگرچه در زمان مناظره‌های انتخاباتی بارها بیان کرده بود که قیمت بنزین را تغییر نخواهد داد اما در ماه‌های اخیر تأکید کرده است که اصلاح محدود قیمت‌ها، به منظور کنترل مصرف، جلوگیری از هدررفت منابع و کاهش فشار بر کارت‌های جایگاه ضروری بود.

برخی تحلیلگران و اقتصاددانان هشدار می‌دهند که اجرای جراحی اقتصادی بنزین در شرایط فعلی اقتصاد ایران، با رکود گسترده، تورم بالا و محدودیت منابع مالی، ریسک بالایی دارد. افزایش نرخ آزاد و سه‌نرخی شدن بنزین می‌تواند فشار مستقیم بر دهک‌های پایین و خانوارهای متوسط وارد کند و مصرف‌کنندگان پرمصرف را به سمت راهکارهای غیررسمی مانند قاچاق یا استفاده از بازار سیاه سوق دهد. این گروه از کارشناسان بر این باورند که موفقیت اصلاحات قیمتی تنها زمانی محقق می‌شود که دولت همزمان با تغییر نرخ‌ها، برنامه‌های حمایتی دقیق، اطلاع‌رسانی گسترده و ابزارهای مدیریتی مصرف را به‌کار گیرد تا اثرات اجتماعی و اقتصادی منفی به حداقل برسد.

در واقع سه‌نرخی شدن بنزین در ظاهر تغییر کوچکی است، اما در عمل ابزاری برای مدیریت مصرف بدون وارد کردن فشار مستقیم به خانوارهایی است که تنها سهمیه پایه را استفاده می‌کنند. پیامدهای این تصمیم تنها به جایگاه‌ها محدود نمی‌شود؛ کاهش مصرف مازاد و کنترل قاچاق سوخت دو اثر فوری هستند که می‌توانند در بودجه دولت و بازار انرژی منعکس شوند. تجربه‌های گذشته نیز نشان داده هر تغییر حتی جزئی در حوزه سوخت، می‌تواند زنجیره‌ای از تأثیرات اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند.

سیاست‌های سوخت در ایران همیشه بیش از یک تصمیم اقتصادی بوده است و ترکیبی از ملاحظات سیاسی، امنیتی و اجتماعی را در خود جای داده است. دولت پزشکیان در شرایطی سراغ مدل سه‌نرخی رفت که از یک سو تجربه تلخ شوک‌های گذشته در ذهن مردم وجود داشت و از سوی دیگر، فشارهای مالی و رشد بی‌وقفه مصرف بنزین، تصمیم‌گیری در این حوزه را اجتناب‌ناپذیر می‌کرد. فعالان اقتصادی معتقدند که نه تثبیت کامل قیمت امکان‌پذیر بود و نه جهش بزرگ؛ بنابراین انتخاب مدل سه‌نرخی نوعی حرکت محتاطانه، تدریجی و مبتنی بر کاهش مصرف مازاد به شمار می‌رود.

احمدی نژاد پایه گذار سهمیه بندی بنزین

برای درک حساسیت بالای تصمیم اخیر، مرور تاریخچه سهمیه‌بندی بنزین در ایران ضروری است. سهمیه‌بندی بنزین برای نخستین بار در دولت محمود احمدی‌نژاد و در سال ۱۳۸۶ آغاز شد؛ زمانی که قیمت بنزین سهمیه‌ای ۱۰۰ تومان و نرخ آزاد ۴۰۰ تومان بود. هدف این اقدام کنترل مصرف و مقابله با قاچاق سوخت بود، چرا که اختلاف قیمت داخلی و خارجی بنزین، قاچاق را به فعالیتی پرسود تبدیل کرده بود. در همان سال کارت سوخت معرفی شد تا مصرف خانوارها و خودروها ثبت و رصد شود و دولت بتواند الگوی مصرف را پایش و تصمیم‌گیری دقیق‌تری انجام دهد.

افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین در دولت روحانی

در دولت حسن روحانی نیز سیاست سوخت دستخوش تغییراتی شد. بین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶، قیمت بنزین به مرور افزایش یافت؛ به‌طوری که در سال ۱۳۹۳، قیمت بنزین سهمیه‌ای به ۷۰۰ تومان و آزاد به ۱۰۰۰ تومان رسید. با گذر زمان، سهمیه‌بندی عملاً کنار گذاشته شد و کارت سوخت از کارکرد اجرایی خارج شد. هدف دولت در آن مقطع، کاهش فاصله قیمت‌ها با واقعیت‌های اقتصادی و کاهش نیاز به سهمیه‌بندی بود. با این حال، جهش نرخ ارز در سال ۱۳۹۷ و افزایش شکاف قیمت داخلی و خارجی، قاچاق سوخت را بار دیگر تشدید کرد و مصرف بنزین روند صعودی پیدا کرد؛ عواملی که بازگشت کارت سوخت و سهمیه‌بندی را اجتناب‌ناپذیر ساخت.

نقطه عطف بعدی آبان ۱۳۹۸ بود؛ زمانی که قیمت بنزین در یک شب به صورت ناگهانی افزایش یافت و رئیس جمهور در مقابل رسانه ها گفت بنده هم صبح جمعه متوجه شدم نرخ سهمیه‌ای به ۱۵۰۰ تومان و آزاد به ۳۰۰۰ تومان رسید. این اقدام با واکنش‌های اجتماعی گسترده‌ای همراه شد و تجربه‌ای پرهزینه برای سیاست‌گذاران رقم زد. این رخداد نشان داد که اعمال شوک‌های قیمتی بدون اقناع افکار عمومی می‌تواند تبعات اجتماعی جدی به دنبال داشته باشد.

در دهه ۱۴۰۰، مصرف بنزین در کشور رکوردهای جدیدی ثبت کرد و رشد مصرف با ظرفیت تولید داخلی همخوانی نداشت. یارانه پنهان سوخت به یکی از سنگین‌ترین بارهای مالی بودجه تبدیل شد و حساسیت اجتماعی نسبت به قیمت بنزین، تصمیم‌گیری‌های ناگهانی در این حوزه را دشوارتر کرد. در چنین فضایی، مدل‌های چندنرخی بنزین به عنوان راهکاری محتاطانه مطرح شدند؛ در این مدل‌ها سهمیه‌های پایه با نرخ پایین حفظ می‌شود و مصرف مازاد با قیمت بالاتر محاسبه می‌شود. هدف این سیاست، کنترل مصرف، کاهش قاچاق و وارد نشدن فشار مستقیم به دهک‌های کم‌درآمد است، در حالی که خانوارهای پرمصرف با افزایش هزینه مواجه خواهند شد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که قیمت بنزین در  دولت روحانی افزایش ۲۰۰ درصدی را ثبت کرد. سرعت اجرای این تغییر و تبعات اجتماعی آن بی‌سابقه بود همچنین  افزایش قیمت در دولت احمدی‌نژاد مرحله‌ای و تدریجی بود و قیمت بنزین آزاد در پایان دوره او به حدود ۷۰۰ تومان رسید که ۷۷۵ درصد رشد کرده است.

تاریخچه سیاست بنزین در ایران نشان می‌دهد که هر تغییر، حتی کوچک، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای دارد. تجربه‌های گذشته ثابت کرده است که اصلاحات کوتاه‌مدت یا ناگهانی بدون مدیریت کامل، می‌تواند اثرات منفی ایجاد کند.

به همین دلیل، دولت‌ها کمتر به سراغ سیاست‌های قاطع رفتند و مدل‌های آزمایشی متعددی مطرح شد؛ از طرح انتقال سهمیه از خودرو به خانوار، سهمیه سفر، بنزین نوروزی تا کالابرگ سوخت، اما هیچ‌یک به مرحله اجرا نرسیدند. کوچک‌ترین خطا در این زمینه می‌توانست اعتماد عمومی را تحت فشار قرار دهد و دولت را وادار به عقب‌نشینی کند.


منابع: خبرآنلاین، خبرگزاری رویترز



نظر شما درباره این مقاله:








کامران فانی، ادیب و مترجم برجسته درگذشت
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 9:48

کامران فانی، ادیب و مترجم برجسته درگذشت




نظر شما درباره این مقاله:








دگرگونی در طبقه‌های اجتماعی در ایران
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 8:50

دگرگونی در طبقه‌های اجتماعی در ایران


عصر ایران؛ جواد لگزیان

آدمک‌هایی با لباس‌های پر زرق و برق و ماشین‌های هیولامانند که با تکبری جنون‌آمیز مایملک حقیر خود را به نمایش می‌ گذارند و با کمدی ترسناکی ادای خوشبختی و کامرانی را درمی‌آورند، حقیقتا شایسته نام لمپن‌بورژوازی‌اند که امروزه در خیابان‌های بیهودگی ویراژ می‌دهند و بر صفحات مجازی نقش باطل می‌زنند؛ طبقه‌ای عجیب و غریب که اکنون اطوار خنده‌آور و کمدی زندگی‌اش طنینی تراژیک در فاصله‌ با روزگار پرمرارت فرودستان و حتی طبقه متوسط یافته است.

کتاب «دگرگونی در طبقه‌های اجتماعی در ایران (از دههٔ ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۷)» از محمد رحمان‌زاده هروی گامی است برای شناخت ساختار و آمیزۀ طبقه‌های اجتماعی ایران و ویژگی‏ های تاریخی پیدایش، بالندگی و دگرگونی آن. کتابی که تلاش دارد به پشتوانۀ چندین سال کار پژوهشی و پیگیر در این زمینه تحقیقی شایسته ارائه دهد.

به عقیده محمد رحمان‌زاده هروی در کمابیش شصت سال گذشته دگرگونی‌های چشمگیری در ساختار و آمیزۀ طبقاتی جامعۀ ایران پدید آمده است. برای نمونه، اکنون دیگر چیزی به نام طبقۀ دهقان در ایران و شاید در بیشتر کشورهای جهان وجود ندارد. طبقۀ کارگر صنعتی با همۀ نقشی که در تولید اقتصادی و زندگی اجتماعی دارد، دیگر نقش و جایگاه چیره را در جمعیت ایران ندارد و این نقش هم پیوسته رو به کمرنگ شدن دارد.

در برابر آن، طبقه‌ای به نام «طبقۀ میانۀ نوین» هم در سازمان اجتماعی تولید و هم در کل جامعه در حال رشد است و البته سر و کله یک طبقه لمپن‌بورژوازی هم پیدا شده که درباره کمدی تراژدی آن در ادامه بیشتر خواهیم خواند.

رحمان‌زاده هروی در فصل نخست «نگاهی مفهومی به «طبقه‌ی اجتماعی» در جهان و ایران» موضوعاتی مانند پارادایم‌های اندیشگی و طبقاتی، مدل‌های غربالگری و دسته‌بندی جمعیت شاغل و گروه‌بندی آنها در چند طبقۀ اجتماعی را تعریف و نقش آنها را نشان می‌ دهد. در این فصل همچنین، طبقه‌های اجتماعی را خودبنیاد و دارای سرشت اقتصادی دانسته‌ و معتقد است طبقه‌های اجتماعی به گروههای بزرگ و کمابیش پایدار فراقومی، فراجنسی و فرازبانی از جمعیت هر جامعه گفته می‌ شود که در چارچوب تاریخی و زمانی ویژه، و سهم و جایگاه خود در مالکیت ابزار تولید و دارایی‌های مشهود یا نامشهودِ آفرینش ارزش‌افزوده، پدید آمده‌اند.

در فصل دوم «جمعیت و مهارت‌های کاری آن در ایران از میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۹۶» ساختار جمعیتی و جمعیت شاغل کشور بررسی و با سطح سواد، آموزش و مهارت‌های آن که شرط توانایی انجام وظایف شغلی هر هموند سازمان اجتماعی تولید و توزیع است، آشنا می‌ شویم. در این فصل همچنین از بن‌مایه‌های آفرینش «ارزش» اقتصادی در جامعه و معیارهای سنجش دگرگونی طبقه‌های اجتماعی سخن گفته می‌ شود.

در فصل سوم «جایگاه طبقاتی جمعیت فعال کشور در بخش کشاورزی سازمان اجتماعی تولید» به زیرساخت‌های اقتصاد کشاورزی ایران در دست‌کم شش دهۀ گذشته پرداخته‌ است. اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱، پارادایم‌های چیره بر برپایی و چرخاندن بنگاه‌های کشاورزی کشور و آب و زمین در این بازۀ زمانی، تغییر توازن جمعیتی میان شهر و روستا و مانند آن، از موضوعات این فصل است.


حسن عباسی و سعید قاسمی نمونه‌ای از لمپنیسم سیاسی

در فصل چهارم «جایگاه طبقاتی جمعیت فعال کشور در بخش صنعتی سازمان اجتماعی تولید» سخن بر سر نقش و جایگاه نفت و صنعت در تغییر و آرایش طبقه‌های اجتماعی ایران در شش دهۀ گذشته است. در این فصل هم‌هنگام با بررسی زیرساخت‌های صنعتی کشور و دستاوردها و ناکامی‌های آن در شش دهۀ گذشته، صنایع نفت و گاز و آب و برق نیز از نظر جمعیت و ساختار طبقاتی طبقۀ کارگر بررسی شده است.

در فصل پنجم «بخش خدمات و طبقه‌های اجتماعی» نقش و جایگاه بخش گستردۀ خدمات بررسی می‌ گردد. ویژگی طبقه‌ها و قشرهای اجتماعی شاغل در گروه خدمات مانند خرده‌فروشی، رستوران و هتلداری، حمل‌ونقل و انبارداری، خدمات مالی و سرمایه‌گذاری، بیمه و بانکداری، آموزش، و تندرستی در این بررسی جای می‌ گیرد.

از نگاه کتاب گسترش این بخش در شش دهۀ گذشته، نقش طبقۀ میانۀ نوین و لایه‌های تکنوکراسی و بوروکراسی را در جامعه، پررنگ‌تر از پیش ساخته است. فزون بر آن، در این فصل به چیستی طبقۀ میانۀ نوین، تفاوت آن با خرده‌بورژوازی، و چالش‌های پرسمان طبقۀ میانۀ نوین پرداخته شده است.

کتاب در فصل ششم «انقلاب ۱۳۵۷ و تأثیر آن بر روند دگرگونی آمیزه‌ی طبقاتی جمعیت کشور» به مفهوم و چیستی انقلاب، سرشت و روند پیدایش و پیروزی انقلاب، طبقه‌ها و قشرهای اجتماعی شرکت‌کننده در انقلاب، سرنگونی بورژوازی یا بخش خصوصی نظام پیشین، مصادره و ملی کردن دارایی‌ها و سرمایه‌های حاکمان سرنگون‌شده و بورژوازی پیش از انقلاب، و روند و چگونگی جابه‌جایی و انتقال این دارایی‌ها به طبقه‌ها و گروه‌های اجتماعی پس از انقلاب، می‌ پردازد.

در فصل هفتم «طبقه‌های اجتماعی و گروه‌های مرجع در ایران کنونی» کتاب تلاش دارد بر پایۀ برداشت‌های پارادایمی و تئوریک خود و یافته‌های اقتصادی سازمان اجتماعی تولید و توزیع، یک مدل طبقاتی برای کشور پیشنهاد کند، و یافته‌های خود را دربارۀ شرایط طبقاتی کنونی کشور و آمیزۀ طبقه‌های اجتماعی آن، نشان دهد.

این مدل فزون بر برداشت‌ها و باورهای تئوریک نگارنده، بر پایۀ داده‌های نهادهای رسمی کشور و گاه داده‌های معتبر دیگر، طرح‌ریزی و تئوریزه شده است.

در این فصل، نویسنده پس از آشنایی کوتاه با برداشت‌ روشنفکران و کنشگران سیاسی دهۀ ۱۳۵۰ از ساختار طبقاتی کشور، برداشت خود از طبقه‌ها و قشرهای اجتماعی کنونی کشور مانند سرمایه‌داران (بورژوازی)، طبقۀ میانۀ نوین، و طبقۀ کارگر را نشان خواهد داد.

در فرازی از کتاب رحمان‌زاده هروی به این نکته اشاره دارد: لمپن پرولتاریا نامی بود که مارکس به بخشی از طبقۀ کارگر داده بود که به هنجارهای پذیرفته‌شدۀ طبقاتی و ملی پایبند نبودند. اما راستی آن است که این ویژگی‌ها را امروز در رفتار بسیاری از آدمیان به‌ویژه دارندگان قدرت و ثروت نیز می‌ توان دید.

همان‌گونه بسیاری از لمپن‌ها و بزهکاران ممکن است به ثروت، سرمایه و قدرت دست یابند بی‌آنکه از رفتار بی‌بندوبار خود دست بردارند. ازاین‌رو، ما می‌ توانیم سرمایه‌داری را نیز که ویژگی‌های لمپنی داشته باشد، «لمپن بورژوازی» بنامیم... در دست‌کم ۲۰۰ سال گذشته، سرمایه‌داران بسیاری بوده‌اند که پول‌های کلان خود را یا در کارهای غیراخلاقی مانند قمارخانه سرمایه‌گذاری کرده‌اند و هم در قاچاق مواد مخدر، ارز، قاچاق انسان و مانند اینها... لمپن بورژوازی یعنی هم‌آمیزی فساد اداری و اقتصادی برای دستبرد به دارایی‌های ملی و عمومی، و یا کلاه‌برداری از دولت یا شهروندان.

به عقیده رحمان‌زاده هروی اما بورژوازی ملی، یعنی آن دسته از سرمایه‌گذاران و مالکان بنگاه‌های بخش خصوصی که در پی عملکردی واقعی و سودآور در هر یک از بخش‌های اقتصادی کشور، افزایش پایدار تولید ناخالص داخلی و درآمد ملی باشند نمی‌ توانند به منافع درازمدت کشور و مردم بومی، و زیرساخت‌های اجتماعی آن بی‌تفاوت باشند و آن را قربانی سوداندوزی خود کنند.

این شرط رفاه درازمدت و پایدار جامعه است که بورژوازی ملی را از لمپن‌بورژوازی و نوکیسگانی که همه چیز را قربانی سود شخصی خود می‌ کنند، جدا می‌ سازد. وفاداری به منافع کلان سیاسی و اقتصادی کشور، بخشی از این اخلاق اجتماعی است که به سهم خود پشتیبان سرمایه و منافع بورژوازی کشور هم هست. بورژوازی هر کشور تنها هنگامی می‌ تواند شایستۀ پسوند «ملی» باشد که خود دستی تعیین‌کننده در دولت و قدرت سیاسی داشته باشد، و بتواند و بخواهد که با لمپن‌بورژوازی رویارویی کند.

کتاب «دگرگونی در طبقه‌های اجتماعی در ایران (از دههٔ ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۷)» نوشته محمد رحمان‌زاده هروی در ۵۴۴ صفحه و با قیمت ۷۵۰۰۰۰ تومان را انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب کرده است.



نظر شما درباره این مقاله:








حمله به ونزوئلا و هشدار به خامنه‌ای ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 8:14

حمله به ونزوئلا و هشدار به خامنه‌ای




نظر شما درباره این مقاله:








نیروی ویژه آمریکایی ماچادو را از ونزوئلا خارج کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 7:47

نیروی ویژه آمریکایی ماچادو را از ونزوئلا خارج کرد


جیم سیوتو، مایکل ریوُس / سی‌ان‌ان

افسر کهنه‌کار نیروهای ویژه آمریکا که تیمش «ماریا کورینا ماچادو»، برنده جایزه نوبل را از ونزوئلا خارج کرد، از او درخواست کرده است دیگر به کشورش بازنگردد. این درخواست پس از عملیاتی پرخطر و ۱۶ ساعته مطرح شد که بخش عمده آن در نیمه‌شب و در آب‌های طوفانی انجام گرفت.

برایان استرن، بنیان‌گذار بنیاد «گری بول رسکیو» روز جمعه به شبکه سی‌ان‌ان گفت: «به‌جرأت می‌توانم بگویم این سخت‌ترین، پرمخاطب‌ترین و حساس‌ترین عملیاتی است که تاکنون انجام داده‌ایم.»

استرن در یک نشست مطبوعاتی مجازی توضیح داد که ماچادو سوار قایقی شد که از سواحل ونزوئلا حرکت کرد تا در نقطه‌ای از دریا با یک کشتی دیگر ملاقات کند. او در همان‌جا با استرن دیدار کرد که در قایق دوم منتظرش بود.

ماچادو تا سه‌شنبه شب خود را به قایق دوم رساند و سوار آن شد و سپس به نقطه‌ای دیگر منتقل شد.

به گفته استرن، این سفر دریایی شبانه بسیار طولانی، سرد و پرتنش بود و شهرت ماچادو انجام آن را دشوارتر کرده بود.

او افزود: «به‌دلیل چهره شناخته‌شده‌اش، امضایش، و اینکه سراسر دستگاه اطلاعاتی ونزوئلا، سرویس‌های امنیتی کوبا و حتی بخش‌هایی از اطلاعات روسیه ماه‌ها و به‌ویژه این هفته پس از اعلام جایزه نوبل در پی یافتن او بودند، مأموریت با ریسک بسیار بالایی همراه بود.»

استرن گفت تیم او تاکنون ۸۰۰ عملیات انجام داده و بیش از ۸۰۰۰ نفر را نجات داده است، «اما این نخستین فردی است که صفحه ویکی‌پدیا دارد.»

به گفته او، قایق بامداد چهارشنبه به ساحل رسید و ماچادو از آنجا سوار هواپیمایی شد که به مقصد نروژ پرواز می‌کرد؛ جایی که قرار بود جایزه صلح نوبل خود را دریافت کند و پس از دو سال، دخترش را ببیند.

بر اساس داده‌های ردیابی پرواز که سی‌ان‌ان آن را تأیید کرده است، هواپیمای حامل ماچادو صبح چهارشنبه از جزیره کوراسائو ـــ نزدیک ونزوئلا ـــ برخاست، در بنگور ایالت مین توقف کرد و سپس به نروژ رفت. سفارت هلند در کاراکاس، که نماینده منافع آروبا، بونیر و کوراسائو است، هرگونه نقش خود در خروج ماچادو را رد کرده است.

ماچادو تنها چند ساعت پس از برگزاری مراسم اهدای جایزه صلح نوبل ـــ که دخترش به‌جای او جایزه را دریافت کرد ـــ به اسلو رسید. او از بالکن هتل «گرند» اسلو برای گروهی از هواداران که با تشویق از او استقبال کردند، دست تکان داد و بعدها گفت با بسیاری از ونزوئلایی‌هایی دیدار کرده است که امیدوارند روزی به کشوری آزاد بازگردند.

این نخستین حضور عمومی ماچادو در حدود یک سال گذشته بود. او پس از سرکوب شدید مخالفان توسط دولت ونزوئلا در پی انتخابات جنجالی سال گذشته، به مخفیگاه رفت و تنها در ماه ژانویه برای مدت کوتاهی در تظاهراتی علیه مراسم تحلیف نیکلاس مادورو ظاهر شد.

تیم ماچادو روز جمعه از اظهارنظر درباره جزئیات عملیات خروج او خودداری کرد و در گفت‌وگوبا سی‌ان‌ان تأیید نکرد که آیا تیم نجات «گری بول» در این مأموریت نقش داشته است یا نه.

ماچادو پیش‌تر به خبرنگاران گفته بود که از دولت آمریکا حمایت دریافت کرده، اما از بیان جزئیات خودداری کرد و گفت: 
«روزی خواهم توانست توضیح بدهم، اما حالا نمی‌خواهم کسی را در معرض خطر قرار دهم.»

استرن از سوی دیگر گفت این عملیات با کمک اهداکنندگان ناشناس تأمین مالی شده و تا آنجا که او اطلاع دارد، هیچ حمایتی از سوی دولت آمریکا دریافت نکرده است.

او اما در نشست خبری مجازی روز جمعه اذعان کرد که تیمش در جریان مأموریت با ارتش آمریکا در تماس بوده تا آنان را از حضور خود در دریا آگاه کند. او گفت هدفش جلوگیری از هدف قرار گرفتن احتمالی تیمش در جریان عملیات مقابله با قاچاق مواد مخدر در دریای کارائیب بوده است.

استرن توضیح داد: «در این منطقه، ارتش آمریکا در حال انجام عملیات است و من به‌شدت نگران آن بودم که نکند نیروهای ما هدف اشتباه قرار گیرند. ما به‌گونه‌ای ارتباط برقرار کردیم که ارتش و دولت آمریکا از فعالیت ما در منطقه مطلع باشند، هرچند جزئیات مأموریت را نمی‌دانستند. فقط محدوده فعالیت و نقاط قرار ما مشخص شد و در مراحل نهایی و در آخرین لحظات، هدف دقیق مأموریت را اطلاع دادیم.»

در پاسخ به این پرسش که آیا تیم او ممکن است روزی به ماچادو برای بازگشت به ونزوئلا کمک کند، استرن گفت که او را از این کار برحذر داشته است.

استرن افزود: «وقتی با هم در قایق بودیم، در این‌باره صحبت کردیم و من از او التماس کردم برنگردد. او برای من قهرمان واقعی و الگویی بزرگ است، اما بازگرداندنش به جایی که ممکن است بازداشت، شکنجه یا حتی کشته شود، چیزی نیست که بخواهم. با این حال، همانند ما، او رهبری واقعی است و می‌خواهد در کنار مردمش باشد.»



نظر شما درباره این مقاله:








سفره‌های کوچک‌تر، اضطراب بزرگ‌تر
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 7:30

سفره‌های کوچک‌تر، اضطراب بزرگ‌تر


آغاز اجرای مصوبه بنزینی دولت از امروز، دوباره تورم و گرانی را به صدر اخبار و شبکه‌های اجتماعی کشانده است. این مصوبه که هدف آن مدیریت مصرف سوخت و کنترل واردات اعلام شده، در نگاه بسیاری از مردم تنها بازتولید بی‌عدالتی و افزایش فشار اقتصادی است.

به گزارش رویداد۲۴، آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات، در یادداشتی با تیتر «و ما ادراک تورم» به صراحت هشدار داده که تورم مزمن، خانواده‌ها را به انتخاب‌های دردناک روزمره کشانده و امنیت روانی جامعه را تهدید می‌کند. او می‌نویسد: «این فشار فقط اقتصادی نیست؛ کرامت، امید و احساس تعلق را نیز فرسوده کرده است».

او تاکید می‌کند: «اقتدار ملی بدون رضایت حداقلی مردم دوام نمی‌آورد. تورم مهارنشده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را می‌فرساید و هزینه حکمرانی را به‌شدت بالا می‌برد. اتکای صرف به مدیریت امنیتی یا وعده‌های کوتاه‌مدت، پاسخ این بحران نیست. راه برون‌رفت، تبدیل مهار تورم به اولویت مطلق است: اصلاحات جدی اقتصادی، انضباط مالی، شفافیت، و دیپلماسی مؤثر برای کاهش فشار تحریم‌ها. بی‌توجهی به این واقعیت، جامعه را به نقطه‌ای می‌رساند که بازگشت از آن بسیار پرهزینه‌تر خواهد بود. حکمرانی با این وضعیت قابل دوام نیست.»

کاربران شبکه‌های اجتماعی هم با کنایه و طنز، این بحران را روایت می‌کنند. یکی از کاربران نوشته: «یه جوری تورم و گرونی‌ها عجیب غریب شده؛ تنها چیزی که الان ارزونه و به چشم نمیاد بنزین پنج هزار تومنیه.»

کاربری دیگر با هشتگ تورم نوشت: «چیزی به قله موفقیت نمونده، دقیقا پشت خیمه دشمن!»

این ادبیات توام با کنایه و طنز تلخ، نشان می‌دهد که جامعه دیگر تاب فشار‌های اقتصادی را ندارد و هر تصمیم اقتصادی، بدون توجه به عدالت، با واکنش منفی روبه‌رو می‌شود.

هشدار رسانه‌ها

روزنامه اصلاح‌طلب هم‌میهن در سرمقاله‌ای تند و هشدارآمیز، تورم را مخرب‌تر از جنگ توصیف و تأکید کرده است که تداوم سیاست‌های تورم‌زا نه‌تنها نظم اقتصادی، بلکه اخلاق اجتماعی، اعتماد عمومی و امکان یک زندگی آبرومندانه را نیز از بین می‌برد؛ وضعیتی که به‌گفته این روزنامه، ایران را به استثنایی نگران‌کننده در منطقه تبدیل کرده است.

روزنامه اصولگرای جوان نیز در سرمقاله امروز خود نسبت به مصوبه بنزینی انتقاد کرده و نوشته است که تخصیص یارانه به خودرو و نه به فرد، نابرابری را تشدید می‌کند. بیش از ۶۰ درصد خانوار‌های کم‌درآمد عملاً سهمی از یارانه بنزین نمی‌برند و تمام مزایا به مصرف‌کنندگان پرمصرف می‌رسد.

جوان تاکید می‌کند که اصلاح مصرف بدون عدالت، نه تنها پایدار نیست، بلکه سرمایه اجتماعی را نیز فرسوده می‌کند. این روزنامه هشدار داده: «اگر قرار باشد فرمان اصلاحات بنزین چرخانده شود، این حرکت باید در مسیر درست و با سازوکاری باشد که نه بار مالی مضاعف ایجاد کند و نه نابرابری را گسترش دهد».
نگرانی به بهارستان رسید

مهدی اسماعیلی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، در واکنش به وضعیت تورم گفت: «باید برای تورم و گرانی که امروز یقه جامعه را گرفته، تدبیری باشد تا اقشار آسیب‌پذیر، به ویژه کارگران و دهک‌های پایین، بیشتر از این اذیت نشوند.»رحیم زارع، سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه، ضمن اشاره به محدودیت‌های بودجه‌ای، وعده داد که افزایش حقوق‌ها متناسب با نرخ تورم باشد، اما حتی وعده افزایش میانگین ۲۰ درصدی نیز نمی‌تواند فشار تورم کنونی را جبران کند.

تورم؛ از تهدید اقتصادی تا بحران اجتماعی

تورم طولانی‌مدت، ارزش پول ملی را کاهش داده و باعث عقب‌ماندن دستمزد‌ها شده است. طبقه متوسط، ستون ثبات اجتماعی، کوچک شده و فقر گسترش یافته است. به قول آذر منصوری، هیچ جامعه‌ای با سفره‌های خالی و افق‌های بسته پایدار نمی‌ماند.ادامه این روند، اعتماد عمومی را تضعیف و هزینه حکمرانی را بالا می‌برد. بی‌توجهی به اصلاحات اقتصادی و سیاست‌های ناکارآمد، نه تنها فقر و نابرابری را تشدید می‌کند، بلکه می‌تواند منجر به واکنش‌های اجتماعی پرهزینه شود.

ادامه فرسایش یا عدالت واقعی

اقتصاد ایران دیگر تاب تصمیم‌های ناپخته و ناپایدار را ندارد. اگر دولت نتواند تورم را مهار کند و اصلاحات اقتصادی را همراه با عدالت اجتماعی پیش ببرد، نه بنزین پنج هزار تومانی و نه هیچ سیاست دیگری قادر به حفظ ثبات اجتماعی و اقتصادی نخواهد بود.

آذر منصوری هشدار می‌دهد: «راه برون‌رفت، تبدیل مهار تورم به اولویت مطلق است: اصلاحات جدی اقتصادی، انضباط مالی، شفافیت و دیپلماسی مؤثر برای کاهش فشار تحریم‌ها.»این هشدار روشن است: اصلاح سیاست‌ها بدون عدالت، تنها ادامه مسیر فرساینده گذشته است و هزینه آن، مستقیماً بر دوش مردم خواهد افتاد.



نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا يک محموله نظامی ایران را توقیف کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 7:24

آمریکا يک محموله نظامی ایران را توقیف کرد


بنوا فوکون و لارا سلیگمن / وال‌استریت ژورنال / ۱۲ دسامبر ۲۰۲۵

به گفته مقام‌های آمریکایی، یک تیم عملیات ویژه ایالات متحده ماه گذشته در اقیانوس هند به یک کشتی وارد شد و اقلام مرتبط با امور نظامی را که از چین به مقصد ایران در حال انتقال بود، توقیف کرد؛ اقدامی نادر در قالب عملیات رهگیری دریایی با هدف جلوگیری از بازسازی زرادخانه نظامی تهران.

به گفته این مقام‌ها، این کشتی زمانی که چند صد مایل از سواحل سریلانکا فاصله داشت، توسط نیروهای آمریکایی متوقف شد و محموله آن ضبط شد؛ سپس اجازه یافت به مسیر خود ادامه دهد. به گفته مقام‌ها و یک فرد دیگر آگاه از این عملیات، ایالات متحده از پیش این محموله را تحت نظر داشت.

این یورش که پیش‌تر فاش نشده بود، بخشی از تلاش‌های پنتاگون برای اخلال در شبکه‌های پنهانی تأمین تجهیزات نظامی جمهوری اسلامی بود؛ آن هم پس از آن‌که اسرائیل و آمریکا در جریان یک درگیری ۱۲روزه در ماه ژوئن، خسارات سنگینی به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران وارد کردند.

این نخستین بار در سال‌های اخیر است که به‌طور شناخته‌شده، ارتش آمریکا محموله‌ای با منشأ چینی را که در مسیر ایران بوده، رهگیری می‌کند. نام کشتی و مالک آن مشخص نشده است.

این عملیات چند هفته پیش از آن رخ داد که ایالات متحده یک نفتکش تحریم‌شده را در نزدیکی سواحل ونزوئلا توقیف کرد؛ نفتکشی که برای انتقال نفت از ونزوئلا به ایران مورد استفاده قرار می‌گرفت. این رویداد بر استفاده دولت ترامپ از تاکتیک‌های تهاجمی دریایی علیه دشمنان تأکید داشت؛ تاکتیک‌هایی که آمریکا در گذشته نزدیک به‌ندرت به آن‌ها متوسل شده بود.

فرماندهی ایندو-پاسیفیک ارتش آمریکا که این عملیات را اجرا کرده، از اظهارنظر خودداری کرد. سخنگویان وزارت خارجه ایران و چین نیز به درخواست‌ها برای اظهار نظر پاسخی ندادند.

به گفته یکی از مقام‌ها، محموله توقیف‌شده شامل قطعاتی بود که بالقوه می‌توانست در تسلیحات متعارف ایران مورد استفاده قرار گیرد و این محموله در نهایت نابود شد. این مقام افزود که قطعات ضبط‌شده «دوکاربردی» بودند؛ یعنی هم کاربرد غیرنظامی داشتند و هم نظامی.

به گفته مقام دوم آمریکایی و فرد آگاه از این توقیف، ایالات متحده به اطلاعاتی دست یافته بود که نشان می‌داد این محموله به شرکت‌های ایرانی‌ای ارسال می‌شده که در تأمین قطعات برای برنامه موشکی ایران تخصص دارند.

به گفته نخستین مقام آمریکایی، این عملیات با مشارکت نیروهای عملیات ویژه و همچنین نیروهای متعارف انجام شد.

مقام‌های ایرانی می‌گویند با نگرانی از یک رویارویی تازه با اسرائیل، تلاش‌ها برای بازسازی زرادخانه موشک‌های بالستیک کشور را دوچندان کرده‌اند. مذاکرات ایران و آمریکا درباره برنامه هسته‌ای مورد مناقشه تهران، پس از آن‌که با جنگ متوقف شد، هنوز از سر گرفته نشده است.

این توقیف نادرِ فناوری‌های مرتبط با امور نظامی که به مقصد ایران در حرکت بودند، هم‌زمان با آن صورت می‌گیرد که سازمان ملل متحد در اواخر سپتامبر بار دیگر ممنوعیت بین‌المللی تجارت تسلیحاتی با ایران را اعمال کرد.

در سال‌های اخیر، ایالات متحده چندین محموله سلاح و نفت متعلق به ایران را توقیف کرده است. در ژانویه ۲۰۲۴، فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) که مسئول عملیات‌های ایالات متحده در خاورمیانه است، قطعات موشک‌های بالستیک و کروز ساخت ایران را که در نزدیکی سواحل سومالی به مقصد نیروهای حوثی یمن در حال انتقال بود، ضبط کرد.

ایالات متحده همچنین در سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ محموله‌های نفتی ایران را توقیف کرد و اعلام کرد که عواید آن‌ها به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی شبه‌نظامی تهران، می‌رسیده است.

فروش محصولات چینی که مظنون به استفاده در برنامه موشکی ایران هستند، در آمریکا با دقت بیشتری زیر ذره‌بین رفته است. ماه گذشته، دو نماینده دموکرات کنگره از وزیر خارجه آمریکا، مارکو روبیو، و رئیس سازمان اطلاعات مرکزی، جان رتکلیف، خواستند انتقال یک محموله بزرگ مواد شیمیایی از چین به ایران ــ که بالقوه می‌تواند در سوخت موشک‌ها کاربرد داشته باشد ــ را بررسی کنند.

راجا کریشنامورتی، نماینده ایلینوی، و جو کورتنی، نماینده کنتیکت، در نامه‌ای به تاریخ ۱۳ نوامبر نوشتند: «آخرین محموله‌های پکن از این پیش‌سازهای شیمیایی حیاتی نشان می‌دهد که اقدامات ایالات متحده تاکنون نتوانسته چین را از حمایت از تلاش‌های تهران برای دستیابی به توانمندی‌های تهاجمی نظامی بازدارد.» آن‌ها افزودند: «به نظر می‌رسد پکن به‌طور فزاینده‌ای جسور شده و با مصونیت، به بازتسلیح ایران کمک می‌کند.»

روزنامه وال‌استریت ژورنال پیش‌تر در سال جاری گزارش داده بود که دو کشتی ایرانی با محموله‌هایی شامل تُن‌ها پرکلرات سدیم ــ یکی از مواد اصلی برای تولید سوخت جامد موشک‌های بالستیک ــ از چین در حال حرکت بوده‌اند. در ماه آوریل، وزارت خزانه‌داری آمریکا چندین نهاد ایرانی و چینی را به‌دلیل تسهیل انتقال پیش‌سازهای شیمیایی مفید برای تولید موشک‌های بالستیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحریم کرد.

چین از دیرباز متحد دیپلماتیک و اقتصادی ایران بوده، نفت خام این کشور را وارد می‌کند و تحریم‌های آمریکا علیه تهران را غیرقانونی می‌داند. مشخص نیست که دولت چین از محموله‌هایی که به برنامه موشکی ایران مربوط می‌شود، آگاه است یا نه؛ محموله‌هایی که اغلب توسط کشتی‌ها و شرکت‌های تحت کنترل ایران جابه‌جا می‌شوند.

بهنام بن‌طالب‌لو، مدیر بخش ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها ــ یک اندیشکده مستقر در واشنگتن که خواستار تشدید تحریم‌ها علیه ایران است ــ گفت: «چین با باقی ماندن به‌عنوان یک حوزه سهل‌گیر برای صادرات فناوری‌های غیرقانونی، به توانمندساز برنامه موشک‌های بالستیک ایران تبدیل شده است.»

به گفته بن‌طالب‌لو، شرکت‌های چینی معمولاً فناوری‌های با کاربرد دوگانه را در اختیار ایران می‌گذارند که دقت پرتابه‌های این کشور را افزایش می‌دهد؛ از جمله اسپکترو‌مترها، ژیروسکوپ‌ها و دیگر ابزارهای اندازه‌گیری. او گفت: «این موضوع به‌مراتب خطرناک‌تر از پیش‌سازهای شیمیایی است.»



نظر شما درباره این مقاله:








آیا رژیم ولایی در حال سقوط است؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 1:32

آیا رژیم ولایی در حال سقوط است؟


م. روغنی

با عرض تسلیت به خانواده علی‌کُردی، قربانی قتل‌های حکومتی

یکی از پیامدهای تحولات سریع در خاورمیانه پس از رویداد ۷ اکتبر، تضعیف همه‌جانبه نفوذ منطقه‌ای خامنه‌ای و سپاه پاسداران بود که با جنگ ۱۲ روزه به اوج خود رسید. شرایط «نه جنگ و نه صلح» و لجاجت رهبر در رد مذاکره و تعامل با آمریکا و به‌طور جدی با اروپا، از همه مهم‌تر اصرار بر راهبرد نابودی اسرائیل، و ادامه همدستی با تزار روسیه در کشتن مردم اوکراین، جمهوری جهل و جنایت را در ناپایدارترین شرایط در چند دهه اخیر قرار داده است.

در درون کشور نیز با توجه به ابربحران‌های اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و کاهش فزاینده‌ی مشروعیت نظام ولایی در میان اکثریت مردمان ایران، مقاومت دلیرانه بخش مهمی از زنان در برابر پوشش اجباری، بسیاری از پژوهشگران اجتماعی و روزنامه‌نگاران داخلی و غربی را به این نتیجه رسانده است که احتمال سقوط رژیم در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر است.

به‌طور نمونه روزنامه فرانسوی لیبراسیون در گزارشی تحلیلی به این موضوع پرداخته و سقوط جمهوری اسلامی را یک واقعیت ممکن توصیف کرده است.

گزارش‌های گوناگون نشان می‌دهد که حتی کارشناسان داخلی و برخی مقام‌ها از جناح‌های مختلف معتقدند که خطر سقوط جمهوری اسلامی در اثر فشارهای خارجی و بحران‌های داخلی جدی است.

در این رابطه عباس عبدی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر اصلاح‌طلب در روزنامه اعتماد پیش‌بینی کرده است که “اگر روند عوض نشود، حکومت به‌راحتی وارد سال ۱۴۰۵ نمی‌شود. فکر می‌کنم پیش از این سال اتفاقاتی خارج از اراده سیستم رخ می‌دهد.”

پیش‌بینی این روزنامه‌نگار بر پایه سنجش وی از شرایط کنونی کشور استوار است که “در هیچ‌یک از نظام‌های مالی، پولی، اجتماعی، بین‌المللی و رسانه‌ای کشور چشم‌انداز مثبتی دیده نمی‌شود و با توجه به فقدان چشم‌انداز و رکود تورمی، در ادامه نیز وضع بدتر می‌شود و بدتر از وضعیت عمومی، نداشتن چشم‌انداز و امید است.”[۱]

در برابر خامنه‌ای در بسیاری از زمینه‌ها ارزیابی متفاوتی از شرایط ارائه می‌دهد. در حالی که از کار افتادگی پروژه هسته‌ای، کشته شدن ده‌ها نفر از سرداران سپاه و صدها نفر از نیروهای سرکوبگر و شماری از دانشمندان هسته‌ای، تضعیف توان موشکی و نابودی برخی از زیرساخت‌های امنیتی و نظامی ولایی که در جنگ ۱۲ روزه روی داد و بسیاری را بر این باور واداشت که خامنه‌ای در این جنگ شکست بزرگی متحمل شده است، وی در یکی از سخنرانی‌هایش ادعای پیروزی کرد.

“در جنگ دوازده‌روزه، ملت ایران هم آمریکا را شکست داد هم اسرائیلی‌ها را شکست داد؛ بدون تردید. آمدند شرارت کردند کتک خوردند و دست‌خالی برگشتند. این شکست به معنای واقعی کلمه این است. بله، شرارت کردند، اما دست‌خالی برگشتند، یعنی به هیچ‌کدام از هدف‌های خودشان نرسیدند. بنا به قولی رژیم صهیونی بیست سال برای این جنگ برنامه‌ریزی و آماده‌سازی کرده بود. بعضی این‌جور نقل کردند. بیست سال برنامه‌ریزی برای اینکه یک جنگی در ایران رخ بدهد و مردم تحریک بشوند و با آن‌ها همراهی کنند، با نظام بجنگند، برای این برنامه‌ریزی شده بود. دست‌خالی برگشتند قضیه به‌عکس شد و ناکام شدند و حتی کسانی که با نظام زاویه هم داشتند در کنار نظام قرار گرفتند، یک اتحاد عمومی در کشور به وجود آمد که باید این را قدر دانست و نگه داشت.”[۲]

به عبارت دیگر خامنه‌ای سرپا بودن “خیمه نظام” را به‌رغم ضرباتی که رژیم دینی در جنگ ۱۲ روزه متحمل شد، پیروزی به شمار آورده است.

خامنه‌ای در نشست با مداحان نیز در کنار پذیرش مشکلات کشور، ادامه دور زدن برخی از تحریم‌ها، بازسازی سریع توان موشکی و رساندن سلاح و پول به نیروهای نیابتی‌اش را پیشرفت کشور می‌سنجد.[۳]

پرسش اینجاست، به‌رغم مشکلات بیان شده علل “بقا”ی نظام ولایی، کدام است؟ آیا گمانه‌زنی‌ها مبنی بر فروپاشی زود هنگام نظام همان‌طور که بیان شد امکان‌پذیر است؟

برخی از پژوهشگران پدیده‌های گوناگون از جمله بهره‌گیری ابزاری از مذهب، سرکوب و کنترل گسترده اجتماع، بهره‌گیری از ضعف گفتمان مخالفان و نبود گفتمان جایگزین قوی و مشترک را علت بقای نظام اعلام کرده‌اند.

به باور نگارنده دو عامل سرکوب و فقدان بدیل فراگیر و مورد اعتماد اکثریت مردمان کشور مهم‌ترین عامل ماندگاری نظام است که خامنه‌ای نیز کاملاً بدان آگاهی دارد.

۱- ماشین سرکوب
تنها ابزار بازدارندگی خامنه‌ای در این چند دهه اخیر که همواره از کارایی کافی برخوردار بوده است، ماشین سرکوب سپاه، بسیج و چندین نهاد امنیتی و اطلاعاتی است که با هرگونه خیزش خرد و کلانی به وحشیانه‌ترین وجه روبرو شده است. افزون براین به‌تازگی شاهد قتل‌های حکومتی و افزایش بی‌پیشینه‌ی اعدام‌های فله‌ای می‌باشیم که بر پایه «النصر بالرعب» می‌کوشد جامعه مدنی را به انفعال کشاند. این رژیم در مواردی کوشیده است حتی با زندانی کردن کنشگران صنفی در برابر این‌گونه فعالیت‌ها نیز بازدارندگی ایجاد کند. هدف از سرکوب‌ها پاشیدن تخم ناامیدی در میان اکثریت مردمان کشور است. در کنار سرکوب سخت باید به سرکوب نرم نیز اشاره کرد که بر عهده صدا و سیما و مداحان بیت گذاشته شده است.

۲- فقدان بدیل مورد اعتماد
تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که تنها با وجود بدیلی مورد اعتماد جامعه مدنی مرحله فروپاشی نظام‌های دیکتاتوری را پشت سر گذاشته است. حتی انقلاب ۵۷ نیز با پذیرش بدترین بدیل از سوی بسیاری از مردمان کشورمان تحقق یافت! ناکامی تمام خیزش‌های کشور در چهل‌وهفت سال گذشته از جمله جنبش «مهسا ژینا امینی» نیز شاهد این مدعاست.

در واقع یکی از هدف‌های مهم ماشین سرکوب خامنه‌ای پیشگیری از تشکیل بدیل در برابر نظام ولایی بوده است که این کمبود خود عامل تشدید سرکوب شده است!

سپاه و خامنه‌ای برای خاموش کردن مخالفین و جلوگیری از همکاری آن‌ها از تمام ابزارهای ممکن بهره برده است. محسن رفیق دوست در برنامه‌ای نقش خود در طرح ترور مخالفان رژیم خمینی در سال‌های پس از انقلاب ۵۷ را با “دیده‌بان ایران” در میان گذاشته که از جمله می‌توان به ترور شاپور بختیار، اویسی و غیره اشاره کرد.

بنیاد برومند طی گزارش “ایران: خشونت دولتی بدون مرز” اقدامات جمهوری اسلامی، از جمله ارتکاب قتل و آدم‌ربایی، در کشورهایی مانند آلمان، آمریکا، بریتانیا، پاکستان، عراق، فرانسه و کانادا را برملا ساخته است. این گزارش ۸۶۲ مورد اعدام فراقضایی و ۱۲۴ مورد تهدید به مرگ، تلاش برای آدم‌ربایی یا ترور را مستند کرده است. ترورهای خارج کشور یکی از دلایل عدم تشکیل بدیل فردی و یا جمعی در برابر جمهوری ولایی بوده است.

دوم شکاف میان راهبردهای مخالفین و عدم بردباری در برابر دگراندیش مخالف، پراکندگی در اپوزیسیون را نهادینه کرده است. افزون براین بخشی از مخالفین راهبرد خود را بر جلب پشتیبانی کشورهای خارجی و بخش دیگر تنها بر نقش جامعه مدنی در تحولات کشور تاکید کرده است.

• انحصارطلبی برخی از نخبگان و هواداران آن‌ها که انتظار دارند همه مخالفین رهبری آن‌ها را بپذیرند (همه با من به‌جای همه با هم!).
• برآورده نشدن این انتظار با توهین و افترا روبرو می‌گردد که در مراسم هفته جان‌باخته علی‌کُردی حداقل در باره نرگس محمدی نمایان شد!
• تفرقه‌افکنی رژیم در میان مخالفین خارج، گروگان گرفتن نخبگان مخالف در داخل از دیگر عوامل پراکندگی اپوزیسیون به شمار می‌آید.
• بی‌توجهی برخی از مخالفین به بافت اتنیکی در کشور و خواسته‌های برحق آنان، یکپارچگی و همکاری فراگیر مخالفان را در حال حاضر ناممکن ساخته است.

آقای حاتم قادری در چندین فرصت بر تشکیل پارلمانی از شمار محدودی از نخبگان به عنوان راه خروج از پراکندگی تاکید کرده است. این جمع می‌تواند همکاری و همیاری مخالفان را در دستور کار قرار داده و در مرحله دوم اگر توانست اعتماد جامعه مدنی در داخل کشور را جلب کند رهبری جنبش گذار از جمهوری جهل و جنایت را به دست گیرد.

جمع پنج‌نفره‌ی باقیمانده از “گروه مهسا” که در جرج‌تاون اعلام آمادگی کرد، پس از خروج رضا پهلوی احتمالاً می‌توانست نقش پارلمان حاتم قادری را ایفا کند. ادامه کنشگری این جمع در بحبوحه جنبش مهسا می‌توانست خواست دانشجویان داخل کشور را که از اپوزیسیون درخواست همکاری و همیاری داشتند برآورده سازد.

آیا تشکیل چنین “پارلمانی” با توجه به شکاف موجود میان مخالفین و سرکوب خارجی و داخلی سپاه و خامنه‌ای امکان‌پذیر است؟


آذر ۱۴۰۴
mrowghani.com
—————————
[۱] - عباس عبدی، پیش‌بینی عباس عبدی از آینده ایران در ۱۴۰۵: مسخره نکنید، اما فروپاشی محتمل است، رویداد ۲۴، ۱۹ آذر ۱۴۰۴
[۲] - خامنه‌ای، در جنگ ۱۲ روزه شرارت کردند، کتک خوردند و دست خالی بر گشتند، خبر آنلاین، ۶ آذر ۱۴۰۴
[۳] - خامنه‌ای: کمبود‌ها و مشکلات زیاد اما کشور در حال پیشرفت است، آفتاب نیوز، ۲۰ آذر ۱۴۰۴


نظر خوانندگان:


■ مورد برخورد به نرگس محمدی از طرف جمعیت “مردم” و دادن شعار “مرگ بر سه مفسد ….” باید بیشتر بررسی و کارشناسی شود:
۱- نفوذی لباس شخصی ها ی معمول بوده یا نبوده؟
۲- چرا این افراد زیاد نشان داده نمی‌شوند،
۳- ظاهرا هیچکدام از آنها دستگیر و شناخته نمیشوند.
البته راجع به این شعار که قبلا در خارج کشور اشنیده شده بود، برای اشخاص حتی کمی آشنا به مسائل سیاسی، بشدت نا بهنگام و غیر معقول بنظر می‌رسد. خود رضا پهلوی بهترین فرد است که می‌تواند پاسخگو باشد، آیا دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در میان طرفداران سلطنت یا پهلوی نیز نفوذ کرده‌اند؟ یا واقعیت تلخ همین است که در ظاهر دیده یا شنیده می‌شود؟
علی خوبان


■ با درود به جناب روغنی و تشکر از مقاله ارزنده اشان. بنظر من استدلالی که برای استمرار رژیم ارتجاعی حاکم آورده اند صحیح است و بدون ظهور بدیل یا جایگزینی مورد اعتماد و توانمند در صحنه سیاسی کشور و نیز خنثی شدن و یا ناتوانی دستگاه سرکوب رژیم نمیتوان انتظار سقوط رژیم را داشت زیرا که مردم به درستی ازهرج مرج و آشوبی که ممکن است از بی حکومتی در کشور بوجود آید (آنهم با توجه به دشمنان خارجی که ج. ا. در این ۴۵ سال بوجود آورده است) نگران و گریزان هستند و بنابراین فعلا تن به این وضعیت نامطلوب داده اند؛ که در خور ملت ایران نیست. در واقع نظریه های انقلابهای اجتماعی-سیاسی هم همین را میگویند. مثلا اگر آثار جک گلداستون، صاحبنظر شناخته شده انقلابهای اجتماعی-سیاسی (که در جریان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزدی هم چند بار در مورد ایران صحبت کرده) را مطالعه فرمائید چند شرط لازم و چند شرط کافی برای وقوع انقلابهای اجتماعی-سیاسی و سقوط رژیم های اقتدارگرا شناسایی کرده است (بنده قبل نیز، حسب مورد و اقتضاء بحث در کامنتهایی به مقالات برخی از عزیزان اینها را آورده‌ام). از جمله شرایط لازم به:
۱) سقوط مشروعیت و آمریت رژیم سیاسی،
۲) وقوع بحران اقتصادی و وضعیت وخیم مالی دولت یا جنگ که موجب سقوط کیفیت زندگی و نا امیدی و نارضایتی رضایی شدید مردم شود،
۳) بی اعتباری ایدئولوژی رسمی رژیم (اسلام سیاسی) و گفتمانهای غالب آن (ولایت فقیه و غیره)
۴) بوجود آمدن شکاف های بارز در بین الیت (نخبگان) سیاسی حاکم،
۵) انزوای سیاسی رژیم در سطح بین المللی و رضایت یا بی تفاوتی قدرتهای بزرگ نسبت به تغییر آن رژیم سیاسی، اشاره میکند.
اگر دقت کنیم در شرایط کنونی ایران شرایط لازم برای تغییر رژیم سیاسی ایجاد شده است. شرایط کافی هم شبیه شرایطی است که جناب روغنی آورده اند: خنثی یا ناتوان شدن دستگاه سرکوب (متشکل از ماموران امنیتی، انتظامی و قضایی) از ارعاب و ساکت کردن مخالفان و به انقیاد در آوردن مردم و نیز ظهور یک بدیل توانمند با پایگاه مردمی و مورد اعتماد جامعه.
بنظر من ظهور یک بدیل یا جایگزین مردمی توانمند مهمترین شرط کافی و در واقع بوجود آورنده سایر شرایط کافی مانند خنثی شدن نیروهای سرکوب است. زیرا یک رهبری سیاسی توانمند در اپوزسیون میتواند با هدایت صحیح فعالیتها و مبارزات معضل اقدام جمعی (Collective Action) مخالفان رژیم را حل و مردم را سازماندهی کرده و با اتخاذ مواضع صحیح و حتی مذاکره با فرماندهان نیروهای مسلح و دستگاه سرکوب رژیم و متقاعد کردن آنها به رعایت حقوق شهروندان معترض و عدم تبعیت از دستورات سرکوب مردم توسط رهبران رژیم راه را برای تغییر بدون خشونت و خونریزی غیر ضروری رژیم سیاسی فراهم کند.
اشاره به تشکیل پارلمان اپوزسیون (پیشنهاد آقای دکتر حاتم قادری) برای ایجاد بدیل سیاسی مورد نیاز نیز اشاره مفید و بجایی است. واقعا جایگاه خالی چنان مجمع رهبری سیاسی در اپوزسیون کاملا محسوس است اما این پارلمان یا مجمع یا کنگره یا مجلس در تبعید تا زمانی که اعضای آن منتخب ایرانیان داخل و خارج از کشور نباشند نمیتواند چندان تاثیرگذار باشد. زیرا اعتماد سیاسی (یا Political Trust، با اعتماد اجتماعی Social Trust اشتباه نشود) در جامعه ما به دلیل اشتباهات و حتی در مواردی خیانت سیاسیون (اعم از سیاسیون پوزسیون و اپوزسیون) بسیار پائین است و مردم به بیشتر فعالان سیاسی و یا رهبران تشکل های سیاسی بی اعتماد بوده و حتی به آنان با دیده شک و تردید می نگرند. بنابراین ایجاد تشکلی از افراد که مورد شناخت و اعتماد سیاسی مردم نیستند نمیتواند موجب حل معضل اقدام جمعی مردم و سازماندهی هموطنانی که حاضر باشند برای تغییر رژیم تا حد تحمل خسارتهای مالی، و حتی جانی پیش بروند، شود. بهمین دلیل است که تا کنون اقدامات متعدد اپوزسیون برای ایجاد چنین مجامعی به شکست منجر شد زیرا این آقایان و خانمها که بسیاری از آنها افراد تحصیل کرده و باسواد و حتی با فعالیتهای سیاسی قابل توجه بوده اند فاقد پشتوانه شناخت و رای و اعتماد مردمی بوده اند. بنابراین تنها راه تشکیل پارلمان در تبعید با برگزاری انتخابات آنلاین آزاد، منصفانه و بدون تقلب است که امکانپذیری و راه های انجام آن قبلا بارها بحث شده است (انتخابات آنلاین اجتماعی-سیاسی هم اکنون در بسیاری از کشورها با بکارگیری فناوریها و تجهیزات عصر انقلاب ارتباطات در ابعاد و اندازه ای مختلف، شهری، ایالتی، کشوری، انجام میشود). اتفاقا هم اکنون با توجه به شرایط بحرانی اقتصادی اجتماعی و سیاست خارجی فشل کشور از یک سو و کیفیت و توانمندیهای نهادهای حکمرانی (مانند مجلس شورای اسلامی یا مجمع تشخیص و غیره) از سوی دیگر شرایط مناسبی برای فعالیت چنان پارلمان در تبعیدی وجود دارد. اگر اپوزسیون بتواند چنان پارلمان یا مجلس در تبعیدی بوجود آورد (که میتواند در یک انتخابات آنلاین شخصیتهای شناخته شده اجتماعی سیاسی مورد اعتماد مردم از گرایش های مختلف در داخل و خارج از کشور را گرد هم جمع کند) راه برای پیشبرد گام به گام یک مبارزه سیاسی هماهنگ و حساب شده خشونت پرهیز برای جایگزینی یک نظام سکولار دموکرات ملی بجای رژیم ارتجاعی و ضد ایرانی حاکم بر کشور هموار خواهد شد.
خسرو


■ خسرو جان به نکته بسیاری مهمی اشاره کردید که در مقاله من از قلم افتاده است و آن انتخابی بودن اعضاء پارلمان است که بدون آن اعتماد لازم به این جمع بوجود نخواهد آمد. شاید علاوه بر راه هایی که شما پیشنهاد کرده‌اید، موسسه نظر سنجی “گمان” نیز بتواند در این مورد کمک کند. خوشبختانه در داخل کشور و بین زندانیان سیاسی افراد شایسته و با شهامتی همچون خانم نرگس محمدی و آقای تاج‌زاده و یا در خارج مانند خانم عبادی یافت می‌شوند که بنظر می رسد از حمایت بخش مهمی از جامعه مدنی و نهادهای حقوق بشری جهانی برخوردارند. افراد دیگری که شایستگی این سمت را دارند به باور من آقایان مهتدی رهبر حزب کومله و حامد اسماعیلیون‌اند که البته روشن نیست با پذیرش چینن وظیفه سنگینی موافقت کنند. امیدوارم چینن جمعی در صورت تشکیل، به تواند در این “سقف شیشه‌ای” ترک ایجاد کند!
با سپاس م- روغنی


■ جناب روغنی، از توجهی که به اظهار نظر من داشته اید ممنونم. نظرتان را به دو نکته جلب میکنم:
اول) بنظر من در رهبری سیاسی هیچ چیز (نظر سنجی، سابقه سیاسی و مبارزاتی، موفقیتهای بزرگ در سطح بین المللی، تحصیلات و ...) جای انتخابات آزاد و منصفانه و طبعا سالم را نمیگیرد؛ مخصوصا برای جوامعی مانند جامعه ما که تاکنون آزادی و برابری (دموکراسی) را برای دوره زمانی قابل توجهی تجربه نکرده اند و بنابراین دانش و آگاهی عامه مردم نسبت به ماهیت و کارایی تشکل ها و فعالان سیاسی بالا نیست و بی اعتمادی سیاسی در جامعه هم از اینجا سرچشمه میگیرد. (لطفا به توضیح پایان مطلب در مورد اعتماد سیاسی توجه شود).
دوم) در شرایط کنونی کشور، تا آنجا که مشاهدات شخصی، مطالعه مطبوعات، کتابها و مقالات صاحبنظران اجازه میدهد، به این باور رسیده ام که گفتمان غالب انقلاب اجتماعی-سیاسی گذار به دموکراسی در ایران که هم اکنون در جریان است و با ظهور یک بدیل مردمی و توانمند اوج خواهد گرفت، یک گفتمان ترکیبی ملی گرایی و دموکراسی خواهی (آزادی و برابری) خواهد بود. به این دلیل که مردم متوجه خطرات رژیم سیاسی غیر دمکراتیک و در عین حال غیر ملی و امت گرا شده اند. زیرا چنین رژیمی از یک سو آزادیهای اجتماعی و سیاسی را سرکوب کرده و مانع انتقاد از رهبری سیاسی، انتخابات آزاد و منصفانه و اصلاح راهبردها و خط مشی های کلان اداره کشور میشود و از سوی دیگر منابع مالی و نیروی انسانی کشور عزیزمان را فدای توهمات بی پایه ایدئولوژی بیمار خود در خارج کشور میکند. در نتیجه ایران عزیز ما که هم اکنون براحتی میتوانست اقتصادی در طراز اسپانیا و کره جنوبی داشته باشد در انواع تنش های روابط بین المللی و منطقه ای در حد جنگ و ویرانی زیر ساختهای کشور و بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی غوطه ور است و هیچ نوری هم در انتهای این تونل تاریک و وحشتناک ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی و رهبر متوهم و در عین حال مفلوک آن علی خامنه ای مشاهده نمیشود.
بنابراین هنگامی که جنابعالی و دیگر بزرگواران (مانند آقای دکتر حاتم قادری)، با کمال حسن نیت، شخصیتهای اجتماعی سیاسی را برای رهبری سیاسی گذار به دموکراسی در ایران در نظر گرفته و معرفی میکنید بلافاصله دو نکته بالا به اذهان من و امثال من خطور می‌کند. اینکه باورها، وابستگی‌های حزبی و گروهی و تعهدات سیاسی این شخصیت‌ها چیست؟ آیا قایل و باورمند به کلان گفتمان ملی گرایی-دموکراتیک (بر اساس رعایت آزادی‌ها و حقوق شهروندی همه ایرانیان) هستند و توانایی رهبری انقلاب اجتماعی-سیاسی ایران برای چنان گذاری را دارند یا خیر. واقعیتهایی که در معمولا انتخابات آزاد و منصفانه معلوم می‌شود.
در اینجا توضیحی در مورد اعتماد سیاسی لازم است.
اعتماد سیاسی از این نظر با اعتماد اجتماعی متفاوت است که فعالان سیاسی علاوه بر شخصیت و ویژگی‌های فردی و سوابق تحصیلی و تجربیات عملی از لحاظ وابستگی (آنها) به احزاب و تشکل های سیاسی نیز داوری می‌شوند. در توضیح مساله فرض کنید از دوستان و آشنایان افرادی را می‌شناسیم که به سطح سواد و آگاهی‌های اجتماعی و سیاسی آنها و نیز ویژگیهای فردی مانند درستکاری و صداقت و شجاعت و پاکدامنی و غیره آنها باور داریم. بنابراین بلحاظ اجتماعی میتوانیم به این افراد اعتماد داشته باشیم، مثلا با آنها معاشرت و یا حتی مبادلات مالی و تعامل کاری و علمی و غیره داشت باشیم. از طرف دیگر میدانیم که این افراد وابسته به حزبی (مثلا پیرو سیاست قدرتهای خارجی) و یا سازمانی (با تعصبات دینی و غیر دموکراتیک و گذشته ای غیر قابل قبول از نظر همکاری با دشمنان کشور) هستند. آیا به عنوان ایرانیانی که خواهان ایرانی آزاد و توسعه یافته (به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) هستیم میتوانیم علیرغم اعتماد اجتماعی به این افراد به لحاظ سیاسی نیز به آنها اعتماد کرده و در یک انتخابات آزاد به چنین افرادی رای دهیم. مسلما خیر. زیرا میدانیم آنا متعهد به خط مشی های تشکل های سیاسی متبوع خودشان هستند و کاملا محتمل است در سر بزنگاه‌ها علایق و منافع کشور را فدای مطامع قدرتهای خارجی و یا علایق خطرناک ایدئولوژیک خودشان کنند.
ارادتمند- خسرو


■ جناب روغنی، با درود فراوان و سپاس از مقاله شما که تلاش فرمودید به این پرسش اساسی و مورد توجه اکثریت مردم ایران که آیا حکومت اسلامی در حال سقوط است، پاسخ بدهید.
همانطور که به درستی اشاره کردید، شرایط اقتصادی کشور بسیار ناگوار است و همه شاخص های اقتصادی قرمز هستند، خطر جنگ و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی را تهدید می کند. تمامی روزنه های تنفس رژیم ولایی یکی پس از دیگری بسته شده و یا بسته می شوند. در همین حال، همه ناظران اقتصادی و سیاسی آینده تاریکی را برای ایران تحت حاکمیت نظام اسلامی ترسیم می کنند. در چنین شرایطی برخی، از جمله عباس عبدی بر این باور هستند که رژیم سال ۱۴۰۵ را نخواهد دید! و برخی دیگر سقوط رژیم ولایی را منوط به تحقق شرایطی می کنند که شما به مهم ترین آنها یعنی دستگاه سرکوب و فقدان بدیل مورد اعتماد اشاره فرمودید.
اینجانب نیز با شما در این باره هم نظر هستم. با این توجه که مشکل فقدان بدیل مورد اعتماد و منسجم برای گرفتن قدرت به نام مردم را مهم تر از عامل دستگاه سرکوب رژیم می دانم. اگر یک جبهه گسترده، منسجم و سازمان یافته و فراگیر از اوپوزیسیون مردمی علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد، دستگاه سرگوب رژیم هم با سهولت بیشتری سلاح های خود را به زمین انداخته و با جنبش همراه خواهد شد.
با مهر شاهرخ بهزادی-پاریس


■ خسرو عزیز برشمردن نام شماری از نخبگان به معنی نفی رای گیری در مورد آنان نیست. بهرحال در هر انتخاباتی نام شماری مطرح می شود و پس از آن رای دهندگان در یک شرایط دمکراتیک افراد شایسته مورد نظرشان را انتخاب می کنند.
در اختناق دینی حاکم شناخت نخبگان شایسته کار ساده ای نیست. در بین افراد پیشنهاد شده نام دو زن دیده می شود که با توجه به فرهنگ مردسالار حاکم، از مردانه شدن این پارلمان جلوگیری می کند. هردو آنها مدافع حقوق بشر و امتحانشان را پس داده اند و تا انجا که اطلاع دارم به یاری هیچ دولت خارجی امید نبسته‌اند.
آقای تاج زاده، اصلاح طلب پیشین و تحول خواه امروزی پس از خروج موقت از زندان و استقبال بی نظیری که از حضورش به عمل آمد رژیم را به وحشت انداخت و او را به سرعت به زندان باز گردادند.
اتنیک ها بخشی مهمی از مردمان کشورند و احزاب کرد به ویژه حزب کومله به رهبری آقای مهتدی نفوذشان در میان برادران کرد را از راه اعتصابات عمومی نشان داده‌اند. شرکت فردی از رهبری اتنیک ها در پارلمان مورد نظر ما  دمکراتیک بودنش را اثبات خواهد کرد.
آقای حامد اسماعیلیون فرد شناخته شده است که با کوششی خستگی ناپذیر دادخواهی خانواده های قربانیان سقوط هواپیمای اکراینی را پیگیری کرده است. وی در جنبش مهسا با تشکیل تظاهرات ۱۰۰ هزار نفری ایرانیان خارج کشور و دهها هزار نفری در تورونتو نشان داد که حداقل از اعتماد نسبی ایرانیان خارج برخورداراست.
البته شاید افراد شایسته دیگری یافت شوند که استبداد دینی از شناخته شدن آنها جلوگیری کرده است.
بهر حال پیشنهاد من این است که با تماس با موسسه گمان پیشنهاد ” پارلمان بدیل ساز” را مطرح و نظر آقای عمار ملکی را در این مورد بدانیم. شاید ایشان ضمن پذیرش انجام نظر سنجی پیشنهاد جالب تری ارائه دهد.
در حالی که برخی از شبکه های تلویزیونی خارج کشور از آقای رضا پهلوی پشتیبانی می کنند و حاضر به مصاحبه با بخش دیگر اپوزیسیون نیستند، و با توجه به گفته آقای حاتم قادری که ملت ایران در تله ” زیست ولایی ” گرفتار است و سابقه استبداد هزار ساله را یدک می کشد، انحصار طلبان سلطنت خواه در کمبود بدیلی دیگر بتدریج به تنها بدیل تبدیل خواهند شد و چه بسا آینده ای همچون استبداد پهلوی پدر و پسر در انتظار ما خواهد بود.
با احترام م-روغنی


■ با درود آقای شاهرخ بهزادی
همانطور که تاکید کرده‌اید، ضرورت تشکیل بدیلی مورد اعتماد مردمان ایران بیش از بیش احساس می شود. همانطور که به دوست عزیز خسرو پیشنهاد کرده ام لازم است همه ما با آقای عمار ملکی تماس گرفته و لزوم انجام یک نظر سنجی  را برای تشکیل ” پارلمان بدیل ساز” مطرح سازیم. شاید تلاش های ما به نتیجه برسد.
با احترام م-روغنی


■ این درخواست را برای آقای عمار ملکی فرستادم
با درو به آقای عمار ملکی
بی تردید کمبود یک بدیل دمکرات و سکولار در برابر جمهوری جهل و جنایت کاملا احساس می شود. تداوم رژیم ولایی تنها با ماشین سرکوب میسر نگشته بلکه فقدان یک بدیل نقش مهمتری را ایفا کرده است.
پس از انتشار مقاله ” آیا رژیم ولایی در حال سقوط است؟” که در تارنمای ایران امروز واکنش های گوناگونی را به نوشته من برانگیخت. از جمله پیشنهاد آقای ” دکتر حاتم قادری” استاد فلسفه سیاسی مبنی بر تشکیل یک ” پارلمان بدیل ساز” از نخبگان مورد اعتماد مطرح گردید. مخاطبان بر لزوم انتخابی بودن این افراد تاکید کرده اند. ضمن برشمردن اسامی زیر پیشنهاد شده که با شما در این مورد مشورت شود و اینکه آیا می پذیرید در این مورد یک نظرسنجی انجام دهید؟ لازم به تذکر است که در اختناق دینی حاکم شناخت نخبگان شایسته کار ساده ای نیست. در بین افراد پیشنهاد شده نام دو زن( خانم محمدی و خانم عبادی) دیده می شود که با توجه به فرهنگ مردسالار حاکم، از مردانه شدن این پارلمان جلوگیری می کند. هردو آنها مدافع حقوق بشر و امتحانشان را پس داده اند و تا انجا که اطلاع دارم به یاری هیچ دولت خارجی امید نبسته اند.
آقای تاج زاده، اصلاح طلب پیشین و تحول خواه امروزی پس از خروج موقت از زندان و استقبال بی نظیری که از حضورش به عمل آمد رژیم را به وحشت انداخت و او را به سرعت به زندان باز گرداندند.
اتنیک ها بخشی مهمی از مردمان کشورند و احزاب کرد به ویژه حزب کومله به رهبری آقای مهتدی نفوذشان در میان برادران کرد را از راه اعتصابات عمومی نشان داده اند. شرکت فردی از رهبری اتنیک ها در پارلمان مورد نظر ما دمکراتیک بودنش را اثبات خواهد کرد. آقای حامد اسماعیلیون فرد شناخته شده است که با کوششی خستگی ناپذیر دادخواهی خانواده های قربانیان سقوط هواپیمای اکراینی را پیگیری کرده است. وی در جنبش مهسا با تشکیل تظاهرات ۱۰۰ هزار نفری ایرانیان خارج کشور و دهها هزار نفری در تورونتو نشان داد که حداقل از اعتماد نسبی ایرانیان خارج برخورداراست.
البته شاید افراد شایسته دیگری یافت شوند که استبداد دینی از شناخته شدن آنها جلوگیری کرده است.
لازم به تذکر است در حالی که برخی از شبکه های تلویزیونی خارج کشور از آقای رضا پهلوی پشتیبانی می کنند و حاضر به مصاحبه با بخش دیگر اپوزیسیون نیستند، و با توجه به گفته آقای حاتم قادری که ملت ایران در تله ” زیست ولایی ” گرفتار است و سابقه استبداد هزار ساله را یدک می کشد، انحصار طلبان سلطنت خواه در کمبود بدیلی دیگر بتدریج به تنها بدیل تبدیل خواهند شد و چه بسا آینده‌ای همچون استبداد پهلوی پدر و پسر در انتظار ما خواهد بود.
آقای ملکی لطفا نظرتان در این مورد این پیشنهاد را با ما درمیان گذارید.
با سپاس فراوران م- روغنی کانادا




نظر شما درباره این مقاله:








سپاه مداحان! گام سوم انقلاب اسلامی؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.12.2025, 1:02

سپاه مداحان! گام سوم انقلاب اسلامی؟


احمد پورمندی

دیروز خامنه‌ای بعد از مدت‌ها غیبت، در حسینیه، برای صدها مداح که از سراسر کشور آمده بودند، سخنرانی کرد. بهانه این تجمع، ۱۴۲۰امین سالروز تولد فاطمه، دختر پیامبر اسلام و همسر علی، امام اول شیعیان بود.

خامنه‌ای در این سخنرانی ۳۷ دقیقه‌ای، بر خلاف انتظار و به‌رغم اوضاع به شدت بحرانی نظام، به مسائل سیاسی کشور نپرداخت و بخش بزرگی از سخنان خود را به تقدیر از مداحان و تاکید بر اهمیت نقش آن‌ها در جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی علیه دشمن اختصاص داد. او همچنین فضائل و مناقب فاطمه را فراتر از فهم انسانی دانست و گفت باید در ابعاد مختلف زندگی از دین‌داری، عدالت‌خواهی، جهاد تبیین، همسرداری و فرزندپروری از او الگو گرفت.

این مجموعه می‌توانست بی‌اهمیت تلقی شود، اگر در دو هفته گذشته، یک اتفاق بحث‌انگیز روی نداده بود. اما این اتفاق افتاده بود و یک مدرس حوزه علمیه قم، آقای سلیمانی اردستانی، در گفتگو با رسانه آزاد، روایت غالب مرگ فاطمه در نزد شیعیان را مورد پرسش و انکار قرار داده بود. این مناظره که حدود یک میلیون بار دیده شده، بهانه‌ای به دست داد تا مداحان با رجزخوانی و قدرت‌نمایی، به میدان فرستاده شوند و این روحانی منتقد و محترم را در تریبون‌های مذهبی با دشنام‌های رکیکی نظیر «حرام‌زاده» و «زنازاده» مورد هتاکی قرار دهند و باب مهمی در تقابل روحانیت حوزوی و مداحان باز کنند.

شاید روحانیون قم از خامنه‌ای انتظار داشتند که در مقابل حرمت‌شکنی و فحاشی مشتی آدم بدنام و لمپن به یک مدرس حوزه، به بهانه یک اظهار نظر متداول در نزد حوزویان، به سود هم‌لباسان خود به میدان بیاید، در مراسم ولادت، روحانیون را دعوت کند، از آن‌ها دلجویی نماید و به مداحان تشر بزند. خامنه‌ای اما، درست برعکس عمل کرد و با صراحت گفت که تاثیر یک مداحی خوش‌ساخت، خیلی بیشتر از یک منبر است و تا توانست بر نقش مداحان در جنگ رسانه‌ای و تبلیغاتی با دشمن پافشاری کرد و هیچ کلامی در حمایت از روحانیت بر زبان نیاورد.

اگر این سمت‌گیری را در کنار تصمیم به تأسیس قرارگاه چهل هزار نفره جهاد تبیین و شرح وظایف فاشیستی آن قرار بدهیم، آنگاه می‌توان از یک تصمیم کلان سخن گفت که در سکوت اتخاذ شده است: تأسیس سپاهی سیاسی-نظامی-تبلیغی با محوریت مداحان و سپردن نقش پیشران به آن در برنامه مقابله با خیزش‌هایی که مثل کوه یخ به سمت جمهوری اسلامی در حال حرکت‌اند! تأسیس سپاه تبیین و تکمیل گردان‌های خودسر با سپاه پیراهن‌سیاهانی که آتش‌به‌اختیارند، پلیس‌اند و قاضی و مجری حکم در خیابان، اگر اتفاق بیفتد، آخرین گام نظام پیش از سقوط خواهد بود.

ظاهراً شکست مفتضحانه گام دوم انقلاب و بلندتر شدن صدای شکستن استخوان‌های نظام، برداشتن گام سوم را اجتناب‌ناپذیر کرده است! گامی که قرار است پروژه‌های ترکیبی از قتل‌های ذخیره‌ای تا سلاخی در خیابان را در ابعاد کشوری تکرار و هر صدای معترضی را در گلو خفه کند؛ به گونه‌ای که در مقابل هیچ تصمیمی، هیچ مقاومتی شکل نگیرد. نظر به حدّت بحران و شرایط انفجاری کشور، می‌توان گفت که این تمهید فاشیستی به نوعی نوشداروی بعد از مرگ سهراب و غیرقابل تحقق است و خامنه‌ای با توهم «سرزمین سوخته» فقط مرگ نظام را جلو خواهد انداخت.



نظر شما درباره این مقاله:








نشست با مسئولان وزارت خارجه آلمان
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 23:38

نشست با مسئولان وزارت خارجه آلمان




نظر شما درباره این مقاله:








۱۵دسامبر، روز جهانی زبان‌های ترکی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز

صحنه‌ای نمایش کوراوغلو در تبریز

iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 22:40

۱۵دسامبر، روز جهانی زبان‌های ترکی


ماشااله رزمی

یونسکو ۱۵ دسامبر را روز جهانی خانواده زبان‌های ترکی اعلام کرد

چهل و سومین اجلاس یونسکو که از ۳۰ اکتبر تا ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵ به مدت ۱۵ روز در شهر سمرقند ازبکستان با شرکت کشورهای عضو یونسکو بر گزار شد با پیشنهاد ترکیه و همراهی ۲۶ کشوردیگر، یونسکو تصمیم گرفت و روز ۱۵ دسامبر را «روز جهانی خانواده زبان‌های ترکی» اعلام کرد. این روز مصادف است با روز رمزگشائی از کتیبه‌های «اورخون-ینی‌سئی» که قدیمی‌ترین خط مشترک ترک‌ها نیز محسوب می‌شود.

کتیبه‌های اصلی اورخون (بیلگه قاعان، کول تیگین و تونیوقوق) درسال ۱۸۸۹ توسط «نیکلای یادرینتسف» محقق روس در دره اورخون مغولستان کشف شدند و در سال ۱۸۹۳ زبان‌شناس دانمارکی «ویلهلم تامسون» از خط رونی ترکی این کتیبه‌ها (که شبیه خط رونی اسکاندیناوی می‌باشد) رمزگشائی کرد. بعد‌ها در کنار رودخانه ینی‌سئی در جنوب سیبری سنگ نوشته‌هائی با خط مشابه پیدا شده‌اند بدین‌جهت مجموع آنها به کتیبه‌های اورخون-ینی‌سئی معروفند. کتیبه‌های اورخون-ینی‌سئی در قرن هفتم میلادی و در دوره خاقانات گوگ‌تورک‌ها نوشته شده‌اند.

انتخاب ۱۵ دسامبر به عنوان روز جهانی خانواده زبان‌های ترکی توسط یونسکو را مقایسه کنید با سیاست اختناق فرهنگی‌زبانی جمهوری اسلامی ایران در باره زبان مادری ترک‌ها آذربایجانی که لااقل یک سوم جمعیت ۹۰ میلیونی ایران را تشکیل می‌دهند.
مخالفت با تدریس دو ساعته ادبیات زبان‌های مادری

نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران در نشست علنی چهارشنبه، هشتم اسفندماه ۱۴۰۳ با طرح «تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی در مدارس کشور» مخالفت کردند.

طرح تدریس هفتگی دو ساعته ادبیات زبان‌های مادری در مدارس ایران با رای مخالف ۱۳۰ نماینده از مجموع ۲۴۶ نماینده حاضر در مجلس رد شد. همچنین ۱۰۴ نماینده به این طرح رای موافق و ۵ تن نیز رای ممتنع دادند.

محمد مهدی شهریاری، عضو کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و یکی از نمایندگان مخالف این طرح، آموزش ادبیات زبان‌های مادری در مدارس را در تعارض با “تمامیت ارضی” ایران معرفی کرده است.

از سوی دیگر، علیرضا نوین، رئیس مجمع نمایندگان آذربایجان شرقی و از نمایندگان حامی این طرح در گفتگو با خبرگزاری تسنیم در این باره اظهار کرد: طرح تدریس زبان‌های قومی و محلی طبق اصل ۱۵ قانون اساسی برای رأی‌گیری به مجلس ارائه شد. این طرح شامل ۲ ساعت آموزش هفتگی بود، اما نماینده دولت به‌عنوان مخالف سخنرانی کرد و اکثریت نمایندگان نیز همسو با دولت، آن را تصویب نکردند.

نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر در مجلس با انتقاد از مخالفت دولت نسبت به آموزش‌ چندین ساعته ادبیات زبان‌های مادری در مدارس، افزود: اینکه تمامی روسای‌جمهور در انتخابات وعده‌ اجرای اصل ۱۵ را می‌دهند و پس از حضور در رأس قوه مجریه خلف وعده می‌کنند، دردی آشنا برای آذربایجانی‌ها است و حداقل انتظار می‌رفت در کابینه‌ای که آقای پزشکیان رئیس آن است، نماینده دولت در مجلس در مخالفت با تدریس زبان‌ ترکی و سایر زبان‌های اقوام ایرانی در مدارس نطق نکند.

نوین تاکید کرد: نباید به اصل ۱۵ با نگاه امنیتی نگریست و اجازه داد رویکرد انحصارطلبانه‌ی فرهنگستان زبان فارسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، حق میلیون‌ها ایرانی را پایمال کند.

سال‌هاست که آذربایجانی‌های جنوب ارس شرایط زیستی خود را با هم‌زبانان خود در شمال ارس مقایسه می‌کنند و می‌بینند که طی سی و پنج سالی که آنها استقلال مجدد خود را به‌دست آورده‌اند در حال رسیدن به استاندارد زندگی در سطح کشورهای اروپائی هسنند و شهر باکو را تبدیل به دوبی قفقاز کرده‌اند اما در سایه بی‌کفایتی حکومت اسلامی در ایران مردم تبریز اسیر اختناق فرهنگی، گرفتار توفان‌های نمک دریاچه ارومیه خشکانده شده، خفگی از استنشاق دود مازوت‌سوزی در نیروگاه تبریز، قطع مکرر گاز و برق و فقر ناشی از فساد، نا کارآمدی، تورم و گرانی هستند.

در دنیای اینترنت با گردش آزاد اطلاعات و پیشرفت هوش مصنوعی همه ملل در حال پیشرفت هستند و در همسایگی ایران کشورهای ترک در همه زمینه‌ها منجمله فرهنگ و زبان با سرعت پیشرفت می‌کنند. در حال حاضر شش زبان ترکی درکشورهای عضو «سازمان دولت‌های ترک»، زبان رسمی می‌باشد که عبارتند:

۱. ترکیه: ترکی استانبولی
۲. آذربایجان: ترکی آذربایجانی
۳. قزاقستان: ترکی قزاقی
۴. قیر قیزستان: ترکی قرقیزی
۵. ازبکستان: ترکی ازبکی
۶. ترکمنستان: ترکی ترکمنی

علاوه بر اینها زبان ترکی اویغوری نیز در ترکستان شرقی یعنی همان ایالت سین کیانگ چین زبان رسمی است. در همه این کشورها به‌علاوه در روسیه، ایران، اروپای شرقی، افعانستان و عراق زبان‌های دیگر ترکی نیز وجود دارند. به‌عنوان مثال در ایران غیر از ترکی آذربایجانی و ترکی ترکمنی، زبان‌های ترکی قشقائی و ترکی خلجی نیز رایج است که قشقائی‌ها اغلب در استان فارس و خلج‌ها در خلجستان یعنی شمال استان قم متشکل از ۶۴ آبادی ساکن هستند. مجموعا در دنیا بیش از سی زبان زنده ترکی وجود دارد و بیش از ۲۰۰ میلیون نفر به این زبان‌ها حرف می‌زنند.

در ادامه تلاش دولت‌های ترک برای تقویت زبان ترکی روز ۷ اکتبر ۲۰۲۵ در اجلاس «سازمان دولت‌های ترک» درشهر«قبه‌له» در شمال جمهوری آذربایجان که با شرکت روسای جمهور ترکیه، آذربایجان، قزاقستان، قیرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان تشکیل شده بود رسم‌الخط متحد ترکی معرفی شد. از سال ۲۰۲۴ شورائی از زبان‌شناسان ترکیه برای تدوین خط متحد ترکی کار می‌کردند. این خط متحد از ۳۴ حرف لاتین تشکیل شده که با تلفظ زبان‌های ترکی تطبیق داده شده و هدف ازآن ایجاد وحدت فرهنگی بین کشورهای ترک می‌باشد. ترکیه در سال ۱۹۲۰ خط لاتین را پذیرفته و آذربایجان و ترکمنستان نیز بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، خط لاتین را جایگزین خط سیریلیک کردند اما قیرقیزستان، ازبکستان و قزاقستان هنوز از خط سیریلیک نیز استفاده می‌کنند. در اجلاس شهر «قبه له» در۷ اکتبر ۲۰۲۵، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه اعلام کرد که ترکیه در به‌کار بردن خط متحد ترکی پیشقدم است و کتاب‌هائی از چنگیز آیتماتف و اوغوزنامه با این خط چاپ شده و در اختیار نمایندگان سازمان دولت‌های ترک قرار گرفته است.

اوغوزنامه‌ها که تعدادشان بیش از سی کتاب می‌باشند به اسطوره‌ها و کتاب‌های تاریخی ترک‌های اوغوز اطلاق می‌شود از جمله معروف‌ترین اوغوزنامه‌ها می‌توان از کتاب‌های اسطوره اوغوزخان، ده ده قورقود، سلجوق نامه و تاریخ غازانی (جامع التواریخ رشیدالدین فضل‌اله همدانی که به دستور غازان‌خان در تبریز نوشته شده)، نام برد. اوغوزخان یک شخصیت اسطوره‌ای است و جد بزرگ ترکان اوغوز محسوب می‌شود.

چنگیز آیتماتف هم برجسته‌ترین نویسنده قیرقیز می‌باشد که جایگاه خاصی در ادبیات ترک دارد. بعضی از آثار چنگیز آیتماتف از جمله رمان معروفش «الوداع گل ساری» به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌اند. وی در عین حال دیپلمات و نماینده قیرقزستان در یونسکو بود که در سال ۲۰۰۸ فوت نمود.

انتخاب خط متحد ترکی با رسم‌الخط لاتین، آشکارا به معنی رقابت با فرهنگ روسی در کشور‌های آسیای مرکزی و حذف خط سیریلیک روسی از سیستم آموزشی سازمان دولت‌های ترک می‌باشد که خوشایند روس‌ها نیست زیرا روس‌ها اهداف اقتصادی و امنیتی را هم در پشت تغییر خط احساس می‌کنند به ویژه اینکه سازمان دولت‌های ترک به تدریج به یک بلوک سیاسی، اقتصادی و زبانی و فرهنگی قدرتمند تبدیل می‌گردد. الهام علیف بعد از انتخاب شدن خط متحد ترکی سخنرانی مبسوطی در دفاع از زبان ۵۰ میلیون ترک آذربایجانی که به زبان ترکی آذربایجانی حرف می‌زنند، ایراد نمود و از جمله گفت من شرایط آذربایجانی‌ها در سایر کشور‌ها را زیر نظر دارم، زبان مادری آنها به محاوره روزانه محدود شده و پر از لغات بیگانه است، این وظیفه حکومت جمهوری آذربایجان است که از زبان مادری ۵۰ میلیون آذربایجانی دفاع کند.

جمهوری آذربایجان ده میلیون نفر جمعیت دارد و وقتی الهام علیف صحبت از ۵۰ میلیون آذربایجانی می‌کند، همه متوجه می‌شوند که منظور وی آذربایجانی‌های ایران است. هنگامی که رئیس جمهور آذربایجان نگران از بین رفتن زبان مادری آذربایجانی‌ها می‌شود، رگ گردن ایرانشهری‌ها سیخ می‌شود. آنان به جای «جمهوری آذربایجان» اصطلاح مجعول «حکومت باکو» را به کار می‌برند و نمایندگان تحمیل شده به ملت در مجلس شورای اسلامی نیز، با آموزش زبان مادری آنهم فقط دو ساعت در هفته مخالفت می‌کنند.

ناسیونالیسم ایرانی

ناسیونالیسم ایرانی در سه مقطع تاریخی در دوران معاصر مطرح شده است. اولین‌بار این نوع ناسیونالیسم قبل از انقلاب مشروطه و توسط کسانی مطرح شد که از ایده «دولت-ملت» واحد و متمرکز به جای «ممالک محروسه ایران»، دفاع می‌کردند و آن را تنها وسیله ترقی و تجدد می‌دانستند، بعد از مشروطه، گردانندگان مجله‌های کاوه و ایرانشهر در آلمان، این ایده را ترویج می‌کردند و حسین کاظم‌زاده ایرانشهر از طرفداران سر سخت آن بود. در دوره رضا شاه نیز محمود افشار یزدی جاعل اصطلاح «پان‌ایرانیسم» راه حسین کاظم‌زاده معروف به «کاظم‌زاده ایرانشهر» را ادامه داد اما این نوع ناسیونالیسم هنگام اشغال ایران در سال ۱۹۴۱ توسط متفقین، کارکرد نداشت و هیچ کس سنگی بر اشغالگران پرتاب نکرد.

بار دوم ناسیونالیسم ایرانی با الهام از ناسیونالیسم عربی عبد الناصردر مصر ومتاثر از جنبش‌های ضد استعماری، درمقطع ملی شدن صنعت نفت اوج گرفت و ایرانی گری و دفاع از خاک و نفت ایران اصلی‌ترین شعار پان ایرانیست‌ها شد که در جبهه ملی محمد مصدق گرد هم آمده بودند.

سومین اوج‌گیری ناسیونالیسم ایرانی در حال حاضر می‌باشد که در اثر شکست پروژه حکومت اسلامی در ایران مطرح می‌شود و ناسیونالیسم ایرانی، جایگزین اسلام سیاسی خمینی می‌گردد. طرفداران فعلی ناسیونالیسم ایرانی که اکثرا از اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی هستند، خود را نه پان‌ایرانیست بلکه «ایرانشهری» معرفی می‌کنند که الهام گرفته از نظریه فلسفی «ایرانشهر»، کاظم‌زاده ایرانشهر و جواد طباطبائی می‌باشد.

نظریه ایرانشهر در فلسفه سیاسی قابل نقد و بررسی بوده اما بعد از بازگشت جواد طباطبائی به ایران، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران از این نظریه یک پروه امنیتی ساخت و به کمک چند روشنفکر نادم در سال ۲۰۰۹ چند نشریه درباره ایرانشهر به راه انداخت و کتاب‌های طباطبائی را در ابعاد وسیع توزیع نمود. بعضی از اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی مانند عباس آخوندی وزیر راه سابق هم نظریه جواد طباطبائی را ایدئولوژیک کردند و خود را ایرانشهری نامیدند تا این اصطلاح جا بیافتد.

آشکار است که ناسیونالیسم ایرانی به ویژه نوع ایرانشهری آن، رشد و شکوفائی زبان ترکی نه در ایران و نه در کشور‌های همسایه را بر نمی‌‌تابد. آنان از ایده «ایرانشهر» جواد طباطبائی علیه کسانی که از زبان مادری خود دفاع می‌کنند به‌ویژه علیه آذربایجانی‌ها که به تبعیض زبانی و فرهنگی اعتراض می‌کند به عنوان حربه تئوریک به کار ببرند و با تجزیه‌طلب نامیدن غیر فارس‌ها سرکوب‌شان را مجاز کنند. اما این تلاش‌ها که بعضا چاشنی نژادپرستی دارند، نتوانسته‌اند مانع رشد زبان و فرهنگ ترکی در کشورهای ترک زبان و همچنین در خود آذربایجان ایران بشوند. تحقیقات میدانی که اخیرا توسط دو محقق بنام‌های کریم مهدی و رضا مهدی انجام گرفته و در شماره ۱۹ مجله تریبون چاپ سوئد آمده، نشان می‌دهد که طی ده سال گذشته، فرهنگ ترکی در میان آذربایجانی‌ها گسترده شده و محبوبیت چشمگیر یافته و اکنون اکثر افراد آگاه، به ترک بودن خود افتخار می‌کنند و از زبان، تاریخ و فرهنگی ملی خودشان دفاع می‌کنند.


صحنه‌ای نمایش کوراوغلو در تبریز

مسئولین رادیو و تلویزیون آذربایجان شرقی پیشرفت زبان ترکی را برنمی‌تابند و به اشکال مختلف می‌کوشند هویت فرهنگی آذربایجانی‌ها را نیز انکار نمایند که آخرین نمونه آن اظهارات جنجالی، اکبر رضائی مدیر کل رادیو تلویزیون آذربایجان شرقی بود که «رقص آذربایجانی» را امری غیرمرتبط با فرهنگ آذربایجان توصیف کرد و بلا فاصله با مخالفت عمومی آذربایجانی‌ها مواجه شد. رقص آذربایجانی بعد از به‌صحنه در آمدن نمایشنامه ستارخان و حماسه کوراوغلو با بازیگری چند صد هنرمند زن و مرد که صحنه‌ها را با رقص‌های فردی و دسته‌جمعی با موسیقی ملی آذربایجانی به شیوه اوپرا اجرا می‌کردند، در تبریز با استقبال عموم مواجه شد و این هنرمندان محبوبیت فوق‌العاده بین مردم کسب کردند که خوشایند مقامات جمهوری اسلامی نبود و آنان تلاش کردند مانع ادامه نمایش‌های موزیکال حماسی و تاریخی بشوند و اکبر رضائی نیز علیه رقص آذربایجانی موضع‌گیری کرد.

به ‌دنبال اظهارات اکبر رضائی، پلتفرم «کارزار»، میزبان یک کمپین آنلاین با عنوان «درخواست استعفاء یا عزل مدیرکل صداوسیمای آذربایجان شرقی» شد؛ کارزاری که به ‌سرعت مورد توجه کاربران قرار گرفت و در مدت کوتاهی، هزاران امضا پای آن نشست و بعد از دو هفته مسئولین مرکزی تلویزیون مجبور شد اکبر رضائی را برکنار و ایوب نصیری را به سرپرستی رادیو و تلویزیون آذربایجان شرقی بگمارند با این توصیه که رادیو و تلویزیون آذربایجان شرقی باید فرهنگ اسلامی را نه تنها در منطقه، بلکه در قفقاز و کشورهای همسایه نیز گسترش دهد.

برکناری اکبر رضائی، یک پیروزی برای دوستداران فرهنگ و هنر آذربایجان است و برکنارکردن او دراثر فشارافکار عمومی عملی شده است و نشان می‌دهد که طومارهای آنلاین وقتی با هزاران هزار امضاء همراه شوند می‌توانند نهادها و رسانه‌های انحصاری پر قدرت دولتی را به عقب‌نشینی وادار سازند. این شکل جدید از مبارزه مدنی به تدریج کارآیی خود را در مقابله با سانسور دولتی نشان می‌دهد.

تمرکز رهبران کشور‌های ترک بر توسعه زبان ترکی، تاثیر خود را بر ترک‌های ایران مخصوصا ترکان آذربایجان گذاشته است. علیرغم وجود اختناق فرهنگی سنگین در تبریز که توسط وزارت ارشاد اسلامی، اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه اعمال می‌گردد، چاپ کتاب و آموزش داوطلبانه زبان ادبی ترکی بیشتر شده و نوشتن به زبان ترکی در فضای مجازی رایج گشته است. بی‌توجه به تبلیغات رادیو و تلویزیون‌های دولتی که در استان‌های آذربایجان، نوعی زبان هیبریدی را ترویج می‌کنند که می‌توان آن را «فارکی» نامید که از زبان‌های فارسی و ترکی می‌باشد.

پیشرفت زبان ترکی در کشورهای ترک‌زبان و اتحاد این کشورها در راه پیشرفت و توسعه اقتصادی و فرهنگی نیز، به‌طور مستقیم بر آذربایجانی‌ها و همه ترکان در سراسر ایران تاثیرات انکار ناپذیر دارد. به‌ویژه وقتی پیشرفت همسایگان را با عقب‌ماندگی همه‌جانبه ایران مقایسه می‌کنند، از حکومتی که به‌نام اسلام بر ایران مسلط شده خشمگین می‌شوند و این باعث می‌گردد گسل بین مرکز و پیرامون هر روز عمیق‌تر شود.

«سازمان دولت‌های ترک»

زمینه اتحاد کشورهای ترک‌زبان بلافاصله بعد از انحلال اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ و استقلال جمهوری‌های آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان و قیرقیزستان بوجود آمد و دیپلماسی فشرده‌ای بین این جمهوری‌ها و جمهوری ترکیه فعال شد و اولین نشست رهبران کشورهای ترک‌زبان در سال ۱۹۹۲ در آنکارا تشکیل گردید.

در اکتبر ۲۰۰۹ با توافقنامه نخجوان توسط کشورهای جمهوری آذربایجان، جمهوری ترکیه، جمهوری قزاقستان و جمهوری قیرقیزستان «شورای همکاری کشورهای ترک زبان» ایجاد گردید. بعداز آن ازبکستان به‌عنوان عضو دائم و در سال ۲۰۱۸ ترکمنستان عضو ناظر شورا شدند. در نشست هشتم شورا در ۱۲ نوامبر۲۰۲۱ شورای همکاری کشورهای ترک زبان، به «سازمان دولت‌های ترک»(ترک دولت‌لر تشکیلاتی) تبدیل گردید. ترکمنستان، مجارستان، قبرس ترک و سازمان همکاری‌های اقتصادی نیز به‌عنوان ناظر در جلسات سازمان دولت‌های ترک شرکت می‌کنند یعنی سازمان دولت‌های ترک ۵ عضو رسمی و ۴ عضو ناظر دارد. همچنین تا به حال ۱۵ کشور دیگر نیز تقاضای عضویت داده‌اند.

در هر نشست سازمان دولت‌های ترک اقدامات جدید تصویب می‌شوند مثلا پرچم سازمان دولت‌های ترک در نشست دوم (بیشکک ۲۰۲۲) تصویب شد؛ رنگ آبی روشن آن یادآور رنگ پرچم قزاقستان است، و نمادهای ستاره، ماه و خورشید از پرچم کشورهای عضو گرفته شده‌اند.

اهداف سازمان دولت‌های تُرک عبارت‌اند از:
- تقویت همکاری همه‌جانبه بین کشورهای عضو بر پایه تاریخ، زبان و فرهنگ مشترک.
- همکاری در زمینه‌های اقتصادی، آموزش، فناوری، حمل‌ونقل، گردشگری، بهداشت، جوانان، ورزش و غیره ...
- تأمین ثبات منطقه‌ای، تقویت همبستگی سیاسی، تبادل فرهنگی و انسانی.

سند «چشم انداز جهان ترک ۲۰۴۰» تصویب شده است که استراتژی بلند مدت سازمان را تعیین می‌کند. سازمان دولت‌های ترک با نهاد‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سازمان همکاری اسلامی، روابط نزدیک دارد.

طبیعی است که این اهداف بر جمهوری اسلامی ایران که هنوز در رویای شکست خورده، تاسیس امپراتوری شیعه در جهان است و ایران را در مقابل دنیا قرار داده و همچنین فدراسیون روسیه که با تلاش‌های نافرجام برای بازسازی قدرت متلاشی‌شده‌ی اتحاد شوروی سابق مشغول است، خوشایند نمی‌‌باشند و این دو کشور بیم آن دارند که سازمان دولت‌های ترک در روند تکاملی خود به یک نیروی تعیین‌کننده ترکی در اوراسیا تبدیل بشود و مانع دیکتاتوری سیاسی و فرهنگی آنان گردد. در مقابل آمریکا و کشورهای اروپائی، قدرت‌یابی یک بلوک ترکی بین چین و اروپا را با نگاه مثبت ارزیابی می‌کنند که می‌تواند درآینده مانع تسلط چین بر اروپا بشود.

ماشااله رزمی
۱۲ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








کمیته نوبل صلح بازداشت نرگس محمدی را محکوم کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 20:43

کمیته نوبل صلح بازداشت نرگس محمدی را محکوم کرد


کمیته نروژی نوبل صلح، روز جمعه اعلام کرد که نرگس محمدی، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل، به شکلی «خشونت‌آمیز» در ایران بازداشت شده و باید فوراً آزاد شود. 

محمدی پیش‌تر چندین بار به اتهام‌هایی از جمله «تبلیغ علیه جمهوری اسلامی» به زندان محکوم شده بود. او اواخر سال گذشته پس از تعلیق حکم زندانش برای دریافت درمان پزشکی از زندان اوین تهران آزاد شد. 

این فعال حقوق بشر در سال ۲۰۲۳ به‌دلیل سه دهه فعالیت در دفاع از حقوق زنان و مبارزه برای لغو مجازات اعدام در ایران، برنده جایزه صلح نوبل شد. 

کمیته نوبل در بیانیه‌ای اعلام کرد: «کمیته نروژی نوبل از مقام‌های ایرانی می‌خواهد فوراً محل نگهداری نرگس محمدی را روشن کنند، ایمنی و سلامت او را تضمین نمایند و بدون هیچ قید و شرطی وی را آزاد کنند.» 

بازداشت محمدی یک روز پس از ورود ماریا کورینا ماچادو، برنده امسال جایزه صلح نوبل از ونزوئلا، به نروژ برای دریافت جایزه‌اش صورت گرفته است. 

کمیته نوبل در ادامه افزود: «با توجه به همکاری نزدیک میان حکومت‌های ایران و ونزوئلا، کمیته نروژی نوبل خاطرنشان می‌کند که بازداشت خانم محمدی دقیقاً هم‌زمان با اعطای جایزه صلح نوبل به رهبر مخالفان ونزوئلا، ماریا کورینا ماچادو، انجام شده است.»


گزارش نیویورک تایمز درباره بازداشت نرگس محمدی

فرناز فصیحی / نیویورک‌تایمز / ۱۲ دسامبر ۲۰۲۵

نرگس محمدی، برنده ایرانی جایزه نوبل صلح و فعال حقوق بشر، روز جمعه در جریان یورش نیروهای امنیتی به یک مراسم یادبود در شرق کشور بازداشت شد؛ این خبر را مقامات رسمی و خانواده او تأیید کرده‌اند.

تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، در گفت‌وگوی تلفنی گفت: مأموران امنیتی به مسجدی در شهر مشهد که مراسم در آن برگزار می‌شد یورش بردند و خانم محمدی را همراه با دست‌کم نه فعال سرشناس دیگر بازداشت کردند.

آقای رحمانی که همراه دو فرزند نوجوان‌شان در تبعید در پاریس زندگی می‌کند، افزود: «نمی‌دانیم نرگس و بقیه کجا هستند؛ از زمانی که آن‌ها را بردند هیچ خبری ازشان نداریم – نه تماسی گرفته‌اند و نه مقامات پاسخ روشنی داده‌اند.»

او با نگرانی شدید ادامه داد: «بسیار نگرانیم.»

کمیته نوبل روز جمعه در بیانیه‌ای اعلام کرد که «عمیقاً نگران» این بازداشت‌هاست و از «مقامات ایرانی خواست فوراً وضعیت نرگس محمدی را روشن کنند، امنیت و سلامت او را تضمین کنند و بدون قید و شرط او را آزاد کنند.»

فیلم‌هایی که یک رسانه ایرانی منتشر کرده، نیروهای امنیتی را با لباس‌های مشکی پلیس و باتوم به دست نشان می‌دهد که سوار بر موتور بیرون محل مراسم نشسته‌اند. صدای فریاد و فحش مردم به مأموران و بوق ممتد خودروهای عبوری شنیده می‌شود.

نرگس محمدی ۵۳ ساله به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به خاطر دهه‌ها فعالیت در زمینه حقوق بشر، حقوق زنان و دموکراسی در ایران به ۱۰ سال زندان محکوم شده بود. در سال ۲۰۲۳، در حالی که هنوز در زندان به سر می‌برد، کمیته نوبل جایزه صلح را به او اهدا کرد و دلیل آن را «مبارزه او علیه ستم بر زنان در ایران و تلاش برای ارتقای حقوق بشر و آزادی برای همه» اعلام کرد.

خانم محمدی پس از انجام عمل جراحی، آذر ماه پارسال با مرخصی درمانی از زندان بدنام اوین در تهران آزاد شده بود.

او پس از آزادی نیز به فعالیت‌های خود ادامه داد. روز جمعه همراه با گروهی از فعالان از تهران به مشهد سفر کرده بود تا در مراسم یادبود خسرو علی‌کرمی، وکیل حقوق بشری که هفته گذشته مرده پیدا شد، شرکت کند. خانواده او و گروه‌های حقوق بشری درباره شرایط مرگش ابراز تردید کرده و گفته‌اند ممکن است کشته شده باشد.

حسن حسینی، بالاترین مقام دولتی مشهد، به رسانه‌های محلی تأیید کرد که خانم محمدی و گروهی از فعالان «به طور موقت و با حکم بازپرس بازداشت شده‌اند، چون شعارهای اخلال‌گر سر می‌دادند.»

در میان بازداشت‌شدگان همچنین سه فعال حقوق زنان به نام‌های سپیده قلیان، پوران ناظمی و عالیه مطلب‌زاده حضور دارند. این بازداشت‌ها بخشی از موج تازه سرکوب علیه مخالفان سیاسی، روزنامه‌نگاران و استادان منتقد حکومت است. این سرکوب نشان می‌دهد که حتی در حالی که دولت ایران در برخی آزادی‌های اجتماعی و تغییرات هدایت‌شده توسط زنان و جوانان انعطاف نشان می‌دهد، قصد دارد در حوزه سیاسی همچنان مشت آهنین خود را حفظ کند.

فیلم‌هایی که در صفحه اجتماعی نرگس محمدی منتشر شده او را نشان می‌دهد که با روسری کنار رفته و کت سفید به تن، روی سقف یک خودرو ایستاده و برای جمعیت بزرگ بیرون مسجد سخنرانی پرشوری ایراد می‌کند. او با تکان دادن دست‌ها و صحبت در میکروفن، جمعیت را به تکرار نام فعالان کشته‌شده و دربند حقوق بشر و شعار «جاوید ایران» واداشت.

در یکی از این ویدئوها خانم محمدی فریاد می‌زند: «ما همه با هم برادر و خواهر هستیم، همه ایرانی هستیم و متحد ایستاده‌ایم. به خون یارانمان قسم، تا آخر خط ایستاده‌ایم.» جمعیت همراه او شعار می‌دهد.

در ویدئوها دیده می‌شود مردی کنار او سعی می‌کند آرامش کند و می‌گوید: «لطفاً بس کنید، می‌خواهند شما را هدف قرار دهند.» او با تکان سر حرفش را رد می‌کند و به سخنرانی ادامه می‌دهد.



نظر شما درباره این مقاله:








اتحادیه اروپا دارایی‌های روسیه را مسدود کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 20:12

اتحادیه اروپا دارایی‌های روسیه را مسدود کرد


یان استروپچفسکی / خبرگزاری رویترز / ۱۲ دسامبر ۲۰۲۵

اتحادیه اروپا روز جمعه با تصمیمی موافقت کرد که بر اساس آن، دارایی‌های بانک مرکزی روسیه که در اروپا نگهداری می‌شود، برای مدت نامحدود مسدود می‌ماند؛ اقدامی که یکی از موانع اصلی بهره‌گیری از این دارایی‌ها برای کمک به اوکراین در دفاع از خود در برابر روسیه را از میان برمی‌دارد.

اتحادیه اروپا که حمله روسیه به اوکراین را تهدیدی برای امنیت خود می‌داند، می‌کوشد منابع مالی اوکراین را تأمین کرده و توان مقاومت این کشور را حفظ کند. برای تحقق این هدف، دولت‌های اروپایی قصد دارند بخشی از دارایی‌های حاکمیتی روسیه را که پس از تهاجم ۲۰۲۲ مسکو به اوکراین مسدود کرده‌اند، به کار گیرند.

گام نخست این طرح که دولت‌های اتحادیه اروپا روز جمعه بر سر آن توافق کردند، مسدود ماندن ۲۱۰ میلیارد یورو (۲۴۶ میلیارد دلار) از دارایی‌های حاکمیتی روسیه برای مدت نامعلوم است. این تصمیم جایگزین روند پیشینِ تمدید دوره‌های شش‌ماهه مسدودسازی دارایی‌ها شد و خطر آن‌که کشورهایی چون مجارستان و اسلواکی – که روابط نزدیکی با مسکو دارند – از تمدید آن سرباز زنند و اتحادیه را ناچار به آزادسازی وجوه به روسیه کنند، از میان می‌برد.

وام برنامه‌ریزی‌شده به اوکراین

هدف از این تصمیم، جلب حمایت بلژیک از طرح اتحادیه اروپا برای استفاده از وجوه مسدودشده روسیه جهت اعطای وامی تا سقف ۱۶۵ میلیارد یورو به اوکراین است؛ وامی که نیازهای نظامی و غیرنظامی بودجه این کشور در سال‌های ۲۰۲۶ و ۲۰۲۷ را پوشش خواهد داد.

اوکراین تنها زمانی ملزم به بازپرداخت این وام خواهد بود که روسیه خسارات جنگی را به کی‌یف بپردازد؛ بدین ترتیب، عملاً این وام به منزلهٔ نوعی کمک بلاعوض خواهد بود که از محل پرداخت‌های آتی غرامت روسیه تأمین می‌شود.

رهبران اتحادیه اروپا (شورای اروپا) قرار است در ۱۸ دسامبر نشست خود را برای نهایی‌سازی جزئیات وام غرامت و حل مسائل باقی‌مانده – از جمله ارائه تضمین کامل از سوی همه دولت‌های عضو به بلژیک در صورت پیروزی احتمالی روسیه در دادگاه – برگزار کنند.

پیش از این نشست، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، روز دوشنبه به برلین سفر خواهد کرد تا با فریدریش مرز، صدراعظم آلمان گفت‌وگو کند. طبق اعلام دولت آلمان، در ادامه رهبران اروپایی بیشتری از اتحادیه اروپا و ناتو به این رایزنی‌ها خواهند پیوست.

یولیا سِوری‌دنکو، نخست‌وزیر اوکراین، در پیامی به زبان انگلیسی در شبکه اجتماعی «ایکس» این تصمیم را «گامی تاریخی به سوی عدالت و پاسخگویی» توصیف کرد و نوشت: «این تصمیم پایه‌های سازوکار وام غرامت را تقویت می‌کند و ما را به آینده‌ای نزدیک‌تر می‌سازد که در آن روسیه تاوان جنایات و ویرانی‌های خود را می‌پردازد.»

منابع دیپلماتیک اروپایی می‌گویند آلمان گزینه‌ای جایگزین برای طرح وام غرامت نمی‌بیند و آماده است ۵۰ میلیارد یورو تضمین ارائه دهد.

استفانی لوزه، وزیر دارایی دانمارک که کشورش ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را برعهده دارد، به خبرنگاران گفت که «برخی نگرانی‌ها» هنوز باقی است، اما ابراز امیدواری کرد «هفته آینده در شورای اروپا بتوانیم زمینهٔ تصمیم‌گیری را فراهم کنیم».

والدیـس دومبرووسکیس، کمیسر اقتصاد اتحادیه اروپا، اعلام کرد که بسته‌ای از تضمین‌های مطمئن برای بلژیک در دست تهیه است.

واکنش روسیه و مجارستان

نخست‌وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، در فیسبوک نوشت که تصمیم اتحادیه اروپا برای مسدودسازی نامحدود دارایی‌های روسیه با رأی اکثریت واجد شرایط – یعنی حمایت ۱۵ کشور از ۲۷ عضو که نماینده ۶۵ درصد جمعیت اتحادیه هستند – به بلوک آسیب جدی و غیرقابل جبران خواهد زد و افزود: «مجارستان تمام تلاش خود را برای بازگرداندن وضعیت قانونی انجام خواهد داد.»

بانک مرکزی روسیه نیز اعلام کرد طرح اتحادیه اروپا برای استفاده از دارایی‌هایش غیرقانونی است و این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که از همه ابزارهای ممکن برای دفاع از منافعش استفاده کند. دومبرووسکیس این تهدید را بی‌اهمیت دانست.

بانک مرکزی روسیه همچنین خبر داد که از شرکت «یوروکلیر»، مرکز سپرده‌گذاری اوراق بهادار مستقر در بروکسل – که ۱۸۵ میلیارد یورو از مجموع دارایی‌های مسدودشده روسیه در اروپا را نگهداری می‌کند – در دادگاهی در مسکو شکایت کرده است. این بانک مدعی شد اقدامات یوروکلیر توانایی آن در تصرف یا مدیریت دارایی‌ها و اوراق بهادار خود را مختل کرده است.

یوروکلیر از زمان مسدودسازی دارایی‌های روسیه در سال ۲۰۲۲ تاکنون هدف چندین شکایت در دادگاه‌های مسکو بوده است.

مذاکرات عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا

روزنامه «فایننشال تایمز» گزارش داد که طبق پیشنهادهای در دست بررسی در گفت‌وگوهای میانجی‌گری‌شده توسط ایالات متحده برای پایان دادن به جنگ، ممکن است اوکراین تا یکم ژانویه ۲۰۲۷ به عضویت اتحادیه اروپا درآید.

پیوستن به اتحادیه اروپا که هدف دیرینهٔ کی‌یف برای فاصله گرفتن از مدار نفوذ مسکو است، معمولاً فرایندی سال‌هاه طول می‌کشد.

یک دیپلمات اروپایی مطلع از این طرح گفت تحقق عضویت اوکراین تا سال ۲۰۲۷ «بسیار دشوار» خواهد بود و هنوز روشن نیست که رهبری اتحادیه از آن حمایت می‌کند یا نه.

چندین مقام و دیپلمات دیگر اروپایی نیز اشاره کردند که تعیین چنین تاریخی «کاملاً غیرممکن» است.

 



نظر شما درباره این مقاله:








دو تبه‌کار، یک هدف
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز

تصویر روی جلد شماره ۵۱ هفته‌نامه اشپیگل

iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 19:56

چگونه ترامپ و پوتین به اروپا حمله می‌کنند

دو تبه‌کار، یک هدف


اشپیگل

نویسندگان: کریستیان اش، ماتیاس گِباوِر، کنستانتین فون هامرشتاین، جولیا آمالیا هایر، بریتا کولنبرویش، پاول‌آنتون کروگر، رِنه پیفستر، ماتیو فون روهر، فیدلیوس اشمید و میشائل وایس
گزارش اصلی اشپیگل، شماره ۵۱/۲۰۲۵ – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

گاهی لحظاتی پیش می‌آید که اروپایی‌ها ناچار می‌شوند درماندگی خود را بی‌پرده آشکار کنند. مانند اول دسامبر؛ زمانی که رهبران چند کشور عضو اتحادیهٔ اروپا در یک کنفرانس ویدئویی محرمانه گرد هم آمدند. فریدریش مِرتس، صدر اعظم آلمان، ولودیمر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین، امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه، اورسولا فون‌درلاین رئیس کمیسیون اروپا و همچنان مته فردریکسن نخست‌وزیر دانمارک نیز حضور داشتند.

موضوع گفت‌وگو: وضعیت اوکراین؛ وضعیتی که از این بدتر نمی‌توانست باشد. ارتش روسیه در حال پیشروی است، در حالی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و اطرافیانش در مذاکرات مستقیم با کرملین می‌کوشند زلنسکی را به پذیرش یک توافق صلح وادار کنند — آن هم بدون مشارکت اروپا.

فردریکسن خطاب به حاضران گفت: «اورسولا، بابت تمام زحماتت متشکرم.» اما واقعیت این است که هنوز هیچ تضمین امنیتی از سوی غرب برای اوکراین وجود ندارد. اگر واشنگتن و مسکو اوکراینی‌ها را به مصالحه‌ای مجبور کنند که نه کی‌یف می‌پذیرد و نه اروپا، چه می‌شود؟ او پرسید: «برنامهٔ جایگزین ما چیست؟»

مکرون با لحنی موافق گفت: «سوال درستی است.»

اما متأسفانه تا امروز پاسخی برای این سؤال پیدا نشده است. صورت‌جلسهٔ این تماس، که به‌دست اشپیگل رسیده، تصویری کم‌سابقه از میزان بی‌اعتمادی نسبت به واشنگتن و حیرانی عمیق رهبران اروپاست. جلوی دوربین‌ها، رهبران اروپایی با انجام وظیفهٔ دیپلماتیک، تلاش‌های میانجی‌گرانهٔ ترامپ را تحسین می‌کنند. مکرون هنگام دیدار با زلنسکی در اوایل دسامبر در پاریس گفت: «کارهایی را که دولت آمریکا به رهبری رئیس‌جمهور انجام داده، ارج می‌نهم.» اما وقتی دور از چشم رسانه‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند، بی‌پرده می‌گویند که ترامپ و تیم او را نه متحد، بلکه رقیب می‌دانند — رقیبانی که به نظر می‌رسد نسبت به ولادیمیر پوتین همدلی بیشتری دارند تا نسبت به شرکای دیرین خود. مرتس در نشست گفت: «آن‌ها با شما و با ما بازی می‌کنند.» منظور او اوکراینی‌ها و رهبران اتحادیهٔ اروپا بودند.

این‌گونه نیست که اروپایی‌ها در ماه‌های اخیر دربارهٔ ماهیت دولت آمریکا دچار توهمی بوده باشند. از زمانی که در اواسط نوامبر پیش‌نویس یک طرح صلح برای اوکراین فاش شد — طرحی که بیشتر به فهرست خواسته‌های کرملین شباهت داشت — برای همگان روشن شد که موضع ترامپ کجاست. یکی از دیپلمات‌های ارشد فرانسه که ماه‌هاست در تلاش است یک «ائتلاف اروپاییِ مایل به کمک» برای جلوگیری از قطع حمایت از اوکراین تشکیل دهد، پس از این افشاگری آهی کشید و گفت: «ما تنها مانده‌ایم.»

با این حال، از آن زمان که ترامپ در چهارم دسامبر راهبرد امنیتی جدیدش را منتشر کرد، دیگر کاملاً روشن شد که سیاست او در قبال اوکراین چیزی فراتر از بی‌میلی به خرج میلیاردها دلار در جنگی دوردست است. این سیاست برخاسته از یک مکتب فکری است که اساساً مشکلی ندارد اگر حاکمان زورگو به کشورهای همسایه تعرض کنند. در این سند ۳۳ صفحه‌ای آمده است: «نفوذ فزایندهٔ کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر حقیقتی همیشگی در روابط بین‌الملل است.»

لحن این سند گویی نوید «تغییر رژیم» می‌دهد

این متن همچون زیربنای فکری سیاستی است که با همهٔ آنچه ایالات متحده در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم نمایندگی کرده، قطع رابطه می‌کند. ترامپ و حامیانش بارها این گسست را اعلام کرده بودند، اما این نخستین بار است که چنین دیدگاهی به عنوان سیاست رسمی دولت در سندی راهبردی و محوری ثبت می‌شود. این سند سرودی در ستایش خودمحوری ملی است و قطع امید از نهادهای بین‌المللی‌ای که آمریکا خود در بنیان‌گذاری‌شان نقش داشته است: سازمان ملل، بانک جهانی، ناتو — همهٔ این‌ها از نگاه دولت ترامپ نه نهادهایی برای صلح و رفاه، بلکه در بهترین یک تعهد دردسرساز هستند و در بدترین حالت انگل‌هایی در ساختار جهانی دولت-ملت‌های مستقل.

در بخشی از سند با عنوان «برتری ملّت‌ها» آمده است: «ایالات متحده منافع خود را در درجهٔ نخست قرار خواهد داد و دیگر کشورها را نیز تشویق می‌کند همین کار را انجام دهند.» از این منظر، حمایت غیرمستقیم سند از جنبش‌های راست‌پوپولیستی در اروپا — که بنا بر دیدگاه دولت ترامپ «مایهٔ خوش‌بینی فراوان» هستند — چندان عجیب نیست.

لحن ترامپ در قبال اروپا میان دلسوزیِ ظاهری، تحقیر و دشمنی آشکار در نوسان است. رئیس‌جمهور آمریکا و اطرافیانش قارهٔ کهن را گاهی «ناکارآمد»، گاهی «در حال فروپاشی کامل» و حتی «تمام‌شده» توصیف می‌کنند. در بهترین حالت، اروپا یک موزهٔ روباز زیباست؛ جایی که مثلاً در ونیز، پس‌زمینه‌ای رؤیایی برای عکس‌های عروسی ابرثروتمندانی مانند جف بزوس، بنیان‌گذار آمازون، فراهم می‌کند. و در بدترین حالت، مکانی برای «نابودی»، که از دید آن‌ها زیر سیل مهاجرت بی‌ضابطه غرق شده است. ترامپ در سخنرانی سپتامبر خود در سازمان ملل گفت: «کشورهای شما دارند به جهنم می‌روند.»

دولت ترامپ گاهی این انتقادات را در پوشش «دل‌سوزی» مطرح می‌کند. در فصل مربوط به اروپا در سند امنیتی جدید — که عنوانش «تقویت عظمت اروپا» است — واشنگتن مدعی می‌شود می‌خواهد به اروپا کمک کند «مسیر خود را اصلاح کند». اما در عمل، معنای این حرف آن است که دولت آمریکا اکنون به‌طور رسمی از نیروهای راست‌پوپولیست از استکهلم تا مادرید پشتیبانی می‌کند. در سند، این دخالت با عبارت «پرورش مقاومت» توجیه شده است؛ عبارتی که به طرز مشکوکی برای بسیاری از سیاستمداران اروپایی شبیه سیاست تغییر رژیم به نظر می‌رسد.

اروپایی‌ها بی‌درنگ علیه این «بیانیهٔ طلاق» اعتراض کردند — اما فعلاً کاری از پیش نمی‌برند جز ابراز خشم. آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا، گفت دخالت در زندگی سیاسی اروپا «غیرقابل قبول» است. مرتس، صدراعظم آلمان نیز گفت: «من هیچ ضرورتی نمی‌بینم که آمریکایی‌ها بخواهند دموکراسی را در اروپا نجات دهند.»

مشکل اینجاست: اروپایی‌ها همچنان به آمریکا وابسته‌اند — به تسلیحاتش، اطلاعات امنیتی‌اش، و چتر هسته‌ای‌اش. ممکن است در برلین و پاریس از افرادی مثل پیت هگست — که اکنون خود را «وزیر جنگ» می‌نامد و در یک چت افشاشده به معاون رئیس‌جمهور، جی‌دی ونس، نوشته بود: «من کاملاً با شما در بیزاری از انگلی بودن اروپا موافقم. این رقت‌انگیز است.» — نفرت داشته باشند. اما تا زمانی که اروپا تصمیم نگیرد روی پای خود بایستد، در برابر چنین تحقیرهایی بی‌دفاع خواهد بود.

هم‌زمان با انتشار سند امنیتی آمریکا، رابطهٔ میان بروکسل و مدیران بزرگ فناوری آمریکایی تیره‌تر شده است. کمیسیون اروپا چند روز پیش جریمه‌ای ۱۲۰ میلیون یورویی علیه پلتفرم X، متعلق به ایلان ماسک متحد ترامپ، وضع کرد. به باور بازرسان اروپایی، این پلتفرم با سازوکار «تیک آبی» کاربران را عمداً گمراه می‌کند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که الگوریتم‌های X صدای جریان‌های پوپولیستی را تقویت کرده و به فروپاشی گفت‌وگوی مدنی دامن می‌زنند. ماسک در واکنش، سلسله‌ای از حملات تند علیه بروکسل منتشر کرد و از «سانسور» و «استبداد اتحادیهٔ اروپا» سخن گفت — لحنی که کاملاً با جهان‌بینی جنبش «آمریکا را دوباره عظمت بخشیم» سازگار است. تقارن این حملات با انتشار راهبرد امنیتی ترامپ، در چند پایتخت اروپایی ایجاد نگرانی کرد؛ بسیاری آن را نشانه‌ای از همکاری تنگاتنگ کاخ سفید با غول‌های فناوری سیلیکون‌ولی می‌دانند.

در همین چارچوب بود که آخر هفته، شماری از مقام‌های ارشد آمریکایی در X، ظاهراً به‌صورت هماهنگ، به اروپا حمله کردند. کریستوفر لاندو، معاون وزیر خارجه، کنایه زد که اروپایی‌ها باید تصمیم بگیرند که عضو ناتو می‌خواهند باشند یا عضو اتحادیهٔ اروپا. او نوشت: «نمی‌توانیم وانمود کنیم شریکیم، در حالی که این کشورها اجازه می‌دهند بوروکراسی غیرمنتخب، غیردموکراتیک و غیرنمایندگی اتحادیهٔ اروپا در بروکسل، سیاستی در راستای خودکشی تمدنی را دنبال کند.» دیگر سیاستمداران آمریکایی نیز به خاطر جریمه‌های اعمال‌شده علیه X، اروپا را به «اقدامات تلافی‌جویانه» تهدید کردند.

با این همه، یک دیپلمات ارشد اروپایی در واشنگتن صادقانه اعتراف می‌کند که ضرب‌المثل مشهور «آمریکا نوآوری می‌کند، اروپا مقررات می‌گذارد» چندان بی‌راه نیست. به بیان دیگر: آمریکایی‌ها خلق می‌کنند، اروپایی‌ها محدود می‌کنند. رشد اقتصادی ایالات متحده نیز سال‌هاست بسیار بیشتر از اروپا بوده است. همین نکته توان اروپا برای ایستادگی در برابر واشنگتن را کاهش می‌دهد. از یک طرف همه می‌دانند ترامپ — درست مانند پوتین — اتحادیهٔ اروپا را دشمنی می‌بیند که باید با آن جنگید. از نگاه ترامپ، اتحادیهٔ اروپا نه پاسخی به جنگ‌های خونین قرن بیستم، بلکه انحرافی تاریخی است که با هستهٔ ملی‌گرایانهٔ جنبش MAGA در تضاد است. در سند راهبرد امنیت ملی آمده: «واحد بنیادی سیاست در جهان، دولت-ملت است و همواره چنین خواهد بود.»

آمریکایی‌ها در محافل داخلی حتی تهدید کرده‌اند از ناتو خارج شوند

از طرف دیگر، اروپا هنوز جرئت ندارد از این وضعیت ناخوشایند نتیجه‌گیری‌های ضروری را انجام دهد. در حالی که ماه‌هاست لحن آمریکا نسبت به اروپا تندتر شده؛ نه فقط در اتحادیهٔ اروپا، بلکه در ناتو نیز. پیش از نشست اخیر در لاهه، مارک روته دبیرکل ناتو، تحت فشار آمریکایی‌ها، اعضا را به سمت نظام جدید «تقسیم بار» سوق داد — نظامی که در واقع انتقال بار به سمت اروپاست.

تا امروز، ایالات متحده حدود نیمی از توان نظامی ناتو را تأمین می‌کند — از تانک گرفته تا جنگنده. نیم دیگر میان اروپایی‌ها و کانادایی‌ها تقسیم شده است. اما حالا دیگر سخن از «تقسیم بار» نیست، بلکه از «انتقال بار» سخن می‌گویند. یعنی اروپایی‌ها باید گام‌به‌گام مسئولیت کامل دفاع متعارف از قارهٔ خود را بر عهده بگیرند.

اروپایی‌ها فعلاً وقت‌کشی می‌کنند و هنوز طرحی برای اجرای این مدل جدید ارائه نداده‌اند. اما آمریکایی‌ها کاملاً جدی‌اند. پنتاگون اعلام کرده که می‌خواهد در سال ۲۰۲۷ — یعنی تنها دو سال دیگر — اولین نتایج این انتقال بار را ببیند؛ در غیر این صورت، ایالات متحده از برنامه‌ریزی مشترک دفاعی ناتو کنار خواهد کشید. این پیام در پایتخت‌های اروپا همان‌طور دریافت شد که قصد آن بود: به‌عنوان یک تهدید. زیرا روشن است که پایان برنامه‌ریزی مشترک دفاعی، پایان ناتو به شکل کنونی‌اش خواهد بود.

اما هیچ‌جا بی‌اعتنایی آمریکا به اروپایی‌ها مانند موضوع مذاکرات اوکراین آشکار نیست. این مذاکرات را نه مارکو روبیو، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی، هدایت می‌کند؛ بلکه استیو ویتکوف، فرستادهٔ ویژهٔ ترامپ و شریک قدیمی او در زمین گلف — که مانند خود ترامپ در بازار املاک نیویورک ثروتمند شده — و نیز جرد کوشنر، داماد رئیس‌جمهور، که حتی هیچ سمت رسمی در دولت ندارد.

وجه مشترک این دو نفر این باور است که می‌توان روس‌ها را با وعدهٔ کسب‌وکارهای پرسود به یک توافق کشاند. رئیس‌جمهور آمریکا در میانهٔ نوامبر گفت میان واشنگتن و مسکو «پتانسیل تجاری شگفت‌انگیزی» وجود دارد. طبق گزارش وال‌استریت ژورنال، مذاکره‌کنندهٔ پوتین، کیریل دیمیتری‌یف — بانکدار پیشین گلدمن ساکس — حتی به ویلای ویتکوف در میامی رفته و دربارهٔ پروژه‌های استخراج منابع در قطب شمال گفت‌وگو کرده است. او حتی پیشنهاد داده که به محض برقراری صلح در اوکراین، یک مأموریت مشترک به مریخ راه‌اندازی شود.

اما بسیاری شواهد نشان می‌دهد که روس‌ها در حال ریشخند کردن آمریکایی‌ها هستند. اگر پول دغدغهٔ اصلی پوتین بود، او هرگز جنگی پرهزینه و خونین را آغاز نمی‌کرد که اقتصاد روسیه را تقریباً از بازار غرب جدا کرده است. علاوه بر این، امیدهای اقتصادی نیز اغراق‌آمیز است. الکساندر گابویف، کارشناس روسیه در مرکز اوراسیاِ کارنگی برلین، می‌گوید: «حتی در بهترین دوران همکاری روسیه و آمریکا — سال ۲۰۱۱ — کل تجارت دوطرف فقط ۳۰ میلیارد دلار بود. در حالی که تجارت روسیه با چین در سال گذشته ۲۴۵ میلیارد دلار بوده است. اقتصادهای روسیه و آمریکا اصلاً مکمل یکدیگر نیستند.»

کاخ سفید هیچ قصدی ندارد اروپایی‌ها را در جریان امور نگه دارد

پوتین نه با منطق تجارت، بلکه با منطق امپراتوری فکر می‌کند. تنها کسی در دولت آمریکا که این موضوع را درک کرده، مارکو روبیو، وزیر خارجه است؛ او ارتباط خود را با اروپایی‌ها حفظ کرده است. اما مذاکره با پوتین را ویتکوف انجام می‌دهد — کسی که در مقام فرستادهٔ ویژه تاکنون شش بار به مسکو رفته و به شکل نمایشی روابط نزدیک با پوتین نشان می‌دهد. یک دیپلمات ارشد اروپایی در واشنگتن با آه می‌گوید: «دولت آمریکا روش خاص خودش را دارد.» دیگر «بدیهی» نیست که اروپا در مذاکرات سهیم باشد؛ دیگر هیچ چیز قابل اطمینان نیست.

و این تازه توصیفی ملایم از وضعیت است. در تماس محرمانهٔ اوایل دسامبر، رئیس‌جمهور فنلاند واقعیت را به‌روشنی بیان کرد. طبق صورت‌جلسه، الکساندر استوب گفت: «در حال حاضر، ما بیرون مانده‌ایم؛ اما باید وارد شویم.»

اما چگونه؟

دست‌کم ویتکوف و کوشنر هیچ قصدی برای مشارکت دادن اروپا ندارند. پس از دیدارشان با پوتین در اوایل دسامبر در مسکو، بدون توقف در بروکسل مستقیماً به آمریکا بازگشتند. پاریس، لندن، برلین و دیگر پایتخت‌های اروپایی ناچار بودند به اطلاعاتی تکیه کنند که رستم عمروف، مشاور امنیت ملی زلنسکی، بعدها در اختیارشان گذاشت.

عمروف سپس به فلوریدا پرواز کرد تا با دو نمایندهٔ آمریکایی گفت‌وگو کند. وزارت خارجهٔ آمریکا هفتهٔ گذشته اعلام کرد که او و آندری گناتوف، رئیس ستاد کل اوکراین، دو روز در فلوریدا با ویتکوف و کوشنر در حال مذاکره بوده‌اند. روایت وزارت خارجه طوری بیان شده بود — و قطعاً هدف همین بود — که انگار در گفت‌وگوها «پیشرفت» حاصل شده است.

اما وزارت خارجهٔ آمریکا — که این بیانیه را منتشر کرد — تحت هدایت روبیو است؛ و او اصلاً در فلوریدا حضور نداشت. همان کسی که اروپایی‌ها بیش از همه امید داشتند شرایط آنان را درک کند. روبیو از معدود افرادی در دایرهٔ ترامپ است که هنوز موضع سنتی جمهوری‌خواهان — یعنی انتقاد از روسیه — را نمایندگی می‌کند. اما اکنون به‌نظر می‌رسد او نیز مانند کیت کلاگ، مذاکره‌کنندهٔ سابق آمریکا در پروندهٔ اوکراین، به حاشیه رانده شده است.

پس از گفت‌وگوهای فلوریدا، آمریکایی‌ها اعلام کردند که «چارچوب ترتیبات امنیتی» مورد توافق قرار گرفته است. وقتی آمریکایی‌ها از «ترتیبات امنیتی» سخن می‌گویند، همهٔ چراغ‌های هشدار در اروپا روشن می‌شود. زیرا سؤال این است: چه کسی باید این تضمین‌ها را ارائه کند جز خود اروپایی‌ها؟

وقتی ترامپ پس از دیدار آگوست خود با پوتین در آلاسکا نخستین‌بار از این واژه استفاده کرد، مکرون در پاریس به‌سرعت یک نشست اضطراری برگزار کرد. او به همراه کِیر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، شروع به جمع‌آوری تعهداتی کرد برای اینکه کدام کشور حاضر است نیروی زمینی به اوکراین اعزام کند.

زمان به نفع پوتین می‌گذرد؛ او در جنگ اوکراین در موقعیتی راحت قرار دارد

این تلاش‌ها بی‌منطق هم نبود. اگر اروپایی‌ها پیش‌قدم می‌شدند، شاید می‌توانستند بر روند سیاسی اثر بگذارند. این نقشهٔ اولیه بود. اما آن زمان مرتس همراهی نکرد. او نمی‌خواست پیش از دستیابی به توافق صلحی کامل تعهدی بدهد. با این حال، مسکو از ابتدا یک «نه» قاطع اعلام کرد: هیچ نیروی ناتو، تحت هیچ پرچمی، وارد اوکراین نمی‌شود.

ترامپ نیز هیچ مخالفتی با این موضع نشان نداد. بار دیگر اروپایی‌ها بین واشنگتن و کرملین گیر افتادند و تحقیر شدند. درست است که اکنون اروپایی‌ها در نزدیکی پاریس یک ستاد فرماندهی نظامی تشکیل داده‌اند — جایی که چند ده افسر از کشورهای «ائتلافِ مایل به کمک» در حال طراحی گزینه‌هایی برای یک نیروی تثبیت‌کننده هستند — اما ترامپ ظاهراً توجهی به آن ندارد. افراد مورد اعتمادش، کوشنر و ویتکوف، پنهانی با روس‌ها مذاکره می‌کنند. بدون اروپایی‌ها، و حتی بدون اوکراینی‌ها. تصویر کامل وضعیت تنها در واشنگتن و کرملین وجود دارد.

ترامپ به‌شدت فشار می‌آورد که تا پیش از کریسمس به توافق صلح برسد — پس از آنکه زمان‌بندی اولیهٔ او برای شکرگزاری نوامبر واقع‌بینانه از کار درآمد. روشن نیست زلنسکی تا چه مدت می‌تواند در برابر این فشار مقاومت کند. روسیه اصرار دارد که اوکراین به‌طور کامل از دونباس عقب‌نشینی کند — و با آن، بهترین مواضع نظامی‌اش را از دست بدهد. مسکو می‌خواهد از مسیر دیپلماتیک به چیزی برسد که چهار سال گذشته از مسیر نظامی نتوانسته به دست آورد. و ترامپ به‌نظر می‌رسد این خواستهٔ روسیه را پذیرفته باشد.

اروپایی‌ها تأکید دارند که دربارهٔ مسائل سرزمینی تنها زمانی می‌توان تصمیم گرفت که پیشاپیش تضمین‌های امنیتی معتبر و الزام‌آور وجود داشته باشد. نمی‌توان بدون نظر اروپا دربارهٔ نقش ناتو، نظم امنیتی اروپا یا دارایی‌های دولتی روسیه که در اتحادیهٔ اروپا مسدود شده، تصمیم گرفت. گفته می‌شود روبیو در ژنو این موضوع را درک کرده است. اما آیا این درک در مورد ویتکوف و کوشنر هم صدق می‌کند؟ کسی در اروپا حاضر نیست روی آن شرط ببندد.

در حالی که ابزاری وجود دارد که باید کارساز باشد: بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو دارایی دولتی روسیه که در اروپا نگهداری می‌شود. اگر بخش عمده‌ای از این پول از طریق یک وام جبرانی در اختیار اوکراین قرار گیرد، می‌تواند فشار سنگینی بر روسیه وارد کند. و نیاز مالی اوکراین برای چند سال تأمین خواهد شد. اما مشکل اینجاست: بلژیک — که بخش اعظم این دارایی‌ها در آن قرار دارد — به‌شدت از آزادسازی این پول‌ها خودداری می‌کند.

برندهٔ اصلی این شکاف فراآتلانتیک از همین حالا مشخص است: ولادیمیر پوتین. او اکنون در سطحی برابر با ترامپ مذاکره می‌کند — بدون مزاحمت اروپایی‌ها. و لحن راهبرد امنیتی جدید آمریکا برای او بسیار آشناست. در این سند نه‌تنها با گسترش ناتو مخالفت می‌شود، بلکه بسیاری از عناصر جهان‌بینی کرملین نیز تکرار شده است. گابویف، کارشناس روسیه، می‌گوید: «اینکه روسیه در هیچ‌جا دشمن معرفی نمی‌شود، یک انقلاب است.» حمله به اروپا، امید به پیروزی راست‌پوپولیست‌ها، و تفکر حوزه‌های نفوذ — همه چیز می‌توانست مستقیماً از پوتین آمده باشد.

برای رئیس کرملین، این یک رؤیای دیرینه است که اکنون به حقیقت می‌پیوندد. هدف او همیشه ایجاد شکاف میان اروپا و ایالات متحده بوده است. البته نقشهٔ اصلی او متفاوت بود: می‌خواست اروپا را به روسیه نزدیک کند و از این طریق از آمریکا دور سازد — اروپایی مستقل‌تر باید اروپایی متمایل‌تر به مسکو می‌بود. اما حالا در کاخ سفید رئیس‌جمهوری نشسته که مانند خود پوتین اروپا را رقیبی خطرناک می‌بیند.

نمونه‌هایی از دیگر مناطق جهان وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه می‌توان در برابر ترامپ ایستادگی کرد

برای پوتین این موقعیت فوق‌العاده راحت است. او مستقیماً با آمریکایی‌ها دربارهٔ صلح مذاکره می‌کند و در عین حال هیچ عجله‌ای برای رسیدن به نتیجه ندارد. زمان به سود اوست. نیروهایش سریع‌تر از گذشته پیشروی می‌کنند؛ در نوامبر با تصرف ۵۰۵ کیلومتر مربع — دو برابر ماه پیش — پیشرفت قابل توجهی داشتند. در دونباس، اوکراین اکنون در آستانهٔ از دست دادن پوکروفسک است؛ بزرگ‌ترین شهری که از زمان عقب‌نشینی باخموت در مه ۲۰۲۳ از دست می‌دهد. برای مدت طولانی، بسیاری از خطوط نبرد در وضعیت بن‌بست بودند: روس‌ها نیروی انسانی بیشتری داشتند و اوکراینی‌ها در جنگ پهپادی مهارت بیشتری. اکنون که روس‌ها از نظر فنی پیشرفته‌تر شده‌اند، شرایط در میدان تغییر کرده است. پوتین ممکن است موفقیت‌های خود را بزرگ‌نمایی کند؛ در گفت‌وگو با ویتکوف حتی مدعی محاصرهٔ گستردهٔ نیروهای اوکراینی شد — چیزی که هرگز رخ نداده. اما بدون تردید: پیشروی‌ها ادامه دارد. به همین دلیل رئیس کرملین مشکلی ندارد که مذاکرات صلح را طولانی کند.

ترامپ گمان می‌کند پوتین مشتاق است دوباره تجارت با آمریکا را از سر بگیرد. اما در واقع، این مسکوست که از این مسئله بهره می‌برد که ترامپ و ویتکوف تقریباً کاملاً در قالب‌های تجاری فکر می‌کنند. پوتین با علاقه از درخواست‌های ادعایی شرکت‌های آمریکایی حرف می‌زند که گویا آماده‌اند به محض امکان وارد بازار روسیه شوند. این همان طعمه‌ای است که کرملین سال‌ها با موفقیت در برابر اروپا — به‌ویژه آلمان — به کار گرفت. شعار «تغییر از طریق درهم‌تنیدگی» که متعلق به فرانک‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجهٔ پیشین و رئیس‌جمهور کنونی آلمان بود، نماد همین رویکردی است که  به طرز چشمگیری شکست خورد.

اروپا فقط زمانی می‌تواند دوام بیاورد که در برابر روسیه بایستد و خود را از آمریکا مستقل‌تر کند. ترامپ درست می‌گوید که اوکراین قادر به پیروزی نظامی بر روسیه نیست. اما تحمیل صلح به این کشور — صلحی که تنها به پوتین فرصت نفس‌گیری برای تجاوز بعدی به اروپا می‌دهد — بی‌مسئولیتی است. درست است که اعلام «مرگ مغزی» ناتو از سوی مکرون بی‌تدبیری بود، اما همین‌قدر هم ساده‌لوحانه است که تا وقتی ترامپ در کاخ سفید است به ناتو تکیه کنیم.

اتحادیهٔ اروپا ناتوان نیست، هرچند اکنون چنین به نظر می‌رسد. تنها کافی است بخواهد از قدرت خود استفاده کند. بیش از ۴۵۰ میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند و با تولید ناخالص داخلی ۱۸ تریلیون یورو، همچنان دومین قدرت اقتصادی جهان پس از آمریکاست. اروپا پول و دانش فنی لازم برای ساخت پهپاد، تانک و جنگنده را دارد. نباید گذاشت این تلاش‌ها قربانی خودخواهی دولت‌های ملی شود — همان‌طور که پروژهٔ جنگندهٔ مشترک اروپایی (FCAS) اکنون به نمونه‌ای از چگونگی انسداد متقابل اروپایی‌ها بدل شده است.

از دیگر مناطق جهان مثال‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه می‌توان در برابر ترامپ ایستادگی کرد. چین با محدود کردن صادرات عناصر نایاب و مسدود کردن واردات سویا از آمریکا به تعرفه‌های بسیار سنگین ترامپ پاسخ داد. در نهایت ترامپ عقب‌نشینی نسبی کرد، چون از فروپاشی صنعت داخلی و خشم کشاورزانش هراس داشت. دادگاهی در برزیل شبکهٔ اجتماعی X را موقتاً مسدود کرد زیرا پلتفرم به اندازهٔ کافی با اطلاعات نادرست مقابله نمی‌کرد. و از آنجا که بخش بزرگی از قهوهٔ مصرفی آمریکا از برزیل می‌آید، ترامپ نتوانست برای مدت طولانی تعرفهٔ ۵۰ درصدی علیه این کشور را حفظ کند — تعرفه‌ای که برای حمایت از دوست سیاسی‌ش، ژائیر بولسونارو، وضع شده بود. این کشورها از موضع قدرت عمل کردند. آن‌ها می‌دانستند: ترامپ قدرت را محترم می‌شمارد و از چاپلوسی بیزار است.

دولت‌های اروپایی این را در تئوری درک می‌کنند اما در عمل به کار نمی‌گیرند. آن‌ها از به‌کارگیری قدرت اقتصادی خود می‌ترسند؛ از پذیرش مسئولیت امنیتی می‌ترسند؛ و از همه بیشتر، از یک رویارویی آشکار با واشنگتن واهمه دارند.

اتحادیهٔ اروپا توانایی آن را دارد که شرکت‌های بزرگ فناوری آمریکا را چنان تنظیم‌گری کند که دیگر ماشین تولید نفرت و ابزار سرقت مالکیت فکری نباشند. نه فیس‌بوک، نه X و نه OpenAI نمی‌توانند از بازار اروپا چشم‌پوشی کنند. ترامپ و پوتین ممکن است خیال کنند می‌توانند اروپا را تکه‌تکه کنند. اما حتی ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان — که خود را متحد این دو نشان می‌دهد — نمی‌تواند از بازار واحد اروپا و میلیاردها یورویی که از بروکسل دریافت می‌کند، صرف‌نظر کند.

ترامپ تنها زمانی می‌تواند اروپا را تحقیر کند که اروپا خود را کوچک کند. این یکی از درس‌های ماه‌های گذشته است. و در بلندمدت، آمریکا نیز بدون متحدان اروپایی نمی‌تواند جایگاه قدرت خود را حفظ کند. امیلی هاردینگ از اندیشکدهٔ CSIS واشنگتن می‌گوید: «رقیب اصلی آمریکا چین است و جاه‌طلبی‌هایش در آسیا. اروپا اگر قوی باشد، نظم جهانی را پایدار می‌کند و برای روسیه و چین بازدارنده است.»



نظر شما درباره این مقاله:








نرگس محمدی و چند فعال مدنی بازداشت شدند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 15:05

نرگس محمدی و چند فعال مدنی بازداشت شدند


بنا بر اطلاعات رسیده به بنیاد نرگس، نرگس محمدی در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی با خشونت از سوی ماموران امنیتی و انتظامی بازداشت شد. مهدی محمدی، برادر نرگس که در این مراسم حضور داشت، دستگیری او را تأیید کرده است.

بازداشت سپیده قلیان، پوران ناظمی، هستی امیری و عالیه مطلب‌زاده از سوی خانواده‌های آنها تایید شده است. همچنین اسدالله فخیمی، اکبر امینی، حسن باقری‌نیا و ابوالفضل ابری هم به همراه نرگس محمدی بازداشت شده‌اند.

بنیاد نرگس خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه افراد بازداشت شده‌ای است که برای ادای احترام و ابراز همبستگی در مراسم یادبود شرکت کرده بودند. دستگیری آنها نقض جدی آزادی‌های اساسی است.

اسامی بازداشت‌شدگان تاکنون:
‏۱- نرگس محمدی
‏۲-سپیده قلیان
‏۳- پوران ناظمی
‏۴- هستی امیری
‏۵- عالیه مطلب‌زاده
‏۶- اسدالله فخیمی
‏۷- اکبر امینی
‏۸- حسن باقری‌نیا
‏۹- ابوالفضل ابری
۱۰- علی آدینه‌زاده (پدر ابوالفضل آدینه‌زاده)

یک منبع مطلع در این خصوص، در گفتگو با هرانا گفت: “بازداشت خانم‌ها محمدی و قلیان با خشونت همراه بوده است. ماموران همچنین قصد داشتند جواد علیکری، برادر خسرو علیکردی را نیز بازداشت کنند، اما مردم حاضر در مراسم مانع بازداشت وی شدند. خیابانهای اطراف مسجد غدیر مسدود شده و ماموران مانع ورود افراد به محدوده این محل می شوند.”

این مراسم با سردادن شعارهایی از جمله «پاینده باد ایران»، «میجنگیم، میمیریم، ذلت نمیپذیریم» و «مرگ بر دیکتاتور» توسط شرکت کنندگان همراه شد. با حضور نیروهای امنیتی و امتظامی این مراسم به خشونت کشیده شد.

خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر اهل سبزوار و ساکن مشهد، شامگاه جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴ درگذشت. مراسم خاکسپاری او روز یکشنبه ۱۶ آذر در سبزوار برگزار شد و این مراسم با سر دادن شعارهای اعتراضی از جمله «زن، زندگی، آزادی» و «پاینده ایران» از سوی حاضران همراه بود. پس از آن، جمع کثیری از وکلای دادگستری کشور با صدور بیانیه‌ای که نسخه‌ای از آن به دست هرانا رسید، ضمن ابراز تسلیت و همدردی با خانواده خسرو علیکردی، وکیل دادگستری، بر لزوم بررسی دقیق، فنی و کارشناسی ابعاد جان‌باختن این وکیل دادگستری تاکید کرده و خواستار در اختیار قرار گرفتن تمامی مستندات و اطلاعات مرتبط در سریع‌ترین زمان ممکن برای خانواده او شده‌اند.

فرماندار مشهد بازداشت‌ها را تایید کرد

فرماندار مشهد ضمن تائید خبر بازداشت تعدادی از فعالان مدنی اظهار کرد: این بازداشت موقت با حکم دادستانی انجام‌شده است و دلیل آن بیان شعارهای هنجارشکنانه بوده است.

توضیحات جواد علیکردی درباره حمله نیروهای امنیتی به مراسم هفتم #خسرو_علیکردی و بازداشت نرگس محمدی و همراهانش

جواد علیکردی برادر خسرو علیکردی نیز بازداشت شد

مهدی محمودیان، فعال سیاسی در تلگرام خود نوشته است: «جواد علیکردی پس از هشدار درباره انتشار یک “نامه محرمانه” بازداشت شد.»

آقای محمودیان نوشته است:
«جواد علیکردی، برادرِ مرحوم خسرو علیکردی، ظهر امروز، ۲۱ آذر ،  پس از پایان مراسم شب هفت برادرش به همراه تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شد ولی عصر همان روز آزاد گردید.
او پس از آزادی، در واکنش به تداوم بازداشت فعالان سیاسی و مدنی از جمله نرگس محمدی، هستی امیری، عالیه مطلب‌زاده، اکبر امینی و چند نفر دیگر، اعلام کرد در صورت آزاد نشدن آنان تا ساعت ۱۲ امشب “نامه‌ای محرمانه” را منتشر خواهد کرد.
دقایقی بعد از انتشار این اظهارات در یک مصاحبه کوتاه ۸ دقیقه‌ای، نیروهای امنیتی مجدداً به محل اقامت او رفته و علیکردی را برای بار دوم بازداشت کردند.»



نظر شما درباره این مقاله:








دولت آلمان سفیر روسیه در برلین را احضار کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 13:55

دولت آلمان سفیر روسیه در برلین را احضار کرد


دولت فدرال آلمان یک حمله سایبری بزرگ و یک کارزار انتشار اطلاعات نادرست در جریان کارزار انتخابات پارلمانی را به روسیه نسبت داده است. یک سخنگوی وزارت امور خارجه در برلین اعلام کرد به همین دلیل سفیر روسیه، سرگئی نچایف، به این وزارتخانه احضار شده است.

سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان روز جمعه در برلین گفت: حمله سایبری مردادماه ۱۴۰۳ (اوت ۲۰۲۴) به سازمان کنترل پرواز آلمان به‌طور قطعی به گروه هکری شناخته‌شده با نام «فنسی بر» (Fancy Bear) معروف به APT28 و تحت مسئولیت سرویس اطلاعاتی نظامی روسیه (GRU) نسبت داده شده است.

وی افزود: اکنون می‌توان «با قطعیت کامل» گفت که روسیه تلاش کرده است هم انتخابات پیشین پارلمان فدرال و هم به‌طور مداوم امور داخلی جمهوری فدرال آلمان را تحت تأثیر قرار داده و بی‌ثبات کند.

سخنگوی وزارت خارجه آلمان تأکید کرد: دولت فدرال در هماهنگی با شرکای اروپایی «مجموعه‌ای از اقدامات متقابل» انجام خواهد داد تا به روسیه نشان دهد که برای اقدامات ترکیبی (هیبریدی) خود باید هزینه بپردازد.

شواهدی از دخالت در انتخابات

دولت فدرال آلمان به‌ویژه کارزار «توفان-۱۵۱۶» (Storm-1516) را مسئول تلاش برای تأثیرگذاری بر انتخابات می‌داند. «توفان-۱۵۱۶» حتی با معیارهای روسی یکی از بدترین ماشین‌های تولید و پخش اطلاعات نادرست در اینترنت به شمار می‌رود.

به گفته این سخنگو، “اطلاعات موثقی” وجود دارد که نشان می‌دهد اندیشکده «مرکز تخصص ژئوپلیتیک» مستقر در مسکو و جنبش «عقاب دو سر» پشت آن هستند. گفته می‌شود که آنها توسط سرویس اطلاعات نظامی روسیه، GRU، پشتیبانی می‌شوند.

اخبار جعلی دربارهٔ مِرتس و هابک

در جریان کارزار انتخابات پارلمانی، «توفان-۱۵۱۶» از طریق ده‌ها وب‌سایت جعلی خود ویدیوهایی حاوی دروغ‌های بسیار شدید منتشر کرد که عمدتاً حزب اتحادیه (CDU/CSU) و حزب سبزها را هدف قرار داده بود.

در یکی از این کلیپ‌ها، فردی که خود را پزشک معرفی می‌کرد ادعا کرد فریدریش مرتس، نامزد صدراعظمی وقت حزب دموکرات مسیحی (CDU)، سال‌ها پیش به دلیل مشکلات شدید روانی در کلینیکی در منطقه زاورلند بستری و درمان شده است. در این ویدیو حتی اسناد جعلی پزشکی نیز نمایش داده شد.

وب‌سایت دیگری که توسط همین جنگجویان اطلاعاتی اداره می‌شد، برای روبرت هابک، نامزد ارشد حزب سبزها در آن زمان، یک پرونده فساد ۱۰۰ میلیون یورویی ساختگی تراشید که در آن سیاستمداران اوکراینی نیز دخیل معرفی شدند. این ادعا نیز کاملاً دروغ بود.

تنها چند روز پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی در ماه فوریه، چندین ویدیو جعلی در اینترنت منتشر شد که مدعی بودند برگه‌های رأی‌گیری پستی دستکاری شده‌اند. در این کلیپ‌ها ظاهراً برگه‌های رأی یک حوزه انتخاباتی در لایپزیگ نشان داده می‌شد که در آن نام حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) غایب بود. صدایی در ویدیو می‌گفت: «این تقلب است، هیچ AfD‌ای در کار نیست.»

این هم دروغی آشکار بود. شهرداری لایپزیگ بلافاصله واکنش نشان داد و در بیانیه‌ای آن را «کارزاری هدفمند» خواند. در آن زمان نیز از محافل امنیتی شنیده می‌شد که این اخبار جعلی به احتمال بسیار زیاد کار سرویس‌های مخفی مسکو است.

کارشناسان فناوری اطلاعات شرکت مایکروسافت نیز «توفان-۱۵۱۶» را یک کارزار دولتی تحت هدایت روسیه ارزیابی کرده‌اند. این گروه ظاهراً تلاش کرده بود کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا را به نفع دونالد ترامپ تحت تأثیر قرار دهد؛ از جمله با انتشار داستان‌های دروغین علیه حزب دموکرات. یکی از ویدیوهای جعلی آن‌ها مربوط به یک شبکه خبری ساختگی بود که در آن زنی نشسته بر ویلچر ادعا می‌کرد کامالا هریس، نامزد ریاست‌جمهوری، زمانی در سان‌فرانسیسکو با خودرو به او زده و سپس از محل گریخته است.


اشپیگل آنلاین / ۱۲ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








جان احسان رستمی، مترجم و ناشر، در خطر است
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 12:29

جان احسان رستمی، مترجم و ناشر، در خطر است




نظر شما درباره این مقاله:








ترامپ یک جنگ تمدنی جدید می‌خواهد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 10:55

ترامپ یک جنگ تمدنی جدید می‌خواهد


توماس فریدمن

نیویورک‌تایمز،  ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

ترامپ علاقه‌ای به جنگ سرد جدید ندارد؛ او یک جنگ تمدنی جدید می‌خواهد

هر چند سال یک‌بار یکی از قواعد اصلی روزنامه‌نگاری به من یادآوری می‌کند: هرگاه فیل‌های در حال پرواز را دیدید، نخندید؛ یادداشت بردارید. زیرا اگر فیل‌ها را در حال پرواز دیدید، اتفاق بسیار متفاوتی در حال رخ دادن است که شما آن را نمی‌فهمید، اما شما و خوانندگانتان باید آن را بفهمید.

این نکته را امروز به‌مناسبت «راهبرد امنیت ملی» ۳۳ صفحه‌ای دولت ترامپ که هفته گذشته منتشر شد، مطرح می‌کنم. بارها گفته شده که در زمانی که رقابت ژئوپلیتیکی ما با روسیه و چین بیش از هر دوره دیگری از زمان جنگ سرد تا امروز شدت گرفته ــ و مسکو و پکن هر روز بیش از پیش در برابر آمریکا به‌هم نزدیک می‌شوند ــ دکترین امنیت ملی ترامپ ۲۰۲۵ تقریباً هیچ اشاره‌ای به این دو رقیب ژئوپلیتیکی نکرده است.

در حالی که این گزارش منافع آمریکا را در سراسر جهان بررسی می‌کند، آنچه بیش از همه مرا کنجکاو کرده، نحوه صحبت آن در مورد متحدان اروپایی ما و اتحادیه اروپا است. در این سند آمده است که اقدامات دموکراسی‌های اروپایی همسو با ما، «آزادی سیاسی و حاکمیت ملی را تضعیف کرده، سیاست‌های مهاجرتی‌ای را دنبال می‌کنند که قاره را دگرگون و موجب تنش شده، آزادی بیان را سانسور و مخالفان سیاسی را سرکوب می‌کنند، نرخ زاد‌و‌ولد را به سقوط کشانده‌اند و باعث از دست رفتن هویت‌های ملی و اعتمادبه‌نفس شده‌اند.»

در ادامه آمده است: «اگر روندهای کنونی ادامه یابد، ظرف ۲۰ سال یا کمتر، این قاره غیرقابل‌تشخیص خواهد شد.»

در واقع، این سند هشدار می‌دهد که اگر متحدان اروپایی ما احزاب «میهن‌پرست» و ملی‌گرای بیشتری را که متعهد به مهار مهاجرت‌اند بر سر کار نیاورند، اروپا با «محو تمدنی» روبه‌رو خواهد شد. آنچه بیان نشده اما به‌صراحت القا می‌شود این است که ما شما را نه بر پایه کیفیت دموکراسی‌تان، بلکه بر پایه سختگیری‌تان در جلوگیری از جریان مهاجرت از کشورهای مسلمان به جنوب اروپا قضاوت خواهیم کرد.

این «فیل پرنده»‌ای است که هیچ‌کس نباید نادیده بگیرد. این زبان، شبیه هیچ‌یک از اسناد پیشین امنیت ملی آمریکا نیست و از نظر من یک حقیقت عمیق درباره دولت دوم ترامپ را آشکار می‌کند: اینکه این دولت بیش از آنکه برای مقابله با جنگ سرد جدید غرب به واشنگتن آمده باشد، برای جنگ داخلی سوم آمریکا آمده است.

بله، از نظر من ما وارد جنگ داخلی جدیدی شده‌ایم، جنگی بر سر مفهومی به نام «خانه».

نخست لازم است توقف کوتاهی بر مفهوم «خانه» داشته باشم. این روزها تمایلی وجود دارد که هر بحران را به شاخصه‌های خشک اقتصادی، مانورهای شطرنج‌گونه سیاسی یا نظامی، یا بیانیه‌های ایدئولوژیک تقلیل دهیم. البته همه اینها اهمیت دارند، اما هرچه بیشتر در عرصه روزنامه‌نگاری کار کرده‌ام، بیشتر دریافته‌ام که بهترین نقطه شروع برای گشودن یک داستان، بهره‌گیری از روان‌شناسی و انسان‌شناسی است. این حوزه‌ها معمولاً بهتر می‌توانند انرژی‌های اولیه، اضطراب‌ها و آرزوهایی را که سیاست داخلی ما ــ و ژئوپلیتیک جهانی ــ را به حرکت درمی‌آورند آشکار کنند، زیرا نه فقط آنچه مردم می‌گویند می‌خواهند، بلکه آنچه از آن می‌ترسند و در خفا برایش دعا می‌کنند و چرایی آن را روشن می‌سازند.

من در دهه ۱۸۶۰ برای جنگ داخلی اول حضور نداشتم، و در جریان مبارزات حقوق مدنی دهه ۱۹۶۰ و ترور مارتین لوتر کینگ جونیور هنوز کودکی خردسال بودم. اما به‌طور قطع امروز ناظر جنگ داخلی سوم آمریکا هستم. این جنگ نیز مانند دو مورد پیشین بر سر این پرسش‌هاست: «این کشور متعلق به چه کسانی است؟» و «چه کسی حق دارد در خانه ملی ما احساس تعلق کند؟» این جنگ داخلی تاکنون خشونت کمتری نسبت به دو جنگ اول داشته است ــ اما هنوز در آغاز راهیم.

انسان‌ها نیاز ساختاری و پایدار به «خانه» دارند؛ نه فقط به‌عنوان سرپناه فیزیکی، بلکه به‌عنوان تکیه‌گاه روانی و قطب‌نمای اخلاقی. برای همین است که دوروتی در فیلم «جادوگر شهر اُز» (فیلم مورد علاقه من) کاملاً درست می‌گفت: «هیچ‌جا خانه خود آدم نمی‌شود.» و هنگامی که مردم این احساس «خانه» را از دست می‌دهند ــ چه بر اثر جنگ، تغییرات سریع اقتصادی، تغییرات فرهنگی، دگرگونی‌های جمعیتی، تغییرات اقلیمی یا فناوری ــ معمولاً تعادل خود را از دست می‌دهند. ممکن است حس کنند در گردبادی پرتاب شده‌اند و با ناامیدی چیزی را می‌جویند که کافی است آن‌قدر ثابت باشد تا بتوانند به آن چنگ بزنند ــ و این «چیز» می‌تواند هر رهبری باشد که آن‌قدر قوی به نظر برسد که آنها را دوباره به آن مکان به‌نام خانه وصل کند، حتی اگر آن رهبر دروغین باشد یا وعده‌اش غیرواقع‌بینانه.

با این مقدمه، نمی‌توانم به یاد بیاورم آخرین بار چه زمانی در چهار دهه گذشته در سفرهایم در آمریکا و جهان، تعداد بیشتری از مردم را دیده‌ام که همان پرسش را تکرار می‌کنند: «این کشور اصلاً متعلق به چه کسانی است؟» یا همان‌گونه که ایتامار بن‌گویر، وزیر راست‌گرای افراطی اسرائیل، در تبلیغات انتخاباتی‌اش در انتخابات ۲۰۲۲ اسرائیل به‌زبان عبری می‌پرسید: «اینجا صاحب‌خانه کیست؟»

و این امر تصادفی نیست. امروز بیش از هر زمان در تاریخ ثبت‌شده، تعداد بیشتری از انسان‌ها بیرون از کشور محل تولدشان زندگی می‌کنند. حدود ۳۰۴ میلیون مهاجر در جهان وجود دارد ــ برخی در جست‌وجوی کار، برخی در جست‌وجوی آموزش، برخی برای یافتن امنیت در برابر درگیری‌های داخلی، و برخی نیز در حال گریز از خشکسالی، سیلاب‌ها و جنگل‌زدایی. در نیم‌کره خودمان، اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا گزارش داده که شمار برخوردهای ثبت‌شده با مهاجران در مرز جنوبی ما در سال ۲۰۲۳ به بالاترین رقم تاریخی رسیده است؛ در حالی که برآوردهای مرکز پژوهشی پیو نشان می‌دهد جمعیت کلِ بی‌مدرک در آمریکا در همان سال به ۱۴ میلیون نفر رسیده و دوره‌ای ده‌ساله از ثبات نسبی را شکسته است.

اما مسئله فقط مهاجران نیست. جنگ داخلی سوم آمریکا در چندین جبهه در حال رخ دادن است. در یک جبهه، آمریکایی‌های سفیدپوست، عمدتاً مسیحی، در برابر ظهور آمریکایی‌ای ایستادگی می‌کنند که از دهه ۲۰۴۰ به بعد، به‌طور قطعی اکثریتی غیرسفیدپوست خواهد داشت؛ امری ناشی از کاهش نرخ زاد‌و‌ولد در میان سفیدپوستان و رشد جمعیت‌های لاتین‌تبار، آسیایی‌تبار و چندنژادی.

در جبهه‌ای دیگر، آمریکایی‌های سیاه‌پوست همچنان در برابر کسانی می‌جنگند که می‌خواهند دیوارهای جدیدی ایجاد کنند تا آنها را از مکانی به‌نام «خانه» دور نگه دارند. سپس، آمریکایی‌هایی از هر پیشینه‌ای تلاش می‌کنند در میان جریان‌های فرهنگی‌ای که گویی هر هفته تغییر می‌کنند تعادل خود را حفظ کنند: انتظارات تازه درباره مسائلی چون هویت، سرویس‌های بهداشتی، حتی نوع قلم نوشتاری، و نیز شیوه‌ای که در فضای عمومی یکدیگر را به‌رسمیت می‌شناسیم.

در جبهه‌ای دیگر، بادهای سهمگینِ تغییرات فناورانه ــ که اکنون با نیروی هوش مصنوعی به پیش رانده می‌شوند ــ با سرعتی از محیط‌های کاری می‌گذرند که مردم فرصتِ استوار کردن جای پای خود را پیدا نمی‌کنند. و در جبهه پنجم، جوانان آمریکایی از هر نژاد و باور و رنگ پوست، برای خریدِ حتی خانه‌ای کوچک ــ همان پناهگاه فیزیکی و روانی که ستون رؤیای آمریکایی بوده ــ تقلا می‌کنند.

به‌گمان من امروز میلیون‌ها آمریکایی هر صبح بیدار می‌شوند بدون آنکه مطمئن باشند «سناریوی اجتماعی»، «نردبان اقتصادی»، یا «هنجارهای فرهنگی» قابل اتکایی وجود دارد که بتوانند در خانه خود به آن عمل کنند. آنها از نظر روانی «بی‌خانمان» شده‌اند.

وقتی دونالد ترامپ ساخت دیواری در مرز مکزیک را به نماد محوری نخستین کارزار انتخاباتی خود بدل کرد، به‌طور غریزی واژه‌ای را برگزید که برای میلیون‌ها نفر کارکردی دوگانه داشت. «دیوار» هم به معنای مانعی فیزیکی در برابر مهاجرتِ کنترل‌نشده بود که گذار آمریکا به جامعه‌ای با اکثریت اقلیت‌ها را تسریع می‌کرد؛ و هم به معنای دیواری در برابر سرعت و گستره تغییر: گردبادهای فرهنگی، دیجیتال و نسلی که زندگی روزمره را دگرگون می‌کرد.

از نظر من این همان بستر عمیقی است که راهبرد امنیت ملی ترامپ بر آن بنا شده است. او علاقه‌ای به بازآفرینی جنگ سرد برای دفاع از مرزهای دموکراسی ندارد. به‌نظر من، او به‌دنبال جنگی تمدنی است، جنگ بر سر اینکه «خانه» آمریکایی چیست و «خانه» اروپایی چیست؛ جنگی با محوریت نژاد و ایمان یهودی-مسیحی ــ و اینکه چه کسی در این جنگ متحد است و چه کسی نیست.

نویسنده اقتصادی، نوح اسمیت، این هفته در ساب‌استک خود استدلال کرد که این همان دلیل کلیدی است که جنبشِ ماگا (حامیان ترامپ) از اروپا فاصله گرفت و به روسیه ولادیمیر پوتین نزدیک شد ــ چون هواداران ترامپ پوتین را بیشتر مدافع ملی‌گرایی سفیدپوستِ مسیحی و ارزش‌های سنتی می‌دانستند تا کشورهای عضو اتحادیه اروپا.

اسمیت نوشت که از نظر تاریخی، «در ذهن آمریکایی، اروپا آن‌سوی دریا جایی بود با همگونیِ دیرینه، جایی که جمعیت بومی سفیدپوست همیشه حضور داشت و همیشه نیز چنین می‌ماند.» اما «در دهه ۲۰۱۰ برای آن دسته از آمریکایی‌ها آشکار شد که این تصویر مقدس از اروپا دیگر دقیق نیست. با کاهش جمعیت فعال کاری، کشورهای اروپایی میلیون‌ها پناهجوی مسلمان و مهاجرانی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و جنوبی را پذیرفتند ــ بسیاری از آنها به‌خوبی همتایان خود در آمریکا در جامعه ادغام نشدند. مردم جملاتی مانند این را می‌شنیدند: “پاریس دیگر پاریس نیست.”»

اسمیت افزود: امروز راستِ آمریکاییِ تحت رهبری ماگا «ذاتاً اهمیتی به دموکراسی، اتحاد، ناتو یا پروژه اروپایی نمی‌دهد. آنچه برایشان اهمیت دارد “تمدن غرب” است. مگر آنکه اروپا مهاجران مسلمان را به‌طور گسترده اخراج کند و درباره میراث مسیحی خود سخن بگوید، حزب جمهوری‌خواه احتمالاً هیچ کمکی به اروپا در حل مشکلاتش نخواهد کرد.»

به‌بیان دیگر، زمانی که حفاظت از «تمدن غرب» ــ با تمرکز بر نژاد و ایمان ــ به محور امنیت ملی آمریکا تبدیل شود، بزرگ‌ترین تهدید دیگر روسیه یا چین نیست، بلکه مهاجرتِ کنترل‌نشده به آمریکا و اروپای غربی است. و «حفاظت از فرهنگ آمریکا، “سلامت معنوی” و “خانواده‌های سنتی” به‌عنوان الزامات اصلی امنیت ملی چارچوب‌بندی می‌شود»؛ همان‌گونه که تحلیلگر دفاعی ریک لندگراف در وب‌سایت دفاعی «وار آن د راکس» یادآور شده است.

بنابراین، سند استراتژی امنیت ملی ترامپ نه تصادفی است و نه حاصل کار چند ایدئولوگ رده‌پایین. بلکه کلید درک انگیزه‌های واقعی این دولت، چه در داخل و چه در خارج از کشور، است.



نظر شما درباره این مقاله:








پیشنهاد ایجاد «منطقه اقتصادی آزاد» در شرق اوکراین!
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 7:52

پیشنهاد ایجاد «منطقه اقتصادی آزاد» در شرق اوکراین!


یولیا دیسا / خبرگزاری رویترز

ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، روز پنجشنبه اعلام کرد که اوکراین یک چارچوب اصلاح‌شده ۲۰ ماده‌ای را برای پایان دادن به جنگ با روسیه به ایالات متحده ارائه کرده است و تأکید کرد که موضوع واگذاری سرزمین همچنان بزرگ‌ترین مانع در مذاکرات به شمار می‌رود.

زلنسکی در گفت‌وگو با خبرنگاران در کی‌یف اظهار داشت که ایالات متحده به‌عنوان یک راه‌حل میانه، پیشنهاد ایجاد یک «منطقه اقتصادی آزاد» در بخش‌هایی از منطقه دونباس شرقی را مطرح کرده که تحت کنترل اوکراین است؛ منطقه‌ای که روسیه خواستار واگذاری کامل آن به خود شده است.

وی گفت: «آن‌ها این را به‌عنوان عقب‌نشینی نیروهای اوکراینی از منطقه دونتسک تصور می‌کنند و به‌اصطلاح سازش این است که نیروهای روسی وارد این بخش از منطقه دونتسک نشوند. آن‌ها نمی‌دانند چه کسی این سرزمین را اداره خواهد کرد.» زلنسکی افزود که روسیه از این منطقه با عنوان «منطقه غیرنظامی‌شده» یاد می‌کند.

رئیس‌جمهور اوکراین تأکید کرد که هنوز هیچ تفاهم مشترکی در مورد مسئله سرزمین وجود ندارد و هرگونه واگذاری ارضی باید از طریق همه‌پرسی به رأی مردم اوکراین گذاشته شود.

کی‌یف در جدیدترین دور دیپلماسی فشرده شاتل‌دیپلماسی، تلاش می‌کند طرح حمایت‌شده ۲۸ ماده‌ای ایالات متحده را که نسخه اولیه آن بیش از حد به نفع مسکو تلقی می‌شد، متعادل کند.

زلنسکی افزود که عقب‌نشینی روسیه از نواحی کوچکی در مناطق شمال شرقی خارکف و سومی و همچنین منطقه جنوب شرقی دنیپروپتروفسک نیز بخشی از گفت‌وگوها است.

وی اعلام کرد که خطوط تماس در مناطق جنوبی زاپوریژژیا و خرسون که بخشی از آن‌ها اشغال شده، در وضعیت کنونی تثبیت (فریز) خواهند شد.

ایالات متحده همچنین پیشنهاد اداره مشترک نیروگاه هسته‌ای زاپوریژژیا – بزرگ‌ترین نیروگاه هسته‌ای اروپا که در حال حاضر تحت اشغال روسیه است – را مطرح کرده، در حالی که روسیه می‌خواهد این تأسیسات را کاملاً تحت کنترل خود نگه دارد.

فشار برای دستیابی سریع به صلح

اوکراین تحت فشار فزاینده ایالات متحده برای دستیابی سریع به توافق با روسیه قرار دارد؛ کشوری که در ماه‌های اخیر پیشروی‌های خود در جبهه را افزایش داده و حملات گسترده‌ای را علیه زیرساخت‌های انرژی اوکراین از سر گرفته است.

زلنسکی، پس از گزارش‌هایی مبنی بر اینکه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، ضرب‌الاجل کریسمس را برای پذیرش پیشنهاد صلح توسط اوکراین تعیین کرده، گفت که واشنگتن هیچ مهلت سفت و سختی به کی‌یف نداده است.

وی اظهار داشت: «فکر می‌کنم آن‌ها واقعاً می‌خواستند – یا شاید هنوز هم بخواهند – تا کریسمس درک کاملی از موضع ما در مورد این توافق داشته باشند.»

علاوه بر چارچوب ۲۰ ماده‌ای، طرح کلی صلح شامل اسناد جداگانه‌ای در مورد تضمین‌های امنیتی (برای جلوگیری از حمله مجدد روسیه) و بازسازی شهرهای ویران‌شده اوکراین در اثر جنگ خواهد بود.

اوکراین که می‌گوید پیش‌تر تضمین‌های امنیتی متحدانش را ناکافی دیده، اصرار دارد که این تضمین‌ها در پارلمان به تصویب برسند.

زلنسکی روز پنجشنبه اعلام کرد که در این خصوص گفت‌وگوی «عمیق و جامع» با مارکو روبیو (وزیر امور خارجه)، پیت هگست (وزیر دفاع) و استیو ویتکاف (فرستاده ویژه کاخ سفید) داشته است.

کی‌یف همچنین خواستار حفظ یک ارتش قدرتمند پس از پایان درگیری‌هاست و زلنسکی گفت که در آخرین پیش‌نویس پیشنهاد، اندازه ارتش اوکراین ۸۰۰ هزار نفر تعیین شده است – عددی بالاتر از چارچوب اولیه، بر اساس گزارش‌ها.



نظر شما درباره این مقاله:








روسیه باید هزینهٔ جنگ علیه اوکراین را بپردازد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 20:23

روسیه باید هزینهٔ جنگ علیه اوکراین را بپردازد


جوزف استیگلیتز و اندرو کوسنکو

پراجکت سندیکت
برگردان: آزاد و شریف‌زاده
۲۸ نوامبر ۲۰۲۵

    چنان‌که بسیاری از رهبران اروپایی اذعان می‌کنند، ایالات متحده ، اروپا (از جمله بریتانیا و نروژ) را ناچار کرده است که خود مسئول دفاع از خویش باشد. استفاده از دارایی‌های مسدودشدۀ روسیه برای فراهم کردن یک «وام غرامت» به اوکراین، گامی قاطع در این مسیر است که اروپایی‌ها می‌توانند بدون دخالت آمریکا بردارند.

با نزدیک شدن به چهارمین سالگرد یورش روسیه به اوکراین، اتحادیۀ اروپا هنوز یکی از قدرتمندترین اقداماتی را که می‌تواند واقعاً در میدان نبرد اوکراین اثرگذار باشد انجام نداده است: استفاده از دارایی‌های مسدود شدۀ روسیه برای کمک به اوکراین در عقب نشینی ارتش روسیه. انجام این کار گام مهمی در جهت تضمین آیندهٔ اوکراین – و همچنین آیندهٔ اروپا – خواهد بود.

این هفته، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، تأیید کرد که کشورهای اتحادیۀ اروپا در روزهای آینده راه‌حلی برای حمایت مالی از اوکراین را تعیین خواهند کرد. در حالی که روسیه همچنان زیرساخت‌های غیرنظامی اوکراین – خانه‌ها، سامانه‌های تولید و توزیع برق، و سیستم‌های گرمایشی و آب‌رسانی – را هدف قرار می‌دهد، نیاز به حمایت مالی از اوکراین بسیار شدید شده است. حتی اگر جنگ در سال ۲۰۲۶ پایان یابد، و بدون در نظر گرفتن هزینه‌های عظیم بازسازی که بسیار بیشتر از ۵۰۰ میلیارد دلار خواهد بود، به ‌سبب تأثیرات جنگ بر اقتصادش، طی دو سال آینده ، اوکراین  به حدود ۱۴۰ میلیارد دلار -علاوه بر سایر منابع مالی – نیاز خواهد داشت.

اوکراین همچنان با شجاعت مقاومت می‌کند و مهاجمِ بسیار بزرگ‌ تر را عملاً در وضعیت بن‌بست نگه داشته است. تلفات روسیه (کشته و زخمی) از یک میلیون نفر فراتر رفته است. با این حال، از دست دادن این همه انسان ، دستاورد چندانی برای روسیه نداشته است – سرزمین‌ها و جمعیت‌های ویران‌شده، مناطقی که بر اثر برخی از شدیدترین نبردها از زمان جنگ جهانی دوم به تلی از ویرانه تبدیل شده و اکنون پر از مین است. روسیه نتوانسته است هیچ‌ یک از اهداف راهبردی اولیه‌اش را که با آغاز جنگ دنبال می‌کرد، محقق کند.

در فوریهٔ ۲۰۲۲، اندکی پس از یورش تمام‌عیار روسیه، ۳۰۰ میلیارد دلار از دارایی‌های بانک مرکزی روسیه (عمدتاً اوراق بهادار دارای بهره) در مؤسسات مالی غربی مسدود شد. در اکتبر ۲۰۲۴، کشورهای گروه هفت برنامه‌ای با نام «تسریع فوق‌العادهٔ درآمد» (ERA) Extraordinary Revenue Acceleration ا  ایجاد کردند که در آن وام‌هایی به اوکراین از محل بهرهٔ همین دارایی‌های مسدودشدهٔ روسیه تأمین مالی می‌شد. در چارچوب برنامهٔ ERA تاکنون حدود ۳۰.۹ میلیارد یورو (۳۵.۷ میلیارد دلار) از مجموع بستهٔ وام ۴۵ میلیارد یورویی پرداخت شده است.

اما تکلیف دارایی‌های بنیادی‌ای که در حوزه‌های قضایی اروپا مسدود شده‌اند چه می‌شود؟ بسیاری از آن‌ها سررسید شده و به صورت وجه نقد درآمده‌اند؛ وجهی که «یوروکلیر» – مؤسسهٔ مالی بلژیکی که بخش عمدۀ این دارایی‌ها را در اختیار دارد – در حسابی نزد بانک مرکزی اروپا قرار داده است؛ حسابی که بهرهٔ بسیار اندکی دارد.

در یک نشست اخیر شورای اتحادیۀ اروپا دربارهٔ استفاده از این دارایی‌ها برای اعطای یک «وام غرامت» به اوکراین به مبلغ ۲۱۰ میلیارد یورو به بحث گذاشته شد، وام‌هایی که تنها در صورتی بازپرداخت می‌شوند که روسیه اوکراین را برای خساراتی که وارد کرده جبران کند. از نظر عملی، تنها تفاوت این خواهد بود که یوروکلیر وجه نقد را در اوراق قرضۀ با رتبه AAA کمیسیون سرمایه‌گذاری می‌کند، به جای سپرده‌های با رتبه AAA بانک مرکزی اروپا. روسیه در اصل می‌تواند پس از بازپرداخت به اوکراین مالکیت این دارایی‌ها را دوباره بازپس گیرد، و بنابراین وام غرامت موقتی و قابل بازگشت خواهد بود.

همان‌طور که پیش‌تر استدلال کرده‌ایم، احتمال خطری وجود ندارد که این اقدام به‌عنوان «مصادره» برداشت شود. هیچ ‌یک از آثار منفی‌ای که منتقدان مسدودسازی دارایی‌ها و برنامهٔ ERA پیش‌بینی کرده بودند، محقق نشد. یورو هنوز پس از دلار در رتبه دوم است و مؤسسات مالی اروپایی برای سرمایه‌گذاران سراسر جهان یک پناهگاه امن به شمار می‌روند. در حالی که روسیه جدی‌ترین بحران امنیتی اروپا را از پایان جنگ جهانی دوم ایجاد کرده و قوانین و هنجارهای بین‌المللی را زیر پا گذاشته است، دارایی‌های آن تحت حفاظت مؤسسات اروپایی قرار دارند.

اما در هر جهان عادلانه‌ای، نمی‌توان همزمان از دو سمت سود برد. نمی‌توان اروپا را با اختلال در GPS، آتش‌سوزی، خرابکاری، جنگ سایبری و کمپین‌های اطلاعات نادرست – همه تحت هدایت اطلاعات نظامی روسیه – مورد حمله قرار داد و همزمان از حمایت مؤسسات مالی و حقوقی اروپایی بهره‌مند شد.

اگر زمانی برای  اعمال فشار بر روسیه وجود داشته باشد، اکنون همان زمان است. با کاهش شدید درآمدهای نفت و گاز، روسیه  بطور روزانه،  در پرداخت هزینهٔ جنگ ویرانگر خود،  دچار مشکل می‌شود. همزمان، هزینه‌های دفاعی افزایش یافته و تورم بالا مصرف‌کنندگان روس را به‌شدت تحت فشار قرار خواهد داد.

در نتیجهٔ تحریم‌های ثانویهٔ ایالات متحده، بزرگ‌ترین هلدینگ هندی ، واردات نفت روسیه را متوقف کرده است. چهار شرکت بزرگ نفتی دولتی چین نیز اعلام کرده‌اند که در کوتاه‌ مدت از خرید نفت روسیه خودداری خواهند کرد. چین و هند با هم حدود ۸۵٪ از خریداران نفت روسیه را تشکیل می‌دهند و از دست دادن این بازارها تأثیر شدیدی بر تلاش جنگی روسیه خواهد داشت. بنابراین جای تعجب نیست که روسیه در تلاش است جنگ را با شرایطی به‌نفع خود به پایان برساند.

برای تقسیم ریسک باقیماندهٔ وام غرامت، بارت دو وِوِر (Bart de Wever) ، نخست‌وزیر بلژیک، تضمین‌هایی از سایر کشورهای اتحادیهٔ اروپا خواسته است که بلژیک مسئول هیچ حکم موفق برای فدراسیون روسیه نخواهد بود. بنابراین، هر کشور عضو موظف است بخشی از وام را (بر اساس تولید ناخالص داخلی ملی) تضمین کند.

نگرانی‌های دو وِوِر بی‌اساس است. با توجه به نقض‌های جدی منشور سازمان ملل و وسعت جنایات جنگی روسیه، هیچ راهی برای داوری یا صدور حکمی به نفع روسیه وجود ندارد که بلژیک مجبور به بازپرداخت آن شود. این مسدودسازی به دلیل قوانین اتحادیهٔ اروپا انجام شد و شورای اروپا پیش‌تر در سال ۲۰۱۴، در پاسخ به اولین یورش روسیه به اوکراین و الحاق غیرقانونی کریمه، اجرای هرگونه حکم احتمالی را محدود کرده بود.

با این حال، اگر تضمین‌های وام از سوی کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا برای رفع این مانع لازم باشد، باید به اندازهٔ مورد نیاز ارائه شود. از آنجایی که بلژیک در معرض خطر نیست، برای ارائه‌دهندگان تضمین نیز خطری وجود ندارد.علاوه بر این، کشورهای اروپایی باید پیمان‌های سرمایه‌گذاری دوجانبهٔ خود با روسیه را پایان دهند – کاری که باید مدت‌ها پیش انجام می‌شد. روسیه عملاً این کار را با تصاحب بسیاری از شرکت‌های اروپایی انجام داده است.

همان‌طور که بسیاری از رهبران اروپایی اذعان دارند، اروپا (از جمله بریتانیا و نروژ) باید قادر باشد از خود دفاع کند. اعطای «وام غرامت» به اوکراین گامی قاطع در این مسیر است که اروپایی‌ها می‌توانند بدون دخالت آمریکا بردارند.

نادیده گرفتن این گزینه از نظر اخلاقی نادرست خواهد بود. روسیه مسئول کشتار و ویرانی‌هایی است که در اوکراین به بار آورده است.  دادن وام غرامت بطور اندکی عدالت را ایجاد می‌کند، هرچند مبلغ آن تنها کسری ناچیزی از خسارات وارده به زیرساخت‌های فیزیکی روسیه را پوشش می‌دهد، چه برسد به آسیبی که به میلیون‌ها اوکراینی وارد شده است. یک نسل کامل، این آسیب را تا پایان عمر با خود حمل خواهد کرد.

وام غرامت تنها مسئلهٔ عدالت نیست؛ مسئلهٔ بقاست. دفاع از اوکراین، دفاع از اروپا است. اروپا باید ترس خود از اعمال قدرت را کنار بگذارد اگر می‌خواهد در برابر تهدید روشن، حاضر و کشنده‌ای که از مسکو سرچشمه می‌گیرد، مقاومت کند.


————————-
● جوزف ای. استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد و استاد دانشگاه کلمبیا، اقتصاددان ارشد پیشین بانک جهانی‌ (۲۰۰۰–۱۹۹۷)، رئیس پیشین شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور آمریکا، هم‌رئیس پیشین کمیسیون سطح‌بالای قیمت‌گذاری کربن، و نویسنده اصلی گزارش ارزیابی اقلیمی IPCC در سال ۱۹۹۵ است. او هم‌رئیس کمیسیون مستقل اصلاح مالیات شرکت‌های بین‌المللی و نویسنده تازه‌ترین کتاب خود با عنوان «راه آزادی: اقتصاد و جامعه خوب» (دبلیو. دبلیو. نورتون اند کمپانی، آلن لین، ۲۰۲۴) است
● اندرو کوسنکو استادیار اقتصاد در دانشکده مدیریت کالج ماریست است.

 



نظر شما درباره این مقاله:








زینب موسوی درباره شوخی با فردوسی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 20:10

زینب موسوی درباره شوخی با فردوسی




نظر شما درباره این مقاله:








«معماران هوش مصنوعی» شخصیت سال ۲۰۲۵ تایم
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 19:23

«معماران هوش مصنوعی» شخصیت سال ۲۰۲۵ تایم


سام جیکوبز، سردبیر مجلهٔ تایم / ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

چرا «معماران هوش مصنوعی» به‌عنوان شخصیت سال ۲۰۲۵ تایم انتخاب شدند

از سال ۱۸۰۱، رهبران آمریکا در واشنگتن دی‌سی گرد هم آمده‌اند تا در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور جدید شرکت کنند. این روز سرشار از سنت است و معمولاً قدرتمندترین افراد کشور را کنار هم جمع می‌کند. در بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در ژانویه، مدیران شرکت‌های فناوری آمریکا ــ که مدت‌هاست در جهان پیشتازند ــ حضوری برجسته داشتند. اما هم‌زمان اتفاقی غیرمنتظره در پشت‌صحنه جریان داشت: همان روز، شرکت چینی گمنامی به نام «دیپ‌سیک»(DeepSeek) یک مدل جدید هوش مصنوعی منتشر کرد که بازارها را نگران کرد و زنگ خطر را در سیلیکون‌ولی به صدا درآورد.

فردای آن روز، غول‌های فناوری ــ سم آلتمان، لری الیسون و ماسایوشی سان ــ در کاخ سفید ظاهر شدند و اعلامیه‌ای مهم ارائه کردند. آنها تعهد کردند تا سقف ۵۰۰ میلیارد دلار برای ساخت مراکز دادهٔ هوش مصنوعی در نقاط مختلف آمریکا سرمایه‌گذاری کنند؛ پروژه‌ای که «استارگِیت» نام گرفت. این دو روز پیش‌آگهیِ سالی بود که در پیش داشتیم: رقابت جهانی، نوآوری حیرت‌انگیز، گردش سرمایه‌های عظیم و درهم‌تنیدگی نیروهای بخش عمومی و خصوصی.

این همان سالی بود که پتانسیل کامل هوش مصنوعی با تمام قدرت خود آشکار شد و مشخص گشت که دیگر راه بازگشتی وجود ندارد؛ هیچ گزینه‌ای برای کنارکشیدن در این مسیر باقی نمانده است. هر پرسشی که مطرح می‌شد، پاسخ آن هوش مصنوعی بود. شاهد شتاب‌گرفتن تحقیقات پزشکی و رشد بهره‌وری بودیم و دیدیم که چگونه کارهای ناممکن ممکن شد. تقریباً هیچ متن یا تصویری نبود که بدون اشاره‌ای به سرعت سرسام‌آور پیشرفت این فناوری و کسانی که آن را پیش می‌برند ارائه شود. این موج خبری میلیون‌ها بحث و گفت‌وگو دربارهٔ سطح اختلالی که هوش مصنوعی در زندگی ما ایجاد خواهد کرد برانگیخت. هیچ مدیر کسب‌وکاری نمی‌توانست دربارهٔ آینده سخن بگوید بدون آنکه از تأثیر این انقلاب فناورانه یاد کند. هیچ مادر و پدری یا معلمی نمی‌توانست نادیده بگیرد که نوجوان یا دانش‌آموزش چگونه از آن استفاده می‌کند.

این ابزارهای جدید گاهی شبیه جادو هستند. تنها در چند هفتهٔ اخیر آموخته‌ایم که هوش مصنوعی شاید امکان برقراری ارتباط با نهنگ‌ها را فراهم کند، یک مسألهٔ حل‌نشدهٔ ریاضی ۳۰ ساله را حل کرده و مدل‌های سنتی پیش‌بینی توفان را پشت سر گذاشته است. این سیستم‌ها با سرعتی خیره‌کننده بهتر می‌شوند و در چند ثانیه کارهایی انجام می‌دهند که انسان‌ها زمانی برای آن ساعت‌ها وقت صرف می‌کردند. بنا به یک مطالعه، توانایی‌های هوش مصنوعی اکنون تقریباً دو بار در سال دو برابر می‌شود. سرعت پذیرش آن نیز بی‌سابقه بوده است. جنسن هوانگ، مدیرعامل شرکت انویدیا ــ باارزش‌ترین شرکت جهان و یکی از اثرگذارترین بازیگران عرصهٔ هوش مصنوعی ــ به تایم می‌گوید: «هر صنعتی به آن نیاز دارد، هر شرکتی از آن استفاده می‌کند و هر کشوری باید آن را بسازد. این اثرگذارترین فناوری دوران ماست.»

اما همهٔ این پیشرفت‌ها بهایی دارد: میزان انرژی لازم برای اجرای این سیستم‌ها منابع را می‌بلعد. مشاغل در حال ناپدیدشدن‌اند. با افزایش پست‌ها و ویدئوهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، انتشار اطلاعات نادرست بیشتر شده و تشخیص واقعیت دشوارتر می‌شود. حملات سایبریِ عظیم بدون دخالت انسان ممکن شده‌اند. همچنین تمرکز خارق‌العاده‌ای از قدرت در دست شمار اندکی از رهبران تجاری شکل گرفته که از دوران «عصر زرین» تاکنون مشابه آن دیده نشده بود. اگر گذشته را مقدمهٔ آینده بدانیم، این روند هم به پیشرفت‌های بزرگ خواهد انجامید و هم به نابرابری بیشتر. شرکت‌های فعال در هوش مصنوعی اکنون بیش از هر زمان دیگری با اقتصاد جهانی گره خورده‌اند. این قماری است در ابعادی عظیم و نگرانی‌ها دربارهٔ شکل‌گیری یک حباب اقتصادی افزایش یافته است. ترامپ در سپتامبر بخشی از اضطراب عمومی را چنین توصیف کرد: «اگر یک روز اتفاق خیلی بدی بیفتد، فقط هوش مصنوعی را مقصر بدانید.»

برای کسانی که تاریخ را می‌شناسند، این لحظه مدت‌هاست در حال شکل‌گیری بوده است. هفتادوپنج سال پیش، رایانه‌ای به نام «مارک ۳» بر جلد تایم نقش بست. این دستگاه غول‌آسا که به ارزش ۵۰۰ هزار دلار برای نیروی دریایی ساخته شده بود، «بلندتر از یک دریاسالار» غرش می‌کرد و به دانشمندان کمک می‌کرد آینده‌ای جدید را تصور کنند. عنوان آن گزارش چه بود؟ «ماشینِ متفکر». امروز ما در جهانی زندگی می‌کنیم که آن ماشین متفکر ــ و سازندگانش ــ بنیان گذاشته‌اند.

شخصیت سال یکی از قدیمی‌ترین سنت‌های رسانه‌ای است. از زمانی که مجله تایم چارلز لیندبرگ را به عنوان مرد سال ۱۹۲۷ انتخاب کرد ـــ در تلاشی برای جبران این واقعیت که سردبیران پس از پرواز پیشگامانه‌اش بر فراز اقیانوس اطلس، تصویر این خلبان را روی جلد نیاورده بودند ـــ تا امروز، این انتخاب مسیر طولانی طی کرده و تمرکز آن گسترده‌تر شده است. ما نه فقط افراد، بلکه گروه‌ها را هم انتخاب کرده‌ایم؛ زنان بسیار بیشتری نسبت به آنچه بنیان‌گذاران مجله تصور می‌کردند (هرچند هنوز کافی نیست)، و در مواردی نادر، یک مفهوم را برگزیده‌ایم: «زمین در خطر»، در سال ۱۹۸۸، یا «رایانهٔ شخصی» در سال ۱۹۸۲. جنجال انتخاب رایانهٔ شخصی به‌جای استیو جابز بعدها موضوع کتاب‌ها و فیلمی شد.

این انتخاب اخیر سومین بخش از مجموعه‌ای است که لحظات مهم انقلاب فناورانهٔ نیم قرن اخیر را ثبت می‌کند. ظهور رایانهٔ شخصی در دههٔ ۱۹۸۰ اقتصاد را دگرگون کرد. شکل‌گیری جوامع دیجیتال در سال ۲۰۰۶ به‌طور مشهور ــ و گاه بدنام ــ با انتخاب «شما» به‌عنوان شخصیت سال همراه بود، جلدی با سطحی آینه‌ای. امروز می‌بینیم که آن انتخاب‌ها چقدر دوراندیشانه بوده‌اند. اکنون، اینترنت اجتماعی که به لطف دستگاه‌های دیجیتال شخصی ممکن شد، جای خود را به دوره‌ای تازه می‌دهد: «عصر هوش مصنوعی».

«شخصیت سال» ابزاری قدرتمند برای جلب توجه جهان به افرادی است که زندگی ما را شکل می‌دهند. و امسال، هیچ‌کس بیش از کسانی که هوش مصنوعی را تصور، طراحی و خلق کردند بر جهان تأثیر نگذاشت. مسیر آیندهٔ هوش مصنوعی را انسان‌ها تعیین خواهند کرد و هرکدام از ما می‌توانیم در شکل‌دادن به ساختار و آیندهٔ آن نقش داشته باشیم. کار ما آن را آموزش داده و تغذیه کرده است، و اکنون خود را در جهانی می‌یابیم که هرچه بیشتر با آن تعریف می‌شود. با اینکه رشد این مدل‌ها به مسیرهای عصبی‌ای متکی است که ظاهراً کارکرد ذهن انسان را تقلید می‌کنند ــ آنها یاد می‌گیرند، سخن می‌گویند، استدلال می‌کنند، مجاب می‌کنند و البته توانایی‌هایشان به همان اندازه که خارق‌العاده است می‌تواند ترسناک باشد ــ ما می‌دانیم که میان انسان و آفرینش او تفاوتی اساسی وجود دارد.

به همین دلایل، ما نیرویی را به رسمیت می‌شناسیم که ـــ چه خوب و چه بد ـــ بر تیترهای یک سال چیره بوده است. برای آوردن «عصر ماشین‌های متفکر»، برای شگفت‌زده و نگران‌کردن بشریت، برای دگرگون‌کردن اکنون و گشودن مرزهای امکان، «معماران هوش مصنوعی» به‌عنوان «شخصیت سال ۲۰۲۵ مجلهٔ تایم» انتخاب می‌شوند.



نظر شما درباره این مقاله:








حق زندگی شرافتمندانه در ایران؛ طعمه‌ی خودکامگی
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 18:54

حق زندگی شرافتمندانه در ایران؛ طعمه‌ی خودکامگی


مهدی محمودیان

برای بخش بزرگی از جهان، این روز[روز جهانی حقوق بشر] یادآور پیروزی انسان بر بربریت است؛ اما برای مردم ایران، آینه‌ای است که سقوط یک حکومت به بربریت را نشان می‌دهد.

فاصله‌ی نظام حاکم بر ما با منشور جهانی حقوق بشر یک اختلاف‌نظری یا یک عقب‌ماندگی تاریخی نیست؛ نظام حاکم بر ما بقای خود را بر نفی حقوق انسان دیده و نقض حقوق بشر را از اوجب واجبات می‌داند.

آنچه در ایران می‌گذرد «نقض موردی» یا «خطای مدیریتی» نیست. این ساختار بدون سرکوب آزادی‌های فردی و اجتماعی، بدون تبعیض ایدئولوژیک، بدون خشونت، بدون تحقیر مردم و بدون له کردن کرامت انسانی نمی‌تواند حتی یک روز دوام بیاورد. حقوق بشر برای این حکومت تهدید وجودی است، نه یک الزام قانونی.

قتل‌های حکومتی از اعدام تا ترور، کشتار معترضان، قتل و شکنجه در بازداشتگاه‌ها، مصادره‌ی اموال، محروم‌سازی از درمان و آموزش، حذف شغلی و تحصیلی، نابودی محیط‌ زیست و منابع طبیعی، حذف شایستگان از مدیریت‌های عالی و خلاصه نادیده‌ انگاشتن حق زندگی؛ این‌ها مواردی پراکنده نیستند؛ اجزای موتور بقای همین ساختارند؛ موتوری که هر روز با خرد کردن استخوان شهروندانش کار می‌کند.

وقتش رسیده است که بدون تعارف بگوییم: “کسی که در سالروز منشور جهانی حقوق بشر هنوز دم از امیدواری یا لزوم رعایت حقوق توسط حکومت می‌زند، یا حقیقت را نمی‌فهمد یا عامدانه روی حقیقت پنجه می‌کشد تا رویا بفروشد.”

قدرتی که با قتل و سرکوب سرپا مانده، دستگاهی که سرکوب و خشونت و قتل مخالفین را عامل بقای خود می‌داند، با نصیحت و توصیه داوطلبانه رام و سربه ‌راه نمی‌شود و نیاز است با قدرتی بیشتر از قدرت خودش او را نواخت؛ اما نه قدرت خارجی مثل آنچه در افغانستان اتفاق افتاد و نه آنچه در انقلاب ۵۷ ایران اتفاق افتاد که نتیجه‌ی هر دوی آنها چیزی جز بازگشت و باز تولید استبداد در لباسی جدید نخواهد بود.

تنها چیزی که می‌تواند این ماشین را متوقف کند و مطمئن بود که دیگر این ماشین بر نخواهد گشت، قدرت جامعه است. قدرتمند شدن جامعه راه هرگونه استبداد و خودکامگی را می‌بندد و البته چنین قدرتی نه با شعار ساخته می‌شود و نه با ابراز نگرانی و محکوم کردن.

قدرت واقعی که می‌تواند هر حکومت سرکشی را رام و وادار به تبعیت از ملت خود کند:
• تقویت و رشد اتحادیه‌های مستقل، انجمن‌های صنفی، شبکه‌های محلی و شبکه‌های دادخواهی؛
• افزایش آگاهی عمومی نسبت به حقوق فردی و اجتماعی؛
• اقدام جمعی سازمان‌یافته: اعتصاب، تحریم، کارزارهای هدفمند؛ نه واکنش‌های لحظه‌ای؛
• پیوند شبکه‌های داخلی با نهادهای بین‌المللی برای شکستن روایات رسمی حکومت؛
• سازوکارهای پایدار حمایت: صندوق‌های حقوقی، شبکه‌های مستندسازی، ساختارهای پشتیبانی از قربانیان.

این‌ها ابزار قدرت هستند؛ ابزارهایی که حکومت از آنها بیشتر از هر چیز دیگری وحشت دارد و دقیقاً به همین دلیل است که اتهام تشکیل گروه و تشکل با سخت‌ترین مجازات روبه‌رو می‌شود و سرکوب هرگونه تشکل و تجمع را در اولویت سرکوب قرار داده‌اند.

اما من به‌عنوان یک شهروند ایرانی که دغدغه‌ی انسانیت و ایران را دارم، می‌خواهم به مناسبت روز جهانی حقوق بشر خطاب به هم‌وطنانم که زیر بار خودکامگی و استبداد دینی امکان زندگی برخوردار از استانداردهای زیست شرافتمندانه را ندارند بگویم:
“یا جامعه‌ی ایرانی باید متشکل شده و قدرت واقعی بسازد، یا این ساختار همچنان بر حیات و مماتِ امروز و فردای‌مان مسلط خواهد بود و حتی در صورت تغییر حکومت، باز هم اقتدار و ناکارآمدی و دیکتاتوری با شکلی جدید بازتولید خواهد شد.”


تلگرام نویسنده



نظر شما درباره این مقاله:








۴۷ سال خیانت یا خطای استراتژیک؟ ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 18:30

۴۷ سال خیانت یا خطای استراتژیک؟




نظر شما درباره این مقاله:








ایران به منع فعالیت سه دیپلمات خود در سازمان ملل
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 17:59

ایران به منع فعالیت سه دیپلمات خود در سازمان ملل




نظر شما درباره این مقاله:








امپراتوری‌های قهوه
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 16:49

فصل دیگری از کتاب «تاریخ جهان با شش پیاله»

امپراتوری‌های قهوه


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

تا پایان قرن هفدهم، عربستان به‌عنوان تأمین‌کننده قهوه جهان بدون رقیب بود. همان‌طور که یک نویسنده پاریسی در سال ۱۶۹۶ توضیح داد: «قهوه در حوالی مکه برداشت می‌شود. از آنجا به بندر جده منتقل می‌گردد. سپس به سوئز حمل می‌شود و با شتر به اسکندریه برده می‌شود. در اینجا، در انبارهای مصری، بازرگانان فرانسوی و ونیزی ذخیره دانه‌های قهوه مورد نیاز خود را برای کشورهایشان خریداری می‌کنند.» گاهی اوقات قهوه مستقیماً از طریق هلندی‌ها از بندر موخا نیز صادر می‌شد. اما با افزایش محبوبیت قهوه، کشورهای اروپایی شروع به نگرانی در مورد وابستگی خود به این محصول خارجی کردند و برای ایجاد منابع تأمین خود اقدام نمودند. عرب‌ها به‌طور قابل‌درک‌ای هر کاری که می‌توانستند برای حفظ انحصار خود انجام دادند. دانه‌های قهوه قبل از حمل، به‌گونه‌ای فرآوری می‌شدند که نابارور باشند و نتوان از آن‌ها برای کاشت گیاهان جدید استفاده کرد؛ همچنین خارجی‌ها از مناطق تولید قهوه منع شدند.

اولین کسانی که انحصار عرب‌ها را شکستند، هلندی‌ها بودند که در قرن هفدهم جای پرتغالی‌ها را به‌عنوان قدرت مسلط اروپایی در هند شرقی گرفتند و در این فرآیند کنترل تجارت ادویه را به دست آوردند و برای مدتی کوتاه به قدرت پیشرو تجاری جهان تبدیل شدند. ملوانان هلندی قلمه‌هایی از درختان قهوه عربی را دزدیدند که به آمستردام برده شد و با موفقیت در گلخانه‌ها پرورش یافت. در دهه ۱۶۹۰، شرکت هند شرقی هلند مزارع قهوه را در باتاویا در جاوه (Batavia in Java)، مستعمره‌ای جزیره‌ای در اندونزی امروزی، تأسیس کرد. در عرض چند سال، قهوه جاوه که مستقیماً به روتردام حمل می‌شد، کنترل بازار قهوه را به هلندی‌ها داد. قهوه عربی نتوانست از نظر قیمت رقابت کند، هرچند خبرگان معتقد بودند که طعم آن برتر است.

پس از آن نوبت به فرانسوی‌ها رسید. هلندی‌ها به‌طور مفیدی نشان داده بودند که قهوه در آب‌وهوایی مشابه آب‌وهوای مورد نیاز نیشکر رشد می‌کند، که نشان می‌داد این گیاه به‌خوبی در هند غربی نیز رشد خواهد کرد، همان‌طور که در هند شرقی رشد کرده بود. یک افسر نیروی دریایی فرانسه به نام گابریل ماتیو دو کلو (Gabriel Mathieu de Clieu)، که در جزیره مارتینیک (Martinique) مستقر بود، به خود مأموریت داد تا قهوه را به هند غربی فرانسه معرفی کند. در طول یک سفر به پاریس در سال ۱۷۲۳، او یک طرح کاملاً غیررسمی را آغاز کرد تا قلمه‌ای از یک درخت قهوه را به دست آورد و به مارتینیک ببرد. تنها درخت قهوه در پاریس نمونه‌ای به‌خوبی محافظت‌شده در گلخانه‌ای در باغ گیاهان بود که در سال ۱۷۱۴ توسط هلندی‌ها به لوئی چهاردهم اهدا شده بود؛ با این حال، به نظر می‌رسید لوئی علاقه‌ای به قهوه نداشت. دو کلو نمی‌توانست به سادگی از این درخت سلطنتی قلمه بگیرد، بنابراین از ارتباطات خود استفاده کرد. او از یک بانوی اشرافی جوان درخواست کرد تا قلمه‌ای از پزشک سلطنتی بگیرد، که مجاز بود از هر گیاهی که می‌خواست برای تهیه دارو استفاده کند. این قلمه سپس به دو کلو تحویل داده شد، که با دقت از آن مراقبت کرد و آن را در یک جعبه شیشه‌ای قرار داد و به کشتی عازم هند غربی برد.

اگر قرار باشد به روایت خودستایانه دو کلو اعتقاد داشته باشیم، این گیاه در طول سفر خود در اقیانوس اطلس با خطرات متعددی روبرو شد. دو کلو سال‌ها بعد در ابتدای شرح مفصلی از سفر پرخطر خود نوشت: «بی‌فایده است که جزئیات مراقبت‌های بی‌پایانی را که مجبور بودم در طول این سفر طولانی از این گیاه ظریف به عمل آورم و مشکلاتی که در نجات آن داشتم را بازگو کنم.» ابتدا گیاه مجبور شد توجهات یک مسافر مرموز را تحمل کند که با لهجه هلندی فرانسوی صحبت می‌کرد. هر روز دو کلو گیاه خود را به عرشه کشتی می‌برد تا در معرض نور خورشید قرار گیرد، و پس از چرت زدن کنار گیاهش یک روز بیدار شد و دید که مرد هلندی یکی از شاخه‌های آن را شکسته است. با این حال، مرد هلندی در مادیرا از کشتی پیاده شد. سپس کشتی با یک دزد دریایی برخورد کرد و به سختی جان سالم به در برد. جعبه شیشه‌ای گیاه قهوه در این درگیری آسیب دید، بنابراین دو کلو مجبور شد از نجار کشتی بخواهد که آن را برایش تعمیر کند. سپس طوفانی رخ داد که دوباره جعبه را آسیب زد و گیاه را با آب دریا خیس کرد. در نهایت، کشتی برای چند روز در آرامش کامل قرار گرفت و آب آشامیدنی جیره‌بندی شد. دو کلو نوشت: «آب به‌قدری کم بود که برای بیش از یک ماه مجبور شدم سهم ناچیز خود را با گیاه قهوه‌ام تقسیم کنم، که تمام امیدهای خوشبختی من به آن بسته بود.»

در نهایت، دو کلو و محموله گران‌بهایش به مارتینیک رسیدند. او نوشت: «با رسیدن به خانه، اولین کارم این بود که گیاهم را با دقت زیاد در بخشی از باغم که برای رشدش مساعد بود، بکارم. با وجود اینکه آن را زیر نظر داشتم، بارها ترسیدم که از من گرفته شود؛ و در نهایت مجبور شدم آن را با بوته‌های خاردار احاطه کنم و تا زمانی که به بلوغ برسد، نگهبانی برای آن قرار دهم... این گیاه گران‌بها که به دلیل خطراتی که از سر گذرانده بود و مراقبت‌هایی که از من طلبیده بود، برایم عزیزتر شده بود.» دو سال بعد، دو کلو اولین برداشت خود را از این گیاه جمع‌آوری کرد. سپس شروع به دادن قلمه‌هایی از گیاه به دوستانش کرد تا آن‌ها نیز بتوانند کشت را آغاز کنند. دو کلو همچنین گیاهان قهوه را به جزایر سنت‌دومینگو و گوادلوپ فرستاد، جایی که رشد کردند. صادرات قهوه به فرانسه در سال ۱۷۳۰ آغاز شد و تولید به‌حدی از تقاضای داخلی فراتر رفت که فرانسوی‌ها شروع به ارسال قهوه مازاد از مارسی به شرق مدیترانه کردند. یک بار دیگر، قهوه عربی به سختی می‌توانست رقابت کند. به پاس این دستاورد، دو کلو در سال ۱۷۴۶ به لوئی پانزدهم (Louis XV) معرفی شد که نسبت به پیشینیانش علاقه‌ بیشتری به قهوه داشت. در همان زمان، هلندی‌ها قهوه را به سورینام، مستعمره‌ای در آمریکای جنوبی، معرفی کردند. نوادگان گیاه اصلی دو کلو نیز در منطقه، در هائیتی، کوبا، کاستاریکا و ونزوئلا گسترش یافتند. در نهایت، برزیل به تأمین‌کننده اصلی قهوه در جهان تبدیل شد و عربستان را به‌کلی پشت سر گذاشت.


شرح تصویر: گابریل ماتیو دو کلو سهمیه آب خود را در کشتی به گلدان قهوه می‌دهد

قهوه راه درازی را از خاستگاه مبهم خود به‌عنوان یک نوشیدنی مذهبی در یمن پیموده بود. پس از نفوذ در جهان عرب، در سراسر اروپا پذیرفته شد و سپس توسط قدرت‌های اروپایی در سراسر جهان گسترش یافت. قهوه به‌عنوان جایگزینی برای الکل، عمدتاً مورد علاقه روشنفکران و بازرگانان، به شهرت جهانی رسیده بود. اما مهم‌تر از این نوشیدنی جدید، روش نوین مصرف آن بود: در قهوه‌خانه‌ها، که به‌اندازه قهوه، گفت‌وگو نیز ارائه می‌کردند. بدین ترتیب، قهوه‌خانه‌ها محیطی کاملاً جدید برای تبادل اجتماعی، فکری، تجاری و سیاسی فراهم کردند.

ادامه دارد ...

بخش بعدی اینترنت قوه‌خانه‌ای (فصل هشتم کتاب)

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟
بخش دهم؛ نشاط در دوران استعماری
بخش یازدهم: روح‌ها، شکر و بردگان
بخش دوازدهم: نوشیدنی‌هایی که آمریکا را ساختند
بخش سیزدهم: روحیه پیشگامی
بخش چهاردهم: قهوه در عصر خرد
بخش پانزدهم: پیروزی قوه

A History of the World in Six Glasses, Tom Standage



نظر شما درباره این مقاله:








چشم‌انداز نابرابری جهانی ۲۰۲۶
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 14:16

چشم‌انداز نابرابری جهانی ۲۰۲۶


گزارش نابرابری جهانی ۲۰۲۶ زیر نظر لوکاس چنسل، توماس پیکتی، و همکاران‌شان، و با مقدمۀ جوزف استیگلیتز و جایاتی گوش تهیه و منتشر شده است.

این گزارش بر ابعادی از نابرابری نظیر اقلیم، جنسیت، آموزش، سیستم مالی جهانی، و شکاف‌های سیاسی تمرکز دارد، و حاوی یک خلاصۀ اجرایی، ۸فصل، و پروفایل یک صفحه‌ای از وضعیت نابرابری ۴۰ کشور ازجمله ایران است.

فصل‌های گزارش عبارت‌اند از: نابرابری اقتصادی جهان، نابرابری درآمد منطقه‌ای، نابرابری ثروت منطقه‌ای، نابرابری جنسیتی، امتیازات خاص و نامحدود، اقلیم؛ مسئلۀ سرمایه، نظام مالیات جهانی، و شکاف‌های سیاسی.

برخی از یافته‌های گزارش را در ادامه می‌خوانید:

● ۱۰ درصد پردرآمد حدود ۵۳ درصد درآمد جهان، ۴۰ درصد میانی حدود ۳۸ درصد، و ۵۰ درصد پایین حدود ۸ درصد درآمد را کسب کرده‌اند. این نابرابری در زمینۀ ثروت حتی بیشتر است به‌طوری‌که ۱۰ درصد بالا مالک سه‌چهارم ثروت جهان هستند و ۵۰ درصد پایین جمعیت مالک کمتر از ۲ درصد ثروت. حدود ۶۰ هزار نفر در جهان بیش از سه برابر ۵۰ درصد پایین درآمد دارند.

● در فاصلۀ سال‌های ۲۰۲۵-۱۹۹۵، ۵۰ درصد پایین جامعه ۴-۲درصد از رشد ثروت جهانی در این دوره را به‌دست آورده‌اند، درحالیکه سهم ۱ درصد بالای جامعه حدود ۳۶.۷ درصد از رشد ثروت جهانی در این دوره بوده است.

● زنان تنها ۲۸ درصد از درآمد شغلی جهان را دریافت می‌کنند و زنان در خاورمیانه در مقایسه با سایر مناطق کمترین سهم را دارند؛ حدود ۱۶درصد. بدون احتساب کارهای نامریی و بدون‌مزد، درآمد هر ساعت کار زنان حدود ۶۱درصد مردان است و اگر کارهای نامریی هم اضافه شود این نسبت به ۳۲ درصد می‌رسد. با احتساب کارهای خانگی، زنان به‌طور متوسط در هفته ۵۳ ساعت کار می‌کنند و مردان ۴۳ ساعت.

● شکاف در دسترسی به آموزش بسیار بالاست. سرانۀ هزینۀ آموزش براساس برابری قدرت خرید برای هر کودک در آفریقای جنوب صحرا حدود ۲۲۰ یورو است، درحالیکه در اروپا ۷۴۳۰ یورو، و در آمریکای شمالی و اقیانوسیه ۹۰۲۵ یورو است. منطقۀ خاورمیانه با سرانۀ حدود ۱۴۴۴ یورو، پایین‌تر از میانگین جهانی (۱۶۴۲ یورو) قرار دارد.

● ثروتمندترین ۱۰درصد، حدود ۷۷درصد گازهای گلخانه‌ای ناشی از مالکیت خصوصی را ایجاد می‌کند، درحالی‌که ۵۰درصد پایین تنها ۳درصد را. اما همین ۵۰درصد بیشترین زیان‌ها را از تغییر اقلیم متحمل می‌شوند.

● سیستم مالی جهانی کاملاً به نفع اقتصادهای ثروتمند است. این کشورها هر ساله معادل ۱درصد تولید ناخالص داخلی جهان را از کشورهای فقیر به سمت خود جذب می‌کنند. این رقم سه برابر کل کمک‌های توسعه‌ای به کشورهای فقیر و درحال‌توسعه است. این ساختار مالی، منابع مالی کشورهای فقیر را کاهش می‌دهد و سرمایه‌گذاری در آموزش و سلامت را محدود می‌کند.

● نابرابری اقتصادی به نابرابری سیاسی منجر شده و همکاری برای اصلاحات را سخت می‌کند. بااین‌حال، با اقداماتی مانند مالیات تصاعدی، سرمایه‌گذاری در آموزش و سلامت، و اصلاحات در سیستم مالی جهانی، می‌توان نابرابری را کاهش داد. این گزارش تأکید می‌کند که نابرابری نتیجۀ انتخاب‌های سیاسی است و نه یک امر طبیعی، و تغییر آن تنها با ارادۀ سیاسی ممکن است.

● براساس این گزارش، در ایران ۱۰ درصد پردرآمد حدود ۴۶ درصد درآمد را کسب می‌کنند و سهم ۵۰ درصد پایین حدود ۱۸ درصد از کل درآمد است. نابرابری ثروت بیشتر است و ۱۰ درصد ثروتمندان بیش از ۶۳ درصد کل ثروت را در اختیار دارند و ۱ درصد ثروتمندان حدود ۲۹درصد ثروت را. سهم ۵۰ درصد پایین از ثروت کمتر از ۴درصد است.

● در ایران در فاصلۀ سال‌های ۲۴-۲۰۱۴ شکاف درآمدی بین ۱۰درصد بالا و ۵۰ درصد پایین از حدود ۳۰ به ۲۵.۵ کاهش یافته است.

منبع: تلگرام راهبرد
@javadrooh



نظر شما درباره این مقاله:








ماچادو وعده داد به حکومت مادورو پایان دهد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 12:57

ماچادو وعده داد به حکومت مادورو پایان دهد


ماریّا کورینا ماچادو، رهبر مخالفان ونزوئلا که این هفته جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است، روز پنج‌شنبه وعده داد که دموکراسی را به کشورش بازگرداند و به دولت رئیس‌جمهور نیکولاس مادورو پایان دهد؛ او پس از بیش از یک سال اختفا، بار دیگر در صحنه جهانی ظاهر شد.

خانم ماچادو در نشستی خبری در اسلو، در کنار یوناس گاخر استوره، نخست‌وزیر نروژ، حضور یافت. هم‌زمان، دولت ترامپ فشارهای خود علیه مادورو را به‌طور چشمگیری افزایش داده است. روز چهارشنبه، ایالات متحده یک نفتکش ونزوئلایی را در سواحل این کشور در آمریکای جنوبی توقیف کرد.

خانم ماچادو از حامیان سرسخت کارزار فشار دولت ترامپ علیه مادورو بوده است. دولت ترامپ حکومت مادورو را متهم می‌کند به اینکه ایالات متحده را از مواد مخدر و مجرمان «سیل‌آسا» پر کرده است.

روز پنج‌شنبه، خانم ماچادو از پاسخ مستقیم به پرسش یک خبرنگار درباره دیدگاهش نسبت به تهدید اقدام نظامی آمریکا در ونزوئلا طفره رفت. اما او مواضع دولت ترامپ درباره دولت مادورو را تکرار کرد و او را به «مغز متفکر جنایتکاری» تشبیه کرد که به‌گفته او، طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های غیرقانونی را با مشارکت دشمنان آمریکا هدایت می‌کند.

او گفت: «ونزوئلا مدت‌هاست که مورد تهاجم قرار گرفته است. ما عوامل روسی داریم، عوامل ایرانی داریم، گروه‌های تروریستی مانند حزب‌الله و حماس داریم که آزادانه و با هماهنگی رژیم فعالیت می‌کنند. ما چریک‌های کلمبیایی و کارتل‌های مواد مخدر را داریم.»

ونزوئلا با شرکت‌های ایرانی، چینی و روسی روابط اقتصادی و امنیتی دارد و بخش عمده نفت خود را به چین می‌فروشد، اما تاکنون هیچ مدرک قطعی مبنی بر حضور حزب‌الله و حماس در ونزوئلا ارائه نشده است.

بزرگ‌ترین شریک تجاری دولت مادورو، شرکت آمریکایی شورون است که با وجود تشدید تنش‌های نظامی از سوی دولت ترامپ، همچنان به صادرات نفت ونزوئلا به ایالات متحده ادامه داده است.

در پاسخ به پرسش‌هایی درباره توقیف نفتکش، خانم ماچادو اعلام کرد که از قطع منابع مالی دولت مادورو حمایت می‌کند. او افزود که مادورو خود را از طریق قاچاق طلا، قاچاق انسان، مواد مخدر و فروش غیرقانونی نفت تأمین مالی می‌کند.

خانم ماچادو چند ساعت پس از آن وارد اسلو شد که دخترش، آنا کارینا سوسا ماچادو، جایزه را به‌جای او دریافت کرد. او هنگام توصیف لحظه دیدار با سه فرزندش برای نخستین بار پس از بیش از یک سال، اشک‌های خود را به‌سختی فرو می‌داد.

او گفت: «دیشب نتوانستم بخوابم. مدام لحظه‌ای را مرور می‌کردم که قرار بود فرزندانم را ببینم. هفته‌ها بود که به این احتمال فکر می‌کردم و اینکه نخستین نفر از آن‌ها که در آغوش می‌گیرم چه کسی خواهد بود.»


آنتولی کورمانائف و هنریک پرایزر لیبل / نیویورک تایمز / ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








اعلام موجودیت منشور «کوئیر برای برابری»
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 12:50

اعلام موجودیت منشور «کوئیر برای برابری»




نظر شما درباره این مقاله:








حمله حماس به اسرائیل «جنایت علیه بشریت» بود
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 12:42

گزارش سازمان عفو بین‌الملل:

حمله حماس به اسرائیل «جنایت علیه بشریت» بود


۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

سازمان عفو بین‌الملل گزارشی درباره حمله حماس و چهار گروه مسلح دیگر به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ منتشر کرده است. مدیر بخش اتریش این سازمان، شورا زهتنر-هاشمی (Shoura Zehetner-Hashemi)، روز چهارشنبه گفت که در این حملات جنایت‌های جنگی رخ داده است. او افزود: «می‌توان به‌روشنی اعلام کرد که این رخدادها جنایت علیه بشریت محسوب می‌شوند.»

زهتنر-هاشمی در جمع خبرنگاران گفت: «برای ما بسیار اهمیت داشت که نشان دهیم این حمله به‌طور واضح و آگاهانه علیه جمعیت غیرنظامی انجام شده است.» به گفته او، شواهدی از قتل، جنایت نابودسازی، یعنی اقدام به کشتار جمعی غیرنظامیان، آدم‌ربایی، شکنجه، ممانعت از ارائه کمک‌های پزشکی و خشونت جنسی به‌دست آمده است. همچنین در مورد بخشی از قربانیان، شواهدی از هتک حرمت و مثله‌کردن اجساد ثبت شده است. علاوه بر این، وجود یک ساختار فرماندهی روشن نیز احراز شده و مشخص است که گروه‌های مسلح حتی در ربایش کودکان و سالمندان نیز نقش رهبری داشته‌اند.

عدم همکاری حماس و اسرائیل در روند تحقیق

زهتنر-هاشمی توضیح داد که عفو بین‌الملل تا ۱۵ نوامبر منتظر پاسخ رسمی مقامات حماس مانده، اما هیچ پاسخی دریافت نشده است. به گفته او، از سوی اسرائیل نیز هیچ‌گونه همکاری صورت نگرفته است.

به‌گفته مدیر بخش اتریش عفو بین‌الملل، این سازمان ۳۵۴ ویدئو و تصویر دیجیتال را بررسی کرده که شامل تصاویر دوربین‌های مداربسته، ضبط‌های دوربین‌های بدن (Body Cam) جنگجویان کشته‌شده، ویدئوهای منتشرشده توسط اعضای گروه‌های مسلح در شبکه‌های اجتماعی، و نیز تصاویر ثبت‌شده توسط افرادی است که هنگام یورش گروه‌های مسلح فلسطینی در محل حضور داشتند. همچنین ۷۰ مصاحبه انجام شده که در میان آن‌ها ۱۷ بازمانده حملات و سه گروگان نیز حضور داشتند.

پنج گروه مسلح در حمله به اسرائیل مشارکت داشتند

علاوه بر شاخه نظامی حماس، یعنی گردان‌های عزالدین قسام، چهار گروه مسلح فلسطینی دیگر نیز در حمله مشارکت داشته‌اند. به گفته زهتنر-هاشمی، این گروه‌ها عبارت‌اند از:

- گردان‌های القدس وابسته به جهاد اسلامی
- گردان‌های شهدای الاقصی، شاخه مسلح سابق جنبش فتح
- گردان‌های ابو علی مصطفی، شاخه نظامی جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP) با گرایش مارکسیستی-لنینیستی
- شاخه نظامی جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین (DFLP) با گرایش مارکسیستی-لنینیستی و مائوئیستی

به گفته او، علاوه بر گروه‌های سازمان‌یافته، صدها غیرنظامی از غزه نیز به‌طور خودجوش در غارت‌ها، کشتارها و آدم‌ربایی‌ها مشارکت کرده‌اند. مجموعاً حدود ۳۰۰۰ نفر از غزه در حمله به اسرائیل شرکت داشتند. در این حمله ۱۲۰۰ نفر کشته و ۲۵۱ نفر به‌زور به نوار غزه منتقل شدند.

خشونت جنسی نیز به‌طور قطعی اثبات شده است

زهتنر-هاشمی اعلام کرد که عفو بین‌الملل برای تکمیل تحقیقات، افرادی را برای مصاحبه و بررسی مستقیم به اسرائیل فرستاده است. به گفته او، یکی از بازماندگان مرد گزارش داده که چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته است، و چندین درمانگر نیز از بیماران خود که قربانی تجاوز شده‌اند، خبر داده‌اند. او تأکید کرد که این شواهد از منابع درجه‌دوم هستند، اما در موارد خشونت جنسی نیز معتبر تلقی می‌شوند.

او گفت: «نمی‌توان میزان دقیق خشونت جنسی را تعیین کرد، اما به‌طور قطعی می‌توانیم ثابت کنیم که چنین مواردی رخ داده است.» وی افزود که تصاویر اجساد زنان برهنه حتی در نمونه‌های بررسی‌شده وارد نشده‌اند. بااین‌حال، عفو بین‌الملل شواهدی مبنی بر صدور دستور مستقیم برای اعمال خشونت جنسی نیافته و همچنین نتوانسته عاملان آن را مستقیماً به گروه‌های مسلح نسبت دهد. او یادآوری کرد که پیش‌تر کمیسیون تحقیق سازمان ملل در سال ۲۰۲۴ وقوع خشونت جنسی را تأیید کرده بود.

«هیچ توجیهی برای نقض حقوق فلسطینیان وجود ندارد»

اگنس کالامار، دبیرکل بین‌المللی عفو بین‌الملل، در بیانیه‌ای تأکید کرد: «کارنامه هولناک اسرائیل در نقض حقوق فلسطینیان، به هیچ‌وجه نمی‌تواند به‌عنوان توجیهی برای این جنایت‌ها مورد استفاده قرار گیرد و گروه‌های مسلح فلسطینی را از تعهداتشان طبق حقوق بین‌الملل معاف نمی‌کند. نقض‌های صورت‌گرفته توسط گروه‌های مسلح فلسطینی در جریان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ باید به‌عنوان آنچه هستند—یعنی اعمال فجیع—شناخته و محکوم شوند.»

ارائه گزارش به دیوان کیفری بین‌المللی و کمیسیون تحقیق سازمان ملل

زهتنر-هاشمی تأکید کرد که این گزارش نوعی مستندسازی و بررسی مستقل محسوب می‌شود و عفو بین‌الملل آن را به دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) و کمیسیون تحقیق سازمان ملل ارائه خواهد داد. او گفت:

«این گزارش را برای قربانیان نوشتیم و امیدواریم بتواند به هر شکلی برای آنان مفید واقع شود.»



نظر شما درباره این مقاله:








نامه خانه سینما به رئيس قوه قضائیه
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 10:57

نامه خانه سینما به رئيس قوه قضائیه




نظر شما درباره این مقاله:








موافقت مجلس نمایندگان آمریکا با لغو تحریم‌های سوریه
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 9:57

موافقت مجلس نمایندگان آمریکا با لغو تحریم‌های سوریه




نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا یک نفتکش را در سواحل ونزوئلا توقیف کرد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 8:26

آمریکا یک نفتکش را در سواحل ونزوئلا توقیف کرد


رئیس‌جمهور دونالد ترامپ روز چهارشنبه اعلام کرد که ایالات متحده یک نفتکش را در سواحل ونزوئلا توقیف کرده است. هم‌زمان تنش‌ها با دولت نیکولاس مادورو رو به افزایش است.

استفاده از نیروهای آمریکایی برای کنترل یک کشتی تجاری اقدامی بسیار غیرمعمول است و نشان‌دهنده تازه‌ترین تلاش دولت ترامپ برای افزایش فشار بر مادوروست؛ فردی که در ایالات متحده به اتهام «نارکوتروریسم» تحت پیگرد قرار دارد. آمریکا طی ماه‌های اخیر بزرگ‌ترین حضور نظامی خود در چند دهه گذشته را در منطقه ایجاد کرده و مجموعه‌ای از حملات مرگبار علیه قایق‌های مظنون به قاچاق مواد مخدر در دریای کارائیب و اقیانوس آرام شرقی انجام داده است. این کارزار اکنون با نظارت و پرسش‌های فزاینده کنگره روبه‌روست.

ترامپ شامگاه چهارشنبه به خبرنگاران در کاخ سفید گفت: «ما همین حالا یک نفتکش را در سواحل ونزوئلا توقیف کردیم؛ یک نفتکش بزرگ، بسیار بزرگ — در واقع بزرگ‌ترین نفتکشی که تاکنون توقیف شده است.» او بعداً افزود: «این توقیف به دلایل بسیار خوبی انجام شد.»

ترامپ جزئیات بیشتری ارائه نکرد. وقتی از او پرسیدند که تکلیف نفت موجود در کشتی چه می‌شود، پاسخ داد: «خب، فکر می‌کنم آن را برای خودمان نگه می‌داریم.»

به گفته یک مقام آمریکایی که مجاز به اظهارنظر علنی نبود و به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، این عملیات توسط گارد ساحلی آمریکا و با پشتیبانی نیروی دریایی انجام شده است. این مقام افزود که عملیات تحت اختیارات قانونی اجرای قوانین ایالات متحده صورت گرفته است.

یورش به نفتکش

به گفته این مقام، اعضای گارد ساحلی با بالگرد از ناو هواپیمابر «یواس‌اس جرالد آر. فورد» به نفتکش منتقل شدند. این ناو که ماه گذشته در یک نمایش قدرت بزرگ وارد دریای کارائیب شده بود، اکنون همراه با چندین ناو جنگی دیگر در منطقه حضور دارد.

ویدئویی که پام بوندی، دادستان کل، در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده، افرادی را نشان می‌دهد که با طناب از یکی از بالگردهای حاضر در عملیات پایین می‌روند، در حالی که بالگرد تنها چند متر از عرشه فاصله دارد.

در بخش دیگری از ویدئو، اعضای گارد ساحلی با اسلحه‌های آماده، در بخش‌های مختلف سازه فوقانی کشتی در حال حرکت دیده می‌شوند.

بوندی نوشت: «این نفتکش طی چندین سال گذشته به دلیل مشارکت در یک شبکه غیرقانونی حمل‌ونقل نفت که از سازمان‌های تروریستی خارجی حمایت می‌کرد، از سوی ایالات متحده تحت تحریم بوده است.»

دولت ونزوئلا در بیانیه‌ای اعلام کرد که این توقیف «سرقت آشکار و اقدامی در حد دزدی دریایی بین‌المللی» است.

در این بیانیه آمده است: «در چنین شرایطی، دلایل واقعی این تجاوز طولانی‌مدت علیه ونزوئلا آشکار شده است… موضوع همیشه منابع طبیعی ما بوده — نفت ما، انرژی ما، منابعی که منحصراً متعلق به مردم ونزوئلاست.»

نیمی از نفت کشتی متعلق به واردکننده دولتی کوباست

این کشتی حدود ۲ دسامبر ونزوئلا را با حدود ۲ میلیون بشکه نفت سنگین ترک کرده است؛ نفتی که تقریباً نیمی از آن متعلق به یک شرکت دولتی واردکننده نفت در کوباست. این اطلاعات بر اساس اسناد شرکت دولتی نفت ونزوئلا (PDVSA) است که فردی بدون مجوز رسمی و به شرط ناشناس ماندن ارائه کرده است.

بر اساس داده‌های ردیابی کشتی، نام قبلی این نفتکش «ام/تی آدیسـا» بوده است. آمریکا در سال ۲۰۲۲ آدیسـا را به اتهام عضویت در شبکه‌ای پیچیده از نفتکش‌های سایه که به نیابت از سپاه پاسداران ایران و گروه حزب‌الله لبنان نفت قاچاق می‌کردند، تحریم کرده بود.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در آن زمان اعلام کرد که این شبکه توسط یک تاجر نفت اوکراینی مستقر در سوئیس اداره می‌شد.

ضربه به صنعت نفت تحریم‌شده ونزوئلا

ونزوئلا بزرگ‌ترین ذخایر اثبات‌شده نفت جهان را دارد و روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت تولید می‌کند.

شرکت دولتی نفت ونزوئلا (PDVSA) ستون فقرات اقتصاد کشور است. وابستگی این شرکت به واسطه‌ها از سال ۲۰۲۰ افزایش یافت؛ زمانی که دولت اول ترامپ کارزار «فشار حداکثری» علیه ونزوئلا را گسترش داد و تحریم‌هایی اعمال کرد که هر فرد یا شرکتی را که با دولت مادورو همکاری کند، از اقتصاد آمریکا کنار می‌گذارد. روسیه و ایران — دو متحد دیرینه ونزوئلا که خود نیز تحت تحریم هستند — به کاراکاس کمک کرده‌اند تا این محدودیت‌ها را دور بزند.

این معاملات معمولاً شامل شبکه‌ای پیچیده از واسطه‌های ناشناس است. بسیاری از آنها شرکت‌های صوری ثبت‌شده در حوزه‌های قضایی با قوانین محرمانگی هستند. خریداران از نفتکش‌های موسوم به «کشتی‌های روح» استفاده می‌کنند که موقعیت خود را پنهان کرده و محموله‌های ارزشمند را در وسط دریا به کشتی‌های دیگر تحویل می‌دهند.

مادورو در سخنرانی خود در تجمعی که توسط حزب حاکم در کاراکاس برگزار شد، به توقیف نفتکش اشاره‌ای نکرد. اما به هواداران گفت که کشور «در صورت لزوم آماده است دندان‌های امپراتوری آمریکای شمالی را خرد کند.»

او بارها تأکید کرده که هدف واقعی عملیات نظامی آمریکا، برکناری او از قدرت است.

سناتور دموکرات: این اقدام در چارچوب «تغییر رژیم» است

سناتور کریس ون‌هولن، عضو دموکرات کمیته روابط خارجی سنا، گفت توقیف نفتکش توسط آمریکا تردیدهایی جدی درباره دلایل اعلام‌شده دولت برای افزایش حضور نظامی و حملات دریایی ایجاد می‌کند.

او گفت: «این نشان می‌دهد که تمام داستان پوششی آنها — اینکه این عملیات برای مقابله با مواد مخدر است — یک دروغ بزرگ است. این فقط یک مدرک دیگر است که نشان می‌دهد هدف واقعی، تغییر رژیم — با زور — است.»

وینسنت پی. اوهارا، مورخ نیروی دریایی و نویسنده کتاب «بزرگ‌ترین جنگ دریایی تاریخ»، این توقیف را «بسیار غیرمعمول» و «تحریک‌آمیز» توصیف کرد. او با اشاره به اینکه این اقدام احتمالاً سایر کشتی‌ها را از نزدیک شدن به سواحل ونزوئلا بازمی‌دارد، گفت: «اگر ترافیک دریایی نداشته باشید یا دسترسی به آن قطع شود، دیگر اقتصادی هم وجود نخواهد داشت.»

این توقیف یک روز پس از آن انجام شد که ارتش آمریکا دو جنگنده را بر فراز خلیج ونزوئلا به پرواز درآورد؛ اقدامی که به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین فاصله جنگنده‌های آمریکایی به حریم هوایی این کشور در سال‌های اخیر بوده است. ترامپ گفته است که «حملات زمینی» به‌زودی آغاز می‌شود، اما جزئیات بیشتری ارائه نکرده است.

دولت ترامپ با نظارت فزاینده قانون‌گذاران بر کارزار حملات دریایی روبه‌روست؛ کارزاری که از اوایل سپتامبر تاکنون دست‌کم ۸۷ نفر را در ۲۲ حمله شناخته‌شده کشته است — از جمله حمله دومی که دو بازمانده چسبیده به لاشه قایق را پس از حمله اول هدف قرار داد.

برخی کارشناسان حقوقی و دموکرات‌ها می‌گویند این اقدامات ممکن است قوانین مربوط به استفاده از نیروی مرگبار نظامی را نقض کرده باشد.

قانون‌گذاران خواستار دریافت ویدئوهای بدون ویرایش از این حملات شده‌اند، اما پیت هگست، وزیر دفاع، در جلسه‌ای محرمانه به رهبران کنگره گفته که هنوز در حال بررسی انتشار آنهاست.

گارد ساحلی درخواست برای اظهارنظر درباره توقیف نفتکش را به کاخ سفید ارجاع داده است.


عامر مدنی، کنستانتین تورپین، جاشوا گودمن و رجینا گارسیا کانُو / آسوشیتدپرس / ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵



نظر شما درباره این مقاله:








طرح صلح بازنگری‌شده اوکراین روی میز آمریکا
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2025, 8:03

طرح صلح بازنگری‌شده اوکراین روی میز آمریکا




نظر شما درباره این مقاله:








تحولات خاورمیانه، ایران را به کدام سو می‌برد؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 21:30

تحولات خاورمیانه، ایران را به کدام سو می‌برد؟


محمود سریع‌القلم

کانونِ استراتژی غرب برای شکست کمونیسم و شوروی، افزایش تدریجی ناکارآمدی‌ها از طریق محدود کردن، محصور کردن و منفور کردن بود. به موازات کمونیسم، سرنوشت یک ایسم دیگری به تدریج در همین مسیر حرکت می‌کند. برای سه دهه، مجموعۀ غرب، اسراییل و بسیاری از کشورهای عربی، ترکیبی از محدود کردن و محصور کردن ایران را در پیش گرفتند و از قضا ۲۴ سال مذاکره کردند. هم اکنون فناوری‌های حیرت‌انگیز، استراتژی غرب نسبت به ایران و بنیادگرایی را در کانال جدیدی قرار داده است.

انرژی به ‌کارگیری این فناوری، رئیس جمهوری است که در کاخ سفید نشسته است که گفته می‌شود بزرگترین سرمایۀ مدیریتی او، غیرقابل پیش‌بینی بودن اوست. هنوز سه سال از دورۀ ریاست او باقی‌مانده است و همانگونه که نشان داده، سیستم و فرآیند تصمیم‌‌گیری او با دیگر روسای جمهور آمریکا بسیار متفاوت است.

عموم کشورهای مسلمان منطقه با ایران «ملاقات و گفت‌وگو» می‌کنند ولی عضو شرکت سهامی خاص (غرب، اسراییل، عموم کشورهای عربی و سنتکام) هستند که می‌خواهد بنیادگرایی را به سرنوشت کمونیسم دچار کند. فناوری و تجمیع سرمایه اقتصادی در آمریکا باعث شده که شرکت سهامی خاص، علاقه‌ای به مذاکره نداشته باشد، بلکه دالانی درست ‌کند تا به نتیجۀ دلخواه خود دست یابد.

طی سال ۲۰۲۵، فاصلۀ فناوری میان این شرکت سهامی خاص و ایران باعث شد که از منظر ژئوپلیتیک، ایران هزارتوی (Labyrinth) نفوذ خود در خاورمیانه را به طور دائمی از دست بدهد. در دالانی که شرکت سهامی خاص طراحی کرده، در پی آن است که «منابع» ایران به حداقل برسد تا از یک طرف آنچه در منطقه از دست داده است را نتواند بازسازی کند و از طرف دیگر، منابع محدود، داخل را به اوج ناکارآمدی برساند.

برای عادی کردن وضع آب، برق، انرژی و محیط زیست، ایران به حدود ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه و سرمایه‌گذاری نیاز دارد. چنین سرمایه‌ای در داخل نیست و با سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (Foreign Direct Investment: FDI) قابلیت تأمین دارد. آن دالان مانع چنین امکانی خواهد شد تا ایسم زمانه را از منظر خود کاملاً شکست دهد. منابع نباشد یا محدود شود، این ایسم به سخنرانی و تظاهرات محدود می‌شود.

دالان در پی آن است که با محدود کردن منابع درآمد ایران، ارتباطات کشور را با محیط جهانی به حداقل برساند. سفر کردن، سمینار تخصصی رفتن، صادرات کالا و خدمات، یادگیری و مشارکت برای بسیاری از ایرانیان یا تعطیل شده و یا به حداقل رسیده است. در جهان امروز، وقتی اتصال (Connectivity) نباشد، ذهن‌ها و سخنان محدود و محدودتر می‌شوند و تصمیم‌سازی‌ها معیوب می‌گردند. با محدود شدن منابع، قدرت خرید شهروندان به حداقل می‌رسد، سطح دعواها در جامعه به شدت تنزل پیدا می‌کند و قرارداد اجتماعی شکل نمی‌گیرد.

در حالی که کشورهای عربی خلیج فارس و شرکت‌های توانمند فناوری در نحوۀ مدیریت و سرمایه‌گذاری دو تریلیون دلاری با هم نزاع داشته و اختلاف دارند، در ایران به خاطر محدود شدن منابع، اختلاف به سطح غریزه‌ها سقوط می‌کند. در حالی که ترکیه با ارتباطات و اتصالات، پروژه‌های مشترک با غرب و شرق را طراحی می‌کند، ایران به واسطۀ فقدان منابع و تحریم‌ها، پروژه‌های خود را تعطیل می‌کند. دالان جدید شرکت سهامی خاص، هدفی بالاتر از برنامۀ هسته‌ای ایران دارد که با آن اقتصاد ایران و به حداقل رساندن منابع ایران را افق قرار داده است.

بنیادگرایی در منطقه، وضعیت شوروی ۱۹۸۵ را دارد: بحران متد، بحران فکر، بحران افق و بحران منابع. ایران برای چندین دهه، منابع ملی خود را به نفع منطقه صرف کرد و از پرداختن به داخل عمدتاً غفلت کرد، مثل شخصی که تمام انرژی خود را صرف درآمدزایی کند و ناگهان در دهۀ ۶۰ زندگی متوجه تجمیع ده‌ها بیماری در جسم خود شود که به آن‌ها کاملاً بی‌تفاوت بوده است.

تعادل میان تعهدات خارجی و رشد و مدیریت کارآمد داخلی، از موضوعات مهم علم روابط بین‌الملل و اقتصاد سیاسی بین‌الملل است که در کتاب معروف (The Rise and Fall of Great Powers, Paul Kennedy) بدان پرداخته شده است. مهم‌ترین روش برای ایجاد تعادل در یک کشور، در یک بنگاه، در یک نهاد و در یک خانواده، مشورت کردن، ارتباط داشتن، یاد گرفتن، متصل بودن، شنیدن و اصلاح کردن است.

دایرۀ ارتباطی ایران فوق‌العاده محدود بوده است: افراد تکراری، قرائت‌های تکراری و روش‌های بیرون از چرخۀ فناوری روز. شرکت سهامی خاص متوجه این خلأ شده است و بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده تا آن را تشدید کند. دالان در پی آن است که تضادها را به شدت افزایش دهد و کانون آن محدود کردن منابع ایران است. تضاد در خواستن ولی نتوانستن اجرای پروژه‌های عمرانی، تضاد در تمایل به مذاکره کردن ولی نتوانستن در به ثمر رساندن آن، تضاد در کنترل قیمت‌ها ولی نتوانستن کنترل آن‌ها، تضاد در کاهش فاصله طبقاتی ولی نتوانستن پر کردن شکاف‌ها.

تضادها در داخل کشور، میان اهداف و واقعیت، به واسطۀ محدودیت‌های منابع، افزایش خواهند یافت. اعضای شرکت سهامی خاص، اهداف مشترک دارند و به صورت تدریجی در حال برداشتن قدم‌های آهسته ولی پیوسته هستند. خروج از این دالان و جلوگیری از استهلاک ایران، نتیجۀ تصمیم‌سازی‌های کهکشانی است؛ تصمیم‌هایی که نیازمند انسان‌های بزرگ، شجاع، آگاه از جهان و افق ۵۰ ساله برای آینده ایران‌اند.

اینکه ایرانیان نمی‌توانند به اجماع برسند و تفاوت‌های خود را مدیریت کنند، باعث شده تا از سال ۱۲۹۹ شمسی تا کنون، متغیر خارجی در تعیین سرنوشت و جهت‌گیری‌های کلان، نقش حداکثری ایفا کند.


منبع: تلگرام نویسنده



نظر شما درباره این مقاله:








اولین باران پاییزی بر پایتخت ایران بارید
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 21:00

اولین باران پاییزی بر پایتخت ایران بارید


ناصر کریمی و جان گمبرل / آسوشیتدپرس /  ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

روز چهارشنبه برای نخستین بار پس از چند ماه، در پایتخت ایران باران بارید؛ بارانی که برای لحظاتی کوتاه مرهمی بر تنِ تشنهٔ تهران بود که در خشک‌ترین پاییز بیش از نیم‌قرن گذشته به سر می‌برد.

خشکسالیِ فراگیری که ایران را در چنگ گرفته، رئیس‌جمهور را واداشته تا به مردم هشدار دهد اگر تا پایان دسامبر بارش قابل‌توجهی برای پر کردن سدهای اطراف تهران رخ ندهد، ممکن است مجبور شویم پایتخت سیاسی کشور را از تهران منتقل کنیم. هواشناسان پاییز امسال را در سراسر کشور — حتی خشک‌تر از دوران پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ — توصیف کرده‌اند؛ وضعیتی که نظام آبی کشور را که بخش عظیمی از آب را به شکلی ناکارآمد در کشاورزی مصرف می‌کند، بیش از پیش تحت فشار گذاشته است.

بحران آب حتی به موضوعی سیاسی تبدیل شده است؛ به‌ویژه آن‌گاه که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل — کشوری که در خردادماه امسال جنگی ۱۲ روزه با ایران به راه انداخت — بارها پیشنهاد کمک فنی در حوزهٔ آب به ایران داده است.

کمبود آب در گذشته نیز باعث اعتراضات محلی شده بود؛ چیزی که ایران اکنون با اقتصادِ درهم‌شکسته زیر بار تحریم‌های بین‌المللی به دلیل برنامهٔ هسته‌ای، به شدت از تکرار آن می‌ترسد.

برایان شاددوست، یکی از ساکنان تهران گفت: «بسیار سپاسگزار پروردگارم هستم که درِ رحمتش را بر ما گشود و توفیق دیدن این باران مبارک و پربرکت را به ما عطا کرد. پارسال واقعاً از کمبود شدید آب رنج بردیم؛ آن‌قدر خشک بود که عملاً آبی نداشتیم. حالا که برای اولین بار در این فصل باران می‌بینیم، هزار بار شکر خدا می‌کنیم.»

مخازن در حال خشک شدن و برف‌کمِ البرز، ایران را به چالش کشیده است

موضوع خشکسالی مدت‌هاست که در تهران و سراسر ایران نقل مجلس است؛ از گفت‌وگوی صریح مقامات دولتی با خبرنگاران خارجی گرفته تا خرید تانکر آب توسط مردم برای خانه‌هایشان. در پایتخت، بیلبوردهای دولتی از شهروندان می‌خواهند برای جلوگیری از هدررفت، از شیلنگ باغبانی استفاده نکنند. در برخی محله‌های تهرانِ ۱۰ میلیونی، آب روزانه چند ساعت قطع می‌شود.

برف‌کمِ رشته‌کوه البرز نیز نگران‌کننده است؛ به‌ویژه پس از تابستانی داغ که در برخی مناطق دما به نزدیک ۵۰ درجهٔ سانتی‌گراد رسید و ادارات دولتی تعطیل شدند.

احد وظیفه، مسئول سازمان هواشناسی ایران، هفتهٔ گذشته در گفت‌وگو با وب‌سایت فرارو این خشکسالی را «بی‌سابقه» خواند و گفت میزان بارش پاییز امسال تنها حدود ۵ درصدِ مقدار نرمال است.

او هشدار داد: «حتی اگر بارش زمستان و بهار عادی باشد، باز هم با ۲۰ درصد کمبود آب مواجه خواهیم بود.»

ویدیوهای شبکه‌های اجتماعی مردمی را نشان می‌دهند که داخل مخازن خالی سدها ایستاده‌اند و خطوط سابق سطح آب کاملاً مشخص است. تصاویر ماهواره‌ای تحلیل‌شده توسط آسوشیتدپرس نیز کاهش چشمگیر حجم مخازن را تأیید می‌کند. سد لتیان — یکی از پنج سد اصلی تأمین‌کنندهٔ آب تهران — اکنون کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت‌اش آب دارد؛ در حالی که پایتخت وارد ششمین سال متوالی خشکسالی شده است.

روزنامهٔ دولتی تهران‌تایمز که معمولاً خط رسمی حکومت را دنبال می‌کند، این آخر هفته صریح نوشت: «ایران با بحرانی بی‌سابقه در حوزهٔ آب روبه‌روست که نه تنها بخش کشاورزی، بلکه ثبات منطقه‌ای و بازار جهانی مواد غذایی را نیز تهدید می‌کند.» همزمان، مردم در مساجد برای طلب باران دعا می‌کنند.

ایرانِ کم‌آب، با چالش تغییرات اقلیمی روبه‌روست

ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی، از دیرباز کشوری کم‌آب بوده است. رشته‌کوه‌های البرز و زاگرس با ایجاد پدیدهٔ «سایهٔ باران»، رطوبت دریای خزر و خلیج فارس را از بیشتر مناطق کشور دریغ می‌کنند.

اما بخش بزرگی از این بحران خودساخته است. کشاورزی حدود ۹۰ درصد منابع آب کشور را مصرف می‌کند و حتی در سال‌های خشکسالی اخیر هم این روند متوقف نشده است. بخشی از این وضعیت ریشه در سیاست‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ و قول آیت‌الله خمینی  دارد که آب را برای همه رایگان اعلام کرد. سال‌های جنگ ایران و عراق هم کشور را به سمت خودکفایی مطلق سوق داد؛ زمین‌های خشک آبیاری شد، محصولات آب‌بر مانند گندم و برنج کشت شد و چاه‌های غیرمجاز بیش از حد حفر شدند.

کارشناسان از عبارت «ورشکستگی آبی» برای توصیف تصمیمات ایران استفاده می‌کنند. در گذشته برخی مقامات ایرانی، همسایگان را مقصر می‌دانستند؛ محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور پیشین تندرو، زمانی ادعا کرد «دشمن ابرهایی که به سمت کشور ما می‌آیند را نابود می‌کند و این جنگی است که ایران در آن پیروز خواهد شد.»

اما شدت بحران اکنون چنان است که رئیس‌جمهور فعلی، مسعود پزشکیان، علناً هشدار داده که ممکن است ناچار به انتقال پایتخت شویم — تصمیمی که میلیاردها دلار هزینه دارد و ایران در میان بحران شدید اقتصادی بعید است بتواند آن را تأمین کند.

در همین حال، گروه بین‌المللی بررسی «تغییرات آب‌وهوای جهانی» (World Weather Attribution) اعلام کرد تغییرات اقلیمی احتمالاً خشکسالی‌های عراق (خشک‌ترین سال از ۱۹۳۳)، سوریه و ایران را تشدید کرده است.

این گروه می‌گوید با گرم شدن ۱.۳ درجه‌ای جو زمین به دلیل سوخت‌های فسیلی، شدت خشکسالی‌ای که ایران در سال گذشته تجربه کرد، از این پس هر ۱۰ سال یک‌بار تکرار خواهد شد؛ در حالی که پیش از این گرمایش، چنین خشکسالی‌ای هر ۵۰ تا ۱۰۰ سال یک‌بار انتظار می‌رفت.

این گروه در گزارش اخیر خود تأکید کرد: «بحران حاد کنونی بخشی از یک بحران بلندمدت آب در ایران و منطقه است که منشا آن ترکیبی از خشکسالی‌های مکرر همراه با تبخیر فزاینده، کشاورزی آب‌بر و برداشت غیرپایدار از آب‌های زیرزمینی است. این فشارهای توأمان باعث تنش مزمن آبی در کلان‌شهرهایی مانند تهران شده‌اند..»



نظر شما درباره این مقاله:








اعلام جرم قوه قضاییه علیه اسماعیل کهرم، بوم‌شناس
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 20:56

اعلام جرم قوه قضاییه علیه اسماعیل کهرم، بوم‌شناس




نظر شما درباره این مقاله:








موج آنفلوآنزا در ایران؛ ۱۰۱ نفر تاکنون جان باخته‌اند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 18:43

موج آنفلوآنزا در ایران؛ ۱۰۱ نفر تاکنون جان باخته‌اند




نظر شما درباره این مقاله:








ابتذال ارزش‌ها / عرفان ثابتی در گفت‌وگو با حسین رزاق ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 18:30

ابتذال ارزش‌ها / عرفان ثابتی در گفت‌وگو با حسین رزاق




نظر شما درباره این مقاله:








جهان و ایران در دکترین امنیت ملی جدید آمریکا ">
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 18:16

جهان و ایران در دکترین امنیت ملی جدید آمریکا




نظر شما درباره این مقاله:








توماج صالحی: زندانیان سیاسی را آزاد کنید
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 18:12

توماج صالحی: زندانیان سیاسی را آزاد کنید




نظر شما درباره این مقاله:








ماچادو: دموکراسی‌ها باید برای آزادی بجنگند
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 17:51

ماچادو: دموکراسی‌ها باید برای آزادی بجنگند


گولادیس فوچه، ترژ سولسویک و مت اسپتالنیک / خبرگزاری رویترز / ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

ماریا کورینا ماچادو، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵ و رهبر مخالفان ونزوئلا، روز چهارشنبه در سخنرانی‌ای که توسط دخترش در مراسم اهدای جایزه در اسلو قرائت شد، تأکید کرد: «دموکراسی‌ها برای بقا باید آماده جنگیدن برای آزادی باشند».

این مهندس ۵۸ ساله قرار بود شخصاً در حضور پادشاه هارالد نروژ جایزه را دریافت کند؛ آن هم در حالی که بیش از یک دهه ممنوع‌الخروج بوده و بیش از یک سال در مخفیگاه به سر می‌برده است. اما او نتوانست به موقع به پایتخت نروژ برسد، هرچند به‌طور مخفیانه ونزوئلا را ترک کرده بود تا خود را به مراسم برساند.

موسسه نوبل نروژ دقایقی پیش از آغاز مراسم، فایل صوتی کوتاهی از خانم ماچادو منتشر کرد که در آن می‌گفت: «من در راه اسلو هستم؛ همین حالا در مسیر اسلو هستم». مشخص نبود او از کجا تماس گرفته است.

خروج مخفیانه با قایق

به گفته منبعی آگاه که از سوی نزدیکان خانم ماچادو در جریان جزئیات قرار گرفته، او روز سه‌شنبه با قایق از ونزوئلا خارج شد، ابتدا به جزیره کوراسائو در کارائیب رفت و از آنجا با یک هواپیمای خصوصی عازم اسلو شد. تیم حفاظتی شخصی او عملیات خروج از ساحل ونزوئلا را مدیریت کرده بود. کاخ سفید تا لحظه انتشار این گزارش به درخواست اظهارنظر درباره سفر او به کوراسائو (که ابتدا وال‌استریت ژورنال آن را گزارش کرد) پاسخی نداده بود.

در تالار شهرداری اسلو، پرتره بزرگی از ماریا کورینا ماچادو با لبخند بر لب آویخته شده بود تا نماد حضور او باشد. هنگامی که یورگن واتنه فریدنس، رئیس کمیته نوبل نروژ، در سخنرانی خود اعلام کرد «خانم ماچادو در راه اسلو است»، حضار با تشویق و کف زدن طولانی مواجهه کردند.

رئیس کمیته نوبل نروژ با یادآوری برندگان پیشین نوبل مانند نلسون ماندلا و لخ والسا گفت: «از مبارزان دموکراسی انتظار می‌رود که اهداف خود را با پاکی اخلاقی‌ای دنبال کنند که هیچ‌گاه از سوی مخالفانشان دیده نمی‌شود. این انتظار غیرواقعی و ناعادلانه است».

«هیچ دموکراسی‌ای در شرایط ایده‌آل عمل نمی‌کند. رهبران فعال باید با معضلاتی روبه‌رو شوند که ما تماشاگران می‌توانیم نادیده بگیریم. مردمی که زیر دیکتاتوری زندگی می‌کنند، اغلب باید بین «دشوار» و «ناممکن» یکی را انتخاب کنند».

«آزادی انتخابی است که هر روز باید تجدید شود»

در بخش‌هایی از سخنرانی آماده‌شده خانم ماچادو که توسط دخترش، آنا کورینا سوسا ماچادو (که هنگام صحبت از مادرش صدایش لرزید) قرائت شد، آمده بود:

«این جایزه نه تنها برای کشور من، بلکه برای جهان اهمیت عمیقی دارد. این جایزه به جهان یادآوری می‌کند که دموکراسی برای صلح ضروری است. و بیش از هر چیز، آنچه ما ونزوئلایی‌ها می‌توانیم به جهان عرضه کنیم، درسی است که در این مسیر طولانی و دشوار آموخته‌ایم: برای داشتن دموکراسی، باید حاضر باشیم برای آزادی بجنگیم».


پرتره ماریا کورینا ماچادو، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵، در تالار شهرداری اسلو، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

«آزادی انتخابی است که هر روز باید تجدید شود؛ با میزان شجاعت و آمادگی ما برای دفاع از آن سنجیده می‌شود. به همین دلیل، آرمان ونزوئلا فراتر از مرزهای ما می‌رود. مردمی که آزادی را برمی‌گزینند، نه تنها به خود، بلکه به کل بشریت خدمت می‌کنند».

نهادهای شکننده دموکراتیک

خانم ماچادو در سخنرانی خود گفت ونزوئلایی‌ها دیر متوجه شدند که کشورشان به سمت دیکتاتوری لغزیده است. او با اشاره به هوگو چاوز (که سال ۱۹۹۹ انتخاب شد و تا زمان مرگش در ۲۰۱۳ در قدرت بود) اظهار داشت:

«وقتی فهمیدیم نهادهایمان چقدر شکننده شده‌اند، مردی که زمانی برای سرنگونی دموکراسی کودتای نظامی کرده بود، رئیس‌جمهور شده بود. بسیاری فکر می‌کردند کاریزما می‌تواند جایگزین حاکمیت قانون شود. از سال ۱۹۹۹ به بعد، رژیم دموکراسی ما را قطعه‌قطعه کرد».

در سال ۲۰۲۴، ماریا کورینا ماچادو با وجود پیروزی قاطع در انتخابات مقدماتی اپوزیسیون، از نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری منع شد. او از اوت ۲۰۲۴، پس از موج گسترده بازداشت چهره‌های مخالف در پی انتخابات مورد مناقشه، به زندگی مخفی روی آورد.

شورای ملی انتخابات و دیوان عالی ونزوئلا نیکولاس مادورو را پیروز اعلام کردند، اما ناظران بین‌المللی و اپوزیسیون می‌گویند نامزد اپوزیسیون به وضوح برنده بوده و اپوزیسیون صورت‌جلسات حوزه‌های رأی‌گیری را به عنوان مدرک پیروزی منتشر کرده است.

نیکولاس مادورو که از سال ۲۰۱۳ در قدرت است، مدعی است دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، قصد دارد برای دسترسی به ذخایر عظیم نفت ونزوئلا او را سرنگون کند و تأکید می‌کند که مردم و نیروهای مسلح ونزوئلا در برابر هرگونه تلاش در این زمینه مقاومت خواهند کرد.

تقدیم جایزه به ترامپ

خانم ماچادو هنگام اعلام برنده شدن جایزه نوبل در ماه اکتبر، بخشی از آن را به دونالد ترامپ تقدیم کرد؛ کسی که خود ادعا کرده بود شایسته این جایزه است.

او با تندروهای نزدیک به ترامپ هم‌راستا شده که معتقدند مادورو با باندهای تبهکار ارتباط دارد و این موضوع تهدید مستقیمی برای امنیت ملی آمریکاست؛ این در حالی است که جامعه اطلاعاتی آمریکا در این مورد تردیدهایی مطرح کرده است.

دولت ترامپ در ماه‌های اخیر بیش از ۲۰ حمله نظامی علیه شناورهای مظنون به قاچاق مواد مخدر در کارائیب و سواحل اقیانوس آرام آمریکای لاتین انجام داده است. گروه‌های حقوق بشری، برخی دموکرات‌ها و چند کشور آمریکای لاتین این حملات را «اعدام‌های فراقانونی غیرقانونی غیرنظامیان» محکوم کرده‌اند.



نظر شما درباره این مقاله:








نظام قضایی ایران سلاحی برای آزار و تعقیب بهائیان
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 16:50

نظام قضایی ایران سلاحی برای آزار و تعقیب بهائیان


موج حبس بی‌ضابطه و خودسرانه و مصادره اموال

جامعۀ جهانی بهائی و دیده‌بان حقوق بشر امروز گفتند مقامات ایران با مجموعه‌ای از احکام سنگین زندان و مصادرۀ اموال به سرکوب بهائیان شدت بخشیده است. قوه قضاییه ایران، هم‌زمان با تحریک فزاینده عموم به تبعیض از سوی مقامات حکومتی، تبلیغ نفرت، و اطلاعات جعلی که این گروه اقلیت مذهبی را هدف می‌گیرند، آزار و تعقیب بهائیان را هدایت می‌کند.

بهار صبا، پژوهشگر ارشد ایران در دیده‌بان حقوق بشر، گفت: «مقامات ایران به نحوی بی‌امان مشغول به آزار و تعقیب بهائی‌ها هستند و آن‌ها را صرفاً به خاطر باورهای مذهبی‌شان از اساسی‌ترین حقوق بشری خود محروم می‌کنند، که مصداق جنایتی ادامه‌دار علیه بشریت محسوب می‌شود. هیچ بخشی از زندگی بهائیان در ایران نیست که متأثر از نقض جدی حقوق و جرایم تحت حقوق بین‌الملل نباشد.»

سرکوب اخیر حکومت، که پس از درگیری اسرائیل-ایران در خرداد و تیر شدت پیدا کرده است، شامل بازداشت‌های خودسرانه، بازجویی‌ها، محکومیت‌های ناعادلانه و زندان، و همین‌طور مصادرۀ اموال می‌شود.

جامعۀ جهانی بهائی از تیر تا آبان ۱۴۰۴ بیش از ۷۵۰ اقدام آزار و تعقیب در اقصی نقاط ایران را مستند کرده است، که سه برابر عدد ثبت‌شده در همین بازه زمانی در سال ۱۴۰۳ است. این موارد شامل بیش از ۲۰۰ یورش به منازل و کسب و کارها، و در پی آن بازجویی منجر به بازداشت و دستگیری حداقل ۱۱۰ بهائی می‌شود. دادگاه‌های انقلاب برای بیش از ۱۰۰ فرد جلسه رسیدگی برگزار و احکامی جدید بین دو تا ده سال زندان علیه بهائیان صادر کرده‌اند. در این دوره حداقل ۴۵ نفر برای شروع گذراندن حکم زندان خود احضار شدند. در میان افراد زندانی‌شده، مادرانی هستند که از کودکان خردسال خود جدا شده‌اند.

سیمین فهندژ، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل در ژنو گفت: «نظامی قضایی که باید عدالت و بی‌طرفی در پیش گیرد و پناهگاهی در برابر سرکوب باشد، در عوض، به شکل سلاحی برای آزار و تعقیب بهائیان، دگر اندیشان و دیگر اقلیت‌های مذهبی و اتنیکی در ایران ایفای نقش می‌کند».

قضات در حکومت ایران کارنامه‌ای هولناک از بی‌توجهی به اصول دادرسی‌های منصفانه و پیش‌داوری مذهبی افراطی علیه بهائیان دارند، که بزرگ‌ترین اقلیت مذهبی غیرمسلمان در ایران هستند. در ۴۵ سال گذشته، چند سند، که مطابق با نامه‌ای امضاشده به دست رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۹ تدوین شده‌اند، سیاست عامدانه و نظام‌مند حکومت ایران برای آزار و اذیت بهائیان، از جمله از طریق نظام قضایی کشور، را به نمایش می‌گذارند.

در فروردین ۱۴۰۴ اتحادیه اروپا بخش‌هایی از قوه قضاییه ایران و همچنین چندین قاضی و دادستان را به خاطر نقض حقوق بشر، از جمله آزار و اذیت بهائیان، مورد تحریم قرار داد.

فهندژ گفت: «قوه قضاییه ایران پرونده به پرونده نشان می‌دهد که تمایلی به ایفای وظیفۀ مقدس بر دوش یک نهاد قضایی، که باید مروج عدالت باشد، ندارد». او اضافه کرد: «در عوض، این نهاد دستان و کارنامۀ خود را با احکامی مشحون از آزار و تعقیب و پیش‌داوری مذهبی آلوده کرده است. این احکام توسط قضاتی صادر شده‌اند که بارها نه در پی عدالت، که در پی سرکوب جامعۀ بهائی بوده‌اند، و عمیقاً در دستگاه سرکوب حکومت مشارکت دارند».

جدیدترین موج آزار و اذیت علیه بهائیان دربردارندۀ بازداشت‌هایی در شرایطی که می‌تواند مصداق ناپدیدسازی قهری محسوب شوند و افزایش احکام طولانی زندان پس از محاکماتی به غایت نامنصفانه بوده است. در برخی پرونده‌ها دادگاه‌ها پس از آن که دیوان عالی احکام را نقض کرده و دستور به محاکمۀ مجدد داده اصرار بر صدور احکام سنگین داشته‌اند، یا مقامات پس از تبرئه، پرونده‌های کیفری علیه بهائیان را دوباره باز کرده‌اند.

بنا به اطلاعات کسب‌شده توسط جامعۀ جهانی بهائی، در روز ۲۱ آبان، نیروهای امنیتی در گرگان، در استان گلستان، پس از تفتیش منزل و ضبط اموال شخصی فرهاد فهندژ او را دستگیر کردند. مکان نگهداری او، دلیل دستگیری و اتهامات وارده به او هفته‌ها پس از دستگیری نامعلوم بود. او پیش از این به خاطر باورهای مذهبی خود ۱۵ سال در زندان به سر برده است.

در اوایل آبان ۱۴۰۴ در سمنان، انیسا فنائیان، زن بهائی که در گذشته به خاطر باورهایش زندانی شده بود، بنا بر اتهاماتی مبهم توسط شعبۀ ۱۰ دادگاه تجدیدنظر سمنان به هشت سال زندان محکوم شد. این حکم پس از آن صادر شد که دیوان عالی در پی یک درخواست اعادۀ دادرسی، حکم دادگاهی بدوی علیه او را نقض کرده و برای محاکمۀ مجدد فرستاده بود.

در یک پرونده به شدت نگران‌کننده دیگر که تمامی نشانه‌های کاربرد قوه قضاییه از سوی حکومت به عنوان ابزار سرکوب را دارد، مقامات پرونده‌های کیفری علیه ۲۶ بهائی در شیراز را دوباره باز کرده‌اند. بنا به اطلاعات کسب‌شده توسط جامعۀ جهانی بهائی، این ۲۶ نفر پس از تصمیم دیوان عالی که محکومیت‌ها و احکام آن‌ها را در ۱۴۰۱ نقض کرد و دستور به محاکمۀ مجدد داد، تبرئه شده‌ بودند. بنا بر گزارش‌ها، آغاز مجدد رسیدگی کیفری در پرونده به درخواست یک مقام قضایی ارشد استانی سابق بر اساس رویه‌های حقوقی داخلی انجام شده است، که قویاً حاکی از نقش مستقیم رییس قوه قضاییه دارد. اطلاعات کسب‌شده توسط جامعۀ جهانی بهائی، همچنین حکایت از آن دارد که بیشتر این ۲۶ نفر در زمان دستگیری اولیه در سال ۱۳۹۵ تحت شکنجه و بدرفتاری قرار گرفته بودند. در اتفاقی که نمادی از نقض اساسی‌ترین ضمانت‌های دادرسی عادلانه به دست مقامات قضایی است، مقام قضایی ارشد سابق در جریان یک ملاقات معمولی به وکیل مدافع در پرونده توهین کرد، او را از دفتر خود بیرون انداخت و گفت: «آن‌ها متهم نیستند، آن‌ها مجرمند».

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در روز ۸ آذر گزارش داد که در پرونده‌ای در کرمان، دادگاه تجدیدنظر استان، شهرام فلاح ۶۴ ساله را به اتهام «فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر با شرع اسلام» و «تشکیل گروه با هدف بر هم زدن امنیت کشور» به نه سال و شش ماه زندان – تقلیل یافته از بیش از ۱۳ سال - و یک سال تبعید داخلی محکوم کرده است. این اتهامات، مشابه اتهامات مورد استفاده در دیگر پرونده‌ها برای جرم‌انگاری باورهای مسالمت‌آمیز بهائیان است.

در همدان، شش زن بهائی – ندا محبی، عاطفه زاهدی، فریده ایوبی، نورا ایوبی، زریندخت احدزاده، و ژاله رضایی – در روز چهارم آبان ۱۴۰۴ برای اجرای حکم، بازداشت و به زندان منتقل شدند. مقامات پنج نفر از آن‌ها را به شش سال، و نفر ششم را به هفت سال زندان محکوم کردند. این زنان، که برخی‌شان مادران کودکانی خردسال هستند، با اتهام «فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر با شرع اسلام» و «عضویت در فرقه بهائی» روبه‌رو بودند.

در کرج، ناهید بهروزی در روز ۱۴ مهر ۱۴۰۴ به اتهام «فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر با شرع اسلام» به مجازاتی سخت، از جمله ۵ سال زندان و مصادرۀ اموال شخصی، محکوم شد. بنا بر اطلاعات کسب‌شده توسط جامعۀ جهانی بهائی، چندین مأمور در روز ۸ شهریور ۱۴۰۳ بدون حکم قضایی او را با خشونت دستگیر کردند. در نتیجه، او دچار کبودی و خونریزی بینی شد. سپس او برای ۶۵ روز بدون دسترسی به وکیل یا مراقبت پزشکی مناسب تحت بازداشت قرار داشت. در جریان محاکمه، از دسترسی کامل وکیل او به پرونده‌اش ممانعت شد و مدرکی برای اثبات اتهامات ارائه نشد.

در شیراز، رویا ثابت، یک مقیم امارات که برای مراقبت از والدین سالمند خود به ایران آمده بود، در روز ٣ آبان ۱۴۰۴ توسط مأموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شد و به زندان عادل‌آباد منتقل شد تا حکم ده سال زندانی که پیش از این دریافت کرده بود را آغاز کند. اطلاعاتی که مورد بررسی جامعۀ جهانی بهائی قرار گرفته‌اند نشان می‌دهند که او در خرداد ۱۴۰۴ با اتهامات بی‌پایه «همکاری و مراوده با اتباع و نهادهای دولت اسرائیل» و «تشکیل و اداره گروه به قصد اقدام علیه امنیت کشور» محکوم شناخته شده است. او همچنین با دو سال ممنوعیت خروج از کشور و پنج سال محرومیت از فعالیت آنلاین روبه‌رو است.

در پرونده‌ای دیگر که نمادی از تشدید سرکوب حکومتی علیه زنان بهائی است، در روز ۶ مهر ۱۴۰۴، مقامات احکام زندان بین ۵ تا ۱۰ سال علیه ۱۰ زن بهائی در اصفهان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر با شرع اسلام» را مورد تأیید قرار دادند.

سیاست مقامات مبنی بر سلب مالکیت اقتصادی بهائیان نیز بدون وقفه ادامه دارد. در یک مورد اخیر در اصفهان، جامعۀ جهانی بهائی دریافت که مقامات برای مصادرۀ اموال مشروع ۲۰ بهائی در این استان، از جمله منزل، ماشین، و حساب‌های بانکی آن‌ها بدون دادرسی عادلانه، به اصل ۴۹ قانون اساسی استناد کرده‌اند که به حکومت امکان ضبط دارایی‌های «غیرقانونی» را می‌دهد.

بهار صبا گفت: «تمامی افراد درگیر در جرایم تحت حقوق بین‌الملل که علیه بهائیان در ایران ارتکاب می‌یابد، از جمله مقامات دادستانی و قضایی، باید مسئول نگاه داشته شوند».


بیانیه مشترک جامعۀ جهانی بهائی و دیده‌بان حقوق بشر



نظر شما درباره این مقاله:








ساعت طلایی فلسفه: گفتگو با دانیل دنت فقید
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 15:54

ساعت طلایی فلسفه: گفتگو با دانیل دنت فقید


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

کانال ماهواره‌ای سوئیس (SRF)

بخش اول

مقدمه مترجم: اگر امروز از ما بپرسند «آگاهی چیست؟»، احتمالاً پاسخ خواهیم داد: «همان حس درونی من، تجربه رنگ قرمز، مزه شکلات، یا دردی که اکنون احساس می‌کنم». این پاسخ، سنت دیرینه‌ای را بازتاب می‌دهد که آگاهی را به مثابه «تئاتر درونی ذهن» می‌پندارد: صحنه‌ای که در آن افکار، احساسات و ادراکات مانند بازیگرانی در برابر ناظری مرکزی – همان «من» – ظاهر می‌شوند. اما اگر این تصویر ریشه‌دار، توهمی پیچیده باشد؟ اگر هیچ صحنه مرکزی، هیچ ناظر واحدی در سر ما وجود نداشته باشد چه؟ دنیل دنت، فیلسوف برجسته آمریکایی و استاد علوم شناختی، دقیقاً با همین پرسش بنیادین، انقلابی آرام اما عمیق در فهم ما از ذهن به پا کرده است. از نگاه دنت، آنچه ما «خودآگاهی» یا «احساس من بودن» می‌نامیم، نه جوهره‌ای رازآمیز، بلکه فرآورده تکامل – یک «داستانسرایی پیچیده عصبی» – است. او با بهره‌گیری از یافته‌های عصب‌شناسی، روانشناسی تکاملی و هوش مصنوعی، مدعی است که مغز ما سیستمی موازی، توزیع‌شده و فاقد مرکز فرماندهی است که از طریق فرآیندهای رقابتی بی‌شمار، روایتی یکپارچه – اما ذاتاً ناقص و پس‌نگریانه – می‌سازد تا جهان و جایگاه ما در آن را معنادار کند. این روایت، همان «من» است: توهمی سودمند.
در این چارچوب، احساس وحدت خودآگاه ما شبیه به واسط کاربری یک کامپیوتر فوق‌پیچیده است. شما برای استفاده از تلفن همراه، نیازی به فهم ترانزیستورها و کدهای ماشین ندارید. تنها با آیکون‌ها و نمادهای ساده‌شده سروکار دارید. به همین ترتیب، مغز نیز برای مدیریت انبوه داده‌های عصبی، یک «واسط روایی» می‌سازد تا تصمیم‌گیری و ارتباط اجتماعی را ممکن کند. این واسط، ضروری و کارآمد است، اما بازنمایی دقیقِ معماری آشوبناک و غیرمتمرکز مغز نیست. به بیان دنت: «آگاهی توهمی است که خود مغز آن را می‌سازد، اما این بدان معنا نیست که اهمیت ندارد – برعکس، دقیقاً به این دلیل مهم است که چنین توهم قدرتمندی را خلق کرده‌ایم.»
گفتگوی حاضر، کاوشی است در قلب این ایده جسورانه. ما همراه دنت خواهیم کاوید که چگونه مغزِ فاقد تماشاچی مرکزی، توهم تماشاچی را می‌آفریند. چرا این توهم برای بقا ضروری است. و چگونه پذیرش این دیدگاه، نه تنها از شکوه تجربه انسانی نمی‌کاهد، بلکه درکی ژرف‌تر و علمی‌تر از چیستیِ بودنِ انسان به ارمغان می‌آورد. این سفر، ما را از دل اسرار فلسفه ذهن به پیشرفته‌ترین آزمایشگاه‌های علوم شناختی می‌برد و در نهایت، تصویری نو از خودمان به عنوان روایت‌گران قصه‌ای پرشکوه – و توهمی – به نام هویت ارائه می‌دهد.

دانیل دنت در گفت‌وگو درباره‌ی ذهن

خانم‌ها و آقایان، به شما خوش‌آمد می‌گویم. آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چگونه از این توده‌ی مادی می‌تواند یک «من» پدید آید؟ «منی» با ادراکات، احساسات و اندیشه‌ها؟ بی‌تردید این یکی از بزرگ‌ترین معماهای بشریت است. اما مهمان امشب من، این موضوع را طور دیگری می‌بیند. دانیل دنت (Daniel Dennett) یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان جهان است. او خداناباور، داروینیست و پیرو طبیعت‌گرایی است. از دیدگاه او، انسان چیزی جز تکه‌ای پیچیده از ماده نیست. حال باید دید خدا، روح و آزادی ما در این میان چه جایگاهی دارند. آقای دنت، خوش آمدید.

ـ خوشحالم که اینجا هستم.

فیلسوفان بزرگی چون افلاطون و ارسطو بر این باور بودند که فلسفه با شگفتی آغاز می‌شود. آخرین بار کی به معنای فلسفی دچار شگفتی شدید؟

من تقریباً هر روز شگفت‌زده می‌شوم. گاهی از نبوغ طبیعت، گاهی هم از پدیده‌های عجیب در جهان هستی. و گاهی نیز از برداشت‌های نادرست برخی همکارانم، که نمی‌خواهند بفهمند. به این نتیجه رسیده‌ام که آنها نمی‌فهمند، چون نمی‌خواهند بفهمند. می‌خواهند برای چیزها راز و رمزی باقی بگذارند. این برایشان یک اصل تقریباً اخلاقی است: مبادا دیدگاه دنت را بپذیرند، چرا که این همان لغزشگاه سراشیبی به سوی دوزخ است!

خب، نمونه‌ی بارز این موضوع، خودِ آگاهی است. به زودی درباره‌اش صحبت می‌کنیم. اما فعلاً بفرمایید: شما کسی هستید که همه‌ی این اسرار و رازها را «افسون‌زدایی» می‌کنید. شما را «افسون زدا» (Entzauberer) می‌نامند. می‌گویید همه چیز در اصل قابل تبیین علمی است، همه چیز بر اساس قوانین طبیعی رخ می‌دهد و هیچ امر ماوراءالطبیعه‌ای در کار نیست. این بینش از چه زمانی در شما شکل گرفت؟

از همان نوجوانی. مثلاً یادم هست وقتی «تأملات» دکارت (Deckarts Meditationen) را می‌خواندم. همان نقل قول مشهور او «می‌اندیشم پس هستم». و با دوگانه‌انگاری (Dualismus) او آشنا شدم. آن موقع هفده سالم بود. مجذوب شدم، اما به طور خودانگیخته قضاوت کردم، همان‌طور که در آن سن طبیعی است: جالب است، اما اشتباه. و فکر کردم حتی می‌توانم همه چیز توضیح دهم که چرا این گونه است. فکر می کردم بیش از یکی دو بعدازظهر وقت نمی‌خواهد. اما حالا پنجاه سال گذشته و هنوز در جست‌وجو هستم.

در چه خانواده و محیطی بزرگ شدید؟ آیا خانواده‌تان هم دیدگاه های علمی و طبیعت‌گرایانه داشتند و خداناباور بودند؟

نه، پدرم تاریخ‌دان و اسلام‌شناس بود. مادرم دبیر زبان انگلیسی. هر دو در حوزه‌ی علوم انسانی فعالیت می‌کردند. من از کودکی به علوم طبیعی علاقه داشتم، اما در دوران مدرسه‌ام علاقه‌ام از چارچوب درسی فراتر نمی‌رفت. پیش از دانشگاه هم دوره‌ی جدی علوم طبیعی ندیدم. واحدهای علمی‌ام را بیشتر با درس‌های منطق پر می‌کردم.

و البته دین در خانواده‌ی شما جایگاهی نداشت. و شما تعلیم و تربیت دینی در آن سن و سال نداشتید؟ یا برعکس؟

چرا. به نوعی داشتم. در شهر ما در نیو انگلند همه‌ی بچه‌ها به مدرسه‌ی یکشنبه می‌رفتند. کلیساهای پروتستان زیاد بودند و یکی دو کلیسای کاتولیک. من به کلیسای «کنگره‌گالیست‌ها» (Kongregationalistische Kirche) می‌رفتم. این کلیسا در دهه‌ی ۱۹۴۰ و ۵۰ بسیار لیبرال و باز بود، اصلاً دگماتیک نبود. آنجا خیلی چیزها آموختم: با آیات کتاب مقدس آشنا شدم، سرودهای بسیاری یاد گرفتم و در گروه‌های متعددی که سرود سته جمعی مذهبی (Chormusik) می خواندند شرکت می کردم. هنوز هم موسیقی کر مذهبی را دوست دارم. اما ایمان مسیحی (Glaubensbekenntnis) را هیچ‌وقت جدی نگرفتم. در عین حال تجربه‌ی «روشن‌شدگی ذهنی» (Erleuchtung) در اعتقاد به بی‌خدایی هم نداشتم، فقط کم‌کم دریافتم که به مسیحیت باور ندارم. یک کشیش خودخواه و متظاهر هم در این میان نقش داشت. همین که از او بدم می‌آمد، علاقه‌ام به بی‌خدایی بیشتر شد.

در نیمه‌ی دوم گفت‌وگو درباره‌ی خدا، ایمان و بی‌خدایی صحبت خواهیم کرد. اما اکنون می‌خواهم به این توده‌ی ماده بازگردم. برای من، این یک معمای عظیم است: چگونه از آن «من»، «آگاهی» و «احساس» پدید می‌آید. شما استاد فلسفه و مدیر مرکز علوم شناختی در دانشگاه تافتس نزدیک بوستون هستید. به خاطر دارید اولین بار چه زمانی به این معما اندیشیدید؟

بله، در دوران کالج، بیشتر درباره‌ی ادراک بینایی (visuelle Wahrnehmung) فکر می‌کردم. متوجه شدم خیلی‌ها به اشتباه این گونه می‌پندارند که در ذهنشان جریانی مثل یک «فیلم» یا «نمایش درونی» در حرکت است. فکر کردم این درست نیست و چنانچه با نگاه  ظریفی به آن بنگریم غیرمنطقی است. اما جایگزینی برای آن نداشتم. در همان زمان این ایده مرا به خود مشغول کرد. بعدها که در دانشگاه آکسفورد بودم، دوستی داشتم که پزشکی می‌خواند. من هیچ چیز درباره‌ی مغز نمی‌دانستم و از او پرسیدم: مغز از چه ساخته شده؟ گفت از نورون‌ها. گفتم: نورون (Neuron) چیست؟ یادم هست روی زمین نشست، کاغذی برداشت، یک نورون کشید و آن را به نورون دیگری وصل کرد و توضیح داد که در سال ۱۹۶۳ چه چیزهایی درباره‌ی نورون‌ها می‌دانستند. همان‌جا برایم مثل برق گرفت. فهمیدم این‌ها واحدهایی هستند که می‌توان آن‌ها را در شبکه‌های بزرگ به هم متصل کرد تا از طریق فرایند تکامل، یادگیری در مغز شکل گیرد. مغز یک دستگاه یادگیری شگفت‌انگیز است. یادگیری بدون معلم درونی و بدون اسرار رخ می‌دهد، فقط با آزمون و خطا. با جست‌وجوی کورکورانه تا وقتی که اتصالات کارآمد پیدا شوند و بعد آن‌ها را تقویت کنیم. آن زمان فهمیدم یادگیری نوعی تکامل در مغز است. بعدها کشف کردم که در این اندیشه تنها نیستم. حتی داروین هم به ایده‌های مشابهی رسیده بود. امروز تقریباً همه قبول دارند که یادگیری، کشف و خلاقیت در مغز را می‌توان به فرایندهای مکانیکیِ آزمون و خطا تقلیل داد، یعنی فرایندهایی که در رقابت‌اند و برندگانشان (die Gewinner) بقای بهتری برای ارگانیسم فراهم می‌کنند.

می‌بینیم که مدل تکامل در نگاه شما نقش محوری دارد. چه در توضیح پدیده‌های فرهنگی مثل دین، چه در توضیح مغز. می‌گویید «جادو»، اگر اصلاً وجود داشته باشد، همان اتصال نورون‌هاست. اما پرسش اصلی این است: یادگیری را می‌توان توضیح داد، اما خودِ آگاهی چطور؟ تجربه‌ی زیسته، داشتن «من»، احساس درد، عشق ورزیدن… این پدیده‌های ذهنیِ غیر مادی از کجا می‌آیند؟ این همان مسئله‌ی ذهن و بدن است. آگاهی کجا و چگونه پدید می‌آید؟

بیایید از چیزی آغاز کنیم که بیشتر مردم از آن می‌ترسند: درد و رنج. بدن و دستگاه عصبی ما به گیرنده‌های خاصی مجهز است، به نام «نوسیسپتورها» (Notizzeptoren) (۱). این سلول‌ها درد یا خطر را ثبت می‌کنند. گاهی هم خطا می‌کنند، اما در اصل پیام درد را می‌فرستند. وقتی کسی بازوی مرا فشار دهد، سیگنالی به مغز می‌رود و تجربه‌ی درد شکل می‌گیرد. مسیر فیزیولوژیک و عصب‌شناختی این انتقال تا مغز به‌خوبی شناخته شده است. اما در مغز چه رخ می‌دهد؟ چطور ما درد را «حس» می‌کنیم؟ بدیهی است که نورون‌ها با ضربه‌زدن به یکدیگر درد تولید نمی‌کنند. هیچ نورونی به تنهایی درد حس نمی‌کند. پس چطور تعامل میلیون‌ها نورون در سراسر بدن، پدیده‌ی «درد» را می‌آفریند؟ این پرسشی دشوار است، اما می‌توان طرحی از پاسخ به دست داد. اگر نوسیسپتورها بی‌فایده بودند، تکامل آن‌ها را نمی‌پذیرفت. این‌ها باعث می‌شوند که ما فعالیت خود را متوقف کنیم و اولویت‌هایمان را تغییر دهیم، به عبارتی، ما را از خطر محافظت می‌کنند، مثلاً وقتی به اجاق داغ دست می‌زنیم...

دقیقاً.

اگر انسان‌ها بدون توانایی احساس درد به دنیا بیایند، به شدت دچار ناتوانی خواهند شد. افرادی هستند که از بدو تولد هیچ‌گونه درد را تجربه نمی‌کنند. زندگی آنان کوتاه و غم‌انگیز است. به همین دلیل ما گیرنده‌های درد داریم. یکی از کارکردهای این گیرنده‌ها آن است که با فرستادن سیگنالی قوی‌تر از همه چیز، فعالیت جاری ما را قطع کنند. این کار بدون وجود یک «هومونکولوس» (۲) (Homunkulus) مرکزی (یک موجود کوچک درونی) انجام می‌شود، کسی در مغز نیست که تصمیم بگیرد قدم بعدی چیست. در واقع نوعی رقابت رخ می‌دهد بین درد و فعالیتی که در همان لحظه در حال انجام آن هستیم. اگر درد شدید باشد، برنده‌ی رقابت می‌شود. اما این رقابت از نظر فیزیولوژیک چیست؟ چیزی جز تولید افتراقی «نورو‌مدولاتورها» (۳) (Neuromodulatoren) نیست، موادی که یا فرآیندی را مهار می‌کنند یا تقویت. ما می‌دانیم در مغز فرایندهای متضاد بسیاری در جریان است. یکی می‌کشد، دیگری می‌کشد، و آنچه ما انجام می‌دهیم، حاصل یک سازش است. همین‌طور چشم‌هایتان: عضلات چشم به صورت متضاد عمل می‌کنند و تعیین می‌کنند که نگاهتان به کجا بیفتد. مثالی ساده: در زندگی روزمره، چشمان شما سه تا چهار بار در ثانیه حرکت می‌کنند. آن‌ها می‌پرند، بدون اینکه شما متوجه شوید. چه چیزی تعیین می‌کند چشم‌ها به کجا پرش کنند؟ رقابت بین نورون‌ها. برخی می‌گویند: «این صحنه خسته‌کننده است، چیز تازه‌ای نشانم بده.» و برخی دیگر می‌گویند: «امن است، همین‌جا بمانیم.» هر طرف که قوی‌تر بکشد، چشم به آن سو حرکت می‌کند. این فرایند بسیار سریع است، تا پنج بار در ثانیه.

این بخش را می‌فهمم، فکر می‌کنم می‌فهمم. اما این فقط توضیح می‌دهد چرا وقتی دستم به صفحه‌ی داغ می‌خورد سریع آن را کنار می‌کشم. این یک مزیت تکاملی است. ولی حالا این لیوان آب را در نظر بگیریم. این لیوان هم از مولکول‌های H2O ساخته شده، که وقتی در سطح تک‌مولکولی قرار داشته باشند آنگاه دیگر مایع نیستند. اما وقتی تعداد زیادی از آن‌ها کنار هم قرار می‌گیرند، مایع و شفاف می‌شوند. این یعنی کیفیتی تازه پدید می‌آید. شاید آگاهی هم همین‌طور باشد: از تجمع نورون‌ها، ناگهان چیزی کاملاً متفاوت مانند «احساس درد» پدید می‌آید. این همان چیزی است که برایم جالب است. شما چگونه این را توضیح می‌دهید؟

باید آن را توضیح دهم، البته به شکل بسیار ساده‌شده. مغز یک مشکل دارد: از ۸۶ میلیارد نورون تشکیل شده که قادر به انجام کارهای بی‌شمارند. پس باید چیزی باشد که این فعالیت‌های عظیم را ساده کند، چیزی که آن‌ها را بازنمایی کند تا امور ساده‌تری را نشان دهند. این پدیده شبیه دستاورد فنی مهندسان در سال‌های اخیر است: «رابط کاربری» رایانه‌ها یا گوشی‌های هوشمند. موبایل شما دستگاهی به‌غایت پیچیده است، با لایه‌های نرم‌افزار، سخت‌افزار و فرم‌ویر (Firmware) که از میلیاردها جزء تشکیل شده‌اند. اما شما نمی‌خواهید جزئیات را بدانید. شما فقط یک رابط کاربری می‌خواهید که بر پایه‌ی استعاره‌ها کار کند. این رابط ساده است، حتی نوعی توهم. آن را «توهم کاربر» (Benutzerillusion) می‌نامند. ولی کاربر کیست؟ شما. گوشی توهمی به شما می‌دهد، اما توهمی سودمند و خوشایند، زیرا زندگی‌تان را ساده می‌کند و به شما امکان می‌دهد آن را کنترل کنید. مغز نیز دارای چنین «توهم کاربری» است .یعنی داده‌ها را ساده‌سازی می‌کند تا تنظیم کند قدم بعدی شما چیست. نتیجه‌ی این کار همان «شما» هستید: سوژه‌ی خودآگاه که از تعامل بین رابط‌های دو نیمکره‌ی مغز پدید می‌آید. این امر در یک نقطه‌ی خاص از مغز رخ نمی‌دهد. نواحی بسیاری هستند که این سازش‌ها و ساده‌سازی‌ها در آن‌ها انجام می‌شود و می‌توانند واکنش‌ها، تصمیم‌ها و شناسایی‌ها را برانگیزند. به این ترتیب است که درد مشخص می‌شود: کجاست و چقدر شدید است. این فرایند پراکنده است. این یکی از موضوعات اصلی کار من طی بیش از ۲۵ سال گذشته بوده است: هیچ نقطه‌ای در مغز وجود ندارد که همه‌چیز در آن جمع شود و «آگاهی» در آن بنشیند. من این را «تئاتر دکارتی» (kartesianisches Theater) (۴) می‌نامم. دکارت فکر می‌کرد این نقطه غده‌ی صنوبری در مرکز مغز است. نوعی خط فکس به روح (Faxverbindung zur Seele)، که همه‌چیز باید از آن عبور کند تا آگاهانه شود. ایده‌ای عجیب و دیوانه وار، البته باید گفت به طور درخشانی دیوانه وار. اما چنین جایی وجود ندارد. آنچه به نظر می‌رسد «هومونکولوس» خردمند در اتاق فرمان انجام می‌دهد، در واقع به‌طور پراکنده میان نورون‌های بی‌شمار توزیع می‌شود که خودشان آگاه نیستند اما کار را پیش می‌برند.

اگر درست منظور شما را درک کرده باشم، این یعنی «من» و حتی تجربه‌هایی مثل درد، در اصل نوعی توهم هستند که مغز برای ساده‌سازی کار خود می‌سازد، تا مجبور نباشد با آن پیچیدگی بی‌پایان دست‌وپنجه نرم کند.

بله. مغز بازنمایی‌ای از جهان می‌سازد. اما آیا بابت این توهم‌ها شکرگزار نیستید؟ تکامل آن‌ها را به‌طرزی درخشان خلق کرده است، به‌عنوان خلاصه و استعاره‌ای از آنچه واقعاً رخ می‌دهد.

اما مشکل من اینجاست: فکر می‌کنم ذهن یا اراده‌ی من دیگر نمی‌تواند بر بدنم اثر بگذارد. وقتی می‌گویم می‌خواهم دست راستم را بلند کنم، واقعاً می‌توانم این کار را بکنم. این میل یا فکر اول می‌آید و بعد مغز و بازویم به حرکت درمی‌آیند. اما در مدل شما چنین چیزی کار نمی‌کند. پس علیت ذهنی (mentale Verursachung) چگونه رخ می‌دهد؟

درست است، در مدل من این‌طور که شما می‌پندارید کار نمی‌کند، که در آن «من» را همچون ناحیه‌ای جدا یا موجودی ساکن در مغز تصور کتیم. خیر، «من» در واقع [مجموعه ای از کارکرد] کل دستگاه است. اجرای خواسته‌ها و انتظارات شما شامل فرایندهای بسیار در مکان‌ها و زمان‌های مختلف است. این‌ها تعیین می‌کنند چه زمانی دستتان بالا برود. مغز و به‌ویژه مغز انسان ویژگی‌ای دارد که چندان قدردانی نمی‌شود. نه چندان از سوی دانشمندان، هرچند شاید از سوی شاعران. این ویژگی آن است که ما می‌توانیم به همه‌چیز بیندیشیم. ظرفیت‌های اندیشه‌ی آگاهانه عظیم‌اند، تقریباً بی‌مرز. حتی از زبان هم فراتر می‌روند. بارها گفته‌ایم: «آنچه حس می‌کنم در کلمات نمی‌گنجد.» اندیشه‌ها دامنه‌ی بی‌پایانی از وضعیت‌ها دارند. به زبان فنی، این‌ها «درجات آزادی»اند (Grad der Freiheit). هر اندیشه یک درجه‌ی آزادی است که باید کنترل شود. اما تعدادشان بسیار زیاد است. میلیاردها درجه‌ی آزادی در مغز انسان. پس چطور ممکن است چیزی این همه چیز را کنترل کند؟ این همان فرایند «خودآیینی» (Autonomie) است .چگونه مغز یک عامل خودمختار می‌آفریند؟ اگر عامل یک موش باشد، مغز در اصل همه‌چیز را ساده می‌کند و فقط مجموعه‌ی اندکی از کنش‌های ممکن را ارائه می‌دهد: پنهان شدن، خوابیدن، تولید مثل، جنگیدن، خوردن، شکار چیزی برای خوردن. همین و بس. فقط پنج درجه‌ی آزادی. انتخاب بین A، B، C، D یا E ولی نه بیشتر. نه F و G و H، حداکثر گونه‌هایی از همان A تا  E. اما در انسان‌ها، تعداد کارهایی که هر لحظه می‌توان انجام داد سرسام‌آور است. و اکنون، کار من دقیقاً این است: فهم این که این سیستم پیشرفته چگونه فرایندهایی می‌سازد که تعیین می‌کنند قدم بعدی شما چه باشد، چگونه تصمیم‌هایتان اجرا شوند، و چگونه اندیشه‌هایتان مسیر بگیرند. پس آیا همه‌چیز از پیش تعیین شده است؟ بله  اما توسط فعالیت‌های خودِ سیستم.

این به آن معناست که نه تنها «من» و «تجربه» نوعی توهم‌اند که مغز تولید می‌کند، بلکه آزادی و توانایی ما برای تصمیم‌گیری و مداخله هم همین‌گونه‌اند. اینکه ما «رهبر ارکستر»ی باشیم که مغز را هدایت می‌کند. برای شما این همه درست نیست؟ـ نه.

می‌شود گفت – و بعضی‌ها اصرار دارند که من این را بگویم، چون دوست دارند این را بشنوند – که «ارادهٔ آزاد یک توهم است». من می‌گویم بخشی از این درست است: ما یک «توهم کاربری» داریم. مغز شما طوری ساخته شده که برای شما – و شما چیزی بیش از مغز هستید – امکاناتی فراهم کند تا از میانشان انتخاب کنید. این‌که کدام امکان را انتخاب کنید، به برهم‌کنش تجربه‌های ناشی از تربیت، خواسته‌ها و ضعف‌ها، حالت‌های شما (مثلاً مست بودن یا نبودن) و چیزهای دیگر بستگی دارد. شما یک «عرصه» دارید که در آن تصمیم‌ها گرفته می‌شوند – و این تصمیم‌ها کاملاً از پیش تعیین شده نیستند. حتی یک رایانهٔ سالم هم «تصمیم» می‌گیرد، هرچند خودش یک سیستم از پیش تعیین شده است. شما شاید اعتراض کنید که این تصمیم‌ها واقعی نیستند. ولی سعی کنید توانایی‌های برنامه‌های رایانه‌ای را بفهمید بدون این‌که به آن‌ها «تصمیم واقعی» نسبت بدهید.

می‌توان گفت آن‌ها تصمیم می‌گیرند، ولی من می‌گویم آن‌ها تصمیم‌های آزاد نمی‌گیرند. یعنی، اگر شما بگویید ما حتی در جهانی کاملاً علیّت‌محور (دترمینیستی) که همه‌چیزش طبق قوانین علت و معلول تعیین شده، می‌توانیم «آزاد» باشیم، من می‌گویم بله، می‌توانیم. تصور کنید مثل توپ‌های بیلیارد که به هم برخورد می‌کنند و ... همین‌طور در مغز ما.

ـ بله.

خب، اگر ما بخشی از جهان طبیعی باشیم و مغزمان هم همین‌طور، پس از «انفجار بزرگ» (بیگ‌بنگ) از قبل مشخص بوده که امروز ما دو نفر اینجا نشسته‌ایم و فلسفه می‌گوییم. پس این را نمی‌شود آزادی نامید. این که مضحک است.

این یک دیدگاه شناخته‌شده و بسیار رایج است که بر یک خطای ۲۰۰۰ ساله استوار است. ایده‌ای که می‌گوید اگر ارادهٔ آزاد وجود داشته باشد، باید با حتمیت گرایی/جبرآئینی (دترمینیسم) در تضاد باشد. من می‌گویم این درست نیست، به شرطی که ارادهٔ آزاد وجود داشته باشد. یک مثال تاریخی بزنم که در اولین کتابم «آزادی آرنجی» (۵) (Ellbogenfreiheit) آورده‌ام: کاوشگر وایکینگ را از زمین به سمت مریخ پرتاب کردند. در یک نقطه، سیگنال‌های ارسالی از پایگاه زمینی آن‌قدر طولانی شد که کنترل عملی ممکن نبود. مهندسان این را پیش‌بینی کرده بودند و کنترل زمینی را خاموش کردند و اجازه دادند کاوشگر «خودمختار» عمل کند. خودش خودش را کنترل می‌کرد. این نه رازآمیز است و نه متافیزیکی. نظریهٔ کنترل در مهندسی به‌خوبی تفاوت  A ,B را کنترل می‌کند  با B خودش را کنترل می‌کند را نشان می‌دهد.

«خودکنترلی» مستقل از پیش‌تعیین‌شدگی است. خودکنترلی (Selbstkontrolle) در این معنای محدود مهندسی با چیز ساده‌ای مانند کاوشگر وایکینگ، آمیب یا صدف آغاز می‌شود، اما هرچه «درجات آزادی» بیشتری اضافه شود، تصور استقلال جالب‌تر و مهم‌تر می‌شود. به‌محض اینکه سیستمی بتواند میلیاردها کار متفاوت انجام دهد و خودش انتخاب کند، این انتخاب‌ها وابسته به سطح رشد مغز آن سیستم است. این هم به نوبهٔ خود به تاریخچه و ژن‌ها وابسته است؛ اما دیگر توسط نیروهای بیرونی کنترل نمی‌شود، بلکه فقط توسط وضعیت لحظه‌ای مغز تعیین می‌شود، مغزی که چیزی بیش از یک رایانه نیست. این نوعی «خودمختاری» است. و وقتی دربارهٔ موجوداتی مثل انسان حرف می‌زنیم، حتی ابعاد اخلاقی پیدا می‌کند.

پس این نتیجه می‌دهد که حتی سیستم‌های مصنوعی مثل رایانه یا روبات هم می‌توانند آزاد باشند، آزادی داشته باشند و حتی آگاهی داشته باشند؟ من برداشت می‌کنم که اگر این اشیا طوری رفتار کنند که انگار آزادند، آگاهی دارند، احساس دارند، خواسته دارند، پس واقعاً دارند. بیشتر از این لازم نیست.

ادامه دارد ...

Daniel Dennett im Gespräch über Geist Daniel Dennett im Gespräch über Geist

کانال ماهواره‌ای سوئیس (SRF)

———————-
زیر نویس‌ها و توضیحات تکمیلی مترجم:

۱: نوسیسپتورها پایانه‌های عصبی تخصص‌یافته‌ای هستند که تنها به محرک‌های بالقوه آسیب‌زا (دمای شدید، فشار مکانیکی قوی، مواد شیمیایی آسیب‌رسان یا التهاب) پاسخ می‌دهند. آنها فیبرهای عصبی با میلین کم (فیبرهای C) یا با میلین بیشتر (فیبرهای Aδ) هستند که پیام را با سرعت‌های مختلف به سمت نخاع می‌برند. درد یک پدیده زیستی- روانی- اجتماعی است. در حالی که نوسیسپتورها زنگ‌خطری ضروری برای بقا هستند، مغز کارگردان نهایی این تجربه است. این توضیح می‌دهد که چرا:
- وضعیت روانی ما بر شدت درد تأثیر می‌گذارد.
- روش‌هایی مانند ذهن‌آگاهی، شناخت‌درمانی یا هیپنوتیزم می‌توانند درد را تغییر دهند.
- درد بدون آسیب بافتی واضح (مانند فیبرومیالژیا) وجود دارد.
درد یک تجربه ذهنی و چندبعدی است که در مغز ساخته می‌شود، نه یک حس ساده که از بدن دریافت می‌شود. مغز اطلاعات نوسیسپتورها را با بافتار (context) کنونی، خاطرات گذشته، انتظارات، ترس‌ها و حالات هیجانی ترکیب می‌کند.
- اثر دارونما/نوسِبو: اگر باور داشته باشید که یک درمان مؤثر است، مغز می‌تواند مسیرهای مهاری درد را فعال کند، حتی اگر دارو بی‌اثر باشد.
- درد فانتوم: پس از قطع عضو، مغز همچنان می‌تواند درد را در اندام وجودنداشته تجربه کند، زیرا نقشه‌ی عصبی آن اندام در قشر حسی فعال باقی می‌ماند.
به بیان ساده‌تر: نوسیسپتورها پیام را می‌فرستند، اما مغز داستان را می‌سازد. شناخت این مسیر به ما کمک می‌کند درد را نه به‌عنوان یک دشمن صرف، بلکه به‌عنوان یک زبان پیچیده‌ی سیستم عصبی درک کنیم که گاهی نیاز به «ترجمه» و تعدیل دارد.

۲: هومونکولوس (به لاتین: “انسان کوچک”) یک نقشه حسی- حرکتی غریب و تحریف‌شده از بدن انسان در قشر مغز است. این نقشه نشان می‌دهد که کدام نواحی از قشر مغز مسئول پردازش حس یا کنترل حرکت هر بخش از بدن هستند. نکته جالب این است که اندازه‌ی مناطق اختصاص‌یافته در این نقشه، متناسب با تراکم گیرنده‌های حسی یا پیچیدگی حرکتی آن بخش بدن است، نه اندازه فیزیکی آن.
- نمونه معروف: در هومونکولوس حسی، دست‌ها، لب‌ها، زبان و انگشتان بزرگ‌ترین مناطق را اشغال می‌کنند (چون گیرنده‌های لمسی بسیار دارند)، در حالی که تنه، بازوها و ساق‌ها مناطق کوچکی هستند.
- هومونکولوس حرکتی هم مشابه است: کنترل حرکات ظریف انگشتان و صورت، بخش بزرگی از قشر حرکتی را می‌طلبد.
ارتباط با درد و ایده “موجود کوچک درونی”: آیا در مغز ما یک “تماشاچی” یا “کارگردان” کوچک (هومونکولوس) وجود دارد که همه سیگنال‌ها را می‌بیند و تصمیم می‌گیرد؟ پاسخ علم عصب‌شناسی امروز قاطعانه «خیر» است.
اگر به اشتباه فکر کنیم یک “انسان کوچک” در مغزمان نشسته و همه چیز را تماشا و کنترل می‌کند، دچار مسئله تسلسل بی‌پایان می‌شویم: پس آن انسان کوچک هم باید مغزی با یک هومونکولوس حتی کوچک‌تر داشته باشد و الی آخر!
در واقعیت: مغز یک سیستم پیچیده، موازی و توزیع‌شده است. هومونکولوس فقط یک نقشه نمایشی است، نه یک موجود هوشیار درونی. پردازش اطلاعات (از جمله درد) در سراسر شبکه‌های عصبی به طور همزمان و بدون نیاز به یک “فرمانده مرکزی” انجام می‌شود.
سیگنال درد به طور خودکار و بدون نیاز به یک “کسی” در مغز برای تصمیم‌گیری، فعالیت جاری را قطع می‌کند. این کار توسط ساختار سلسله‌مراتبی و موازی سیستم عصبی انجام می‌شود که در طی میلیون‌ها سال تکامل برای اولویت‌دهی به تهدیدات و حفظ بقا بهینه شده است. مفهوم هومونکولوس به ما کمک می‌کند سازمان فضایی پردازش حسی-حرکتی در قشر مغز را درک کنیم، اما نباید آن را به عنوان یک کنترل‌گر مستقل در نظر گرفت. مغز، خودِ شبکه است، نه کاربری که پشت آن نشسته باشد.

۳: نورومدولاتورها مواد شیمیایی (مانند دوپامین، سروتونین، نوراپی‌نفرین، استیل‌کولین، اندورفین‌ها) هستند که به جای انتقال مستقیم پیام (مانند انتقال‌دهنده‌های کلاسیک)، حالت کلی یک شبکه عصبی را تنظیم می‌کنند. آن‌ها مانند تنظیم‌کننده‌های صدا یا فیلترهای یک استودیو عمل می‌کنند: نحوه پاسخ‌دهی نورون‌ها به سیگنال‌های ورودی را تغییر می‌دهند. مغز یک دموکراسی شیمیایی پویا است، نه یک دیکتاتوری متمرکز. “من” یا آگاهی ما، حاصل لحظه‌به‌لحظه‌ی نتیجه این رقابت‌ها و سازش‌ها بین شبکه‌های متعدد با تعدیل‌کننده‌های شیمیایی مختلف است. درد یکی از قدرتمندترین کاندیداها در این رقابت است، زیرا مدارهای عصبی آن مستقیم با مراکز کنترل بقا در ساقه مغز مرتبط هستند و می‌توانند به سرعت “فضای شیمیایی” کل مغز را به نفع خود تغییر دهند.

۴: «تئاتر دکارتی» (Cartesian Theater) یکی از اصطلاحات طنزآمیز، انتقادی و محوری دنیل دنت در فلسفه ذهن است که در کتاب مشهورش «آگاهی توضیح داده شده» (Consciousness Explained, 1991) به تفصیل معرفی و نقد شده است.

معنای اصطلاح: «تئاتر دکارتی» استعاره‌ای است برای توصیف الگوی نادرست اما رایج از آگاهی که به نظر دنت ریشه در اندیشه رنه دکارت (فیلسوف قرن ۱۷) دارد. در این الگو:
- ذهن مانند یک سالن تئاتر تصور می‌شود.
- اطلاعات حسی و افکار مانند بازیگرانی روی «صحنه» آگاهی ظاهر می‌شوند.
- در جایی در مغز (معمولاً در مرکز)، تماشاچی کوچکی (یک «خود» یا «نفس» مجزا) نشسته و این نمایش را تماشا می‌کند. این تماشاچی همان ناظر آگاه، «من» درونی یا «روح» است که تجربیات را دریافت و تفسیر می‌کند.
- لحظه آگاهی، لحظه‌ای است که یک محتوا (مثلاً یک تصویر یا فکر) وارد این صحنه مرکزی می‌شود و توسط تماشاچی دیده می‌شود.

نقد دنت به تئاتر دکارتی: دنت این الگو را یک خطای مهلک و یک اسطوره فلسفی می‌داند و آن را از چند جهت نقد می‌کند:

- مسئله مکان (جستجوی ناکام محل تئاتر): علم عصب‌شناسی هیچ نقطه‌ای در مغز نیافته است که همه اطلاعات در آنجا جمع شوند تا «نمایش آگاهی» اجرا شود. پردازش در مغز غیرمتمرکز، موازی و توزیع‌شده است.
- مسئله زمان (لحظه آگاهی): اگر قرار باشد محتوایی به صحنه برسد، باید «قبل» از ورود به صحنه پردازش شده باشد. پس آنچه پردازش شده، توسط چه کسی دیده شده؟ این به تسلسل بی‌پایان (نیاز به یک تماشاچی در پشت صحنه دیگر) منجر می‌شود.
- دوگانه‌انگاری ذهن و بدن: تئاتر دکارتی مستلزم وجود یک تماشاچی غیرفیزیکی (یک روح یا خود مجزا) است که در تعارض با دیدگاه علمی طبیعت‌گرایانه قرار دارد.

مدل جایگزین دنت: «چند نسخه‌سازی» یا «الگوی پردازش موازی»
دنت به جای تئاتر دکارتی، مدل «چند نسخه‌سازی» (Multiple Drafts Model) را پیشنهاد می‌دهد:

- در مغز هیچ صحنه یا تماشاچی مرکزی وجود ندارد.
- پردازش اطلاعات به صورت موازی و رقابتی در مناطق مختلف مغز انجام می‌شود و «پیش‌نویس‌های» متعددی از واقعیت به طور مداوم در حال تولید و بازنویسی هستند.
- آگاهی، حاصل رقابت و تثبیت یکی از این پیش‌نویس‌ها است. آنچه ما به عنوان روایت یکپارچه و لحظه‌ای تجربه می‌کنیم، در واقع پس‌نگری (retrospection) مغز است که داستان منسجمی از میان آشوب پردازش موازی می‌سازد.
- به بیان دیگر، «من» یک روایتگر است، نه یک تماشاچی.
پس به طور خلاصه استعاره «تئاتر دکارتی» برای دنت، نماد بدفهمی بنیادین بشر از ماهیت آگاهی است. نقد او به این ایده، حمله به یکی از ریشه‌دارترین شهودهای ما درباره خودمان است. رد این تئاتر، سنگ بنای دیدگاه طبیعت‌گرایانه دنت را تشکیل می‌دهد که می‌کوشد آگاهی را نه به عنوان رازی ماورایی، بلکه به عنوان فرآورده پیچیده و تکامل‌یافته فرآیندهای فیزیکی مغز توضیح دهد. هرگاه شنیدید کسی از «ناظر درونی» یا «صحنه ذهن» سخن می‌گوید، شما با یک نمایش از تئاتر دکارتی روبرو هستید که دنت قصد دارد پرده آن را برای همیشه پایین بکشد.

۵: کتاب «Ellbogenfreiheit» اثر دنیل دنت (Daniel Dennett) یکی از آثار جذاب و قابل توجه او به زبان آلمانی است. «Ellbogenfreiheit» (آزادی عمل/فضای مانور) در واقع مجموعه‌ای از مقالات و سخنرانی‌های دنیل دنت است که موضوعات محوری تفکر او را پوشش می‌دهد:  تکامل آگاهی و ذهن/ نقد تفکر ماوراءطبیعی و باورهای دینی/ دفاع از خردگرایی علمی و طبیعت‌گرایی/ مسئله اراده آزاد در چارچوب علمی/ اخلاق و معنویت در دنیای معاصر. دنت در این کتاب با زبانی روشن و گاه طنزآمیز، ایده‌های پیچیده را برای مخاطب عام قابل درک می‌کند و به چالش‌های فکری روز (مانند تقابل علم و دین، محدودیت‌های ذهن انسان) می‌پردازد.

عنوان اصلی انگلیسی این کتاب «Freedom Evolves» است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. ترجمه تحت‌اللفظی آلمانی «Ellbogenfreiheit» به انگلیسی «elbow room» است که در اصطلاح به معنای «فضای کافی برای عمل کردن» یا «آزادی عمل» است.

علت انتخاب چنین نامی: دنت با انتخاب این عنوان (چه در انگلیسی و چه در آلمانی) به استعاره‌ای قدرتمند اشاره می‌کند:
- معنای تحت‌اللفظی: «Ellbogenfreiheit» در زبان آلمانی به فضای فیزیکی لازم برای تکان دادن آرنج اشاره دارد (مثلاً در یک جمع شلوغ).
- معنای فلسفی: این مفهوم استعاری از «آزادی عمل در جهانی تعیین‌شده» است. دنت در کتاب استدلال می‌کند که اراده آزاد نه به معنای “اراده مستقل از قوانین طبیعی”، بلکه به معنای توانایی عمل کردن در فضای ممکناتِ تکامل‌یافته است.
- پیام اصلی: انسان‌ها در چارچوب قوانین علیت و تکامل، فضای مانور (Elbow Room) برای انتخاب‌های معنادار دارند. آزادی، محصول تکامل سیستم‌های پیچیده‌ای مانند مغز و فرهنگ است، نه یک موهبت ماورایی.
دنت در این کتاب تقابل سنتی بین جبرگرایی علمی و اراده آزاد را رد می‌کند و نشان می‌دهد که آزادی می‌تواند در یک جهان علی‌معلول تکامل یابد. عنوان کتاب به خوبی این ایده را خلاصه می‌کند: ما در جهان مقید شده‌ای زندگی می‌کنیم، اما این جهان آنقدر «فضای بازی» در اختیار ما گذاشته که بتوانیم عاملانی آزاد و مسئول باشیم.


بخش‌های قبلی:
گفتگو با پتر سینگر
گفتگو با جین گودال
گفتگو با دیوید چالمرز



نظر شما درباره این مقاله:








پس از محور مقاومت چه خواهد شد؟
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 15:35

پس از محور مقاومت چه خواهد شد؟


ماریا فانتاپیه و ولی نصر

فارین افرز / ۱۰ دسامبر ۲۰۲۵

امروزه این نظر به یک باور عمومی تبدیل شده است که حملات اسرائیل و ایالات متحده به ایران در سال جاری، و در هم شکستن متحدان و نیروهای نیابتی تهران در غزه، لبنان و سوریه، نفوذ ایران در خاورمیانه را به‌طور قاطع محدود کرده است. اما این دیدگاه، ماهیت آنچه «محور مقاومت» ایران خوانده می‌شود — و توان بالقوه تهران برای بازسازی آن — را نادرست درک می‌کند.

پس از تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، ایران از موج آشوب بهره گرفت و شبکه‌ای ایدئولوژیک و فراملی از جوامع، دولت‌ها و گروه‌های شیعه از ایران تا عراق، لبنان، یمن و سرزمین‌های فلسطینی ایجاد کرد؛ چیزی که ملک عبدالله اردن با نگرانی از آن به‌عنوان «هلال شیعی» یاد کرده بود. تا سال ۲۰۱۴، تحلیلگران به‌طور معمول می‌گفتند که تهران چهار پایتخت عربی — بغداد، بیروت، دمشق و صنعا — را تحت نفوذ خود دارد.

از منظر نظامی، این محور اکنون درهم‌ریخته به نظر می‌رسد. معماران ایرانی آن سالخورده شده‌اند و شرکای عربی‌شان بر اثر حملات اسرائیل به‌شدت ضربه خورده‌اند. نزدیکی محتاطانه ایران و عربستان سعودی طی دو سال گذشته — رقابتی که پیش‌تر محرک اصلی تنش‌های فرقه‌ای در منطقه بود — نیز به این تصور دامن زده است که نبرد فرقه‌ای در خاورمیانه به پایان رسیده است.

اما حتی اگر پرده بر روی «محور مقاومت» فرود آمده باشد، هویت سیاسی و مذهبی شیعی همچنان پابرجا است. هرچند شبکهٔ نیابتی ایران به تهران یاری داد تا نفوذی فراتر از اندازهٔ واقعی خود در جهان عرب اعمال کند، اما تاب‌آوری این محور همچنین بر قدرت ماندگار ایمان، جامعه و پیوندهای خاندانی تکیه داشت. پرسش دربارهٔ آنکه چه آینده‌ای در انتظار جوامع شیعه منطقه است، اکنون به‌شدت بر محاسبات کشورهای عربیِ خلیج فارس و ایالات متحده برای ایجاد ثبات در خاورمیانه پس از جنگ ویرانگر اسرائیل و حماس سایه انداخته است. بنابراین این میانجیان صلح باید توجه بسیار بیشتری معطوف کنند تا شیعیان منطقه — چه در داخل ایران و چه بیرون از آن — را در چشم‌انداز نظم منطقه‌ای جدید لحاظ کنند.

طرح کنونی برای خلع سلاح حزب‌الله بدون پایان دادن به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل — چه رسد به بازسازی مناطق شیعه‌نشین ویران‌شدهٔ لبنان، جایگزین‌کردن خدماتی که شیعیان پیش‌تر از حزب‌الله دریافت می‌کردند، یا دادن نقش پررنگ‌تر به شیعیان در سیاست ملی — عملاً به محروم‌سازی شیعیان می‌انجامد. اگر اسرائیل تهدید اخیر خود برای حمله به لبنان را عملی کند، این اقدام تهدیدی وجودی برای جامعه شیعی آن کشور خواهد بود و آنان را وارد میدان مقاومت خواهد کرد. و هنگامی که حکومت سنی در سوریه تثبیت شود و ارتش ایالات متحده فشار بیشتری بر شبه‌نظامیان شیعه در عراق وارد کند، این احساس «محاصره» می‌تواند بُعدی منطقه‌ای پیدا کند. اگر شیعیان در تلاش‌های دولت‌سازی و دیپلماسی کنار گذاشته شوند، احتمالاً بار دیگر به سیاست‌های جمعی و فرقه‌ای به‌مثابه راهبردی برای بقا روی خواهند آورد — چیزی که می‌تواند بی‌ثباتی گسترده‌تری ایجاد کند. افزون بر این، بدون آنکه ایران سهمی در نظم جدید داشته باشد، امکان مهار موفق آن وجود نخواهد داشت.

جهش ایمانی

اگرچه شیعیان تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهند، اما حدود نیمی از جمعیت مسلمان خاورمیانه را شامل می‌شوند. شیعیان، اکثریت جمعیت بحرین، ایران و عراق و نزدیک به اکثریت در یمن هستند؛ و در لبنان بزرگ‌ترین جامعه دینی را تشکیل می‌دهند. بااین‌حال، در طول قرن بیستم سیمای منطقه عمدتاً سنی بود. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ شُبحِ برآمدن قدرت شیعی — و در پی آن مقاومت سنی — را پدید آورد. تنش‌های فرقه‌ای، زیربنای جنگ فرسایشی ایران و عراق در سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ بود، جنگی که پیوندهای فراملی کلیدی میان شیعیان ایجاد کرد: ابومهدی المهندس، که بعدها رهبر شبه‌نظامیان شیعه عراق شد، در جریان همین جنگ از عراق گریخت و در کنار همتایان ایرانی خود علیه صدام حسین جنگید.

این پیوندهای فراملی شیعه پس از سرنگونی دولت عراق توسط نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ به‌طور چشمگیری گسترش یافت. سقوط رژیم بعث به احیای هویت دینی دامن زد؛ شمار بیشتری از شیعیان به زیارتگاه‌های مقدس در ایران، عراق و سوریه، و نیز به مراکز تاریخی آموزش دینی شیعه در نجف (جنوب بغداد) و قم (جنوب تهران) راه یافتند. نیروهای سیاسی و نظامی شیعه نیز برای پر کردن خلأ قدرت در عراق پدیدار شدند. در میانه دهه ۲۰۰۰، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از متحدان عراقی خود مانند المهندس و همچنین از نیروهای حزب‌الله لبنان از جمله علی موسی دقدوق و عماد مغنیه کمک گرفت تا شبه‌نظامیان شیعه عراقی را که حاضر به خلع سلاح و پیوستن به روند انتقال سیاسی تحت رهبری آمریکا نبودند، سازمان‌دهی کند.

هنگامی که خیزش‌های عربی در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، نفوذ ایران و شیعیان در جهان عرب بیش‌ازپیش گسترش یافت؛ زیرا جنگ‌های داخلی سوریه و یمن را دربر گرفت. این منازعات ناگزیر رنگ‌وبوی فرقه‌ای داشتند: حاکمان علوی سوریه تنها پیوندی کمرنگ با تشیع داشتند، اما تهدید اسلام‌گرایی سنی آنان را به متحدان نزدیک ایران و حزب‌الله تبدیل کرد. در سال ۲۰۱۳، ایران و حزب‌الله جنگجویان شیعهٔ افغان، عراقی و پاکستانی را سازمان‌دهی کردند تا به ارتش بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، در مقابله با اسلام‌گرایان سنی — که رقبای سنیِ منطقه‌ای ایران از آنان حمایت می‌کردند — یاری رسانند. سال بعد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌همراه شبه‌نظامیان شیعه عراقی جنگی تمام‌عیار علیه «دولت اسلامی» (داعش) که رهبری آن در دست سنی‌ها بود، آغاز کرد. قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، این کارزار را هدایت می‌کرد و به چهره‌ای همه‌جا حاضر در میدان‌های نبرد عراق و سوریه تبدیل شد. در همین حال، حوثی‌ها در یمن — که به شاخه زیدیِ تشیع تعلق دارند — در به چالش کشیدن سنی‌های یمن با ایران هم‌داستان شدند.

مراجع عالی شیعه، شیعیان طبقهٔ متوسط در شهرهایی مانند بغداد و بیروت، و نخبگان شیعه که از خشونت فرقه‌ای داعش بیم داشتند، همگی از جنگ با داعش حمایت کردند و آن را به یک نبرد فراگیر شیعی تبدیل کردند. در ژوئن ۲۰۱۴ — زمانی که داعش تا دروازه‌های بغداد پیش رفته بود — عالی‌ترین مرجع شیعهٔ عراق، آیت‌الله العظمی علی سیستانی، که همواره با تلاش‌های ایران برای کشاندن شیعیان سراسر منطقه به کارزارهای نظامی مخالفت کرده بود، حتی فتوایی صادر کرد که جوانان عراقی را به پیوستن به نیروهای مورد حمایت سلیمانی فرا می‌خواند.

پیروزی‌های میدانی علیه داعش به تداوم حکومت شیعیان در عراق، تقویت نبرد حوثی‌ها در یمن، و بقای رژیم بعثی سوریه کمک کرد. این پیروزی‌ها همچنین باعث شد نبرد گروه‌های سنیِ حماس و جهاد اسلامی فلسطین علیه اسرائیل به‌نوعی در چارچوب مبارزهٔ کلی «محور مقاومت» معنا پیدا کند. ایران که از این موفقیت‌ها دلگرم شده بود، از محور مقاومت برای نمایش قدرت در سراسر مدیترانه و دریای سرخ بهره گرفت و آنچه «حلقهٔ آتش» پیرامون اسرائیل خوانده می‌شد ایجاد کرد.

ترک‌های فزاینده

اما شکست قاطع داعش در سال ۲۰۱۹ زمینهٔ افول محور مقاومت را فراهم کرد. بسیج جوانان شیعه برای پیوستن به نیروهای ضد داعش به شدت کاهش یافت. مراجع برجستهٔ شیعه در منطقه، در هم‌آمیختن دینداری با مشارکت در کارزارهای نظامی ایران را کمتر برمی‌تافتند. از جایگاه خود در شهر نجف، سیستانی آشکارا از کارزارهای محور فاصله گرفت و خشونت شبه‌نظامیان را محکوم کرد و استدلال نمود که تداوم قدرت شیعیان در عراق در گرو توانایی آن‌ها در شکل‌دهی به دولت و سیاست کشور است.

شبه‌نظامیان شیعه در جریان نبرد با داعش، کنترل بخش‌های وسیعی از خاک عراق را در دست گرفتند — فراتر از نفوذ ارتش و پلیس عراق در بسیاری از شهرها و حتی در بخش‌هایی از بغداد — و قدرت اقتصادی قابل توجهی مستقل از دولت مرکزی به دست آوردند. اما اعتبار آنان به‌عنوان «نجات‌دهندگان شیعه» و تضمین‌کنندگان ثبات عراق مخدوش شد؛ زیرا به رفتارهای خشونت‌آمیز روی آوردند و اعتراضات ضدفساد را سرکوب کردند. در سال ۲۰۲۰، یک حملهٔ هوایی آمریکا، سلیمانی و المهندس را کشت و ضربه‌ای دیگر بر محور وارد شد. در سال ۲۰۲۱، احزاب سیاسی عراقی وابسته به ایران و شبه‌نظامیان مورد حمایت تهران تنها ۱۷ کرسی پارلمان را به دست آوردند؛ این رقم در سال ۲۰۱۸، ۴۸ کرسی بود.

حملهٔ حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در ابتدا نمایشی قدرتمند از توان محور مقاومت به نظر می‌رسید. اما در واقع، ضعف‌ها و روند افول محور را آشکار و تسریع کرد. نیروهای شیعه در سراسر منطقه تلاش کردند در حمایت از حماس بسیج شوند. اما در نوامبر ۲۰۲۴، اسرائیل با تبدیل سامانه‌های ارتباطی خودِ حزب‌الله [پیجرها] به بمب — که به کشته‌شدن ۴۲ نفر و زخمی‌شدن هزاران عضو و مسئول این گروه انجامید — و با ترور ده‌ها فرمانده و رهبر کاریزماتیک آن، سید حسن نصرالله، در یک حملهٔ هوایی، حزب‌الله را عملاً در هم کوبید. یک ماه بعد، در سوریه، رژیم اسد در برابر پیشروی ارتش نیروهای سنیِ مورد حمایت ترکیه فروپاشید.

هنگامی که اسرائیل و آمریکا در ژوئن همان سال حملهٔ مستقیم و سنگین خود علیه ایران را آغاز کردند، نیروهای نیابتی شیعهٔ تهران برای دفاع از آن به پا نخاستند. ایران که ناچار شده بود تمام توجه خود را به داخل معطوف کند، سودی در فراخوان‌های فراملی ندید و به‌جای آن از مردم ایران خواست از میهن خود دفاع کنند. به‌طور مشابه، متحدان شیعه در عراق و لبنان نیز از گفتمانی که بر هویت دینی فراملی استوار بود فاصله گرفتند و بیش از پیش به ملی‌گرایی‌های خود روی آوردند.

به‌جای آنکه ایران متحدان منطقه‌ای خود را هدایت کند، اکنون چنین به نظر می‌رسد که خود ایران در حال پیروی از مسیر آنان است. آنچه زمانی به‌صورت یک شبکهٔ مرکز–پیرامون عمل می‌کرد، امروز بیشتر شبیه نوعی «فدراسیون» از گروه‌های هم‌فکر شده است که اهداف مشترکی دارند اما مستقل عمل می‌کنند. در عراق، ایران مشوق آن است که نیروهای نیابتی‌اش لباس نظامی را با کت‌وشلوار سیاسی عوض کنند و وارد فرآیند سیاسی شوند. در لبنان، احتمال دارد حزب‌الله تحت فشار اسرائیل و ایالات متحده، برای جلوگیری از جنگ با اسرائیل و جلوگیری از جنگ داخلی با سایر گروه‌های لبنانی، به خلع سلاح تن دهد. تحولات داخلی ایران — از رشد ملی‌گرایی گرفته تا کاهش قیود مذهبی، به‌ویژه کاهش سختگیری در اجرای حجاب — نیز ادعای ایران مبنی بر رهبری معنوی فراملی را تضعیف کرده است.

رهبرانی که در برآمدن شیعیان نقش داشتند نیز در حال خروج از صحنه‌اند. فرماندهان و روحانیانی که در انقلاب ۱۹۷۹ ایران حضور داشتند (و از ترور جان به‌در برده‌اند) اکنون سالخورده‌اند. رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، ۸۶ ساله است. سیستانی — که نوعی احیای دینداری شیعی با محوریت شهرهای مقدس عراق را هدایت کرده بود — ۹۵ ساله و بیمار است. نجف و قم سالیان طولانی رقیب در حوزهٔ دانش دینی شیعه بوده‌اند، اما در دهه‌هایی که ایران تمرکز خود را بر ساخت قدرت سیاسی و نظامی گذاشت، این نجف بود که بیش از قم (و تهران) به نماد مرجعیت دینی شیعه تبدیل شد. جانشین سیستانی در عراق — نه جانشین خامنه‌ای در ایران — مسیر شیعیان را در امور ایمانی مشخص خواهد کرد.

اسرائیل خواهان فروپاشی شبکهٔ منطقه‌ای ایران است و این هدف را با تشدید شکاف‌ها میان شیعیان دنبال می‌کند. به باور تل‌آویو، اگر دولت‌های ضعیف اما مطیع که اقلیت‌های خود — به‌ویژه شیعیان — را تحت فشار قرار می‌دهند یا تهدید می‌کنند در لبنان و سوریه بر سر کار آیند، انرژی شیعیان صرف کشمکش‌های داخلی بر سر نفوذ و قلمرو خواهد شد، نه مبارزه با اسرائیل. اسرائیل، در جریان اشغال جنوب لبنان، به‌طور مستمر اهداف شیعی را هدف قرار داده و ده‌ها غیرنظامی و همچنین نیروهای حزب‌الله را کشته است. همچنین تلاش‌های آن برای جلوگیری از بازیابی قدرت دولت مرکزی در سوریه، اقلیت‌های این کشور را در مسیر تقابل با حکومت مرکزی قرار می‌دهد.

خطرهای پنهان

با این حال افول قدرت نظامی شیعیان در سراسر خاورمیانه به این معنا نیست که هویت مذهبی آنان یا احساس تعلق به یک جامعهٔ ایمانی فراملی تضعیف شده است. شمار شیعیانی که به شهرهای مقدس عراق سفر زیارتی می‌کنند، هر ساله — حتی با وجود شکست‌های سیاسی و نظامی — روبه‌افزایش است. در ماه اوت، مراسم سالانهٔ بزرگداشت شهادت سومین امام شیعه، حدود ۲۱ میلیون زائر را به شهر کربلای عراق کشاند.

درحالی‌که ایران دچار ضعف شده و فشارها بر شبه‌نظامیان شیعه برای خلع سلاح افزایش می‌یابد، شیعیان نگران آینده‌ای سرشار از حاشیه‌نشینی و خشونت‌اند. سوریه — که زمانی ستون اصلی محور مقاومت بود — اکنون توسط بازماندگان داعش و سایر گروه‌های تندرو سنی که در جریان جنگ داخلی سوریه علیه حزب‌الله جنگیده بودند، اداره می‌شود. رژیم جدید دمشق از سوی قدرت‌های اصلی سنی منطقه، یعنی ترکیه و عربستان سعودی، حمایت می‌شود و به‌دنبال رسیدن به توافقی با اسرائیل است. در همین حال، شیعیان لبنان و عراق بیم دارند که دمشق از سنی‌ها در کشورهای آنان حمایت کند و توازن قدرت را به زیان آنان تغییر دهد.

در معرض تهدید و زیر فشار، شیعیان ممکن است بیش‌ازپیش به هویت جمعی و فرقه‌ای خود پناه ببرند. دروزی‌ها و علویان سوریه همین حالا نیز مقاومت در برابر اقتدار دمشق را آغاز کرده‌اند. برای جلوگیری از آغاز جنگ‌های داخلی جدید، فروپاشی دولت‌ها و رشد دوبارهٔ افراط‌گرایی — به بیان دیگر، همان شرایطی که در وهلهٔ اول به ایران امکان داد محور مقاومت را بنا کند — تلاش‌های دولت‌سازی در لبنان و سوریه باید بر تضمین حقوق برابر برای همهٔ جوامع متمرکز شود. اگر بیروت و دمشق اقلیت‌ها را کنار بگذارند، شیعیان حاشیه‌نشین بار دیگر به ایران روی خواهند آورد؛ و به محض آغاز درگیری، کمک ایران در زمینهٔ آموزش، تسلیحات و تأمین مالی نیز در پی خواهد آمد.

در عراق، جایی که همچنان فرآیند حساس تشکیل دولت و چانه‌زنی‌های درون‌شیعی ادامه دارد، لازم است رهبری میانه‌رو شیعیان تقویت شود. این امر مستلزم اصلاحات قانون اساسی برای از میان بردن شبکه‌های حامی‌پروری شبه‌نظامیانی است که به سیاست‌مدار تبدیل شده‌اند (و همچنان از سهمیه‌هایی در پارلمان و شوراهای استانی برخوردارند). سیاست اخیر ایالات متحده فشار سنگینی بر دولت عراق وارد کرده تا از ایران فاصله بگیرد. واشنگتن باید از مجبور کردن بغداد به انتخابی این‌چنین دوگانه پرهیز کند؛ زیرا چنین فشاری می‌تواند جایگاه رهبران شیعهٔ میانه‌رو را تضعیف کند و تلاش‌های آن‌ها برای مهار نفوذ مخرب شبه‌نظامیان-سیاستمداران و دور نگه‌داشتن عراق از درگیری ایران و اسرائیل را خنثی سازد.

در سراسر منطقه، جلوگیری از بازگشت به خشونت در گرو آن است که شیعیان برای خود آینده‌ای سیاسی در کشورهایشان ببینند — نقشی ملی که جایگزین پایبندی به یک ایدئولوژی فراملی شود — و همچنین فرصت‌های اقتصادی‌ای که آنان را از وابستگی به رانت و حمایت گروه‌های شبه‌نظامی بی‌نیاز کند. در لبنان، برای نمونه، صرفاً خلع سلاح و انحلال حزب‌الله به ثبات نمی‌انجامد. این سازمان دهه‌ها همچون یک «دولت» برای جامعه شیعه عمل می‌کرد و امنیت، اشتغال و خدمات اجتماعی ارائه می‌داد؛ اکنون که نقش آن کاهش یافته، باید مسیرهای دیگری برای مشارکت شیعیان در سیاست و اقتصاد کشور گشوده شود.

دولت‌های لبنان، سوریه و عراق — با کمک ایالات متحده و همسایگان عرب — باید برای شیعیان مشاغل طبقهٔ متوسط در بخش خصوصی ایجاد کنند تا وابستگی آنان به استخدام در بخش دولتی، که تحت نفوذ شبه‌نظامیان است، کاهش یابد. در لبنان و عراق طبقهٔ متوسط شیعه‌ای وجود دارد که برای بهره‌برداری از فرصت‌های اقتصادی‌ای که ایالات متحده و متحدان خلیجی‌اش پس از پایان عملیات نظامی اسرائیل در نظر دارند، آماده است. بدون امکان مشارکت اقتصادی، جوانان ممکن است دوباره به سوی گروه‌های شبه‌نظامی کشیده شوند.

هنگامی که عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس برای ایجاد دولت‌های نیرومند و متمرکز در لبنان و سوریه سرمایه‌گذاری می‌کنند — دولت‌هایی که بتوانند در برابر نفوذ ایران مقاومت کنند — نباید اجازه دهند این تلاش‌ها روند عادی‌سازی روابط با ایران را مختل کند. عادی‌سازی روابط به ثبات خلیج فارس کمک کرده، درحالی‌که باقی خاورمیانه درگیر جنگ بوده است. برای تداوم این ثبات، کشورهای عرب باید برنامه‌های دولت‌سازی را با چشم‌انداز اقتصادی‌ای پیوند دهند که برای مناطق شیعه‌نشین لبنان و عراق نیز آینده‌ای فراهم کند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی باید اطمینان یابند که آتش‌بس‌های فعلی با حوثی‌ها برقرار بماند و پیشرفت دیپلماتیک به‌سوی پایان دائمی جنگ داخلی یمن ادامه پیدا کند. برای جلوگیری از بازخیز ایران به‌عنوان یک بازیگر مخرب منطقه‌ای، باید ذهنیت «وابستگی همهٔ شیعیان منطقه به ایران» کنار گذاشته شود و با آنان به‌عنوان شهروندان برابر برخورد شود.

بازسازی نیازمند آشتی است

اگر ایالات متحده می‌خواهد به درگیری‌ها در خاورمیانه پایان دهد و شاهد شکوفایی عراق مستقل از کنترل ایران باشد، باید گروه‌های شیعه را در نظم ملی و منطقه‌ای مورد نظر خود جای دهد. در لبنان، این به معنای پیوند زدن فرآیند خلع سلاح حزب‌الله با برنامه‌ای روشن برای بازسازی مناطق شیعه‌نشین و مشارکت سیاسی شیعیان است. ایالات متحده همچنین باید از هیچ تلاشی برای حفظ آتش‌بس میان حزب‌الله و اسرائیل دریغ نکند؛ زیرا شیعیان لبنان بی‌تردید در برابر حمله و اشغال اسرائیل مقاومت خواهند کرد، همان‌گونه که میان سال‌های ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ چنین کردند. احیای مقاومت می‌تواند بار دیگر جان تازه‌ای به آنچه از محور مقاومت باقی مانده، بدمد.

واشنگتن باید تلاش‌های کشورهای عرب برای عادی‌سازی روابط با ایران را تقویت کند؛ و این امر مستلزم گفت‌وگوی مستقیم با تهران است. برخلاف آنچه رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، گمان می‌کند، ایران پس از جنگ ۱۲ روزهٔ ژوئن خود را شکست‌خورده نمی‌بیند. تهران بر این باور است که موشک‌هایی که به اسرائیل شلیک کرد، آسیب کافی وارد آورده تا اسرائیل و ایالات متحده را از آغاز دور جدید درگیری بازدارد. افزون بر این، اکنون روشن است که این حملات توانسته است جلوگیری کند، اما نتوانسته توان هسته‌ای و جاه‌طلبی‌های ایران را به‌طور کامل نابود سازد.

ثبات منطقه به تعامل دیپلماتیک و اقتصادی ایران با جهان عرب وابسته است، اما کشورهای عربی نسبت به اعطای نقشی منطقه‌ای بزرگ‌تر به تهرانِ در آستانهٔ هسته‌ای شدن محتاط‌اند. بازگشایی روابط دیپلماتیک با بحرین یا گسترش همکاری اقتصادی با سایر کشورهای خلیج فارس منوط به پیشرفت ایران در مذاکرات هسته‌ای است. بنابراین، دیر یا زود، واشنگتن باید بار دیگر تمرکز خود را بر مذاکرهٔ یک توافق هسته‌ای با تهران قرار دهد.

شکاف‌افکنی در شام (لبنان، سوریه و پیرامون آن) به ثبات خاورمیانه نخواهد انجامید. جوامع شیعه‌ای که زمانی ستون محور مقاومت بودند باید در زندگی سیاسی و اجتماعی منطقه ادغام شوند. و ایران باید دریابد که می‌تواند از تعامل دیپلماتیک و اقتصادی، سودی بسیار بیشتر از بازگشت به تلاش‌های نظامیِ مخرب به دست آورد. گروه‌های شیعه تضعیف شده‌اند، اما تلاش برای مهار آن‌ها از طریق حذف سیاسی، آنان را به طعمه‌ای برای تلاش‌های آتی ایران جهت بازسازی شبکهٔ نیابتی خود تبدیل خواهد کرد — و هر چشم‌انداز گسترده‌تری از صلح منطقه‌ای را در معرض خطر قرار خواهد داد.



نظر شما درباره این مقاله:








حکم اعدام وریشه مرادی، زندانی سیاسی کرد نقض شد
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 15:30

حکم اعدام وریشه مرادی، زندانی سیاسی کرد نقض شد




نظر شما درباره این مقاله:








تجمع هزاران نفری کارگران صنعت نفت مقابل مجلس
سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ - Tuesday 16 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 10.12.2025, 15:16

تجمع هزاران نفری کارگران صنعت نفت مقابل مجلس




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net