سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 11:28

روشنفکر، وجدان بیدار جامعه


محمد عثمانی

بازاندیشی سخنان انتقادی حاتم قادری، بحران وجدان عمومی و شعور ملی

مقدمه:
حاتم قادری، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس که این روزها با شرکت در برنامه‌های گفتگویی مجازی با اندیشمندان، روشنفکران، کنش‌گران سیاسی اپوزیسیون و مصاحبه‌های اختصاصی، در قامت یک منتقد، زوایای از ناخودآگاهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ما ایرانیان را به تصویر بکشد. این استاد نام آشنای در میان طیف‌های گوناگون دانشگاهی و جامعه مدنی به شخصیت آرام، متفکر با حُسن نیت شناخته می‌شود. ارتباطات او در چارچوب مناسبات دانشگاهی، چهره‌ روشنفکر آکادمیک او را برجسته ساخته است. این موقعیت علمی در بعد از بازنشستگی از فعالیت متداول دانشگاهی گسترش یافته و حوزه عمومی را در بر گرفته است. از این زاویه، قادری با برجسته‌سازی رویکرد انتقادی نهفته در منش روشنفکری به آیینه تمام نمای انعکاس ناخودآگاهی ایرانی تبدیل شد. این جایگاه روشنفکری و رویکردهای انتقادی، امری غیرعادی در جامعه ایرانی است. به خصوص در ادوار بعد از انقلاب ۱۳۵۷ش، به دلیل همسازی انگاره‌های دینی و سیاسی، عرصه عرفی و عمومی از نقد تهی شد؛ زیرا نقد در مواجه با ایدئولوژی حاکم که خود را به اصول قدسی‌سازی شده استوار می‌کرد، سخت و گران تلقی می‌شد.

در این چارچوب دامنه قدسی‌سازی قدرت، حدی مشخص نداشت؛ زیرا در هر جا که قرار می‌گرفتید و از موضع اصلاح‌گرایانه به نقد می‌پرداختید، در تصور ایدئولوژیک و غیریت‌سازی نهادینه در آن، به دشمنی و عناد متهم می‌شدید. این امر به مرور زمان به عادت‌واره رفتاری ایرانی تبدیل شد که همواره میل به تعریف، تمجید و تأیید دارد. حال در شرایطی که کشور با بحران‌های گوناگون روبرو شده؛ اهمیت نقد برای پیدا کردن منفذی برای رهایی از بحران ضرورت یافته است. با این وجود اکنون مواجه انتقادی، خاطر بسیاری را مکدر و آزرده می‌کند. در این نوشتار تلاش می‌کنم با توضیح چیستی روشنفکری و ویژگی‌های آن، ضرورت نگاه انتقادی چون حاتم قادری برای درک و فهم موقعیت بحران و اندیشیدن در گذاری خودآگاهانه از بحران، امری ضروری و بایسته دانسته شود. در این‌جا لازم به به تأکید است که نقد رویکردی مصلحانه و خودآگاهی بخش است که با توهین، تحقیر و تخفیف بسیار متفاوت است. روشنفکر در مدار خودآگاهی به نقد در حوزه‌های گوناگون می‌پردازد.

روشنفکر و ویژگی‌هایش

برای فهم شخصیت روشنفکر و کنش علمی و اجتماعی او باید در ابتدا از کارکرد اجتماعی او در یک جامعه باید سخن گفت. در این زمینه ایمانوئل کانت در رساله «روشنگری چیست؟» (Was ist Aufklärung) به بهترین وجه ممکن از کارکرد روشنفکری که همانا روشنگری است، پرده برمی‌دارد. وی در این زمینه می‌گوید:

    روشنگری، خروج انسان از نابالغیِ خودخواسته خویش است. نابالغی، ناتوانی در به‌کارگیری فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی زمانی خودخواسته است که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود عزم و شجاعت در به‌کارگیری آن، بدون راهنمایی دیگری باشد. دلیر باش در به‌کارگیری فهم خویش! این است شعار روشنگری.

اگر روشنفکر را عامل اصلی روشنگری در یک جامعه بدانیم؛ باید او توانایی و امکان هدایت جامعه از موقعیت متصلب سنت به سمت دنیای نوگرایانه را داشته باشد. سنت عبارت از یک زیست فرو رفته در باورهای ناپرسنده، نااندیشیده و غیرقابل تفکر در حوزه‌های گوناگون است. فرآیندی که در انگاره‌های ایمانی، اطاعت و پذیرش را در جامعه نهادینه می‌سازد. در این وضعیت، کسی را یارای مقابله از موضع رهیافت پرسشی برای دانایی از امور قدسی ایمانی را نخواهد داشت و تنها باید به روایت و پاسخ نهاد رسمی ایدئولوژیک ایمان باورمند داشت. حال با توجه به پاسخ کانت در توضیح چیستی روشنگری از شجاعت آغاز و به پاسخی خلاف‌آمد روایت رسمی منتهی می‌شود. حال برای رسیدن به این وضعیت خودآگاهی اجتماعی و خروج از کودک‌سانی(اصطلاح حاتم قادری) یا نابالغی(اصطلاح کانت) فرد باید از چه ویژگی‌هایی و یا مشخصه‌هایی برخوردار باشد:

۱. استقلال فکری
روشنفکر تابع قدرت، ایدئولوژی مسلط، حزب، مذهب رسمی یا منافع اقتصادی نیست. او می‌کوشد خود بیندیشد و داوری‌اش را حتی در برابر جریان غالب حفظ کند.

۲. شجاعت اخلاقی
روشنفکر هزینه اندیشیدن را می‌شناسد و از آن نمی‌گریزد. او آماده است در برابر سرکوب، طرد اجتماعی یا تخریب حیثیت بایستد، بی‌آنکه ادعای قهرمان‌بودن داشته باشد.

۳. حساسیت نسبت به قدرت
روشنفکر همواره نسبت به مکانیسم‌های پنهان و آشکار قدرت هشیار است؛ می‌پرسد «چه کسی سود می‌برد؟» و «چه صدایی حذف شده است؟».

۴. تعهد به حقیقت، نه مصلحت
او حقیقت را فدای مصلحت سیاسی، محبوبیت اجتماعی یا امنیت شخصی نمی‌کند؛ هرچند می‌داند حقیقت همیشه ساده، کامل یا مطلق نیست. در این مدار روشنفکر در جستجوی حقیقت، در افق گفتگو با نخبگان و اندیشمندان، فرآیند برسازی حقیقت را هموار می‌سازد.

۵. نقد ایدئولوژی
روشنفکر نه مبلغ ایدئولوژی است و نه اسیر آن. حتی نسبت به ایدئولوژی‌ای که خود به آن نزدیک است، موضع انتقادی دارد.

۶. پیوند نظر و واقعیت اجتماعی
اندیشه روشنفکر از متن جامعه می‌آید و به جامعه بازمی‌گردد. او در برج عاج باقی نمی‌ماند و از رنج‌های واقعی انسان‌ها گسست ندارد.

۷. مسئولیت زبانی
روشنفکر زبان را ابزار قدرت می‌داند؛ از تحریف، شعارزدگی و ابهام‌سازی عامدانه پرهیز می‌کند و می‌کوشد شفاف سخن بگوید.

۸. مقاومت در برابر ابتذال
او در برابر ساده‌سازی‌های عوام‌پسند، هیجان‌سازی رسانه‌ای و مصرفی‌شدن اندیشه مقاومت می‌کند، حتی اگر به انزوا بیانجامد.

در این نگاه روشنفکر نه «واعظ اخلاق» است، نه «کارشناس رسمی قدرت»، و نه «سلبریتی فرهنگی». روشنفکر کسی است که میان حقیقت و قدرت فاصله می‌گذارد و حاضر است بهای این فاصله را بپردازد. از دیدگاه ادوارد سعید، روشنفکر نه یک «متخصص آرام» بلکه یک کنشگر انتقادیِ ناآرام است؛ کسی که آگاهانه در موقعیتِ تعارض با قدرت می‌ایستد. بر پایه کتاب «بازنمایی‌های روشنفکر» (Representations of the Intellectual) می‌توان ویژگی‌های روشنفکر از دید او را چنین برشمرد:

۱. گفتن حقیقت به قدرت (Speaking Truth to Power)
محوری‌ترین ویژگی روشنفکر نزد سعید است. روشنفکر وظیفه دارد بی‌واسطه، علنی و بی‌ملاحظه، دروغ، سرکوب و ریاکاری قدرت را افشا کند؛ حتی وقتی این کار هزینه‌زا است.

۲. تبعید یا حاشیه‌بودن
روشنفکرِ اصیل به‌طور معمول در وضعیت حاشیه‌ای قرار دارد: تبعید فیزیکی، تبعید فرهنگی یا بیگانگی اجتماعی. این فاصله امکان نقد را فراهم می‌کند و مانع همدستی با قدرت می‌شود.

۳. استقلال از نهادها
سعید نسبت به دانشگاه، رسانه، دولت و بنیادهای رسمی بدبین است. روشنفکر نباید به کارمند اندیشه بدل شود یا صدایش را با منافع نهادی تنظیم کند.

۴. مخالفت با تخصص‌گراییِ محدود
روشنفکر فقط «کارشناس فنی» نیست. او فراتر از رشته خود سخن می‌گوید و مسائل انسانی، اخلاقی و سیاسی را به زبان عمومی طرح می‌کند.

۵. موضع‌گیری اخلاقی
بی‌طرفی خنثی نزد سعید یک توهم است. روشنفکر باید جانب عدالت، رنج‌دیدگان و بی‌صداها را بگیرد، نه جانب تعادل صوری.

۶. افشای روایت‌های مسلط
روشنفکر وظیفه دارد روایت‌های رسمی، ملی‌گرایانه یا امپریالیستی را به چالش بکشد و نشان دهد چگونه دانش به ابزار سلطه بدل می‌شود.

۷. مقاومت در برابر جذب‌شدن
قدرت می‌کوشد روشنفکر را با شهرت، بودجه، جایگاه یا امنیت جذب کند. روشنفکرِ واقعی در برابر این وسوسه همدستی مقاومت می‌کند.

۸. زبان روشن و غیرنخبه‌گرایانه
سعید با زبان مبهم و آکادمیکِ منزوی مخالف است. روشنفکر باید واضح، قابل‌فهم و عمومی سخن بگوید، بی‌آنکه سطح اندیشه را فروبکاهد.

در اندیشه ادوارد سعید، روشنفکر: نه حافظ نظم موجود است، نه تکنوکراتِ بی‌طرف، و نه مفسر بی‌خطر فرهنگ؛ بلکه صدای مزاحم، افشاگر و اخلاقی جامعه است. حال اگر در مدار افق معنایی سعید به انگاره شجاعتِ به‌کارگیری عقل (Autonomy of Reason)، ویژگی خاص نزد کانت بیفزاییم، خودآیینی عقل(عقل خود بنیاد) و جسارت اندیشیدن امکان خروج از «نابالغیِ خودخواسته» در چارچوب سنت امکان‌پذیر می‌شود.

اگر اندیشمندان یک جامعه، جسارت پرسیدن و به چالش‌کشیدن باورهای قدسی و ایمانی را پیدا کنند و بدون قیم فکری شروع به ‌اندیشیدن کنند، و عقل خود را به‌طور علنی (استفاده عمومی از عقل) به کار می‌گیرند، در فرآیند عبور خودآگاهانه و متکی بر خود آیینی عقل از سنت قرار می‌گیرند. روشنفکرِ کانتی بیش از آن‌که سیاسی باشد، اخلاقی ـ عقلانی است؛ یعنی نقطه مرکزی او «جرأت اندیشیدن» است، نه سازماندهی یا مبارزه. این تلقی از روشنفکر سازمانده و مبارز را در ایده گرامشی می‌توان یافت. او پیوند اندیشه و طبقه (Organic Intellectual) را مطرح می‌سازد.

ویژگی خاص  روشنفکر گرامشی، روشنفکر ارگانیک و مبارزه‌‌ی هژمونیک است. او روشنفکر را جدا از ساختارهای اجتماعی نمی‌بیند؛ بلکه در پیوند با طبقات اجتماعی و قدرت هژمونیک تعریف می‌کند.روشنفکر نزد او، تولیدکننده و سازمان‌دهنده معناست و در ساخت یا شکستن هژمونی نقش فعال دارد و از دل یک طبقه برمی‌خیزد، نه بیرون از آن. روشنفکر گرامشی کنشگر سیاسی ـ اجتماعی سازمان‌دهنده است، نه صرف منتقد منزوی.

این تصور چند‌گانه از روشنفکر را باید با نگاه میشل فوکو تکمیل کرد که روشنفکر را افشاگر رژیم‌های حقیقت (Critique of Power/Knowledge) می‌خواند. ویژگی خاص روشنفکر فوکو در نقد پیوند دانش و قدرت مطرح می‌شود. فوکو با مفهوم روشنفکر «جهان‌شمول» مخالفت می‌کند و به‌جای آن از، روشنفکر خاص (Specific Intellectual) سخن می‌گوید.

روشنفکر نزد فوکو، در میدان‌های مشخص (پزشکی، زندان، آموزش، جنسیت…) مداخله می‌کند و نشان می‌دهد چگونه «حقیقت» تولید و کنترل می‌شود. نقش روشنفکر، افشاگری سازوکارهای قدرت، نه رهبری اخلاقی جامعه است. روشنفکر فوکویی کاوشگر میکروقدرت‌هاست، نه سخنگوی وجدان کلی بشر.

جدول جمع‌بندی مقایسه‌ای
متفکر ویژگی خاص روشنفکر محور اصلی
کانت شجاعت عقل خودآیین اخلاق و عقلانیت
گرامشی سازمان‌دهنده هژمونی سیاست و طبقه
فوکو افشاگر قدرت/دانش دانش و سلطه

حال با توجه به نگاه به روشنفکر از ایده‌های گوناگون باید اظهار داشت که کانت، روشنفکر را از قیمومت می‌رهاند. گرامشی او را به میدان مبارزه اجتماعی می‌کشاند و در نهایت فوکو او را از توهم حقیقت ناب و بی‌طرفی نجات می‌دهد. از این رهیافت حاتم قادری را با توجه به رویکرد انتقادی که نسبت به عرصه‌های گوناگون فکری و فرهنگی ایران در کدام تعریف و موقعیت روشنفکری می‌توان قرار داد.

حاتم قادری، وجدان بیدار و آگاه ایرانی

مسلمانان از نیمه دوم قرن چهارم در مسیر افولی قرار گرفتند که تا زمانه ما امتداد یافته است. انحطاط یا افول مفهومی در چارچوب اندیشه مسلمانان قابل فهم است. پاره‌ای از اندیشمندان با تأکید بر داده‌های تاریخی یا منابع نگاشته شده در اداوار مختلف تاریخ مسلمانان بعد از قرن پنجم را دلالتی بر بی‌پایگی این مفهوم دانسته‌اند؛ اما تأکید بر این امر که انحطاط مفهومی اندیشه‌ است، ناشی از ناکامی فکری مسلمانان در پیش‌برد اندیشه‌ای جامعه به سمت تعالی و تکامل زیستی بوده است. برای درک موضوع باید توجه داشت که اندیشمندان مسلمان از قرن پنچم در مسیر امتداد فکری و تکامل آن نبودند؛ بلکه با بازگشت به گذشته و میراث باقی از آن، در صدد توجیه دشواره‌ها و مسائل جوامع مسلمانان و مسلمانی با تکیه بر گذشته بودند. از این جهت این نقطه آغاز فرآیند انحطاط بود.

به طور مثال در عرصه فلسفه سیاسی در جهان اسلام، فارابی با توجه به بحران خلافت، تلاش کرد از موضع فلسفه و اندیشیدن عقلایی، راهی برای خروج از این بحران را برای مسلمانان عرضه سازد. مسیری که با فارابی آغاز شد، توسط بعدی‌ها ادامه نیافت. آنان یا جا در پای خود فارابی گذاشتند یا با سلطه عقل شهودی بر عقل مادی متناسب با زیست انسانی، فلسفه فارابی را در نقطه آغاز خود به پایان رسانیدند. براین اساس با فربه شدن امر متافیزیکی در قالب دانش‌هایی چون فقه و قدسی‌سازی سنت، امکان اندیشیدن روبه امتناع گذاشت.

این فرآیند تاریخی در مواجه با دنیای غرب و آموزه‌های دنیای مدرن در مسیر چالش میان و سنت ادامه یافت. سنت قدسی شده، فربه و ملتزم به گذشته در مواجه با امر جدید، امکان فهم سنت برای عبور به دنیای جدید صورت نگرفت. این وضعیت مسلمانان به طور عام و ایران به طور خاص را در شرایط تعلیق قرار داد. تعلیق، امکان طرح پرسش بنیادین متناسب با افق-معنایی را ناممکن می‌کند؛ در عین‌حال نخبگان، دنیای جدید را به جامعه وابسته به سنت معرفی می‌کنند و می‌کوشند تا صورتی از مدرنیسم را جلوه دهند.

در کنار مدرنیسم، زوایای فکری دنیای مدرن نیز برای نخبگان و اندیشمندان ایرانی شناخته شده است؛ اما با این اندوخته شناختی، امکان مواجه پرسش‌مند و انتقادی با سنت را ندارند. این عدم امکان، ناشی از عدم شناخت سنت از یک‌سو و یا فریفتگی به مدرنیته و در اندیشه انقطاع با سنت را در ذهن می‌پرورانند. از این جهت با سقوط خلافت در جهان اسلام و برآمدن مشروطیت در ایران، وضعیت آستانگی، به مثابه ایستادن در نقطه عدم التزام به سنت و عدم مدرن شدن قرار گرفتیم. عدم التزام به سنت نه به معنای گسست از آن؛ بلکه به معنای هیچ تعهد فکری به ظواهر سنت و التزامات فکری در میان ایرانیان در وجه غالب وجود ندارد؛ اما در عین حال در بنیان‌های برسازنده خیال‌اندیشی یا ذهنیت عمومی، اصول فکری و فرهنگی سنت در قالب اعتقادات و رفتارها متناقض بازنمایی می‌شود. این وضعیت، شرایط رفتاری دورویی، دروغگویی، فردگرایی کاذب، ظاهرگرایایی و کیش شخصیت و بسیاری مسائل دیگر را وجود آورده است.

در این شرایط ایران با حکومت ج.ا که خود را بیش از آن‌که متعهد به ایران و انسان ایرانی بداند با نگرش ایدئولوژیک دینی بر وضعیت انحطاط فزونی بخشیده است. امری که در گفتار حاتم قادری به مثابه هشدار به فروپاشی اجتماعی نمایان می-شود. حاتم قادری را می‌توان با تعریف روشنفکر کانتی و ادوارد سعید مورد بازشناسی و فهم قرار داد. اگر به ویژگی-های روشنفکر از دید کانت و ادوارد سعید که در فقره فوق به توضیح آن پرداختیم توجه کنیم؛ او در دو مقطع حضور در دانشگاه و ارتباط با دانشجویان و در دوران بازنشستگی از فعالیت آکادمیک و قرار گرفتن در حوزه عمومی، به مثابه آیینه تمام نمای انعکاس دهنده خود self انسان ایرانی در شرایط انحطاط عمل کرده است. نقدهای او به ساختار ج.ا از یک سو و به جامعه و کنش‌گران عرصه عمومی از هواداران ج.ا، اپوزیسیون داخلی و خارجی و جامعه ایرانی، از موضع خودآگاهی بخشی به شرایط انحطاط و بنیان‌های ذهنی برسازنده واقعیت بوده است. تلاشی برای آگاه سازی جهت خروج از انحطاط با خودآگاهی اجتماعی است.
جامعه ایرانی در این دو سده، تلاش‌ها و کوشش‌های فراوانی جهت غلبه بر شرایط باز تولید انحطاط و نمادهای آن از استبداد، قدسی‌سازی و گذشته‌گرایی و...صورت داده است؛ اما در هر گام برای عبور به جلو و تقدم به باز تولید گذشته و نمودهای آن در قالب‌های مختلف همت گمارده است. از پیروزی مشروطیت به استبداد صغیر، از قاجاریه به پهلوی، از شهویور ۱۳۲۰ به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۸ تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی و ظهور ولایت فقیه همه م همه باز تولید استبداد در بستر خطاهای مکرر و استمرار گذشته در قالب صور مختلف و مفاهیم گوناگون بوده است.

حال حاتم قادری از موضع روشنفکری منتقد، شجاع و متعهد به عقل خود آیین(عقل خودبنیاد)، اخلاق و عقلانیت به خودآگاهی بخشی اجتماعی همت می‌گمارد. نقدهای صریح و روشن او از موضع روشنفگر خودآگاه، وجدان گذشته‌گرا، قدسی‌ساز، منفعل و سرگشته نخبگان، کنش‌گران عرصه عمومی و جامعه غوطه‌ور در نهلیسیم ناشی از شرایط در آستانگی را سخت می‌آزاد؛ اما این آزردگی، خود مقدمه‌ای برای بیداری و آگاهی از وضعیت در حال تکرار و مستمر است. در این مسیر قادری با علم به تاریخ ایران و تحولات آن و از موضع یک متخصص فلسفه سیاسی در بین کنش ذهنی و عینی در جولان است. این بدان معنا است که او به تنهایی هم به نقد بنیان‌های فکری و ذهنی برسازنده مخیال دینی و اجتماعی ایرانیان می‌پردازد و همزمان به عرصه عمومی و واقعیت اجتماعی و شرایط ناشی از عقلانیت فرو رفته در انحطاط می‌پردازد. بار سنگینی که التزام جمعی از نخبگان و روشنفکران را می‌طلبد در کوشش فکری و تحلیلی قادری می‌توان دید.

او از یک جهت در گفتگوها و مناظره‌های با حاملان سنت متصلب، نقاط حساس شکل‌دهنده ذهنیت گذشته‌گرا و نمودهای عینی آن در قدسی‌سازی‌های کاذب، باز تولید استبداد و پدرسالاری که امکان اندیشیدن و طرح پرسش‌های بنیانی را از نخبگان گرفته را مورد نقد و توضیح قرار می‌دهد. از جهت دیگر در گفتگو‌ها با کنش‌گران عرصه عمومی و فعالان حوزه جامعه مدنی شرایط منتهی به انفعال و عدم توانایی در اندازی امر نو را به آنان گوشزد و نشان می‌دهد. مناظره صورت گرفته با افرادی چون حسن انصاری تا هادی صادقی در بستر طرح پرسش‌های اساسی از بنیان‌های شکل دهنده عقل شهودی در چارچوب سنت صورت می‌گیرد.

این تلاش فکری لازمه پالایش سنت و بازشناسی مؤلفه‌های شکل‌دهنده استبداد و پدرسالاری است. امری که مقدمه خودآگاهی جهت برسازی امر نو در دنیای مدرن خواهد بود. اما مناظره‌های با کنش‌گران عرصه عمومی در طیف‌های مختلف آن، ناشی از شرایط بحران در قدرت حاکم و عزم عمومی به تغییر صورت می‌گیرد. در این شرایط، جامعه با انتقادهایی که قادری در گفتگوها و مناظره‌های سیاسی به مثابه چراغ روشن می‌کند، باید ره تعالی و تکامل و خروج از دگماتیسم گذشته‌گرایی را مدنظر قرار دهد. رجوع به گذشته و باز تولید آن به عنوان فرو غلطیدن در بنیان‌های فکری و عقلانی شهودی تجربه شده است. در این روند، جامعه ایران راهی به رهایی، دموکراسی و حقوق بشر و توسعه همه جانبه نخواهد رسید. باز تولید گذشته، همان‌گونه که حاتم قادری می‌گوید ناشی از زیست ولایی انسان ایرانی است.

زیست ولایی، صورتی از زیست که فرآیند تعقل و طرح مسائل را انسان با استعفای از آن به شخصی که تداعی کننده امر متعالی و حیانی است، تفویض می‌کند. این امر در تاریخ گذشته ایرانی از دال مرکزی شاهنشاه به مثابه شخصی که در گیتی نماد و تالی تلو اهورامزدا است، آغاز تا مفهوم امام ، سلطان و ولایت فقیه استمرار می‌یابد. نقد حاتم قادری به بنیان‌های شکل‌دهنده مخیال ایرانی برای ایجاد بستر خروج به زیست عقلایی قائم به عقل خودآیین است.

قادری در گفتگوی اخیر با استودیو پات شماره 31 ، واضح-ترین انتقادهای خود را معطوف لایه‌های مختلف کنش‌گران سیاسی و جامعه ایرانی صورت داد. او عدم وجود شعور ملی را مهم‌ترین مؤلفه شرایط منحط امروز ایران تلقی می‌کند. شعور ملی یا خودآگاهی ملی، خرد معطوف به عمل  در چارچوب هویت جمعی و ملی است. حال اگر در بستر کنش سیاسی برای تغییر، افرادی یا گروهی در مسیر خروج از منافع ملی عمل می‌کنند یا منافع شخصی و گروهی را بر امر ملی ترجیح می‌دهند، ناشی از استمرار در زیست ولایی و عقب‌ماندگی فکری و فرهنگی رفتار می‌کنند.(دریافت نویسنده از گفتار حاتم قادری در مصاحبه است)

همچنین در جامعه‌ای که فردگرایی منحط معطوف به غلبه منفعت فردی بر منافع عمومی در بستر زیست اجتماعی که موجب سختی و مشقت به دیگران می‌شود، دروغ‌گویی، دورویی و هزار صفت نمود یافت در رفتار فردی و جمعی که زمینه اتمیزه شدن جامعه می‌شود؛ ناشی از فقدان یک شعور ملی است. نبود شعور ملی و خودآگاهی به امر ملی، مهم‌ترین مؤلفه‌ است که ساختار استبدادی برای غلبه بر بحران‌ها و تقویت استبداد و سرکوب اعتراض‌ها از آن بهره می‌برد.

نتیجه‌گیری:
حاتم قادری، آیینه تمام‌نمای وجدان ایرانی را در نقدهایش انعکاس می‌دهد. او به مثابه یک روشنفکر متعهد به ایران و ایرانی در چارچوب امر ملی، جرأت طرح پرسش در حوزه‌های نااندیشیده شده و یا حتی ممنوع از تفکر را نشان داده است. این جرأت معطوف به شجاعت، بایسته برای زدودن لایه‌های متراکم و متصلب سنت و بنیان‌های ذهنی شکل‌دهنده رفتار عینی در چارچوب زیست ولایی است. همچنین این کوشش پرسشی و انتقادی، زمینه خروج از کودک‌سانی یا به قول کانت نابالغی فکری را مهیا می‌کند. جرأت طرح پرسش و مواجه با سنت، اصل بنیادین روشنفکری که در کنش فکری حاتم قادری مشهود است.

از این جهت، قادری که در مقام یک روشنفکر آکادمیک به پژوهش و نگارش مشغول است از جُبه دانشگاهی خارج و با بهره‌گیری از فضای مجازی، جامعه‌ای در وضعیت حداقل مطالعه است را با سخن و گفتار به خودآگاهی، تفکر، پرسش و مواجه با خود و خویشتن خویش دعوت می‌کند. سخنان حاتم قادری را نباید به صورت کنش سیاسی یا در موضع اپوزیسیون قرار داد. او روشنفکری خودآگاه از بنیان‌های فکری و فرهنگی ایرانی و دانا به دنیای مدرن است. در این میانه با توجه به نقطه عزیمت او ایران و امر ملی به خودآگاهی اجتماعی برای گذار مسالمت‌آمیز و غایتمند به سوی تعالی و تکامل را به جامعه ایرانی نشان می‌دهد. از این رو توجه به سخنان او، می‌تواند زمینه ارتقای شعور و خودآگاهی ملی در ایران شود.

 


نظر خوانندگان:


■ آقای عثمانی گرامی، مقاله شما از دو بابت برایم جالب بود، یکی چارچوبی که برای  فعالیت روشنگری از کانت تا فوکو مطرح کرده بودید، و دیگری اشاره و قدردانی از دکتر حاتم قادری. این دومی به نظر من حتی مهمتر از اولی است. بارها شنیده و خوانده‌ایم که “ایرانیان مرده‌پرست هستند”. اما اکنون کم‌کم این فرهنگ جا می‌افتد که قدر بزرگان خود را در زمان حیات آنان دریابیم. این پدیده مثبت، در مقابل اگوایسم (Egoism) یا خودمحوری افراطی است، که چشم دیدن رقیب یا کار هنرمندانه دیگران را ندارد. در پی نظرات دکتر قادری به یاد دکتر همایون کاتوزیان افتادم. از این قرار: دکتر قادری در یکی از مصاحبه‌هایش انگشت روی یک پدیده منفی می‌گذارد، اینکه اپوزیسیون خلاقیت ندارد، اینکه اخلاق و وجدان عمومی ضعیف است، اینکه درک لازم از امر اجتماعی و خیر اجتماعی و شعور ملی تاریخی کم است. من در ادامه، به یاد نظریه “جامعه کوتاه‌مدت” دکتر کاتوزیان افتادم. آن پدیده‌های منفی که دکتر قادری بر‌می‌شمرد، جنبه دیگری از جامعه کوتاه‌مدت است. قدردانی از روشنفکر، به مثابه وجدان بیدار جامعه قدمی در راه «بلندمدت» دیدن مبارزه اجتماعی است.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ جناب آقاي محمد عثماني گرامی - ضمن تشکر از معرفی جناب قادری برای افرادی که ایشان را نمیشناختند و همچنین بزرگداشت ایشان، مشکل اساسی و عمده ما حکومت های مادام العمری است چه سلطنتی. چه فقاهتی، و چه جمهوری (که به علت نادیده گرفتن آن در مرامنامه خود انسان را به یاد جمهوری‌های قذافی، عیدی امین، صدام می‌اندازد) در مورد اختلاف و سود و زياان حکومت های مادام العمری و حکومت های دوره‌ای جزئیات آن را برای ایشان در نوشته کوتاهی شرح داده‌ام، ولی نتوانستم آدرس ایمیل ایشان را پیدا کنم‌ - گفتارهای ببسیار آموزنده ایشان بیشتر مصداق «خواجه در بند نقش ایوان است» می‌باشد. امیدوارم که روزی این مطلب بدست ایشان برسد، نظر خود را در این مورد با اهمیت (جه موافق و چه مخالف) ابراز دارند.
با احترام كاوه


■ با تشکر از آقای عثمانی برای مقاله خوبشان. به دو نکته اشاره میکنم:
۱) با آنکه ویژگیهای خوبی برای روشنفکران بر شمرده‌اند اما خود مفهوم روشنفکری را تعریف نکرده‌اند. منظورم آنست که ممکن است فردی (حتی با سواد و تحصیلات بالای دانشگاهی) همه ویژگیهای یاد شده را هم داشته باشد اما روشنفکر نباشد. بر عکس شخصی ممکن است برخی از این ویژگیها را نداشته باشد اما روشنفکر باشد. توضیح آنکه همانطور که در مقاله نیز آمده روشنفکری از مفاهیمی است که از عصر روشنگری (Enlightenment)، که با تلاش های فکری فیلسوفان و اندیشمندان بزرگی مانند ایمانوئل کانت به نتیجه رسید، مطرح شده است. نتیجه پروژه فکری بزرگ روشنگری باور به دو اصل مهم در جامعه بزرگ بشری بود: انسان (و حقوق او) و علم. از باور به این دو اصل انقلابهای بزرگ علمی و اجتماعی پدیدار شد که نتیجه آن در عصر حاضر دموکراسی های پیشرفته است که در آنها ضمن رعایت حقوق بشر (اصل اول) مسایل جامعه در جنبه های زیست محیطی، مدنی، اقتصادی، بهداشت و درمان و غیره را با اتکاء به اصول و قواعد علمی (اصل دوم) حل میکنند. حال چنانکه در موضوع مهمی از زندگی اجتماعی علم هنوز به احکام و دستور العملهای قطعی نرسیده باشد (مانند بسیاری از مسائل سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی) اما لازم است در مورد آنها تصمیم گیری شود براساس قرارداد اجتماعی (قوانین اساسی دموکراسی ها) نظر اکثریت (یا نمایندگان اکثریت) را، با رعایت حقوق اقلیت، به اجرا می‌گذارند.
بنظر من تعریف روشنفکر از اینجا به دست می آید. روشنفکر کسی است که در سپهر عمومی (چون صاحبنظران رشته های طبیعی، ریاضی و فلسفی را معمولا متخصصیان آن رشته ها و ریاضی دان یا فیلسوف میخوانند) نظریه علمی ارائه میدهد، یا با کاربرد نظریه های علمی که قبلا توسط نظریه پردازان دیگرارائه شده، راه حلی برای مسایل و معضلات عرصه عمومی که قبلا بررسی و توضیح داده نشده اند، پیشنهاد میکند. منظور از نظریه علمی نظریه ای است که با استدلال منطقی و کمک بررسی های میدانی و داده ای آماری و مشاهدات قابل رد یا اثبات باشد یعنی نظریه مجموعه ای از گزاره های ابطال ناپذیر نباشد. نظریه علمی برای دو منظور طرح میشود: توضیح یک پدیده و پیش بینی تغییرات آن پدیده. طبعا یک نظریه علمی واجد راه حل مسائل و معضلات مورد بررسی است.
حال یک مساله از مسائل سپهر عمومی جامعه خودمان را مطرح کنیم ببینیم طبق تعریف بالا از یک روشنفکر در مواجهه با این معضل اجتماعی چه انتظاری میرود؟ فرض کنیم مشاهدات و داده های آماری نشان دهند که در سالهای اخیر (بر اساسی شاخص های تعریف شده) کیفیت زندگی در کشور ما در حال سقوط بوده است و اگر همین روال یا روندها ادامه یابد زندگی برای گروه های بزرگی از هموطنان در داخل کشور غیر ممکن و یا بسیار تلخ و رنج آور و نامطلوب خواهد بود (البته چنین معضلی ممکن است در یک جامعه دموکراتیک هم پیش بیاید). حال از روشنفکران کشورمان انتظار میرود نظریه هایی علمی برای توضیح سقوط کیفیت زندگی، تبعات ادامه روند موجود و طبعا راه های حل و فصل این معضل اجتماعی ارائه دهند. فرض کنیم یک روشنفکر (یا روشنفکرانی) از کشورمان به یک نظریه علمی برسد که دلیل اصلی سقوط کیفیت زندگی در ایران رژیم نامناسب حکمرانی است و برای بهبود کیفیت زندگی در کشور لازم است شیوه حکمرانی تغییر کند. اینجاست که در جامعه ای مانند جامعه ما آن ویژگیها مانند استقلال روشنفکر از حاکمیت یا شجاعت در طرح نظرات و غیره مطرح می شود. زیرا طرح عمومی نظریه علمی این روشنفکر میتواند تبعاتی برای او داشته باشد. در حالی که اگر در یک دموکراسی چنین معضلی مشاهده میشد و روشنفکر (یا روشنفکرانی) به همین نظریه می رسیدند که برای رفع معضل سقوط کیفیت زندگی در کشور باید شیوه حکمرانی تغییر کند و نحوی حکمرانی مناسب را نشان میدادند، طرح این نظریه مشکلی برای روشنفکر نظریه پرداز ایجاد نمیکرد (یعنی لازم نبود روشنفکر شجاعت خاصی داشته باشد یا حتی پژوهشگری مستقل باشد) و اگر با بررسی های کارشناسی و علمی صحت نظریه ثابت میشد، با باوری که به اتکاء به علم برای حل معضلات جامعه وجود دارد، طبعا خود دولت در صدد اصلاحات لازم در حکمرانی بر می آمد و یا دولت تغییر کرده و دولت جدیدی برای اصلاح شیوه حکمرانی بر سر کار می آمد.
۲) بنابراین سیوال اصلی آنست که در جامعه ما آنهایی که در مظان روشنفکری هستند یا ادعای روشنفکری دارند، صرفنظر از ویژگیهایی که خوب است داشته باشند، اصولا روشنفکر هستند یا خیر؟ یعنی ما در داخل و خارج ایران نظریه پردازانی داریم که نظریه های علمی برای حل معضلات سپهر عمومی ارائه دهند. البته می شنویم و در اخبار و گزارش ها میخوانیم که شماری فزاینده ای از تحصیلکردگان دانشگاهی و حتی حوزه های دینی از شیوه حکمرانی در کشور، یا عملکرد حکومت در عرصه های مختلف سپهر عمومی، انتقاد کرده و خواستار اصلاح آن شده اند. برای مثال در سالهای اخیر برخی از روحانیون بشدت از شیوه حکمرانی سید علی خامنه‌ای انتقاد کرده و خواستار اصلاح آن هستند (حتی برخی از آنها برای ابراز این نظرات زندانی نیز شده‌اند) اما انتقاد آنها بر اساس احادیت و تفسیر آنها از آیات قران بوده و مثلا خواهان بازگشت بشیوه حکومت علی ابن ابی طالب در صدر اسلام هستند. واضح است که این نظریه ها علمی و راهگشا نیست. متاسفانه تا کنون از دانشگاهیان کشور نیز نظریه پردازان برجسته ای که در سطح ملی و بین المللی نظریه هایی برای معضلات سپهر عمومی در کشور ارائه داده باشند ظهور نکرده است و نشنیده ایم. بهمین دلیل این سئوال هموار برای من مطرح بوده است که آیا ما اصولا روشنفکرانی به معنی نظریه پردازان علمی برای مسایل عمومی جامعه مطابق با تعریفی که در بالا داده شد داریم یا خیر؟ برای مثال آیا جناب دکتر حاتم قادری که از تحصیلکردگان برجسته فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی هستند نظریه هایی علمی برای مسایل سپهر عمومی ارائه داده اند یا خیر؟ واضح است که آقای دکتر قادری انسانی تحصیلکرده و باسواد دارای سجایای اخلاقی بسیار از جمله شجاعت و مناعت طبع و عدم وابستگی به رژیم ارتجاعی حاکم بر کشور است. نظرات قابل توجهی هم در مورد نظام سیاسی کشور و معضلات اجتماعی ایران طرح و با شجاعت منتشر کرده اند. اما آیا تا کنون از ایشان نظریه یا نظریه های علمی برای توضیح و حل معضلات سیاسی اجتماعی کشور منتشر شده است؟ متاسفانه اقبال آنرا نداشته ام که آثار قلمی ایشان را مطالعه کنم اما از استماع و یا مطالعه متن مصاحبه ها و گفتگوها یا مناظره های ایشان به چنین نتیجه ای نرسیده ام. امیدوارم اشتباه از من باشد و ایشان نظریه های علمی پذیرفته شده ای در این عرصه ها داشته باشند؛ که در این صورت عذر خواهی میکنم. اما یک راه عملی برای این موضوع آنست که ایشان نظریه‌های خودشان را در ژورنال‌های تخصصی و معتبر بین‌المللی منتشر کنند. در این صورت مسلما منهم مانند بسیاری از هموطنان از اینکه چنین روشنفکر فرهیخته و در عین حال شجاع و مستقلی در مسایل مختلف سپهر عمومی کشور نظریه پردازی می‌کند خوشحال خواهیم شد.
خسرو


■ با سلام،
این بحث از شروعش، با مقاله محمد عثمانی، جالب بود و با نظرات دیگران جالب‌تر و جالب‌تر شد. خسرو هم “مطابق” معمول نه تنها سنگِ تمام گذاشت، بلکه با ارائه معیاری خاص، آن طوری‌که من می‌فهمم، “پذیرش حداقلیِ یک نظر، از دیدگاه همگنانِ فردِ نظریه‌پرداز (peer review)، در کانال‌هایِ رسمیِ علمی (academic journals)” تعریف روشنفکر را، به تعبیر من از یک “تعریف مفهومی (conceptual definition)” به یک “تعریف اجرایی (operational defintion)” گسترش داد. همانطوریکه که خسرو گفت، “گفتن حرف‌های خوب، درست، شجاعانه، ...” کافی نیست. ارئه یک دستگاه تحلیلی که انعطاف و قدرت را هم‌زمان داشته باشد (robust) بسیار مهم است.
دو توضیح کوتاه هم برای خسرو دارم.
توضیح اول: دوستانِ ما که غرق در علوم “انسانی/اجتماعیِ غیرتجربی” هستند، به اندازه کافی برای شنیدن روش‌هایی که در “علوم تجربی/طبیعی” به کار می‌رود وقت نمی‌گذارند. اگر ما دانش‌آموختگان علوم تجربی/طبیعی “تاریخ” نخوانیم و یا از آخرین نظرات “فلسفه سیاسی و اجتماعی” آگاهی نداشته باشیم، مورد ملامت قرار می‌گیریم. در مقابل چنین دوستانی خود را بی‌نیاز از دانستن مقدماتی‌ترین مسائل علوم تجربی/طبیعی می‌دانند و خود را از اندیشه‌های موارزی که در آنجا در جریان است، محروم می‌کنند.
توضیح دوم: شناسایی یک تفکر جدید هم احتیاج به آمادگی‌های ذهنی دارد. کسی ممکن است نظرات جدیدی مطرح کند، اما دیگران آمادگی شنیدن آن را نداشته باشند. سوال این است که اگر کسی نتوانست نظرش را در یک ژورنال آکادمیک منتشر کند، به این معنی است که نظر ارزشمندی ندارد؟ نمونه‌های زیادی در این مورد وجود دارد. یک نمونه که جزئیات بسیار زیادی دارد و خواندن در مورد آن وقت نسبتا زیادی می‌طلبد، نمونهٔ “Léon Croizat” است (توصیه من این است که به شرح “David Hull” از ماجراهای لئون کروزیات در کتاب “علم، همچون یک روند (Science as a Process)” نگاه شود).
با احترام - حسین جرجانی




نظر شما درباره این مقاله:








«پیشگفتار» کتاب شاه شاهان
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 18:35

«پیشگفتار» کتاب شاه شاهان


اسکات اندرسون

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

پیش‌گفتار کتاب:
«شاه تا دهه ۱۹۸۰ در زندگی ایران فردی فعال خواهد بود... در آینده نزدیک تغییر رادیکالی در رفتار سیاسی ایران رخ نخواهد داد.»
- گزارش محرمانه سیا، «ایران در دهه ۱۹۸۰»، اوت ۱۹۷۷، پنج ماه قبل از آغاز انقلاب

در حدود ساعت ۱۰:۲۰ صبح روز ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷، دو هلیکوپتر سی‌کورسکی سی کینگ (Sikorsky Sea King) از ارتفاعی پایین از فراز رودخانه پوتوماک (Potomac River) گذشتند و به سمت علفزار پهناور و هموار پایه جنوبی بنای یادبود واشنگتن رفتند. هلیکوپترهای سبز و سفید با نشان نظامی خود، بخشی از ناوگان ریاست جمهوری معروف به اچ‌ام‌اکس-۱ (HMX-1) بودند و در هواپیمای پیشرو، شاه ایران، محمدرضا پهلوی، به همراه همسرش فرح و گروه کوچکی از همراهان سلطنتی حضور داشتند. هدف اصلی هلیکوپتر دنباله‌رو این بود که به عنوان طعمه عمل کند.

در کنار فرودگاه هلیکوپتر، حدود نیم دوجین لیموزین سیاه، همراه با چندین وسیله نقلیه سرویس مخفی و یک صف از پلیس‌های موتورسوار اسکورت منتظر بودند. به دلایل امنیتی، تنها تعداد معدودی از مقامات می‌دانستند کدام لیموزین شاه را، که تنها نیم مایل (حدود ۸۰۰ متر) فاصله داشت، به کاخ سفید منتقل خواهد کرد. این دوازدهمین سفر پادشاه ایرانی به ایالات متحده از زمان نشستن بر تخت سلطنت، سی و شش سال قبل از آن بود. طی این سفرها، او در کاخ سفید با شش رئیس جمهور مختلف آمریکا، از هری ترومن (Harry Truman) آغاز کرده بود، ملاقات کرده بود. اکنون قرار بود با هفتمین آنها ملاقات کند: جیمی کارتر (Jimmy Carter).

شاه درباره این سفر نگران بود، و به دو دلیل خوب: کارتر در پیروزی برای ریاست جمهوری سال قبل، با شعار اصلاح‌طلبانه و تأکید بر دولت پاک (مبارزه با فساد) کارزار انتخاباتی خود را پیش برده بود.  او که فرماندار سابق جورجیا (Georgia) بود، وعده داده بود که تأکید جدیدی بر حمایت از حقوق بشر در سراسر جهان و بازبینی انتقادی فروش تسلیحات آمریکا به رژیم‌های دیکتاتوری خواهد داشت. هر دوی این وعده‌ها ایران را در وضعیت دشوار و ناراحت کننده ای قرار می داد. در سال‌های اخیر، چندین سازمان به دلیل سابقه حقوق بشر، به شدت به رژیم شاه حمله کرده بودند و ایران بی تردید بزرگترین و بهترین خریدار سیستم‌های تسلیحاتی آمریکا بود و تقریباً نیمی از کل این فروش‌ها در سال‌های اخیر را شامل می‌شد. مقامات ارشد دولت کارتر به طور محرمانه به شاه اطمینان داده بودند که این وعده‌های بلندپروازانه شامل حال او نمی‌شود، اما رهبر ایرانی به طور قابل درکی مشتاق بود این را مستقیماً از زبان خود رئیس جمهور بشنود.

علاوه بر این موضوع، یک نگرانی فوری‌تری نیز وجود داشت. تا سال ۱۹۷۷، حدود پنجاه هزار دانشجوی ایرانی در کالج‌ها و دانشگاه‌های ایالات متحده درس می‌خواندند و در روزهای اخیر بخش قابل توجهی از آنها - طبق برخی گزارش‌ها تا چهار هزار نفر  - شروع به تجمع در واشنگتن برای اعتراض به دیدار او کرده بودند. اگرچه عمدتاً چپ‌گرایان جوان بودند، اما تعدادشان با حضور پراکنده‌ای از مخالفان و تبعیدیان ایرانی مسن‌تر و همچنین فعالان حقوق بشر آمریکایی تکمیل می‌شد و آنان قسم خورده بودند که استقبالی پرسر و صدا و شرم‌آور از شاه به عمل آورند. در واقع، آنها روز قبل، زمانی که او در روستایی باز مانده از دوره استعمار و کاملاً تحت محافظت به نام ویلیامزبرگ ویرجینیا (Williamsburg, Virginia) اقامت داشت، به پادشاه اخطار داده بودند. در طول شب، خواب زوج سلطنتی با شعارهای چندصد نفر از معترضان ضد شاه که در فاصله کوتاهی جمع شده بودند، قطع شد. بسیاری برای دادن حالتی نگران‌کننده به ظاهرشان، صورت‌های خود را با ماسک‌های کاغذی پنهان کرده بودند، که به ادعای آنان محافظت ضروری در برابر شناسایی شدن توسط پلیس مخفی شاه بود.

در پیش‌بینی ناخوشایندی‌ای که احتمالاً در واشنگتن رخ می‌داد، گزارش شده بود که دولت ایران برای صدها نفر از هواداران طرفدار رژیم در جامعه ایرانیان- آمریکایی برنامه‌ریزی کرده بود تا با هواپیما یا اتوبوس به پایتخت بیایند، از جمله دانشجویان نیروی هوایی ایران که در پایگاه نیروی هوایی لافلین (Laughlin Air Force) در تگزاس تحت آموزش بودند. همراه با بنرهایی که رهبری شاه و دوستی آمریکا و ایران را ستایش می‌کرد، سازمان‌دهندگان طرفدار شاه، پرچم‌های همبستگی دوطرفه توزیع کرده بودند: نشان ایالات متحده در یک طرف و نشان ایران در طرف دیگر. تا اواسط صبح، پلیس آگاه‌شده واشنگتن دی‌سی، دو جناح را در دو طرف منطقه بیضی‌شکل - چمنزار وسیعی که درست زیر کاخ سفید امتداد داشت - جدا کرده بود، اما صحنه‌ای پرتنش ایجاد شده بود. محصور در پشت نرده‌های نازک برف‌گیر در فاصله حدود پانصد فوتی از هم، دو گروه از طریق بلندگو به یکدیگر فحش می‌دادند و شدت و حجم فریادهایشان با نزدیک شدن زمان ورود برنامه‌ریزی شده شاه به کاخ سفید افزایش می‌یافت.

آن صبح من نیز در منطقه بیضی‌شکل حضور داشتم، در حال قدم زدن میان پلیس‌ها و تعداد معدودی از گزارشگرانی که سرزمین بی‌طرف میان دو گروه متخاصم را اشغال کرده بودند. من هجده ساله بودم و در ساختمان مرکزی وزارت خزانه‌داری (Treasury Department headquarters)، در مجاورت کاخ سفید، به عنوان دستیار ویژه وزیر خزانه‌داری کار می‌کردم. اما با وجود عنوان زیبا،من  در اصل یک پادو بودم و از آنجا که وزیر وقت، دبلیو. مایکل بلومنتال (W. Michael Blumenthal)، به پادویی بسیار کمی نیاز داشت، بیشتر ساعات کاری‌ام را به قدم زدن در شهر و جستجوی کار جالبی برای انجام دادن می‌گذراندم. در صبح روز ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷، هیچ چیز به اندازه منظره‌ای که در منطقه بیضی‌شکل در حال تکوین بود جالب به نظر نمی‌رسید.

در حدود ساعت ۱۰:۳۰ صبح، کاروان موتوری شاه از دروازه‌های آهنی کاخ سفید عبور کرد و به راه نیمدایره‌ای آن آمد، مناسبتی که با آغاز سلام ۲۱ توپ مشخص می شد. با نگاه به گذشته، این افتخار مرسوم برای یک رئیس کشور مهمان شاید اشتباه بود، زیرا معترضان ضد شاه در سمت شرقی منطقه بیضی‌شکل، آن را تقریباً مانند شلیک گلوله آغاز مسابقه تفسیر کردند. در یک لحظه، صدها نفر از نرده‌های برف‌گیری که آنها را عقب نگه می‌داشت، عبور کردند و شروع به حمله به سوی مخالفان خود در عرض چمنزار بزرگ کردند. در حالی که برخی از هواداران طرفدار شاه شروع به فرار وحشت‌زده کردند، تعدادی از مردان جوان در میان آنها - با قیافه و موهای کوتاه نظامی، ظاهراً دانشجویان نظامی - هر سلاح بالقوه‌ای که در نزدیکی دستشان بود را برداشتند و به طور مشابه برای نبرد به جلو هجوم آوردند. ناگهان سرزمین بی‌طرف که به سرعت در حال کوچک شدن بود، جای چندان خوبی برای بودن به نظر نمی‌رسید.

برای دو یا سه دقیقه بعد - در آن زمان طولانی‌تر احساس می‌شد - منطقه بیضی‌شکل صحنه نوعی درگیری خیابانی عظیم بود، مشت‌ها و لگدها در پرواز، افرادی که زمین می‌خوردند یا می‌دویدند یا سینه‌خیز می‌رفتند، طوری که کاملاً غیرممکن بود مشخص شود چه کسی بر دیگری برتری دارد. همچنین نمی‌توانستم مطمئن باشم که معترضی که با چوبی چنان محکم به پشتم زد که لحظه‌ای مرا به زمین انداخت، متعلق به کدام جناح بود، اگرچه قدرت ضربه مرا به این ظن انداخت که آن کار یکی از دانشجویان نظامی و به لحاظ قدر بدنی قوی ‌تر بوده، نه یک دانشجوی چپ‌گرای تحصیلات تکمیلی. وقتی سرانجام پلیس با گاز اشک‌آور و باتوم حمله کرد، تعداد زیادی مجروح در سراسر چمن پراکنده بودند.

برای مراسم خوشامدگویی به شاه در کاخ سفید، یک سکو در چمن جنوبی برپا شده بود، که چند صد مهمان دعوت شده پیش از آن جمع شده بودند تا سخنان افتتاحیه او و رئیس جمهور را بشنوند. با نگاه به گذشته، این سنت نیز احتمالاً اشتباه بود، زیرا به محض اینکه دو رهبر، به همراه همسرانشان، بر روی سکو قرار گرفتند، اولین موج‌های گاز اشک‌آور استفاده شده در منطقه بیضی‌شکل شروع به فراگرفتن و احاطه آنها کرد. در یک سری عکس مشهور گرفته شده در آن زمان، هر دو زوج سعی می‌کنند در حالی که اشک از گونه‌هایشان جاری است، ظاهر متین خود را حفظ کنند.

با به پایان رساندن سریع نمایش شرم‌آور در چمن جنوبی - جیمی کارتر بعدها شوخی می‌کرد که این یکی از کوتاه‌ترین سخنرانی‌هایش بود - دو زوج به هوای سالم‌تر درون کاخ سفید عقب نشینی کردند. در حالی که رزالین کارتر (Rosalynn Carter)، فرح و همراهانش را برای پذیرایی قهوه و بازدید « سنتی بانوان» کاخ سفید راهنمایی می‌کرد، دو رئیس کشور به اتاق کابینه، دو در پایین‌تر از دفتر بیضی‌شکل، رفتند. برای این جلسه، شاه تنها با دو مشاور همراهی می‌شد، در مقابل آرایه‌ای از مقامات آمریکایی که روبرو نشسته بودند: رئیس جمهور کارتر، معاون رئیس جمهور والتر ماندیل (Vice President Walter Mondale)، مشاور امنیت ملی زبیگنیو برژینسکی (National Security Advisor Zbigniew)، همراه با وزیر امور خارجه سایروس ونس (Secretary of State Cyrus Vance) و چند مقام ارشد دیگر وزارت خارجه.

در کنار همان میز، گری سیک (Gary Sick)، افسر ارشد شورای امنیت ملی (NSC) مسئول امور ایران، که یک ناخدا‌ی نیروی دریایی چهل و دو ساله بود، نیز نشسته بود. اگرچه او دو سال بود که پرونده ایران را در NSC بر عهده داشت، سیک برای اولین بار شاه را می‌دید. او به یاد می‌آورد: «اولین فکرم این بود که چقدر حساس و شکننده (delicate) به نظر می‌رسد. بسیار ظریف، بسیار فرهیخته، با قامتی کاملاً راست، اما تصویر کلی کسی بود که تا حدی آسیب‌پذیر می‌نمود. با همه آنچه درباره‌اش خوانده بودم، همه فیلم‌های خبری که دیده بودم، فکر نمی‌کنم برای این [دیدار] کاملاً آماده بودم.»

این جلسات مقدماتی در کاخ سفید با روسای کشورهای خارجی اغلب کیفیتی کلیشه‌ای و پر از شعار دارند، همراه با تعارفات و مروری بر مسائلی که بعداً با جزئیات بیشتر به آنها پرداخته می‌شود. اگرچه جلسه ۱۵ نوامبر حاوی بخشی از این عناصر بود، اما به شکلی غیرمعمول محتوایی نیز داشت. رئیس جمهور کارتر چندین بار تأکید کرد که نه تنها از «روابط ویژه» آمریکا با ایران قدردانی می‌کند، بلکه می‌خواهد راه‌هایی برای تقویت بیشتر آن بیابد - نشانه‌ای ضمنی از اینکه شاه نگرانی چندانی از دولت جدید درباره سابقه حقوق بشر ایران یا خریدهای بی‌رویه تسلیحاتی نخواهد شنید. به نوبه خود، پادشاه ایران قولی را تکرار کرد که در اجلاس آینده اوپک به دنبال افزایش قیمت نفت نخواهد بود - خبری خوشایند از کسی که مدتها عامل اصلی چنین افزایش‌هایی بود.

در طول این جلسه نود دقیقه‌ای، گری سیک تحت تأثیر رفتار آمرانه شاه قرار گرفت: «در سمت ما میز، بحث‌های غیررسمی زیادی رفت و برگشت بود، اما نمی‌توانم به خاطر بیاورم که شاه حتی نگاهی به دو نفری که با او بودند انداخته باشد. قطعاً نقش سخن‌پراکنی نداشتند. اما این عنصر او بود: جلسه برنامه‌ریزی شده، دستور کار از پیش تعیین شده. او را بسیار پرابهت یافتم، کاملاً بر هر موضوعی که مطرح می‌شد مسلط بود.»

علیرغم احتیاطی که شاه به این سفر دولتی داشت و هرج و مرجی که ورودش را همراهی کرد، به سرعت مشخص شد که او و کارتر رابطه شخصی خوبی دارند، آنقدر که تا زمانی که او و شهبانو بعد از ظهر روز بعد واشنگتن را ترک کردند، شاه حالتی شاد و سرخوش داشت. او به یک دیپلمات آمریکایی گفت که این سفر به هیچ وجه نمی‌توانست بهتر از این پیش برود، و به یک مشاور دربار گفت که این یکی از ثمر‌بخش‌ترین سفرهایی بوده که تا به حال به پایتخت آمریکا انجام داده است. در ایران، رسانه‌های دولتی تیترهای بزرگی درباره پیروزمندانه‌ترین سفر خارجی شاهنشاه منتشر کردند، در حالی که اجماع در کاخ سفید کارتر این بود که دو روز گفت‌وگو موفقیتی بزرگ بوده و اتحاد دیرینه آمریکا و ایران را بیشتر تقویت کرده است.

با این حال، این مناسبت، اگر کسی توجه می‌کرد، چند پرسش نگران‌کننده مطرح می نمود. تظاهرات خشونت‌آمیز ۱۵ نوامبر [24 آبان 1356] منجر به بیش از یکصد مجروح، از جمله ۲۹ پلیس شد و آن را به بدترین روز آشوب شهری در پایتخت این کشور در نزدیک به یک دهه گذشته تبدیل کرد. زد و خورد بین جناح‌های متخاصم حتی تا اتاق‌های اورژانس شهر نیز گسترش یافته بود و باعث شد محافظان بیمارستان، معترضان طرفدار و ضد شاه را که منتظر درمان بودند، از هم جدا کنند. بسیاری از حدود چهار هزار دانشجوی ایرانی که برای محکوم کردن شاه به واشنگتن آمده بودند، از طبقات متوسط و بالای جامعه کشورشان بودند، و اگر این دیدگاه کسانی بود که بیشترین بهره را از حکومت او برده بودند، این چه می‌توانست درباره کسانی در درون ایران که فاقد چنین امتیازی بودند بگوید؟ و در حالی که بیشتر معترضان ضد شاه خود را چپ‌گرا معرفی می‌کردند، اعضای چند گروه مذهبی مسلمان محافظه‌کار نیز به آنها پیوسته بودند، به طوری که در میان پلاکاردهایی که شاه را فاشیست راست‌گرا و نوکر آمریکا محکوم می‌کرد، پلاکاردهای دیگری نیز بود که او را به خیانت به اسلام متهم می‌کردند. برخی از افراد در این دسته اخیر، پلاکاردهایی با تصویر یکی از تلخ‌ترین منتقدان شاه حمل می‌کردند، یک روحانی سالخورده که تقریباً خارج از ایران ناشناخته بود به نام آیت‌الله روح‌الله خمینی. آخرین بار کی بود که واشنگتن، یا پایتخت هر کشوری، شاهد راهپیمایی چپ‌گرایان سکولار و بنیادگرایان مذهبی برای رسیدن به یک هدف مشترک بود؟

اما هیچ‌کس توجه نکرد - حداقل هیچ‌کس در موقعیتی که بتواند کاری انجام دهد. در عوض، بلافاصله پس از ترک واشنگتن توسط شاه، دستیاران کاخ سفید شروع به برنامه‌ریزی برای سفر متقابل رئیس جمهور کارتر به ایران کردند که قرار بود تنها شش هفته بعد، برای بهره‌برداری بهتر از پیشرفت حاصل شده، انجام شود. در این جلسه دوم، کارتر ستایشی را که در کاخ سفید از شاه کرده بود تکرار کرد و خاطرنشان کرد که «به لطف رهبری شاه، ایران جزیره ثبات در منطقه‌ای پرآشوب است .»

باز هم انگار یک تپانچه روانی شلیک شده بود، زیرا چند روز پس از این ستایش اغراق‌آمیز کارتر، اولین تظاهرات ضد شاه قابل توجه در ایران در بیش از یک دهه رخ داد. در ابتدا، این تظاهرات کوچک بود و به راحتی متفرق می‌شد، اما در عرض چند هفته به نقاط دیگر گسترش یافت و خشونت‌آمیز شد. با این حال، باز هم توجه چندانی به آن نگردید. تا بهار ۱۹۷۸ ، معترضان به خیابان‌های تقریباً هر شهر ایرانی با هر اندازه‌ای آمدند و هدفشان اکنون رنگ و بویی متمایزاً مذهبی گرفته بود، اما تنها در آن زمان، شش ماه پس از آنکه تصویر او روی پوسترهای معترضان در واشنگتن ظاهر شد، روزنامه نیویورک تایمز برای اولین بار فکر کرد که دشمن اصلی شاه، روح‌الله خمینی را معرفی کند، در حالی که موفق شد نام کوچک او را اشتباه بنویسد. اما باز هم بدتر شد، و باز هم تعداد بسیار کمی عمق ماجرا را درک کردند. تا آن دسامبر، در حالی که ایران با اعتصابات فلج شده و به سمت جنگ داخلی پیش می‌رفت و تلفات نبردهای خیابانی‌اش اکنون به هزاران - به گفته مخالفان، ده‌ها هزار - رسیده بود، رئیس جمهور کارتر هنوز می‌توانست اطمینان کامل خود را به توانایی شاه برای اصلاح اوضاع و ادامه حکومت ابراز کند. و سپس، تنها چند هفته بعد، امری که زمانی غیرقابل تصور بود: پس از سی و هفت سال، شاهنشاه محمدرضا پهلوی، شاهنشاه، نور آریایی‌ها، سایه خدا بر روی زمین، به سادگی دیگر وجود نداشت، به تبعیدی آواره رانده شد، در حالی که رژیمش درگیر انقلابی شد که کسی آمدنش را ندیده بود و هیچ کس نمی‌دانست چگونه آن را متوقف کند.

ادامه دارد ...

(۳ تصویر سیاه و سفید متعلق به خود کتاب شاه شاهان است)



نظر شما درباره این مقاله:








ایستادگی برای حق حیات / احمدرضا حائری
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 18:04

ایستادگی برای حق حیات / احمدرضا حائری




نظر شما درباره این مقاله:








فروم زن، زندگی، آزادی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 17:38

فروم زن، زندگی، آزادی




نظر شما درباره این مقاله:








فراتر از فاجعه! / احمد زیدآبادی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 17:19

فراتر از فاجعه! / احمد زیدآبادی




نظر شما درباره این مقاله:








نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره برجام
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 16:03

نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره برجام




نظر شما درباره این مقاله:








عراق می‌گوید تامین گاز از ایران متوقف شده است
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 15:42

عراق می‌گوید تامین گاز از ایران متوقف شده است




نظر شما درباره این مقاله:








حراست مردم از مردم
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 14:17

حراست مردم از مردم


جواد کاشی

از انقلاب مشروطه به اینسو دوگانه استبداد و دمکراسی، مضمون اصلی گفتارهای سیاسی در ایران بوده است. ناگهان کسانی به میدان آمده‌اند، نظم مستقر را مستبد خوانده‌اند و در باره اسارت مردم در زندان استبداد مرثیه‌سرایی کرده‌اند. نکته شگفت‌انگیز آن بود که اگر توفیقی به دست می‌آمد و می‌توانستند شالوده یک نظم فروبسته را بشکنند، همه چیز را به یک مستبد دیگر و نظم فروبسته دیگر واگذار می‌کردند. دوره مشروطه به پادشاهی رضاشاه پهلوی میدان داد، دوره نهضت ملی نفت بسترساز کودتای بیست و هشت مرداد بود، انقلاب سال ۱۳۵۷ به یک حکومت تئوکراتیک میدان داد و گفتار دمکراسی خواهانه اصلاح طلبان در ایران پس از انقلاب، شالوده گفتار اسلام‌گرایی را شکست. اینک همه چیز را به یک گفتار ناسیونالیستی بسته و هویت‌گرا واگذار می‌کند.

این بار همه چیز رنگ تازه‌ای به خود گرفته است. ناسیونالیست‌هایی که در موضع براندازی نظام جمهوری اسلامی برآمده‌اند، نه تنها مدعی دمکراسی‌خواهی نیستند بلکه با جمهوری اسلامی هم صدا هستند که «دمکراسی یک پدیده غربی است با مقتضیات ایران سازگاری ندارد» یکی از این گزاره ضرورت حکومت دینی را نتیجه می‌گیرد دیگری پادشاهی را. هم‌نوایی نظام مستقر با اپوزیسیون براندازش تازگی دارد.

دوگانه استبداد و دمکراسی، فریب‌کاری خواسته یا ناخواسته شبح پنهان قدرت بوده تا از قدرت مردم بهره‌گیری ابزاری کند، کسانی را واژگون و کسان دیگر را بر همان صندلی پیشینیان بنشاند. طرد همزمان دمکراسی توسط نظم مستقر و مخالفین براندازش، از یک گذر تاریخی مهم خبر می‌دهد: مردم از این بازی تاریخی عقب کشیده‌اند. همانقدر که به قدرت مسلط اعتبار نمی‌دهند، ابزار اهداف مدعیان جانشینی آن نیز نمی‌شوند.

چیزی در آگاهی جمعی و وجدان تاریخی‌شان رسوب کرده مبنی برآنکه از نظام‌های مستقر سیاسی، خیر چندانی عاید مردم نخواهد شد. امکان‌های صدور شر آن را باید کنترل کرد. اینکه حکومت بتواند مردم را به نحو حقیقی نمایندگی کند، در همه جای جهان محل تردید واقع شده است. این مساله در این ناحیه از جهان به ویژه در ایران به هزار دلیل ممتنع است. آنچه در عرصه سیاست امروز موضوعیت پیدا کرده، حراست از مردم در مقابل امکان‌های صدور شرارت از سوی بازی‌های کلان سیاسی است. مردم خواسته یا ناخواسته به سمت سازه‌های کوچک اما پایدار قدرت جمعی پیش می‌روند.

حاکمیت مستقر از مردم می‌هراسد، اپوزیسیون برانداز نیز امیدی به حمایت گسترده مردم ندارد به همین جهت چشم امید به نیروهای متجاوز خارجی بسته است. صحنه سیاسی ایران در وضعیت تعلیق است. این تعلیق البته برای مردم هزینه فراوانی دارد. اما یک فرصت تاریخی هم هست.

چرخه تاریخی و تکرار شونده دمکراسی‌خواهی منتهی به استبداد، به پایان رسیده است. یکسوی میدان بازی‌سازی‌های کلان است که به سمت و سوی خطرناکی پیش می‌رود. سوی دیگر بازی‌سازی‌های خرد است که مضمونش حراست مردم از مردم است. سودای بی‌سرانجام حکومت مردم بر مردم، اینک به حمایت مردم از مردم انجامیده است. مسیر دشواری پیش رو وجود دارد. فهم تازه، سخن تازه، بازیگران تازه و الگوهای ارتباطی تازه می‌طلبد. اگر هوادار اسلام هستیم یا ایران یا هر نام هویت بخش دیگر، باید بپرسیم چه کمکی به این فرایند می‌کنند.

تلگرام نویسنده
@javadkashi



نظر شما درباره این مقاله:








رسانه اسرائيلی: بزرگ‌نمایی خطر جنگ با ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 12:55

رسانه اسرائيلی: بزرگ‌نمایی خطر جنگ با ایران




نظر شما درباره این مقاله:








ترامپ به مادورو توصیه کرد از قدرت کناره‌گیری کند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 12:19

ترامپ به مادورو توصیه کرد از قدرت کناره‌گیری کند


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور  آمریکا گفت که برای نیکلاس مادورو عاقلانه خواهد بود که از قدرت کناره‌گیری کند. این اظهارات ترامپ در پاسخ به پرسش یک خبرنگار مطرح شد که پرسید آیا دولت آمریکا قصد دارد مادورو را مجبور به استعفا کند یا خیر.

پیشتر وزیر امنیت داخلی آمریکا، کریستی نوئم، اعلام کرد که ایالات متحده تنها به توقیف کشتی‌ها بسنده نمی‌کند، بلکه پیامی روشن به جهان می‌فرستد که فعالیت‌های غیرقانونی مادورو قابل تحمل نیست و او باید برود.

رئیس‌جمهور ونزوئلا در سخنرانی خود گفت که ترامپ بهتر است به جای دخالت در امور ونزوئلا، به مشکلات کشور خود بپردازد. روسیه، متحد ونزوئلا، نیز حمایت خود را از دولت مادورو اعلام کرد. امروز شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به بررسی موضوع ونزوئلا خواهد پرداخت.

وزیر امنیت داخلی آمریکا: رئیس‌جمهور ونزوئلا «باید برود»

به گفته کریستی نوئم، وزیر امنیت داخلی آمریکا، دولت ایالات متحده قصد دارد نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور اقتدارگرای ونزوئلا را از قدرت برکنار کند.

نوئم در گفت‌وگو با شبکه فاکس نیوز تأکید کرد که اقدامات آمریکا فراتر از توقیف نفت‌کش‌های موسوم به «ناوگان سایه» (که به مقصد یا از مبدأ ونزوئلا در حرکت هستند) است و هدف، مقابله با فعالیت‌های غیرقانونی است که مادورو در آن‌ها دست دارد. کریستی نوئم گفت: «او باید برود.»

دولت دونالد ترامپ با اعمال تحریم‌ها، حملات به قایق‌های مظنون به حمل مواد مخدر، استقرار گسترده نظامی در منطقه کارائیب و اخیراً توقیف نفت‌کش‌ها، فشار بر مادورو را به شدت افزایش داده است. فروش نفت مهم‌ترین منبع درآمد ارزی و بودجه‌ای دولت ونزوئلا به شمار می‌رود.

ترامپ در ماه‌های اخیر بارها نشان داده که ونزوئلا را بدون مادورو را ترجیح می‌دهد. او اخیراً گفته بود که «روزهای مادورو در قدرت به پایان رسیده است». با این حال، تا پیش از اظهارات صریح کریستی نوئم، ترامپ از درخواست علنی برای تغییر قدرت در ونزوئلا خودداری کرده بود.

نوئم: مادورو «دشمن ایالات متحده» است

وزارت امنیت داخلی آمریکا بر گارد ساحلی این کشور نظارت دارد که در عملیات توقیف نفت‌کش‌ها نقش دارد. نوئم در مصاحبه با فاکس نیوز گفت: «ما نه تنها این کشتی‌ها را متوقف می‌کنیم، بلکه پیامی به سراسر جهان می‌فرستیم که فعالیت‌های غیرقانونی مادورو نمی‌تواند ادامه یابد. او باید برود.»

او افزود که مادورو در قاچاق مواد مخدر دست دارد؛ موادی که «نسل بعدی آمریکایی‌ها را می‌کشد». نوئم تأکید کرد: «او دشمن ایالات متحده است و ما با قاطعیت علیه او عمل خواهیم کرد.»

دولت ترامپ، مادورو را متهم می‌کند که یک کارتل مواد مخدر را کنترل می‌کند که از سوی آمریکا به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده و مسئول قاچاق مواد مخدر به خاک آمریکا است. اما کارشناسان معتقدند که ونزوئلا تولیدکننده مهم مواد مخدر نیست و بیشتر به عنوان کشور ترانزیت عمل می‌کند؛ به‌ویژه برای بازار اروپا.

مادورو نیز واشنگتن را متهم می‌کند که تحت پوشش مبارزه با مواد مخدر، به دنبال تحمیل تغییر رژیم در ونزوئلا است.

ترامپ تاکنون به طور علنی نگفته که در صورت کناره‌گیری مادورو، ایالات متحده از چه کسی در ونزوئلا حمایت خواهد کرد. کارشناسان هشدار می‌دهند که ایجاد خلأ قدرت ناگهانی پس از سال‌ها حکومت اقتدارگرا می‌تواند کشور را به هرج‌ومرج بکشاند و کل منطقه را بی‌ثبات کند. بحران اقتصادی شدید در ونزوئلا در سال‌های اخیر باعث شده میلیون‌ها ونزوئلایی به کشورهای همسایه، به‌ویژه کلمبیا، پناه ببرند.



نظر شما درباره این مقاله:








توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 7:55

توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی


توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی | مناظره محمد فاضلی و شهرام اتفاق

شهرام اتفاق: در زمان پهلوی و حتی پیش از آن، آرمان اصلی حکومت‌های ایران دستیابی به توسعه بود، اما پس از انقلاب ۵۷ وارد دوره‌ای کاملاً متفاوت در تاریخ چندصدساله ایران شدیم. جمهوری اسلامی با آرمان‌هایی کاملاً متفاوت متولد شد؛ «سعادت اخروی»، «مقابله با غرب و امپریالیسم»، «صدور انقلاب»، «محو اسرائیل از صفحه روزگار» و آرمان‌هایی از این دست، جای «توسعه» را گرفتند. جمهوری اسلامی نه با فشار نیروهای سیاسی درون قدرت مانند اصلاح‌طلبان، بلکه با فشارهایی که از پایین و از سطح جامعه وارد می‌شود عقب‌نشینی می‌کند. نمونه‌های عینی این مطلب را می‌توان در مسائلی مانند ماهواره و حجاب دید.

محمد فاضلی: بی‌توجهی به واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی فقط ویژگی جمهوری اسلامی نیست. محمدرضاشاه هم در مقطعی می‌خواست غرب را به چالش بکشد و باری فراتر از ظرفیت ایران را به آن تحمیل کند. این الگو از قاجار تا پهلوی و جمهوری اسلامی تکرار شده است. ساختن راه‌حل نیازمند کنشگری جمعی برای ایجاد تعادل بین حکومت و جامعه است، آن هم بر بستری از یک بخت تاریخی. بزرگ‌ترین شکاف در جهان مرگ است؛ لحظه‌هایی وجود دارد که حامیان اقتدارگرایی از صحنه حذف می‌شوند. همین شکاف‌ها امکان تولید قدرت را برای کسانی که برنامه اصلاح داشته باشند، فراهم می‌کند.



نظر شما درباره این مقاله:








بن‌بست در ادغام نیروهای کرد سوریه در دولت مرکزی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 7:48

بن‌بست در ادغام نیروهای کرد سوریه در دولت مرکزی


لیزی پورتر، احمد فلاحه / خبرگزاری رویترز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

    «روزنامه نشنال» (روزنامه انگلیسی‌زبان متعلق به امارات عربی متحده) از طولانی‌ترین خط مقدم باقی‌مانده در سوریه بازدید کرده و با ساکنانی نگران که در آرزوی صلح هستند گفت‌وگو می‌کند.

اگر این منطقه یک میدان درگیری نبود، منظره روبه‌روی دریاچه اسد می‌توانست بسیار زیبا باشد. حواصی در کنار آب به تغذیه مشغول است و نور خورشید بر سطح دریاچه می‌درخشد. اما اینجا طولانی‌ترین خط مقدم باقی‌مانده در سوریه است؛ خطی که صدها کیلومتر امتداد دارد، از مرز ترکیه آغاز می‌شود و تا مرز عراق ادامه پیدا می‌کند.

در امتداد مسیر رودخانه عظیم فرات، این منطقه از زمان سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر گذشته، به یکی از اصلی‌ترین گسل‌های امنیتی کشور تبدیل شده است؛ در حالی که دولت جدید سوریه برای بستن شکاف‌ها و تثبیت کنترل خود بر کشور با چالش‌های جدی روبه‌روست.

در آن سوی دریاچه، مواضع نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) قرار دارد؛ شبه‌نظامیان تحت رهبری کُردها و مورد حمایت آمریکا که هنوز در ارتش سوریه تحت فرماندهی دمشق ادغام نشده‌اند. اندکی بیش از ۱۲ ماه پیش، هم‌زمان با فروپاشی رژیم پیشین، نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» تحت فشار گروه‌های مسلح همسو با تهاجم پیروز شورشیان به سمت دمشق، به سوی شرق رانده شدند.

اگرچه خط مقدم جابه‌جا شده، اما از میان نرفته است. بخش قابل‌توجهی از شمال‌شرق سوریه ــ منطقه‌ای که شامل بخش اعظم منابع آب و انرژی کشور، از جمله سد تشرین، می‌شود ــ همچنان تحت کنترل شبه‌نظامیان کُرد قرار دارد. در سوی تحت کنترل دولت، ایست‌های بازرسی در مسیرهای منتهی به مناطق «نیروهای دموکراتیک سوریه»، از میان تپه‌های کم‌ارتفاع و باغ‌های زیتون در منطقه الخفصه عبور می‌کنند.

در ماه مارس، مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه، و احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که هدف آن ادغام نیروهای کُرد در ساختارهای مرکزی نظامی و غیرنظامی کشور تا پایان سال جاری بود.

اما با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل تعیین‌شده، اجرای واقعی این توافق هنوز آغاز نشده است. با وجود میانجی‌گری آمریکا، اختلاف‌نظرها به‌ویژه بر سر این موضوع بالا گرفت که آیا نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» می‌توانند به‌صورت یگان‌های منسجم باقی بمانند یا باید در تیپ‌های ارتش سوریه پراکنده شوند. با گذشت ماه‌ها از امضای توافق در مارس، درگیری‌ها در امتداد این خط مقدم، به‌ویژه در اطراف منطقه راهبردی سد، میان نیروهای دولتی و «نیروهای دموکراتیک سوریه» ادامه داشته است.

یکی از مقامات امنیتی مستقر در این منطقه این ماه به روزنامه نشنال گفت: «دو روز پیش یک حمله پهپادی رخ داد و حملات تقریباً هر روز اتفاق می‌افتد.»

برخی از مقامات در مناطق تحت کنترل دولت نسبت به موفقیت این توافق بدبین هستند. آن‌ها نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» را به «خرابکاری» متهم می‌کنند و می‌گویند اختلافات داخلی درون این سازمان روند ادغام را متوقف کرده است.

این مقام امنیتی افزود: «آن‌ها حتی یک درصد از توافق را اجرا نکرده‌اند. در حال حفر سنگر هستند، همچنان سربازگیری می‌کنند و مردم ما را هدف حمله قرار می‌دهند.»

در مقابل، نیروهای دموکراتیک سوریه، نیروهای دولتی را به تشدید تنش‌ها از طریق ادامه حملات متهم کرده و مسئولیت آن را متوجه دمشق می‌دانند. این گروه روز سه‌شنبه اعلام کرد که در پی انفجار ناشی از یک پهپاد انتحاری، دو تن از نیروهایش زخمی شده‌اند و تأکید کرد که «حق مشروع پاسخ‌گویی را برای خود محفوظ می‌داند».

نقش ترکیه

نیروهای دموکراتیک سوریه، مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان چندقومیتی با فرماندهی کُردها هستند که از سوی آمریکا به‌عنوان شریک در مبارزه با داعش حمایت می‌شوند. این نیروها شاخه نظامی منطقه شمال‌شرق سوریه محسوب می‌شوند؛ منطقه‌ای که در جریان جنگ داخلی سوریه، ادعای خودمختاری کرده است. برآوردها از تعداد نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» بسیار متفاوت است و بین ۵۰ هزار تا ۱۰۰ هزار نفر ذکر می‌شود.

ترکیه که پس از سقوط بشار اسد نفوذش در سوریه به‌طور چشمگیری افزایش یافته، نیروهای دموکراتیک سوریه را امتداد «حزب کارگران کردستان» (پ‌ک‌ک) می‌داند؛ گروهی مسلح که آنکارا آن را سازمانی تروریستی تلقی می‌کند و طی چهار دهه گذشته درگیر شورشی مسلحانه علیه دولت ترکیه بوده است.

پ‌ک‌ک امسال انحلال و خلع سلاح خود را اعلام کرد، اما نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) اعلام کردند که این اقدام شامل نیروهای آن‌ها نمی‌شود. بن‌بست موجود در سوریه، تلاش‌ها برای پیشبرد روند صلح ترکیه را با خطر مواجه کرده است؛ چرا که آنکارا می‌گوید این گروه ــ که از نگاه ترکیه، «نیروهای دموکراتیک سوریه» را نیز دربر می‌گیرد ــ باید به‌طور کامل خلع سلاح شود. در مقابل، مقام‌های سوری سرنوشت جنگجویان خارجی وابسته به پ‌ک‌ک در داخل کشور را یکی دیگر از موانع بالقوه می‌دانند.

عبدالملک الشیخ، معاون مدیر منطقه منبج، به روزنامه نشنال گفت: «آن‌ها ممکن است به مانع اصلی اجرای این توافق تبدیل شوند. ما به تصمیم رسمی دولت و مسیر کنونی مذاکرات پایبند هستیم.»

ترکیه برای اجرای توافق ماه مارس فشار آورده است و مقام‌های ارشد این کشور می‌گویند هدف نهایی، حذف نیروهای دموکراتیک سوریه و «یگان‌های مدافع خلق» (YPG) ــ شبه‌نظامیان کُردی که ستون فقرات «نیروهای دموکراتیک سوریه» را تشکیل می‌دهند ــ است.

هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، اعلام کرده است که آنکارا نمی‌خواهد به ابزارهای نظامی متوسل شود، اما هشدار داده که صبر ترکیه در قبال «نیروهای دموکراتیک سوریه» «رو به پایان است».

زندگی زیر حاکمیت «نیروهای دموکراتیک سوریه»

منبج، نزدیک‌ترین شهر به خط مقدم، در جریان پیشروی نیروهای همسو با دولت در دسامبر گذشته به سمت شرق، از کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» خارج شد. نشانه‌هایی از حاکمیت پیشین «نیروهای دموکراتیک سوریه» همچنان در ورودی‌های تونل‌هایی در اطراف شهر دیده می‌شود؛ تونل‌هایی که برای پناه گرفتن در برابر حملات نظامی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در حاشیه شهر، تابلویی کنار جاده نصب شده که روی آن نوشته شده است: «هشدار: این جاده به مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» منتهی می‌شود.»

غیرنظامیان سوری ساکن مناطق تحت کنترل دولت، از تسلط «نیروهای دموکراتیک سوریه» بر بخش عمده منابع طبیعی سوریه و ادعاهای ارضی آن‌ها بر مناطقی که ساکنانش از نسخه فدرالیسم مورد نظر این گروه استقبال نمی‌کنند، ناخشنود هستند.

یکی از ساکنان منطقه‌ای کم‌جمعیت در نزدیکی خط مقدم گفت: «ادغام آن‌ها در نیروهای تحت کنترل دمشق، مهم‌ترین اتفاقی است که باید در سوریه رخ دهد. آن‌ها بخش بزرگی از سوریه را تصرف کرده‌اند، در حالی که حقشان نیست. مردم آن مناطق از «نیروهای دموکراتیک سوریه» حمایت نمی‌کنند و این گروه آن‌ها را در تنگنا قرار داده است.»

مظلوم عبدی هفته گذشته در یک سخنرانی اعلام کرد که «نیروهای دموکراتیک سوریه» «آماده حل‌وفصل مسائل بر اساس توافق ۱۰ مارس و جلب حمایت همه طرف‌هاست»، اما هم‌زمان از تداوم خودگردانی در مناطقی که هم‌اکنون تحت کنترل نیروهایش قرار دارد سخن گفت؛ موضوعی که دمشق بارها آن را رد کرده است.

بی‌ثباتی مداوم در این بخش از شمال سوریه، طی یک سال گذشته تأثیر ملموسی بر زندگی غیرنظامیان گذاشته است.

در روستای ابو قلقل، چند کیلومتری خط مقدم در منطقه تحت کنترل دولت، خانواده‌هایی که یک سال پیش در جریان درگیری میان نیروهای همسو با دولت و «نیروهای دموکراتیک سوریه» آواره شدند، همچنان در وضعیت بلاتکلیف به سر می‌برند.

عزیزه السالم، ۶۳ ساله، می‌گوید او و خانواده گسترده‌اش یک شب یخبندان در دسامبر گذشته، زمانی که بمباران‌ها آغاز شد، از روستای حاج حسین ــ واقع در شرق فرات و تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» ــ گریختند. او نمی‌داند چه کسی مسئول این حمله بوده یا چرا روستایشان هدف قرار گرفته است.

او از خانه آجری نارنجی‌رنگی که خانواده‌اش با اجاره ماهانه ۱۵ دلار در آن ساکن هستند، به روزنامه نشنال گفت: «آمدن به اینجا بهتر از مردن بود.»

این خانواده برای تأمین حداقل‌های زندگی به کمک‌های مردمی متکی هستند و خانم السالم، مادر هفت فرزند، با خنده‌ای تلخ از احتمال خوردن گوشت سخن می‌گوید: «این فقط برای کسانی است که پول دارند.»

داماد او، محمد حسین، ۳۰ ساله، می‌گوید دو مرغداری خود را که ارزشی حدود ۵ هزار دلار داشتند، از دست داده است. او می‌گوید طی یک سال گذشته، هر بار با پرداخت ۳۰۰ هزار لیره سوری (حدود ۲۷ دلار) به قاچاقچیان و پرداخت رشوه، به‌طور مخفیانه برای سرکشی به اموالش بازگشته، اما این کار بسیار خطرناک بوده است.

او می‌افزاید: «نیروهای دموکراتیک سوریه مرا به‌دلیل سربازگیری اجباری تحت تعقیب دارند.»

مقام‌های سوری، سازمان‌های حقوق بشری و تحلیلگران، مواردی از «سربازگیری اجباری مردان، زنان و کودکان» در مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه («نیروهای دموکراتیک سوریه») را مستند کرده‌اند. آژانس پناهندگی اتحادیه اروپا در ماه ژوئیه اعلام کرد که این اقدامات مصداق «جذب اجباری» و آزار و اذیت توسط گروه‌های مسلح است.

نیروهای دموکراتیک سوریه در سال ۲۰۱۹ با یک برنامه اقدام برای ممنوعیت به‌کارگیری کودکان در جنگ موافقت کردند، اما سازمان دیده‌بان حقوق بشر سال گذشته اعلام کرد که نهادهای وابسته به این نیروها همچنان به جذب افراد زیر سن قانونی برای اهداف نظامی ادامه می‌دهند. در ماه اکتبر نیز «شبکه سوری حقوق بشر»، یک نهاد ناظر، موارد گسترده بازداشت با هدف سربازگیری اجباری را در مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» ثبت کرد.

محمد حسین اکنون می‌تواند به مناطقی سفر کند که پیش‌تر تحت کنترل رژیم اسد بودند، اما با وجود ادامه تهدید سربازگیری اجباری، احساس می‌کند قادر به بازگشت به روستای خود که همچنان تحت حاکمیت «نیروهای دموکراتیک سوریه» است، نیست. او خواستار پیوستن این نیروها به دمشق است.

او گفت: «آن‌ها خواهان تمرکززدایی هستند. ما نمی‌توانیم با این وضعیت زندگی کنیم؛ ما یک نظام متمرکز می‌خواهیم.»

حوادث خشونت‌بار

اشکال دیگر خشونت نیز زخم‌های عمیقی بر روان غیرنظامیان بر جای گذاشته است. در حاشیه شهر منبج، برخی از بازماندگان حمله خودروی بمب‌گذاری‌شده‌ای که در ماه فوریه دست‌کم ۲۰ کشته بر جای گذاشت، همچنان در حال بهبودی هستند.

نجیه غبیا الثانی، ۵۰ ساله، می‌گوید در ماه فوریه همراه با نزدیک به ۴۰ زن دیگر در یک کامیون در حال حرکت بود که خودرویی مملو از مواد منفجره در کنار جاده و در نزدیکی آن‌ها منفجر شد. او به دلیل جراحات ناشی از ترکش‌ها پنج روز در بیمارستان بستری بود و پس از آن به محل کارش بازگشته، اما خاطرات آن روز همچنان رهایش نمی‌کند. هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفت.

او از خانه‌اش در اردوگاه آوارگان رسم الاخضر به روزنامه نشنال گفت: «وقتی سوار ماشین می‌شوم تا به محل کار بروم، قلبم تند می‌زند. احساس می‌کنم ماشین قرار است منفجر شود. انگار دچار یک عقده روانی شده‌ام. تصویر انفجار و آن لحظه، تا روزی که بمیرم، رهایم نخواهد کرد.»

بسیاری از ساکنان این اردوگاه اهل مناطق اطراف دیرحافر هستند؛ شهری که هم‌اکنون تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» قرار دارد و آن‌ها در جریان درگیری‌های سال ۲۰۱۷ از خانه‌های خود آواره شدند. پس از آنکه سال گذشته این اردوگاه از کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» خارج و به دست نیروهای همسو با دولت افتاد، محدودیت‌های رفت‌وآمد از میان برداشته شد.

ابراهیم الاحمد، ۵۴ ساله، گفت: «قبلاً مثل زندان بود؛ نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» فقط در ساعات مشخصی اجازه خروج به ما می‌دادند.»

اما دو دختر او، خلود ۱۸ ساله و هیام ۲۲ ساله، در انفجار خودروی بمب‌گذاری‌شده ماه فوریه جان باختند. شادی او از سقوط رژیم اسد و آزادی رفت‌وآمد به اردوگاه، با این فقدان سنگین درهم آمیخته است.

او گفت: «آن‌ها از آزادی خوشحال بودند، چون می‌توانستیم هر وقت خواستیم به هر جا برویم. اما بعد از آن، آنچه رخ داد، رخ داد؛ انفجار.»

عبدالملک الشیخ، معاون مدیر منطقه منبج، گفت در صورت تحقق ادغام، آماده همکاری با مقام‌های کُرد خواهد بود. او افزود که خود و همکارانش در انتظار دریافت دستورهای بیشتر از دمشق هستند. این اظهارات در گفت‌وگویی در مقابل ساختمانی کم‌ارتفاع از بلوک سیمانی بیان شد که اکنون به‌عنوان مقر ادارات محلی استفاده می‌شود. آن‌ها از زمان بازپس‌گیری کنترل منطقه از «نیروهای دموکراتیک سوریه» در سال گذشته، در تلاش برای بهبود خدمات در این منطقه با جمعیتی حدود یک میلیون نفر هستند. در یک کارزار جمع‌آوری کمک مالی اخیر، ۱۲ میلیون دلار برای بازسازی مدارس و ساختمان‌های دولتی گردآوری شد.

او گفت: «ما قاطعانه باور داریم که کُردهای میهن‌دوست بسیاری در شرق فرات وجود دارند که مانند ما به‌دنبال راه‌حل هستند. همچنین سیاستمداران کُرد ارشد در سطح ملی حضور دارند که با ما و با رویکرد دولت سوریه همراه‌اند و همانند ما به حفظ وحدت و انسجام ملی پایبند هستند.»

در بازگشت به ابو قلقل، عزیزه السالم آرزوی آینده‌ای را دارد که در آن بتواند با آسودگی خاطر زندگی کند.

او گفت: «می‌خواهم بتوانم شب‌ها سرم را روی دستم بگذارم و بخوابم، بدون نگرانی از اینکه اتفاقی بیفتد، بدون ترس از حمله یا گلوله.»



نظر شما درباره این مقاله:








توافق دولت سوریه و نیروهای دموکراتیک سوریه
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 23:51

توافق دولت سوریه و نیروهای دموکراتیک سوریه




نظر شما درباره این مقاله:








یافتن عشق، یعنی کار، کار، کار
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 19:31

یافتن عشق، یعنی کار، کار، کار


گفتگوی اشپیگل با اوته رورت

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

گفتگوی هفته نامه اشپیگل در جدیترین شماره خود با اوته رِوِرت در باره عشق و روابط زناشویی در تاریخ

محبت را می‌توان به شیوه‌ای علمی سنجید، این را اوته فرِوِرت (Ute Frevert)، پژوهشگر احساسات (Emotionsforscherin)، می‌گوید. او توضیح می‌دهد که چه چیزی در گذشته در خواستگاری به طرد منجر می‌شد و چگونه آرمان‌های به ظاهر منسوخ تا به امروز تأثیر خود را ادامه می‌دهند.
فرورت، ۷۱ ساله، استاد تاریخ احساسات (Professorin für Emotionsgeschichte) است. او تا سال ۲۰۲۴ بخش پژوهشی «تاریخ احساسات» را در مؤسسه ماکس پلانک (Max-Planck-Institut) برای پژوهش‌های آموزشی در برلین رهبری می‌کرد. کارهای او نشان داده‌اند که احساسات چگونه فرآیندهای تاریخی را تحت تأثیر قرار می‌دهند و هنجارهای اجتماعی را شکل می‌دهند.

اشپیگل: خانم فرورت، آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) در سال ۱۸۱۸ نوشت که موضوع عشق «صرفاً این است که هر هانس (Hans)، گرِتِه (Grethe) خودش را پیدا کند» [یا هر مجنون لیلی خود را] و پرسید: «پس این هیاهو برای چیست؟ این فشار، خروش، ترس و نیاز برای چیست؟» آیا شما پاسخی برای این دارید؟

فرورت: شوپنهاور به باور من در اینجا نگاهی ساده انگارانه و فاقد پیچیدگی لازم به «هانس و گرته» دارد. زیست‌شناسان تکاملی (Evolutionsbiologen) اینگونه به آن نگاه می‌کنند: باید یک زوج وجود داشته باشد تا فرزندآوری صورت گیرد، و آن‌ها باید تا حد امکان چند سالی با هم بمانند تا این فرزند را به درستی پرورش دهند، و آنچه هانس و گرته را به هم نگه می‌دارد، عشق نام دارد.

اشپیگل: آیا فکر می‌کنید انسان خردمند در رفتار جفت‌گیری خود از ریشه بیولوژیکی‌اش جدا شده است؟ و در آن صورت، آیا عشق به جای یک احساس اولیه، یک «رسانه ارتباطی» است، همان‌طور که جامعه‌شناس نیکلاس لومان (Niklas Luhmann) نوشت؟

فرورت: من بیشتر با لومان هم‌راه هستم و هرگز تمایلی به جدال درباره اینکه آیا احساسات ذاتی هستند یا نه، نداشتم. ممکن است الگوهای رفتاری بیولوژیکی در خدمت تولید مثل زیربنای عشق باشند. اما نسل‌های انسان‌ها در تمامی، یا بهتر است بگوئیم حقیقتاً در تمامی عرصه‌های فرهنگی، به این فکر کرده‌اند که چگونه می‌توانند به این رویداد نسبتاً سطحی بین زن و مرد، و گاهی بین افراد هم‌جنس، جنبه افسون‌آمیزی اضافه نمایند و آن را به نوعی به یک فرهنگ تبدیل کنند. این نگاه مرا به عنوان یک تاریخ‌دان بسیار بیشتر به موضوع علاقه‌مند می‌کند.

اشپیگل: کسی که اشعار شاعره یونانی سافو (Sappho) از قرن هفتم پیش از میلاد یا ترانه‌های عاشقانه والتر فون در فوگلوایده (Walther von der Vogelweide) حدود سال ۱۲۰۰ را می‌خواند، ممکن است فکر کند درد دل آنها مشابه چیزی است که لیزا- ماری (Lisa-Marie) از ووپرتال (Wuppertal) امروز همان را با قلب‌های تپنده ایموجی توصیف می‌کند.

فرورت: علوم اعصاب دریافته‌اند که احساسات در مغز جای دارند. اما مغزها شکل‌پذیر هستند و با محیط خود تغییر می‌کنند. بنابراین احساسات نیز دوره‌های تاریخی متغیری را از سر می‌گذارند. عشق یک نیروی طبیعی جهانی نیست، یک «تب» یکنواخت و بالا در طول همه اعصار نیست، همان‌طور که پگی لی (Peggy Lee) در آهنگ پرفروشش در سال ۱۹۵۸ ادعا کرد. عشق یک کد فرهنگی است که به قواعد و هنجارها، و غالباً نیز به قوانین و ممنوعیت‌ها ترجمه می‌شود. از دیرباز، دولت، دین و جامعه تعیین می‌کرده‌اند که چه کسی می‌تواند چه کسی را دوست بدارد. اساساً چه کسی حق عشق ورزیدن دارد!

اشپیگل: رمان‌ها، شعرها، کتاب‌های راهنمای عشق به قدری زیاد هستند که می توانند خودشان به کتابخانه‌های کامل تبدیل شوند، به همه زبان‌ها، در همه قاره‌ها – آیا احساس دیگری می‌شناسید که درباره آن کلمات بیشتری به هدر رفته باشد؟

فرورت: نه. و این نیز دلیلی است برای درک عشق به عنوان یک رسانه ارتباطی. یادگیری، توصیف و انتقال آن، مستلزم ارتباط بسیار زیاد و فوق‌العاده طاقت‌فرسا است. برای «مستحکم کردن» آن، نیاز به کلمات و نشانه‌ها، اشارات و هدایا است. به عنوان مثال، زبان رمزی گل (Blumensprache) در قرن نوزدهم را در نظر بگیرید. آیا می‌دانستید که کدام گل یک ممنوعه مطلق بود وقتی یک مرد جوان برای اولین بار بر در بانوی دلخواهش می‌کوبید؟ این موضوعی است که در کتاب راهنمای «نزاکت خوب، در همه موقعیت‌های زندگی» (Der gute Ton, in allen Lebenslagen ) سال ۱۸۸۹ آمده است.

اشپیگل: هیچ‌ایده‌ای ندارم. شاید گل سوسن؟

فرورت: خیر. آن گلی بود که در یک گلدان قرار داشت! چون باید بیش از یک روز از آن مراقبت می‌شد، فضای زیادی می‌گرفت. این تجاوزکارانه تلقی می‌شد.

اشپیگل: از منظر تاریخی، درباره احساسات واقعی که شخصیت‌های تاریخ را به هم پیوند می‌داد، چه می‌توانیم بدانیم؟ مثلاً آیا کلئوپاترا (Kleopatra) واقعاً مارک آنتونی (Marc Antonius)، فرمانده رومی، را می‌پرستید یا فقط او را فریفت چون از نظر سیاسی به صلاحش بود؟

فرورت: این را نمی‌دانیم. بدون منابع مربوطه، به احساساتی که شخصیت‌های تاریخی واقعاً تجربه کرده‌اند، دسترسی نداریم. اما می‌توانیم ثابت کنیم: احساسات تاریخ دارند – و تاریخ می‌سازند. و عشق، به رغم اینکه به گونه‌ای ذهنی و منحصربه‌فرد تجربه می‌شود، احساسی است که در طول تاریخ بیشترین اجتماع‌پذیری و قالب‌بندی فرهنگی را داشته است.

اشپیگل: احتمالاً باید مفاهیم را کمی روشن کنیم. عشق جنسی، عشق مادری، عشق به حیوانات، میهن‌پرستی – این «عشق» چیست؟

فرورت: حق با شماست، با این مفهوم به طور نادقیق برخورد می‌شود. جوانان امروز تقریباً هر تماس تلفنی با دوستان یا با مامان و بابا را با این جمله پایان می‌دهند: «دوستت دارم». یونانیان باستان در این مورد دقیق‌تر بودند: آنان بین اشکال مختلف عشق تمایز قائل می‌شدند. از جمله عمدتاً اِروس (Eros)، یعنی عشق شورانگیز/شهوانی، یک خواهش تقریباً خودخواهانه و حریصانه. و همچنین فیلِیا (Philia)، که بیانگر احساس دوستی عمیق است. استورگه (Storge) به عشق درون خانواده اشاره داشت، آگاپه (Agape) به عشق ایثارگرانه الهی.

اشپیگل: آگاپه سپس در مسیحیت به نوع دوستی و محبت به همنوع تبدیل شد – اما منظور ما امروز وقتی از عشق جنسی صحبت می‌کنیم چیست؟ فقط اروس خالص؟

فرورت: اروس در دوران باستان نیز بسیار بیش از جاذبه جنسی معنا داشت، چه برسد به رابطه یک‌شبه. و در هر مقطع زمانی، اشتراکاتی بین اشکال عشق وجود داشت که از آن‌ها گونه‌های جدیدی پدید می‌آمد. دوستی، یعنی فیلِیا، می‌توانست با تمنا آمیخته شود و وقتی این تمنا فروکش می‌کرد، دوباره به سمت دوستی برمی گردید. یا عشق به میهن را در نظر بگیرید: سهمی از آگاپه دارد، هم از روحیه فداکاری و هم از ایثار متأثر است. نازی‌ها به عشق به هیتلر متوسل می‌شدند، پوتین عشق به روسیه را طلب می‌کند، حزب آلترناتیو برای آلمان عشق به آلمان را. عشق جامعه‌ها را ساختار بندی می کرد و هنوز هم چنین است و محتوای سیاسی را منتقل می‌کرده و می‌کند.

اشپیگل: اجازه دهید درباره اِروس صحبت کنیم و درباره آنچه که او از دوران باستان تا امروز در تاریخ به بار آورده است. مثلاً زئوس (Zeus) در المپ (Olymp) تقریباً کل جهان خدایان را تحت سلطه درآورد، فقط جرأت نزدیک شدن به آفرودیته (Aphrodite)، الهه عشق را نداشت. چرا؟

فرورت: هرکس با او درگیر شود، خطر از دست دادن کنترل را دارد، زئوس نمی‌توانست این ریسک را بپذیرد. دقیقاً به دلیل اینکه خطر از دست دادن کنترل از طریق اروس بسیار زیاد است، قدرتمندان وسواس زیادی در مهار آن از طریق قواعد داشتند. یک مرد از طبقه اجتماعی ممتاز یونان اگرچه می‌توانست با برده‌های مذکر رابطه جنسی داشته باشد، اما هرگز نباید نقش منفعل [مفعول]، بلکه همیشه نقش فعال [فاعل]، و نفوذکننده (penetrierende) را ایفا می‌کرد.

اشپیگل: و با این حال، برخی در جامعه دگرباشان، دوران باستان یونان را به عنوان یک بهشت آزاد جنسی تقدیس می‌کنند. آیا این فقط یک سوءتفاهم است؟

فرورت: به هر حال یک نگاه غیرتاریخی است. اما اساساً جامعه یونان لیبرال‌تر از مثلاً جامعه قرن نوزدهم بود – حداقل برای مردان آزادزاده (Männer frei geborene). این وضعیت از زمانی تغییر کرد که کلیسای مسیحی در دوران باستان متأخر به عنوان نهادی مستقر شد که نیروی عظیمی در ایجاد هنجارهای اجتماعی اعمال می کرد.

اشپیگل: با پیروزی مسیحیت، عشق به خدا به بالاترین شکل عشق ارتقا یافت و امر جنسی تنزل پیدا کرد. نخبگان حاکم این تصور را پذیرفتند. با چه پیامدهایی؟

فرورت: از یک سو، این امر راه را برای دورویی و ریاکاری اخلاقی (Doppelmoral) باز کرد. از سوی دیگر، عشق اکنون به یک چهره انتزاعی، یعنی خدا، معطوف شد. این چهره بعدها با میهن، دولت، پیشوا، سوسیالیسم جایگزین گردید.

اشپیگل: در طولانی‌ترین بخش تاریخ، ازدواج‌ها بر اساس دلایل اقتصادی و قدرت سیاسی ترتیب داده می‌شدند. تا دورانی طولانی در عصر جدید، زن و شوهر چیزی شبیه ساختار بنیادین جامعه را تشکیل می‌دادند. آیا عشق در آن زمان اساساً شانسی داشت؟

فرورت: می‌توانست در طول ازدواج توسعه یابد، اما مجبور نبود. شور و تمنا بیشتر به عنوان یک امتیاز طبقه بالا تلقی می‌شد. به ترانه‌های عاشقانه در قرون وسطی فکر کنید: آن خطاب به خدمتکار طویله نبود، بلکه خطاب به بانوی نجیب دور از دسترس بود. یا بعدتر، رمان جنجالی «پیوندهای خطرناک» (Gefährliche Liebschaften) سال ۱۷۸۲ درباره دسیسه‌بازی‌ها و نقشه‌کشی‌ها در دنیای اشراف – در اینجا شور و تمنا عمدتاً خارج از ازدواج اتفاق می‌افتاد.

اشپیگل: تنها حدود سه دهه پس از کتاب « پیوندهای خطرناک»، ایده عشق رمانتیک ذهن‌ها و قلب‌ها را فتح کرد. چه اتفاقی افتاده بود؟

فرورت: انقلاب فرانسه نظام فئودالی را جارو کرد و برتری کلیسا را زیر سؤال برد. تغییرات اقتصادی باعث شد جامعه نسبت به گذشته کمتر ایستا باشد. تا آن زمان، جهان هم غیرآزاد و هم غیرپیچیده بود: یک اشرافی همیشه اشرافی می‌ماند، یک کشاورز همیشه کشاورز. با آزادی ۱۷۸۹، یک بی‌ثباتی عظیم همراه شد. زندگی مردم دیگر از پیش تعیین‌شده نبود، فرد به خودش واگذار شده بود. دقیقاً در این مرحله تاریخی گذار، مفهوم عشق رمانتیک تثبیت شد.

اشپیگل: شاعر مشهور نووالیس (Novalis) در پایان قرن هجدهم نوشت که عشق «هدف نهایی تاریخ جهان» است. چه چیزی او را برانگیخت؟

فرورت: در آن زمان، احساسات به عنوان مدرکی برای فردیت و انسانیت تلقی می‌شدند. برخلاف اشراف، که فقط به احساسات تظاهر و قدرت سیاسی را دستکاری می‌کردند، اکنون بورژوازی (Bürgertum) در حال صعود ارزش زیادی بر حس کردن احساسات واقعی و پایدار و همچنین نشان دادن آن می‌گذاشت. به همین دلیل مردان در این عصر احساسات‌گرایی (der Empfindsamkeit Zeitalter) اینقدر با اشتیاق و پشتکار گریه می‌کردند: این ارتباط های جسمی بود که اصالت احساس را مورد تأکید قرار می داد. همزمان، به عشق به عنوان یک نیرویی که به لحاظ سیاسی ایحاد نظم‌ جدید می کرد نیاز بود.

اشپیگل: رمانتیک‌های اولیه خواستار ازدواج عاشقانه شدند، آنان آرمان رابطه شورانگیز مادام‌العمر را ترسیم کردند، یک آرمانشهر که تا به امروز مردم را به بدبختی می‌کشاند؟

فرورت: (می‌خندد) کسی که چنین انتظارات بالایی از عشق دارد، تنها می‌توانست و می‌تواند ناامید شود. لذت‌های حسی که در رمان‌هایی مانند «لوسینده» (Lucinde) اثر شلگل (Schlegel) توصیف شده، به ندرت با واقعیت مطابقت داشت.

اشپیگل: فیلسوف فریدریش شلایرماخر (Friedrich Schleiermacher) به معشوقش هنریته (Henriette) نوشت: «با من برابر شو، آن‌گونه که مرد و زن باید [برابر] باشند». این مفهوم جدید عشق چقدر رهایی‌بخش بود؟

فرورت: قضیه برابری اینطور بود: از نظر ایدئال بله، از نظر مادی نه. زیرا حتی رمانتیک‌های اولیه نیز به سازه حوزه‌های جداگانه معتقد بودند که گویا توسط طبیعت مقدر شده: در حالی که زن از طریق ازدواج و خانواده به رسالت واقعی خود می‌رسد، مرد را به عرصه عمومی می‌کشاند. در فرهنگ بروکهاوس (Brockhaus) دهه ۱۸۲۰ اینگونه آمده: «عشق، سرنوشت/رسالت زن است»:. این برای زنان محدودیت‌هایی ایجاد کرد که مردان با آن آشنا نبودند.

اشپیگل: چه زمانی زن به خانه‌دار و مادر ابدی تنزل یافت؟

فرورت: این انتساب نقش در قرن نوزدهم تثبیت شد و در ابتدا فقط برای طبقه بورژوا اعتبار داشت. کلیساها در این امر کمک کردند، دولت نیز. الیزابت بادینتر (Elisabeth Badinter)، فیلسوف فرانسوی، عشق مادری را که به ویژه در عصر بورژوازی بسیار مورد تأکید بود، به هیچ وجه یک غریزه طبیعی، بلکه یک اختراع فرهنگی می‌داند.

اشپیگل: با این وجود، تصور عشق مادریِِ ذاتی به همان سرسختی آرمانشهر رمانتیک «همه‌چیز با یکی برای همیشه» باقی مانده است.

فرورت: قرن نوزدهم در استخوان‌های ما عمیقاً ریشه دارد، حتی اکنون نیز نسل در حال رشد را شکل می‌دهد. زیرا ایده‌های بنیان‌گذاری شده در آن زمان صرفاً سرکوبگر و پدرسالار نبود...

اشپیگل: ...بلکه؟ فمینیست‌ها نظر دیگری دارند. پژوهشگر بریتانیایی استوی جکسون (Stevi Jackson) نوشته است «[عشق] زمانی شروع می‌شود که در آغوشش فرو می‌روی و با بازوانت در سینک ظرفشویی‌اش پایان می‌یابد».

فرورت: این نقل قول در همان زبان انگلیسی از نظر زبانی بسیار زیباست (It starts when you sink into his arms and ends with your arms in his sink) – اما نادیده می‌گیرد که بسیاری از زنان در این شکل از رابطه احساس راحتی می‌کنند. این برای آنان جایگاه محترمی در زندگی و یک پناهگاه فراهم می‌کند، زمانی که فشار مضاعف برایشان زیاد شود.

اشپیگل: دهه‌های بیست قرن بیستم، همراه با «عشق عینی»، نوعی ضد- رمانتیسیسم پدیدار شد. طرفداران آن علیه کیش احساسات مقاومت می‌کردند، زن اغوا گر مرگبار یا زن افسونگر خطرناک (Femme fatale) با اطمینان خودش تعیین می‌کرد که سکس چیست، عشق واقعی چیست یا هر دو.
فرورت: چه کسی می‌توانست از عهده چنین آزمایش‌هایی برآید؟ یک اقلیت مرفه کوچک. میلیون‌ها کارمند زن همچنان به عشق رمانتیک، به خوشبختی خانواده و خانه‌داری رویا می‌بافتند. اما برای آنان نیز به تدریج فضای آزادی جدید، وسایل پیشگیری بهتر و آگاهی بیشتر فراهم شد. قواعد سختگیرانه نزاکت شل شد، سقط جنین یک موضوع سیاسی بزرگ بود.

اشپیگل: تا زمانی که نازی‌ها آن را به شدت ممنوع کردند.

فرورت: البته برای زنان «از نظر نژادی ارزشمند»، همان‌گونه که در آن زمان نامیده می‌شدند. رژیم برای آنان ممنوعیت سقط جنین را تشدید کرد. اما زنان یهودی باردار مجاز و حتی تشویق می‌شدند فرزندانشان را سقط کنند. افرادی که رژیم آنان را بیمار اعلام می‌کرد، با عقیم‌سازی اجباری مواجه بودند. برای جلوگیری از «اختلاط نژادی»، ازدواج‌های مختلط ممنوع و طلاق آن‌ها تسهیل شد.

اشپیگل: دیکتاتوری نازی تا چه حد در زندگی رابطه‌ای شهروندانی که از سوی آن طرد نشده بودند، نفوذ کرد؟

فرورت: برای ازدواج عاشقانه خوشبخت «آریایی» و «سالم از نظر وراثت»، تبلیغات عظیمی به کار گرفته شد. این از آموزش مدرسه آغاز شد، در مشاوره ازدواج ادامه یافت و در وام ازدواج و نشان یا صلیب افتخار مادران آلمانی (Mutterkreuzen) مادی شد. با این حال، تأثیر محدود بود. در دهه سی، اگرچه آمار ازدواج بالا رفت، زیرا بسیاری از زوج‌ها مراسم عروسی خود را در بحران دوره وایمار به تأخیر انداخته بودند. اما میزان زاد و ولد افزایش نیافت، به جای چهار فرزند مورد نظر، فقط دو فرزند به دنیا آمد.

اشپیگل: آلمان شرقی چقدر بر زندگی عاشقان حاکم بود؟

فرورت: حزب اتحاد سوسیالیستی می‌خواست زوج‌ها را با انگیزه‌های مشابه دوران ناسیونال سوسیالیسم به بچه‌دار شدن ترغیب کند. افراد متأهل راحت‌تر و سریع‌تر یک آپارتمان می‌گرفتند، علاوه بر این، یک وام بدون بهره ازدواج در انتظار بود که می‌شد آن را «با بچه پس داد»، یعنی با فرزندآوری تسویه کرد.

اشپیگل: در همین حال، در جمهوری فدرال، طبق پاراگراف مربوط به دلالی و تشویق یا تسهیل روابط جنسی خارج از چارچوب اخلاق رسمی (Kuppeleiparagraf)، کسی که زوج‌های ازدواج‌نکرده را اسکان می‌داد، مرتکب جرم می‌شد. دموکراسی جوان تا چه حد عشق را محدود می‌کرد؟

فرورت: با پایبندی به مقررات قانون مدنی سال ۱۹۰۰ و قانون کیفری امپراتوری تا اواخر دهه شصت، دستورالعمل‌های روشنی ارائه می شد. این شامل پاراگراف ۱۷۵ نیز بود که همجنس‌گرایی را به عنوان جرم تعریف می‌کرد. این پاراگراف در جمهوری فدرال تنها در سال ۱۹۹۴ لغو شد، در آلمان شرقی شش سال زودتر. ممنوعیت کیفری و تابوی اجتماعی منجر به این شد که همجنس‌گرایان حتی زبان برای بیان احساسات خود نداشتند.

اشپیگل: زوج‌های دگرجنس‌گرا نیز مدت‌های طولانی در مورد احساسات و خواسته‌های خود صحبت نمی‌کردند.

فرورت: حداقل در مورد سکس درون ازدواج، این اساساً مربوط به خوشبختی عاشقانه مرد بود، که می‌توان در کتاب «ازدواج کامل» (Die vollkommene Ehe) تئودور هندریک فان ده ولده (Theodoor Hendrik van de Velde) (۱۹۲۶) خواند. یک پرفروش همیشگی، من آن را در میز کنار تخت پدرم یافتم. نقطه عطف بزرگ تنها در سال ۱۹۷۶ با گزارش هایت (Hite-Report) آمد...

اشپیگل: ...که در آن پژوهشگر جنسیتی آمریکایی، شر هایت (Shere Hite)، حدود ۳۰۰۰ زن را در مورد موضوعاتی مانند ارگاسم، خودارضایی، رابطه مورد پرسش قرار داده بود.

فرورت: ناگهان آشکارا بحث بر سر تمایلات زنانه بود، و آن هم بدون نگاه کردن به «هدف» باروری. این تصور که زنان بدون ارگاسم نمی‌توانستند باردار شوند، از دوران باستان رایج بود. اما اکنون نیازها و خیال‌پردازی‌های زنانه به خودی خود در کانون توجه قرار داشت. بالاخره زنان صدای خود را یافتند. تصادفی نبود که در این زمان جنبش دوم زنان شکل گرفت.

اشپیگل: عشق در قرن بیست و یکم در دموکراسی‌ها از اقتدار کلیسایی، دولتی، اجتماعی رها شده است. آیا اکنون همه چیز ممکن است؟

فرورت: بدون شک، تنوع به وضوح بیشتر است، مدل‌های رابطه مختلفی حول محور عشق زندگی می‌شوند. همزمان، اصل درون‌همسری، که بر اساس آن افراد درون طبقه اجتماعی و مذهب خود پیوند می‌خورند، بسیار سرسختانه باقی مانده است. این که یک پزشک زن عاشق یک کارگر شود، همچنان غیرعادی است. در اپلیکیشن‌های دوستیابی، فرد بر اساس معیارهای گوناگون جستجو می‌کند. از برخی جهات، هنجارهای عشق حتی سخت‌گیرانه‌تر شده است، رسوایی «دوربین بوسه» (Kiss-Cam-Skandal) را در نظر بگیرید: مدیران شرکت‌ها به دلیل بوسیدن کارمندان زن، شغل خود را از دست می‌دهند.

اشپیگل: بر اساس جامعه‌شناس اسرائیلی، اوا ایلوز (Eva Illouz)، عشق در سرمایه‌داری به کالا تبدیل شده است. آیا اکنون اپلیکیشن‌های دوستیابی و صنعت کتاب‌های راهنما به ما تحمیل می‌کنند که چه کسی و چگونه باید دوست داشته باشیم؟

فرورت: این که عشق به یک زبان نشانه‌ای مادی نیاز دارد، مدتهاست شناخته شده است. آنچه تغییر کرده، خیال‌پردازی‌ها و انتظارات است، که پیوسته بالاتر و بالاتر می‌رود. همچنان ما را اشتیاق به «کسی که نظیر ندارد» (the one and only) هدایت می‌کند: انسانی که با او همه چیز را تقسیم کنیم، تجربه کنیم، لذت ببریم. ناامیدی‌ها اجتناب‌ناپذیرند. اما فرصت‌های جدید، به ظاهر نامحدود، در انتظار است، زیرا ممکن است کسی حتی جذاب‌تر از جایی ظاهر شود.

اشپیگل: از طریق رسانه‌های اجتماعی، افراد با ایده‌آل‌های زیبایی، انتظارات هنجاری از نقش (Rollenerwartungen) و مدل‌های رابطه بمباران می‌شوند. این چگونه بر تصور ما از عشق تأثیر می‌گذارد؟

فرورت: از یک سو، ما آزادتر از همیشه‌ایم. از سوی دیگر، نامطمئن هستیم و مشتاق وضوح و شفافیت. این امر ما را به دست کسی مانند آقای کراه (Herr Krah) از حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) می‌سپارد که تبلیغ می‌کند: «مردان واقعی راست‌گرا هستند، با این زنان را به دست می آورند.»

اشپیگل: آیا عشق به جایگزینی برای مذهب تبدیل شده است؟

فرورت: عشق قرار است به ما کمک کند تا فشارها و عدم قطعیت‌های جهان مدرن را تحمل کنیم. در حالی که خودش به هیچ وجه امن نیست. یافتن و زندگی کردن با آن، یعنی کار، کار، کار. آزادی نیز همین طور است – همیشه بهایی دارد.


مصاحبه‌کنندگان: رافائلا فون بردو و کاتیا ایکن
اشپیگل ۵۲ | ۲۰۲۵

Interview: Rafaela von Bredow und Katja Iken
»Die Liebe zu finden, heißt Arbeit, Arbeit, Arbeit«
Interview: Rafaela von Bredow und Katja Iken
DER SPIEGEL 52 | 2025

 



نظر شما درباره این مقاله:








بهروز علیکردی، پسرخاله خسرو علیکردی، نیز بازداشت شد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 19:15

بهروز علیکردی، پسرخاله خسرو علیکردی، نیز بازداشت شد




نظر شما درباره این مقاله:








زندگی پر از تجمل اسد و خانواده‌اش در تبعید
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 18:12

زندگی پر از تجمل اسد و خانواده‌اش در تبعید


اریکا سولومون، کریستین تریبِرت، هیلی ویلیس و احمد مهیدی 
نیویورک تایمز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

چند هفته پس از آن‌که شورشیان در سال گذشته با هجومی برق‌آسا کنترل سوریه را به دست گرفتند، یک تبعه سوری ساکن مسکو خود را به شام در بلندترین آسمان‌خراش شهر مهمان کرد.

رستوران «سیکستی» (Sixty) که در طبقه ۶۲ واقع شده، با منظره‌ای خیره‌کننده، میزبان‌های شیک‌پوش و کوکتل‌های پیچیده، معمولاً میزبان نخبگان سیاسی روسیه و سلبریتی‌های خارجی است.

این شهروند سوری که به شرط ناشناس ماندن صحبت می‌کرد، گفت اصلاً تعجب نکرد وقتی پیشخدمت‌ها از او خواستند عکس نگیرد. اما آنچه او را شگفت‌زده کرد، شناسایی یکی از مهمانان ویژه بود که در همان نزدیکی در حال شام‌‌خوردن بود: دیکتاتور مخلوع کشورش، بشار اسد.

بیش از پنج دهه است که نام خانوادگی اسد با استبداد بی‌رحمانه گره خورده. اکنون، خانواده اسد به عنوان فراری در مسکو زندگی می‌کنند.

هم رئیس‌جمهور معزول و هم برادرش ماهر، یکی از قدرتمندترین فرماندهان نظامی رژیم، تاکنون درباره نحوه گذران زندگی‌شان در کشوری که زمانی حامی‌شان بود و در زمان سقوط پناهشان داد، چیزی فاش نکرده‌اند.

اما خبرنگاران نیویورک تایمز با تکیه بر روایت شاهدان، دوستان خانواده و سرنخ‌های دیجیتال به جا مانده در حساب‌های شبکه‌های اجتماعی که ردیابی آن‌ها دشوار است، توانسته‌اند گوشه‌هایی از زندگی پرتجمل و مصونیت آن‌ها را آشکار کنند.

جزئیات زندگی خانواده اسد از تحقیقات نیویورک تایمز درباره محل اختفای ۵۵ نفر از بالاترین مقامات رژیم به دست آمده است. افرادی که با نیویورک تایمز صحبت کردند – از جمله دوستان خانواده، خویشاوندان و مقامات سابق – به دلیل نگرانی از امنیت خود خواستند ناشناس بمانند.

طبق روایت یک خویشاوند، دو دوست خانواده و دو افسر سابق لشکر چهارم که ماهر اسد فرمانده آن بود، تبعید پرزرق‌وبرق خانواده اسد از همان لحظات اولیه فرارشان به مسکو آغاز شد. آن‌ها با جت‌های خصوصی و کاروان‌های خودرو به روسیه منتقل شدند. همه این افراد [روایت‌کنندگان] با اعضای خانواده اسد دیدار کرده‌اند، با آن‌ها اقامت داشته‌اند یا در کنارشان بوده‌اند.

تحت حفاظت شدید نیروهای امنیتی روسیه، ابتدا در آپارتمان‌های مجلل متعلق به هتل فور سیزنز اقامت کردند که هزینه اجاره هفتگی آن تا ۱۳ هزار دلار می‌رسد.


رستوران سیکستی مشرف بر مسکو. این رستوران پاتوق معروف بشار اسد، دیکتاتور مخلوع سوریه است

رئیس‌جمهور معزول و خانواده‌اش سپس از آنجا به یک پنت‌هاوس دوطبقه در برج فدراسیون (همان آسمان‌خراشی که رستوران سیکستی در آن قرار دارد) نقل مکان کردند. بعدها، به گفته یک مقام سابق سوری که با خانواده در ارتباط است، یک آشنا و یک دیپلمات منطقه‌ای که از سوی مقامات روس مطلع شده بود، آقای اسد به ویلایی در حومه دورافتاده «روبلیوفکا» (Rublyovka) در غرب مسکو منتقل شد.

این منطقه محصور، محبوب نخبگان روس است و مجتمع خرید لوکس «دهکده تجملاتی» در آن قرار دارد. نیروهای امنیتی روسیه همچنان از آقای اسد محافظت می‌کنند، ترددهای او را کنترل می‌کنند و به خانواده دستور داده‌اند که بیانیه عمومی صادر نکنند؛ این موضوع را مقامات سابق و دیپلمات منطقه‌ای تأیید کردند.

به گفته سه مقام سابق دیگر، در فوریه،  وقتی حافظ اسد، ۲۴ ساله، پسر رئیس‌جمهور معزول، در شبکه‌های اجتماعی درباره فرار خانواده نوشته و ویدئویی از خودش در حال قدم زدن در مسکو منتشر کرد، مقامات روس به سرعت واکنش نشان دادند. او از آن زمان تاکنون هیچ پستی منتشر نکرده است.

دو آشنا گفته‌اند که چندین بار ماهر اسد را با کلاه بیسبال که روی چشمانش کشیده بود، در یکی از آسمان‌خراش‌های درخشان منطقه تجاری مسکو دیده‌اند؛ جایی که معتقدند او در آن زندگی می‌کند. یک دوست خانواده گفت که او در ساختمان‌های کپیتال تاورز (Capital Towers) در همان منطقه ساکن است.

در ماه ژوئن، در ویدئویی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، او در بار قلیان مد روز «میاتا پلاتینیوم» (Myata Platinum) در مجتمع خرید و تفریحی آفی‌مال دیده شد.

در دوران قدرت، ماهر و نیروهای تحت فرمان او متهم به تیراندازی به معترضان غیرمسلح، اجرای محاصره‌های «تسلیم شوید یا گرسنگی بکشید» و اداره شبکه قاچاق مواد مخدر منطقه‌ای بودند که گفته می‌شود میلیاردها دلار برای آن‌ها درآمد داشته است.

با توجه به فعالیت‌های دختران خانواده اسد، به نظر می‌رسد خانواده همچنان ثروت قابل توجهی در اختیار دارد.

در ماه نوامبر، دیکتاتور معزول دوستان و مقامات روس را به ویلایی در حومه مسکو دعوت کرد تا تولد ۲۲ سالگی دخترش زین را با مراسمی مجلل جشن بگیرند؛ این موضوع را یک خویشاوند، یک افسر سابق رژیم و یک دوست خانواده که فرزندان یا دوستان نزدیکشان در مهمانی حضور داشتند، تأیید کردند.


تصویری تبلیغاتی از یک آپارتمان لوکس خصوصی که توسط هتل فور سیزنز در مسکو اداره می‌شود

دخترعموی خانم اسد و دختر ماهر، شم اسد، نیز ظاهراً تولد ۲۲ سالگی خود را با مراسمی پرخرج و دو شبانه در اواسط سپتامبر جشن گرفت: شبی در رستوران فرانسوی طلاکاری‌شده «باگاتل» (Bagatelle) در دبی و شب دیگر روی یک قایق تفریحی خصوصی.

حساب‌های شبکه‌های اجتماعی هر دو زن (زین و شم اسد) خصوصی تنظیم شده‌اند و نام‌های کاربری‌شان به وضوح هویت آن‌ها را نشان نمی‌دهد. اما نیویورک تایمز با دریافت راهنمایی از خویشاوندان و دوستان خانواده، اصالت این حساب‌ها را تأیید کرد و سپس تصاویر و ویدئوهای منتشرشده در پست‌های عمومی اینستاگرام دوستانشان را بررسی کرد.

در یکی از پست‌های مربوط به جشن تولد شم اسد، بادکنک‌های طلایی به شکل عدد ۲۲ در میان هدایایی قرار داشتند که در کیسه‌های برندهای لوکس هرمس، شنل و دیور (خانه‌های لوکس مد) بسته‌بندی شده بودند.

پست دیگری مهمانان را در رستوران «باگاتل» نشان می‌داد که با جرقه‌های شامپاین احاطه شده‌اند. در این پست، لحظه‌ای از خود خانم اسد دیده می‌شود که در میان جمعیتی شاد، بطری کریستال را تکان می‌دهد. عکس دیگری حساب اینستاگرام دخترعمویش زین را تگ کرده، هرچند زین در آن قاب دیده نمی‌شود.

جشن روز بعد روی قایق تفریحی به نام «استیلث» (Stealth Yacht) که نامش با نور نوشته شده بود، ادامه یافت. در پست‌ها، دی‌جی و چراغ‌های استروب چشمک‌زن دیده می‌شود.

حساب شبکه‌های اجتماعی متعلق به یک شرکت اجاره قایق تفریحی خصوصی در دبی که همین نام را دارد، نیز عکس‌هایی از این مهمانی منتشر کرده است. این قایق مجهز به دستگاه‌های دودزا، چندین بار و جکوزی است و طبق بروشورهای تبلیغاتی، اجاره آن برای چند ساعت چند هزار دلار هزینه دارد، به علاوه هزاران دلار دیگر برای دی‌جی، بارتندرها و مجریان برنامه.


دهکده لوکس بارویخا واقع در یک منطقه مجلل که گفته می‌شود در حال حاضر میزبان بشار اسد است

هر دو دختر علاوه بر برگزاری جشن در امارات متحده عربی، در این کشور نیز زندگی می‌کنند.

به گفته دو دوست خانواده و دو افسر نظامی سابق که همچنان با ماهر اسد یا نزدیکانش در ارتباط هستند، بزرگ‌ترهای خانواده اسد توافقی ویژه با مقامات اماراتی به دست آورده‌اند که به فرزندانشان اجازه اقامت در این کشور را می‌دهد.

مقامات اماراتی به پرسش‌های نیویورک تایمز پاسخی ندادند.

چند هفته پس از سقوط رژیم، زین اسد به تحصیلاتش در شعبه ابوظبی دانشگاه سوربن – دانشگاه معتبر فرانسوی – بازگشت؛ این موضوع را دوستان خانواده و یکی از هم‌کلاسی‌هایش تأیید کردند. هم‌کلاسی او گفت که زین در محوطه دانشگاه توسط محافظان بزرگ‌جثه و ترسناک همراهی می‌شد.

همه دانشجویان سوری بازگشت او را نپذیرفتند. به گفته دو نفر که گفتند این مکالمه را دیده‌اند، در یک گروه چت، یکی از دانشجویان به خانم اسد گفته بود که «به اینجا خوش‌ نیامده است».

کمی بعد، آن‌ها گفتند، کل گروه چت تعطیل شد و دیگر آن دانشجو را در دانشگاه ندیدند. یکی از خویشاوندان آن دانشجو گفت که او توسط مقامات اماراتی بازجویی شد و بعدها به دلیل این ماجرا و دلایل دیگر، دانشگاه را ترک کرد.

دانشگاه سوربن ابوظبی اعلام کرد که اخراج آن دانشجو «کاملاً موضوعی تحصیلی» بوده و به سه تخلف اشاره کرد، از جمله تقلب. این دانشگاه تأکید کرد که تنش در گروه چت با زین اسد «هیچ ارتباطی» با اخراج نداشته است.

هم‌کلاسی گفت که خانم اسد بخشی از ترم آخر را در کلاس‌ها حاضر نشده بود. اما در ماه ژوئن، او مدرک خود را از مؤسسه دولتی روابط بین‌الملل مسکو (MGIMO) که در آن نیز ثبت‌نام کرده بود، دریافت کرد. عکس‌های مراسم فارغ‌التحصیلی، حضور برادران و مادرش را نشان می‌داد.


تولد شام اسد در دبی، ثروت خانواده اسد را در تبعید، پس از ترک سوریه در شرایط اقتصادی خراب، نشان داد

گفته می‌شود بشار اسد و برادرش در تبعید رویکردهای متفاوتی نسبت به کسانی که زمانی برایشان خدمت می‌کردند، در پیش گرفته‌اند.

به گفته دو فرمانده سابق و یک دوست خانواده که با او در ارتباط است، ماهر اسد نسبت به نزدیک‌ترین افسرانش نسبتاً سخاوتمند بوده. آن‌ها گفتند که او برای یاری به متحدان قدیمی‌اش پول می‌فرستد تا بتوانند آپارتمان تهیه کنند یا کسب‌وکار کوچکی راه بیندازند.

اما دستیار شخصی بشار اسد توسط رئیس سابقش در مسکو تنها گذاشته شد؛ این را دو دوست آن مرد و یکی از دستیاران دیگر که گفتند با او صحبت کرده‌اند، تأیید کردند.

این دستیار که وظایفش شامل حمل کیف‌های رئیس‌جمهور و باز کردن درها برای او بود، از معدود افرادی بود که بشار اسد در فرار مخفیانه‌اش به مسکو در دسامبر ۲۰۲۴ با خود برد.

دوستان و همکار او گفتند که دستور همراهی به او ناگهانی داده شد، به‌طوری که نتوانست پاسپورتش را بردارد یا پول و لباس همراه ببرد.

این دستیار همراه آقای اسد به آپارتمان‌های لوکس فور سیزنز رفت و به او گفته شد که سوئیت جداگانه‌ای را با دو دستیار دیگر اسد به اشتراک بگذارد. صبح روز بعد، طبق گفته دوستان و همکار، کارمند هتل فاکتوری سرسام‌آور به آن‌ها داد.

سه دستیار که وحشت‌زده شده بودند، بارها سعی کردند با آقای اسد تماس بگیرند. رئیس‌جمهور معزول هیچ‌گاه پاسخ نداد.


زین اسد، بالا وسط، با لباس راه راه سفید، در مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش در موسسه دولتی روابط بین‌الملل مسکو در ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

در نهایت مقامات روس مداخله کردند و پیشنهاد دادند که این دستیاران را به یک پایگاه نظامی باقی‌مانده از دوران شوروی، همراه با دیگر افسران رده‌پایین رژیم، منتقل کنند. دستیار شخصی که پولی نداشت، به جای آن ترتیب بازگشت به سوریه را داد.

او اکنون به‌صورت آرام با خانواده‌اش در یک روستای کوهستانی زندگی می‌کند و امیدوار است توجه کسی را جلب نکند؛ این را سه نفری که با او در ارتباط هستند، گفتند. او وقتی از طریق واسطه‌ای با نیویورک تایمز تماس گرفته شد، از صحبت کردن خودداری کرد.

یک سال بعد، این دستیار همچنان در سختی به سر می‌برد و گاهی برای گذران زندگی از یک مقام سابق رژیم دیگر کمک مالی می‌گیرد. به گفته همکارش، خانواده اسد هیچ‌گاه کمکی به او نکردند.

«بشار زندگی‌اش را کاملاً عادی ادامه می‌دهد، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. وقتی اینجا بود ما را تحقیر کرد و وقتی رفت، ما را نابود کرد.»



نظر شما درباره این مقاله:








قطع تماس بازداشت‌شدگان مشهد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 17:07

قطع تماس بازداشت‌شدگان مشهد




نظر شما درباره این مقاله:








چرا کارآیی علی دایی و رسول خادم و پرویز پرستویی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 16:05

چرا کارآیی علی دایی و رسول خادم و پرویز پرستویی




نظر شما درباره این مقاله:








اینستاگرام پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران باقی ماند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 16:03

اینستاگرام پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران باقی ماند




نظر شما درباره این مقاله:








اعدام بیش از هزار و ۸۷۰ نفر در ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 15:18

اعدام بیش از هزار و ۸۷۰ نفر در ایران




نظر شما درباره این مقاله:








ترامپ و نتانیاهو چگونه از درز خبرها
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:50

ترامپ و نتانیاهو چگونه از درز خبرها




نظر شما درباره این مقاله:








برداشت نادرست از ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:26

برداشت نادرست از ایران


گرگوری برو

فارین پالیسی / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

* کتاب «شاهِ شاهان» نوشته اسکات اندرسون، تصویری به‌موقع از کوته‌بینی و خطای محاسباتی آمریکا در تهران ارائه می‌دهد.

انقلاب اسلامی ایران، فروپاشی سلطنت پهلویِ همسو با ایالات متحده و جایگزینی آن با یک حکومت اسلام‌گرای خصمانه، آغازگر مرحله‌ای تازه از درگیری تقریباً مداوم آمریکا در خاورمیانه بود. نزدیک به ۵۰ سال بعد، شاهد چندین جنگ، یک اشغال نظامی طولانی‌مدت و ــ در تازه‌ترین مورد ــ نخستین اقدام نظامی گسترده آمریکا علیه خودِ ایران بوده‌ایم.

کتاب «شاهِ شاهان»، روایت پرهیجان تازه‌ای از اسکات اندرسون، بار دیگر رویدادهای فاجعه‌بار سال‌های ۱۹۷۸–۱۹۷۹ را در کانون توجه قرار می‌دهد. این کتاب بر رخوت و لختی سیاست‌گذاری آمریکا و نیز بر ماهیت آشفته و غیرقابل پیش‌بینی تغییرات سیاسی تأکید می‌کند؛ مضامینی که در زمانی طنین‌انداز می‌شوند که سیاست آمریکا در قبال ایران دچار رکود شده، در حالی که تحولات داخلی این کشور از جابه‌جایی‌های نیرومند و غیرقابل پیش‌بینی در افق خبر می‌دهد.

انقلاب ایران به‌عنوان یک موضوع، خواندنی و پرکشش است و اندرسون آگاهانه به جنبه‌های عامه‌پسندتر روایت خود تکیه می‌کند. بخش عمده‌ای از این داستان برای هر کسی که حتی آشنایی گذرایی با این رویدادها داشته باشد، آشناست: ایرانی که با شتاب در حال مدرن‌سازی است، جامعه‌ای که به‌تدریج رادیکال می‌شود، شاهی غایب و مردد که به‌شدت به ایالات متحده‌ای سرد و دور از دسترس متکی است. اگر بی‌توجهی و کوته‌بینی سیاست‌گذاران در واشنگتن و تهران را هم به این ترکیب بیفزایید، دستورالعمل یک انقلاب کامل می‌شود؛ انقلابی که با درگیری‌های خیابانیِ دراماتیک و بازگشت پیروزمندانه یک روحانی تبعیدی به اوج می‌رسد؛ کسی که تنها در عرض چند ماه از گمنامی به قدرت مطلق پرتاب می‌شود.

اندرسون با اتکا به منابعی که به‌تازگی کشف شده‌اند و مصاحبه با شماری از بازیگران آن دوران ــ به‌ویژه فرح پهلوی، همسر شاه برکنارشده ــ به این روایت آشنا رنگ‌وبُعد تازه‌ای می‌بخشد. در روایت اندرسون، نقش مقام‌های مطلع و دارای دسترسی در دولت آمریکا اهمیت ویژه‌ای دارد؛ افرادی که فروپاشی قریب‌الوقوع «خانه پوشالی» شاه را احساس کرده بودند و بی‌ثمر کوشیدند دولتِ سرگرم و حواس‌پرت جیمی کارتر را به واکنش وادارند. در میان این «کاساندراها» ــ هشداردهندگان بی‌اعتنا مانده ــ نام‌هایی چون گری سیک، هنری پرشت و، مهم‌تر از همه در بزرگ‌ترین موفقیت اندرسون، مایکل مترنکو دیده می‌شود؛ که به زبان فارسی تسلط داشت و انقلاب را هم در استان‌ها و هم در پایتخت از نزدیک شاهد بود.

اندرسون بیش از آنکه در پی کشف علل انقلاب باشد، به گشودن گره‌های ماهیت آشفته آن علاقه‌مند است. رویدادها حالتی گردبادی پیدا می‌کنند: دوره‌هایی تصادفی از آرامش که ناگهان با فوران‌های غیرمنتظره هرج‌ومرج درهم می‌شکند. با این حال، او در نهایت القا می‌کند که رویدادهای سال‌های ۱۹۷۸–۱۹۷۹ کمابیش اجتناب‌ناپذیر بوده‌اند.

در روایت اندرسون، دو دلیل برای این اجتناب‌ناپذیری وجود دارد. نخست، دلیلی شخصی است. زمانی که ایالات متحده در اوت ۱۹۵۳ مداخله کرد و به سرنگونی محمد مصدق ــ نخست‌وزیر مشروطه‌خواه (هرچند به‌تدریج اقتدارگرا) ــ کمک رساند، مقام‌های آمریکایی تصمیم گرفتند محمدرضا پهلوی را برای رهبری دولتی جدید و طرفدار غرب توانمند کنند. شاه، که در این روایت گاه چهره‌ای تراژیک و گاه شرور دارد، اسیر تاریخ است. محمدرضا پهلوی، به تعبیر اندرسون، «مردی ضعیف بود که نقش مردی سخت‌گیر را بازی می‌کرد»؛ کسی که می‌کوشید کشورش را رهبری کند، اما مهارت لازم برای عبور از بحران و جسارت لازم برای حفظ قدرت از طریق زور را نداشت.

دلیل دوم، ساختاری است و از ماهیت روابط آمریکا با ایرانِ دوران شاه سرچشمه می‌گیرد. ایالات متحده پس از آنکه در سال ۱۹۵۳ شاه را به قدرت رساند، ناگزیر شد در سال‌های بعد نیز از او حمایت کند، زیرا کودتا علیه مصدق هرگونه بدیلِ قابل‌اتکا را از میان برده بود. شاه به مهم‌ترین متحد آمریکا در منطقه تبدیل شد؛ هم‌زمان تأمین‌کننده‌ای کلیدی برای نفت و خریدار عمده سامانه‌های تسلیحاتی آمریکا. در نتیجه، سیاست ایالات متحده در تله افتاد و اذعان به سست‌تر شدن روزافزون پایه‌های حکومت شاه، مغایر با منافع آمریکا تلقی شد. به بیان دیگر، سیاست شکست‌خورده واشنگتن به‌واسطه لختی و رکود، خودبه‌خود به حیاتش ادامه داد.

اگرچه اندرسون درک تیزبینانه‌ای از پویش‌های درونی ایران نشان می‌دهد، اما در جایی که تمرکز خود را بر نقش آمریکا می‌گذارد، بیش از همه درخشان است. ناتوانی دولت ایالات متحده در تشخیص فروپاشی قریب‌الوقوع حکومت شاه، نمونه‌ای روشن از شکست اطلاعاتی از کار درمی‌آید. پیام روشن است: سیاست باید پویا، خلاق و بیش از هر چیز، مبتنی بر خوانشی دقیق از واقعیت‌های میدانی باشد.

با تکیه بر روایت اندرسون، آشکار است که ایالات متحده در معرض تکرار همان چرخه غرور و خطای محاسباتی قرار دارد که به انقلاب انجامید. هرچند حملات نظامی به برنامه هسته‌ای ایران آسیب زده‌اند، اما آن را «محو و نابود» نکرده‌اند. به‌جای آنکه از این برتری بهره بگیرد یا بحران کنونی را به سکویی برای دور تازه‌ای از دیپلماسی بدل کند، ایالات متحده عقب‌نشینی کرده است. به نظر می‌رسد ایران اکنون بار دیگر به‌عنوان مسئله‌ای حل‌وفصل‌شده تلقی می‌شود؛ همان‌گونه که پیش از سال ۱۹۷۸ در نگاه مقام‌های آمریکایی چنین بود.

یک بار دیگر، ایالات متحده در مقطعی حساس تمرکز خود را از دست می‌دهد؛ زمانی که سیاست داخلی ایران در آستانه دگرگونی‌های بزرگ قرار دارد. علی خامنه‌ای، همانند شاه، به پایان دوران قدرت خود نزدیک شده است. درگذشت او پس از بیش از ۳۰ سال زمامداری، به احتمال زیاد جابه‌جایی‌های قابل‌توجهی را در میان جناح‌های رقیب جمهوری اسلامی برخواهد انگیخت. حتی این احتمال وجود دارد که فشارهای جنگ، بحران اقتصادی و ناکارآمدی حکمرانی به تغییراتی گسترده‌تر بینجامد؛ تغییراتی که می‌تواند به اصلاح یا حتی دگرگونی جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نظامی کاملاً متفاوت منتهی شود.

برای عبور از این تحولات، ایالات متحده به کارشناسان حرفه‌ای و متعهدی نیاز دارد که تجربه میدانی داشته باشند. دونالد ترامپ که شورای امنیت ملی و وزارت خارجه خود را به‌شدت تضعیف کرده، بر مشاوره حلقه‌ای بسیار محدود از افراد داخلی تکیه دارد. اکنون او در معرض آن است که به کارتری دیگر بدل شود: رئیس‌جمهوری حواس‌پرت که می‌کوشد خود را به رویدادهایی برساند که با سرعتی بیش از چرخ‌های کند تصمیم‌گیری در واشنگتن پیش می‌روند.



نظر شما درباره این مقاله:








چرا ایران جمهوری‌پذیر نیست؟ / یدالله کریمی‌پور
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:07

چرا ایران جمهوری‌پذیر نیست؟ / یدالله کریمی‌پور




نظر شما درباره این مقاله:








سوریه: موشک‌های «سام-۷»
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 13:10

سوریه: موشک‌های «سام-۷»




نظر شما درباره این مقاله:








چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 12:50

چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار


فیلم‌های ایرانی در اسکار
سینمای دولتی قدرت را ‏نمایندگی می‌کند، سینمای مستقل حقیقت را

هم‌زمان با اعلام شرکت این چهار فیلم در رقابت اسکار ۲۰۲۶، غزاله سلطانی، کارگردان ایرانی در مقاله‌ای که روز یکشنبه ۲۱ دسامبر (۳۰ آذر) در روزنامه فرانسوی لوموند منتشر شد، بر ضرورت نگاه بین‌المللی و دقیق تأکید کرده تا بتوان «سینمای واقعی ایران» را تشخیص داد.

در رویدادی بی‌سابقه در تاریخ سینما، امسال چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار قرار گرفته‌اند، اما هر کدام زیر پرچم کشوری متفاوت: جعفر پناهی با «یک تصادف ساده» برای فرانسه؛ علیرضا خاتمی با «چیزهایی که می‌کشی» برای کانادا؛ شهرام مکری با «خرگوش سیاه،خرگوش سفید» برای تاجیکستان؛ و علی زرنگار با «علت مرگ: نامعلوم» برای ایران.

به نوشته سلطانی، آنچه ممکن است عجیب به نظر برسد، در واقع حقیقتی دردناک را آشکار می‌کند: سینمای مستقل ایران خانه خود را از دست داده و به چهار گوشه جهان پراکنده شده است.

او می‌نویسد:‌ «برای یک کارگردان که مانند من سال‌ها با سانسور، پدرسالاری نهادی و حذف سیستماتیک مواجه بوده تا حدی که تبعید تنها راه ممکن شد، این لحظه با احساسات متضاد همراه است: شادی از اینکه با وجود ممنوعیت‌ها، صدای آزاد سینمای ایران هنوز مرزها را می‌پیماید، و غم از اینکه ایران، این سرزمین زخمی، دیگر نمی‌تواند فرزندان هنرمند خود را در آغوش بگیرد.»

پناهی که هنوز در ایران زندگی می‌کند، به دلیل ممنوعیت کار کردن، «یک تصادف ساده» را مخفیانه ساخت. او به محض آزاد شدن از بند محدودیت سفر، به شهر فرانسه رفت و جایزه نخل طلایی جشنواره کن را برد. با این حال، این فرانسه است که فیلم او را ارائه داده است، نه ایران. سلطانی می‌گوید این تنها یک انتخاب هنری نیست، بلکه یک اقدام سیاسی است. جهان از صدایی حمایت می‌کند که کشور خودش سعی در خاموش کردنش دارد. پناهی به دلیل چند انتقاد بیان‌شده در خارج از کشور به یک سال زندان محکوم شد. در جمهوری اسلامی، نه تنها فیلم ساختن، بلکه حرف زدن هم می‌تواند جرم باشد.

چهار مسیر، یک داستان

علیرضا خاتمی، که در خارج از ایران به سر می‌برد، سال‌ها تلاش کرد تا «چیزهایی که می‌کشی» را در کشور خود بسازد. او به دلیل مقاومت در برابر سانسور، بارها از گرفتن مجوز فیلم‌برداری محروم شد و مجبور شد فیلمش را در ترکیه به زبان ترکی بسازد، با این حسرت دائمی که نتوانسته بود به زبان فارسی فیلم بسازد. امسال، کانادا صدای او را ارائه می‌دهد و پرسش همچنان باقی است: چرا یک کارگردان ایرانی باید کشورش را ترک کند تا دیده شود؟

شهرام مکری در ایران زندگی می‌کند، اما «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» را در تاجیکستان ساخت، بدون حجاب اجباری، بدون دخالت دولت، بدون مجوزهای طولانی. فیلم در نهایت نتوانست معیارهای فنی اسکار را برآورده کند، اما حقیقتی اساسی را نشان داد. این که یک کارگردان ایرانی تنها با عبور از مرزهای وطنش می‌تواند آزادانه کار کند.

بنیاد فارابی که به نمایندگی از مقامات ایرانی کاندیدای رسمی اسکار را انتخاب می‌کند، «علت مرگ: نامعلوم» را انتخاب کرد، فیلمی مستقل که ناگهان مجاز دانسته شد. سلطانی می‌گوید: «دقیقاً این کلمه، ماهیت سانسور را تعریف می‌کند. این که خارج از پسند قدرت هیچ چیز وجود ندارد.»

یک نکته حیاتی باقی می‌ماند: نه «یک تصادف ساده» و نه «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» نمی‌توانستند برای نمایندگی ایران بررسی شوند. فارابی تنها فیلم‌هایی را در نظر می‌گیرد که مجوز فیلم‌برداری و نمایش دارند. فیلم پناهی با نمایش زنان بدون حجاب «غیرمجاز» بوده و از ابتدا حذف شده بود. فیلم مکری که خارج از سیستم نظارتی ساخته شده، حتی وارد چارچوب قانونی نمی‌شد. این آثار پیش از هر ارزیابی ممکن حذف می‌شدند. بدین ترتیب، سینمای مستقل ایران در کشور خود پیش از آنکه بتواند در صحنه بین‌المللی وجود پیدا کند، محو می‌شود.

سلطانی همچنین در لوموند نوشته است: «این چهار مسیر یک داستان را روایت می‌کنند و آن این که سینمای مستقل ایران دیگر یک سرزمین نیست. این یک وضعیت است که «بی‌ریشگی» نامیده می‌شود و تنها جغرافیایی نیست. ادوارد سعید آن را «شکاف جبران‌ناپذیر» بین انسان و خانه‌اش می‌دانست. سیمون وی از آن با نام «کندن از ریشه‌ها» یاد می‌کرد. هانا آرنت آن را با از دست دادن حق داشتن حقوق مرتبط می‌دانست. حمید نفیسی در حوزه سینما، آن را «لحن» تبعید می‌نامد، شیوه‌ای از فیلم‌سازی که با فاصله، جدایی و زندگی میان دو جهان مشخص می‌شود. این دقیقاً وضعیت کارگردانان ایرانی امروز است؛ مهاجرت اجباری در نتیجه مستقیم سانسور و نبود آزادی بیان.»

مسئولیت روایتگری

این فیلمساز جوان ایرانی ساکن فرانسه که در کارنامه‌اش فیلم‌های سینمایی و مستندی چون «پرسه در حوالی من»‌ و «... و آسمان آبی» (درباره عزت الله انتظامی) به چشم می‌خورد، نوشته است: «بی‌ریشگی برای من هم تجربه‌ای واقعی است. اولین فیلم بلندم، «پرسه در حوالی من»توسط نهادهای زیر سلطه مردان مسدود شد. مجوز نمایش صادر نشد؛ به وضوح گفته شد که تا وقتی قهرمان زن در پایان ازدواج نکند، هیچ گونه اجازه نمایش سراسری داده نمی‌شود. فیلم دومم، «پروا» روایت فمنیستی درباره آزادی زنان، توسط شورای پروانه ساخت وزارت ارشاد رد شد. شش ماه بازنویسی تحمیلی، داستانم را تغییر داد.»

او می‌افزاید: «آن زمان فهمیدم ادامه دادن به این شکل دیگر فیلم‌سازی نیست، بلکه مشارکت در یک توهم است. ترک ایران، در دل جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مهاجرت نبود؛ نفس مقاومت بود.»

سلطانی با تأکید بر این که «دیاسپورای کنونی سینمای ایران به معنی پراکندگی نیست، بلکه نگاهی تازه است»، در لوموند نوشته است: «وقتی حقیقت در داخل نمی‌تواند گفته شود، فاصله ابزار بصیرت می‌شود. پس از جنبش، موجی از هنرمندان، به‌ویژه زنان، کشور را ترک کردند. این نه اقتصادی بود و نه فردی؛ بلکه حرکتی سیاسی بود. این نسل ایران را نه با نوستالژی، بلکه با حس مسئولیت روایتگری می‌نگرد.»

به باور او: «امروز، سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاه بین‌المللی دقیق و موشکاف است، نگاهی که بتواند سینمای رسمی جمهوری اسلامی را از سینمای واقعی ایران تمیز دهد. تفاوت بنیادی است: سینمای دولتی قدرت را نمایندگی می‌کند، در حالی که سینمای مستقل حقیقت را.»

او در پرتیراژترین روزنامه فرانسوی با طرح این موضوع نوشته است: «سینمای دولتی با بودجه و ایدئولوژی تولید می‌شود. سینمای مستقل، چه در ایران و چه در تبعید، از ریسک، هزینه شخصی و مقاومت زاده می‌شود. «جنبش «زن، زندگی، آزادی» به آن صدای جدید بخشید؛ سینمای مستقل ادامه زنده آن است.»

غزاله سلطانی مقاله‌اش را با این خطاب به پایان می‌برد: «بنابراین من فراخوان می‌دهم. سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید، از آن محافظت کنید و اجازه دهید سرانجام صداهایی شنیده شوند که سال‌ها سانسور تلاش کرده آن‌ها را خاموش کند.»

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








ماجرای تعطیلی کنسرت‌ها و واگذاری رانتی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 12:45

ماجرای تعطیلی کنسرت‌ها و واگذاری رانتی




نظر شما درباره این مقاله:








یک ژنرال روس کشته شد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 11:05

یک ژنرال روس کشته شد




نظر شما درباره این مقاله:








خطرهای مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک‌ها
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:31

خطرهای مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک‌ها


محمدرضا توکلی‌صابری / دکترای داروسازی و استاد بازنشسته دانشگاه

روزنامه اعتماد

آنتی‌بیوتیک‌ها از زمان کشف پنی‌سیلین توسط الکساندر فلمینگ، نجات‌بخش انسان‌ها بوده‌اند. جهان با کشف این داروها وارد عصر تازه‌ای شد. بیماری‌هایی که روزی کشنده بودند، درمان‌پذیر شدند. اما همانقدر که این داروها مفیدند، مصرف نادرست و بی‌رویه آنها می‌تواند به فاجعه‌ای ملی یا حتی جهانی منجر شود؛ فاجعه‌ای که امروز نشانه‌های آن را به روشنی می‌بینیم: آن فاجعه افزایش مقاومت آنتی‌بیوتیکی است.

آنتی‌بیوتیک چیست؟

آنتی‌بیوتیک‌ها داروهایی هستند که برای مقابله با عفونت‌های باکتریایی ساخته شده‌اند. این داروها یا باکتری‌ها را می‌کشند (باکتری‌کش) یا مانع تکثیر آنها می‌شوند (باکتریوستاتیک) هستند.  نکته مهم این است که آنتی‌بیوتیک‌ها تقریبا هیچ اثری بر ویروس‌ها ندارند. بسیاری از بیماری‌های شایع مانند سرماخوردگی، آنفلوآنزا، اکثر گلودردها، بسیاری از سرفه‌ها و بسیاری از سینوزیت‌ها ماهیت ویروسی دارند، نه باکتریایی. با این حال، بسیاری افراد به محض مشاهده علایم این بیماری‌ها، به دنبال آنتی‌بیوتیک می‌روند. این نخستین گام اشتباه است.

آنتی‌بیوتیک نوعی دارو است که باعث از بین رفتن یا جلوگیری از رشد باکتری‌ها می‌شود. اما هیچ تاثیری روی ویروس‌ها، قارچ‌ها یا انگل‌ها ندارند. آنتی‌بیوتیک‌ها در گروه بزرگ‌تری از ترکیبات به نام ضد میکروب‌ها (آنتی‌میکروبیالز) قرار دارند (ضد میکروب‌ها شامل داروهای ضدویروسی، ضدقارچی، آنتی‌بیوتیک‌ها و ضدانگلی نیز هستند).

اصطلاح آنتی‌بیوتیک توسط «سلمان واکسمن» (Selman Waksman) زیست- شیمیدان اوکراینی-امریکایی ابداع شده است. خود واکسمن کاشف استرپتومیسین و آنتی‌بیوتیک‌های دیگری هم هست. این اصطلاح در ابتدا فقط به آنتی‌بیوتیک‌های حاصل از موجودات زنده، یعنی میکروارگانیسم‌ها گفته می‌شد و ترکیبات شیمی‌درمانی مانند سولفامیدها که کاملا مصنوعی هستند، در این گروه قرار نمی‌گرفتند. اما امروزه به علت اینکه آنها هم باکتری‌ها را می‌کشند، جزو آنتی‌بیوتیک‌ها محسوب می‌شوند.

احتمالا همه شما نام پنی‌سیلین یا استرپتومیسین یا سفالکسین را شنیده‌اید. پنی‌سیلین به‌طور طبیعی برای اولین‌بار در سال ١٩٢٨ توسط الکساندر فلمینگ کشف شد. اما این «اهوارد والتر فلوری» و «ارنست بوریس چین» بودند که قارچ پنی‌سیلین را رشد داده، پنی‌سیلین را از آن جدا کردند و آثار درمانی آن را نشان دادند و آن را برای درمان عفونت‌ها به کار بردند.

اهمیت آنتی‌بیوتیک‌ها به عنوان یک روش درمانی منجر به انقلابی در درمان بیماری‌های عفونی شد. تا پیش از کشف آنتی‌بیوتیک‌ها برای درمان عفونت‌ها از ترکیبات سمی مانند «استریکنین» و «آرسنیک» استفاده می‌شد. پس از کشف و سنتز آنتی‌بیوتیک‌ها، آنها به عنوان گلوله‌های جادویی شناخته شدند، زیرا آنتی‌بیوتیک‌ها داروهایی هستند که بدون آسیب رساندن به بدن میزبان می‌توانند عفونت را از بین ببرند.

تفاوت باکتری‌ها و ویروس‌ها

هم ویروس‌ها و هم باکتری‌ها موجب عفونت می‌شوند، اما آنتی‌بیوتیک‌ها فقط با باکتری‌ها مبارزه می‌کنند و بر ویروس‌ها تاثیری ندارند. باکتری‌ها بسیار بزرگ‌تر از ویروس‌ها هستند، یعنی بین ۵ تا ۱۰۰ برابر ویروس‌ها هستند .

عفونت‌های ویروسی

شامل سرماخوردگی، آنفلوآنزا، خروسک، لارنژیت، سرماخوردگی، عفونت قفسه سینه (برونشیت) و اکثر گلودردها می‌شود و عموما بیش از عفونت‌های باکتریایی واگیردار هستند. اگر بیش از یک نفر در خانواده علایم بیماری یکسانی دارند احتمال ابتلا به عفونت ویروسی بسیار زیاد است. عفونت‌های ویروسی معمولا ظرف ٤ تا ٥ روز بهبودی حاصل می‌شود، اما تا بهبودی کامل ممکن است سه هفته زمان ببرد.

عفونت‌های باکتریایی

عفونت‌های باکتریایی هم به همان اندازه می‌توانند شما را بیمار کنند. اما شیوع آنها نسبت به عفونت‌های ویروسی کمتر است. عفونت‌های باکتریایی به راحتی از شخصی به شخص دیگر منتقل نمی‌شوند. نمونه‌های متداول عفونت‌های باکتریایی عبارتند از: گلودرد استرپتوکوکی و بعضی از انواع ذات‌الریه.

علامت ابتلا به ویروس‌ها و باکتری‌ها چیست؟

یکی از علایم آنها تب است. تب یعنی افزایش دمای بدن که اغلب ناشی از بیماری است. سرخ شدن و داغ شدن پوست و خشکی آن، حتی در زیر بغل، از نشانه‌های تب است. در واقع تب نوعی مکانیزم محافظتی است که به بدن در مبارزه با عفونت کمک می‌کند. تب هم با عفونت‌های باکتریایی و هم ویروسی می‌تواند بروز کند. وجود تب در بدن در مقابله با عفونت کمک می‌کند. تب می‌تواند هم با عفونت‌های باکتریایی و هم ویروسی بروز کند. بنابراین سرماخوردگی، آنفلوآنزا، اکثر گلودردها و بسیاری از سرفه‌ها با آنتی‌بیوتیک درمان نمی‌شوند.

سرماخوردگی و آبریزش بینی

سرماخوردگی از ویروس‌ها ناشی می‌شود. حدود ٢٠٠ ویروس مختلف وجود دارد که می‌تواند عامل سرماخوردگی باشد. کودکان ممکن است بین ٨ تا ١٠ بار در سال سرما بخورند. بزرگسالان کمتر دچار سرماخوردگی می‌شوند، چون بدنشان نسبت به بعضی از ویروس‌ها ایمن شده است.

علایم سرماخوردگی:  در ابتدا، سردرد، تب و آبریزش چشم و در پی آن آبریزش بینی، گلودرد، عطسه و سرفه. مخاط بینی در ابتدا شفاف است، اما بعدا به زرد غلیظ یا سبز تغییر پیدا می‌کند.

آنفلوآنزا

آنفلوآنزا (یا فلو) عامل ویروسی دارد. بزرگسالان مبتلا به آنفلوآنزا از زمان شروع علایم به مدت ٣ تا ٥ روز احتمال دارد ویروس را پخش کنند. کودکان مبتلا به آنفلوآنزا تا ٧ روز احتمال دارد ویروس را پخش کنند.

علایم آنفلوآنزا: تب/لرز، سردرد، بدن درد یا درد عضلات، احساس خستگی، گلودرد، آبریزش یا گرفتگی بینی/عطسه، سرفه. گلودرد اغلب همراه با سرماخوردگی بروز می‌کند. اکثر گلودردها عامل ویروسی دارند. آنتی‌بیوتیک به درمان گلودردهای ناشی از ویروس کمکی نخواهد کرد. عامل بعضی از گلودردها باکتری‌های استرپتوکوکی است. اما اگر آبریزش بینی، سرفه، گرفتگی صدا، سرخی چشم یا اسهال با گلودرد همراه است، به احتمال زیاد ناشی از ویروس است و نه باکتری‌های استرپتوکوکی. تفاوت علایم سرماخوردگی با آنفلوآنزا این است که در آنفلوآنزا شروع سریع است و تب، درد و خستگی عضلانی، سردرد، سرفه خیلی شدیدتر از سرماخوردگی است. در سرماخوردگی آبریزش بینی، عطسه و گلودرد شدیدتر و شایع‌تر از آنفلوآنزاست.

طبقه‌بندی آنتی‌بیوتیک‌ها

آنتی‌بیوتیک‌ها را می‌توان با توجه به ویژگی هدف آنها طبقه‌بندی کرد: گروه کوچکی از آنتی‌بیوتیک‌ها انواع خاصی از باکتری‌ها مانند باکتری‌های گرم منفی یا گرم مثبت را هدف قرار می‌دهند. اصطلاح باکتری گرم مثبت و گرم منفی به این معنی است که آیا باکتری‌ها در روش رنگ‌آمیزی «گرم» قادر به حفظ رنگ هستند یا خیر، به‌طوری که باکتری‌های گرم مثبت می‌توانند رنگ آمیزی گرم را حفظ کنند، در حالی که باکتری‌های گرم منفی قادر به حفظ رنگ‌ها نیستند. حفظ یا عدم حفظ رنگ به دلیل تفاوت ساختاری در دیواره سلولی باکتری‌ها ایجاد می‌شود.

آنتی‌بیوتیک‌ها همچنین می‌توانند توسط ارگانیسم‌هایی که در برابر آنها موثر هستند و با توجه به نوع عفونتی که برای از بین بردن آن مفید هستند، طبقه‌بندی شوند، مانند ضد قارچ‌ها، ضدپروتوزوآها، و غیره. همچنین آنتی‌بیوتیک‌ها را می‌توان به دو گروه باکتریساید و باکتریواستاتیک طبقه‌بندی کرد. آنتی‌بیوتیک‌های باکتریساید یا باکتری‌کش به‌طور مستقیم باکتری‌ها را می‌کشند، در حالی که باکتریواستاتیک‌ها یا مهارگرها از تقسیم شدن و تکثیر باکتری‌ها جلوگیری می‌کنند. با این حال، این طبقه‌بندی‌ها مبتنی بر نتایج آزمایشگاهی است. در عمل، هر دو اینها می‌توانند عفونت‌های باکتریایی را در بدن از بین ببرند.

یک نوع طبقه‌بندی دیگر بر اساس مکانیسم اثر آنها است. یعنی چگونه و در چه قسمتی از ساختمان باکتری اثر می‌گذارند و آن را از بین می‌برند. مثلا بعضی آنتی‌بیوتیک‌ها مانند پنی‌سیلین‌ها و سفالوسپورین‌ها روی ساختمان دیواره سلولی باکتری اثر کرده و از ساختن آن جلوگیری می‌کنند و وقتی دیواره سلول باکتری درست تشکیل نشد، پاره شده و باکتری می‌میرد. بعضی‌ها روی سنتز پروتئین‌های باکتری‌ها اثر می‌گذارند مانند تتراسیکلین‌ها و کلیندامایسین و بعضی روی سنتز یا ترمیم دی‌ان‌ای اثر می‌گذارند مانند مترونیدازول و نتیروفورانتوئین.

یک نوع دیگر طبقه‌بندی بر اساس تعداد باکتری‌هایی است که می‌کشند. یعنی طیف اثر گسترده‌ای دارند یا محدودی، بنابراین آنتی‌بیوتیک‌های گسترده طیف یا وسیع الطیف یا براد اسپکتروم داریم که روی باکتری زیادی از جمله گرم منفی و گرم مثبت اثر می‌کنند، مانند تتراسیکلین‌ها و ماکرولید‌ها و آنتی‌بیوتیک‌های باریک طیف مثل پنی‌سیلین جی یا وانکومایسین. البته طبقه‌بندی‌های دیگری هم وجود دارند که اختصاصی است. من توضیح نمی‌دهم، مثل طبقه‌بندی بر اساس ساختمان شیمیایی.

مقاومت آنتی‌بیوتیکی چیست؟

وقتی باکتری‌ها در معرض مقدار نامناسب، ناقص یا نامربوط آنتی‌بیوتیک قرار می‌گیرند، تعدادی از آنها که به علت ساختمان ژنتیکی متفاوت زنده مانده‌اند شروع به رشد می‌کنند. این تغییرات ژنتیکی سبب می‌شود که داروهای موجود دیگر نتوانند باکتری‌ها را از بین ببرند. نتیجه این فرآیند، ظهور باکتری‌های مقاوم است. چرا این مساله خطرناک است؟ چون یک عفونت ساده مانند عفونت ادراری می‌تواند تبدیل به بیماری شدید و مرگبار شود. به این ترتیب درمان بیماری‌ها طولانی‌تر و دشوارتر می‌شود. نیاز به آنتی‌بیوتیک‌های جدید و بسیار پرهزینه افزایش می‌یابد.

در برخی موارد، اصلا داروی موثری وجود ندارد.  یک مثال واقعی: در جهان، باکتری‌های مقاوم به متیسیلین که یک آنتی‌بیوتیک است، در بیمارستان‌ها شایع شده و درمان آنها بسیار دشوار است یا پیدایش سالمونلای مقاوم در مواد غذایی که موجب عفونت‌های شدید روده‌ای می‌شود . توبرکولوز مقاوم به چند دارو که درمان آن ماه‌ها طول می‌کشد و هزینه‌های سنگین دارد. همچنین گونه‌های مقاوم اشریشیا کلای که درمان عفونت‌های ادراری را بسیار سخت کرده‌اند.

این باکتری‌ها مرزی نمی‌شناسند؛ از فرد به فرد، از شهر به شهر و از کشور به کشور منتقل می‌شوند. سازمان بهداشت جهانی پیش‌بینی می‌کند که اگر این روند متوقف نشود تا سال‌های آینده ممکن است سالانه میلیون‌ها نفر فقط به دلیل مقاومت آنتی‌بیوتیکی جان خود را از دست دهند. در بعضی از موارد خاص، مانند بیمارستان‌ها و برخی مکان‌های مراقبت از کودکان، میزان مقاومت آنتی‌بیوتیکی به حدی است که آنتی‌بیوتیک‌های معمولی و کم هزینه برای درمان عفونت‌هایی که به صورت متداول ایجاد می‌شوند، عملا بی‌فایده هستند. این امر منجر به استفاده مکرر از ترکیبات جدیدتر و گران‌تر می‌شود که به نوبه خود مقاومت در برابر آن داروها را افزایش می‌دهد. به این ترتیب، مسابقه‌ای مداوم برای کشف آنتی‌بیوتیک‌های جدید و متفاوت، در تلاش برای جلوگیری از مغلوب شدن در نبرد با عفونت‌ها در جریان است.

نگرانی عمده‌ای که وجود دارد، این است که ما سرانجام نتوانیم به این مسابقه ادامه دهیم و ممکن است انسان‌ها دوباره با عفونت‌های باکتریایی تهدید‌کننده زندگی مانند دوران‌های گذشته روبه‌رو شوند. ممکن است دوباره به دوران پیش از کشف پنی‌سیلین بازگردیم؛ دورانی که جراحی‌های ساده، زایمان، بریدگی‌های کوچک و عفونت‌های سطحی می‌توانستند کشنده باشند. نمونه دیگر باکتری «استافیلوکوکوس اوریوس» است که در دهه چهل و پنجاه میلادی قرن بیستم با آنتی‌بیوتیک پنی‌سیلین قابل درمان بود. در حال حاضر، تقریبا همه سویه‌های این باکتری در برابر پنی‌سیلین مقاوم هستند و بسیاری از آنها در برابر نفسیلین نیز مقاومند، به این ترتیب تنها یک انتخاب محدود از داروها مانند وانکومایسین باقی مانده‌اند که برای درمان عفونت‌های حاصل از این نوع باکتری‌ها می‌توانند مفید واقع شوند.

همان‌طور که گفتم مشکل مقاومت آنتی‌بیوتیکی زمانی بدتر می‌شود که از آنتی‌بیوتیک‌ها برای درمان بیماری‌هایی استفاده شود که در آنها، آنتی‌بیوتیک‌ها هیچ گونه اثربخشی ندارد، از جمله این بیماری‌ها می‌توان به سرماخوردگی یا سایر عفونت‌های ویروسی اشاره کرد. از سوی دیگر مقاومت آنتی‌بیوتیکی ممکن است زمانی شدت یابد که به‌طور گسترده از آنها به عنوان عامل پیشگیری (نه درمان) در تولید فرآورده‌های حیوانی خوراکی استفاده شود، زیرا در این حالت باکتری‌های بیشتری مقاومت پیدا می‌کنند.

آنتی‌بیوتیک‌ها به چه شکلی مصرف می‌شوند؟

آنتی‌بیوتیک‌ها به شکل‌های دارویی مختلفی تهیه و تولید می‌شوند: آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی در صورتی که موثر باشند، به عنوان ساده‌ترین راه برای از بین بردن باکتری‌ها به شمار می‌آیند. آنتی‌بیوتیک‌های داخل وریدی برای موارد عفونت‌های حاد که دارو باید سریع وارد بدن شده و به اندام‌ها برسد مورد استفاده قرار می‌گیرند. آنتی‌بیوتیک‌ها ممکن است گاهی به صورت موضعی، مانند قطره‌های چشمی یا پمادها و کرم‌های پوستی نیز ساخته شده و مورد استفاده قرار گیرند.

چگونه می‌توانیم از مقاومت آنتی‌بیوتیکی پیشگیری کنیم؟

هر نفر از ما می‌توانیم در این کار پیشقدم باشیم. یعنی تنها هنگام نیاز واقعی آنتی‌بیوتیک‌ها را مصرف کنیم. دوره درمان را کامل کنیم. آنتی‌بیوتیکی را به دیگران توصیه نکنیم. آنتی‌بیوتیک خود را تا آخرین قرص یا کپسول استفاده کنیم. آنتی‌بیوتیک باقیمانده را برای دفعه بعد نگه نداریم. در سرماخوردگی و آنفلوآنزا از آنتی‌بیوتیک استفاده نکنیم و از درمان‌های علامتی استفاده کنیم. یعنی اگر سردرد یا آبریزش بینی داشتیم این علامت‌ها را درمان کنیم و برای جلوگیری از عفونت‌ها واکسیناسیون را جدی بگیریم.

عوارض جانبی آنتی‌بیوتیک‌ها

آیا مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها عوارضی دارد. البته مانند هر داروی دیگری، چه شیمیایی، چه گیاهی و چه جانوری عوارضی دارند. ولی این عوارض را باید در برابر منافع آن سنجید و به کار برد. مصرف غیرضروری آنتی‌بیوتیک نه تنها بی‌فایده، بلکه همراه با عوارض خطرناک است: یکی از این عوارض آسیب به فلور طبیعی بدن است، یعنی همه باکتری‌ها موجود در سطح و در داخل بدن. بدن ما میزبان میلیاردها باکتری مفید است.

آنتی‌بیوتیک‌ها وقتی بی‌رویه مصرف می‌شوند، این باکتری‌های مفید را نیز از بین می‌برند و مشکلاتی مانند اسهال، درد شکم، قارچ دهان، کاندیدای واژینال و اختلالات گوارشی مزمن به وجود می‌آورند. عارضه دیگر آلرژی‌های دارویی است. برخی آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند واکنش‌های آلرژیک شدید و حتی آنافیلاکسی ایجاد کنند که تهدیدکننده حیات است. آسیب کبدی و کلیوی از عوارض دیگر آنتی‌بیوتیک‌هاست. برخی آنتی‌بیوتیک‌ها در مصرف نادرست موجب آسیب جدی به کبد و کلیه می‌شوند. دیگر عوارض آنتی‌بیوتیک‌ها تداخل دارویی است.

آنتی‌بیوتیک‌ها با چه مواردی تداخل دارویی دارند؟

برخی آنتی‌بیوتیک‌ها با برخی داروها تداخل اثر دارند؛ تداخل دارویی یعنی مصرف آنتی‌بیوتیک همزمان با برخی داروها ممکن است عوارضی داشته باشد. بیشتر آنتی‌بیوتیک‌ها با داروی درمان‌کننده بیماری‌های قلبی عروقی و مشکلاتی مانند سوءهاضمه و درد تداخل اثر دارند. آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند اثربخشی داروهای دیگر را کم یا بیشتر کنند. کاهش تاثیر قرص‌های ضدبارداری، تداخل اثر با داروهای رقیق‌کننده خون، افزایش سمیت برخی داروهای قلبی یا ایجاد عفونت‌های شدیدتر است. گاهی مصرف نامناسب آنتی‌بیوتیک‌ها باعث رشد میکروب‌های مقاوم و ایجاد عفونت‌های بسیار خطرناک می‌شود، مانند عفونت‌های ناشی از کلوستریدیم دیفیسیل.

آنتی‌بیوتیک‌ها با الکل تداخل اثر دارند. مثلا به هیچ ‌وجه نباید داروی مترونیدازول را همراه با الکل مصرف کنید. مترونیدازول یک آنتی‌بیوتیک است که برای از بین بردن باکتری‌های گوارشی مصرف می‌شود، اما به ‌شدت با الکل تداخل دارد و می‌تواند منجر به افزایش ضربان قلب، سردرد، حالت تهوع، درد قفسه سینه شود. خب با توضیحاتی که دادم حالا ببینیم مصرف خودسرانه به چه معناست؟ مصرف خودسرانه تنها خوردن دارو بدون نسخه نیست.

خودسرانه بودن می‌تواند شکل‌های گوناگونی داشته باشد: خرید دارو بدون نسخه و مصرف آن بر اساس حدس و گمان، استفاده از داروهای باقیمانده از درمان‌های قبلی، توصیه دوستان و آشنایان به مصرف یک آنتی‌بیوتیک، مصرف دارو مثلا با این استدلال که «قبلا برای من جواب داده و خوب بوده است» تغییر دوز دارو بر اساس احساس شخصی، قطع مصرف آنتی‌بیوتیک و درمان به محض کاهش علایم بیماری و استفاده از آنتی‌بیوتیک برای بیماری‌های ویروسی. هر یک از این رفتارها در ظاهر ساده، اما در باطن بسیار خطرناک و همه این موارد مختلف مصرف خودسرانه است.

چرا مردم آنتی‌بیوتیک را خودسرانه مصرف می‌کنند؟

عوامل زیادی در این کار دخالت دارند که باید آنها را بشناسیم: یکی دسترسی آسان به دارو است، دیگر این تصور غلط «آنتی‌بیوتیک همه ‌چیز را درمان می‌کند» یا تجربه قبلی استفاده موفق از آنتی‌بیوتیک‌ها، توصیه دوستان و اقوام، بی‌اعتمادی به پزشک، کمبود وقت برای مراجعه به پزشک، عدم آگاهی از خطرات مقاومت دارویی، تبلیغات غیرمسوولانه یا برداشت‌های غلط رسانه‌ای.

مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها

شکل رایج مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها عدم استفاده از آنها در کل دوره تجویز آنتی‌بیوتیک است، معمولا به این دلیل که بیمار احساس بهبودی می‌کند، مصرف آنتی‌بیوتیک را قطع می‌کند، این در حالی است که ممکن است ارگانیسم عفونی در بدن بیمار به‌طور کامل از بین نرفته باشد. علاوه بر عدم موفقیت در درمان عفونت، این‌گونه از مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها می‌تواند منجر به ایجاد مقاومت باکتری در برابر آنتی‌بیوتیک شود، زیرا با کوتاه شدن دوره مصرف آنتی‌بیوتیک، برخی باکتری‌ها می‌توانند در بدن بیمار زنده بمانند و تکثیر یابند. استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها برای موارد نامناسب یکی دیگر از روش‌های رایج سوءمصرف آنها به شمار می‌آید. نمونه‌های شایع آن، استفاده از آنها برای د رمان عفونت‌های ویروسی مانند سرماخوردگی است.

پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و جهانی

مصرف خودسرانه یک مساله فردی نیست؛ یک بحران اجتماعی و جهانی است. پیامدهای اجتماعی انتقال باکتری‌های مقاوم در جامعه، همه‌گیری‌های جدید، کاهش اثربخشی داروها در بیمارستان‌ها، افزایش موارد بستری، پیامدهای اقتصادی افزایش هزینه درمان، طولانی شدن دوره از کارافتادگی، مصرف داروهای بسیار گران، فشار اقتصادی بر نظام سلامت، مهاجرت باکتری‌های مقاوم در میان کشورها، تهدید جدی سلامت جهان و سرانجام خطر بازگشت به دوران پیش از آنتی‌بیوتیک‌ها.

چند نمونه از مثال‌های بالینی

نمونه ١: عفونت ادراری مقاوم: بسیاری از مبتلایان به عفونت ادراری به دلیل مصرف آنتی‌بیوتیک‌های نامناسب در گذشته، به باکتری‌های مقاوم آلوده‌اند و درمان آنها بسیار دشوار شده است.
نمونه ٢: عفونت‌های پوستی مقاوم: جراحت‌های ساده که قبلا با داروهای معمولی درمان می‌شد، امروز گاه نیاز به بستری و مصرف داروهای بسیار قوی‌تری دارند.
نمونه ٣: سل مقاوم: هزاران نفر در جهان با سل مقاوم دست به گریبانند؛ درمان آن طولانی، پرهزینه و بسیار دشوار است.

چه باید کرد؟

١. مصرف آنتی‌بیوتیک فقط با نسخه پزشک. هیچ توجیهی برای مصرف خودسرانه وجود ندارد.
٢. تکمیل دوره درمان: چون نیمه کاره رها کردن درمان زمینه مقاومت را تقویت می‌کند.
٣. عدم استفاده از داروهای باقیمانده.
۴. عدم توصیه دارویی به دیگران. ۵. ارتقای سواد سلامت در جامعه.
۶. پیگیری و نظارت دولتی.
٧. فرهنگ‌سازی در رسانه‌ها، مدارس و خانواده‌ها.

آخرین سخن

آنتی‌بیوتیک‌ها ذخایر ارزشمند پزشکی هستند. ما حق نداریم این میراث گرانبها را با رفتارهای ناآگاهانه از بین ببریم. اگر فرهنگ صحیح مصرف آنتی‌بیوتیک را در جامعه نهادینه نکنیم، خانواده ما، همشهری ما، هموطن ما و جهان در برابر تهدیدی قرار می‌گیرد که عواقب آن از بسیاری از اپیدمی‌هایی که تاکنون دیده‌ایم، خطرناک‌تر است. باید از امروز، در خانه، در دانشگاه، در رسانه، در مدرسه و در هر فضایی، پیام‌دهنده این اندیشه باشیم که «آنتی‌بیوتیک فقط وقتی لازم است که فقط با تجویز پزشک مصرف شود.»

شخص شما چه کاری باید انجام دهید؟

وقتی خودتان یا فرزندتان سرما می‌خورید یا سرفه می‌کنید، انتظار نداشته باشید که آنتی‌بیوتیک برایتان تجویز شود. اکثر این عفونت‌ها عامل ویروسی دارند و مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها کمکی نمی‌کند. در مورد ویروسی یا میکروبی بودن عفونت‌تان و نیاز به آنتی‌بیوتیک با پزشکتان مشورت کنید. بهبودی اکثر بیماری‌های ویروسی، چهار تا پنج روز و بهبودی کامل آنها تا سه هفته زمان می‌برد در طول فصل سرما یا شیوع آنفلوآنزا، دستانتان را مرتب بشویید تا از ابتلا به بیماری یا سرایت آن جلوگیری به عمل آورید.

چه زمانی واقعا آنتی‌بیوتیک لازم نیست؟

آبریزش بینی، گرفتگی صدا، سرفه ساده، بدن درد، سرماخوردگی، گلودرد بدون علایم باکتری معمولا ویروسی است. مصرف بی‌دلیل آنتی‌بیوتیک نه تنها کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند اسهال شدید، آلرژی، آسیب به کبد و مقاومت میکروبی ایجاد کند.

چه زمانی واقعا آنتی‌بیوتیک لازم است؟

فقط در شرایطی که پزشک تشخیص باکتری بدهد، مانند عفونت ریوی باکتریایی. عفونت شدید سینوس‌ها، عفونت ادراری، عفونت پوست، عفونت گوش، در موارد مشخص گلودرد استرپتوکوکی که تشخیص باکتری فقط با معاینه یا آزمایش ممکن است.

عوارض قطع ناگهانی آنتی‌بیوتیک چیست؟

اگر آنتی‌بیوتیک‌ها را قبل از اتمام دوره قطع کنید، ممکن است باکتری‌ها به این دارو مقاوم شوند و در صورت ابتلا به همان عفونت، دیگر برای درمان موثر نباشند. اگر بعد از مصرف تعدادی از آنتی‌بیوتیک‌ها احساس کردید که درمان شده‌اید، باز هم باید تمام آنتی‌بیوتیکی را که پزشک برایتان تجویز کرده تا آخر مصرف کنید. هیچ‌گاه دارو را سرخود مصرف نکنید یا اینکه مصرف آن را سرخود قطع نکنید، زیرا این موارد باعث ایجاد مشکلاتی می‌شوند که ممکن است به این راحتی‌ها برطرف نشوند.

اشتباهات رایج مردم

١. قطع زودهنگام دارو: به محض بهتر شدن، دارو را نیمه‌کاره رها می‌کنیم. باکتری‌های قوی‌تر زنده می‌مانند و نسل بعدی مقاوم می‌شود.
٢. استفاده از باقیمانده آنتی‌بیوتیک‌های قبلی: هر عفونت علت متفاوتی دارد؛ داروی قدیمی ممکن است برای این عفونت جدید کاملا بی‌اثر باشد.
۳.گرفتن آنتی‌بیوتیک بدون نسخه: این یکی از اصلی‌ترین دلایل مقاومت میکروبی است.
۴. اصرار به پزشک: برخی بیماران و خانواده‌هایشان پزشک را تحت فشار می‌گذارند تا برایشان آنتی‌بیوتیک تجویز کند. در واقع این کار آنها خطر مقاومت میکروبی را بیشتر می‌کند.

نتیجه‌گیری

آنتی‌بیوتیک‌ها ثروت بزرگ بشری‌اند؛ ابزاری که می‌تواند زندگی را نجات دهد. اما اگر نادرست استفاده شوند، به تهدیدی برای جان ما تبدیل می‌شوند. آنتی‌بیوتیک داروی معجزه‌گر نیست، دارویی بسیار دقیق و حساس است. آن را تنها در صورت نیاز و با تجویز پزشک مصرف کنید.



نظر شما درباره این مقاله:








تحویل در زیر آتش: داستان موفقیت پست اوکراین
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:23

تحویل در زیر آتش: داستان موفقیت پست اوکراین


اولنا هارماش / خبرگزاری رویترز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ 

در یک روز معمولی نوامبر در شهر چرنیهیف اوکراین، صدای آژیر حمله هوایی صبحگاهی سکوت شهر را درهم شکست. ایهور شوتکوفسکی، مدیر شعبه «نووا پست»، کارکنان و مشتریان را به سرعت به پناهگاه بتنی هدایت کرد.

چند دقیقه بعد، با اعلام رفع خطر، تیم دوباره پشت پیشخوان بازگشت و شروع به مرتب‌سازی بسته‌ها کرد. این روال اکنون بخشی از زندگی روزمره یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های خصوصی اوکراین شده است.

نزدیک به چهار سال از آغاز تهاجم روسیه می‌گذرد و «نووا پست» یاد گرفته است که در میان قطعی‌های برق، حملات موشکی و اختلال در مسیرهای حمل‌ونقل به کار خود ادامه دهد. این شرکت اکنون روزانه بیش از ۱.۵ میلیون بسته تحویل می‌دهد و به یکی از معدود نمونه‌های موفقیت شرکتی در دوران جنگ – خارج از حوزه دفاعی – تبدیل شده است.

حملات پهپادی روزانه در چرنیهیف – شهری که حدود ۱۲۵ کیلومتر (۷۸ مایل) شمال کی‌یف قرار دارد – به امری عادی تبدیل شده و حملات شبانه به تأسیسات انرژی، خانه‌ها و کسب‌وکارها را در تاریکی فرو می‌برد.

هانا هونچار، مدیر منطقه‌ای نووا پست در چرنیهیف، در شعبه‌ای که با بسته‌هایی پر شده – از شکلات و کتاب گرفته تا ژنراتور و مبلمان – به رویترز گفت: 
«ما فرایندهایمان را تغییر می‌دهیم، با قطعی برق و شرایط جنگی سازگار می‌شویم.» 

«نووا پست» که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد، با تحویل یک تا دو روزه، بازار پستی اوکراین را متحول کرد و انحصار شرکت دولتی اوکرپوشتا را شکست. امروز این شرکت از هرج‌ومرج جنگ فرصت رشد ساخته و مرزهای غربی اوکراین را به شهرهای خط مقدم در شرق و جنوب متصل کرده و همچنین به میلیون‌ها پناهنده اوکراینی در اروپا خدمات‌رسانی می‌کند.

مقامات شرکت به رویترز گفتند که برنامه‌ گسترش بیشتری برای سال ۲۰۲۶ دارند.

ویاچسلاو کلیموف، هم‌بنیان‌گذار و هم‌مالک نووا پست، در مقر شرکت در کی‌یف به رویترز گفت: «سال‌های جنگ از نظر رشد و توسعه ما کمتر از اوایل دهه ۲۰۱۰ – زمانی که شرکت هر سال سه برابر می‌شد – چشمگیر نبوده‌اند.» 

تحول در بخش پستی پساشوروی

نووا پست به‌سرعت به نماد نوآوری در اقتصادی وابسته به فلزات و غلات تبدیل شد. اما جنگ روسیه اقتصاد را ویران کرد؛ میلیون‌ها نفر از کشور گریختند یا در داخل کشور آواره شدند، کسب‌وکارها به سمت غرب و دور از خط مقدم جابه‌جا شدند و تمرکز به هزینه‌های دفاعی معطوف شد.

بخش پستی و تحویل در ابتدا ضربه شدیدی خورد، اما به‌زودی دوباره سرپا ایستاد.

نووا پست اکنون به دنبال رشد بیشتر است و تمرکز ویژه‌ای بر حمایت از کسب‌وکارهای کوچک در سراسر کشور دارد.

جنگ، کارکنان و شعبه‌ها را نابود می‌کند

اداره کسب‌وکار در زمان جنگ هزینه‌های انسانی و مالی سنگینی به همراه دارد.

نووا پست تاکنون ۲۴۹ نفر از کارکنان خود را از دست داده است: ۲۲۷ نفر از سربازانی که به ارتش اعزام شده و در جبهه کشته شدند و ۲۲ کارمند غیرنظامی که در خانه یا محل کارشان بر اثر حملات روسیه در شهرهایی دور از خط مقدم جان باختند.

از نظر مالی، از آغاز تهاجم تاکنون حدود ۱ میلیارد گریونا (۲۴ میلیون دلار) خسارت به صدها شعبه و تأسیسات دیگر وارد شده و ۳ میلیارد گریونا دیگر نیز برای جبران حدود ۱۳۸ هزار بسته نابودشده هزینه شده است.

با وجود خطرات، نووا پست اغلب یکی از آخرین شرکت‌های بزرگی است که یک منطقه را ترک می‌کند. آخرین شعبه از ۱۰ شعبه خود در شهر محاصره‌شده پوکروفسک در شرق را تنها در فوریه تعطیل کرد و همچنان به مناطق خط مقدم، از جمله شهر خِرسون در جنوب، خدمات‌رسانی می‌کند.

انتظار فصل کریسمس رکوردشکن

کلیموف اعلام کرد که نووا پست در سال ۲۰۲۴ حدود ۴۸۰ میلیون مرسوله تحویل داد – ۱۶ درصد رشد نسبت به سال قبل – و انتظار دارد امسال نیز رشد دو رقمی داشته باشد و فصل کریسمس بسیار قوی باشد.

او گفت: «ما برای فصل اوج آماده می‌شویم» و اشاره کرد که نیروی کار اضافی استخدام شده است.

سود خالص نیز در حال افزایش است: در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۵ حدود ۳۵ درصد رشد داشته و به ۲.۸۸ میلیارد گریونا (۶۷ میلیون دلار) رسیده است.

شرکت اکنون حدود ۳۰ هزار نفر را استخدام کرده و تعداد دستگاه‌های خودکار تحویل بسته (پست‌مات) را از حدود ۲۴ هزار دستگاه در سال ۲۰۲۴ به نزدیک ۳۳ هزار دستگاه در سال ۲۰۲۵ افزایش داده است. تعداد شعبه‌ها نیز از ۱۳,۲۰۸ شعبه به حدود ۱۵,۰۰۰ شعبه رسیده است – آماری که پیش‌تر منتشر نشده بود.

رشد شرکت تنها به اوکراین محدود نیست.

کلیموف گفت: «وقتی جنگ آغاز شد، ما در دو کشور – اوکراین و مولداوی – حضور داشتیم. حالا در ۱۶ کشور هستیم.» 

شرکت به دنبال گسترش بیشتر در اروپا است و قصد دارد تحویل به و از ایالات متحده، چین و دیگر کشورها را افزایش دهد.

برای حفظ فعالیت در زمان قطعی برق، نووا پست در ژنراتورها سرمایه‌گذاری کرده و در مراکز بزرگ مرتب‌سازی، تأمین گاز اختصاصی دارد.

ایهور شوتکوفسکی، مدیر شعبه چرنیهیف گفت: «اگر برق قطع شود یا خاموشی رخ دهد، ما ژنراتور و استارلینک داریم. حتی اگر در شهر اینترنت نباشد، استارلینک را وصل می‌کنیم و کار را ادامه می‌دهیم.» 

مشتریان گاهی برای «شارژ تلفن همراه یا حتی خشک کردن موهایشان» به شعبه‌ها سر می‌زنند.

برای کریسمس و سال نو، نووا پست بسته‌بندی‌های ویژه‌ای با الهام از هنر سنتی اوکراینی «ویتی‌ننکا» (برش کاغذ) معرفی کرده است.

اولها پوپروتسکا-ماتوسیاک، نماینده نووا پست گفت: «برای ما مهم است که پیش از تعطیلات، هر بسته حتی پیش از باز شدن، شادی به ارمغان بیاورد.»



نظر شما درباره این مقاله:








فرزندان دوتابعیتی و دردسر پدران؛ این قسمت، سعید اوحدی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:19

فرزندان دوتابعیتی و دردسر پدران؛ این قسمت، سعید اوحدی




نظر شما درباره این مقاله:








شیپور دوبارۀ جنگ چقدر جدی است؟ / احمد زیدآبادی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:48

شیپور دوبارۀ جنگ چقدر جدی است؟ / احمد زیدآبادی




نظر شما درباره این مقاله:








راهبرد جدید آمریکا و آینده مبهم کردهای سوریه
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:37

راهبرد جدید آمریکا و آینده مبهم کردهای سوریه


راهبرد امنیت ملی تازه دولت ترامپ نشان می‌دهد چرا گزینه‌های سیاسی کردهای شمال‌شرق سوریه به‌سرعت در حال محدود شدن است. مسئله ضعف یا ناکارآمدی «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) نیست؛ بلکه برخورد آن‌ها با محیطی راهبردی است که دیگر برای حفظ «مناطق استثنایی» طراحی نشده و به‌دنبال بستن فضاهای خاکستری و بازگرداندن اقتدار دولت‌های مرکزی است.

مقایسه کردستان سوریه با شکل‌گیری اقلیم کردستان عراق در سال ۱۹۹۱ اغواکننده اما گمراه‌کننده است. اقلیم در اوج نظم تک‌قطبی پس از جنگ سرد شکل گرفت؛ زمانی که آمریکا خود را معمار نظم لیبرال می‌دانست، بغدادِ تحت کنترل صدام، دشمنی منزوی بود و ترکیه توان وتوی محدودی داشت. آن ساختار بین‌المللی اجازه داد یک منطقه حفاظت‌شده دوام بیاورد.

اما شرایط ۲۰۲۵ کاملاً معکوس است. آمریکا در حال دروی از تمرکز بر خاورمیانه و پرهیز از تعهدات بلندمدت در این منطقه است. اروپا درگیر جنگ در قاره خود شده و تمایلی به بحران‌های جدید ندارد. دمشق به‌تدریج در حال بازگشت به‌عنوان «عامل حل‌وفصل» است و اولویت جامعه بین‌المللی، ادغام نیروهای مسلح در چارچوب دولت سوریه شده، نه حفاظت از یک موجودیت مستقل.

در این میان، نقش ترکیه تعیین‌کننده‌تر از گذشته است. آنکارا امروز خودمختارتر، کمتر وابسته به آمریکا و بسیار حساس‌تر نسبت به مسئله «نیروهای دموکراتیک سوریه» / «یگان‌های مدافع خلق»(YPG/SDF) است. برای ترکیه، این پرونده یک تهدید امنیت ملیِ حیاتی است؛ برای واشنگتن، موضوعی فرعی در کنار اولویت‌های بزرگ‌تر جهانی. این عدم توازن، دست ترکیه را در چانه‌زنی بازتر کرده است.

عامل دیگر، بافت جمعیت شمال‌شرق سوریه است. برخلاف اقلیم کردستان، این منطقه یکپارچه کردنشین نیست و بسیاری از شهرهای کلیدی آن اکثراً عرب‌نشین‌اند. چنین واقعیتی، تبدیل کنترل نظامی و اداری SDF به یک توافق سیاسی پایدار را دشوار می‌کند، به‌ویژه زمانی که حمایت خارجی کاهش یابد و دمشق دوباره دست بالا را پیدا کند.

در نتیجه، هرچه زمان می‌گذرد، هزینه بیرون‌ماندن از چارچوب دولت مرکزی سوریه برای SDF بیشتر می‌شود. حتی پیشنهادهایی مانند ادغام در قالب چند لشکر، اعطای مناصب رسمی یا گسترش حقوق فرهنگی کردها، نگرانی اصلی را حل نمی‌کند: نبود تضمین‌های معتبر برای حفظ قدرت، امنیت و حقوق سیاسی پس از انحلال ساختار مستقل اهمیت دارد.

با وجود همه این‌ها، SDF امروز نیرومند، سازمان‌یافته و باتجربه است؛ نیرویی که داعش را شکست داد و در شرایط جنگی نهادسازی کرد. اما ظرفیت به‌تنهایی تعیین‌کننده نیست. آنچه سرنوشت اقلیم کردستان را ممکن کرد، ساختار بین‌المللی مساعد بود؛ ساختاری که امروز دیگر وجود ندارد.

آینده کردهای سوریه نه در تکرار الگوی اقلیم کردستان، بلکه در مذاکره برای ایجاد بهترین توافق ممکن در یک فضای محدود رقم می‌خورد؛ توافقی که در چارچوب محدودیت‌های کنونی، حداقل‌هایی از امنیت، هویت و فضای سیاسی را حفظ کند. این بیش از هر چیز، سازگاری با واقعیت نظم جدید جهانی است.

وبسایت کردپرس



نظر شما درباره این مقاله:








چگونه آمریکا و ایران می توانند بن بست هسته ای را بشکنند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:02

چگونه آمریکا و ایران می توانند بن بست هسته ای را بشکنند


محمدجواد ظریف و امیر پارسا گرمسیری
فارن افرز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

  محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، به همراه امیرپارسا گرمسیری، یکی از دانشجویانش در دانشگاه تهران، در یادداشتی تحلیلی در نشریه «فارن افرز» به این پرسش پاسخ داده‌اند که  آمریکا و ایران چگونه می‌توانند بن‌بست در برنامه هسته‌ای را از میان بردارند.
ظریف و گرمسیری می‌نویسند «جمهوری اسلامی»، تبدیل به «خطر اصلی برای نظام بین‌الملل» شده و این «امنیتی‌سازی خارجی» به امنیتی‌سازی در داخل ایران نیز سرایت پیدا کرده و نظام حاکم در ایران هر چالشی در داخل کشور را امنیتی‌سازی کرده است.

در روابط بین‌الملل معاصر، «امنیت» صرفاً چیزی نیست که کشورها برای خود جست‌وجو کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و هدایت رفتار دیگران نیز استفاده می‌شود. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» سخن می‌گویند، منظورشان فرایندی است که طی آن یک مسئله خاص به‌عنوان تهدیدی وجودی تصویر می‌شود؛ تهدیدی که به اتخاذ اقدامات فوق‌العاده نیاز دارد، نه مسئله‌ای که دولت‌ها بتوانند آن را از طریق سیاست‌ورزی عادی حل‌وفصل کنند.

جمهوری اسلامی ایران نمونه‌ای روشن از این پدیده است. طی دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده کوشیده‌اند جهان را متقاعد کنند که ایران را نه به‌عنوان یک کشور عادی، بلکه به‌مثابه خطر اصلی برای نظام بین‌الملل تلقی کند. نتیجه این رویکرد، محکومیت‌های مداوم، تحریم‌های فلج‌کننده، تهدیدهای نظامی و در نهایت، عملیات نظامی علیه خاک ایران بوده است؛ عملیاتی که حتی در جریان مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن انجام شده‌اند. ایران نیز در واکنش، ناگزیر شده است منابع و توجه بیشتری را به حوزه دفاعی اختصاص دهد. همچنین برای نشان دادن این‌که تحت فشار وادار به تسلیم نخواهد شد، غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داده است. امنیتی‌سازی خارجی ایران، به شکل‌گیری پویشی موازی در داخل کشور نیز دامن زده است؛ به‌گونه‌ای که دولت در مواجهه با چالش‌های اجتماعی داخلی، رویکردی سخت‌گیرانه‌تر اتخاذ کرده و با اعمال محدودیت‌های شدیدتر به این چالش‌ها پاسخ داده است.

حاصل این وضعیت، شکل‌گیری یک «چرخه امنیتی‌سازی» است: مارپیچی معیوب که در آن ایران و طرف‌های مقابلش، در واکنش به رفتار یکدیگر، خود را ناچار به اتخاذ سیاست‌هایی هرچه خصمانه‌تر می‌بینند. این پدیده تا حدی به «معمای امنیتی» شباهت دارد؛ وضعیتی که در آن تصمیم یک دولت برای تقویت توانمندی‌های خود، دیگران را نیز به انجام اقدامی مشابه وامی‌دارد. اما تفاوت در اینجاست که در معمای امنیتی، هر طرف به افزایش مادی و واقعی ظرفیت‌های طرف مقابل واکنش نشان می‌دهد. این چرخه معمولا از کلام آغاز می‌شود: کشور هدف به‌عنوان تهدید معرفی می‌شود و سپس با آن همچون تهدید رفتار می‌شود. در پاسخ، آن کشور به اقداماتی — مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنی‌سازی — روی می‌آورد که می‌توان از آن‌ها برای تأیید ادعای اولیه استفاده کرد. به بیان دیگر، این چرخه به یک پیشگویی خودمحقق‌شونده می‌انجامد. کشور امنیتی‌شده به‌تدریج از کنشگری مستقل فاصله می‌گیرد و در دام مجموعه‌ای از رفتارهای واکنشی گرفتار می‌شود.

شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرت‌های خارجی به حقوق و کرامت ایران احترام بگذارند و از بدنام‌سازی، تهدید و اعمال فشار مداوم علیه یک دولت-تمدن چند هزارساله دست بردارند. با این حال، تهران نیز می‌تواند گام‌هایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب امنیتی‌سازی بردارد. نخست، می‌تواند با انجام اصلاحات اقتصادی، حمایت داخلی را تقویت کند و از این طریق، موقعیت خود را در مذاکرات بین‌المللی بهبود بخشد. در نهایت، مردم ایران ثابت کرده‌اند که بزرگ‌ترین سرمایه کشور در مقاومت و بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی هستند. تهران همچنین می‌تواند تأکید خود بر قدرت دفاعی مادی — که اغلب به تشدید برداشت‌های تهدیدآمیز می‌انجامد — را بازتنظیم کرده و در عوض، همکاری و هماهنگی، به‌ویژه در سطح منطقه‌ای، را در اولویت قرار دهد. ایران می‌تواند گفت‌وگویی صریح با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای رسیدگی به نگرانی‌های متقابل و یافتن راهی برای ازسرگیری همکاری‌ها برقرار کند. افزون بر این، تهران می‌تواند با ایالات متحده برای مدیریت اختلافات، از مسئله هسته‌ای و تحریم‌ها آغاز کرده، وارد تعامل شود.

تحت فشار شدید

در دو دهه گذشته، ایران هدف امنیتی‌سازی شدید از سوی اسرائیل و ایالات متحده بوده است. این دو کشور با همکاری یکدیگر، روایتی ساخته و ترویج کرده‌اند که ایران را نه‌تنها تهدیدی وجودی برای منطقه خود، بلکه خطری برای کل جهان معرفی می‌کند. بنیامین نتانیاهو که دولت ایران را «فرقه‌ای آخرالزمانی و مسیحایی» خوانده است، در سخنرانی سال ۱۹۹۲ خود در کنست ادعا کرد که «ایران سه تا پنج سال با توانایی تولید سلاح هسته‌ای فاصله دارد». دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، نیز در میان توهین‌های متعدد خود، ایران را «جایی بسیار شرور» توصیف کرده است. پوچی آشکار این ادعاها مانع از آن نشده که هیچ‌یک از این دو کشور از ادامه طرح آن‌ها و ورود به رفتارهایی هرچه جنگ‌طلبانه‌تر دست بردارند. ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی بی‌سابقه‌ای علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با کمک واشنگتن، زیرساخت‌های ایران را بمباران کرده و فرماندهان نظامی، دانشمندان و شهروندان عادی ایران را به قتل رسانده است.

در نتیجه، ایران ناچار شده است به‌جای پیگیری برنامه‌های اولیه و هدف‌محور خود، با سیاست‌هایی چالش‌گرانه واکنش نشان دهد. در پاسخ به افزایش فشارهای ایالات متحده و اسرائیل، سطح غنی‌سازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد و همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کاهش داد. پس از حملات مشترک و تحریک‌نشده آمریکا و اسرائیل، شهروندان عادی ایران به این بحث پرداختند که آیا دکترین دفاعی کشور باید به‌گونه‌ای تغییر کند که شامل سلاح هسته‌ای نیز بشود یا خیر. همچنین، فراخوان‌ها برای بستن تنگه هرمز شدت گرفته است. اگر چنین تجاوزهایی صورت نگرفته بود، ایران همکاری بی‌سابقه خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را در چارچوب توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ادامه می‌داد. تهران به‌جای آن، تمرکز خود را بر همکاری‌های منطقه‌ای — رویکردی که از سال ۱۹۸۵ پرچمدار آن بوده است — معطوف می‌کرد.

امنیتی‌سازی ایران به شکل‌گیری ذهنیت «کشور در محاصره» انجامیده است؛ ذهنیتی که اغلب به اعمال کنترل‌های اجتماعی سخت‌گیرانه‌تر منجر می‌شود. این اقدامات شامل محدودیت بر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و تدابیر نظارتی با هدف شناسایی جاسوسان و خرابکاران است. بی‌تردید، چنین سیاست‌هایی در حل ریشه‌های نارضایتی داخلی — از جمله دشواری‌های اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف رو‌به‌گسترش میان دولت و جامعه — کارآمد نیستند. اما این همان پیامدی است که زمانی رخ می‌دهد که ذهنیت محاصره برای دهه‌ها بر یک کشور تحمیل شود. در مورد ایران، این روند امنیتی‌سازی با صدام حسین، رهبر عراق — که جنگی هشت‌ساله را علیه ایران به راه انداخت — و نیز با خشونت‌های جدایی‌طلبانه و عملیات گسترده تروریستی در سال‌های بلافاصله پس از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شد. این روند با تهدیدها و فشارهای مداوم آمریکا و اسرائیل ادامه یافته است. در چنین شرایطی، هر دولتی ناگزیر می‌شود بخش عمده توجه خود را صرف تهدیدهای وجودی خارجی — چه واقعی و چه ادراک‌شده — علیه کرامت و استقلال کشور کند.

افزون بر این، تهدیدهای خارجی خود بخشی از علت دشواری‌های کنونی ایران هستند. تهران ناچار بوده است به‌دلیل حملات عراق، اسرائیل و ایالات متحده، هزینه بیشتری را صرف امور نظامی و منابع کمتری را به توسعه و رفاه اختصاص دهد. علاوه بر این، جنگ اقتصادی‌ای که واشنگتن علیه ایران به راه انداخته است — ابتدا از طریق تحریم‌های فلج‌کننده دولت باراک اوباما و سپس با کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ — به سقوط شدید ارزش ریال، تورم کمرشکن و گسترش فساد برای دور زدن تحریم‌ها انجامیده است. با این حال، قدرت‌های خارجی به‌جای پذیرش نقش خود در فقیرتر شدن مردم ایران، تصویری سیاسی‌شده، اغراق‌آمیز و گزینشی از جمهوری اسلامی به‌عنوان ناقض حقوق بشر ارائه داده‌اند. این رویکرد نیز به نوبه خود چرخه امنیتی‌سازی را تشدید کرده و توان ایران برای کنشگری مستقل در عرصه جهانی را بیش از پیش کاهش داده است.

دولت و جامعه

برای ساختن ایرانی بهتر و جهانی امن‌تر، تهران و مخالفانش ناگزیرند راهی برای خروج از این چرخه معیوب بیابند. آنچه کارساز نبوده، روشن است. فشار نتوانسته است ایران را به تغییر رفتار وادار کند. به همین ترتیب، سیاست‌های دفاعی ایران — مانند افزایش غنی‌سازی هسته‌ای — هرگز از شدت تهدیدهای ادراک‌شده نکاسته‌اند. امنیتی‌سازی بیش از آنکه در حوزه توانمندی‌های مادی عمل کند، در قلمرو ادراکات ذهنی جریان دارد. در نتیجه، اقدامات دفاعی کشور هدف اغلب ناخواسته به سود نیروهای خصمانه تمام می‌شود و روایت‌های آنان را تقویت می‌کند. این امر به‌ویژه درباره لفاظی‌های تحریک‌آمیز صادق است؛ از جمله اظهارات غیرمسئولانه و مضحک برخی سیاستمداران ایرانی در دهه ۲۰۱۰ که مدعی بودند ایران کنترل چهار پایتخت عربی — دمشق، بغداد، بیروت و صنعا — را در اختیار دارد؛ سخنانی که نیروهای امنیتی‌ساز از آن‌ها برای توجیه فشارهای خود علیه ایران بهره گرفتند.

این وضعیت ممکن است چنین جلوه دهد که تهران به‌طور گریزناپذیری در این چرخه گرفتار شده است. اما تاریخ نشان می‌دهد که ایران می‌تواند از طریق دیپلماسی سنجیده راهی برای خروج بیابد. ایران در نیمه نخست دهه ۲۰۱۰ با ورود به گفت‌وگو با ایالات متحده توانست چرخه امنیتی‌سازی را بشکند؛ روندی که به توافق جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ انجامید. این توافق با هدف آن منعقد شد که در ازای عادی‌سازی اقتصادی، اطمینان حاصل شود ایران هرگز به دنبال توسعه سلاح هسته‌ای نخواهد رفت. برجام — هرچند به‌طور موقت — محیط بین‌المللی ایران را دگرگون کرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد این واقعیت را در قطعنامه ۲۲۳۱ تأیید کرد و اعلام داشت که «انعقاد برجام نشان‌دهنده تغییری بنیادین در نحوه بررسی این موضوع است» و همچنین «تمایل خود را برای ساختن رابطه‌ای جدید با ایران، که با اجرای برجام تقویت می‌شود»، ابراز کرد.

موفقیت ایران در دستیابی به این توافق، پیش از هر چیز نتیجه مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۳ بود؛ مشارکتی که توهمات موجود در ایالات متحده و اروپا درباره فروپاشی قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی — توهماتی که ریشه در ناآرامی‌های پس از انتخابات ۲۰۰۹ داشت — را از میان برد. انتخابات ۲۰۱۳ همچنین به دولت تازه‌روی‌کارآمده حسن روحانی مشروعیت داخلی بخشید؛ دولتی که می‌کوشید حقوق مردم ایران را از مسیر گفت‌وگو، نه تقابل و چالش‌گری، حفظ و حراست کند. به بیان دیگر، شکستن چرخه امنیتی‌سازی از داخل کشور آغاز شد؛ با ایجاد اجماعی فراگیر در داخل. ایران می‌تواند بار دیگر چنین اجماعی را شکل دهد، اما تحقق این هدف مستلزم برقراری گفت‌وگویی ملی میان جریان‌های سیاسی، گروه‌های اجتماعی و عموم مردم است. خوشبختانه، ایران هم‌اکنون از پلتفرم‌های آنلاین ایجادشده توسط سازمان‌های غیردولتی برخوردار است که شهروندان می‌توانند از طریق آن‌ها شکایات خود را درباره سیاست‌ها و عملکرد بوروکرات‌ها ثبت کنند. این پلتفرم‌ها همچنین میزان گستردگی چنین شکایاتی را رصد می‌کنند. دولت باید این سازوکارهای گزارش‌دهی را تشویق کند و نهادهای دولتی را ملزم سازد که در پاسخ به این شکایات اقدامات اصلاحی انجام دهند. چنین رویکردی سرمایه اجتماعی دولت را افزایش می‌دهد و زمینه لازم برای اجرای سیاست‌هایی را فراهم می‌کند که هدف آن‌ها مقابله با امنیتی‌سازی است.

دولت ایران همچنین می‌تواند با بهبود شرایط زندگی مردم، اعتماد عمومی را بیش از پیش تقویت کند. اگرچه جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه ایران، امکان جهش‌های بزرگ اقتصادی را در آینده نزدیک محدود می‌سازد، اما دولت همچنان می‌تواند با فساد مبارزه کند، شفافیت را افزایش دهد و رفتارهای رانت‌جویانه‌ای را که در نتیجه دور زدن تحریم‌ها شکل گرفته‌اند، مهار کند. انجام این اقدامات به کاهش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، افزایش رضایت عمومی و در نتیجه کاهش نیاز به سیاست‌های امنیتی‌شده در داخل کشور می‌انجامد.

همسایه خوب

هم‌زمان با ایجاد اجماع در داخل، تهران می‌تواند برای بهبود وجهه بین‌المللی خود گام بردارد. مقام‌های ایرانی باید اقدامات اعتمادساز را — با تمرکز بر تقویت گفت‌وگو با همسایگان — در اولویت قرار دهند. برای نمونه، می‌توانند ابتکار «صلح هرمز» پیشنهادی رئیس‌جمهور پیشین ایران، حسن روحانی، را پیگیری کنند؛ ابتکاری که هدف آن تقویت همکاری و اعتمادسازی میان کشورهای همجوار تنگه راهبردی هرمز بود. همچنین می‌توانند «انجمن گفت‌وگوی اسلامی غرب آسیا» را ایجاد کنند؛ نهادی که می‌کوشد از طریق گفت‌وگو میان هشت کشور ساحلی خلیج فارس به‌همراه مصر، اردن، سوریه و ترکیه، دشمنی را با دوستی جایگزین کند. یا می‌توانند «شبکه خاورمیانه‌ای پژوهش و پیشرفت هسته‌ای» را بنیان بگذارند؛ شبکه‌ای که با ایجاد سازوکارهای منطقه‌ای برای تضمین عدم اشاعه و خلع سلاح هسته‌ای، هم‌زمان همکاری در استفاده‌های صلح‌آمیز از فناوری هسته‌ای را میان کشورهای منطقه‌ای که سلاح هسته‌ای را رد می‌کنند، تقویت کند.

ایران از نظر مجموع قدرت، و نیز منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک، در جایگاهی برتر در منطقه قرار دارد و از این رو، منطقی است که در پیشبرد چنین ابتکارهایی نقشی پیشرو ایفا کند. با این حال، تهران باید آگاه باشد که قدرتش می‌تواند برای دیگران نگران‌کننده باشد؛ از همین رو، کشور باید از روایت «ایران قوی» — که ممکن است یک‌جانبه و تهدیدآمیز تلقی شود — به سمت روایت «منطقه‌ای قوی» چرخش کند. برای مثال، مقام‌های ایرانی می‌توانند ظرفیت‌های علمی و فرهنگی کشور را نه به‌عنوان نشانه نفوذ و برتری ایران، بلکه به‌مثابه منابعی معرفی کنند که می‌توانند به نفع کل غرب آسیا به کار گرفته شوند.

البته دیگر کشورهای منطقه نیز باید سهم خود را در شکستن چرخه امنیتی‌سازی ایفا کنند. برای این منظور، آن‌ها باید بر منزوی‌سازی شخصیتی تمرکز کنند که بیش از همه در امنیتی‌سازی ایران نقش داشته است: بنیامین نتانیاهو. او و متحدانش نشان داده‌اند که صلح و آرامش را تهدیدی وجودی برای منافع و بقای سیاسی خود می‌دانند. این رویکرد آنان را از ایران متمایز می‌کند؛ کشوری که بنا بر اصل دوم قانون اساسی خود، بر «نفی هرگونه ستمگری، ستم‌پذیری، سلطه‌گری و سلطه‌پذیری» و نیز «به‌کارگیری علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آن‌ها» تأکید دارد؛ اموری که «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عدالت، برابری و همبستگی ملی» را به همراه می‌آورند.

رفتارهای اخیر اسرائیل فرصتی برای رهبران ایران فراهم کرده است. جنایات هولناک در غزه موجی از خشم جهانی را برانگیخته و وجدان‌ها را فراتر از مرزهای ایدئولوژیک بیدار کرده است. با این حال، کمتر دولتی به اندازه تهران در انتقاد مستمر از اسرائیل و حمایت از مردم فلسطین پایداری نشان داده است. از این رو، مقام‌های ایرانی می‌توانند با سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی — از جمله سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری — همکاری کنند تا همدلی جهانی را تقویت کرده و اجماعی قدرتمند علیه آپارتاید، نسل‌کشی و تجاوز شکل دهند. از این طریق، ایران شاید بتواند روند امنیتی‌سازی علیه خود را خنثی کند و حتی آن را معکوس سازد. منطقی نیست که ایران با اتهام اشاعه هسته‌ای امنیتی‌سازی شود، آن هم در حالی که اصلی‌ترین مروج این اتهامات، رژیمی است که خود دارای زرادخانه‌ای هسته‌ای و غیرقانونی است.

کنار آمدن

اولویت اصلی ایران در سیاست خارجی همواره همسایگانش خواهد بود. با این حال، تهران باید بکوشد روابط خود را در دیگر نقاط جهان نیز تعمیق بخشد. این امر شامل همکاری نزدیک با روسیه است. هماهنگی با چین، که قدرتی رو‌به‌خیزش در سطح جهانی است، یک ضرورت مطلق به شمار می‌آید. با این حال، تهران می‌تواند از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات خود با ایالات متحده نیز بهره‌مند شود. چنین رویکردی کمک می‌کند تا ایران شریکی جدی، برابر و بلندمدت برای چین و روسیه باشد — نه صرفاً کشوری که از سر اجبار و فشار تحمیلی با آن‌ها تعامل می‌کند.

مدیریت و مهار اختلافات با ایالات متحده نیز ممکن است برای شکستن چرخه امنیتی‌سازی ضروری باشد. شاید هیچ دولتی به اندازه واشنگتن برای منزوی‌سازی ایران تلاش نکرده باشد (هرچند هیچ بازیگری به اندازه اسرائیل در ترغیب ایالات متحده به دشمنی با ایران و ایرانیان نقش نداشته است). از این رو، تهران باید امکان ازسرگیری گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن را، بر پایه احترام و برابری، مورد بررسی قرار دهد. در عین حال، انتظارات باید به‌درستی مدیریت شود؛ چراکه هدف مذاکرات نمی‌تواند بازگرداندن روابط دوستانه میان دو کشور باشد. ایران و ایالات متحده اختلافات عمیق و حل‌ناشدنیِ هویتی و ایدئولوژیک دارند که هیچ‌یک به‌طور واقع‌بینانه نمی‌تواند از آن‌ها چشم‌پوشی کند: برای واشنگتن، این اختلافات شامل ماهیت نظام سیاسی انقلابی ایران و موضع آن در قبال اسرائیل است؛ و برای تهران، شامل حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا از اسرائیل و حضور گسترده و مداخله‌گرانه آن در سراسر جهان. با این حال، اگر دو طرف بر سر این اختلافات ایدئولوژیک به «پذیرش اختلاف» تن دهند، مذاکره‌کنندگان می‌توانند راه‌هایی برای جلوگیری از تبدیل شدن آن‌ها به بحران‌های غیرضروری بیابند. همچنین بسیاری از اختلافات سیاسی را می‌توان از طریق بده‌بستان متقابل حل‌وفصل کرد.

در صدر این فهرست، برنامه هسته‌ای ایران و تحریم‌های آمریکا قرار دارد؛ همان گره اصلی‌ای که توافق جامع اقدام مشترک (برجام) برای حل آن طراحی شده بود. ایالات متحده باید دریابد که قادر به نابود کردن توانمندی‌های قابل‌توجه ایران نیست، چراکه بیشتر این توانمندی‌ها بومی هستند و امکان بازسازی آن‌ها وجود دارد. با این حال، دو کشور می‌توانند بر سر دو هدف مشترک به توافق برسند: ایران هرگز سلاح هسته‌ای نسازد، و ایالات متحده هرگز ایران را تهدید نکند و وارد جنگ نظامی یا اقتصادی علیه آن نشود. برای تحقق این اهداف، ایران می‌تواند شفافیت بیشتر، محدودیت‌هایی بر سطح غنی‌سازی و حتی سازوکاری منطقه‌ای — مانند کنسرسیوم غنی‌سازی — را پیشنهاد دهد. در مقابل، ایالات متحده باید تحریم‌های خود را لغو کند و امکان لغو تحریم‌های سازمان ملل متحد را نیز فراهم سازد.

ایران می‌تواند با افزایش شفافیت درباره برنامه هسته‌ای خود و از طریق همکاری مناسب با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، زمینه دستیابی به توافق را تقویت کند. نگرانی مقام‌های ایرانی از این بابت که اطلاعات ارائه‌شده به آژانس ممکن است برای هدف‌گیری نظامی مورد استفاده قرار گیرد، قابل درک است؛ به‌ویژه با توجه به این باور که در گذشته اطلاعات محرمانه‌ای از داخل این سازمان درز کرده است. همچنین اظهارات مدیرکل آژانس در ماه ژوئن مبنی بر این‌که تهران «به پرسش‌های آژانس پاسخ نداده یا پاسخ‌های فنی معتبر ارائه نکرده است»، از سوی اسرائیل برای توجیه کارزار بمباران آن ماه مورد سوءاستفاده قرار گرفت. از این رو، ایران حق کامل دارد که در قبال تداوم همکاری، از آژانس بخواهد در رعایت رویه‌ها و اصول حرفه‌ای خود — از جمله بی‌طرفی، عینیت، محرمانگی و توجه به ملاحظات امنیت ملی — دقت کامل به خرج دهد. با این حال، تا زمانی که این ریسک‌ها مدیریت شوند، منافع همکاری بر هزینه‌های آن می‌چربد. شفافیت در تعامل با آژانس می‌تواند به توقف انتشار روایت‌های بی‌پایه امنیتی‌ساز علیه ایران کمک کرده و زمینه یک توافق سیاسی با ایالات متحده را فراهم آورد.

چنانچه تهران و واشنگتن یک توافق هسته‌ای به‌روز‌شده را اجرا کنند، ممکن است بتوانند به دیگر مسائل دشوار نیز بپردازند؛ مسائلی مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مقابله با تروریسم. برای مثال، از ایران ممکن است خواسته شود که در ازای تضمین متقابل از سوی ایالات متحده و شرکایش، تعهد دهد که به آمریکا یا متحدانش در منطقه حمله نکند. تهران همچنین می‌تواند متعهد شود که از توان نظامی خود جز در چارچوب دفاع مشروع در برابر حمله مسلحانه قبلی استفاده نکند، مشروط بر آنکه تعهدی متقابل دریافت کند. در مقابل، ایالات متحده باید به شکایات امنیتی ایران رسیدگی کند؛ از جمله حضور تهدیدآمیز خود در پیرامون ایران و سرازیر کردن بی‌سابقه تسلیحات پیشرفته آمریکایی به منطقه. با وجود همه نگرانی‌های واشنگتن درباره خریدهای دفاعی ایران، تهران در مقایسه با متحدان آمریکا در منطقه، چه از نظر واقعی، چه سرانه و چه نسبت به تولید ناخالص ملی، تنها کسری از هزینه‌های نظامی آن‌ها را صرف می‌کند.

کنش‌ها و واکنش‌ها

ایران و ایالات متحده ممکن است دریابند که فرصت‌هایی برای یاری فعال به یکدیگر نیز در اختیار دارند. برای نمونه، ایران از شبکه‌ای قدرتمند از دانشگاه‌ها، جمعیتی بزرگ و تحصیل‌کرده و بخش خصوصی پویا با پیوندهای تاریخی دیرینه با بازارهای جهانی برخوردار است. در واقع، ایران یکی از بکرترین، باثبات‌ترین و سودآورترین اقتصادهای جهان به شمار می‌آید. از این رو، ایران و ایالات متحده می‌توانند در حوزه‌های مهم علمی و فناوری با یکدیگر همکاری کنند.

به همین ترتیب، دو کشور ممکن است زمینه‌هایی برای هماهنگی کوتاه‌مدت در سیاست خارجی بیابند. تهران و واشنگتن، با وجود اختلافات راهبردی، در سال‌های آغازین این قرن در افغانستان و عراق و در سال‌های اخیر علیه «دولت اسلامی» (داعش) با یکدیگر همکاری کرده‌اند. امروز نیز آن‌ها با چالش‌های مشترکی در زمینه افراط‌گرایی و تهدیدهای علیه آزادی کشتیرانی روبه‌رو هستند. این موارد می‌توانند دست‌کم به مسیرهایی برای کاهش تنش — و اگر نه هماهنگی کامل — منجر شوند. ایران و ایالات متحده همچنین از همکاری‌هایی هرچند محدود در مبارزه با قاچاق بین‌المللی مواد مخدر سود خواهند برد. ایران که در امتداد مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدرِ منشأ گرفته از افغانستان قرار دارد، سهمی نامتناسب از هزینه‌های انسانی و مالی مبارزه با مواد مخدر را متحمل شده است؛ از جمله جان‌باختن هزاران نفر از نیروهای انتظامی کشور. هماهنگی آرام و کم‌سروصدا — خواه از طریق تبادل اطلاعات، کمک‌های فنی یا حمایت از سازوکارهای منطقه‌ای مقابله با قاچاق — می‌تواند به مقابله با یک تهدید امنیتی مشترک کمک کند، بی‌آنکه مستلزم هم‌سویی سیاسی در مناقشات ایدئولوژیک گسترده‌تر باشد.

چرخه امنیتی‌سازی، ایران، منطقه و کشورهای عضو ناتو — به‌ویژه ایالات متحده — را در وضعیتی پیچیده و خودتقویت‌شونده گرفتار کرده است. اقدامات دفاعی و واکنشی ایران، به‌جای کاهش تهدیدها، برداشت‌های امنیتی‌شده از ایران را تشدید کرده و به پیشبرد این روایت کمک کرده است که تهران کشوری خطرناک است. شکستن این چرخه برای تهران ضرورتی حیاتی به شمار می‌آید. ممکن است این تصور که ایران تهدیدی وجودی است کاملاً نادرست باشد، اما همین تصور، تهدیدهایی وجودی برای ایرانیان ایجاد کرده است — واقعیتی که حملات ماه ژوئن آن را به‌طرزی دردناک آشکار ساخت.

رهایی از امنیتی‌سازی مستلزم مجموعه‌ای از راهبردهای هم‌زمان، جامع و هماهنگ است. این امر به دیپلماسی فعال و متوازن در سطوح منطقه‌ای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادساز در داخل و خارج، بازگشت به قدرت ایده‌ای انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریک‌آمیز توان دفاعی کشور و تغییر در ارتباطات و پیام‌رسانی راهبردی نیاز دارد.

در عین حال، شکستن چرخه امنیتی‌سازی برای ایالات متحده و اروپا نیز اهمیتی کلیدی دارد. آن‌ها باید تعامل با ایران را نه از منظر تهدید، بلکه به‌عنوان یک شریک آغاز کنند و به یاد داشته باشند که این رویکرد در خدمت منافع خودشان نیز خواهد بود. ایالات متحده و اروپا با گرفتار شدن در گفتمانی خصمانه و امنیتی‌ساز علیه ایران، تنش‌های منطقه‌ای و جهانی را تشدید کرده‌اند، بی‌آنکه به هیچ‌یک از اهداف اعلامی خود دست یابند. احترام به استقلال، کرامت و حقوق مشروع ایران، همراه با معطوف کردن تمرکز به عامل اصلی بی‌ثباتی در منطقه — یعنی رفتارهای غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل — به‌مراتب سودمندتر خواهد بود.

ایران یک میانجی طبیعی است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن این امکان را فراهم می‌کند که گفت‌وگو و همکاری میان آسیا و اروپا را تسهیل کند. ایران می‌تواند به قطبی برای تجارت، به‌ویژه با کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی، بدل شود. سرمایه انسانی کشور نیز این ظرفیت را دارد که ایران را به شریکی مهم در نوآوری‌های فناورانه جهانی تبدیل کند. شکستن چرخه امنیتی‌سازی علیه ایران و فراهم کردن امکان دستیابی آن به جایگاه شایسته‌اش، می‌تواند در دهه‌های پیش‌رو به صلح، توسعه و ثبات بینجامد.

 



نظر شما درباره این مقاله:








کسری بودجه از جیب ضعیفان جامعه جبران می‌شود
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 7:34

کسری بودجه از جیب ضعیفان جامعه جبران می‌شود


اقتصاد24: هفتاد سال است که بناست ساختار بودجه در ایران اصلاح شود. به هفتاد سال قبل برگردیم. سال ۱۳۲۷ در حالی ۷۰ درصد لایحه بودجه، جاری و ۳۰ درصد عمرانی بود که مجلس در تذکری اعلام کرد که ثروت ملی را نباید هزینه جاری کنید. قرار شد از سال بعد این روند اصلاح شود.

هفتاد سال گذشت، این روند اصلاح نشد که هیچ، بدتر نیز شد. بعد از هفتاد سال، اکنون ۷۵ درصد اعتبارات هزینه‌ای و ۲۵ درصد غیر از این است. این نشان می‌دهد دولت درگیر مسائل جاری مثل حقوق است.

از طرفی، هر سال بودجه را با افزایش قیمت حامل‌های انرژی می‌بندند، دریغ از اینکه این افزایش شرایطی پدید می‌آورد که عمده فشارش روی قشر ضعیف و متوسط خواهد بود و بهای این افزایش قیمت را مردم می‌پردازند به این معنا که دست دولت در جیب مردم است.

در چنین شرایطی، موضوع حذف یارانه نقدی را در بند‌های بودجه می‌آورند. از این محل قرار است دولت منابع و درآمد کسب کند؛ دولت قرار بود هم‌زمان با افزایش قیمت حامل‌ها، یارانه افراد را به خودشان بدهد، اما این گرانی‌ها بدون افزایش قدرت خرید طبقات پایین انجام شد و به همین دلیل، قدرت خرید یارانه به‌مرور کم شد، تا حال هم که داریم حذف می‌کنیم، ضمن اینکه دولت «کمیتش لنگ است!» و نمی‌تواند نیازمندان را شناسایی کند. این در حالی است که با کسری بودجه بزرگی نیز رو‌به‌رو است که فشار تورمی را به همراه دارد. در این میان، مبالغ کلان به نهادهایی می‌دهد که مشخص نیست چه کارکردی برای کشور دارند. با توجه به محدودیت جدی منابع کشور، تخصیص بودجه به نهادهای بی‌اثر، ظلم به مردم است.

در همین زمینه، پیمان مولوی، اقتصاددان  در مورد بودجه سال ۱۴۰۵، می‌گوید: ما چندین دهه است که در مورد کسری بودجه صحبت می‌کنیم. کسری بودجه اگر در مسیر رشد اقتصادی تعریف شود، یک بحث است و اگر کسری بودجه در مسیر عدم رشد اقتصادی باشد، مبحثی دیگر.

متاسفانه بودجه در ایران مبتنی بر منفعت عمومی نیست
این اقتصاددان با اشاره به نواقص بودجه در ایران، گفت: متاسفانه بودجه در ایران مبتنی بر منفعت عمومی الزاماً نیست.مولوی ادامه داد: وقتی روی ارقام و اعداد بودجه دقت کنیم، می‌‎بینیم که قسمت عمده‌ای از پولی که در بودجه پرداخت می‌شود برای حقوق و دستمزد است. قسمت دیگری نیز که رقم بزرگی نیست، برای بخش‌های عمرانی است. قسمت عمده بخش دیگری از بودجه هم که برای سایر حوزه‌های مختلف پرداخت می‌شود، تقریبا هیچ ربطی به زیرساخت و توسعه و بحث رشد اقتصادی ندارد؛ به این معنا که به GDP و تولید ناخالص داخلی ارتباطی پیدا نمی‌کند.

دولت ضعیف توان حذف بودجه‌های غیرمولد را ندارد
این اقتصاددان با بیان اینکه اینجا، اولین گام است، گفت: به نظر می‌رسد نهاد دولت در ایران متاسفانه دیگر پتانسیل حذف این بودجه‌ها را ندارد، به عبارت بهتر، ذات اقتصاد ایران و موقعیت ضعیف دولت اجازه این کار را نمی‌دهد.مولوی با بیان اینکه دولت لازم نیست بودجه را خیلی دستکاری کند، راه حل آن را اینگونه تشریح کرد: دولت کافی است در ایران، اقتصاد را آزاد کند، به این معنا که آزادی اقتصادی را برای همه به ارمغان بیاورد.

پافشاری بر بودجه‌ریزی اشتباه
این اقتصاددان، ساز و کار آزادی اقتصادی را در نحوه نظام ارزی کشور دانست و گفت: تنها کافی است دولت ارز تک نرخی را جایگزین ارز تخفیفی کند. آنگاه شما خواهید دید که اقتصاد کشور در یک نقطه تعادلی قرار خواهد گرفت و بهتر کار خواهد کرد.به گفته مولوی، دولت نمی‌تواند این کار را انجام بدهد، چون متاسفانه قدرت، وجاهت و سرمایه اجتماعی لازم برای این کار را ندارد؛ لذا برای ما روشن است که همان روند قدیمی ادامه پیدا خواهد کرد و این روند قدیمی همان ادامه کسری بودجه و بزرگ شدن کسری بودجه خواهد بود. این تجربه اشتباه سالیان سال است که همچنان تداوم می‌یابد.

پیامد کسری بودجه خلق نقدینگی بیشتر است
این اقتصاددان در پاسخ به  این سوال مبنی بر اینکه «این شیوه بودجه‌ریزی چه پیامدی برای کشور دارد؟» گفت: پیامد این روند اشتباه، بزرگ شدن کسری بودجه و خلق نقدینگی در حدود ۳۷ درصد است.وی خاطرنشان کرد: کسری بودجه یعنی خلق نقدینگی بیشتر. در واقع تا زمانی که تحریم‌ها، روند خلق نقدینگی و کسری بودجه ادامه دارد، عدم رشد اقتصادی هم تداوم خواهد داشت.



نظر شما درباره این مقاله:








فاصله تا احیای دریاچه ارومیه چند کیلومتر است؟
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 7:20

فاصله تا احیای دریاچه ارومیه چند کیلومتر است؟


فرارو: می‌گویند دریاچه ارومیه احیا شده؛ اما واقعیت این است که مشکل این دریاچه فقط کم‌بارشی نیست. نگرانی درباره ارومیه سال‌هاست حالتی فصلی به خود گرفته؛ تابستان‌ها تصاویر ماهواره‌ای ناسا و قایق‌هایی که بر نمک نشسته‌اند، از مرگ کامل آن خبر می‌دهند و با نخستین بارش‌های پاییزی، چند لکه آب دوباره امید را زنده می‌کند. اما پشت این رفت‌و‌برگشت تکراری میان مرگ و زندگی، حقیقتی نگران‌کننده پنهان مانده.
مهرماه امسال کارشناسان هشدار دادند اگر تنها دو سال و نیم دیگر آبی به دریاچه ارومیه نرسد، حتی ذخایر باقی‌مانده سال‌های گذشته نیز برای همیشه از دسترس خارج خواهد شد. آن‌ها تاکید داشتند که سال‌هاست موضوع تامین حقابه دریاچه مطرح است، اما تعلل در اجرای آن، ارومیه را به روز صفر آبی رسانده.

با این حال، همزمان با نخستین بارش‌های سنگین پاییزی، تصاویری از دریاچه منتشر شد که نشان می‌داد در بخش‌هایی که پیش‌تر کاملا خشک شده بود، اکنون اندکی آب دیده می‌شود؛ تصاویری که برخی را به احیای دریاچه امیدوار کرد. اما پرسش اصلی همچنان باقی است؛ این حجم محدود آب تا کجای مسیر احیای کامل فاصله دارد؟ آیا می‌توان این تغییرات مقطعی را نشانه نجات ارومیه دانست، یا تکرار همان خوش‌بینی فصلی است که هر بار با بازگشت خشکی فرو می‌ریزد؟ اگر بارندگی‌ها دریاچه را موقتا سرپا نگه دارد، چه سیاست‌ها و رویکردهایی دوباره آن را به روز صفر آبی می‌رساند و مهم‌تر از همه، حالا که طبیعت روی خوش نشان داده، چگونه می‌توان از این فرصت برای نجات واقعی دریاچه ارومیه استفاده کرد؟

محمد کوهانی، دبیر شبکه ملی محیط زیست سازمان‌های مردم نهاد جوانان کشور و فعال محیط زیست در احیای دریاچه ارومیه  به بررسی بحران دریاچه ارومیه پرداخته و می‌گوید: «تقریبا تمام آبی که وارد سیستم می‌شود، مصرف می‌گردد و سهمی برای دریاچه باقی نمی‌ماند. تنها حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب می‌ماند که آن هم مشخص نیست از طریق روان‌آب‌ها به دریاچه برسد یا نه.»

دریاچه ارومیه تنها از خشکی کامل بیرون آمده و آب موجود عمقی ندارد
محمد کوهانی می‌گوید: «بارش‌هایی که رخ داده، ما را صرفا به سطح بارش‌های نرمال سال‌های گذشته رسانده و هنوز از حد نرمال فراتر نرفته‌ایم؛ بنابراین نمی‌توان گفت دریاچه ارومیه به‌دلیل بارندگی جان گرفته است. دریاچه از وضعیت خشکی مطلق تنها به مرحله‌ای از نمناکی و شکل‌گیری سطحی بسیار محدود از آب رسیده است. از آنجا که دریاچه ارومیه ساختاری فلت‌مانند دارد، یعنی سطحی صاف با شیب بسیار کم، با مقدار اندکی بارش بخش وسیعی از سطح آن آبدار به نظر می‌رسد، اما نکته‌ای که کمتر به آن اشاره می‌شود، عمق این آب است.»

با یک آفتاب آب دریاچه ارومیه دوباره خشک می‌شود
او می‌افزاید: «برخی با استناد به تصاویر ماهواره‌ای می‌گویند تا چند روز پیش که بارندگی وجود نداشت، دریاچه کاملا خشک و نمکی بود، اما اکنون ۷۰ تا ۸۰ درصد سطح آن از آب پوشیده شده است؛ در حالی که ارتفاع این سطح آبی کمتر از ۵ سانتی‌متر است و با چند روز آفتاب یا توقف بارش، دوباره جذب بستر دریاچه شده یا تبخیر می‌شود. بنابراین با یک بارش عادی نمی‌توان از احیای دریاچه سخن گفت. دریاچه ارومیه به‌دلیل عمق کم، نوسانات بسیار شدیدی دارد؛ به‌طوری‌که با اندکی بارش، سطح وسیعی آبدار دیده می‌شود و با مقدار کمی گرما، همان سطح در مدت کوتاهی از دست می‌رود و دوباره خشک می‌شود. شناخت این ویژگی، شرط درک درست وضعیت دریاچه است.

مقایسه دریاچه ارومیه با وان غلط است؛ ارومیه تنها ۶ متر عمق دارد نه ۴۰۰ متر
این فعال حوزه دریاچه ارومیه می‌گوید: «در این میان، مقایسه دریاچه ارومیه با دریاچه وان ترکیه که از سوی برخی پژوهشگران و مردم مطرح می‌شود، قیاسی نادرست است؛ چرا که دریاچه ارومیه عمق بسیار کمی دارد، در حالی که عمق دریاچه وان به ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر می‌رسد. دریاچه ارومیه حتی در پرآب‌ترین حالت نیز عمق متوسطی حدود ۶ متر و حداکثر ۱۲ تا ۱۴ متر داشته و به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه با پهنه‌های آبی عمیق دیگر نیست.»
حال دریاچه ارومیه زمانی خوب می‌شود که ۱۶ میلیارد مترمکعب آب داشته باشد
او می‌افزاید: «از نظر علمی، دریاچه ارومیه زمانی در شرایط اکولوژیکی نرمال قرار می‌گیرد که حجم آب آن به حدود ۱۶ میلیارد مترمکعب برسد. بر همین اساس، سندی تدوین شد که طبق آن قرار بود تا سال ۱۴۰۶ این دریاچه به این تراز آبی برسد، اما عوامل مختلفی مانع تحقق این هدف شدند. اکنون بحث اصلی این است که آیا دریاچه به این تراز رسیده یا نرسیده و اساسا می‌توان از احیای آن سخن گفت یا نه؛ چرا که تا پیش از دستیابی به این سطح، نمی‌توان وضعیت دریاچه را خوب یا مطلوب ارزیابی کرد و تنها می‌توان گفت دریاچه ارومیه آب دارد یا ندارد.»

دریاچه ارومیه در بدترین وضعیت خود قرار دارد
کوهانی می‌گوید: «واقعیت این است که دریاچه ارومیه در بدترین وضعیت خود طی ۵۰ تا ۶۰ سال گذشته قرار دارد. با این حال، میزان ورودی آب به دریاچه در فصل‌های بارشی به‌طور کامل قطع نشده و تاکنون به صفر نرسیده است. دریاچه همچنان وجود دارد و از بین نرفته و به‌کار بردن تعبیر تبدیل شدن به کویر نمک نادرست است؛ چرا که حوضه آبریز دریاچه ارومیه هنوز توان تامین آب را دارد، هرچند این توان به‌دلیل تغییرات اقلیمی کاهش یافته است.»

مشکل مدیریت حرکت آب به سوی دریاچه است که آن را تشنه گذاشته
او می‌افزاید: «مشکل اصلی در مدیریت انتقال و حرکت آب به سمت دریاچه ارومیه است. آب در پشت سدها ذخیره می‌شود، در اراضی کشاورزی پخش می‌گردد و از طریق چاه‌های غیرمجاز از دل زمین برداشت می‌شود؛ مجموعه این عوامل باعث شده دریاچه تشنه‌تر شود و جریان آب به سمت پایین‌دست و دریاچه هر روز کمتر شود. نتیجه این روند آن است که حتی در سال‌هایی با بارش مناسب نیز، دریاچه خشک به نظر می‌رسد و از حقابه واقعی خود محروم می‌ماند.»

دبیر شبکه ملی محیط زیست سازمان‌های مردم می‌گوید: «احیای دریاچه ارومیه دارای استاندارد مشخصی است و مستلزم بررسی دقیق تامین آب شرب و آب کشاورزی سال آینده در استان‌های مرتبط است؛ اعدادی که در آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال، درباره سد شهید کاظمی بوکان ابتدا باید مشخص شود میزان ذخیره آب شرب چقدر است؛ پس از تحقق این عدد، باقی‌مانده آب طبق برنامه‌ای مشخص به سمت دریاچه ارومیه رهاسازی می‌شود.»

حقابه‌ای به دریاچه ارومیه نرسیده/ اولویت تامین آب شرب و کشاورزی است
او می‌افزاید: «در سال‌های اخیر، میزان بارش‌ها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد کمتر از میانگین بلندمدت این منطقه بوده و همین موضوع باعث شده مدیران آب استان‌ها رویکردی محافظه‌کارانه در پیش بگیرند. تامین آب شرب مسئله‌ای نیست که بتوان با ریسک با آن برخورد کرد، به همین دلیل در یکی دو سال اخیر و به‌دلیل محدود بودن منابع، عملا حقابه‌ای به دریاچه ارومیه نرسیده است. کاهش بارش‌ها به معنای کاهش ذخایر آب پشت سدهاست و در چنین شرایطی، اولویت ناگزیر، تامین آب شرب مردم بوده؛ اولویتی که در نهایت به ضرر دریاچه ارومیه تمام شده است.»

اگر بارش کم است تنها دریاچه را قربانی نکنید
این فعال محیط زیست می‌گوید: «با این حال، اگر بارش کاهش یافته، باید به همان نسبت از همه بخش‌ها کاسته شود؛ یعنی همان‌طور که از آب دریاچه ارومیه کم می‌شود، از حقابه کشاورزی و حتی شرب نیز باید به‌صورت متناسب کاسته شود، نه اینکه هر سال تنها حق دریاچه قربانی کم‌بارشی‌ها شود. اگر قرار است محیط‌زیست به‌طور عادلانه در نظر گرفته شود، این تناسب باید رعایت شود و به کشاورزان نیز پیام روشنی داده شود که منابع آب کاهش یافته و لازم است خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.»

کشاورز باید سیگنال کم‌آبی را بگیرد
او می‌افزاید: «وقتی چنین سیگنالی به‌صورت عملیاتی ارسال نمی‌شود و کشاورز می‌بیند در هر شرایطی، چه با بارش و چه بی‌بارشی، امکان دسترسی به آب از طریق چاه‌های مجاز یا غیرمجاز وجود دارد، انگیزه‌ای برای تغییر رفتار شکل نمی‌گیرد. اما اگر کاهش بارش به‌طور واقعی در تخصیص آب منعکس شود، کشاورز نیز ناگزیر به سازگاری خواهد شد. در این مسیر، دولت باید با ارائه تسهیلات، زمینه استفاده از روش‌های نوین آبیاری مانند آبیاری قطره‌ای را فراهم کند، امکان تغییر الگوی کشت را بدهد یا حتی به تغییر معیشت و حرکت به سمت فعالیت‌های غیرآب‌محور کمک کند.»

با احیای دریاچه ارومیه فاصله چشمگیری داریم/ حجم آب مورد نیاز را نداریم
کوهانی می‌گوید: «در شرایط کنونی، اگر برای احیای دریاچه ارومیه به ۱۶ میلیارد مترمکعب آب نیاز باشد، فاصله ما با این عدد بسیار چشمگیر است. حتی اگر بتوانیم روند مرگ دریاچه را متوقف یا آن را به تعویق بیندازیم، واقعیت این است که اساسا چنین حجمی از آب در اختیار نداریم که بتوان آن را در دریاچه ذخیره کرد.»

مصرف ۵ و آورده حدود ۵.۲ میلیارد مترمکعب بوده
او می‌افزاید: «در حال حاضر، مصرف سالانه آب در حوضه آبریز ارومیه شامل شرب، کشاورزی و صنعت حدود ۴ تا ۵ میلیارد مترمکعب است، در حالی که در سال‌های اخیر کل آورده آب تجدیدپذیر این حوضه حدود ۵.۲ میلیارد مترمکعب بوده؛ یعنی تقریبا تمام آبی که وارد سیستم می‌شود، مصرف می‌گردد و سهمی برای دریاچه باقی نمی‌ماند. تنها حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب می‌ماند که آن هم مشخص نیست از طریق روان‌آب‌ها به دریاچه برسد یا نه.»

در دشت‌ها شاهد فرونشست خطرناکی هستیم/ عمق چاه‌ها از ۵ متر به ۳۰ متر رسیده
این پژوهشگر حوزه دریاچه ارومیه می‌گوید: «در کنار این وضعیت، برداشت از منابع آب زیرزمینی نیز به شکل نگران‌کننده‌ای ادامه دارد؛ آماری که به‌معنای واقعی کلمه فاجعه‌بار است. هر سال شاهد فرونشست‌های قابل توجه در دشت‌ها هستیم و افت شدید تراز آب‌های زیرزمینی را تجربه می‌کنیم. بسیاری از چاه‌های کشاورزان خشک شده و آن‌ها ناچار شده‌اند به حفر چاه‌های غیرمجاز یا کف‌شکنی چاه‌ها روی بیاورند. در مناطقی که زمانی آب در عمق ۵ تا ۷ متری قابل برداشت بود، اکنون برای رسیدن به آب باید تا عمق ۲۰ یا حتی ۳۰ متر پایین رفت.»

او در نهایت می‌گوید: «این روند یک فاجعه خاموش است؛ فاجعه‌ای که یا به‌درستی درک نشده یا اگر هم درک شده، همچنان با همین مسیر به سوی نابودی سرزمین پیش می‌رویم، به‌گونه‌ای که با ادامه این شرایط، شاید در افق ۱۰ساله حتی امکان کشت در برخی دشت‌های این منطقه نیز از بین برود.»



نظر شما درباره این مقاله:








آیا سلطنت‌طلب‌ها واقعاً دمکراسی‌خواه‌ هستند؟
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 21:28

آیا سلطنت‌طلب‌ها واقعاً دمکراسی‌خواه‌ هستند؟




نظر شما درباره این مقاله:








سانسور حرفهای علم الهدی در مورد ترور رئیسی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 21:24

سانسور حرفهای علم الهدی در مورد ترور رئیسی




نظر شما درباره این مقاله:








از سفر نتانیاهو به آمریکا تا توصیۀ پمپئو ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 20:20

از سفر نتانیاهو به آمریکا تا توصیۀ پمپئو




نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا به‌دنبال توقیف سومین نفتکش ونزوئلا است
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 19:17

آمریکا به‌دنبال توقیف سومین نفتکش ونزوئلا است


مارک کاپوتو / آکسیوس

دو منبع به آکسیوس گفته‌اند که گارد ساحلی ایالات متحده روز یکشنبه در چارچوب کارزار نظامی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، علیه کشتی‌های نفتیِ خدمت‌رسان به ونزوئلا، در حال تعقیب سومین نفتکش است.

چرا اهمیت دارد: برنامه‌ریزی برای توقیف این نفتکش — که در فهرست تحریم‌های آمریکا علیه کشتی‌های «سرکش» حامل نفت قرار دارد — نشانه دیگری است از اینکه ترامپ قصد دارد با تحت فشار قرار دادن اقتصادِ کشورِ نفت‌خیز ونزوئلا، برای کنار زدن نیکلاس مادورو، رهبر اقتدارگرای این کشور، تلاش کند.

جزئیات بیشتر: به گفته یکی از منابع آگاه از این اقدام، نفتکش «بِلا ۱» با پرچم پاناما، در زمان تعقیب حامل نفت نبود و در مسیر حرکت به سوی ونزوئلا برای بارگیری قرار داشت.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در سال ۲۰۲۴ «بلا ۱» را به اتهام انتقال محموله‌هایی که موجب تأمین مالی گروه تروریستی حزب‌الله و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده‌اند، تحریم کرد. بلومبرگ نخستین بار خبر برنامه‌ریزی برای توقیف این کشتی را گزارش داد.

به گفته کارشناسان، دو کشتی دیگری که آمریکا آن‌ها را متوقف کرده است، هر کدام حامل حدود ۱.۸ تا ۱.۹ میلیون بشکه نفت بوده‌اند؛ محموله‌هایی که ارزش هر یک حدود ۹۵ میلیون دلار برآورد می‌شود.

کشتی «اسکیپر» که ۱۰ دسامبر توقیف شد، در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار داشت. کشتی «سنتوریز» که روز شنبه مورد بازرسی قرار گرفت، در این فهرست نبود.

نکته پنهان: یک مقام ارشد دولت آمریکا گفت که ایالات متحده از دولت پاناما مجوز لازم برای سوار شدن به کشتی‌های «سنتوریز» و «بلا ۱» با پرچم پاناما را دریافت کرده است.

بر اساس «توافق‌نامه سالاس–بِکر» مصوب ۲۰۰۲، دو کشور به‌طور مشترک برای مقابله با کشتی‌های تحریم‌شده همکاری کرده‌اند.

این مقام افزود که رئیس‌جمهور پاناما، خوسه رائول مولینو، متحد آمریکا است و از مادورو خوشش نمی‌آید؛ و یادآور شد که مولینو در اسلو — جایی که ماریا کورینا ماچادو، فعال ضد مادورو، جایزه نوبل را دریافت کرد — لباسی را به او اهدا کرده است.

نمای کلی‌تر: فشارها بر ونزوئلا — که از نگاه آمریکا به تداوم بقای رژیم کوبا کمک می‌کند — هم‌زمان با راهبرد جدید امنیت ملی ترامپ برای تمرکز بر «سلطه بر نیم‌کره غربی» اعمال می‌شود. اما این سیاست پیامد ثانویه‌ای نیز دارد که ایران را هدف می‌گیرد.

به گفته جیسون برودسکی، مدیر سیاست‌گذاری نهاد غیرانتفاعی «اتحاد علیه ایران هسته‌ای»، ایران و ونزوئلا دارای یک «ناوگان سایه» مشترک برای انتقال نفت خام خود هستند (از جمله مواد رقیق‌کننده نفت در مورد ایران). دو کشور همچنین در حوزه فناوری پهپادهای نظامی همکاری می‌کنند و ایران بنا بر ادعاها، عوامل تروریستی در ونزوئلا دارد.

ابهام ماجرا: مقام‌های دولت آمریکا حاضر نیستند جزئیات زیادی درباره توقیف این کشتی‌ها یا سرنوشت نفتِ دو محموله نخست ارائه دهند.

کشتی «اسکیپر» با حکم دادگاه توقیف شد و همراه با محموله نفتی‌اش ضبط گردید، چرا که به‌دلیل حمل نفتی که تأمین مالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و گروه تروریستی حزب‌الله را ممکن کرده بود، تحریم شده بود.

سرنوشت کشتی «سنتوریز» و محموله نفتی آن حتی مبهم‌تر است. آمریکا حکم دادگاهی برای توقیف آن نداشت، اما مقام‌های دولت ترامپ می‌گویند ایالات متحده حق دارد بخش عمده‌ای از محموله‌های نفتیِ صادرشده از ونزوئلا را هدف قرار دهد؛ کشوری که شرکت دولتی نفت آن از سال ۲۰۱۹ تحت تحریم بوده است.

ترامپ هفته گذشته «محاصره» کشتی‌های نفتی تحریم‌شده را اعلام کرد و دولت ونزوئلا را «سازمان تروریستی خارجی» نامید. دولت او در سال ۲۰۲۰ مادورو را به‌عنوان «نارکوتروریست» تحت پیگرد قرار داد و اخیراً نیز کارتلِ ادعاییِ تحت رهبری مادورو را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده است.

واکنش‌ها: دولت ونزوئلا مدت‌هاست اتهام‌های آمریکا درباره فعالیت‌های تروریستی در خاک این کشور و قاچاق مواد مخدر را رد کرده و کارزار فشار ترامپ را «غارت نفتیِ نواستعماری» خوانده است.

دلسی رودریگز، معاون رئیس‌جمهور ونزوئلا، در بیانیه‌ای رسمی گفت این کشور «سرقت و ربایش یک کشتی خصوصی جدیدِ حامل نفت، و همچنین ناپدیدسازی اجباری خدمه آن را که توسط نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا در آب‌های بین‌المللی انجام شده است، محکوم و رد می‌کند.»



نظر شما درباره این مقاله:








رقابت جناح‌های سیاسی عراق برای کسب قدرت
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 12:59

رقابت جناح‌های سیاسی عراق برای کسب قدرت


قاسم عبدالزهرا / آسوشیتدپرس / ، ۲۱ دسامبر ۲۰۲۵

بیش از یک ماه از انتخابات پارلمانی گذشته و جناح‌های سیاسی عراق همچنان در حال مانور و چانه‌زنی برای تشکیل ائتلاف‌هایی هستند که دولت بعدی را شکل خواهند داد.

در انتخابات نوامبر هیچ بلوک سیاسی اکثریت قاطع به دست نیاورد و این امر راه را برای دوره‌ای طولانی از مذاکرات باز کرده است.

دولتی که سرانجام شکل خواهد گرفت، در حالی قدرت را به دست می‌گیرد که وضعیت امنیتی در سال‌های اخیر تا حد زیادی تثبیت شده، اما با پارلمانی پراکنده، نفوذ رو به رشد گروه‌های مسلح در سیاست، اقتصادی شکننده و فشارهای بین‌المللی و منطقه‌ای اغلب متضاد روبه‌رو خواهد بود؛ از جمله مسئله آینده گروه‌های مسلح مورد حمایت ایران.

چشم‌انداز نامعلوم

حزب نخست‌وزیر محمد شیاع السودانی در انتخابات بیشترین کرسی‌ها را به دست آورد. السودانی در دوره اول خود را به عنوان چهره‌ای عمل‌گرا که بر بهبود خدمات عمومی تمرکز دارد معرفی کرد و توانست عراق را تا حد زیادی از درگیری‌های منطقه‌ای دور نگه دارد.

هرچند حزب او به طور اسمی بخشی از «چارچوب هماهنگی» (ائتلاف احزاب شیعه مورد حمایت ایران که بزرگ‌ترین بلوک پارلمانی شد) است، اما ناظران معتقدند بعید است این چارچوب از تلاش السودانی برای انتخاب مجدد حمایت کند.

سجاد جیاد، تحلیلگر سیاسی عراقی و پژوهشگر اندیشکده بنیاد قرن، می‌گوید: «نامزد نخست‌وزیری باید کسی باشد که چارچوب هماهنگی باور داشته باشد می‌تواند او را کنترل کند و جاه‌طلبی سیاسی مستقل نداشته باشد.»

او افزود که السودانی در سال ۲۰۲۲ با حمایت چارچوب هماهنگی به قدرت رسید، اما اکنون به نظر می‌رسد این ائتلاف «به او برای دوره دوم رأی نخواهد داد، زیرا او به رقیبی قدرتمند تبدیل شده است.»

تنها نخست‌وزیر عراقی که پس از سال ۲۰۰۳ دو دوره متوالی خدمت کرده، نوری المالکی بود که در سال ۲۰۰۶ انتخاب شد. تلاش او برای دوره سوم پس از انتقادهایی مبنی بر انحصار قدرت و بیگانگی با سنی‌ها و کردها با شکست مواجه شد.

جیاد می‌گوید چارچوب هماهنگی از تجربه مالکی درس گرفته که «نخست‌وزیری جاه‌طلب به دنبال انباشت قدرت به زیان دیگران خواهد بود.»

به گفته او، نخست‌وزیر آینده باید به طور کلی برای ایران و ایالات متحده — دو کشوری که نفوذ عظیمی بر عراق دارند — و همچنین برای مرجع عالی شیعیان عراق، آیت‌الله العظمی علی السیستانی، قابل قبول باشد.

السودانی در تنگنا

در انتخابات اخیر، ائتلاف‌ها و لیست‌های شیعه (عمدتاً احزاب چارچوب هماهنگی) ۱۸۷ کرسی، گروه‌های سنی ۷۷ کرسی، گروه‌های کرد ۵۶ کرسی و ۹ کرسی نیز برای اقلیت‌ها در نظر گرفته شده بود.

ائتلاف «بازسازی و توسعه» به رهبری السودانی در بغداد و چندین استان دیگر پیشتاز بود و ۴۶ کرسی به دست آورد.

هرچند نتیجه السودانی قوی بود، اما برای تشکیل دولت به حمایت ائتلافی دیگر نیاز دارد و این موضوع او را مجبور می‌کند با چارچوب هماهنگی همسو شود تا شانس سیاسی خود را حفظ کند.

برخی این پویایی را در اوایل دسامبر مشاهده کردند؛ زمانی که دولت السودانی تنها چند هفته پس از قرار دادن گروه حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن (گروه‌های همسو با ایران و متحد گروه‌های مسلح عراقی) در فهرست گروه‌های تروریستی، این تصمیم را پس گرفت و آن را «اشتباه» خواند.

چارچوب هماهنگی از غیبت جریان صدر در انتخابات تقویت شد. جنبش صدر به رهبری مقتدا صدر، که در انتخابات ۲۰۲۱ بیشترین کرسی‌ها را کسب کرده بود اما نتوانست دولت تشکیل دهد، از آن زمان تاکنون از مشارکت در نظام سیاسی خودداری کرده است.

حامد السعید، فعال سیاسی و عضو جنبش خط ملی (حزبی مستقل که انتخابات را تحریم کرد)، گفت غیبت صدر «تأثیر محوری» داشت و افزود: 
«این غیبت مشارکت را در مناطقی که به طور سنتی حوزه نفوذ او بود — مانند بغداد و استان‌های جنوبی — کاهش داد و خلأ انتخاباتی ایجاد کرد که گروه‌های رقیب شبه‌نظامی از آن بهره‌برداری کردند.»

گروه‌هایی که شاخه مسلح دارند، بیش از ۱۰۰ کرسی پارلمانی به دست آوردند؛ بیشترین تعداد از سال ۲۰۰۳ تاکنون.

بازیگران سیاسی دیگر

نیروهای سنی در تلاش برای بازسازی خود، تحت ائتلاف جدیدی به نام «شورای سیاسی ملی» گرد هم آمده‌اند تا نفوذی را که در انتخابات ۲۰۱۸ و ۲۰۲۱ از دست داده بودند، بازپس گیرند.

صحنه سیاسی کردستان همچنان تحت سلطه شکاف سنتی میان حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) است و مذاکرات میان این دو حزب بر سر پست ریاست‌جمهوری ادامه دارد.

به طور سنتی، رئیس‌جمهور عراق همیشه کرد، نخست‌وزیر شیعه و رئیس پارلمان سنی است.

پارلمان موظف است ظرف ۱۵ روز پس از تأیید نتایج انتخابات توسط دادگاه عالی فدرال (که در ۱۴ دسامبر انجام شد) رئیس خود را انتخاب کند.

انتخاب رئیس‌جمهور باید ظرف ۳۰ روز از نخستین جلسه پارلمان انجام شود و نخست‌وزیر نیز باید ظرف ۱۵ روز پس از انتخاب رئیس‌جمهور تعیین گردد؛ سپس ۳۰ روز دیگر برای تشکیل دولت جدید فرصت وجود دارد.

مداخله واشنگتن

دولت آینده با چالش‌های اقتصادی و سیاسی بزرگی روبه‌رو خواهد بود؛ از جمله بدهی عمومی بالا (بیش از ۹۰ تریلیون دینار عراقی معادل حدود ۶۹ میلیارد دلار)، بودجه دولتی که همچنان حدود ۹۰ درصد به درآمدهای نفتی وابسته است (با وجود تلاش‌ها برای تنوع‌بخشی)، و فساد نهادینه‌شده.

اما شاید حساس‌ترین مسئله، آینده نیروهای حشد الشعبی باشد؛ ائتلافی از گروه‌های شبه‌نظامی که بیش از یک دهه پیش برای مقابله با داعش تشکیل شد.

حشد در سال ۲۰۱۶ رسماً تحت کنترل ارتش عراق قرار گرفت، اما در عمل همچنان استقلال قابل توجهی دارد.

پس از حمله حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ ویرانگر غزه، برخی گروه‌های مسلح وابسته به حشد به پایگاه‌های آمریکایی در منطقه حمله کردند تا تلافی حمایت واشنگتن از اسرائیل را کنند.

ایالات متحده از عراق خواسته است گروه‌های مورد حمایت ایران را خلع سلاح کند؛ خواسته‌ای دشوار، با توجه به قدرت سیاسی بسیاری از این گروه‌ها و مخالفت احتمالی ایران.

دو مقام ارشد سیاسی عراقی که به شرط ناشناس ماندن با آسوشیتدپرس سخن گفتند، اظهار داشتند که ایالات متحده هشدار داده است که نباید نامزدی برای نخست‌وزیری انتخاب شود که کنترل گروه مسلحی را در دست دارد؛ همچنین نباید اجازه داد افراد مرتبط با شبه‌نظامیان وزارتخانه‌های کلیدی یا پست‌های مهم امنیتی را در اختیار بگیرند.

سجاد جیاد می‌گوید:  «بزرگ‌ترین چالش این خواهد بود که چگونه با احزاب طرفدار ایران که شاخه مسلح دارند — به‌ویژه آن‌هایی که از سوی ایالات متحده به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده‌اند — برخورد شود.»

کتائب حزب‌الله، یکی از قدرتمندترین گروه‌های شبه‌نظامی عراق که از سوی آمریکا در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد، روز شنبه در بیانیه‌ای اعلام کرد که امکان خلع سلاح را رد می‌کند.

در این بیانیه آمده است: «سلاح‌های ما در دست مبارزان باقی خواهد ماند و هیچ گفت‌وگویی با دولت ممکن نخواهد بود مگر پس از خروج کامل نیروهای اشغالگر، نیروهای ناتو و نیروهای ترکیه، و پس از تضمین حفاظت از مردم و اماکن مقدس در برابر گروه‌های افراطی.»



نظر شما درباره این مقاله:








حکم اعدام محراب عبدالله زاده در دیوان عالی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 11:16

حکم اعدام محراب عبدالله زاده در دیوان عالی




نظر شما درباره این مقاله:








سهم یک‌درصدی‌ها از کیک ثروت ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 9:45

سهم یک‌درصدی‌ها از کیک ثروت ایران


دنیای اقتصاد / محبوبه فکوری

تحریم‌ها روز به روز تشدید می‌شوند. ایالات متحده از قرار گرفتن نام ۲۹ کشتی نفتکش حامل نفت ایران در روزهای اخیر خبر می‌دهند و به بستن گلوگاههایی رو آورده‌اند که درآمدهای ارزی ایران را به شدت کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، روند رو به رشد قیمت ارز و طلا در بازار آزاد نیز نشان از گسترش فقر دارد و به نظر می‌رسد که تورم فزاینده ناشی از این افزایش جهشی قیمت، در ماههای آینده فشار بیشتری را به خانوارهای ایرانی وارد آورد.

از سوی دیگر، گزارش‌های سیاستی دولت از گسترش فقر به دلیل تشدید تحریم‌ها سخن می‌گویند؛ موضوعی که به نظر می‌رسد در کنار آن باید عامل ناکارآمدی در تصمیم‌گیری‌ها از سوی برخی دستگاههای دولتی را هم لحاظ کرد.

حالا پژوهشگران از افزایش فاصله طبقاتی همزمان با فقر در کشور خبر می‌دهند و بر این باورند که بخش عمده‌ای از ثروت کشور در دست یک درصد از جامعه قرار دارد. این آمار را دکتر علی حیدری، پژوهشگر اقتصادی بر اساس جدیدترین گزارش‌های آماری منتشر شده در ایران و جهان می‌گوید و در پرونده این هفته «جمعه با دنیای اقتصاد» به تحلیل اثرات تشدید تحریم‌ها بر علیه ایران پرداخته است.

علی حیدری، پژوهشگر اقتصادی با اشاره به انتشار گزارش نابرابری جهانی می‌گوید: گزارش نابرابری جهانی که به بررسی نابرابری‌های اقتصادی و ثروت در سطح جهان می‌پردازد، حکایت از آن دارد که وضعیت ایران به شدت در این گزارش نگران کننده است؛ به نحوی که اگرچه سهم درآمدی ده درصد بالای جمعیت در کل جهان به صورت میانگین ۵۰ درصد است؛ اما این رقم در ایران به ۵۶ درصد می‌رسد و حتی در حوزه اختلاف طبقاتی نیز، ایران وضعیت نابسامانی نسبت به میانگین جهانی دارد.

۲۹ درصد ثروت کشور در دست ۱ درصد جمعیت

وی افزود: در حوزه ثروت نیز، سهم ثروت یک درصد بالای جمعیت کشور در ایران ۲۹ درصد است؛ به این معنا که ۲۹ درصد ثروت کشور در دست یک درصد افراد است که این امر نشان می‌دهد اوضاع در این حوزه نیز خوب نیست.

حیدری ادامه داد: همچنین از نظر نرخ فقر نیز اگر روند را بررسی کنیم، مشاهده می‌شود در سال ۹۹ حدود ۲۹ میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتند که این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۲۶ درصد رسیده است؛ ضمن اینکه در سال ۱۴۰۱ نیز این رقم در حدود ۲۶ درصد باقی مانده؛ اما در سال ۱۴۰۲ و در سال ۱۴۰۳، جمعیت زیر خط فقر به ۳۶ درصد رسیده است که نشانگر آن است که حدود ۳۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر زیر خط فقر قرار دارند.

وی ادامه داد: در فاصله ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۳ حدود ۵ میلیون نفر به فقرای کشور اضافه شده‌اند که اگر آمار سال ۱۴۰۴ نیز در دسترس قرار گیرد، حتما تعداد بیشتری از جمعیت ایران به زیر خط فقر سوق پیدا کرده‌اند و آمار سال ۱۴۰۴ از سال ۱۴۰۳ بیشتر خواهد بود.

این پژوهشگر اقتصادی در رابطه با اثر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران اظهار داشت: تحریم در کشور ما، یک اثرات چندوجهی بر جامعه می‌گذارد و به خصوص در حوزه قشری که بازنشسته یا کارگر و یا حتی کارمند هستند نیز اثرات منفی بسیاری باقی می‌نهد؛ چراکه تا پیش از آنکه تحریم ایجاد شود، کشور متکی به درآمدهای نفتی بوده است و بعد از تشدید تحریم‌ها، مجبور می‌شود که کسری بودجه را نشان دهد و برای جبران آن نیز، احتمالا استقراض از بانک مرکزی یا با واسطه، استقراض از طریق بانکها صورت می‌گیرد که در دولت گذشته نیز صورت گرفته و استقراض مستقیم از بانک مرکزی به استقراض مستقیم از بانکها تبدیل شده است.

وی ادامه داد: استقراض بانکها نیز به طور قطع از بانک مرکزی تشدید شده و این روند ادامه دارد و منجر به تورم خواهد شد؛ از سوی دیگر تورم نیز اثر خود را در زندگی افرادی بیشتر نشان می‌دهد که دریافتی ثابتی داشته و نقشی در تغییر دریافتی خود ندارند؛ به نحوی که افراد جوانتر یا افراد شاغل، ممکن است شغل دوم پیدا کنند یا در شیفت دوم و سوم شغل خود مشغول به کار شوند و از این طریق، درآمد خود را زیاد نمایند؛ ولی بازنشسته‌ها و نیروهای کاری که حقوق ثابت می‌گیرند، امکان اخذ شغل‌های دوم و سوم در کارگاهها را نخواهند داشت و در شرایط تحریمی کارگاهها نیز سعی می کنند یا نیروی کار را تعدیل کرده یا شیفت‌های کاری را کاهش دهند و این منجر به تشدید فقر می‌شود.

حیدری می‌گوید: کسانی که فروش کالا دارند، تورم را از مصرف‌کنندگان دریافت می کنند و حتی بیش از آن هم ممکن است از خریداران عایدی داشته باشند. یا افرادی که کالاهایی را انبار کرده‌اند، از تورم در کالای احتکار شده خود، سود می‌برند؛ در حالیکه کارگران ساده و اقشار فرودست جامعه طبیعتا این درآمد و توان درآمدی خود را در اثر تحریم ها از دست می‌دهند.

چرا تحریم را می‌توان مقصر اول افزایش فقر در ایران دانست؟

وی تصریح کرد: طبیعتا این اشاره که آیا مسائل داخلی و سوءمدیریت هم در کنار تحریم‌ها تاثیر دارند؛ حتما این چنین است؛ ولی علت‌العلل اصلی این موضوعات و فقیرتر شدن جامعه، بحث تحریم‌ها و عدم امکان تامین کالاها، مواد اولیه، تجهیزات، تکنولوژی‌ها و فناوری‌های روز دنیا است که به خاطر تحریم، امکان تامین آنها وجود ندارد و اگر هم تولیدکنندگان بخواهند این کالاها و تکنولوژی روز را تامین کنند؛ چون با واسطه مجبور به تامین بوده و یا با دور زدن تحریم آن را به ثمر می‌نشانند، حتما بخشی از هزینه‌های تامین مالی دور زدن تحریم‌ها، به عهده خریدار قرار می‌گیرد و این امر می‌تواند باعث عدم انباشت سرمایه شود و وقتی که سرمایه‌گذاری جدیدی شکل نگیرد، تولید ملی اتفاق نمی‌افتد و اگر تولید هم کم شود، اشتغال ملی کاهش یافته و این اثر به همان نیروی کار و نیروهای کم‌درآمد جامعه که افراد فرودست هستند، منتقل می‌شود.

حیدری به تبعات تحریم در حوزه تامین مالی اشاره کرد و گفت: در گذشته واحدهای تولیدی، امکان خریدهای اعتباری را داشتند؛ اما ظرف سال‌های اخیر به دلیل تحریم، این ظرفیت غیرفعال شده؛ در حالیکه تا پیش از تحریم افراد برای اینکه کارخانه خود را سر پا کرده و تجهیزات، مواد اولیه، ماشین‌آلات و ابزار مورد نیاز کارخانه و تولید خود را تامین کنند، می‌توانستند از فاینانس، ال سی و خرید اعتباری استفاده کنند و بخشی از پول را بدهند و بعد کالا را تحویل بگیرند و بعدا مابقی را بپردازند؛ ولی اکنون مجبور هستند با توجه به وضعیت تحریم‌ها، کل پول را پرداخت کنند و حتی هزینه‌های تبدیل ریال به دلار و سایر ارزهای خارجی را تقبل نمایند. اینها همه باعث می‌شود که تورم ایجاد شود و تولید ملی شکل نگیرد که به تبع آن، اثرات مخربی به افراد جامعه تحمیل می‌شود.

حیدری در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه ۲۹ درصد ثروت کشور در اختیار ۱ درصد مردم است، آیا برخی رانت‌های توزیعی ناشی از تحریم همچون ارز ارزان یا نظایر آن را می‌توان در شکل‌گیری این ثروت دخیل دانست اظهار داشت: در حال حاضر نظام مالیاتی ایران نیز، یک نظام مالیاتی خاصی است که مشوق فعالیت‌های غیرمولد، پنهان و زیرزمینی به شمار می‌رود؛ حال آنکه در کشورهای دنیا سعی می‌کنند  مالیات بالایی بر فعالیت‌های غیرمولد و غیررسمی وضع کنند تا افراد تشویق به سرمایه‌گذاری و سپرده‌گذاری شوند.

وی افزود: وقتی که نظام مالیاتی نیز مدافع سوداگری باشد، حرکت در فعالیت‌های غیرشفاف تشدید می‌شود و می‌توان گفت بخش عمده‌ای از ثروت انباشته این افراد، ناشی از عدم شفافیت و پنهان‌کاری است.

حیدری گفت: در حوزه تحریم‌ها، ایران مجبور شده برای دور زدن تحریم، به سمت فضای پنهان‌کاری و عدم شفافیت پیش رود و همین امر می‌تواند این ثروت و فاصله طبقاتی را بیشتر کند؛ چراکه در فضای غیرشفاف و پنهان‌کاری برای دور زدن تحریم، بخش عمده تبادلات مالی به صورت غیرشفاف انجام می شود و برای اینکه خارجی ها متوجه نشوند، رو به روش‌های غیررسمی آورده شود؛ بنابراین وقتی که قرار است نظامات بانکی، مالی و اطلاعاتی دنیا را دور بزنیم، افراد بهتر می‌توانند نظامات مالی، مالیاتی و امنیتی کشور را دور بزنند.

او ادامه داد: این امر باعث شده که این مدل ثروت اندوزی انجام شود؛ ضمن اینکه ما متاسفانه نظام مالیاتی قوی، مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر مجموع درآمد را نداریم و این باعث شده که اختلافات طبقاتی زیاد شود و در نقطه مقابل نیز چون نظام تامین اجتماعی چندلایه در کشور وجود ندارد، فرار بیمه‌ای و خلاء پوشش بیمه‌ای وجود دارد.

حیدری معتقد است که کشور نتوانسته از ابزار بازتوزیع درآمد در کاهش فاصله طبقاتی استفاده کند؛ حال آنکه در دنیا، تجربیات موفقی برای کاهش فاصله طبقاتی وجود دارد و نظامات مالیاتی و بیمه‌های اجتماعی کارآمد هستند؛ به نحوی که منابع حاصل از این نظامات صرف افراد فرودست جامعه می‌شود که ما در زمینه شکل دهی نظام چندلایه تامین اجتماعی کاری نکرده‌ایم و این باعث شده است که بخشی از منابعی که باید کارفرمایان یا فعالان کسب و کار و فعالان فضای مجازی در قالب مالیات و بیمه اجتماعی پرداخت نمایند، صرف افراد فرودست جامعه نمی‌شود.



نظر شما درباره این مقاله:








ایران به قاچاق سلاح به نیابتی‌های خود ادامه می‌دهد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 8:37

ایران به قاچاق سلاح به نیابتی‌های خود ادامه می‌دهد


العربیه فارسی

یک مقام آمریکایی به العربیه گفت که ایران به «قاچاق سلاح» به شبه‌نظامیان خود در منطقه ادامه می‌دهد.

ایران و شبه‌نظامیان منطقه‌ای وابسته‌اش طی دو سال گذشته ضربات سنگینی را متحمل شده‌اند. رژیم بشار اسد بزرگترین همپیمان تهران در سوریه سقوط کرد، حزب‌الله لبنان در جریان جنگ با اسرائیل در سال ۲۰۲۴ ضربات دردناکی متحمل شد و صف اول فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی از جمله دبیر کل آن حسن نصرالله کشته شدند.

اطلاعات اختصاصی شبکه‌ «العربیه» چند هفته پیش تأکید کرده بود که ایران بار دیگر و به‌طور فعال به بازسازی برنامه موشکی خود بازگشته است. آنچه اکنون ذهن نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا را به‌شدت مشغول کرده، اصرار ایران بر تسلیح خود و بازوهایش [نیابتی‌ها] در منطقه خاورمیانه است.

تولید و قاچاق سلاح

یک مقام آمریکایی که با العربیه گفت‌وگو کرده، بار دیگر تأکید کرد: «ایران از همه راه‌های ممکن برای ارسال این سلاح‌ها به بازوهای خود در منطقه استفاده می‌کند؛ یعنی هم از مسیرهای زمینی و هم از بنادر و سواحل دریایی بهره می‌گیرد؛ روشی که ایرانی‌ها سال‌هاست به کار می‌برند.»

این مقام آمریکایی افزود: «برآورد ما این است که ایران، تسلیح بازوها و شبه‌نظامیان را از اولویت‌های اصلی خود می‌داند».

آمریکایی‌ها نمی‌خواهند وارد جزئیات اطلاعاتی موجود شوند، اما مقامات رسمی و منابعی که العربیه در پایتخت آمریکا با آن‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، اشاره می‌کنند که ایران اقدام به ارسال سلاح برای عناصر شبه‌نظامیان وابسته به خود در عراق می‌کند؛ از جمله از طریق قاچاقچیانی که در اقلیم کردستان فعالیت دارند.

این قاچاق، چالش‌های ویژه‌ای برای آمریکایی‌ها ایجاد می‌کند؛ چراکه بخش نسبتا طولانی‌ از مرز عراق با سوریه در منطقه «التنف» مسدود است. با این حال، شبه‌نظامیان وابسته به ایران و قاچاقچیان، سلاح‌های ایرانی را به شمال‌شرق سوریه منتقل می‌کنند؛ منطقه‌ای که تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) است و در کنار آن، شماری از نیروهای آمریکایی نیز حضور دارند.

برخی ناظران، «قسد» را متهم می‌کنند که با عناصر نظام پیشین، ایران و شبه‌نظامیان وابسته به آن روابطی دارد. منابع العربیه در واشینگتن می‌گویند که «قسد» یا قاچاقچیانی که در مناطق تحت کنترل آن فعالیت می‌کنند، این عملیات را برای منافع مالی و گاه به دلایل سیاسی انجام می‌دهند؛ «چرا که کردهای ساکن شمال‌شرق سوریه احساس می‌کنند از شمال توسط ترکیه و از سوی دیگر توسط دولت جدید سوریه که خواهان تسلط بر مناطقشان و ادغام آن‌ها در ارتش سوریه است، تحت فشار قرار گرفته‌اند و این روند می‌تواند به از دست رفتن «خودمختاری موقت» اقلیت کردهای سوریه بینجامد.»

حزب‌الله و فعالیت فرامرزی

کارشناسانی که فعالیت‌های حزب‌الله را زیر نظر دارند، تأکید می‌کنند که نیروهای این سازمان که طی دهه‌های گذشته شبکه‌های گسترده‌ای در سوریه داشته‌اند، در سال گذشته توانسته‌اند بخش قابل توجهی از فعالیت خود را حفظ کنند و از مسیرهای مختلف در خاک سوریه برای دریافت سلاح از ایران بهره ببرند.

برآوردهای آمریکایی‌ها نشان می‌دهد که یکی از عوامل باز ماندن مسیرهای قاچاق این است که «دولت جدید سوریه هنوز توانایی روشنی برای کنترل کامل اراضی خود ندارد»؛ «ساختار فرماندهی و کنترل همچنان ضعیف است» و شاید سال‌ها زمان ببرد تکمیل شود و دولت جدید بتواند مرزهای خود را مهار کرده و از قاچاق از طریق خاک سوریه جلوگیری کند.

در خصوص مرز سوریه و لبنان نیز ده‌ها مسیر وجود دارد که حزب‌الله از آن‌ها برای جابه‌جایی استفاده می‌کند. منابع امنیتی لبنان می‌گویند حزب‌الله موفق می‌شود سلاح و مهمات را از طریق مرز با سوریه قاچاق کند و مسیر اصلی بازتسلیح حزب‌الله همچنان خاک سوریه است.

ارتش لبنان عمدتاً درگیر کنترل اوضاع در جنوب این کشور است و نیروهای امنیتی لبنان تقریباً ناتوان از بستن گذرگاه‌های مرزی با سوریه هستند.

منابع امنیتی آمریکایی در گفت‌وگو با العربیه تاکید می‌کنند که ایران همچنین از بنادر لبنان استفاده می‌کند و مقامات لبنانی برای جلوگیری از استفاده ایران و حزب‌الله از بنادر بزرگ و کوچک در سواحل لبنان، به زمان و اراده‌ای جدی نیاز دارند.

یک مقام آمریکایی به العربیه گفت: «ایالات متحده برای بازدارندگی ایران از قاچاق سلاح به شبه‌نظامیان وابسته به آن در منطقه تلاش می‌کند و هم‌زمان با همه طرف‌ها از جمله ارتش لبنان، دولت سوریه و حتی دولت‌های دیگر منطقه مانند اردن و عراق برای حفاظت از مرزها همکاری می‌کند».

پیش‌نویس توافق جدید با عراق

منابع دیپلماتیک در واشینگتن نیز گفتند که دولت آمریکا چند هفته پیش فرستادگانی را به بغداد اعزام کرده و نسخه‌ای از یک توافق امنیتی–نظامی را به دولت عراق ارائه داده است؛ توافقی که برخی بندهای آن به همکاری برای تضمین امنیت و ثبات، از جمله امنیت مرزها، مربوط می‌شود.

سخنگویان رسمی آمریکا این اطلاعات را تکذیب نکردند، اما از ارائه جزئیات خودداری کردند؛ زیرا توافق هنوز در مرحله مذاکره است. در مقابل، منابع دولت عراق به العربیه گفته‌اند که این سفر در زمانی بسیار نزدیک به انتخابات انجام شده و نخست‌وزیر عراق ترجیح داده تصمیم‌گیری را به زمان تشکیل دولت جدید عراق واگذار کند تا مسئولیت این توافق را بر عهده بگیرد.

شاید یکی از دلایل امتناع عراق از امضای توافق این باشد که سفر هیئت آمریکایی بدون «آماده‌سازی کافی» انجام شده و مفاد توافق، تعهدات نظامی و امنیتی دوجانبه متعددی را از هر دولت عراقی می‌طلبد.

با این حال، آمریکایی‌ها اکنون می‌دانند که «امنیت و ثبات در منطقه بر امنیت شهروندان و خاک آمریکا تأثیر می‌گذارد» و ایران با اقدامات خود به «بی‌ثباتی منطقه» دامن می‌زند.



نظر شما درباره این مقاله:








هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:16

هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود


خبرآنلاین: داده‌های اقتصادی تصویری ترسیم می‌کنند که حاکی از بحرانی فراگیر است؛ فقط به اقشار کم‌درآمد محدود نمی‌ماند و به‌تدریج لایه‌های میانی جامعه را نیز در بر می‌گیرد. بخشی از جمعیتی که تا همین چند سال پیش در زمره طبقه متوسط قرار می‌گرفتند، اکنون در مسیر سقوط معیشتی قرار گرفته‌اند و مرزهای فقر را پشت سر می‌گذارند.

اهمیت این موضوع از آن جهت دوچندان می‌شود که طبقه متوسط همواره یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاست و تحولات اجتماعی بوده است. در ۱۴۰۳ حمایت بخشی از این طبقه از مسعود پزشکیان نقشی تعیین‌کننده داشت. با این حال، روندهای اقتصادی نشان می‌دهد که حتی در دوره فعالیت همین دولت نیز وضعیت معیشتی طبقه متوسط بهبود نیافته و در مواردی بدتر شده است. پرسش اساسی اینجاست که تداوم این فشار اقتصادی چه تأثیری بر رفتار سیاسی، میزان مشارکت و شکل کنشگری اجتماعی این طبقه خواهد گذاشت؟

در همین زمینه، با صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب، گفتگو کرده‌ ایم.زیباکلام معتقد است پس از انقلاب، با برجسته‌سازی سیاسی «مستضعفین»، فقر به فضیلت و ثروت به ضدارزش تبدیل شد و این روند به تضعیف طبقه متوسط و توسعه‌نیافتگی اقتصادی انجامید.

او تأکید می‌کند که هرچند طبقه متوسط در سال‌های اخیر به‌شدت تحت فشار اقتصادی قرار گرفته و کوچک‌تر شده، اما هنوز نقش تعیین‌کننده خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است.

* طبقه متوسط روزبه‌روز از نظر اقتصادی تضعیف می‌شود. این طبقه، در مشارکت سیاسی نقش ویژه‌ای دارد و بخشی از آن در سال ۱۴۰۳ به مسعود پزشکیان رای داد. تضعیف طبقه متوسط چقدر می‌تواند معادلات را به‌هم‌بزند و پزشکیان را در دوره بعدی تضعیف کند و حامیان اجتماعی خود را از دست بدهد؟

یکی از تحولات تدریجی که بعد از انقلاب رخ داد، ارتقای جایگاه اقشار کم‌درآمدتر جامعه بود، کسانی که اصطلاحاً به آنها مستضعفین گفته می‌شد. این ارتقا، اما ارتقایی مصنوعی بود. به‌طوری که بالا بردن نقش مستضعفین باعث شد که اساساً مستضعف، محروم و فقیر بودن، نوعی ارزش تلقی شود و متقابلاً ثروتمند بودن و تولید ثروت، بار منفی پیدا کند. حتی امروز اگر دقت کنید، ثروتمند بودن همچنان تا حدی ارزشمند نیست، در حالی که فقیر و مستضعف و محروم بودن، اسباب افتخار و سربلندی تلقی می‌شود.

هرچه جلوتر آمدیم، اقشار تحصیل‌کرده‌تر، مدرن‌تر و شهرنشین‌تر از نظام فاصله گرفتند. یعنی بخشی از این روند، ملاحظات سیاسی بود که ارزش زیادی به اقشار محروم داده شود.یکی از نتایج مصیبت‌بار این فرهنگ، ایجاد پنهان‌کاری بود. این فرهنگ تا حدی در فساد بی‌تأثیر نبود، زیرا فساد غالباً پنهانی است. بخشی از همان فساد که سیستم را مبتلا کرده، در واقع به‌صورت پنهان رخ می‌داد، و با همین پنهان کاری، افراد ثروتمند می‌شدند یا تلاش می‌کردند ثروتمند شوند.

* آیا قبل از انقلاب فقر فضیلت شمرده نمی‌شد و اساساً در فرهنگ ما نمونه دیگری وجود نداشته؟

به آن صورتی که بعد از انقلاب شد، نبود. قبل از انقلاب، اگر کسی ثروتمند بود، این مایه سرشکستگی اجتماعی او نبود. برای مثال، امثال احمد و محمود خیامی، خسروشاهی‌ها و ... به علت ثروتمند بودنشان احساس خجالت و سرافکندگی نمی‌کردند.اما بعد از انقلاب، به دلیل فرهنگ ستایش مستضعفین، همه این گروه‌ها طاغوتی تلقی شدند، اموالشان مصادره شد، فرار کردند، و تمام امکاناتشان، کارخانه‌ها و دارایی‌هایشان توسط دولت مصادره شد.فکر می‌کنم یکی از دلایلی که پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور بعد از انقلاب کاهش یافت، همین توجه بیش از حد به مستضعفین در مقابل ثروتمندان بود؛ زیرا باعث می‌شد در جامعه، رفتن به دنبال ثروت و ثروتمند شدن، ارزش و اعتبار نداشته باشد.

* پرایدسواری آقای سعید جلیلی که اخیرا مشخص شده ضدگلوله کردن آن هزینه‌بر بوده را در همین راستا می‌دانید؟

بله. در پی روندی که گفتم انواع و اقسام تظاهر به وجود آمد؛ تظاهر به فقیر بودن، تظاهر به محروم بودن، تظاهر به پرایدسوار شدن یا پیکان‌سوار شدن. در مقابل اتومبیل خارجی سوار شدن، داشتن ویلا، سفر به خارج و زندگی فرزندان در غرب ارزش تلقی شد. در حالی که انقلاب اسلامی حرکتی بود که بیشتر در میان اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده جامعه شکل گرفت. راهپیمایی‌های اولیه بیشتر با حضور همین اقشار و لایه‌ها برگزار می‌شد. اگر کسی از جلو حسینیه ارشاد رد می‌شد می‌دید که افراد زیادی با اتومبیل در به حسینیه ارشاد می‌آمدند. بسیاری از آن‌ها پزشک، وکیل، دبیر و ... بودند و کمتر دیده می‌شد که افرادی با تحصیلات پایین در حسینیه ارشاد حضور پیدا کنند. واقعیت این است که مخالفین و معترضین در آغاز انقلاب، در سال‌های ۵۵ و ۵۶، عمدتاً از اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده بودند.

* در واقع طبقه متوسطی ...

بله، طبقه متوسط و حتی بالای متوسط بودند. اما بعدها که قطار انقلاب در سال ۵۷ به راه افتاد، حاشیه‌نشین‌ها هم مثل مردم ورامین و اسلامشهر و ... هم به قطاری پیوستند که اقشار و لایه‌های شمال‌شهرنشین‌تر سوار آن بودند و هسته‌های اولیه راهپیمایی‌ها را شکل می‌دادند.

بعد از انقلاب هم فرهنگی رایج شد که به رشد و گسترش طبقه متوسط کمک نمی‌کرد. البته فقط فرهنگ مستضعف‌پروری نبود که باعث محدود و کوچک شدن طبقه متوسط شد؛ مشکلات و مسائل اقتصادی که ظرف یکی، دو دهه گذشته جامعه را تحت تأثیر قرار داده، باعث شد طبقه متوسط هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فیزیکی کوچک‌تر شود.

مسافرت‌هایشان کمتر شد، سینما رفتن‌شان کاهش پیدا کرد، کتاب خواندن و خرید روزنامه‌هایشان کم شد. طبقات محروم که اصلاً اهل این امور نبودند، بیشتر طبقه متوسط بود که به این فرهنگ گرایش داشت. وقتی طبقه متوسط از نظر اقتصادی ضعیف شد، تعداد کتاب‌هایی که می‌خریدند کاهش یافت، تیراژ روزنامه‌ها کاهش پیدا کرد و به‌طور کلی پروبال اقتصادی طبقه متوسط چیده شد.

با این حال، من معتقدم که تحولات اجتماعی در ایران، همچون سایر کشورها، عمدتاً با طبقه متوسط و طبقه تحصیل‌کرده آغاز می‌شود، نه با اقشار محروم. البته این اقشار به مرور به جریانات سیاسی می‌پیوندند، اما شروع‌کننده و آغازگر، روشنفکران و تحصیل‌کرده‌ها هستند.به‌رغم محدودیت‌های اقتصادی برای طبقه متوسط، هنوز هم معتقدم حرکت‌های سیاسی و اجتماعی از ناحیه طبقه متوسط شکل خواهد گرفت.

هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود

* به سوال اول برگشتیم. با ضعف اقتصادی که در طبقه متوسط ایجاد شده، آیا می‌توانیم بگوییم که پشتوانه اجتماعی دولت‌هایی مثل دولت پزشکیان هم زیر سوال می‌رود؟

نه فکر نمی‌کنم. طبقه متوسط آن‌قدر کوچک و محدود نشده که عملاً اقشار و لایه‌های محروم که از احمدی‌نژاد یا سعید جلیلی حمایت می‌کردند، در سیاست دست بالا را داشته باشند. همچنان معتقدم که قشر تحصیل‌کرده جامعه، که عمدتاً به طبقه متوسط تعلق دارد، همچنان پشتوانه جریانات معتدل و میانه‌رو است، از جمله دولت‌های پزشکیان، روحانی و خاتمی. به بیان دیگر، هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود.

* وقتی گفته می‌شود که ۴۰ تا ۵۰ درصد جامعه زیر خط فقر هستند، چطور است می‌گویید طبقه متوسط کوچک نشده است؟

به‌رغم اینکه آمار بانک مرکزی می گوید یک‌سوم جامعه زیر خط فقر هستند، همچنان معتقدم که حرکت‌های سیاسی و اجتماعی ترقی‌خواهانه از سوی همین طبقه متوسط، که خیلی محدود شده و درآمدش کاهش یافته و با مشکلات تورمی و گرانی روبرو است، آغاز خواهد شد. به عبارت دیگر، حرکت‌های سیاسی و اجتماعی آغازگر، هنوز از ناحیه طبقه متوسط شکل می‌گیرد.من فکر می‌کنم طبقه متوسط همچنان محبوب برخی بخش‌های سیاست ایران نیست. اما به علت گسترش فقر در جامعه، طبقه متوسط به طور اجتناب‌ناپذیر محدود شده است.

* در واقع می‌گویید به رغم عامل اقتصادی در مسیر سیاسی طبقه متوسط تعیین کننده نیست.

بله، طبقه متوسط کوچکتر شده است، اما به‌رغم  کوچکتر بودن آن و به‌رغم اینکه فقر بسیار سنگینی بر این طبقه وارد شده اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده همچنان موتور تحولات سیاسی و اجتماعی خواهند بود.



نظر شما درباره این مقاله:








مروری بر یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:10

مروری بر یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد


حسین طالبی / اعتماد

در راهروهای وزارت نیرو و اتاق‌های بازرگانی، دیگر سخنی از «احتمال» بحران نیست؛ سخن از «تثبیت» یک بن‌بست ساختاری است. ناترازی انرژی در ایران از یک عارضه فصلی به یک بیماری زمینه‌ای تبدیل شده که رگ‌های حیاتی تولید را منجمد کرده است، درحالی که ویترین سیاستگذاری کشور با وعده رشد اقتصادی 8درصدی تزیین شده، واقعیتِ عریان در شهرک‌های صنعتی حکایت از کارخانه‌هایی دارد که نیمی از هفته را در تاریکی اجباری می‌گذرانند. این گزارش فراتر از آمارهای کلیشه‌ای، به کالبدشکافی لایه‌های پنهان این بحران و هزینه‌های گزافی می‌پردازد که بر پیکره صنعت ایران تحمیل شده است.

قربانگاه صنعت در پای مصارف خانگی

بحران برق در ایران نه صرفا یک چالش فنی در نصب توربین، بلکه خروجی مستقیم یک اقتصاد انرژی درهم شکسته است. ما با پارادوکسی روبه‌رو هستیم که در آن، دارنده دومین ذخایر گاز جهان، در میانه زمستان برای تامین سوخت نیروگاه‌هایش به لکنت می‌افتد و در تابستان، چوب حراج به تولیدات صنعتی می‌زند تا چراغ خانه‌ها خاموش نشود. این تقدمِ مصرف بر تولید، دقیقا همان نقطه‌ای است که موتور توسعه کشور را از کار انداخته است. وقتی دولت میان «تاریکی خیابان» و «توقف خط تولید فولاد»، دومی را انتخاب می‌کند، در واقع در حال استقراض از آینده برای تسکین لحظه حال است. هزینه این انتخاب، نه در قبض‌های برق، بلکه در کاهش توان رقابتی صادرات و فرار سرمایه‌گذاران از بخش مولد خود را نشان می‌دهد.

سقوط بهره‌وری در سیم‌های فرسوده و توربین‌های قدیمی

جزییات فنی حکایت از فاجعه‌ای خاموش در بهره‌وری دارند. میانگین راندمان نیروگاه‌های کشور درحالی در محدوده ۳۹درصد درجا می‌زند که استاندارد جهانی با تکیه بر تکنولوژی‌های پیشرفته، مرز ۶۰درصد را رد کرده است. این شکاف عمیق یعنی سوزاندن سالانه میلیاردها مترمکعب گاز طبیعی که بدون تولید حتی یک کیلووات ساعت برق، به شکل آلاینده و گرما راهی آسمان می‌شود. از سوی دیگر، شبکه توزیع و انتقال ایران با تلفاتی بیش از ۱۳درصد، عملا بخشی از توان تولیدی را پیش از رسیدن به مصرف‌کننده در سیم‌های مستهلک گم می‌کند. این اتلاف انرژی در کشوری که با عطش نقدینگی برای سرمایه‌گذاری روبه‌رو است، معنایی جز نابودی منابع ملی و فرصت‌سوزی تاریخی ندارد.

معجزه شرق دور

برای درک اینکه بحران انرژی یک تقدیر ابدی نیست، باید به تجربه درخشان ویتنام نگریست؛ کشوری که تا همین چند سال پیش با ناترازی‌های شدید دست و پنجه نرم می‌کرد، اما در کمتر از پنج سال به پیشروترین کشور جنوب شرق آسیا در حوزه انرژی‌های پاک تبدیل شد. ویتنام با درک این واقعیت که بودجه دولتی کفاف ساخت نیروگاه‌های عظیم را نمی‌دهد، سیاست «تعرفه‌های خرید تضمینی جذاب» را اتخاذ کرد. آنها با تضمین خرید برق خورشیدی به قیمتی که برای سرمایه‌گذار سودآور باشد، توانستند خیل نقدینگی بخش خصوصی و خارجی را به سمت سقف خانه‌ها و مزارع خورشیدی سرازیر کنند. نتیجه خیره‌کننده بود؛ ظرفیت انرژی خورشیدی ویتنام از تقریبا صفر در سال ۲۰۱۷ به بیش از ۱۶ گیگاوات در سال ۲۰۲۰ رسید. تفاوت ویتنام با ایران در یک نکته کلیدی بود: آنها به جای دستور دادن به بازار، با بازار آشتی کردند و اجازه دادند قیمت‌ها به سرمایه‌گذار اطمینان بدهد.

درس‌های آنکارا برای تهران

رقابت در سایه ناترازی در نگاه تطبیقی، مقایسه ایران با رقبای منطقه‌ای نظیر ترکیه، تصویر دقیق‌تری از عمق عقب‌ماندگی ساختاری ارایه می‌دهد. ترکیه بدون داشتن حتی یک درصد از ذخایر گازی ایران، با ایجاد بازار رقابتی برق و آزادسازی قیمت‌ها برای صنایع، توانسته است سهم انرژی‌های پاک خود را به شکلی خیره‌کننده افزایش دهد. در مقابل، مدل مدیریت انرژی در ایران همچنان بر پایه سرکوب قیمت و تخصیص دستوری استوار است. این رویکرد باعث شده تا بخش خصوصی هیچ انگیزه‌ای برای ورود به حوزه نیروگاهی نداشته باشد، چراکه نرخ خرید تضمینی برق توسط دولت حتی هزینه‌های استهلاک تجهیزات را پوشش نمی‌دهد. نتیجه این شده که نیروگاه‌دار خصوصی به جای توسعه، درگیر وصول مطالبات سنواتی خود است و صنعتگر هم به جای بهینه‌سازی، به دنبال بقای حداقلی می‌گردد.

دومینو مخرب

آثار مخرب این ناترازی مستقیما بر بازار سرمایه و ترازنامه شرکت‌های بزرگ سایه انداخته است. توقف تولید به دلیل قطعی برق در تابستان و محدودیت گاز در زمستان، سودآوری نمادهای بنیادین بورس را به‌ شدت تحت تاثیر قرار داده است. وقتی یک مجتمع پتروشیمی یا فولادی که با میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری احداث شده، در طول سال بیش از سه ماه با ظرفیت ناقص کار می‌کند، نرخ بازگشت سرمایه آن به ‌شدت طولانی می‌شود.

این عدم نفع صادراتی، فشار مضاعفی بر تراز ارزی کشور وارد کرده و درنهایت خود را به شکل نوسانات ارزی نشان می‌دهد. در واقع، ناترازی انرژی نه یک مساله بخشی، بلکه پیشران اصلی تورم و بی‌ثباتی در سایر بازارهای دارایی شده است.

اعتیاد به رانت انرژی

بن‌بست فعلی ریشه در نگاهی دارد که انرژی را نه به عنوان یک نهاده تولید، بلکه به عنوان یک ابزار توزیع رانت می‌بیند. ارزان نگه داشتن مجازی قیمت انرژی برای دهه‌ها، حس کاذبِ فراوانی ایجاد کرده و هرگونه انگیزه برای بهینه‌سازی را در نطفه خفه کرده است. اکنون که کفگیر به ته دیگ رسیده، دولت راهکاری جز مدیریت خاموشی نمی‌بیند، اما مدیریت خاموشی راهکار نیست، بلکه اعتراف به شکست در مدیریت زیرساخت است. اصلاح این وضعیت نیازمند جسارت در جداسازی نهاد سیاستگذار از نهاد مجری و ایجاد یک نظام رگولاتوری مستقل است که اجازه دهد قیمت برق براساس واقعیت‌های اقتصادی، حداقل برای بخش صنعت، شفاف و واقعی شود.

بال‌های سوخته اقتصاد

ناترازی انرژی در ایران پیش از آنکه ناشی از کمبود منابع باشد، معلول یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد است که سرمایه‌گذاری را فدای مصرف‌گرایی کرده است. برای عبور از این بحران، گریزی از جراحی ساختاری در قیمت‌گذاری و خلع ید دولت از انحصار در تولید نیست. تا زمانی که بخش خصوصی واقعی نتواند انرژی را به عنوان یک کالای اقتصادی و با حاشیه سود منطقی عرضه کند، سایه خاموشی بر سر صنعت سنگینی خواهد کرد. ایران برای پرواز اقتصادی، نیازمند بال‌هایی از جنس انرژی پایدار است؛ بال‌هایی که امروز تحت فشار بدهی‌های دولتی و تکنولوژی‌های مستهلک، توان برخاستن ندارند. بازگشت به ریل توسعه، از مسیر اصلاح ترازنامه نیروگاه‌ها و آشتی با استانداردهای جهانی انرژی می‌گذرد.

کالبدشکافی بحران با زبان آمار

برای درک ابعاد فاجعه‌ای که در تابستان ۱۴۰۴ پشت سر گذاشتیم و سایه سنگین آن بر زمستان جاری، باید به زبان صریح اعداد بازگشت. طبق اظهارات رسمی مقامات توانیر، ناترازی برق که در تابستان ۱۴۰۳ حدود ۲۰ هزار مگاوات بود، در تابستان ۱۴۰۴ به رقم تکان‌دهنده ۲۴ هزار مگاوات رسید. این در حالی است که روند افزایش ظرفیت نیروگاهی کشور با یک کندی ساختاری دست‌ و‌ پنجه نرم می‌کند؛ به‌طوری ‌که ظرفیت اضافه شده سالانه از ۳,۰۵۶ مگاوات در سال ۱۴۰۱ به تنها ۱,۶۹۷ مگاوات در سال ۱۴۰۳ سقوط کرده است. این شکاف عمیق میان «تقاضای فزاینده» و «تولید قطره‌چکانی» عملا صنعت را به سوپاپ اطمینان شبکه تبدیل کرده است؛ به‌طوری‌ که بخش صنعتی با سهم ۳۵ درصدی از کل مصرف برق کشور، نخستین قربانی خاموشی‌های دستوری برای پایداری بخش خانگی (با سهم ۳۳ درصدی) بوده است.

بررسی‌های کارشناسی نشان می‌دهد که ناهماهنگی میان صدور مجوزهای صنعتی و واقعیت‌های زیرساختی، به تولید «دارایی‌های سمی» منجر شده است. بر اساس بررسی‌های انجام شده توسعه کسب‌وکارهای جدید، بار مالی و مصرفی سنگینی بر شبکه تحمیل می‌کند؛ برای نمونه، فعالیت‌های مرتبط با «تولید، انتقال و توزیع برق» به ازای هر واحد توسعه، ۹۱,۴۶۳ تومان و صنایعی همچون «تولید محصولات اساسی مس و آلومینیوم» بیش از ۲۸,۸۰۰ تومان تقاضای مستقیم برق ایجاد می‌کنند.

در لایه زیرساختی نیز فرسودگی تکنولوژیک باعث شده تا میانگین راندمان نیروگاه‌های حرارتی ایران همچنان در محدوده ۳۹ درصد درجا بزند که نتیجه آن، هدررفت سالانه ۳۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی است؛ رقمی که در این روزهای سرد آذرماه، می‌توانست گره‌گشای ناترازی گاز صنایع پتروشیمی و فولاد باشد.



نظر شما درباره این مقاله:








باران بارید ولی بحران آب پابرجاست
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:06

باران بارید ولی بحران آب پابرجاست


روزنامه اعتماد

تصاویری که طی روزهای اخیر از بارش باران و برف در بسیاری شهرهای کشور منتشر شد، کورسویی از امید برای بهبود بحران بی‌آبی بود ولی این‌طور که کارشناسان حوزه آب و اقلیم می‌گویند، تاثیر دراز‌مدت خشکسالی و کم بارشی در حدی بوده که این‌بارش‌ها تاثیر مثبتی در پرشدگی سدها نخواهد داشت.

این هشدار را احد وظیفه؛ رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، اواخر آبان با خبرنگار مهر مطرح کرده بود و گفته بود که: «۲۵ درصد از کل بارش سالانه کشور در فصل پاییز اتفاق می‌افتاد و چون بخش عمده این سهم تاکنون محقق نشده، حتی آذرماه پربارش هم نمی‌تواند خشکی دو ماه اول پاییز را جبران کند .»

وظیفه، زمانی این هشدار را مطرح کرد که طبق گزارش سازمان هواشناسی کشور، بیشترین بارش‌ها در فاصله اول مهر تا ۱۸ آبان امسال، در سواحل شمالی و استان‌های گیلان، مازندران و گلستان ثبت شده بود اما نقاطی از جمله جنوب شرق، جنوب غرب، استان‌های سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد و اصفهان، بارش کمتر از ۵ میلی‌متر، استان تهران فقط یک میلی‌متر، استان آذربایجان شرقی ۲ میلی‌متر، آذربایجان غربی ۵ میلی‌متر، اردبیل ۵ میلی‌متر بارش ثبت کرده بودند و میانگین بارش در این بازه زمانی در کل کشور با کاهش ۸۶.۵ درصدی نسبت به بلندمدت، معادل ۲,۳ میلی‌متر بود.

همزمان با هشدارهای این مسوول، سازمان هواشناسی کشور هم اعلام کرد که تداوم روند خشکی فعلی، به‌ویژه در صورت عدم وقوع بارش‌های موثر تا پایان پاییز، می‌تواند منجر به بحرانی‌ترین وضعیت منابع آبی کشور در سال‌های اخیر شود و البته بحران در منابع آبی، تبعات مخربی در حد بر هم زدن امنیت ملی به دنبال خواهد داشت چون بحران بی‌آبی و کم بارشی، پیامدهایی چون تشدید فرونشست زمین، آسیب جدی به بخش کشاورزی و به دنبال آن، بروز تهدید جدی برای امنیت غذایی ایجاد خواهد کرد.

بعد از بارش‌های نیمه آذر‌ماه که در برخی نقاط کشور هم سیل و خرابی به دنبال داشت، سخنگوی صنعت آب گفت که این‌بارش‌ها تأثیری در میزان ذخایر آبی نداشته و همچنان بیش از دوسوم سدهای کشور خالی است.

این مقام مسوول در وزارت نیرو، در تشریح بی‌اثر بودن بارش‌ها در ترمیم ذخایر آبی گفته بود: «میزان بارندگی ثبت‌شده در تهران تنها ۱۵ میلی‌متر بوده، در حالی که این استان باید تا این زمان ۶۲ میلی‌متر بارش دریافت می‌کرد و تهران با عقب‌ماندگی ۷۶ درصدی در بارندگی‌ها مواجه است. استان‌های اصفهان با ۷۵ درصد، هرمزگان با ۹۸ درصد و بوشهر با ۶۶ درصد و در مجموع ۲۹ استان کشور همچنان با کمبود بارش مواجه‌اند و استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هم هیچ‌گونه بارشی دریافت نکرده‌اند و میزان بارندگی در استان‌های یزد، خراسان رضوی، خراسان شمالی نیز بسیار ناچیز بوده است.»

مدیرکل دفتر اطلاعات و داده‌های آب کشور هم ظرف روزهای اخیر در تشریح نتایج پس از بارش ۴۷ میلی‌متری دو هفته پایانی آذر و در فاصله ۱۵ تا ۲۶ آذر ماه جاری در ۲۴ استان کشور گفت که به دنبال فعالیت سامانه‌های بارشی از نیمه آذر‌ماه، متوسط بارش کشوری نسبت به هفته‌های پیش از آن حدود ۴۰ میلی‌متر بهبود داشته و تداوم بارش‌ها منجر به تولید رواناب و افزایش تراز آب رودخانه‌ها در برخی استان‌ها از جمله هرمزگان، بوشهر، فارس و کرمان شده و افزایش مناسبی در پوشش برفی کشور ایجاد کرده ولی با این حال، میانگین پرشدگی سدهای کشور در حال حاضر حدود ۳۳ درصد است که نسبت به سال گذشته حدود ۲۵ درصد کاهش را نشان می‌دهد.

آخرین گزارش وزارت نیرو درباره ذخایر سدهای مهم کشور هم حاکی از آن است که بارش‌های نیمه آذر، کمک قابل توجهی به ذخایر سدها نداشته و میزان ورودی تمام سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری (اول مهر ۱۴۰۴ تا ۲۹ آذر) در مقایسه با مدت مشابه پارسال حدود یک میلیارد متر مکعب و معادل ۱۹ درصد است.  اگرچه که میزان خروجی سدها، امسال حدود ۲ میلیارد متر مکعب و معادل ۲۵ درصد کمتر از مدت مشابه پارسال بوده اما با این حال، میزان پرشدگی مخازن سدهای کشور در سال جاری، حدود ۵ میلیارد متر مکعب و معادل ۲۲ درصد کمتر از پارسال است و این گزارش هم نشان می‌دهد که با وجود بارش‌های نیمه آذر، میزان پرشدگی مخازن سدها فقط ۳۴ درصد است.

بخش دیگری از این گزارش، وضعیت موجودی مخزن و درصد پرشدگی و میزان اختلاف با سال قبل سدهای ۵‌گانه استان‌های تهران و البرز شامل سدهای امیر کبیر، لار، طالقان و لتیان / ماملو است که اعداد این بخش از گزارش، حاکی از وضعیت فوق بحرانی ذخایر سدهای تامین‌کننده آب شرب و کشاورزی این دو استان است.

طبق این گزارش، تا ۲۹‌ آذر امسال، موجودی مخزن سد امیرکبیر ۷ میلیون متر مکعب است در حالی که این سد فقط ۴ درصد پرشدگی دارد و میزان پرشدگی سد امیرکبیر نسبت به پارسال کاهش ۸۸ درصدی دارد. سد لار وضعیت به مراتب بدتری دارد و اگرچه موجودی مخزن سد لار ۱۱ میلیون متر مکعب است اما درصد پرشدگی این سد با کاهش ۵۱ درصدی نسبت به مدت مشابه پارسال به یک درصد رسیده است.

سد طالقان که تنها روزنه امید دو استان است، وضعیت کمی بهتر دارد آن هم فقط به این دلیل که موجودی مخزن این سد، فعلا یک عدد سه رقمی و حدود ۱۱۷ میلیون متر مکعب است و ۲۸ درصد پرشدگی دارد اما حتی میزان پر شدگی این سد هم نسبت به مدت مشابه پارسال ۴۸ درصد کاهش یافته است.

سد لتیان / ماملو هم چه از بابت موجودی مخزن و چه از بابت درصد پرشدگی، چندان تفاوت امیدبخشی نسبت به سدهای لار و امیرکبیر ندارد چون طبق آخرین گزارش وزارت نیرو، موجود‌ی مخزن این سد ۲۶ میلیون متر مکعب برآورد شده ولی میزان پرشدگی این سد هم نسبت به مدت مشابه پارسال کاهش ۵۳ درصدی داشته و حالا فقط ۸ درصد پرشدگی دارد.

آخرین گزارش وزارت نیرو نشان می‌دهد که وضعیت مشابه میزان پرشدگی سدهای تهران، بر ۱۰ سد دیگر هم حاکم است که البته بدتر از وضعیت سدهای تهران، سد وشمگیر در استان گلستان است که طبق آخرین گزارش وزارت نیرو، به ‌طور کامل خشک شده به گونه‌ای که با کاهش ۱۰۰ درصدی نسبت به پارسال، دیگر نه موجودی مخزن دارد و نه پرشدگی.

سد سفیدرود در استان گیلان، سد بوکان در استان آذربایجان غربی، سد پانزده خرداد در حوضه قمرود، سد دوستی در استان خراسان رضوی، سد زاینده رود در استان اصفهان، سد تهم در استان زنجان، سد تنگوییه سیرجان در استان کرمان، سد رودبال داراب در استان فارس، و سد ساوه در استان مرکزی، با درصد پرشدگی تک‌رقمی، وضعیت مشابه سدهای ۵‌ گانه استان‌های تهران و البرز دارند و در مجموع، ۱۴ سد کشور با درصد پرشدگی تک رقمی یا صفر، به وضع فوق‌بحران رسیده‌اند.

حالا مسوولان حوزه آب و حتی پیش‌بینی اقلیم هم می‌گویند که با وضع ذخایر سدها، آنچه در شکل بارش برف و باران، طی دو هفته اخیر شاهد بوده‌ایم، چندان امیدبخش نیست و تغییر امیدوارکننده‌ای در وضعیت ذخایر سدها ایجاد نخواهد کرد.

احد وظیفه که مدیر مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران و خشکسالی سازمان هواشناسی است، در گفت‌وگو با « اعتماد» در توضیح تاثیر بارش‌هایی که ظرف دو هفته اخیر در تهران و سایر شهرهای کشور شاهد بودیم و همچنین موج‌های بارشی در روزهای آینده در ترمیم ذخایر سدهای کشور می‌گوید: «وضعیت سدها؛ به‌خصوص در استان تهران و استان‌های مجاور مثل قزوین و البرز و سمنان و حتی خراسان رضوی و مرکزی واقعا ناخوش‌احوال است و سطح آب بسیار کم شده و منتظر بارندگی هستیم. البته بارش‌هایی که اخیرا و ظرف دو هفته قبل داشتیم، خیلی خوب بود و بارش‌های خوبی در ارتفاعات البرز داشتیم که عمدتا به صورت بارش برف بود و البته الان که فصل سرد سال است و دما در ارتفاعات زیر صفر است، این‌بارش در افزایش آب رودخانه‌ها مشارکت زیادی نخواهد داشت چون برف بالادست ذوب نمی‌شود و به صورت یخ باقی می‌ماند که البته خوب است چون تجمع برف در فصل گرم جریان رودخانه را تولید خواهد کرد ولی در حال حاضر، با توجه به شرایط فعلی بارش‌ها، وضعیت منابع آبی تهران، تا ماه‌ها در همین شرایط باقی خواهد ماند چون حتی اگر بارش هم باشد چندان تاثیری در افزایش سطح ذخایر سدها نخواهد داشت و افزایش جریان رودخانه‌ها از فروردین به بعد قابل ملاحظه است.
همین حالا، دبی آب دو رودخانه جاجرود و کرج که مهم‌ترین تامین‌کننده آب تهران هستند، بسیار پایین است و بنابراین، همچنان با کمبود آب در شهر تهران و استان البرز مواجهیم و این شرایط تا ماه‌ها طول می‌کشد. انتظار داریم بارش‌های زمستان درمنطقه البرز به حد نرمال برسد ولی باز هم بازگشت زودهنگام وضعیت منابع آبی تهران به شرایط عادی بسیار بسیار غیر محتمل است و حداقل در دو یا سه ماه آینده و تا پایان زمستان با بحران کم آبی مواجهیم . وضع بهار و تابستان آینده، کاملا وابسته به حجم بارش‌های زمستان است. البته در نظر داشته باشیم که با سطح فعلی ذخایر سدها، حتی بارش‌های نرمال هم نمی‌تواند کمبود آب را جبران کند چون چرخه هیدرولوژی ما بیش از چندین سال با تنش همراه بوده و حالا هم وارد شرایط بحرانی شده است.»

وظیفه در ادامه توضیحاتش می‌گوید: «در این شرایط، چاره‌ای غیر از صرفه‌جویی و مصرف درست نداریم. گاهی گفته می‌شد که به جای صرفه‌جویی، درست مصرف کنیم ولی امروز، شرایط آب تهران بحرانی است. پیش از این حتی اب از منابع مجاور تهران هم به پایتخت منتقل شده که نمونه‌اش را در انتقال آب سد طالقان و سد لار شاهدیم. آب را نمی‌توانیم خلق کنیم. بارور‌سازی ابرها هم تاثیر زیادی در این وضع ندارد و سهم ما از آسمان در استان تهران و البرز و مناطق همجوار همین است.
متاسفانه تغییر اقلیم هم این روند را تخریب کرده و با گذشت زمان با کاهش بارندگی‌ها و در فصل گرم با افزایش قابل ملاحظه دما مواجه شده‌ایم به گونه‌ای که تابستان‌های‌مان خیلی گرم است و خردادمان مثل تابستان است و مهرمان مثل شهریور است. افزایش دما و افزایش توان تبخیر، سطح آب را در سدها و رودخانه‌ها و خاک کاهش می‌دهد.
مشکل عظیم دیگر در این میان، برداشت‌های بی‌رویه از بالادست این رودخانه‌ها به دلیل توسعه ویلا نشینی و باغچه‌سازی در ارتفاعات شمال استان ‌های تهران و البرز است و در نتیجه، میزان آبی که به سد و رودخانه می‌رسد هم، بسیار کمتر از گذشته شده و در چنین وضعی، چاره‌ای غیر از صرفه‌جویی و کاهش مصرف نداریم. البته راهکارهایی برای تنش آبی هست و بهینه‌سازی شبکه توزیع آب و بازچرخانی آب در صنعت و کاهش سطح کشاورزی ازجمله این راهکارهاست.
البته بیشترین میزان مصرف آب در استان تهران، مربوط به شرب است و بخشی از آب مورد نیاز بخش کشاورزی از آب تصفیه شده و بخشی هم از فاضلاب تامین می‌شود ولی به هر حال، با این جمعیتی که در این دو استان ساکنند و با این بحران کم آبی، نمی‌دانم اگر خشکسالی در این دو استان، یک سال دیگر ادامه یابد، چه وضعی پیش روی ما خواهد بود.»



نظر شما درباره این مقاله:








هشدار آنکارا به نیروهای دموکراتیک سوریه
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 19:17

هشدار آنکارا به نیروهای دموکراتیک سوریه




نظر شما درباره این مقاله:








سفر نتانیاهو به آمریکا برای توجیه حمله دیگر به ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 18:23

سفر نتانیاهو به آمریکا برای توجیه حمله دیگر به ایران


گوردون لوبولد، کورتنی کیوب، دن دلوئیس و کارول ای. لی
ان‌بی‌سی نیوز / ۲۰ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های اسرائیلی روزبه‌روز بیش‌تر نسبت به گسترش تولید موشک‌های بالستیک ایران که اوایل سال جاری در پی حملات نظامی اسرائیل آسیب دیده بود، ابراز نگرانی می‌کنند و طبق گفته‌ی یک منبع آگاه از این برنامه و چهار مقام پیشین دولت آمریکا که در جریان جزئیات قرار گرفته‌اند، در حال آماده شدن هستند تا رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را درباره گزینه‌های احتمالی برای حمله‌ی مجدد به این تأسیسات مطلع سازند.

به گفته‌ی این منابع، مقام‌های اسرائیلی همچنین نگران آن‌اند که ایران در حال بازسازی تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای باشد که در ماه ژوئن هدف بمباران آمریکا قرار گرفت. با این حال، آن‌ها اضافه کردند که از دید مقام‌های اسرائیلی، تلاش‌های ایران برای بازسازی مراکز تولید موشک بالستیک و ترمیم سامانه‌های پدافند هوایی از کار افتاده، نگرانی‌های فوری‌تری را ایجاد کرده است.

بر اساس گفته‌ی منابع آگاه، قرار است ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اواخر ماه جاری در اقامتگاه ترامپ در مار-ئه-لاگو در ایالت فلوریدا دیدار کنند. انتظار می‌رود نتانیاهو در این دیدار استدلال کند که گسترش برنامه موشک‌های بالستیک ایران تهدیدی است که ممکن است نیازمند واکنشی سریع باشد.

منابع افزودند که بخشی از استدلال نتانیاهو این خواهد بود که اقدامات ایران نه‌تنها برای اسرائیل بلکه برای کل منطقه، از جمله منافع ایالات متحده، خطرساز است. بنا بر این گزارش، انتظار می‌رود نخست‌وزیر اسرائیل گزینه‌هایی را برای همکاری یا مشارکت ایالات متحده در هرگونه عملیات نظامی جدید به ترامپ ارائه دهد.

ترامپ روز پنج‌شنبه، در واکنش به پرسشی درباره‌ی دیدار ۲۹ دسامبر با نتانیاهو به خبرنگاران گفت: «هنوز رسماً تنظیم نشده، اما او مایل است من را ببیند.» مقامات اسرائیلی اما تاریخ ۲۹ دسامبر را اعلام کرده‌اند.

دولت اسرائیل از اظهار نظر خودداری کرد و مأموریت ایران در سازمان ملل نیز به درخواست رسانه‌ها برای اعلام نظر پاسخی نداد.

آنا کلی، سخنگوی کاخ سفید، در بیانیه‌ای گفت: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دولت ایران ارزیابی ایالات متحده مبنی بر اینکه عملیات “چکش نیمه‌شب” توانمندی‌های هسته‌ای ایران را به‌طور کامل نابود کرده است، تأیید کردند.» وی افزود: «همان‌طور که رئیس‌جمهور ترامپ گفته است، اگر ایران در پی دستیابی به سلاح هسته‌ای باشد، آن محل پیش از نزدیک شدن به چنین هدفی مورد حمله قرار گرفته و نابود خواهد شد.»

طرح اسرائیل برای اطلاع‌رسانی به ترامپ درباره‌ی احتمال حملات نظامی جدید علیه ایران ـــ و فراهم کردن گزینه‌ی مشارکت برای آمریکا ـــ در حالی مطرح می‌شود که رئیس‌جمهور در حال بررسی گزینه انجام حملات نظامی در ونزوئلا است، اقدامی که می‌تواند جبهه جنگی تازه‌ای را برای ایالات متحده بگشاید. همچنین او در روزهای اخیر بر کارزار بمباران دولت خود علیه برنامه هسته‌ای ایران و موفقیتش در دستیابی به آتش‌بسی میان اسرائیل و حماس تأکید کرده است.

ترامپ در نطقی خطاب به مردم آمریکا در روز چهارشنبه گفت: او «تهدید هسته‌ای ایران را نابود کرده و جنگ غزه را پایان داده و برای نخستین بار در سه هزار سال گذشته صلح را به خاورمیانه آورده است.»

نگرانی‌های اسرائیل درباره ایران در شرایطی بروز کرده که تهران علاقه خود را برای ازسرگیری گفت‌وگوهای دیپلماتیک با ایالات متحده با هدف محدودسازی فعالیت‌های هسته‌ای‌اش ابراز کرده است؛ موضوعی که می‌تواند پیگیری اسرائیل در طرح گفت‌وگو با ترامپ درباره حملات تازه را پیچیده‌تر کند.

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل، تأمین مالی متحدان منطقه‌ای ایران نیز از نگرانی‌های اصلی مقام‌های اسرائیلی به شمار می‌آید.

این منبع گفت: «برنامه سلاح‌های هسته‌ای بسیار نگران‌کننده است. تلاشی برای بازسازی در جریان است اما هنوز تهدیدی فوری محسوب نمی‌شود.»

حملات آمریکا که در ماه ژوئن علیه ایران انجام شد و «عملیات چکش نیمه‌شب» نام گرفت، شامل به‌کارگیری بیش از ۱۰۰ هواپیما، یک زیردریایی و هفت بمب‌افکن B-2 بود. ترامپ گفته است که این حملات تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای ایران را “کاملاً نابود” کرده‌اند، هرچند برخی ارزیابی‌های اولیه نشان داد آسیب‌ها ممکن است به آن گستردگی که رئیس‌جمهور ادعا کرده نبود.

در همان زمان، نیروهای اسرائیلی نیز چندین پایگاه موشک‌های بالستیک ایران را هدف قرار دادند.

حملات هوایی اسرائیل در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ همچنین تمامی سامانه‌های پدافند هوایی S-300 ایران – پیشرفته‌ترین سامانه دفاعی در اختیار این کشور – را منهدم کرد. این اقدام مسیر را برای پروازهای سرنشین‌دار به داخل حریم هوایی ایران در ماه‌های بعد هموار ساخت، زیرا تهدید علیه خلبانان را به‌طور چشمگیری کاهش داد.

برخلاف حملات علیه برنامه موشک‌های بالستیک ایران، برای وارد آوردن آسیب قابل‌توجه به تأسیسات هسته‌ای ایران به مشارکت مستقیم نظامی ایالات متحده نیاز بود، چرا که انجام این کار مستلزم استفاده از بمب‌های سنگرشکن ساخت آمریکا با وزن ۳۰ هزار پوند بود.

ترامپ هفته گذشته اشاره کرد که ممکن است آماده بازگشت به گفت‌وگو با ایران باشد، هرچند هم‌زمان به تهران هشدار داد که نباید درصدد بازسازی برنامه‌های موشکی یا هسته‌ای خود برآید.

او گفت: «ایران می‌تواند تلاش کند برنامه موشکی‌اش را بازسازی کند، اما برای بازگشت به وضعیت پیشین زمان زیادی لازم دارد.» و افزود: «اما اگر بخواهند بدون توافق برگردند، آن یکی را هم نابود خواهیم کرد. می‌دانید، ما می‌توانیم موشک‌هایشان را خیلی سریع از کار بیندازیم، قدرت بزرگی در اختیار داریم.»

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل، پیش از حملات ماه ژوئن، مقام‌های اسرائیلی چهار گزینه برای اقدام نظامی به ترامپ پیشنهاد کرده بودند. این منبع گفت که مقام‌های اسرائیلی این گزینه‌ها را روی میز پذیرایی دفتر بیضی در کاخ سفید تشریح کردند. یکی از گزینه‌ها اقدام مستقل اسرائیل بود؛ در گزینه‌ی دوم حمایت محدود آمریکا پیش‌بینی شده بود؛ گزینه‌ی سوم شامل عملیات مشترک ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران بود؛ و در گزینه‌ی چهارم خودِ آمریکا رأساً عملیات را انجام می‌داد. در نهایت، ترامپ تصمیم گرفت گزینه عملیات مشترک را تصویب کند. این منبع افزود که احتمال دارد نتانیاهو طی دیدار خود در مار-ئه-لاگو مجموعه‌ای مشابه از گزینه‌ها را بار دیگر به ترامپ ارائه کند.

انتظار می‌رود توافق آتش‌بس شکننده میان اسرائیل و حماس نیز محور مهمی در گفت‌وگوهای نتانیاهو و ترامپ باشد، زیرا نگرانی‌هایی وجود دارد که هیچ‌یک از طرفین برای اجرای مرحله بعدی توافق اقدام مؤثری انجام نمی‌دهند.

بر اساس مرحله دوم این توافق، اسرائیل باید نیروهای خود را از نوار غزه خارج کرده و نهادی موقت، به‌جای حماس، اداره این منطقه فلسطینی را بر عهده بگیرد. همچنین قرار است نیروی بین‌المللی ثبات در غزه مستقر شود.

دو مقام پیشین اسرائیلی گفتند اگر تنش میان مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی بر سر رویکرد نتانیاهو نسبت به آتش‌بس ادامه یابد، ممکن است اشتیاق ترامپ برای انجام اقدامات نظامی جدید علیه ایران کاهش یابد.

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل و مقام‌های پیشین آمریکا که در جریان این برنامه‌ها قرار گرفته‌اند، اگر تولید موشک‌های بالستیک ایران مهار نشود، این کشور می‌تواند تولید سالانه‌ی خود را به حدود سه هزار فروند افزایش دهد.

یکی از مقام‌های پیشین اسرائیلی که با مقام‌های فعلی درباره این نگرانی‌ها گفت‌وگو کرده است، گفت: «تهدید موشک‌های بالستیک و تعداد موشک‌هایی که ایران می‌تواند در حمله به کار گیرد، فوری‌ترین نگرانی اسرائیل است. پس از آخرین درگیری دیگر تردیدی باقی نمانده که ما می‌توانیم برتری هوایی به دست آوریم و آسیب بسیار بیش‌تری به ایران وارد کنیم تا آنچه ایران می‌تواند به اسرائیل بزند. اما تهدید موشکی واقعی است و ما در نبرد پیشین نتوانستیم جلوی همه آن‌ها را بگیریم.»

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل و یکی از مقام‌های پیشین آمریکایی مطلع از برنامه‌ها، انبوه موشک‌های بالستیک می‌تواند به ایران کمک کند تا از تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای خود بهتر دفاع کند. آن‌ها گفتند مقام‌های اسرائیلی از بازسازی سامانه‌های دفاع موشکی ایران و نیز تأمین مالی و تسلیحاتی متحدان منطقه‌ای تهران نگران‌اند و بر این باورند که در صورت تحقق این اهداف، ایران روند بازسازی برنامه هسته‌ای خود را سرعت خواهد بخشید، زیرا آنگاه قادر خواهد بود از مراکز غنی‌سازی‌اش بهتر دفاع کند.



نظر شما درباره این مقاله:








نتانیاهو در پی متقاعد کردن ترامپ
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 18:16

نتانیاهو در پی متقاعد کردن ترامپ




نظر شما درباره این مقاله:








بیانیه: از حق سوگواری تا خواست آزادی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 16:49

بیانیه: از حق سوگواری تا خواست آزادی


بیش از هزار نفر از فعالان سیاسی و مدنی، اهالی فرهنگ و هنر، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و اساتید دانشگاه، در بیانیه‌ای برخوردهای خشونت‌آمیز و ضرب و شتم و شرکت‌کنندگان حاضر در مراسم یادبود خسروی علی‌کردی و بازداشت آنها را محکوم کرده و خواستار آزادی همه‌بازاداشت‌شدگان شدند.

متن کامل بیانیه:

بیانیه بیش از هزار نفر از فعالان سیاسی، مدنی، کارگری، اهالی فرهنگ و هنر، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و اساتید دانشگاه، خانواده‌های شهدا، جانبازان، دادخواه، هم‌بندی‌های سابق، فعالین زنان و زندانی‌های سیاسی در اعتراض به بازداشت‌های اخیر در مشهد

۲۹ آذر ۱۴۰۴

از حق سوگواری تا خواست آزادی

بیش از پنجاه شهروند و فعال مدنی از جمله نرگس محمدی، عالیه مطلب‌زاده، هستی امیری، سپیده قلیان، پوران ناظمی، در جریان مراسم یادبود خسرو علی‌کردی، وکیل شریف و مدافع حقوق بشر، در مشهد بازداشت شدند.

ما، امضا کنندگان این بیانیه، بازداشت شرکت‌کنندگان در این مراسم را به‌شدت محکوم می‌کنیم؛ ما برخوردهای خشونت‌آمیز و ضرب و شتم عزیزان حاضر در مراسم را محکوم می‌کنیم. ما همراهی عده‌ای که با رفتارهای غیرانسانی با این خشونت افسار گسیخته همراه بودند را محکوم می‌کنیم. آنچه در مشهد رخ داد، زیرپا گذاشتن همه وجوه شان انسانی بود.

برگزاری مراسم یادبود و عزاداری برای درگذشتگان، بخشی جدایی‌ناپذیر از حقوق بنیادین انسانی و شهروندی است. هر انسان حق دارد بی‌هراس از تهدید و بازداشت، در آیین‌های سوگواری، تجمع‌های مسالمت‌آمیز و فعالیت‌های مدنی شرکت کند. آنچه در مشهد رخ داد، بار دیگر نشان داد که حتی ساده‌ترین و انسانی‌ترین شکل همدردی جمعی نیز با سرکوب و خشونت پاسخ داده می‌شود.

با این همه، حضور گسترده شهروندان از نقاط مختلف کشور در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی، نشانه‌ای روشن از همبستگی اجتماعی و احترام عمیق مردمی است که رنج دیگران را رنج خود می‌دانند و در برابر بی‌عدالتی سکوت نمی‌کنند.

ما خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط تمامی بازداشت‌شدگان هستیم و بر حق بدیهی آنان برای دسترسی به تماس تلفنی، ملاقات با خانواده، و برخورداری از وکیل مستقل و خدمات پزشکی تأکید می‌کنیم. همچنین از همه کسانی که به آزادی‌های مدنی و کرامت انسانی باور دارند، می‌خواهیم در کنار زندانیان سیاسی و مدنی بایستند و صدای آنان باشند.

نرگس محمدی، سپیده قلیان، جواد علی‌کردی، ابوالفضل ابری، پوران ناظمی، حسن باقری‌نیا، طیبه نظری، عالیه مطلب‌زاده، علی آدینه‌زاده و هستی امیری از جمله چهره‌های مدنی هستند که در جریان این مراسم بازداشت شده‌اند.

همچنین در حالی‌ که منابع رسمی بازداشت ۳۹ نفر در مشهد را تأیید کرده‌اند، فعالان حقوق بشر می‌گویند شمار بازداشت‌شدگان بیش از ۵۰ نفر بوده است. بر پایه فهرست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی و گزارش‌های منابع حقوق بشری، نام احمد کلمیشی، جواد جلالی قمصری، محمدرضا بابایی، حامد زارع، حیدر چاه‌چمندی ، محمود خانعلی، امیر خاوری، حامد حسینی، محمدحسین حسینی، نورا حقی، حامد رسول‌خانی، مهدی رسول‌خانی، یاسر دهستانی، کامران علی‌کردی، میلاد فتاح، حسین محبی، پوریا نجارزاده، حسن پژوم، رضا قره‌باغی، زهرا شریفی ، سینا کراچی، علی وثوقی‌نیا، محمد زنگنه، محمدحسین محبی‌زاده و محمدرضا صالحی‌فر نیز در میان بازداشت‌شدگان ذکر شده‌است. برخی از بازداشت‌شدگان ممکن است در این فاصله آزاد شده باشند و اطلاعات ارائه‌شده مربوط به افراد یاد شده است و الزاما به‌معنای وضعیت فعلی آن‌ها نیست.

اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:

صمد ابری، باقر ابراهیم‌زاده، بابک ابراهیمی، بیژن ابراهیمی، سیامک ابراهیمی، بهنام ابراهیم‌زاده، شکوفه ابراهیم‌زاده، عیسی ابراهیم‌زاده، مهدی ابراهیم‌زاده، حامد ابومعرف، مجتبی ابطحی، سپیده ابطحی، سعیده ابطحی، حسین انورحقیقی، مجید ارژنگ، نگین آرامش، سیامک آرام، محمد آرمند، سعید آرش، ابراهیم آوخ، محمدمهدی آروین، محمدکریم آسایش، ابوطالب آدینه‌وند، ایرج اروجی، نیکروز اعظمی، اسفندیار آبان، نسرین آزاد، بهبود آزادمنش، یونس آزادبر، محمد آزادی، مرتضی الویری، مینا احدی، ثمین احسانی، امیر اثباتی، کوثر افتخاری، حسن افراز، سونیا افسرشفیعی، روحی افسر، مهتاب افشاری، فاطمه افشاری، علی افشاری، سهند افشاریان، مهناز افضلی، بهنام افضلی، فرشته آبادی، ابراهیم آریانی، فرمیسک آذرامین، پل آذری، بهداد آرین، بهنام آرین، میترا آزاده، راضیه آقاجری، علی آقایی، سبحان آقایی طزرجانی، کاوه آهنگری، پگاه آهنگرانی، مصطفا آل‌احمد، حمید آصفی، رضا آیرلو، الهه امانی، فرشته اسانلو، فاطمه اسانلو، الی امیدواری، میثم امیدی، هومن امجدی، عظمت اژدی، حمید اخوی، محمود اخوان، اکبر امینی ارمکی، روزبه امینی، سعید افضلی، سمیرا امینی، علی امینی، فیروزه امینی، هاشم امینی، نوشابه امیری، مینا امیری، حامد امیری، کاوه امیری، رحیم امیری، سورنا امیری خورهه، محسن امیریوسفی، طهمورث امیران، آزاده افصحی، اصغر ایزدی، امیر ایمانی، سمکو ایمانی، فرحان ایمانی، مژگان ایلانلو، زیبا انصاری، امیرحسین انصاری، امیرحسن انصاری، مهدی انصاری، سهیلا انزلی، کیانوش اخباری، روزبه اکرادی، شهناز اکملی، امیرحسن اکبری، حمید اکبری، مینا اکبری، محمد اکبری، روح‌الله اکبری، شقایق اکبری، مهین اکبری، فاطمه اکبرزاده کوچصفهانی، آلن اکباتانی، جواد امامی، هما امامی، مهران ارباب، پروین اردلان، ارسلان اردوان، ابوالفضل اردوخانی، بیژن احمدی، احمد احمدی، شاهرخ احمدی، شاهین احمدی، سحر احمدی، نعمت احمدی، نوید احمدی، سعید احمدی دلجو، داوود احمدلو، نوشین احمدی خراسانی، سیما احمدنژاد آبکنار، زرتشت احمدی راغب، لیلا احمدوند، حسن احمدپور، سلیم احمدیان، تورج اتابکی، فاطمه اتابکی‌پور، مهدی استعدادی‌شاد، اسماعیل اسماعیلی، لیدا اسماعیلی، پریا اسماعیلی، اسفندیار اسماعیل‌زاده، زینت اسماعیل‌زاده، کیقباد اسماعیل‌پور، محمد اقدم، پروین اسدی، کیمیا اسدی، فریبا اسدی، هوشنگ اسدی، رضا اسدی، حسن اسدی زیدآبادی، هوشنگ اسدی سوادکوهی، پروین اسفندیاری، نازی اسکویی، فتانه اسکندری، شیرین اسفندارمز، بهار الماسی، مارال اشگواری، فریبا انامی، آزاده بارزاده، لادن بازرگان، رخشان بنی‌اعتماد، کیانوش بابایی، مریم بابایی، آسیه باکری، محمود باقری، ناهید بازوفتی، شهین باور، یدالله بهرامی، قاسم بهرامی، تکتم بهرامی، الناز بهنام، علیرضا بهنام، احمد بهنامی، احمد بزرگ، سهیلا بزرگ، فرهاد بزرگ ضیابری، سیمرخ بزرگ ضیابری، مریم بلوطی، آرمین براتی، مسعود باستانی، مهران براتی، مجید برزگر، محمد بزرنجه، منیره برادران، شیرین برق‌نورد، کریم بگجانی، ارژنگ برهان، محمود بهزادی‌راد، قربان بهزادیان‌نژاد، درسا بی‌آزار، آزاده بیزارگیتی، محمد بیگلری، پانته‌آ بهرام، علی بهرامی، فریبا بقراطی، منصوره بهکیش، مهدی بهروزی، بهروز بیات، نیلوفر بیانی، عشرت بستجانی، فریبا برهان‌زهی، بهاره بشارتی، فرامرز بختیار، جورما بورش، علیرضا بهشتی شیرازی، سیما بهمنش، سحر بهار، صحرا بهار، سیما بهاری، بهروز برومند، رضا برومند، مصطفی بادکوبه‌ای هزاوه‌ای، مرضیه بدری، محمدباقر بختیار، هانیه بختیار، نورا بیانی، فاطمه بهمنی، عباد بشکنی، امیر بشیری، پونه بیگ‌محمدی، محمد بیگ‌محمدی، احمد پورمندی، داوید پارسیان، سعید پارسایی، مریم پالیزبان، پریسا پوینده، علی پرسان، امین پوربرقی، آریا پورفریاد، بهامین پوررضا، سمیه پاک‌طینت، آذر پویا، مهشید پگاهی، حسین پرهیزگار، امیرحسین پزشکی، هادی پزشکی، کریم پیروتی، شعله پاکروان، جعفر پناهی، حسین پناهی، مهرداد پوشایی، امیر پوربرقی، میعاد پورمحمدی، علی پورهادی، مهدی پوریگانه، سعید پورعبدالله، فریده پورعبدالله، سارا پیام، راحله پیل‌علی، مریم تاجبخش، علی تقی‌پور، طلعت تقی‌نیا، ایرج تقی‌زاده، ژینوس تقی‌زاده، شیما تدریسی، نیره توحیدی، منیژه تام، تقی تام، نیروانا تربتی، سعید تبریزی، یاشار تبریزی، ریحانه تبریزی، مصطفی تاجزاده، بهرنگ تنکابنی، مهدی تیموری، ئالان توفیقی، علی توکلی، فروغ توکلی، امیر توکلی، کیانوش توکلی، جواد ترابی، ناهید تقوی، زری ثابتی، امیرحسین ثنایی، محمد جمادی، علیرضا جوادی، فاطمه جمشیدی، لطف‌الله جمشیدی، جمشید یارعلی، ناهید جعفری، نوشین جعفری، حسین جعفری، کمال جعفری یزدی، حسن جعفری، مهری جعفری، رضا جعفریان، فاطمه جمالی‌پور، مریم جزایری، مصطفی جزایری، روزبه جامه‌شورانی، رضا جوادی، شببیر صابری، صالح جوادی، مهدی جباری، امیرعطا جولایی، علی جنوبی، پویا جگروند، جواد جواهری، هومن جوکار، پروین جلالی، کمیل جعفری، امین جعفری، بهنام چگینی، آتفه چهارمحالیان، محمد چاکری، آرش چاکری، کامران چاه‌تل، مهدیه چاروسه، سمیه چاقر، سیمین چایچی، صبا چراغچی، داوود چنگیزی، سبا حاج‌جعفر، صدیقه حاج‌محسن، مهری حاجی‌آقازاده، فرخنده حاجی‌زاده، توران حاجی‌زاد کپورچالی، محمد حبیبی، علی حسنی، آرام حسامی، مریم حسین‌زاده، آسو حسین‌زاده، محبوبه حسینچی، فواد حسن‌زاده، قباد حیدر، محمدولی حیدربیگی، زهرا حیدری، رویا حیدری، احمد حیدری، حمیدرضا حیدری، فرحناز حیاتی، ابراهیم حضوری، بهروز حقی، سمیه حق‌نگهدار، علیرضا حسن‌پور، رضا حضرتی، حسین حضرتی، مینا حقیقت، نیلوفر حامدی، سیاوش حاتم، مرتضی حاتمی، بابک حاتمی، سعید حسن‌زاده، احسان حکیمی، محسن حکیمی، سهیلا حکاکیان، زینب خاتمی، محمد خاکسار، امیرعلی خدایی، خاطره خدایی، خدیجه خندان، شهناز خندانی، بهزاد خسروی، محمدرضا خسروی، لیدیا خسروی، منصوره خسروشاهی، فهیمه خضرحیدری، اشکان خواجه کولکی، هیمن خواستان، پویا خازنی اسکویی، مهران خانی، مینا خانی، اسفند خلف، سحر خوشنام، مهر خورشید، ایراندخت خلف، محمدرضا خشتی، مهدی خادمی، بهروز خلیق، مینو خدیوی، شهلا خباززاده، محمدرضا خوانساری، سهیلا خوش‌بین، فردین خلعتبری، آذر خونانی اکبری، محمد خیراللهی، ابراهیم دارابی، توران دانا، سیروس درویشی، سعید دهقان، معصومه دهقان، شهین دهقانی، زهره دادرس، امیرسالار داودی، سارا داودی، آتنا دائمی، مهرداد درویش‌پور، رضا درمیشیان، مائده دلبری، شیرین دخترزیارتی، نعیمه دوستدار، فاطمه داوند، بهار دهکردی، مریم دهکردی، اکبر دانش سرارودی، تارا داجک، مرتضی دامور، محمد دهقان، علی دماوندی، احمد درخشان، اسرین درکاله، هلن دفین، طاها ذاکر، مرتضی ذاکری‌نیا، مهدی ذوالفقاری، احمد ذره‌پرست ملک‌زاده، جواد راستکار، اسحاق راستی، شیوا رشیدی، نسرین حسین‌پور، سعیدرضا رضاحسینی، جابر حسینی، حافظ حسینی، علی رضایی، علی‌احمد رضایی، همایون رضاپور، پرویز رمضانی، سوسن رخش، کاظم روشنایی، مریم رستمی، شهلا رستمی، بهرام رستا، آسیه رئیسی، مریم رحیمی، دنیا راد، لیلا راوند، ابوالفضل رحیمی‌شاد، ساغر رحیمی‌شاد، فاطمه رجبی، محمدرضا رسایی، میلاد رسایی‌منش، آناهیتا رحمانی، تقی رحمانی، علی رحمانی، کیانا رحمانی، مریم رحمانی، واحد روزنورد، منیژه رحیمی، نسترن رحیمی، زهرا رضایی، مرتضی رضایی، ناهید رضایی، رقیه رضایی، آمنه رضایی، ویدا ربانی، میهن روستا، حسین رزاق، سعید رهنما، عقیل رهنما، طیبه راحلی، عاطفه رنگریز، علی رحیمی، محمد رسول‌اف، محمدرضا رمضان‌زاده، اومای رادمهر، بیژن رستگار، رضا روزی‌خواه، فاطمه رئیسی، دومان رادمهر، محمد رمضانی، محسن رحمانی، فرزانه راجی، تقی روزبه، شکوفه راشدی، احسان رفیعی، هرمز رها، نصی ریولت، نازنین زاغری، میثاق زارع، بهنام زارع، محدعلی زحمتکش، احمد زاهدی لنگرودی، مریم زندی، آرش زمانی، شعله زمینی، مرجان زهرانی، حسن زهتاب، مهشید زمانی، معصومه زمانی، سیما زردان، فاتیما زهرایی، کوروش زعیم، مسعود زینال‌زاده، کاوس ساجدی، مهرناز ساقدوش‌پی، سلمان سرابی، جلال سراجی، یحیی سرخانی، حسن سرداری، سیما سلمانی، حسین سلمانی، بهروز سالاری، مسعود سعدالدین، علی ستاری، رضا ستاری، بهاره سلیمانی، مولود سلیمانی، علی سلیمانی، رعنا سلیمانی، آزاده سلیمانی، نسرین سلیمانی، منصور سلیمانی، پروانه سلحشوری، سحر سلحشور، نسیم سلطان‌بیگی، عبدالفتاح سلطانی، خشایار سفیدی، سارا سیاهپور، سهیل ساره، یونس سلطان‌زاده، حسین سربندی، حسین سازور، رضا سرقینی، ایرج سبحانی، مریم سطوت، عشرت سیدی، مازیار سیدنژاد، فرزانه سیدسعیدی، تورج سلیمانی، پروین سلیمی، غزاله سلطانی، بهمن سعیدی، دانیلا سپهری، مریم سپهری، افشین سپهری، لیلا سپهری، لیلا سیف‌اللهی، سعید سیفی‌جهان، آتش شاکرمی، محمد شاداب، بهنام شادوران، جهانگیر شادانلو، علیرضا شاکردوست، مسعود شب‌افروز، حمید شیرزادی، اسفندیار شیرمحمدی، نرگس شیربچه، مهناز شفیع، یونس شاملی، کریم شام‌بیاتی، غزل شجاعی، ساسان شاهین، کریم شاه‌محمدی، میلاد شمالی، شیوا شفاهی، ابی خطایی، ابوالفضل شایان، مصی شرافتی، مریم شیرین‌سخن، محمود شوشتری، اصغر شیری، محمد شعاعی، صبا شعردوست، مرضیه شعاع‌کیا، منصوره شجاعی، ملیحه شریف‌زاده، نرگس شریفی، عباس شریفی، فرحناز شریفی، آرمین شریفی، راحله شریفی، حمید شرقی، امید شمس، شیرین شمس، شهرزاد شمس، رزیتا شرف‌جهان، حسن شریعتمداری، اصغر شیرازی، ابراهیم شیخی، شیما شهرابی، سعید شیرزاد، سیامک شکوهی، احمد شکوری، زهرا شکاری، عباس شکری، مهدی شهبازی، امیرمسعود شهابیان‌زاده، رفعت شهابی، گلنار شهیار، نیلوفر صابری، صفورا صاحب، سیما صاحبی، آرش صادقی، بهزاد صادقی، عباس صادقی، اصغر صادقی، سنبل صادق‌وزیری، فریبرز صارمی، فریدون صارمی، فرید صالح، فاطمه صدقی‌زاده، جمشید صفاپور، هایده صفی‌یاری، مجید صفری، مجتبی صفری، جمال صفری، فروغ صورتی، آذر صمدی، علی صمدی‌احدی، سپهر صمدی‌راد، سیمین صبری، ضیا صدرالاشرافی، امین صدرایی، الهه صدر، صدف صمیمی، شبیر صابری، ناصر صابری، ابراهیم صالحی، شمی صلواتی، فهیمه ضراب، منظر ضرابی، مهدی طاهری، فرزانه طاهری، عذرا طاهری، پژمان طهرانیان، سوسن طهماسبی، حسین طهماسب‌پور، فرشته طوسی، معصومه طوفان‌پور، لادن طباطبایی، فرخنده طاهرپور، هومان طاهری، راحله ظاهررسولی، نرگس ظریفیان، حسین ظاهری، محسن عادل، افسانه عبادی، مریم عینی، محمدعلی علیان، اسماعیل عبدی، محمود عبدی، علیرضا عبدی، غزل عبداللهی، صدرا عبداللهی، ژوان عبداللهی، اسفندیار عبداللهی، حسین عباسی، پویش عزیزالدین، فائزه عزیزخانی، جمشید عزیزی، زانیار عزیزنژاد، اندیشه علی‌شاهی، لیلا عظیمی، سپهر عاطفی، سعید عقیقی، محمد عقیلی، رها عسگری‌زاده، رضا علیجانی، رویا علیخانی، رضا علامه‌زاده، میلاد علوی، کاظم علمداری، ترانه علیدوستی، شهلا علیزاده، ناصر علیزاده، مهوش علیزاده، مهدی علیزاده فخرآباد، دلارام علی، کلکتیو عصیان، یوسف عزیزی بنی‌طرف، شهلا عبقری، سیاوش عبقری، همایون علیزاده، فائقه عزیزی، حجت عسکری، شهین عبدالقادری، شهرام علیدی، محمود عظیمایی، شیدا عزیزی، محمد عابدی، رضا عابد، پروانه علی‌نژاد، عاطفه علی‌نیا، رحمان علی‌ویسی، پری عیسی‌زاده، الهه غلامی، احمدرضا غلامی، هاله غلامی، حسین غلامی‌آذر، علیرضا غیاثی، رضا غیاث، صدیقه غله‌زاری، کامبیز غفوری، فریبرز فلاح، سهیلا فلاح‌دوست، سپیده فارسی، آذر فارسی، رادا فاتحی، آراز فنی، ابولفضل فغانی، رویا فضائلی‌نیا، مهدی فتاپور، فاطمه فرهنگ‌خواه، یغما فشخامی، روزبه فرخه، علی فراهانی، لیلی فرهادپور، محسن فرهادی، پرستو فروهر، سعیده فتحی، شبنم فرشادجو، صدف فاطمی، ثمر فاطمی، پرستو فاطمی، اسدالله فخیمی، علی‌اصغر فرداد، حوریه فرج‌زاده، راحله فرج‌زاده، محبوبه فرح‌زادی، سیدمحمدرضا فقیهی، نسرین فرخه، عباس قاسم‌زاده، معصومه قاسمی، شهین قاسمی، سحر قاسمی، وجی قاسمی، مرسده قائدی، نازیلا قبادی، جعفر قدیم‌خانی، ابوالفضل قدیانی، محسن قنبری، فرزاد قنبری، ثمانه قدرخان، آیدا قجر، شهرزاد قدیری، مهدی قدسی، فرهنگ قاسمی، کامران قادری، فرشته قادری، اجلال قوامی، غنچه قوامی، فیض‌الله قویدل، نسیم قضنفری، مریم قلی‌زاده، مهناز قزللو، محسن قشقایی، مهتاب قربانی، میرا قربانی‌فر، عزیز قاسم‌زاده، ایرج قهرمان‌لو، احسان کامکار، دنیا کاسبی، محمد کارگر، امیر کاسه‌چی، محسن کاکاوند، رضا کاظمی، محسن کاظم‌زاده، مریم کبیری، امیررضا کشاورز، رستم کیانی، فرنوش کیانی، فروزنده کیانی، امیر کیانی، نصیر کریم‌زاده، نوشین کشاورزنیا، طناز کلاهچیان، رادبه کشاورز، خدیجه کشاورز، محمد کشاورز، مریم کلارن، رویا کریم، محمد کریم‌بیگی، مریم کریم‌بیگی، روزبه کریمی، حسن کریمی، کیوان کریمی، امید کریمی، شیما کریمی، خلیل کیوان، سرور کسمایی، بی‌بی کسرایی، محمد کمیجانی، رحیم کاظمی‌سرشت، حسن کاظمی، شیما کاپله، آتنا کامل، مریم کیان‌ارثی، نگین کیانی، هانا کامکار، منیژه کازرانی، حسین کروبی، الناز کریمی، منیژه کریمی، کاظم کردوانی، حمید کاویان، آنا کی، نسرین کیایی، فتح‌اله کیایی‌ها، هما کلهر، حسن کلانتری، کاوه کرمانشاهی، کیانا کثیری، ملیحه کریم‌الدینی، احمد کیارستمی، سپیده کاشانی، سمیه کارگر، عباس گویلی، کامران کهنلو، سپیده گوران، سهیلا گلستانی، سوسن گل‌محمدی، گلناز گل‌محمدی، مهدیه گلرو، باربد گلشیری، مازیار گیلانی‌نژاد، امیرحسین گنج‌بخش، محمد گنابادی، منیژه گازرانی، محمد لاسکی، مسعود لدنی، اسکندر لطفی، علی لطیفی، حسن لایق‌کار، عظیم ماملی، ناصر مهاجر، منصوره محمدی، سنور محمدی، مریم محمدی، کمال محمدنیا، نازنین محمدنژاد، جواد مستوفی، شکرالله مسیح‌پور، آناهیتا مهدیان، حمید مهدیانی، فرج مومنی، مهران مصطفوی، شعله مصطفوی، اکرم مصباح، سحر مطلبی، هاجر متولی، ولی میرزاسعیدی، مریم میرزایی، مهناز متین، علی معظمی، فریبرز مهران ادیب، فرید مهران ادیب، محمود مهران ادیب، فاطمه مهدوی، طاهره مالکی، شاهین مدرس، سیدجلال مدبر، افسانه مدبر، مسعود مدبر، شبنم مقدسی، سعید ملایی، سعید مدنی، عبدالله مؤمنی، مجتبا میرتهماسب، آریا میرنام، آمنه میرکیان، انور میرستاری، فرهاد میثمی، مینوش مهجور، ایرج ممقانی، رضا مسلمی، زمان مسعودی، شهرزاد مجاب، پروین محسنی، فرهاد محرابی، هلن منشی‌زاده، الناز محمدی، الهه محمدی، علی محمدی، فریبا محمدی، زیبا محمدی، میلاد محمدی، سیروس میرزایی، هانیه میرزایی، شیلان میرزایی، آیدا میرزایی، فرهاد میرزایی، نوشین میرجلیلی، مراد معلم، گنبی معروفی، فخری محتشمی‌پور، هیوا مجیدزاده، نغمه معنوی، هایده مغیثی، علی ملک، پروین ملک، کتایون ملک‌زاده، فایقه ملک‌محمدی، گرجی مرزبان، میترا مرادی، اکبر مرادیان، دلشاد مرسوس، یونس مشاوری، صفورا مشایخی، شیوا محبوبی، سهیلا مسافر، مجید مسافر، سیران محمدحسینی، فاطمه معتمدآریا، یلدا معیری، ابراهیم مددزاده، ژیلا مدرس گرجی، منوچهر مختاری، حمیده مختاری، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، مهدی محمودیان، سامان موحدی‌راد، مریم موسوی، فرنگیس موسوی، حسین موسوی، نینا موسوی، ارغوان موسوی، سعید موسوی، رضا موسوی، فاضل موسوی، هادی موسوی، خلیفه موسوی، هادی مولوی، فریبرز موجبی، سیما موید، آزاد مستوفی، سعید مهراقدم، حسن مکارمی، نسترن مکارمی، اشرف میرهاشمی، ضرغام محمودی، امیر مهدی‌پور، ویس محلوجی، رضا مریدی، جادی میرانی، غلامرضا محمدی، مینا مینایی، منصور مجیدی، سحر مصیبی، داریوش مجلسی، اردلان مامه، غزاله معتمد، شاهین میلانی، کاوه میلانی، شقایق مرادی، عبدالله مرادی، پریوش مرادی، دیاکو مرادی، ابراهیم مهاجر گوروان، مریم مجد، پویان مکاری، مهدی ملکی، ژیلا مستأجر، ژیلا مکوندی، آزادی مقدم، مجید نادری، امید ناصحی‌فر، نیما ناصرآبادی، حمید نیازخانی، سارا نخعی، سولماز نراقی، امیرعلی نوایی، فواد نیلچیان، فرناز نوذرپور، ثریا نور، محمد نورانی، علی نورانی، محمدمحسن نوری، محمد نوری‌زاد، لیلی نظری، مرضیه نظری، محمد نظری، پریسا نظری، صدیقه نظری، شهاب‌الدین نظری، فرشیده نسرین، حسن نایب‌هاشم، محمد نوری، علی نهالی، حسن نورزاد، شمیلا نژادهاشمی، هلن نصرت، اصغر نصرتی، اکرم نصیریان، آرش نصرت‌اللهی، شاهرخ نقدی، شیوا نظرآهاری، اکرم نقابی، بهمن نیرومند، آفرین نجفی‌زاده، محمد نجفی، محمد ناظری، محمدرضا نیکفر، آذر نیک‌رفتار، حسین نایب هاشم، امیر نیلو، مهرزاد نکوروح زند، نیلوفر نیکسار، فرزانه ناظران‌پور، کامبیز نوروززاده، شقایق نوروزی، نسرین نامدارپور، سیامک نمازی، سعید نعیمی، محمدامین نعامی، عبدالله ناصری، مهشید ناظمی، ایمان واقفی، امیرعلی وحدتی، پروین واحدی‌پور، ایرج واحدی‌پور، الهام ورشوچی، احد وکیلی، محسن واحدی، علی‌الله ویسی، سالار وطن‌شناس، ناهید واثقی، پرشنگ وزیری، سالومه وزیری زنجانی، عباس واحدیان شاهرودی، محمدامین هادوی، مهین هادوی، علی‌اکبر هادی‌پور، هدی هاشمی، فرشاد هاشمی، فرخنده هاشمی، احسان هاشمی، زینب هاشمی، متین هاشمی، هرمینه هوراد، نگین همایونی، بهزاد همایونی، حمید همت‌پور، ناهید همت‌پور، اعظم همرنگ، میراث همدانی، شاهین هنروش، عطا هودشتیان، وحید یگانه، منصوره یزدان‌جو، رحیم یزدان‌پرست، حمید یزدانفر، مصطفی یاراحمدی، علیرضا یکتا، مهدی یحیی‌نژاد، عنایت یوسف‌پور، محمدرضا یوسفی، محمد یوسفی‌آقکند، فرزاد یداللهی، فاطمه یزدانی، پیام یونسی‌پور، محمدحسین یحیایی، روزبه یقینی، امیر یعقوبعلی، علی یعقوبیان

شما هم میتوانید با ثبت امضا خود از این بیانیه حمایت کنید.

لینک امضا : https://c.org/SmTJynFMZg



نظر شما درباره این مقاله:








جعفر پناهی چشم به آینده دوخته است
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 13:25

جعفر پناهی چشم به آینده دوخته است


امیر احمدی‌آریان

فارن پالیسی / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

جعفر پناهی در صندلی‌اش فرو رفت، پشت به دیوار آجری تکیه داد و به تماس زوم خیره شد. با نیم‌لبخند گفت: «انگار داری از تهِ یک چاه به من نگاه می‌کنی»، و تصویر ویدئویی من را برانداز کرد.

قرار بود برای نمایش نخست آمریکای شمالی فیلم «یک تصادف ساده» — نخستین فیلم او پس از آزادی‌اش از زندان تهران در دو سال پیش — به‌صورت حضوری با پناهی دیدار کنم. اما به‌دلیل تعطیلی دولت ایالات متحده، ویزای او به‌موقع صادر نشد؛ در نتیجه سفر من از شمال ایالت نیویورک به شهر بی‌فایده از آب درآمد و ناچار شدیم به زوم پناه ببریم. پناهی که همیشه کارگردان است، از من خواست دوربینم را طوری تنظیم کنم که میزان مناسبی از سر و بالاتنه‌ام در قاب باشد. فقط پس از آن بود که آماده گفت‌وگو شد.

جعفر پناهی یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌سازان زنده جهان است. تنها چند ماه پیش از گفت‌وگوی ما، او نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرده بود و بدین ترتیب به پنجمین فیلم‌ساز تاریخ — و تنها فیلم‌ساز زنده — تبدیل شد که بالاترین جایزه هر سه جشنواره بزرگ اروپایی را برده است. با این حال، برای بسیاری از ایرانیان، پناهی به همان اندازه که با سینمایش شناخته می‌شود، با سرپیچی و ایستادگی‌اش شناخته می‌شود. صراحت سیاسی و دیده‌شدن جهانی او سال‌هاست او را در تقابل با حکومتی قرار داده که همچنان با هنرمندان مستقل احساس ناامنی می‌کند.

این تنش در سال ۲۰۱۰، پس از اعتراضات جنبش سبز، به نقطه انفجار رسید. زمانی که پناهی همراه دوست و همکارش محمد رسول‌اف مشغول ساخت فیلمی بود، مأموران امنیتی به خانه‌اش یورش بردند، تجهیزاتشان را ضبط کردند و آن دو و چند نفر دیگر را به زندان بدنام اوین منتقل کردند.

پناهی در زندان دست به اعتصاب غذا زد؛ اقدامی که موجی از خشم و اعتراض را در جامعه بین‌المللی سینما برانگیخت. در جشنواره کن، هیئت داوران برای برجسته‌کردن غیبت او، یک صندلی خالی روی صحنه گذاشت. در پایان همان سال، دادگاهی پناهی را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی کشور و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی» محکوم کرد و حکمی سنگین صادر شد: شش سال زندان و بیست سال محرومیت از فیلم‌سازی، مصاحبه و خروج از کشور.

پناهی پس از چند ماه آزاد شد، به حبس خانگی رفت و در سال‌های بعد چندین فیلم را به‌طور مخفیانه ساخت. در سال ۲۰۲۲، بار دیگر بازداشت و زندانی شد و موج تازه‌ای از اعتراض را برانگیخت. این‌بار، پس از آزادی‌اش هفت ماه بعد، قاضی پرونده اتهامات را لغو و ممنوعیت باقی‌مانده او را رفع کرد. پناهی بلافاصله دست به کار شد. «یک تصادف ساده» نخستین فیلم اوست که پس از نزدیک به دو دهه، در شرایطی نسبتاً آزاد ساخته شده است.

در ماه‌های اخیر، پناهی در جریان سفرهای بین‌المللی‌اش برای معرفی «یک تصادف ساده» — فیلمی که تحسین گسترده منتقدان را برانگیخته — ده‌ها مصاحبه انجام داده است. با این حال، کمتر به این پرداخته شده که این فیلم چگونه در چارچوب پروژه سینمایی کلی او قرار می‌گیرد. من سال‌هاست کارنامه پناهی را از نزدیک دنبال کرده‌ام؛ هر فیلمش را اندکی پس از انتشار دیده‌ام و ساعت‌های بی‌شماری را در خوابگاه‌ها و کافه‌های تهران، در گفت‌وگو با هم‌نسلان و دوستانم، صرف بحث درباره آثارش کرده‌ام. همین سابقه مرا واداشت تا آخرین فیلم او را در پیوند با کلیت کارنامه‌اش به‌عنوان یک فیلم‌ساز ببینم. «یک تصادف ساده» پژواک‌های آشکاری از آثار پیشین پناهی دارد، اما در عین حال حسِ گسست می‌دهد: فصلی بلندپروازانه‌تر از سوی فیلم‌سازی که سه دهه است مرزهای سینما و حدود بیان را می‌آزماید.

«کسی که با هیولاها می‌جنگد باید مراقب باشد خود به هیولا بدل نشود»، فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در کتاب «فراسوی نیک و بد» (۱۸۸۶) نوشت. «زیرا آن‌گاه که به درازا در ژرفنا می‌نگری، ژرفنا نیز به تو می‌نگرد.» این جمله خلاصه‌ای دقیق از «یک تصادف ساده» است.

وحید، زندانی سیاسی سابقِ اوین، به‌عنوان مکانیک در حاشیه تهران کار می‌کند. شبی، خودرویی مقابل محل کارش می‌ایستد و راننده درخواست کمک می‌کند. وحید صدایش را می‌شنود و بلافاصله می‌شناسد — اقبال است، مردی که زمانی در زندان او را شکنجه کرده بود. هرچند وحید در تمام دوران بازجویی چشم‌بند داشت، اما صدا را به یاد دارد، همان‌طور که صدای جیرجیر پای مصنوعی مرد را.

پس از تعمیر خودرو، وحید، اقبال را تا خانه‌اش تعقیب می‌کند. روز بعد، او اقبال را می‌رباید و به نقطه‌ای دورافتاده در بیرون از تهران می‌برد. درست در لحظه‌ای که می‌خواهد مرد را زنده‌به‌گور کند، اقبال شروع به التماس می‌کند و اصرار دارد که آن کسی نیست که وحید تصور می‌کند. تردید وجود وحید را فرامی‌گیرد؛ مطمئن نیست که آیا واقعاً مرد درست را گرفته است یا نه. بنابراین با دیگر هم‌بندی‌های سابقش تماس می‌گیرد — دو مرد و دو زن — که همگی در ون وحید جا می‌گیرند و برای تأیید هویت مرد، راهی سفری عجیب و غریب در دل تهران می‌شوند.

هیچ‌کدام از آن‌ها مطمئن نیستند، تا اینکه حمید به جمع می‌پیوندد. حمید در زندان مجبور شده بود پای زخمی بازجویش را لمس کند؛ بنابراین وقتی اقبال را می‌بیند، بی‌درنگ او را به‌عنوان همان مرد بی‌رحمی که زندگی‌شان را ویران کرده بود، شناسایی می‌کند. اما تأیید هویت مرد، آسان‌ترین بخش ماجرا از کار درمی‌آید. پرسش اصلی این است که حالا باید با او چه کرد.

این گروه درهم‌ریخته از زندانیان سابق — با گرایش‌های سیاسی، خلق‌وخوها و ارزش‌های متفاوت — درگیر بحث‌هایی طولانی و گاه خشونت‌آمیز می‌شوند. آیا باید اقبال را رها کنند؟ بکشندش؟ یا آیا کشتن شکنجه‌گر سابقشان آن‌ها را به همان هیولاهایی تبدیل می‌کند که قصد انتقام از آن‌ها را دارند؟

در چهار دهه گذشته، بسیاری از ایرانیان — از جمله خود من — چنین احساسی داشته‌اند که تصور پایان جهان آسان‌تر از تصور پایان جمهوری اسلامی است. اما دیگر چنین نیست. شکاف میان مردم ایران و حاکمانشان هر روز عمیق‌تر می‌شود؛ اقتصاد در سقوط آزاد است و فساد، نخبگان حاکم را از درون می‌بلعد. ایران در دهه گذشته شاهد اعتراضات سراسری بیشتری بوده است تا در ۳۵ سال پیش از آن.

برای نخستین‌بار پس از دهه‌ها، پرسش فقط این نیست که چگونه می‌توان از شر این حکومت خلاص شد، بلکه این است که پس از کنار رفتن آن از قدرت، با مقام‌هایش چه باید کرد. به نظر می‌رسد این، دغدغه محوری پناهی در «یک تصادف ساده» است.

پناهی بخش بزرگی از آنچه شخصیت‌های فیلمش تجربه می‌کنند را خود از سر گذرانده است. او در دوران زندانش، روزهایی را در سلول انفرادی و ساعت‌های بی‌شماری را در اتاق‌های بازجویی گذراند — با چشم‌بند، نشسته بر صندلی چوبی سفتی رو به دیوار، و گوش‌سپرده به نفس‌کشیدن‌ها و حرکت‌های بازجویی که پشت سرش ایستاده بود.

او به من گفت: «بیشترِ وقتِ اتاق بازجویی صرف پرسش‌وپاسخ‌های کتبی می‌شد. طرف سؤال را روی کاغذ می‌نوشت، جلوی من می‌گذاشت و من جواب را می‌نوشتم؛ صفحه را فقط از شکاف باریک زیر چشم‌بند می‌دیدم. اما به‌عنوان فیلم‌ساز، همیشه به صداها و صداها حساس هستم و آن‌قدر روی آنچه می‌شنیدم تمرکز داشتم که به‌سختی می‌توانستم جواب‌هایم را بنویسم.»

در حالی که بازجو منتظر پاسخ‌های پناهی بود، کارگردان می‌کوشید تصویری از مردی بسازد که او را در اسارت نگه داشته بود: چند ساله است؟ چه شکلی است؟ بیرون از زندان چه زندگی‌ای دارد؟ آیا اگر روزی دوباره صدایش را بشنود، او را خواهد شناخت؟ و اگر بشناسد، چه خواهد کرد؟

وقتی از پناهی می‌پرسم آیا پاسخی برای این پرسش آخر دارد، سرش را تکان می‌دهد. او علاقه‌ای به چنین حدس‌وگمان‌هایی ندارد. می‌گوید: «وقتی از زندان بیرون آمدم، از همان لحظه‌ای که پا بیرون گذاشتم، نمی‌توانستم از  فکر کردن به آدم‌هایی که پشت سر گذاشته بودم دست بردارم.»

منظورش تقریباً به‌معنای واقعی کلمه است. در ویدیویی از آزادی او از اوین در سال ۲۰۲۳، پناهی در میان دوستان و خبرنگاران ایستاده و پشتش به درِ زندان است. وقتی از او می‌پرسند چه احساسی دارد، می‌گوید: «چطور می‌توانم خوشحال باشم وقتی این‌همه آدم هنوز پشت آن دیوار مانده‌اند؟» پناهی چند دقیقه درباره دوستانی که در زندان پیدا کرده بود، درس‌هایی که آموخت و همبستگی‌ای که آن‌ها را سر پا نگه داشت، سخن گفت.

این روحیه تغییری نکرده است. او گفت: «تمام فکر و دغدغه‌ام این بود که کاری برای آن‌ها بکنم. فیلم‌سازی تنها کاری است که بلد هستم. جدا از آن، سعی می‌کردم راهی پیدا کنم برای سامان‌دادن به آشفتگیِ ذهنم، برای شکل‌دادن به همه فکرها و احساساتی که از زندان با خودم بیرون آورده بودم.»

او افزود: «من فیلم‌سازی اجتماعی هستم و در تمام آن ماه‌ها، همان آدم‌ها زندگی اجتماعی من بودند. طبیعی بود کسانی که آنجا با آن‌ها آشنا شدم، در نهایت به الهام‌بخش شخصیت‌هایم تبدیل شوند.»

از دهه ۱۹۹۰ به این سو، پناهی یکی از چهره‌های محوری موج نوی سینمای ایرانِ پس از انقلاب بوده است. او راه استاد و مرشدش، عباس کیارستمی — چهره سترگ سینمای هنری جهان، شناخته‌شده به‌خاطر فیلم‌های کند و مالیخولیایی‌اش — را ادامه داد. پناهی این زبان تازه سینمایی را اقتباس کرد، اما تمرکز خود را از چشم‌اندازهای روستاییِ محبوب کیارستمی به پس‌زمینه شهری تهران منتقل ساخت.

از «بادکنک سفید» (۱۹۹۵) به بعد، جعفر پناهی خود را به‌عنوان یکی از پیشگامان آنچه نظریه‌پردازان فیلم «نان‌سینما» می‌نامند تثبیت کرده است؛ به‌عبارت دیگر، فیلم‌هایی که در برابر قراردادهای سینمای جریان اصلی مقاومت می‌کنند. ویلیام براون، پژوهشگر سینما، نان‌سینما را شیوه‌ای می‌داند که فیلم‌ساز از طریق آن، آنچه را که سینمای سنتی حذف یا از دید پنهان می‌کند به پیش‌زمینه می‌آورد — همه آن عواملی که مانع تبدیل‌شدن فیلم به یک ماشین سودآور می‌شوند.

فیلم‌های نان‌سینما ممکن است با دوربینی ارزان، نورپردازی ناکافی و تصاویری کم‌کیفیت فیلم‌برداری شوند. روایت‌هایشان می‌تواند غیرخطی باشد یا بازیگران غیرحرفه‌ای را در نقش‌های اصلی به کار گیرد. به‌مرور زمان، همین کاستی‌های ظاهری به سبکی مستقل بدل شد؛ به‌ویژه برای فیلم‌سازان جنوب جهانی که زیر فشار محدودیت‌های فناورانه و سیاسی کار می‌کردند. سبکی که حاصل آن است، هم شکل‌های مسلط سینما را به چالش می‌کشد و هم ساختارهای قدرتی را که در دل آن‌ها تنیده شده‌اند.

سبک سینمایی پناهی، سینمای فقراست — نه صرفاً به این دلیل که اغلب داستان‌هایی درباره طبقه کارگر و گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده روایت می‌کند، که چنین می‌کند، بلکه از آن رو که فیلم‌سازی‌اش را بیرون از پیوند تثبیت‌شده میان سینما و سرمایه قرار می‌دهد. او زمانی درباره «بادکنک سفید» گفته بود: «در جهانی که فیلم‌ها با میلیون‌ها دلار ساخته می‌شوند، ما فیلمی ساختیم درباره دختربچه‌ای که می‌خواهد با کمتر از یک دلار ماهی بخرد — این همان چیزی است که می‌خواستیم نشان بدهیم.»

گرایش پناهی به استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای و روایت‌هایی که مرز میان مستند و داستانی را محو می‌کنند، در آثار اولیه‌اش حضور داشت، اما پس از نخستین زندان و ممنوعیت فیلم‌سازی که او را به زیرزمین راند، عملاً اجتناب‌ناپذیر شد. «این فیلم نیست» (۲۰۱۱) — که عنوانش اشاره‌ای مستقیم به مفهوم نان‌سینما دارد — «پرده بسته» (۲۰۱۳) و «تاکسی» (۲۰۱۵) محصول این دوره‌اند؛ آثاری که پناهی در آن‌ها اغلب خود نیز در برابر دوربین ظاهر می‌شود.

پناهی در «سه رخ» (۲۰۱۸) و «خرس نیست» (۲۰۲۲) به آذربایجان شرقی، استان زادگاهش در شمال‌غرب ایران، بازگشت. او در آنجا، در روستاهای دورافتاده و به‌دور از چشم نیروهای امنیتی فیلم‌برداری کرد. با این حال، حتی این آثار — که به‌مثابه راه‌هایی خلاقانه برای دورزدن محدودیت‌ها شکل گرفته بودند — لبه‌ای مستندگونه و حسی از دربندبودن را حفظ کردند؛ بازتابی از سال‌های زندان.

«یک تصادف ساده» نقطه‌گسستی مهم از رویکرد نان‌سینمایی پناهی به شمار می‌آید. هرچند او اغلب به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین چهره‌های نان‌سینما معرفی می‌شود، خود نسبت به این اصطلاح موضعی دوگانه دارد. پناهی تأکید می‌کند که «یک تصادف ساده» به آن نوع فیلمی نزدیک‌تر است که همواره آرزوی ساختنش را داشته. او توضیح می‌دهد که تجربه‌هایش با نان‌سینما نه از انتخابی زیباشناختی، بلکه از سر ناگزیری بوده‌اند — راه‌هایی برای ادامه خلق در شرایطی ناممکن.

پناهی می‌گوید: «بعد از حبس خانگی، در شوک مطلق بودم. هر کاری که می‌کردم باید somehow به خودم مربوط می‌شد، راهی برای فهمیدن وضعیت خودم. دوستم [مجتبی] میرتهمسب با یک دوربین آمد و شروع کردیم به فیلم‌برداری؛ داستان را همان‌طور که پیش می‌رفتیم می‌ساختیم و اسمش را گذاشتیم «این فیلم نیست». بعد به این فکر افتادم که اگر نتوانم فیلم بسازم، چطور باید زندگی‌ام را بگذرانم، و تنها چیزی که به ذهنم رسید رانندگی تاکسی بود. اما با شناختی که از خودم داشتم، می‌دانستم دوربینی هم داخلش می‌گذارم؛ و همین ایده تبدیل شد به یک فیلم. در آن آثار، دغدغه اصلی‌ام این بود که نشان بدهم همیشه راهی برای بیرون‌آمدن وجود دارد.»

لغو ممنوعیت فیلم‌سازی پناهی، از نظر فنی این امکان را فراهم کرد که او بالاخره بتواند بدون ترس از یورش به صحنه فیلم‌برداری‌اش به خیابان‌های تهران بازگردد. با این حال، او همچنان می‌بایست فیلمنامه‌اش را به وزارت فرهنگ — که عملاً نهادی سانسورگر است — ارائه دهد و مجوز فیلم‌برداری بگیرد. داستانی که پناهی می‌خواست روایت کند هرگز از سد سانسور نمی‌گذشت، بنابراین بار دیگر آن را به‌صورت زیرزمینی فیلم‌برداری کرد.

در نبود فشار مستقیم و نظارت دائمی، پناهی دیگر نیازی نمی‌دید که به‌عنوان شخصیت در فیلم ظاهر شود یا خودِ عمل فیلم‌سازی را به مضمون اصلی بدل کند. این تغییر به دوربین اجازه داد از خودارجاعی‌ای که بسیاری از آثار پیشینش را تعریف می‌کرد فاصله بگیرد. پناهی در عوض به نقش کلاسیک فیلم‌ساز بازگشت. او گفت: «در ساخت «یک تصادف ساده»، برای نخستین‌بار بعد از سال‌ها، توانستم به جایی برگردم که همیشه می‌خواستم باشم: پشت دوربین.»

در «تاکسی»، دانشجوی جوانی از جعفر پناهی — که در فیلم نقش یک راننده تاکسی را بازی می‌کند — درخواست راهنمایی می‌کند. او برای پروژه پایانی‌اش در یافتن ایده‌ای اصیل درمانده است. با وجود آنکه فیلم‌های بی‌شماری دیده و کتاب‌های بسیاری خوانده، به بن‌بست رسیده است. شخصیت پناهی به او می‌گوید: «آن داستان‌ها قبلاً نوشته شده‌اند، آن فیلم‌ها قبلاً ساخته شده‌اند. باید از خانه بزنی بیرون.»

این توصیه‌ای کاملاً بجاست که در سراسر کارنامه پناهی طنین می‌اندازد. در فیلم‌های او، شخصیت‌ها به‌ندرت در فضای بسته می‌مانند. آن‌ها مدام در حرکت‌اند — می‌دوند، مثل دخترکِ «بادکنک سفید»؛ راه می‌روند، مثل زنانِ «دایره» (۲۰۰۰)؛ موتورسواری می‌کنند، مثل حسین در «طلای سرخ» (۲۰۰۳)؛ یا در خیابان‌ها رانندگی می‌کنند، مانند شخصیت‌های «یک تصادف ساده». شخصیت‌های پناهی هرگز مجال تماشای آسوده و از سر فراغت ندارند؛ آن‌ها همواره در پی چیزی فوری‌اند، اغلب در حد و اندازه بقا.

به‌سختی می‌توان فیلم‌ساز ایرانی دیگری را به یاد آورد که آثارش چنین زنده و ملموس، دگرگونی خودِ تهران را ثبت کرده باشد — معماریِ در حال تغییرش، تنش‌های اجتماعی‌اش، نور و هیاهویش. تماشای فیلم‌های او از دهه ۱۹۹۰ تا امروز، شبیه دیدن پیر و جوان‌شدن هم‌زمان تهران است: شهری پرتراکم‌تر، زخمی‌تر و در عین حال زنده‌تر.

در «یک تصادف ساده»، با تهرانی تازه روبه‌رو می‌شویم؛ تهرانی که از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ تأثیر گرفته است — جنبشی که پس از آن، بسیاری از زنان دیگر به قواعد حجاب اجباری پایبند نیستند. فیلم عمدتاً از درون یک ون روایت می‌شود و شهر از قاب پنجره‌ها دیده می‌شود. با این حال، دگرگونی آن انکارناپذیر است. برای ما که در تبعید به‌سر می‌بریم و از آن خیزش به این سو به ایران بازنگشته‌ایم، دیدن شخصیت‌های زنِ بی‌حجاب تکان‌دهنده و برق‌آساست؛ به‌ویژه در قیاس با فیلم‌های پیشین پناهی.

پناهی به من گفت که هرگز آگاهانه «انتخاب» نکرده بیرون فیلم‌برداری کند؛ بلکه به این فضا رانده شده است. بخشی از این امر به وسواس او برای ثبت واقعیت شهری در اصیل‌ترین شکلش بازمی‌گشت. اما عامل بزرگ‌تر، محدودیت حجاب اجباری بود؛ چراکه فیلم‌سازان اجازه ندارند زنان را بدون آن روی پرده نشان دهند. پناهی می‌گوید: «زنی که در اتاق خودش نشسته و روسری سر کرده — اصلاً باورپذیر نیست. سانسور را هم فراموش کنید؛ این چیزها باورپذیریِ فیلم را نابود می‌کند.»

به‌نوعی، سینمای ایران همواره بر بستر همین موانع شکوفا شده است. آنچه در ابتدا محدودیتی به‌ظاهر غیرقابل عبور به نظر می‌رسید، به نوآوری زیباشناختی انجامید و به‌مرور، همین راه‌حل‌های اجباری شالوده زبانی سینماییِ متمایز را شکل دادند. فیلم‌های پناهی گواهی روشن بر این واقعیت‌اند — زاده ضرورت، اما آکنده از فوریتِ فیلم‌سازی که می‌کوشد در دشوارترین شرایط، جهانی در حال تغییر را ثبت کند.

پناهی همواره تأکید کرده است که فیلم‌ساز سیاسی نیست، بلکه فیلم‌ساز اجتماعی است. از نگاه او، سینمای سیاسی بر پیش‌فرض‌هایی استوار است که شخصیت‌ها را بر اساس باورهایشان قالب‌بندی می‌کند و آن‌ها را در چارچوبی می‌نشاند که در آن، خیر و شر به‌سادگی از هم قابل تشخیص‌اند. در مقابل، سینمای اجتماعی به شخصیت‌هایی با اخلاقیات شفاف و تک‌بعدی علاقه‌ای ندارد.

با این همه، در بستر ایران، فیلم‌های پناهی ناگزیر بار سیاسی پیدا می‌کنند. رشته‌ای مشترک سراسر کارنامه او را به هم پیوند می‌دهد: تلاش بی‌قدرتان برای دستیابی به قدرت. شخصیت‌های پناهی بی‌وقفه به دنبال راه‌های کوچکی هستند برای دستکاری سیستم، خم‌کردن قواعد و گشودن روزنه‌ای برای خود در جامعه‌ای که مجال اندکی برای آزادی می‌دهد. هیچ‌یک توان برپا کردن شورشی بزرگ را ندارند. مقاومتشان آرام‌تر و صمیمی‌تر است. با حرف‌زدن راه خود را به جاهایی باز می‌کنند که به آن‌ها خوشامد گفته نمی‌شود، یا خود را از موقعیت‌هایی که در آن گرفتار شده‌اند بیرون می‌کشند. در محل کار پا پس می‌کشند، بی‌عدالتی‌های کوچک را خنثی می‌کنند یا قوانین را به شیوه‌هایی جزئی اما معنادار می‌شکنند. در کشوری که مرزهای رفتار مجاز تنگ است و کوچک‌ترین نشانه نافرمانی جمعی درهم شکسته می‌شود، چنین کنش‌های کوچکی اهمیتی فراتر از اندازه خود پیدا می‌کنند.

————————-
* امیر احمدی‌آریان، نویسنده کتاب «آن‌گاه ماهی او را بلعید» و استادیار نویسندگی خلاق در دانشگاه بینگهامتونِ ایالت نیویورک است.



نظر شما درباره این مقاله:








پرواز انقلاب و کشور بی صاحب. محسن سازگارا - علی لیمونادی ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 11:45

پرواز انقلاب و کشور بی صاحب. محسن سازگارا - علی لیمونادی


پرواز انقلاب و کشور بی‌صاحب/ محسن سازگارا - علی لیمونادی



نظر شما درباره این مقاله:








نسل‌کشی خاموش بهاییان در ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 11:25

نسل‌کشی خاموش بهاییان در ایران




نظر شما درباره این مقاله:








موج جدید برخورد با پوشش دانشجویان دانشگاه شریف
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 11:09

موج جدید برخورد با پوشش دانشجویان دانشگاه شریف


شرق، ‌محمدحسین موسوی

«در روزهای اخیر انجمن اسلامی دانشجویان گزارشاتی مبنی بر تماس بخش‌هایی از دانشگاه با والدین دانشجویان به منظور تهدید و تذکر در‌خصوص پوشش دانشجویان دریافت کرده است. چنین روندی که هیچ هدف و حاصلی جز سلب آسایش دانشجویان ندارد، تعدی آشکار به حریم شخصی و حقوق دانشجو محسوب می‌شود‌‌». این پیامی‌ است که در کانال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف در اواسط هفته گذشته منتشر شد؛ پیامی که از موج جدید برخورد با دانشجویان به بهانه رعایت‌نکردن پوشش خبر می‌دهد.

دانشگاه شریف اخیرا بدون اخطار مستقیم به افراد، با خانواده‌ دانشجویان تماس گرفته است؛ خانواده‌هایی که بیشترشان در شهرهایی دیگر زندگی می‌کنند و دختران‌شان را برای تحصیل به یکی از برترین دانشگاه‌های کشور فرستاده‌اند، اما حالا با تماس‌هایی مواجه شده‌اند که حاوی این پیام است: «دختر شما در دانشگاه شریف «عریان» می‌گردد» ‌یا «در حال بی‌عفتی‌‌ است».

فارغ از غیرقانونی و توهین‌آمیز بودن این برخوردها، حراست دانشگاه شریف هم با استناد به پوشش دانشجویان فضاسازی کرده و در آستانه شروع فصل سخت و پراضطراب امتحانات، خانواده‌ها را در برابر فرزندان خود قرار داده است. با اینکه سیمایی‌صراف، ‌وزیر علوم، ‌پنجم آذرماه در نشست هم‌اندیشی جمعی از نخبگان و فعالان فرهنگی‌-اجتماعی دانشجویی به مسئله پوشش در دانشگاه‌ها پرداخته و گفته بود‌ «پوشش را با تکلیف، دستور، الزام و قانون ترسیم کردیم و نتیجه‌اش را نیز حالا داریم می‌بینیم. ما باید تلاش کنیم با منطق، با صبر و با اقناع‌سازی این امر را به‌عنوان یک امر اجتماعی بنگریم و فرهنگ‌سازی کنیم»، اما آنچه در سطح دانشگاه‌ شریف دیده می‌شود، اقدامات متفاوتی است.

تجسس در حریم خصوصی دانشجویان

«کیارش خسروی»، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف است؛ انجمنی که از ابتدای مطرح‌شدن این موضوع آن را پیگیری کرده است. او به «شرق» می‌گوید که انتظار داشتند با تغییر ریاست دانشگاه دیگر شاهد این اتفاقات نباشند: «پس از وقایع سال ۱۴۰۱ در دانشگاه شریف تماس با والدین، تجسس در صفحات مجازی شخصی دانشجویان، عکس‌گرفتن با موبایل از دانشجویان توسط کارمندان حراست و اتفاقاتی از این قبیل وجود داشت. با تغییر دولت و ریاست دانشگاه این موضوعات منتفی شد، اما حالا از آذرماه ما با گزارش‌هایی درباره شروع دوباره‌ این اقدامات علیه دانشجویان مواجه‌ایم».

این فعال دانشجویی‌ درباره دخالت‌های حراست هم توضیح می‌دهد: «از اوایل آذرماه، کم‌و‌بیش شنیدیم که حراست با خانواده دانشجویان تماس گرفته و درباره پوشش دانشجویان با آنها صحبت‌هایی کرده است.‌ حتی موردی داشتیم که پدر و مادر دانشجوی دختر را پیدا نکرده بودند و با مادربزرگش تماس گرفتند. در این تماس‌ها تهدید کرده‌‌اند که‌ به دخترتان بگویید پوشش خود را تغییر دهد وگرنه برایش گران تمام می‌شود یا اگر پوشش خود را مناسب آنچه ما می‌خواهیم‌ نکند، اتفاقات بدی برایش می‌افتد». این تماس‌ها قاعده و قانون مشخصی نیز ندارد: «طبق آنچه قبلا وجود داشت، اول به دانشجویان چند پیامک ارسال می‌شود و بعد برخوردهای دیگر صورت می‌گیرد. در بین دانشجویانی که این روزها با خانواده‌هایشان تماس گرفته شده، افرادی هستند که حتی یک پیامک یا اخطار شفاهی از حراست پیش از تماس با خانواده دریافت نکرده‌اند. یا برای مثال کسی بوده که آخرین پیامک اخطار حجاب او مربوط به دو سال پیش بوده است».

استناد حراست دانشگاه شریف برای اخطارهای خود، بر‌اساس تجسس کارمندان در حریم خصوصی دانشجویان بوده است: «موردی داشتیم که در روزهای گذشته به دفتر حراست مراجعه کرد و به او عکس‌هایی نشان دادند که نه توسط دوربین‌های مداربسته دانشگاه، بلکه با تلفن همراه گرفته شده است. این موضوع طبق شیوه‌نامه انضباطی جدید ممنوع است». «خسروی» به بحران‌ امکانات و مسائل صنفی هم اشاره می‌کند؛ بحرانی که انتظار می‌رود برای دانشگاه شریف اولویت بیشتری از پوشش معمولی دانشجویان داشته باشد: «دانشگاه شریف خیلی درگیر مشکلات رفاهی و مالی‌ است. برای مثال سامانه درس‌افزار که تمام تمرینات و جزوات و کارهای درسی دانشجویان در آن انجام می‌شود، مدام با اختلال مواجه می‌شود و تحصیل دانشجویان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برای دانشجویان سؤال است که اگر دانشگاه برای پیگیری پوشش دانشجویان نیرو، زمان و سرمایه‌ دارد، چرا برای حل مشکلات اساسی رفاهی و مالی ندارد؟».

دانشگاه شریف: این خلاقیت ماست!

«از طرف دانشگاه به پدرم زنگ زدند و بدون اینکه بگویند از دانشگاه تماس گرفته‌اند، شماره پدربزرگم را گرفتند و به او تلفن کردند». «سارا» دانشجوی دانشگاه شریف است و این روزها خانواده‌اش با تماسی از تهران مواجه شده‌اند؛ تماسی دور از انتظار: «پدربزرگم بیماری‌ خاص دارد و خانواده من مدت‌هاست منتظر تماسی از تهران در ارتباط با پیدا‌شدن دارویش هستند. وقتی به پدربزرگم زنگ زدند به او گفتند ما از دانشگاه شریف تماس می‌گیریم، به نوه‌تان بگویید حجابش را رعایت کند وگرنه برایش مشکلاتی پیش می‌آید». در تماس، لحنی تهدیدآمیز وجود داشت: «پدربزرگم می‌گوید با لحنی آرام تهدید و ارعاب کردند. فارغ از لحن، این تماس بسیار آسیب‌زننده بوده است. من یک بیماری‌ای دارم که تشنج می‌کنم، وقتی به پدربزرگم زنگ زدند، او فکر کرد که من دوباره تشنج کرده‌ام و اتفاق بدی برایم افتاده است، حالش بد شده بود و سه روز است در بیمارستان بستری‌ است».

«سارا» تنها کسی نیست که با او تماس گرفته شده، او از تجربه دوستانش هم به «شرق» می‌گوید: «به خانواده چند نفر گفته شده دختر شما لخت در دانشگاه می‌گردد. به یکی زنگ زده‌‌اند و گفته‌اند شما خانواده فرهنگی‌ هستید اما این چه وضع پوشش دختر شماست؟». تماس با خانواده پیامدهای زیادی برای دانشجویان دارد، مخصوصا آنهایی که از شهر دیگری آمده‌اند: «با توجه به وضعیت پوشش در جامعه، وقتی با خانواده تماس می‌گیرند، آنها به‌جای اینکه با فرزندشان صحبت کنند، دچار هراس می‌شوند و فشار روانی زیادی به فرزندشان وارد می‌کنند. حالا هم در آستانه برگزاری امتحانات هستیم و فشار امتحانات در شریف به‌طور معمول بالاست، این موضوع نیز به اضطراب دانشجویان اضافه می‌کند».

او همراه با تعدادی از دانشجویان با رئیس حراست دانشگاه شریف‌ صحبت کرده‌اند، اما رئیس حراست این روش ارعاب و تهدید را کمک به دانشجویان می‌داند: «در حراست به ما گفتند این کاری‌ است که چندین سال است انجام می‌دهیم و اتفاقا خلاقانه است، چون برخورد با دانشجو را به چند مرحله تقسیم می‌کند و از استرس او می‌کاهد. من وقتی به آنها گفتم‌ این کار چه آسیبی به دانشجویان و خانواده‌هایی می‌زند که بیماری دارند، به ما گفتند حتما از این به بعد به پرونده پزشکی هم توجه می‌کنیم».

«سارا» می‌گوید حراست به تشریح مراحلی پرداخته که برای برخورد با دانشجویان ایجاد کرده‌اند: «به ما گفتند ما شش مرحله در نظر گرفته‌ایم: اول تماس با مادر، دوم تماس با پدر، سوم جلسه مشاوره با مسئولان حراست و دو مرحله دیگر دعوت به کمیته انضباطی». او ادامه می‌دهد: «به ما گفتند چون نمی‌خواهیم به شما فشار بیاید در روزهای امتحانات تماس نمی‌گیریم و در روزهای غیرامتحانی برخوردها را ادامه می‌دهیم».

دانشگاه شریف قانون را نقض کرده است

این اقدام دانشگاه شریف‌ نقض گسترده اصول مندرج در «شیوه‌نامه آیین‌نامه انضباطی دانشجویان» مصوب شهریور ۱۴۰۳ است. در وهله اول دانشگاه شریف با تماس با خانواده، «اصل محرمانگی» را زیر پا گذاشته است؛ اصلی که در آن انتشار هرگونه اطلاعات مربوط به فرایند بررسی تخلف انضباطی در تمام مراحل تشکیل تا اجرای حکم قطعی دانشجو ممنوع است. همین‌طور در اصل ۱۵ شیوه‌نامه موسوم به «اصل عدم تجسس» اشاره شده است: «‌ادله و شواهدی که با نقض حریم خصوصی دانشجویان با سایر طرق غیرقانونی تحصیل شوند (مانند تهیه مخفیانه هرگونه فیلم صوت و تصویر نظیر تجسس در وسایل و صفحات مجازی شخصی متعلق به دانشجو) ‌نمی‌تواند به‌مثابه مستند مورد استفاده قرار بگیرد».

اما دانشگاه شریف با اتکا بر تصاویری که مسئولان حراست از دانشجویان در محیط عمومی دانشگاه گرفته‌اند، اقدام به تشکیل پرونده و تماس با خانواده دانشجویان کرده است. دانشگاه شریف به‌عنوان نهادی که موظف به اجرای شیوه‌نامه انضباطی‌ بوده و زیرمجموعه‌ وزارتخانه‌ای‌ است که آن را تصویب کرده، از اصول قانونی تخطی کرده است. ‌در سال ۱۴۰۳ مجلس شورای اسلامی قانونی تصویب کرد با عنوان «قانون حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب».

در ماده ۱۱ و ۱۲ این قانون، وظایفی بر عهده دانشگاه‌ها گذاشته شده از‌جمله «در نظر گرفتن امتیاز مثبت و منفی در پرونده تحصیلی و انضباطی دانشجویان مبتنی بر سنجش پوشش آنها». با توجه به این قانون می‌توان انتظار داشت برخورد با دانشجویان روی دیگری نیز بیابد؛ دانشجویانی که با استناد به گزارش‌ها و اقدامات غیرقانونی دانشگاه امتیاز منفی پوشش دریافت می‌کنند، بدون توجه به وضعیت تحصیلی و علمی خود، از امکانات و فرصت‌های آموزشی بی‌بهره می‌مانند. به عبارتی، این قانون ایجادکننده نوعی نابرابری نه بر مبنای علم که دانشگاه نهاد آن است، بلکه بر مبنای پوشش و نظرات سلیقه‌ای نیروهای حراست‌ است.

‌‌‌این روزها خبرهایی از تصویب مصوبه‌ای جدید توسط وزارت علوم و نهادهای مربوطه درباره پوشش به گوش می‌رسد؛ زمزمه‌هایی که می‌گوید اتفاق افتاده در دانشگاه شریف نه یک استثنا بلکه آزمودن یک قانون جدید پیش از اجرای آن است. از سال ۱۴۰۱ تا به‌ حال برخوردهای تند و سلیقه‌ای با دانشجویان منجر به مسائل مختلفی شده است؛ برای دانشجویان زیادی این فشارهای روانی تبعات فیزیکی داشت، بسیاری در تحصیل افت کردند و افرادی نیز با بحران‌های خانوادگی و شخصی مواجه شد‌ند.

با تغییر دولت یکی از اولین انتظاراتی که وجود داشت، جمع‌شدن بساط برخورد تند و خشن با دانشجویان در مقوله پوشش بود. حتی اخیرا‌ در روز دانشجو پزشکیان، رئیس‌جمهور، در دانشگاه شهید بهشتی اعلام کرد: «مسئله‌ حجاب با دستور و الزام حل نمی‌شود، بلکه باید اقناع و گفت‌وگو صورت ‌گیرد». با اینکه نزدیک به یک هفته از این اتفاقات دانشگاه شریف می‌گذرد، ‌هیچ‌یک از مسئولان وزارت علوم یا حتی دولت‌ توضیحی نداده‌اند.



نظر شما درباره این مقاله:








گفتگوی اشپیگل با دانیل زیمنس
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 10:39

گفتگوی اشپیگل با دانیل زیمنس


گفتگوی اشپیگل با دانیل زیمنس

گفتگوی جدیدترین شماره هفته‌نامه اشپیگل با دانیل زیمنس
و سپس مقاله‌ای در باره جمهوری وایمار

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

بسیاری از آلمانی‌ها در دهه بیست قرن گذشته، هفت سال از امکان یک زندگی افراطی لذت بردند. سپس دموکراسی به پایان رسید. آیا تاریخ می‌توانست طور دیگری رقم بخورد؟ بله. این نظر تاریخ‌دان دانیل زیمنس (Daniel Siemens) است. زیمنس، متولد ۱۹۷۵، از سال ۲۰۱۷ استاد تاریخ اروپا در دانشگاه نیوکاسل (Newcastle) است.

اشپیگل: آقای زیمنس، آیا در سال ۱۹۲۶ قابل پیش‌بینی بود که جمهوری وایمار تنها هفت سال دیگر دوام بیاورد؟

زیمنس: نه، برای بسیاری از مردم این سال دوران آرامش و ثبات نسبی بود. معاصران احتمالاً سال ۱۹۲۶ را بیشتر به عنوان مرحله‌ای از تحکیم دموکراسی تجربه کردند، حتی اگر در افق تحولات نگران‌کننده‌ای نمایان می‌شد.


تاریخ‌دان دانیل زیمنس (Daniel Siemens)

اشپیگل: آیا آلمانی‌ها هنوز برای دموکراسی آماده نبودند؟

زیمنس: این فرضیه به نظر من بی‌راه می‌آید. در اروپای مرکزی از اوایل قرن نوزدهم سنت‌های دموکراتیک قوی وجود داشت. علیرغم عقب‌گردها، در امپراتوری آلمان نیز روش‌های دموکراتیک توسعه یافت. البته این یک دولت دموکراتیک به معنای امروزی نبود و زنان حق رأی نداشتند. اما مشارکت مردان در انتخابات مجلس قانون گذاری (رایشستاگ) حتی در دوران قیصری بالا بود. ما نمی‌توانیم فروپاشی جمهوری وایمار را با این توضیح دهیم که آلمانی‌ها دموکراسی را نمی‌فهمیدند یا آن را به عنوان یک ایده اساساً رد می‌کردند.

اشپیگل: پس با چه توضیحی؟

زیمنس: به ویژه از دیدگاه امروز، یک نکته برای من بسیار مهم به نظر می‌رسد، چون یک علامت هشدار است: در اواخر جمهوری وایمار، احزاب راست- میانه، امروزی وجود نداشتند که بتوانند به عنوان شریک برای ائتلاف‌های پایدار با حزب سوسیال دموکرات و حزب کاتولیک مرکز مطرح باشند. حزب خلق آلمان (DVP)، که بیشتر با حزب دموکرات مسیحی امروزی (CDU) قابل مقایسه است، به شدت قدرت را از دست داد و لیبرال‌ها تقریباً کاملاً بی‌اهمیت شده بودند.

اشپیگل: آیا شور و اشتیاق برای شکل جدید دولت، دموکراسی، کم بود؟

زیمنس: اولین انتخابات در جمهوری جوان نشان می‌دهد که در ابتدا اکثریت‌های دموکراتیک پایدار برای دولت جدید وجود داشت. تا حدود سال ۱۹۲۷، من تاریخ جمهوری وایمار را بیشتر یک موفقیت می‌بینم.

اشپیگل: با این وجود، مورخان در مورد این سؤال که آیا همه چیز می‌توانست خوب تمام شود، اختلاف نظر دارند.

زیمنس: پس از ۱۹۴۵، در جمهوری فدرال، جمهوری وایمار ابتدا دولتی دیده می‌شد که از همان آغاز تنها توانایی بقای محدودی داشته است. این تصویر تحریف‌شده از یک دموکراسی غیرقابل بقا برای نخبگان بورژوازی مفید بود تا توجیه کنند چرا حالا در جمهوری فدرال همه چیز بهتر است. تنها در دهه‌های گذشته است که مورخان بر پتانسیل‌های نوآورانه و قابلیت بقای وایمار تأکید کرده‌اند.

اشپیگل: این پتانسیل‌ها چه بودند؟

زیمنس: بسیاری تغییرات مثبت به دست آمد. مثلاً روز کاری هشت ساعته، یک خواسته قدیمی حزب سوسیال دموکرات. یا سرمایه‌گذاری گسترده در مسکن اجتماعی، بهبودهای قابل توجه در نظام مدرسه، در اشتغال زنان و در حمایت از جوانان.

اشپیگل: همچنین مرد و زن برابر بودند و یک بردباری جنسی نسبتاً بزرگ وجود داشت. با این اوصاف، جمهوری وایمار تقریباً امروزی به نظر می‌رسد.

زیمنس: با این حال، چنین موضوعاتی عمدتاً برای یک محیط شهری بزرگ و جوان مهم بود. در آن زمان خیلی چیزها به طور همزمان اتفاق می‌افتاد. آنچه برای برخی بسیار رهایی‌بخش بود، برای دیگران بی‌اهمیت بود، یا آن را به شدت رد می‌کردند. از این منظر، جمهوری وایمار جامعه‌ای بسیار مدرن بود، با چالش‌های مشابهی که امروز دوباره داریم. بسیاری چیزها قطعه‌قطعه بود، محیط‌های متعددی وجود داشت، اما همچنین میل شدیدی به تعلق. متأسفانه دموکرات‌ها نتوانستند این را خوب زیر یک سقف جمع کنند.

اشپیگل: در انتخابات ۱۹۳۰، حزب نازی به طور غافلگیرکننده‌ای به دومین نیروی قوی تبدیل شد. آنان از بحران اقتصادی جهانی ۱۹۲۹ سود بردند. دولت بورژوایی تحت ریاست هاینریش برونینگ (Heinrich Brüning) نیز تحت فشار پرداخت‌های غرامت جنگ بود. آیا اساساً فضایی برای مانوور داشت؟

زیمنس: یک بحران اقتصادی جهانی با ابعاد مشابه، امروز نیز هر دولتی را به مرزها می‌رساند. برونینگ دیگر بر اکثریت‌های پارلمانی تکیه نمی‌کرد، بلکه خط مشی خود را با کمک فرمان‌های اضطراری رئیس جمهور رایش پیش می‌برد. او سعی کرد بار پرداخت غرامت را کاهش دهد و در این کار نیز نسبتاً موفق بود. با این حال، او یک فروشنده بسیار بد برای سیاست‌هایش بود، رأی‌دهندگان در نهایت دیگر باور نمی‌کردند که چیزی تغییر کند.

اشپیگل: برونینگ همچنین سعی کرد بحران را با کاهش دستمزدها و مزایای اجتماعی مهار کند. آیا او دموکراسی را با سیاست های ریاضتی به انتهای خود رساند؟

زیمنس: برونینگ اگر هنوز به پارلمان نیاز داشت، می‌بایست بیشتر در نظر می‌گرفت که سیاستش چقدر غیرمحبوب بود. بنابراین یک برش حیاتی این است که سیاست دولتی از سال ۱۹۳۰ دیگر بر اکثریت‌های دموکراتیک متکی نبود. از این رو، دموکراسی وایمار عملاً نه با انتصاب هیتلر در ژانویه ۱۹۳۳، بلکه پیش از آن پایان یافت. چگونه می‌خواهی برای دموکراسی مقبولیت کسب کنی، در حالی که همزمان سیگنال می‌دهی که اراده رأی‌دهنده را محترم نمی‌شمری و از کنار پارلمان حکومت می‌کنی؟

اشپیگل: نازی‌ها در انتخابات هرگز بیش از ۳۷٪ آرا را به دست نیاوردند و در نهایت جمهوری را نابود کردند. این درباره شکنندگی دموکراسی‌ها چه می‌گوید؟

زیمنس: دموکراسی‌ها از بین نمی‌روند چون احزاب ضد دموکراتیک اکثریت مطلق آرا را دارند. بسیار کمتر از این کافی است. کافی است به اندازه کافی قوی باشید و سپس یک شریک مطیع پیدا کنید. مهم است که ما این را دقیقاً امروز درک کنیم.

مصاحبه: کریستوف گونکل


***

نگاهی کوتاه به دهه بیست طلایی در جمهوری وایمار

۱۰۰ سال از دهه بیست پررونق؛ لذت. سرخوشی. سقوط

نوشته: رافائلا فون بردو، کریستوف گانکل و فرانک پاتالونگ
اشپیگل شماره ۵۲ / ۱۸ دسامبر ۲۰۲۵

صد سال پیش، جمهوری جوان آلمان آزادی دموکراتیک را جشن می‌گرفت و به وحشیانه‌ترین مهمانی‌ها و دگرجنس‌بودگی می‌پرداخت – حتی در استان‌ها، چنانکه تحقیقات جدید نشان می‌دهد. اما سپس نازی‌ها آمدند.

نور سالن رقص را طلایی می‌کند، یک گوی آینه‌ای، تراش‌های درخشان را بر دیوارها و سقف می‌پاشد، گرم روی گونه‌های رنگ‌پریده‌ی پودرزده، روی یقه‌های باز می‌نشیند و منجوق‌ها را می‌درخشاند. دور میدان رقص، خانم‌هایی با پر در موهای کوتاه و فرخورده، آقایانی با سبیل نازک و کلاه فدورا (Fedorahut) جمع شده‌اند، روی کفش های پاشنه‌بلند یک زن ترنس با سایه‌ی چشم دودی در ضرب‌آهنگ چارلستون تاب می‌خورد.

دو دهه است که «بوهم وحشی» (Bohème Sauvage) [بوهمیسم افراطی و رها] در برلین و دیگر شهرها، دهه بیست قرن گذشته را دوباره زنده می‌کند، ترکیبی از واریته و مهمانی رقص، نوشیدنی با الکل بسیار بالا (Absinth) و قمار دارد و روی صحنه هنرهای آکروباتیک و نمایش اغوا گرانه ظنز آمیز (Burlesque). قوانین لباس و مدل مو سخت‌گیرانه است، تلفن همراه ممنوع. در این شب زمستانی، حدود ۵۰۰ نفر در سالن «هایماتهافن» (Heimathafen) در برلین- نویکولن گرد آمده‌اند.

به گفته بنیان‌گذارش، السه ادلشتال (Else Edelstahl)، بوهم ساووآژ می‌خواهد «جشنی پر‌غوغا به افتخار قهرمانان شب‌های گذشته» باشد، برای «همه کسانی که هر شب را چنان جشن می‌گیرند که گویی آخرین شب است، که هرجه بنوشی هنوز هم کم است و و شیک پوشی در اینجا حد و اندازه ای ندارد.». به نظر وحشی می‌آید. لذتبخش است. رنگارنگی بخشی از برنامه است، دگرجنس‌بودگی هم. صحنه درست همانی است که باید باشد، خود برلین با تصویرش به عنوان شهر گناه و فساد. مجموعه «بابیلون برلین» که آخرین فصل آن انتظار می‌رود در سال ۲۰۲۶ منتشر شود، قبلاً از «نوستالژی مدرن» سود برده است، همانطور که ادلشتال این شور پایدار را برای دهه بیست در جمهوری وایمار می‌نامد.

و راست هم می‌گوید: «دهه بیست طلایی، زمانی باورنکردنی از رهایی و آزادی بود»، کیتی ساتن (Katie Sutton)، مورخ استرالیایی می‌گوید. «این احساس وجود داشت که در اوج مدرنیته قرار داری.» سال‌های نشاط. و شاید هم یک اوج کوتاه قبل از سقوط بود؟ گفته می‌شود آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)، از بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا، دوره بین دو جنگ جهانی را «زمان هیولا» نامیده است. «جهان قدیم در حال مرگ است، جهان جدید هنوز متولد نشده.»

پس این نوستالژی اصلاً برای چیست؟ آیا موضوع این رقص بر روی کوه آتشفشان و بسیار مورد اشاره [که هر لحظه ممکن است منفجر شود] است، به عنوان حس زندگی جامعه پارتی باز امروز؟ ساتن باور دارد که «نگاه ما به دهه بیست طلایی، از طریق عینک گذشته‌نگر تحریف شده است». در واقع، صد سال پیش به ندرت کسی می‌توانست حدس بزند که نازی‌ها به قدرت خواهند رسید و قصد نابودی جهان را خواهند کرد.

امروز دقیقاً دانش ما از آنچه آن‌زمان رخ داد، ما را حساس کرده است. ما زندگی را جشن می‌گیریم، در حالی که مصیبت در کمین است. پوتین، اوربان، هرکدام به شیوه خود، جهان دموکراتیک را همان‌طور که می‌شناسیم خرد می‌کنند. جنگی در افق است. در آلمان حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان که نفوذ بیشتری به دست می‌آورد.

یک معیار برای درجه تهدید دموکراسی وجود دارد، یک ابزار اندازه‌گیری دقیق: باید دید بر سر اقلیت‌ها چه می‌آید. برای مثال، افراد دگرباش (کوئیر). خودکامگان تعقیب، زندانی، و جنایت می کنند – دموکرات‌ها اجازه می‌دهند متفاوت باشی.


ادلشتال، خالق بوهم ساواژ: «جشنی باشکوه به افتخار قهرمانان شب‌های گذشته»

و بدین ترتیب می‌توان صعود و سقوط جمهوری وایمار، اولین دموکراسی آلمان، را با فرهنگ جشن‌گیری‌اش و نوسان بین افراط‌ها، به عنوان تاریخ دورانی روایت کرد که در آن لزبین‌ها، گی‌ها و ترنس‌ها برای اولین بار با هم برای حق زندگی دگرباشانه مبارزه می‌کردند. در اکتبر ۱۹۲۹، نزدیک بود موفق شوند، پاراگراف ۱۷۵ که همجنس‌گرایی را جریمه می‌کرد، باید لغو می‌شد. اما بحران اقتصادی جهانی همه چیز را به آشوب کشید، اصلاحات مسکوت ماند. سپس نازی‌ها آمدند.

پس در بازنگری شبیه معجزه می‌نماید که برای لزبین‌ها، گی‌ها و «ترانس‌وستیت»‌ها (همان‌طور که آن زمان نامیده می‌شدند) دقیقاً در زمان تولد جمهوری وایمار، زندگی رادیکال جدیدی آغاز شده بود: در ۱۴ اوت ۱۹۱۹ قانون اساسی اجرایی شد و با آن آزادی مطبوعات، بیان و سایر آزادی‌ها آمد. در همان روز اولین شماره مجله «دوستی» (Die Freundschaft) منتشر شد که خطاب به افراد همجنس‌گرا بود.

ماتیاس فویت (Mathias Foit)، مورخ در دانشگاه پادووا (Padua) می‌گوید: «به این ترتیب، اولین جنبش توده‌ای دگرباش جهان در آلمان آغاز شد. این هفته‌نامه راه را برای سیل مطبوعات همجنس‌گرا و تراجنسیتی گشود، که از مهم‌ترین عناوین آن «دوست دختر» (Die Freundin) بود که اولین مجله لزبین محسوب می‌شود، اما همچنین «جنس سوم» (Das 3. Geschlecht) برای افراد ترنس. چنانکه فویت می‌گوید، این مجلات منجر به «انفجار زندگی گی، لزبین و ترنس» شدند، آن چه جرقه‌هایش حتی فراتر از شب‌های برلین نیز امتداد یافت. این مورخ که برای اولین بار فرهنگ دگرباش را در شرق آن زمان آلمان و لهستان تحقیق کرده است، می‌گوید: «آنها برای اولین بار ممکن کردند که مردم در استان‌ها متوجه شوند: من تنها نیستم. از طریق آگهی‌های تماس، همفکران یکدیگر را پیدا می کردند و باشگاه‌ها، هتل‌ها یا میخانه‌هایی که در آن‌ها برای جشن قرار می‌گذاشتند.»

چنانکه فویت می‌گوید کلوب‌های مختص مخاطبین دگرباش گاه حتی بیش از امروز وجود داشتند. برای مثال در برسلاو (Breslau)، او در طول ۱۳ سال گذشته حداکثر ۶ مورد از این قبیل مکان‌ها را شمارش کرده، در حالی که برای دوره نه چندان طولانی‌تر جمهوری وایمار، نشانه‌هایی از ۱۵ مؤسسه مشابه در آنجا یافته است. در دیگر بخش‌های جمهوری نیز جزایر دگرباش وجود داشت، مانند اشتوتگارت (Stuttgart) یا در اِسِن (Essen)، جایی که تونی سیمون (Toni Simon) (که در اصل آنتون نام داشت) در کافه‌اش به نام ۴۷۱۱ با لباس زنانه خدمت می‌کرد. مقامات به او مجوز سرو الکل نداده و رقص را ممنوع کرده بودند، بنابراین مهمانان آبجو را در فنجان‌های چای می‌نوشیدند. اگر پلیس می‌آمد، آن را با عجله سر می‌کشیدند.


زنان سیگاری در کافه‌ای در برلین (۱۹۲۷): «انفجار زندگی همجنسگرایان، لزبین‌ها و ترنس‌ها»

و دیروقت شب، سیمون میزها را کنار می‌زد و گرامافون را روشن می‌کرد. سپس رقص آغاز می‌شد: مردان با زنان، مردان با مردان، زنان با زنان. تکه‌ای از آزادی در استان. برلین کانون فرهنگ تفریح باقی ماند. این کلان‌شهر که آن زمان سومین شهر بزرگ جهان بود، به گفته ساتن مورخ، «نخستین جایی است که می‌توان شکل‌گیری سیاست هویت LGBTQ را در آن مشاهده کرد». شهری مترقی بود، «جایی که جهان به آن می‌نگرد».

اگرچه سال‌های اول جمهوری آشفته و متأثر از خشونت و تلاش‌های کودتا بود — هیتلر در سال ۱۹۲۳ تلاش کرد جمهوری را سرنگون کند — پس از ابرتورم، اقتصاد تثبیت شد و وضعیت سیاسی آرام گرفت. با بحران اقتصادی جهانی از سال ۱۹۲۹، شمار بیکاران به سرعت افزایش یافت. فقر اجتماعی، خواسته یا نا خواسته به سود افراطی‌های دشمن دموکراسی، کمونیست‌ها و به ویژه حزب نازی هیتلر، عمل نمود.

در میانه این فاز کوتاه و آرام بین سال‌های ۱۹۲۳ و ۱۹۲۹، سال ۱۹۲۶ قرار داشت. شاید واقعاً یک سال طلایی. در برلین سال ۱۹۲۶، جماعت های هنری غیر متعارف و یاغی (Boheme) پرسه می‌زدند. اوتو دیکس (Otto Dix)، هنرمند، روزنامه‌نگار سیلویا فون هاردن (Sylvia von Harden) را با موهای کوتاه، تک‌عینک و سیگار به عنوان تصویری از زن جدیدِ رها شده و شاغل نقاشی کرد. رقاصه جنجالی آنیتا بربر (Anita Berber) سال قبل‌تر برای انجام کار هنری در برابر دیکس قرار گرفته بود. هانا هوخ (Hannah Höch)، هنرمند دوجنسهٔ دادا (Dada-Künstlerin)، با کلاژهایش نقد تند اجتماعی می‌کرد. ترانه‌های کورت وایل (Kurt Weill) آهنگسازی که بعدها مغضوب شد و ترانه معروف مکی چاقو به دست (Mackie Messer) را ساخته بود، در شهر طنین‌انداز بود.


مشتریان کوییر در کلوپ شبانه الدورادو حدود سال ۱۹۲۶: ارنست روهم، دوست همجنسگرای هیتلر، و همچنین مارلین دیتریش، بازیگر جوان دوجنسگرا، به این کلوپ رفت و آمد داشتند

حتی آغاز سال ۱۹۲۶ شورانگیز بود. جوزفین بیکر (Josephine Baker)، نابغه رقص ۱۹ ساله از ایالات متحده، برای اولین بار در برلین برنامه اجرا کرد. تنها چند پر اندامش را آراسته بود، باسنش را می‌چرخاند و می‌لرزاند و در ضرب‌آهنگ چارلستون بر روی صحنه می‌چرخید. تماشاگران به وجد آمده بودند. بیکر شهر را مسحور کرد. او به یک سوپراستار تبدیل گردید و همانطور که بعدها گفت، با هزاران مرد و زن همخواب شد.

بیش از ۵۰۰ کلوب شبانه در آن زمان در پایتخت وجود داشت، که «جنبه غیررسمی» آن تنها پس از غروب آفتاب بیدار می‌شد، «با مشعل‌های نوری‌اش آسمان شب را می‌افروخت یا در تاریکی پنهان می‌گردید»، همان‌طور که «راهنمای برلین فاسد/آلوده به گناه» (lasterhafte Berlin) منتشر شده در سال ۱۹۳۱ توصیف می‌کند. حدود ۵۰ مؤسسه به طور خاص لزبین‌ها و زنان ترنس را برای نوشیدن، رقص و گپ زدن جذب می‌کردند. همان گونه که توصیفی از همان دوره به ما می گوید، در کافه دومینو (Café Domino)، «بسیاری از زنان شیک با اطوارهای ظریف» پرسه می‌زدند، در حالی که در تاورن (Taverne) «جو تقریباً ملموسی از صراحت و سادگی بدوی» حاکم بود — اینجا «دوست‌دختران» کم‌بضاعت‌تر دور هم جمع می‌شدند.

همچنین در دورین گِری (Dorian Gray)، به روایتی دیگر، «زنان مشتری‌های ثابت بودند». این مکان «مکان مقدس عشق سافیک» بود، جایی که مهمان در «روزهای ویژه برای بانوان نخبه» قدم به «دنیایی رنگارنگ پر از زرق و برق درخشان» می‌گذاشت. بسیار مهم در این صحنه: کلوب بانوان ویولِتا با شب‌های رقصش در سالن قرمز. که در سال ۱۹۲۶ افتتاح شد و به زودی بیش از ۴۰۰ عضو داشت. بنیان‌گذارش، لوته هام (Lotte Hahm)، خود را از پیشگامان جنبش لزبین نشان داد.

مردان همجنس‌گرا به گفته «راهنمای برلین فاسد» در میان ۸۰ مکان در شهر حق انتخاب داشتند. دبلیو. اچ. اودن (W. H. Auden)، شاعر بریتانیایی- آمریکایی که برلین را «رویای هر مرد همجنس‌گرا» می‌دانست، حتی از «۱۷۰ بار و رستوران مرتبط که تحت نظارت پلیس بودند» گزارش داد. دوستش کریستوفر ایشروود (Christopher Isherwood) مجذوب جذابیت برلین، نیز از انگلستان که در چنین مواردی محدودیت بسیار داشت گریخته بود. این نویسنده در زندگینامه خود به «سوزن‌سوزن شدن لذت‌بخش و تپش قلب» هنگامی که اودن «پرده سنگین چرمی یک بار پسرانه را کنار زد» یاد می‌کند.


بیکر، رقصنده‌ی مشهور، با دامن موزی، ۱۹۲۶: او با هزاران مرد و زن خوابیده است

شاید معروف ترین مؤسسه جامعه دگرباش، الدورادو (Eldorado) در شونبرگ (Schöneberg) بود. همانطور که در «راهنمای برلین فاسد» آمده در سالن رقص، مخاطبین با لباس اسموکینگ، فراک و لباس شب خوش می‌گذراندند، «یک خواننده زن (با صدای مردانه) با سوپرانو نازکش ترانه‌های دوپهلوی پاریسی می‌خواند»، و «یکی از دل‌انگیزترین و ظریف‌ترین زنانی که در کل سالن حضور دارند، اغلب بابِ ظریف (zierliche Bob) است، و مردان زیادی هستند که در عمق قلبشان تأسف می‌خورند که او یک دختر نیست، که طبیعت به اشتباه آنان را از یک معشوقه دلپذیر محروم کرده است.»

ارنست روم (Ernst Röhm)، دوست همجنس‌گرای هیتلر، هم‌دست کودتا در مونیخ ۱۹۲۳ و رئیس بعدی اس‌آ (SA)، در الدورادو رفت‌و‌آمد می‌کرد، همان‌جا که مارلنه دیتریش (Marlene Dietrich) جوان نیز می‌رفت. بر اساس یک شایعه، بازیگر با خواننده مشهور، کلر والدوف (Claire Waldoff)، رابطه داشت که در همان مکان از روی صحنه فریاد می‌زد: «مردان را از رایشستاگ (Reichstag) [یا پارلمان آلمان در جمهوری وایمار] بیرون کنید!». والدورف که دوست صمیمی کورت توخولسکی (Kurt Tucholsky) بود، به همراه همسر زندگی‌اش در مرکز محافل لزبین برلین قرار داشتند.

روزنامه «برلینر مورگنپست» (Berliner Morgenpost) در سال ۱۹۲۴ درباره اجرای هنرمندی که با مار به جرای کار هنری می پرداخت با نام هنری «وو دو» (Voo Doo) نوشت: «صحنه خیالی و شرقی معبد با یک شگفتی به پایان رسید، زمانی که رقاص خود را به عنوان یک مرد آشکار کرد». وو دو، با نام واقعی ویلی پاپه (Willy Pape)، قهرمان و الگوی جامعه ترنس بود. اندکی قبل از هجده‌سالگی، پاپه که از کودکی لباس دخترانه دوست داشت، رگ‌های مچ دستش را زد. او بیمار ماگنوس هیرشفلد (Magnus Hirschfeld)، پزشک برجسته برلینی شد که در سال ۱۹۱۹ مؤسسه علوم جنسی (Institut für Sexualwissenschaft) را تأسیس کرد. پاپه که در دوران امپراتوری اقتدارگرا می‌خواست به زندگی خود پایان دهد، در جمهوری وایمار به یکی از موفق‌ترین هنرمندان واریته تبدیل شد و در خارج از کشور به عنوان «هنرمند جنجالی اروپا» تبلیغ می‌شد.

و با این حال، علیرغم تمام آن «فضاهای شکوفای رهایی» (کیتی ساتن) — هرکس که فقط به بیرون رفتن و عیش و نوش در الدورادو نگاه کند، تصویر کامل را نمی‌بیند. ماتیاس فویت معتقد است: «مفهوم “دهه بیست طلایی” نگاه انسان را نسبت به واقعیت زندگی افراد دگرباش می‌بندد»، زیرا همواره «تعقیب و محکومیت وجود داشت، همجنس‌گرایان خودکشی می‌کردند.»

حدود ۱۰٬۰۰۰ همجنس‌گرا بین سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳ بر اساس پاراگراف ۱۷۵ محکوم شدند. همچنین همین پاراگراف می‌توانست برای افراد میان‌جنسی و زنان ترنس در صورتی که روابط صمیمی با مردان داشتند، خطرناک باشد. از سوی دیگر، «پاراگراف بی‌اخلاقی» ۱۸۳، «برانگیختن رنجش عمومی» را مجازات می‌کرد. «رفتار بسیار ناشایست» را می‌شد با پاراگراف ۳۶۰ پیگیری کرد، مثلاً وقتی مردان لباس زنانه می‌پوشیدند. اما با یک «گواهی ترانس‌وستیت» که در برلین از جمله توسط مؤسسه ماگنوس هیرشفلد صادر می‌شد، افراد ترنس می‌توانستند از بازرسی پلیس عبور کنند. چنین گواهی‌هایی در شهرهای دیگر نیز صادر می‌شد.


رقصندگان “دختران کشاورز” از کاخ دریاسالار برای اجرای شبی در حوالی سال ۱۹۲۶ بیرون آمدند: “دنیای رنگارنگ پر از زرق و برق درخشان”

مؤسسه هیرشفلد محل مراجعه تمام افرادی بود که تمایلات جنسی‌شان در دسته‌بندی‌های رایج نمی‌گنجید. این متخصص علوم جنسی — که آشکارا همجنس‌گرا زندگی نمی‌کرد و تا امروز به عنوان یک نماد از سوی صحنه دگرباش ستایش می‌شود — به همراه همکارانش به جامعه LGBTQ مشاوره می‌داد. آنان تحقیق می‌کردند، پزشک آموزش می‌دادند، افراد عادی را آگاه می‌ساختند و جراحی‌های تطبیق جنسیت انجام می‌دادند. هیرشفلد از این دیدگاه انقلابی آن زمان دفاع می‌کرد که همجنس‌گرایی ذاتی و گرایشی است که نمی‌توان به سادگی تغییرش داد.

جنبش دگرباش کاملاً سازمان‌یافته بود، همچنین از نظر سیاسی در مبارزه علیه پاراگراف ۱۷۵. پزشک جنسیت‌شناس هیرشفلد از سال ۱۸۹۷ با همفکرانش کمیته علمی- انسانی را تأسیس کرده بود، اولین سازمان در سطح جهان که برای حقوق افرادی مبارزه می‌کرد که از نظر جنسیتی و جنسی مطابق عرف نبودند. انجمن‌های قدرتمند دیگر با ده‌ها هزار عضو به دنبال آمدند، اعضای آن‌ها در شهرهایی مانند اِشتِتین (Stettin)، برسلاو (Breslau) یا دوسلدورف (Düsseldorf) برای سخنرانی و خوانش، رویدادهای ورزشی و گردش‌های دسته‌جمعی و بله، برای جشن دور هم جمع می‌شدند.

در سال ۱۹۲۱، وو دو (Voo Doo) در برسلاو برنامه اجرا کرد. در آنجا یا مثلاً در اشتِتین، بر اساس تحقیقات فویت، افراد دگرباش اهل مهمانی در «بال بدجنس‌ها» یا «شب رنگارنگ» گرد هم می‌آمدند، اما همچنین در گُوورلیتس (Görlitz) یا کونیگزبرگ (Königsberg). در کلن، صحنه توسط همان جامعه خاص فرهنگی اجتماعی در «زیبای خفته» (Dornröschen) یا «مهمانخانه عقاب» (Hotel zum Adler) جشن گرفته می شد، جایی که هنرمندان دگرجنس‌گرا مانند یوهان باپتیست ولش (Johann Baptist Welsch) با نام هنری «تیلا» (Tilla) مخاطبین دگرجنس‌گرا را نیز به وجد می‌آوردند. تیلا از ترور نازی‌ها جان سالم به در نبرد. او در سال ۱۹۴۳ در اردوگاه کار اجباری مائوتهاوزن (KZ Mauthausen) درگذشت، همان‌طور که ۱۸ همجنس‌گرای دیگر اهل کلن.

وقتی نازی‌ها در ژانویه ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند، همه چیز بسیار سریع پیش رفت. حتی قبل از آن نیز اوباش اس‌آ (SA-Schläger) گاه به دگرباشان حمله می‌کردند، اما حالا ابعاد نفرت آشکار می‌شد: همجنس‌گرایان از نخستین قربانیان رژیم بودند.

دادگستری نازی بیش از ۵۰٬۰۰۰ مرد را محکوم کرد، تدر حدود ۱۵٬۰۰۰ مرد همجنس‌گرا مجبور شدند به اردوگاه کار اجباری بروند. اینکه چند فرد میان‌جنسی و ترنس در دوران ناسیونال‌سوسیالیسم کشته، تعقیب، در اردوگاه زندانی و تحت اعمال جراحی اجباری قرار گرفتند، با توجه به وضعیت کنونی تحقیقات، به طور دقیق مشخص نیست.


زنان به عنوان تبلیغات سیار برای یک تئاتر واریته در سال ۱۹۲۵: آیا جمهوری وایمار به دلیل شیوع فساد فروپاشید؟

حزب نازی کلوب‌ها و محل‌های تجمع صحنه دگرباش را تعطیل کرد، و البته الدورادو بلافاصله پس از «به دست گرفتن قدرت» توسط هیتلر. روزنامه‌های همجنس‌گرایان در همان سال ممنوع شدند. در ماه مه ۱۹۳۳، نازی‌های جوان به مؤسسه هیرشفلد یورش بردند و هرچه یافتند سوزاندند و نابود کردند. مدت ها بعد از زمان به قتل رساندن ارنست روم، یعنی همان رهبر همجنس‌گرای اس‌آ در سال ۱۹۳۴ و آنچه به «کودتای روم» (Röhm-Putsch) مشهور می باشد، دیگر هیچ توهمی باقی نماند: هرکس که همچنان تمایلات همجنس‌گرایانه خود را آشکار نشان می‌داد، جان خود را به خطر می‌انداخت.

در سال ۱۹۳۵ نازی‌ها پاراگراف ۱۷۵ را تشدید کردند. از آن پس تنها قصد انجام یک عمل همجنس‌گرایانه کافی بود، که تعقیب قضایی دل‌خواهانه‌ای را ممکن می‌ساخت. شکوه برلین به عنوان پایتخت آزادی و جشن خاموش شد.

کریستوفر ایشروود در ماه مه ۱۹۳۳ نوشت: «هشت ساعت دیگر برلین را ترک می‌کنم، شاید برای همیشه، فقط حس می‌کنم دارم از یک بیماری سخت بهبود می‌یابم.» در سال ۱۹۳۳، بار دگرباشی (queere Bar) هم که ویلی «وو دو» پاپه علاوه بر حرفه صحنه‌ای خود تأسیس کرده بود، مجبور به تعطیلی شد. او دیگر نمی‌توانست با لباس زنانه در خیابان‌ها راه برود. لوت هام، کلوب بانوان ویولتا را به «باشگاه ورزشی خورشید» تغییر نام داد، اما فایده‌ای نداشت. در یک حمله غافلگیرانه اس‌آ، ده‌ها زن دستگیر شدند و کلوب تعطیل شد. هام مدتی در اردوگاه کار اجباری مورینگن (KZ Moringen) زندانی بود. او از دوران نازی جان سالم به در برد، همان‌طور که همسر زندگی‌اش، کته فلایشمان (Käthe Fleischmann)، که یک یهودی بود و او به پنهان کردنش کمک کرده بود.

لوری مارهوفر (Laurie Marhoefer)، یکی از مورخان برجسته در زمینه تاریخ دگرباشان در سال ۲۰۱۹ در یک مقاله فرضیه‌ای پرسید: «آیا این سکس بود که جمهوری وایمار را سرنگون کرد؟». این ایده وجود دارد که آن زمان آزادی جنسی، راست‌گرایان را شعله‌ور کرده بود، همان‌طور که امروز «بیداری و آگاهی و حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی و نژادی » (Wokeness). جمهوری سقوط کرد زیرا فساد از کنترل خارج شد، به طوری که نازی‌ها و محافل محافظه‌کار، مانند «انجمن‌های اخلاق» (Sittlichkeitsvereine) و کلیساها، متفق‌القول بودند که به این کارها پایان دهند.

اما لوری مارهوفر با قاطعیت می‌گوید که چنین نتیجه گیری یک اشتباه است. در حوزه سیاست جنسی، جمهوری حتی «باثبات» بود، مناقشات جامعه را از هم نگسیخته بود. شکل های غیرمتعارف سکسوالیته تحمل می‌شدند، حداقل اگر خیلی آشکار به نمایش گذاشته نمی‌شدند. این کارشناس بحران اقتصادی از سال ۱۹۲۹ را به ویژه مسئول سقوط جمهوری می‌داند.


مهمانی وحشی‌های بوهمی در برلین: آزادی چقدر امن است؟

مورخ دیگر ما یعنی ساتن نیز دیدگاه مشابهی دارد. تئوری عقب‌نشینی «یک افسانه سرسخت است». با این حال، او «مفید می‌داند که درباره آنچه آن زمان اتفاق افتاد فکر کنیم»، به ویژه در زمانه احزاب راست‌پوپولیستی که اغلب مواضع همجنس‌گراستیزانه دارند. با این اشتیاق عجیب امروز به دهه ۱۹۲۰، با دانشی که نسبه به آن دوران داریم دموکراسی در آلمان در برابر دشمنان تنوع جنسیتی چقدر ثبات نشان می‌دهد؟ آزادی چقدر استوار است؟

آزادی چقدر استوار است؟ در «هایماتهافن» برلین (Berliner Heimathafen) نیمه‌شب گذشته است و یک زوج مسن و ظریف از پیست رقص به میزشان بازمی‌گردند، هر دو با نگاهی شاداب و درخشان. این یازدهمین حضور مایکل و کریستیانه در «بوهمِ سَوواژ» است.
کریستیانه می‌گوید: «این حس زندگی، این رنگارنگی و بردباری است که با دهه بیست مرتبط می‌دانیم، و ما را جذب می‌کند.» مایکل می‌گوید: «و برای من، بیش از هر چیز، خودِ موسیقی سوینگ است.» مایکل می‌گوید: «آمدن من به اینجا بیشتر برای تغییر است». کریستیانه جدی می‌شود. «گرچه گاهی فکر می‌کنم، وقتی حزب آلترناتیو برای آلمان را می‌بینم یا آنچه ترامپ با آمریکا می‌کند: امیدوارم تاریخ تکرار نشود.»

»Bis 1927 eher eine Erfolgsgeschichte«
Goldene Zwanziger
DER SPIEGEL 52 | 2025

 



نظر شما درباره این مقاله:








اعدام عقیل کشاورز، به اتهام جاسوسی برای اسرائیل
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 10:24

اعدام عقیل کشاورز، به اتهام جاسوسی برای اسرائیل


رسانه‌های رسمی در داخل ایران از اعدام عقیل کشاورز، دانشجوی معماری دانشگاه شاهرود خبر دادند که به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شده بود. «تصویربرداری از ساختمان ستاد لشکر پیاده ارومیه» دلیل بازداشت و از مصادیق اثبات جرم این دانشجوی معماری قرار گرفته است.

سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم‌کردن اعدام عقیل کشاورز، از نهادهای بین‌‌المللی می‌خواهد برای توقف مجازات اعدام در ایران اقدام عملی انجام دهند.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «عقیل کشاورز بدون دادرسی عادلانه و براساس اعترافات زیر شکنجه در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.  اعدام او  یک قتل فراقضایی محسوب می‌شود و علی خامنه‌ای و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی باید درقبال این جنایت پاسخگو باشند.  هدف  جمهوری اسلامی از این‌گونه اعدام‌‌ها ارعاب جوانان ایران است که بزرگ‌ترین تهدید علیه حکومت محسوب می‌شوند.»

بنا‌به گزارش خبرگزاری میزان، رسانه رسمی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، صبح روز شنبه ۲۹ آذرماه، حکم اعدام عقیل کشاورز به اجرا درآمد. این دانشجوی زندانی پیش‌از جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل «ٰدر حال تصویربرداری از ساختمان ستاد لشکر پیاده ارومیه» بازداشت و با اتهام «جاسوسی به‌نفع اسرائیل و ارتباط و همکاری اطلاعاتی با سرویس‌های مرتبط با آن و تصویربرداری از اماکن نظامی و امنیتی» به اعدام محکوم شده بود.

در این گزارش به محل دقیق اجرای حکم این زندانی اشاره‌ای نشده است، اما به نظر می‌رسد، حکم اعدام وی در زندان مرکزی ارومیه به اجرا درآمده باشد.

بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، عقیل کشاورز، ۲۷ ساله، دانشجوی رشته معماری دانشگاه شاهرود و اهل اصفهان بود. براساس برخی گزارش‌ها، او در خردادماه سال جاری و هم‌زمان با حملات اسرائیل به ایران، هنگام سفر به ارومیه به‌دست نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد.

او پس از بازداشت، به مدت یک هفته در بازداشتگاه این نهاد در ارومیه تحت بازجویی‌های شدید قرار گرفت و بنا بر گزارش‌ها، برای گرفتن «اعتراف اجباری» درباره اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» تحت شکنجه قرار داشته است. پس از آن، وی به زندان اوین منتقل شد.

کشاورز در زمان بمباران زندان اوین توسط اسرائیل در این زندان حضور داشت و پس از آن به بازداشتگاهی دیگر منتقل شد. با پایان دوره بازجویی، او را به زندان مرکزی ارومیه انتقال دادند. در اواخر تابستان نیز شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه به ریاست قاضی سجاد دوستی، وی را به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم کرد. چند روز پیش از اجرای حکم اعدام، به این زندانی اعلام شده که حکم صادره از سوی دادگاه ویژه جرائم جاسوسی تایید شده است.

به دلیل تهدیدهای بازجویان امنیتی، عقیل کشاورز و خانواده‌اش تا مدت‌ها از اطلاع‌رسانی درباره وضعیت او خودداری کرده بودند. با این حال، روز چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴، او برای اجرای حکم به سلول انفرادی زندان مرکزی ارومیه منتقل شد و هم‌زمان خانواده‌اش نیز برای انجام آخرین ملاقات به زندان فراخوانده شدند.

از ابتدای سال جاری میلادی ۱۳ نفر و از زمان آغاز جنگ ۱۲ روزه ایران-اسرائیل ۱۱ نفر با اتهام جاسوسی برای اسرائیل اعدام شده‌اند.

این سیزدهمین اعدام از ابتدای سال جاری میلادی با اتهام جاسوسی برای اسراییل بوده است. محسن لنگرنشین، پدرام مدنی، اسماعیل فکری، مجید مسیبی، محمدامین مهدوی‌شایسته، ادریس آلی، آزاد شجاعی، رسول احمد رسول، روزبه وادی، بابک شهبازی, بهرام چوبی، جواد نعیمی این فرد که نام او اعلام نشده، از ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ تا کنون اعدام‌ شده‌اند.



نظر شما درباره این مقاله:








نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۹
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 10:12

این قسمت: جک لندن

نگاهی شوخ‌طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۹


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

نوشیدن روزانه یک کوارت ویسکی [در حدود یک لیتر] باعث شد جک لندن حوادث بی‌شماری را تجربه کند – مثل وقتی که از اسکله اوکلند تلوتلو خورد و در خلیج سان‌فرانسیسکو فرود آمد.

جک لندن یک بار چنین گفته بود: «من همیشه وقتی کسی اطرافم بود، حاضر به نوشیدن بودم. وقتی کسی نبود، تنها می‌نوشیدم.»(۱) در دنیای ادبی مملو از مستان در سطح کهکشانی(۲) (به ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe)، جک کروآک (Jack Kerouac) و دیلان توماس (Dylan Thomas) فکر کنید)، نویسنده داستان‌های ماجراجویی کلاسیکی مانند «سفیددندان» (White Fang) و «آوای وحش» (The Call of the Wild) شاید مست‌ترینِ همه بوده باشد.

تا چه اندازه او مست می‌شد؟ مجموعه «خاطرات الکلی» او به نام «جان بارلی‌کرن» (John Barley-corn) در فهرست خوانش توصیه‌شده انجمن الکلی‌های گمنام قرار دارد. لندن به دوستانش افتخار می‌کرد که از پنج سالگی شروع به نوشیدن کرده، هنگامی که پدرخوانده الکلی‌اش او را برای آوردن آبجو در سطلی به میخانه محلی می‌فرستاد. تا چهارده سالگی، چنان زیاد می نوشید که حتی ملوانان سخت جان و باتجربه در نوشیدن در برابر او کم می‌آوردند. در اوج مصرف، جک لندن روزانه حدود یک لیتر ویسکی می‌نوشید و عوارض آن را به شکل حوادث و دوره‌های ولگردی تجربه می‌کرد. یک بار چنان مست شد که از اسکله اوکلند به خلیج سان‌فرانسیسکو تلوتلو خورد و بی‌هدف روی آب شناور گردید تا اینکه یک ماهیگیر یونانی نجاتش داد. در طی بازدیدی از ژاپن، لندن در نوشیدن ساکی زیاده‌روی کرد. در حالی که در قایق بادبانی خود در بندر یوکوهاما حبس شده بود، روز و شب برای یک هفته شراب برنج سر می‌کشید، تا اینکه پلیس محلی به او دستور ترک محل را داد. ظاهراً متقاعد شده بود که اگر تا خرخره مست باشد حتماً می‌تواند زیر آب نفس بکشد، لندن برای فرار از پلیس‌ها به داخل بندر شیرجه زد. مقامات ژاپنی به طور رسمی او را غرق‌شده ثبت کردند، اما به طریقی لندن راه خود را به قایق باز یافت.

جک لندن، در مقام یک پیشگام واقعی ادبی، به رمانتیک‌سازی تصویر نویسنده آمریکایی به عنوان شخصی زورگو، دائم در حال نوشیدن مشروب و بی‌پروا کمک کرد. آیا بدون الگوی مردانه و پرخاشگرانه او، ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) یا نورمن میلری (Norman Mailer) وجود داشت؟ جک لندن چنان زندگی پر مشقتی را زیست که نویسندگانی با پیشینه‌های فرهیخته‌تر – مثلاً همینگوی – به آن حسادت می‌ورزیدند و سعی در تقلید از آن داشتند. او حاصل ازدواج نبود و در فقر در کرانه‌های اوکلند بزرگ شد، جایی که به عنوان یک قانون‌شکن طبقه کارگر زندگی می‌کرد، از جمله دوره‌ای به عنوان «دزد صدف» که نرم‌تنان ارزشمند را از بسترهای تجاری خلیج سان‌فرانسیسکو می‌دزدید (۳). اما زیر ظاهر خشن، قلب مردی ادیب و متفکر می‌تپید. جک لندن تقریباً کاملاً خودآموخته بود. او موش کتابخانه بود و مجموعه شخصی‌اش بالغ بر پانزده هزار جلد کتاب را گرد آورد، که آن را «ابزار حرفه‌ام» می‌نامید. حرفه‌اش دستمزد خوبی داشت و او یکی از اولین نویسندگان مشهور قرن بیستم شد. شهرت، با پاداش مالی همراه آن، به لندن اجازه داد تا به دنبال ماجراجویی برود، اغلب روی عرشه قایق بادبانی خودساخته‌اش به نام «اسنارک» (Snark). پس از ۱۹۰۵، او در این سفرها همواره توسط همسر دومش، چارمین کیتریج (Charmian Kittredge)، همراهی می‌شد، زنی بی‌پروا و وقیح که او را «زن همراه» صدا می‌زد. در او، لندن نه تنها از نظر فکری، بلکه از نظر جنسی نیز همتای خود را یافته بود.

اگرچه سبک زندگی ماجراجویانه‌اش او را از نظر جسمی سالم نگه می‌داشت، اما لندن را در معرض انواع بیماری‌ها و ناخوشی‌ها قرار داد که به تدریج او را فرسوده کرد و به مرگ زودهنگامش انجامید. در اوایل بیست سالگی، چهار دندان جلوی خود را بر اثر یک دوره بیماری اسکوربوت (کمبود ویتامین ث) از دست داد. در مکزیک به اسهال خونی و ذات الجنب (pleurisy) مبتلا شد و سپس در اقیانوس آرام جنوبی مالاریا گرفت. در طی یک سفر دریایی به جزیره اونتونگ جاوه (Ontong Java)، دست‌هایش به دو برابر اندازه طبیعی متورم شد و پوستش دسته‌دسته کنده می‌شد. تشخیص پزشکان بیماری پلاگر (pellagra) بود، بیماری ناشی از کمبود نوعی ویتامین «ب» که در میان ملوانان متدوال بود. همچنین از سنگ کلیه، رماتیسم، زونا، زخم‌های عفونی مچ پا، لوزه، بی‌خوابی، مفاصل ضعیف و نارسایی شدید کلیه ها (uremia) رنج می‌برد. این آخرین مورد در نهایت در چهل سالگی، در ۱۹۱۶، جان او را گرفت. برخلاف تصور رایج، جک لندن خودکشی نکرد، بلکه یا در اثر عوارض انباشته رژیم غذایی ضعیف و مصرف الکل، یا در اثر مصرف تصادفی بیش از حد مورفین برای تسکین درد ناشی از اورمی درگذشت. او در جایی که اکنون پارک تاریخی ایالتی جک لندن در شهرستان سونوما (Sonoma County)، کالیفرنیا است، دفن شده است.

ستاره‌ای متولد می‌شود

جک لندن شاید در شرایط بسیار بد و اسفناکی به دنیا آمده باشد، اما یک زندگی همراه با موفقیت ادبی آشکارا، همانطور که پدرش می‌توانست گواهی دهد در ستارگان نوشته شده بود. پدر زیستی جک لندن تقریباً به یقین ویلیام چینی بود (William Chaney)، یک دزد دریایی سابق دمدمی که به چهره‌ای بنیادین در تاریخ طالع‌بینی (astrology) تبدیل شد. پس از آشنایی با قدرت طالع‌ها (horoscopes) توسط دکتر لوک بروتون (Dr. Luke Broughton)، پیشگام طالع‌بینی بریتانیایی، چینی نشانه‌های نجومی (zodiacal) را «ارزشمندترین علمی که تاکنون به بشر شناسانده شده» نامید و زندگی خود را به وقف محبوبیت‌بخشی آن کرد. او به مطالعه ستارگان، سخنرانی و آموزش مریدان و انتشار یک تقویم نجومی (ephemeris)، یا نمودار مورد استفاده برای محاسبه طالع، دقت آکادمیک بخشید. با این حال، ظاهراً چیزی در این نمودارها به او نگفته بود که پدر جک لندن است. وقتی لندن در ۱۸۹۷ به دنبالش رفت، چینی انتساب پدری را رد کرد و ادعا کرد در دوره ای که لقاح نطفه جک لندن انجام می شده دچار ناتوانی جنسی (impotent) بوده است. اکثر محققان مدرن امروزه این ادعا را رد می‌کنند.

دزد طرح داستان

جک لندن موضوع اتهامات متعدد سرقت ادبی بود. معروف بود که عناصر داستان را از داستان‌های واقعی منتشر شده در روزنامه‌ها (عملی رایج در آن زمان) می‌گرفت یا به سادگی به افراد برای طرح‌ها و ایده‌های داستانی پول می‌داد، از جمله به جوانی به نام سینکلر لوییس (Sinclair Lewis). شایعه است که او همچنین ایده‌هایی از فرانک هریس (Frank Harris)، روزنامه‌نگار ایرلندی، و همچنین فرانک نوریس (Frank Norris)، رمان‌نویس آمریکایی، ربوده است. دفاعیه لندن همواره این بود که او و نویسنده متضرر صرفاً به منابع یکسانی تکیه کرده‌اند. ظاهراً این دفاع مؤثر بوده، زیرا لندن هرگز به سرقت ادبی محکوم نشد.

به سنگرها!

لندن اولین نویسنده آمریکایی بود که از طریق آنچه مینوشت یک میلیون دلار درآمد کسب کرد. او همچنین یک سوسیالیست متعهد بود – تناقضی که در میان معاصرانش نادیده گرفته نشد.(۴) مارک تواین یک بار اظهار داشت: «برای این مرد، یعنی لندن حق است که طبقه کارگر کنترل امور را به دست گیرد. او مجبور می‌شد شبه‌نظامیان را برای جمع‌آوری حق‌التألیف‌هایش به میدان آورد (۵). »

راستش را بخواهید، رادیکالیسم لندن تا حدی ژست بود. معروف بود که در مهمانی‌های شام مجلل با پیراهن فلانل کارگری حاضر می‌شد – اما پیراهنی چنان بی‌عیب شسته و اتو شده که قصد اصلی و مورد نظر او را خراب می‌کرد. او نامه‌هایش را با امضای «برای انقلاب، ارادتمند» می‌فرستاد، اگرچه کار ارزشمند کمی برای شروع آن انجام داد. لندن دو بار تحت پرچم حزب سوسیالیست برای شهرداری اوکلند (Oakland) نامزد شد. بار اول در ۱۹۰۱، ۲۴۵ رأی آورد. چهار سال بعد، آن تعداد ناچیز را به ۹۸۱ رأی افزایش داد. پس از آن کاملاً از نامزدی دست کشید.

تب زرد

با همه صحبت‌هایش درباره مبارزه طبقاتی و عدالت اقتصادی، لندن نژادپرستی شرور بود که به ویژه نسبت به مردم آسیایی نگاه تحقیرامیز خاصی داشت. در بازدیدی از ژاپن برای پوشش جنگ روسیه و ژاپن برای روزنامه‌های هرست (Hearst newspapers) در ۱۹۰۴، به همکاری گفت که ژاپنی‌ها «شاید شجاع باشند، اما گراز های آمریکای جنوبی (peccary pigs) نیز در حمله دسته‌جمعی خود شجاعند.» درباره کره‌ای‌ها نوشت: «نماد کامل ناکارآمدی و بی‌ارزشی مطلق.» چینی‌ها نسبتاً آسان جان به در بردند. لندن آن‌ها را به خاطر عدم ترسو بودن و طبیعت سخت‌کوششان ستود. اما در مقاله تهوع‌آور ۱۹۰۴ با عنوان «خطر زرد»، جک لندن از عواقب احتمالی این که شاید روزی میان ژاپنی‌های «قهوه‌ای» و چینی‌های «زرد» اتحادی ایجاد گردد هشدار داد. او نوشت: «تهدید برای جهان غرب در مرد کوچک قهوه‌ای نهفته نیست، بلکه در چهارصد میلیون مرد زرد است، البته چنانچه مرد کوچک قهوه‌ای مدیریت آن‌ها را به عهده گیرد.»

پس لندن چگونه چنین باورهایی را با پلتفرم سیاسی مترقی خود سازگار می‌کرد؟ اصلاً چنین  نکرد. وقتی یکی از رفقای حزب سوسیالیستش اشاره کرد که مارکس خواستار انقلابی برای اتحاد کارگران همه ملت‌ها و نژادها شده است، لندن عملاً از کوره دررفت. با خشم فریاد زد: «من اول از همه یک مرد سفیدپوستم و بعد یک سوسیالیست!»

عامل شیطان

هر دانش‌آموز خدا‌ترسی جک لندن را به عنوان نویسنده «آوای وحش» می‌شناسد. اما در میان شیطان‌پرستان، او بیشتر به خاطر کتابی مشهور است که ننوشته است. برای دهه‌ها، کلیسای شیطان آنتون لاوی (Anton LaVey’s Church of Satan) به طور غیرقابل توضیحی ادعا می‌کرد که لندن «راگنار ردبرد» (Ragnar Redbeard) است، نویسنده ناشناس رساله ۱۸۹۶ «قدرت حق است». ترکیب عجیبی از نظریه تکامل داروینی و فلسفه «ابرمرد» فردریش نیچه، «قدرت حق است» از احساساتی دفاع می‌کند که هیچ کس آشنا با دیدگاه‌های سیاسی لندن هرگز آن‌ها را به او نسبت نمی‌دهد، مانند: «نیرومند باید همواره بر ناتوان در قانون نخستین و خشن حکم‌راند» و « در میدان گسترده‌ی ستیز نژادی، فروتنان خرد و نابود می‌شوند.»

جای تعجب نیست که این کتاب مورد علاقه آنارشیست‌های رادیکال، شیطان‌پرستان، برتری‌طلبان سفیدپوست، استالینیست‌ها و دیگر طرفداران نظمی اجتماعی قرار گرفت که در آن قدرتمندان ناتوانان را به زور مطیع می‌کنند. این دقیقاً مورد علاقه لندن نبود، حتی اگر نظر خوشی نسبت به آسیایی‌ها نداشت. در حالی که هویت واقعی راگنار ردبرد هرگز مشخص نشده، اکثر محققان امروزه توافق دارند که او آرتور دزموند (Arthur Desmond)، نویسنده و فعال سیاسی رادیکال (و ریش‌قرمز) نیوزیلندی بوده است.

نوشیدن روزانه یک کوارت ویسکی [در حدود یک لیتر] باعث شد جک لندن حوادث بی‌شماری را تجربه کند – مثل وقتی که از اسکله اوکلند تلوتلو خورد و در خلیج سان‌فرانسیسکو فرود آمد.

————————————
توضیحات تکمیلی مترجم:
۱: این پاراگراف با بیانی طنزآمیز و مبالغه‌گرانه، اعتیاد شدید جک لندن به الکل را در مقایسه با دیگر نویسندگان مشهور مطرح می‌کند. چند نکته قابل تحلیل است: جمله اول که می گوید «من همیشه وقتی کسی دور و برم بود مشتاق نوشیدن بودم...» نشان می‌دهد که الکل برای او تنها یک عادت اجتماعی نبود، بلکه نیازی فردی و خودزنی بوده است. این نقل‌قول به‌طور غیرمستقیم به تنهایی و فرار از خود اشاره دارد که از مضامین رایج در زندگی و آثار لندن است. نویسنده با ذکر نام‌هایی مانند ادگار آلن پو، جک کروآک و دیلان توماس، لندن را در زمره‌ای از نوابغ ادبی قرار می‌دهد که الکل بخش جدایی‌ناپذیر زندگی‌شان بوده است. این مقایسه هم قداست‌زدایی از اسطوره‌های ادبی می‌کند و هم به «کلیشه نویسندهٔ الکلی» اشاره دارد که گاه رنج خلاقیت را با اعتیاد پیوند می‌زند. لندن در دوره‌ای زندگی می‌کرد که اعتیاد به الکل در میان نویسندگان و روشنفکران نوعی شورش علیه قراردادهای بورژوایی محسوب می‌شد، اما در نهایت به قیمت تخریب سلامت و مرگ زودرس بسیاری از آنان تمام شد (خود لندن در ۴۰ سالگی درگذشت). در مجموع این پاراگراف کوتاه، با مهارت، پارادوکس موجود در زندگی جک لندن را نمایان می‌سازد: خالق داستان‌های ماجراجویانه‌ای که قهرمانانش با طبیعت خشن می‌جنگند، در زندگی واقعی اسیر ضعف درونی و اعتیادی مخرب بود. این یادآوری است که گاه نبوغ ادبی و آسیب‌های شخصی می‌توانند در هم تنیده شوند و افسانه نویسنده را هم جذاب و هم تراژیک سازند.

۲: عبارت «جهان ادبیات مملو از الکلی‌هایی با درجه‌بندی کهکشانی/اسطوره‌ای است»  یک استعارهٔ ادبی طنزآمیز و اغراق‌شده است که برای تأکید بر کثرت و کیفیت بالای میخوارگی در دنیای ادبیات به کار رفته. منظور این است که الکلی بودن در میان نویسندگان آنقدر شایع و چشمگیر است که گویی یک «رده‌بندی کهکشانی» (مانند رتبه‌بندی ستارگان یا هتل‌ها) برای سنجش درجه میخوارگی آنان وجود دارد. این عبارت به طور ضمنی به «اسطورهٔ نویسندهٔ الکلی» (همچون اسطورهٔ هنرمند رنج‌کشیده) اشاره می‌کند و آن را به شکل هجوآمیزی بزرگنمایی می‌کند. با آوردن نام‌هایی مانند ادگار آلن پو، جک کروآک و دیلان توماس (که همگی به مصرف الکل شهرت دارند)، نویسنده مصداق‌های عینی این «کهکشان مستی» را نشان می‌دهد. این نام‌ها نمادهایی از پیوند میان نبوغ ادبی و انحرافات شخصی در تاریخ ادبیات هستند. عبارت «جهان ادبیات مملو از الکلی‌هایی با درجه‌بندی کهکشانی/اسطوره‌ای است» در واقع یک صف آرایی طنزآمیز از غول‌های ادبی است که الکل بخشی از افسانه شخصیشان شده، و جک لندن را به عنوان رقیبی در این «رقابت تراژیک» معرفی می‌کند. این بیان، هم تجلیل است و هم نقدی تلخ به قیمتی که این نویسندگان برای خلاقیت‌شان پرداختند.

۳: این چند خط، «دزدیدن صدف‌ها» اشاره به دوره‌ای از زندگی جک لندن دارد که او به عنوان “دزد صدف” (oyster pirate) در خلیج سان‌فرانسیسکو فعالیت می‌کرد. در اواخر قرن نوزدهم، صید غیرقانونی صدف (به ویژه صدف خوراکی) در آب‌های خلیج سان‌فرانسیسکو رایج بود. این صدف‌ها در مزارع تجاری صدف پرورش می‌یافتند و دارای ارزش اقتصادی بالایی بودند. افرادی مانند جک لندن که فقیر و حاشیه‌نشین بودند، شبانه با قایق به این مزارع تجاری نفوذ می‌کردند و صدف‌ها را به طور غیرقانونی می‌دزدیدند تا در بازار سیاه بفروشند. فعالیت به عنوان دزد صدف، نمادی از تنازع بقا در محیط خشن و فقر شدید اوایل زندگی لندن است. او برای زنده ماندن دست به اقدامات خطرناک و غیرقانونی می‌زد. این دوره بعدها در خاطرات و داستان‌های ماجراجویانه‌اش (مانند «آوای وحش») بازتاب یافت، جایی که مبارزه برای بقا در طبیعت و جامعه نقش محوری دارد. «دزدیدن صدف‌ها» در این متن، نمادی ملموس از دوران حاشیه‌نشینی و تنازع بقای جک لندن است که بعدها به سوخت خلق دنیاهای ادبی او تبدیل شد. متن به تضاد بین ظاهر خشن («roughneck facade») و درون فرهیخته («thoughtful man of letters») لندن اشاره می‌کند. همان کسی که صدف می‌دزد، در خلوت خود موش کتابخانه («library rat») است و ۱۵٬۰۰۰ جلد کتاب جمع می‌کند. این دوگانگی، پیچیدگی شخصیت لندن را نشان می‌دهد: او همزمان هم یک شورشی حاشیه‌ای و هم یک روشنفکر خودآموخته است. در مجموع این بخش از زندگی‌اش، تضاد بین عملگرایی خشن و علاقه عمیق به دانش را برجسته می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه تجربیات عینی یک نویسنده می‌تواند به عمق دیدگاه هنری او تبدیل شود.

۴: این پاراگراف به تناقض جالب و بحث‌برانگیز در زندگی جک لندن می‌پردازد: موفقیت مالی چشمگیر او از طریق نویسندگی در تقابل با عقاید سوسیالیستی‌اش قرار دارد. موفقیت مالی بی‌سابقۀ لندن: جک لندن نخستین نویسنده آمریکایی بود که از راه قلم به درآمد میلیون دلاری دست یافت. این موفقیت نشان‌دهنده محبوبیت گسترده آثارش (مانند «آوای وحش» و «سپیددندان») و نیز تبدیل ادبیات به کالایی سودآور در اوایل قرن بیستم است. تعهد ایدئولوژیک به سوسیالیسم: لندن علیرغم ثروت شخصی، سوسیالیستی متعهد بود و در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش از حقوق کارگران، عدالت اجتماعی و نقد سرمایهداری دفاع می‌کرد. او حتی در سال ۱۹۰۱ نامزدی حزب سوسیالیست برای شهرداری اوکلند را پذیرفت و کتاب «پاشنه آهنین» (۱۹۰۸) را به عنوان هشدار علیه فاشیسم سرمایهداری نوشت.

۵: مارک تواین (نویسنده بزرگ آمریکایی) با نقل‌قولی طنزآمیز به این تناقض اشاره می‌کند: «حق این مرد لندن است که اگر طبقه کارگر کنترل امور را به دست بگیرد، مجبور شود شبه‌نظامیان را فرابخواند تا حق‌التألیف‌هایش را وصول کند.» این جمله به شیوه‌ای کنایه‌آمیز نشان می‌دهد که لندن در آرمان‌های سوسیالیستی‌اش صادق نیست، زیرا خودش از نظام سرمایه‌داری بهره‌ای کلان برده است. اگر نظام سوسیالیستی برقرار شود، او نیز مانند سرمایه‌داران دیگر مجبور به مقابله با طبقه کارگر خواهد بود. این تناقض در زمان حیات لندن نیز مورد توجه منتقدان و هم‌عصرانش بود. برخی او را «سوسیالیست میلیونر» می‌نامیدند که علیه سیستمی موضع می‌گیرد که خودش از آن ثروتمند شده است. لندن در پاسخ استدلال می‌کرد که ثروت شخصی او نافی اعتقاداتش نیست و او از طریق نوشته‌هایش آگاهی اجتماعی را گسترش می‌دهد. این تناقض، نمادی از دورۀ گذار آمریکا (عصر طلایی و پیشرفت صنعتی) است که در آن ایده‌های سوسیالیستی در میان روشنفکران رشد کرد، اما انباشت ثروت شخصی نیز بی‌سابقه بود. لندن تجسم دوگانگی بین آرمان‌گرایی رادیکال و موفقیت مادی در فرهنگ آمریکایی است. این پاراگراف با اشاره به طنزگونۀ مارک تواین، چالش هویت دوگانه جک لندن را برجسته می‌سازد: نویسنده‌ای که هم سرمایه‌دار موفق است و هم مدافع پرحرارت کارگران. این تناقض نه‌تنها نقدی به شخص لندن، بلکه بازتاب تعارضات بزرگ‌تر جامعه صنعتی است که در آن مرز بین ایدئولوژی و عمل اغلب مبهم می‌شود.


قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته
هنری دیوید ثورو
والت ویتمن
لئو تولستوی
امیلی دیکینسون
لوییس کارول
لوئیزا می الکات
مارک توِین
اسکار وایلد
آرتور کانن دویل
ویلیام باتلر ییتس
اچ .جی. ولز
گرترود استاین



نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا: مشکل ما با ایران، نحوه برخورد با مردمشان است
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 9:17

آمریکا: مشکل ما با ایران، نحوه برخورد با مردمشان است


مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، در کنفرانس خبری خود با تاکید بر تداوم فشارهای واشنگتن علیه جمهوری اسلامی ایران، گفت که اختلاف آمریکا با تهران «عمیق و ساختاری» است و موضوع حقوق بشر، از جمله افزایش اعدام‌ها، همچنان یکی از محورهای اصلی سیاست آمریکا در قبال ایران باقی خواهد ماند.

مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در یک نشست خبری دو ساعته با خبرنگاران در روز جمعه ۱۹ دسامبر (۲۷ آذر ۱۴۰۴) با تشریح اولویت‌های سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ اعلام کرد که تمرکز اصلی این دولت بر پیشبرد منافع واشنگتن در سراسر جهان است و و یادآور شد که ایران «یکی از تحریم‌شده‌ترین کشورهای جهان» است.

او که خود فرزند مهاجران کوبایی است، با ابراز خشم نسبت به «مهاجرت گسترده» به ایالات متحده، مواضعی همسو با دیدگاه‌های دونالد ترامپ اتخاذ کرد. روبیو علاوه بر مسئولیت‌های دیپلماتیک، هم‌زمان به‌عنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید و رئیس آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) که بخش بزرگی از آن تضعیف شده نیز فعالیت می‌کند.

روبیو ، بار دیگر بر موضع سخت‌گیرانه دولت ترامپ علیه ونزوئلا تأکید کرد و در عین حال از کاهش بودجه برنامه‌های کمک خارجی دفاع کرد.

«ما اختلافات بسیار عمیق و سیستماتیکی با رژیم ایران داریم»

آقای روبیو در پاسخ به پرسشی درباره گزارش نهادهای حقوق بشری مبنی بر ثبت بالاترین آمار اعدام‌های ایران در سال ۲۰۲۵ در طی بیش از دو دهه گذشته، گفت: «ما اختلافات بسیار عمیق و سیستماتیکی با رژیم ایران داریم» و یادآور شد که ایران «یکی از تحریم‌شده‌ترین کشور جهان» است.

او افزود: « تقریبا هفته‌ای نیست، یا دست‌کم ماهی دو، سه بار، که من تحریم تازه‌ای علیه نهاد یا فرد جدیدی مرتبط با ایران صادر نکنم.»

او با رد هرگونه نرمش در قبال تهران افزود: «فکر نمی‌کنم کسی بتواند استدلال کند که دولت [ترامپ] برخورد دوستانه‌ای با آن‌ها داشته است. ما همچنان این مسائل را برجسته می‌کنیم، چون نشان می‌دهد آن‌ها چه کسانی هستند.»

وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره به موج بازداشت‌ها و اعدام‌ها در ایران گفت: «برخی از این اعدام‌ها در پی جنگ با اسرائیل رخ داد؛ افرادی را زندانی کردند و بعد به جاسوسی و خبرچینی متهم کردند. اما ما دچار توهم نیستیم و [دولت آمریکا خودش را در این زمینه فریب نمی‌دهد] و هر سال گزارشی منتشر می‌کنیم که این مسائل را تشریح می‌کند.»

آقای روبیو تاکید کرد که اختلاف واشنگتن با تهران تنها به برنامه هسته‌ای محدود نمی‌شود: «مشکل ما با رژیم ایران صرفا یا فقط تمایل آن‌ها برای دستیابی به سلاح هسته‌ای یا حمایت‌شان از تروریسم نیست، بلکه در نهایت نحوه برخورد آن‌ها با مردم خودشان است.»

او با تفکیک میان حکومت و مردم ایران تأکید کرد: «من هیچ ملتی روی زمین نمی‌شناسم که چنین تفاوت بزرگی میان رژیمی که کشور را اداره می‌کند و مردمی که هر روز در آن زندگی می‌کنند وجود داشته باشد.» به گفته آقای روبیو، نظام جمهوری اسلامی «نمایانگر مردمی که در ایران زندگی می‌کنند و وارثان یک میراث فرهنگی کهن و پرافتخار و تاریخی بسیار بسیار پرافتخار هستند، نیست.»

وزیر امور خارجه آمریکا افزود: «آن وقت شما یک رژیم روحانی و رادیکال دارید که ثروت آن کشور را گرفته و به جای تأمین آینده مردم، آب و برق، پولش را صرف حمایت از سازمان‌های تروریستی در سراسر جهان کرده است. این کاری است که با پولشان کرده‌اند.»

رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا همچنین با اشاره به لبنان گفت: «آنچه برای همه کاملاً روشن است این است که هیچ‌کس خواهان حزب‌اللهی نیست که بار دیگر بتواند منطقه را تهدید کند و به‌عنوان نایب مستقیم ایران عمل کند.»

آقای روبیو در پاسخ به پرسشی درباره احتمال اقدام نظامی گسترده برای خلع سلاح حزب‌الله گفت چنین سناریویی را نشنیده و تصریح کرد: «بیشتر کشورهای منطقه خلیج فارس، حزب‌الله را به‌عنوان عامل نفوذ ایران می‌بینند»، اما طرح اعزام نیروهای نظامی برای خلع سلاح این گروه «توسط کسی مطرح نشده است.»

«نمی‌توان به مادورو اعتماد کرد، به حزب‌الله و ایران اجازه فعالیت از خاک خود را می‌دهد»

روبیو گفت هرگونه گفت‌وگوی بیشتر با ونزوئلا بی‌فایده است، زیرا به باور او، نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور این کشور، قابل اعتماد نیست و به تعهدات خود پایبند نمی‌ماند.

او گفت: «او هیچ‌کدام از توافق‌هایی را که در گذشته امضا کرده، اجرا نکرده است و همین مسئله، بررسی هرگونه توافق جدید در آینده را بسیار دشوار می‌کند.»

وزیر خارجه آمریکا بار دیگر مادورو را متهم کرد که از ساختار دولت ونزوئلا برای پیشبرد کارزار قاچاق مواد مخدر و «تروریسم» استفاده می‌کند. دونالد ترامپ نیز پیش‌تر ادعاهای مشابهی مطرح کرده و مادورو را مسئول ورود گسترده مواد مخدر و مجرمان به خاک آمریکا دانسته بود.

روبیو روز جمعه گفت آمریکا در حال همکاری با دولت‌های نیمکره غربی برای تضمین ثبات در منطقه کارائیب است، اما تأکید کرد که ونزوئلا در این میان «استثنا» محسوب می‌شود.

اگرچه متحدان ترامپ مادورو را به برقراری ارتباط با حزب‌الله متهم کرده‌اند، اما ایالات متحده تاکنون شواهدی ارائه نکرده که نشان دهد این گروه لبنانی که در پی جنگ سال گذشته با اسرائیل تضعیف شده، در ونزوئلا فعالیت می‌کند.

ترامپ همچنین مادورو را به‌عنوان رهبر یک کارتل معرفی کرده و مدعی شده بود که او گروه‌هایی مانند باند ونزوئلایی «ترن د آراگوآ» را هدایت می‌کند؛ ادعاهایی که با گزارش‌های نهادهای اطلاعاتی آمریکا در تناقض است. این نهادها اعلام کرده‌اند هیچ شواهدی مبنی بر کنترل این باند توسط مادورو وجود ندارد.

اظهارات روبیو در حالی مطرح می‌شود که آمریکا در حال افزایش حضور نظامی و استقرار تجهیزات در اطراف ونزوئلاست؛ اقدامی که گمانه‌زنی‌ها درباره تلاش برای سرنگونی مادورو با زور را تقویت کرده است. ترامپ همچنین از اعمال محاصره نفتی علیه کاراکاس خبر داده و همچنان به‌اشتباه ادعا می‌کند که نفت ونزوئلا متعلق به ایالات متحده است.

در پاسخ به پرسشی درباره تناقض میان تصویر ترامپ به‌عنوان «میانجی صلح» و تشدید تهدیدهای نظامی علیه ونزوئلا، روبیو گفت: «ما حق داریم و این حق را برای خود محفوظ می‌دانیم که از تمام ابزارهای قدرت ملی برای دفاع از منافع ملی ایالات متحده استفاده کنیم. هیچ‌کس نمی‌تواند این را انکار کند. همه کشورها همین حق را دارند؛ فقط قدرت ما از برخی بیشتر است.»

«جنگ اوکراین جنگ ما نیست»

جنگ جاری در اوکراین که از زمان حمله روسیه در فوریه ۲۰۲۲ ادامه دارد، یکی دیگر از محورهای اصلی این نشست خبری بود.

روبیو توضیح داد دولت ترامپ در تلاش است دریابد روسیه و اوکراین چه شرایطی را می‌توانند بپذیرند تا زمینه دستیابی به یک توافق صلح فراهم شود، اما تأکید کرد که این جنگ در اولویت اصلی واشنگتن قرار ندارد.

او گفت: «این جنگ ما نیست. این جنگ در قاره‌ای دیگر جریان دارد.»با این حال، روبیو تأکید کرد که تنها ایالات متحده قادر است زمینه دستیابی به توافق صلح در اوکراین را فراهم کند.

روبیو تصریح کرد: «اگر بحث اولویت‌بندی باشد، منافع ملی ما در نیمکره خودمان از مسائل یک قاره دیگر مهم‌تر است، اما این به معنای بی‌اهمیت بودن اوکراین و روسیه نیست. ما به آن اهمیت می‌دهیم و به همین دلیل درگیر آن هستیم.»

ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۴ وعده داده بود ظرف ۲۴ ساعت پس از بازگشت به قدرت به جنگ اوکراین پایان دهد؛ وعده‌ای که بعدها از آن عقب‌نشینی کرد. با این حال، او همچنان نقش فعالی در مذاکرات صلح ایفا کرده و حتی در ماه اوت میزبان ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، در آلاسکا بوده است.

ترامپ همچنین برای تلاش‌های خود در پایان دادن به درگیری‌های جهانی، خواستار دریافت جایزه صلح نوبل شده است.

فشار آمریکا برای تکمیل مرحله اول آتش‌بس غزه

روبیو همچنین تأکید کرد که واشنگتن در حال فشار برای تکمیل مرحله نخست آتش‌بس در غزه است تا مرحله دوم آن آغاز شود. او سه محور اصلی را شامل تشکیل یک کمیته تکنوکرات فلسطینی برای اداره غزه، ایجاد «هیئت صلح» با رهبری خارجی و استقرار یک نیروی پلیس بین‌المللی در این منطقه برشمرد.

روبیو گفت: «این موضوعی است که به‌زودی به آن می‌رسیم و تمرکز ما اکنون با دقتی لیزری بر همین مسئله است. هیچ‌کس معتقد نیست وضع موجود در بلندمدت پایدار یا مطلوب است، به همین دلیل فوریت بالایی برای تکمیل مرحله نخست وجود دارد.»

او افزود: «پس از آن، اطمینان بسیاری داریم که منابع مالی لازم برای بازسازی و کمک‌های بشردوستانه در مراحل دوم و سوم تأمین خواهد شد.»

ایالات متحده هم‌اکنون میزبان گفت‌وگوهایی با مقام‌های مصر، قطر و ترکیه برای بررسی ورود به مرحله بعدی است.

از زمان آتش‌بس با میانجیگری ترامپ در ماه اکتبر، اسرائیل ۳۹۵ نفر را در غزه کشته است؛ که به‌طور میانگین روزانه دو کودک در فهرست کشته‌شدگان بوده اند.

در پاسخ به پرسش الجزیره درباره نقض آتش‌بس از سوی اسرائیل، روبیو به اصل سؤال نپرداخت و تنها تأکید کرد که تلاش‌ها برای تحقق صلح ادامه دارد. او گفت: «این کار دشوار دیپلماسی و صلح‌سازی است. صلح فقط امضای یک سند نیست، بلکه پایبندی به آن است؛ و این پایبندی در اغلب موارد نیازمند پیگیری روزانه و مداوم است.»

همکاری با چین: آمریکا و چین «پیشرفت‌های خوبی» داشته‌اند

روبیو که در دوران سناتوری خود مواضع تندی علیه چین داشت، این بار لحنی نرم‌تر در قبال پکن اتخاذ کرد و بر ضرورت همکاری علی‌رغم تنش‌های دوجانبه تأکید کرد.

او با لحنی طنز گفت: «فکر می‌کنم با چین خوب رفتار کرده‌ام» و افزود که آمریکا و چین «پیشرفت‌های خوبی» داشته‌اند. روبیو گفت: «اگر چالشی جهانی‌ وجود داشته باشد که چین و آمریکا بتوانند با هم روی آن کار کنند، می‌توانیم آن را حل کنیم. البته نقاط تنش هم وجود خواهد داشت، اما وظیفه ما ایجاد توازن میان این دو است.»

پس از تشدید جنگ تجاری در ابتدای دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، واشنگتن و پکن در ماه نوامبر به توافقی یک‌ساله برای توقف تعرفه‌ها و حل برخی اختلافات دست یافتند.

تأکید دوباره بر تعهد آمریکا به ناتو برای حفظ بازدارندگی علیه روسیه

با وجود انتقادهای شدید دولت ترامپ از اروپا و سیاست‌های مهاجرتی و مقررات اتحادیه اروپا، روبیو بار دیگر بر تعهد آمریکا به پیمان نظامی ناتو تأکید کرد.

او گفت اصل دفاع جمعی ناتو، مندرج در ماده پنج این پیمان، می‌تواند بازدارندگی هرگونه اقدام نظامی روسیه فراتر از اوکراین را شامل شود. روبیو افزود: «به همین دلیل در ناتو مانده‌ایم و به همین دلیل ماده پنج اهمیت دارد.»

او تنها خواسته آمریکا از متحدان ناتو را افزایش هزینه‌های نظامی دانست. ترامپ خواستار افزایش حداقل بودجه دفاعی اعضا به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی شده، هرچند برخی کشورها از جمله اسپانیا با این موضوع مخالفت کرده‌اند.

روبیو در پایان تلاش کرد نگرانی‌ها درباره پایبندی آمریکا به ناتو را برطرف کند و گفت: «ما به این ائتلاف متعهد هستیم و این تعهد فقط در حد حرف نیست؛ بلکه در نیروهایی که اعزام کرده‌ایم، هزینه‌هایی که پرداخته‌ایم و توانمندی‌هایی که در قالب همکاری مستقر شده‌اند، نمود دارد.»


یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








افزایش ۷ برابری آمار تجرد قطعی در ایران
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 9:04

افزایش ۷ برابری آمار تجرد قطعی در ایران


یک جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه گفت: در سطح فردی، تجرد قطعی می‌تواند یک انتخاب آزاد و محترم باشد، اما وقتی این انتخاب شامل درصد زیادی از جامعه می‌شود و به یک روند گسترده تبدیل می‌گردد، قطعاً پیامدهای آن می‌تواند به شکل یک بحران اجتماعی و اقتصادی خود را نشان دهد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، با اعلام دبیر ستاد ملی جمعیت مبنی بر ۷ برابر شدن آمار تجرد قطعی در ایران، نگرانی‌ها درباره تحولات جمعیتی و پیامدهای اجتماعی آن افزایش یافته است.

«عالیه شکربیگی» جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد، در گفت‌وگو با ما به بررسی دلایل شکل‌گیری این پدیده و آثار آن بر ساختار خانواده و جامعه پرداخته است.   

* چرا آمار تجرد قطعی در کشور افزایش چشمگیر داشته است؟

آمار تجرد قطعی در ایران طی ۴ دهه اخیر حدود ۷ برابر شده و این افزایش عمدتاً در میان زنان مشاهده می‌شود. دلایل اصلی این امر شامل تغییر نگرش‌های فرهنگی، مشکلات اقتصادی، و افزایش سن ازدواج است. در واقع، برای زنان، اولویت‌های فعلی بیشتر تحصیل، سپس اشتغال و بعد ازدواج است. بر اساس تحقیقات، اولویت اول تحصیل، اولویت دوم اشتغال و اولویت سوم ازدواج است، بنابراین آمار تجرد قطعی در میان زنان نیز بالاست.

اگر بخواهیم تعریفی از تجرد قطعی ارائه دهیم، تجرد قطعی به فردی (زن یا مرد) اطلاق می‌شود که تا سن ۵۰ سالگی ازدواج نکرده باشد. بر اساس تحقیقات، در سال ۱۳۶۵ تنها ۱.۱ درصد از زنان ۵۰ ساله ازدواج نکرده بودند، اما در سال ۱۴۰۲ این رقم به ۷.۷ درصد رسیده که نشان‌دهنده رشد هفت برابری است. دلیل تمرکز بیشتر آمار بر زنان این است که داده‌های رسمی بیشتر وضعیت زنان را بررسی کرده‌اند، زیرا سن باروری و ازدواج تأثیر مستقیمی بر ساختار جمعیت در ایران دارد. متوسط سن ازدواج زنان ایرانی به حدود ۲۴.۵ سال رسیده و در تهران نزدیک به ۳۰ سال است. همچنین، تأخیر در فرزندآوری نیز موضوع دیگری است، به‌طوری‌که فاصله ازدواج تا تولد فرزند اول حدود چهار و نیم سال و فاصله بین فرزند اول تا دوم حدود شش سال شده است.

به نظر می‌رسد که یک عامل دیگر که می‌تواند مهم باشد، نگرش‌های فردگرایانه است. زنان بیشتر از گذشته به تحصیل، اشتغال و استقلال فردی اهمیت می‌دهند و دیگر ازدواج را الزامی نمی‌دانند. این به نظر می‌رسد که یک تغییر الگو در نگرش آن‌ها در مورد تشکیل خانواده و فرزندآوری به وقوع پیوسته است. اگر بخواهیم عوامل کلیدی افزایش تجرد قطعی را نام ببریم، می‌توان به مشکلات اقتصادی مانند هزینه‌های بالای مسکن، اشتغال یا معیشت اشاره کرد که خود مانع ازدواج می‌شود. همچنین، تحصیلات و اشتغال زنان تحصیل‌کرده باعث می‌شود که آن‌ها بیشتر به دنبال جایگاه شغلی باشند و ازدواج را به تأخیر بیندازند. تغییر سبک زندگی و کمرنگ شدن زندگی چندنسلی به همراه تأکید بیشتر بر استقلال فردی نیز از دیگر عوامل تأثیرگذار است.

روند جهانی تجرد قطعی و کاهش ازدواج و فرزندآوری در بسیاری از کشورها مشاهده می‌شود و ایران نیز در این مسیر قرار دارد. اگر بخواهیم به پیامدهای اجتماعی و جمعیتی این موضوع اشاره کنیم، کاهش نرخ باروری را می‌توان مثال زد؛ یعنی از متوسط ۶.۸ فرزند برای هر زن در دهه ۶۰ به کمتر از ۱.۵ فرزند در سال ۱۴۰۳ رسیده است.

نکته دیگری که قابل توجه است، سالمندی جمعیت است که ایران با سرعت بالا در حال حرکت به سمت آن می‌باشد. این موضوع به معنی بسته شدن پنجره طلایی نیروی کار جوانان است. همچنین، تعداد ازدواج‌ها که از حدود ۸۰۰ هزار در اوایل دهه ۹۰ به ۴۸۰ هزار در سال ۱۴۰۳ کاهش یافته، نشان‌دهنده یک روند نگران‌کننده است. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که افزایش هفت برابری تجرد قطعی در ایران، به ویژه در میان زنان، نتیجه ترکیب مشکلات اقتصادی، تغییرات فرهنگی، افزایش تحصیلات و اشتغال زنان و روند جهانی کاهش ازدواج است.

* افزایش تجرد قطعی در کشور چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟

وضعیت فعلی نه تنها ساختار خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه آینده جمعیت کشور را نیز با چالش‌های جدی مانند کاهش نیروی کار جوان و افزایش هزینه‌های سالمندی روبرو می‌کند. این بحران می‌تواند بر رویکرد نهاد خانواده در ایران تأثیرات عمیقی بگذارد. اگر بخواهیم این موضوع را با یک نگاه جدید بررسی کنیم، به وضوح می‌توان گفت که آمار قابل توجه تجرد قطعی در کشور زنگ خطری برای وقوع یک بحران بزرگ به شمار می‌آید. پیامدهای این روند شامل کاهش شدید نرخ باروری، سالمندی سریع جمعیت و فشار سنگین بر نظام اقتصادی و رفاه اجتماعی کشور است.

افزایش حق برابری و تجرد قطعی در ایران نشان‌دهنده یک بحران جمعیتی و اجتماعی است که نیاز به توجه جدی دارد. این بحران می‌تواند به عدم تعادل در بازار کار، کاهش رشد اقتصادی و افزایش هزینه‌های اجتماعی منجر شود. بنابراین، مقابله با این وضعیت نیازمند اقدامات اساسی و برنامه‌ریزی دقیق از سوی مسئولان و جامعه است تا بتوانند این چالش‌ها را مدیریت کنند.

متأسفانه به نظر می‌رسد که سیاست‌گذاران در این راستا برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مؤثری در سطوح کلان، میانه و خرد نداشته‌اند یا اگر هم داشته‌اند، ناکافی بوده است. نگاه جدید به بحران تجرد قطعی نشان می‌دهد که این موضوع می‌تواند به دلایلی به بحران تبدیل شود. کاهش ازدواج حتماً به کاهش فرزندآوری منجر خواهد شد و افزایش تجرد قطعی. جالب اینجاست که برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران، تعداد تولدها به زیر یک میلیون نفر در سال کاهش یافته است.

اگر بخواهیم به پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این وضعیت نگاهی بیندازیم، باید توجه کنیم که ایران با سرعتی فراتر از پیش‌بینی‌ها در حال وارد شدن به مرحله سالمندی است. این موضوع فشار سنگینی بر نظام بازنشستگی و سیستم سلامت ایجاد می‌کند. یکی از پیامدهای عمده این وضعیت، سالمندی جمعیت است.

علاوه بر این، کاهش جمعیت جوان به معنای کمبود نیروی کار فعال است و به از دست رفتن فرصت تاریخی برای توسعه اقتصادی منجر می‌شود. به طور کلی، باید درک کنیم که این بحران تجرد قطعی نه تنها به بُعد اجتماعی و خانوادگی مربوط می‌شود، بلکه تأثیرات عمیقی بر اقتصاد و تنوع نیروی کار کشور خواهد داشت. در نتیجه، توجه به این چالش‌ها و نیاز به برنامه‌ریزی مؤثر در این راستا ضروری است.

* آیا افزایش تجرد قطعی می‌تواند به مفهوم و بنیان خانواده در جامعه ایرانی آسیب وارد کند؟

زمانی که در خانواده فردگرایی وجود داشته باشد و استقلال شخصی حاکم شود، این مسأله می‌تواند الگوی سنتی خانواده‌های چندنفری را جایگزین کند و به عبارتی تغییر سبک زندگی را به دنبال داشته باشد. همچنین، کاهش تعداد ازدواج‌ها نشان‌دهنده این است که بر اساس بحث‌های موجود، ازدواج‌ها به‌طور قابل توجهی کاهش یافته است. به نظر می‌رسد این بحران تنها جنبه جمعیتی ندارد، بلکه خود نشان‌دهنده تغییرات عمیق در ارزش‌ها و سبک زندگی جامعه است.

نکته دیگر این است که ازدواج دیگر تنها مسیر پذیرفته شده برای زنان و مردان نیست و تحصیلات، اشتغال و استقلال فردی نیز به نوعی جایگزین شده‌اند. در گذشته، حتی بدون آن‌که فرد شغلی داشته باشد یا مسکن داشته باشد، ازدواج صورت می‌گرفت و خانواده‌ها به عنوان سرمایه اجتماعی به کمک فرزندان می‌آمدند. اما امروز انتظارات اقتصادی و توقعات فزاینده در بین دختران و پسران به‌طور چشمگیری افزایش یافته و این انتظارات اقتصادی و اجتماعی مانع ازدواج شده است.»

* وضعیت در آینده چه خواهد شد؟

ما باید به گونه‌ای مکمل در آینده‌نگری داشته باشیم. اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، ایران در دهه‌های آینده با مسائلی مانند افزایش جمعیت سالمند، کاهش شدید نیروی کار و فشار سنگین بر نظام رفاهی روبه‌رو خواهد شد. همچنین، بسته شدن پنجره جمعیتی که در واقع دوره طلایی با بیشترین جمعیت جوانان است، به معنای از دست رفتن یک فرصت تاریخی برای توسعه پایدار خواهد بود. به همین دلیل، افزایش تجرد قطعی در ایران تنها یک چالش جمعیتی نیست، بلکه یک بحران اجتماعی و اقتصادی است. این بحران آینده کشور را در سه سطح تهدید می‌کند: اول، جمعیت‌شناختی، مانند کاهش باروری و سالمندی سریع؛ دوم، اقتصادی، شامل افت نیروی کار و فشار بر نظام بازنشستگی؛ و سوم فرهنگی، که شامل تغییر ارزش‌ها و سبک زندگی و کاهش نقش خانواده سنتی و پیدایش گونه‌های مختلف خانواده در ایران می‌شود.

* تجرد قطعی  در جامعه ایرانی یک بحران است یا یک انتخاب؟

واقعیت این است که ما می‌توانیم تجرد قطعی را از دو نگاه متفاوت بررسی کنیم: یک‌بار به عنوان یک انتخاب و بار دیگر به عنوان یک بحران. در هر دو مورد لازم است توضیحات لازم را ارائه دهم.بسیاری از زنان و مردان امروزی ازدواج نکرده و این تصمیم را به‌صورت آگاهانه اتخاذ کرده‌اند. اگر تجرد قطعی را به عنوان یک انتخاب در نظر بگیریم، باید بگوییم که دلایل متعددی وجود دارد که تحت این عنوان قرار می‌گیرند. تمرکز بر تحصیل، شغل، استقلال فردی یا انتخاب سبک زندگی متفاوت در جوامع مدرن از جمله این دلایل است. وقتی که به بررسی تجرد قطعی می‌پردازیم، الزاما به معنای یک مشکل یا بحران نیست، بلکه بیشتر نشانه‌ای از تنوع در الگوهای زندگی است.

در نمونه‌های جهانی، می‌توان به کشورهای اروپایی و شرق آسیا اشاره کرد که درصد بالایی از افراد مجرد، ازدواج نکردن را به‌عنوان یک انتخاب شخصی می‌دانند و این موضوع در سطح جهانی پذیرفته شده است. در بسیاری از موارد، دختران و پسران وقتی ازدواج می‌کنند، حیوانات را به‌عنوان اعضای خانواده خود انتخاب می‌کنند. در ایران نیز این موضوع دیده شده و آن‌ها را به‌عنوان بخشی از خانواده تلقی می‌کنند.

حال اگر بخواهیم تجرد قطعی را به‌عنوان یک بحران در نظر بگیریم، باید گفت که در ایران، تجرد قطعی به دلیل پیامدهای جمعیتی و اقتصادی به‌عنوان یک بحران مطرح می‌شود. آمارها نشان می‌دهند که نرخ تجرد قطعی زنان ۵۰ ساله از ۱.۱ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۷.۷ درصد در سال ۱۴۰۱ رسیده است. این روند همراه با کاهش شدید نرخ باروری و کاهش ازدواج‌ها که به آن اشاره کردیم، به نظر می‌رسد زمینه‌ساز یک بحران در آینده خانواده و جامعه ایران باشد.

در سطح فردی، تجرد قطعی می‌تواند یک انتخاب آزاد و محترم باشد، اما وقتی این انتخاب شامل درصد زیادی از جامعه می‌شود و به یک روند گسترده تبدیل می‌گردد، قطعاً پیامدهای آن می‌تواند به شکل یک بحران اجتماعی و اقتصادی خود را نشان دهد. بنابراین، تجرد قطعی همزمان می‌تواند یک انتخاب فردی باشد و در عین حال یک بحران جمعیتی نیز محسوب شود.

* با افزایش تجرد قطعی در کشور، باید چه بازنگری در نگاه به بازتعریف مفهوم خانواده داشته باشیم؟

با افزایش تجرد در کشور چه بازنگری در نگاه به بازتعریف مفهوم خانواده باید داشته باشیم، با افزایش تجرد قطعی در ایران، مفهوم خانواده دیگر محدود به والدین و فرزندان نیست و باید به‌طور جدیدی تعریف شود. به‌عنوان مثال، خانواده می‌تواند شامل ساختارهای جدیدی مانند خانواده‌های تک‌نفره یا زوج‌های بدون فرزند باشد که حیوانات خانگی را به‌عنوان جایگزین فرزندان خود تلقی می‌کنند.

این تغییر نیازمند سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و اجتماعی است که هم انتخاب‌های فردی انسان‌ها را به رسمیت بشناسد و هم شبکه‌های حمایتی جدیدی را ایجاد کند. این سیاست‌گذاری‌ها باید در بستر حمایت‌های اجتماعی از نهاد خانواده تعریف شود. ضرورت بازتعریف خانواده به‌خاطر وجود سه مسئله مهم مطرح است.

نخست، به افزایش تجرد قطعی اشاره کردیم؛ دوم، تحولات سبک زندگی، مانند شهرنشینی و افزایش تحصیلات و اشتغال زنان، که منجر به جایگزینی خانواده‌های هسته‌ای به جای خانواده‌های چندنسلی شده و حتی به ظهور خانواده‌های تک‌والد انجامیده است. سوم، ظهور ساختارهای جدید خانواده، مانند خانواده‌های تک‌نفره و زوج‌های بدون فرزند که حیوانات خانگی را به‌عنوان جایگزین فرزندان خود انتخاب می‌کنند. این پدیده در بسیاری از نقاط دنیا به رسمیت شناخته شده و باید در ایران نیز به این مقوله توجه جدی شود.

اگر بخواهیم در بحث بازتعریف نهاد خانواده دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌توانیم از چهار بعد مختلف این مسأله را بررسی کنیم: بعد فرهنگی، بعد اجتماعی و بعد اقتصادی و  به لحاظ بعد فرهنگی، خانواده دیگر تنها محل بازتولید سنت‌ها نیست، بلکه به عنوان یک نهاد بازتابی، به قول گیدنز، دیده می‌شود که هر لحظه در حال بازنگری است. خانواده در واقع در میان سنت و مدرنیته در حال گفتگو است. ارزش‌های سنتی مانند احترام به بزرگ‌ترها و همبستگی اجتماعی باید با آزادی‌های فردی و سبک‌های جدید زندگی تلفیق شوند. در زمان‌های گذشته، احترام به بزرگ‌ترها واقعاً یک ارزش درونی بوده، اما امروزه در نسل‌های جدید این ارزش کمرنگ‌تر شده است.

به لحاظ بعد اجتماعی، خانواده همچنان به عنوان پایگاه عاطفی اعضا باقی می‌ماند و این نهاد باید به‌عنوان یک شبکه حمایتی عمل کند. اما حمایت باید برای افراد مجرد و خانواده‌های غیرسنتی نیز فراهم شود. در حال حاضر، ما در خانواده‌های ایرانی شاهد فرزندانی هستیم که بالای ۴۰ یا ۵۰ سال سن دارند و ازدواج نکرده‌اند. این خانواده‌ها برای آن‌ها یک پناهگاه عاطفی و شبکه حمایتی به شمار می‌رود.

به نظر من، وقت آن فرارسیده که نگاه صیانت به خانواده‌های سنتی فراتر برود و به توانمندسازی ساختارهای جدید خانواده توجه بیشتری شود. زیرا ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، گونه‌های دیگری از خانواده در حال ظهور هستند. به‌جای آنکه جلوی این گونه‌ها را بگیریم یا اجازه ندهیم که کسی برای آن‌ها طرحی ارائه دهد، بیاییم کمک کنیم تا این خانواده‌ها توانمند شوند.

در بستر اقتصادی، با افزایش تجرد و کاهش ازدواج‌ها، حمایت‌های اقتصادی و اجتماعی برای افراد مجرد نیز ضروری است. خدماتی مانند بیمه مسکن و خدمات رفاهی می‌تواند به افراد مجرد کمک کند. اگر شرایط مهیا شود، می‌توانیم با افراد مجرد درباره مسائل و مشکلاتشان صحبت کنیم. اما بعید می‌دانم که این اتفاق به‌راحتی بیفتد، زیرا یکی از دلایل اصلی تغییر نگرش‌ها در دختران و پسران ایرانی به‌ویژه خانواده‌های تک‌والد و بدون فرزند است؛ برای مثال، مادری که با فرزندش پس از طلاق زندگی می‌کند یا زوج‌هایی که بدون فرزند به زندگی ادامه می‌دهند.

اینها نیز نیازمند سیاست‌های حمایتی خاصی در سیاست‌گذاری هستند. اگر بخواهم یک جمع‌بندی از بحث امروز داشته باشم، باید بگویم که خانواده امروز در ایران دچار بازنگری و بازاندیشی شده است. گونه‌های مختلف خانواده در ایران متولد شده‌اند، همچون خانواده‌های تک‌والد، بدون فرزند، خانواده‌های شبکه‌ای و سایر گونه‌های خانواده‌هایی که در بستر ازدواج سفید وجود دارند.

اگر بخواهیم یک مقایسه بین ساختار خانواده را در گذشته، به‌ویژه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و امروز انجام دهیم، باید بگوییم که در آن زمان ساختار خانواده گسترده‌تری بود و نقش‌ها به‌شکلی واضح تقسیم شده بود؛ مرد نان‌آور و زن خانه‌دار بود. ارزش‌های سنتی مانند احترام به بزرگ‌ترها و تولید سنت و نسل در خانواده‌های دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مورد تأکید قرار داشت. اما امروز، یعنی از دهه ۱۴۰۰ به بعد، ساختار خانواده به سمت هسته‌ای شدن و تک‌نفره شدن پیش می‌رود و نقش‌ها نیز متنوع می شود.

ارزش‌ها مانند فردگرایی، انتخاب آزاد و سیالیت در نهاد خانواده، همچنان کارکرد خود را به‌عنوان یک پناهگاه عاطفی و شبکه حمایتی برای اعضا حفظ کرده‌اند. افزایش تجرد در ایران نشان می‌دهد که خانواده باید بازتعریف شود. قطعاً خانواده از یک نهاد سنتی به یک نهاد انعطاف‌پذیر و متنوع تبدیل خواهد شد. این تغییر باید از تمرکز بر ضرورت ازدواج و فرزندآوری به تمرکز بر شبکه‌های حمایتی و عاطفی منتقل شود.

به‌علاوه، باید نگاه کنترل‌گرایانه‌ای که تأکید دارد که حتماً دختران و پسران باید ازدواج کنند، به یک نگاه توانمندساز و پذیرنده انتخاب‌ها تبدیل شود. نکته آخر این است که علی‌رغم تمامی فراز و نشیب‌ها و بازاندیشی‌ها و بازنگری‌هایی که در درون این نهاد وجود دارد، خانواده همچنان پایدار و استوار خواهد ماند، اما به‌طور حتم گونه‌های مختلف خانواده نیز پا به عرصه وجود خواهند گذاشت.

این موضوع نیازمند کار پژوهشی در بستر آینده‌نگری نهاد خانواده در ایران است، به‌ویژه با توجه به اینکه امروزه ما با پدیده‌ای به نام خانواده رسانه‌ای روبرو هستیم. خانواده رسانه‌ای به معنای قرار گرفتن خانواده در شبکه‌های فضای مجازی است که پیامدهای خاصی را به دنبال می‌آورد. این پدیده یکی از بحث‌های جدی است که تأثیر زیادی بر تنوع خانواده‌ها دارد و می‌تواند الگوهای جدیدی از رابطه‌ها و ساختارهای خانوادگی را شکل دهد.

با توجه به تغییرات سریع در رسانه‌ها و فضای مجازی، پژوهش در این زمینه می‌تواند به درک عمیق‌تری از تأثیرات بر نهاد خانواده و چگونگی سازگاری و تحول آن کمک کند. همچنین، بررسی این موضوع می‌تواند به سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان اجتماعی کمک کند تا به نحو مؤثری بر چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌رو در زمینه خانواده و رسانه‌ها پاسخ دهند.



نظر شما درباره این مقاله:








حملات تلافی‌جویانه آمریکا به اهداف داعش در سوریه
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 8:44

حملات تلافی‌جویانه آمریکا به اهداف داعش در سوریه


ادریس علی و فیل استوارت / خبرگزاری رویترز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

ارتش ایالات متحده روز جمعه حملات گسترده‌ای را علیه ده‌ها هدف متعلق به گروه داعش در خاک سوریه انجام داد. مقامات آمریکایی گفتند این حملات در واکنش به حمله اخیر این گروه به نیروهای آمریکایی صورت گرفته است.

ائتلاف تحت رهبری آمریکا طی ماه‌های گذشته عملیات‌های هوایی و زمینی متعددی را در سوریه علیه مظنونان وابسته به داعش اجرا کرده است؛ این عملیات‌ها اغلب با همکاری نیروهای امنیتی سوریه انجام می‌شود.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، وعده داده بود پس از حمله‌ای که هفته گذشته در سوریه منجر به کشته شدن چند تن از نیروهای آمریکایی شد، واکنش قاطعی نشان دهد.

وزیر دفاع ایالات متحده، پیت هیگست، اعلام کرد که این حملات مواضع «جنگجویان داعش، زیرساخت‌ها و انبارهای تسلیحاتی آن‌ها» را هدف گرفته است و عملیات با نام رمز «عملیات هاوک‌آی استرایک» (Operation Hawkeye Strike) اجرا شده است.

هیگست افزود: «این آغاز جنگ نیست، بلکه اعلان انتقام است. امروز، دشمنان‌مان را شکار کردیم و کشتیم—بسیاری از آن‌ها را. و این روند ادامه خواهد داشت.»

ترامپ نیز در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد که دولت سوریه از این حملات حمایت کامل کرده و آمریکا «اقدام تلافی‌جویانه بسیار شدیدی» انجام داده است.

رئیس‌جمهوری آمریکا شامگاه جمعه در گردهمایی‌ای در ایالت کارولینای شمالی، این عملیات را «ضربه‌ای سنگین» به اعضای داعش توصیف کرد که آمریکا آنان را مسئول حمله ۱۳ دسامبر به نیروهای ائتلاف می‌داند. او گفت: «ما اراذل داعش را در سوریه هدف قرار دادیم... عملیات بسیار موفقی بود.»

فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) اعلام کرد که بیش از ۷۰ هدف در مناطق مرکزی سوریه مورد اصابت قرار گرفته و جنگنده‌های اردنی نیز این عملیات را همراهی کرده‌اند.

بر اساس گفته یکی از مقامات آمریکایی، این حملات با استفاده از جنگنده‌های F-15 و A-10، بالگردهای آپاچی و سامانه‌های پرتاب راکت HIMARS انجام شده است.

وزارت خارجه سوریه در بیانیه‌ای تأکید کرده است که دمشق همچنان بر تعهد خود برای مبارزه با داعش و جلوگیری از ایجاد «پناهگاه‌های امن برای این گروه در خاک سوریه» پایبند است.

به گفته ارتش آمریکا، روز شنبه گذشته در حمله‌ای در شهر تدمر (پالمیرا) در مرکز سوریه، دو سرباز آمریکایی و یک مترجم غیرنظامی کشته شدند. مهاجم کاروان نیروهای آمریکایی و سوری را هدف قرار داد و در ادامه با شلیک نیروهای محافظ کشته شد. در این حادثه همچنین سه سرباز آمریکایی دیگر زخمی شدند.

در حال حاضر، حدود یک‌هزار نیروی آمریکایی در خاک سوریه باقی مانده‌اند. 

وزارت کشور سوریه اعلام کرده است مهاجم از اعضای نیروهای امنیتی سوریه بوده که ظاهراً با داعش ابراز همدلی می‌کرده است.

دولت فعلی سوریه متشکل از نیروهای سابق شورشی است که سال گذشته و پس از پایان جنگ داخلی ۱۳ ساله، بشار اسد را از قدرت برکنار کردند. در این دولت تعدادی از اعضای شاخه پیشین القاعده در سوریه که از این گروه جدا شده و با داعش درگیر بودند نیز حضور دارند.

دولت سوریه ماه گذشته و پس از سفر «احمد الشرع» رئیس‌جمهوری این کشور به کاخ سفید، در همکاری با ائتلاف تحت رهبری آمریکا علیه داعش به توافقی جدید دست یافت.



نظر شما درباره این مقاله:








آقای رئیس جمهور! خیلی زود تنها شدید
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 8:01

آقای رئیس جمهور! خیلی زود تنها شدید


روزنامه هم‌میهن

لوازم سیاست چیست؟ فرق سیاست با پزشکی چیست؟ شما هنگام عمل جراحیِ قلب، یک گروه همکار برای جراحی درست می‌کنید. اساس کار شما هم بر پروتکل‌های استاندارد درمانی است. بیمار هم بیهوش است. گروه پزشکی هم همگی تابع شما هستند. بدون مقدمات لازم هم آغاز به جراحی نمی‌کنید. پاسخگو هم فقط خودتان هستید. از قبل هم می‌دانید چه عملی می‌خواهید انجام دهید، و خودتان هم پاسخگوی همه مراحل و‌ اقدامات گروه هستید.

سیاست قطعاً با پزشکی در تمام ویژگی‌های مذکور فرق می‌کند. همین که شما متکلم‌الوحده شده‌اید و به تنهایی در حال دفاع از دولت و‌ عملکرد آن هستید یعنی، یک جای کار گیر دارد. اظهار سخنان تکراری و حتی کلی‌گویی که کمتر مخاطبی را قانع کند: نشانه‌ای از وجود یک گیر جدی در سیاست جنابعالی و دولت است. در سیاست همه به‌نوعی مشارکت می‌کنند و‌ نه‌فقط تبعیت. پس باید در فرآیند سیاسی حضور و مشارکت داشته باشند. در عمل آنچه که مشهود است، غیبت اغلب همراهان دولتی و پیش از آن انتخاباتی با شماست.

ایرادی ندارد که بر اساس وفاق بخواهید دیگران را هم جلب کنید. خیلی هم خوب است. ولی باید به همان میزان در پی اقناع و تفاهم با کسانی باشید که حامی شما و وعده‌های شما بودند و هستند. قدرت سیاسی بدون نیروهای حمایت‌کننده وجود ندارد. شما که نیروی امنیتی و نظامی و حتی پول فراوان ندارید که بخواهید در سیاست بمانید. البته، وابسته به این صندلی هم نیستید؛ ولی باید به گونه‌ای عمل کنید که حامیان شما زیاد شوند و‌ نه کم.

متأسفانه به نظر می‌رسد که خود را بی‌نیاز از ایده و اندیشه و نقدهای دیگران و حامیان خود می‌دانید و اگر هم هرازگاهی جلسه‌ای می‌گذارید برای رفع تکلیف است. از این منظر، جلسه اخیر با ۶۰تن از فعالان سیاسی جریان‌‌های مختلف نیز، فقط نمایشی برای اعلان این است که بگویید حرف‌ها را شنیدم. بعید است که حتی یک گزاره جلسه در کار شما تاثیری گذاشته باشد. اگر نتیجه جلسه این باشد که نه شما از آنها سودی برده باشید و‌ نه آنان از نظرات شما قانع شده باشند و بدتر اینکه هر دو طرف از یکدیگر دورتر هم شده باشند، در این صورت باید گفت سیاست‌ورزی رسمی کنونی در سطح دولت به جایی نخواهد رسید.

مسئله این است که شما خیلی زودتر از آنچه که انتظار می‌رفت، تنها شده‌اید. شاید فقط یک نفر باشد که کنارتان هست، دیگران ساز خود را می‌زنند. این تنهایی علامت خوبی نیست که خیلی هم بد است. سیاستمدار باید ده‌ها نفر مدافع داشته باشد. نه مدافعی که به دلیل منافع خود را پیشمرگ نشان دهد؛ بلکه مدافعی که خود را شریک سیاست‌های او بداند و به دلیل این مشارکت از سیاست‌های شما دفاع کند.

برای شما کسی نمانده؛ لذا به سخنان تکراری و نصیحت‌گونه روی آورده‌اید. سخنان شما درباره انرژی (از جمله در سفر اخیر به خراسان جنوبی) نیز پذیرفتنی نیست. سال گذشته قول داده شد که در تابستان هم قطعی برق نخواهیم داشت؛ حالا می‌فرمایید اگر لازم باشد در زمستان هم قطع می‌کنیم. می‌فرمایید که: «این وضعیت که امروز به‌وجود آمده بابت این است که ما بیدار شویم و بفهمیم نباید مثل گذشته کار می‌کردیم.»

لطفاً توضیح دهید که گذشتگان چگونه کار کردند که به این روز افتادیم و کار شما و دولت به‌گونه‌ای است که برخلاف آنان‌ وضع را بهبود می‌بخشد؟ اگر یک پاراگراف توضیح دهید که علمی و دقیق باشد، پذیرفتنی است.

متأسفانه شما در بهتربن حالت همان راه گذشتگان را ادامه می‌دهید. گفته‌اید که: «اگر هر خانواده یک قدم برای صرفه‌جویی بردارد، نیازی به قطع برق نیست.» قطعاً صرفه‌جویی و‌ توصیه به آن عمل پسندیده‌ای است. ولی مگر وظیفه دولت تمرکز بر توصیه به صرفه‌جویی است؟ این کار را که همه می‌توانند انجام دهند. سال گذشته درباره برق، سوخت مازوت و... چه وعده‌هایی داده شد و چقدرش انجام شد؟

همه دولت‌ها قدری کارهای تولیدی می‌کنند. اگر قرار باشد آنها را به‌عنوان این خدمات دولت‌های خدمتگزار شمرد که همه دولت‌های تاریخ خادمان ملت محسوب می‌شوند. شما مطلقاً یا به مسائل اصلی نمی‌پردازید یا حاضر نیستید درباره آنها گفت‌وگو کنید.

لطفاً دستور دهید نظرسنجی‌‌های دولتی از مردم درباره وضعیت کشور و دولت منتشر شود. ما همچنان به صداقت شما اعتقاد داریم. ولی صداقت به‌تنهایی مشکلی را حل نمی‌کند. مسئله هم این جناح و آن جناح نیست. مسئله امروز همه ما، ایران و مردم و بقای آن است.



نظر شما درباره این مقاله:








احمد شرع لغو تحریم‌ها را به مردم سوریه تبریک گفت
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 7:15

احمد شرع لغو تحریم‌ها را به مردم سوریه تبریک گفت




نظر شما درباره این مقاله:








بررسی مواضع فعالان دو جناح در نشست باپزشکیان
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 7:10

بررسی مواضع فعالان دو جناح در نشست باپزشکیان


پریسا هاشمی / هم‌میهن

جلسه بی‌ثمر با پزشکیان/ انتقاد اصلاح‌طلبان، تشویق تندروها

روز چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ مسعود پزشکیان پس از یک‌سال و نیم ریاست‌جمهوری در نشستی سه‌ساعته میزبان جمعی از دبیران کل احزاب، شخصیت‌های برجسته و نخبگان سیاسی کشور بود تا درباره «راهکارهای تحقق انسجام ملی و چگونگی عبور از چالش‌ها» به نتایجی برسند. پزشکیان در این نشست به دیدگاه‌ها، نقدها و پیشنهادهای حاضران درباره مسائل مختلف کشور گوش سپرد و به سوالات مطرح‌شده وتشریح شرایط کنونی دولت پرداخت.

پزشکیان درباره علت ننشستن پای میز مذاکره که از سوی برخی از حضار مطرح شده بود، تاکید کرد: «من در نیویورک با مکرون و اروپایی‌ها بر سر یک راه‌حل به توافق رسیدم، اما آمریکایی‌ها آن را نپذیرفتند. آنها می‌خواهند همه چیز را از ما بگیرند و من تن به این ذلت نمی‌دهم. اگر ما سیستم موشکی خودمان را تعطیل کنیم، درصورت حمله مجدد به کشور چه کاری از دستمان بر می‌آید جز آنکه بنشینیم و شاهد نابودی کشور باشیم.»

او درباره کاهش برد موشکی و غنی‌سازی صفر به عنوان پیش‌شرط‌های ترامپ برای مذاکره با آمریکا هشدار داد: «... بنده حاضر نیستم زیر بار ذلت و ظلم بروم... به‌دنبال دعوا و درگیری با کسی نیستیم؛ دوست داریم با همه با صلح به گفت‌وگو بنشینیم؛ اما مقابل کسی که قلدری می‌کند می‌ایستیم. ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ حاضریم تعامل کنیم، اما اینکه بگویند موشک نداشته باشید و بعد رژیم تا دندان مسلح اسرائیل به ما حمله کند که نمی‌شود. برای اینکه رئیس‌جمهور بمانم، باج نمی‌دهم. روی اعتقادی که دارم ایستاده‌ام و به کسی باج نخواهم داد. با تمام وجود می‌خواهم که مردم ایران ما با عزت و سربلندی زندگی کنند و از این موضوع کوتاه نخواهم آمد.»

نیاز به تغییر نگرش‌ها در میان حاکمان

در این نشست ۱۷ نفر از حاضران به نمایندگی از طیف‌های مختلف سیاسی دیدگاه‌های خود را به صراحت با مسعود پزشکیان در میان گذاشتند. یکی از آنها محمدحسین بنی‌اسدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران است که در این دیدار خطاب به پزشکیان تاکید کرد: «همه درباره وجود بحران‌ها و مشکلات آگاه هستیم و بهتر است به جای پرداختن به تک‌تک آن موارد، راجع به ریشه‌های آن بحران‌ها صحبت کنیم. بحران‌های حال حاضر کشور همه از یک نوع سیاست و نگرش خاص نشأت می‌گیرد و آن نگاه خودی و غیرخودی به مردم و نیروهای اجتماعی است. وجود چنین نگاهی مانع مشارکت گسترده مردم و فرار سرمایه‌های اجتماعی در تمامی حوزه‌ها می‌شود؛ وجود گزینش‌ها در دانشگاه‌ها، مجلس و تمام نهادهای دولتی و عمومی، نشأت گرفته از چنین نگاهی است. با همان تفکری که خود منشأ به‌وجود آمدن بحران‌ها و مشکلات بوده است، نمی‌توان به دنبال راه‌حل آنها گشت؛ به یک پارادایم شیفت و تغییر در الگو‌ها و نگرش‌ها در میان حاکمان نیاز داریم. جامعه ایران مانند بیماری است که هم دچار تب و التهاب درونی است و هم دچار یک التهاب بیرونی و مانند فردی است که در یک بیایان مورد حمله حیوانات وحشی قرار گرفته است.»

او افزود: «ابتدا باید این التهابات بیرونی را رفع کرد و سپس به مشکلات درونی پرداخت. باید دست از سیاست‌های مرگ‌خواهی برداشت و از جنگ‌های نیابتی دست کشید؛ همچنین، تعلیق موقت غنی‌سازی با هدف شروع مجدد مذاکرات امری ضروری است. تنها پس از رفع بحران‌ها و حل مسائل خارجی، می‌توان درباره چگونگی وفاق ملی در داخل و شکل‌دهی به انسجام و همبستگی ملی به‌عنوان یک پروژه بلندمدت و مستمر اندیشید.»

مردم نباید قربانی وفاق شوند

آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران با اشاره به اینکه کشور در شرایط بسیار خطیری قرار دارد، تاکید کرد: «با توجه به این شرایط، باید دید چگونه می‌توان انسجام ملی را تقویت کرد. به باور من، این موضوع به‌طور مستقیم با امنیت ملی کشور گره خورده است. اما در همین‌جا باید پرسید لوازم تأمین یا تقویت امنیت ملی چیست؟ این پرسش ما را به اصل مشروعیت سیاسی می‌رساند و این‌که چه عواملی می‌تواند به ارتقای آن کمک کند. بخش مهمی از اقتدار نظام نیز دقیقاً در همین نقطه معنا پیدا می‌کند. [...] اردیبهشت‌ماه انتخابات شوراها برگزار می‌شود. اگر همین روند فعلی ادامه پیدا کند، از هم‌اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که با چه نوع انتخاباتی مواجه خواهیم بود. در اینجاست که اصل مهم معناداری و اثربخشی انتخابات به مجموعه عملکرد دولت شما و چه‌بسا کل حاکمیت پیوند می‌خورد.

وفاق صرفاً به معنای توزیع پست‌ها میان رقبای انتخاباتی شما و منصوبان آن‌ها نیست. اگر قرار است وفاقی شکل بگیرد، باید بر سر فهم مشترک از بحران‌ها و شرایط خطیر کشور و نیز دستیابی به راه‌حل‌های مورد توافق برای عبور از این بحران‌ها باشد. [...] نرخ دستمزدها، به‌ویژه دستمزد کارگران و حقوق‌بگیران، هیچ تناسبی با نرخ تورم ندارد. این یعنی فقیرتر شدن جامعه، کوچک‌تر شدن سفره‌های مردم و در نتیجه افزایش ناامیدی نسبت به سازوکارهای موجود برای اصلاح امور. وقتی وعده رفع فیلترینگ داده می‌‌شود و سپس اعلام می‌‌شود که این کار ممکن نیست، پیامد آن چیزی جز افزایش ناامیدی مردم نسبت به کارآمدی همین سازوکارها نیست. سبک زندگی مردم نیز که امروز به یکی از پرمناقشه‌ترین موضوعات میان حاکمیت و جامعه تبدیل شده، همچنان محل تعارض و تنش است.»

او افزود: «قربانی این وفاق نباید مردم باشند. وفاق، اگر قرار است معنایی داشته باشد، باید به توافق بر سر همین چالش‌ها و به ترمیم شکاف‌های موجود میان حاکمیت و مردم منجر شود.»

جلسه بی‌ثمر با رئیس‌جمهور

برخی از حضار در این نشست هم پس از آن به سخنان پزشکیان واکنش نشان دادند. احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی پس از دیدار با رئیس‌جمهور در یادداشتی تلگرامی نوشت: «مسعود پزشکیان در دیدار دیروزش با جمعی از سران احزاب و فعالان سیاسی مذاکره با آمریکا را رد کرد و شرایط آن را تحقیرآمیز دانست.  حتی به فرض همدلی با رئیس‌جمهور، این رویکرد وی، حل کردن مسئله نیست؛ بلکه پاک کردن صورت مسئله است. اگر این حرف آقای پزشکیان را بپذیریم که آمریکا «نامرد» است، آیا عدم مذاکره با آن موجب خنثی کردن «نامردی»‌اش می‌‌شود یا اینکه به عکس، کشور را تحت چنان فشاری می‌گذارد که اقتصاد مملکت به کلی مضمحل شود؟ به نظرم جلساتی مانند جلسه دیروز نه کمکی به حاضران و نه کمکی به رئیس‌جمهور است. اینکه بیش از ۶۰نفر دور میزی جمع شوند و جمعی از آنها چند دقیقه از زاویای متضاد از هر دری سخن بگویند، نه‌فقط مخرج مشترکی ندارد؛ بلکه عین اتلاف وقت و متأسفانه بعضاً نوعی نمایش از سوی برخی حاضران است. اگر دم و دستگاه ریاست‌جمهوری واقعاً خواهان اطلاع بلاواسطه از نظرات و دیدگاه‌های جریان‌های مختلف سیاسی است، به جای این نوع برنامه‌ها بهتر است از هر جریان بخواهد که یک نفر آدم صاحب دید و صاحبنظر و مسلط به مسائل کشور را معرفی کنند تا در یک جمع بسیار کوچک، ضمن طرح نظرات خود امکان یک بحث اقناعی با رئیس‌جمهور را پیدا کنند.» او در ادامه تاکید کرد: «متأسفانه آقای پزشکیان در این وضعیت گویی در دام پاره‌ای امور جزئی و اجرایی افتاده است و تصویر کلان را به‌درستی نمی‌بیند. این برای شخص وی، دولت و مجموعه کشور بسیار خطرناک است.آیا این یادداشت که خطابش به طور مشخص آقای پزشکیان است، به اطلاع یا رؤیت وی می‌رسد؟ پیش از این تصور می‌کردم که چنین مطالبی به نحوی به رئیس‌جمهور منتقل می‌شود؛ اما الان می‌دانم که ممکن است روح او هم از چنین نقدی خبردار نشود.»

یاسر جبرائیلی، فعال سیاسی راست رادیکال: پزشکیان را تشویق کردیم!

یاسر جبرائیلی، فعال سیاسی راست رادیکال و دبیرکل حزب تمدن نوین اسلامی در کانال تلگرامی خود نوشت: «در میانه صحبت‌های آقای پزشکیان، یکی از آقایان اصلاح‌طلب حرف رئیس‌جمهور را قطع کرد و گفت بروید تحریم‌ها را بردارید. آقای پزشکیان گفت «من در سازمان ملل با مکرون رئیس‌جمهور فرانسه توافقاتی کردم اما آمریکایی‌ها نپذیرفتند. آنها می‌گویند موشک نباید داشته باشید. موشک نداشته باشیم که اسرائیل بیاید ایران را شخم بزند و ما فقط نگاه کنیم؟ من زیر بار این ذلت نخواهم رفت.» به اتفاق چند تن دیگر از حاضرین، رئیس‌جمهور را تشویق کردیم.»

او که در همایش «سفره مردم» اعلام کرده بود اگر بخواهیم می‌توان دلار را به 20 هزار تومان رساند، حالا به سراغ حوزه انرژی رفته و از پزشکیان در این مورد انتقاد کرده است: «پس از جلسه، به زبان ترکی به ایشان گفتم همه کارهایی که می‌کنید خوب است، غیر از حوزه ارز و انرژی. گفتند شما بگوئید چکار کنیم. گفتم وقت بگذارید تا بگوئیم. منتظرم که وقتی تعیین کنند تا مسئله را برایشان شرح دهم و بسته جامع سیاستی حزب برای مسئله آب، افزایش منابع مالی دولت، حوزه شهرسازی و همچنین  بحث تقویت ارزش پول ملی را با ایشان در میان بگذارم.»

اصلاح‌طلبان فقط انتقاد کردند

حسین کنعانی‌مقدم، دبیرکل حزب سبز ایران نیز با اشاره به اینکه به چند تن از حضار تذکر دادم، تاکید کرد: «برخی اصلاح‌طلبان که با ادبیاتی نامناسب، رئیس‌جمهور را مورد انتقاد تند قرار می‌دادند و حتی نوعی تهدید سیاسی مطرح می‌کردند؛ از جمله اینکه چرا با آمریکا مذاکره نمی‌کنید یا چرا تحریم‌ها را برنمی‌دارید. رئیس‌جمهور پاسخ قاطع و دندان‌شکنی به این اظهارات دادند و همان‌طور که در رسانه‌ها هم منتشر شد، «نه» بزرگی به این نوع راهکارها گفتند و از موضع قدرت، عزت، حکمت و مصلحت نظام سخن گفتند. اصولگرایان نیز صحبت‌های خوبی مطرح کردند؛ هم مطالبات مردم بیان شد و هم راهکارهای اجرایی. رئیس کمیسیون اصولگرایان، یک طرح اقتصادی آماده کرده بود که به رئیس‌جمهور ارائه شد. می‌توان گفت جریان اصولگرایی با بسته‌های پیشنهادی و راهکارهای مشخص وارد جلسه شده بود. در مقابل، اصلاح‌طلبان بیشتر رویکرد انتقادی داشتند و حتی صراحتاً به آقای پزشکیان گفتند که انتخاب مطلوب آن‌ها نبوده، اما چاره‌ای جز انتخاب او نداشتند؛ که این نوع سخنان، جنبه تضعیف‌کننده نسبت به رئیس‌جمهور داشت. نمایندگان مستقل عملاً صحبت خاصی نداشتند. فضای جلسه بیشتر تحت تأثیر انتقادهای تند اصلاح‌طلبان بود؛ از جمله درباره فیلترینگ و وعده‌هایی که به‌زعم آن‌ها عملی نشده بود. برخی از اصلاح‌طلبان با ادبیات نامناسبی رئیس‌جمهور را مورد خطاب قرار دادند. بنده تذکر دادم و گلایه کردم که ما به این جلسه نیامده‌ایم مچ‌گیری کنیم؛ آمده‌ایم به دولت در همه زمینه‌ها کمک کنیم. متأسفانه بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان با رویکردی تهاجمی نسبت به رئیس‌جمهور صحبت کردند.»

حبیب الله بوربور: اصلاح‌طلبان بد صحبت کردند

حبیب‌الله بوربور، دبیرکل جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی و رئیس فراکسیون اصولگرایان خانه‌ی احزاب نیز در گفت‌وگو با هم‌میهن به تشریح جزئیات این جلسه و موضوعاتی که مطرح نکرده است پرداخته و تاکید کرد: «این دومین جلسه احزاب با رئیس جمهور بود و جلسه اول سال گذشته برگزار شد. این یک امر طبیعی است که آقای رئیس‌جمهور باید دغدغه جریان‌های سیاسی با تفکرات مختلف را بشنود و بعد بتواند این دغدغه‌ها را در تصمیم‌گیری‌های خود لحاظ کند. اصل برگزاری  این جلسه، مناسب و قابل دفاع است.»

او با انتقاد از اینکه مشخص نبود چه کسانی باید در این جلسه صحبت کنند، افزود: «ابتدا اعلام شد که قرعه‌کشی انجام شود اما برخی نقد کردند که قرعه‌کشی روش درستی نیست و رؤسای سه فراکسیون باید وقت بدهند. آقای حسین کمالی از طرف اصلاح‌طلبان، آقای قدرتعلی حشمتیان از جانب اعتدالیون و بنده از سوی اصولگرایان روسای فراکسیون‌ها بودند و قرار شد که ما سخنرانان را انتخاب کنیم. به همین دلیل از نظر اخلاقی درست نبود که خودمان را در سخنرانان بگنجانیم و ناچار شدیم که فرصت را به دوستان دیگر واگذار کنیم. بنابراین ما نتوانستیم صحبت کنیم. اما پیش از این جلسه با هم به توافق رسیده بودیم که بنده درباره مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم صحبت کنم. به همین دلیل کمیته اقتصادی جمعیت وفادار انقلاب اطلاعات به‌روز را جمع‌آوری کرده بود تا بنده بتوانم درباره دغدغه‌های واقعی مردم صحبت‌های مستندی ارائه کنم. قرار بود آقای کمالی درباره مسائل سیاسی کشور و موضوع خانه احزاب صحبت کنند و آقای حشمتیان نیز درباره مسائل اجتماعی.»

بوربور با اشاره به اینکه افرادی به‌صورت فی‌البداهه صحبت کردند، تاکید کرد: «طبیعتاً اگر جلسه جهت‌دهی می‌شد، نتیجه بهتری داشت، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. اصولگرایان با توجه به توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر این که «موفقیت دولت آقای پزشکیان موفقیت نظام است و بالعکس» آمادگی همکاری و هر نوع کمک به دولت را اعلام کردند. همچنین تأکید شد که نقد ما منصفانه است تا دولت در جریان واقعیات قرار بگیرد. در این میان، به ناکارآمدی بانک مرکزی و همچنین ناکارآمدی وزیر کشاورزی اشاره کردند. معتقدیم که امروز کار در حدی رها شده است که وزیر کشاورزی بی‌پرده اعلام می‌کند که «کنترل قیمت‌ها به انصاف مردم در شب یلدا بستگی دارد.» پس دولت چه نقشی دارد؟ شما چه کاره هستید؟ اگر اینکاره نیستید استعفا بدهید. دلیلی ندارد که هم مسئول باشد و هم بگوید قیمت‌ها به انصاف مردم بستگی دارد. دوستان به‌صورت فی‌البداهه به مشکلات معیشتی اشاره کردند. گفتار اصولگرایان این بود که برای اصلاح مسیر فعلی، باید تغییراتی در کابینه صورت بگیرد.»

دبیرکل جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی افزود: «وزیر کشاورزی به جای دخالت مؤثر، کنترل بازار و همکاری با تولیدکننده و مصرف‌کننده، اعلام می‌کند که قیمت‌ها به انصاف فروشنده بستگی دارد. این نوع اظهارنظر حاکی از آن است که بی‌برنامه هستند و کاری به معیشت مردم ندارند. به عنوان مثال برنجی که با ارز ۲۸هزار تومانی وارد کشور می‌شود، ده برابر قیمت به مردم فروخته می‌شود. در حقیقت دستمزدها با ریال و هزینه‌های زندگی مردم با دلار است. فشار مستقیم اختلاف قیمت ریال و دلار بر زندگی مردم است. این موضوعات در جلسه مطرح نشد، اما از زمانی که دولت چهاردهم دولت را تحویل گرفته است تا امروز قیمت دلار حدود ۱۳۰ درصد افزایش یافته است. اگر رشد حقوق کارکنان و بازنشستگان را ۲۳ یا ۳۰ درصد در نظر بگیریم، می‌توان گفت که زندگی و معیشت مردم 100درصد مشکل پیدا کرده و سفره و قدرت خرید مردم نصف شده است. مابه‌التفاوت این نصف شدن قدرت خرید و سفره مردم به جیب دولت یا تولیدکننده و وارد کننده نرفته بلکه به جیب دلالان و واسطه‌هایی رفته که شاید با بعضی از کارمندان و شاید برخی از مسئولان دولتی ارتباط داشتند. اخیراً محمدحسین روشنک، عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی، اشاره کرد که قبلاً موضوع چای دبش مطرح بود، اکنون باید درباره برنج دبش صحبت شود. برنجی حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار تومان تمام می‌شود اما با قیمتی بالای ۲۳۰ هزار تومان به دست مصرف‌کننده می‌رسد. این موضوع نشان‌دهنده نبود کنترل مؤثر است.»

او با اشاره به اینکه گزارش اصلاح‌طلبان بیشتر بر این محور متمرکز بود که باید رسانه بیشتری در اختیار دولت قرار بگیرد، تاکید کرد: «برای من مشخص نبود منظور دقیق از این موضوع چیست. اگر منظور صداوسیماست، اخبار از سوی دفتر ریاست‌جمهوری تهیه و به رسانه‌ها ارسال می‌شود. برخی جملات نیز حالت تحریک‌آمیز داشت، از جمله تأکید بر اینکه باید تحریم‌ها برداشته شود و برای این موضوع باید کنار بیایید. اما آقای رئیس‌جمهور با توضیح سفرش به آمریکا و گفت‌وگو با رئیس جمهور فرانسه گفت که خواسته‌های ترامپ غیرواقعی و غیرعقلانی بود و معتقد بود که باید توان دفاعی و موشک‌های کشور را تحویل دهیم تا با ما صحبت کنند. یعنی می‌خواستند ایران را مانند غزه تخریب کنند. آقای رئیس‌جمهور صراحتاً اعلام کردند که زیر چنین بار ننگی نمی‌‎رود. متأسفانه برخی مانند آقای نوروزی و برخی که از مشارکت بودند، برخورد مناسبی نداشتند و چندین بار در حین صحبت‌های رئیس‌جمهور وارد بحث شدند. آقای رئیس‌جمهور نیز تذکر داد که «بیش از دو ساعت و نیم وقت دادم شما صحبت کردید و من وسط حرف شما نیامدم، اما شما نمی‌گذارید من صحبت کنم.» اجازه نمی‌دهند ایشان صحبت کند. قداست جایگاه ریاست‌جمهوری بالاتر از آن است که هنگام صحبت رئیس‌جمهور،  فردی نظرات شخصی خود را به او تحمیل کند. پس از جلسه هم به آقای نوروزی گفتم شما از دیوار سفارت بالا رفتید و این مشکلات را به وجود آوردید، چرا امروز اصرار دارید به کاری که انجام دادید؟ به هر حال نظام و امام هم در آن شرایط قرار گرفتند که کار شما را تایید کردند. شما عکس آن عمل می‌کنید. ایشان گفت: «انسان اشتباه می‌کند.» گفتم: «اشتباه شما به چه قیمتی باید تمام شود؟ اگر کاری انجام شده و حضرت امام آن را تأیید کرده‌اند، دیگر امروز نباید همان موضوع را دستاویز نقد قرار دهیم و در عین حال طلبکار باشیم.»

بوربور افزود: «به نظر من، برخی از مباحثی که مطرح شد، مناسب نبود و می‌شد با ادبیات بهتری بیان شود. دخالت در صحبت‌های رئیس‌جمهور که جلسه را تا حدودی متشنج شد، صلاح نیست، فارغ از اینکه دولت در اختیار چه جریانی (اصلاح‌طلب یا اصولگرا) باشد. در جلسه‌ احزاب با آقای دکتر رئیسی در دو سال پیش هم اصولگرایان این اتفاق را رخ دادند و بحث‌هایی پیش آمد که نباید مطرح می‌شد. رئیس‌جمهور، رئیس‌جمهور همه ملت و کشور ایران است و نباید آن را به نارضایتی رساند. با وجود این مسائل، جلسه با سعه‌صدر آقای پزشکیان به خوبی پایان یافت. سخنان ایشان مبنی بر این بود که نباید زیر بار ننگ و خفت برویم که هر زمانی که اسرائیل خواست ایران را شخم بزند.»

محمد قوچانی
هیچ حرف تازه‌ای به رئیس جمهور نزدیم

محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی و رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران، درباره این نشست به هم‌میهن گفت: «جلسات به شیوه‌ای برگزار می‌شود که شاید خیلی هم فایده‌ای نداشته باشد. این نشست‌ها دو وجه دارد؛ یک وجه از سوی رئیس‌جمهور و وجه دیگر از طرف احزاب و جریان‌های سیاسی است.»

او با اشاره به وجه احزاب سیاسی، افزود: «برگزاری این جلسه به لحاظ اجرایی به خانه احزاب سپرده شده و ریاست جلسه با آقای حسین کمالی، دبیرکل حزب اسلامی کار، بود. خانه احزاب یک پدیده عجیبی در نظام‌های حزبی است و در هیچ کشوری ندیده‌ام که احزاب اتحادیه یا صنف داشته باشند. اما خانه اصلاً آمادگی برگزاری جلسه را به این شکل نداشت. یعنی متأسفانه هیچ محور منسجمی از طرف احزاب سیاسیِ موجود در جلسه مطرح نشد. صحبت‌ها پراکنده و حرف‌ها فاقد یک چشم‌انداز روشن بود. حتی حضار به سه فراکسیون اصلاح‌طلب، اصولگرا و به قول خودشان مستقل، تقسیم‌بندی شده بودند که این تقسیم‌بندی درستی نبود و بسیاری از جریان‌ها را پوشش نمی‌داد.»

قوچانی با اشاره به اینکه رئیس جمهور دو ساعت حرف‌ها را شنید و هیچ اظهارنظری بین سخنان حضار نکرد، تاکید کرد: «متأسفانه یادداشتی هم از طرف تشکیلات برداشته نشد. واقعیت اینکه اگر جای رئیس‌جمهور بودم، می‌گفتم: «اما  خب چه حرف مفیدی به من زده شد؟» به عنوان مثال حزب تمدن نوین اسلامی که آقای یاسر جبرائیلی تأسیس و تازه کنگره برگزار کرده، در اولین قدم مدعی شده که ما بزرگ‌ترین حزب کشور با 50 هزار عضو هستیم. این موضوع باید راستی‌آزمایی و مشخص شود که این چه حزبی است که یک‌شبه پنجاه هزار تا عضو دارد؟ ما همیشه دولت را نقد می‌کنیم اما باید خودمان را هم نقد کنیم که آیا ما به‌عنوان احزاب سیاسی کشور حرف یا دیدگاه تازه‌ای را به رئیس‌جمهور منتقل کرده‌ایم یا بر سر این‌که چه کسی صحبت بکند، با همدیگر اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه داریم.»

معاون کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران با اشاره به دفتر رئیس‌جمهور و دولت، گفت: «به نظر می‌رسد که عناوین کلی، مثل «انسجام ملی» (که تعریف روشن و مضمون مشخصی ندارد) نمی‌تواند راهگشا باشد. اگر دنبال رسیدن به یک نتیجه هستیم که محتوای آن در اختیار رئیس جمهور قرار گیرد، باید یک دستورالعمل مشخصی با یک گروه یا یک کارگروه کوچک‌تر، تنظیم و تدوین شود و قبل از جلسه در اختیار افراد و حاضران قرار گیرد تا از آن‌ نکته‌یابی بشود. اما این اتفاق رخ نداده بود و جلسه شبیه به جلسه‌ای بود بین نماینده مجلس و مردم یا کنفرانس خبری یک نماینده مجلس و متأسفانه مطالبات از طرف احزاب و تشکیلات، بعضاً در سطح مطالباتی بود که مردم از یک نماینده مجلس دارند یا در حد حل شدن مشکل یک شخص بود.»

او افزود: «قسمت دوم سریال «پایتخت» جایی است که خانواده معمولی می‌خواهند به رئیس‌جمهور نامه بنویسند و درخواست‌هایشان را مطرح کنند. متأسفانه بعضی اوقات جلسات ما شبیه همین صحنه سریال تلویزیونی می‌شود. یعنی اصلاً نمی‌دانیم چه موضوعی را از رئیس جمهور مطالبه کنیم و رئیس‌جمهور هم نمی‌داند که دقیقاً چه جوابی باید به ما بدهد. نتیجه‌اش این می‌شود که بعضی اوقات فقط برگزاری جلسه هدف قرار می‌گیرد، نه الزاماً دریافت نتیجه.»



نظر شما درباره این مقاله:








اهمیتِ حمایت از زندانیان سیاسی ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 23:07

اهمیتِ حمایت از زندانیان سیاسی


(توماج صالحی: صدای چند دقیقه از مکالمه به دلیل ضعیف بودن اینترنت سالم نیست، بابتش پوزش می‌خوام.)

گفتگوی توماج صالحی و آرش صادقی درباره اهمیت حمایت از زندانیان سیاسی:

حمایت مدنی از زندانیان سیاسی و آثار روانی و اجتماعی آن اهمیت دارد.

​۱- مبانی حقوقی و اخلاقی حمایت:
حقوق بشر متعلق به انسان‌ها به ماورای ایدئولوژی و تفکر آن‌هاست. دفاع گزینشی از زندانیان (حمایت تنها از هم‌فکران) نقض اصل برابری است.

حمایت از یک زندانی سیاسی، صرفاً دفاع از یک فرد نیست، بلکه دفاع از «حق اعتراض» و «آزادی بیان» برای تمام آحاد جامعه است.

طبق اخلاق کانتی، دفاع از حقوق دیگران (حتی کسانی که عقایدشان را قبول نداریم) یک وظیفه اخلاقی است که ارزش آن در شرایط سخت و پرهزینه مشخص می‌شود.

​۲- آثار اجتماعی و سیاسی حمایت (بازدارندگی در برابر سرکوب)
​جلوگیری از عادی‌سازی سرکوب: بی‌تفاوتی نسبت به نقض حقوق یک گروه (مانند بهاییان)، راه را برای سرکوب گروه‌های دیگر (مانند دانشجویان) باز می‌کند. سکوت جامعه باعث می‌شود سرکوب به یک امر عادی تبدیل شده و دامنه آن گسترش یابد.

​هزینه‌مند کردن سرکوب: حمایت فراگیر و متحدانه، هزینه سرکوب را برای حکومت بالا می‌برد، در حالی که سکوت یا دفاع تفکیک‌شده، به حکومت چراغ سبز نشان می‌دهد.

حمایت از طیف‌های مختلف فکری، تمرینی برای پذیرش تنوع در جامعه است. نمونه‌های موفق این اتحاد در کمپین «نه به اعدام» و جنبش «زن، زندگی، آزادی» مشاهده شده است.

۳- وضعیت روانی زندانی (زندان به مثابه قبر)
​توماج صالحی با اشاره به تجربیات زندانیان، استعاره‌ای تکان‌دهنده را مطرح می‌کند:
​فراموشی تدریجی: زندان به قبر تشبیه شده است؛ در ابتدا همه سوگوار و نگرانند، اما به مرور زمان تماس‌ها و یادآوری‌ها کمتر می‌شود. این «فراموشی» برای زندانی فرسوده‌کننده است.

​تأثیر حمایت بر مقاومت: زندانی در انزوای کامل است. آگاهی از اینکه بیرون از دیوارهای زندان هنوز نام او برده می‌شود (حتی در حد یک توئیت ساده)، توانایی تحمل شکنجه و شرایط سخت را به شدت افزایش داده و از آسیب‌های روانی جلوگیری می‌کند.

​۴- نقش حمایت در شکستن فضای ترس
زندانی کردن افراد ابزاری برای ترساندن جامعه است. وقتی جامعه به جای ترسیدن، با اتحاد از زندانی حمایت می‌کند، ورق برمی‌گردد و سرکوب به عامل اتحاد بیشتر تبدیل می‌شود.

​زنده نگه داشتن روحیه مقاومت: حمایت‌های مردمی پیامی روشن به حاکمیت است که جامعه تسلیم نشده و مطالبه‌گری همچنان زنده است.

​این گفتگو بر این نکته کلیدی تأکید دارد که حمایت از زندانی سیاسی، پیش از آنکه کمکی به فرد زندانی باشد، صیانت از امنیت و آزادی کل جامعه است. دفاع بدون لکنت و بدون تبعیض از تمام زندانیان سیاسی، ضامن بقای پویایی جامعه و مانعی بزرگ در برابر گسترش استبداد محسوب می‌شود.



نظر شما درباره این مقاله:








استمرار طلبان، سد راه گذر از جمهوری إسلامی ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 22:49

استمرار طلبان، سد راه گذر از جمهوری إسلامی




نظر شما درباره این مقاله:








روبیو: مشکل آمریکا با ایران علاوه بر تروریسم
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 21:08

روبیو: مشکل آمریکا با ایران علاوه بر تروریسم




نظر شما درباره این مقاله:








«مردم ایران نه حکومت دینی می‌خواهند نه سلطنت»
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 19:50

«مردم ایران نه حکومت دینی می‌خواهند نه سلطنت»


فاکس نیوز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

مایک پمپئو، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا در مقاله‌ای در وبسایت «فاکس‌نیوز»  نوشته است: «مردم ایران بارها و در موج‌های پی‌درپی اعتراضات، ترجیح خود را به‌روشنی اعلام کرده‌اند. آنان نه خواهان حکومت دینی هستند و نه سلطنت؛ بلکه یک جمهوری آزاد، دموکراتیک و پاسخ‌گو در برابر شهروندان می‌خواهند.»

متن کامل مقاله مایک پمپئو:

«رژیم ایران در وضعیت بسیار وخیمی قرار دارد. به‌واسطه اقدامات قاطع رئیس‌جمهور ترامپ و دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی دیگر قدرت منطقه‌ای سابق نیست و اکنون در تمامی جبهه‌ها با بحران روبه‌روست. زیرساخت‌های نظامی ایران به‌شدت آسیب دیده و برنامه غیرقانونی هسته‌ای آن تا حد زیادی منهدم شده است. شبکه نیروهای نیابتی ایران در سراسر خاورمیانه در حال فروپاشی است: حزب‌الله به‌طور جدی تضعیف شده؛ سلسله اسد سقوط کرده؛ شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران در عراق با مخالفت فزاینده سیاسی و مردمی مواجه‌اند؛ و حماس تنها سایه‌ای از گذشته خود است.

وضعیت داخلی نیز تیره و تار است. در نتیجه سوءمدیریت مزمن اقتصادی، فساد و انزوای بین‌المللی، اقتصاد کشور به‌هم‌ریخته و ایران با بحران کم‌آبی روبه‌روست. رژیم که از مشروعیت مردمی برخوردار نیست و توان پاسخ‌گویی به مطالبات مردم را ندارد، تنها ابزار باقی‌مانده‌اش برای حفظ کنترل، حکومت از طریق ترس است.

با وجود همه این ضعف‌ها، همچنان بسیاری در غرب دچار این تصور نادرست‌اند که جایگزینی برای حکومت کنونی وجود ندارد.

این دیدگاه از هر نظر نادرست است. این تصور، آرمان‌های میلیون‌ها ایرانی را که جان خود را برای مطالبه تغییر به خطر انداخته‌اند نادیده می‌گیرد. وجود یک اپوزیسیون سازمان‌یافته و دموکراتیک را که بیش از چهار دهه علیه حکومت روحانیون مبارزه کرده و خود را برای روز پس از سقوط نظام دینی آماده کرده است، انکار می‌کند. و همچنین تبلیغات رژیم را تداوم می‌بخشد که مدعی است غرب باید خشونت آن را تحمل کند، زیرا جایگزینش هرج‌ومرج خواهد بود.

مردم ایران بارها و در موج‌های پی‌درپی اعتراضات، ترجیح خود را به‌روشنی اعلام کرده‌اند. آنان نه خواهان حکومت دینی هستند و نه سلطنت؛ بلکه یک جمهوری آزاد، دموکراتیک و پاسخ‌گو در برابر شهروندان می‌خواهند.

جنبش سازمان‌یافته طرفدار دموکراسی در ایران، از توانمندی، حمایت مردمی و برنامه‌ریزی نظام‌مند لازم برای جایگزینی حکومت فرسوده و خون‌ریز ملاها با دولتی برخوردار است که بازتاب‌دهنده اراده مردم ایران باشد. این نیروی تحول‌خواه، نقشه راهی معتبر برای ایرانی دموکراتیک ارائه داده است که شامل انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، جدایی دین از دولت و تعهد به عدم پیگیری سلاح هسته‌ای است.

این جنبش خواهان حضور نیروهای آمریکایی در خاک ایران یا هیچ‌گونه تغییر رژیم از خارج نیست. تنها درخواست آن این بوده است که ایالات متحده و متحدانش از حق تعیین سرنوشت مردم ایران حمایت کنند و دسترسی رژیم به منابعی را که برای بقای خود به آن‌ها متکی است، قطع نمایند.

تاریخ به ما نشان داده است که سقوط رژیم‌های اقتدارگرا اغلب تا لحظه وقوع، ناممکن به نظر می‌رسد. زمانی که در اواخر دهه ۱۹۸۰ به‌عنوان افسر سواره‌نظام در آلمان غربی خدمت می‌کردم، تصور اینکه دیوار برلین تنها چند ماه پس از پایان مأموریتم فرو بریزد، بیشتر شبیه داستان‌های علمی‌–‌تخیلی بود؛ اما دقیقاً همین اتفاق رخ داد.

حتی پس از نزدیک به ۱۴ سال جنگ داخلی، هیچ‌کس سقوط اسد در سوریه را پیش‌بینی نمی‌کرد، اما این نظام ناگهان و یک‌باره فروپاشید. امروز، دیکتاتوری ایران نشانه‌های کلاسیک فرسودگی را بروز می‌دهد که خبر از مراحل پایانی یک رژیم می‌دهند: فرسودگی اقتصادی، شکاف‌های درونی، تضعیف بازدارندگی و جمعیتی که دیگر حاضر نیست تحت حاکمیت روحانیت زندگی کند.

وظیفه سیاست‌گذاران آمریکایی پیش‌بینی لحظه دقیق فروپاشی رژیم نیست، بلکه شکل دادن به محیطی است که در صورت سقوط، نتیجه آن ثبات باشد نه هرج‌ومرج. این امر مستلزم رویکردی واقع‌گرایانه و کنار گذاشتن فرمول‌های دیپلماتیک شکست‌خورده گذشته است.

همین ویژگی دوم، سیاست‌های ایرانِ رئیس‌جمهور ترامپ را هم در دولت اول و هم در دولت دوم او مشخص کرده است. اکنون او این فرصت را دارد که دستاوردهای تاریخی خود در خاورمیانه را با یک موفقیت واقعاً تحول‌آفرین تکمیل کند و به تسریع زوال رژیم ایران کمک نماید.

مزایای چنین تغییری غیرقابل اندازه‌گیری خواهد بود. تروریست‌ها حامی اصلی خود را از دست خواهند داد؛ دشمنان آمریکا یک پایگاه کلیدی در خاورمیانه را از کف خواهند داد؛ فرصت‌های اقتصادی چشمگیری در بخش‌های دریایی و انرژی پدید خواهد آمد؛ و جمعیتی تحصیل‌کرده و به‌شدت متصل به جهان در ایران می‌تواند به شریکی طبیعی در عرصه اقتصادی و سیاسی برای ایالات متحده بدل شود.

هیچ نیروی خارجی نمی‌تواند و نباید تغییر رژیم در داخل ایران را رقم بزند؛ این وظیفه مردم ایران است. اما ما می‌توانیم با افزایش فشار از بیرون و حمایت از مردم ایران که در پی آینده‌ای مسالمت‌آمیز، دموکراتیک و طرفدار غرب هستند، به آنان کمک کنیم.

وظیفه ما ساده است: در کنار مردم ایران بایستیم، چشم‌انداز دموکراتیکی را که آنان برگزیده‌اند به رسمیت بشناسیم، و پول، مشروعیت و مصونیتی را که روحانیون حاکم برای بقا به آن متکی‌اند، از آنان دریغ کنیم.

وقتی روز تغییر فرا برسد - که خواهد رسید - ایالات متحده باید خود را در بهترین موقعیت ممکن قرار دهد تا از مزایای آن بهره‌مند شود و وارد دوران جدیدی از دوستی با مردم ایران شود.»



نظر شما درباره این مقاله:








رد درخواست پناهندگی کارگردان ایرانی در آلمان
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 18:31

رد درخواست پناهندگی کارگردان ایرانی در آلمان


آندریاس فانی‌زاده / نشریه آلمانی «تاتس» /  ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵ 

در پلتفرم ویدئویی یوتیوب لینکی به یک فیلم مستند لطیف و شاعرانه از جعفر نجفی، کارگردان ایرانی، یافت می‌شود. «آشو» با تصاویری آرام و زیبا، داستان پسری را در یکی از استان‌های ایران روایت می‌کند.

این فیلم نشان می‌دهد که پسرک در منطقه‌ای دورافتاده و کوهستانی گوسفندداری می‌کند، ترانه‌های محلی بختیاری می‌خواند و زیر کلاه حصیری‌اش، در ذهنی هنوز پیش از بلوغ، رؤیاهای بزرگی می‌پروراند. یکی از پسرعموهایش در دانشگاه سینما در تهران تحصیل می‌کند و او را با توصیه‌های سینمایی و لینک‌های استریم از شهر تغذیه می‌کند.

این چوپان نوجوان با خیال‌پردازی‌هایی از «آلیس در سرزمین عجایب»، «درباره الی» یا «بابل» بزرگ می‌شود، عاشق تیم برتون، جانی دپ، مونیکا بلوچی یا اما استون است. پدرش او را کمی عجیب‌وغریب می‌داند، اما خودش هم با علاقه فیلم‌های آکیرا کوروساوا را تماشا می‌کند. البته در حال حاضر تبلت او خراب است.

چیزی که پسرک اصلاً دوست ندارد این است که کارگردان، جعفر نجفی، دخترعمویی را که پیش‌تر به او وعده داده شده بود، جلوی دوربین می‌آورد. در این فضای روستایی، حال‌وهوا به‌سرعت تغییر می‌کند. این تغییر لحن را می‌توان به‌شکلی حتی خشن‌تر در مستند دیگر نجفی با عنوان «تنها» دید؛ جایی که پسری از کوره درمی‌رود وقتی دخترعموهایش جرئت می‌کنند مقابل دوربین با او مخالفت کنند.

کودکان و زنان

فرمان‌برداری امری ذاتی و وابسته به جنسیت نیست؛ بلکه تسلیم‌شدن، نظامی است که به‌طور اجتماعی تحمیل می‌شود. نجفی همه این‌ها را ثبت می‌کند، بی‌آن‌که کودکان یا بزرگسالان، مردمان ساده روستا را به نمایش بگذارد یا تحقیر کند. او با نشان‌دادن واقعیت آن‌گونه که هست ــ و در عین حفظ احترام، حتی در موارد خشونت مداخله می‌کند ــ فضایی برای گفت‌وگو می‌گشاید.

فیلم‌های او زندگی روستایی را با همه تناقض‌هایش به تصویر می‌کشند؛ آثاری که با کودکان و زنان در سطحی برابر حرکت می‌کنند، در مناظری شگفت‌انگیز فیلم‌برداری شده‌اند و در عین حال از سنت‌های پدرسالارانه تأثیر گرفته‌اند.

اما فارغ از پدرسالاری، حتی در دورافتاده‌ترین استان‌های ایران نیز در سال ۲۰۲۵، مردم از سلطه اسلام‌گرایان به ستوه آمده‌اند. در «آشو»، چوپان، حیوانی را که برای ذبح و مصرف انتخاب شده «رئیس‌جمهور» می‌نامد.

تا کنون، این فیلم‌های نسبتاً آرام نجفی از سد سانسور عبور کرده‌اند، هرچند فقط اجازه نمایش رسمی در خارج از کشور و در جشنواره‌های بین‌المللی فیلم را داشته‌اند. اما از بهار امسال، وضعیت او وخیم‌تر شده است؛ موضوعی که این کارگردان ایرانی در حضور وکیلش در دارمشتات، ونوس زاندر، در یک کنفرانس خبری آنلاین در ۱۶ دسامبر شرح داد؛ نشستی که به ابتکار ملانی گرتنر و هانس کارنیک (هر دو از گروه کاری مستند هسن) و لیلا هاشتمان (دفتر فیلم و سینمای هسن) برگزار شد.

تفتیش منزل در تهران

در حالی که جعفر نجفی در ماه مارس برای نمایش فیلم «تنها» در فرانکفورت به سر می‌برد، منزل او در تهران مورد تفتیش قرار گرفت. در جریان این بازرسی، بخشی از تصاویر فیلم‌برداری‌شده توسط او نیز ضبط شد؛ تصاویری که خشونت عریان پلیس در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در ایران را مستند می‌کرد.

این کارگردان گزارش می‌دهد که هم‌زمان به‌طور مستقیم در فضای آنلاین تهدید می‌شود و در صورت بازگشت به ایران، با خطر زندان و شکنجه روبه‌رو خواهد بود. با این حال، درخواست پناهندگی او در ماه مه از سوی اداره فدرال مهاجرت و پناهندگان آلمان (BAMF) رد شد و اکنون این پرونده در دادگاه اداری دارمشتات در حال بررسی است.

دفتر فیلم ایالت هسن آلمان در قالب یک نامه سرگشاده در حال جمع‌آوری امضاست تا با آن‌ها مانع اخراج و تحویل جعفر نجفی به رژیم ملایان ایران شود.

نجفی هرگز قصد ترک وطنش را نداشت. با این همه، اکنون شاید بتواند در آلمان سرانجام فیلم خود درباره اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در ایران را به پایان برساند. تصمیم اداره فدرال مهاجرت و پناهندگان تصمیمی است که فهم آن دشوار است.



نظر شما درباره این مقاله:








بحران وجدان عمومی و شعور ملی/ حاتم قادری، حسین رزاق ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 15:57

بحران وجدان عمومی و شعور ملی/ حاتم قادری، حسین رزاق




نظر شما درباره این مقاله:








چگونه تهران تا آستانه تمام شدن آب پیش رفت؟
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 15:46

چگونه تهران تا آستانه تمام شدن آب پیش رفت؟


پیتر فرانکوپن / نیویورک تایمز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

اوایل همین ماه، تهران ــ شهری با ۱۰ میلیون نفر جمعیت ــ عملاً درباره امکان ادامه حیات خود دچار تردید شده بود. پس از شش سال خشکسالی و خشک‌ترین پاییز در بیش از ۵۰ سال گذشته، سطح آب سدهایی که این شهر را تأمین می‌کنند به حدود ۱۰ درصد ظرفیت رسید و در برخی موارد حتی کمتر از آن. در اواخر نوامبر و اوایل دسامبر، میزان بارندگی نسبت به میانگین‌های تاریخی حدود ۹۰ درصد کاهش داشت. ساکنان شهر با قطع‌های دوره‌ای آب، افت شدید فشار آب لوله‌کشی و درخواست‌های مکرر مقام‌ها برای محدود کردن شست‌وشو روبه‌رو شدند.

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، در ماه نوامبر اعلام کرد که اگر باران نبارد، ناچار خواهند شد بخش‌هایی از شهر را تخلیه کنند. خوشبختانه در نهایت باران در اطراف تهران بارید و فشار فوری بر منابع آب کاهش یافت. اما شهر بیش از حد به فاجعه نزدیک شده بود. هیچ آسودگی خاطری در برابر خطر خشک شدن شیرهای آب وجود ندارد و چشم‌انداز بارندگی بیشتر نیز تیره و نامطمئن است.

تهران تنها آخرین نمونه از شهرهای بزرگی است که به‌طرز خطرناکی به «روز صفر» نزدیک شده‌اند؛ اصطلاحی که در سال ۲۰۱۷ رایج شد، زمانی که ذخایر آب کیپ‌تاون آن‌قدر کاهش یافت که مقام‌های شهری به طرح قطع کامل آب لوله‌کشی و توزیع سهمیه آب در ایستگاه‌های مشخص می‌اندیشیدند. کیپ‌تاون، به‌همراه سائوپائولو در برزیل در سال ۲۰۱۵ و چنای در هند در سال ۲۰۱۹، پس از آن‌که تقریباً آب آشامیدنی‌شان تمام شد، توانستند دوام بیاورند؛ اما همه آن‌ها به شیوه‌هایی ادامه حیات می‌دهند که پرهزینه و در نهایت ناپایدار است.

در جهانی که به‌سرعت در حال گرم‌تر شدن است، تنها مسئله زمان است تا بخت از تهران یا ده‌ها شهر دیگرِ مستعد خشکسالی برگردد. و وقتی چنین شود، درس تاریخ این نیست که شهرها صرفاً باید آب بیشتری پیدا کنند، بلکه باید با محدودیت‌های خود نیز روبه‌رو شوند.

هر پیشنهادی برای جابه‌جایی یک شهر، حواس‌پرتی از این واقعیت اساسی است که محدود کردن رشد و مصرف آب ــ هرچند از نظر سیاسی دشوار ــ اغلب عاقلانه‌تر از تلاش برای طراحی راه‌حل‌های هرچه پیچیده‌تر مهندسی است. شهرهایی که از فشارهای زیست‌محیطی جان سالم به در می‌برند، آن‌هایی هستند که مقیاس و رفتار خود را با محیط‌شان تطبیق می‌دهند، نه آن‌هایی که گمان می‌کنند فناوری می‌تواند بی‌پایان بر محدودیت‌های طبیعی غلبه کند.

شرایط خشکسالی در ایران تا حدی نتیجه تغییرات اقلیمی است: بخش بزرگی از خاورمیانه، از جمله ایران، با سرعتی حدود دو برابر میانگین جهانی در حال گرم شدن است و تغییرات اقلیمی چرخه‌های بارش در فلات ایران را دگرگون کرده است. زمستان‌ها کوتاه‌تر و خشک‌تر شده‌اند؛ ذخایر برف در رشته‌کوه‌های زاگرس و البرز ــ که زمانی همچون مخازن طبیعی حیاتی، رودخانه‌ها و سفره‌های آب زیرزمینی را در بهار و اوایل تابستان تغذیه می‌کردند ــ رو به کاهش است. هنگامی هم که باران می‌بارد، هرچه بیشتر به‌صورت رگبارهای شدید و ناگهانی است که به‌جای نفوذ در زمین، روی سطوح سخت‌شده جاری می‌شود و نقش اندکی در تغذیه آب‌های زیرزمینی دارد.

با این حال، گرمایش جهانی تنها بخشی از مشکل است. زیرساخت‌های آبی ایران مدت‌هاست از کمبود سرمایه‌گذاری رنج می‌برند و حفر غیرقانونی صدها هزار چاه ــ که کشاورزی و صنعت را سرپا نگه می‌دارند ــ به این بحران دامن زده است. شرکت مدیریت منابع آب ایران برآورد می‌کند که کارکنانش هر سال حدود ۱۳ هزار چاه غیرمجاز را مسدود می‌کنند، یعنی هفته‌ای حدود ۲۵۰ چاه، بی‌آن‌که ضربه‌ای اساسی به ابعاد مشکل وارد شود.

عوامل دیگری حتی ممکن است نقش پررنگ‌تری در این بحران داشته باشند: شهرنشینی شتابان، رشد جمعیت و افزایش مصرف آب. جمعیت تهران، برای مثال، از حدود ۷۰۰ هزار نفر در دهه ۱۹۴۰ به حدود ۱۰ میلیون نفر در امروز رسیده است.

آقای پزشکیان گفته است چنین رشدی ناپایدار است و به همین دلیل پیشنهاد کرده که بهترین راه‌حل، انتقال پایتخت کشور به سواحل دریای عمان است.

من تردید دارم که دولت توان انجام چنین مأموریت لجستیکی عظیمی را داشته باشد. نخست مسئله پول مطرح است: جابه‌جایی یک پایتخت مستلزم ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در زیرساخت، مسکن، حمل‌ونقل و خدمات است. ایران هم‌اکنون به‌دلیل تحریم‌ها، تورم و نیازهای اجتماعی رقیب، با کمبود منابع مالی مواجه است. اما مشکل اصلی این است که چنین تلاشی منابع محدودی را می‌بلعد که می‌توانست صرف پرداختن جدی به ریشه بحران آب شود: مدیریت واقعی آب، قیمت‌گذاری، مهار مصرف بی‌رویه در کشاورزی و کنترل رشد شهری.

نمونه‌های دیگر نشان می‌دهد که وقتی مقام‌ها از رسیدگی به این مسائل عمیق‌تر غفلت می‌کنند، چه اتفاقی می‌افتد. پایتخت فناوری هند، بنگلورو ــ که پیش‌تر بنگلور نام داشت ــ نمی‌تواند نیاز آبی خود را از منابع محلی تأمین کند و به ناچار به ناوگان تانکرهای خصوصی از خارج شهر متکی است؛ تانکرهایی که با نرخ‌های متفاوت آب می‌فروشند، پس‌انداز مردم را می‌مکند و نابرابری را تشدید می‌کنند. استانبول با سرمایه‌گذاری در کاهش نشت آب و بهبود بهره‌وری و صرفه‌جویی، برای خود زمان خریده است. اما این اقدامات، حساب‌وکتاب پایه‌ای عرضه محدود و تقاضای رو به رشد را تغییر نداده‌اند. با ادامه رشد شهرها و تخلیه سفره‌های آب زیرزمینی، فاصله‌ها، هزینه‌ها و تنش‌های اجتماعی به‌سرعت افزایش می‌یابد؛ و همین تضمین می‌کند که راه‌حل‌های اضطراری فقط به‌طور موقت روز حساب را به تعویق می‌اندازند.

در طول تاریخ، شهرها پدید آمده‌اند و از میان رفته‌اند. بسیاری از بزرگ‌ترین مراکز شهری گذشته ــ لاگاش و اوروک در میان‌رودان، انگکور در کامبوج و تیکال در گواتمالا ــ در نهایت تا حدی به‌دلیل ناتوانی در مدیریت آب از پا درآمدند. هنگامی که تعادل بوم‌شناختی برهم خورد، حتی پیچیده‌ترین جوامع نیز برای بازیابی توان خود با دشواری جدی مواجه شدند.

برای آن‌که تهران و دیگر شهرهای مدرن به سرنوشت لاگاش و انگکور دچار نشوند، باید کاری رادیکال ــ به معیارهای سیاسی امروز ــ انجام دهند: بپذیرند که زندگی در چارچوب مرزهای بوم‌شناختی اختیاری نیست. این به معنای تعیین سقف‌های سخت برای گسترش شهری، هم‌راستا کردن جمعیت و مصرف با منابع در دسترس و برخورد با آب نه به‌عنوان نهاده‌ای بی‌نهایت انعطاف‌پذیر، بلکه به‌عنوان محدودیتی تعیین‌کننده است.

حتی شهرهایی که مدت‌ها بر فرض رشد نامحدود بنا شده بودند، اکنون در حال روبه‌رو شدن با این واقعیت‌اند: مکان‌هایی مانند لاس‌وگاس و فینیکس که از نظر تاریخی تمایلی به محدود کردن توسعه نداشتند، امروز درباره توقف‌های موقت، قواعد سخت‌گیرانه‌تر برنامه‌ریزی و مدیریت رشد بحث می‌کنند. کمبود آب هزینه‌های این فرض را آشکار کرده است که محدودیت‌های فیزیکی وجود ندارند و همه مشکلات را می‌توان با نبوغ انسانی یا با خرج کردن پول حل کرد.

انسان‌ها، مانند همه گونه‌های دیگر، به تعادل با جهان طبیعی وابسته‌اند. نبوغ ما به ما اجازه می‌دهد قواعد را تا حدی خم کنیم ــ اما نه برای همیشه. در بلندمدت، همیشه این طبیعت است که برنده می‌شود.

———————-
* دکتر فرانکوپن استاد تاریخ جهانی در دانشگاه آکسفورد و نویسنده کتاب «زمین دگرگون‌شده: تاریخ ناگفته» است.



نظر شما درباره این مقاله:








تلاش دولت و کردهای سوریه برای نجات توافق ادغام
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 12:49

تلاش دولت و کردهای سوریه برای نجات توافق ادغام


سلیمان الخالدی، تیمور ازهری، مایا گیبیلی و جاناتان اسپایسر
خبرگزاری رویترز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های سوری، کُرد و آمریکایی در آستانه‌ی پایان سال در تلاش‌اند تا پیش از فرا رسیدن ضرب‌الاجل تعیین‌شده، نشانه‌هایی از پیشرفت در توافق متوقف‌شده‌ی ادغام نیروهای کُرد با دولت مرکزی سوریه ارائه کنند. این خبر را چند منبع آگاه از روند گفت‌وگوها به رویترز اعلام کرده‌اند.

به گفته‌ی منابع سوری، کُرد و غربی، اگرچه گفت‌وگوها طی روزهای اخیر سرعت گرفته، اما سرخوردگی از تأخیرها در حال افزایش است و برخی از منابع هشدار داده‌اند که احتمال دستیابی به یک پیشرفت چشمگیر اندک است.

پنج منبع گفته‌اند که دولت موقت سوریه پیشنهاد تازه‌ای به نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) ارائه کرده است؛ نیروهایی که کنترل شمال‌شرق کشور را در اختیار دارند.

بر اساس این پیشنهاد، دمشق آمادگی خود را برای بازسازماندهی حدود ۵۰ هزار نیروی نیروهای دموکراتیک سوریه در قالب سه لشکر اصلی و چند تیپ کوچک‌تر اعلام کرده، مشروط بر آنکه فرماندهی بخشی از نیروها به دولت مرکزی واگذار شود و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه برای استقرار یگان‌های ارتش سوریه باز شود.

تلاش برای «حفظ ظاهر» و تمدید گفت‌وگوها درباره ادغام 

هنوز روشن نیست که این طرح تا چه اندازه مورد پذیرش قرار گیرد. چند منبع گفتند بعید است توافقی جامع در لحظه‌ی آخر به دست آید و احتمالاً مذاکرات بیشتری لازم خواهد بود. با این حال یکی از مقام‌های نیروهای دموکراتیک سوریه گفت: «به توافق از هر زمان دیگری نزدیک‌تریم.»

یک مقام غربی دیگر اظهار داشت که هرگونه اعلامیه احتمالی در روزهای آینده بیشتر با هدف «حفظ ظاهر»، تمدید مهلت گفت‌وگوها و حفظ ثبات در کشوری صادر خواهد شد که تنها یک سال از سقوط بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین آن، می‌گذرد و همچنان شکننده است.

به گفته‌ی اعلب منابع، آنچه در نهایت حاصل شود احتمالاً کمتر از ادغام کامل نیروهای  نیروهای دموکراتیک سوریه در ساختار ارتش و دیگر نهادهای دولتی تا پایان سال میلادی خواهد بود؛ امری که در توافق تاریخی ۱۰ مارس بین دو طرف پیش‌بینی شده بود.

شکست در ترمیم عمیق‌ترین شکاف باقی‌مانده درون سوریه می‌تواند خطر درگیری مسلحانه‌ای را به همراه داشته باشد که روند خروج کشور از ۱۴ سال جنگ را مختل و احتمالا ترکیه را نیز وارد میدان کند؛ کشوری که بارها تهدید به عملیات نظامی علیه نیروهای کُرد کرده و آن‌ها را تروریست می‌داند.

هر دو طرف یکدیگر را به کارشکنی و سوءنیت متهم کرده‌اند. نیروهای دموکراتیک سوریه تمایلی به واگذاری خودمختاری به دست‌آمده طی جنگ ندارند؛ خودمختاری‌ای که پس از تبدیل شدن به اصلی‌ترین متحد آمریکا در نبرد علیه داعش و کنترل زندان‌های مربوط به اعضای آن و مناطق نفت‌خیز حاصل شد.

به گفته‌ی چند منبع، ایالات متحده که از احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، حمایت می‌کند و خواستار کمک بین‌المللی به دولت موقت اوست، میانجی‌گری میان نیروهای دموکراتیک سوریه و دمشق را بر عهده داشته، پیام‌ها را میان دو طرف رد و بدل کرده و برای دستیابی به توافق تلاش می‌کند.

یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت تام باراک، سفیر این کشور در ترکیه و فرستاده ویژه در امور سوریه، به پشتیبانی از گفت‌وگوهای دمشق و نیروهای دموکراتیک سوریه ادامه می‌دهد و هدف از این تلاش‌ها، حفظ روند حرکت به سوی ادغام نیروهاست.

واکنش ترکیه و موضع نیروهای کُرد

پس از آنکه دور بزرگ گفت‌وگوها در تابستان گذشته نتیجه‌ای نداد، تنش‌ها بالا گرفته و درگیری‌های پراکنده در چند جبهه‌ی شمالی تکرار شده است.

نیروهای دموکراتیک سوریه که در سال ۲۰۱۹ داعش را شکست دادند، کنترل بیشتر مناطق شمال‌شرق را در اختیار دارند؛ مناطقی که عمده‌ی نفت و گندم سوریه در آن تولید می‌شود.

رهبران این نیروها اعلام کردند که به دهه‌ها سرکوب علیه اقلیت کُرد پایان داده‌اند، اما نارضایتی در میان جمعیت عمدتاً عرب‌منطقه در حال افزایش است، به‌ویژه نسبت به خدمت اجباری جوانان در صفوف نیروهای نیروهای دموکراتیک سوریه.

یک مقام سوری گفت مهلت تعیین‌شده برای ادغام تا پایان سال قطعی است و تنها در صورتی تمدید خواهد شد که  نیروهای دموکراتیک سوریه «اقدامات غیرقابل بازگشت» در مسیر ادغام انجام دهد.

هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، روز پنج‌شنبه اعلام کرد که کشورش نمی‌خواهد به اقدام نظامی متوسل شود، اما هشدار داد که «صبر آنکارا در برابر  نیروهای دموکراتیک سوریه رو به پایان است».

مقام‌های کُرد اهمیت چندانی برای ضرب‌الاجل قائل نیستند و می‌گویند متعهد به پیشبرد گفت‌وگو برای دستیابی به ادغامی عادلانه هستند. سیهانک دیبو، از مسئولان اداره خودگردان شمال و شرق سوریه، گفت: «مطمئن‌ترین تضمین برای تداوم اعتبار توافق در محتوای آن نهفته است، نه در جدول زمانی آن.» او افزود تحقق کامل مفاد توافق ممکن است تا میانه‌ی سال ۲۰۲۶ زمان ببرد.

نیروهای دموکراتیک سوریه در ماه اکتبر پیشنهاد داده بود که ساختار خود را در قالب سه منطقه جغرافیایی و چند تیپ سازماندهی مجدد کند. هنوز مشخص نیست این امتیاز که در پیشنهاد اخیر دمشق نیز آمده، برای واگذاری کنترل سرزمینی از سوی نیروهای دموکراتیک سوریه کافی هست یا خیر.

عبدالکریم عمر، نماینده اداره خودگردان شمال‌شرق سوریه در دمشق، گفت این پیشنهاد که هنوز منتشر نشده، شامل «جزئیات لجستیکی و اداری» است که می‌تواند موجب اختلاف و تأخیر در توافق شود.

یک مقام ارشد سوری نیز به رویترز گفت: پاسخ دمشق «دارای درجه‌ای از انعطاف است که می‌تواند به دستیابی به توافقی برای اجرای مفاد توافق مارس کمک کند».



نظر شما درباره این مقاله:








سفیر جمهوری اسلامی به وزارت امور خارجه سوئد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 12:32

سفیر جمهوری اسلامی به وزارت امور خارجه سوئد




نظر شما درباره این مقاله:








دولت ملی برای گذار / قسمت دوم گفتگو با حسین‌رفیعی ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:54

دولت ملی برای گذار / قسمت دوم گفتگو با حسین‌رفیعی


قسمت اول
۴۷ سال خیانت یا خطای استراتژیک؟| حسین رفیعی در گفتگو با مهدی محمودیان

 



نظر شما درباره این مقاله:








اسرائیل یک شهروند روس را به جاسوسی برای ایران متهم کرد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:51

اسرائیل یک شهروند روس را به جاسوسی برای ایران متهم کرد




نظر شما درباره این مقاله:








۸۰ درصد ایرانی‌ها زیر خط فقر جهانی‌اند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:07

۸۰ درصد ایرانی‌ها زیر خط فقر جهانی‌اند


نمودار‌های تازه صندوق بین‌المللی پول پرده از واقعیتی تلخ برمی‌دارند: ایران در سال ۲۰۲۵ در جمع سه کشوری قرار گرفته که پول ملی‌شان با بیشترین شتاب سقوط کرده است. سقوطی که به زبان ساده به معنای نابودی حدود یک‌سوم دارایی شهروندان از مسیر تورم و چاپ پول است؛ پدیده‌ای که برای مردم، چیزی جز «دزدی سیستماتیک» نیست.

رویداد۲۴ | اگر بخواهیم فاجعه اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۵ را نه با عدد و نمودار، بلکه با تجربه زیسته مردم توضیح دهیم، کافی است یک سؤال ساده بپرسیم:
اگر ابتدای سال، ارزش پس‌انداز شما معادل ۱۰۰ دلار بود، امروز چه چیزی از آن باقی مانده است؟

پاسخ برای شهروند ایرانی تکان‌دهنده است: ۶۹ دلار.

سال ۲۰۲۵، سال هم‌زمانی بحران‌ها بود: بازگشت فشار حداکثری، جنگ کوتاه اما پرهزینه، فعال شدن مکانیسم ماشه، فروپاشی بازار ارز، هجوم به طلا و رمزارز، محو طبقه متوسط و گسترش فقر مطلق. آنچه در ادامه می‌خوانید، روایت عددی و انسانیِ همین فروپاشی است؛ روایتی از اقتصادی که دیگر حتی توان حفظ ارزش دسترنج مردمش را ندارد.

صندوق بین المللی پول درباره اقتصاد ایران چه می‌گوید؟

نمودار پیش‌رو بر اساس داده‌های صندوق بین‌المللی پول ترسیم شده است و کشور‌هایی را به تصویر می‌کشد که پول ملی‌شان با بیشترین شتاب در مسیر سقوط قرار دارد. در میان اقتصاد‌های رو به زوال جهان، ایران در رتبه سوم این جدول جای گرفته است.

معنای این جایگاه و این آمار، روشن و واضح است و بدان معناست که نزدیک به یک‌سوم از اموال شهروندان، از طریق سازوکار تورم و چاپ اسکناس بدون پشتوانه، دود شده و به هوا رفته است. در اقتصاد این پدیده را «مالیات تورمی» می‌نامد؛ اما این پدیده برای شهروندی که رنج بحران‌های اقتصادی را بر گرده دارد و هر سال و هر ماه در حال فقیرتر شدن است، نامی بسیار دقیقتر و گویا‌تر دارد: «دزدی». بله، در طی یک سال گذشته، دولت حدود ۳۱ درصد از دارایی‌های شهروندان ایرانی را دزدیده است.

برای درک ابعاد فاجعه، باید ذهنمان را از قید آمار‌های انتزاعی رها کنیم و به مفهوم بنیادین «قدرت خرید» بازگردیم؛ مفهومی که هر روز در زندگی روزمره خود حسش می‌کنیم. نمودار مورد بحث بر پایه یک سناریوی ساده، اما دردناک استوار است: اگر شهروندی در آغاز سال ۲۰۲۵ معادل صد دلار از پول ملی خود را در گاوصندوقی حبس کرده باشد، اکنون که در آخرین روز‌های دسامبر هستیم، چه میزان از ارزش واقعی آن باقی مانده است؟ پاسخ شهروند ایرانی اسف‌بار است: ۶۹ دلار.

این عدد، یعنی ۳۱ درصد از دارایی‌های هر شهروند ایرانی تنها به واسطه مکانیسم بی‌رحم تورم، نابود شده است. اما چرا این عدد انقدر ترسناک است؟ اینکه از میان بیش از دویست کشور جهان، ایران رتبه سوم را دارد. از کشور‌های دیگری که در لیست حضور دارند، ونزوئلا با حفظ تنها ۱۵ دلار، همچنان نماد کلاسیک فروپاشی دولت و اقتصاد است.

اما شوک اصلی آنجاست که می‌بینیم سودان با ۶۷ دلار و یمن با ۷۶ دلار_ دو کشوری که سال‌هاست درگیر جنگ‌های داخلی تمام‌عیار، قحطی و تجزیه سرزمینی هستند_ عملکردی مشابه یا حتی بهتر از ایران داشته‌اند. ایران با منابع عظیم نفت و گاز، زیرساخت‌های صنعتی، دارا بودن حدود هفتاد درصد جمعیت جوان و با نیروی انسانی متخصص، در سال ۲۰۲۵ رفتاری شبیه به یک «اقتصاد جنگ‌زده و بدون دولت» از خود نشان داده است. حتی آرژانتین و ترکیه که سال‌ها با تورم‌های مزمن دست‌به‌گریبان بودند، با اصلاحات پولی توانستند ترمز سقوط را بکشند، اما در تهران ماشین چاپ پول با سرعتی مرگبار به حرکت ادامه داد و حاصل عمر میلیون‌ها نفر را بلعید.

سال ۲۰۲۵: تقویم یک فاجعه

سال ۲۰۲۵ برای ایران سال «همگرایی بحران‌ها» بود. بر اساس آمار‌های موجود، اقتصاد ایران در این سال ۲۰۲۵ ضرباتی متعددی را تجربه کرد که هر کدام به تنهایی برای از پا درآوردن یک سیستم اقتصادی کافی بود. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و احیای سیاست «فشار حداکثری» تنها آغاز ماجرا بود. نقطه عطف بحران در ماه ژوئن ۲۰۲۵ رقم خورد؛ زمانی که یک درگیری نظامی کوتاه، اما شدید میان ایران و محور آمریکا-اسرائیل رخ داد. این جنگ چندروزه خساراتی میلیاردی به زیرساخت‌های حیاتی کشور وارد کرد و ریسک سرمایه‌گذاری را به اوج رساند.

ضربه نهایی نیز در اواخر سپتامبر فرود آمد. فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تمام تحریم‌های سازمان ملل متحد، اقتصاد ایران را در یک محاصره کامل دریایی، بانکی و نفتی قرار داد. مقامات تهران که تا پیش از آن به استراتژی «اقتصاد مقاومتی» و فروش نفت تخفیف‌دار به چین دل بسته بودند، ناگهان با دیواری بتنی مواجه شدند. حتی چین، بزرگترین خریدار نفت ایران، تحت فشار تحریم‌های ثانویه و برای کاهش تنش با دولت جدید آمریکا، واردات خود را محدود کرد و تخفیف‌های سنگین‌تری طلبید. نتیجه این وضعیت در بازار ارز تهران نمایان شد: نرخ برابری ریال در نیمه دسامبر ۲۰۲۵ از مرز باورنکردنی ۱،۳۱۰،۰۰۰ (یک میلیون و سیصد و ده هزار ریال) به ازای هر دلار عبور کرد. این سقوط ۹۵ درصدی ارزش پول نسبت به سال ۲۰۱۸، به نوعی بیانگر ورشکستگی پول ملی است.

مصرف‌زدگی اضطرابی

واکنش جامعه به این فروپاشی، تغییری بنیادین در رفتارِ اقتصادی بود که اقتصاددانان آن را افزایشِ «سرعت گردش پول» (Velocity of Money) می‌نامند. در سال ۲۰۲۵، پول در دستان مردم ایران مانند یک گوی داغ عمل می‌کرد. نگه‌داشتن ریال حتی برای یک روز، مساوی با زیان بود. این هراسِ عمومی، پدیده‌ای به نام «مصرف‌زدگی اضطرابی» را رقم زد. شهروندان بلافاصله پس از دریافت حقوق، آن را به هر کالای بادوامی تبدیل می‌کردند؛ از خودرو و طلا گرفته تا برنج و روغن. منطقِ بازار ساده و بی‌رحم بود: «امروز بخر، چون فردا گران‌تر است.» این رفتارِ توده‌وار، تقاضای کاذبی را ایجاد کرد که خود به هیزمی برای آتش تورم بدل شد. در این فضا، سرمایه‌گذاری مولد جای خود را به سفته‌بازی روزانه داد و تولیدکننده‌ای که نمی‌دانست مواد اولیه‌اش را فردا با چه قیمتی باید بخرد، عملا از چرخه تولید خارج شد.

پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها»

همان‌طور که در نمودار نیز ذکر شده، یکی از راهکار‌های شهروندان برای صیانت از اندک دارایی باقی‌مانده، پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها» بود. سال ۲۰۲۵ را شاید بتوان سال «مهاجرت بزرگ به بلاکچین» نامید، اما این مهاجرت تنها مختص کسانی بود که هنوز چیزی برای نجات دادن داشتند. در حالی که میلیون‌ها ایرانی (طبق برآورد‌ها حدود ۱۸ میلیون نفر) برای حفظ ارزش پول خود به صرافی‌های ارز دیجیتال هجوم بردند و حجم مبادلات را به ارقام میلیاردی رساندند، اکثریتی خاموش و تهیدست، تنها نظاره‌گر این طوفان بودند.

برای آن بخش از جامعه که هنوز توان پس‌انداز داشت_از کارمند و راننده تاکسی تا کاسب خرد_تتر (USDT) نقش گاوصندوق امنی را بازی کرد که ریال از ایفای آن عاجز بود. آنها درآمد روزانه خود را بلافاصله به کد‌های دیجیتال تبدیل می‌کردند تا از گزند تورم شبانه در امان بمانند. اما واقعیت تلخ‌تر آنجا بود که برای خیل عظیمی از جمعیت زیر خط فقر، که درآمدشان حتی کفاف نان شب را نمی‌داد، بحث بر سر «انتخاب بین ریال و تتر» نبود؛ آنها اصلا پولی نداشتند که بخواهند نگران آب شدنش باشند. برای این گروه، تراژدی نه در «کاهش ارزش پس‌انداز»، بلکه در «ناتوانی مطلق در بقا» خلاصه می‌شد.

اما پناه بردن به «استیبل‌کوین‌ها» نیز بدون چالش نبود. در ژوئیه ۲۰۲۵، خبر مسدود شدن ۴۲ آدرس بزرگ تتری مرتبط با کاربران ایرانی توسط شرکت مادر، شوکی بزرگ وارد کرد. این اقدام که تحت فشار تحریم‌های آمریکا صورت گرفت، بزرگترین مسدودسازی تاریخ کریپتو در ایران بود. اما جامعه ایران که طی دهه‌ها «انعطاف‌پذیری» را آموخته بود، به سرعت واکنش نشان داد: کوچی هوشمندانه از تتر به سمت دای (DAI) و سایر استیبل‌کوین‌های غیرمتمرکز که قابل سانسور نیستند. این تغییر رفتار نشان داد که اعتماد عمومی به طور کامل از «نهاد دولت» و حتی «نهاد‌های متمرکز مالی» عبور کرده و به «کد‌های ریاضی» پناه برده است.

محو طبقه متوسط

سقوط ارزش پول ضربه‌ای مستقیم بر پیکر معیشت خانوار فرو می‌رود و اثرات روانی و اجتماعی بسیار هولناکی دارد. آمار‌های دسامبر ۲۰۲۵ تصویری هولناک از وضعیت فقر در ایران ارائه می‌دهند. طبق گزارش‌های نهاد‌های بین‌المللی و تحلیلگران مستقل، اکنون بیش از ۸۰ درصد از خانوار‌های ایرانی زیر خط فقر جهانی قرار دارند. شکاف میان درآمد و هزینه نیز به دره‌ای پرنشدنی تبدیل شده است. محاسبات نشان می‌دهد که برای یک زندگی بسیار ساده و بقا محور (خط فقر)، یک خانواده سه نفره در تهران به درآمدی بین ۵۲۰ تا ۶۵۰ دلار در ماه نیاز دارد. این در حالی است که حداقل دستمزد یک کارگر متاهل، حتی با احتساب تمام مزایا و حق مسکن، به زحمت به ۱۵۰ دلار می‌رسد.

تورم مواد غذایی که امسال به عدد ۶۶ درصد رسید (و در اقلامی، چون نان و غلات سه رقمی شد)، امنیت غذایی میلیون‌ها ایرانی را تهدید می‌کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که حدود ۷ میلیون نفر در وضعیت «فقر مطلق» و گرسنگی پنهان به سر می‌برند و ۴۰ میلیون نفر دیگر در فقر نسبی دست و پا می‌زنند.

پیش‌بینی‌های نهاد‌های معتبر بین‌المللی برای سال آینده میلادی، هیچ روزنه امیدی را نشان نمی‌دهد. بانک جهانی رشد اقتصادی ایران را برای سال ۲۰۲۶ منفی ۲.۸ درصد پیش‌بینی کرده است. این یعنی رکود عمیق‌تر خواهد شد، کارخانه‌های بیشتری تعطیل می‌شوند و بیکاری گسترش می‌یابد.

دولت که اکنون با کسری بودجه‌ای نجومی روبروست (منظور یکی از انواع «ناترازی‌ها» است!)، گزینه‌های چندانی روی میز ندارد. درآمد‌های نفتی زیر فشار تحریم‌های سازمان ملل و کاهش تقاضای چین آب رفته است. امکان استقراض خارجی وجود ندارد و مالیات‌ستانی از اقتصادی که در رکود مطلق است، غیرممکن است. تنها ابزار باقی‌مانده، همان ماشین چاپ پول است که چرخه تورم را بازتولید می‌کند.

ایران در وضعیتی قرار دارد که اقتصاددانان آن را «سلطه مطلق مالی» می‌نامند؛ وضعیتی که در آن سیاست پولی بانک مرکزی کاملا گروگان نیاز‌های بودجه‌ای دولت است. تا زمانی که این گره کور باز نشود، تا زمانی که انزوای بین‌المللی پایان نیابد و تا زمانی که ساختار معیوب حکمرانی اصلاح نشود، ما همچنان در خسران و زوال خواهیم بود.

آنچه امروز در نمودار‌ها و آمار‌های اقتصادی می‌بینیم، زوال طبقه متوسط، ناامیدی گسترده، افسردگی، افزایش نرخ خودکشی و بر باد رفتن آرزو‌های یک ملت است؛ و این در حالیست که به گفته‌ی اکثریت قاطع اقتصاددانان، این هنوز آغاز ماجراست و ایران زمستانی سهمگین در پیش رو دارد.



نظر شما درباره این مقاله:








جبهه اصلاحات ایران در نامه‌ای به پزشکیان هشدار داد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 10:04

جبهه اصلاحات ایران در نامه‌ای به پزشکیان هشدار داد




نظر شما درباره این مقاله:








اتحادیه اروپا ۹۰ میلیارد یورو به اوکراین وام می‌دهد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 9:59

اتحادیه اروپا ۹۰ میلیارد یورو به اوکراین وام می‌دهد


لیلی بایر، اندرو گری و آندریاس رینکه / خبرگزاری رویترز / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

رهبران اتحادیه اروپا روز جمعه تصمیم گرفتند مبلغ ۹۰ میلیارد یورو (۱۰۵ میلیارد دلار) به اوکراین وام دهند تا هزینه دفاع این کشور در برابر روسیه طی دو سال آینده تأمین شود. این تصمیم به جای استفاده از دارایی‌های مسدودشده روسیه اتخاذ شد و اختلافات بر سر طرح بی‌سابقه تأمین مالی کی‌یف با پول حاکمیتی روسیه را دور زد.

رهبران همچنین به کمیسیون اروپا مأموریت دادند تا به کار بر روی طرح موسوم به «وام غرامت» بر پایه دارایی‌های بلوکه‌شده روسیه ادامه دهد، اما این گزینه در حال حاضر غیرعملی تشخیص داده شد؛ به‌ویژه به دلیل مخالفت بلژیک که بخش عمده این دارایی‌ها در آن کشور نگهداری می‌شود.

آنتونیو کوستا، رئیس اجلاس اتحادیه اروپا، در کنفرانس خبری صبح جمعه پس از ساعت‌ها مذاکره میان رهبران در بروکسل گفت: «امروز تصمیمی برای اعطای ۹۰ میلیارد یورو به اوکراین تصویب کردیم. به‌طور فوری، این وام با پشتوانه بودجه اتحادیه اروپا ارائه خواهد شد.»

استفاده از دارایی‌های روسیه در این مرحله بیش از حد پیچیده است

ایده استقراض اتحادیه اروپا در ابتدا غیرعملی به نظر می‌رسید، زیرا نیازمند اجماع کامل بود و ویکتور اوربان، نخست‌وزیر روسیه‌دوست مجارستان، با آن مخالفت کرده بود. اما مجارستان، اسلواکی و جمهوری چک پذیرفتند این طرح پیش برود، مشروط بر آنکه بار مالی بر دوش آنها نیفتد.

رهبران اتحادیه اروپا اعلام کردند دارایی‌های روسیه به ارزش مجموع ۲۱۰ میلیارد یورو در اتحادیه اروپا همچنان مسدود خواهد ماند تا زمانی که مسکو غرامت جنگی به اوکراین بپردازد. در صورت انجام چنین اقدامی، اوکراین می‌تواند از آن پول برای بازپرداخت وام استفاده کند.

«این خبر خوبی برای اوکراین و خبر بدی برای روسیه است و همین هدف ما بود.» – صدراعظم آلمان، فریدریش مرز.

اهمیت یافتن منابع مالی برای کی‌یف بسیار بالا بود، زیرا بدون کمک مالی اتحادیه اروپا، اوکراین در سه‌ماهه دوم سال آینده با کمبود بودجه مواجه می‌شد و احتمالاً جنگ را به روسیه می‌باخت؛ امری که اتحادیه اروپا بیم دارد تهدید تجاوز روسیه علیه بلوک را نزدیک‌تر کند.

این تصمیم پس از ساعت‌ها بحث رهبران درباره جزئیات فنی وام بی‌سابقه مبتنی بر دارایی‌های مسدودشده روسیه اتخاذ شد؛ طرحی که در این مرحله بیش از حد پیچیده یا از نظر سیاسی دشوار بود.

مشکل اصلی، ارائه تضمین کافی به بلژیک – محل نگهداری ۱۸۵ میلیارد یورو از کل دارایی‌های روسیه در اروپا – در برابر خطرات مالی و حقوقی ناشی از احتمال اقدامات تلافی‌جویانه روسیه بود.

بارت دو وِور، نخست‌وزیر بلژیک، در کنفرانس خبری گفت: «سؤالات زیادی درباره وام غرامت وجود داشت، بنابراین مجبور شدیم به طرح جایگزین برویم. عقلانیت پیروز شد. اتحادیه اروپا از هرج‌ومرج و تفرقه اجتناب کرد و متحد باقی ماند.»

مجارستان ادعای پیروزی کرد

با توجه به فشار بدهی‌های سنگین بر بودجه‌های عمومی در سراسر اتحادیه اروپا، کمیسیون اروپا پیشنهاد داده بود یا از دارایی‌های روسیه برای اعطای وام به کی‌یف استفاده شود یا استقراض مشترک با پشتوانه بودجه اتحادیه انجام گیرد.

گزینه دوم به اوربان امکان داد ادعای یک پیروزی دیپلماتیک کند.

یکی از دیپلمات‌های اتحادیه اروپا گفت: «اوربان به خواسته‌اش رسید: بدون وام غرامت. و اقدام اتحادیه اروپا بدون مشارکت مجارستان، جمهوری چک و اسلواکی.»

«نمی‌توانیم شکست بخوریم»

چندین رهبر اروپایی هنگام ورود به اجلاس تأکید کردند که یافتن راه‌حلی برای تأمین مالی اوکراین و ادامه جنگ این کشور طی دو سال آینده ضروری است. آنها همچنین می‌خواستند پس از آنکه رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، هفته گذشته کشورهای اروپایی را «ضعیف» خوانده بود، قدرت و عزم اروپا را نشان دهند.

کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، گفت: «ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم شکست بخوریم.»

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، که در اجلاس حضور داشت، از اتحادیه اروپا خواست با استفاده از دارایی‌های روسیه برای تأمین منابع مالی موافقت کند؛ منابعی که به گفته او امکان ادامه جنگ را فراهم می‌کند.

او گفت: «تصمیمی که اکنون روی میز است – تصمیم برای استفاده کامل از دارایی‌های روسیه در دفاع برابر تجاوز روسیه – یکی از روشن‌ترین و از نظر اخلاقی موجه‌ترین تصمیماتی است که تاکنون می‌توان اتخاذ کرد.»



نظر شما درباره این مقاله:








«هیچ‌کس نمی‌داند با آینده چه باید کرد»
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 9:12

«هیچ‌کس نمی‌داند با آینده چه باید کرد»


آرش عزیزی /  آتلانتیک / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

در اواخر ماه نوامبر، دو روحانی سالخورده در تهران سخنرانی‌هایی ایراد کردند و در آن‌ها به بررسی درس‌هایی پرداختند که از حملات تابستانی اسرائیل و آمریکا به کشورشان باید آموخت. تفاوت دیدگاه این دو نفر به‌خوبی نشان می‌دهد که ایران اکنون در چه بن‌بست دشواری گرفتار شده است.

رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، از «پیروزی کامل» سخن گفت. او در ۲۶ نوامبر با لحنی پیروزمندانه اعلام کرد: «بدون تردید، ملت ایران در جنگ ۱۲روزه، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را شکست داد. آن‌ها در دستیابی به هیچ‌یک از اهداف خود موفق نشدند.»

اما یک روز پیش از آن، حسن روحانی، رئیس‌جمهور پیشین و رقیب خامنه‌ای، دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه داد. او توصیه کرد که ایران دست‌کم گرفتن دشمنانش را کنار بگذارد و بر استفاده از دیپلماسی برای بازدارندگی از وقوع جنگی دیگر تمرکز کند. روحانی در جمعی از وزیران پیشین کابینه‌اش گفت: «متأسفانه ما هنوز در وضعیتِ “نه جنگ، نه صلح” قرار داریم. هیچ احساس امنیتی در کشور وجود ندارد.»

در ظاهر، تنها یکی از این دو روحانی اختیار اجرای دیدگاه خود را دارد. خامنه‌ای از سال ۱۹۸۹ تاکنون قدرتمندترین فرد در ایران و رهبر این کشور بوده است. روحانی، در مقابل، هیچ منصب رسمی‌ای ندارد و حتی سال گذشته از نامزدی برای کرسی‌ای که از سال ۲۰۰۰ در یک نهاد نظارتی در اختیار داشت، منع شد.

اما این ظاهر ماجرا می‌تواند گمراه‌کننده باشد. جنگ، ضربه‌ای سنگین به موقعیت خامنه‌ای وارد کرد. او دهه‌ها به خود می‌بالید که ایران را از درگیری مستقیم دور نگه داشته است. با این حال، در دو سال گذشته یکی از متحدان منطقه‌ای ایران، یعنی رژیم اسد در سوریه، سقوط کرده و دو متحد دیگر، حماس و حزب‌الله، زیر ضربات سنگین اسرائیل قرار گرفته‌اند. سپس نوبت به بمباران ماه ژوئن رسید؛ حمله‌ای که خامنه‌ای در جریان آن در یک پناهگاه مخفی شده بود و همین مسئله احترام بسیاری از افراد در جمهوری اسلامی را نسبت به او از بین برد.

افول قدرت خامنه‌ای، روحانی و دیگران را جسورتر کرده تا مواضع او را به چالش بکشند و گزینه‌های جایگزین ارائه دهند. ساختار حاکمیت در ایران متشکل از جناح‌های متعددی است که اغلب با شدت بر سر مسیر پیش‌رو اختلاف نظر دارند. بسیاری از آن‌ها به دیدگاه روحانی نزدیک‌ترند تا به مواضع خامنه‌ای. اما تا زمانی که خامنه‌ای زنده و در قدرت است، دیدگاه او حاکم خواهد بود و فضای کلی کشور در وضعیتی از رکود و انجماد ناآرام باقی می‌ماند.

ماه‌های پس از جنگ ۱۲روزه برای ایران بسیار دشوار بوده است. در ماه سپتامبر، ایالات متحده و اروپا به بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل کمک کردند؛ تحریم‌هایی که در سال ۲۰۱۵ لغو شده بودند. اقتصاد کشور در سراشیبی سقوط آزاد قرار دارد. بیش از ۶۰ درصد از جمعیت در سن کار ایران شاغل نیستند. ایران همچنان یکی از تنها سه کشور جهان ــ در کنار کره شمالی و میانمار ــ است که در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) قرار دارد. حتی تصویب دو کنوانسیون بین‌المللی که سال‌ها به‌عنوان پیش‌شرط خروج از این فهرست تلقی می‌شدند نیز کمکی نکرده است. نرخ دلار آمریکا اکنون به رقم بی‌سابقه یک‌میلیون و ۲۵۰ هزار ریال ایران رسیده است.

زیرساخت‌های کشور در حال فروپاشی است. قطعی‌های برنامه‌ریزی‌شده و ناگهانی برق به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند. بحران آب آن‌چنان شدید است که کارشناسان از «ورشکستگی آبی» سخن می‌گویند. مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، اخیراً اعلام کرد که اگر تهران با کمبود کامل آب مواجه شود، دولت او ممکن است ناچار شود شهر را تخلیه و پایتخت را جابه‌جا کند. دستگاه سرکوب نیز بیش از پیش روحیه عمومی را تضعیف کرده است. از زمان پایان جنگ، صدها نفر اعدام شده‌اند و در هفته‌های اخیر چندین پژوهشگر چپ‌گرا بازداشت شده‌اند.

نه روسیه و نه چین تمایلی به نجات ایران نشان نداده‌اند. تنها چند روز پس از پایان جنگ، وزیر دفاع ایران در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در شهر چینگ‌دائو چین شرکت کرد. برخی گزارش‌های رسانه‌ای مدعی شدند که چین با تحویل سامانه‌های پدافند هوایی برد بلند HQ-9 و احتمالاً جنگنده‌های «چنگدو J-10» به ایران موافقت کرده است، اما سفارت چین در تل‌آویو این خبر را تکذیب کرد. جمهوری اسلامی روابط گرمی با چین دارد، اما بهتر است به یاد داشته باشد که پکن هم‌زمان روابط اقتصادی سودآوری با اسرائیل و رقبای عرب ایران نیز دارد.

تهران از روسیه حتی انتظار کمتری می‌تواند داشته باشد. مقام‌های ایرانی، از جمله وزیر بهداشت، مدتی است از نبود حمایت روسیه در جریان جنگ ۱۲روزه گلایه می‌کنند. یکی از مقام‌ها حتی مدعی شد که روس‌ها در این جنگ با اسرائیل علیه ایران همکاری کرده‌اند. پزشکیان ماه گذشته با لحنی گلایه‌آمیز گفت کشورهایی که ایران آن‌ها را «دوست» می‌پنداشت، در زمان جنگ رهایش کرده‌اند و ایران ناچار شده است تنها به «خدا و مردم» تکیه کند.

با این همه، حکومت در تلاش است تا روابط خود را ترمیم کند و تصویری از اقتدار به نمایش بگذارد. علی لاریجانی، مشاور امنیت ملی کشور، به روسیه، بلاروس و پاکستان سفر کرده است؛ سفری که به‌احتمال زیاد با هدف جست‌وجوی حمایت نظامی انجام شده است. حکومت همچنین کتاب‌های درسی جدیدی برای دوره‌های ابتدایی و متوسطه منتشر کرده که از جمله آن‌ها کتابی با عنوان «ما از ایران‌مان دفاع خواهیم کرد» است؛ کتابی که توانمندی‌های نظامی و فناورانه ایران را می‌ستاید. کتاب دیگری که نویسنده‌اش یکی از چهره‌های شناخته‌شده جریان تندرو است، مفاهیمی چون «پیروزی مبتنی بر ایمان» و «بی‌هراسی از دشمن» را ترویج می‌کند. در این کتاب، تصویر کودکی فلسطینی دیده می‌شود که به همتای ایرانی خود می‌گوید: «سارا، تو خیلی خوش‌شانسی که در کشورت امنیت و آزادی داری. من همیشه باید از ایست‌های بازرسی صهیونیست‌ها عبور کنم.» کارتون‌های این کتاب دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو را به تمسخر می‌گیرند.

در چارچوب همین لفاظی‌های تند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که همچنان از نظر ایدئولوژیک به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک است، بار دیگر از بستن تنگه هرمز سخن گفته است؛ مسیری که به گفته فرمانده نیروی دریایی این نهاد «شریان حیاتی نفت و گاز جهان» محسوب می‌شود. او در ماه اکتبر تلویحاً تهدید کرد که در صورت وقوع جنگ، این تنگه می‌تواند بسته شود. روزنامه *تهران تایمز*، ارگان انگلیسی‌زبان نزدیک به حکومت، نیز بر «آمادگی ایران برای وارد آوردن پاسخی کوبنده به هرگونه تجاوز نظامی» تأکید کرد. محمدرضا نقدی، از فرماندهان ارشد سپاه، این ادبیات را یک گام فراتر برد و اعلام کرد که اگر او یک شرکت گردشگری مذهبی داشت، تورهای زیارتی به اورشلیم (بیت‌المقدس) راه‌اندازی می‌کرد؛ ادعایی مضحک که به‌طور ضمنی چنین القا می‌کرد که ایران و متحدانش در آستانه فتح اسرائیل هستند.

اما این رجزخوانی‌ها برای اکثر ایرانیان توخالی به نظر می‌رسد. آن‌ها فراموش نکرده‌اند که اسرائیل در روزهای نخست جنگ بسیاری از فرماندهان ارشد سپاه را ترور کرد و این نهاد نظامی را تحقیر ساخت. بنا بر گزارش‌ها، محمدرضا نقدی به دلیل ظن نفوذ اطلاعاتی اسرائیل به دفترش تنزل مقام یافت. در میان مردم، این شوخی رایج است که در هر نشست عالی‌رتبه امنیتی در ایران، چند نفر به‌طور پنهانی عبری صحبت می‌کنند. حسن روحانی در سخنرانی خود هشدار داد که اسرائیل اکنون بر منطقه تسلط دارد و می‌تواند آزادانه در آسمان ایران عملیات انجام دهد. او گفت: «وقتی به خودمان دروغ می‌گوییم و می‌گوییم قدرت بزرگی هستیم و دشمنانمان ضعیف و بیچاره‌اند، این وضعیت بسیار خطرناک است.»

درگیری‌های تابستانی، حاکمیت را برای احتمال شعله‌ور شدن دوباره خصومت‌ها در حالت آماده‌باش قرار داده است. فرماندهان نظامی ایران ادعا می‌کنند که در صورت جنگی دیگر، این کشور قادر خواهد بود بسیار بیش از ۵۰۰ موشکی که پیش‌تر به سوی اسرائیل شلیک کرده بود، پرتاب کند و در این حملات از موشک‌های بالستیک دوربرد «سجیل» نیز استفاده کند؛ موشک‌هایی که در دور قبلی تنها به‌طور محدود به کار گرفته شدند. تحلیلگران اسرائیلی آگاه‌اند که ایران در صورت تکرار جنگ، مقاومت سخت‌تری نشان خواهد داد. با این حال، اسرائیل همچنان برتری نظامی قابل توجهی نسبت به ایران دارد و می‌تواند دامنه خسارات خود را افزایش دهد، یا حتی فراتر رفته و در پی بی‌ثبات‌سازی سیاسی ایران یا ترور شمار بیشتری از رهبران آن برآید. اسرائیل اخیراً یکی از فرماندهان ارشد حزب‌الله را در لبنان کشته است؛ اقدامی که بار دیگر به ایران یادآوری می‌کند موقعیتش در منطقه تا چه اندازه تضعیف شده است. برای تأکید بر همین واقعیت، مقام‌های لبنانی اکنون آشکارا به همتایان ایرانی خود می‌گویند که کشورشان را ترک کنند.

هرچند ازسرگیری جنگ برای هر دو طرف پرهزینه خواهد بود، اما خطر اصلی به‌مراتب متوجه ایران است؛ کشوری که زیرساخت‌های فرسوده و اقتصاد بحران‌زده‌اش آن را حتی در زمان صلح نیز مستعد بی‌ثباتی کرده است. همین مسئله یکی از دلایلی است که جناح نزدیک به روحانی و دیگر گروه‌ها را به تلاش برای احیای دیپلماسی سوق داده تا از بروز جنگ جلوگیری کرده و وضعیت ایران را بهبود بخشند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مدعی است که دولت او هم‌اکنون در حال گفت‌وگو با ایران برای دستیابی به توافقی جدید است. در داخل ایران، برخی امیدوارند که عربستان سعودی نقش میانجی را ایفا کند؛ کشوری که روابطش با تهران ترمیم شده و رهبر بالفعل آن، محمد بن سلمان، گفته است مایل است شاهد تفاهمی میان ایران و آمریکا باشد. در هفته‌های اخیر، رسانه‌های ایرانی پر از شایعاتی بوده‌اند مبنی بر این‌که محمد بن سلمان پیامی از سوی ایران را به واشنگتن و برای ترامپ برده است.

اما خامنه‌ای با خشم این شایعات را «دروغی محض» خواند و افزود که ایالات متحده «شایستگی آن را ندارد که از سوی جمهوری اسلامی با آن تماس گرفته شود». او اوایل همین ماه گفته بود که ایران تنها در صورتی می‌تواند همکاری با آمریکا را «بررسی» کند که واشنگتن حمایت خود از اسرائیل را متوقف کرده و پایگاه‌های نظامی‌اش را از خاورمیانه خارج کند.

با این حال، می‌توان این موضع‌گیری‌ها را با دیده تردید نگریست. رهبر جمهوری اسلامی اوایل امسال نیز لحنی مشابه داشت، درست پیش از آن‌که تهران مذاکرات با واشنگتن را با اشتیاق آغاز کند. اما بن‌بست در رأس حاکمیت جمهوری اسلامی می‌تواند کار وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، را بسیار دشوار کند؛ به‌ویژه اگر اختیار لازم برای مصالحه بر سر مسائل کلیدی، مانند غنی‌سازی اورانیوم در داخل خاک ایران، به او داده نشود.

مصطفی تاج‌زاده، معاون پیشین وزیر کشور و زندانی سیاسی کنونی، خامنه‌ای را به ناخدایی تشبیه می‌کند که کشتی‌اش را به سوی به گل نشستن می‌برد اما حاضر نیست مسیر را تغییر دهد. تاج‌زاده در مقاله‌ای اخیر نوشت: «تغییرات گسترده و عمیق اجتناب‌ناپذیر است و همه در انتظار یک دگرگونی‌اند، اما هیچ‌کس نمی‌داند این تغییرات چگونه و چه زمانی رخ خواهد داد.» اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور در دولت روحانی، این وضعیت را ماه گذشته صریح‌تر بیان کرد: «هیچ‌کس نمی‌داند با آینده چه باید کرد.»

—-
*آرش عزیزی، نویسنده همکار نشریه آتلانتیک است. کتاب او با عنوان «ایرانیان چه می‌خواهند: زن، زندگی، آزادی» در ژانویه ۲۰۲۴ منتشر شده است.



نظر شما درباره این مقاله:








شبکه‌های نفوذ ایران امنیت یهودیان را تهدید می‌کند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 9:07

شبکه‌های نفوذ ایران امنیت یهودیان را تهدید می‌کند


یک رسانه اسرائيلی می‌گوید در حالی که اسرائیل بر ساختار قدرت ایران، یعنی برنامه هسته‌ای و موشک‌ها، تمرکز دارد، تهران در خارج از خاورمیانه از آزادی عمل گسترده‌ای برخوردار است.

یک نشریه اسرائيلی در گزارشی می‌نویسد حمله تروریستی در سیدنی استرالیا نمی‌توانسته بدون هماهنگی ایران صورت گرفته باشد و احتمالا شبکه‌ای از نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی در آن نقش داشته‌اند.

اسرائيل هیوم در این گزارش خود با اشاره به اقداماتی که جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر در نقاط مختلف دنیا برای ضربه زدن به اسرائيلی‌ها انجام داده می‌نویسد: حمله در سیدنی از نظر دامنه، نوع سلاح‌ها و میزان برنامه‌ریزی، حمله‌ای استثنایی بود، اما در عین حال نقطه اوج موجی از تروریسم یهودی‌ستیز به شمار می‌رود که استرالیا را هدف قرار داده؛ موجی که در برخی موارد، نقش عوامل خارجی در آن به‌طور مستند اثبات شده است.

یافته‌های اولیه حاکی از ارتباط این حمله با داعش است، نه ایران؛ با این حال ایران پیش‌تر در به آتش کشیدن کنیسه‌ها و کسب‌وکارهای یهودی‌ها در استرالیا نقش داشته است. با این حال، تمایز میان جریان‌های مختلف اسلام‌گرایی افراطی از شدت تهدید نمی‌کاهد. الگوی عملیاتی ایران گاه در شبکه‌های نفوذ دیگر، چه دولتی و چه غیردولتی، بازتولید می‌شود و در هر صورت، زمینه و «کود» لازم برای حمله به زندگی یهودیان را فراهم می‌کند.

حملات پیشین به یهودیان در استرالیا

در ماه اوت، نهادهای اطلاعاتی استرالیا به این نتیجه رسیدند که ایران پشت دو حمله قرار داشته است: آتش‌زدن یک اغذیه‌فروشی در سیدنی و به آتش کشیدن یک کنیسه در ملبورن.

بررسی‌ها نشان داد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای انجام این حملات، از مجرمان محلی استفاده کرده و آن‌ها را برای حمله به نهادهای یهودی به کار گرفته است. در واکنش به این اقدامات، استرالیا سفیر ایران را اخراج کرد، سفارت خود در تهران را بست و سپاه پاسداران را یک سازمان تروریستی اعلام کرد؛ اقدامی که برای نخستین بار از زمان جنگ جهانی دوم، به اخراج یک سفیر در استرالیا انجامید.

تهران در کنار این اقدامات، از سازوکارهای «قدرت نرم» نیز بهره می‌برد؛ سازوکارهایی که به ایران و حزب‌الله امکان می‌دهد نفوذ خود را در کشورهایی با جمعیت قابل توجه شیعه گسترش دهند. از جمله این ابزارها می‌توان به نقش‌آفرینی در تعیین امامان مراکز مذهبی، فعالیت شاخه‌های دانشگاه المصطفی، مراکز فرهنگی وابسته به سفارت و فعالیت‌های رسانه‌ای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.

در استرالیا، ایران نفوذ خود را در قالب سفرهایی به لبنان، دیدار با مقام‌های حزب‌الله و همچنین انتقال پول از طریق موسسه قرض‌الحسنه، بانک وابسته به حزب‌الله، نشان داده است؛ موضوعی که پس از نفوذ به سامانه‌های این نهاد فاش شد.

نادیده گرفتن «زیرساخت‌های تسهیل‌کننده» ایران و حزب‌الله در استرالیا، به اسلام‌گرایان این احساس را داده که می‌توانند بدون مزاحمت در این کشور فعالیت کنند.

مشابه الگوی عملیاتی ایران در جذب مجرمان استرالیایی برای انجام ماموریت‌های نیابتی سپاه پاسداران، در گذشته نیز شواهدی از ارتباط میان عناصر جنایتکار و نهادهای مذهبی شیعه وجود داشته است. همچنین چهره‌هایی از دنیای زیرزمینی استرالیا به شبکه‌ای برای پول‌شویی به نفع حزب‌الله مرتبط بوده‌اند.

در نتیجه، مراکز مذهبی شیعه پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به محور اصلی تظاهرات ضداسرائیلی تبدیل شدند؛ تظاهراتی که در آن پرچم‌های گروه‌های تروریستی بدون هیچ مداخله‌ای به اهتزاز درآمد. در همین حال، احمد صادقی، سفیر وقت ایران، آشکارا از حسن نصرالله، رهبر کشته‌شده حزب‌الله، تمجید کرد و هم‌زمان سفارت ایران نظارت و فشار بر مخالفان جمهوری اسلامی در استرالیا را تشدید کرد.

نبرد تازه آغاز شده است

ایران شبکه‌های مشابهی را در سراسر جهان به کار گرفته است: از برنامه‌ریزی نیروی قدس برای حمله‌ای از خاک ونزوئلا علیه سفارت اسرائیل در مکزیک گرفته، تا جذب نوجوانان سوئدی برای حمله به سفارت اسرائیل در استکهلم و تلاش برای آسیب زدن به روابط اسرائیل و تایلند از طریق فشار بر کارگران تایلندی.

در بریتانیا، حساب‌های کاربری وابسته به ایران افشا شدند که برای تضعیف این کشور از درون، از استقلال اسکاتلند حمایت می‌کردند.

در ایتالیا، عناصر مرتبط با ایران از مرکز فرهنگی این کشور در رم برای ردیابی مخالفان استفاده کردند و در آلمان، دولت این کشور اذعان کرد که شاخه دانشگاه المصطفی در برلین به یک مرکز جاسوسی تبدیل شده است.

تمرکز صرف بر تهدید ایران از زاویه اسرائیل، باعث می‌شود فرصتی مهم از دست برود. در حالی که اسرائیل بر ساختار قدرت ایران، یعنی برنامه هسته‌ای و موشک‌ها، تمرکز دارد، تهران در خارج از خاورمیانه از آزادی عمل گسترده‌ای برخوردار است. با این حال، همین تحولات زمینه‌ای مناسب برای همکاری میان کشورهایی فراهم می‌کند که با نفوذ منفی ایران روبه‌رو هستند؛ کشورهایی که گاه از میزان این تهدید آگاه نیستند.

کشورهای غربی با موج‌های گسترده مهاجرت مواجه‌اند و همین امر آن‌ها را در معرض انواع نفوذ خارجی قرار می‌دهد. افشای شیوه‌ای که ایران از دیاسپورای شیعه و نفوذ مذهبی درون آن استفاده می‌کند، می‌تواند الگویی برای مقابله با دیگر شبکه‌های افراطی باشد؛ از شبکه‌های آنلاین و حزبی داعش گرفته تا اتحادیه‌های مساجد تحت کنترل دولت‌های دیگر خاورمیانه و حتی نفوذ دولتیِ غیرمذهبی.

در یک سال گذشته، نشانه‌هایی از بیداری دیده شده است. در کنار اقدامات استرالیا، آلمان شاخه دانشگاه المصطفی در برلین را تعطیل کرد و امام مسجد آبی هامبورگ را که به دریافت مستقیم دستور از دفتر رهبر جمهوری اسلامی متهم بود، اخراج کرد. واکنش «هیستریک» حکومت ایران به هرگونه ضربه به این سازوکارها، هم اهمیت آن‌ها را نشان می‌دهد و هم این واقعیت را که نبرد تازه آغاز شده است.

چه ایران مسئول مستقیم حمله سیدنی باشد یا نه، تجربه تاریخی نشان می‌دهد مقابله با زیرساخت‌های تسهیل‌کننده این اقدامات، ضرورتی انکارناپذیر است.

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 7:39

سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد


مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه سالانه وضعیت حقوق بشر در ایران را با ۷۸ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۶۴ رای ممتنع به تصویب رساند؛ نتیجه‌ای که در قیاس با سال‌های گذشته، بیش از آن‌که ناشی از تغییر مواضع سیاسی باشد، بازتاب‌دهنده تفاوت در ترکیب کشورهای حاضر در رای‌گیری بود.

بر اساس نتیجه رای‌گیری، که در نشست بعدازظهر پنج‌شنبه ۲۷ آذر در نیویورک انجام شد، شمار آرای «موافق» نسبت به سال گذشته اندکی کاهش یافته و آرای «ممتنع» نیز کمتر شده است.

سال گذشته قطعنامه پیشنهادی با ۸۰ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۶۸ رای ممتنع به تصویب رسیده بود. مقایسه این رای‌گیری با رای کمیته سوم مجمع عمومی در ماه گذشته نیز نشان می‌دهد بخش عمده تفاوت‌ها به غیبت یا حضور متفاوت برخی کشورها بازمی‌گردد.

پیش از این، کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل صبح چهارشنبه ۲۸ آبان قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران را با ۷۹ رای موافق در برابر ۲۸ مخالف تصویب کرده بود؛ متنی که امسال با تمرکز گسترده‌تر بر اعدام‌ها، حقوق زنان، سرکوب معترضان و سرکوب فرامرزی همراه بود.

کشورهایی مانند سیرالئون، بنین، ماداگاسکار و سنت وینسنت و گرنادین‌ها که در کمیته سوم رای ممتنع داده بودند، در رای‌گیری پنج‌شنبه در صحن علنی مجمع عمومی غایب بودند، در حالی که کشورهایی مانند کومور، جمهوری آفریقای مرکزی و گینه استوایی که پیش‌تر غایب بودند، این بار رای ممتنع دادند.

تنها شمار محدودی از کشورها موضع خود نسبت به وضع حقوق بشر در ایران را تغییر دادند؛ از جمله جمهوری کنگو که از رای مخالف به ممتنع تغییر موضع داد و موریتانی که رای موافق خود را به ممتنع تبدیل کرد.

در مقایسه با رای‌گیری نهایی سال گذشته، برخی کشورها از رای ممتنع یا موافق به غیبت روی آوردند و در مقابل، کشورهایی مانند هائیتی و تووالو از غیبت به رای موافق تغییر موضع دادند.

در میان تغییرات معنادار، هند و ترکمنستان از رای ممتنع به رای مخالف حرکت کردند، در حالی که آنتیگوا و باربودا و ساموآ از حمایت صریح از قطعنامه به رای ممتنع بسنده کردند.

این الگوها نشان می‌دهد اگرچه اجماع گسترده‌ای برای تداوم نظارت بین‌المللی بر وضعیت حقوق بشر در ایران وجود دارد، اما میزان حمایت فعال کشورها در حال نوسان است و رای‌گیری‌ها بیش از پیش تحت تاثیر ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک هر کشور قرار دارد.

* سرکوب فرامرزی؛ اشاره‌ای بی‌سابقه در یک سند رسمی سازمان ملل

یکی از مهم‌ترین بخش‌های قطعنامه امسال، اشاره مستقیم به «سرکوب فرامرزی» است؛ موضوعی که برای نخستین بار در یک سند مجمع عمومی در مورد ایران ثبت می‌شود.

در متن آمده است که مخالفان، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر و حتی خانواده‌های آنان در خارج از کشور هدف فشار، تهدید، حمله سایبری و نظارت قرار می‌گیرند.

قطعنامه تاکید می‌کند که خانواده‌های این افراد در داخل ایران به‌عنوان ابزار فشار برای ساکت کردن منتقدان در خارج مورد آزار و ارعاب قرار می‌گیرند. همچنین نگرانی جدی نسبت به تهدید خانواده‌های قربانیان پرواز پی‌اس۷۵۲ و نیز بازماندگان اعتراضات ۱۴۰۱ بیان شده است.

* اعدام‌ها؛ نگرانی شدید از افزایش گسترده و فقدان دادرسی عادلانه

بخش مهمی از قطعنامه به موضوع اعدام‌ها اختصاص دارد. در متن، از «افزایش نگران‌کننده و قابل توجه اعدام‌ها» در ایران، به‌ویژه اعدام‌هایی که بر مبنای اعترافات اجباری و بدون رعایت حقوق دادرسی انجام می‌شود، ابراز نگرانی شده است.

قطعنامه تاکید می‌کند که اعدام در ایران به‌طور نامتناسب علیه اقلیت‌های بلوچ، کرد و عرب اعمال می‌شود و شمار اعدام شهروندان افغانستانی نیز در حال افزایش است.

اعدام نوجوانان، محرمانه‌بودن اجرای حکم، تحویل ندادن پیکرها به خانواده‌ها و استفاده از اعدام به‌عنوان ابزار سرکوب اعتراضات از دیگر محورهای مهم این بخش است. قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد به سمت تعلیق رسمی اجرای حکم اعدام حرکت کند.

* حقوق زنان؛ از حجاب اجباری تا زن‌کشی و خشونت ساختاری

وضعیت زنان و دختران جایگاه ویژه‌ای در متن امسال دارد. قطعنامه سرکوب هدفمند زنان را —چه در خیابان و چه در فضای مجازی— به‌طور صریح محکوم می‌کند و قوانین مرتبط با حجاب اجباری، از جمله قانون «عفاف و حجاب»، را تهدیدی جدی برای آزادی‌های بنیادین می‌داند.

نگرانی از استفاده گسترده از فناوری تشخیص چهره برای کنترل دانشجویان، اعمال مجازات‌هایی مانند جریمه، مصادره اموال، تعلیق تحصیلی، منع سفر و حتی صدور حکم اعدام نیز برجسته شده است.

متن همچنین به پدیده‌هایی چون زن‌کُشی، «قتل‌های ناموسی»، ازدواج کودکان و خشونت خانگی اشاره دارد و خواستار تصویب قانون جامع حمایت از زنان و لغو کامل سیاست‌های اجباری حجاب شده است.

* اقلیت‌های قومی و دینی؛ تاکید بر تبعیض ساختاری

در بندهای مربوط به اقلیت‌ها، نگرانی از تبعیض گسترده علیه جمعیت‌های بلوچ، کرد، عرب‌های اهوازی و ترک‌های آذربایجانی مطرح و اشاره شده است که تعداد بیشتری از قربانیان اعتراضات از مناطق اقلیت‌نشین بوده‌اند.

قطعنامه همچنین نسبت به وضعیت اقلیت‌های مذهبی، از جمله بهاییان، نوکیشان مسیحی، دراویش، یهودیان، اهل سنت، یارسانان و زرتشتیان ابراز نگرانی می‌کند و به ناپدیدسازی‌ها، بازداشت‌های خودسرانه و تخریب اماکن مذهبی اشاره دارد.

یهودستیزی و هرگونه انکار هولوکاست نیز به‌طور مستقیم در متن محکوم شده است.

* سرکوب اعتراضات؛ بازداشت‌های خودسرانه و خشونت گسترده

اعتراضات ۱۴۰۱ و پیامدهای آن بخش دیگری از متن قطعنامه را تشکیل می‌دهد. در این بخش، استفاده از خشونت مرگبار علیه معترضان، شکنجه —ازجمله خشونت جنسی—بازداشت‌های گسترده و صدور احکام سنگین علیه معترضان مورد انتقاد قرار گرفته است.

قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد تمامی بازداشت‌شدگان مرتبط با اعتراض‌ها را آزاد کند و درباره نقض‌ها تحقیقات سریع، مستقل و شفاف انجام دهد.

همچنین بر ضرورت پایان‌دادن به آزار وکلای معترضان، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر و خانواده‌های معترضان تاکید شده است.

* پناهندگان افغان؛ نگرانی از بازگرداندن اجباری گسترده

قطعنامه ضمن اشاره به میزبانی ایران از یکی از بزرگ‌ترین جمعیت‌های پناهجویان در جهان، نسبت به بازگرداندن اجباری بیش از یک میلیون و ۶۵۰ هزار افغانستانی در سال ۲۰۲۵ ابراز نگرانی شدید می‌کند؛ اقدامی که به‌ویژه زنان و دختران افغانستانی را در معرض خطر شکنجه و قتل قرار می‌دهد.

محدودیت خدمات برای افراد فاقد مدرک و تهدیدهای گسترده علیه حقوق آنان در متن برجسته شده است.

* فاصله با استانداردهای بین‌المللی و درخواست برای همکاری با سازمان ملل

در بخش پایانی، قطعنامه از حکومت ایران می‌خواهد همکاری خود را با سازوکارهای حقوق بشری سازمان ملل افزایش دهد، از جمله پذیرش گزارشگر ویژه و هیات حقیقت‌یاب، همسوسازی قوانین داخلی با تعهدات بین‌المللی و ایجاد یک نهاد ملی مستقل حقوق بشر مطابق اصول پاریس.

اجرای توصیه‌های بررسی ادواری جهانی (یوپی‌آر) نیز از جمله درخواست‌های مهم قطعنامه است.

با تصویب این قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل بررسی وضعیت حقوق بشر ایران در نشست‌های آتی نیز ادامه خواهد داشت.


ایران اینترنشنال



نظر شما درباره این مقاله:








عقیل کشاورز، دانشجوی ۲۷ ساله به اعدام محکوم شده است
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 23:37

عقیل کشاورز، دانشجوی ۲۷ ساله به اعدام محکوم شده است




نظر شما درباره این مقاله:








بیانه انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 23:13

بیانه انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز




نظر شما درباره این مقاله:








دیدار ویتکاف با مقامات قطری، مصری و ترک
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 21:07

دیدار ویتکاف با مقامات قطری، مصری و ترک




نظر شما درباره این مقاله:








آمریکا ۲۹ نفتکش «ناوگان سایه» ایران را تحریم کرد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 21:04

آمریکا ۲۹ نفتکش «ناوگان سایه» ایران را تحریم کرد




نظر شما درباره این مقاله:








استراتژی امنیت ملی قوم‌محور ترامپ
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 20:27

استراتژی امنیت ملی قوم‌محور ترامپ


پراجکت سیندیکیت

    استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده مجموعه‌ای از ایدئولوژی پوپولیستی است که هیچ درکی از چالش‌های واقعی پیشِ‌روی کشور ندارد و تهدید اصلی را خودِ دموکراسی لیبرال می‌بیند. پیامد اعمال چنین سیاستی برای اکثر آمریکایی‌ها و متحدان اروپایی آن‌ها بد خواهد بود، اما برای سرمایه‌داران مالی، میلیاردرهای حوزه فناوری، نژادپرستان و قدرت‌های اقتدارگرا به‌ویژه روسیه و چین بسیار سودمند خواهد بود.

تصویر بزرگ
سردبیران پراجکت سیندیکیت
برگردان: آزاد و شریف‌زاده
۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

منتشر شده در «تصویر بزرگ» (The Big Pictur) پراجکت سیندیکیت

استراتژی امنیت ملی جدیدی که از سوی دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، منتشر شده است، گسستی آشکار از ارزش‌ها، اصول و اهدافی به شمار می‌رود که از زمان جنگ جهانی دوم سیاست خارجی ایالات متحده را تعریف کرده‌اند. اما محتوای این سند – از اولویت‌دادن به منافع اقتصادی و تجاری بر هر چیز دیگر گرفته، دلواپسی از ایجاد عدم توازن جمعیتی و اهریمن‌سازی از مهاجران – عملاً هیچ شباهتی به یک استراتژی واقعی ندارد.

به‌جای آن، همان‌طور که استیون هولمز (Stephen Holmes) از دانشگاه نیویورک می‌نویسد، این سند «اعترافی است به اینکه این دولت به آینده باور ندارد»، زیرا «تغییرات جمعیتی و فرهنگی را همچون فاجعه‌ای هستی‌شناسانه می‌بیند». هنگامی که یک جنبش «معتقد شود که دنیای آن در حال پایان یافتن است»، دیگر «برای نسل بعدی برنامه‌ریزی، برای مثال از طریق ساختن روابط پایدار، نخواهد کرد.»، چنین جنبشی «می‌شکند و می‌رباید».

به گفته زکی لَعِیدی (Zaki Laïdi) از ساینس‌پو، «تحقیر ارزش‌های لیبرال» و مواضع «آشکارا ملی‌گرایانه و بومی‌گرایانه» در این استراتژی باید «هرگونه توهم باقی‌مانده» در اروپا را درباره «وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک» از بین ببرد. اکنون که ترامپ کاملاً روشن کرده است تنها زمانی «در کنار اروپا خواهد ایستاد» که این قاره نسخهٔ اروپایی ایدئولوژی «آمریکا را دوباره عظمت ببخشیم» او – یعنی «اروپا را دوباره سفید کنیم» – را بپذیرد، رهبران اروپایی باید «آسیب ‌پذیری راهبردی قاره را بی‌پرده مورد مواجهه قرار دهند».

همان‌گونه که مایکل برلی (Michael Burleigh) از مدرسه اقتصاد لندن یادآور می‌شود، کسانی که «تبلیغات شبه‌روشنفکرانه» مورد استفاده در این استراتژی را منتشر می‌کنند، بیش از آنکه به متفکران واقعی شباهت داشته باشند، به «احمق‌های مفیدی» شبیه‌اند که زمانی «به ایجاد همدلی با اتحاد جماهیر شوروی در غرب کمک کردند». علاوه بر این، در حالی که «ظاهر وانمود می‌کنند که به دنبال جلب طبقه کارگر هستند»، در واقع «در خدمت سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری‌اند که مشتاق فرار از مقررات و مالیات هستند».

ریچارد هاس (Richard Haass)، رئیس پیشین شورای روابط خارجی، هشدار می‌دهد که این استراتژی امنیتی همچنین «فرصت‌های فراوانی» برای چین و روسیه ایجاد می‌کند. قرار دادن نیمکره غربی «در مرکز سیاست امنیت ملی آمریکا» و اینکه اعلام کنند «حقیقت جاودان روابط بین‌الملل» مبنی بر اینکه «کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر» نفوذی فراتر از اندازه خود دارند، عملاً به معنای پذیرفتن حوزه‌های نفوذ است. بنابراین ، برای «دوستان و متحدان سنتی آمریکا، در اروپا و آسیا»، این سند نشان می‌دهد که اکنون با «ریسک بیشتر» و «انتخاب‌های دشوارتر» روبه‌رو هستند.

ترامپ روی آینده شرط‌بندی نمی‌کند

🖊️ استیون هولمز
🗓️ ۹ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا مُهر شناخت، جنبشی را بر خود دارد که تغییرات جمعیتی و فرهنگی را همچون یک فاجعهٔ هستی‌شناسانه می‌بیند. هدف صرفاً نادیده گرفتن تهدیدهای واقعی نیست، بلکه بازتعریف خودِ تهدید به‌عنوان حضور انسان‌هایی است که رئیس‌جمهور دونالد ترامپ آن‌ها را «زباله» می‌نامد.

پاریس – استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا، در هیچ معنای واقعی، «استراتژی» نیست. استراتژی ابزارها را به اهداف قابل‌تحقق پیوند می‌دهد. آنچه کاخ سفید ترامپ هفتهٔ گذشته منتشر کرد چیز دیگری است: اعتراف‌نامه‌ای ۳۳ صفحه‌ای مبنی بر اینکه این دولت به آینده باور ندارد – و بنابراین دلیلی برای سرمایه‌گذاری بر آن نمی‌بیند.

استراتژی ترامپ میان پیروزمندی افراطی و اضطراب زوال‌گرایانه نوسان می‌کند. آمریکا بزرگ‌ترین کشور تاریخ است؛ آمریکا در حال اشغال شدن است. ما در حال پیروز شدنیم؛ ما داریم همه چیز را می‌بازیم. این صرفاً تناقض‌گویی نیست: این مُهر ذهنی جنبشی است که تغییرات جمعیتی و فرهنگی را فاجعه‌ای وجودی خود تلقی می‌کند.

این سند اهداف گسترده‌ای را اعلام می‌کند بدون آنکه منابع، جدول زمانی یا سازوکارها را مشخص کند. نامیدن آن به‌عنوان یک «کوتاه‌ نگری» داریم فرض می‌کنیم که یک بازی بلندمدتی هم وجود دارد که نادیده گرفته ‌شده است. اما اصلاً بازی بلندمدتی در کار نیست. جنبشی که قانع شده جهانش رو به پایان است، برای نسل بعدی برنامه‌ریزی نمی‌کند. چنین جنبشی فقط می‌شکند و می‌رباید.

این روحیهٔ «ربایش» کاملاً آشکار است. در سند آمده: «تمام سفارتخانه‌های ما باید از فرصت‌های بزرگ تجاری در کشورهای محل استقرارشان آگاه باشند، به‌ویژه قراردادهای بزرگ دولتی. هر مقام دولتی آمریکا که با این کشورها تعامل دارد باید درک کند که بخشی از وظیفه‌اش کمک به شرکت‌های آمریکایی برای رقابت و موفقیت است.» دیپلماسی رسماً به یک عملیات توسعهٔ کسب‌وکار تبدیل شده است. شورای امنیت ملی مأمور شناسایی «مناطق و منابع استراتژیک» در نیمکرهٔ غربی برای بهره‌برداری شده است. روزنامهٔ لوموند نام واقعی آن را می‌گذارد: چپاول اقتصادی.

شورای روابط خارجی یادآور می‌شود که رقابت قدرت‌های بزرگ، به‌عنوان اصل سازمان‌دهنده، از این سند حذف شده و جای خود را به اقتصاد به‌عنوان «اوج میدان بازی» داده است. اعضای شورا می‌گویند که این سند بیشتر یک گفتگوی جدلی است تا راهبردی و غیرآمریکایی‌ها بهتر است آن را به‌عنوان بیانیه‌ای واقعی از نیت‌ها جدی نگیرند.

با این حال، حذف چارچوب رقابت قدرت‌های بزرگ، یک اشتباه نیست. بلکه بازتاب‌دهندهٔ دولتی است که به‌طور بی‌صدا پروژهٔ شکل‌دادن به نظم بین‌المللی را کنار گذاشته، زیرا شکل‌دادن به آن نظم مستلزم ایمان به آینده است.

به رفتار با متحدان نگاه کنید. استراتژی امنیت ملی آتش خطابه را به‌سوی اروپا می‌چرخاند، در حالی که لحنش را دربارهٔ روسیه و دیگر دشمنان آشکارا نرم‌تر می‌کند. هشدار می‌دهد که اروپا به‌خاطر مهاجرت و «خفه‌شدن زیر مقررات» در خطر «محو تمدنی» است. از اروپایی‌ها می‌خواهد «مسئولیت اصلی» دفاع از خود را بر عهده بگیرند – در حالی که همزمان اعلام می‌کند ایالات متحده برای «پرورش مقاومت» در برابر روندهای سیاسی کنونی در اروپا، از احزاب ملی‌گرا و پوپولیست در کشورهای اتحادیه اروپا حمایت خواهد کرد.

این مدیریت اتحاد نیست؛ این خرابکاری است که در لباس «تقسیم بار مسئولیت» عرضه شده است.

دولت ادعا می‌کند که عادتِ بین‌الملل‌گرایی لیبرال در موعظه و دخالت در امور داخلی دیگران را کنار گذاشته است. اما هم‌زمان از ایجاد حوزه‌ای از نفوذ در سراسر نیم‌کره سخن می‌گوید که حق حاکمیتی کشورهای آمریکای لاتین برای انتخاب آزادانهٔ شرکای تجاری و ترتیبات امنیتی خود را انکار می‌کند. «متمم ترامپ» در دکترین مونرو، سیاست خارجیِ منتسب به ترامپ در قبال آمریکای لاتین، یک سیاست قدیمی و سلطه‌جویانه است که با نامی جدید ارائه شده و بیشتر بازتاب نگاه شخصی و منفعت‌طلبانهٔ رئیس‌جمهور است تا یک راهبرد مسئولانه و مدرن در روابط بین‌الملل.

مؤسسهٔ کِیتو (Cato) – که دوستی با لیبرال‌انترناسیونالیسم ندارد – تناقض دیگری را شناسایی می‌کند: تنش میان خطابهٔ ضد «جنگ‌های بی‌پایان» و اصرار زیربنایی بر اینکه آمریکا باید داور جهانی باقی بماند. یک «ظاهر آمریکا اول» روی پروژه‌ای هژمونیک در عمل کشیده شده است. دولت می‌خواهد از مزایای برتری برخوردار باشد بدون بارهای آن – احترام بدون تعهد، دسترسی بدون رابطه.

این یک سیاست واقع‌گرایانه در سیاست خارجی نیست. این آموزهٔ کسی است که هرگز مجبور نبوده وعده‌ای را وفا کند.آنچه این تناقضات را کنار هم نگه می‌دارد، نه نظریه‌ای دربارهٔ نظم بین‌الملل یا چشم‌اندازی از رهبری آمریکا، بلکه دشمن مشترکی: که خودِ آینده است.

این سند NSSپر از اضطراب از تغییرات جمعیتی است. مهاجرت نه به‌عنوان چالش سیاست‌گذاری، بلکه به‌عنوان «تهاجم» ، چارچوب‌بندی ‌شده است. مرز «عنصر اصلی امنیت ملی» است. این سند خط میان تهدیدهای خارجی و رقابت سیاسی داخلی را محو می‌کند و جوامع دیاسپورا و تغییرات جمعیتی را همچون مشکلات امنیتی هم‌تراز با دولت‌های متخاصم تلقی می‌کند. این همان نظریهٔ «جایگزینی بزرگ» است که به آموزهٔ رسمی تبدیل شده است.

چرا دولتی که آمادهٔ عقب‌نشینی از تعهدات جهانی است، باید مهاجران را اهریمن‌سازی کند؟ چرا استراتژی‌ای که بر نیمکرهٔ غربی تمرکز دارد، این‌همه انرژی صرف حمله به سیاست مهاجرتی اروپا می‌کند؟ زیرا ترسی که این دولت را برمی‌انگیزد نه چین است، نه روسیه و نه تروریسم. ترس اصلی این است که آمریکأ فردا شبیه آمریکأ دیروز نباشد.این سند NSSبرنامه‌ای برای هدایت آینده نیست؛ بیان خشم از اجتناب‌ناپذیری وقوع عوامل در آینده است.

این واقعیات اقتصاد غارتی را توضیح می‌دهد: اگر از ساختن روابط پایدار دست کشیده‌اید، پس باید تا زمانی که می‌توانید هر چیزی را که در دسترس است برای خود بردارید. اگر اتحادها صرفاً هزینه‌های برای تراکنش‌اند، رهایشان کنید. اگر نظم بین‌المللی مانع کار شما است آنرا زیر پا بگذارید. منطق آنها، منطق حراج کامل و خالی کردن انباراست: همه چیز باید برود.

ترس از آینده همچنین نرمش دولت ترامپ نسبت به روسیه را توضیح می‌دهد. کرملین ولادیمیر پوتین همان اضطراب تغییرات جمعیتی، دشمنی با نهادهای لیبرال و رنجش از آیندهٔ جهان‌وطنی را دارد – و چیزی را در اختیار دارد که ترامپ می‌خواهد: یک دولت اتنوملی‌گرا و تجدیدنظرطلب که امپریالیسم را پذیرفته و هیچ پیامد معناداری متحمل نشده است. این سند روسیه را به‌عنوان تهدیدی جدی نام نمی‌برد، زیرا این دولت روسیه را تهدیدکنندهٔ آنچه ارزشمند می‌داند، تجربه نمی‌کند.

وقتی سیاست نمی‌تواند آنچه را که یک جنبش خواهان انست، برآورده کند، چه باقی می‌ماند؟ ویرانی. اتحادهایی که ساختنشان نسل‌ها طول کشیده، می‌توانند در چند ماه نابود شوند. این سند NSSتوجیه ایدئولوژیک فراهم می‌کند – زبان «تمدنی»، مقدمات «جایگزینی بزرگ»، خطابهٔ «تهاجم» – برای بریدن پیوندهایی که به دموکراسی‌ها اجازه می‌دهد با هم برای مواجهه با چالش‌های عظیم آینده کار کنند.

هدف صرفاً نادیده گرفتن تهدیدهای واقعی نیست، بلکه بازتعریف خود تهدید با استفاده از تغییرات جمعیتی – یعنی حضور انسان‌هایی که ترامپ آن‌ها را «زباله» می‌نامد. چرا باید اتحادها را برای مدیریت آینده ای حفظ کرد، اگر در آینده آن جمعیت سفید نباشد؟

این سند NSSمحصول زمانی است که سیاست خارجی را کسانی می‌نویسند که آینده را دشمن خود می‌دانند. ناتوان از متوقف کردن زمان، لذا به شکستن ساعت‌ها بسنده می‌کنند – و به جیب زدن هر چیزی که بطور محکمی نگهداری نشده باشد.

ترامپ می‌خواهد اروپا را دوباره سفید کند

🖊️ زکی لَعِیدی
🗓️ ۸ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا گسستی قاطع از ارزش‌های جهان‌شمولی است که از سال ۱۹۴۵ سیاست خارجی این کشور را هدایت کرده است. موضع بومی‌گرایانه و ضدلیبرال آن باید هرگونه توهم باقی‌ماندهٔ اروپایی‌ها دربارهٔ وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک را از بین ببرد.

چشم‌انداز دونالد ترامپ برای جهان – به‌ویژه برای اروپا – از زمان بازگشتش به کاخ سفید، اغلب در میان ناسازگاری‌ها و گزافه‌گویی‌های همیشگی‌اش مبهم بوده است. اما استراتژی جدید امنیت ملی او new National Security Strategy (NSS) اصولی را روشن می‌کند که دستورکار سیاست خارجی‌اش بر آن‌ها استوار است.

با ترسیم چارچوبی آشکاراً ملی‌گرایانه و بومی‌گرایانه، NSS شکافی جدی با رویکرد چندجانبه‌ای ایجاد می‌کند که از سال ۱۹۴۵ هنر حکمرانی آمریکا را شکل داده است. تحقیر آن نسبت به ارزش‌های لیبرال باید هرگونه توهم باقی‌مانده دربارهٔ وضعیت کنونی اتحاد ترانس‌آتلانتیک را برطرف کند و روشن سازد که ترامپ تنها زمانی در کنار اروپا خواهد ایستاد که این قاره کاملاً ایدئولوژی MAGA («آمریکا را دوباره عظیم کنیم») را بپذیرد – یا دقیق‌تر بگوییم نسخهٔ اروپایی آن را: «اروپا را دوباره سفید کنیم».

در حالی که رهبری آمریکا زمانی با جهان‌شمول‌گرایی ایدئولوژیک تعریف می‌شد، NSS موضعی کاملاً تنگ‌نظرانه اتخاذ می‌کند. همان‌طور که پیت هگست (Pete Hegseth)، وزیر جنگ ترامپ، گفته است، پنتاگون دیگر نباید با «ساختن دموکراسی، مداخله‌گرایی، جنگ‌های نامشخص، تغییر رژیم، تغییرات اقلیمی، بیداری سیاسی یا ملت‌سازی بی‌اثر» منحرف شود.

بسیاری از دولت‌های جهان جنوبی بی‌شک از این چرخش استقبال خواهند کرد. برخی از دشمنان آمریکا نیز پیشتر چنین کرده‌اند. برای روسیه، که NSS ترامپ را «همسو با دیدگاه ما» توصیف کرد، جنگ اوکراین ناگهان بسیار امیدوارکننده‌ تر به نظراو می‌رسد.

ترامپ دوست دارد خود را مدافع آزادی‌های فردی، به‌ویژه آزادی بیان، معرفی کند. اما NSS داستان دیگری تعریف می‌کند و قصدش را برای مقابله با «محدودیت‌های نخبگانی و ضددموکراتیک بر آزادی‌های اساسی در اروپا، جهان انگلیسی‌زبان و سایر کشورهای دموکراتیک – به‌ویژه متحدانمان» را اعلام می‌کند.

همان‌طور که NSS نشان می‌دهد، انتظارات ترامپ از اروپا به‌ شدت از برداشت اروپایی‌ها از رابطهٔ ترانس‌آتلانتیک فاصله دارد. رهبران اروپایی می‌خواهند چتر امنیتی آمریکا برای خود را حفظ کنند بدون آنکه وارد پروژهٔ ایدئولوژیک ترامپ شوند؛ اما ترامپ از آن‌ها می‌خواهد که به نظم جهانیِ MAGA تن بدهند، در حالی که چیز زیادی در مقابل ارائه نمی‌کند.

در اصل، ترامپ می‌خواهد همبستگی راهبردی میان آمریکا و اروپا – نظمی که او دیگر به آن اعتقاد ندارد – را با یک اتحاد «تمدنی» جایگزین کند که بر سه شرط کلیدی استوار است.

نخستین شرط، مطالبهٔ ترامپ از اتحادیه اروپا برای برچیدن چارچوب‌های مقرراتی است که به باور او آزادی بیان را نقض می‌کنند و به منافع آمریکا آسیب می‌زنند. معاون رئیس‌جمهور، جی‌دی ونس، همین ادعا را در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه مطرح کرد و گفت تهدید واقعی اروپا از سوی «منافع کهنهٔ ریشه‌دوانده‌ای» می‌آید که با پنهان شدن پشت «واژه‌های زشت دوران شوروی مانند اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده»، نوعی «سانسور دیجیتال» را بر صداهای پوپولیستی تحمیل می‌کنند.

اما جریمه‌های اتحادیه اروپا علیه غول‌های فناوری آمریکا مانند گوگل، اپل، فیسبوک و آمازون هیچ ارتباطی با سانسور سیاسی نداشته‌اند. و جریمهٔ اخیر ۱۴۰ میلیون دلاری علیه ایکس (توئیتر سابق)، که مقامات ترامپ را خشمگین کرد، به نقض شفافیت و قوانین حمایت از مصرف‌کننده مربوط بود: سیاست گمراه‌کنندهٔ تأیید هویت کاربران، ناتوانی پلتفرم در ارائهٔ داده‌های الزامیِ تبلیغات، و تلاش آن برای جلوگیری از دسترسی پژوهشگران. با معرفی این اقدامات به‌عنوان «سانسور»، ترامپ صرفاً ادعاهای مالک ایکس، ایلان ماسک، را تکرار می‌کند؛ فردی که آشکارا از «لغو» اتحادیه اروپا حمایت کرده است.

شرط دوم آن است که اتحادیه اروپا سیاست‌های مهاجرتی و پناهندگی خود را بازسازی کند؛ سیاست‌هایی که NSS آن‌ها را تهدیدی برای تمدن غربی معرفی می‌کند. احزاب راست افراطی اروپا – که مخالفت با مهاجرت هستهٔ اصلی هویت سیاسی‌شان است – فوراً این تأیید ایدئولوژیک را تصاحب کردند. رهبر راست افراطی فرانسه، اریک زمور (Éric Zemmour)، اعلام کرد: «ترامپ تنها کسی است که از تمدن اروپایی دفاع می‌کند».

شرط سومِ ترامپ این است که اروپا دیگرمنتظر استفاده از چتر محافظت نظامی آمریکا نباشند. در روایت او، دولت‌های اروپایی سال‌هاست که به تضمین‌های امنیتی آمریکا از طریق ناتو تکیه کرده‌اند، در حالی که از اتحادیه اروپا برای تضعیف منافع اقتصادی آمریکا بهره برده‌اند.

معاون وزیر خارجه آمریکا، کریستوفر لاندائو (Christopher Landau)، این نکته را در پستی در شبکهٔ ایکس برجسته کرد: «وقتی این کشورها کلاه ناتو بر سر دارند، از وحدت ترانس‌آتلانتیک تمجید می‌کنند. اما وقتی کلاه اتحادیه اروپا را می‌گذارند، دستورکارهایی را دنبال می‌کنند که کاملاً مغایر با منافع و امنیت آمریکا است، از جمله « سانسور، خودکشی اقتصادی تعصب اقلیمی، مرزهای باز، تحقیر حاکمیت ملی ترویج حکمرانی و مالیات‌گذاری چندجانبه، و حمایت از کوبای کمونیست».

یکی از بخش‌های NSS به ویژه، به صورت قابل توجهی هشدار می‌دهد که «در نهایت، ظرف چند دهه»، برخی از اعضای ناتو «اکثریتی غیراورپایی» خواهند داشت. سند می‌افزاید که این یک «پرسش باز» است که آیا نسل‌های آینده «جایگاه خود در جهان یا اتحادشان با آمریکا را همان‌گونه می‌بینند که امضاکنندگان منشور ناتو می‌دیدند».

این واژگان بازتاب باور دیرینهٔ ترامپ است که مهاجرت کشورهای اروپایی را «کمتر اروپایی» خواهد کرد؛ انگار که هویت اروپا بر پایهٔ «پاکی نژادی» بنا شده باشد. این سوءبرداشت عمیق، شکاف فزایندهٔ فرهنگی و سیاسی میان اروپا و آمریکا را برجسته می‌کند.

NSS ترامپ همچنین کاملاً روشن می‌سازد که اروپا باید انتظار حمایت اندک از اوکراین داشته باشد. دولت خود را «در تعارض با مقام‌های اروپایی که انتظارات غیرواقع‌بینانه دربارهٔ جنگ دارند» می‌بیند و هدفش «بازگرداندن شرایط ثبات راهبردی در سراسر خشکیِ اوراسیا» و «کاهش خطر درگیری میان روسیه و کشورهای اروپایی» است. در این نگاه، آمریکا شریک اروپا در برابر روسیه نیست، بلکه میانجی میان دو طرف است.

در مجموع، این مواضع باید رهبران اروپایی را نگران کند. در مواجهه با دولتی خصمانه، آنان باید بپذیرند که دوران «حمایت خودکار» آمریکا به پایان رسیده است و با آسیب‌پذیری راهبردی قاره به‌طور مستقیم روبه‌رو شوند. همان‌گونه که شارل دوگل دهه‌ها پیش هشدار داده بود، اروپا نمی‌تواند تا ابد به آمریکا تکیه کند. برای بقا، باید از خواب ژئوپولیتیک برخیزد و کنترل سرنوشت خود را دوباره به دست گیرد.

خیانت پوپولیست‌ها

🖊️ مایکل برلی
🗓️ ۹ دسامبر ۲۰۲۵

چشم‌انداز رسانه‌ای مدرن به «اندیشمندان» راستِ افراطی اهمیتی داده است که فراتر از رؤیاهایشان است؛ امری که در استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا نیز بازتاب یافته است. اما شبه‌روشنفکری آنان هرگز با اندیشهٔ واقعی اشتباه گرفته نخواهد شد، و در حالی که وانمود می‌کنند طبقهٔ کارگر را خطاب قرار می‌دهند، در حقیقت منافع سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری را تأمین می‌کنند.

تا چند روز پیش حتی به ذهنم خطور نکرده بود که مردم سراسر اروپا – از جمله ما لندن‌نشین‌ها – در یک جهنم رنج‌زدهٔ آکنده از درگیری زندگی می‌کنیم؛ جایی که در آن با «مقررات زیاد» خفه شده‌ایم، آزادی‌های سیاسی‌مان از ما سلب شده، و به‌سوی «محو تمدنی» می‌رویم. بنابراین با شگفتی این ارزیابی را در استراتژی جدید امنیت ملی (NSS) آمریکا خواندم؛ سندی که بیشتر شبیه تبلیغات شبه‌روشنفکرانه است تا هرگونه تحلیل جدی سیاست خارجی.

همزمان با اینکه دولت دونالد ترامپ اروپا را از بدبختی و زوالش آگاه کرد، راه نجاتش را نیز اعلام نمود: «پرورش تفکر مقاومت» از طریق احزاب سیاسی «میهن‌پرست» که قادر باشند با اتحادیه اروپا – که به‌زعم او نابودکنندهٔ حاکمیت است – مقابله کنند و سیاست‌های مهاجرتی را که کشورها را «غیرقابل‌شناسایی» می‌کنند، باطل کنند. معنای ضمنیِ کاملاً روشن این است که ایالات متحده خواهان آن است که دست‌نشاندگان راست افراطیِ ترامپ، رهبری اروپا را به دست بگیرند: جوردن باردلا از «اجتماع ملی» جایگزین امانوئل مکرون شود؛ آلیس وایدل از حزب آلترناتیو برای آلمان جایگزین صدراعظم فریدریش مرتس شود؛ و نایجل فاراژ از «رفرم یو‌کی» جایگزین نخست‌وزیر بریتانیا کِیر استارمر گردد.

البته، آخرین چیزی که اروپا نیاز دارد این است که از رژیمی در آمریکا دستور بگیرد که اوباش مسلح را به خیابان‌ها می‌فرستد تا مهاجران مظنون را شکار کنند، و مسائل جنگ و صلح را فرصت‌هایی برای ثروت‌اندوزی شخصی تلقی می‌کند. اروپا قطعاً نباید به دولتی گوش دهد که سیاست‌های خود را از مروجان فریب و تبلیغات می‌گیرد – حتی اگر خود را «فیلسوف» بنامند، مانند نظریه‌پرداز توطئهٔ راست افراطی، رنو کامو (Renaud Camus)، یا «الهی‌دان»، مانند جیمز اور (James Orr)، «راهنمای ایدیولوژیک بریتانیایی» معاون رئیس‌جمهور آمریکا، جی‌دی ونس.

این شبه‌روشنفکران و رسانه‌هایی که آنان را تقویت می‌کنند، وارثان سیاسی «احمق‌های مفیدی» هستند که روزگاری به گسترش همدلی با اتحاد جماهیر شوروی در غرب کمک کردند. همان‌گونه که والتر دورانتی، روزنامه‌نگار آمریکایی، شگفتی‌های زندگی شوروی را تبلیغ می‌کرد، در حالی که استالین میلیون‌ها نفر را به گولاگ می‌فرستاد، احمق‌های مفید پوپولیسم راست امروز نیز فهم اندکی از مسائلی دارند که درباره‌ شان سخن می‌گویند. آنان فقط چیزهایی را می‌سازند و می‌تراشند؛ همان‌گونه که کامو(Camus) نظریهٔ «جایگزینی بزرگ» را از خود ساخت.

به‌نظر آنان، خطر چندان زیادی هم موجود نیست: چاپلوسی از قدرت، امروزه فعالیتی کم‌خطر و پُرپاداش است. (چنین نبود در قرن شانزدهم، زمانی که نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli) به‌خاطر مخالفت با خاندان مدیچی از مچ‌هایش آویزان شد، یا زمانی که توماس کرامول – که سال‌ها مشاور معتمد هنری هشتم بود – به دستور همان پادشاه گردن زده شد.) رمان‌نویس فرانسوی، ژولین بندا (Julien Benda)، در کتاب مشهورش دربارهٔ روشنفکرانی که از رژیم‌های اقتدارگرا و فاشیستی استقبال کردند، چنین چاپلوسی را «خیانت روشنفکران» نامید.

امروزه «روشنفکران خائن» گروهی کاملاً کم‌ارزش و بی‌اعتبارند. در میان آن‌ها می‌توان «بچه‌فن‌سالارهای» کم‌مایه‌ای مانند دامینیک کامینگز، مشاور ارشد ناکام نخست‌وزیر بریتانیا بوریس جانسون، و همچنین کِرتیس یاروین، گورو نرم‌افزار آمریکایی را یافت؛ کسی که یادداشت‌های نامنسجمش در سابسْتَک برای افرادی مثل وِنس و میلیاردر هر روز نامتعادل‌تر، پیتر تیل، جذابیت دارد. بسیاری از این افراد، مانند هنری اولسن – دانشمند علوم سیاسی آمریکایی و هوادار حزب راست افراطی آلمان (AfD) و اجتماع ملی فرانسه – دیگر حتی تظاهر به بی‌طرفی علمی هم نمی‌کنند. آثار اولسن در «بروکسل سیگنال» منتشر شده است؛ یک رسانهٔ راست‌گرای تندرو که با حمایت استراتژیست سیاسی آمریکایی پاتریک ایگان تأسیس شده و یادداشت‌هایی از کونراد بلک – قطب رسانه‌ای بدنام و کلاهبردار محکوم‌شده (که در سال ۲۰۱۹ از ترامپ عفو گرفت) – نیز در کنار آن دیده می‌شود.

مَت گودوین (Matt Goodwin)، فعال راست افراطی و دانشگاهی سابق، به‌عنوان مجری در شبکهٔ کابلی GB News – نسخهٔ تقلیدی فاکس نیوز متعلق به میلیاردر انجیلی، سر پال مارشال – استخدام شده و همچنین عنوان «رئیس افتخاری» سازمان جوانان حزب رفرم یوکی (Students4Reform) را دریافت کرده است. گودوین همراه با پادکستر راست افراطی، تاکر کارلسون (Tucker Carlson)، اکنون یک چهرهٔ کلیدی در عملیات تبلیغاتی خارجی ویکتور اوربان (Viktor Orbán)، نخست‌وزیر خودکامهٔ مجارستان است.

یکی از ستون‌های اصلی این عملیات «کالج ماتیاس کورْوینوس» (MCC) است؛ بزرگ‌ترین مؤسسهٔ آموزشی خصوصی در مجارستان، که در سال ۲۰۲۱ بیش از ۱.۳ میلیارد یورو (۱.۵ میلیارد دلار) کمک‌هزینهٔ دولتی دریافت کرد. شعبهٔ بروکسل MCC نیز توسط یک «روشنفکر خائن» دیگر اداره می‌شود: فرانک فورِدی، جامعه‌شناس مجار-کانادایی که در دوران دانشجویی، «حزب کمونیست انقلابی»(RCP) را بنیان گذاشت؛ گروهی چپ‌گرا که نسخه‌ای آشفته از لنینیسمِ آزادی‌خواهانه را ترویج می‌کرد.

برخلاف ادعای این افراد دربارهٔ «حذف شدن» توسط رسانه‌های «بیدار» جریان اصلی، این رسانه‌ها مرتباً به آن‌ها فرصت می‌دهند تا زیر نام «تعادل» (که در واقع جعلی است) دیده شوند. بی‌بی‌سی بارونس کلر فاکس – رئیس «آکادمی ایده‌ها» با نام پرطمطراقش – را دعوت می‌کند تا دربارهٔ مسائل روز اظهار نظر کند. میک هیوم (Mick Hume)، سردبیر (europeanconservative.com)، و برندن اُنیل (Brendan O’Neill)، – عضو سابق RCP که ترامپ را «قهرمان ضد فاشیست» می‌نامد – نیز در روزنامه‌های جریان اصلی حضور دارند.

می‌توان میان این ایدئولوگ‌های پوپولیست وجوه مشترک فراوانی یافت؛ از جمله ترس تقریباً بیمارگونه‌ی آنان از مهاجران. با این حال، همان‌طور که پوپولیست هلندی، گیرت ویلدرز (Geert Wilders)، اخیراً دریافت، مردم عادی ممکن است از لفاظی‌های تهاجمیِ ضد مهاجر و اسلام‌هراسانه به ستوه بیایند. فاراژِ (Farage) سرخوش، با ظاهرِ ساختگیِ روستایی‌اش، بد نیست این نکته را آویزه‌ی گوش کند.

به‌هرحال، یک ویژگی بر همهٔ ویژگی‌های دیگر غلبه دارد: کینهٔ عمیق نسبت به آنچه «نخبگان لیبرال» می‌نامند. بسیاری از پوپولیست‌ها طوری رفتار می‌کنند که گویی تمام زندگی خود را با بینی چسبیده به شیشهٔ ساختمان‌های باشکوه گذرانده‌اند، و به مهمانی‌های پر زرق‌وبرقی نگاه می‌کرده‌اند که هیچ‌گاه به آن‌ها دعوت نشده‌اند. برای برخی در بریتانیا، این عقده به نوعی وسواس برای پیوستن به مجلس اعیان تبدیل شده است (همان‌طور که برای فاکس اتفاق افتاد).

چشم‌انداز رسانه‌ای مدرن به این افراد اهمیتی فراتر از رؤیاهایشان بخشیده است، همان‌گونه که استراتژی امنیت ملی ترامپ نشان می‌دهد. (با توجه به اینکه ترامپ اهل مطالعه نیست، آن‌ها احتمالاً مشتاقانه منتظر قدرت‌گیری وِنس – فردی اهل ژست‌های روشنفکرانه – هستند.) اما شبه‌روشنفکری آن‌ها هرگز به‌عنوان اندیشهٔ واقعی پذیرفته نخواهد شد، به‌ویژه وقتی کنار اندیشمندان برجسته‌ای چون آن اپلبام ، جولیانو دا امپولی، تیموتی گارتن اَش و تیموتی اسنایدر قرار گیرد – کسانی که آن‌ها را به‌خوبی می‌شناسند و دروغشان را می‌بینند.

آنچه این اندیشمندان می‌بینند این است که این «روشنفکران» که تظاهر می‌کنند، که طبقهٔ کارگر – یا همان «کم‌سوادان» به تعبیر ترامپ در ۲۰۱۶ – را مورد خطاب قرار می‌دهند، در واقع تنها خادمان سرمایه‌داران مالی و میلیاردرهای فناوری‌اند؛ کسانی که مشتاق‌اند از مقررات و مالیات فرار کنند. در جهانی که ماشین‌ها، وظیفه یادگیری را بر عهده گرفته‌اند، این همان بازیگرانی هستند که «احمق‌ها» ممکن است در نهایت بیشترین خدمت را به آن‌ها بکنند.

ایالات متحدهٔ ترامپ

🖊️ ریچارد هاس
🗓️ ۸ دسامبر ۲۰۲۵

استراتژی امنیت ملی جدید دولت ترامپ جهانی را ترسیم می‌کند که در آن ایالات متحده دیگر ستون اتحادها و نهادهای بین‌المللی نیست، از دموکراسی و حقوق بشر دفاع نمی‌کند، و تلاشی برای حفظ توازن قدرت جهانی انجام نمی‌دهد. روسیه و چین در این جهان جدید فرصت‌های فراوانی خواهند یافت.

استراتژی‌های امنیت ملی، که گاه‌ به‌گاه از سوی هر دولت آمریکا منتشر می‌شوند، معمولاً حرف چندانی برای گفتن ندارند و به‌سرعت فراموش می‌شوند. اما آخرین مورد، که اواخر هفتهٔ گذشته از سوی دولت ترامپ منتشر شد، استثناست. این سند باید با دقت خوانده شود، زیرا بزرگ‌ ترین تغییر مسیر در سیاست خارجی آمریکا را از آغاز جنگ سرد – یعنی ۸۰ سال پیش – پیش‌بینی می‌کند.

آنچه بلافاصله جلب توجه می‌کند، اولویت یافتن منافع اقتصادی و تجاری است. در این سند دربارهٔ کاهش کسری تجاری آمریکا، افزایش مبادلات، تأمین امنیت زنجیره‌های تأمین، و بازصنعتی‌سازی کشور سخن گفته شده است. متحدان تا زمانی متحد به شمار می‌روند که سهم بسیار بزرگ‌تری از بار دفاعی را بر دوش گیرند. ژئواکونومی جای ژئوپولیتیک را گرفته است. سرمایه‌گذاری مطرح است، اما کمک‌رسانی کنار گذاشته شده. سوخت‌های فسیلی و انرژی هسته‌ای مطلوب‌اند، اما انرژی‌های بادی و خورشیدی و سایر منابع تجدیدپذیر – همراه با نگرانی‌های مربوط به تغییرات اقلیمی – از دستور کار خارج شده‌اند.

بزرگ‌ترین تغییر این است که نیمکرهٔ غربی، که مدت‌ها عمدتاً نادیده گرفته می‌شد، اکنون در مرکز سیاست امنیت ملی آمریکا قرار گرفته است. این منطقه نخستین مورد در فهرست اولویت‌های جهانی آمریکاست و پیش از هر منطقهٔ دیگر به‌تفصیل دربارهٔ آن بحث شده.

این اولویت تازه را می‌توان در وهلهٔ نخست حاصل نگرانی‌های فزاینده دربارهٔ امنیت میهن دانست؛ ادامهٔ همان تلاش‌های داخلی برای مقابله با قاچاق مواد مخدر و جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی. حضور نظامی آمریکا نیز بر همین اساس تغییر خواهد کرد. به‌اختصار، «متمم ترامپ» اکنون جای خود را در کنار دکترین مونرو (Monroe Doctrine) و متمم [تئودور] روزولت باز کرده است، هرچند این سیاست به‌اندازهٔ جلوگیری از نفوذ دیگران، متکی بر تلاش برای نفوذ اقتصادی و راهبردی آمریکا در دیگر کشورهای قاره است.

منطقهٔ هند-اقیانوس آرام از نظر میزان توجه در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. جای تعجب نیست که تمرکز زیادی بر ابعاد اقتصادی سیاست وجود دارد، از جمله «بازتنظیم روابط اقتصادی آمریکا با چین، با اولویت‌بخشی به عمل متقابل و انصاف برای بازیابی استقلال اقتصادی آمریکا.» با این حال، سند تصریح می‌کند که بازدارندگی از بروز درگیری بر سر تایوان یک اولویت است.

بااین‌حال، کرهٔ شمالی اصلاً ذکر نشده است. اینکه دولت چگونه می‌خواهد اهداف اقتصادی و راهبردی خود را در این بخش از جهان متوازن نگه دارد، نامشخص است؛ از همین رو سفر برنامه‌ریزی‌شدهٔ ترامپ به چین در بهار آینده اهمیتی حیاتی دارد.

در مقابل، دولت می‌خواهد نقش آمریکا در خاورمیانه را کوچک کند؛ منطقه‌ای که طی ۳۵ سال گذشته بر سیاست خارجی آمریکا سایه انداخته است. اینکه آیا چنین چیزی در عمل ممکن است، هنوز روشن نیست: به نظر می‌رسد استراتژی، دستاوردهای مربوط به صلح و تضعیف ایران را بیش از اندازه بزرگ جلوه می‌دهد.آفریقا – با وجود اینکه منطقه‌ای با بیشترین رشد جمعیت در دهه‌های آینده است – عمدتاً به حاشیه رانده شده.

اما اروپا سخت‌ترین برخورد را دریافت کرده است. پس از توصیف مشکلات اقتصادی آشکار قاره، سند ادعا می‌کند که «این افول اقتصادی در برابر چشم‌انداز واقعی‌تر و آشکارتر محو شدن تمدنی رنگ می‌بازد.»

اتحادیهٔ اروپا نهادی معرفی می‌شود که آزادی و قدرت حاکمیت را تضعیف می‌کند. سند ادامه می‌دهد: «اگر روندهای کنونی ادامه یابد، این قاره در ۲۰ سال یا کمتر غیرقابل‌تشخیص خواهد شد. از این رو، به‌هیچ‌وجه روشن نیست که آیا برخی کشورهای اروپایی همچنان دارای اقتصادها و نیروهای نظامی کافی برای باقی‌ماندن به‌عنوان متحدانی قابل اعتماد خواهند بود یا خیر».

جالب آنکه سند، بحث خود دربارهٔ اروپا را با لحنی تا حدی مثبت ‌تر پایان می‌دهد: «هدف ما باید کمک به اروپا برای اصلاح مسیر کنونی‌اش باشد. ما به اروپایی نیرومند نیاز خواهیم داشت تا به ما در رقابت موفق کمک کند و همراه با ما کار کند تا از سلطهٔ هر دشمنی بر اروپا جلوگیری کنیم.» اما در مجموع، برخورد با اروپا منفی، از بالا به پایین، و همراه با هشدار است.

روسیه به‌راحتی از تیررس انتقاد می‌گریزد. در سند، روسیه به‌عنوان یک دشمن تلقی نمی‌شود. فشار برای صلح در اوکراین نیز بدون هیچ شرطی مطرح شده است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، بی‌تردید از هدف اعلام‌شدهٔ «بازبرقراری ثبات راهبردی با روسیه» و از آنچه دربارهٔ ناتو گفته شده – مبنی بر اینکه زمان پایان دادن به «برداشت و جلوگیری از واقعیت تبدیل شدن ناتو به یک اتحاد همواره رو به گسترش» فرا رسیده است – احساس آسودگی خواهد کرد.

با خواندن سند استراتژی، به‌سادگی می‌توان آن را نوعی پذیرش ضمنیِ مناطق نفوذ دانست: ایالات متحده در نیمکرهٔ غربی نقش اصلی را خواهد داشت؛ روسیه و اتحادیهٔ اروپا رها می‌شوند تا در اروپا اوضاع را بین خود حل‌وفصل کنند؛ و چین نیز تا زمانی که زیاده‌روی نکند، نقشی بزرگ در آیندهٔ آسیا خواهد داشت. سند در این بخش کاملاً صریح است: «نفوذ بیش‌ازاندازهٔ کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و نیرومندتر، حقیقتی همیشگی در روابط بین‌الملل است».

این استراتژی انزواطلبانه نیست، اما نگرشی محدودتر و تنگ‌ نظرانه‌تر نسبت به منافع و حضور آمریکا ارائه می‌دهد. «روزهایی که ایالات متحده چون اطلس تمام نظم جهانی را بر دوش می‌کشید، به سر آمده است.» در این میان، یک‌جانبه‌گرایی قابل توجه و بدگمانی شدید نسبت به نهادهای بین‌المللی نیز وجود دارد؛ نهادهایی که عمدتاً ذاتاً ضدآمریکایی و تهدیدی برای حاکمیت ملی تصویر می‌شوند.

سیاست خارجی جدید نه غیراخلاقی است و نه اخلاقی؛ بلکه اساساً بی‌اعتنا به اخلاق است. گذشته از اروپا، نوعی تمایل نیز دیده می‌شود که از دخالت در امور داخلی دیگران پرهیز شود: «ما به دنبال روابط خوب و روابط بازرگانی مسالمت‌آمیز با کشورهای جهان هستیم، بدون اینکه آن‌ها را مجبور به پذیرش دموکراسی یا تغییرات اجتماعی دیگری کنیم که با سنت‌ها و تاریخشان تفاوت دارد.»

این واقع‌گرایی حداکثری در بخشی که از همکاری با دولت‌های خاورمیانه حمایت می‌کند، تشدید می‌شود: «این کار مستلزم کنار گذاشتن تجربهٔ غلط آمریکا در موعظه به این کشورها – به‌ویژه پادشاهی‌های حوزهٔ خلیج فارس – برای رها کردن سنت‌ها و اشکال تاریخی حکومتشان است».

نتیجهٔ نهایی چیست؟ دورانی که آمریکا ستون اتحادها و نهادهای بین‌المللی بود، از دموکراسی و حقوق بشر دفاع می‌کرد، و برای حاکمیت قانون و توازن قدرت در سراسر جهان هزینه می‌داد، به پایان رسیده است. در عوض، جهانی در حال شکل‌گیری است که در آن اقدامات آمریکا بیشتر بر اساس منافع مستقیم اقتصاد آمریکا، شرکت‌های آمریکایی، و امنیت سرزمین اصلی تعیین می‌شود.

ممکن است رئیس‌جمهور آینده برخی عناصر این رویکرد – به‌ویژه تمرکز بر قارهٔ آمریکا – را تغییر دهد، اما تا آن زمان، جهانی آشفته‌تر، کم‌آزادتـر، و کم‌رفاه‌تر نتیجهٔ محتمل خواهد بود؛ به‌ویژه که این دولت بیش از سه سال دیگر بر سر کار خواهد بود. روسیه و چین از این وضعیت بهره خواهند برد، در حالی که دوستان و متحدان سنتی آمریکا در اروپا و آسیا با خطرات بیشتر و انتخاب‌های دشوارتر روبه‌رو خواهند شد. تنها قطعیت این است که یک دوران تاریخی در حال پایان یافتن است و دوران جدیدی آغاز می‌شود.

———————
• استیون هولمز (Stephen Holmes)، استاد دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک و برنده بورسیه «جایزه برلین» در آکادمی آمریکایی برلین، ‌نویسنده (به‌همراه ایوان کراستف) کتاب «نوری که خاموش شد: یک بازنگری» (پنگوئن، ۲۰۱۹) است.
• زکی لایدی (Zaki Laïdi)، مشاور ویژه پیشین نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور سیاست خارجی و امنیتی (۲۰۲۰–۲۰۲۴)، استاد دانشگاه علوم سیاسی پاریس (Sciences Po) است.
• مایکل برلی (Michael Burleigh) ، پژوهشگر ارشد مؤسسه LSE Ideas در مدرسه اقتصاد لندن، نویسنده کتاب‌های «جنگ‌های کوچک، مکان‌های دوردست: خاستگاه جهان مدرن ۱۹۴۵–۱۹۶۵» (مک‌میلان، ۲۰۱۳) و «بهترینِ زمانه، بدترینِ زمانه: تاریخی از اکنون» (مک‌میلان، ۲۰۱۷) است.
• ریچارد هاس (Richard Haass)، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی، مشاور ارشد شرکت سنترویویو پارتنرز و پژوهشگر ممتاز دانشگاهی در دانشگاه نیویورک، پیش‌تر مدیر دفتر برنامه‌ریزی سیاست‌ها در وزارت خارجه ایالات متحده (۲۰۰۱–۲۰۰۳) بوده و به‌عنوان فرستاده ویژه رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش در ایرلند شمالی و هماهنگ‌کننده آینده افغانستان فعالیت کرده است. او نویسنده کتاب «منشور تعهدات: ده عادت شهروندان خوب» (پنگوئن پرس، ۲۰۲۳) و خبرنامه هفتگی ساب‌استک Home & Away است.

 



نظر شما درباره این مقاله:








پشت پرده حملات اخیر حسن روحانی به خامنه‌ای و سپاه ">
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 20:01

پشت پرده حملات اخیر حسن روحانی به خامنه‌ای و سپاه




نظر شما درباره این مقاله:








پزشکیان عملاً دست‌های خود را بالا برده است!
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 18:11

چه کسی می‌تواند مشکلات فراوان ایران را حل کند؟ پزشکیان می‌گوید: من نه!

پزشکیان عملاً دست‌های خود را بالا برده است!


فرناز فصیحی و لیلی نیکونظر / نیویورک تایمز ۱۸ دسامبر ۲۰۲۵

نخستین سال ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان در ایران، از سوی بسیاری به عنوان یک «سال فاجعه‌بار» توصیف شده است. ترور متحدان و فرماندهان ارشد، حملات هوایی اسرائیل و ایالات متحده، و تخریب تأسیسات هسته‌ای، تنها بخشی از این وضعیت بوده است؛ در کنار اقتصادی که روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شود و کمبودهای پی‌درپی آب و انرژی.

اما اگر ایرانیان انتظار داشتند برای یافتن راه‌حل‌ها به رئیس‌جمهور رجوع کنند، خود او نخستین کسی است که می‌گوید زحمتش را به خود ندهند.

آقای پزشکیان در مجموعه‌ای از سخنرانی‌های عمومی که به‌طرز چشمگیری صریح و بی‌پرده بوده، گفته است ایران با مشکلاتی غیرقابل‌حل روبه‌روست و او دیگر ایده‌ای برای برطرف کردن آن‌ها ندارد.

او اوایل دسامبر در جمع دانشجویان و استادان دانشگاه گفت: «اگر کسی می‌تواند کاری بکند، بسم‌الله. من نمی‌توانم کاری انجام بدهم؛ به من فحش ندهید.»

او در جلسات با مقام‌های دولتی نیز اذعان کرده است که دولت «گیر افتاده، واقعاً بد گیر افتاده است». وی افزوده: «از روز اولی که آمدیم، بلاها یکی‌یکی نازل شده و این روند متوقف نشده است.»

پزشکیان حتی تا آنجا پیش رفته که گفته مشکلات ایران ساخته دست خود ماست — نتیجه فساد، درگیری‌های جناحی و دهه‌ها شیوه‌های هزینه‌کرد دولتی که او آن‌ها را «کارهای دیوانه‌وار» توصیف کرده — و نه تقصیر ایالات متحده یا اسرائیل.

او در چندین نشست، از جمله دیدار با دانشجویان، گفته است: «مشکل خودِ ما هستیم.»

این ماه، آقای پزشکیان به استانداران و مقام‌های محلی گفته است تصور کنند دولت مرکزی «اصلاً وجود ندارد» و «خودتان مشکلاتتان را حل کنید».

او گفته است: «چرا باید من حل‌شان کنم؟ نباید فکر کنید رئیس‌جمهور می‌تواند معجزه کند.»

ویدئوهای این سخنرانی‌ها در فضای مجازی و رسانه‌های ایرانی به‌سرعت دست‌به‌دست شده است. علی ضیا، مجری و چهره شناخته‌شده تلویزیونی، روز سه‌شنبه در ویدئویی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، گفت: «پزشکیان دولت را اداره نمی‌کند؛ دکمه خلبان خودکار را زده و رها کرده است. این احساسی است که مردم دارند.»

به گفته دو مقام ایرانی شاغل در دولت و دو عضو از جناح محافظه‌کار رقیب، برخی از متحدان و رقبای آقای پزشکیان به‌طور خصوصی از این اظهارنظرهای مداوم او ابراز نارضایتی کرده‌اند و گفته‌اند چنین سخنانی در مقطعی حساس، دولت را ضعیف و ناتوان جلوه می‌دهد. هر چهار نفر به دلیل حساسیت موضوع خواستند نامشان فاش نشود.

در ساختار سیاسی ایران، رئیس‌جمهور تا حدی بر سیاست‌های داخلی و خارجی تأثیرگذار است، اما تصمیم نهایی در همه امور کلان کشور با رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای ۸۶ ساله، است. رؤسای‌جمهور پیشین به‌ندرت به‌صراحت اذعان می‌کردند که سیستم مانع عملکرد آن‌هاست.

اما نه آقای پزشکیان. او ظاهراً هیچ ابایی ندارد از اینکه آشکارا بگوید در موضوعات بحث‌برانگیز سیاست خارجی — از جمله حل‌وفصل بن‌بست هسته‌ای با ایالات متحده — تابع نظر آیت‌الله خامنه‌ای است. او همچنین به‌طور علنی گفته است اجازه نیافته محدودیت‌ها بر شبکه‌های اجتماعی پرطرفداری چون اینستاگرام را که وعده رفع آن را داده بود، لغو کند؛ شبکه‌هایی که ایرانیان اکنون از طریق فیلترشکن به آن‌ها دسترسی دارند.

محمدعلی ابطحی، معاون رئیس‌جمهور پیشین و سیاستمدار اصلاح‌طلب، از رویکرد پزشکیان در پنهان نکردن واقعیت‌ها دفاع کرده است. او در گفت‌وگویی تلفنی گفت: «اینکه یک مقام مسئول صادقانه با مردم صحبت کند، پدیده‌ای تازه است. این کار ساده‌لوحانه نیست؛ پشت آن یک سیاست وجود دارد. او نمی‌خواهد حقیقت را پنهان کند، توقع ایجاد کند و بعد نتواند آن را برآورده سازد.»

اما محافظه‌کاران خواستار کناره‌گیری آقای پزشکیان شده‌اند. کامران غضنفری، نماینده تندروی مجلس، ماه گذشته در یک برنامه گفت‌وگوی تلویزیونی پرسید: «پس چرا رئیس‌جمهور شدید؟ قرار است مشکلات جامعه را حل کنید، نه اینکه مدام بگویید ‘این را نداریم، آن را نداریم’.»

مسعود پزشکیان، ۷۱ ساله، جراح قلب، نماینده پیشین مجلس و وزیر اسبق بهداشت، در سپتامبر ۲۰۲۴ و پس از کشته شدن رئیس‌جمهور ابراهیم رئیسی در سانحه سقوط بالگرد، به ریاست‌جمهوری رسید.

مشکلات تقریباً بلافاصله آغاز شد. در همان روز مراسم تحلیف آقای پزشکیان، اسرائیل اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس را که برای شرکت در این مراسم به تهران سفر کرده بود، ترور کرد.

در ماه ژوئن، اسرائیل به ایران حمله کرد و دو کشور وارد یک جنگ شدید ۱۲روزه شدند که در نهایت با بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران از سوی ایالات متحده و وارد آمدن خسارات جدی به آن‌ها پایان یافت. خودِ پزشکیان نیز به‌سختی از مرگ گریخت؛ زمانی که اسرائیل محل یک نشست محرمانه امنیت ملی را که او در یک پناهگاه زیرزمینی ریاست آن را بر عهده داشت، بمباران کرد.

در همین حال، تحریم‌های ایالات متحده که از سال ۲۰۱۸ و در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ با هدف قرار دادن درآمدهای نفتی و نظام بانکی ایران اعمال شد، طی سال‌ها اقتصاد کشور را به‌شدت تحلیل برده است. اکنون چشم‌انداز دستیابی به توافقی با واشنگتن که در ازای محدودیت‌هایی بر برنامه هسته‌ای، لغو تحریم‌های حیاتی و مورد نیاز ایران را به همراه داشته باشد، تیره و تار به نظر می‌رسد؛ در حالی که تهدید درگیری‌های بیشتر با اسرائیل نیز همچنان جدی است.

صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده روابط بین‌الملل چتم‌هاوس در لندن، می‌گوید: «ایران در حال حاضر فلج شده است؛ هم در داخل کشور و هم در رویارویی‌اش با ایالات متحده.»

او افزود: «اینکه پزشکیان آشکارا ناامیدی خود را بروز می‌دهد، واقعاً جالب است. او به‌طور غیرمستقیم تلاش می‌کند نقش و اختیار خود را نشان دهد و محدودیت‌ها و دست‌بندهایی را که بر او تحمیل شده، علنی کند.»

اما خانم وکیل ادامه داد: «آیا این کار مشکل را حل خواهد کرد؟ فکر نمی‌کنم.»

ایرانیان هر روز شاهد سقوط ارزش پول ملی، ریال، در برابر دلار هستند. روز چهارشنبه، هر دلار آمریکا در بازار آزاد ۱۳۰ هزار تومان معامله شد؛ رقمی بیش از دو برابر نرخ آن در زمان آغاز به کار آقای پزشکیان.

قیمت‌ها، از جمله قیمت اقلام اساسی خوراکی و مصالح ساختمانی، نیز با تطبیق بازارها به‌شدت افزایش یافته است. به عنوان نمونه، سخنگویی در ماه نوامبر به رسانه‌های دولتی گفت قیمت محصولات لبنی اخیراً سه برابر شده است. به گفته اقتصاددانان و رسانه‌های محلی، نرخ تورم در حوالی ۶۰ درصد نوسان دارد.

سهیل، مهندس ۳۸ ساله‌ای در شهر مرکزی اصفهان، که مانند برخی دیگر از ایرانیان حاضر در این گزارش به دلیل ترس از پیامدها خواست نام خانوادگی‌اش ذکر نشود، گفت: «وضعیت فاجعه‌بار است. اگر سیستم کارت‌های بانکی و انتقال الکترونیکی پول نبود، مجبور بودیم برای خرید مایحتاج روزانه کیسه‌های پول نقد با خود حمل کنیم.»

گزارشی که هفته گذشته از سوی وزارت رفاه اجتماعی ایران منتشر شد، اعلام کرد «ناامنی غذایی» در ایران از سال ۲۰۲۰ و هم‌زمان با جهش تورم رو به وخامت گذاشته است. در این گزارش آمده که هر بزرگسال ایرانی اکنون روزانه حدود ۴۰۰ کالری کمتر از حداقل میزان توصیه‌شده ۲۲۰۰ کالری دریافت می‌کند.

مهشید، معلم بازنشسته ۷۰ ساله ساکن تهران، گفت تورم او را ناچار کرده است برای گذران زندگی، طلاهایش را بفروشد و از پس‌انداز خود استفاده کند. او در گفت‌وگوی تلفنی گفت: «خرید مرغ و گوشت حالا فقط برای مناسبت‌های خیلی خاص است و به‌زودی حتی توان خرید تخم‌مرغ را هم نخواهیم داشت.»

بحران‌های حاد انرژی و آب نیز بر مشکلات افزوده و باعث قطع‌های دوره‌ای برق و آب در مناطق مسکونی، تجاری و صنعتی شده است.

امیرحسین خالقی، اقتصاددان ساکن اصفهان، در گفت‌وگویی تلفنی گفت هیچ راه‌حل کوتاه‌مدت یا در دسترسی برای حل بحران‌های متعدد و درهم‌تنیده ایران وجود ندارد. او گفت: «ما قادر به حل چالش‌های اساسی اقتصادی نیستیم، چون به یک راهبرد عمیقاً جدی نیاز داریم. بدون یک تغییر عمده در عرصه سیاست خارجی، در جبهه‌های داخلی هم به هیچ گشایشی نخواهیم رسید.»

آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران — که از آقای پزشکیان به‌عنوان نامزد خود در انتخابات حمایت کرده بود — روز یکشنبه در پستی در شبکه‌های اجتماعی به او هشدار داد که تورم به نقطه انفجار رسیده است: «مردم عصبانی هستند؛ ادامه حکمرانی به این شکل ممکن نیست.»

در حال حاضر، آیت‌الله خامنه‌ای حمایت خود را از رئیس‌جمهور — که سه سال دیگر از دوره ریاست‌جمهوری‌اش باقی مانده — اعلام کرده است. او ماه گذشته در سخنرانی‌ای، آقای پزشکیان را «شرافتمند» و «پرتلاش» توصیف کرد؛ سخنانی که به گفته تحلیلگران با هدف تقویت جایگاه رئیس‌جمهور و ارسال پیام به منتقدان او مبنی بر بی‌ثبات‌کننده بودن تلاش‌ها برای کنار گذاشتنش بیان شد.

آقای پزشکیان، با وجود ترسیم چشم‌اندازی تیره و ناامیدکننده، گفته است که «تا پایان خواهد ایستاد».



نظر شما درباره این مقاله:








چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 17:28

چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند


توصیه پژوهشگران استرالیایی به زنان:  چای بنوشید تا استخوان‌هایتان مستحکم بماند

نتایج یک مطالعه ده‌ساله از دانشگاه فلایندرز استرالیا نشان می‌دهد که چای و قهوه به عنوان دو نوشیدنی پرمصرف روزمره، می‌توانند در سلامت استخوان‌های زنان در سنین بالاتر نقش‌های متفاوتی ایفا کنند و نوشیدن چای به دلیل وجود «کاتچین» با استحکام بهتر استخوان زنان همراه است.

این پژوهش که در مجله علمی «Nutrients» منتشر شده، وضعیت نزدیک به ۱۰ هزار زن ۶۵ ساله و بالاتر را به مدت ۱۰ سال دنبال کرده است تا ارتباط مصرف منظم چای و قهوه را با تغییرات تراکم مواد معدنی استخوان (BMD) هریک به عنوان شاخص کلید پوکی استخوان بررسی کند.

پوکی استخوان از هر سه زن بالای ۵۰ سال، یک نفر را درگیر می‌کند و سالانه میلیون‌ها شکستگی در جهان به‌دنبال دارد.

از آنجا که نوشیدن چای و قهوه بخشی از عادات روزانه میلیاردها نفر هستند، پژوهشگران تأکید می‌کنند شناخت اثرات بلندمدت این نوشیدنی‌ها بر استخوان‌ها اهمیت بالایی دارد؛ به‌ویژه آن‌که نتایج مطالعات پیشین یکدست نبوده و کمتر پژوهشی چنین جمعیت بزرگی را در بازه‌ای ده‌ساله رصد کرده است.

طراحی مطالعه و پایش بلندمدت

پژوهشگران دانشگاه فلایندرز با استفاده از داده‌های مربوط به «مطالعه شکستگی‌های ناشی از پوکی استخوان»، میزان مصرف چای و قهوه را به‌طور دوره‌ای ثبت کردند و هم‌زمان تراکم استخوان در نواحی لگن و استخوان ران را به عنوان دو ناحیه بسیار مرتبط با خطر شکستگی، با روش‌های تصویربرداری پیشرفته اندازه‌گیری کردند.

فواید ملایم اما معنادار چای

نتایج نشان داد زنانی که چای می‌نوشیدند، به‌طور متوسط تراکم استخوان لگن بالاتری نسبت به افرادی داشتند که چای مصرف نمی‌کردند. هرچند این افزایش اندک بود، اما از نظر آماری معنادار محسوب می‌شود.

به گفته دکتر انو لیو، استاد وابسته دانشکده پزشکی و بهداشت عمومی «حتی بهبودهای کوچک در تراکم استخوان، وقتی در مقیاس جمعیت در نظر گرفته شود، می‌تواند به کاهش قابل‌توجه شکستگی‌ها منجر شود».

قهوه؛ بی‌خطر در حد اعتدال اما مسئله‌ساز در حد افراط

یافته‌ها درباره قهوه متنوع‌تر بود. مصرف متوسط یعنی حدود دو تا سه فنجان در روز، با کاهش تراکم استخوان ارتباطی نداشت. اما مصرف بیش از پنج فنجان در روز با شاخص کمتر تراکم مواد معدنی استخوان همراه بود؛ به این معنا که افراط در نوشیدن قهوه می‌تواند به تضعیف استخوان‌ها بینجامد.

اثر منفی نوشیدن بیش از حد قهوه در زنانی که در طول عمر خود مصرف الکل بالاتری داشتند، پررنگ‌تر بود. در مقابل، فواید چای در زنان مبتلا به چاقی بیشتر مشاهده شد.

قهوه؛ بی‌خطر در حد اعتدال اما مسئله‌ساز در حد افراط

یافته‌ها درباره قهوه متنوع‌تر بود. مصرف متوسط یعنی حدود دو تا سه فنجان در روز، با کاهش تراکم استخوان ارتباطی نداشت. اما مصرف بیش از پنج فنجان در روز با شاخص کمتر تراکم مواد معدنی استخوان همراه بود؛ به این معنا که افراط در نوشیدن قهوه می‌تواند به تضعیف استخوان‌ها بینجامد.

اثر منفی نوشیدن بیش از حد قهوه در زنانی که در طول عمر خود مصرف الکل بالاتری داشتند، پررنگ‌تر بود. در مقابل، فواید چای در زنان مبتلا به چاقی بیشتر مشاهده شد.

رایان لیو، دیگر نویسنده مطالعه توضیح می‌دهد که چای سرشار از کاتچین‌هاست؛ ترکیباتی که می‌توانند تشکیل استخوان را تقویت کرده و روند تحلیل استخوان را کند کنند.

او می‌افزاید: «در مقابل، کافئین قهوه در مطالعات آزمایشگاهی با اختلال خفیف در جذب کلسیم و متابولیسم استخوان مرتبط بوده است؛ هرچند این اثرات کوچک‌ هستند و افزودن شیر می‌تواند تا حدی آن‌ها را خنثی کند.»

پیام‌های کاربردی برای زنان سالمند

پژوهشگران تأکید می‌کنند تفاوت‌های مشاهده‌شده به‌قدری بزرگ نیست که نیاز به تغییرات شدید سبک زندگی ایجاد کند، اما نشان می‌دهد که «مصرف متعادل چای می‌تواند یکی از راه‌های ساده حمایت از سلامت استخوان باشد و افراط در قهوه احتمالاً ایده‌آل نیست، به‌خصوص برای زنانی که الکل مصرف می‌کنند».

در پایان، پژوهشگران یادآور می‌شوند که کلسیم و ویتامین دی همچنان ستون‌های اصلی سلامت استخوان‌ هستند؛ با این حال «آنچه در فنجان شماست» نیز می‌تواند نقشی کوچک اما معنادار داشته باشد.

این پژوهش با حمایت «مؤسسه ملی سالمندی» و «مؤسسه ملی آرتریت و بیماری‌های اسکلتی‌عضلانی و پوستی» و از طریق چندین گرنت پژوهشی انجام شده است.

یورونیوز فارسی



نظر شما درباره این مقاله:








نامه «همگامی» به مای ساتو درباره دستگیرشدگان مشهد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 17:16

نامه «همگامی» به مای ساتو درباره دستگیرشدگان مشهد




نظر شما درباره این مقاله:








شکایت از جمهوری اسلامی در آرژانتین
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 16:24

شکایت از جمهوری اسلامی در آرژانتین




نظر شما درباره این مقاله:








نرگس محمدی به رسیدگی فوری پزشکی نیاز دارد
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 15:54

نرگس محمدی به رسیدگی فوری پزشکی نیاز دارد


برادر نرگس محمدی خواستار رسیدگی فوری پزشکی و آزادی او شد

با گذشت یک هفته از بازداشت نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح و ده‌ها فعال مدنی و سیاسی دیگر در مراسم هفتم خسرو علی‌کردی، وکیل جان‌باخته در مشهد، برادر نرگس محمدی، در نامه‌ای با اشاره به وضعیت جسمی نگران‌کننده خواهرش پس از بازداشت، خواستار رسیدگی فوری پزشکی و آزادی او شده است.

او در این نامه خطاب به دادستان خراسان رضوی نوشت که پس از سه روز بی‌خبری، تنها در یک تماس تلفنی کوتاه از بازداشت نرگس محمدی مطلع شده و در همین تماس، از شرایط نگران‌کننده سلامتی‌اش آگاه شده است. او اضافه کرد نرگس محمدی دارای سوابق متعدد بیماری از جمله مشکلات قلبی و ریوی، سابقه آمبولی و پیوند استخوان در ناحیه پای راست است و تا پیش از بازداشت دوباره، به‌دلیل همین شرایط، در خارج از زندان تحت درمان و مراقبت‌های پزشکی قرار داشت.

برادر نرگس محمدی در این نامه همچنین به وارد شدن «ضربات متعدد و شدید باتون» به خواهرش در جریان بازداشت اشاره کرده و با تاکید بر خطرات جسمی ناشی از این ضربات، خواستار ارجاع فوری او به پزشکی قانونی و ثبت آثار و علائم آسیب‌های وارده شده است.

او همچنین بر ضرورت ارسال فوری داروهای مصرفی نرگس محمدی تاکید کرده و هشدار داده که با توجه به وضعیت جسمی و بیماری او و سابقه آمبولی، خطر لخته شدن خون به‌شدت بالاست. در کنار این موارد، درخواست ملاقات و دسترسی او به وکیل نیز از دیگر مطالبات مطرح‌شده در این نامه عنوان شده است.

در پایان، برادر نرگس محمدی با تاکید دوباره بر وخامت وضعیت سلامت خواهرش و سوابق بیماری‌های متعدد او، آزادی فوری نرگس محمدی را تنها راه جلوگیری از بروز خطرات جدی و جبران‌ناپذیر برای جان او دانسته است.

——————-
* تصویر بالای گزارش مربوط به دیدار برادران علی‌کردی با نرگس محمدی پس از آزادی موقت او از زندان اوین در سال گذشته است.



نظر شما درباره این مقاله:








آیا مقامات ایران از حجاب اجباری دست کشیده‌اند؟
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 14:39

آیا مقامات ایران از حجاب اجباری دست کشیده‌اند؟


خبرگزاری فرانسه

زنانی که با موسیقی دی‌جی می‌رقصند، بی‌حجاب در نمایشگاه‌های هنری پیشرو قدم می‌زنند و در کافه‌ها استایل‌های مدرنی را به نمایش می‌گذارند که گویی از خیابان‌های اروپا آمده‌اند؛ صحنه‌هایی که تا مدت کوتاهی پیش تصورشان در جمهوری اسلامی ایران غیرممکن بود.

از اندکی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ که شاهِ طرفدار غرب برکنار شد، قانون پوشش اسلامی زنان در اماکن عمومی در ایران لازم‌الاجرا بوده است. اما امروزه بی‌اعتنایی علنی به این قانون به پدیده‌ای رایج بدل شده است. در عین حال، مقامات جمهوری اسلامی همچنان بر اجباری بودن حجاب تأکید دارند و موج جدیدی از برخوردها را آغاز کرده‌اند که طی آن برخی چهره‌های مخالفِ حجاب اجباری بازداشت شده‌اند.

این وضعیت در مقطع حساسی برای حاکمیت ملاها رقم خورده است؛ نظامی که هنوز از تبعات جنگ ۱۲روزه اخیر با اسرائیل بیرون نیامده و در حالی که رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، اکنون ۸۶ سال دارد.

اعتراضات سراسری سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ که در پی مرگ مهسا امینی در بازداشت به‌دلیل ادعای «بدحجابی» شکل گرفت، همچنان در حافظه عمومی زنده است. تحلیل‌گران و فعالان می‌گویند مقامات طی ماه‌های گذشته تا حدی از شدت اجرای حجاب اجباری در زندگی روزمره کاسته‌اند، اما هرگز از این اصل ایدئولوژیک چشم نپوشیده‌اند و بیم آن می‌رود که هر لحظه موج تازه‌ای از سرکوب برای بازگرداندن آن آغاز شود.

رؤیا برومند، هم‌بنیان‌گذار و مدیر اجرایی «مرکز حقوق بشر عبدالرحمن برومند» در آمریکا، در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت دیدن تصاویر زنان بی‌حجاب «دل‌گرم‌کننده» است و نشان‌دهنده فشار اجتماعی از پایین است، نه «اصلاحی که از بالا اعطا شده باشد».

او افزود: «آنچه امروز می‌بینیم بی‌تردید نتیجه سال‌ها نافرمانی مدنی زنان و دختران ایرانی است که برای گشودن و دفاع از اندک فضای آزادی در زندگی عمومی جنگیده‌اند.»

امروز دیدن زنان با موهای بافته، فرفری یا حتی بلوند در خیابان‌ها به امری معمول بدل شده است؛ در حالی که عده‌ای دیگر همچنان با حجاب سنتی یا چادر در سطح جامعه حاضر می‌شوند. این روند که در ماه‌های اخیر در تهران و دیگر شهرهای بزرگ بیشتر به چشم می‌خورد، اکنون نسل‌های مختلف را به‌نسبت‌های گوناگون دربر گرفته است. 

همچنین لباس‌های تنگ‌تر و پوشش‌هایی که شانه، پا یا شکم را نمایان می‌کنند، در میان برخی زنان رواج یافته و خشم محافظه‌کارانی را برانگیخته که چنین پوششی را نوعی «برهنگی در ملا عام» می‌دانند.

«بازگرداندن غول به چراغ» آسان نیست

برومند می‌گوید میزان اجرای قانون حجاب اجباری در نقاط مختلف کشور متفاوت است و مقامات همچنان برخی کسب‌وکارهایی را که از نظر آن‌ها قانون را رعایت نمی‌کنند، تعطیل می‌کنند.

او افزود در اوایل ماه جاری دو نفر که در جزیره کیش مسابقه ماراتنی برگزار کرده بودند بازداشت شدند؛ تصاویری که از آن رویداد در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد ده‌ها زن را نشان می‌داد که بی‌حجاب در خیابان‌ها می‌دویدند. همچنین کافه‌ای که نقطه آغاز و پایان آن ماراتن بود، پلمب شد.

آرش عزیزی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه ییل، در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت: «نظام از اجرای سخت‌گیرانه حجاب اجباری تا حدی کوتاه آمده، اما به هیچ وجه از خودِ اصل آن صرف‌نظر نکرده است.»

او افزود: «چنین عقب‌نشینی بزرگی از نظر ایدئولوژیک برای رژیم غیرقابل‌پذیرش است. هنوز می‌بینیم که مکان‌هایی بسته می‌شوند و افراد به‌دلیل سهل‌انگاری در رعایت حجاب جریمه یا بازداشت می‌شوند. اما حاکمیت می‌داند بازگرداندن این وضعیت، مثل بازگرداندن غول به چراغ، کاری بسیار دشوار است.»

در هفته‌های اخیر، رویدادهای دیگری نیز در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده یافتند: از جمله مراسم افتتاح یک مرکز خرید در تهران که جوانان در آن با موسیقی دی‌جی می‌رقصیدند، و مسابقه‌ای در لیگ دسته‌دوم فوتبال ایران که حضور زنان ــ گرچه در بخش جداگانه‌ای از ورزشگاه ــ قابل توجه بود، اما بیشترشان بی‌حجاب و در حال تکان دادن شال‌های تیم میزبان دیده شدند.

حتی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای، که از سال ۱۳۶۸ در رأس قدرت است، ماه گذشته از سوی برخی تندروها مورد انتقاد قرار گرفت؛ زیرا روزنامه وابسته به آن عکسی از نیلوفر قله‌وند، مربی پیلاتس کشته‌شده در حملات اسرائیل، منتشر کرده بود که به‌جای حجاب، کلاه بیسبال بر سر داشت.

در «هفته طراحی» در دانشگاه تهران نیز زنان بی‌حجاب آزادانه در میان آثار هنری تجربی رفت‌وآمد می‌کردند؛ اما این نمایشگاه به‌دنبال اعتراض روحانیون زودتر از موعد تعطیل شد — نشانه‌ای از آمادگی مقامات برای واکنش تند. 

خطر بازگشت سرکوب

قاضی‌القضات غلامحسین محسنی‌اژه‌ای اخیراً از آغاز «دور تازه‌ای از برخوردها» خبر داده و گفته است دستگاه‌های امنیتی مأمور شده‌اند جریان‌های «سازمان‌یافته مروّج بی‌حجابی و بی‌عفتی» را شناسایی و گزارش کنند. او هشدار داد با مسببان این جریان‌ها برخورد خواهد شد.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز سوم دسامبر در سخنانی از حجاب دفاع کرد و گفت: «زن ایرانی با رعایت پوشش اسلامی می‌تواند در همه عرصه‌ها بیش از دیگران پیشرفت کند و هم در جامعه و هم در خانه نقش فعال داشته باشد.»

برنده جایزه نوبل صلح، نرگس محمدی، که از زمان آزادی موقتش در سال گذشته از پوشیدن حجاب در انظار عمومی خودداری کرده بود، در ۱۲ دسامبر در مراسم یادبود وکیلی که اخیراً درگذشته بود، همراه ده‌ها فعال دیگر بازداشت شد.

برومند هشدار داد: «خطر واقعی بازگشت و حتی تشدید سرکوب وجود دارد.»

کنشگران می‌گویند تصاویری از کافه‌ها و کنسرت‌ها ممکن است ظاهری از آزادی به نمایش بگذارد، اما در واقع سرکوب در ماه‌های اخیر و در پی جنگ با اسرائیل شدت گرفته است.

بازداشت نرگس محمدی تازه‌ترین مورد از برخورد با چهره‌های منتقد محسوب می‌شود. بنا بر گزارش‌ها، شمار اعدام‌ها در سال جاری از ۱۴۰۰ مورد فراتر رفته که صدها مورد بیش از سال گذشته است، و گروه‌هایی از جمله بهائیان ــ بزرگ‌ترین اقلیت دینی غیرمسلمان ایران ــ نیز با فشار و آزار بیشتر روبه‌رو شده‌اند.

به گفته برومند: «ما شاهد افزایش سرکوب در سایر حوزه‌ها هستیم، نه نوعی مصالحه یا معامله سیاسی.»

شکاف در ساختار سیاسی

حجاب اجباری از مؤلفه‌های اصلی نظام اسلامی در ایران است و پاسخی به آنچه مقامات «غرب‌زدگی» دوران پهلوی می‌خوانند، تلقی می‌شود.

با این حال، این موضوع در درون ساختار سیاسی نیز محل اختلاف است. چهره‌های میانه‌روتر، از جمله رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان، گفته‌اند نمی‌توان زنان را به رعایت حجاب مجبور کرد.

عزیزی در همین زمینه گفت: «خامنه‌ای بر ضرورت حجاب اصرار دارد، اما رهبری آینده جمهوری اسلامی، پس از درگذشت او، احتمالاً ناچار خواهد شد آنچه اکنون عملاً در جامعه رخ داده را رسمیت ببخشد و از حجاب اجباری صرف‌نظر کند.»



نظر شما درباره این مقاله:








به جای این جلسات بی‌ثمر! / احمد زیدآبادی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 12:19

به جای این جلسات بی‌ثمر! / احمد زیدآبادی




نظر شما درباره این مقاله:








نشستی در پاریس درباره خلع سلاح حزب‌الله
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 12:10

نشستی در پاریس درباره خلع سلاح حزب‌الله


جان آیریش و جانا چوکیر / خبرگزاری رویترز / ۱۸ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های فرانسه، عربستان سعودی و ایالات متحده روز پنج‌شنبه در پاریس با فرمانده ارتش لبنان دیدار خواهند کرد تا نقشه‌راهی برای ایجاد سازوکار خلع سلاح گروه حزب‌الله را نهایی کنند. این خبر را شماری از دیپلمات‌ها اعلام کردند.

اسرائیل و لبنان در سال ۲۰۲۴ با میانجی‌گری آمریکا بر سر آتش‌بسی به توافق رسیدند که به بیش از یک سال درگیری میان اسرائیل و حزب‌الله پایان داد؛ درگیری‌ای که به‌شدت توان گروه مورد حمایت ایران را تضعیف کرده بود.

از آن زمان، دو طرف یکدیگر را به نقض توافق متهم کرده‌اند و اسرائیل نسبت به اقدامات ارتش لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله ابراز تردید دارد. در هفته‌های اخیر، جنگنده‌های اسرائیلی حملات خود را علیه مواضع حزب‌الله در جنوب لبنان و حتی در بیروت افزایش داده‌اند.

خطر فروپاشی آتش‌بس

چهار دیپلمات و مقام اروپایی و لبنانی به رویترز گفتند با افزایش نگرانی‌ها از احتمال فروپاشی آتش‌بس، هدف دیدار پاریس ایجاد سازوکارهای قوی‌تر برای شناسایی، حمایت و راستی‌آزمایی فرآیند خلع سلاح و جلوگیری از تشدید تنش از سوی اسرائیل است.

با نزدیک شدن انتخابات پارلمانی لبنان در سال ۲۰۲۶، دیپلمات‌ها هشدار داده‌اند که بن‌بست سیاسی و رقابت‌های حزبی می‌تواند ثبات این کشور را بیش‌ازپیش تهدید کند و رئیس‌جمهور ژوزف عون را از پیشبرد طرح خلع سلاح بازدارد.

یکی از مقامات ارشد که نخواست نامش فاش شود، گفت: «وضعیت بسیار شکننده و پرتناقض است و جرقه‌ای کوچک می‌تواند انبار باروت را شعله‌ور کند.»

او افزود: «عون نمی‌خواهد روند خلع سلاح را بیش از حد علنی کند، زیرا بیم دارد موجب خشم و تنش در جامعه شیعیان جنوب کشور شود.»

به گفته این دیپلمات‌ها و مقام‌ها، با توجه به فقدان توان کافی در ارتش لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله، ایده‌ی مطرح‌شده این است که سازوکار موجود آتش‌بس با حضور کارشناسان نظامی فرانسه، آمریکا و احتمالاً دیگر کشورها، در کنار نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل، تقویت شود.

طرف‌ها همچنین امیدوارند در ابتدای سال آینده میلادی کنفرانسی برای تقویت ارتش لبنان برگزار کنند و در کنار آن کنفرانسی جداگانه برای بازسازی، به‌ویژه در مناطق جنوبی کشور، ترتیب دهند.

حملات هوایی اسرائیل

در حالی‌که مقام‌ها برای گفت‌وگوها گردهم آمده بودند، خبرگزاری ملی لبنان (NNA) گزارش داد که چندین حمله هوایی اسرائیل روز پنج‌شنبه شهرهایی در جنوب لبنان و مناطق دره بقاع را هدف قرار داده است.

ارتش اسرائیل اعلام کرد اهدافی از حزب‌الله را در چندین منطقه هدف گرفته که شامل یک مجتمع نظامی مورد استفاده برای آموزش، انبار تسلیحات و محل پرتاب توپخانه بود. اسرائیل این فعالیت‌ها را نقض تفاهمات فی‌مابین با لبنان و تهدیدی برای امنیت خود دانست. همچنین اعلام کرد که یکی از اعضای حزب‌الله در منطقه طیبه در جنوب لبنان هدف قرار گرفته است.

در واکنش به این حملات، نبیه بری، رئیس مجلس لبنان و رهبر جنبش امل متحد حزب‌الله، به نقل از خبرگزاری ملی لبنان گفت که این حملات «پیامی از سوی اسرائیل به کنفرانس پاریس» است.



نظر شما درباره این مقاله:








ورود جاه‌طلبانه‌ قطر به رقابت در صنعت هوش مصنوعی
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 10:34

ورود جاه‌طلبانه‌ قطر به رقابت در صنعت هوش مصنوعی


اوتکارش شتی و فدریکو ماچیونی/ خبرگزاری رویترز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

قطر با اتکا به منابع فراوان و کم‌هزینه انرژی، روی جبران زمان از دست‌رفته خود در رقابت هوش مصنوعی در خلیج فارس شرط‌بندی کرده است و امیدوار است برق ارزان و توان مالی بالا به این کشور کمک کند تا فاصله‌اش را با رقبای منطقه‌ای که پیشاپیش گوی سبقت را ربوده‌اند، کاهش دهد.

راه‌اندازی پروژه «Qai» که از حمایت صندوق ثروت ملی ۵۲۶ میلیارد دلاری قطر برخوردار است و همچنین مشارکت مشترک ۲۰ میلیارد دلاری با شرکت بروکفیلد، بلندپروازانه‌ترین گام قطر تاکنون برای ورود به بخشی به‌شمار می‌رود که در حال دگرگون‌سازی فناوری و اقتصاد جهانی است.

این اقدام در کنار سرمایه‌گذاری‌های عظیم عربستان سعودی و نیز ابوظبی و دوبی در امارات متحده عربی قرار می‌گیرد و بخشی از تلاش گسترده‌تر منطقه برای فاصله گرفتن از وابستگی به درآمدهای نفتی است.

اما در حالی که مزیت انرژی یک جاذبه قدرتمند برای «هایپراسکیلرها» — غول‌های رایانش ابری مانند گوگل، مایکروسافت و متا که موتور محرک گسترش هوش مصنوعی هستند — به‌شمار می‌آید، تحلیلگران می‌گویند جاه‌طلبی‌های خلیج فارس با برخی موانع ساختاری روبه‌رو است که فراتر از زیرساخت‌ها قرار دارند.

موانع

برای تبدیل شدن به بازیگران اثرگذار در حوزه هوش مصنوعی، کشورهای خلیج فارس باید از میان مجموعه‌ای پیچیده از چالش‌ها عبور کنند: بازتولید نظام‌های حکمرانی داده به سبک غرب، تأمین تراشه‌های پیشرفته کمیاب تحت محدودیت‌های صادراتی ایالات متحده، و جذب استعدادهای طراز اول در بازار به‌شدت رقابتی جهانی.

این عوامل — و نه صرفاً سرمایه — تعیین خواهند کرد که آیا منطقه می‌تواند قدرت مالی خود را به نفوذی معنادار در زیست‌بوم هوش مصنوعی تبدیل کند یا نه.

استیون برد، مدیر جهانی مراکز داده در شرکت نایت فرانک، می‌گوید: «به باور ما مؤلفه کلیدی در این زمینه، توانایی قطر برای الگوبرداری از سیاست‌های آمریکایی در حوزه قوانین حفظ حریم خصوصی داده‌هاست… وقتی امروز به جهان نگاه می‌کنید، بزرگ‌ترین مانع در مسیر استقرار گسترده هوش مصنوعی، بخش مقررات‌گذاری است.»

قطر جزئیات اندکی درباره پروژه Qai منتشر کرده است، اما زمان‌بندی آن بازتاب‌دهنده افزایش شدید تقاضا برای زیرساخت‌های هوش مصنوعی است؛ آن هم در شرایطی که شرکت‌ها روی این فناوری برای افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند.

محمد سلیمان، پژوهشگر ارشد مؤسسه خاورمیانه در واشنگتن، می‌گوید: «تقاضا برای توان پردازشی آن‌قدر عظیم است که هر توسعه جدید زیرساختی در کشوری سرشار از انرژی مانند قطر که تأمین مالی آن نیز تضمین شده باشد، برای هایپراسکیلرهای آمریکایی خبر خوشایندی محسوب می‌شود… در این مرحله از توسعه هوش مصنوعی، فضا برای حضور چندین بازیگر وجود دارد.»

با این حال، تحلیلگران هشدار می‌دهند که جذب تقاضای هایپراسکیلرها مستلزم سرمایه‌گذاری پایدار و هم‌سویی سیاستی در طول سال‌های متمادی است.

دن آیوِز، تحلیلگر شرکت ودبوش، گفت: «انتظار داریم طی دو سال آینده، ۸۰۰ میلیارد دلار صرف توسعه مراکز داده هوش مصنوعی در خاورمیانه شود.»

برق ارزان‌تر

مزیت رقابتی قطر در هزینه پایین برق نهفته است؛ عاملی که می‌تواند هزینه‌های بالای خنک‌سازی در اقلیم بیابانی منطقه را جبران کند. بانک امارات ان‌بی‌دی اعلام کرده است که میانگین شاخص بهره‌وری مصرف انرژی (PUE) مراکز داده در خاورمیانه ۱٫۷۹ است، در حالی که این رقم در سطح جهانی به‌طور میانگین ۱٫۵۶ است.

برد برآورد می‌کند که اگر قطر بتواند برق ارزان را حفظ کرده و روند توسعه را تسریع کند، تا سال ۲۰۳۰ می‌تواند به بازاری با ظرفیت ۱٫۵ تا ۲ گیگاوات تبدیل شود. این در حالی است که پروژه «هیومِین» عربستان سعودی هدف‌گذاری ۶ گیگاوات تا سال ۲۰۳۴ را دنبال می‌کند و شرکت G42 امارات نخستین فاز از یک پردیس هوش مصنوعی ۵ گیگاواتی را می‌سازد که قرار است در زمره بزرگ‌ترین‌ها در جهان، خارج از ایالات متحده، قرار گیرد.

به گفته جاناتان اتکین، رئیس جهانی زیرساخت‌های ارتباطی بانک RBC، پیشرفت قطر اگر تا سال ۲۰۲۹ به ۵۰۰ مگاوات برسد قابل‌توجه خواهد بود؛ او افزود که نرخ بهره‌برداری به اندازه ظرفیت اسمی اهمیت دارد.

بر اساس داده‌های امارات ان‌بی‌دی، امارات متحده عربی در حال حاضر میزبان ۳۵ مرکز داده، عربستان سعودی ۲۰ مرکز و قطر تنها پنج مرکز داده است. این در حالی است که در ایالات متحده بیش از ۵ هزار مرکز داده وجود دارد.

قطر با تکیه بر صندوق ثروت ملی خود از توان مالی قابل‌توجهی برخوردار است، اما در برابر رقبای جاافتاده با مسیر دشواری مواجه است.

مارک اینشتین، مدیر شرکت پژوهشی کانترپوینت، با اشاره به عربستان سعودی و دو قطب امارات یعنی ابوظبی و دوبی، گفت: «به‌طور منصفانه می‌توان گفت قطر/دوحه تازه‌واردِ دیرهنگامِ یک رقابت چهار اسبه است. این کشور مزایایی دارد… اما از نظر حجم و مقیاس، همسایگان قطر در موقعیت بسیار بهتری قرار دارند.»

فراتر از زیرساخت‌ها، انطباق با مقررات نقشی حیاتی دارد. پروژه‌های «هیومِین» و G42 برای دسترسی به پیشرفته‌ترین پردازنده‌های بلک‌وِل شرکت انویدیا، باید به قواعد سخت‌گیرانه ایالات متحده درباره نحوه استفاده از تراشه‌ها پایبند باشند. پروژه Qai نیز برای جلب نظر واشنگتن به تضمین‌های مشابهی نیاز خواهد داشت.

سلیمان گفت: «ایالات متحده می‌خواهد دیدی شفاف و کامل داشته باشد از اینکه هر تراشه دقیقاً کجاست، چه کسی از آن استفاده می‌کند و به کدام شبکه‌ها متصل است. این به معنای گزارش‌دهی دقیق، بازرسی‌های میدانی، و قواعد سخت‌گیرانه برای تکنسین‌هایی از کشورهای پرریسک است… موضوعی که آمریکا در گذر زمان آن را با دقت زیر نظر خواهد داشت.»



نظر شما درباره این مقاله:








اینترنت قهوه‌خانه‌ای
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 9:13

فصل دیگری از کتاب «تاریخ جهان با شش پیاله»

اینترنت قهوه‌خانه‌ای


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

فصل هشتم کتاب

“تو که شیفته طنز و شادی هستی و مشتاق شنیدن اخباری
که از گوشه و کنار جهان می‌آیند – از هلندی‌ها، دانمارکی‌ها، ترک‌ها و یهودی‌ها –
تو را به ملاقاتگاهی راهنمایی می‌کنم که خبر در آن داغ‌داغ است:
به قهوه‌خانه برو – نمی‌تواند دروغ باشد...
هیچ رویدادی در جهان، از پادشاه تا موش،
رخ نمی‌دهد مگر آنکه روز یا شب
به قهوه‌خانه پرتاب می‌شود.”
— از «اخبار قهوه‌خانه» اثر توماس جردن (۱۶۶۷)  (Thomas Jordan)

شبکه‌ای نیرودهنده با قهوه

وقتی یک تاجر اروپایی در قرن هفدهم می‌خواست از آخرین اخبار تجاری مطلع شود، قیمت کالاها را دنبال کند، به شایعات سیاسی گوش دهد، نظرات مردم درباره یک کتاب جدید را بداند یا از آخرین دستاوردهای علمی باخبر شود، کافی بود به یک قهوه‌خانه برود. آنجا به بهای یک فنجان (یا «پیاله») قهوه، می‌توانست آخرین جزوه‌ها و خبرنامه‌ها را بخواند، با دیگر مشتریان گپ بزند، معامله کند یا در بحث‌های ادبی و سیاسی شرکت کند. قهوه‌خانه‌های اروپا همچون تبادل‌گاه اطلاعات برای دانشمندان، بازرگانان، نویسندگان و سیاستمداران عمل می‌کردند. مانند وبسایت‌های امروزی، آن‌ها منابعی پویا و گاه غیرقابل اعتماد از اطلاعات بودند که معمولاً در یک موضوع خاص یا دیدگاه سیاسی تخصص داشتند. آن‌ها به‌طور طبیعی محل انتشار سیل خبرنامه‌ها، جزوه‌ها، آگهی‌های رایگان و اعلامیه‌ها شدند. یک ناظر معاصر نوشته است: «قهوه‌خانه‌ها به‌ویژه برای گفت‌وگوی آزاد و خواندن همه انواع اخبار چاپی با هزینه‌ای ناچیز بسیار مناسب هستند، از آرای پارلمان در هنگام تشکیل جلسه گرفته تا سایر مطالب چاپی که هفتگی یا گهگاه منتشر می‌شوند. در میان آن‌ها، گازت لندن دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها، دیلی کورنت هر روز به جز یکشنبه، پست‌من، فلایینگ- پست و پست- بوی سه‌شنبه‌ها، پنجشنبه‌ها و شنبه‌ها، و انگلیش پست دوشنبه‌ها، چهارشنبه‌ها و جمعه‌ها منتشر می‌شوند؛ علاوه بر پیوست‌های مکررشان.» این نشریات همچنین طنز قهوه‌خانه‌ای را به شهرستان‌ها و شهرک‌ها می‌بردند.

بسته به علایق مشتریانشان، برخی قهوه‌خانه‌ها قیمت کالاها، قیمت سهام یا فهرست کشتی‌ها را روی دیوارها نصب می‌کردند؛ برخی دیگر اشتراک خبرنامه‌های خارجی پر از اخبار دیگر کشورها را به دست آورده بودند. قهوه‌خانه‌ها با حرفه‌های خاصی مرتبط شدند و به عنوان محل ملاقات بازیگران، موسیقی‌دانان یا ملوانانی که به دنبال کار بودند، عمل می‌کردند. قهوه‌خانه‌هایی که به مشتریان خاصی خدمات می‌دادند یا به موضوعی خاص اختصاص داشتند، اغلب در یک محله گرد هم می‌آمدند.

این موضوع به‌ویژه در لندن صادق بود، جایی که تا سال ۱۷۰۰ صدها قهوه‌خانه، هر یک با نام و علامت مخصوص بر در، تأسیس شده بود. آن‌هایی که در اطراف سنت جیمز (St. James’s) و وستمینستر (Westminster) قرار داشتند، محل رفت‌وآمد سیاستمداران بودند؛ آن‌هایی که نزدیک کلیسای سنت پل (St. Paul’s Cathedral) بودند، مورد علاقه روحانیون و متکلمان. در همین حال، اهل ادب در قهوه‌خانه ویلز در کاونت گاردن (Covent Garden) گرد هم می‌آمدند، جایی که برای سه دهه شاعر جان درایدن (John Dryden) و حلقه‌اش آخرین شعرها و نمایش‌نامه‌ها را مرور و بررسی می‌کردند. قهوه‌خانه‌های اطراف رویال اکسچنج مملو (Royal Exchange) از بازرگانانی بود که در ساعات معینی در قهوه‌خانه‌های خاصی حاضر می‌شدند تا همکارانشان بدانند کجا می‌توانند آن‌ها را پیدا کنند، و از قهوه‌خانه‌ها به عنوان دفتر، اتاق جلسات و محل معامله استفاده می‌کردند. کتاب‌ها در قهوه‌خانه من (Man’s coffeehouse) در خیابان چانسرلی (Chancery Lane) فروخته می‌شد، و کالاهای گوناگون در چند قهوه‌خانه که به عنوان تالار حراج نیز عمل می‌کردند، خرید و فروش می‌شد. برخی قهوه‌خانه‌ها آن‌قدر با موضوعات خاصی گره خورده بودند که تاتلر، مجله‌ای لندنی که در سال ۱۷۰۹ تأسیس شد، از نام قهوه‌خانه‌ها به عنوان موضوعی مقالاتش استفاده کرد. شماره اول آن اعلام کرد: «همه گزارش‌های مربوط به عیاشی، لذت و سرگرمی تحت عنوان قهوه‌خانه وایت‌ز (White’s Chocolate-house) خواهد بود؛ شعر تحت عنوان قهوه‌خانه ویلز (Will’s Coffee-house)؛ دانش تحت عنوان گرکین (Grecian)؛ و اخبار خارجی و داخلی را از قهوه‌خانه سنت جیمز(St. James’s Coffee-house) دریافت خواهید کرد.»

ریچارد استیل (Richard Steele,)، سردبیر تاتلر (Tatler)، آدرس پستی آن را قهوه‌خانه یونانی (Grecian) ذکر کرد، که محل تجمع جامعه علمی بود. این نوآوری دیگری از قهوه‌خانه‌ها بود: پس از تأسیس پست پنی لندن (London penny post) در سال ۱۶۸۰، استفاده از قهوه‌خانه به عنوان آدرس پستی رایج شد. مشتریان ثابت یک قهوه‌خانه می‌توانستند روزی یک یا دو بار سری بزنند، پیاله‌ای قهوه بنوشند، از آخرین اخبار مطلع شوند و بررسی کنند که آیا نامه جدیدی برایشان رسیده است یا نه. «خارجی‌ها اشاره می‌کردند که قهوه‌خانه به‌ویژه لندن را از سایر شهرها متمایز می‌کند»، توماس مکالی (Thomas Macauley)، مورخ قرن نوزدهم، در تاریخ انگلستان خود نوشت. «قهوه‌خانه خانه لندنی‌ها بود، و کسانی که می‌خواستند مردی نجیب را پیدا کنند، معمولاً نمی‌پرسیدند که آیا در خیابان فلیت یا چانسرلی زندگی می‌کند، بلکه می‌پرسیدند که آیا به گریشن یا رینبو رفت‌وآمد دارد.» برخی افراد به چندین قهوه‌خانه رفت‌وآمد می‌کردند، که انتخاب آن‌ها به علایقشان بستگی داشت. برای مثال، یک تاجر ممکن بود بین یک قهوه‌خانه مالی و قهوه‌خانه‌ای که در حمل‌ونقل دریایی بالتیک، هند غربی یا هند شرقی تخصص داشت، در نوسان باشد. علایق گسترده دانشمند انگلیسی رابرت هوک (Robert Hooke) در بازدیدهایش از حدود شصت قهوه‌خانه لندن در دهه ۱۶۷۰، همان‌طور که در خاطراتش ثبت شده، منعکس شده است.

شایعات، اخبار و گفتگوها توسط مشتریان بین قهوه‌خانه‌ها جابه‌جا می‌شدند و گاهی پیک‌هایی از یک قهوه‌خانه به دیگری می‌رفتند تا رویدادهای مهم مانند آغاز جنگ یا مرگ یک رئیس‌دولت را گزارش دهند. (هوک در ۸ مه ۱۶۹۳ پس از شنیدن خبر در قهوه‌خانه جاناتان نوشت: «صدراعظم خفه شد»). اخبار به سرعت در این شبکه مبتنی بر قهوه منتشر می‌شد. بر اساس گزارشی که در سال ۱۷۱۲ در اسپکتاتور (Spectator) منتشر شد: «چند سال پیش در شهر [لندن] مردی بود که برای تفریح خود، ساعت هشت صبح در میدان چرینگ‌کراس (Charing Cross) یک دروغ می‌گفت و سپس آن دروغ را در سراسر شهر دنبال می‌کرد تا ساعت هشت شب؛ آن‌گاه به باشگاهی از دوستانش می‌رفت و آنها را با گزارشی از واکنش‌هایی که آن دروغ در کافه ویلز در کاونت گاردن برانگیخته بود، سرگرم می‌کرد اینکه در کافه چایلدز چقدر آن دروغ خطرناک تلقی شده بود، و در کافه جاناتان از آن دروغ چه نتیجه‌ای درباره وضعیت سهام بورس گرفته بودند.»


قهوه‌خانه‌ای در لندن اواخر قرن هفدهم

بحث‌های قهوه‌خانه‌ای هم بر افکار عمومی تأثیر می‌گذاشت و هم بازتاب آن بود و پلی منحصر به فرد بین دنیای عمومی و خصوصی ایجاد می‌کرد. از نظر تئوری، قهوه‌خانه‌ها مکان‌های عمومی بودند و هر مردی (زیرا زنان دستکم در لندن منع شده بودند) می‌توانست وارد شود؛ اما دکور ساده و مبلمان راحت آنها و حضور مشتریان ثابت، حال‌وهوایی صمیمی و خانگی به آنها می‌داد. از مشتریان انتظار می‌رفت به قوانینی احترام بگذارند که در دنیای خارج اعمال نمی‌شد. بر اساس عرف، تفاوت‌های اجتماعی باید پشت در قهوه‌خانه باقی می‌ماند. به گفته یک شعر معاصر: «نجیب‌زادگان، پیشه‌وران، همه اینجا پذیرفته می‌شوند و می‌توانند بدون توهین کنار هم بنشینند.» رسم سلامتی‌گویی مرتبط با الکل ممنوع بود و هر کسی که بحثی را شروع می‌کرد، باید با خریدن یک پیاله قهوه برای همه حاضرین آن را جبران می‌کرد.

اهمیت قهوه‌خانه‌ها در لندن که بین سال‌های ۱۶۸۰ تا ۱۷۳۰ بیشتر از هر جای دیگر در جهان قهوه مصرف می‌کرد، به وضوح آشکار بود. خاطرات روشنفکران آن دوره پر از اشاره به قهوه‌خانه‌هاست: «از آنجا به قهوه‌خانه» بارها در خاطرات معروف ساموئل پپیس (Samuel Pepys)، مقام رسمی انگلیسی دیده می‌شود. یادداشت او در ۱۱ ژانویه ۱۶۶۴ حال‌وهوای بین‌المللی و تصادفی حاکم بر قهوه‌خانه‌های آن دوره را نشان می‌دهد، جایی که هم موضوعات عمیق و هم پیش‌پاافتاده بحث می‌شد و شما هرگز نمی‌دانستید چه کسی را ممکن است ملاقات کنید یا چه چیزی بشنوید: «از آنجا به قهوه‌خانه، جایی که سر ویلیام پتی و کاپیتان گرانت (Sir W. Petty and Captain Grant) آمدند و ما وارد بحث شدیم (علاوه بر یک جوان نجیب‌زاده، گمان می‌کنم تاجری به نام آقای هیل که سفر کرده و به نظر می‌رسد در بیشتر انواع موسیقی و چیزهای دیگر استاد است) درباره موسیقی؛ الفبای جهانی؛ هنر حافظه... و دیگر گفت‌وگوهای عالی که بسیار لذت بردم، مدتی بود که در چنین جمع خوبی نبودم، و اگر وقت داشتم دوست داشتم با آن آقای هیل آشنا (Mr. Hill) شوم... بحث عمومی شهر هنوز درباره کلنل ترنر (Collonell Turner) و دزدی است که فکر می‌کنند به دار آویخته خواهد شد.»

به همین ترتیب، خاطرات هوک نشان می‌دهد که او از قهوه‌خانه‌ها برای بحث‌های علمی با دوستان، مذاکره با سازندگان و سازندگان ابزار و حتی به عنوان محل انجام آزمایش‌های علمی استفاده می‌کرد. یکی از یادداشت‌های فوریه ۱۶۷۴ موضوعات بحث در گارویز (Garraway’s)، قهوه‌خانه مورد علاقه او در آن زمان را ذکر می‌کند: عادت ادعایی پیشه‌وران در هند که چیزها را با پاهایشان به‌جای دست‌هایشان می‌گرفتند؛ ارتفاع خارق‌العاده درختان نخل؛ و «طعم فوق‌العاده خوشمزه آناناس ملکه»، که در آن زمان میوه‌ای جدید و عجیب از هند غربی بود.

قهوه‌خانه‌ها مراکز خودآموزی، تفکر ادبی و فلسفی، نوآوری تجاری و در برخی موارد، تخمیر سیاسی بودند. اما بیش از همه، آنها مراکز تبادل اخبار و شایعات بودند که توسط گردش مشتریان، انتشارات و اطلاعات از یک مؤسسه به مؤسسه دیگر به هم مرتبط می‌شدند. در مجموع، قهوه‌خانه‌های اروپا اینترنت عصر خرد بودند.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟
بخش دهم؛ نشاط در دوران استعماری
بخش یازدهم: روح‌ها، شکر و بردگان
بخش دوازدهم: نوشیدنی‌هایی که آمریکا را ساختند
بخش سیزدهم: روحیه پیشگامی
بخش چهاردهم: قهوه در عصر خرد
بخش پانزدهم: پیروزی قوه
بخش شانزدهم: امپراتوری‌های قهوه

A History of the World in Six Glasses, Tom Standage



نظر شما درباره این مقاله:








متن کامل سخنرانی ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 8:31

متن کامل سخنرانی ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا


نیویورک تایمز / ۱۷ دسامبر ۲۰۲۵

رئیس جمهور ترامپ چهارشنبه شب از کاخ سفید در مورد اقتصاد سخنرانی کرد. متن زیر، متن سخنان او است که توسط نیویورک تایمز ضبط شده است.

رئیس جمهور به شدت به سلف خود حمله کرد و در عین حال اصرار داشت که کارنامه خودش چیزی جز پیروزی ندارد.

عصر بخیر، آمریکا.

یازده ماه پیش، من یک آشفتگی را به ارث بردم و در حال اصلاح آن هستم. وقتی من به قدرت رسیدم، تورم بدترین وضعیت را در ۴۸ سال گذشته، و به گفته برخی در تاریخ کشورمان، داشت که باعث شد قیمت‌ها از همیشه بالاتر برود و زندگی برای میلیون‌ها آمریکایی غیرقابل تحمل شود. این اتفاق در دوران یک دولت دموکرات رخ داد و زمانی بود که ما برای اولین بار کلمه «مقرون به صرفه بودن» را شنیدیم.

مرز ما باز بود. و به همین دلیل، کشور ما توسط ارتشی ۲۵ میلیون نفری مورد حمله قرار گرفت، بسیاری از آنها از زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها، آسایشگاه‌های روانی و دیوانه‌خانه‌ها آمده بودند. آنها قاچاقچی مواد مخدر، اعضای باند و حتی ۱۱۸۸۸ قاتل بودند که بیش از ۵۰ درصد آنها بیش از یک نفر را کشته بودند. این چیزی است که دولت بایدن اجازه داد برای کشور ما اتفاق بیفتد و هرگز نمی‌توان اجازه داد دوباره اتفاق بیفتد.

ما مردانی داشتیم که در ورزش زنان بازی می‌کردند، تراجنسیتی‌ها برای همه، جرم و جنایت در سطح بی‌سابقه‌ای با اجرای قانون و کلماتی از این قبیل کاملاً ممنوع بود. ما بدترین معاملات تجاری را که تاکنون در کشورمان انجام شده بود، داشتیم، از سراسر جهان به آنها خندیدند. اما آنها دیگر نمی‌خندند. در طول ۱۱ ماه گذشته، ما تغییرات مثبت بیشتری را نسبت به هر دولتی در تاریخ آمریکا به واشنگتن آورده‌ایم.

هرگز چنین چیزی وجود نداشته است، و فکر می‌کنم اکثر مردم موافق باشند. من با اکثریت قاطع انتخاب شدم، رأی مردم و هر هفت ایالت متغیر و هر چیز دیگری را با این مأموریت به دست گرفتم تا با یک سیستم بیمار و فاسد که واقعاً ثروت را از مردم گرفته و رویاهای مردم آمریکا را نابود کرده است، مقابله کنم.

در چهار سال گذشته، ایالات متحده توسط سیاستمدارانی اداره می‌شد که فقط برای خودی‌ها، بیگانگان غیرقانونی، مجرمان حرفه‌ای، لابی‌گران شرکت‌ها، زندانیان، تروریست‌ها و بالاتر از همه، کشورهای خارجی می‌جنگیدند، که از ما در سطوحی که قبلاً دیده نشده بود، سوءاستفاده می‌کردند. آنها شهرها و روستاهای شما را با بیگانگان غیرقانونی پر کردند. آنها پس‌اندازهای سخت به دست آمده شما را نابود کردند. آنها فرزندان شما را با نفرت از آمریکا شستشو دادند، واقعاً منظورم این است که آنها سطحی از جنایتکاران خشن را که هرگز ندیده بودیم، آزاد کردند تا بی‌گناهان را طعمه قرار دهند. آنها جنگ ایجاد کردند. آنها هرج و مرج ایجاد کردند. آنها وضعیت وحشتناکی را در سراسر جهان ایجاد کردند.

اما اکنون شما رئیس جمهوری دارید که برای مردم قانون‌مدار و سخت‌کوش کشورمان می‌جنگد. کسانی که این ملت را اداره می‌کنند، کسانی که این ملت را به کار می‌اندازند. و تنها پس از یک سال، ما به بیش از آنچه هر کسی می‌توانست تصور کند، دست یافته‌ایم.

از روز اول، من فوراً اقدام به توقف تهاجم به مرز جنوبی خود کردم. در هفت ماه گذشته، هیچ بیگانه غیرقانونی به کشور ما راه داده نشده است، شاهکاری که همه می‌گفتند کاملاً غیرممکن است. یادتان هست جو بایدن گفت که برای بستن مرز به کنگره نیاز به تصویب قانون دارد؟ او همیشه کنگره و دیگران را سرزنش می‌کرد. همانطور که معلوم شد، ما به قانون نیاز نداشتیم. ما فقط به یک رئیس جمهور جدید نیاز داشتیم.

ما بدترین مرز در هر کجای دنیا را به ارث بردیم و به سرعت آن را به قوی‌ترین مرز در تاریخ کشورمان تبدیل کردیم. به عبارت دیگر، در عرض چند ماه کوتاه، از بدترین به بهترین رسیدیم. ما مجرمان را اخراج می‌کنیم و امنیت را به خطرناک‌ترین شهرهایمان بازمی‌گردانیم. فقط به واشنگتن دی سی نگاهی بیندازید. در سطحی از امنیت است که قبلاً هرگز ندیده‌ایم. و آنها کارتل‌های مواد مخدر خارجی خونخوار را نابود کردند. ما این کار را خودمان، با مردممان انجام دادیم و به آن بسیار افتخار می‌کنیم زیرا آنها جمعیت ما را مسموم و نابود می‌کردند. مواد مخدری که از طریق اقیانوس و دریا وارد می‌شد، اکنون ۹۴ درصد کاهش یافته است. ما چنگال رادیکال‌های شرور بیدار را در مدارس خود شکسته‌ایم و کنترل آن مدارس اکنون به دست ایالت‌های بزرگ و دوست‌داشتنی ما، جایی که آموزش به آن تعلق دارد، بازگشته است.

پس از بازسازی ارتش ایالات متحده در دوره اول ریاست جمهوری‌ام، و با این افزایش، اکنون قدرتمندترین ارتش جهان را داریم، و حتی نزدیک به آن هم نیستیم. من قدرت آمریکا را احیا کرده‌ام، هشت جنگ را در عرض ۱۰ ماه حل و فصل کرده‌ام، تهدید هسته‌ای ایران را نابود کرده‌ام، و به جنگ غزه پایان داده‌ام، برای اولین بار در ۳۰۰۰ سال گذشته صلح را به خاورمیانه آورده‌ام، و آزادی گروگان‌ها، چه زنده و چه مرده، را تضمین کرده‌ام.

اینجا در خانه، ما اقتصاد خود را از آستانه ویرانی باز می‌گردانیم. دولت قبلی و متحدانشان در کنگره، خزانه‌داری ما را تریلیون‌ها دلار غارت کردند و قیمت‌ها و همه چیز را به سطوحی که قبلاً هرگز دیده نشده بود، رساندند. من آن قیمت‌های بالا را پایین می‌آورم و خیلی سریع آنها را پایین می‌آورم.

بیایید به واقعیت‌ها نگاه کنیم. در دولت بایدن، قیمت خودرو ۲۲ درصد و در بسیاری از ایالت‌ها ۳۰ درصد یا بیشتر افزایش یافت. بنزین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافت. نرخ هتل‌ها ۳۷ درصد افزایش یافت. بلیط هواپیما ۳۱ درصد افزایش یافت. اکنون، تحت رهبری ما، همه آنها به سرعت در حال کاهش هستند. سیاستمداران دموکرات همچنین هزینه مواد غذایی را به شدت افزایش دادند، اما ما در حال حل این مشکل نیز هستیم. قیمت بوقلمون روز شکرگزاری در مقایسه با سال گذشته در زمان بایدن، ۳۳ درصد کاهش یافته است. قیمت تخم مرغ از ماه مارس ۸۲ درصد کاهش یافته است و هر چیز دیگری به سرعت در حال کاهش است. و هنوز تمام نشده است، اما پسر، آیا ما در حال پیشرفت هستیم؟ هیچ کس نمی‌تواند باور کند که چه اتفاقی می‌افتد.

در اینجا تنها برخی از تلاش‌هایی که ما در حال انجام آن هستیم، در کیف پول و حساب‌های بانکی شما در سال جدید مشاهده خواهید کرد. پس از سال‌ها کاهش رکوردشکن درآمد، سیاست‌های ما در حال افزایش حقوق خالص با سرعتی تاریخی است. در زمان بایدن، دستمزدهای واقعی ۳۰۰۰ دلار کاهش یافت. در دوران ترامپ، یک کارگر معمولی کارخانه شاهد افزایش دستمزد ۱۳۰۰ دلاری بوده است. برای کارگران ساختمانی، این افزایش ۱۸۰۰ دلار است. برای معدنچیان، ما زغال سنگ تمیز و زیبا را به ۳۳۰۰ دلار بازمی‌گردانیم. و برای اولین بار در سال‌ها، دستمزدها بسیار سریع‌تر از تورم افزایش می‌یابند. به یاد داشته باشید که این نرخ، دستمزدها، فقط به آن نگاه کنید، دستمزدها بسیار سریع‌تر از تورم افزایش می‌یابند. این چقدر بزرگ است؟

بسیار مهم است که امروزه افراد بیشتری نسبت به هر زمان دیگری در تاریخ آمریکا مشغول به کار هستند. و ۱۰۰ درصد از کل مشاغل ایجاد شده از زمان تصدی من در بخش خصوصی بوده است. به این فکر کنید، ۱۰۰ درصد از کل مشاغل در بخش خصوصی بوده است تا دولتی، که تنها راه قدرتمند و بزرگ کردن یک کشور است.

این روند تاریخی ادامه خواهد یافت. من در حال حاضر ۱۸ تریلیون دلار سرمایه‌گذاری رکوردشکن در ایالات متحده را تضمین کرده‌ام، که به معنای شغل، افزایش دستمزد، رشد، افتتاح کارخانه‌ها و امنیت ملی بسیار بیشتر است. بخش زیادی از این موفقیت به لطف تعرفه‌ها، کلمه مورد علاقه من، تعرفه‌ها، حاصل شده است که برای دهه‌های متمادی توسط کشورهای دیگر علیه ما با موفقیت استفاده شده است، اما دیگر نه. شرکت‌ها می‌دانند که اگر در آمریکا بسازند، هیچ تعرفه‌ای وجود ندارد و به همین دلیل است که آنها با تعداد بی‌سابقه‌ای به ایالات متحده برمی‌گردند. آنها در حال ساخت کارخانه‌ها و تأسیسات در سطوحی هستند که ما ندیده‌ایم. هوش مصنوعی، اتومبیل، ما کاری را انجام می‌دهیم که هیچ کس فکر نمی‌کرد حتی ممکن باشد، حتی از راه دور هم ممکن نباشد. صادقانه بگویم، هرگز چیزی شبیه به آن وجود نداشته است.

یک سال پیش، کشور ما مرده بود. ما کاملاً مرده بودیم. کشور ما آماده شکست بود. کاملاً شکست. اکنون ما گرمترین کشور در هر کجای جهان هستیم. و این را تک تک رهبرانی که در پنج ماه گذشته با آنها صحبت کرده‌ام می‌گویند.

سال آینده، شما همچنین نتایج بزرگترین کاهش مالیات در تاریخ آمریکا را خواهید دید که واقعاً از طریق لایحه بزرگ و زیبای ما، شاید فراگیرترین قانونی که تاکنون در کنگره تصویب شده است، محقق شد. ما 12 لایحه مختلف را در یک لایحه زیبا جمع کردیم. این شامل عدم مالیات بر انعام، عدم مالیات بر اضافه کاری و عدم مالیات بر تأمین اجتماعی برای سالمندان عزیز ما می‌شود. تحت این کاهش‌ها، بسیاری از خانواده‌ها سالانه بین ۱۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ دلار پس‌انداز خواهند کرد و پیش‌بینی می‌شود بهار آینده بزرگترین فصل بازپرداخت مالیات در تمام دوران باشد.

به دلیل تعرفه‌ها، همراه با لایحه «یک لایحه بزرگ و زیبا» که به تازگی تصویب شده است، امشب همچنین با افتخار اعلام می‌کنم که بیش از ۱۰۰۰ نفر، ۴۵۰۰۰۰ نفر، به این فکر کنید، ۱,۴۵۰,۰۰۰ نفر از اعضای خدمت سربازی، قبل از کریسمس، یک سود سهام ویژه دریافت خواهند کرد که ما آن را سود سهام رزمندگان می‌نامیم. به افتخار تأسیس کشورمان در سال ۱۷۷۶، ما به هر سرباز ۱۷۷۶ دلار می‌دهیم. به آن فکر کنید. و چک‌ها در راه هستند. هیچ کس تا حدود ۳۰ دقیقه پیش این را نمی‌فهمید. ما به دلیل تعرفه‌ها پول بسیار بیشتری از آنچه کسی فکر می‌کرد، به دست آوردیم و این لایحه به ما کمک کرد. هیچ کس بیشتر از ارتش ما شایسته آن نیست. و من به همه تبریک می‌گویم. و ضمناً، ما اکنون رکورد ثبت نام در ارتش خود را داریم و سال گذشته یکی از بدترین آمار استخدام در تاریخ ارتش خود را داشتیم. چه تفاوت بزرگی در یک سال ایجاد می‌شود.

علاوه بر این، من کاری را انجام می‌دهم که هیچ سیاستمداری از هیچ حزبی تاکنون انجام نداده است. ایستادن در برابر منافع خاص برای کاهش چشمگیر قیمت داروهای تجویزی. من مستقیماً با شرکت‌های داروسازی و کشورهای خارجی که دهه‌ها از کشور ما سوءاستفاده کرده بودند، مذاکره کردم تا قیمت داروها و محصولات دارویی را تا ۴۰۰، ۵۰۰ و حتی ۶۰۰ درصد کاهش دهند. به عبارت دیگر، هزینه‌های دارویی شما رو به کاهش خواهد بود و من از تهدید تعرفه‌ها استفاده می‌کنم تا کشورهای خارجی که هرگز این کار را نمی‌کردند، هزینه این کاهش عظیم دلار را بپردازند. آنها دست از کلاهبرداری از ما بردارند. و این از چهار روز پیش آغاز شده است.

در تاریخ کشور ما هرگز چنین چیزی سابقه نداشته است. قیمت داروها فقط افزایش یافته است، اما اکنون به ارقامی که هرگز تصور نمی‌شد، کاهش خواهد یافت. این کشور، کشور بسیار محبوب نامیده می‌شود و هیچ رئیس جمهوری تاکنون شجاعت یا توانایی انجام این کار را نداشته است. اولین مورد از این کاهش‌های بی‌سابقه قیمت از ژانویه از طریق یک وب‌سایت جدید، Trumprx.gov، در دسترس خواهد بود. و این کاهش‌های بزرگ قیمت، هزینه مراقبت‌های بهداشتی را تا حد زیادی کاهش می‌دهد.

من همچنین با شرکت‌های بیمه درمانی غول‌پیکری که با میلیاردها دلار پولی که باید مستقیماً به مردم برسد، ثروتمند شده‌اند، مقابله می‌کنم. این پول باید به مردم برسد. شما هستید، بنابراین آنها می‌توانند بیمه درمانی خود را خریداری کنند که مزایای بسیار بهتری را با هزینه‌های بسیار کمتر ارائه می‌دهد. این بیمه درمانی بسیار بهتری خواهد بود. قانون مراقبت‌های درمانی غیرقابل دسترس فعلی برای ثروتمند کردن شرکت‌های بیمه ایجاد شد. این مراقبت‌های بهداشتی بد با هزینه بسیار بالا بود و اکنون شاهد افزایش شدید حق بیمه‌ها توسط دموکرات‌ها هستید. و آنها این افزایش‌ها را درخواست می‌کنند و این تقصیر آنهاست. تقصیر جمهوری‌خواهان نیست. تقصیر دموکرات‌ها است. این قانون مراقبت‌های بهداشتی غیرقابل دسترس است و همه این را می‌دانستند.

باز هم، من می‌خواهم پول مستقیماً به مردم برسد تا بتوانید مراقبت‌های بهداشتی خود را بخرید. شما مراقبت‌های بهداشتی بسیار بهتری را با قیمت بسیار پایین‌تری دریافت خواهید کرد. تنها بازندگان شرکت‌های بیمه‌ای خواهند بود که ثروتمند شده‌اند و حزب دموکرات که کاملاً توسط همان شرکت‌های بیمه کنترل می‌شود. آنها خوشحال نخواهند شد، اما این برای من اشکالی ندارد زیرا شما، مردم، بالاخره مراقبت‌های بهداشتی عالی را با هزینه کمتر دریافت خواهید کرد. یکی دیگر از تمرکزهای اصلی، هزینه انرژی است. سال‌ها، دموکرات‌های چپ رادیکال از کلاهبرداری انرژی سبز به عنوان بهانه‌ای برای هدایت میلیاردها دلار به صندوق‌های عظیم خود سوءاستفاده می‌کردند، زیرا محدودیت‌های انرژی آنها قیمت‌ها را به شدت افزایش می‌داد و آنها را به سطوح بی‌سابقه‌ای رساند.

هزینه‌های برق در دوران بایدن ۳۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش یافت و یک خانواده معمولی ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ دلار در هزینه‌های بالاتر انرژی ضرر کرد. به این فکر کنید، ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ دلار ضرر کردید. در روز اول، من وضعیت اضطراری ملی در حوزه انرژی اعلام کردم. بنزین اکنون زیر ۲.۵۰ دلار در هر گالن است و در بیشتر کشور، در برخی ایالت‌ها، به هر گالن ۱.۹۹ دلار رسیده است. و ظرف ۱۲ ماه آینده، ۱۶۰۰ نیروگاه جدید تولید برق افتتاح خواهیم کرد، یک رکورد. و این رکوردی است که عملاً، به نظر من، توسط هیچ کس شکسته نخواهد شد، یا مطمئناً خیلی زود شکسته نخواهد شد. قیمت برق و هر چیز دیگری به طرز چشمگیری کاهش خواهد یافت.

فاجعه تورم دموکرات‌ها، که باز هم بدترین در تاریخ کشورمان است، میلیون‌ها آمریکایی را از مالکیت خانه و در واقع رویای آمریکایی محروم کرد. هزینه سالانه یک وام مسکن جدید معمولی در دوران حکومت دموکرات‌ها ۱۵۰۰۰ دلار افزایش یافت. در ۱۱ ماه، ما این هزینه سالانه را ۳۰۰۰ دلار کاهش داده‌ایم و خیلی کمتر هم خواهد شد. صبر کنید تا ببینید، اعداد و ارقام تکان‌دهنده خواهند بود و من به زودی رئیس بعدی فدرال رزرو را اعلام خواهم کرد، کسی که به نرخ بهره بسیار پایین‌تر اعتقاد دارد و اقساط وام مسکن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت. در اوایل سال جدید، و شما این را در سال جدید خواهید دید، من برخی از تهاجمی‌ترین برنامه‌های اصلاحات مسکن در تاریخ آمریکا را اعلام خواهم کرد.

یکی از عوامل اصلی افزایش هزینه‌های مسکن، تهاجم عظیم مرزی بود. ما هرگز مورد تهاجم قرار نگرفته‌ایم. این بدترین چیزی است که، رک و پوست کنده، به نظر من، بدترین کاری که دولت بایدن با کشور ما انجام داد، تهاجم در مرز است. دولت قبلی و متحدان آنها در کنگره میلیون‌ها و میلیون‌ها مهاجر را آوردند و به آنها مسکن با بودجه مالیات‌دهندگان دادند. در حالی که اجاره و هزینه‌های مسکن شما سر به فلک کشید. بیش از 60 درصد رشد در بازار اجاره از مهاجران خارجی حاصل شد. در همان زمان، بیگانگان غیرقانونی مشاغل آمریکایی‌ها را دزدیدند و اورژانس‌ها را پر کردند و مراقبت‌های بهداشتی و آموزش رایگان را که توسط شما، مالیات‌دهندگان آمریکایی، پرداخت می‌شد، دریافت کردند.

آنها همچنین هزینه اجرای قانون را آنقدر بالا بردند که حتی قابل ذکر نیست.

برای اولین بار در ۵۰ سال گذشته. اکنون شاهد مهاجرت معکوس هستیم زیرا مهاجران به خانه‌های خود بازمی‌گردند و مسکن و مشاغل بیشتری برای آمریکایی‌ها باقی می‌گذارند. در سال قبل از انتخابات من، تمام ایجاد مشاغل خالص به مهاجران خارجی اختصاص داشت. از زمانی که من به قدرت رسیدم، ۱۰۰ درصد کل ایجاد مشاغل خالص به شهروندان متولد آمریکا اختصاص یافته است. صد در صد.

در نهایت، دولت یا در خدمت شهروند آمریکایی مولد، میهن‌پرست و سخت‌کوش است، یا در خدمت کسانی است که قوانین را زیر پا می‌گذارند، سیستم را فریب می‌دهند و به دنبال قدرت و سود به قیمت ملت ما هستند.

به مینه‌سوتا نگاه کنید، جایی که سومالیایی‌ها اقتصاد ایالت را به دست گرفته‌اند و میلیاردها و میلیاردها دلار از مینه‌سوتا و در واقع از ایالات متحده آمریکا دزدیده‌اند. ما به این وضعیت پایان خواهیم داد.

مدت‌ها پیش از انتخاب من، اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی‌های خوب و شریف مجبور بودند نظاره‌گر باشند که چگونه سیاستمداران فاسد، تالارهای قدرت را غارت می‌کنند، از مالیات‌دهندگان ما سوءاستفاده می‌کنند و هر سیستمی را که باعث عملکرد جامعه متمدن می‌شود، غارت می‌کنند. اما دیگر نه، و شما هر روز این را می‌بینید، دیگر نه.

ما آمریکا را در اولویت قرار می‌دهیم و دوباره آمریکا را بزرگ می‌کنیم. خیلی ساده، ما دوباره آمریکا را بزرگ می‌کنیم.

امشب، پس از ۱۱ ماه، مرز ما امن است، تورم متوقف شده، دستمزدها بالا رفته، قیمت‌ها پایین آمده، ملت ما قوی است، آمریکا مورد احترام است، و کشور ما بازگشته است، قوی‌تر از همیشه. ما برای رونق اقتصادی آماده‌ایم که جهان هرگز مانند آن را ندیده است. به زودی میزبان جام جهانی و المپیک خواهیم بود، که من هر دو را به دست آوردم. اما مهمتر از همه، ما ۲۵۰مین سالگرد اعلامیه استقلال را جشن خواهیم گرفت.

هیچ ادای احترامی شایسته‌تر از این نقطه عطف حماسی نمی‌تواند باشد جز تکمیل بازگشت آمریکا که تنها یک سال پیش آغاز شد. وقتی جهان سال آینده به ما نگاه می‌کند، بگذارید ملتی را ببیند که به شهروندانش وفادار، به کارگرانش وفادار، به هویتش مطمئن، به سرنوشتش مطمئن و مایه حسادت تمام جهان است. ما دوباره مورد احترام قرار گرفته‌ایم، آنطور که قبلاً هرگز مورد احترام نبوده‌ایم. برای تک تک شما، کریسمسی شاد و سالی نو آرزومندم. خداوند همه شما را حفظ کند.



نظر شما درباره این مقاله:








۶۰۰ هزار بیمار معتاد، قربانی بازی «تریاک»
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 8:05

۶۰۰ هزار بیمار معتاد، قربانی بازی «تریاک»


بنفشه سام‌گیس / اعتماد

* به دنبال قطع سهمیه شربت تریاک، محلولی با ترکیبات نامعلوم و به اسم شربت تریاک و با قیمت ۲ الی ۶ میلیون تومان به بازار سیاه رسید

حدود ۶۰۰ هزار بیمار تحت درمان با شربت تریاک (تنتور اپیوم) به ابزار تسویه‌حساب ستاد مبارزه با موادمخدر و وزارت بهداشت تبدیل شده‌اند. دلیل این تسویه‌حساب، ابهام در نیاز واقعی و مصرف سالانه داروهای مخدر است که وزارت بهداشت، حداقل طی دو دهه اخیر از پاسخ شفاف به این ابهام طفره رفته و ستاد مبارزه با مواد مخدر هم در اقدام متقابل، توزیع تریاک مورد نیاز کارخانه‌های داروسازی را به بهانه کاهش کشفیات تریاک، کم کرده است.

صاحبان مراکز ترک اعتیاد که طی یک ماهه اخیر، آخرین سهمیه شربت تریاک‌شان را از دانشگاه‌های علوم پزشکی گرفته‌اند، به «اعتماد» می‌گویند که از اول دی ماه که حتی یک قطره شربت تریاک به دست‌شان نمی‌رسد، ۶۰۰ هزار بیمار، سرنوشت بسیار تلخی خواهند داشت؛ تعدادی از این بیماران، به بازار سیاه پناه می‌برند تا محلولی به اسم شربت تریاک با قیمت‌های ۳ و ۴ و ۶ میلیون تومانی بخرند، تعداد خیلی زیادتری دوباره مصرف مواد را از سر می‌گیرند و تعداد بسیار کمی، می‌پذیرند که با داروهای جایگزین مثل متادون و بوپرونورفین، درمانی دشوارتر را آغاز کنند.

چرا تسویه‌حساب؟

طبق قانون، تولید انواع دارو و ازجمله، داروهای مخدر و تحت کنترل، زیرنظر وزارت بهداشت است و طبق قانون، وزارت بهداشت تنها نهادی در کشور است که می‌تواند در هر زمان از سال به ستاد مبارزه با موادمخدر به عنوان مسوول نگهداری اموال با منشا قاچاق مواد و ازجمله کشفیات تریاک، درخواست بدهد و ماده اولیه برای تولید داروهای مخدر دریافت کند.

در دو دهه اخیر، وزارت بهداشت که یکی از اعضای کمیته درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر است، هیچ‌گاه گزارش شفافی از میزان واقعی داروی موردنیاز برای درمان بالینی و ترک اعتیاد ارایه نداده و فقط به این بسنده کرده که سالانه حداقل ۵۰۰ تن تریاک خالص لازم است تا هم داروی بالینی و هم داروی ترک اعتیاد تولید شود ولی هنوز، هیچ کدام از مقامات کشور نمی‌دانند که سالانه چه مقدار داروی مخدر، برای کدام مصارف، برای چه تعداد بیمار موردنیاز است و همین بی‌جواب ماندن‌ها سببی بوده که از ابتدای امسال، جرقه تسویه‌حساب را روشن کرده اگرچه که مسوولان ستاد مبارزه با موادمخدر و وزارت بهداشت، هیچ تایید مستقیم و صریحی بر این تسویه‌حساب ندارند و در اذهان عمومی، خود را همکار و همیار و همراه معرفی می‌کنند و حتی دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر، کاهش کشفیات تریاک را دلیل اصلی چالش تولید داروهای مخدر طی ۸ ماهه اخیر می‌داند.

رگه تردید در خلوص این همراهی‌ها و همکاری‌ها، درخواستی است که وزارت بهداشت، اواخر پارسال و در آغاز سال میلادی ۲۰۲۵ برای هیات بین‌المللی کنترل موادمخدر INCB فرستاد و سفارش چندین تن تریاک با منشا قانونی داد. در این ۵ ماهی هم که پشت سر گذاشتیم، وزیر بهداشت چند بار بر ضرورت کشت خشخاش برای تامین مواد اولیه موردنیاز تولید داروهای مخدر تاکید کرده ولی هر بار، مسوولان ستاد مبارزه با موادمخدر با یک توجیه جدید با کشت خشخاش مخالفت کرده‌اند.

توقف ۳۳ ماهه فعالیت سامانه «آیداتیس» با دستور معاون درمان وزارت بهداشت، از دیگر دلایلی بوده که ستاد مبارزه با مواد مخدر را به تسویه‌حساب با نهاد متولی سلامت مصمم کرده چون این سامانه، تنها محل ردیابی نسبتا دقیق توزیع داروهای ترک اعتیاد بود و تمام داروهای ترک اعتیاد، براساس کد ملی بیماران دریافت‌کننده دارو، در این سامانه ثبت می‌شد ولی از ابتدای سال ۱۴۰۲، معاون درمان دولت سیزدهم، فعالیت این سامانه را متوقف کرد و طی ۳۳ ماه اخیر، معلوم نیست که داروهای ترک اعتیاد، در کدام محل و برای چه افرادی توزیع شده است.

انحصار صادرات داروهای ترک اعتیاد توسط یک شرکت دارویی و صدور مجوزهای ممهور به امضای رییس سازمان غذا و دارو برای صادرات بیش از ۱۸۰ میلیون عدد قرص ترامادول، بوپرونورفین، متادون و ۲۵۰ هزار شیشه شربت تریاک در فاصله بهمن پارسال تا شهریور امسال، آخرین محرک‌ها برای این تسویه‌حساب بوده و البته که در این غائله که هنوز پشت‌پرده‌های بسیار دارد، باز هم مردم عادی تلفات  دادند  و بس.

محلولی با برچسب «شربت تریاک» و آلوده به متادون

صبح سه‌شنبه، ده‌ها درمانگر و صاحب مرکز ترک اعتیاد، مقابل ساختمان وزارت بهداشت تجمع کردند و خواستار تامین شربت تریاک شدند. از حدود یک ماه قبل، سهمیه شربت تریاک مراکز ترک اعتیاد در استان‌های اصفهان، کرمان، گلستان، قطع شده یا به نصف کاهش پیدا کرده و دانشگاه‌های علوم پزشکی پایتخت هم حدود دو هفته قبل به مراکز تحت پوشش خود گفته‌اند که از اول دی ماه، از شربت تریاک خبری نیست. دانشگاه علوم پزشکی ایران، از سه هفته قبل، سهمیه هرمرکز ترک اعتیاد را از ۲۶۰ شیشه به ۱۵ شیشه کاهش داده و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به صاحبان مراکز تحت پوشش گفته که از اول دی ماه، شربت تریاک توزیع نخواهد شد.

در شهرهای زاهدان و مشهد و یزد هم وضع همین است و یکی از درمانگران اعتیاد در زاهدان، به «اعتماد» می‌گوید که دانشگاه علوم پزشکی زاهدان سهمیه شربت تریاک برای مراکز ترک اعتیاد را به نصف کاهش داده و به مراکز اعلام کرده که باید از تعداد بیماران تحت پوشش با این دارو کم کنند. تصویری از نامه رییس نظام پزشکی استان یزد برای خبرنگار «اعتماد» ارسال شده که نشان می‌دهد قرار است به زودی سهمیه شربت تریاک مراکز ترک اعتیاد این استان هم، کم یا به‌ طور کامل قطع شود.

بیتا میرزایی؛ رییس انجمن صنفی مراکز درمان اعتیاد خراسان رضوی و نایب‌رییس کانون کشوری درمانگران اعتیاد، به «اعتماد» می‌گوید که از یک ماه قبل، سهمیه شربت تریاک در مراکز ترک اعتیاد به کمتر از نصف رسیده و دانشگاه علوم پزشکی استان هشدار داده که تا چند روز آینده، همین  سهمیه به  صفر می‌رسد.
یک منبع آگاه در وزارت بهداشت، به «اعتماد» می‌گوید که قرار است آیین‌نامه‌های درمانی تغییر کند و شربت تریاک از فهرست داروهای ترک اعتیاد حذف شود. این منبع آگاه می‌گوید که این حرف، فعلا در حد پیشنهاد است چون طبق قانون، تمام تغییرات در روند درمان اعتیاد باید در کمیته درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر مطرح شده و به شرط موافقت اعضای این کمیته، تصویب و اجرا شود که هنوز هم این پیشنهاد به اتاق کمیته درمان نرسیده است.

این منبع آگاه، به «اعتماد» می‌گوید که دلیل اعتراض درمانگران اعتیاد، از دست دادن سود حاصل از درمان با شربت تریاک بوده و این اعتراض هم به جایی نخواهد رسید. درمانگران اعتیاد، شاید به خشنودی از سودی که از توزیع شربت تریاک نصیب‌شان می‌شود، معترف نباشند ولی بابت آینده بیمارانی که از اول دی ماه، نمی‌دانند درد خماری‌شان را چطور درمان  کنند،  نگرانند.

محمدصادق شیرازی که پزشک عمومی و مسوول فنی یک مرکز ترک اعتیاد در شهر تهران است، از پیشنهاد بعضی از دانشگاه‌های علوم پزشکی می‌گوید که به صاحبان بعضی مراکز ترک اعتیاد گفته‌اند به جای شربت تریاک، متادون در اختیارشان خواهند گذاشت. ولی آیا تمام بیماران معتاد، گزینه مناسبی برای دریافت متادون هستند؟

شیرازی در جواب این سوال به «اعتماد» می‌گوید: «هر مرکز ترک اعتیاد، در هر نوبت کاری می‌تواند ۵۰ بیمار برای درمان با شربت تریاک داشته باشد و تا یک ماه قبل، هر مرکز ترک اعتیاد با ۵۰ بیمار، برای ۷۵ روز، سهمیه‌ای معادل ۲۶۰ شیشه ۲۵۰ میلی لیتری شربت تریاک از دانشگاه علوم پزشکی تحویل می‌گرفت. تعرفه پرداختی بیمار هم، حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان برای دوره درمان یک ماهه بود که البته هیچ بیماری در طول روز کمتر از ۹ سی‌سی و بیشتر از ۱۸ سی‌سی دارو نمی‌گیرد. شربت تریاک، متادون و بوپرونورفین، زیرمجموعه داروهای جایگزین اپیوییدی هستند یعنی فقط معتادان وابسته به مشتقات تریاک می‌توانند با متادون یا بوپرونورفین یا شربت تریاک تحت درمان قرار بگیرند. مسوول فنی هر مرکز، با بررسی میزان مصرف و شدت اعتیاد بیمار تشخیص می‌دهد که این بیمار با کدام یک از داروهای ترک اعتیاد درمان شود. تعدادی از بیماران ما، وابسته به کنگره ۶۰ هستند که تنها روش درمان این بیماران، شربت تریاک است. غیر از اینها، اغلب بیماران تحت درمان با شربت تریاک، افراد سالمندی هستند که شربت تریاک بر اساس وضعیت جسمی و سن‌شان، آسیب کمتری ایجاد می‌کند ولی بیماری که تزریق هرویین داشته یا در درمان پرهیز مدار ناموفق بوده باید با  متادون درمان شود.»

شیرازی آینده پیش روی ۶۰۰ هزار بیمار تحت درمان با شربت تریاک بعد از قطع کامل سهمیه این دارو در مراکز ترک اعتیاد را این‌ طور پیش‌بینی می‌کند: «خیلی از بیماران، دوباره به بازار قاچاق برمی‌گردند. همین حالا هم بیماران من می‌گویند که تریاک را با الکل و آب مخلوط می‌کنند و شربت تریاک می‌سازند ولی آیا چه تضمینی هست که الکلی که می‌گیرند، متانول نباشد و چه تضمینی هست که تریاکی که از مواد فروش می‌خرند، خالص و فاقد سرب و ناخالصی باشد و اصلا بیمار  از کجا  بداند که چه  مقدار از این محلول دست ساز نامطمئن خانگی مصرف کند وقتی دیگر مراجعه‌ای به مرکز ترک اعتیاد ندارد؟ بیماران من از همین حالا دچار استرس شده‌اند و تعدادی شان حتی مصرف موادشان را شروع کرده‌اند.» 

تعدادی از بیماران این پزشک عمومی برایش از خرید و فروش شربت تریاک در بازار سیاه خبر آورده‌اند آن هم با قیمت‌های چند برابر تعرفه دولتی.

«یکی از بیمارانم گفت که هر شیشه شربت تریاک، با قیمت حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تا ۶ میلیون تومان در بازار سیاه خرید و فروش می‌شود و یک شیشه از همین دو میلیون و ۵۰۰ هزاری‌ها خریده بود و مصرف کرده بود ولی وقتی در مرکز ترک اعتیاد، تست اعتیاد داد، نمونه متادونش مثبت شد. یعنی حدود ۴۰ سی‌سی از شربت اصلی را با چای و موادی مثل متادون مخلوط کرده‌اند و به اسم شربت تریاک در بازار سیاه می‌فروشند. طبق گفته همکارانم، در تمام استان‌ها بازار سیاه شربت تریاک ایجاد شده و البته با بدترین وضع فعال است چون در زمانی که شربت تریاک در سیستم دولتی توزیع می‌شد، بازار سیاه هم از نظم خاص خودش پیروی می‌کرد ولی حالا، حتی معلوم نیست چه محلولی به دست بیمار می‌دهند. در استان قم، بیمار با چاقو به مرکز ترک اعتیاد حمله کرده که شربت تریاک بگیرد و در استان لرستان هم پزشک مرکز ترک اعتیاد برای تحویل شربت تریاک با چوب تهدید شده است. دو روز قبل، یکی از بیمارانم که مرد سالمندی است و با چند سال مصرف شربت تریاک، به وضع آرام و متعادلی رسیده بود، با شنیدن خبر قطع دارو و احتمال دریافت متادون به جای شربت تریاک، از نگرانی و عجز به گریه افتاد. خانواده‌های بیمارانم نگرانند که سرنوشت اعضای خانواده چه خواهد شد و آیا دوباره فرزندان این خانواده‌ها قرار است شاهد گستردن منقل تریاک و تزریق  و دود کردن هرویین باشند؟»



نظر شما درباره این مقاله:








صادرات فرش از ۲میلیارد دلار به ۵۰ میلیون دلار رسید
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 18.12.2025, 7:14

صادرات فرش از ۲میلیارد دلار به ۵۰ میلیون دلار رسید


رئیس مرکز ملی فرش ایران، مهم‌ترین چالش امروز فرش دستباف کشور را از دست رفتن جایگاه ایران به‌عنوان برند اول جهانی فرش دستباف دانست و گفت: ایران که روزگاری با صادراتی بالغ بر ۲ میلیارد دلار در صدر بازار جهانی قرار داشت، امروز به کمتر از ۵۰ میلیون دلار صادرات رسیده و رتبه‌ برتر خود را از دست داده است.

زهرا کمانی، در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه در سطح جهانی نیز مصرف و ارزش اقتصادی فرش دستباف کاهش یافته است، افزود: با وجود این شرایط، وظیفه ماست که جایگاه ایران را در سطوح بالای جهانی حفظ و تقویت کنیم و این مسیر از احیای صادرات فرش دستباف آغاز می‌شود.

وی با اشاره به چالش‌های صادراتی تصریح کرد: بخشی از مشکلات ناشی از تحریم‌های ظالمانه خارجی است، اما بخش مهمی نیز به خودتحریمی‌ها و موانع داخلی باز می‌گردد، از جمله مسائل مالیاتی، رفع تعهدات ارزی، مشکلات عبور موقت، بروکراسی‌های پیچیده کارت بازرگانی، گشایش ال‌سی، نوسانات ارزی و فرایندهای فرسایشی اداری که همگی به کاهش رشد این صنعت دامن زده‌اند.

کمانی تاکید کرد: این چالش‌ها در سال‌های اخیر عمیق‌تر شده و شرایط کلی اقتصاد جهانی نیز فشار مضاعفی بر صنعت فرش دستباف وارد کرده است.

وی با اشاره به برنامه‌های دولت چهاردهم بیان کرد: با حمایت وزیر صمت، شورای عالی فرش دستباف با ریاست آقای آل‌اسحاق، مشاور وزیر، تشکیل شده تا گفت‌وگوی مستقیم با بخش خصوصی، انجمن‌ها و تشکل‌های تخصصی برقرار شود. در همین راستا، سند تحول فرش دستباف تدوین شده و در مسیر ارائه به دولت قرار دارد. این سند با تعریف پروژه‌های هدفمند، به‌دنبال رفع گلوگاه‌های اصلی زنجیره تولید و صادرات است.

رئیس مرکز ملی فرش ایران از تشکیل کارگروه ویژه توسعه دیپلماسی فرش دستباف در وزارت امور خارجه خبر داد و افزود: با بهره‌گیری از ظرفیت رایزنان فرهنگی و تجاری، سفارتخانه‌ها و برگزاری رویدادهای مستمر در کشورهای هدف، در تلاش هستیم اشاعه فرهنگی فرش ایرانی را در جهان احیا کنیم.

وی با اشاره به از دست رفتن بازار آمریکا به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مقاصد فرش ایرانی گفت: تمرکز ما بر یافتن بازارهای جدید و شرکای تجاری تازه است که از طریق اعزام هیئت‌های تجاری و برگزاری نشست‌های تخصصیB2B در حال پیگیری است.

کمانی با تاکید بر اهمیت ثبت مناطق جغرافیایی فرش اظهار کرد: فرش مشهد به‌عنوان یک برند جهانی ثبت شده و این اقدام نقش مهمی در جلوگیری از کپی‌برداری رقبا از طرح‌ها و تکنیک‌های اصیل ایرانی دارد. فرش مشهد با پیشینه‌ای فاخر و آثار ارزشمند موجود در موزه‌های معتبر جهان، ظرفیت بازگشت به جایگاه‌های ممتاز جهانی را دارد.

وی درباره جذب نسل جدید به حرفه قالیبافی ییان کرد: توانمندسازی دانش‌آموزان هنرستانی، آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای و استفاده از ظرفیت جوانان خلاق و آشنا با بازارهای جهانی از اولویت‌های ماست. جوانان می‌توانند با حفظ اصالت‌ها و طراحی نقوش متناسب با سلیقه بازار هدف، از تولید کور جلوگیری کرده و به بازارمحور شدن تولید کمک کنند.

کمانی هشدار داد: تحریم فرش ایرانی تنها تحریم یک کالا نیست، بلکه تحریم فرهنگ، خانواده و اشتغال بیش از ۲ میلیون نفر در این حوزه است؛ موضوعی که در صورت غفلت می‌تواند به تضعیف بنیان خانواده و مهاجرت از روستاها منجر شود.

رئیس مرکز ملی فرش ایران با بیان اینکه بیش از ۸۰ درصد تولید فرش دستباف کشور توسط بانوان قالیباف انجام می‌شود، گفت: بانوان قالیباف ولی‌نعمتان این صنعت هستند و حداقل حق آن‌ها برخورداری از بیمه قالیبافی است که پیگیری احیای آن در دستور کار دولت قرار دارد.

وی افزود: حمایت از زنان سرپرست خانوار، زنان روستایی و اقشار کم‌برخوردار از اولویت‌هاست و تسهیلات کم‌بهره مشاغل خانگی تا سقف ۲۰۰ میلیون تومان برای افراد و تا ۵ میلیارد تومان برای کارگاه‌های بزرگ برای تامین مواد اولیه و توسعه تولید پیش‌بینی شده است.

کمانی تاکید کرد: فرش دستباف ایران، محصول تولید خانواده‌محور بانوی ایرانی و میراثی ارزشمند است که با حمایت هدفمند می‌تواند بار دیگر جایگاه شایسته خود را در جهان بازیابد.



نظر شما درباره این مقاله:








بلومبرگ: اردوغان از پوتین خواست اس-۴۰۰
سه شنبه ۲ دي ۱۴۰۴ - Tuesday 23 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.12.2025, 22:01

بلومبرگ: اردوغان از پوتین خواست اس-۴۰۰




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net