|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
یک زن بهنام قمری عباسزاده، ۲۹ ساله، به اتهام قتل عمد در زندان ساری اعدام شد. قمری عباسزاده چهلمین زنی است که اعدام او را سازمان حقوق بشر ایران ثبت و تایید کرده است. این بالاترین آمار اعدام سالانه زنان در بیش از دو دهه گذشته است. از میان این ۴۰ زن، ۱۳ نفر با اتهام «مواد مخدر» و ۲۷ تن با اتهام «قتل عمد» به قصاص نفس محکوم شده بودند. از میان ۲۷ تنی که به اتهام قتل عمد اعدام شدند، ۱۷ تن همسران خود را کشته بودند و دستکم یکی از آنان کودک-عروس بود. تنها ۲ مورد از این اعدامها (پنجدرصد) بهطور رسمی اعلام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران پیشتر در گزارش «زنان و مجازات اعدام در ایران: دریچهای به آسیبشناسی جنسیتی مجازات مرگ»، اعدام زنان را از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ میلادی به تفصیل مورد مطالعه قرار داده بود.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، هنگام انتشار گزارش «زنان و مجازات اعدام در ایران» گفت: «اعدام زنان در ایران نهتنها ابعاد ظالمانه و غیرانسانی مجازات اعدام را به نمایش میگذارد، بلکه عمق تبعیض و نابرابری جنسیتی در سیستم قضایی را نیز آشکار میکند. ما خواستار اقدام جدی جامعه جهانی برای مقابله با بیعدالتیهای نهادینهشده و آپارتاید جنسیتی در ایران هستیم و از آنها میخواهیم که تلاشهای خود را برای نجات محکومان به اعدام تشدید کنند.»
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، صبح روز پنجشنبه ۲۲ آبان ماه، حکم اعدام قمری عباسزاده، ۲۹ ساله، در زندان ساری به اجرا درآمد.
یک منبع مطلع در مورد اعدام قمری عباسزاده به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «قمری عباسزاده حدود شش سال پیش به اتهام قتل همسرش بازداشت و به قصاص محکوم شده بود. او در چارچوب یک ازدواج اجباری زندگی میکرد و فشارهای ناشی از این ازدواج از عوامل زمینهساز این پرونده عنوان شده است.»
اعدام قمری عباسزاده تا لحظه تنظیم این خبر از طریق رسانههای داخل ایران یا منابع رسمی اعلام نشده است.
پرونده قمری استثنا نیست. گُلی کوهکن، کودکعروس بلوچِ بدون شناسنامه که قربانی خشونت خانگی بود، قرار است ماه آینده بهاتهام قتل همسرش اعدام شود، مگر اینکه بتواند مبلغ دیه درخواستی از سوی خانوادهٔ مقتول را تأمین کند.
سازمان حقوق بشر ایران روز ۱۳ آبان در بیانیهای خواستار نجات جان گلی شد.
در ایران، افرادی که زیر عنوان کلی «قتل عمد» متهم میشوند، صرفنظر از نیت یا شرایط، به قصاص نفس محکوم میشوند، زیرا قانون هیچ درجهبندیای برای انواع قتل قائل نیست. پس از صدور حکم محکومیت، خانواده مقتول باید میان سه گزینه انتخاب کنند: اعدام بهعنوان قصاص، دیه، یا گذشت.
نکتهٔ مهم این است که گرچه قوه قضائیه هر سال مبلغی «مبنایی» برای دیه تعیین میکند، اما هیچ سقف قانونیای برای میزان دیه درخواستی از سوی خانواده مقتول وجود ندارد. سازمان حقوق بشر ایران موارد بسیاری را ثبت کرده که در آنها متهمان فقط بهدلیل ناتوانی در پرداخت دیه اعدام شدهاند. اگر خانواده مقتول خواستار اجرای حکم اعدام شوند، نهتنها به حضور در محل اجرا تشویق میشوند، بلکه به آنان اجازه داده میشود تا شخصاً در اجرای حکم مشارکت کنند.
بر اساس گزارش سالانه اعدام در ایران ۲۰۲۴ سازمان حقوق بشر ایران، دستکم ۴۱۹ نفر، از جمله یک کودکمجرم و ۱۹ زن، بهاتهام قتل اعدام شدهاند که بالاترین رقم اعدامهای قصاص از سال ۲۰۱۰ تا سال گذشته بود. تنها ۱۲ درصد از این اعدامها توسط منابع رسمی اعلام شدهاند. در سال ۲۰۲۴، این سازمان همچنین ۶۴۹ مورد گذشت یا پذیرش دیه را از سوی خانوادهها در پروندههای قصاص ثبت کرده است. در ده ماه نخست سال ۲۰۲۵ نیز دستکم ۵۶۸ نفر در ایران به اتهام قتل اعدام شدهاند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
دیوید لادر / خبرگزاری رویترز / ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵
صندوق بینالمللی پول روز دوشنبه اعلام کرد که قصد دارد «برنامه تعامل گستردهای» با سوریه اجرا کند تا به بازسازی اقتصاد این کشور کمک کند. با اینحال در بیانیهای که در پایان سفر هیئت کارکنان صندوق به دمشق منتشر شد، هیچ اشارهای به مذاکره درباره کمک مالی به این کشور نشد.
نزدیک به یک سال پس از آنکه شورشیان سوریه بشار اسد، رهبر دیرینه این کشور را سرنگون کردند، سوریه تحت رهبری رئیسجمهور جدید، احمد الشرع، در حال پیگیری تغییر جهت استراتژیک در سیاست خارجی خود و نزدیکی به ایالات متحده است. همزمان دولت جدید این کشور تلاشی گسترده برای بازسازی زیرساختهای نابودشده در جنگ داخلی ۱۴ ساله را آغاز کرده است.
رون فان رودن، رئیس هیئت صندوق بینالمللی پول در امور سوریه، در بیانیهای اظهار داشت: «اقتصاد سوریه نشانههایی از بهبود و چشمانداز رو به رشد را نشان میدهد؛ این امر ناشی از بهبود اعتماد مصرفکنندگان و سرمایهگذاران در رژیم جدید سوریه، ادغام تدریجی سوریه در اقتصاد منطقهای و جهانی با برداشته شدن تحریمها، و همچنین بازگشت بیش از یک میلیون پناهنده است.»
فان رودن گفت که گفتوگوها در جریان سفر هیئت کارکنان صندوق به دمشق (از ۱۰ تا ۱۳ نوامبر) عمدتاً بر تدوین بودجه دولت سوریه برای سال ۲۰۲۶ متمرکز بود؛ بودجهای که هدف آن افزایش هزینهها در حوزه نیازهای ضروری است، در حالی که فرضهای مربوط به درآمدها و تأمین مالی را در سطحی جاهطلبانه اما واقعبینانه نگه میدارد.
صندوق بینالمللی پول اعلام کرد که کارکنان آن کمکهای فنی ارائه خواهند کرد تا اداره درآمدهای دولتی بهبود یابد، قانونگذاری جدید مالیاتی نهایی شود و استراتژیای برای مدیریت بدهیهای سوریه تدوین گردد.
این نهاد همچنین کمکهای فنی در زمینه مقررات مالی، بازسازی سیستمهای پرداخت و بانکی، و بازسازی ظرفیت بانک مرکزی برای اجرای مؤثر سیاست پولی (با هدف تورم پایین و باثبات) و نظارت بر سیستم بانکی ارائه خواهد داد.
صندوق تأکید کرد که دادههای معتبر از اقتصاد سوریه همچنان کمیاب است، اما حمایت فنی برای بهبود حسابهای ملی این کشور – از جمله آمار قیمتها، تراز پرداختها، امور مالی دولت و آمار مالی – در جریان است.
این اقدامات راه را برای ازسرگیری بررسیهای سالانه سیاستهای اقتصادی با سوریه (که عضویت در صندوق بینالمللی پول آن را الزامی میکند) هموار خواهد کرد. آخرین بررسی از این دست در سال ۲۰۰۹ به انجام رسیده بود.
در این بیانیه هیچ اشارهای به برنامه کمک مالی صندوق بینالمللی پول به سوریه نشده است، اما صندوق اعلام کرد که گفتوگوها شامل «نقشه راه اصلاحات دقیق» برای بخشهای مالی و مالیاتی سوریه بوده است.
رون فان رودن در پایان افزود: «هیئت صندوق بار دیگر تعهد صندوق بینالمللی پول را برای حمایت از مقامات سوریه در تلاشهایشان برای احیای اقتصاد و نهادهای کلیدی اقتصادی این کشور تأیید کرد.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
با گذشت بیش از دو سده از نخستین رویارویی نخبگان ایرانی با واقعیت عقبماندگی ایران، که معطوف به بیان خودآگاهانه عباس میرزا پس از شکست از روسیه در دوران فتحعلی شاه بود به نظر میرسد که ایرانیان همچنان در دستیابی به حداقلهای قابل قبولی از توسعهیافتگی عاجز ماندهاند. با وجود کشف و بهرهبرداری از منابع سرشار نفت و گاز در کنار وجود جمعیتی جوان و تحصیلکرده اینک پرسش از دلایل عقبماندگی ایران ابعادی مهمتر نیز یافته است. اینکه چگونه ممکن است در مدتی کوتاهتر از این بسیاری از کشورهای شرق آسیا در عین فقر منابع و سرمایههای طبیعی به توسعه دست یابند ولی ما همچنان در هزارتوی پیشرفت سردرگم مانده باشیم؟! در هر صورت پس از درخشیدن نخستین بارقههای خودآگاهی ایرانیان نسبت به عقبماندگی این سرزمین از همتایان غربی و شرقیاش مجموعهای از تحقیقات و پژوهشها پیرامون علل و دلایل این رویداد ناگوار صورت پذیرفت که ادبیاتی غنی را در زمینه توسعه و چرایی توسعهنیافتگی ایران پدید آورد. در ادامه میکوشم تا از هفت علتی سخن به میان آورم که به نظر میرسد نقش مهمتری در عقبماندگی تاریخی ایران طی دویست سال گذشته داشته اند:
استبداد ایرانی: نخستین و پربسامدترین علتی که برای تبیین عقبماندگی ایران در پژوهشهای تاریخی- اجتماعی ذکر میشود عبارت از مفهوم استبداد ایرانی میباشد. استبدادی که فرد و جامعه را در مقابل اراده پیش بینیناپذیر سلطان ناچیز تلقیکرده و از پادشاه، تصویر انسانی به غایت توانمند و غیر پاسخگو ارائه میدهد. البته روشن است که مفهوم خودکامهگی ساخته و پرداخته دو قرن اخیر است و پیش از آن کمتر کسی در حقانیت پادشاهانی که آنها را ظل الله فیالارض دانسته و حتی ایشان را به صفت، عادل میشناختند تردیدی روا میداشت. استبداد ایرانی به درختی شباهت داشت که پرورشگاه آفات بسیار بود؛ ریاکاری، دروغگویی، چاپلوسی، نخبهستیزی و پخمهپروری فقط بخشی از این پیامدهای فرهنگی بود که تا عصرها و نسلها ادامه مییافت. جامعه کوتاهمدت دستاورد دیگر استبداد ایرانی بود. همه امور فاقد قطعیت بودند و برنامهریزی بلندمدت برای توسعهیافتگی دچار امتناع بود. امور زودگذر بود و نوعی ابنالوقتی و فرصتطلبی را به جامعه القاء میکرد و نهایتا فساد در آن سیستم روز به روز فراگیرتر میشد.
فقدان سنتدموکراتیک: امروزه دیگر همگان اذعان دارند که میان دموکراسی و توسعهیافتگی پیوندی وثیق برقرار است. بدون دموکراسی، از توازن قدرت، فردگرایی، حقوق بشر، عدالت، و قدبرافراشتن جامعه در مقابل هجوم و هیمنه دولت خبری نیست. اما آنچه ما در ایران شاهد بودهایم عبارت از فقدان یک سنتدموکراتیک تاریخی میباشد. در حقیقت بخش مهمی از تاریخ این مرز و بوم تاریخ شاهان و رویتناپذیری مردم بوده است. فقدانی که با تبدیل نشدن قانون به تنها مرجع تنظیم رابطه حکومت با شهروندان، موجبات قدرت گرفتن بیسابقه حکومت در قبال جامعه را فراهم آورد. از آن پس بود که شکافی ژرف میان دولت- ملت شکل گرفت که به بیگانهگی میان دو طرف انجامید. بعد از آن بود که حاکمان یکسره میل به سرکوب مردم را در وجودشان تقویت میکردند و مردم نیز شعله امید به سرنگونی حاکمان را در عمق جانشان فروزان نگه میداشتند.
نقش پیرامونی در نظام جهانی: شوربختانه باید گفت که ایران همواره نقشی پیرامونی در نظام مبتنی بر سرمایهداری جهانی داشته است. ایران از اواخر دوره صفویه وارد چنین معادله نابرابری شد و در دوره قاجار و پهلوی با اوج پیامدهای ناگوار آن مواجه گردید. پیرامونیبودن مطابق نظریه والرشتاین ایجاب میکرد که کشورهای پیرامونی به مبداء تامین مواد خام یا بازار مصرف کالاهای کشورهای مرکز تبدیل شوند. هم.چنین کشورهای پیرامونی از آنجا که از مناسبات نابرابر اقتصادی جهان تاثیر میپذیرند میکوشند تا به سرعت عقبماندگی خود را از طریق واردات تکنولوژیهای کشورهای پیشرفته تامین نموده و سریعا به توسعه دست یابند، در حالیکه توسعه بیش از همه روندی درونزا و مبتنی بر نوعی تمایزیافتگی نهادی میباشد. هم چنین پیرامونیبودن تداوم حاکمیتهای اقتدارگرا را توجیه میکند که درصدد راهبری کشور به سوی پیشرفت در کوتاهترین زمان ممکن هستند.
تماس با لایههای سختافزاری توسعه: در طول دو سده گذشته ایرانیان بیش از آنکه با اندیشههای غربیان در ارتباط باشند با دستاوردهای سخت افزاری و تکنولوژیک غرب مرتبط بودند. روندی که البته از شکست سپاهیان ایران در چالدران آغاز و با شکست از روسیه تداوم یافت. آشنایی با لایههای سختافزاری توسعه از آنرو اتفاق افتاد که نخستین دلیل عقبماندگی ایران و خودآگاهی متعاقب آن در میدان جنگی رقم خورد که متاثر از نابرابری شگرف تسلیحاتی در دو سوی میدان بود. از آن پس بود که ایرانیان همواره در نقش واردکننده تکنولوژی ظاهر شده و مدرنیزاسیون را بر مدرنیته اولویت بخشیدند. پیامد کار هم شکلگیری نوعی تاخر و حتی تعارضفرهنگی بود. به عبارت دیگر از آنجا که فرهنگ مدرنیته در اعماق این سرزمین جوانه نزده بود وارد کردن تکنولوژی نه تنها ما را به کامیابی نرساند بلکه بیش از پیش بر دامنه آشفتگیها و اسکیزوفرنی فرهنگی ما افزود و ایرانیان را تلخکامتر از گذشته به حال خود رها کرد.
نقش حاشیهای علوم انسانی: علوم انسانی زبان دنیای مدرن محسوب میشوند لذا آشنایی عمیق با این علوم میتواند به ارتباطی موثر، فعال، و سازنده با جهان امروز بینجامد. متاسفانه از همان روزی که نوعی خودآگاهی در میان نخبگان ایرانی نسبت به عقبماندگی کشور اتفاق افتاد ما بیشتر شاهد توجه به آموزش علوم پایه و مهندسی بودهایم تا علوم انسانی. در سالهای بعد از انقلاب اسلامی هم به دلیل چیرگی نوعی رویکرد غربستیزانه در سطوح فوقانی قدرت و بهجای پرداختن عالمانه به علوم انسانی نوعی بدبینی را نسبت به آنها پراکندیم و حتی کوشیدیم تا نسخهای بدلی از آن به نام علوم انسانیاسلامی عرضه نماییم. البته نتیجه پیشاپیش مشخص بود. اتلاف منابع و سرمایهها، برتری علوم مهندسی بر علوم انسانی که اکنون غربی نامیده میشدند، و در نهایت دور ماندن از تعامل موثر با جهان در راستای دستیابی سریعتر به توسعهای که در آن سهم سه فرهنگ ایرانی، اسلامی، و مدرن به اندازه کافی ادا شده باشد.
قرار گرفتن در معرض گفتمان چپ: در دوران پس از جنگ جهانی دوم که چپگرایی سکه رایج بازار سیاست جهان بود منطقه خاورمیانه نیز به نحو شگفتانگیزی هژمونی این گفتمان را تجربه میکرد. داعیه تفسیر علمی جهان در کنار نوید ساختن جهانی نو و انسانی تراز نوین فضایی را ایجاد کرده بود که همگی سرمایه داری را دشمن درجه یک خود قلمداد میکردند. در حقیقت مبارزه با امپریالیسم آمریکا به نوعی پرستیژ تبدیل شده بود. سیطره گفتمان چپ در ایران از آنرو در عقبماندگی ما سهیم بود که بهجای دادن نقش متوازن به عوامل داخلی و خارجی، چشمان ما را یکسره بر علل داخلی بست و چشماندازی جهانی را پیشرویمان ترسیم کرد. کماقبالی دیگر این بود که بهجای مارکسیسم غربی و انسانی ما شاهد میزبانی عقب ماندهترین خوانش ممکن ازمارکسیسم در کشور بودیم. کلیشهای نخنما که به ما آموخت هدف وسیله را توجیه می کند! یا اینکه باید همواره توطئهاندیشانه و با دلی پرکینه به سرمایهداری و غرب نگریست. چیرگی گفتمان چپ اگرچه توانست در شکلگیری نهضتهای رهاییبخش در جهان سوم موثر باشد ولی از آنجا که صورت مساله توسعه در ایران را واژگونه ساخت بر عقبماندگی ما بیش از پیش افزود.
فقدان گفتوگو میان سنت و مدرنیته: برخلاف بسیاری از نمونههای موفق توسعه در جهان که جلوهای از رویش مدرنیته از بطن سنت بودند، ایران در دو سده اخیر شاهد تقابل پر هزینهای میان این دو بوده است. اینکه یا دولت های شبه مدرنی کوشیده اند تا مدرنیزاسیون را بر ویرانههای سنت بنا کنند و یا حکومت ضدمدرنی سعی کرده تا مدرنیته را به نفع سنتی انقلابی شده مصادره نماید. پرواضح است که هر دو تلاش چون فاقد عزمی برای شکلدهی به یک گفتوگوی سازنده میان سنت و مدرنیته بودند ما را به قهقرا بردند. عقبماندگی ناشی از نزاع تاریخی میان ایندو مولفه آثار زیانباری از خود به جا گذاشت از آنرو که جامعه و شخصیت ما را چندپاره ساخت. پارههایی که نه تنها نمیتوانستند به رشد شخصیت و توسعه بینجامند بلکه ما را همواره بر سر انتخاب ناگزیر میان سنت و مدرنیته سرگردان به حال خود رها میکردند. سنت پشتوانه حکومتی یافته و با اجبار به جامعه تحمیل میشود و مدرنیته اگرچه به ظاهر از جامعه و سیاست رانده میشود ولی عملا تا پستوهای خانههای ایرانیان راه یافته و در تار و پود زندگی فردی و جمعی ما ریشه دوانده است. نتیجه این تعارض لاینحل هم البته تشدید عقبماندگی کشور بوده است.
منبع: تلگرام نویسنده
@solati_mehran
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
سخنان پزشکیان در مجلس شامل نگرانیهای او از اینکه اگر خامنهای در جنگ ۱۲ روزه کشته میشد چه تاثیری بر جنگ قدرت در جمهوری اسلامی داشت، پرسشهای گوناگونی در مورد دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی احتمالی در دوران پسا خامنهای را مطرح میسازد.[۱]
گرچه با توجه به خدمات پزشکی و درمانی که در اختیار خامنهای ست و همچون اکثریت مردم ایران با بحران کمبود و گرانی دارو روبرو نیست، میتوان انتظار داشت که در صورت جان سالم بردن از حملات احتمالی اسرائیل در آینده، راه جنتی (نمیرالمومنین) را به پیماید و برای سالهای دراز به عنوان “عمود خیمه نظام” همچنان کشور و مردم ایران را با بحرانهای بزرگتری روبرو سازد.
اما پرسش مهم این جاست که پس از دفن او در نزدیکی چاه جمکران، آرامگاه میلیارد دلاری تازه و یا در کنار خمینی و رفسنجانی، چه رویدادهایی در انتظار کشور است و فرمان اداره کشور در دست چه فرد و یا گروهی قرار خواهد گرفت؟
در نظام بنیادگرای شیعهمحور، و نقش برجسته ولی مطلقه فقیه در قانون اساسی بازنگری شده در سال ۱۳۶۷، اهرمهای حکمرانی خامنهای به منظور سرپا نگه داشتن “خیمه نظام” برپایه هفده نهاد امنیتینظامی شامل سپاه و بسیج، هفت نهاد اطلاعاتی شامل سازمان اطلاعات سپاه، مافیای نهادها همچون بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتم الانبیا (غول اقتصادی و مهمترین پیمانکار کشور) و الیگارشهای مالی شامل بابک زنجانی و بانکهایی همچون بانک آینده استوار شده است.
۱- سپاه پاسداران
سپاه در ۹ اسفند ۱۳۵۷، به فرمان خمینی تاسیس شد. بیتردید این تصمیم بواسطه بیاعتمادی نظام دینی به ارتش باقی مانده از نظام پیشین ناشی میشد. برپایه اصل ۱۵۰ قانون اساسی، وظیفه اصلی سپاه “نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن” و نه دفاع از کشور ایران تعین شده است!
در حال حاضر پس از رهبری ۳۷ ساله خامنهای سپاه این نهاد نظامی ایدئولوژیک به بزرگترین پایه نگه دارنده “خیمه نظام” تبدیل شده است.
در ادبیات سیاست داخلی ایران، از سپاه به عنوان “دولت موازی”، “دولت پنهان” یا “دولت با تفنگ و زندان” نام میبرند که به قدرت تعیینکننده این نهاد در مناسبات و معادلات بالادستی سیاست ایران اشاره دارد. این نهاد نظامی با نفوذ تعیین کننده خود از جمله در بیت رهبری، خطوط راهبردهای امنیتی، خارجی، داخلی و دایره فرهنگ را ترسیم میکند و بر تصمیمگیریهای کلان تاثیر قابلتوجهی میگذارد. سپاه نمایندگان متعدد و متنفذی در نهادهای سیاسی بالادستی جمهوری اسلامی مانند شورای عالی امنیت ملی، بهتازگی شورای دفاع، مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و ... دارد و در قالب برنامههایی چون «راهیان نور»، نفوذ گستردهای در آموزش و پرورش یافته است و همچنین با راهاندازی «اقشار ۲۲گانه بسیج»، کوشیده است این نفوذ را در بدنه اغلب نهادهای دولتی و عمومی تزریق کند.
مهمترین گردانهای نظامی و شبه نظامی برای سرکوب و کنترل اعتراضهای اجتماعی و سیاسی در اختیار سپاه پاسداران است که تاکنون به کشتن، نابینا کردن، زخمی کردن و بازداشت دهها هزار نفر متهم شده است. حفاظت از خامنهای، روسای قوای سه گانه، شخصیتهای ارشد جمهوری اسلامی و تامین امنیت پایتخت ایران، تحت مدیریت سپاه صورت میگیرد. خبرگزاریهای فعال “تسنیم”، “فارس”، “خبر دانشجو” و “نسیم” و روزنامه “جوان” به سپاه وابسته هستند و شبکهای عظیم از مجلات، وبسایتها و فعالان شبکههای اجتماعی، به عنوان بلندگوهای تبلیغاتی سپاه فعالیت میکنند. “سازمان فرهنگی هنری اوج” وابسته به سپاه به یکی از قدرتمندترین نهادهای سینمایی ایران تبدیل شده است.
“قرارگاه خاتم الانبیاء”، وابسته به سپاه، بزرگترین و مهمترین پیمانکار اقتصاد ایران محسوب میشود و در کنار “بنیاد تعاون سپاه”، یک شبکه قدرتمند اقتصادی را در حوزه بانکی، خدمات، واردات و عمرانی ساماندهی کرده است.
قرارگاه خاتمالانبیا با ۱۳۵ هزار کارگر به سپاه تعلق دارد و بزرگترین شرکت ساختوساز کشور است که در صنایع نفت، پیروشیمی، سد سازی، شبکه مخابرات و ارتباطات و توسعه شهری فعال است. سازمانهای اقتصادی سپاه در جادهسازی، توسعه بنادر و حتا جراحی چشم با اشعه لیزری به کار مشغول است! بنا بر برآوردی، سپاه از راه ۲۲۹ شرکت ۲۰ تا ۴۰ درصد اقتصاد کشور را در انحصار دارد.[۲]
در کنار فعالیتهای اقتصادی به اصطلاح “قانونی” سپاه باید به دهها بندر غیرقانونی واردات کالاهای قاچاق نیز اشاره کرد تا آنجا که احمدینژاد این نهاد را “برادران قاچاقچی” نامید.
“نیروی قدس سپاه”، حداقل در خاورمیانه، تعیینکنندهترین نهاد در حوزه دیپلماسی ایران است و برخی از سفرای ایران در کشورهای این منطقه باید با هماهنگی این نیرو منصوب شوند. گروههای نیابتی با وجود ضربات سهمگین اسرائیل هنوز از ایران کمکهای مالی و نظامی دریافت میکنند. برای نمونه بتازگی حزبالله لبنان از راه صرافیها یک میلیارد دلار از سپاه قدس دریافت کرده است. این درحالی است که کشور در ابربحرانهای گوناگون از جمله اقتصادی، آبی، زیر ساختی و فقر کمر شکن دهها میلیون نفر دست به گریبان است.
به تازگی عبدالرضا شهلایی یکی از مرموزترین سرداران سپاه قدس نیز به یمن فرستاده شده تا در حل بحران سیاسی در میان حوثیها نقشآفرینی کند. آمریکا برای دستیابی به اطلاعاتی در مورد این سردار ۱۵ میلیون دلار جایزه تعیین کرده است.
افزون براین سپاه پاسداران، کنترل برنامه موشکی و هستهای ایران را در اختیار دارد و مهمترین نهاد مسئول در نقاط مرزی و مناطق جغرافیایی حساس ایران محسوب میشود. افزایش تنش در منطقه بر عهده نیروی دریایی سپاه است. در این رابطه میتوان به توقیف یک کشتی نفتکش در روزهای اخیر، در آبهای خلیچ فارس اشاره کرد.
“سازمان بسیج مستضعفین” وابسته به سپاه، یکی از بزرگترین شبکههای اجتماعی از شبهنظامیان ایدئولوژیک داوطلب در شهرها و روستاهای بزرگ و کوچک را در اختیار دارد و با راهاندازی پایگاههای مقاومت در اغلب شهرها، روستاها، مساجد و ادارات ایران، یک شبکه شبه نظامی بسیار بزرگ سرکوب گر را در اختیار دارد.
سپاه ایدئولوژیزده و مغزشوییشده، در طول یک دهه اخیر با تمرکز بر یک طرح پنج مرحلهای که توسط دیکتاتور متوهم، اعلام شده و شامل «انقلاب اسلامی»، «حکومت اسلامی»، «دولت اسلامی»، «جامعه اسلامی» و «تمدن اسلامی» است، تبلیغات، برنامهریزی و حرکت میکند. رهبر تنها مقامی است که طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی بر سپاه مدیریت و نظارت دارد و مقامهای سپاه پاسداران باید به او پاسخگو باشند.
سپاه برای حفظ جایگاه اقتصادی، سیاسی و امنیتیاش نقش مهمی در تعیین رهبری ایفا خواهد کرد و بدون همراهی این نهاد، نصب رهبر تازه و یا دگرگونیهای احتمالی در ساختار حکمرانی جمهوری دینی امکان پذیر نخواهد بود.
۲- مافیای نهادها
پایه دوم نگه دارنده خیمه نظام به مافیای نهادها سپرده شده است که همگی زیر فرمان دیکتاتور قرار دارند.
محسن صفایی فرهانی اصلاحطلب که در جریان جنبش سبز به ۶ سال زندان محکوم شد، باور دارد که ۶۵٪ اقتصاد ایران در دست نهادها و بنیادهاست که ۵۰٪ تولید ناخالص کشور را شامل میشود و هیچگونه حسابرسی قانونمند و کنترل منظمی روی آنها اعمال نمیشود.[۳]
برای نمونه، ستاد اجرای فرمان امام یکی از نهادهای شبهدولتی است که ثروتش از مصادره هزاران زمین و املاک در بسیاری موارد ایرانیان عادی، بهاییان، بازگانان و ایرانیان مقیم خارج کشور و زندانیان سیاسی و اختلاسگران به دست آمده است. این نهاد، پس از آنکه محمد مخبر (معاون اول رییسی قاتل) از سال ۱۳۸۶ ریاست ستاد را به عهده گرفت از راه ترفندهای گوناگون موفق شد دارایی و درآمد ستاد را چندین برابر کند. از جمله میتوان به خرید غیر رقابتی بخش عمده سهام مخابرات در سال ۱۳۸۸ که اعتراضات فراوانی را در پی داشت، و خرید ۴۸ درصد سهام نفت پارس که پیش ازین روی داد، این نهاد را به بزرگترین سهامدار شرکتهای پتروشیمی تبدیل ساخت.
موسسه بنیاد برکت یکی از زیر مجموعههای ستاد، در بخش داروسازی و تهیه واکسنها فعال است. این شرکت کوشید به یاری سعید نمکی، وزیر بهداشت دولت روحانی، انحصار تولید واکسن کرونا را در اختیار گیرد اما نتوانست از عهده آن برآید که در کنار فرمان خامنهای مبنی بر ممنوعیت ورود واکسنهای آمریکایی و انگلیسی، منجر به مرگ دهها هزار نفر در کشور شد.
منابع مالی ستاد به دیکتاتور امکان میدهد که بدون نیاز به مجلس و شرایط بودجه بهم ریخته دولت از جمله نیازهای مالی بیت را بر طرف سازد.
رویترز سرمایه این نهاد را حدود ۹۵ میلیارد دلار تخمین زده است.[۴]
آستان قدس بزرگترین نهاد موقوفی جهان اسلام، ۴۳ درصد مساحت شهر مشهد را در اختیار دارد. این نهاد در بسیاری از استانهای کشور موقوفه و حدود ۳۰۰ هزار مستاجر دارد. براساس برآوردی ارزش تقریبی زمینهای آستان ۲۰ میلیار دلار است.[۵]
بنیاد شهید که برای پشتیبانی از خانوادههای کشتهشدگان جنگ ایران و عراق تاسیس شد، به یکی از بزرگترین نهادهای اقتصادی و اختلاسی کشور در آمده و در بسیاری از رشتههای تجاری، انرژی و فروشگاههای زنجیرهای، معدنی، مرغداری و بانکداری فعال است. بنگاههای اقتصادی این نهاد به دکانی برای کسب و کار و مکانی برای افراد سیاسی و برای امور شخصی و حزبی تبدیل شده است. در سازمان اقتصادی کوثر وابسته به بنیاد شهید، فساد و تبانی حاکم است. این نهاد به پولشویی نیز مشغول است.[۶] از واکاوی نهادهای دیگر از جمله بنیاد مستضعفان برای پرهیز از دراز شدن مطلب خودداری میشود.
خصولتیها و نهادهای غیر پاسخگوی اقتصادی، گرچه به بخشی از تهیدستان کشور یاری میرسانند اما در اصل منابع مالی نهاد ولایت و نیروهای نیابتی در خارج برای پیشبرد هدفهای ایدئولوژیک دیکتاتور از جمله “نابودی اسرایئل” را تشکیل میدهند. نهادها و خصولتیها بیتردید با هماهنگی با سپاه، در دگرگونیهای احتمالی پس از دفن دیکتاتور نقش ایفا خواهند کرد.
۳- الیگارشها
الیگارشی به معنی ساختار قدرتی است که در آن شماری اندک سر کار باشند. این اصطلاح در برابر “دمکراسی” بهکار برده شده است. اما رایجترین بهرهگیری امروزی آن همانی است که ارسطو ۲۳۰۰ سال پیش برای توصیف اوضاع اسپارتا در برابر آتن دموکرات بکار برد: “حکومت اقلیتی ثروتمند.” در ادبیات سیاسی معاصر نیز منظور از اولیگارشها، چهرهای اقتصادی هستند که از طریق ثروت عظیم خود که معمولا از طریق نوعی همدستی با حکومت به دست آمده، زمام امور را در اختیار دارند.
در نظام دیکتاتوری ولایی، اولیگارشها در برابر بهرهمندی از فساد نهادینه شده در راستای بقاء رژیم عمل میکنند. نمونه بارز الیگارشها پرونده بابک زنجانی است که از محکومیت به اعدام آغاز شد و با نقض حکم و کاهش آن به بیست سال حبس ادامه یافت، اکنون به نماد این واقعیت بدل شده است که نظام حاضر است برای حفظ شریانهای مالیاش که در پی تحریمها به حالت نیمه فلج در آمده، وی را آزاد و اجازه دهد به صحنه اقتصاد باز گشته و به خیمه نظام خدمت کند.
مورد دیگر محمد حسین شمخانی فرزند علی شمخانی از سرداران پیشین سپاه است که شبکه گسترده کشتیرانی زیر کنترل او تحریم شده است.
بنا بر گزارش وزارت خزانهداری آمریکا، این شبکه که سالانه دهها میلیارد دلار سود میبرد، بخش مهمی از منابع مالی حکومت ایران را از راه دور زدن تحریمها تامین میکند. براساس بیانیه اتحادیه اروپا، حسین شمخانی از راه شرکتهای “آدمیرال گروپ” و “میلاووس گروپ” مستقر در دوبی، به طور فعال در تجارت نفت ایران و روسیه حضور دارد. این دو شرکت از کانالهای اصلی برای دور زدن تحریمهای غرب و تامین مالی کرملین در ادامه آدم کشی در اوکراین معرفی شدهاند.[۷]
نمونه سوم از دهها نمونه دیگر بانک آینده است که با بدهی ۷۵۰ هزار میلیارد تومان منحل گردید. علی انصاری، بازرگان و سهامدار اصلی بانک از سوی دولت بریتانیا به دلیل “حمایت مالی از فعالیتهای سپاه پاسداران” در فهرست تحریمهای علیه ایران قرار گرفت. این دولت در روز پنجشنبه ۳۰ اکتبر، داراییهای او را مسدود و با اعلان محروم شدگی از مدیریت در شرکتهای مرتبط با ایران، ورودش به انگلیس ممنوع شد.[۸]
رویدادهای احتمالی در دوره پسا خامنهای
مطالعات نشان میدهد که از سال ۱۹۴۶ تا ۲۰۱۴ مرگ ۷۹ دیکتاتور که تا آخر عمر حکومت کردهاند، به استقرار دمکراسی و یا سرنگونی نظام نیانجامیده بلکه شرایط موجود ادامه یافته است.[۹] دگرگونیهای رادیکال تنها زمانی روی داده است که رژیم با کودتای نظامی، انقلاب و یا انتخابات تغییر یافته است. البته مرگ دیکتاتورهای بنامی همچون موسولینی، هیتلر، استالین و مائو نیز دگرگونیهای راهبردی مهمی را در پی داشتهاند.
بهر روی، پس از دفن خامنهای، سپاه بازیگر اصلی سیاست در ایران خواهد بود و دیگر بازیگران در همراهی با این نهاد نظامی عمل خواهند کرد.
برپایه الگوهای بحرانی و خیزشهای ادواری با مرگ خامنهای، خیابانهای شهرهای کشور از نهادهای گوناگون سپاه و بسیج پر خواهد شد و کوچکترین کنش اعتراضی بهشدت سرکوب خواهد گردید. نهادهای قانونی همچون مجلس خبرگان و ریاست جمهوری با در نظر گفتن دیدگاههای سپاه رهبر احتمالی آینده را تعیین خواهند کرد. در این مورد توصیههای پوتین تزاری نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت که بهشدت با قدرت گرفتن غربگرایان در جایگاه رهبری مخالفت خواهد کرد.
تا پیش از جنگ ۱۲ روزه، فرماندهان ارتش از میان سرداران مورد اعتماد دیکتاتور منصوب میشدند. اما پس از این جنگ و کشته شدن ۳۰ تن از سرداران سپاه برای اولینبار یک سرلشگر ارتشی به نام سید عبدالرحیم موسوی به ریاست کل نیروهای مسلح منصوب شد که به روایتی به دلیل کشتار ۳۰ تن از سرداران ارشد سپاه صورت گرفته است. بهر روی نقشآفرینی ارتش (به حاشیه رانده شده) در صحنه سیاست ایران پس از دفن خامنهای با ابهامات زیادی روبروست.
اورشلیم پست، با توجه به قدرت سرکوبگر سپاه و بسیج باور دارد که در فردای دفن خامنهای، سرنگونی نظام دینی “بدون ترکیبی از یک جنبش اعتراضی گسترده و دستکم یک فرمانده ارشد ارتش که بتواند نیروهایش را پشت معترضان و علیه بسیج [و سپاه] سازماندهی کند، بسیار دشوار خواهد شد.”[۱۰]
آقای محمد جواد اکبرین، در یکی از برنامههای “چشمانداز” در شبکه ایران اینترنشنال، از نقش احتمالی الشرع ایرانی در دست گرفتن قدرت سخن به میان آورد. به باور این روزنامهنگار، احمد الشرع و یا جولانی با پیشینه تروریستی، پیش از فرار بشار اسد، به مدت ۳ سال با دولت امریکا در حال مذاکره بوده است. برپایه این سناریو، فردی و یا جمعی از سرداران سپاه پس از جنگ ۱۲ روزه و با توجه به ماهیت بحرانزای بنیادگرایی اسلامی ممکن است در مذاکره پنهانی با آمریکا و حتی اسراییل راهی برای گذر از جمهوری اسلامی بیابند و فرمان کشتی نظام را بر پایه راهبردهای تازه به دست گیرند!
به باور نگارنده دست آوردهای ابرجنبش «زن زندگی آزادی» از جمله عقبنشینی نظام در برابر زنان آزادی خواه مخالف حجاب اجباری میتواند چراغ راه جنبش مدنی تازهای گردد که گذر از جمهوری جهل و جنایت و استقرار یک دمکراسی سکولار در آینده را نوید دهد. در این روند نمیتوان نقش تعیین کننده بدیلی مورد اعتماد و همکاری مخالفان پراکنده رژیم اسلامی را نادیده گرفت.
آبان ۱۴۰۴
mrowghani.com
——————————————
[۱] - پزشکیان: اگر رهبری را میزدند به جان هم میافتادیم، ایران امروز، ۲۱ آبان ۱۴۰۴
[۲] ایران ممکن است از میزان سلطه سپاه پاسداران بر اقتصاد کشور بکاهد، صدای آمریکا، اول بهمن ۱۳۹۶
[۳] - صفایی فرهانی، ۶۵ در صد اقتصاد ایران در دست نهادگا و بنیادهاست، دویچه وله، ۲۰/۰۳/۱۳۹۳
[۴] - Khamenei controls massive financial empire built on property seizures, Reuters
[۵] - استان قدس؛ در “بزرگترین نهاد موقوفی جهان اسلام’ چه میگذرد؟، بیبیسی فارسی، ۱۶ اسفند ۱۳۹۴
[۶] - بشیر حسینی، اسناد اختلاس و پولشویی سازمان اقتصادی کوثر و بنیاد شهید، تریبون زمانه، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
[۷] - آمریکا پسر علی شمخانی و امپراتوری کشتیرانی او را تحریم کرد. ایران وایر، ۹ مرداد ۱۴۰۴
[۸] - بریتانیا موسس بابک آینده را به دلیل حمایت مالی از سپاه پاسداران تحریم کرد، بیبیسی فارسی، ۳۰ اکتبر ۲۰۲۵
[۹] - Andrea Kendall, and Erica Frantyz, The worldès dictators areaging- but democrats shouldnèt be too quick to rejoice. Foreign Policy, September 10, 2015
[۱۰] - اورشلیم پست: بیثباتی پس از مرگ خامنهای، فرصت آمریکا و اسرائیل برای تغییر حکومت خواهد بود، ایران اینترنشنال، ۲۱ آبان ۱۴۰۴
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
روما پل / خبرگزاری رویترز / ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵
دادگاه جرایم جنگی بنگلادش روز دوشنبه نخستوزیر برکنار شده، شیخ حسینه، را به اعدام محکوم کرد. این حکم پس از محاکمهای چندماهه صادر شد که او را به صدور دستور سرکوب خونین یک قیام دانشجویی در سال گذشته مجرم شناخت.
این حکم، جدیترین اقدام قضایی علیه یک رهبر پیشین بنگلادش در چند دهه اخیر محسوب میشود و تنها چند ماه پیش از انتخابات پارلمانی که انتظار میرود اوایل فوریه برگزار شود، صادر شده است.
حزب «عوامی لیگ» به رهبری شیخ حسینه از شرکت در انتخابات محروم شده و بیم آن میرود که حکم روز دوشنبه زمینهساز ناآرامیهای تازه پیش از رأیگیری شود.
دادگاه بینالمللی جرایم (ICT) که دادگاه داخلی جرایم جنگی بنگلادش در پایتخت، داکا، است، این حکم را در شرایط امنیتی شدید و در غیاب حسینه صادر کرد؛ او در اوت ۲۰۲۴ به هند گریخت.
حسینه به حبس ابد به اتهام «جنایت علیه بشریت» و همچنین به اعدام به دلیل قتل چندین نفر در جریان قیام محکوم شد. پس از اعلام حکم اعدام، حضار در دادگاه با تشویق و کفزدن واکنش نشان دادند.
این حکم قابل تجدیدنظر در دیوان عالی کشور است. با این حال، ساجیب وازِد، پسر و مشاور حسینه، در آستانه صدور حکم به رویترز گفت که آنان تنها در صورتی درخواست تجدیدنظر خواهند داد که دولتی منتخب و با مشارکت عوامی لیگ بر سر کار آید.
شدیدترین خشونت از زمان استقلال ۱۹۷۱
دادستانها در جریان محاکمه اعلام کردند که شواهدی از دستور مستقیم حسینه برای استفاده از نیروی مرگبار علیه قیام دانشجویی در ژوئیه و اوت ۲۰۲۴ یافتهاند.
طبق گزارش سازمان ملل، بین ۱۵ ژوئیه تا ۵ اوت ۲۰۲۴، تا ۱۴۰۰ نفر در اعتراضات کشته و هزاران نفر دیگر زخمی شدند؛ بیشتر قربانیان بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جان باختند. این رویداد بهعنوان شدیدترین خشونت در بنگلادش از زمان جنگ استقلال در سال ۱۹۷۱ توصیف شده است.
حسینه توسط وکیل مدافع منصوب از سوی دولت نمایندگی شد. این وکیل در دادگاه گفت که اتهامات علیه او بیاساس است و خواستار تبرئه شد.
پیش از صدور حکم، حسینه اتهامات و روند دادگاه را رد کرده و اعلام کرده بود که محکومیت او «نتیجهای از پیش تعیینشده» است.
در روزهای منتهی به حکم، فضای کشور متشنج بود؛ دستکم ۳۰ انفجار بمب دستساز و آتشزدن ۲۶ خودرو گزارش شد، هرچند تلفات جانی در پی نداشت.
«انگیزه سیاسی»
حسینه، ۷۸ ساله، که از زمان برکناری در اوت ۲۰۲۴ در هند به سر میبرد، در مصاحبهای ایمیلی با رویترز در ماه گذشته مشروعیت دادگاه را به چالش کشید.
او گفت: «این روندها یک نمایش سیاسی است. این دادگاههای فرمایشی با احکام از پیش تعیینشده اداره میشوند و توسط دولتی غیرمنتخب که متشکل از مخالفان سیاسی من است، هدایت میشوند.»
وی همچنین افزود که از اطلاعرسانی کافی درباره جلسات محروم بوده و فرصت واقعی برای دفاع نداشته است. حسینه تأکید کرد که شخصاً در استفاده از نیروی مرگبار یا سایر جرایم ادعایی دخالت نداشته است.
این کشور ۱۷۰ میلیون نفری با اکثریت مسلمان، از زمان فرار حسینه، تحت اداره دولتی موقت به ریاست محمد یونس، برنده جایزه صلح نوبل، قرار دارد. اگرچه کشور از آن زمان عمدتاً آرام بوده، اما ثبات سیاسی هنوز برقرار نشده است.
حسینه در مصاحبه با رویترز هشدار داد که خشم میان هواداران عوامی لیگ رو به افزایش است و میلیونها عضو وفادار این حزب انتخابات پارلمانی فوریه را تحریم خواهند کرد.
روز دوشنبه، تدابیر امنیتی در داکا و سایر شهرهای بزرگ تشدید شد؛ نیروهای شبهنظامی اطراف ساختمانهای دولتی و مجتمع دادگاه مستقر شدند. مقامات اعلام کردند که برای هرگونه ناآرامی پس از صدور حکم آماده هستند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
سامیه نخول / خبرگزاری رویترز / ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در نخستین سفر خود به کاخ سفید پس از قتل جمال خاشقجی (منتقد سعودی) که در سال ۲۰۱۸ خشم جهانی برانگیخت، مأموریت دارد جایگاه ازدسترفته خود را در صحنه بینالمللی بازستاند و به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ثابت کند که حمایت از رهبری قاطع و جسورانه او، قماری ارزشمند بوده است.
دیدار روز سهشنبه میان ترامپ و حاکم بالفعل عربستان سعودی، نشاندهنده رابطهای مبتنی بر منافع استراتژیک است که حتی با کاهش تدریجی سر و صدای پیرامون قتل خاشقجی (از افراد نزدیک به دربار سعودی که به منتقد تبدیل شده بود) نیز دوام آورده است.
هفت سال پس از آن ماجرا، محمد بن سلمان اکنون خود را بهعنوان میانجی صلح معرفی میکند: روابط با ایران را ترمیم کرده، برای آتشبس در غزه تلاش میکند و سوریه را دوباره به دامان جهان عرب بازگردانده است؛ چرخشی چشمگیر از شاهزادهای که زمانی بهخاطر ورود بیمحابا به جنگ یمن، «بیملاحظه» نامیده میشد.
او هم اصلاحطلب است و هم اقتدارگرا؛ محمد بن سلمان به پرنفوذترین و جسورترین رهبر در تاریخ مدرن پادشاهی عربستان تبدیل شده است که تحول این کشور را پیش میراند و آینده آن را شکل میدهد.
قوانین سختگیرانه اجتماعی را کنار زد، اما مخالفان را سرکوب کرد
در داخل کشور، این جوان ۴۰ ساله در کمتر از یک دهه انقلابی اجتماعی بهپا کرده که از زمان جدش، ملک عبدالعزیز (بنیانگذار پادشاهی که قبیلههای بیاباننشین را متحد کرد و اتحاد سرنوشتساز با واشنگتن را رقم زد) بیسابقه بوده است.
ولیعهد پلیس مذهبی که زمانی ترس همه را در دلها انداخته بود خلع سلاح کرد، روحانیون را به حاشیه راند و دههها قوانین سختگیرانه اجتماعی را یکشبه کنار گذاشت. اکنون زنان رانندگی میکنند، کار میکنند و آزادانه با مردان معاشرت دارند؛ آزادیهایی که زمانی شلاق خوردن به همراه داشت.
در کشوری که تا همین چند سال پیش پوشاندن کامل زنان با عبای سیاه و حجاب اجباری بود، اکنون ستارههای پاپ و نمایشهای مد، ریاض را روشن کردهاند و تصویر عربستان از یک حکومت بسته دینی به کشوری که با سرعت بهسوی مدرنیته میتازد، تغییر یافته است.
در صحنههایی که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بود، جنیفر لوپز با لباس بدننمای براق و کامیلا کابیو با لباس توری روی صحنه ریاض برق زدند و مدلهای برند الیه ساب در مقابل تماشاگرانی شامل ستارههای هالیوود مانند هلی بری و مونیکا بلوچی رژه رفتند.
اما همان دستی که جامعه سعودی را گشود، حلقه قدرت را نیز تنگتر کرد. مخالفان سرکوب شدند، منتقدان به سکوت واداشته شدند و همه مراکز قدرت رقیب زندانی یا از هم پاشیده شدند.
پیام کاملاً روشن است: اصلاحات فقط به شرطی پیش میرود که طبق قواعد محمد بن سلمان باشد و بهای آن وفاداری بیچونوچرا به ولیعهد است.
ورود بنسلمان به واشنگتن «لحظه پیش از تاجگذاری» خواهد بود
در سطح جهانی، رهبر بزرگترین صادرکننده نفت جهان از قتل خاشقجی بهدست عوامل سعودی سربلند بیرون آمد؛ قتلی که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا آن را به او نسبت دادند. او دستور مستقیم قتل را انکار کرد، اما بهعنوان حاکم بالفعل مسئولیت آن را پذیرفت.
جو بایدن در زمان کارزار انتخاباتی گفته بود بهخاطر این قتل باید عربستان را «طردشده» کرد. اما واشنگتن در نهایت گذشت؛ بهخاطر انرژی، دفاع و فناوری.
بازگشت ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵ دوباره گرمی رابطهای کاملاً معاملاتی را زنده کرد: ۶۰۰ میلیارد دلار تعهد سرمایهگذاری سعودی، ستایشهای پرشور و علاقه مشترک به یک پیمان دفاعی.

داگلاس سیلیمن، رئیس مؤسسه کشورهای عربی خلیج فارس در واشنگتن میگوید: «خاشقجی کاملاً فراموش نشده، اما آیا رابطه دو کشور مهم باید فقط بر پایه یک حادثه بنا شود یا باید منافع بزرگتر ایالات متحده و عربستان سعودی در آینده را در نظر گرفت؟»
وقتی محمد بن سلمان در واشنگتن فرود آید، با تشریفاتی پذیرفته خواهد شد که معمولاً برای پادشاه آینده در نظر گرفته میشود.
استیو کلمونز، تحلیلگر واشنگتنی میگوید: «این لحظهای پیش از تاجگذاری خواهد بود»؛ نشانهای که آینده پادشاهی اکنون به این شاهزاده جوان تعلق دارد.
پل سیلم از مؤسسه خاورمیانه یادآوری میکند که با وجود همه بحرانهای گذشته – از جمله حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربا تبعه سعودی بودند – آمریکا و عربستان همچنان با همان محاسبه سردی که همیشه رابطهشان را تعریف کرده به هم گره خوردهاند: منافع مشترک در انرژی، دفاع و اکنون هوش مصنوعی.
سیلم میگوید: «هوش مصنوعی، نفت قرن بیستویکم است و آمریکا به انرژی و سرمایه خلیج نیاز دارد». او تأکید میکند که لنگر اصلی رابطه همچنان دفاع است و آمریکا تضمینهای امنیتی ارائه میدهد.
چهره بن سلمان بر رسانهها، مراکز خرید و بیلبوردها غالب است
صعود محمد بن سلمان نشانه تغییر نسل است. او اولین پادشاهی خواهد بود که از نسل نوههای ملک عبدالعزیز (بنیانگذار) برمیخیزد و سنت چندین دهه حاکمیت برادران و پسران را خواهد شکست.
از همان ابتدا مأموریت خود را با صراحت اعلام کرد: در سال ۲۰۱۷، کمی پس از ولیعهد شدن گفت: «۷۰ درصد جمعیت سعودی زیر ۳۰ سال هستند. ما ۳۰ سال آینده را صرف مقابله با افکار افراطی نخواهیم کرد؛ همین امروز آنها را نابود خواهیم کرد». او قول داد «اسلام معتدل و متعادل» را که به روی جهان گشوده است احیا کند.
صعود او زمانی آغاز شد که پدرش، ملک سلمان، در سال ۲۰۱۵ به تخت نشست و وزارت دفاع و دیگر مناصب کلیدی را به او سپرد. در سال ۲۰۱۷ در یک کودتای درباری، پسرعمو و ولیعهد پیشین، محمد بن نایف را کنار زد و سلسلهمراتب دیرپای مبتنی بر ارشدیت را درهم شکست. تلویزیون سعودی لحظهای را نشان داد که محمد بن سلمان دست نایف را میبوسد؛ ژستی حسابشده برای نمایش وحدت که پشت آن یک تصرف قدرت بود.
اکنون حضور او بر همهجا سایه انداخته: عکسهایش در مراکز خرید، روی بیلبوردها و در همه رسانههای داخلی هست و هر طرحی بهعنوان شاهکار او معرفی میشود. اما روشهایش همچنان غیرشفاف است. سرکوبها بحث درباره اینکه آیا جاهطلبیهای اقتصادی او واقعاً به نتیجه میرسند یا نه را خاموش کردهاند.
عربستان سعودی تحت رهبری محمد بن سلمان، عرصه ورزش جهانی را نیز تسخیر کرده و پیست گلف LIV تحت حمایت PIF را با تور PGA آمریکای شمالی ادغام کرده، چهرههای فوتبال مانند کریستیانو رونالدو را به خود جذب کرده و حق میزبانی بازیهای زمستانی آسیایی ۲۰۲۹ را به دست آورده و در عین حال برای جام جهانی فیفا ۲۰۳۴ تلاش میکند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
مترجم: ح. دباغی
دههها واشنگتن معتقد بود میتواند خاورمیانه را بر اساس تصویر خود شکل دهد، متحدان را منصوب کند، دشمنان را بازدارد و با زور و دیپلماسی نظم شکنندهای را حفظ کند. اما تاریخ راهی برای فروتن کردن غرور و گستاخی دارد. امروز، آن نظم به دقت ساخته شده در حال فروپاشی است. و در مرکز این تحول، ترکیه ایستاده است. کشوری که زمانی به عنوان یک پاسگاه دورافتاده وفادار ناتو تلقی میشد، اکنون به عنوان یک قدرت منطقهای دارای اعتماد به نفس با جاهطلبیهایی فراتر از سناریوی متحدین ظهور میکند. آنکارا دیگر دستور نمیگیرد، آنها را مینویسد. از سوریه تا قفقاز، از مدیترانه تا دریای سرخ، نفوذ ترکیه در مناطقی که قدرت آمریکا در حال کاهش است، در حال گسترش است. این، یک داستان خیانت نیست. منطق تغییر قدرت، جوهره رئال پولیتیک است. آنچه شاهد آن هستیم، فروپاشی استراتژی آمریکا در منطقهای است که زمانی بر آن تسلط داشت و صعود دولتی است که یاد گرفته چگونه از شکافهای نظم تحت رهبری آمریکا بهره برداری کند.
بیایید بررسی کنیم که این تغییر تکتونیکی چگونه و چرا در بخش عمدهای از قرن بیستم رخ میدهد. ترکیه در سایه حافظه امپراتوری خود زندگی میکرد. امپراتوری عثمانی زمانی محور قدرت اوراسیا بود که ریشههایی میان اروپا، آسیا و جهان عرب داشت. سقوط آن پس از جنگ جهانی اول نه تنها فروپاشی یک دودمان، بلکه تقلیل استراتژیک یک تمدن نیز بود. جمهوری جدید ترکیه که از ویرانهها زاده شده بود، به درون خود متوجه شد و بازگشت. انقلاب مصطفی کمال آتاتورک در پی مدرنسازی و غربیسازی برای ساختن یک دولت-ملت سکولار به جای امپراتوری سقوط کرده بود. برای دههها، آنکارا نقش مطیع و فرعی در نظم غربی را پذیرفت، به ناتو پیوست، پایگاههای آمریکایی را میزبانی کرد و به عنوان خط مقدم علیه توسعهطلبی شوروی عمل کرد. واشنگتن ترکیه را به عنوان یک حائل مناسب میدید، نه به عنوان یک همتا. این فرض تا زمانی که ترکیه ضعیف، منزوی و وابسته باقی مانده بود، درست عمل میکرد. دیگر اینطور نیست، پایان جنگ سرد نیست، نقشه استراتژیک را به طور بنیادین تغییر داد.
با تثبیت شدن نظام تکقطبی به محوریت آمریکا در دهه ۱۹۹۰، اهمیت ژئوپلیتیکی ترکیه به رسمیت شناخته شد اما به ندرت مورد احترام قرار گرفت. واشنگتن انتظار وفاداری بدون رفتاری متقابل را داشت. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ هنگامی که پارلمان ترکیه اجازه نداد نیروهای آمریکایی از خاک خود به عراق حمله کنند اولین شکاف عمده بود. این فقط یک اختلاف نظر سیاستی نبود، یک اعلان و تاکید بر حاکمیت ملی بود. آنکارا علامت میداد که دیگر به عنوان ابزاری برای استراتژی آمریکا عمل نخواهد کرد. جنگ عراق مرزهای ترکیه را بیثبات کرد، ملیگرایی کردی را تقویت کرد و پایه ثبات منطقهای را تضعیف و تخریب نمود. برای سیاستگذاران ترکیه، این اثباتی بود بر اینکه اقدامات آمریکا میتواند مستقیما امنیت ملی آنها را به خطر بیندازد. این درک، آغاز بیداری راهبردی ترکیه بود.
تا دهه ۲۰۱۰، تحت رهبری رجب طیب اردوغان، ترکیه شروع به بازسازی تصور خود کرد، نه به عنوان یک عضو کوچکتر ناتو، بلکه به عنوان یک قدرت مرکزی محق و مستقل. بهار عربی این تحول را تسریع کرد. در حالی که واشنگتن بین حمایت محتاطانه و سردرگمی استراتژیک در نوسان بود، آنکارا قاطعانه عمل کرد. او تلاش نمود رویدادهای سوریه، لیبی و مصر را بر اساس منافع خود شکل دهد که اغلب با ایالات متحده در تضاد بود. در سوریه، حمایت آمریکا از شبهنظامیان کرد آنکارا را خشمگین و رهبران ترکیه را متقاعد کرد که واشنگتن حاضر است امنیت ترکیه را فدای دستاوردهای تاکتیکی کوتاه مدت کند. نتیجه، فرسایش عمیق اعتماد و آغاز سیاست خارجی مستقل ترکیه بود که دیگر همسویی با ایالات متحده را شرط پیشفرض خود نمیدانست.
در عین حال، ترکیه جغرافیای خود را با دقت قابلتوجهی به کار گرفت. ترکیه بر فراز کریدورهای حیاتی انرژی، نقاط گلوگاه دریایی و تقاطعهای فرهنگی قرار دارد. حکومت اردوغان از این مزایا برای کسب نفوذ در چندین جبهه به طور همزمان بهره برد. در شرق مدیترانه، قاطعیت دریایی ترکیه ادعاهای یونانی و قبرسی را که توسط اتحادیه اروپا حمایت میشد، به چالش کشید. در قفقاز جنوبی، حمایت ترکیه از آذربایجان در جنگ ۲۰۲۰ قره باغ کوهستانی نشان داد که آنکارا چقدر سریع میتواند قدرت خود را فراتر از مرزهایش اعمال کند. در شمال آفریقا، پهپادها و مشاوران ترکیه به تغییر روند جنگ در لیبی کمک کردند. هر یک از این مداخلات نشانهای بود: ترکیه در منطقهای که مدتهای طولانی تحت سلطه دیگران بود، قدرت خود را بازپس میگیرد.
از نظر اقتصادی، آنکارا به دنبال خودمختاری استراتژیک بود. او سیستم صنایع دفاعی را متنوع کرد و وابستگی به تأمینکنندگان آمریکایی و اروپایی را کاهش داد. پهپادهای بایراکتار که در داخل کشور توسعه یافتند، به نمادی از این استقلال تبدیل شدند. آنها به طور مؤثر از اوکراین تا اتیوپی اعزام شدند، میدانهای نبرد را تغییر دادند و تصویر ترکیه را به عنوان تولیدکننده فناوری به جای مصرف کننده تجهیزات غربی را بازتعریف کردند. این انقلاب در صنایع دفاعی فقط مسئله غرور نیست. نشاندهنده این درک حساب شده است که در عصر رقابت قدرتهای بزرگ، اتکا به سلاحهای خارجی به معنای فرمانبری و سلطه است. چرخش ترکیه به خودکفایی بنابراین ادامه منطق واقعگرایانه است، نه صرفا احساسات ملیگرایانه. بدخوانی مکرر غرب از جاهطلبیهای ترکیه، این فاصله و انشقاق را تشدید کرد. واشنگتن قاطعیت ترکیه را به عنوان انحرافی موقتی تلقی و فرض کرد که آنکارا در نهایت دوباره به خط بازخواهد گشت. این یک اشتباه تحلیلی بنیادی بود. مسیر ترکیه بازتابدهنده نیروهای ساختاری، جمعیتشناسی، جغرافیا و هویت تاریخی است که با اقناع دیپلماتیک یا فشار اقتصادی قابل بازگشت و معکوس کردن نیست.
اقدام به کودتای ۲۰۱۶ و برداشت آنکارا مبنی بر اینکه پایتختهای غربی در محکوم کردن آن کند عمل کردند، سوءظن ترکیه را تشدید کرد. در پی این اقدام، ترکیه افسران طرفدار غرب را از ارتش خود پاکسازی کرد، قدرت را تحت نظام ریاست جمهوری متمرکز نمود و روابط خود را با روسیه از طریق توافق موشکی S400 تعمیق بخشید. از دیدگاه واقعگرایانه، این یک حرکت منطقی بود. آنکارا در برابر ابرقدرتی که دیگر به آن اعتماد نداشت، تعادل برقرار میکرد. رابطه ترکیه و روسیه نشان میدهد که اتحادها در دنیای چندقطبی چقدر سیال میشوند. با وجود قرنها رقابت و منافع متضاد در سوریه، دریای سیاه و قفقاز، آنکارا و مسکو توانستهاند شراکت معاملاتی مبتنی بر نیاز متقابل را حفظ کنند. روسیه انرژی و اهرم فشار علیه غرب را فراهم، و ترکیه دسترسی، میانجیگری و غیرقابل پیشبینی بودن را عرضه میکند. همکاری روسیه و ترکیه بر پایه اعتماد نیست بلکه بر محاسبات استراتژیک بنا شده است.
به یک اعتبار، ترکیه هنر بازی با هر دو طرف، تعامل با ناتو در مواقع مفید و به چالش کشیدن آن در مواقع ضروری را آموخته است. این رفتار دولتی است که جایگاه خود را در توازن قدرت در حال شکلگیری درک میکند و از محدود شدن به سلسله مراتب قدیمی خودداری میکند. در داخل کشور، جذابیت اردوغان برای نوستالژی عثمانی صرفا نمایش سیاسی نیست. هدف راهبردی عمیقتری را دنبال میکند تا هویت ترکیهای در جهان پساغرب را با احیای زبان امپراتوری، قیمومیت بر سرزمینهای مسلمان و رهبری در جهان اسلام بازتعریف کند. آنکارا در حال ساختن روایتی است که جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی خود را توجیه و ذیحق میکند. این پروژه ایدئولوژیک با سیاست قدرت ملموس همسو است. ترکیه اکنون پایگاههای نظامی را از قطر تا سومالی مستقر میکند، پهپادها را به آسیای مرکزی میفرستد و در آفریقا و آمریکای لاتین به تعاملات دیپلماتیک اشتغال میورزد. این قدرت نرم است که با قابلیت سخت پشتیبانی میشود، نه ایدهآلیسم. این گسترش عمدی نفوذ است که با تلاش دولت برای تبدیل سلطه منطقهای به اهمیت جهانی تطابق دارد.
نتیجه این امر بازپیکربندی صفبندیهای منطقهای است. دولتهایی که زمانی به واشنگتن وابسته بودند، اکنون در حال ریسک کردن هستند و میدانند که قدرت آمریکا دیگر تضمین کننده ثبات نیست. پادشاهیهای خلیج فارس با تهران گفتگو میکنند. مصر با مسکو هماهنگ میشود و اسرائیل به آرامی اختلافات خود با آنکارا را مدیریت میکند.
در هر یک از این تغییرات، قاطعیت ترکیه یک عامل است. خاورمیانه دیگر یک نظام متمرکز بر آمریکا نیست. این یک عرصه چندقطبی مورد مناقشه است که ترکیه به عنوان یکی از چندین قطب مستقل عمل میکند. و این برای ایالات متحده یک شکست استراتژیک عمیق است. دههها سرمایهگذاری در شکلدهی نظم منطقهای چشماندازی ایجاد کرده است که حتی متحدان دیگر به رهبری ایالات متحده احترام نمیگذارند. با این حال، صعود ترکیه بدون ریسک نیست. اقتصاد آن همچنان در برابر تورم، بدهی و وابستگی انرژی آسیبپذیر است. درگیریهای نظامی آن منابعش را به شدت تحت فشار قرار میدهد و دیپلماسی قاطع آن به اندازه طرفداران دشمن ایجاد میکند. اما از دیدگاه واقعگرایانه، اینها هزینههای اجتنابناپذیر جاهطلبی هستند. آنچه اهمیت دارد این است که آنکارا اکنون بر اساس منطق راهبردی خود عمل میکند، نه واشنگتن. انتخابهایش را بر اساس منافع تنظیم میکند، نه ایدئولوژی. چه در مذاکره با مسکو، چه در بستن توافق با پکن یا میانجیگری در اوکراین، ترکیه مانند قدرتی آگاه به اهرم نفوذ خود رفتار میکند.
اما سؤال عمیقتر این است که این مسیر تا چه حد میتواند پیش برود قبل از اینکه با محدودیتهای جغرافیا و اقتصاد برخورد کند یا واکنش متقابل متعادلکنندهای از سوی قدرتهای بزرگ دیگر ایجاد کند. با عقبنشینی ایالات متحده از منطقه و تمرکز بر چین، ترکیه خلأیی را مییابد که مشتاق پر کردن آن است. اما خلاءها رقابت را دعوت میکنند. روسیه، ایران و حتی هند به شیوههای مختلف این حوزه را به چالش خواهند کشید. تکه تکه شدن خاورمیانه فرصت ایجاد میکند، اما همچنین ابهامات و نوسانات میآفریند. چالش آنکارا حفظ توسعه بدون گسترش بیش از حد، و تثبیت نفوذ بدون تحریک ائتلاف علیه آن خواهد بود. آنچه این لحظه را از نظر تاریخی اهمیت میدهد این است که ظهور مجدد ترکیه، بازگشت به امپراتوری نیست، بلکه سازگاری با منطق نظم نوین جهانی است. این نماد گذار از نظام تکقطبی تحت سلطه آمریکا به چندقطبی بودن منطقهای است.
قواعد دیگر در واشنگتن نوشته نمیشوند. آنها میان پایتختهایی مذاکره و تدوین میشوند که زمانی فقط همکاری میکردند. از این منظر، صعود ترکیه هم نشانه و هم عامل فروپاشی استراتژی خاورمیانه آمریکا است. این ثابت میکند که وقتی یک هژمون توازن قدرت را اشتباه میفهمد، دیگران ناگزیر وارد رخنه و تناقض حاصله میشوند و نظم را بر اساس منافع خود بازسازی میکنند. به نظر میرسد ویرانههای یک امپراتوری میتواند پایه قدرت جدید و فروپاشی ما باشد. استراتژی در خاورمیانه محصول یک تصمیم یا دولت واحد نیست. نتیجه اجتنابناپذیر دههها زیادهروی، تکبر و کوتهبینی استراتژیک است. واشنگتن باور داشت که میتواند نظم لیبرال را بر منطقهای تحمیل کند که با رقابتهای دیرینه، شکافهای مذهبی و ژئوپلیتیک بیوقفه تعریف شده است. تصور میکرد که دموکراسی میتواند از طریق مداخله مهندسی شود، که بازارها میتوانند جایگزین امنیت شوند، که قدرت آمریکا در برابر زوال و افول مصون است.
این توهم سیاست آمریکا را به مدت ۳۰ سال پس از جنگ سرد حفظ کرد. اما امروز، ویران شده است. از بغداد تا کابل، از طرابلس تا دمشق، شواهد بسیار قوی هستند: ایالات متحده ظرفیت خود را برای شکل دادن به برآمدها در منطقهای که آموخته چگونه در برابر نفوذ او مقاومت کند، به پایان رسانده است. ریشههای این فروپاشی به لحظه پیروزی تک قطبی در سال ۱۹۹۱ بازمیگردد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، واشنگتن فرض کرد که سلطه او دائمی است و منطق توازن قدرت در مورد او دیگر صدق نمیکند.
جنگ خلیج فارس به نظر میرسید که قدرت مطلق آمریکا را تأیید میکند، اما پیروزی باعث رخوت شد. ایالات متحده موفقیت تاکتیکی را با سلطه استراتژیک اشتباه گرفت و درک نکرد که خود اِعمال نیروی خردکننده در خاورمیانه باعث ایجاد کینه و مقاومت عمیقی خواهد شد.
مهار دوگانه ایران و عراق در دهه ۱٩٩۰، واشنگتن را در وضعیتی ناپایدار گرفتار کرد: کنترل همزمان دو دشمن و از خود راندن همه شرکا. این سیاست به جای ایجاد ثبات، گرفتاری بیپایان را تضمین کرد. حملات ۱۱ سپتامبر این گسترش بیش از حد را به فاجعه تبدیل نمود. حمله به افغانستان ممکن بود به عنوان اقدامی تنبیهی قابل دفاع باشد، اما تصمیم بعدی برای تحول خاورمیانه از طریق تغییر رژیم کاملا تکبر و وقاحت بود. جنگ عراق ۲۰۰۳ نقطه گسست قاطع میان جاهطلبی آمریکا و واقعیت ژئوپلیتیکی بود. واشنگتن صدام حسین را بدون برنامه منسجمی برای بعد از او سرنگون کرد، با این فرض که دموکراسی به طور طبیعی در جامعهای که توسط فرقهگرایی و دههها دیکتاتوری تکهپارچه شده بود، ریشه بگیرد. نتیجه، یک فاجعه استراتژیک بود. ایران نفوذ بیسابقهای در عراق به دست آورد. شکاف سنی و شیعه در سراسر منطقه به شدت گسترش یافت و اعتبار آمریکا فرو ریخت.
برای آنکارا، تهران و مسکو این لحظهای بود که محدودیتهای قدرت آمریکا آشکار شد. پیامدها با نابودی عراق به عنوان یک قدرت متعادل کننده به بیرون فرو پاشید. ایالات متحده به طور ناخواسته راه را برای برتری منطقهای ایران هموار کرد. تهران با استفاده از خلأ ناشی از شکستهای آمریکا، از طریق شبهنظامیان و نیابتیها شبکه نفوذ خود را از لبنان تا یمن گسترش داد. واکنش واشنگتن بین مهار نیم بند و تشدید بیپروا نوسان داشت. سعودیها را تا دندان تجهیز کرد، از مداخلات فاجعهبار در یمن حمایت نمود و بدون هدف مشخص به تحریم ایران ادامه داد. این رفتار پریشان، متحدان را دور کرد و رقبا را جسورتر ساخت. برای بسیاری در منطقه، ایالات متحده دیگر به عنوان یک هژمون منطقی به نظر نمیرسید، بلکه یک امپراتوری ناتوان از درک محدودیتهای خود بود.
سرکشی ترکیه در این دوره نماد یک تغییر منطقهای گستردهتر بود. وقتی آنکارا از حمایت از حمله به عراق خودداری کرد، واشنگتن آن را یک استثنا دانست. با این حال، این اولین نشانه واضح بود که حتی متحدان اصلی نیز شروع به محاسبه منافع خود به طور مستقل کردهاند. عدم درک این تغییر یک اشتباه تحلیلی بنیادی بود که ریشه در ایدهآلیسم لیبرال داشت؛ باور به این که اتحادها بر ارزشهای مشترک استواراند نه ضرورت راهبردی. در واقعیت، اتحادها تنها زمانی دوام میآورند که منافع مشترک را تأمین کنند. وقتی سیاست آمریکا دیگر امنیت را تأمین نکرد و بیثباتی ایجاد کرد، منطق همسویی و متفق بودن فروپاشید.
بهار عربی ۲۰۱۱ روند فروپاشی [استراتژی خاورمیانه] واشنگتن را تسریع کرد. آنچه به عنوان موجی از شورشهای مردمی آغاز شد، به سرعت به آتش منطقهای تبدیل گشت. مواضع متناقض دولت اوباما در حمایت از تغییر رژیم در لیبی، تردید در سوریه و تحمل ضدانقلاب در مصر، نشان داد که ایالات متحده دولتی فاقد انسجام راهبردی است. در لیبی، سرنگونی قذافی منجر به فروپاشی دولت، سربرآوردن دوباره جهادیها و بحران پناهندگان که اروپا را بیثبات کرد شد. در سوریه، درخواست آمریکا مبنی بر این که بشار اسد باید برود به شعاری توخالی تبدیل شد، چرا که روسیه قاطعانه مداخله کرد و نیروهای نیابتی واشنگتن دچار تردید شدند. جنگ باعث قدرت گرفتن ایران و مداخله ترکیه شد، و همه قدرتهای بزرگ را درگیر کرد. به جز ایالات متحده که در درگیریای که به شعلهور شدن آن کمک کرده بود، به حاشیه رانده شد.
هر گام اشتباه اعتبار را فرسایش داد. متحدان دیگر به تعهدات آمریکا اعتماد نداشتند. دشمنان دیگر از تهدیدات آمریکا نمیترسیدند. وقتی اوباما خط قرمزی درباره سلاحهای شیمیایی در سوریه اعلام و سپس از اجرای آن خودداری کرد، کل منطقه آن را به صورت این پیام دیدند که بازدارندگی آمریکا توخالی است. آن لحظه نماد حقیقتی گستردهتر بود. ایالات متحده اراده سیاسی برای حفظ هژمونی در منطقهای که دیگر از قوانیناش پیروی نمیکرد، را از دست داده بود. تا زمانی که روسیه در سال ۲۰۱۵ وارد جنگ سوریه شد، توازن استراتژیک به طور غیرقابل بازگشتی تغییر کرده بود. مسکو نشان داد که نیروی متمرکز محدود میتواند به آنچه دو دهه مداخله آمریکا نتوانست، دست یابد: تأثیر پایدار با هزینه قابل مدیریت.
در همین حال، وسواس واشنگتن نسبت به ایران به یک دام استراتژیک تبدیل شد. توافق هستهای ۲۰۱۵ به طور موقت وعده بازتنظیم دیپلماتیک را داد، اما لغو آن در دولت ترامپ رویارویی بیهدف را احیا کرد. تحریمها به اقتصاد ایران آسیب زدند اما نتوانستند نفوذ منطقهای آن را محدود کنند. تهران روابط خود را با چین و روسیه عمیقتر کرد و حضورش در سراسر لوانت (سوریه – لبنان) حتی عمیقتر شد. ایالات متحده خود را گیر کرده در چرخهای از اجبار یافت که نه بازدارندگی داشت و نه ثبات. بدتر از آن، این تمرکز افراطی بر ایران، سیاستگذاران را نسبت به ظهور مراکز قدرت جدید کور کرد. به ویژه، صعود قاطع ترکیه و چرخش تدریجی کشورهای خلیج فارس به سمت دیپلماسی چندقطبی.
اتکای آمریکا به ابزارهای نظامی، افول را تشدید کرد، دههها مداخله، جوامعی متلاشی شده، نخبگانی بیاعتبار و نسلی که حضور آمریکا را با هرج و مرج به جای نظم مرتبط میدانند به جا گذاشت. پارلمان عراق خواستار خروج آمریکا شد. دولت افغانستان به آغوش طالبان غلطید و لیبی همچنان یک بیابان بایر تکه پارچه شده باقی مانده است. تریلیونها دلار نه برای ساختن نفوذ، بلکه برای تضعیف آن صرف شد. هر عملیات بیثباتی بیشتر، احساسات ضدآمریکایی بیشتر و فضای بیشتری برای قدرتهای منطقهای ایجاد کرد. از دیدگاه واقعگرایانه، این الگوی کلاسیک زیادهروی امپراتوری است، زمانی که تلاش برای بسط سلطه، باعث فروپاشی خود آن میشود.
در داخل کشور، هزینه سیاسی این شکستها بسیار زیاد بوده است. خستگی جنگ، فشارهای اقتصادی و سرخوردگی عمومی فضای تعامل پایدار در خارج را محدود کرده است. مردم آمریکا دیگر از اعزام گسترده ارتش به سرزمینهای دوردست حمایت نمیکنند. پنتاگون این موضوع را درک میکند، همان طور که نهادهای سیاست خارجی نیز میدانند. اما بیتحرکی بوروکراتیک و نابینایی ایدئولوژیک مانع از عقبنشینی منسجم میشود. شعارهای رهبری همچنان پابرجاست، اما پایه مادی آن تضعیف شده است. ایالات متحده تلاش میکند به عنوان یک هژمون جهانی با ذهنیت دهه ۱۹۹۰ عمل کند، اما با منابع و مشروعیت یک قدرت رو به افول.
خلأ ناشی از عقبنشینی آمریکا نه توسط یک جانشین واحد، بلکه توسط چندین بازیگر که اهداف مشترک را دنبال میکنند، پر میشود. روسیه دوباره به صورت نظامی ظاهر میشود، چین سرمایهگذاری اقتصادی میکند، ایران از طریق ایدئولوژیکی عرض اندام مینماید و ترکیه به صورت عملگرایانه مانور میدهد. خاورمیانه که زمانی محور اصلی استراتژی آمریکا بود، اکنون به عرصه قدرتهای میانرده رقیب تبدیل شده است که بدون ترس از انتقام آمریکا عمل میکنند. حتی نزدیکترین متحدان واشنگتن، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل، در حال تنوع بخشیدن به همکاریهای خود هستند، با مسکو و پکن تعامل دارند و برای محافظت خود در برابر غیرقابل پیشبینی بودن آمریکا تلاش میکنند.
توافقات ابراهیم که در ابتدا به عنوان یک پیروزی دیپلماتیک جشن گرفته میشد، نتوانسته واقعیت خروج منطقه از کنترل آمریکا را پنهان کند. مشکل ساختاری آشکار است. واشنگتن سیاست خاورمیانهای خود را بر فرض ثبات نظام تک قطبی بنا نهاده بود. او باور داشت میتواند شرایط را به طور نامحدود دیکته و تحمیل کند، زیرا هیچ رقیب همتا آن را به چالش نمیکشید. آن دنیا دیگر وجود ندارد. بازگشت قدرتهای بزرگ، رقابت همراه با صفبندیهای جدید منطقهای، شکنندگی نفوذ آمریکا را آشکار کرده است. تلاشها برای تغییر مسیر به آسیا، هرچند از نظر استراتژیک منطقی است، اما فقط تلقی موجود مبنی بر خروج ایالات متحده از خاورمیانه را تشدید میکند. هرچه ایالات متحده بیشتر تمرکز خود را بر چین اعلام میکند، بازیگران خاورمیانهای بیشتر نتیجه میگیرند که واشنگتن دیگر اراده یا تمرکز لازم برای شکل دادن به سرنوشت آنها را ندارد.
طنز ماجرا این است که ایالات متحده با هر معیار مطلق، هنوز دارای قدرت خردکنندهای است. اقتصاد، توانائیهای نظامی و پایه فناوری آن همچنان قدرتمند باقی مانده است. آنچه کم دارد، انضباط استراتژیک است. به جای هماهنگ کردن ابزارهای موجود با اهداف، همچنان به دنبال توهم رهبری جهانی است، بدون این که بفهمد نمایش قدرت بدون مشروعیت به مقاومت منجر میشود، نه نظم. بینش واقعگرایانهای که همه کشورها منافع خود را دنبال میکنند، چیزی است که واشنگتن در دوران جنگ سرد تبلیغ میکرد اما آن را در لحظه نخوت و تکبر تکقطبی خود فراموش کرد.
خاورمیانه اکنون بار دیگر این درس را اما با هزینهای سنگین به ایالات متحده میآموزد. با تغییر توازن قوا، ایالات متحده با معضلی روبرو است. یا باید نقشی کاهشیافته را بپذیرد و خود را با واقعیتهای چندقطبی تطبیق دهد یا به توهم رو به زوال هژمونی چنگ بزند و خطر سقوط بیشتر را قبول کند. مسیر اول نیازمند تواضع و خویشتنداری است، ویژگیهایی که در امپراتوریهایی که به سلطه عادت دارند نادر است. مسیر دوم تضمین میکند که فرسایش نفوذ به دلیل گسترش بیش از حد و محاسبه نادرست ادامه یابد. در هر دو حالت، چشمانداز استراتژیک به طور غیرقابل بازگشتی تغییر کرده است. خاورمیانهای که زمانی میدان ثبوت برتری آمریکا بود، اکنون به صحنهای تبدیل شده که افول آن بیش از همه قابل مشاهده است. ظهور ترکیه، مقاومت ایران و بازگشت روسیه پدیدههای جداگانهای نیستند. آنها بهای تجمعی دههها زیادهروی ابرقدرتی هستند که برتری موقتی خود را با کنترل دائمی اشتباه گرفت، استراتژیای که درک نکرد حتی هژمونها هم روزی باید با محدودیتهای قدرت خود و پیامدهای انتخابهایشان روبرو شوند. تاریخ قدرتهای بزرگی را که سلطه را با دائمی بودن اشتباه میگیرند، نمیبخشد. ایالات متحده باور کرد که میتواند با زور و ایدئولوژی نظم را در خاورمیانه مهندسی کند. در عوض، همان تعادلی را که نفوذش را حفظ میکرد، از بین برد.
ظهور ترکیه یک استثنا نیست. این نتیجه منطقی افراط و غفلت راهبردی آمریکا است. با عقبنشینی واشنگتن و پیشروی آنکارا، منطقه خود را با واقعیتهای جدیدی که نه با آرمانها، بلکه با قدرت شکل گرفتهاند، تطبیق میدهد. سیاستگذاران باید درک کنند که هر عقبنشینی خلأ ایجاد میکند و هر خلأ، رقیب جدیدی را دعوت میکند. خاورمیانه دیگر صفحه شطرنج آمریکا نیست. میدانی است برای رقابت میان بازیگرانی که دیگر از دستی که زمانی قطعات را حرکت میداد، نمیترسند. پیامدهای این گذار هم اکنون در حال آشکار شدن است و قابل بازگشت نیست. قدرت زمانی که با گردنفرازی و محاسبه اشتباه از دست رفت، دیگر باز نمیگردد. آن را کسانی که آماده به کار بردن آن هستند، تصاحب میکنند.
——————-
* پروفسور جان جوزف مرشایمر، دانشمند علوم سیاسی آمریکایی در دانشگاه شیکاگو است. تمرکز او بر تحلیل روابط بینالملل از منظر نئورئالیسم تهاجمی است که اولین بار در سال ۲۰۰۱ در کتاب «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» آن را ارائه کرد.
Prof. John Mearsheimer: Turkey’s Rise and the Collapse of U.S. Middle East Strategy
https://www.youtube.com/watch?v=M-OEUrfL-Ig&source_ve_path=MTc4NDI0
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
الهه موسوی / اعتماد
جنگل «توسکاجاری بورسله» واقع در بخش بابلکنار شهرستان بابل مورد تصرف و ساخت وساز یک فرد پرنفوذ قرار گرفته است. این فرد همراه با برادران و عموزادههای خود، با ساخت چند واحد دامسرای غیرمجاز در داخل اراضی ملی وجنگلی، قوانین منابع طبیعی را نقض کرده و در شهریورماه امسال، برای دسترسی آسانتر به این واحدها، یک راه غیرمجاز را در قلب جنگلهای «توسکاجاری بورسله »، «تیرکن» و «ولیکستان » ایجاد کرده که از«ولیکستان » به «تیرکن » و «لپور » متصل میشود؛ راهی که در واقع مسیری جنگلی با تخریب و جنگلتراشی، از بابلکنار به جنگل «سوادکوه شمالی » ایجاد کرده است.
ماجرا از این قرار است که یکی از بستگان یک مسوول سابق در استان با ساختوساز چند واحد تالار دامی و دامسرا که بخشی از آن مسکونی است، در جنگل و اراضی ملی، تخلف کرده و حالا در آخرین اقدام خود، حدود ۶ کیلومتر جاده جنگلی در سکوت کامل اداره کل ساری در قلب جنگلهای چندمیلیون ساله هیرکانی انجام داده است.
پیش از این و قبل از ساخت جاده جنگلی، همین فرد، ساخت وساز در اراضی ملی داشته که نه تنها با او برخورد نشده، بلکه مسوولان منابع طبیعی وقت، چشمان خود را بر ساخت واحدهای تالار دامی غیرمجاز در «جنگل توسکا » نیز بستند؛ بدون اینکه اقدام قضایی علیه این قانون شکنی از سوی منابع طبیعی صورت بگیرد. برای تخلفهای این فرد که تصاویری از سازههایش در جنگل موجود است تا چند روز اخیر نه پروندهای تشکیل شده و نه برخورد جدی صورت گرفته و تنها پس از ارسال گزارشهای مردمی در دو، سه روز گذشته، اقدامها آغاز شده است.
ساخت این جاده در شهریورماه امسال در اراضی جنگلی «ولیکستان» به تیرکن- لفور بخش بابلکنار در نزدیکی منطقه بکر و زیبای «هفت آبشار » که به دلیل اهمیت بالای آن از منظر اکولوژیک، در فهرست «میراث جهانی یونسکو » ثبت شده، صورت گرفته است. همچنین برای احداث این جاده درختان جنگلی زیادی از گونههای بسیار شاخص هیرکانی مانند توسکا، افرا، بلوط، ممرز، شیردار و ولیک و دیگر گونههای ارزشمند پهن برگ خزری قطع شده است. حالا با گذشت بیش از دوماه از این تخلف، تازه چند روزی است که اداره کل منابع طبیعی مازندران-ساری اقداماتی را انجام داده است.
این جاده جنگلی بدون مجوز که گفته میشود در شهریورماه احداث شده حدود ۴ کیلومتر طول دارد و هدف از ساخت آن در قلب جنگل، دسترسی آسان به تالار دامی و دامسرای این افراد بوده است.
به گفته منابع آگاه، ساخت تالار دامی نیز بدون مجوز بوده و البته قطعا نمیتوانسته بدون موافقتهای ضمنی و چشمپوشی مسوولان منابع طبیعی منطقه صورت بگیرد؛ چرا که ساخت چنین سازهای کار یک روز و یک هفته نبوده و موضوعی نیست که بتوان آن را پنهانی انجام داد. گفته میشود این کار با حمایت برخی مدیران محلی و افراد صاحب نفوذ انجام شده است.
به گفته منابع آگاه محلی، پیش از این و در سال ۱۳۹۷ نیز عدهای درصدد بودند که این راه را در منطقه فوق ایجاد کنند که با ورود اداره کل منابع طبیعی وقت و با استفاده از ماده ۴۲ و با همت جنگلبانان و دستگاه قضایی وقت، جلوی این کار گرفته شد.
منابع طبیعی: جاده را بستیم!
در حالی که منابع آگاه محلی خبر میدهند که برای ساخت این جاده که در شهریور ماه اتفاق افتاده صدها درخت جنگلی قطور هیرکانی قطع شده و در آن منطقه قبلا جادهای نبوده است، علی باقری، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران- ساری در گفتوگو با «اعتماد» میگوید که این جاده پیش از این با عرض کمتر در آن منطقه وجود داشته است. او میافزاید: «این جاده جدید نیست و پیش از این نیز در آن محل وجود داشته که اینها فقط اخیرا آن را کمی تعریض کردهاند و فقط حدود ۵ تا ۶ درخت را ریشه کن کردهاند و درختان زیادی قطع نشده است!»
او میافزاید: « حدود ۷-۶ نفر دامدار در گذشته از این مسیر ادوات کشاورزی را عبور میدادند و رفت وآمد میکردند و حالا آن را فقط به قدر ۲ کیلومتر عریض کردهاند. در روزهای اخیر که مطلع شدیم بلافاصله با متخلفان برخورد کردیم و شخص متخلف را فورا با کمک آقای دادستان محترم، بازداشت کردیم. پرونده این شخص در دست بررسی و جاده مسدود شده است.»
باقری تاکید میکند که ما طبق قانون با این متخلفان برخورد میکنیم. او در پاسخ به این پرسش خبرنگار «اعتماد» که آیا دامسرای آنها که بهطور غیرمجاز ساخته شده و خلاف «قوانین عدم حضور دام در جنگل» است تخریب و منطقه خلع ید میشود، میگوید: « آنها دامدار هستند و میتوانند دامداری داشته باشند! و این ساخت و ساز در مدیریتهای گذشته اتفاق افتاده است؛ ولی این برای ما هم قابل قبول نیست که داخل جنگل ساخت و ساز صورت بگیرد و ما آن را بررسی خواهیم کرد و بر حسب قانون اگر خارج از «دستورالعمل خروج دام از جنگل» باشد تخریب خواهیم کرد.»
او همچنین در پاسخ بهاین پرسش که چرا پیش از این و در هنگام ساخت جاده در شهریور ماه جلوی این تخلف گرفته نشد؟ و متخلف با خیال راحت ماشینهای سنگین به جنگل برده است و راه ساخته یا به قول شما تعویض کرده، میگوید: « در هر جای جنگلهای شمال بروید، مشاهده میکنید که این مدل دامداریها وجود دارند! البته ما اجازه نمیدهیم و اینها دهههای قبل در اینجا ساختهاند!»
مدیرکل منابع طبیعی مازندران- ساری خبر از ۳۰باند سازمان یافته در حوزه منابع طبیعی شرق استان میدهد که با تلاش همکاران ما بسیاری از آنها دستگیر و زندانی شدند و با نیابت قضایی مراکز فعالیت آنها را پلمب کردیم. آقای مدیرکل منابع طبیعی وآبخیزداری مازندران-ساری اما هیچ توضیحی نمیدهد که دامدار چرا باید اساسا ادوات کشاورزی داشته باشد و چرا باید آن را به جنگلهای انبوه هیرکانی ببرد؟ آن هم در فصل زمستان که کشاورزی انجام نمیشود. او به گونهای درباره «فقط ۲کیلومتر تعریض جاده » در قلب جنگل آن هم بهطور غیرمجاز سخن میگوید که گویی این تخلف، چندان مهم نبوده است !
جنگلهای هیرکانی در خطر انقراض
جنگلهای پهن برگ هیرکانی که نزدیک به ۵۰ میلیون سال از عمر آنها میگذرد و به مادر هیرکانی در جهان شهرت دارند از آستارا در گیلان تا گلیداغ در گلستان به شکل نواری باریک با طول حدود ۸۰۰ کیلومتر و عرض بین ۲۰ تا ۷۰ کیلومتر کشیده شدهاند. هیرکانی دارای ۹۰ گونه درختی و ۲۱۱ گونه درختچهای است و میراث طبیعی و ثروت ملی منحصر به فردی است که پس از عصر یخبندان، تنها در ایران باقی ماندهاند. برداشتها و دخالتهای غیرکارشناسی انسانی حتی در قالب قانون از جمله «طرحهای بهرهبرداری »، «تغییر کاربری به اراضی کشاورزیو انواع سدسازیها» و اکنون «زمینخواری»، «ویلاسازی » و «جادهکشی» و اجرای طرحهای بیضابطه «گردشگری » و نیز «آتشسوزی »، آنها را در معرض خطر انقراض قرار داده است.
به گفته کارشناسان، علاوه بر ارزش این جنگلها در حفظ منابع آبی، تعدیل آب وهوا، تامین و ذخیره آب مورد نیاز برای انسان و دیگر موجودات، جلوگیری از فرسایش خاک، مقابله با سیلاب و ترسیب کربن و ...، گونههای گیاهی موجود در این جنگلها فسیلهای زنده طبیعی نادر و با ارزش به شمار میآیند.
هر چند انجیلی، بلوط، بلندمازو، راش، ممرز، افرا و توسکا در معرض انواع دست درازیها قرار گرفته و وضعیت خوبی ندارند؛ ولی گونههایی چون بارانک، سرخدار، لیلکی، ملچ، اوجا، شب خُسب در خطر انقراض است و به ندرت در جایی مشاهده میشود.
بحران آب در شمال کشور
از نگاه بسیاری شمال کشور همچنان آباد و سرسبز است؛ اما وضعیت هیچ یک از استانهای شمالی نه تنها در شرایط نرمال نیست؛ بلکه اوضاع بحران آب، به هر سه استان شمال ایران که هیرکانی در آنها قرار گرفته، کشیده شده است.
وضعیت آب در استان گیلان که پربارشترین و سرسبزترین استان کشور است، حالا بحرانی است و درحالی که ۸۵ روستا در گیلان درگیر تنش آبی هستند، معاون عمرانی استاندار گیلان نیز از آغاز بهکار قرارگاه جهادی مدیریت آب خبر میدهد. همچنین بسیاری از رودخانهها و تالابهای این استان بر اثر کاهش بارش و برداشت بیش از اندازه خشک شده و سکونتگاهها و نیز مناطق و عرصههای طبیعی با مشکل آب مواجه هستند. وضعیت مازندران نیز به همین منوال و حتی بحرانیتر است؛ چرا که میانگین بارندگی از گیلان پایینتر بوده و هست. آمارها میگویند در حدود ۲۱۳ روستا و ۲۰ شهر در مازندران درگیر تنش آبی هستند. کاهش بارش و کمبود آب برای زمینهای کشاورزی در مازندران موجب تشکیل «قرارگاه مقابله با تنش آبی » در این استان شده است.
ماجرای بحران آب در گلستان از مرز تنش آبی نیز گذشته و این استان، حدود ۵ سال است که در تمام فصول سال، جیرهبندی ۱۰ تا ۱۲ ساعته آب را در مرکز استان و دیگر شهرها و حتی اغلب روستاها تجربه میکند. استان گلستان دارای ۱۳۰روستا با تنش آبی شدید بوده و بهشدت نیازمند توجه است.
در این میان به گفته کارشناسان، آنچه مهمترین علت بروز چنین بحرانی در استانهای سرسبز ایران است، «تخریب پوشش گیاهی جنگلی ومرتعی » و فقدان مدیریت صحیح منابع آبی است که البته این یکی در سراسر کشور وجود دارد.
اما اگر قرار است هر دامدار و کشاورز برای دسترسی آسان به دامسرا یا اراضی زراعی خود جادهای در دل جنگل بکشد و به نام دامداری و کشاورزی در اراضی ملی ویلا بسازد و به قانون دهنکجی کند، هیرکانی نخواهد توانست چتر حمایتی خود را بیش از این بر سر ساکنان خود و دیگر استانهای اطرافش بگستراند. هیرکانی در معرض خطر است و تغییر اقلیم نیز به خاطر همین دستاندازیها و تخریبها رخ داده است. اگر برای آن فکری نکنیم زمان رو به پایان است. انقراض حیات در هیرکانی یعنی نابودی نیمه شمالی ایران و در خطر افتادن تمامیت ارضی کشور! آیا کسی این خطر را جدی میگیرد؟!
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
بهاره شبانکارئیان / اعتماد
طی روزهای اخیر خبر مفقودی دو دختر در فضای مجازی واکنشهای زیادی دربرداشته است؛ از اول مهر ماه تا پانزدهم آبان ماه جاری، دو دختر به طرز مرموزی در آبادان گم شدهاند. حتی بعضی کاربران فضای مجازی گمان میکنند که گم شدن این دو دختر میتواند به صورت سریالی اتفاق افتاده باشد.
از منظر جرمشناسی اگر در پروندهها؛ زمان، مکان، الگوی خروج و مسیر مشابه بوده باشد، احتمال سناریوی سریالی وجود دارد. با این حال ماموران پلیس به هر دو خانواده اعلام کردهاند که در حال پیگیری هر دو پرونده هستند، اما تاکنون هیچ سرنخی از این دو دختر به دست نیامده است.
«مرضیه البوغبیش» و «ستاره حیدری»؛ دو دختری هستند که شب هنگام و در یک محله مشابه آن هم در خیابان «امیری» حوالی «پارک شاپور» مفقود شدهاند. «روحالله زندی» دادستان آبادان در مورد پرونده یکی از این دو دختر اعلام کرده است: «ستاره حیدری، ۱۵ آبان برای خرید به مرکز شهر سفر کرده، اما پس از آن هر دو خط تلفن نامبرده خاموش و تاکنون اطلاعی از آن یافت نشده است. باتوجه به نقطهزنیهای انجام شده، رصد دوربینهای مداربسته مشخص شده این فرد در حوالی یکی از مناطق این شهرستان مفقود شده است. به همین دلیل پرونده با دستور قضایی جهت رسیدگی به آگاهی آبادان ارجاع شده است.
پس از مراجعه خانواده مفقود شده به دادستانی، پرونده ویژه در شعبه دوم بازپرسی شهرستان تشکیل و دستورات قضایی به ضابطان و پلیس آگاهی جهت اقدامات گسترده تخصصی و رصد تلفن، حسابهای او صادر شده است. با بازبینی دوربینهای محدود موردنظر و استعلام از ادارات و نهادهای انتظامی و درمانی تاکنون اطلاعی از مفقود شده یافت نشده است. پیگیریها و نظارتهای قانونی همچنان ادامه خواهد داشت و در صورت کشف هرگونه سرنخی اطلاعرسانی خواهد شد.»
ماجرای مفقودی «مرضیه البوغبیش»
مرضیه البوغبیش، دختر ۴۰ ساله، ۲۸ شهریور ماه سال جاری در نزدیکی پارک شاپور آبادان به طرز مشکوکی ناپدید شده است؛ برادر مرضیه به «اعتماد» میگوید: «بیش از ۵۰ روز است که ما دنبال مرضیه هستیم. همه جا را سر زدیم. شکایتی هم در همین راستا در آگاهی ثبت کردیم، اما فقط به ما گفتهاند که منتظر بمانید. گفتهاند فیلم دوربینهای مداربسته بررسی شده است، اما هیچ ردی از مرضیه به دست نیامده است. یک دختر دیگر هم به نام ستاره حیدری، اواسط آبان ماه در همین محلی که خواهرم گم شده، ناپدید شده است.»
او در مورد مفقودی خواهرش میگوید: «خواهرم در مزون عروس کار میکرد. مرضیه، بیست و هشتم شهریور ماه امسال، ساعت ۹ و ۵۰ دقیقه شب هنگامی که در حال بازگشت به خانه بوده، حوالی پارک شاپور ناپدید شده است. ما اصلا نمیدانیم چه بلایی سر خواهرم آمده؛ آیا ربوده شده! هیچی نمیدانیم. آن شب وقتی مادرم دیده که مرضیه هنوز به خانه نرسیده، نگران شده و با موبایل او تماس گرفته، اما گوشی مرضیه در ساعات اولیه از دسترس خارج و سپس در ساعت یک بامداد خاموش شده است. مگر میشود ماموران در این مدت هیچ سرنخی به دست نیاورده باشند؟!»
برادر مرضیه همچنین میگوید: «به ما گفتهاند شاید خواهرتان خواستگار داشته یا شاید با پسری فرار کرده است. ما مرضیه را میشناختیم نه پای خواستگار سمج در میان بوده نه با پسری ارتباط داشته است. اگر هر مورد مشکوکی بود ما سریع به پلیس اعلام میکردیم، اما وقتی چیزی نبوده ما نمیتوانیم به دروغ بگوییم؛ بوده. فکر میکنند اگر دختری گم میشود حتما دوست پسری داشته که رفته؛ درحالی که خواهرم مدارک شناسایی خود را خانه گذاشته است؛ چون آن روز طبق روال هر روز سر کار رفته، اما در همان محدوده پارک شاپور ناپدید شده است.» به گفته برادر مرضیه؛ در حال حاضر اهالی آبادان وحشت کردهاند. آنها حتی میترسند درخواست اسنپ کنند یا تنهایی جایی بروند.
ماجرای مفقودی «ستاره حیدری»
ستاره حیدری؛ ۱۹ سال دارد. او نیز ۱۵ آبان ماه جاری، حوالی پارک شاپور آبادان به طرز عجیبی گم شده است؛ پدر ستاره در مورد مفقودی دخترش به «اعتماد» میگوید: «پرونده در اداره آگاهی تشکیل شده و ماموران در حال پیگیری هستند. ستاره روز حادثه در آزمون آزمایشی کنکور شرکت کرده و سپس به همراه خانواده به پارک شاپور رفته است. آنجا از خانواده جدا شده تا برای خرید لوازمالتحریر به بازار برود. طبق فیلم دوربینهای مداربسته دخترم حین بازگشت به پارک شاپور در همان حوالی ناگهان ناپدید شده است. ما ساعت ۱۰ و نیم شب با گوشی ستاره تماس گرفتیم، اما بعد از تماس سریع موبایلش خاموش شده است. پلیس پیگیر ماجرا است، اما فعلا اطلاعاتی به ما ندادهاند.»

مرضیه البوغبیش و ستاره حیدری
این در حالی است که پدر ستاره قبلا به یکی از رسانهها گفته بود: «براساس تصاویر دوربینهای مداربسته دخترم در خیابان امیری بوده که پسری جوان دنبالش افتاده است. تصاویر خیلی واضح نیست، اما گویا دخترم متوجه آن پسر شده و کنار رفته تا او رد شود. پسر رد شده، اما در جای دیگری دوباره ایستاده است. خودرویی هم همانجا بوده که گویا همان لحظه حمله کرده و دخترم را سوار خودرو کردهاند. تصاویر دوربینهای مداربسته وضوح کافی ندارند و هنوز نمیتوان به طور قطعی تشخیص داد چه اتفاقی رخ داده است، اما برخی رهگذران خیابان امیری در همان زمان برگشتهاند و به صحنه نگاه کردهاند که میتواند به دلیل شنیدن صدایی شبیه جیغ یا فریاد باشد. احتمالا چند نفر در این حادثه دخیل بوده باشند، زیرا درست در همان لحظه تلفن همراه دخترم خاموش شده است. شاید یک نفر راننده خودرو بوده و فرد دیگری بیرون از آن حضور داشته است. تمام این ماجرا در کمتر از دو دقیقه رخ داده است. ما هیچ دشمنی یا بدهکاری با کسی نداریم. دخترم چند قطعه طلا همراه داشته و شاید همین موضوع در انگیزه افراد دخیل بوده باشد. هر چند که اطلاعات دقیقی در دست نیست.»
کارآگاهان پلیس در جهان چگونه احتمال سریالی بودن پروندهها را بررسی میکنند؟
بررسیهای «اعتماد» از تحلیلهای جرمشناسی نشان میدهد؛ زمانی میتوان احتمال سریالی بودن را مطرح کرد که کارآگاهان معمولا به چند معیار مشخص رسیده باشند:
۱) شباهت مکانی؛ دو رویداد در محدوده یا نقطه جغرافیایی نزدیک به هم رخ داده باشد.
۲) شباهت زمانی؛ فاصله زمانی کم بین رویدادها میتواند حساسیت ایجاد کند.
۳) شباهت در پروفایل قربانیان؛ سن، جنسیت، ظاهر و سبک زندگی یا الگوی رفتوآمد مشابه.
۴) الگوی رفتاری مشابه؛ اگر نحوه مفقود شدن، تماسهای آخر و شرایط محل یا نشانههای یافت شده مشابه باشد.
وقتی چند عامل به صورت همزمان رخ دهد، پلیس ممکن است احتمال وقوع جرم سریالی را بررسی کند، اما این فقط یک فرضیه اولیه است، نه نتیجه قطعی. با این حال مشابه بودن خیابان یا مکان به تنهایی برای نتیجهگیری کافی نیست. بسیاری از پروندههای مفقودی، حتی اگر شباهت مکانی داشته باشند، درنهایت ارتباطی به هم ندارند. هرگونه نتیجهگیری درباره افراد بدون اطلاعات معتبر میتواند نادرست و زیانبار باشد.
همچنین طبق دیگر بررسیهای «اعتماد»؛ معیارهای اصلی تشخیص «جرم سریالی» در جهان به چند الگو وابسته است؛
۱) الگوی رفتاری؛ یعنی مجرم معمولا کارهای مشابهی انجام میدهد؛ نحوه جذب یا نزدیک شدن به قربانی، زمان و مکان انتخاب قربانی و روش اقدام؛ اگر این الگوها بین چند حادثه شبیه باشد، پلیس مشکوک میشود.
۲) امضا؛ برخی مجرمان کارهایی انجام میدهند که جنبه روانی یا وسواسگونه دارد و ربطی به انجام جرم ندارد؛ مثل گذاشتن شیء خاص یا رفتاری خاص. این امضا معمولا تغییر نمیکند و شناسایی آن بسیار مهم است.
۳) شباهت ویژگیهای قربانیان؛ پلیس بررسی میکند که آیا قربانیان ویژگیهای مشابه دارند؛ سن، جنسیت، تیپ ظاهری و مسیرهای روزانه. اگر شباهت زیاد باشد، احتمال سریالی بودن بیشتر میشود.
۴) شباهت جغرافیایی؛ نزدیکی مکان رخدادها، مسیرهای مشترک، نقاط گم شدن یا پیدا شدن جسد. اگر دو رویداد در یک خیابان یا محله مشابه باشند، فقط میتواند یکی از نشانهها باشد، نه دلیل قطعی.
۵) شباهت زمانی؛ فاصله زمانی کم بین چند حادثه میتواند حساسیت ایجاد کند؛ چند روز، چند هفته. جرمهای سریالی معمولا الگوی زمانی نسبی دارند.
۶) تحلیلها و تطبیق پروندهها؛ پلیس از سامانههای اطلاعاتی، پروندههای قبلی، تماسها، دوربینها و... استفاده میکند تا متوجه شود که آیا شخص یا وسیله مشابهی دیده شده؟ آیا تماسهای مشابه ثبت شده یا الگوی رفت و آمد مشترک وجود دارد؟ با این حال حداقل سه یا چهار نشانه بالا باید همزمان وجود داشته باشد.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
![]() |
در چند هفته اخیر، عمق فرو رفتن رژیم در منجلاب نفرت عمومی، باز هم عمیقتر شد. انتقاد و حتی مخالفت از سوی روحانیون تدریجاً شکل عادی به خود گرفته، ولی انتقادهای اخیر نشان از ترفندی جدید و جالب دارد. این بار روحانیون منتقد با استفاده از آیههای قرآنی و تمثیلهای دینی، حاکمیت را به سخره گرفتند. چند عمامهبهسر متحجر علت مشکلات ناشی از باران را بیحجابی زنان عنوان کردند. ناگهان تعدادی از روحانیون با ذکر آیههایی از قرآن، نشان دادند که علت آفات طبیعی بیحجابی نیست، بلکه حکومت با استفاده از ابزار زور و سرکوب، باعث سیل و بارندگی زیاد یا برعکس، خشکسالی میگردد.
حکومت از تمام سنگرهایی که مستقر بود رانده شده است. قانون سازمان ملی مهاجرت در مجلس اسلامی با مخالفت نمایندگان حامی خودش روبرو شد. سنگر حجاب هم که مدتهاست از سوی زنان جامعه تسخیر شده است. به دست گرفتن پرچم شیر و خورشید از سوی دو سرباز نیروی زمینی و نیروی هوایی در دو نقطه پرتردد، نشان داد که اعدامها، حبس، زور و سرکوب دیگر قادر نیست باعث ترس مردم از نشان دادن درجه نفرتشان نسبت به حکومت گردد.
یادم هست کورش زعیم سالها پیش نوشت: طولی نخواهد کشید که قدرت و صلابت نیروی جامعه مدنی حتی بر روی رژیم حاکم هم سایه خواهد افکند. صحت این پیشبینی او را در نوع بخشی از مراسم که از سوی رژیم به صحنه میآید، شاهد هستیم. قرائت قرآن و نمایشهای مذهبی جای خود را به موسیقی و نمادهای ملی-میهنی داده و حتی گاهی تعزیه را هم با رنگ ملی-میهنی به صحنه آوردند که بیشتر جنبه مضحک داشت؛ نه میهنی بود و نه اسلامی.
فرض را بر این میگذاریم که اینها همه برای تحمیق مردم و فریب آنها باشد، ولی همین که رژیم برای فریب مردم از ابزار ملی-میهنی استفاده میکند، خود نشان از آن دارد که حتی دوزاری خود رژیم هم افتاده که مضامین و نمایشهای دینی دیگر برای مردم ما دارای آن جذابیتی نیست که رژیم امید داشت. از روی ناچاری، به آن ابزاری میچسبد که خودش از آن بیزار است. شخصاً از این پدیده خوشحالم چون گامبهگام رژیم را ناچار به استفاده از ابزاری میکنیم که خواسته ما است.
چنانچه به خاطر داشته باشید در همین صفحه، مدتها پیش، درباره غریبهای نوشتم که به یکی از دهات بختیاری رفته بود. در آنجا سراغ گرمابه ده را گرفت. گرمابه را به او نشان دادند. وقتی وارد گرمابه شد، گرمابه خیلی تاریک بود. هر کجا پا میگذاشت میگفتند: «مواظب باش پایت را روی دست خان نگذاری.» به هر طرف که میچرخید میگفتند: «مواظب دست و پای خان باش.» او هم عصبانی شد و گفت: «چرا این همه خان، یک نفرشان یک چراغ با خودش ندارد؟»
حالا هم سرزمین ما به مثابه آن گرمابه تاریک است. تاریکی، فساد، فقر و سرکوب سراسر مملکت را فراگرفته است. تصادفاً، بر خلاف آن گرمابه، خانِ چراغ به دست هم زیاد داریم. معضل اینجاست که هیچ فرد، افراد یا گروهی وارد این گود نمیشوند تا تعدادی از منتقدین صاحبنظر را دور یک میز بنشانند و آنها هم بهنوبه خود، با رایزنی و خرد جمعی، بانی یک جمع، شورا یا اجتماع وسیعتری گردند و در آنجا به حلاجی وضع بسیار تاریک و خطرناک امروز بپردازند تا شاید نتیجه مباحث و برخورد عقاید آنها منجر به ایجاد یک کابینه بحران برای برونرفت کشورمان از این دور باطل فساد و استبداد گردد و کشورمان قادر باشد مانند گذشته عضوی از جامعه جهانی گردد و نه آلتی در دست پوتین.
اگر بخواهیم ایران را بهصورت یک آشپزخانه وسیع تصور کنیم که تعدادی آشپزهای ماهر، تهیه یک سفره بزرگ با غذاهای متنوع را به عهده گرفتهاند، آنچه که در این میان به چشم نمیخورد و غایب است، وجود یک محرک یا هماهنگکنندهای است که قادر باشد این آشپزها، با دستپختهای متنوعشان را کنار هم گذاشته و آن سفره بزرگ رنگین را به وجود آورند.
به صحنه سیاسی امروز داخل کشورمان برگردیم. «جبهه اصلاحات ایران» مینویسد: «ما باید در کنار گروههای اجتماعی، صنفی، زنان، معلمان و جوانان بایستیم. اصلاحطلبی در این مرحله باید از سطح جناحی فراتر رود و به حرکتی فراگیر برای نجات ایران از بحرانها تبدیل شود...»
در کنار سطور بالا بد نیست نگاهی هم به مانیفست «فراکسیون امیرانتظام» در ایران بیفکنیم: «... اقدام برای ایجاد همدلی و وفاق میان تمامی میهندوستان حقیقی... ایجاد یک جبهه واحد باورمند به مردمسالاری و ایجاد حاکمیت قانون و جناحی نیرومند با مشی و اندیشه مشترک...»
ملاحظه میکنید، اصلاحطلبان نوین و رهروان راه مصدق، مواد غذایی این سفره بزرگ را تهیه دیدهاند. حالا سیاستی میطلبد در جهت ایجاد وفاق ملی.
کاش فردا هم وقتی بیدار شدم ببینم نسرین ستوده، صادق زیباکلام، احمد زیدآبادی، محسن رنانی و مولوی عبدالحمید، نیز گوشهای از این سفره رنگین را با دستپخت مشترکشان، باز هم رنگینتر کردهاند.
در پایان، در گذشته در جواب یکی دو مقالهام در «ایران امروز» چند نقد و فیدبک از چند شخصیت اصلاحطلب و ملی داخل کشور دریافت کردم که این خود، نشان از این دارد که «ایران امروز» در جمع تغییرطلبان درون مرز خواننده دارد و همین نیز، این امید را به من میدهد که این بار هم پیامی از این عزیزان دریافت کنم با این محتوا: «چراغی را که جلوی پایمان گذاشتی، به دست گرفتیم و راه افتادیم...»
داریوش مجلسی
نوامبر ۲۰۲۵
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
ربکا آر. روئیز و ویویان نریم / نیویورک تایمز / ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵
در اواخر سال ۲۰۲۴، درست پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، بازوی بینالمللی یک شرکت توسعه املاک سعودی اعلام کرد که قصد دارد سرمایهگذاری بزرگی روی نام «ترامپ» انجام دهد.
این شرکت، دار گلوبال (Dar Global)، پیشتر نیز با سازمان ترامپ همکاری تجاری داشت. اکنون این دو طرف در حال برنامهریزی برای دستکم سه پروژه جدید مشترک در عربستان سعودی بودند: دو پروژه در پایتخت، ریاض، و همچنین یک برج در جده — که همه آنها نام برند ترامپ را یدک خواهند کشید.
اما این تازه آغاز راه بود. با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، این شراکت چشم به معاملات احتمالی دیگری نیز دوخته بود.
دار گلوبال اکنون مهمترین شریک تجاری خارجی سازمان ترامپ به شمار میرود و کانال کلیدی ارتباط این سازمان با دولتها و شرکتهای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. قراردادهای اعطای مجوز استفاده از نام ترامپ در سال گذشته ۲۱.۹ میلیون دلار برای کسبوکار خانوادگی ترامپ درآمد داشته است.
این شرکت، شاخهای از یکی از بزرگترین شرکتهای توسعه املاک عربستان سعودی است که روابط بسیار نزدیکی با دولت این کشور دارد و با تکیه بر برند ترامپ به شهرت جهانی دست یافته است. اوایل سال جاری میلادی، این شرکت نخستین دفتر خود در ایالات متحده را — در طبقه نوزدهم برج ترامپ — افتتاح کرد.
ماه گذشته، زیاد الشعار، مدیرعامل شرکت، از احتمال امضای قراردادهای بیشتری با برند ترامپ در عربستان سعودی خبر داد؛ کشوری که در آن پروژههای عظیم توسعهای متعلق به دولت در جریان است.
دار گلوبال تا کنون شمار زیادی پروژه با برند ترامپ اعلام کرده است: در عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی. همکاری با ترامپ جایگاه دار را به شدت ارتقا داده و پروژههایش را برجستهتر کرده است. دار گلوبال اکنون در بورس لندن لیست شده و اعلام کرده که قصد دارد پروژههای بیشتری در سراسر جهان به عهده بگیرد.
نگاهی به چگونگی شکلگیری این رابطه:
مدیرعامل
زیاد الشعار، تاجر لبنانیتبار، حدود دوازده سال است که به شدت به برند ترامپ اعتقاد دارد. او در سال ۲۰۱۳ که برای یکی از بزرگترین شرکتهای توسعه املاک دبی کار میکرد، به رئیسش پیشنهاد داد که برند ترامپ را به امارات بیاورد.
الشار خود گفته که ایده یک زمین گلف با برند ترامپ در دبی را مطرح کرد. خیلی زود با خانواده ترامپ وارد مذاکره شد و در سال ۲۰۱۴ شخصاً برای استقبال از رئیسجمهور آینده آمریکا به فرودگاه رفت.
تلاشهای قبلی سازمان ترامپ برای گسترش فعالیت در خاورمیانه با شکست مواجه شده بود، اما پروژه زمین گلف پیش رفت.
باشگاه بینالمللی گلف ترامپ در دبی نخستین ملک با برند ترامپ بود که در منطقه افتتاح شد و مراسم افتتاح آن چند هفته پس از مراسم تحلیف دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ برگزار شد. دو پسر بزرگتر رئیسجمهور، دان جونیور و اریک — که هر دو معاون اجرایی کسبوکار خانوادگی هستند — برای این مراسم به دبی سفر کردند.
چند ماه بعد، در نخستین سال ریاستجمهوری ترامپ، الشعار شغل جدیدی پذیرفت و هدایت بازوی بینالمللی شرکت «دار الارکان» را بر عهده گرفت؛ شرکتی که بیش از دو دهه فعالیت داشت اما به دنبال گسترش فراتر از مرزهای عربستان بود. این همان بخشی بود که بعداً به دار گلوبال تبدیل شد.
عرضه عمومی سهام
در سال ۲۰۲۲ — زمانی که ترامپ از کاخ سفید خارج شده بود و کسبوکار خانوادگی دیگر قول عدم پذیرش معاملات خارجی جدید را نمیداد — دار گلوبال نخستین قرارداد خود با سازمان ترامپ را امضا کرد. دار مجوز استفاده از نام ترامپ را برای توسعه یک زمین گلف، هتل و ویلاهای مسکونی در عمان گرفت؛ پروژهای که با همکاری دولت عمان (مالک زمین) انجام میشد.
ترامپ به یکی دیگر از برندهای لوکس در سبد دار تبدیل شد؛ بسیاری از پروژههای دار با برندهای گرانقیمت دیگری مانند آستون مارتین یا میسونی مشترک هستند. نخستین پروژه بینالمللی دار، آسمانخراشی در دبی بود که طراحی داخلی آن را طراح مد ایتالیایی، روبرتو کاوالی، انجام داد.
دار بعدها نهایی کردن نخستین همکاری با ترامپ را «لحظهای ساده اما سرنوشتساز» توصیف کرد.
دار گلوبال که شتاب گرفته بود، در سال ۲۰۲۳ در بورس لندن عرضه عمومی شد — که این خود ضربه دیگری به اعتبار جهانی شرکت بود. الشعار همان سال به یک نشریه تخصصی سرمایهگذاری در بریتانیا گفت: «از نظر بازاریابی، قطعاً وقتی تحت قوانین و مقررات بورس لندن فعالیت میکنید، اعتبار بیشتری پیدا میکنید.»
آینده
دار گلوبال که اکنون دستکم هفت پروژه با برند ترامپ در دست اجرا دارد، هیچ نشانهای از کند شدن سرعت خود نشان نمیدهد. پاییز امسال، دو شریک یک پروژه دیگر در جده را اعلام کردند که شامل واحدهای مسکونی، دفاتر و «ستون سبز الهامگرفته از سنترال پارک» است.
دار گلوبال به کانالی برای دسترسی خانواده ترامپ به پروژههایی تبدیل شده که با دولتهای عربی ارتباط دارند.
برای مثال، معامله اخیر زمین گلف در قطر، خانواده ترامپ را با یک شرکت املاک و مستغلات دولتی قطر شریک کرده است. پس از سفر دولتی رئیسجمهور ترامپ به ریاض در اوایل سال جاری، نشانههایی از قراردادهای جدید با پیوندهای دولتی عربستان سعودی دیده شده است.
در حالی که دولت ترامپ در حال انجام دیپلماسی با کشورهای حاشیه خلیج فارس است، این معاملات هنجارهای پذیرفتهشده آمریکایی را درهم شکسته است. الشعار کوشیده است تا این فعالیتهای املاک و مستغلات را از مسائل سیاسی جدا نشان دهد. او پارسال به بلومبرگ گفت: «ما با سازمان تجاری ترامپ کار میکنیم، نه با سیاستهای ترامپ.»
این شراکتی است که الشعار و خانواده ترامپ هر دو از آن بهطور متقابل تمجید کردهاند.
اریک ترامپ بهار گذشته در دبی گفت: «بیست سال منتظر این لحظه بودیم» — و به برج ترامپ دبی اشاره کرد که قرار است رکورد گینس «مرتفعترین استخر شنای جهان» را به خود اختصاص دهد — «ما بهترین شرکای جهان را در دار گلوبال داریم.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
جان گمبرل / خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۱۶ نوامبر ۲۰۲۵
وزیر امور خارجه ایران روز یکشنبه گفت که تهران دیگر در هیچ سایتی در کشور اورانیوم غنی نمیکند و تلاش میکند به غرب نشان دهد که همچنان پذیرای مذاکرات احتمالی در مورد برنامه اتمی خود است.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در پاسخ به سؤالی از یک خبرنگار آسوشیتدپرس که از ایران بازدید میکرد، صریحترین پاسخ را از سوی دولت ایران در مورد برنامه هستهای خود پس از بمباران سایتهای غنیسازی آن توسط اسرائیل و ایالات متحده در ماه ژوئن در جریان جنگ ۱۲ روزه ارائه داد.
عراقچی گفت: «هیچ غنیسازی هستهای اعلام نشدهای در ایران وجود ندارد. همه تأسیسات ما تحت نظارت و پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند. در حال حاضر هیچ غنیسازی وجود ندارد زیرا تأسیسات ما ـــ تأسیسات غنیسازی ما ـــ مورد حمله قرار گرفتهاند.»
ایران میگوید به دلیل دسترسی به سایتهای بمبارانشده تهدید میشود
در پاسخ به این سوال که ایران برای ادامه مذاکرات با ایالات متحده و دیگران به چه چیزی نیاز دارد، عراقچی گفت که پیام ایران در مورد برنامه هستهایاش همچنان «روشن» است.
وزیر امور خارجه ادامه داد: «حق ایران برای غنیسازی، برای استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای، از جمله غنیسازی، غیرقابل انکار است. ما این حق را داریم و همچنان از آن استفاده میکنیم و امیدواریم که جامعه بینالمللی، از جمله ایالات متحده، حقوق ما را به رسمیت بشناسد و درک کند که این حق مسلم ایران است. و ما هرگز از حقوق خود دست نمیکشیم.»
دولت ایران ویزای سه روزه برای خبرنگار آسوشیتدپرس صادر کرد تا در کنار خبرنگاران رسانههای بزرگ بریتانیایی و سایر رسانهها در یک اجلاس شرکت کند.
محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، نیز در این اجلاس شرکت کرد و به حاضران گفت که تهران به دلیل دسترسی احتمالی به سایتهای غنیسازی بمبارانشده تهدید شده است. تصاویر ماهوارهای که آسوشیتدپرس از زمان حمله تجزیه و تحلیل کرده است، نشان میدهد که ایران هیچ کار عمدهای در سایتهای فوردو، اصفهان و نطنز انجام نداده است.
اسلامی گفت: «وضعیت امنیتی ما هنوز تغییر نکرده است. اگر اخبار را دنبال کنید، میبینید که هر روز با حمله دیگری تهدید میشویم. هر روز به ما گفته میشود که اگر به چیزی دست بزنید، مورد حمله قرار خواهید گرفت.»
ایران پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به طور یکجانبه آمریکا را از توافق هستهای ۲۰۱۵ تهران با قدرتهای جهانی در سال ۲۰۱۸ خارج کرد، اورانیوم را تا ۶۰ درصد خلوص ـــ یک گام کوتاه و فنی تا سطح تسلیحاتی ـــ غنیسازی میکرد. تهران مدتهاست که برنامه اتمی خود را صلحآمیز میداند، اگرچه غرب و آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگویند که ایران تا سال ۲۰۰۳ یک برنامه سازمانیافته تسلیحات هستهای داشته است.

کشورهای اروپایی همچنین در ماه سپتامبر طرحی را برای اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل علیه ایران به دلیل برنامه هستهای ارائه کردند.
قرار است هیئت مدیره آژانس بینالمللی انرژی اتمی این هفته تشکیل جلسه دهد و ممکن است در مورد قطعنامه جدیدی که ایران را به دلیل عدم همکاری کامل با آژانس هدف قرار میدهد، رأیگیری کند.
اما عراقچی احتمال مذاکرات بیشتر با ایالات متحده را در صورت تغییر خواستههای واشنگتن، باز گذاشت.
او در این اجلاس به خبرنگاران گفت که رویکرد دولت ایالات متحده نشان نمیدهد که آنها برای «مذاکرات برابر و عادلانه برای دستیابی به منافع متقابل» آماده هستند.
«آنچه تاکنون از آمریکاییها دیدهایم، در واقع تلاشی برای دیکته کردن خواستههایشان بوده است که حداکثری و افراطی هستند. ما در مواجهه با چنین خواستههایی هیچ شانسی برای گفتگو نمیبینیم.»
نشست ایران «تجاوز» را محکوم میکند
موسسه مطالعات سیاسی و بینالمللی ایران، وابسته به وزارت امور خارجه این کشور، میزبان این اجلاس بود. این کنفرانس با عنوان «حقوق بینالملل تحت حمله: تجاوز و دفاع از خود»، شامل مقالاتی از تحلیلگران سیاسی ایرانی بود که دیدگاه تهران را در مورد جنگ ۱۲ روزه در ماه ژوئن ارائه میدادند و بسیاری از آنها به اظهارات صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، که اسرائیل را به خاطر انجام «کار کثیف» در آغاز حملهاش ستایش میکرد، استناد کردند.
محمد کاظم سجادپور، استاد روابط بینالملل، نوشت: «پاسخ دفاعی ایران قابل توجه، الهامبخش، تاریخی و مهمتر از همه، ناب بود. چگونه میتوان اعمال کثیف اسرائیل را با اقدامات شریف و پاک ملت ایران مقایسه کرد؟»
تصاویر کودکانی که توسط اسرائیل در طول جنگ کشته شدهاند، در راهروی بیرون از اجلاس، که در داخل ساختمانی با نام «قاسم سلیمانی»، فرمانده سپاه پاسداران که در سال ۲۰۲۰ توسط حمله پهپادی آمریکا کشته شد، برگزار میشد، خودنمایی میکرد.
اما ایران پس از جنگ در شرایط سختی قرار دارد. اسرائیل سیستمهای دفاع هوایی این کشور را نابود کرد و به طور بالقوه در را برای حملات هوایی بیشتر باز گذاشت، زیرا تنشها بر سر برنامه هستهای همچنان بالاست.
در همین حال، فشارهای اقتصادی و تغییرات اجتماعی همچنان حکومت دینی شیعه ایران را به چالش میکشد، حکومتی که تاکنون از تصمیمگیری در مورد اجرای قوانین حجاب اجباری یا افزایش قیمت بنزین یارانهای دولتی خودداری کرده است، که هر دو در گذشته اعتراضات سراسری را برانگیختهاند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
پاتریک وینتور، خبرنگار گاردین از تهران
یکشنبه، ۱۶ نوامبر ۲۰۲۵
ایرانیان با خشک شدن آب، ناامیدانه به دنبال پاسخ هستند
آب، و نبود آن، به دغدغه ملی ایران بدل شده است. در مساجد شمال تهران، امامان جمعه برای باران دعا میکنند و هواشناسان ساعتشماری میکنند تا زمانی که – طبق پیشبینیها – بالاخره باران از آسمان فرو بریزد.
پیشبینی «ابرهای بارانزا» به تیتر یک روزنامهها تبدیل شده است. بیش از ۵۰ روز از آغاز فصل بارندگی گذشته و هنوز در بیش از ۲۰ استان حتی یک قطره باران نیامده است. شمار سدهایی که کمتر از ۵ درصد ظرفیت ذخیره خود آب دارند از ۸ سد به ۳۲ سد رسیده و بحران از فلات مرکزی به سراسر کشور گسترش یافته است.
روز یکشنبه، با وجود گزارشهای پراکنده از بارشهای محلی، مقامها تلاش کردند شخصاً وارد عمل شوند و عملیات بارورسازی ابرها را برای ایجاد بارش آغاز کردند. بارورسازی ابرها شامل پاشیدن ذراتی مانند یدید نقره یا نمک در ابرها با استفاده از هواپیماست تا فرایند بارش تحریک شود.
در تهران تنها یک میلیمتر باران در سال جاری باریده؛ رویدادی که گفته میشود در یک قرن اخیر سابقه نداشته است (میانگین بارش سالانه پایتخت بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ حدود ۳۵۰ میلیمتر بوده است). همه اینها بر پنج سال خشکسالی پیشین افزوده میشود. نیمه دوم نوامبر معمولاً فصل برف در تهران است.

سد امیرکبیر، شمال غربی تهران. عکس: مجید عسگری پور/ رویترز
پوشش برف در سراسر کشور نسبت به همین زمان در سال گذشته ۹۸.۶ درصد کاهش یافته و دمای روزانه تهران به حدود ۲۰ درجه سانتیگراد رسیده است. قیمت آب معدنی افزایش یافته و محدودیتهایی برای خرید آن اعمال شده است.
در شهرها و روستاهای سراسر ایران، نماز باران به شکل گسترده برگزار میشود. معجزههای گذشته به یاد آورده میشود؛ برای نمونه، بهار ۱۹۴۴ که ایرانِ دوران جنگ جهانی دچار خشکسالی بود و مردم قم سه روز در بیابانها زیر نگاه تمسخرآمیز نیروهای اشغالگر بریتانیا برای آمدن باران دعا کردند. پس از روز سوم، هنگامی که جمعیت پراکنده شد، باد وزید و باران بارید.
در حالی که برخی به جای تمرکز بر بحران اقلیمی، به این میاندیشند که آیا این فرورفتن در بحران پیامی از سوی خداست، آیتالله محسن اراکی، عضو محافظهکار مجلس خبرگان، میان «فساد آشکار در خیابانها» و خشکسالی ارتباط برقرار کرده است. آیتالله جوادی آملی هشدار داده است: «گاهی مشکلات فرهنگی، کاستیهای اجتماعی و گناه، زمینه رحمت را از میان میبرد.»
برخی نمایندگان مجلس نیز دولت ایران را به دلیل عدم اجرای قاطع قانون محدودکننده حجاب که در مجلس تصویب شده، عامل خشکسالی معرفی کردهاند. در پاسخ، حامیان مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، پرسیدند: «پس چرا اروپا که زنان آزادند موی خود را در باد رها کنند، اینقدر سبز است؟» یکی از تیترهای رسانهای چنین بود: «چرا کشورهای بیخدا باران بیشتری دارند؟»
بحث دیگری نیز درباره اینکه چه نوع دعایی اثرگذارتر است مطرح شده. دکتر عبدالکریم سروش، مدرس فلسفه، میان سه نوع دعا تمایز قائل میشود: ستایش، تضرع و درخواست.

مردم در امامزاده صالح تهران برای باران نماز میخوانند. عکس: مجید عسگریپور/ رویترز
اما برای کسانی که فراتر از ایمان و اخلاق، به دنبال توضیحی برای بحران آب ایران هستند، اکنون سخنان مقامهایی که سالها قبل درباره بحران هشدار داده بودند اما نادیده گرفته شدند، دوباره مورد توجه قرار گرفته است.
کاوه مدنی، چهره سرشناس و برنده جوایز بینالمللی و معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست، به یاد میآورد که مقامهای ارشد از او خواسته بودند از عباراتی مانند «ورشکستگی آبی» استفاده نکند. او که پس از فشارها و برخورد با فعالان محیط زیستی ناچار به ترک ایران شد، اکنون رئیس مؤسسه آب، محیطزیست و سلامت در دانشگاه ملل متحد در کاناداست. او میگوید نه پیامبر بوده و نه پیشگو؛ اما میپذیرد که مردم ایران از تغییرات اقلیمی سر درنمیآورند.
او میگوید: «سؤالاتی مطرح میشود مثل اینکه: آیا ابرها واقعاً دزدیده شدهاند؟ آیا سوزاندن گازوئیل باعث میشود باران نبارد؟ آیا میشود ابرها را بارور کرد؟ آیا واقعاً میشود آب خلیج فارس را تبخیر کرد و به زاگرس منتقل کرد تا آنجا باران بیاید؟»
پس از شوک حمله اسرائیل در ماه ژوئن، ایرانیها میخواهند بدانند برای نجات پایتخت از فاجعهای دیگر چه کاری از دستشان برمیآید. به گفته محسن اردکانی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب تهران، شهروندان طی هفت ماه مصرف آب خود را ۱۰ درصد کاهش دادهاند، اما کاهش ۲۰ درصدی لازم است.

رودخانه لواسان که زمانی یکی از پرآبترین رودخانههای تهران محسوب میشد، عمدتاً خشک شده است/ عکس: آنادولو
با این حال، نشانههای چندانی از یک اقدام اضطراری عمومی برای نجات پایتخت از فاجعهای قریبالوقوع دیده نمیشود.
در تهران، شهری با بیش از ۱۴ میلیون نفر جمعیت، شکلی از جیرهبندی آب در حال اجراست؛ بهگونهای که فشار آب پس از نیمهشب کاهش مییابد. اما اردکانی اصرار دارد که به قطع آب متوسل نخواهد شد.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری که معمولاً حقیقتهای تلخ را بیپرده بیان میکند، زمانی که هشدار داد بحران آنقدر جدی است که شاید تا اواسط دسامبر لازم باشد پایتخت تخلیه و ساکنان آن به جنوب منتقل شوند، در جهان خبرساز شد – اظهاراتی که از سوی سایر نهادهای دولتی «غیرعملی» خوانده شد.
با این حال، پیشنهاد او کاملاً دور از ذهن هم تلقی نمیشود. داریوش مختاری، استاد برجسته مدیریت منابع آب، این هفته اذعان کرد که ممکن است شرایطی پیش بیاید که بخشهایی از تهران که به آب سدها وابستهاند، ناگزیر به تخلیه شوند.

مردم در تهران در حال خرید مخازن ذخیره آب هستند. عکس: مجید عسگری پور/ رویترز
مصطفی فداییفرد، دیگر متخصص منابع آب، گفت: «آیا اصلاً هیچ شهر یا اردوگاه یا روستایی در ایران وجود دارد که بتواند اقامت موقت یا دائم بیش از ۱۵ میلیون نفر را فراهم کند؟ اگر تا پایان دسامبر در دیگر شهرها و روستاهای کشور هم باران نبارد، باید کل کشور را تخلیه کرد؟»
محمد درویش، فعال محیط زیست و از نویسندگان کتاب تازهای با عنوان محیط زیست به مثابه زندگی، معتقد است جنبش محیط زیستی در ایران در حال گسترش است و به دنبال راهحلهای عملی برای سازگاری کشور با بحران اقلیمی است.
به باور او، هشدار تکاندهنده پزشکیان درباره احتمال تخلیه تهران دستکم این پیام را به مردم رسانده که انکار بحران دیگر ممکن نیست.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
بخش اول
* پروست واقعاً بزرگترین ماجراجویی من است. پس از او دیگر چه چیزی میتوانست نوشته شود؟(ویرجینیا وولف)
* پس از خواندن در جستجوی زمان از دسترفته با خود گفتم: همین است. و آرزو میکردم که ای کاش خودم آن را نوشته بودم.(ویلیام فاکنر)
* پروست را نشناختن یعنی تمدن غرب را درنیافتن. (لارنس دارل)
سال ۱۹۱۳ سرشار از رویدادهای درخشان است. ایگور استراوینسکی (Igor Strawinski) با باله پرستش بهار غوغایی برپا میکند. زیگموند فروید توتم و تابو (Totem und Tabu) را منتشر میسازد. چارلی چاپلین در نخستین فیلمش بازی میکند. و در پاریس، نخستین جلد از رمان چند جلدی که بعدها به نام در جستجوی زمان از دسترفته (auf der Suche nach der verlorenen Zeit) شناخته میشود، اثر مارسل پروست (Marcel Proust) منتشر میگردد. رمان عظیم و به یادماندنی پروست در هنگام انتشار دنیای ادبیات را تکان داد. امروزه این اثر مدتهاست که در زمره کلاسیکها قرار گرفته و به دهها زبان ترجمه شده است. با این همه، هنوز هم این اثرِ یک نابغه بیباک و بیامان، خوانندگان را به شگفتی وامیدارد.

یکی از ستایشگران او میگوید: «پروست برای من تجربهای کلیدی بود. او همتراز شکسپیر است، و به همان اندازهی او چندوجهی. وقتی پروست را خواندی، دیگر بخشی جداییناپذیر از زندگی تو خواهد شد، همانطور که با شکسپیر چنین است. نمیخواهم اغراق کنم، اما پروست را واقعاً بزرگترین نویسنده قرن بیستم میدانم. او مثل یک فرشته مینویسد. این زبان استادانه... و در عین حال میتواند فوقالعاده طنزآمیز باشد. شوخیهای خاصی در آثار او هست که بهخوبی میتوان آنها را برای دوستان بازگو کرد.»

و نظر یک محقق ادبیات دیگر چنین است: «آثار پروست همچون قهوه یا ویسکی، ترکیبی ویژه و منحصر بهفردند، آمیزهای از تأثرات بسیار ظریف که او آنها را «امپرسیون» مینامد، در پیوند با نقاشی امپرسیونیستی. اما این تنها نقاشی نیست، بلکه سخن از بنیادیترین احساساتی است که هستی انسان را میسازند و به ما احساس زنده بودن میدهند. در نهایت، مسئله این است که چه چیزی انسان را به موجودی زنده بدل میکند.»
مشهور ترین کتاب و با این جمله آغاز میشود: «مدتها بود که زود میخوابیدم. وقتی نیمههای شب از خواب میپریدم، خاطرهای، همچون کمکی از بالا، میآمد تا مرا از نیستی بیرون بکشد. بیشتر شب را صرف بازاندیشی به زندگی گذشته، یادآوری شهرها و مردمانی که میشناختم، آنچه دیده بودم و آنچه دربارهشان شنیده بودم، میکردم.»

پروست بیش از ۱۴ سال بر روی رمان «در جستجوی زمان از دسترفته» کار کرد. او بیش از یک میلیون واژه نوشت و نزدیک به ۲۰۰ شخصیت آفرید. در ۳۰۰۰ صفحه این اثر، بیشمار موضوعات مورد بررسی دقیق قرار می گیرند: از فخر فروشی جامعه مرفه پاریس گرفته تا قاعده پذیری خاطرات انسان، و همین طور گذر ناپایدار زمان. اما در مرکز همه اینها، داستان یک شخصیت واحد قرار دارد: و آن کسی نیست جز خود راوی.
این شخصیت شباهت بسیاری به خود پروست دارد و به سفری غیرعادی میرود تا همان چیزی شود که همیشه آرزویش را داشت: نویسنده. برای خلق این «منِ راوی»، پروست از تضادهای حیرتانگیزی که در وجود خودش نهفته بود الهام گرفت. او ستاره محافل اشرافی پاریس بود و با اشرافیون یهودستیز دوستی داشت، و آن هم با وجودی که مادر خودش یهودی بود. او همجنسگرا بود، اما با بینشی خارقالعاده عشق میان زن و مرد را توصیف می کرد.
پروست، که خود نوشته بود جوانیاش را تباه ساخته، در آستانه چهلسالگی به نویسندگی روی آورد، با شدتی که در تاریخ ادبیات کمنظیر است. او زندگی شخصیاش را بهعنوان ماده خام رمانش بهکار گرفت. تغییراتی که در روایت اعمال کرد، حقیقت را آشکارتر میساخت. پروست چیزی را از خودش در نیاورد. بلکه او همه چیز را تغییر شکل داد. هرآنچه زندگی و عصرش را شکل داده بود، به نوعی در رمانش جاری شد.
زندگی پروست در دوران سبک موسوم به «عصر طلایی» یا Belle Époque و جنگ جهانی اول میگذرد، عصری سرشار از تغییرات سریع و ژرف. نه دنیای اندیشه و نه زندگی روزمره هرگز مانند گذشته نشدند. خود پروست هم به نیروی محرکه این تغییرات بدل گشت، زیرا در رمان نویسی انقلابی به پا ساخت.

مارسل والنتین لویی اوژن ژرژ پروست (Marcel Valentin Louis Eugen George Prust) در ۱۰ ژوئیه ۱۸۷۱ در یک خانواده بورژوای پاریسی به دنیا آمد. کودکی نحیف، عصبی و بهطرز حیرتآوری بزرگسال مأب (altklug). با برادر کوچکترش، روبرت (Robert)، رابطه خوبی داشت، هرچند روبرت او را با لقبهایی چون «اعلیحضرت مارسل» صدا میزد. اما در این رقابت پرمحبت، همیشه مارسل آخرین کلمه را میگفت.


راوی رمان پروست تکفرزند است. مادرش ژان پروست از خانوادهای یهودی- بانکدار میآمد. او برای زنی جوان در آن دوران، بهطرز غیرعادیای تحصیلکرده بود: چندین زبان میدانست و بهسادگی از ویکتور هوگو یا مولیر نقلقول میکرد. پدرش، آدرین پروست، پزشکی سختکوش و جدی بود. دکتر پروست، کاتولیکی معتقد، چندین کتاب درسی پزشکی نوشت و در مبارزه با مرگبارترین بیماری آن زمان در فرانسه، یعنی وبا، شهرت یافت.
گاهبهگاه خانواده شهر را ترک میکرد تا در زادگاه دکتر پروست، در غرب پاریس، تعطیلات را بگذراند. این سفرهای کودکی بعدها الهامبخش صحنههای آغازین رمان شد. صحنههایی که در مکانی اسطورهای به نام «کومبره» (Combré) میگذرند.

او بعدها نوشت: «در باغ کومبره لذتی دیگر یافتم: نشستن در هوای خوش و دیدن اینکه با هر ضربه ناقوس برج کلیسای سن- ایلیه، زمان گذشتهی بعدازظهر تکهتکه فرو میریزد. با هر ضربه احساس میکردم ضربه پیشین همین لحظه افتاده است. جذابیت خواندن، که همچون خوابی ژرف بود، گوشهای خیالزده مرا از گذر زمان غافل میکرد.»
«کومبره» در حقیقت نماد باغ عدن است. پروست آن را در آغاز روایتش میگذارد. این همان داستان آفرینش اوست، و برای راوی مارسل، زمانی از اعتماد و ایمان. با بزرگ شدن، این ایمان را از دست میدهیم. اما در چهار تا هشتسالگی هنوز به انسانهای اطرافمان اعتماد داریم، هنوز باور میکنیم که چیزها همانگونه هستند که مینمایند. هنوز ایمانمان به وسوسه شک آلوده نشده است.

وقتی مارسل پروست ۹ ساله بود، زندگیاش برای همیشه تغییر کرد. او در یکی از پیادهروهای پاریس دچار اولین حملهی شدید آسم شد که چیزی نمانده بود جانش را از دست بدهد. از آن پس، این بیماری همواره همراه او بود و زندگیاش را بهشدت محدود کرد. او ناچار بود از دیگر کودکان فاصله بگیرد و بیشتر آنها را از دور نگاه کند. همین موضوع باعث شد که از همان کودکی قدرت تیزبین در مشاهده دیگران را پرورش دهد.
به دلیل بیماری آسم، مارسل تعطیلاتش را در سواحل نرماندی میگذراند. پدرش، دکتر پروست، باور داشت که هوای تازهی دریا برای او مفید است. در مکانهایی مانند اوترتا (Évretat) و کابور (Cabourg)، مارسل دنیای تازهای را کشف کرد: جامعهی سختگیر پاریسی که در تعطیلات تابستانی چهرهای آزادتر از خود نشان میداد. او ساعتهای بسیاری را با مادرش میگذراند و مناظر و تجربهها را در خود جذب میکرد، همانطور که دیگران صدف جمع میکردند.

در رمان «در جستجوی زمان از دسترفته»، پروست لحظههای شگفتی از وحدت کامل را چنین توصیف میکند:« میدانستم وقتی با مادرم هستم، اندوهم،حالا هرچقدر هم که بزرگ باشد، در آغوش ترحمی فراگیرتر ناپدید میشود. هرچه داشتم، نگرانیها و خواستههایم، نزد او محفوظ بود. اندیشههایم بیدرنگ در او ادامه مییافت، زیرا از ذهن من به ذهن او میرفت، بیآنکه تغییری در شخص یا محیط رخ دهد.»
بیماری پروست او و مادرش را بیشتر به هم نزدیک کرد و او بیتردید این پیوند را به سود خود به کار گرفت. آن دو رابطهای بسیار صمیمانه ای داشتند. مادرش فردی فرهیخته بود که به نقاشی، موسیقی و ادبیات علاقه داشت و بیگمان کسی بود که بیش از هر کس دیگر بر زندگی پروست اثر گذاشت.

در دبیرستان، پروست در فلسفه درخشید و جوایزی برای انشاهایش گرفت، آثاری که همان زمان سبک منحصر به فردش را نشان میدادند. یکی از انشاهای او بهویژه استادان را شگفتزده کرد، زیرا از جملههای بسیار بلند و پیچیده تشکیل شده بود که گاه یک صفحه کامل ادامه داشت.

پس از دبیرستان، پروست به ارتش رفت تا خدمت سربازی کند. در سال ۱۸۸۹، هنوز به آغاز جنگ جهانی اول مدت طولانی باقی مانده بود. بهخاطر بیماری آسم، او تنها بهطور محدود در تمرینها شرکت میکرد. خیلی زود، حملههای سرفهاش آسایشگاه را به لرزه انداخت و او را ناچار کردند به آپارتمانی خصوصی برود، جایی که با خدمتکاری زندگی میکرد که حتی کفشهایش را واکس میزد. با این حال، این سرباز جوان به زندگی نظامی علاقهمند شد و حتی خواست دوباره نامنویسی کند، اما در نهایت بهعنوان یکی از آخرین افراد رد صلاحیت گردید.

زمان آن رسیده بود که برای آیندهی شغلیاش تصمیم بگیرد. پدرش، که حالا در حوزهی بهداشت و سلامت چهرهای سرشناس و مورد احترام بود و حتی با رئیسجمهور فرانسه همسفره میشد، دربارهی آیندهی مارسل نگران بود. چون پسرش در بهکارگیری واژهها چیرهدست بود، او را ترغیب میکرد که دیپلمات یا وکیل شود. پروست در رشتههای فلسفه و حقوق ثبتنام کرد، اما ذهنش جای دیگری بود: باشگاه تنیس. او گرچه هیچ جاهطلبی ورزشی نداشت، اما در آنجا میتوانست با دوستان تازهای از محافل اشرافی پاریس معاشرت کند. او این محفل را «دربار عشق» (Liebeshof) مینامید.
دکتر پروست از این موضوع چندان خوشش نمی آمد. او همواره مارسل را با برادر کوچکترش که سختکوشانه پزشکی میخواند مقایسه میکرد و او را نمونهای درخشان میدانست. او اصرار داشت مارسل به یک دفتر وکالت بپیوندد. مارسل در نامهای به پدرش نوشت:« پدر عزیز، همیشه امیدوار بودهام که روزی بتوانم مطالعات ادبی و فلسفی را که رسالت خود میدانم ادامه بدهم. یک شغل در دفتر وکالت ـ این را مطمئن باش ـ بیش از سه روز برایم تحملپذیر نخواهد بود. من مطمئنم هر چیزی که بهجای ادبیات و فلسفه آغاز کنم، برایم فقط اتلاف وقت خواهد بود.»
پس از بحثهای فراوان، مارسل سرانجام پدرش را متقاعد کرد که یک سال دیگر هزینهی تحصیلش را تأمین کند. با این حال، او بسیار فراتر از توان مالیاش زندگی میکرد، پیوسته در مهمانیها شرکت مینمود یا مهمانان را به خانهاش دعوت میکرد. افزون بر این، شروع به نوشتن داستانهایی دربارهی دنیای تازهی اجتماعیاش کرد. حتی نوعی ستون منظم شایعات نوشت.

پروست چشم به بالاترین پلههای نردبان اجتماعی دوخته بود: سالنهای اشراف بلندپایهی پاریس. او برای بهدست آوردن دعوتنامه، دوکها و دوشسها را میستود و با اشعار و تعارفات چاپلوسانه به میزبانان نزدیک میشد. همچنین از هیچ هزینهای دریغ نمیکرد و دستهگلهای پرزرقوبرق میفرستاد. این جاهطلبی اجتماعی آن زمان چنان مشهور شد که برای کسانی که با تملق غلوآمیز دنبال جلب نظر دیگران بودند، اصطلاحی ساخته شد: «او رفتار پروستی دارد (er prustiert).»
پروست بهخوبی وارد دنیای اشرافمآبان شد و آن را با دقت مطالعه کرد. برای او این افراد در هالهای از شکوه قرار گرفته بودند ـ چیزی شبیه ستارگان سینمای زمانهاش. تمام این تجربهها در رمانش بازتاب یافتند و میزبانان سالنها و معاشرانش الهامبخش برخی شخصیتهای اصلی و بسیاری صحنههای طنزآمیز شدند. سالنها همچون آزمایشگاههایی بودند که پروست در آنها اشراف را بررسی میکرد.

اما آنها همچنین صحنهای بودند که در آن پروست با بزرگترین هنرمندان زمان خود دیدار میکرد. او بعدها بسیاری از آنان را به شخصیتهای داستانی بدل کرد: بازیگر سارا برنار (Sarah Bernardt)، آهنگساز کلود دبوسی (Claude Debussy)، نویسندهی ایرلندی اسکار وایلد (Oscar Wilde)، و نقاش کلود مونه (Claude Monet).

در اوایل دههی بیست زندگیاش، پروست در یک مهمانی شام با پیانیست رینالدو هان (Reynaldo Hahn) آشنا شد. چندین سال آن دو یک زوج عاشقانه بودند و پس از آن نیز تا پایان عمر دوستانی صمیمی باقی ماندند. هان ـ که همچنین آهنگسازی بااستعداد بود ـ پروست را تشویق میکرد که بیش از پیش به تواناییاش بهعنوان نویسنده اعتماد کند.
در ۲۵ سالگی، پروست که مشتاق دستیابی به شهرت ادبی بود، مجموعهای از داستانها را با عنوان «لذتها و روزها» منتشر کرد. او توانست نویسنده مشهور، آناطول فرانس را راضی کند که مقدمه کتاب را بنویسد. همچنین نقاش و میزبان محافل هنری، مادلن لمر (Madeline Lemer)، را برای طراحی تصویرهای کتاب به خدمت گرفت.

اما منتقدان کتاب را تجلی محض خودپسندی دانستند. یکی از ستوننویسان نوشت: «پروست یکی از همان پسران خوشقیافه اجتماع است که ادبیات او را باردار کرده.» او تردیدی باقی نگذاشت که پروست را همجنسگرا میپندارد. پروست برای دفاع از حیثیت خانوادهاش، نویسنده را به دوئل فراخواند. دوئلکنندگان به هوا شلیک کردند و کسی آسیبی ندید. هرچند حیثیت پروست دوباره برقرار شد، اما سالها طول کشید تا بتواند برچسب ستوننویس بوالهوس و شایعهپرداز را از خود بزداید.
یکی از همدوره ای هایش در باره او چنین میگوید: «او ضعیف بود و از اقتدار چندانی برخوردار نبود ـ همان چیزی که انگلیسیها “وقار” مینامند ـ در عین حال شجاعت فراوانی داشت. او آدم را مستقیم در چشم نگاه میکرد، حالتی اندکی چالشگر داشت، مثل دارتانیان با سری افراشته؛ او بسیار شجاع بود.»

در ۱۸۹۸، با انتشار جزوه معروف «من متهم میکنم» نوشته امیل زولا (Émile Zola) ، ماجرای موسوم به «قضیه دریفوس» (Dreyfus-Affäre) دوباره شعلهور شد. رسواییای که فرانسه را به دو اردوگاه تقسیم کرد. این ماجرا برای پروست یک نقطه عطف بود و بعدها در رمان او نقشی محوری یافت. آلفرد دریفوس، سروان ارتش فرانسه، به اتهام خیانت و انتقال اسرار نظامی به آلمان، توسط دادگاه نظامی به تبعید ابدی در جزیره شیطان محکوم شد. بسیاری از روشنفکران، از جمله زولا، باور داشتند که دریفوس فقط بهعنوان قربانی انتخاب شده است. او را خوار میکردند فقط و فقط چون یهودی بود. موجی از یهودستیزی سراسر کشور را فرا گرفت و خیابانهای پاریس پر شد از پوسترهایی با کاریکاتورهای زهرآگین علیه هواداران دریفوس.
پروست مادری یهودی داشت و این را هرگز فراموش نکرده بود. او هرگز نکوشید این میراث را انکار یا از آن رها شود، و همه این را میدانستند. او پیشبینی میکرد اگر کشورش با ارتش و دستگاه قضاییاش صادقانه رفتار نکند چه سرنوشتی در انتظار فرانسه است. برای پروست هیچ تردیدی وجود نداشت که در قضیه دریفوس در کدام جبهه ایستاده است.

او با دیگر هنرمندان و نویسندگان پاریسی همراه شد. آنها در کافهها گرد میآمدند تا طوماری علیه آنچه «بیعدالتی رسواکننده» مینامیدند بنویسند. حدود ۳۰۰۰ امضا برای این «طومار روشنفکران» جمع آوری شد و یک روزنامه مهم پاریسی آن را منتشر نمود. پروست از دوستانش در محافل اشرافی هم خواست آن را امضا کنند و با شگفتی و وحشت دریافت که بسیاری از آنها در چه مواضع سیاسیای ایستادهاند. مثلاً یکی از میزبانان محافل هنری از او پرسید: «اما شما با یهودیهایتان چه میکنید؟ آنها را پیش خود نگه میدارید؟» بسیاری از دوستان اشرافیاش بر حقانیت ارتش پافشاری میکردند و حتی برخی عضو انجمن افراطی و یهودستیز «اتحادیه برای میهن فرانسه» بودند.
پروست در رمان خود نوشت: «حتی پس از عفو سروان دریفوس، یهودستیزی همچنان مانند لکهای ننگین بر جامعه فرانسه باقی می ماند». پروست که بهشدت سرخورده شده بود، در اواخر دهه بیست زندگیاش کمکم از جامعه اشرافی فاصله گرفت. او بعدازظهرها دیر از خواب برمیخاست و تا نیمههای شب به نوشتن رمانی خودزندگینامهای مشغول میشد. قهرمان آن را ژان سانته (Jean Santei) نامید. خاطرات کودکی، مشاجرات با پدر، خشم او از قضیه دریفوس، همه را میکوشید در این رمان بگنجاند. جز چند دوست صمیمی و مادرش کسی از این تلاش خبر نداشت.
او در جایی از آن رمان می نویسید: «اما آقا و خانم سانته از این وضعیت چندان خوشنود نبودند. آنان در آغاز ژان را به حضور در محافل اجتماعی تشویق کرده بودند. وقتی دریافتند ژان دیگر نه کار میکند، نه مطالعه، نه حتی میاندیشد، و نه حس تأسف و نه شرم دارد، نومید شدند. پدربزرگش میگفت: او جوانی است که میتوانست هر کاری بکند، اما هرگز به جایی نخواهد رسید.»
یکی از زندگی نویسان پروست در این باره می گوید:«« اینکه پروست در مواجهه با نخستین رمانش «ژان سانتی» نتوانست از عهدهی کار برآید، بهخاطر آن بود که موضع راوی هنوز برایش روشن نبود. وقتی که او کار بر روی رمان «در جستوجوی زمان از دست رفته» را آغاز کرد، آن تردید ناپدید شد. او دانست کجا ایستاده، کیست و چه «نگاه راوی»ی باید بهکار گیرد. اما در «ژان سانتی» همهچیز هنوز مبهم است. این بدان معنا نیست که کتاب خالی از کیفیت است، بلکه به طور کامل آن کیفیت را دارد.»»
در ۲۳ نوامبر ۱۹۰۳ دکتر پروست هنگام ایراد یک درس در دانشکدهٔ پزشکی دچار حملهٔ شدید قلبی میشود و دو روز بعد میمیرد. فقدان پدر، باعث تشدید احساس ناکامی در پروست گردید. در این تاریخ او جایی مینویسد پدرم آدمی مهربان و سادهدل بود و من در تلاش بودم که او را راضی نکنم. کاملاً آگاهم که همیشه لکهٔ تیرهای در زندگی او به نظر رسیده ام، و این که نتوانستم مهر و عطوفتم را به او نشان دهم. و با اینحال روزهایی بود که در برابر آنچه در گفتههای او بیش از اندازه مطمئن و خوباور جلوه میکرد، مقاومت میکردم. اگر دستکم اندک جاهطلبیهایی مثل برخی دیگر داشتم، زندگی آسانتر میبود. اما برای من چنین چیزی مقدور نیست.

به توصیهٔ مادرش، پروست پروژهای ناتمام را از سر میگیرد: ترجمهٔ آثار منتقد هنری ژرف اندیش یعنی جان راسکین، به زبان فرانسوی. زمانی نویسنده معروفی گفته بود: «اگر شاعری در بحران خلق اثر جدید قرار گرفت، باید به ترجمه بپردازد، این او را سرگرم میکند و چیزهایی به او میآموزد.» راسکین نویسندهای بسیار توانایی بود. امروز شاید آثار زیاد خوانده نشود چون دیدگاههایش دربارهٔ هنر با دیدگاههای ما تفاوت دارد، اما سبک او باشکوه است. پروست چیزهای زیادی از زبان راسکین آموخت، زیرا ترجمه او از راسکین بسیار صمیمی با متن اصلی است. هرچند انگلیسیاش چندان عالی نبود، توانست از راسکین بسیاری نکات حرفهٔ نوشتن را بیاموزد. راسکین میگوید: «کلیسای جامع امینس (Kathedrale von Amines) مثل یک انجیلِ حجاریشده در سنگ است.»
در ترجمهٔ کتاب راسکین دربارهٔ معماری گوتیک، پروست به مادرش محتاج بود، چون انگلیسیِ مادرش بسیار خوب بود. در ۱۹۰۴ پروست ترجمه را همراه با پیشدرآمدی صدصفحهای منتشر کرد که در آن باورهای هنری خودش را شرح میداد. بعدها در «در جستوجوی زمان از دست رفته» بار دیگر به کلیسای جامع بازمیگردد و راوی آنجا را تفسیر میکند نه بهعنوان نمادی دینی، بلکه بهمثابهٔ تفسیرِ هنری. برای پروست، کلیسا مظهر نهایی نیروی هنر و تواناییِ هنر در مقاومت در برابر زمان است. همهٔ اینها باعث شد که کلیسا برای او بنایی جلوه کند که بهنوعی فضایی چهاربعدی را اشغال میکند. بعد چهارم همان زمان است و گویی که بنا از راهِ گذر از قرنی به قرن دیگر، از یک ایوان یا یک نمازخانه به دیگری حرکت میکند و نه تنها چند متر را میپیماید، بلکه دورههای متوالیای را پشتسر میگذارد و پیروز بیرون میآید.
پروست در مجموع دو کتاب از راسکین را ترجمه کرد، کاری دشوار که نزدیک به شش سال زمان برد. او گفت که این کار تشنگیاش را برای ایجاد چیزی که از درون خودش بیدارایجاد شده باشد بیدار کرده است و به دوستی گفت: «صدها شخصیت برای یک رمان را میبینم و هزاران ایده دارم که از من خواهش میکنند به آنها مجالی بدهم تا از زبان من سخن بگویند.»
در سپتامبر ۱۹۰۵، درست نزدیک دو سال پس از مرگ پدر، مادرِ پروست پس از بیماری کوتاهی در پاریس درگذشت. مادرش در حقیقت محبوبترین و وفادارترین دوست و بعدها همکار نزدیک پروست بود. او در فقدان مادرش نوشت: «زندگی من برای همیشه معنای خود را از دست داده است. تنها شیرینیِ مرا، تنها عشقی را که نصیبم شده بود، تنها تسلایم را از دست دادهام. او که با بیداری خستگیناپذیرش تنها چیزی را به من بخشید که در آرامش و مهر، لطافتی به زندگیام آورد.» دوستان پروست نگران شدند که او از غم دیوانه شود. پس از خاکسپاری، دو ماه را در یک آسایشگاه گذراند. سپس بسیار ضعیف به هتلی در ورسای نقل مکان کرد و تمام پائیز و زمستان را آنجا ماند.
در این دوران بسیار دشوار برای او، پروست تنها در هوای گرگومیش شانگاهی از بستر برمیخاست تا آنچه را که «سرزمینهای ناشناختهٔ اندوه» مینامید، کاوش کند. به این ترتیب او پنج ماه تمام قدمی بیرون از هتل نگذارد. در این باره وی چنین مینویسد: «آیا واقعاً در ورسای هستم؟ از هنگام ورودم هرگز اتاقم را، همانجا که تختخوابم است ترک نکردهام. نه کاخ را دیدهام، نه تریانون را، نه چیز دیگری را. همیشه تنها پس از فرا رسیدن تاریکی بیدار شدهام و چیزی از زیباییهای فصل یا ساعات روز نمی دانم. آیا من در ورسایام یا جایی دیگر؟ نمیتوانم بگویم.»
ادامه دارد ...
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
صنعت گردشگری استان فارس در حالی یکی از دشوارترین دورههای خود را پشت سر میگذارد که شاخصهای اصلی این بخش از جمله میزان سفر، اشغال هتلها و فعالیت دفاتر خدمات مسافرتی، روندی کاهشی و نگرانکننده را تجربه میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شیراز که در سالهایی نهچندان دور، یکی از شلوغترین مقاصد گردشگری کشور بود؛ امروز فعالان این صنعت از کاهش بیسابقه سفر، افت شدید تقاضا، تعطیلی دفاتر، تعدیل نیروهای متخصص و کاهش چشمگیر اشغال هتلها در آن خبر می دهند.
بررسی میدانی و اظهارات فعالان این حوزه نشان میدهد کاهش توان اقتصادی خانوار، انتشار اخبار تنشزا، افزایش هزینههای سفر و رقابت نابرابر بخش دولتی با بخش خصوصی، از مهمترین عوامل ضربه به گردشگری به شمار میرود.
در ماههای اخیر درخواست برای تعطیلی یا تعلیق فعالیت دفاتر خدمات گردشگری در فارس افزایش یافته و بسیاری از این دفاتر با زیان عملیاتی مواجه شدهاند.
بسیاری از مسافران، سفر را از سبک زندگی خود حذف کردهاند و آنهایی هم که هنوز به سفر فکر میکنند، بهدنبال گزینههای ارزانتر و کوتاهترند.
در حالی که امید میرفت پس از دوران کرونا، اوضاع گردشگری رو به بهبود بگذارد، افزایش مداوم قیمتها، بیثباتی در تصمیمگیریها، نبود سیاست مشخص برای حمایت از بخش خصوصی و رقابت خدماتی دستگاههای دولتی با بخش خصوصی، اوضاع را پیچیدهتر کرده است.
گردشگری در بدترین وضعیت دو دهه اخیر
رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی هوایی و جهانگردی فارس گفت: وضعیت گردشگری فارس به هیچوجه مناسب نیست و مجموعهای از اخبار و شایعات «چه درست و چه نادرست» بهویژه خبرهای تلخ و نگرانکننده، نخستین ضربه را به گردشگری وارد میکنند.
محمود فخری در گفت و گو با ایلنا تأکید کرد: هرگونه تنش یا خبر درباره احتمال وقوع جنگ یا بحران، بهسرعت موجب رکود و افت شدید فعالیتهای گردشگری میشود.
فخری با اشاره به اینکه روز به روز شاهد افزایش درخواست برای تعطیلی و تعلیق اجباری دفاتر هستیم، تصریح کرد: هیچ دفتر خدمات گردشگری در فارس در شرایط مطلوب فعالیت نمیکند و تمامی دفاتر، فارغ از تعداد نیرو یا گستره فعالیت، در حال زیان دادن هستند.
وی تصریح کرد: برخی دفاتر بهدلیل برخورداری از بنیه مالی، هزینهها را از منابع دیگر تأمین میکنند تا آبروی کاریشان حفظ شود، اما دفاتر فاقد پشتوانه مالی حتی قادر به تحمل یک روز ضرر نیستند و سریعاً وارد حاشیه و بحران میشوند.
ریزش نیروی انسانی حرفهای در گردشگری رخ داده است
رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی هوایی و جهانگردی فارس ادامه داد: این وضعیت باعث شده بسیاری از نیروهای متخصص و آموزشدیده دفاتر، که سرمایههای گردشگری استان هستند، از کار تعدیل شوند یا به مشاغل دیگر روی آورند و عملاً ریزش نیروی انسانی حرفهای در گردشگری رخ داده است.
فخری با اشاره به اینکه «سفر در سبد خانوار عملاً حذف شده»، گفت: مردم توان مالی سفر ندارند و اگر سفری هم انجام میشود بیشتر از طریق امکانات دولتی مانند مهمانسراهای شهرداریها، آموزش و پرورش یا دیگر نهادهای دولتی است.
به اعتقاد وی؛ دولت ادعا میکند حامی بخش خصوصی است اما در عمل خود وارد رقابت مستقیم با بخش خصوصی شده و ادارات دولتی با داشتن مهمانسرا، آژانس، هواپیما و مراکز اقامتی، فضای رقابتی ناسالم ایجاد کردهاند.
رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی هوایی و جهانگردی فارس افزود: تمام ادارات مهمانسرا دارند در حالی که طبق مصوبه هیأت وزیران، این واحدها باید تعطیل میشدند. اما با تغییر تابلوها به «مرکز آموزشی» همچنان همان کارکرد گردشگری را دنبال میکنند و دستگاههای نظارتی نیز توجهی به این تخلفات ندارند.
وی گفت: دولت هیچگاه تاجر موفقی نیست و ورودش به این فعالیتها موجب ضرر خود دولت و هم بخش خصوصی میشود.
فخری درباره اینکه چه اقشاری بیشتر سفر میکنند توضیح داد: ورودی گردشگری شرایط خوبی ندارد و در بخش خروجی نیز عملاً تنها افرادی که شرایط مالی مطلوبی دارند سفر میکنند و سایر اقشار، از جمله کارگران، توان سفر هوایی و حتی زمینی را ندارند.
وی افزود: کارخانهداران نیز با کاهش گردش مالی مواجهاند و از اینرو امکان سفر خانوادگی برای آنها نیز محدود شده است.
فخری با تأکید بر افزایش هزینههای سفر گفت: قیمت بلیت هواپیما یکباره تا ۳۰ درصد بالا میرود و دستگاههای دولتی در این میان تصمیمی شفاف نمیگیرند؛ وزارت راه میگوید افزایش قیمت ممنوع است، صنعت و معدن نظر دیگری دارد و در نهایت قیمتها بالا میرود.

رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی هوایی و جهانگردی فارس افزود: اکنون سفر خارجی به کشورهایی مانند ترکیه برای برخی از مردم ارزانتر از سفر داخلی تمام میشود و این مسئله نشانهای از نابسامانی حوزه سفر است.
فخری با ابراز نگرانی از آینده این صنعت گفت: اگر روند فعلی ادامه داشته باشد، هر روز شاهد تعطیلی دفاتر مسافرتی خواهیم بود.
اشغال هتلها به ۳۰ تا ۳۵ درصد سقوط کرده است
رئیس جامعه هتلداران فارس نیز با بیان اینکه وضعیت اشغال هتلهای استان مناسب نیست، گفت: میزان اشغال هتلها در فارس اکنون تنها حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد است و این رقم نشاندهنده رکود جدی در بخش اقامت است.
حسن سیادتان در گفت و گو با ایلنا با بیان اینکه تعداد گردشگران خارجی تقریباً به صفر رسیده و مسافران داخلی نیز بسیار کم شدهاند، افزود: برگزاری نمایشگاهها در شیراز تا حدی موجب افزایش مسافر میشود، اما بهطور کلی میزان سفر نسبت به سالهای گذشته کاهش چشمگیری داشته است.
سیادتان با اشاره به اینکه آبانماه که بهترین فصل گردشگری شیراز محسوب میشود و معمولاً ظرفیت هتلها در این زمان تکمیل بود، امسال عملاً خالی ماند و گردشگران را ندیدیم، تأکید کرد: میزان اشغال هتل نسبت به سال گذشته کمی کاهش داشته اما در مقایسه با سالهای دورتر، افت بسیار جدی است.
وی گفت: مردم بهدلیل مشکلات اقتصادی سفر را از برنامه زندگی خود حذف کردهاند؛ زمانی سفر برای خانوادهها اهمیت داشت، اما امروز قدرت خرید به حدی کاهش یافته که بسیاری حتی توان تامین هزینههای روزانه خود را ندارند.
رئیس جامعه هتلداران فارس با اشاره به چالشهای موجود در حوزه اقامت خاطرنشان کرد: بسیاری از مسافران بهجای هتل، از اقامتگاههای ارزانقیمت یا ویلاهای شخصی استفاده میکنند. در استانهای شمال کشور بهدلیل نزدیکی به تهران، مردم بیشتر از ویلاهای شخصی استفاده میکنند، اما فاصله استانهای دیگر تا فارس باعث میشود مسافران برای سفر چندروزه کمتر به شیراز بیایند.
«سفرکارت» کنار گذاشته شد
سیادتان با انتقاد از بیثباتی در سیاستگذاری دولتی گفت: طرحهایی مانند «سفرکارت» که برای تشویق مردم به سفر ایجاد شد، هزینههای زیادی روی دست دولت گذاشت اما با تغییر مدیران کنار گذاشته شد.
وی افزود: در حالیکه قرار بود ارگانهای دولتی از ظرفیت هتلها استفاده کنند، بسیاری از ادارات برای خود مهمانسرا، تالار و اقامتگاه ایجاد کردهاند و عملاً گردش مالی را از بخش خصوصی دور کردهاند. این در حالی است که نگهداری این واحدها هزینههای زیادی برای دولت ایجاد میکند.
رئیس جامعه هتلداران فارس درباره گروههای اصلی استفادهکننده از هتلها گفت: در حال حاضر مهمترین گروه مسافران هتلها، شرکتکنندگان و غرفهداران نمایشگاههای شیراز هستند، هرچند بسیاری از آنها نیز برای کاهش هزینهها از اقامتگاههای نزدیک نمایشگاه استفاده میکنند.
وی افزود: اگر گردشگری دوباره رونق بگیرد، فارس با کمبود هتل روبهرو خواهد شد و لازم است از امروز سرمایهگذاران برای ساخت هتلهای جدید تشویق شوند تا در آینده با مشکل کمبود ظرفیت مواجه نشویم.
نبود دیپلماسی فعال گردشگری، مانع ورود توریست شده است
سیادتان با اشاره به تبلیغات ایرانهراسانه در جهان گفت: این فضا، همراه با نبود دیپلماسی فعال گردشگری، مانع ورود توریست شده است.
وی یادآور شد: در گذشته، ورود گردشگران به ایران بسیار بالا بود، اما در حال حاضر کاهش یافته است؛ کرونا شرایط را بدتر کرد و پس از آن نیز مشکلات اقتصادی یکی پس از دیگری گریبانگیر صنعت گردشگری شد.
رئیس جامعه هتلداران فارس درباره هزینههای بالای هتلداری گفت: استهلاک تأسیسات هتلها بهشدت افزایش یافته است. تجهیزاتی مانند پمپها که چند سال پیش ۷۰۰ هزار تومان قیمت داشتند، امروز به ۳۵ تا ۴۰ میلیون تومان افزایش یافته اند. تعمیرات سردخانهها که پیشتر با هزینه ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان انجام میشد، اکنون بیش از یک میلیارد تومان هزینه دارد. همچنین انجام صحیح استانداردسازی آسانسورها نیازمند یک تا دو میلیارد تومان هزینه است.
وی افزود: هزینه مواد غذایی نیز هر روز بدون هشدار قبلی افزایش مییابد و این روند فشار زیادی به هتلداران وارد کرده است.
سیادتان با ابراز امیدواری از اینکه گردشگری فارس دوباره رونق بگیرد، تصریح کرد: تا زمانیکه سفر از سبد خانوادهها خارج شده و سیاستگذاریها ثبات ندارد، اوضاع بهسختی بهبود خواهد یافت.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
میشل اوباما معتقد است ایالات متحدهٔ آمریکا آمادهٔ رئیسجمهور شدن او – یا هیچ زن دیگری – نیست.
حامیان میشل اوباما، بانوی اول پیشین آمریکا، سالها آرزو داشتند او پیش از این و پس از خروج خود و باراک اوباما از کاخ سفید در سال ۲۰۱۷، کمپین انتخاباتی ریاستجمهوری راهاندازی کند.
در شبکههای اجتماعی و همچنین بنرها و پلاکاردهایی که در اعتراضات اخیر با عنوان «نه به پادشاه» بالا برده شده بود، تقاضای شروع کمپین «میشل ۲۰۲۸» مطرح شد، اما او با این ایده موافق نیست.
میشل اوباما در یک گفتوگوی زنده دربارهٔ کتاب جدیدش با عنوان «نگاه»، که با حضور «تریسی الیس راس» در آکادمی موسیقی بروکلین (BAM) در ۵ نوامبر برگزار شد، گفت معتقد است آمریکا «هنوز آماده» حضور یک زن در کاخ سفید نیست؛ حتی خودش.
او افزود: «همانطور که در انتخابات اخیر دیدیم، متأسفانه هنوز آماده نیستیم»، اشارهٔ او به پیروزی دونالد ترامپ مقابل کامالا هریس در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ بود.
اوباما با قاطعیت ادامه داد: «دلیل اینکه میگویم برای ریاستجمهوری به من فکر نکنید، این است که شما دارید دروغ میگویید». سپس تکرار کرد: «شما آمادهٔ پذیرش یک زن نیستید. واقعاً نیستید. پس وقتم را تلف نکنید».
خانم اوباما در حالی که حضار آکادمی موسیقی بروکلین با استقبال و تشویق به سخنان او واکنش نشان دادند، توضیح داد: «ما هنوز کلی جا برای رشد داریم و متأسفانه هنوز هم مردانی هستند که فکر نمیکنند توسط یک زن رهبری شوند و این را دیدیم».
موضع همیشگی میشل اوباما
در میان آمریکاییها اگرچه بسیاری هنوز امیدوارند او تصمیمش را تغییر دهد، اما میشل اوباما بهطور مداوم و پایدار درخواستها برای ورود به رقابتهای ریاستجمهوری یا هر حرفهٔ سیاسی دیگری را – دستکم از سال ۲۰۱۲ – رد کرده است.
او یک بار در سال ۲۰۱۸ در برنامهای که به مناسبت روز جهانی دختر حضور یافته بود، وقتی مجری برنامه از او پرسید آیا تمایلی به ورود به سیاست دارد، پاسخ داد: «اصلاً نه». «من هیچوقت دوست نداشتم سیاستمدار باشم. هیچ چیزی در من تغییر نکرده. من میخواهم خدمت کنم... راههای زیادی برای تأثیرگذاری وجود دارد و سیاست دغدغهٔ من نیست. همین قدر ساده».
او حتی پیش از ترک کاخ سفید، ایدهٔ ورود به انتخابات را رد کرده بود.
در یک نشست دیگری در سال ۲۰۱۶، خانم اوباما صراحتاً گفت که «نامزد ریاستجمهوری نخواهد شد» و فرزندان نوجوانش، ساشا و مالیا، را یکی از دلایلش برشمرد.
در سال ۲۰۲۴ در جریان کارزار انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، سخنرانیهای تحسینشدهٔ میشل اوباما علیه دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه، باعث شد گمانهزنی دربارهٔ احتمال تغییر نظر او شدت گیرد، اما مخالفتش با ورود به سیاست همچنان پابرجا بود.
حمایت باراک اوباما
در اکتبر ۲۰۱۶، باراک اوباما نیز در یک مصاحبهٔ رادیویی از سخنان قبلی همسرش حمایت کرد.
او گفت: «[میشل] هرگز برای منصب انتخابی کاندید نمیشود». رئیسجمهور سابق آمریکا افزود: «میشل یکی از بااستعدادترین و درخشانترین افراد است و من هیچکس را بیشتر از او تحسین نمیکنم، اما میشل نه حوصله و نه علاقهٔ لازم برای نامزد شدن را دارد».
باراک اوباما تأکید کرد: «این مورد را میتوانید با اطمینان خاطر قبول کنید».
پروژههای جدید
این روزها، میشل اوباما مشغول پروژههای مختلفی است؛ از جمله نگارش کتاب «نگاه» با همکاری استایلیست قدیمیاش، مردیت کوپ، و اجرای مشترک پادکست IMO. او اخیراً در مصاحبهای با مجلهٔ People گفته است: «بیش از هر زمان دیگری سرزنده هستم».
اوباما توضیح داد: «فرزندان من بزرگ و مستقل شدهاند، سالم و خوشحالاند. همسرم هم کاملاً خوب است. ما رئیسجمهور و بانوی اول سابق هستیم و احساس میکنم برای اولین بار در زندگیام، آنچه در این مصاحبه میگویم و انجام میدهم، چه نوشتن این کتاب، همه انتخاب خود من است. این حس آزادیبخش است».
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
نیدال المغربی / خبرگزاری رویترز / ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵
ساکنان غزه میگویند حماس در حال گسترش کنترل خود بر نوار غزه است؛ از تنظیم قیمت مرغ گرفته تا وضع عوارض بر سیگار، در حالی که طرحهای آمریکا برای آینده این منطقه به آرامی در حال شکلگیری است. این اقدامات باعث افزایش تردید رقبای حماس شده که آیا این گروه واقعاً طبق وعدهاش قدرت را واگذار خواهد کرد یا نه.
پس از آغاز آتشبس در ماه گذشته، حماس به سرعت کنترل مناطقی را که اسرائیل از آنها عقبنشینی کرده بود دوباره به دست گرفت و دهها فلسطینی را که متهم به همکاری با اسرائیل، سرقت یا جرایم دیگر کرده بود، کشت. قدرتهای خارجی خواستار خلع سلاح حماس و خروج آن از حکومت هستند، اما هنوز بر سر اینکه چه کسی جایگزین آنها شود به توافق نرسیدهاند.
اکنون ساکنان غزه میگویند که به شکلهای دیگری نیز حضور و کنترل حماس را حس میکنند. به گفته ۱۰ نفر از این افراد (که سه نفرشان تاجر و دارای اطلاعات مستقیم هستند)، مقامات حماس همه چیزهایی که وارد مناطق تحت کنترلشان در غزه میشود را زیر نظر دارند، بر برخی کالاهای وارداتی خصوصی از جمله سوخت و سیگار عوارض وضع میکنند و تجار را به دلیل گرانفروشی جریمه میکنند.
اسماعیل الثوابته، رئیس دفتر رسانهای دولت حماس، ادعای وضع مالیات بر سیگار و سوخت را نادرست خواند و تأکید کرد که دولت هیچ مالیات جدیدی وضع نکرده است.
تحلیلگر: حماس در حال تثبیت جایگاه خود است
الثوابته گفت که مقامات تنها در حال انجام وظایف فوری بشردوستانه و اداری هستند و «تلاشهای فراوانی» برای کنترل قیمتها به عمل میآورند. او بار دیگر آمادگی حماس برای تحویل قدرت به یک دولت تکنوکرات جدید را تکرار کرد و گفت هدف جلوگیری از هرجومرج در غزه است: «هدف ما این است که انتقال قدرت به شکل آرام و روان انجام شود.»
حاتم ابودلال، مالک یک مرکز خرید در غزه، گفت قیمتها به دلیل ورود ناکافی کالا به غزه بالاست. نمایندگان دولت در حال تلاش برای ایجاد نظم در اقتصاد هستند؛ گشت میزنند، کالاها را بررسی میکنند و قیمت تعیین میکنند.
محمد خلیفه که در منطقه نصیرات در مرکز غزه خرید میکرد، گفت با وجود تلاش برای تنظیم قیمتها، نرخها دائماً در حال تغییر است. «مثل بورس اوراق بهادار است.»
او افزود: «قیمتها بالاست. درآمدی وجود ندارد، شرایط سخت است، زندگی دشوار شده و زمستان هم در راه است.»
طرح غزهٔ رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در دهم اکتبر آتشبس را به همراه داشت و منجر به آزادی آخرین گروگانهای زندهای شد که در جریان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به رهبری حماس به اسرائیل ربوده شده بودند.
این طرح خواستار ایجاد یک نهاد انتقالی، استقرار نیروی امنیتی چندملیتی، خلع سلاح حماس و آغاز بازسازی است.
اما رویترز این هفته به نقل از منابع متعدد گزارش داد که تقسیم واقعی غزه روزبهروز محتملتر به نظر میرسد؛ نیروهای اسرائیلی هنوز در بیش از نیمی از این باریکه مستقر هستند و تلاشها برای پیشبرد طرح ترامپ به بنبست خورده است.
تقریباً تمام دو میلیون نفر ساکن غزه در مناطقی زندگی میکنند که تحت کنترل حماس است؛ گروهی که در سال ۲۰۰۷ کنترل این منطقه را از تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس و جنبش فتح گرفت.
غیث العمری، پژوهشگر ارشد مؤسسه واشنگتن، گفت اقدامات حماس با هدف نشان دادن به مردم غزه و قدرتهای خارجی است که نمیتوان این گروه را دور زد.
او افزود: «هرچه جامعه بینالمللی بیشتر صبر کند، حماس ریشهدارتر خواهد شد.»
وزارت خارجه آمریکا: حماس «حاکم غزه نخواهد بود»
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به گزارشهای ساکنان غزه درباره وضع عوارض بر برخی کالاها و دیگر فعالیتهای حماس گفت: «دقیقاً به همین دلیل است که حماس نمیتواند و نباید در غزه حکومت کند.»
این سخنگو افزود که پس از تصویب طرح ترامپ توسط سازمان ملل متحد میتوان دولت جدید غزه را تشکیل داد و پیشرفتهایی در جهت تشکیل نیروی چندملیتی حاصل شده است.
تشکیلات خودگردان فلسطین خواستار نقش داشتن در دولت جدید غزه است، اما اسرائیل با اداره دوباره غزه توسط تشکیلات مخالفت میکند. فتح و حماس بر سر نحوه تشکیل نهاد حاکم جدید با یکدیگر اختلاف دارند.
منذر الحایک، سخنگوی فتح در غزه، گفت اقدامات حماس «نشانه روشنی است که حماس میخواهد به حکومت خود ادامه دهد».
در مناطقی که اسرائیل کنترل میکند، گروههای کوچک فلسطینی مخالف حماس حضور دارند که همچنان چالشی برای این گروه به شمار میروند.
ساکنان غزه همچنان با شرایط بسیار دشوار زندگی میکنند، هرچند پس از آتشبس کمکهای بیشتری وارد شده است.
«همه چیز را ثبت میکنند»
یک واردکننده بزرگ مواد غذایی در غزه که نخواست نامش فاش شود، گفت حماس هنوز به سیاست کامل مالیاتگذاری بازنگشته، اما «همه چیز را میبینند و ثبت میکنند».
او گفت که تمام ورودیها را با ایستهای بازرسی در مسیرها کنترل میکنند، کامیونها را متوقف و رانندگان را بازجویی میکنند. افرادی که قیمتها را دستکاری میکنند جریمه میشوند که باعث کاهش برخی قیمتها شده، اما قیمتها همچنان بسیار بالاتر از قبل از جنگ است و مردم میگویند پولی ندارند.
دولت حماس در غزه پیش از جنگ تا ۵۰ هزار نفر از جمله نیروهای پلیس را استخدام کرده بود. الثوابته گفت هزاران نفر از آنها کشته شدهاند و باقیمانده آمادهاند زیر نظر دولت جدید به کار ادامه دهند.
منابع حماس و اقتصاددانان آگاه میگویند حماس در طول جنگ همچنان به پرداخت حقوق ادامه داد، هرچند حقوقهای بالا را کاهش داد و همه را به ۱۵۰۰ شکل (حدود ۴۷۰ دلار) در ماه یکسان کرد. یک دیپلمات گفت ظاهراً حماس برای پرداخت این حقوق از ذخایر نقدی خود استفاده کرده است.
منابع نزدیک به حماس اعلام کردند که این گروه چهار فرماندار منطقهای کشتهشده را جایگزین کرده است. یک مقام حماس همچنین گفت ۱۱ عضو دفتر سیاسی این گروه در غزه که کشته شده بودند، جایگزین شدند.
مصطفی ابراهیم، فعال و تحلیلگر شهر غزه، گفت حماس از تأخیر در اجرای طرح ترامپ «برای تقویت حاکمیت خود» استفاده میکند. او افزود: «آیا به آن اجازه ادامه این کار داده خواهد شد؟ فکر میکنم تا زمانی که دولت جایگزین روی کار نیاید، همینطور ادامه خواهد داد.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
دو مقام اسرائیلی اعلام کردند که اسرائیل با فروش جنگندههای اف-۳۵ از سوی ایالات متحده به عربستان سعودی مخالفتی ندارد، اما خواستار آن است که این معامله مشروط به عادیسازی روابط ریاض با دولت یهود باشد.
اهمیت موضوع: ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان (MBS)، قرار است روز سهشنبه در کاخ سفید با رئیسجمهور ترامپ دیدار کند. معامله اف-۳۵، توافق امنیتی آمریکا و عربستان و احتمال عادیسازی روابط با اسرائیل از محورهای اصلی این نشست خواهد بود.
جزئیات خبر: طبق گزارش آکسیوس، ترامپ ماه گذشته در تماس تلفنی با ولیعهد سعودی گفته بود که با پایان جنگ غزه، انتظار دارد عربستان گامهایی به سوی عادیسازی روابط با اسرائیل بردارد.
ترامپ روز جمعه در جریان پرواز از واشنگتن به فلوریدا به خبرنگاران گفت که قصد دارد با محمد بن سلمان درباره امکان عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل گفتوگو کند. او افزود: «امیدوارم عربستان بهزودی به توافقهای ابراهیم بپیوندد.»
ترامپ همچنین تأیید کرد که در حال بررسی یک معامله تسلیحاتی احتمالی با عربستان است که شامل جنگندههای اف-۳۵ خواهد بود.
پشت پرده: مقامهای اسرائیلی تأکید کردند که با فروش اف-۳۵ به عربستان مخالفتی ندارند، اما این اقدام باید در چارچوب عادیسازی کامل روابط با اسرائیل انجام شود.
یکی از مقامات اسرائیلی گفت: «به دولت ترامپ گفتهایم که تحویل اف-۳۵ به عربستان باید مشروط به عادیسازی روابط ریاض با اسرائیل باشد.»
او افزود که دادن این جنگندهها به عربستان بدون دریافت دستاورد دیپلماتیک در مقابل، «اشتباه و نتیجه معکوس» خواهد داشت.
مقام دیگری نیز گفت: «برخلاف فروش اف-۳۵ به ترکیه که بهشدت مخالف آن هستیم، نگرانی کمتری نسبت به این سامانه در عربستان داریم، اگر بخشی از همکاری امنیتی منطقهای در چارچوب توافقهای ابراهیم باشد؛ مشابه آنچه با امارات متحده عربی داریم.»
تصویر کلی: اسرائیل تنها کشور منطقه است که در حال حاضر جنگندههای اف-۳۵ در اختیار دارد.
تحویل این جنگندهها به عربستان موازنه نظامی منطقه را تغییر داده و بر «برتری کیفی نظامی اسرائیل»(QME) تأثیر خواهد گذاشت.
حفظ این برتری بخشی از تفاهمهای دیرینه میان اسرائیل و دولتهای جمهوریخواه و دموکرات طی چند دهه گذشته بوده است. کنگره آمریکا نیز در سال ۲۰۰۸ تعهد واشنگتن به حفظ «برتری کیفی نظامی اسرائیل» را به قانون تبدیل کرد.
در چارچوب توافقهای ابراهیم در سال ۲۰۲۰، اسرائیل با فروش اف-۳۵ به امارات موافقت کرد، مشروط به تضمینهای امنیتی متعدد. اما این معامله به دلیل محدودیتهای اعمالشده از سوی دولت بایدن هرگز اجرایی نشد.
نکات بین خطوط: به گفته یک مقام اسرائیلی، در صورت توافق فروش اف-۳۵ به عربستان، اسرائیل احتمالاً خواستار تضمینهای امنیتی مشابه خواهد شد. نگرانی اصلی این است که عربستان از نظر جغرافیایی بسیار نزدیکتر از امارات به اسرائیل است.
این مقام اسرائیلی گفت: «یک اف-۳۵ ظرف چند دقیقه میتواند از عربستان به اسرائیل برسد.»
اسرائیل احتمالاً درخواست خواهد کرد که جنگندههای اف-۳۵ تحویلی به عربستان در پایگاههای هوایی غرب این کشور مستقر نشوند.
وضعیت کنونی: مقامهای آمریکایی به سعودیها گفتهاند که امیدوارند در نشست ترامپ و محمد بن سلمان در کاخ سفید پیشرفتی در این زمینه حاصل شود، هرچند اذعان دارند که فاصله مواضع ریاض و تلآویو همچنان زیاد است.
اختلاف اصلی مربوط به خواسته عربستان است که نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، باید به «مسیر معتبر، غیرقابل بازگشت و زمانبندیشده» برای تشکیل کشور فلسطین متعهد شود؛ درخواستی که نتانیاهو تاکنون رد کرده است.
دو مقام اسرائیلی به آکسیوس گفتند که امیدوارند ترامپ ولیعهد سعودی را برای نرمتر کردن خواستههایش تحت فشار قرار دهد و این نشست آغازگر مذاکرات مستقیم میان آمریکا، عربستان و اسرائیل درباره توافق صلح احتمالی باشد که در ماههای آینده شکل بگیرد.
یکی از مقامات اسرائیلی تأکید کرد: «سعودیها باید در این سفر رویکرد خود را تغییر دهند. مهم است که دیدار ترامپ و محمد بن سلمان به نقشه راهی روشن برای عادیسازی روابط منجر شود.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
هیئت تحریریه واشنگتنپست / ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵
تصمیم رئیسجمهور دونالد ترامپ برای حمله به سه سایت هستهای ایران در تابستان امسال، پیامی بازدارندهٔ مفید برای دشمنان آمریکا ارسال کرد. با این حال، تحولات اخیر یادآوری میکند که هیچ کارزار نظامیای نمیتواند بهطور دائمی به تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب پایان دهد.
گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که این مشکل تا چه اندازه دشوار باقی مانده است. رژیم ایران مانع دسترسی بازرسان بینالمللی به سایتهایی شده که پنج ماه پیش توسط ایالات متحده و اسرائیل بمباران شد. همچنین حاضر نیست مطابق تعهداتش ذیل معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، به ناظر هستهای سازمان ملل [آژانس انرژی اتمی] اعلام کند چه مقدار اورانیوم غنیشدهٔ ۶۰درصدی در اختیار دارد. تصاویر ماهوارهای حاکی از آن است که ساختوساز جدیدی در اطراف یک تأسیسات هستهای تازه در «کوه کلنگ» ــ حدود یک مایل دورتر از سایت بمبارانشدهٔ نطنز ــ در حال انجام است.
روحیه تهاجمی ایران همچنین نشان میدهد که رویدادهای خاورمیانه در خلأ رخ نمیدهند و دشمنان آمریکا همواره در پی یافتن فرصتهایی تازه برای همکاری با یکدیگر هستند. در حالی که روسیه در جنگ اوکراین گرفتار شده، چین حرکت کرده تا مشارکت خود با ایران را تعمیق کند. تهران میخواهد نفت را با سامانههای پدافند هوایی، رادارهای مراقبت دوربرد و جنگندههای ساخت چین مبادله کند. چنین معاملهای میتواند نظام لرزان در ایران را تثبیت کند، اما در عین حال منطقه را بیثباتتر سازد.
پس از پنج دور گفتوگو در اوایل امسال، از زمان حمله آمریکا به ایران هیچ مذاکرهای میان دو کشور صورت نگرفته است. توافق هستهای یک دهه پیش اکنون منقضی شده و رهبران ایران میگویند دیگر به مفاد آن پایبند نیستند. تحریمهای اسنپبک دوباره اعمال شدهاند و به اقتصاد ضعیف این کشور آسیب بیشتری وارد کردهاند. ارزش ریال در حال سقوط آزاد است.
کسبوکارها در حال تعطیلیاند؛ بهطوری که یکسوم شرکتهای مورد بررسی اتاق بازرگانی تهران برنامه اخراج نیرو دارند. خشکسالی بیسابقهای که پس از دههها سوءمدیریت رخ داده، پایتخت کشور را با کمبود آب مواجه کرده و رئیسجمهور ایران هشدار داده است که ممکن است نیاز به تخلیه شهر باشد.
این وضعیت اسفبار میتواند به جرقهای برای اعتراضات گسترده بدل شود. روحانیون اسلامگرا چه میزان نارضایتی را تحمل خواهند کرد؟ ملاها سعی کردهاند بخشی از فشار اجتماعی را تخلیه کنند؛ برای مثال، با اتخاذ رویکردی آسانگیرانهتر نسبت به زنانی که موی خود را با حجاب سنتی نمیپوشانند و چشمپوشی از زنان موتورسوار. اما این نشانههای کوچک از گشایش، در واقع پوششی بر سرکوب خونین مخالفان است.
هیچ اشکالی ندارد که به سقوط یک رژیم فاسد امیدوار باشیم، اما امید یک استراتژی نیست. با وجود اصرار ترامپ مبنی بر اینکه حملات هوایی برنامه هستهای ایران را کاملاً نابود کرده، این حملات فقط برای دولت او زمان خرید. بهترین مسیر پیشرو حفظ تهدید معتبر استفاده از زور، ادامه فشار شدید اقتصادی و ارسال پیامی روشن درباره آمادگی برای مذاکره است. چین نیز باید درک کند که فروش سلاحهای پیشرفته به ایران نهتنها روابط پکن با اسرائیل و آمریکا، بلکه با کشورهای عربی خلیج فارس را هم برهم خواهد زد.
جنگ دیگری اجتنابناپذیر نیست، اما برای جلوگیری از آن باید پذیرفت که مشکل همچنان پابرجاست و تنها با دیپلماسی همراه با تهدید معتبر به استفاده از زور، قابلحل است.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
مارک کاپوتو / آکسیوس
فراموش کنید که با «تلافیجویی» بتوان کاری پیش برد؛ برای لغو تعرفههایی که رئیسجمهور ترامپ بر کالاهایشان وضع کرده بود، سوئیسیها هیأتی از صنعتگران و میلیاردرهای صنعتی را همراه با هدایایی ویژه روانه آمریکا کردند: یک ساعت رومیزی رولکس مخصوص، یک شمش طلا به وزن یک کیلوگرم با حکاکی شخصی، و حجم زیادی تعریف و تمجید.
چرا مهم است: ترامپ عاشق چنین توجهها و تملقهاست و این موضوع اکنون میان دولتها و شرکتهایی که به دنبال جلب نظر او هستند فراگیر شده است. پیشکشهایی درخور یک پادشاه — بهویژه طلا — چشم و دل او را تسخیر میکند.
شمش طلای سوئیسی که در جریان سفر هیأت در چهارم نوامبر به ترامپ اهدا شد، با عددهای ۴۵ و ۴۷ به نشانه دورههای ریاستجمهوری او مُهر شده بود و ارزش آن کمی بیش از ۱۳۰ هزار دلار است.
مقامهای کاخ سفید میگویند ترامپ این هدایا را به نام کتابخانه ریاستجمهوری خود پذیرفته است، که آن را قانونی میکند.
جزئیات: اپل آهنگ این نوع هدایا — و سطح آنها — را در ماه اوت تعیین و بالا برد؛ زمانی که تیم کوک، مدیرعامل اپل، یک دیسک شیشهای حکاکیشده با پایهای از طلای ۲۴ عیار به ترامپ هدیه داد تا به مناسبت سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری جدید اپل در آمریکا (برای جلوگیری از تعرفهها) از او قدردانی کند.
در نشستی جداگانه در کاخ سفید، کمیته المپیک لسآنجلس مجموعهای از مدالهای یادبود المپیک ۱۹۸۴ را به ترامپ اهدا کرد؛ اشارهای به بازیهای المپیک تابستانی که او در سال ۲۰۲۸ در لسآنجلس ریاست آنها را بر عهده خواهد داشت.
چند ماه پیشتر، دولت قطر یک فروند هواپیمای ۷۴۷ به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار به کتابخانه ترامپ هدیه کرده بود.
همچنین مجموعهای از شرکتها و درخواستکنندگان حدود ۳۰۰ میلیون دلار برای کمک به ساخت یک سالن بزرگ رقص متصل به کاخ سفید اهدا کردهاند؛ سالنی که ترامپ قصد دارد آن را همچون «میداس» طلاکوب کند.
با این همه، هدیه اپل محبوبترین هدیه ترامپ در دفتر بیضی بود — تا زمانی که سوئیسیها به واشنگتن آمدند.
یکی از مقامهای دولت به آکسیوس گفت: «رقابت با اپل سخت بود، اما سوئیسیها موفق شدند.»
خبر اصلی: ترفند جذاب سوئیسیها جواب داد. روز جمعه، دولت آمریکا اعلام کرد که نرخ تعرفه بر کالاهای سوئیسی از ۳۹ درصد به ۱۵ درصد کاهش مییابد.
در مقابل، سوئیسیها پذیرفتند موانع تجاریای را که ترامپ از آنها ناراضی بود کاهش دهند و شرکتهای سوئیسی نیز تعهد دادند در آمریکا سرمایهگذاری بیشتری انجام دهند.
تعرفههای ترامپ از زمان وضع در ماه اوت، آسیب جدی به اقتصاد سوئیس وارد کرده بود و کارین کلِر-سوتر، نخستوزیر سوئیس، نتوانسته بود ترامپ را از این تصمیم منصرف کند.
ترامپ در گفتوگو با CNBC درباره مکالمهاش با او گفت: «خانم محترمی بود، اما نمیخواست گوش کند.»
در دفتر بیضی: با بنبست در گفتوگوی رهبران، سوئیسیها مسیر خود را تغییر دادند و هیأتی از رهبران برجسته اقتصادی کشور را به کاخ سفید فرستادند، با این آگاهی که ترامپ عاشق همراهی با غولهای صنعتی است.
یکی از مقامهای دولت گفت: «ترامپ یک تاجر است و دوست دارد با تاجران درباره تجارت حرف بزند.»
حاضران شامل افراد زیر بودند:
● مروان شاکرچی، رئیس گروه فلزات گرانبها و مالی MKS SA که شمش طلا را به ترامپ تقدیم کرد.
● ژان-فردریک دوفور، رئیس رولکس که ساعت رومیزی را هدیه داد. به گفته فردی آگاه از جلسه، رولکس ابتدا اهدای یک ساعت تیتانیومی نایاب را بررسی کرده بود اما تصمیم گرفت ساعت طلایی بیشتر با سلیقه ترامپ سازگار است.
● یوهان روپرت، رئیس شرکت کالاهای لوکس ریشمون
● دانیل یِگی، همبنیانگذار شرکت انرژی و بازرگانی مرکوریا
● آلفرد گانتنر، همبنیانگذار شرکت عظیم سرمایهگذاری پرایوتاکویتی «پارتنرز گروپ»
● دیگو آپونته، رئیس شرکت MSC (مدیترانهـشیپینگ)، که در ترتیب دادن جلسه نقش داشت اما نتوانست حضور یابد.
هدایا و گفتوگوها رضایت ترامپ را جلب کرد؛ او کمی بعد در تروثسوشیال نوشت: «مایلم از همه کسانی که حاضر بودند بابت کارِ خوبشان تقدیر کنم.»
روز جمعه، جیمیسون گریر، نماینده تجاری آمریکا، در بیانیهای مملو از ستایش از رئیسجمهور، توافق کاهش تعرفهها را اعلام کرد.
او گفت: «قدرت بیرقیب معاملهگری رئیسجمهور ترامپ همچنان به نفع مردم آمریکا نتیجه میدهد.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
زمانیکه درباره دولت و کارویژههای اصلی آن تأمل میکنیم، غالباً ذهن ما بر دو حوزه امنیت و اقتصاد (بهمعنای موسع آن) متمرکز میشود. در پرتو این مسئله است که رهیافتهای توسعه، امنیت ملی، تعاملات منطقهای و بینالمللی، و همچنین عدالت واجد معنا میشوند و نسبت به یکدیگر تقدم و تأخر پیدا میکنند. اگر با هیأت حاکمهای مواجه باشیم که ایستار خود را بهدرستی در هر یک از این مسائل مشخص کند، آنگاه میتوان انتظار بازاندیشی در راهبردها، مسئولیتها و نقش دولت را داشت. در غیر این صورت آنچه میبینیم غیبت دولت است و بس.
در نظام حکمرانی ما، پس از جنگ تحمیلی، گفتارهایی در حوزه توسعه مطرح شد و در سطح نخبگانی و همچنین حاکمیت مورد تبادلنظر قرار گرفت. ولی از همان دوره نوعی سرگردانی منتهی به تضاد در الگوی توسعه کشور نمایان شد تا جاییکه از یکسو، دولتهای توسعهگرا (آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی) با سدّ ستبر توسعهستیزی روبرو شدند و از سوی دیگر، دولتهای توسعهستیز (آقایان احمدینژاد و رئیسی) اساساً دولت را از دولتبودگی خویش تهی کردند تا جاییکه اساساً دولتی متصور نبود که بخواهد متکفل امر توسعه باشد.
مآلاً، حاکمیت نه خود از مجرای «دولتهای هماهنگ» توانست گامی بهسوی «تعالی» بردارد، و نه اجازه داد دولتهای دارای پروژه توسعه (ولو با قرائتهای مختلف) امر «توسعه» را پیش ببرند. نتیجه آنکه مشاهده میکنیم دولت چهاردهم عملاً در امر توسعه سپر انداخته و در گفتارش صرفاً متکفل اجرای برنامه هفتم توسعه شده است و در عمل، گرفتار روزمرگی اداره کشور. به دیگر سخن، گفتمانِ توسعهستیزِ یوتوپیایی در سطح کلان باعث شد عینیت توسعه از بین برود و عرصه بر کاغذبازیهایِ سنجشناپذیر در قالب اسناد بالادستی بر الگوی اداره امور عمومی کشور فراخ شود.
زنگ خطر اما زمانی به صدا درمیآید که دولت علاوه بر مسئولیتناپذیری (ارادی یا قهری) در حوزه توسعهی همهجانبه از ایفای کارویژههای اساسی خود بازبماند. در زمان وفور درآمدهای حاصل از منابع طبیعی، دور از ذهن نیست ستون مخارج کشور به شکلی بیضابطه، طولانی و طولانیتر شود. چنانکه هم در دوره پهلوی دوم و هم در سالهای پس از انقلاب، خاصه در بازه ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، شاهد اختصاص و توزیع بودجه بدون اولویت در حوزههای مختلف بودیم. این وضعیت تا بدانجا رسوب کرده است که اکنون قوه مجریه، بهواسطه فقدان اقتدار و همچنین نداشتن الگوی توسعه، ساحت «عدالت» را رها کرده است.
بدیننحو که اولاً، پیوسته شاهد چکاچک شمشیرهای آزادسازی اقتصادی هستیم بیآنکه درباره دو پایه دیگر آن، یعنی «انضباط مالی» و «الگوی بازتوزیع»، که اولی برآمده از اقتدار دولت و حاکمیت قانون، و دیگری محصول تئوری منسجم عدالت است، تأملی شده باشد. ثانیاً، با نوعی رهاشدگی در حوزههای اساسی مانند درمان و آموزش دستبهگریبان هستیم.
شوربختانه آنکه برای این حل این دو مسئله نیز بیتوجه به قانون اساسیِ موجود از یکسو، و توجه به الگوهای منسجم عدالت از سوی دیگر، با گفتارهای «خیریهدرمانی» مواجه هستیم. مسئلهای که با نقد جان رالز، یکی از تئوریپردازان اصلی حوزه عدالت همراه شده است. او معتقد است امور خیریه پسندیده هستند اما صرفاً به کار حل مسائل کوتاهمدت میآیند. رالز اعتقاد دارد برای حل معضلاتی از قبیل نابرابری باید بر سر مفهوم «عدالت» و ایجاد نظامی مبتنی بر آن تأمل کرد.
نقطه بحرانی این روند تزلزل در کارویژه امنیت دولت است. توماس هابز در لویاتان مینویسد: «اگر قدرتی کافی تأسیس نشود تا امنیت ما را تأمین کند، در آن صورت هرکس میتواند حقاً برای رعایت احتیاط در مقابل دیگران بر قدرت و مهارت خویش تکیه کند و چنین هم خواهد کرد.» آنچه در ناصیه حکمرانی ما، در پرتو فقدان تئوری توسعه و تئوری عدالت رخ مینمایاند، غیبت دولت در حوزه تمهید امنیت عمومی است. در چنین وضعیتی، خصوصاً در جوامع طبقاتیشده، میل به تأمین امنیت خصوصی افزایش پیدا میکند. به عبارتی هر که پولاش بیش، امنیتاش بیشتر!
حد اعلای این وضعیت نقطهای است که افراد/مؤسسات تأمینکننده امنیت خصوصی از سوی ساخت قدرت بهرسمیت شناخته شوند، و حتی در چارچوب منطق اقتصاد سیاسی حاکمیت ترویج و تبلیغ شوند. و اینجاست که هر تقلای معطوف به توسعه و عدالت محکوم به شکست میشود و همهچیز بر پایه نوعی انباشت ثروت جدید ذیل گروههای تأمینکننده امنیت خصوصی، یا همان ذینفعان نظم جدید، بازآرایی خواهد شد.
پایان
منبع: وبسایت مشق نو
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
تهران در ششمین سال خشکسالی، با افت شدید ذخایر سدها و کاهش کیفیت آب شهری مواجه شده و همین موضوع به سهمیهبندی آب معدنی در فروشگاهها انجامیده است؛ وضعیتی که کارشناسان آن را نشانهای جدی از بحران عمیق آبی در پایتخت میدانند.
تصاویری که از فروشگاههای زنجیرهای منتشر شده، نشان میدهد روی بستههای آب معدنی میوا ۱.۵ لیتری محدودیت خرید “حداکثر ۱ عدد” اعمال شده است. این اتفاق در حالی رخ داده که تهران وارد ششمین سال متوالی خشکسالی شده و سدهای تأمینکننده آب پایتخت به کمترین سطح ذخیره خود در شش دهه اخیر رسیدهاند.
از خالی شدن سد لتیان تا جیرهبندی آب شیشهای
وضعیت سدهای تهران، بهویژه سد لتیان که یکی از ۵ سد اصلی تأمین آب شرب پایتخت است، وخیمتر از همیشه گزارش شده. این سد با ظرفیت ۹۵ میلیون مترمکعب، اکنون در پایینترین سطح ۶۰ ساله خود قرار دارد. خشکسالی مداوم، کاهش بارشها و مدیریت ضعیف منابع آبی، شرایطی را به وجود آورده که مردم دیگر به آب لولهکشی اعتماد ندارند.
کاهش کیفیت آب شهری، افزایش شوری و حضور ناخواسته طعم و بوی نامطبوع در آب لولهکشی، شهروندان را مجبور کرده سراغ آب معدنی بروند. این تقاضای انفجاری باعث شده بازار آب بستهبندی با کمبود جدی مواجه شود و فروشگاهها ناچار به جیرهبندی این کالای اساسی شوند.
بیشتر بخوانید: راهکار «جمهوری اسلامی» برای حل مشکل آب؛ اخراج اتباع غیرمجاز ۱۲ درصد مصرف آب را کاهش دهد / بودجه دستگاههای بیخاصیت را حذف کنید
چرخه معیوب؛ از خشکسالی تا احتکار
ماجرا، اما فقط به کمبود محدود نمیشود. افزایش شدید قیمت آب معدنی نیز داستان دیگری دارد. بسته ۶ تایی آب معدنی که چند ماه پیش حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان قیمت داشت، اکنون با جهش قیمتی ۶۰ درصدی به ۹۵ هزار تومان رسیده است. این افزایش قیمت در حالی است که خود تولیدکنندگان آب معدنی نیز با کمبود منابع آبی دست و پنجه نرم میکنند.
منابع آب چشمهای و زیرزمینی که مواد اولیه تولید آب معدنی هستند، تحت فشار خشکسالی قرار گرفتهاند. کاهش دبی چشمهها، افت سطح آبهای زیرزمینی و افزایش هزینههای انرژی برای استخراج و بستهبندی، همگی دست به دست هم دادهاند تا قیمت نهایی محصول به شدت افزایش یابد.
کارشناسان منابع آب معتقدند جیرهبندی آب معدنی تنها نشانه ظاهری یک بحران عمیقتر است. وقتی مردم حتی برای خرید آب شیشهای با محدودیت مواجه میشوند، یعنی سیستم تأمین آب شهری به شدت در معرض خطر قرار گرفته است. این وضعیت میتواند در آینده نزدیک به بحرانهای جدیتری منجر شود.
از سوی دیگر، برخی فروشگاهها و واسطهها نیز از این وضعیت سوءاستفاده کرده و اقدام به احتکار آب معدنی کردهاند. خرید هیجانی مردم نیز بر این آتش دامن زده و باعث شده کمبود واقعیتر و قیمتها بالاتر برود.
سخن پایانی
جیرهبندی آب معدنی در پایتخت، تصویری تلخ از آیندهای است که مدتهاست کارشناسان نسبت به آن هشدار میدادند. تهران در آستانه یک بحران آبی بیسابقه قرار دارد و خالی شدن سدها، تنها بخشی از این معادله پیچیده است. وقتی شهروندان حتی برای خرید یک بسته آب معدنی با محدودیت روبهرو میشوند، وقت آن رسیده که مسئولان به جای اعلام آمارهای خوشبینانه، برنامهای جدی و عملیاتی برای مدیریت بحران آب ارائه دهند. در غیر این صورت، روزی نه چندان دور ممکن است حتی آب شیشهای هم در دسترس نباشد و مردم باید برای هر قطره آب، قیمت سنگینی بپردازند. تهران تشنه است و زمان برای اقدام جدی رو به پایان است.
منبع: ماهنامه سرانه
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
رویداد۲۴| انتصابهای دولت پزشکیان از، اما ابتدای کار و زمان چینش کابینه حاشیهساز بود و موجب دلخوری بدنه اجتماعی دولت شده بود. این بار، اما انتصاب اسماعیل سقاب اصفهانی که از مدیران دولت رئیسی و نزدیک به جبهه پایداری است به عنوان معاون رئیس جمهور و رییس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی تیر آخر را زد! این انتصاب عجیب موجی از انتقادات را روانه دولت کرده و واکنشهای بسیاری را برانگیخته است؛ واکنشهایی از خشم و ناامیدی گرفته تا طنز و کنایه و حتی پویشهای اعتراضی گسترده در فضای مجازی.
این تصمیم مسعود پزشکیان که اتفاقا مورد حمایت جدی اصولگرایان و خاصه طیف رادیکال قرار گرفته، بدنه رأیدهندگان دولت را به شدت آزرده است؛ بدنهای که دل به پزشکیان بسته و امیدوار بودند که او با شعار «وفاق» بتواند کاری از پیش ببرد. اما حالا بسیاری از همان حامیان میگویند آنچه اتفاق افتاده «وفاق» نیست؛ بلکه «واگذاری دولت» به چهرههایی است که جامعه رأی به عدم حضورشان داده است.
فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاحطلب، از نخستین کسانی بود که این انتصاب را بهشدت نقد کرد و راه خود را از دولت جدا کرد. او نوشت: «خیلی با خودم کنار رفتم که چیزی نگویم. اما شرافتم در گرو بیان حقیقت است. دردناک است در روزی که فواد شمس از فشار روزگار خودکشی کرد، مدیر برکشیده رئیسی معاون رئیسجمهورمان شد. اسم این هرچه باشد وفاق نیست. کجتابی است. به سهم خودم شرمندهام.»
در سوی دیگر، انتقادها حتی از میان اصولگرایان میانهرو نیز شنیده شد. هاتف صالحی، فعال اصولگرا، این تصمیم را «نابخردانه» دانست و نوشت: «انتصاب نابخردانه اسماعیل سقاب اصفهانی منجر به دلآزردگی و سرخوردگی هواداران رئیسجمهور و نیز بروز اختلافاتی میان کارگزاران دولت چهاردهم شده است. عقلانیت حکم میکند که پزشکیان هرچه سریعتر این انتصاب را ملغی اعلام کند.»
طنز تلخ انتصابات پزشکیان
اما موج واکنشها تنها به نقدهای جدی محدود نماند. بسیاری از کاربران با لحنی تندتر نوشتند پزشکیان رأی آورده، اما «سعید جلیلی رئیسجمهور شده است». کاربری در اینباره نوشت: «پزشکیان رأی آورد ولی سعید جلیلی رئیسجمهور شد. چه کلاه بزرگی به نام وفاق سرمان گذاشتند.»
کاربر دیگری با اشاره به تصویر معروف دیوارچینی پزشکیان و قائمپناه نوشت: «تا الان بهترین و تنها عملکرد مثبت دولت پزشکیان همین یه رج دیوار آجریه که با همکاری اوس جعفر چیدن.»
طنز تلخ کاربران، اما به همینجا ختم نشد. یکی نوشت: «خدارو شکر کنیم وحید جلیلی الان در صداوسیما پست دارد وگرنه پزشکیان به نام وفاق برایش حکم اختصاصی میزد!»
انتقادهای سنگینتر نیز از دل نیروهای اجتماعی نزدیک به ستاد پزشکیان برخاست. امیر تنها، فعال رسانهای، در اشارهای تلخ نوشت: «در روزی که فواد شمس… با مدرک دکترا و پس از ردصلاحیت استخدامی، خود را از زندگی خلاص میکند دو نفر از ستاد جلیلی به مدیرعاملی یکی از بزرگترین مجموعههای نفتی و معاونت رئیسجمهور درمیآیند. وفاقتون رو شکر!»
در واکنش به این فضا، برخی کاربران پویشی با عنوان «پزشکیان رأی منو پس بده» راه انداختند.
جای حامیان و منتقدان دولت عوض شد
از سوی دیگر، علی شریعتی، فعال اقتصادی، بهجای تمرکز صرف بر انتصاب اخیر، تصویری بزرگتر از ضعف مدیریتی دولت ارائه داد و نوشت: «سقب اصفهانی سوتی وفاقی است، اما فاجعه دولت شما معاون اول خاموش، سخنگوی غیرحرفهای، وزیر نیرو تحمیلی، وزیر صمت ناتوان، جعفر ولکن، وزیر کار خام و وزیر کشاورزی حلقه شده است…».
اما در نقطه مقابل، برخی فعالان نزدیک به طیف رادیکال اصولگرا این موج انتقادی را «پروژه عبور از پزشکیان» توصیف کردند. مهری طالبی دارستانی صاحب ایده کلینک ترک بیحجابی نوشت: «پروژه عبور از پزشکیان را دنبال میکنند.»
چند کاربر اصولگرا نیز نوشتند حامیان پزشکیان «زود» از او دست کشیدهاند و تنها «حامی قطعی» رئیسجمهور را رهبر جمهوری اسلامی دانستند.
کمپین حمایت از انتصاب ....
اما شاید قابلتوجهترین بخش واکنشها، موج طنز سازمانیافته و کنایهآمیزی بود که کاربران برای نشان دادن «اغراق در وفاق» به راه انداختند؛ کمپینهایی که در ظاهر حامی انتصاب افراد تندرو بودند، اما در واقع نقدی تیز به رویکرد دولت محسوب میشدند.
کاربران بسیاری از جمله چهرههای شناخته شده سیاسی و رسانهای گرفته تا فعالان فضای مجازی به این کمپین پیوسته و به اسامی مختلفی از چهرههای تندرو نیز اشاره کردند. مثلا: «کمپین حمایت از انتصاب بابک زنجانی بهعنوان رئیس بانک مرکزی»
رضا رشیدپور که نظر میرسد بانی این کمپین بود، نوشت: «کمپین حمایت از انتصاب حمید رسایی به معاونت علمی و فناوری رئیسجمهور»
محمدعلی آهنگران نوشت: «کمپین حمایت از امیرحسین ثابتی بهعنوان سخنگوی دولت»
کاربرانی از «کمپین حمایت از سعید جلیلی بهجای عارف» و «کمپین حمایت از آقای ثقفی بهعنوان معاون ویژه صیانت اخلاقی»، «کمپین حمایت از کوچکزاده بهعنوان وزیر جنگ»، «کمپین حمایت از حسن ریوندی بهعنوان سخنگوی دولت»، «کمپین حمایت از دکتر تقی نقدعلی بهعنوان مشاور امور نسل Z»، «کمپین حمایت از حسین شریعتمداری برای ریاست شورای اطلاعرسانی دولت»، «کمپین حمایت از سعید حدادیان بهعنوان وزیر علوم»، «کمپین حمایت از آیتالله جنتی به معاونت امور جوانان»، «کمپین حمایت از بانکیپور بهعنوان وزیر ارشاد»، «کمپین حمایت از قاضی مرتضوی بهعنوان معاونت حقوق شهروندی» و ... نوشتند.
اسفندیار ذوالقدر نوشت: «کمپین حمایت از مهری طالبی دارستانی بهعنوان معاون امور زنان»
وحید خاتمی، فعال رسانهای اصلاح طلب نوشت: «کمپین حمایت از حجت عبدالملکی به معاونت آموزش و اشتغال»
محمدرضا تاجرنیا نوشت: «کمپین حمایت از حسین الهکرم به معاونت امور فرهنگی»
پزشکیان صدای منتقدان را میشوند؟
این موج طنز در واقع نقدی نمادین به سیاست «وفاقِ یکطرفه» بود؛ پیامی که بخش بزرگی از بدنه رأیدهنده پزشکیان مدتهاست درباره آن هشدار میدهند. اینکه وعدههای انتخاباتی بهجای کاهش شکافها، بهنوعی واگذاری تدریجی دولت به جریان رقیب تبدیل شده است.
انتصاب سقاب اصفهانی حالا تنها یک انتصاب نیست؛ نشانهای است از بحرانی عمیقتر یعنی فاصله روبهگسترش میان پزشکیان و حامیانی که با امید بسیار پای صندوق رفتند، است.
سؤال کلیدی اکنون این است که آیا رئیسجمهور این پیام اجتماعی و سیاسی را خواهد شنید، یا سیاست «وفاق یکطرفه» همچنان ادامه خواهد یافت؟
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
بیانیه گروهی از کنشگران سیاسی و مدنی درباره درگذشت فاجعهبار احمد بالدی
روز یکشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۴ (۲ نوامبر ۲۰۲۵)، خبرخودسوزی احمد بالدی، دانشجوی بیستساله عرب، مردم اهواز و سراسر ایران را در بهت و اندوه فرو برد. علت این اقدام دلخراش، تخریب كيوسكى بود که بیش از دو دهه، منبع امرار معاش خانوادهاش به شمار میرفت. مأموران شهرداری نهتنها كيوسك را ويران كردند بلكه از تحقیر و خشونت در برخورد با او و مادرش دریغ نکردند، و حتى به روایتی، فندکی نیز به او تعارف کردند تا خود را آتش بزند.
این است شیوهی رفتار مسئولان جمهوری اسلامی با مردمی که همواره «مرزبانان وطن» خوانده شدهاند؛ مردمی که از سرزمین و ثروتهای زیر پایشان جز دود و شعلههای آلودهی فلرهای نفتی، آلودگی هوا و آب، خشکشدن تالابها، انحراف رودخانهها، کمآبی، بیآبی، تشنگی، زندان، شكنجه، اعدام و بیکاری گسترده، بهرهای نبردهاند.
از ده سال پیش که یونس عساکره دستفروش در شهر محمره(خرمشهر) در اعتراض به فقر و فشار شهردارى، خود را به آتش کشید، تا امروز که شاهد مرگ تراژیک احمد بالدی هستیم، دهها شهروند عرب بر اثر بیکاری، اخراج از كار و نا اميدى و هراس از گرسنگی، دست به خودکشی زدهاند؛ در استانی که پس از تهران، بالاترین سهم را در تولید ناخالص ملی کشور دارد، اما مردمانش در فقر زندگی میکنند و بنا بر آمار رسمی، در جایگاه نخست «فلاکت» در ایران جاى دارند.
در کنار این تبعیضهای اقتصادی، مردم عرب اهواز در معرض هجوم جریانهای ناسیونالیستی عربستیز و منکران هویت اتنيكى، زبانی و فرهنگی خود نیز قرار گرفتهاند.
صحنهی دردناک خودسوزی احمد بالدی، بازتابی است از رنج و مشقت روزمرهی مردم عرب؛ رنجی که نتیجهی سیاستهای تبعیضآمیز و حذفگرایانهی چند دههی اخیر حاکمان در تهران است.
ما، جمعی از کنشگران سیاسی و مدنی، با تسلیت به خانوادهی احمد بالدی و ابراز همدردی با مردم ستمدیدهی آن دیار، تأکید میکنیم که رفع مشکلات ساختاری مردم اهواز و دیگر مردمان پیرامونی، و پایاندادن به ستم ملی، جز با برپایی نظامی جمهوری با ساختار غير متمركز و حق مليتها در اداره امور خويش، ممکن نخواهد بود.
امضا كنندگان:
آ
۱. آتیلا عمادی
۲. آراز جباری
۳. آوشار عباسی
۴. آیاز عبادی
ا
۵. ابراهیم مددزاده
۶. احد وکیلی
۷. احمد عباسی
۸. احمد زهرونی
۹. اعظم همرنگ
۱۰. الهام ورشوچی
۱۱. امیر آهنگری
۱۲. امیرمهدی پور
۱۳. اوغوز بهادر
۱۴. اوماى رادمهر
۱۵. اکبر کرمی
۱۶. احمد حمید
ب
۱۷. بابک آکسون
۱۸. بهزاد اقدمی
پ
۱۹. پویا پورهمتی
۲۰. پینار وثوقی
۲۱. پورنگ خادمی
۲۲. پریناز رحمت الهی
ت
۲۳. ترانه آبروش
ج
۲۴. جمشید یارعلی
۲۵. جواد مرندی
۲۶. جوما بورش
ح
۲۷. حامد گلزاری
۲۸. حامد صفری
۲۹. حامد کنانی
۳۰. حسن افراز
۳۱. حسن شریعت مداری
۳۲. حسن نایب هاشم
۳۳. حسین یحیایی
۳۴. حسین لاجوردی
۳۵. حمید کاویان
د
۳۶. دومان رادمهر
۳۷. دیاکو علوی
ر
۳۸. رضا روزیخواه
۳۹. رضا مسلمی
ژ
۴۰. ژاله تبریزی
۴۱. ژیلا خیر
س
۴۲. سارا سیاهپور
۴۳. سلیم احمدیان
۴۴. سلیمه فتوحی
۴۵. سیمین صبری
۴۶. سهیلا انزلی
ش
۴۷. شیدا آذری
۴۸. شعله پاکروان
۴۹. شعله زمینی
۵۰. شیرین رضایی
۵۱. شیرین فیروزی
۵۲. شادی امین
ض
۵۳. ضیا صدراالشرافی
ط
۵۴. طالب عامری
ع
۵۵. علی پُرسان
۵۶. علیرضا اردبیلی
۵۷. علیرضا تبریزی
۵۸. عواطف اسدی
۵۹. عادل السویدی
غ
۶۰. غزل رسولی
ف
۶۱. فاطمه امین زاده
۶۲. فرامرز بختیار
۶۳. فرهاد مجیدزاده
ک
۶۴. کریم بگجانی
۶۵. کریم دحیمی
۶۶. کیانا کثیری
۶۷. کیقباد اسماعیل پور
۶۸. کاظم مجدم
م
۶۹. ماشاءالله رزمی
۷۰. مجید جوادی آراز
۷۱. محمد صفوی
۷۲. محمد نظری
۷۳. محمدرضا خشتی
۷۴. محمدرضا سرگلزایی
۷۵. محسن رسولی
۷۶. مهدی انصاری
۷۷. مهدی خادمی
۷۸. مهسا معین
۷۹. میثم امیدی
۸۰. مینا احدی
۸۱. موسى الرضا جلیلی جشنآباد
۸۲. میترا محمودی
ن
۸۳. ناهید حسینی
۸۴. نگار گلکار
۸۵. نوری آلحمزه
۸۶. نرگس کرمانشاهی
هـ / ه
۸۷. هانی باوی
۸۸. هُدا کریمی صدر
ی
۸۹. یونس شاملی
۹۰. یونس سلطانزاده
۹۱. یوسف عزیزی بنیطرف
۹۲. یوسف کُر
۹۳. دكتر رضا مريدى
۹۴. صالح كامرانى
۹۵. سعيد عزيزى
۹۶. سيف اهدائى
۹۷. احمد ملك
۹۸. يوسف درديانى
۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ – ۲۳ آبان ۱۴۰۴
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
نادره وائلیزاده / اعتماد
«یکهزار و ۶۲۴ نفر به دلیل آلودگی هوا در یکسال گذشته در خوزستان جان خود را از دست دادهاند.» این را دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز در حالی اعلام کرد که آلودگی هوا در روزهای اخیر در خوزستان مرزهای بحران را رد کرده است. پاییز در حالی به نیمه رسیده که خوزستان همچنان با دود و غبار سنگین دست به گریبان است.
نیمه نخست سال که با دود غلیظ آتشسوزیهای هورالعظیم سپری شده بود، حالا با تشدید مشعلسوزیهای نفت و آتشسوزیهای مزارع کشاورزی و نیشکر و توزیع سوخت غیراستاندارد بحرانیتر شده است. مصوبات کارگروه اضطرار آلودگی هوای خوزستان تاکنون ثمری نداشته و کار به جایی رسیده که مدارس ابتدایی و متوسطه اول در ۲۴ شهرستان تا پایان آبان غیرحضوری اعلام شده است.
دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز در روزهای اخیر باز هم زنگ خطر را به صدا درآورده و نسبت به افزایش ۶۶ درصدی مراجعات قلبی و تنفسی ناشی از آلودگی هوا در ۱۸ ماه گذشته هشدار داده که ۷۰ درصد مربوط به کودکان زیر ۱۴ سال و ۵۰ درصد از آنها کودکان زیر ۶ سال هستند.
به گزارش ایسنا، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز اعلام کرده است: «رکورد مراجعه به بیمارستانهای خوزستان در پی آلودگی هوا شکسته شده و در ۲۴ ساعت منتهی به ۸ صبح روز ۱۹ آبان، یکهزار و ۱۰۰ بیمار به بیمارستانها مراجعه کردند که بیشترین تعداد ثبت شده مراجعهکنندگان قلبی تنفسی غیرعفونی به مراکز درمانی در پی آلودگی هوا در سال است. ۱۳ درصد مراجعهکنندگان کودک بودهاند و بیشترین مراجعات هم در اهواز و سوسنگرد بوده است.»
۳۸ هزار مراجعه پاییزی آلودگی هوا
نزدیک ظهر است، اما هنوز مه غلیظی از غبار و دود روی اهواز را پوشانده، این وضعیت مرکز خوزستان در دو ماه گذشته است که با انواع آلایندهها محاصره شده. «آیدا» کلاس پنجم ابتدایی به جای نیمکت مدرسه، روی صندلی سالن انتظار بیمارستان کودکان ابوذر اهواز بیحال و رنگپریده نشسته است. مدارس غیرحضوری شده، اما مادرش میگوید: «دخترم آسم دارد و در روزهای آلوده همیشه بدحال است و نمیتواند به مدرسه برود. از اوایل شروع سال تحصیلی درگیر این مشکل هستیم و امروز هم نمیتواند نفس بکشد.»
آنطور که «مصیب رفیعیپور»، مدیر امور بیماریها و مراکز تشخیصی درمانی دانشگاه جندیشاپور اهواز گفته است: «آلودگی هوا که در سال ۱۴۰۱ پنجمین عامل مرگ کودکان زیر پنج سال بوده، امسال به عنوان دومین عامل مرگ این کودکان معرفی شده است.» پیش از این هم دانشگاه علوم پزشکی اهواز اعلام کرده بود: «در یکسال گذشته بیش از ۱۰۰ هزار کودک زیر ۱۴ سال که به واسطه آلودگی هوا دچار مشکلات قلبی و تنفسی شده بودند، به مراکز درمانی مراجعه کردند. همچنین در نیمه نخست امسال، بیش از ۶۰ هزار نفر به دلیل عوارض قلبی - تنفسی ناشی از آلودگی هوا به مراکز درمانی مراجعه کردهاند.» اینها نشان میدهد شرایط برای بزرگسالان هم وخیم است.
«مریم» ۴۵ ساله ساکن اهواز به «اعتماد» میگوید که به خاطر آلودگی هوا از ۱۰ سال پیش به آسم مبتلا شده و از دو سال قبل نیز همسرش دچار تنگی نفس شده است: «وقتی هوا آلوده میشود آنقدر بدحال میشویم که مجبور بودیم هر روزمان را در بیمارستان سپری کنیم، به همین دلیل ناچار شدیم دستگاه اکسیژن و دستگاه «نبولایزر» بخریم. داروها گران و نایاب است و در این اواخر نمونههای هندی و ایرانی در بازار بوده که کارایی نداشت. در و پنجرهها را هم ببندیم، فایدهای ندارد. دکترها میگویند باید از اهواز برویم ولی به خاطر شغل همسرم فعلا امکان مهاجرت نداریم.»
رفیعیپور، مدیر امور بیماریها و مراکز تشخیصی درمانی دانشگاه جندیشاپور اهواز در گفتوگو با «اعتماد» از «مراجعه بیش از ۳۸ هزار بیمار با مشکلات منتسب به آلودگی هوا به بیمارستانهای تحت پوشش این دانشگاه از ابتدای پاییز امسال» خبر میدهد که نسبت به همین بازه در سال گذشته افزایش حدود ۲۰ درصدی بار مراجعات را نشان میدهد: «مهر ماه ۲۱ هزار و ۷۶۰ بیمار با مشکلات قلبی و تنفسی غیرعفونی و ۲۰ روز اول آبان ۱۶ هزار و ۲۵۴ بیمار با این مشکلات به بیمارستانهای تحت پوشش مراجعه کردند.»
او با بیان اینکه آمار مراجعات مربوط به آلودگی هوا صعودی بوده است، میگوید: «موضوع نگرانکنندهتر آن است که آلودگی هوا هر چه مزمنتر میشود، بیماران با شیب بیشتری مراجعه میکنند و افرادی که متاثر میشوند به مرور زمان علایمشان شدیدتر میشود؛ مثلا ممکن است بیمار قلبی یا مبتلا به دیابت که قبلا فقط علایم تنگی نفس داشت الان کارش به بستری میرسد.»
مصوبات کاغذی
«سید محمدرضا موالیزاده»، استاندار خوزستان گفته است: «آلودگی هوا زندگی را برای مردم دشوار کرده و حتی یکی از عوامل مهاجرت از خوزستان است.» اما خبرها حاکی است مصوبات دولت در ۲۵ شهریور، برای اطفای حریق در بخش عراقی هورالعظیم (هورالحویزه) محقق نشده و آتشسوزی در این تالاب همچنان ادامه دارد، سایر صنایع هم از آلایندگیشان کم نکردند. اعتراضها و کارزارهای خوزستانیها در این مدت نیز راه به جایی نبرده است. با این حال «محمدجعفر قائمپناه»، معاون اجرایی رییسجمهور در سفر اخیر خود به خوزستان مقابله با آلودگی هوای این استان را اولویت دولت عنوان کرد.
شورای هماهنگی مدیریت بحران خوزستان در جلسه اضطراری که ۱۸ آبان برگزار شد، بسته جامع مقابله با آلودگی هوا در سه بازه زمانی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت را تصویب کرد. ساماندهی منابع آلاینده، ضرورت توزیع بنزین یورو ۴ در شهرهای آلوده، تعقیب قضایی متخلفان، درمان رایگان بیماران تنفسی و پیگیری دیپلماتیک آتشسوزیهای هورالعظیم در عراق مهمترین این مصوبات بودهاند.
پرتال اطلاعرسانی استانداری خوزستان از آغاز توزیع بنزین یورو ۴ در اهواز و شهرهای صنعتی به دستور استاندار خوزستان از ۱۹ آبان خبر داده و اعلام کرده است: «در حال حاضر روزانه ۵۰۰ هزار لیتر بنزین یورو۴ در بین جایگاههای سوخت شهرستان اهواز توزیع میشود که با این مصوبه تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار لیتر افزایش مییابد. نیاز کلی استان به بنزین یورو۴ حدود ۳ میلیون لیتر در روز است، این در حالی است که میزان تولید بنزین یورو۴ در پالایشگاه آبادان روزانه بیش از ۴ میلیون لیتر است.»
در محاصره آلایندهها
«محمدجواد اشرفی»، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان، آلودگی هوا در این استان را یک بحران ساختاری با منابع متعدد داخلی و خارجی عنوان میکند که دیگر یک پدیده فصلی نیست. او آلودگی هوای اهواز و دیگر شهرهای استان را ناشی از چند منبع اصلی میداند که آثار تجمعی آنها باعث تداوم شرایط ناسالم هوا شده است: «بخش عراقی تالاب هورالعظیم (هورالحویزه) همچنان در حال سوختن است، اما به دلیل سکون هوا، در روزهای اخیر تاثیر مستقیمی بر هوای اهواز نداشته است. تردد شهری، فعالیتهای صنعتی و فلرهای نفتی منابع ثابت آلودگی در این شهرستان هستند و در روزهای اخیر سوزاندن مزارع کشاورزی بهویژه مزارع نیشکر به عنوان عوامل ثانویه در افزایش غلظت آلایندهها نقش داشته است. سوزاندن زباله و لاستیکهای فرسوده در حاشیه شهرها نیز یکی از منابع پنهان، اما موثر آلودگی است که در مناطق مختلف اهواز از جمله کیانشهر و کوتعبدالله مشاهده میشود. علاوه بر این، پایداری جوی و کاهش ارتفاع لایه مرزی جو این شرایط را تشدید کرده است.»
شورای مدیریت بحران خوزستان، سوزاندن بقایای گیاهی و ضایعات کشاورزی را ممنوع کرده و با متخلفان برخورد قضایی خواهد شد. همچنین کشت و صنعتهای نیشکر موظف به جلوگیری از سوزاندن مزارع خود است. ویدیوهای منتشر شده در فضای مجازی حکایت از برداشت سیاه و آتش زدن مزارع کشت و صنعتهای نیشکر میرزاکوچک و فارابی دارد.
ناصری، مدیرعامل شرکت توسعه نیشکر به ایسنا گفته است که «امسال از ابتدای فصل برداشت، هیچگونه آتشسوزی در مزارع نیشکر اتفاق نیفتاده و برداشت به صورت سبز انجام شده است.»
با این حال مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان میگوید: «در روزهای اخیر ۲۵ هزار هکتار از مزارع کشاورزی به ویژه شالیزارها سوزانده شده است. همچنین مزارع نیشکر به صورت محدود آتشسوزی داشتند که با توجه به اینکه فصل برداشت به تازگی شروع شده، پیشبینی میشود این آتش زدنها بیشتر شود. در صنایع نیشکر خوزستان تنها ۴۰ درصد برداشت سبز انجام میشود.»
رتبه نخست برای حمل و نقل شهری
بنا بر گزارش اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان در هشت ماه اول امسال، شهر اهواز بیش از ۸۲ روز با کیفیت هوا در وضعیت ناسالم و بسیار ناسالم روبهرو بوده است؛ در حالی که در مدت مشابه سال گذشته، این رقم حدود ۲۰ روز بود.
بر اساس «طرح جامع کاهش آلودگی هوای اهواز» که در سال ۱۳۸۳ تدوین و در سال ۱۳۹۴ برای افق ۲۰ ساله بازنگری شد، بخش صنعت با ۷۶ درصد در رتبه اول آلایندههای هوای این شهرستان اعلام شده که بیش از دوسوم آن مربوط به صنایع نفتی است. بخش حمل و نقل با ۲۰ درصد در رتبه دوم و بخش خانگی و تجاری با ۳ درصد در رتبه سوم قرار دارند. بخش کشاورزی نیز دارای سهمی بسیار ناچیز در انتشار آلایندههای هوا گزارش شده که در رتبه بعدی قرار میگیرد. اما مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان در جلسه اخیر کمیته اضطرار آلودگی هوای استان آمار متفاوتی از سهم منابع آلاینده هوا اعلام کرد که واکنشهای بسیاری به دنبال داشت.
به گفته اشرفی «این آمار که بر مبنای سیاهه انتشار (سهمبندی منابع آلاینده) در سال ۱۴۰۰ ارایه شده، نشان میدهد فعالیتهای حملونقل شهری با حدود ۶۶ درصد بیشترین سهم را در تولید آلایندههای کلانشهر اهواز دارند و نقش فلرهای نفتی حدود ۱۶ درصد در تولید آلایندههاست.»
روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست در پاسخ به رسانههایی که این آمار را «عقبنشینی حفاظت محیط زیست خوزستان از اعلام میزان آلایندگی فلرهای نفتی» دانستهاند، توضیح داده است: «این عدد همچنان مورد تایید است و هیچگونه تغییر یا عقبنشینی در آن صورت نگرفته. لازم به تاکید است که این آمار به معنای کم اهمیت بودن نقش فلرها نیست. هر چند سهم کلی فلرها در مجموع آلایندهها حدود ۱۶ درصد است، اما در میان گازهای خاص مانند اکسیدهای گوگرد (SOx)، سهم فلرها بسیار بالا و بیش از ۹۹ درصد برآورد شده است. همچنین سهم منابع متحرک در انتشار اکسیدهای نیتروژن (NOx) ۴۴درصد است، اما در بین کل منابع آلاینده و آلایندههای هدف (مجموع آلایندههای اهواز) حدود ۶۵ درصد را شامل میشود. ضمنا مطالعات سیاهه انتشار از طریق سازمان حفاظت محیط زیست کشور در حال بازنگری و بهروزرسانی است.»
وعدههای نفت
ادامه آلودگی ناشی از سوختن گازهای همراه نفت، این موضوع را به کارگروه ملی آلودگی هوای کشور کشانده و دستور جمعآوری ۶۵ فلر فعال اطراف اهواز و کنترل انتشار گاز H۲S در مجموعه کریت کمپ به عنوان تهدیدی جدی برای سلامت شهروندان از سوی معاون اجرایی رییسجمهور و رییس سازمان محیط زیست صادر شده است. فلرینگ تاسیسات نفتی در کل خوزستان وجود دارد ولی نزدیکی به مناطق مسکونی در اهواز، تاثیرگذاری آن را شدید کرده است.
اشرفی، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان در نشست خبری اخیر کارگروه اضطرار آلودگی هوای خوزستان از اعلام شکایت علیه مدیران پنج شرکت نفتی به دلیل فلرسوزی خبر داده است. گزارشهای اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان حاکی است ۱۵ مشعل نفتی (فلر) در نزدیکی محدوده شهر اهواز، ۲۹ مشعل در حریم شهر اهواز و ۸۲ مشعل در محدوده شهرستان اهواز وجود دارد که مربوط به شرکت مناطق نفتخیز جنوب (بزرگترین شرکت نفتی) است. در منطقه کریت کمپ در شرق اهواز، حدود ۱۵ میلیون فوت مکعب در روز گاز ترش که یک گاز سمی است، سوزانده میشود که با تولید روزانه ۹ میلیون تن گاز دیاکسیدکربن و سه میلیون تن گاز سولفید هیدروژن هر روز فضای شهر اهواز را تحت تاثیر قرار میدهند.
بنا بر گزارش ایرنا، «ابراهیم پیرامون»، مدیرعامل شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب پنجشنبه در بازدید میدانی از فرآیند بهسوزی فلرهای شرق اهواز گفته است: «طرح بهسوزی و حذف کامل دود برای ۲۱ مشعل بلند واقع در اطراف شهر اهواز تعریف شده که تاکنون بهینهسازی ۱۲ دستگاه از این تعداد به پایان رسیده و در مدار عملیات قرار گرفتهاند.»
این در حالی است که طرح آماک و طرح جمعآوری گازهای همراه نفت که سالها از طرف وزارت نفت و مناطق نفتخیز جنوب مطرح میشد، نتایج ملموسی نداشته است. همچنین تعهدات شرکت مناطق نفتخیز جنوب برای جمعآوری و بهسوزی گازهای همراه نفت در ۲۴ مشعل در اهواز که در پی تشکیل پرونده قضایی قرار بود تا پایان سال ۱۴۰۳ انجام شود نیز محقق نشد. این تعهدات به تابستان ۱۴۰۴ موکول شد ولی قرار بود تا پایان ۱۴۰۳ بهسوزی و جمعآوری گازهای همراه ۹ مشعل انجام شود.
حالا «صغری رستمی»، رییس اداره حفاظت محیط زیست اهواز در گفتوگو با «اعتماد» ادعای شرکت نفت در عمل به تعهداتش را رد میکند: «پیگیریهای زیادی برای اجرای این مصوبات شده و شرکت نفت هم هر ماه گزارش پیشرفت کار را میدهد، اما این گزارشها را تایید نکردیم، چون قابلیت پایش نداشت و ضمن آنکه چیزی که به چشم میدیدیم، خلاف واقع بود.»
او میگوید: «اخیرا مقام قضایی از ما توضیح خواسته و ما هم اعلام کردیم که شرکت نفت مدعی است اقداماتی انجام داده ولی ما کاهشی در فلرینگ مشاهده نکردیم و از نظر ما برای بهسوزی و جمعآوری گازهای همراه اتفاقی نیفتاده است. در واقع کاهشی در فلرینگ مشاهده نکردیم و از نظر ما وضعیت سوزاندن گازهای همراه بدتر هم شده است.»
اوایل آبان ماه، قرارداد بزرگترین طرح جمعآوری گازهای مشعل کشور با حضور وبیناری رییسجمهور امضا و قرار شد ۲۹۵ میلیون فوت مکعب گاز همراه نفت تا دو سال آینده جمعآوری شود. رستمی توضیح میدهد: «برنامه جمعآوری گازهای همراه نفت برای انتشار گازهای مستمر است، یعنی فعالیت فلری که عوامل بیرونی آن را تغییر نمیدهد. منتها ما بیشترین فلرینگ را در شرایط غیرمستمر داریم. به این معنی که مشکلات فنی در مشعل به دلیل اینکه تجهیزات فرسودگی خیلی شدیدی دارند و قطع برقهای متعدد که در این سیستمها اتفاق میافتد. مثلا در تابستان شدیدا قطع برق داشتیم و شات داون تاسیسات همیشه با فلرینگ همراه است. مدیران نفت میگویند که برای این حالت انتشار غیرمستمر کاری نمیتوان انجام داد در حالی که بیشترین فلرینگ ناشی از انتشار غیرمستمر است. ما اینها را هم به مقام قضایی انعکاس دادیم.»
رییس اداره حفاظت محیط زیست اهواز همچنین بر افزایش سهمیه بنزین استاندارد در این شهرستان تاکید میکند: «بنزین معمولی که در اهواز توزیع میشود مقادیر زیادی گوگرد دارد و سهمیه بنزین استاندارد برای اهواز بسیار ناچیز است به همین دلیل درخواست کردیم همه سهمیه به صورت بنزین یورو توزیع شود. البته ما آماری از سوخت توزیع شده بین جایگاههای سوخت نداریم که با چه استانداردی و به چه مقدار توزیع میشود و با اینکه چند بار درخواست کردیم آماری به ما داده نشده است.»
رستمی مساله آلودگی هوای اهواز را کمپلکسی توصیف میکند که دارای متغیرهای زیادی است: «از سوخت تا فلرهای نفتی و سوزاندن زمینهای کشاورزی و نیشکر، همه این عوامل در آلودگی هوا نقش دارند و باید برای اصلاح همه آنها مطالبه کرد. اینکه به دنبال سهمبندی این منابع برویم نوعی سردرگمی ایجاد میکند، چراکه فرای هر سهمی که این آلایندهها دارند باید استانداردها را رعایت کنند.» او همچنین بر لزوم بهروزرسانی مطالعات مربوط به آلودگی هوا با استفاده از دادههای درست و دقیق تاکید میکند، به دلیل اینکه مدت زیادی از مطالعات قبلی گذشته است.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
تشکیل اندیشکده پژوهشی به نام ابراهیم رییسی نشانه بازگشت خداوند دهه ۶۰
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
دانشمندان موفق شدهاند از یک ماده جدید، ژلی تولید کنند که قادر است مینای دندان را ترمیم و بازسازی کند؛ پیشرفتی که میتواند روشهای پیشگیرانه و درمانی در دندانپزشکی را دگرگون سازد و به راهکارهایی مؤثر و با دوام منجر شود.
پژوهشگران دانشکده داروسازی و گروه مهندسی شیمی و محیط زیست دانشگاه ناتینگهام، با همکاری تیمی بینالمللی، مادهای زیستالهام را توسعه دادهاند که توانایی بازسازی مینای دندان تحلیلرفته یا فرسایشیافته، همچنین تقویت مینای سالم و جلوگیری از پوسیدگیهای آینده را دارد.
نتایج این مطالعه در نشریه «نیچر کمونیکیشن» منتشر شد.
عملکرد ژل: تقلید از پروتئینهای طبیعی سازنده مینا
این ژل همانند شیوه استفاده از فلورایدهای معمول، بهسرعت روی دندان اعمال میشود. اما این ژل جدید که بر پایه پروتئین ساخته شده و فاقد فلوراید است، از ویژگیهای کلیدی پروتئینهایی که در نوزادی رشد طبیعی مینای دندان را هدایت میکنند، تقلید میکند.
با اعمال ژل، یک لایه بسیار نازک اما مقاوم روی دندان تشکیل میشود که درون ساختار دندان نفوذ کرده و سوراخها و ترکهای موجود را پر میکند. سپس این لایه مانند یک داربست عمل میکند و یونهای کلسیم و فسفات موجود در بزاق را جذب کرده و رشد کنترلشدهٔ کانی جدید را در فرآیندی به نام «کانیسازی اپیتاکسیال» تسهیل میکند.
این ساختار جدید به شکلی سازمانیافته با بافت طبیعی زیرین یکپارچه میشود و هم ساختار و هم عملکرد مینای سالم را بازمیگرداند.
این ماده همچنین میتواند روی عاج دندانِ بدون پوشش (exposed dentine) قرار گیرد و لایهای شبیه مینا روی آن ایجاد کند؛ عملکردی که میتواند در کاهش حساسیت دندانی و افزایش کیفیت پیوند ترمیمهای دندانی بسیار سودمند باشد.
مینای دندان: بافتی ارزشمند که خودبهخود ترمیم نمیشود
تجزیه مینای دندان از عوامل مهم پوسیدگی است و به مشکلات دندانی مربوط میشود که نزدیک به نیمی از جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. این مشکلات میتوانند منجر به عفونت، از دست رفتن دندان و افزایش ریسک ابتلا به بیماریهایی مانند دیابت و بیماری قلبی شوند.
مینا بهصورت طبیعی بازسازی نمیشود و پس از تخریب، برای همیشه از دست میرود. هیچ درمان موجودی در حال حاضر قادر به بازسازی واقعی مینا نیست و روشهایی مانند وارنیش فلوراید صرفاً علائم را کاهش میدهند.
دکتر اپشار حسن، پژوهشگر پسادکترا و نویسنده اصلی مقاله گفت: «مینای دندان ساختاری منحصربهفرد دارد که خواص برجسته آن موجب محافظت مادامالعمر از دندانها در برابر عوامل فیزیکی، شیمیایی و حرارتی میشود. هنگامی که ماده ما روی مینای تحلیلرفته یا فرسایشیافته، یا روی عاج بدون پوشش اعمال میشود، رشد کریستالها را بهصورت سازمانیافته و یکپارچه هدایت میکند و معماری مینای سالم طبیعی را بازیابی میکند.»
او افزود: «ما خواص مکانیکی بافتهای بازسازیشده را در شرایط مشابه دنیای واقعی مانند مسواکزدن، جویدن و تماس با مواد غذایی اسیدی آزمایش کردهایم و دریافتهایم که مینای بازسازیشده دقیقاً مانند مینای سالم رفتار میکند.»
کاربرد بالینی، ایمنی و تجاریسازی محصول جدید
دکتر حسن ادامه داد: «ما بسیار خوشحالیم که این فناوری با در نظر گرفتن نیازهای دندانپزشکان و بیماران طراحی شده است. این ژل ایمن است، بهسرعت و بهراحتی قابل استفاده است و امکان تولید انبوه دارد. از سوی دیگر، فناوری انعطافپذیر است و میتواند به انواع محصولات دندانپزشکی تبدیل شود تا به بیماران در هر سنی که از مشکلات ناشی از از دست رفتن مینا یا عاج بدون پوشش رنج میبرند، کمک کند.»
او توضیح داد که این تیم از طریق شرکت نوپای خود، به نام «Mintech-Bio» روند تجاریسازی را آغاز کرده و امیدوار است اولین محصول را سال آینده عرضه کند، اقدامی که میتواند بهزودی بیماران سراسر جهان را بهرهمند کند.
پروفسور آلوارو ماتا، استاد مهندسی زیستپزشکی و بیومتریال نیز این نوآوری را «پیشرفتی تحولآفرین» توصیف کرد.
یورونیوز فارسی
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
جان گمبریل / آسوشیتدپرس / ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵
یک مقام آمریکایی اعلام کرد ایران روز جمعه یک نفتکش با پرچم جزایر مارشال را هنگام عبور از تنگه باریک هرمز توقیف کرده و آن را به آبهای سرزمینی خود منتقل کرده است. این نخستین مورد از چنین اقداماتی در ماههای اخیر در این آبراه راهبردی به شمار میرود.
ایران بهطور رسمی این توقیف را تأیید نکرده، اما این رویداد در حالی رخ میدهد که تهران پس از جنگ ۱۲ روزه ماه ژوئن با اسرائیل — که در جریان آن ایالات متحده به برخی تأسیسات هستهای ایران حمله کرد — بارها هشدار داده است که قادر به «اقدامات تلافیجویانه» است.
به گفته مقام دفاعی آمریکا که به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، نفتکش «تالارا» در مسیر حرکت از عجمانِ امارات متحده عربی به سمت سنگاپور بود که نیروهای ایرانی آن را متوقف کردند. دادههای ردیابی پرواز که توسط آسوشیتدپرس بررسی شد نشان میدهد یک پهپاد آمریکایی از نوع MQ-4C Triton ساعتها بر فراز محل حضور تالارا در حال پرواز بوده و عملیات توقیف را زیر نظر داشته است.
شرکت امنیت دریایی «امبری» اعلام کرد این حمله با نزدیک شدن سه قایق تندرو به نفتکش تالارا انجام شده است.
مرکز عملیات تجارت دریایی بریتانیا (UKMTO) نیز جداگانه این حادثه را تأیید کرده و گفته است «اقدامی احتمالی از سوی یک دولت» باعث شده نفتکش مسیرش را تغییر داده و وارد آبهای ایران شود. شرکت «کلمبیا شیپمنیجمنت» مستقر در قبرس نیز در بیانیهای اعلام کرد که «تماس خود را با نفتکش که حامل گازوئیل با گوگرد بالا بوده، از دست داده است».
این شرکت افزود: «ما مقامات ذیربط را مطلع کرده و در حال همکاری نزدیک با همه طرفهای مربوط — از جمله نهادهای امنیت دریایی و مالک کشتی — برای برقراری دوباره تماس با نفتکش هستیم. امنیت خدمه مهمترین اولویت ماست.»
نیروی دریایی آمریکا ایران را مسئول سلسله حملات مین چسبان در سال ۲۰۱۹ میداند که به چند نفتکش آسیب زد، همچنین حمله پهپادی مرگبار سال ۲۰۲۱ به یک نفتکش مرتبط با اسرائیل که دو خدمه اروپایی در آن کشته شدند. این حملات پس از آن آغاز شد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، بهطور یکجانبه از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با قدرتهای جهانی خارج شد.
در مه ۲۰۲۲ ایران دو نفتکش یونانی را توقیف و تا نوامبر همان سال نگه داشت. ایران همچنین در آوریل ۲۰۲۴ کشتی باری با پرچم پرتغال به نام MSC Aries را توقیف کرد.
این مجموعه حملات بعدها زیر سایه عملیات نیروهای حوثیِ مورد حمایت ایران قرار گرفت که در جریان جنگ اسرائیل و حماس در نوار غزه، کشتیها را هدف میگرفتند و باعث کاهش چشمگیر تردد دریایی در کریدور حیاتی دریای سرخ شدند.
سالها تنش میان ایران و غرب، همراه با وضعیت نوار غزه، سرانجام در ماه ژوئن به یک جنگ ۱۲ روزه تمامعیار انجامید.
ایران سالهاست تهدید میکند که ممکن است تنگه هرمز — دهانه باریک خلیج فارس که ۲۰ درصد نفت تجارتشده جهان از آن عبور میکند — را مسدود کند. نیروی دریایی آمریکا نیز سالهاست برای باز نگه داشتن این مسیرهای دریایی، از طریق ناوگان پنجم خود مستقر در بحرین، در منطقه گشتزنی میکند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
چارلز لیستر / المجله / ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵
رئیسجمهور انتقالی سوریه، احمد شرع، هفته گذشته نام خود را در تاریخ ثبت کرد؛ او نخستین رهبر سوری بود که به واشنگتن سفر کرد و در کاخ سفید با رئیسجمهور آمریکا دیدار نمود. این واقعیت که چنین دیداری کمتر از یک سال پس از آغاز دوران گذار پس از جنگ سوریه و با توجه به سابقه او بهعنوان فرمانده پیشین القاعده رخ داد، آن را به رویدادی خارقالعاده بدل ساخت.
در جریان سفر دو روزه، شرع با رئیسجمهور دونالد ترامپ، وزیر خارجه مارکو روبیو، رئیس ستاد مشترک ارتش «دان کین»، رهبران سنا و مجلس نمایندگان و بیش از ۳۰ مدیرعامل و مدیر ارشد جامعه تجاری آمریکا دیدار کرد.
از زمان ورود احمد شرع به دمشق در دسامبر ۲۰۲۴، او و وزیر خارجهاش، اسعد شیبانی، موفقیتهای چشمگیری در سیاست خارجی کسب کردهاند. دمشق با بهرهگیری از فرصت تاریخی تغییر در سوریه، طی ۱۱ ماه گذشته میزبان هیئتهایی از بیش از ۸۰ کشور و سازمانهای چندجانبه بوده است.
این موجی از تعامل رسمی است که هیچ کشور پساجنگی تاکنون به آن نزدیک نشده است. با این حال، تردیدی نیست که تصمیم ترامپ برای دیدار با شرع در مه ۲۰۲۵ شاید مهمترین دستاورد این دوره باشد.
روابط رو به رشد
از زمان دیدار تاریخی در عربستان سعودی در ماه مه، روابط سوریه و آمریکا بهطور قابل توجهی گسترش یافته است. با آغاز روند لغو و تعلیق تحریمها توسط دولت ترامپ در اواخر مه، علاقه آمریکا به فرصتهای سرمایهگذاری در سوریه افزایش چشمگیری یافته است. از بخش نفت و گاز گرفته تا فناوری، ساختوساز، لجستیک، خدمات، حملونقل و امور مالی، هیئتهای آمریکایی برای دیدار با شرع و کابینهاش راهی دمشق شدهاند.
اتاق بازرگانی آمریکا و شورای تازهتأسیس تجارت سوریه-آمریکا نقش مهمی در تسهیل معرفیها و مذاکرات اساسی ایفا کردهاند. شرکتهای «شورون» و «کونوکو فیلیپس» در حال مذاکره پیشرفته با وزارت انرژی هستند. «مسترکارت» به سوریه بازگشته و «ویزا» نیز در راه است. «گوگل» و «متا» نیز با وزارت اطلاعات سوریه در زمینه مقابله با اطلاعات نادرست همکاری میکنند.
وزیر اقتصاد سوریه، نضال الشعار، چشمانداز دولت خود برای نظام مالی مبتنی بر مدل آمریکایی را ارائه کرده است. رئیس بانک مرکزی، عبدالقدر حُصریه، و وزیر دارایی، محمد برنیه، نیز چندین بار در سال ۲۰۲۵ برای دیدارهای رسمی به واشنگتن و نیویورک سفر کردهاند.
برای کشوری که زمانی به روی جهان بسته بود و عمدتاً بر مدل اقتصادی سوسیالیستی استوار بود، این تغییر بسیار عمیق است. با این حال، تبدیل این تعاملات مثبت به تغییرات راهبردی همچنان با مانع تحریمهای کنگره تحت «قانون سزار» مواجه است.
شرع این موضوع را در دفتر بیضی با ترامپ مطرح کرد و اطمینان یافت که این قانون امسال لغو خواهد شد. برای بهبود فضا، ترامپ همچنین اعلام کرد که تعرفههای سوریه از ۴۱ درصد به ۱۰ درصد کاهش خواهد یافت.
همکاریهای امنیتی و نظامی
فراتر از اقتصاد، عمیقترین روابط میان آمریکا و سوریه در حوزه نظامی و اطلاعاتی شکل گرفته است. نخستین تماس حضوری میان نیروهای آمریکایی و همتایان جدید سوری تنها پنج روز پس از سقوط بشار اسد در ۱۳ دسامبر رخ داد؛ زمانی که یک شهروند آمریکایی زندانی توسط محمد قنطری تحویل داده شد.
تنها چند روز پیش از آن، او بخشی از دستگاه امنیتی «هیئت تحریر الشام» بود، اما بهسرعت نقشی برجسته در وزارت خارجه یافت و بهعنوان رابط کلیدی با ارتش و جامعه اطلاعاتی آمریکا عمل کرد. یک هفته بعد، فرمانده ائتلاف ضد داعش، ژنرال کوین لیهی، در نخستین هیئت دیپلماتیک آمریکا برای دیدار با شرع در دمشق حضور داشت.
در ماههای پس از آن، آمریکا و سوریه روابط امنیتی و اطلاعاتی نزدیک و مؤثری برقرار کردهاند که در دمشق از طریق وزارت کشور (به ریاست انس خطاب) و اداره کل اطلاعات (به ریاست حسین سلامه) هدایت میشود.
دوستی «تغییردهنده بازی»
هر دو مقام سوری با شور و شوق از همکاری با «دوستان آمریکایی» سخن میگویند؛ پیامی که از سوی همتایان آمریکایی نیز با تأکید بر «تأثیرات تغییردهنده بازی» پاسخ داده شده است.
بذر عملیات مشترک آمریکا-سوریه در ماه مه کاشته شد؛ زمانی که بستهای از اطلاعات آمریکا درباره شبکهای بزرگ از تونلها، پناهگاهها و انبارهای مملو از سلاحهای ایرانی تحت کنترل یک رهبر قدرتمند عشایری در نزدیکی البوکمال در شرق سوریه به دمشق ارائه شد. چند روز بعد، نیروهای وزارت کشور سوریه کل مجموعه را یورش بردند، همه تجهیزات را ضبط کردند و تمامی عوامل ایرانی حاضر را زنده دستگیر نمودند.
به گفته یک مقام آمریکایی، موفقیت این عملیات «خیرهکننده» بود و از آن زمان تاریخ دیگری رقم خورد. از آن پس، تبادل اطلاعات عمیقتر شده، نیروهای ویژه و افسران اطلاعاتی آمریکا بهطور مستمر به دمشق رفتوآمد دارند و نیروهای وزارت کشور سوریه در دستکم چهار عملیات علیه اهداف وابسته به ایران و شش عملیات علیه داعش با نیروهای ویژه آمریکا همکاری کردهاند؛ یکی از این عملیاتها به کشته شدن ارشدترین فرمانده داعش در خاک سوریه انجامید. با وجود انکارهای عمومی، تلاشهای مشترکی برای یافتن مکان مناسب جهت تأسیس پایگاه عملیاتی دائمی آمریکا در منطقه دمشق در جریان است.
برای تثبیت پیشرفت در روابط امنیتی، سوریه اکنون به «ائتلاف جهانی مبارزه با داعش» پیوسته است. پذیرش این تصمیم برای دولت انتقالی سوریه آسان نبود؛ هم به دلیل تردید افکار عمومی داخلی نسبت به آمریکا و هم به دلیل حساسیت برخی گروههای کوچک جهادی خارجی که خارج از ساختار نظامی دولت باقی ماندهاند.
در محافل امنیتی و اطلاعاتی سوریه انتظار میرود این تصمیم برخی عناصر مشکلساز را به ایجاد آشوب سوق دهد و چالشهای امنیتی کوتاهمدتی ایجاد کند، اما شاید فرصتی برای «پاکسازی» نیز فراهم آورد.
فرصت راهبردی
روابط سوریه و آمریکا از زمان سقوط اسد وارد دورهای تحولآفرین شده است. با وجود «گذشته پرقدرت» شرع ــ به تعبیر ترامپ ــ فرصت راهبردی ناشی از سوریهای آرام، باثبات و یکپارچه در سطح بینالمللی، موجب تعامل، اعتمادسازی و شکلگیری یک اتحاد شده است.
با این حال، سوریه همچنان شکننده است و اگر روند گذار آن قرار است تثبیت، تحکیم و گسترش یابد، اقتصاد کشور باید دوباره جان بگیرد. عوامل بسیاری میتوانند در این مسیر مؤثر باشند، اما مهمترین آنها لغو «قانون سزار» در کنگره است. اگر این قانون همچنان پابرجا بماند، آینده سوریه ــ و فرصت تاریخی ناشی از جایگاه جدید آن در جهان ــ در معرض خطر جدی خواهد بود.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
مستوره برادران نصیری / خبرآنلاین
رییس موسسه آب، محیط زیست و سلامت دانشگاه سازمان ملل متحد است اما در ایران نامش بیشتر با پرونده فعالان محیطزیست و حضور ۷ ماهاش در سمت معاون سازمان حفاظت محیطزیست ایران در دولت دوازدهم گره خورده است. البته این روزها هم بیآبی به سرخط خبرها رسیده، نقلقولهای او درباره بحران خشکسالی در ایران بیشتر شنیده میشود.
کاوه مدنی سال ۱۳۹۶ درحالی که در سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان معاون بینالملل، نوآوری و مشارکت فرهنگی– اجتماعی تازه شروع به کار کرده بود، مجبور شد کشور را ترک کند تا از حواشی پروندهای سیاسی و امنیتی برای فعالان محیط زیست در کشور که به احکام سنگین منجر شد، دور بماند. او البته در ادامه همچنان در شبکههای اجتماعی مانند یک فعال محیط زیستی باقی ماند. هشدارهای او در این حوزه و خصوصا بحران آب این روزها بیشتر از هر زمانی به چشم میآید، همین بهانه خوبی بود برای اینکه از اون بپرسیم چه شد که به این روزها دچار شدیم و چه باید بکنیم تا از بحران این روزها خارج شویم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
* اخیراً در شبکههای اجتماعی، بسیاری شما را پیشگو و فردی میدانند که سالها پیش، از وقوع روزهای سخت کنونی خبر داده بود. شما نیز نسبت به این برداشت مردم واکنش نشان دادید. پرتکرارترین سؤالی که مردم از ایران در شبکههای اجتماعی از شما میپرسند، چیست؟
مردم لطف دارند، اما من نه پیشگو هستم و نه غیبگو. بسیاری از افراد در تاریخ توسعه ایران درباره مشکلات احتمالی آب و محیطزیست کشور هشدار داده بودند. من نیز در مقطعی تلاش کردم در این زمینه نقش داشته باشم و همراه با گروهی از پژوهشگران روی این موضوع کار کردیم. لازم است انرژی بیشتری صرف این مسئله شود تا دیده و شنیده شود و گفتمانی تازه در این زمینه شکل بگیرد.
مهمترین و پرتکرارترین پرسشی که از من مطرح میشود این است که: «ما مردم چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟» در کنار آن، پرسشهای دیگری نیز مطرح میشود که نشاندهندهی آشفتگی و سردرگمی جامعه است. سؤالاتی از این دست زیاد شنیده میشود: «آیا واقعاً ابرها را دزدیدهاند؟»، «آیا مازوتسوزی باعث نباریدن باران میشود؟»، «آیا امکان بارورسازی ابرها وجود دارد و اگر بله، چرا این کار انجام نمیشود؟» یا حتی «آیا درست است که میتوان آب خلیجفارس را بخار کرد و به زاگرس برد تا در آنجا باران ببارد؟»
چنین پرسشهایی بسیار است. بسیاری از مردم میپرسند اگر چنین روشهایی وجود دارد، چرا مسئله حل نشده است. این نوع سؤالات، که گاه به نظریههای توطئه مرتبط میشوند، نشان میدهد جامعه نمیداند چه باید بکند و سؤال «ما چه کنیم؟» مدام تکرار میشود. حتی اگر مردم بخواهند کمکی کنند، دقیقاً به آنها گفته نشده است که چگونه و از چه طریقی میتوانند مؤثر باشند.
پرسش دیگری که همواره مطرح بوده ــ چه در زمان فعالیت من و چه پیش از آن ــ این است که وقتی ۹۰ درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود، راهحل چیست و شهروندان چه نقشی در این میان دارند؟ همه این پرسشها نشان میدهد ذهن جامعه درگیر است، بابت آن استرس دارد و بهدلیل نبود گفتوگویی شفاف، نمیداند چه اقدامی باید انجام دهد.
* حالا واقعا ممکن است کشورهای همسایه یا هر سیستمی خارج از مرزها مانع از رسیدن ابرها به ایران شود؟
در علم، هیچ چیز مطلقاً غیرممکن نیست. در حوزههای امنیتی و تسلیحاتی گاهی پدیدههایی رخ میدهد که شگفتآور است.حداقل در جنگ اخیر میتوانیم بگوییم که یکسری چیزهایی که برای سیستم امنیتی متصور نبود رخ داد؛ در قلب تهران اتفاقاتی رخ داد که غیرقابل تصور بود.
اما اگر دشمنان ایران کاری انجام میدهند که باعث میشود در کشوری به وسعت ایران و در بخشهای مختلف منطقه بارش رخ ندهد، باید گفت این نوع علم، دانشی فوقسری است که متخصصان حوزههای اقلیمی و محیطزیستی به آن دسترسی ندارند. علم روز چنین امکانی را تأیید نمیکند.
البته ممکن است ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر اسنادی منتشر شود که بگویند چنین فناوریای وجود داشته است، اما در حال حاضر، بر اساس دانش امروز و نظر متخصصان، امکان انجام چنین کاری در این مقیاس وجود ندارد. من البته محتاطانه سخن میگویم، چون ممکن است دهها سال بعد بگویند اشتباه میکردیم؛ همانطور که در مورد کووید ۱۹ برخی نظریهها بعدها مطرح شد. اما امروز علم میگوید چنین چیزی ممکن نیست.
ایران نیز تنها منطقهای نیست که در آن بارش کاهش یافته است. در بسیاری از نقاط جهان، خشکسالی رخ داده و چند سال بعد، بارشهای شدید مشاهده شده است. همین چند روز پیش در تورنتو، شهری که من در آن زندگی میکنم، به قدری برف بارید که گفتند در ۵۰ سال گذشته چنین اتفاقی در این زمان از سال بیسابقه بوده است. آیا دشمنان کانادا چنین کاری کردهاند؟
شواهد علمی چیز دیگری میگویند. اگر فرض کنیم دشمنان ایران چنین قدرتی دارند، مثلاً اسرائیل، باید پرسید چرا اسرائیل که خود با بحران آب و خشکشدن بحرالمیت روبهروست، از این توانایی برای بارش در کشور خود استفاده نمیکند؟ یا چرا ایالتهایی مانند کالیفرنیا در آمریکا که با خشکسالی دستبهگریباناند، از این روش بهره نمیبرند؟
اگر چنین فناوریای وجود دارد، چرا در همین کانادا که چند سال خشکی را پشت سر گذاشتیم و کشاورزان تحت فشار بودند، از آن استفاده نمیشود؟ شواهد و قرائن علمی نشان میدهد نباریدن باران نتیجهی «دستکاری اقلیمی» نیست، بلکه پیامد تغییرات اقلیمی جهانی و گرمایش زمین است. علم تأیید میکند که تخریب جنگلها، خشککردن دریاچهها، ساختوساز بیرویه، آلودگی و ترافیک، همگی بر اقلیم خرد اثر میگذارند و موجب افزایش دما، ذوب برف و کاهش بارش میشوند. بااینحال، ما از میان تمام عوامل، فقط «دشمن» را مقصر میدانیم و این برای من هم جای پرسش دارد.
* اگر اتفاق خوبی بیفتد و بارشها امسال یا سال آینده مناسب باشد و از این دوره خشکسالی خارج شویم، تا چه حد ممکن است بحران آب حل شود یا بهبود پیدا کند؟
پیش از هر چیز باید بگویم ما دیگر در بحران آب نیستیم؛ در «ورشکستگی آبی» قرار داریم. برخی از خسارتهایی که در کوتاهمدت به منابع آبی وارد کردهایم، غیرقابلجبران است و باید این واقعیت را بپذیریم. استفاده از واژهی «ورشکستگی» نه برای ایجاد ترس، بلکه برای توصیف واقعیت فراتر از بحران است.
اگر میخواستیم وضعیت را با واژهای مشابه توصیف کنیم، میتوانستیم بگوییم «ابر بحران»، «بحران بزرگ» یا «بحران بنیادی»، اما «ورشکستگی» اصطلاح دقیقتری است؛ نه فقط برای ایران، بلکه در سطح جهانی نیز از این عبارت استفاده میشود. متأسفانه برخی این تعبیر را به تئوری توطئه ربط دادهاند، در حالیکه معنای ورشکستگی ساده است: یعنی سیستم به نقطهی شکست رسیده است.
میدانم اعلام عمومی ورشکستگی و اذعان به ناکارآمدی مدل مدیریت آب، اقدامی تلخ و دشوار است؛ اما واقعیت این است که تهران دیگر ظرفیت توسعهی بیشتر ندارد. حتی اگر کمی آب بیشتر به آن منتقل کنیم، مانند چسب زخم موقتی است و مشکلی را حل نمیکند.
ما باید در کنار سرمایهگذاری برای رفع مشکلات، روی «سازگاری و انطباق» با شرایط جدید نیز سرمایهگذاری کنیم. بخشی از این انطباق یعنی پذیرفتن واقعیتهایی مانند: کاهش کیفیت زندگی در برخی مناطق، از بین رفتن برخی زیستبومها، فرونشست زمین، ایجاد فروچالهها و از میان رفتن تالابهایی که دیگر در کوتاهمدت قابل احیا نیستند. اما این وضعیت به معنای «عادیسازی» نیست. نباید بگوییم چون دریاچه ارومیه خشک شده، پس تالابهای دیگر را هم میتوان خشک کرد. اگر این مسیر ادامه پیدا کند، نقاط متعددی مانند تهران به همین سرنوشت دچار خواهند شد.
ما پیشتر وضعیت اصفهان را دیده بودیم، اما امروز نوبت به تهران رسیده است. آیا تهرانیها شرایط خوزستان را ندیده بودند؟ آیا دولتمردان مستقر در تهران، وضعیت دیگر شهرها را نمیدیدند؟ حالا که بیآبی به سراغ تهران، مشهد و شهرهای بزرگ آمده، باید پذیرفت که حتی مناطق قدرتمند و پرنفوذ نیز در امان نیستند.
* پذیرش ورشکستگی در بحث آب چه کمکی میکند؟
اگر بپذیریم ورشکستهایم، میتوانیم مانع از غارت بیشتر منابع شویم. زیرا پیش از آنکه دیر شود و هزینهها افزایش یابد، میپذیریم که نیاز به انطباق و اصلاح جدی داریم. باید قبول کنیم که صرفنظر از اینکه چه دولتی یا چه فردی در رأس بوده، انباشت خطاها و مشکلات ما را به این نقطه رسانده است. حالا وقت آن است که به جای انکار، برای حل مسئله اقدام کنیم. بنابراین نخست باید بپذیریم که دیگر در مرحلهی بحران نیستیم؛ «بحران» معنا ندارد. ما ورشکستهایم و مدل مدیریتیمان جواب نمیدهد. همانطور که وقتی یک بانک ورشکسته میشود، باید آن را بازسازی کرد، در حوزهی آب نیز همین وضعیت وجود دارد.
ورشکستگی آبی یعنی تراز بین مصرف و منابع کشور همخوانی ندارد. حالا میتوان گفت دشمنان، طبیعت یا تغییرات اقلیمی مقصرند؛ اما واقعیت این است که «درآمد آبی» کشور کاهش یافته و حتی در سالهایی که بارندگی زیاد و سیلاب فراگیر بود، ما نتوانستیم تالابها را احیا کنیم و سدهایمان همچنان خالی ماند. یعنی مصرف ما همیشه از ظرفیت طبیعت فراتر بوده است.
ورشکستگی به ما میگوید برای جبران این شرایط، تنها به افزایش منابع نیاز نداریم، بلکه باید مخارج خود را کاهش دهیم. یعنی باید مصرف را پایین بیاوریم، هدررفت را متوقف کنیم و هرچه زودتر درک کنیم که کاهش مصرف، از ارکان اصلی عبور از وضعیت کنونی است. هرچه این پذیرش دیرتر رخ دهد، خسارتهای بیشتری متحمل خواهیم شد.
* بر این اساس طرحها و برنامههایی که تاکنون داشتهایم، جواب نداده، و خب سوال اینجاست، چرا؟
اگر به گذشته و چند سال اخیر و حتی به امروز نگاه کنیم، میبینیم رویکرد ما این بوده که «افزایش درآمد» را دنبال کنیم؛ اگر مشهد آب ندارد، برویم و از دریای عمان برایش آب بیاوریم. مردم سیستان و بلوچستان تشنهاند و مردم مشهد هم در آستانهٔ تشنگیاند، اما آب را به جایی میبرم که پول بیشتری خرج کند و قدرت سیاسیاش بیشتر است. به این فکر نمیکنم که آیا مصارف آب در مشهد و خراسان منطقی است؟ آیا مصارف آب تهران منطقی است؟
کسی نباید منکر تکنولوژی باشد؛ شیرینسازی، سدسازی، حفر چاه و بسیاری از تکنولوژیهای دیگر در جای خود میتوانند معقول باشند، اما باید اول کارهای دیگری انجام شده باشند. اگر آب را تا زایندهرود آوردید و با آن در خراسان گوجه و خیار کاشتید، هم حماقت و هم خیانت کردهاید. منظورم کشاورز نیست؛ کشاورز باید آب را مصرف کند چون از آن درآمد ایجاد میشود و نان شب خانوادهاش تأمین میشود. اما اگر شما آب را شیرین میکنید و برای شهر میآورید تا به آب کشاورز دست نزنید—چون از کشاورز میترسید—در واقع دارید بر مدل اشتباه صحه میگذارید و به آن قوت و عمر میبخشید. پس آیا اگر باران ببارد هم این مشکل را داریم؟ بله؛ چون مدل کسبوکار و مدل توسعهٔ ما غلط است.
آب را با گاز مقایسه کنیم تا سند بیاوریم: آب را میگوییم فقیر هستیم، البته نسبت به برخی کشورها فقیر هم نیستیم. اگر با کشورهای خاورمیانه مقایسه کنیم، کشور فقیرِ آبی محسوب نمیشویم؛ اما کمبود داریم و نسبت به کل جهان در موقعیت ضعیفتری هستیم، چون منطقهٔ ما خشک است.
در موضوع گاز هم به ورشکستگی رسیدهایم؛ چون باز هم مدل کسبوکار و مدل توسعه غلط است. مملکت روی گاز نشسته، و اگر گاز را ورشکسته کنیم، باید یکبار فکر کنیم،ورشکستگی در آب بهخاطر دشمن یا صرفاً تغییر اقلیم نیست؛ مدیریت بد این وضعیت را تشدید کرده است. فارغ از اینکه آب یا گاز در اختیار ما گذاشته شود، با مدیریت نادرست میتوانیم حتی اقیانوس آرام را هم خشک کنیم؛ این را باید بفهمیم و تحلیل کنیم.
* پس با این توضیحات صحبت اخیر آقای پزشکیان درباره تخلیه تهران، در راستای صحبت شما یعنی پذیرش ورشکستگی آب در کشور، اظهارنظر درستی است و آقای پزشکیان حرف بیراهی نزدند؟
آقای پزشکیان تأکید کردند که ما مشکل مدیریت منابع آب داریم. راه سختی را طی کردیم تا یک نفر در رأس دولت این را بپذیرد؛ یادمان نرود که چند سال پیش گفتن این حرفها هزینه داشت؛ کسی که چند سال پیش این حرفها را میزد، متهم میشد. اکنون دیگر نمیتوان منکر این بیآبی شد؛ طبیعت هم ما را به پذیرش سوق داده و رئیس دولت این را پذیرفته است. حالا بیاییم بگوییم راهحلها چیست؟ میگوییم مصارف را کاهش دهیم، ببینیم مصرف کجاها رخ میدهد و آب را برای چه چیزهایی صرف میکنیم. جمعیت تهران زیاد است و تهران فقط مشکل آب ندارد؛ مشکل ترافیک، آلودگی هوا، تأمین انرژی و تأمین مسکن هم دارد.
سؤال این است که آیا تهران بهخاطر علاقهٔ مردم به آن جمعیتپذیر شده یا بهخاطر نحوهٔ چیدن توسعه و تخصیص بودجه؟ مردم به تهران نیامدهاند چون عاشق ترافیک یا مشکلاتش هستند، بلکه چون در اینجا میتوانند امرار معاش کنند. پس پیشنهاد جابجایی پایتخت یا تخلیهٔ تهران مسئلهای پیچیده است: آیا با جابجایی پایتخت صرف، مشکل حل میشود یا باز قرار است مدل توسعه را بهجای دیگری ببریم و آنجا را خراب کنیم؟ یا باید اول سیستمهای اداری را در تهران نگه داریم و توسعه را توزیع کنیم تا توازن برقرار شود، طوری که آدمها در نقاط دیگر هم فرصت زندگی داشته باشند؛ مثلاً کسی حاضر شود در سلفچگان یا بوشهر و بندرعباس زندگی کند اگر شرایط مطلوب شود. ما اینگونه فکر نکردیم؛ پتروشیمیها را جایی بردیم که زور و فشار محلی زیاد بود، نه جایی که بهترین موقعیت صادراتی داشت. این یک مشکل اساسی است.
پس تخلیهٔ تهران یک داستان است، جابجایی پایتخت یک داستان دیگر و اینها یکسان نیستند. استقرار جمعیت در جنوب ایران از لحاظ استراتژیک و اقتصادی میتواند مفید باشد و فرصتهای صادراتی فراهم کند؛ منابع و امکان شیرینسازی آب هم وجود دارد. اما در بحث امنیتی، ایران نمیخواست پایتخت را جایی قرار دهد که بهراحتی آسیبپذیر باشد.
اینکه رئیسجمهور میگوید موضوع مدیریتی است، خوب است، اما نباید راهکارهای انقلابی و عجیبوغریب ارائه شود؛ باید دید چه کمکهایی میتوان انجام داد.
* آقای مدنی، از حرفهای شما برداشت کردم که راهحل فوری برای بحران کمآبی نداریم و احتمالأ دولتمردان ورشکستگی آبی را پذیرفتهاند که آقای پزشکیان چنین اظهارنظرهایی میکنند. سهلالوصولترین راههایی که دولت یا حاکمیت میتوانند الآن در پیش بگیرند چه هستند و آیا میتوانیم از رسیدن به نقطهٔ صفر آبی دوباره شروع کنیم و مشکلات را حل کنیم؟
اینکه بگوییم راهحل وجود ندارد، اشتباه است؛ راهحل هست و اول باید صورت مسئله را تعریف کنیم. اگر بخواهیم «مشکل آب ایران یا جهان» را یکجا حل کنیم، از لحاظ علمی امکانپذیر نیست؛ علم میگوید در مسائل درهمتنیده ما هرگز نمیتوانیم همهچیز را یکباره حل کنیم، بلکه باید مسئله را کوچکتر کنیم و سپس مسائل جدید را مدیریت کنیم. تا زمانی که بشر روی زمین است، مشکلات کمبود منابع پیش میآید و باید آن را مدیریت کند تا کمترین خسارت رخ دهد؛ یعنی بشر باید آسیبپذیری خود را کاهش دهد.
ما الآن با دولتهای جهان در سازمان ملل کار میکنیم و میگوییم چه اقدامی مناسب است؛ هر کشوری شرایط و مرحلهٔ توسعهٔ خاص خود را دارد و ایران هم باید راهحلهای مخصوص به خود را پروراند. مسائل آب ایران با افغانستان یا عراق متفاوت است و باید برای هر منطقه صورتمسئلهٔ جداگانه تعریف کرد. اینکه ایران چقدر بودجهٔ آب دارد ربطی به این ندارد که تهران چقدر بودجهٔ آب دریافت میکند؛ هر نقطهٔ کشور مسائل خاص خود را دارد و راهحلی که در تهران جواب میدهد ممکن است در اهواز جواب ندهد.
باید مشخص کنیم چه چیزی را میخواهیم حل کنیم، چقدر زمان داریم و چگونه میخواهیم حل کنیم. برخی مسائل ما از جنس مسائل درهمتنیدهاند و مانند بحران کوید-۱۹ نیست که با یک اقدام واحد حل شوند؛ در چنین سامانههایی نباید تصمیمی گرفت که خسارتهای بزرگتری در آینده ایجاد کند.
در مسائل درهمتنیده، بزرگترین خطای تصمیمگیرنده این است که فکر کند با یک تکنولوژی یا یکروز تصمیم میتواند مسئله را حل کند. اما در مواجهه با این بحران میتوانیم زیرمسائلی تعریف کنیم، مانند تأمین غذای یک ملت، که جنسشان سخت است اما قابل حلاند.
اگر به نقطهای از تاریخ برسیم که تهران در آن گیر کرده است، این نشاندهندهٔ خطاهای گذشتگان و حال است؛ مهم این است که الآن تهران آب ندارد و پیشبینیها را هم بررسی کردهام، ممکن است اواخر ماه اتفاقی بیفتد و بارشهایی داشته باشیم. حتی اگر باران بیاید، مگر قرار است چقدر بیاید؛ نجات موقتی ممکن است.
این «تهران آب ندارد» سه ماه پیش هم مطرح بود؛ سؤال این است چرا از سه ماه پیش روزانه دربارهاش صحبت نشده؟ این یک مسئلهٔ اضطراری است، مسئله ورشکستگی آبی ایران و تأمین آب شرب تهران در روزهای آتی که باید حل شود.
تهران اولین پایتخت دنیا نیست که دچار مشکل آب شده است؛ مسئولان باید ببینند دیگر کشورها چه کردند و چه اقداماتی لازم است. باید با مردم صادقانه صحبت و اطلاعات درست بهشان بدهیم. اگر یک روز میگویید «یک روز مانده»، یا «هفت روز مانده»، و بعد شبکهٔ آب را قطع نمیکنید، مردم دیگر حرف شما را باور نمیکنند. اگر مسئولان نتوانند با هم تصمیم بگیرند و پیام واحدی به مردم منتقل کنند، کسی حرفشان را گوش نمیدهد. مانند اخبار هواشناسی، هر شب باید جزئیات ذخیره سدهای کشور به مردم گفته شود؛ این اطلاعات محرمانه نیست. اگر به مردم گفتید آب قطع میشود و نشده یا پیشبینی اشتباه بوده یا دروغ گفته شده که در هرحال مسئول آن باید پاسخگو باشد؛ اگر بارها تهدید کردید و عمل نکردید، اعتماد مردم از بین میرود.
اگر میخواهید مردم را برای عبور از بحران همراه کنید، نمیتوانید با زور یا پلیسبازی همکاری بگیرید؛ دست یاری باید به سمت مردم دراز شود. مردم حتماً خطاها را توبیخ میکنند و انتظار دارند مسئولان اشتباهشان را بپذیرند، اما در این لحظه باید همه با هم باشیم تا همراهی ایجاد شود.
مردم ما وقتی انتخابات آمریکا است، دربارهٔ الکترالهای آمریکا و نحوهٔ انتخاب رئیسجمهور صاحبنظر میشوند، اما در مورد مسائل داخلی مثل تهران، کسی نمیداند آب از کجا میآید. هنوز نتوانستهاید به مردم توضیح دهید که در تهران چند درصد آب مصرفی مربوط به آب شرب است.
* کشورهایی که توانستهاند بحران آب را کنترل کنند، چه راهکارهایی در پیش گرفتهاند؟
از لحاظ تبلیغاتی، همه به بخش تکنولوژی و فناوری توجه میکنند. این کشورها توانستهآند آب شیرین کنند، پساب جمعآوری و تصفیه کنند، و این علم امروز است. ایران هم توان انجام این کارها را دارد و تکنولوژی لازم موجود است، فقط باید آن را عملیاتی کنیم. مثلا اسرائیل، آنچه به اسرائیل کمک کرده فقط تکنولوژی نبوده؛ این تصور که تنها تکنولوژی توانسته اسرائیل را نجات دهد، اشتباه است.
اسرائیل از ابتدای تأسیسش میدانست با جهان درگیر است و مسئله آب یکی از محدودیتهای ذاتی است که باید برای آن برنامهریزی میکرد. اسرائیل مسیر سرمایهگذاری در بخش کشاورزی را دنبال کرد و موفقیتهای بزرگی در حوزه کشاورزی و آب به دست آورد. این موفقیتها همراه با اصلاح سیاستها و اصلاح مسیرها بوده است.
اما ما با شعار خودکفایی و حمایت از مستضعفین، بخش کشاورزی را ناکارا و ضعیف نگه داشتیم و با سوبسید و یارانه، کارآفرینی مصنوعی ایجاد کردیم. زمینها وراثتی و تقسیم شده بودند، بازده پایینی داشتند و به بهانه امنیت غذایی، محصولات مختلفی کشت شد اما به اهداف دست نیافتیم.
با آب تجدیدناپذیر بادمجان، گوجه و خیار میکارند که ارزش استراتژیک بالایی ندارند. این محصولات میتوانستند جایگزین شوند اگر جمعیت را به جای دیگری منتقل و اوضاع را مدیریت میکردیم. باید اقتصاد را شکوفا کرد و تنوعبخشی ایجاد کرد. در شرایط اقتصاد مقاومتی، آب، محیطزیست، نفت، جنگل و منابع را با هزینه کم صرف مقاومت میکنیم؛ طبیعت و منابع را فدا میکنیم تا مقاومت کنیم.
* برگردیم به عقب، اگر سال ۹۶ آن اتفاقات نمیافتاد و شما تا سال ۱۴۰۰ معاون آقای کلانتری بودید، بحران آب به همین اندازه بود یا میتوانست بهتر باشد؟
این حرفهایی که امروز به شما میزنم، آن زمان در جلسه شورای عالی آب هم مطرح میشد؛ حرفهایی درباره شفافیت در همان زمستان سال ۹۶ که مشکل خشکسالی داشتیم. بنابراین، کار از درون سیستم و تزریق علم، و گفتن حرف به معاون رئیسجمهور و به افرادی که هر روز تصمیمات روزانه میگیرند، تأثیرگذار است. اگر به شورای عالی امنیت ملی بگویی پولتان را صرف راهحلهای فضایی و تخیلی نکنید، حتماً تأثیرگذار است و میتواند به کاهش خسارت کمک کند. اما اگر من بگویم مشکل آب ایران را حل میکردم یا امروز حل میکنم، دروغگو و شیاد هستم؛ چون علم به من میگوید مسائل در هم تنیدهاند.
یک زمانی به من میگفتند جایگاهی که دارید کم است؛ شما بیایید معاون وزیر نیرو یا معاون وزیر جهاد شوید. من میگفتم اگر به جای دیگری بروم، یا باید به زندان بروم و یا همین الان که اینجا هستم هیچ کارهام و تأثیری ندارم. با این ذهنیت آمده بودم که ضریب حساسیت جامعه را بالا ببرم، آموزش ایجاد کنم و کمک کنم جامعه به مسائل حساس بماند و علم تزریق شود. حتی اگر به وزارتخانههای پیشنهادی میرفتم، با اسم طرحهای توسعه مخالف بودم؛ آیا میتوانستم جلوی پروژههای برخی نهادها را بگیرم؟ خیر؛ وزیر مرا عزل میکرد، حتی آقای روحانی هم مرا حذف میکرد. کشور ممکن بود قفل شود و اینها مسائل یکشبه نیستند.
من ممنون مردم هستم که از من به نیکی یاد میکنند، اما دروغگو و شیاد است هر کسی که بگوید میتواند مشکل آب را یکشبه حل کند. هر کسی که رئیس سازمان محیطزیست باشد، محکوم به تحمل مسائل موجود است. در ساختار کنونی، حل برخی امور غیرممکناند. من آن زمان با این تفکر نیامدم که الان مشکل آب ایران را حل میکنم.
در هرحال خیلی فرق میکند که من این حرفها را به شما بزنم و بعد مثلا آقای پزشکیان هم بشنود، یا مستقیم و رو در رو به خودشان بگویم.
آن زمان یادم است که در جلسات، همین حرفها را در حضور چند وزیری که با هم بحث داشتند، گفتم و آقای حجتی، وزیر کشاورزی وقت، گفت: «آقای دکتر مدنی حرف ما را زدند.» در همان جلسه کلمه «ورشکستگی آبی» را هم گفتم و یکی از بزرگان که اسمش را نمیبرم با من دعوا کرد و گفت: «جوان، این حرفها را نزن.» اما مسئله این بود که من آنجا و در جلسات حضور داشتم و این حرفها را میزدم.
* اخیرا این ترکیب مافیای آب زیاد استفاده میشود، پیشتر هم درباره سدسازیها همین اصطلاح استفاده و گفته میشد که مافیای آب به دنبال سدسازی است،در هرحال آیا مافیای آب در ایران هنوز وجود دارد؟
اگر هم وجود دارند فقط در حوزه آب نمیتوانند باشند؛ یعنی مافیا در یک سطح بزرگتر است برای اینکه موضوعات و کارهایی که در حوزه آب شده است از جنس پروژههای توسعهای درآمدزا بوده است که شبیه راهکشیدن و تونل درست کردن، پروژههای ساختمانی و ساخت و ساز و از این جنس کار است؛ من فکر میکنم هم یک مقدار از جنس تئوری توطئه است که هم جذاب است و هم میتواند فضا را آرام کند. اینکه بگوییم یک سری آدمها چه خودشان و چه تفکرشان در سیستم وزارت نیرو و ... بر مسند امور حاکم بوده و سالهای سال اینها بودهاند و اینکه در موردشان صحبت نشده و اسمشان را آدمها نمیدانند، این مطلب درست است تا حدی، که تفکر قالب عوض نشده، چون ماموریتها هم عوض نشده؛ چون وزارت نیرو تامین کننده آب است و تامین کننده آب نمیتواند همزمان پاسدار آب باشد، چون همزمان باید آب بدهد و تامین کند و خودش با خودش تعارض منافع دارد.
بجای مافیا شاید بهتر باشد بگوییم فساد، در واقع در لابلای موارد فوق موضوع فساد هم وجود داشته است؛ فساد یعنی اینکه ما باید یک مامورتی را اشتباه تعریف کنیم و بگوییم من الان نیاز دارم به این و الان باید بروم آبشیرینکن بسازم و با این آب شیرینکن بروم و مشکل آب فلان منطقه را حل کنم، در مراحل مختلف برای متقاعدکردن آدم مربوطه و گرفتن بودجه از سیستم و اجرای مناقصه و ... ، در تمام این فرایند یک سری آدم در سطوح مختلف درگیر هستند؛ از آن کسی که قرارداد پیمانی دست هشتم و فلان میگیرد و میآید در یک پروژه بزرگ کار میکند تا آن بالا هستند.
من اعتقاد دارم فساد در سیستم ما نهادینه و سیستماتیک شده و لزوما این برنامهریزی نمیشود و یک بخشی از آن خودکار است و برای بقا؛ مثلا پیمانکار برای تامین درآمد برای اینکه بتواند حقوق پرسنلش را بدهد، باید جزوی از این سیستم فاسد باشد برای اینکه بقا داشته باشد.
* حضور شما در شبکههای اجتماعی با همین دغدغهها و البته نام ایران پررنگ است، با اینکه روزهای خروجتان از کشور طبعا چندان خوشایند نبود، چقدر دلتنگ اینجا میشوید؟
مگر میشود برای جایی که بزرگ شدی دلتنگ نشوی؟ من با خداحافظی از ایران نرفتم بلکه در مأموریتی بودم. حتی جاهایی که میخواستم ببینم یا دیدن افرادی که میخواستم با آنها خداحافظی کنم، نرفتم. دلم برای ایران تنگ است و دغدغه دارم؛ بسیاری از افرادی که با جمهوری اسلامی دشمن هستند هم این درد را دارند. بخش زیادی از این درد غیرقابل توجیه است.
برای سیستم امنیتی ممکن است عجیب باشد که یک فعال محیطزیست، روزها با دوربین در بیابان بایستد تا یک یوزپلنگ را ببیند و خوشحال شود. من در بازگشت به ایران دستگیر شدم و حتی این برای آنها قابل توضیح نبود. بخشی از آن دلی و ماجراجویانه است. قبل از اتفاقات سال ۹۶، قصد داشتم فرصت مطالعاتی بگیرم و در سازمان ملل یا بخش خصوصی روی آب کار کنم، فکر نمیکردم به ایران بازگردم.
این غیرقابل توضیح است و بخشی از آن به خودخواهی آدمها برمیگردد؛ اما فداکاری و تصمیمات اینچنینی هم وجود دارد. دلتنگی برای چیزهای ساده مثل بوی کاهگل شخصی است و منتی بر مردم نیست. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور دلتنگ وطن هستند و آرزوی دیدن ایران دارند، حتی اگر قصد زندگی در آنجا را ندارند.
همه ما برای ایران امروز و برای ایران دیروز و ایران فردا دلمان تنگ خواهد شد؛ ایران با همه بدبختیهایش، با آلودگی و ترافیک و همه این چیزها کشور ما است. دلمان میخواهد وضعش بهتر باشد، دلمان میخواهد شرایط مردم بهتر باشد و اگر من هم در مورد ایران حرف نمیزنم، مردم مدام سوال میکنند. نه کسی به ما بابت حرف زدن در مورد ایران پول میدهد، تازه انتقاد هم میکنند و فحش هم میدهند اما از سر دل و عشق است و این عشق هم شاید زدودنی نیست؛ آدم سرخورده میشود، ناراحت میشود، دلش میسوزد ولی خب گویا مرض داریم، نمیشود جز این بود.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
کاتارینا دمونی و سام تاباهریتی / خبرگزاری رویترز / ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵
شرکت پخش بریتانیا (بیبیسی) روز پنجشنبه شخصاً از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، عذرخواهی کرد، اما اعلام کرد هیچ مبنای قانونی برای شکایت او از این شبکه عمومی بهدلیل پخش مستندی که وکلایش آن را «افتراآمیز» خوانده بودند، وجود ندارد.
این مستند که اندکی پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ در برنامه خبری «پانوراما»ی بیبیسی پخش شد، سه بخش از سخنرانی دونالد ترامپ در ششم ژانویه ۲۰۲۱ – روزی که حامیانش به ساختمان کنگره حمله کردند – را بههم چسباند. این ویرایش بهنحوی بود که بهنظر میرسید ترامپ هوادارانش را به خشونت فراخوانده است.
بیبیسی در بیانیهای اعلام کرد: «درحالیکه بیبیسی عمیقاً از نحوه ویرایش این کلیپ ویدئویی متأسف است، ما قویاً با این موضوع مخالفیم که اساس حقوقی برای ادعای افترا وجود داشته باشد.»
وکلای رئیسجمهور آمریکا روز یکشنبه تهدید کردند که در صورت عدم جمعآوری مستند، عذرخواهی رسمی از رئیسجمهور و جبران «خسارت مالی و حیثیتی»، علیه بیبیسی شکایت کرده و تا یک میلیارد دلار غرامت درخواست خواهند کرد.
عذرخواهی رئیس هیئت مدیره
بیبیسی با تأکید بر بیاساس بودن ادعای افترا، عملاً اعلام کرد که درخواست غرامت مالی ترامپ را نیز فاقد وجاهت میداند، هرچند مستقیماً به تقاضای مالی او اشاره نکرد.
در بیانیه روز پنجشنبه این شبکه آمده است که سامیر شاه، رئیس هیئت مدیره بیبیسی، «نامهای شخصی به کاخ سفید ارسال کرده و در آن صراحتاً اعلام کرده که او و مجموعه بیبیسی بابت این ویرایش متأسف هستند». سامیر شاه پیشتر در همین هفته در برابر کمیته نظارت پارلمانی بریتانیا نیز عذرخواهی کرده و این ویرایش را «خطای داوری» خوانده بود.
لیزا ناندی، وزیر فرهنگ بریتانیا، روز جمعه گفت که عذرخواهی بیبیسی از ترامپ درست بوده است. او به رادیو تایمز گفت: «آنها بهدرستی پذیرفتند که به بالاترین استانداردها عمل نکردهاند و رئیس هیئت مدیره بر همین اساس از رئیسجمهور ایالات متحده عذرخواهی کرده است.»
بیبیسی در بیانیه خود افزود که هیچ برنامهای برای پخش مجدد این مستند در هیچیک از سکوهای خود ندارد.
در همین روز پنجشنبه، بیبیسی اعلام کرد در حال بررسی ادعاهای تازهای است که روزنامه تلگراف درباره ویرایش همین سخنرانی در برنامه دیگری از این شبکه بهنام «نیوزنایت» منتشر کرده بود.
بیبیسی پس از استعفای دو مدیر ارشد در میان اتهامات جانبداری – از جمله در مورد همین ویرایش سخنرانی ترامپ – با بزرگترین بحران چند دهه اخیر خود روبهرو شده است. این موضوع پس از انتشار گزارشی محرمانه از سوی یکی از مسئولان استانداردهای بیبیسی علنی شد.
بیبیسی که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شده و عمدتاً از طریق عوارض سالانه تماشاگران تلویزیون در بریتانیا تأمین مالی میشود، در حال حاضر فاقد مدیر دائمی است؛ زیرا دولت در حال بررسی مدل تأمین مالی آینده این نهاد است.
این شبکه یکی از مهمترین ابزارهای «نفوذ نرم» بریتانیا در جهان بهشمار میرود. کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، روز چهارشنبه گفت که به یک «بیبیسی قوی و مستقل» اعتقاد دارد.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات به محمد خاتمی:
باید اصلاحطلبی را از نو بسازیم و در کنار مردم بایستیم
جناب آقای خاتمی
با سلام و احترام
کمیته سیاسی در جمعبندی خود بر این باور است که ما اکنون در یکی از حساسترین و خطرناکترین مقاطع تاریخ معاصر ایران ایستادهایم. تحریمهای شورای امنیت بازگشته، روابط خارجی کشور محدود شده، فشار اقتصادی بر مردم به مرز بحران معیشتی رسیده، و نارضایتی اجتماعی در حال انباشت است.
در عین حال، در مواجهه با این بحرانها، کمتر به سمت گفتوگو و اصلاح پیش رفتهایم و بیشتر بر حفظ وضع موجود تأکید شده است. جامعه خسته است، و به نظر میرسد دولت در مدیریت این شرایط با مشکلات و ضعف در تصمیمگیری و اجرا مواجه است، و ملت میان احساس ناامنی و نگرانی نسبت به آینده سرگردان.
در چنین وضعیتی، پرسش اساسی برای ما اصلاحطلبان این است:
چه باید کرد؟
آیا باید نظارهگر کاهش تدریجی اعتماد ملی باشیم؟ یا باید با نگاهی نو، رسالت تاریخی خود را بازتعریف کنیم و بار دیگر به نیرویی برای نجات ایران تبدیل شویم؟
به نظر کمیته سیاسی، اصلاحطلبی نه پایان یافته و نه بیاثر شده است، اما بهشدت نیازمند تغییر در رویکرد و پارادایم کنشگری است. اصلاحطلبیِ امروز نمیتواند همان اصلاحطلبیِ دهه هفتاد باشد. آن گفتمان در بستر امید، امکان و اعتماد شکل گرفته بود؛ اما امروز ما در شرایطی بهسر میبریم که با فشارهای اقتصادی و اجتماعی و محدودیت در فرصت های اصلاح و گفتوگو مواجهایم.
بنابراین، اگر اصلاحطلبی بخواهد معنا و اثر تازهای بیابد، باید از مشی قدرتمحور به جامعهمحور، و از اصلاحطلبی محافظهکارانه به اصلاحطلبی مسئولانه و اخلاقی گذر کند. یعنی باید از انتظار برای گشایش از بالا، به ساختن ظرفیت اجتماعی و فرهنگی از پایین روی آوریم.
پرسش مهم این است که آیا در سطوح رسمی و جامعه گوش شنوا وجود دارد؟
در پاسخ باید گفت: در سطوح رسمی شاید فرصت گفتوگو محدود باشد، اما در جامعه هنوز امید زنده است؛ نه به افراد و جناحها، بلکه به امکان نجات ایران از مسیر عقلانیت، عدالت و گفتوگو.
مردم ممکن است از اصلاحطلبان ناامید شده باشند، اما هنوز از اصلاح به عنوان راه، دست نکشیدهاند. اگر ما بتوانیم نشان دهیم که اصلاحطلبی یعنی صداقت، شجاعت و مسئولیتپذیری در برابر رنج مردم، این گوش شنوا دوباره بازخواهد گشت.
در شرایط کنونی، کمیته سیاسی پنج اقدام اساسی را بهعنوان مسیر خروج از وضعیت موجود و احیای نقش اصلاحطلبان پیشنهاد میکند:
الف) نخستین و بنیادیترین کار، بازگشت به جامعه است.
اصلاحطلبی باید از اتاقهای سیاست به میدان زندگی مردم بازگردد.
ما باید در کنار گروههای اجتماعی، صنفی، زنان، معلمان، کارگران و جوانان بایستیم، دردشان را بشنویم، نه برای شعار دادن، بلکه برای یادگیری و همراهی. بدون حضور میدانی و بدون گفتوگو با جامعه، هیچ اصلاحی پایدار نخواهد ماند.
ب) اصلاحطلبی در این مرحله باید از سطح جناحی فراتر رود و به حرکتی فراگیر برای نجات ایران از بحرانها تبدیل شود.
گفتمانی که هدفش، حفظ تمامیت ایران، جلوگیری از خشونت داخلی، و بازسازی اعتماد عمومی باشد. این به معنای پیشنهاد راهحلهایی عملی و قابل اجرا برای عبور کشور از بحران است: اصرار بر دیپلماسی، شفافیت در مدیریت، مبارزه با فساد، و کاهش تنشهای داخلی و خارجی.
ج) مردم به اصلاحطلبان زمانی اعتماد میکنند که مرز اخلاقی ما با قدرت روشن باشد.
هیچ اصلاحی بدون صداقت ممکن نیست. ما باید صریح بگوییم که در برابر بیعدالتی و محدودیتهای ناعادلانه ایستادهایم؛ و برای استمرار اصلاحطلبی، پذیرش برخی دشواریها بخشی از مسیر است.
د) یکی از آفتهای سالهای گذشته، تبدیل اصلاحطلبی به نوعی سیاست توجیه بود؛
توجیه ناکامیها، توجیه سکوتها، و توجیه خطاها. زمان آن رسیده است که اصلاحطلبی به جای دفاع از گذشته، به نقد صادقانهٔ خود بپردازد. ما باید بپذیریم که در مقاطعی دچار خطا شدیم؛ در همراهی با مردم کوتاهی کردیم و اکنون تنها راه بازیابی اعتماد، گفتن حقیقت است.
ه) اصلاحطلبی باید خود را از نظر ساختار نیز نوسازی کند.
نسل جدید باید در تصمیمگیریها حضور واقعی داشته باشد. جبهه اصلاحات باید باز، شفاف، و پاسخگو شود. نمیتوان از دموکراسی سخن گفت و در درون جبهه، رفتار غیر دموکراتیک داشت.
جناب آقای خاتمی،
امروز اصلاحطلبی اگر بخواهد بماند، باید با اصلاح خود آغاز کند. ما دیگر نمیتوانیم منتظر اصلاح دیگران باشیم، وقتی خودمان تغییر نکردهایم. اصلاحطلبی جدید باید نه فقط در حرف، بلکه در کنش و سبک زندگی سیاسیاش متفاوت باشد. اصلاحطلبی اگر از درد مردم، از خشم و امید مردم فاصله بگیرد، دیگر اصلاحطلبی نیست. ما باید در کنار مردم بایستیم، نه فقط برای آنان سخن بگوییم.
در شرایطی که کشور با فشار تحریمها، تهدید خارجی و چالشهای داخلی در پیشبرد اصلاحات و سیاستها مواجه است، تنها نیرویی میتواند ایران را نجات دهد که هم عاقل باشد و هم اخلاقی — و این دو ویژگی، ریشههای واقعی اصلاحطلبیاند.
بنابراین، پاسخ ما به پرسش «چه باید کرد؟» روشن است:
باید اصلاحطلبی را از نو بسازیم؛
باید از قدرت فاصله بگیریم تا به مردم نزدیک شویم؛
باید از محافظه کاری عبور کنیم تا صادق باشیم؛
و باید به جای انتظار، خود آغازگر تغییر شویم. در کنار همدلی و همراهی و انسجام داخلی.
اگر چنین کنیم، اصلاحطلبی پایان نیافته است — بلکه تازه آغاز میشود.
کمیته سیاسی جبهه اصلاحات ایران
آبان ۱۴۰۴
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز / ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵
رئیس آژانس جاسوسی داخلی کانادا در یک سخنرانی در روز پنجشنبه (۱۳ نوامبر ۲۰۲۵) گفت، نهاد زیر نظر او امسال تهدیدهای بالقوه مرگباری را که از سوی ایران علیه افرادی که تهران آنها را دشمن میداند، خنثی کرده است.
دن راجرز، مدیر «سرویس اطلاعات امنیتی کانادا» (CSIS)، همچنین گفت که مأمورانش تلاشهای روسیه برای دستیابی غیرقانونی به کالاها و فناوریهای کانادایی را مسدود کردهاند.
راجرز که در ماه فوریه منصوب شده بود، این سخنان را در حالی ایراد کرد که بهروزرسانی سالانهای در مورد چالشهای امنیتی پیش روی کانادا ارائه میداد. مدیران CSIS به ندرت در انظار عمومی ظاهر میشوند.
اظهارات او نخستین تأیید رسمی بود مبنی بر اینکه این آژانس برای حفاظت از منتقدان حکومت ایران مستقر در کانادا مداخله کرده است. در ماه اوت، CSIS صرفاً اعلام کرده بود که در حال بررسی تهدیدهای ایران است.
راجرز گفت: «در موارد بهخصوص نگرانکننده طی سال گذشته، ما مجبور شدهایم عملیات خود را برای مقابله با اقدامات سرویسهای اطلاعاتی ایران و عوامل نیابتی آنها که افرادی را که به عنوان تهدید برای رژیم خود تلقی میکنند، هدف قرار دادهاند، دوباره اولویتبندی کنیم.»
او بدون ارائه جزئیات ادامه داد: «در بیش از یک مورد، این شامل شناسایی، تحقیق و خنثی کردن تهدیدهای بالقوه مرگبار علیه افراد در کانادا بود.»
روابط کانادا با ایران بهویژه تیره است. این کشور در سال ۲۰۱۲ روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد. سال گذشته کانادا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد که این اقدام با محکومیت تهران همراه شد.
کانادا همچنین منتقد روسیه و تهاجم سال ۲۰۲۲ این کشور به اوکراین است. راجرز گفت شبکههای تدارکاتی غیرقانونی روسیه در تلاش برای دستیابی غیرقانونی به کالاها و فناوریهای کانادایی هستند.
او گفت: «امسال، «سرویس اطلاعات امنیتی کانادا» با اطلاع دادن به چندین شرکت کانادایی مبنی بر اینکه شرکتهای صوری مستقر در اروپا که به دنبال دستیابی به کالاهای آنها هستند، در واقع با مأموران روسی مرتبط هستند، برای جلوگیری از این امر اقدام کرد.»
وی افزود که این شرکتها اقدامات فوری را برای رد درخواست روسها انجام دادند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
ادوارد وانگ و اریک اشمیت / نیویورک تایمز / ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵
در حالی که دولت ترامپ تلاش میکند معاملهای برای فروش جتهای جنگنده پیشرفته F-35 به عربستان سعودی را نهایی کند، یک گزارش اطلاعاتی پنتاگون نگرانیهایی را مطرح کرده است مبنی بر اینکه چین ممکن است فناوری این هواپیمای جنگی را در صورتی که فروش انجام شود، به دست آورد؛ این مطلب بر اساس گفته افرادی است که با ارزیابی مذکور آشنا هستند.
افرادی که از مسائل مطلع شدهاند، گفتند: مقامات پنتاگون که معامله را بررسی کردهاند، ترسهایی را ابراز داشتهاند مبنی بر اینکه فناوری F-35 ممکن است از طریق جاسوسی چینی یا شراکت امنیتی چین با عربستان سعودی به خطر بیفتد. این خطرات در یک گزارش گستردهای که توسط آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) – بخشی از وزارت دفاع – تدوین شده، توصیف شده است.
دولت ترامپ و عربستان سعودی در حال تلاش برای حل و فصل عناصر نهایی توافقی هستند که بر اساس آن، تولیدکنندگان تسلیحات آمریکایی ۴۸ جت F-35 را به عربستان سعودی به ارزش میلیاردها دلار خواهند فروخت. افراد مطلع گفتند: وزیر دفاع پیت هگست قرار است این توافق را تأیید کند، پیش از آنکه به فرآیند بررسی بینسازمانی ادامه یابد.
محمد بن سلمان، ولیعهد اما رهبر واقعی عربستان سعودی، قرار است روز سهشنبه با رئیسجمهور ترامپ در کاخ سفید دیدار کند. مقامات آمریکایی گفتند: موارد اصلی دستور کار، معامله بالقوه F-35 و یک توافق دفاعی متقابل است. عربستان سعودی بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایی است.
خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان، روز سهشنبه در رسانههای اجتماعی نوشت که اخیراً با آقای هگست، مارکو روبیو – وزیر امور خارجه – و استیو ویتکوف، فرستاده خاورمیانه ترامپ – دیدار کرده است. او گفت: «ما روابط عربستان-آمریکا را بررسی کردیم و راههایی برای تقویت همکاری استراتژیک خود کاوش نمودیم.»
آژانس اطلاعات دفاعی از اظهارنظر در مورد گزارش خود درباره معامله F-35 خودداری کرد. سفارت عربستان سعودی در واشنگتن به درخواست برای اظهارنظر پاسخی نداد.
کاخ سفید در بیانیهای گفت: «ما پیش از رئیسجمهور در مورد گفتگوهایی که از قبل در حال انجام است، جلوتر نخواهیم رفت.»
محمد بن سلمان و دستیارانش همچنین ایالات متحده را ترغیب کردهاند تا در مذاکرات برای تأیید کمک به عربستان سعودی در توسعه برنامه هستهای غیرنظامی پیش بروند؛ تلاشی که باعث شده مقامات آمریکایی بحث کنند آیا این پادشاهی میتواند از آن فناوری هستهای برای تلاش در جهت توسعه سلاح هستهای استفاده کند یا نه.
دولت ترامپ، مانند دولت بایدن، تلاش کرده است عربستان سعودی را به عادیسازی روابط با اسرائیل ترغیب کند. اما با توجه به تلفات بالای جنگ اسرائیل-حماس و سیاستهای افراطی دولت اسرائیل نسبت به فلسطینیان، بعید است این امر به زودی رخ دهد.
علاوه بر نگرانیها در مورد به دست آوردن فناوری F-35 توسط چین، فروشهای پیشنهادی همچنین سؤالاتی را در مورد اینکه آیا دولت آمریکا مزیت نظامی منطقهای اسرائیل را به خطر میاندازد یا نه، مطرح میکند. اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که جتهای F-35 دارد و از آنها برای حملات هوایی به ایران در اکتبر ۲۰۲۴ و ژوئن ۲۰۲۵ استفاده کرده است.
از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳، سیاستگذاران آمریکایی تلاش کردهاند اطمینان حاصل کنند که اسرائیل «برتری کیفی نظامی» خود را در منطقه حفظ کند. در دولتهای قبلی، یک فرآیند بینسازمانی بسیار محرمانه و چندماهه برای بررسی اینکه آیا فروشهای تسلیحاتی پیشنهادی در منطقه با این امر سازگار است یا نه، وجود داشت.
کنگره میگوید ایالات متحده باید اطمینان حاصل کند که اسرائیل میتواند «هر تهدید نظامی متعارف معتبر» را در حالی که «حداقل آسیب و تلفات» را متحمل میشود، شکست دهد.
در سال ۲۰۲۰، دولت اول ترامپ موافقت کرد که جتهای F-35 را به امارات متحده عربی بفروشد؛ این اقدام بخشی از توافقی برای ترغیب این کشور به عادیسازی روابط دیپلماتیک با اسرائیل در چارچوب پیمان ابراهیم بود. برخی مقامات آمریکایی با این فروشها مخالفت کردند، زیرا امارات شراکت نزدیکی با چین داشت و نگرانیهایی وجود داشت که برتری نظامی اسرائیل تضعیف شود.
دولت بایدن در اوایل سال ۲۰۲۱ این معامله را به حالت تعلیق درآورد تا آن را بررسی کند؛ عمدتاً به دلیل ترس از اینکه چین ممکن است فناوری F-35 را در صورتی که جتها در امارات باشند، به دست آورد. سپس ایالات متحده فهرستی از مطالبات به امارات ارائه داد که شامل نصب کلیدهای خاموشکننده (kill switches) در جتها بود تا دولت آمریکا در صورت لزوم بتواند آنها را غیرقابل استفاده کند. مقامات اماراتی این مطالبات را بیش از حد سنگین دانستند و معامله به بنبست رسید.
همان نگرانیها اکنون در مورد عربستان سعودی نیز مطرح شده است. مقامات آمریکایی در حال بحث هستند که آیا باید اقدامات حفاظتی روی فناوری F-35 اعمال شود یا نه، هرچند مشخص نیست چه چیزی در توافق فروش گنجانده خواهد شد و گزارش اطلاعاتی پنتاگون چه پیشنهادهایی – اگر پیشنهادی داشته باشد – ارائه کرده است.
چین و عربستان سعودی برخی روابط نظامی دارند. ارتش چین به عربستان سعودی کمک میکند تا موشکهای بالستیک بسازد، موشکهای توانمندتر به دست آورد و آنها را عملیاتی کند. قانونگذاران دموکرات این نگرانیها را در نامهای به رئیسجمهور جو بایدن در ژوئن ۲۰۲۲ – پیش از اولین سفر او به عربستان – ابراز کردند.
عربستان سعودی سالهای قبل موشکهای بالستیک کوتاهبرد از چین خریداری کرده بود و اخیراً شروع به خرید موشکهای توانمندتر با برد بیشتر از چین کرده است. مقامات آمریکایی گفتند: آنها همچنین شروع به کسب فناوری برای ساخت اجزای خود، راهاندازی تأسیسات تولید و انجام پرتابهای آزمایشی کردهاند؛ ظاهراً با هدف نهایی تولید موشکهای خودشان.
جفری لوئیس، کارشناس کنترل تسلیحات در مؤسسه مطالعات بینالمللی میدلبری در مونتری کالیفرنیا، در مصاحبهای گفت که تصاویر ماهوارهای از یک سایت آزمایش موشکی در عربستان سعودی دیده است که نسخه کوچکتری از یک سایت چینی است.
گرث جنینگز، ویراستار بخش هوانوردی در شرکت اطلاعاتی دفاعی جینز، گفت: برای عربستان سعودی، به دست آوردن F-35 – برترین جت جنگنده آمریکا – مزایای عمدهای در پنهانکاری به نیروی هوایی این کشور میدهد و به خلبانانش کمک میکند فضای نبرد پیچیده را به شیوهای ارزیابی کنند که ناوگان جنگندههای فعلیشان نمیتواند.
او گفت: «به طور خلاصه، F-35 اوج هوانوردی رزمی غربی را از نظر قابلیتها و مزیتهای افتخارآمیز نمایندگی میکند.»
قدرت F-35ها به طور کامل در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران در ژوئن به نمایش گذاشته شد. جنینگز گفت: در حالی که ارتش اسرائیل جزئیات نقش این هواپیما در آن درگیری را توصیف نکرده است، توانایی F-35 در نابود کردن برخی سامانههای پدافند هوایی ایران، به جتهای قدیمیتر اسرائیلی اجازه داد «با مصونیت کامل بر فراز ایران فعالیت کنند و احتمالاً عامل مؤثر عظیمی در موفقیت اسرائیل در آن عملیات بود.»
آقای ترامپ به معاملات خود با عربستان سعودی ثروتمند از نظر نفتی، به ویژه در زمینه تسلیحات، افتخار کرده است. وقتی رئیسجمهور آمریکا در ماه مه به این پادشاهی سفر کرد، کاخ سفید اعلام کرد که ۶۰۰ میلیارد دلار قرارداد با دولت و شرکتهای سعودی به دست آمده است. بزرگترین بسته، فروش ۱۴۲ میلیارد دلار تسلیحات بود. اما برخی از پروژههای تجاری که دولت تبلیغ میکرد، پیش از روی کار آمدن آقای ترامپ در جریان بودند.
—————-
* ادوارد وانگ برای تایمز درباره امور جهانی، سیاست خارجی آمریکا و وزارت امور خارجه گزارش میدهد.
* اریک اشمیت خبرنگار امنیت ملی تایمز است. او بیش از سه دهه درباره امور نظامی آمریکا و مبارزه با تروریسم گزارش داده است.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
پروجکت سندیکت
برگردان: آزاد و شریفزاده
۱۰ نوامبر ۲۰۲۵
جنبشهای رهاییبخش در سراسر جهان بهدرستی از پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک به وجد آمدند. روشن است که در حال حاضر پوپولیستهای راستگرا، دیگر به تنهایی توانایی بسیج تودهها و جذب رأیدهندگان جدید یا سرخورده را در انحصار خود ندارد. سوسیالیستهای دموکرات نیز میتوانند چنین کنند.
اما همانطور که ممدانی بهخوبی میداند، پیروزی او با تلاشهایی برای خرابکاری اقتصادی و مالی مواجه خواهد شد. ساختار سیاسی مستقر در ایالات متحده – «دولت پنهان»: چه جمهوریخواه و چه دموکرات – منافعی اساسی در آن دارد که دوران شهرداری او به شکست و رسوایی بینجامد. خود دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از مردم نیویورک خواست تا به رقیب اصلی ممدانی، اندرو کومو، فرماندار سابق ایالت نیویورک، رأی دهند. با روی کار آمدن ممدانی، پوپولیستهای ترامپی و دموکراتهای جریان اصلی ناگهان به زبانی واحد سخن خواهند گفت. آنها هر کاری خواهند کرد تا ممدانی را فردی ناکام جلوه دهند. در مورد ترامپ، این امر حتی ممکن است شامل اعلام دوبارهی «وضعیت اضطراری» برای توجیه اعزام گارد ملی باشد.
بنابراین، برای چپگرایان، این لحظه نهتنها زمانی برای عمل، بلکه فرصتی برای اندیشیدن به تصویر بزرگتر است. ایالات متحده در حال دگرگونی از یک نظام سیاسی دوحزبی به ساختاری است که از چهار جریان تشکیل شده است: جمهوریخواهان وابسته به ساختار قدرت، دموکراتهای وابسته به ساختار قدرت، پوپولیستهای راست افراطی، و سوسیالیستهای دموکرات. هماکنون میتوان نشانههای شکلگیری ائتلافهای جدیدی را مشاهده کرد که از مرزهای سنتی حزبی فراتر میروند. در سال ۲۰۲۰، جو بایدن اشاره کرد که ممکن است یک جمهوریخواه میانهرو را بهعنوان معاون رئیسجمهور خود نامزد کند، در حالی که استیو بنن، استراتژیست ارشد پیشین ترامپ، از هواداران برنی سندرز – سناتور مستقل و سوسیالیست دموکرات از ایالت ورمونت – خواست تا پس از نامزدی بایدن از سوی حزب دموکرات، به ترامپ رأی دهند.
تفاوت بزرگ در اینجاست که پوپولیسم ترامپ توانست بهراحتی بر ساختار قدرت درون حزب جمهوریخواه چیره شود (که خود، اگر هنوز نیازی به اثبات باشد، نشانهی روشنی است از اینکه ادعای او دربارهی دغدغه برای کارگران عادی دروغی بیش نبود)، در حالیکه شکاف درون حزب دموکرات روزبهروز عمیقتر میشود. در واقع، نبرد میان ساختار سنتی حزب دموکرات و جناح سندرز تنها مبارزهی واقعی سیاسی در ایالات متحدهی امروز است. همانطور که إما بروکز (Emma Brocks) از روزنامهی گاردین بیان کرده است: «بزرگترین تهدید برای ممدانی دونالد ترامپ نیست، بلکه محافظهکاران کهنهکار حزب دموکراتاند».
ما با دو تضاد (یا به تعبیر دیگر، «تناقض») روبهرو هستیم: یکی میان ترامپ و ساختار لیبرال حاکم، و دیگری میان جناح سندرز در حزب دموکرات و سایر نیروهای سیاسی. روند استیضاح ترامپ در دوران نخست ریاستجمهوریاش تلاشی ناامیدانه از سوی ساختار قدرت بود تا رهبری اخلاقی و اعتبار از دسترفتهی خود را بازپس گیرد؛ اما در نهایت، این روند چیزی جز تمرینی طنزآمیز در ریاکاری نبود، چراکه کاستیها و فساد درونی همان ساختار نیز بهروشنی آشکار شده بود. بیپردهگویی و ابتذال آشکار ترامپ صرفاً آن چیزی را برملا کرد که از پیش وجود داشت.
اردوی سندرز این واقعیت را بهروشنی میبیند. آنان میدانند که بازگشتی در کار نیست و زندگی سیاسی آمریکا باید بهطور ریشهای از نو ساخته شود. ممدانی پیروز شد، زیرا همان کاری را برای چپ انجام داد که ترامپ برای راست انجام داده بود. او موضع رادیکال خود را با صراحت بیان کرد، بیآنکه نگران از دست دادن رأیدهندگان میانهرو باشد.
اما چهار نیرویی که اکنون در سیاست ایالات متحده وجود دارند، در یک سطح قرار ندارند. دو حزب در حال زوال — جمهوریخواهان سنتی و دموکراتها — در دام اینرسی گرفتار شدهاند و هیچ چشمانداز جدی و الهامبخشی برای آیندهی کشور ندارند، در حالیکه پوپولیستهای ترامپی و سوسیالیستهای دموکرات نمایانگر جنبشهای سیاسی واقعیاند. در این چارچوب، تنها انتخاباتی که میتواند معنای واقعی داشته باشد، رقابتی است میان ترامپ و یک سوسیالیست دموکرات.
پس، آیا سوسیالیستهای دموکرات باید رسماً از حزب دموکرات جدا شوند؟
من توصیه میکنم نوعی عملگرایی همراه با حفظ اصول را در پیش گیرند: بر اهداف اصلی که به بقای تفکر آنها مربوط میشود تمرکز کنند، و سپس هر آنچه را که میتواند در پیشبرد آن اهداف مؤثر باشد، را مجاز بشمارند.
برای درک منظور من، به یک نمونهی اخیر توجه کنید. در ماه ژوئیه، ایلان ماسک پس از درگیری شدید با ترامپ اعلام کرد که قصد دارد حزبی به نام «حزب آمریکا» تأسیس کند. ماسک، که در ایالات متحده متولد نشده و بنابراین نمیتواند برای مقام ریاستجمهوری نامزد شود، تلاش کرد از ترامپ پیشی بگیرد و بهجای پوپولیسم، فئودالیسم فناورانه را در اولویت قرار دهد. اما بالاخره، این پروژه هرگز به مرحلهی اجرا نرسید.
در مقابل، حزب چپگرای جدید زهرا سلطانه (Zahra Soltana) و جرمی کوربین (JermyCorbyn) در بریتانیا نشانههایی از موفقیت و امیدواری را نشان میدهد. برخی نظرسنجیها حاکی از آناند که حدود یکسوم از جوانان و رأیدهندگان حزب کارگر آمادهاند وابستگی سیاسی خود را به این حزب جدید منتقل کنند.
با این حال، عدم قطعیت همچنان پابرجاست، و همانگونه که از یک حزب چپگرا انتظار میرود، این دو رهبر خیلی زود درگیر اختلاف و مناقشهی علنی شدهاند.
بنابراین، یک انتخابات واقعاً معنادار در بریتانیا، رقابت اصلی میان پروژهی راست افراطی و نایجل فاراژ (Nigel Fargee) از (Niegel“s far Right Reform UK) و چپ جدید خواهد بود، در حالی که حزب کارگر غیر موثر در حاشیه بههمراه محافظهکاران بطور غیرمعمولی ناپویا در حاشیه قرار میگیرند. درست است که میتوان بهطور مطمئن پیشبینی کرد که در چنین رویارویی مستقیمی، فاراژ پیروز خواهد شد، همانطور که بوریس جانسون در سال ۲۰۱۹ بر کوربین غلبه کرد. با این حال، کوربین موفق شد برای مدتی کنترل حزب کارگر را به دست گیرد و کل ساختار قدرت را به لرزه درآورد.
در نهایت، پاسخ قطعی و اصولی برای انتخاب بهترین استراتژی وجود ندارد. گاهی باید تلاش کرد تا رهبریت یک حزب بزرگ و پیشرو را در دست گرفت؛ و گاهی هم جدایی ضرورت دارد. من فکر میکنم ممدانی درست عمل کرد که فعلاً درون حزب دموکرات باقی ماند، زیرا این امر به او امکان داد پایهی مردمی حزب را علیه ساختار قدرت بسیج کند. اگر او میخواست به تنهایی با سه نیروی سیاسی دیگر مقابله کند، شکست میخورد.
اکنون که ممدانی پیروز شده است، باید با قاطعیت و تدبیر اقدام کند تا کنترل حزب دموکرات ایالت نیویورک را به دست گیرد، و همزمان شبکهای از ارتباطات با سوسیالیستهای دموکرات در سراسر ایالات متحده برقرار کند و – مطابق توصیهی سندرز – بهطور هوشمندانه به کارگران و کشاورزان کمدرآمد ناامید که به ترامپ رأی دادهاند، نزدیک شود. آیندهی پروژهای که ممدانی نمایندهی آن است، در جذب رأیدهندگان ناامید ترامپ نهفته است، نه در تصاحب مرکز سست و بیتحرک. تنها یک چپگرای رادیکال میتواند رأیدهندگان طبقه کارگر ترامپی را به خود جلب کند – گروهی که بیاعتمادیشان به ساختار قدرت کاملاً موجه است.
———————
* اسلاوی ژیژک، استاد فلسفه در مدرسهی تحصیلات تکمیلی اروپا، آخرین کتاب خود را با عنوان «آتئیسم مسیحی: چگونه یک ماتریالیست واقعی باشیم » منتشر کرده است (Bloomsbury Academic)
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
قطعاً اسکار وایلد یک نامزد عادی نبود. در هفتههای منتهی به ازدواجش، او بر روی کوچکترین جزئیات لباس عروس خود وسواس داشت.
اسکار وایلد (Oscar Wilde) زمانی گفت: «هدف از زندگی آدمی فراغتی است که با فرهیختگی بگذرد.» و او کوشید با تقریباً حتی یک روز کار نکردن در زندگیاش، این سخن خود را ثابت کند. به جز یک دوره دو ساله کوتاه به عنوان سردبیر مجله «دنیای زنان» (The Woman’s World)، این نمایشنامهنویس و طنزپرداز افسانهای هرگز شغل واقعیای نداشت و این به او زمان کافی میداد تا آن طعنههای تیز و مشهورش را خلق کند.
جای تعجب نیست که بسیاری از این نکتهسنجیها حول محور تنبلی میگشت. او در یک مورد اعلام کرد: «تمام صبح مشغول کار روی غلطگیری یکی از شعرهایم بودم و یک ویرگول را حذف کردم. بعدازظهر دوباره آن را سر جایش گذاشتم.» او یک بار گدایی را که به او گفته بود کاری برای انجام دادن و نانی برای خوردن ندارد، سرزنش کرد: «کار! چرا باید بخواهی کار کنی؟ و نان! چرا باید نان بخوری؟» (اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بدانیم که وایلد در پایان این سخنرانی تند به آن مرد بیچیز کمی پول خرد هم داد.)
به نظر میرسید تا زمانی که او یکی از جذابترین هممیزبانهای شام در جهان باقی مانده بود کسی هم از تنبلی وایلد ناراحت نبود. او این عجیبوغریب بودن را به طور «حقیقی» به ارث برده بود، به عنوان پسر یک خانم شاعر ملیگرای ایرلندی کمی دیوانه و همسرش ویلیام (William)، که جراح ماهر چشم و گوش بود (آنقدر ماهر که نوعی برش جراحی به نام او هنوز هم انجام میشود). با این حال، خارج از اتاق عمل، نام فامیل وایلد همواره درگیر جنجال بود. یکی از بیماران پدرش علیه او شکایت کرد و او را متهم کرد که وقتی تحت بیهوشی بوده، به او تجاوز کرده است. پدر وایلد این پرونده را باخت و این نشانه بدی برای آینده اسکار جوان در موارد مربوط به دادگاه بود.
البته باید گفت که وایلد در مدرسه همیشه یک کمی متفاوت از بقیه بود. او از همه ورزشهای «مردانه» پرهیز می کرد و در عوض استعداد خود را در دکوراسیون داخلی پرورش می داد و اتاقش در کالج را با پر طاووس، سوسن (گل مورد علاقهاش) و ظرف هایی از جنس چینیآبی (blue china) تزئین می کرد. او ممکن است یکی از اولین قربانیان برجسته چیزی باشد که امروز آن را «حمله به همجنسگرایان» مینامیم. افسانه ای هست که میگوید همدانشگاهیهایش به خاطر رفتار «عجیب» که ممکن بوده شامل فعالیت همجنسگرایانه باشد اتاق خواب وایلد را ویران کردند و او را در رودخانه چروئل (Cherwell) غوطهور ساختند. با این حال، مشخص نیست که او در آن زمان هویت جنسیاش را چگونه درک میکرد. در سال ۱۸۸۴ با کونستانس لوید (Constance Lloyd) ازدواج کرد، اما مدت زمان نامتعارفی را قبل از روز عروسی صرف کار روی طراحی لباس عروسش نمود، در واقع نشانهای از اینکه ازدواجشان چقدر غیرمتعارف خواهد بود. کمی پس از ملاقات با معشوق مذکر طولانیمدتش، رابرت «رابی» راس (Robert “Robbie” Ross) در سال ۱۸۸۶، وایلد به کونستانس اطلاع داد که دیگر نمیتواند با او رابطه جنسی داشته باشد، آن هم از ترس اینکه بیماری سیفلیس خودش را به او منتقل کند.
بیتردید، زمانی که او در دهه ۱۸۹۰ شروع به تولید نمایشنامههایی کرد که شهرتش را پایه ریزی نمودند، با معیارهای آن زمان، [حقیقت وجودی او] به طور کامل «آشکار» بود (۱) . برای تفریح، به ارتباط با «پسران اجارهای» طبقه کارگر علاقه داشت، در ملاقاتهایی که آن را به «ضیافت با پلنگها» تشبیه میکرد. اما او چندین رابطه بلندمدت نیز تشکیل داد. سرنوشت ساز ترینآنها با لرد آلفرد داگلاس (Lord Alfred Douglas)، پسر مارکیز کوینزبِری (Marquess of Queensbury) که شهرتش از قوانین بوکس ناشی می شود بود. کوینزبِری، که یک همجنسگراستیز شدید بود (حتی قبل از اینکه چنین کلمهای وجود داشته باشد)، وقتی از رابطه وایلد با پسر بیست و دو سالهاش باخبر شد، از خشم منفجر گردید. او تهدید کرد که در شب افتتاحیه نمایش «اهمیت ارنست بودن» (The Importance of Being Earnest) به سمت وایلد شلغم گندیده پرتاب کند و کارت ویزیت بیادبانهای گذاشت که این نمایشنامهنویس را به عنوان «همجنسباز» معرفی میکرد.
تحریک شده توسط لرد آلفرد، وایلد علیه کوینزبِری به اتهام افترا شکایت کرد. او دادگاه را باخت و اوضاع فقط بدتر شد. کوینزبِری متقابلاً شکایت کرد و وایلد را به «بیعفتی شدید» متهم نمود. یک کارآگاه خصوصی شواهدی از رفتار همجنسگرایانه وایلد را کشف کرد و نوشتهها و نامههای شخصی نویسنده به عنوان مدرک علیه او استفاده گردید. او گناهکار شناخته شد و به دو سال کار سخت در زندان ریدینگ (Reading Jail) محکوم گردید. (در حالی که در باران منتظر انتقال به زندان بود، طعنه زد: «اگر این روشی است که ملکه ویکتوریا با زندانیانش رفتار میکند، پس شایسته داشتن هیچ زندانیای نیست.») این رسوایی به حرفه نویسندگی وایلد پایان داد و او را در محافل پُرمدعای اجتماعی که روزگاری به راحتی در آنها رفت و آمد داشت، به فردی غیرقابل قبول تبدیل کرد.
تجربه زندان، وایلد را از نظر روحی و جسمی به مردی شکسته تبدیل کرد. بی پول، به فرانسه مهاجرت کرد، نام مستعار سِباستیان ملماث (Sebastian Melmoth) را برگزید و از سخاوت دوستانش به زندگی خود ادامه داد.
از قضا، وفاداری او به فراغت ممکن است در مرگش نقش داشته باشد. در زندان ریدینگ، پس از اینکه التماس کرده بود اجازه داشته باشد بخوابد، از تختخواب زندان بیرون کشیده شد و مجبور به حضور در مراسم نماز کلیسا گردید، که در آنجا زمین خورد و جمجمهاش ترک برداشت. پس از آزادیاش، تحت عمل جراحی برای تسکین درد مزمن ناشی از آن قرار گرفت. پزشک عمل ماستوئیدکتومی (mastoidectomy) (۲) را به روشی که پدر وایلد پایهگذاری کرده بود، با استفاده از «برش وایلد» مشهور انجام داد. با این حال، چیزی اشتباه پیش رفت و وایلد به یک مورد کشنده مننژیت مغزی مبتلا شد. پس از بیان آخرین نکته طنزآمیزش در مورد کاغذ دیواری زشت اتاق هتلش — «یکی از ما دو تا باید برود» — در ۳۰ نوامبر ۱۹۰۰ در اقامتگاهش در پاریس درگذشت.
میخوام تو رو بپوشونم با عشقم
اسکار وایلد و ارنست همینگوی چه چیز مشترکی دارند؟ چیز زیادی نیست، فراتر از سابقه مشترک پوشیدن لباس جنس مخالف، البته. هر دو مرد بخش زیادی از کودکیشان را به دستور مادرانشان لباس دخترانه پوشیدند. مادر وایلد، لیدی جین وایلد، شاعری نامتعارف بود که دوست داشت خود را با لباسهای عجیب و غریب بپوشاند، که هر کدام با کلاهخودی جواهرنشان و پر (feather) آراسته شده بود. ظاهراً به شدت مشتاق یک همنشین برای لباس پوشیدن بود، احساس میکرد با به دنیا نیاوردن یک دختر، چیزی را از دست داده است. برای جبران، به سادگی تظاهر میکرد که اسکار کوچک یک دختر است، او را پشت یک سری از دامنهای پرچین ویکتوریایی پنهان میکرد. اما قبل از اینکه عجولانه نتیجهگیری کنید، هیچ ارتباطی بین چنین رفتاری و همجنسگرایی وجود ندارد — اگرچه این موضوع میتواند بسیاری از ژستهای مردانهی همینگوی را توضیح دهد (۳). ببخشید! کسی سخنی در باره «جبران افراطی» گفت؟
عروس دراکولا
وایلد برای به دست آوردن دست «فلورانس بالکامب» (Florence Balcombe) ، یعنی نخستین نامزدش و دختر زیبای یک سرهنگ، با رقابت سختی روبرو بود. «برام استوکر»، (Bram Stoker) نویسنده کتاب دراکولا، مهمان همیشگی خانه والدین وایلد و از اعضای ثابت سالن ادبی لیدی وایلد بود. در سال ۱۸۷۸، او وایلد را برای ازدواج با فلورانس شکست داد. ظاهراً فلورانس تصمیم گرفت که ازدواجی بیعشق با یک مرد همجنسگرای آشکار، جذابیت کمتری دارد تا اینکه بقیه عمرش را کنار برجستهترین متخصص خونآشام های جهان بخوابد.
دندان خودش را نشان میدهد
وایلد ممکن است یک بذلهگوی افسانهای بوده باشد، اما خوشقیافهترین مرد جهان نبود. منفورترین ویژگی او، دندانهای سیاه و متعفنش بود که عارضه جانبی درمان جیوهای محسوب میشد که علت آن نیز تسکین علائم سیفلیسی بود که در اواخر نوجوانی به آن مبتلا شده بود. در سراسر بزرگسالی، هنگامی که درگیر گفتگویی صمیمانه بود، همیشه با یک دست دهانش را میپوشاند، مبادا که دندانهای پوسیدهاش همصحبتش را منزجر کند.

وایلد در غرب
شاید «اسکار وایلد» و «کابوی» به هم نیایند - مگر اینکه برای یک نسخه جدید از گروه «ویلیج پپل» (Village People) در حال انتخاب بازیگر باشید. اما این مرد ایرلندی رنگارنگ، در طول تور یکساله سخنرانیاش در غرب آمریکا در سالهای ۱۸۸۱-۱۸۸۲، به طور فوقالعادهای ارتباط برقرار کرد. درحالی که کتی مخملی و سرآستینهای توری به تن داشت، در شهرهایی مانند لیدویل و کلرادو (Leadville, Colorado)، در برابر مخاطبان پرشمار و قدردان حاضر شد، جایی که اعلام کرد معدنچیان محلی «در مقایسه با افرادی که در شهرهای بزرگتر شرق [کشور] ملاقات کردهام، مودب و فرهیخته هستند.» او همچنین با طعنه زدن گفت که تابلویی در یک سالن دیده که روی آن نوشته شده بود: «لطفاً به پیانیست شلیک نکنید. او دارد بهترین کارش را میکند.» نمایانگر «تنها روش منطقی نقد هنری است که تا به حال دیدهام.»
رفتن به جنوب
هنگام سفر در ایالات متحده، وایلد بیش از هر کسی میخواست با یک مرد ملاقات کند. نه، منظور «والت ویتمن» (Walt Whitman) نبود، اگرچه آن دو ملاقات کرده و بوسهای رد و بدل نمودند. آن مرد در واقع «جفرسون دیویس» (Jefferson Davis)، رئیس جمهور پیشین ایالات مؤتلفه (Confederacy) (۴) بود. وایلد بالاخره در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۲ فرصتش را پیدا کرد، وقتی در مسیرش به مونتگومری (Montgomery)، آلاباما برای ایراد سخنرانیای با موضوع «هنر تزئینی» در سالن اپرای محلی، از بیووار (Beauvoir)، میسیسیپی دیدن کرد. این دو که به ظاهر با هم جور نبودند، نقاط مشترک زیادی پیدا کردند. وایلد به شباهتهای بین جنوب آمریکا و زادگاهش ایرلند اشاره کرد: هر دو برای کسب خودمختاری جنگیده بودند و هر دو شکست خورده بودند. او سپس اعلام کرد که «اصولی که جفرسون دیویس و جنوب به خاطر آنها به جنگ رفتند، نمیتوانند شکست بخورند.»
اما در مورد سخنرانی، مشخص شد که تا حدی مأیوس کننده بود. روزنامه «سلما تایمز» (Selma Times) در مقالهای پیش از رویداد اعلام کرد: «جمعیت عظیمی از افراد به شدت کنجکاو از او استقبال خواهند کرد.» روزنامه «مونتگومری آدورتیزر» (The Montgomery Advertiser) نیز مشتاق بود بشنود که این بذلهگوی مشهور چه چیزی برای ارائه دارد. «هیچ بانویی نیست که در مورد آقای وایلد چیزی شنیده باشد و اکنون مشتاق دیدن و شنیدن او نباشد. و گفته میشود که او عاشق جنس لطیف است.» اما اظهار نظرهای وایلد در مورد زیباییشناسی، که با لهجهای عجیب و غریب بیان میشد، برای مخاطبان جنوبی به هدر رفت. روزنامه آدورتیزر پس از آن جمعبندی کرد: «سخنرانی از آن نوع خاص بود که باید شنیده میشد تا قدردانی شود، و البته خلاصه یا حتی طرح کوتاهی از آن ارائه نخواهد شد.»
دوریان خاکستری میشود
بسیاری از محققان رمان «تصویر دوریان گری» اثر وایلد را که درباره یک شیکپوش هرزهای است که با ابزار فراطبیعی روند پیری را به چالش میکشد نیمهخودزندگینامهای (semiautobiographic) خود او میدانند. وایلد قطعاً تلاش زیادی برای پنهان کردن موهای خاکستریش میکرد. در واقع، رنگهایی که برای رنگ کردن گیسوان بلندش استفاده میکرد، باعث یک بیماری شدید پوستی شد که در دهه آخر عمرش باعث خارش دیوانهوار صورت، بازوها، سینه و کمرش میشد.
تمام انگلستان پشت سرمن است
در مراحل اولیه محاکمه بیعفتیش، وایلد هنوز مطمئن بود که پیروز خواهد شد. روزی در «پیکادیلی سیرکوس» (Piccadilly Circus) (۵) به یکی از دوستان قدیمی برخورد که به نظر میرسید در برخورد با این موضوع دستپاچه است. وایلد به او دلداری داد. پرسید: «در مورد پرونده من شنیدهای؟ نگران نباش. همه چیز خوب است. طبقه کارگر حامی من هستند... تا [آخرین] پسر. (۶)»
مردی بازپروری شده
پس از آزادی از زندان، وایلد یک بار دیگر تلاش کرد تا «شرافت» خود را به عموم مردم بریتانیا ثابت کند. او و دوستش، «ارنست داؤسون» (Ernest Dowson) که یک شاعر بود، از یک فاحشهخانه در فرانسه بازدید کردند. با جمع کردن پولهایشان، فقط پول کافی برای این که یکی از آنان از خدمات استفاده کند، داشتند. داؤسون وایلد را تشویق کرد که امتحان کند، و اصرار داشت که شهرت او نجات مییابد اگر به سلیقهای «سالمتر» - یعنی دگرجنسگرایانه - روی آورد. خبر این بازدید پخش شد و به زودی جمعیتی دور آن خانه بدنام جمع شدند. وقتی وایلد بیرون آمد، به داؤسون گزارش داد: «اولین بار در این ده سال، و آخرین بار خواهد بود. مثل گوشت گوسفند سرد بود.» سپس خطاب به جمعیت گفت: «اما این را در انگلستان نقل کنید، چون کاملاً شخصیت مرا بازسازی خواهد کرد!»
ورود اعضا آزاد است
خشم عمومی نسبت به «انحراف» ادعایی (alleged perversity) وایلد، تا مدتها پس از مرگش ادامه یافت. در سال ۱۹۱۲، بنای یادبودی که او را به صورت یک ابوالهول پرنده به تصویر میکشید، روی قبرش در گورستان معروف پر لاشز (Père Lachaise) پاریس نصب شد. اما آلت تناسلی عظیم این مجسمه ظاهراً باعث رسوایی یک بازدیدکننده ناشناس گورستان گردید که با چکشی به آن حمله کرد و آن را شکست. (متولیان گورستان بعداً این عضو شکننده را بازیابی کرده و از آن به عنوان وزنه کاغذ (paperweight) استفاده کردند.) این ابوالهول تا سال ۲۰۰۰ بدون جنسیت باقی ماند، تا اینکه لئون جانسون (Leon Johnson)، هنرمند چندرسانهای، یک آلت تناسلی پروتزی از جنس نقره خالص سفارش داد و آن را در طی مراسمی چهل دقیقهای به لگن خردشده وایلد چسباند، مراسمی که بسیار به جا، «یادآوری وایلد» نام گرفته بود.
در عمق
در اوایل کارش، بازیگر جانی دپ (Johnny Depp) شبی را در اتاق هتل پاریسی که وایلد در آن درگذشته بود، خوابید. این ستاره جذاب هالیوود گزارش داد: «اسکار را ندیدم»، هرچند اعتراف کرد که «کمی دچار کج خیالی شده بودم که مبادا روحش ساعت ۴ صبح به من تعرض کند». بیشک روح وایلد در پاسخ میگفت: «حیف شد، چون تو دقیقاً سلیقه من هستی».

قطعاً اسکار وایلد یک نامزد عادی نبود. در هفتههای منتهی به ازدواجش، او بر روی کوچکترین جزئیات لباس عروس خود وسواس داشت.
قسمتهای قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته
هنری دیوید ثورو
والت ویتمن
لئو تولستوی
امیلی دیکینسون
لوییس کارول
لوئیزا می الکات
مارک توِین
————————————
زیرنویسهای مترجم:
۱: نویسنده با این عبارت میگوید که وایلد در آن دورهی تاریخی تا حد امکان ممکن و قابل تصور، درباره همجنسگرایی خود آشکار و بیپرده عمل میکرد. این به معنای آن نیست که او به شکلی امروزی و آزاد «آشکار» بود، بلکه در چارچوب اجتماعی محدود و اغلب خصمانه ویکتوریایی، سبک زندگی، روابط و رفتار او به وضوح حاکی از این موضوع بود و برای همعصرانش کاملاً قابل تشخیص. جمله تأکید میکند که وایلد، علیرغم زندگی در یک جامعهی به شدت محافظهکار و همجنسگراستیز، هرگز سعی نکرد هویت واقعی خود را پنهان کند. او با اعتماد به نفس و آشکارا در اجتماع ظاهر میشد، با مردان دیگر رابطه داشت و این موضوع بخشی از شخصیت عمومی او بود. این آشکارگی در نهایت بود که دشمن قدرتمندی مانند مارکیز کوئینزبری (پدر لرد آلفرد داگلاس) را برانگیخت و به دادگاه و زندان او انجامید.
۲: ماستوئیدکتومی چیست؟ این عمل، یک جراحی برای برداشتن بخشی از استخوان ماستوئید در پشت گوش است. این استخوان به طور طبیعی حاوی حفرههای هوایی است که اگر عفونت گوش میانی درمان نشود، میتواند به آن نفوذ کند و باعث عفونت شدید و تجمع چرک (آبسه) در استخوان شود. هدف از این جراحی در زمان وایلد، معمولاً تخلیه این عفونت و جلوگیری از گسترش آن بود. پدر اسکار وایلد، سر ویلیام وایلد، یک جراح بسیار مشهور و متخصص در بیماریهای گوش در ایرلند بود. او یک تکنیک جراحی خاص برای این عمل ابداع کرده بود که به «برش وایلد» (Wilde incision) معروف شد. بنابراین، تلاش برای نجات پسر با استفاده از تکنیک پدر، جنبهای از طنز تلخ سرنوشت را دارد. در مورد وایلد، این عمل با عوارضی روبرو شد (احتمالاً عفونت پس از عمل) که در نهایت منجر به مننژیت مغزی کشنده شد. بنابراین، این جراحی که قرار بود درد مزمن ناشی از آسیب قدیمی جمجمه او را درمان کند، به طور مستقیم به مرگش منجر گردید.
۳: مادراسکار وایلد لیدی جین وایلد، زنی شاعر و عجیبغریب بود که علاقه شدیدی به لباسهای نامتعارف و کلاههای پر از پر و جواهر داشت. او از اینکه دختری نداشت تا با او همپوشی کند، احساس محرومیت میکرد و بنابراین، پسرش اسکار را مانند یک دختر لباس میپوشاند و در لباسهای ویکتوریایی پر از تزئینات و چینودار پنهان میکرد. در مورد ارنست همینگوی اگرچه در این پاراگراف جزئیاتی داده نشده است، اما اشاره میکند که مادر همینگوی نیز او را وادار به پوشیدن لباسهای دخترانه میکرد. این یک واقعیت تاریخی شناختهشده است. مادر همینگوی، گریس، تا سن دو سالگی او را با لباسهای دخترانه میپوشاند و حتی با برادرش که یک سال بزرگتر بود، به عنوان «دوقلوهای دختر» از آنان عکس میگرفت. کنایه اینجاست: نویسنده با طرح پرسش طعنهآمیز «آیا کسی گفت جبران افراطی؟» به این ایده میپردازد که شاید شخصیت بسیار خشن، ماجراجو و به شدت «مردانه» (مچویی) همینگوی در بزرگسالی، یک واکنش افراطی و دفاعی به خاطرات شرمآور پوشیدن لباس زنانه در کودکی بوده است. او آنقدر در نمایش مردانگی اغراق میکرد تا هر گونه شائبهی “زنندگی” را در خود بزداید.
۴: جفرسون دیویس از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ میلادی به عنوان رئیس جمهور ایالات مؤتلفه آمریکا (Confederate States of America) خدمت کرد. این حکومت توسط یازده ایالت بردهدار جنوبی تشکیل شد که از ایالات متحده جدا شده بودند تا نظام بردهداری را حفظ کنند. کنفدراسیون در جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۵-۱۸۶۱) با ایالات متحده (اتحادیه) جنگید. انگیزه اصلی تاسیس کنفدراسیون، حفظ نهاد بردهداری و حقوق ایالتها در برابر حکومت فدرال بود. - کنفدراسیون در نهایت شکست خورد و بردهداری در آمریکا ملغی شد.
۵: پیکادلی سیرکوس (Piccadilly Circus) یکی از میدانهای معروف و شلوغ لندن است که در مرکز شهر و در تقاطع چند خیابان مهم قرار دارد. این مکان به مجسمهی مشهور «فرشتهی صلح» و در واقع تندیسی از الهه عشق یا اروس و تابلوهای نئون بزرگش شناخته میشود و همیشه محل تجمع مردم و یک نقطهی دیدنی و توریستی مهم است.
۶: وایلد با گفتن «طبقه کارگر حامی من هستند... تا آخرین پسرشان» ادعا میکند که پشتیبانی مردمی، به ویژه از سوی قشر زحمتکش جامعه را دارد.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
نیوانگلند (New England) از ملاس ارزان جزایر فرانسوی، رامی (rum) ساخت که منبع اصلی ثروت آن بود، رامی که با آن بردهها را برای مریلند (Maryland) و کارولینا (Carolina) میخرید و بدهیهایش به تجار انگلیسی را پرداخت میکرد.
وودرو ویلسون (Woodrow Wilson)، رئیسجمهور آمریکا (۱۹۲۴-۱۸۵۶)
نوشیدنی محبوب آمریکا
طرح انگلستان برای تأسیس مستعمرات در آمریکای شمالی، که از اواخر قرن شانزدهم آغاز شد، بر پایه یک اشتباه بود. تصور رایج این بود که منطقهای از قاره آمریکای شمالی که انگلستان ادعای مالکیت آن را داشت – سرزمینهای بین ۳۴ تا ۳۸ درجه شمالی، که به افتخار ملکه الیزابت اول (Queen Elizabeth I)، ملکه باکره (virgin)، ویرجینیا (Virginia) نامیده شده بود – آبوهوایی مشابه منطقه مدیترانهای اروپا خواهد داشت، زیرا در عرضهای جغرافیایی مشابهی قرار گرفته بود. در نتیجه، انگلیسیها امیدوار بودند که مستعمرات آمریکا، پس از تأسیس، بتوانند کالاهای مدیترانهای مانند زیتون و میوه را تأمین کنند و وابستگی انگلستان به واردات از اروپای قارهای را کاهش دهند. یک طرح تبلیغاتی ادعا میکرد که مستعمرات «شراب، میوه و نمک فرانسه و اسپانیا... ابریشم ایران و ایتالیا» را تأمین خواهند کرد. به همین ترتیب، چوب فراوان نیاز به واردات چوب از اسکاندیناوی را از بین میبرد. مهاجران و حامیان آنها در لندن همچنین امیدوار بودند که فلزات گرانبها، کانیها و جواهرات پیدا کنند. به طور خلاصه، انتظار میرفت آمریکا سرزمینی پرنعمت باشد که به سرعت سودآور شود.
اما واقعیت بسیار متفاوت بود. آبوهوای سختتر از حد انتظار آمریکای شمالی به این معنی بود که محصولات مدیترانهای و سایر واردات مانند نیشکر و موز رشد نمیکنند. همچنین هیچ فلز گرانبها، کانی یا جواهری یافت نشد و تلاشها برای تولید ابریشم نیز شکست خورد. در دهههای پس از تأسیس اولین مستعمره دائمی انگلیسی در سال ۱۶۰۷، مهاجران با مشکلات غیرمنتظرهای روبرو شدند در حالی که برای امرار معاش از زمین تلاش میکردند. آنها مجبور بودند با بیماری، کمبود غذا، درگیریهای داخلی و نبردهای مداوم با سرخپوستان محلی، که زمینهایشان را تصاحب کرده بودند، مقابله کنند.
در میان چنین سختیهایی، تأمین منبع قابل اعتماد الکل اهمیت زیادی پیدا کرد. هنگامی که دو تا از سه کشتی که اولین مهاجران دائمی را در سال ۱۶۰۷ به ویرجینیا آورده بودند، به سمت انگلستان بازگشتند، توماس استادلی (Thomas Studly)، یکی از ساکنان مستعمره جدید جیمزتاون (Jamestown)، شکایت کرد که «نه میخانهای، نه آبجوفروشیای و نه جایی برای تسکین باقی نمانده است.» اولین کشتی تأمینکننده که در آن زمستان رسید، مقداری آبجو آورد، اگرچه بیشتر آن توسط خدمه نوشیده شده بود. محمولههای بعدی اغلب زیر استاندارد بودند یا در طول سفر فاسد شده بودند. در سال ۱۶۱۳، یک ناظر اسپانیایی گزارش داد که ۳۰۰ مهاجر چیزی جز آب برای نوشیدن ندارند، «که برخلاف طبیعت انگلیسیهاست – به همین دلیل همه آنها آرزو میکنند برگردند و اگر آزاد بودند این کار را میکردند.» تا سال ۱۶۲۰ وضعیت تغییر چندانی نکرده بود: جمعیت به سه هزار نفر افزایش یافته بود، اما همانطور که یک ناظر خاطرنشان کرد، «بزرگترین کمبودی که از آن شکایت دارند نوشیدنی خوب (good drink) است» – به عبارت دیگر، چیزی غیر از آب.
در همان سال، کمبود آبجو محل استقرار دومین مستعمره انگلیسی را تعیین کرد که توسط جداییطلبان پاکدین (Puritan separatists) معروف به کشیشان زائر (Pilgrims) تأسیس شد. کشتی میفلاور در سال ۱۶۲۰ با هدف رسیدن به رودخانه هادسون (Hudson River) حرکت کرد، اما بیشتر به سمت شمال در کیپ کاد (Cape Cod) پهلو گرفت. آبوهوای بد مانع از حرکت کشتی به سمت جنوب شد، بنابراین کاپیتان کشتی مسافران را در ساحل رها کرد. ویلیام برادفورد (William Bradford)، رهبر پیلیگریمها که بعدها فرماندار مستعمره شد، در خاطرات خود نوشت: «اکنون نمیتوانستیم زمان بیشتری را برای جستجو یا بررسی اختصاص دهیم، زیرا ذخایر غذایی ما به شدت کاهش یافته بود، به ویژه آبجویمان.» ملوانان مشتاق بودند ذخایر کافی آبجو برای سفر بازگشت را تضمین کنند، زیرا در آن زمان به اشتباه اعتقاد داشتند که نوشیدن آبجو در سفرهای دریایی از ابتلا به اسکوربوت جلوگیری میکند. کشیشان زائر (پیلیگریمها)، مانند مهاجران ویرجینیا، مجبور شدند به آب متوسل شوند. «تصور میشود که هیچ آبی در جهان بهتر از این وجود ندارد، اما من جرات نمیکنم آن را بر آبجوی خوب ترجیح دهم، همانطور که برخی انجام دادهاند،» یک مهاجر به نام ویلیام وود (William Wood) خاطرنشان کرد، «اما هر کسی آن را بر آبجوی بد ترجیح خواهد داد.» هنگامی که سومین مستعمره انگلیسی در ماساچوست (Massachusetts) تأسیس شد، مهاجران مطمئن شدند که مقدار زیادی آبجو با خود آوردهاند. در سال ۱۶۲۸، کشتی آربلا (Arbella) که رهبر مهاجران پیوریتن، جان وینتروپ (John Winthrop)، را حمل میکرد، در میان تدارکات خود «۴۲ تن آبجو» یا حدود ده هزار گالن داشت.
به دلیل آبوهوای سخت، کشت غلات اروپایی که میتوانست برای ساخت آبجو استفاده شود، بسیار دشوار بود. به جای تکیه بر آبجوی وارداتی از انگلستان، مهاجران سعی کردند آبجوی خود را از ذرت، نوک صنوبر (spruce tips)، شاخههای کوچک، شیره افرا، کدو تنبل و پوست سیب بسازند. یک ترانه معاصر گواهی بر ابتکار این آبجوسازان است: «آه، ما میتوانیم از کدو تنبل، زردک و تراشههای درخت گردو مشروبی بسازیم که لبهایمان را شیرین کند.» تولید شراب نیز گزینهای نبود، برخلاف مستعمرهنشینان اسپانیایی و پرتغالی در جنوب. مهاجران سعی کردند تاکهای اروپایی را معرفی کنند، اما تلاشهای آنها به دلیل آبوهوا، بیماری و کمبود تجربه در تولید شراب – زیرا آنها از شمال اروپا بودند – شکست خورد. آنها سعی کردند به جای آن از انگورهای محلی شراب تهیه کنند، اما نتیجه مشمئزکننده بود. در نهایت، مهاجران ویرجینیا تصمیم گرفتند بر کشت تجاری تنباکو تمرکز کنند و جو مالت (برای ساخت آبجو) را به همراه شراب و براندی از اروپا وارد کنند.
با این حال، همه چیز در نیمه دوم قرن هفدهم تغییر کرد، زمانی که رام در دسترس قرار گرفت. رام بسیار ارزانتر از براندی بود، زیرا از ملاس باقیمانده به جای شراب گرانقیمت ساخته میشد و نیازی نبود از اقیانوس اطلس حمل شود. علاوه بر ارزانتر بودن، رام قویتر نیز بود. رام به سرعت به نوشیدنی مورد علاقه مهاجران آمریکای شمالی تبدیل شد. این نوشیدنی سختیها را کاهش میداد، در زمستانهای سخت به عنوان یک سیستم گرمایشی مایع عمل میکرد و وابستگی مهاجران به واردات از اروپا را به راحتی کاهش میداد. رام معمولاً توسط فقرا خالص نوشیده میشد و توسط ثروتمندان به صورت پانچ – مخلوطی از مشروبات، شکر، آب، آب لیمو و ادویهجات که در کاسهای تزیینشده سرو میشد – مصرف میشد. (این نوشیدنی، مانند گروگ خام نیروی دریایی، پیشگام کوکتل مدرن بود.)
مهاجران از رام در هنگام تنظیم قرارداد، فروش مزرعه، امضای سند، خرید کالا یا حل و فصل دعوا استفاده میکردند. بر اساس یک رسم رایج، هر کس که پیش از امضای قرارداد از آن انصراف میداد، میبایست نیم بشکه آبجو یا یک گالن رام به عنوان غرامت پرداخت کند. با این حال، همه از ظهور این نوشیدنی جدید، ارزان و قوی استقبال نکردند. وزیر بوستون، اینکریز ماثر (Increase Mather)، در سال ۱۶۸۶ چنین اظهار تاسف کرد: «افسوس که در سالهای اخیر نوشیدنیای به نام رام در میان ما رواج یافته است. افراد فقیر و شرور میتوانند با یک یا دو پنی خود را مست کنند.»
از اواخر قرن هفدهم، رام به پایهای برای صنعتی پررونق تبدیل شد، زیرا بازرگانان نیوانگلند – عمدتاً در سیلم، نیوپورت، مدفورد و بوستون (Salem, Newport, Medford, and Boston) – شروع به واردات ملاس خام به جای رام کردند و خود عمل تقطیر را انجام دادند. رام حاصل شده به خوبی رام جزایر هند غربی (West Indies) تلقی نمیشد، اما حتی ارزانتر بود، و این همان چیزی بود که برای بیشتر مصرفکنندگان اهمیت داشت. رام به سودآورترین کالای تولیدی در نیوانگلند تبدیل شد. به گفته یک ناظر معاصر: «مقدار مشروبی که آنها در بوستون از ملاس وارداتی تقطیر میکنند به اندازه ارزانی آن شگفتانگیز است، که کمتر از دو شیلینگ برای هر گالن است؛ اما آنها بیشتر به خاطر مقدار و ارزانی شهرت دارند تا کیفیت رامشان.» رام آنقدر ارزان شد که در برخی موارد دستمزد یک روز کارگر میتوانست او را برای یک هفته مست کند.
از رام تا انقلاب
علاوه بر فروش رام برای مصرف محلی، تقطیرکنندگان نیوانگلند بازاری آماده در میان تاجران برده یافتند، که رام برای آنها به شکل ارز ترجیحی و برتر نوشابه الکلی برای خرید برده در سواحل غربی آفریقا تبدیل شده بود. تقطیرکنندگان در نیوپورت (Newport) حتی رامی با درصد الکل بالاتر مخصوص استفاده به عنوان ارز در تجارت برده تولید میکردند. از آنجا که الکل بیشتری در حجم معینی جای میگرفت، شکلی متمرکزتر از ثروت ارائه میداد. با این حال، این تجارت پررونق رام مورد پسند کشاورزان جزایر شکر بریتانیا یا حامیان آنها در لندن نبود، زیرا تقطیرکنندگان نیوانگلند ملاس خود را از جزایر شکر فرانسه وارد میکردند. از آنجا که فرانسه تولید رام در مستعمرات خود را به منظور حمایت از صنعت تولید برندی داخلی (domestic brandy) ممنوع کرده بود، تولیدکنندگان شکر فرانسه خوشحال بودند که ملاس خود را به قیمت کم به تقطیرکنندگان نیوانگلند بفروشند. در همان زمان، تولیدکنندگان شکر بریتانیا در بازار اروپا در حال باخت به فرانسویها بودند. استفاده تقطیرکنندگان نیوانگلند از ملاس فرانسوی نمک به زخم آنها پاشید. تولیدکنندگان بریتانیایی خواستار مداخله دولت شدند و در سال ۱۷۳۳ قانون جدیدی به نام قانون ملاس در لندن تصویب شد.
این قانون مالیاتی تحمیل نمود که معادل بود با شش پنس برای هر گالن بر ملاس وارداتی به مستعمرات آمریکای شمالی از مستعمرات یا مزارع خارجی (به عبارت دیگر، فرانسوی). هدف این بود که تقطیرکنندگان نیوانگلند را تشویق به خرید ملاس از جزایر شکر بریتانیا کند، زیرا صادرات آنها مشمول این مالیات نبود. اما جزایر بریتانیایی حتی نزدیک به مقدار کافی ملاس برای تامین صنعت رام نیوانگلند تولید نمیکردند؛ و به هر حال، تقطیرکنندگان ملاس فرانسوی را مرغوبتر میدانستند. اگر این قانون به شدت اجرا میشد، تقطیرکنندگان مجبور میشدند هم تولید را کاهش دهند و هم قیمتها را افزایش دهند، و این به معنای پایان ناگهانی رونق نیوانگلند با حذف پایه اصلی اقتصادش بود، زیرا رام در آن زمان ۸۰ درصد صادرات را تشکیل میداد. همچنین مستعمره نشینان آمریکای شمالی را از نوشیدنی محبوبشان محروم میکرد؛ در این زمان، میزان مصرف رام به حدود چهار گالن آمریکایی [حدود ۱۵ لیتر.م] در سال برای هر مرد، زن و کودک در مستعمرات رسیده بود.
بنابراین تقطیرکنندگان تقریباً به طور کامل این قانون را نادیده گرفتند، ملاس را از جزایر فرانسه قاچاق میکردند، و در صورت لزوم به مامورانی که قرار بود مالیات را جمعآوری کنند رشوه میدادند، اگرچه بیشتر آنها چشمپوشی میکردند. ماموران گمرک در انگلستان منصوب میشدند، و بیشتر آنها در آنجا میماندند، حقوق خود را دریافت میکردند و به فرد دیگری برای انجام وظایفشان در خارج از کشور پرداخت میکردند. در نتیجه، این کارمندان جزء (junior functionaries) همدردی بیشتری با هممستعمرهایهای خود داشتند تا اربابانشان در لندن. در طی چند سال پس از تصویب قانون، اکثریت قریب به اتفاق رام تولید شده – بیش از پنج ششم، بر اساس برخی برآوردها – هنوز هم از ملاس قاچاق ساخته میشد. در همان زمان، تعداد کارخانههای تقطیر رام در بوستون از هشت مورد در سال ۱۷۳۸ به شصت و سه مورد در سال ۱۷۵۰ افزایش یافت. رام به جریان خود ادامه داد و جایگاه خود را در تمام جنبههای زندگی مستعمراتی حفظ کرد. این نوشیدنی نقشی مهم در کمپینهای انتخاباتی ایفا میکرد: وقتی جورج واشنگتن در سال ۱۷۵۸ برای انتخابات مجلس محلی قانون گذاری ویرجینیا، که اصطلاحاً به آن خانه بورگسها (House of Burgesses) می گفتند، نامزد شد، تیم انتخاباتیاش ۲۸ گالن رام، ۵۰ گالن پانچ رام، ۳۴ گالن شراب، ۴۶ گالن آبجو و ۲ گالن شراب سیب در منطقهای با تنها ۳۹۱ رایدهنده توزیع کرد.
اگرچه قانون ملاس اجرا نشد، اما باعث نارضایتی گردید. تصویب این قانون از سوی دولت بریتانیا یک اشتباه فاحش بود. این قانون با قابل قبول کردن قاچاق از نظر اجتماعی، احترام به قوانین بریتانیا را به طور کلی تضعیف کرد و سابقهای حیاتی ایجاد نمود: از آن پس، مستعمره نشینان احساس میکردند حق دارند سایر قوانینی را که مالیاتهایی به ظاهر غیرمنطقی بر کالاهای ارسالی به و از مستعمرات وضع میکردند، زیر پا بگذارند. در نتیجه، نافرمانی گسترده از قانون ملاس گامی اولیه در مسیر استقلال آمریکا بود.
گام بعدی با تصویب قانون شکر در سال ۱۷۶۴، در پایان جنگ فرانسه و هند رخ داد، زمانی که سربازان بریتانیایی و مستعمره نشینان آمریکایی با هم برای شکست فرانسویها جنگیدند. (این درگیری بخش آمریکاییِ جنگِ گستردهتری میان فرانسه و بریتانیا بود که در اروپا، آمریکای شمالی و هند در حال انجام بود و به جرأت میتوان گفت اولین جنگ واقعی جهانی بود.) پیروزی، سلطه بریتانیا بر قاره آمریکای شمالی را تضمین کرد، اما بدهی عمومی عظیمی برای بریتانیا باقی گذاشت. با این استدلال که جنگ عمدتاً به نفع مستعمره نشینان در آمریکا به انجام رسیده بود، دولت بریتانیا نتیجه گرفت که آنها باید در پرداخت هزینهها مشارکت کنند. علاوه بر این، بسیاری از مستعمره نشینان در طول جنگ به تجارت با دشمن، یعنی فرانسه، ادامه داده بودند. بنابراین دولت تصمیم گرفت قانون ملاس را تقویت و اجرا کند. مالیات شش پنس برای هر گالن ملاس به نصف کاهش یافت، اما دولت اقداماتی انجام داد تا اطمینان حاصل کند که این بار به طور کامل جمعآوری خواهد شد. دیگر به ماموران گمرک اجازه داده نمیشد در بریتانیا بمانند در حالی که دیگران به جای آنها مالیات جمعآوری میکردند. از فرمانداران مستعمرات خواسته شد قوانین را به شدت اجرا و قاچاقچیان را دستگیر کنند، و به نیروی دریایی سلطنتی اختیار داده شد تا مالیاتها را در آبهای آمریکا جمعآوری کند.
این قانون جدید با هدف صریح افزایش درآمدها، به جای صرفاً تنظیم تجارت، در آمریکا به شدت نامحبوب بود. تقطیرکنندگان رامِ نیوانگلند با سازماندهی تحریم واردات از بریتانیا، پیشتاز مخالفت با مقررات جدید شدند. بسیاری از آمریکاییها، نه فقط کسانی که معیشتشان تحت تأثیر این قانون قرار گرفته بود، معتقد بودند پرداخت مالیات به پارلمان دوردستی که در آن نمایندهای ندارند ناعادلانه است. شعار «مالیات بدون نمایندگی هرگز» (no taxation without representation) به شعاری محبوب بدل شد. هواداران استقلال، معروف به «پسران آزادی» (Sons of Liberty)، شروع به بسیج افکار عمومی برای جدایی از بریتانیا کردند. این مبارزان اغلب در تقطیرخانهها و میخانهها گرد هم میآمدند. یکی از رهبران انقلابی، جان آدامز (John Adams)، در خاطرات خود نوشت که در سال ۱۷۶۶ در «اتاق حسابداری تقطیرخانه چِیس و اسپیکمن» در جلسهای از پسران آزادی شرکت کرده که حاضرین در آن پانچ رام (rum punch) مینوشیدند، پیپ میکشیدند و پنیر و بیسکویت میخوردند.
پس از قانون شکر، مجموعهای دیگر از قوانین نامحبوب از جمله قانون تمبر در ۱۷۶۵، قوانین تاونشند (Townshend Acts) در ۱۷۶۷ و قانون چای در ۱۷۷۳ تصویب شد. نتیجه این اقدامات، مهمانی چای بوستون (the Boston Tea Party) در ۱۷۷۳ بود که در آن سه محموله چای به نشانه اعتراض به قوانین مالیاتی جدید به آبهای بندر بوستون ریخته شد. اما اگرچه چای به عنوان نوشیدنی مرتبط با آغاز انقلاب شناخته میشود، رام نیز در دهههای منتهی به جنگ انقلاب در ۱۷۷۵ نقشی به همان اندازه مهم ایفا کرد. به طرزی نمادین، در آستانه آغاز خصومتها، هنگامی که پاول ریوره (Paul Revere) برای اخطار به جان هنکاک و ساموئل آدامز (John Hancock and Samuel Adams) درباره نزدیک شدن نیروهای بریتانیایی، سوارکاری معروف خود از بوستون (Boston) به لکسینگتون (Lexington) را انجام داد، در میخانهای در مدفورد متعلق به اسحاق هال، کاپیتان شبهنظامیان محلی، توقف کرد و تودی رام (rum toddy) (مخلوط رام، شکر و آب که با فرو بردن سیخ گداخته در آن گرم میشد) نوشید.
با آغاز جنگ، رام به نوشیدنی مورد علاقه سربازان آمریکایی در طول شش سال درگیری بدل شد. هنری ناکس (General Henry Knox)، ژنرال ارتش، در نامهای به جورج واشنگتن در ۱۷۸۰ درباره تأمین آذوقه از ایالتهای شمالی بر اهمیت ویژه رام تأکید کرد: «علاوه بر گوشت گاو و خوک، نان و آرد، رام نیز مادهای بسیار مهم است که نباید از قلم بیفتد. باید تمام تلاش را برای تأمین مقادیر کافی از آن به کار برد.» مالیات بر رام و ملاس که آغازگر جدایی بریتانیا از مستعمرات آمریکایی بود، به رام طعمی آشکارا انقلابی بخشید. سالها پس از تسلیم بریتانیا در ۱۷۸۱ و تأسیس ایالات متحده آمریکا، جان آدامز که اکنون یکی از بنیانگذاران کشور بود، به دوستی نوشت: «نمیدانم چرا باید از اعتراف به این که ملاس عنصری ضروری در استقلال آمریکا بود خجالت بکشیم. بسیاری از رویدادهای بزرگ از دلایل بسیار کوچکتر نشأت گرفتهاند.»
ادامه دارد ...
بخشهای پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب مینوشیدند اما مسلمانان نه؟
بخش دهم؛ نشاط در دوران استعماری
بخش یازدهم: نوشیدنیهایی که آمریکا را ساختند
بخش بعدی: روحیه پیشگامی

|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
باراک، فرستاده ویژه آمریکا، روز پنجشنبه گفت سوریه نقش فعالی در کمک به ایالات متحده برای مقابله با گروههای مسلح، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، حماس و حزبالله ایفا خواهد کرد.
احمد شرع، رئیسجمهور موقت اسلامگرا که خود سابقه فعالیت جهادی دارد، نخستین رهبر سوریه از زمان استقلال این کشور در سال ۱۹۴۶ بود که در کاخ سفید حضور یافت.
اندکی پس از این دیدار، ائتلاف تحت رهبری آمریکا که با گروه داعش میجنگد، اعلام کرد سوریه به عنوان نودمین عضو به این ائتلاف پیوسته است.
باراک روز پنجشنبه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «دمشق اکنون بهطور فعال به ما در مقابله و نابودی بقایای داعش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حماس، حزبالله و دیگر شبکههای تروریستی کمک خواهد کرد.»
سپاه پاسداران ایران و حزبالله لبنان از حامیان اصلی رئیسجمهور پیشین سوریه، بشار اسد، بودند؛ پیش از آنکه وی در دسامبر گذشته توسط ائتلافی از شورشیان به رهبری شرع برکنار شود.
باراک همچنین گفت که دیداری «سرنوشتساز» با مارکو روبیو، دیپلمات ارشد آمریکا، هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه و اسعد الشیبانی نماینده سوریه داشته است؛ دیداری که طی آن درباره گامهایی برای «ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در ساختار جدید اقتصادی، دفاعی و مدنی سوریه» گفتوگو شد.
نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها که مورد حمایت واشنگتن هستند، نقش کلیدی در بیرون راندن داعش از آخرین پایگاههایش در سوریه ایفا کردند.
مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه، ماه گذشته به خبرگزاری فرانسه گفت که به «توافق اولیه» با دمشق درباره ادغام نیروهایش در ارتش و نیروهای امنیتی سوریه دست یافته است.
عبدی روز سهشنبه در پستی در ایکس نوشت که با باراک درباره «تعهد ما برای تسریع روند ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه در دولت سوریه» گفتوگو کرده است.
دولت شرع و نیروهای دموکراتیک سوریه در ماه مارس توافقی برای ادغام در نهادهای ملی غیرنظامی و نظامی امضا کردند، اما این روند با موانعی روبهرو شده است.
باراک همچنین نوشت که یکی دیگر از موضوعات مورد بحث در نشست میان روبیو، فیدان و الشیبانی، «بازتعریف روابط ترکیه-سوریه-اسرائیل و پیشبرد هماهنگیهایی بود که زیربنای آتشبس اسرائیل-حماس و همچنین مسائل مرزی لبنان را تشکیل میدهد.»
وی همچنین از کنگره آمریکا خواست تحریمهای سوریه را لغو کند و نوشت: «اینکه دشمنان سابق میتوانند به متحدان سرسخت تبدیل شوند، موضوع تازهای در تاریخ یا این منطقه نیست.آنچه تازه و خارقالعاده است این است که این امر توسط خود کشورهای منطقه محقق میشود، نه بهواسطه دستورات و الزامات غربی.»
باراک که پیشتر انتقادات تندی علیه لبنان مطرح کرده بود، کشورهای خاورمیانه را به پیوستن به توافقهای ابراهیم و عادیسازی روابط با اسرائیل ترغیب کرد.روابط اسرائیل و ترکیه نیز پس از جنگ غزه به پایینترین سطح خود رسیده است.
پس از دیدار شرع با رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در کاخ سفید در روز دوشنبه، وی روز سهشنبه احتمال عادیسازی روابط سوریه با اسرائیل را رد کرد و گفت ترامپ از عقبنشینی کامل اسرائیل از سوریه حمایت میکند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
پریسا حافظی / خبرگزاری رویترز / ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵
در خیابانهای پرجنبوجوش تهران، نشانههای تغییر آشکار است. زنانی که بیحجاب در خیابانها قدم میزنند، با شلوار جین و کتانی؛ مردان و زنانی که در کافههایی مینشینند که موسیقی غربی بهآرامی در آنها پخش میشود؛ و زوجهایی که دست در دست در خیابان قدم میزنند — کنشهایی کوچک اما معنادار که به تدریج ساختارهای سختگیرانه اجتماعی جمهوری اسلامی را به چالش میکشند.
اما در پس این چهرهی ظاهری، واقعیتی تاریکتر در جریان است. به گفتهی چهار فعال داخل ایران که با خبرگزاری رویترز گفتوگو کردهاند، حاکمان روحانی کشور در حال تشدید سرکوب مخالفان سیاسی هستند تا با ایجاد ترس، از بروز ناآرامی جلوگیری کنند.
به گزارش گروههای حقوق بشری و فعالان، در ماههای اخیر صدها روزنامهنگار، وکیل، دانشجو، نویسنده و کنشگر حقوق بشر مورد آزار و تهدید قرار گرفته، احضار یا بازداشت شدهاند و یا با مجازاتهای دیگر روبهرو شدهاند.
به گفتهی سه مقام ایرانی و یک مقام پیشین اصلاحطلب، استراتژی حکومت حسابشده است: کاهش محدودیتهای آشکار اجتماعی برای آرام کردن افکار عمومی در شرایط انزوای فزاینده اقتصادی ایران، و در عین حال تشدید پنهانی سرکوب سیاسی.
الکس وطنخواه، مدیر برنامه ایران در اندیشکده «مؤسسه خاورمیانه» در واشنگتن، میگوید این رویکرد نشاندهندهی نوعی «مدیریت تاکتیکی» است، اما خطوط قرمز حکومت همچنان سخت و تغییرناپذیر باقی مانده است.
او افزود: «این تناقض عامدانه است — نوعی دریچه اطمینان برای تخلیه خشم عمومی، همراه با سقفی سخت بر هرگونه مخالفت واقعی.»
حاکمان روحانی ایران اکنون با یکی از جدیترین آزمونهای خود از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ روبهرو هستند. درگیری با اسرائیل در ماه ژوئن، موجب وارد آمدن خسارات شدید به تأسیسات نظامی و هستهای ایران شد و شبکهی منطقهای متحدان تهران — از حماس در غزه تا حزبالله لبنان و گروههای شبهنظامی در عراق — را تا حد زیادی از هم پاشاند.
در داخل کشور، اقتصاد ایران با سقوط ارزش ریال، تورم افسارگسیخته، و بحران شدید انرژی و کمبود آب دستبهگریبان است.
به گفته یکی از منابع مطلع، «ایران وارد قلمروی ناشناختهای شده است، و رویکرد کنونی حکومت بیش از آنکه یک راهبرد منسجم باشد، مجموعهای از آزمونهای کوتاهمدت برای بقا در شرایطی ناپایدار است.»
وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری ایران در پاسخ به درخواست رویترز برای اظهار نظر در اینباره، پاسخی ارائه نکردهاند.
حجاب، که در جریان اعتراضات سراسری پس از مرگ مهسا امینی — زن جوانی که در سال ۲۰۲۲ بهدلیل نقض قانون حجاب اجباری بازداشت شد — به نقطهی کانونی خشم عمومی بدل شد، اکنون بهصورت گزینشی اجرا میشود.
در شرایطی که نارضایتی عمومی رو به افزایش است و بیم از بازگشت اعتراضات سراسری وجود دارد، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، از اجرای قانون موسوم به «حجاب و عفاف» که سال گذشته با حمایت جناح تندرو تصویب شده بود، خودداری کرده است.
در فضای مجازی، سیلی از ویدیوهای رنگارنگ تصویری از ایرانِ زنده، جذاب و مهماننواز ارائه میدهند. برخی از این تولیدکنندگان محتوای گردشگری خارجی — که به دعوت و حمایت دولت به ایران سفر کردهاند — با چشمانی شگفتزده از ویرانههای باستانی، بازارهای شلوغ و سفرههای مجلل فیلم میگیرند و ایران را کشوری معرفی میکنند که «بهاشتباه قضاوت شده و ناعادلانه بدنام» است.
محتوای آنان که میلیونها بازدید در شبکههای اجتماعی دارد، بخشی از تلاش نهادهای مذهبی حاکم برای بازتعریف چهره ایران بهعنوان کشوری امن و جذاب برای گردشگران است.
در همین حال، ویدیوهای پرطرفدار از کنسرتهای خیابانی اخیر نشان میدهد که جوانان ایرانی بیحجاب میرقصند و در سالنهای کنترلشده با خوانندگان پاپ همخوانی میکنند — صحنههایی که تا دو سال پیش حتی تصورشان ناممکن بود.
کاهش محدودیتهای اجتماعی برای پنهان کردن سرکوب سیاسی
اما منتقدان میگویند این نمایشها بهدقت طراحی و کارگردانی شدهاند تا ظاهری از گشایش اجتماعی به نمایش بگذارند، در حالیکه در پسِ پرده، سرکوب سیاسی عمیقتر از گذشته در جریان است.
نرخ اعدام در ایران به بالاترین سطح از سال ۱۹۸۹ رسیده است. بر اساس گزارش دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد، تا تاریخ ۲۱ اکتبر، مقامات ایران در سال ۲۰۲۵ دستکم ۱٬۱۷۶ نفر را اعدام کردهاند — یعنی بهطور میانگین چهار نفر در روز.
یکی از فعالان سیاسی که در اعتراضات سال ۲۰۱۹ علیه افزایش بهای سوخت — که به سرعت رنگ و بوی سیاسی گرفت و شعارهای «تغییر رژیم» در آن طنینانداز شد — بازداشت و زندانی شده بود، به رویترز گفت: «فشارها روزبهروز بیشتر میشود — از تهدید خانوادههایمان گرفته تا بازداشت فعالان، دانشجویان و روزنامهنگاران. هدفشان در هم شکستن هرگونه مخالفت است.»
تمامی فعالانی که با رویترز گفتوگو کردند، بهدلیل ترس از تلافی و انتقامجویی حکومت، خواستار ناشناس ماندن خود شدند.
نخبگان حاکم در ایران میان نارضایتی فزاینده داخلی و بنبست در مذاکرات هستهای با واشنگتن برای پایان دادن به اختلافی چنددههای گرفتار شدهاند — وضعیتی که کشور را در انزوای سیاسی و مالی بیسابقهای قرار داده است.
بازگشت تحریمهای سازمان ملل در ماه سپتامبر، بهدلیل ناکامی در دستیابی به توافق هستهای، میتواند فشار مضاعفی بر اقتصاد ایران وارد کند و تجارت کشور را حتی با دولتهایی که پیشتر تحریمهای یکجانبه آمریکا را نادیده میگرفتند، بهشدت محدود سازد.
به گفته منابع رسمی، در راهروهای قدرت تهران نگرانی فزایندهای درباره احتمال حملات مجدد اسرائیل به ایران در صورت شکست کامل دیپلماسی با ایالات متحده وجود دارد — سناریویی که فشارهای داخلی و خارجی بر حاکمیت را بیش از پیش تشدید خواهد کرد.
ایالات متحده و اسرائیل هشدار دادهاند که اگر ایران بار دیگر غنیسازی اورانیوم را از سر بگیرد — اقدامی که میتواند راه را برای دستیابی به سلاح هستهای هموار کند — از حمله مجدد به این کشور تردید نخواهند کرد. ایران هرگونه تلاش برای ساخت بمب هستهای را رد کرده است.
تهران میگوید از یک توافق هستهای «صلحآمیز» استقبال میکند، اما در صورت حمله دوباره، تهدید کرده است که پاسخ «قاطع و سنگینی» خواهد داد.
الکس وطنخواه در گفتوگویی با رویترز گفت: «خطر بروز دوباره ناآرامیهای گسترده کاملاً واقعی است؛ جامعه ایران همچنان خشمگین، سرخورده و قانع شده است که بنبست اقتصادی و دیپلماتیک کشور برطرف نخواهد شد.»
او افزود: «استراتژی آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بهنظر میرسد دو مسیره است — در عرصه خارجی، روزنهای محدود از دیپلماسی را باز نگه میدارد تا از جنگ با اسرائیل یا آمریکا جلوگیری کند؛ و در داخل، با امتیازدهیهای حسابشده و محدود، نوعی مدیریت کنترلشده نارضایتی را دنبال میکند.»
افزایش شمار اعدامها
سرکوب سیاسی در ایران پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل در ماه ژوئن شدت گرفته است؛ جنگی که به کشته شدن چندین مقام ارشد نظامی ایران انجامید و پایههای حاکمیت را لرزاند.
دومین فعال سیاسی که با رویترز گفتوگو کرده، گفت: «کاهش محدودیتهای اجتماعی فقط راهی است برای دور نگه داشتن مردم از خیابانها. اما این فقط یک مُسکن موقتی است. از پایان جنگ در ماه ژوئن تاکنون چندینبار از سوی نهادهای امنیتی احضار و تهدید شدهام. آنها حتی گفتهاند اگر فعالیت سیاسی انجام دهم، برادرم را بازداشت خواهند کرد.»
وزارت دادگستری ایران به پرسشهای رویترز درباره این ادعاها و تهدیدها پاسخی نداده است.
در پی آن جنگ، مقامات با استناد به «امنیت ملی» سرکوب گسترده داخلی را توجیه کردند. قوه قضاییه ایران دستور برگزاری محاکمات سریع برای افرادی را صادر کرد که به «همکاری با اسرائیل» متهم شدهاند، و مجلس نیز قانونی را تصویب کرد که دامنه مجازات اعدام برای جرایم جاسوسی را گسترش میدهد.
این قانون جدید همچنین فعالیتهای اینترنتی را هدف گرفته و انتشار مطالبی را که «حاوی اطلاعات نادرست» تشخیص داده شود، جرمانگاری میکند.
به گزارش قوه قضاییه ایران، بیش از ۲۱ هزار نفر در این دوره بازداشت شدهاند — از جمله روزنامهنگاران، فعالان مدنی و اعضای اقلیتهای قومی همچون کردها، بلوچها و عربها.
به گفته سازمانهای حقوق بشری، اعضای جامعه مذهبی بهایی نیز به اتهام «جاسوسی برای صهیونیستها» بازداشت شدهاند؛ نیروهای امنیتی در یورش به منازل برخی از آنان، ضمن بازداشتشان، اموالشان را نیز مصادره کردهاند.
یکی از مقامات پیشین اصلاحطلب که بهدلیل دیدگاههای سیاسی خود سالها به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» در زندان بوده، گفت: «فشارهای بینالمللی بر حکومت رو به افزایش است و آنان بیم آن دارند که کنترل خود را از دست بدهند — به همین دلیل، برای حفظ قدرت در داخل، حلقهی سرکوب سیاسی را هرچه تنگتر میکنند.»
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
رئیس انجمن پزشکان عمومی ایران گفت: اکنون حدود یکسوم از پزشکان عمومی کشور عملاً طبابت را کنار گذاشتهاند.
«احمد ولیپور» رئیس انجمن پزشکان عمومی ایران در گفتوگو با خبرنگار ایلنا گفت: در سالهای اخیر، مجموعهای از تصمیمهای اشتباه در سیاستگذاری سلامت توسط افراد یا نهادهای خارج از نظام سلامت از یک طرف و ایجاد جو رسانهای و منفی علیه جامعه پزشکی از طرفی دیگر، موجب شده است که بیش از ۳۰ هزار پزشک عمومی از طبابت فاصله بگیرند و به مشاغل دیگر یا مهاجرت روی آورند.
به گفته وی در یک دهه گذشته، تعرفههای خدمات درمانی بهشدت سرکوب شده، مالیاتهای سنگین بر دوش پزشکان گذاشته شده و شرایط دورههای دستیاری و طرح تخصص بهجای تسهیل، سختتر شده است. حقوق پزشکان عمومی شاغل در مراکز دولتی نیز ناچیز و با تأخیرهای طولانی در پرداخت کارانه روبهرو هستند.
رئیس انجمن پزشکان عمومی با بیان اینکه امروزه تأسیس مطب برای پزشک عمومی با تعرفههای فعلی و هزینههای بالا تقریباً غیرممکن شده است، گفت: تعرفههای پایین پاسخگوی هزینههای بالای اجاره، تجهیزات و حقوق نیروهای کمکی نیست. در چنین شرایطی، پزشکان ترجیح میدهند به مشاغل کمریسکتر و با درآمد بالاتر روی بیاورند.
ولیپور در ادامه خاطرنشان کرد: از سوی دیگر، رقابت نابرابر با درمانگاههای دولتی و سازمانی که خدمات ارزان یا رایگان ارائه میدهند، موجب تعطیلی بسیاری از مطبها در بخش خصوصی شده است. اکنون حدود یکسوم از پزشکان عمومی کشور عملاً طبابت را کنار گذاشتهاند.
وی با اشاره به اینکه در مسیر دستیاری نیز شرایط دشوار و بیثبات است، گفت: دوره چهار ساله دستیاری و دوساله طرح تخصص بدون درآمد مکفی و آینده مبهم رشتههای تخصصی باعث شده بسیاری از پزشکان جوان علاقهای به ادامه تحصیل در تخصص نداشته باشند. حتی متخصصان جوان نیز از درآمد پایین و نبود موقعیت شغلی مناسب گلایه دارند و برخی از آنان راه مهاجرت را برمیگزینند.
رئیس انجمن پزشکان عمومی اظهار کرد: نبود امنیت شغلی، فشار مالیاتی، هزینه سنگین مطب و ریسک بالای طبابت و مبالغ سنگین دیه در مقابل مبلغ ویزیت، همگی عواملیاند که انگیزه ماندن در حرفه پزشکی را کاهش دادهاند. بسیاری از پزشکان برای بقا، ناچار به فعالیت در حوزههای زیبایی یا مشاغل غیرپزشکی شدهاند.
به گفته وی سیاستهای نادرست در تعرفهگذاری و نظام پرداخت، همراه با سپردن تصمیمگیریهای کلان سلامت به افراد غیرمتخصص و خارج از نظام سلامت، نتیجهای جز بیاعتمادی، فرسودگی و دلسردی جامعه پزشکی نداشته است. افزایش ظرفیت پذیرش پزشکی نیز بدون اصلاح ساختارها و تامین منابع کافی، تنها به تربیت پزشکانی منجر میشود که فرصت شغلی و انگیزه کافی برای ادامه طبابت ندارند.
ولیپور در ادامه تصریح کرد: از طرفی کیفیت آموزش پزشکی افت کرده و بیاعتمادی میان مردم و پزشکان نیز در حال گسترش است؛ امنیت جانی پزشکان در مراکز دولتی که بار مراجعه بالایی دارد نیز تامین نمیشود و هر از چند گاهی شاهد خشونتهای کلامی و فیزیکی علیه پزشکان هستیم. آینده نظام سلامت نگرانکننده به نظر میرسد.
وی در پایان تاکید کرد: اگر اصلاحات اساسی در سیاستگذاریهای سلامت، نظام تعرفهگذاری و حمایت از پزشکان صورت نگیرد، نظام درمانی کشور با چالش جدیتری روبهرو خواهد شد. از نهادهای قانون گذار و دولت درخواست میکنم که سیاستگذاری در حوزه سلامت را به کارشناسان خبره این حوزه در نظام سلامت بسپارند و مسیر اشتباه مداخله از بیرون که طی یک دهه گذشته انجام شد را اصلاح کنند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
قاسم عبدالزهرا / آسوشیتدپرس / ۱۲ نوامبر ۲۰۲۵
مقامات انتخاباتی عراق روز چهارشنبه نتایج اولیه انتخابات پارلمانی این کشور را اعلام کردند که نشاندهنده تداوم تسلط نیروهای سنتی در مناطق تحت نفوذشان و در عین حال بروز چند شگفتی بود.
ائتلاف «بازسازی و توسعه» به رهبری محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق، در هشت استان از مجموع ۱۸ استان کشور بیشترین کرسیها را به دست آورد؛ از جمله در بغداد، نجف، قادسیه، کربلا، مثنی، میسان، ذیقار و بابل.
با وجود عملکرد قدرتمند بلوک السودانی، هیچ ائتلافی نتوانست پیروزی قاطعی کسب کند که امکان تشکیل مستقل دولت را فراهم کند. این بدان معناست که تشکیل دولت بعدی مستلزم توافق و ائتلافسازی میان قدرتمندترین بلوکها برای دستیابی به اکثریت خواهد بود.
در چند انتخابات گذشته عراق نیز بلوکی که بیشترین کرسیها را به دست آورده بود، نتوانسته بود نامزد مورد نظر خود را برای نخستوزیری تحمیل کند. از جمله در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۲۱، زمانی که جنبش صدر به رهبری روحانی بانفوذ شیعه، مقتدی صدر، بیشترین کرسیها را کسب کرد اما پس از شکست مذاکرات برای تشکیل دولت و بنبست با احزاب رقیب شیعه، از روند سیاسی کنار رفت. صدر از آن زمان تاکنون نظام سیاسی را تحریم کرده و از هواداران خود نیز خواسته بود انتخابات امسال را تحریم کنند.
به گفته مقامات انتخاباتی، میزان نهایی مشارکت در انتخابات ۵۶ درصد از واجدان شرایط بوده است. این رقم شامل رأیگیری عمومی روز سهشنبه و همچنین رأیگیری ویژه روز یکشنبه برای نیروهای نظامی و امنیتی و افراد آواره ساکن در اردوگاهها میشود.
میزان مشارکت در مناطق دارای جمعیت زیاد از حامیان صدر، از جمله بغداد و نجف، کمتر از حد میانگین بود.
به طور کلی، نیروهای شیعه در استانهای شیعهنشین، نیروهای سنی در استانهای سنینشین و احزاب کردی در استانهای کردنشین پیروز شدند، همانطور که انتظار میرفت.
بنابر نتایج اولیه، گروههای شیعی ۱۷۹ کرسی، گروههای سنی ۶۹ کرسی و کردها ۵۸ کرسی به دست آوردهاند.
بزرگترین شگفتی در استان نینوا رخ داد؛ استانی عمدتاً سنینشین که حزب دموکرات کردستان (KDP) بیشترین تعداد کرسیها را در آن به دست آورد — تغییری غیرمنتظره برای ناظران. در مقابل، در استان دیاله که جمعیت قابل توجهی از کردها را در خود جای داده است، هیچ نامزد کردی برای نخستین بار از سال ۲۰۰۵ تاکنون موفق به کسب کرسی نشد.
سه استان بغداد، نینوا و بصره بیشترین تعداد کرسیها را دارند: ۷۱ کرسی در بغداد، ۳۴ در نینوا و ۲۵ در بصره. ائتلاف السودانی در بغداد، حزب دموکرات کردستان در نینوا و فهرست «تصمیم» به رهبری اسعد العیدانی، استاندار بصره، در بصره پیروز شدند.
در استان کرکوک – جایی که پیش از انتخابات میان هواداران احزاب رقیب درگیریهایی روی داد و دو افسر پلیس کشته شدند – حزب اتحادیه میهنی کردستان (PUK) در جایگاه نخست قرار گرفت. پس از آن حزب «تقدم» به رهبری محمد الحلبوسی، رئیس پیشین پارلمان عراق، دوم شد و حزب ترکمنها در جایگاه سوم ایستاد.
هواداران السودانی بلافاصله پس از اعلام نتایج اولیه، در بغداد جشن گرفتند.
صدها نفر از حامیان وی با خودرو و موتورسیکلت در کاروانهایی به میدان تحریر در مرکز بغداد رفتند و با رقص و سر دادن شعار جشن گرفتند.
«او نفر اول عراق است، نه فقط بغداد»، حمید حمید، یکی از شرکتکنندگان در جشن، از بغداد گفت.
السودانی نیز در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) نوشت: «ائتلاف ما در رتبه نخست قرار گرفت، زیرا ما باور داریم که ‘عراق در اولویت است.’»
او در این پیام افزود: «از مردم عراق برای حمایتشان در مسیر کار، بازسازی و دستاورد، صمیمانه سپاسگزاریم.»
السودانی که در سال ۲۰۲۲ با حمایت گروهی از احزاب نزدیک به ایران به قدرت رسید، از آن زمان کوشیده است روابط بغداد را با تهران و واشنگتن متوازن کند و خود را سیاستمداری عملگرا معرفی کرده که تمرکزش بر بهبود خدمات عمومی است.
در دوران نخستوزیری السودانی، عراق از ثبات نسبی برخوردار بوده است، اما او همچنان با چالشهایی روبهرو است. فشار ایالات متحده بر دولت عراق برای مهار نفوذ گروههای مسلح وابسته به ایران افزایش یافته است؛ گروههایی که برخی از نامزدهایشان نیز در انتخابات روز سهشنبه شرکت داشتند. این احزاب وابسته به شبهنظامیان در برخی مناطق عملکرد خوبی داشتند، هرچند در سطح ملی در صدر نتایج قرار نگرفتند.
از زمان اشغال عراق به رهبری آمریکا در سال ۲۰۰۳ که به سرنگونی صدام حسین، دیکتاتور دیرپای کشور، انجامید، تنها یک نخستوزیر توانسته است بیش از یک دوره در قدرت باقی بماند.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
اطلاعیه مطبوعاتی
لاهه، هلند ۱۲ نوامبر ۲۰۲۵
اطلاعیه ایران آکادمیا درباره گزارش ساختگی و فاقد مبنا
ایران آکادمیا با هدف روشنگری برای مخاطبان و جامعه دانشگاهی، گزارش رسانههای امنیتی را فاقد اعتبار دانسته و بر تعهد خود به استقلال علمی و دسترسی آزاد به دانش تأکید میکند.
متن اطلاعیه:
ایران آکادمیا گزارش منتشرشده از سوی رسانههای وابسته به نهادهای اطلاعاتی، درباره «شناسایی ۴۰۰ نفر از اعضای اصلی ایران آکادمیا» را بیپایه و با هدف ایجاد فضای ارعاب در میان جامعه، دانشگاهیان و دانشپژوهان ارزیابی میکند. هدف این اطلاعیه نه پاسخگویی به نهادهای فاقد شأن و اعتبار رسانهای، بلکه روشنگری و بیان ارزیابی دانشگاه در احترام به مخاطبان آن است.
ایران آکادمیا یک بستر مستقل تبادل دانش است که بر حوزههای آموزشی و پژوهشی متمرکز است و هیچ هدف و برنامه سیاسیای را دنبال نمیکند. فلسفه وجودی این دانشگاه از هنگام تاسیس در سال ۲۰۱۲ پاسخ به نقض آزادیهای آکادمیک، استقلال نهاد دانشگاه و تامین حق تحصیل بهویژه برای افراد محروم از دسترسی به آموزش آزاد و قشرهای آسیبپذیر بوده است. رویکرد علمی و انتقادی این دانشگاه و استقلال آن از نظام سانسور، دلیل اصلی خصومت همزمان نهادهای سرکوب و دیگر جریانهای اقتدارگرا با آن است.
این نهاد دانشگاهی مستقل به خود میبالد که با بیش از یک دهه تلاش بیوقفه در ارائه فرصتهای تحصیلی و تحقیقی و موفقیت در جلب اعتماد چهرههای برجسته دانشگاهی، گردآوری حمایتهای بینالمللی و کمکهای بیدریغ مردمی، الگویی یگانه و پیشرو از دموکراتیزه کردن آموزش، دسترسی رایگان به فضاهای آموزشی، پژوهشی و نشر علمی با کیفیت و مطابق با استانداردهای بینالمللی پدید آورده است.
این مجموعه متشکل از همکاران اداری- آموزشی و اساتید دانشگاهی شناخته شده در سطح بینالمللی است و فراتر از آن، هیچ عضوی در ایران و در دیگر نقاط جهان ندارد. حضور همه اهالی قلم و پژوهشگرانی که تاکنون از بسترهای رایگان علمی این نهاد مانند کنفرانسها یا زیرساختهای نشر مقالههای علمی و پژوهشی برای انتشار یافتههای خود و پیشبرد گفتگوی علمی بهره بردهاند بهصورت علنی و شفاف در سایت ایران آکادمیا در قالب بیش از ۴۰۰ پروفایل بازتاب یافته است و در دسترس همگان است، از این رو ادعای «شناسایی ۴۰۰ نفر» فاقد معنا و با هدف مرعوب کردن جامعه دانشگاهیان و دانشپژوهان است.
همچنین، آنگونه که همواره تأکید شده، داشتن پروفایل در وبسایتهای ایران آکادمیا بههیچوجه به معنای وابستگی نهادی نبوده و تنها برای بازنمایی دیجیتال، معرفی آثار علمی، و تسهیل دسترسی پژوهشگران و علاقهمندان به نتایج پژوهشها و آموزشها و بر مبنای اصل شناخته شده حقوق مؤلف و احترام به حق مالکیت فکری است.
شایانِ تأکید است که تمامیِ محتوای منتشرشده در سامانههای ایران آکادمیا بهصورت داوطلبانه و رایگان تالیف و ارائه شده است، و هیچگونه پرداختی به مؤلفان و پژوهشگران بابت مطالب یا پژوهشهای آنان انجام نمیگیرد. ایرانآکادمیا به جنبش دسترسی آزاد به تولیدات علمی تعلق و باور دارد و نقش خود را انتشار و تسهیل دسترسی آزاد به تولیدات علمی و پژوهشی میداند.
جمهوری اسلامی از انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ در پی نظارت ایدئولوژیک و کنترل کامل دانشگاه در ایران است و نهادهای مستقل دانشگاهی مانند ایران آکادمیا را تهدیدی علیه خود تلقی میکند. پژوهشها و تجارب تاریخی نشان میدهند که حکومتهای اقتدارگرا با استقلال علمی، اندیشه انتقادی و پرسشگری سر آشتی ندارند و در مواجهه با بحران مشروعیت، همواره به تخریب و تهدید اندیشمندان، پژوهشگران، دانشگاهیان و نهادهای مستقل علمی روی می آورند. ایران آکادمیا ضمن محکومکردن این اقدامات، بر تعهد خود به آزادی اندیشه، استقلال علمی و گسترش دانش انتقادی پای میفشرد.
هیئت اجرائی ایران آکادمیا
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
استفانی لیختنشتاین / آسوشیتدپرس / ۱۲ نوامبر ۲۰۲۵
آژانس بینالمللی انرژی اتمی از زمان حملات اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه ماه ژوئن، نتوانسته است وضعیت موجودی اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی این کشور را تأیید کند. این موضوع بر اساس گزارش محرمانهای از سوی دیدهبان هستهای سازمان ملل متحد که در میان کشورهای عضو توزیع شده و روز چهارشنبه توسط آسوشیتدپرس مشاهده شده، اعلام گردید.
این آژانس هشدار داد که «تداوم دانش خود در رابطه با موجودیهای اعلامشده قبلی مواد هستهای در ایران» در تأسیساتی که تحت تأثیر جنگ قرار گرفتهاند، از دست رفته است و تأکید کرد که این مسئله باید «به فوریت مورد توجه قرار گیرد».
در گزارش تأکید شده است که «عدم دسترسی آژانس به این مواد هستهای در ایران به مدت پنج ماه، به معنای آن است که راستیآزمایی آن — بر اساس رویه استاندارد پادمانها — مدتهاست که به تعویق افتاده است».
بر اساس آخرین گزارش آژانس در ماه سپتامبر، ایران موجودی ۴۴۰.۹ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا خلوص ۶۰ درصد را حفظ کرده است — که تنها یک گام فنی کوتاه با سطوح تسلیحاتی ۹۰ درصد فاصله دارد.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در مصاحبه اخیر با آسوشیتدپرس هشدار داد که این موجودی میتواند به ایران اجازه دهد در صورت تصمیم به تسلیحاتی کردن برنامه خود، تا ۱۰ بمب هستهای بسازد. وی افزود که این به معنای آن نیست که ایران چنین سلاحی در اختیار دارد.
ایران همواره اصرار داشته که برنامهاش صلحآمیز است، اما آژانس و کشورهای غربی میگویند تهران تا سال ۲۰۰۳ یک برنامه سازمانیافته تسلیحات هستهای داشته است.
آژانس خواستار گزارش ویژه از ایران است
بر اساس توافقنامه پادمانهایی که ایران با دیدهبان هستهای سازمان ملل متحد دارد، این کشور موظف است پس از رویدادهایی مانند حملات یا زلزله، یک «گزارش ویژه» ارائه دهد که در آن مکان و وضعیت مواد هستهای خود، از جمله موجودی اورانیوم با غنای بالا، را به تفصیل شرح دهد. این گزارش ویژه همچنین باید وضعیت تأسیساتی را که در جنگ ماه ژوئن آسیب دیدهاند، روشن کند.
آژانس روز چهارشنبه اعلام کرد که «ارائه چنین گزارشی برای آژانس ضروری است تا بتواند تضمین دهد که مواد هستهای مشمول پادمانها در ایران همچنان در فعالیتهای هستهای صلحآمیز باقی مانده و تأسیسات مشمول پادمانها مورد سوءاستفاده قرار نگرفتهاند».
در گزارش آمده است که ایران در نامهای به آژانس در تاریخ ۱۱ نوامبر توضیح داده که «هرگونه همکاری با آژانس منوط به تصمیم شورای عالی امنیت ملی (SNSC) ایران است».
گزارش روز چهارشنبه آژانس همچنین اعلام کرد که ایران به بازرسان آژانس اجازه دسترسی به سایتهای آسیبدیده از جنگ را نداده است.
با این حال، تهران پس از توافق رافائل گروسی با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در قاهره در اوایل ماه سپتامبر، به آژانس اجازه داد تأسیسات سالم را بازرسی کند.
این تأسیسات شامل نیروگاه هستهای بوشهر، رآکتور تحقیقاتی تهران و سه تأسیسات هستهای دیگر در تهران میشود.
در گزارش همچنین آمده است که بازرسان آژانس روز چهارشنبه برای انجام بازرسیها به مرکز فناوری هستهای اصفهان عازم ایران هستند.
این تأسیسات که در حدود ۳۵۰ کیلومتری (۲۱۵ مایلی) جنوب شرقی تهران واقع شده، هزاران دانشمند هستهای را به کار گرفته است. همچنین محل استقرار سه رآکتور تحقیقاتی چینی و آزمایشگاههای مرتبط با برنامه اتمی ایران است.
در جریان جنگ، اسرائیل به ساختمانهایی در سایت اصفهان، از جمله یک تأسیسات تبدیل اورانیوم، حمله کرد. ایالات متحده نیز با موشک به اصفهان حمله کرد.
تحریمها تهران را بیش از پیش منزوی میکنند
ایران پس از جنگ با اسرائیل، تمام همکاریهای خود با آژانس را معلق کرد.
سپس رافائل گروسی، رئیس آژانس، در اوایل ماه سپتامبر در قاهره با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، به توافقی برای ازسرگیری بازرسیها دست یافت.
اما در اواخر همان ماه، سازمان ملل متحد تحریمهای سنگین را علیه ایران از طریق مکانیسم موسوم به «بازگشت خودکار» مجدداً اعمال کرد که با واکنش خشمگینانه تهران همراه شد و این کشور اجرای توافق قاهره را متوقف کرد.
ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) موظف به همکاری قانونی با آژانس است.
قدرتهای اروپایی پس از آنکه ایران وارد مذاکرات مستقیم با ایالات متحده نشد، همکاری کامل با آژانس را از سر نگرفت و وضعیت موجودی اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی خود را روشن نکرد، تصمیم به اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل از طریق مکانیسم بازگشت خودکار گرفتند.
این تحریمها داراییهای ایران در خارج از کشور را مسدود میکند، معاملات تسلیحاتی با تهران را متوقف میکند و هرگونه توسعه برنامه موشکی بالستیک ایران را جریمه میکند؛ اقداماتی که اقتصاد در حال فروپاشی این کشور را بیش از پیش تحت فشار قرار داده و تهران را پس از بمباران مکرر تأسیسات اتمیاش در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، منزویتر کرده است.
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
ايران امروز |
مارتین جنکینز به بررسییکی از کسانی که مایه رسوایی روشنگری فرانسه بودند میپردازد.
سه فیلسوف و هم زمان نویسنده برجستهٔ عصر روشنگری فرانسه در قرن هجدهم، ولتر (Voltaire)، روسو (Rousseau) و دیدرو (Diderot) هستند. دو نفر اول در جهان انگلیسیزبان نسبتاً شناختهشده اند، اما دیدرو چنین شهرتی ندارد. انصافاً باید گفت که حتی در فرانسه نیز میراث او تا حدی مورد مناقشه است. ولتر و روسو در پایان قرن هجدهم در معبد مشاهیر فرانسه (Panthéon) جای گرفتند، اما دیدرو تا سال ۱۹۱۳ برای این افتخار پیشنهاد نشد و آنگاه نیز مجمع ملی با این پیشنهاد مخالفت کرد. او هنوز هم به این افتخار نرسیده است.
شرح خلاصه زندگانی دیدرو
دنیس دیدرو در سال ۱۷۱۳ در لانگر در شامپانی (Langres in Champagne) به دنیا آمد. قرار بود جانشین عمویش در مقام مهم کلیسایی یا همان کرسی کانُن (canonry) شود، از این رو در سن سیزده سالگی آئین تراشیدن سر یا تونسور (tonsure) به نشانهٔ پیوستن به روحانیت در مورد او اجرا شد. اما پس از پایان تحصیلات، به زندگی غیرمتعارف هنری و آسمان جلی (bohemian life) در پاریس روی آورد. در سال ۱۷۴۱ با خدمتکاری به نام آنتوانت شامپیون (Antoinette Champion) آشنا شد. پدر دنیس با این رابطه مخالف بود و او را در یک صومعه زندانی کرد. او فرار کرد و در سال ۱۷۴۳ با آنتوانت ازدواج نمود. سپس به زندگی محترمانهای روی آورد و از طریق ترجمه از انگلیسی امرار معاش میکرد. شاید نتوان او را همسری کاملاً وفادار نامید، اما روابطش با مادام دو پویزیو (Madame de Puisieux) و سوفی والان (Sophie Volland) به نظر می رسید که عمدتاً ناشی از نیاز او به همراهی فکری بود. او در کتاب «برادرزادهٔ رامو» (Le Neveu de Rameau) نوشت: «افکارم فاحشهگان من هستند. (Mes pensées, ce sont mes catins)»
دیدرو در زمان حیاتش عمدتاً به عنوان منتقد هنری و یکی از مدیران دایرهالمعارف (Encyclopédie) شناخته میشد. نقش دوم از نظر سیاسی ناراحتکننده بود. دایرهالمعارف ابتدا مجوز گرفت، سپس ممنوع شد، بعد مجدداً آزاد و دوباره ممنوع گردید تا اینکه مدیران از پا درآمدند و اعلام کردند جلدهای نهایی رسماً در سوئیس منتشر خواهد شد. در سال ۱۷۶۶ ناشر دایرهالمعارف به باستیل (Bastille) فرستاده شد.
دیدرو برای چند ماه (در وینسن، نه باستیل) زندانی شد. در این زمینه، کتاب «گفتوگو با مارشال» (Entretien avec la Maréchale) (۱۷۷۶) گویاست. در این اثر دیدرو میکوشد به مخاطب متدینش ثابت کند که یک بیخدا مانند خودش میتواند انسانی شریف باشد. اما نتیجهگیری چنین است:
مارشال: «راستی، اگر میبایست در برابر رئیس دادگاه از اعمالی که انجام داده ای حساب پس بدهی، به آن چه کرده بودی اعتراف میکردی؟»
دیدرو: «تمام سعی خودم را میکردم تا آنها را از انجام عملی سبعانه معاف کنم.»
مارشال: «آه، ترسو! و اگر در بستر مرگ بودی، آیا به مراسم کلیسا تن میدادی؟»
دیدرو: «از انجامش درنمیماندم.»
مارشال: «وای! ریاکار رذل!»
در سال ۱۷۶۵ دیدرو کتابخانهاش را به کاترین امپراتریس روسیه (Empress Catherine of Russia) در ازای یک مبلغ کلی و مستمری، به علاوهٔ حق استفاده از آن تا پایان عمرفروخت. این معامله در نهایت به تنها سفر او به خارج از فرانسه انجامید. از ۱۷۷۳ تا ۱۷۷۴ ابتدا به هلند، سپس به سنت پترزبورگ و دوباره به هلند سفر کرد. به نظر میرسد دیدرو طبعی آسانگیر داشت. او پانزده سال با روسو همکاری کرد قبل از آنکه با هم اختلاف پیدا کنند (روسو با همه اختلاف داشت) و سپس توانست یک سال دیگر نیز با او همکاری کند. پس از تأمین مالی، دیدرو سالهای پایانی عمرش را در رفاه نسبی گذراند. او از روسو و ولتر بیشتر عمر کرد و در سال ۱۷۸۴ به مرگ طبیعی درگذشت. او از طریق ازدواج تنها فرزند بازماندهاش، ماری- آنجلیک (Marie-Angélique)، آیندهٔ او را تضمین کرده بود و دامادش، واندهول (Vandeul)، بود که سرانجام در سال ۱۷۹۶ مجموعه آثار (تقریباً) کامل دیدرو را منتشر کرد.
حرفهٔ نوشتاری
دیدرو تقریباً هیچیک از نوشتههای فلسفیاش را در زمان حیاتش منتشر نکرد، هرچند آنها را برای دوستانش میخواند و به صورت دستنوشت پخش میکرد. دلایل متعددی برای انتشار عمدتاً پسازمرگ آثار دیدرو وجود داشت. نخست، ایدههایی که مطرح میکرد بهطور بالقوه خطرناک بودند. او تا آنجا که جرات داشت به بیان یک موضع مادیگرایانه (و بهطور ضمنی، بیخدایانه) نزدیک شد. حتی ولتر نیز، با وجود ضدیت با روحانیت، ادعا میکرد دئیست (deist) است (این ایده که خدایی وجود دارد اما به امور انسانی علاقهای ندارد). حتی بیان دیدگاه یک بیخدا از زبان یک شخصیت خیالی نیز نویسنده را درگیر مقامات کلیسا و دولت میکرد. دیدرو تا پایان عمر از این موضوع به ستوه آمده بود. همچنین، او ایدههایش را به صورت گفتوگو (یا آنطور که خود ترجیح میداد، گفتوگوهای غیررسمی) ارائه میداد و بسیاری از آنها شامل معاصرانش میشد. برخی از این گفتوگوها، مانند «گیج کردن» (Mystification)، به نظر میرسد نسخههای پرداختهشدهٔ گفتوگوهای واقعی باشند. در نهایت، دیدرو یک کمالگرا (یا یک وسواسی) بود: او مدام گفتوگوهایش را بازبینی میکرد تا بیشوکم راضی شود. در نتیجه، ویراستاری دیدرو به چالشی بزرگ در محافل علمی فرانسه تبدیل شده است.
گفتوگوهای اولیهٔ او نسبتاً سرراست هستند. در اینجا دیدرو به عنوان یک شخصیت ظاهر میشود و دیدگاههایش را مطرح میکند. نمونهٔ خوبی از این مورد «گفتوگوی بین آقای دالامبر و آقای دیدرو» (۱۷۶۹) (Entretien Entre M. d’Alembert et M. Diderot) است. در این اثر، دیدرو موضعی کاملاً مادیگرایانه را مطرح میکند، از جمله استدلالی چندصفحهای که سنگها ممکن است درجاتی از هوشیاری داشته باشند. در گفتوگوهای بعدی، تکنیک دیدرو ظریفتر میشود، حتی میتوان گفت عجیبوغریب. در پایان گفتوگویی که ذکر کردم، دالامبر قدرت استدلالهای دیدرو را میپذیرد اما اصرار دارد که به موضع خود پایبند خواهد ماند. اما در اثر بعدی «رویای دالامبر» (۱۷۶۹) (Le Rêve de d’Alembert)، دالامبر به سخنگوی دیدگاههای خود دیدرو تبدیل میشود، هرچند این کار را در حالی انجام میدهد که روی صندلی خوابش برده است. سپس دکتر بوردو (Dr Bordeu) و دوشیزه د لسپیناس (Mlle de l’Espinasse) دربارهٔ آنچه دالامبر در خواب گفته بحث میکنند و وقتی بیدار میشود، به او میگویند دوباره بخوابد یا فقط مزاحم گفتوگوی آنها نشود. (در ادامهٔ گفتوگو، آنها کاملاً بدون دالامبر کار را پیش میبرند.) این قالب بازتاب ایدهٔ بسیار مدرن دیدرو است که ما افکار واقعی خود را در ناخودآگاهمان مییابیم، درحالیکه ذهنمان آنها را برای ارائه به خودآگاه ویرایش میکند. بنابراین، آنچه دالامبر در حالت ناخودآگاه بیان کرده، در واقع همان چیزی است که به آن اعتقاد دارد. با این حال، واقعیت پیچیدهتر از این است.
برترین نمونه از فلسفه گفتگومحور (conversational philosophy) (1) دیدرو، کتاب «مکمل سفر بوگنویل» (1772) (theSupplément au Voyage de Bougainville) است. در این گفتگو، دیدرو با یکی از نظریههای عمده قرن هجدهم روبرو میشود، نظریهای که به «حالت طبیعی» بشریت اولیه و «انسان وحشی نجیب» (۲) که تصور میشد در آن حالت زندگی میکند، میپرداخت. روسو به ایده حالت اولیه انسان از منظر نظری نزدیک شده بود. او فرضیهپردازی کرد که انسان بدوی چگونه بوده و بشر چگونه به حالت متمدنانهای که اکنون به آن دست یافته، رسیده است. (ضمایر مذکر را به خاطر بسپارید، آنها مرتبط خواهند بود) (۳). در مقابل، دیدرو از یک مثال واقعی شروع میکند – توصیف بوگنویل از جامعه تاهیتی. (با این حال، با گستاخی ادعا میکند که در حال نقل مطالبی است که بوگنویل از گزارش منتشرشده خود حذف کرده است!)
برخلاف معمول دیدرو، شرکتکنندگان در این گفتوگو ناشناس هستند. آنها فقط با حروف A و B مشخص شدهاند. ممکن است فرض شود که B نمایندهٔ دیدرو است، چون حرفهای بسیار بیشتری برای گفتن دارد. اما همانطور که خواهیم دید، این فرضیه چندان قابل اطمینان نیست.نقطهٔ آغاز گفتوگو، سخنرانی ادعایی یک رئیس قبیله سالخوردهٔ تاهیتی است که مداخلهٔ اروپاییان در آداب و رسوم بومیان را محکوم میکند. این متن، خطابهای فریبنده به سبک روسو است (درحالیکه سخنرانیهای خود دیدرو هرگز خطابی نیستند)، و A را برمیانگیزد تا اظهار کند که این اظهار نظر بسیار اروپایی به نظر میرسد. در پاسخ، B میگوید که این متن از تاهیتی به اسپانیایی و سپس به فرانسوی ترجمه شده است. سپس اضافه میکند که رئیس قبیله متن را شب قبل از ایراد آن به مترجمش اورو (Orou) داده بود تا او بتواند آن را به اسپانیایی ترجمه کند تا بوگنویل درحالیکه این انتقاد تند بر زبان آورده میشود نسخهٔ اسپانیایی را در دست داشته باشد. (۴)
حتی همین شروع نیز ایدهٔ سادهلوحانهٔ انسان وحشی نجیب را تضعیف میکند. اولاً، ترجمهٔ سخنرانی به ما یادآوری میکند که خود این مفهوم از طریق ترجمه از صافی حساسیتهای غربی گذشته است - که ما «انسان وحشی نجیب» را از دیدگاه اروپایی میبینیم. ثانیاً، پیشنهاد میکند که انسان وحشی نجیب آنقدرها که روسو میخواهد باور کنیم سادهدل یا خودانگیخته نیست، بلکه مثلاً به طور کامل قادر است از پیش یک سخنرانی مناسب را آماده کند.
بخش عمده این سخنرانی شامل گفتگویی بین «اورو» (مترجم تاهیتیایی) و «کشیش بوگنویل» است. کشیش در خانه اورو اسکان داده شده است و اورو به او حق انتخاب میدهد که یکی از سه دخترش یا همسرش را به عنوان شریک جنسی خود انتخاب کند. کشیش به نام دین و تجرد خود اعتراض میکند. دختر کوچکتر اورو از او التماس میکند که این لطف را در حق او انجام دهد، به این دلیل که خواهران بزرگترش هر دو بچه دارند و او ندارد، و این موضوع او را شرمسار میکند. کشیش تسلیم میشود، در حالی که احساس گناه میکند (او بعداً با هر دو دختر دیگر و همچنین، از روی ادب، با همسر اورو نیز رابطه جنسی خواهد داشت) (۵). در گفتگویی که دنبال میشود، اورو از نوعی از اخلاقیات دفاع میکند که در آن مردم در روابط خود آزادانه انتخاب میکنند، در حالی که کشیش مجبور میشود اعتراف کند که در مقابل، اروپاییها وعدههای رابطهای میدهند که به آن عمل نمیکنند. (۶)
با این حال، در میانهٔ این گفتوگو، به درخواست A، B سخن خود را قطع میکند تا داستان پولی بکر (Polly Baker) را (که از گزارشی از بنجامین فرانکلین اقتباس شده بود) بازگو کند. پولی بکر که ابتدا توسط یک مرد محلی فریب خورده و باردار شده بود، پنج فرزند خارج از ازدواج به دنیا آورد، که آنها را فایدهای برای نیو انگلند میدانست، اگرچه مرتباً در دادگاهها محکوم میشد.
در پایان این گفتوگو پیشنهاد میشود که A و B به بانوان بپیوندند. این تبادل نظر جالب است:
A: «فکر میکنی اگر گفتوگوی بین کشیش و اورو را برایشان بخوانیم چه؟»
B: «فکر میکنی آنها چه خواهند گفت؟»
A: «واقعاً نمیدانم.»
B: «و چه فکری خواهند کرد؟»
A: «شاید برعکس آنچه خواهند گفت.»
ناگهان به یاد میآوریم که گفتوگوی بین اورو و کشیش، که بخش عمدهٔ متن است، بین دو مرد بوده است و تنها صداهای زنانهای که شنیده شده متعلق به دختر کوچک اورو و پولی بکر (Polly Baker) بوده است، و این که پولی بکر با پدرسالاریای مقابله کرد که اغوا کردن آن دختر را تحمل میکرد اما در عین حال تلاشهایش برای زندگی با نتایج آن را محکوم می نمود. اورو نیز یک پدرسالار است. در مورد زنانش به کشیش میگوید: «آنها متعلق به من هستند، و من آنها را به تو پیشنهاد میکنم. آنها از آن خودشان هستند، و خودشان را به تو میدهند.» یک نفر گمان میکند که بخش اول جمله دقیقتر از بخش دوم است. دیدرو مدام تأکید میکند که نتیجهٔ آزادی جنسی بارداری است: به عبارت دیگر، که مرد فقط از لذت بهرهمند میشود، درحالیکه زن نیز با عواقب آن روبهرو میشود. بر اساس این مدل، زندگی در «حالت طبیعی» ممکن است برای مردان گزینهای بسیار بهتر از زنان باشد.علاوه بر این، اگر بانوان ممکن است چیزی غیر از آنچه فکر میکنند بگویند، آیا میتوانیم مطمئن باشیم که A و B خودشان نیز افکار واقعیشان را بیان میکنند؟ تنها چیزی که از این گفتوگو کم است این تکذیبیه (disclaimer) است: «دیدگاههای مطرحشده در این گفتوگو لزوماً متعلق به نویسنده - یا گویندگان - نیست.» (۷)
فلسفهٔ واقعی
ولتر و روسو میدانستند چه فکر میکنند و سعی کردند دیگران را نیز به همان فکر وادارند. دنیس دیدرو احتمالاً میدانست چه فکر میکند، اما در گفتوگوهای بعدیاش دیدگاههای مختلف و متعارضی را مطرح میکند، سپس به طور ظریف آنها را تضعیف میکند. این نشان میدهد که دیدرو به واقعترین معنا فیلسوف بود - عاشق خرد. او عاشق واقعیتها بود، و آنها را برای دایرهالمعارف جمعآوری میکرد، اما به کاوش در ایدهها نیز میپرداخت، با این شناخت که برخلاف واقعیتها، آنها نهایی نیستند، و این که مردم اغلب از بررسی ایدههایی که ممکن است با ایدههای خودشان در تضاد باشد غفلت میکنند. به جای گفتن اینکه باید چه فکر کنیم، دیدرو، مانند سقراط، ما را به اندیشیدن برای خودمان تشویق میکردبر این اساس، او احتمالاً با کسانی که رأی به عدم پذیرش او در پانتئون دادند، همدردی میکرد. در واقع، بعید نیست که خودش نیز به همراه آنان رأی داده باشد.
***
© MARTIN JENKINS 2017
Martin Jenkins is retired community worker and Quaker in London.
A Note On Texts
Diderot’s philosophical dialogues are not readily available inEnglish translation, with the exception of the Penguin Classicsedition of Rameau’s Nephew and d’Alembert’s Dream. The mostconvenient French edition is that of Jean Varloot, Le Neveu deRameau et Autres Dialogues Philosophiques, by Folio Classique
© مارتین جنکینز۲۰۱۷
مارتین جنکینزیک مددکار اجتماعی بازنشسته و عضو جامعهٔ کویکرها (فرقهٔ مذهبی پروتستان) در لندن است.
یادداشتی دربارهٔ متون
دیالوگهای فلسفی دیدرو بهراحتی در ترجمهٔ انگلیسی در دسترس نیستند، به استثنای نسخهٔ انتشارات پنگوئن کلاسیک از «برادرزادهٔ رامو» و «رؤیای دالامبر». مناسبترین نسخهٔ فرانسوی، اثر ژان وارلو با عنوان «برادرزادهٔ رامو و دیگر گفتوگوهای فلسفی» از انتشارات فولیو کلاسیک (Folio Classique) است.
Denis Diderot (1713-1784) Martin Jenkins considers a black sheep of the French Enlightenment
48 Philosophy Now ●June/July 2017
——————————-
زیر نویسهای توضیحی مترجم:
۱: سبک «گفتگومحور» او به این معناست که او ایدههای پیچیده فلسفی را نه در قالب رسالههای خشک، بلکه از طریق مکالمه بین شخصیتهای مختلف ارائه میداد. این کار به او اجازه میدادجنبههای مختلف یک مسئله را به نمایش بگذارد و خواننده را به تفکر وادارد.
۲: نظریه «حالت طبیعی» و «انسان وحشی نجیب» چه می گویند: حالت طبیعی: یک مفهوم نظری بود که فیلسوفان برای توصیف شرایط انسانها قبل از تشکیل تمدن و قوانین اجتماعی از آن استفاده میکردند. انسان وحشی نجیب بیان میکرد که انسان در حالت طبیعی، ذاتاً پاک، بی گناه، آزاد و شادتر از انسان «متمدن» است که توسط جامعه فاسد شده است. ژان- ژاک روسو از مشهورترین حامیان این ایده بود. اما رویکرد روسو در مقابل رویکرد دیدرو قرار داشت. دیدگاه روسو مبتنی بر نظریه صرف بود. او سعی کرد با استدلال انتزاعی و فرضی، وضعیت اولیه بشر را بازسازی کند. او به شواهد عینی متکی نبود. در مقابل دیدرو دیدگاهی عینی و طنزآمیزداشت. دیدرو برای نقد این ایده، از گزارش سفرنامه لوئی آنتوان دو بوگنویل، جهانگرد فرانسوی، که جامعه جزیره تاهیتی در اقیانوس آرام را توصیف کرده بود، استفاده کرد. او ادعا کرد که دارد بخشهای حذفشده از سفرنامه بوگنویل را نقل میکند (ادعایی که احتمالاً ساختگی است). این کار به او اجازه میداد تا به طور غیرمستقیم و با طنز، جامعه «طبیعی» تاهیتی را به عنوان آلترناتیوی برای جامعه اروپایی معرفی و از آن برای نقد جامعه خودش استفاده کند. این پاراگراف تفاوت عمده بین دو روش فلسفی در عصر روشنگری را نشان میدهد: روش تئوریک و انتزاعی روسو در مقابل روش طنزآمیز و مبتنی بر دادههای عینی (ولو تقلبی) دیدرو. دیدرو با استفاده از توصیفیک جامعه غیرغربی، در پی به چالش کشیدن مفاهیم رایج «توحش» و «تمدن» و نقد جامعه اروپایی خود بود.
۳: تذکر درباره ضمایر مذکر در متن بالا. نویسنده متن به ما هشدار میدهد که استفاده از ضمایر مذکر (مانند «او»ی مذکر برای اشاره به بشر) تصادفی نیست و بعداً در تحلیل فمینیستی متن اهمیت خواهد داشت. این نشان میدهد که دیدرو (و همعصرانش) «انسان» را عمدتاً مرد در نظر میگرفتند و نقش زنان در این جوامع فرضییا واقعی اغلب نادیده گرفته میشد.
۴: شرکتکنندگان ناشناس A و B. این برخلاف روش معمول دیدرو است که اغلب شخصیتهای مشخصی در گفتگوهایش دارد. این ناشناس بودن، بر ماهیت انتزاعی و همهشمول گفتگو تأکید میکند. A و B میتوانند نماینده هر فردی باشند. نویسنده به ما هشدار میدهد که حتی با وجود اینکه B بیشتر صحبت میکند، نمیتوان به سادگی او را «قهرمان» دیدرویا سخنگوی مستقیم او در نظر گرفت. این نشاندهنده پیچیدگی و ظرافت روش گفتگومحور دیدرو است که در آن ایدهها به سادگی به خواننده تحمیل نمیشوند. دیدرو در این گفتگو نه تنها استعمار اروپا را نقد میکند، بلکه خود مفهوم رمانتیک «انسان وحشی نجیب» را نیز به چالش میکشد. او با ظرافتی طنزآمیز نشان میدهد که واقعیت پیچیدهتر از تئوریهای سادهانگارانه فیلسوفانی مانند روسو است. این پاراگراف، نمونهای درخشان از این که چگونه دیدرو از طنز و گفتگو برای زیر سؤال بردن خود ایدههای فلسفی استفاده میکند.
۵: تضاد بین حرف و عمل کشیش بسیار طنزآمیز است. او ابتدا به دلایل اخلاقی سختگیرانه مقاومت میکند، اما در نهایت نه تنها تسلیم میشود، بلکه با تمام زنان خانواده رابطه برقرار میکند. این رفتار نشان میدهد که «طبیعت» در نهایت بر «آموزههای مصنوعی» غلبه میکند، اما این پیروزی با احساس گناه و ریاکاری همراه است.
۶: این بخش، قلب استدلال دیدرو در نقد جامعه اروپایی و ارائه یک آلترناتیو فرضی را تشکیل میدهد. فرهنگ تاهیتی (نماینده: اورو): بر اساس «قوانین طبیعی»، سودمندی و آزادی فردی است. روابط جنسی به عنوان یک عمل طبیعی، اجتماعی و مفید دیده میشود که میتواند برای استقبال از یک مهمان، تولید مثل و افزایش ثروت قبیله (با داشتن فرزندان بیشتر) و رضایت شخصی به کار رود. هیچ شرم یا گناهی در آن وجود ندارد. اما فرهنگ اروپایی- مسیحی (نماینده: کشیش): بر اساس قوانین مذهبی، پرهیزگاری و گناه است. روابط جنسی تنها در چارچوب ازدواج و برای تولیدمثل مجاز شمرده میشود. تجرد کشیش نماد اوج این کنترل است. این نگاه، سرکوب غرایز طبیعی و همراه کردن آن با احساس گناه است. وقتی کشیش اعتراف میکند که اروپاییها «وعدههایی میدهند که حفظ نمیکنند»، دیدرو در حال اشاره به ریاکاری جامعه خودش است. ازدواجهای اروپایی اغلب بر اساس مصلحتهای اقتصادی و اجتماعی بنا شده بودند، در حالی که خیانت و فحشا در پشت پرده رواج داشت. دیدرو استدلال میکند که سیستم تاهیتی، با پذیرش صادقانه غرایز طبیعی، در واقع اخلاقیتر از جامعه مسیحی ریاکار اروپاست.
۷: جمله پایانی با طنز تلخی اشاره میکند که این اثر فاقد یک «سلب مسئولیت» مدرن است. این طنز بر عدم قطعیت عمدیای که دیدرو در اثرش ایجاد کرده است، تأکید میکند. هدف دیدرو ارائه یک یوتوپیای ساده (مدینه فاضله) نیست، بلکه برانگیختن فکر، طرح پرسشهای دشوار و نشان دادن پیچیدگی مسائل اخلاقی و اجتماعی از زوایای مختلف است. این پاراگراف به ما یادآوری میکند که اگرچه دیدرو منتقد جامعه خود بود، اما یک انقلابی کامل یا فمینیست به معنای مدرن نبود. اثر او، در عین جسارت، محدودیتهای عصر خود و ذهنیت پدرسالار حاکم بر آن را نیز منعکس میکند. قدرت اثر دیدرو در همین است که آنقدر غنیو چندلایه است که حتی میتواند در برابر خوانشهای انتقادی نسبت به خودش نیز مقاومت کند و ما را به تفکر بیشتر وامیدارد.
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|