دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Monday 6 May 2024
|
اول مرداد ۱۳۹۶
با سلام و تحیات و بااینکه میدانم این روزها بهواسطه تشکیل کابینه چقدر گرفتار هستید اما چاره دیگری بهجز متوسل شدن به جنابعالی نمانده. مسبوق هستند که از ابتدای انقلاب تا به امروز جمعی به دنبال سرابی به نام اسلامی کردن علوم انسانی بودهاند. چند سالی با تعطیلی دانشگاهها به نام «انقلاب فرهنگی» به دنبال این ناکجا برآمدند و بعدازآن هم منظماً در پی تحقق این خواسته هستند. دستکم در سالهای نخست انقلاب بسیاری صادقانه تصور میکردند که بت عیاری به نام علوم انسانی اسلامی وجود دارد و غرب، آمریکا، استکبار جهانی و دشمنان اسلام مانع شدهاند تا سرفصل این دروس از قم به دانشگاه تهران انتقال یابند.
بسیاری از آنها اما بهتدریج متوجه شدند که «علم بماهو علم» نمیتواند اسلامی باشد یا بشود. چون در آن صورت علوم انسانی بودائی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، مارکسیستی، هندو، نصارا و... هم در کنار علوم انسانی اسلامی میبایستی داشته باشیم. بعلاوه درون خود مذاهب و مکاتب هم یکسری تقسیمات و انشعابات دیگری صورت گرفته که آنها هم بالطبع بهنوبه خود مدعی علوم انسانیِ مشربِ خود خواهند شد. تشیع، تسنن، اخباری، اصولی، شافعی، مالکی، کاتولیک، پروتستان، یهودی ارتدوکس، یهودی لیبرال و... هرکدام خواهان تأسیس علوم انسانی خود خواهند بود. با توجه به اینکه هرکدام آن گرایشهای فکری، در مرتبه بعدی به زیرشاخههای متعددی تقسیم میشوند، معلوم نیست در انتها به کدام علوم انسانی دست خواهیم یافت.
نکته بنیادینی دیگری که شارحین «علوم انسانی اسلامی» از درک آن غافلاند، آن است که در غرب هم ما پدیدهای به نام «علوم انسانی غربی» نداریم. برخلاف تصور آنان که گمان میکنند ما در غرب یک مجموعه منسجمی از دانش داریم ذیل عنوان «علوم انسانی غربی» و درنتیجه تلاش میکنند تا «علوم انسانی اسلامی» را ایجاد و در مقابل آن قرار دهند، در غرب هم «علوم انسانی غربی» نداریم. آنچه هست نگاه اندیشمندان، متفکرین و صاحبنظران مختلف پیرامون انسان، جامعه، مناسبات اجتماعی، تاریخ، فلسفه، اخلاق، هنر، مذهب، ماورالطبیعه و... هست. دیدگاههایی که بعضاً یکصد و هشتاد درجه در تقابل و افتراق با یکدیگرند. آیا کارل مارکس مبین علوم انسانی غربی است یا جان استوارت میل که در تضاد با وی قرار میگیرد؛ آیا نگاه توماس هابز به انسان و ذات او، نوع حکومت و ساختار قدرت را میبایستی ما معرف علوم انسانی غربی بدانیم یا نگاه جان لاک همعصر او را که از اساس متفاوت از نگاه هابز است؟
دهها مثال اینچنینی میتوان آورد که حکایت از آن میکند که ما اساساً یک نگاه، رویکرد، تعریف، برداشت و نظر واحد در هیچ حوزهای در غرب نداریم که بر اساس آن پارادایمی به نام علوم انسانی غربی را بنا نهیم. آنچه در غرب داریم و علوم انسانی (و نه علوم انسانی غربی) را تشکیل میدهند، باورها، نگاهها، آراء و اندیشههای متفکرین و صاحبنظران پیرامون موضوعات مختلف است. در ایران هم ما میتوانیم مطالعه و بررسی آراء و اندیشههای متفکرین اسلامی را داشته باشیم؛ متفکرینی که ممکن است همچون غربیها پیرامون موضوعات مختلف آراء و نظرات کاملاً متفاوتی از یکدیگر داشته باشند؛ که در آن صورت میشود مثل غرب؛ یعنی بررسی آراء و اندیشههای این اندیشمند یا آنیکی.
بعید به نظر میرسد که شارحین علوم انسانی اسلامی این بدیهیات را ندانند؛ اما آنان به دنبال هدف دیگری هستند. آنها به دنبال شستشوی مغزی دانشجویان علوم انسانی هستند تا در پایان تحصیلاتشان در حوزههایی همچون سیاست، حکومت، تاریخ و مناسبات بینالمللی، همان تفکرات و باورهای حکومتی را پیدا کنند. نگاه آنان به علوم انسانی بهگونهای است که بعد از چهار سال که یک فارغالتحصیل این علوم از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، همان باورها و تفکرات حکومتی را پذیرفته باشد. آنان قریب به چهل سال است که علم و ایدئولوژی را یکسان فرض گرفتهاند. تعریف آنها از علوم انسانی اسلامی فراگیری علم نیست بلکه آموزش ایدئولوژی حکومتی است تا دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، طرفدار و جذب آن باورها شده باشند. همه دعواها هم بر سر «اسلامی کردن»، «بومی کردن» و «ایرانی کردن» علوم انسانی یعنی یک آموزش ایدئولوژیک به دانشجویان رشتههای علوم انسانی داده شود تا در پایان تحصیلاتشان باورهای سیاسی حکومت را بهعنوان حقیقت مسلم پذیرفته باشند.
یک نگاه کوتاه به عناوین دروسی که اخیراً به دانشگاهها تحت عنوان علوم سیاسی اسلامی ابلاغ شده بهوضوح نشان میدهد که آنها نهچندان به دنبال «علم» هستند و نه حتی اسلام. بلکه صرفاً به دنبال آموزش سیاسی- ایدئولوژیک به دانشجویان هستند، تحت عنوان علوم انسانی اسلامی. دروس پایه علوم سیاسی همچون «مبانی جامعهشناسی»، «مبانی علم حقوق»، «جغرافیای سیاسی»، «جامعهشناسی سیاسی ایران»، «روانشناسی سیاسی» و شمار دیگری از دروس جای خود را دادهاند به دروسی همچون «قرآن و سیاست»؛ «سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص)»، «سیره سیاسی ائمه معصومین»؛ «اندیشه سیاسی امام خمینی و امام خامنهای»؛ «دفاع مقدس»؛ «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی» و دروس مشابه دیگر. صدالبته که آنچه قرار است در این دروس به دانشجویان آموزش داده شود همان تفکرات و دیدگاههای حکومتی است.
استدعا دارد جلوی این حرکت ضد علمی و صرفاً سیاسی را بگیرید. علوم انسانی در ایران بالأخص رشتههایی همچون علوم سیاسی، مطالعات منطقهای، روابط بینالملل، تاریخ و... بهواسطه رویکرد سیاسی، ایدئولوژیک و غیرعلمی شورای عالی انقلاب فرهنگی ظرف سیوچند سال گذشته آسیبهای فراوان دیده است و بدل به رشتههایی سترون، درمانده و ایدئولوژیزده شدهاند. راضی نشوید علوم انسانی بیش از این در چنبره ایدئولوژی فرورفته و جایگاه آن ازنظر علمی و تحقیقاتی بیشتر از این سقوط نماید.
ایام به کام باد.
صادق زیباکلام
اول مردادماه یک هزار و سیصد و نودوشش
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|