يكشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Sunday 28 April 2024
|
گزیدههایی از گفتگوی «شرق» با مصطفی تاجزاده
منبع: کانال تلگرام مصطفی تاجزاده
آتش به اختیار
* من شخصا با كاربرد اصطلاحات نظامی در عرصه فرهنگ موافق نیستم به خصوص از زبان روحانیان. بنابراین من اگر بودم چنین واژهای را به كار نمیبردم اما از نظر مضمون خیلی برداشت منفی و تلخی نداشتم زیرا رهبر در چاچوبی صحبت میكرد كه در آن تاكید استراتژیك بر انتخابات و لزوم مشاركت گسترده مردم و احترام به رای اكثریت بود حتی اگر نپسندیم .
* از طرف دیگر مهم ترین انتقاد رهبری به مهندس موسوی و اقای كروبی این بود كه چرا شما مطالبات و اعتراضاتتان را از طرق قانونی دنبال نكردید. البته كه تظاهرات یك امر قانونی است و قانون اساسی ان را به رسمیت شناخته است اما فرض كنید از دید رهبر غیر قانونی باشد. ایشان كه با حصر بزرگان ما به اتهام غیر قانونی عمل كردن موافق است نمیآید جوانان پیرو خویش را دعوت به قانون شكنی و اقدامهای خود سر بكند. این تناقض بزرگی است و پیامدهای منفی زیادی دارد و ایشان زیربار آنها نخواهد رفت و به نظر میرسد که دیر یا زود آن را توضیح خواهد داد.
* همین حساسیت و موجی كه ایجاد شد باعث شد که خیلی از اصول گراها توضیح بدهند كه اصلا منظور رهبر كارهای خودسر و غیرقانونی نیست و آنها را قبول ندارد و این خود یك گام به پیش است.
* به هر رو واژه خوب نبود اما بحثهایی كه اتفاق افتاد خوب بود و تصور میكنم كه منظور رهبر همان چیزی بود كه ایت الله خمینی میگفت؛ ایشان همیشه این ایهای را تكرار میكرد که«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ » یعنی كار برای خدا بكنید حالا دوتا دوتا و جمعی یا فردی، یعنی اگر كسی بود با جمع و اگر كسی نبود خودتان...
* تصور میكنم منظور رهبری كار خودجوش بود اما واژه، واژه مناسبی نبود. نگرانی ندارم و فكر میكنم كه نتیجه این باشد كه همه نیروها مسئولانه تر و منضبط تر عمل كنند چرا كه میدانند اگر خدای ناکرده اتفاق ناخوش ایندی رخ دهد به پای رهبری نوشته میشود.
اتفاق تروریستی ایران
* ما تجربه اقدامهای تروریستی خیلی گسترده و وسیع را داریم و از پس آن توانستیم بربیاییم، به نظرم این بار هم میتوانیم به كمك مردم بر این پدیده فائق بیاییم. درمورد سوال شما كه آیا فضا امنیتی و بسته میشود، تصور میكنم این اتفاق رخ نخواهد داد به چند دلیل.
* اول آنکه فضای اطلاع رسانی در حال حاضر به هیچ وجه انحصاری نیست و این انحصاری نبودن و چند صدایی بودن - به خصوص فضای مجازی - اساسا امكان استقرار فضای امنیتی را در جامعه ما به حداقل ممكن میرساند.
* دوم اینكه ما در درون حكومت نیروهای بسیار توانایی از اعتدالیون و اصلاح طلبان داریم كه تئوری انها جمع بین ازادی و امنیت است. یعنی حاضر نیستند به بهانه تامین امنیت، سكوت گورستانی را بر جامعه حاكم كنند. آنان هنر جمهوری اسلامی و تفاوت ان را با رژیم گذشته در همین میبینند كه هم میتوانند امنیت را تامین كنند و هم حقوق و ازادی مردم را پاس بدارند.
* وجود نیروهای معتدل و اصلاح طلب در مجلس، در دولت، در شوراها و حتی در مجلس خبرگان باعث میشود كه پروژه امنیتی كردن فضای کشور با مقاومتهای بسیار جدی روبه رو شود.
* سوم این كه مناسبات دموكراتیك تا حدودی حتی بین خود اصول گرایان هم در حال شكل گرفتن است، اگر چه كه هنوز عملکرد انها خیلی ضعیف تر از شعارهایشان است. دقت شود که گفتمان آقایان قالیباف و رییسی در جریان انتخابات، گفتمان ازادی بود، گفتمان حقوق شهروندی بود و از بگیر و ببند و ایجاد تك صدایی دفاع نمیكردند و حتی سعی میكردند خود را از اقای روحانی ازادی طلب تر نشان دهند.
* این نشان میدهد كه آنها نیز فهمیدهاند که جامعه ما اساسا طرف دار جمع بین امنیت و ازادی، جمع بین استقلال و ازادی است. در گذشته خیلی تلاش كردند كه این دو را در مقابل یكدیگر قرار دهند اما تجربه ۴۰ ساله اخیر جامعه ما را به جایی رسانده است که این دو را با هم بخواهند.
* چهارم آن که ما با مشكلات جدی اقتصادی و غیره مواجهیم كه به جز با جلب مشاركت همگانی حل انها ممكن نیست.
* شخصا فكر میكنم این ترور كه پارلمان را هدف قرار داده بود میخواست ضربه محكمی به مجلس بزند مثل ضربهای كه فرقه تروریستی رجوی در سال ۱۳۶۰ زد، اگرچه ناموفق بود ولی حتی اگر موفق هم میبود بازهم نمیتوانست فضای كشور را امنیتی كند.
اصلاحطلبی
* در طول سالیان گذشته بخصوص در دو دهه اخیر یعنی از سال ۱۳۷۶به بعد – تجربه ثابت کرده است كه ما اصلاح طلبان هر گاه با هم باشیم و یك حرف بزنیم و محكم پشت خاتمی بایستیم اكثریت قاطع مردم با ما همراهی میکنند و میتوانیم موانع و نیز رقبا را پشت سر بگذاریم و پیروز بشویم. هروقت که خدای نكرده خودمان با یکدیگر درگیر شده ایم، به میزانی كه اختلافات و تنشها بیشتر بوده، شكست ما هم سنگین تر بوده است. بنابراین اصل اولی كه باید دنبال كنیم این است كه «همه با هم باشیم». حتی اگر خطا بكنیم اسیبش از اینكه دو دسته بشویم،
* آن توهمی كه اصولگراها در سال ۱۳۹۰ داشتند كه کار اصلاح طلبان تمام شده و از صحنه حذف گردیدهاند و حالا نوبت رقابت درونی ما است و حداكثر انتخاب ملت بین حداد عادل و علی لاریجانی است، كلا برطرف شده است و پذیرفتهاند كه اصلاح طلبی و اصلاح طلبان حذف شدنی نیستند.
* بر پایه اخرین تحلیل دولت پنهان،حال كه نمیتوانند از بیرون به اصلاح طلبان آسیب بزنند برنامه دارند که از درون به آنها اسیب برسانند، پس ما باید به هوش باشیم تا وارد بازی انها نشویم.
* از سوی دیگر این را هم قبول دارم كه ما به این دلیل كه نباید وحدت خود را از دست بدهیم و دچار اختلاف شویم، نمیتوانیم خود را نقد نكنیم و به انتقادها و ابهام و پاسخ نگوییم. ما نمیتوانیم از حكومت شفافیت بخواهیم و خودمان شفاف نباشیم، اگر هم خطایی كرده ایم باید توضیح دهیم. نمیتوانیم بگوییم قدرت حكومت به چند صدایی است و خودمان صداهای مختلف در درون اصلاح طلبان را تحمل نكنیم.
* موافق نقد درونی اصلاح طلبان هستم و خودم هم این كار را كرده ام اگرچه بیشتر بقیه را تشویق كرده ام كه این كار را بكنند، اما و صد اما كه نقد درونی با خودزنی خیلی فرق دارد.
* همیشه گفته ام که در نقد اصلاحات باید به گونهای سخن بگوییم كه حرفهای ما تیتر اول رسانههای امپراتوری رسانهای سپاه نشود که اگر شد معلوم میشود که یكجای كار لنگ است. ما میتوانیم به نحوی انتقاد كنیم كه تیتر یك انها نشویم و باید این ادبیات را یاد بگیریم. كار سختی است اما ناممكن نیست كه همدیگر را نقد بكنیم ولی باعث سو استفاده رقیب نشویم. اگر كسی توان این را ندارد كه نقد او تبدیل به خود زنی نشود خواهش میكنم سكوت كند و پس از تمرین و کسب مهارت لازم سخن بگوید.
* سالها است كه من دو تا پدیده را از هم جدا میکنم؛ یكی اصلاحات است و دیگری اصلاح طلبان. اصلاحات به عنوان یك گفتمان برای ما اولویت دارد نسبت به اصلاح طلبان. یعنی این كه جامعه به سمت استقرار دوكراسی پیش برود و مولفههای توسعه سیاسی را یكی پس از دیگری در خود ایجاد و یا تقویت كند، اگر این اتفاق بیافتد اصلاحات پیروز شده است و این هدف اصلی ما است ولو ما نباشیم و بدست دیگران تحقق یابد.
* طبیعی است كه هر فرد و جناحی ترجیح میدهد که خود برنامه خود را پیش ببرد ولی اگر مانع حضور ما در قدرت شوند، از کسانی که میتوانند فکر اصلاحی را پیش ببرند، حمایت میکنیم و نمیگوییم دیگی که برای ما نمیجوشد بگذار سر سگ در آن بجوشد. توجه دارید که ما در دوران اصلاحات خیلی حضور بیشتری در دولت و مجلس و شوراها داشتیم ولی اتفاقا به همین دلیل ارتباط ما با جامعه كم رنگ شد. ما امروز در قوای مختلف كمتر حضور داریم اما در درون جامعه بیشتر حضور داریم. من امروز تمام وقت در جامعه مدنی فعالم.بنابراین اگر سوال شما این باشد که درباره دولت روحانی اولویت من چه خواهد بود؟ اولویت من اصلاحات است. یعنی اگر اقای روحانی برنامههای اصلاحی را با وزرای غیراصلاح طلب پیش برود من به او رای میدهم و ما میتوانیم در بیرون كمک حال دولت باشیم. الان كثیری از اصلاح طلبان همین كار را میكنند.
* اما اگر آقای روحانی نتواند چنین چهرههایی را پیدا كند كه متعهد به برنامهها باشند و حاضر باشند كمی هزنیه بدهند، یعنی فقط از مزایای قدرت بهره نبرند، همان گلهای كه خود دکتر روحانی هم در انتخابات كرد؛ بعضی اعضای هیات دولت حتی حاضر نشدند از دولت دفاع كنند و این حداقل انتظار اخلاقی در یك كار جمعی است. نمیشود از نتایج پیروزی تیمی بهرمند بشوی ولی اقدامی انجام ندهی. بنابراین اگر چنین افرادی پیدا نكرد باید از اصلاح طلبها استفاده كند.
* به آقای روحانی توصیه میكنم از وزرایی استفاده نكند كه دلشان جای دیگر است.
* آقای خاتمی بلا نسبت مثل نفت میماند ما باید از این سرمایه ملی استفاده كنیم و حداكثر استفاده را هم بكنیم، اما نباید یك بار مصرف و موقت و نادرست استفاده كنیم. به همین دلیل باید از ایشان در جهت نهادینه كردن مناسبات در جامعه بهره ببریم كه اگر یك زمانی هم نبود ما بتوانیم مسیر اقای خاتمی را درنبود خاتمی دنبال كنیم. این هیچ راهی ندارد جز اینكه نخبگان به سمت تحزب حركت كنند همان كاری كه دنیای آزاد کرد، یعنی نهادهای حزبی و تشکلهای مدنی و حاکمیت قانون و مناسبات دموکراتیک را جایگزین افراد برجسته و کاریزماتیک كردند.
* خوشبختانه جامعه مسیر خیلی خوبی را در انتخاباتهای اخیر دنبال كرد و ما باید مردم را تشویق كنیم كه این مسیر را ادامه دهند و این كه «حزبی رای دهند»، این خیلی مهم است. صریح بگویم. نامزدهای شایسته تری از لیست امید بودند كه به دلایلی حذف شدند ولی باز ما لیستی رای دادیم و از این کار دفاع كردیم برای اینكه معنا، ارزش و نتایج بهتری دارد. من حتی اعتراف میكنم كه تك و توكی از نامزدهای رقیب هم از بعضی از نامزدهای ما شایستهتر بودند اما من به همه لیست رای دادم چون باید به انجام فعالیت و مسوولیت جمعی عادت بكنیم. ما به لیست رای میدهیم و انتظار داریم تا چهار سال دیگر در شهر اتفاقات مثبتی بیافتد. این کمک میکند به جا افتادن فکر حزبی در جامعه.
* بنابراین انچه به ما برمیگردد این است که تشکلهایمان را تقویت کنیم و آنها را جایگزین آقای خاتمی کنیم، آنچه به مردم برمیگردد این است که تشویقشان کنیم تا فعالیت و روشکارشان و انتخابشان حزبی و جمعی باشد و مسئولیت را نیز از حزب و جناح بخواهند مثل کشورهای دموکراتیک. در آن کشورها هم مردم میدانند که هرچه مدیر و نامزد خوب است در حزب کارگر یا محافظهکار جمع نشده است. حتما عناصری از یک حزب از حزب رقیب بهترند با وجود این مردم حزبی و جمعی رای میدهند برای اینکه دیدهاند که فایدهای این کار خیلی بیشتر از انتخاب فردی است.
* بهخصوص برای جامعه ما که میخواهیم مسئولیت جمعی تمرین و پیدا کنیم. ببینید الان متاسفانه همه طلبکارند و هیچکس هم حاضر نیست مسئولیت خطاهای ۴۰ ساله را بپذیرد. با کار جمعی میتوانیم چنین فضایی را در جامعه ایجاد کنیم. پس جایگزین خاتمی نهادینه شدن مناسبات است چه در فعالین سیاسی و چه در جامعه. آقای خاتمی یک سرمایه ملی است برای ما. اگر از این سرمایه درست استفاده کنیم و مناسبات را نهادینه نماییم آیندگان بر ما درود خواهند فرستاد و اگر خداینکرده یکبار مصرف از آن استفاده کنیم برای آیندگان مشکلات زیادی به ارث خواهیم گذاشت. راه درست استفاده از آقای خاتمی این است که امروز از کاریزمای او استفاده کنیم برای پیروزی اصلاحطلبان و عادت دادن مردم به رای دادن جمعی و لیستی، و بهعلاوه سریع اقدام بکنیم برای اینکه واقعا تشکلهای قوی تاسیس کنیم، یعنی هم احزاب قوی و هم جبهه قوی تا در غیاب آقای خاتمی راه آقای خاتمی را این نهادها بتوانند ادامه دهند، یعنی مردم به آنها اعتماد کنند و آنها هم مسئولیت بپذیرند.
* ضمنا این کار رقیب را هم متشکل میکند کمااینکه بعد از تکرار آقای خاتمی، آقای حداد هم ویدیو فرستاد و گفت که به ۲۱ نفر لیست اصولگراهای رای بدهید، مستقل از اینکه چقدر جامعه به آن لیست رای داد، این کار خوب است.
* زمانی که ما میخواسیتم جبهه دموکراسیخواهی راه بیاندازیم، به سوابق جبهه ملی مراجعه کردیم که این جبهه ملی که ساخته شد از افراد حقیقی و حقوقی چه سازوکاری داشت؟ متاسفانه به هیچ چیز دندانگیری نرسیدم. به این معنا که سازوکار نهادینه شده، شفاف و تعریف شدهای وجود نداشت تا بتوانیم همزمان از احزاب و افرادی که در حزب نیستند اما صاحب نفوذ هستند بهره ببریم. این مشکل عمرش از جمهوری اسلامی بیشتر است. در حال حاضر شورای عالی اصلاحطلبان وجود دارد که اشخاص حقیقی و حقوقی در آن فعال هستند. مادام که شواری عالی اینگونه باشد لیستها هم شبیه امید بسته خواهند شد.
* میتوانیم بگوییم چهار، پنچ حزب قوی کنار هم بنشینند، مسئولیت بپذیرند، برنامه بدهند و نامزد معرفی کنند و اگرنتوانستند موفق عمل کنند چهار سال دیگر جای خود را به نفرات دیگر بدهند، ولی متاسفانه این سازوکار در کشور ما وجود ندارد و زمان میبرد تا سازوکار مشخصی بهوجود آید. در اینکه نهادهای مدنی باید تقویت شوند، حمایت شوند و در قدرت مشارکت داده بشوند شکی ندارم و حتی این را برای حکومت خوب میدانم و مخالف این نگاه هستم که این نهادها را غربی میداند و در جهت تضعیف جمهوری اسلامی. ببینید ما یک مسئله داریم بهنام جامعه مدنی که همه از جمله ریاستجمهوری و شوراهای شهر و مجلس باید از آن حمایت کنند اما بین این نهادها و افرادی که میخواهند در عرصه قدرت بیایند باید فرق بگذاریم و به کسانی که میخواهند وارد عرصه قدرت شوند باید بگوییم که حداقل ضوابطی داریم که باید آنها را رعایت کنند.
* اگر رعایت نکنند کار برای آنها دشوار خواهد شد. ما نمیتوانیم مسئولیت افراد را جداجدا برعهده بگیریم. اگر کسی وارد کار جمعی میشود باید به جمع تعهد بدهد. بنابراین اگر کسی از نهادهای مدنی میخواهد وارد یک فهرست شود باید تعهد جمعی را بپذیرد، البته که باید سعی کند دیدگاه خودش را حاکم کند. یعنی باید با بحث و گفتوگو از نظرات خود دفاع کند و آنها را غلبه دهد اما اگر نشد باید رای جمع را بپذیرد. اگر این تعهد جمعی را نپذیرد میتواند مستقل کاندیدا شود و اگر بتواند رای بیاورد. ما خوشحال میشویم اما دیگر مسئولیت وی بر عهده ما نیست.
* بنابراین حمایت ما از نهادهای مدنی کاملا با بحث دوستانی که از نهادهای مدنی میخواهند وارد عرصه قدرت شوند متفاوت است. حمایت ما از نهادهای مدنی مطلق و بیچون و چرا است فقط باید چهارچوبهای قانونی رعایت شود، اما حضور فعالان مدنی در لیست شرایطی دارد که باید آنها را بپذیرند یا مستقل نامزد شوند. این روش و ضوابط برای جناح رقیب هم هست. آن دسته از فعالین مدنی که میخواهند با جناح رقیب هم کار کنند باید همین مسیر را دنبال کنند.
* برای مثال آقای راغفر که از دوستان عزیز من است و به شدت به ایشان علاقه دارم و اگر قرار بر لیست نبود بدون تردید یکی از افرادی که به او رای میدادم آقای راغفر بود، بهخاطر سلامت نفس و سوابق و شخصیت و اعتقادتش به عدالت اجتماعی و تخصص اقتصادیاش. اما چون قرار بود لیست ما رای بیاورد، رای ندادم. آقای راغفر در انتخابات آتی هم یا با امضای میثاقنامه باید جلو بیاید یا مستقل نامزد شود.
* اصولگراها اگر بخواهند مسیری را که بعد از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی دنبال کردهاند، ادامه دهند، آینده روشنی نخواهند داشت. چرا که زائده قدرت شدهاند. بهقول یکی از خودشان شدهاند «کپی پیست رهبری». خوب رهبر از همه شما بهتر صحبت میکند و برد خودش را هم دارد. اگر میخواهند به عنوان یک جناح رو به آینده در عرصه سیاست حضور بیابند باید پیوندشان را با مردم تقویت کنند و همان مسیری را که دهه اول انقلاب رفتند بروند. آن زمان منتقد رهبر بودند اما روبهرشد بودند چون با مردم ارتباط برقرار کرده بودند. اما اگر مسیر کنونی را ادامه دهند تنها در صورت خطای بزرگ ما میتوانند به پیروزیهای موردی برسند، اگر ما خطا نکنیم امید پیروزی برای آنها نیست.
* ولی اگر مسیر خود را تغییر دهند حتما به یک آلترناتیو قوی تبدیل خواهند شد که چند سال دیگر ما را شکست خواهند داد. چرا که طبع مردم همهجای دنیا تنوعطلب است. بعد از اینکه چند سال به یک حزب فرصت میدهند تمایل پیدا میکنند که به حزب دیگری فرصت دهند.
* بعد از انتخابات اخیر اصولگراها نقدهای خوبی درباره خود نوشتند که امیدوار کننده است و البته برای ما خطرناک. چرا که هرقدر نقدهای آنها قویتر، عمیقتر و واقع بینانهتر میشود ضمن اینکه ما خوشحالتر میشویم که به ضوابط و قوانین دموکراسی بیشتر تن میدهند اما از نظر رقابت حزبی کار برای ما دشوارتر میشود. در حقیقت هر قدر نقدهای آنها عمیقتر میشود کار برای اصلاحطلبها سختتر میشود اما اندیشه اصلاحطلبی گسترش مییابد.
* یکی از آنها بعد از انتخابات به من پیام داد که «ما ۱۴۰۰ جواب شما را میدهیم». این پیام را که شنیدم گفتم بردیم چون ما همین را میخواستیم که مثل لیگ فوتبال که اگر باختید در دربی بعدی جواب بدهید نه اینکه بازی را بهم بزنند و بازیکنهایمان را بگیرند. همین که آنها به فکر شکست ما در ۱۴۰۰ هستند یعنی پیروزی دموکراسی و ما از اصولگراها همین را میخواستیم. حال دیگر مهم نیست ما ببریم یا ببازیم چون قاعده بازی رعایت میشود و اصلاح طلبی یعنی رعایت قاعده بازی، فقط این میماند که این تیم بهتر است یا آن تیم.
* آینده اصلاحطلبی بدون تردید روشن است زیرا ریزشها از آن طرف است و رویش در این طرف. بسیاری از اصولگراها به این نتیجه رسیدهاند که راهی جز اصلاحطلبی وجود ندارد.
* دموکراسی در جامعه ما به یک ضرورت تبدیل شده است. زمانی در دفاع از دموکراسی میگفتند که خوب است، حقوق بشری است، روشنفکرانه است، جهانپسند است. الان میگویند همه اینها هست اما اتفاق مهمتری افتاده و آن این است که دیگر نمیتوان کشور را غیردموکراتیک اداره کرد.
* ببینید! به من میگفتند که ما نگران تکرار کودتای انتخاباتی هستیم، اما من میگفتم در این انتخابات اصلا نگران نیستم. یکی از دلایلش تجربه ۸۸ بود و ترس از خروش دوباره ملت. علت دیگر این بود که همه میدانند که مشکلات بسیار است و هیچکس به تنهایی نمیتواند زیر بار این مشکلات برود چرا که شش ماهه تقش در میآمد.
* یکی دیگر هم رشد جامعه بود که تکثر را پذیرفته است. این نکتهای است که کمتر به آن توجه میشود. آقای رئیسی و روحانی همزمان در مشهد میتینگ و سخنرانی داشتند و هیچ اتفاقی، تاکید میکنم هیچ اتفاقی نیفتاد. اتفاقا دو مراسم بسیار باشکوه برگزار شد. این نشان میدهد که جامعه ما کاملا ظرفیت این را دارد که در یک روز در یک شهر دو نامزد طرفداران خود را بسیج کنند و آب از آب تکان نخورد.
* جامعه دموکراسی را پذیرفته و بنابراین آینده اصلاحات بسیار روشن است. من بارها گفته ام داعش و داعشیگری در هیچ کشور مسلمانی به اندازه ایران دافعه ندارد. حتی دلواپسان وطنی میگویند ما داعشی نیستیم.
* درباره آینده اصلاحطلبها باید بگویم که اگر وحدتمان را حفظ کنیم، اگر گفتمانمان را بهروز کنیم و ارتباط خود را با همه قشرها حفظ نمائیم و به عدالت اجتماعی توجه ویژه مبذول داریم و سعی کنیم نیازهای اولیه و ضروری قشرهای محروم را برطرف و اشتغال، آموزش، مسکن، بهداشت، تغذیه و بیمه آنها را تامین کنیم، آینده اصلاح طلبان، علاوه بر اصلاحات روشن است.
* اما اگر خداینکرده وحدتمان را از دست بدهیم و مخاطبان ما فقط قشر خاصی باشد و مابقی اقشار از جمله محرومین را از دایره تخاطب خودمان خارج کینم، و اگر مغرور شویم و خداینکرده آلوده رانتخواری و فساد شویم قطعا شکست خواهیم خورد. این مردم با هیچکس پیوند ابدی و ناگسستنی نبستهاند. آرمانهایی دارند و فعلا ما را به آنّها نزدیک تر میبینند. بهمحض اینکه احساس کنند ما اصالت خود را از دست داده ایم یا کسان دیگری هستند که بهتر از ما میتوانند به مطالباتشان یعنی تامین امنیت و رفاه و عزتشان پاسخ دهند، به آنها رای خواهند داد. احتمالا من هم به آنّها رای خواهم داد.
کُردها
* کردها در تاریخ ایران مشهور بودهاند به یکی از قویترین اقوامی که از مرزهای ایران پاسداری کرده و تکیهگاه این سرزمین و مردماش بودهاند. وقتی فوکو در دوران انقلاب به ایران آمده بود، یکی از موضوعاتی که توجهاش را جلب کرد، نسبت کردهای سنی با انقلاب و شعارها و رهبرشیعه آن بود. او دید که همان حرفهایی که مردم میزنند کردها هم میزنند. وی یک همبستگی بی نظیری را میدید و آن جمله معروف را گفت که من به روح اعتقاد ندارم ولی امروز روح ملت ایران را دیدم.
* بعد از پیروزی انقلاب نیز چه در دوران دفاع مقدس و چه در دوران سازندگی و اصلاحات، کردها در مجموع همگام با اقوام و قشرهای مختلف دیگر حرکت کردند و اتفاقا انتخابهایشان اصلاحطلبانه بوده است. البته تقریبا تمام مناطق اهل سنت معمولا انتخاب اول آنها اصلاحطلبان است. چرا که میدانند ما بیشتر مدافع این نظریه هستیم که وحدت ایران در گروی حفظ کثرت آن است و باید به مذهب و فرهنگ و آدابورسوم همه ایرانیان احترام بگذاریم و مشارکت آنها را در عرصه قدرت جلب کنیم، تا احساس کنند همچنان که در جنگ حضور داشتند و جانبازی کردند، بعد از جنگ نیز در مدیریت کشور سهیم هستند.
* نظر جامعه هم در مجموع به کردها مثبت بوده و هست و این حادثه تروریستی نمیتواند این نگاه را تغییر دهد.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|