دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Monday 6 May 2024
|
روزنامه هفت صبح
روز گذشته خبر تاسف بار و دلهره آوری منتشر شد: «سربازی در عجیب شیر که برای نجات یک سگ در پادگان به کمک او رفته بود ناگهان پایش روی مین میرود و از مچ پا قطع میشود.»
خبر منتشر شده در خبرگزاریهای رسمی به شکلی بود که به نظر میرسید حال او مساعد شده و از بیمارستان مرخص شده است. پیگیریهای هفت صبح و گفتوگو با خانواده این سرباز اما نشان داد حال این سرباز چندان مناسب نیست و ابعاد این حداثه وخیمتر است.
در خبرهای رسمی به نقل از مسئول روابط عمومی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی آذربایجانشرقی آمده بود: «این سرباز روز گذشته از بیمارستان امام رضا تبریز ترخیص شده است.
سید محمد باختر، سرباز ۱۹ ساله مریوانی اهل روستای هانه شیخان، ظهر روز شنبه ۲۷ آذر در پادگان عجبشیر به هنگام بیرون آوردن سگی که در سیمهای خاردار گرفتار شده بود، به دنبال انفجار یکی از مینها دچار جراحت شده بود. این سرباز از ناحیه مچ پای راست دچار جراحات شده بود که منجر به قطع پا از ناحیه مچ پا شده است. هم اکنون وضع عمومی این سرباز رضایت بخش است و بعد از چند روز بستری در بخش جراحی مردان بیمارستان امام رضا تبریز، روز گذشته از بیمارستان ترخیص شده است.» پدر این سرباز در گفتوگو با هفت صبح اما روایت دیگری دارد که در ادامه آن را میخوانید.
این ساعت ۱۴ لعنتی
«سید لطیف باختر» پدر این سرباز به هفت صبح میگوید: «این اتفاق در روز شنبه ۲۷ آذر رخ داد. پسرم در پادگان عجب شیر خدمت میکند و در حدود ۱۱ ماه از خدمتاش میگذرد. این حادثه در ساعت ۱۴ روز شنبه رخ داد. زمان نگهبانی او به پایان میرسید و پست خود را با سرباز بعدی تعویض میکند. قبل از آنکه به آسایشگاه خود برود میبیند که سگ کم جانی در سیم خاردار گیر کرده و زوزه میکشد. هوا در آنجا به شدت سرد است و او دلاش برای این سگ میسوزد. بنابراین تصمیم میگیرد که او از بین سیم خاردار نجات دهد. ابتدا دستهایش را میان سیم خاردار میآورد اما پس از چند بار تلاش نمیتواند این سگ را نجات دهد.
سرمای هوا و حال بد سگ باعث میشود تا او بیشتر تلاش کند آن را نجات دهد. بنابراین پای دیگرش را آن طرف سیم خاردار میگذارد و بالاخره میتواند سگ را از بین آن نجات دهد...» از اینجا به بعد پدر بغض میکند و نمیتواند حرف بزند... چند بار صدایش قطع میشود و گریههایش تمام نمیشود... با بغض خود میگوید که سید محمد بیخبر از همه نمیدانسته که زیر پایش مین قرار دارد و با بلند کردن پایش، مین در همان لحظه منفجر میشود... از اینجا به بعد شوک است و خون است و بغض... سربازان دیگر به دنبال صدای انفجار میروند و مشاهده میکنند و سید محمد در حالی که روی زمین افتاد و مچ پایش قطع شده، خونریزی فروانی دارد... همه در شوک فرو میروند و نمیدانند چه کار کنند... چند سرباز جمع میشوند و او را به بهداری پادگان میبرند.
شدت خون ریزی به حدی بوده که در آنجا هم کاری از دستشان بر نمیآید و تصمیم میگیرند سید محمد را به بیمارستان خارج از شهر منتقل کنند. وسیله نقلیه مناسب بیمار هم موجود نبوده و بنابراین چند ساعت منتظر میشوند تا آمبولانس از داخل شهر به پادگان بیاید. آمبولانس بالاخره میرسد و این سرباز را به بیمارستان «امام رضا» تبریز میرساند. اینجا دیگر ساعت ۴ شده و کار از کار گذشته است..
انتقال به بیمارستان دیگر
«سید محمد» تا ساعت ۹ شب در بیمارستان امام رضا بستری میشود و پزشکان جز تزریق خون کار دیگری انجام نمیدهند.
پدر این سرباز میگوید: «پزشکان میگفتند تا زمان که خون ریزی بند نیاید نمیتوانند کار دیگری انجام دهند. سید محمد دچار کم خونی مادر زادی هم هست و همین عامل باعث شده بود تا اوضاع او وخیمتر شود... فشار خون او به کمتر از ۶ میرسد و اوضاع بسیار نگران کننده. تزریق خون تا دو روز ادامه پیدا میکند. در این مدت هیچ کار دیگری انجام نمیشود... در روز دوشنبه خون ریزی بند میآید و پای او را شست و شو میدهند. پس از شست و شو، پزشک معالج میگوید اگر لحظهای درنگ شود و پای او عمل نشود، ممکن است عواقب بدی داشته باشد. بنابراین روز گذشته یعنی سه شنبه، به اتاق عمل میرود.»
نکته جالب آنجاست که در همین روز گذشته، مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی آذربایجانشرقی اعلام کرده بود که این سرباز از بیمارستان مرخص شده و حالش مساعد است.
«سید لطیف باختر» در پاسخ به سوال هفت صبح میگوید: «نمیدانم چرا این خبر را منتشر کردند در حالی که من همین حالا در بیمارستان «شهدا تبریز» هستم. عمل او تازه تمام شده و هنوز هیچ چیز مشخص نیست....»
قطع تا زانو
ظهر روز گذشته «سید محمد» به اتاق عمل میرود و یک عمل چند ساعته سخت را پشت سر میگذارد. بعد از عمل اما همه شوکه میشوند... پایش تا زانو قطع شده بود... پدر این سرباز میگوید: «پزشک به ما گفت اگر تا زانو پایش را قطع نکنیم ممکن است عفونت به تمام بدنش سرایت کند. تازه باید دعا کنیم در روزهای آینده حالش رضایت بخش باشد و نیاز به عمل بیشتر و قطع عضوهای دیگری نداشته باشد.»
واکنش «سید محمد» پس از مشاهده قطع پایش چه بود؟ پدرش با بغض میگوید: «نمیدانید پس از عمل چه وضعیت دردناکی در بیمارستان حاکم بود... او تا قبل از عمل فکر میکرد فقط مچ پایش قطع شده و ما هم به او دلداری میدادیم که میتواند با همین وضعیت کنار بیاید. پس از عمل که دید یک پایش را از زانو به پایین از دست داده، گریه و فریاد امانش را برید. طوری فریاد میزد که همه بیمارستان جلوی اتاق او جمع شده بودند. آنقدر بیتابی میکرد که مجبور شدند به او دوباره آمپول بیهوشی بزنند و الآن نیز خواب است...»
معمای مین
چرا در این پادگان مین قرار داشته؟ «سید لطیف باختر» میگوید: «ما از سربازان شنیدهایم که آنجا انبار مهمات بوده و به همین دلیل مین قرار داشته است. آیا علامتهای هشدار دهنده وجود داشته؟
او در پاسخ میگوید: «من خودم هنوز آنجا نرفتم اما مسئولان پادگان میگویند که علائم بوده و «سید محمد» به آنها توجهی نداشته است.»
از برخود و پیگیری مسئولان سربازی میپرسیم که میگوید: «از حق نگذریم واقعا پیگیریهایشان خوب بود. مسئولان متعدد به او سر میزدند و پزشکان مختلفی بر حال او نظارت میکردند.»
پدر این سرباز در مورد وضعیت خانودگیشان میگوید: «پسر من فقط ۱۹ سال داشت... من خودم یک کارگر ساده هستم و همسرم نیز خانه دار است. ۳ فرزند پسر دیگر نیز داریم و وضعیت زندگی ما چندان مناسب نیست. پسر من نه دزد بوده و نه قاچاقچی. او برای مملکت خودش به سربازی رفته و حالا دچار این مشکل شده است. از همه مسئولان درخواست میکنم فکری به حال ما و پسرم کنند...»
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|