iran-emrooz.net | Thu, 25.01.2007, 0:14
" ريشارد کاپوشينسکی" روزنامهنگار نامدار لهستان که در جهان به عنوان " گزارشگر قرن "شهرت يافته بود، روز سهشنبه، ۲۳ ژانويه، در سن ۷۴ سالگی چشم از جهان فروبست. او سالها از چين و آفريقا و آمريکای لاتين برای خبرگزاری لهستان گزارش فرستاد، گزارشهايی نغز و جاندار که با خلاقيت ذهن و نگاه ادبیآش درآميخته بود. مشاهده نزديک به سی انقلاب و جنگ و کودتا و گزارش اين وقايع بخش مهمی از کارنامه کاپوشينسکی را تشکيل میدهد. کاپوشينسکی بارها در جريان ماموريتهای کاری خود با مرگ و بيماری دست و پنجه نرم کرد، اما هر بار به نحوی معجزهآسا از خطر وارهيد.
از جمله آثار کاپوشينسکی میتوان به گزارش او از انقلاب ايران و سقوط شاه اشاره کرد که با نام " شاهنشاه" انتشار يافته و به دهها زبان زنده دنيا ترجمه شده است.
روزنامه آلمانی تاتس در شماره چهارشنبه خود يادی کرده است از اين "گزارشگر قرن" که ترجمه آن را در زير میخوانيد:
"ريشارد کاپوشينسکی" معمولا اهل مصاحبه نبود. ولی او در يکی از همين مصاحبههای معدودش در پاسخ به اين سوال که کدام دوره زندگیاش را بيشتر دوست دارد میگويد: " دوران کودکیام را، هر چند که دورانی پر از ترس و دهشت بود."
کاپوشينسکی هفت ساله بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد. از اين رو درک و فهم انديشه و ذهنيات او که بعدها به "گزارشگر قرن" شهرت يافت تنها زمانی ممکن است که بتوان تصويری از دهشت و مرگ آن جنگ را در ذهن مجسم نمود.
" پرندگان فلزی ، نقرهای و پر سر وصدا" که بر فراز دهکده " پينسک" لهستان در پرواز بودند اولين صحنهای بود که ريشارد از دوران کودکیآش به خاطر میآورد. او با ديدن اين "پرندگان" به سرعت به سوی چشمه فواره گونهای که در همان نزديکیها بوده روانه میشود. مادرش اما داد میزند: " ريشارد! روی زمين دراز شو."
زمانی که استالين بخشی از اهالی شرق لهستان را به سيبری تبعيد میکند ريشارد با خانوادهآش موفق به فرار میشود و سر از ورشو درمیآورد. بيتوته آنها در ورشو از قضا نزديک به همان محلی است که نيروهای آلمان هيتلری اعدامهای دستهجمعی خود را در آنجا انجام می دادند. و ريشارد کوچولو ناخواسته به دستيار کفن و دفن اين اعداميان بدل میشود. خود او تاثير اين تجربه دردناک را چنين توصيف میکند:" هر کس که شاهد و ناظر چنين صحنههايی باشد، جنگ تا آخر عمر رهايش نمیکند."
و حالا دفتر عمر ريشارد کاپوشينسکی ديگربه پايان رسيده است. روز سهشنبه، قلب او پس از يک عمل جراحی از تپش بازايستاد.
ريشارد کاپوشينسکی به راستی هيچگاه از جنگ و جدال به دور نبود. او به عنوان خبرنگار خبرگزاری لهستان در آفريقا، نظارهگر درگيریها و جدالهای بسياری بود و در مجموع سی جنگ و انقلاب و کودتا را به چشم خود مشاهده کرد. کاپوشينسکی، هم جمال عبدالناصر را از نزديک میشناخت، هم با عيدی امين ، ديکتاتور اوگاندا مصاحبه میکرد و هم با چه گوارا آشنايی داشت. او که عنوان "مسافری در دل تاريخ جهان" را نيز به خود اختصاص داده بود، در جريان همين سفرها به مالاريا و تيفوس و سل نيز دچار شد و ۴ بار نيز تا پای اعدام پيش رفت، اما از همه اين خطرها به سلامت رست.
کاپوشينسکی هيچگاه علاقه نداشت در باره خود حرف بزند. او بيشتر علاقهمند روش و منش و سرنوشت انسانهای ديگر بود و در گوش دادن به ديگران توانايی و حوصلهای خارقالعاده داشت. و همين يکی آز رمز و رموز موثر موفقيت کاری او بود. اين موفقيت که در روايتهای شيوا و جاندار کاپوشينسکی از حوادث و رويدادهای مختلف نمود يافته برای او دهها و جايزه ملی و بينالمللی به ارمغان آورده است.
کاپوشينسکی شهرت خود را بيش از همه مديون کتاب "شاهنشاه " بود که در آن در غالب آميزهای از گزارش و ذوقورزی ادبی، سقوط محمدرضا پهلوی، افراطگرايی مذهبی و جنبههايی از سوء استفاده از قدرت را به تصوير میکشد.
هم اين کتاب کاپوشينسکی، هم کتاب ديگر او با نام "امپراطور" که گزارشی جاندار و پر و تب و تاب از سقوط هايل سلاسی، امپراطور اتيوپی است و هم کتاب "امپایر" که به سقوط اتحاد شوروی میپردازد به دهها زبان زنده دنيا ترجمه شدهاند.
کاپوشينسکی در سن ۷۴ سالگی چشم از جهان فروبست. او تا روزهای آخر زندگی نيز رويدادها و مباحث مربوط به تحولات بينالمللی را به دقت دنبال میکرد. در يکی از آخرين مصاحبههايش، کاپوشينسکی با اشاره به تئوری "برخورد تمدنها" میگويد:" ما به سوی نبرد تمدنها در حرکت نيستيم. جنگ فقرا واغنياء هم ما را تهديد نمیکند. خطرناک و نگرانیآور چيز ديگری است: کار ما شده است جنگ عليه "ديگران"، چرا که آنها را نمیشناسيم. ما فقط علاقهمند و شيفته خود هستيم و اين که ديگران ، چه در عراق و چه در جاهای ديگر، چه فکر میکنند و چه احساسی دارند برايمان السويه است. و خطر در همين جاست."
" width="640" />