جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 17 May 2024
|
هرچند گفت وگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا بدون پیشرفتی به پایان رسید، این واقعیت که واشنگتن و تهران با این فرمت تازه از گفت وگو موافقت کردند، نشان از علاقه مشترکشان به احیای برجام دارد. دولت جو بایدن، تمایل نیرومندی دارد تا برنامه هستهای ایران را دوباره در چارچوبی قابل کنترل قرار دهد تا به سراغ فهرستی از گزینههای نخواستنی برای بازداشتن تهران از غنی سازی نزدیک به سطح جنگ افزار و کاستن از “زمان گریز” تا محدوده صفر، نرود.
برای ایران هم، نیرومندترین انگیزه همان گشایش تحریمهاست که به این کشور اجازه میدهد نفت خود را بفروشد و به میلیاردها دلار پولهای بلوکه شدهاش دسترسی یابد. چنین گشایشی، اکنون بویژه اهمیت دارد چرا که خزانه خالی، دولت ایران را وادار کرده است تا یارانههای لبنیات، تخم مرغ و گندم را بردارد و با یک واکنش عمومی و اعتراضی در سراسر کشور روبه رو شود.
البته بیگمان، علاقه مشترک ایران و آمریکا به توافق، احیای برجام را تضمین نمیکند همانطور که نبود هرگونه پیشرفتی در تازهترین دور گفت وگوها، نشانگر همین واقعیت است. تهران پافشاری دارد که واشنگتن سپاه پاسداران را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کند، چیزی که بایدن علنا وعده داده که انجام ندهد. با این حال، به باور من، هنوز میتوان در نقطهای به توافق رسید حتی اگر تعلل هر طرف در پذیرش امتیازدهی ممکن است کار را طولانیتر کند.
همچنین این امکان هم هست که آمریکا و ایران هرگز نتوانند بر اختلافات خود فائق آیند یا شاید تهران فکر کند که واشنگتن زیر فشار بیشتر، کوتاه خواهد آمد و با این گمان، به تسریع برنامه هستهای و انباشت کافی اورانیوم با غنای شصت درصدی برای چند بمب هستهای بپردازد. فراتر از آن، دست به غنی سازی نود درصدی هم بزند، ذخیره اورانیوم غنی شدهاش را در چند مکان توزیع کند و به بازرسان بین المللی هم اجازه دسترسی ندهد به گونهای که جهان نتواند دریابد که در آنجا چه میگذرد.
روشن است که اگر توافقی در کار نباشد یا ایران شروع به تسریع برنامه هستهایاش به عنوان بخشی از راهبرد گفت وگو بکند، آمریکا نیازمند یک راهبرد بهتر برای بازداشتن ایران است. اما حتی اگر دو طرف به توافقی هم برسند، بازهم دولت بایدن نیازمند بهینهسازی رویکرد بازدارندگی خود است. دلیلش آن است که به محض آنکه تحریمهای مرتبط با توافق ۲۰۱۵ برداشته شود، ایران نیاز چندانی به یک توافق تکمیلیِ “طولانیتر و قویتر” به مانند آنچه دولت بایدن در سر دارد، نخواهد دید.
از این گذشته، شروط کلیدی توافق ۲۰۱۵، در سال ۲۰۳۰ به پایان میرسد و ایران دیگر محدودیتی در زمینه حجم زیرساختهای هستهای، شمار و کیفیت سانتریفیوژها یا سطح غنیسازی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، در سال ۲۰۳۰، ایران دلیل چندانی نمیبیند که به سمت نقطهای نرود که در آن مرحله، تنها فاصله بسیار اندکی با توانمندی جنگ افزار هستهای داشته باشد. همچنین احیای برجام، ایران را از منابع بسیار بیشتری برخوردار خواهد کرد. در شرایطی که اسرائیلیها، سعودیها و اماراتیها اذعان دارند که ایرانیها در زیر تحریم میتوانند سیل سلاح را به شبهنظامیان نیابتیشان در عراق، لبنان، سوریه و یمن برسانند، تصور کنید که اگر تحریم نباشند، چه خواهند کرد.
برای بهینهسازی رویکرد بازدارندگی آمریکا در درازمدت، واشنگتن باید علنا اعلام کند که تهران با ادامه دادن به این مسیر، چه چیزهایی را از دست خواهد داد و با تغییر مسیر، چه چیزهایی را به دست خواهد آورد.
هدف باید این باشد که هراس ایران از اقدام نظامی آمریکا، زنده شود بیآنکه آن کشور در سه کنجی قرار گیرد که هیچ مفر دیپلماتیکی نداشته باشد.
از یک سوی، رهبران ایران باید بدانند که با ادامه مسیر کنونی، با خطر از دست رفتن کل زیرساخت هستهایشان روبه رو خواهند بود، زیرساختی که چندین دهه صرف توسعه آن کردهاند. در دیگر سو، آنها باید دریابند که رژیم گسترده تحریمها – با همه محدودیتها و آثاری که بر تجارت با ایران دارد – برداشته میشود اگر آنها گزینه سلاح هستهای را کنار بگذارند و از سیاست تحمیل بر همسایگانشان دست بکشند.
دولت دونالد ترامپ موفق به اعمال یک راهبرد موثر بازدارندگی نشد و تا به اینجا، دولت بایدن هم در این کار موفق نبوده است. سیاست “فشار حداکثری” ترامپ نتوانست بازدارنده حملات – مستقیم و نیابتی – ایران علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، به نفتکشها در خلیج فارس و دریای عمان و زیرساختهای نفتی در عربستان سعودی باشد. حتی هدف قرار دادن ژنرال قاسم سلیمانی هم حملات نیابتی ایران را متوقف نکرد، هرچند چهبسا که موجب شد ایران در کشتن آمریکاییها، محتاطتر بشود.
رویکرد بایدن هم موثرتر نبود. وی درخواست ایران برای گفتوگوهای غیرمستقیم را پذیرفت، به چین اجازه داد تا معاف از مجازات به خرید نفت ایران بپردازد و شبهنظامیان حوثی تحت حمایت ایران را از فهرست رسمی گروههای تروریستی خارج کرد. با این حال، ایران به جای ملایم کردن رفتارش، پرخاشگرتر شده است. در دوره باراک اوباما و دونالد ترامپ، غنیسازی بیست درصدی، به عنوان اقدامی تحریکآمیز تلقی میشد. اکنون، ایران نه تنها بدون هیچ پیامدی، در حال غنیسازی ۲۰ درصدی است بلکه پا را فراتر گذاشته و سرگرم غنیسازی اورانیوم تا سطح شصت درصد است که به گفته برخی کارشناسان بسیار پرخطر است.
واشنگتن برای بازداشتن ایران از پیشبرد برنامه هستهای و دنبال کردن سیاستهای مخرب منطقهای، نیازمند یک راهبرد درهمبافته و منسجم است که بر ابزارهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، اطلاعاتی، سایبر و نظامی متکی است. آمریکا همچنین باید موضع خود را نه تنها بهصورت خصوصی بلکه عمومی هم اعلام کند. واشنگتن باید ایران را در موقعیت هشدار قرار دهد و جامعه جهانی را شرطی کند تا این انتظار را داشته باشد که آمریکا در صورتی که حرکت ایران به سمت سلاح هستهای را ردیابی کند، با تمام ابزارهایش واکنش نشان خواهد داد.
دولت بایدن، به جای تکرار اینکه “همه گزینهها روی میز است” – گزینهای که هیچکس آن را جدی نمیگیرد – باید بگوید که اگر ایران به سمت سلاح هستهای برود، کل زیرساخت هستهایاش را ناکار خواهد کرد. هنگامی که آمریکا با متحدانش در برابر ایران همراه شود، رهبران ایران درخواهند یافت که آمریکا بهتر میتواند هزینههای جمهوری اسلامی را افزایش دهد. از اینها گذشته، مهم است که ایران از نظر سیاسی، منزوی بماند. رهبران ایران، کشور خود را نه شبیه کره شمالی که میراث دار یک امپراطوری بزرگ میدانند.
از آنجا که رهبران ایران تردید دارند که آمریکا برای بازداشتن آنها از پیشبرد برنامه هستهایشان به زور متوسل شود، دولت بایدن باید چندین گام بردارد تا سیاست اعلام شدهاش از اعتبار کافی برخوردار شود. نخست اینکه باید به فرماندهی مرکزی ایالات متحده دستور دهد تمرینهایی نظامی برگزار کند، هم به تنهایی هم با متحدان آمریکا در خاورمیانه تا یورشهای هوا به زمین به اهداف مستحکم شده را بیازمایند. دوم، آمریکا باید تمرینهایی را انجام دهد که در آن هواپیماهای اسرائیلی سوختگیری میکنند، چیزی که در هر حمله عملی اسرائیل به ایران، ضرورت مییابد.
آنچه ایالات متحده نباید بکند، همان کاری است که در ماه می انجام داد: اینکه تکذیب کند که هواپیماهای اسرائیلی را در یک تمرین مشترک که حملات هوا به زمین راه دور را شبیهسازی میکرد، سوختگیری کرده است. واشنگتن باید هراسهای ایران درباره حمله را تقویت کند و نه اینکه به رهبران این کشور دلیلی بدهد که در این باره تردید کنند که ارتش آمریکا هرگز علیه آنان وارد شود.
سرانجام اینکه آمریکا برای آنکه اعتبار بیشتری به سیاست اعلام شدهاش بدهد، باید کمک نظامی بیشتری برای اسرائیل در نظر بگیرد. همانطور که اشاره شد، اسرائیل نیازمند توانمندیهای سوخت گیری بهتری است تا زیرساختهای هستهای مستحکم شده ایران را بهتر و معتبرتر مورد تهدید قرار دهد. این است که آمریکا باید تحویل هواپیماهای KC-46 به اسرائیل را تسریع کند؛ اینها هواپیماهای حملونقل و سوخترسان هستند که با فروش آن به اسرائیل موافقت شده اما نه زودتر از سال ۲۰۲۴. موافقت با تسریع این جدول زمانی، چه بسا در جریان دیدار ۱۳ و ۱۴ ژوئیه بایدن از اسرائیل، به ایرانیها این علامت را بدهد که آمریکا در صورت ضرورت، آماده تقویت گزینه نظامی اسرائیل است. واشنگتن همچنین میتواند با تحویل بمبهای نفوذکننده حجیم (MOP) – بمبهای کوهشکن ۳۰ هزار پوندی – به اسرائیل و نیز بمب افکنهای B-2 که این بمبها را حمل میکنند، علامت مشابهی به تهران بدهد.
اسرائیل در حال حاضر فاقد توانایی برای ویرانسازی سایت زیرزمینی غنیسازی ایران در فردو است که در دل کوه ساخته شده اما یک بمب MOP و هواپیمای B-2 این وضعیت را دگرش میدهد و این تاکید را میگذارد که واشنگتن در صورت ضرورت برای حمایت از حملات اسرائیل آماده است.
البته منظور این نیست که آمریکا باید از اسرائیل بخواهد که سرخود عمل کند بلکه ارسال این علامت به تهران است که چنانچه به سمت سلاح هستهای حرکت کند، واشنگتن به تنهایی یا با همراهی دیگران برای نابودی زیرساختهای هستهای ایران عمل خواهد کرد. رهبران ایران باید بفهمند که چنین کاری برایشان خطرناک است؛ باید بدانند که آمریکا به آنچه میگوید، باور دارد و باید درک کنند که اگر دستیابی به یک نتیجه دیپلماتیک را ناممکن کنند، آمریکا زمینه را برای حمله نظامی آماده میکند. اما آمریکا نمیتواند تنها بر برنامه هستهای ایران تمرکز کند بلکه همچنین باید راهبردی برای مقابله با رفتار ناپایدارساز ایران در منطقه داشته باشد، از رسیدن سلاحهای ایران به دست نیابتیهایش جلوگیری کند و سپرهای دفاعی متحدان و شرکای آمریکا در منطقه را تقویت کند، بهویژه در مقابله با پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک نیابتیهای ایران. برای رسیدن به این هدف، فرماندهی مرکزی آمریکا میتواند سامانههای هشدار پیشدستانه، پهپادی، سایبری و دفاع موشکی شرکای منطقهای آمریکا را یکپارچه کند هرچند باید این شرکا با چنین کاری موافق باشند.
در زمانی که بسیاری از دوستان آمریکا در خاورمیانه از عقب کشیدن ایالات متحده از منطقه نگران هستند، درهم بافتن سامانههای دفاعی، یکی از راههای اطمینان بخشی به آنان و درج واشنگتن در منطقه است. امتیاز چنین کاری آن است که نه تنها بار دفاع را به اشتراک میگذارد بلکه همچنین به هم افزایی داراییهای موجودِ کشورهای منفرد منطقه میانجامد. نیازی نیست که آمریکا موشکهای دفاعی بیشتری به شرکایش بدهد اگر موشکهایی که قبلا به آنان داده، بطور موثری تجمیع شوند. توان ترکیبی این سلاحها، حقیقتا بزرگتر از بخشهای منفرد آن است. دولت بایدن از قبل بر توسعه یک معماری امنیتی برای دفاع موشکی و هوایی در خاورمیانه کار خود را آغاز کرده است.
منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی
انتشار این مطلب به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست و صرفا برای آگاهی خوانندگان منتشر شده است.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|