شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 27 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 19.03.2024, 13:48

از میمون تا هوش مصنوعی (بخش نُه)


ب. بی‌نیاز (داریوش)

اکثریت مردم بر این باورند که گذشته «بهتر» بوده و آینده «بدتر» خواهد شد. دویست سال پیش مردم همین را می‌گفتند و دویست سال دیگر باز هم همین خواهند گفت: گذشته بهتر بوده! البته این گزاره هم درست است و هم نادرست. نادرست است زیرا تا آنجا که به آسایش زندگی و دسترسی به امکانات برمی‌گردد، جوامع انسانی نسبت به گذشته - اگر مطلق در نظر گرفته شود - راحت‌تر و بهتر زندگی می‌کنند. ولی چرا اکثریت مردم می‌گویند: گذشته بهتر بوده؟ در واقع زندگی در گذشته «بهتر» نبوده بلکه «ساده‌تر» بوده. به عبارتی، هر چه ما جلوتر می‌رویم زندگی پیچیده‌تر می‌شود و به همین دلیل، زندگی در گذشته به نظرمان «بهتر» جلوه می‌کند.[۱]

***

در بخش‌های پیشین گفته شد که هوش مصنوعی فراگیر آهنگی است که احتمالاً در آیندۀ نسبتاً دور نواخته خواهد شد، بنابراین فعلاً موضوع روز ما نیست. در نوشتارهای پیش همچنین تأکید شده که ما در عصر ماشین‌های هوشمند زندگی می‌کنیم. حال این پرسش طرح می‌شود که این ماشین‌ها چه تأثیری بر زندگی جاری ما بویژه بر جهان کار دارند. یکی از پیامدهای این ماشین‌ها، آتوماسیون یا خودکارسازی حوزه‌های گوناگون اقتصاد یا تولید ارزش است که پیامد آن احتمالاً بیکار شدن انبوه شاغلان خواهد بود.

عصر ماشین‌های هوشمند از نظر جامعه‌شناختی، انقلاب چهارم (Industry ۴.۰) نامگذاری شده است و طبق نمودار زیر تعریف می‌شود:

انقلاب صنعتی اول: بکارگیری تأسیسات و فناوری‌های مکانیکی در تولید، یعنی بکارگیری آب و نیروی بخار (از پایان سده ۱۸ تا آغاز سده ۲۰)
انقلاب صنعتی دوم: تقسیم کار در کارخانه‌ها برای رسیدن به تولید انبوه از طریق بکارگیری نیروی الکتریسته (از آغاز سده ۲۰ تا آغاز سال‌های ۷۰ سده ۲۰)
انقلاب صنعتی سوم: بکارگیری الکترونیک و فناوری اطلاعات (IT) برای خودکارسازی تولید (از آغاز سال‌های ۷۰ سده ۲۰ تا آغاز سدۀ ۲۱)
انقلاب صنعتی چهارم: شبکه‌‌بندی ماشین‌ها و حسگرها از طریق «اینترنت اشیا» (Internet of things) و ارتقاء «داده‌ها» به مواد اصلی تولید و زندگی (از دهۀ نخست سدۀ ۲۱)

اگرچه کارشناسان این حوزه نکاتِ تکمیلی دیگری گفته‌اند ولی تعریف بالا در کل مورد پذیرش است.

به هر رو، ما در دورۀ انقلاب صنعتی چهارم یا فشرده‌تر گفته شود در دورۀ ماشین‌های هوشمند زندگی می‌کنیم. در بخش‌های پیشین گفته شده که ما هم اکنون در حال ساختن انواع و اقسام ماشین‌های هوشمند هستیم، هم برای موارد بسیار با اهمیت و هم بسیار کم اهمیت. ولی هستۀ اصلی این دوره، خودکارسازی تولید و خدمات است. پیش از ورود موضوع بیکاری ببینیم که حوزۀ اقتصاد از چه بخش‌هایی تشکیل شده است. کارشناسان اقتصاد ملی، حوزه‌های اقتصاد را به پنج بخش تقسیم‌ کرده‌اند:

۱- بخش نخست: این را بخش اولیۀ تولید نیز می‌نامند. این بخش، تولید مواد خام را به عهده دارد، مانند بخش کشاورزی یا استخراج نفت و گاز و غیره.
۲- بخش دوم: این بخش، فرآورده‌های بخش نخست را پردازش می‌کند و فرآورده‌های نوین می‌آفریند. صنایع دستی و صنایع بزرگ مانند تولید خودرو و میخ و مواد غذایی ... به این بخش تعلق دارند.
۳- بخش سوم: به طور مستقیم وابسته به بخش نخست و دوم است و تجارت، توزیع، حمل و نقل و کلاً خدمات را در برمی‌گیرد.
۴- بخش چهارم: جزو بخش‌های نوین است که حوزۀ فناوری اطلاعات را در بر می‌گیرد.
۵- بخش پنجم: اگرچه به بخش سوم بسیار نزدیک است ولی به طور مستقیم وابسته به بخش نخست و دوم نیست، مانند گردشگری، تفریحات، فعالیت‌های سلامتی و مراقبت‌های بهداشتی، مدیریت پسماندها و ...

البته در آمارهای کلان عمدتاً سه بخش نخست زیر ذره‌بین قرار می‌گیرند.

نخستین پرسش: کدام حوزه بیشتر از همه متأثر از خودکارسازی خواهد شد یا می‌توان پرسش را اینگونه طرح کرد که کدام حوزه‌های اقتصادی خودکارپذیر هستند؟

پیش از ورود به موضوع لازم است نگاهی کنیم به سهم شاغلین در بخش‌های اصلی اقتصاد ملی ۸ کشور زیر:

همانگونه که خواننده می‌بیند، بخش سوم یا خدمات در کشورهای توسعه‌یافته تقریباً دو سوم شاغلین را در بر می‌گیرد و بخش تولید کمتر از یک سوم. البته در سال ۲۰۲۰ در آلمان ۷۵% بخش خدمات، ۲۴% بخش تولید و ۱% بخش نخست. به عبارتی، تمامی جامعه وابسته به بخش دوم و نخست (۲۵%) است. بدون تولید، چیزی به نام اقتصاد و مناسبات اقتصادی وجود ندارد.

کدام گام‌های تولیدی یا خدماتی خودکارپذیر هستند؟

کلاً می‌توان گفت که همۀ گام‌ها یا روند‌های تکراری (repetitiv) که در روند تولید یک کالا وجود دارند، خودکارپذیر هستند. این گزاره عملاً یک اصل است. تقسیم کار، هیچ چیز نیست مگر تقسیم کردن فرآیند تولیدِ یک کالا به چندین مرحلۀ (گام) ساده. چارلی چاپلین آن را به بهترین شکل در فیلم «عصر جدید» (۱۹۳۶) به تصویر کشید. حالا همان گام تولیدی ساده، تکراری و جنون آور که چارلی در کارخانه انجام می‌داد خودکارسازی شده است. درست همین فرمول «تقسیم کار تا یک گام ساده» مبنایی شده برای خودکارسازی. از لحاظ نظری عملاً می‌توان تمامی روند تولید یک کالا را به گام‌های ساده و تکراری تبدیل کرد.

در بخش خدمات هم می توان همین فرمول تقسیم کار را اجرا کرد: در خودکارسازیِ ترابری با کمک خودروها، قطارها و پهپادهای بدون راننده و سرنشین؛ در تشخیص های پزشکی، تشخیص‌های حقوقی [که بسیار مورد مشاجره است] و غیره.

کارخانه‌ خودروسازی تسلا به عنوان نمونه

کارخانه‌های بسیار بزرگ خودروسازی بهترین نمونه برای خودکارسازی هستند. زیرا این کارخانه‌ها از تولید تا مونتاژ، از کارهای تکراری تا کارهای سنگین و شاق را در برمی‌گیرند و به همین دلیل، همواره این پرسش مطرح است که کدامین گام‌های تولید خودکارپذیر هستند.

کارخانۀ خودروسازی تسلا در آلمان، برلین-براندنبورگ، یکی از این کارخانه‌های بسیار بزرگ است. در این کارخانه مجموعاً ۱۱۰۰۰ نفر مشغول کار هستند، مساحتی به بزرگی ۳۰۳۸۶۲۰ مترمربع در اختیار دارد که ۳۰۱۰۰۰ مترمربع آن مورد استفاده قرار می‌گیرد و شامل بخش‌های ریخته‌گری، پرسکاری، ساخت بدنۀ خودرو و رنگ‌آمیزی است که هر کدام از بخش‌ها خود دارای زیر مجموعه هستند. این کارخانه به طور میانگین ۷۵۰ خودرو در روز تولید می‌کند یعنی هر ساعت ۳۱.۲۵ خودرو در آنجا تولید می‌شود.

پروفسور هانس-فلیپ بوشلر[۲] پژوهشی انجام داد تا کارآیی این کارخانه را با کارخانه‌های استاندارد آلمان مانند فولکس‌واگن، بی ام دبلیو و مرسدس بنز مقایسه کند. او در پایان پژوهش خود به این نتیجه رسید که کارخانۀ تسلا توانسته از طریق خودکارسازی گستردۀ کارخانه، برای تولید هر خودرو یک سوم کمتر زمان مصرف کند و ۴۰% از هزینه‌ها بکاهد؛ سود این صرفه‌جویی‌ها برای تولید انبوه سرسام‌آور است.

کارخانۀ تسلا بسیاری از گام‌های تولید، که هنوز در کارخانه‌های خودروسازی کلاسیک آلمان توسط انسان انجام می‌شوند، را خودکارسازی کرده است. در کارخانۀ تسلا تقریبا هیچ کار سنگین یا حتا یکنواختی وجود ندارد. این کارخانه، الگوی کارخانه‌های آینده خواهد شد.

خودکارسازی در بخش نخستِ اقتصاد یعنی تولید مواد خام بویژه کشاورزی بسیار توسعه یافته است. در کشت و صنعت‌های بزرگ و حتا متوسط، دیگر کشاورزان کار سنگین انجام نمی‌دهند و ماشین‌های کشاورزی عملاً از برداشت تا بسته‌بندی را به عهده گرفته‌اند. حتا ماشین آلات عظیم کشاورزی را می‌توان از طریق کنترل از راه دور هدایت شوند. بدون خودکارسازی که لازمه‌اش تمرکز است تولید مواد غذایی برای بیش از ۷.۵ میلیارد انسان عملاً ناممکن است. همین گرایش، خیلی پیشتر در سلاخ‌خانه‌های بزرگ رخ داد [فعلاً بدون ارزشگذاری بدان اشاره می‌کنم].

خودکارسازی در مرتبۀ نخست، از میان بردن گام‌های کاری تکراری و سنگین است، مواردی که موجب مرگ و بیماری هزاران کارگر شده و می‌شود.

ولی خودکارسازی تنها در حوزۀ تولید یا پردازش مواد خام رخ نمی‌دهد بلکه ماشین‌های هوشمند به بخش دوم یعنی تجارت، توزیع و کلاً خدمات نیز رخنه کرده و در حال از میان برداشتن کارهای تکراری در این حوزه می‌باشد. انبارهای بسیار بزرگ، دیگر توسط سدها کارگر اداره نمی‌شوند. اختراع «بارکد» (Barcode) در انبارداری انقلاب بوجود آورد. این ابزارِ کوچکِ دیجیتالی همۀ اطلاعات ضروری دربارۀ کالا را ذخیره می‌کند و حالا همۀ ابزارهای ترابری مجهز به کامپیوتر می‌دانند کدام کالا در کجای انبار است و با دقت و سرعت بیشتری نسبت به کارگران کالا را پیدا می‌کنند و به بخش مورد نظر می رسانند. از طریق بارکد می‌توان از تولید تا مصرف یک کالا را دنبال کرد.

همه چیز نشان از این دارد که ما هر چه جلوتر می‌رویم، روند بیکاری به دلیل خودکارسازی بیشتر می‌شود. البته این روند یک شبه رخ نمی‌دهد، زیرا همزمان با از میان رفتن بخشی از مشاغل، مشاغل نوین نیز پدید می‌آیند ولی میزان مشاغل جدید نسبت به مشاغلِ منقرض شده پایین‌تر است.

بیکارسازی وقفه‌ناپذیر

آینده‌نگران در مجموع بر این نظرند که تا سال ۲۰۶۵ حدود ۶۰ درسد از مشاغل کنونی از میان خواهند رفت. طبق گزارش «سازمان توسعه و همکاری اقتصادی»[۳] در حال حاضر در جهان حدود سه میلیارد نفر شاغل هستند. حدود ۱.۸ میلیارد از شاغلین غیررسمی (Informell) و در مناسبات کاری نامطمئن بسر می برند و ۲۷.۶ میلیون نفر آنها در مناسبات برده‌داری کار می‌کنند. این ۱.۸ میلیارد کارگر از شغل ثابت با درآمد مشخص ماهانه برخوردار نیستند و بیمه‌های اجتماعی هم پرداخت نمی‌کنند یعنی عملاً بازنشستگی هم به آنها تعلق نمی‌گیرد. حدود ۱.۲ میلیارد نفر هم از شغل ثابت (formell) برخوردارند. یعنی تا سال ۲۰۶۵، طبق ارزیابی آینده‌نگران، ۶۰% همین مشاغل کنونی به دلیل خودکاسازی از میان می رود[۴]. به عبارتی، در سال ۲۰۶۵ برای فقط ۱.۵ میلیارد انسان شغل وجود دارد. پس تکلیف مابقی انسان‌ها چه می‌شود؟

درآمد بی‌قید و شرط[۵] برای هر شهروند

حدود دو دهه پیش در اروپا پژوهشگران و کارآفرینان موضوع درآمد بی قید و شرط برای شهروندان را طرح کردند[۶]. درآمد بی قید و شرط یعنی به هر شهروند از تولد تا مرگ، پول شهروندی تعلق بگیرد. اگرچه در آغاز به این ایده با نگاه مشکوک و تمسخرآمیز نگریسته می‌شد ولی حالا در این حوزه به گفتمان اصلی در اروپا تبدیل شده است.

البته در اینجا باید تأکید کرد که «پول شهروندی» در کوتاه مدت رخ نخواهد داد. پیش شرط آن این است که بخش عمدۀ جهان به یک سطح متعادل از توسعه اقتصادی رسیده باشد. زیرا این رویکرد، نمی‌تواند و نباید یک رویکرد ملی یا منطقه‌ای باشد.

اگر بخواهیم ارزیابی کارشناسان این حوزه را جمع‌بندی کنیم می‌توانیم بگوییم که اجرای پول شهروندی احتمالاً حدود سال ۲۰۶۰ به بعد گسترش خواهد یافت. به عبارت دیگر، ما انسان‌ها حدود ۳۰ سال فرصت داریم تا خود را برای شرایط دیگری آماده سازیم. ولی تا رسیدن به این وضعیت، ما انسان‌ها با یک موج پیوسته و فزاینده از بیکاری روبرو خواهیم شد. 

پیامد‌های بیکاری

کشورهای اروپایی عملاً برای تامین مالی بیکاری مشکلی ندارند. در اینجا ثروت هنگفتی انباشت شده است و دولت‌ها می‌تواند عملاً «پول شهروندی» را در کوتاه مدت به اجرا در آورند. ولی فعلاً ترجیح می‌دهند که هزینۀ حداقل بیکاران را زیر نام‌های گوناگون پرداخت نمایند. برای نمونه در آلمان اخیراً این هزینه‌ها که با نام‌های گوناگون پرداخت می‌شد حالا تحت عنوان «پول شهروندی» [Bürgergeld] عرضه می‌شود که البته با درآمد بی‌قید و شرط که در بالا تعریف شد فرق می‌کند زیرا گیرنده این پول باید در برابر ادارات گوناگون پاسخگو باشد. ولی کارشناسان می‌دانند که در یکی دو دهۀ آینده تعداد بیکاران در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بسیار بیشتر خواهد شد. مسئلۀ اصلی این است که انسان‌ها چگونه می‌توانند با پیامدهای روانی «بیکاری» کنار بیایند؟

جهان پارادایم‌ها

تک تک ما انسان‌ها در یک جامعه معین متولد و بزرگ می شویم یا شده‌ایم. مهم نیست در کدام جامعه زندگی می‌کنیم، در همۀ جوامع انسانی، انسان‌ها با الگوهای معینی تربیت می شوند، به آنها خو می گیرند و در نهایت این کلان الگوها یا پاراوایم‌ها رفتار و کردار ما را رقم می‌زنند.

در تاریخ بشری، کار همیشه مقدس نبود. به عکس کار، نفرین بود. این «نفرین» در انجیل عهد عتیق نیز بازتاب یافته است و تا میانۀ سدۀ ۱۶ که کالوین «منشِ کاری»[۷] و دین را به هم گره زد، کار نفرین و در عین حال کیفر الهی تلقی می‌شد. کالوین و کالوینست‌های بعدی کار را با رستگاری / نجات گره زدند: هر چه بیشتر کار کنی به بهشت نزدیک‌تر می‌شوی! ماکس وبر این اندیشه را مبنایی برای توسعه سرمایه‌داری ارزیابی کرد. کالوینست‌ها این ایدئولوژی را با خود به آمریکای شمالی بردند و مبنای امروزی «منشِ کاری» آمریکائیان را پایه‌گذاری کردند. آمریکائیان در سال ۲۰۲۱ ، ۵۷۸ میلیون ساعت از مرخصی پرداخت شدۀ خود را استفاده نکردند و به جای رفتن به مرخصی، کار کردند. برخلاف اروپائیان که با خیال راحت چهار هفته پشت سر هم مرخصی خود را می‌گذرانند، آمریکائیان در بهترین حالت دو هفته پشت سر هم از مرخصی‌شان استفاده می‌‌کنند. منشِ کاری آمریکایی‌ها هنوز از منش‌کاری کالوینست‌ها متأثر است. همین منش‌ کاری را در کره جنوبی، ژاپن و چین نیز می‌بینیم ولی دلایل و ریشه‌های آن متفاوت است. در کره جنوبی ۱۴ ساعت در روز کار کردن عادی است. از آنجا که در کره جنوبی این شدت کار باعث انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمانی و خودکشی شده، چهار سال پیش دولت دستور داد که از ساعت ۱۸ همۀ کامپیوترهای شرکت‌ها خاموش شوند تا کارکنان اجباراً به خانه بروند. کار به مثابۀ نفرین، هستۀ اصلی منش کاری در خاور میانه و خاور نزدیک باقی ماند و هنوز به عنوان یک وظیفۀ تحمیلی به آن نگریخته می‌شود. بنابراین بستگی به این دارد که در چه محیط فرهنگی زندگی می‌کنیم، طبق کلان‌الگوی (پارادایم) محیط خود نیز به پدیدۀ کار می‌نگریم.

بدون شک، بیکاری برای کسانی که از «منش کاری کالوینیستی»[۸] برخوردارند بسیار دشوار، توان‌فرسا و حتا مرگبار است. ولی بیکاری- حتا اگر حداقل زندگی فرد تأمین شود- برای همۀ انسان‌های روی زمین روح‌فرسا و ویرانگر (جسمانی و روانی) است. از آنجا که «کار و بیکاری» دو مفهوم تعیین کننده در زندگی تک تک ماست و در احساس خوشبختی یا بدبختی ما نقش بسزایی دارند، در دو بخش بعدی این سلسله مقالات روی این دو مفهوم مکث می‌کنیم.

ادامه دارد

بخش‌های پیشین:
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش یک)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش دو)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش سه)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش چهار)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش پنج)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش شش)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش هفت)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش هشت)

——————————————
[۱] در یکی از بخش‌های همین سلسله مقالات به همین موضوع یعنی «پیچیدگی یعنی چه؟» (Was ist Komplexität?) پرداخته خواهد شد.
[۲] Hans-Philipp Büchler
[۳] OECD: Organisation for Economic co-operaton and Development
[۴] البته جمعیت جهان در سال ۲۰۶۵ حدود ۱۰ میلیارد خواهد بود که تأثیر منفی بر خودکارسازی نخواهد داشت.
[۵] Unconditional basic income / Bedingungsloses Grundeinkommen
[۶] نخستین بار در سال ۲۰۰۷ در آلمان گوتس ورنر (Götz Werner) پایه گذار دراگستور زنجیره‌ای د.ام (DM) در این باره یک کتاب نوشت که عمدتاً از سوی کارمندان عالی رتبه دولتی مورد انتقاد گرفت. بعدها، در سال ۲۰۲۰، ایلان ماسک پایه گذار تسلا نیز همین تز را مطرح کرد و عنوان کرد که دیر یا زود این پروژه متحقق خواهد شد.
[۷] Work ethic / Arbeitsmoral
[۸] برای سادگی همۀ جوامعی را که به کار به مثابۀ رستگاری می‌نگرند، منش کاری کالوینیستی نامگذاری می‌کنم اگرچه ریشه‌های آنها با هم خیلی فرق می‌کنند.






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024