جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 29 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 30.09.2015, 23:01

(بخش پایانی)

نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران


ب. بی‌نیاز (داریوش)

نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۱)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۲)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۳)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۴)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۵)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۶)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۷)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۸)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۹)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۱۰)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۱۱)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۱۲)
نگاهی دیگر به فرایند اسلامی‌شدن ایران (بخش ۱۳ و پایانی)


زبان نوشتاریِ عربی
نخستین پرسش این است که از چه زمانی زبان نوشتاری عربی با این خطی که ما اکنون می‌شناسیم رایج شد.

روایات اسلامی به ما می‌گویند که خط عربی پیش از «بعثت محمد» وجود داشته است. زیرا هنگامی که محمد در سال ۶۱۰ میلادی به پیامبری برگزیده شد، چون خودش سواد نداشت، اطرافیان باسوادش الهامات او را بر روی سنگ، پوست، استخوان و غیره می‌نوشتند؛ مسلمانان به این افراد «کاتبان وحی» می‌گویند. داستان‌ها و قصه‌هایی که پیرامون‌ِ کاتبان وحی ساخته شده، همگی بر این نکته متفق‌القول هستند که از پیش از بعثت محمد، خط کنونی عربی وجود داشته و عرب‌ها به این خط می‌نوشتند. از این رو ضروری است که پیش از پرداختن به اصل مطلب، نگاهی بیندازیم به درک مسلمانان از زبان عربی، زبان قرآن، امی‌ بودن (بی‌سواد بودن) محمد و مفاهیمی مانند اهل کتاب و جاهلیت.

کاتبان وحی
ابتدا ببینیم که منابعِ رسمی اسلامی درباره‌ی کاتبان وحی چه می‌گوید:
«حضرت محمد (ص) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد. آن حضرت در غار حرا مشغول راز و نیاز با خداوند بود كه اولین آیات نورانی قرآن كریم توسط جبرئیل به ایشان وحی  شد. پیامبر(ص) طبق آیات  قرآن كریم و به شهادت تاریخ، فردی “اُمّی” و درس‌نخوانده بود. بنابراین چون آن حضرت شخصا نمی‌توانست آیات قرآن را بنویسد، به كسانی كه با كتابت آشنا بودند، دستور داد قرآن را بنویسند تا آیات الهی همواره محفوظ بماند. به افرادی كه دست اندركار نگارش قرآن بودند، «كاتبان وحی» گفته‌اند. روند نگارش آیات به این صورت بود كه پس از نزول آیات بر پیامبر (ص) آن حضرت آیات را بر كاتبان وحی املاء می‌كرد و آنها آیات را می‌نوشتند. در این كه كاتبان وحی چند نفر و چه كسانی بوده‌اند، اختلاف است. بعضا افرادی از جمله كاتبان وحی شمرده شده‌اند كه اصلا جزء كاتبان نبوده‌اند و گاه هم در ذكر نام برخی از افراد اهمال شده است و در برخی از موارد نیز افرادی به عنوان كاتب پیامبر(ص) معرفی شده‌اند؛ اما مشخص نیست كه این افراد آیا كاتب «وحی» بوده‌اند یا غیر وحی. دكتر محمود رامیار می‌نویسد: “در شماره كاتبان وحی اختلاف نظر بسیار است. حافظ بن عساكر در تاریخ دمشق ۲۳ نفر را یاد می‌كند. ابن عبدالبر ۲۵ نفر را ذكر می­كند. برهان‌الدین حلبی ۴۳ نفر را ذكر می‌كند و مجتهد زنجانی نیز همین عدد را نقل می­كند.”» (۱)

در ادبیات کهن و  جدید اسلامی کتاب‌های فراوانی درباره‌ی کاتبان وحی و نخستین کاتبانِ عرب نوشته شده است. به هر رو، کاتبان محمد طبقِ یعقوبی (مرگ ۲۹۲/۹۰۵) ۱۳ نفر، بنا بر طبری (مرگ ۳۱۰/۹۲۳) ۹ نفر، بنا بر ابن عساکر (مرگ ۵۷۱/۱۱۷۹) ۲۴ نفر و بنا بر ابن حبیب بغدادی (مرگ ۲۴۵/۸۶۰) ۲۶ نفر بوده‌اند. روایات اسلامی که دویست سال پس از به اصطلاح هجرت به نگارش در آمده‌اند بر این نکته تأکید دارند که خطِ عربی پیش از سال ۶۱۰ میلادی یعنی پیش از «بعثت محمد به پیامبری» وجود داشته است. اگرچه خود محمدِ «اُمّی» بود ولی عده‌ای نیز وجود داشتند که می‌توانستند به خطِ عربی بنویسند.

مفهوم «اُمّی» و «اهلِ کتاب» در قرآن
روی‌هم‌رفته شش بار  مفهوم «اُمی» در قرآن  آمده است. «اُمّی» را «بی‌سواد» ترجمه کرده‌اند. از همین جا نیز «بی سواد» بودن محمد ریشه می‌گیرد. البته در همه جای قرآن واژه‌ی «امی» در برابر «اهل کتاب» آمده است؛ یعنی طبقِ قرآن، مفهوم «امی» متضادِ «اهل کتاب» است. نکته‌ی ظریفی که بسیاری از اسلام‌شناسان آن را ندیده‌اند. مفسران قرآن، اصطلاحِ «اهل کتاب» را همه این گونه فهمیده‌اند که گویا به معنی «آن مردمانی‌ست که از سوی خدا کتابی برای آن‌ها فرستاده شده است». در ویکی‌فقه آمده است: «مقصود از اهل کتاب، پیروان مذاهب و ادیانی می‌باشند که پیامبر آنان دارای کتابی بوده است که از سوی خداوند برای هدایت انسان‌ها به او وحی شده باشد»(۲) این چنین تفسیری از «اهل کتاب» نادرست است و با ساختار دینی اسلام ناسارگار می‌باشد. زیرا می‌دانیم صابئان یا مندائیان یک جریان نابِ دوبُنی (دوآلیستی) و گنوسی (عرفانی) بودند و به توحید - به معنایی که مسلمانان تعریف می‌کنند- باور نداشتند و دین زرتشت، یک دینِ توحیدی ناب نیست. پس چرا قرآن، مندائیان و زرتشتیان را «اهل کتاب» می‌داند؟ از سوی دیگر هیچ جریان‌ِ مسیحی در طول تاریخ دینی‌ِ خود مدعی نبوده که انجیلِ عهد جدید از سوی خدا به عیسی رسیده است. پس این تناقضات را چگونه می‌توان برطرف کرد؟

برای نخستین بار زبان‌شناس و شرق‌شناسِ فرانسوی «دو ساسی» (۳) در این باره نوشت. او پس از پژوهش‌های طولانی به این نظر رسید که «اُمی» یعنی مردمانی که «به زبان خود نمی‌توانند بنویسند» و به همین دلیل «اهل کتاب» نیستند، در واقع باید گفت «اهل کتابت» نیستند. به سخن دیگر، «اهل کتاب» به معنی این نیست که «خدا بر پیامبر آن ادیان کتابی نازل کرده است»، بلکه منظور مردمانی هستند که می‌توانند به زبان خود بنویسند. این در مورد زرتشتیان، یهودیان، مندائیان و مسیحی‌ها صدق می‌کند و ربطی به جهان‌بینی دینی آن‌ها ندارد. هنگامی که ما از این زاویه به واژه‌ی «اهل کتاب» بنگریم، آن گاه این مفهوم در قرآن از یک معنای منطقی برخوردار می‌شود. برای نمونه تا زمان داریوش اول، پارسیان به زبان پارسی سخن می‌گفتند ولی اهل کتابت نبودند. به فرمان داریوش خط پارسی ساخته شد (طی حدوداً دو سال). یا کردها به زبان کردی سخن می‌گفتند ولی اهل کتابت نبودند، ولی مثلاً سغدی‌ها اهل کتابت بودند، و غیره و غیره. در همین راستاست که واژه‌ی «جاهلیت» نیز معنا می‌یابد. یعنی «جاهلیت» دورانی است که عرب‌ها هنوز نمی‌توانستند به زبان خود بنویسند. در واقع زمانی که ما از شاعران عهد جاهلیت سخن می‌گوییم، سخن از شاعرانی است که به زبان عربی شعر می‌گفتند ولی به خط سُریانی یا نبطی یا آرامی آن را ثبت می‌کردند. نگارشِ عربی به خط سُریانی را «کرشونی» می‌گویند.

البته شیعیان با بی‌سواد بودن محمد شدیداً مخالفت می‌کردند. از علی ابن موسا («امام رضا») نقل می‌کنند که گفته است: آخر چگونه پیامبر می‌توانست به مردم چیزی بگوید که خودش نتواند بخواند. به خدا که او (پیامبر) می‌توانست به ۷۲ یا ۷۳ زبان بخواند و بنویسد. به او امی می‌گفتند چون اهلِ مادرِ شهرها (ام قره) یعنی مکه بوده است.(۴)

البته سخن بالا پایه و اساس ندارد. قرآن در این جا یک مشخصه‌ی فرهنگیِ عرب‌ها را به ثبت رسانده است و آن هم این است که: «عرب‌ها در آن برشِ معین تاریخی فاقد خط بوده‌اند و به اصطلاح اهل کتاب / کتابت نبودند. در قرآن ۲۰ بار مفهومِ «اهل کتاب» آمده است: البقره: آیات ۱۰۵و ۱۰۹، آل عمران: آیاتِ ۶۴، ۶۵، ۶۹، ۷۰، ۷۱، ۷۲، ۷۵، ۹۸، ۹۹، ۱۱۰، ۱۱۳، ۱۹۹. النساء: آیاتِ ۱۲۳، ۱۵۳، ۱۵۹، ۱۷۱. المائده: آیاتِ ۱۵ و ۱۹.

در هیچ کدام از این آیات گفته نشده است که «اهل کتاب» یعنی مردمانی که خدا بر آنان کتابی مقدس نازل کرده است. برای نمونه: «بگو ای اهل کتاب چرا آیات الهی را انکار می‌کنید، در حالی که خداوند شاهد [و ناظر] کردار شماست.» (سوره آل عمران، آیه ۹۸، ترجمه خرمشاهی). در این آیه «اهل کتاب» اصلاً به معنیِ «یکتاپرست» نیست، به عکس، آن‌ها مورد انتقاد قرار می‌گیرند که «آیات الهی را انکار می‌کنند.»

نمونه دیگر: «شما بهترین امتی هستید که برای مردمان پدید آمده‌اند، که به نیکی فرمان می‌دهید و از ناشایستی باز می‌دارید و به خداود ایمان دارید، و اگر اهل کتاب ایمان آورده بود، برایشان بهتر بود، از آنان بعضی مؤمن و بسیاری نافرمانند.» (آل عمران، آیه ۱۱۰، ترجمه خرمشاهی) در این جا نیز، سخنی از «اهل کتاب به معنیِ صاحبان کتابِ الهی نیست». به عکس، در این‌جا اهل کتاب مورد انتقاد قرار می‌گیرند و گفته می‌شود که «اگر اهل کتاب ایمان آورده بود». ایمان به چه؟ ایمان به خدای یکتا؟ ولی اگر «اهل کتاب» - طبق تفاسیر اسلامی از سده‌ی پنجم به بعد- صاحبِ کتاب الهی و یکتاپرست باشد، پس این تضاد را چگونه باید کرد؟ این تضاد زمانی حل می‌شود که ما اهل کتاب را، «اهل کتابت» بخوانیم و بفهمیم، وگرنه تمامی ساختار قرآن به هم می‌ریزد. خواننده برای اطمینان خاطر می‌تواند یک بار دیگر از این زاویه به آیات مربوطه رجوع کند.

حال به پرسش اصلی خود بازگردیم: خط عربی چه هنگام شکل گرفت؟ کهن‌ترین سند و اسناد به زبان و خطِ عربی در چه زمانی ثبت شدند؟ آیا اطلاعاتِ روایات اسلامی مبنی بر این که خطِ عربی پیش از ۶۱۰ میلادی (سال «بعثت محمد») وجود داشته درست است یا خیر؟ ابتدا نگاهی  بیندازیم به کهن‌ترین اسناد عربی.

قرآن به مثابه‌ی معجزه
برای مسلمانان، قرآن یک معجزه الاهی است. ولی آیا واقعاً از همان آغاز اسلام، مسلمانان چنین باوری داشتند؟

کیفیتِ «معجزه»، یک‌ بار بودن، محاسبه‌ناپذیری و تقلیدناپذیری است. پدیده‌ای که با خرد انسانی غیرقابل درک است. مانند عصای موسا که دریا را می‌شکافد یا عیسا که مرده را زنده می‌کند. اگر قرآن «معجزه» باشد باید از کیفیات برشمرده برخوردار باشد. البته مسلمانان مؤمن چنین فکر می‌کنند و بر این باورند که قرآن، وحی الاهی بوده و «تقلیدناپذیر» [تقلید ناپذیر در مضامین یا در زبان؟] است.

تقریباً تا اواخر سده‌ی چهارم هجری اصلاً بحثی از معجزه بودن قرآن در میان نبود. قرآن در ردیف عهد عتیق و جدید قرار داشت و کاتبان آن زمینی بودند و نه آسمانی. «کهن‌ترین منابع کلامی، حدیثی و تفسیری عالمان مسلمان طی قرون نخست به ندرت نظریه‌ای روشن درباب وجه اعجاز قرآن بیان می‌کنند. این در حالی است که در آغاز قرن پنجم، این بحث در آثار محققانی چون باقلانی، قاضی عبدالجبار و شریف مرتضی به نحوی بالغ و کامل مطرح می‌شود.» (۵) کریمی‌نیا ادامه می‌دهد: «آوردیم که ... این موضوع [معجزه بودن قرآن/بی‌نیاز] بحث یا دغدغه‌ی خاطر دانشمندان اسلامی تا میانه و حتی اواخر قرن سوم هجری نبوده است» (۶)

چرا تا ۳۰۰ سال پس از «هجرت» ما تقریباً هیچ نشانه‌ای از معجزه بودن قرآن در ادبیات اسلامی نداریم؟ «یکی از مهم‌ترین مواضعی که بذرهای اولیه‌ی نظریه‌ی اعجاز قرآنی را در آثار عالمان اسلامی نخستین می‌نمایاند، کتاب‌هایی است که به قصد دفاع از اسلام و نبوت پیامبر اکرم (ص) در برابر جدل‌های کلامی یهودیان و مسیحیان نوشته شده‌اند.» (۷) آسِ برنده‌ی یهودیان و مسیحیان در بحث‌های کلامی خود با مسلمانان، معجزات فراوان توسط پیامبران مربوطه‌شان می‌باشد. وظیفه‌ی متکلمان مسلمان این بود که این «حفره‌ی دینی» را پُر کنند. طی همین جدل‌هاست که قرآن به معجزه تبدیل می‌شود، «اُمّی بودن پیامبر» به بی‌سوادی او ربط داده می‌شود، مفهوم جاهلیت و اهل کتاب نیز آن‌چنان تفسیر و تأویل می‌شوند که به خدمتِ معجزه بودنِ قرآن در آید. «مهم‌ترین مباحث مطرح در آثار جدلی مسلمانان و مسیحیان عبارتند از: اُمی بودن پیامبر اکرم (ص)، آوردن قرآن معجزه، خوارق و معجزات صادر شده به دست پیامبر اکرم (ص)، بشارت کتب آسمانی پیشین به رسالت پیامبر اکرم (ص).» (۸)

هر گاه از این زاویه‌‌ به مفاهیمی چون «امیّ» بودن محمد، «جاهلیت»، «اهل کتاب» و «معجزه» بودن قرآن بنگریم، متوجه می‌شویم که تفاسیر متکلمان مسلمان از اواخر سده‌ی سوم‌ِ هجری از این مفاهیم با نص صریح قرآن در تضاد است. به عبارتی تاریخ‌نویسی اسلامی، آن چنان درگیر تاریخ دینی (رستگاری) شده بود که متوجه‌ی تناقضات این تاریخِ رستگاری نگردید.

حال ببینیم که مدارک واقعی و ملموس درباره‌ی خط و زبان عربی به ما چه می‌گویند؟

کتیبه‌ها به زبان عربی و خط نبطی - آرامی
۱- کتیبه‌ی زیر در عربستان یافت شده و معروف به «صالح» یا «رقوش» Raqush است. این کهن‌ترین کتیبه‌ای‌ست که به زبان عربی ربط داده می‌شود و مربوط به سال ۲۶۷ میلادی است. اگرچه بعضی از عرب‌شناسان و خاورشناسان آن را اساساً زبان نبطی می‌دانند ولی به واسطه‌ی وجود تعدادی از واژه‌های عربی، این کتیبه به عنوان کهن‌ترین متن عربی به خط نبطی پذیرفته شده است. به هر رو، خط تماماً نبطی است.

۲- کتیبه‌ی زیر در سکاکا در عربستان پیدا شده است. این کتیبه را میان ۳۰۰ تا ۴۹۰ میلادی تاریخ‌گذاری کرده‌اند. ولی اکثر پژوهشگران بر این نظرند که مربوط به سده‌ی پنجم است (۴۰۰ تا ۴۹۰ میلاد). (۵) هنوز خط عربی امروزی وجود ندارد.

۳- کتیبه‌ی زیر مربوط به امرالقیس است که در سال ۳۲۸ میلادی حک شده است. زبان عربی است ولی خط آرامی می‌باشد.

۴- کتیبه‌ی زیر معروف به کتیبه‌ی «حران» است (دو زبانه عربی و یونانی) و سال نقرِ آن ۵۶۸ میلادی می‌باشد. همان‌گونه که خوانده متوجه شده هنوز خط عربی به شکلی که ما امروز می‌شناسیم تکامل نیافته بود و سرشار از حروف آرامی می‌باشد. در این جا جوانه‌های خط عربی را مشاهده می‌کنیم.

با خاطر آسوده می‌توان گفت که تا سالِ ۵۶۸ میلادی (یعنی دو سال‌ِ پیش از به اصطلاح تولد «پیامبر اسلام») هنوز خط عربی اساساً با حروف آرامی نوشته می‌شد.

تا این لحظه که خواننده مشغول خواندن این نوشتار است، کهن‌ترین سند تاریخی به زبان و خط عربی (۶) که ما در اختیار داریم، قرارداد‌ِ خرید ۵۰ گوسفند است که فردی به نام «امیر عبدالله» برای سپاه خود در مصر از خلیفه تذرق و خلفیه اصطفن دریافت کرده است. این سند دوزبانه است، عربی و یونانی. در قسمتِ عربیِ سند، سال ۲۲ آمده (بدون اشاره به سال هجری یا چیزی که نشانگر «اسلام» و «مسلمانی» باشد) و در کنار آن سالِ مالیاتی بیزانس قید شده است که برابر است با ۲۵ آوریل ۶۴۳ میلادی. این سند در حال حاضر در موزه‌ی ملی اتریش قرار دارد:

Wien, Österreichische Nationalbibliothek, Papyrussammlung

بنابراین شکل‌گیری خط کنونی عربی می‌باید چند سال پیش از ۶۴۳ میلادی (سال سندِ خریدِ ۵۰ گوسفند) رخ داده باشد. ایرانیان سرانجام پس از شکست دوم از هراکلیوس در سال ۶۲۸ میلادی مصر را ترک کردند، و از سال ۶۳۲ حملاتِ غسانیان به استان‌های سابقِ بیزانس آغاز شد. از سال ۶۳۹ تا ۶۴۱ میلادی عرب‌ها توانستند بر مصر چیره شوند. پاپیروس‌های دیوان‌سالاری مصر که از سال ۶۳۹ میلادی به بعد به‌جای مانده‌اند تماماً به زبان یونانی یا زبان قطبی (با خطِ یونانی) است. از همین سالِ ۶۳۹ میلادی است که عرب‌های غسانی به صرافت تکمیل خطِ عربی می‌افتند. ما تا این لحظه هنوز مدرک یا کتیبه‌ای به زبان و خطِ عربی که میانِ سال‌های ۶۰۰ تا ۶۴۳ میلادی به ثبت رسیده باشد نیافته‌ایم. به ویژه شک و پرسش‌گری زمانی شدت می‌یابد که ما تا کنون هیچ استخوان، برگِ درخت‌ِ خرما، پوست یا لوحِ گلی که کاتبان‌ِ وحی به ثبت رسانده باشد، کشف نکرده‌ایم.

طبقِ روایات اسلامی، معاویه یکی از کاتبان محمد بوده است. البته این قصه نمی‌تواند سندیت داشته باشد، زیرا نمی‌توان باور کرد که فردی پس از ۵۰ سال کتابت به خطِ عربی یک چنین سنگ‌نبشته‌‌ی ابتدایی (شکل پایین) در طائف از خود به‌جای گذاشته باشد.

کتیبه‌ی زیر همان سنگ‌نبشته‌ای‌ست که معاویه به مناسبتِ ساختن آبگیر (سدّ) طائف در سالِ ۵۸ (بدون صفتِ «هجری») حکاکی کرده است. 

هما‌ن‌گونه که خواننده متوجه شده است، نه در سند خرید و نه در کتیبه‌ی معاویه نقطه‌گذاری (اعجام) و اِعراب گذاری وجود ندارد. مقایسه‌ی این دو نوشته‌ی عربی از دو جهت حائز اهمیت است: نخست آن که هم سند خرید و هم کتیبه‌ی معاویه در مناطقی یافت شده‌اند که قلمرو غسانیان بوده‌اند یعنی در مصر و طائف؛ دوم آن که این رسم‌الخط در طی این ۳۷ سال (از سال ۶۴۳ تا ۶۸۰ / ۲۱ تا ۵۸) تقریباً هیچ تغییر کیفی‌ای به خود ندیده است. ذکر این نکات به این دلیل مهم است که نشان می‌دهند علی‌رغم شکل‌گیری خط عربی - دست کم از سال ۶۳۹ میلادی- در مناطقِ غسانیان، ولی هنوز در میان‌ِ همه‌ی عرب‌ها به ویژه عرب‌های حیره جا نیفتاده بود.

همان‌گونه که در بالا گفته شد، نظریه‌ی اعجاز قرآن به تدریج از پایان سده‌ی سوم هجری شکل گرفت و اوج آن در قرن پنجم هجری بود که متکلمان مسلمان در برابر معجزه‌های پیامبران یهودی و مسیحی ابداع کردند. در روندِ شکل‌گیری همین نظریه‌ی اعجاز است که «امی بودن پیامبر»، «جاهلیت» و «اهل کتاب» به گونه‌ای دیگر مورد تفسیر قرار می‌گیرند به گونه‌ای که بندِ نافِ قرآن با گذشته‌ی واقعی‌اش قطع می‌گردد.

نکته‌ی مهم دیگر این است که آیا زبان عربیِ قرآن، زبان‌ِ عربی «مبین» و ناب است؟ یا آمیخته‌ای‌ست از زبان‌های دیگر؟ برای پاسخ به این پرسش نگاهی بیندازیم به زبان قرآن.

سخن پایانی
این سلسله مقالات در همین جا به پایان می‌رسند. زیرا هدف اصلی نه اثبات یک نظریه معین بلکه طرح پرسش‌های نوین بوده است. این پرسش‌های نوین همگی بر اساس مدارک ملموس و واقعی شکل گرفته‌اند و روایات اسلامی را که دویست سال پس از «هجرت» نوشته شده‌اند به چالش می‌کشانند. هر کس که امروزه اندکی با علم جُرم‌شناسی (Criminology) آشنا باشد، می‌داند که ضعیف‌ترین حلقه در فرآیند جرم‌شناسی، «شاهدها» هستند. روایات اسلامی بر اساس گفته‌های «شاهد»ها استوار شده و آن‌هم دست کم دو سده پس از قدرت‌گیری عرب‌ها.

این که چرا اسلام‌شناسی از اوایل سده‌ی بیستم و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم از مسیر علمی خود خارج گردید، خود مبحثی جداگانه است که می‌باید آن را در مناسبات سیاسی - اقتصادی جهانی بررسی کرد. ولی می‌توان خوش‌بینانه گفت که ما در آینده با مدارک تازه‌ای روبرو خواهیم شد که می‌توانند بر آغازِ ناروشن اسلام پرتوافکنی کنند، همان‌گونه که کشفِ کتاب‌خانه‌های نجع حمادی در مصر و قُمران در کناره‌ی دریای مرده، تاریخ ساختگی مسیحیت را پس از ۲۰۰۰ سال برای ما فاش کرده‌اند.

از سوی دیگر باید گفت که ما امروزه در آغاز عصری هستیم به نام فناوری نانو (Nano Technology) و لیزر. امکاناتی که این دو فناوری در اختیار ما قرار خواهند داد، کیفیت زندگی ما را در بسیاری از حوزه‌ها دگرگون خواهند کرد، یکی از این حوزه‌ها علم باستان‌شناسی خواهد بود.

بررسیِ علمی تاریخِ آغازینِ اسلام در حقیقت ما را به این شناخت رهنمون خواهد که دین اسلام چیزی نیست به جز شکل تعدیل یافته‌ی ادیان پیشین در قالب زبان عربی. این بدین معناست که تاریخ هیچ گاه از صفر آغاز نمی‌شود و گوهر تاریخ، پیوستگی (Continuity) آن است. حتا از نظر فیزیک نجومی، انفجار بزرگ (Big Bang) هم نقطه‌ی صفر نبوده و نیست. به سخن دیگر، درک تاریخ، یعنی درک و شناخت برآیشِ (Evolution) پدیده‌های طبیعی و اجتماعی. بدون شناخت این گوهر هستی یعنی برایش، درک پدیده‌های کوچک و بزرگ در گیتی ناشدنی است و همواره ما تصویر نادرستی از «جهش» (موتاسیون / Mutation) خواهیم داشت.

به هر رو، نقطه‌ی آغاز در پژوهش‌های نوین درباره‌ی اسلام که ادامه‌ی تفکر تاریخی - انتقادی گلدزیهر است سرانجام در پایان سده‌ی بیستم توسط کارل- هاینتس اولیگ، فُلکر پُپ، مارکوس گروس، گرد رودیگر پوئین، الیزابت پوئین و چند نفر دیگر پایه‌گذاری شد و در حال حاضر بیش از سد کارشناس از کشورهای گوناگون جهان را در می‌گیرد. خوشبختانه از چند سال پیش مدارک و اسنادِ مسیحیت شرق (نستوری‌ها و یعقوبی‌ها) به زبان سُریانی که در کتاب‌خانه‌های کلیساها و به ویژه واتیکان خاک می‌خوردند، به تدریج در اختیار پژوهندگان قرار داده می‌شوند. این گرایش به طور قطع می‌تواند بخشی از ناروشنی‌ها را روشن سازد.

ما نمی‌دانیم که «حقیقت» تاریخِ آغازین اسلام کجا قرار دارد، ولی می‌دانیم در آن جایی نیست که روایات اسلامی برای ما به ارث نهاده‌اند. نزدیک‌ شدن به این «حقیقت» راهی‌ست طولانی و ناهموار که فقط می‌توان با تفکر پرسشگرانه و انتقادی این راه را طی کرد. به عبارت دیگر، هر چه ما بیشتر با ابزار تاریخی - انتقادی به جهان و موضوعات آن بپردازیم، به همان اندازه نیز از تفکر دینی یا «فرهنگ دین‌خوبی» [دوستدار] خود فاصله می‌گیریم و به فرهنگِ پرسشگری نزدیک‌تر می‌شویم.

http://www.eslamshenasi.net

——————————-
۱- حاجی‌زاده، یدالله: کاتبان وحی. منبع: سایت یژوهشکده باقرالعلوم. در: http://www.pajoohe.com/fa/print.php?UID=37932
۲- http://wikifeqh.ir کلید واژه: اهل کتاب
۳- Antoine-Isaac Silvester de Sacy, ۱۷۵۸-۱۸۳۸
۴-  Gilliot, Claude: Die Schreib- und / oder Lesekundigkeit in Mekka und Yathrib/Medina zur Zeit Mohammads. in: Markus Groß/Karl-Heinz Ohlig: Schlaglichter (Die beiden ersten islamischen Jahrhunderte), Schiler Verlag, 2008, p. 302
۵- کریمی‌نیا، مرتضی: ریشه‌های تکوین نظریه‌ی اعجاز قرآن و تبیین وجوه آن در قرون نخست. در: مجله پژوهش‌های قرآن و حدیث، سال چهل و ششم، شماره یکم، بهار و تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۳
۶- کریمی‌نیا، همانجا، ص ۱۱۶
۷- کریمی‌نیا، همانجا، ص ۱۲۱
۸- کریمی‌نیا، همانجا، ص ۱۲۴
۵- در وب‌سایت «آگاهی‌های اسلامی» می‌توان بسیاری از این کتیبه‌ها بارگیری (دانلود) کرد:
http://www.islamic-awareness.org/History/Islam/Inscriptions/
۶- Khoury, Raif Georges: Papyruskunde. In: Grundriß der Arabischen Philologie. Herausgegeben von: Wolfdietrich Fischer. p. 252






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024