سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل، دوشنبه شب ۱۶ تیر، در واشنگتن دیدار و گفتوگو کرد.
رئیس جمهوری آمریکا در آغاز دیدارش با نخست وزیر اسرائيل گفت ما به «نتیجهای عالی» با هم دستیافتیم.
آقای نتانیاهو نیز در آغاز مراسم دوشنبه نامهای را به دونالد ترامپ تقدیم کرد که در آن رئیس جمهوری آمریکا را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کرده است.
نخست وزیر اسرائيل گفت میخواهد از جانب مردم یهود، و نه فقط همه اسرائيلیها، از جانب خیلیها از دونالد ترامپ بابت رهبری جهان آزاد و رهبری یک آرمان عادلانه و همچنین پیگیری صلح و امنیت به ویژه در خاورمیانه تشکر کند.
در این مراسم رئیس جمهوری آمریکا درباره ایران به خبرنگاران گفت «ما گفتگوهایی را با (حکومت) ایران برنامهریزی کردهایم و آنها هم میخواهند گفتگو کنند.» دونالد ترامپ گفت مقامات جمهوری اسلامی شکست سنگینی خوردند.
او گفت: «فکر میکنم وقتی به آن سه سایت حمله کردیم — واقعاً باید بگویم سه سایت، نه فقط یکی — اثر زیادی (بر تصمیم جمهوری اسلامی) داشت.»
آقای ترامپ گفت «یکی از آنها (تاسیسات) بسیار بزرگ بود و در دل سنگ گرانیت ساخته شده بود، اما نابود شد. در نهایت، کمیسیون انرژی اتمی اعلام کرد که نابود شده است.»
دونالد ترامپ همچنین درباره حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه میزبان نیروهای آمریکایی در قطر که در پاسخ به بمباران تاسیسات اتمیاش از سوی آمریکا صورت گرفت، گفت: «همانطور که میدانید، در نهایت، موشکهایی شلیک شد و تکتک آنها در هوا ساقط شدند. این واقعاً شگفتانگیز بود. آن اتفاق عملا پایان کار بود.»
او گفت: «آنها (جمهوری اسلامی) به ما گفتند موشکها در راهاند، به ما گفتند کجا هستند و چه ساعتی خواهند آمد. حتی گفتند اگر بخواهید زمانش را عوض کنیم، این کار را میکنیم. و وقتی چنین میگویند، یعنی احترام میگذارند. من از این کارشان قدردانی کردم. اینطور نبود که ما غافلگیر شویم.»
رئیس جمهوری آمریکا گفت: «ما سربازان را از پایگاه خارج کردیم. اما آنها میدانستند که موشکها در راهاند. گفتند چهارده موشک در ساعت یک شلیک خواهد شد. پرسیدند آیا میخواهید دیرتر انجام شود؟ گفتیم نه، بگذارید ساعت یک باشد. و در ساعت یک، همانطور که میدانید، بیش از پنجهزار نفر از پایگاه خارج شده بودند. تنها سه توپچی و سه کمکتوپچی باقی مانده بودند. از آن ۱۴ موشکی که شلیک شد، هر ۱۴ موشک ساقط شد. و آن دیگر پایان ماجرا بود.»
او گفت: «دوره سختی را گذراندیم. اما گاهی لازم است دورههای سخت را پشت سر بگذارید تا به جایی برسید. فکر میکنم اوضاع در خاورمیانه واقعاً خیلی آرامتر خواهد شد. آنها به ما احترام میگذارند، به اسرائیل هم احترام میگذارند، و به بسیاری از اتفاقاتی که رخ داد نیز احترام میگذارند. هیچکس تاکنون تجهیزاتی مثل آنچه ما فرستادیم برای انهدام آن سایتها(تاسیسات اتمی) ندیده بود. و وقتی آن سایتها نابود شدند، عملاً همه چیز تمام شد.»
آقای ترامپ درباره اینکه وقتی برنامه هستهای جمهوری اسلامی کاملا نابود شده است، درباره چه چیزی با مقامات ایران صحبت خواهد شد؟ گفت: آنها (جمهوری اسلامی) درخواست گفتوگو کردند و برای ما و احتمالا برای اسرائيل احترام زیادی قائل شدهاند.
آقای ترامپ این درخواستهای جمهوری اسلامی را به نتیجه حملات نظامی به تاسیسات هستهای آنها مرتبط دانست.
آقای ترامپ بار دیگر از خلبانان و مکانیکها و دیگر دستاندرکاران حمله به تاسیسات هستهای در ایران به نیکی یاد کرد. او تاکید کرد که این حمله پیچیده بدون مشکلی انجام گرفت.
او گفت آمریکا روی تاسیسات هستهای در ایران بزرگترین بمبهای غیرهستهای را که تاکنون علیه کسی استفاده کرده است، استفاده کرد «و ما، به هر حال، میخواهیم این حملات غیرهستهای باقی بمانند.»
او گفت «داشتم همین را با بنیامین (نتانیاهو) صحبت میکردم—آن لحظه، آغاز پایان بود. همه چیز خیلی زود پس از آن (حمله به تاسیسات اتمی) تمام شد. نمیخواهم بگویم این حمله مرا به یاد چه چیزی انداخت، اما اگر به گذشته نگاه کنید، این عملیات خیلیها را به یاد یک واقعهٔ دیگر انداخت. و حالا عکس هری ترومن در لابی ساختمان، در جایگاهی خوب، نصب شده است. او گفت آن حمله درگیریهای زیادی را متوقف کرد و این حمله (بمباران تاسیسات اتمی در ایران) درگیریهای زیادی را متوقف کرد.»
دونالد ترامپ همچنین گفت جمهوری اسلامی «زورگوی» خاورمیانه بود اما دیگر (در پی حملات آمریکا و اسرائيل زورگو) نیست.
او گفت: من ایرانیهای خیلی خوبی را میشناسم، در نیویورک. ایرانیها آدمهای پرانرژی هستند و باعث تاسف است که کشور ایران از پتانسیل خود استفاده نمیکند. او گفت دوست دارم در زمان مناسب تحریمها را بردارم که دیگر «مرگ بر آمریکا» نگویند. آقای ترامپ گفت کشور ایران پتانسیل بالایی دارد، نفت زیادی دارد اما فعلا درگیر تحریمهای گزنده است.
رئیس جمهوری آمریکا گفت: «ما تحریمهای (سوریه) را برداشتیم چون میخواستیم به آنها یک فرصت بدهیم. بدون برداشتن تحریمها، هرگز این فرصت را نداشتند. یکی از چیزهایی که درباره ایران داریم، تحریمهای بسیار گزنده است. و دلم میخواهد در زمان مناسب، آن تحریمها را هم برداریم و به ایران فرصتی برای بازسازی بدهیم.»
او گفت: «چون دوست دارم ایران را ببینم که بهصورت مسالمتآمیز خودش را دوباره میسازد—نه اینکه دور بزند و شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر ایالات متحده»، و «مرگ بر اسرائیل» سر دهد، همانطور که پیشتر میدادند.»
دونالد ترامپ گفت: «آنها(جمهوری اسلامی) قلدر خاورمیانه بودند—و حالا دیگر نیستند. ولی حرفهای وحشتناکی میزدند. من دوست دارم آنها را ببینم که مسیر بهتری میروند. آنها ظرفیت زیادی دارند. نفت دارند. مردم فوقالعادهای دارند—باهوش، پرانرژی، و شگفتانگیز. من ایرانیهای زیادی را میشناسم—ایرانیهای نیویورک. دوستان زیادی دارم. آنها آدمهای فوقالعادهای هستند. دیدن چنین وضعیتی واقعاً تأسفآور است. ولی فکر میکنم برداشتن تحریمها از سوریه، به سوریه فرصت بزرگی برای موفقیت میدهد.»
ترامپ: آنها میخواهند با ما مذاکره کنند
● امیدوارم مجبور به حمله دیگری علیه ایران نشویم، و آنها میخواهند با ما مذاکره کنند.
● حمله به سایتهای ایرانی پایان کار بود و اکنون اوضاع در خاورمیانه آرام خواهد شد و آنها اکنون به ما احترام میگذارند.
● خلبانان ما ۲۰ سال برای حمله به ایران آموزش دیدند، اما هیچ رئیس جمهور قبل از من به آنها اجازه این کار را نداد.
● من از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی بازدید کردم و با رهبران آنجا صحبت کردم و آنها بسیار باهوش هستند.
● امیدوارم جنگ با ایران تمام شده باشد و فکر میکنم آنها میخواهند برای صلح ملاقات کنند.
● من با رهبر جدید سوریه ملاقات کردم و از او خوشم آمد. به من گفته شد که او از یک محیط بسیار خشن آمده است، و من گفتم که تعجب نکردهام، خاورمیانه یک منطقه خشن از جهان است، و من بسیار تحت تأثیر او قرار گرفتم.
● ما تحریمهای سوریها را لغو کردیم تا به آنها اجازه دهیم کشور خود را بسازند.
● ما میخواستیم به سوریه فرصتی بدهیم و این بدون لغو تحریمها نمیتواند اتفاق بیفتد.
● امیدوارم جنگ بین اسرائیل و ایران تمام شده باشد و من دوست دارم تحریمهای تهران را در زمان مناسب لغو کنم.
● نمیتوانم تصور کنم که بخواهم دوباره به ایران حمله کنم. آنها میخواهند به یک راهحل برسند.
آقای ترامپ در پاسخ به خبرنگاری که پرسید چه چیزی ممکن است باعث شود بخواهید تصمیم بگیرید که دوباره به تاسیسات جمهوری اسلامی ایران حمله کنید؟ گفت: «امیدوارم مجبور نشویم چنین کاری کنیم. تصور نمیکنم که بخواهم چنین کاری بکنم. تصور نمیکنم آنها هم بخواهند چنین کاری بکنند. آنها میخواهند دیدار کنند… میخواهند یک توافقی برسند. آنها با دو هفته پیش خود خیلی فرق دارند.»
نتانیاهو: تصمیم به تغییر رژیم با مردم ایران است
بنیامین نتانیاهو نیز در مراسم کاخ سفید گفت حملات اسرائيل «دو تومور» هستهای و موشکهای بالیستیک جمهوری اسلامی را عقب راند. او گفت وقتی تومور را بر میدارید باید آن را رصد کنید تا برنگردد.
آقای نتانیاهو حملات به جمهوری اسلامی را یک «پیروزی تاریخی» خواند و گفت رئیسجمهوری آمریکا دونالد ترامپ و من، پیروزیای تاریخی رقم زدیم. واقعاً پیروزی شگفتانگیزی بود. این پیروزی، بزرگترین ظرفیتهای ایالات متحده را با ظرفیتهای چشمگیر اسرائیل، ارتش اسرائیل، خلبانان و سربازان اسرائیلی و همچنین موساد همراه کرد.
او گفت: ترکیب این دو توانمندی خارقالعاده، نتیجهای قاطع به بار آورد. این عملیات، دو «توموری» را که زندگی اسرائیل را تهدید میکردند عقب راند: تومور هستهای و تومور موشکهای بالیستیک. آقای نتانیاهو گفت: «جمهوری اسلامی قصد داشت ۲۰هزار از این موشکها بسازند و در کشوری به اندازه ایالت نیوجرسی آنها را پرتاب کنند. هیچ کشوری نمیتواند در برابر چنین چیزی دوام بیاورد.»
نخست وزیر اسرائيل افزود: «پس وقتی با دو چیزی روبهرو هستید که ممکن است شما را از بین ببرد، چه میکنید؟ باید آنها را حذف کنید. ما با همکاری مشترک، چنین کردیم. اما وقتی توموری را برمیدارید، معنایش این نیست که ممکن نیست برگردد. باید دائماً شرایط را رصد کنید تا مطمئن شوید تلاش تازهای برای بازگرداندن آن صورت نمیگیرد. ما دستاورد بزرگی داشتیم و فکر میکنم بخشی از تثبیت این دستاورد و جلوگیری از تکرار آن، نظارت دقیق و مداوم است. البته رئیسجمهوری و من در اینباره صحبت میکنیم. تیمهای ما هم در حال گفتوگو هستند.»
نخست وزیر اسرائيل دستاورد جنگ ۱۲روزه با جمهوری اسلامی را یک «پیروزی تاریخی» دانست که «چهره خاورمیانه را تغییر داده است.»
نخست وزیر اسرائيل در پاسخ به سوالی درباره تغییر رژیم در ایران گفت: «این به مردم ایران بستگی دارد.»
نتانیاهو درباره سوریه هم گفت قبلا حکومت ایران عملا با حزبالله لبنان، سوریه را کنترل میکرد اما دیگر آن شرایط وجود ندارد و حزبالله به زانو در آمده و جمهوری اسلامی نیز از صحنه بیرون شده است.
او از ارائه پاسخ روشن به اینکه آیا با دولت جدید سوریه مشغول مذاکره است خودداری کرد.
آقای نتانیاهو در پاسخ به سوالی درباره مهاجرت فلسطینیها از غزه گفت: فلسطینیها باید حق انتخاب داشته باشند که اگر خواستند با میل خود از غزه خارج شوند.
آقای ترامپ نیز درباره جنگ اوکراین گفت که او از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه خشنود نیست.
سفیر آمریکا در اسرائيل، مایک هاکبی هم در مراسم کاخ سفید گفت حمله آمریکا برای دوستان و دشمنان آمریکا پیام داد که دوستان آمریکا میتوانند به آن اتکا کنند.
آقای نتانیاهو پیش از دیدار با رئیس جمهوری آمریکا با مارکو روبیو، وزیر امورخارجه آمریکا و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه دیدار و گفتوگو کرد و قرار است با مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز گفتوگو کند.
این نخستین دیدار دو رهبران دو کشور پس از جنگ ۱۲روزه اخیر میان اسرائيل و جمهوری اسلامی است که طی آن اسرائيل سران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و متخصصان هستهای را کشت و به تاسیسات هستهای، امنیتی و نظامی در ایران خسارات فراوان وارد کرد و عملا در بخش وسیعی از آسمان ایران به آزادی عمل کامل رسید.
این سومین دیدار نخست وزیر اسرائيل با آقای ترامپ در سال ۲۰۲۵ میلادی است.
ایالات متحده در جریان درگیری ۱۲روزه اسرائيل و جمهوری اسلامی، با بمبهای سنگرشکن و همچنین موشک، به سه سایت هستهای فردو، نطنز و اصفهان در ایران حمله کرد. آقای ترامپ بارها گفته بود که برنامه غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی یا به صورت مسالمت آمیز یا از طریق نظامی پایان خواهد یافت و مقامات جمهوری اسلامی را تشویق کرده بود که با او به توافق برسند. اما مقامات جمهوری اسلامی پیش از حملات نظامی، توافقی نکردند.
دونالد ترامپ روز سهشنبه ۱۰ تیر در کاخ سفید به خبرنگاران درباره دیدار در پیش روی خود با نخست وزیر اسرائيل گفته بود: «ما در ایران موفقیت خارقالعادهای داشتیم. سالیان سال بود که هیچکس چنین موفقیتی را کسب نکرده بود.»
او حمله نظامی ایالات متحده به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را یک «حمله جنگی دقیق» و «حملهای عالی و درخشان» توصیف کرد و گفت که آن تاسیسات «ویران شده است.»
ترامپ در ادامه گفت «ما هر چه از [حکومت] ایران بخواهیم خواهیم گرفت.»
دونالد ترامپ و بینامین نتانیاهو گفتهاند که در صورت لزوم حمله دوباره به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را مد نظر قرار میدهند. وزیر دفاع اسرائيل پیشتر نیز گفته است که به ارتش این کشور دستور داده است «برتری هوایی» خود در آسمان ایران را حفظ کند.
عملیات نظامی اسرائيل باعث شد که مدتی طولانی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از دید عموم پنهان شود.
صدای آمریکا، شبکههای اجتماعی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
فاضل غیبی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت
با تاسف و تاثر فراوان اطلاع یافتیم آقای فاضل غیبی، نویسنده و پژوهشگر خوشفکر ایرانی ساکن آلمان زندگی را وداع گفته است. آقای غیبی متولد ۱۳۳۳ در تهران بود و از سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) در آلمان زندگی میکرد. او هنگام درگذشت ۷۱ سال داشت.
در سالهای گذشته مقالات زیادی از آقای غیبی در «ایران امروز» منتشر شده که گوشههایی از جهان فکری این پژوهشگر را بازنمینمایاند. آخرین نوشته آقای غیبی «انقلاب مشروطه، سرنوشت ایران» عنوان داست که در ماه اوت ۲۰۲۴ در «ایران امروز» منتشر شد. پس از آن دیگر قلم او خاموشی گرفت تا این که شمع جانش نیز در پی بیماری جانکاه خاموش شد.
از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۴ نردیک به ۱۲۰ مقاله از آقای غیبی در ایران امروز منتشر شد که در بخش آرشیو «اندیشه» و «سیاست» موجود است.
«ایران امروز» فقدان فاضل غیبی را به خانواده محترم غیبی و همه یاران و همکاران ایشان تسلیت میگوید.
زندگینامه خودنوشت فاضل غیبی
«در خانوادهای زرتشتی ـ بهائی در تهران بدنیا آمدم.(۱۳۳۳ش.) پس از آنکه کلاس دوم و سوم دبیرستان را در یکسال گذراندم، یکسالی از مدرسه رفتن فراغت یافتم و در ۱۵ سالگی تصادفاً به کلاسی راه یافتم که در آن فرهنگ هولاکوئی معارف بهائی درس میداد. از او پیش از هر چیز یاد گرفتم، که تنها بوسیلۀ یادداشت برداری از کتاب است که می توان مطالب را به خاطر سپرد و توشۀ معنوی ماندگاری فراهم آورد. از معارف دینی به تاریخ و فلسفه کشانده شدم و کتاب خوانی به مهمترین مشغولیتم بدل شد.
با چنین علاقهای طبیعی بود که بخواهم در آلمان، “کشور شاعران و فیلسوفان” ادامۀ تحصیل بدهم. (۱۹۷۳م.) اما بدون پشتوانۀ مالی مجبور شدم بر این تصور همگانی گردن نهم که تنها با تخصص در علوم طبیعی و مهندسی می توان به کشور خدمت کرد، صرفنظر از آنکه تحصیل در علوم انسانی زندگی را تأمین نمی کند! از اینرو در دانشگاه صنعتی آخن به تحصیل الکتروتکنیک مشغول شدم. اما برای جوان ۱۹ سالهای که فضای بستۀ دوران شاه را پشت سر گذاشته بود، فضای باز و بویژه سیاستزدۀ آنروزگار کشش بسیار نیرومندی داشت. خاصه آنکه می دیدم پس از آنهمه کتاب خوانیها، نسبت به اروپاییان از سطح آگاهی نازلی برخوردارم.
مهمترین کمبود هم متوجه “مارکسیسم” و طیف اجتماعی وابسته به آن بود که در دهۀ هفتاد هنوز نظرگاه غالب در میان روشنفکران اروپایی بشمار میرفت. با اینهمه با وجود آنکه بزودی به مطالعۀ آثار اصلی مارکسیستها مشغول شدم؛ دو سه سالی هنوز هم خود را “رئالیست” می دانستم. (: در فلسفه بدین معنی که به سه گوهر: روح، ماده و خدا قائل باشیم.) تا آنکه با مسافری از ایران آشنا شدم بنام اصغر محبوب (عضو مخفی حزب توده که در کشتار سال ۶۷ جان باخت). او مرا در طی سلسله بحثهایی مجاب کرد که رئالیسم فلسفی در واقع همان ایدهئالیسم محض است و مساوی با نفی جهان مادی. بنابراین تنها یک جهانبینی واقعی وجود دارد و آن ماتریالیسم است.
بدنبال شکست من در “کارزار فلسفی”، او مرا به حزب توده معرفی کرد و خود راهی ایران شد. از این پس دوندگیهای سترون بعنوان “فعالیت حزبی” و مطالعۀ نشریات تبلیغی حزب توده و “احزاب برادر” وقت کشی می کرد. تا آنکه پس از انقلاب در “بهار آزادی” راهی ایران شدم و مصمم بودم که به “صفوف انقلابیون” بپیوندم. هنگام پر کردن آنکت حزبی (برای دومین بار) همینکه از این قصدم سخن گفتم، عباس حجری به آرامی گفت: آقا، ما اینجا دیپلمۀ بیکار زیاد داریم. شما برو تحصیلت را تمام کن!
بنابراین پس از دادن رأی مثبت به رفراندم جمهوری اسلامی، به آلمان برگشتم و به منوال گذشته اما شدیدتر “فعالیتهای حزبی” را دنبال گرفتم. تا آنکه پس از درگیریهای فکری و سازمانی بسیار(۱۹۸۳م.)، طی نامه ای بیجواب که در آن اعتراضات خود را اعلام کرده بودم، به عضویت خود پایان دادم؛ هرچند که هنوز خود را مارکسیست می دانستم. دراین میان در فرانکفورت در رشتۀ الکترونیک و انفورماتیک درسم را تمام کردم و در دانشگاه صنعتی دارمشتاد (در دانشکدۀ فیزیک اتمی) شغل کوچکی گرفتم که بیش از هرچیز برایم فراغت برای کتابخوانی فراهم میآورد(۱۹۸۶م.).
شاید از آنجا که حس می کردم، در ورای “جهان بینی علمی و جهانشمول مارکسیسم” باید حقیقت دیگری هم وجود داشته باشد، به موازات کار، دو سالی در دانشگاه فرانکفورت به کلاسهای رشتۀ فلسفه سرمی کشیدم که چون آنرا مفید نیافتم دنبال نکردم. هرچند که از دید امروز همینکه مرا تا حدی با افکاری دیگر آشنا کرد باید نقطۀ عطفی در دیدگاهم بحساب آید.
بدون شک فروپاشی کاریکاتورهای جنایتباری که به نام سوسیالیسم برپا کرده بودند، نقش اساسی در تحول فکریام داشت. با اینهمه همۀ کسانی که در راه رهایی از ایدئولوژیهای توتالیتر کوشیده اند می دانند که از استالینیسم تا به جایگاهی که امروز رسیدهام، چه راهی دشوار و طولانی پشت سرگذاشتهام.»
مقالات و کتابهای فاضل غیبی:
● شماری از مقالات فاضل غیبی در وبسایت شخصی ایشان
● نسخه رایگان کتابهای فاضل غیبی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه با انتشار بیانیهای خطاب به مردم ایران و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ضمن محکوم کردن تجاوز اسرائیل به ایران و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای کشور، خواستار تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی برای برونرفت از بحران کنونی شدند.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر اهمیت تامین امنیت بهعنوان نخستین و مهمترین وظیفه هر حکومت و در همین حال، تقدیر از رشادتهای مردم و نیروهای مسلح و پدیده ارزشمند انسجام ملی در جنگ ۱۲روزه، نسبت به تداوم ناکارآمدی، بیاعتمادی، سیاست خارجی منجمد، تبعیضها و بیعدالتیها هشدار دادند.
امضاکنندگان با اشاره به «هزینههای سنگین جنگ» و «بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصاد، سیاست و روابط خارجی»، اصلاحات بنیادین در رویکرد نظام حکمرانی، پایاندادن به انحصار رسانهای، تقویت شایستهسالاری و آزادی زندانیان سیاسی را بهعنوان ضرورتهای تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران معرفی کرده و از دولت درخواست کردهاند با در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا از ایران محافظت کند.
این گروه همچنین خواستار خروج نیروهای نظامی از اقتصاد و بازنگری در سیاستهای ارزی و مالی برای مقابله با رانتجویی، فساد و احیای اعتماد عمومی شدهاند.
به نام خداوند جان و خرد
ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران
مردم شریف ایران و رئیسجمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان
نبرد ۱۲روزه نفسگیر و خونین با اسرائیل و آمریکا، در سایه رشادتها و فداکاریهای مردم شریف، نیروهای مسلح و سایر نهادهای پشتیبان کشور عزیزمان، در این مرحله، با آتشبسی هرچند شکننده، متوقف شد و جنگافروزان را که شاید سودای فروپاشی کشور و حتی تجزیه میهن عزیز را در سر داشتند، ناکام گذاشت.
جنگ ۱۲روزه یک بار دیگر اهمیت بالای برخورداری از امنیت را گوشزد کرد و یادآور شد که نخستین و مهمترین وظیفه هر حکومتی، تامین آرامش و برقراری امنیت در زندگی شهروندان است. این جنگ در عینحال، پدیده بسیار ارزشمند و عبرتآموزی را نیز به نمایش گذاشت و آن، انسجام ملی و گرایش قدرتمند کثیری از ایرانیان، فارغ از هر ویژگی متمایزکننده، برای حفظ ایران و مقابله با جنگافروزِ متجاوز بود. بسیاری از کسانی که به عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران انتقادات جدی داشتند و حتی کسانی که بهدلیل همین رویکرد، هزینههای قابلتوجهی را نیز پرداخته بودند، در کنار دیگر ایرانیان، تجاوز اسرائیل به ایران را شدیدا محکوم کردند. بیتردید رفتار اجتماعی تحسینبرانگیز مردم ایران در این شرایط سخت و حساس و نحوه مواجهه آنان با این هجوم تجاوزکارانه، در توقف آن تاثیر تعیینکنندهای داشته است.
از این جنگ، همانند هر بحران بزرگ دیگری، درسهای ارزشمندی باید آموخت. توأمشدن درگیری نظامی میان ما و رژیم اسرائیل و آمریکا با تشدید ابرچالشهای ناشی از ناترازی فزاینده در بخشهای مختلف، افول سرمایهگذاریهای مولد، تشدید مهاجرت نخبگان به خارج از کشور و... بار دیگر ما را با این سوال مواجه میکند که چه میزان از مشکلات و خطرات متنوعی که امروز جامعه را در برگرفته، قابلپیشگیری بوده و میتوانسته موقعیت مساعدتر و شرایط مناسبتری را بهوجود آورد؟
سالهاست کارشناسان بسیاری درمورد خطر افزایش تنش در روابط بینالملل و افول سرمایه اجتماعی و ضرورت جلوگیری از گسترش نارضایتی در میان اقشار مختلف، افزایش کارآیی در بخشهای مختلف اقتصادی اجتماعی و پویایی در فرآیند مدیریت کشور سخن به میان آوردهاند. ولی وسایل ارتباط جمعی رسمی، بهویژه صدا و سیما، تلاش کرده همواره، تصویری صُلب و یکدست از اجماع نظر درمورد سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی ایران ترسیم کند. امروز که خطر تجاوز اسرائیل و جاسوسی مزدورانش بیش از پیش امنیت و حتی تمامیت ارضی کشور را مورد تهدید قرار داده، موارد ذکرشده اهمیتی دوچندان پیدا کرده است.
این جنگ، به همراه درسهای عبرتآموز آن، میتواند نقطه عطفی تاریخی در پایانبخشی به ناکارآمدی، بیاعتمادی، سیاست خارجی منجمد و تبعیض و بیعدالتیها و اتخاذ سیاستهایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بینالمللی بر مبنای تنشزدایی و تامین منافع اقتصادی، تضمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفاه و شایستهسالاری باشد. این اتفاق میتواند دورهای جدید و پربرکت را برای ایران رقم بزند.
حل مشکلات درهمتنیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرآیندی دشوار و زمانبر است که به همراهی و همکاری میان مردم و دولت و بهرهگیری از منابع و تکنولوژی جهانی نیازمند است. لذا عبور کمهزینه از این شرایط، بدون گسترش روابط بینالملل از یک طرف و تقویت هرچه بیشتر سرمایه اجتماعی، از طرف دیگر، امکانپذیر نخواهد بود.
ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن محکومکردن تجاوز رژیم جنایتکار و تروریست اسرائیل به ایران عزیز و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای کشورمان، توجه به موارد زیر را ضروری و بلکه حیاتی میدانیم:
- در عرصه روابط بینالملل، برداشت ما آن است که مردم ایران، ضمن آنکه در مقابل تجاوز بیگانه میایستند و از تسلط بیگانه بیزارند، صلحدوست و مدافع تعامل با کشورهای مختلف جهان هستند. توصیه موکد ما آن است که برای خروج از شرایط بهوجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود. حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران، مهمترین هدفی است که نباید اجازه داد، ذرهای دچار خدشه شود. نگاههای افراطی که محرک دشمنیها و درگیریهاست، در شرایط موجود کشور، خطرناک و دارای نتایج فاجعهبار خواهد بود.
- در عرصه داخلی، مهمترین توصیه ما، تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی در جهت افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایه اجتماعی است. با تداوم سیاستهای انحصارگرانه، اعتماد عمومی جلب نخواهد شد. آزادی بیان صاحبان اندیشه تضمین شود و این امکان فراهم شود که همه بتوانند با برخورداری از آزادی، نظرات خود را در مورد چرایی بروز شرایط موجود و چگونگی خروج از آن، ابراز کنند. تجربه بشری بهخوبی نشان داده است که نظامهای سیاسی برخلاف تصور برخی سیاستمداران، در فضای آزادی بیان، تثبیت و تقویت شده و برعکس، در فضای دچار محدودیت است که نفوذپذیر و شکننده میشوند.
- برای تقویت انسجام ملی و افزایش سرمایه اجتماعی، زندانیان سیاسی و محصورانی که بهدلیل بیان نظرات زندانی شدهاند، از بند رها شوند.
- صدا و سیما و دیگر رسانههای جمعی دولتی، از کنترل محافل افراطی خارج و به نحوی متحول شود که مرجع رسانه به داخل کشور منتقل شود. نقاط ضعف سیاستها و برنامهها، توسط اندیشمندان منتقد، در وسایل ارتباط جمعی ایران بازتاب یابد تا صاحبان اندیشه بتوانند بهطور شفاف، عملکرد دستگاههای تصمیمساز کشور را نقد و نظرات سازنده خود را ابراز کنند.
- شعارزدگی و توجه به ظواهر، در مقابل اهمیت قائلشدن برای شایستگی و توانمندی تخصصی، بهراحتی، زمینه نفوذ افرادی را باز میکند که با طرح شعارهای افراطی، جهتگیریها را عملا همسوی با خواستههای دشمنان کشور شکل میدهند. نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور برای خنثیسازی همهجانبه دشمن و صیانت از جان و کیان مردم، نیازمند بازنگریهای اساسی است.
- سیاستهای پولی، ارزی، تجاری و مالی بهگونهای تنظیم شود که زمینه رانتجویی و فساد را از بین ببرد و از سوی دیگر، بهرهمندی نهادهایی متوقف شود که با وجود گسترش هشداردهنده فقر همگانی، خارج از کنترل و نظارت تعریفشده و بدون شفافیت، از منابع عمومی تغذیه میشوند و امتیازات فراوانی را مورد استفاده قرار میدهند.
- بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از امور بنگاهداری و فعالیتهای اقتصادی و تمرکز آنها بر امور مربوط به حوزههای مستقیما مرتبط با امور نیروهای مسلح تاکید میشود.
امید آن داریم که نظام تصمیمگیری کشور در سایه یادگیری از اتفاقات پرهزینهای که طی دهههای گذشته رخ داده و در درون هریک از آنها، درسهایی فراوان و سازنده همراه داشته، بتواند ایرانی آباد، آزاد، مستقل و پرنشاط را برای این مردم قهرمان و شریف، از خود به یادگار بگذارد.
به یاری خدا و همراهی همگانی، چنین باد
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
روزنامه هممیهن
این روزها رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا هر دو سرشار از ستایش و تمجید از فضای «همبستگی ملی» است که در واکنش به حملۀ نظامی اسرائیل به خاک کشورمان پدید آمده است.
همبستگی ملی ضرورت همیشگی جوامع به قصد عبور از مشکلات و بحرانها و حفظ ثبات و بقای کشورهاست و جز خیر از آن برنمیخیزد. با این همه روشن است که همبستگی ملی میتواند از فضای ذهنی و دنیای مجازی و تبلیغاتی آغاز شود، اما تا مؤلفههای عینی آن، در سطوح مختلف جامعه شکل نگیرد، قابل دوام و بقا نیست.
از این رو، هر فرد و دسته و نهادی که واقعاً به ضرورت همبستگی ملی در جامعۀ ایرانی باور قلبی دارد، باید در جهت کمک به عینیسازی آن حرکت کند وگرنه از حدود حرف و شعار فراتر نرفته است.
همبستگی ملی تعریف به نسبت روشنی دارد. توافق و اجماع عموم یا اکثریت قاطعی از مردم بر روی یک تصمیم کلان و مشخص، در فضایی باز و آزاد و شفاف و کمک به تحقق عینی آن، مصداقی از همبستگی ملی در یک کشور است. بنابراین در درجۀ نخست، پایۀ همبستگی ملی عموم مردماند و آنها یا گروههای مرجع و نمایندگان مدنی و سیاسیشان باید با شرایط برابر و حقوق یکسان، قادر به اظهارنظر و بحث و گفتوگوی عمومی به قصد کشف بهترین تصمیم در شرایط پیچیده و دشوار باشند و بعد از تصمیمگیری با تحمل هزینههای احتمالی آن، دولتها را برای عملی کردن آن یاری رسانند.
درست به همین دلیل مستثنی کردن اقشار و طبقات مختلف مردم و گروههای گوناگون سیاسی که به اصلِ «امر ملی» وفادارند، نقض همبستگی ملی است و مانع شکلگیری و استمرار و بقای آن میشود. سالیان درازی است که در جامعۀ ما افرادی صرفاً به علت نقد سیاستهای حاکم و یا انتقاد از مسئولان کشور به زندان افتادهاند و تحت عنوان زندانیان سیاسی یا عقیدتی شناخته میشوند.
در این یادداشت قصد من مشخصاً پرداختن به مورد مصطفی تاج زاده است که مدت حبس او به ده سال رسیده است. آقای تاج زاده نامی آشنا برای جامعۀ سیاسی کشور است. در عملکرد و مواضع فکری او ابهامی وجود ندارد. برای دفاع از راهکارهای سیاسی خود همواره آمادۀ بحث و گفتوگو و مناظره است. طبیعی است در جامعهای به پیچیدگی و بغرنجی جامعۀ ایران، یک فرد به هر اندازه هم که توانا و صاحب صلاحیت باشد، امکان کشف همۀ راهکارهای درست یا مفید را ندارد.
این نکته را بدان دلیل مطرح کردم که سخنم صادقانه و خالی از هر نوع تظاهر و ریا باشد. به هر حال، من در پارهای مسائل بخصوص در تحلیل شرایط کشور و نوع مواجهۀ فردی و جمعی با مشکلات موجود با آقای تاج زاده اختلاف نظر جدی داشتم. چندین بار در این باره با هم مناظره کردیم و برخی از بحثهای خصوصیمان چندان هم آرام پیش نمیرفت.
اینکه ادعای کدامیک از ما درست بوده است، یک مسئلۀ بسیار فرعی است، هر یک از ما ایرانیان از حق طبیعی و خدادادی و طبیعیِ اندیشیدن و نظر دادن و انتقاد کردن برخورداریم و در هیچ شرایطی این قبیل مقولات نباید مجرمانه تعریف شود و صاحب نظر یا نقدی را با مشکلات و محدودیتهایی چون زندان روبهرو کند.
از این رو، مصطفی تاج زاده کاملاً بیدلیل به زندان افتاده است گو اینکه نظرات و یا نوع مواجههاش با مسائل ممکن است مورد انتقاد دیگران باشد.
به زبان روشنتر، بر اساس علم حقوق و قوانین از جمله قوانین جاری، آقای تاج زاده مرتکب جرم یا خلافی نشده است که مستوجب زندان آن هم به مدت ده سال آزگار باشد. او فقط نظر و نقدش را مطرح کرده است و افرادی از نوع بیان آن رنجیدهخاطر شدهاند. این رنجیدگی هیچ دلیلی برای زندانی کردن شهروندی با ویژگیهای مصطفی تاج زاده فراهم نمیکند.
آقای تاج زاده آدم خاصی است. خانوادهدوست است و در عین حال زندگی خود را وقف خدمت به جامعه کرده است. اهل خنده و شوخی و بذلهگویی است. در کمک به دیگران پیشقدم است. اصول و چارچوب تعریف شدۀ خود را دارد. برای پیشبرد نظراتش به سختی تلاش میکند. اهل بحث و جدل و بسیار پرجنب و جوش است. سرسختیها و انعطافهای مخصوص به خود را دارد. سالها در همین نظام مسئولیتهای سطح بالایی به عهده داشته و در جهت اصلاح وضع موجود تلاش کرده است. چنین انسانی بدون تردید جایش در زندان نیست.
مصطفی تاج زاده از معدود اهل سیاستی است که اختلاف نطر با دیگران را دستمایۀ اختلاف شخصی قرار نمیدهد. در تمام مدتی که درگیر مناظره و یا بحثهای داغ بودیم، هرگاه برایم مشکلی پیش میآمد، برای حلش به او مراجعه میکردم. همیشه دلسوز و پیگیر بود و از کمک مضایقه نمیکرد.
هر نوع سخن از همبستگی ملی با زندانی بودن مصطفی تاج زاده تضاد و تنافر دارد. آزادی او و دیگر زندانیانی که به دلیل نوع نقد یا اظهارنظر خود به زندان افتادهاند، گام نخست در جهت تحقق عینی و عملی همبستگی ملی است.
کشور با شرایط بینهایت بغرنجی روبهروست. فقط آنها که برداشتی سطحی از اوضاع ایران و منطقه و جهان دارند، این گزاره را رد میکنند. برای عبور از این شرایط همراهی و کمک عموم ایرانیان ضروری است بخصوص افرادی در سطح آقای تاج زاده و یا دیگر دوستانی مثل سعید مدنی، ابوالفضل قدیانی، مصطفی مهرآیین، مهدی محمودیان، رضا خندان و دهها زندانی زن و مرد دیگری که به دلیل عقاید یا نظرات سیاسی خود به زندان افتادهاند، هرچند که ممکن است به نوع رویکرد و زبان مورد استفادۀ آنان در نقد وضع موجود، انتقادهای بسیاری وجود داشته باشد همانطور که از زاویهای دیگر نسبت به تک تک ما وجود دارد.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
نامهای به مصطفی مهرآیین، آنکه روشنایی را از یاد نبرده است
مصطفی عزیز،
این نامه را برایت نمینویسم که دلت قرص شود؛ تو از ما قرصتری، از ما که بیرون زندانیم اما اسیر هزارتوی ترس، عادت و خاموشی. این نامه را مینویسم تا به سهم خود، سکوت را بشکنم، چون میدانم سکوت، همدستیست؛ و من نمیخواهم در جنایتِ فرهیختگیکشی شریک باشم.
تو اکنون در زندانی که سزاوار هیچ انسانی نیست، چه رسد به تو؛ انسانی که عمرش را صرف کاشتن بذر اندیشه، گفتوگو، پرسش و فضیلت کرد. تو را، نه به جرم خیانت، نه به دلیل فساد که به جرم «فکر کردن» به بند کشیدهاند. به جرم آنکه گفتی: آزادی فضیلتی است، نه امتیاز. به جرم آنکه دانشگاه را مأمن دانستی، نه ملحقات قدرت.
بگذار رک و بیواسطه بگویم: جای تو در زندان نیست. جای تو در کلاس است، در حلقهی دانشجویانی که چشمشان هنوز میدرخشد وقتی از اخلاق و وطن و آزادی حرف میزنی. تو اگرچه اکنون میان دیوارهایی سرد محبوس باشی، اما باور کن، در جان بسیاری از ما جاری هستی. صدایت، هنوز از تریبون کلاسها میآید، حتی اگر میکروفونی در کار نباشد.
من از تو آموختم که عشق به وطن، چیزی فراتر از شعار است. تو وطن را نه با پرچم، نه با خاک که با مردمش معنا میکردی. برای تو وطن، دانشجویی بود که نان نداشت، استادی بود که جرات نداشت، مادری بود که فرزندش را در راه آزادی از دست داد. برای همین است که میخواهند صدایت را خاموش کنند، چون یادآور حقیقتی هستی که فراموشکردنی نیست.
تو همه ما را به «یادآوری» دعوت میکردی، به ایستادن، به نه گفتنِ آرام اما سرسخت؛ و اکنون، نوبت ماست. نوبت ماست که فریاد بزنیم:
آزادی تو، فقط آزادی یک فرد نیست. آزادی تو، برائت اندیشه است از اتهام. آزادی تو، بازگشت وقار به دانشگاه است.
تو هرگز مصلحتطلب نبودی و ما، دوستانت، شایسته نیست که در مصلحت سکوت کنیم. دلیلی ندارد در کشوری که مدعی فرهنگ است، فرهیختهای چون تو باید پشت میلهها بنشیند. دلیلی ندارد دانایی، خطرناکتر از خشونت قلمداد شود.
چه واژگانی را باید به کار بگیرم که بزرگیات را فریاد بزنم بیآنکه شبیه ستایشهای بیمزه باشد؟ تو را نمیستایم که در بند رفتهای؛ تو را به خاطر ایستادنت، به خاطر نترسیدنت، به خاطر نپیوستنات به کاروان سکوت و سازش، احترام میگذارم. تو فرزند دانشی که زخم خورده اما زانو نزده است.
دوست من،
ما تو را کم داریم. بسیار. نبودنت، خلاییست در فضای فکری این سرزمین. کلاسها بیتو بیجان شدهاند. دانشجویان منتظرند، نه فقط برای شنیدن سخنرانیهایت، بلکه برای دیدن اینکه هنوز میتوان ایستاد، هنوز میتوان صادق ماند، هنوز میتوان از آزادی گفت و وا نداد.
میدانم در کجای زمان ایستادهای. میدانم چطور روز را به شب میرسانی بیآنکه از درختی حرف نزنی یا از درد انسان. تو از آن دست آدمهایی هستی که اگر لب از سخن فروبندند، واژهها خودشان راهی برای گفتن پیدا میکنند. حالا که تنِ تو در بند است، اندیشهات، صدا، صبر، واژه، ما — همه ما — سخنگوی توایم.
در تو، جامعهشناسی صرفاً دانش نبود؛ دردی بود که به زبان آمد، زخمی که به شکل تحلیل گفتوگو شد. تو از آنها نبودی که درس بدهند تا فراموش کنند؛ تو میگفتی تا زنده نگه داری. کلاسهایت، خانهی تفکر بود؛ و حالا، ما که بیرونیم، بیشتر از همیشه دلتنگ آن خانهایم. نه فقط دلتنگ تو که دلتنگ پرسش، دلتنگ جرأت، دلتنگ انسانی که از «دانشگاه» فقط دیوار نساخت.
ما این روزها، هر بار که از کنار دانشگاه میگذریم، صدای تو را میشنویم. در راهروها، پشت در کلاسها، در حرفهای آرام دانشجویانی که هنوز باور دارند آگاهی، جُرم نیست. میشنویم که میگویی: «آزادی، فقط نبودِ بند نیست، حضور معناست.» و تو معنا بودی، هستی، خواهی بود.
دوست من،
اگرچه جغرافیای تنات را تنگ کردهاند، جغرافیای جانات بیمرز مانده است. هنوز هر پرندهای که پر میزند، پیامیست از تو. هنوز هر سکوتی، پژواکیست از صدای تو؛ و ما، در هر کلمه، در هر کتاب، در هر شعر، رد پایت را دنبال میکنیم. نه برای دلتنگی، برای امید. برای آنکه این تاریکی، پایان قصه نیست.
ما به بازگشتت نیاز داریم، به حضورت، به روشنگریات. این خاک، اگر هنوز امیدی در خود دارد، به خاطر آدمهایی چون توست. کسانی که وطن را دوست دارند، بیآنکه تملق بگویند. کسانی که حرف میزنند، نه از روی عصبانیت که از سر عشق؛ و عشق تو، به این سرزمین، عمیقتر از شعارهای هزاربارهایست که گوشمان را پر کرده است.
آزادی تو، باید مطالبهی ما باشد، نه لطف آنها. آزادی تو، نشانهای است که آیا این سرزمین، هنوز جایی برای فرزانگی دارد یا نه.
ما تا آزادیات سکوت نخواهیم کرد.
نه به خاطر رابطهی شخصیمان با تو،
بلکه به خاطر وظیفهمان در برابر آنچه درست است.
باید برگردی، نه برای خودت، برای ما. باید بیایی تا دوباره از فضیلت بگویی، از حقیقت، از عشق. باید بگویی که چگونه وطن را میتوان دوست داشت، بیآنکه خود را بفروشی.
تا آن روز، در کنار تو میمانیم.
از تو یاد گرفتهایم چگونه مقاومت کنیم.
اکنون نوبت ماست که در نبودت، صدای تو باشیم.
با رفاقت، خشم و امید،
از زبان دوستی که میداند تو سزاوار بند نیستی که تو سزاوار آزادی و احترام و بازگشت پیروزمندانهای. نام تو، حتی اگر خاموش شود، باز پژواک خواهد داشت.
قربان عباسی - شهروند
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، در مصاحبهای که روز دوشنبه منتشر شد، گفت که معتقد است ایران میتواند اختلافات خود با ایالات متحده را از طریق گفتگو حل کند، اما اعتماد پس از حملات ایالات متحده و اسرائیل به کشورش، مسئلهساز خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری رویترز، پزشکیان در مصاحبه با تاکر کارلسون، پادکستر محافظهکار آمریکایی که روز شنبه انجام شده، گفت: «من بر این باورم که میتوانیم اختلافات و منازعات خود را با ایالات متحده از طریق گفتوگو و مذاکره به راحتی حل کنیم.»
رئیس جمهور ایران، از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، خواست که اجازه ندهد بنیامین نتانیاهو، رهبر اسرائیل – که روز دوشنبه برای مذاکرات در کاخ سفید به واشنگتن سفر کرده است – او را وارد جنگ با ایران کند.
پزشکیان اظهار داشت: «رئیسجمهور ایالات متحده، آقای ترامپ، به اندازه کافی توانمند است که منطقه را به سمت صلح و آیندهای روشنتر هدایت کند و اسرائیل را در جایگاه خود قرار دهد، یا وارد یک چاله بیانتها یا یک باتلاق شود.» وی افزود: «پس انتخاب این مسیر به رئیسجمهور ایالات متحده بستگی دارد.»
کارولین لویت، سخنگوی کاخ سفید، گفت که مطمئن نیست ترامپ اظهارات رئیسجمهور ایران را دیده باشد، اما موافقت کرد که او [ترامپ]فرد مناسبی برای حرکت منطقه به سمت صلح است.
پزشکیان، اسرائیل، دشمن دیرینه جمهوری اسلامی را مسئول فروپاشی مذاکراتی دانست که هنگام آغاز حملات اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن در جریان بود. این حملات آغازگر یک جنگ هوایی ۱۲ روزه با اسرائیل بود که در آن فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای ایران کشته شدند.
پزشکیان پرسید: «چطور میتوانیم دوباره به ایالات متحده اعتماد کنیم؟» وی ادامه داد: «چگونه میتوانیم مطمئن باشیم که در میانه مذاکرات، رژیم اسرائیل دوباره اجازه حمله به ما را پیدا نخواهد کرد؟»
متن کامل گفتوگوی پزشکیان با تاکر کارلسون به نقل از خبرگزاری ایرنا
* از شما متشکرم جناب آقای رئیسجمهور. به نظر میرسد اکنون وقفهای در درگیری میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد شده است؛ بهنظر شما، این وضعیت در نهایت چگونه به پایان خواهد رسید؟ و مایلید این درگیری چگونه خاتمه یابد؟
پزشکیان: ما آغازگر جنگ نبودیم و نمیخواهیم جنگی ادامه پیدا کند. از روزی که مسئولیت را بر عهده گرفتم، شعارم ایجاد وحدت در داخل و برقراری صلح و آرامش با همسایگان و جهان بوده است.
* شما از صلح سخن میگویید، جناب آقای رئیسجمهور. از سوی دیگر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا نیز معتقد است که حمله اخیر دولت آمریکا به تأسیسات هستهای ایران ناشی از این باور صورت گرفته که جمهوری اسلامی ایران حاضر نیست از برنامه هستهای خود دست بکشد. بهزعم آقای ترامپ، دستیابی به صلح امکانپذیر نخواهد بود، مگر آنکه ایران از ادامه این برنامه صرفنظر کند. آیا مایل هستید که در مسیر رسیدن به صلح، از برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران چشمپوشی کنید؟
پزشکیان: واقعیت این است که نتانیاهو از سال ۱۹۹۲ این ذهنیت را القا کرده که ایران به دنبال سلاح هستهای است و هر رئیسجمهوری که در آمریکا روی کار آمده، همین تصور را در ذهن او تقویت کردهاند. او تلاش کرده این دروغ را به رؤسایجمهور آمریکا القا کند که ایران در پی سلاح هستهای است. ما به هیچوجه به دنبال سلاح هستهای نبودهایم، نیستیم و نخواهیم بود. این، دستور و فتوایی است از سوی مقام معظم رهبری صادر شده و در همکاری کامل ما با آژانس بینالمللی انرژی اتمی راستیآزمایی شده، اما متأسفانه با رفتار آنها، این روند مختل شد.
* آیا این به آن معناست که شما تأیید میکنید گزارشهایی که حاکی از قطع همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، صحت دارد؟ در چنین شرایطی، دیگر راهی برای آگاهی از میزان اورانیوم موجود، درصد و سطح غنیسازی وجود ندارد و عملاً جامعه جهانی نمیداند که ایران در چارچوب برنامه هستهای خود چه اقداماتی انجام میدهد. بهنظر شما، از این پس چگونه میتوان فرآیند راستیآزمایی را درباره برنامه هستهای ایران انجام داد؟ و آیا این امکان وجود دارد که کشورهای دیگر بتوانند در این مسیر مشارکت داشته باشند؟
پزشکیان: آقای کارلسون! ما بر سر میز مذاکره بودیم. در حال گفتوگو بودیم و رئیسجمهور آمریکا برای ایجاد صلح ما را دعوت کرده بود. در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالیکه ما همچنان در حال مذاکره بودیم، عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند. با این حال، درباره نظارت، بدون تردید آمادهایم مجدداً وارد گفتوگو شده و راستیآزمایی کنیم. ما هرگز از راستیآزمایی فرار نکردهایم و آمادگی داریم که باز هم بررسی انجام شود، ولی متأسفانه، در پی حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ما، بسیاری از تجهیزات و اماکن تخریب شده و دسترسی به آنها به سادگی ممکن نیست. باید صبر کنیم تا ببینیم آیا امکان دسترسی مجدد وجود دارد یا خیر.
* گزارشهایی منتشر شده که حکایت از آن دارد، دولت شما بر این باور است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی از تأسیسات هستهای ایران جاسوسی کرده و اطلاعات محرمانه را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است. آیا این دیدگاه مورد تأیید شماست؟ و اگر چنین است، آیا مدرکی در این خصوص در اختیار دارید که مایل باشید آن را به جهانیان ارائه دهید؟
پزشکیان: در زمینه اعتماد به آژانس، بهدلیل اقداماتی که رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از اطلاعات بازرسیها انجام داد، بدبینیهایی به وجود آمد. با این حال، ما همیشه آماده همکاری بودیم و اجازه دادیم آژانس از تمام مراکزی که تحت نظرش بود، بازدید کند. بیاعتمادی زمانی تشدید شد که گزارش اخیر آژانس به رژیم صهیونیستی بهانه داد تا بدون هیچ مجوزی به مراکز هستهای ما حمله کند. متأسفانه، آژانس حتی حمله به مراکزی که تحت نظارت خودش بود و ما طبق NPT آن را پذیرفته بودیم، محکوم نکرد. این مسئله از منظر حقوق بینالملل قابلقبول نیست و باعث بیاعتمادی بین مردم و قانونگذاران ما نسبت به آژانس شده است.
* جنابعالی اشاره فرمودید که جمهوری اسلامی ایران همواره از جنگ دوری کرده و در پی استفاده از مسیر دیپلماسی برای حلوفصل اختلافات با ایالات متحده آمریکا بوده است، اما ناگهان این روند با حادثهای مختل شد. اکنون مایلم بپرسم، آیا آمادگی آن را دارید که بار دیگر آغاز تازهای در مسیر دیپلماسی داشته باشید؟ بهعبارت دیگر، آیا امکان یک «ریاستارت» در مذاکرات وجود دارد؟ و اگر چنین است، از دیدگاه شما، توافق مطلوب با آمریکا باید به چه شکلی و بر چه اساسی حاصل شود؟
پزشکیان: به نظرم ما میتوانستیم خیلی راحت با گفتوگو مشکلاتمان را حل کنیم. چارچوب گفتوگوها میتواند بر اساس قوانین بینالمللی و حقوق کشورها باشد. ما هیچ خواستهای جز احترام به قوانین بینالمللی نداشته و نداریم. این نتانیاهوست که منطقه را دچار آشوب کرده و تلاش کرده گفتوگوی ما را مختل کند. ما بهدنبال صلح هستیم. باور من این است که در دنیای کوچک ما، انسانها باید در صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند، اما به ما حمله شد. ملت ما توان دفاع از خود را دارد. من معتقدم رئیسجمهور آمریکا میتواند منطقه را بهسمت صلح و امنیت هدایت کند یا آن را وارد یک جنگ بیپایان کند.
* آیا برنامهای برای ورود مجدد به مذاکرات با ایالات متحده آمریکا در نظر دارید؟ چه این مذاکرات با نماینده فعلی آمریکا، آقای ویتکاف باشد یا با فردی دیگر. و اگر چنین برنامهای وجود ندارد، از دیدگاه شما، در صورت ادامه این وضعیت، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟
پزشکیان: ما با مذاکره مشکلی نداریم. اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده، از جمله ترور و به شهادت رساندن فرماندهان ما در خانههایشان – که جنایت جنگی محسوب میشود – و شهادت دانشمندانمان همراه با خانواده و فرزندانشان، کشتار بیگناهان و بمباران زنان باردار، وضعیت را بحرانی کرده است؛ رژیم صهیونیستی برای اینکه یک نفر را بکشد، یک ساختمانها را بر سر مردم آوار کرده! امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت. البته این نیازمند یک شرط است: اعتماد به روند گفتوگو. نباید در میانه گفتوگو، مجدداً به رژیم صهیونیستی اجازه حمله داده شود و آتش جنگ آغاز گردد.
* آیا بر این باور هستید که دولت اسرائیل تلاش کرده است جنابعالی را ترور کند؟
پزشکیان: تلاش شد و اقدام هم صورت گرفت، اما باور ما این است که اگر خدا بخواهد، انسان زنده میماند و اگر نخواهد، ممکن است حتی در پیادهروی هم جان بدهد. ما آمادهایم تا پای جان از مردم، استقلال و آزادی سرزمینمان دفاع کنیم و از مرگ نمیهراسیم، اما در جهانی که در آن زندگی میکنیم، اینکه با خونریزی، قتل، غارت و امیال شیطانی منطقه را ناامن کنند، بسیار زشت و تأسفبار است.
* اگر اجازه بدهید، مایلم بار دیگر به این موضوع بازگردم. تا کنون گزارشی رسمی در دست نیست که نشان دهد ایالات متحده آمریکا تلاش کرده باشد جنابعالی را ترور کند یا اینکه این موضوع از سوی نهادهای رسمی تأیید شده باشد، آیا ممکن است در این خصوص توضیح بیشتری ارائه فرمایید؟
پزشکیان: این اقدام از سوی رژیم صهیونیستی بود و نه آمریکا. ما در جلسهای داخلی مشغول مرور برنامهها بودیم که – براساس اطلاعاتی که از جاسوسهایشان گرفته بودند – منطقهای را که در آن حضور داشتیم، بمباران کردند. ولی وقتی خدا نخواهد، حادثهای رخ نمیدهد. ما نیز هیچگاه از مرگ و شهادت در راه استقلال و عزت کشورمان نهراسیدهایم. مردم و سرزمین ما در مواجهه با جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، به وحدت و انسجام بیشتری دست یافتند. ایران یک تمدن است و مردم ایران ممکن است در برخی مسائل اختلافنظرهایی داشته باشند، اما هر ایرانی در هر نقطهای از جهان، قدر تمامیت ارضی کشورش را میداند و از آن دفاع میکند و خواهد کرد. توصیه من به دولت آمریکا این است که خود را وارد جنگی نکند که با اهداف غیرانسانی نتانیاهو و نسلکشیهایش به راه افتاده؛ این جنگ بیپایانی خواهد بود که جز وحشت و ناامنی برای منطقه چیزی ندارد.
* بسیاری از مردم آمریکا همچنان از ایران هراس دارند و نگرانند که ممکن است ایران با بمب اتمی به ایالات متحده حمله کند. آنها ویدیوهایی میبینند که در آن برخی از مردم ایران شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند و ایالات متحده را «شیطان بزرگ» خطاب میکنند. بهنظر شما، آیا این نگرانیها واقعبینانه است؟ و آیا مردم آمریکا باید از ایران بترسند؟
پزشکیان: من فکر نمیکنم این تصویر، برداشت درستی از ایران باشد. در ۲۰۰ سال گذشته، حتی یکبار هم ایران به کشوری حمله نکرده است. شعار «مرگ بر آمریکا» هم بههیچوجه به معنای مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست. این شعار یعنی «مرگ بر جنایت»، «مرگ بر قتل»، «مرگ بر حمایت از کشتار»، و «مرگ بر سیاستهایی که منطقه را ناامن میکنند». تا حالا ایرانیای دیدهاید که در آمریکا دست به ترور زده باشد؟ من که نشنیدهام. تا جایی که میدانیم، هیچ ایرانیای بهدنبال ترور و ناآرامی نبوده است، اما افرادی دیگر در منطقه بودند که رئیسجمهور آمریکا اذعان کرده خودِ آمریکا آنها را تربیت کرده؛ همان داعشیها که باعث ناامنی و جنایت در منطقه و حتی در آمریکا شدند و نگاه منفی در دنیا نسبت به دین و باورهای ما ایجاد کردند. شعار «مرگ بر...» ما، علیه جنایت و ناامنی است، نه انسانها. هر کنشگری که از این مسیر حمایت کند، مورد لعن مردم ماست، نه افراد بهعنوان انسان.
* دو تن از مراجع تقلید و علمای برجسته ایران، فتواهایی را علیه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا صادر کردهاند، از دیدگاه شما، این فتاوا چه معنا و مفهومی دارند؟
پزشکیان: تا جایی که من اطلاع دارم، آنها علیه هیچ فرد خاصی فتوا صادر نکردهاند. فتوایی که منتشر شده – که البته ارتباطی به دولت یا رهبری ندارد – فقط اعلام میکند که توهین به مذهب یا شخصیتهای مذهبی، از نظر اعتقادی، محکوم و غیرقابلقبول است. این مسئله مشخصاً مربوط به رئیسجمهور آمریکا یا اشخاص دیگر نیست. دانشمندان دینی نظرات علمی خود را بیان کردهاند، اما این فتوا هرگز معنای قتل یا تهدید ندارد.
* با توجه به اینکه شمار قابل توجهی از اتباع ایرانی در ایالات متحده آمریکا زندگی میکنند، برخی بر این باورند که این افراد، بهاصطلاح « sleeper cells » یا مأموران خفتهای هستند که در انتظار دریافت فرامین از سوی شما بهسر میبرند تا در داخل خاک آمریکا دست به اقدامات خشونتآمیز یا تروریستی بزنند. آیا مایل هستید از اینجا پیامی خطاب به آنان بدهید و از آنها بخواهید که از هرگونه اقدام خشونتآمیز در خاک ایالات متحده پرهیز کنند؟
پزشکیان: راستش، بسیاری از مواردی که شما مطرح میکنید را برای اولینبار بهعنوان یک ایرانی میشنوم. آیا در رفتار ایرانیهایی که در آمریکا زندگی میکنند، جز علم، ادب، همراهی و دانش چیز دیگری دیدهاید؟ این تصاویری است که صهیونیستها و برخی که دنبال ادامه جنگ و ناآرامیاند، تبلیغ میکنند. آنها تلاش میکنند با ترساندن افکار عمومی و تصمیمگیران، آمریکا را به جنگی بکشانند که هیچ نفعی برایش ندارد.
* در اوایل انقلاب، بهنظر میرسید که ایران تا حدی دارای روابط اقتصادی با اسرائیل بوده و حتی گفته میشود که در آن زمان، برخی سلاحها نیز از سوی اسرائیل به ایران منتقل شده است. چه عاملی موجب شد که چنین تغییری بنیادین در روابط میان ایران و اسرائیل ایجاد شود؟ و چه کسی مسئول این تغییر مسیر بوده است؟
پزشکیان: اتفاقاتی که در برابر چشم جهانیان توسط رژیم صهیونیستی رقم خورده، کاملاً آشکار است. در غزه، نتانیاهو با خونسردی کودکان، زنان، مدارس و دانشگاهها را بمباران میکند. راه آب، غذا و دارو را بسته است. این اقدامات مصداق نسلکشی است. چنین رفتاری برای مردم منطقه غیرقابلقبول است. تا جایی که من اطلاع دارم، ایران هرگز از رژیم صهیونیستی سلاحی نگرفته و هرگز دنبال جنگ نبودهایم. این جنگها به ما تحمیل شدهاند. حتی جنگ با عراق را ما آغاز نکردیم. امروز هم رژیم صهیونیستی به ما حمله کرده. ما قصد جنگ نداشتیم، ولی متأسفانه تلاش میکنند پای آمریکا را هم به این درگیری بکشانند.
* آیا بهنظر شما، در نتیجه تبادلات دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، میتوان به جهانی دست یافت که در آن بار دیگر شرکتهای آمریکایی در ایران سرمایهگذاری کنند، تحریمها برداشته شده باشند و نهایتاً صلح برقرار شده باشد؟ آیا چنین وضعیتی، هدف مورد نظر شماست؟
پزشکیان: از زمانی که به مسئولیت رسیدم، تلاش کردم ابتدا وحدت و انسجام را در کشور تقویت کنم و سپس روابطی سالم و مثبت با همسایگان برقرار سازم. در گفتوگویی که با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان باور داشتند که سرمایهگذاران آمریکایی میتوانند به ایران بیایند و هیچ مانعی برای فعالیت آنها وجود ندارد. این باور رهبری عزیز انقلاب ماست. متأسفانه این رژیم صهیونیستی است که اجازه آرامش به منطقه نمیدهد. بهنظر من رئیسجمهور آمریکا – آقای ترامپ – میتواند یا شرایط را بهسمت صلح و امنیت هدایت کند و رژیم صهیونیستی را مهار کند؛ یا در دام نتانیاهو و جنگ بیپایانش بیفتد. این تصمیمی است که رئیسجمهور آمریکا باید بگیرد. ما برای هر نوع همکاری اقتصادی، صنعتی و تجاری با آمریکاییها آمادگی داشتهایم و همچنان داریم؛ اما این تحریمها هستند که مانع حضور آنها در کشور ما شدهاند.
* جناب آقای رئیسجمهور، اجازه میخواهم بهعنوان آخرین پرسش، این سؤال را مطرح کنم که در صورت آغاز یک جنگ گستردهتر علیه جمهوری اسلامی ایران، تا چه اندازه احتمال میدهید که متحدان ایران، از جمله چین و روسیه، در حوزههای اقتصادی یا نظامی از ایران حمایت کنند؟ و آیا شما انتظار چنین حمایتی را دارید؟
پزشکیان: آنچه برای ما اهمیت دارد، باور به خداوند و اعتقاداتمان است. ما توانایی دفاع از خود را داریم و اگر لازم باشد تا پای جان برای دفاع از کشور و تمامیت ارضیمان ایستادگی خواهیم کرد. ما بهدنبال جنگ نیستیم. بارها گفتهایم که دنبال سلاح هستهای نیستیم. ولی تصوری غلط در ذهن برخی سیاستمداران آمریکایی شکل گرفته است؛ تصوری که نتانیاهو با جنگطلبیهایش همچنان تقویت میکند. وقوع هرگونه جنگ در این منطقه، آتش و ناامنی را در سراسر خاورمیانه شعلهور خواهد کرد. اگر رئیسجمهور آمریکا خواهان چنین آیندهای است، میتواند مسیر را ادامه دهد. اما اگر خواهان صلح است – و من نیز اعتقاد دارم باید به سمت صلح و ثبات حرکت کنیم – نباید اجازه دهد رژیم صهیونیستی منطقه را به آتش بکشد. رئیسجمهور آمریکا میتواند با مهار نتانیاهو، به جنگ و خونریزی پایان دهد. این تصمیم، به سیاست رئیسجمهور آمریکا بستگی دارد.
* جناب آقای رئیسجمهور، صمیمانه قدردان شما هستم بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید و زمانی که برای بیان دیدگاهها و نقطهنظرات خود اختصاص دادید.
پزشکیان: از اینکه فرصتی فراهم شد تا آنچه در دل داریم و به آن باور داریم با شما در میان بگذاریم، متشکرم. امیدوارم مردم و دولت آمریکا برای کشور خود و منطقه، صلح و آرامش را دنبال و محقق کنند. از این فرصت سپاسگزارم.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
بازرسان دولتی در روسیه روز دوشنبه، ساعاتی پس از اخراج وزیر حمل و نقل برکنار شده روسیه توسط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور، اعلام کردند که جسد او در ماشینش در خارج از مسکو با جراحت ناشی از گلوله پیدا شده است. فرضیه اصلی این است که او خودکشی کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، در حکم ریاست جمهوری که اوایل روز دوشنبه منتشر شد، هیچ دلیلی برای برکناری رومن استاروویت، ۵۳ ساله، پس از تقریباً یک سال فعالیت در این سمت، ذکر نشده است. با این حال، تحلیلگران سیاسی به سرعت این احتمال را مطرح کردند که او ممکن است در ارتباط با تحقیقات در مورد فساد در منطقهای که زمانی اداره میکرد، برکنار شده باشد.
خبرگزاری رویترز نتوانست این گمانهزنیها را بهصورت مستقل تأیید کند، اما یک منبع در صنعت حملونقل، که به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت که موقعیت استاروویت ماهها به دلیل پرسوجوها درباره همان پرونده فساد مالی در معرض خطر بود.
این تحقیقات بر این موضوع متمرکز است که آیا ۱۹.۴ میلیارد روبل (معادل ۲۴۶ میلیون دلار) که در سال ۲۰۲۲ برای تقویت مرزهای روسیه با اوکراین در منطقه کورسک اختصاص یافته بود، به درستی هزینه شده یا بخشی از این بودجه اختلاس شده است.
کمیته تحقیقات روسیه، که مسئول بررسی جرایم بزرگ است، در بیانیهای اعلام کرد که در حال بررسی دقیق شرایط مرگ استاروویت است.
رسانههای مختلف روسی به نقل از منابع انتظامی گزارش دادند که یک تپانچه متعلق به استاروویت، که از همسر خود جدا شده و دو دختر داشت، در نزدیکی جسد او پیدا شده است. برخی رسانههای روسی، به نقل از منابع انتظامی، گزارش دادند که جسد او با زخم گلوله در سر، در میان بوتههای نزدیک خودروی او، که یک تسلا بود، پیدا شده و نه در داخل خودرو. این خودرو در نزدیکی پارکی نه چندان دور از خانه او در منطقه مسکو رها شده بود.
استاروویت پیش از انتصاب به عنوان وزیر حملونقل در مه ۲۰۲۴، به مدت نزدیک به پنج سال فرماندار منطقه کورسک بود. سه ماه پس از انتصاب او به عنوان وزیر حملونقل، نیروهای اوکراینی در بزرگترین تهاجم خارجی به خاک روسیه از زمان جنگ جهانی دوم، به منطقه کورسک حمله کردند. این نیروها پس از درگیریهای شدید و تخریب گسترده، اوایل سال جاری از منطقه بیرون رانده شدند.
در آوریل سال جاری، جانشین استاروویت در مقام فرماندار و معاون سابق او، الکسی اسمیرنوف، به اتهام اختلاس بودجهای که برای اهداف دفاعی در نظر گرفته شده بود، متهم شد. اتهامات حاکی از آن بود که بودجهای که برای تقویت دفاع مرزی اختصاص یافته بود، به سرقت رفته و همین امر کورسک را در برابر حمله اوکراین آسیبپذیرتر کرده بود.
برخی رسانههای روسی روز دوشنبه گزارش دادند که اسمیرنوف به بازرسان دولتی گفته است استاروویت نیز در این کلاهبرداری دخیل بوده است.
خبرگزاری رویترز نتوانست این ادعا را تأیید کند و وکیل اسمیرنوف، که اتهام اختلاس را رد کرده، به خبرگزاری دولتی RIA گفت که نمیتواند اظهارنظر کند.
چالشهای بخش حملونقل
برکناری استاروویت در زمانی رخ میدهد که بخش حملونقل روسیه با چالشهای قابلتوجهی مواجه است، در حالی که جنگ در اوکراین وارد چهارمین سال خود شده است.
صنعت هوانوردی روسیه با کمبود قطعات یدکی مواجه است و شرکت راهآهن روسیه، بزرگترین کارفرمای این کشور، با افزایش هزینههای بهره به دلیل نرخهای بالای بهره، که برای مهار تورم فزاینده ناشی از جنگ ضروری است، دستوپنجه نرم میکند.
پهپادهای دوربرد اوکراینی نیز اغلب فرودگاههای روسیه را مجبور به تعلیق فعالیتهای خود به دلایل ایمنی میکنند، که گاهی اوقات اختلالات بزرگی را به دنبال دارد.
کاخ کرملین اعلام کرد که آندری نیکیتین، فرماندار سابق منطقه نووگورود، به عنوان سرپرست وزارت حملونقل منصوب شده است و تصاویری از دست دادن او با پوتین در کرملین منتشر کرد.
دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، در پاسخ به پرسوجویی درباره انتصاب سریع نیکیتین، گفت که پوتین معتقد است نیکیتین از ویژگیهای حرفهای و تجربه لازم برای این سمت برخوردار است.
وزارت حملونقل از اظهارنظر در این باره خودداری کرد.
نیکیتین در دیدار با پوتین درباره تلاش برای دیجیتالی کردن صنعت حملونقل روسیه به منظور کاهش گلوگاههای باربری و اطمینان از جریان روانتر کالاها در مرزها صحبت کرد.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه برای پنج زندانی سیاسی کُرد که از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری زن، زندگی، آزادی هستند، حکم یک تا سه بار اعدام صادر کرد. صدور این حکم برای رزگار بیگزاده بابامیری، کاوه صالحی، تیفور سلیمی بابامیری، پژمان سلطانی و علی (سوران) قاسمی، روز دوشنبه به وکلای آنان اطلاع داده شد.
سازمان حقوق بشر ایران صدور حکم اعدام برای این پنج زندانی سیاسی را در راستای سیاست ارعاب شهروندان از سوی جمهوری اسلامی میداند و آن را بهشدت محکوم میکند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «این احکام ناعادلانه که براساس اعتراف زیر شکنجه صادر شدهاند باید منجر به واکنش فوری و شدید جامعه جهانی شوند. در غیر این صورت، در آینده نزدیک با صدور و اجرای احکام اعدام بیشتری برای زندانیان سیاسی و معترضان روبهرو خواهیم شد».
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، امروز دوشنبه ۱۶ تیر ماه، حکم یک تا سه بار اعدام پنج زندانی سیاسی کُرد بهنامهای رزگار بیگزاده بابامیری، کاوه صالحی، تیفور سلیمی بابامیری، پژمان سلطانی و علی (سوران) قاسمی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی رضا نجفزاده صادر و امروز دوشنبه ۱۶ تیر ماه به وکلای ایشان ابلاغ شد.
این پنج زندانی سیاسی همگی اهل شهر بوکان هستند و در اعتراضات سراسری معروف به زن، زندگی، آزادی بازداشت و به اتهاماتی همچون «بغی و محاربه» محاکمه و به اعدام محکوم شدند.
سه تن از این پنج زندانی، علی (سوران) قاسمی، پژمان سلطانی و کاوه صالحی با اتهام «بغی و محاربه، سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی تحت عنوان انجمن شورشگران به نفع کومله و پاک»، هرکدام به سه بار اعدام محکوم شدهاند. رزگار بیگزاده بابامیری نیز با اتهام «بغی و سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه تحت عنوان انجمن شورشگران، به نفع کومله و پاک» به دو بار اعدام محکوم شد. تیفور سلیمی بابامیری که پیش از این با قرار وثیقه آزاد شده بود، با اتهام «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی تحت عنوان انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک» به یک بار اعدام محکوم شد.
این پنج زندانیان علاوه بر این پرونده، در پرونده دیگری با اتهام «همکاری با اسرائیل از طریق اجرای مأموریتهای اطلاعاتی موساد و قاچاق ۱۲۰ دستگاه ماهواره استارلینک، و اجتماع و تبانی بهقصد اقدام علیه امنیت کشور» به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری و پرداخت نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.
در این پرونده در مجموع ۱۴ نفر محکوم شدند که حکم ۹ نفر دیگر زندان و جریمه نقدی بوده است.
همچنین در شعبه یک دادگاه کیفری ویژه نوجوانان استان آذربایجان غربی، پژمان سلطانی به اتهام مباشرت در قتل عمد به قصاص (اعدام) محکوم شده بود. در همین پرونده، رزگار بیگزاده بابامیری به اتهام «آمریت در قتل عمد» یک مامور محلی مرتبط با سپاه پاسداران به ۱۵ سال حبس و علی (سوران) قاسمی به اتهام «معاونت در قتل عمد» به ۱۰ سال و یک روز حبس تعزیری محکوم شدند. کاوه صالحی، چهارمین متهم این بخش از پرونده، از کلیه اتهامات در ارتباط با قتل عمد تبرئه شده بود.
این چهارده شهروند کُرد، اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، بهدلیل شرکت در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ معروف به زن، زندگی، آزادی از سوی نیروهای امنیتی در شهر بوکان و بانه بازداشت شده بودند.
تمام متهمان تحت شکنجههای شدید قرار گرفتند و اعترافات اجباری آنها که از سوی بازجویان امنیتی دیکته شده بود، مبنای صدور حکم اعدام شد. اعترافات اجباری برخی از آنها جلوی دوربین تلویزیون ضبط و از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. هیچیک از این زندانیان در دوران بازجویی تماسی با خانواده یا وکیل خود نداشتند.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
فارن افرز / ۷ جولای ۲۰۲۵
زمانی که کارشناسان در مورد رابطه جوانان با اطلاعات آنلاین ابراز نگرانی میکنند، معمولاً فرضشان بر این است که جوانان به اندازه بزرگسالان سواد رسانهای ندارند. اما تحقیقات مردمنگارانهای که توسط جیگساو — مرکز رشد فناوری گوگل — انجام شده است، واقعیتی پیچیدهتر و ظریفتر را آشکار میکند: اعضای نسل زد، که عموماً متولدین پس از سال ۱۹۹۷ و قبل از ۲۰۱۲ محسوب میشوند، استراتژیهای متمایز و متفاوتی برای ارزیابی اطلاعات آنلاین توسعه دادهاند که هر فرد بالای ۳۰ سال را گیج خواهد کرد. آنها اخبار را به روش بزرگسالان مصرف نمیکنند؛ یعنی ابتدا تیتر و سپس کل مطلب را نمیخوانند. آنها معمولاً ابتدا تیترها را میخوانند، اما سپس به نظرات آنلاین مرتبط با مقاله میپرند و تنها پس از آن وارد بدنه اصلی خبر میشوند. این گرایش عجیب روشنگر است. جوانان صرفاً به دلیل تأیید یک متخصص، یک ویراستار ناظر، یا سایر مراجع رسمی، به اعتبار یک خبر اعتماد نمیکنند؛ آنها ترجیح میدهند برای ارزیابی قابل اعتماد بودن خبر، با جمعی از همتایان خود مشورت کنند. حتی در حالی که جوانان به نهادها و شخصیتهای صاحب قدرت بیاعتماد هستند، عصر وب اجتماعی به آنها اجازه میدهد تا اعتماد خود را به جمعیت ناشناس بسپارند.
یک مطالعه بعدی جیگساو در تابستان ۲۰۲۳، پس از انتشار برنامه هوش مصنوعی چتجیپیتی، نحوه استفاده اعضای نسل زد در هند و ایالات متحده از چتباتهای هوش مصنوعی را بررسی کرد. این مطالعه نشان داد که جوانان به سرعت برای مشاوره پزشکی، مشاوره روابط، و نکات مربوط به سهام به چتباتها مراجعه میکردند، زیرا فکر میکردند هوش مصنوعی به راحتی در دسترس است، آنها را قضاوت نمیکند و به نیازهای شخصی آنها پاسخ میدهد — و از بسیاری جهات، مشاوره هوش مصنوعی بهتر از مشاورهای بود که از انسانها دریافت میکردند. در مطالعهای دیگر، شرکت مشاورهای اولیور وایمن الگوی مشابهی را یافت: حدود ۳۹ درصد از کارمندان نسل زد در سراسر جهان ترجیح میدهند به جای همکار یا مدیر انسانی، یک همکار یا مدیر هوش مصنوعی داشته باشند؛ برای کارگران نسل زد در ایالات متحده، این رقم ۳۶ درصد است. یک چهارم کل کارمندان در ایالات متحده نیز همین احساس را دارند، که نشان میدهد این نگرشها تنها مختص جوانان نیست.
چنین یافتههایی مفاهیم رایج در مورد اهمیت و قداست تعاملات بین فردی را به چالش میکشند. بسیاری از ناظران مسنتر از ظهور چتباتها گلایه میکنند و این فناوری جدید را مقصر تکهتکه کردن افراد و بیگانه کردن آنها از جامعه بزرگتر، تشویق به افزایش فاصله بین افراد و از بین رفتن احترام به مراجع میدانند. اما از زاویهای دیگر، رفتار و ترجیحات نسل زد به چیز دیگری نیز اشاره دارد: بازپیکربندی اعتماد که حاوی جوانههایی از امید است.
تحلیلگران در مورد اعتماد به اشتباه فکر میکنند. دیدگاه غالب بر این است که اعتماد به نهادهای اجتماعی در کشورهای غربی امروز در حال فروپاشی است؛ به عنوان مثال، تنها دو درصد از آمریکاییها میگویند به کنگره اعتماد دارند، در مقایسه با ۷۷ درصد در شش دهه پیش؛ اگرچه ۵۵ درصد از آمریکاییها در سال ۱۹۹۹ به رسانهها اعتماد داشتند، امروزه تنها ۳۲ درصد این کار را انجام میدهند. در واقع، اوایل امسال، کریستن سولتیس اندرسون، نظرسنج، نتیجه گرفت که «آنچه ما [آمریکاییها] را هر چه بیشتر متحد میکند، همان چیزی است که به آن بیاعتمادیم.»
اما چنین دادههایی تنها نیمی از داستان را روایت میکنند. اگر از دریچه نظرسنجیهای سنتی قرن بیستم که از مردم میپرسد در مورد نهادها و شخصیتهای صاحب قدرت چه احساسی دارند، نگاه کنیم، تصویر وخیم به نظر میرسد. اما اگر از دریچه مردمشناسی یا قومنگاری نگاه کنیم — ردیابی آنچه مردم انجام میدهند نه آنچه صرفاً به نظرسنجها میگویند — تصویر بسیار متفاوتی پدیدار میشود. اعتماد لزوماً در دنیای مدرن ناپدید نمیشود؛ بلکه در حال مهاجرت است. با هر نوآوری فناورانه جدید، مردم از ساختارهای سنتی قدرت دور شده و به سمت جمعیت روی میآورند، دنیای بیشکل اما بسیار واقعی از افراد و اطلاعات که تنها با چند ضربه انگشت فاصله دارند.
این تغییر خطرات بزرگی را به همراه دارد؛ مادر نوجوانی اهل فلوریدا که در سال ۲۰۲۴ خودکشی کرد، شکایتی را علیه یک شرکت هوش مصنوعی تنظیم کرده و چتباتهای آن را متهم کرده است که پسرش را به خودکشی تشویق کردهاند. اما این تغییر میتواند مزایایی نیز به ارمغان بیاورد. اگرچه افرادی که از بومیان دیجیتال نیستند، ممکن است اعتماد به یک ربات را پرخطر بدانند، اما واقعیت این است که بسیاری از اعضای نسل زد، اعتماد به مراجع قدرت انسانی را به همان اندازه (یا حتی پرخطرتر) میدانند. اگر ابزارهای هوش مصنوعی با دقت طراحی شوند، پتانسیل کمک به تعاملات بین فردی را دارند، نه آسیب رساندن به آنها: آنها میتوانند به عنوان میانجی عمل کرده و به گروههای قطبیشده کمک کنند تا بهتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ آنها میتوانند به طور بالقوه نظریههای توطئه را مؤثرتر از مراجع انسانی خنثی کنند؛ و همچنین میتوانند حس عاملیت را به افرادی که به کارشناسان انسانی مشکوک هستند، ببخشند. چالش پیش روی سیاستگذاران، شهروندان و شرکتهای فناوری این است که ماهیت در حال تکامل اعتماد را بشناسند و سپس ابزارها و سیاستهای هوش مصنوعی را در پاسخ به این تحول طراحی کنند. نسلهای جوان مانند بزرگسالان خود عمل نخواهند کرد و نادیده گرفتن تغییر عظیمی که آنها در حال ایجاد آن هستند، عاقلانه نیست.
سقوط اعتماد
اعتماد یک نیاز اساسی انسانی است: این نیاز، افراد و گروهها را به هم پیوند میدهد و بنیاد دموکراسی، بازارها و بیشتر جنبههای زندگی اجتماعی امروز را تشکیل میدهد. اعتماد به چندین شکل عمل میکند. اولین و سادهترین نوع اعتماد، اعتماد بین افراد است، همان دانش رو در رو که اغلب گروههای کوچک را از طریق پیوندهای شخصی مستقیم به هم متصل میکند. این را میتوان ”اعتماد از طریق تماس چشمی” نامید. این نوع اعتماد در بیشتر محیطهای غیرصنعتی (از نوعی که اغلب توسط مردمشناسان مطالعه میشود) و همچنین در جهان صنعتی (در میان گروههای دوستان، همکاران، همکلاسیها و اعضای خانواده) یافت میشود.
با این حال، زمانی که گروهها بزرگ میشوند، تعاملات رو در رو ناکافی میشوند. همانطور که رابین دانبار، زیستشناس تکاملی، اشاره کرده است، تعداد افرادی که مغز انسان میتواند به طور واقعی بشناسد، محدود است؛ دانبار این تعداد را حدود ۱۵۰ نفر تخمین زد. ”اعتماد عمودی” نوآوری بزرگ هزارههای اخیر بود که به جوامع بزرگتر اجازه داد تا از طریق نهادهایی مانند دولتها، بازارهای سرمایه، نهادهای دانشگاهی و مذاهب سازمانیافته عمل کنند. این سیستمهای مبتنی بر قوانین، جمعی، هنجارگرا و تخصیصدهنده منابع، شکل و جهتگیری اعتماد مردم را تعیین میکنند.
دیجیتالی شدن جامعه در دو دهه گذشته، یک تغییر پارادایمی جدید را فراتر از اعتماد از طریق تماس چشمی و اعتماد عمودی، به سمت آنچه راشل باتسمن، دانشمند علوم اجتماعی، ”اعتماد توزیعشده” یا تعاملات گسترده همتا به همتا مینامد، ممکن ساخته است. این به دلیل این است که اینترنت امکان تعامل بین گروهها را بدون تماس چشمی فراهم میکند. برای اولین بار، غریبههای کامل میتوانند برای سفر از طریق برنامههایی مانند ایر بیانبی، برای تجارت از طریق ایبی، برای سرگرم کردن یکدیگر با انجام بازیهای ویدیویی چندنفره مانند فورتنایت، و حتی برای یافتن عشق از طریق سایتهایی مانند مچ.کام، با یکدیگر هماهنگ شوند.
برای برخی، این ارتباطات ممکن است غیرقابل اعتماد به نظر برسند، زیرا ایجاد هویتهای دیجیتال جعلی آسان است و هیچ مرجع واحدی برای تحمیل و اجرای قوانین آنلاین وجود ندارد. اما بسیاری از مردم با این وجود طوری عمل میکنند که گویی به جمعیت اعتماد دارند، تا حدی به این دلیل که مکانیزمهایی برای تقویت اعتماد پدید آمدهاند، مانند پروفایلهای رسانههای اجتماعی، ”دوستیابی”، ابزارهای تأیید جمعی و نظرات همتایان آنلاین که نوعی نظارت را ارائه میدهند. برنامه اشتراکگذاری سفر اوبر را در نظر بگیرید. دو دهه پیش، ساخت یک سرویس تاکسی که غریبهها را تشویق به سوار شدن به اتومبیلهای شخصی یکدیگر کند، غیرقابل تصور به نظر میرسید؛ مردم به این شکل به غریبهها اعتماد نمیکردند. اما امروز، میلیونها نفر این کار را انجام میدهند، نه تنها به این دلیل که مردم به اوبر به عنوان یک نهاد اعتماد دارند، بلکه به دلیل اینکه سیستم رتبهبندی همتا به همتا – نظارت جمعی – هم به مسافران و هم به رانندگان اطمینان خاطر میدهد. با گذشت زمان و با انگیزه فناوری جدید، الگوهای اعتماد میتوانند تغییر کنند.
بدون قضاوت
هوش مصنوعی پیچیدگی جدیدی به این روایت میافزاید، پیچیدگیای که میتواند به عنوان شکلی نو از اعتماد درک شود. این فناوری مدتهاست که بیسر و صدا در زندگی روزمره ما، در ابزارهایی مانند غلطگیر املایی و فیلترهای اسپم، جای گرفته است. اما ظهور اخیر هوش مصنوعی مولد (Generative AI) نشاندهنده یک تغییر متمایز است. سیستمهای هوش مصنوعی اکنون از استدلال پیچیده برخوردارند و میتوانند به عنوان عامل عمل کنند و وظایف پیچیده را به طور مستقل انجام دهند. این موضوع برای برخی ترسناک به نظر میرسد؛ در واقع، یک نظرسنجی از پیو نشان میدهد که تنها ۲۴ درصد از آمریکاییها فکر میکنند هوش مصنوعی برایشان مفید خواهد بود، و ۴۳ درصد انتظار دارند که «به آنها آسیب» برساند.
اما نگرش آمریکاییها نسبت به هوش مصنوعی به طور جهانی مشترک نیست. یک نظرسنجی ایپسوس در سال ۲۰۲۴ نشان داد که اگرچه حدود دوسوم بزرگسالان در استرالیا، کانادا، هند، بریتانیا و ایالات متحده موافق بودند که هوش مصنوعی «آنها را مضطرب میکند»، تنها ۲۹ درصد از بزرگسالان ژاپنی این دیدگاه را داشتند، و تنها حدود ۴۰ درصد از بزرگسالان در اندونزی، لهستان و کره جنوبی نیز همین نظر را داشتند. و اگرچه تنها حدود یکسوم افراد در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده موافق بودند که از هوش مصنوعی هیجانزده هستند، تقریباً نیمی از افراد در ژاپن و سهچهارم در کره جنوبی و اندونزی این هیجان را ابراز کردند.
در همین حال، اگرچه مردم در اروپا و آمریکای شمالی به نظرسنجها میگویند که از هوش مصنوعی هراس دارند، اما دائماً از آن برای کارهای پیچیده در زندگی خود استفاده میکنند، مانند مسیریابی با نقشهها، شناسایی اقلام هنگام خرید، و تنظیم دقیق نوشتار. راحتی یکی از دلایل این امر است: دسترسی به یک پزشک انسانی ممکن است زمان زیادی ببرد، اما رباتهای هوش مصنوعی همیشه در دسترس هستند. شخصیسازی دلیل دیگری است. در نسلهای قبل، مصرفکنندگان تمایل داشتند خدمات «یک اندازه برای همه» را بپذیرند. اما در قرن بیست و یکم، دیجیتالی شدن به افراد امکان داده است تا انتخابهای شخصیتری در دنیای مصرفکننده داشته باشند، چه در زمینه موسیقی، رسانه یا غذا. رباتهای هوش مصنوعی به این میل فزاینده به شخصیسازی پاسخ میدهند و آن را تشویق میکنند.
یک عامل دیگر، و غیرمعمولتر، حریم خصوصی و بیطرفی است. در سالهای اخیر، نگرانی گستردهای در غرب وجود داشته است که ابزارهای هوش مصنوعی دادههای شخصی را «سرقت» میکنند یا با سوگیری عمل میکنند. این ممکن است گاهی موجه باشد. با این حال، تحقیقات قومنگارانه نشان میدهد که گروهی از کاربران ابزارهای هوش مصنوعی را دقیقاً به این دلیل ترجیح میدهند که «بیطرفتر»، کمتر کنترلکننده، و کمتر مزاحم از انسانها به نظر میرسند. یکی از افراد نسل زد که توسط جیگساو مورد مصاحبه قرار گرفته بود، تمایل خود به صحبت با هوش مصنوعی را با صراحت توضیح داد: «چتبات نمیتواند من را «کنار بگذارد» (لغو کند)!»
یک مطالعه اخیر دیگر در مورد افرادی که به تئوریهای توطئه اعتقاد دارند، نشان داد که آنها بسیار بیشتر تمایل داشتند باورهای خود را با یک ربات به اشتراک بگذارند تا با اعضای خانواده یا مراجع سنتی، حتی زمانی که رباتها ایدههای آنها را به چالش میکشیدند. این موضوع یک راه را نشان میدهد که در آن تعاملات انسان-ماشین میتواند بر مکانیسمهای اعتماد از طریق تماس چشمی و اعتماد عمودی غلبه کند. همانطور که یک نفر به محققان گفت: «این اولین بار است که پاسخی دریافت کردهام که واقعاً منطقی و معقول بود.» برای افرادی که احساس به حاشیهرانده شدن، ناتوانی یا قطع ارتباط با نخبگان را دارند — مانند بسیاری از افراد نسل زد — رباتها کمتر از انسانها قضاوتگر به نظر میرسند و در نتیجه عاملیت بیشتری به کاربران خود میدهند. شاید به شکلی غیرعادی، این امر باعث میشود اعتماد کردن به آنها آسانتر باشد.
از هال تا هابرماس
این الگو ممکن است باز هم تغییر کند، با توجه به سرعت تغییرات فناوری و ظهور «هوش عاملی» (Agentic Intelligence)، که جانشین پیچیدهتر و خودمختارتر ابزارهای هوش مصنوعی مولد امروزی است. توسعهدهندگان اصلی هوش مصنوعی، از جمله آنتروپیک، گوگل و اوپنایآی، همگی در حال پیشرفت به سمت «دستیاران جهانی» جدیدی هستند که قادر به دیدن، شنیدن، چت کردن، استدلال کردن، به خاطر سپردن و اقدام در سراسر دستگاهها هستند. این به آن معناست که ابزارهای هوش مصنوعی قادر خواهند بود تصمیمات پیچیده را بدون نظارت مستقیم انسان بگیرند، که این امر به آنها اجازه میدهد تا پشتیبانی مشتری (با چتباتهایی که میتوانند نیازهای مشتری را برآورده کنند) و برنامهنویسی (با عاملهایی که میتوانند به مهندسان در وظایف توسعه نرمافزار کمک کنند) را تقویت کنند.
نسلهای جدید ابزارهای هوش مصنوعی همچنین در حال کسب قابلیتهای اقناعی قویتری هستند، و در برخی زمینهها به نظر میرسد که به اندازه انسانها قانعکننده عمل میکنند. این موضوع خطرات آشکاری را در پی دارد، اگر این ابزارها عمداً برای دستکاری افراد ساخته و استفاده شوند — یا اگر به سادگی دچار خطا شوند یا توهم (hallucination) پیدا کنند. هیچکس نباید این خطرات را دستکم بگیرد. با این حال، طراحی متفکرانه میتواند به طور بالقوه این خطرات را کاهش دهد: برای مثال، محققان در گوگل نشان دادهاند که میتوان ابزارها و دستوراتی را توسعه داد که هوش مصنوعی را برای شناسایی و اجتناب از زبان دستکاریکننده آموزش میدهند. و همانند برنامهها و ابزارهای دیجیتال موجود، هوش مصنوعی عاملی (agentic AI) به کاربران اجازه میدهد تا کنترل خود را اعمال کنند. فناوری پوشیدنی، مانند فیتبیت یا اپل واچ را در نظر بگیرید که میتواند علائم حیاتی را نظارت کند، الگوهای نگرانکننده را تشخیص دهد، تغییرات رفتاری را توصیه کند، و حتی در صورت لزوم به ارائهدهندگان خدمات درمانی هشدار دهد. در تمام این موارد، کاربر است، نه ربات، که تصمیم میگیرد به چنین دستوراتی پاسخ دهد و کدام دادهها در برنامههای هوش مصنوعی استفاده شود؛ فیتبیت شما نمیتواند شما را مجبور به دویدن کند. به همین ترتیب، در مورد رباتهای برنامهریزی مالی یا رباتهایی که برای دوستیابی استفاده میشوند: فناوری مانند یک دیکتاتور عمل نمیکند، بلکه مانند عضوی از یک جمعیت آنلاین از دوستان عمل میکند و نکاتی را ارائه میدهد که میتوان آنها را رد یا پذیرفت.
داشتن یک ابزار هوش مصنوعی که به این شیوه عمل کند، میتواند آشکارا کارایی افراد را افزایش دهد و همچنین به آنها کمک کند تا زندگی خود را بهتر سازماندهی کنند. اما آنچه کمتر آشکار است این است که این ابزارها به طور بالقوه میتوانند تعامل همتا به همتا را در درون گروهها و بین آنها نیز بهبود بخشند. با کاهش اعتماد به مراجع قدرت و تلاش مردم برای شخصیسازی منابع اطلاعاتی و «جمعیت آنلاین» خود بر اساس سلیقه فردیشان، جوامع قطبیتر شدهاند و در اتاقهای پژواک (echo chambers) گرفتار آمدهاند که با یکدیگر تعامل و تفاهمی ندارند. با توجه به بیاعتمادی گسترده، مراجع قدرت انسانی نمیتوانند به راحتی این وضعیت را اصلاح کنند. اما همانطور که ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند بین زبانها ترجمه کنند، پتانسیل ترجمه بین «زبانهای اجتماعی» را نیز پیدا کردهاند: یعنی بین جهانبینیها. یک ربات میتواند مکالمات آنلاین بین گروههای مختلف را اسکن کند و الگوها و نقاط مشترک مورد علاقه را بیابد که میتوانند به دستوراتی تبدیل شوند که به طور بالقوه به یک «جمعیت» از افراد امکان میدهد جهانبینیهای دیگران را بهتر «بشنوند» و حتی «درک کنند». به عنوان مثال، محققان گوگل دیپمایند و دانشگاه آکسفورد یک ابزار هوش مصنوعی به نام «ماشین هابرماس» (ادای احترام به فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس) توسعه دادهاند که آرزو دارد اختلافات بین گروههای دارای دیدگاههای سیاسی متضاد را میانجیگری کند. این ابزار بیانیههایی را تولید میکند که هم دیدگاه اکثریت و هم دیدگاه اقلیت را در یک گروه مرتبط با یک موضوع سیاسی منعکس میکند و سپس زمینههای مشترک را پیشنهاد میدهد. در مطالعاتی که بیش از ۵۰۰۰ شرکتکننده در آن حضور داشتند، بیانیههای تولید شده توسط هوش مصنوعی بر بیانیههای ایجاد شده توسط میانجیگران انسانی ترجیح داده شدند، و استفاده از آنها منجر به توافق بیشتر در مورد راههای پیش رو در مسائل تفرقهافکن شد.
بنابراین، جوامع چگونه میتوانند از مزایای هوش مصنوعی بدون گرفتار شدن در خطرات آن بهرهمند شوند؟ اولاً، آنها باید تشخیص دهند که اعتماد یک پدیده چند وجهی است که قبلاً نیز تغییر کرده (و به تغییر خود ادامه خواهد داد) و تغییرات فناورانه در میان (و تشدید کننده) دگرگونیهای اجتماعی در حال وقوع است. این بدان معناست که توسعهدهندگان هوش مصنوعی باید با احتیاط و فروتنی بسیار عمل کنند، و خطرات ابزارهایی را که توسعه میدهند مورد بحث قرار داده و آنها را کاهش دهند. گوگل، به نوبه خود، تلاش کرده است این کار را با انتشار مجموعهای بلندپروازانه از توصیهها در ۳۰۰ صفحه در مورد هزارتوی اخلاقی دستیاران پیشرفته هوش مصنوعی انجام دهد، و بررسی کند که چگونه میتوان تمهیدات حفاظتی را حفظ کرد که از دستکاری احساسی کاربران توسط هوش مصنوعی جلوگیری کند، و اندازهگیری رفاه انسانی به چه معناست. شرکتهای دیگر، مانند آنتروپیک، نیز همین کار را انجام میدهند. اما برای مقابله با این عدم قطعیتها، توجه بسیار بیشتری از سوی بخش خصوصی مورد نیاز است.
مصرفکنندگان همچنین نیاز به انتخاب واقعی در میان توسعهدهندگان دارند، تا بتوانند پلتفرمهایی را انتخاب کنند که بیشترین حریم خصوصی، شفافیت و کنترل کاربر را ارائه میدهند. دولتها میتوانند با استفاده از سیاستهای عمومی برای ترویج توسعه مسئولانه هوش مصنوعی، و همچنین علم باز و نرمافزار باز، این امر را تشویق کنند. این رویکرد میتواند خطرات امنیتی ایجاد کند. اما همچنین با تزریق رقابت بین سیستمهای مختلف، نظارت و تعادل بیشتری را ایجاد میکند. همانطور که مشتریان میتوانند در مورد بانکها یا خدمات مخابراتی «انتخابهای مختلفی» داشته باشند اگر از نحوه برخورد یک سیستم با آنها ناراضی باشند، باید بتوانند بین عاملهای هوش مصنوعی جابجا شوند تا تعیین کنند کدام پلتفرم بیشترین کنترل را به آنها ارائه میدهد.
افزایش عاملیت انسانی باید هدف اصلی در تفکر در مورد نحوه تعامل افراد با پلتفرمهای هوش مصنوعی باشد. به جای نگاه کردن به هوش مصنوعی به عنوان یک ارباب رباتیک مستبد، توسعهدهندگان باید آن را بیشتر به عنوان یک عضو فوقهوشمند از جمعیتهای آنلاین موجود افراد معرفی کنند. این به معنای اعتماد کورکورانه مردم به هوش مصنوعی یا استفاده از آن برای جایگزینی تعاملات انسان به انسان نیست؛ این فاجعهبار خواهد بود. اما رد کردن هوش مصنوعی صرفاً به دلیل اینکه بیگانه به نظر میرسد، به همان اندازه احمقانه است. هوش مصنوعی، مانند انسانها، پتانسیل انجام کارهای خوب و بد و عمل کردن به روشهای قابل اعتماد و غیرقابل اعتماد را دارد. اگر میخواهیم از تمام مزایای هوش مصنوعی بهرهمند شویم، باید تشخیص دهیم که در جهانی زندگی میکنیم که اعتماد به رهبران در حال فروپاشی است، حتی در حالی که ما بیشتر به خرد جمعی — و خودمان — ایمان میآوریم. چالش اینجاست که از این تقویت دیجیتالی خرد جمعی برای خردمندتر کردن همه ما استفاده کنیم.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
۱- در سفر نتانیاهو به واشگتن، جمعبندی نتایج جنگ ۱۲ روزه و اتخاذ تصمیمات جدید در دستور کار ترامپ و نتانیاهوست. برای نتانیاهو، رفوی سوراخهای «گنبد آهنین» و خنثی کردن قدرت موشکی ج.ا. یکی از مهمترین مطالبات از ترامپ خواهد بود.
۲- در ایام پیش از جنگ ۱۲ روزه، ج.ا. با فرصتسوزی در مذاکرات و عدم فهم محدودیتهای زمانی، فرصت استفاده از تمایل ایالات متحده به حل صلحآمیز مسائل فیمابین را از دست داد و نتانیاهو توانست، مجوز حمله به ایران را از ترامپ بگیرد. امروز هم گذاشتن شروطی نظیر فلان یا بهمان تضمین از سوی آمریکا پیش از آغاز مذاکرات، تکرار خطای مدهش فرصتسوزی اول است و به احتمال زیاد، نه فقط به تقویت دفاع ضد هوایی اسرائیل و دادن هواپیماهای بی۲ و بمبهای سنگر شدن منجر میشود، بلکه آبستن توافق ترامپ با حمله دوم و نابود کردن همه تاسیسات موشکی ایران است.
ج.ا. در موقعیتی نیست که برای آمریکا شرط و شروط بگذارد. فرصت برای انجام مذاکرات بدون قید و شرط و دستیابی به توافق، بسیار محدود و تعادل قوا در واشنگتن بسیار شکننده است.
۳- جنگ ۱۲ روزه، سه بازنده بزرگ و دو برنده داشته است. بازنده اول ج.ا. بود که علاوه بر ضربات نظامی سنگین، متحمل ضربات حیثیتی بزرگی هم شد. بعد از جنگ، نظام اسلامی، در سه جبهه هوا، زمین و حکمرانی، بیدفاع و دچار تعلیق شد. در هوا، آسمان کشور به تصرف ارتش اسرائیل در آمد. در زمین، روشن شدن ابعاد نفوذ سازمانهای اطلاعاتی خارجی و بویژه موساد در نهادهای اطلاعات و امنیت نظام، بزرگترین زمین لرزه اطلاعاتی را پدید آورد و با امواج بیاعتمادی، این دستگاهها را تامرز فروپاشی پیش راند. در حوزه حکمرانی، با مخفی و ایزوله شدن رهبر نظام، سیاستورزی کلان گرفتار تعلیق و حرج و مرجی شد که از جمله در تقابل آشکار مجلس و دستگاه دیپلماسی خود را نشان داد. نظام همچنان در شرایط ترس از فقدان سپر امنیتی و تعلیق سیاستورزی قرار دارد. تولید «روایت فتح» و در بوق و کرنا کردن آن، فقط در خدمت ایجاد سر و صدا برای رهایی از ترس فلجکننده و ارضای ارزشیهای متوهم، انجام شده است.
۴- علاوه بر مردم ایران که توانستند با مهارتی باور نکردنی، خرج خود را از مهاجمان و حکومت فرسوده و بیلیاقت جدا کنند و در صف برندگان قرار بگیرند، دولت نتانیاهو هم میتواند خود را برنده جنگ بداند.
۵- بازنده بزرگ دیگر جنگ، جریان «پهلویست» به رهبری رضا پهلوی بود. مدعی تاج و تخت، از زمانی که اختیار دفترش را به شماری «منتظر الوزاره» جوان سپرد، در سراشیبی سقوط مجدد قرار گرفت. سفر به اسرائیل برای زیارت نتانیاهو و دیوار ندبه، خود را «رهبر انقلاب ملی» نامیدن و به شوهایی از جنس کنفرانس مونیخ و اجلاس ژنو تسلیم شدن، گامهای مهمی در این سقوط آزاد بودند. دفاع آشکار و پنهان از حمله اسراییل به ایران و سرانجام اعلام آمادگی انجام پرواز پیروزی به تهران در بحبوحه جنگ، ضربه سختی بر حیثیت سیاسی آقای پهلوی وارد ساختند. او که زمانی برای بازگشت به ایران و دفاع از کشور در مقابل ارتش عراق اعلام آمادگی کرده بود، حالا به نقطهای سقوط کرد که برای انجام پرواز پیروزی در پناه جنگندههای اسرائیلی، اعلام آمادگی نمود!
۶- جریان اصلاحات به رهبری آقای خاتمی و پامنبریخوانی جلاییپورها و ابطحیها ، بازنده دیگر جنگ ۱۲ روزه بود. هر دو بیانیه خاتمی، نشانههای فرجام تلخ بیعملی و خلا سیاستورزی اصلاحطلبانه در میان اصلاحطلبانی است که نتوانستند از رانتهای اقتصادی، منزلتی و سیاسی دل بکنند. آنها حالا به مجیزگوی ارزان ولایت فقیه و خامنهای بدل شدهاند. بیانیههای خاتمی، باعث شرم و تاسف عمیقاند.
۷- تحول خواهانی که حسابشان را با اصلاحطلبی زرد جدا کردند و به گفتمان «مقاومت در مقابل ولایت» مهندس موسوی پیوستند، اکنون در موقعیتی قرار دارند که بتوانند نقشی مهم و تاریخی در مدیریت عبور از بحران یازی کنند. نقشآفرینی این جریان به مقدار زیادی به نقشآفرینی جامعه در آزاد ساختن زندانیان سیاسی گره خورده است.
۸- اینک که دوران پسا خامنهای عملا آغاز شده است، سوال مرکزی این است که آیا گروههای برخوردار حاکم خواهند توانست وحدت خود را حفظ کنند؟ این گروهها که شامل سپاه، روحانیت، ابر سرمایهداران کاسب تحریم، فنسالاران، دیوانسالاران و طبقه سرمایهدار کلاسیک یا بخش خصوصی است، تا کنون ذیل نظریه ولایت فقیه و مدیریت خامنهای، رانتهای کلان غیر مولد ناشی از نفت، معادل و انفال تحت کنترل رهبر را، بدون توسل به خشونت و سلاح، بین خود تقسیم کردهاند. آیا آنها قادر به حفظ ولایت فقیه و تداوم توزیع صلحآمیز رانتها خواهند بود؟ شواهد این را نشان نمیدهند.
۹- سپاه از همه سو آبستن انشقاق است. علاوه بر جنگ قدرت میان باندهای محلی، ساختار جدا از یکدیگر قرارگاههای اقتصادی نظیر خاتم، سپاه پادگان نشین، سپاه قدس، سپاه مشغول در سازمان اطلاعات که اداره کشور را عملا در دست دارد و بالاخره سپاه مسلط بر پلیس و نیروی انتظامی، همگی مستقیما به خامنهای وصل شدهاند و با کنار رفتن او ، یک خلا بزرگ سازمانی دهان باز خواهد کرد که معلوم نیست به شلیک برادران دیروز و سرداران فربه و پخمه امروز علیه یکدیگر منجر نشود.
۱۰- روحانیت آبرو باختهتر از آن است که بتواند نقش تعیین کنندهای در حفظ انسجام نظام بازی کند. سرمایه اصلی روحانیت، باورمندان شیعه بودند که دیگر وجود موثری ندارند. روحانیون بیش از آنکه یار شاطر باشند، بار خاطر، آویزان به خامنهای و سربار نظامند و توانایی ایفای نقش در حفظ انسجام نظام را ندارند.
۱۱- ابر سرمایهدارانی که در اشکال مافیایی و تشکیل الیگارشیهای پیچیده، کنترل اقتصاد سیاه و بخش قابل اعتنایی از اقتصاد سفید را در چنگ دارند، عملا سهم شیر را در توزیع رانتها از آن خود کردهاند. انسجام آنها که همواره در سایه حرکت کردهاند اما، به انسجام در میان شرکای نظامی و روحانی شان گره خورده است و قائم بالذات نیست.
۱۲- سه نیروی برخوردار فنسالار، دیوانسالار و سرمایهدار بخش خصوصی که به مثابه شریک درجه دوم و حامی اصلاحطلبان، زیر چتر ولایت فقیه، از رانتها بهره برده و میبرند، هیچ نقش تعیینکنندهای در حاکمیت ندارند و میتوانند در دوران بحران پسا خامنه ای، ظرفیتهای متفاوتی از خود نشان بدهند.
۱۳- نظر به تمام موارد یاد شده و شدت بحران اقتصادی که مردم را به عبور از آستانههای تحمل سوق داده است، حکومت هیچ شانس قابل مشاهدهای برای عبور از بحران پسا خامنهای ندارد.
۱۴- حسن روحانی، که خاطره خیانتش به آرای ۲۴ میلیونی و خنده زهرآگینش در کشتار ۹۸ از خاطرهها نرفته، هیچ حمایت جدی مردمی ندارد. در عین حال فرماندهان سپاه و روحانیت پیرو خامنهای هم او را خودی نمی دانند و در نتیجه او قادر به ایفای نقش رهبری نیست.
۱۵- آینده امید بخش ایران در گرو سنتز اجتماعی دو جنبش و خیزش بزرگ معاصر، یعنی جنبش سبز و خیزش زن-زندگی-آزادی است که میتواند به شکل بسیج ملی، تسخیر خیابان و مدیریت سیاست به مثابه علم تلفیق سازش و قاطعیت، به تسلیم واداشتن و منکوب کردن گروههای برخوردار بزرگ، به سیاست ترجمه شود. موسوی میتواند در این مسیر نقشی تاریخی و تعیین کننده ایفا کند و بویژه از این نظر شکستن حصر او و آزادی زندانیان سیاسی، برای ایران اهمیت رهبردی دارند.
۱۶- ما در خارج، نمیتوانیم نقش تعیین کنندهای داشته باشیم، اما میتوانیم با تجمیع قوا در اشکال مناسب، به تحولطلبان داخل کمک کنیم و نقش موثری به مثابه حامی، تولیدگر سیاست و پشت جبهه جهانی، ایفا کنیم. شکست استراتژیک پهلویسم، راه را برای منزوی کردن افراطیون جنگ طلب و دست یابی به تفاهمهای بزرگ تر باز کرده است.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
مقدمه
نظامهای استبدادی و خودکامه، مانند رژیم ولایی، اغلب از گفتمانهای استراتژیک برای حفظ مشروعیت و مدیریت بحرانهای داخلی و خارجی بهره میبرند (Wedeen, 1999). تأکید اخیر آیتالله خامنهای بر مفاهیم ملیگرایانه مانند «ایران» و «ملت» در پیامهای ویدیویی (۵ تیر ۱۴۰۴) و حضور عمومی در مراسم عاشورا (۱۴ تیر ۱۴۰۴)، بهویژه درخواست اجرای نوحه «ای ایران»، در تضاد آشکار با گفتمان سنتی نظام مبتنی بر «امت اسلامی» و «جهانوطنی اسلامی» قرار دارد. این تغییر، که پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و غیبت طولانیمدت رهبر رخ داده، این پرسش را مطرح میکند: آیا این یک چرخش گفتمانی واقعی به سمت ملیگرایی است یا یک فریب ولایی برای جلب حمایت عمومی و مدیریت بحران مشروعیت؟ این یادداشت با استفاده از چارچوبهای نظری گفتمان سیاسی و سیاست تطبیقی، این دو احتمال را تحلیل کرده و پیامدهای آن را بررسی میکند.
چارچوب نظری
تحلیل گفتمان سیاسی، بهویژه رویکرد نورمن فرکلاف (Fairclough, 1992)، نشان میدهد که گفتمانها ابزارهای قدرت هستند که برای شکلدهی به ادراک عمومی و حفظ هژمونی به کار میروند. در نظامهای استبدادی و خودکامه نظیر رژیم ولایی، رهبران اغلب در زمان بحران به بازسازی گفتمانی روی میآورند تا مشروعیت خود را حفظ کنند (Levitsky and Way, 2010). چرخش گفتمانی به معنای تغییر واقعی در اولویتهای سیاسی یا استراتژیک است، در حالی که فریب ولایی (بهعنوان اصطلاحی متناسب با نظام ولایت فقیه) به استفاده تاکتیکی و موقتی از گفتمانهای جذاب برای مدیریت بحران بدون تغییر در سیاستهای کلان اشاره دارد (Wedeen, 1999). نظریههای سیاست تطبیقی نیز نشان میدهند که در نظامهای استبدادی و خودکامه، بحرانهای خارجی (مانند جنگ) و داخلی (مانند نارضایتی عمومی) میتوانند رهبران را به بازتعریف گفتمان وادار کنند، اما این تغییرات معمولاً تاکتیکی هستند مگر اینکه با اصلاحات ساختاری در عرصه حقوقی و حقیقی همراه شوند (Geddes, Bueno de Mesquita and Smith, 2018).
زمینه تاریخی و سیاسی
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل (۲۳ خرداد تا ۴ تیر ۱۴۰۴) خسارات سنگینی برای ایران به همراه داشت، از جمله تخریب زیرساختهای نظامی و هستهای، کشته شدن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، و ناکامیهای محور مقاومت ولایی، مانند فروپاشی حزبالله لبنان و سقوط بشار اسد در سوریه. غیبت ۲۲ روزه خامنهای از انظار عمومی در طول این جنگ و پس از آن، که تنها با سه پیام ویدیویی از یک مکان نامعلوم (احتمالاً پناهگاه زیرزمینی) همراه بود، به شایعات درباره سلامت، امنیت، یا حتی کنار گذاشته شدن او دامن زد. ادعاهای غیرواقعی او مبنی بر پیروزی در برابر اسرائیل و آمریکا، با وجود شکستهای آشکار نظامی، سیطره اسرائیل بر آسمان ایران، کشته شدن بسیاری از فرماندهان با واکنشهای طنزآمیز و انتقادی گسترده در شبکههای اجتماعی مواجه شد، که خامنهای را به «مخفی شدن» یا «ترسو بودن» متهم کردند (Posts on X, 2025a). در این زمینه، تأکید بیسابقه خامنهای بر «ایران» (۳۶ بار) و «ملت» (۲۰ بار) در پیامهای ویدیویی و درخواست نوحه «ای ایران» در مراسم عاشورا، نشانهای از یک تغییر گفتمانی استراتژیک است.
تحلیل فرضیه چرخش گفتمانی
چرخش گفتمانی به معنای بازتعریف واقعی اولویتهای ایدئولوژیک یا استراتژیک نظام است. شواهد زیر از این فرضیه حمایت میکنند:
فشارهای داخلی و بحران مشروعیت
خسارات جنگ، از جمله تخریب زیرساختها و ناکامیهای منطقهای، به نارضایتی گسترده عمومی منجر شده است. کاربران شبکههای اجتماعی، بهویژه در پلتفرم X، نظام را به اولویت دادن به منافع فلسطین و لبنان بر منافع ملی ایران متهم کردهاند (Posts on X, 2025b). تأکید خامنهای بر «ایران» و «ملت» در پیامهای ویدیویی و حضور در مراسم عاشورا میتواند تلاشی برای همراستا شدن با احساسات ملیگرایانه و کاهش انتقادات باشد.
بازسازی همبستگی اجتماعی
غیبت طولانیمدت خامنهای و عدم حضور او در مراسم خاکسپاری فرماندهان ارشد سپاه، اعتماد عمومی به نظام را کاهش داده است. تحلیل بیبیسی نشان میدهد که خامنهای در پیامهای ویدیویی نشانههایی از ضعف جسمانی یا روانی (مانند کاهش سرعت تکلم) بروز داده است، که نیاز به نمایش اقتدار را تقویت میکند. استفاده از نمادهای ملیگرایانه، مانند نوحه «ای ایران»، تلاشی برای بازسازی همبستگی در میان حامیان و جلب حمایت اقشار میانهرو و منتقدانی است که از سیاستهای منطقهای نظام خسته شدهاند.
پیامرسانی به بازیگران خارجی
تأکید بر ملیگرایی میتواند پیامی به بازیگران بینالمللی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، باشد که ایران در حال بازنگری در استراتژیهای خود از جهانوطنی اسلامی به تمرکز بر منافع ملی است. این میتواند به کاهش فشارهای خارجی پس از جنگ کمک کند (Hermann and Hermann, 1989).
فریب ولایی
فریب ولایی به استفاده تاکتیکی از گفتمان ملیگرایانه برای مدیریت بحران بدون تغییر در سیاستهای کلان اشاره دارد. شواهد زیر از این فرضیه حمایت میکنند:
سابقه نظام در استفاده از گفتمانهای مصلحتی
جمهوری اسلامی در گذشته نیز در مواقع بحران از گفتمانهای مصلحتی استفاده کرده است. برای مثال، در جریان اعتراضات ۱۳۸۸، مقامات نظام به گفتمانهای اصلاحطلبانه متوسل شدند تا معترضان را آرام کنند، بدون اینکه تغییرات ساختاری اعمال شود (Brumberg, 2001). تأکید کنونی بر ملیگرایی میتواند مشابه این استراتژی باشد، بهویژه با توجه به اینکه تعهد نظام به حمایت از گروههای نیابتی مانند حماس و حوثیها تغییری نکرده است.
تناقض با سیاستهای کلان نظام
گفتمان ملیگرایانه خامنهای در تضاد با سیاستهای تاریخی نظام، مانند اولویت دادن به «امت اسلامی» و حمایت از محور مقاومت، قرار دارد. ادعای پیروزی خامنهای در جنگ، با وجود خسارات سنگین نظامی و هستهای، نشاندهنده ادامه رویکردهای ایدئولوژیک و غیرواقعبینانه است (Iran International, 2025b). این تناقض احتمال فریب ولایی را تقویت میکند.
عدم شفافیت درباره غیبت و جنگ
خامنهای و مقامات نظام هیچ توضیح رسمی درباره دلایل غیبت ۲۲ روزه یا جزئیات جنگ ارائه نکردهاند. این عدم شفافیت، همراه با ادعاهای غیرواقعی پیروزی، اعتماد عمومی را کاهش داده و شایعات درباره «مخفی شدن» یا «ضعف جسمانی» را تقویت کرده است (Posts on X, 2025a). تأکید ناگهانی بر ملیگرایی تلاشی برای منحرف کردن توجه از این شایعات است.
مدیریت جنگ روانی با نمادسازی
حضور خامنهای در مراسم عاشورا و درخواست نوحه «ای ایران» بهگونهای طراحی شده که احساسات ملیگرایانه را تحریک کند. بااینحال، واکنشهای طنزآمیز و انتقادی در شبکههای اجتماعی، مانند اشاره به «مخفی شدن در سوراخ موش»، نشاندهنده پذیرش محدود این گفتمان در میان مردم است (Posts on X, 2025c). این موضوع احتمال فریب تاکتیکی را تقویت میکند.
ارزیابی تطبیقی
فرضیه چرخش گفتمانی فرض میکند که نظام به دلیل فشارهای داخلی و خارجی در حال بازتعریف استراتژیک گفتمان خود است. بااینحال، این فرضیه نیازمند شواهدی از تغییرات سیاستی، مانند کاهش حمایت از گروههای نیابتی یا اصلاحات داخلی، است که در حال حاضر مشاهده نمیشود. فرضیه فریب ولایی با توجه به سابقه نظام در استفاده از گفتمانهای مصلحتی، تناقض با سیاستهای کلان، و عدم شفافیت درباره بحرانهای اخیر، محتملتر به نظر میرسد. بر اساس تحلیل ویدین (Wedeen, 1999) درباره قدرت نمادین در رژیمهای استبدادی ، تأکید خامنهای بر ملیگرایی میتواند بهعنوان یک «سیاست نمایش» (politics of spectacle) برای نمایش وحدت و اقتدار بدون رسیدگی به مسائل ساختاری تلقی شود. بهطور مشابه، گدس و همکاران (2018) استدلال میکنند که رژیمهای استبدادی اغلب از تغییرات گفتمانی موقتی برای تثبیت قدرت در زمان بحران استفاده میکنند، اما این تغییرات بدون اصلاحات ساختاری پایدار نیستند.
پیامدها
داخلی: گفتمان ملیگرایانه ممکن است بهطور موقت روحیه سرسپردگان نظام را تا حدی تقویت کند، اما بعید است شکاف عمیق بین مردم و حاکمیت را ترمیم کند. تنگناهای اقتصادی نظیر تورم، بیکاری، رکود و خسارات جنگ همچنان نارضایتی عمومی را تشدید میکنند و ممکن است غیبتهای مکرر رهبر به عادیسازی نبود او منجر شود (Levitsky and Way, 2010).
خارجی: این گفتمان میتواند به بازیگران بینالمللی سیگنال تغییر استراتژیک دهد، اما اعتبار آن به دلیل ادامه ستیزه جوئی ، تنش افزایی و ادعاهای غیرواقعی پیروزی زیر سوال است (Hermann and Hermann, 1989).
نتیجهگیری
تأکید اخیر خامنهای بر مفاهیم «ایران» و «ملت» به جای «اسلام» و «امت» پس از جنگ ایران و اسرائیل و غیبت ۲۲ روزه او، یک فریب ولایی است تا یک چرخش گفتمانی واقعی. این تاکتیک مبتنی بر خدعه و تقیه در پاسخ به بحران مشروعیت ناشی از شکستهای نظامی، نارضایتی عمومی، و ناکامیهای منطقهای طراحی شده تا از طریق نمادهای ملیگرایانه، مانند نوحه «ای ایران»، همبستگی اجتماعی را بازسازی کند. بااینحال، تناقض با سیاستهای کلان نظام، عدم شفافیت، و واکنشهای انتقادی عمومی، بهویژه در شبکههای اجتماعی، نشان میدهند که این تغییر گفتمانی نمایشی و موقتی است.
منابع:
BBC News Persian (2025a) ‘جنگ ایران و اسرائیل: تأثیرات بر پویاییهای منطقهای’, ۲۷ خرداد. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Brumberg, D. (2001) Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran. Chicago: University of Chicago Press.
Fairclough, N. (1992) Discourse and Social Change. Cambridge: Polity Press.
Geddes, B., Bueno de Mesquita, B., and Smith, A. (2018) How Dictatorships Work: Power, Personalization, and Collapse. Cambridge: Cambridge University Press.
Hermann, M. G. and Hermann, C. F. (1989) ‘Who makes foreign policy decisions and how: An empirical inquiry’, International Studies Quarterly, 33(4), pp. 361–387.
Levitsky, S. and Way, L. A. (2010) Competitive Authoritarianism: Hybrid Regimes After the Cold War. Cambridge: Cambridge University Press.
Posts on X (2025a) ‘واکنشهای عمومی به غیبت خامنهای’, ۲۸ خرداد–۵ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Posts on X (2025b) ‘انتقادات به سیاستهای منطقهای ایران’, ۲۹ خرداد–۴ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Posts on X (2025c) ‘واکنشها به حضور خامنهای در مراسم عاشورا’, ۱۴ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Wedeen, L. (1999) Ambiguities of Domination: Politics, Rhetoric, and Symbols in Contemporary Syria. Chicago: University of Chicago Press
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
در ایران پساخامنهای چه میگذرد؟
احمد پورمندی:
در این گفتگو با آقای کرمی، بر نکات زیر تمرکز داشتهام
۱- در سفر نتانیاهو به واشگتن، جمعبندی نتایج جنگ ۱۲ روزه و اتخاذ تصمیمات جدید در دستور کار ترامپ و نتانیاهوست. برای نتانیاهو، رفوی سوراخهای «گنبد آهنین» و خنثی کردن قدرت موشکی ج.ا. یکی از مهمترین مطالبات از ترامپ خواهد بود.
۲- در ایام پیش از جنگ ۱۲ روزه، ج.ا. با فرصتسوزی در مذاکرات و عدم فهم محدودیتهای زمانی، فرصت استفاده از تمایل ایالات متحده به حل صلحآمیز مسائل فیمابین را از دست داد و نتانیاهو توانست، مجوز حمله به ایران را از ترامپ بگیرد. امروز هم گذاشتن شروطی نظیر فلان یا بهمان تضمین از سوی آمریکا پیش از آغاز مذاکرات، تکرار خطای مدهش فرصتسوزی اول است و به احتمال زیاد، نه فقط به تقویت دفاع ضد هوایی اسرائیل و دادن هواپیماهای بی۲ و بمبهای سنگر شدن منجر میشود، بلکه آبستن توافق ترامپ با حمله دوم و نابود کردن همه تاسیسات موشکی ایران است.
ج.ا. در موقعیتی نیست که برای آمریکا شرط و شروط بگذارد. فرصت برای انجام مذاکرات بدون قید و شرط و دستیابی به توافق، بسیار محدود و تعادل قوا در واشنگتن بسیار شکننده است.
۳- جنگ ۱۲ روزه، سه بازنده بزرگ و دو برنده داشته است. بازنده اول ج.ا. بود که علاوه بر ضربات نظامی سنگین، متحمل ضربات حیثیتی بزرگی هم شد. بعد از جنگ، نظام اسلامی، در سه جبهه هوا، زمین و حکمرانی، بیدفاع و دچار تعلیق شد. در هوا، آسمان کشور به تصرف ارتش اسرائیل در آمد. در زمین، روشن شدن ابعاد نفوذ سازمانهای اطلاعاتی خارجی و بویژه موساد در نهادهای اطلاعات و امنیت نظام، بزرگترین زمین لرزه اطلاعاتی را پدید آورد و با امواج بیاعتمادی، این دستگاهها را تامرز فروپاشی پیش راند. در حوزه حکمرانی، با مخفی و ایزوله شدن رهبر نظام، سیاستورزی کلان گرفتار تعلیق و حرج و مرجی شد که از جمله در تقابل آشکار مجلس و دستگاه دیپلماسی خود را نشان داد. نظام همچنان در شرایط ترس از فقدان سپر امنیتی و تعلیق سیاستورزی قرار دارد. تولید «روایت فتح» و در بوق و کرنا کردن آن، فقط در خدمت ایجاد سر و صدا برای رهایی از ترس فلجکننده و ارضای ارزشیهای متوهم، انجام شده است.
۴- علاوه بر مردم ایران که توانستند با مهارتی باور نکردنی، خرج خود را از مهاجمان و حکومت فرسوده و بیلیاقت جدا کنند و در صف برندگان قرار بگیرند، دولت نتانیاهو هم میتواند خود را برنده جنگ بداند.
۵- بازنده بزرگ دیگر جنگ، جریان «پهلویست» به رهبری رضا پهلوی بود. مدعی تاج و تخت، از زمانی که اختیار دفترش را به شماری «منتظر الوزاره» جوان سپرد، در سراشیبی سقوط مجدد قرار گرفت. سفر به اسرائیل برای زیارت نتانیاهو و دیوار ندبه، خود را «رهبر انقلاب ملی» نامیدن و به شوهایی از جنس کنفرانس مونیخ و اجلاس ژنو تسلیم شدن، گامهای مهمی در این سقوط آزاد بودند. دفاع آشکار و پنهان از حمله اسراییل به ایران و سرانجام اعلام آمادگی انجام پرواز پیروزی به تهران در بحبوحه جنگ، ضربه سختی بر حیثیت سیاسی آقای پهلوی وارد ساختند. او که زمانی برای بازگشت به ایران و دفاع از کشور در مقابل ارتش عراق اعلام آمادگی کرده بود، حالا به نقطهای سقوط کرد که برای انجام پرواز پیروزی در پناه جنگندههای اسرائیلی، اعلام آمادگی نمود!
۶- جریان اصلاحات به رهبری آقای خاتمی و پامنبریخوانی جلاییپورها و ابطحیها ، بازنده دیگر جنگ ۱۲ روزه بود. هر دو بیانیه خاتمی، نشانههای فرجام تلخ بیعملی و خلا سیاستورزی اصلاحطلبانه در میان اصلاحطلبانی است که نتوانستند از رانتهای اقتصادی، منزلتی و سیاسی دل بکنند. آنها حالا به مجیزگوی ارزان ولایت فقیه و خامنهای بدل شدهاند. بیانیههای خاتمی، باعث شرم و تاسف عمیقاند.
۷- تحول خواهانی که حسابشان را با اصلاحطلبی زرد جدا کردند و به گفتمان «مقاومت در مقابل ولایت» مهندس موسوی پیوستند، اکنون در موقعیتی قرار دارند که بتوانند نقشی مهم و تاریخی در مدیریت عبور از بحران یازی کنند. نقشآفرینی این جریان به مقدار زیادی به نقشآفرینی جامعه در آزاد ساختن زندانیان سیاسی گره خورده است.
۸- اینک که دوران پسا خامنهای عملا آغاز شده است، سوال مرکزی این است که آیا گروههای برخوردار حاکم خواهند توانست وحدت خود را حفظ کنند؟ این گروهها که شامل سپاه، روحانیت، ابر سرمایهداران کاسب تحریم، فنسالاران، دیوانسالاران و طبقه سرمایهدار کلاسیک یا بخش خصوصی است، تا کنون ذیل نظریه ولایت فقیه و مدیریت خامنهای، رانتهای کلان غیر مولد ناشی از نفت، معادل و انفال تحت کنترل رهبر را، بدون توسل به خشونت و سلاح، بین خود تقسیم کردهاند. آیا آنها قادر به حفظ ولایت فقیه و تداوم توزیع صلحآمیز رانتها خواهند بود؟ شواهد این را نشان نمیدهند.
۹- سپاه از همه سو آبستن انشقاق است. علاوه بر جنگ قدرت میان باندهای محلی، ساختار جدا از یکدیگر قرارگاههای اقتصادی نظیر خاتم، سپاه پادگان نشین، سپاه قدس، سپاه مشغول در سازمان اطلاعات که اداره کشور را عملا در دست دارد و بالاخره سپاه مسلط بر پلیس و نیروی انتظامی، همگی مستقیما به خامنهای وصل شدهاند و با کنار رفتن او ، یک خلا بزرگ سازمانی دهان باز خواهد کرد که معلوم نیست به شلیک برادران دیروز و سرداران فربه و پخمه امروز علیه یکدیگر منجر نشود.
۱۰- روحانیت آبرو باختهتر از آن است که بتواند نقش تعیین کنندهای در حفظ انسجام نظام بازی کند. سرمایه اصلی روحانیت، باورمندان شیعه بودند که دیگر وجود موثری ندارند. روحانیون بیش از آنکه یار شاطر باشند، بار خاطر، آویزان به خامنهای و سربار نظامند و توانایی ایفای نقش در حفظ انسجام نظام را ندارند.
۱۱- ابر سرمایهدارانی که در اشکال مافیایی و تشکیل الیگارشیهای پیچیده، کنترل اقتصاد سیاه و بخش قابل اعتنایی از اقتصاد سفید را در چنگ دارند، عملا سهم شیر را در توزیع رانتها از آن خود کردهاند. انسجام آنها که همواره در سایه حرکت کردهاند اما، به انسجام در میان شرکای نظامی و روحانی شان گره خورده است و قائم بالذات نیست.
۱۲- سه نیروی برخوردار فنسالار، دیوانسالار و سرمایهدار بخش خصوصی که به مثابه شریک درجه دوم و حامی اصلاحطلبان، زیر چتر ولایت فقیه، از رانتها بهره برده و میبرند، هیچ نقش تعیینکنندهای در حاکمیت ندارند و میتوانند در دوران بحران پسا خامنه ای، ظرفیتهای متفاوتی از خود نشان بدهند.
۱۳- نظر به تمام موارد یاد شده و شدت بحران اقتصادی که مردم را به عبور از آستانههای تحمل سوق داده است، حکومت هیچ شانس قابل مشاهدهای برای عبور از بحران پسا خامنهای ندارد.
۱۴- حسن روحانی، که خاطره خیانتش به آرای ۲۴ میلیونی و خنده زهرآگینش در کشتار ۹۸ از خاطرهها نرفته، هیچ حمایت جدی مردمی ندارد. در عین حال فرماندهان سپاه و روحانیت پیرو خامنهای هم او را خودی نمی دانند و در نتیجه او قادر به ایفای نقش رهبری نیست.
۱۵- آینده امید بخش ایران در گرو سنتز اجتماعی دو جنبش و خیزش بزرگ معاصر، یعنی جنبش سبز و خیزش زن-زندگی-آزادی است که میتواند به شکل بسیج ملی، تسخیر خیابان و مدیریت سیاست به مثابه علم تلفیق سازش و قاطعیت، به تسلیم واداشتن و منکوب کردن گروههای برخوردار بزرگ، به سیاست ترجمه شود. موسوی میتواند در این مسیر نقشی تاریخی و تعیین کننده ایفا کند و بویژه از این نظر شکستن حصر او و آزادی زندانیان سیاسی، برای ایران اهمیت رهبردی دارند.
۱۶- ما در خارج، نمیتوانیم نقش تعیین کنندهای داشته باشیم، اما میتوانیم با تجمیع قوا در اشکال مناسب، به تحولطلبان داخل کمک کنیم و نقش موثری به مثابه حامی، تولیدگر سیاست و پشت جبهه جهانی، ایفا کنیم. شکست استراتژیک پهلویسم، راه را برای منزوی کردن افراطیون جنگ طلب و دست یابی به تفاهمهای بزرگ تر باز کرده است.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
حمله مرگبار اسرائیل به زندان اوین، خشم گستردهای را حتی در میان مخالفان رژیم برانگیخت
فرناز فصیحی، پرین بهروز و لیلی نیکونظر
نیویورک تایمز – ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
سقفها، دیوارها و قفسههای چوبی در مرکز ملاقات زندان اوین فروریخته و به تودههایی از آوار تیز و شکسته تبدیل شده بودند. در ساختمان اداری، اوراق سوخته و پروندههای رنگارنگ در میان آجرهای خردشده و سیمهای درهمتنیده پراکنده شده بودند. شیشههای شکسته سطح تختهای بیمار و تجهیزات پزشکی در درمانگاه را پوشانده بود.
زندان اوین در تهران، بهعنوان نماد برجستهای از سرکوب در ایران شناخته میشود؛ شهرت بد آن فراتر از مرزهای کشور نیز گسترش یافته است. حاکمان ایران — از زمان شاه تا دوران روحانیون — در پنج دهه گذشته از اوین بهعنوان مکانی برای مجازات مخالفان از طریق بازداشت، بازجویی، شکنجه و اعدام استفاده کردهاند.
وقتی اسرائیل در ۲۳ ژوئن این زندان را با موشک هدف قرار داد، این حمله موجی از محکومیت و خشم را در ایران — حتی در میان مخالفان حکومت استبدادی — برانگیخت.
حمله به اوین مرگبارترین حملات جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل بودند. ایران اعلام کرده است که در حمله به اوین ۷۹ نفر کشته و دهها تن زخمی شدهاند، اما انتظار میرود شمار تلفات افزایش یابد.
به گزارش رسانههای ایرانی، فعالان و نهادهای حقوق بشری، در میان کشتهشدگان و مجروحان، اعضای خانواده زندانیانی که به ملاقات آمده بودند، مددکاران اجتماعی، یک وکیل، پزشکان و پرستاران، یک کودک پنجساله، سربازان نوجوان در حال خدمت وظیفه که نگهبانی درها را بر عهده داشتند، کارکنان اداری و ساکنان منطقه حضور داشتند.
رضا شفقه، وکیل سرشناس حقوق بشر، گفت حدود ۱۰۰ زندانی ترنسجندر پس از آنکه بخش آنها از زندان بهطور کامل ویران شد، مفقود شدهاند و مقامها میگویند که فرض بر مرگ آنها گذاشته شده است. او افزود که حکومت غالباً با هویت ترنسجندر بهعنوان یک جرم برخورد میکند. همچنین، علی قناعتکار، دادستان زندان که بهخاطر نحوه برخوردش با زندانیان سیاسی نزد منتقدان حکومت منفور بود، بههمراه یکی از معاونانش در این حمله کشته شد.
ارتش اسرائیل از اظهارنظر درباره هدف حمله به اوین یا تلفات آن خودداری کرد. مقامهای اسرائیلی این حمله را «نمادین» توصیف کردهاند. گیدئون ساعر، وزیر امور خارجه اسرائیل، در پیامی در شبکههای اجتماعی این حمله را همزمان «انتقام» حملات موشکی ایران به تأسیسات غیرنظامی، و به نوعی «اقدامی برای آزادسازی» توصیف کرده است.
اما در ایران، زندانیان، خانوادهها، فعالان و وکلا میگویند که اقدام اسرائیل نشانهای از بیتفاوتی کامل به جان و امنیت زندانیان بوده است. به گفته آنها، زمانبندی این حمله — ظهر یک روز کاری — نشان میدهد که در آن زمان زندان مملو از ملاقاتکنندگان، وکلا، کادر درمان و کارکنان اداری بوده است.
نرگس محمدی، فعال برجسته حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، در بیانیهای گفت: «حمله اسرائیل که در روشنای روز و در برابر چشمان خانوادهها و ملاقاتکنندگان انجام شد، بیتردید جنایت جنگی است.» خانم محمدی سالها تجربه رفتوآمد به زندان اوین را دارد و در حال حاضر بهطور موقت در مرخصی بهسر میبرد.
سیامک نمازی، تاجر ۵۳ساله ایرانی-آمریکایی که به مدت هشت سال به اتهام جاسوسی در اوین زندانی بود — اتهامی که ایالات متحده و نهادهای حقوق بشری آن را ساختگی میدانند — گفت: «زندانیان، مانند بسیاری از مردم عادی ایران، احساس میکنند که زیر چرخدندههای دو قدرت بیرحم له شدهاند.»
او گفت: «آنچه از زندانیان و دوستانم در آنجا میشنوم، این است که احساس میکنند میان دو تیغه قیچی گیر افتادهاند: از یک سو رژیم ظالمی که آنها را زندانی و شکنجه میکند، و از سوی دیگر نیروی خارجیای که بهنام آزادی بمب بر سرشان میریزد».
سازمان عفو بینالملل خواستار آزادی فوری زندانیان سیاسی در ایران شده و در حساب کاربری فارسی خود در شبکههای اجتماعی اعلام کرده است که حمله اسرائیل به زندان اوین میتواند مصداق جنایت جنگی باشد. همچنین، «ثمین الخطیان» سخنگوی کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، این حمله را «نقض فاحش حقوق بشردوستانه بینالمللی» توصیف کرده است.
روایتی که در این گزارش از آنچه در جریان و پس از حمله اسرائیل به اوین رخ داد ارائه میشود، بر پایه گفتوگو با بیش از دوازده خانواده زندانیان، وکلای آنها، زندانیان سابقی که با زندانیان فعلی در تماس هستند، شهادتهای مکتوب زندانیان، تصاویر و ویدیوهای خبرنگاران مستقل، و گزارش رسانههای ایرانی تهیه شده است.
حمله
حدود ظهر یکی از روزهای داغ تابستان، «لیلا جعفرزاده» ۳۵ ساله، مادر یک دختر نوزاد، با کیف مدارکی در دست به زندان اوین رسید. مقامهای زندان با مرخصی شوهرش، «میلاد خدمتی» که به اتهام مالی زندانی شده بود، موافقت کرده بودند.
خانم جعفرزاده در حالی که به مرکز ملاقات نزدیک میشد، در تماس تلفنی با همسرش بود که نخستین انفجارها زندان را لرزاند. او با فریاد به همسرش گفت: «دارن میزنن، بمب، بمب، بمب!» و سپس تماس قطع شد. بنا به گفته «حسین خدمتی» — برادر شوهر لیلا، نویسنده و شاعر ساکن تهران — ترکش بمب به مغز او اصابت کرده و جانش را گرفته بود.
آقای خدمتی که ظرف یک ساعت به محل رسید، گفت در هر سو دود، شعله آتش و صحنههایی از ویرانی و مرگ به چشم میخورد — بدنهای تکهتکه و جانباخته، لباسهای پاره، و کفشهایی که در میان آوار پراکنده بودند. نیروهای امدادی، مجروحان را با برانکارد به آمبولانس منتقل میکردند.
او گفت که جسد زن برادرش را در کیسهای مخصوص حمل اجساد یافت. «باورم نمیشود که لیلا دیگر با ما نیست و نیلا باید بدون مادرش بزرگ شود. گفتن این موضوع به برادرم که همسرش مرده، سختترین کاری بود که در زندگیام انجام دادهام.»
«زهرا عبادی»، مددکار اجتماعی زندان، آن روز نتوانسته بود برای فرزندش مراقب پیدا کند، بنابراین پسر ۵ سالهاش «مهراد» را با خود به سر کار برد. به گفته «طاهره پژوهش»، دخترعموی زهرا که با روزنامه شرق گفتوگو کرده، مهراد در مرکز ملاقات مشغول بازی بود و زهرا در دفتر مشغول کارهای اداری بود.
پس از نخستین انفجار، زهرا برای پیدا کردن فرزندش دوید، اما انفجار دوم او را کشت. به گفته طاهره پژوهش، یکی از همکاران مرد زهرا، مهراد را در آغوش گرفته بود تا از او محافظت کند، اما آوار هر دوی آنها را له کرد و جانشان را گرفت. طبق گزارشهای رسانههای ایرانی، چهار مددکار زن دیگر نیز در این حمله کشته شدند.
«مینا»، ۵۳ ساله، گفت که در حال گفتوگوی تلفنی با پسرش بود — که به دلیل فعالیت سیاسی به پنج سال حبس در اوین محکوم شده است — که تماس ناگهان قطع شد. او بارها و بارها شماره را گرفت تا بالاخره پسرش پاسخ داد و گفت که به زندان حمله شده است. مینا فوراً راهی زندان شد. او از انتشار نام خانوادگی خود و نام پسرش خودداری کرد، چرا که از انتقامجویی هراس دارد.
مینا در یک گفتوگوی تلفنی گفت: «پاهایم بیحس شده بود و تمام بدنم میلرزید. نمیدانم چطور با وجود همه موانع خودم را به اوین رساندم.» «نگهبانهای امنیتی اجازه نمیدادند جلو بروم. خانوادههای دیگری هم آنجا بودند. بالاخره با فریاد و ضجه زدن خودم را به محل اصابت رساندم.» او گفت که دستکم ۱۵ جسد را روی زمین دیده است.
رسانههای خبری ایران گزارش دادند که دستکم دو نقطه از زندان مستقیماً هدف حمله قرار گرفتهاند: مرکز سهطبقه ملاقات نزدیک ورودی اصلی — که دفتر دادستانی نیز در آن مستقر بود — و درمانگاه زندان با ظرفیت ۴۷ تخت.
«فورِنزیک آرکیتکچر» (Forensic Architecture)، یک نهاد پژوهشی تخصصی در زمینه تحقیقات تصویری، روز جمعه اعلام کرد که تحلیل تصاویر ماهوارهای نشان میدهد دستکم شش نقطه از زندان اوین هدف قرار گرفته که چهار مورد از آنها با عکسهای گرفتهشده از محل تأیید شدهاند، از جمله چندین خوابگاه زندان. کتابخانه، فروشگاه خواربار، انبار مواد غذایی و بند berنام ۲۰۹ که تحت کنترل نیروهای اطلاعاتی است نیز ویران شدهاند.
بر اساس گزارشهای رسانههای ایرانی، نیروی انتظامی ایران اعلام کرده که دو موشک عملنکرده را در منطقه اوین منفجر کرده است.
عکسها و ویدیوها همچنین نشان میدهند که انفجارها خسارات گستردهای به ساختمانها و خودروهای مسکونی و تجاری اطراف وارد کردهاند.
یکی از عکاسان خبری که روز یکشنبه پس از حمله ۲۳ ژوئن از زندان بازدید کرده بود، بوی تند گوشت سوخته و در حال تجزیه را که از زیر آوار به مشام میرسید توصیف کرد. رسانههای ایرانی گزارش دادند که سردخانه برای شناسایی اجساد سوخته و غیرقابل شناسایی، از آزمایشهای DNA استفاده میکند.
نسرین ستوده، وکیل سرشناس و زندانی سابق اوین، که همسرش رضا خندان — فعال سیاسی و از منتقدان حکومت — در این زندان زندانی بوده است، گفت: «زندانیها در ترس دائمی بهسر میبردند، با این باور که هر لحظه ممکن است آخرین لحظه زندگیشان باشد.» او افزود: «یک ساعت طول کشید تا رضا تماس گرفت و گفت سالم است. آن یک ساعت برایم بهاندازه یک عمر گذشت.»
اتاق دفتر دادستانی در داخل زندان اوین پس از حمله. علی قناعتکار، دادستان اوین نیز در این حمله کشته شد
پیامدها
خانوادههای چهار زندانی سیاسی، شرح مفصل آنها از حملات و پیامدهای آن را منتشر کردهاند — چه در بیانیههایی که با نیویورک تایمز در میان گذاشتهاند و چه در شبکههای اجتماعی. این چهار نفر عبارتاند از: ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان، دو مخالف سرشناس سیاسی؛ مصطفی تاجزاده، وزیر پیشین کشور و منتقد جدی حکومت؛ و رضا خندان، همسر نسرین ستوده.
علاوه بر این، سیزده زندانی دیگر بیانیهای مشترک منتشر کردهاند، عدهای دیگر روایتهایی کلیتر از حادثه منتشر کردهاند و چهار زن زندانی نیز در گفتوگو با بخش فارسی بیبیسی وقایع داخل بند زنان را شرح دادهاند.
همه آنها از هرجومرجی ناگهانی و همهجانبه سخن گفتهاند: ساختمانها به لرزه درآمدند، دیوارها فروریختند، پنجرهها شکستند، درها از چارچوبها جدا شدند، دود و گردوغبار فضا را پر کرد و بدنهای خونآلود روی زمین افتاده بودند — و آنهایی که هنوز هوشیار بودند برای کمک فریاد میزدند.
گروهی از زندانیان مرد به حیاط دویدند و درمانگاه را دیدند که در آتش میسوخت. انبار مواد غذایی و اقلام بهداشتی شخصی نابود شده بود. زندانیان محبوس در سلولهای انفرادی به همراه نگهبانهایشان از درهای منفجرشده بیرون آمده بودند و با حالت گیج و منگ در محوطه پرسه میزدند.
چهار زن زندانی در گفتوگو با بیبیسی فارسی گفتهاند که بیش از سه ساعت هیچ نیروی امدادی از بیرون نرسید و خطوط تلفن نیز قطع بود. آنها خود به مداوای مجروحان پرداختند و شیشهها و دیگر آوارهای ریختهشده را جمعآوری کردند.
مصطفی تاجزاده به همسرش، فخری محتشمیپور، گفته که هنگام نخستین انفجارها در حال قدم زدن در راهرو — بهعنوان بخشی از ورزش روزانهاش — بوده، و اگر در سلول خود میماند، حتماً جان میباخت، چرا که سلولش کاملاً ویران شده است. خانم محتشمیپور در یک مصاحبه گفت که همسرش آن شب تنها توانسته یک تماس کوتاه با او بگیرد و گفته که برق، آب و گاز زندان قطع شده و زندانیان ناچار شدهاند در تاریکی و در ساختمانی نیمهویران، در کنار یکدیگر پناه بگیرند.
در ساعات اولیه پس از حمله، زندانیان خودشان در عملیات امداد مشارکت کردند. آنها روایت کردهاند که مجروحان را از درمانگاه تخلیه کرده و با دستان خالی آواربرداری کردهاند، و حدود ۲۰ جسد را بیرون کشیدهاند. به گفته ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان، یکی از زخمیهای وخیم زنی پزشک به نام دکتر مکارم بوده — متخصص بیماریهای عفونی که هر هفته داوطلبانه در درمانگاه زندان خدمت میکرد — و در این حمله یک دست و یک پای خود را از دست داده است.
به گفته آنها، عصر آن روز نیروهای امنیتی بهصورت گسترده وارد زندان شدند و با تهدید اسلحه، مردانی را که در امدادرسانی کمک میکردند، به داخل ساختمان بازگرداندند.
نیمهشب، زندانیان مرد با دستبند و پابند دوتایی — هر دو نفر به یکدیگر بسته شده — از سلولها بیرون آورده شدند. آنهایی که شرحی دقیق از آن شب نوشتهاند، گفتهاند که تنها اجازه داشتند یک کیسه پلاستیکی کوچک حاوی باقیمانده وسایل شخصیشان با خود ببرند.
آنها در تاریکی، در میان خرابههای زندان، از میان سیمهای درهمپیچیده، آجرهای شکسته و اجساد عبور کردند. برخی از افراد از حال رفتند، برخی دیگر گریه میکردند. بیش از یک ساعت طول کشید تا آنها از راه در پشتی که تنها مسیر باز بود، به اتوبوسهای تخلیه رسیدند — مسافتی که معمولاً پنج دقیقه طول میکشید.
آقای قدیانی و آقای محمودیان در بیانیه مشترکی نوشتند: «ما در تونلی از وحشت گام برمیداشتیم، پاهایمان به زنجیر بسته شده، دستانمان در حالی که کیسهای پلاستیکی با اندکی از وسایلمان را در آن نگه داشته بودیم، آویزان، و در میان ویرانیها صفی تنها و طولانی را شکل داده بودیم. اینجا، میان دو تهدید، ما قربانی و گروگانیم.»
رضا خندان — فعال حقوق بشر و طراح گرافیک — گفت که زنجیرها در هر قدم به گوشت تنش فرو میرفت و چندینبار زمین خورد. او همچنین کیسه حاوی وسایلش را در میانه راه رها کرد، چرا که حمل آن با دستان بسته ممکن نبود.
او گفت هنگامی که حدود ساعت ۳ بامداد زندانیان به اتوبوسها رسیدند، دور تازهای از حملات هوایی اسرائیل آغاز شد و پدافند هوایی ایران نیز بهکار افتاد. «ترس همه وجودمان را گرفت. نمیتوانستیم سریع حرکت کنیم یا پناه بگیریم، چون دست و پاهایمان به هم زنجیر شده بود.»
کاروان اتوبوسها، با اسکورت خودروهای امنیتی، سرانجام در میان حملات هوایی و از مسیرهای پیچدرپیچ، عازم زندان فشافویه شد — زندان بدنامی در حاشیه تهران که به دلیل شرایط غیربهداشتی و ازدحام بیش از حد شناخته شده است. آقای خندان گفت که آنها ساعت ۸ صبح به آنجا رسیدند، حدود ۲۰ ساعت پس از حمله، در حالی که از زمان ورود نیروهای امنیتی هیچ آب یا غذایی دریافت نکرده بودند.
زنان زندانی نیز با زور و با پابندهای دوتایی تخلیه شدند و صبح روز بعد به زندان قرچک — زندان پرازدحام دیگری در حومه تهران — منتقل شدند. فریبا کمالآبادی، یکی از رهبران جامعه بهائی که به ۲۰ سال زندان محکوم شده، به خانوادهاش گفته که شرایط برای زنان زندانی چنان وخیم شده که «ای کاش با همان موشکها مرده بودیم»، بهنقل از دخترش که با بیبیسی فارسی گفتوگو کرده است.
قوه قضائیه اعلام کرده که اکنون زندان اوین خالی از زندانی است.
رضا شفقه، وکیل شماری از زندانیان سیاسی، گفت: «میتوان فرض کرد که زندان اوین برای همیشه تعطیل شده، اما سرکوب به مکان محدود نیست — آنها در جاهای دیگر ادامه خواهند داد.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
نیلوفر حامدی / روزنامه شرق
چشم انتظار آزادی
گزارش «شرق» از وضعیت زندانیان منتقلشده بند زنان اوین به زندان قرچک، گفتوگو با خانوادهها و رئیس زندان قرچک
دوم تیرماه، تقریبا یک روز پیش از برقراری آتشبس، ریزپرندههای اسرائیلی، ضمن نقض جدی قوانین بشردوستانه بینالمللی به گفته سخنگوی دفتر حقوق بشر سازمان ملل و حمله عمدی به اهداف غیرنظامی که براساس مفاد عفو بینالملل میتواند مصداق جنایت جنگی باشد، بیپناهترین افراد را مورد حمله قرار دادند: زندانیان زندان اوین.
تخریب اساسی بخشهای نگهبانی، اداری، بند نسوان، کتابخانه بند چهار، ساختمان بهداری و سالن ملاقات و ۷۹ کشته به گفته سخنگوی قوه قضائیه که سربازها، مددکاران و تعدادی از زندانیان و خانوادههایشان هم جزء آن بودهاند، تنها آسیب بزرگ ناشی از این حملات نبود. مسئله بعدی زمانی آغاز شد که مسئولان زندان تصمیم گرفتند همه زندانیان اوین را به زندانهای دیگر کشور منتقل کنند. زندانیان مرد را راهی زندان تهران بزرگ کردند و زندانیان زن به زندان قرچک رفتند؛ تنها زندان عمومی زنان در تهران. بعد از گذشت دو هفته پس از این انتقال، برخی از خانوادههای زندانیان سیاسی بند زنان اوین که دیگر در قرچک مستقر شدهاند، از نگرانیهای خود به روزنامه «شرق» گفتهاند. آنها معتقدند شرایط فعلی بهترین موقعیت برای دستگاه قضاست تا با ارائه مرخصی یا آزادی، شرایط ایجادشده برای زندانیان، خانوادههایشان و حتی سازمان زندانها و دستگاه قضا کشور مدیریت کند؛ برای افرادی که حالا علاوه بر کشیدن حکم حبس، کیفیت زیستی روزمرهشان نیز بهشدت دگرگون شده است.
خانواده زندانیان: آزادی و مرخصی حق قانونی عزیزان ماست
بند زنان اوین چیزی نزدیک به ۶۰ نفر جمعیت داشت، وقتی با مینیبوسهای سازمان زندانها راهی زندان قرچک شد. زندانیانی که میانگین سنی آنها حدود ۵۰ سال است و برخی از آنها به خاطر کهولت سنی با بیماریهای مختلفی نیز دستوپنجه نرم میکنند. همسر یکی از این زندانیان که حالا وارد سومین سال حبس خود شده است، اوضاع را بعد از گذشت دو هفته بهتر توصیف کرده است، بااینحال هنوز مطالباتی جدی وجود دارد: «روزهای اول من و بسیاری دیگر از خانوادهها بهشدت نگران عزیزان خود بودیم؛ بهویژه که زندانیان زن دیرتر از سایر زندانیان اوین به تلفن دسترسی پیدا کردند و ما ساعات طولانی نگران حال آنها بودیم. الان که دو هفته گذشته، میشود گفت اوضاع بهتر شده است، اما این به معنای شرایط مساعد زندان نیست. برای مثال هنوز وسایلی که زندانیان بند زنان پیشتر با هزینه شخصی برای بند تهیه کرده بودند، به قرچک منتقل نشده است».
دختر یک زندانی دیگر هم در گفتوگو با «شرق» به آن اشاره کرد: «مادر من سنش بالاست. همین حالا هم بخش زیادی از حکمش را گذرانده است. اگر آزاد شود یا حتی به مرخصی بیاید، ما این امکان را داریم که دستکم اقدامات مربوط به کارهای درمانیاش را انجام دهیم».
این خانوادهها معتقدند بحرانهای پس از جنگ در شرایط عادی و برای مردمی که آزادند نیز جدی است، چه رسد به افرادی که در زندان به سر میبرند.
رئیس زندان قرچک: نتیجه بررسی ارفاقات بهزودی اعلام میشود
«شرق» برای پیگیری این گزارش سراغ مسئولان سازمان زندانها، زندان اوین و زندان قرچک نیز رفت که در این میان، رئیس زندان قرچک پاسخگوی پرسشها شد. صغری خدادادی، رئیس زندان قرچک، در پاسخ به امکانات موجود در بند قرنطینه این زندان برای ساکنان جدیدش به «شرق» گفت: «طبق آییننامه زندانها، تمام امکاناتی که در دیگر سالنها برای زندانیان در نظر گرفته شده است، برای افرادی که از زندان اوین منتقل شدهاند نیز در نظر گرفته شده و بر همین اساس، یک سالن را به افرادی که از اوین به قرچک منتقل شدهاند، اختصاص دادیم. با توجه به همان آییننامه، برای زندانیان ساعت هواخوری در نظر گرفته شده که از ساعت هفت صبح تا ۱۹ عصر، درِ آن به روی همه زندانیان باز است.
بر همین اساس و طبق زمانی که زندانیان میتوانند از هواخوری استفاده کنند، دیگر مشکلی از نظر تهویه هوا وجود ندارد». او همچنین توضیح داد که درباره ارزاق و تغذیه زندانیان، آشپزخانه مرکزی زندان فعال است و غذای آماده در اختیار تمام زندانیان قرار میگیرد. خدادادی همچنین وعده داد که وسایل زندانیان به آنها تحویل داده شود: «تجهیزات و وسایلی که زندانیان اوین پیش از این برای خود تهیه کرده بودند، در حال انتقال به قرچک است و بخشی از این وسایل همچون یخچال و وسایل شخصی تا همین حالا هم منتقل و بین زندانیان توزیع شده است. سایر وسیلهها هم بهزودی در اتاقها جانمایی میشود». رئیس زندان زنان تهران در پاسخ به مهمترین پرسش این روزهای خانوادههای زندانیان سیاسی هم از ارائه برخی ارفاقات قانونی خبر داد: «اقدامات لازم برای استفاده از ارفاقات قانونی برای زندانیان در حال انجام است و هفته آینده نتیجه قطعی مشخص و به زندانیان اعلام میشود».
وکیل دادگستری: از مستمسکهای حقوقی به نفع زندانیان جنگزده استفاده شود
در سال ۱۳۶۵، شورایعالی قضائی مصوبهای صادر کرد که بر اساس آن، زندانیان مناطق جنگی باید بیدرنگ آزاد شوند. این مصوبه با هدف تأمین امنیت زندانیان در شرایط جنگی تصویب شده بود. فردای روزی که این مصوبه به تصویب رسید، نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشته و خواستار آزادی زندانیان شد. همچنین در این نامه بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورایعالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تأکید شد. این نامه خواستار اعمال ملاحظات قانونی در مورد زندانیان با جرائم مختلف در شرایط جنگی بود. اگرچه حالا و بعد از گذشت حدود دو هفته از آتشبس، اطلاق «شرایط جنگی» برای ایران جای گفتوگوی حقوقی جدی دارد، اما وجود چنین مصوبههایی نشاندهنده شکنندهبودن شرایط زیست زندانیان در موقعیت بحرانی است.
حالا علی مجتهدزاده، وکیل پایهیک دادگستری، با اشاره به همین مصوبه از اهمیت تصمیمگیری منعطف با شرایط کشور و به سود مردم و جامعه میگوید: «شورایعالی قضائی کشور در ۲۵ دیماه سال ۱۳۶۵ مصوبهای دارد که طبق آن تمام زندانیان مناطق جنگی بیدرنگ باید آزاد شوند تا از آسیبدیدگی یا سقوط در مخاطرات جنگی، مانند بمباران یا انفجار، محفوظ بمانند. روح این مصوبه نشان میدهد که تغییر شرایط زندانیان در شرایط خاص و اضطراری تا چه اندازه اهمیت دارد. همین مصوبه اگر به نفع جامعه تفسیر شود، کاملا میتواند زمینه حقوقی آزادی یا حداقل سهلگیری شرایط گذران حبس را برای بسیاری از زندانیان فراهم کند. البته ما از این دست مستمسکهای حقوقی بسیار داریم که میتوان از آنها تفاسیری به نفع جامعه داشت».
او معتقد است هر بار سیستم تصمیمگیری کشور به سمت این نوع برنامهها رفته، نتیجه مثبتش را هم دیده است: «حداقل در همین حوزه قضائی هر وقت ابتکاری به نفع جامعه داشتیم، در ادامهاش به نتایج مثبت و وحدتبخش رسیدیم. نمونه بارز آن عفو فراگیر سال ۱۴۰۱ بود که با ابتکار و پیگیری رئیس قوه قضائیه و موافقت رهبر انقلاب انجام شد و بسیار در بازگشت آرامش به کشور مؤثر و مفید بود».
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
چشمانداز با مهدی مهدویآزاد: خروج خامنهای از پناهگاه با حفاظت میگهای روسی
مهمانان:
شهران طبری، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
داریوش سجادی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
حسین رزاق فعال و تحلیلگر سیاسی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
در آخرین روز از مهلت تعیینشده برای خروج اتباع افغانستان از ایران، سازمان ملل از بروز «وضعیت اضطراری» در نقاط مرزی دو کشور به دلیل هجوم هزاران نفر خبر داده است.
مقامهای قضایی و امنیتی ایران در روزهای اخیر و به دنبال حملات اسرائیل به خاک ایران، بر اخراج اتباع خارجی فاقد مدارک معتبر، بخصوص اتباع افغانستان، از خاک ایران تأکید کردهاند.
در همین حال تعداد اتباع اخراجشدهٔ افغانستان در هفتههای اخیر به دلیل اعلام مهلت روز یکشنبه، ۱۵ تیرماه، توسط ایران برای خروج افرادی که مدارک ندارند، به شدت افزایش یافته است.
آژانس مهاجرت سازمان ملل حالا میگوید که با نزدیک شدن به این روز هزاران نفر از مهاجران افغان از شهرهای مختلف در ایران به سوی نقاط مرزی دو کشور سرازیر شده و همین باعث وضعیتی اضطراری شده است.
به گفته این سازمان، تنها در ماه گذشته میلادی ۲۵۰ هزار تبعه افغانستان به کشور خود بازگشتهاند.
این در حالی است که پیش از ایران، پاکستان نیز بسیاری از اتباع افغانستان را مجبور به بازگشت به کشور خود کرده بود و همین بیش از پیش بر وخامت وضع افزوده است.
روز یکشنبه، خبرگزاری فرانسه به نقل از تاجالدین اُیوالا، نماینده یونیسف در افغانستان، نوشت که این کشور پیش از این هم با «بحران حاد بازگشت مهاجران» روبهرو بوده و تنها در سال جاری ۱.۴ میلیون افغان از ایران و پاکستان به کشور خود بازگشتهاند.
به گفته او، نکته نگرانکننده در حال حاضر این است که ۲۵ درصد از این افراد کودک هستند، چرا که اکنون دیگر فقط مردان مجرد به کشور بازنمیگردند، بلکه فشار موجود در ایران و پاکستان باعث شده که کل خانوادهها به افغانستان بازگردند.
افغانستان اکنون چهارمین سال روند بهبود شکنندهٔ خود پس از دههها جنگ را پشت سر میگذارد.
امیرخان متقی، وزیر خارجه افغانستان، در دیدار با مقامهای ایرانی نگرانیهای حکومت طالبان را مطرح کرد و گفت: «باید مکانیسم هماهنگی برای بازگشت تدریجی مهاجران ایجاد شود».
حکومت طالبان که با بحران مالی روبهرو است، قادر به مدیریت این موج بازگشتیها نیست. افغانستان در سالهای اخیر با موج اخراج صدها هزار تبعه دیگر خود از پاکستان نیز روبهرو بوده است.
کاهش شدید کمکهای بینالمللی نیز سازمان ملل و نهادهای غیردولتی را با چالش روبرو کرده است، و سازمان مهاجرت بینالمللی میگوید که «تنها توانسته است به بخش کوچکی از نیازمندان کمکرسانی کند».
برآوردها حاکی از آن است که میلیونها افغان در ایران زندگی میکنند، که بسیاری از آنها مجوز رسمی اقامت ندارند. بسیاری از این پناهجویان در مشاغل کمدرآمد در شهرها، در کارگاههای ساختمانی یا سوپرمارکتهای کوچک کار میکنند.
رادیو فردا
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
جولیان بورگر و جمال ریشه / گاردین / یکشنبه ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
اسناد دادگاه نشان میدهند که از اسرائیلیها خواسته شده ابتدا مأموریتهای ساده انجام دهند، اما این درخواستها به سرعت تشدید شده است.
پیش از آنکه اسرائیل ماه گذشته جنگ علیه ایران را آغاز کند، سرویس امنیتی این کشور شبکه گستردهای از شهروندان خود را کشف کرد که برای تهران جاسوسی میکردند – ابعاد این شبکه کشور را شوکه کرده است.
از زمان اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴، بیش از ۳۰ اسرائیلی به همکاری با اطلاعات ایران متهم شدهاند.
در بسیاری از موارد، تماسها با پیامهای ناشناس آغاز شد که در ازای دریافت اطلاعات یا انجام کارهای کوچک، پول پیشنهاد میداد. سپس با افزایش تدریجی مأموریتهای خطرناکتر، پرداختها نیز بیشتر میشد.
با استناد به اسناد دادگاه، افزایش تلاشهای جاسوسی ایران در یک سال گذشته دستاورد چندانی نداشته و به آرزوی تهران برای ترور مقامات بلندپایه اسرائیلی نرسیده است.
با این حال، تعداد زیادی از اسرائیلیها حاضر به انجام مأموریتهای ساده بودند، بنابراین این کمپین جاسوسی ممکن است از نظر جمعآوری اطلاعات مردمی درباره سایتهای استراتژیک – که بعدها به اهداف موشکهای بالستیک ایران تبدیل شدند – موفق عمل کرده باشد.
در همین حال، اسرائیل جاسوسی علیه ایران را با تأثیرات ویرانگر پیش برد و به موساد اجازه داد تا در ساعات اولیه جمعه ۱۳ ژوئن، بخش عمدهای از فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای ایران را در کنار اهداف دیگر، شناسایی و ترور کند.
از زمان آغاز جنگ، بنابر گزارش خبرگزاری فارس، نظام ایران بیش از ۷۰۰ نفر را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت کرده است. اما محاکمات به صورت محرمانه برگزار شده و در حداقل ۶ مورد به اعدام فوری منجر شده، بنابراین نمیتوان قضاوت کرد که چه بخشی از این شبکه ادعایی واقعی و چه بخشی زاده هیستری مقامهای ایران است.
در مقابل، در پرونده اسرائیلیهای متهم به جاسوسی برای ایران، دادستانها کیفرخواستهای مفصلی تنظیم کردهاند. اگرچه تاکنون تنها یک مورد محکومیت از موج اخیر بازداشتها ثبت شده و ارزیابی مجرمیت افراد ادامه دارد، اما اسناد دادگاهی تصویر روشنی از چگونگی تلاش ایران برای یافتن عوامل بالقوه ارائه دادهاند.
معمولاً تماس با یک پیام متنی از فرستندهای ناشناس آغاز میشد. یکی از این پیامها با نام فرستنده «خبرگزاری» پرسیده بود: «آیا اطلاعاتی درباره جنگ دارید؟ ما حاضریم آن را بخریم.» پیام دیگری از «تهران-قدس» به یک شهروند اسرائیلی فلسطینیتبار صراحت بیشتری داشت: «یک قدس آزاد مسلمانان را متحد میکند. اطلاعاتی درباره جنگ برای ما بفرست.»
این پیام شامل لینکی به اپلیکیشن تلگرام بود، جایی که گفتوگوی جدیدی آغاز میشد – گاهی با فردی که نامی اسرائیلی داشت – و در ازای انجام کارهایی به ظاهر ساده، پول پیشنهاد میشد. اگر مخاطب ابراز تمایل میکرد، تماسهای مرموز جدید به او توصیه میکردند که پیپال (PayPal) و یک اپلیکیشن برای دریافت ارز دیجیتال تنظیم کند.
در مورد یکی از متهمان که در ۲۹ سپتامبر بازداشت شد، اولین مأموریت این بود که به یک پارک برود و بررسی کند آیا یک کیف سیاه در نقطه مشخصی دفن شده یا نه – در ازای حدود ۱۰۰۰ دلار. کیف وجود نداشت و فرد مورد نظر برای اثبات این موضوع یک ویدیو ارسال کرد.
بعداً به او مأموریتهای دیگری محول شد، از جمله پخش برگههای تبلیغاتی، نصب پوسترها یا نقاشی دیواری – اغلب با شعارهایی علیه بنیامین نتانیاهو، مانند: «همه با هم علیه بیبی هستیم» (بیبی لقب نتانیاهو)، «بیبی حزبالله را به اینجا آورد» یا «بیبی=هیتلر».
مرحله بعدی شامل گرفتن عکس بود. یک اسرائیلی با اصالت آذری استخدام شد تا از تأسیسات حساس در سراسر کشور عکس بگیرد و به نظر میرسد او این کار را به یک کسبوکار خانوادگی تبدیل کرده بود – از بستگانش خواسته بود از تأسیسات بندری حیفا (که در جنگ ۱۲ روزه این ماه هدف اصابت موشکهای ایران قرار گرفت)، پایگاه هوایی نقب (مورد حمله در اکتبر)، سامانههای دفاع موشکی گنبد آهنین در سراسر کشور و ستاد اطلاعات نظامی «گلیوت» در شمال تلآویو عکس بگیرند.
همان فردی که برای یافتن کیف سیاه به پارک رفته بود، بعداً مأمور شد از خانه یک دانشمند هستهای در مؤسسه وایزمن عکس بگیرد. این مرکز علمی برتر اسرائیل مورد توجه ویژه ایران بود. در طول ۱۵ سال منتهی به جنگ این ماه، پنج دانشمند هستهای ایرانی کشته شدند که تقریباً مطمئناً کار موساد بود. در نبرد طولانی بر سر اینکه آیا اسرائیل انحصار سلاحهای هستهای در خاورمیانه را حفظ میکند یا نه، تهران میخواست تلافی کند.
موسسه وایزمن که در حمله موشکی ایران تخریب شده است
ایران در جنگ ۱۲ روزه به مؤسسه وایزمن با موشکهای بالستیک حمله کرد و به نظر میرسد عکسهای گرفتهشده توسط عواملش در هدفگیری مؤثر بوده است. اما تلاش برای کشتن دانشمندان این مؤسسه ناموفق بود. در واقع، نه وزارت اطلاعات و امنیت ایران و نه سپاه پاسداران، ظاهراً در ترور هیچ یک از اهداف خود در این جنگ سایه طولانی موفق نبودهاند.
رویکرد ایران: آزمون وفاداری جاسوسان تازهکار
در حالی که موساد بر نفوذ عوامل آموزشدیده و حرفهای در ایران تکیه داشت، روش اطلاعات ایران این بود که بسنجد جاسوسان تازهکارشان تا کجا حاضر به پیشروی هستند. یوسی ملمان، کارشناس امنیتی اسرائیل، به نقل از یک مقام شینبت (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) این استراتژی را «روش پاششی و دعاخوانی» توصیف کرد: «سرمایهگذاری کمهزینه روی تعداد زیادی از افراد به امید یافتن چند عامل باکیفیت».
پس از انجام مأموریتهای سادهای مانند نصب پوستر و عکسبرداری، از جاسوسان خواسته میشد در ازای پول بیشتر، کارهای بزرگتری انجام دهند. یکی از آنها که از خانه یک دانشمند مؤسسه وایزمن عکس گرفته بود، پیشنهاد ۶۰ هزار دلار دریافت کرد تا آن دانشمند و خانوادهاش را بکشد و خانهشان را آتش بزند.
بر اساس کیفرخواست، این فرد پیشنهاد را پذیرفت و چهار اوباش محلی (همگی شهروندان اسرائیلی فلسطینیتبار) را استخدام کرد. در شب ۱۵ سپتامبر، این گروه به درهای مؤسسه وایزمن رسیدند، اما از جلو نگهبان رد نشدند و بدون درگیری محل را ترک کردند.
روز بعد از این شکست، فرماندهان ایرانی از جاسوس خواستند دوباره به مؤسسه برگردد و عکسهای بیشتری بگیرد. این بار با استفاده از مزیت یهودیبودن و حضور در روز، توانست نگهبانان را متقاعد کند و از ماشین دانشمند فیلم بگیرد. او ۷۰۹ دلار دریافت کرد، اما وقتی از او خواسته شد یک ردیاب جیپیاس به ماشین وصل کند، امتناع کرد.
این الگو بارها در کیفرخواستها تکرار شده است. اگرچه ایران در یافتن اسرائیلیهای حاضر به عکسبرداری یا پخش برگههای تبلیغاتی در ازای پول موفق بود، اما به نظر میرسد فرماندهان در تهران عجله داشتند و نمیخواستند برای پرورش جاسوسان بلندمدت وقت بگذارند.
آسمان تلآویو
به چندین جاسوس، تنها چند روز پس از انجام اولین مأموریتها، پیشنهاد ترور مقامات ارشد داده شد. از گروه آذری خواسته شد یک قاتل اجیر کنند، اما آنها رد کردند. همان فردی که وصل کردن ردیاب به ماشین دانشمند را نپذیرفته بود، چند روز بعد با این سوال مواجه شد: «آیا حاضر است به ماشین نتانیاهو بمب آتشزا پرتاب کند؟»
تاکنون تنها یک متهم به اتهاماتش اعتراف و محکوم شده است.
پیشنهاد یک میلیون دلاری
وقتی مردخای “موتی” مامان، ۷۲ ساله، در بهار سال گذشته توسط اطلاعات ایران هدف قرار گرفت، به تازگی با یک زن بلاروسی بسیار جوانتر ازدواج کرده بود و پس از ورشکستگی چند کسبوکار، به پول نیاز داشت.
مامان چند سالی در سامانداغی در جنوب ترکیه زندگی کرده بود. در آوریل، با دو برادر تاجر که آنجا میشناخت تماس گرفت تا ببیند آیا طرح پولسازی دارند یا نه. آنها گفتند با یک ایرانی به نام ادی در تجارت خشکبار و ادویه شریک هستند و پیشنهاد کردند مامان با او ملاقات کند.
مامان از طریق قبرس به سامانداغی پرواز کرد، اما ادی دو همکار را به جای خود فرستاد و ادعا کرد به دلایل اداری نمیتواند از ایران خارج شود. در مه، از مامان دعوت شد دوباره به ترکیه، این بار به شهر یوکسکاوا در جنوب شرقی، برود. ادی هزینه هتل او را پرداخت کرد، اما باز هم گفت نمیتواند وارد ترکیه شود.
ادی پیشنهاد داد مامان را به صورت قاچاق به ایران ببرد. او موافقت کرد و در ۵ مه، داخل یک کامیون پنهان شد و وارد ایران گردید.
ادی و یک مقام ایرانی دیگر در یک هتل لوکس با مامان ملاقات کردند و در ازای سه مأموریت، هزاران دلار پیشنهاد دادند:
۱. گذاشتن پول یا اسلحه در نقاط مشخصی در اسرائیل.
۲. عکسبرداری از مکانهای شلوغ.
۳. انتقال تهدید به سایر جاسوسان، به ویژه فلسطینیهای اسرائیلی، که «پول ایران را گرفتهاند اما مأموریتهای خصمانه را انجام ندادهاند».
مامان گفت فکر میکند و دوباره به ترکیه قاچاق شد. در یوکسهکوا، ۱۳۰۰ دلار به عنوان پیشپرداخت دریافت کرد.
در اوت، مامان دوباره به ترکیه رفت و این بار از او خواسته شد نتانیاهو، رونن بار (رئیس شینبت) یا یوآو گالانت (وزیر دفاع وقت) را ترور کند. دستمزد: ۱۵۰ هزار دلار.
به گفته دادستان، مامان ادعا کرد ارتباطات مافیایی دارد و میتواند کار را انجام دهد، اما یک میلیون دلار میخواهد. ایرانیها این مبلغ را زیاد دانستند و پیشنهاد دادند به جای آن، نفتالی بنت (نخستوزیر سابق) را با ۴۰۰ هزار دلار بکشد. اما مامان بر رقم یک میلیون دلار اصرار داشت و مذاکرات بدون نتیجه پایان یافت.
به او ۵۰۰۰ دلار داده شد و به قبرس پرواز کرد. سپس در ۲۹ اوت به تلآویو رفت، جایی که مأموران شینبت منتظرش بودند.
در ۲۹ آوریل، مامان به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او به تماس با یک عامل خارجی و ورود غیرمجاز به یک کشور دشمن اعتراف کرده بود. ایال بسارگلیک، وکیل او، این حکم را شدید دانست و تقاضای تجدیدنظر کرد.
بسارگلیک ادعا کرد مامان تا آخر فکر میکرد ادی فقط یک تاجر ایرانی خشکبار است و وقتی سوار کامیون شد، نمیدانست به ایران میرود. همچنین او هرگز درخواست یک میلیون دلار نکرده، بلکه فقط برای اینکه ایرانیها به او مشکوک نشوند، تظاهر به همکاری میکرد.
وکیل گفت: «انتظار داشتید چه کار کند؟ اگر ناگهان رد میکرد، ممکن بود در یک ون ربوده یا کشته شود.»
او افزود مامان در زندان کتک خورده و در سلولی کثیف با دیوارهای آغشته به فضولات نگهداری شده است: «اشتباهش جدی بود، اما نباید به خاطر آن بمیرد. چون اگر چنین شود، دیگر کسی برای مجازات کردن باقی نمیماند.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
ادوارد وانگ / نیویورک تایمز / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
زمانی که روسیه برای جنگ خود علیه اوکراین، از چین، کره شمالی و ایران کمک خواست، برخی مقامهای آمریکایی و بریتانیایی شروع به صحبت درباره یک «محور جدید» کردند. به نظر میرسید که این چهار کشور با خشم، اقتدارگرایی و دشمنی با ایالات متحده و متحدانش به هم پیوند خوردهاند.
اما فروش پهپادها و موشکهای بالستیک ایران به روسیه برای جنگ و ارسال نفت به چین، زمانی که اهمیت داشت، نتیجهای برای ایران نداشت و این موضوع تردیدهایی درباره وحدت این کشورها ایجاد کرد.
هیچیک از سه کشور دیگر، در جریان جنگ ایران با اسرائیل یا هنگامی که نیروهای آمریکایی سایتهای هستهای ایران را بمباران کردند، به یاری ایران نشتافتند. چین و روسیه، که بیتردید قدرتمندترین کشورهای این جمع هستند، صرفاً محکومیتهای کلیشهای علیه اقدامات آمریکا صادر کردند، اما هیچ اقدام عملی برای کمک به ایران انجام ندادند.
الکساندر گابویف، مدیر مرکز اوراسیا کارنگی، میگوید: «واقعیت این درگیری این بود که روسیه و چین به کمک ایران نشتافتند. این موضوع محدودیتهای ایدهی “محور” را آشکار میکند.»
او افزود: «هر یک از این کشورها کاملاً خودمحور هستند و نمیخواهند درگیر جنگهای دیگران شوند. اینها جنگها و مجموعه درگیریهای متفاوتی هستند. این کشورها الزاماً ساختارها، ارزشها و پیوندهای نهادی مشترک ندارند، آنگونه که ایالات متحده و متحدانش دارند.»
این چهار کشور همگی نظامهای اقتدارگرا دارند و نسبت به آمریکا که سنتاً در پی تضعیف و به چالش کشیدن مشروعیت آنها بوده، خصومت میورزند. این کشورها همچنین روابط راهبردی دارند و با تجارت و به اشتراکگذاری فناوری تسلیحاتی، تحریمهای اقتصادی تحت رهبری آمریکا را تضعیف کردهاند.
مایکل کیمیج، استاد تاریخ دانشگاه کاتولیک آمریکا و مقام پیشین وزارت خارجه که کتابی درباره جنگ اوکراین نوشته، میگوید: «بله، احتمالاً هماهنگی بسیار محدودی میان چین، کره شمالی، ایران و روسیه وجود دارد؛ به این معنا که با هم صحبت میکنند و ناراحتیهای مشترکی نسبت به آمریکا یا غرب دارند.»
او افزود: «اما این چندان معنادار نیست.»
در میان این کشورها، تنها روسیه و کره شمالی پیمان دفاع متقابل دارند. افزون بر ارسال تسلیحات به روسیه، کره شمالی بیش از ۱۴ هزار سرباز برای جنگیدن در کنار روسها علیه نیروهای اوکراینی اعزام کرده است.
پیوند آنها ریشه در گذشته کمونیستی مشترک و جنگ ضدآمریکایی در شبهجزیره کره (۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳) دارد که چین مائو نیز در آن شرکت داشت.
این تاریخ همچنین دلیل روابط نزدیک چین و روسیه است؛ یکی از مهمترین روابط دوجانبه برای دولت آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان. رهبران این دو کشور طی سالها پیوند شخصی برقرار کردهاند و دولتهایشان تنها چند هفته پیش از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، از «شراکت بدون محدودیت» خبر دادند.
چین همچنان ارزشهایی در پایبندی به برخی هنجارهای بینالمللی که آمریکا پیش از ترامپ و کشورهای دموکراتیک ترویج میکردند، میبیند و از ارسال کمک تسلیحاتی عمده به روسیه در طول جنگ خودداری کرده است. اما به گفته مقامات آمریکایی، چین به بازسازی پایه صنعتی دفاعی روسیه کمک کرده و همچنان یکی از بزرگترین خریداران نفت روسیه است.
روابط روسیه و ایران هرگز چنین نبوده است.
یکی از مسائل، دین است. ایران یک حکومت دینی دارد که سه دولت سکولار و سوسیالیست دیگر با دیده تردید به آن مینگرند. هر دو کشور روسیه و چین، گسترش بنیادگرایی اسلامی را با نگرانی دنبال میکنند. شی جینپینگ، رهبر چین، حتی علیه مسلمانان معتدل نیز اقدامات شدیدی اتخاذ کرده و برخی از مناسک اسلامی را در میان اقلیتهای اویغور و قزاق در شمال غرب چین سرکوب کرده است.
سرگئی رادنکو، مورخ جنگ سرد در دانشگاه جانز هاپکینز میگوید: «هیچ ارزش مشترکی جز شعارهای کلی درباره “نظم چندقطبی جهانی” وجود ندارد و تناقضات فراوانی هم هست.» او افزود: «پوتین نشان داد که روابطش با همسایگان ایران، از جمله اسرائیل و کشورهای عربی، برایش بیش از دوستی با ایران اهمیت دارد.»
رادنکو ادامه داد: «او یک بازیگر فرصتطلب است که فقط به منافع راهبردی خود اهمیت میدهد و اگر لازم باشد، ایران را قربانی میکند. البته این احساس در تهران کاملاً متقابل است.»
پوتین و ترامپ در ۱۴ ژوئن درباره جنگ ایران و اسرائیل صحبت کردند و پوتین پیشنهاد میانجیگری داد. پس از آن، پوتین اعلام کرد که روسیه به ایران در ساخت نیروگاه هستهای کمک کرده و در حال ساخت دو رآکتور دیگر است.
در حالی که او از شراکت روسیه و ایران سخن گفت، تمایلی به تعهد برای کمک به ایران در جنگ نشان نداد.
پوتین گفت: «ما چیزی را به کسی تحمیل نمیکنیم — فقط درباره دیدگاه خود نسبت به راهحل احتمالی صحبت میکنیم. اما تصمیم، البته، با رهبری سیاسی همه این کشورها، بهویژه ایران و اسرائیل است.»
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در ۲۳ ژوئن، یک روز پس از حملات هوایی آمریکا به ایران، با پوتین در مسکو دیدار کرد، اما خلاصه روسی این دیدار چیزی فراتر از حمایتهای دیپلماتیک معمول نداشت. همان روز، ایران حمله موشکی نمادینی به یک پایگاه نظامی آمریکا در قطر انجام داد و سپس با اسرائیل و آمریکا به آتشبس رسید.
چین نیز در جریان بحران، صرفاً نظارهگر بود.
شی جینپینگ گفت که همه طرفها «باید برای کاهش تنش تلاش کنند.» و زمانی که ترامپ دستور حملات آمریکا به ایران را صادر کرد، چین این حملات را به شدت محکوم کرد و آمریکا را به نقض منشور سازمان ملل متهم ساخت.
اما مانند روسیه، چین نیز هیچ حمایت مادی از ایران نکرد. اگرچه چین گاهی موضع رسمی درباره درگیریهای منطقه اتخاذ میکند، اما اغلب سعی دارد بیطرف به نظر برسد تا منافع خود را حفظ کند. سالهاست که چین روابط خود را با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دو رقیب ایران، تقویت کرده است. عربستان نیز همچون ایران، صادرکننده بزرگ نفت به چین است.
یک جنگ منطقهای گسترده، واردات نفت چین از این کشورها را به خطر میاندازد، بنابراین چین به جای دامن زدن به تنشها، به دنبال آرامسازی اوضاع است.
هدف چین برای ایفای نقش میانجی بیطرف در خاورمیانه در مارس ۲۰۲۳ آشکار شد، زمانی که به تحقق آشتی دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی کمک کرد.
چین همچنین از این فرصت برای توسعه روابط با شریک ایران در منطقه، سوریه، که آن زمان تحت حکومت بشار اسد بود، بهره برد.
انریکو فاردلا، استاد دانشگاه ناپل و پژوهشگر سیاست خارجی چین میگوید: «آن دوره، اوج نفوذ چین در خاورمیانه بود.» اما اکنون، با تضعیف ایران در پی جنگ و سرنگونی اسد توسط شورشیان، چین با احتیاط به بحران ایران و اسرائیل مینگرد تا ببیند کدام دولتها و گروههای سیاسی یا شبهنظامی در منطقه قدرتمندتر خواهند شد.
فاردلا در پیامی متنی گفت: «در حالی که پکن به دنبال ترویج آتشبس و ثبات پس از درگیری است، دیپلماسی کمسر و صدای فعلیاش نشاندهنده اعتماد محدود به توانایی خود برای تأثیرگذاری بر وقایع است. همانطور که در سوریه پس از اسد، چین ممکن است بار دیگر راهبرد صبر و انتظار را در پیش گیرد تا بتواند نفوذ خود را در صحنه متغیر پس از درگیری حفظ کند.»
یون سان، پژوهشگر سیاست خارجی چین در موسسه استیمسون در واشنگتن، معتقد است که فرمول «محور» برای چین، روسیه، ایران و کره شمالی همچنان معتبر است. او گفت: اگرچه این چهار کشور توافق دفاع متقابل ندارند، اما نگرش «ضدآمریکایی، ضدغربی و ضد دموکراسی لیبرال» مشترکی دارند.
سان افزود: «همسویی، حتی بدون دفاع متقابل، باز هم همسویی است. اینکه آنها حاضر نیستند برای یکدیگر بجنگند، همکاری و موضعگیری جمعیشان را کماهمیت نمیکند. چین فناوری هستهای و موشکی در اختیار ایران قرار داده، جنگ روسیه را تأمین مالی کرده و کره شمالی را سرپا نگه داشته است.»
اما سان میگوید حمایت چین از ایران محدودیتهایی دارد و مقامات چینی به رهبری دینی ایران اعتماد ندارند و ایران را در روابط خارجی «بسیار سادهلوح، فرصتطلب، بیتصمیم و مردد» میدانند.
مقامات چینی همچنین آگاهاند که ایران، مانند کره شمالی، کشوری منزوی است و به چین نیاز دارد، حتی اگر گاهی روابطشان دچار فراز و نشیب شود.
در ۲۶ ژوئن، پس از توافق ایران با آتشبس با اسرائیل، عزیز نصیرزاده، وزیر دفاع ایران، نخستین سفر خارجی خود پس از آغاز جنگ را به شهر چینگدائو چین انجام داد تا در نشست سازمان همکاری شانگهای، یک گروه امنیتی اوراسیایی به رهبری چین و روسیه، شرکت کند.
* ادوارد وانگ، خبرنگار دیپلماتیک نیویورک تایمز در واشنگتن و رئیس سابق دفتر پکن، نویسنده کتاب جدیدی درباره چین است.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
نیلو تبریزی، ایموجن پایپر، کیت براون، یگانه تربتی و جاناتان بران
واشنگتن پست / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
حمله اسرائیل درست قبل از ظهر آغاز شد؛ انفجارهای پی در پی که زندان اوین تهران را لرزاند. این زندان وسیع که هزاران زندانی را در خود جای داده، برای بیش از چهار دهه نماد سرکوب رژیم ایران بوده است.
یک زندانی سابق که در ۲۳ ژوئن به طور اتفاقی در نزدیکی زندان هنگام حمله موشکی حضور داشت، گفت به سمت انفجارها دوید. او به واشنگتن پست گفت: «به عنوان یک زندانی، آرزو میکردم روزی دروازههای زندان را فرو ریخته ببینم، اما آنچه آن روز دیدم، کابوسوار بود.» «همه چیز ویرانه بود. واقعاً مانند یک هرجومرج و فاجعه کامل به نظر میرسید.»
پس از حمله، سخنگوی نیروهای دفاعی اسرائیل، ژنرال «افی دفری»، اعلام کرد که این زندان برای «عملیات اطلاعاتی علیه دولت اسرائیل، از جمله ضدجاسوسی» استفاده میشد و حمله «به شیوهای دقیق انجام شده تا آسیب به غیرنظامیان زندانی تا حد ممکن کاهش یابد.» این عملیات یک روز قبل از آتشبس که به ۱۲ روز درگیری بین دو کشور پایان داد، صورت گرفت.
بررسی تصاویر ماهوارهای و ویدئوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی توسط واشنگتن پست، آسیبهایی در چهار نقطه از زندان را نشان میدهد که سازههایی با فاصله حدود ۶۰۰ متر را ویران کرده است. به گفته دو زندانی سابق که تصاویر را به درخواست واشنگتن پست بررسی کردند، در میان مکانهای آسیبدیده، یک ساختمان اداری، یک محل ملاقات برای خانوادهها، یک مرکز پزشکی و یک بلوک سلول انفرادی وجود داشت.
مقامات ایرانی اعلام کردهاند که حداقل ۷۱ نفر کشته شدهاند. بر اساس اطلاعیههای آنلاین درگذشتگان، اسناد داخلی زندان و مصاحبههای بررسیشده توسط واشنگتن پست، کشتهشدگان شامل ۴۳ عضو کارکنان زندان و دو سرباز وظیفه مستقر در محل بودند. همچنین حداقل چهار غیرنظامی دیگر که در زندان کار نمیکردند، از جمله دو کودک، کشته شدند.
اطلاعیههای درگذشتگان نشان میدهد که چندین مقام بلندپایه زندان نیز در میان کشتهشدگان بودند، از جمله «علی قناعتکار»، دادستان ارشد زندان اوین که پروندههای او علیه مخالفان با انتقاد گروههای حقوق بشر مواجه شده بود.
نماد چهار دهه سرکوب
برای بیش از ۴۰ سال، زندان اوین که در دامنه کوههای البرز و در یک منطقه مسکونی اعیاننشین واقع شده، یکی از آشکارترین نمادهای حکومت اقتدارگرای جمهوری اسلامی بوده است. این زندان محل اصلی دستگاه امنیتی ایران برای زندانی کردن مخالفان، روزنامهنگاران خارجی، دانشگاهیان و دیپلماتهاست. بسیاری از این زندانیان مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتهاند. هزاران نفر از جمله برنده جایزه نوبل «نرگس محمدی» و روزنامهنگار واشنگتن پست، «جیسون رضاییان» که نزدیک به یک سال و نیم در آنجا زندانی بود، پشت دیوارهای این زندان اسیر شدهاند.
حمله نظامی به زندانها میتواند نگرانیهای حقوق بشری و قانونی ایجاد کند، بخشی به دلیل آسیبپذیری زندانیان. سازمان «فعالان حقوق بشر در ایران» مستقر در واشنگتن (هرانا) اعلام کرد که دو زندانی کشته شدهاند، امری که واشنگتن پست نتوانست به طور مستقل تأیید کند. مقامات ایرانی نیز گفتند که تعداد نامشخصی از زندانیان کشته شدهاند.
تحلیل واشنگتن پست از تصاویر باکیفیت گرفتهشده توسط «مکسار تکنولوژی» در روز دوشنبه، حداقل ۱۷ ساختمان آسیبدیده یا تخریبشده در محوطه زندان را شناسایی کرد. کارشناسان تحلیل تصاویر ماهوارهای گفتند که پراکندگی محلهای آسیبدیده احتمالاً نشاندهنده چندین حمله جداگانه است. نیروهای دفاعی اسرائیل از اظهارنظر در مورد یافتههای واشنگتن پست یا پاسخ به سوالات درباره اهداف مورد نظر خودداری کردند.
«شان اوکانر»، تحلیلگر تصاویر در شرکت اطلاعات دفاعی «جینز»، گفت: «با توجه به محلهای آسیبدیده، به نظر میرسد حداقل چهار مهمات مجزا استفاده شده است، زیرا هیچ یک از نقاط مورد اصابت به اندازهای انفجاری نبوده که باعث گسترش خسارت به جاهای دیگر شود.»
«ویلیام گودهایند»، تحلیلگر ژئواسپیشال در پروژه تحقیقاتی «Contested Ground» که از تصاویر ماهوارهای برای ردیابی درگیریهای مسلحانه استفاده میکند، گفت تصاویر نشاندهنده حداقل شش حمله است. او افزود: «با توجه به محلهای آسیبدیده، به نظر میرسد حمله دو هدف داشته: هدف قرار دادن نقاط دسترسی مانند دروازههای شمالی و جنوبی مجتمع، و کشتن کارکنان زندان که احتمالاً در ساختمانهای مرکزی حضور داشتند.» او خاطرنشان کرد که به نظر میرسد «از مهمات با قدرت تخریب کمتر استفاده شده، نه حملات هوایی گسترده که هدفشان ویرانی کامل ساختمان است.»
تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که بیش از ۶۰ هکتار از پوشش گیاهی اطراف زندان در پی این حمله در آتش سوخته است. برخی از آسیبهای سازهای ممکن است ناشی از آتشسوزیهای پس از حمله باشد.
تصاویر نشان میدهد که در مرکز زندان، ساختمانی که شامل دفاتر اداری است، تخریب شده و یک مرکز درمانی به شدت آسیب دیده است. ویدیوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی، از جمله ویدیوهایی که توسط دولت ایران به اشتراک گذاشته شده است، ماشینهای سوخته و فلزات درهمتنیده را نشان میدهد. دیوار بیرونی مرکز درمانی سیاه شده و میلههای پنجرههای آن خرد شدهاند. در داخل، تجهیزات پزشکی و تختها با شیشههای خرد شده پوشیده شدهاند.
به نظر میرسد این حمله به ساختمان دیگری در حیاط مرکز پزشکی نیز آسیب رسانده است که به گفته دو زندانی سابق، سلول انفرادی بند ۲۰۹ بوده است. این بند توسط وزارت اطلاعات اداره میشود و اغلب محل نگهداری زندانیان سیاسی و افراد مهم است که معمولاً هنگام جابهجایی در این مرکز، چشمبند به آنها زده میشود.
فرار زندانیان و تیراندازی نگهبانان
یکی از دوستان یک زندانی به واشنگتن پست گفت که این زندانی در تماس تلفنی نقل کرده بلافاصله پس از حمله، زندانیان چشمبندزدهای را دیده که بدون حضور نگهبانان در محوطه حرکت میکردند.
تصاویر ماهوارهای و ویدیوها خسارات گستردهای را به دروازه ملاقات در لبه شمالی مجتمع نشان میدهند، جایی که به گفته زندانیان سابق و یکی از اعضای خانواده یکی از بازداشتشدگان، ایرانیان برای ملاقات با بستگان بازداشتشده به آنجا میآیند. آنها گفتند که این حمله در ساعات رسمی ملاقات رخ داده است.
مردی که ادعا کرد کمی پس از انفجارها به دروازه رسیده، توصیف کرد که ماشینهای سوخته و زندانیانی را دیده که سعی در فرار داشتند، در حالی که نگهبانان به پای آنها شلیک میکردند. او گفت: «من اجساد زیادی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. هنوز کسی برای پوشاندن آنها یا تأیید مرگشان نیامده بود.»
این مرد گفت که اجساد پنج نفر را که به نظر میرسید مرده باشند، حمل کرده و دیگران را از زیر آوار بیرون کشیده است. او گفت تصویری که در ذهنش باقی مانده، تصویر پدر و دختری است که سندی برای آزادی یکی از اعضای خانواده آورده بودند. «حدود دو ساعت، پدرش عملیات احیا انجام میداد. اما فایدهای نداشت و دخترک فوت کرد.»
کشته شدن یک غیرنظامی در حین پیادهروی
به گفته یکی از بستگان، انفجار نزدیک دروازه ملاقات، شیشههای ساختمانهای مجاور را خرد کرد و «مهرانگیز ایمنپور» ۶۱ ساله که در آن حوالی قدم میزد، کشته شد.
دوربین مداربسته ساختمان آپارتمان نشان داد که ایمنپور حدود ساعت ۱۱ صبح، کمتر از یک ساعت قبل از حمله به زندان، خانه خود را ترک کرده است. خانوادهاش گفتند که او برای پرداخت پول به کسی که در خانهاش کار میکرده، رفته بوده است. دو روز بعد، مقامات به خانوادهاش اطلاع دادند که جسد او در خیابانی نزدیک دروازه ملاقات پیدا شده است.
ویدئویی ثبتشده از نزدیکی آپارتمان ایمنپور پس از حمله، خیابان پوشیده از خاک و گرد و غبار و خودروهای آسیبدیده در امتداد جاده را نشان میدهد. در دوردست، دروازه بازدیدکنندگان تخریب شده است. نمای یک ساختمان خرد شده است.
یکی از اعضای خانواده ایمنپور گفت که او مهربان و خودساخته، هنرمند و نقاشی بااستعداد بود. این فرد گفت: «اگر بخواهی مهرانگیز را توصیف کنی، هیچ واژه مثبتی کافی نیست.»
انتقال زندانیان به مراکز پرتراکم و شرایط اسفناک
بخشهای وسیعی از زندان اوین غیرقابل استفاده شده است. خانواده دو زندانی به واشنگتن پست گفتند برخی از بازداشتیها به مراکزی منتقل شدهاند که ازدحام جمعیت در آنها بسیار زیاد و شرایط وخیم است.
یکی از اعضای خانواده یک زندانی مرد که به زندان تهران بزرگ منتقل شده است، گفت: «آنها همه را در یک سالن بزرگ که حداکثر گنجایش ۳۰ یا ۴۰ نفر را دارد، حبس کردند، اما اکنون بیش از ۱۲۰ نفر را در آنجا نگه میدارند.»
زنان زندانی نیز طبق گفته یک زندانی سابق اوین که با بازداشتشدگان زن در تماس بوده و گزارش «فعالان حقوق بشر در ایران»، شب حمله در اوین نگهداری شدند و سپس به زندان قرچک منتقل شدند.
این شخص گفت: «[زنان زندانی] خودشان آنجا را تمیز میکردند. همه جا نگهبانانی بودند که اسلحههایشان را به سمت سرشان نشانه گرفته بودند و آب، گاز و تلفن وجود نداشت. خانوادهها خیلی نگران بودند.»
زندان قرچک بارها به دلیل وجود حشرات موذی، آب آلوده و کمبود خدمات اولیه از سوی نهادهای حقوق بشری محکوم شده است.
زندانی سابق که به سمت ورودی میدوید، گفت: «در این شرایط، [زندانیان] آسیبپذیرترین افراد هستند. چه کسی میداند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
ایلان پومرانتس / اورشلیم پست / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
«شوک و حیرت»، نامی که به حملات اولیه آمریکا در جنگ دوم عراق در سال ۲۰۰۳ داده شد، در مقایسه با این رویداد کمرنگ به نظر میرسد. حمله گسترده اولیه دولت اسرائیل علیه ایران در ماه گذشته، که ترکیبی از روشهای متعارف و مخفیانه بود، جهان را شگفتزده کرد. این حمله در تاریخ جنگ بیسابقه و بینظیر بود.
در عرض چند ساعت، اورشلیم (بیتالمقدس) دستگاههای نظامی و اطلاعاتی مختلف ایران را فلج کرد و چهرههای کلیدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی را حذف نمود. تنها در چند روز، اسرائیل تأسیسات هستهای نطنز و اصفهان را غیرفعال کرد و دیگر سایتها و مواد حیاتی برای برنامه گستردهتر هستهای جمهوری اسلامی را نابود ساخت. ارتش اسرائیل (IDF) در این فرآیند به سرعت برتری هوایی بر فراز ایران را به دست آورد.
این تسلط هوایی به ارتش اسرائیل اجازه داد تا مقادیر عظیمی از تسلیحات مختلف ایران و بخشهای قابلتوجهی از صنعت دفاعی آن را هدف قرار داده و نابود کند.
اسرائیل در مسیر دستیابی به یک موفقیت حیرتانگیز و تکاندهنده دیگر بود که جایگاهی افتخارآمیز در تاریخ پرافتخار خود به دست میآورد. با این حال، این دستاورد تاریخی به دلیل دو اشتباه تضعیف شد؛ یکی بسیار جدی و دیگری قابلاصلاحتر.
اشتباه جدی در ۲۲ ژوئن رخ داد، زمانی که اسرائیل به ایالات متحده اجازه داد در حملات مستقیم علیه ایران مشارکت کند. اقدام آمریکا، هرچند بسیار محدود و کمدامنه بود، هم سابقه بینقص اسرائیل در انجام عملیات جنگی به تنهایی را خدشهدار کرد و هم منجر به خنثیسازی کمتر مؤثر و کمتر کامل تأسیسات فوردو، جواهر تاج برنامه هستهای ایران، شد.
اصل استوار بازدارندگی اسرائیل
بازدارندگی اسرائیل، و در عمل بقای آن، بر اصل اساسی استوار است که این کشور به تنهایی و در برابر هر دشمن یا گروهی از دشمنان از خود دفاع خواهد کرد. تنها زمانی که نیروهای خارجی نقشی مستقیم و تهاجمی در جنگی که اسرائیل در آن درگیر بود ایفا کردند، در جریان کارزار سینا در سال ۱۹۵۶ بود. فرانسه و بریتانیا از پیش با اسرائیل برنامهریزی کرده بودند تا به طور جداگانه اما موازی در آن درگیری شرکت کنند. کشورهای اروپایی به دنبال تصرف کانال سوئز بودند، در حالی که اسرائیل شبهجزیره سینا را فتح میکرد.
تفاوت کلیدی بین سال ۱۹۵۶ و اقدام محدود اما بسیار پررنگ آمریکا در کارزار ایران اسرائیل این است که بریتانیا و فرانسه از نظر جغرافیایی و عملیاتی جدا از نیروهای اسرائیلی و با هدفی متفاوت عمل کردند.
بریتانیا و فرانسه همچنین در هدف خود ناکام ماندند و این تنها موفقیت بزرگ اسرائیل در شکست سریع و کامل مصریها در سینا و تسلط بر آن را برجستهتر کرد.
در مورد حمله آمریکا در ایران، پرسشهای فزایندهای درباره میزان اثربخشی حمله هوایی آمریکا به فوردو وجود دارد. گزارشهای اخیر از مکالمات تلفنی رهگیریشده بین مقامات ایرانی نشان میدهد که آنها از محدود بودن اثربخشی حمله آمریکا شگفتزده و آسودهخاطر بودند.
دستکم در کوتاهمدت، پیامد اجازه دادن اسرائیل به یک قدرت خارجی برای اقدام – حتی اگر به صورت محدود – به جای آن، قدرت بازدارندگی اسرائیل را کاهش داده است، صرفنظر از اینکه اقدام آن قدرت خارجی بهویژه مؤثر بوده یا نه.
این موضوع بهویژه از آن جهت صادق است که فوردو به عنوان مستحکمترین و ارزشمندترین سایت هستهای ایران شناخته میشود. علاوه بر این، برای ایجاد این تصور که تلاش آمریکا جامعتر بوده است، ارتش آمریکا همچنین تسلیحاتی را به سوی سایتهای نطنز و اصفهان شلیک کرد که پیشتر توسط اسرائیل غیرفعال شده بودند. این در حالی است که گزارشهایی از سطحی از آلودگی رادیواکتیو در سایت نطنز پس از حملات ارتش اسرائیل وجود دارد.
در جریان کارزار اسرائیل علیه ایران، پیش، حین و پس از آن [توسط مقامات ارتش و دولت اسرائیل] فاش شد که اورشلیم البته برنامههای عملیاتی برای برخورد با تأسیسات فوردو داشت. در واقع، به نظر میرسد بخشی از داراییهایی که قرار بود در این برنامهها نقش داشته باشند، فعال شدند، اما نه برای اجرای مأموریت اصلی خود یعنی خنثیسازی فوردو، بلکه برای بررسی نتایج حمله بمبافکنهای B-2 نیروی هوایی آمریکا به این تأسیسات.
گزارشهایی از حملات اسرائیل که مسیرهای دسترسی به فوردو را قطع کردند و اظهارات غیررسمی رئیسجمهور دونالد ترامپ درباره حضور پرسنل اسرائیلی در محل برای ارزیابی خسارات نبرد، گوشهای از برنامههای اصلی آبیوسفید اسرائیل برای از بین بردن فوردو را نشان میدهد.
در مورد ایالات متحده، برعکس این موضوع صادق است. مشارکت در این کارزار سود هنگفتی برای دولت کنونی واشنگتن به همراه دارد، اما در عین حال مبنایی نادرست و تأسفبار برای دشمنان کنونی و آینده اسرائیل ایجاد میکند تا این پرسش را مطرح کنند که آیا این همان اسرائیل سالهای گذشته است که آماده، مایل و قادر به دفاع از خود به تنهایی در هر شرایطی است یا خیر؛ که البته قطعاً چنین است.
رئیسجمهور ترامپ، که استاد تبلیغات است، بهطور قابلفهمی تلاش میکند پیامرسانی عمومی مثبتی درباره اقدام آمریکا در ایران به حداکثر برساند. اقدامی که دولت اسرائیل برای او مهیا کرد و خطر برای هواپیماهای آمریکایی را تقریباً به صفر رساند.
دولت ترامپ به دنبال تقویت بازدارندگی آمریکا است، بهویژه پس از موفقیتهای نظامی بسیار محدود علیه حوثیها، و همچنین ناکامیهای گذشته در عراق و افغانستان. و البته، برای تثبیت چهره خود رئیسجمهور.
با این حال، رئیسجمهور آمریکا در این تلاش روابط عمومی با مشکلاتی مواجه شده است، زیرا رسانههای اصلی مخالف ترامپ و مغرضانه بهراحتی با او همراهی نمیکنند – علاوه بر این، نتایج حمله آمریکا به فوردو به نظر کمتر از حد ایدهآل بوده است.
دومین اشتباه اسرائیل
در بازگشت به دومین اشتباه اسرائیل، که بهراحتی قابل اصلاح است، نیروهای اسرائیلی در جریان کارزار چندروزه خود در ایران، علی خامنهای و پسرش مجتبی، که گزینه احتمالی جانشینی اوست، را حذف نکردند.
تهران توسط یک ایدئولوژی متعصبانه و آخرالزمانی هدایت میشود که جاهطلبیهای هستهای خود را بهعنوان ابزاری الهی در خدمت نابودی اسرائیل در «آخرین روزها» و ایجاد یک امپراتوری اسلامی نو-پارسی میبیند.
بنابراین، اگر نه برای سرنگونی رژیم، دستکم برای تضعیف شدید آن در کوتاهمدت، حیاتی است. حذف خامنهای و محتملترین جانشین/جانشینان او به تحقق این هدف کمک بزرگی میکرد.
با توجه به نقش آیتالله که تقریباً بهعنوان نماینده الله و پیامبر عمل میکند، حذف خامنهای همچنین نمادی از یک شکست متافیزیکی میبود، چیزی که در آگاهی خاورمیانهای اهمیت زیادی دارد.
با توجه به دو خطایی که اسرائیل در آنچه در غیر این صورت لحظهای طلایی از پیروزی تاریخی بود مرتکب شد، این حس وجود دارد که کار، بهاصطلاح، تمام نشده و ما تنها حدود سهچهارم راه را تا خط پایان طی کردهایم.
با توجه به اینکه یمن همچنان جبههای باز است و ایران ظاهراً مایل و قادر به نجات بخشهایی از برنامه هستهای خود است، دولت اسرائیل فرصت کافی و نیاز اساسی برای اصلاح این دو خطا را دارد. شاید آنچه در ژوئن ۲۰۲۵ شاهد آن بودیم، تنها اولین جنگ اسرائیل و ایران بوده باشد.
* نویسنده یک کارآفرین فناوری پیشرفته اسرائیلی و عضو انجمن رهبری اسرائیل است. او در فعالیتهای مختلف حمایت از اسرائیل، از جمله همکاری با صهیونیستهای مسیحی و گروههای نوحی حامی اسرائیل، مشارکت دارد.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
مایکل دی. شیر / نیویورک تایمز / ۵ ژوئیه ۲۰۲۵
پس از سهچهارم قرن نبرد با همسایگان متخاصم، این کشور کوچک یهودی — تقریباً هماندازه ایالت نیوجرسی — اکنون موفق شده بیشتر دشمنانش را از میدان بهدر کند: حزبالله در لبنان، حماس در غزه، حوثیها در یمن، و حتی خود ایران، حامی اصلی آنها.
استفاده بیپرده از قدرت نظامی، برای نخستینبار از زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، آیندهای نسبتاً امن و بدون تهدید فوری را برای این کشور ممکن کرده است. خطر ایران هستهای کاهش یافته یا شاید از میان رفته، اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس روابطی باثبات — هرچند پرتنش — دارد، و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل، شراکت خود با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را تحکیم کرده است.
یعقوب عمیدرور، ژنرال بازنشسته ارتش اسرائیل و مشاور سابق نتانیاهو، در توصیف وضعیت جدید میگوید: «مناطقی که پیشتر همواره در معرض تهدید از سوی لبنان، سوریه یا غزه بودند، اکنون از منهتن هم امنتر خواهند بود.»
اما این امنیت به چه بهایی حاصل شده است؟
واکنش نظامی بیامان و بیپردهی نتانیاهو به حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — حملهای که ۱۲۰۰ کشته و ۲۵۰ گروگان بر جای گذاشت — تصویری از اسرائیل به نمایش گذاشت که آن را به دولتی مطرود تبدیل کرده است؛ رهبری آن به نسلکشی و ارتکاب جنایات جنگی متهم شده و برخی از رهبران جهان آشکارا از آن ابراز انزجار کردهاند. در نظرسنجیهای جهانی، اکثریت مردم دیدگاهی منفی نسبت به اسرائیل دارند.
در غزه، جنگ علیه حماس پیامدی ویرانگر داشته است: دهها هزار نفر کشته، بیش از یک میلیون نفر بیخانمان و گرسنهاند، و بخش اعظم این منطقه به تلی از ویرانه تبدیل شده است. فقر و ناامیدی فراگیر است.
صدها سرباز اسرائیلی نیز جان باختهاند و مقامهای اسرائیلی معتقدند هنوز حدود ۲۰ گروگان زنده پس از گذشت بیش از ۶۳۰ روز، در تونلهای حماس نگهداری میشوند.
در ایالات متحده، اجماع دوحزبیِ دیرینه برای حمایت از اسرائیل شکسته شده است. اکنون حمایت از این کشور به موضوعی بهشدت مناقشهبرانگیز در کنگره، دانشگاهها و افکار عمومی بدل شده و به رشد چشمگیر یهودستیزی در آمریکا و سراسر جهان دامن زده است.
محیط سیاسی بهشدت دوقطبی شده است. حامیان اسرائیل، هرگونه انتقاد را یهودستیزانه میدانند، در حالی که منتقدان سیاستهای اسرائیل تأکید میکنند که اجازه نخواهند داد با برچسب ناعادلانه سکوت بر آنها تحمیل شود.
در داخل اسرائیل، اولویت دادن به پیروزی نظامی بر بازگرداندن گروگانها، بسیاری را دچار اندوه و خشم کرده است. همچنین، خشونتهای اخیر حسننیت متحدان و همسایگان را تضعیف کرده است.
با این حال، بسیاری از اسرائیلیها از اینکه دیگر در محاصره دشمنانی مسلح و خواهان نابودی کشورشان نیستند، احساس آسودگی دارند — حتی اگر بهای آن، انزوای بینالمللی باشد.
در سال ۱۹۸۱، مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، خطاب به گروهی از یهودیان آمریکایی گفت: «دنیا ممکن است یهودیِ جنگجو را دوست نداشته باشد، اما مجبور خواهد بود او را به حساب بیاورد.»
اما ۲۰ ماه جنگ در جبهههای مختلف، پیامدهای سنگینی داشته است. نسل دیگری از فلسطینیانِ زیر اشغال ممکن است به رادیکالیسم کشیده شوند. اسرائیل موج تازهای از افکار عمومی جهانی علیه اهداف و روشهایش را برانگیخته و بسیاری از شهروندان آن در خارج از کشور احساس ناامنی میکنند، حتی اگر در داخل مرزهای خود احساس امنیت بیشتری داشته باشند.
افزایش اعتراضها
در یکی از شنبههای اخیر، هزاران نفر از حامیان فلسطین در میدان راسل لندن گرد هم آمدند. شعار آنها روشن بود: «نسلکشی را متوقف کنید. ارسال سلاح به اسرائیل را متوقف کنید. غزه را از گرسنگی نجات دهید.»
این تجمع به ابتکار «کمپین همبستگی با فلسطین» — نهادی تأسیسشده در سال ۱۹۸۲ — برگزار شد. بن جمال، مدیر این سازمان، گفت اقدامات اسرائیل، انرژی تازهای به تلاشها برای منزویسازی آن از دموکراسیهای غربی از طریق تحریم و خروج سرمایه داده است.
پیش از حملات ۷ اکتبر، این سازمان ۶۵ هزار عضو داشت؛ اکنون شمار اعضای آن به بیش از ۳۰۰ هزار نفر رسیده است. تعداد شعب فعال آن نیز از ۶۵ به بیش از ۱۰۰ افزایش یافته است.
جمال که خود فلسطینی است، گفت: «مردم ابعاد کشتار را میبینند. آنها سخنان نسلکشیگرایانه را میشنوند، جملاتی مثل: “همهچیز را ویران میکنیم. با حیوانات انسانی طرف هستیم. چیزی باقی نمیگذاریم.” و آنها نتایج این رویکرد را به چشم میبینند.»
بحران مشروعیت جهانی
مقامهای اسرائیلی بهشدت اتهامات نسلکشی را رد میکنند و میگویند هدفشان نابودی تهدید حماس است و ارتش نیز برای کاهش آسیب به غیرنظامیان، اقدامات احتیاطی در نظر گرفته است.
جنبش جهانی BDS (تحریم، خروج سرمایه و مجازات) سالهاست که فعال است، اما جنگها این جنبش را جانی دوباره بخشیدهاند. بهتازگی، شبکه فروشگاههای زنجیرهای «کوآپ» در بریتانیا اعلام کرد که خرید کالا از اسرائیل را متوقف خواهد کرد و نام این کشور را در کنار کشورهایی مانند افغانستان، روسیه، ایران و لیبی در فهرست تحریم خود قرار داد.
در نظرسنجی اخیر مؤسسه «پیو» از ۲۴ کشور، دیدگاههای منفی نسبت به اسرائیل جهش یافته است. در ۲۰ کشور، اکثریت مردم دیدگاه نامساعدی نسبت به اسرائیل دارند. در ۸ کشور، از جمله استرالیا، هلند، اسپانیا، سوئد و ترکیه، بیش از ۷۵ درصد این دیدگاه را ابراز کردهاند. تنها در کنیا و نیجریه اکثریت مردم نظر مساعدی نسبت به اسرائیل داشتهاند.
در خلیج فارس نیز تبعات احساس میشود. پیش از ۷ اکتبر، کشورهایی چون عربستان سعودی به برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل متمایل بودند. اما با طولانی شدن جنگ غزه، این چشمانداز عملاً از میان رفته، چراکه دولتهای عربی عادیسازی روابط را مشروط به حل مسئله فلسطین کردهاند — موضوعی که اکنون دورتر از همیشه به نظر میرسد.
در کرانه باختری، دولت نتانیاهو با حمایت از توسعه شهرکنشینی، به شهرکنشینان افراطی میدان داده و خشونت علیه غیرنظامیان فلسطینی افزایش یافته است. همزمان، ارتش اسرائیل شدیدترین سرکوب نسل اخیر را علیه نیروهای مقاومت در کرانه باختری آغاز کرده — با یورشهای ویرانگر، صدها کشته و هزاران بازداشت.
در عین حال، اسرائیل مذاکراتی را با دولت جدید سوریه درباره آتشبس آغاز کرده است و ممکن است پس از پایان جنگ غزه، موضوع عادیسازی روابط با عربستان نیز دوباره مطرح شود.
بن جمال در اینباره گفت: «از یک جنبه، نتانیاهو کاملاً موفق بوده است. اما آیا به نتیجه مطلوبش رسیده؟ من مطمئن نیستم.»
هزینههای انسانی و اجتماعی
لیئور سوخارین، ۲۵ ساله، اهل نهاریا، شهری نزدیک مرز لبنان، سالها با ترس از راکتهای حزبالله بزرگ شده است. او اکنون دانشجوی حقوق و اقتصاد در دانشگاه عبری اورشلیم است و بهتازگی خدمتش در ذخیره ارتش به پایان رسیده. او از کاهش توان حزبالله خشنود است، اما هنوز احساس امنیت نمیکند.
میگوید: «شاید حماس و حزبالله و ایران دیگر تهدید وجودی نباشند. اما بعد از ۷ اکتبر، اعتماد به نفس و احساس امنیتمان در اسرائیل بهشدت ضربه خورد، و بازسازی آن بسیار سخت است.»
نظرسنجیها نشان میدهند که جامعه اسرائیل بهشدت دوقطبی است. در یکی از نظرسنجیها، دو سوم اسرائیلیها گفتند خواهان پایان جنگ در غزه در ازای بازگشت گروگانها هستند.
جنگ همچنین روابط دولت با اقلیت عرب اسرائیل را متشنج کرده است؛ برخی از شهروندان عرب بهدلیل انتشار مطالبی درباره جنگ در شبکههای اجتماعی بازداشت شدهاند.
نیرا شرابی، همسر یوسی شرابی — که در ۷ اکتبر از کیبوتس بعری ربوده شد و پس از ۱۰۰ روز اسارت در حمله هوایی اسرائیل کشته شد — با وجود اینکه حماس را مقصر مرگ همسرش میداند، از بیتوجهی دولت به بازگرداندن گروگانها انتقاد کرد و آن را هزینهای دیگر از سیاستهای نتانیاهو در غزه، لبنان و ایران دانست.
او گفت: «بهوضوح، این گروگانها دارند بهایش را میپردازند. دولت به آنها کاری ندارد، بلکه مشغول چیزهای دیگر است. از هر زاویهای که نگاه کنیم، آنها قربانیاند.»
سوخارین نیز تأکید میکند که خواهان پایان جنگ در غزه است تا گروگانها بازگردند. به گفته او، ضربهای که حماس خورده، «بسیار مفید» بوده، اما پیامدهای جهانی برای اسرائیلیها سنگین است.
فضای خشم و تفرقه
او میگوید: «اسرائیلیها سفر به اروپا را دوست دارند، اما امروز، حرف زدن به عبری در آنجا خطرناک است. ممکن است آسیب ببینید.»
او همچنین از آنچه «اتهامهای بیاساس درباره بیرحمی» میخواند، خشمگین است. میگوید: «ما حتی نزدیک به آن چیزی نیستیم که به آن متهم شدهایم. البته که غیرنظامیان کشته شدهاند و این خوشحالکننده نیست. اما این جنگ است. موقعیتی بسیار بسیار بد. و ما این جنگ را آغاز نکردیم.»
در آمریکا، تنها ۴۶ درصد مردم در نظرسنجی گالوپ از اسرائیل حمایت کردهاند — پایینترین میزان در ۲۵ سال گذشته. همدلی با فلسطینیان نیز از ۱۳ درصد در سال ۲۰۰۳ به ۳۳ درصد افزایش یافته است.
در جهان، اعتراضات عمدتاً مسالمتآمیز بودهاند، اما مواردی از حملات خشن نیز گزارش شدهاند: دو دیپلمات اسرائیلی در واشنگتن در حملهای کشته شدند، یک پسر فلسطینی-آمریکایی ۶ ساله در شیکاگو قربانی نفرت اسلامستیزانه شد، و در بولدر، کلرادو، یکی از حامیان گروگانهای اسرائیلی در حملهای با بمب آتشزا کشته شد.
در دانشگاههای آمریکا، اعتراضها به تنش و بازداشت صدها نفر انجامیده است. در گلاستنبری بریتانیا، گروهی موسیقی با شعار «مرگ بر ارتش اسرائیل» از اجرای تور آمریکا منع شدند. برخی گروههای دانشجویی در سالگرد حمله حماس، خواستار «آزادی با هر وسیله ممکن، حتی مقاومت مسلحانه» شدند — مواضعی که بهگفته کارشناسان افراطیاند و دیدگاه اکثریت دانشجویان را نمایندگی نمیکنند.
با این حال، این تحولات از تغییر جدی افکار عمومی خبر میدهند: دانشجویان غیر یهودی عمدتاً با فلسطینیان همدلی دارند، در حالی که بسیاری از دانشجویان یهودی احساس انزوا میکنند.
دولت ترامپ با بزرگنمایی این شکافها، دانشگاهها را به بیتوجهی به یهودستیزی متهم کرده است. وزارت بهداشت در ماه مه نتیجه گرفت که دانشگاه کلمبیا با بیتفاوتی عامدانه به آزار دانشجویان یهودی پاسخ داده است. در مقابل، سناتورهای یهودی دموکرات، ترامپ را به سوءاستفاده سیاسی از این موضوع برای حمله به دانشگاهها متهم کردند.
انزوای دیپلماتیک
اسرائیل مدتهاست که هدف محکومیتهای رسمی بینالمللی بوده است، اما با ادامه جنگ، این محکومیتها شدت گرفتهاند.
در سال ۲۰۲۴، اسپانیا، نروژ و ایرلند فلسطین را بهرسمیت شناختند — اقدامی عمدتاً نمادین، اما هشدارآمیز. رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، نیز اعلام کرده که در پی اقدامی مشابه است — موضعی که خشم مقامات دولت نتانیاهو را برانگیخته و او را به «رهبری یک جنگ صلیبی علیه دولت یهود» متهم کردهاند.
اما بسیاری از اسرائیلیها، از جمله ژنرال عمیدرور، این انتقادها را نادیده میگیرند. او میگوید: «توانایی اسرائیل در دفاع از خود و رهایی از شرّ دشمنانش، بسیار بسیار بسیار بسیار مهمتر از دیدگاه جامعه جهانی نسبت به اسرائیل است.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
نویسندگان: سردبیران نشریه Project Syndicate
برگردان: شریفزاده - آزاد
۲۶ ژوئن ۲۰۲۵
اگر به گفتههای رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، اعتماد شود، حملات آمریکا به سه سایت هستهای ایران، پیروزیای سریع و قاطع برای صلح در خاورمیانه به ارمغان آوردهاند؛ هم به درگیری بین اسرائیل و ایران پایان دادهاند و هم برنامه هستهای جمهوری اسلامی را «نابود» کردهاند. اما هرچند این روایت ممکن است برای برخی جذاب باشد، دلایل اندکی وجود دارد که باور کنیم این روایت حقیقت دارد.
پس از ده روز حملات اسرائیل به ایران و واکنش جمهوری اسلامی، ایالات متحده سه تأسیسات هستهای ایران را بمباران کرد؛ عملیاتی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، آن را «پیروزی برای همه» توصیف کرده است. در حالی که به نظر میرسد آتشبس میان ایران و اسرائیل برقرار مانده، مذاکرات ممکن است بینتیجه باشد – و انگیزه ایران برای دستیابی به سلاح هستهای اکنون شاید بیش از هر زمان دیگری باشد.
بر اساس گفتههای نوریل روبینی، استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه نیویورک، تهدید ایران محدود است: «رژیم آنقدر تضعیف شده که به سختی میتواند از خود دفاع کند، چه برسد به آنکه از تسلیحات محدود خود علیه نیروهای آمریکایی استفاده کند.» او همچنین پیشبینی میکند که «اکثریت بزرگی از مردم ایران» به زودی «علیه رژیم قیام کرده و آن را با چیزی دیگر جایگزین خواهند کرد.» سقوط این رژیم، به گفته او، «احتمالاً در ماههای آینده رخ خواهد داد.»
اما ریچارد هاوس، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی، با این دیدگاه مخالف است و میگوید شرایط لازم برای تغییر رژیم – «یک اپوزیسیون داخلی قوی و سازمانیافته، رژیمی در حال فروپاشی، یا یک قدرت خارجی که مایل و قادر به سرنگونی رهبری، اشغال کشور و جایگزین کردن آن باشد» – در ایران وجود ندارد. از این رو، جهان باید آماده باشد که تا مدتی با «دولت کنونی یا چیزی بسیار شبیه به آن» سر و کار خواهد داشت – دولتی که احتمالاً ، در حال حاضرً از تشدید درگیری خودداری خواهد کرد و در گذر زمان «برنامه تسلیحات هستهای خود را از نو سامان خواهد داد».
چارلز ای. کاپچان از دانشگاه جورجتاون به اسرائیل و آمریکا توصیه میکند که از دیپلماسی برای خنثیسازی تهدید هستهای ایران استفاده کنند. با توجه به اینکه نیروهای نیابتی منطقهای ایران «ویران شدهاند» و رهبری و زیرساخت نظامیاش «تحت حملات سنگین قرار دارند»، این «لحظهای ایدهآل برای گرفتن امتیاز در میز مذاکره» است – از جمله پذیرش تهران برای «محدودیتهای سختگیرانه بر برنامه هستهای اش همراه بازرسیهای گسترده» .
در همین حال، برهما چلانی، استاد بازنشسته مرکز تحقیقات سیاست، با اینکه دیپلماسی را «تنها مسیر قابل دوام برای عدم اشاعه» میداند، معتقد است ایران اکنون « انگیزه زیادی دارد که شفافیت و نظارت را رد کرده و به جای آن به مخفیکاری و ابهام روی آورد» و «با سرعت به سمت شکستن آستانه هستهای حرکت کند.» خطرات فراتر از ایران هستند: زمانی که «کشورهای قدرتمند میتوانند تأسیسات هستهای تحت نظارت را بدون مجازات بمباران کنند»، دلیل چندانی باقی نمیماند که کشوری بخواهد به «نظام جهانی عدم اشاعه» اعتماد کند.
هارولد جیمز از دانشگاه پرینستون بر این باور است که پیامدها حتی فراتر میروند: حملات آمریکا، نشانهای از «مرگ رویکرد چندجانبهگرایانه پیشین در حکمرانی جهانی» است. ترامپ نهتنها بدون «مشورت با دیگر اعضای ناتو» دستور حمله را صادر کرد، بلکه حتی «جلسه گروه ۷ در کاناناسکیس کانادا را زود ترک کرد تا این عملیات را آغاز کند».
کریس پتن، رئیس سابق دانشگاه آکسفورد، مینویسد که اکنون متحدان آمریکا باید با «واقعیتی تلخ روبهرو شوند»: ایالات متحده دیگر یک «شریک قابلاعتماد» نیست، بلکه کشوری است که باور دارد قدرتش به او «حق میدهد هر طور که میخواهد عمل کند» – و دیگران باید «بدون اعتراض، پیامدهای آن را بپذیرند.» با این حال، «وحدت و همکاری غرب» به مراتب بیش از بمبارانهای یکجانبه میتواند ایران را به ایفای نقشی سازندهتر و صلحآمیزتر در سطح بینالمللی ترغیب کند.
در مورد رشد اقتصادی جهانی – که «پیشاپیش در آستانه توقف بود» – استیفن اس. روچ از دانشگاه ییل هشدار میدهد که چشمانداز اکنون بدتر هم شده است. شوک ناشی از جنگ تعرفهای ترامپ «بهخودیخود به اندازه کافی بد بود»؛ آخرین چیزی که «اقتصاد آسیبپذیر جهانی» به آن نیاز دارد، جنگی جدید در خاورمیانه است. اکنون احتمال رکود جهانی بیش از پیش شده است.
ایران در مسیر فروپاشی رژیم قرار دارد
🖊️ نورئیل روبینی
🗓️ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵
نیروهای رادیکال در خاورمیانه که بسیاری از آنها توسط ایران تأمین مالی شده و بهعنوان نیروهای نیابتی آن عمل میکنند، دهههاست که موجب بیثباتی در منطقه شدهاند. اکنون باید امید داشت که فروپاشی رژیم ایران، پس از بمباران تأسیسات هستهای این کشور توسط آمریکا، به نفع کل منطقه تمام شود.
نیویورک – من در نوامبر گذشته پیشبینی کرده بودم که اسرائیل به احتمال زیاد به تأسیسات هستهای و نظامی ایران حمله خواهد کرد و حتی ممکن است رهبران بلندپایه نظامی و سیاسی این رژیم را هدف قرار دهد. همچنین استدلال کرده بودم که «هر دولت آمریکایی، دیر یا زود، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از اسرائیل حمایت خواهد کرد».
صرفنظر از شکافهای عمیق در داخل اسرائیل درباره نحوه پیشبرد جنگ در غزه، اجماع گستردهای در سراسر طیف سیاسی این کشور – حتی در میان منتقدان میانهرو و چپگرای نخستوزیر بنیامین نتانیاهو – وجود داشت که ایران به ساخت سلاح هستهای بسیار نزدیک شده، که این مسئله تهدیدی وجودی برای اسرائیل تلقی میشد. در واقع، رهبران میانهرویی مانند بنی گانتز و یائیر لاپید، نتانیاهو را متهم میکردند که در برابر ایران بیش از حد نرم برخورد کرده است.
تنها مسئله زمان بود تا اسرائیل به ایران حمله کند – کشوری که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای نیابتیاش مانند حماس، حزبالله، حوثیهای یمن و شبهنظامیان شیعه در سوریه و عراق را علیه اسرائیل به حرکت درآورد. پس از آنکه اسرائیل این نیروهای نیابتی را در هم کوبید و ایران بازدارندگی راهبردی خود را از دست داد، تنها گزینه باقیمانده برای رژیم ایران، دستیابی به سلاح هستهای بود – گزینهای غیرقابلقبول برای اسرائیل و بهطور کلی برای غرب. به همین دلیل اسرائیل به ایران حمله کرد. از آنجایی که برخی از تأسیسات هستهای ایران بهقدری مستحکم بودند که توان مقاومت در برابر تسلیحات اسرائیل مقاوم را داشتند، مشخص بود که آمریکا نیز برای نابودی این تأسیسات وارد عمل خواهد شد – حتی با وجود مخالفتهای پایگاه ضد مداخلهگرای رئیسجمهور دونالد ترامپ.
ایران در پاسخ، با شلیک موشک به اسرائیل واکنش نشان داد و اکنون نیروهای آمریکایی در منطقه را تهدید میکند. اما رژیم آنقدر تضعیف شده که به سختی میتواند از خود دفاع کند، چه رسد به اینکه بتواند حملات مؤثری علیه نیروهای آمریکا انجام دهد. بله، ممکن است برخی شبهنظامیان شیعه تلاش کنند به پایگاهها و نیروهای بهشدت محافظتشده آمریکا حمله کنند، اما حتی اگر از خطر واکنشهای شدیدتر آمریکا و اسرائیل هم چشمپوشی کنیم، خسارتی که آنها میتوانند وارد کنند، محدود خواهد بود.
همچنین، توان و تمایل رژیم ایران برای بستن تنگه هرمز، مینگذاری خلیج فارس یا حمله به تأسیسات انرژی و خطوط لوله همسایگان عربش، اکنون بسیار کاهش یافته است. این رژیم تمام تمرکز خود را بر بقایش گذاشته، اما فروپاشی آن احتمالاً طی ماههای آینده رخ خواهد داد. درست است که فعلاً حمله اسرائیل حتی مخالفان رژیم را به همبستگی ملی واداشته، اما در بلندمدت اکثریت بزرگی از مردم ایران که از رژیمی که باعث نابودی اقتصادی، مالی و اکنون ژئوپلیتیکی و نظامی کشور شده متنفرند، علیه آن قیام خواهند کرد و نظام دیگری را جایگزین خواهند نمود.
در سال ۱۹۹۰، تولید ناخالص داخلی سرانه ایران تقریباً با اسرائیل برابر بود؛ امروز، تولید سرانه اسرائیل نزدیک به ۱۵ برابر ایران است. ذخایر انرژی ایران با عربستان سعودی برابری میکند یا حتی بیشتر است، اما این کشور طی پنج دهه گذشته صدها میلیارد دلار درآمد بالقوه انرژی را بهخاطر جنگ بیهوده با غرب از دست داده است. امروزه ایرانیان با تورم سرسامآور، سقوط درآمد واقعی، فقر گسترده و حتی گرسنگی روبهرو هستند – نه به دلیل تحریمهای آمریکا و غرب، بلکه به دلیل سیاستهای غیرمنطقی حاکمانشان.
کشوری که میتوانست از هر کشور نفتخیز خلیج فارس ثروتمندتر باشد، اکنون در آستانه ورشکستگی قرار دارد، آن هم بهخاطر فساد، بیکفایتی و بیمبالاتی راهبردی رژیمش.
علاوه بر آنکه جمهوری اسلامی بلای جان مردم خود بوده، طی دههها به تأمین مالی گروههای تروریستی در خاورمیانه پرداخته و موجب سقوط یا نیمهسقوط دولتها در کشورهای مختلف شده: یمن، لبنان، سوریه، غزه/فلسطین، عراق. اکنون ثبات و بازسازی دولتهای درحالفروپاشی یا فروپاشیده خاورمیانه مستلزم تغییر رژیم در ایران است. مردم ایران – نه نیروهای خارجی – این تغییر را طی سال آینده رقم خواهند زد. ایرانیان در چند دهه گذشته دستکم شش بار علیه رژیم خود شوریدهاند، و هرگاه فرصت یافتهاند، همواره رهبران میانهرو را به افراطگرایان مذهبی ترجیح دادهاند.
در حال حاضر، بازارهای مالی به درستی پیشبینی میکنند که تأثیر جهانی این جنگ اخیر احتمالاً محدود خواهد بود. روند فعلی قیمت نفت، سهام آمریکا و جهانی، بازدهی اوراق قرضه و نرخ ارزها نشان میدهد که یک شوک رکودی-تورمی شدید ناشی از اختلال بزرگ در تولید و صادرات انرژی از خلیج فارس، تنها یک «ریسک انتهایی» است، نه سناریوی پایه.
جنگ یومکیپور در سال ۱۹۷۳ و انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ باعث جهش شدید قیمت نفت و رکود تورمی سنگین در سالهای ۷۴-۱۹۷۳ و ۸۲-۱۹۸۰ شدند. اما این بار به دلایل متعددی وضعیت متفاوت خواهد بود: سهم انرژی در مصرف و تولید در اقتصادهای واردکننده نفت بسیار کمتر از دهه ۱۹۷۰ است؛ آمریکا و دیگر تولیدکنندگان عمده جدید خارج از اوپک ظهور کردهاند؛ عربستان سعودی و سایر کشورها ظرفیت مازاد تولید و ذخایر نفتی گستردهای دارند. و اگر قیمت نفت در نتیجه مداخله آمریکا افزایش یابد، ابزارهای مختلف سیاستگذاری کلان برای کاهش تأثیر رکودی-تورمی وجود دارد.
ایرانِ مجهز به سلاح هستهای، تنها تهدیدی برای اسرائیل نبود، بلکه برای تمام رژیمهای سنی در خاورمیانه، اروپا و در نهایت برای خود آمریکا خطر محسوب میشد. صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، آنچه را بسیاری از رهبران جهان فکر میکنند اما نمیخواهند علناً بگویند، اینگونه بیان کرد: «اسرائیل دارد کارهای کثیف را بحای همه ما انجام میدهد.»
حتی چین و روسیه – که متحدان دوفاکتوی ایران هستند – نیز در این موضوع محتاطانه عمل کردهاند. نیروهای رادیکال دهههاست خاورمیانه را بیثبات کردهاند و آثار آن از طریق تروریسم، فروپاشی دولتها و مهاجرتهای گسترده به اروپا و غرب نیز سرایت کرده است. اکنون اسرائیل موفق شده نیروهای رادیکال شیعه و نیروهای نیابتی آنها را تضعیف و نابود کند. امید آن است که فروپاشی رژیم ایران موجب ثبات، بازسازی منطقه و عادیسازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و عربستان سعودی شود.
با استقرار دولتی جدید در اسرائیل که رویکردی صلحآمیزتر با فلسطینیها در پیش گیرد و راه را برای راهحل دوکشوری باز کند، آیندهای بهتر ممکن خواهد شد. اما برای تحقق این هدف، ابتدا باید *«هیدرای ایرانی» با رژیمی منطقی جایگزین شود که مشتاق پیوستن به جامعه جهانی باشد، نه در پی حمله به آن.
* هیدرا یا هودرا به معتی مار آبی لرنا در اساطیر یونانی، یک هیولای وحشتناک که دارای چند سر بوده و به مردم حمله میکردو غیر قابل شکست بود. که بالاخره بتوسط هرکول کشته شد.
جنگ خاورمیانه وارد مرحلهای جدید میشود
🖊️ ریچارد هاس
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
برای آغاز یک جنگ، تنها تصمیم یک طرف کافی است؛ اما برای پایان آن، توافق همه طرفهای درگیر لازم است. در بحران اخیر خاورمیانه، ابتکار عمل ابتدا در دست اسرائیل بود، سپس به آمریکا رسید و اکنون به ایران منتقل شده است. ایران باید تصمیم بگیرد که آیا حمله آمریکا آغاز پایان است یا پایان آغاز.
نیویورک – ما اکنون وارد سومین مرحله از بحران کنونی در خاورمیانه شدهایم. در دو مرحله قبلی، ابتکار عمل ابتدا در دست اسرائیل و سپس آمریکا بود. اکنون نوبت ایران است.
برای مرور: در مرحله اول، اسرائیل که نگران نزدیکشدن ایران به ساخت سلاح هستهای بود، به سایتهای نظامی، تأسیسات هستهای و شخصیتهای کلیدی رهبری ایران حمله کرد. دولت اسرائیل که پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ریسکگریزتر شده بود، دیگر نگران تلافیجویی نیروهای نیابتی ایران – که آنها را تضعیف کرده بود – یا توان دفاعی خود ایران – که آن را هم تحلیل برده بود – نبود.
مرحله دوم جنگ با اقدام آمریکا آغاز شد. آمریکا سه سایت کلیدی در برنامه هستهای ایران را هدف قرار داد. بمبافکنهای رادارگریز B-2 چند بمب سنگرشکن بزرگ بر مجتمعهای غنیسازی اورانیوم در فردو و نطنز انداختند، در حالی که زیردریاییهای آمریکایی موشکهای کروز تاماهاوک را به سمت تأسیسات هستهای اصفهان شلیک کردند.
برای هر دو کشور – آمریکا و اسرائیل – این جنگ، جنگی انتخابی بود؛ گزینههای دیگری نیز وجود داشت. افزون بر این، حملات انجامشده پیشگیرانه بودند، نه پیشدستانه؛ چراکه تهدید ایران در زمینه دستیابی به سلاح هستهای تهدیدی در حال شکلگیری بود، نه تهدیدی فوری.
کمتر روشن است که چرا آمریکا در این زمان خاص اقدام کرد؛ جز اینکه دیپلماسی چشمانداز روشنی نداشت و فرصتی پدید آمده بود تا این عملیات با حداقل خطر برای نیروهای آمریکایی را انجام دهد. با این حال، هم اسرائیل و هم آمریکا صبرشان از ایران – که اورانیوم را به سطحی غنیسازی میکرد که فقط برای تولید سلاح توجیهپذیر بود، نه تولید برق – به سر آمده بود.
رئیسجمهور دونالد ترامپ ادعا کرد که حملاتش یک موفقیت نظامی “شگفتانگیز” بوده و هر سه تأسیسات ایرانی کاملاً «نابود شدهاند». اما این ادعا هنوز ثابت نشده است. معمولاً ارزیابی میزان تخریب بمبارانها زمانبر است و بیش از آنکه علم باشد، هنر است.
مهمتر از آن، ممکن است این حمله در نابود کردن سه سایت هدف موفق بوده باشد، اما در هدف گستردهتر – یعنی متوقفکردن تلاشهای ایران برای ساخت سلاح هستهای – شکست خورده باشد. در واقع، تقریباً قطعی است که چنین شده؛ زیرا ایران زمان کافی برای انتقال اورانیوم غنیشده، سانتریفیوژهای پیشرفته و دیگر فناوریهای مربوط به بمب به مکانهای مختلف – که فعلاً ناشناختهاند – داشته است.
حال، از ایران چه انتظاری باید داشت؟ درباره گزینههای انتقامی ایران بسیار گفته و نوشته شده است. ایران ممکن است جنگ سایبری علیه اهدافی در آمریکا یا سایر نقاط جهان به راه اندازد. ممکن است دست به اقدامات تروریستی متنوعی علیه غیرنظامیان، شرکتها و سفارتخانههای آمریکایی بزند. ممکن است به حدود ۴۰ هزار نیروی نظامی آمریکا در خاورمیانه یا زیرساختهای انرژی کشورهای عربی همسایه حمله کند. یا ممکن است از طریق نیابتیهایی مانند حوثیهای یمن، در کشتیرانی منطقهای اخلال ایجاد کند.
اما مشخص نیست که ایران در حال حاضر بخواهد دست به چنین اقداماتی بزند. «حمله نمایشی» اخیر به پایگاه آمریکا در قطر، پیامی آشکار داشت: ایران مایل نیست مسیر تشدید تنش را ادامه دهد و خود را در معرض حملات بیشتر – چه علیه اقتصادش، چه علیه فرماندهان نظامی و سیاسیاش – قرار دهد.
در نتیجه، به احتمال زیاد ایران تمرکز خود را معطوف به تحکیم پایههای داخلی رژیم خواهد کرد تا بقای خود را تضمین کند. در بلندمدت، ایران احتمالاً تلاش برای بازسازی برنامه تسلیحات هستهای خود را از سر خواهد گرفت؛ چراکه بسیاری در درون حکومت به این نتیجه خواهند رسید که اگر ایران بازدارندگی هستهای داشت، هرگز اسرائیل و آمریکا به آن حمله نمیکردند.
دیپلماسی بعید است مانع موفقیت ایران شود؛ به این معنا که حتی با یا بدون آتشبس، ممکن است حملات اسرائیل یا آمریکا، هر زمان و هر جا که فعالیتهای مرتبط با تسلیحات هستهای کشف شود، لازم گردد. این واقعیت بسیاری را به این نتیجه خواهد رساند که تنها راه جلوگیری از ظهور ایرانِ هستهای، تغییر رژیم است – چراکه چنین تحولی برای اسرائیل تهدیدی وجودی محسوب میشود و ممکن است دیگر کشورهای منطقه را به سوی دستیابی به سلاح هستهای سوق دهد.
تعجبی ندارد که هماکنون برخی در اسرائیل و آمریکا خواستار تغییر رژیم شدهاند. اما تغییر رژیم آسان نیست. چنین امری معمولاً زمانی رخ میدهد که اپوزیسیونی قوی و سازمانیافته وجود داشته باشد، رژیم در حال فروپاشی باشد، یا قدرت خارجیای مایل و قادر به براندازی حکومت، اشغال کشور و نصب جایگزینی باشد. هیچکدام از این شرایط در ایران فعلاً وجود ندارد.
به بیان دیگر، بازیگران خارجی بهتر است سیاست خود را بر اساس این فرض بنا کنند که حکومت کنونی ایران – یا چیزی بسیار شبیه به آن – تا مدتی همچنان بر سر قدرت باقی خواهد ماند.
این گفته کلیشهای درست است که آغاز جنگ فقط به تصمیم یک طرف نیاز دارد، اما پایان آن مستلزم توافق همه طرفهاست. در بحران کنونی خاورمیانه، ابتکار عمل اکنون در دستان ایران است. تنها حاکمان این کشور میتوانند تصمیم بگیرند که آیا حمله آمریکا آغاز پایان است یا پایان آغاز. دشواری در این نکته است که پاسخ آن ها تا چه حد جواب گوی این موضوع خواهدبود .
تنها دیپلماسی میتواند تهدید هستهای ایران را پایان دهد
🖊️ چارلز ای. کاپچن
🗓️ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵
در حالیکه اسرائیل و ایالات متحده دلایل موجهی برای تلاش جهت نابودی تأسیسات هستهای ایران دارند، استفاده صرف از نیروی نظامی به راهحلی پایدار منجر نخواهد شد. چنین نتیجهای تنها از مسیر دیپلماسی حاصل میشود – و هرگز زمان بهتری برای آمریکا جهت گرفتن امتیازات وجود نداشته است.
واشنگتن، دیسی – نه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و نه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، خود را به عنوان بازیگرانی خردمند و متعادل در عرصه جهانی نشان ندادهاند. هر دو اغلب تسلیم انگیزههای بیپروا میشوند و سیاستورزی را ابزاری برای فرصتطلبی سیاسی میدانند.
با اینحال، کمپین نظامی مشترکی که آنها علیه ایران به راه انداختهاند، منطقی و موجه است. اسرائیل در حمله به تأسیسات هستهای ایران محق بود، و ایالات متحده نیز حق داشت که به این نبرد بپیوندد و با استفاده از بمبهای سنگرشکن، سایت غنیسازی عمیقالدفن فردو و دو تأسیسات هستهای دیگر را هدف قرار دهد.
اما اکنون که اسرائیل و آمریکا قدرت نظامی چشمگیر خود را به نمایش گذاشتهاند، باید پایان بازی را نه در میدان نبرد، بلکه در میز مذاکره جستوجو کنند. حملات هوایی ممکن است بتواند تأسیسات فعلی هستهای ایران را از بین ببرد، اما در عین حال انگیزه ایران برای بازسازی این تأسیسات – اینبار برای دستیابی به بازدارندگی هستهای – را نیز افزایش میدهد.
از همینرو، اسرائیل و آمریکا باید از کمپین نظامی مشترکشان بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی قهری استفاده کنند. اقدام نظامی باید به توافقی در میز مذاکره ختم شود که تهدید ایران علیه اسرائیل و منطقه را بهطور دائم خنثی کند.
پیش از آغاز حملات نظامی اسرائیل در ۱۳ ژوئن، ایران در حال انباشت اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی بود. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه مه گزارش داد که تنها سه هفته زمان لازم بود تا تأسیسات فردو بتواند از ذخایر موجود، اورانیوم با غنای لازم برای ساخت ۹ سلاح هستهای تولید کند. اگرچه ایران برای ساخت بمب به زمان بیشتری نیاز داشت، اما واقعیت این است که اورانیوم با غنای بالا کاربرد غیرنظامی ندارد – و در کنار شواهد مربوط به تلاشهای پیشین ایران برای ساخت سلاح هستهای، دلیل موجهی برای نگرانی جدی – و در نهایت، اقدام نظامی – بهدست میداد.
پیش از حملات اولیه اسرائیل، همین نگرانی جدی باعث شد که هم دولت بایدن و هم دولت ترامپ تلاش کنند تا این تهدید فزاینده را در میز مذاکره خنثی کنند. اما جمهوری اسلامی از توافق سر باز زد.
علاوه بر این، ایران بهوضوح مقاصد خصمانه خود را نشان داده است. این کشور سالهاست در حال تقویت نظامی خود است، بهطور علنی خواهان نابودی اسرائیل شده، و بهصورت فعال از حماس، حزبالله و دیگر گروههای افراطی حمایت میکند. توانایی نظامی ایران و نیروهای نیابتیاش، تهدیدی مستقیم و فعال برای منافع آمریکا در منطقه – از جمله پایگاهها و نیروهای آمریکایی، کشتیرانی بینالمللی، جریان نفت و گاز، و امنیت شرکای آمریکا در خلیج فارس – بهشمار میرود.
در چنین شرایطی، تماشای ادامه پیشرفت برنامه هستهای ایران بیعملی خطرناک می بود. با این حال، در حالیکه اسرائیل و آمریکا دلایل منطقی برای تلاش جهت نابودی تأسیسات هستهای ایران دارند، نیروی نظامی بهتنهایی راهحلی پایدار ارائه نمیکند. ممکن است برنامه هستهای ایران تنها تا حدی آسیب دیده باشد، و حتی اگر بهطور چشمگیری عقب رانده شده باشد، میتواند بازسازی شود – شاید به شکلی پنهانیتر و پیچیدهتر.
افزونبراین، اگر هیچ راه خروج دیپلماتیکی برای ایران باقی نماند، و اگر رژیم مذهبی این کشور احساس کند بقای آن در خطر است، احتمالاً جنگ را از روی ناچاری گسترش خواهد داد – و این میتواند به یک درگیری منطقهای گسترده منجر شود.
هنوز زود است که بگوییم آیا حمله ایران در روز دوشنبه به پایگاههای آمریکا در منطقه، تنها پاسخی نمادین بوده یا تلاشی جدی برای تشدید سریع درگیری.
اکنون که آمریکا وارد جنگ شده، باید بار دیگر برای رسیدن به پایانبندی دیپلماتیک تلاش کند. ایران انگیزههای قوی برای توافق دارد و ممکن است شرایط سختگیرانهای در مورد برنامه هستهای خود، از جمله بازرسیهای دقیق را بپذیرد. نیرویهای نیابتی ایران نابود شدهاند و رهبری نظامی و زیرساختهای آن با حملات خفت باری مواجه شده اند. با در نظر گرفتن کنترل مؤثر اسرائیل و آمریکا بر حریم هوایی ایران، توانایی ایران برای پاسخگویی هر روز کمتر خواهد شد.
بهبیان ساده، موقعیت ایران بطور بیسابقه ای ضعیف است و این بهترین لحظه برای گرفتن امتیاز در میز مذاکره است.
ترامپ نیز انگیزههای قوی برای بازگشت به دیپلماسی دارد. اگرچه تصمیم گرفت وارد جنگ شود، اما با مخالفتهای شدید از سوی بخش گستردهای از پایگاه سیاسی ناسیونالیست و منزویگرای خود روبهروست. حتی اگر اسرائیل بخواهد به کمپین ادامه دهد (شاید با هدف سرنگونی رژیم ایران)، ترامپ علاقهای به باتلاقی دیگر در خاورمیانه ندارد. بازی او این است که قدرت نشان دهد، و سپس بهعنوان معاملهگری که صلح را به خاورمیانه آورد، شناخته شود.
تلاش برای تغییر رژیم وسوسهبرانگیز است، اما سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق زور اشتباهی فاجعهبار خواهد بود. هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که پس از آن چه نوع حکومتی سر کار خواهد آمد، چه رسد به اینکه بتواند پیامدهای منطقهای فروپاشی سیاسی در ایران را مهار کند.
با توجه به وضعیت بیثبات منطقه، فروپاشی رژیم ایران میتواند بهراحتی به خشونتهای قومی و فرقهای در سراسر منطقه دامن بزند.
آمریکا این درس را با بهایی سنگین آموخته است. مداخلاتش در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه هزاران میلیارد دلار هزینه داشت و دستاورد چندانی در پی نداشت.
هر اتفاقی که برای ایران بیفتد، یک چیز قطعی است: ترامپ نباید – و نخواهد – وارد پروژه دولت سازی شود. اگر ایران فرو بپاشد، دولت ترامپ قطعاً برای نجات آن وارد عمل نخواهد شد.
بیتردید، بیشتر مردم ایران از این حکومت مذهبی – که باعث فروپاشی اقتصادی، سرکوب اجتماعی و سرکوب خونین اعتراضات شده – خسته شدهاند. اما جنگ کنونی باعث شده که ایرانیان حول پرچم خود متحد شوند، و دستگاه امنیتی خشن رژیم نیز تاکنون آن را در قدرت نگه داشته است.
پس از نزدیک به نیم قرن، شاید این رژیم به پایان خود نزدیک شده باشد. اما اگر قرار است سقوط کند، این تغییر باید از درون انجام شود، نه از بیرون تحمیل شود.
بهترین راه برای تسهیل این هدف، پایان دادن به جنگ از طریق دیپلماسی است. سپس این مردم ایران خواهند بود که باید رهبریای را که در همه زمینهها شکست خورده، کنار بزنند. چنین نتیجهای – هرچند تضمینشده نیست – ممکن است در نهایت به روی کار آمدن حکومتی میانهرو منجر شود؛ حکومتی که میتواند راه را برای صلح گستردهتر منطقهای هموار کند؛ صلحی که ترامپ مشتاق است اعتبارش را به نام خود ثبت کند.
بمب ایرانی اکنون محتملتر از همیشه است
🖊️برهما چلانی
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
حملات نظامی ممکن است یک برنامه هستهای را به طور موقت کند یا متوقف کنند، اما نمیتوانند محدودیتهای بلندمدت را تحمیل کنند – بهویژه زمانی که توسط قدرتهایی انجام میشوند که خود قوانینی را که ادعا میکنند، دارند پیروی می کنند را زیر پا میگذارند. ایالات متحده و اسرائیل احتمالاً به سختی این موضوع را درک خواهند کرد، که چرا اکنون ایران، بیش از هر زمان دیگری برای دستیابی به توانایی بازدارندگی هستهای در مقابل حملات بعدی و اطمینان یافتن برای تداوم جمهوری اسلامی ، مصمم است.
دهلی نو – اسرائیل و ایالات متحده ضربههای سنگینی به زیرساختهای هستهای ایران وارد کردهاند. «عملیات شیر برافراشته» و «عملیات پتک نیمهشب» به عنوان حملات دقیقی تصویر شدهاند که برنامه هستهای جمهوری اسلامی را متوقف خواهند کرد. اما هر دستاوردی که این بمبارانها از نظر تاکتیکی داشتهاند، از نظر استراتژیک ممکن است از بین برود، زیرا اکنون ایران بیش از همیشه متقاعد شده است که تنها راه بازدارندگی در برابر تجاوزات آینده و تضمین بقای رژیم، دستیابی به سلاح هستهای است.
روزی ایران با ترکیبی حسابشده از فشار و مشوقها به میز مذاکره کشانده شد. با وجود نواقص، این رویکرد مؤثر بود. در سال ۲۰۱۵، «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) حاصل شد و ایران در ازای کاهش تحریمها و امتیازات دیگر توافق کرد برنامه هستهای خود را محدود کند . اما – به اصرار اسرائیل و با وجود پایبندی ظاهری ایران – دونالد ترامپ در دور نخست ریاستجمهوریاش از برجام خارج شد و اعتماد متقابل ایجاد شده در طی ۲۰ ماه دیپلماسی دشوار را نابود کرد.
اکنون، با وجود تلاشهایی برای مذاکره دوباره با ایران، ایالات متحده نیز همچون اسرائیل صبر استراتژیک را کنار گذاشته و به نیروی پرفشار متوسل شده است. برخی معتقدند که ایران با فریب جامعه جهانی، شعلهور کردن منازعات منطقهای و غنیسازی اورانیوم به سطحی فراتر از نیازهای غیرنظامی، خود موجب این حملات شده است. این انتقادات مشروع هستند. حتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در گزارشی که درست پیش از آغاز عملیات اسرائیل منتشر شد، درباره پایبندی ایران به تعهدات بینالمللیاش ابراز نگرانی کرد.
در واقع، تحلیلی از این گزارش توسط مؤسسه علوم و امنیت بینالملل حاکی از آن بود که «ایران میتواند ذخیره کنونی اورانیوم غنیشده تا ۶۰٪ خود را ظرف سه هفته در تأسیسات فردو به ۲۳۳ کیلوگرم اورانیوم با درجه تسلیحاتی تبدیل کند – کافی برای ۹ بمب هستهای.» این نتیجهگیری احتمالاً انگیزهای قوی برای دولت ترامپ فراهم کرد.
با این حال، آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنین اعلام کرد که «هیچ نشانه معتبر و موثقی از وجود یک برنامه ساختارمند و اعلامنشده هستهای در ایران» وجود ندارد، و در عین حال بر فوریت دستیابی به یک توافق هستهای تأکید کرد. این آژانس هشدار داد که: «ایران تنها کشور غیرهستهای در جهان است که اورانیوم با غنای ۶۰٪ تولید و ذخیره میکند» – تنها یک گام فنی کوچک تا خلوص ۹۰٪ مورد نیاز برای ساخت سلاح.
در این وضعیت، تصمیمگیرندگان آمریکا و اسرائیل مجوز حمله به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهان – که تحت نظارت IAEA و در چارچوب تعهدات پیمان عدم اشاعه (NPT) هستند – را صادر کردند. با این کار، آنها چارچوب حقوقی و راستیآزماییای را که برای جلوگیری از نظامیسازی طراحی شده بود، از هم گسیختند.
علاوه بر تضعیف اقتدار آژانس و رژیم بازرسیهای آن، این حملات اصل استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای )ماده ۴ پیمان (NPT را نقض کرده و قوانین بینالمللی، از جمله منشور سازمان ملل، را زیر پا گذاشتهاند. آمریکا، به عنوان یک ابرقدرت هستهای با سابقه جنگهای فاجعهبار برای تغییر رژیم، و اسرائیل، به عنوان کشوری مجهز به تسلیحات هستهای که از امضای پیمان NPT خودداری کرده، پیام روشنی ارسال کردهاند: تنها ضعیفان از قوانین پیروی میکنند، و تنها قدرتمندان در اماناند. در واقع، تا زمانی که سلاح هستهای داشته باشید، میتوانید قوانین بینالمللی را به دلخواه نقض کنید.
این موضوع نه تنها در مورد قدرتهای بزرگ، بلکه درباره کشورهای کوچکتر نیز صادق است. پاکستان، برای مثال، با تهدید به حمله هستهای در صورت عبور دیگران از خطوط قرمز آن، تروریسم فرامرزی و جنگ نیابتی را بدون مجازات صادر میکند. این تهدید خطرناکتری برای صلح منطقهای است تا بمب فرضی ایران – اما آمریکا در برابر آن سکوت کرده است.
این ریاکاری ریشهدار است. در واقع، خود آمریکا بود که در پیگیری مخفیانه سلاح هستهای به پاکستان کمک کرد. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، دولتهای پیاپی آمریکا با وجود شواهد فزاینده درباره غنیسازی اورانیوم و تولید سلاح توسط پاکستان، چشم خود را بستند و به ارسال میلیاردها دلار کمک به آن کشور ادامه دادند. نتیجه، یک کشور ناپایدار مسلح به «بمب اسلامی» بود.
امروز، در شرایطی که دیپلماسی از مسیر خارج شده، بازرسیها بیاعتبار شدهاند، اجبار نظامی عادی شده و استانداردهای دوگانه پذیرفته شدهاند، چه ابزارهایی باقی مانده تا ایران را متقاعد کنیم که غیرهستهای باقی ماندن عاقلانه و قابل دفاع است؟
پس از سالها بحث درباره ارزش بازدارندگی هستهای – با وجود فتوای رهبر معظم آیتالله علی خامنهای علیه سلاح هستهای – تصمیمگیرندگان ایران تقریباً قطعاً به این نتیجه خواهند رسید که هیچ راه دیگری برای تأمین امنیت کشور در برابر حمله وجود ندارد. اکنون ایران انگیزه کامل دارد تا از چارچوب آژانس خارج شود – یا حداقل آن را محدود کند – و بهسوی گریز هستهای پیش رود.
همانگونه که صدام حسین پس از بمباران رآکتور اوسیراک عراق توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۱، برنامه هستهای خود را زیرزمینی کرد، ایران نیز احتمالاً شفافیت و نظارت را کنار خواهد گذاشت و بهسوی پنهانکاری و ابهام خواهد رفت. این نه به عنوان اقدامی سرکش، بلکه واکنشی منطقی به تهدیدی جدی – حتی وجودی – تلقی خواهد شد.
و این فقط مربوط به ایران نیست. اگر قدرتهای بزرگ بتوانند بدون مجازات تأسیسات هستهای تحت نظارت را بمباران کنند، چرا هیچ کشوری باید به رژیم جهانی عدم اشاعه اعتماد کند؟ هر دولتی که بخواهد از سرنوشت عراق صدام، لیبی قذافی – یا حتی اوکراین دموکراتیک – اجتناب کند، به دنبال دستیابی به بمب خواهد رفت – یا حداقل تا حدی به آن نزدیک میشود که دشمنان را دچار تردید کند.
تنها راهکار عملی برای عدم اشاعه، همواره دیپلماسی خواهد بود – نه ویرانی. حملات نظامی شاید یک برنامه هستهای را کند کنند، اما نمیتوانند در بلندمدت محدودیت ایجاد کنند – بهویژه وقتی از سوی قدرتهایی اجرا میشوند که خود قوانین مورد ادعایشان را نقض میکنند. در نهایت، «عملیات شیر برافراشته» و «عملیات پتک نیمهشب» ممکن است نه به عنوان حملاتی پیشگیرانه علیه گریز هستهای ایران، بلکه به عنوان محرکی برای آن در تاریخ ثبت شوند.
ایران و پایان چندجانبهگرایی قدیم
🖊️ هارولد جیمز
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
با آنکه ایالات متحده اعلام کرده بود که ممکن است به تأسیسات هستهای ایران حمله کند، اما زحمت مشورت با سایر اعضای ناتو یا دولتهای همپیمان را به خود نداد. نهادهای چندجانبه غربی در حال بیاهمیت شدن هستند، در حالی که طبلهای جنگ صدای دعوت به صلح از طریق تجارت را خفه میکنند.
پرینستون – ژوئن ۲۰۲۵ به عنوان نقطه عطفی تاریخی در یادها خواهد ماند؛ نقطهای که پایان رویکرد قدیمی چندجانبه به حکمرانی جهانی را رقم زد. نهادهای موجود، بهویژه آنهایی که بر پایه مفهوم «غرب» شکل گرفتهاند – مانند ناتو و گروه ۷ – دیگر اهمیت چندانی ندارند. با آنکه آمریکا سیگنالهایی مبنی بر احتمال حمله به تأسیسات هستهای ایران داده بود، هیچ مشورتی با دیگر اعضای ناتو نکرد. برعکس، رئیسجمهور دونالد ترامپ نشست گروه ۷ در کاناناسکیس کانادا را زود ترک کرد تا عملیات را آغاز کند.
بیاهمیتی گروه ۷ نشاندهنده وضعیت کنونی روابط بینالملل است. جالب اینکه اولین نشست این گروه، حدود نیم قرن پیش، برای مقابله با بحرانی در خاورمیانه برگزار شد؛ بحرانی ناشی از جنگ ۱۹۷۳ یوم کیپور که ثبات اقتصادی و سیاسی «غرب» را تهدید کرده بود. سران کشورهای عضو در نوامبر ۱۹۷۵ در رامبوییه، حومه پاریس، گرد هم آمدند تا راهحلی غیر از مداخله نظامی پیدا کنند. حاضران در نشست مصمم بودند با حس شکنندگی اقتصادی و سیاسی که دموکراسی در کشورهایشان را تهدید میکرد، مقابله کنند.
اگرچه موضوع نشست از رایزنیهای منظم بین وزرای دارایی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ژاپن شکل گرفته بود، ایتالیا هم دعوت شد – نه به دلیل داشتن منابع مفید، بلکه چون درگیر بحران شدید بود و دموکراسیاش بیش از بقیه آسیبپذیر به نظر میرسید. در سال ۱۹۷۴، هنری کیسینجر راهحلی جایگزین برای اقدام نظامی ارائه داد: قدرتهای منطقهای – بهویژه عربستان سعودی و ایران – باید از طریق تشویق به نگهداری درآمدهای نفتی خود در بانکهای غربی، در نظم جهانی ادغام شوند. این پترو-دلارها سپس به بازارهای نوظهور آن زمان – مانند کشورهای آمریکای جنوبی و اروپای شرقی تحت سلطه شوروی – وام داده میشد، تا همگان از طریق شبکه مالی به یکدیگر متصل شوند. بدین ترتیب، تجارت و تأمین مالی میتوانست مانع درگیریهای پرهزینه و خشونتبار در آینده شود.
این نوع تفکر بعدها به عنوان نولیبرالیسم افسارگسیخته مورد انتقاد قرار گرفت و رهبرانی چون جو بایدن، ولادیمیر پوتین، و رئیس کمیسیون اروپا اورزولا فون در لاین از آن فاصله گرفتند. اما در حالی که نولیبرالیسم و این باور که تجارت میتواند صلح به همراه بیاورد، به شدت زیر سؤال رفت، کمتر کسی جایگزین منسجمی برای آن ارائه داد.
شاید منتقدان میتوانستند به اسطورهشناسی کهن رجوع کنند؛ جایی که خدای تجارت، مرکوری، رقیب خدای جنگ، مارس، بود. تنها پوتین بود که از لحاظ فکری به این نتیجه رسید که کنار گذاشتن مرکوری به معنای غلبه مارس خواهد بود. او شرط بست که خدای جنگ میتواند روسیهای جدید بسازد.
یکی از مشکلات در یافتن جایگزین، ساختار نهادی ناکارآمد گروه ۷ بود. با آغاز قرن بیستویکم، دیگر این گروه مناسبترین چارچوب برای هماهنگی جهانی نبود، و با بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸، گروه ۲۰ به عنوان محفل اصلی مطرح شد. با وجود موفقیت نشست آوریل ۲۰۰۹ در لندن، گروه ۲۰ نیز بهسرعت نیروی خود را از دست داد، چرا که آمریکا، چین، آلمان و دیگر کشورها دچار اختلافاتی در زمینه تجارت و مسائل ارزی شدند.
چند سال بعد، در پی اشغال کریمه و حمله روسیه به شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴، روسیه از گروه ۸ ( که قبلاً G7+روسیه بود) اخراج شد. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود از این تصمیم انتقاد کرد و در کاناناسکیس نیز همین موضع را تکرار کرد. اما اصرار او مبنی بر اینکه روسیه برای حل مسائل جهانی ضروری است، در حالی که خود روسیه یکی از عوامل این مشکلات – از جمله با حمایت از دیکتاتوریها در سوریه و ایران – بوده، عجیب به نظر میرسد.
در عوض، میتوان استدلال قویتری برای گسترش گروه ۷ به چین ارائه داد (و شاید حذف نمایندگان مضاعف اروپا با یک نماینده واحد). به هر صورت، پویاییای که در کاناناسکیس دیده شد، به طرز عجیبی یادآور نشست رامبوییه بود.
در حالی که رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، خواستار مذاکره برای آتشبس بود، ترامپ – در هنگام ترک نشست – گفت که «من به چیزهای خیلی بزرگتر از این فکر میکنم. امانوئل همیشه اشتباه میکند، چه عمدی چه سهوی.» اینجا نیز مرکوری مغلوب مارس شد.
اما ترک یک نشست چندجانبه برای رفتن به جنگ، اقدامی عجیب بود از جانب مردی که همیشه مدعی بود به دنبال «معاملهای برای صلح» است. شعار «اول آمریکا» که وعده دوری از درگیریهای بیپایان و کنارهگیری از جهان را میداد، اصلیترین جذابیت ترامپ برای بسیاری از آمریکاییها بوده است. جالب آنکه تصمیم اخیر او با سفرش به خاورمیانه نیز در تضاد است – سفری که طی آن به کشورهای خلیج فارس رفت، از اسرائیل اجتناب کرد، و بر معاملات مالی و اقتصادی تمرکز داشت.
در سال ۲۰۱۹، ترامپ اعلام کرده بود که مداخله نظامی در خاورمیانه «بدترین تصمیم تاریخ» بوده است. اما حالا، در سال ۲۰۲۵، همان کسی که «هنر معامله» را میستود، به این نتیجه رسیده است که برای رسیدن به هدف، باید تهدید نظامی را – مشابه جنگ تعرفهای – به کار گیرد.
اما اگر بمبارانهای فعلی برای مرعوبکردن رهبری ایران کافی نباشد چه؟ اگر بمبهای عظیم GBU-57 نتوانند تأسیسات زیرزمینی فردو را نابود کنند، چه خواهد شد؟ از خطر گسترش درگیری نظامی گرفته تا نارضایتی عمیق از دموکراسی در داخل، شباهتهای میان وضعیت امروز و نشست رامبوییه قابل توجه است.
سؤال این است: آیا کسی هست که بتواند بینشهای کیسینجر را در زمانه ما بازتاب دهد؟ نسخهاش روشن است: باید راه مرکوری را در پیش گرفت، نه مارس را. اکنون زمان آن رسیده که کسی در اروپا، چین یا جهان جنوبی برخیزد و بگوید: «مسائل ما بسیار بزرگتر از اینهاست. چه عمدی، چه سهوی، دونالد همیشه اشتباه میکند.»
ایران و غرب در حال فروپاشی
🖊️ کریس پتن
🗓️ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵
تصمیم رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، برای بمباران تأسیسات هستهای ایران به جای پیگیری دیپلماسی، شاید روشنترین نشانه چشمپوشی او از اتحاد با غرب باشد. همکاری با متحدان احتمال بیشتری برای ایجاد ثبات جهانی دارد، اما بیتوجهی ترامپ به ارزشهای دموکراتیک، چنین امری را ناممکن ساخته است.
لندن – در طول قرنها، «غرب» به چیزی فراتر از یک منطقه جغرافیایی تبدیل شده است. این واژه اکنون میراث پایدار یونان باستان و امپراتوری روم، دستاوردهای فرهنگی رنسانس اروپا، سیر تحول فلسفه سیاسی، و روحیه کاوش و کشف را در بر دارد.
اما از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، این واژه معنایی ژئوپلیتیک و امنیتی صریحتری به خود گرفته است. از اواسط دهه ۱۹۴۰ تا فروپاشی دیوار برلین، اروپا و متحدانش نهتنها از طریق ارزشهای مشترک، بلکه با موضعگیری در برابر اتحاد جماهیر شوروی تعریف میشدند.
ترامپ، در یکی از اظهارات بیپایهاش درباره تاریخ و امور جهانی، ادعا کرد که اتحادیه اروپا با هدف «فریب دادن» ایالات متحده تأسیس شده است. در واقع، عکس آن صادق است. پس از ۱۹۴۵، اروپاییها مشتاق بودند که آمریکا در صحنه بینالمللی فعال بماند و مانند پس از جنگ جهانی اول به درونگرایی روی نیاورد. زیرا در غیر این صورت، کشورهای اروپایی ممکن بود بار دیگر به سوی جنگ کشیده شوند و دوباره ایالات متحده مجبور به مداخله برای بازگرداندن صلح گردد.
برای جلوگیری از این روند، رهبران اروپایی از آمریکا خواستند که حضور خود را در قاره حفظ کند تا سدّی در برابر تهدید فزاینده کمونیسم شوروی باشد. در پاسخ، آمریکا از اروپا خواست تا به سوی همگرایی اقتصادی و سیاسی بیشتر حرکت کند، که به تأسیس «جامعه زغالسنگ و فولاد اروپا» و در نهایت «بازار مشترک اروپا» منجر شد. هر دو ساختار، از نظر ایالات متحده برای صلح و رفاه درازمدت میان متحدان فراآتلانتیکی ضروری بودند و میتوانستند مانع از فقیر شدن قاره از طریق جنگهای تجاری و سیاستهای حمایتی شوند.
در سال ۱۹۴۹، ناتو با هدف دفاع از اروپا در برابر گسترشطلبی شوروی تأسیس شد. ایالات متحده و اروپای در حال همگرایی، پایهگذار آن چیزی شدند که امروز «غرب» مینامیم – گروهی از کشورها با ارزشهای دموکراتیک مشترک و تعهد قوی به همکاری چندجانبه.
نظم پساجنگ جهانی دوم بر قدرت اقتصادی و نظامی برتر آمریکا استوار بود. با فروپاشی اتحاد شوروی – عمدتاً به دلیل اتحاد و عزم غرب – کشورهای کمونیستی پیشین به دموکراسیهای بازارمحور تبدیل شدند، با خشونت نسبتاً اندک، بهجز جنگهای غمانگیز بالکان.
اما متأسفانه، ایالات متحده رهبری طبیعی خود را که پس از جنگ جهانی دوم به دست آورده بود، رها کرده است، در حالی که ترامپ به تخریب نظم بینالمللی ادامه میدهد؛ نظمی که نه آن را میفهمد و نه به آن احترام میگذارد. از زمان بازگشت به کاخ سفید، ترامپ حتی کمتر از دوره اول خود به هنجارهای دموکراتیک و حاکمیت قانون احترام گذاشته است.
اقدامات اخیر او یادآور توصیف معاون رئیسجمهور، جی.دی. ونس، از ترامپ به عنوان «هیتلر آمریکایی» است – توصیفی که البته پیش از آن بیان شد که ونس فرصتطلبانه از ترامپ برای ورود به سنا و سپس رسیدن به معاونت ریاستجمهوری استفاده کند. گرچه من از چنین عباراتی استفاده نمیکنم، اما بیشک ترامپ فردی اقتدارگرا و قلدرِ فاسد است. مانند پادشاهی قرون وسطایی، او گمان میکند که هر چه را بخواهد، حق مسلم اوست.
با چنین گرایشهایی، جای تعجب نیست که ترامپ توجهی به نظم دموکراتیک لیبرال نداشته باشد. او دیگر رهبران را برای مشورت نمیبیند، بلکه برای اطاعت در نظر میگیرد. هرگونه نشانه مخالفتی میتواند باعث اقدامات تلافیجویانه اقتصادی از سوی او شود – معمولاً در قالب تعرفه بر صادرات آن کشورها به آمریکا.
نشست اخیر گروه ۷ نمونه بارز این رویکرد است. گروه ۷ – که زمانی با حضور روسیه گروه ۸ بود – پس از الحاق غیرقانونی کریمه توسط رژیم پوتین در سال ۲۰۱۴، روسیه را بهدرستی اخراج کرد. اما با وجود تداوم جنگ روسیه در اوکراین، ترامپ نشست کانادا را با فراخوانی برای بازگشت روسیه آغاز کرد. درست مانند رویاروییاش با رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در دفتر بیضی در فوریه گذشته، ترامپ همچنان اوکراین را برای اشغال شدن سرزنش میکند. ظاهراً، کارنامه پر از تجاوزگری روسیه برای او اهمیتی ندارد. باز هم این احساس تقویت شد که ترامپ در جیب پوتین است.
امروز دشوار است که ارزشهای مشترکی میان رهبران دموکراتیک لیبرال و ترامپ یافت. در نتیجه، متحدان آمریکا باید با واقعیت تلخ روبرو شوند: ایالات متحده – که زمانی رهبر بیرقیب جهان آزاد بود – دیگر شریک قابل اعتمادی نیست.
زمانی باور عمومی این بود که کشورهای قدرتمند مسئولند منافع کشورهایی ضعیفتر را نیز در نظر بگیرند. اما ترامپ جهان را طور دیگری میبیند. از نظر او، قدرت آمریکا به آن اجازه میدهد هر کاری خواست انجام دهد، و دیگران باید فقط با پیامدهای آن کنار بیایند.
این طرز تفکر، توضیحی برای تصمیم ترامپ به بمباران سایتهای هستهای ایران است – اقدامی که جایگزین استفاده از دیپلماسی برای ترغیب جمهوری اسلامی به کنار گذاشتن جاهطلبیهای هستهای شد. اما با اینکه ترامپ این حمله را «بسیار موفق» خوانده، اتحاد و همکاری غرب بسیار مؤثرتر میتوانست ایران را به ایفای نقش سازندهتر و صلحآمیز در جهان تشویق کند.
البته باید اذعان کرد که رژیم خطرناک و سرکوبگر ایران، دستکم تا حدی، نتیجه اشتباهات فاحش کشورهای غربی در ۷۰ سال گذشته است. مهمترین آنها، کودتای ۱۹۵۳ تحت حمایت آمریکا بود که نخستین دولت دموکراتیک ایران را سرنگون کرد.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا تصمیم ترامپ به بمباران ایران، این اشتباهات را تشدید کرده و غربِ از همگسیخته را وارد جنگی خونین دیگر در خاورمیانه کرده است یا نه. اگر چنین باشد، اطمینانبخش نیست که ثبات جهانی و نظم بینالمللی اکنون در دستان رهبری باشد که خود، ناپایدار و خطرناک است.
جنگ و تعرفهها: شوک دوقلو برای اقتصاد جهانی
🖊️ استیفن اس. روچ
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
نیوهیون – وقوع یک جنگ جدید در خاورمیانه، همراه با یک جنگ تعرفهای ویرانگر، ترکیبی مرگبار در دل یک اقتصاد جهانی ضعیف ایجاد کرده است. حتی با وجود احتمال آتشبس موقت، احتمال بروز رکود جهانی بهشدت افزایش یافته است.
وقوع فقط یکی از این شوکها بهتنهایی کافی بود؛ اما تعرفههای رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ – صرفنظر از اینکه در نهایت در چه سطحی تثبیت شوند – بهتنهایی ریسکهایی جدی برای رشد اقتصاد جهانی به همراه دارند. با این حال، احتمال بروز شوک دوم – جنگی بین اسرائیل و ایران که حالا پای آمریکا را هم به میان کشیده – شرایط را برای یک اقتصاد جهانی شکننده، به مراتب دشوارتر کرده است.
این وضعیت کاملاً با نظریهی من دربارهی ریسکهای چرخهای سازگار است: لازم نیست شوک بزرگی وارد شود؛ تنها کافی است اقتصادی که در آستانهی «سرعت توقف» است، اندکی تکان بخورد تا وارد رکود شود. این قاعدهی ساده در ۴۵ سال گذشته به طرز چشمگیری در پیشبینی رکودهای جهانی موفق بوده است.
بر خلاف رکود در یک اقتصاد منفرد – که معمولاً ناشی از کاهش واقعی تولید است – رکود جهانی زمانی اتفاق میافتد که حدود نیمی از اقتصادهای جهان دچار انقباض شوند و باقی کشورها همچنان رشد مثبت (هرچند ناچیز) داشته باشند. بنابراین، رکود جهانی معمولاً با کاهش رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی به محدودهی مثبت ۲ تا ۲.۵ درصد همراه است – یعنی ۰.۸ تا ۱.۳ درصد کمتر از میانگین رشد ۳.۳ درصدی پس از سال ۱۹۸۰.
البته در سالهای ۲۰۰۹ (بحران مالی جهانی) و ۲۰۲۰ (همهگیری کرونا) تولید جهانی واقعاً منفی شد. در این میان، مفهوم «سرعت توقف» کلید ارزیابی ریسکهای چرخهای است. این مفهوم را میتوان بهعنوان منطقهای از آسیبپذیری در نظر گرفت؛ منطقهای که رشد اقتصادی بهطور قابل توجهی پایینتر از روند طبیعی خود قرار دارد.
با مرور دادههای ۴۵ سال گذشته، من «سرعت توقف» اقتصاد جهانی را در محدودهی ۲.۵ تا ۳ درصد ارزیابی میکنم: وقتی در این بازه قرار داریم، جهان تاب مقاومت در برابر شوک جدید را ندارد – درست همان اتفاقی که در چهار رکود جهانی گذشته رخ داد.
حال به امروز بازگردیم: بر اساس جدیدترین چشمانداز صندوق بینالمللی پول (IMF)، انتظار میرود رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۲۵ به ۲.۸ درصد برسد – دقیقاً در میانهی منطقهی خطر.
در حالی که رکودهای جهانی اخیر عمدتاً ناشی از شوکهای منفرد بودند، اقتصاد جهان امروز در معرض دو شوک همزمان قرار دارد: جنگ تعرفهای و جنگ فیزیکی در خاورمیانه. ترکیب این دو شوک، احتمال رکود جهانی را بسیار بیشتر کرده است؛ در ادبیات پیشبینی، این شرایط به منزلهی «تفنگی است که دود از آن بلند شده» – یعنی نشانهای بسیار قوی برای وقوع رکود.
همانطور که همیشه گفتهاند، شیطان در جزئیات است – در اینجا، منظور مسیرهای انتقال اثر این دو شوک به رشد جهانی است.
جنگ تجاری دیگر مسئلهای جدید نیست. به گمان من، بستهی تعرفهای ترامپ که نهایتاً از دل دعواهای حقوقی بیرون میآید، شامل تعرفهای حدود ۱۰ درصد برای کل جهان خواهد بود. برای چین، این رقم بهمراتب بالاتر است. همچنین، تعرفههای سنگینتری برای برخی کالاها مانند خودرو، قطعات، فولاد و آلومینیوم اعمال خواهد شد تا از صنایع سنتی آمریکا محافظت شود.
این تعرفهی ۱۰ درصدی در واقع پنج برابر میانگین نرخ مؤثر تعرفه در سه دههی پیش از «روز آزادی» ترامپ در آوریل امسال است – که به هر استانداردی، یک شوک بزرگ محسوب میشود.
نتیجهی این سیاستها، افزایش ریسک برای اقتصاد چین (که همچنان وابسته به صادرات است) و افزایش عدمقطعیت در اقتصاد آمریکاست. بدون تردید، شرکتها سرمایهگذاری و استخدام را کاهش خواهند داد؛ چون هر دو مورد به ثبات در انتظارات آینده وابستهاند.
از آنجا که اقتصادهای آمریکا و چین از سال ۲۰۱۰ تاکنون بیش از ۴۰ درصد از رشد تجمعی تولید جهانی را تأمین کردهاند، نباید از تأثیر منفی جنگ تعرفهای بر اقتصاد جهانی غافل شد.
در مورد خاورمیانه، تأثیرات کلان اقتصادی جنگها معمولاً از طریق قیمت نفت سنجیده میشود. پس از حملهی اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن، قیمت نفت بهطور ناگهانی بالا رفت، اما از سطح بسیار پایین سه سال اخیر. با این حال، قیمتها همچنان زیر میانگین پس از سال ۲۰۲۲ باقی ماندند.
در پی اعلام آتشبس ترامپ در ۲۳ ژوئن، بخش بزرگی از افزایش قیمتها برگشت خورد. اما اگر درگیریها ادامه یابد – که در خاورمیانه همواره محتمل است – ریسک افزایشی برای قیمت انرژی و سایر کالاها بالا میرود؛ بهویژه اگر ایران بخواهد با مختل کردن تولید و توزیع نفت یا ایجاد اخلال در مسیرهای حملونقل پاسخ دهد.
بهطور کلی، بمباران تأسیسات غنیسازی اورانیوم ایران در ۲۱ ژوئن توسط آمریکا، عنصری تازه از عدماطمینان به جهانی که از پیش بسیار ناپایدار بود، اضافه کرده است. هنوز خیلی زود است که بتوان پیشبینی کرد ورود آمریکا به جنگ ایران و اسرائیل چه اثری بر بازار انرژی جهانی خواهد گذاشت.
اما از یک نظر، وضعیت کنونی یادآور حمله صدام حسین به کویت در اوت ۱۹۹۰ است؛ واقعهای که باعث شد ظرف سه ماه قیمت نفت دو برابر شود. آن زمان هم اقتصاد جهان به سمت «سرعت توقف» ۲.۵ درصدی در حرکت بود، و شوک قیمتی ناشی از جنگ، به رکود جهانی ملایم در سالهای ۱۹۹۲-۹۳ منجر شد.
نکتهی کلیدی در چشمانداز کوتاهمدت، نه فقط در تعرفههای آمریکا و نه فقط در جنگ ایران، بلکه در تعامل ژئوپلیتیکی این دو بحران است. این شوکها میتوانند یکدیگر را تقویت کنند و اقتصاد جهانیِ از پیش ضعیف را بهسمت توقف کامل سوق دهند.
پیشبینیهای چرخهای هرگز صد درصد دقیق نیستند؛ اما شوک دوقلوی امسال، وقوع رکود جهانی را بیش از هر زمان دیگری محتمل کرده است.
————————————————
🖊️ درباره نویسندگان:
* نوریل روبینی، مشاور ارشد در شرکت مدیریت سرمایه هادسون بی کپیتال (Hudson Bay Capital Management LP) و استاد بازنشسته اقتصاد در دانشکده کسبوکار استرن دانشگاه نیویورک، یکی از بنیانگذاران شرکت اطلس کپیتال تیم (Atlas Capital Team)، مدیرعامل شرکت روبینی ماکرو اسوشیتس (Roubini Macro Associates)، یکی از بنیانگذاران وبسایت TheBoomBust.com و نویسنده کتاب “ابرتهدیدها: ده روند خطرناک که آینده ما را تهدید میکنند و چگونه از آنها جان سالم به در ببریم” (انتشارات Little, Brown and Company، سال ۲۰۲۲) است.
او پیشتر اقتصاددان ارشد در امور بینالملل در شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید در دوران دولت کلینتون بوده و همچنین با صندوق بینالمللی پول، فدرال رزرو آمریکا و بانک جهانی همکاری داشته است.
وبسایت شخصی او NourielRoubini.com است و میزبان برنامه NourielToday.com نیز میباشد.
* ریچارد هاس، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی ایالات متحده، مشاور ارشد در شرکت سنترویو پارتنرز (Centerview Partners) و استاد برجسته دانشگاه نیویورک، پیشتر بهعنوان مدیر برنامهریزی سیاست در وزارت امور خارجه آمریکا (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳) خدمت کرده و فرستاده ویژه رئیسجمهور جورج دبلیو بوش به ایرلند شمالی و هماهنگکننده امور مربوط به آینده افغانستان بوده است.
او نویسنده کتاب “صورتحساب تعهدات: ده عادت شهروندان خوب” (انتشارات پنگوئن پرس، ۲۰۲۳) و نویسنده خبرنامه هفتگی ساباستک با عنوان Home & Away میباشد.
* چارلز ای. کاپچن، استاد روابط بینالملل در دانشگاه جورجتاون و پژوهشگر ارشد در شورای روابط خارجی ایالات متحده، در شورای امنیت ملی آمریکا در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون و باراک اوباما خدمت کرده است.
* برهما چلانِی، استاد بازنشسته مطالعات راهبردی در مرکز تحقیقات سیاستی مستقر در دهلی نو و پژوهشگر مؤسسه رابرت بوش در برلین، نویسنده نه کتاب است که از جمله آنها میتوان به “آب: میدان نبرد جدید آسیا” (انتشارات دانشگاه جورجتاون، ۲۰۱۱) اشاره کرد؛ کتابی که برای آن برنده جایزه کتاب برنارد شوارتز از انجمن آسیا در سال ۲۰۱۲ شد.
* هارولد جیمز، استاد تاریخ و روابط بینالملل در دانشگاه پرینستون است. او متخصص در تاریخ اقتصادی آلمان و جهانیشدن بوده و یکی از نویسندگان کتاب “یورو و نبرد ایدهها” است. از جمله آثار تألیفی او میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
- “خلق و نابودی ارزش: چرخه جهانیشدن”
- “کروپ: تاریخچهای از یک شرکت افسانهای آلمانی”
- “ساخت اتحاد پولی اروپا”
- “جنگ واژهها”
- و جدیدترین اثر او با عنوان “هفت سقوط: بحرانهای اقتصادی که جهانیشدن را شکل دادند” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۲۳).
کریس پاتن، آخرین فرماندار بریتانیایی هنگکنگ و کمیسر پیشین امور خارجی اتحادیه اروپا، همچنین رئیس سابق دانشگاه آکسفورد بوده است. او نویسنده کتاب “خاطرات هنگکنگ” (انتشارات آلن لین، ۲۰۲۲) میباشد.
* استیفن اس. روچ، عضو هیئت علمی دانشگاه ییل و رئیس پیشین مورگان استنلی آسیا، نویسنده کتابهای زیر است:
- “نامتعادل: هموابستگی آمریکا و چین” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۱۴)
- “درگیری تصادفی: آمریکا، چین و برخورد روایتهای نادرست” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۲۲)
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
برگردان: علیمحمد طباطبایی
جدیدترین شماره نشریه اسکپتیکر به زبان آلمانی
در جهانی که با عدم قطعیتها، بحرانها و جریانهای سریع اطلاعات شکل گرفته، نظریههای توطئه روزبهروز نفوذ بیشتری پیدا میکنند. اما چه چیزی آنها را اینقدر جذاب میکند؟ و چگونه پلتفرمهایی مانند تلگرام شیوه گسترش این روایتها را تغییر دادهاند؟ این پرسشها در قلب پژوهشهای ما در آزمایشگاه بینرشتهای دیجیتال (IDea_Lab) دانشگاه گراتس قرار دارند. اما پیش از آنکه بتوانیم تحلیل کنیم نظریههای توطئه چگونه عمل میکنند، ابتدا باید روشن کنیم که اساساً چه ویژگیهایی آنها را متمایز میسازد.
تنها با تعریفی واضح است که میتوان الگوها را شناسایی کرد، راهبردهای مقابله را توسعه داد و تابآوری اجتماعی را تقویت کرد. این مقاله نگاهی میاندازد به ویژگیهای نظریههای توطئه، نقش دوگانه آنها در جامعه و روشهایی که با آنها پویایی این نظریهها در فضاهای دیجیتال را رمزگشایی میکنیم – از تحلیل میلیونها پیام تلگرام تا بررسی سرعت گسترش نظریههای توطئه.
نظریههای توطئه چیستند و چگونه میتوان آنها را تشخیص داد؟
نظریههای توطئه قرنهاست که انسانها را مجذوب خود کردهاند. اما تعریف آنها پیچیده است، زیرا اشکال روایی متنوعی را در بر میگیرند. با این حال، همه آنها یک الگوی پایهای مشترک دارند: آنها رویدادهای پیچیده اجتماعی را به رابطههای ساده علت و معلولی تقلیل میدهند، خود را به عنوان “دانش مخفی” جلوه میدهند و نیاز به کنترل در جهانی غیرقابل پیشبینی را برآورده میسازند.
کمیسیون اروپا شش ویژگی کلیدی را تعریف کرده است (کمیسیون اروپا، ۲۰۲۰):
۱. توطئه پنهانی: در هسته هر نظریه توطئه، این ادعا قرار دارد که گروه کوچکی از افراد یا سازمانها در خفا عمل میکنند تا به هدفی خاص دست یابند.
۲. توطئهگران قدرتمند: عاملان ادعایی معمولاً افراد، سازمانها یا گروههای قدرتمندی هستند که منابع و نفوذ دارند. اینها اغلب شامل سیاستمداران، نخبگان اقتصادی یا نهادهای بزرگ می باشند.
۳. ادعاهای اثباتی: نظریههای توطئه به شواهدی متکی هستند که اغلب گزینشی یا خارج از چارچوب ارائه میشوند. این شواهد برای باورپذیرتر نشان دادن نظریه استفاده میشوند، حتی اگر از نظر علمی قابل دفاع نباشند.
۴. عدم پذیرش تصادفات: در یک نظریه توطئه، هیچ چیزی تصادفی نیست. هر رویدادی به عنوان بخشی از یک طرح بزرگتر تفسیر میشود، حتی اگر ارتباط آشکاری وجود نداشته باشد.
۵. دوگانگی خوب و بد: جهان به بازیگران “خوب” و “بد” تقسیم میشود. “بدها” توطئهگرانی هستند که علیه “خوبها” – که اغلب پیروان خود نظریه هستند – عمل میکنند.
۶. اعتقاد به قربانی های فرضی: اغلب گروهها یا افراد خاصی به عنوان مقصر معرفی میشوند و دلیل مشکلات جامعه قلمداد میگردند. این قربانیان ممکن است شامل اقلیتهای قومی، رقبای سیاسی یا گروههای مذهبی باشند.
کارل پوپر، فیلسوف، جز اولین کسانی بود که در ۱۹۴۵ این ایده را مورد انتقاد قرار داد که نظریههای توطئه پیچیدگی جهان را نادیده میگیرند: آنها فرض میکنند که همه رویدادها نتیجه طرحهای مخفی هستند – و در این میان، تصادفات، آشفتگیها و پیامدهای ناخواسته اقدامات انسانی را نادیده میگیرند (پوپر، ۲۰۱۳).
نمونهای از این پویایی، روایتQAnon (1) است (حسینی،۲۰۲۱). این نظریه بر این ایده استوار است که یک الیت مخفی و شیطانی، در حالی که سیاست جهانی را هدایت میکند کودکان را ربوده و مورد آزار قرار میدهد. این نظریه هر شش ویژگی را شامل میشود: یک اقدام مخفی، توطئهگران قدرتمند، ادعاهای اثباتی (اغلب به شکل پیامهای رمزآلود از سوی فردی ناشناس به نام “Q”)، رد تصادفات (زیرا هر رویداد بخشی از طرح مخفی یک الیت قدرتمند تفسیر میشود)، تقسیمبندی واضح خوب و بد (”خوبها” میهنپرستان طرفدار ترامپ هستند که علیه یک الیت شیطانی و کودکآزار – “بدها” – میجنگند)، و شیطانیسازی گروههای خاص (نخبگان جهانی، سیاستمداران لیبرال، رسانهها و غیره). علیرغم عناصر نامعقول، QAnon پیروانی در سراسر جهان یافته و نمونهای بارز از چگونگی تحریف واقعیت توسط نظریههای توطئه است.
نظریههای توطئه در جامعه: در میانه روشنگری و ایجاد شکاف در میان توده مردم
نظریههای توطئه در جامعه نقشی دوگانه و متناقض ایفا میکنند: از یک سو میتوانند شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرده و بیاعتمادی را گسترش دهند، و از سوی دیگر، گاه به افشای نارساییها و سوءاستفاده از قدرت نیز کمک میکنند. حضور آنها بازتابی از ترسهای عمیق، تردید نسبت به نهادها، و نیاز به روشنگری است. در هستهی اصلی خود، نظریههای توطئه بیانگر نوعی بیاعتمادی نسبت به نهادهای دولتی، سیاسی، اقتصادی و نخبگان اجتماعیاند. آنها توضیحاتی جایگزین برای رویدادهایی ارائه میدهند که مردم آنها را پیچیده یا ناعادلانه میدانند. در جوامع اقتدارگرا یا شدیداً قطبیشده، این نظریهها میتوانند صدای گروههایی باشند که خود را طردشده یا محروم احساس میکنند. همین ویژگی در دوران بحران، که ناامنیها افزایش مییابد و توضیحات رسمی ناکافی به نظر میرسند، آنها را جذابتر میسازد (Uscinski 2014).
توطئههایی واقعی نیز وجود دارند که زمینهساز شکلگیری چنین نظریههایی شدهاند. رسوایی واترگیت نمونهای است که نشان میدهد توافقهای پنهانی و سوءاستفاده از قدرت واقعاً میتوانند وجود داشته باشند. در چنین مواردی، نظریههای توطئه گاه به جلب توجه عمومی به تناقضها کمک کرده و بر نهادها فشار میآورند تا کاستیها را با دقت بررسی کنند. به عنوان مثال، نظریههای بیشمار پیرامون ترور جان اف. کندی باعث شدند که این پرونده بارها بررسی شده و برخی جنبههای آن با نگاهی انتقادی مورد بازبینی قرار گیرد.
این نقش «نگهبان» نظریههای توطئه نشان میدهد که آنها همیشه هم مخرب نیستند، بلکه گاه میتوانند بیانگر شکاکیت سالم در جامعه باشند (Uscinski 2018). با این حال، آنها خطراتی جدی نیز در بر دارند. با ساختن روایتهای روشن و قاطع که جهان را به دو دستهی «خیر» و «شر» تقسیم میکند، به دو قطبی کردن اجتماعی دامن میزنند. این نظریهها به پیروان خود این احساس را میدهند که بخشی از اقلیتی روشنگر هستند، در حالی که گروهها یا نهادهای دیگر را اهریمنی میسازند. این پویاییها اغلب از طریق رسانههای اجتماعی تشدید میشوند، که با ایجاد «حبابهای فیلتری» و «اتاقهای پژواک» اجازه میدهند این روایتها بدون مانع گسترش یافته و تثبیت شوند. در جریان همهگیری کووید-۱۹، پلتفرمهایی مانند تلگرام نقش تعیینکنندهای ایفا کردند، چرا که فضایی بدون نظارت برای پخش چنین محتواهایی فراهم آوردند (Kleinenvon Königslow 2021).
چرا مردم به نظریههای توطئه باور دارند؟
مردم به دلایل گوناگونی به نظریههای توطئه باور پیدا میکنند. این دلایل را میتوان در سه سطح بررسی کرد: سطح فردی، گروهی، و اجتماعی.
در سطح فردی، افراد اغلب در پی یافتن توضیحاتی ساده برای مسائل پیچیده هستند تا حس کنترل را بازیابند. نظریههای توطئه رابطهای روشن میان علت و معلول ترسیم میکنند و در عین حال نیاز به خاص بودن را برآورده میسازند. کسی که به آنها باور دارد، معمولاً خود را عضوی از اقلیتی آگاه میبیند که حقیقتهای پنهان را کشف کرده است.
در سطح گروهی، مسئلهی اصلی تعلق است. نظریههای توطئه روایتی از «ما در برابر دنیا» میسازند که پیروان را به هم نزدیک میکند. این هویت با مرزبندی نسبت به «دشمنان» یا بیگانگان تقویت میشود و انسجام درونگروهی را افزایش میدهد. در سطح اجتماعی، ساختارهای قدرت نقش تعیینکننده دارند. گروههای مخالف سیاسی از نظریههای توطئه برای فاسد نشان دادن نخبگان و تضعیف اعتماد به ساختارهای قدرت موجود بهره میبرند. در عین حال، صاحبان قدرت نیز گاه روایتهایی در مورد توطئهگرانِ فرضی در سطوح بالاتر میسازند تا حواس مردم را از مشکلات خود منحرف کرده و وفاداریشان را جلب کنند (Imhoff 2024).
تلگرام در کانون توجه
نظریههای توطئه پدیدهای جدید در این قرن نیستند، اما انقلاب دیجیتال پویایی این نظریهها را به طور اساسی تغییر داده است. امروزه از طریق شبکههای اجتماعی و سرویسهای پیامرسانی مانند تلگرام، الگوهای تبیین جایگزین به صورت بلادرنگ - هم در سطح جهانی و هم در جوامع محلی - منتشر میشوند. آنچه قبلاً سالها زمان میبرد تا نهادینه شود، اکنون میتواند در عرض چند روز به یک پدیده اجتماعی تبدیل گردد. این بعد جدید، درک چگونگی شکلگیری و انتشار نظریههای توطئه را برای پژوهشگران و تصمیمگیرندگان بیش از پیش ضروری ساخته است.
یکی از دلایل این فوریت، گسترش سریع نظریههای توطئه در پلتفرمهایی مانند تلگرام به ویژه در دوران همهگیری کووید-۱۹ است. مطالعات نشان دادهاند که نظریههای توطئه در زمان بحرانهای اجتماعی با شدت بیشتری منتشر میشوند (اشتاین۲۰۲۱). در طول همهگیری، نظریههایی درباره توطئههای ادعایی واکسیناسیون یا نخبگان جهانی مخفی با استقبال گستردهای مواجه شدند. افزایش فعالیت آنلاین در دوران قرنطینه این روند را تسریع کرد (فلدمن ۲۰۲۰).
طراحی این پلتفرمها نقش محوری ایفا میکند. سرویس پیامرسان تلگرام محیطی تقریباً فاقد مقررات ارائه میدهد که در آن محتوا میتواند آزادانه منتشر شود. به همین دلیل تلگرام به یکی از مهمترین عوامل انتشار نظریههای توطئه تبدیل شده است. عدم وجود نظارت، گروهها و جوامعی با باورهای ایدئولوژیک توطئهگرایانه را جذب میکند. فقدان تأثیر الگوریتمهای پیشنهاد محتوا که در پلتفرمهایی مانند ایکس (توییتر سابق) یا یوتیوب محتوا را اولویتبندی میکنند، امکان تحلیل جریانهای اطلاعاتی هدایتشده توسط انسان را فراهم میسازد (کورلی۲۰۲۲؛ اورمان ۲۰۲۲).
بعد دیگر فوریت پژوهش به تأثیر نظریههای توطئه بر دموکراسی و سلامت عمومی مربوط میشود. حمله به کاپیتول ایالات متحده در ۶ ژانویه۲۰۲۱ که ارتباط تنگاتنگی با نظریههای QAnon داشت، نشان میدهد چگونه این روایتها میتوانند نهادهای دموکراتیک را تضعیف و رفتارهای افراطی را تشویق کنند (باند ۲۰۲۳). نظریههای توطئه تأثیرات قابل توجهی نیز بر سلامت عمومی دارند. بر اساس شورای آکادمیهای کانادا (Council of Canadian Academies)، اطلاعات نادرست درباره کووید-۱۹ منجر به حدود ۲۸۰۰ مرگ اضافی و هزینهای بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار کانادا شد (سلامت ۲۰۲۳). این امر به وضوح نشان میدهد که چگونه اطلاعات نادرست نه تنها بر رفتار فردی تأثیر میگذارد، بلکه آسیبهای اجتماعی نیز ایجاد میکند.
پژوهش درباره نظریههای توطئه برای درک پویاییها و مکانیسمهای انتشار آنها ضروری است. این پژوهش به رمزگشایی تأثیر طراحی پلتفرم، الگوریتمها و پویاییهای اجتماعی بر انتشار اطلاعات نادرست کمک میکند و از این طریق تابآوری جامعه در برابر چنین روایتهایی را تقویت مینماید.
چگونه درباره نظریههای توطئه تحقیق میکنیم؟
توسعه فناوری در سالها و دهههای اخیر امکان نوع جدیدی از پژوهش درباره پدیدههای جامعهشناختی مانند نظریههای توطئه را فراهم کرده است. به طور سنتی، تحقیقات کیفی در رشتههای جامعهشناسی و روانشناسی در اولویت بوده است. در این روشها از مصاحبهها یا مطالعات قومنگاری برای درک دلایل باور افراد به نظریههای توطئه و مکانیسمهای روانشناختی و پویاییهای اجتماعی پشت آن استفاده میشد. این رویکردها بینش عمیقی در مورد انگیزههای فردی و زمینههای اجتماعی ارائه میدهند، اما در بررسی الگوهای اجتماعی گستردهتر با محدودیت مواجه میشوند.
با دیجیتالی شدن فزاینده و گسترش رسانههای اجتماعی، امکان پژوهش درباره نظریههای توطئه در سطح جدیدی فراهم شده است: از طریق تحلیل حجم انبوهی از دادههای رسانههای اجتماعی. در سالهای اخیر، ابزارها و روشهای این حوزه به سرعت توسعه یافتهاند، به ویژه در زمینه تحلیل متن مبتنی بر رایانه که امکان تحلیل حجم زیادی از متون بدون نیاز به خواندن آنها را فراهم میکند. این روشهای محاسباتی اکنون امکان پژوهش در مقیاس بزرگ را درباره محتوا و همچنین پویایی های انتشار نظریههای توطئه فراهم میکنند.
نمونهای از این نوع جدید پژوهش، مجموعه دادههای «آرشیو توهمات» (Schwurbelarchiv) در تلگرام است که در بایگانی اینترنت قابل دسترسی است. این مجموعه داده شامل بیش از ۶۰ میلیون پیام از گروهها و کانالهای آلمانیزبان تلگرام بین سالهای۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ است که به نظریههای توطئه مختلف میپردازند. این مجموعه داده آنقدر جامع است که امکان مطالعه رفتار جمعی افراد در حلقههای نظریه توطئه را بدون نیاز به تحلیل افراد یا پیامهای منفرد فراهم میکند. هدف شناسایی یا ارزیابی افراد نیست، بلکه درک پویاییها و الگوهای رفتار جمعی است. از طریق تحلیل این مجموعه دادهها، ما مکانیسمهای مؤثر بر محبوبیت نظریههای توطئه، میزان اطلاعات نادرست به اشتراک گذاشته شده در این شبکهها و سرعت انتشار اطلاعات را بررسی میکنیم. با استفاده از تحلیل شبکه میتوانیم بازیگران پرنفوذ در این گروهها و میزان اتصال بخشهای مختلف شبکه را مشخص کنیم.
چگونه میلیونها پیام را بررسی میکنیم
وقتی معمولاً به مجموعهدادهها فکر میکنیم، اغلب جداولی از اعداد به ذهن میآیند که میتوان با روشهای آماری مختلف تحلیلشان کرد. اما متن - اعم از اخبار، نظرات یا سخنرانیها - نیز میتواند به شکلی درآید که با فناوریهایی مانند پردازش زبان طبیعی (NLP) (Processing Natural Language) قابل تحلیل باشد. NLP کاربرد ویژهای از یادگیری ماشین است که رابطی بین زبانشناسی و علوم کامپیوتر ایجاد میکند و هدف آن درک و تحلیل دادههای متنی است. این فناوریها بهویژه هنگام پردازش حجم عظیمی از متون است که بسیار مرتبط و مناسب ارزیابی میشوند، زیرا تحلیل دستی آنها عملاً غیرممکن است. با استفاده از تکنیکهایNLP میتوان الگوهایی در متون شناسایی کرد که بلافاصله برای چشم انسان آشکار نیستند. برای مثال با روشهایی مانند تحلیل احساسات میتوان به سرعت و به صورت خودکار فضای حاکم بر بحثها - اعم از مثبت، منفی یا خنثی - را ارزیابی کرد. مدلسازی موضوعی این امکان را فراهم میکند که بدون نیاز به خواندن تکتک پیامهایا بخشهای متنی، موضوعات یا کلیدواژههای پرتکرار در حجم زیادی از متن شناسایی شوند. این روشی کارآمد برای تشخیص روایتها و روندهای کلیدی در مجموعهدادههای عظیم است.
اطلاعات نادرست در اتاقهای پژواک
بخشی از تحلیل مجموعهدادههای آرشیو توهمات (Schwurbelarchiv) به کیفیت یا اعتبار لینکهای منتشرشده به صفحات خبری در گروههای تلگرام مربوط میشود. برای ارزیابی کیفیت اخبار از اطلاعات «نگهبان خبر» (News-Guard) استفاده میکنیم، سازمانی که اعتبار منابع خبری را بر اساس معیارهای روزنامهنگاری ارزیابی و به هر صفحه خبری نمرهای بین۰ تا ۱۰۰ میدهد. نمره بالا نشاندهنده منبعی قابل اعتماد و نمره پایین حاکی از اطلاعات نادرست یا گزارشگیری یکجانبه است.
این امتیازها امکان تحلیل کیفیت لینکهای به اشتراکگذاشته شده در گروههای تلگرام را فراهم میکنند. تحقیقات نشان میدهد بخش قابل توجهی (بیش از ۴۰ درصد) از این لینکها به منابعی با امتیاز پایین نگهبان خبر (زیر۶۰) منتهی میشوند. برای مقایسه، تحلیل ارتباطات سیاستمداران در توییتر نشان میدهد تنها ۴ تا ۱۰ درصد لینکهای منتشرشده به منابع کماعتبار اشاره دارند. شیوع بالای لینکهای غیرقابل اعتماد در تلگرام بازتابی از طبیعت بیقاعده این پلتفرم است.
چگونه چتهای ابرپخشکننده (Superspreader-Chats)، روایتهای توطئهگرایانه را در تلگرام هدایت میکنند
برای درک بهتر پدیده نظریههای توطئه در شبکههای اجتماعی مانند تلگرام، مهم است که نحوه انتشار آنها روشن شود. در اینجا بین دو حالت تفاوت قائل میشویم: انتشار عمدتاً توسط چند بازیگر تأثیرگذاریا انتشار از طریق گفتمان «ارگانیک» و غیرمتمرکز توده مردم. این تمایز بینش مهمی درباره مکانیسمهای انتشار اطلاعات در تلگرام و پویاییهای چنین شبکههایی ارائه میدهد. اگر گفتمان به شدت تحت تأثیر چند بازیگر محوری باشد، این موضوع نشاندهنده پتانسیل تلگرام برای دستیابی به مخاطبان گسترده با صرف کمترین تلاش از طریق تعیین هدفمند روایتهاست. اما اگر گفتمان به صورت ارگانیک شکل بگیرد، نشاندهنده انتشار خودجوش و تا حد زیادی کنترلنشده توسط بازیگران متعدد است که از پویاییهای جمعی ناشی میشود.
این پرسشها برای ارزیابی نقش پلتفرمهایی مانند تلگرام در انتشار نظریههای توطئه و اطلاعات نادرست مرتبط با آنها حیاتی هستند. اگر فقط چند گروه یا فرد تأثیرگذار بر گفتمان مسلط باشند، این موضوع میتواند توضیح دهد که چگونه برخی روایتها چنین بازتاب گستردهای پیدا میکنند و چرا محتواها اغلب به طور همزمان در گروههای مختلف ظاهر میشوند. برای درک بهتر این موضوع، شبکههایی ایجاد میشوند که جریان اطلاعات بین گروهها را نمایش میدهند.
در چنین تحلیلی، گروههای تلگرام به عنوان گرههای شبکه (دایرهها در شکل) نمایش داده میشوند، در حالی که فلشهای بین گرهها نشاندهنده ارسال پیامها بین گروهها هستند. ضخامت فلش نشان میدهد که محتواها چند بار از یک گروه به گروه دیگر ارسال شدهاند. با این روش میتوان تشخیص داد که کدام گروهها به عنوان توزیعکنندگان مرکزی اطلاعات عمل میکنند و شبکهها تا چه حد تحت تأثیر ساختارهای متمرکز یا غیرمتمرکز هستند.
نتایج این تحلیلها نشان میدهد که ۱۰ درصد از گروههایی که بیشترین ارسال مجدد را دارند - موسوم به «گروههای ابرپخشکننده» (Superspreader-Gruppen) - مسئول نزدیک به ۹۵ درصد از پیامهای ارسال شده هستند. این موضوع حاکی از آن است که گفتمان به شدت تحت تأثیر چند گروه تأثیرگذار است. این گروهها نقش کلیدی در انتشار محتوا دارند، در حالی که گروههای کوچکتر اغلب فقط به عنوان نقاط پایانی جریان اطلاعات عمل میکنند.
چرا محتوای تلگرام بیشتر از ترندهای توییتر دوام میآورد
این بینش که گفتمان در شبکههای تلگرام به شدت توسط چند گروه مرکزی هدایت میشود، مبنایی برای تحلیل سرعت حرکت اطلاعات در شبکه فراهم میکند. در حالی که تحلیل شبکه نشان میدهد کدام گروهها بر جریان اطلاعات تسلط دارند، درک مدت زمان فعال ماندن محتواها در شبکه نیز به همان اندازه مهم است. سرعت ارسال مجدد پیامها و مدت زمان انتشار تکتک پیامها، سرنخهای مهمی درباره اثربخشی تلگرام در مقایسه با سایر پلتفرمها برای حفظ مرتبط بودن محتوا در بازه زمانی طولانیتر ارائه میدهند.
تحلیل آرشیو توهمات (Schwurbelarchiv) نشان میدهد که انتشار پیامها در تلگرام نسبتاً کند کاهش مییابد. پس از حدود یک روز، بهطور متوسط ۷۵ درصد از ارسالهای مجدد یک پیام انجام شده است و پس از یک ماه، فرآیند ارسال مجدد برای۹۵ درصد از محتواها به پایان رسیده است. در مقایسه،تحلیل مشابهی از پلتفرم توییتر نشان میدهد که بیش از ۹۵ درصد از تمام واکنشهای ناشی از یک پست – مستقیم یا غیرمستقیم - در ۲۴ ساعت اول ایجاد میشوند. تنها یک روز پس از پست اولیه، به ندرت واکنش بیشتری ایجاد میکند. (Pfeffer, Matter, Sargsyan 2023).
توضیح احتمالی این امر ساختار پلتفرمهاست. در حالی که توییتر با الگوریتم پیشنهاد خود باعث میشود محتواها به سرعت از دید خارج شوند، جریان اطلاعات در تلگرام برای مدت طولانیتری فعال میماند. این امر باعث میشود پیامها در بازه زمانی طولانیتری در گروههای مختلف گردش داشته باشند.
پویایی کندتر انتشار محتوای تلگرام مزیت ماندگاری طولانیتر را ارائه میدهد، به طوری که نظریههای توطئه یا اطلاعات نادرست اگرچه به سرعت ویروسی نمیشوند، اما میتوانند به صورت پایدار در شبکهها باقی بمانند. این تفاوت با پلتفرمهایی مانند توییتر نشان میدهد که طراحی پلتفرم تا چه حد بر طول عمر و دسترسی محتوا تأثیر میگذارد - عاملی که باید در تحلیل پویایی اطلاعات و توسعه راهبردهای مداخله در نظر گرفته شود.
قدرت پلتفرمها و مسئولیت سیاست
انتشار نظریههای توطئه و اطلاعات نادرست در فضای دیجیتال معضل مرکزی زمانه ماست: در حالی که از یک سو رسانههای اجتماعی فضایی برای آزادی بیان فراهم میکنند، از سوی دیگر میتوانند به عنوان شتابدهندهای برای اطلاعات نادرست و تفرقهافکنی اجتماعی عمل کنند. تحقیقات ما نشان میدهد که طراحی پلتفرمها - از اتاقهای پژواک بیقاعده تا محتواهای بادوام - به طور اساسی بر پویایی روایتهای توطئهگرایانه تأثیر میگذارد؛ از سرعت انتشار محتوا گرفته تا نوع محتوایی که به ما نمایش داده میشود.
تسلط معدود گروههای «ابرپخشکننده» همزمان پتانسیل نفوذ هدفمند اطلاعات به کل شبکهها را نشان میدهد. اینجا جایی است که سیاست نیز وارد عمل میشود: با «قانون خدمات دیجیتال» (DSA) اتحادیه اروپا برای اولین بار چارچوب نظارتی ایجاد میشود که پلتفرمها را ملزم میکند ریسکهای سیستماتیک خود برای جامعه را ارزیابی و مسئولیت تأثیر الگوریتمهای خود را بپذیرند. DSA تمرکز را از نظارت بر تکتک مطالب به ارزیابی جامع ریسکهای اجتماعی - از جمله تأثیرات بر گفتمان مدنی و فرآیندهای دموکراتیک - گسترش میدهد و پلتفرمها را به شفافیت در نحوه اولویتبندی و نمایش محتوا ملزم میکند.
این مقررات گام اولیه ضروری برای محدود کردن قدرت رسانههای اجتماعی است، زیرا پلتفرمهایی مانند تلگرام تاکنون به عنوان پناهگاهها و کانالهای ایدهآل انتشار ایدئولوژیهای توطئهگرایانه عمل کردهاند. بنابراین، بحث درباره خطرات بالقوه نظریههای توطئه نه تنها پرسشی درباره واقعیت در مقابل خیالپردازی، بلکه همچنین پرسشی درباره طراحی فضاهای دیجیتال و مکانیسمهایی است که انتشار نظریههای توطئه را تسهیل یا مهار میکنند.
——————-
۱: QAnon یک تئوری توطئهی گسترده و راستگرای افراطی است که در اواخر سال ۲۰۱۷ در فضای اینترنت ظهور کرد. این جنبش حول محور یک فرد یا گروه ناشناس با نام “Q” میچرخد که ادعا میکند به اطلاعات محرمانهای از داخل دولت ایالات متحده دسترسی دارد.
باورهای اصلی QAnon:
۱. “طوفان” (The Storm):
- ادعا میکند که یک گروه شیطانی از نخبگان جهانی (از جمله سیاستمداران، هنرمندان و افراد مشهور) کودکان را قربانی میکنند و از خون آنها برای کسب قدرت استفاده مینمایند.
- پیشبینی میکند که یک رویداد بزرگ (”طوفان”) رخ خواهد داد که در آن هزاران نفر از این نخبگان دستگیر و اعدام خواهند شد.
۲. ترامپ به عنوان ناجی:
- طرفداران QAnon معتقدند دونالد ترامپ به طور مخفیانه در حال مبارزه با این شبکهی شیطانی است و در نهایت آنها را نابود خواهد کرد.
۳. دشمنان خیالی:
- دموکراتها، رسانههای جریان اصلی، بانکداران بینالمللی و سازمانهایی مانند FBI و CIA بخشی از این توطئهی جهانی معرفی میشوند.
تأثیرات و گسترش:
- QAnon ابتدا در فرومهای اینترنتی مانند 4chan و 8kun شکل گرفت، اما به سرعت در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر و یوتیوب پخش شد.
- برخی از هواداران آن در رویدادهای خشونتآمیز، مانند حمله به کاپیتول ایالات متحده در ۶ ژانویه ۲۰۲۱، مشارکت داشتند.
- این جنبش به یک پدیده جهانی تبدیل شده و در کشورهای دیگر مانند آلمان، بریتانیا و استرالیا نیز طرفدارانی دارد.
به طور خلاصه، QAnon یک جنبش توطئهگرای خطرناک است که با انتشار اطلاعات نادرست و تحریک خشونت، تهدیدی برای امنیت و ثبات اجتماعی محسوب میشود.
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین متن تهیه شده است.
Literatur:
● Bond, B. A.; Neville-Shepard, R. (2023): The rise of presidential eschatology: Conspiracy theories, religion, and the January 6th insurrection. American Behavioral Scientist, 681-696.
● Literatur Bond, B. A.; Neville-Shepard, R. (2023): The rise of presidential eschatology: Conspiracy theories, religion, and the January 6th insurrection. American Behavioral Scientist, 681-696.
● Curley, C.; Siapera, E. (2022): Covid-19 Protesters and the Far Right on Telegram: Co-Conspirators or Accidental Bedfellows? Social Media + Society, https://journals.sagepub.com/ doi/10.1177/20563051221129187.
● Europaische Kommission (2020): Identifying Conspiracy Theories, https://commission.europa.eu/strategyand- policy/coronavirus-response/fighting-disinformation/ identifying-conspiracy-theories_en, Zugriff am 23. April 2025.
Feldmann, A.; Gasser, O.; Lichtblau, F.; Pujol, E.; Poese, I.; Dietzel, C.; Wagner, D.; Wichtlhuber, M.; Tapiador, J.; Vallina-Rodriguez, N.; Hohlfeld, O.;
● Smaragdakis, G. (2020): The Lockdown Effect: Implications of the COVID-19-Pandemic on Internet Traffic. Proceedings of the ACM Internet Measurement Conference.
● Health, E. P. (23. Marz 2023): Fault Lines. The Council of Canadian Academies, https://www.cca-reports. ca/reports/the-socioeconomic-impacts-of-health-andscience- misinformation/, Zugriff am 23. April 2024.
● Hoseini, M.; Feldmann, A.; Melo, P.; Benevenuto, F.; Zannettou, S. (2021): On the Globalization of the QAnon Conspiracy Theory Through Telegram. Ar- Xiv. https://arxiv.org/pdf/2105.13020. Imhoff, R. (2024): Die Psychologie der Verschworungstheorien. Hogrefe, Gottingen.
● Kleinen-von Konigslow, K.; von Nordheim, G. (2021): Verschworungstheorien in sozialen Netzwerken am Beispiel von QAnon. Bundeszentrale fur politische Bildung: https://www.bpb.de/shop/zeitschriften/apuz/ verschwoerungstheorien-2021/339281/verschwoerungstheorien- in-sozialen-netzwerken-am-beispielvon- qanon/, Zugriff am 23. April 2025.
● Lasser, J.; Aroyehun, S. T.; Simchon, A.; Carrella, F.;
● Garcia, D.; Lewandowsky, S. (2022): Social media sharing of low-quality news sources by political elites. PNAS Nexus, 1(4), S. 186ff, 6, https://doi. org/10.1093/pnasnexus/pgac186.
● Newsguard (2020): Newsguard Tech. Rating Process and Criteria: http://www.newsguardtech.com/ratings/rating-process- criteria/, Zugriff am 23. April 2025.
● Proceedings of the International AAAI Conference on Web and Social Media 17:1163-1167,DOI:10.1609/ icwsm.v17i1.22228, https://www.researchgate.net/ publication/371527325_The_Half-Life_of_a_Tweet
● Popper, K. (2013): The Open Society and Its Enemies. Princeton University Press, Princeton.
● Stein, R. A.; Ometa, O.; Shetty, S. P.; Katz, A.; Poppitu, M. I.; Brotherton, R. (2021): Conspiracy theories in the era of COVID-19: A tale of two pandemics. International Journal of Clinical Practice, https://pmc. ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC7995222/.
● Stryker, C.; Holdsworth, J. (2024): Was ist NLP? https://www.ibm.com/de-de/topics/natural-language- processing, Zugriff am 11. August 2024. Urman, A.; Katz, S. (2022): What they do in the shadows: examining the far-right networks on Telegram. Inf., Commun. Soc., S. 904 – 923.
● Uscinski, J. E.; Parent, J. M. (2014): American Conspiracy Theories. Oxford University Press, Oxford, New York.
● Uscinski, J. E. (2018): The Study of Conspiracy theories. Argumenta.Virchow, F. (1. Marz 2022). Bundeszentrale fur politische Bildung, https://www.bpb. de/themen/rechtsextremismus/dossier-rechtsextremismus/ 508468/querdenken-und-verschwoerungserzaehlungen- in-zeiten-der-pandemie/, Zugriff am 23. April 2025.
Das IDea_Lab der Universität Graz Mit maschinellem Lernen der Dynamik von Verschwörungstheorien auf der Spur Elisabeth Höldrich skeptiker 2/2025
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
تلگراف / ۵ ژوئیه ۲۰۲۵
بر اساس دادههای راداری که روزنامه تلگراف به آن دسترسی داشته است، به نظر میرسد موشکهای ایران در جریان جنگ اخیر ۱۲ روزه، مستقیماً به پنج تأسیسات نظامی اسرائیل اصابت کردهاند.
مقامات اسرائیلی این حملات را علنی نکردهاند و به دلیل قوانین سختگیرانه سانسور نظامی، امکان گزارشدهی درباره آنها از داخل این کشور وجود ندارد.
این حملات، جنگ تبلیغاتی بین دو طرف را پیچیدهتر خواهد کرد، چرا که هر یک ادعای پیروزی قطعی دارند.
دادههای جدید توسط پژوهشگران آمریکایی دانشگاه اورگان استیت در اختیار تلگراف قرار گرفته است. این محققان در استفاده از دادههای راداری ماهوارهای برای شناسایی خسارات ناشی از بمباران در مناطق جنگی تخصص دارند.
بر اساس این دادهها، شش موشک ایرانی به پنج تأسیسات نظامی در شمال، جنوب و مرکز اسرائیل اصابت کرده که پیشتر گزارش نشده بود. از جمله این اهداف، یک پایگاه هوایی مهم، یک مرکز جمعآوری اطلاعات و یک پایگاه لجستیکی بوده است.
نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) در پاسخ به درخواست تلگراف اعلام کردند در مورد نرخ رهگیری موشکها یا خسارات واردشده به پایگاههایشان اظهارنظر نخواهند کرد.
یک سخنگو گفت: «آنچه میتوانیم بگوییم این است که تمام واحدهای مرتبط در طول عملیات، عملکرد پیوسته و بدون اختلال داشتند.»
این حملات به تأسیسات نظامی، علاوه بر ۳۶ مورد دیگر است که مشخص شده سیستمهای دفاع هوایی اسرائیل را شکافته و خسارات قابلتوجهی به زیرساختهای مسکونی و صنعتی وارد کردهاند.
علیرغم خسارات گسترده به اموال مسکونی در سراسر اسرائیل، تنها ۲۸ اسرائیلی کشته شدند که نشاندهنده سیستم هشدار پیشرفته و استفاده منظم مردم از پناهگاهها و اتاقهای امن است.
تحلیل تلگراف نشان میدهد اگرچه اکثر موشکهای ایران رهگیری شدند، اما درصد موشکهای نفوذکننده در هشت روز اول جنگ بهتدریج افزایش یافته است.
به گفته کارشناسان، دلایل این امر مشخص نیست، اما ممکن است شامل محدودیت در ذخیره موشکهای رهگیر اسرائیل، بهبود تاکتیکهای شلیک ایران و احتمالاً استفاده از موشکهای پیشرفتهتر باشد.
اگرچه گنبد آهنین شناختهشدهترین سیستم دفاع هوایی اسرائیل است، اما در واقع برای مقابله با پرتابههای کوتاهبرد مانند خمپاره طراحی شده و تنها بخشی از سیستم دفاع هوایی چندلایه این کشور محسوب میشود.
در لایه میانی، سیستم دفاع هوایی تیر داوود قرار دارد که برای رهگیری پهپادها و موشکهای با برد تا ۳۰۰ کیلومتر بهینهسازی شده است. در بالاترین سطح نیز سیستم آرو قرار دارد که موشکهای بالیستیک دوربرد را پیش از ورود مجدد به جو هدف میگیرد.
نکته مهم این است که سیستمهای دفاعی اسرائیل در طول ۱۲ روز جنگ، توسط دو سیستم دفاع موشکی THAAD آمریکا (مستقر در زمین) و سامانههای رهگیر نصبشده بر کشتیهای آمریکایی در دریای سرخ پشتیبانی میشدند.
برآورد میشود آمریکا در طول جنگ حداقل ۳۶ موشک رهگیر THAAD شلیک کرده که هزینه هر یک حدود ۱۲ میلیون دلار بوده است.
در اسرائیل، کشوری کوچک و پرتراکم با تنها ۹.۷ میلیون نفر جمعیت، نفوذ موشکها به سیستمهای دفاع موشکی مشهور این کشور شوکآور بوده است، بهطوری که مقامات مجبور شدند اعلام کنند این سیستمها «ضد نفوذ کامل نیستند».
تخریب خانههای ۱۵ هزار اسرائیلی
۱۵ هزار نفر که خانههای خود را از دست دادهاند، بهویژه مورد توجه قرار گرفتهاند، چرا که در هتلهای سراسر کشور اسکان داده شدهاند و محدودیتهای سایتهای مسکونی بهصورت آزادانه گزارش شده است.
اما در داخل اسرائیل نیز سوءظن فزایندهای وجود دارد که اهداف نظامی مورد اصابت قرار گرفتهاند.
راویو دروکر، یکی از شناختهشدهترین روزنامهنگاران اسرائیلی از کانال ۱۳، هفته گذشته گفت: «تعداد زیادی اصابت موشکهای [ایرانی] به پایگاههای نظامی اسرائیل و سایتهای استراتژیک رخ داده که تا امروز درباره آنها گزارش نشده است... این وضعیتی ایجاد کرده که مردم نمیدانند موشکهای ایران چقدر دقیق بودند و در بسیاری از نقاط چقدر خسارت وارد کردند.»
کوری شر، پژوهشگر دانشگاه اورگان استیت، گفت تیم او در حال انجام ارزیابی کاملتری از خسارات موشکی در اسرائیل و ایران است و یافتههای خود را در حدود دو هفته آینده منتشر خواهد کرد.
او توضیح داد که دادههای راداری مورد استفاده آنها، تغییرات در محیط ساختشده را برای شناسایی انفجارها اندازهگیری میکند و تأیید قطعی اصابتها مستلزم گزارشهای میدانی از سایتهای نظامی یا تصاویر ماهوارهای است.
تحلیل دادههای تلگراف نشان میدهد سیستمهای دفاعی مشترک آمریکا و اسرائیل بهطور کلی عملکرد خوبی داشتند، اما تا روز هفتم جنگ، حدود ۱۶ درصد از موشکها نفوذ کردند.
این رقم تقریباً با برآورد قبلی نیروهای دفاعی اسرائیل درباره سیستم دفاعی که نرخ موفقیت را ۸۷ درصد اعلام کرده بود، مطابقت دارد.
در ایران، مقامات جمهوری اسلامی و رسانههای دولتی از تصاویر نفوذ موشکها به سیستمهای دفاع هوایی اسرائیل استفاده میکنند تا به مخاطبان داخلی بقبولانند که در این جنگ پیروز شدهاند.
در رسانههای ایران کاریکاتورهایی منتشر شده که گنبد آهنین را مسخره میکنند و بر روی فیلمهای اصابت موشکها به شهرهای اسرائیل، سرودهای انقلابی پخش میشود.
مقامات ایرانی میگویند روش اصلی نفوذ به دفاع هوایی اسرائیل، استفاده همزمان از موشکها و پهپادها برای سردرگم کردن سیستمهای دفاعی بوده است.
به ادعای آنها، ترکیب موشکهای سریع و پهپادهای کند، دفاع اسرائیل را گیج کرده و توجه آنها را تقسیم کرده است.
یک مقام ایرانی به تلگراف گفت: «هدف اصلی پرتاب [پهپادهای انتحاری] به سمت اسرائیل، مشغول نگهداشتن سیستمهای آنهاست. بسیاری از آنها حتی نفوذ نمیکنند و رهگیری میشوند، اما باز هم باعث سردرگمی میشوند.»
ادعاهای سرلشکر علی فضلی
سرلشکر علی فضلی، معاون فرمانده کل سپاه پاسداران، پنجشنبه شب در تلویزیون دولتی ظاهر شد و ادعای غیرقابلباوری کرد که «ایران در بهترین وضعیت دفاعی در ۴۷ سال تاریخ انقلاب اسلامی قرار دارد و هرگز از نظر آمادگی نظامی، انسجام عملیاتی و روحیه رزمندگان در چنین سطحی نبودهایم.»
این در حالی است که اسرائیل توانسته است در سراسر ایران به میل خود حمله کند و خسارات قابلتوجهی به رهبری نظامی و برنامه هستهای این کشور وارد شده است.
با این حال، به احتمال زیاد بخش بزرگی از زرادخانه موشکهای بالیستیک ایران دستنخورده باقی مانده است. حتی بر اساس برآوردهای اسرائیلی، تنها نیمی از پرتابگرهای موشکی ایران در جنگ ۱۲ روزه نابود شدهاند و ذخایر قابلتوجهی از موشکها باقی است.
یک مقام نظامی اسرائیل روز پنجشنبه گفت: «ایران حدود ۴۰۰ پرتابگر داشت که ما بیش از ۲۰۰ مورد را نابود کردیم و این باعث ایجاد گلوگاه در عملیات موشکی آنها شد.»
وی افزود: «برآورد ما این بود که ایران در آغاز این درگیری حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ موشک بالیستیک داشت. اما آنها بهسرعت به سمت استراتژی تولید انبوه حرکت میکنند و ممکن است ذخیره موشکی آنها در چند سال آینده به ۸۰۰۰ یا حتی ۲۰۰۰۰ موشک برسد.»
سرلشکر فضلی ادعا کرد که «شهرهای زیرزمینی موشکی» ایران دستنخورده باقی ماندهاند.
او روز پنجشنبه گفت: «ما حتی درِ یکی از شهرهای موشکی خود را هم باز نکردهایم. برآورد ما این است که تاکنون تنها ۲۵ تا ۳۰ درصد از توان موشکی موجود استفاده شده و در عین حال، چرخه تولید بهطور قدرتمندانه از این ظرفیت عملیاتی پشتیبانی میکند.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
الن فرانسیس / واشنگتن پست / ۴ جولای ۲۰۲۵
مقامات اروپایی میگویند ارزیابیهای اولیه آنها نشان میدهد که حملات آمریکا برنامه هستهای ایران را به طور گسترده عقب انداخته اما برخلاف ادعای رئیسجمهور دونالد ترامپ، آن را به طور کامل نابود نکرده است. با این حال، اروپاییها نگرانند که آنچه واقعاً نابود شده، شانس دستیابی به توافقی درباره برنامه هستهای ایران در آینده نزدیک باشد.
مقامات اروپایی تأکید دارند که تنها راه برای نظارت و محدود کردن فعالیتهای هستهای تهران، مذاکره است، اما باور دارند حملات اسرائیل و سپس ایالات متحده، انگیزههای جدیدی برای ایران ایجاد کرده تا به طور مخفیانه به دنبال ساخت سلاح هستهای برود.
در همین حال، ترامپ این هفته اعلام کرد که «هیچ پیشنهادی به ایران نمیدهد» و حتی «با آنها صحبت هم نمیکند، چون ما تأسیسات هستهایشان را کاملاً نابود کردیم.» این در حالی است که چند روز قبل گفته بود مذاکرات میتواند همین هفته از سر گرفته شود.
سه مقام اروپایی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، میگویند حملات آمریکا فضای تهران را سختتر کرده و میتواند برای رهبران ایران اثبات کند که بهترین بازدارنده، توسعه ظرفیت ساخت بمب هستهای است.
با وجود این بدبینی، اروپاییها برای آغاز مجدد مذاکرات با ایرانی که آن را پس از حملات اسرائیل و آمریکا تضعیفشده میدانند، فشار میآورند و امیدوارند پنجره محدودی برای بهرهبرداری از این وضعیت و آتشبس شکننده فعلی وجود داشته باشد.
با این حال، مقامات اروپایی اذعان دارند که متقاعد کردن دو طرف برای بازگشت به میز مذاکره برای یک توافق جامع هستهای — به ویژه توافقی که شامل کشورهای اروپایی و احتمالاً سایر قدرتهای جهانی باشد — دشوار خواهد بود.
ترامپ اغلب از مواضع خود منحرف میشود و به توافق علاقه دارد، بنابراین اروپاییها میدانند که ممکن است نظر او تغییر کند. با این حال، اگر او مذاکرات با تهران را از سر بگیرد، ممکن است بدون رهبران اروپایی که از زمان روی کار آمدنش آنها را به حاشیه رانده، این کار را انجام دهد. مشخص نیست اروپاییها چه میزان نفوذ بر رئیسجمهوری دارند که ماه گذشته به بمباران اسرائیل پیوست و سپس بدون مشورت با متحدان سنتی آمریکا در اروپا، پایان آن را اعلام کرد.
برای ایران، لغو تحریمها ممکن است در بلندمدت انگیزه کافی برای توافق ایجاد کند. اما رهبران اروپایی اذعان دارند که نمیتوانند به مقامات ایرانی تضمین دهند که آمریکا یا اسرائیل از حملات یکجانبه آینده خودداری خواهند کرد.
مقامات اروپایی میگویند محاسبات تهران پس از آغاز حمله نظامی اسرائیل که مذاکرات آغازشده توسط ترامپ را از مسیر خارج کرد و پس از آنکه ترامپ ابتدا خود را از حملات اسرائیلیها دور کرد اما سپس دستور بمباران سه سایت هستهای ایران را داد، در حال تغییر است.
میشل دوکلوس، دیپلمات سابق فرانسوی و عضو اندیشکده مونتنی پاریس، میگوید: «احتمالاً رژیم ایران مصممتر خواهد شد که به سمت بمب برود و این کار را تا حد امکان مخفیانه انجام دهد.» او تأکید میکند تمایل تهران به مذاکره «تا حدی به توازن قدرت جدید در تهران» و جذابیت اقتصادی یک توافق با آمریکا بستگی دارد.
در عین حال، دوکلوس میگوید ترامپ احتمالاً آگاه است که «در نهایت، برنامه هستهای ایران را نابود نکرده است. بنابراین احتمال اندکی وجود دارد که به نوعی مذاکره روی آورد».
وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، این هفته نسبت به ازسرگیری سریع دیپلماسی ابراز تردید کرد. او گفت تهران به «زمان بیشتری» و همچنین تضمینهایی نیاز دارد که آمریکا در جریان مذاکرات دوباره حمله نخواهد کرد. عراقچی به سیبیاس نیوز گفت: «فکر نمیکنم مذاکرات به این سرعت از سر گرفته شود»، اما افزود: «درهای دیپلماسی هرگز به طور کامل بسته نمیشود».
ایران که همواره تأکید داشته برنامه هستهایاش صرفاً غیرنظامی است، پیشتر در توافق ۲۰۱۵ که با میانجیگری دولت اوباما و کشورهای اروپایی و همچنین روسیه و چین حاصل شد، متعهد شده بود به دنبال سلاح هستهای نرود. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود از این توافق خارج شد و اروپاییها را در تلاش برای حفظ آن تنها گذاشت.
یکی از مقامات اروپایی گفته است چارچوب هرگونه مذاکره جدید به شدت به میزان خسارت وارده به سایتهای هستهای ایران و ظرفیت باقیمانده بستگی دارد، اما تعیین قطعی این موضوع زمانبر خواهد بود.
ارزیابیهای اولیه اروپاییها این است که حملات آمریکا به تأسیسات غنیسازی فردو و نطنز و مجتمع هستهای اصفهان خسارات شدیدی وارد کرده اما برنامه هستهای ایران را به طور کامل از بین نبرده است. تحلیلگران میگویند بمباران با قدرت آتش گسترده آمریکا احتمالاً خسارات جدی به بار آورده، اما میزان تخریب و مدت زمان لازم برای بازسازی آن همچنان محل بحث است. برخی ارزیابیهای اولیه اروپایی حتی حاکی از آن است که ایران ممکن است پیش از حمله، ذخایر اورانیوم با غنای بالا را جابجا کرده باشد.
مقامات اروپایی به همتایان ایرانی خود هشدار دادهاند که از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج نشوند یا بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را اخراج نکنند. بازرسان از زمان آغاز حملات اسرائیل در ماه گذشته نتوانستهاند از سایتهای هستهای بازدید کنند. ایران این هفته اقداماتی برای تعلیق همکاری با آژانس تصویب کرد و آژانس اعلام کرد تیمی از بازرسانش تهران را ترک کردهاند که این موضوع بنبست نظارتی را عمیقتر کرده است.
یک دیپلمات اروپایی گفت اقدامات ایران درباره آژانس میتواند تلاشی برای کسب اهرم در مذاکرات آینده باشد و مقامات آمریکایی نیز سیگنالهای متناقضی درباره نحوه تعامل با ایران ارسال کردهاند. این دیپلمات افزود: «حالا باید منتظر بمانیم و ببینیم در تهران و واشنگتن چه اتفاقی میافتد».
مقامات اعلام کردند صرفنظر از موضع واشنگتن، کانالهای ارتباطی با ایران را باز نگه خواهند داشت. اما حمله آمریکا که تنها یک روز پس از دیدار مقامات اروپایی با عراقچی در ژنو رخ داد، نشان داد که تلاش دیپلماتیک اروپا به تنهایی میتواند بیثمر باشد و تقریباً قطعاً برای رسیدن به هدف اروپاییها — یعنی توافقی برای محدود کردن برنامه هستهای ایران مشابه توافق ۲۰۱۵ که پاییز امسال منقضی میشود — کافی نخواهد بود.
مقامات اروپایی که در تدوین آن توافق نقش داشتند، معتقدند خروج ترامپ در سال ۲۰۱۸ به ایران انگیزه بیشتری داد تا تولید اورانیوم غنیشده را افزایش دهد. اکنون مقامات میگویند بدون توافق جدید حتی چارچوبی برای نظارت بر تأسیسات هستهای ایران وجود نخواهد داشت.
دو طرف فاصله زیادی دارند. مذاکرات قبلی اجازه میداد ایران در چارچوبی محدود برای مصارف انرژی غیرنظامی به غنیسازی ادامه دهد. اما دولت ترامپ اکنون بر «غنیسازی صفر» اصرار دارد که برخی مقامات اروپایی نیز از آن حمایت میکنند. مقامات فرانسوی همچنین خواستار گنجاندن برنامه موشکی ایران در هرگونه مذاکره هستند. تهران این درخواستها را رد کرده، بر حق قانونی خود برای غنیسازی سوخت هستهای برای مصارف غیرنظامی تأکید دارد و میگوید توان دفاعیاش قابل مذاکره نیست.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
بیانیه مطبوعاتی مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران
دولتها نباید از شرایط پس از جنگ به عنوان فرصتی برای افزایش سرکوب اقلیتهای اتنیکی و مذهبی و همینطور مخالفان استفاده کنند. حتی با در نظر گرفتن تاثیر حملات نظامی غیرقانونی اسرائیل و ایالات متحدهی آمریکا، گزارشهایی که در مورد اعدامها و بازداشتهای گسترده، مخصوصا در میان اقلیتها، دریافت کردهام بسیار هشدار دهندهاند.
دولتها طبق قوانین بینالمللی موظفند اطمینان حاصل کنند که دورههای جنگ و پس از جنگ منجر به فرسایش حقوق اساسی نمیشود.
از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، طبق گزارشها حداقل شش نفر به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل»، از جمله سه مرد کرد، اعدام شدهاند.
صدها نفر، از جمله کاربران رسانههای اجتماعی، روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر، اتباع خارجی - به ویژه افغانها - و اعضای اقلیتهای قومی و مذهبی مانند بهائیان، کردها، بلوچها و اعراب اهوازی، به اتهام «همکاری» یا «جاسوسی» با اسرائیل بازداشت شدهاند.
از جمله بازداشتشدگان میتوان به حسین رونقی، وبلاگنویس و مدافع حقوق بشر و برادرش اشاره کرد. در همین حال، احمدرضا جلالی، محقق سوئدی-ایرانی، پس از انتقال به مکانی نامعلوم، با اعدام قریبالوقوع روبرو است.
گزارشهایی مبنی بر تحریک به تبعیض، خصومت و خشونت در رسانهها نیز به همان اندازه نگرانکننده است، چرا که تمام جوامع اقلیت را خائن نامیده و از زبان غیرانسانی مانند «موشهای کثیف» استفاده کردهاند. این لفاظیها در رسانههای فارسی و عربی مرتبط با دولت، ظاهراً شامل درخواستهایی برای نظارت و کشتن بهائیان بوده است که یادآور جنایات سال ۱۹۸۸ است.
همچنین، طبق گزارشها، این درگیری باعث افزایش اخراج افغانها از ایران شده است، به طوری که تنها در ماه ژوئن، ۲۵۶۰۰۰ افغان در بحبوحه نگرانیهای مربوط به اخراج اجباری، بازگردانده شدند.
من نگران بیانیههای رسمی هستم که از تسریع محاکمهها به اتهام جاسوسی خبر میدهند و افراد را در معرض خطر اعدامهای فوری یا مجازات بدون طی مراحل قانونی کافی قرار میدهند.
به همان اندازه نگران تصویب قانونی توسط مجلس ایران هستم که فعالیتهای اطلاعاتی یا جاسوسی انجام شده برای «دولتهای متخاصم» را به عنوان «افساد فیالارض» طبقهبندی میکند - جرمی که مجازات آن اعدام است.
من همچنان گزارشهایی از وخامت شرایط زندانیان منتقل شده از زندان اوین به زندان بزرگ تهران و زندان قرچک پس از حملات اسرائیل به تأسیسات آن دریافت میکنم. محل نگهداری برخی از زندانیان بازداشت شده در زندان اوین همچنان نامعلوم است و این امر نگرانی از ناپدید شدن اجباری را افزایش میدهد.
من از جامعه بینالمللی میخواهم که حمایت مداوم از فعالان جامعه مدنی ایران، از جمله کمکهای فنی و مالی به رسانههای مستقل و گروههای حقوق بشری را در اولویت قرار دهد. بقای مقاومت مدنی به توانایی آنها در مستندسازی نقض حقوق بشر، حفظ حافظه جمعی و هماهنگی اقدامات در این دوره حساس بستگی دارد.
پس از آتشبس، جهان از نزدیک نظارهگر است تا ببیند مقامات ایرانی چگونه با مردم خود رفتار میکنند. این یک معیار تعیینکننده برای تعهد این کشور به حقوق بشر و حاکمیت قانون خواهد بود.
ایران نباید اجازه دهد تاریخ با توسل به همان الگوهای تاریک سرکوب جمعی که مردم آن را در دورههای پس از جنگ قبلی ویران کرده است، تکرار شود.
منبع: حساب کاربری مای ساتو در شبکه ایکس
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
۴ ژوئیه ۲۰۲۵
(جیمز جفری در هفت دولت ایالات متحده بهعنوان دیپلمات خدمت کرده است. در دولت اول ترامپ، او نماینده ویژه در امور سوریه و فرستاده ویژه ایالات متحده در ائتلاف جهانی برای شکست داعش بود.)
تداوم فشار بر تهران میتواند منطقه را باثبات کند
از زمان ورود به کاخ سفید، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، در خاورمیانه هدفی بلندپروازانه را دنبال کرده است. او عملیات نظامی چشمگیری علیه برنامه هستهای ایران آغاز کرد، عملیاتی که در امتداد تلاش گستردهتری برای درهم شکستن قدرت منطقهای ایران بود. پس از آن، ترامپ آتشبس میان ایران و اسرائیل را میانجیگری کرد و تمایل خود را برای گفتوگو با دولت ایران اعلام نمود. این تحولات امیدی پدید آوردهاند مبنی بر اینکه اگر ایالات متحده بتواند بر امر اساسی تمرکز کند — یعنی مهار مستمر و تضعیف بیشتر ایران — و از غرق شدن در مجموعهای از اهداف پراکنده منطقهای پرهیز کند، خاورمیانه شاید بالاخره به ثبات و به یک وضعیت عادی دست یابد که سالهاست از آن محروم بوده است.
با این حال، منطقه پیشتر نیز چنین لحظات امیدوارکنندهای را تجربه کرده است: پس از جنگ یومکیپور در سال ۱۹۷۴، پس از شکست ایران و سپس عراق در فاصله ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، و پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱. در هر یک از این موارد، خاورمیانه در نقطهای بحرانی از خطر قرار گرفته بود و مداخله موفق آمریکا موجب تغییر ورق شد، و پس از آن نیز کارزارهای دیپلماتیک به راه افتاد تا این لحظات ثبات را تثبیت کند. برای نمونه، توافقات کمپ دیوید روابط میان مصر و اسرائیل را عادی ساخت و بعدها اسرائیل با اردن نیز معاهده صلح امضا کرد.
اما پس از دورههایی کوتاه از صلح، منطقه همواره دوباره به سوی آشوب بازگشته است. نخست انقلاب ایران و سپس تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ رخ داد. توافقات اسلو که فرایند صلحی میان اسرائیل و فلسطینیها را آغاز کرد، نهایتاً پس از سال ۲۰۰۰ از هم پاشید. تهاجم آمریکا به افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، مانند تهاجم پیشین شوروی، سالها به درازا کشید و در نهایت به بازگشت طالبان به قدرت انجامید. حمله به عراق آغازگر دو دهه جنگ بود — هم جنگ نیابتی با ایران و هم نبرد مستقیم با شاخهای از القاعده موسوم به داعش.
این تاریخچه، دههها شکست در سیاستگذاری آمریکا را نشان میدهد. ایالات متحده سالها توانسته از سلطه خصمانه بر خاورمیانه جلوگیری کند، اما سیاست مهار در این منطقه کاملاً متفاوت از آن چیزی بوده که در آسیا و اروپا بهکار بسته شد. کشورهای آسیایی و اروپایی نهایتاً نهادهای باثبات داخلی و سازوکارهای همکاری منطقهای ایجاد کردند، و در نتیجه آمریکا توانست تمرکز خود را بر سازماندهی امنیت جمعی علیه چین و روسیه بگذارد. اما در خاورمیانه، ایالات متحده ناچار بوده است بارها در درگیریهای داخلی و منطقهای مداخله کند — حتی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی — و این درگیریها همواره ثبات و سیاست مهار را تضعیف کردهاند.
اما اینبار ممکن است شرایط متفاوت باشد. در پی یکونیم سال جنگ، ایران و نیروهای نیابتیاش بهشدت تضعیف شدهاند. رهبران جدیدی در غیاب تهران در حال شکلدادن به توازن قوا در منطقهاند. بنابراین، دولت ترامپ این فرصت را دارد که کاری را به انجام برساند که دولتهای پیش از آن نتوانستند و واقعاً منطقه را باثبات کند.
زیر مدیریت جدید
از زمان فروپاشی داعش، ایران منبع اصلی بیثباتی منطقهای در خاورمیانه بوده است. گروههای نیابتی آن به اسرائیل، نیروهای آمریکایی، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و کشتیهای تجاری در دریای سرخ حمله کردهاند. اما پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ابزارهای نفوذ تهران تا حد زیادی از میان رفت. حماس و حزبالله در جریان عملیاتهای تهاجمی اسرائیل بهشدت تضعیف شدند. رژیم بشار اسد در سوریه فروپاشید و سامانههای هستهای، موشکی تهاجمی و پدافند هوایی ایران توسط اسرائیل و ایالات متحده نابود شدند. ایران همچنان میتواند بر نفوذ خود در عراق و بر حوثیها حساب کند، و بقایایی از برنامه هستهای خود را حفظ کرده است. اما نمیتواند از این واقعیت فرار کند که این شکستها حاصل تصمیمهای خودش بودهاند — ابتدا با اجازه دادن به نیروهای نیابتی برای حمله به اسرائیل و سپس با ورود مستقیم به جنگ در سال ۲۰۲۴. در نتیجه، مسیر رسیدن به ثبات منطقهای اکنون بسیار هموارتر شده است.
افول تهران همزمان شده است با ظهور قدرتهای جدید در خاورمیانه. اسرائیل، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس به بازیگران عمده در عرصه بینالمللی بدل شدهاند؛ آنها در اقتصاد جهانی ادغام شدهاند و دست به اصلاحات داخلی زدهاند که هم پیشبرنده و هم بازتابدهنده جمعیتها و اقتصادهای نوین و جهانگرایانهترشان هستند. بهجز رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، دیگر رهبران منطقه حتی با وجود تلفات سنگین غیرنظامیان در غزه، روابط رسمی و غیررسمی خود با اسرائیل را قطع نکردهاند. رهبران عرب با استقبال از دولت جدید سوریه، اعتمادبهنفس جدید خود را به نمایش گذاشتهاند؛ آنها ترجیح دادهاند از پیشینه تروریستی رئیسجمهور احمد الشرع صرفنظر کنند و با اردوغان هماهنگ شدهاند تا دولت ترامپ را — که در ابتدا بیمیل بود — وادار کنند رهبری دمشق را بپذیرد.
ایالات متحده نیز، از زمان آغاز جنگ در غزه، در دوران ریاستجمهوری بایدن و ترامپ، نقشی بسیار مؤثرتر در منطقه ایفا کرده است. این کشور نه از منطقه رویگردان شده و نه درگیر تمامی مسائل اجتماعی، سیاسی و امنیتی آن گشته است. ترامپ در جریان سفر خود به خاورمیانه در ماه مه، در یک سخنرانی اعلام کرد که این منطقه خود توان دستیابی به رفاه و صلح را دارد، تنها با اندکی حمایت آمریکا. او در برابر تهدیدات نظامی، در صورت امکان، از طریق مذاکرات برخورد میکند. اما هرگاه دیپلماسی ممکن نباشد، به استفاده از نیروی نظامی سریع و گسترده متوسل میشود تا به اهدافی محدود و قابل تعریف دست یابد — اهدافی که برای مردم آمریکا قابل درک باشند، مانند حفاظت از آزادی کشتیرانی و توقف توسعه بمب هستهای توسط ایران. بهبیان ساده، او دکترین پاول در دهه ۱۹۸۰ را بهروز کرده است: نیروی نظامی باید آخرین راهحل باشد، اما زمانی که بهکار میرود، باید قاطعانه، با اهداف روشن و در راستای منافع ملی و با حمایت افکار عمومی اجرا شود. ترامپ از داشتن استیو ویتکاف و توماس باراک بهعنوان فرستادگان خود بهرهمند است — تیمی آگاه که از اعتماد کامل او برخوردار است. و برخلاف گذشته، دیگر لازم نیست با مسکو که همواره نقش مزاحم را ایفا کرده، چندان درگیر شود، چرا که روسیه اکنون قادر به حمایت از متحدان خود در ایران و سوریه نیست.
بار دوم، با موفقیت؟
اگر این لحظه مساعد ادامه یابد، مسیر رسیدن به ثبات پایدار، مهار بیشتر تهدید ایران است — آن هم از مسیر همکاری واشینگتن با، در کنار و از طریق شرکایش. هرچند این هدف دشوار است، اما غیرممکن نیست. در دهه ۱۹۹۰، پس از شکست ایران در جنگ عراق، این کشور در منطقه تقریباً به وضعیت خمودگی و انفعال رسیده بود. بنابراین، دولت ترامپ باید توجه کند که چرا ایران پس از سال ۲۰۰۰ دوباره قد علم کرد، آشوب را در سراسر شام و فراتر از آن گسترش داد و در برابر مخالفت آمریکا، اعراب و اسرائیل، به ساخت برنامههای عظیم هستهای و موشکی روی آورد.
دو توضیح مکمل برای این شکست وجود دارد. نخست آنکه، این ائتلاف سست، توجه خود را معطوف مسائلی دیگر کرد — مسائلی که نهایتاً کمثباتکنندهتر از تهدید ایران بودند: از جمله مبارزه با تروریسم، جنگهای افغانستان و عراق، بهار عربی و روابط اسرائیل–فلسطین. دوم آنکه، بازیگران منطقهای در مورد ماهیت تهدید ایران اختلافنظر داشتند و بههمیندلیل، راهحلهایی متنوع اما ناکارآمد را در پیش گرفتند.
در مواجهه با تهران، واشینگتن هم به تغییر رژیم اندیشید و هم به آشتی و عادیسازی. اما چون نهایتاً از روبهرو شدن مستقیم با تمامی خطرات ناشی از ایران طفره رفت، ایالات متحده و سایرین به مذاکرات متوسل شدند. آنها امیدوار بودند با برخورد با ایران همچون یک دولت عادی، هم بتوانند مشکلات مشخصی را حل کنند و هم این کشور را بهسمت آشتی فراگیرتر با منطقه سوق دهند. این فرض وجود داشت که اگر ایران با میزان کافی از درک، گفتوگو و امتیازدهی روبهرو شود، بدگمانی و ناامنیاش را کنار میگذارد، پروژههای هستهای و موشکیاش را متوقف میکند و تحریک شبکه نیابتی خود را نیز خاتمه میدهد. این گروه، پاسخ نظامی را بیثمر میدانستند، چرا که تصور میشد ایران در میدان تشدید تنش دست بالا را دارد. در نتیجه، واشینگتن و یک ائتلاف بینالمللی در سال ۲۰۱۵ با ایران توافق هستهای امضا کردند. اما این توافق صرفاً موقتی بود، هیچ محدودیتی بر رفتار بیثباتساز وسیعتر ایران ایجاد نکرد و منابع درآمد جدیدی در اختیار این رژیم قرار داد. در نتیجه، دولت اول ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد.
تحولات خاورمیانه از ۷ اکتبر به اینسو نشان داده است که ایران، صرفنظر از آرزوها و تحلیلهای کارشناسان، رفتاری شبیه یک دولت عادی نخواهد داشت. مذاکرات، در بهترین حالت، تنها میتوانند سرعت ایران را کاهش دهند، اما نمیتوانند آن را رام کنند. در مقابل، اقدام نظامی قاطع میتواند توانمندیهای ایران را فلج کند و میل آن به درگیری را فروبنشاند — همانطور که حملات عراق به ایران، رویارویی ایالات متحده با ایران در خلیج فارس در سال ۱۹۸۸، ترور قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰، و تاکنون عملیاتهای نظامی اسرائیل و آمریکا چنین کردهاند.
بر همین اساس، واشینگتن باید اولویت خود را بر از بین بردن برنامه سلاحهای هستهای ایران و شکست نیروهای نیابتی آن بگذارد. پیروزی در این عرصه میتواند درهای دیپلماسی فراگیر را بگشاید یا حتی به ایرانِ متفاوتی منجر شود. اما بازگشت به مذاکره یا تغییر رژیم نباید بهخودیخود هدف باشد. در عوض، ایالات متحده باید تمرکز خود را بر این بگذارد که ایران هیچگونه برنامه هستهایای در اختیار نداشته باشد که بتواند از آن برای ساخت سلاح استفاده کند.
فرصت را دریاب
برای تحقق این هدف، واشینگتن باید تا زمانی که ایران بهطور کامل ماهیت برنامههای تسلیحاتی خود را افشا نکند و غنیسازی اورانیوم را بهطور کامل یا تقریباً کامل و برای همیشه کنار نگذارد، فشارهای اقتصادی — و در صورت لزوم نظامی — اعمال کند. این روشنترین و مهمترین مأموریت است، مأموریتی که با تصمیم آمریکا به استفاده از زور علیه ایران، اکنون بهطور کامل بر عهده ایالات متحده قرار گرفته است. اسرائیل نیز در این مسئله منافع حیاتی دارد، اما بنا به ضرورت، باید هماهنگ با واشینگتن عمل کند. منتقدان اقدام نظامی درست میگویند که مناقشه هستهای با ایران در نهایت تنها از مسیر مذاکره پایان خواهد یافت. اما مذاکره هدف نیست، بلکه ابزاری است برای جلوگیری از هرگونه امکانِ دستیابی به سلاح هستهای. و در غیاب فشار عظیم، این هدف محقق نخواهد شد.
واشینگتن همچنین باید سیاستهای خود را بهتر تنظیم کند تا از بازگشت نیروهای نیابتی ایران به غزه و سوریه جلوگیری کرده و نفوذ تهران در عراق، لبنان و یمن را کاهش دهد. مقابله با نیابتیها دشوار است، و این کشورها همگی مسائل دیگری دارند — از جمله انرژی، تروریسم و کمکهای بشردوستانه — که توجه واشینگتن را به خود جلب میکنند. اما برای ریشهکن کردن واقعی نفوذ منطقهای ایران، ایالات متحده باید این مسائل را در اولویت پایینتری قرار دهد و تمرکز خود را بر مقابله با شرکای ایران بگذارد. کشورهای منطقه، که امنیتشان بارها از بیثباتی در عراق، سوریه و یمن آسیب دیده، باید نقش اصلی را در این روند ایفا کنند. با این حال، واشینگتن باید آماده باشد در برابر تاکتیک همیشگی تهران — یعنی حمله از طریق نیروهای نیابتی — نه با پاسخ به نیابتیها، بلکه با پاسخ مستقیم به خود ایران واکنش نشان دهد.
در خارج از ایران، ایالات متحده باید به سخنان ترامپ توجه کند و به کشورهای منطقه اجازه دهد که همچون همتایانشان در آسیا و اروپا، خود نقشآفرینی کنند. با اینحال، استثناهایی نیز وجود دارد — مسائلی که بر امنیت کلی اثرگذارند و در آنها آمریکا میتواند نقش مهمی ایفا کند. یکی از این مسائل، بنبست اسرائیل–فلسطین است. هرچند این بنبست منشأ اصلی بحران در منطقه نیست، اما اهمیت دارد. تا زمانی که بهدرستی مدیریت نشود — از جمله با آغاز از حلوفصل وضعیت غزه — همچنان مانعی برای اهداف منطقهای آمریکا و اسرائیل، از جمله ادغام اسرائیل در جهان عرب، باقی خواهد ماند. همچنین، رقابت نوپای میان دو قدرت اصلی منطقه، یعنی اسرائیل و ترکیه، نیازمند توجه است. این دو کشور تضاد امنیتی بنیادینی با هم ندارند؛ رقابت آنها تا حدی از خصومت شخصی رهبرانشان ناشی میشود و تا حدی نتیجه اجتنابناپذیر ملاحظات واقعگرایانه سیاست بینالملل است. ترامپ، که روابط خوبی با هر دو رهبر دارد، علاقهمند است این روابط را آرام کند.
خاورمیانه همچنین در دیگر زمینهها به تعامل آمریکا نیاز دارد، از جمله: تضمین صادرات منابع هیدروکربنی، حفظ مسیرهای حملونقل جهانی، و مدیریت تهدید تروریسم و جریان پناهجویان. اما ایالات متحده اکنون این فرصت را دارد که، با همراهی رهبران منطقه، ثباتی پایدارتر در خاورمیانه ایجاد کند و به دههها بحرانسازی دیپلماتیک مداوم و عملیات نظامی تقریباً بیوقفه در طول نیم قرن گذشته پایان دهد. آمریکا باید این فرصت را غنیمت بشمارد.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز: حماس پاسخ خود به طرح آتشبس در غزه را که با میانجیگری آمریکا ارائه شده بود، به میانجیها تسلیم کرده است. یک مقام فلسطینی آگاه به مذاکرات روز جمعه به رویترز گفت که این پاسخ «مثبت» بوده و باید «به تسهیل دستیابی به توافق» کمک کند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پیشتر یک «پیشنهاد نهایی» برای یک آتشبس ۶۰ روزه در جنگ تقریباً ۲۱ ماهه میان اسرائیل و حماس ارائه داده و گفته بود که انتظار دارد طرفین ظرف چند ساعت آینده پاسخ دهند.
یک مقام حماس که نخواست نامش فاش شود، به رویترز گفت: «ما پاسخ خود به طرح آتشبس را به میانجیها، قطر و مصر، ارائه دادیم.» این مقام افزود: «پاسخ حماس مثبت است و فکر میکنم باید به دستیابی به توافق کمک کند و آن را تسهیل کند».
ترامپ روز سهشنبه اعلام کرد اسرائیل با «شرایط لازم برای نهاییسازی» آتشبس ۶۰ روزه موافقت کرده است که طی آن تلاشهایی برای پایان دادن به جنگ اسرائیل در نوار غزه صورت خواهد گرفت.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، هنوز به اعلام ترامپ واکنشی نشان نداده است و در اظهارات علنی، دو طرف همچنان اختلافات زیادی دارند. نتانیاهو بارها تأکید کرده که حماس باید خلع سلاح شود؛ موضعی که این گروه تاکنون حاضر به مذاکره درباره آن نشده است. گفته میشود حماس حدود ۲۰ گروگان زنده را در اختیار دارد.
نتانیاهو قرار است روز دوشنبه در واشنگتن با ترامپ دیدار کند. ترامپ بامداد جمعه به وقت آمریکا، در پاسخ به این پرسش که آیا حماس با چارچوب توافق آتشبس موافقت کرده، گفت: «طی ۲۴ ساعت آینده خواهیم فهمید.»
ترامپ همچنین گفته است که در موضوع آتشبس غزه با نتانیاهو «بسیار قاطع» خواهد بود و تأکید کرد که نتانیاهو نیز خواستار آتشبس است. او این هفته به خبرنگاران گفت: «امیدواریم این اتفاق بیفتد و منتظریم که هفته آینده رخ دهد. میخواهیم گروگانها آزاد شوند.»
«جنگ را متوقف کنید»
مقامات بهداشتی محلی اعلام کردند که حملات اسرائیل طی ۲۴ ساعت گذشته دستکم ۱۳۸ فلسطینی را در غزه کشته است. مقامات بیمارستان ناصر در خانیونس، جنوب غزه، گفتند ارتش اسرائیل ساعت ۲ بامداد به یک اردوگاه چادری در غرب این شهر حمله هوایی کرد که منجر به کشته شدن ۱۵ فلسطینی آواره شد.
ارتش اسرائیل اعلام کرد که نیروهایش در منطقه خانیونس طی ۲۴ ساعت گذشته شبهنظامیان را از بین برده، سلاحها را ضبط و پایگاههای حماس را منهدم کردهاند و ۱۰۰ هدف در سراسر غزه، از جمله سازههای نظامی، انبارهای سلاح و پرتابگرها را هدف قرار دادهاند.
ساعاتی بعد، فلسطینیها برای اقامه نماز میت و خاکسپاری کشتهشدگان شب گذشته گرد هم آمدند. میار الفار، دختر ۱۳ ساله، در حالی که گریه میکرد، گفت: «باید مدتها پیش آتشبس برقرار میشد، قبل از اینکه برادرم را از دست بدهم.» او افزود: «برادرم برای گرفتن کمک رفته بود تا یک کیسه آرد برایمان بیاورد. گلولهای به گردنش خورد و همانجا جان داد.»
عدلار معمر نیز گفت که برادرزادهاش، اشرف، در غزه کشته شده است: «دلمان شکسته. از دنیا میخواهیم، غذا نمیخواهیم... میخواهیم خونریزی را متوقف کنند. میخواهیم این جنگ تمام شود.»
«توافق را انجام دهید»
در تلآویو، خانوادهها و دوستان گروگانهای در بند غزه در میان معترضانی بودند که روز استقلال آمریکا مقابل ساختمان سفارت این کشور تجمع کردند و از ترامپ خواستند برای آزادی همه گروگانها توافقی حاصل کند. معترضان سفره شام نمادین شبات را برپا کردند و ۵۰ صندلی خالی گذاشتند تا نماد کسانی باشد که هنوز در غزه نگهداری میشوند. بنرهایی با پست ترامپ در شبکه اجتماعی تروتسوشیال نصب شده بود که نوشته بود: «توافق را در غزه انجام دهید. گروگانها را بازگردانید!!!»
شبات، که از غروب جمعه تا شب شنبه برگزار میشود، معمولاً با شام سنتی جمعه شب در خانوادههای یهودی همراه است. گیدئون روزنبرگ، ۴۸ ساله از تلآویو، گفت: «فقط تو [ترامپ] میتوانی توافق را انجام دهی. ما یک توافق زیبا میخواهیم. یک توافق زیبا برای آزادی گروگانها.» او پیراهنی با تصویر آویناتان اور، یکی از کارمندانش که در جشنواره موسیقی نوا در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط شبهنظامیان فلسطینی ربوده شد، به تن داشت. آویناتان از جمله ۲۰ گروگانی است که پس از بیش از ۶۰۰ روز اسارت، تصور میشود هنوز زندهاند.
روبی چن، ۵۵ ساله، پدر ایتای چن ۱۹ ساله که تابعیت آمریکایی-اسرائیلی داشت و گمان میرود پس از اسارت کشته شده باشد، از نتانیاهو خواست پس از دیدار با ترامپ در واشنگتن، با توافقی برای بازگرداندن همه گروگانها بازگردد. او گفت: «بگذارید این روز استقلال آمریکا آغازگر صلحی پایدار باشد... صلحی که ارزش مقدس جان انسان را حفظ کند و با بازگرداندن پیکر گروگانهای کشتهشده برای دفن شایسته، به آنان کرامت ببخشد.»
ایتای چن که تابعیت آلمانی هم داشت، هنگام حمله ناگهانی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به عنوان سرباز اسرائیلی خدمت میکرد؛ حملهای که حدود ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر دیگر را به گروگان گرفت. جنگ تلافیجویانه اسرائیل علیه حماس غزه را ویران کرده است؛ منطقهای که این گروه شبهنظامی نزدیک به دو دهه بر آن حکومت میکرد اما اکنون فقط بخشهایی از آن را در کنترل دارد. بیشتر جمعیت بیش از دو میلیون نفری غزه آواره شدهاند و گرسنگی گستردهای در جریان است.
مقامات بهداشتی محلی میگویند طی نزدیک به دو سال جنگ، بیش از ۵۷ هزار فلسطینی کشته شدهاند که بیشترشان غیرنظامی بودهاند.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
در پی تعلیق همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، بازرسان این سازمان روز جمعه کشور را ترک کردند. آژانس بینالمللی این خبر را در شبکه ایکس اعلام کرد.
آژانس اعلام کرد که تیم بازرسان در طول جنگ اخیر در کشور باقی مانده بود امروز ایران را ترک کرده و راهی مقر این نهاد در وین شدند.
به گفته منابع دیپلماتیک، این اواخر تعداد کمی از کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران باقی مانده بودهاند. سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی پاسخی به تعداد آنها یا اینکه آیا همه بازرسان آنجا را ترک کردهاند یا خیر، نداد.
«رافائل گروسی» مدیرکل آژانس با تأکید بر اهمیت حیاتی ازسرگیری فعالیتهای نظارتی و راستیآزمایی آژانس در ایران، خواستار آغاز گفتوگوهای فنی با تهران درباره نحوه انجام این مأموریتها در اسرع وقت شد.
وی در بیانیهای اعلام کرد که همکاری با ایران در زمینه نظارت بر برنامه هستهای این کشور برای ایفای نقش مؤثر آژانس در حفظ امنیت بینالمللی ضروری است.
روزنامه «والاستریت ژورنال» گزارش داد آژانس بینالمللی انرژی اتمی بازرسان خود را در پی «نگرانیهای امنیتی» از ایران خارج کرده است. بر اساس این گزارش، این اقدام، ارتباط مستقیم آژانس با تهران را قطع کرده است.
این روزنامه همچنین نوشت که گرچه پروازهای بینالمللی از فرودگاههای اصلی ایران از سر گرفته شده، اما تیم بازرسان آژانس با خودرو از طریق زمینی از ایران خارج شدهاند.
ایران روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه (دوم ژوئیه ۲۰۲۵)، به طور رسمی همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورد. از زمان بمباران تأسیسات هستهای ایران از سوی اسرائیل و ایالات متحده در طول جنگ ۱۲ روزه، بازرسان هیچ دسترسی به این تاسیسات نداشتهاند.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز
سازمانهای اطلاعاتی هلند و آلمان روز جمعه اعلام کردند شواهدی از استفاده گسترده روسیه از سلاحهای شیمیایی ممنوعه در اوکراین، از جمله پرتاب عامل خفهکننده از پهپادها برای بیرون راندن سربازان از سنگرها و تیراندازی به آنها، جمعآوری کردهاند.
وزیر دفاع هلند، روبن برکلمانس، خواستار اعمال تحریمهای سختتر علیه مسکو شد. او به رویترز گفت: «نتیجهگیری اصلی این است که میتوانیم تأیید کنیم روسیه استفاده از سلاحهای شیمیایی را شدت بخشیده است.»
وی افزود: «این شدت یافتن نگرانکننده است، زیرا بخشی از روندی است که طی چند سال گذشته مشاهده کردهایم، جایی که استفاده روسیه از سلاحهای شیمیایی در این جنگ به امری عادی، استاندارد و گسترده تبدیل شده است.»
آژانس اطلاعات خارجی آلمان (BND) این یافتهها را تأیید کرد و در بیانیهای اعلام نمود که این شواهد را همراه با همتایان هلندی خود به دست آورده است. رویترز اولین رسانهای بود که این اطلاعات را گزارش کرد.
رئیس آژانس اطلاعات نظامی هلند (MIVD)، پیتر ریسینک، اظهار داشت که این نتیجهگیریها بر اساس «اطلاعات مستقل خودمان» و تحقیقات انجامشده توسط این آژانس به دست آمده است.
رویترز نتوانسته است به طور مستقل استفاده از مواد شیمیایی ممنوعه توسط هیچ یک از طرفین در جنگ اوکراین را تأیید کند.
ایالات متحده در ماه مه سال گذشته برای اولین بار روسیه را به استفاده از کلروپیکرین، یک ترکیب شیمیایی سمیتر از عوامل کنترل شورش که ابتدا در جنگ جهانی اول توسط آلمان استفاده شد، متهم کرد.
اوکراین میگوید هزاران مورد از استفاده روسیه از سلاحهای شیمیایی رخ داده است.
وزارت دفاع روسیه بلافاصله به درخواست اظهارنظر برای این مقاله پاسخ نداد. روسیه استفاده از مهمات غیرقانونی را رد کرده و اوکراین را به انجام این کار متهم کرده است.
ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه، روز چهارشنبه ادعا کرد که سرویس امنیت فدرال روسیه یک انبار مهمات انفجاری اوکراینی را در شرق این کشور کشف کرده که حاوی کلروپیکرین بوده است.
اوکراین به طور مداوم این اتهامات را رد کرده است.
سازمان منع سلاحهای شیمیایی (OPCW)، یک آژانس خلع سلاح مستقر در لاهه با ۱۹۳ کشور عضو، سال گذشته اعلام کرد که اتهامات اولیه مطرحشده توسط هر دو کشور علیه یکدیگر «به اندازه کافی مستند نیست». این سازمان هنوز برای انجام تحقیقات کامل دعوت نشده است، که باید توسط کشورهای عضو آغاز شود.
برکلمانس اظهار داشت که دستکم سه مورد مرگ اوکراینی به استفاده از سلاحهای شیمیایی مرتبط بوده و بیش از ۲۵۰۰ نفر از مجروحان میدان نبرد به مقامات بهداشتی اوکراین علائم مرتبط با سلاحهای شیمیایی گزارش دادهاند.
او افزود که افزایش استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط روسیه نه تنها برای اوکراین بلکه برای سایر کشورها نیز تهدید محسوب میشود. وی گفت: «باید فشار را افزایش دهیم. این به این معناست که باید به دنبال تحریمهای بیشتر باشیم و به طور خاص اجازه ندهیم روسیه در نهادهای بینالمللی مانند شورای اجرایی OPCW مشارکت کند.»
ریسینک از «هزاران مورد» استفاده از سلاحهای شیمیایی صحبت کرد و همچنین به آمار اوکراینی ۹۰۰۰ مورد اشاره نمود. کرسیهای دوسالانه شورای OPCW در ماههای آینده مورد مذاکره قرار خواهند گرفت. یافتههای اطلاعاتی در نامهای به پارلمان هلند در روز جمعه ارائه شد.
برنامهای در مقیاس بزرگ
روسیه عضو OPCW است و مانند ایالات متحده، ذخایر اعلامشده سلاحهای شیمیایی خود را نابود کرده است.
تحریمهای افزایشیافته میتواند با همکاری کمیسیون اروپا انجام شود، که پیشنهاد کرده ۱۵ نهاد و فرد جدید را به چارچوب تحریمهای خود اضافه کند، از جمله به دلیل استفاده مشکوک از سلاحهای شیمیایی در اوکراین.
آژانسهای اطلاعاتی نظامی و عمومی هلند، با همکاری شرکای خارجی، اعلام کردهاند که شواهد مشخصی از افزایش تولید سلاحهای شیمیایی توسط روسیه کشف کردهاند.
ریسینک گفت که این شامل افزایش قابلیتهای تحقیقاتی و جذب دانشمندان برای توسعه سلاحهای شیمیایی است. او افزود که مقامات روس دستورالعملهایی به سربازان برای استفاده از عوامل جنگی سمی دادهاند.
وی اظهار داشت: «این فقط یک اقدام موقت در خط مقدم نیست؛ بلکه واقعاً بخشی از یک برنامه در مقیاس بزرگ است. و این البته نگرانکننده است، زیرا اگر ما اقدامات روسیه را روشن و علنی نکنیم، بسیار محتمل است که این روند ادامه یابد.»
او استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط نیروهای مسلح روسیه را «تقریباً رویه عملیاتی استاندارد» توصیف کرد.
ریسینک افزود: «ما به طور خاص استفاده از کلروپیکرین را به مهمات دستساز، مانند لامپهای پرشده و بطریهای خالی که از پهپاد آویزان میشوند، مرتبط کردیم. در مورد گاز اشکآور، میبینیم که آنها از مهمات موجود نیز سوءاستفاده کرده و آنها را برای حمل گاز تبدیل میکنند.»
کلروپیکرین به عنوان یک عامل خفهکننده ممنوعه توسط OPCW فهرست شده است، که برای اجرای و نظارت بر رعایت کنوانسیون سلاحهای شیمیایی ۱۹۹۷ ایجاد شده است.
این ماده میتواند باعث تحریک شدید پوست، چشمها و دستگاه تنفسی شود. در صورت بلع، میتواند باعث سوختگی در دهان و معده، تهوع و استفراغ، و همچنین دشواری در تنفس یا تنگی نفس شود.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
در نخستین روز حمله و کشته شدن فرماندهان سپاه و مشاوران ولی فقیه، در میان اکثریت مردم ایران نگرانی خاصی دیده نمیشد. اما با ادامه بمبارانها، بهویژه پالایشگاهها و بیمارستانها، بزرگی و پیچیدگی عملیات اسرائیل آرامآرام موجب بروز نگرانیها و احساسات متناقض شد.
حکومت اسلامی، غرق در توهمات و خودباوریهای جاهلانه، ضربات سنگین نظامی و اقتصادی متحمل شد. خامنهای، در حفظ قدرت سیاسیاش، مصرّانه و با خشونت به تبلیغات نخنما و پوچ خود ادامه داد. هرچند حیران و گیج، اما نشان داد که تنها در برابر مردم ایران حاضر به عقبنشینی نیست و در مقابل دشمنان خارجی، پنهانی و بهدور از چشم مردم عقبنشینی میکند.
اینبار نیز اپوزیسیون جمهوری اسلامی، همچون جناح حاکم، غافلگیر شد. حتی آن بخش از مخالفان که خواهان سرنگونی رژیم از طریق جنگ و مداخله خارجی بودند، تا لحظه شروع حمله، وقوع آن را باور نمیکردند. همانگونه که خود مقامات رژیم، به دلیل تجربه توافقهای دقیقه نودی، انتظار چنین حملهای را نداشتند.
بخشی از اپوزیسیون، بهویژه در خارج از کشور، با خوشحالی از طریق رسانههای خود مردم را به قیام دعوت کردند، بیآنکه شناختی از وضعیت واقعی مردم و ظرفیتهای درونی داشته باشند.
این طیف با درک نادرست از شرایط بینالمللی و تفاوتهای تاریخی و اجتماعی، با نقل مقایسههای نابجا از جنگ جهانی دوم — همچون حمله متفقین به فرانسه یا لهستان — سعی داشتند حمله اسرائیل را توجیه و مشروع جلوه دهند. اما آیا واقعاً شرایط ایران در این حمله قابل مقایسه با آن کشورها بود؟
واکنش مردم ایران را نباید با بیعملی یا بیتفاوتی اشتباه گرفت. بلکه این، تنها تاکتیک موثر مردم برای نشان دادن عدم تعلق به هیچیک از دو جبهه اسرائیل یا جمهوری اسلامی بود؛ گامی آگاهانه برای عبور از انتخابی تحمیلی.
عملکرد اسرائیل در غزه و لبنان، بمبارانهای سوریه پس از سقوط بشار اسد، و رفتار ترامپ در اوکراین، همگی در شکلگیری نگاه مردم ایران به این حمله مؤثر بودند و باعث شدند آن را فرصتی برای آزادی ندانند.
میتوان گمانه زد که اگر مردم در همان دو روز نخست شورش میکردند، احتمال سرنگونی خامنهای وجود داشت. اما پرسشی کلیدی مطرح بود:
- شکست خامنهای، پیروزی چه کسی میتوانست باشد؟
- آیا حمله اسرائیل میتوانست آزادی، دموکراسی و رفاه به ارمغان آورد؟
- آیا همفکران و حامیان نتانیاهو از خامنهای و اطرافیانش بهتر بودند؟
جمهوری اسلامی، محصول تفکر بخش بزرگی از ایرانیانِ در نیم قرن گذشته است که هزینه سنگین آن را پرداختهاند و همچنان میپردازند. این رژیم باید بهدست خود مردم، با روشی آگاهانه و بومی، سرنگون شود تا در حافظه جمعی ایرانیان، خطر مریدپروری و عارفمآبی ریشهکن شود و نسلهای آینده فراموش نکنند چه بهایی برای افکار مذهبی متحجر پرداختهاند.
چرخش اجتماعی از نظام ولایت فقیه، با وجود انکار حاکمان، رخ داده است.
هرچند حکومت با زور سرنیزه به حیات خود ادامه داده، اما عمر سرنیزه نیز محدود است.
امروز، گرچه در ایران «دولت-ملت» واقعی بهمعنای کلاسیک وجود ندارد، اما یک ملت با منافع مشترک شکل گرفته است که میتواند رخدادها را تحلیل کند و منافع ملی خود را تشخیص دهد.
مردم ایرانِ ۵۷، پذیرای دروغها و افکار متحجر خمینی بودند. اما پس از نیم قرن، با رشد فناوری، آگاهی اجتماعی و گسترش شعور جمعی، دیگر قابل مقایسه با آن دوران نیستند. حتی همان جوانانی که در انقلاب ۵۷ نقش داشتند، امروز تحولی فکری یافتهاند.
امید بستن به حمله خارجی، زاییده استیصال و ناامیدی است. همانطور که گروهی در حمایت از رژیم اسلامی، در برابر حمله اسرائیل، رویای تغییر رفتار خامنهای را در سر میپرورانند.
هر دو گروه، تحولات اجتماعی را تنها از دریچه تغییر مهرههای سیاسی میبینند و اگر حرکتهای مردمی بهطور مستقیم به قدرتگیری سیاسی منجر نشود، آن را شکست میخوانند.(البته، عدم همراهی ایرانیان با حملهٔ اسرائیل یا حمایت از خامنهای، باز هم به گردن چپ یا راست انداخته خواهد شد و به خیانت این یا آن نسبت داده میشود، تا منتقدان از زحمت بازنگری در افکار خود بگریزند و خود را نه مهرههای سوختهٔ سیاسی، بلکه پیشگویان بالفطرهٔ سیاست جلوه دهند؛ بیآنکه به انتخاب و داوری آگاهانهٔ مردم اعتنایی داشته باشند.)
این در حالیست که بسیاری از ایرانیان، در حمله اخیر، بخشی از همبستگی اجتماعیای را که جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال خدشهدار کرده بود، بازسازی کردند.
سایه جنگ هنوز وجود دارد و تا برقراری صلح کامل ادامه خواهد داشت. اما این تجربه، نقطه عطفی شد تا ایرانیان روابط جدیدی با حاکمان طلب کنند.
اکنون، کوچکترین عقبنشینی علنی سیاسی میتواند به فروپاشی سریعتر نظام ولایت فقیه بینجامد.
ایرانیان فراموش نخواهند کرد که چطور افرادی مانند آیتالله سیستانی در سرکوب و کشتار جوانان ایرانی سکوت کردند، اما در دفاع از جان خامنهای، به اعتراضات علنی و رسمی دست زدند.
■ در متن مقاله، سکوت مردم به عنوان نوعی واکنش آگاهانه و حاصل شعور جمعی تفسیر شده؛ سکوتی که نه از بیتفاوتی، بلکه از درک عمیق شرایط و نپذیرفتن هیچیک از دو جبهه – حکومت یا دشمن خارجی – نشأت میگیرد.
اما به باور من، این سکوت تنها از آگاهی و هوشیاری سیاسی ناشی نشده؛ بلکه در لایههای عمیقتر، نشانهای از فرسودگی، استیصال و نوعی خستگی مزمن اجتماعی است. جامعهای که سالها درگیر بحرانهای پیدرپی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی بوده، امروز دچار نوعی فلج رفتاری شده؛ نه از سر ناآگاهی، بلکه از بیانگیزگی و احساس بیقدرتی.
در چنین فضایی، نه حکومت پاسخگو و شفاف است، نه اپوزیسیون کارآمد و الهامبخش. مردم خود را میان دو جبهه ناکارآمد میبینند و در واکنش، به نوعی عقبنشینی جمعی تن میدهند.
با این حال، این سکوت همچنان حامل معناست. معنایی از عبور؛ عبور از کلیشههای سیاسی، عبور از دوگانههای تحمیلی. مردم شاید بهدنبال مسیری مستقلتر و انسانیترند: نه با حکومت، نه با دشمن، بلکه با خودشان، در سکوتی آگاهانه، تلخ و پُر از ناگفتهها
رها آزاد
■ رهای گرامی
تا آنجایی که من از نقد شما متوجه شدم، می توانم بگویم: پدیده های اجتماعی (عدم شورش مردم بر علیه حکومت اسلامی در جنگ ۱۲ روزه) میتوانند علل مختلفی داشته باشند. همانطور که تو هم اشاره کرده ای فرسودگی و استیصال در بخشهایی از جامعه به علل گوناگون از جمله نبود اپوزیسیون کارآمد و بحرانهای اقتصادی و امنیتی غیر قابل انکار است. منظور من همان گفتهٔ شما است ، مردم آگاهانه مسیر مسقلِ « نه به حکومت و نه به حملهٔ خارجی» را انتخاب کردند.
سلمان گرگانی
■ چرا در جنگ ۱۲ روزه هیچ شورشی در ایران به وقع نپیوست:
۱. نبود زیرساختهای شورش؛ در این جا باید به دو عامل اشاره کرد که در هر شورش مؤثرند:
الف: نبود ارتباطات امن و آزاد قطع اینترنت و نظارت شدید بر هر نوع شبکه اجتماعی، ارتباطگیری را عملاً فلج میکند. در دنیای امروز، شورش نیاز به هماهنگی سریع، تصمیمسازی جمعی، و انتشار روایت مشترک دارد. بدون اینترنت و رسانه، چنین چیزهایی عملاً ممکن نیست.
ب: نبود احزاب و ساختارهای سیاسی جایگزین در شرایطی که هیچ نهاد قانونی، حزبی، یا رسانهای مستقل وجود ندارد که بتواند انرژی مردم را کانالیزه کند، شورش، حتی اگر آغاز شود، بیشتر به انفجارهای بیسر و بیهدف شبیه خواهد بود و نه یک جنبش منسجم.
۲. شوک جنگی و وحدت غریزی در برابر دشمن خارجی در زمان حمله خارجی، حتی بسیاری از مخالفان رژیم (ولو در دل معترض باشند) وارد نوعی حالت دفاعی/ملیگرایانه غریزی میشوند. این پدیده از نظر روانشناسی سیاسی شناختهشده است و به آن “rally-around-the-flag effect” میگویند: «مردم در زمان تهدید خارجی، حتی اگر با حکومت مخالف باشند، ممکن است موقتاً از آن حمایت کنند.»
در شرایط جنگ با اسرائیل، بهویژه با روایتی که رسانه رسمی از “دشمن صهیونیستی” ارائه میدهد، بخشی از جامعه (حتی منتقدان) ممکن است احساس کنند زمان مناسبی برای اعتراض نیست.
۳. ترس از سرکوب بیرحمانه سابقهی سرکوب شدید اعتراضها در ایران (بهویژه در سالهای اخیر) باعث شده است که حتی اگر زمینه روانی یا انگیزه برای شورش وجود داشته باشد، هزینهی احتمالی آن برای بسیاری غیرقابلتحمل باشد. مردم آگاهاند که در وضعیت جنگی، حکومت بهانهای مضاعف برای شدت عمل دارد.
۴. نبود چشمانداز یا جایگزین روشن در شرایطی که مردم بدانند حتی اگر حکومت فروبپاشد، جایگزین مشخص، مشروع و قابل اعتمادی وجود ندارد، تمایلشان به اقدام جمعی کاهش مییابد. شورشهای موفق معمولاً زمانی رخ میدهند که یک الگوی جایگزین منسجم (مثلاً رهبری سیاسی، اپوزیسیون معتبر یا دولت در تبعید) وجود دارد که بتواند ریسک را معنادار کند.
جمعبندی: در جنگی مانند جنگ فرضی ۱۲روزه ایران و اسرائیل، عملاً امکان شورش گسترده مردمی وجود ندارد، حتی اگر نفرت از حکومت زیاد باشد.
دلایل اصلی:
• قطع ارتباطات
• نبود احزاب و نهادهای هماهنگکننده
• فضای جنگی و اثر روانی “دشمن خارجی”
• ترس از سرکوب
• نبود جایگزین سیاسی معنادار اینکه مردم به خیابان نیامدند، نه لزوماً از رضایتشان، بلکه بیشتر از ناامیدی از امکان تغییر در چنین شرایطی حکایت دارد. و این خود یکی از نمودهای اقتدارگرایی موفق در شرایط بحران است.
مسئله بسیار مهم دیگر این که صرف امکان فنی شورش (مثل داشتن اینترنت یا سازمان سیاسی) بهتنهایی کافی نیست. عنصر اصلی، آمادگی روانی جمعی برای شورش است، و این نکتهای است که گاه در تحلیلهای سیاسی کمتوجهی میشود.
به نظر من، در مورد جنگ اخیر ایران (جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل)، پاسخ این است که: نه، مردم ایران در آن شرایط، از نظر روانی بهطور جمعی آماده شورش نبودند. دلایل این عدم آمادگی ذهنی، هم ریشه در وضعیت روانشناختی جامعه دارد و هم در تجربههای تاریخی آن.
۱. اولویت روانی “زنده ماندن” بر “تغییر دادن” در لحظات جنگ و بحران نظامی، آنچه از نظر روانی در افراد فعال میشود، نه خواست تغییر یا اصلاح، بلکه غریزه بقاست. جنگ حس ناامنی، مرگ، فروپاشی و بیقدرتی را فعال میکند. مردم، حتی آنهایی که از حکومت متنفرند، ممکن است بگویند: «فعلاً فقط زنده بمانیم. بعداً شاید برای تغییر کاری کردیم.» و همین “عقبنشینی روانی” از تغییر، شورش را از نظر ذهنی ناممکن میکند.
۲. احساس «بیپناهی روانی» و «فروپاشی افق امید» در بسیاری از تحلیلهای روانشناسی اجتماعی ایران، یک نکته تکرار میشود: جامعه ایران در سالهای اخیر (خصوصاً پس از سرکوب جنبشهای اعتراضی ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱) به نوعی افسردگی سیاسی جمعی دچار شده است.
مردم:
• به نتیجه هیچ اعتراض امیدوار نیستند،
• از آینده جایگزین روشنی ندارند،
• دچار «احساس فلج شدگی» شدهاند.
در این وضعیت، حتی اگر نفرت فراگیر باشد، تحرک روانی جمعی برای شورش شکل نمیگیرد.
۳. تجربهی تکرارشونده سرکوب و بیپاسخی ذهن جامعه مانند بدن، حافظه دارد. وقتی چندین بار تلاشهای اعتراضی با سرکوب سنگین، بازداشت، قطع اینترنت، کشتار و سکوت جهانی مواجه شده، مردم دچار یادگیری سرکوبشده (suppressed learning) میشوند: «تلاش بیفایده است، فقط خودمان آسیب میبینیم.» این تجربه در ذهن مردم حک شده است. در شرایطی مانند جنگ، که خطرها دوچندان میشوند، این یادآوری اثر قفلکنندهای بر آمادگی روانی جمعی دارد.
۴. عدم وجود احساس «باهم بودن» یا پیوند اجتماعی گسترده یکی از مؤلفههای روانی شورش موفق، شکلگیری حس “ما” است. اینکه افراد حس کنند در یک رنج مشترک، یک مبارزه مشترک دارند. اما جامعه ایران امروز در وضعیتی است که:
• دچار قطببندی است،
• اعتماد میان مردم و گروههای مختلف ضعیف است،
• حس “با هم بودن” بسیار فرسوده شده است. در این وضعیت، هر فرد با خود فکر میکند: «اگر من حرکت کنم، آیا کسی همراهی میکند؟» و پاسخ درونی معمولاً منفی است. اینهم یک عامل بازدارنده روانی مهم است. اگر بخواهیم به زبان ساده و روشن پاسخ دهیم: در جریان جنگ اخیر، مردم ایران از نظر روانی آماده شورش نبودند، حتی اگر از حکومت بیزار بودند.
احساس بیقدرتی، اولویت بقا، سرکوبپذیری، نبود پیوند اجتماعی، و تجربههای تلخ گذشته، یک حالت انجماد ذهنی و روانی ایجاد کرده بود. و این دقیقاً همان چیزی است که حکومتها در شرایط بحرانی روی آن حساب میکنند: نهفقط با قطع اینترنت، بلکه با انجماد روان جمعی جلوی هر حرکتی را میگیرند. شورش، پیش از آنکه در خیابان اتفاق بیفتد، باید در ذهن مردم امکانپذیر شود. و آن امکان، فعلاً وجود نداشت.
مخلص شما طباطبایی
■ آقای طباطبایی گرامی
تحلیل شما در مورد روانشناسیِ اجتماعی در ایران، حداقل در حال حاضر کاملاً درست است، تنها چیزی که شاید لازم باشد به آن اشاره شود، این است که افسردگی و ناامیدی که مشاهده می شود، می تواند بسیار گذرا باشد، خصوصاً اکنون که چه دراپوزیسیون و چه درون رژیم کارتهای سیاسیِ تاثیر گذارِ بسیاری به حاشیه خواهند رفت، که این امر می تواند در پروسهٔ حرکت مردم و ارزش گذاری و داوری آنها موثر واقع گردد و انگیزهٔ تغییر را در مردم قوی تر گرداند.
گرگانی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
کارن کرامر / نیویورک تایمز / ۴ ژوئیه ۲۰۲۵
در هفتهی گذشته، ایران کارزار خاموشی از ارعاب را آغاز کرده است — نه علیه دشمنی خارجی، بلکه علیه مردم خود.
پس از آنکه آتشبس میان ایران و اسرائیل با میانجیگری آمریکا در ۲۴ ژوئن به اجرا درآمد، جمهوری اسلامی سرکوبی بیرحمانه را در داخل کشور آغاز کرده است. بنا بر گزارش فعالان و وکلای حقوق بشر در ایران، نزدیک به ۱۵۰۰ نفر دستگیر شدهاند. این افراد شامل استادان دانشگاه، موسیقیدانان، دانشجویان، مخالفان سیاسی، شاعران، زندانیان سیاسی سابق، اعضای اقلیتهای دینی و قومی ایران و همچنین والدین عزادار معترضان کشتهشده هستند. اعدامها آغاز شدهاند و روند دادرسی نیز عملاً وجود ندارد.
این تنها تشدید معمول کنترل استبدادی نیست. به نظر میرسد حکومت ایران، که از شکستهای تحقیرآمیزی که از اسرائیل و ایالات متحده متحمل شد در حال تلوتلو خوردن است، از شوک ناشی از جنگ کوتاه اما شدید ماه گذشته بهره میبرد تا حسابهای داخلی را تسویه کند و با ایجاد رعب، اقتدار مطلق خود را بار دیگر تثبیت نماید. سکوت جامعهی جهانی خطر آن را دارد که این کارزار را مشروعیت بخشد و راه را برای خشونت دولتی در مقیاسی گسترده هموار کند.
«مرکز حقوق بشر ایران» تأیید کرده که بیشترِ بازداشتشدگان، اگر نگوییم همه، از دسترسی به وکیل محروماند و در دادگاههایی نمایشی محاکمه میشوند. بسیاری از آنها با اتهاماتی چون جاسوسی یا جرایم امنیت ملی مواجهاند — اتهاماتی کلی و مبهم که رژیم ایران بهطور معمول برای زندانی یا اعدام کردن مخالفان خود به کار میبرد. از زمان آغاز جنگ، دستکم شش نفر با این اتهامات اعدام شدهاند. احتمال آن هست که افراد بیشتری در روزهای آینده با حکم اعدام روبهرو شوند.
این بازداشتها هدفمند، نظاممند و فراگیرند — تلاشی برای خاموش کردن آخرین جرقههای مقاومت مدنی که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ شعلهور شد و از آن زمان تا کنون بهدست شمار بیشماری از مردم عادی ایران که خواهان کرامت، آزادی و عدالتاند، زنده نگه داشته شده است. پیام رژیم واضح و البته آشناست: مخالفت یعنی مرگ.
بنا بر گفتههای فعالان و وکلایی که مرکز حقوق بشر ایران با آنها در مناطق مختلف کشور گفتوگو کرده، تمام جوامع محلی در وضعیت محاصره قرار دارند. در مناطق کردنشین، ایستهای بازرسی تحت کنترل سپاه پاسداران اکنون شهرها را محاصره کردهاند و به گفتهی این افراد، غیرنظامیان به دلخواه بازداشت میشوند. یکی از فعالان از شهری کردنشین به مرکز گفته که مأموران اطلاعاتی، بستگان فعالان سیاسی کردِ ساکن خارج از کشور را احضار و بازجویی کردهاند و «با فشار و تهدید خانوادهها را مجبور کردهاند تا عزیزانشان در خارج، فعالیت سیاسیشان را متوقف کنند.» اقلیتهای دینی، بهویژه بهائیان، نیز با موج جدیدی از بازداشتها مواجه شدهاند و طبق گزارشها، صدها نفر از شهروندان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به دلیل اظهارنظر در شبکههای اجتماعی، بازداشت و متهم شدهاند.
آنچه اوضاع را وخیمتر کرده، اقدام مجلس ایران برای تسریع در تصویب قانونی است که این سرکوب را نهادینه و تشدید میکند. زبان مبهم این طرح قانونی، فعالیتهای آنلاین و بهاشتراکگذاری اطلاعات را با «تروریسم» و «خیانت» برابر میداند. بر اساس این لایحه، هر کسی که به «برهم زدن امنیت ملی» یا «اشتراکگذاری محتوا با رسانههای خارجی» متهم شود، ممکن است به حبس ابد یا اعدام محکوم گردد.
بیتردید این نخستین تلاش رژیم برای سرکوب خشونتآمیز گسترده نیست. در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، بیش از ۵۰۰ نفر را کشت و در اعتراضات سال ۲۰۱۹ نیز بیش از ۱۰۰۰ نفر را به قتل رساند. اما فعالان ایرانی میگویند که شمار بازداشتها تنها در عرض یک هفته، در نوع خود بیسابقه است — همچنین ایجاد ایستهای بازرسی در مسیر ورود و خروج بسیاری از شهرها. و اینبار، حکومت به سراغ معترضان نرفته؛ بلکه مردم عادی را هدف گرفته است و همین امر فضای ترس فراگیری را در سراسر جامعه ایجاد کرده است — که احتمالاً مقصود اصلی نیز همین است.
ایالات متحده و متحدانش نباید این فاجعهی در حال وقوع حقوق بشری را حاشیهای بیاهمیت در برابر دیپلماسی ژئوپولیتیکی قلمداد کنند. هرگونه مذاکره میان ایالات متحده و ایران، فرصتی حیاتی در اختیار واشنگتن میگذارد تا روشن سازد که هر نوع تعامل با تهران مشروط به این موارد است: توقف فوری بازداشتها و بازداشتهای خودسرانه؛ شفافیت درباره وضعیت و محل نگهداری بازداشتشدگان و زندانیان سیاسی؛ توقف اجرای حکم اعدام؛ و پایبندی به روند دادرسی عادلانه و حق برخورداری از وکیل.
نادیده گرفتن این لحظه، به معنای تأیید راهبرد رژیم است: از بین بردن مخالفتها در داخل، در حالیکه نگاه جهان بهجای دیگری دوخته شده و فرصت مداخله را از دست داده است. این همان راهبردی است که سالهاست در بطن بقای جمهوری اسلامی قرار دارد. در سال ۱۹۸۸، پس از آنکه ایرانِ بهشدت تضعیفشده ناچار به پذیرش آتشبس با عراق شد — پس از هشت سال جنگ خونین — رژیم دستور اعدام تا ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را صادر کرد؛ زندانیانی که اغلب پیشتر محاکمه شده و دوران محکومیت خود را میگذراندند.
قربانی این تهاجم مهار نشدهی جمهوری اسلامی، جامعهی مدنی ایران است — جامعهای که بهشدت با سیاستهای داخلی و خارجی رژیم در تضاد است و اگر مورد حمایت قرار گیرد، میتواند روزی پایهگذار ایرانی آزاد و نوین باشد.
ایالات متحده از اهرم لازم برخوردار است و در نتیجه نقش اصلی را باید ایفا کند. اما جامعهی جهانی گستردهتر — بهویژه دولتهای دموکراتیک دیگر — نیز باید وارد عمل شوند. آنها میتوانند تحریمهایی را که ناقضان حقوق بشر را هدف قرار میدهد تقویت کنند، انزوای دیپلماتیک ایران را هماهنگ سازند، در سازمان ملل فشار وارد آورند، و از ابزارهای پاسخگویی عمومی بهره گیرند — از جمله پیگرد قضایی مقامهای مسئول در دادگاههای ملی بر اساس اصل صلاحیت جهانی. این اقدامات، ضروریاند.
رهبران ایران روی غبار جنگ حساب کردهاند تا جنایاتشان را از دید پنهان نگه دارند. جهان باید نشان دهد که در اشتباهاند. اگر اکنون واکنش نشان ندهیم، نه تنها مردم ایران را به حال خود رها کردهایم، بلکه در نگارش فصلی خطرناک در تاریخ مصونیت از مجازات شریک شدهایم.
—————
* کارن کرامر معاون مدیر «مرکز حقوق بشر ایران» است.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
دیوید کری / آسوشیتدپرس / ۴ ژوئیه ۲۰۲۵
آیین بهائی — دینی کوچک اما جهانی با آموزههای همزیستی ادیان — در بیشتر کشورهای جهان به راحتی در طیف ادیان پذیرفته میشود. اما در برخی کشورهای خاورمیانه، پیروان بهائی با سرکوبهایی مواجهاند که انتقاد گروههای مدافع حقوق بشر را برانگیخته است.
مدافعان حقوق بشر میگویند بدرفتاری با بهائیان بیش از همه در ایران مشهود است؛ کشوری که این آیین را ممنوع کرده و به طور گستردهای به آزار و اذیت پیروانش متهم شده است. همچنین گزارشهایی از تبعیض نظاممند علیه بهائیان در یمن، قطر و مصر وجود دارد.
به گفته مدافعان حقوق بشر، ایران نقش محوری در گسترش سرکوب بهائیان در کشورهایی که بر آنها نفوذ دارد ایفا کرده است — طرحی که نخستین بار در سندی دولتی که در سال ۱۹۹۱ افشا شد، علنی گردید. این کشورها شامل یمن (که ایران از شورشیان حوثی که بخش عمدهای از کشور را کنترل میکنند حمایت میکند) و قطر (که پیوندهایی از جمله مالکیت مشترک بزرگترین میدان گازی جهان با ایران دارد) هستند.
نازیلا غنچه، استاد حقوق دانشگاه آکسفورد و گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی دین و مذهب، میگوید: «مجموعه اقدامات و منابعی که دولت ایران برای نابودی بهائیان در همه عرصههای زندگی به کار گرفته، بیسابقه بوده است.»
او افزود: «این اقدامات بارها و بارها از مرزهای ایران فراتر رفته است.»
تبعیض علیه بهائیان شامل اخراج اجباری و جدایی خانوادهها، محرومیت از دریافت مجوز ازدواج، ثبتنام در مدارس دولتی و دسترسی به آرامستانها میشود.
در قطر، رئیس «محفل روحانی ملی» که اداره جامعه کوچک بهائیان قطر را بر عهده دارد، از ماه آوریل در بازداشت به سر میبرد. رمی روحانی، ۷۱ ساله، ماه گذشته محاکمه شد و به اتهام «ترویج ایدئولوژی فرقه منحرف» از طریق حساب شبکه اجتماعی بهائیان در قطر، تحت پیگرد قرار گرفت.
دینی پراکنده در جهان
آیین بهائی در دهه ۱۸۶۰ میلادی توسط بهاءالله، نجیبزادهای ایرانی که پیروانش او را پیامبر میدانند، بنیان نهاده شد. او تعلیم داد که همه ادیان مراحل پیشروندهای از تجلی اراده الهی هستند که به وحدت همه مردم و ادیان میانجامد.
آیین بهائی روحانیت ندارد و جوامع بهائی از طریق محافل روحانی منتخب اداره میشوند.
از همان آغاز، روحانیون شیعه در ایران کنونی این آیین را محکوم کردند و پیروان آن را مرتد دانستند. این سرکوب پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران نیز ادامه یافت و بسیاری از بهائیان اعدام یا ناپدید شدند.
تعداد پیروان این آیین در جهان کمتر از ۸ میلیون نفر است و بیشترین جمعیت بهائیان در هند زندگی میکنند. این آیین در بیشتر کشورهای جهان حضور دارد.
مایکل پیج از دیدهبان حقوق بشر، ایران را «عامل هدایتکننده خصومت علیه بهائیان، به دلیل تلقی آنها به عنوان مخالف با تفسیر حکومت از اسلام شیعی» توصیف کرد.
معبد بهائیان در شهر حیفا در اسرائیل
او به آسوشیتدپرس گفت: «این یک دولت اقتدارگراست که به شدت با کسانی که با آن موافق نیستند برخورد میکند. سخنان نفرتانگیزی که علیه بهائیان بیان میشود، با سنت آیین بهائی چنان در تضاد است که اگر پیامدهایش جدی نبود، خندهدار به نظر میرسید.»
همه کشورهای مسلمان خصمانه برخورد نمیکنند. صبا حداد، نماینده جامعه جهانی بهائیان در سازمان ملل ژنو، بحرین، امارات متحده عربی و تونس را نمونههایی از کشورهای پذیرنده دانست.
او گفت: «ما معیار سنجش مدارا هستیم — برای هر دولت و هر کشوری. ما موضع سیاسی نداریم، در سیاست دخالت نمیکنیم، کشور بهائی نداریم. واقعاً موضوع ما ... مدارا و پذیرش است.»
رهبر بهائیان در قطر محاکمه میشود
رمی روحانی از ۲۸ آوریل در بازداشت به سر میبرد؛ بازداشتی که دیدهبان حقوق بشر آن را نقض آزادی مذهبی و بازتاب تبعیض دیرینه علیه بهائیان دانسته است. او با احتمال سه سال زندان روبروست و دادگاه او تا ۶ اوت به تعویق افتاده است.
دختر روحانی، نورا روحانی، که همراه همسر و دختر ۹ سالهاش در استرالیا زندگی میکند، میگوید از زمان تماس کوتاهی پیش از بازداشت پدرش، دیگر نتوانسته با او صحبت کند.
او به آسوشیتدپرس گفت: «اینکه چرا قطر چنین میکند، هر روز از خودم میپرسم. کشوری که خود را رهبر صحنه جهانی معرفی میکند و میزبان کنفرانسها و رویدادهای ورزشی بینالمللی است، نمیتواند هدف قرار دادن بیسر و صدای شهروندانش را ... فقط به خاطر تعلق به دینی متفاوت، توجیه کند.»
دفتر رسانهای بینالمللی قطر به ایمیل آسوشیتدپرس درباره پرونده روحانی یا اتهامات مربوط به تبعیض نظاممند علیه بهائیان پاسخی نداد.
روحانی — رئیس پیشین اتاق بازرگانی قطر — پیشتر نیز دو بار به دلیل فعالیتهایی مانند جمعآوری کمکهای مالی مرتبط با ریاستش بر محفل ملی بهائیان قطر، زندانی شده بود. اتهام جدید مربوط به حساب شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) بهائیان است که پستهایی درباره تعطیلات قطری و نوشتههای بهائی منتشر میکند.
وکلای هلنا کندی و استیون پاولز از دفتر حقوقی Doughty Street Chambers — که توسط نخستوزیر بریتانیا، کیر استارمر، تأسیس شده و در دفاع از روحانی همکاری دارد — اعلام کردند: «این اتهامات جدید نشاندهنده میزان آمادگی مقامات قطر برای حذف بهائیان از کشورشان است.»
تبعیض در مصر و یمن
از سال ۱۹۶۰، دولت مصر از به رسمیت شناختن قانونی جامعه کوچک بهائیان خودداری کرده است.
این امر شامل عدم صدور مجوز ازدواج و شناسنامه، محرومیت کودکان بهائی از مدارس دولتی و محدودیت در محل دفن مردگان بهائی است.
جامعه جهانی بهائیان در بیانیهای در ماه نوامبر، «تشدید آزار و اذیت» را محکوم کرد.
وزارت خارجه مصر به پرسشهای آسوشیتدپرس درباره این اتهامات پاسخی نداد.
در یمن، بنا به گزارش عفو بینالملل، بیش از ۱۰۰ نفر از بهائیان توسط شورشیان حوثی مورد حمایت ایران بازداشت شدهاند. کیوان قادری، ۵۲ ساله، به اتهاماتی از جمله جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل، چهار سال زندانی بود. او در سال ۲۰۲۰ آزاد و بدون اجازه دیدار با همسر و فرزندانش اخراج شد.
در نهایت، قادری ویزای بشردوستانه آمریکا را دریافت کرد و اکنون همراه خانوادهاش در سالتلیکسیتی زندگی میکند.
قادری دشمنی حوثیها را ناشی از ترس از تغییر دانست و گفت: «آنها این ترس را داشتند که ما افکار را در یمن، در میانه جنگ داخلی، تغییر دهیم ... که شاید روایت نسل جوانی که به جنگ میروند را تغییر دهیم.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
ماهیت ضد ایرانی انقلاب اسلامی که با اتحاد دو نیروی اسلامی و چپ به پیروزی رسید بستر فکری منویات رهبری و مهمترین راه نفوذ به ارکان مملکت به ویژه سیستم امنیتی است. سازمانهای جاسوسی برای نفوذ به حکومت ناچارند در لباس عاشقان سینهچاک ولایت عمل کنند. در نقش اپوزیسیون یا حتی اصلاحطلب راه ورود بسته است. میهندوستان که به هیچ وجه در دایره نمیگنجند.
اسلام و کمونیسم هر دو پس از شکست در جنگ به ایرانیان تحمیل شدهاند و هرگز نمیتوانند مدافع و نگران منافع ایرانیان باشند. تنها نگرانی آنها حفظ اتحاد در اشغال ایران است که هنوز بر سر آن با هم توافق دارند. اسلام انقلابی و چپ انقلابی بر علیه حکومت پادشاهی شیعه متحد شدند که در آن هم ارزشهای دینی و دینداران محترم بودند هم کارگران، کشاورزان، زنان و اقلیتهای دینی برخلاف کشورهای سوسیالیستی آن زمان تحت حمایتی واقعی قرار داشتند. اتحاد آنان علیه ماهیت ایرانی حکومت بود. نفوذ تا زمانی که فقط بر علیه منافع ملی ایران باشد ولی مخل حکومت مشترک آنان نباشد محل اشکال نیست. امروز هم که باعث انهدام توان نظامی ایران شده است کماکان راههای آن بر اساس منویات رهبری باز هستند.
کسانی که قصد نفوذ دارند با انتقاد از حکومت کارشان پیش نمیرود. در صف اول هیئت با تلاش بسیار خود را نمایش میدهند و به سر و سینه میکوبند. گروهی که ارشدتر هستند و دوران خودنمایی و پذیرفته شدن را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند اکنون با عنوان حاجی یا سید پشت صحنه و آرام با حمایت اسباب ورود آنان را فراهم و بدین شکل با استفاده از شرایط مناسب موجود در سیستم تکثیر میشوند. راه ورود، ترقی و تثبیت افراد نفوذی را حکومت با سیاستهایش فراهم میسازد. کوبیدن هرچه محکمتر باتوم بر سر جوانان و تجاوز در زندان و اعمال ددمنشانهِ مورد نیاز و مورد پسند حکومت آخوندی از مهمترین ورودیها هستند. آنان هستند که به عنوان جوانان مومن انقلابی دلخواه خامنه ایی خودی تلقی میشوند و پس از مدتی به عنوان محافظ یا سمتی دیگر امکان ورود به سری ترین مقرها و همراهی با مهمترین اشخاص حکومتی را پیدا میکنند. جوانان نخبه که به حکم شرافت و دلسوزی برای وطن ناچار به انتقاد از سیاستهای زیانبار حکومتی هستند جایی در سیستم ندارند. هر چه بیشتر دلسوز کشور باشند از دایره قدرت بیشتر طرد میشوند.
جانداران در اقلیمهای متفاوت متناسب با شرایط آب، هوا و خاک امکان رشد و بقا مییابند. جانوران محیطهای مردابی و لجن با جانداران آبهای جاری و پاک متفاوتند. مارهای سیاه در مردابهای تیره شانس بقای بیشتری دارند. به دلیل همرنگی با محیط دیده نمیشوند. به راحتی حرکت میکنند و خود را به طعمه نزدیک میکنند. ولی در آب زلال از دور قابل تشخیصاند. آزادی و شفافیت مانع خلق فضای تاریک مورد نیاز برای بقا و تحرک نفوذیهاست. بستن روزنامهها و تهدید فعالان فضای مجازی و رسانههای مستقل به بهانههای واهی امنیتی، خاموش کردن منابع نور و ایجاد تاریکی برای فعالیت نفوذیها و کمک به آنهاست. فضای تیره مردابی، بسته و خفقان حاکم در جمهوری اسلامی به گونه ایی است که افراد با نیتهای تاریک برای مملکت بدون هیچ تلاشی علاوه بر داشتن فضای عملیاتی برای رسیدن به اهداف امکان پیشرفت و ترقی در مراتب قدرت را هم پیدا میکنند. نیتشان که آسیب زدن به ایران است به شکل ماهوی با شالوده فکری ضد ایرانی حکومت در یک راستاست. اسرائیل و سایر کشورهایی که اهدافی را از طریق سازمانهای جاسوسی اعمال میکنند همواره در راستای تقویت افکار ضد ایرانی تفرقهآفرین قومی، نژادی، زبانی، دینی، جنسیتی که زمینه ساز نفوذ است میکوشند.
تضاد و تقابل با فرهنگ و تاریخ ایران و اولویت دادن به جهان بینی امت گرایی اسلامی که به انکار منافع ملی میانجامد همواره جزو سیاستهای فرهنگی حکومت و از دروازههای نفوذ بوده است.
کوبیدن مردم معترض و تکرار حرفهای مورد پسند آقا همراه با حفظ شعائر دینی و دوری همیشگی از پرچم ایران و سفره هفت سین و تحقیر ایام ایرانی راه سهل و بدون مانع ورود به سیستم و رشد در آن است.
تاکید بر امت گرایی و برپایی کنفرانسها، سخنرانیها و سمینارها فقط به نیت چاپلوسی و گرفتن بودجه نیست بلکه بخش عمده آن تلاش عامدانه نیروهای نفوذی جهت تحمیل فشار بر خامنه ایی و سایر دست اندرکاران و صاحبان قدرت برای ثابت نگه داشتن کشور در مسیر انقلابی گری و تقابل و ستیز با جهان است. کنار زدن افراد صلح طلب خردگرا از دایره قدرت، ضروری انقلابی بودن است که ولاییها در حمله به آنان تردید نمیکنند و مهمترین حامی آنان در این مسیر نهادها و سازمانهای تحت نظر رهبری از جمله روزنامه کیهان است. حضور عقل در امور مانند آبی بر آتش فضا را آرام و روشن و میدان عمل نیروهای نفوذی را که نیتی جز آسیب به کشور ندارند مانند حرکت عقرب سیاه در روشنایی بسیار محدود میسازد.
برای همراهی با خامنه ایی و دیدن شرایط فاجعه بار مملکت به عنوان اوج و قله باید درک و شعور و اخلاق را کنار نهاد و این کاری نیست که یک انسان با شرافت بتواند انجام دهد اما یک نفر که وظیفه نفوذ داشته باشد برای انجام ماموریت علاوه بر تایید فلاکت موجود بعنوان قله خود را مشتاق و متعصب در ادامه راه نشان میدهد.
این فضای آلوده واژگون است که در آن همراهی با افکار بالقوه ویرانگر رهبر مملکت امکان نفوذ و آسیب به کشور را فراهم و افراد نگران و دلسوز را روانه زندان و فراری و مطرود میکند.
حکومتی که شالوده فکری رهبر آن با اهداف دشمنان مملکت در یک راستاست چگونه میتواند از نفوذ جلوگیری کند؟
در هر جلسهای در هر سازمانی در هر گوشه مملکت ماموریت افراد وابسته به بیگانه که آسیب به کشور است با پوشش منویات رهبری که همواره بر خلاف منافع ملی و متعاقبا خلاف عقل و انقلابی است به راحتی به تصمیم نهایی جلسه تبدیل میشود. سیستم بنا به ماهیت به آنها که توانستهاند مصوبات جلسه را مثل اکثر جلسات تشکیل شده در کشور بر اساس منویات آقا به موضوعی بر علیه منافع ملی تبدیل کنند بها داده و آنها را در اولویت ارتقا قرار خواهد داد. افراد دلسوز و ملی که خمینی هم میگفت به درد ما نمیخورند با طرح دیدگاههای دلسوزانه و ملی و عقلانی که به تقابل با حکومت میانجامد خودبخود از سوی سیستم طرد میشوند.
در پایان هر جلسه نفوذیها با سلاح منویات رهبری یک قدم پیش آمدهاند و میهن پرستان یک قدم عقب نشستهاند. کمر نیروهای نظامی را در مقابل دشمن منویات رهبری شکست.
در اجبار مردم به یافتن شغلی برای گذران زندگی ارگانهای حکومتی به عنوان یک انتخاب مطرح هستند که امکان ورود به آنها قرار داشتن در شرایط تراز انقلاب اسلامی و ذوب در ولایت است. در این وضعیت امکان ردیابی و تشخیص افراد نفوذی و مردم عادی که از سر اجبار برای پیدا کردن راهی برای زندگی به سمت ارگانهای نظامی و امنیتی حکومت رانده شدهاند دشوار است هنگامی که راه پیشرفت و نفوذ یکی است. در مسیر نمایش ارادت به آقا برای ترقی در سیستم امنیتی داشتن ظواهر شریعتمدار و چفیه کفایت نمیکند، باید دستت به خون و جنایت آلوده شود. این مرحله است که نیروهای وابسته به بیگانه با راحتی و آرامش بیشتری از آن عبور میکنند. نیروهایی که از مردم عادی هستند در عبور از مرحله جنایت در حق مردم با مشکل مواجه میشوند. دست و دلشان در ریختن خون بیگناهان هموطن میلرزد. آنها در ارزیابیها ضعیف دیده شده و امکان پیشرفت نخواهند داشت. افراد این گروه با این که پس از مدتی در مییابند از قافله عقب ماندهاند باز برای جبران از راه همیشه باز و محبوب رهبری که خشونت هر چه بیشتر با مردم و مخالفان با عنوان رسمی آتش به اختیار است با مشکل مواجه هستند. میدانند کار کثیفی میکنند و دچار عذاب وجدان هستند اما نیروهای نفوذی پیشتر وجدان را سرکوب کردهاند و در ریختن خون مردم با بی رحمی و دلخواه حکومت عمل میکنند.
با ملاکهای مد نظر رهبری سطح خشونت با مردم به عنوان ابزار ترقی، بین نیروهای انتظامی، بسیجی و اطلاعاتی بطور لجام گسیخته بالا رفته است. حذف رحم و مروت و اخلاق و تبدیل ددمنشی به یک ضرورت سازمانی پرسنل را که میدانند کاری غیر انسانی در مقابل مردم هموطن مظلوم انجام میدهند هر چه بیشتر از درون تهی و به سمت عدم تعهد به جامعه، مناسبات و منافع آن سوق میدهد که یکی از نتایج منفی آن به دام افتادن آسان نیروها توسط سازمانهای جاسوسی است.
از سیاستهای مهم و کلیدی خامنه ایی برای کنترل بیشتر بر مردم، توزیع فقر و فلاکت در جامعه و همزمان عقب نگه داشتن مملکت است. در این راستا او مقرر کرده است عمده درآمد کشور از گلوگاه بیت رهبری عبور کند. همچنین دور زدن تحریمها را به افراد خودی سپرده است.
منحرف ساختن بخش عمده مناسبات مالی مملکت به سمت بیت سپاهیان و افراد سالم و مشاوران مَحرم را پس از مدتی سروکار داشتن با پولهای کلان بدون نظارت و حساب و کتاب به وسوسه میاندازد. آهسته آهسته با نگاه به زندگی اشرافی و ریاکارانه خامنه ایی و خانوادهاش که کاملا از چشم مردم پنهان است و مشاهده عملکرد او در صرف تمام نیروی سیستم با حقه اوجب واجبات بودنِ حفظ نظام به حفظ خود و حکومتش به هر بهایی و بلاموضوع شدن دین و خدا و آخرت آرمانهای مذهبی شان رنگ میبازد. عافیت طلب، تاجر مسلک، اهل معامله و بده بستان و زد و بند میشوند.
نزدیکان و سپاهیانی که در مناسبات اقتصادی یکی پس از دیگری اسناد فسادشان رو میشود ولی به پشتوانه سیاست رهبر در عدم برخورد و کش ندادن تباهی نیروهای خودی به نیت جلوگیری از کاهش انگیزه آنان در مقابله با مردم از مجازات نجات مییابند و هر چه بیشتر خود و مملکت را غرق در کثافت میکنند.
در ادامه این مسیر به راحتی در چنگ سازمانهای جاسوسی گرفتار و امروز به عنوان مهمترین افراد نفوذی در بیت علاوه بر انتقال اطلاعات بر سیاستها و تصمیمات کلان خامنه ایی گاه با گفتن یک جمله یا تکان دادن سر به تاسف یا با یک لبخند رضایت در واکنش به موضوعی تاثیر میگذارند.
برای ضعیف و وابسته نگه داشتن بخش خصوصی قرارگاه خاتم را به پیمانکار انحصاری پروژههای مهم تبدیل کرد. حضور سپاه و سایر نیروهای نظامی در اقتصاد و امور مالی به دستور او باعث فساد گسترده مالی و اخلاقی نیروهای نظامی و ایجاد باند و رقابت بین آنها جهت استفاده از پولهای در چرخش بدون نظارت شده است.
تغییر ماموریت سازمانی یک نظامی به شکلی که امکان کسب درآمدهای کلان داشته باشد باعث تغییر سبک زندگی او از یک زندگی ساده و حتی فقیرانه نظامی که مهمترین وجه آن افتخار خدمت در لباس مقدس نظامی است میشود. تقدس لباس نظامی در نسبتی است که با مردم و پرچم دارد. در سیستمی که شخص نظامی به چشم خود میبیند نه پرچم حرمت دارد و نه مردم، قداست و ارزش لباس خدمت آهسته آهسته محو میشود. پرچم و لباس نظامی با تاریخ و فرهنگ و ملیت مرتبط است در حالی که رهبر دشمنی ویژه با تاریخ و فرهنگ و ملیت ایرانی دارد.
برجسته سازی و تاکید بر عنوان اسلامی نیروهای نظامی برای ایجاد تعهدات دینی در آنها توسط حکومت با مشاهده تضاد بین گفتار و عملکرد رهبران و مراجع شیعه که از مقاماتی مذهبی به مقاماتی سیاسی و تاجر و ریاکار تبدیل شدهاند بیشتر باعث عصبانیت و بیزاری نیروها میشود تا ایجاد تعهدات مذهبی.
با رفتن به جهان تجارت و معاملات و پولهای کلان, دنیای ساده و مخلصانه فرد نظامی به جهانی پیچیده و پر از زد و بند و دسیسه تبدیل میشود. دنیایی که در آن از یک نظامی کم درآمد با محدوده افکار و آرمانی نظامی خلاصه شده در کلماتی مانند شرف، غیرت، عزت، وطن، ناموس و…که نهایت امکاناتش در ارتباط با سایرین دادن مرخصی به یک سرباز است به بازرگانی با امکانات مالی فوق العاده تبدیل میشود و کلمات کلیدی زندگیاش به سود، زیان، طرف معامله، ارز، قرارداد… تغییر مییابد. میتواند در زندگی بسیاری تغییرات تعیین کننده و اساسی ایجاد کند و طبق روال کار دنیا مردم پیرامون او که امکان بقا را فراهم میسازد حلقه خواهند زد و او مانند خامنه ایی و سایر ملایان حکومتی به سادگی در خود غرق و آرمانهای نظامیاش به راحتی فراموش خواهند شد همانگونه که مراجع تعهدات دینی خود را فراموش کردند.
از آنجا که این ثروت بادآورده محصول زحمات یا حتی خواست اولیه فرد نظامی نبوده و در اصل یک ماموریت سازمانی بوده است، برای حفظ آن به هر پستی و جنایت و خیانتی از جمله جلب حمایت بیگانگان تن میدهد. حتی نظامیان محکم قدیمی و مذهبی زمان جنگ در مقابل وسوسههای این دنیای پرزرق و برق شرافت خود را میبازند چه رسد به افرادی که در لجن زار حکومت آخوندی پرورش یافته و نظامی شدهاند.
تعلق به امور مادی از آنجا که در جهت بقاست، ذات وجود و اساس کار موجودات است. مقاومت در مقابل وسوسههای دنیا در مقام عمل کار هر کسی نیست. همانگونه که تجربه حکومت دینی نشان داد تاکید بر تقوا و پرهیزکاری و ترس از خدا توسط ملایان در مقام عمل و هنگام مهیا بودن شرایط جز حرف مفت و اسباب کاسبی نبود.
در سیستمی بدون پاسخگویی و حساب و کتاب ریسک فساد افراد بویژه در سمتهای بالا افزایش مییابد. سایر همقطاران که پیشرفتهای مادی زندگی همکار سابق را میبینند و میدانند که سرچشمه امکانات فوق العاده موقعیت سازمانی جدید است انگیزههای خود را برای خدمت سخت صادقانه در یک پادگان دوردست و در سر و کله زدن با سربازان و انجام مانور و مشق نظامی از دست میدهند. در یک برج نشستن با چند منشی جوان و توانایی اعمال قدرت با پول بی حساب و کتاب و بادآورده بیت المال راحت تر و لذت بخش تر است.
بسیاری از فرزندان ملایان همچون لاریجانی، مطهری، جنتی در استفاده از رانت پدر آخوند برای جدا شدن از شرایط سخت نظامی سپاه و وارد شدن به امور سیاسی و بازرگانی تردید نکردند. افرادی مانند باقری، حاجی زاده و سلامی هم اگر حامی آخوند داشتند اکنون زنده و شاید در پناه دولتی خارجی بودند.
حرص و آز و طمع و فساد در زندگی مراجع تقلید شیعه و وابستگان آنها زوایای زندگی بسیاری مردم را از ایمان تهی کرده است. با حذف ایمان مسیر زندگی از تلاش با تکیه بر ویژگیهای اخلاقی، راستی و اخلاص و شرافت بی مفهوم میشود و به راحتی به کثافت و زد و بند و دروغ برای به زیر کشیدن دیگران و رسیدن به موقعیتهای مادی تبدیل میشود.
زمان شاه برای دور ماندن نظامیان از فساد و احتمال خریده شدن توسط بیگانگان ورود آنان به امور مالی و رفتن به سفر خارجی ممنوع بود.
از گذشتههای دور در این سرزمین به عنوان دارنده اولین ارتش حرفهای جهان در قالب سپاه جاویدان امور لشکری و کشوری از هم جدا بوده است.
نوع نگاه و نحوه زندگی یک نظامی با افتخار به بودن در لباسی که امکان مرگ شرافتمندانه را برای او فراهم میسازد بسیار متفاوت از زندگی در شرایط عادی است چه رسد به زندگی در قالب یک بازرگان ثروتمند. موضوعات مهم در زندگی یک نظامی و یک بازرگان متفاوت هستند. یکی در پی پول و سود و رفاه بیشتر است و دیگری در پی کسب درجاتی که نشان پایداری در سختیها و مبارزه و رزم و شرافت است. آرمان زندگی فرد نظامی مرگ با افتخار در میدان جنگ است و تمام اهداف بازرگان در محدوده سود و زیان و زندگی راحت تعریف میشود. دو نگاه کاملا متفاوت به زندگی دو مسیر متفاوت را خلق میکند. امر لشکر و امر کشور بدون دلیل جدا نبودند.
مانند همه امور، سیاستها و منویات رهبر در وارد کردن نظامیان به امور اقتصادی به نیت دور کردن پول از دست مردم عادی، ایجاد فقر بین آنها و مرفه و راضی ساختن نیروهای خودی برای غلبه و تفوق بر غیرخودیها منجر به ایجاد فساد و تباهی دامنه دار در مملکت و راهی برای افتادن نظامیان در ردههای مختلف به دام سازمانهای جاسوسی بوده است.
نظامیان و مَحرمان و مشاوران ثروتمند نظام درگیر در امور تجاری و مالی و افرادی که بطور انحصاری دارای رانتهای ویژه هستند و همگی توان مالی خود را در رانت ارتباط با بیت به دست آوردهاند پس از افتادن به دام سازمانهای جاسوسی با تامین مالی کاندیداهای مجلس شورا، خبرگان، شورای شهر و روستا و مداخله در انتصابات دولت و قوه قضاییه…راه نفوذ بیگانه را به مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری باز میکنند و اهداف بیگانگان را احتمالا بدون اطلاع خودشان فقط به صرف هم راستا بودن با منویات رهبری پیش میبرند. پایداری و موتلفه به وضوح چنین مسیری را طی کردهاند.
با درگیر ساختن وسیع نیروی امنیتی و انتظامی در موضوع حجاب طی سالیان طولانی فضای لازم برای انجام عملیات بدون دغدغه نظارت توسط سازمانهای جاسوسی را در سطح کشور فراهم کردند. تاکید بر تقابل در مواردی مانند سگ گردانی، توریسم داخلی و خارجی، مطبوعات، هنرمندان، کنسرت، پاسارگاد!...همه در واقع نگرانیهای رهبری بودند که نفوذیها با تاکید بر آنها توانستند امکانات و توان امنیتی و انتظامی مملکت را به سمت آنها منحرف کنند.
واکنش بزدلانه او در پنهان شدن هنگام حمله و کشته شدن سرداران بر خلاف سالها هل من مبارز طلبیدن و دشمن دشمن کردن به خوبی نشان داد سیاستهای او بیشتر ریشه در ترس و خودخواهی دارد و جهان بینی امتگرای اسلامی و عقاید اخوانی و انقلابی و لحن تند روکشی برای پنهان ساختن زبونیهای شخصیتی هستند. وقتی یک رهبر بیش از مردم و مملکت به منافع شخصی و حفظ جان و موقعیت خود با اسم رمز حفظ نظام توجه دارد زیردستان رده نخست چرا نباید چنین باشند؟ اگر بخواهند هم نمیتوانند غیر از این باشند زیرا پاک و شریف ماندن به خاطر مردم به ناچار آنها را در مقابل او قرار میدهد.
دیدگاه انقلابی جنگ طلب است و عقول صلحطلب را از خود میراند، از طرفی دیدگاههای انقلابی دشمنتراش را گرامی میدارد. رهبری که از نظر روحی و شخصیتی نیاز به شنیدن هر روزه جملات و کلماتی از جنس انقلاب و دشمن داشته باشد پس از سالها هر کلمه مصالحه جویانه ایی را تهدید و گوینده را مانند ظریف علیرغم سالها خدمت صادقانه به حکومتش عاقبت مشکوک و غیرخودی دیده و میراند. هر قدمی به سمت صلح را تهدید گفتمان انقلابی خود میبیند. بر این اساس با برجام و ورود شرکتهای خارجی و عادی شدن شرایط کشور که در واقع حذف حالت انقلابی و تنش از مناسبات که منجر به حذف دیدگاه و تفکر او از صحنه میشود مخالفت میکند.
نفوذیهای پولدار از طریق ارتباط با سیستم بانکی و امکان اخذ منابع ارزی و با پشتوانه ارتباط با بیت هر روز فربه تر و پر زورتر و هر چه بیشتر از شعاع نظارتی واحدهای امنیتی دور میشوند.
به دلیل فعالیتهای کلان بازرگانی از طریق رصد معاملاتی امکان ردیابی و به دلیل گستردگی فعالیتها در داخل و خارج کشور و ضرورت استخدام پرسنل در ردههای مختلف تشخیص افرادی که برای مقاصد خاص جاسوسی به کار میگیرند بسیار سخت میشود. سازمانهای امنیتی که نیروهایشان پشت دوربینهای کنترل حجاب و نظارت بر فضای رسانه نشستهاند چگونه میتوانند بر استخدام نیروها و روابط شرکتهای دور زننده تحریم در خارج از کشور که اتفاقا محرم بیت رهبری هستند نظارت کنند؟
با آگاهی از افکار اخوانی خامنه ایی و ضدیت او با تاریخ و فرهنگ ایران به راحتی اهداف مخرب خود را در پوشش عناوین گمراه کننده ایی چون فدرالیسم و آموزش به زبان مادری در مراکزی که مستقیم یا غیرمستقیم توانستهاند به کنترل خود درآورند پیش میبرند و جامعه را درگیر موضوعاتی تفرقه انگیز میکنند که در روز حمله به جای متحد بودن علیه دشمن روبروی هم صف ببندند.
نفوذیها با حمایت بیت جزو ثروتمندترین افراد هستند و مقابله با آنان ساده نیست. نیروهای عملیاتی و میدانی بمب گذار و مونتاژ کننده پهپاد هرگز با سردسته جاسوسان که مستقیما با خامنه ایی مرتبط است و در گوشش مرتب خطر ضدانقلاب و نفوذ را زمزمه میکند حتی ملاقات نکردهاند. سیستمهای امنیتی جرات نزدیک شدن به آنها را ندارند و آهسته آهسته پس از اطمینان یافتن از جایگاه محکم آنان حتی اگر به آنها مشکوک شده باشند توان اقدام علیه آنها ندارند و پس از مدتی به خاطر آنکه از بیت تماس میگیرند عملا به مجری سیاستهای آنان و بیگانگان تبدیل میشوند.
کسی که از سایه خودش هم برای حفظ موقعیت رهبری میترسد و در این زمینه حتی به فرزندش اعتماد ندارد به راحتی کسانی را که در خلوت به او هشدارهای ظاهرا مشفقانه در ضرورت داشتن روحیه انقلابی برای حفظ مسیر انقلاب میدهند محرم و خودی حساب میکند و میدان میدهد. کسانی که کنار او هستند و با آشنایی با روحیات او کلمات خود را که دوست دارد از زبان دیگران بشنود برایش بازگو میکنند و به او نزدیکتر میشوند. جوانان مومن انقلابی و امت اسلامی و البته اشاره به قلههایی که با رهبری او فتح شدهاند. جوانان مومن انقلابی که بیشترین شور و هیجان را در سرکوب مردم و در مقابل مخالفین و معترضین از خود نشان میدهند.
مقابله با نفوذ برای حکومتی که افکار رهبرش شاهراه نفوذ است ساده نیست.
راه چاره غیر از این نیست، به جای دیدن دنیا از درون فضای بسته دین باید دین را بخشی از گستره دنیا دید. در این حالت همچون روزگار پادشاهی برای تمام ادیان و عقاید و در واقع برای تمام انسانها فضا به یک اندازه برای زندگی وجود دارد. اولویت منافع ملی در اخذ هر تصمیمی به جای اولویت منافع امت اسلامی حرمت و شان دین و دینداران را هم صد چندان حفظ خواهد کرد. حرمت تمام ادیان در این حالت محفوظ خواهد بود. این تغییر بنیادیترین تغییر و مادر همه تغییرات بعدی از جمله جلوگیری از نفوذ است. اما موضوع مهم اینجاست که این تغییر دیدگاه در عمل پایان آبرومندانه حکومت دینی را رقم خواهد زد. البته لجاجت بر ادامه دیدن دنیا از دریچه دین مسیر سخت انهدام قهری حکومت دینی است که در پایان آن مملکت و دین هر دو با آسیبی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون متحمل شدهاند مواجه خواهند بود.
اولین گام در این مسیر آزادسازی صادقانه تمامی زندانیان سیاسی است. آزادسازی قطره چکانی و موردی و پدرسوخته بازی به نیت رفع فشار و گریز از تنگنا علاوه بر خواست بیگانگان در استمرار وضع موجود ادامه رفتارهای نادانی است که با احساس عاقل و هوشمند و قدرتمند بودن با مذاکره با آمریکا برای جلوگیری از نفوذ مخالف بود و به نیت بستن راه نفوذ با دیدگاههای امتگرایانه و انقلابی امنترین و بهترین مسیرهای نفوذ را باز کرد. اگر اولین قدم صادقانه برداشته شد قدمهای بعدی خودبخود برداشته خواهد شد. مشکلترین بخش در این راه برداشتن اولین قدم است. برای برداشتن این قدم بیش از عقل به ایمان نیاز است زیرا در این مسیر که مسیر خیر عمومی و صلاح مملکت است در هر قدم باید با پا گذاشتن روی منیت از خود و منافع شخصی عبور کرد. با توجه به وارد شدن آسیب جدی به مفهوم ایمان در حکومت ملایان برداشتن این قدم بسیار سخت ولی برای مومنان و اهل دین بیشتر از اهل دنیا حیاتی است اگر نگران بقای دین در این سرزمین هستند. اصحاب ۵۷ باید از فرزند دلبند خون آشام خود انقلاب اسلامی دل بکنند.
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / اکسیوس
به گفته دو منبع آگاه از این مذاکرات، استیو ویتکوف، فرستاده کاخ سفید، قصد دارد هفته آینده با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در اسلو دیدار کند تا مذاکرات هستهای را از سر بگیرد.
چرا این موضوع مهم است: این منابع گفتند که تاریخ نهایی تعیین نشده است و هیچ یک از دو کشور این دیدار را به طور علنی تأیید نکردهاند. اما اگر این اتفاق بیفتد، اولین مذاکرات مستقیم از زمان دستور حمله نظامی بیسابقه رئیس جمهور ترامپ به تأسیسات هستهای ایران در ماه گذشته خواهد بود.
یک مقام کاخ سفید به اکسیوس گفت: “در حال حاضر هیچ اطلاعیه سفری نداریم.”
نمایندگی ایران در سازمان ملل از اظهار نظر خودداری کرد.
پشت صحنه: به گفته این منابع، ویتکوف و عراقچی در طول و پس از جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران که با آتشبس با میانجیگری آمریکا پایان یافت، در تماس مستقیم بودهاند.
مقامات عمانی و قطری نیز در میانجیگری بین دو طرف نقش داشتهاند.
بلافاصله پس از جنگ، ایرانیها تمایلی به تعامل با ایالات متحده نداشتند، اما این موضع به تدریج نرمتر شده است.
کانال ۱۲ اسرائیل اولین شبکهای بود که از این جلسه برنامهریزی شده گزارش داد.
آنچه باید به آن توجه کرد: یکی از مسائل کلیدی در هرگونه مذاکره آینده، ذخایر اورانیوم غنیشده با غنای بالا ایران خواهد بود که شامل ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد میشود.
مقامات اسرائیلی و آمریکایی میگویند که این مواد در حال حاضر در سه سایت هستهای که در جریان حملات مشترک مورد حمله قرار گرفتند، یعنی تأسیسات غنیسازی نطنز و فردو و تونلهای زیرزمینی در سایت اصفهان، “از جهان خارج جدا شده” است.
ایران به دلیل خسارات ناشی از حملات، فعلاً قادر به دسترسی به این ذخایر نیست، اما پس از پاکسازی آوار، میتوان آنها را بازیابی کرد.
وضعیت فعلی: ایران اوایل این هفته اعلام کرد که اجرای قانون جدیدی را که توسط مجلس تصویب شده و تمام همکاریها با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را به حالت تعلیق در میآورد، آغاز کرده است.
عراقچی روز پنجشنبه نوشت که ایران همچنان به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و توافقنامه پادمانهای آن متعهد است.
او نوشت: «مطابق با قانون جدید [مجلس] که در پی حملات غیرقانونی اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات هستهای ما وضع شده است، همکاری ما با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دلایل واضح ایمنی و امنیتی از طریق شورای عالی امنیت ملی ایران انجام خواهد شد.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
بن هابارد / نیویورک تایمز / ۳ ژوئیه ۲۰۲۵
بر اساس اظهارات توماس باراک، یکی از فرستادگان کلیدی رئیسجمهور ترامپ در خاورمیانه، سوریه و اسرائیل در حال انجام مذاکرات «معناداری» با میانجیگری ایالات متحده هستند که هدف آن بازگرداندن آرامش به مرز مشترک دو کشور است.
آقای باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و فرستاده ویژه برای سوریه، در مصاحبهای با نیویورک تایمز اعلام کرد که دولت آمریکا خواهان پیوستن سوریه به توافقنامه ابراهیم است؛ توافقی که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و چهار کشور عربی را برقرار کرد. با این حال، باراک هشدار داد که این روند ممکن است زمانبر باشد، چرا که رئیسجمهور جدید سوریه، احمد الشرع، ممکن است با مقاومت داخلی روبهرو شود.
او گفت: «او نمیتواند در نظر مردم خود، مجبور یا وادار به پیوستن به توافقنامه ابراهیم به نظر برسد. بنابراین باید آهسته پیش برود.»
ترامپ، باراک را که دوست قدیمی و سرمایهگذار خصوصی است، برای تحقق چشمانداز خود در خاورمیانه برگزید؛ چشماندازی که دولت امیدوار است به کاهش درگیری و افزایش رفاه منجر شود.
ترامپ در سفر ماه مه خود به خاورمیانه بهوضوح اعلام کرد که معاملات پرسود تجاری در حوزههایی مانند تسلیحات و هوش مصنوعی، اولویت اوست و تصمیمش برای بمباران تأسیسات غنیسازی هستهای ایران در ماه گذشته، حمایت او از اسرائیل و آمادگی برای استفاده از زور علیه دشمنان آمریکا را نشان داد.
باراک رویکرد دولت را متفاوت با تلاشهای «ناموفق» پیشین آمریکا برای «ملتسازی» و دخالت در نحوه حکمرانی دیگر کشورها دانست.
او گفت: «در این منطقه، همه فقط به قدرت احترام میگذارند و رئیسجمهور ترامپ قدرت آمریکا را بهعنوان پیشنیاز صلح بهخوبی تثبیت کرده است.»
بخش عمدهای از فعالیتهای باراک بر سوق دادن سوریه و لبنان، که هر دو از جنگهای ویرانگر رنج بردهاند، به سمت حل مشکلات خود و جلب حمایت قطر، عربستان سعودی، ترکیه و سایر شرکای منطقهای متمرکز بوده است.
هنوز مشخص نیست که تمرکز ترامپ بر توسعه اقتصادی به جای حمایت علنی از دموکراسی، نسبت به تلاشهای دولتهای پیشین برای حل برخی از دشوارترین مشکلات خاورمیانه موفقتر خواهد بود یا خیر.
باراک که در ۷۸ سالگی نخستین تجربه دیپلماتیک خود را دارد، از روابطش با سران کشورها و دیگر افراد بانفوذ بهره میبرد. او گفت داشتن ارتباط مستقیم با کاخ سفید و وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، و همچنین بیصبری دولت نسبت به مقاومت منطقه در کمک به خود، مؤثر بوده است.
بخش زیادی از تلاشهای باراک بر سوریه متمرکز بوده است؛ جایی که دولت نوپای احمد الشرع در تلاش برای بازسازی کشور پس از ۱۳ سال جنگ داخلی است.
ترامپ این هفته یک فرمان اجرایی را امضا کرد که هدف آن پایان دادن به دههها تحریم آمریکا علیه سوریه است. باراک گفت که به جای تعیین خواستههای سختگیرانه، دولت اهدافی را برای دولت سوریه تعیین کرده تا در حالی که واشنگتن پیشرفتها را زیر نظر دارد، به آنها دست یابد.
این اهداف شامل یافتن راهحلی مسالمتآمیز با اسرائیل، ادغام شبهنظامیان کرد تحت حمایت آمریکا که کنترل شمال شرق سوریه را در دست دارند و تحقیق درباره سرنوشت آمریکاییهای مفقودشده در جنگ است.
باراک تأکید کرد که پیشرفت در زمینه دموکراتیکسازی و حکومت فراگیر به سرعت رخ نخواهد داد و این موارد جزو معیارهای آمریکا نیستند.
مقامات آمریکایی نسبت به هزاران جنگجویی که از خارج برای شرکت در جنگ سوریه آمدهاند، عمدتاً در قالب گروههای جهادی، ابراز نگرانی کردهاند.
باراک گفت واشنگتن دریافته که سوریه نمیتواند همه این افراد را اخراج کند و اگر کنار گذاشته شوند، ممکن است برای دولت جدید تهدیدآمیز باشند. بنابراین، دولت ترامپ به جای اخراج، انتظار شفافیت درباره نقشهایی که به این افراد داده میشود را دارد.
باراک افزود که لغو تحریمها برای تشویق به تغییرات، مؤثرتر از حفظ آنها تا زمان تحقق خواستههای خاص است.
او گفت: «این روشی درخشان برای رسیدن به همان هدف است و این تحریمهای رفت و برگشتی هیچگاه کارساز نبودهاند.»
روابط دولت جدید سوریه با اسرائیل همچنان پرتنش است؛ ارتش اسرائیل وارد جنوب سوریه شده و اغلب عملیاتهایی را در آنجا انجام میدهد. مذاکرات فعلی با هدف آرامسازی مناقشه مرزی و فراهم کردن زمینه برای روابط بهتر صورت میگیرد.
باراک که اجدادش از لبنان به آمریکا مهاجرت کردهاند، آتشبسی را که به جنگ میان اسرائیل و گروه حزبالله در نوامبر پایان داد، «کاملاً شکستخورده» توصیف کرد، چرا که اسرائیل همچنان لبنان را بمباران میکند و حزبالله نیز مفاد توافق را نقض میکند.
ماه گذشته، او پیشنهادی از سوی روبیو به دولت لبنان ارائه داد که به گفته باراک، اهداف و جدول زمانی مشخصی برای خلع سلاح نیروهای حزبالله و اصلاح اقتصاد کشور تعیین کرده است. انتظار میرود هفته آینده پاسخی دریافت شود.
باراک گفت خلع سلاح حزبالله نیازمند «ترکیبی از تشویق و تنبیه» است و شامل بازرسی خانه به خانه توسط ارتش لبنان برای یافتن سلاحها میشود.
چنین روندی احتمالاً با مقاومت جوامع شیعه لبنان که مدتها حزبالله را مدافع کشور و «مقاومت» در برابر اسرائیل میدانند، روبهرو خواهد شد.
باراک افزود که برای جلب مشارکت شیعیان، آمریکا به دنبال دریافت کمک مالی از عربستان سعودی و قطر است تا بر بازسازی مناطق آسیبدیده جنوب لبنان تمرکز کند.
او گفت: «اگر شیعیان لبنان از این روند بهرهمند شوند، با آن همکاری خواهند کرد.»
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
روایت ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان
حمله اسرائیل به اوین؛ زندانیان سپر انسانی میان دو رژیم جنایتکار
با آغاز حمله اسراییل به ایران، توسط زندانیان سیاسی و فعالین حقوق بشر چه از داخل و چه از بیرون زندان بارها و بارها از طریق مراجع مختلف به مسئولین زندان، دستگاههای حکومتی و قضائی هشدار داده شد که در شرایط جنگی، جان زندانیان در خطر جدی قرار دارد. اما همه این هشدارها بجز واکنشهای تهدیدآمیز و اعمال محدودیتهای بیشتر، هیچ پاسخی دریافت نکرد.
از یکسو ایران زیر حمله از سوی دولت نتانیاهو بود که توسط دیوان کیفری بینالمللی متهم به «جنایت جنگی» شده است و از سوی دیگر جمهوری اسلامی که او هم از سوی حقوقدانهای سازمان ملل در سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» به «جنایت علیه بشریت» متهم شده، در شرایط جنگی زندانیان را در زندان نگه داشت.
تعدادی از زندانیان سیاسی پیشنهاد دادند که با توجه به کینه و خصومتی که حکومت نسبت به زندانیان سیاسی دارد، دستکم زندانیان مالی و کسانی که وثیقههای کافی و شرایط مرخصی را دارند، آزاد شوند تا جان آنها حفظ شود. به این ترتیب حدود ۸۰ درصد زندانیان آزاد میشدند. اما حکومت جمهوری اسلامی، مانند دیگر جنایتکار منطقه، هیچ ارزشی برای جان انسانها قائل نبوده و از زندانیان به عنوان «سپر انسانی» بهره برد.
در حالی که بیش از نیمی از زندانیان اوین از مرخصی ماهانه استفاده میکردند و تعداد زیادی نیز وثیقههای کافی داشتند، نه تنها هیچ اقدام مثبتی صورت نگرفت بلکه با افزایش محدودیتها و سرکوبها، امنیت و جان زندانیان را به خطر جدیتر انداختند.
اما آنچه نباید میافتاد، رخ داد. اسرائیل خط قرمزهای انسانی را شکست و دست به عملی زد که در تاریخ جهان نمونههای اندکی دارد. نزدیک ظهر روز دوشنبه، زندان اوین با صدای چند انفجار پیاپی لرزید. دو یا سه انفجار نزدیک بند ۴ رخ داد و هنگامی که زندانیان از درب بند بیرون آمدند، مشاهده کردند که بهداری در چند متری بند در حال سوختن است و انبار کالاهای غذایی و بهداشتی زندان تخریب شده است. عدهای از زندانیان برای کمک به مجروحان وارد بهداری شدند و تعدادی از کشتهشدگان و زخمیها را خارج کردند.
همزمان، بند امنیتی زندان که دهها زندانی را در سلولهای انفرادی مخوف خود جای داده بود، دچار آسیب شد. درها باز شدند و زندانیان و ماموران امنیتی با چهرههای وحشتزده از بند خارج شدند. تا حدود ساعت ۲ بعد از ظهر، در حضور اندک مامورین زندان و نیروهای امنیتی، پیکر حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر از پرسنل بهداری زندان، زندانیان، کارکنان انبار و برخی از نگهبانان و ماموران بند ۲۰۹ توسط زندانیان از زیر آوار خارج شدند.
یکی از مجروحین سرکار خانم دکتر مکارم، متخصص عفونی، بود که به صورت داوطلبانه هفتهای یک روز به زندانیان خدمت میرساند. متاسفانه، ایشان به دلیل جراحات وارده، یکی از دستها و یکی از پاهای خود را از دست داد.
حدود ساعت ۲ بعدازظهر، نیروهای امنیتی و وزارت اطلاعات سپاه که از شوک اولیه خارج شده بودند، با رفتار سرکوبگرانه خود، سر اسلحهها را به سمت سینه و پیشانی زندانیانی که در حال امدادرسانی بودند گرفتند. در حالی که هنوز احتمال حمله دوباره رژیم اسرائیل وجود داشت، زندانیان بند ۴ به داخل بند هدایت و درها قفل شد. آب در بند قطع شد و برق برخی قسمتها نیز قطع بود.
زندانیان، با شوک هدف اسراییل قرار گرفتن، اضطراب حمله دوباره به اوین، گرسنه و تشنه در بند تخریبشده ۴ سرگردان بودند. کمکم مشخص شد که بهدلیل تخریب سر در زندان و سربازخانه، دهها نفر از سربازان وظیفه که عمدتا جوانان ۱۸ تا ۲۰ ساله بودند، کشته شدهاند. همچنین ساختمان ملاقات زندان که زندانیان و خانوادههایشان در آن حضور داشتند، مورد اصابت قرار گرفته و تعدادی از زندانیان و خانوادههایشان کشته و زخمی شدند.
به تدریج، در اطراف و پشت در بند ۴، تعداد نیروهای سرکوبگر افزایش یافتند. حدود ساعت ۵ بعد از ظهر، با ادبیات خشن به زندانیان هشدار داده شد که فقط ۱۰ دقیقه فرصت دارند وگرنه به سمت آنها شلیک خواهد شد. گویا قرار بود کاری که اسرائیل نتوانست انجام دهد، توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی انجام شود.
معلوم نبود مقصد کجاست، تنها به زندانیان گفته میشد آماده حرکت باشند. نهایتا مسئولین زندان رسیدند و گفتند که باید با همراه داشتن یک ساک دستی از زندان خارج شویم. اما ورودی بند ویران شده بود و امکان عبور وجود نداشت. در نتیجه دیوار پشت بند شکسته شد و با اسلحههای نشانه رفته، چند تن از زندانیان از بیرون زندان به شدت تهدید شدند.
زندانیان تا حدود ساعت ۸ شب توسط نیروهای نظامی و انتظامی، دو به دو زنجیر شدند. حدود ۵۵۰ نفر زندانی، که بیش از ۵۰ نفر از آنها بیمارانی با بیماریهای حاد مانند سرطان و محتاج دیالیز بودند، با حداقل وسایل و دست و پاهای زنجیر شده به صف شدند.
لحظات بسیار سخت و دردناکی بود؛ در حالی که از ظهر استرس و نگرانی جان زندانیان را فرا گرفته بود، اکنون در وضعیتی قرار گرفتیم که برخی از ما آرزو میکردند کاش توسط بمب اسرائیل کشته میشدند، اما دست سرکوبگران داخلی، کرامت انسانی ما را پایمال کرد.
دهها اسلحه به سمت زندانیان نشانه رفته بود. هرچند برخی از مسئولین زندان در حد توانشان به زندانیان کمک میکردند، اما اکثریت نیروهای انتظامی و امنیتی پرخاشگر و بیتفاوت بودند و رئیس زندان که پیگیر کشتههای سربازان وظیفه و دهها همکار اداری خود بود، عملا هیچکاره بود.
در تونل وحشت، با دست و پاهای بسته و کیسههایی بر دوش، روی خرابهها در صفی طولانی حرکت کردیم. برخی به زمین میافتادند، وسایلشان ریخته میشد. هوا تاریک بود و صدای ماشینآلات ساختمانی همه جا را پر کرده بود. ناگهان مامورین دست به آسمان بردند و هر کدام به گوشهای خزیدند، اما زندانیان بیپناه ماندند. سمت راست ما دهها جنازه در کیسهها قرار داشت و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد.
مسیر معمول که در شرایط عادی در حالت پیاده پنج دقیقه است، با این وضعیت، در تاریکی و تحت فشار اسلحه، دو ساعت طول کشید تا به اتوبوسهایی که قرار بود ما را به ناکجا آباد منتقل کنند، رسیدیم.
در جریان انتقال زندانیان سیاسی از زندان اوین به زندان تهران بزرگ، درگیری میان نیروهای انتظامی و امنیتی بود. در لحظهای که ماموران امنیتی تلاش داشتند آقای دکتر احمدرضا جلالی، زندانی دوتابعیتی، را از صف سایر زندانیان جدا کنند، با مخالفت نیروهای انتظامی مستقر مواجه شدند. این اختلاف به تنشی شدید میان دو نهاد انجامید و در مقطعی نیروهای دو طرف اسلحههای خود را به سمت یکدیگر نشانه رفتند. در نهایت، آقای جلالی در صف باقی ماند و همراه سایر زندانیان به تیپ ۲ زندان تهران بزرگ منتقل شد. با این حال، بلافاصله پس از ورود به زندان، ایشان با شتاب از دیگران جدا شده و به مکانی نامعلوم منتقل شدند.
بسیاری از ما بهدلیل خستگی، حتی وسایل اندک خود را نیز در راه از دست دادیم. حدود ساعت ۱۰ شب سوار اتوبوس شدیم و با اسکورت دهها ماشین و موتور نظامی و انتظامی به سمت زندان تهران بزرگ راهی شدیم.
حدود ساعت ۱ بامداد به بند متادونیهای زندان تهران بزرگ یعنی سالن ۹ تیپ ۲ رسیدیم. در بدو ورود به هر نفر یک تکه سیبزمینی و یک عدد تخممرغ دادند. سپس رئیس بند با لحنی آمرانه به زندانیان تشنه و گرسنه گفت ساعت ۶ صبح باید به هواخوری بروند تا برای آمارگیری آماده شوند که این خواسته با واکنش زندانیان مواجه شد و نهایتا رییس بند منصرف شد.
در سالن متادونی، به جز ۲۴ تخت فلزی ۳ طبقه، چند یخچال و فرشهای پاره، تقریبا هیچ امکانات دیگری نبود. ۱۶۲ نفر وارد سالن شدند، اما فقط ۷۰ تخت موجود بود و ۳ اتاق ۳۶ متری که باید در آن میخوابیدند. بدون آب و گرسنه، بسیاری که ساعتها فقط یک تکه سیبزمینی و تخممرغ در دست داشتند، چیزی نخورده بودند. در شبهای اول، بهدلیل کمبود جا، برخی حتی نتوانستند بخوابند و مجبور بودند تا صبح راه بروند یا جای خود را عوض کنند.
حشرات ریز و درشت شامل ساس، سوسک، مورچه، مگس و... و همچنین رطوبت شدید به دلیل کولرهای آبی و گرمای بسیار بالا، خواب و آرامش را از زندانیان سلب کرده بود. آب نیز متعفن و شور بود و مزهای شبیه به آب مرداب داشت.
فروشگاه زندان فقط وسایل اندکی داشت و با وجود وعده تامین وسایل اولیه، زندانیان حتی از خرید پتو و متکا محروم بودند. تلفنها تنها با اصرار، و آنهم برخی مواقع وصل میشد که خود از لطف مسئولین زندان بود که میگفتند ساعتها با نهادهای بالادستی چانهزنی کردهاند.
نمیدانم چند نفر در جهان شاهد چنین جنایت جنگی و توحشی بودهاند که همزمان قربانی حمله نظامی خارجی و خشونت سرکوبگران داخلی باشند. اطمینان داریم که بسیاری از ما، تجربیات شخصیمان را در آینده نزدیک و دور روایت خواهیم کرد.
لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگندهها و بمبها همچون کابوسی بیپایان بر سر ما فرود میآمد، زنده ماندن تنها آرزویی دستنیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد.
اما درست زمانی که به سختی و با تمام وجود برای بقا مقاومت کردیم، درست چند ساعت بعد، وحشیگری سرکوبگران داخلی، ما را به آستانه مرگ رساند. آنان که باید حافظ امنیت و جان ما میبودند، خود بدل به خطر و تهدیدی بزرگتر شدند. بهجای تسکین درد ما و پذیرش مسئولیت، خودشان به یک تهدید بزرگ تبدیل شدند که بسیاری آرزو میکردند در بمباران مرده بودند و این تحقیر و زجر را از نیروهایی که مسئولیت امنیت ما را داشتند نمیدیدند.
چه روزهای سیاه و سختی را دیدیم.
کسی که به جای صلح، بر طبل جنگ میکوبید و برای جهانیان رجز میخواند و خود را ولی امر مسلمین میدانست در عمق زمین و پشت دیوارهای امن، به دور از هر خطری پناه گرفته بود؛ و ما، کسانی که سالها هشدار دادیم و فریاد زدیم که این سیاستها برای کشور و مردم ویرانگر است امروز با دست و پایی بسته جانمان میان چنگال وحوش خارجی و شکنجهگران داخلی، دست به دست میشود.
اینجا، میان دو خطر، ما اسیر و قربانی بودیم، قربانی سیاستهایی که زندگی و کرامت انسانیمان را به بازی گرفتهبود.
آه اسماعیل
چه روزهایی را دیدیم...
ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان
۱۰ تیرماه / زندان تهران بزرگ
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
به رفتار غیر انسانی با افغانستانیها پایان دهید
بیش از ۱۳۰۰ کنشگر، روزنامهنگار، سینماگر و شهروند ایرانی و افغانستانی در نامهای خطاب به حکومت جمهوری اسلامی خواهان توقف فوری برخوردهای غیر انسانی با افغانستانیها در ایران شدند و از شهروندان ایران خواستند به این برخوردها واکنش نشان دهند تا سکوت آنان به همدستی و خواست عمومی برای برخورد با افغانستانیها تعبیر نشود.
متن بیانیه و فهرست نامها به این شرح است:
موج افغانستانیستیزی در ایران که در ماههای گذشته با سرعتی بیش از پیش رو به گسترش بود، در این روزها از سوی حکومت جمهوری اسلامی به بالاترین حد خود رسیده است. اخراج مهاجران که تا دیروز با توجیهات غیرقابل اثبات «تغییر ترکیب جمعیتی»، «بالا بردن نرخ بیکاری و افزایش مشکلات اقتصادی در جامعهی ایران»، «افزایش جرم و بزه» و دلایل ستیزهجویانهی دیگر انجام میگرفت حالا و پس از آغاز جنگ ۱۲ روزه، با اتهام تازه و بیسند «عناصر اصلی جاسوسی و شبکهی نفوذ» روبرو شده تا انتقام حملهی جنایتکارانهی اسرائیل را از بیصداترین و تحتظلمترین اقلیت مهاجر بگیرد. اتهامی که نه به چند نفر یا چند دسته و گروه از این جمعیت میلیونی، که به تمام افغانستانیها نسبت داده میشود.
ما به خوبی میدانیم که «اخراج مهاجران غیر قانونی»، عبارتی بزکشده برای برخورد غیر انسانی با تمام مهاجران چه قانونی و چه غیر قانونی است. شیوههای وحشیانه و غیر انسانی دستگیری، انتقال و نگهداری در اردوگاهها و سپس اخراج مهاجران که برخی از آنها از مدارک قانونی مهاجرت برخوردار هستند، رعب و بیپناهی عظیمی نه فقط در پناهآوردگان سالهای اخیر، که در دل افغانستانیها و افغانستانیتبارهایی ایجاد کرده که در ایران به دنیا آمدهاند و دهههاست ساکن ایرانند و ایران را کشور خود میدانند. در این روزها شاهد خبرها و تصاویری از نحوهی برخورد و تفتیش و اخراج این انسانها از سوی حکومت هستیم که واکنشی جز شرم و خشم و فریاد برایش نداریم.
ما امضاکنندگان این نامه از حکومت جمهوری اسلامی میخواهیم به برخورد غیر انسانی با افغانستانیها در ایران فورا پایان دهد و از تمامی شهروندان میخواهیم نسبت به این ظلم آشکار ساکت ننشینند و با روشهای انسانی و اقناعی و حمایتی، این سکوت و بیتفاوتی را که به همدستی و «خواست عمومی و ملی» تعبیر میشود، بشکنند. ظلمی که این روزها بر افغانستانیها و اقلیتهای بیصدای دیگر روا داشته میشود، بیش از هر چیز نابودگر ارزشهای مورد اتکای ما یعنی انساندوستی، عدالتخواهی و آزادی است. بیایید نسبت به عادیسازی این ظلم بیتفاوت نباشیم و رنج زندگی را بر انسانیهایی که ایران را وطن خود میدانند، افزون نکنیم.
۱. آتوسا ظرفدختی
۲. امیرعباس شیخ زینالدین
۳. ریحانه محمدی
۴. شاهین اشکیانی
۵. علی عبداللهی
۶. فریده شاهگلی
۷. مهدی آقاعموئی آرانی
۸. آتفه چهارمحالیان
۹. آتوسا ابراهیم نیا
۱۰. آتوسا قلمفرسایی
۱۱. آذر ضیا
۱۲. آذر لطفی
۱۳. آذرخش گلارا
۱۴. آرزو جواهری
۱۵. آرزو حسینی
۱۶. آرزو رستمی
۱۷. آرزو رسولی
۱۸. آرزو رضائی مجاز
۱۹. آرزو رضایی
۲۰. آرزو فیضی
۲۱. آرش بهرامی
۲۲. آرش نصراصفهانی
۲۳. آرش نعیمیان
۲۴. آرش هادیان
۲۵. آرمان شیرانی
۲۶. آرمان طباطبائی
۲۷. آرمیتا ثابتی اشرف
۲۸. آرمین یوسفی
۲۹. آریان جوانروح
۳۰. آریاناز گلرخ
۳۱. آرین فرامرزی
۳۲. آزاده بلاش
۳۳. آزاده تقوی
۳۴. آزاده ثبوت
۳۵. آزاده جلیلی
۳۶. آزاده جوران
۳۷. آزاده چاوشیان
۳۸. آزاده خرازی
۳۹. آزاده صابری
۴۰. آزاده صادقی
۴۱. آزاده صالحی
۴۲. آزاده کمالفر
۴۳. آزاده گل محمودی
۴۴. آزاده نعمتی
۴۵. آزیتا صبوری
۴۶. آزیتا محمدی
۴۷. آسو رحیمی
۴۸. آصف مبلغ
۴۹. آصفه عارفی
۵۰. آلاله ترحمی
۵۱. آلاله هاشمى
۵۲. آلما یوسفی
۵۳. آمنه امیری
۵۴. آمنه سیفی
۵۵. آمنه غلامی
۵۶. آمنه فاضلی
۵۷. آناهیتا حجازی
۵۸. آوا رضایی
۵۹. آوا علوی
۶۰. آوین فرهادی
۶۱. آیدا خشنودی
۶۲. آیدا عباسی
۶۳. آیدا قجر
۶۴. آیدا محمدی
۶۵. آیدین تیموری
۶۶. آیناز پیروی
۶۷. آیناز شادی
۶۸. الف. نوروزیان
۶۹. ابراهیم مختاری
۷۰. احسان اسلامی
۷۱. احسان خضرلو
۷۲. احسان ستاری
۷۳. احسان شایان فرد
۷۴. احسان عبدیفر
۷۵. احسان عزیزی
۷۶. احسان مالکی
۷۷. احمد احمدی
۷۸. احمد بالانه
۷۹. احمد بامیانی
۸۰. احمد جعفری
۸۱. احمد خسروانی
۸۲. احمد زاهدی لنگرودی
۸۳. احمد شفایی
۸۴. احمد صابری
۸۵. احمدرضا رجبی
۸۶. احمدستار
۸۷. اردلان عباسیان
۸۸. ارزو رحیمی
۸۹. ارزو رضایی
۹۰. ارسلان میرزایی
۹۱. ارغوان نادرپور
۹۲. ارکیده درودی
۹۳. ازاده فیضی
۹۴. اسحاق خلیلی
۹۵. اسد حکمت خواه
۹۶. اسداله سجادی
۹۷. اسماعیل احمدی
۹۸. اشکان اخلاقی
۹۹. اشکان قویدل
۱۰۰. اشکان لاهیجی
۱۰۱. اعظم اکبری
۱۰۲. اعظم جنگروی
۱۰۳. اعظم سادات
۱۰۴. افرا عسگری
۱۰۵. افروز پرتوی
۱۰۶. افروز زنجانی
۱۰۷. افسانه احسانی
۱۰۸. افسانه خواجوی
۱۰۹. افسانه سالاری
۱۱۰. افشین پرورش
۱۱۱. افشین روستایی
۱۱۲. اکبر تک دهقان
۱۱۳. اکبر نعمتی
۱۱۴. النا حامی
۱۱۵. النا رفیعی
۱۱۶. الناز عصار
۱۱۷. الناز ملکیان
۱۱۸. الهام ابوالقاسمی
۱۱۹. الهام اکبری
۱۲۰. الهام رسولی
۱۲۱. الهام شهسوارزاده
۱۲۲. الهام صمدی
۱۲۳. الهام قاسمی
۱۲۴. الهام گردی
۱۲۵. الهام گل محمدی
۱۲۶. الهام محمودی
۱۲۷. الهام مرتضوی
۱۲۸. الهام. ح
۱۲۹. الهه اجباری
۱۳۰. الهه امیدواری
۱۳۱. الهه خسروی یگانه
۱۳۲. الهه سالاری
۱۳۳. الهه کامجو
۱۳۴. الهه منافی
۱۳۵. الهه منافی
۱۳۶. الهه هوشیاری
۱۳۷. الینا آذری
۱۳۸. امید بلاغتی
۱۳۹. امید رضائی
۱۴۰. امید محمودی
۱۴۱. امیر ایلانلو
۱۴۲. امیر ایوبی
۱۴۳. امیر ترابی
۱۴۴. امیر حبیب اله
۱۴۵. امیر حسین حسینی
۱۴۶. امیر ذبیحی
۱۴۷. امیر زمانی
۱۴۸. امیر سبزه پرور
۱۴۹. امیر عباس رمضانی
۱۵۰. امیر عباسیان
۱۵۱. امیر فرهمند
۱۵۲. امیرمحمد چنگیزی محمدی
۱۵۳. امیر محمدی
۱۵۴. امیر مدنی
۱۵۵. امیر نیک سار
۱۵۶. امیرحسین بازگیر
۱۵۷. امیرحسین پیبراه
۱۵۸. امیرحسین حسن زاده
۱۵۹. امیرحسین خلیلی پیر
۱۶۰. امیرحسین عطایی
۱۶۱. امیررضا رضایان
۱۶۲. امیرسجاد طالبان
۱۶۳. امیرلعلی
۱۶۴. امین پروین
۱۶۵. امین داوری
۱۶۶. امین فتاحی
۱۶۷. امین کمیجانی
۱۶۸. امین مردی
۱۶۹. انسیه انساندوست
۱۷۰. انیسا رئوفی
۱۷۱. اوین تفکری
۱۷۲. ایاد تی.جی
۱۷۳. ایدا قاسمی
۱۷۴. ایلیا حسینی
۱۷۵. ایمان رضوانی
۱۷۶. بابک احمدی
۱۷۷. باران ظهوری
۱۷۸. باربد گلشیری
۱۷۹. بانو حسینی
۱۸۰. بتول نوری
۱۸۱. بصیر اکبری
۱۸۲. بصیر فرهمند
۱۸۳. بنفشه بدیعی
۱۸۴. به نوش نوشی
۱۸۵. بهار اشراق
۱۸۶. بهار الماسی
۱۸۷. بهار بهرآبادی
۱۸۸. بهار رامشی
۱۸۹. بهار قوامی
۱۹۰. بهار یونسی
۱۹۱. بهاره بشارتی
۱۹۲. بهاره رسایی
۱۹۳. بهاره ریاحی
۱۹۴. بهاره سلیمانی
۱۹۵. بهاره عباسی
۱۹۶. بهراد قاسم زاده
۱۹۷. بهرام زالبک
۱۹۸. بهرنگ پ
۱۹۹. بهناز امانی
۲۰۰. بهناز بقاییان
۲۰۱. بهناز غفاری
۲۰۲. بهناز نصرتی
۲۰۳. بوددای اعظم
۲۰۴. بی بی طاهره یوسفی
۲۰۵. بی تا ترابی
۲۰۶. بیتا پهلوانی
۲۰۷. بینا برزگر
۲۰۸. پ. همتی
۲۰۹. پارمیدا حیدری
۲۱۰. پارمیدا دانیالی
۲۱۱. پارمیس خجستهبخت
۲۱۲. پانیذ رضائی
۲۱۳. پرتو شهوندی
۲۱۴. پرستو دوکوهکی
۲۱۵. پرستو صادقى
۲۱۶. پرند تادری
۲۱۷. پروانه راهوران
۲۱۸. پروانه رضایی
۲۱۹. پروانه محمدپور
۲۲۰. پروین محمدی
۲۲۱. پری دانش
۲۲۲. پریماه اعوانی
۲۲۳. پری عبدی
۲۲۴. پری فرهنگ
۲۲۵. پری نشاط
۲۲۶. پریا اسماعیلی
۲۲۷. پریا هلالی
۲۲۸. پریچهار باقری
۲۲۹. پریسا ابراهیمی
۲۳۰. پریسا احمدی
۲۳۱. پریسا شیروانی
۲۳۲. پریسا غنی پور
۲۳۳. پریسا فلاح نیمچاهی
۲۳۴. پریسا قانی
۲۳۵. پریسا متوسل زاده
۲۳۶. پریسا مدنی
۲۳۷. پریسا نیا
۲۳۸. پژمان شفائی
۲۳۹. پگاه بی غم
۲۴۰. پگاه پزشکی
۲۴۱. پگاه جلالی
۲۴۲. پگاه جهاندار
۲۴۳. پگاه حقیری
۲۴۴. پگاه نجفی
۲۴۵. پوریا ت
۲۴۶. پوریا جهانشاد
۲۴۷. پونه یکتا
۲۴۸. پویا افضلی
۲۴۹. پویا پاریامقام
۲۵۰. پویا شاهسیاه
۲۵۱. پویان کفیلی
۲۵۲. پویان منصوری
۲۵۳. پویش عزیزالدین
۲۵۴. پیام ابوطالبی زنوزی
۲۵۵. پیام روشن فکر
۲۵۶. تارا آغداشلو
۲۵۷. تارا بختیاری
۲۵۸. تارا پرهیزی
۲۵۹. تارا جاویدی
۲۶۰. تارا فاتحی
۲۶۱. تارا هادوی
۲۶۲. ترانه بنی یعقوب
۲۶۳. ترانه داریان
۲۶۴. ترانه علیدوستی
۲۶۵. ترانه فروردین
۲۶۶. تنویراحمد قسیم
۲۶۷. توبا طا
۲۶۸. توماج داراب
۲۶۹. ثریا احمدی
۲۷۰. ثریا باباخانی
۲۷۱. ثریا حیدری
۲۷۲. ثریا رحیمی
۲۷۳. ثریا رضایی
۲۷۴. ثریا صدیقی
۲۷۵. ثریا غلامی
۲۷۶. ثریا کریمی
۲۷۷. ثریانظری
۲۷۸. ثمین اعیانیفرد
۲۷۹. ثمین طاهوری
۲۸۰. ثمین مهاجرانی
۲۸۱. جاوید ذوالفقاری
۲۸۲. جاوید رفاهی
۲۸۳. جاوید رفاهی
۲۸۴. جعفر قدیمخانی
۲۸۵. جعفری
۲۸۶. جلیل نظری
۲۸۷. جمیله جعفری
۲۸۸. جمیله محمدی
۲۸۹. جواد ابراهیمی نژاد
۲۹۰. جواد سجادی
۲۹۱. جواد سجادی
۲۹۲. چیستا کرامتی
۲۹۳. حامد اصغرزاده
۲۹۴. حامد سپهر
۲۹۵. حامد محمودی
۲۹۶. حامد نجات قنبر
۲۹۷. حانیه حاجلو
۲۹۸. حبیب احمدی
۲۹۹. حدیثه محمدی
۳۰۰. حدیثه مرادی
۳۰۱. حسام سلامت
۳۰۲. حسام موذن
۳۰۳. حسن رضایی
۳۰۴. حسن قاسمی
۳۰۵. حسن قلی
۳۰۶. حسن مدبر
۳۰۷. حسن منوچهری سیاوش))
۳۰۸. حسین احمدی
۳۰۹. حسین جندقی
۳۱۰. حسین عسگری
۳۱۱. حسینی
۳۱۲. حفصه احراری
۳۱۳. حکیم اکبری
۳۱۴. حکیم گرجستانی
۳۱۵. حکیمه علیزاده
۳۱۶. حلما رمضان
۳۱۷. حلیا فائزیپور
۳۱۸. حلیمه حسینی
۳۱۹. حلیمه عالمی
۳۲۰. حمید احمدی
۳۲۱. حمید حبیب الله
۳۲۲. حمید سعیدخان
۳۲۳. حمید سلجوقی
۳۲۴. حمید سید
۳۲۵. حمید عطایی
۳۲۶. حمید گودرزی
۳۲۷. حمید مافی
۳۲۸. حمیدرضا پژمان
۳۲۹. حمیدرضا رسولیان
۳۳۰. حمیدرضا صالحی
۳۳۱. حمیدرضا طاهری
۳۳۲. حمیدرضا قهرمانی
۳۳۳. حمیدرضا واشقانی فراهانی
۳۳۴. حمیده حمیدی
۳۳۵. حمیرا صبور
۳۳۶. حنانه فرکوش
۳۳۷. حوّاحسنی
۳۳۸. حورا وکیلی
۳۳۹. خاطره حسینی
۳۴۰. خاطره فیاضی
۳۴۱. خالق یار
۳۴۲. خدیجه بلوچ
۳۴۳. خدیجه سادات حسینی
۳۴۴. دارا سانجی
۳۴۵. دانیال تجری
۳۴۶. دانیال رهبری
۳۴۷. دانیال سیدین
۳۴۸. دانیال صفری
۳۴۹. داود اشرفی
۳۵۰. داود کبیری
۳۵۱. داوود رضوی
۳۵۲. درسا رئیسیان
۳۵۳. درسا کاظمی
۳۵۴. درسا مصدق مهر
۳۵۵. درنا دیباج
۳۵۶. دریا رمضانی
۳۵۷. دلارام بلورچب
۳۵۸. دلارام شیخی مقدم
۳۵۹. دنیا راد
۳۶۰. دیبا صفری
۳۶۱. دیانا احسان
۳۶۲. راحله حسنی
۳۶۳. راحله رسولی
۳۶۴. راحیل عادلی
۳۶۵. رازک بختیاری
۳۶۶. راضیه رسولی
۳۶۷. راضیه زیدی
۳۶۸. راضیه علیزاده
۳۶۹. راضیه عیوضی
۳۷۰. راضیه کریمی
۳۷۱. راضیه محمدزاده
۳۷۲. راضیه نظری
۳۷۳. رامبد والا
۳۷۴. رامین پروین
۳۷۵. رامین صفی یاری
۳۷۶. رجا حجت نژاد
۳۷۷. رحمان حسینی
۳۷۸. رخسانه آبشار
۳۷۹. رضا آزاد
۳۸۰. رضا آیدن
۳۸۱. رضا پناهی
۳۸۲. رضا حسینی
۳۸۳. رضا زواری
۳۸۴. رضا سیدزاده
۳۸۵. رضا شفاخواه
۳۸۶. رضا طالبی
۳۸۷. رضا علیجانی
۳۸۸. رضا فقیه عبداللهی
۳۸۹. رضا فیضی
۳۹۰. رضا محمدی قایقچی
۳۹۱. رضا نساجی
۳۹۲. رعنا حسینی
۳۹۳. رقیه حسینی
۳۹۴. رها تاجیک
۳۹۵. رها عسکریزاده
۳۹۶. رها ماندگار
۳۹۷. رهام امیری فر
۳۹۸. رهام سبحانی
۳۹۹. روح الله یوسفی
۴۰۰. روحالله انصاری
۴۰۱. روحالله سپندارند
۴۰۲. روحاله نخعی
۴۰۳. رودابه دهقانی
۴۰۴. روزبه رفیعی
۴۰۵. روژیا فروهر
۴۰۶. روژین فهیم
۴۰۷. روشی خوشنویس
۴۰۸. رومینا رضوی
۴۰۹. رویا تمدن
۴۱۰. رویا متابیان
۴۱۱. رویا مرادی
۴۱۲. رویا نعیمی
۴۱۳. رویا ویاند
۴۱۴. ریحانه پورامیر
۴۱۵. ریحانه پورطالبی
۴۱۶. ریحانه جباری
۴۱۷. ریحانه عبداله پور
۴۱۸. ریحانه موسوی
۴۱۹. زارا امجدیان
۴۲۰. زری پورجعفریان
۴۲۱. زک رامی
۴۲۲. زکیه حسنی
۴۲۳. زکیه عاشوری
۴۲۴. زمان آرمان
۴۲۵. زمان وفاجویی
۴۲۶. زمیر احمد نوری
۴۲۷. زهرا آب روشن
۴۲۸. زهرا آقامیری
۴۲۹. زهرا احمدی
۴۳۰. زهرا اسماعیلی
۴۳۱. زهرا اصغری
۴۳۲. زهرا اطیفی
۴۳۳. زهرا اعتمادی
۴۳۴. زهرا بابایی
۴۳۵. زهرا پناهی
۴۳۶. زهرا جعفری
۴۳۷. زهرا جلیلی
۴۳۸. زهرا حبیبی
۴۳۹. زهرا حسن زاده
۴۴۰. زهرا حسینی
۴۴۱. زهرا خاوری
۴۴۲. زهرا خماریان
۴۴۳. زهرا دادرس
۴۴۴. زهرا دهقانی
۴۴۵. زهرا ذکی
۴۴۶. زهرا راد
۴۴۷. زهرا رحیمی خامنه
۴۴۸. زهرا رخشانی مقدم
۴۴۹. زهرا رضایی
۴۵۰. زهرا سعیدی
۴۵۱. زهرا سلنگی
۴۵۲. زهرا شریفی
۴۵۳. زهرا شکرالله بیک تبریزی
۴۵۴. زهرا صاحب
۴۵۵. زهرا طاهری
۴۵۶. زهرا عادلی
۴۵۷. زهرا علی زاده
۴۵۸. زهرا عیزاده
۴۵۹. زهرا فیضی
۴۶۰. زهرا قاسمعلی زاده
۴۶۱. زهرا کاظمی
۴۶۲. زهرا ماهری
۴۶۳. زهرا محمدی
۴۶۴. زهرا مصدق
۴۶۵. زهرا معین
۴۶۶. زهرا موسوی
۴۶۷. زهرا میری
۴۶۸. زهرا نظری
۴۶۹. زهرا نوراحمدی
۴۷۰. زهرا یوسفی
۴۷۱. زهرا حسینی
۴۷۲. زهرا نجفی
۴۷۳. زهره جوادی
۴۷۴. زهره حسینی
۴۷۵. زهره رمضانی
۴۷۶. زهره صابری
۴۷۷. زهره صدر
۴۷۸. زهره عراقی
۴۷۹. زهره قراهی
۴۸۰. زهره مروی
۴۸۱. زویا صفری
۴۸۲. زینب آزموده
۴۸۳. زینب آژیراک
۴۸۴. زینب احمدی
۴۸۵. زینب بهزادفر
۴۸۶. زینب حسینی
۴۸۷. زینب حیدری
۴۸۸. زینب رضایی
۴۸۹. زینب محمدی
۴۹۰. زینب موسوی
۴۹۱. ژیلا بنییعقوب
۴۹۲. ژیلا مکوندی
۴۹۳. سارا از لان
۴۹۴. سارا افشار
۴۹۵. سارا ثابت
۴۹۶. سارا جهانی
۴۹۷. سارا حسن زاذه
۴۹۸. سارا حسینی
۴۹۹. سارا خسروی
۵۰۰. سارا خلیلی جهرمی
۵۰۱. سارا رابط
۵۰۲. سارا سلطانعلی
۵۰۳. سارا صادقی
۵۰۴. سارا قلاوند
۵۰۵. سارا قنبری
۵۰۶. سارا قهرمانى
۵۰۷. سارا منصوری
۵۰۸. سارا موسوی
۵۰۹. سارا نصراللهی
۵۱۰. سارارضایی
۵۱۱. سارارضایی
۵۱۲. سارین حسنی
۵۱۳. ساغر شیرازی نژاد
۵۱۴. ساقی کمالی
۵۱۵. سالومه دبیریان
۵۱۶. سالومه قدسی مقدم
۵۱۷. سام ایرانی
۵۱۸. سامان مسعودی
۵۱۹. ساناز ابراهیم پور
۵۲۰. ساناز اصفهانی
۵۲۱. ساناز توسلی
۵۲۲. ساناز ستارزاده
۵۲۳. ساناز صادقی
۵۲۴. ساناز عظیمیپور
۵۲۵. ساناز نوروزی
۵۲۶. ساناز یوسفی
۵۲۷. سبا دوست بخیر
۵۲۸. سبا عباسزاده
۵۲۹. سپهر چوبساز
۵۳۰. سپهر عباسی
۵۳۱. سپید قنبری
۵۳۲. سپیده ابطحی
۵۳۳. سپیده جدیری
۵۳۴. سپیده جعفری
۵۳۵. سپیده جلالوند
۵۳۶. سپیده جندقی
۵۳۷. سپیده سالاروند
۵۳۸. سپیده صراف زاده
۵۳۹. ستار ستار
۵۴۰. ستاره اسدی
۵۴۱. ستاره امینی
۵۴۲. ستاره بهرانی
۵۴۳. ستاره جزایری
۵۴۴. ستاره رهنورد
۵۴۵. ستاره صادقی
۵۴۶. ستاره صالحی
۵۴۷. ستاره لطفی
۵۴۸. سجاد عابدینی
۵۴۹. سحر اصغری
۵۵۰. سحر باسره
۵۵۱. سحر جندقی
۵۵۲. سحر رضایی
۵۵۳. سحر رضوند
۵۵۴. سحر عبادی
۵۵۵. سحر قادری
۵۵۶. سحر قاموس
۵۵۷. سحر کلیبری نوتاش
۵۵۸. سحر مصیبی
۵۵۹. سحر نمازیخواه
۵۶۰. سحر وفایی
۵۶۱. سرو رسا رفیع زاده
۵۶۲. سرور گلرنگ
۵۶۳. سرور نوتاش
۵۶۴. سروناز فارسی
۵۶۵. سعدیه راشدی
۵۶۶. سعید اسکندری
۵۶۷. سعید پورحیدر
۵۶۸. سعید حسن پور
۵۶۹. سعید شاه حسینی
۵۷۰. سعید کریمی
۵۷۱. سعیده ابطحی
۵۷۲. سعیده اکبری
۵۷۳. سعیده شفیعی
۵۷۴. سعیده ناصری
۵۷۵. سکینه اسدی
۵۷۶. سکینه حسنی
۵۷۷. سکینه رضایی
۵۷۸. سکینه علیزاده
۵۷۹. سکینه مجاهد
۵۸۰. سلما عزیزی
۵۸۱. سلیمه خاوری
۵۸۲. سماء مهدوی
۵۸۳. سمانه اسماعیلی سده
۵۸۴. سمانه روغنی
۵۸۵. سمانه سوادی
۵۸۶. سمانه مداح
۵۸۷. سمانه معیری
۵۸۸. سمیه فرجی
۵۸۹. سمیرا بیانی
۵۹۰. سمیرا حسینی
۵۹۱. سمیرا رضایی
۵۹۲. سمیرا شفیعی
۵۹۳. سمیرا علی آبادی
۵۹۴. سمیرا علیزاده
۵۹۵. سمیرا نیک پا
۵۹۶. سمیرا هاشمی
۵۹۷. سمیرامیس بابایی
۵۹۸. سمیه جعفری
۵۹۹. سمیه حسینی
۶۰۰. سمیه رحیمی
۶۰۱. سمیه رضایی
۶۰۲. سمیه سادات
۶۰۳. سمیه فرخی
۶۰۴. سمیه قدوسی
۶۰۵. سمیه میرشمسی
۶۰۶. سمیه یاوری
۶۰۷. سهراب مستقیم
۶۰۸. سهیل جاننثاری
۶۰۹. سهیلا قنبری
۶۱۰. سهیلا نیکنان
۶۱۱. سوده سعدایی
۶۱۲. سوده عالمشناس
۶۱۳. سوده کریمی
۶۱۴. سوسن پرور
۶۱۵. سوگل ایران پور
۶۱۶. سوگل شاکریفر
۶۱۷. سوگل غفاری
۶۱۸. سوگلمیرزایی
۶۱۹. سولماز پویا
۶۲۰. سوما نگهدارینیا
۶۲۱. سونا مصطفی زاده مقدم
۶۲۲. سویده ساداتی فر
۶۲۳. سیامک ابوطالب
۶۲۴. سیامک ب
۶۲۵. سیاوش طلاییزاده
۶۲۶. سیاوش مسرور
۶۲۷. سید حسین حسینی
۶۲۸. سید سجاد هاشمینژاد
۶۲۹. سید علی حسینی
۶۳۰. سید مهدی حسینی
۶۳۱. سیدحسین سراجزاده
۶۳۲. سیدرضا سهیل
۶۳۳. سیده ناصری نیاکی
۶۳۴. سیروس نظری
۶۳۵. سیما برنا
۶۳۶. سیما سعادت
۶۳۷. سیما صفری
۶۳۸. سیما فاسمی
۶۳۹. سیماسلطانی
۶۴۰. سیمین صلاح
۶۴۱. سینا انتصاری
۶۴۲. سینا صبونیان
۶۴۳. شاداب شایگان
۶۴۴. شادی حصارکی
۶۴۵. شادی معصومی
۶۴۶. شاهین اقدامی
۶۴۷. شاهین تقی خانی
۶۴۸. شاهین خلیل زاده
۶۴۹. شاهین فلاح
۶۵۰. شای همتی
۶۵۱. شایا شهرستانی
۶۵۲. شایان رحمانی
۶۵۳. شایسته فرهادی
۶۵۴. شبنم پرکار
۶۵۵. شبنم هاشمی
۶۵۶. شراف اسحاقی
۶۵۷. شقایق حسنی
۶۵۸. شقایق سعید
۶۵۹. شقایق شهری
۶۶۰. شقایق صائبی
۶۶۱. شکوفا مولانا
۶۶۲. شکوفه مرادی
۶۶۳. شکوه افیونی
۶۶۴. شکیبا فائزی
۶۶۵. شکیبا معین
۶۶۶. شکیرا کنلیسا
۶۶۷. شکیلا رفیع
۶۶۸. شمیم سبزواری
۶۶۹. شهپر بامداد
۶۷۰. شهرزاد ایراننژاد
۶۷۱. شهرزاد تاج پور
۶۷۲. شهرزاد زکی زاده
۶۷۳. شهرزاد نظرپور
۶۷۴. شهروز کریمی
۶۷۵. شهناز حسین زاده
۶۷۶. شهین غفاری
۶۷۷. شورانگیز داداشی
۶۷۸. شوکا حسینی
۶۷۹. شیرین م
۶۸۰. شیر محمد نیکزاد
۶۸۱. شیرین برق نورد
۶۸۲. شیرین سعدی نژاد
۶۸۳. شیرین قریشیان
۶۸۴. شیرین کریمی
۶۸۵. شیرین ملکفاضلی
۶۸۶. شیرین نصیری
۶۸۷. شیما امینی
۶۸۸. شین دال
۶۸۹. شیوا دریانی
۶۹۰. شیوا شفیع نژاد
۶۹۱. شیوا نظامی
۶۹۲. شیوا نظرآهاری
۶۹۳. صادق داوری
۶۹۴. صادق سروری
۶۹۵. صادق صالحی
۶۹۶. صادق قاسمی
۶۹۷. صالحه حسنی
۶۹۸. صبا آلاله
۶۹۹. صدرا تحصیلی
۷۰۰. صدف امیری
۷۰۱. صدف تقی خانی
۷۰۲. صدف حیدری
۷۰۳. صدف کیخا
۷۰۴. صدیق موثق
۷۰۵. صدیقه رسولی
۷۰۶. صفیه بختیاری
۷۰۷. صنم جوادی
۷۰۸. صنم نبی زاده
۷۰۹. صوفیامیرزایی
۷۱۰. ضحی خودی
۷۱۱. ضیاء نبوی
۷۱۲. طاهره احمدی
۷۱۳. طاهره حسینی
۷۱۴. طاهره علی نژآد
۷۱۵. طاهره علی نژاد
۷۱۶. طاهره فهیمی
۷۱۷. طاهره گل گلی
۷۱۸. طاهره مرادی
۷۱۹. طاهره مهدوی
۷۲۰. طلا معتضدی
۷۲۱. طناز تهرانی
۷۲۲. طناز کلاهچیان
۷۲۳. طهورا آیتی
۷۲۴. طیبه زارعی
۷۲۵. طیبه سلمانی
۷۲۶. طیبه عباسلو
۷۲۷. ع امینی
۷۲۸. عادله قدسیزاده
۷۲۹. عارفه تیموری
۷۳۰. عارفه رستمی
۷۳۱. عاطفه حسنی
۷۳۲. عاطفه خادم الرضا
۷۳۳. عاطفه مصطفوی
۷۳۴. عاطفه نوری
۷۳۵. عاطه یارمحمدی
۷۳۶. عباس رضایی
۷۳۷. عباس شکری
۷۳۸. عباس محمدی
۷۳۹. عبدالعلی واحدی
۷۴۰. عبدالغفار علیزاده
۷۴۱. عبدالقدیر صالحی
۷۴۲. عبدالله دشتی مکان
۷۴۳. عبدلحسین اکرمی
۷۴۴. عزیز غمخوار
۷۴۵. عزیزالله موحدی
۷۴۶. عسل دیناروند
۷۴۷. عسل عباسیان
۷۴۸. عسل موسوی
۷۴۹. عصمت ابراهیمی
۷۵۰. عطیه چیتی
۷۵۱. عطیه خسروانی
۷۵۲. عطیه ط
۷۵۳. علیرضا عباسى
۷۵۴. علی ارومیه ای
۷۵۵. علی اعلمی
۷۵۶. علی بهرانی
۷۵۷. علی پرسان
۷۵۸. علی تارخ
۷۵۹. علی توانا
۷۶۰. علی جنابان
۷۶۱. علی خاکسار
۷۶۲. علی راغب
۷۶۳. علی رضا اطلسچی
۷۶۴. علی رضا مرادیان
۷۶۵. علی رضا یاری
۷۶۶. علی سینا میرزاد
۷۶۷. علی عبداللهی شاعر
۷۶۸. علی کرباسی
۷۶۹. علی کریمی
۷۷۰. علی کلائی
۷۷۱. علی مرادی
۷۷۲. علی معظمی
۷۷۳. علیرضا آبیز
۷۷۴. علیرضا آدینه
۷۷۵. علیرضا احمدی
۷۷۶. علیرضا بابایی
۷۷۷. علیرضا باقری
۷۷۸. علیرضا چمنزار
۷۷۹. علیرضا دشتی
۷۸۰. علیرضا رهبری
۷۸۱. علیرضا سهرابپور
۷۸۲. علیرضا قراباغی
۷۸۳. علیرضا قیصری منوچهری
۷۸۴. علیرضا نظری
۷۸۵. علیرضا نعمتی
۷۸۶. علینا فرزامی
۷۸۷. عنایت فانی
۷۸۸. غزاله پیامی
۷۸۹. غزاله قبادی
۷۹۰. غزاله گودرزی
۷۹۱. غزاله معتمد
۷۹۲. غزل سلطانی
۷۹۳. غزل علی عبدالکریم
۷۹۴. غزل کریم بیگی
۷۹۵. غضنفر ابراهیمی
۷۹۶. غلام مجتبی فیاض
۷۹۷. غلامرضا جعفری
۷۹۸. فائزه ادیب
۷۹۹. فائزه اشراق
۸۰۰. فائزه چراغی
۸۰۱. فائزه رضازاده
۸۰۲. فائزه رضایی
۸۰۳. فائزه زمانی
۸۰۴. فائزه کریمی
۸۰۵. فائزه نجفی
۸۰۶. فاران فنائیان
۸۰۷. فاطمه آرام نژاد
۸۰۸. فاطمه ابراهیمی
۸۰۹. فاطمه احمدی
۸۱۰. فاطمه اسماعیلی
۸۱۱. فاطمه الهوردی
۸۱۲. فاطمه ایمانی
۸۱۳. فاطمه باقری
۸۱۴. فاطمه برزگران
۸۱۵. فاطمه جمالپور
۸۱۶. فاطمه حسین زاده
۸۱۷. فاطمه حسینی
۸۱۸. فاطمه حمیدی
۸۱۹. فاطمه خاوری
۸۲۰. فاطمه خودی
۸۲۱. فاطمه رحیمی
۸۲۲. فاطمه سعیدی
۸۲۳. فاطمه شمس
۸۲۴. فاطمه عبدالهی
۸۲۵. فاطمه عطاران
۸۲۶. فاطمه عظیمی پسند
۸۲۷. فاطمه علیزاده
۸۲۸. فاطمه فدایی
۸۲۹. فاطمه فلاح
۸۳۰. فاطمه فیضی
۸۳۱. فاطمه قانع جهرمی
۸۳۲. فاطمه مصطفی زاده
۸۳۳. فاطمه معتمد
۸۳۴. فاطمه مهرزاد
۸۳۵. فاطمه نظری
۸۳۶. فاطمه نوری
۸۳۷. فاطمه هاشمی
۸۳۸. فاطیما فرجزاده
۸۳۹. فاطیما مرادی
۸۴۰. فانوس بهادروند
۸۴۱. فراز جهاندار
۸۴۲. فراز خسروانی
۸۴۳. فراز طهماسبی
۸۴۴. فرانک سعیدی
۸۴۵. فرانک کیانی
۸۴۶. فرزاد کوهستانی
۸۴۷. فرزاد یعقوبی پور
۸۴۸. فرزام اعتمادی
۸۴۹. فرزان شاماسبلو
۸۵۰. فرزانه احمدی
۸۵۱. فرزانه انصاری
۸۵۲. فرزانه درویش پناه
۸۵۳. فرزانه سید ابریشمی
۸۵۴. فرزانه صارمی
۸۵۵. فرزانه قاسمی
۸۵۶. فرشته تاجیک
۸۵۷. فرشته جعفری
۸۵۸. فرشته حسین زاده
۸۵۹. فرشته خاوری
۸۶۰. فرشته طاهری
۸۶۱. فرشته فیضی
۸۶۲. فرشید ساکی
۸۶۳. فرناز اولتانی
۸۶۴. فرناز حائری
۸۶۵. فرناز حسینی
۸۶۶. فرناز سلطانی
۸۶۷. فرناز عیدی پور
۸۶۸. فرناز ندیم
۸۶۹. فرنگیس سلطانپور
۸۷۰. فرنوش بلقیس زاده
۸۷۱. فرنوش نیک
۸۷۲. فرهاد خوئی
۸۷۳. فرهنگ عرفانی
۸۷۴. فرهود بهادری
۸۷۵. فروغ سهرابی
۸۷۶. فروه رسولی
۸۷۷. فریبا افشار
۸۷۸. فریبا خادمی
۸۷۹. فریبا صفی ملایری
۸۸۰. فریبا عظیمی
۸۸۱. فریبا کیوانی
۸۸۲. فریده صارمی
۸۸۳. فریده طهرانی
۸۸۴. فریده عصاره
۸۸۵. فریده غائب
۸۸۶. فریما بلوری
۸۸۷. فسانه خیراندیش
۸۸۸. فهیمه صمیمی
۸۸۹. فهیمه ظهوری
۸۹۰. قاصدک حسینی
۸۹۱. قمر تکاوران
۸۹۲. کارا گنجور
۸۹۳. کامنوش خسروانی
۸۹۴. کانون ادبیات شرق
۸۹۵. کاوه خانی
۸۹۶. کاوه ضرغامیفر
۸۹۷. کاوه فرقان پرست
۸۹۸. کبرا بربری
۸۹۹. کبرا صفری
۹۰۰. کبرا محمدی
۹۰۱. کبری حسن زاده
۹۰۲. کبری یوسفی
۹۰۳. کتایون ترابیان
۹۰۴. کلکتیو عصیان
۹۰۵. کمال الدین غفاری
۹۰۶. کوثر سامانی
۹۰۷. کوثر. میم
۹۰۸. کوهیار گردی
۹۰۹. کیارش
۹۱۰. کیان دولت آبادی
۹۱۱. کیوان کیانی
۹۱۲. کیوان مهتدی
۹۱۳. گل احمد مظفری
۹۱۴. گلبانو میرزایی
۹۱۵. گلزاد امین زاده
۹۱۶. گلکو هوشمند
۹۱۷. گلنار رامش
۹۱۸. گلنار شهیار
۹۱۹. گلناز امین
۹۲۰. گلناز بویا
۹۲۱. گلی نوراحمدی
۹۲۲. گلیتا حسین پور اصفهانی
۹۲۳. لاله عنبری
۹۲۴. لطف الله تاجیک
۹۲۵. لیلا سجودى
۹۲۶. لیلا مستوفى
۹۲۷. لیلا یعقوبی
۹۲۸. لیا بشری
۹۲۹. لیا علزاد
۹۳۰. لیدا ابراهیمی
۹۳۱. لیدا درفشه
۹۳۲. لیدا نیشابوریان
۹۳۳. لیلا احمدی
۹۳۴. لیلا جعفری
۹۳۵. لیلا حسینزاده
۹۳۶. لیلا رهنما
۹۳۷. لیلا مسیحا
۹۳۸. لیلا معاوی
۹۳۹. لیلا معظمی
۹۴۰. لیلی ایریم
۹۴۱. لیلی بهبهانی
۹۴۲. لیلی پور
۹۴۳. لیلی فرهادپور
۹۴۴. م . یوسفی
۹۴۵. م دانش
۹۴۶. مائده اثناعشری
۹۴۷. مائده شهباز
۹۴۸. مائده یزدانی
۹۴۹. مائده یوسفی
۹۵۰. مارال جیرانی
۹۵۱. مارال کشاورز
۹۵۲. ماریا سلجوقی
۹۵۳. مانا فریور
۹۵۴. مانا نژاد
۹۵۵. ماندانا افتخاری
۹۵۶. مانلی آیگانی
۹۵۷. مانلی شاکری
۹۵۸. ماهرخ مفیدنخعی
۹۵۹. ماهی ایمانی
۹۶۰. مبارکه مرتضوی
۹۶۱. مجتبی سلطانلو
۹۶۲. مجتبی صالحی
۹۶۳. مجتبی صفرزایی
۹۶۴. مجتبی عبدی
۹۶۵. مجید احمدی
۹۶۶. مجید اسدی
۹۶۷. مجید مسافر
۹۶۸. محبوب حیدری
۹۶۹. محبوبه صادقی
۹۷۰. محبوبه فیروزی
۹۷۱. محدامین حوالهدار
۹۷۲. محدثه اکبری
۹۷۳. محدثه کشاورز
۹۷۴. محدثه موسوی
۹۷۵. محسن انواری
۹۷۶. محسن خادمی
۹۷۷. محسن دزیانی
۹۷۸. محسن دودانگه
۹۷۹. محسن سعادت
۹۸۰. محسن علوی
۹۸۱. محمد آشیانی
۹۸۲. محمد ادریس روف
۹۸۳. محمد اشرف ساقی
۹۸۴. محمد امین صالحی
۹۸۵. محمد باقر گلستان
۹۸۶. محمد پورفر
۹۸۷. محمد جوانمرد
۹۸۸. محمد حامی حسینی
۹۸۹. محمد رضایی
۹۹۰. محمد روستایی
۹۹۱. محمد شریف
۹۹۲. محمد صادق رحیمی
۹۹۳. محمد طاهریان
۹۹۴. محمد کریمی
۹۹۵. محمد معلق
۹۹۶. محمد نعمتی
۹۹۷. محمد وطنچی
۹۹۸. محمدرضا دولتآبادی
۹۹۹. محمدرضا شایستهخو
۱۰۰۰. محمدصادق ازبک
۱۰۰۱. محمدکریم آسایش
۱۰۰۲. محیا دانش
۱۰۰۳. مدیا رجبیفر
۱۰۰۴. مرتضا نیکنهاد
۱۰۰۵. مرتضی خاوری
۱۰۰۶. مرجان احمدی
۱۰۰۷. مرجان چرومی
۱۰۰۸. مرجان دهقانی پور
۱۰۰۹. مرجان ریختهگر
۱۰۱۰. مرجان فدوى اردکانى
۱۰۱۱. مرجان قربانی
۱۰۱۲. مرسده بصیریان
۱۰۱۳. مرسده چگینی
۱۰۱۴. مرسده قربانیان
۱۰۱۵. مرسده هاشمی
۱۰۱۶. مرسل نظری
۱۰۱۷. مرضیه بشیری
۱۰۱۸. مرضیه بهزادپور
۱۰۱۹. مرضیه حاجی خانی
۱۰۲۰. مرضیه حسینی
۱۰۲۱. مرضیه راهی
۱۰۲۲. مرضیه رسولی
۱۰۲۳. مرضیه غلامی
۱۰۲۴. مرضیه کریمیان
۱۰۲۵. مرضیه مرادی
۱۰۲۶. مرضیه نورزهی
۱۰۲۷. مرضیه نیلی
۱۰۲۸. مریم حیدری
۱۰۲۹. مریم آزاد
۱۰۳۰. مریم احمدی
۱۰۳۱. مریم اسکندری
۱۰۳۲. مریم امیری
۱۰۳۳. مریم بالازاده
۱۰۳۴. مریم پالیزبان
۱۰۳۵. مریم تابی
۱۰۳۶. مریم جلیلیان
۱۰۳۷. مریم حسنی
۱۰۳۸. مریم حسین زاده
۱۰۳۹. مریم حسینی
۱۰۴۰. مریم حیدرخانی
۱۰۴۱. مریم خاوری
۱۰۴۲. مریم دارایی
۱۰۴۳. مریم دوست محمدی
۱۰۴۴. مریم راز
۱۰۴۵. مریم راهور
۱۰۴۶. مریم رحمانی
۱۰۴۷. مریم رضایی
۱۰۴۸. مریم سلاجقه
۱۰۴۹. مریم سمیعی
۱۰۵۰. مریم شریفزاده
۱۰۵۱. مریم شیرازی
۱۰۵۲. مریم شیرینسخن
۱۰۵۳. مریم صادقی
۱۰۵۴. مریم صادقی
۱۰۵۵. مریم صالحی
۱۰۵۶. مریم عبداللهی
۱۰۵۷. مریم قدیری
۱۰۵۸. مریم کروبی
۱۰۵۹. مریم محمدی
۱۰۶۰. مریم مرتضوی
۱۰۶۱. مریم موقر
۱۰۶۲. مریم میرمحمدی
۱۰۶۳. مریم نادره
۱۰۶۴. مریم نراقی
۱۰۶۵. مریم نظری
۱۰۶۶. مریم نفری
۱۰۶۷. مریم نوایی
۱۰۶۸. مریم یحیوی
۱۰۶۹. مزدک دانشور
۱۰۷۰. مژده دانش پژوه
۱۰۷۱. مژده نژاد
۱۰۷۲. مژگان احمدی
۱۰۷۳. مژگان راد
۱۰۷۴. مژگان عطایی
۱۰۷۵. مژگان مقصودی
۱۰۷۶. مسعود عبدی
۱۰۷۷. مسعود عزیزپور
۱۰۷۸. مسعود کاظمی
۱۰۷۹. مصطفی احمدی
۱۰۸۰. مصطفی جعفری
۱۰۸۱. مصطفی جلیلی
۱۰۸۲. مصطفی علیزاده
۱۰۸۳. مصطفی لک قمی
۱۰۸۴. مصطفی نظری
۱۰۸۵. مصطفی ولیانپور
۱۰۸۶. مصی ابوالحسن
۱۰۸۷. معصومه افضلی
۱۰۸۸. معصومه ابوالفتح زاده
۱۰۸۹. معصومه احمدی
۱۰۹۰. معصومه حیدری
۱۰۹۱. معصومه رضایی
۱۰۹۲. معصومه شاپوری
۱۰۹۳. معصومه غلامی
۱۰۹۴. معصومه فولادی رستمی
۱۰۹۵. معصومه قاسمی
۱۰۹۶. معصومه قاسمی پور
۱۰۹۷. معصومه کوثری
۱۰۹۸. معصومه میرزایی
۱۰۹۹. معصومه یوسفی
۱۱۰۰. معید مطهری
۱۱۰۱. معین فرخی
۱۱۰۲. مقصود تیموری
۱۱۰۳. ملی صفری
۱۱۰۴. ملیحه ایمانی
۱۱۰۵. ملیحه بیات
۱۱۰۶. ملیحه شهنی
۱۱۰۷. ملیکا احمدی
۱۱۰۸. ملیکا افشار
۱۱۰۹. ملیکا مرادی
۱۱۱۰. ملینا صالح
۱۱۱۱. منصوره بلخاری
۱۱۱۲. منصوره پناهی
۱۱۱۳. منصوره شجاعی
۱۱۱۴. منصوره صبور
۱۱۱۵. منصوره قاسمی تودشکی
۱۱۱۶. منصوره نیکوکار
۱۱۱۷. منیره برادران
۱۱۱۸. منیژه یزدانی
۱۱۱۹. مه سان عابدی
۱۱۲۰. مهتا پارسا
۱۱۲۱. مهتا ماهانی
۱۱۲۲. مهتاب اخوان
۱۱۲۳. مهتاب برقی
۱۱۲۴. مهتاب رحیمی
۱۱۲۵. مهتاب قربانی
۱۱۲۶. مهتاب هاشمی
۱۱۲۷. مهدی آزاد
۱۱۲۸. مهدی آزادی
۱۱۲۹. مهدی اکرمی
۱۱۳۰. مهدی حسینی
۱۱۳۱. مهدی علیپور
۱۱۳۲. مهدی عیوضلو
۱۱۳۳. مهدی فخرزاده
۱۱۳۴. مهدی کریمی
۱۱۳۵. مهدی کیقبادی
۱۱۳۶. مهدی گلی
۱۱۳۷. مهدی محمدی
۱۱۳۸. مهدیس مهرجو
۱۱۳۹. مهدیه پورقناد
۱۱۴۰. مهدیه حمد
۱۱۴۱. مهدیه راشدی
۱۱۴۲. مهدیه زهدی
۱۱۴۳. مهدیه عظیمی
۱۱۴۴. مهدیه علی نژاد
۱۱۴۵. مهدیه عنبری
۱۱۴۶. مهدیه مومنی
۱۱۴۷. مهدیه ناطقی
۱۱۴۸. مهران اسفندیاری
۱۱۴۹. مهرانگیز کار
۱۱۵۰. مهراوه بیانگو
۱۱۵۱. مهرخ قلیپور
۱۱۵۲. مهرزاده مفخمی
۱۱۵۳. مهرشید امیرپور
۱۱۵۴. مهرک کمالی
۱۱۵۵. مهرناز خجسته
۱۱۵۶. مهرناز دهقانی
۱۱۵۷. مهرناز زرینفر
۱۱۵۸. مهرنوش طاهرزاده
۱۱۵۹. مهزا محمدی
۱۱۶۰. مهسا امیناللهی
۱۱۶۱. مهسا بیگلو
۱۱۶۲. مهسا جورمند
۱۱۶۳. مهسا خوشرو
۱۱۶۴. مهسا خیرخواه
۱۱۶۵. مهسا سلطانی
۱۱۶۶. مهسا سلیمانی
۱۱۶۷. مهسا صباغی
۱۱۶۸. مهسا غلامعلیزاده
۱۱۶۹. مهسا مرعشی
۱۱۷۰. مهسا مطیعی
۱۱۷۱. مهشید باستانمهر
۱۱۷۲. مهشید بالازاده
۱۱۷۳. مهشید دانائی
۱۱۷۴. مهشید متین
۱۱۷۵. مهنام نجفی
۱۱۷۶. مهنوش تهرانی
۱۱۷۷. مهنوش نراقی
۱۱۷۸. مهین جمشیدی
۱۱۷۹. موژان مینایی فر
۱۱۸۰. موسی محمدی
۱۱۸۱. مولود زند
۱۱۸۲. مومنه غلامی
۱۱۸۳. مونا زاهدی
۱۱۸۴. مونا معافی
۱۱۸۵. مونا مهربان
۱۱۸۶. میترا آقامیری
۱۱۸۷. میترا جمشیدی
۱۱۸۸. میترا عالی ابوذر
۱۱۸۹. میترا فشتنقی
۱۱۹۰. میترا یزدانی
۱۱۹۱. میثم صفری
۱۱۹۲. میثم کمالی
۱۱۹۳. میلاد ارام
۱۱۹۴. میلاد صفائی
۱۱۹۵. مینا آتشافروزان
۱۱۹۶. مینا آرینفر
۱۱۹۷. مینا اکبری
۱۱۹۸. مینا انتظاری
۱۱۹۹. مینا جزایری
۱۲۰۰. مینا جندقی
۱۲۰۱. مینا جهانی
۱۲۰۲. مینا خاندانز
۱۲۰۳. مینا غلامی
۱۲۰۴. مینا فیضی
۱۲۰۵. مینا قربانی فعال
۱۲۰۶. مینا محمدی
۱۲۰۷. مینا مغانل
۱۲۰۸. مینا ناجی
۱۲۰۹. مینا هزاره
۱۲۱۰. مینو ظاهری
۱۲۱۱. مینو محمودی
۱۲۱۲. ن منصور
۱۲۱۳. ناجیه عادل زاده
۱۲۱۴. نادر افشاری
۱۲۱۵. نادیا حیدری
۱۲۱۶. نادیا سویفی
۱۲۱۷. نازگل کاشانی
۱۲۱۸. نازلی پورشیرمحمد
۱۲۱۹. نازلی توانا
۱۲۲۰. نازنین تاجیک
۱۲۲۱. نازنین محسنی
۱۲۲۲. نازنین عینالیقین
۱۲۲۳. نازیتا شاهاسماعیلی
۱۲۲۴. ناهید خاصی
۱۲۲۵. نبی محمدی
۱۲۲۶. نجمه رحمانی
۱۲۲۷. نجیب عطایی
۱۲۲۸. ندا امین
۱۲۲۹. ندا باقری
۱۲۳۰. ندا پیرخضرانیان
۱۲۳۱. ندا حکیمی
۱۲۳۲. ندا دهقان
۱۲۳۳. ندا صادقنیا
۱۲۳۴. ندا نوری
۱۲۳۵. نرگس ابراهیمی
۱۲۳۶. نرگس احمدی
۱۲۳۷. نرگس جعفری
۱۲۳۸. نرگس حسینی
۱۲۳۹. نرگس حیدری
۱۲۴۰. نرگس خودی
۱۲۴۱. نرگس رضای
۱۲۴۲. نرگس زمانی
۱۲۴۳. نرگس صفری
۱۲۴۴. نرگس صیدال
۱۲۴۵. نرگس علی پور
۱۲۴۶. نرگس غلامی
۱۲۴۷. نرگس کوشا
۱۲۴۸. نرگس موسوی
۱۲۴۹. نسا خودکاری
۱۲۵۰. نسترن باقری
۱۲۵۱. نسترن رفیعیان
۱۲۵۲. نسترن علاقه بند
۱۲۵۳. نسترن مکارمی
۱۲۵۴. نسرین علیخانى
۱۲۵۵. نسرین رحیمی
۱۲۵۶. نسیبه سبحانی
۱۲۵۷. نسیم طوافزاده
۱۲۵۸. نظیفه نوری
۱۲۵۹. نعیمه نعیمایی
۱۲۶۰. نغمه معنوی
۱۲۶۱. نفیسه فتح الله زاده
۱۲۶۲. نفیسه لاله
۱۲۶۳. نفیسه مرادی
۱۲۶۴. نفیسه مسیح آبادی
۱۲۶۵. نگار رشیدی
۱۲۶۶. نگار باقری
۱۲۶۷. نگار پناهی
۱۲۶۸. نگار پورشعبان
۱۲۶۹. نگار رحیمی
۱۲۷۰. نگار رشیدی
۱۲۷۱. نگار میدانچی
۱۲۷۲. نگین آرامش
۱۲۷۳. نگین درخشانی
۱۲۷۴. نگین زندی
۱۲۷۵. نگین سلوکی
۱۲۷۶. نگین صنیعی
۱۲۷۷. نگین همایونی
۱۲۷۸. نهدیه امیرگل
۱۲۷۹. نوا همیری
۱۲۸۰. نوحا تاجیک
۱۲۸۱. نورا شفیع زاده
۱۲۸۲. نوریا حسن
۱۲۸۳. نوشین احمدی
۱۲۸۴. نوشین افضلی
۱۲۸۵. نوشین کشاورزنیا
۱۲۸۶. نوگل منشوری
۱۲۸۷. نوید برهمند
۱۲۸۸. نوید نکومند
۱۲۸۹. نوید ورزقانی
۱۲۹۰. نیاز یعقوبی
۱۲۹۱. نیایش قندی
۱۲۹۲. نیکا قاسمی
۱۲۹۳. نیکتا یکرنگ
۱۲۹۴. نیکناز عالمی
۱۲۹۵. نیکی حیدری
۱۲۹۶. نیل رسولی
۱۲۹۷. نیلوفر احمدی
۱۲۹۸. نیلوفر صفریان
۱۲۹۹. نیلوفر فتحی
۱۳۰۰. نیلوفر کدخدایی
۱۳۰۱. نیلوفر نوری نیا
۱۳۰۲. نیلوفر نیکسار
۱۳۰۳. نیلوفر هومن
۱۳۰۴. نیلوفر یعقوب پور
۱۳۰۵. نیلوفر یوسف خانی
۱۳۰۶. نیما حبیبی
۱۳۰۷. نیما درمانی
۱۳۰۸. نیما شوقی
۱۳۰۹. نیما نجفی
۱۳۱۰. نیما نژادغفاری وحدت
۱۳۱۱. نیما نیا
۱۳۱۲. نینااسماعیلی
۱۳۱۳. نیوشا توکلیان
۱۳۱۴. ه. علوی
۱۳۱۵. هاجر کریمی
۱۳۱۶. هاجر لاله پرور
۱۳۱۷. هادی میری
۱۳۱۸. هارو سالنگی
۱۳۱۹. هانا اریکسون
۱۳۲۰. هانیه رضایی
۱۳۲۱. هانیه جعفری
۱۳۲۲. هانیه خاوری
۱۳۲۳. هانیه محمودی
۱۳۲۴. هدا آژیراک
۱۳۲۵. هدی امین
۱۳۲۶. هدی حسینی
۱۳۲۷. هدی زاهدی
۱۳۲۸. هدیه منصور
۱۳۲۹. هستی امیری
۱۳۳۰. هلنا جانسون
۱۳۳۱. هلیا مهران نژاد
۱۳۳۲. هلیا همدانی
۱۳۳۳. همایون مهمنش
۱۳۳۴. هنگامه حیاتی
۱۳۳۵. هنگامه هویدا
۱۳۳۶. هنگامه وهاب زاده
۱۳۳۷. هیوافر
۱۳۳۸. وجیهه تیموری
۱۳۳۹. وحید صداقت
۱۳۴۰. وحید میرهبیگی
۱۳۴۱. وزیرگل انیس
۱۳۴۲. ولما مهردل
۱۳۴۳. ونوشه بحرانی
۱۳۴۴. ویدا یازباشی
۱۳۴۵. یارا محمد
۱۳۴۶. یاسمن داراب
۱۳۴۷. یاسمن علیشاهی
۱۳۴۸. یاسمن فتاحی
۱۳۴۹. یاسمن ولی زاده
۱۳۵۰. یاسمین ابراهیمی بشلی
۱۳۵۱. یاور بذرافکن
۱۳۵۲. یحیی غلامی
۱۳۵۳. یسنا میرزایی
۱۳۵۴. یلدا بهوندفر
۱۳۵۵. یلدا ذوالقدری
۱۳۵۶. یونس کفاشیان
۱۳۵۷. گیسو جهانگیری
۱۳۵۸. آزاده کیان
۱۳۵۹. سیدجواد دروازیان
۱۳۶۰. سبحان قاسمی
۱۳۶۱. تهمینه کیانپور
۱۳۶۲. محسن گلستانی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |
شبکه ۱۴اسرائیل، به نقل از یک منبع امنیتی، روز چهارشنبه یازدهم تیر گزارش داد که ایالات متحده در حال بررسی امکان دادن مجوز به اسرائیل برای دریافت “بمبافکنهای مخفیکار” و بمبهایی است که قادر به نفوذ به پناهگاهها و استحکامات هستند.
این منبع به شبکه اسرائیلی توضیح داد که بر اساس یک طرح قانونی جدید مشترک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات که چهارشنبه در کنگره تصویب شد، ممکن است اسرائیل در آینده به بمبافکنهای B-2 و بمبهای نفوذگر GBU-57 مسلح شود.
یک گام بیسابقه
یک منبع امنیتی فاش کرد که این تحولات «گامی بیسابقه» است و اشاره کرد که «این تسلیحات پیشرفته تاکنون هرگز به هیچ کشور خارجی منتقل نشدهاند.»
بر اساس گفتههای ارائهدهندگان طرح قانون، هدف از این اقدام «اطمینان از منع تبدیل شدن ایران به یک قدرت هستهای» است.
این طرح قانون توسط دو نماینده، مایک لولر (جمهوریخواه) و جاش گوتهایمر (دموکرات) رهبری میشود که تأکید کردهاند «اسرائیل نزدیکترین متحد نظامی آمریکا در خاورمیانه است و باید برای اقدام مستقل در صورتی که ایران خطوط قرمز را دوباره رد کند، آماده باشد.»
طرح پیشنهادی آنها تأکید میکند که «تحت هیچ شرایطی نباید به ایران اجازه داده شود به سلاحهای هستهای دست یابد.»
تفویض ترامپ
در این طرح قانونی آمده است: «پرزیدنت دونالد ترامپ مجاز است هرگونه تجهیزات، پشتیبانی، آموزش یا منابع لازم و از جمله سامانههای تسلیحاتی که تاکنون تنها برای استفاده آمریکا اختصاص یافته بودند را به اسرائیل ارائه دهد تا وضعیت ایران بهعنوان کشوری غیرهستهای تثبیت شود.»
در این فهرست، بمبافکن پنهانکار «بی-2 اسپریت» که قادر به عبور از سیستمهای دفاعی پیشرفته است، و بمب «جیبییو-57» با وزن ۱۴ تن که برای نفوذ به پناهگاههای مستحکم زیرزمینی طراحی شده، قرار دارند.
با اینکه در طرح قانون بهطور مشخص به هواپیماهای B-2 و بمبهای GBU-57 اشاره نشده، اما محدودیتی برای نوع خاصی از سیستمهای تسلیحاتی که میتوانند در کمکها گنجانده شوند، وضع نشده است.
این اقدام، به گفته کانال ۱۴ اسرائیل، در پی گزارشهایی درباره از سرگیری فعالیتها در سایتهای هستهای زیرزمینی ایران انجام میشود.
العربیه فارسی
سه شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۴ -
Tuesday 8 July 2025
|
ايران امروز |