چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 22:46

امر برگشت‌ناپذیر


یدالله کریمی‌پور

معرکه‌ای برپا شد. به دختر جوانی گفته بود: «این چه طرز لباس پوشیدن است؟» دختر جیغ کشید و مردم فوراً دورشان جمع شدند. آمرِ به معروف که انتظار حمایت داشت، دید ماجرا از دستش خارج شده و با عجله دور شد. او گمان کرده بود دولت و حکومت پشت اوست، اما وضعیت جامعه از این مرحله گذشته است.

از منظر جامعه‌شناسیِ تغییر هنجار، زمانی که یک الگوی رفتاری به «رویه روزمره» بدل شود، بازگشت‌پذیری آن بسیار دشوار ـ و گاه ناممکن ـ می‌شود. بوردیو در نظریه Habitus می‌گوید عادت‌های جمعی وقتی نهادینه شوند، ساختارهای رسمی را به حاشیه می‌رانند. پوشش آزاد زنان در ایران نیز از سطح اعتراض سیاسی فراتر رفته و به «رویه زیسته» تبدیل شده است؛ میلیون‌ها زن، حتی در مناطق محافظه‌کار، اکنون نظم بدنی تازه‌ای را تجربه می‌کنند.

نوربرت الیاس در فرایند تمدن توضیح می‌دهد که هنجارهای مرتبط با بدن، اگر تثبیت شوند، فقط با خشونت سنگین قابل عقب‌گردند؛ و خشونت سنگین، خود هنجار جدید را تقویت می‌کند نه حذف. ازاین‌رو، هر میزان اجبار حکومتی تنها «شکاف هنجاری» را ژرف‌تر می‌سازد و امکان بازگشت به وضعیت دهه‌های پیشین را از میان می‌برد.

در نظریه نافرمانی مدنی، گیلرمو اودانل و آدام پرژوورسکی تأکید بر آن‌است که رفتارهای «فراگیر و کم‌هزینه»، دولت را از توان اعمال قانون تهی می‌کند.

پوشش آزاد زنان امروز بزرگ‌ترین نافرمانی کم‌هزینه در تاریخ جمهوری اسلامی است:

روزمره، بی‌رهبر، فراگیر و غیرقابل مهار.

طبق نظریه «ظرفیت حکمرانی» (مانسور اولسون و فرانسیس فوکویاما)، دولت تنها زمانی قادر به اعمال اجبار است که هم مشروعیت نسبی داشته باشد و هم توان اجرایی. فقدان هر دو، اجرای سیاست‌های اخلاقی را ناممکن می‌کند.

بنابراین تلاش برای بازگرداندن الگوی گذشته، نه نشانه قدرت حکومت بلکه نشانه «بحران ظرفیت» است و خود، مقاومت اجتماعی را تقویت می‌کند.

در تاریخ تحولات فرهنگی، آزادی بدن پایدارترین نوع آزادی است. اریک هابزبام در Age of Extremes اشاره می‌کند که تغییرات سبک زندگی، پس از تجربه‌شدن، به سختی معکوس می‌شوند.

نمونه‌های ترکیه، یوگسلاوی، اروپای شرقی و حتی جمهوری‌های شوروی نشان می‌دهد هرجا زنان تجربه پوشش آزاد یافته‌اند، ساختارهای اقتدارگرا توان بازگرداندن کنترل را از دست داده‌اند.

این حافظه، به‌ویژه زمانی که بدن و سبک زندگی را دربرگیرد، حتی با سرکوب ساختاری پاک نمی‌شود.

بازگشت، از منظر تاریخی، نه احتمال بلکه «محال ساختاری» است.


منبع: تلگرام نویسنده
@karimipour_k





نظر شما درباره این مقاله:







بحران پنهان گرسنگی درحال بی‌ثبات کردن جهان است
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 22:17

بحران پنهان گرسنگی درحال بی‌ثبات کردن جهان است


عارف حسین

فارین افرز
برگردان: آزاد شریف‌زاده
۱۱ نوامبر ۲۰۲۵

چگونه ناامنی غذایی خشونت را برمی‌انگیزد — و حتی دولت‌های ثروتمند را تضعیف می‌کند

با در نظر گرفتن وضعیت کلی، جهان هرگز تا این اندازه ثروتمند، پیشرفته از نظر فناوری، و قادر به تأمین غذای خود نبوده است. در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ و اوایل دههٔ ۱۹۷۰، بسیاری از تحلیلگران نگران بودند که جهان ممکن است غذای کافی نداشته باشد. نرخ رشد جمعیت، به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه، بسیار بیش از رشد ظرفیت کشاورزی بود و گزارش‌های سازمان ملل و بانک جهانی نشان می‌داد که بدون تغییرات چشمگیر، جهان به سوی کمبودهای فاجعه‌بار غذایی رانده خواهد شد. اما آنچه «انقلاب سبز» نامیده می‌شود، خیلی زود به افزایش چشمگیر بهره‌وری کشاورزی کمک کرد و موج‌های پی‌درپیِ بهبود و نوآوری در روش‌های کشاورزی را ممکن ساخت. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائوFAO) و برنامۀ محیط‌زیست سازمان ملل برآورد کرده‌اند که اگر اتلاف مواد غذایی به حداقل برسد، کشورهای جهان اکنون می‌توانند به اندازه‌ای غذا تولید کنند که تقریباً ده میلیارد انسان را تغذیه کند؛ یعنی دو میلیارد نفر بیشتر از جمعیت کنونی سیاره.

با این حال، این دستاورد عظیم به نوعی خود مغرور شده و بحران تازه و رو‌به‌رشدی از گرسنگی را پنهان کرده است. امروز، محرک اصلی گرسنگی نه کمبودِ مواد غذایی، بلکه موانع دسترسی به غذا در جهانی است که وفور و وفاق در کنار محرومیتی فلج‌کننده هم‌زمان وجود دارند. بر اساس گزارش «وضع امنیت غذایی و تغذیه در جهان ۲۰۲۵» که توسط فائو تهیه شده است، تا ۷۲۰ میلیون نفر به‌طور مزمن با ناامنی غذایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. چهل‌وسه میلیون کودک از «اتلاف شدید وزن (wasting) »، وخیم‌ترین شکل سوءتغذیه، رنج می‌برند و ۱۵۲ میلیون نفر نیز دچار «کوتاه‌قدی» ناشی از کمبودهای تغذیه‌ای و عفونت‌های مکرر هستند؛ مشکلی که به نوبهٔ خود می‌تواند ظرفیت‌های شناختی و جسمی آنان را در بزرگسالی کاهش دهد. گزارش «چشم‌انداز جهانی ۲۰۲۵» برنامهٔ جهانی غذا (WFP) UN World Food Program نشان می‌دهد که ۳۱۹ میلیون نفر با گرسنگی حاد مواجه‌اند — رقمی که بیش از ۱۳۰ درصد نسبت به سطح پیش از سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است — و اینکه دو قحطی هم‌زمان در غزه و سودان در حال وقوع است.

در زمانی که جنگ‌ها، فاجعه‌های زیست‌محیطی و سختی‌های اقتصادی باعث می‌شوند شمار بیشتری از مردم گرسنه شوند، بسیاری از کشورهای کمک‌کننده از تأمین بودجهٔ برنامه‌های کمک غذایی — که جان انسان‌ها را نجات می‌دهد و زندگی آنان را دگرگون می‌کند — عقب‌نشینی می‌کنند. برای مثال، یک مطالعه در ژوئیهٔ ۲۰۲۵ که در نشریهٔ لنست (The Lancet) منتشر شد، پیش‌بینی کرده است که تعطیلی آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده توسط دولت ترامپ در پنج سال آینده به حدود ۱۴ میلیون مرگ زودرس — که بسیاری از آن‌ها ناشی از گرسنگی خواهند بود — منجر خواهد شد. با عقب‌نشینی از کمک ‌رسانی، کشورهای کمک‌کننده حقیقتی انکارناپذیر را نادیده می‌گیرند: ناامنی غذایی در یک منطقه، به بی‌ثباتی در مناطق دیگر می‌انجامد. اگر کشورهای ثروتمند اکنون برای مقابله با گرسنگی فزاینده اقدام نکنند، پیامدها به اندازه فاجعهٔ پیش‌بینی‌شدهٔ نیم قرن پیش میتواند گسترده باشد — با این تفاوت که در توان جهان کنونی است، که کاملا از این بحران جلوگیری کردن از آن قرار دارد.

زنجیره‌های غذایی

قحطی‌های بزرگ قرن بیستم غالباً بر اثر خشکسالی به وجود می‌آمدند. اما امروز، دلایلی که مردم را گرسنه می‌کند بیشتر مشکلات ساختاری‌ هستند و به درگیری‌های خشونت‌آمیز، تداوم تغییرات اقلیمی و حاشیه‌نشینی اقتصادی مربوط می‌شوند. بر اساس برنامهٔ داده‌های درگیری اوپسالا Uppsala Conflict Data Program، شمار درگیری‌های فعال در جهان از ۴۶ مورد در سال ۲۰۱۴ به ۶۱ مورد در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته است. همچنین نسبت درگیری‌های فعالی که در یک سال معین حل‌وفصل می‌شوند، به پایین‌ترین حد خود در نیم قرن گذشته رسیده است. درگیری خشونت‌آمیز همواره ناامنی غذایی را افزایش داده و نزدیک به ۷۰ درصد افرادی که اکنون با ناامنی غذایی حاد روبه‌رو هستند در کشورهایی زندگی می‌کنند که درگیر جنگ و خشونت‌اند. وجود جنگ، به تنهایی، در غزه و سودان، یک میلیون نفر را به ورطهٔ قحطی کشانده است.

تغییرات اقلیمی نیز آغاز کرده اند که به شدت گرسنگی بیفزایند. «مرکز پژوهش در اپیدمیولوژی بلایا» در دانشگاه لوون دریافته است که بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۴، جهان به‌طور متوسط هر سال ۲۳۱ بلای طبیعی مرتبط با تغییرات اقلیمی را تجربه می‌کرد. اما از سال ۲۰۰۵ تاکنون، این عدد به نزدیک ۳۴۳ رسیده است — افزایشی حدود ۵۰ درصد. تنها در سال ۲۰۲۴، پایگاه بین‌المللی بلایا (EM-DAT)، که معتبرترین پایگاه دادهٔ جهانی در این حوزه است، ۳۷۱ بلای طبیعی — خشکسالی، سیل و طوفان — را ثبت کرده است، که منجربه آوارگی۴۵ میلیون نفر شده است. امسال، طوفان میلیسا باعث شد ۳٫۱ میلیون نفر در کارائیب به کمک فوری غذایی نیاز پیدا کنند، و ۶٫۳ میلیون نفر در پاکستان تحت تأثیر سیلاب‌ها قرار گرفتند. در ساحل آفریقا، خشکسالی‌های مکرر فقر و جابه‌جایی جمعیت را تشدید می‌کند و گروه‌های افراطی از این آسیب‌پذیری‌ها سوء‌استفاده می‌کنند.

آسیب پذیری اقتصاد جهانی نیز این بحران را تشدید می‌کند. حدود نیمی از کشورهای کم‌درآمد در وضعیت بحران بدهی یا نزدیک به آن قرار دارند؛ وضعیتی که می‌تواند ناامنی غذایی را به‌طور چشمگیری بدتر کند. سطوح بالای بدهی دولت‌ها را مجبور می‌کند بازپرداخت‌ها را بر هزینه‌های اساسی مقدم بدانند، و این امر بودجهٔ در دسترس برای واردات غذا، شبکه‌های امنیت اجتماعی، و نیز سرمایه‌گذاری‌های ضروری در زیرساخت‌های کشاورزی و روستایی را کاهش می‌دهد. امروزه، بیش از سه میلیارد نفر در کشورهایی زندگی می‌کنند که برای پرداخت بهرهٔ بدهی خود بیشتر از هزینهٔ سلامت یا آموزش خرج می‌کنند.به‌دلیل افزایش بدهی، کاهش ارزش پول ملی، و افزایش هزینه‌های تولید، قیمت مواد غذایی طی پنج سال گذشته در ۶۱ کشور تا ۵۰ درصد و در ۳۷ کشور بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافته است. بازگشت حمایت‌گرایی تجاری نیز جریان‌های درآمدی کشورهایی را که برای تأمین مالی واردات غذایی و سایر واردات ضروری به آن وابسته‌اند، مختل می‌کند.

بازی‌های گرسنگی، بین مرگ و زندگی

نهادهایی که برای جلوگیری از چنین رنجی ایجاد شده‌اند، اکنون زیر فشار رقابت‌های ژئوپلیتیک، کاهش اعتماد، و کم‌رنگ شدن ارادهٔ سیاسی خم شده‌اند. پس از پنج سال رشد مداوم، کمک‌های بین‌المللی در سال ۲۰۲۴ حدود ۹ درصد کاهش یافت. برآوردهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی the Organization for Economic Cooperation and Development (OECD) نشان می‌دهد که این کمک‌ها ممکن است در سال ۲۰۲۵ نیز ۹ تا ۱۷ درصد دیگر کاهش پیدا کنند. پیامدهای این کاهش بودجه، به ‌ویژه برای جمعیت‌هایی که به کمک غذایی نیاز دارند، بسیار وخیم بوده است. بنا بر گزارش «شبکهٔ جهانی مقابله با بحران‌های غذایی» — ائتلافی از کشورهای کمک‌کننده و سازمان‌های بشردوستانه و توسعه‌ای — بودجهٔ جهانی کمک غذایی ممکن است بین سال ۲۰۲۴ تا امسال تا ۴۵ درصد کاهش یابد.

در سال ۲۰۲۴، برنامهٔ جهانی غذا (WFP) به ۱۲۴ میلیون نفر در سراسر جهان کمک‌رسانی کرد. اما پیش بینی میکند که در سال ۲۰۲۵ به دلیل کاهش شدید بودجه از سوی اهداکنندگان اصلی،این برنامه ۲۱ درصد افراد کمتری را تحت پوشش قرار دهد. کمک دولت ایالات متحده به این برنامه از سال ۲۰۲۴ تاکنون ۵۵ درصد کاهش یافته و فرانسه، آلمان و بریتانیا نیز کاهش‌هایی مشابه داشته‌اند. برخی از عملیات‌های میدانی ناچار شده‌اند جیره‌های روزانهٔ توزیعی را به کمتر از ۳۰۰ کالری کاهش دهند — کمتر از یک وعدهٔ کوچک. در حالی که گرسنگی جهانی رو به وخامت است، ۱۶ میلیون نفر در معرض از دست دادن کامل کمک غذایی قرار دارند.

سازمان‌های امدادرسان همچنین با دشواری‌های فزاینده‌ای برای رسیدن به جمعیت‌های آسیب‌دیده روبه‌رو هستند. بر اساس پایگاه دادهٔ امنیت کارکنان امدادی Aid Worker Security Database، در سال ۲۰۲۴ تعداد ۳۸۳ امدادگر کشته شدند — بیش از دو برابر میانگین سه سال پیش از آن — که نشان‌دهندهٔ بی‌اعتنایی رو‌به‌افزایش طرف‌های درگیر به حقوق بین‌الملل بشردوستانه است.

کاهش بودجه‌های بشردوستانه نشانهٔ تضعیف همبستگی جهانی با اقشار محروم است. اما این موضوع برای جوامع ثروتمند و به‌ ظاهر باثبات نیز یک مشکل واقعی ایجاد می‌کند. دقیقاً در دوران بی‌ثباتی است که اقدام جمعی بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد، زیرا وقتی کمک‌های بشردوستانه کاهش می‌یابد، بحران‌ها گسترش پیدا می‌کنند و به بخش‌های دیگر سرایت می‌کنند.

ناامنی غذایی موجب جابه‌جایی جمعیت هم می‌شود.

یک مطالعهٔ برنامه جهانی غذا (WFP) در سال ۲۰۱۷ نشان داد که هر یک درصد افزایش در ناامنی غذایی همراه است با ۱٫۹ درصد افزایش در تعداد پناهجویان به کشورهای دیگر. همان مطالعه نشان داد که به ازای هر سال بیشتر که یک درگیری خشونت‌آمیز ادامه پیدا می‌کند — و درگیری خشونت‌آمیز به‌طور طبیعی ناامنی غذایی ایجاد می‌کند — میزان خروج پناهجویان ناشی از آن درگیری تقریباً ۰٫۴ درصد افزایش می‌یابد.

پناهجویان ناچارند ابتدا به کشورهای همسایه نقل مکان کنند؛ کشورهایی که غالباً توان و امکانات کافی برای پذیرش آنان را ندارند. وقتی این جوامع از پسِ ورود گستردهٔ جمعیت برنیایند، مردم ناچار می‌شوند به مقصدهای دورتری مهاجرت کنند. برای کشورهای ثروتمند، نادیده گرفتن ناامنی غذایی در خارج از مرزهایشان از نظر اقتصادی کاملاً غیرمنطقی است. در سال ۲۰۲۴، کشورهای عضو OECD مبلغ ۲۴.۲ میلیارد دلار صرف کمک‌های بشردوستانه کردند که به حدود ۱۹۸ میلیون نفر کمک شد؛ یعنی تقریباً ۱۲۰ دلار برای هر نفر. اما همین کشورها ۲۷.۸ میلیارد دلار — معادل ۹۲۰۰ دلار برای هر نفر — برای حمایت از فقط سه میلیون پناهجو و درخواست‌کنندهٔ پناهندگی در داخل مرزهایشان هزینه کردند. تغذیهٔ یک خانواده در محل زندگی‌شان بسیار ارزان‌تر از حمایت از آنان به عنوان پناهجو، پس از آن‌که گرسنگی آنان را به فرار وادار کرد، تمام می‌شود. ناتوانی در اقدام به موقع در سطح محلی، منجر به صرف هزینه‌های بسیار بیشتری در آینده می‌شود — و همچنین تضمین‌کنندهٔ واکنش‌های سیاسی شدیدی هم خواهد بود. ورود گستردهٔ پناهجو به هر کشوری معمولاً سیاست داخلی آن کشور را بی‌ثبات کرده و موجب تشدید قطبی‌سازی و افراط‌گرایی می‌شود.


سودان، نیازمندان در انتظار دریافت کمک‌های بشردوستانه

گرسنگی همچنین موجب بی‌ثباتی ژئوپلیتیک می‌شود. ناامنی غذایی مشروعیت دولت‌های درگیر را تضعیف می‌کند، رقابت بر سر منابع کمیاب را تشدید می‌سازد و هزینهٔ فرصت برای توسل به خشونت را کاهش می‌دهد. همچنین گروه‌های افراطی از ناامیدی مردم سوءاستفاده می‌کنند، غذا را ابزار جذب نیرو قرار می‌دهند و گرسنگی را به سلاحی برای نفوذ تبدیل می‌کنند. رابطهٔ میان گرسنگی و درگیری چرخه‌ای است؛ هر کدام دیگری را تغذیه می‌کند.

از قحطی تا فراوانی

شکستن این چرخه، نیازمند دوراندیشی اقتصادی و شجاعت سیاسی است. چالش، فنی نیست؛ جهان می‌داند چگونه غذا تولید و توزیع کند. مسئله، سیاسی و مالی است — اینکه امنیت غذایی را یک اولویت مشترک بدانیم، نه یک وظیفهٔ فرعی و بی فایده.

دولت‌ها، نهادهای چندجانبه، سازمان‌های خیریه، و اهداکنندگان بخش خصوصی باید فوراً تأمین مالی قابل‌اتکا و چندساله برای برنامه‌های بشردوستانه و توسعه‌ای را بازگردانند و گسترش دهند. تأمین بودجهٔ برنامه‌هایی که جان انسان‌ها را نجات می‌دهد حیاتی است، همچنین حمایت از ابتکارهایی که تاب‌آوری ایجاد می‌کنند و به مردم امکان می‌دهند از دام گرسنگی خارج شوند، به همان اندازه ضروری است. اینکه دائماً برای نجات همان جان‌ها مداخله کنیم، بدون پرداختن به ریشه‌های گرسنگی، مقرون‌به‌صرفه نیست. این برنامه‌ها باید حتی در دوران کسری بودجه نیز به‌طور منظم تأمین مالی شوند تا از چرخه‌های سالانهٔ عدم قطعیت که عملیات میدانی را مختل می‌کنند، جلوگیری شود. از آن‌جایی که گرسنگی و کمبود منابع باعث درگیری‌های خشونت‌آمیز و مهاجرت می‌شوند، ناتو، سازمان ملل، اتحادیهٔ آفریقا، اتحادیهٔ اروپا و گروه ۷ باید امنیت غذایی را به یکی از ستون‌های اصلی چارچوب‌های استراتژیک خود تبدیل کنند.

سامانه‌های پایش امنیت غذایی، مانند فائوی سازمان ملل، سیستم هشدار سریع قحطی دولت آمریکا، و برنامه جهانی غذا (WFP)، باید به‌طور کامل تأمین مالی شوند تا تضمین شود کمک‌ها در زمان مناسب به جمعیت‌های مناسب برسند. داده‌هایی که این سازمان‌ها گردآوری می‌کنند به گروه‌های امدادی کمک می‌کند کشورهایی را که با درگیری، شوک‌های اقلیمی و فروپاشی اقتصادی هم‌زمان روبه‌رو هستند در اولویت قرار دهند — جاهایی که عدم اقدام در آن‌ها بالاترین هزینهٔ انسانی و ژئوپلیتیک را دارد. اما کمبود بودجه هم‌اکنون باعث تأخیر در تهیهٔ تحلیل‌های حیاتی شده است.

جهان می‌داند چگونه غذا را تولید و توزیع کند

پاسخگو کردن ناقضان حقوق بین الملل یکی از اجزای کلیدی است اگر وقتی امنیت غذایی نادیده گرفته شود. این کار نه تنها عدالت را برای قربانیان برقرار می‌کند، بلکه مانع از نقض‌های آینده نیز می‌شود. پیگردهای قضایی در سیستم‌های حقوقی بین‌المللی و داخلی، تحریم‌های هدفمند، مسدودسازی دارایی‌ها، ممنوعیت سفر، و دیگر اقدامات تنبیهی باید علیه افرادی، نهادها یا دولت‌هایی که مسئول نقض‌های فاحش هستند اعمال شود.

گروه‌های مختلف اهداکننده نیز باید هماهنگی خود را با یکدیگر تقویت کنند. بسیار پیش می‌آید که منابع مالی پراکنده و مأموریت‌های هم‌پوشان، به تکرار کمک‌ها در برخی مناطق و ایجاد خلأهای جدی در مناطق دیگر منجر می‌شود. دولت‌ها، نهادهای پوششی سازمان ملل، و سازمان‌های غیردولتی باید ارزیابی‌های مشترک امنیت غذایی و آسیب‌پذیری انجام دهند، دسترسی متقابل به سامانه‌های داده‌ای خود فراهم کنند و با شفافیت ارتباط برقرار کنند تا یک تقسیم کار راهبردی‌تر ایجاد شود. فائو و برنامه جهانی غذا (WFP) باید همراه با نهادهای توانمند ملی، رهبری این تلاش هماهنگی را بر عهده بگیرند.

گروه‌های امدادی مانند یونیسف و WFP، نهادهای توسعه‌ای چون بانک جهانی، و سازمان‌های برقراری صلح مانند Interpeace همگی در افزایش امنیت غذایی و تضمین اینکه کمک‌های اضطراری، برنامه‌های بازسازی، و تلاش‌های تاب‌آوری بلندمدت مکمل یکدیگر باشند و نه رقیب هم، منفعت مشترک دارند. اهداکنندگان نیز باید تلاش بیشتری کنند تا اولویت‌ها و زمان‌بندی‌های مالی خود را با برنامه‌های واکنش محلی و ملی هماهنگ سازند.

برای کاهش فشار بر کشورهای کم‌درآمدی که در وضعیت بحران بدهی یا نزدیک به آن قرار دارند، بستانکاران و نهادهای مالی بین‌المللی باید پیشنهادهایی برای بخشش بدهی در برابر کاهش گرسنگی ارائه دهند. بخشیدن بدهی می‌تواند منابعی را آزاد کند که در غیر این صورت صرف بازپرداخت بدهی می‌شد. این اصل اساس برنامه‌هایی مانند رویکرد «تهاتر بدهی برای امنیت غذایی» برنامه جهانی غذا است؛ رویکردی که برنامه‌های «غذا در برابر آموزش» را در مصر و موزامبیک اجرا کرده است.

در نهایت، کشورهای با درآمد بالا باید تعرفه‌ها و سایر موانع واردات از اقتصادهایی با امنیت غذایی شکننده را حذف یا تعلیق کنند. کشورهای صادرکننده نیز باید از اعمال ممنوعیت صادرات غذا که بازارها را بی‌ثبات ‌کرده و قیمت‌ها را افزایش می‌دهد، پرهیز کنند. و برای مقابله با اثرات تغییرات اقلیمی بر ناامنی غذایی، دولت‌ها باید بودجهٔ برنامه‌هایی را که در کشاورزی مقاوم در برابر خشکسالی، مدیریت سیلاب، و بیمهٔ کشاورزان خُرده‌مالک سرمایه‌گذاری می‌کنند، افزایش دهند. سرمایه گذاری در سامانه‌های هشدار زودهنگام که از فناوری‌های نوین برای پیش‌بینی بلایا استفاده می‌کنند، به همان اندازه حیاتی است.

صرفه‌جویی بی‌جا، خرج کردن بدون فکر (PENNY FOOLISH, POUND WISE) حتی در حالی که دولت‌های ثروتمند از کمک‌های خارجی عقب‌نشینی می‌کنند، بسیاری از آن‌ها همچنان اصرار دارند که به پایان دادن به درگیری‌های خشونت‌آمیز در مکان‌هایی مانند اوکراین و خاورمیانه متعهد هستند. آنچه در این معادله نادیده گرفته می‌شود، این حقیقت است که امنیت غذایی پایه و اساس صلح است. تلاش‌ها برای مذاکره بر سر آتش‌بس‌ها و توافق‌های صلح باید شامل مفادی باشد که تضمین کند سازمان‌های امدادی بتوانند کمک‌رسانی کنند و نظام‌های غذایی امکان بازیابی داشته باشند.

بدون تضمین دسترسی امن برای کارکنان امدادی به جمعیت‌های آسیب‌دیده، هیچ میزان بودجه‌ای نمی‌تواند از بروز گرسنگی جلوگیری کند. بازیگران خارجی — از جمله دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی، و سازمان‌های غیردولتی محلی و بین‌المللی — می‌توانند با تسهیل مذاکرات با مقامات محلی و گروه‌های مسلح، ارائهٔ آموزش‌های امنیتی و پشتیبانی مدیریت ریسک، و اعمال فشار دیپلماتیک، به کارکنان بشردوست کمک کنند تا به مردم در مناطق ناامن دسترسی پیدا کنند. همچنین باید منابع بیشتری به پایش از راه دور، ارائهٔ دیجیتالی کمک‌ها، و همکاری با شرکای محلی که می‌توانند به‌طور ایمن در میدان عمل کنند اختصاص یابد.

هر دلار هزینه‌شده برای جلوگیری از گرسنگی شدید، بسیاری دلارهای دیگر را که در آینده برای واکنش به بحران‌ها لازم خواهد بود، صرفه‌جویی می‌کند. تداوم گرسنگی اجتناب‌ناپذیر نیست؛ یک انتخاب سیاسی است. پایان دادن به آن تنها یک وظیفهٔ اخلاقی نیست؛ یک ضرورت راهبردی است.

عارف حسین، اقتصاددان ارشد برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد است.





نظر شما درباره این مقاله:







ارغنون نو
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 21:56

ارغنون نو


حسین جرجانی

پیشگفتار: پس از دو جنگ جهانی در قرن بیستم، شکافی که از قبل بین علوم “انسانی/اجتماعی” و “تجربی/طبیعی” وجود داشت، بسیار بیشتر شده است. این شکاف را می‌توان به بهترین وجه در کلام هورکهایمر (Horkheimer) و آدورنو (Adorno) در کتاب “دیالکتیک روشنگری” (Dialectic of Enlightenment) دید که گفتند “روشنگری، تمامیت خواه است” (Enlightenment is totalitarian). آنچه که واضح است این است که ترمیم این شکاف کار ساده‌ای نیست، اما ممکن است. بر این باورم که برای شناخت و ترمیم این شکاف باید به ریشه‌های این شکاف بازگشت. این مقاله در مورد تلاشی تازه در راه ترمیم این شکاف است.

تلاش من برای ترمیم این شکاف، یک “امر سیاسی” است، و نه یک امر فلسفی یا علمی یا روشنفکرانه. در پسِ هر بخشی از این تلاش، آرزوی بهروزی برای آیندگان، در نظر است.

مقدمه: به تازه‌گی دو ترجمه و ویرایش کامل (به فارسی و به انگلیسی) از کتاب ارغنون نو (Novum Organum) که فرانسیس بیکن (Francis Bacon) آن را در سال ۱۶۲۰ به زبان لاتین نوشته است، فراهم آورده‌ام. علاوه بر ترجمه، توضیحات فراوانی هم بر کتاب افزوده‌ام تا خوانندهٔ امروزی بتواند حرف‌های ۴۰۰ سال پیش بیکن را در آن جایگاهی که او در نظر داشت، قرار دهد. در آدرس زیر، علاوه بر ترجمه فارسی و انگلیسی، هم متن اصلی لاتین، و هم‌چنین نسخه‌های بازسازی شدهٔ چند ترجمه قدیمی را می‌توان یافت: https://hosseinjorjani.com/novum-organum

آشنایی من با ” ارغنون نو” بیش از سه دهه پیش، در سال ۱۹۹۱، آغاز شد؛ زمانی که برای نخستین بار بخشی کوتاه از این اثر را در درس “فلسفهٔ علم” در دانشگاه علوم کشاورزی سوئد خواندم. در سال‌های پس از آن، هنگامی که مطالعاتم را در ادبیات علمیِ کلاسیک و مدرن گسترش می‌دادم، بارها از خود پرسیدم که آیا می‌توان “منطق نوینی” را که بیکن در ذهن داشت، در روش‌های نوآوران علمیِ پس از او بازشناخت یا نه. پاسخ همیشه ساده نبود، اما برخی نمونه‌ها چشمگیر بودند. چارلز داروین به‌روشنی نوشته است که از “روشِ راستینِ بیکنی” پیروی کرده است، هرچند شیوهٔ عملیِ کار او آمیزه‌ای پیچیده از استقرا، فرضیه‌سازی و استنتاج بود که فراتر از دستورهای رسمیِ بیکن می‌رفت. در چنین چهره‌هایی نه با کاربرد مکانیکیِ دستورهای بیکن روبه‌رو هستیم و نه با تداومی مستقیم؛ بلکه نوعی هم‌آوایی با منش استقرایی‌ای دیده می‌شود که بیکن می‌کوشید بیان کند — منشی که بر مشاهدهٔ دقیق، گذارِ تدریجی به تعمیم، و پرهیز از آن‌که ساختارهای مفهومیِ به ارث‌رسیده بر تفسیر ما از طبیعت سلطه یابد، تأکید می‌کند.

از آن زمان، علاقهٔ من به بیکن همچنان ادامه یافته است؛ علاقه‌ای که هم از کارهای بعدی‌ام در حوزهٔ روش‌شناسی علمی تأثیر پذیرفته و هم از پرسش‌های دیرپایی دربارهٔ این‌که چگونه — از نظر تاریخی و مفهومی — فرهنگ علمیِ اروپا پس از رنسانس چنین شتاب چشمگیری یافت. “ارغنون نو” با برنامه‌اش برای اصلاح روند تحقیق، همواره متنی محوری در این‌گونه کاوش‌ها بوده است. بااین‌حال، پس از مدتی دریافتم که باوجودِ اهمیت بیکن، نسخه‌ای کامل و انتقادیِ قابل اتکا از “ارغنون نو” به زبان فارسی در دسترس نبود، و نسخه‌های موجود انگلیسی نیز یا کهنه و ناقص بودند، یا فاقد شرح و توضیح، یا برای خوانندگان امروز چندان مناسب نبودند. این وضعیت به‌تدریج زمینهٔ شکل‌گیریِ پروژهٔ کنونی را فراهم کرد.

ازاین‌رو، ترجمه و شرح کنونی از دو سرچشمه برخاسته است: تداومِ مسیرِ شخصی و ضرورتِ دانشیک. این اثر بازتاب‌دهندهٔ مسیری فکری است که در همان درسِ سال ۱۹۹۱ آغاز شد و سپس در کارهای بعدی‌ام در ژنتیک کمی، آمار، فلسفهٔ علم و پژوهش تاریخی گسترش پیدا کرد. هم‌زمان، انگیزه‌ای ساده اما بنیادی نیز آن را پیش می‌بَرد: این باور که ” ارغنون نو” — به‌عنوان اثری شاخص در تاریخ روش علمی — باید برای خوانندگان فارسی‌زبان به شکلی در دسترس باشد که از نظر متن معتبر، از نظر فکری شفاف، و از نظر تاریخی استوار باشد. این ویرایشِ جدید با همین روحیه عرضه می‌شود.

اهمیت تاریخی بیکن در چیست

جایگاه تاریخیِ فرانسیس بیکن نه در یک کشفِ علمیِ منفرد است و نه در بنا نهادن یک نظامِ فلسفیِ کامل، بلکه در طرح‌ریزیِ برنامه‌ای روش‌شناختی است که جهت‌گیری‌ها، بنیان‌ها و انتظارات از تحقیق در طبیعت را به‌طور قاطع دگرگون کرد. او در زمانی می‌نوشت که اروپا از سلطهٔ طولانیِ ارسطویی‌گریِ مدرسی فاصله می‌گرفت؛ و بیکن، با شناساییِ محدودیت‌های مفهومیِ شیوه‌هایِ استدلالِ به‌ارث‌رسیده، استدلال می‌کرد که پیشرفت واقعی در دانش تنها با اصلاحِ نظام‌مندِ قوای ذهنی میسر است. نقد او نه صرفاً خطابی بود و نه صرفاً نفی‌گرایانه؛ بلکه می‌خواست نشان دهد که عادات فکری‌ای که طی قرن‌ها انباشته شده‌اند — “بت‌واره”هایِ ناشی از عادت، زبان، اقتدار، و تجریدهای ناپرسیده — به موانعی در برابر کشف طبیعت بدل شده‌اند.

بااین‌همه، باید تأکید کرد که بیکن نخستین متفکرِ اوایل دوران مدرن نبود که از سنت‌های مدرسی فاصله گرفت. کالبدشناسان، اخترشناسان و طبیعت‌دانانِ رنسانس — از وِسالْیوس تا کوپرنیک، و از پاراسِلسوس تا گالیله — پیش از او با برخی آموزه‌های بنیادیِ اقتدارِ قرون‌وسطایی گسست کرده بودند. آنچه بیکن را متمایز می‌کرد، نه صرفِ کنارگذاشتنِ مدرسی‌گرایی، بلکه ارائهٔ گزارشی روشن، صریح و برنامه‌ای، از این بود که چگونه باید از آن فراتر رفت. او چارچوبی فراهم آورد برای جایگزینیِ عادت‌های فکریِ به‌ارث‌رسیده با روشی منضبط برای پرسش از طبیعت؛ روشی که از جزئیاتِ منظم و سنجیده آغاز می‌کند و تنها با گام‌هایی آگاهانه و تدریجی به گزاره‌های کلی می‌رسد. از این حیث، بیکن به دگرگونی‌ای که پیش‌تر آغاز شده بود ساختاری مفهومی بخشید و نوآوری‌های پراکنده را به چشم‌اندازی روش‌شناختی تبدیل کرد.

ازاین‌رو، سهم بیکن در تاریخ اندیشه “ساختاری” بود، نه “آموزه‌ای”. او ارغنونی نو عرضه کرد، نه به‌عنوان ابزاری کامل، بلکه به‌عنوان مجموعه‌ای از اصول برای ساختنِ چنان ابزاری. تأکید او بر گردآوریِ منظم و منضبطِ جزئیات، حرکت محتاطانه از آن‌ها به سوی گزاره‌های کلی، و اصلاح پیوستهٔ گرایش‌های درونیِ ذهن، چارچوبی مفهومی برای پژوهشِ تجربی فراهم آورد؛ آن هم درست در زمانی که اروپا تازه در حال آزمودن امکان‌های چنین پژوهشی بود. از این منظر، ارغنون نو نخستین کوششِ آگاهانه برای صورت‌بندیِ یک معرفت‌شناسی متناسب با علومِ در حال پیدایشِ سدهٔ هفدهم است — معرفت‌شناسی‌ای که نه استدلال را طرد می‌کرد و نه آن را بر مشاهده برتری می‌داد، بلکه می‌کوشید این دو را از طریق روشی ساخت‌یافته برای تفسیر طبیعت با یکدیگر هماهنگ سازد.

تأثیرِ این صورت‌بندیِ روش‌شناختی تقریباً بلافاصله آشکار شد. نسلِ تازه‌ای از پژوهشگرانِ اوایل دوران مدرن، در نوشته‌های بیکن خلاصه‌ای مجاب‌کننده از آنچه باید اصلاح می‌شد — و چراییِ آن — بازشناختند. چهره‌هایی چون رابرت بویل، رابرت هوک و جان ویلکینز به‌صراحت از اصول بیکنی بهره بردند و شیوه‌های تجربی‌ای را پدید آوردند که بر مشاهده، آزمون‌های کنترل‌شده و ثبتِ مشترک داده‌ها استوار بود. “انجمن پادشاهی” بریتانیا — که تنها چند دهه پس از مرگ بیکن بنیان‌گذاری شد — بارها او را مرجع جهت‌گیری دانست و آرمان بیکنیِ “سخنِ هیچ‌کس حجت نیست” (nullius in verba) را به‌مثابه شعارِ نانوشتهٔ خود پذیرفت. حتی فراتر از انگلستان، طبیعت‌دانان برجسته‌ای چون کریستیان هویگنس و دِنی پاپَن نیز بر اهمیتِ آزمایش و گسترشِ نظام‌مندِ تاریخ‌های طبیعی، به شیوه‌ای بیکنی، تأکید می‌کردند. این دانشمندان نه مریدان بیکن بودند و نه پیشنهادهای او را آموزه‌ای تغییرناپذیر تلقی می‌کردند؛ بلکه در نوشته‌های او تلخیصی روشن از شهودهای در حال شکل‌گیریِ خویش دربارهٔ چگونگیِ پیگیریِ معرفت طبیعی می‌یافتند. بیکن به روش‌هایی که در سراسر اروپا در حال شکل‌گیری بود بُعدِ روش‌شناختی بخشید، و پیشنهادهایش دقیقاً از آن‌رو رواج یافت که با نیازهای عملی و آرمان‌های معرفتیِ پژوهشگران هم‌زمانش هم‌نوا بود.

جایگاه تاریخیِ بیکن همچنین با آگاهیِ او از این واقعیت تعیین می‌شود که پیشرفتِ معرفت تنها زمانی ممکن است که با کاری جمعی و میان‌نسلی پشتیبانی شود. به‌گفتهٔ او، علومِ روزگارش “در مرحلهٔ طفولیت” مانده بودند نه از آن‌رو که توانِ ذهنِ انسان به دستاوردهای بزرگ‌تر نمی‌رسد، بلکه چون پژوهش فاقد ابزارهای مناسب، گزارش‌های مناسب و روش‌های مناسب بوده است. دعوت او به تدوین نظام‌مندِ تاریخ‌های طبیعی و تجربی، و نیز طرح او برای پروژه‌های پژوهشیِ سازمان‌یافته و گسترشِ تعاونیِ دانش، پیشاپیش شکل‌هایی نهادی را نوید می‌داد که بعدها فرهنگ علمیِ اروپا را تعریف کردند. از این منظر، اهمیت بیکن از پیدایشِ نوعی اقتصاد فکریِ نوین جدایی‌ناپذیر است — اقتصادی که بیش‌ازپیش دانش را انباشتی، قابل‌تصحیح و معطوف به درگیر شدنِ عملی با جهان طبیعی می‌دانست.

تأثیرِ اندیشه‌های بیکن نه آنی بود و نه یک‌دست. بسیاری از پیشنهادهای روش‌شناختیِ او در زمان حیاتش تحقق نیافتند، و علوم نیز در مسیرهایی رشد کردند که او نمی‌توانست به‌طور کامل پیش‌بینی کند. بااین‌حال، جهت‌گیریِ کلی‌ای که او به تثبیت آن یاری رساند — جهتی تجربه‌محور، خودآگاه از حیث روش، اقتدارستیز، و معطوف به بهبود وضعیت انسانی — به یکی از ویژگی‌های تعریف‌کنندهٔ اندیشهٔ علمیِ مدرن بدل شد. اهمیت پایدار او نه در یک قضیهٔ خاص یا کشفِ معین، بلکه در همین جهت‌گیریِ نوین آشکار می‌شود. آثار او لحظه‌ای را نشان می‌دهند که در آن مطالعهٔ طبیعت صراحتاً با یک فلسفهٔ روش پیوند خورد و جست‌وجوی دانش به تلاشی خودآگاهانه برای اصلاح بناهای معرفت بدل شد، نه صرفاً شرح‌ونقدی بر آموزه‌های به‌ارث‌رسیده.

چرا بیکن و ارغنون نو امروز همچنان اهمیت دارند

اهمیت پایدار بیکن و ارغنون نو از این واقعیت ناشی می‌شود که پرسش‌هایی که او با آن‌ها روبه‌رو بود — این‌که “دانشِ قابل اعتماد” چگونه پدید می‌آید، “خطاهای استدلال” چگونه به فهم انسانی راه می‌یابند، و “فرایند پژوهش” چگونه باید سامان یابد — هنوز در مرکز زندگی علمی و فکری قرار دارند. هرچند بسیاری از شیوه‌های مشخصِ علمِ مدرن با آنچه بیکن تصور می‌کرد تفاوت دارند، اما بنیان‌های پژوهش تجربی همچنان بر مفروضاتی استوارند که او با وضوحی کم‌نظیر صورت‌بندی کرد: این‌که طبیعت نظمی مستقل از خواست‌های ما دارد؛ این‌که دست‌یافتن به این نظم تنها از راه درگیریِ منضبط با تجربه ممکن است؛ و این‌که ذهن باید آگاهانه خویشتن را از اعوجاج‌ها و تمایلاتِ خطاساز خودش محافظت کند. این اصول نه کهنه شده‌اند و نه به پایان رسیده‌اند؛ بلکه زیرساخت فلسفی همهٔ شاخه‌های علمیِ معاصر را تشکیل می‌دهند.

بااین‌حال، در سال‌های اخیر خودِ ایدهٔ “پیگیریِ دانش بر پایهٔ روشی مشترک و استوار” زیر فشارهای گوناگونِ ایدئولوژیک قرار گرفته است. مناقشه‌ها دربارهٔ تخصص علمی، اعتماد عمومی، و مشروعیتِ استدلال تجربی در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی شدت یافته‌اند. در چنین فضایی، یادآوریِ خاستگاه‌های فکریِ ساختارهای  موسسات علمی سودمند — و شاید ضروری — است. آثار بیکن به ما یادآور می‌کند که اقتدار علم نه از نهادها ناشی می‌شود، نه از فناوری‌ها، و نه از قدرتِ قهری؛ بلکه از پایبندی به روش‌هایی که به طبیعت اجازه می‌دهند “به‌شرط‌های خودش” به پرسش‌های ما پاسخ دهد. همین پایبندی — نه یک کشفِ علمیِ خاص — بود که سنت علمیِ اروپا را متمایز کرد. ارغنون نو یادآور تاریخیِ معنای “علم” در لحظه‌ای است که تازه از چنگالِ آموزه‌های موروثی فاصله می‌گرفت: روشی برای تحقیق که بر تواضع، شکیبایی، و آمادگیِ اصلاحِ پیش‌فرض‌ها توسط خودِ جهان تکیه داشت.

اهمیتِ این یادآوری فراتر از اروپا می‌رود. بسیاری از مناطق جهان امروز در پیِ گسترش ظرفیت علمی، تقویت رشد فناورانه، یا مشارکت گسترده‌تر در شبکه‌های پژوهشیِ جهانی‌اند. برای موفقیتِ این تلاش‌ها، فهمِ این نکته ضروری است که دگرگونیِ اروپا پس از رنسانس صرفاً بر کشتی‌ها، توپ‌ها یا مزیت‌های اقتصادی استوار نبود. این‌ها پیامد بودند، نه علت. علتِ عمیق‌تر، علتِ واقعی، فکری بود: آمادگی برای به پرسش کشیدنِ اقتدارهای موروثی، مشاهدهٔ مستقیمِ طبیعت، و ساختنِ دانش بر اساس “نظمِ چیزها” نه “نظمِ سنت”. بیکن آغازگرِ این دگرگونی نبود، اما منطقِ آن را دریافت و شرایط لازم برای آن را به‌روشنی بیان کرد. برای جامعه‌هایی که می‌کوشند فرهنگ علمیِ خود را تقویت کنند، تحلیل او همچنان راه‌گشا است — نه به‌عنوان الگویی برای تقلیدِ مکانیکی، بلکه به‌مثابه تبیینی از نگرش‌ها و روش‌هایی که امکان شکوفاییِ تحقیقِ نظام‌مند را فراهم کردند.

در میان عوامل گوناگونی که در خیزش علمیِ اروپا نقش داشتند، تاریخ‌نگاران اغلب بر پدید آمدنِ نوعی فرهنگ متمایزِ خودانتقادی تأکید می‌کنند — خو و گرایشی فکری که به‌واسطهٔ اومانیسم، اصلاح دینی و شیوه‌های نوینِ تحقیق تقویت شد. هرچند میان پژوهشگران دربارهٔ میزان اهمیت این عامل اختلاف‌نظر وجود دارد، کمتر کسی انکار می‌کند که این روحیه در امکان‌پذیر شدنِ دگرگونی‌های روش‌شناختیِ سدهٔ هفدهم نقشی چشمگیر داشت. در این زمینه، بیکن و ارغنون نو این سنتِ خودانتقادی را اختراع نکردند، بلکه معماریِ مفهومیِ آن را فراهم ساختند: آن‌ها سرچشمه‌های خطا را تحلیل کردند، ضرورتِ اصلاحِ نظام‌مندِ ذهن را توضیح دادند، و روشی را پیشنهاد کردند که بر پایهٔ آن تحقیقِ انتقادی می‌توانست انباشتی، تجربی و از نظر نهادی پایدار شود.

چرا امروز به ترجمه و ویرایشِ شرح‌دارِ تازه‌ای نیاز داریم

با توجه به تداومِ اهمیتِ تأملات روش‌شناختیِ بیکن، چندین دلیل وجود دارد که یک ویرایش تازه از ارغنون نو را در این زمان ضروری می‌سازد. نخست آن‌که ترجمه‌های موجود از نظر دقت، لحن، و پایبندی به ساختارِ لاتین تفاوت‌های چشمگیری دارند. ترجمه‌های انگلیسیِ معاصر غالباً به‌دنبال روانیِ متن‌اند، اما گاه این روانی به بهای کاهشِ دقت تمام می‌شود؛ درحالی‌که ویرایش‌های شرح‌دارِ قدیمی‌تر هرچند به دقت وفادارند، اما از واژگان و سبکِ سدهٔ نوزدهم بهره می‌برند که با ذائقهٔ خوانندهٔ سدهٔ بیست‌ویکم سازگار نیست. بنابراین، ترجمه‌ای متعادل که هم معماریِ مفهومیِ بیکن را حفظ کند و هم برای خوانندهٔ امروز دسترس‌پذیر باشد، مورد نیاز است.

با آن‌که ارغنون نو بسیار مورد استناد قرار می‌گیرد، هنوز هیچ نسخهٔ لاتینِ اصیل که با کیفیتی بالا، قابل خواندن، و به‌طور رایگان در دسترس باشد وجود ندارد. نسخه‌های اسکن‌شدهٔ موجود در حوزهٔ عمومی گرچه سودمندند، اما اغلب جستجوی راه در آن‌ها دشوار است، از نظر قالب‌بندی ناسازگارند، یا فاقد دستگاه ویرایشیِ قابل اعتمادند. به همین ترتیب، هیچ ویرایشِ شرح‌دارِ مدرنی — نه به لاتین، نه به انگلیسی، و نه به فارسی — وجود ندارد که یادداشت‌های زبان‌شناختیِ جامع، توضیح‌های مفهومی، و ارجاعات میان‌متنی به ” نوسازیِ بزرگ” (Instauratio Magna)  را یکجا فراهم کند. پروژهٔ کنونی دقیقاً برای برطرف‌کردنِ این خلأ شکل گرفته است: با فراهم‌کردنِ متن لاتین به‌همراه ترجمه‌های تازهٔ انگلیسی و فارسی، همگی به‌طور رایگان در یک جا در دسترس خواهند بود؛ و همراه با شرح‌هایی که به خواننده امکان می‌دهد استدلال‌های بیکن را با دقت و در چارچوب تاریخی‌شان دنبال کند. نسخه‌های انگلیسی و فارسی در همان پیوند، در کنار متن لاتین، قرار دارند.

دوم آن‌که هیچ ترجمهٔ فارسیِ کامل و انتقادیِ قابل اتکا از ارغنون نو وجود ندارد. برگردانِ ناقصِ محمود سنایی از کتابِ اول — که بر پایهٔ یک متنِ خلاصه‌شدهٔ مربوط به سدهٔ بیستم انجام شده و هم گزین‌گویه‌های (aphorism) پایانیِ کتابِ اول و هم تمامِ کتابِ دوم را حذف کرده است — نمی‌تواند مبنایی معتبر برای پژوهش یا آموزش باشد. یک ویرایشِ فارسیِ کامل، استوار بر متنِ لاتین و بهره‌مند از دستاوردهای پژوهشِ معاصر، گامی دیرهنگام اما ضروری برای مطالعات روش علمی در جامعهٔ دانشگاهیِ فارسی‌زبان است.

سوم آن‌که ارغنون نو متنی سرراست نیست؛ بلکه به‌روشنی نیازمند شرح و توضیح است. واژگان فنی، ارجاعات، و ساختار خطابیِ بیکن در درونِ فضای فکریِ اوایل سدهٔ هفدهم جای گرفته‌اند. بدون توضیحاتی که اصطلاحات کلیدی (مانند “notio”، “idolum” و “experientia”) را روشن کنند، جایگاهِ هر گزین‌گویه را در چارچوبِ ” نوسازیِ بزرگ” نشان دهند، و هم‌سنخی‌های مفهومی میان بیکن و دیگر اندیشمندان اوایل دوران مدرن را توضیح دهند، خوانندهٔ امروز — خواه دانشجو، خواه پژوهشگر — ابزار لازم برای فهم متن را در بستر تاریخی و فلسفی‌اش در اختیار نخواهد داشت.

سرانجام، یک ویرایشِ شرح‌دارِ تازه می‌تواند میان بصیرت تاریخی و مسائل امروزین پلی برقرار کند. چنین ویرایشی به خواننده امکان می‌دهد ببیند که پیشنهادهای بیکن چگونه با تحولات بعدی در استدلال علمی — از تجربه‌گرایی تا استنتاجِ آماری — پیوند می‌یابد، و چرا پافشاری او بر روشِ منضبط هنوز در روزگاری که اقتدارِ پژوهش تجربی بارها به چالش کشیده می‌شود اهمیت دارد. با ارائهٔ متنی که با دقت ترجمه شده، از نظر تاریخی استوار است، و از حیث فلسفی شفاف، این ویرایش بر آن است که ارغنون نو را هم به‌عنوان سندی تاریخی و هم به‌عنوان منبعی زنده برای اندیشیدن دربارهٔ علم، به جایگاه شایستهٔ خود بازگرداند.

حسین جرجانی
دسامبر ۲۰۲۵
سوئد





نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیلی‌ها جنگ دیگر با ایران را محتمل می‌دانند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 21:21

اسرائیلی‌ها جنگ دیگر با ایران را محتمل می‌دانند


بن کرول / هاآرتص / ۹ دسامبر ۲۰۲۵

بیشتر اسرائیلی‌ها بر این باورند که کشورشان طی سال آینده وارد یک درگیری نظامی گسترده خواهد شد و حزب‌الله و ایران محتمل‌ترین دشمنان در این تقابل هستند.

این نظرسنجی که روز سه‌شنبه توسط مؤسسه دموکراسی اسرائیل منتشر شد، نشان می‌دهد ۷۰.۸ درصد از اسرائیلی‌ها احتمال وقوع جنگ با حزب‌الله را «بسیار زیاد» یا «نسبتاً زیاد» ارزیابی می‌کنند. این نظرسنجی هفته گذشته، چند روز پس از آن انجام شد که اسرائیل در حمله‌ای به بیروت فرمانده نظامی حزب‌الله، «هیثم ابوعلی طباطبایی» را کشت.

تقریباً همین میزان از افکار عمومی اسرائیل – ۶۹ درصد – احتمال جنگ با ایران را نیز «زیاد» می‌دانند. در مقابل، تنها یک‌چهارم اسرائیلی‌ها معتقدند احتمال درگیری مسلحانه با حزب‌الله یا ایران در سال آینده «نسبتاً کم» یا «بسیار کم» است.

به نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها نسبت به وضعیت امنیتی در کرانه باختری نیز نگران‌اند؛ ۵۹ درصد احتمال وقوع یک «خیزش مردمی» یا انتفاضه را محتمل می‌دانند و کمی کمتر از یک‌سوم آن را نامحتمل می‌شمارند. همزمان و در آستانه دومین ماه توقف درگیری‌ها در غزه، کمی بیش از نیمی از پاسخ‌دهندگان وقوع درگیری دوباره با حماس در سال آینده را محتمل دانسته‌اند، در حالی که ۴۳ درصد آن را بعید می‌دانند.

بر اساس این داده‌ها، احساس نزدیکی جنگ در میان یهودیان اسرائیلی به‌مراتب بیشتر از شهروندان عرب است. تنها ۴۱ درصد از عرب‌ها احتمال وقوع جنگ با حزب‌الله را باور دارند، در حالی که این رقم در میان یهودیان به ۷۶ درصد می‌رسد. همین الگو در مورد جنگ با ایران (۴۰.۷ درصد از عرب‌ها در برابر ۷۵ درصد از یهودیان)، با حماس در غزه (۲۹ درصد در برابر ۵۸ درصد) و درباره کرانه باختری (۳۵ درصد در برابر ۶۴ درصد) نیز دیده می‌شود.

این نظرسنجی همچنین میزان توافق یا مخالفت اسرائیلی‌ها با مسائل دیگری را که اخیراً در صدر اخبار بوده‌اند بررسی کرده است. نزدیک به نیمی از پاسخ‌دهندگان – ۴۵ درصد – معتقدند ارتش اسرائیل در برخورد با شهرک‌نشینان یهودیِ عامل خشونت علیه فلسطینی‌های کرانه باختری بیش از حد «مدارا» می‌کند. ۲۱ درصد اقدامات ارتش را مناسب دانسته‌اند و ۲۲ درصد نیز گفته‌اند ارتش در برخورد با متخلفان «بیش از حد سختگیر» است.

مخالفت با عفو بنیامین نتانیاهو

نیمی از پاسخ‌دهندگان – ۵۰ درصد – مخالف آن هستند که اسحاق هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل، بنیامین نتانیاهو را عفو کند تا او «بدون حواس‌پرتی» بتواند به کار خود ادامه دهد. در مقابل، ۴۱ درصد با چنین عفوی موافق‌اند؛ نتانیاهو هفته گذشته رسماً این درخواست را به هرتزوگ ارائه کرد. نظرسنجی‌هایی که همان شب انجام شد نیز سطح مشابهی از حمایت برای این عفو را نشان داده‌اند، هرچند میزان مخالفت در نظرسنجی مؤسسه دموکراسی بیشتر بوده است.

ماه گذشته، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اعلام کرد که ایالات متحده جنگنده‌های اف-۳۵ را به عربستان سعودی خواهد فروخت؛ اقدامی که مقام‌های ارشد دفاعی اسرائیل می‌گویند ممکن است برتری هوایی منطقه‌ای ارتش این رژیم را به خطر بیندازد. بیش از ۵۵ درصد شرکت‌کنندگان در نظرسنجی موافق‌اند که این اقدام می‌تواند امنیت اسرائیل را تضعیف کند؛ از جمله یک‌پنجم آنان که گفته‌اند «کاملاً مطمئن» هستند این کار چنین تأثیری دارد. کمتر از یک‌سوم پاسخ‌دهندگان گفته‌اند این معامله امنیت اسرائیل را تضعیف نخواهد کرد.

———————
* این نظرسنجی هفته گذشته از ۷۵۷ بزرگسال اسرائیلی انجام شد – ۶۰۴ نفر به زبان عبری و ۱۵۳ نفر به زبان عربی – که نمونه‌ای نماینده از جمعیت ملی بود.





نظر شما درباره این مقاله:







قبیله‌گرایی مشمئزکننده در دفاع از حقوق شهروندان
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 20:55

قبیله‌گرایی مشمئزکننده در دفاع از حقوق شهروندان






نظر شما درباره این مقاله:







با تعداد زیادی «دولت سایه» روبرو هستیم
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 19:48

با تعداد زیادی «دولت سایه» روبرو هستیم


اقتصادنیوز: ۱۸۰ اقتصاددان و کنشگر اقتصادی و اجتماعی با صدور نامه‌ای سرگشاده خطاب به مسعود پزشکیان خواستار عدالت و شفافیت در نظام بودجه‌ریزی کشور و اصلاح هزینه‌های بودجه هم‌زمان با اصلاحات اقتصادی شدند.

در این باره، محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان و یکی از امضاکنندگان این بیانیه  می‌گوید:« اگر مذاکره‌ای صورت نگیرد و تحریم‌ها برداشته نشود، و اگر در داخل هم بودجه سامان پیدا نکند، پیش‌بینی خوبی برای آینده نداریم و مردم در شرایط سخت‌تری قرار می‌گیرند.»

* آقای بهکیش، بیانیه اخیر اقتصاددانان و کنشگران اجتماعی که شما از امضا کنندگان آن هستید ضمن اینکه اصلاحات اقتصادی و مشخصا اصلاح قیمت حامل های انرژی را مورد تاکید قرار داده است، الزاماتی را نیز در کنار آن مطرح کرده است، چه ضرورت ها و نگرانی هایی باعث صدور این بیانیه و امضای آن از جانب جنابعالی شد؟

دولت اکنون با کسری بودجه بسیار شدیدی مواجه است. سال آینده هم کسری بودجه افزایش پیدا خواهد کرد. ظاهراً امسال حداقل ۸۵۰ همت کسری داریم و سال آینده این رقم بالاتر از ۱۰۰۰ همت خواهد رفت و منجر به تورم شدید و افزایش نرخ ارز می‌شود. تورم بالا که بالای ۴۰ درصد است و نرخ ارزی که ظرف یک سال تقریباً دو برابر شده، زندگی مردم را مختل کرده است. این اختلالی که اکنون در اوجش قرار گرفته‌ایم، ناشی از حکمروایی بد اقتصادی در سال‌های گذشته است.

در این سال‌ها بارها اقتصاددان‌ها، از جمله ما، گفتیم قیمت‌های دستوری را حذف کنید؛ سوبسیدها باید کنار گذاشته شود؛ اقتصاد باید بر اساس رقابت اداره شود. چون این کارها انجام نشد، حالا در یک چاله بزرگ افتاده‌ایم. تحریم‌ها هم به آن اضافه شده است و در نتیجه دولت در موقعیتی عکس العملی قرار گرفته؛ نه می‌تواند تحریم‌ها را رفع کند و نه می‌تواند وضعیت اقتصاد را به حالت عادی بازگرداند.

اگر بودجه سامان پیدا نکند و تحریم ها رفع نشود، پیش بینی خوبی از آینده نداریم

ما اقتصاددان‌ها به این فکر می‌کنیم که از کجا باید این حجم عظیم از خرابی‌ها را آباد کرد. مهم‌ترین نقطه، بودجه است. رفع اختلال دو ستون دارد: یکی در داخل، یعنی تصحیح و سامان دادن بودجه؛ و یکی در خارج، یعنی روابط خارجی و رفع تحریم‌ها. اگر مذاکره‌ای صورت نگیرد و تحریم‌ها برداشته نشود، و اگر در داخل هم بودجه سامان پیدا نکند، پیش‌بینی خوبی برای آینده نداریم و مردم در شرایط سخت‌تری قرار می‌گیرند.

به همین دلیل، این نامه یکی از این ستون‌ها را مورد توصیه قرار داده است؛ یعنی حالا که دولت در آستانه تدوین بودجه است، بودجه را بر اساس شرایطی که پیشنهاد شده تهیه کند. سه پیشنهاد مطرح شده است: شفافیت بودجه، حذف موارد غیر ضروری، و بازبینی بودجه سازمان‌هایی که خدمات کافی ارائه نمی‌کنند. شفافیت بودجه اهمیت زیادی دارد تا کسری بودجه کاهش پیدا کند.

ما متأسفانه در کشور بودجه‌های متعدد داریم. برخی بنیادها که زیر مدیریت دولت نیستند، درآمدزا هستند؛ اما از طرف دیگر تمام هزینه‌ها بر دوش دولت است. حقوق کارمندان را دولت می‌دهد، سرمایه‌گذاری لازم را دولت تأمین می‌کند، اما درآمدها در اختیار نهادهای دیگری است.

با تعداد زیادی «دولت در سایه» روبه‌رو هستیم

* حذف ردیف های بودجه ناکارآمد و حذف ردیف بودجه برخی موسسات در سال های گذشته همیشه مورد بحث بوده اما در دولت های مختلف این مورد در حد حرف باقی مانده. یک علت در قدرت سیاسی پشت برخی از این بودجه ها است که حذف آنها برای دولت ها هزینه سیاسی سنگینی داشته است. چرا دولت های شجاعت حذف این ردیف ها که فشار زیادی به بودجه دولت می آورند را ندارند؟

چون به نظر می‌رسد دولت‌ها قدرت کامل اداره کشور را ندارند. متأسفانه گروه‌های متعددی شکل گرفته‌اند که هرکدام برای خود بودجه، سازمان اطلاعاتی و نوعی نظام مشخص و جدا دارند. ما عملاً با تعداد زیادی «دولت در سایه» روبه‌رو هستیم. این دولت‌های در سایه که بعضی وقت‌ها قدرت‌شان از دولت رسمی هم بیشتر است، منابع و شیوه‌های تصمیم‌گیری خاص خودشان را دارند و برای خود قانون گذاری می‌کنند.

این چندپارگی مملکت، مثل دوره قاجار، نوعی ملوک‌الطوایفی ایجاد کرده؛ البته نه جغرافیایی، بلکه سازمانی. سازمان‌های متعدد با بودجه‌های متفاوت اجازه نمی‌دهند بودجه رسمی دولت درست کار کند. در نتیجه، با منابع محدود دولت و این پراکندگی تصمیم‌گیری، اقتصاد به وضعیت بسیار بدی رسیده: نه رشدی وجود دارد و تقریبا منفی است، نه سرمایه‌گذاری می‌شود، تورم بسیار بالاست و رکود بسیار شدید است.

در چنین وضعیتی، دولت نمی‌تواند مالیات کافی جمع کند تا هزینه‌هایش را پوشش دهد. پس بنابراین چه باید بکند؟ یا باید توانش را جمع کند و بقیه دولت‌های در سایه را قانع کند که باید بودجه یک کاسه شود. اگر بودجه یک کاسه شود، کسری بودجه کم می‌شود و تورم پایین می‌آید و مردم نفسی می‌کشند تا دولت بتواند مذاکره کند و با حفظ منافع ملی تحریم‌ها را رفع کند.

مردم در فقرند و نمی توانند قیمت بالاتر بنزین و برق را تحمل کنند اما...

* در این نامه تاکید شده اصلاح قیمت بنزین باید با اصلاحات دیگری نیز همراه شود که بخشی از این اصلاحات به دولت و هزینه های آن برمی گردد. به نظر شما اصلاح هزینه‌های دولت شامل چه بخش‌هایی می‌شود؟

رفع ناترازی‌ها عموما متکی است به رفع رانت‌ها؛ یعنی قیمت بنزین باید واقعی شود، قیمت ارز باید واقعی شود، قیمت نفت باید واقعی شود. اما یک «ولی» مهم وجود دارد: مردم در فقرند و نمی‌توانند قیمت بالاتر بنزین یا برق یا سایر کالاهایی را که به غلط ارزان نگه داشته شده تحمل کنند. بنابراین دولت باید راهی پیدا کند که اول درآمد مردم افزایش یابد.

شما خودتان کارمندید؛ با این حقوق اگر قیمت دارو چهار برابر شود، کالای اساسی پنج برابر شود یا بنزین ده برابر شود، وضعیت زندگی چگونه می‌شود؟ مردم در شرایط فعلی که نزدیک به فقر هستند، توان تحمل افزایش قیمت‌ها را ندارند. هرچند قیمت‌ها باید واقعی شود. پیشنهاد من این است که راه تجارت، به‌خصوص با همسایگان، باز شود.

باید مناطق آزاد واقعی در حاشیه مرزها ایجاد شود تا مردم امکان تجارت بیابند؛ مناطق آزاد واقعی، نه آنچه که در حال حاضر داریم! ساختار جامعه ما اصولا با تجارت بسیار هماهنگ است و مردم هم به آن علاقه دارند و درآمد هم ایجاد می‌کند. بنابراین یک مقداری راه‌هارا باز کنند تا مردم نفس بکشند و تحمل قیمت‌های بالاتر بنزین و برق و... را داشته باشند. نمی‌شود که همه‌ بارهارا بر دوش مردم ریخت؛ دولت هم باید بخشی از هزینه‌ها را بپذیرد و از مواضع غلط گذشته عقب‌نشینی کند.

* یکی از نقاط مبهم طرح دولت برای اصلاح قیمت بنزین این است که منابع حاصل از افزایش قیمت بنزین در کجا هزینه خواهد شد؟ چرا دولت در اجرای این طرح شفافیت لازم را ندارد و جزئیات را مشخص نکرده است؟

همان‌طور که عرض کردم، دولت کسری بودجه بسیار بزرگ دارد؛ وقتی منابعی هم به دست می‌آورد هزاران چاله‌چوله دارد تا آنها را پر کند! یعنی هزار مورد نیاز دارد که باید بخشی از آن را تامین کند. همچنین وقتی منابعی به دست دولت می‌رسد، فشارهای سیاسی آن را به مصارف دیگری می‌کشد.

* به نظر شما منابع حاصل از این طرح باید در کجا هزینه شود؟

گفته شده این منابع باید بین افرادی که توان پرداخت قیمت‌های بالاتر را ندارند، توزیع شود. اما من معتقدم این افزایش درآمد آن‌قدر نیست که بتواند مردم را تامین کند تا فشاری به آنها تحمیل نشود برای همین است که می‌گویم این راه راه درستی نیست که دولت به عهده گرفته است؛ باید این منابع را توزیع کند بین آنهایی که به آنها فشار تحمیل می‌شود ولی این منابع آنقدر نخواهد بود . مثلاً اگر بنزین از سه هزار تومان به پنج هزار تومان برسد، رقم چندانی ایجاد نمی‌کند.

برای این همه آدمی که با ماشین‌های فرسوده مسافرکشی می‌کنند، این منابع کافی نیست. وقتی کرایه‌ها بالا برود، مسافر کم می‌شود چون مردم توان پرداخت ندارند؛ مسافرکش‌ها هم بیکار می‌شوند. بنابراین این چرخه ادامه پیدا می‌کند. باید به راه‌های دیگری فکر کرد؛ از جمله تجارت که من پیشنهاد می‌کنم، تا درآمد مردم افزایش یابد.

با ۱۵ میلیون تومان نمی توان این هزینه های سنگین را تاب آورد

* شفافیت بودجه یکی از خواسته های فعالان اقتصادی است چراکه موجب کاهش فساد و افزایش اعتماد مردم می شود. چه راهکاری برای شفافیت بودجه و ارائه گزارش های مستمر به مردم وجود دارد؟​

مردم تقریباً بیگانه‌اند. شفافیت در کشورهایی وجود دارد که دولت متکی بر مردم است؛ مردم دولت‌شان را انتخاب می‌کنند و بعد دولت در مقابل مردم پاسخگوست؛ در اینجا معمولاً دولت‌ها و حکومت پاسخگو نیستند. علتش هم این بوده که قبلاً درآمدشان از نفت تأمین می‌شده و نیازی به پاسخگویی به مردم نداشتند. اما حالا که درآمد نفت کم شده و سال آینده هم قطعاً کمتر خواهد شد، دولت کم‌کم به مردم نیاز پیدا می‌کند.

ضمناً مردم در آن زمان (بیست سال پیش، پانزده سال پیش) وضع بهتری داشتند، اما اکنون همه در فشار اقتصادی هستند. به همین دلیل، حالا که دولت می‌خواهد به مردم متوسل شود و از طریق مالیات یا گران کردن کالاهایی که در اختیارش است بودجه‌اش را تأمین کند، باید کاری کند که مردم پولدار شوند تا بتوانند این هزینه‌ها را تحمل کنند. با ۱۵ میلیون تومان که نمی‌شود چنین هزینه‌هایی را تاب آورد.

اینکه بنشینند و بگویند مذاکره نمی‌کنیم، راه‌حل نیست

پس روش باید تغییر کند. این تغییر هم مراحل مختلفی دارد که اقتصاددان‌ها بارها آن را توضیح داده‌اند. شروعش با تجارت است که آسان‌تر است؛ اگر تجارت راه بیفتد، صنعت هم پشت آن می‌آید، خدمات هم همین‌طور. در کنار این ستون، ستون تحریم‌هاست که باید رفع شود؛ یعنی دولت بالاخره باید کوتاه بیاید و وارد مذاکره شود. بله، مذاکره باید بر اساس منافع ملی باشد، اما باید مذاکره کرد. اینکه بنشینند و بگویند مذاکره نمی‌کنیم، راه‌حل نیست.

چین و آمریکا دشمن‌اند، روسیه و آمریکا دشمن‌اند، اما با هم مذاکره می‌کنند. مذاکره که به معنای قبول مواضع طرف مقابل نیست. در بعد خارجی، باید مذاکره کرد چراکه تا زمانی که کار و کاسبی راه نیفتد، وضعیت بهتر نمی‌شود. با وجود این تحریم‌ها، ما حتی با همسایگان‌مان هم نمی‌توانیم تجارت داشته باشیم. حتی با چین و ترکیه هم تجارت مناسبی نداریم، با اینکه این کشورها دوست ایران محسوب می‌شوند. با روسیه هم همین‌طور؛ وقتی تحریم‌ها برداشته نشود، تجارت ما با این کشورها هم مختل می‌ماند.بنابراین در داخل کشور هم باید بودجه تصویب و شفاف شود. این نامه نیز همین بخش را هدف قرار داده و تأکید کرده که بودجه باید شفاف‌سازی شود.





نظر شما درباره این مقاله:







جدی‌ترین بحران اقتصاد ایران بحران انرژی است
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 19:14

جدی‌ترین بحران اقتصاد ایران بحران انرژی است






نظر شما درباره این مقاله:







۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده، مترجم پرکار
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 18:37

۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده، مترجم پرکار


محمدجعفر پوینده، مترجم پرکار و عضو فعال کانون نویسندگان ایران، روز ۱۸ آذر ۱۳۷۷ از محل کارش در خیابان ایرانشهر (دفتر پژوهش‌های فرهنگی) خارج شد، در تاکسی نشست و سه روز بعد جنازه‌اش را اطراف شهریار پیدا کردند. او قربانی دیگر قتل‌های زنجیره‌ای تعدادی از ماموران وزارت اطلاعات بود.

پوینده در فرانسه جامعه‌شناسی خوانده بود و کتاب‌های مهم و متعددی ازجمله در حوزه نقد ادبی، جامعه‌شناسی و فمینیسم ترجمه کرده بود. او همچنین مترجم اعلامیه جهانی حقوق بشر به فارسی است.

پوینده در اردیبهشت ۷۷، چندماه پیش از به قتل رسیدنش، در مقدمه ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی اثر جورج لوکاچ نوشته است:
«نکته آخر این‌که ترجمهٔ این کتاب را در اوج انواع فشار‌های طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشار‌ها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمه این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی را چه تسلایی بهتر از به فارسی درآوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی آن! تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.»

یکی از ترجمه‌های او کتابی است با عنوان «اگ‍ر ف‍رزن‍د دخ‍ت‍ر داری‍د…: ج‍ام‍عه‌شن‍اس‍ی و روان‌ش‍ن‍اس‍ی ش‍ک‍ل‌گ‍ی‍ری ش‍خ‍ص‍ی‍ت در دخ‍ت‍ره‍ا». تا حالا چند زن را دیده‌ام که گفته‌اند با خواندن این کتاب در نوجوانی برای اولین بار با حقوق زنان و اصول فمینیسم آشنا شده‌اند.

فهرستی از ترجمه‌های محمدجعفر پوینده:

اون‍ت، ژاک د. درآم‍دی ب‍ر ه‍گ‍ل: ن‍گ‍اه‍ی ب‍ه زن‍دگ‍ی، آث‍ار و ف‍ل‍س‍ف‍هٔ ه‍گ‍ل: ه‍م‍راه ب‍ا چ‍ک‍ی‍ده‌ای از آث‍ار وی. ت‍ه‍ران: ف‍ک‍ر روز، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۵۸۳۸-۸۷-۸

آدورن‍و، ت‍ئ‍ودور و دی‍گ‍ران. درآم‍دی ب‍ر ج‍ام‍عه‌ش‍ن‍اس‍ی ادب‍ی‍ات: م‍ج‍م‍وع‍ه م‍ق‍ال‍ه. ت‍ه‍ران: ن‍ق‍ش ج‍ه‍ان، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۹۱۴۵۵-۶-۷

باختین، میخاییل. س‍ودای م‍ک‍ال‍م‍ه، خ‍ن‍ده آزادی: م‍ی‍خ‍ای‍ی‍ل ب‍اخ‍ت‍ی‍ن. گ‍زی‍ده و ت‍رج‍م‍هٔ م‍ح‍م‍د پ‍وی‍ن‍ده. ت‍ه‍ران: نشر چ‍ش‍م‍ه، ۱۳۸۰. شابک ‎۹۶۴-۳۶۲-۰۴۶-۸

ب‍ال‍زاک، اون‍وره دو. آرزوه‍ای ب‍ر ب‍اد رف‍ت‍ه. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ن‍ی، ۱۳۸۳. شابک ‎۹۶۴-۳۱۲-۷۴۰-۰

ب‍ال‍زاک، اون‍وره دو. پ‍ی‍ر دخ‍ت‍ر. ت‍ه‍ران: اش‍اره، ۱۳۸۲. شابک ‎۹۶۴-۵۷۷۲-۶۶-۴

ب‍ال‍زاک، اون‍وره دو. گ‍وب‍س‍ک رب‍اخ‍وار. اص‍ف‍ه‍ان: ن‍ش‍ر ف‍ردا، ۱۳۷۹. شابک ‎۹۶۴-۶۳۲۸-۴۱-۵

ب‍ه‍ن‍ام، ج‍م‍ش‍ی‍د. ت‍ح‍ولات خ‍ان‍واده: پ‍وی‍ای‍ی خ‍ان‍واده در ح‍وزه‌ه‍ای ف‍ره‍ن‍گ‍ی گ‍ون‍اگ‍ون. ت‍ه‍ران: م‍اه‍ی، ۱۳۹۲. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۷۹۴۸-۱۷-۳

پ‍لان‍ت‍ی-ب‍ون‍ژور، گ‍ی. م‍ق‍ول‍ه‌ه‍ای ف‍ل‍س‍ف‍ه م‍ع‍اص‍ر ش‍وروی. ت‍ه‍ران: نشر چ‍ش‍م‍ه، ۱۳۸۰. شابک ‎۹۶۴-۳۶۲-۰۴۸-۴

پ‍لان‍ت‍ی-ب‍ون‍ژور، گ‍ی. ه‍گ‍ل و ان‍دی‍ش‍ه ف‍ل‍س‍ف‍ی در روس‍ی‍ه ۱۹۱۷–۱۸۳۰. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ن‍ی، ۱۳۷۹. شابک ‎۹۶۴-۳۱۲-۵۴۵-۹

ج‍ان‍س‍ون، گ‍ل‍ن. اع‍لام‍ی‍هٔ ج‍ه‍ان‍ی ح‍ق‍وق ب‍ش‍ر و ت‍اری‍خ‍چ‍هٔ آن. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ن‍ی، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۳۱۲-۴۰۰-۲

ج‍ان‍ی‍ن‍ی ب‍ل‍وت‍ی، ال‍ن‍ا. اگ‍ر ف‍رزن‍د دخ‍ت‍ر داری‍د…: ج‍ام‍عه‌شن‍اس‍ی و روان‌ش‍ن‍اس‍ی ش‍ک‍ل‌گ‍ی‍ری ش‍خ‍ص‍ی‍ت در دخ‍ت‍ره‍ا. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ن‍ی، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۳۱۲-۳۴۶-۴

ری‍وی‍ر، ف‍ران‍س‍وا و دی‍گ‍ران. م‍ک‍ت‍ب ب‍وداپ‍س‍ت. ت‍ه‍ران: ف‍ک‍ر روز، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۵۸۳۸-۸۸-۶

زاپ‍ات‍ا، رن‍ه. ت‍اری‍خ م‍ب‍ارزات ف‍ل‍س‍ف‍ی در ش‍وروی. ت‍ه‍ران: نشر چ‍ش‍م‍ه، ۱۳۸۰. شابک ‎۹۶۴-۳۶۲-۰۴۹-۲

ش‍رک‍اوی، م‍ح‍م‍د. درآم‍دی ب‍ر ج‍امعه‌شن‍اس‍ی آم‍وزش و پ‍رورش. ت‍ه‍ران: ن‍ق‍ش ج‍ه‍ان، ۱۳۷۹. شابک ‎۹۶۴-۶۶۸۸-۰۴-۷

ک‍ال‍وه، ل‍وئ‍ی-ژان. درآم‍دی ب‍ر زب‍ان‌ش‍ن‍اس‍ی اج‍ت‍م‍اع‍ی. ت‍ه‍ران: ن‍ق‍ش ج‍ه‍ان، ۱۳۷۹. شابک ‎۹۶۴-۶۶۸۸-۰۳-۹

گ‍ارث‍ون، آل‍وارو. س‍ی‍اس‍ت م‍ل‍ی ک‍ت‍اب: راه‍ن‍م‍ای ت‍وس‍ع‍ه ک‍ت‍اب و ک‍ت‍اب‌خ‍وان‍ی. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ک‍ارن‍ام‍ه، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۴۳۱-۰۱۷-۹

گ‍ل‍دم‍ن، ل‍وس‍ی‍ن و دی‍گ‍ران. درآم‍دی ب‍ر ج‍ام‍عه‌ش‍ن‍اس‍ی ادب‍ی‍ات: م‍ج‍م‍وع‍ه م‍ق‍ال‍ه. ت‍ه‍ران: ن‍ق‍ش ج‍ه‍ان، ۱۳۹۰. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۶۶۸۸-۴۲-۱

گ‍ل‍دم‍ن، ل‍وس‍ی‍ن. ج‍امعه‌ش‍ن‍اس‍ی ادب‍ی‍ات: دف‍اع از ج‍امعه‌ش‍ن‍اس‍ی رم‍ان. ت‍ه‍ران: ه‍وش و اب‍ت‍ک‍ار، ۱۳۷۱.

ل‍وک‍اچ، جورج. ت‍اری‍خ و آگ‍اه‍ی طب‍ق‍ات‍ی: پ‍ژوه‍ش‍ی در دی‍ال‍ک‍ت‍ی‍ک م‍ارک‍س‍ی‍س‍ت‍ی. ت‍ه‍ران: ت‍ج‍رب‍ه: دف‍ت‍ر وی‍راس‍ت‍ه، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴-۶۴۸۱-۳۱-۰

ل‍وک‍اچ، جورج. ج‍امعه‌ش‍ن‍اس‍ی رم‍ان: ب‍ال‍زاک، زولا، اس‍ت‍ن‍دال. ت‍ه‍ران: ت‍ج‍رب‍ه: دف‍ت‍ر وی‍راس‍ت‍ه، ۱۳۷۴.

ل‍وی‍ن، ل‍ی‍ا. پ‍رس‍ش و پ‍اس‍خ درب‍اره ح‍ق‍وق ب‍ش‍ر. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ق‍طره، ۱۳۷۷. شابک ‎۹۶۴–۳۴۱-۰۲۹-۳

م‍اک‍ارن‍ک‍و، آن‍ت‍ون س‍م‍ی‍ون‍ووی‍چ. راه زن‍دگ‍ی (راه‍ن‍م‍ای آم‍وزش پ‍دران و م‍ادران). م‍ح‍م‍دج‍ع‍ف‍ر پ‍وی‍ن‍ده، ۱۳۷۰.

م‍اک‍ارن‍ک‍و، آن‍ت‍ون س‍م‍ی‍ون‍ووی‍چ. م‍ق‍ال‍ه‌ه‍ای آم‍وزش‍ی آن‍ت‍ون م‍اک‍ارن‍ک‍و. ت‍رج‍م‍ه م‍ح‍م‍د پ‍وی‍ن‍ده، س‍ی‍م‍ی‍ن ک‍رم‍ان‍ی‌ن‍ژاد. ت‍ه‍ران: پ‍ی‍ش‍رو، ۱۳۷۲.

م‍ی‍ش‍ل، آن‍دره. پ‍ی‍ک‍ار ب‍ا ت‍ب‍ع‍ی‍ض ج‍ن‍س‍ی: پ‍اک‍س‍ازی ک‍ت‍اب، خ‍ان‍ه، م‍درس‍ه و ج‍ام‍ع‍ه از ک‍ل‍ی‍ش‍ه‌ه‍ای ت‍ب‍ع‍ی‍ض ج‍ن‍س‍ی. ت‍ه‍ران: م‍وس‍س‍ه ان‍ت‍ش‍ارات ن‍گ‍اه، ۱۳۷۶. شابک ‎۹۶۴-۶۱۷۴-۳۸-۸

ه‍ورک‍ه‍ای‍م‍ر، م‍اک‍س. س‍پ‍ی‍ده‌دم‍ان ف‍ل‍س‍ف‍هٔ ت‍اری‍خ ب‍ورژوای‍ی. ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر ن‍ی، ۱۳۷۶. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۳۱۲-۳۴۸-۲

سایر آثار
… ت‍ا دام آخ‍ر: گ‍زی‍دهٔ گ‍ف‍ت و گ‍وه‍ا و م‍ق‍ال‍ه‌ه‍ا. ب‍ه ک‍وش‍ش س‍ی‍م‍ا ص‍اح‍ب‍ی. ت‍ه‍ران: چ‍ش‍م‍ه، ۱۳۷۸. شابک ‎۹۶۴-۵۵۷۱-۳۵-۹


منبع: تلگرام بهمن دارالشفایی





نظر شما درباره این مقاله:







همسر ماکرون فمینیست‌ها را «کثافت‌های عوضی» خواند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 17:08

همسر ماکرون فمینیست‌ها را «کثافت‌های عوضی» خواند






نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه جبهه آزادی و نجات ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 16:57

بیانیه جبهه آزادی و نجات ایران






نظر شما درباره این مقاله:







مسکو در ایران به‌دنبال گوشت‌ دم‌ توپ است؟
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 16:08

تلاش مسکو برای سربازگیری از داخل ایران

مسکو در ایران به‌دنبال گوشت‌ دم‌ توپ است؟


عرفان بیوک نژاد و سارا ریاضی / رویداد۲۴

در روزهایی که نرخ دلار در تهران سقف‌های جدید را می‌شکند و حداقل حقوق کارگر ایرانی به زحمت به صد دلار می‌رسد، یک شبنامه عجیب در چهارراه کالج نزدیک سفارت روسیه ظاهر شد؛ یک برگ ساده که مثل دعوت‌نامه‌ای از یک جهان موازی، وعده می‌دهد هر مرد ایرانی ۱۸ تا ۵۵ ساله می‌تواند با دریافت ۱۵ تا ۱۸ هزار دلار پاداش اولیه و ماهیانه ۲۵۰۰ تا ۲۸۰۰ دلار حقوق، تنها با یک پاسپورت، یک تست پزشکی و کمی شجاعت به ارتش روسیه بپیوندد.


تصویر شبنامه پیوستن به ارتش روسیه

شبنامه شما را به یک کانال تلگرامی کوچک هدایت می‌کرد؛ کانالی که تا دیشب کمتر از ۲۰۰ دنبال‌کننده داشت و ظرف چند ساعت، ۸۰۰ مخاطب جدید پیدا کرد—مخاطبانی که احتمالاً دنبال «راه ثروتمند شدن» بودند.

در این کانال، آگهی‌های چندزبانه—فارسی، عربی، لاتین و روسی—ادعا می‌کنند قرارداد‌ها مستقیماً با وزارت دفاع روسیه بسته می‌شود. وعده‌ها بزرگ‌اند: مسکن رایگان، مراقبت پزشکی رایگان، یونیفورم مادام‌العمر رایگان، و البته… حقوقی برابر با ۳۵۰ میلیون تومان در ماه.

وقتی خبرنگار رویداد۲۴ با شماره درج‌شده در کانال تماس گرفت، فردی که خودش را «کارگزار ارتش روسیه» معرفی می‌کرد، شرط ورود را ساده توضیح داد: «زیر ۴۰ سال باشی، پاسپورت داشته باشی و آزمایشات پزشکی نشان دهد که HIV و سل نداری. همین.»

ویزا؟ بلیط؟ مسکو؟

«با ما.»

وقتی خبرنگار سؤال سخت‌تری پرسید، کارگزار با لحنی مشکوک گفت: «مگر روسیه چند تا ارتش دارد؟» و سپس او را بلاک کرد.


تصویر مکالمه خبرنگار رویداد۲۴ با فردی که خود را کارگزار ارتش روسیه معرفی کرده

کانال ادعا کرده که این یک «برنامه حمایت‌شده دولتی با حمایت کامل قانونی تحت وزارت دفاع روسیه است.»

کانال پر است از عکس‌هایی که صورت نیرو‌های خارجی را پوشانده‌اند؛ در یکی از آنها دو نفر که «ایرانی» معرفی شده‌اند که ۱۲ جولای ۲۰۲۵ به ارتش روسیه پیوسته‌اند. در ویدئویی دیگر، مردی با یونیفورم روس‌ها، فارسی صحبت می‌کند: «محمدیان خطیبی هستم، از ایران.»

ثانیه ۱۶ ویدئو یک ایرانی با لباس نظامی روسیه خود را معرفی می‌کند

یک تصویر دیگر، مردانی از چندین ملیت را در فرودگاه‌های روسیه می‌بینید. پیام کانال این است؛ نگران هیچ چیز نباشید، «ما از مهمانان خارجی در فرودگاه استقبال می‌کنیم.»

تصویر یک کلاس‌های آموزشیِ در کانال متتشر شده؛ روی دیوار‌ها تصاویر پوتین، سرگئی شویگو و یک چهره امنیتی روسیه نصب شده. کانال توضیح می‌دهد که داوطلبان خارجی در یک برنامه فشرده «زبان روسی، تاریخ، تاکتیک، نظامی‌گری و ورزش» را می‌آموزند.

اما آنچه این آگهی‌ها پنهان می‌کنند، همان چیزی است که تحلیلگران بین‌المللی ماه‌هاست درباره‌اش هشدار می‌دهند: روسیه گوشت جلوی توپ می‌خواهد.

چرا این پیام برای ایران خطرناک‌تر از آن چیزی است که به‌نظر می‌رسد؟

کانال در یکی از پست‌های توضیح داده که چرا باید یک خارجی به ارتش روسیه بپیوندد؛ دلایل تراژیک است؛ وحدت ایدئولوژیک، حافظهٔ تاریخی، شرافت نظامی و برادری! اما مهمتر از همه برای خارجی‌هایی که ترغیب می‌شوند کسب شهروندی روسیه است.

وقتی حداقل حقوق کارگر ایرانی حدود ۱۰ میلیون تومان—کمتر از ۱۰۰ دلار—است، وعده‌ی ۲۸۰۰ دلار حقوق ماهانه برای بسیاری نه فرصت، بلکه راه نجات به‌نظر می‌رسد.

اما این داستان فقط درباره پول نیست. این بخش کوچکی از کمپین جهانیِ سربازگیری روسیه است؛ کمپینی که از آفریقا تا چین، از هند تا نپال و از ایران تا خاورمیانه گسترده شده.

در دو سال گذشته، رسانه‌های هند، نپال، چین، اردن، کنیا و آفریقای جنوبی گزارش‌هایی منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد چگونه کارتل‌های سربازگیری—بعضاً با پشتیبانی مستقیم نهاد‌های روسی—افراد را با وعده کار، ویزا یا درآمد بالا، به روسیه می‌کشانند و سپس به خط مقدم دونباس می‌فرستند.

هندی‌هایی که با وعده کار در دبی به روسیه منتقل شده‌اند.

نپالی‌هایی که ۹ هزار دلار به آژانس‌های جعلی داده‌اند و بعد در «روستوُف» آموزش دیده و مستقیم به جنگ برده شده‌اند.

سریلانکایی‌هایی که در پی بحران اقتصادی کشورشان به دام افتاده‌اند و بعضی از آنها در حملات پهپادی کشته شده‌اند.

حتی یک مقام نپالی تخمین زده که تا پایان ۲۰۲۳ حداقل ۲۰۰ نپالی برای روسیه جنگیده‌اند.

اوایل اکتبر، یک شهروند هندی توسط نیرو‌های اوکراینی اسیر شد. رسانه‌های اوکراینی مدعی شدند این جوان ۲۲ ساله ادعا کرده که در زمان تحصیل در روسیه بازداشت شده و تحت فشار قرار گرفته که برای رهایی از زندان، قرارداد خدمت در ارتش روسیه را امضا کند. او تنها پس از دو هفته آموزش ابتدایی، مستقیماً به خط مقدم جنگ در اوکراین اعزام شده است.

همان زمان روزنامه لس‌آنجلس تایمز گزارش داد که روسیه ممکن است ده‌ها هزار جنگجوی خارجی را از طریق شبکه‌های اجتماعی جذب کرده باشد؛ بسیاری از آنها از کشور‌های محروم در خاورمیانه، آفریقا و شرق آسیا با وعدهٔ مزایای چشمگیر از جمله حقوق بالا و اعطای شهروندی روسیه در ازای خدمت نظامی می‌آیند.

الجزیره هم گزارشی درباره پیوستن جوانان جنوب آسیا به ارتش روسیه منتشر کرده است؛ هندی ها، نپالی‌ها و سریلانکایی ها. پدر دو تن از این سربازان که از کشمیر به خط مقدم جنگ با اوکراین اعزام شده به الجزیره گفته «پسرانش از طریق شرکت‌های کاریابی کلاهبردار، فریب داده شده و به روسیه فرستاده شدند و در مرز اوکراین، به‌عنوان مزدور برای روسیه به جنگ وادار شدند.»

جالب اینجاست که روزنامه هندی «هندو» در گزارشی گفته با اینکه این جوانان با وعده پول به روسیه رفته‌اند، نه تنها حقوقی نگرفته‌اند بلکه در خط مقدم جبهه‌ها کشته شده‌اند و راه‌های فرارشان پر از مانع است.

یک مقام وزارت خارجه نپال هم در گفت‌و‌گو با رسانه‌های این کشور تخمین زده تا پایان سال ۲۰۲۳ حدود ۲۰۰ نپالی برای روسیه می‌جنگیده‌اند.

چرا روسیه این‌قدر به جنگجویان خارجی نیاز دارد؟

پاسخ کوتاه است: تلفات انسانی و اجتماعی جنگ روسیه در اوکراین.

به گفته وزارت دفاع بریتانیا، روسیه از آغاز حمله به اوکراین بیش از یک میلیون کشته و زخمی داشته است—رقمی که از جنگ‌های شوروی نیز بالاتر است.

مسکو تمایلی ندارد که به‌طور گسترده دست به بسیج اجباری شهروندان روس بزند. بسیج «جزئی» در سپتامبر ۲۰۲۲، واکنش شدید داخلی را برانگیخت و صد‌ها هزار روس برای فرار از خدمت اجباری، کشور را ترک کردند. راه حل چیست؟ نیروگیری از کشور‌های خارجی با وعده پول یا استفاده از زندانیان در روسیه با وعده آزادی و بخشش جرم.

به گزارش رویداد۲۴، جالب است بدانید اشتیاق کرملین برای جذب جنگجویان خارجی، صرفاً برای «پر کردن عدد» نیست. از نگاه مسکو، استفاده از نیرو‌های غیرروس هم ارزان‌تر است و هم ریسک سیاسی کمتری دارد..

از سال ۲۰۲۲، کرملین سیستم گسترده‌ای از پرداخت غرامت برای سربازان روسِ کشته یا زخمی در اوکراین ایجاد کرده است. اما این پرداخت‌ها شامل اتباع خارجی نمی‌شود.

ماشین سربازگیری روسیه چگونه کار می‌کند؟

روسیه با راه‌اندازی یک کمپین هدفمند در شبکه‌های اجتماعی، جذب سربازان خارجی را افزایش داده است. احتمال می‌رود شبنامه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی ایران منتشر شده نیز بخشی از همین کمپین باشد؛ یعنی شبنامه‌ای در چهارراه کالج در کار نبوده بلکه یک برگه، راه را برای ورود داوطلبان به جریان جذب نیرو، باز کرده است.

به گزارش رویداد۲۴ ،گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد تعداد این آگهی‌ها از کمتر از ۱۰۰ مورد در اوایل سال ۲۰۲۴، به بیش از ۴۵۰۰ آگهی در ماه رسیده است. همه گزارش‌ها حاکی از آن است که جذب نیرو از طریق شبکه اجتماعی صورت گرفته است. توییتر، تلگرام، واتس اپ و حتی تیک تاک محلی برای جذب داوطلبان خارجی برای عضویت در ارتش روسیه بوده است.

گزارش مفصل پولیتیکو نشان می‌دهد مسکو از یک اکوسیستم پیچیده استفاده می‌کند؛ دولت‌های محلی روسیه با بودجه خود شرکت‌های منابع انسانی را استخدام می‌کنند. این شرکت‌ها صد‌ها کارگزار آزاد را در تلگرام، تیک‌تاک و یوتیوب فعال می‌کنند؛ هر کارگزار برای جذب یک داوطلب خارجی ۱۲۸۰ تا ۳۸۰۰ دلار کمیسیون می‌گیرد. امضای هر قرارداد برای داوطلب تا ۲۵ هزار دلار پاداش اولیه دارد.

نتیجه؟ جذب ماهانه ۳۰ هزار داوطلب—کافی برای جبران تلفات سنگین روسیه.

مقامات روس معمولاً درباره حضور اتباع خارجی در ارتش این کشور بسیار کم‌حرف بوده‌اند، اما در ماه‌های اخیر برخی مسئولان روسیه هم به‌طور ضمنی حضور نیرو‌های کوبایی را تأیید کرده‌اند. «آندری کارتاپولوف»، رئیس کمیته دفاعی دوما (پارلمان) روسیه، از جذب کوبایی‌ها دفاع کرد و گفته «اگر جوانان کوبا بخواهند به کشور ما کمک کنند، هیچ چیز عجیبی در این موضوع وجود ندارد.»

صراحت، در مورد مشارکت سربازان کره شمالی در جنگ روسیه بیشتر هم هست. زمانی که نخستین گزارش‌ها درباره اعزام نیرو‌های کره شمالی به روسیه در اواخر ۲۰۲۴ منتشر شد، کرملین با مجموعه‌ای از تکذیب‌ها واکنش نشان داد. چند ماه بعد، خود پوتین رسماً حضور یک یگان کره شمالی را تأیید کرد و در آوریل ۲۰۲۵ گفت: «ما همواره قهرمانان کره‌ای را که جان خود را برای روسیه و برای آزادی مشترک‌مان داده‌اند، همانند برادران روس خود در سلاح، گرامی خواهیم داشت.»

و ایران؟

در حالی که این شبکه جهانی در حال گسترش است، سکوت وزارت خارجه ایران عجیب و خطرناک است.

اگر این آگهی‌ها جعلی‌اند، چرا وزارت خارجه سفارت روسیه در ایران را مجبور نمی‌کند تکذیبیه‌ای منتشر کرده و تکلیف داوطلبان ایرانی که به دنبال فرار از وضعیت اقتصادی ممکن است در دام این کلاهبرداران بیافتند روشن کند؟

و اگر جعلی نیستند، چرا هیچ هشداری به شهروندان ایرانی داده نمی‌شود؟

در کشوری که حداقل حقوق رسمی یک ایرانی کمتر از ۱ درصد حقوق پیشنهادی ارتش روسیه است، این تبلیغات فقط یک آگهی شغلی نیست— یک تهدید امنیتی است.

یک کانال برای کشاندن جوانان بی‌پناه به خط مقدم یکی از مرگبارترین جنگ‌های قرن.





نظر شما درباره این مقاله:







گلی کوهکن، کودک‌عروس از اعدام رهایی یافت
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 15:50

گلی کوهکن، کودک‌عروس از اعدام رهایی یافت


گلی کوهکن، زن بلوچ بی‌شناسنامه‌ای که در کودکی به ازدواج واداشته شده بود و قرار بود به اتهام قتل شوهرش در روزهای آینده اعدام شود، پس از تامین دیه در مهلت مقرر از اعدام نجات پیدا کرد.

به گزارش خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه، اولیای‌دم در پرونده گلی کوهکن از قصاص صرف‌نظر کرده‌اند. در ویدیویی، والدین مقتول در حال امضای اسناد مربوطه دیده می‌شوند. پرند قره‌داغی، وکیل گلی، در پستی در شبکه‌های اجتماعی تأیید کرد که مبلغ اولیه دیه که ۱۰ میلیارد تومان بود، به ۸ میلیارد تومان کاهش یافت و از طریق کمک‌های مردمی و خیریه‌ها تامین شد.

گلی که در سن ۱۲ سالگی مجبور به ازدواج شد و سال‌ها خشونت شدید فیزیکی و روانی را تحمل کرده بود، در پی واقعه‌ای که به مرگ همسرش انجامید، همراه با محمد آبیل، پسرعموی مقتول که گلی آن روز در ناامیدی با او تماس گرفته بود، به قصاص محکوم شد. لازم به ذکر است که محمد همچنان در معرض خطر اعدام قرار دارد.

سازمان حقوق بشر ایران با انتشار بیانیه‌ای، خواستار نجات گلی کوهکن شده بود. محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، در این باره گفته بود: «پرونده گلی کوهکن بازتابی از تبعیض و خشونت ساختاری است که بسیاری از زنانی که در جمهوری اسلامی با حکم اعدام روبه‌رو می‌شوند تجربه می‌کنند؛ زنانی که قربانی فقر، کودک‌-همسری، خشونت خانگی و طردشدگی ازسوی خانواده و جامعه هستند. علاوه بر این، گلی یک زن بلوچِ بدون شناسنامه است؛ شرایطی که او را در ضعیف‌ترین و محروم‌ترین موقعیت اجتماعی در ایران قرار می‌دهد».

او در ادامه گفت: «در دادگاه هیچ توجهی به سن گلی در زمان ازدواج، سابقه خشونت خانگی، و این واقعیت نشد که او هنگام بازداشت و اعتراف دسترسی به وکیل نداشت و حتی خواندن و نوشتن نمی‌دانست. علاوه بر این، مبلغ دیه تعیین‌شده چندین برابر نرخ رسمی است؛ رقمی که یک زن جوان بلوچِ بدون شناسنامه و از طبقه محروم جامعه که از سوی خانواده نیز طرد شده ، هیچ امکانی برای پرداخت آن ندارد. بالابردن هزینه سیاسی می‌تواند گلی را از اعدام نجات دهد. دولت‌هایی که روابط دیپلماتیک با جمهوری‌اسلامی دارند، باید لغو اعدام گلی کوهکن، هم پرونده‌ای‌اش محمد آبیل و توقف اعدام‌ها در ایران را در دستور کار خود بگذارند.»

همچنین، در ۱۱ آذر ۱۴۰۴، گروهی از کارشناسان سازمان ملل، از جمله مای ساتو گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران، ریم السالم گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان و دختران، تومویا اوبوکاتا گزارشگر ویژه اشکال معاصر بردگی، موریس تیدبال-بیز گزارشگر ویژه اعدام‌های فراقضایی، فوری یا خودسرانه، و نیز گروه کاری تبعیض علیه زنان و دختران، بیانیه‌ای مشترک صادر کردند و از ایران خواستند اعدام گُلی کوهکن، که یک بازمانده خشونت خانگی است، متوقف شود.

«سازمان حقوق بشر ایران» با انتشار بیانیه‌ای، خواستار نجات گلی کوهکن شده بود. محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، در این باره گفته بود: «پرونده گلی کوهکن بازتابی از تبعیض و خشونت ساختاری است که بسیاری از زنانی که در جمهوری اسلامی با حکم اعدام روبه‌رو می‌شوند تجربه می‌کنند؛ زنانی که قربانی فقر، کودک‌-همسری، خشونت خانگی و طردشدگی ازسوی خانواده و جامعه هستند. علاوه بر این، گلی یک زن بلوچِ بدون شناسنامه است؛ شرایطی که او را در ضعیف‌ترین و محروم‌ترین موقعیت اجتماعی در ایران قرار می‌دهد».

او در ادامه گفت: «در دادگاه هیچ توجهی به سن گلی در زمان ازدواج، سابقه خشونت خانگی، و این واقعیت نشد که او هنگام بازداشت و اعتراف دسترسی به وکیل نداشت و حتی خواندن و نوشتن نمی‌دانست. علاوه بر این، مبلغ دیه تعیین‌شده چندین برابر نرخ رسمی است؛ رقمی که یک زن جوان بلوچِ بدون شناسنامه و از طبقه محروم جامعه که از سوی خانواده نیز طرد شده ، هیچ امکانی برای پرداخت آن ندارد. بالابردن هزینه سیاسی می‌تواند گلی را از اعدام نجات دهد. دولت‌هایی که روابط دیپلماتیک با جمهوری‌اسلامی دارند، باید لغو اعدام گلی کوهکن، هم پرونده‌ای‌اش محمد آبیل و توقف اعدام‌ها در ایران را در دستور کار خود بگذارند.»

همچنین، در ۱۱ آذر ۱۴۰۴، گروهی از کارشناسان سازمان ملل، از جمله مای ساتو گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران، ریم السالم گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان و دختران، تومویا اوبوکاتا گزارشگر ویژه اشکال معاصر بردگی، موریس تیدبال-بیز گزارشگر ویژه اعدام‌های فراقضایی، فوری یا خودسرانه، و نیز گروه کاری تبعیض علیه زنان و دختران، بیانیه‌ای مشترک صادر کردند و از ایران خواستند اعدام گُلی کوهکن، که یک بازمانده خشونت خانگی است، متوقف شود.





نظر شما درباره این مقاله:







سال ۲۰۲۵، سالی مرگبار برای روزنامه‌نگاران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 15:46

سال ۲۰۲۵، سالی مرگبار برای روزنامه‌نگاران


روزنامه‌نگاران صرفاً نمی‌میرند — آن‌ها کشته می‌شوند. شمار روزنامه‌نگارانی که به قتل رسیده‌اند بار دیگر افزایش یافته است؛ نتیجهٔ رویه‌های جنایتکارانهٔ گروه‌های نظامی — چه دولتی و چه شبه‌نظامی — و سازمان‌های جنایی.

تیبو بروتن، مدیرکل «گزارشگران بدون مرز»(RSF) می‌نویسد دست‌کم ۵۳ نفر از ۶۷ نفر حرفه‌ای رسانه‌ای که در یک سال گذشته کشته شده‌اند قربانی جنگ یا شبکه‌های جنایت‌ساز بوده‌اند:

۱. نزدیک به نیمی (۴۳٪) از روزنامه‌نگارانی که در ۱۲ ماه گذشته کشته شده‌اند، در غزه و به‌دست نیروهای مسلح اسرائیل جان خود را از دست داده‌اند. در اوکراین، ارتش روسیه همچنان خبرنگاران خارجی و اوکراینی را هدف قرار می‌دهد. سودان نیز به‌عنوان منطقه‌ای به‌ویژه مرگبار برای فعالان خبری ظهور کرده است.

۲. در مکزیک، گروه‌های جنایت سازمان‌یافته مسئول افزایش نگران‌کنندهٔ قتل روزنامه‌نگاران در سال ۲۰۲۵ هستند. امسال، دست‌کم در سه سال گذشته مرگبارترین سال بوده و مکزیک با ۹ کشته، دومین کشور خطرناک جهان برای روزنامه‌نگاران است. این روند رو به گسترش است، زیرا آمریکای لاتین بیش‌ازپیش «مکزیکی‌سازی» شده و اکنون ۲۴٪ از کل روزنامه‌نگاران به‌قتل‌رسیدهٔ جهان را شامل می‌شود.

۳. روزنامه‌نگاران در داخل کشورهای خود با خطر بیشتری مواجه‌اند. تنها دو روزنامه‌نگار خارجی امسال کشته شده‌اند: آنتونی لالیکان، عکاس خبری فرانسوی که در اوکراین بر اثر حملهٔ پهپاد روسیه جان باخت؛ و خاویر هرکولس، روزنامه‌نگار اهل السالوادور، که در هندوراس — جایی که بیش از یک دهه زندگی کرده بود — کشته شد. همهٔ روزنامه‌نگاران دیگری که به قتل رسیده‌اند، در کشورهای خود خبررسانی می‌کردند.

۴. هم‌اکنون ۵۰۳ روزنامه‌نگار در سراسر جهان در بازداشت به‌سر می‌برند. بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران در جهان همچنان چین است (۱۲۱ نفر). روسیه با ۴۸ نفر در جایگاه دوم قرار دارد و بیش از هر کشور دیگری روزنامه‌نگاران خارجی — ۲۶ اوکراینی — را زندانی کرده است. میانمار با ۴۷ نفر در رتبه سوم است.

۵. یک سال پس از سقوط رژیم بشار اسد، بسیاری از خبرنگارانی که در دوران او بازداشت یا ناپدید شده‌اند هنوز یافت نشده‌اند؛ و همین امر سوریه را به کشوری با بیشترین تعداد خبرنگاران مفقود جهان — بیش از یک‌چهارم کل — تبدیل کرده است.

«نفرت از گزارشگران به چنین جایی می‌رسد! این نفرت بود که در سال جاری باعث مرگ ۶۷ روزنامه‌نگار شد — نه بر اثر حادثه، و نه به‌عنوان قربانیان جانبی. آن‌ها کشته شدند، به‌طور هدفمند و به‌خاطر کارشان. نقد رسانه‌ها کاملاً مشروع است — نقد باید محرک تغییری باشد که بقای مطبوعات آزاد، یک کالای عمومی، را تضمین کند. اما این نقد نباید هرگز به نفرت از روزنامه‌نگاران تنزل پیدا کند؛ نفرتی که عمدتاً محصول — یا نتیجهٔ تحریک عمدی — تاکتیک‌های نیروهای مسلح و سازمان‌های جنایی است. مصونیت از مجازات این جنایات ما را به این‌جا رسانده است: ناکامی نهادهای بین‌المللی که دیگر قادر به تضمین حق حفاظت از روزنامه‌نگاران در درگیری‌های مسلحانه نیستند، نتیجهٔ افول جهانی شجاعت دولت‌هایی است که باید سیاست‌های عمومی محافظتی را اجرا کنند. روزنامه‌نگاران، که شاهدان کلیدی تاریخ‌اند، به‌تدریج به قربانیان جانبی، شاهدان ناخوشایند، گروگان‌ها، مهره‌های بازی‌های دیپلماتیک، و زن و مردی تبدیل شده‌اند که باید ‘حذف’ شوند. باید مراقب برداشت‌های نادرست دربارهٔ خبرنگاران بود: هیچ‌کس جانش را برای روزنامه‌نگاری نمی‌دهد — این جان از او گرفته می‌شود؛ روزنامه‌نگاران صرفاً نمی‌میرند — آن‌ها را می‌کشند.»

۶۷ روزنامه‌نگار در طی ۱۲ ماه کشته شدند

از زمان انتشار گزارش قبلی «خبرنگاران بدون مرز» در اول دسامبر ۲۰۲۴، ۶۷ روزنامه‌نگار به دلیل انجام کارشان کشته شده‌اند. دست‌کم ۷۹ درصد آنان قربانی نیروهای مسلح یا گروه‌های شبه‌نظامی (۳۷ روزنامه‌نگار) و شبکه‌های جنایی (۱۶ روزنامه‌نگار) بوده‌اند.

🔶 ارتش اسرائیل مسئول بیش از ۴۳ درصد — تقریباً نیمی — از جنایت‌های ارتکاب‌یافته علیه روزنامه‌نگاران در دوازده ماه گذشته است. در مجموع، از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، ارتش اسرائیل نزدیک به ۲۲۰ روزنامه‌نگار را کشته است که دست‌کم ۶۵ نفر از آنان به دلیل کارشان یا هنگام انجام وظیفه به قتل رسیده‌اند.

🔶 با گذشت یک سال از ریاست‌جمهوری کلودیا شینباوم — و با وجود تعهداتی که او در قبال «خبرنگاران بدون مرز» مطرح کرد — سال ۲۰۲۵ مرگبارترین سال سه سال گذشته برای فعالان خبری در مکزیک بوده است. این کشور با ۹ کشته، دومین کشور خطرناک جهان برای روزنامه‌نگاران است.

🔶 در سودان، در شرایطی که درگیری‌ها همچنان شعله‌ور است، روزنامه‌نگاران با بدرفتاری‌های جدی مواجه‌اند. امسال چهار تن هنگام انجام کار خود کشته شدند و دست‌کم دو نفر پس از ربوده‌شدن به دست نیروهای «پشتیبانی سریع» جان باختند.

🔶 تنها دو نفر از روزنامه‌نگاران کشته‌شده، خبرنگاران خارجی‌ای بودند که بیرون از کشور خود جان باختند: آنتونی لالیکان، عکاس خبری فرانسوی که در اوکراین با حملهٔ پهپاد روسیه کشته شد؛ و خاویر هرکولس، روزنامه‌نگار اهل السالوادور، که در هندوراس — جایی که بیش از ده سال زندگی می‌کرد — به قتل رسید. تمامی دیگر قربانیان در داخل کشورهای خود به قتل رسیده‌اند.

۵۰۳ روزنامه‌نگار بازداشت‌شده در سراسر جهان

تا اول دسامبر ۲۰۲۵، ۵۰۳ روزنامه‌نگار در ۴۷ کشور جهان در بازداشت بودند. بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران همچنان چین (۱۲۱ نفر) است و پس از آن روسیه (۴۸ نفر) و میانمار (۴۷ نفر) قرار دارند. روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین بیش از هر کشور دیگری روزنامه‌نگاران خارجی — ۲۶ نفر — را زندانی کرده و پس از آن اسرائیل با ۲۰ نفر قرار دارد.

🔶 بر اساس آمار اول دسامبر ۲۰۲۵، ۱۱۳ فعال رسانه‌ای تحت حکومت شی جین‌پینگ در بازداشت بودند و هشت نفر دیگر در هنگ‌کنگ زندانی بودند. جمهوری خلق چین همچنان بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران در جهان است و شمار زندانیان آن بیش از مجموع زندانیان روسیه و میانمار است.

🔶 وضعیت کشورهایی چون روسیه، گرجستان، جمهوری آذربایجان و بلاروس نشانگر تهدیدهای جدی علیه آزادی رسانه در سراسر بلوک سابق شوروی است. در گرجستان، رویکرد اقتدارگرایانه و مداوم دولت منجر به بازداشت روزنامه‌نگار گرجی «مزیا آماخلوبلی» در ژانویه شد. در جمهوری آذربایجان، هم‌اکنون ۲۵ روزنامه‌نگار در زندان به سر می‌برند. روسیه نیز با ۴۸ روزنامه‌نگار زندانی — از جمله ۲۶ اوکراینی — در جایگاه دوم بزرگ‌ترین زندان‌های جهان برای فعالان رسانه‌ای قرار گرفته است.

🔶 پس از روسیه، اسرائیل دومین کشوری است که بیشترین شمار روزنامه‌نگاران خارجی را زندانی کرده است. تا اول دسامبر ۲۰۲۵، ۲۰ روزنامه‌نگار فلسطینی در زندان‌های اسرائیل به سر می‌برند که ۱۶ نفر از آن‌ها طی دو سال گذشته در غزه و کرانه باختری بازداشت شده‌اند.

۷۲ درصد روزنامه‌نگاران مفقود در خاورمیانه و آمریکای لاتین ناپدید شده‌اند

در حال حاضر، ۱۳۵ روزنامه‌نگار در ۳۷ کشور مفقودند. برخی از آن‌ها بیش از ۳۰ سال است که ناپدید شده‌اند. گرچه روزنامه‌نگاران در سراسر جهان مفقود می‌شوند، اما این روند در مکزیک (۲۸ نفر) و سوریه (۳۷ نفر) شدت بی‌سابقه‌ای دارد.

🔶 اکنون ۳۷ روزنامه‌نگار در سوریه مفقود هستند. بسیاری از آن‌ها توسط داعش گروگان گرفته شدند یا به دست رژیم بشار اسد زندانی شدند، اما سقوط این دو حاکمیت هنوز به کشف سرنوشت این روزنامه‌نگاران منجر نشده است.

🔶 ۷۲ درصد روزنامه‌نگاران مفقود در کشورهای خاورمیانه یا آمریکای لاتین — عمدتاً سوریه، عراق و مکزیک — ناپدید شده‌اند.

بیست روزنامه‌نگار گروگان در سراسر جهان

بیست روزنامه‌نگار هم‌اکنون در سراسر جهان در گروگان به سر می‌برند. شورشیان حوثی در سال ۲۰۲۵ هفت روزنامه‌نگار را گروگان گرفتند و یمن را به کشوری با بیشترین شمار خبرنگاران ربوده‌شده در دوازده ماه گذشته تبدیل کردند. در سوریه نیز بسیاری از خبرنگاران که پیش از سقوط حکومت بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴ بازداشت یا ربوده شده بودند، همچنان مفقودند.

🔶 یمن در سال ۲۰۲۵ به کانون ربایش روزنامه‌نگاران تبدیل شد و هفت خبرنگار امسال در این کشور ربوده شدند. در سوریه، عناصر گروه جهادی «هیئت تحریر الشام» (HTS) پس از سقوط دیکتاتوری اسد قدرت گرفتند، اما این گروه همچنان چندین روزنامه‌نگار را در اسارت نگه داشته است — و این افراد باید آزاد شوند.

🔶 در مالی، اکنون دو سال از ربوده شدن «سالک آگ جیدو»، روزنامه‌نگار و مدیر رادیوی «کوتون دانسونگو»، و «مصطفی کونه»، مجری همین رادیوی محلی، می‌گذرد. آن‌ها در ۷ نوامبر ۲۰۲۳، هنگام سفر به شهر گائوی واقع در شمال کشور، همراه با دو همکار دیگر، به دست اعضای یک گروه مسلح ناشناس ربوده شدند.





نظر شما درباره این مقاله:







اعتراف رئیس صداوسیما به پخش خبر دروغ
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 15:26

اعتراف رئیس صداوسیما به پخش خبر دروغ






نظر شما درباره این مقاله:







آرمان یا آرزو
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 15:15

آرمان یا آرزو


جواد کاشی

دخیره‌ همه آرمان‌‌های اتوپیایی به پایان رسیده است. نه دیگر کسی احیای شکوه ایرانشهری را باور می‌کند، نه احیای وحدت امت اسلامی را. نه کسی به وحدت زحمتکشان جهانی می‌اندیشد نه امکان تحقق یک جمهوری‌خواهی تام را باور دارد. سعید حجاریان از فقدان آرمان‌ها سخن گفت. باید دقیق‌تر مقصود خود را بیان کند. آیا  در رویای آرمان‌های اتوپیایی است که روزی روزگاری در عرصه سیاست ایرانی خلق نیرو و انر‌ژی جمعی می‌کرد؟ اگر چنین نیست، چه مقصودی از مقوله آرمان در حوزه سیاست دارد؟

سعید حجاریان راست می‌گوید کنشگران شناخته شده سیاسی در ایران، قطب‌نمایی در دست ندارند. اصلاح طلبان قدیم اگر رادیکال شده باشند، میدان عمل و بازی را از دست داده‌اند اگر سر به راه‌ شده باشند، به گشودن روزنه‌ای دل بسته‌اند و پشت چراغ قرمز عرصه سیاست توقف کرده‌اند. در انتظار سبز شدن چراع‌اند. چراغی که ثانیه شمارش نزدیک به صفر می‌شود اما دوباره از شماره صد آغاز می‌کند و قرمز می‌ماند. صبر و انتظار یک چراغ سبز کوتاه اعصاب و روان و نگاه و زبان‌شان را تسخیر کرده است.

آن سنخ از آرمان‌ها دیگر جان و توانی ندارند. اما بی‌جان شدن آرمان‌های بزرگ سد راه آرزوها نشده است. بلکه میدانی برای آرزوهای مردم گشوده است.

گروه‌های گوناگون به انحاء مختلف حسرت و داغ دارند. متناسب با رنج‌ و آلامی که متحمل شده‌اند، آرزوهایی در دل می‌پرورانند. آرزوها از یک سنخ و جنس نیستند. بیش از آنکه میان مردم وحدت ایجاد کنند، اتفاقاً تمایز می‌آفرینند، گاه به حسب آرزوهاشان از هم بیگانه می‌شوند، گاه با یکدیگر در ستیز می‌افتند و گاه قرابتی با هم پیدا می‌کنند. مساله پیش‌روی اهل فکر ایران، تلاش برای تولید حداکثر امکان توازن و همسازی میان آنهاست.

جامعه ایرانی همراه با یاس و ترس از فردا، مملو از آرزوهای رنگارنگ است. طبقات تهی‌دست، اقشار متوسط شهری، گروه‌های سنت‌گرا، ملی‌گرایان، تعلقات دینی، جهانشهرگرایی نسل جدید، برآمدن سوژگی زنانه، قدرت‌یابی گروه‌های قومی، ظهور گرایش‌های جدی معنویت‌گرا و ده‌ها جریان دیگر، آرزوهایی متمایز از دیگران در سر می‌پرورانند. نظام مستقر نیز دیگر یک نظام آرمانگرا نیست. متعلق به یک گروه خاص است با آرزوهای خاص. آرزوهایی که هیچ‌گاه محقق  نشدند.

ما امروز با زمستان و انجماد و یخ زدگی قلمرو آرزوها رویارو شده‌ایم.

بهار قلمرو آرزوها، با یک بوم نقاشی بزرگ فراخواهد رسید. امکانی که هر کس نقش خود را بر آن بزند و همزمان در یک تصویر کلی، خود را در کنار سایر نقش‌ها و آرزوهای دیگران تجربه کند. ما به امکان یک تصویر کلی از خودهای ناهمرنگ نیاز داریم. بوم خالی منتظر دیگران، می‌تواند جای خالی آرمان‌های پیشین را پر کند. آن تصویر کلی این امکان را فراهم خواهد کرد که آرزوهای خاص با تداوم هستی کل، همساز شود.

نه آزادی نه عدالت، هیچ‌کدام حوزه سیاست را اخلاقی نمی‌کنند. تعادل بخشی موقت میان قلمرو آرزوهاست که حیات سیاسی را اخلاقی می‌کند. آنگاه هم آزادی هم عدالت با معنای تازه چهره نشان خواهند داد.





نظر شما درباره این مقاله:







نوری که بی‌صدا می‌کشد / دستیابی به سلاح لیزری مرگبار
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 14:43

نوری که بی‌صدا می‌کشد / دستیابی به سلاح لیزری مرگبار






نظر شما درباره این مقاله:







وزیر اقتصاد: وضع خیلی بد است
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 11:13

وزیر اقتصاد: وضع خیلی بد است






نظر شما درباره این مقاله:







افزلیش ۲۰۰ درصدی قیمت برنج در یکسال
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 10:19

افزلیش ۲۰۰ درصدی قیمت برنج در یکسال


بعد از مدت‌ها کشاکش رسانه‌ای بر سر ارز ترجیحی ـــ ادعاهای دولت که تخصیص ارز دولتی فسادآور است و رانت به وجود می‌آورد و انکار و عدم پذیرش بانک مرکزی که سیاست‌های ارزی قطعاً تغییر نمی‌کند ـــ بالاخره دولت آب پاکی را روی دست مردم ریخت و در آستانه‌ی گرانی بنزین، ارز ترجیحی را نیز از زنجیره واردات چند کالای اساسی از جمله «برنج» حذف کرد.

به گزارش ایلنا، طبق مصوبه شماره ۱۴۵۴۲۲ مورخ ۱ آذر ۱۴۰۴، هیئت دولت واردات کالاهایی مانند برنج خارجی، روغن نباتی، گوشت قرمز، جو، ذرت، کنجاله و حبوبات را بدون تعیین منبع ارز مجاز اعلام کرده است. کارشناسان معتقدند که این تصمیم به مفهوم واردات از طریق ارز آزاد قاچاق، با نرخ بیش از ۱۰۰ هزار تومان است.

در روزهای اخیر، غلامرضا نوری قزلجه حذف ارز ۲۸۵۰۰ تومانی از واردات برنج را تأیید کرده است؛ موضوعی که پیش تر در تیر ماه برای واردات گوشت قرمز اتفاق افتاده بود.به این ترتیب، گرانی دام، گوشت قرمز، حبوبات (که فرودستان ناچاراً به عنوان کالای جایگزین گوشت مصرف می‌کردند) و البته برنج، یک اتفاق قریب الوقوع است؛ در روزهای پیش رو، این کالاها یک موج تورمی جدید را پشت سر خواهند گذاشت و به طور مشخص قیمت هر کیلو برنج خارجی  به احتمال بسیار زیاد، چند صد هزار تومان افزایش خواهد یافت؛ به تبعیت از آن، قیمت هر کیلو برنج ایرانی نیز دوباره رشد خواهد کرد.

به زودی قیمت هر کیلوبرنج ایرانی، مرزهای نیم میلیون تومان و حتی بیشتر را پشت سر خواهد گذاشت.

تلاش برای پاک کردن صورت مسئله

البته در این میان، جالب‌تر از هر چیز دیگر، استدلال یک مقام تجاری مرتبط با توزیع برنج در مورد فلسفه‌ی حذف ارز ترجیحی‌ست: چون دولت نتوانسته قیمت مصرف‌کننده را مدیریت کند و اثرات اختصاص ارز در قیمت مصرفی دیده نمی‌شود، پس اساساً باید صورت مسئله را پاک کرد و ارز ترجیحی را از معادله برداشت!

سیزدهم آذرماه، رضا کنگری، رئیس اتحادیه بنکداران مواد غذایی تهران با اشاره به حذف ارز ترجیحی برنج، گفت: برنج هندی با قیمت مصوب می‌بایست کیلویی ۵۹ هزار و ۸۰۰ تومان به دست مصرف‌کننده نهایی می‌رسید یا هر کیلو برنج پاکستانی با قیمت مصوب باید ۶۶ هزار و ۳۰۰ تومان به دست مصرف‌کننده نهایی می‌رسید؛ ولی این متاسفانه به دلایل مختلف به دست مردم نمی‌رسید.

وی ادامه داد: سیاست دولت بر این بود که با توجه به اینکه برنج با قیمت مصوب به دست مصرف‌کننده نمی‌رسد و هر کیلو برنج هندی با قیمت حدود ۱۳۰ تا ۱۳۵ هزار تومان و هر کیلو برنج پاکستانی با قیمت حدود ۲۱۰ تا ۲۲۰ هزار تومان به دست مردم می‌رسد ارز ترجیحی آن حذف شود. و این استدلال یعنی عدم مدیریت بازار باید منجر به آزادسازی و گرانی بیشتر شود! چون قیمت‌ها مدیریت نشده، مردم باید هزینه بیشتر بپردازند و اگر هم نتوانستند مشکلی نیست، اینبار برنج را از سفره‌های مختصر خود حذف کنند!

تورم ۲۰۰ درصدی برنج در یکسال

تورم برنج در یکسال اخیر، بی‌سابقه و کمرشکن بوده است؛ بدون تردید، تزریق یک شوک تورمی جدید، این کالا را به کلی از دسترس طبقات مختلف مردم (و نه فقط کم‌درآمدترین دهک‌های درآمدی) خارج می‌کند. در ابتدا بهتر است نگاهی به شتاب قیمت‌ها در بازه زمانی یکساله بیندازیم.

یک سال قبل در آذرماه ۱۴۰۳، قیمت هر کیلو برنج هاشمی در بازار ۱۱۵ تا ۱۲۰ هزار تومان، قیمت هر کیلو برنج طارم ۱۱۰ هزار تومان و برنج شمشیری ۸۳ هزار تومان بوده است. در همان زمان، قیمت هر کیلو برنج هندی بین ۴۸ تا ۵۰ هزار تومان بود؛ به طور مشخص، در آن زمان قیمت عمده‌فروشی برنج‌های هندی مرغوب بین هر کیلو ۵۵ تا ۶۰ هزار تومان و قیمت خرده‌فروشی آن بین هر کیلو ۶۰ تا ۶۵ هزار تومان بوده است.

بعد از گذشت یکسال، در روزهای قبل از میانه‌ی آذرماه امسال، قیمت هر کیلو برنج هاشمی اعلا در بازار به ۳۶۷ هزار تومان، هر کیلو برنج طارم به ۲۹۵ هزار تومان و برنج شمشیری به ۲۹۰ هزار تومان رسیده است. قیمت هر کیلو برنج هندی نیز بین ۱۲۵ تا ۱۷۰ هزار تومان است.قیاس این قیمت‌ها نشان می‌دهد در بازه یکساله، برنج هاشمی بیش از ۲۰۰ درصد و برنج طارم بیش از ۱۶۰ درصد گران شده است. در همین بازه زمانی، برنج هندی نیز چیزی حدود ۱۵۰ درصد رشد قیمت داشته است.

بنابراین در عرض یکسال اخیر، برنج مورد نیاز مردم تورم ۱۵۰ تا ۲۰۰ درصدی را تجربه کرده است و توجه داشته باشیم که این تورم سنگین قبل از اجرای تصمیم دولت برای آزادسازی قیمت برنج اتفاق افتاده است یعنی پیش از اینکه شوک قیمتی جدید در بازار اعمال شود.حالا با این شوک جدید، تورم چقدر افزایش می‌یابد و قیمت برنج کف بازار به چه رقم‌هایی می‌رسد؟

پیش‌بینی افزایش قیمت بیشتر

«علیرضا حیدری» کارشناس رفاه و تامین اجتماعی در ارتباط با دورنمای قیمت‌ها می‌گوید: با این تصمیم جدید، بازهم یک تنش در بازار به خصوص بازار برنج ایجاد می‌شود منتها سعی می‌کنند فاصله قیمتی را حفظ کنند مفهومش این است که با گران شدن برنج خارجی، برنج ایرانی نیز با حفظ فاصله‌ی قیمتی گران می‌شود. اگر امروز قیمت هر کیلو برنج ایرانی حدود ۴۰۰ هزار تومان است، آن زمان احتمالاً به کیلویی حدود ۵۰۰ هزار تومان یا حتی بیشتر خواهد رسید.

به گفته وی، با هر شوک تورمی در یک کالا، گرانی با تاخیر جزئی به سایر کالاها و خدمات منتقل می‌شود؛ کالاهای جایگزین و مکمل بیشترین تاثیر را می‌گیرند بنابراین گرانی برنج خارجی، قبل از همه بازار برنج ایرانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

مسئله این است که دولت ادعا می‌کند اثر حذف ارز ترجیحی کالاها با سیاست‌های جبرانی از جمله کالابرگ الکترونیکی از میان می‌رود. حیدری در این رابطه می‌گوید: جدا از میزان تاثیرگذاریِ سیاست‌هایی مثل کالابرگ، حمایت دولت از گروه‌های آسیب‌پذیر نمی‌تواند مادام‌العمر باشد؛ ظاهراً دولت پذیرفته ما گرفتار یک تورم بالای ۴۰ و ۵۰ درصد در یک بازه زمانی طولانی هستیم و برای کاهش اثر اصلی این تورم که همانا تولید فقر است، باید مدام و بی‌وقفه از سیاست‌های جبرانی استفاده شود؛ هیچ کشوری در دنیا، تاکید می‌کنم هیچ کشوری در دنیا اینگونه عمل نمی‌کند؛ چنین نظام حمایتی‌ای، نه کارایی و اثرگذاری دارد و نه با استانداردهای دولت رفاهی همخوان است. این شیوه‌ها، اقتصاد و جامعه را به سمت قهقهرا می‌برد، حرکت به سمتی‌ست که آسیب‌های اجتماعی بی‌وقفه افزایش می‌یابد.

  دولت نمی‌تواند با وعده‌های نخ‌نما از قبیل جبران یارانه‌ای یا کالابرگی، تزریق یک شوک قیمتی جدید به بازار را توجیه کند. در حال حاضر، قیمت یک کیسه ده کیلویی برنج ایرانی چیزی حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است یعنی تقریباً برابر با دستمزد یک هفته کارگر؛ ده کیلو برنج هندی نیز حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان قیمت دارد؛ و این در حالیست که در یکسال اخیر، کالاهای مشابه  مانند نان نیز تورم بیش از ۱۰۰ درصدی را پشت سر گذاشته‌اند.

باید از طراحان  سیاست‌های انقباضی که پا روی دوش‌های نحیف طبقه‌ی کارگر گذاشته‌اند پرسید آیا اساساً تحمل گرانی بیشتر ممکن است؟ کالابرگی که اعتبار آن برای یک خانواده ۳ یا ۴ نفره، به اندازه  یک کیسه برنج هم نیست، چطور قرار است مسئولیتِ جبران گرانی‌های بیشتر را برعهده بگیرد؟!





نظر شما درباره این مقاله:







صفحه اینستاگرام نیوشا مفیدی، خواننده جوان مسدود شد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 10:13

صفحه اینستاگرام نیوشا مفیدی، خواننده جوان مسدود شد






نظر شما درباره این مقاله:







بازتولید طرح صیانت با ادبیات جدید
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.12.2025, 8:09

بازتولید طرح صیانت با ادبیات جدید


سیما پروانه گهر / اعتماد

مساله طرح صیانت برای ساکنان بهارستان تمامی ندارد. اگرچه حامیان این ایده در مجلس یازدهم راه به جایی نبردند اما بخشی از آنها توانستند به مجلس دوازدهم راه پیدا کنند و مسیر را ادامه دهند. حالا دوباره طرحی در جلسه علنی اعلام وصول شده که حکایت از آپلود طرح جدیدی با مضمون صیانت دارد. طرحی با همان هدف و ابزارها برای محدودسازی فعالیت در فضای مجازی با استفاده از قوانین سختگیرانه.

مرور نام نمایندگان امضاکننده طرح «قانون حمایت و رسیدگی به تخلفات حوزه صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی» جهت‌گیری این قانون را نشان می‌دهد: حمید رسایی، موسی غضنفرآبادی، رضا تقی‌پور، مهدی کوچک‌زاده، محمدتقی نقدعلی، حسینعلی حاجی‌دلیگانی، کامران غضنفری و با حضور؛ مجتبی ذوالنوری، مرتضی آقاتهرانی و نصرالله پژمان‌فر.

طرح دوباره مثل موارد قبلی از کمیسیون فرهنگی مجلس بیرون آمده است، کمیسیونی با ترکیب سیاسی مشخص به سمت جبهه پایداری؛ از اعضا تا نزدیکان این جریان.

طراحان طرح چه می‌گویند

شهریور ماه سال جاری وقتی این طرح در کمیسیون فرهنگی چکش‌کاری و تصویب می‌شد حمید رسایی به عنوان رییس کمیته فرهنگ و هنر و رسانه این کمیسیون به خبرگزاری رسمی مجلس گفته بود که با توجه به خلأ قانونی در حوزه حمایت و رسیدگی به تخلفات حوزه صوت و تصویر فراگیر فضای مجازی، کمیته رسانه، هنر و فضای مجازی در چارچوب وظایف تقنینی و نظارتی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، از حدود ۸ ماه قبل جلساتی را برای تدوین طرح قانونی این حوزه شروع کرد.

جلسات مورد اشاره رسایی که به گفته او طی ۸ ماه یعنی از حدود بهمن ماه سال ۱۴۰۲ روند کار را آغاز کرده است، با حضور نمایندگانی از دو نهاد تنظیم‌گر، یعنی صدا و سیمای جمهوری اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین کارشناسان مرکز پژوهش‌های مجلس، مرکز تحقیقات اسلامی مجلس و شوراهای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی برگزار شد و تا سه ماه پیش یعنی در شهریور سال جاری، بیش از ۲۵ جلسه تخصصی و بیش از ۸۰ ساعت به این طرح اختصاص داده شده بود.

رسایی همان زمان درباره این طرح تاکید کرده بود که طرح براساس تکلیف بند «پ» ماده (۷۷) قانون برنامه پنج ‌ساله هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران و در چارچوب ماده‌ واحده «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر»، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ۱۶ ماده و هفت فصل تهیه شده است. عنوان طرح درست مثل صیانت مساله حمایت از حقوق کاربران را سپر قرار داده است. طرح قبلی صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی بود و طرح فعلی حمایت از حقوق کاربران و تشریح تکالیف و مسوولیت‌های سکوها.

رسایی در گفت‌وگوی شهریور ماه امسال یکی از نقاط قوت را این نکته برشمرده است که «متن مصوب کمیته هنر، رسانه و فضای مجازی کمیسیون فرهنگی تشریح دقیق تخلفات حوزه صوت و تصویر فراگیر و تعیین مجازات‌های متناسب برای آنها» را در نظر گرفته است. او همچنین گفته بود برای این منظور، فهرستی جامع از تنبیهات و مجازات‌های متنوع پیش‌بینی ‌شده و هیات‌های تخصصی چندرشته‌ای برای رسیدگی به تخلفات تشکیل شده‌اند.

رسایی در پایان مواردی از جمله «درخواست پیش‌بینی ضمانت اجرای قوی برای حمایت‌های پیش‌بینی شده از فعالان در طرح بخشی»، «لزوم ترسیم دقیق و شفاف خطوط قرمز محتوایی تولیدات رسانه‌ای از سوی حاکمیت»، «لزوم حرکت به سمت خودتنظیم‌گری سکوها به عنوان جدیدترین مدل توسعه دیجیتال»، «چاره‌اندیشی درخصوص نیازهای فوری و حیاتی سکوهای نمایش خانگی تا زمان تصویب نهایی و تبدیل طرح به قانون»، «مقرر نمودن تسهیلات مالیاتی برای سکوهای نمایش خانگی و سرمایه‌گذاران تولید محتوای داخلی» و «اجازه پخش زنده به سکوهای متقاضی» را از جمله مطالبات صاحبان رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در جلسه با کمیته هنر، رسانه و فضای مجازی کمیسیون فرهنگی مجلس عنوان کرده بود.

حمایت ویژه از خودی‌ها

مشخصا متن فعلی که مصوب کمیسیون فرهنگی است و در جلسه علنی اعلام وصول شده و برای بررسی در دستورکار قرار گرفته است بین دو موضوع «رسانه» و «سکوهای» فضای مجازی تفاوتی قائل نشده است. برخی رسانه‌ها و کاربران فضای مجازی در این باره نوشته‌اند که کمیسیون و طراحان تعمدا از عنوان کلی رسانه در متن استفاده کرده تا با مبهم بودن مساله امکان تفسیر به مطلوب در زمان تصویب و اجرای قانون وجود داشته باشد.

در ماده ۷ هم وضعیت همین است. قانون گذار تکلیف کرده است که تنظیم‌گر - صداوسیما - باید رسانه‌هایی که حداقل یکی از شاخص‌های ۱۶ گانه مورد تاکید را ترویج و رعایت کند، حمایت کند. شاخص‌ها نیز شامل مواردی از قبیل «ارزش‌های اسلامی – ایرانی»، «فرهنگ و ارزش‌های ایثار شهادت و مقاومت»، «ارزش‌های خانواده محوری نظیر ازدواج، احترام به والدین و فرزندآوری»، «الگوی زن ایرانی – اسلامی با بازنمایی صحیح وجهه اجتماعی، خانوادگی و شخصی»، «عفاف و حجاب» و «فعالیت‌های مسجد محور» است.

هیچ یک از این موارد به خودی خود مشکل‌ساز نیست، مشکل زمانی است که در این شیوه قانون‌نویسی دست باز مجری و ناظر برای اعمال سلیقه با شرایط ابهام در متن قانونی مهیا است. علاوه بر اینکه مساله شناخت سلیقه جامعه و مخاطبان نیز گویی هیچ انگاشته شده است. این در حالی است که یکی از الزامات قانون‌نویسی هم جامعیت و شفافیت است هم توجه به نیازهای جامعه.

وقتی صداوسیما همه کاره است

نکته عجیب‌تر اینکه در این طرح صداوسیما در حوزه نظارت و مجوز و حتی تشویق و تنبیه حوزه تصویری رسانه‌ها برای تولید محتوای تصویری صاحب اختیار کامل و همه کاره است به این معنی که از پخش زنده تا تولید برنامه و سریال در ید اختیار مجوز و نظارت صداوسیما قرار دارد. نه تنها بحث مجوز و نظارت که در صورت تصویب نهایی این متن به عنوان قانون به تنظیم‌گر که صداوسیما باشد، اجازه برخورد انتظامی هم داده شده است؛ به بیان روشن‌تر یعنی صداوسیما هم خودش مجوز می‌دهد، هم خودش تشخیص می‌دهد که تخلف صورت گرفته و هم خودش مجازات می‌کند و جالب‌تر اینکه به احکام صادر شده‌اش، امکان «تجدیدنظرخواهی» هم ندارد!

ماده ۲ این طرح اگرچه می‌گوید که «مسوولیت تنظیم‌گری صدور مجوز و نظارت بر خبرگزاری‌ها و رساله‌ها کتاب، تبلیغات بازی‌های رایانه‌ای و امثال آن در حیطه صوت و تصویر فراگیر به عهده وزارت ارشاد است» اما به دنبال این مساله در همان ماده کلیه مسوولیت «تنظیم‌گری صدور مجوز و نظارت بر رسانه‌های کاربر محور» و «ناشر محور (VOD) و نیز شبکه نمایش خانگی به ویژه تولید سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و امثال آن همچنین صدور مجوز نظارت و تنظیم مقررات تبلیغات و آگهی در حیطه صوت و تصویر فراگیر برعهده سازمان صداوسیما گذاشته است.

عجیب‌تر اینکه در بخش «تنبیهات و مجازات‌ها» ذیل تبصره 5 ماده 10 گفته شده است که «در مواردی که فعالیت‌های یک رسانه در فضای مجازی منوط به اخذ مجوز با نظارت از دو تنظیم‌گر موضوع این قانون باشد، تصمیم هر یک از تنظیم‌گران متضمن تنبیه و مجازات انتظامی، برای تنظیم‌گر دیگر و سایر دستگاه‌های اجرایی لازم‌الاجرا است.»

یعنی اگر وزارت ارشاد موضوع را نیازمند مجازات ندانست باز هم باید نظر صداوسیما را در این خصوص اجرا کند! یعنی اگر صدا و سیما به عنوان تنظیم‌گر، بخواهد رسانه‌ای را مجازات کند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حق دخالت ندارد و باید همه ‌چیز را دربست قبول کند. در عمل این شیوه قانون‌نویسی نوعی رقابت سرعتی را بین ارشاد و صدا و سیما ایجاد می‌کند که هر کس زودتر اعلام جرم کند دیگری ناچار به تبعیت است.

هدف قرار دادن اقتصاد رسانه‌های بخش خصوصی

در طرح فعلی و مصوب کمیسیون فرهنگی به صدا و سیما اجازه داده شده تا رسانه‌ها را از یک هفته تا ۳ ماه از تبلیغات (یعنی تنها ممر درآمد بخش خصوصی) محروم کند. این مجوز در عمل یعنی تحت فشار قرار دادن اقتصاد نحیف رسانه‌های بخش خصوصی!

وقتی محتواهای صیانت  با ادبیاتی دیگر تکرار می‌شود

یکی از اصلی‌ترین انتقادات به طرح صیانت در مجلس گذشته محدود کردن کاربران فضای مجازی برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی داخلی بود. این درحالی بود که بسیاری از نمایندگان مجلس و کارشناسان مکررا تاکید داشتند و دارند که از اساس توانایی و ظرفیت این سکوهای داخلی هنوز برای جوابگویی به کاربران داخلی جوابگو نیست. در فصل سوم با عنوان «تسهیل‌گری و شیوه‌های حمایت» قید شده است که حمایت‌های موضوع این قانون شامل ۱۰ مورد است. مرور ۱۰ مورد مملو از ادبیات شعاری و فاقد امکان سنجش قانونی است.

به ‌طور مثال قید شده است که خرید با تولید محتوای جذاب و در تراز انقلاب اسلامی و ارایه رایگان آن به رسانه‌ها است. مشخصا تنظیم‌گر که همان صدا و سیما باشد با این شیوه قانون‌نویسی دست بازی در اعمال سلیقه برای حمایت از رسانه‌ها و سکوهای همسوی خود دارد.

در صورت تبدیل این طرح به قانون وقتی صدا و سیما تشخیص بدهد که «محتوا در تراز انقلاب اسلامی» است می‌تواند حمایت‌هایی از جمله «تخفیف تمام یا بخشی از هزینه تبلیغات و اطلاع‌رسانی رسانه و محتواهای تولیدی آنها»، «تخفیف تمام یا بخشی از هزینه خدمات زیر ساختی و فنی»، «کمک مالی برای تولید محتوا»، «برخورداری از تعرفه فرهنگی (آموزشی) در انشعابات و مصرف آب، برق و گاز) با رعایت بند ج ماده ۱۵ قانون برنامه هفتم پیشرفت» و «حمایت از انتشار محتوای تولیدی رسانه در سکوهای داخلی» را اعمال کند.

تبصره یک نیز می‌گوید که «حمایت‌های رسانه توسط سایر دستگاه‌ها غیر از تنظیم‌گر با معرفی و تایید عملکرد رسانه توسط تنظیم‌گر اعمال می‌شود» که از اساس مشخص نیست این «سایر دستگاه‌ها» کدام دستگاه‌ها هستند و می‌توانند انتخاب براساس سلایق کاملا سیاسی صورت بگیرد. بدتر از تبصره یک تبصره دو و اعمال تبعیضی روشن‌تر است وقتی می‌گوید: «شرایط و ضوابط اعطای مشوق‌های این ماده براساس نظام رتبه‌بندی رسانه‌ها خواهد بود که با پیشنهاد تنظیم‌گر به تصویب مرکز ملی فضای مجازی می‌رسد.»

طرحی با مجازات‌های مفصل  زیر سایه  امپراتوری صدا و سیما

این طرح در دو بخش فصل چهارم و فصل پنجم به تشریح آنچه تخلفات خوانده و مجازات‌های آن پرداخته است. در بخش تخلفات موارد متعددی قید شده که انتشار همه آنها «بدون مجوز تنظیم‌گر» تخلف شناخته شده است. مشخصا صدا و سیما می‌تواند هرگونه تولیدات رسانه‌ای یا فضای مجازی را کانالیزه کند و در تنظیم با محتوای تولیدی خود حذف کند. در این شرایط صدا و سیما وقتی اعطای مجوز را دراختیار دارد و عدم کسب مجوز نیز تخلف محسوب می‌شود، می‌تواند فضای تولید محتوای فضای رسانه‌ای و مجازی کشور را براساس سلیقه خود مدیریت کند. با توجه به عملکرد و خروجی فعلی صدا و سیما می‌توان حدس زد که خروجی کار چگونه خواهد بود.

علاوه بر این، این طرح به صدا و سیما اجازه می‌دهد رسانه را از نظر پهنای باند و سرعت اینترنت -از یک هفته تا ۳ ماه- تحت فشار قرار دهد. مشخص نیست که ارتقای کیفیت اینترنت که یک حق عمومی است چگونه به ابزار در دست تنظیم‌گر به عنوان اهرم تشویق و تنبیه تبدیل می‌شود. «ممنوعیت انتشار تبلیغات به مدت یک هفته تا سه ماهه»، «ممنوعیت انتشار محتوای جدید موردی یا کلی برای مدت یک هفته تا سه ماه»، «محدودیت دسترسی منطقه‌ای سنی و زمانی برای مدت یک هفته تا سه ماه»، «محدودیت خدماتی نظیر آموزش خبر اکران برخط برای مدت یک هفته تا سه ماه»، «محدودیت مالی و فنی نظیر عدم محاسبه مصرف ترافیک درگاه الکترونیکی پرداخت، کاهش پهنای باند و سرعت اینترنت برای مدت یک هفته تا سه ماه»، «اخذ هر نوع وجه و انتفاع ناشی از تخلفات موضوع این قانون مطابق نظر کارشناس رسمی دادگستری و جریمه نقدی معادل ۲ تا ۱۰ برابر آن» و سه مورد عجیب «پرداخت جریمه نقدی معادل یک تا ۵درصد از کل درآمد ناخالصی سالانه» و «تعلیق مجوز فعالیت رسانه برای مدت دو هفته تا شش ماهه» و «ابطال مجوز فعالیت رسانه» تنها بخشی از مجازات‌های در نظر گرفته شده در این طرح است.

صدا و سیما قانونگذار مجری، دادگاه و ضابط است

در این طرح جدید کمیسیون فرهنگی، قوه قضاییه و ساز و کار شکایت و تشخیص آن به ‌کلی حذف شده و دادستانی تنها یک نماینده در هیات عالی بررسی تخلفات دارد. براساس متن طرح «هیات عالی» متشکل از ۵ عضو است؛ یک نفر به انتخاب بالاترین مقام دستگاه موضوع این قانون به عنوان رییس هیات، یک نفر با معرفی دبیر شورای عالی فضای مجازی، یک نفر با معرفی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک نفر با معرفی دادستانی کل کشور، یک نفر با معرفی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی.

ترکیب سیاسی در عمل یک ـــ از دادستانی و قوه قضاییه ـــ و چهار از دیگر دستگاه‌ها است. در همین ۴ عضو هم ۲ نفر مشخصا از صدا و سیما و کمیسیون فرهنگی هستند که تکلیف روشنی دارند. ۲ عضو شوراهای عالی نیز احتمالا با گرایش‌های سیاسی همسو با صدا و سیما انتخاب می‌شوند و حتی اگر یک نفر نیز رویکردی متفاوت داشته باشد با این ترکیب تاثیری در تصمیم‌گیری‌ها نخواهد داشت.

چرا کمیسیون فرهنگی طرح‌های صیانت را بازتولید و به صداوسیما اختیارات ویژه می‌دهد؟

به‌رغم اینکه طرح صیانت در مجلس گذشته نیمه‌کاره رها و لایحه جنجالی فضای مجازی توسط دولت استرداد شد اما به نظر می‌رسد حالا مجلس دوازدهم در حال دور زدن افکار عمومی، که حساسیت قابل‌توجهی در ارتباط با این دست از قوانین دارد، است؛ دور زدن از طریق ارایه طرحی جدید با همان محتواهای قبل برای محدودیت اینترنت اما با عناوین و القاب و ادبیات جدید. هدف همه این طرح‌ها اعمال نوعی اینترنت طبقاتی و محدودیت بیش از پیش دسترسی عموم مردم به فضای مجازی است.

با این وجود به نظر می‌رسد مجلس دوازدهم و طراحان این طرح ابایی از اینکه طرحی با محتوای اینترنت طبقاتی ارایه دهند، ندارند. مجلس دوازدهمی‌ها یا حداقل بخشی از آنها سعی دارند پا جای پای مجلس یازدهم در ارایه طرح صیانت بگذارند با این تفاوت که این‌بار چراغ خاموش‌تر حرکت می‌کنند. مساله سطح‌بندی جامعه برای دسترسی به اینترنت و اینترنت طبقاتی نکته دیگر مورد اشاره در این طرح است.  حسینعلی حاجی‌دلیگانی، نماینده دیگر مجلس نیز پیش از این در این باره گفته بود که طرح صیانت جدید که «نظام‌بخشی فضای مجازی» نام گرفته، خواهان اعمال سطوح دسترسی است.

او در این باره می‌گوید: «نام این طرح دیگر صیانت نیست و هنوز به صحن مجلس نیامده. این طرح مشابه قوانین جوامع غربی است؛ یعنی به‌ دنبال سطح‌بندی استفاده و دسترسی است، همان کاری که غربی‌ها انجام می‌دهند اما ما بدتر از آنها رها کرده‌ایم.»  او همچنین تاکید دارد: «این طرح تداخلی با رفع فیلترینگ ندارد و می‌تواند دسترسی‌ها را چارچوب‌مند کند. ما نباید اجازه بدهیم مردم‌مان در صخره [دره] سقوط کنند.»

اعمال محدودیت‌های سنگین بر فضای مجازی اما مشخصا هدفی نیست که جریان سیاسی پشت‌پرده طراحی این دست از لوایح و طرح‌ها خیال دست برداشتن از آن را داشته باشد. جنگ ۱۲ روزه نیز برای این جریان بهانه‌ای برای تکرار و تاکید بر اهمیت بستن هر چه بیشتر فضای مجازی شده است. از طرف دیگر مشخصا این جریان که همپوشانی قابل‌توجهی با طیف رقیب مسعود پزشکیان در انتخابات دارند، می‌خواهند با این اقدام به نوعی تحقق شعارهای پزشکیان در زمینه رفع فیلترینگ را با چالش همراه سازند.

کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم مرکز ثقل بررسی طرح‌ها و لوایح پرحاشیه بود و حالا حفظ تقریبی همان ترکیب در مجلس دوازدهم راه را برای ادامه فعالیت‌های این دیدگاه‌های سیاسی هموار کرده است. همان‌طور که کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم طرح صیانت و جمعیت را به نام خود ثبت کرد حالا هم جمع کمیسیون فرهنگی برای داستان‌های جدید جمع است. کمیسیون فرهنگی مجلس دوازدهم درست مثل کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم با ریاست مرتضی آقاتهرانی شمایل جبهه پایداری در بهارستان و البته رییس شورای مرکزی این تشکل اصولگرا آغاز به کار کرد.

نام آقاتهرانی در مجلس قبل با عناوین طرح‌هایی همچون طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی - همان محدود کردن اینترنت و شبکه‌های اجتماعی - و لایحه حجاب گره خورده است. اگرچه لایحه حجاب در کمیسیون قضایی و حقوقی بررسی شد و از اساس لایحه تغییر کرد و یک طرح ذیل عنوان لایحه در مجلس یازدهم تدوین شد، اما حضور آقاتهرانی در این کمیسیون در زمان بررسی لایحه و اعمال نفوذ برای تصویب نهایی گزارش کمیسیون قضایی و حقوقی در این باره در جلسات علنی غیرقابل انکار است.

بیژن نوباوه، احمد راستینه، سیدعلی یزدی‌خواه و امیرحسین بانکی‌پور و حمید رسایی همراهی قابل توجهی در همه این جریانات با مرتضی آقاتهرانی داشتند. هر 5 نفر این نمایندگان در مجلس دوازدهم نیز حضور دارند و باز هم کمیسیون فرهنگی را در ید اختیار خود گرفته‌اند. با این توضیح که به ترکیب فوق حضور حمید رسایی و امیرحسین ثابتی را نیز اضافه کنید. از همان ماه‌های ابتدایی آغاز به کار مجلس دوازدهم اخبار متعددی از عدم اقبال نمایندگان برای عضویت در کمیسیون فرهنگی منتشر می‌شد و این مساله خود در امکان عضویت راحت‌تر این طیف سیاسی در این کمیسیون تاثیر داشت. کار به جایی رسید که همان زمان برخی رسانه‌ها نوشتند که یاران سعید جلیلی کمیسیون فرهنگی را قبضه کردند.

تلاش‌های کمیسیون فرهنگی در قانون کردن طرحی با محتوای قبضه کردن فضای مجازی حالا هم ادامه دارد. این‌بار سعی شده است تا در طرح جدید اختیارات تام و تمام به صدا و سیما داده شود تا دوستان و رفقای یکسان بتوانند کار را پیش ببرند. صدا و سیما نیز مشخصا توسط همین جریان در حال اداره است و بدون شک از دادن چنین اختیاراتی استقبال می‌کند. اتحاد کمیسیون فرهنگی در نهاد قانون‌گذاری و صدا و سیما در زمینه فضای مجازی می‌تواند امکان تحقق شعارهای دولت در حوزه فضای مجازی را نیز تحت‌الشعاع قرار دهد. در عمل با یک تیر دو نشان زده شده است؛ هم مدیریت فضای مجازی در دست این جریان قرار می‌گیرد و مطابق سلیقه آنها محدود و هدایت می‌شود و هم رقیب انتخاباتی سعید جلیلی در تنگنای عدم تحقق وعده‌هایش قرار می‌گیرد.





نظر شما درباره این مقاله:







زلنسکی واگذاری سرزمین را رد کرد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 23:08

زلنسکی واگذاری سرزمین را رد کرد


مایکل دی. شِر / نیویورک تایمز / ۸ دسامبر ۲۰۲۵

ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، روز دوشنبه اعلام کرد که کشورش از مخالفت دیرینه خود با واگذاری سرزمین به روسیه عقب‌نشینی نخواهد کرد و افزود که ایالات متحده در تلاش است اوکراین را به «سازش» بر سر مطالبات ارضی مسکو ترغیب کند.

در حالی که گفت‌وگوهای صلح تحت حمایت آمریکا به دلیل اختلاف دیدگاه‌ها بر سر نحوه پایان جنگ به بن‌بست رسیده است، رهبر اوکراین به‌روشنی بیان کرد که مسئلهٔ سرزمین همچنان یکی از عمیق‌ترین شکاف‌هاست.

کرملین اصرار دارد که اوکراین باید کل منطقهٔ شرقی موسوم به دونباس را واگذار کند؛ از جمله بخش‌هایی که نیروهای روسیه طی نزدیک به چهار سال جنگ نتوانسته‌اند تصرف کنند. زلنسکی روز دوشنبه گفت اوکراین هیچ «حق قانونی» یا «حق اخلاقی» برای چشم‌پوشی از هر مقدار از سرزمین خود ندارد.

وی گفت: «البته روسیه اصرار دارد که ما از سرزمین‌هایمان چشم‌پوشی کنیم. ما، طبیعتاً، نمی‌خواهیم هیچ چیز را واگذار کنیم. دقیقاً برای همین است که می‌جنگیم.»

او افزود: «امروز آمریکایی‌ها به دنبال سازش هستند. رک می‌گویم.»

زلنسکی این اظهارات را در یک نشست آنلاین با خبرنگاران، پس از دیدار در لندن با رهبران بزرگ‌ترین اقتصادهای اروپا که بر تداوم حمایت خود از اوکراین در برابر تجاوز روسیه تأکید کردند، مطرح کرد.

کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، میزبان زلنسکی در شماره ۱۰ داونینگ‌استریت بود. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، و فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، نیز برای گفت‌وگویی پشت درهای بسته به او پیوستند.

زلنسکی در سخنان کوتاهی پیش از آغاز نشست گفت که برای بحث دربارهٔ «مسائل حساس» در اینجا حضور دارد و تأکید کرد که ضروری است اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در دفاع از اوکراین در برابر روسیه و در مذاکرات مربوط به پایان جنگ، متحد بمانند.

او گفت: «برخی چیزها هست که بدون آمریکایی‌ها نمی‌توانیم از پس آن برآییم؛ برخی چیزها که بدون اروپا نمی‌توانیم مدیریت کنیم. به همین دلیل باید تصمیمات مهمی بگیریم.»

تعهد اروپایی‌ها به حمایت قوی از اوکراین

پس از پایان نشست، دفتر آقای مکرون در بیانیه‌ای اعلام کرد که این گروه بر روی پیشنهادهای صلح آمریکا «با هدف تکمیل آن با مشارکت اروپایی‌ها و در هماهنگی نزدیک با اوکراین» کار کرده است.

در این بیانیه همچنین آمده است که «همزمان، تلاش‌ها برای ارائهٔ تضمین‌های امنیتی قوی به اوکراین و برنامه‌ریزی برای اقدامات بازسازی این کشور تشدید خواهد شد.»

رهبران اروپایی بار دیگر تعهدات دیرینه خود به حمایت قوی از اوکراین — چه در میدان نبرد و چه خارج از آن — را تکرار کردند. مکرون گفت اروپا و اوکراین «کارت‌های زیادی در اختیار دارند»؛ اشاره‌ای آشکار به سخنان پیشین دونالد ترامپ که گفته بود زلنسکی برای مذاکره با روسیه جهت پایان دادن به جنگ «کارت‌های لازم» را ندارد.

مکرون به «این واقعیت که اوکراین در این جنگ مقاومت کرده و اینکه اقتصاد روسیه شروع به آسیب دیدن کرده است» اشاره کرد.

مرتس نیز گفت زمان کنونی «می‌تواند لحظه‌ای سرنوشت‌ساز برای همهٔ ما باشد» و به این نکته اشاره کرد که تجاوز روسیه به اوکراین نه تنها این کشور را ویران کرده، بلکه تهدیدی بلندمدت برای امنیت و ثبات همهٔ کشورهای اروپاست.

او گفت: «همهٔ ما می‌دانیم که سرنوشت این کشور همان سرنوشت اروپاست. به همین دلیل اینجا هستیم تا دریابیم چه می‌توانیم انجام دهیم.»

فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، گفت نسبت به برخی مفاد طرح صلحی که ایالات متحده تدوین کرده است «بدبین» است. اما افزود: «باید دربارهٔ آن گفت‌وگو کنیم. برای همین اینجاییم.»

سه رهبر اروپایی امیدوار بودند موقعیت مذاکره‌ای زلنسکی را در برابر آنچه خواسته‌های غیرقابل‌قبول ولادیمیر وی. پوتین، رئیس‌جمهور روسیه — از جمله موارد مرتبط با دونباس — می‌دانند، تقویت کنند.

زلنسکی در مصاحبه‌ای با خبرگزاری بلومبرگ که صبح دوشنبه منتشر شد، گفت فاصله مواضع در مذاکرات دربارهٔ مسائل ارضی زیاد است. او گفت: «دیدگاه‌های ایالات متحده، روسیه و اوکراین وجود دارد — و ما دربارهٔ دونباس به یک دیدگاه واحد نرسیده‌ایم.» اشاره او به بخش‌های مورد مناقشه در شرق اوکراین بود.

ترامپ از کدام مردم اوکراین می‌گوید؟

اواخر یکشنبه، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور ایالات متحده، زلنسکی را مورد انتقاد قرار داد و ادعا کرد که رهبر اوکراین هنوز نسخهٔ جدید طرح‌های صلح را که پس از ساعت‌ها گفت‌وگوی مذاکره‌کنندگان آمریکایی با پوتین در هفته گذشته تدوین شده، نخوانده است.

ترامپ به خبرنگاران گفت: «باید بگویم کمی ناامید شده‌ام که رئیس‌جمهور زلنسکی هنوز این طرح را نخوانده است. مردم او آن را دوست دارند، اما خودش نه.»

مشخص نبود ترامپ دقیقاً به کدام «مردم» اشاره می‌کند، اما نسخهٔ قبلی طرح صلح مورد حمایت آمریکا که بسیاری از خواسته‌های کرملین را منعکس می‌کرد، به‌طور گسترده‌ای در اوکراین رد شد. افکار عمومی در آنجا کمتر بر تلاش‌های دیپلماتیک متمرکز است و بیشتر بر اینکه جنگِ ادامه‌دار چگونه بر زندگی روزمره آنان تأثیر می‌گذارد.

اکثر ساکنان کی‌یف، پایتخت اوکراین، تنها شش تا نه ساعت در روز برق دارند؛ آن هم اغلب در زمان‌هایی نامناسب مانند ۲ بعدازظهر تا ۵ بعدازظهر، زمانی که سر کار هستند، و سپس دوباره از ۲ بامداد تا ۵ بامداد. آنها با قطعی برق بیدار می‌شوند و با قطعی برق به خواب می‌روند.

ترامپ همچنین به خبرنگاران گفت روسیه با آخرین طرح‌های صلح «مشکلی» ندارد.

او گفت: «فکر می‌کنم روسیه ترجیح می‌دهد کل کشور را داشته باشد، وقتی به آن فکر کنید، اما روسیه — به باور من — با این طرح مشکلی ندارد. اما مطمئن نیستم زلنسکی مشکلی نداشته باشد.»

در واقع هیچ‌یک از دو طرف طرح دولت ترامپ را نپذیرفته‌اند. پوتین هفته گذشته گفت بخش‌هایی از پیشنهاد آمریکا برای پایان دادن به جنگ عملی نیست. زلنسکی نیز روز شنبه در یک پست در شبکه‌های اجتماعی نوشت که او «مصمم است به کار ادامه دهد» تا به توافق صلح برسد.

زلنسکی نوشت: «رویکرد ما این است که همه چیز باید قابل اجرا باشد — هر اقدام حیاتی برای صلح، امنیت و بازسازی.»

برای تحقق این اهداف، او به رهبران اروپایی متوسل شده که در هفته‌های اخیر از کنار گذاشته شدن از روند مذاکرات توسط ترامپ و تیم او ابراز نارضایتی کرده‌اند.

این تنش‌های دیپلماتیک با اروپا هفته گذشته آشکار شد، زمانی که دولت ترامپ نسخهٔ سالانه به‌روزشدهٔ راهبرد امنیت ملی ایالات متحده را منتشر کرد که در آن از عملکرد اروپا در قبال جنگ اوکراین انتقاد شده بود.

در این سند آمده است: «دولت ترامپ خود را در تقابل با مقام‌های اروپایی می‌بیند که انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای از جنگ دارند، آن هم در حالی که بر دولت‌های اقلیتِ بی‌ثبات تکیه دارند که بسیاری از آنها برای سرکوب مخالفت‌ها، اصول پایه‌ای دموکراسی را زیر پا می‌گذارند.»

مقام‌های اروپایی آخر هفته با نگرانی از این سند استقبال کردند و گفتند این امر نشانه‌ای دیگر از عقب‌نشینی آمریکا از اروپا در دوران رهبری ترامپ است.

در مقابل، دیمیتری اس. پسکوف، سخنگوی کرملین، روز دوشنبه راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا را ستود.

او در تماس تلفنی روزانه خود با خبرنگاران گفت: «از ظرافت‌هایی که در راهبرد جدید می‌بینیم، بی‌شک خوشمان می‌آید. در آن دربارهٔ اهمیت گفت‌وگو و ایجاد روابط سازنده صحبت شده، و این کاملاً با دیدگاه ما همسوست.»





نظر شما درباره این مقاله:







ارزش لیره سوریه از زمان سقوط رژیم اسد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 21:22

ارزش لیره سوریه از زمان سقوط رژیم اسد






نظر شما درباره این مقاله:







میان عربستان و قطر خط آهن برقی سریع‌السیر
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 21:03

میان عربستان و قطر خط آهن برقی سریع‌السیر






نظر شما درباره این مقاله:







بنزین سه‌نرخی مصرف و قاچاق را کم می‌کند؟
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 20:40

بنزین سه‌نرخی مصرف و قاچاق را کم می‌کند؟






نظر شما درباره این مقاله:







دانشجو؛ ایستاده در بحران| گفت‌‌وگوی فعالان دانشجویی ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 19:48

دانشجو؛ ایستاده در بحران| گفت‌‌وگوی فعالان دانشجویی






نظر شما درباره این مقاله:







قرائت پیام مصطفی تاجزاده
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 19:45

قرائت پیام مصطفی تاجزاده






نظر شما درباره این مقاله:







سال آینده نرخ تورم ممکن است سه رقمی شود
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 18:47

سال آینده نرخ تورم ممکن است سه رقمی شود


امیر عباس آرزم وند / خبرآنلاین: بانک مرکزی با چند سال تاخیر از رکورد شکنی تورم کشور در سال ‍۱۴۰۱ خبر داد. در آن سال تورم با رسیدن به نرخ ۵۳.۱ درصدی، رکورد بالاترین تورم کشور را شکست. این در شرایطی است که ایران در چند دهه اخیر همواره تورمی بیش از میانگین تورم جهانی داشته است. در حالی که تورم میانگین جهان در سال ۲۰۲۴ میلادی را ۵.۸ درصد محاسبه کرده‌اند که ایران در ۵۰ سال گذشته همیشه تورمی بیش از این نرخ داشته است.

با این همه فشار تورمی پس از ۱۴۰۱ تخلیه نشد و حالا به نظر می‌رسد ایران دوباره در آستانه یک رکوردشکنی تورمی تازه قرار گرفته است. در حالی که تورم به شکل فزاینده رو به افزایش است، خبرها نشان از آن دارند که دولتمردان در پی اقداماتی هستند که بر تورم موجود خواهد افزود. از جمله اینکه قیمت بنزین را سه نرخی کرده و شنیده می شود در پی افزایش نرخ ارز ترجیحی هم هستند. اقداماتی که به نوبه خود می‌توانند شتاب افزایشی تورم را بیشتر هم کند.

در این باره محمد تقی فیاضی منتقد اقتصادی به خبرآنلاین گفت: دولت سیزدهم در حالی کار خود را آغاز کرد که یک فاصله بزرگی میان نرخ ارز ترجیحی و نرخ ارز بازار به وجود آمده بود. این فاصله مشکلاتی را به وجود می‌آورد و همزمان دولت دچار مشکلاتی هم در تامین بودجه خود بود. ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومان بود و ارز آزاد در مقطعی به ۲۶ هزار تومان هم رسید که ۶ برابر نرخ ارز ترجیحی بود.

وی افزود: دولت باید برای تامین کالاهای اساسی و دارو چیزی در حدود ۱۰ یا ۱۱ میلیارد دلار کنار می‌گذاشت و کسری بودجه خود را هم تامین می‌کرد. این در توان دولت نبود و نهایتا باید سراغ چاپ پول می‌رفت یا اینکه نرخ ارز را افزایش دهد. دولت سیزدهم در همان ماههای اول و سال ۱۴۰۰ تصمیم خود را برای افزایش نرخ ارز ترجیحی گرفتند. حتی یک لایحه هم به مجلس آوردند و در بودجه هم به این موضوع پرداختند.

فیاضی با یادآوری وقایع ابتدای ۱۴۰۱، حذف ارز ترجیحی را عاملی موثر بر جهش تورم، به ویژه در بخش مواد غذایی و دارو شد.

او توضیح داد: در عین حال بازار ارز هم تحت تاثیر قرار گرفت و نرخ دلاری که پیش از حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، نهایتا به ۲۶ هزار تومان رسیده بود، به سرعت به ۳۵ هزار تومان، یعنی ۳۴ درصد بیشتر، افزایش یافت. در این شرایط فاصله میان نرخ ارز ترجیحی که حالا ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان تعیین شده بود و بازار مقداری کاهش یافت و از سوی دیگر هم با افزایش درآمدهای دولت، کسری بودجه نیز کاهش یافت ولی جهش‌های تورمی به وجود آمد که بر بی‌ثباتی‌های موجود افزود. این عوامل دست به دست هم داد تا آن شوک تورمی بزرگ به وجود بیاید و برای اولین بار تورم از ۵۰ درصد بیشتر شود.

افزایش نرخ ارز ترجیحی تورم را بیشتر می‌کند

هرگاه دولت‌ها تصمیم به افزایش نرخ ارز ترجیحی، قیمت بنزین یا هر اقدام تعدیلی دیگر می‌گیرند، اثر تورمی این اقدامات را کتمان می‌کنند. به طور مثال چند روز پیش محمد جعفر قائم پناه گفته بود، دولت برای کنترل تورم، تصمیم به افزایش قیمت بنزین گرفته است. با این همه هر گاه تعدیل شروع شده، نه تنها تورم کنترل نشده که به شدت بالاتر هم رفته است.

فیاضی در این باره توضیح داد: بحثی در این نیست که ارز ترجیحی به ایجاد رانت کمک می‌کند اما در این هم نباید تردید کنیم که بخشی از این منابع، با کنترل قیمت یکسری اقلام، به کمک مصرف کننده نهایی هم می‌رسد. البته باید بررسی شود چقدر از این منابع به اهداف خود اصابت می‌کنند و چه سهمی نصیب مصرف کننده نهایی می‌شود اما وقتی ارز ترجیحی حذف می‌شود، قیمتها به سرعت بالا می‌رود.

او با یادآوری نقش انتظارات تورمی تصریح کرد: اینجا باید به انتظارات تورمی هم توجه کنیم که هر گاه نرخ ارز ترجیحی افزایش می‌یابد، آن هم بالاتر می‌رود و زمینه تشدید تورم را فراهم می‌کند. زمانی که مشخص می‌شود دیگر دولت پولی ندارد و حسابش خالی شده، خود به خود نگرانی‌ها را بالاتر می‌برد. در هر حال افزایش نرخ ارز به افزایش قیمت تمام کالاها هم منجر می‌شود.

سیاست‌های ضد معیشتی از سال ۱۴۰۱ تشدید شد

از سال ۱۴۰۱ دولت رویه تازه‌ای در قبال تورم در پیش گرفت. تا پیش از آن زمانی که تورم بالا می‌رفت، دولت‌ها لااقل رقمی نزدیک به نرخ تورم را برای افزایش دستمزد تعیین می‌کردند. از سال ۱۴۰۱ این روند یکسره تغییر کرد. حالا دولت که برای تامین کسری بودجه خود دست به تورم‌زاترین سیاستهای ممکن می‌زند، برای کنترل جهش‌های تورمی سراغ تضعیف مزد و حقوق کارگران و کارمندان رفت.

در سال ۱۴۰۱ با اینکه تورم ۵۳ درصد بود، وزارت کار وقت، حاضر به افزایش قیمت بنزین، به همین اندازه نشد. با تصمیمی که صولت مرتضوی وزیر وقت کار گرفت نرخ دستمزد برای ۱۴۰۱ تنها ۲۷ درصد افزایش یافت. البته در شورای عالی کار، ملاک نرخ تورم مرکز آمار است که برای سال ۱۴۰۱ بیش از ۴۵ درصد برآورد شده است.

در این باره فیاضی تاکید کرد: در آن سال حقوق کارمندان را تنها ۱۰ درصد بالا بردند تا مرد بگیران، اعم از کارگر و کارمند بزرگترین قربانی تورم بالا شوند. این نوع تصمیم‌گیری بیش از هر چیز موجب گسترش فقر و افزایش فاصله طبقاتی می‌شود. این اقدامات در نهایت موجب شد هم بزرگتری از مرد به زیر خط فقر بروند، هم شدت فقر افزایش یابد و کار به جایی برسد که امروز در کشور شاهد فقر غذایی هم هستیم.

دولت چهاردهم هم رکورد تورم را خواهد شکست

این منتقد اقتصادی با اشاره به وضعیت اقتصادی کشور هشدار داد: استنباط من این است که کشور در آستانه یک جهش تاریخی‌ و بزرگ تورم قرار دارد. در زمانی که تورم ۵۳ درصدی حاصل شد، در کاخ سفید جو بایدن حضور داشت که سیاست فشار حداکثری را کنار گذاشته بود، تهدید نظامی علیه ایران وجود داشت اما ایران مورد حمله نظامی قرار نگرفته بود و آن زمان مذاکره ولو بدون اراده توافق، وجود داشت و امروز چنین نیست. همه این موارد نشان می‌دهد شرایط در ۱۴۰۱ به مراتب پایدارتر بود و دولت موفق شد با کنترل فضای روانی از تشدید بیشتر تورم جلوگیری کند.

فیاضی در یک نتیجه‌گیری تکان‌دهنده گفت: دولت امروز در یک وضعیت دیگر قرار دارد و هر روز قیمت‌ها در حال بالا رفتن هستند. وضعیت تورم از این جهت هم نگران کننده است که عمده تورم در بخش اقلام خوراکی است و برخی خوراکی‌ها مانند میوه و خشکبار یا نان به تورم بیش از ۱۰۰ درصد رسیده‌اند. به این ترتیب نرخ تورم امسال و سال بعد افزایشی خواهد بود. چنانچه وضعیت فعلی استمرار پیدا کند، تورم ۱۴۰۵ نه تنها رکود ۱۴۰۱ را خواهد شکست که انتظار می‌رود تورم مانند ابتدای دهه ۲۰ و سالهای اشغال ایران، سه رقمی شود.

وی در توضیح عوامل سه رقمی شدن تورم در ۱۴۰۵ گفت: دولت کسری بودجه بسیار زیادی دارد اما توان کاهش هزینه‌ها را ندارد، کنترل کامل بر منابع و مصارف عمومی از دست دولت خارج است، درآمدهای ارزی وصول نمی‌شوند و یا وارد اقتصاد نمی‌شوند. این واقعیات اقتصاد ماست که وقتی با انتظارات تورمی بسیار بالای امروز همراه می‌شود، ما را وارد یک دوره تورمی شدید کرده است.

او ادامه داد: اینکه هر روز هزار تومان دلار گران‌تر می‌شود، قبل از هر چیز ناشی از انتظارات تورمی است. انتظارات تورمی به این روز رسیده‌اند چون چشم‌انداز مثبتی در مقابل خود نمی‌بینند و اگر این وضعیت ادامه داشته باشد، رسیدن به تورم سه رقمی کاملا ممکن است. متاسفانه اراده‌ای هم در میان سیاستگذاران برای تغییر این روند مشاهده نمی‌شود و تورم هم به بیش از ۱۰۰ درصد خواهد رسید.





نظر شما درباره این مقاله:







فیلم جعفر پناهی نامزد چهار جایزه گلدن گلوب ۲۰۲۵
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 17:14

فیلم جعفر پناهی نامزد چهار جایزه گلدن گلوب ۲۰۲۵


فیلم «یک تصادف ساده» اثر جعفر پناهی نامزد چهار جایزه در جشنواره سینمایی گلدن گلوب شد. این فیلم نخل طلای کن را امسال برده بود.

فیلم آقای پناهی نامزد جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه شده است.

این نخستین بار است که یک کارگردان ایرانی توانسته در یک جشنواره یا جایزه سینمایی معتبر در چهار بخش اصلی نامزد دریافت جایزه شود.

فرانسه فیلم «یک تصادف ساده» را به‌عنوان نماینده خود برای جوایز اسکار ۲۰۲۶ انتخاب کرده است. این فیلم آقای پناهی بدون مجوز رسمی در ایران ساخته شده است.

با توجه به اینکه جوایز گلدن گلوب همواره پیش‌زمینه‌ای برای جوایز اسکار بوده است، احتمال زیادی دارد که امسال آقای پناهی برای بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان و بخش‌های اصلی دیگر نیز نامزد دریافت جایزه اسکار شود.

اصغر فرهادی تنها فیلمساز ایرانی است که تاکنون موفق شده اسکار بهترین فیلم غیر زبان انگلیسی (دو بار) را دریافت کند.

«یک تصادف ساده» داستان زندگی جوانی است که از زندان آزاد شده است و مرد دیگری را که پای مصنوعی دارد می‌رباید، چون فکر می‌کند او همان مردی است که در زندان او را شکنجه و زندگی‌اش را تباه کرده است.

فیلم «یک تصادف ساده» در فرانسه تدوین شد و شرکتی فرانسوی در تامین بودجه آن مشارکت داشت. پس از دریافت جایزه نخل طلای کن، شرکت فیلمسازی آمریکایی «نئون» این فیلم را خرید.

مصطفی نیلی، از وکلای جعفر پناهی، هفته گذشته، ۱۰ آذر ۱۴۰۴ / ۱ دسامبر ۲۰۲۵، از محکومیت او به یک سال زندان و دو سال ممنوعیت خروج از ایران خبر داد. به گفته آقای نیلی، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران این حکم غیابی را برای «فعالیت تبلیغی علیه نظام» صادر کرده است.

آقای نیلی در شبکه ایکس نوشت که دادگاه همچنین آقای پناهی را «به دو سال ممنوعیت عضویت در گروه‌ها و دسته‌جات سیاسی و اجتماعی» محکوم کرده است.

وکیل آقای پناهی گفت که به این حکم اعتراض خواهد کرد. آقای پناهی که برای تور اکران فیلم «یک تصادف ساده» خارج از ایران است گفت با وجود این حکم به ایران برمی‌گردد.

از جمله اتهاماتی که دادگاه انقلاب تهران مطرح کرده است، این است که آقای پناهی در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران در صفحه اینستاگرام خود مطالبی با مضمون «حمایت از محکومین امنیتی، حمایت از اغتشاشات، مطالبی درباره بی‌کفایتی جمهوری اسلامی، قرار دادن جمهوری اسلامی در کنار حکومت اسرائیل، اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام، و سیاه‌نمایی وضع کشور منتشر کرده است.»

این فیلمساز ۶۴ ساله دو بار در ایران به زندان افتاد و علاوه بر حکم ممنوعیت فعالیت سینمایی و فیلمسازی حدود ۱۵ سال نیز ممنوع‌الخروج بود.

آقای پناهی در سال ۱۳۸۸ و همزمان با اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت و به شش سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی و فعالیت اجتماعی محکوم شد.

او در سال ۱۴۰۱ و همزمان با اعتراضات سراسری در ایران، برای پیگیری بازداشت دو فیلمساز دیگر به دادسرا مراجعه کرد اما بازداشت شد و مقام‌های قضایی گفتند که حکم زندان او به اجرا گذاشته شده است.

آقای پناهی شهریورماه امسال جایزه ویژه «شخصیت سینمایی سال آسیا» را از جشنواره بین‌المللی فیلم بوسان کره جنوبی دریافت کرد.

او جایزه خود را به «فیلمسازان مستقل جهان» اهدا کرده و گفته بود: «برای سینما باید همیشه مبارزه کرد و این مبارزه ادامه خواهد داشت تا فیلمسازان مستقل بتوانند کارشان را ادامه بدهند.»

جعفر پناهی از پرافتخارترین فیلمسازان ایرانی در جشنواره‌های معتبر خارجی بوده است. دوربین طلایی چشنواره فیلم کن در سال ۱۹۹۵ برای فیلم بادکنک سفید، نخستین جایزه جهانی مهم او بود.

او در سال‌های بعد با فیلم‌هایی همچون، دایره، آینه، آفساید، تاکسی و خرس نیست توانست مهمترین جوایز جشنواره‌های معتبر جهاین از جمله شیر طلایی ونیز، خرس طلایی برلین و پلنگ طلایی لوکارنو را به دست آورد.

بی‌بی‌سی فارسی

***

فهرست کامل نامزدهای جوایز گلدن گلوب ۲۰۲۶

دنیل برادوی / خبرگزاری رویترز / ۸ دسامبر ۲۰۲۵

نامزدهای جوایز گلدن گلوب ۲۰۲۶ در بخش‌های سینما و تلویزیون روز دوشنبه اعلام شد. مراسم اهدای جوایز در تاریخ ۱۱ ژانویه برگزار خواهد شد.

سینما

بهترین فیلم درام
- «فرانکنشتاین»
- «هملت»
- «یک تصادف ساده»
- «مامور مخفی»
- «ارزش عاطفی»
- «گناهکاران»

بهترین فیلم کمدی یا موزیکال
- «ماه آبی»
- «بوگونیا»
- «مارتی سوپریم»
- «هیچ انتخاب دیگری نیست»
- «موج نو»
- «یکی پس از دیگری»

بهترین بازیگر مرد – درام
- جوئل اجرتون، «رویای قطار»
- جرمی آلن وایت، «اسپرینگستین: مرا از هیچ‌جا نجات بده»
- اسکار آیزاک، «فرانکنشتاین»
- دواین جانسون، «ماشین خردکن»
- مایکل بی. جردن، «گناهکاران»
- واگنر مورا، «مامور مخفی»

بهترین بازیگر زن – درام
- جسی باکلی، «هملت»
- جنیفر لارنس، «بمیر عشق من»
- رناته رینسوه، «ارزش عاطفی»
- جولیا رابرتس، «پس از شکار»
- تسا تامپسون، «هدا»
- اوا ویکتور، «ببخشید عزیزم»

بهترین بازیگر مرد – کمدی یا موزیکال
- تیموتی شالامه، «مارتی سوپریم»
- ایتن هاوک، «ماه آبی»
- لی بیونگ-هون، «هیچ انتخاب دیگری نیست»
- جورج کلونی، «جی کلی»
- لئوناردو دی‌کاپریو، «یکی پس از دیگری»
- جسی پلمونس، «بوگونیا»

بهترین بازیگر زن – کمدی یا موزیکال
- رز بیرن، «اگر پا داشتم لگدت می‌کردم»
- سینتیا اریوو، «ویکد: برای همیشه»
- کیت هادسون، «آواز آبی»
- چیس اینفینیتی، «یکی پس از دیگری»
- آماندا سایفرد، «وصیت‌نامه آن لی»
- اما استون، «بوگونیا»

بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
- بنیسیو دل تورو، «یکی پس از دیگری»
- جیکوب الرودی، «فرانکنشتاین»
- پل مسکال، «هملت»
- شان پن، «یکی پس از دیگری»
- آدام سندلر، «جی کلی»
- استلان اسکارسگارد، «ارزش عاطفی»

بهترین بازیگر زن نقش مکمل
- امیلی بلانت، «ماشین خردکن»
- ال فانینگ، «ارزش عاطفی»
- آریانا گرانده، «ویکد: برای همیشه»
- اینگا ایبس‌داتر لیله‌آس، «ارزش عاطفی»
- ایمی مدیگان، «سلاح‌ها»
- تیانا تیلور، «یکی پس از دیگری»

بهترین کارگردان
- پل توماس اندرسون، «یکی پس از دیگری»
- گیرمو دل تورو، «فرانکنشتاین»
- رایان کوگلر، «گناهکاران»
- یوآخیم تریه، «ارزش عاطفی»
- کلویی ژائو، «هملت»
- کلینت بنتلی، «رویای قطار»
- جعفر پناهی، «یک تصادف ساده»

بهترین فیلم انیمیشن
- «آرکو»
- «قاتل اهریمن: قلعه بی‌نهایت»
- «الیو»
- «شکارچیان اهریمن کی‌پاپ»
- «آملی کوچک یا شخصیت باران»
- «زوتوپیا ۲»

بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان
- «یک تصادف ساده»
- «هیچ انتخاب دیگری نیست»
- «مامور مخفی»
- «ارزش عاطفی»
- «صدای هند رجب»
- «صراط»

بهترین فیلمنامه
- پل توماس اندرسون، «یکی پس از دیگری»
- رونالد برونستین و جاش سفدی، «مارتی سوپریم»
- رایان کوگلر، «گناهکاران»
- مگی اوفارل و کلویی ژائو، «هملت»
- جعفر پناهی، «یک تصادف ساده»
- یوآخیم تریه و اسکیل ووگت، «ارزش عاطفی»

بهترین موسیقی متن
- الکساندر دسپلا، «فرانکنشتاین»
- لودویگ گورانسون، «گناهکاران»
- جانی گرینوود، «یکی پس از دیگری»
- مکس ریختر، «هملت»
- هانس زیمر، «اف۱: فیلم»

بهترین ترانه اورجینال
- «آواتار: آتش و خاکستر»، «رویابین یکی شو»
- «شکارچیان اهریمن کی‌پاپ»، «طلایی»
- «گناهکاران»، «به تو دروغ گفتم»
- «ویکد: برای همیشه»، «خانه‌ای مثل اینجا نیست»
- «ویکد: برای همیشه»، «دختر در حباب»
- «رویای قطار»، «رویای قطار»

دستاورد سینمایی و فروش گیشه
- «آواتار: آتش و خاکستر»
- «اف۱»
- «شکارچیان اهریمن کی‌پاپ»
- «گناهکاران»
- «سلاح‌ها»
- «ویکد: برای همیشه»
- «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی»
- «زوتوپیا ۲»

تلویزیون

بهترین سریال درام
- «دیپلمات»
- «پیت»
- «پلوریبوس»
- «جدایی»
- «اسب‌های کند»
- «نیلوفر سفید»

بهترین سریال کمدی/موزیکال
- «ابتدایی ابوت»
- «هکس»
- «هیچ‌کس این را نمی‌خواهد»
- «استودیو»
- «فقط قتل‌ها در ساختمان»

بهترین بازیگر مرد – درام
- استرلینگ کی. براون، «بهشت»
- دیه‌گو لونا، «آندور»
- گری اولدمن، «اسب‌های کند»
- مارک رافالو، «تسک»
- آدام اسکات، «جدایی»
- نوآ وایلی، «پیت»

بهترین بازیگر زن – درام
- کتی بیتس، «متلاک»
- بریت لور، «جدایی»
- هلن میرن، «۱۹۲۳»
- بلا رمزی، «آخرین ما»
- کری راسل، «دیپلمات»
- ریا سیهورن، «پلوریبوس»

بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
- اوون کوپر، «نوجوانی»
- اشلی والترز، «نوجوانی»
- بیلی کروداپ، «برنامه صبحگاهی»
- والتون گاگینز، «نیلوفر سفید»
- جیسون آیزاکس، «نیلوفر سفید»
- ترامِل تیلمن، «جدایی»

بهترین بازیگر زن نقش مکمل
- کری کون، «نیلوفر سفید»
- ارین دوهرتی، «نوجوانی»
- هانا این‌بایندر، «هکس»
- کاترین اوهارا، «استودیو»
- پارکر پوزی، «نیلوفر سفید»
- ایمی لو وود، «نیلوفر سفید»

بهترین بازیگر مرد – کمدی/موزیکال
- آدام برودی، «هیچ‌کس این را نمی‌خواهد»
- استیو مارتین، «فقط قتل‌ها در ساختمان»
- گلن پاول، «چد پاورز»
- ست روگن، «استودیو»
- مارتین شورت، «فقط قتل‌ها در ساختمان»
- جرمی آلن وایت، «خرس»

بهترین بازیگر زن – کمدی/موزیکال
- کریستن بل، «هیچ‌کس این را نمی‌خواهد»
- آیو ادبیری، «خرس»
- سلنا گومز، «فقط قتل‌ها در ساختمان»
- جنا اورتگا، «ونزدی»
- جین اسمارت، «هکس»
- ناتاشا لیون، «چهره پوکر»

بهترین مینی‌سریال، سریال آنتولوژی یا فیلم تلویزیونی
- «نوجوانی»
- «تمام تقصیر او»
- «هیولایی درون من»
- «آینه سیاه»
- «مرگ برای سکس»
- «دوست‌دختر»

بهترین بازیگر مرد – مینی‌سریال، سریال آنتولوژی یا فیلم تلویزیونی
- جیکوب الرودی، «جاده باریک به شمال دور»
- پل جیاماتی، «آینه سیاه»
- استیون گراهام، «نوجوانی»
- چارلی هانام، «هیولا: داستان اد گین»
- جود لا، «خرگوش سیاه»
- متیو ریس، «هیولایی درون من»

بهترین بازیگر زن – مینی‌سریال، سریال آنتولوژی یا فیلم تلویزیونی
- کلر دینز، «هیولایی درون من»
- رشیدا جونز، «آینه سیاه»
- آماندا سایفرد، «رودخانه روشن طولانی»
- سارا اسنوک، «تمام تقصیر او»
- میشل ویلیامز، «مرگ برای سکس»
- رابین رایت، «دوست‌دختر»

بهترین اجرای استندآپ کمدی تلویزیونی
- «بیل ماهر: آیا کس دیگری این را می‌بیند؟»
- «برت گلدستین: دومین شب بهترین زندگی‌ات»
- «کوین هارت: در سن من»
- «کمیل نانجیانی: افکار شبانه»
- «ریکی جرویس: فناپذیری»
- «سارا سیلورمن: پسامرگ»

پادکست سال
- «کارشناس صندلی با دکس شپرد»
- «کال هر ددی»
- «گود هنگ با ایمی پولر»
- «پادکست مل رابینز»
- «اسمارت‌لس»
- «آپ فرست»





نظر شما درباره این مقاله:







حماس: آماده «انبار یا تعلیق» تسلیحات خود هستیم
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 10:40

حماس: آماده «انبار یا تعلیق» تسلیحات خود هستیم






نظر شما درباره این مقاله:







سوریه نخستین سالگرد سقوط رژیم اسد را جشن می‌گیرد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 10:29

سوریه نخستین سالگرد سقوط رژیم اسد را جشن می‌گیرد


خبرگزاری رویترز / ۸ دسامبر ۲۰۲۵

مردم سوریه روز دوشنبه نخستین سالگرد سرنگونی بشار اسد و پایان حکومت سخت‌گیرانه او را گرامی داشتند، در حالی که این کشور همچنان برای بازسازی و یافتن ثبات پس از سال‌ها جنگ تلاش می‌کند.

مراسم رسمی در میدان اموی دمشق، که در روزهای منتهی به هشتم دسامبر مملو از تجمع‌های شادمانه بوده، و نیز در دیگر شهرهای کشور برگزار می‌شود. رژه‌های نظامی نیز در دستور کار قرار دارد.

بشار اسد یک سال پیش پس از آن‌که نیروهای شورشی به رهبری احمد الشرع، رئیس‌جمهور جدید سوریه، دمشق را تصرف کردند، به روسیه گریخت و بدین ترتیب بیش از سیزده سال پس از آغاز جنگی که از خیزش مردمی علیه او شکل گرفته بود، حکومتش پایان یافت.

به گزارش خبرگزاری رسمی سانا، احمد شرع در نخستین سالگرد این رخداد، نماز صبح را در مسجد اموی دمشق اقامه کرد. او با یونیفورم نظامی مشابه آنچه در جریان کارزار پیروزمندانه شورشیان به فرماندهی گروه اسلام‌گرای «هیئت تحریر الشام» بر تن داشت، در این مراسم حضور یافت.

الشرع در سخنانی وعده داد سوریه‌ای عادل و نیرومند بنا کند و گفت: «به خواست خدا، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، سوریه‌ای قدرتمند خواهیم ساخت که شایسته گذشته و حالش باشد.»

دعوت به وحدت ملی

احمد الشرع که پیش‌تر از فرماندهان القاعده بوده، تغییرات بزرگی در سیاست و روابط خارجی سوریه ایجاد کرده است. او روابط جدیدی با ایالات متحده برقرار کرده، حمایت کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و ترکیه را به‌دست آورده و از هم‌پیمانان پیشین دمشق یعنی ایران و روسیه فاصله گرفته است. بیشتر تحریم‌های سنگین غرب نیز لغو شده‌اند.

الشرع وعده داده حکومت امنیتی و سرکوبگر اسد را با نظامی فراگیر و عادلانه جایگزین کند.

نجات رشدی، معاون فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، گفت سرنگونی اسد «نخستین فرصت واقعی در چندین نسل برای بازآفرینی آینده کشور» بوده است.

در شهر حلب، نخستین کلان‌شهری که سال گذشته به دست نیروهای الشرع سقوط کرد، خودروها در خیابان‌ها به بوق‌زنی و برافراشتن پرچم جدید سوریه پرداختند.

محمد کرم حمامی، یکی از ساکنان حلب، گفت: «ما تازه شروع کرده‌ایم به دوست‌داشتن کشورمان. قبلاً از آن بیزار بودیم و همیشه دنبال راهی برای فرار می‌گشتیم.»

با این حال، صدها نفر در موج‌های خشونت فرقه‌ای کشته شده‌اند که باعث جابه‌جایی‌های جدید و بی‌اعتمادی میان اقلیت‌ها نسبت به دولت الشرع شده است، در حالی که او در تلاش است تمام مناطق سوریه را دوباره زیر کنترل دمشق درآورد.

اداره خودگردان کردها در شمال‌شرق به دلایل امنیتی و با اشاره به افزایش فعالیت «هسته‌های تروریستی» که ممکن است از این مناسبت سوءاستفاده کنند، برگزاری تجمع یا مراسم را ممنوع کرده، اما به مردم سوریه این سالگرد را تبریک گفته است.

در همین حال، اداره کردها در پی حفظ خودمختاری منطقه‌ای خود است، و در جنوب نیز برخی از پیروان مذهب دروزی – شاخه‌ای از اسلام – از تابستان گذشته و پس از کشته شدن صدها نفر در درگیری‌های مرگبار با نیروهای دولتی در استان سویدا، خواستار استقلال این منطقه هستند.

چهار سال دوره گذار تا انتخابات

الشرع در یک همایش در قطر در پایان هفته گذشته گفت «با وجود درگیری‌های پراکنده، سوریه امروز در بهترین دوران خود به سر می‌برد» و وعده داد عاملان خشونت‌ها مجازات خواهند شد.

او اعلام کرد دوره گذار به رهبری او چهار سال دیگر ادامه خواهد یافت تا طی آن نهادها، قوانین و قانون اساسی جدید تدوین شود و پس از تأیید در همه‌پرسی، انتخابات سراسری برگزار گردد.

الشرع در چارچوب قانون اساسی موقت که در ماه مارس تصویب شد، از اختیارات گسترده برخوردار است. در ماه اکتبر، رأی‌گیری غیرمستقیم برای تشکیل پارلمان برگزار شد، اما او هنوز یک‌سوم از ۲۱۰ نماینده را – همان‌گونه که در قانون پیش‌بینی شده – منصوب نکرده است.

خانواده اسد از جامعه علوی سوریه به مدت ۵۴ سال بر کشور حکومت کردند.

جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ تاکنون صدها هزار کشته و میلیون‌ها آواره برجای گذاشته و حدود پنج میلیون نفر را به عنوان پناهجو به کشورهای همسایه رانده است.

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل روز دوشنبه اعلام کرد از زمان سقوط اسد تاکنون حدود یک‌میلیون و دویست هزار پناهجو و یک‌میلیون و نهصد هزار آواره داخلی به خانه‌های خود بازگشته‌اند، اما کاهش کمک‌های جهانی ممکن است مانع بازگشت دیگران شود.

رئیس بانک مرکزی سوریه نیز در نشست «رویترز نکست» هفته گذشته گفت بازگشت حدود یک‌ونیم میلیون پناهجو به رشد اقتصاد کشور کمک کرده است.

به گفته دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل، نیازهای انسانی در سراسر سوریه همچنان جدی است و در سال ۲۰۲۵ حدود ۱۶٫۵ میلیون نفر در این کشور به کمک نیاز دارند.





نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا دومین گروه از ایرانی‌ها را اخراج کرد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 8:36

آمریکا دومین گروه از ایرانی‌ها را اخراج کرد


فرناز فصیحی / نیویورک تایمز / ۷ دسامبر ۲۰۲۵

به گفتهٔ دو مقام ایرانی مطلع از جزئیات ماجرا، دولت ترامپ روز یکشنبه یک گروه از شهروندان ایرانی را با پروازی چارتر از خاک آمریکا اخراج کرد. این دومین بار است که ایالات متحده چنین عملیاتی را انجام می‌دهد. 

به گفتهٔ این دو مقام که به‌دلیل نداشتن مجوز برای صحبت عمومی خواستند نامشان فاش نشود، این هواپیما حامل حدود ۵۰ شهروند ایرانی و نیز دیپورت‌شدگانی از کشورهای عربی و روسیه بود که از فرودگاهی در «مِسا» در ایالت آریزونا به پرواز درآمد و قرار است در مسیر خود در مصر و کویت توقف کند. 

پرواز چارتر ویژهٔ دیپورت ایرانیان، دومین مورد از این نوع محسوب می‌شود. نخستین پرواز مشابه در ماه سپتامبر انجام شد، پس از چندین ماه مذاکره میان تهران و واشنگتن. 

ایران و آمریکا از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ روابط دیپلماتیک ندارند و در طول دهه‌ها، ایالات متحده پناهگاه ایرانیان مخالف حکومت، اقلیت‌های مذهبی و قومی، اعضای جامعهٔ دگرباشان جنسی و دیگرانی بوده است که از آزار و تعقیب در کشور خود گریخته‌اند. 

با این حال، در چارچوب سیاست‌های اخراج گستردهٔ دولت ترامپ، واشنگتن با تهران توافقی برای بازگرداندن شهروندان ایرانیِ در معرض دیپورت – که شمارشان حدود دو هزار نفر برآورد می‌شود – به وطن و انتقال آنها با پروازهای چارتر به تهران منعقد کرده است. پیش‌تر، آمریکا ایرانیان را به‌صورت فردی و با پروازهای تجاری اخراج می‌کرد. 

هویت افراد اخراج‌شده در پرواز روز یکشنبه و شرایط هر یک از آنها – از جمله این‌که آیا داوطلبانه بازگشتند یا به اجبار سوار هواپیما شدند – هنوز روشن نیست. یکی از مقام‌های ایرانی آشنا با فهرست دیپورت‌شدگان گفت، ایرانیان حاضر در این پرواز از مرز جنوبی آمریکا وارد شده و ماه‌ها در بازداشتگاه‌های مهاجرتی مانده بودند تا سرانجام درخواست پناهندگی آنها رد شد. 

وزارت امنیت داخلی آمریکا از اظهار نظر دربارهٔ این پرواز خودداری کرد. با این حال، یک مقام آمریکایی که به شرط ناشناس ماندن سخن گفت، تأیید کرد که پرواز روز یکشنبه انجام شده و آن را «پرواز معمول دیپورت» توصیف کرد که شامل اتباع کشورهای دیگری نیز بوده است، نه فقط ایران. 

یکی از مقام‌های ایرانی دخیل در روند انتقال گفت اتباع عرب و روس در قاهره از هواپیما پیاده خواهند شد و ایرانیان سپس به کویت خواهند رفت تا از آنجا با پرواز چارتر خطوط هوایی کویت به تهران منتقل شوند. 

مجتبی شستی کریمی، مدیرکل امور کنسولی وزارت امور خارجهٔ ایران، روز یکشنبه به رسانه‌های داخلی گفت تهران طی روزهای آینده انتظار دارد حدود ۵۵ نفر از دیپورت‌شدگان از آمریکا را تحویل بگیرد. 

شستی کریمی افزود اعضای این گروه به‌دلیل «سیاست‌های نژادپرستانه و ضدمهاجرتی» دولت آمریکا خواسته‌اند داوطلبانه به ایران بازگردند و تهران گزارش‌هایی از «رفتارهای غیرانسانی» با ایرانیان در بازداشت‌های ادارهٔ مهاجرت و گمرک آمریکا دریافت کرده است. 

اما هم‌زمان با انتشار گزارش‌هایی دربارهٔ احتمال انجام این پرواز در آخر هفته، یاسمین انصاری، نمایندهٔ ایرانی‌تبار دموکرات از ایالت آریزونا، در شبکه‌های اجتماعی هشدار داد ممکن است در میان دیپورت‌شدگان «افراد آسیب‌پذیری وجود داشته باشند که در صورت بازگشت به ایران در معرض خطر آزار و پیگرد قرار گیرند». 

دولت ترامپ اعلام کرده قصد دارد بزرگ‌ترین عملیات اخراج در تاریخ آمریکا را اجرا کند و مهاجران فاقد مدرک و آنهایی را که غیرقانونی از مرز وارد شده‌اند هدف قرار دهد. همچنین اعلام کرده است که قصد دارد به‌شدت شمار پرونده‌های پناهندگی پذیرفته‌شده را کاهش دهد و آنها را به مهاجران سفیدپوست از آفریقای جنوبی یا اروپاییان انگلیسی‌زبان محدود کند. 

ایرانیان از جمله اتباع ۱۹ کشوری‌اند که در فهرست ممنوعیت سفر دولت ترامپ قرار دارند. مسیرهای قانونی مهاجرت برای ایرانیان و بسیاری دیگر نیز پس از اعمال محدودیت‌های جدیدی که ترامپ ماه گذشته و پس از تیراندازی به دو عضو گارد ملی در واشنگتن اعلام کرد، بیشتر مسدود شده است. در آن حادثه یکی از سربازان کشته شد و مظنون تیراندازی مهاجری از افغانستان بود. 

پرواز نخست دیپورت‌شدگان ایرانی در ماه سپتامبر انجام شد و در اوایل اکتبر، از طریق قطر، در تهران فرود آمد. دست‌کم هشت نفر از مجموع ۴۵ نفر در آن پرواز گفته بودند در برابر دیپورت مقاومت کرده و التماس داشته‌اند که به ایران بازگردانده نشوند، زیرا بیم جان داشتند. دو نفر از دیپورت‌شدگان این پرواز، جزئیات تجربهٔ خود را فاش کردند و گفتند از سوی مأموران مهاجرتی آمریکا و قطر کتک خورده و با زور به هواپیما منتقل شده‌اند. 

افراد دیپورت‌شده پس از فرود در تهران در اکتبر گفته‌اند به شدت ترسیده بودند، چون در فرودگاه مورد بازجویی قرار گرفتند و مجبور شدند فرم‌هایی پر کنند که توضیح می‌داد چرا ایران را ترک کرده و پناهندگی در آمریکا درخواست داده‌اند. چند نفر از آنان گفته‌اند بعدتر برای بازجویی به ادارهٔ اطلاعات سپاه پاسداران احضار شده‌اند. 

ایالات متحده و قطر هر دو اتهام‌های مربوط به اعمال خشونت علیه دیپورت‌شدگان یا اجبار آنها برای سوار شدن به پرواز به مقصد ایران را رد کرده‌اند. 





نظر شما درباره این مقاله:







«زن‌کشی» پدیده‌ای که قانون‌گذار به آن ورود نمی‌کند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 8:15

«زن‌کشی» پدیده‌ای که قانون‌گذار به آن ورود نمی‌کند


زن‌کشی پدیده‌ای است که متاسفانه رد و اثری از آن را می‌توان در خبرهای روزانه کشور مشاهده کنیم. قتل زنان توسط مردان خانواده به دلایلی که گاهی ناموسی و گاهی اختلاف خانوادگی خوانده می‌شود. با این حال هنوز قانون‌گذار هیچ اقدام بازدارنده‌ای برای ممانعت از بازتکرار این پدیده در کشور، انجام نداده است. بسیاری از حقوقدان‌ها معتقدند برای کاهش این پدیده در کشور نیازمند قوانینی ویژه هستیم، اتفاقی که در بسیاری از کشورهای جهان رخ داده است. با این حال عده‌ای دیگر از حقوقدان‌ها معتقدند که قوانین فعلی کافی هستند و باید به فکر اقدامات فرهنگی بود نه جزایی.

به گزارش خبرنگار ایلنا، چند روز پیش بود که پارلمان ایتالیا قانونی را به تصویب رساند که زن‌کشی یا «فمیساید» را وارد قانون کیفری این کشور می‌کند. قانون‌گذاران ایتالیایی به‌اتفاق آرا هرگونه «زن‌کشی»، یعنی قتل عمدی زنان یا دختران، را به‌عنوان جرمی مستقل با مجازات حبس ابد در نظر گرفتند.

البته پیش از این هم قوانین این کشور نسبت خانوادگی یا زناشویی میان قاتل و قربانی را جزو موارد تشدیدکننده مجازات در نظر گرفته بود.

این رویکرد پارلمان ایتالیا از این جهت در کشور ما هم مورد توجه قرار گرفت که تعداد زنان قربانی قتل‌های موسوم به «قتل ناموسی» کم نیست. تا جایی که در بسیاری موارد حقوقدان‌ها و جامعه‌شناسان معتقدند در کنار بسترسازی‌های فرهنگی برای کاستن از این نوع قتل‌ها نیاز به قوانین ویژه و سختگیرانه‌تر نسبت به زن‌کشی هم وجود دارد. با این حال قانون‌گذار در ایران حتی نیم‌نگاهی به این موضوع ندارد چنانکه «لایحه رومینا» هم به سکوت گذاشته شد. در حال حاضر کاستن از مجازات کیفری مردان در موضوع مهریه بیش از تامین امنیت زنان توجه قانون‌گذار را در کشور ما به خود جلب کرده است.

یکی از موارد جالبی که در این میان وجود دارد موضوع آمار است. مؤسسه ملی آمار ایتالیا اعلام کرده است که از میان ۳۲۷ مورد قتل ثبت‌شده در این کشور در سال ۲۰۲۴ ، ۱۱۶ مورد قربانیان زن یا دختر بوده‌اند و در ۹۲ درصد موارد، قاتل مرد بوده است.

در ایران اما آمار رسمی درباره تعداد زن‌کشی‌ها وجود ندارد. آخرین آمار اعلام شده در این خصوص اما در آبان ماه منتشر شد، آماری غیررسمی اما هولناک که انجمن جامعه‌شناسی ایران از میان اخبار منتشر شده احصاء کرد: «از ابتدای سال تا کنون ۶۳ مورد زن‌کشی در درکشور رخ داده است.» این آمار البته غیررسمی بوده و مشخص نیست در صورت احصا همه موارد شاهد چه عددی به دست خواهد آمد. این عدد را می‌توان نوک کوه یخ خشونت نهادینه شده علیه زنان در خانواده دانست.

با این حال زن‌کشی در ایران ادامه دارد. مردانی که زنان خانواده را ملک و خود را صاحب او و تصمیم‌گیرنده درباره شئون زندگی و حتی مرگش می‌دانند به راه خود می‌روند. در مواردی که طایفه و خانواده زن هم در برنامه‌ریزی برای قتل زن به دلیل آنچه ناموسی خوانده می‌شوند نقش دارند، قاتل در نهایت با رضایت اولیای دم از مهلکه می‌گریزد. حالا اگر قاتل پدر زن باشد هم اساسا قصاص نمی‌شود و تنها مجازاتی که برای او در نظر گرفته می‌شود سه تا ۱۰ سال حبس است. از نظر آن‌ها که قوانین فعلی را در مجازات قاتلین مرتکب قتل ناموسی کافی می‌دانند در صورت قصاص نشدن قاتل همان مجازات سه تا ۱۰ سال حبس برای گرفتن یک جان کافی است. مجازاتی که شواهد عینی گواه می‌دهد بازدارندگی و کارآیی لازم برای جلوگیری از تکرار چنین قتل‌هایی را ندارد.

این گروه که به نظر می‌رسد قانون‌گذاران کشور هم در زمره آن‌ها قرار دارند، معتقدند که کار مبارزه با خشونت علیه زنان بیش از هر چیز اقدامی فرهنگی است. به نظر می‌رسد این گروه از تاثیر و تاثر متقابل قانون و فرهنگ به شدت غافل مانده‌اند.

نیاز به قانون‌گذاری ویژه داریم اما اراده‌ای نیست

«مینا جعفری» وکیل دادگستری و فعال در حوزه حقوق زنان ‌در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا به این موضوع اشاره می‌کند که پیش از این نیز در قوانین ایتالیا قانون خاصی درباره خشونت علیه زنان وجود داشته است، اما به دلیل اهمیت موضوع بار دیگر و به صورت خاص درباره قتل زنان به عنوان یک جرم مستقل قانون‌گذاری شده است.

به گفته او این رویکرد نشان می‌دهد که خشونت علیه زنان و قتل آن‌ها برای قانون‌گذاران این کشور از چنان اهمیتی برخوردار بوده که با وجود داشتن قانون جداگانه برای خشونت علیه زنان، قانون دیگری نیز به‌طور خاص درباره قتل آن‌ها تدوین کرده است: «این نشان‌دهنده حساسیت و دقت آن جامعه و قانون‌گذارانش است که براساس آمار و هشدارهای کارشناسان حقوقی، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اقدام می‌کنند و قطعاً به نتیجه بهتری هم خواهند رسید.»

جعفری در پاسخ به این سوال که آیا در کشور ما هم نیاز به چنین قانون‌گذاری در حوزه قتل زنان و خشونت علیه زنان وجود دارد یا خیر؟ می‌گوید: «با توجه به زن‌کشی‌ها و افزایش خشونت علیه زنان، چه در خانواده و چه در جامعه، قطعاً چنین نیازی وجود دارد اما متأسفانه من چنین قصد، نیت و توانی را در قانون‌گذاران‌مان نمی‌بینم. توجه کنید که لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت از ۱۴ سال پیش تا کنون در انتظار تصویب مجلس است. با وجود اینکه این لایحه برخلاف متن اولیه به متنی بسیار ساده، ابتدایی و حتی مغایر با مفاهیم مرتبط با خشونت تبدیل شده که حتی در عنوان فعلی آن واژه «خشونت» دیده نمی‌شود. در چنین وضعیتی انتظار اینکه قانون‌گذار ما قانون خاصی در حوزه زن‌کشی وضع کند عجیب است. من بسیار بعید می‌دانم چنین امری اتفاق بیفتد یا قانون‌گذاران چنین تصمیمی بگیرند.

تورم قوانین بهانه خوبی برای‌ عدم تقنین در موارد ضروری نیست

برخی از حقوقدان‌ها معتقدند که «تورم قوانین» در قانون مجازات رخ داده و قرار نیست در هر مورد خاصی مانند قتل زنان دنبال قانون خاص کیفری باشیم. رویکردی که این وکیل دادگستری در واکنش به آن سوال عنوان می‌کند که چرا وقتی به قوانین کیفری مربوط به زنان می‌رسیم، موضوع «تورم قوانین» مطرح می‌شود؟ چرا درباره سایر مسائل به این موضوع توجه نمی‌شود اما هر زمان که درباره تصویب قانونی برای حمایت از زنان سخن به میان می‌آید چنین مباحث کارشناسی مطرح می‌شوند مباحثی که گاه حتی در حد کارشناسی هم نیستند.

او اضافه می‌کند: «ما در بسیاری از حوزه‌های دیگر هم از جمله قوانین جزایی با تورم قوانین مواجه هستیم. با این حال تورم قوانین بهانه خوبی برای‌ عدم قانون‌گذار در مواردی که ضرورت ایجاب می‌کند یا جامعه برای جلوگیری از افزایش خشونت و کنترل نظم اجتماعی به قانون جدید نیاز دارد، نیست. تصویب قوانین به وقت ضرورت به معنای تورم قانون نیست، بلکه به معنای توجه به نیازها و خواسته‌های جامعه است. بنابراین به نظر من طرح مفهوم تورم قوانین در چنین مواردی اصلاً جایگاهی ندارد.»

فرهنگ‌سازی کافی نیست

به باور این حقوقدان فرهنگ‌سازی به تنهایی نمی‌تواند باعث کاهش زن‌کشی‌ها و سایر خشونت‌هایی شود که در جامعه یا خانواده علیه زنان وجود دارد: «تا زمانی که قوانین از زنان در برابر انواع خشونت‌ها حمایت نکند و در این حوزه جرم‌انگاری جدی در صورت نگیرد، فرهنگ‌سازی صرف فایده‌ای ندارد و در هیچ کجای جهان هم منتج به نتیجه نشده است.

به گفته او یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های یک جامعه توسعه یافته وضعیت زنان آن جامعه است و افزایش یا بالا بودن آمار زن‌کشی در یک جامعه زنگ خطری است که باید جدی گرفته شود و به همین دلیل برای جلوگیری از افزایش آن، باید قوانین و مجازات‌های خاص در نظر گرفت.

او معتقد است که قصاص و مجازات‌های سالب حیات بازدارندگی لازم را ندارند به‌ویژه در حوزه زنان: «در حوزه خشونت علیه زنان در نظر گرفتن مجازات حبس ابد یک ضرورت است، زیرا باعث ایجاد ترس در فرد نسبت به از دست رفتن همیشگی آزادی‌اش می‌شود اما در قصاص موضوع فرق می‌کند. زیرا بسیاری از زن‌کشی‌ها در داخل خانواده رخ می‌دهد و در این موارد اعضای خانواده مجبور به رضایت می‌شوند گاهی هم خانواده قربانی نمی‌تواند تفاضل دیه را تهیه کنند تا قصاص انجام شود. بنابراین مجازات عملاً اجرا نمی‌شود. همین فقدان بازدارندگی موجب افزایش آمار زن‌کشی‌ها شده است. در جرایم علیه زنان، بازدارنده‌ترین مجازات «حبس ابد» است. زیرا مجرم آگاهی می‌یابد که اگر جرمی مرتکب قتل یک زن شود، قطعاً حبس ابد خواهد گرفت و راه فراری هم نیست.

به باور جعفری باید قوانین و مجازات‌های خاص و مشدد در این رابطه در نظر بگیرد اما نه از جنس افزایش مجازات اعدام زیرا اعدام در حوزه مواد مخدر هم پیشگیرانه نبوده است.

فقدان آمار قابل اتکا

«احسان بابایی» عضو حقوقدان و هیات علمی دانشگاه علوم قضایی اما در این باره رویکردی مخالف دارد و قوانین فعلی را در حوزه زن کشی‌ها کافی میداند.  او در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا به فقدان آمار قابل اتکا برای تحلیل علمی در این باره اشاره می‌کند: «از نظر کمیت با ابهام مواجه هستیم و نمی‌دانیم در روند چندساله چه تغییر و تحولی را در خصوص قتل زنان شاهد هستیم. گاهی قتل زنان در خبرها منعکس می‌شود اما اگر بدانیم این میزان در طول مثلا ۱۰ سال اخیر ثابت مانده است، یک طور برخورد می‌کنیم اما اگر ببینیم سیر صعودی داشته یا در سال‌های مختلف دچار افزایش و کاهش بوده، تحلیل ما متفاوت خواهد بود.»

او به شاخص‌های مهم دیگر در تحلیل پدیده زن کشی هم اشاره می‌کند: «مثلا مقایسه تعداد زنان و مردان مقتول، سن مقتولین، محیطی که قتل در آن رخ می‌دهد (محیط خانواده، محیط کار، خیابان…) مهم بوده و در کنار این موارد، محیط جغرافیایی وقوع قتل و این که کدام استان‌ها با این پدیده بیشتر مواجه هستند هم از اهمیت برخوردار است زیرا ممکن است عوامل و زمینه‌هایی را وارد حیطه تحلیل موضوع کند که در طراحی اقدام مناسب، کاهش و پیشگیری مؤثر باشند».

او معتقد است، در غیاب آماری درست که امکان تحلیل علمی را فراهم کند، ارائه نسخه‌ها با نوعی خیال‌پردازی همراه خواهد شد حتی اگر با ادبیاتی به ظاهر علمی بیان شود: «به نظرم هر بار در کنار ابراز نگرانی در مورد جرایم و آسیب‌های اجتماعی باید از ضرورت آمار علمی و در دسترس نیز سخن گفت و آن را مطالبه کرد.»

به باور این حقوقدان در بسیاری موارد با توقع بیش از حد از قانون و کیفر مواجه هستیم و این گمان وجود دارد که برخورد کیفری و جرم انگاری یا تشدید مجازات، شاه کلید کاهش جرایم و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی است. بر اساس همین نگاه، گمان می‌شود که علت بروز جرایم علیه زنان، عدم بازدارندگی کیفری است و به همین علت دنبال قانون تازه و جرم انگاری مستقل و اختصاصی در این زمینه هستیم. در حالی که در شرایط فعلی، قتل زنان با قصاص یا دیه و مجازات زندان مواجه است.

قاتل مرتکب زن‌کشی را می‌توان از آزادی مشروط محروم کرد

بابایی تاکید می‌کند: «لازم است در کنار پرسش از سهم مجازات در بروز پدیده خشونت علیه زنان، در مورد عوامل فرهنگی هم بپرسیم. به عنوان مثال اگر قتل زنان، ریشه در زمینه‌های فرهنگی داشته باشد، آیا می‌توان به ابزار قانون و کیفر برای حل معضل امید داشت. حتما عنصر مجازات و بازدارندگی نقش دارد اما مسأله این است که مجازات چقدر نقش دارد؟ ما نباید خیال پردازانه نقشی غیرواقع بینانه برای بازدارندگی مجازات در نظر بگیریم. نمی‌شود کاستی‌ها در سایر ابعاد را با تأکید دوچندان بر مسأله مجازات و کیفر جبران کرد.»

او اضافه می‌کند: «آیا به همان میزان که بر راهکار ساده افزایش مجازات تأکید می‌شود بر تقویت اورژانس‌های خدمات اجتماعی هم تأکید می‌شود؟ آیا بر فرهنگ مراجعه به روانشناس و مشاور و در دسترس بودن خدمات مشاوره هم تأکید می‌شود؟ آیا به عنصر خانواده و مهارت‌های خانواده داری هم توجه می‌شود؟ مهارتی که هم زن و هم مرد باید بیاموزند. آیا برای آموزش تفکر منطقی و اصول حل مسأله، سرمایه‌گذاری لازم صورت می‌گیرد؟ آیا از سهم منابر تبلیغ دین، رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی سراغ گرفته می‌شود؟ به نظر می‌رسد عدم بررسی عوامل احتمالی مؤثر در موضوع و بسنده کردن به عامل مجازات، یک مثال روشن از مواجهه نادرست با مسأله است.»

عضو هیات علمی دانشگاه علوم قضایی قصاص و دیه را در زمره عواملی می‌داند که می‌تواند از زنان در برابر خشونت دفاع کند. او همچنین به ماده ۶۱۲ قانون تعزیرات آمده اشاره می‌کند: «هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می‌نماید». یعنی حتی اگر قاتل، قصاص نشود و محکوم به پرداخت دیه شود، باز هم مجازات زندان در انتظار قاتل خواهد بود. می‌توان در این زمینه سختگیری بیشتری داشت و چنین زندانی‌ای را از نهادهای ارفاقی مثل آزادی مشروط محروم کرد.»

او اضافه می‌کند: «انعکاس رسانه‌ای مجازات نیز اهمیت دارد. آنقدر که وقوع جرم در رسانه منعکس می‌شود، محکومیت قاتل و مجازات او و همچنین آثار قتل در رسانه‌ها بازتاب پیدا نمی‌کند. در حالی که انعکاس رسانه‌ای مجازات هم در بازدارندگی عمومی نقش دارد.»


خبرنگار: شادی مکی





نظر شما درباره این مقاله:







سرنوشت نامعلوم ۱۵۰ هزار ناپدیدشده رژیم اسد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز

امینه بقائی، عکسی از همسر و برادرش را در دست دارد که پس از دستگیری توسط نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد، مفقود شدند

iran-emrooz.net | Mon, 08.12.2025, 8:08

سرنوشت نامعلوم ۱۵۰ هزار ناپدیدشده رژیم اسد


خلیل اشاوی و مایا جبیلی / خبرگزاری رویترز / ۸ دسامبر ۲۰۲۵

یک سال پس از برکناری دیکتاتور بشار اسد در سوریه، چیزی در جست‌وجوی ناامیدانه امینه بقایی تغییر نکرده است. او بار دیگر نام همسر ناپدیدشده‌اش را در کادر جست‌وجوی اینترنتی تایپ می‌کند، به امید یافتن پاسخی برای پرسشی که ۱۳ سال است بی‌جواب مانده. اما بی‌ثمر.

بقایی جای دیگری برای مراجعه ندارد.

«کمیسیون ملی رسیدگی به افراد ناپدیدشده» که در ماه مه تشکیل شد، در حال جمع‌آوری شواهد مربوط به ناپدیدسازی‌های قهری در دوران اسد است، اما تاکنون حتی سرنخی هم به خانواده‌ها درباره حدود ۱۵۰ هزار نفری که در زندان‌های بدنام او ناپدید شده‌اند، نداده است.

این افراد شامل همسر بقایی، محمود، می‌شود؛ کسی که نیروهای امنیتی سوریه در ۱۷ آوریل ۲۰۱۲ در خانه‌شان در نزدیکی دمشق بازداشت کردند. همچنین برادرش احمد که در اوت همان سال دستگیر شد.

سقوط اسد در ابتدا این امید را ایجاد کرد که اسناد زندان‌ها بتواند به خانواده‌ها نشان دهد عزیزانشان آیا، چگونه و چه زمانی جان باخته‌اند. این‌که بتوان گورهای جمعی حفرشده توسط نیروهای اسد در سراسر سوریه را گشود و قربانیان را به‌طور شایسته دفن کرد.

اما هیچ‌کدام از این‌ها رخ نداده است.

بقایی به رویترز گفت: «یک سال گذشته. هیچ کاری نکرده‌اند... آیا قابل تصور است که حتی اسناد مربوط به این مردان را هم به دست نیاورده باشند؟ ما فقط می‌خواهیم حقیقت را نشان‌مان بدهند.»

امیدهای رو به افول

سال گذشته، زمانی که شورشیان در مسیر پیشروی به‌سوی دمشق از شهرهای سوریه عبور می‌کردند، نخست به‌سوی زندان‌ها رفتند و درها را گشودند تا هزاران زندانی مبهوت را آزاد کنند.

در هشتم دسامبر ۲۰۲۴، چند ساعت پس از آن‌که اسد به روسیه گریخت، شورشیان ده‌ها زندانی را از زندان صیدنایا آزاد کردند؛ زندانی که سازمان عفو بین‌الملل آن را «کشتارگاه انسانی» نامیده بود، به دلیل شکنجه‌ها و اعدام‌های سازمان‌یافته و صنعتی که در آن انجام می‌شد.

اما کسانی که از دل این زندان بیرون آمدند، شامل عزیزان بقایی نبودند.

او گفت: «وقتی زندان‌ها باز شدند و آن‌ها برنگشتند ـ آن لحظه شوک بود. همان وقت بود که امید تمام شد، واقعاً مُرد.» با این‌حال او همچنان می‌خواهد بداند همسر و برادرش چگونه، چه زمانی و در کجا جان باخته‌اند.

با نبود هرگونه به‌روزرسانی از سوی کمیسیون ملی، بقایی می‌گوید به «وسواس» جست‌وجوی اینترنتی مبتلا شده است؛ عکس‌های اجساد زندانیان و اسکن اسناد زندان‌ها را که رسانه‌های سوری پس از سقوط اسد و ورود به زندان‌ها و مراکز امنیتی منتشر کرده‌اند، زیر و رو می‌کند.

او می‌گوید: «تنها کاری که مانده همین نشستن و جست‌وجو کردن است.»

این اسناد برخی اطلاعات حیاتی را آشکار کرده‌اند.

ساره الخطاب آخرین بار همسرش را در ۹ فوریه ۲۰۱۹ دیده بود که وارد یک پاسگاه پلیس در جنوب سوریه شد تا پس از سال‌ها زندگی در میان شورشیان، با دولت اسد آشتی کند.

از آن زمان هیچ خبری از او ندارد.


خانواده‌های برخی ناپدیدشدگان سوری در یک کنفرانس مطبوعاتی

در یک جدول اسامی زندانیان جان‌باخته در صیدنایا که پس از سقوط اسد توسط رویترز مشاهده شد، نام همسر او، علی محسن البریدی، نیز دیده می‌شد؛ در این جدول تاریخ مرگ او ۲۲ اکتبر ۲۰۱۹ ثبت شده بود و علت مرگ «ایست نبض و تنفس» ذکر شده بود، همراه با دستور این‌که جسد به خانواده تحویل داده نشود.

رویترز این یافته را به «مرکز عدالت و پاسخگویی سوریه» ــ یک گروه مدافع حقوق بشر که با خانواده‌های افراد ناپدیدشده همکاری می‌کند ــ منتقل کرد و آنان این خبر را به الخطاب اطلاع دادند.

کمیسیون به دنبال کمک و نظارت

کمیسیون ملی توسط احمد الشرع، رئیس‌جمهور جدید و رهبر پیشین شورشیان، تشکیل شده است. مشاور رسانه‌ای کمیسیون، زینا شهلا، به رویترز گفت مأموریت این نهاد شامل هر سوری ناپدیدشده‌ای است، فارغ از شرایط ناپدید شدن.

او گفت: «وقتی پای درد خانواده‌ها در میان است، شاید ما واقعاً کند پیش می‌رویم. اما این پرونده نیاز دارد که روند پیشرفت با دقت، به‌صورت علمی و نظام‌مند و بدون عجله طی شود.»

سال آینده، کمیسیون امیدوار است با استفاده از اسناد زندان‌ها و دیگر مراکز، یک پایگاه داده جامع از تمام افراد ناپدیدشده راه‌اندازی کند. شهلا گفت که نبش گورهای جمعی به تخصص فنی بیشتری نیاز دارد و احتمالاً تا سال ۲۰۲۷ عملی نخواهد شد.

کمیسیون با گروه‌های مدافع حقوق سوری‌ها و برخی خانواده‌ها دیدار کرده است. در ماه نوامبر، این نهاد یک توافق‌نامه همکاری با کمیته بین‌المللی صلیب سرخ مستقر در ژنو و کمیسیون بین‌المللی افراد ناپدیدشده امضا کرد؛ دو سازمانی که در سطح جهانی در این حوزه تخصص دارند.

کمیسیون سوریه امیدوار است این همکاری به آموزش بیشتر کارکنان و دسترسی به تجهیزاتی منجر شود که در سوریه کمیاب است؛ از جمله آزمایشگاه‌های تشخیص هویت DNA برای بقایای کشف‌شده.

شهلا گفت: «ما از هر نوع همکاری و حمایتی استقبال می‌کنیم، مادامی که این موضوع همچنان تحت اختیار (کمیسیون) ما باقی بماند.»

خویشاوندان و فعالان خواهان عملکرد بهتر

رویکرد دولت گروه‌هایی را ناراضی کرده است که طی دوران اسد در تبعید، تخصصی گسترده در زمینه ناپدیدسازی‌های قهری به دست آورده‌اند. شش گروه حقوق بشری به رویترز گفتند که بسیاری از آنان هیجان‌زده بودند تا با سقوط اسد این دانش را در میدان عمل به کار گیرند، اما می‌گویند رویکرد متمرکز دولت، آن‌ها را کنار گذاشته، روند کار را کند کرده و خانواده‌ها را بلاتکلیف گذاشته است.

احمد حلمی، فعال سوری و مدیر ابتکار «تعافی» که بر بازداشت‌شدگان ناپدیدشده و بازماندگان زندان تمرکز دارد، گفت: «وقتی تا یک‌چهارم میلیون نفر ناپدید شده‌اند، نمی‌شود این‌طور عمل کرد. باید کار را تقسیم کرد.»

فعالان همچنین کمیسیون را به «انحصارطلبی» درباره اسناد مربوط به بازداشت‌ها متهم می‌کنند.


زینا شهلا، مشاور رسانه‌ای کمیسیون ملی مفقودین سوریه، در کنفرانس مطبوعاتی در دمشق

در ماه سپتامبر، مقامات سوری برای مدتی کوتاه عامر مطر، فعال سوری و بنیان‌گذار یک موزه مجازی برای ثبت تجربه‌های زندانیان، را بازداشت کردند و او را به دسترسی غیرقانونی به اسناد رسمی برای مقاصد شخصی متهم کردند.

در نوامبر، کمیسیون از خانواده‌ها خواست که به هیچ‌یک از اسناد مرتبط با بازداشت‌ها که در پلتفرم‌های غیررسمی آنلاین منتشر می‌شود ــ مانند همان‌هایی که بقایی جست‌وجو می‌کند ــ اعتماد نکنند و تهدید کرد علیه این رسانه‌ها اقدام قانونی خواهد کرد.

مطر گفت: «کمیسیون می‌خواهد پرونده را در انحصار خود بگیرد، اما ابزار، صلاحیت و شفافیت لازم را ندارد. از خانواده‌ها اعتماد می‌خواهد، اما هیچ نتیجه‌ای ارائه نمی‌کند.»

شهلا گفت این کمیسیون «نهاد مرکزی و رسمیِ دارای اختیار برای روشن‌کردن سرنوشت» افراد ناپدیدشده است و خانواده‌ها باید یک مرجع واحد برای دریافت پاسخ‌های دقیق داشته باشند.

آنیِس کالامار، رئیس سازمان عفو بین‌الملل، گفت کمیسیون باید گزارش‌های منظم درباره پیشرفت کار منتشر کند و همچنین اعطای کمک مالی به خانواده‌های افراد ناپدیدشده را در نظر بگیرد.

او به رویترز گفت: «مهم‌ترین کاری که کمیسیون ملی در حال حاضر می‌تواند انجام دهد، این است که اطمینان دهد خانواده‌ها احساس می‌کنند صدایشان شنیده می‌شود و حمایت می‌شوند.»

با گذشت یک سال از سقوط اسد، بسیاری از مردم همچنان زیر بار همان رنجی خم شده‌اند که در دوران حکومت او تحمل می‌کردند: بی‌پاسخی و نرسیدن به حقیقت.

علیا درّاجی آخرین بار پسرش یَزَن را در اول نوامبر ۲۰۱۴ دیده بود؛ زمانی که از خانه بیرون رفت تا دوستانش را در نزدیکی دمشق ملاقات کند. او هرگز بازنگشت.

این زن سالخورده در سال گذشته بخشی از وقت خود را در «چادرهای حقیقت» گذرانده است؛ تحصن‌هایی که خواهان اطلاع از سرنوشت ناپدیدشدگان سوری است و برگزاری آن‌ها در دوران اسد قابل تصور نبود. اگرچه این همبستگی‌ها به او آرامش نسبی داده‌اند، اما آن‌چه دلش می‌خواهد همچنان برآورده نشده است.

درّاجی گفت: «امید داشتیم بتوانیم اجسادشان را پیدا کنیم، آن‌ها را دفن کنیم، یا بفهمیم کجا هستند.»





نظر شما درباره این مقاله:







آن زنِ همیشه نترس
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 21:12

آن زنِ همیشه نترس


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

بخش دوم و پایانی

به مناسبت پنجاهمین سال درگذشت هانا آرنت
در جدیدترین شماره از هفته نامه اشپیگل

مجرم پشت میزتحریر

کتاب هانا آرنت با عنوان «آیشمن در اورشلیم: گزارشی از ابتذال شر/شرارت» از همان اولین لحظات، یک رسوایی (Skandal) بود. به او ایراد گرفته می‌شد که مردی را که مسئول مرگ میلیون‌ها انسان بود، بی‌اهمیت جلوه داده، زیرا او را موجودی مسخره می‌پنداشت. همچنین به خاطر انتقادش از شوراهای یهودی (Judenräten) یعنی همان نهادهای اجباری که در دوران حکومت نازی ها در مناطق تحت اشغال آلمان در جوامع و محله‌های یهودی‌نشین ایجاد شده بودند مورد حمله قرار گرفت. آرنت آنها را در قبال هولوکاست مسئول می‌دانست. و سپس، طنز و لحن خاص او وجود داشت. اتهام این بود که او دیگر چندان «عشق به قوم یهود» ندارد. دوستان قدیمی ارتباطشان را با او قطع کردند.

آدولف آیشمن، که در طول جنگ جهانی دوم یک بخش اداری مرکزی در دفتر اصلی امنیت رایش آلمان را رهبری می‌کرد، یکی از مسئولان قتل شش میلیون یهودی توسط نازی‌ها بود. پس از جنگ، او به آمریکای جنوبی فرار کرد و در اواخر دهه پنجاه میلادی، عمدتاً به لطف تلاش‌های فریتس باوئر (Fritz Bauer)، دادستان کل فرانکفورت، شناسایی و دستگیر شد. یک گروه از موساد در سال ۱۹۶۰ آیشمن را ربوده و به اسرائیل بردند، جایی که پس از ۱۲۱ روز محاکمه، به مرگ محکوم شد.

آرنت پیش از این درباره ابعاد کلان توتالیتاریسم نوشته بود، اما اکنون می‌خواست فرد مجرم را از نزدیک ببیند. در واقعیت، آرنت یک روزنامه‌نگار چندان خوب در موارد مربوط به گزارشات دادگاهی نبود. او بیشتر روزهای دادگاه را از قلم می‌اندازد و بازسازی پرونده‌اش تا حد زیادی مبتنی بر مطالعه پرونده‌های دادگاه است. او مجبور بود کتاب دیگری را نیز به پایان برساند، در این میان همسرش بیمار شد و خود او نیز یک سانحه رانندگی داشت.

انتقادات وارد به کتابش نیز کاملاً بی‌اساس نیست. شدت و حرارتی که او شوراهای یهودی را در قبال هولوکاست مقصر می‌شمرد، قابل دفاع نیست. و حتی اگر او آیشمن را از مسئولیت مبرا نمی‌کند، تصویری که از او ترسیم می‌کند به احتمال بسیار زیاد نادرست است. او آن کارمند بوروکرات ودفتری نبود که فقط دستورات را اجرا می‌کرد. پژوهش‌های امروزی تصویر دیگری ترسیم می‌کنند: آیشمن یک یهودی‌ستیز متعصب بود که به آنچه باور داشت عمل می‌کرد.

اما همه اینها در مقایسه با دستاورد اصلی او قابل اغماض هستند. زیرا او دو کار دیگر را با موفقیت انجام می‌دهد: ترسیم چهره‌ای تیزبینانه از یکی از کهن‌الگوهای عصر مدرن، یعنی «مجرم پشت میزتحریر»، و به‌روزرسانی یکی از کهن‌ترین مقولات بشریت: «شر/شرارت». طبیعتاً تا به امروز نیز یک رسوایی است که شر را به چنین شکلی رادیکال اسطوره‌زدایی کنیم. آرنت در یکی از مشهورترین فرازهای کتابش می‌نویسد: « اگر بخواهیم به زبان روزمره بگوییم، آیشمن هرگز واقعاً به آنچه مشغول انجامش بود فکر نکرده بود. به گونه‌ای، این بی‌فکری محض بود، یعنی آن چیزی که نمی توان آن را با حماقت یکسان دانست که او را شایسته می‌ساخت تا به یکی از بزرگ‌ترین جنایتکاران آن دوران بدل شود.»

حالا، این بی‌فکری چیزی است که بدون آن هیچ نظام بوروکراسی در جهان نمی‌تواند کار کند. دولت مدرن، این هیولای عجیب و غریب که زندگی بخش عمده‌ای از بشریت را سازمان می‌دهد، تنها در صورتی می‌تواند عمل کند که افرادی باشند که بی‌فکر عمل می‌کنند. بدون آنان، هیچ مالیاتی، هیچ ساخت جاده‌ای و هیچ سیستم کیفری وجود نخواهد داشت. و هر چه الگوریتم‌ها و هوش مصنوعی اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند، این پرسش درباره مسئولیت که وقتی میان «آنچه انجام می‌دهی» و «آنچه تصور می‌کنی» دیگر همپوشانی وجود ندارد، محوری‌تر می‌شود.

آرنت هنگامی که درباره آیشمن می‌نویسد، در تعقیب پرسش‌های بزرگ عصر مدرن است. جای تعجب نیست که پاسخ‌های او ناخوشایند هستند. کتاب کوچکی وجود دارد که چند هفته پیش با عنوان «هانا آرنت در سوریه» به زبان آلمانی منتشر شد. نویسنده آن، یاسین الحاج صالح، می‌کوشد اندیشه‌های آرنت را بر کشور خودش تطبیق دهد. او ۱۶ سال در زندان‌های سوریه حبس بود تا اینکه موفق به مهاجرت شد. پس از اقامتی در برلین، شروع به خواندن کتاب‌های آرنت کرد. او در توصیف آرنت از حکومت توتالیتر، بخش زیادی از آنچه خود از سوریه می‌شناخت را بازمی‌یابد. صالح بارها به «آیشمن‌ها»یی می‌پردازد که در طول سال‌های زندان با آنان مواجه شده — و در نهایت پیشنهاد می‌دهد که «شر افراطی» (radikale Böse) که آرنت در کتاب توتالیتاریسم خود ترسیم کرد و «شر مبتذل»ی (banale Böse) که در کتاب آیشمن توصیف کرد، با نوع سومی تکمیل شود: «شر صمیمی» (intime Böse) که او با آن روبرو شده بود — شری که برای تحقق خود به تماس بدنی مستقیم، مانند تجاوز سیستماتیک و شکنجه، نیاز دارد. بی‌تردید، این رویکرد مورد پسند آرنت قرار می‌گرفت.

همه چیز مرزی دارد

اما برای درک هانا آرنت، باید به این نیز اعتراف کرد که حوزه‌های عظیمی از جهان مدرن وجود دارند که با چارچوب فکری او قابل درک نیستند. مسائلی که او نتوانست یا نخواست ببیند، و برای آن‌ها ابزار مفهومی‌ای که او با آن کار می‌کرد، به سادگی به کار نمی‌آید.

مثال اول: تغییرات اقلیمی

بر اساس تمام آنچه امروز می‌دانیم، تغییرات اقلیمی بزرگ‌ترین مشکل بشریت در قرن بیست و یکم است و بسیار دور از مفاهیمی است که آرنت ارائه می‌دهد. این مسئله ربطی به دوران زندگی او ندارد. هنگام تخلیه پلیس روستای «لوتتسرات» (Lützerath) در زمستان  و در ناحیه نورد رایت وست فالن (Nordrhein-Westfalen) ۲۰۲۳ ، «لوییزا نویباوئر» (Luisa Neubauer) کتابی را بالا گرفت: «اصل مسئولیت» اثر «هانس یوناس» (Hans Jonas). یوناس از نزدیک‌ترین دوستان آرنت بود، اما به خاطر کتاب آیشمن، رابطه آن دو به تیرگی گرائید. با این حال، او بعدها سخنرانی مرگ آرنت را بر سر قبرش ایراد نمود. یوناس استدلال می‌کرد که فناوری مدرن، «یکپارچگی» جهان را به خطر می‌اندازد و بنابراین، اخلاق جدید ضروری است. آرنت حتی با «گونتر آندرس» (Günther Anders)، متفکر پیشگام بوم‌شناسی که در دهه پنجاه کتاب «کهنگی انسان» (Die Antiquiertheit des Menschen) را نوشت، ازدواج کرده بود. بنابراین، او به چنین اندیشه‌هایی بسیار نزدیک بود. با این وجود طبیعت یک جای خالی در آثار اوست.

برای مثال: تغییرات اقلیمی. با توجه به آنچه امروز می‌دانیم، این بزرگترین مشکل بشر در قرن بیست‌ویکم است. و بسیار دور از مفاهیمی است که آرنت ارائه می‌دهد. این ربطی به زمانهٔ او ندارد. هنگام تخلیه پلیسی لوتزرات در زمستان ۲۰۲۳ — روستایی در نوردراین-وستفالن که مانع معدن زغال‌سنگ قهوه‌ای بود و جوانان خانه‌ها و درختانش را در اعتراض اشغال کرده بودند — لوییزا نویبائر کتابی را بالا گرفت: «اصل مسئولیت» اثر هانس یوناس. یوناس یکی از نزدیک‌ترین دوستان آرنت بود؛ آنها از دوران تحصیل با هم آشنا بودند، و به دلیل کتاب او درباره آیشمن از هم فاصله گرفتند، اما با این‌همه او بعدها در گورش مراسم سوگواری برگزار کرد. یوناس می‌گفت فناوری مدرن «سالمت» جهان را به خطر می‌اندازد و بنابراین اخلاق جدیدی لازم است. آرنت حتی با گونتر آندرس، پیش‌اندیش بوم‌شناسی که در دهه پنجاه کتاب «کهنگی انسان» را نوشت، ازدواج کرده بود. بنابراین او به چنین اندیشه‌هایی نزدیک است. اما طبیعت در اثر او یک جای خالی است.

مثال دوم: فمینیسم

آرنت یک فمینیست نیز نبود، اگرچه بسیاری از فمینیست‌های امروزی او را دوست دارند. عدم توازن قدرت بین مردان و زنان و پیامدهای آن برای سیاست، هویت و اندیشه، برای آرنت چندان جالب نبود. وقتی «گونتر گائوس» در یک مصاحبه تلویزیونی از او پرسید که آیا زندگی خود را به عنوان تنها فیلسوف زن در میان مردان بی‌شمار، یک داستان رهایی می‌بیند، او پاسخ داد: «او فقط همیشه کاری را که می‌خواست انجام داده است.»

مثال سوم و برجسته: نژادپرستی

در واقع، مرزهای اندیشه آرنت هرگز به وضوحِ زمانی که به سومین موضوع بزرگ عصر ما می‌رسد، آشکار نمی‌شود که منظور «نژادپرستی» است. این امر در هیچ‌کجا واضح‌تر از مقاله او با عنوان «تأملاتی در مورد لیتل راک» (Reflections on Little Rock) (۱) دیده نمی شود.

اما پیشینه ماجرا عکسی بود که در سراسر جهان منتشر گردید. آن تصویر «الیزابت اِکفورد» (Elizabeth Eckford) ۱۵ ساله را که یک دختر سیاه‌پوست بود نشان می‌داد که در ۴ سپتامبر ۱۹۵۷، در آغاز سال تحصیلی جدید، تلاش می‌کرد وارد یک مدرسه شود و توسط یک جمعیت خشن سفیدپوست از آن منع می‌شد. سه سال قبل از آن، دیوان عالی ایالات متحده حکم داده بود که تبعیض نژادی در مدارس باید لغو شود. فرماندار آرکانزاس از اجرای این حکم خودداری کرد و پرزیدنت آیزنهاور افراد مسلح فرستاد. این درگیری روزها به طول انجامید و در پایان، سربازان یک لشکر هوابرد، اکفورد و هشت دانش‌آموز دیگر را به مدرسه همراهی کردند.

اما موضع جنجالی آرنت چه بود؟ هانا آرنت این اقدام را اشتباه می‌دانست. استدلال او این بود که مدارس بخشی از قلمرو سیاسی نیستند و اگر والدین فقط می‌خواستند فرزندانشان را با کودکان سفیدپوست دیگر به مدرسه بفرستند، دولت حق نداشت مانع آنان شود. این متن حتی در زمان خود نیز جنجال‌آفرین بود و همچنان جنجال‌آفرین باقی مانده است. آیا هانا آرنت یک نژادپرست بود؟

البته او هرگز تبعیض نژادی در ایالات متحده را  که در آن زمان بر بخش‌های وسیعی از جنوب حاکم بود  تأیید یا توجیه نکرد. حتی در این مقاله نیز چنین چیزی دیده نمی شود. او فقط در این مورد دچار تردید بود که «آیا عاقلانه است که اجرای حقوق مدنی را از حوزه‌ای آغاز کنیم که هیچ حق بنیادین بشری یا حق اساسی سیاسی در آن در خطر نیست.» او این واقعیت را که حق والدین سفیدپوست در این تحلیل خودش، سنگین‌تر از حق والدین سیاه‌پوست ارزیابی شده است، نادیده گرفت.

به نظر می‌رسد مجادله بر سر این متن در ذهن آرنت کار خود را کرد. هنگامی که چند سال بعد مصاحبه‌ای با «رالف الیسون» (Ralph Ellison) نویسنده سیاه‌پوست منتشر شد که در آن آرنت را به دلیل کم‌اطلاعی از تاریخ سیاهپوستان آمریکا مورد انتقاد قرار داده بود، آرنت در پاسخ نامه‌ای به او نوشت و این را پذیرفت - با این حال، هرگز موضع خود را به طور عمومی اصلاح نکرد.

مجادله درباره «لیتل راک» تا به امروز ادامه دارد. این پرسش که چگونه یک اندیشمند که از نخستین کسانی بود که به ریشه‌های ایدئولوژی نازی در استعمار اروپا اشاره کرد، توانست درک کمی از نژادپرستی در ایالات متحده داشته باشد، همچنان باز است. آیا او آمریکا را بیش از حد دوست داشت؟ آیا درک آرنت از یهودی‌ستیزی، او را نسبت به دیگر اشکال تبعیض کور کرده بود؟ شاید هم به سادگی بتوان گفت: اگر می‌خواهید نژادپرستی را درک کنید، هانا آرنت جایگاه درستی نیست.

سرزمین آزادگان

اندیشه سیاسی هانا آرنت بر فلسفه یونان باستان استوار است. اما در عین حال، او همواره با هر دو پا در زمان حال و در مشکلات روزمره ایستاده است. این دو را باید با هم درنظر گرفت. در اکثر نظریه‌های سیاسی و حتی در دانش عامه، مفاهیمی مانند قدرت و خشونت با هم مرتبط دانسته می‌شوند. اما نزد آرنت این‌گونه نیست. قدرت در اندیشه او به قلمرو کنش عمومی تعلق دارد. این قدرت است که نهادهای جمهوری‌خواه و آزادی‌بخش را بنیان می‌نهد. قدرت، یک کنش ارتباطی (Handeln kommunikatives) است. در مقابل، خشونت نقطه مقابل آن است. خشونت خاموش است و قدرت را به نابودی می‌کشاند.

تصور آرنت از جامعه نیز خلاف شهود رایج است. برای بیشتر مکاتب جامعه‌شناسی و در درک عامه مردم، کار (die Arbeit) در مرکز نحوه نگرش ما به خودمان قرار دارد. اما نزد آرنت این‌گونه نیست. «کار کردن»، «تولید کردن» و «کنش» سه مقوله‌ای هستند که او از طریق آنها به زندگی جمعی می‌نگرد. می‌توان گفت: تولید مثل، خودشکوفایی و سیاست. اما کار (die Arbeit) در پایین‌ترین مرتبه قرار دارد.

این تصور که وقت گذراندن با گوشی همراه (Handy) و لایک کردن پست‌های اینستاگرام ممکن است به نوعی با سیاست مرتبط باشد، برای آرنت کاملاً بیگانه می‌بود. از نگاه او، سیاست یعنی آنچه ما را به عنوان موجوداتی اجتماعی تعریف می‌کند، تنها در فراسوی خودشکوفایی (Selbstverwirklichung) و مصرف (Konsums) آغاز می‌شود. در جایی که سنگینی ضرورت دیگر بر دوش‌های ما فشار نمی‌آورد.

یا نگاه او به تاریخ را در نظر بگیرید. انقلاب آمریکا با اعلامیه استقلال در سال ۱۷۷۶ و انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹، معمولاً به عنوان دو رویداد مرتبط به هم در نظر گرفته می‌شوند. اما نزد آرنت این‌گونه نیست. از دید او، این دو انقلاب یک جفت متضاد هستند. و او تنها انقلاب آمریکا را به طور واقعی به رسمیت می‌شناسد. او معتقد است انقلاب فرانسه در همان لحظه‌ای شکست خورد که فقیران وارد عرصه شدند. این امر به ناگزیر به دوره وحشت انجامید. در مقابل، انقلاب آمریکا موفق بود، دقیقاً به این دلیل که سعی نکرد با نابرابری مبارزه کند – بلکه از طریق یک قانون اساسی پیچیده، آزادی را تضمین کرد. بدین ترتیب، فضایی جدید برای سیاست گشوده شد.

این دیدگاه، البته، یک نامه عاشقانه به ایالات متحده است، کشوری که وقتی او مجبور به فرار از اروپا شد – بی وطن و بی دولت – او را در آغوش کشید. اما در عین حال، یک پیش‌بینی روشن‌بینانه از تمام انقلاب‌هایی است که از دهه ۱۹۷۰ به بعد در جهان رخ داده‌اند: در یونان، آفریقای جنوبی، شیلی، در سراسر اروپای شرقی، از سقوط دیوار برلین در آلمان تا «انقلاب کرامت» (Revolution der Würde) در میدان کیف. در اقداماتی که تقریباً همیشه بی‌خشونت هستند، شهروندان عادی آنچه را آرنت «شرایط آزادی» می‌نامد، ایجاد می‌کنند. این توانایی خودسازمان‌دهی از نظر آرنت جزو لوازم اصلی بشر است. بارها و بارها سر برمی‌آورد و انسان‌ها را به بازیگران یک فرآیند سیاسی تبدیل می‌کند – به جای آنکه قربانیان آن باشند.

آزادی ممکن است. بعد چه؟

آرنت تصوری پیچیده از سیاست دموکراتیک دارد. دموکراسی ثبات خود را از گشودگی (Offenheit) خود می‌گیرد. گشودگی در برابر شهروندان فعال و حتی شورشی، در برابر نخبگان مسئول و در برابر مراجع قدرت. این تنها زمانی کار می‌کند که شجاعت، قضاوت و حس مشترک با هم همراه شوند – و این تجربه که متفاوت بودن (unterschiedlich zu sein)، امر مشترک (das Gemeinsame) را تقویت می‌کند. بنابراین، عوامل بسیار زیادی باید گرد هم آیند تا آزادی دموکراتیک را ممکن سازند.

بی‌تردید او جمهوری فدرال امروز آلمان را که تا مغز استخون بوروکراتیزه شده، با دیدی همراه با سوءظن می‌نگریست. چرا که از نظر آرنت، آزادی یعنی آماده بودن برای حرکت به سوی وضعیت ناشناخته و نامعلوم (Ungewisse).

پیمودن یک عصر

در سال‌های اخیر، هانا آرنت اغلب به عنوان اندیشمند برندگان (Denkerin der Gewinner) در نظر گرفته شده است. این امر با جریان جهان و این توهم ارتباط دارد که گویا دموکراسی لیبرال در درازمدت بدون جایگزین است – آرنت در این زمینه منبع الهام خوبی به شمار می‌رفت. به نظر می‌رسد با توجه به جهان گرگ‌ها [وضعیت خشن و پرخطر] که اکنون در حال ظهور است، این نگرش، دست‌کم برای مدتی، بازار خود را از دست داده است.

اندیشیدن بدون نرده‌بان

در سال ۱۹۷۲، سه سال پیش از مرگش، همایشی به افتخار آرنت در دانشگاه تورنتو برگزار شد و او نیز دعوت شده بود. این یک رویداد جالب بود. آرنت مجبور بود انتقادات تندی را تحمل کند، آن هم در حالی که برای یک مراسم افتخاری، چنین چیزی قابل تصور نیست. بارها از او پرسیده شد: «شما واقعاً در کجا ایستاده اید و موضعتان چیست؟» او پاسخ داد: «من جایگاه مشخصی ندارم. من واقعاً در جریان اندیشه سیاسی حاضر یا هیچ اندیشه سیاسی دیگری هم سو نیستم. البته نه به این خاطر که بخواهم به طور خاص اصیل (besonders originell) باشم – بلکه بیشتر به این دلیل است که به سادگی اینگونه شده که من هیچ‌کجا واقعاً جا نمی‌شوم.»

اما مگر می‌توان بدون داشتن تکیه‌گاهی [زمین زیر پا] اندیشید؟ او پاسخ داد: «شما از «اندیشیدن بدون زمین» سخن گفتید. من یک استعاره دارم که آنقدر بی‌رحم نیست، هرگز آن را منتشر نکرده‌ام و فقط برای خودم نگه داشته‌ام. من آن را «اندیشیدن بدون نرده‌بان» (Denken ohne Geländer) می‌نامم. وقتی از پله‌ها بالا یا پایین می‌روید، همیشه می‌توانید به نرده‌بان تکیه دهید تا نیفتید. اما ما نرده‌بان را از دست داده‌ایم. اینگونه است که با خودم ارتباط برقرار می‌کنم.» اندیشیدن بدون نرده‌بان. دوباره یکی از همان جملات به یاد ماندنی آرنت است که قابلیت چاپ روی تی‌شرت را دارد. اما می‌توان آن را جدی هم گرفت.

عبور از فاجعه‌های قرن بیستم

این یک زن است که زندگی‌اش به طور تنگاتنگی با فاجعه‌های قرن بیستم گره خورده است: فاشیسم، کمونیسم، لیبرالیسم. جنگ جهانی دوم، هولوکاست، جنگ سرد. این عصری است که او از آن عبور می‌کند. و این عصر، معیارها و استانداردهای همه را از بین می‌برد. تقریباً هیچ‌کس از فریفتگی توسط قدرت – که وعده امنیت می‌دهد – گریزی نداشت. اما آرنت از آن گریخت. دست‌کم در بیشتر موارد. تعداد کمی می‌توانند چنین ادعایی درباره خود داشته باشند.

پنجاه سال پس از مرگ آرنت، ایدئولوژی‌ها بازگشته‌اند. هم در مقیاس جهانی و هم در زندگی روزمره. کره زمین در حال تقسیم‌بندی مجدد است و جهانی پسا-غرب در حال ظهور است. از آرنت می‌توان آموخت که چگونه با این جهان روبرو شویم.

منبع: اشپیگل، شماره ۴۹، سال ۲۰۲۵
DER SPIEGEL 49 | 2025
———————————
توضیح تکمیلی مترجم:
۱: نوشته آرنت تحت عنوان «تأملاتی درباره لیتل راک» (۱۹۵۹) یکی از بحث‌برانگیزترین مواضع اوست. در این مقاله، او میان «امر اجتماعی» (the social) ، «امر سیاسی» (the political) و «امر خصوصی» (the private) تمایز قائل می‌شود و ادعا می‌کند که دولت نباید در حوزه اجتماعی (مانند مدارس و انتخاب هم‌محل‌های اجتماعی) دخالت کند. از نظر او، اجبار به یکسان‌سازی اجتماعی (مانند ادغام اجباری نژادی در مدارس) ممکن است به آزادی‌های مدنی لطمه بزند.

نقدهای اصلی به موضع آرنت:
• ساده‌انگاری در تحلیل قدرت: منتقدان استدلال می‌کنند که آرنت جداسازی نژادی را صرفاً یک «ترجیح اجتماعی» نمی‌دانست، بلکه آن را یکی از مکانیسم‌های اصلی سلطه سیاسی و نظامی‌سازی فضای عمومی توسط سفیدپوستان می‌دانست. از این منظر، مدارس جداگانه ابزار حفظ نظم نژادی بودند.
• نادیده گرفتن خشونت ساختاری: تصمیم آرنت مبنی بر قرار دادن آموزش در حوزه «اجتماعی» و نه «سیاسی»، این واقعیت را نادیده می‌گیرد که تبعیض نژادی در مدارس بخشی از یک سیستم گسترده‌تر ستم نژادی و محرومیت از حقوق شهروندی بود.
• تناقض با اندیشه خودش: برخی مفسران می‌گویند این موضع با دفاع سرسختانه آرنت از «حق بر داشتن حقوق» و ضرورت مداخله برای محافظت از کرامت انسانی در موارد دیگر (مثل پیگرد یهودی‌ستیزی) در تناقض است. آرنت بعدها در پاسخ به انتقادات گفت که از «نیروی پلیس» برای اجرای ادغام نژادی دفاع نمی‌کند، اما در عین حال تأکید کرد که قوانین ضد تبعیض نژادی باید به شدت اجرا شوند. با این حال، او هرگز به طور کامل از نوشته اصلی خود در مورد لیتل راک عقب‌نشینی نکرد. اتهام «نژادپرستی» به آرنت از سوی بسیاری از پژوهشگران بی‌اساسی تلقی می‌شود، چرا که او در طول زندگی علیه تمامی اشکال توتالیتاریسم و ستم مبارزه کرد. اما تحلیل او در مورد لیتل راک نشان‌دهنده یک نقطه کور قابل توجه در اندیشه اوست — ناتوانی در درک کامل اینکه چگونه نژادپرستی نه تنها یک مسئله «اجتماعی»، بلکه یک مسئله سیاسی بنیادی است که پایه‌های «فضای عمومی» و «حقوق شهروندی» را در ایالات متحده شکل داده است. این بخش از زندگی او نشان می‌دهد که حتی بزرگترین متفکران نیز می‌توانند تحت تأثیر کوررنگی‌های دوران خود قرار گیرند.





نظر شما درباره این مقاله:







جزایر سه‌گانه و تهدید تازه کشورهای عربی ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 19:16

جزایر سه‌گانه و تهدید تازه کشورهای عربی






نظر شما درباره این مقاله:







روزگار بشار اسد یک سال پس از سقوطش چگونه می‌گذرد؟
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 19:00

روزگار بشار اسد یک سال پس از سقوطش چگونه می‌گذرد؟






نظر شما درباره این مقاله:







استراتژی ترامپ؛ خاورمیانه و سرنوشت ایران ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 18:13

استراتژی ترامپ؛ خاورمیانه و سرنوشت ایران






نظر شما درباره این مقاله:







خاکسپاری پیکر خسرو علیکردی، وکیل دادگستری
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 17:25

خاکسپاری پیکر خسرو علیکردی، وکیل دادگستری


واکنش‌ها به مرگ «مشکوک» او ادامه دارد

رادیو فردا: مراسم خاکسپاری خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی پیشین که مرگ او موجی از واکنش‌ها مبنی بر مشکوک بودن دلیل مرگ برانگیخته است، روز یکشنبه ۱۶ آذر با حضور مردم در سبزوار برگزار شد.

جواد علیکردی، وکیل دادگستری که خود دورهٔ محکومیت زندان خانگی‌اش را می‌گذارند، در مراسم خاکسپاری برادرش گفت امیدوار است جمهوری اسلامی حکم جدید دادگاه انقلاب مشهد علیه برادرش را تأیید کند «تا در پیشگاه پدرِ شهیدم سرافرازتر باشد.»

براساس اعلام سایت وکلاپرس، مرگ این وکیل دادگستری که در سال‌های اخیر وکالت برخی زندانیان سیاسی و خانواده‌های دادخواه را بر عهده داشت، شامگاه جمعه ۱۴ آذر رخ داد با این توضیح تأییدنشده که او «در دفتر کار خود دچار ایست قلبی شده است».

اما با گذشت بیش از دو روز از مرگ او و به‌رغم واکنش شمار قابل‌توجهی از دیگر وکیلان و فعالان مدنی که درگذشت او را «مشکوک» و یا «قتل» خوانده‌اند، مقامات قضایی و انتظامی هنوز اطلاعیه‌ای در این باره صادر نکرده‌اند.

سینا یوسفی، وکیل دادگستری، روز شنبه از مشکوک بودن و «ابهامات جدی» در مورد مرگ خسرو علیکردی «بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده از نزدیکان و منابع موثق» خبر داد و نوشت نیروهای پلیس و مأموران اطلاعاتی پس از این واقعه «دوربین‌های مداربسته» دفتر او را بردند و «قاضی کشیک قتل نیز بلافاصله در صحنه حاضر شد».

این وکیل دادگستری در ادامه نوشت «این امر خود نشان‌دهندهٔ ارزیابی اولیهٔ مقامات از مشکوک بودن ماجرا است. با این حال، تا کنون هیچ توضیح رسمی به خانواده ارائه نشده است».

خسرو علیکردی، وکیل اهل سبزوار و ساکن مشهد که پدرش را در جنگ ایران و عراق از دست داده بود، وکالت فاطمه سپهری، زندانی سیاسی، شماری از بازداشت‌شدگان جنبش «زن زندگی آزادی» و همچنین تعدادی از خانواده‌های دادخواه مانند خانوادهٔ ابوالفضل آدینه‌زاده، نوجوان معترض کشته‌شده، را بر عهده داشت.

او خود نیز پیش‌تر به‌دلیل فعالیت‌های مدنی خود مدتی زندانی شده بود.

امیر رئیسیان، وکیل دادگستری، نیز در واکنش به خبر درگذشت خسرو علیکردی نوشت مرگ او «مستقیم یا غیرمستقیم» نتیجهٔ ستم‌هایی است که در حق او و موکلانش اعمال شده بود.

مرضیه محبی، وکیل دادگستری، هم به‌نقل از «منابع موثق» خود نوشت آقای علیکردی در دفتر کارش با «ضربه به سر» کشته شده، ادارهٔ اطلاعات دوربین‌های محل را جمع کرده و دسترسی به خانوادهٔ او نیز «ناممکن» شده است.

رادیو فردا مستقلاً قادر به تأیید یا رد این جزئیات نیست. با این حال شماری دیگر از وکلای دادگستری نیز در واکنش‌های خود دست‌کم بر مشکوک بودن مرگ این وکیل فعال حقوق بشر صحه گذاشتند.

رضا شفاخواه، وکیل داگستری، نوشت علیکردی برای دفاع از موکلینش «تا پای جان» رفت و افزود: «ستم زمانی پایان می‌یابد که ستم‌دیده تصمیم بگیرد دیگر تحمل نکند. خسرو علیکردی خیلی وقت بود که ستم را دیگر تحمل نمی‌کرد و در این مسیر تعارف و وسط‌بازی را کنار گذاشت و تا پای جان عزیزش هم رفت.»

بابک پاک‌نیا، وکیل دادگستری، نیز تصویری از گفت‌وگوی خود با علیکردی را به اشتراک گذاشت و با اشاره به این‌که علیکردی بعد از آزادی از زندان، باز هم در جهت احیا‌ و‌ استیفای حقوق‌ مردم، دست از تلاش برنداشت، از تشکیل یک پرونده جدید علیه او خبر داد و نوشت «تا لحظهٔ آخر دست از سر او برنداشتند».

به‌گفتهٔ سینا یوسفی، وکیل دادگستری، جواد علیکردی، برادر خسرو علیکردی که او هم وکیل دادگستری است، در حال حاضر با پابند الکترونیکی در زندان خانگی به سر می‌برد.

جواد علیکردی در مراسم خاکسپاری برادرش گفت: «امیدوارم جمهوری اسلامی حکم جدیدی را که دادگاه انقلاب مشهد علیه خسرو علیکردی مبنی بر حبس و تبعید و ممنوعیت خروج و فعالیت را تأیید کند تا برادرم در پیشگاه پدر شهیدم سرافرازتر باشد.»

برخی منابع نیز از تماس مأموران وزارت اطلاعات با برخی دوستان نزدیک آقای علیکردی تماس گرفته و هشدار داده‌اند که از اطلاع‌رسانی عمومی در خصوص مشکوک بودن مرگ این وکیل دادگستری خودداری کنند.





نظر شما درباره این مقاله:







نشست احتمالی میان السیسی و نتانیاهو
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 14:35

نشست احتمالی میان السیسی و نتانیاهو


باراک راوید / اکسیوس

کاخ سفید در صدد است نشست مشترکی میان بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، و عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، ترتیب دهد؛ دو رهبری که از پیش از جنگ غزه تاکنون هیچ تماسی با یکدیگر نداشته‌اند. یک مقام آمریکایی و یک منبع اسرائیلی مطلع، این موضوع را به وب‌سایت اکسیوس گفته‌اند.

به گفته‌ی مقام‌های آمریکایی، پیش‌شرط چنین دیداری آن است که نتانیاهو با توافق راهبردی صادرات گاز به مصر موافقت کند و گام‌های دیگری نیز برای متقاعد کردن سیسی به برگزاری نشست بردارد.

اهمیت موضوع: به‌گفته‌ی مقام‌های آمریکایی، واشنگتن می‌کوشد از مسیر دیپلماسی اقتصادی یخ روابط اسرائیل و کشورهای عربی را آب کند.

یک مقام آمریکایی به اکسیوس گفت: «این برای اسرائیل فرصت بزرگی است. فروش گاز به مصر، نوعی وابستگی متقابل ایجاد می‌کند، دو کشور را به هم نزدیک‌تر می‌سازد، صلحی گرم‌تر می‌آفریند و از وقوع جنگ جلوگیری می‌کند.» 

تصویر کلی: دولت آمریکا طرح‌های مشابهی را بررسی می‌کند که هدف آن ایجاد مشوق‌های اقتصادی میان اسرائیل و کشورهای عربی از جمله لبنان، سوریه و عربستان سعودی در حوزه‌هایی مانند فناوری و انرژی است.

هدف این ابتکارها آن است که اسرائیل از انزوای دیپلماتیک خارج شود، الگوی تازه‌ای برای تعامل با جهان عرب شکل گیرد و «توافق‌های ابراهیم» دوباره به مسیر اصلی بازگردند.

مقام‌های آمریکایی امیدوارند این هدف همزمان با تلاش‌های آنان برای تثبیت آتش‌بس در غزه و پیشبرد روند صلح دنبال شود.

پشت صحنه: به گفته‌ی یک مقام آمریکایی، جرد کوشنر، مشاور و داماد رئیس‌جمهور پیشین دونالد ترامپ، در گفت‌وگوهای اخیر به نتانیاهو گفته است اسرائیل باید پس از جنگ نشان دهد که فراتر از «دستورکار منفی» چیزی برای ارائه به ملت‌های منطقه دارد.

به گفته‌ی کوشنر، کشورهای منطقه نمی‌خواهند همواره درباره ایران صحبت کنند، بلکه مایل به بررسی فرصت‌های اقتصادی هستند. او تأکید کرده که اگر اسرائیل می‌خواهد در منطقه پذیرفته شود، باید دوباره به همین زبان سخن بگوید.

یکی از مقام‌های آمریکایی گفت: «جرد به بی‌بی گفت اسرائیل باید توان دیپلماسی اقتصادی خود را تقویت کند و بخش خصوصی را در روند صلح مشارکت دهد. او توضیح داد که وقتی قطری‌ها، سعودی‌ها یا اماراتی‌ها به واشنگتن می‌آیند، هیأت‌های تجاری هم همراه دارند چون تمرکزشان بر توافق اقتصادی است.» 

همین مقام افزود که اسرائیل باید از مزیت‌های خود در حوزه فناوری و هوش مصنوعی، منابع گاز طبیعی و دانش فنی در انرژی‌های تجدیدپذیر و مدیریت آب برای پیشبرد دیپلماسی منطقه‌ای استفاده کند.

به گفته‌ی او، کوشنر به نتانیاهو پیشنهاد کرده است از مصر آغاز کند؛ کشوری که نقش کلیدی در دستیابی به توافق صلح غزه داشته و در بازگرداندن ۲۷ تن از ۲۸ گروگان جان‌باخته در غزه پیشگام بوده است.

یک مقام آمریکایی گفت: «مصری‌ها واقعاً تعهد زیادی برای کمک در غزه نشان داده‌اند.» 

با این حال، به گفته‌ی یک مقام آمریکایی و یک منبع اسرائیلی، هرچند نتانیاهو به کوشنر گفته مایل به دیدار با سیسی است، اما هنوز اقدام جدی‌ای در این مسیر انجام نداده و رئیس‌جمهور مصر نیز تمایل چندانی به این دیدار ندارد.

به گفته‌ی منبع اسرائیلی، «در دو سال گذشته هیچ تماس راهبردی مهمی میان دو کشور وجود نداشته است.» 

گذشته ماجرا: طبق گفته همین منبع، نتانیاهو پیش‌تر از حضور در نشست صلح غزه در شرم‌الشیخ مصر که با میانجیگری ترامپ برنامه‌ریزی شده بود، انصراف داد؛ اقدامی که به مذاق سیسی خوش نیامد.

نتانیاهو و سیسی در سال ۲۰۱۸ یک دیدار محرمانه برگزار کردند و آخرین دیدار علنی آنان به مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۷ برمی‌گردد.

تمرکز تازه: منابع آمریکایی به نتانیاهو گفته‌اند که برای تحقق نشست، باید پیشنهادی ملموس به مصری‌ها ارائه کند. یکی از گزینه‌ها، تصویب توافقی چندمیلیارد دلاری در زمینه گاز طبیعی است که بر اساس آن اسرائیل حدود ۲۵ درصد برق مصر را تأمین خواهد کرد. شرکت آمریکایی «شورون» یکی از شرکای اصلی میدان گازی مرکزی این طرح است.

سیسی در ماه ژوئیه با وجود انتقادهای داخلی و خارجی، این طرح را تصویب کرد اما دولت اسرائیل هنوز گام مشابهی برنداشته است.

منبع اسرائیلی علت این تعلل را «مسائل خرد سیاست داخلی اسرائیل» و تمایل نتانیاهو به امضای رسمی توافق در جریان دیدار علنی با سیسی در خاک مصر عنوان کرد. سفارت اسرائیل در واشنگتن از اظهار نظر در این باره خودداری کرده است.

به گفته‌ی مقام‌های آمریکایی، نتانیاهو باید این توافق گازی را تصویب و مجموعه‌ای از پیشنهادهای اقتصادی دیگر را نیز برای زمینه‌سازی دیدار با سیسی آماده کند.

آنچه باید در نظر داشت: بنا بر گفته‌ی منابع اسرائیلی و آمریکایی، نتانیاهو اخیراً تیمی تعیین کرده که در خفا در حال آماده‌سازی دستاوردهای اقتصادی مشخص برای احتمال برگزاری نشست با سیسی است.

جمع‌بندی: یک مقام آمریکایی گفت: «ما به بی‌بی گفتیم باید این رابطه را به صلحی گرم تبدیل کند و سپس برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای همکاری کند. اگر این روش با مصر مؤثر باشد، می‌توان همین مدل را با سوریه، لبنان و عربستان هم پیش برد.» 





نظر شما درباره این مقاله:







دستور دادم سیم‌کارت‌های سفید را سیاه کنند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 11:41

دستور دادم سیم‌کارت‌های سفید را سیاه کنند






نظر شما درباره این مقاله:







ایران در انتظار دومین هواپیمای حامل اتباع اخراجی
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 11:16

ایران در انتظار دومین هواپیمای حامل اتباع اخراجی






نظر شما درباره این مقاله:







محمد خاتمی: دانشگاه‌های ما حال و روز خوبی ندارند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 10:56

محمد خاتمی: دانشگاه‌های ما حال و روز خوبی ندارند






نظر شما درباره این مقاله:







هیچ جامعه‌ای با آینده مبهم شاد نیست
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 10:51

هیچ جامعه‌ای با آینده مبهم شاد نیست


مظاهر گودرزی / خبرآنلاین: حال و روز شادی و نشاطِ جمعی در سرزمین ما به زبان شفیعی کدکنی وصفی چنین دارد: «طفلی به نامِ شادی دیری‌ست گم شده‌ست، با چشم‌های روشنِ برّاق، با گیسویی بلند، به بالای آرزو، هر کس ازو نشانی دارد، ما را کُنَد خبر، این هم نشانِ ما: یک‌سو، خلیج‌فارس سویِ دگر، خزر»؛ اما این گم‌گشتگی حاصل چیست؟

بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند نشاط اجتماعی ارتباط مستقیم با وضعیت سرمایه اجتماعی دارد، گزارش‌های اخیر هم نشان می‌دهد سرمایه اجتماعی در کشور روند نزولی دارد، مدتی قبل سیدمحمد بطحایی، رئیس سازمان امور اجتماعی کشور گزارشی از سرمایه اجتماعی ارائه داد، او در یک مصاحبه گفت: «سرمایه‌های اجتماعی ما [در ایران] بالا نیست و آمار ۲۶.۵ درصد بسیار رقم نگران‌کننده‌ای است.» بطحایی همچنین میزان رضایت شهروندان از اوضاع کشور با شرایط فعلی را ۲۵.۵ درصد عنوان کرد و یادآور شد که: «با نشاط اجتماعی فاصله داریم.» اما مشکل دقیقا از همین‌جا شروع می‌شود، یعنی وقتی همه‌ی آمار و ارقام‌ها نشان می‌دهند نشاط اجتماعی وضعیت نزولی دارد حکومت می‌خواهد پا به میدان بگذارد و این نشاطِ جا مانده را جبران کند.

این جملات بخشی از صحبت‌های رئیس سازمان امور اجتماعی کشور درباره روند بازتولید نشاط در جامعه است: «پس از جلسات متعدد بخشنامه‌ای تحت عنوان نشاط اجتماعی نوشته و ابلاغ شد؛ به طوری که در هر شهرستانی به مقتضای فرهنگ، آداب و رسوم و فرهنگ محلی و بومی خود رویدادهایی را برگزار کنند.»

این جملات هم برای حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی است: «جامعه ما قطعاً به نشاط حلال نیاز دارد. قطعا باید برنامه‌ها و جشنواره‌های نشاط‌آور برگزار کنیم تا مردم مومنانه از زندگی خود لذت ببرند. بنابراین لذت ممنوع نیست، اما لذت باید توأم با ایمان باشد.»

هر دو جمله رنگ و بویی از جنس فرمان، دستور و بخشنامه برای بازگشتِ آن طفل گمشده، یعنی شادی و نشاط به جامعه دارند، درحالی‌که عباس نعیمی جورشری، مدیر گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه‌شناسی ایران معتقد است: «نشاط اجتماعی از جنس احساس امنیت، رضایت، امید و آزادی است، درحالی‌که بخشنامه از جنس اجبار و کنترل است، این دو منطق باهم تضاد دارند. در مطالعاتِ تطبیقی حکومت‌ها، تمام تلاش آنها برای شادی دستوری معمولا دو نتیجه داشته، یکی شادی نمایشی و دیگری اثر معکوس.»

* تعریف عملیاتی شما از نشاط اجتماعی چیست؟

برای ارایه یک تعریف عملیاتی جامع، همزمان باید نظریه‌های جامعه شناسی، شاخص‌های بین‌المللی (UNDP, WHO, OECD) و نیز پیمایش‌های ایرانی مانند ارزش‌ها و نگرش‌ها را مدنظر قرار داد. بنابراین تعریف عملیاتی استاندارد ما می‌تواند این‌گونه مفصل‌بندی شود؛ نشاط اجتماعی مجموعه‌ای از احساسات، رفتارها و وضعیت اجتماعی قابل اندازه‌گیری است.

* اجزای مهم این مجموعه قابل اندازه‌گیری چه چیزهایی هستند؟

این‌که آیا افراد جامعه احساس رضایت، امید و انگیزش برای مشارکت جمعی دارند؟ همچنین چقدر در فعالیت‌های فرهنگی هنری ورزشی و مدنی حضور فعال دارند؟ آن‌ها چقدر روابط اجتماعی امن، معنادار و اعتمادآمیز را تجربه می‌کنند؟ چقدر دسترسی بدون تبعیض به عرصه عمومی و تجربه‌های جمعی دارند؟ و این‌که سطحی از رفاه روانی اجتماعی را که تجربه می‌کنند چقدر آن‌ها را به سمت تعامل مثبت با دیگران سوق می‌دهد؟اگر بخواهم این پنج مورد را فشرده کنم باید بگویم نشاط اجتماعی یعنی مثلث؛ ذهنیت مثبت جمعی بعلاوه توان مشارکت، در کنار رفتارهای جمعی نشاط آفرین.

* شما پنج مورد از اجزای پر اهمیت تشکیل دهنده نشاط اجتماعی را معرفی کردید، آیا درباره وضعیت آن‌ها در جامعه ایرانی اطلاعاتی در دسترس هست؟

پیمایش‌های ملی نشان می‌دهد نمودار هر پنج مولفه یعنی احساس رضایت و امید، تمایل به فعالیت فرهنگی، روابط اجتماعی امن و اعتماد آمیز، احساس تبعیض و رفاه روانی اجتماعی در جامعه‌ی ایرانی در بازه‌های بلند مدت سیر نزولی داشته است. یعنی در جامعه ایرانی ذهنیت مثبت جمعی، توان مشارکت و رفتارهای جمعی نشاط‌آور رو به کاهش است.

نشاط اجتماعی به شدت امر طبقاتی است

* نشاط اجتماعی با همین مولفه‌های که شما برای ما صورت‌بندی کردید در گروه‌های اجتماعی مانند طبقه متوسط، یا طبفه فرودست و فرادست متفاوت است؟

نشاط اجتماعی به شدت امر طبقاتی است و از نظر چگونگی تجربه و امکان تحقق، در سه طبقه فرودست، متوسط و فرادست تفاوت‌های ساختاری وجود دارد؛ این تفاوت‌ها فقط در سطح شادی نیست، بلکه در ماهیت شادی، امکان و ابعاد تجربه، ابزارها، معانی و حتی در محدودیت‌ها قابل مشاهده است.

* به ما بگویید نشاط اجتماعی در طبقه فرودست چه ویژگی‌هایی دارد؟

نشاط اجتماعی در این طبقه معمولاً جمعی، خیابانی، ارزان و کوتاه مدت است. در واقع با نوعی شادیِ آنی، رهایی‌بخش و کم هزینه مواجه هستیم که بیشتر برای فرار لحظه‌ای است.

* فرار از چه چیزی؟

فرار از فشارهای اقتصادی. در این طبقه سرمایه فرهنگی و اقتصادی معدود است و تنوع تجربه‌ را کاهش می‌دهد، همچنین امنیت شغلی و روانی پایین هم در این طبقه سبب شادی ناپایدار و شکننده می‌شود.

* اگر بخواهید مصداقی بگویید چه‌جور شادی‌هایی معرفی می‌کنید؟

مثل شادی‌های خیابانی، موسیقی‌های بلند در پارک‌ها و خیابان‌ها، فوتبال، جشن‌های محلی، دورهمی‌های کوچک خانوادگی، یا حضور در فضاهای شهری که رایگان هستند.

* شما وقتی گفتید نشاط طبقاتی است، از محدودیت هم در این طبقه‌بندی نام بردید، محدودیت‌های نشاط در طبقه فرودست چیست؟

بی‌ثباتی اقتصادی، حاشیه‌نشینی و نبودن فضاهای امن، تبعیض ساختاری و انگ اجتماعی جزو محدویت‌های این طبقه برای نشاط اجتماعی هستند. در این طبقه نشاط بیشتر فشار زدایی است تا پرورش امید جمعی، نشاط برای این طبقه ابزار است نه نماد منزلت، در واقع نشاط ابزاری برای کاهش فشار است، درحالی‌که نشاط قرار است سبب پرورش امید جمعی شود.

نشاط در طبقه متوسط ابزاری برای فاصله گرفتن از فشارهای سیاسی اجتماعی است

* اگر موافق باشید با همین نگاه نشاط در طبقه متوسط را بررسی کنیم، نشاط در این طبقه چه ویژگی‌ای دارد؟

نشاط در طبقه متوسط معنای فرهنگی، هویتی و نمادین دارد، یعنی این طبقه از ورزش کردن، هنر، کنسرت، کافه، کتاب‌فروشی، تئاتر، سالن سینما، سفرهای داخلی تغذیه می‌کند، بنابراین نشاط در این طبقه ابزار ساخت هویت و فاصله گرفتن از فشارهای سیاسی اجتماعی است.

* و حاضر هستند برای این‌ها پول هم بدهند.

بله همین‌طور است، ضمن این‌که در این گروه فعالیت‌های داوطلبانه هم جزو مصداق‌های نشاط ساز است. همچنین فضای مجازی هم به عنوان حوزه عمومی سبک زندگی مطرح می‌شود.

* حالا موانع نشاط در طبقه متوسط چیست؟

موانع نشاط در این طبقه فرسایش سرمایه اجتماعی یا بی‌اعتمادی به نهادها است، وقتی می‌گویم بی‌اعتمادی به نهادها منظورم سیاست‌زدگی شدید است، در کنار آن فشارهای اقتصادی هم باعث کوچک شدن طبقه متوسط شده است.نشاط طبقه متوسط دو گانه است یعنی هم امر فرهنگی است و هم امر سیاسی، وقتی فضاهای فرهنگی محدود و سیاست‌زده می‌شود نشاط طبقه متوسط به سرعت به ناخشنودی و اعتراض تبدیل می‌شود، اتفاقا همین طبقه است که بیشترین شکاف میان انتظارات و واقعیات را تجربه می‌کند.

نشاط در طبقه فرادست قطع نمی‌شود

* برسیم به طبقه فرادست، در این طبقه نشاط چه ویژگی‌ای دارد؟

نشاط اجتماعی در این طبقه ویژگی خصوصی دارد، ممتاز، پرهزینه و البته انحصاری است، بنابراین بیشتر بر منزلت و جایگاه استوار است، به‌همین خاطر نشاط در خدمت بازتولید و حفظ این طبقه و قدرت طبقاتی آن است. نشاط در این طبقه قطع نمی‌شود و فقط انتقال مکان پیدا می‌کند.

* چه مصداق‌هایی دارد؟

سفرهای خارجی، باشگاه‌های خصوصی، مهمانی‌های بسته، فضاهای فرهنگی و ورزشی وی‌آی‌پی (VIP) یا خصوصی، رویدادهای هنری خاص.

* نشاط در این طبقه با محدودیت هم مواجه است؟

بله اما خیلی کمتر از دو طبقه دیگر است. محدودیت نشاط در این طبقه همان محدودیت‌های عمومی است که خیلی اندک روی نشاط این طبقه تاثیر دارد. بنابراین نشاط در طبقه فرادست وابسته به شبکه‌های بسته و سرمایه اقتصادی است، پایدار است اما عمومی نیست، نکته اینکه نشاط این طبقه اثر اجتماعی کمتری دارد.

طبقه متوسط نماد نشاط در جامعه است

* اما میان این سه طبقه بیشتر نشاط اجتماعی در طبقه متوسط مورد توجه قرار می‌گیرد، چرا؟

در گزارش‌های رسمی هم وقتی از کاهش نشاط اجتماعی صحبت می‌شود معمولاً اشاره‌شان به طبقه متوسط است چراکه این طبقه مهم‌ترین موتور فرهنگی و نمادین نشاط در جامعه است.

* نقش حکومت‌ها در بازتولید نشاط در جامعه چیست؟

در واقع حکومت‌ها ساختارِ فرصت‌های جمعی را فراهم می‌کنند، نشاط اجتماعی نتیجه فرصت‌هایی است که حکومت‌ها آن را فراهم یا محدود می‌کنند، به‌تعبیر هابرماس عرصه عمومی قلب فعالیت‌های فرهنگی جامعه است و  در این عرصه حکومت‌ها ایفای نقش دارند. آنها یا تولید فضای امن می‌کنند یا آن را محدود می‌کنند.

* منظورتان از فضا امن چیست؟

پارک‌ها، سالن‌های فرهنگی، جشنواره، مراکز هنری، منظورم خیابان امن و میدان‌ها شهر است. در کنار ایجاد فضای امن نقش دیگر حکومت ایجاد تنوع است، فرهنگ زمانی شاداب می‌شود که در فضای عمومی امکان تنوع سلیقه وجود داشته باشد، اگر فضای عمومی سیاسی و امنیتی شود حضور مردم در عرصه عمومی و به‌دنبال آن نشاط اجتماعی کم می‌شود. بنابراین حکومت‌ها از طریق سیاست فرهنگی می‌توانند شادی را بازتولید یا سرکوب کنند.

* این سیاست فرهنگی الگوهای متنوع دارد؟

بله؛ سیاست حمایتی، سیاست نظارتی، سیاست مهندسی فرهنگی و سیاست سرکوب فرهنگی از انواع آن هستند.

* ویژگی سیاست حمایتی چیست؟

حمایت از هنر، منظورم تسهیل‌گری است؛ پیامد این سیاست افزایش نشاط در جامعه است.

* سیاست نظارتی چه‌طور؟

این سیاست یک نظارت شفاف دارد، بنابراین در آن یک نشاط متوسط در جامعه بازتولید می‌شود.

* این الگو در سیاست مهندسی فرهنگی چه‌طور است؟

این سیاست دنبال جهت‌دهی رسمی به شادی است، پیامد این الگو شادی مصنوعی یا بی‌اعتمادی است.آخرین سیاست هم سرکوب فرهنگی است که ما می‌توانیم ویژگی‌های آن را در محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها ببینیم که سبب کاهش شدید نشاط اجتماعی می‌شود.

* حاکمیت در ایران از کدامیک از این الگوها پیروی می‌کند؟

در بازه‌های زمانی متفاوت چند الگو را تجربه کرده است، از الگوی نظارتی تا مهندسی فرهنگی. ناگفته نماند فضا در بازه‌هایی به‌سمت سیاست سرکوب فرهنگی تمایل پیدا کرد، اما بیشتر الگوی مهندسی فرهنگی در دهه‌های گذشته رواج داشته است، یعنی تعریف کردن شادی و به آن جهت‌دهی رسمی دادن. در کنار این الگوها دولت‌ها روایت‌سازی هم می‌کنند و بر نشاط اجتماعی اثر می‌گذارند.

* منظورتان از روایت‌سازی چیست؟

حکومت‌ها رسانه، آموزش رسمی و سیاست تبلیغاتی منظم دارند، با این توانایی‌ها می‌توانند روایت امید یا ناامیدی بسازند.همچنین حکومت‌ها می‌توانند با رواداری نشاط ایجاد کنند، نشاط به‌طور طبیعی متکثر است، یعنی جوانان، طبقه متوسط، اقلیت‌ها، مذهبی‌ها، روشنفکران، اقشار سنتی، اقشار شبه مدرن و مدرن، همه‌ی این‌ها روش‌های متفاوتی برای شادی دارند اگر حکومت فقط بخشی از این سلیقه‌ها را بپذیرد پیامد آن قطب‌بندی اجتماعی است، در واقع نشاط اجتماعی قطب‌بندی می‌شود، بنابراین مهندسی فرهنگی نشاطِ شکننده ایجاد می‌کند.

نکته مهم دیگر اینکه حکومت‌ها با تامین امنیت اقتصادی می‌توانند سبب‌ساز و بازتولیدکننده شادی و نشاط شوند، اساساً بدون رفاه شادی اجتماعی بنای محکم ندارد.وقتی درباره نقش حکومت در شادی و نشاط حرف می‌زنیم نمی‌توانیم درباره مدیریت شهری حرف نزنیم، اگر مدیریت شهری کارآمد باشد رویدادهای شهری جاری و روان برگزار می‌شود، دیگر این‌که احساس می‌شود فضای عمومی زنده است، تنش‌های اجتماعی مدیریت می‌شود و فضای فرهنگی محل نزاع نمی‌شود.

* در صحبت‌های آقای بطحایی بود که بخش‌نامه‌هایی به استان‌ها فرستاده‌اند تا درباره نشاط و شادی برنامه‌ریزی کنند، این قبیل بخشنامه‌ها در راستای همان مهندسی کردن شادی و نشاط است؟

موافقم، به نظرم درهمین راستا است. با بخشنامه و دستور نمی‌شود نشاط اجتماعی تولید کرد شاید در نهایت بشود یک مراسم شاد برگزار کرد درحالی‌که نشاط اجتماعی به‌مثابه یک پدیده ساختاری از مسیر فرمان اداری نمی‌گذرد. نشاط اجتماعی از جنس احساس امنیت و رضایت است، از جنس امید و آزادی است، درحالی‌که بخشنامه از جنس اجبار و کنترل است، این دو منطق باهم تضاد دارند. در مطالعات تطبیقی حکومت‌ها، تمام تلاش آنها برای شادی دستوری معمولا دو نتیجه داشته، یکی شادی نمایشی و دیگری اثر معکوس.

* در دنیا نمونه‌هایی برای ایجاد شادی با بخشنامه و دستور داریم؟

بله، بسیار. در تاریخ شادی نمایشی، حکومت مراسم، کنسرت و جشن برگزار می‌کند اما مردم آن را نمایش سیاسی می‌دانند، نمونه‌های این موارد در دنیا مانند تلاش‌های اتحاد جماهیر شوری برای ساخت شادی سوسیالیستی است، یا تلاش‌های چین در دهه ۹۰ میلادی برای خلق «شهروندان خوشحال‌»، همه این شادی‌ها مصنوعی و کوتاه مدت بودند. در اثر معکوس، وقتی مردم احساس کنند که حکومت به زور می‌خواهد آن‌ها را شاد نشان دهد سطح بی‌اعتمادی افزایش پیدا می‌کند و اتفاقا لجاجت جمعی هم شکل می‌گیرد.

در جامعه‌ای با سرمایه اجتماعی فرسوده حتی فعالیت‌های فرهنگ‌ساز به منبع درگیری تبدیل می‌شود

* نزاعی که درباره خبر کنسرت همایون شجریان پیش آمد یا حتی مدتی قبل شهرداری تهران در یکی از میادین شهر جشنی برگزار کرد که موافقان و مخالفان زیادی داشت، این‌ها نمونه‌های همین شادی دستوری هستند؟

از زاویه‌ای بله، علت را می‌توان در پنج سطح تحلیل کرد. در جوامعی مانند ایران که سرمایه اجتماعی متغیر و در بازه زمانی پایین است هر سیاست فرهنگی به میدان نزاع تبدیل می‌شود. در سطح ساختاری یک کنسرتی که باید نشاط ایجاد کند وقتی در جامعه‌ای برگزار می‌شود که اعتماد مردم به نهادهای رسمی اندک است به نزاع تبدیل می‌شود. رابرت پاتنام می‌گوید که «در جامعه‌ای با سرمایه اجتماعی فرسوده حتی فعالیت‌های فرهنگ‌ساز به منبع درگیری تبدیل می‌شود.»

در سطح فرهنگی-معنایی، از نگاه مخالفان کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی فقط یک رویداد موسیقیایی نبود، بلکه یک نشانه سیاسی بود. در شرایط جامعه قطبی شده پدیده‌های فرهنگی کارکرد دیگری پیدا می‌کنند، یعنی به‌جای رویداد به نشانه تبدیل می‌شوند، برخی از این کنسرت‌ها برای بخشی از مردم به نشانه یا نماد آزادی فرهنگی تبدیل می‌شود، اما برای یک گروه دیگر نشانه‌ی «شیره مالیدن سر مردم» است، در واقع کنسرت به نماد پوشاندن مشکلات اصلی تبدیل می‌شود، وقتی معنای یک رویداد پراکنده شود (مانند ماجرای کنسرت همایون شجریان) رویداد به میدان معناشناختی نزاع و درگیری تبدیل می‌شود. درحالی‌که مثلاً وقتی «فردی مرکوری» کنسرت خیابانی می‌گذاشت درباره آن پراکندگی معنایی وجود نداشت و صرفاً یک رویداد موسیقیایی بود.

سطح بعدی یک اقدام فرهنگی در بستر بی‌اعتمادی سیاسی است، ماجرای کنسرت شجریان در چه فضایی رخ داد؟ در فضایی که مردم نسبت به سیاست‌های فرهنگی حس انسجام سیاستی ندارند، مردمی که تجربه لغو کنسرت در شهرهای مختلف را دیده و شنیده‌اند حالا با کنسرت خیابانی همایون شجریان در میدان آزادی مواجه شدند، یعنی دو اتفاق متضاد، در چنین وضعیتی هر اقدام فرهنگی توسط دولت را نوعی تاکتیک قدرت تفسیر می‌کنند و از دریچه سوء ظن ساختاری به آن نگاه می‌کنند، به‌عباراتی هر اقدام فرهنگی تبدیل به بازی قدرت می‌شود.

سطح چهارم اجتماعی و روانی است، جامعه در زندگی تحت فشار زیست می‌کند، جامعه‌ی تحت فشار مستعد انفجارهای ریز است، وقتی جامعه خستگی روانیِ جمعی دارد، فشار اقتصادی و ناامنی شغلی بالا است، امید و چشم‌انداز روشن ندارد، امکان تخلیه سالم هیجانات هم ندارد، در این جامعه رویدادهای کوچک به درگیری بزرگ تبدیل می‌شود، جامعه‌ای که در آن تحریک‌پذیری جمعی بالا است هر کنش کوچکی تنش ایجاد می‌کند.

در سطح نهادی، کنسرت شجریان مصداق همان سیاست‌های نمایشی بدون زیرساخت اعتماد است که این وضعیت اثر معکوس ایجاد می‌کند، یعنی وزارت ارشاد اقدام فرهنگی کرد اما در چه بستری؟ در بستری که آزادی فرهنگی پایدار وجود ندارد و امنیت آزادی اجتماعی تضمین شده هم وجود ندارد، بنابراین در چنین وضعیتی فرهنگ به‌جای همبستگی تنش تولید می‌کند.

هیچ جامعه‌ای در آینده مبهم نمی‌تواند شاد باشد

* شما وضعیت کنونی را صورت‌بندی کردید، اجازه بدید بپرسم حالا جامعه ایرانی برای داشتن نشاط اجتماعی چه چیزهایی کم دارد؟

نشاط اجتماعی محصول ساختارهای عادلانه، آزادی فرهنگی و امنیت روانی است، وقتی این سه مورد آسیب ببینند حتی بهترین برنامه‌های فرهنگی هم بی‌اثر می‌شوند. با این نگاه در ایران امروز به نظرم هفت کمبود برای نشاط مردم وجود دارد.

یک، اعتماد اجتماعی و نهادی، این مهم‌ترین عامل است، نهادهای مدنی تضعیف شده‌اند و احساس امنیت وجودی کاهش یافته است. دو، آزادی فرهنگی و سبک زندگی، نشاط اجتماعی همانا امکان زیستن سبک زندگی دلخواه بدون ترس از کنترل و مداخله است، اما در ایران موسیقی، پوشش، جشن، تئاتر، اجتماع دائماً در معرض حساسیت‌زایی قرار دارد و گاهی سبک زندگی موضوع امنیتی می‌شود، بنابراین احساس آزادی تجربه به شدت پایین است.

سه، امنیت اقتصادی و چشم‌انداز به آینده. هیچ جامعه‌ای در آینده مبهم نمی‌تواند شاد باشد و ما در ایران نوسان اقتصادی شدید، تورم مزمن، ناامنی شغلی بالا، مهاجرت اجباری نخبگان، افق آینده نامعلوم داریم، همه این‌ها خستگی امید ایجاد می‌کند.

چهار، گفت‌وگوی اجتماعی و میدان‌های عمومی. نشاط اجتماعی اساساً در فضاهای عمومی امن آزاد و شلوغ شکل می‌گیرد. در ایران تجمعات فرهنگی معمولاً مجوز نمی‌گیرند یا به دشواری مجوز می‌گیرند. شهرها در ایران فاقد میدان‌های عمومی باز و شاد هستند، بنابراین ما شاهد سیاست‌زدگی فضای شهری هستیم.

پنج، عدالت اجتماعی و نبود تجربه عمیق تبعیض است؛ درحالی‌که در ایران برعکس است. تجربه بی‌عدالتی یکی از قوی‌ترین عوامل افسردگی اجتماعی است، ما در ایران فاصله طبقاتی واضح داریم، ناکارآمدی و فساد اداری به دفعات دیده می‌شود، تبعیض قومیتی و جنسیتی داریم و همه این‌ها باعث می‌شود بخش مهمی از جامعه احساس کند بی‌صدا است.

شش، آرامش و پایداری روانی جمعی؛ اما برعکس در جامعه ایران ما با فشارهای روانی پشت‌سرهم مواجه هستیم، مانند کرونا، تورم، بحران‌های سیاسی، بحران محیط زیستی، همه این‌ها جامعه را در حالت تنش دائمی قرار داده است.

هفت، وجود نهادهای میانجی مانند احزاب و انجمن‌ها. این نهادها فشارهای اجتماعی را تخلیه می‌کنند و با ایجاد کنش جمعی مثبت اعتماد می‌سازند، اما در ایران این کارکردها بلاتکلیف مانده اند. در یک جمع بندی، جایی که نهادهای میانجی ضعیف باشند نشاط اجتماعی فرو می‌پاشد.





نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه جبهه ملی ایران به مناسبت روز دانشجو
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 10:30

بیانیه جبهه ملی ایران به مناسبت روز دانشجو






نظر شما درباره این مقاله:







مدیرعامل یک شرکت صوری فروش خودرو اعدام شد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 9:14

مدیرعامل یک شرکت صوری فروش خودرو اعدام شد


خبرگزاری »میزان» وابسته به قوه قضاییه اعلام کرد که حکم اعدام محمد غفاری، متهم ردیف اول پرونده اقتصادی شرکت “رضایت‌ خودرو طراوت نوین”، صبح امروز به اجرا درآمد.

میزان در گزارش خود عنوان کرد که این متهم صبح امروز به چوبه دار آویخته شده است اما به محل اجرای حکم اشاره ای نکرده است. هویت وی، محمد غفاری، مدیرعامل شرکت مذکور عنوان شده است.

به گزارش هرانا، در مرداد امسال دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان از تایید حکم اعدام این متهم در دیوان عالی کشور خبر داده بود.

بر اساس این گزارش، پرونده اقتصادی مورد اشاره، از جمله پرونده‌های «کثیرالشاکی» بوده و بیش از ۲۸ هزار نفر در جریان فعالیت‌های این شرکت متضرر شده‌اند. مجموعه «رضایت‌ خودرو طراوت نوین» از سال ۱۳۹۲ با جذب گسترده سرمایه‌گذاران آغاز به کار کرده و طی سال‌های بعد با گسترش تخلفات، موجی از شکایات در استان قزوین و استان‌های مجاور شکل گرفته بود.

شرکت «رضایت خودرو طراوت نوین» به روش کلاسیک «هرمی» یا «پونزی» عمل می‌کرد؛ یعنی از پول مشتریان جدید، غرامت مشتریان قبلی را پرداخت می‌کرد. طبق برآوردها، مجموع کلاهبرداری این شرکت حدود ۵۷ میلیون یورو بوده است، اما با توجه به تورم شدید و سقوط آزاد ارزش ریال در سال‌های اخیر، زیان واقعی قربانیان بسیار بیشتر از این رقم است.

بنابر اعلام مرکز رسانه قوه قضاییه، آقای غفاری به عنوان متهم ردیف اول پرونده، با ایجاد شبکه‌ای از بازاریاب‌ها و انجام تبلیغات وسیع، اقدام به جذب وجوه مردم برای خرید و فروش خودرو با قیمت کمتر از بازار می‌کرد اما بخش عمده مشتریان هیچ‌گاه خودرویی دریافت نکرده بودند. میزان مدعی شده است که تنها چهار درصد از مشتریان خودرو تحویل گرفته و بخش بزرگی از قراردادها بدون تحویل کالا و صرفا همراه با پرداخت سود از محل وجوه دیگر سرمایه‌گذاران بوده است.

بازداشت متهم در مرداد ۱۴۰۲ صورت گرفته و بنا بر گزارش‌ها، ۸۸ خودرو، یک دستگاه آمبولانس و سایر اموال متعلق به شرکت نیز شناسایی و توقیف شده است. این پرونده در نهایت در قالب ۱۳ جلسه دادگاه ویژه جرایم اقتصادی در قزوین مورد رسیدگی قرار گرفت و برای ۲۸ متهم حقیقی و حقوقی کیفرخواست صادر شد.

خبرگزاری میزان همچنین اشاره کرده است که جلسات متعدد «ارشادی و مذاکره» میان قاضی پرونده، نمایندگان دادستانی و متهم برای پرداخت بدهی‌ها برگزار شده بود، اما با وجود اعطای چندین مهلت، متهم اقدامی مؤثر برای جبران خسارات انجام نداد.

مرکز رسانه قوه قضاییه در پایان اعلام کرده که با وجود اجرای حکم، روند توقیف و فروش اموال همچنان ادامه دارد.

بر اساس آماربرداری سالانه مرکز آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در بازه زمانی ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴ تا ۸ اکتبر ۲۰۲۵، دست‌ کم ۱۵۳۷ تن در زندان‌های کشور اعدام شده‌اند؛ رقمی که در مقایسه با زمان مشابه در سال گذشته، حدود ۸۶.۰۷٪ افزایش داشته است.





نظر شما درباره این مقاله:







استراتژی جدید امنیت ملی ترامپ: «آمریکا اول»
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 07.12.2025, 7:04

استراتژی جدید امنیت ملی ترامپ: «آمریکا اول»


ریشی آیِنگار و کریستینا لو / فارن پالیسی / ۵ دسامبر ۲۰۲۵

دولت ترامپ پنج‌شنبه شب (۴ دسامبر ۲۰۲۵)، استراتژی جدید امنیت ملی را که مدتی طولانی در انتظار انتشارش بود، منتشر کرد؛ سندی که تلاش دارد سلطه جهانی آمریکا را با عقب‌نشینی این کشور از بخش‌هایی از نقش چند دهه‌ای جهانی خود آشتی دهد.

خط اصلی این استراتژی که در بخش‌هایی هم مداخله‌گری را ترویج و هم از آن انتقاد می‌کند پیشبرد جاه‌طلبی‌های واشنگتن است.

ترامپ در مقدمه سند نوشت: «در هر کاری که انجام می‌دهیم، آمریکا را در اولویت قرار می‌دهیم.» او این استراتژی را «نقشه راهی برای اطمینان از اینکه آمریکا همچنان بزرگ‌ترین و موفق‌ترین ملت در تاریخ بشر باقی بماند» توصیف کرد.

اما پاراگراف‌های آغازین سند که با تعریف درسی از استراتژی آغاز می‌شود: «طرحی مشخص و واقع‌بینانه که پیوند ضروری میان اهداف و ابزار تحقق آن‌ها را توضیح می‌دهد» هم‌زمان نظم جهانیِ پس از جنگ سرد به رهبری آمریکا را به باد انتقاد می‌گیرد و از گسستی آشکار از آن خبر می‌دهد.

در سند آمده است: «نخبگان سیاست خارجی آمریکا خود را قانع کردند که سلطه دائمی آمریکا بر سراسر جهان به نفع کشور ماست. اما امور سایر کشورها تنها زمانی به ما مربوط می‌شود که فعالیت‌های آن‌ها مستقیماً منافع ما را تهدید کند. نخبگان ما به‌شدت در محاسبه تمایل آمریکا برای به دوش کشیدن دائمی بارهای جهانی که مردم آمریکا هیچ ارتباطی با منافع ملی در آن نمی‌دیدند، خطا کردند.»

رِتوریکی که یادآور ایده‌های ملی‌گرایان سفیدپوست و نظریه توطئه «جایگزینی بزرگ» است نیز در سراسر سند موج می‌زند؛ از جمله در بخشی که نسبت به «محو تمدنی» در اروپا هشدار می‌دهد و خواستار احیای «هویت غربی» این قاره می‌شود.

این استراتژی همچنین به نگرانی دولت ترامپ درباره کاهش نرخ زاد‌و‌ولد اشاره می‌کند و تأکید دارد که «افزایش تعداد خانواده‌های نیرومند و سنتی که کودکان سالم تربیت می‌کنند» برای «بازسازی و تقویت سلامت معنوی و فرهنگی آمریکا» ضروری است.

این سند، جهان‌بینی دولت ترامپ را به پنج منطقه تقسیم می‌کند و برای هر منطقه اصول و دستورالعمل‌هایی برای متحدان، شرکا، دشمنان و سایر بازیگران ارائه می‌دهد.

منطقه: نیمکره غربی

تمرکز دوباره ترامپ بر نفوذ ایالات متحده در محیط بلافصل خود یکی از نخستین و برجسته‌ترین بخش‌های استراتژی ماه‌هاست که زمینه‌چینی شده بود؛ از جمله همین هفته که دولت «اصل الحاقی ترامپ» به دکترین مونرو ۱۸۲۳ را منتشر کرد و اعلام داشت: «مردم آمریکا نه کشورهای خارجی و نه نهادهای جهانی‌گرا همیشه سرنوشت خود را در نیمکره ما تعیین خواهند کرد.»

استراتژی به‌روشنی نشان می‌دهد که این بازتنظیم، عمدتاً در خدمت یکی از مهم‌ترین اولویت‌های ترامپ است: جلوگیری از ورود انسان‌ها و مواد مخدر از مرزهای آمریکا.

در سند آمده است: «ما دوستان قدیمی خود در این نیمکره را برای کنترل مهاجرت، متوقف کردن جریان مواد مخدر و تقویت ثبات و امنیت در خشکی و دریا به کار خواهیم گرفت.»

این دستور شامل «بازتنظیم حضور نظامی جهانی ما برای مقابله با تهدیدهای فوری در نیمکره» و «استقرارهای هدفمند برای تأمین امنیت مرز و شکست کارتل‌ها، ازجمله در صورت لزوم استفاده از نیروی مرگبار» می‌شود.

این سند همچنین همان‌گونه که دولت ترامپ تاکنون در عمل انجام داده مرز میان منافع امنیتی، دیپلماتیک و تجاری آمریکا را محو می‌کند. در استراتژی آمده است: «تمام سفارتخانه‌های ما باید از فرصت‌های تجاری عمده در کشور محل مأموریت خود، به‌ویژه قراردادهای بزرگ دولتی، آگاه باشند. هر مقام دولت آمریکا که با این کشورها تعامل دارد باید بداند بخشی از وظیفه او کمک به شرکت‌های آمریکایی برای رقابت و موفقیت است.»

این استراتژی همچنین هدف دارد نفوذ رو‌به‌گسترش چین در آمریکای لاتین را بدون نام بردن مستقیم از چین مهار کند. در سند آمده است: «هر مقام آمریکایی مستقر در منطقه یا فعال در امور آن باید از تصویر کاملِ تأثیرات زیان‌بار خارجی آگاه باشد و در عین حال با اِعمال فشار و ارائه مشوق، کشورهای شریک را ترغیب کند تا از نیمکره ما محافظت کنند.»

آسیا

در «حیاط خلوت» چین، استراتژی آمریکا هدف دارد که متحدان و شرکای خود را برای مهار بزرگ‌ترین رقیب هم‌تراز واشنگتن گرد آورد. در سند آمده است: «برای موفقیت در داخل، باید در آن‌جا نیز با موفقیت رقابت کنیم — و این کار را کرده‌ایم.» در ادامه، این سند به توافق‌هایی اشاره می‌کند که ترامپ در سفر اکتبر خود به منطقه با ژاپن، کره جنوبی و دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا امضا کرد.

دو ستون اصلی این رویکرد، «متعادل‌سازی اقتصادی» و «بازدارندگی نظامی» است؛ حوزه‌هایی که در آن استراتژی از متحدان منطقه‌ای (و دیگر کشورها) می‌خواهد در کاهش نفوذ چین به آمریکا کمک کنند. در سند آمده است: «باید اروپا، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، کانادا، مکزیک و دیگر کشورهای برجسته را به اتخاذ سیاست‌های تجاری تشویق کنیم که اقتصاد چین را به سمت مصرف خانوار متعادل سازد، زیرا جنوب شرق آسیا، آمریکای لاتین و خاورمیانه به‌تنهایی قادر به جذب ظرفیت مازاد عظیم چین نیستند. کشورهای صادرکننده در اروپا و آسیا همچنین می‌توانند به کشورهای با درآمد متوسط به‌عنوان بازاری محدود اما رو به رشد برای صادرات خود نگاه کنند.»

سند همچنین اعلام می‌کند که آمریکا قصد دارد از «دارایی‌های خالص خارجی ۷ تریلیون دلاری» متعلق به «اروپا، ژاپن، کره جنوبی و سایرین»، و نیز از ۱.۵ تریلیون دلار دارایی نهادهای مالی بین‌المللی از جمله بانک‌های توسعه چندجانبه، برای مقابله با چین بهره گیرد. با این حال طرح یادشده کاملاً «آمریکا اول» باقی می‌ماند. در سند آمده است: «این دولت متعهد است از جایگاه رهبری خود برای اجرای اصلاحاتی استفاده کند که تضمین کند این نهادها در خدمت منافع آمریکا باشند.»

با وجود اشتیاق ترامپ برای دستیابی و حفظ یک توافق تجاری با چین — که در استراتژی آن را «متعادل و متمرکز بر حوزه‌های غیرحساس» توصیف کرده — سند در برابر دو بلندپروازی اصلی نظامی چین عقب‌نشینی نمی‌کند. در سند آمده است: «بازداشتن از وقوع درگیری بر سر تایوان، ترجیحاً از طریق حفظ برتری نظامی، یک اولویت است.»

همچنین تأکید می‌کند: «ما سیاست دیرینه اعلامی خود درباره تایوان را حفظ خواهیم کرد؛ به این معنا که ایالات متحده از هیچ‌گونه تغییر یک‌جانبه در وضعیت موجود در تنگه تایوان حمایت نمی‌کند.»

در عین حال، دولت ترامپ قصد دارد بخش بیشتری از بار نظامی را به کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی منتقل کند. در سند آمده: «باید این کشورها را به افزایش بودجه دفاعی خود ترغیب کنیم، با تمرکز بر قابلیت‌هایی — از جمله قابلیت‌های جدید — که برای بازدارندگی دشمنان ضروری هستند.»

اهداف آمریکا همچنین نقش برجسته‌ای برای هند در نظر گرفته‌اند، هرچند روابط واشنگتن و دهلی‌نو در دوران ترامپ به یکی از پایین‌ترین سطوح خود در دو دهه اخیر رسیده است. استراتژی تصریح می‌کند: «باید به بهبود روابط تجاری (و دیگر روابط) با هند ادامه دهیم تا دهلی‌نو را تشویق کنیم در امنیت هند-پاسیفیک مشارکت بیشتری داشته باشد، از جمله از طریق ادامه همکاری چهارجانبه با استرالیا، ژاپن و ایالات متحده (کواد).»

اروپا

انتقال بار مسئولیت و نسخه‌نویسی سیاسی در رویکرد استراتژی دولت ترامپ نسبت به اروپا به‌ویژه چشم‌گیر است.

در ادامه مضامین مطرح‌شده در سخنرانی بحث‌برانگیز معاون رئیس‌جمهور، جی.دی. ونس، در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه فوریه، این استراتژی از «چشم‌انداز هولناک محو تمدنی» در اروپا ابراز تأسف می‌کند؛ پدیده‌ای که آن را تا حدی ناشی از «سانسور آزادی بیان و سرکوب مخالفان سیاسی، سقوط نرخ زاد‌و‌ولد، و از دست رفتن هویت‌های ملی و اعتمادبه‌نفس» و همچنین سیاست‌های مهاجرتی قاره اروپا می‌داند. سند می‌گوید: «می‌خواهیم اروپا همچنان اروپایی باقی بماند، اعتمادبه‌نفس تمدنی خود را بازیابد و تمرکز شکست‌خورده خود بر خفگان نظارتی را کنار بگذارد.»

با وجود اهداف «آمریکا اول»، این استراتژی ادعا می‌کند که واشنگتن باید به «اصلاح مسیر کنونی اروپا کمک کند»؛ از جمله با «پرورش مقاومت … در داخل کشورهای اروپایی.» سند «نفوذ فزاینده احزاب میهن‌پرست اروپایی» را «دلیل خوش‌بینی فراوان» می‌داند.

این سند همچنین خواستار مداخله بیشتر آمریکا در رابطه اروپا با روسیه است؛ جایی که استراتژی، مذاکرات جاری به رهبری آمریکا برای پایان دادن به جنگ روسیه علیه اوکراین را اقدامی ضروری برای «بازسازی شرایط ثبات راهبردی در سراسر پهنه اوراسیا و کاهش خطر درگیری میان روسیه و کشورهای اروپایی» توصیف می‌کند.

در حالی که این استراتژی خواستار «پایان فوری درگیری‌ها در اوکراین» و «بازسازی پس از درگیری» است که به اوکراین «امکان بقا به‌عنوان یک دولت پایدار» را بدهد، اما جزئیات چندانی درباره شرایط لازم برای توقف جنگ ارائه نمی‌کند. در عوض، مقام‌های اروپایی را که «انتظارات غیرواقع‌بینانه از جنگ دارند» نکوهش کرده و آن‌ها را متهم می‌کند که خواست مردم خود را نادیده می‌گیرند. در سند آمده است: «اکثریت بزرگی از اروپایی‌ها خواهان صلح هستند، اما این خواسته در سیاست‌گذاری بازتاب نمی‌یابد، و دلیل عمده آن کارشکنی این دولت‌ها در فرایندهای دموکراتیک است.»

با این حال، سند یکی از ادعاهای کلیدی روسیه درباره عضویت اوکراین در ناتو را نیز بازتاب می‌دهد و «پایان دادن به برداشت — و جلوگیری از واقعیت — اینکه ناتو یک ائتلاف دائماً در حال گسترش است» را به‌عنوان یکی از اهداف اصلی آمریکا فهرست می‌کند.

خاورمیانه

در مقابل، رویکرد این استراتژی نسبت به خاورمیانه نشان‌دهنده فاصله‌گیری چشمگیر از هدف دیرینه آمریکا برای ترویج دموکراسی در جهان است. در سند آمده است: «همکاری با کشورهای منطقه مستلزم کنار گذاشتن تجربه اشتباه‌آمیز آمریکا در سرزنش این کشورها — به‌ویژه پادشاهی‌های خلیج — برای وادار کردن آن‌ها به رها کردن سنت‌ها و اشکال تاریخی حکومت‌شان خواهد بود. ما باید اصلاحات را هر زمان و هر جا که به‌طور طبیعی پدیدار می‌شود تشویق و تحسین کنیم، بدون آنکه بکوشیم آن را از بیرون تحمیل کنیم.»

این سیاست بازتاب‌دهنده اصل وسیع‌تری است که سند آن را «واقع‌گرایی انعطاف‌پذیر» می‌نامد. در سند آمده است: «ما به‌دنبال روابط خوب و روابط بازرگانی مسالمت‌آمیز با ملت‌های جهان هستیم، بدون آنکه دگرگونی‌های دموکراتیک یا اجتماعی‌ای بر آن‌ها تحمیل کنیم که با سنت‌ها و تاریخ‌شان تعارض دارد.»

دولت ترامپ استدلال می‌کند که درگیری‌های مزمن منطقه «کمتر از آنچه تیترها القا می‌کنند» مشکل‌آفرین‌اند. به ادعای سند، ایران با حملات اسرائیل و آمریکا «شدیداً تضعیف» شده، مناقشه اسرائیل و فلسطین «هنوز دشوار» است اما در مسیر «رسیدن به صلحی پایدارتر» قرار دارد و سوریه نیز «هنوز بالقوه مشکل‌ساز است، اما… ممکن است ثبات یابد و جایگاه شایسته خود را به‌عنوان بازیگری سازنده و مثبت در منطقه بازیابد.»

در همین حال، کشورهای یادشده خلیج فارس منبعی کلیدی برای «حمایت از فناوری برتر هوش مصنوعی آمریکا» هستند؛ حمایتی که با سفر معاملاتی ترامپ به منطقه در اوایل سال جاری تقویت شده است.

در مجموع، این استراتژی اعلام می‌کند: «روزهایی که خاورمیانه سیاست خارجی آمریکا را، چه در برنامه‌ریزی بلندمدت و چه در اجرای روزانه، تحت سلطه خود داشت، خوشبختانه به پایان رسیده است — نه به‌این‌دلیل که خاورمیانه دیگر اهمیتی ندارد، بلکه چون دیگر آن منبع دائمی آزار و پتانسیل فاجعه فوری که در گذشته بود، نیست. بلکه اکنون در حال تبدیل شدن به مکانی برای شراکت، دوستی و سرمایه‌گذاری است — روندی که باید از آن استقبال و آن را تقویت کرد.»

آفریقا

از میان یک سند ۲۹ صفحه‌ای، دولت ترامپ تنها سه پاراگراف را به آفریقا اختصاص داده است؛ منطقه‌ای که مدت‌هاست در واشنگتن توجه اندکی از سیاست‌گذاران آمریکایی دریافت می‌کند. استراتژی جدید آشکارا ماهیتی معامله‌محور دارد و تمرکز آن بر ایجاد شراکت‌هایی است که منافع تجاری آمریکا را تقویت کرده و بازده سرمایه‌گذاری ایجاد کند.

در سند آمده است: «برای مدت بسیار طولانی، سیاست آمریکا در آفریقا بر ارائه و سپس ترویج ایدئولوژی لیبرال متمرکز بوده است.»

در ادامه تأکید می‌شود که آمریکا باید از رویکرد کمک‌محور به سمت رویکردی مبتنی بر تجارت و سرمایه‌گذاری حرکت کند، آن هم با کشورهایی که «متعهد به گشودن بازارهای خود به روی کالاها و خدمات آمریکایی هستند.»

فرصت‌های فوری سرمایه‌گذاری — که به گفته سند «چشم‌انداز بازدهی مناسب» دارند و می‌توانند «برای شرکت‌های آمریکایی سودآور باشند» — عمدتاً در بخش انرژی و مواد معدنی حیاتی قرار دارند.

سند می‌افزاید که آمریکا می‌تواند به مذاکره برای حل درگیری‌های جاری کمک کند و در پیشگیری از مناقشه نقش داشته باشد، هرچند واشنگتن «باید نسبت به فعالیت دوباره تروریسم اسلام‌گرا هوشیار بماند» و از «هرگونه حضور یا تعهد بلندمدت آمریکا» در منطقه پرهیز کند.





نظر شما درباره این مقاله:







حملات یکپارچه و بی‌سابقه تندروها به حسن روحانی
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 23:08

حملات یکپارچه و بی‌سابقه تندروها به حسن روحانی






نظر شما درباره این مقاله:







مرگ پر از ابهام خسرو علیکردی، وکیل خانواده های دادخواه
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 22:46

مرگ پر از ابهام خسرو علیکردی، وکیل خانواده های دادخواه






نظر شما درباره این مقاله:







اطلاعات تازه از قتل‌های سیاسی بعد ۲۷ سال ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 22:43

اطلاعات تازه از قتل‌های سیاسی بعد ۲۷ سال






نظر شما درباره این مقاله:







چگونه خمینی به عنوان مرد میدان ساخته شد چگونه خمینی به عنوان مرد میدان ساخته شد / محسن سازگارا - علی لیمونادی

">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 22:02

چگونه خمینی به عنوان مرد میدان ساخته شد






نظر شما درباره این مقاله:







کردهای سوریه جشن‌های سالگرد سقوط اسد را ممنوع کردند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 21:18

کردهای سوریه جشن‌های سالگرد سقوط اسد را ممنوع کردند






نظر شما درباره این مقاله:







شرع: هر توافقی با اسرائیل باید منافع سوریه را تضمین
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 20:27

شرع: هر توافقی با اسرائیل باید منافع سوریه را تضمین






نظر شما درباره این مقاله:







تورکمن‌های دمکرات ایران: دریدن مرزها
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 17:53

تورکمن‌های دمکرات ایران: دریدن مرزها






نظر شما درباره این مقاله:







پیام تبریک پوتین به احمد شرع
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 16:38

پیام تبریک پوتین به احمد شرع






نظر شما درباره این مقاله:







اقتصاددان‌ها: بودجه را عادلانه و شفاف کنید
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 15:48

نامه ۱۸۰ اقتصاددان به مسعود پزشکیان

اقتصاددان‌ها: بودجه را عادلانه و شفاف کنید


اقتصادنیوز: جمعی از استادان، پژوهشگران و کنشگرانِ حوزه‌های اقتصاد و علوم اجتماعی در نامه ای سرگشاده خطاب به مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری، ضمن تاکید بر ضرورت انجام اصلاحات اقتصادی، تاکید کرده‌اند؛ «زیرساخت‌های حمایتی و سازوکارهای جبرانی حداقلی باید طوری طراحی شوند که فشار اصلاحات قیمتی بر گروه‌های کم‌درآمد به حداقل ممکن برسد، بی‌آنکه به بازگشت سیاست‌های پرهزینه و ناکارآمد گذشته منجر شود.»

در بخش دیگری از این نامه که به امضای ۱۸۰ چهره شاخص رسیده است، با اشاره به ضرورت اصلاح قیمت حامل های انرژی آمده است؛ «همان‌گونه که بخشی از مردم در این شرایط دشوار ناچارند سهم بیشتری از هزینه را بپردازند، دولت نیز باید شجاعت نشان دهد و ردیف‌های پرهزینه، کم‌اثر و فاقد بازده اجتماعی را کاهش داده یا حذف کند. اصلاح قیمت بنزین و سایر حامل‌های انرژی، اگر قرار است به عدالت منجر شود، باید با اصلاح هم‌زمان سمت هزینه‌های بودجه حکمرانی همراه باشد.»

در میان امضاکنندگان این نامه، نام چهره‌های شناخته‌شده‌ای چون مسعود نیلی، سید محمد طبیبیان، موسی غنی‌نژاد، محمدمهدی بهکیش، حسن درگاهی، داود سوری، مسعود روغنی زنجانی، محمد ستاری‌فر، طهماسب مظاهری، ولی‌الله سیف، حسین عبده‌تبریزی، پیروز حناچی، عباس آخوندی، علینقی مشایخی، فرهاد نیلی و اکبر کمیجانی به چشم می‌خورد.

متن نامه:

رئیس‌جمهور محترم، جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان

با سلام و احترام

در ابتدا توجه جناب‌عالی را به این نکته تاریخی جلب می‌کنیم که تا قبل از انقلاب مشروطه، مالیه حکومت، شامل دریافت منابع از مردم به جور و ستم و تقسیم بخش عمده‌ای از آن، بین عده‌ای ذی‌نفع بود. چنان‌که نام بسیاری از افراد در دفاتر مالیه ثبت بود که «مواجب» دریافت می‌کردند، بدون آنکه کاری انجام داده باشند. یکی از آرزوهای مجاهدین و کنشگران جنبش مشروطه، سروسامان دادن به امور مالیه عمومی کشور بود.

این آرزو نه‌تنها در قانون اساسی مشروطه تصریح شده، بلکه در مقدمه اولین بودجه‌ای که به مجلس مشروطه ارائه شده نیز به‌روشنی قید گردیده است که «دیگر بودجه مربوط به جمع‌آوری و توزیع منابع نیست، بلکه برای رعایت انصاف و عدالت و عقلانیت در جمع درآمد بدون آسیب است و هزینه کردن آن برای خیر عمومی». ما اگر از این آرمان بگذریم و آن را فراموش کنیم، به ناحق، نه‌تنها پا رویِ دستاورد مجاهدین صدر مشروطه گذاشته‌ایم، بلکه حق ملت ایران را که صاحبان اصلی منابع عمومی هستند نیز نادیده گرفته‌ایم.

ما امضاکنندگان این نامه، جمعی از استادان، پژوهشگران و کنشگران حوزه‌های اقتصاد و علوم اجتماعی، بر این اصل مشترک تاکید داریم که عدالت در تخصیص منابع عمومی یکی از شروط لازم برای عبور از شرایط دشوار کنونی کشور است.

ضمن پذیرشِ ضرورت انجام اصلاحات اقتصادی، تاکید می‌کنیم که اجرای این اصلاحات باید با ایجاد توازن در بودجه و کاهش هزینه‌های غیرکارا همراه باشد. زیرساخت‌های حمایتی و سازوکارهای جبرانی حداقلی باید طوری طراحی شوند که فشار اصلاحات قیمتی بر گروه‌های کم‌درآمد به حداقل ممکن برسد، بی‌آنکه به بازگشت سیاست‌های پرهزینه و ناکارآمد گذشته منجر شود.

روشن است که تحقق چنین معیاری در شرایط فعلی معیشتی مردم، کاری به‌غایت دشوار است. هرچند لازم است اصل اصلاح را فراموش نکنیم، اما هزینه این رویکرد را نیز نباید تنها بر دوش مردم بگذاریم، و ضروری است سایر بخش‌های حکمرانی نیز در تحمل بار این تحول و دیگر مشکلات طاقت‌فرسای موجود، به نحو موثر دخیل گردند و برای این امر نیز تمهید کارآمد، شفاف و قابل ارزیابی فراهم و اعلام شود.

در شرایطی که بخشی از جامعه ناچار شده است پرداخت‌های بیشتری انجام دهد، طبیعی و مشروع است که این پرسش را در مورد اصلاحات اقتصادی مطرح کند که:

«منابع به‌دست‌آمده، دقیقاً کجا هزینه خواهد شد؟»

جناب آقای رئیس‌جمهور،

جناب‌عالی بارها بر ضرورت بودجه عملیاتی، حذف ردیف‌های فاقد کارایی و صرفه‌جویی در هزینه‌هایی که مابه‌ازایی برای مردم ندارند تاکید کرده‌اید. اکنون زمان آن است که این رویکرد عملی شده و نتایج آن در عمل دیده شود.

همان‌گونه که بخشی از مردم در این شرایط دشوار ناچارند سهم بیشتری از هزینه را بپردازند، دولت نیز باید شجاعت نشان دهد و ردیف‌های پرهزینه، کم‌اثر و فاقد بازده اجتماعی را کاهش داده یا حذف کند. اصلاح قیمت بنزین و سایر حامل‌های انرژی، اگر قرار است به عدالت منجر شود، باید با اصلاح هم‌زمان سمت هزینه‌های بودجه حکمرانی همراه باشد. مردم باید ببینند:

• کدام هزینه‌ها کاهش یافته؛
• کدام ردیف‌ها حذف شده‌اند؛
• و درآمدهای جدید چگونه به‌نفع کالاهای عمومی مانند آموزش، بهداشت و درمان، حمل‌ونقل عمومی و سایر موارد مشابه، هزینه می‌شوند.

اگر بخشی از این منابع برای کاهش کسری بودجه مصرف شود، کاملاً قابل ‌درک است؛ اما در کنار آن لازم است، حذف هزینه‌های زائد و غیرمولد نیز شفاف‌سازی و اجرا شود. مردم حق دارند بدانند دولت در کنار افزایش درآمد، کدام بارهای بی‌فایده را از دوششان برداشته است.

این «فقط» یک مطالبه اقتصادی نیست؛ بلکه مطالبه‌ای اخلاقی و ملی نیز هست.

جناب آقای رئیس‌جمهور،

امروز دولت باید نشان دهد که عدالت و کارآمدی را، همزمان دنبال می‌کند. ما امضاکنندگان این نامه، بر خواستی مشترک توافق داریم: «بودجه را عادلانه و شفاف کنید» و به‌عنوان نقطه آغازین، موارد زیر را در بودجه سال آینده اجرایی نمایید:

۱ - بودجه نهادهایی را که هیچ نقش و جایگاهی در ارائه خدمات عمومی ندارند و مشخص نیست چرا باید از منابع عمومی بهره‌مند شوند، بدون مماشات حذف کنید. مردم در شرایطی بسیار دشوار زندگی می‌کنند و آن‌طور که به‌نظر می‌رسد، چشم‌انداز پیش رو نیز، بهبودی را نوید نمی‌دهد. در چنین شرایطی، اختصاص بودجه به فعالیت‌ها و نهادهایی که ارتباطی به منافع ملی ندارند، چه توجیهی دارد؟ هزینه‌هایی را که مابه‌ازای ملموس برای مردم ندارند، شجاعانه حذف کنید، و اجازه دهید مردم ببینند که اصلاحات اقتصادی تنها از طریق تحمیل هزینه جدید به آنان انجام نمی‌شود.

۲ - بودجه را کاملاً شفاف کنید. خزانه دولت را به اتاقی شیشه‌ای تبدیل کنید که هرچه در آن وارد و هرچه از آن پرداخت می‌شود، به‌طور واضح توسط آحاد مردم، قابل ‌مشاهده باشد. انتشار گزارش مستمر از ردیف‌های حذف‌شده، کوچک‌شده و نحوه مصرف منابع حاصل از اصلاحات، اعتماد عمومی را افزایش می‌دهد و مشارکت مردم در تحمل بار اصلاحات را ممکن می‌سازد.

۳ - بودجه سازمان‌ها و نهادهای موجود در نظام حکمرانی را که خدمات آنها هیچ تناسبی با مبالغ کلان منظور شده ندارد، با قاطعیت کاهش دهید.

امروز، کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند عدالت، صداقت، شفافیت و توازن در سیاست‌گذاری بودجه‌ای است. مردم اگر قرار است سختی بیشتری تحمل کنند، باید اطمینان یابند که دولت و حکومت نیز همان اندازه سختیِ اصلاح را می‌پذیرد.

با احترام

امضاکنندگان:

کورش احمدی - احسان اسدی - بهرنگ اسدی - سعید اسلامی‌بیدگلی - فرهاد اسماعیل‌زاده - حسین اصغرپور - میرمهدی اصفهانی - علی‌اشرف افخمی - ولی‌الله افخمی‌راد - مرتضی الویری - سارا امامقلی‌پور - بهروز امیدعلی - سعید امینی - غلامرضا انصاری - بهمن - احمدی‌امویی - قاسم انصاری‌‌رنانی - هاشم اورعی - محمود اولاد - سید‌جواد ایرانیان‌فرد - عباس آخوندی - محمدرضا آراستی - سیدجواد آغاجری - الله‌محمد آقایی - علی آقایی - جواد آماره - عبدالمجید آهنگری - علی باغانی - محمدتقی بانکی - محمدحسین بحرانی - علیرضا بختیاری - طیبه بختیاریان - لطفعلی بخشی - رسول برادران‌حسن‌زاده - محمدعلی برخورداری - آلبرت بغزیان - داود بهبودی - محمدباقر بهشتی - محمد‌مهدی بهکیش - بهزاد بهمن‌نژاد - مهرداد پارسامنش - امیر پوریانسب - احمد پویانفر - مهرداد تاکی - مهدی تکیه - حمید تنکابنی - مهدی تنهامعافی - مهرناز تیموریان - افشین جاوید - پویا جبل‌عاملی - سیدحسین جلالی - ناهید جهانی - مسعود حاج‌علیلو - علی‌اکبر حسنی - امیر حسینی - محمد حسینی - سیدمحمد حسینی - فرزین حق‌پرست - مهدی حقیقی‌کفاش - پیروز حناچی - محمدسعید حیدری - سیدمحمدعلی خاتمی‌فیروزآبادی - امیرحسین خالقی - هادی خانیکی - ولی خدادادی - روح‌الله خدارحمی - آزاده خرمی‌مقدم - بهزاد خسروی - یدالله دادگر - کاوه درخشان - حسن درگاهی - احمد دوست‌حسینی - علی‌محمد دوست‌حسینی - فیروز راد - معصومه رجبی - اشکان رحیمی - احمد رضایی - بهروز رضایی‌منش - کریم رضوی - حسن رفیعی - مسعود روغنی‌زنجانی - صدیق رییسی - نوید رئیسی - مریم زارعیان - فیاض زاهد - عباس زرکوب - شهریار زروکی - محمدحسین زینلیان - علی سایه‌میری - مهرداد سپهوند - محمد ستاری‌فر - سیدحسین سراج‌زاده - علی سرزعیم - محمدرضا سعدی - علی‌اصغر سعیدی - امیربهداد سلامی - غلامرضا سلامی - جواد سلطان‌زاده - رویا سلطانی - داود سوری - ولی‌الله سیف - حسنعلی سینایی - محمود شارع‌پور - امید شریفی - محمدحسین شریف‌زادگان - وحید شقاقی - ناصر شمس - مهدی شیخ‌زاده‌مرند - مصطفی صادق - محمدرضا صادقی‌مقدم - علی صادقی‌همدانی - شلاله صحافی - ابراهیم صحافی - بهرام صلواتی - سعید صمدی - محمد طاهری - حسن طایی - سیدمحمد طبیبیان - علی ططری - جواد طهماسبی - محسن ظریفیان - ابراهیم عباسی - سعید عباسیان - محمدرضا عبدالرحیمی - لیلا عبدالله‌زاده‌رامهرمزی - عباس عبدشاهی - امیررضا عبدلی - حسین - عبده‌تبریزی - میثم عرب‌زاده - احمد عزیزی - محمد علی‌نژاد - محمد غروی - موسی غنی‌نژاد - علینقی مشایخی - نعمت‌الله فاضلی - فرشاد فاطمی‌اردستانی - اصغر فخریه‌کاشان - رضا فراهانی - غلامعلی فرجادی - پویا فیروزی - کامران فیضی - اسماعیل قادری - فرید قدیری - ابوالفضل قندچی - محمد قوچانی - سیدبهزاد کاظمی - مرتضی کاظمی - علی‌ کجباف - نادر کریمی - زهرا کریمی‌موغاری - ابوالفضل کزازی - غلامرضا کشاورزحداد - داود کشاورزیان - اکبر کمیجانی - علی‌محمد کیمیاگری - علی لطفی - محمدمهدی لطفی‌هروی - افشین متقی - علی محقر - پرویز محمدزاده - سیدمجتبی محمودزاده - وحید محمودی - علی محمودی - غلامعلی مستعلی‌پارسا - طهماسب مظاهری - حسین مقدم - مهرداد مقصودلو - بهروز ملکی - مانی موتمنی - میرطاهر موسوی - مجید میراسکندری - علی‌ میرزاخانی - مهدی میرزایی - سیداحمد - میری - نیما نامداری - مسعود نیلی - فرهاد نیلی - بهروز هادی‌زنوز - سیدعباس هاشمی - ابوالقاسم هاشمی - کورش همایون‌پور - حسن ورمزیار





نظر شما درباره این مقاله:







دنیا، صحنه بازی سه دیوانه و سرنوشت نامعلوم ما
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 14:38

دنیا، صحنه بازی سه دیوانه و سرنوشت نامعلوم ما


داریوش مجلسی

مطالبی از چپ و راست دریافت می‌کنم که نشان می‌دهد حمله احتمالی آینده امریکا و اسرائیل دارای تبعات و نتایج اسفباری می‌باشد که متفاوت با جنگ ۱۲ روزه خواهد بود. البته در جنگل اخبار و شایعات غیرواقعی، آسان نخواهد بود واقعی از غیرواقعی را از هم تمیز دهیم. ولی فراموش هم نباید کرد، در دنیائی که در صحنه سیاسی بین‌المللی، سه دیوانه (ترامپ، پوتین و نتانیاهو) بدون کوچک‌ترین آشنائی با آرمان‌هایی مانند انسانیت، آزادی و حقوق بشر ، بازیگران اصلی می‌باشند، عجیب نخواهد بود چنانچه وقایعی را که ما غیرمنطقی و غیرعملی می‌نامیم، صورت عمل به خود بگیرند.

حالا چنانچه در این شرایط نامعلوم و گاهی خطرناک، حکومتی در ایران حاکم بود که قادر به حفظ مناقع ملی می‌بود، اقلا جای نگرانی کمتری وجود می‌داشت. بد نیست محض نمونه به سخنان اخیر یکی از نمایندگان تندرو در مجلس شورای اسلامی توجه کنید که می‌گوید “جنگ بعدی با اسرائیل جنگ دوم نیست، بلکه جنگ آخر است” یعنی به عبارت دیگر یا اسرائیل نابود می‌شود یا جمهوری اسلامی. این مردک که لقب نماینده مجلس شورای اسلامی را هم یدک می‌کشد، مثل این که در طویله به دنیا آمده، کور و کر است، نمی‌‌بیند که زنش آب برای غذا پزی ندارد، مصرف آب و برق نوبتی شده و زحمتکشان کم در آمد کشورمان باید حسرت یک وعده غذا با گوشت را برای خودش و خانواده‌اش به گور ببرد و خوشحال است چنانچه قادر باشد با نان و پنیر به خانه بیاید. آنوقت در این کشور هرت، این ادم به خودش اجازه می‌دهد ادعا کند که در جنگ آینده یا ایران و یا اسرائیل نابود می‌شوند.

حالا در کنار این هارت و پورت‌های توخالی و در عین حال خطرناک، به گفته‌های یک افسر باز نشسته ارتش افغانستان نیز توجه کنید که در کانال “کیان ملی” تلویزیون افغانستان ادعا می‌کند: ” قرار است در حمله آینده به ایران، قوای طالبان به عنوان نیروی پیاده نظام آمریکا، استان‌های شرقی ایران را اشغال کند و این اشغال تا زمانی که رژیم ایران خواسته‌های اسرائیل و آمریکا را بر آورده نکند ادامه خواهد داشت”. حالا شخصا وقتی گفته‌های این افسر بازنشسته افغانی را زیر ذره بین می‌گذارم نمی‌‌توانم به راحتی این ادعای بدون مستند او را قبول کنم. در دورانی که جنگ‌ها یا در هوا و یا دریا انجام می‌گیرد از “پیاده نظام” نام بردن، قدری مضحک به نظر می‌رسد ولی از سوی دیگر چون، نه آمریکا و نه اسرائیل مایل به پیاده کردن نیروی جنگی در سرزمینی دور از سر زمین خود نمی‌‌باشند، می‌تواند این امکان هم وجود داشته باشد که آمریکا این مهم را به عهده طالبان می‌گذارد که سرباز‌های خودش را به کشتن ندهد.

ما فرض را بر این می‌گذاریم که این ادعا صحت داشته باشد. نکته مجهول در ادعای این افسر باز نشسته، همان سطر آخر است که می‌گوید “این اشغال تا زمانی که رژیم ایران خواسته‌های اسرائیل و آمریکا را برآورده نکند ادامه خواهد داشت”. ما فقط می‌توانیم خواسته‌های این دو دیوانه، از رژیم حاکم بر ایران را حدس بزنیم. بسیار خوش‌بینانه است چنانچه تصور کنیم خواسته‌های دو متجاوز از رژیم حاکم، استقرار دموکراسی و حقوق بشر در ایران باشد.

رفتار غیر مسئولانه ترامپ با هم‌پیمان‌های خود در ناتو و اتحادیه اروپا در رابطه با روسیه و اوکراین از یک سو، و از سوی دیگر، با خاک یکسان کردن سراسر غزه، در حالی که حماس هنوز به اعدام مخالفینش در غزه ادامه می‌دهد، نشان‌دهنده این واقعیت است که دل بستن به خارج کشور، یعنی تبدیل شدن به عروسک چوبی که شعبده‌باز از پشت پرده به میل خود عروسک را به رقص وامی‌دارد. سرنوشت به اصطلاح “صلحی” را که ترامپ، پوتین و نتانیاهو با ساز و دهل اعلام نمودند، هم در اوکرائین و هم در غزه شاهدیم. این باید درس عبرتی برای شخصیت‌ها و فعالان خارج کشور باشد که علنا مشوق آمریکا و بخصوص اسرائیل برای حمله به ایران می‌باشند.

ما خود شاهد هستیم این سه دیوانه چطور دنیا را به لبه پرتگاه می‌برند. پوتین از یکسو مشغول مغازله با دیوانه دیگر (ترامپ) بر سر اوکرائین می‌باشد، در حالی که به دنیا بشارت قراداد صلح قریب‌الوقوع می‌دهند و از سوی دیگر پوتین اعلام می‌کند، هرگز تمایلی به ترک سرزمین‌های اشغال‌شده اوکرائین را ندارد، ما هم هر روز شاهد حملات هوائی روسیه به خانه و زندگی اهالی نگون‌بخت اوکرائین می‌باشیم و ترامپ (مدعی شایسته بودن عنوان قهرمان صلح!!) در گوشه دیگر دنیا، مشغول آغاز ماجرای خطرناک دیگری با ونزوئلا می‌باشد.

تنها نور امید ضعیفی که در ته تونل به چشم می‌خورد موضع‌گیری شجاعانه (و در عین حال غیر منتظره) لاریجانی می‌باشد که وقتی خامنه‌ای اعلام می‌کند علاقه‌ای به مذاکره با آمریکا ندارد، لاریجانی اعلام می‌کند هنوز شانس و امکان مذا کره با آمریکا وجود دارد و نیز موضع‌گیری‌های علنی و شجاعانه حسن روحانی در برابر خامنه‌ای که، امید به نور ته تونل را قدری قوی‌تر می‌کند.

دوباره تکرار می‌کنم، صحنه میانی سیاسی داخل کشور در انتظار اجماع جمعی شخصیت‌های مدنی، سیاسی و اصلاح طلب به اضافه تشکل‌های صنفی، جبهه ملی و جبهه اصلاحات می‌باشد. دور و بر خامنه‌ای در حال خالی‌شدن است، صدای روحانیت معترض رسا‌تر شده. اجازه ندهیم “سه دیوانه” با سرنوشت ما بازی کنند. درون کشور باید تبدیل به نیرویی گردد که اجازه ندهد، ارتجاع دوباره در زمین‌های حجاب و فیلترینگ نقش غالب را بازی کند. به میدان آمدن فعال و سازمان‌یافته جبهه متشکل مدنی، سیاسی، ملی و اصلاحات داخل کشور، در عین‌حال می‌تواند اخطاری به سه دیوانه باشد که از این سو راهی برای آنها نیست.

داریوش مجلسی، دسامبر ۲۰۲۵


نظر خوانندگان:


■ خلاصهٔ کوتاه درباره خطر اشغال بخش‌هایی از ایران در صورت وقوع جنگ گفته اخیر یک نماینده مجلس درباره «جنگ آخر» بیشتر فضاسازی سیاسی است تا تحلیل واقعی. سناریوی اشغال بخش‌هایی از ایران توسط طالبان، گروه‌های کرد معارض یا جمهوری آذربایجان از نظر عملیاتی، سیاسی و میدانی بسیار بعید است.
سه دلیل اصلی:
۱. ایران از نظر نظامی و جغرافیایی قابل اشغال نیست. ورود چند گروه پراکنده نمی‌تواند به اشغال پایدار منجر شود.
۲. آمریکا و اسرائیل استراتژی اشغال زمینی ایران را ندارند. تجربه عراق و افغانستان نشان داده ورود به جنگ زمینی علیه کشور بزرگ و کوهستانی مانند ایران غیرممکن و پرهزینه است.
۳. طالبان و کردهای عراق توان و انگیزه چنین عملیات بزرگی را ندارند. طالبان درگیر بحران داخلی است و کردهای عراق تحت کنترل آمریکا و بغداد اجازه ورود به جنگ علیه ایران را نخواهند داشت.
جمع‌بندی:
این نوع سناریوها بیشتر جنگ روانی است و احتمال وقوع آن بسیار کم است؛ اما تنش‌های منطقه‌ای واقعی است و نیاز به عقلانیت، پرهیز از ماجراجویی و دیپلماسی فعال دارد.
خسرو نامور، بندر انزلی


■ دور از دسترس نیست که طالبانیان به ایران یورش بیاورند بویژه اینکه استان سیستان و بلوچستان در کشور حنفی مذهب هستند و مانند آنها. و چون در ۴۷ سال گذشته ستم و نابرابری اجتماعی در جامعه سنی ایران بیداد می‌کند و هنوز کشتار سه سال پیش مردم در زاهدان و چاه بهار فراموش نشده و هیچ احقاق حقی با همه تلاشهای مولوی عبدالحمید به آنها داده نشده است. این گفته این فرمانده ارتش افغانستان بی‌مورد نیست.و ضمنا آمریکا هم از برگ برنده در منطقه برای کنترل زمینی هر دو کشور استفاده می‌برد.
با تشکر از مقاله در خور تفکر شما / طلایی


■ آقای مجلسی عزیز. در مقاله شما نکته جالبی بود که دوست داشتم آن را مطرح کنم. اما عنوان “سه دیوانه”، و کنار هم قرار دادن پوتین و ترامپ، هضمش برایم دشوار بود. و اما نکته جالب این بود که شما جهت مثبت و امیدبخشی در موضع‌گیری حسن روحانی و لاریجانی دیده‌اید. آیا این دو نفر تعبیر و تفسیر جدیدی از اسلام دارند؟ و آن را اعلام نموده‌اند؟
توضیح: من (چه بسا مثل شما) معتقدم که تنها اسلام میانه‌رو می‌تواند اسلام افراطی را مهار کند. اما این اسلام میانه‌رو باید تعبیر و تفسیری از اسلام ارائه دهد که با حقوق بشر و دمکراسی سازگار باشد. آیا این دو نفر که ذکر نمودید چنین خوانشی از اسلام ارائه می‌دهند؟ بدون یک پشتوانه فکری قوی که بتواند تز “ولایت مطلقه فقیه” را به حاشیه براند، و به جای آن رأی مردم را ملاک قرار دهد، اسلام میانه‌رو شانسی ندارد.
رضا قنبری. آلمان


■ چه اوضاع و احوالی ست که راهبردهای به اصطلاح اپوزیسیون شده: از جبهه پایداری تا پادشاهی‌خواهان، از لشکر پاسداران انقلاب اسلامی تا سلطنت، از جریان دزدان موتلفه تا فرقه مجاهدین خلق و حالا هم لاریجانی تو دهنی خورده در لبنان و طرفدار حزب الله و گروه‌های نیابتی با روحانی شیاد. فقط مانده آقا مجتبی و پدرش که وارد اپوزیسیون شوند. اصلا معلوم نیست این ها چه چیزی را می‌خواهند عوض کنند. آقای تاجزاده که میفرمایند: “آیا امکان دستیابی به توسعه و دمکراسی در ایران کنونی با یک رژیم اقتدارگرای تضعیف‌ شده بیشتر است یا با سرنگونی خشونت‌بار آن؟” انگار راه حل دیگری نیست ولی کمی پایین تر ذکر میکنند: ” اکنون هم مردم می‌توانند با همان سیاق، یعنی با مقاومت مدنی و با کمترین تلفات و ضایعات و بیشترین ابتکارات و صدالبته با پایداری، «اسلام آمرانه» و «ولایت زوری» را از میدان به‌ در کنند، حکومت روحانیون را برچینند و به نظام ولایت فقیه پایان دهند”. یعنی مردم بعد از این همه تلاش و مبارزه “یک رژیم اقتدارگرای تضعیف‌ شده” را جانشین «ولایت زوری» کنند. چیزی که جناب مجلسی هم در پی آن است ولی به صراحت تاجزاده بیانش نمی‌کند. واقعا که باید به حال و روز چنین اپوزیسیونی گریست. به جای رو به ملت کردن و سعی در ارتقای مبارزه شان برای برچیدن این بساط نکبت، چشمشان به بالایی‌ها و زد و بند است و حرکت مردم برای تثبیت و به سرانجام رساندن آن.
با احترام سالاری


■ نوشته شما کاملا درسته، هدف این است اگر شرایط مهیا شد بخش‌هایی از ایران را جدا کنند: کردستان، بلوچستان و جزایر سه گانه.
علی بهمنیاری، استان فارس


■ در وحله اول با درود به دو هموند گرامی از ایران، جناب نامور بر مبنای منطق، صحبت می‌کنند، از جمله اینکه امریکا و بغداد اجازه حمله به ایران را نخواهند داد. شما نمی توانید کوچکترین اعتمادی به ترامپ داشته باشید. هیچ کس فکر نمی‌کرد آمریکا روزی پشت به اروپا کند و به سوی روسیه گرایش پیدا کند، اتفاقی که الآن صورت گرفته. در عین حال جوابی‌ست به جناب قنبری عزیز.
ضمنا قنبری عزیز، به اعتقادات دینی روحانی و لاریجانی اشاره نمودند، موضوعی که اصلا مورد اشاره من نبود بلکه اختلاف دید و نظرشان با خامنه ای مورد نظر من بود.
جناب سالاری به این مهم توجه ندارند که انسان ها قابل تغییرند. نمی توان افراد را بر مبنای اعمال و گفته هایشان در گذشته مورد قضاوت قرار داد. تاجزاده دو روز از زندان آزاد بود، طول صفی که در خیابان منتظر دیدارش بودند به قدری طولانی بود که رژیم حاکم وحشت کرد و مجددا او را به زندان برگرداند. لاریجانی از درون حاکمیت است، در چکسلواکی، واسلاو هاول ویارانش هدفشان جذب هرچه بیشتر هواداران رژیم حاکم بود، چیزی که حالا هم مورد نظر ما و شرط موفقیتمان است.
در خاتمه، از توجه دو هموند از درون وطن و همشهری‌ام طلائی سپاسگزارم.
با احترام، مجلسی


■ با درودجناب مجلسی گرامی، من هم از راه حل شما پس از این همه خسارتی که ملت مبارز دیده متحیر شدم لاریجانی و روحانی مورد اعتماد مردم نیستند و چه بسا آن ها برای ماندگاری رژیم در طرحی خود را مخالف رهبر هم جا بزنند. آنها می‌دانند با سرنگون شدن رژیم هیچ کدامشان از دم تیغ ملت سر سالم بدر نخواهند برد. بهترین و سریعترین راه سرنگون کردن رژیم فاسد اسلامی ائتلاف بین دو نیروی اصلی تاریخی است بدون این که هنوز مجبور به تن دادن به آخوندی دیگر یا مردی مرموز مانند لاریجانی باشیم. شما خوب می‌دانید من از کدام دو نیرو حرف می‌زنم . بلی جبهه ملی ایران با مشروطه خواهان که از تنه یک درخت بنام مشروطیت هستند می توانند بسرعت صحنه آچمز سیاسی ایران را عوض کنند و گره کور ۴۶ ساله را باز نمایند. افسوس که جبهه ملی ایران ارزش نام خود را به فراموشی سپرده است. اگر ایران و مردم ایران مد نظر است این دو نیرو که اکثریت ملت را تشکیل می‌دهند از هر جهت توانایی همراهی با هم را دارند که بر دشمن مشترک فائق آیند. کجاست جوانمرد و شاهپور بختیاری دیگر از جبهه ملی به کمک مشروطه خواهان بیاید و از تجارب ذیقیمت سیاسی و نام خوشی که دارد برای رهایی ایران استفاده کند.
سیاوش-ل


■ آقای سیاوش گرامی. عقیده شما درست است (جبهه ملی ایران با مشروطه خواهان که از تنه یک درخت بنام مشروطیت هستند می توانند بسرعت صحنه آچمز سیاسی ایران را عوض کنند و گره کور ۴۶ ساله را باز نمایند)، به شرط اینکه نیروهای مخالف در جامعه را در نظر نگیریم. نیروهای مخالفی هستند که حاضرند جان خود را از دست بدهند تا مانع تحقق اهداف سازنده دیگران شوند. از جمله، اسلام راست‌گرای افراطی چنین نقشی بازی می‌کند. این نوع اسلام قادر به سازندگی نیست، اما توان زیادی برای تخریب دارد. برای همین است که من در کامنت خود نوشتم که تنها اسلام میانه‌رو می‌تواند جلوی اسلام افراطی را بگیرد. مشکل اساسی این است که اسلام میانه‌رو، هم در عمل و هم در نظر، بسیار ضعیف است.
با احترام. رضا قنبری


■ جناب مجلسی شما با این اظهارات تنها نآمیدی و انفعال را تبلیغ میکنید و “صحنه میانی سیاسی داخل کشور در انتظار اجماع جمعی شخصیت‌های مدنی، سیاسی و اصلاح‌طلب به اضافه تشکل‌های صنفی، جبهه ملی و جبهه اصلاحات می‌باشد” با لاریجانی و روحانی جور در نمی‌آید. انتظار این بود که شما پس از نا امیدی از پزشکیان یک کمی و فقط ذره‌ای رادیکال‌تر شوید و انگار چشم راست شما غالب است و بهتر می‌بیند. شما در بیت رهبری دنبال متحد می‌گردید و بقیه اظهاراتتان در باره جنبش اجتماعی با آن همخوانی ندارد و انگار بخاطر استتار آن بیان می‌شود.
شرایط بغرنج جامعه راهکار های شفاف و قابل اجرا می‌طلبد و اگر بعدها در اثر ریزش حاکمیت عده‌ای به این سمت آمدند و این جبهه را واقعا تقویت کردند، چه بهتر. بعد از این همه ویرانی و فجایع باید تمام تلاش صرف ایجاد آلترناتیوی شود که کشور را از این بن بست به در آورد نه اینکه شرایط را برای به قدرت رساندن یک اولیگاشی نظامی هم شرقی و هم غربی بزک کرده جدید فراهم کند. نیرو و پتانسیل کافی وجود دارد، فقط کمبود همت است. خودبینی‌های فردی و گروهی را باید نقد کرده به کناری نهاد تا اتحادی برای گذار از وضع موجود شکل گیرد.
در نیت خوب آقای تاجزاده شکی نیست وی دیدگاه سیاسی و راه‌حل‌های ایشان دچار زیک زاک است و گاهی از اصول خودشان هم عدول می‌کنند و به بالایی ها چشم می‌بندند. خلاصه کردن همه مشکل‌ها به خامنه‌ای و چشم بستن به سایر اجزای هیولای حکومت اسلامی خطایی ست که خود را در راه حل‌ها منعکس خواهد کرد از جمله نصیحت‌های ممتد به خامنه‌ای برای تغییر. صف کشیدن شاید نشانه مقبولیت باشد ولی به هیچ وجه دلیلی بر درست بودن نظرات کسی نیست. صفی که برای خمینی کشیده بودند را بیاد بیاورید.
با احترام سالاری


■ با سپاس از آقای مجلسی و اشتراک نظر دوستان.
آقای سالاری بخوبی و صراحتا جوهر مطلب را بیان کردند. در مورد تاجزاده و گفته‌های اخیرشان تصور می‌کنم که نباید مته به خشخاش گذاشت، ایشان و نامشان به جناح “گذار از جمهوری اسلامی” اپوزسیون گره خورده و حمایت‌های بی‌دریغ از ایشان نیز از همین جهت است، همینطور دوباره به حبس بردن ایشان توسط حاکمیت نیز به همین دلیل است. مانورهای اخیر لاریجانی و روحانی بیشتر به کمپین برای شرایط بعد از خامنه‌ای می‌ماند (اگر اشتباه نکنم)، به هر حال باندهای داخل حلقه قدرت در تکاپوی یارگیری هستند. هم در داخل و در میان سپاه و امنیتی ها، و هم چراغ زدن به خارجی‌ها (امریکا، روسیه، چین، عربستان ...) . آنچه پا در هوا و نامعلوم است منافع آزادیخواهی مردم است و آپوزسیونی که هنوز در تب فقدان تشکیلاتی فراگیر می‌سوزد.
اشاره می‌کنم به کامنت آقای قنبری در مورد اسلام “میانه رو”. صحبت ایشان هم امروز و هم در آینده درست است. ایران کشوری مسلمان است، ضدیت یا تلاش برای حذف دین و اسلام عواقب وخیم به بار می‌آورد. تنها اصلاح و تحول درونی می‌تواند آینده روشن‌تری داشته باشد، و اینکار بیشتر بر دوش مذهبیون متحول شده است تا روشنفکران غیر مذهبی. پا فشاری بر جدایی دین و سیاست آغاز خوبی برای تحول مذهبی در جامعه ایران است.
با احترام، پیروز.






نظر شما درباره این مقاله:







اگر روزی ترامپ از غنی‌سازی گفت
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 13:45

اگر روزی ترامپ از غنی‌سازی گفت






نظر شما درباره این مقاله:







وزیر نیرو توان اداره وزارتخانه را ندارد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 13:21

وزیر نیرو توان اداره وزارتخانه را ندارد






نظر شما درباره این مقاله:







خداحافظی «پدر راک ایران» از دنیای موسیقی
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 13:16

خداحافظی «پدر راک ایران» از دنیای موسیقی






نظر شما درباره این مقاله:







ماراتن کیش و گروه‌های فشار همیشه حاضر در صحنه
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 13:12

ماراتن کیش و گروه‌های فشار همیشه حاضر در صحنه






نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگو با پرستو فروهر درباره وضعیت کنونی جامعه ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 12:34

گفت‌وگو با پرستو فروهر درباره وضعیت کنونی جامعه ایران






نظر شما درباره این مقاله:







حکومت ایران در جنگ با مردم خودش است
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 12:14

یادداشت نرگس محمدی در مجله تایم:

حکومت ایران در جنگ با مردم خودش است


نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزۀ صلح نوبل ۲۰۲۳ در یادداشتی برای مجله تایم، خطاب به جامعه بین‌المللی نوشته است: «ما در تلاشیم تا استبداد دینی را پایان دهیم و گذار از استبداد به دموکراسی را عملی کنیم. برای رسیدن به این هدف، از جامعه مدنی ایران، رسانه‌های مستقل و مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان حمایت کنید، کسانی که در خط مقدم ساختن آینده‌ای عادلانه و دموکراتیک برای کشورشان هستند.»

متن کامل فارسی این یادداشت که در تاریخ ۵ دسامبر ۲۰۲۵ در تایم منتشر شده به نقل از صفحه ایکس نرگس محمدی:

حتی وقتی هیچ بمبی سقوط نمی‌کند، مردم ایران آنچه واقعاً می‌توان صلح نامید را تجربه نمی‌کنند، زیرا تحت حکومتی زندگی می‌کنند که هر جنبه‌ای از زندگی شخصی و عمومی آنها را کنترل می‌کند.

‏صلح آنها با نظارت، کنترل، سانسور، بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه و تهدید مداوم خشونت بار مختل می‌شود. این صلح توسط اقتصادی که فساد، ناکارآمدی و سوء مدیریت آن را تهی کرده، فشار تحریم‌ها، اضطراب روزانه تورم، گرانی، کمبود و بیکاری و همچنین تخریب بی‌وقفه محیط‌زیست ایران، از بین می‌رود.

‏صلح، نبود جنگ نیست؛ بلکه زیربنایی است که همه چیز باید بر آن بنا شود: دموکراسی، ثبات، رشد اقتصادی، تغییرات اجتماعی و امکان وجود یک جامعه مدنی کارآمد. اما پس از جنگ ۱۲ روزه، مردم ایران خود را در تقاطع جنگ رژیم علیه مردم خود و جنگ دولت‌های جمهوری اسلامی و اسرائیل یافتند.

‏استبداد و جنگ دو روی یک سکه هستند.

‏همان‌طور که مدافعان دموکراسی و صلح در بیانیه‌هایی که منتشر کردند، اعلام کرده اند. این بیانیه‌ها خواستار یک نظم سیاسی جدید شده اند: دولتی سکولار و دموکراتیک که واقعاً نماینده مردم ایران باشد، یک همه‌پرسی آزاد و عادلانه تحت نظارت بین‌المللی سازمان ملل، و تدوین چارچوب قانونی جدید توسط مجلس موسسان منتخب. آنها سازوکارهای قانونی و روشن برای گذار مسالمت‌آمیز را نام برده اند، مبتنی بر استانداردهای بین‌المللی و اهداف دموکراتیک ایران.

‏موضع متحد آنها نشان داد که یک جنبش ملی گسترده و جمعی، ریشه‌دار در جامعه مدنی، حقوق بشر و حقوق زنان و سنت‌های متنوع دموکراتیک ایران، ظرفیت هدایت کشور به سمت یک تحول تاریخی تعیین کننده را دارد. تحولی که ابتدا باید مسالمت‌آمیز، مبتنی بر گفتگو، پاسخگویی، پیگیر تحقق عدالت و احترام به حقوق مدنی و انسانی جهانی باشد. زیرا هر چیز کمتر از آن – فروپاشی، هرج و مرج یا درگیری مسلحانه – میلیون‌ها نفر را در منطقه‌ای آسیب‌پذیر به خطر می‌اندازد.

‏ایرانیان همواره به حرکت ها و جنبش‌های دموکراتیک غیرخشونت‌آمیز مشهور و پایبند بوده‌اند. این کشور همیشه محل تلاقی فرهنگ‌ها بوده است. هزاران سال است که ایران خانه‌ی تکثر و تنوع قومی، زبانی و دینی بوده است. با وجود تفاوت های فرهنگی جدی و اختلافات فکری و سیاسی، مردم ایران سنت‌های دیرینه همزیستی، احترام متقابل و زندگی جمعی و شبکه های پایدار فرهنگی را حفظ کرده‌اند.

‏طی سالهای اخیر مردم ایران به وضوح نشان داده‌اند که رژیم مشروعیت خود را از دست داده است. بیش از چهار دهه، ایرانیان از طریق جنبش‌های مسالمت‌آمیز و دموکراتیک برای حقوق اساسی و انسانی خود تلاش کرده‌اند: از راهپیمایی‌های زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، جنبش سبز ۱۳۸۸، اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸و قیام «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱که با کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد. مقاومت مداوم زنان و جوانان، پایه‌ها و بنیان های جمهوری اسلامی را لرزانده و آن را به بدترین کابوس رژیم تبدیل کرده است. کسانی که رژیم بیشترین تلاش را برای سکوت آنها کرد، قدرتمندترین چالش‌گران آن شده اند.

‏حقیقت این است که ایران در حال حاضر در مسیر گذار است. اما گذار می‌تواند در جهات مختلف حرکت کند. مردم ایران شجاعت خود را ثابت کرده‌اند. آنها زندان، سانسور، کنترل، گلوله و از دست دادن فرزندانشان را تحمل کرده‌اند، با این حال مردم به مبارزه ادامه می‌دهند، البته نه به‌صورت خشونت‌آمیز.

‏خشونت، چه از خارج اعمال شود و چه از داخل، راه حل نیست. آنچه آنها می‌خواهند، مداخله نیست، بلکه به رسمیت شناختن اراده مردم و مبارزاتشان است؛ نه ارتش‌های خارجی، بلکه همبستگی بین‌المللی؛ نه جنگ، بلکه صلح.

‏چگونه جهان می‌تواند کمک کند؟

‏جمهوری اسلامی مانند حکومت هایی مشابه، فقط با فشار پاسخگو می‌شود. تغییر در ایران نیازمند فشار موثر جهانی برای پایان دادن به نقض حقوق بشر، آپارتاید جنسیتی و اعدام‌ها؛ آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ و امکان عملکرد آزادانه نهادهای جامعه مدنی است. جامعه بین‌المللی باید رویکرد خود به «تغییر» در ایران را بازبینی و باز تعریف کرده و زمینه گذار از استبداد به دموکراسی را فراهم کند.

‏پیام من: ما در تلاشیم تا استبداد دینی را پایان دهیم و گذار از استبداد به دموکراسی را عملی کنیم. برای رسیدن به این هدف، از جامعه مدنی ایران، رسانه‌های مستقل و مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان حمایت کنید، کسانی که در خط مقدم ساختن آینده‌ای عادلانه و دموکراتیک برای کشورشان هستند.

‏با همبستگی جهانی، دموکراسی و صلح نه تنها ممکن، بلکه در دسترس هستند.

‏مردم ایران آماده‌اند. کنار آنها بایستید.

‏نرگس محمدی
‏تهران - ایران

لینک مقاله به زبان انگلیسی در مجله تایم
https://time.com/7338618/iran-war-with-people-government-protests/





نظر شما درباره این مقاله:







خسرو علیکردی، وکیل آزادیخواه، درگذشت
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 12:11

خسرو علیکردی، وکیل آزادیخواه، درگذشت






نظر شما درباره این مقاله:







برنامه هسته‌ای، دامی که جمهوری اسلامی برای خود پهن کرد ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 8:32

برنامه هسته‌ای، دامی که جمهوری اسلامی برای خود پهن کرد






نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا نقش خود در جهان را بازتعریف می‌کند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 8:16

آمریکا نقش خود در جهان را بازتعریف می‌کند


ادریس علی، مت اسپتالنیک و جیمز مکنزی / خبرگزاری رویترز / ۵ دسامبر ۲۰۲۵

ایالات متحده سلطه خود را در نیمکره غربی دوباره برقرار خواهد کرد، توان نظامی خود را در منطقه هند ـ اقیانوس آرام گسترش می‌دهد و احتمالاً روابط خود با اروپا را مورد بازنگری قرار خواهد داد؛ موضوعاتی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، روز جمعه در یک سند جامع راهبردی مطرح کرد؛ سندی که می‌کوشد نقش آمریکا در جهان را بازتعریف کند.

در «راهبرد امنیت ملی» که طی شب منتشر شد، چشم‌انداز ترامپ «رئالیسم انعطاف‌پذیر» توصیف شده و در آن تأکید شده است که آمریکا باید دکترین مونرو در قرن نوزدهم را ـــ که نیمکره غربی را حوزه نفوذ واشنگتن اعلام می‌کرد ـــ احیا کند. این سند همچنین هشدار می‌دهد که اروپا با «محوشدن تمدنی» مواجه است و باید مسیر خود را تغییر دهد.

این سند جدیدترین و روشن‌ترین بیان تمایل ترامپ برای تکان‌دادن نظم پس از جنگ جهانی دوم است؛ نظمی که با رهبری آمریکا و شبکه‌ای از اتحادها و نهادهای چندجانبه شکل گرفته بود. ترامپ تلاش دارد این نظم را از دریچه «اول آمریکا» بازتعریف کند.

در این سند ۲۹ صفحه‌ای آمده است: «سیاست خارجی رئیس‌جمهور ترامپ عمل‌گراست بدون آنکه “عمل‌گرایانه”، واقع‌بینانه است بدون آنکه “رئالیستی”، اصول‌محور است بدون آنکه “ایدئالیستی”، قدرتمند است بدون آنکه “جنگ‌طلبانه”، و مهارگر است بدون آنکه “صلح‌طلبانه” باشد. این سیاست بیش از هر چیز با این معیار هدایت می‌شود که چه چیزی برای آمریکا کارآمد است.»

این سند که با آغاز کار هر دولت منتشر می‌شود و راهنمای بسیاری از نهادهای حکومتی است، اعلام می‌کند ترامپ قصد دارد «برتری آمریکا» در نیمکره غربی را احیا کند و این منطقه را در رأس اولویت‌های سیاست خارجی دولت قرار می‌دهد.

در سند آمده است: «این “متمم ترامپ” برای دکترین مونرو، احیایی منطقی و قدرتمند از قدرت و اولویت‌های آمریکا و سازگار با منافع امنیت ملی آمریکاست.» در این سند همچنین اشاره شده که افزایش گسترده حضور نظامی آمریکا در منطقه اقدامی موقت نیست.

از زمان ورود ترامپ به کاخ سفید در ژانویه، منتقدان گفته‌اند سخنان او یادآور امپریالیسم مدرن در نیمکره غربی است. او در همان ماه‌های نخست، به‌صورت مبهم از پس‌گرفتن کانال پاناما و الحاق گرینلند و کانادا سخن گفته بود.

در ماه‌های اخیر نیز افزایش حضور نظامی آمریکا در کارائیب و تهدید به حملات زمینی در ونزوئلا و دیگر کشورهایی که کارتل‌های مواد مخدر در آن فعالیت دارند، نگرانی‌ها را در منطقه افزایش داده است؛ منطقه‌ای که واشنگتن در آن سابقه دشوار مداخله نظامی دارد.

ایالات متحده بیش از ۱۰ هزار نیرو همراه با یک ناو هواپیمابر، چندین ناو جنگی و جنگنده به کارائیب اعزام کرده است.

جیسون مارچاک، تحلیلگر ارشد امور آمریکای لاتین در اندیشکده شورای آتلانتیک در واشنگتن، گفت: «راهبرد جدید امنیت ملی کاملاً روشن می‌گوید که قرار نیست به گذشته بازگردیم.»

این سند همچنین به افزایش نفوذ اقتصادی چین در آمریکای لاتین اشاره می‌کند؛ موضوعی که دولت‌های متوالی آمریکا نسبت به آن ابراز نگرانی کرده‌اند و مهار آن را از اهداف خود دانسته‌اند.

آسیا و بازدارندگی در برابر چین

در بخش آسیایی سند آمده است که ترامپ قصد دارد با تقویت قدرت نظامی آمریکا و متحدانش، از بروز درگیری با چین بر سر تایوان و دریای جنوبی چین جلوگیری کند.

به‌گفته سند: «بازدارندگی در برابر درگیری بر سر تایوان ـ ترجیحاً از طریق حفظ برتری نظامی ـ یک اولویت است.»

این مسئله سال‌هاست که یکی از نقاط تنش در روابط آمریکا و چین بوده است.

با این حال، سابقه تصمیم‌های غیرمتعارف ترامپ در سیاست خارجی باعث می‌شود مشخص نباشد این چارچوب رسمی چگونه به اقدامات عملی تبدیل خواهد شد.

اروپا در خطر «محوشدن تمدنی»

دولت ترامپ در این سند نگاه بدبینانه‌ای نسبت به متحدان سنتی خود در اروپا اتخاذ کرده و هشدار می‌دهد این قاره با «محوشدن تمدنی» روبه‌روست و اگر می‌خواهد شریک قابل اعتمادی برای آمریکا باقی بماند، باید مسیر خود را اصلاح کند.

این سند تازه‌ترین مورد از سلسله اظهارات مقام‌های آمریکایی است که مفروضات دیرینه درباره نزدیکی اروپا و ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم را زیر سؤال برده است.

در سند آمده است: «در بلندمدت کاملاً محتمل است که ظرف چند دهه آینده، برخی اعضای ناتو اکثریتی غیراروپایی پیدا کنند.»

برخی تحلیلگران اروپایی گفته‌اند این سند یادآور ادبیات احزاب راست افراطی در اروپا است؛ احزابی که امروز در کشورهایی چون آلمان و فرانسه به مهم‌ترین نیروهای مخالف دولت تبدیل شده‌اند.

در سند آمده که دولت ترامپ خواستار احیای «هویت غربی» در اروپا است. این سند در شرایطی منتشر می‌شود که ترامپ روزبه‌روز از ادبیات نژادپرستانه‌تری علیه مهاجران رنگین‌پوست در داخل آمریکا استفاده می‌کند.

سیاستمداران و مقام‌های اروپایی از لحن واشنگتن ناخشنودند، اما در شرایطی که برای بازسازی ارتش‌های سال‌ها کم‌بودجه‌مانده خود و مقابله با تهدید درک‌شده از سوی روسیه تلاش می‌کنند، همچنان به حمایت نظامی آمریکا وابسته‌اند.

این سند می‌گوید از منظر راهبردی برای آمریکا اهمیت دارد که به‌سرعت بر سر یک راه‌حل در اوکراین مذاکره شود و «ثبات راهبردی» با روسیه دوباره برقرار گردد.

ترامپ سابقه طولانی اظهارنظرهای مثبت و تحسین‌آمیز درباره ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، دارد؛ مسئله‌ای که مدت‌هاست موجب انتقادهایی مبنی بر «نرم بودن» او در برابر روسیه شده است.

رویترز روز جمعه گزارش داد که واشنگتن از اروپا می‌خواهد بخش عمده توانمندی‌های دفاع متعارف ناتو ـ از جمله اطلاعات، سامانه‌های موشکی و دیگر قابلیت‌ها ـ را برعهده بگیرد؛ ضرب‌الاجلی که برخی مقام‌های اروپایی آن را غیرواقع‌بینانه می‌دانند.

برَد بومن، کارشناس اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» در واشنگتن، درباره اولویت‌بندی مناطق مختلف در دستور کار ترامپ در شبکه ایکس نوشت: «برندگان در رقابت برای زمان، منابع و توجه؟ نیمکره غربی و شاید اقیانوس آرام. بازندگان؟ اروپا. نامشخص؟ خاورمیانه. آفریقا؟ موفق باشید…»





نظر شما درباره این مقاله:







معرفی رقبای ایران در جام جهانی ۲۰۲۶
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 7:55

معرفی رقبای ایران در جام جهانی ۲۰۲۶


سپهر ستاری / خبرآنلاین: مراسم قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۲۶ دیروز (جمعه) در کشور آمریکا برگزار شد و تیم ملی ایران در گروه G رقابت‌ها با بلژیک، مصر و نیوزیلند همگروه شد. جام جهانی ۲۰۲۶ با حضور ۴۸ تیم برگزار می‌شود و به همین خاطر علاوه بر ۲ تیم اول هر گروه، ۸ تیم از ۱۲ تیم برتری که در رده سوم گروه‌ها قرار می‌گیرند هم به دور بعدی راه خواهند یافت و این موضوع شانس ایران را برای ثبت اولین صعود تاریخ خود در جام جهانی افزایش می‌شود.

بلژیک

قوی‌ترین حریف ایران در مرحله گروهی بلژیک است که در رده هشتم رده‌بندی فیفا قرار دارد و برای چهاردهمین بار به جام جهانی صعود کرده است.

بلژیک در ۸ بازی مرحله مقدماتی حتی یک شکست هم نخورد. هرچند ۲ تساوی مقابل مقدونیه شمالی و قزاقستان کمی صعود را به تعویق انداخت اما در نهایت با اقتدار صدرنشین گروه شد. این گروه برای بلژیک هرگز سخت نبود؛ آن‌ها بیش از یک دهه است که در مرحله مقدماتی جام جهانی یا یورو شکست نخورده‌اند. تنها شکستشان در این مدت به ولز بود که در این دوره هم انتقام گرفتند و دو بازی رفت و برگشت با نتایج ۴-۳ و ۴-۲ به سود بلژیک تمام شد.

شیاطین سرخ اروپا اولین بار سال ۱۹۸۶ در جام جهانی درخشیدند و در شرایطی که مارادونا و آرژانتین مانع صعودشان به فینال شدند، در نهایت در رده چهارم قرار گرفتند.

دوره طلایی مدرن بلژیک از ۲۰۱۴ شروع شد و جام جهانی در ۲۰۱۸ به عنوان یکی از مدعیان اصلی به نیمه‌نهایی رسیدند اما با نتیجه ۱-۰ به فرانسهِ قهرمان باختند و در نهایت سوم شدند تا بهترین عملکرد تاریخ‌شان را ثبت کنند.. حذف زودهنگام در مرحله گروهی ۲۰۲۲ را بسیاری پایان عصر «نسل طلایی» (دی‌بروینه، هازار، لوکاکو، ورتونگن و...) دانستند.

رودی گارسیا فرانسوی که از ژانویه ۲۰۲۵ جانشین دومنیکو تدسکو شد، هدایت بلژیک را برعهده دارد. گارسیا ۶۱ ساله در سال ۲۰۱۱ با لیل قهرمان فرانسه شد، دو بار با رم نایب‌قهرمانی سری آ را تجربه کرد و سال ۲۰۲۰ لیون را با حذف منچسترسیتی به نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان رساند. آخرین تجربه‌هایش\ش در النصر عربستان (همراه کریستیانو رونالدو) و سپس در ناپولی چندان موفقیت‌آمیز نبوده است.

ژرمی دوکو،  وینگر ۲۳ ساله منچسترسیتی کلیدی‌ترین مهره بلژیک محسوب می‌شود. او در تمام ۸ بازی مقدماتی فیکس بود، ۵ گل زد و ۳ پاس گل داد. توانایی دریبلینگ غیرقابل مهار او باعث شده نقش مهمی در ترکیب بلژیک پیدا کند.. کوین دی‌بروینه با وجود مصدومیت شدید همسترینگ همچنان بازیکن مهمی در ترکیب بلژیک است اما در ۳۴ سالگی (۳۵ ساله در زمان جام جهانی) دیگر نقطه اتکای اصلی نیست. از طرفی با حضور گارسیا روی نیمکت بلژیک، تیبو کورتوا هم به ترکیب این تیم برگشته است. دروازه‌بان رئال مادرید پس از اختلاف با تدسکو اعلام کرده بود تا وقتی او سرمربی باشد دیگر برای بلژیک بازی نمی‌کند. با آمدن گارسیا، کورتوا پس از یورو ۲۰۲۴ به تیم ملی بازگشت و دوباره دروازه‌بان شماره یک است.

مصر

از سید ۳ قرعه‌کشی جام جهانی نام تیم مصر خارج شد تا یاران محمد صلاح با ایران همگروه شوند. این تیم آفریقایی که برای چهارمین‌بار راهی جام جهانی شده، در رده سی‌وچهارم رده‌بندی فیفا قرار دارد و بدون حتی یک شکست به جام جهانی راه یافته است.

مصر در گروه A مقدماتی آفریقا ۸ پیروزی و ۲ تساوی به‌دست آورد و در نهایت اکتبر با پیروزی ۳-۰ مقابل جیبوتی (دو گل از محمد صلاح) صدرنشینی و صعودش را قطعی کرد.

آن‌ها اولین کشور عربی و آفریقایی بودند که سال ۱۹۳۴ به جام جهانی رفتند اما تاکنون حتی یک پیروزی هم در این تورنمنت به دست نیاورده‌اند. پس از ۱۹۳۴ فقط دو بار دیگر صعود کرده (۱۹۹۰ و ۲۰۱۸) و هر دو بار در مرحله گروهی حذف شده است. حضور در جام جهانی ۲۰۱۸ با مصدومیت شدید شانه صلاح در فینال لیگ قهرمانان همراه بود و مصر هر سه بازی را باخت.

حسام حسن، اسطوره خط حمله مصر حالا هدایت این تیم را برعهده دارد. او برنده ۳ جام ملت‌های آفریقا، رکورددار گل ملی مصر (۶۹ گل) و یکی از بهترین مهاجمان نوک تاریخ این کشور محسوب می‌شود و  خودش در جام جهانی ۱۹۹۰ بازی کرده است. حسن در زمان بازی بزرگ‌ترین تابوی فوتبال مصر را شکست و از آکادمی الاهلی به رقیب دیرینه، الزمالک رفت و سال ۲۰۰۲ با همین تیم قهرمان آفریقا شد. این سرمربی ۵۹ ساله از سال ۲۰۲۴ هدایت مصر را برعهده دارد و هرگز در مربیگری جامی کسب نکرده است.

تردیدی وجود ندارد که محمد صلاح مهم‌ترین ستاره ترکیب مصر محسوب می‌شود. او برخلاف اسطوره‌های پیشین مصر، در تیمی نه‌چندان قدرتمند بازی کرده اما او بود که پس از ۲۸ سال کشورش را به جام جهانی ۲۰۱۸ رساند. صلاح حالا در ۳۴ سالگی امیدوار است اولین پیروزی تاریخ مصر در جام جهانی را رقم بزند و حتی رکورد گل ملی حسام حسن (۶۹) را بشکند؛ در حال حاضر ۶۳ گل دارد و جام ملت‌های آفریقای پیش رو فرصت خوبی برای نزدیک شدن به این رکورد است. اگر صلاح موفق شود هم رکورد گل ملی را بشکند، هم جام ملت‌های آفریقا را ببرد و هم برای اولین بار مصر را به مرحله حذفی جام جهانی برساند، به بزرگ‌ترین اسطوره تاریخ فوتبال این کشور تبدیل خواهد شد.

نیوزیلند

احتمالا ضعیف‌ترین تیم گروه G جام جهانی ۲۰۲۶ نیوزیلند است که در رده هشتادوششم رده‌بندی فیفا قرار دارد و سومین حضورش در جام جهانی را تجربه می‌کند. نیوزیلند بدون کوچک‌ترین دردسری به جام جهانی رسید. آن‌ها مستقیماً به مرحله دوم مقدماتی اقیانوسیه راه یافتند و ۳ بازی را با ۳ پیروزی، ۱۹ گل زده و تنها ۱ گل خورده مقابل تاهیتی، وانواتو و ساموآ پشت‌سر گذاشتند. در مرحله سوم، ابتدا فیجی را ۷-۰ در نیمه‌نهایی خرد کردند و سپس با پیروزی ۳-۰ مقابل نیوکالدونیا، بلیت جام جهانی را رزرو کردند.

نیوزیلندی‌ها در هر ۲ حضور قبلی نتوانستند از مرحله گروهی صعود کنند ولی در سال ۲۰۱۰ رکورد جالبی ثبت کردند و با کسب ۳ تساوی، تنها تیم بدون باخت جام بودند. در آن دوره حتی اسپانیا که قهرمان شد هم یک شکست را تجربه کرد ولی نیوزیلند بدون باخت بود.

دارن بیزلی، مدافع سابق واتفورد که نزدیک به ۳۰۰ بازی برای این باشگاه انجام داد حالا روی نیمکت نیوزیلند می‌نشیند. او ۲۰ سال پیش برای بازی در لیگ استرالیا به نیوزیلند رفت و در این کشور ماندگار شد. بیزلی از سال ۲۰۰۹ در ساختار تیم‌های پایه نیوزیلند کار کرده و تنها وقفه‌اش مربیگری کوتاه در کلرادو راپیدز آمریکا و نیوکاسل جتس استرالیا بوده است. او از جولای ۲۰۲۳ سرمربی بزرگسالان شد و همزمان تیم زیر ۲۳ سال را در المپیک ۲۰۲۴ پاریس هدایت کرد.

معرفوترین بازیکن نیوزیلند کریس وود، مهاجم ۳۳ ساله ناتینگام فارست است.او بهترین گلزن تاریخ نیوزیلند در لیگ برتر انگلیس، آقای گل تاریخ تیم ملی با ۴۵ گل (مشترک با ایوان ویسلیچ) و کاپیتان تیم محسوب می‌شود. وود با قد بلندی که دارد، یک تمام‌کننده خطرناک در هوا و زمین محسوب می‌شود و امیدوار است تابستان آینده اولین گل خود در جام جهانی را به ثمر برساند.





نظر شما درباره این مقاله:







کاهش امید و افزایش افسردگی جمعی در ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 7:48

کاهش امید و افزایش افسردگی جمعی در ایران


فریبا نباتی / اعتماد

«اعتماد» پیامدهای انباشت مطالبات مردم و فرسودگی اجتماعی در ایران را در گفت‌وگو با کارشناسان بررسی می‌کند

صبح با صدای اعلان قطعی آب از خواب بیدار می‌شویم. با نوسان قیمت دلار صبحانه می‌خوریم و در هوایی که نفس ‌کشیدن را سخت می‌کند، به ترافیکی می‌رسیم که انگار پایانی ندارد. در همین روز، خبر یک ممنوعیت تازه می‌آید، بحث حجاب و پوشش اختیاری بالا می‌گیرد، قیمت کالاهای ضروری بیشتر از روز قبل می‌شود، قطعی وی‌پی‌ان و کندی اینترنت زندگی و کار را مختل می‌کند، یک وعده سیاسی دیگر روی زمین می‌ماند و تصویر خشک ‌شدن تالابی و سوختن جنگلی دیگر در شبکه‌های اجتماعی دست‌ به دست می‌شود. این روایت، تصویر روزمره زندگی ساکنان ایران است و بخشی از فهرست مطالبات جمعی که در چرخه انکار و بی‌پاسخی گرفتار مانده‌اند.

در ظاهر این مسائل مربوط به حوزه‌های متفاوتند، اما در تجربه زیسته مردم، همه این خواسته‌های معلق یک ترجمه دارد: احساس شنیده ‌نشدن و کنار گذاشته‌ شدن. احساسی که شکاف میان «وعده‌های رسمی» و «واقعیت زندگی روزمره» را هر روز عمیق‌تر می‌کند. گسستی که فقط سیاسی و اجتماعی نیست و زخمی بر روان جامعه شده و عاملی برای تشدید فرسودگی اجتماعی و نزدیک شدن به نقطه  بی‌بازگشت.

نشانه‌های این فرسودگی را همین حالا هم می‌توان دید؛  در کاهش مشارکت سیاسی و مدنی، در بی‌میلی به گفت‌وگوهای اجتماعی، در طنز کنایه‌آلودی که جای زبان مطالبه را گرفته، در موج مهاجرت، پرخاشگری، خودکشی و  دیگرکشی.

اما جامعه‌ای که بارها مطالبه می‌کند و پاسخی نمی‌گیرد، سرانجام از نظر اعتماد اجتماعی، انسجام ملی و تاب‌آوری روانی به کجا می‌رسد و با این انباشت مطالبات بی‌پاسخ چه خواهد کرد؟ آیا کاهش مشارکت مدنی و بی‌میلی به گفت‌وگو به معنای تسلیم است یا شکل تازه‌ای است از مقاومت خاموش در برابر ساختارهای بی‌پاسخ؟ آیا جامعه ایران به نقطه بدون ‌بازگشت رسیده یا هنوز راهی برای بازگرداندن امید، بازسازی سرمایه اجتماعی و کاهش چرخه فرسودگی اجتماعی باقی مانده  است؟

«اعتماد» در گفت‌وگو با دکتر کوروش محمدی، رییس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران، دکتر پرنیا رضی‌پور، جامعه‌شناس و مهشید بیرامی، کارشناس ارشد روان‌شناسی تلاش کرده است تا پاسخی برای این سوالات بیابد.

مطالبه‌گری بی‌اثر  و کاهش اعتماد عمومی

مطالبه‌گری و تلاش برای شنیده ‌شدن در ایران با چالش‌های پیچیده‌ای روبه‌رو شده است. بسیاری از تلاش‌ها برای تغییر شرایط پاسخی عملی دریافت نمی‌کنند و این مساله روند اعتماد عمومی را از بین برده است. از نگاه جامعه، کنشگری اجتماعی بی‌اثر شده، مطالبه‌گری ناکارآمد است و نقش فرد در تصمیم‌گیری‌های جمعی، کمرنگ و حتی از بین رفته است. به نظر می‌رسد مساله، از زاویه نگاه مسوولی که باید پاسخ‌ بدهد هم مثال معروف یک گوش در و یک گوش دروازه شده است.

«کوروش محمدی» رییس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی ایران، درباره دلایل ناکارآمدی مطالبه‌گری در ایران و پیامدهای آن بر سلامت روان جمعی و سرمایه اجتماعی معتقد است، مطالبه‌گری در جامعه ما عمدتا مقطعی و مبتنی بر هیجان است: «مطالبات مردم در حوزه‌های مختلف، از حقوق زنان تا مسائل ‌محیط زیستی و اقتصادی، معمولا به ‌صورت اصولی و مستمر مطرح نمی‌شوند و تابع شرایط و فضاهای موجود هستند. تنها در شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شوند و بعد از مدتی فروکش می‌کنند. این مدل مطالبه‌گری، نه‌تنها پاسخگویی را  شکل نمی‌دهد، بلکه اعتماد عمومی  را نیز کاهش می‌دهد.»

او دلیل این امر را در نیاموختن اصول درست درخواست و پاسخگویی می‌داند: «واقعیت این است که هم کسانی که مطالبه می‌کنند و هم متولیان پاسخگو، اصول مطالبه‌گری و پاسخگویی را نیاموخته‌اند. مطالبه‌گری موثر باید مبتنی بر مسوولیت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و همبستگی جامعه باشد؛ یعنی افرادی که مسائل مهم را مطرح می‌کنند، مسوولیت رفتار و پیامدهای آن را نیز بپذیرند و مطالبات‌شان در بستر جمعی و حقوقی پیگیری شود. در نبود این چارچوب، مطالبات مقطعی، گاهی بهانه‌ای برای مسوولان می‌شود تا افراد را متهم کنند یا برخوردهای امنیتی داشته باشند و عملا مسیر مطالبه و پاسخگویی ناکام می‌ماند.»

به عقیده این کارشناس مسائل اجتماعی، یکی از مهم‌ترین پیامدهای بی‌پاسخ ماندن مطالبات، کاهش حس تعلق و مشارکت اجتماعی است. موضوعی که تاب‌آوری اجتماعی را کاهش داده: «هنگامی که مردم می‌بینند صدای‌شان شنیده نمی‌شود، دغدغه‌های جمعی جای خود را به دغدغه‌های فردی می‌دهند و انگیزه مشارکت کاهش می‌یابد. انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی آسیب می‌بینند و با گذشت زمان، این موضوع به کاهش تاب‌آوری روانی جامعه و افزایش بی‌تفاوتی منجر می‌شود. حتی در همبستگی‌های مقطعی، مانند کمک‌های مردمی در زلزله یا سیل که در روزهای اولیه بسیار گسترده است می‌بینیم با گذشت زمان کاهش می‌یابد و اثر بلندمدت بر سرمایه اجتماعی نمی‌گذارد.»

فرسودگی اجتماعی  و سلب مسوولیت از حکومت

به اعتقاد کوروش محمدی ادامه روند فعلی می‌تواند منجر به فرسودگی اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی، افزایش بی‌تفاوتی و تضعیف سرمایه اجتماعی شود: «فاصله میان وعده‌های رسمی و تجربه واقعی مردم، اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند و افراد را به عمل خارج از قواعد و قوانین سوق می‌دهد. نسل جوان و نوآور که باید آینده جامعه را بسازد، به تدریج دچار ناامیدی و بی‌انگیزگی می‌شود. این کناره‌گیری، هر چند ممکن است به عنوان مقاومت خاموش تفسیر شود، اما در واقع بازتابی از کمبود حس تعلق و ناامیدی است. مسوولیت اجتماعی در جامعه ما در حال کاهش است و بخش‌هایی از مردم، به امید خیریه‌ها یا اقدامات مقطعی، از وظایف خود غافل می‌شوند یا اضافه‌کاری می‌کنند و مسوولیتی را بیش از مسوولیت اجتماعی خود می‌پذیرند. در حالی که این اقدامات حتی می‌تواند نتایج معکوس نیز داشته باشد، تکلیف را از روی دوش حاکمیت بردارد و پاسخگویی را از او سلب کند.»

رییس انجمن آسیب‌شناسی اجتماعی راهکار مقابله با ناامیدی و فرسودگی اجتماعی را اصلاح بنیادین نظام آموزش‌وپرورش و ایجاد فضای پاسخگو در بدنه مدیریت و حاکمیت می‌داند: «تنها با اصلاحات بنیادین در آموزش، فرهنگ مطالبه‌گری و پاسخگویی حاکمیتی می‌توان از این وضعیت عبور کرد و جامعه‌ای با حس تعلق، مشارکت و تاب‌آوری بالا ساخت. فرسودگی اجتماعی و افت سرمایه اجتماعی، اگر به موقع کنترل نشود، می‌تواند آثار بلندمدت و مخربی بر سلامت روان جمعی و انسجام اجتماعی داشته باشد. نظام آموزشی به جای اینکه هر بار تغییرات سطحی به خود بگیرد با یک تحول بنیادین کودکان و نوجوانان را به شهروندان مسوول، پاسخگو و مطالبه‌گر تبدیل کند و حاکمیت نیز باید فضایی فراهم کند که متولیان، با وجدان و با نگاه به خیر جمعی، وظایف خود را انجام دهند. مطالبه‌گری اصولی و مبتنی بر مسوولیت اجتماعی و سرمایه اجتماعی، زمانی امکان‌پذیر است که مردم و حاکمیت به یک باور مشترک در مورد نقش و مسوولیت خود برسند و اقدامات مقطعی و هیجانی جای خود را به برنامه‌ریزی بلندمدت و اصولی بدهد.»

زندگی در سایه سرخوردگی  و خاموشی روان

انباشت مطالبات بی‌پاسخ در جامعه ایران، تنها یک مساله سیاسی نیست، بلکه به ‌تدریج و در سال‌های اخیر به بحرانی در سطح روان جمعی تبدیل شده است. در جامعه‌ای که افراد بارها تجربه می‌کنند صدایشان شنیده نمی‌شود و تغییری در وضعیت‌شان رخ نمی‌دهد، احساس بی‌قدرتی جای حس مشارکت و اثرگذاری را می‌گیرد. این وضعیت، زمینه‌ساز نوعی سرخوردگی مزمن می‌شود که پیامدهای آن فراتر از یک نارضایتی لحظه‌ای است و به فرسودگی روانی جامعه می‌انجامد.

«مهشید بیرامی» کارشناس ارشد روان‌شناسی معتقد است: انباشت مطالبات بی‌پاسخ به ‌مرور باعث شکل‌گیری نوعی «خاموشی روانی» در سطح فردی و جمعی می‌شود. به گفته او، وقتی افراد بارها تلاش می‌کنند، حرف می‌زنند، نقد می‌کنند، مشارکت می‌کنند و نتیجه ملموسی نمی‌بینند، برای محافظت از خود در برابر آسیب روانی، ناخودآگاه وارد مرحله‌ای از عقب‌نشینی می‌شوند. این عقب‌نشینی الزاما به معنای بی‌تفاوتی نیست؛ بلکه نوعی سازوکار دفاعی است برای حفظ بقای روانی. او توضیح می‌دهد: «در این وضعیت، افراد انرژی روانی خود را از عرصه عمومی بیرون می‌کشند و آن را صرف حفظ زندگی شخصی، خانواده و دایره محدود خود می‌کنند. این رفتار ممکن است از بیرون به شکل انزوا یا بی‌مسوولیتی اجتماعی دیده شود، اما در واقع تلاشی است برای زنده ماندن روانی در برابر فشار مزمن اجتماعی.»

نابودی رویاها و افزایش خشونت

این وضعیت با مفهومی در روان‌شناسی اجتماعی به نام «بی‌اثر بودن آموخته ‌شده» قابل توضیح است. این مفهوم زمانی شکل می‌گیرد که فرد به این باور می‌رسد تلاش‌هایش هیچ تاثیری در تغییر شرایط ندارد. در چنین وضعیتی، فرد به ‌تدریج از کنشگری فاصله می‌گیرد، انگیزه خود را از دست می‌دهد و نسبت به محیط پیرامونش احساس ناتوانی می‌کند. نتیجه این فرآیند در سطح اجتماعی، کاهش امید عمومی، افت مشارکت مدنی و شکل‌گیری نوعی افسردگی جمعی و حتی آسیب به اجتماع است. بیرامی معتقد است نشانه‌های این فرسودگی روانی را می‌توان در جامعه امروز به ‌وضوح مشاهده کرد؛ از افزایش اضطراب جمعی و خشم فروخورده گرفته تا افزایش خودکشی و دیگرکشی. او می‌گوید: «وقتی آینده برای افراد قابل پیش‌بینی نیست و هیچ افق روشنی پیش چشم آنها وجود ندارد، طبیعی است که میل به برنامه‌ریزی، مشارکت و حتی رویاپردازی از بین برود. این یکی از خطرناک‌ترین پیامدهای فرسودگی اجتماعی است.»

از نگاه این روان‌شناس، کناره‌گیری بخشی از جامعه، به‌ویژه نسل جوان از مشارکت‌های اجتماعی را باید راهکاری برای ادامه دادن در شرایطی دانست که روان خسته شده است. او توضیح می‌دهد: «این کناره‌گیری در ظاهر نوعی سکوت و بی‌توجهی است، اما در واقع نوعی استراتژی بقاست. جوانی که می‌بیند حضورش در عرصه عمومی هیچ دستاوردی ندارد، ترجیح می‌دهد انرژی خود را صرف ساختن یک دنیای کوچک شخصی کند؛ از مهاجرت گرفته تا تمرکز بر زندگی فردی یا حتی پناه بردن به سرگرمی‌های مجازی. این رفتار را نمی‌توان صرفا سرزنش کرد؛ این واکنش طبیعی یک روان فرسوده است.»

از بین رفتن فرصت احیای جامعه

با این حال، بیرامی هشدار می‌دهد که اگر این خاموشی روانی به یک وضعیت پایدار تبدیل شود، جامعه با پیامدهای خطرناکی روبه‌رو خواهد شد؛ از افزایش افسردگی اجتماعی و خشونت پنهان گرفته تا گسست عمیق‌تر میان افراد و نهادهای اجتماعی. در چنین شرایطی، سرمایه اجتماعی فرسوده می‌شود و بازسازی آن به مراتب دشوارتر از وضعیت کنونی خواهد بود.

او راه برون‌رفت از این وضعیت را در بازسازی حس اثرگذاری جمعی می‌داند و می‌گوید: «مردم زمانی از خاموشی خارج می‌شوند که تجربه کنند صدای‌شان واقعا شنیده می‌شود و کنش آنها اثر دارد. این امر بدون پاسخگویی واقعی، شفافیت و ایجاد فرصت‌های مشارکت معنا‌دار امکان‌پذیر نیست.» به گفته او، در کنار اصلاح در سطح سیاستگذاری، توجه جدی به سلامت روان جمعی نیز ضروری است؛ از توسعه خدمات مشاوره عمومی گرفته تا آموزش مهارت‌های تاب‌آوری، مدیریت استرس و افزایش حس کنترل فردی و اجتماعی.

بیرامی تاکید می‌کند که فرسودگی اجتماعی اگر به ‌موقع جدی گرفته نشود، نه‌تنها روابط اجتماعی را از درون تهی می‌کند، بلکه آینده یک نسل را با بحران مواجه خواهد کرد. به اعتقاد او، جامعه‌ای که از نظر روانی فرسوده شود، حتی در صورت بهبود اقتصادی و سیاسی هم به ‌سختی می‌تواند احیا شود، مگر آنکه اعتماد، امید و حس اثرگذاری دوباره به آن بازگردد.

اقتصاد ناکارآمد مهم‌ترین عامل فرسودگی اجتماعی

انباشت مطالبات در یک جامعه، حاصل یک روند فرسایشی در سیاستگذاری است. در این میان انباشت مطالبات اقتصادی، اما پرقدرت‌تر است و بر حس پوچی و معلق ماندن و کاهش اعتماد عمومی بیش از باقی خواسته‌ها تاثیر می‌گذارد. جایی که تورم فزاینده، کاهش ارزش پول ملی، افت قدرت خرید و بی‌ثباتی بازار کار، لایه‌های مختلف جامعه را به‌طور همزمان درگیر کرده است. این فشار، تصمیمات اقتصادی خانوار را از برنامه‌ریزی بلندمدت به بقا در کوتاه‌مدت سوق می‌دهد؛ پس‌انداز جای خود را به مصرف اضطراری می‌دهد، سرمایه‌گذاری‌های کوچک حذف می‌شوند و افق آینده به چند هفته یا چند ماه محدود می‌شود. در چنین شرایطی، مردم نه درباره رفاه، بلکه درباره حفظ حداقل‌های زندگی سوال می‌کنند؛ سوال‌هایی که اگر بی‌پاسخ بماند، به نااطمینانی اجتماعی مزمن منجر خواهد شد. در چنین وضعیتی، اقتصاد از یک نظام تولید و رشد، به یک میدان فرسایش تبدیل می‌شود؛ میدانی که در آن، نیروی کار فرسوده، بنگاه‌های کوچک ناتوان و مصرف‌کنندگان مضطرب، همگی در چرخه‌ای گرفتار می‌شوند که خروج از آن بدون اصلاحات بنیادین ممکن نیست. انباشت این نوع مطالبات نه فقط نشانه بحران اقتصادی، بلکه علامتی از کاهش ظرفیت تاب‌آوری جامعه در برابر شوک‌هاست.

«پرنیا رضی‌پور» جامعه‌شناس درباره اینکه کدام یک از مطالبات بی‌پاسخ مانده در جامعه اثر مخرب‌تری بر اعتماد عمومی گذاشته، می‌گوید: «اگر بخواهیم واقع‌بینانه نگاه کنیم، اقتصاد مهم‌ترین عامل اثرگذار بر اعتماد مردم به نظام تصمیم‌گیری است. تورم سنگین در سال‌های اخیر کمر بسیاری از خانواده‌ها را خم کرده و سفره مردم روزبه‌روز کوچک‌تر شده است. بخش قابل ‌توجهی از جامعه حتی در تامین نیازهای اولیه با مشکل مواجهند و با افزایش قیمت‌ها، امید، انگیزه و اعتماد اجتماعی نیز کاهش می‌یابد. اقتصاد پایه زندگی روزمره است؛ از خوراک و پوشاک تا مسکن و حداقل معیشت. وقتی این پایه دچار اختلال می‌شود، طبیعی است که سایر حوزه‌ها نیز تحت ‌تاثیر قرار بگیرند. اگر بخواهم مثالی ملموس بزنم، تورم و گرانی کالاهای اساسی بهترین و عینی‌ترین نمونه است. امروز بسیاری از خانواده‌ها برای خرید اقلامی مانند برنج، روغن، گوشت یا میوه با مشکل جدی مواجهند؛ هزینه‌های درمان و اجاره مسکن سر به فلک کشیده و توان مالی اقشار متوسط و کم‌درآمد به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. از سوی دیگر، فروشندگان و کسب‌وکارها نیز شرایط مطلوبی ندارند و بسیاری از آنان از رکود بازار گلایه می‌کنند و می‌گویند: «بازار کاملا راکد است.» این وضعیت به معنای کاهش دادوستد، رکود اقتصادی و بی‌ثباتی در چرخه زندگی روزمره مردم است. مشکل از سفره خانواده‌ها آغاز می‌شود، به درآمد فروشندگان و تولیدکنندگان سرایت می‌کند و در نهایت، فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی را مختل می‌کند. مردم این فشار را هر روز و به‌ صورت ملموس تجربه می‌کنند و وقتی پاسخ یا تغییر محسوسی مشاهده نمی‌کنند، اعتمادشان به کارآمدی نظام تصمیم‌گیری کاهش می‌یابد.»

او البته نقش خواسته‌های اجتماعی را هم در کاهش امید و فرسودگی بی‌تاثیر نمی‌داند: «در کنار اقتصاد، مسائل اجتماعی و حقوقی نیز نقش مهمی در شکل‌دهی احساس مردم نسبت به کارآمدی نهادها دارند. موضوعاتی مانند حجاب، دریافت گواهینامه موتورسیکلت برای زنان و محدودیت‌های اینترنتی مستقیما بر کیفیت زندگی و آزادی‌های فردی تاثیر می‌گذارند. این محدودیت‌ها در جامعه احساس «شنیده ‌نشدن» و نوعی تبعیض ایجاد می‌کند و حس مشارکت و اثرگذاری اجتماعی را تضعیف می‌کند. همچنین بحران‌های محیط‌زیستی مانند کمبود آب و آلودگی هوا در سال‌های اخیر شدت یافته‌اند. کاهش بارندگی، مدیریت ناکافی و نبود برنامه‌ریزی بلندمدت، سلامت جسمی و روانی مردم را تهدید کرده و زندگی گروه‌های آسیب‌پذیر را به ‌شدت تحت ‌تاثیر قرار داده است. این وضعیت طبیعی است که پرسش‌هایی مانند «مسوولان چه می‌کنند؟» یا «چرا بحران کنترل نمی‌شود؟» را در ذهن مردم پررنگ کند. در مجموع، اقتصاد عامل اصلی فرسایش اعتماد، مسائل اجتماعی عامل کاهش رضایت و مشارکت و بحران‌های محیط‌زیستی عامل تضعیف امید به آینده‌اند. همزمانی این سه حوزه، تصویر مردم از کارآمد نهادهای تصمیم‌گیری را به ‌شدت تضعیف کرده و بازسازی اعتماد اجتماعی معطوف نیازمند نگاهی جامع و هماهنگ  است.»

رضی‌پور درباره اینکه چرا در میان نسل جوان برای مشارکت مدنی انگیزه‌ای وجود ندارد، معتقد است این کناره‌گیری ترکیبی از نشانه ناامیدی و نیز سازوکاری تازه از مقاومت خاموش در برابر ساختارهای بی‌پاسخ است: «به نظر من، این کناره‌گیری ترکیبی از هر دو پدیده است: ناامیدی و نوعی مقاومت خاموش. از یک سو، تجربه مداوم مشکلات اقتصادی، محدودیت‌های اجتماعی و بحران‌های محیط‌زیستی بدون مشاهده تغییر، انگیزه و امید را کاهش می‌دهد و به ناامیدی می‌انجامد. این احساس که «صدای ما شنیده نمی‌شود» باعث می‌شود افراد تمایلی برای مشارکت یا مطالبه‌گری نداشته باشند. از سوی دیگر، این فاصله‌گیری نسل جوان می‌تواند نوعی مقاومت خاموش باشد؛ رویکردی محتاطانه و غیرمستقیم برای حفظ زندگی، هویت و اثرگذاری فردی در برابر ساختارهایی که مردم آنها را بی‌پاسخ یا ناکارآمد می‌دانند. این رفتار در ظاهر منفعل است، اما در واقع راهبرد آگاهانه‌ای برای کنار نکشیدن از زندگی، اما کنار رفتن از عرصه‌هایی است که افراد به کارآمدی آنها  باور ندارند.»

کاهش امید و افزایش افسردگی جمعی

پرنیا رضی‌پور مهم‌ترین نشانه‌های هشدار در جامعه امروز ایران را کاهش امید می‌داند: «نخستین نشانه جدی، کاهش امید و افزایش افسردگی اجتماعی است. مردم در مواجهه با مشکلات روزمره مانند خوراک، مسکن و هزینه‌های زندگی احساس ناتوانی می‌کنند و این موضوع مستقیما به کاهش امید نسبت به آینده، ازدواج، فرزندآوری یا توان برنامه‌ریزی برای زندگی منجر می‌شود. نشانه دیگر، کاهش مشارکت مدنی و سیاسی است. بخش قابل ‌توجهی از جامعه، به‌ویژه نسل جوان، انگیزه‌ای برای مطالبه‌گری یا حضور در عرصه‌های مدنی و سیاسی ندارد. کاهش مشارکت در انتخابات یا فعالیت‌های اجتماعی نشان‌دهنده کاهش اعتماد به اثربخشی این تلاش‌هاست.»

او اما  این وضعیت را بدون راه‌حل نمی‌داند: «برای اینکه یک فرد یا جامعه بتواند دوباره جان بگیرد و حرکت کند، باید امید، انگیزه و اعتماد به آن بازگردد. انسان یا جامعه ناامید، اگرچه زنده است، اما روحی خسته و فرسوده دارد. تورم آسیبی عمیق است که بر تمام ابعاد زندگی تاثیر می‌گذارد؛ هم سفره خانوار را کوچک می‌کند و هم مسیر توسعه و تعامل اجتماعی را کند می‌سازد. بنابراین کنترل و مدیریت آن ضرورت دارد. در حوزه مسائل اجتماعی نیز اگرچه این مسائل اهمیت دارند، اما برای جلوگیری از احساس تبعیض و بی‌اعتمادی، ضروری است قوانین بر اساس نیازهای امروز جامعه اصلاح و بازنویسی شوند. در کنار همه اینها، بحران آب سال‌هاست هشدار می‌دهد اما مدیریت کافی برای آن انجام نشده است. آب زیربنای حیات و توسعه است و با توجه ‌به خشکسالی‌های پی‌درپی، افزایش جمعیت و مدیریت ناکافی، شهرهای بزرگی مانند تهران را با تهدیدی جدی مواجه کرده است. «علاج واقعه قبل از وقوع» تنها راه مدیریت این بحران است. آلودگی هوا نیز نه‌تنها در کلانشهرها، بلکه در شهرهای کوچک به مساله‌ای جدی تبدیل شده و سلامت مردم و طبیعت را تهدید می‌کند. از خوزستان و تهران گرفته تا شهرهای شمالی، گستردگی آلودگی نشان می‌دهد که این مساله باید به‌ صورت جدی و علمی مدیریت شود. همه این مسائل اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و محیط‌زیستی اگر مدیریت نشوند، روح جامعه را خسته و فرسوده می‌کنند و امکان حرکت آن را کاهش می‌دهند. اما با مدیریت صحیح و شنیدن مطالبات مردم و اقدامات عملی می‌توان اعتماد و امید را به مردم و جامعه بازگرداند.»

حرکت‌های کوچک و  امیدوارانه

با وجود بلندتر شدن هر روزه لیست مطالبات و مشاهده افزایش ناامیدی، خستگی جمعی و فرسودگی اجتماعی، اما هنوز نشانه‌هایی از میل به بازسازی در جامعه دیده می‌شود؛ از میل به مشارکت در بحران‌های طبیعی و محیط‌زیستی و شکل‌گیری گروه‌های کوچک محلی برای حل مسائل روزمره گرفته تا تلاش برای زنده نگه داشتن گفت‌وگو در فضاهای فرهنگی، دانشگاهی و حتی مجازی. شاید این حرکت‌ها در نگاه اول کوچک و پراکنده و بی‌ثمر به نظر برسند، اما می‌توانند هسته‌های اولیه بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی باشند و سدی در مقابل حرکت به نقطه بدون بازگشت جامعه، به شرط آنکه به رسمیت شناخته شوند، شنیده شوند و به جای سرکوب، مجال تداوم و رشد پیدا کنند.





نظر شما درباره این مقاله:







قدرت و ثروت از راه تولد، جایی در دموکراسی ندارند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 7:41

قدرت و ثروت از راه تولد، جایی در دموکراسی ندارند


گفت‌وگو با هارالد شومان

گفت‌وگوی جدیدترین هفته‌نامه اشپیگل
برگردان: علی‌محمد طباطبایی

در حدود ۳۰ سال پیش، دو روزنامه‌نگار اشپیگل در کتاب پرفروش خود «دام جهانی‌شدن» (Die Globalisierungsfalle) در برابر فقر و پوپولیسم دست‌راستی هشدار دادند. هارالد شومان (Harald Schumann)، نویسنده، معتقد است: هنوز هم می‌توان از بدترین حوادث جلوگیری کرد.

هارالد شومان، روزنامه‌نگار اقتصادی متولد ۱۹۵۷، از سال ۱۹۸۶ برای اشپیگل کار می‌کرد، در سال ۲۰۰۴ به «تاگس‌شپیگل» (Tagesspiegel) برلین رفت و در سال ۲۰۱۶ از بنیان‌گذاران تیم روزنامه‌نگاری تحقیقی «Investigate Europe» بود. او بارها برای کتاب‌ها و فیلم‌های مستندش جوایزی دریافت کرده است، از جمله در سال ۲۰۱۳ جایزه تلویزیونی آلمان.

گفت‌وگو را «کریستوف گیزن» و «برنهارد زند» انجام داده‌اند.

***

اشپیگل: آقای شومان، در سال ۱۹۹۲ فرانسیس فوکویاما، دانشمند سیاسی آمریکایی، «پایان تاریخ» و پیروزی دموکراسی لیبرال را اعلام کرد و به ستاره صنف خود تبدیل شد.

شومان: به یاد دارم. متأسفانه یک اشتباه بزرگ بود.

اشپیگل: تنها چهار سال بعد، شما به همراه هانس-پیتر مارتین (Hans-Peter Martin)، همکار سابق خود در اشپیگل، کتاب «دام جهانی‌شدن» را منتشر کردید. تز شما این بود: پایان کمونیسم نشانه پایان تاریخ نیست، بلکه جهانی‌سازی‌ای را به راه می‌اندازد که فقر را افزایش می‌دهد، ترس را دامن می‌زند، ملی‌گرایی را شعله‌ور می‌سازد و حاکمان خودکامه به وجود می‌آورد. آیا شما دوراندیش‌تر از فوکویاما بودید؟

شومان: شاید ما فقط به الگوهای تاریخی توجه بیشتری داشتیم. من به شدت با تاریخ قرن بیستم درگیر بودم. پدرم هفت سال یونیفرم ارتش نازی را به تن داشت. تجربیات جنگی او بر زندگی روزمره ما تأثیر گذاشت. از همان اوایل حس می‌کردم که چگونه رویدادهای خاص می‌توانند زنجیره‌ای از پیامدها را به دنبال داشته باشند. در اثر کارل پولانی (Karl Polanyi)، تاریخ‌دان اجتماعی، درباره «تحول بزرگ » (Große Transformation) [در ایران با نام جابجایی های بزرگ منتشر شده است.مترجم] می‌توان خواند که چگونه این روند در قرن گذشته پیش رفته بود. تشابهات وحشت‌آور است.

اشپیگل: بسیاری از پیش‌بینی‌های شما محقق شده‌اند: سقوط اجتماعی، از دست رفتن مشاغل صنعتی، جابجایی‌های مهاجرتی، جنگ‌های تجاری. کتاب شما در سال که در سال ۱۹۹۶ منتشر شده همین امروز مانند گزارشی از زمان حال خوانده می‌شود. نگاه شما به آینده بر چه اساسی استوار بود؟

شومان: من آن بخش‌های مربوطه را دوباره مرور کردم. در برخی جاها به طور ترسناکی دقیق است و من فکر کردم: اوه، واقعاً همینطور شده است. به ویژه پیش‌بینی ما درباره آنچه اتفاق می‌افتد آنهم چنانچه سیستم مالی جهانی رها شود، درست بود. ما دقیقاً همان ابزارهایی را نشان دادیم که وام‌ها را از ریسک جدا می‌کنند و بنابراین بحران اقتصادی جهانی ۲۰۰۸ را رقم زدند. یکی از مهم‌ترین گفت‌وگوکنندگان من هورست کوهلر (Horst Köhler)، رئیس وقت صندوق های پس‌انداز (Sparkassen) بود.

اشپیگل: کوهلر، که بعدها رئیس صندوق بین‌المللی پول و سپس رئیس جمهور فدرال آلمان شد.

شومان: او خیلی زود به واقعیت این سیستم پی برد. او در مورد مشتقات اعتباری (Kreditderivaten) هشدار داد و کمک کرد که من این سؤالات را پیگیری کنم. در آن زمان، در میان اقتصاددانان این تز رایج بود که بازارهای مالی باید تصمیم بگیرند که کشورها چگونه از نظر اقتصادی و اجتماعی رفتار کنند. این مرا به شدت مشکوک کرد و متوجه شدم چقدر سریع همه چیز می‌تواند از کنترل خارج شود.

اشپیگل: اگر در اواسط دهه نود به شما می‌گفتند که تقریباً ۳۰ سال بعد مردی مانند دونالد ترامپ در کاخ سفید آمریکا خواهد بود و در تقریباً همه کشورهای صنعتی غربی احزاب پوپولیست دست‌رستی قدرت می‌گیرند – آن زمان چه پاسخی می‌دادید؟

شومان: احتمالاً همان چیزی که نوشتیم: که این یک امکان واقعی است. اما در عین حال: ما می‌توانیم از آن جلوگیری کنیم. تاریخ به طور حتمی پیش نمی‌رود.

اشپیگل: با این کار شما حدود ۳۰ سال پیش نکته حساس را تحریک کردید. آیا احزاب از شما مشاوره خواستند؟

شومان: از سوی سیاست‌مداران هیچ واکنشی نبود، حتی اگر کتاب ما صدها هزار نسخه فروش رفت و به ده‌ها زبان ترجمه شد. تقریباً هیچ کس در برابر گفتمان فراگیر و شادمانه جهانی‌سازی آن زمان مقاومت نکرد.

اشپیگل: و واکنش اشپیگل، کارفرمای وقت شما، چگونه بود؟

شومان: حساسیت‌برانگیز بود. در اصل قرار بود اشپیگل یک نسخه پیش‌چاپ (Vorabdruck) منتشر کند، من و هم‌نویسنده‌ام (Co-Autor) هر کدام ۵۰۰۰ مارک برای آن دریافت کردیم. اما وقتی متن را تحویل دادیم، این قضاوت آمد: «غیرقابل انتشار». ادعاهای ما قابل دفاع نبود. بنابراین اشپیگل سکوت کرد. تنها وقتی موفقیت کتاب آشکار شد، همکاران پیش ما آمدند و تبریک گفتند.

اشپیگل: منتقدان سرمایه‌داری مانند اعضای انجمن آتاک (Attac) نظریه‌های شما را به کار گرفتند. آیا احساس تأیید کردید یا مصادره؟

شومان: یک همکار اشپیگل که در ژوئیه ۲۰۰۱ درباره تظاهرات در اجلاس جی‌۸ (G8-Gipfel) در جنوا گزارش می‌داد، به من گفت: «کتاب شما انجیل آن‌هاست. همه درباره آن صحبت می‌کنند.» این مطمئناً در مورد کل جنبش صدق نمی‌کند، اما در فضای آلمانی‌زبان، این کتاب به طور محسوسی بر بحث تأثیر گذاشت.

اشپیگل: شما در آن زمان از ویلیام گریدر (William Greider)، نویسنده آمریکایی، نقل قول کردید که آمریکا را در یک «موقعیت پیشافاشیستی» می‌دید. چگونه به ترامپ نگاه می‌کنید؟

شومان: در ابتدا او را یک پوپولیست خودشیفته می‌دانستم که عمداً آشفتگی سیاسی به پا می‌کند. چیزی که دست کم گرفتم، محیط اطرافش بود، افرادی که از او حمایت و محافظت می‌کنند. این گروه هدفشان تضعیف نظاممند نهادهای دولت آمریکاست. این شکل مدرنی از به قدرت رسیدن فاشیستی است. خود ترامپ شاید یک فاشیست کلاسیک نباشد، اما برنامه‌ای که اطرافیانش در حال اجرای آن هستند، فاشیسم‌گونه و خطرناک است. می‌ترسم که سیستم آنقدر تخریب شود که انتخابات کنگره در پاییز ۲۰۲۶ دیگر انتخابات واقعی نباشد.

اشپیگل: طرفداران ترامپ ادعا می‌کنند که «جهانی‌گرایان» (Globalisten)، یعنی نخبگان سیاسی و اقتصادی بین‌المللی، هستند که جهان را به سمت بدبختی می‌رانند. آیا این شبیه استدلال شما در آن زمان نیست؟

شومان: دقت کنید، ما هرگز مخالف اصولی جهانی‌سازی نبودیم، بلکه خواستار مرزهای مشخص، قوانین اجتماعی و مدیریت مسئولانه بودیم.

اشپیگل: جامعه «۲۰/۸۰» که شما پیش‌بینی کرده بودید، جایی که فقط یک پنجم مردم به طور مولد کار می‌کنند و بقیه به سرگرمی‌های سطحی می‌پردازند، محقق نشد. کجا اشتباه کردید؟

شومان: ما تنگدستی اقتصادی را صرفاً به بیکاری کلاسیک مرتبط می‌کردیم. در واقعیت، تنها حدود ۲۰ درصد از برندگان واقعی جهانی‌سازی بودند. ۸۰ درصد تقریباً چیزی از پیشرفت اقتصادی ندیدند. اما این موضوع، همانطور که انتظار داشتیم، به شکل بیکاری انبوه ظاهر نشد، بلکه در این واقعیت جلوه کرد که دستمزدهای راکد بین افراد بیشتری توزیع شد. این به ویژه در آلمان آشکار بود، جایی که یک صدراعظم سوسیال‌دموکرات بخش دستمزد پایین را به شدت گسترش داد.

اشپیگل: شما از گرهارد شرودر (Gerhard Schröder) و دستورکار ۲۰۱۰ صحبت می‌کنید.

شومان: اگرچه بیکاری انبوه رخ نداد، اما ترس از سقوط اجتماعی در آن زمان به لایه‌های عمیق طبقه متوسط نفوذ کرد و سمی‌ترین عامل برای یک دموکراسی را آزاد کرد: افرادی که احساس تهدید از طرد شدن می‌کنند، به نوبه خود به دنبال طرد ضعیف‌ترها هستند. این یک اصل ثابت تاریخ فرهنگی در سراسر جهان است. این آمادگی برای کینه‌توزی، خصومت و بدخواهی به راحتی قابل بهره‌برداری سیاسی است. فقط کافی است که یک بار برانگیخته شود، آن گاه مانند زنجیره دومینو به پیش می‌رود. برای این کار حتی لازم نیست مردم به طور عینی فقیر باشند. این فقر نیست که دموکراسی را تهدید می‌کند...

اشپیگل:...بلکه باید گفت که ترس از آن است، همانطور که شما در سال ۱۹۹۶ نوشتید؟

شومان: فقط کافی است با چشمان باز در جامعه‌مان قدم بزنید تا ببینید این حس چقدر عمیق ریشه دوانده است.

اشپیگل: شما در آن زمان از توزیع ناعادلانه ثروت انتقاد کردید. اما آیا نادیده نگرفتید که جهانی‌سازی، برای مثال در چین، صدها میلیون نفر را از فقر شدید رهانیده است؟

شومان: کاملاً مشخص است. از این نظر اشتباه کردیم. چین در کتاب ما تنها به عنوان یک مکان با دستمزد پایین ظاهر شد. در واقعیت، برخی کشورهای در حال توسعه موفق شدند به اقتصاد غربی بپیوندند و حتی بازارهای مالی را رام کنند. می‌توان در مورد کمونیست‌های چینی هرچه می‌خواهید فکر کنید، اما یک چیز را فهمیده‌اند: آن‌ها اجازه نمی‌دهند بازیگران مالی جهانی آن‌ها را هدایت کنند. آن‌ها بخش‌های بزرگی از رشد تولید را به مردم منتقل کردند. البته می‌توانست بسیار بیشتر باشد، در چین نیز نابرابری عظیم است. اما صدها میلیون چینی توانستند از فقر شدید فرار کنند.

اشپیگل: چین برای دهه‌ها با تکیه بر دستمزدهای پایین زندگی کرده و کارگران مهاجر خود را استثمار کرده است. اگر هوش مصنوعی میلیون‌ها شغل را نابود کند، آیا چین درست در همان تله‌ای که شما هشدار داده بودید، گرفتار نمی‌شود؟

شومان: در نگاه اول، شواهد زیادی به این امر اشاره می‌کنند. اما در سفرهایم به عنوان یک کارشناس به اصطلاح جهانی‌سازی، یاد گرفته‌ام که در جوامع آسیایی مکانیسم‌های دیگری در کار است. آنچه در مورد حاشیه‌نشینی گفتم، در مورد ژاپن و همچنین چین صادق است. بیگانه‌هراسی و ملی‌گرایی همه‌جا حاضر است. اما وقتی به نحوه تحول جامعه ژاپن نگاه می‌کنم، با دانش اقتصادی غربی به مرزهایم برمی‌خورم. ژاپن تقریباً ۳۰ سال است در رکود باقی مانده است. اگر این وضعیت برای ما پیش می‌آمد، ما مدت ها بود که یقیناً درگیر جنگ‌های وحشتناک توزیعی (Verteilungskämpfe) [منازعات بر سر توزیع منابع، در آمد، ثروت، قدرت یا فرصت ها. مترجم] شده بودیم، شاید حتی از هم پاشیده بودیم.

اشپیگل: چرا در آنجا جنگ‌های توزیعی رخ نمی‌دهد؟

شومان: باید نیروهای فرهنگی باشند که سرمایه‌داری را مهار می‌کنند، نیروهایی که تاکنون به خوبی مورد تحقیق قرار نگرفته‌اند.

اشپیگل: ژاپن و چین نیز میلیاردرها، بانک‌های غول‌پیکر و کنسرن‌هایی دارند که بر صنایع مسلط هستند. آیا می‌خواهید به ما بگویید که در آنجا سرمایه‌داری به گونه‌ای متفاوت عمل می‌کند؟

شومان: دقیقاً. شاید متفکر پیشگام، دنگ ژیائوپنگ (Deng Xiaoping)...

اشپیگل: ... یعنی همان پدر اصلاحات چین که در دهه هشتاد جمهوری خلق را از نظر اقتصادی گشود، اما در سال ۱۹۸۹ قیام میدان تیان‌آن‌من را سرکوب کرد...

شومان: ...شاید همان دنگ حق داشت وقتی گفت که در چین قوانین متفاوتی نسبت به ما حاکم است. من در ارائه پیش‌بینی‌ها برای چین مشکل دارم، نه تنها به این دلیل که طی ۲۰ سال گذشته دائماً پیش‌بینی‌های فروپاشی را می‌خوانم که هرگز محقق نشده‌اند. تنها این ادعا که در چنین سیستم سرکوب‌گری نمی‌توان خلاقیتی شکوفا شود – مزخرف است. امروزه شرکت‌های چینی مانند دیپ‌سیک (DeepSeek) در مقابل شرکت‌های بزرگ آمریکایی رقابت می‌کنند، در تولید خودرو پیشرفت کرده‌اند و در فناوری باتری پیشتاز هستند. من شکاف بزرگ اجتماعی را در چین می‌بینم، و بارها این احساس به من دست می‌دهد که این وضعیت نمی‌تواند به خوبی پایان یابد. اما ظاهراً مکانیسم‌های فرهنگی‌ای در آنجا عمل می‌کنند که ثبات ایجاد می‌کنند.

اشپیگل: تشخیص شما برای اروپا چیست – و مهم‌تر از همه: نسخه شما چیست؟

شومان: کوچک‌تر از این ممکن نیست؟ متأسفانه محتمل‌ترین تحول، مرحله‌ای از بی‌ثباتی فزاینده است. ما همین حالا نیز با قدرت‌گیری دولت‌های راست‌پوپولیست و ملی‌گرای خودکامه آن را تجربه می‌کنیم: در آمریکا، مجارستان، اسلواکی، ایتالیا و شاید به زودی در فرانسه. سؤال این است: این وضعیت چقدر طول می‌کشد؟ خسارات اقتصادی که چنین دولت‌هایی ایجاد می‌کنند، بسیار گسترده است. اگر برنامه حزب آلترناتیو برای آلمان اجرایی شود، بیکاری در آلمان احتمالاً در عرض دو سال پنج برابر می‌شود. خروج از حوزه یورو، خروج از اتحادیه اروپا – این از نظر اقتصادی و سیاسی فاجعه‌بار خواهد بود.

اشپیگل: بزرگ‌ترین خطر سیاست خارجی را چه می‌بینید؟

شومان: یک مجهول بزرگ روسیه است. من یک روس‌دوست کلاسیک آلمانی (klassischer deutscher Russophiler) هستم، روسی یاد گرفته‌ام، مصاحبه‌هایی به روسی انجام داده‌ام، مرتباً به مسکو سفر می‌کردم، اما حالا دوستانم در تبعید زندگی می‌کنند و من دیگر نمی‌توانم بدون خطر به آنجا سفر کنم. آنچه در آنجا می‌گذرد، آشکارا فاشیستی است. این رژیم فقط می‌تواند با ادامه جنگ وجود داشته باشد. یک دوست به من گفت: اگر جنگ پایان یابد، اینجا همه چیز فرو می‌ریزد. اگر پوتین واقعاً اوکراین را به تسلیم وادارد – که امیدوارم چنین نشود – مجبور خواهد بود جنگ بعدی را آغاز کند: علیه کشورهای بالتیک، علیه لهستان یا با خرابکاری ترکیبی. این مرا می‌ترساند.

اشپیگل: پس با این حساب نتیجه‌گیری شما چیست؟

شومان: ما باید ساختار دفاعی اروپایی خود را تقویت کنیم. با اینکه مخالف هزینه‌کرد پول بیشتر در تسلیحات هستم و به بودجه برای بهداشت، آموزش و کربن‌زدایی نیاز داریم، اما می‌فهمم که باید قابلیت دفاعی داشته باشیم، وگرنه نمی‌توانیم از خود محافظت کنیم.

اشپیگل: چگونه می‌توانیم از این جلوگیری کنیم که دموکراسی‌ها از درون تحلیل روند؟

شومان: با حل مسئله توزیع. خوشبختانه گفتمان اقتصادی در سال‌های اخیر به طور اساسی تغییر کرده است. زمانی که کتابمان را می‌نوشتیم، نئولیبرالیسم حاکم بود. امروز اوضاع متفاوت است. حتی صندوق بین‌المللی پول نیز اکنون مطالعاتی منتشر می‌کند که مالیات بر ثروت را ضروری می‌داند. این ۳۰ سال پیش غیرقابل تصور بود. این بینش اقتصادی جدید باید اکنون وارد سیاست شود، به ویژه در میان سوسیال‌دموکرات‌ها. توزیع عادلانه همه چیز نیست – اما بدون آن، هر چیز دیگری فرو می‌ریزد.

اشپیگل: این به طور مشخص به چه معناست؟

شومان: امتیاز مخفی اشرافی برای فوق‌ثروتمندان باید برچیده شود. کسی که میلیاردها ارث می‌برد، امروز اغلب هیچ مالیاتی نمی‌پردازد – این یک رسوایی است. قدرت و ثروت از طریق تولد نباید در یک دموکراسی جایی داشته باشند. و بله، ما به یک مالیات بر ثروت معتدل نیز نیاز داریم.

اشپیگل: معتدل یعنی چه؟

شومان: مثلاً از خالص دارایی ده میلیون یورو به بالا. این فقط اقلیت کوچکی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اکثریت قاطع همچنان می‌توانند پس‌انداز کنند، دو ملک داشته باشند، دارایی جمع کنند، اما فوق‌ثروتمندان سهم مناسبی در رفاه عمومی خواهند داشت. تاریخ گشوده است، لزومی ندارد دوباره به فاشیسم و جنگ ختم شود.

اشپیگل: آقای شومان، از شما برای این گفت‌وگو متشکریم.

Das versteckte Adelsprivileg für die Superreichen muss weg
DER SPIEGEL 50 | 2025





نظر شما درباره این مقاله:







تام باراک: ماجرای اسرائیل با تهران تمام نشده است
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 06.12.2025, 7:00

تام باراک: ماجرای اسرائیل با تهران تمام نشده است


تام باراک، فرستاده ویژه ترامپ در امور سوریه و سفیر آمریکا در ترکیه با اشاره به تجربه‌های پیشین آمریکا در تلاش برای تغییر رژیم در کشورها، گفت که ترامپ با دخالت آمریکا در تغییر رژیم در ایران موافق نیست و افزود: «ما تا حالا دو بار تغییر رژیم در ایران داشته‌ایم و هیچ‌کدام کار نکرده است.»

تام باراک در گفتگو با روزنامه اماراتی «نشنال» گفت: «تغییر رژیم در عمل هیچ‌گاه جواب نداده است. اگر از سال ۱۹۴۶ به بعد را در نظر بگیرید، ایالات متحده در ۹۳ کودتا و تغییر رژیم دست داشته است که همه آن‌ها شکست خورده‌اند. بنابراین روسای من یعنی مارکو روبیو، وزیر خارجه و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا به‌دنبال تغییر رژیم نیستند. آن‌ها در پی راه‌حل منطقه‌ای هستند که خود منطقه آن را پیش ببرد. بنابراین، این موضوع مربوط به اسرائیل است، نه آمریکا.»

آقای باراک افزود: «کاری که آقای ترامپ برای پایان‌ دادن به آن جنگ ۱۲‌ روزه انجام داد، تاریخی و فوق‌العاده بود. اما این‌که او را مسئول تغییر رژیم بدانند، کار درستی نیست.»

تام باراک بدون اشاره به جزئیات بیشتر گفت: «ما تا حالا دو بار تغییر رژیم در ایران داشته‌ایم و هیچ‌کدام کار نکرده است.»

آقای باراک افزود: «به نظر من کار عاقلانه این است که راه‌حل این موضوع را به خود منطقه واگذار کنیم. چرا اسرائیل نخواست کار را یکسره کند؟ من فکر نمی‌کنم این داستان تمام شده باشد. الان در فصل پنجم هستیم و هنوز پنج فصل دیگر باقی مانده است.»

نقش ایران در جلوگیری از خلع سلاح حزب‌الله

تام باراک با اشاره به گفتگوهای میان اسرائیل و لبنان و توافق «توقف خصومت» میان این دو که در نوامبر سال ۲۰۲۴ با میانجی‌گری آمریکا حاصل شد، گفت: «گفتگو باید بین لبنان و اسرائیل باشد. در حال حاضر یک توافق توقف خصومت داریم که در نوامبر ۲۰۲۴ حاصل شد. اما این توافق میان دو طرف نیست. در واقع در آن زمان آمریکا و فرانسه گفتند حالا که شما [لبنان] با اسرائیل صحبت نمی‌کنید. اسرائیل با حزب‌الله گفتگو نمی‌کند و حزب‌الله هم نمی‌خواهد با دولت لبنان صحبت کند، پس ما یک پوشش مصنوعی ایجاد می‌کنیم که روز بعد هم کار نکرد.»

آقای باراک افزود: «خبر خوب این است که در حال حاضر همه می‌گویند که بیایید گفتگو کنیم. اما این گفتگو باید شامل راه‌حلی برای شیعیان و حزب‌الله باشد. موضوع خلع‌سلاح آن‌ها نیست. مساله این است که چطور آن‌ها را مجاب کنیم از سلاح استفاده نکنند. تفاوت اینجاست. این یک توافق واقعی میان اسرائیل و لبنان خواهد بود. چیزی که شیعیان را راضی می‌کند که بگویند ایران باید از این ماجرا کنار گذاشته شود و پیش‌تر هم درباره آن صحبت کرده‌ایم.»

فرستاده ویژه دونالد ترامپ با اشاره به تمایل کشورهای عرب خلیج فارس به حل موضوع لبنان گفت: «کشورهای عرب خلیج فارس در گذشته میلیاردها میلیارد دلار برای حل این موضوع سرمایه‌گذاری کرده‌اند. اما تا زمانی که ایران بخواهد آن‌ها [حزب‌الله و گروه‌های وابسته] را به عنوان نیروهای نیابتی حفظ کند، چنین کاری بسیار دشوار است.»

آقای باراک افزود: «اگر بتوانیم لبنان و سوریه را همزمان به یک توافق مرزی و توافق جلوگیری از درگیری با اسرائیل برسانیم، گامی بسیار مهم است. سپس ما ترکیه و هشت کشور پیرامون آن از جمله اسرائیل و لبنان را داریم و باید ببینیم با ایران چه می‌توانیم بکنیم. امیدوارم ایران هم سر عقل بیاید.»

نفوذ ایران در عراق

تام باراک در بخشی دیگر از این گفتگو ایران را عامل «آشوب» در عراق دانست و گفت: «شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران عملا بر پارلمان عراق مسلط هستند. بنابراین نخست‌وزیر خوبی چون آقای سودانی انتخاب می‌شود، اما هیچ قدرتی ندارد و نمی‌تواند ائتلاف تشکیل دهد. چون سایرین، از جمله حشد شعبی و نمایندگان آن‌ها در پارلمان صحنه را فلج کرده‌اند.»

آقای باراک افزود: «عراق، سوریه، لبنان و ترکیه را در نظر بگیرید. مرز‌های مشترک آن‌ها با ایران مساله اساسی است. ایران هم این را می‌داند و بنابراین عراق را به‌سادگی از دست نخواهد داد. آن‌ها به تازگی در مورد حزب‌الله، حماس و حوثی‌ها عقب رانده شده‌اند و بعد هم در خاک خودشان در جنگ ۱۲ روزه هدف حمله قرار گرفتند. حالا دارند برای نگه داشتن عراق می‌جنگند. چون این تنها چیزی است که برایشان باقی مانده است.»

توافق ایران و آمریکا

آقای باراک با تاکید بر این که حصول توافق میان ایران و آمریکا سریع‌ترین مسیر برای رسیدن به راه‌حلی برای منطقه است، گفت: «رئیس‌جمهوری ما کاملا صریح بوده است. او برای گفتگوی واقعی آماده است، نه برای این که توپ را فقط به زمین حریف بیندازد و وقت‌کشی کند و این برنامه را خوب می‌شناسد. اگر ایرانی‌ها بخواهند به آنچه این دولت درباره غنی‌سازی و متوقف کردن تامین مالی نیروهای نیابتی می‌گوید گوش بدهند، این پاسخ مساله است. هیچ‌کس دیگر خواهان کشتار بی‌معنی نیست. آمریکا نمی‌خواهد حزب‌الله را از بین ببرد، نمی‌خواهد حماس را از بین ببرد، نمی‌خواهد هیچ‌کس را بکشد. اگر بتواند به توافقی با ایران برسد.»

او افزود: «توجه داشته باشید که رئیس‌جمهوری ما در سال دوم دوره خود است، اما رژیم ایران چشم‌اندازی ۵۰ ساله دارد. رئیس‌جمهوری ما آنقدر هوشمند است که بفهمد کشاندن او به یک گفتگوی ظاهری برای این که فقط این کشتار بی‌معنی از طریق نیروهای نیابتی ادامه پیدا کند، نباید رخ دهد. بنابراین به نظر من، او صددرصد برای توافق آماده است. باید امیدوار باشیم ایران هم آماده باشد.»


یورونیوز فارسی





نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه مشترک وزیران خارجه ۱۰ کشور عربی درباره سوریه
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 22:53

بیانیه مشترک وزیران خارجه ۱۰ کشور عربی درباره سوریه






نظر شما درباره این مقاله:







آب پرتقال، فراتر از یک نوشیدنی روزمره
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 22:44

آب پرتقال، فراتر از یک نوشیدنی روزمره


مطالعه‌ای جدید: آب پرتقال فعالیت هزاران ژن سلول‌های ایمنی را دگرگون می‌کند

پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند که مصرف منظم آب پرتقال اثری بسیار فراتر از یک نوشیدنی روزمره دارد و می‌تواند فعالیت هزاران ژن در سلول‌های ایمنی انسان را تغییر دهد.

این ژن‌ها در فرآیندهایی حیاتی مانند تنظیم فشار خون، کنترل التهاب و مدیریت متابولیسم قند نقش ایفا می‌کنند؛ فرآیندهایی که برای سلامت قلب و عروق در طول عمر اهمیت اساسی دارند.

در یک مطالعه کنترل‌شده، بزرگسالان به مدت ۶۰ روز روزانه ۵۰۰ میلی‌لیتر آب پرتقال پاستوریزه مصرف کردند. بررسی نمونه‌های خونی نشان داد که ژن‌های مرتبط با پاسخ التهابی (از جمله IL6، IL1B، NAMPT و NLRP3) فعالیت کمتری از خود نشان دادند.

این ژن‌ها معمولا در موقعیت‌های استرس و التهاب شدید فعال می‌شوند. علاوه بر این، ژنی که بر توانایی کلیه در نگه‌داشتن سدیم اثر می‌گذارد نیز کاهش فعالیت نشان داد.

این تغییرات می‌تواند به کاهش فشار خون کمک کند، موضوعی که پیش‌تر نیز در مطالعات مختلف درباره تأثیر آب پرتقال تأیید شده بود.

یکی از دلایل این تأثیرات، وجود «فلاونوئید هسپریدین» در پرتقال است. این ماده خاصیت آنتی‌اکسیدانی و ضدالتهابی قوی دارد و به کاهش التهاب سیستمیک، بهبود عملکرد رگ‌ها و تنظیم متابولیسم قند کمک می‌کند.

مطالعه جدید نشان می‌دهد تأثیرات هسپریدین فقط به ضدالتهاب بودن محدود نیست، بلکه مسیرهای مرتبط با فشار خون بالا، تعادل چربی خون، و کنترل قند نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

نکته جالب در یافته‌ها این است که پاسخ بدن به آب پرتقال، بسته به ترکیب بدنی افراد متفاوت است. افراد دارای اضافه‌وزن تغییر بیشتری در ژن‌های مرتبط با متابولیسم چربی نشان دادند، در حالی که افراد لاغرتر تغییرات چشمگیرتری در ژن‌های مرتبط با التهاب داشتند.

این موضوع نشان‌دهنده تعامل پیچیده تغذیه با ژنتیک و فیزیولوژی فرد است.

تحلیل ۱۵ مطالعه کنترل‌شده با مجموع ۶۳۹ شرکت‌کننده نیز نشان داده که مصرف منظم آب پرتقال می‌تواند مقاومت به انسولین را کاهش دهد و کلسترول ال‌دی‌ال را پایین بیاورد.

این دو عامل از مهم‌ترین شاخص‌های خطر در بیماری‌های قلبی و دیابت نوع دو هستند. آب پرتقال همچنین در برخی افراد موجب افزایش کلسترول اچ‌دی‌ال، که به «کلسترول خوب» معروف است، شده است.

مطالعات متابولیتی نشان داده که آب پرتقال بر مسیرهای انرژی، ارتباطات سلولی، و مسیرهای التهابی اثر می‌گذارد.

علاوه بر این، افزایش باکتری‌های تولیدکنندهٔ اسیدهای چرب کوتاه‌زنجیر پس از یک ماه مصرف آب پرتقال خونی، نشان‌دهنده بهبود سلامت روده و کاهش التهاب است. این اسیدهای چرب با کاهش فشار خون و بهبود سلامت قلب مرتبط‌ هستند.

در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک نیز مصرف آب پرتقال موجب بهبود عملکرد لایه درون‌رگی شده است. این عملکرد بهتر به معنای توانایی بیشتر رگ‌ها برای گشادشدن و کنترل جریان خون است؛ عاملی که خطر حمله قلبی را کاهش می‌دهد.

در مجموع، نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد که آب پرتقال، در صورت مصرف متعادل، می‌تواند نقش قابل توجهی در کاهش التهاب، بهبود جریان خون، کاهش فشار خون، تنظیم متابولیسم قند و چربی و در نتیجه کاهش خطر بیماری‌های قلبی–عروقی داشته باشد.

یورونیوز فارسی





نظر شما درباره این مقاله:







ترکیه اس-۴۰۰ را به تاریخ می‌سپارد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 22:19

ترکیه اس-۴۰۰ را به تاریخ می‌سپارد






نظر شما درباره این مقاله:







مکزیک آغازگر جام جهانی ۲۰۲۶
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 21:24

مکزیک آغازگر جام جهانی ۲۰۲۶






نظر شما درباره این مقاله:







فرمانده سنتکام به نیروهای امنیتی سوریه تبریک گفت
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 21:23

فرمانده سنتکام به نیروهای امنیتی سوریه تبریک گفت






نظر شما درباره این مقاله:







پارلمان آلمان  قانون جدید خدمت سربازی را تصویب کرد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 20:46

پارلمان آلمان  قانون جدید خدمت سربازی را تصویب کرد






نظر شما درباره این مقاله:







چرا اظهارنظر یک روحانی درباره فاطمه زهرا جنجال آفریده؟ ">
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 20:11

چرا اظهارنظر یک روحانی درباره فاطمه زهرا جنجال آفریده؟






نظر شما درباره این مقاله:







یک نفر بنام ولی‌فقیه برای ۸۵ میلیون نفر تصمیم می‌گیرد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 20:02

یک نفر بنام ولی‌فقیه برای ۸۵ میلیون نفر تصمیم می‌گیرد






نظر شما درباره این مقاله:







چرا نرخ تورم سنگاپور حدود یک درصد است؟
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 19:47

چرا نرخ تورم سنگاپور حدود یک درصد است؟


محمود سریع‌القلم

نرخ تورم کشور سنگاپور ۱.۲ درصد است. این نتیجه ساختاری است که بهترین‌ها و توانمندترین‌های بانکداری، صنعت، IT، سیاست‌گذاری عمومی، محیط زیست، سیاست خارجی، آموزش و مدیریت به وجود آورده‌اند. در این ساختار، بهترین‌ها و توانمندترین‌های سنگاپور توانسته‌اند کشوری را بنا کنند که این ویژگی‌ها را دارد: تولید ناخالص داخلی (GDP) برابر ۵۵۰ میلیارد دلار با مساحت ۷۳۵ کیلومتر مربع و شش میلیون نفر جمعیت.

بر اساس رتبه‌بندی سرمایه انسانی کشورها (Global Ranking on Human Capital Index) سنگاپور با کسب شاخص ۰.۸۸ از یک، بهترین رتبه جهانی را دارد. ۴۰ درصد تولید آن در تراشه متمرکز شده است. ۵ درصد بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه‌های سنگاپور، مدیران این کشور می‌شوند. طبق رتبه‌بندی Transparency International، سنگاپور رتبه چهارم جهانی در شفافیت مدیریتی است. در سال ۲۰۰۲، بانک جهانی، سنگاپور را یک کشور «توسعه یافته» قلمداد کرد.

سنگاپور به صورت کمّی و با وسواس قابل تأمّلی حدود ۱.۶ میلیون نفر از بهترین‌های کشورهای در حال توسعه و توسعه‌یافته جهت مدیریت و بازار کار استخدام کرده است. به این افراد توانا، باهوش، متخصص، کارآمد و حرفه‌ای، حقوق قابل توجه می‌دهد و در بدنه تصمیم‌گیری از آن‌ها بهره می‌برد. در دهه ۱۹۶۰، درآمد سرانه سنگاپور ۳۲۰ دلار بود (تاریخ تاسیس کشور: ۱۹۶۵). امروز درآمد سرانه این کشور ۶۶۰۰۰ دلار است.

در دهه ۱۹۶۰، سنگاپور حتی به اندازه کافی، آب آشامیدنی نداشت. نه ساختار عمرانی داشت و نه منابع طبیعی دارد. در حال حاضر ۳۰۰۰ شرکت خارجی در سنگاپور تولید می‌کنند. امید به زندگی در این کشور ۸۷.۳ سال است که جزء بالاترین‌ها در جهان می‌باشد. بندر سنگاپور، پر ترددترین بندر جهانی است. دولت سنگاپور، تمام اقشار جامعه را مکلف کرده تا مرتب «مهارت‌های» خود را ارتقاء بخشند و از طریق برنامه‌ای با عنوان Skillsfuture این تشخیص را داده که توانمندی، توسعه را به ارمغان می‌آورد.

مهم‌ترین موضوع برای حکمرانان سنگاپور جهت حفظ موقعیت ممتاز کشورشان و بهبود و ارتقاء تدریجی آن، تسهیل ورود بهترین‌ها به آموزش عالی و دانشگاه‌ها است. در سنگاپور، افرادی به سطوح عالی تدریس و تحقیق دست می‌یابند که طبق ضوابط سختی، توانمندی خود را به اثبات رسانده‌اند. رقابت در این کشور مبنای رشد است. حکومت معتقد است ارتقاء سطح مهارت و دانش مردم، مهم‌ترین تصمیم اوست.

رابرت لوکاس اقتصاددان معتقد است که دانش و مهارت، نوعی اثر جانبی مثبت (positive externality) است به این معنا که جامعه، بنگاه‌ها و مجموعه حکومت بدون آنکه هزینه کند از مهارت و دانش آحاد مردم بهره می‌برد. چون سنگاپور مهارت و توانایی را در مدیریت ارج می‌نهد و از جمله کشورهایی است که در سیاست‌های اقتصادی و به خصوص بانکداری از شفاف‌ترین‌های جهانی است، مورد وثوق بهترین بنگاه‌های تولیدی و فن‌آوری است به طوری که در سال ۲۰۲۵ حدود ۵۶ میلیارد دلار FDI (سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی) جذب کرده است. ژاپن، چین، آمریکا و هلند از جمله سرمایه‌گذاران هستند.

در سال ۱۹۶۵، سنگاپور ۹۹۰۰۰ نفر بازدیدکننده (توریست) داشت. این عدد در سال ۲۰۲۴ به ۱۶.۵ میلیون نفر افزایش یافته که درآمدی معادل ۲۲.۴ میلیارد دلار برای سنگاپور به وجود آورده است. پیش‌بینی می‌شود تولید ناخالص داخلی (GDP) سنگاپور در سال ۲۰۲۶ به ۵۷۳ میلیارد دلار برسد. اعتبار پاسپورت سنگاپور در سال ۲۰۲۵، رتبه اول جهانی است.

آیا این موفقیت حکومت و مردم سنگاپور تصادفی است؟ سنگاپور چگونه در دوره زمانی به طول حدود نیم قرن، از یک جزیره عقب‌مانده به یک Hub جهانی در صنعت، فن‌آوری، تحقیقات علمی، شفافیت، محیط زیست سالم و حتی جامعه‌ای سالم، راستگو، خوش قول و قابل اتکا تبدیل شده است؟ برای پاسخ به این پرسش نیازی به متوسل شدن به ۵۰ متغیر نیست. ریشه متحول شدن سنگاپور در دو متغیر است: اول، ماهیت و پایگاه اجتماعی حکومت و دوم، ماهیت تصمیم‌گیری‌های حکومت.

پایگاه اجتماعی حکومت سنگاپور، افراد توانا، متخصص، با تحصیلات کیفی و با ظرفیت رقابتی است. هر کسی که توانمند است به مدیریت می‌رسد. وفاداری به تخصص و مهارت است و نه به افراد. حکومت می‌گوید من یک کشور ثروتمند می‌خواهم که همه به تناسب زحمتی که می‌کشند از آن بهره‌مند شوند. حکومت سنگاپور آنقدر اعتماد به نفس دارد و سیستم ایجاد کرده است که افراد توانمند خارجی را نیز در چارچوب سیستم قاعده‌مند خود به کار می‌گیرد. افراد برای کارآمدی، تولید ثروت، بهره‌وری و رقابت سطح بالاتر کار می‌کنند، نه برای مدیران بالاتر.

سنگاپور از فرد به جمع، از فرد به سیستم و از فرد به قاعده و از فرد به آیین‌نامه تکامل پیدا کرده است. داخلی و خارجی، یک سیستم را می‌بینند و نه افراد را. سیستمی که افراد فاسد، رانت‌خوار، خلاف‌کار و ناکارآمد را نمی‌پذیرد و آن‌ها را به سوی بلاروس، کره‌شمالی و ونزوئلا راهنمایی می‌کند. حکومت سنگاپور اجازه نمی‌دهد و پولی خرج نمی‌کند که افراد ناتوان در سمت‌های مدیریتی قرار گیرند، دهه‌ها سمت داشته باشند و فقط وضع موجود را حفظ کنند.

حکومت سنگاپور هر فردی را که در مسئولیتی می‌گمارد، به صورت شفاف از او خروجی (Result) می‌خواهد. پول مردم باید برای بهبود وضع خود آن مردم صرف شود. حکومت سنگاپور بنیه و ریشه و ستون فقرات خود را بر توان‌مندی افراد (Meritocracy) بنا نهاده است. این حکومت به ویژه در عرصه مدیریت اقتصادی و سیاست خارجی، توانمندترین افراد با تحصیلات از بهترین دانشگاه‌های جهان با تسلط به زبان انگلیسی و با یک هدف کانونی جهت افزایش ثروت ملی سنگاپور را به کار گمارده است.

وقتی فردی توانا نیست، تخریب می‌کند، توجیه می‌کند، منابع را هدر می‌دهد، دوستان خود را همراه می‌کند و طولانی در سمت می‌ماند. از این رو، حکومت سنگاپور، طبقه متوسط را به حکمرانان تبدیل کرده است و پایگاه حکومت را به آنان محول کرده است. طبقه متوسط به خاک تعلق دارد چون موجودیت و آینده خود را در آن خاک می‌بیند. وابستگی او به خاک نه از روی اخلاق بلکه به واسطه ساختاری است که به زندگی و کیفیت زندگی او معنا می‌بخشد. او در آن ساختار تولید می‌کند، به جامعه خدمت می‌کند، هزاران نفر را استخدام می‌کند و با مهارت و فکر مدیریت می‌کند.

متغیر دوم حکمرانی سنگاپور که انبوهی از موفقیت را به همراه آورده است، ماهیت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌های این سیستم است. چه کسانی و با چه ظرفیت‌هایی و با چه تحصیلاتی و با چه تجربیاتی تصمیم می‌گیرند؟ توسعه‌یافتگی مساوی با تصمیم‌سازی‌های کیفی است. چینی‌ها برای آنکه دقیق‌تر و کارآمدتر تصمیم بگیرند با رقبای خود مشورت می‌کنند. ریشه تفکرات منتهی به تصمیم‌سازی‌های سنگاپور کدامند؟ فردی که از تحصیلات بهتر و سطح بالاتری برخوردار است، افق بهتری را تشخیص می‌دهد.

حکومت سنگاپور در دهه ۱۹۷۰ تشخیص داد که باید جذب سرمایه‌گذاری کند. از این رو، هم ساختار عمرانی کارآمدی را ایجاد کرد و هم بهترین مدیران را به کار گرفت تا سرمایه‌گذار خارجی بتواند هم احساس امنیت کند و هم سود کند و هم ثروت تولید کند. توجه به محیط زیست، سرمایه‌گذاری در آب، برق، انرژی، بنادر و از همه کلیدی‌تر آموزش و مهارت از کانونی‌ترین تصمیم‌گیری‌های حکومت سنگاپور است. سنگاپور در تصمیم‌سازی‌ها، عصاره جهان را از طریق افراد توانمند گرفته است و در فرآیندها قرار می‌دهد. هر فردی بتواند سود کند و از سرمایه بهترین استفاده را کند، عقل معاش دارد و تعداد بیشتری از مردم را استخدام می‌کند و تولید ناخالص داخلی کشور را افزایش می‌دهد.

حکومت‌هایی به مردمشان خدمت می‌کنند که ساختار بسازند و عموم مردم را در فرآیند تولید ثروت با ظرفیت‌های مختلف به کار گیرند. همه جوامع و حکومت‌های پوپولیستی، اقتصاد ناسالم، سیاستی ناسالم و جامعه‌ای مأیوس و بی‌تفاوت دارند. حتی فرانکو در دهه آخر عمر خود متوجه شد پوپولیسم جز فساد و رانت‌خواری و تملق نیست و به حمایت از خصوصی‌سازی، تخصص‌گرایی و ارتباطات گسترده اقتصادی با اروپا متوسل شد.

اصولاً در کشوری که افراد طولانی و به واسطه پوپولیسم در مصدر قدرت بمانند، منافع ملی معنایی ندارد و منافع حکمرانان مطرح است. در سنگاپور، منافع کشور و حفظ سرمایه، تشویق تولید ثروت و بهبود زندگی شهروندان مبنای حکمرانی است. آیا تورم یک درصدی تصادفی است؟ یا نتیجه به‌کارگیری فکر و مشورت و تخصص و برنامه‌ریزی با بهره‌گیری از بهترین‌های داخل و خارج است؟

یکی از ویژگی‌های بارز سنگاپور connectivity یا اتصال به جهان است. چه کسانی به جهان وصل می‌شوند، اثر می‌پذیرند و اثر می‌گذارند؟ آن‌هایی که توانمندند. آن‌هایی که درست درس نخوانده‌اند، زبان‌های خارجی نمی‌دانند، آداب اندیشیدن را نمی‌دانند و در هاله‌ای از پوپولیسم گرفتارند توان آن را ندارند در حد ده دقیقه، پیچیده‌ترین روندهای اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیک جهانی را برای مخاطبان متخصص خود تبیین کنند.

سنگاپوری‌ها در کانون‌های جهانی و در کریدورهای بین‌المللی رفت و آمد دارند چون توان بحث کردن دارند، دانش دارند و به زبان انگلیسی مسلط‌اند. قدرت فکر، قدرت تبیین و قدرت تصمیم، تحصیلات درجه یک با بهترین اساتید را لازم دارد که سنگاپوری‌ها با اتصال آنلاین به بهترین دانشگاه‌های دنیا و اساتید طراز اول آن را به دست می‌آورند.

فردی که توانمند است نیازی به دروغ، حیله‌گری، رانت‌خواری و توهم ندارد چون با توانمندی خود زندگی می‌کند و نه با اتصالات خود. چنین فردی در دنیای به‌هم‌تنیده مورد تقاضا است. تورم یک درصدی نتیجه مراقبت حاکمان سنگاپور از پروسه‌های تخصصی تصمیم‌سازی است. سرنوشت یک خانواده، یک بنگاه، یک شرکت، یک موسسه و یک دولت به متغیرهای مختلفی بر می‌گردد اما متغیر کانونی، کلیدی و محوری (critical mass)، نزد پدر و مادر، مدیران و حاکمان است. آن‌ها چه ویژگی‌های فکری دارند؟ از کدام مهارت‌ها برخوردارند؟ چقدر IQ و EQ آن‌ها توانمند است؟

همه انسان‌ها به لحاظ حقوقی مساوی هستند ولی در توانمندی و استعداد مساوی نیستند و جوامعی که به لحاظ پوپولیسم و توهمات تصور می‌کنند هوش انسان‌ها مساوی است و عدالت را در ذهنیت و سخنرانی می‌دانند و نه در ساختارسازی برای بهره‌برداری به تناسب ظرفیت افراد، در نهایت به ونزوئلا تبدیل می‌شوند که آمریکا می‌تواند به راحتی حکومت آن را تهدید کند چون پایگاه اجتماعی ندارد و انبوهی از رانت‌خواران و متملقین و افراد فاسد، حکومت را احاطه کرده‌اند.

افراد توانا در سنگاپور نمی‌گذارند حکومت سنگاپور اشتباه کند چون به خاک آن کشور تعلق دارند. حکومت سنگاپور برای عامه مردم تصمیم می‌گیرد و نه برای عده‌ای خاص. چه ارتباطی میان نرخ تورم یک درصد و پاسپورت اول جهانی وجود دارد؟ چون مردم سنگاپور بر اساس نظریه تمدن‌ساز آبراهام مزلو (Abraham Maslow) از زندگی خود راضی هستند، این کشور خود به خود امنیت مدنی و امنیت ملی دارد. با آنکه جزیره است و کشورهای قدرتمندی اطراف سنگاپور هستند، ولی همه جز احترام و تقدیر نگاه دیگری به آن ندارند.

اگر در یک کشور افراد ناتوان با هم متحد شوند، آن کشور را نابود می‌کنند و اگر افراد توانمند با هم همکاری کنند و به اجماع برسند، آن کشور سنگاپور می‌شود. مبنای اجماع در جهان فعلی، تولید ثروت از طریق فن‌آوری، تولید و اتصال به اقتصاد جهانی از طریق کشورهای دارای فن‌آوری و سرمایه و دانشگاه‌های برتر است. وقتی مردم مراحل اول و دوم هرم مزلو را گذراندند، به تدریج به رشد فکری و مدنی می‌رسند و جامعه‌ای توسعه یافته از حیث مشارکت را نیز رقم می‌زنند.


منبع: تلگرام محمود سریع‌القلم
https://t.me/sariolghalam





نظر شما درباره این مقاله:







نزدیک به نیمی از اروپایی‌ها ترامپ
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 19:14

نزدیک به نیمی از اروپایی‌ها ترامپ






نظر شما درباره این مقاله:







جزئیات توطئه نزدیکان اسد برای بی‌ثبات‌کردن سوریه
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 19:07

جزئیات توطئه نزدیکان اسد برای بی‌ثبات‌کردن سوریه


خبرگزاری رویترز / العربیه فارسی

بر اساس مصاحبه با ۴۸ نفر که مستقیماً از این طرح مطلع بودند و بررسی سوابق مالی، اسناد عملیاتی و پیام‌های صوتی و متنی رد و بدل شده، یک تحقیق گسترده نشان داد دو تن از نزدیک‌ترین معتمدان بشار اسد، رئیس جمهوری مخلوع و فراری سوریه، پس از سرنگون شدن رژیم سابق اسد و فرار آنها از این کشور، میلیون‌ها دلار را برای سازماندهی د‌هها هزار جنگجوی بالقوه هزینه می‌کردند، به این امید که دو آشوب علیه دولت جدید شعله‌ور کنند و بخشی از نفوذ از دست رفته خود را بازیابند.

«نزدیک‌ترین چهره‌ها به اسد»

خبرگزاری «رویترز»، به نقل از این منابع، گزارش داد که دو فرد از نزدیک‌ترین چهره‌ها به اسد، از جمله سرتیپ کمال حسن، رئیس دستگاه اطلاعات نظامی رژیم سابق و رامی مخلوف، میلیاردر و پسرخاله بشار اسد، در تلاش‌اند در ساحل سوریه و لبنان گروه‌های شبه‌نظامی از افرادی که به فرقه علوی تعلق دارند و خانواده اسد به آن وابسته است، تشکیل دهند.

در ادامه این گزارش آمده است که این دو نفر و چندین گروه دیگر که برای کسب نفوذ با هم رقابت می‌کنند، بیش از ۵۰ هزار شبه‌نظامی با امید به جلب وفاداری آنها، را تأمین مالی می‌کنند.

چهار فرد آگاه نیز گفته‌اند ماهر اسد، برادر بشار اسد که در مسکو زندگی می‌کند و همچنان بر هزاران سرباز سابق نفوذ دارد، تاکنون هیچ پولی پرداخت نکرده و هیچ دستوری صادر نکرده است.

در همین حال، کمال حسن و رامی مخلوف به طور فعال برای کنترل شبکه‌ای از ۱۴ مرکز فرماندهی زیرزمینی که در اواخر حکومت اسد در سواحل سوریه ساخته شده است، به همراه انبارهای سلاح، رقابت می‌کنند.

طبق گزارش‌ها، حسن که در زمان بشار اسد ریاست سازمان اطلاعات نظامی را بر عهده داشت، به‌طور بی‌وقفه در حال انجام گفت‌وگو‌های تلفنی و ارسال پیام‌های صوتی به فرماندهان و مشاوران است و ناامیدی خود را از دست دادن نفوذ ابراز می‌کند و چشم‌اندازهای بلندپروازانه‌ای را برای نحوه اداره سواحل سوریه، محل سکونت اغلب علوی‌ها و پایگاه قدرت رژیم سابق اسد، ترسیم می‌کند.

بنابر گزارش رویترز، این دو مرد نزدیک به رژیم اسد از تبعیدگاه خود در مسکو، تصویری از سوریه‌ای تقسیم‌شده را ترسیم می‌کنند که هر کدام به دنبال کنترل مناطق با اکثریت علوی است و میلیون‌ها دلار برای ایجاد نیروهای وفادار هزینه می‌کنند.

بر اساس اسناد داخلی گروه‌های آنها، حسن کنترل ۱۲ هزار شبه‌نظامی را در دست دارد، در حالی که مخلوف مدعی است دست‌کم ۵۴ هزار شبه‌نظامی تحت فرمان او هستند.

فرماندهان میدانی نیز اعلام کرده‌اند که شبه‌نظامیان دستمزدهای ناچیزی دریافت می‌کنند و پول‌هایی نیز از هر دو طرف به آنها داده می‌شود.

«گروه شبه‌نظامی»

اسنادی مربوط به ژانویه ۲۰۲۵ که توسط خبرگزاری «رویترز» بررسی شده‌اند، نشان می‌دهد که نیروهای وفادار به رژیم سرنگون شده اسد طرح‌های اولیه‌ای را برای ایجاد یک نیروی شبه‌نظامی متشکل از ۵۷۸۰ شبه‌نظامی و تجهیز آنها از طریق مراکز فرماندهی مخفی تهیه کرده‌اند.

این مراکز اساساً انبارهای بزرگ مجهز به سلاح، انرژی خورشیدی، دسترسی به اینترنت، دستگاه‌های GPS و تجهیزات ارتباط بی‌سیم هستند.

با این حال، هیچ یک از این طرح‌ها اجرا نشد. دو منبع و عکس‌ها نشان دادند که مراکز فرماندهی، که در امتداد ۱۸۰ کیلومتری ساحل سوریه از شمال تا جنوب پراکنده شده‌اند، همچنان وجود دارند اما عمدتاً غیرقابل استفاده مانده‌اند.

همچنین در تصویری، اتاقی دیده می‌شد که در آن ۵ صندوق روی هم چیده شده بود؛ سه صندوق باز بودند و داخل آن‌ها مجموعه‌ای از تفنگ‌های AK ۴۷ (کلاشینکف)، مهمات و مواد منفجره قرار داشت.

این اتاق همچنین شامل سه دستگاه رایانه، دو تبلت، مجموعه‌ای از بی‌سیم‌ها و یک پاوربانک بود. در میانه اتاق نیز یک میز چوبی قرار داشت که نقشه بزرگی روی آن پهن شده بود.

یکی از دو منبع، که یک افسر ناظر بر وضعیت این اتاق‌هاست، گفت این مراکز برای حسن و مخلوف «مثل جزیره گنج است و همه‌شان مثل قایق‌هایی هستند که تلاش می‌کنند به آن برسند.»

«اعتراف به جعل وقایع ساحلی»

مقامات ارشد نظامی و چهره‌های برجسته دولتی از دوران اسد در دسامبر ۲۰۲۴ به خارج از کشور گریختند، اما فرماندهان میان‌رده در سوریه باقی ماندند و اکثر آنها به دنبال پناهگاه در مناطق ساحلی بودند.

به گفته یک فرمانده بازنشسته که در این عملیات شرکت داشت، این افسران شروع به جذب نیرو کردند. این فرمانده گفت: «ارتش و نظامی‌سازی زمینه مساعدی بود. هزاران جوان از جامعه علوی به ارتشی که ناگهان در جریان فروپاشی رژیم منحل شد، فراخوانده شدند و ناگهان خود را در وضعیتی دیدند که هیچ چیز نداشتند.»

بر اساس گفته افسر فرمانده کمین که با درجه سرتیپی آن را هدایت می‌کرد و از آن زمان به لبنان رفته است، در ششم مارس یک «آشوب ناموفق» رخ داد. در این روز، یک واحد مستقل کمین در حومه اللاذقیه برپا کرد تا به نیروهای امنیتی دولت جدید حمله کند، و این کمین به کشته شدن ۱۲ نفر و اسارت بیش از ۱۵۰ نفر انجامید.

دولت جدید سوریه اعلام کرد که صدها نفر از نیروهای امنیتی آن در درگیری‌های پس از آن کشته شده‌اند.

«ماهر اسد»

این گزارش همچنین ماهر اسد، برادر کوچکتر بشار، را به عنوان یکی از بازیگران اصلی در تلاش‌ها برای تحریک ناآرامی‌ها علیه دولت سوریه معرفی کرد. ماهر یک امپراتوری تجارت گسترده مواد مخدر را کنترل می‌کرد و فرماندهی قدرتمندترین واحد ارتش سوریه، لشکر چهارم زرهی، را بر عهده داشت.

تحقیقات انجام شده توسط موسسه «نیو لاینز» در ایالات متحده نشان داد که تحت فرماندهی او، این گروه نفوذ و استقلال مالی پیدا کرد که آن را تقریباً به یک دولت در درون یک دولت تبدیل کرد، تا جایی که ایالات متحده، بریتانیا و اتحادیه اروپا تحریم‌هایی را علیه آن اعمال کردند.

یکی از فرماندهان ارشد این گروه که اکنون به لبنان فراری است، گفت که امپراتوری مالی ماهر اسد به استثنای تجارت مواد مخدر کپتاگون، تا حد زیادی همچنان فعال است.

همچنین گمان می‌رود که یک تاجر نزدیک به ماهر، پول‌هایی را در شرکت‌های صوری در داخل و خارج از سوریه پنهان کرده باشد.

«رامی مخلوف»

رامی مخلوف پس از فرار در شب ۸ دسامبر ۲۰۲۴، با آمبولانس به لبنان، در حالی که رژیم در حال فروپاشی بود، در ۹ مارس خود را «پسر ساحل، حامی مظلومان» نامید.

چهار عضو خانواده و یک مقام گمرکی آشنا با وقایع گفتند که ایهاب، برادر مخلوف، آن شب سعی کرد با خودروی مازراتی لوکس خود فرار کند، اما در نزدیکی مرز به ضرب گلوله کشته شد و میلیون‌ها دلار پول نقد از او به سرقت رفت.

نه نفر از دستیاران و بستگان او گفتند که مخلوف در حال حاضر در یک طبقه خصوصی از یک هتل لوکس در مسکو تحت تدابیر شدید امنیتی زندگی می‌کند.

در اظهارات یک مدیر مالی، به همراه رسیدها و سوابق حقوق و دستمزد بررسی شده توسط خبرگزاری «رویترز»، فاش شده است که مخلوف از طریق مدیران تجاری مورد اعتماد خود در لبنان و روسیه به افسران علوی پول حواله می‌کند تا حقوق‌ها را پرداخت کرده و تجهیزات خریداری کنند.


رامی مخلوف (چپ) خود را به عنوان یک چهره مسیحایی به تصویر می‌کشد. کمال حسن (راست) معتقد است که علویان باید برای دفاع از خود سلاح به دست گیرند / عکس‌ها: رویترز، استرینگر و فیسبوک

از دیگر سو، یکی از مدیران مالی مخلوف مدعی شد که او حداقل شش میلیون دلار برای دستمزدها هزینه کرده است. همچنین، فیش‌های حقوق و رسیدهای دریافت دستمزد که توسط دستیاران مالی او در لبنان تهیه شده، نشان می‌دهد که مخلوف در ماه مه ۹۷۶,۷۰۵ دلار هزینه کرده و گروهی متشکل از پنج هزار شبه‌نظامی در ماه اوت ۱۵۰,۰۰۰ دلار دریافت کرده‌اند.

افزون بر این، بر اساس نقشه‌هایی که رویترز به آن‌ها دست یافته، تیم مخلوف تلاش کرده است تا سلاح تأمین کند. آن‌ها مکان‌های احتمالی دهها مخفیگاه از دوران اسد را شناسایی کردند که محتوی بر چند هزار قطعه سلاح می‌شود. این مخازن از آنچه در اتاق‌های فرماندهی مخفی وجود داشت، متفاوتند.

آن‌ها همچنین با قاچاقچیان در سوریه برای به دست آوردن سلاح‌های جدید مذاکره کردند، در عین حال اما افراد آگاه از این معاملات گفته‌اند که مشخص نیست آیا سلاح‌های جدید واقعاً خریداری و تحویل شده‌اند یا خیر.

پنج فرمانده نظامی اعلام کردند که مجموعاً حدود ۱۲ هزار نفر را در مراحل مختلف آماده‌باش فرماندهی می‌کنند. یکی از آن‌ها به رویترز گفت که هنوز زمان حرکت فرا نرسیده است.

از سوی دیگر، بر اساس گزارشی از سازمان ملل که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، حسن سیستم بازداشت نظامی در دوره اسد را اداره می‌کرد که به دریافت گسترده پول از خانواده‌های زندانیان شهرت یافته بود.

یک تحقیق رویترز در سال جاری به این نتیجه رسید که حسن پیشنهاد کرده بود گور ‌جمعی حاوی هزاران جسد به صحرای الضمیر خارج دمشق منتقل شود تا میزان فجایعی که توسط رژیم اسد مرتکب شده بودند، پنهان شود.

با فروپاشی ارتش و سرنگونی رژیم اسد، کمال حسن ابتدا متواری و سپس در دسامبر ۲۰۲۴ برای تقریبا دو هفته به سفارت روسیه در دمشق پناه برد.

دو نفر از نزدیکان او گفته‌اند که حسن از آنچه رفتار نامناسب میزبانانش می‌دانست، خشمگین شد؛ آن‌ها تنها یک اتاق به او دادند که در آن فقط یک صندلی چوبی برای نشستن وجود داشت.

در بهار گذشته، حسن در پیامی صوتی از طریق پلتفرم «واتساپ» به نزدیکانش گفت: «کمال حسن که چند روز روی صندلی چوبی می‌نشیند، من نیستم!»

یک افسر که در تابستان با او ملاقات کرده بود، اذعان کرد که حسن در نهایت به یک ویلا سه‌طبقه در حومه مسکو انتقال داده شد. بر اساس گفته دو نفر آگاه از تحرکات حسن، او از آن زمان تنها یک بار با ماهر اسد دیدار کرده و روابط نزدیکی با روس‌ها حفظ می‌کند.

در همین حال، هماهنگ‌کننده عملیات حسن در لبنان ادعا کرده است که رئیس سابق اطلاعات نظامی از مارس تاکنون ۱.۵ میلیون دلار برای ۱۲ هزار شبه‌نظامی در سوریه و لبنان هزینه کرده است.

همچنین در میانه سال، اعلام شد که یک سازمان خیریه با نام «سازمان توسعه سوریه غربی» تاسیس شده است، که در یکی از نخستین پست‌های آن در پلتفرم «فیسبوک» گفته شد تأمین مالی آن «توسط شهروند سوری، به نام سرتیپ کمال حسن» انجام می‌شود.

سه افسر مرتبط با حسن و یک مدیر لبنانی در این سازمان، این اقدام را پوششی بشر‌دوستانه توصیف کردند تا حسن بتواند نفوذ خود را در میان علوی‌ها تقویت کند.

بر اساس اعلام نخستین فعالیت آن در ماه اوت، این سازمان خیریه ۸۰ هزار دلار برای اسکان ۴۰ خانواده علوی سوری پرداخت کرد. همچنین، بر اساس یک سند حقوقی که رویترز به آن دست یافته است، حسن در همان ماه ۲۰۰ هزار دلار نقدی به ۸۰ افسر در لبنان ارسال کرد.

«حملات سایبری علیه دولت جدید»

به گفته دستیار حسن در مسکو و یکی از هکرها، یک مهندس کامپیوتر، کمال حسن همچنین در طول تابستان حدود ۳۰ هکر را استخدام کرد که بسیاری از آنها اعضای سابق اطلاعات نظامی بودند. دستور آنها انجام حملات سایبری علیه دولت جدید و نصب جاسوس‌افزار در سیستم‌های کامپیوتری آن بود.

تا ماه سپتامبر، مجموعه داده‌های دولت سوریه که به گفته این مهندس توسط تیمش به سرقت رفته بود، با قیمتی بین ۱۵۰ تا ۵۰۰ دلار در «دارک وب» فروخته می‌شد.

خبرگزاری «رویترز» چندین مجموعه داده شناسایی شده از جمله پایگاه‌های داده کارمندان وزارتخانه‌های ارتباطات و بهداشت توسط این مهندس را به صورت آنلاین پیدا کرد.

از دیگر سو، دولت دمشق به‌طور محوری بر خالد الاحمد، دوست کودکی احمد الشرع، رئیس جمهوری سوریه برای مقابله با این توطئه تکیه کرد. الاحمد، که علوی است، روزی جزو حلقه نزدیک به اسد بود.

او به عنوان یک دیپلمات سایه خدمت می‌کرد و یکی از بنیانگذاران نیروهای دفاع ملی، بزرگترین نیروی شبه‌نظامی متحد اسد، بود. اما به گفته دو دستیار، اسد با او همان رفتاری را داشت که با پسرعمویش داشت، او را از امتیازات محروم کرد و دستور خدمت اجباری او را داد.

به گفته سه نفر که با هر دو نفر کار می‌کردند، الاحمد به قبرس گریخت، پس از آن در سال ۲۰۲۱ به ادلب در شمال غربی سوریه سفر کرد تا با دوست قدیمی‌ خود الشرع ملاقات کند. آنها افزودند که در مورد طرح الشرع برای سرنگونی اسد که در واقع در دسامبر ۲۰۲۴ اجرا شد، بحث کردند.

رویترز پیام‌های صوتی الاحمد را از طریق واتساپ در اواخر سال ۲۰۲۴ بررسی کرد که در آنها به مقامات ارشد نظامی گفته بود که چسبیدن به دیکتاتور در حال سقوط بیهوده است و به آنها اگر او را رها و از خونریزی جلوگیری کنند، قول عفو داده بود.

امروزه، الاحمد برجسته‌ترین چهره علوی در سوریه محسوب می‌شود و به گفته دمشق، او با جدیت برای ترویج صلح مدنی تلاش می‌کند، که این امر ناشی از نگرانی برای جامعه علوی و در راستای ادغام آن در دولت جدید صورت می‌گیرد.

نقش الاحمد همچنین در تقویت اعتماد بین جامعه علوی و دولت جدید بسیار مهم تلقی می‌شود.

شایان ذکر است که در اواخر اکتبر ۲۰۲۵، وزارت کشور سوریه از دستگیری یک هسته در منطقه ساحل این کشور خبر داد که ادعا می‌شد توسط رامی مخلوف تأمین مالی شده و قصد داشت روزنامه‌نگاران و فعالان را ترور کند.





نظر شما درباره این مقاله:







نحوه تحریم صادرات نفت روسیه تغییر می‌یابد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:56

نحوه تحریم صادرات نفت روسیه تغییر می‌یابد


ژولیا پِین، جاناتان سال و ماریا چِنگ / خبرگزاری رویترز / ۵ دسامبر ۲۰۲۵

بنا بر گفتهٔ شش منبع آگاه، کشورهای عضو گروه هفت و اتحادیه اروپا در حال مذاکره‌اند تا به جای سقف قیمت برای صادرات نفت روسیه، یک ممنوعیت کامل خدمات دریایی اعمال کنند؛ اقدامی که هدف از آن کاهش درآمد نفتی روسیه است که به تأمین مالی جنگ علیه اوکراین کمک می‌کند.

روسیه بیش از یک‌سوم نفت خود را با استفاده از نفتکش‌ها و خدمات دریایی غربی ــ عمدتاً به مقصد هند و چین ــ صادر می‌کند. اجرای ممنوعیت خدمات دریایی به این تجارت پایان می‌دهد؛ تجارتی که بیشتر از طریق ناوگان کشورهای دریایی عضو اتحادیه اروپا از جمله یونان، قبرس و مالت انجام می‌شود.

دو‌سوم دیگر از نفت صادراتی روسیه از طریق ناوگانی متشکل از صدها نفتکش موسوم به «ناوگان تاریک یا سایه» صادر می‌شود که خارج از نظارت و استانداردهای دریایی غرب فعالیت می‌کنند. اگر گروه هفت و اتحادیه اروپا ممنوعیت خدمات دریایی را اعمال کنند، روسیه ناچار خواهد بود این ناوگان را گسترش دهد.

احتمال گنجاندن ممنوعیت در بسته تحریمی بعدی

سه منبع از میان شش منبع یادشده به رویترز گفته‌اند که این ممنوعیت ممکن است بخشی از بسته بعدی تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه روسیه باشد که قرار است اوایل سال ۲۰۲۶ ارائه شود. به گفته دو منبع، اتحادیه اروپا تمایل دارد این ممنوعیت را هم‌زمان با یک توافق گسترده‌تر در سطح گروه هفت تصویب کند و سپس آن را در قالب بسته تحریمی پیشنهاد دهد.

منابع مذکور به دلیل حساسیت موضوع نخواستند نامشان فاش شود.

به گفته منابع، مقامات بریتانیا و آمریکا در نشست‌های فنی گروه هفت در حال پیشبرد این ایده‌اند. چهار منبع گفته‌اند که تصمیم نهایی ایالات متحده به نحوهٔ اعمال فشار از سوی دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، بستگی دارد؛ دولتی که هم‌اکنون میانجی مذاکرات صلح میان اوکراین و روسیه است.

اگرچه گروه هفت و اتحادیه اروپا از سال ۲۰۲۲ تقریباً واردات نفت از روسیه را متوقف کرده‌اند، اقدام جدید نزدیک‌ترین گام آن‌ها به یک ممنوعیت کامل در زمینهٔ تجارت با نفت خام و فرآورده‌های نفتی روسیه محسوب می‌شود؛ نه تنها در سطح واردات بلکه در حمل‌ونقل و خدمات دریایی نیز.

وزارت خارجهٔ آمریکا، کاخ سفید، وزارت کشتیرانی قبرس، کمیسیون اروپا، وزارت خارجهٔ بریتانیا و وزارت خارجهٔ کانادا به درخواست‌های رویترز برای اظهارنظر پاسخ ندادند. مقام‌های دولت یونان نیز در دسترس نبودند.

پس از حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، گروه هفت برای محدود کردن درآمد کرملین در عین حفظ جریان خرید نفت روسیه از سوی کشورهای ثالث با استفاده از خدمات غربی، سقف قیمتی وضع کرد؛ به شرط آن‌که خریداران نفت روسیه را با قیمتی پایین‌تر از این سقف بخرند.

دور زدن سقف قیمت 

برای دور زدن این محدودیت، روسیه بخش عمده‌ای از صادرات نفت خود را به آسیا و از طریق نفتکش‌های خود منتقل کرد؛ نفتکش‌هایی که بسیاری از آن‌ها اکنون از سوی غرب تحریم شده‌اند. این کشتی‌ها قدیمی‌اند، مالکیت آن‌ها شفاف نیست و بدون بیمهٔ غربی فعالیت می‌کنند.

دولت پیشین جو بایدن استدلال می‌کرد که اگر روسیه مجبور شود هزینهٔ بیشتری صرف ناوگان نفتکش‌های خود کند، منابع کمتری برای ادامهٔ جنگ در اوکراین خواهد داشت.

با این حال، دولت ترامپ نسبت به سقف قیمت رویکردی تردیدآمیز دارد و در سپتامبر ۲۰۲۵ از حمایت از تصمیم بریتانیا، اتحادیه اروپا و کانادا برای کاهش سقف قیمت نفت خام از ۶۰ دلار به ۴۷٫۶ دلار در هر بشکه خودداری کرد.

بر اساس تحلیل «مرکز پژوهش در زمینه انرژی و هوای پاک» مستقر در فنلاند، در اکتبر ۲۰۲۵ حدود ۴۴ درصد از صادرات نفت روسیه توسط نفتکش‌های تحریم‌شدهٔ ناوگان سایه انجام شده است.

حدود ۱۸ درصد از نفت صادراتی نیز توسط نفتکش‌های ناوگان سایهٔ غیرتحریم‌شده و ۳۸ درصد باقی‌مانده توسط نفتکش‌های دارای ارتباط با کشورهای گروه هفت، اتحادیه اروپا و استرالیا حمل شده است.

به گزارش مؤسسه تخصصی «لوییدز لیست اینتلیجنس»، مجموع ناوگان فعال در حمل نفت تحریم‌شده از روسیه، ایران و ونزوئلا به ۱۴۲۳ نفتکش می‌رسد که از این میان ۹۲۱ فروند تحت تحریم‌های ایالات متحده، بریتانیا یا اتحادیه اروپا قرار دارند.





نظر شما درباره این مقاله:







ترکیه می‌خواهد از شر اس-۴۰۰ خلاص شود
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:39

ترکیه می‌خواهد از شر اس-۴۰۰ خلاص شود


پل والاس و بریل آکمان / بلومبرگ / ۵ دسامبر ۲۰۲۵

ترکیه به حذف سامانه دفاع موشکی روسی اس-۴۰۰ که سال‌هاست منشأ تنش با دیگر اعضای ناتو بوده و مانع خرید جنگنده‌های رادارگریز اف-۳۵ آمریکا شده بود، نزدیک‌تر شده است؛ این را یکی از نزدیک‌ترین متحدان دونالد ترامپ اعلام کرد.

تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه، روز جمعه در کنفرانسی در ابوظبی گفت: «ترکیه در حال حاضر از سامانه اس-۴۰۰ استفاده نمی‌کند، اما همچنان موشک‌ها، رادارها و سایر تجهیزات آن را در اختیار دارد. اعتقاد من این است که این موضوع در چهار تا شش ماه آینده حل خواهد شد.»

وی در پاسخ به این سؤال که آیا ترکیه به خلاص شدن از اس-۴۰۰ نزدیک‌تر شده است، صریحاً گفت: «بله.»

دونالد ترامپ و رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، در ماه سپتامبر در کاخ سفید درباره سامانه اس-۴۰۰ گفت‌وگو کردند. خرید این سامانه دفاع هوایی توسط ترکیه نزدیک به یک دهه پیش، باعث اخراج این کشور از برنامه توسعه اف-۳۵ و اعمال تحریم‌های موسوم به «کاتسا» (CAATSA) علیه برخی شرکت‌های دفاعی ترکیه شد. این تحریم‌ها عملاً امکان خرید بسیاری از تجهیزات حساس نظامی آمریکا را از ترکیه سلب کرده است.

ناتو بارها هشدار داده که اگر ترکیه – که پس از آمریکا بزرگ‌ترین ارتش این پیمان را دارد – همزمان از اس-۴۰۰ و جنگنده‌هایی مانند اف-۳۵ استفاده کند، روسیه می‌تواند به اطلاعات حیاتی و حساس دست یابد.

ترامپ در دیدار کاخ سفید اشاره کرد که ممکن است به ترکیه اجازه خرید این جنگنده‌های رادارگریز – که به‌عنوان پیشرفته‌ترین جنگنده جهان شناخته می‌شوند و به دلیل توانایی هماهنگی حملات با سایر هواپیماها و پهپادها به «کواتر بک آسمان» مشهورند – را بدهد. گران‌ترین نسخه هر فروند اف-۳۵ بیش از ۱۰۰ میلیون دلار قیمت دارد.

با این حال، ترامپ گفت که اردوغان «قصد دارد کاری برای ما انجام دهد». او جزئیات بیشتری نگفت، اما اشاره کرد که آنکارا باید واردات نفت و گاز از روسیه را کاهش دهد. سفیر باراک تأیید کرد که این کاهش هم‌اکنون در حال انجام است.

باراک همچنین از رابطه بسیار صمیمانه بین دو رهبر سخن گفت که از زمان بازگشت ترامپ به قدرت در ژانویه، روابط دو کشور را به‌طور چشمگیری بهبود بخشیده است.

وی افزود که واشنگتن می‌خواهد ترکیه در نیروی بین‌المللی تثبیت‌کننده‌ای که در طرح صلح ترامپ برای غزه پیش‌بینی شده، مشارکت داشته باشد. به گفته باراک، ترکیه به دلیل روابطش با حماس می‌تواند تضمین کند که این گروه سلاح‌های خود را زمین بگذارد و دیگر تهدیدی برای اسرائیل نباشد.

با این حال، این تاجر-دیپلمات سابق نسبت به موافقت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، تردید جدی دارد؛ به‌ویژه با توجه به شکاف عمیق بین اسرائیل و ترکیه از زمان آغاز جنگ غزه در سال ۲۰۲۳.

باراک که بنیان‌گذار صندوق سرمایه‌گذاری خصوصی کولونی کپیتال در لس‌آنجلس است، گفت: «اگر شخصاً به نتانیاهو مشاوره می‌دادم، می‌گفتم این یکی از هوشمندانه‌ترین کارهایی است که می‌تواند انجام دهد. آیا فکر می‌کنم اتفاق بیفتد؟ نه. مسئله اعتماد است و فکر نمی‌کنم این اعتماد وجود داشته باشد.»

نگرانی‌ها درباره لبنان

سفیر آمریکا که در رویداد مؤسسه میلکن در ابوظبی با بلومبرگ گفت‌وگو می‌کرد، بار دیگر نگرانی خود را از احتمال گسترش عملیات نظامی اسرائیل در لبنان علیه حزب‌الله – که مانند حماس از سوی ایران حمایت می‌شود – تکرار کرد.

وی توانایی ارتش لبنان برای خلع سلاح حزب‌الله را بر اساس توافق آتش‌بسی که تقریباً یک سال پیش مناقشه این گروه با اسرائیل را پایان داد، زیر سؤال برد. تنش‌ها در هفته‌های اخیر بالا گرفته و اسرائیل با ادعای اینکه حزب‌الله دوباره در حال تسلیح شدن است، حملات خود به لبنان را شدت بخشیده است.

باراک معتقد است که اسرائیل با تلاش برای نابودی نظامی حزب‌الله به اهدافش نمی‌رسد. او گفت: «نظر شخصی من این است: یک تروریست را بکشی، ده تا دیگر به وجود می‌آیند. این نمی‌تواند جواب باشد. باید راه, پاسخ دیگری وجود داشته باشد.»

وی از رهبران لبنان خواست علی‌رغم عدم به‌رسمیت شناختن رسمی یکدیگر، مستقیماً با اسرائیل وارد مذاکره شوند: «زمان آن رسیده که به تل‌آویو و اورشلیم بروند، بنشینند و گفت‌وگو کنند. زمان پایان دادن به این وضعیت فرا رسیده است.»

باراک که همچنین فرستاده ویژه آمریکا در سوریه است، ابراز امیدواری کرد که کنگره قانون «سزار» (مجموعه جامع و طولانی‌مدت تحریم‌ها علیه سوریه) را لغو کند. ترامپ معتقد است لغو این تحریم‌ها برای سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی و کشورهای حوزه خلیج فارس مانند قطر و عربستان سعودی در بازسازی سوریه تحت ریاست جمهوری جدید احمد شرع ضروری است.





نظر شما درباره این مقاله:







سرخابی‌ها به تساوی رضایت دادند
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:36

سرخابی‌ها به تساوی رضایت دادند






نظر شما درباره این مقاله:







درخواست کمک برای دسترسی به اینترنت آزاد در ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:24

درخواست کمک برای دسترسی به اینترنت آزاد در ایران


یورونیوز فارسی

رئیس و دو نایب رئیس «هیأت روابط پارلمان اروپا با مردم ایران» در نامه‌ای رسمی به شرکت‌های بزرگ فناوری از جمله گوگل، متا (شرکت مادر اینستاگرام، واتس‌آپ، و فیسبوک)، یوتیوب، آمازون‌ وب‌سرویسز (AWS) و سیگنال خواستار «اتخاذ اقدامات مشخصی برای حفظ دسترسی شهروندان داخل ایران» به اینترنت آزاد شدند.

این نامه که نسخه‌ای از آن نیز برای یورونیوز ارسال شده است، در ادامه سلسله گزارش‌هایی تهیه شده که از شدت‌گیری سرکوب‌های دیجیتالی در ایران؛ از جمله استفاده فزاینده از نظارت‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، قطع‌های مکرر اینترنت و افشای سیستم موسوم به «سیم‌کارت‌های سفید» که دسترسی بدون فیلتر به اینترنت را فقط برای وابستگان حکومتی فراهم می‌کند، حکایت دارد.

در چنین فضایی، «هیأت روابط پارلمان اروپا با مردم ایران» از شرکت‌های بزرگ فناوری درخواست کرده است پشتیبانی خود از ابزارهای دور زدن سانسور را گسترش دهند، امنیت ارتباطات را تقویت کنند و قابلیت‌هایی درون برنامه‌های خود ایجاد کنند که به کاربران برای عبور از محدودیت‌های اینترنتی کمک کند.

دکتر هانا نویمان، رئیس «هیأت روابط پارلمان اروپا با مردم ایران» ٖ و از اعضای «حزب سبز» اروپا در بیانیه‌ای در همین رابطه اعلام کرد: «اینترنت آزاد برای مردم ایران همچون سایر مردم جهان، تنها سد باقی‌مانده در برابر تبلیغات حکومتی، انزوا و ترس به شمار می‌آید. شرکت‌های فناوری نگهبان این آزادی هستند و اکنون زمان آن رسیده که مسئولیت خود را جدی بگیرند. رسالت آن‌ها باید پاسداری از صداها باشد نه اینکه اجازه دهند این صداها خاموش شود. آن‌ها توان انجام اقداماتی فراتر از وضعیت کنونی را دارند و ما منتظر آغاز یک گفت‌وگوی جدی و سازنده هستیم و ما مشتاق یک گفت‌وگوی جدی و سازنده درباره چگونگی آزاد کردن این ظرفیت هستیم.»

بارت گروت‌هاوس، نایب‌رئیس این هیأت و از اعضای حزب اروپایی «تجدید اروپا / Renew Europe»، نیز گفت: «میلیون‌ها ایرانی زیر فشار فزاینده سرکوب دیجیتال زندگی می‌کنند؛ این سرکوب به یکی از ابزارهای کلیدی مدل اقتدارگرایانه ایران تبدیل شده است. با حمایت از ابزارهای دور زدن فیلترینگ می‌توانیم ارتباطات امن را تقویت کرده و دسترسی ایرانیان به اینترنت آزاد را ممکن کنیم. شرکت‌های بزرگ فناوری می‌توانند و باید نقش تعیین‌کننده‌ای در آگاه نگه‌داشتن، متصل نگه‌داشتن و محافظت از مردم داخل کشور ایفا کنند.»

قطبی‌سازی دیجیتال

در این نامه خطاب به شرکت‌های فناوری آمده است که افشای پدیده موسوم به «سیم‌کارت‌های سفید» در ایران نشان‌دهنده ایجاد یک ساختار تبعیض‌آمیز دو‌لایه دیجیتال از سوی حکومت ایران است؛ ساختاری که «اقلیتی محدود، از دسترسی نامحدود به اینترنت بهره‌مند می‌شوند، در حالی که اکثریت مردم با سانسور مواجه‌اند» و همین امر امکان «سرکوب هدفمند» و «تضعیف ظرفیت مقاومت جمعی» را فراهم می‌کند.

نمایندگان پارلمان اروپا با اشاره به کاهش تعهد برخی شرکت‌های فناوری به پروژه‌های آزادی اینترنت، هشدار داده‌اند که کاهش بودجه پروژه‌های متن‌باز مانند Jigsaw که از مدافعان حقوق بشر حمایت می‌کند، «می‌تواند ابزارهای حیاتی برای دسترسی ایمن و مطمئن میلیون‌ها نفر در کشور‌های سرکوبگر را در معرض خطر قرار دهد.»

در بخش دیگری از این نامه، نمایندگان پارلمان اروپا مجموعه‌ای از درخواست‌های مشخص را از شرکت‌های فناوری مطرح کرده‌اند. آنان تأکید کرده‌اند که این شرکت‌ها باید بودجه پروژه‌های آزادی اینترنت و طرح‌های متن‌باز مرتبط با وی‌پی‌ان، ابزارهای دور زدن فیلترینگ و پیام‌رسانی امن را تأمین و حفظ کنند؛ چرا که این پروژه‌ها ستون اصلی دسترسی ایمن میلیون‌ها کاربر در کشورهای سرکوبگر محسوب می‌شوند.

این نمایندگان همچنین از آمازون وب‌سرویسز (AWS) خواسته‌اند فضای سرور رایگان یا تخفیفی در اختیار ارائه‌دهندگان VPN با رویکرد حقوق‌بشری قرار دهد تا بتوانند خدمات پایدارتر و ایمن‌تری به کاربران داخل ایران ارائه کنند.

در ادامه، آنان از گوگل خواسته‌اند که از پروژه‌هایی مانند Jigsaw، Outline VPN و Outline SDK حمایت مالی مستمر داشته باشد و امکان ادغام Outline VPN را در برنامه‌هایی همچون جیمیل، پلی‌استور و یوتیوب بررسی کند تا کاربران در شرایط قطع یا اختلال اینترنت بتوانند به شیوه‌ای امن و مقاوم در برابر سانسور متصل بمانند.

برای متا نیز درخواست شده است که فناوری‌های دور زدن فیلترینگ و ارتباطات رمزگذاری‌شده را در اپلیکیشن‌هایی مانند فیسبوک، اینستاگرام و تردز ادغام کند و نقش فعال‌تری در حفظ ارتباطات امن کاربران ایرانی ایفا کند.

در این نامه همچنین از تمامی شرکت‌های فناوری خواسته شده است که پروکسی‌های درون‌برنامه‌ای و قابلیت‌های دسترسی امن را در اپلیکیشن‌های خود توسعه دهند تا کاربران در شرایط فیلترینگ شدید نیز بتوانند به اطلاعات معتبر دسترسی داشته باشند.

نمایندگان پارلمان اروپا تأکید کرده‌اند که این شرکت‌ها باید «فرآیند دسترسی آسان و کاربرپسند برای اعتراض به حساب‌های مسدودشده، به‌گونه‌ای که کاربران بتوانند با ایمنی درخواست بازیابی حساب خود را ارائه دهند، حفظ کند.»

در نهایت، امضاکنندگان این نامه از شرکت‌های فناوری خواسته‌اند همکاری خود را با سازمان‌های معتبر حقوق دیجیتال تقویت کنند و سطح شفافیت در ارزیابی‌های حقوق‌بشری را افزایش دهند تا از سوءاستفاده احتمالی، تهدید کاربران آسیب‌پذیر و دخالت دولت‌های سرکوبگر جلوگیری شود.

در این نامه همچنین تأکید شده است که این اقدامات تنها جنبه انسان‌دوستانه ندارند، بلکه در راستای منافع خود پلتفرم‌ها نیز هستند؛ زیرا دسترسی ایمن به اطلاعات معتبر، اکوسیستم اطلاعاتی آن‌ها را در برابر «دستکاری، اطلاعات نادرست و دخالت دولتی» مقاوم‌تر می‌کند.

این هیات اروپایی در پایان از شرکت‌های فناوری دعوت کرده‌اند که برای گفت‌وگویی محرمانه با تیم‌های سیاست‌گذاری و فنی خود دربارۀ اجرای عملی این پیشنهادها و بررسی محدودیت‌های قانونی و فرصت‌های همکاری اعلام آمادگی کنند.

کنگره آمریکا لایحه‌ای را برای ترویج دسترسی بدون سانسور به اینترنت در ایران ارائه کرد

چندین نماینده کنگره آمریکا نیز روز پنج‌شنبه از ارائه طرح تازه‌ای خبر دادند که هدف آن بررسی و ارتقای دسترسی مردم ایران به اینترنت در شرایط سرکوب است.

نام این طرح «قانون بررسی امکان‌سنجی تجهیزات نوظهور برای رسانه‌های دیجیتال آزاد» (FREEDOM) است و در صورت تصویب، از وزیر امور خارجه ایالات متحده مارکو روبیو، کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) و وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌خواهد تا امکان پیاده‌سازی فناوری‌های تازه برای بهبود دسترسی امن و بدون فیلتر به اینترنت برای ایرانیان را بررسی کنند.

کلودیا تِنی، عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا بر اهمیت امکان‌سنجی استفاده از «فناوری ارتباط مستقیم ماهواره‌ای با تلفن همراه» تأکید کرد که به‌عنوان «ابزاری نوظهور می‌تواند به کاربران اجازه دهد تلفن‌های هوشمند خود را مستقیماً به ماهواره‌ها متصل کنند و از محدودیت‌های سانسور و شبکه‌های دولتی ایران عبور کنند.»

این امکان‌سنجی همچنین «پلتفرم‌های مبتنی بر پهپاد، فناوری‌های ایجاد اختلال در سیگنال و اقدامات متقابل مرتبط و تأثیر آن‌ها بر امنیت، جنبه‌های اقتصادی و تاب‌آوری ارتباطات بی‌سیم» را تحلیل خواهد کرد.

بدین ترتیب، مارکو روبیو، کمیسیون ارتباطات فدرال و وزارت خزانه‌داری ایالات متحده تا ۱۲۰ روز پس از تصویب طرح قانون فرصت خواهند داشت تا گزارشی تهیه و به کمیته‌های امور خارجه سنای آمریکا و مجلس نمایندگان ارائه کنند.

دیو مین، عضو دموکرات مجلس نمایندگان از حوزه انتخابیه کالیفرنیا که این طرح قانونی را مشترکا همراه با خانم تنی ارائه کرده است نیز اعلام کرد: «افتخار می‌کنم نماینده یکی از بزرگ‌ترین حوزه‌های انتخاباتی دارای جوامع ایرانی-آمریکایی در کشور باشم.» او افزود: «این طرح با ترویج آزادی اینترنت در ایران، ارتباط خانواده‌ها در سراسر جهان را بهبود می‌بخشد و همزمان در برابر حکومت‌های اقتدارگرا می‌ایستد.»





نظر شما درباره این مقاله:







حمله‌ی نیروهای امنیتی به اعضای کانون نویسندگان ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:16

حمله‌ی نیروهای امنیتی به اعضای کانون نویسندگان ایران






نظر شما درباره این مقاله:







مولوی عبدالحمید: هیچ روزنه‌ای برای خروج
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:09

مولوی عبدالحمید: هیچ روزنه‌ای برای خروج






نظر شما درباره این مقاله:







اعتراض و حمایت از ملت ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:07

اعتراض و حمایت از ملت ایران






نظر شما درباره این مقاله:







دیروز یکی از روزهای خوب زندگی من بود
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 18:05

دیروز یکی از روزهای خوب زندگی من بود






نظر شما درباره این مقاله:







از تاجزاده تا شاهزاده بعد از جنگ دوازده روزه
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 17:11

از تاجزاده تا شاهزاده بعد از جنگ دوازده روزه


آرش پژوهنده

تز گفتگوی ملی از تاجزاده تا شاهزاده با زندانی شدن تاجزاده به محاق رفت، با جنگ دوازده روزه به دور دست‌ها پرتاب شد و با بیانیه اخیر تاجزاده عملا به پایان رسید. به عنوان کسی که همواره از این تز دفاع کرده‌ام می‌گویم به نظر می‌رسد که تاریخ مصرف این شعار عملا به پایان رسیده و افق چندان روشنی پیش روی آن دیده نمی‌‌شود.

در میان فعالان سیاسی آقایان رضا علیجانی و مهدی نصیری تنها کسانی بودند که تلاش کردند تا حدی به این شعار جامه عمل بپوشانند اما نه تنها این شعار مطالباتی مورد توجه اقشار جامعه و حتی نخبگان قرار نگرفت بلکه عملا توسط همین دو نفر تا حدی زیادی به انحراف کشیده شد. کسی که شعار “از تاجزاده تا شاهزاده” سر می‌دهد قاعدتا می‌بایست بین این دو نفر بی‌طرف بوده و مهارت گفتمان سازی خود را در خدمت شکل‌گیری یک اتحاد حداکثری قرار دهد، نه این که خود عملا در جبهه یکی از طرفین دعوا قرار بگیرد و طرف مقابل را به سمت خود فرا بخواند. این در حالی است که جناب علیجانی معمولا به این طرف و جناب نصیری به طرف مقابل غش می‌کنند.

جناب علیجانی با باز کردن دایره گفتگو از بین نیروهای میانه‌رو به سمت جریانات افراطی و طرح شعارهای انحرافی مثل “از سپاه تا سلطنت” یا “از موتلفه تا مجاهدین خلق” که اصلا قابلیت بحث و گفتگو ندارند عملا گفتگوی ملی “از تاجزاده تا شاهزاده” را مصداق مثل معروف “سنگ بزرگ نشانه نزدن است” تحویل به محال کرد و جناب نصیری هم با نزدیکی و وابستگی بیش از حدش به شاهزاده و اعتمادش به اسرائیل مانع دیگری بر سر این گفتمان بوجود آورد.

لازم به ذکر است که شعار “از تاجزاده تا شاهزاده” در اصل توسط هیچ یک از دو “زاده” نامبرده مطرح نشد. بلکه در واقع توسط کسانی مطرح شد که از فحوای کلام تاجزاده و شاهزاده به این نتیجه رسیده بودند که امکان و قابلیت گفتمانی بین آن دو وجود دارد. در واقع شعار “از تاجزاده تا شاهزاده” یک شعار مطالباتی بود که تنها در صورت استقبال گسترده مردمی و نیروهای سیاسی و حمایت الیت جامعه می‌توانست به بار بنشیند. طراحان اولیه این شعار از مردم و نخبگان می‌خواستند که به هر نحو ممکن به شکل گیری گفتگویی چند جانبه دامن زده و با طرح شعارها و کمپین‌های تبلیغاتی و مطالباتی شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی مختلف را وادار به گفتگو کنند. کاملا طبیعی است که شعارهای رادیکالی همچون “گفتگو از موتلفه تا مجاهدین خلق” یا “گفتگو از سپاه تا سلطنت” و اخیرا “گفتگو از جبهه پایداری تا پادشاهی خواهی” به رغم زیبایی ظاهریشان در عمل غیر ممکن هستند. چرا که گفتگو اساسا بین شخصیت‌ها و گروه‌های میانه رو و تکثرگرا امکان پذیر است، نه بین رادیکال‌ها و انحصار طلب‌ها. گویا برخی عزیزان فکر میکنند هر شعاری که وزن و قافیه چشم و گوش نوازی داشته باشد به لحاظ عملی هم قابل اجراست.

طرح چنین شعارهایی دقیقا مانند این است که مثلا از خانم یاسمین پهلوی بخواهیم که بیاید و با خانم زینب سلیمانی گفتگو کند یا از امیر طاهری بخواهیم که با سعید جلیلی و از امیر حسین اعتمادی بخواهیم با حمید رسایی یا علم الهدی گفتگو کند. که چه بشود؟ انحصارطلبانی که خود را به تنهایی حق برتر می‌دانند چه حرفی برای مذاکره و گفتگو خواهند داشت؟ اساسا طرح چنین مدعیاتی در عمل به معنی فلج کردن و بی‌موضوع کردن آن است. سیاست عرصه گفتمان‌های فانتزی انتزاعی نیست که هر آن چه گمان کنیم در بادی نظر درست از آب در می‌آید در عمل هم ثمربخش خواهد بود.

البته اگر یک فعال رسانه‌ای آزاد یا یک بلاگر توانمندی پیدا بشود که مهارت لازم برای مدیریت میز گفتگو را داشته باشد چه بهتر. به عقیده من بر هر ایرانی میهن‌دوستی واجب است که در حد توان خود برای شکل‌گیری چنین گفتمان جامع الاطرافی تلاش کرده و در صورت توان حتی از جیب خود مایه بگذارد. اما محول کردن سرنوشت مردم ایران به طرح‌ها و تز‌های آرمانگرایانه تمنای محال است. اگر روزگاری مفاهیمی از قبیل آزادی مطلق یا عدالت مطلق یا فردگرایی مطلق یا بازگشت به گذشته‌های طلایی، مفاهیمی آرمان‌گرایانه و کمال‌گرایانه تلقی می‌شدند به نظر می‌رسد امروز مفهوم “گفتگو” به یک آرمان خیالی مبدل گشته است.

در شرایطی که گفتگوی دو نفر آدم بالنسبه میانه‌رو و معتدل مثل تاجزاده و شاهزاده امکان‌پذیر نباشد چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که تندروترها و رادیکال‌ترها بیایند و با هم گفتگو کنند؟

به هر حال گفتگوی تنی چند از اصلاح‌طلبان، تحول‌خواهان، جمهوری‌خواهان و ... با اپوزیسیون خارج از کشور از اولین روز برگزاری کنفرانس برلین تا کنون ادامه داشته و به احتمال خیلی زیاد باز هم ادامه خواهد یافت. افرادی همچون صادق زیبا کلام و مهدی خزعلی به تفاریق با افرادی همچون شهرام همایون و علیرضا نوریزاد گفتگو کرده‌اند. از رضا علیجانی و فرخ نگهدار هم می‌توان به عنوان افرادی که ظرفیت قابل‌توجهی برای گفتگو با مخالفان دارند نام برد اما با توجه به شکاف عمیقی که بین موافقان و مخالفان شاهزاده به خصوص بعد از جنگ دوازده روزه پدید آمده به نظر می‌رسد که این قبیل گفتگو‌ها تا مدت نسبتا قابل‌توجهی به حالت تعلیق درخواهد آمد و یا بازدهی امیدوارکننده‌ای نداشته باشند.

امروز که تاجزاده در حصار زندان و شاهزاده در انحصار اطرافیان تندرو در آمده‌اند کاملا طبیعی است که طرح چنین شعارهایی چندان مناسبتی ندارد. خصوصا آن که جناب تاجزاده با طرح “گفتگوی ملی از پایداری تا پادشاهی‌خواهی” عملا همان اشتباهی را مرتکب شد که پیش از او علیجانی با طرح “گفتگوی موتلفه تا مجاهدین و از سپاه تا سلطنت” مرتکب شده بود. هر چند هر دو نفر فقط بر امکان گفتگو میان نیروهای میانه‌رو و معتدل تاکید کرده‌اند اما به نظر می‌رسد در حال حاضر نه نیروهای معتدلی در سپاه و سلطنت و پایداری و پادشاهی وجود داشته باشد و نه هیچ اراده و ساز و کار مناسبی برای شکل‌گیری چنین گفتگوهای نفس‌گیر و دراز دامنی.

نکته دیگر که می‌بایست به آن توجه داشت محتوای سراسر ناامیدکننده آخرین بیانیه تاجزاده است. وی که زمستان ۹۶ (بعد از وقایع دی ماه همان سال) طی یک گفتگوی تصویری حدود چهل دلیل مبنی بر احتمال سوریه‌ای شدن ایران در صورت سرنگون شدن ج.ا. مطرح کرده بود بعد از هشت سال در پائیز امسال (۱۴۰۴) با انتشار این بیانیه ضمن بر شمردن ناتوانی‌های علی خامنه‌ای در بحرانی که خود پدید آورده و استیصال فزاینده هسته سخت قدرت، خواسته و ناخواسته افقی بسیار تاریک و مبهم پیش روی مردم ایران تصویر کرده است. سیاهی دهشتناکی که معلوم نیست چه بر سر مردم ایران خواهد آورد. با این اوصاف چنین به نظر می‌رسد که گویا سوریه‌ای شدن سرنوشت محتوم ماست. چه نظام سرنگون بشود و چه نشود. وی در ادامه مردم ایران را به رویکردی همدلانه و اتخاذ بازی برد-برد از پایداری تا پادشاهی‌خواهی دعوت کرده است. او معتقد است زیان هر از یک گروه‌های سیاسی ریشه‌دار در جامعه کنونی ایران عملا منجر به زیان همه گروه‌ها و گرایشات و دسته‌جات سیاسی کشور خواهد شد.

طرح پیشنهادی تاجزاده قطعا با مخالفت بسیاری از مردم و بسیاری از نیروهای سیاسی مواجه خواهد شد. هیچ گروهی در خود مهارت لازم برای مدیریت گفتمان راهبردی با مشارکت حداکثری نیروهای سیاسی ممکن را نمی‌‌بیند. چنین به نظر می‌رسد جامعه سیاسی ایران واسطه تسهیل‌گر ماهری که بتواند فراتر از گفتمان‌های جناحی و باندی چانه‌زنی کرده و معامله را جوش بدهد در اختیار ندارد. بسیاری از جمهوری‌خواهان حاضر نیستند زیر بیرق رضا پهلوی قرار بگیرند و طرفداران پهلوی نیز به رهبری شورایی تن در نمی‌‌دهند. از همه بدتر این است که حتی نیروهای میانه‌رو هم تا کنون قابلیت درخوری برای نیل به اتحاد و همدستی از خود نشان نداده‌اند. جمهوری خواهان گذار طلب از رضا پهلوی انتظار دارند که پیشاپیش از سلطنت استعفا دهد و فعالیت سیاسی خود را در غالب یک حزب سیاسی و با رویکرد جمهوری‌خواهی ادامه دهد. از طرف دیگر هواداران پهلوی معتقدند هیچ گروه سیاسی حق ندارد مردم ایران را پیشاپیش از حق انتخاب نظام مشروطه پادشاهی محروم کند. گذارطلبان می‌گویند سلطنت مشروطه خواهی‌نخواهی کشور را به سمت دیکتاتوری سوق می‌دهد. مشروطه‌خواهان با بر شمردن کشورهایی که نظام پادشاهی پارلمانی موفق داشته‌اند پاسخ آنها را می‌دهند و به همین ترتیب بسیار از بسیاران. بیچاره ملتی که درکشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب شده‌اند.

در حال حاضر تنها کاری که می‌توان کرد این است که اجازه بدهیم طرفداران تند پهلوی که سال‌ها منتظر ظهور ناجی آخر الزمانی همچون ترامپ و اسرائیل بودند هر کاری که دلشان می‌خواهد بکند. به آنها فرصت می‌دهیم تا پایان دوره ترامپ هر چه دلشان می‌خواهد بر طبل جنگ‌افروزی و بسط ادبیات انحصارطلبانه بکوبند. ما خود این راه‌ها را رفته‌ایم و عاقبتش را هم دیده‌ایم. یک روزی سر شما هم به همان سنگی خواهد خورد که پیش از این سر خود ما خورده بود. هر چند پایداری‌چی‌ها و موتلفه‌ای‌ها و سپاه تا به امروز از شکست‌های خود درس عبرت نگرفته‌اند اما امیدواریم لااقل شما از تاریخ عبرت‌آموزی بیشتری داشته باشید و دست از انحصار طلبی بردارید.


نظر خوانندگان:


■ آقای آرش پژوهنده شوربختانه ارزیابی منفی شما از مواضع و رویکرد مخالفین کشور واقعی است. شاید راه حل آقای حاتم قادری مشگل گشا باشد. ایشان در مناظره هایشان به کررار گفته اند که باید جمع کوچکی از نخبگان قابل اعتماد تشکیل شود و با رهبری مبارزات مدنی، چشم اندازه بهتری را در صورت گذار از جمهوری دینی، به جامعه بحران زده کنونی ارائه دهد. ایکاش پنج نفر باقیمانده در “منشور مهسا” با خروج رضا پهلوی در سال ۱۴۰۱ به فعالیت خود ادامه میدادند در اینصورت احتمالا برغم سرکوب های وحشیانه رژیم، جنبش مهسا ادامه می یافت. به باور نگارنده هنوز دیر نیست و این جمع و یا جمع های مشابه می تواند در تحولات کشور نقش آفرینی کند. در صورت دست آوردهای مثبت چنین جمعی سلطنت خواهان ناچار خواهند شد از انحصار طلبی شان کوتاه آیند و به همکاری تن دهند.
با امید به آینده بهتر برای ایران
شهرام


■ شهرام جان من نمی‌خواهم نامی از افراد ببرم اما خارج از این که چه گرایش سیاسی داشته باشیم بدون داشتن ویژگی ملی نمی‌شود اتحادی را شکل داد. نیرویی که تمام تخم‌مرغ‌اش را گذاشته روی کسب حمایت از آمریکا یا اسرائیل برای رسیدن به قدرت به هیچ وجه نمی‌تواند با نیروهای ملی، دمکراتیک و چپ وارد یک همکاری شود.
مزدک


■ درود بیکران بر شما، آنچه مسلم است گذار به اینده و به صورت مسالمت آمیز، تنها با حضور و پذیرش همه گروه ها امکان پذیر است چه تندرو و چه کندرو. به نظر می رسد پس از دو ماراتن انحصار طلبی بعضی از گروه ها و خسته و نا امید شدن آنها، سر انجام همگی واقعیت با هم بودن و بدون پیش شرط را خواهند پذیرفت. ضمن اینکه همه‌ی آنهایی که هم اکنون در حکومت هستند نیز در نگاهی واقع بینانه باید حضور آنها را در آینده کشور به رسمیت شناخت زیرا قرار است دموکراسی بر قرار بشود. ضمنا نیروی بالقوه و بالفعل آنها چشمگیر است و با مقاومت آنها عبور بسیار سخت خواهد بود. و شاید تئوری تاجزاده و علیچانی و دیگران از این رهگذر بسیار منطقی است.
مقصودی‌فر


■ واقعیت‌ها به تدریج همگان را در داخل و خارج به این جمع‌بندی خواهد رساند که جامعه‌ی ایران از مرحله بت‌سازی و بت‌تراشی بطور کامل عبور کرده و برای هیچ جریان و هیچ فردی توانایی خاص و خارق العاده‌ای قائل نیست که روی آن سرمایه‌گذاری همه یا هیچ آنطور که در ۵۷ روی خمینی شد انجام دهد. هر فرد و جریانی که به چنین درک و فهمی از جامعه‌ی کنونی ایران نرسیده است مدتی در اطراف سر و گوش ملت وز وزی در خواهد کرد اما به تدریج خسته و درمانده شده و درخواهد یافت آنچه در پیش روی می‌دیده سرابی بیش نبوده است.
امید


■ بسیار با نویسنده همدلم... اما منظور رضا علیجانی و تاجزاده از بیان اون شعارها مثلا از “سپاه تا سلطنت” و از پایداری تا پادشاهی‌خواهی، گفتگو با میانه‌روهای این طیف‌هاست... من معتقد نیستم همه افراد یک طیف تندرو و یک‌شکل باشند.... مراد همون ریزشی‌های طیف‌ پاسدارها و ریزشی‌های پایدارچی‌ها که میانه‌رو هستن... همینطور از بین روحانیت، افرادی میانه‌رو و ریزشی وجود داره که امتیاز بزرگی برای ایجاد گفتگو هستن... و از طیف پادشاهی‌خواه هم افراد میانه‌رو هست که بعضا گاهی در گفتگوها شرکت می‌کنن... در هرصورت گفتگو مهم‌ترین راه برای ایجاد هم‌گراییه... گفتگو بین میانه‌روها... اما اراده‌ای برای ایجاد گفتگو بین این طیف‌ها وجود نداره... و افرادی که میانه‌رو باشن و مورد قبول طیف‌ها هم مثل حاتم قادری و شیرین عبادی و حسین رزاق... اگه پا پیش بذارن و در یک گروه چندنفره داوطلب بشن برای ایجاد گفتگو بین طیف‌ها... شاید مؤثر باشه... امید که اپوزیسیون دست از کوبیدن همدیگه بردارن...که راه برای گفتگوها باز بشه...
کاکایی






نظر شما درباره این مقاله:







مجلس به جای مهریه و حجاب به فکر بحران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 10:52

مجلس به جای مهریه و حجاب به فکر بحران






نظر شما درباره این مقاله:







خامنه‌ای و “مقام” زن در جمهوی ولایی!
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 10:25

خامنه‌ای و “مقام” زن در جمهوی ولایی!


م. روغنی

درپی پرواز چند باره هواپیماهای اسرائیلی در مرز ایران و عراق، خامنه‌ای حتی در روز بسیج (۵ آذر) جرات نکرد از مخفی‌گاهش خارج شود و مراسم این روز بدون حضور او برگزار شد. اما در ۱۲ آذر که از پرواز هواپیماهای اسراییلی خبری نبود، در جمع شماری از زنان ذوب شده در ولایت حاضر شد و طی سخنانی که بیشتر شکل موعظه داشت مواضع ایدئولوژیک غرب ستیزانه‌اش را تکرار و کوشید “مقام” زن در اسلام را در پوشش واژه‌های زیبا مطرح سازد. غافل از آنکه پس از ۴۷ سال حکومت دینی در ایران ماهیت واقعی این “مقام” برای اکثریت جامعه به‌ویژه زنان غیر ولایی نمایان شده به نافرمانی‌های مدنی از جمله مخالفت با پوشش اجباری منجر شده است.

بخش‌های گوناگون گفتار خامنه‌ای شامل نکات زیر می‌شد:

- این رهبر لجوج با حمله به فرهنگ غرب مدعی شد که زن مسلمان محجبه “می‌تواند در همه عرصه‌ها، بیشتر از دیگران حرکت و نقش‌آفرینی کند.”[۱] این در حالی است که از انقلاب ۵۷ تا کنون تنها دو زن وزیر در دولت‌های گوناگون حضور داشته و درصد نمایندگان زن در مجلس‌های فرمایشی در بهترین حالت تنها ۵.۷ درصد کل نمایندگان بوده است.

در برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تاکنون حتی یک زن معتقد به ولایت فقیه هم نتوانسته است به عنوان نامزد از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. زنان مورد تائید خامنه‌ای از جمله از شغل قضاوت محرومند و در “اسلام عزیز” زن باید از شوهر خود اطاعت (تمکین) کند و از جمله تنها از نصف ارثیه مردان برخوردار است.

در بازار کار جمهوری جهل و جنایت نیز تبعیض جنسیتی کاملا آشکار است. برپایه داده‌های مرکزآمار ایران در سال ۱۴۰۳ بیکاری زنان ۲.۳ برابر بیکاری مردان بوده است. در گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۲۵ سازمان ملل، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران بر اساس داده‌های آماری سال ۲۰۲۳، ۱۳.۶ درصد گزارش شده در حالی که میانگین نرخ مشارکت اقتصادی زنان در جهان در همان سال ۴۸.۵ درصد بود.[۲]

دفاع مزورانه خامنه‌ای از حجاب اجباری زمانی نمایان می‌شود که در ۶ آذر ۱۴۰۴، عکسی از نیلوفر قلعه‌وند که در جنگ ۱۲ روزه کشته شد، بدون حجاب دل‌خواه بنیادگراها در نشریه پایگاه خبری خامنه‌ای انتشار یافت. این نشان می‌دهد که هرگاه مصالح ایدئولوژیک خامنه‌ای اقتضا کند، زیر پا گذاشتن اعتقادات دینی “رهبر خودخوانده مسلمین جهان” نیز جایز شمرده می‌شود.

- خامنه‌ای در بخش دیگر سخنانش بدون در نظر گرفتن شرایط تبعیض آمیز زنان در ایران می‌کوشد با نامیدن دختر پیامبر به عنوان “بانوی دو عالم” وظایف مردسالارانه زنان در نظام ولایت فقیه را از جمله به “خانه‌داری، همسرداری و فرزندپروری” تقلیل دهد.

“رهبر” شان زنان در اسلام را بسیار بالا و والا [می‌خواند و می‌افزاید]: تعابیر قرآن در باره هویت و شخصیت زن، عالی‌ترین و مترقی‌ترین تعابیر است” وی پارا از این نیز فراتر گذاشته و با مردود شمردن “فرهنگ منحط غربی و سرمایه‌داری” مدعی شده است: “در اسلام در فعالیت‌های اجتماعی، کسب و کار، و فعالیت‌های سیاسی، دستیابی به بیشتر مناصب حکومتی و در عرصه‌های دیگر، زن با مرد حقوق برابری دارد و در سلوک معنوی و تلاش و حرکت فردی و عمومی، زمینه‌های پیشرفت او باز است.”[۳]

- ولی مطلقه که در وارونه جلوه دادن حقایق دروغ‌گوی ماهری است می‌گوید: «زن در اسلام، استقلال، توانایی، هویت و امکان پیشرفت دارد، اما نگاه سرمایه‌داری، تبعیت و هضم شدن هویتی زن در مرد و عدم رعایت سرافت و حرمت زن است و زن را وسیله مادی و ابزار هوس‌رانی و خوش‌گذرانی می‌داند که باند‌های خلافکار که اخیراً در آمریکا سر و صدای زیادی به پا کرده‌اند نتیجه این نوع نگاه است.»

در بخش دیگری از سخنانش “مقام” زن را تا آنجا ارتقاء می‌دهد که وی را “مدیر و رئیس خانه” می‌نامد. این درحالی است که زن در رژیم ولایی در برابر خشونت خانوادگی از منظر حقوقی نیز کاملا بی‌دفاع است. موضوعی که حتی واکنش “آذر منصوری” رئیس جبهه متوهم اصلاحات را نیز برانگیخت. وی در تلگرام به مناسبت تصویب قانون مهریه نوشت:

«در حالی که مهریه موضوع روز قانون‌‌گذاری شده، لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت بیش از یک دهه است در پیچ‌وخم نهادها معطل مانده؛ لایحه‌ای که باید سرنوشت مسیر قانون‌ گذاری در حوزه زنان را تغییر دهد. جرم‌انگاری خشونت خانگی، ایجاد خانه‌های امن، حمایت قضایی و پیشگیری آموزشی، مطالباتی نیستند که نیاز به تأمل یک‌ دهه‌ای داشته باشند. این لایحه به همان اندازه که ضروری است، فراموش شده نیز هست. تناقض تلخ اینجاست: قانونی که جان و امنیت زنان را هدف دارد، سال‌ها بلاتکلیف می‌ماند، اما قانونی که محدودیت بر یک حق زن ایجاد می‌کند، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به تصویب می‌رسد. این اولویت‌گذاری اتفاقی نیست؛ ساختاری است.»[۴]

به‌تازگی شماری از کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل نیز علیه تبعیض و خشونت سازمان یافته علیه زنان از جمهوری اسلامی خواسته‌اند حکم اعدام ” گلی کوهکن” زن بلوچ ۲۵ ساله را که قرار است در روزهای آینده اجرا شود، متوقف کند. به گفته این کارشناسان ” این پرونده نمونه‌ای روشن از تبعیض ساختاری و جنسیتی علیه زنانی است که قربانی ازدواج در دوران کودکی و خشونت خانگی بوده‌اند.”

گلی در ۱۲ سالگی به اجبار به عقد یکی از بستگانش در آمد و سال‌ها از سوی همسرش مورد ضرب و جرح و بدرفتاری روانی قرار می‌گرفت. در اردیبهشت ۱۳۹۷، در سن ۱۸ سالگی، همسرش او و پسر پنج ساله‌اش را کتک زد. در پی یک درگیری همسرش کشته شد و در رابطه با حکم ارتجاعی قصاص محکوم به اعدام شد.

برپایه گفته‌های سازمان ملل پرونده گلی بخشی از یک الگوی گسترده‌تر است: دست‌کم ۲۴۱ زن بین سال‌های ۲۱۰ تا ۲۰۲۴ در ایران اعدام شده‌اند. ۱۱۴ نفر از آنان با حکم قصاص و به دلیل قتل همسر یا شریک عاطفی‌شان حلق‌آویز شده‌اند. بسیاری از این زنان بازمانده خشونت خانگی یا ازدواج اجباری بوده‌اند و برخی هنگام دفاع از خود و فرزندانشان مرتکب قتل شده‌اند.

کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل اضافه کرده‌اند که گلی به عنوان یک زن بلوچ فاقد مدرک شناسایی با “چند لایه تبعیض” رو به رو بوده و از ابتدایی‌ترین خدمات دولتی، آموزشی و حمایت‌های قانونی محروم مانده است.

خانواده مقتول گفته‌اند در صورتی از اجرای حکم اعدام گلی می‌گذرند که وی ۱۰ میلیارد تومان “دیه” بپردازد![۵]

رهبر متوهم در پایان موعظه‌هایش از رسانه‌ها خواسته است از ترویج تفکر غلط سرمایه‌داری غرب درباره زن خودداری کنند و افزوده است: وقتی درباره حجاب و پوشش زنان و همکاری زن و مرد بحث می‌شود نباید رسانه داخل کشور، حرف غربی‌ها را تکرار و برجسته کنند بلکه باید نگاه عمیق و کارسازِ اسلام در داخل و مجامع جهانی مطرح و بزرگ شود که این بهترین راه ترویج اسلام است و باعث گرایش بسیاری از مردم دنیا بخصوص زنان به آن خواهد شد!!؟

خبر ناامید کننده برای خامنه‌ای این است که افزون بر نارضایتی ۹۲ درصد ایرانیان از نظام[۶]، مردم پس از تجربه دهه‌ها حکومت دینی در ایران، و نتایج فاجعه ‌بارش در زمینه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و محیط زیستی، جمعیت روز افزونی از مردمان ساکن در کشور خواستار جدایی دین از دولت می‌باشند. برپایه نظر سنجی موسسه گمان در سال ۱۳۹۹، ۶۸٪ افراد جامعه باور دارند که احکام دینی نباید معیار قانون‌گذاری قرار گیرد. ۵۷٪ با آموزش تعالیم و تکالیف دینی در مدارس به فرزندانشان مخالف‌اند. و از جمله ۷۳٪ مخالف حجاب اجباری است. [۷]

استقرار نظامی سکولار دمکرات مستلزم بدیلی قابل اعتماد است که جامعه مدنی بریده از نظام ولایی را به سوی ایرانی آباد و شکوفا یاری رساند.

آذر ۱۴۰۴
mrowghani.com
——————-
[۱] - رهبر انقلاب: مدیر و رئیس خانه زن است، پایگاه خبری آفتاب، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
[۲] - نابرابری جنسیتی در بازار کار ایران؛ بیکاری زنان ۲،۳ برابر و نرخ مشارکت یک پنجم مردان، یورونیوز، ۴/۶/۲۰۲۵
[۳] - رهبر انقلاب: مدیر و رئیس خانه زن است، آفتاب نیوز، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
[۴] - آذر منصوری، قانون مهریه نه اصلاح است و نه حمایت؛ فقط تعمیق تبعیض است، ایران امروز، ۰۳ ۱۲، ۲۵
[۵] - سازمان ملل خواستار توقف حکم اعدام گلی کوهکن، زن بلوچ قربانی خشونت خانگی شد، رادیو فردا، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
[۶] - امیرحسین میر اسماعیلی، نتایج نظرسنجی محرمانه دولت: ۹۲ درصد مردم ایران از جمهوری اسلامی ناراضی‌اند. ایندیپندت فارسی، ۲۲ آبان ۱۴۰۴
[۷] - گمان، گروه مطالعات افکار سنجی ایرانیان، گزارش نظرسنجی در باره نگرش ایرانیان به دین، ۲ شهریور ۱۳۹۹


نظر خوانندگان:


■ جناب روغنی، مقاله جالبی بود. به اعتقاد من فرهنگ خامنه‌ای، حاصل هزاران سال نابرابری انسان‌ها در تمام زمینه‌هاست که خود را باز تولید می‌کند. استبداد دینی و حکومتی خامنه‌ای در حقیقت باز تولید استبداد فرهنگی است. در طول تاریخ، مذهب، قانون، سیاست، فرهنگ و هنر دست در دست هم به سترون کردن نابرابری جنسی یاری رسانده اند. در تمام تاریخ چند هزار ساله ایران، زنان در جایگاه پایین‌تری نسبت به مردان قرار داشته اند. وظیفه زن، تولید مثل و در خدمت آسایش مردان و بر آوردن نیاز جنسی همسر خلاصه می‌شده است. جامعه ما نیازمند اصلاحات بنیادی در عرصه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و حقوقی است. شرط لازم برای تحقق این اصلاحات بنیادی ، تحقق دمکراسی است. و شرط لازم برای تحقق دمکراسی، جامعه‌ای است که در آن دین به عنوان یک انتخاب شخصی قانونابه رسمیت شناخته شود. پیروز باشید.
منیره


■ با سپاس خانم منیره از توجهتان به نوشته نگارنده.
کاملا با شما موافقم. فرهنگ مرد سالار بسیاری از ایرانیان با نظام دینی تشدید شده است. زن کشی به امری عادی درآمده و تبعیض های جنسیتی بر پایه “شریعت” زنان را از نگاه حقوقی به انسان های درجه دوم تبدیل کرده است. اما خبر خوش این است که زنان در طی مبارزات مدنی و خشونت پرهیز شان خامنه ای و مرتجین ذوب شده در ولایت را در بسیاری از زمینه ها از جمله پوشش اختیاری به عقب نشینی وادار کرده اند. به باور نگارنده، اسلام سیاسی از نظر تاریخی با ناکامی های گوناگونی روبرو شده اما همانطور که اشاره کرده اید چاره کار در استقرار نظامی دمکراتیک و سکولار نهفته است.
با احترام م- روغنی






نظر شما درباره این مقاله:







شرم‌آورترین فصل در سیاست خارجی آمریکا
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 10:13

شرم‌آورترین فصل در سیاست خارجی آمریکا


توماس فریدمن / نیویورک‌تایمز / ۴ دسامبر ۲۰۲۵

«ابلهان مفید» آمریکایی که پوتین مثل یک فلوت با آن‌ها بازی می‌کند

من مطمئن هستم که رئیس‌جمهور ترامپ و فرستادگانش به روسیه، استیو ویتکاف و جرد کوشنر، صادقانه می‌خواهند کشتار در اوکراین را متوقف کنند؛ اما آنان ناکام بوده‌اند و تا زمانی که بر این نگاه ساده‌لوحانه پافشاری کنند که این فقط یک معامله بزرگ ملکی است و پیشینه‌شان در امور املاک به آن‌ها برتری می‌دهد، همچنان شکست خواهند خورد. این تصور از اساس و در سطوح مختلف، کاملاً بی‌معناست.

برای شروع، بله، می‌توان گفت ولادیمیر پوتین در اوکراین در کار «املاک» است، اما نه آن‌طور که ترامپ یا ویتکاف یا کوشنر در این کار بوده‌اند. پوتین در اوکراین همان‌گونه در کار املاک است که هیتلر در لهستان بود. هیتلر به دنبال تصاحب سرزمین بود، نه برای ساخت هتل یا خانه‌سازی با هدف کسب سود یا منفعت رساندن به ساکنان محل. او زمین را برای تحقق یک خیال‌پردازی ملی‌گرایانه می‌خواست. پوتین هم همین‌طور. او هیچ علاقه‌ای به رفاه مردم اوکراین نشان نداده است.

در چنین موقعیتی، داشتن چند «معامله‌گر حوزه املاک» به‌عنوان مذاکره‌کنندگان آمریکا نه یک مزیت، بلکه یک نقطه‌ضعف است. شما در این‌گونه شرایط به یک دولتمرد از جنس هنری کیسینجر یا جیمز بیکر نیاز دارید که فرق میان معامله املاک و مسائل جنگ و صلح را درک کند. املاک یک بازی با حال‌جمع مثبت است ــ دو طرف می‌توانند از یک معامله خوب سود ببرند، و هدف نیز همین است. اما در مسأله جنگ و صلح، هنگامی که یک طرف دیدگاه‌های فاشیستی دارد و متجاوز آشکار است و طرف دیگر دیدگاه‌های دموکراتیک دارد و قربانی آشکار است، شما با یک بازی با حاصل‌جمع صفر روبه‌رو هستید.

یا به قول مشهور رونالد ریگان وقتی درباره چگونگی پایان جنگ سرد از او پرسیدند: «ما پیروز می‌شویم، آن‌ها می‌بازند.»

ریگان می‌فهمید که معاملات ملکی صرفاً بر سر ارزش (قیمت هر فوت مربع) و نرخ بهره است. او درک می‌کرد که توافقات مربوط به جنگ و صلح درباره پیشبرد و حفظ ارزش‌های اخلاقی و منافع راهبردی است. و شما در برابر یک متجاوز فاشیست بر سر این‌ها مصالحه نمی‌کنید. ما سه جنگ، از جمله جنگ سرد، را در کنار متحدان اروپایی خود برای حفظ گسترش ارزش‌های دموکراتیک مشترک‌مان و منافع مشترک‌مان جنگیدیم ــ یعنی اینکه هیچ قدرت بزرگ اروپایی که این ارزش‌ها را نداشت نباید اجازه می‌یافت بر قاره سلطه پیدا کند.

به سختی می‌توانم رئیس‌جمهور دیگری در تاریخ آمریکا تصور کنم که چنین رفتار کند، گویی ارزش‌ها و منافع آمریکا ایجاب می‌کند که اکنون میانجی بی‌طرف میان روسیه و اوکراین باشد و حتی فراتر از آن، میانجی‌ای که تلاش کند در جریان کار از هر دو طرف سود ببرد ــ همان‌گونه که ترامپ چنین کرده است. این یکی از شرم‌آورترین فصل‌ها در سیاست خارجی آمریکاست و کل حزب جمهوری‌خواه نیز در تداوم آن شریک است.

همچنین نمی‌توانم هیچ رهبر دیگری در سیاست خارجی آمریکا را به یاد بیاورم که درباره پوتین، چنین سخنی بر زبان آورد؛ آن‌هم درباره دیکتاتوری که رقبای سیاسی‌اش اغلب به سرنوشت مرگبار دچار می‌شوند، در فساد گسترده برای خود و اطرافیانش غرق است و هر کاری می‌تواند برای تضعیف انتخابات آزاد و عادلانه در آمریکا و غرب انجام می‌دهد. ویتکاف درباره او گفته بود: «من پوتین را آدم بدی نمی‌دانم.»

کمونیست‌های روس برای خارجیانی که چنین دیدگاهی درباره رهبران‌شان داشتند، اصطلاحی داشتند: «ابلهان مفید».

می‌توانید پاسخ انزوا‌گرایان به سبک جی.دی. ونس را تصور کنید: «هی فریدمن، تو و دوستانت فقط می‌خواهید آمریکا را به درون جنگ‌های بی‌پایان بکشانید.»

نه، متأسفم، شما گاوچران اشتباهی را هدف گرفته‌اید. من از نخستین هفته‌های این جنگ و بارها پس از آن نوشته‌ام که این جنگ در نهایت ــ در بهترین حالت ــ تنها با یک «معامله کثیف» پایان خواهد یافت. روسیه در مقایسه با اوکراین بیش از حد بزرگ است و اراده‌اش برای ادامه جنگ تعیین می‌کند که پایان این جنگ به هر حال منوط به پذیرش امتیازهایی از سوی اوکراین خواهد بود. حقیقتی تلخ اما درست ــ و امروز خود بسیاری از اوکراینی‌ها نیز همین را می‌گویند.

اما همان‌طور که ماه گذشته نوشتم، تفاوت زیادی وجود دارد بین یک «معامله کثیفِ پلید» که منافع و سود و توانایی پوتین برای آغاز دوباره جنگ را در هر زمان تقویت می‌کند، و یک «معامله کثیف» به معنای واقعی. یک معامله کثیفِ قابل‌قبول این‌گونه خواهد بود: پوتین می‌تواند سرزمین‌هایی را که تاکنون غصب کرده نگه دارد، اما در مقابل، نیروهای نظامی غرب در داخل اوکراین مستقر شوند تا تضمین شود که او هرگز نتواند جنگ را دوباره آغاز کند ــ مگر با اعلام جنگ علیه تمام غرب؛ این توافق تضمین می‌کند که دستاوردهای نامشروع پوتین هیچ‌گاه با رسمیت دیپلماتیک تأیید نشود تا از این طریق تصرف سرزمین با توسل به زور پاداش بگیرد؛ و تضمین می‌کند که اوکراین بتواند هر اندازه ارتشی که برای دفاع از خود نیاز دارد حفظ کند و هر زمان آماده بود، عضو اتحادیه اروپا شود (هرچند نه عضو ناتو). چنین معامله کثیفی منافع و ارزش‌های اصلی اوکراین و آمریکا را حفظ و تأمین خواهد کرد.

انزواگرایان نزدیک به جی.دی. ونس پاسخ می‌دهند: «ما توان فشار آوردن بر پوتین برای پذیرش چنین معامله‌ی کثیفی را نداریم، و اصلاً هم نمی‌خواهیم وارد یک جنگ هسته‌ای با روسیه شویم، خیلی ممنون.»

دلیل اینکه شما نمی‌توانید بر پوتین فشار بیاورید این است که نمی‌دانید چه می‌کنید، و رییس‌جمهوری دارید که مدام این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخد و سیاست‌های متفاوتی را در شبکه‌های اجتماعی خود اعلام می‌کند و سپس پنتاگون و وزارت خارجه را وادار می‌سازد در لحظه خود را با آن تطبیق دهند. هیچ فرآیند سیاست‌گذاری‌ای وجود ندارد و به نظر می‌رسد دست‌کم پنج نفر نقش وزیر خارجه را بازی می‌کنند: ویتکاف، کوشنر، ونس، وزیر ارتش دانیل دریـسکول، و فردی که عنوان رسمی این سمت را دارد: مارکو روبیو.

یک رئیس‌جمهور معمولی آمریکا اکنون چه کار می‌کرد؟ او کار را با این درک آغاز می‌کرد که مذاکره در هر حوزه‌ای — چه املاک و چه ژئوپلیتیک — همیشه با یک چیز تعیین می‌شود: اهرم فشار. چه در حال خرید یک هتل باشید و چه در تلاش برای متوقف کردن یک تهاجم، شما به بیشترین اهرم فشار نیاز دارید تا سود یا منافع و ارزش‌هایتان در توافق نهایی به حداکثر برسد.

در املاک، اهرم فشار با مقدار پولی که در اختیار دارید سنجیده می‌شود. در دیپلماسی، اهرم فشار با میزان نیروی نظامی‌ای سنجیده می‌شود که می‌توانید به میدان نبرد وارد کنید؛ با میزان انزوای اقتصادی و آسیبی که می‌توانید به حریف وارد کنید؛ و آخرین مورد ــ اما قطعاً نه کم‌اهمیت‌ترین ــ اینکه تا چه حد می‌توانید جمعیت کشور حریف را علیه رهبران خودشان بسیج کنید تا آن‌ها را وادار به تغییر مسیر کند.

ترامپ با این معیارها چه کرده است؟ او همه‌ی تأمین مالی آمریکا برای خرید تسلیحات آمریکایی توسط اوکراین را متوقف کرده؛ از ارائه‌ی سلاح‌های حیاتی همچون موشک‌های کروز تاماهاوک — که می‌توانست ضربات جدی به پوتین در داخل خاک روسیه وارد کند و اروپایی‌ها هزینه‌اش را می‌پرداختند — خودداری کرده؛ و با بی‌شرمی مطلق دروغ گفته که این اوکراین بود، نه روسیه، که جنگ را آغاز کرد؛ و اینکه رهبر اوکراین، نه روسیه، دیکتاتور نامشروع است. او همچنین آشکارا به رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، گفته که «بدون کمک آمریکا کارت‌های بازی در دست نداری» در نبرد با روسیه.

اگر ترامپ مانند یک رئیس‌جمهور برازنده‌ی آمریکا و بر اساس منافع و ارزش‌های این کشور رفتار می‌کرد چه؟ او به اوکراینی‌های شجاع نمی‌گفت که هیچ کارتی ندارند؛ بلکه به آن‌ها کارت می‌داد تا اهرم فشارشان را افزایش دهد و در عین‌حال بلند و واضح به مردم روسیه می‌گفت که آن‌ها آینده‌ای ندارند — چون ولادیمیر پوتین همه کارت‌هایشان را دزدیده است.

این چگونه به گوش می‌رسید؟ چیزی شبیه این:

«هی پوتین، وقتی تو سرگرم حمله به اوکراین بودی تا خیال‌بافی تاریخی‌ات را اجرا کنی مبنی بر اینکه روسیه‌ی مادر به‌طور طبیعی مالک اوکراین است، بقیه جهان مشغول مشارکت در چیزی بودند که احتمالاً بزرگ‌ترین انقلاب فناوری در تاریخ بشر نام خواهد گرفت: انقلاب هوش مصنوعی. جایگاه روسیه در این میان کجاست؟ بیاییم به رتبه‌بندی شاخص جهانی پویایی هوش مصنوعی یک مؤسسه دانشگاه استنفورد نگاهی بیندازیم.

«آیا روسیه تحت رهبری پوتین در میان ده کشور برتر قرار دارد، آن‌گونه که از کشوری هم‌رده با آمریکا و چین انتظار می‌رود؟ نه. خوب، حتماً در میان ۲۰ کشور برتر است! باز هم نه. پس لابد در میان ۳۰ کشور برتر است! بله، همین‌طور است؛ تازه با زحمت توانسته در رتبه ۲۸ جا بگیرد. خیلی عقب‌تر از لوکزامبورگ در رتبه ۱۲. جمعیت لوکزامبورگ؟ حدود ۶۸۰ هزار نفر. جمعیت روسیه؟ حدود ۱۴۴ میلیون — البته منهای حدود ۲۵۰ هزار سربازی که پوتین در میدان‌های نبرد اوکراین به کشتن داده و دست‌کم ۱۰۰ هزار متخصص فناوری که از زمان آغاز جنگ توسط پوتین از روسیه گریخته‌اند.

«به مردم روسیه اجازه دهید یک قیاس ارائه کنم: انگار جیمز وات همین حالا موتور بخاری را اختراع کرده که انقلاب صنعتی را آغاز کرد و تزار شما گفته باشد: ‘نه، ممنون — ما روی اسب‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کنیم.’»

پوتین یک احمق عظیم‌الجثه است که در تاریخ با جنگی شناخته خواهد شد که روسیه را به مستعمره‌ی انرژی چین و به حاشیه‌نویسی در حاشیه‌ی هوش مصنوعیِ لوکزامبورگ تبدیل کرد.

بله، پوتین دوست دارد موشک‌های هایپرسونیک خود را به رخ بکشد. من فکر می‌کنم عملکرد آن‌ها بهتر از سکوی پرتاب اصلی روسیه برای ارسال فضانوردان و محموله‌ها به ایستگاه فضایی بین‌المللی است؟ این سکو هفته گذشته و پس از پرتاب سه فضانورد فرو ریخت. طبق گفته یک کارشناس فضایی روس که به نیویورک تایمز نقل شده، این بدان معناست که روسیه «توانایی پرتاب انسان به فضا را از دست داده؛ کاری که از سال ۱۹۶۱ هرگز رخ نداده بود.»

تهدید روسیه علیه اوکراین پایان نخواهد یافت تا زمانی که پوتین از صحنه برود. اما کنار زدن او وظیفه مردم روسیه است. وظیفه رئیس‌جمهور و معاون رئیس‌جمهور آمریکا — اگر بدانند چه می‌کنند — این نیست که به رئیس‌جمهور اوکراین بگویند او هیچ «کارتی» ندارد؛ بلکه این است که فشار بر پوتین را افزایش دهند، از جمله از طریق گفتن این حقیقت به مردم روسیه — هر روز — که رهبرشان دارد تمام کارت‌هایشان، و تمام آینده‌شان، و تمام آینده فرزندانشان را می‌دزدد.

این همان شیوه‌ای است که ما اهرم فشار خود را افزایش می‌دهیم تا به یک «معامله کثیف» برسیم، نه یک «معامله پلید و فاجعه‌بار».





نظر شما درباره این مقاله:







مینو محرز: در برابر آلودگی هوا
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 10:05

مینو محرز: در برابر آلودگی هوا






نظر شما درباره این مقاله:







گوگوش از زندگی زیر نورافکن‌ها می‌گوید
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 8:11

گوگوش از زندگی زیر نورافکن‌ها می‌گوید


جان گمبرل / آسوشیتدپرس / ۵ دسامبر ۲۰۲۵

برای گوگوش، مشهورترین خواننده ایران، زندگی همیشه نوعی تلاش برای حفظ تعادل بوده است.

این تلاش از دوران کودکی‌اش آغاز شد؛ زمانی که همراه پدر بندبازش روی صحنه می‌رفت و او را روی صندلی‌ای قرار می‌داد که خود روی صندلی دیگری قرار داشت و همه این‌ها فقط بر روی چانهٔ پدرش متکی بود. سال‌ها بعد، زمانی که او به عنوان نماد صحنه و سینما در سال‌های پایانی سلطنت شاه شناخته شد، ظاهر و مدل مویش چنان محبوب شد که زنان ایرانی آرایش و ظاهر «گوگوشی» را دنبال می‌کردند؛ صفتی که تنها به نام او گره خورده بود.

پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، دهه‌ها سکوت و ممنوعیت اجرا فرا رسید؛ اما او سال ۲۰۰۰ دوباره روی صحنه — این بار در خارج از کشور — بازگشت. اکنون که عازم تور خداحافظی خود است، نویسندگی را نیز به فهرست دگرگونی‌های زندگی‌اش افزوده، آن هم در زمانی که کشورش بار دیگر شاهد تغییرات اجتماعی است.

او در گفت‌وگو با آسوشیتدپرس می‌گوید: «اصلاً متوجه نبودم که همه این چالش‌ها و مبارزه‌ها نوعی تلاش برای حفظ تعادل محسوب می‌شود. اگر معنی‌اش این است، بله؛ من تمام عمرم را صرف تلاش برای ایجاد و حفظ تعادل میان زندگی شخصی و هنری‌ام کرده‌ام.»

«ما موفق شدیم!»

کتاب جدید گوگوش که با نام اصلی فائقه آتشین شناخته می‌شود، «گوگوش: صدایی گناه‌آلود» نام دارد. در این کتاب، او با همکاری تارا دِهلوی، هم‌نویسنده کتاب، زندگی‌ای را روایت می‌کند که هم تحت تأثیر تحولات سیاسی مدرن ایران بوده و هم فراز و فرودهای شخصی و پرآشوب خود او.

اما همه چیز از اجراهای دوران کودکی در کنار پدرش، صابر آتشین، آغاز شد؛ کسی که کتاب به او و مردم ایران تقدیم شده است. گوگوش می‌گوید تنها یک‌بار هنگام اجرا سقوط کرد که همان‌جا نیز پدرش او را گرفت. اما از همان نخستین اجرای روی صندلی، گویا سرنوشت او با صحنه گره خورده بود.

او می‌نویسد: «آن‌ها نفس‌شان را در سینه حبس کرده بودند و در سکوت کامل انتظار می‌کشیدند. هر ماهیچه‌ای در بدنم منقبض شده بود. ثانیه‌ها مانند ابدیت می‌گذشت. سرانجام، بابا آرام‌آرام شروع به پایین آوردن من کرد. وقتی پاهایم به زمین رسید، نفس راحتی از جمعیت بلند شد و سپس سالن از صدای تشویق انفجاری شد. من زنده مانده بودم. و ما موفق شده بودیم!»

گوگوش از همان سال‌های کودکی آواز می‌خواند و در فیلم‌ها بازی می‌کرد. او برای دربار محمدرضا شاه پهلوی هم اجرا کرده بود؛ شاهی که در نهایت بیمار شد و اندکی پیش از انقلاب ۵۷ از ایران گریخت.

گوگوش پیش از انقلاب نیز در صدر خبر های مجلات قرار داشت. او چهار بار ازدواج کرده و زندگی شخصی‌اش سال‌ها مورد توجه بوده است. در کتابش از تجربه سقط جنین‌ها و درگیری با مصرف مواد مخدر در دوران انقلاب و پس از آن پرده برمی‌دارد — از مصرف کراک تا کشیدن تریاک. او در مقطعی در نیویورک به فکر خودکشی می‌افتد اما تصمیم می‌گیرد به ایرانِ زیر سلطهٔ حکومت تازه بازگردد.

دهلوی، هم‌نویسنده کتاب، می‌گوید: «بارها به او می‌گفتم: “مطمئنی می‌خواهی این را هم بگویی؟” و او همیشه می‌گفت: “یا باید تمام داستانم را بگویم یا هیچ. باید همه‌چیز را بگویم.”»

بازداشت، آزار و یک گریز

پس از بازگشت به ایران، گوگوش با فشارهای حکومت جدید روبه‌رو شد؛ توقیف خانه، جلوگیری از صدور گذرنامه و ممنوعیت کامل اجرا و آواز. حتی زمانی نیز به زندان افتاد.

اما او می‌نویسد کهدر حالی که سعی می‌کرد هویت خود را در ملاء عام یا خصوصی پنهان کند، مردم همچنان از او می‌خواستند دوباره بخواند، دوباره صدایش را پیدا کند؛ با وجود ممنوعیت‌ها و تهدیدها.

گوگوش می‌گوید: «بعد از انقلاب، فشار بر من بیشتر شد. چون فارسی زبان مادری‌ام بود و در ایران بزرگ شده بودم، نتوانستم خودم را با زندگی در خارج وفق بدهم. آن زندگی را نمی‌خواستم. امید داشتم که بتوانم به نحوی به اجرای برنامه برای مردم خودم، در داخل کشور خودم، ادامه دهم.»

سرانجام در سال ۲۰۰۰ و در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، توانست با دریافت قرارداد اجرا در خارج، پرداخت بدهی‌ها و گرفتن گذرنامه از ایران خارج شود. او هرگز بازنگشت، اما ۲۵ سال گذشته را در خارج از کشور برای ایرانیانی اجرا کرده که خود نیز دلتنگ وطن‌اند.

تندروهای مذهبی ایران هنوز هم او را محکوم می‌کنند؛ به‌ویژه پس از انتشار یک موزیک‌ویدئوی مربوط به عشق همجنس‌گرایانه در سال ۲۰۱۴ — موضوعی که در ایران مجازات مرگ دارد.

زنان ایران هرچه بیشتر حجاب را کنار می‌گذارند

کتاب جدید گوگوش و تور خداحافظی او در زمانی منتشر می‌شود که جامعه ایران در حال تغییر است. زنان ایرانی بیش از پیش پوشیدن حجاب اجباری را کنار می‌گذارند. مرگ مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ و اعتراضات سراسری پس از آن، زنان همه نسل‌ها و دیدگاه‌ها را در سطحی بی‌سابقه برانگیخت.

اما در همین زمان، اقتصاد ایران زیر فشار تحریم‌های بین‌المللی مرتبط با برنامه هسته‌ای به فرسایش ادامه می‌دهد. حکومت نیز پس از جنگ ۱۲روزه با اسرائیل، همچنان به اعدام‌ها ادامه می‌دهد و روشنفکران و دیگر اقشار را با موج جدید بازداشت‌ها هدف قرار می‌دهد.

گوگوش می‌گوید: «می‌بینیم که جوانان‌مان، به‌ویژه زنان، برای ابتدایی‌ترین حقوق خود می‌جنگند — از جمله اینکه چه بپوشند، اگر هنری دارند آزادانه آن را بیان کنند و زندگی عادی همچون مردم دیگر نقاط جهان داشته باشند.»

او ادامه می‌دهد: «مردم کشور من برای یک زندگی عادی برای خانواده‌هایشان در تلاش‌اند. برای آب پاک، هوای پاک و سرزمینی که بتوانند در آن زندگی کنند. جوانان ما پیر شدند بدون آنکه هرگز جوانی‌شان را زندگی کنند. مردم ما باید این چرخه دردناک را پایان دهند و آزادی‌هایی را به دست آورند که حق هر انسان است.»

وقتی از او سؤال شد برنامه بعدی‌الش پس از پایان تور چیست، گوگوش احتمال بازگشت دوباره به صحنه را رد نکرد.

او گفت: «در تمام زندگی‌ام تقریباً هیچ‌وقت نتوانسته‌ام آینده‌ام را برنامه‌ریزی کنم. همه چیز به‌سادگی برایم رخ داده است. ما ۴۷ سال است که زندگی خودمان را کنترل نکرده‌ایم. هرچه برنامه‌ریزی کردیم اتفاق نیفتاد، و هرچه اتفاق افتاد در برنامه ما نبود. من هم استثنا نیستم و فکر می‌کنم همین‌طور ادامه خواهد داشت.»

او افزود: «بااین‌حال، ترجیح می‌دهم کار هنری‌ام را بگذارم برای روزی که جمهوری اسلامی دیگر در کشورم وجود نداشته باشد.»





نظر شما درباره این مقاله:







پشت پرده استیضاح ۵ وزیر کابینه پزشکیان
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 8:06

پشت پرده استیضاح ۵ وزیر کابینه پزشکیان


سونامی استیضاح وزرای دولت پزشکیان در مجلس در حالی به راه افتاده است که تنها یک سال و پنج ماه از عمر دولت می‌گذرد. کشور در شرایط خاص پس از اجرای مکانیسم ماشه و پس از جنگ ۱۲ روزه به سر می‌برد. در روزهایی که همچنان زمزمه‌هایی از احتمال آغاز جنگی دوباره شنیده می‌شود، هر روز یک وزیر با تهدید استیضاح مواجه است. اخیراً علی نیکزاد، نایب‌رئیس مجلس، در برنامه «بزنگاه» گفته است: «امضاهای استیضاح پنج وزیر به حد نصاب رسیده و استیضاح هرکدام از آن‌ها به جریان بیفتد، رأی می‌آورد.»

به گزارش خبرآنلاین، در میان وزرایی که نمایندگان مجلس برای استیضاح آنان اصرار دارند، نام فرزانه صادق مالواجرد بیش از همه به گوش می‌رسد. او با کسب ۲۳۱ رأی موافق، راهی وزارت راه و شهرسازی شده است. این روزها به دلیل موضوعاتی مانند وضعیت حمل و نقل و مسکن، مورد غضب نمایندگان قرار گرفته است. صادق که تنها وزیر زن کابینه است، از همان روزهای ورود به ساختمان خیابان دادمان با اعتراض نمایندگان تندرو مواجه شد. با توجه به اختلافات او با مهرداد بذرپاش، وزیر راه دولت رئیسی و از چهره‌های تندروی اصولگرا، مخالفت‌ها با او چندان دور از ذهن نیست.

احمد میدری نیز از وزرایی بود که در جریان بررسی صلاحیت کابینه پیشنهادی پزشکیان، به سختی توانست رأی اعتماد نمایندگان را کسب کند. او با ۱۹۱ رأی به دولت راه یافت. استیضاح او از دی‌ماه سال گذشته در دستور کار نمایندگان مخالف دولت قرار داشته، اما تاکنون در مجلس به جریان نیفتاده است. برخی معتقدند میدری با دادن امتیاز و سهم‌هایی به جریان پایداری، تلاش کرده رضایت آنان را جلب کند، اما ظاهراً موفق نبوده است. علی خضریان، نماینده تهران، در تذکری در صحن علنی مجلس گفته بود: «بارها به آقای میدری گفتم مراقبت کنید؛ حلقه داوود و کمال رضوی که در حوزه وزارت شما نشستند، در حال شیطنت هستند و به اسم شما هزینه‌هایی برای کشور ایجاد می‌کنند.»

غلامرضا نوری قزلجه، عباس علی‌آبادی و احمد دنیامالی نیز از دیگر وزرایی هستند که نامشان در فهرست استیضاح قرار دارد. اگرچه نوری قزلجه و دنیامالی از جمله چهره‌هایی بودند که از صندلی مجلس به کرسی وزارت رسیدند، اما این روزها مورد نارضایتی همکاران سابق خود قرار گرفته‌اند.

موج استیضاح‌های سیاسی برای فشار به دولت

موج استیضاح‌ها در شرایطی شکل گرفته که کشور به تازگی جنگ با اسرائیل را پشت سر گذاشته و در وضعیت آتش‌بس به سر می‌برد. همزمان قیمت ارز و سکه روز به روز رکوردشکنی می‌کند. این پرسش مطرح می‌شود که آیا این استیضاح‌ها واقعی هستند یا صرفاً سیاسی و برای اعمال فشار به وزرا طراحی شده‌اند؟

این سوال از آنجا مطرح می‌شود که از همان روزهای تشکیل کابینه مسعود پزشکیان، پیش‌بینی می‌شد مخالفان دولت خیلی زود ساز مخالفت با او را کوک کنند. پیش‌بینی‌ای که به واقعیت پیوست. نمایندگان در اسفندماه سال گذشته، با بهانه‌هایی مانند افزایش قیمت ارز و اظهارات عبدالناصر همتی درباره پیوستن به FATF و رفع فیلترینگ، او را از وزیر اقتصاد به وزیر سابق اقتصاد تغییر دادند.

بهارستان‌نشینان هر بار با بهانه‌های مختلف، رئیس‌جمهور و اعضای کابینه را تهدید به عزل، برکناری و استیضاح می‌کنند. برخی بر این عقیده‌اند که هدف آن‌ها جلوگیری از اجرای وعده‌های دولت است. کما اینکه برخی از آن‌ها حتی در یک و پنج ماه گذشته بارها از کلیدواژه‌هایی مانند «استعفای پزشکیان»، «سؤال از رئیس‌جمهور» و «عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور» استفاده کرده‌اند. برخی ناظران معتقدند آنها با این کار قصد دارند تا بر دولت فشار روانی ایجاد کنند و از این طریق خواست‌های خود را بر دولت و وزرا تحمیل کنند. این کوبیدن بر طبل استیضاح در شرایطی است که رهبر انقلاب و مسئولان ارشد نظام چندین مرتبه بر حمایت کامل از دولت، تاکید کرده‌اند.

محمدتقی نقدعلی، نماینده خمینی شهر، در تذکری در صحن مجلس، با بیان اینکه کف انتظارات جامعه حوزه معیشتی است، خوستار استیضاح وزیر کشاورزی شد و گفت: «امروز نهاده‌های دامی در بازار ۱۱ هزار تومان قیمت‌گذاری می‌شود، اما فرد زنگ می‌زند و بابت هر کیلو ۶ هزار تومان دیگر درخواست واریز وجه می‌کند. مردم انتظار دارند استیضاح وزیر در دستور کار قرار بگیرد و باید وزیر پاسخگو باشد.»

سید مرتضی محمودی، نماینده تهران و از چهره‌های نزدیک به سعید جلیلی، هم از مخالفان جدی فرزانه صادق است. او در گفت‌وگویی با بیان استدلال‌های عجیبی درباره حضور یک زن به عنوان وزیر راه و شهرسازی گفت: «با وجود احترامی که برای بانوان کشور قائلم، باید بگویم مدیریت وزارت راه و شهرسازی جای یک خانم نیست؛ به‌خصوص به دلیل شرایط سختی که وزیر باید برای پیگیری مسائل مختلف تحمل کند. سفرهای متعدد، حضور در دل جاده‌ها و بررسی میدانی کریدورها از وظایف دائمی وزیر راه است و ما نیازمند وزیری چابک هستیم.»

محمد منان رئیسی، نماینده قم و طراح استیضاح وزیر راه و شهرسازی، هم در این باره گفته است: «از ابتدا هم با توجه به شناختی که داشتم تشخیص ما این بود که خانم مالواجرد برای این وزارتخانه گزینه مناسبی نیست. شاید در وزارتخانه‌های دیگری می‌توانست موفق باشد، اما وزارتخانه راه و شهرسازی وزارتخانه بزرگ و زیربنایی کشور است. تداوم حضور ایشان در این جایگاه منتج به تضییع حق مردم و حق الناس می‌شود.»

چه کسانی پشت پرده استیضاح وزرای دولت هستند؟

اما از آنجایی که این روزها بحث بر سر استیضاح وزرای دولت پزشکیان داغ شده است و برخی از نمایندگان در مجلس به صف شده‌اند تا وزرای پزشکیان را از کابینه بیرون کنند، این سوال ایجاد می‌شود که کدام نمایندگان پشت سر استیضاح دولتمردان هستند و چه هدفی را دنبال می‌کنند؟

بررسی‌های خبرگزاری خبرآنلاین نشان می‌دهد که جبار کوچکی‌نژاد نماینده رشت، محمد منان رئیسی نماینده قم، کامران غضنفری نماینده تهران، احسان عظیمی‌راد نماینده مشهد و کلات، مرتضی محمودی نماینده تهران، امیرحسین ثابتی نماینده تهران، مالک شریعتی نماینده تهران، محمدتقی نقدعلی نماینده قم، علی خضریان نماینده تهران و حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده شاهین شهر از جمله نمایندگانی هستند که دولتمردان را تهدید به استیضاح کرده‌اند. نمایندگانی که طیف سیاسی بیشتر آنان جبهه پایداری  و نزدیک به تفکرات این نحله سیاسی یا افراد نزدیک به سعید جلیلی هستند.

بهارستانی‌ها در طول یک سال و پنج ماهی که از عمر دولت می‌گذرد، بیش از آنکه به فکر وضعیت معیشتی مردم باشند و طرح و برنامه‌های اقتصادی را در جهت کمک به حل مسئله کشور و دولت ارائه دهند، فقط به سمت مسائل جناحی و سیاسی‌کاری حرکت کرده و میکروفون‌شان فقط برای رفتارها و سیاسی‌کاری‌هایشان روشن شده است. در واقع، نمایندگان و طیف مخالف دولت، که همه تلاش خود برای سنگ‌اندازی پیش پای دولت به کار بستند تا دولت را از حیض انتفاع ساقط کنند و کار خودشان را برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۷ راحت‌تر کنند. همچنین بنا بر برخی تحلیل‌ها، آنها می‌خواهند با استیضاح اکثریت وزرای دولت، آن را از حد نصاب بیندازند تا با ناکارآمد نشان دادن پزشکیان، او را مجبور به چینش مجدد کابینه کنند؛ ادعایی که می‌توان صحت آن را از لا به لای سخنان نمایندگان مجلس جست‌وجو کرد.

اخیراً مصطفی پوردهقان، نماینده اردکان، از مطرح شدن استیضاح ۸ وزیر در مجلس خبر داده است. عباس صالحی وزیر ارشاد، محسن پاک نژاد وزیر نفت و محمد اتابک وزیر صنعت، معدن و تجارت از دیگر وزرایی هستند که استیضاح‌شان کلید خورده است. علی نیکزاد هم با اشاره به این موضوع گفته است: «اگر نصف به علاوه یک وزرا در طول کابینه استیضاح شوند یا استعفا بدهند و کنار بروند، کل هیئت دولت از حد نصاب می‌افتد و نظام دیدگاهش این است که کل هیئت دولت در این چهار سال از حد نصاب نیفتد.»

اقدامات اخیر نمایندگان و فشار آنان برای استیضاح وزرا، حاکی از آن است که دولت با طرح استیضاح‌ها مخالفت کرده است. اما حال، با وجود فشارها برای در دستور کار قرار گرفتن طرح، باید دید که دولت می‌تواند از راه لابی با نمایندگان و همکاری محمدباقر قالیباف ماجرای استیضاح وزرا را به پایان برساند یا مجلسی‌ها برای ایجاد فشار بر دولت بر تصمیم خود پافشاری خواهند کرد. هرچند که قالیباف در طول یک سال و نیم گذشته تلاش کرده تا همراهی و همکاری خودش را با دولت پزشکیان نشان دهد، اما هرگاه پای منفعت سیاسی خودش در میان باشد، به سمت گروه‌های سیاسی تندرو حرکت می‌کند. بر همین اساس، باید منتظر ماند و دید که او می‌تواند در جهت اقناع نمایندگان برای بازپس‌گیری طرح استیضاح موثر باشد یا خیر.





نظر شما درباره این مقاله:







پمپاژ آب در تهران، احتمال زلزله را افزایش می‌دهد
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.12.2025, 7:57

پمپاژ آب در تهران، احتمال زلزله را افزایش می‌دهد


پدیده فرونشست زمین در تهران و البرز، که نتیجه مستقیم برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی است، به یکی از جدی‌ترین تهدیدهای زیست‌محیطی و لرزه‌ای کشور تبدیل شده است.

به گزارش خبرآنلاین، دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشکده بین‌المللی زلزله‌شناسی، ضمن تشریح ابعاد این بحران و ارتباط آن با تحریک گسل‌های فعال تهران و کرج، می‌گوید: «پمپاژ بی‌رویه آب‌های زیرزمینی در دشت‌های تهران و ری (و نواحی اطراف مانند تهران-ری، شهریار و ورامین) و پدیده فرونشست زمین ناشی از آن، بر تحریک گسل‌های فعال منطقه اثرگذار است. استخراج بیش از حد آب زیرزمینی، به‌ویژه در دشت‌های آبرفتی، منجر به فشرده شدن لایه‌های خاک و رسوب و در نهایت فرونشست زمین می‌شود.»

* وضعیت تأمین آب تهران پیش از دهه چهل شمسی چگونه بود؟
پیش از دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، بخش عمده تأمین آب تهران و کرج از طریق قنات‌ها و آب‌های سطحی مانند رودخانه‌های کرج و جاجرود بود. در سال ۱۳۴۰ حدود ۳۰ هزار قنات در ایران وجود داشت که ۱۷.۳ میلیارد متر مکعب در سال آبدهی داشتند. پس از آن، با رشد جمعیت و توسعه شهری و صنعتی، حفاری چاه‌های عمیق آغاز شد و استخراج آب زیرزمینی به شدت افزایش یافت و منجر به برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی شد. این روند افزایشی استخراج، به ویژه در دهه‌های اخیر، منابع آب زیرزمینی دشت‌های تهران-کرج را به وضعیت بحرانی کشانده است.

* آمار برداشت آب از منابع زیرزمینی در تهران چگونه است؟
از سال ۱۴۰۳ حدود ۸۰ حلقه چاه جدید در تهران حفر شده که برداشت آب از عمق بالای ۱۰۰ متر صورت می‌گیرد تا کیفیت منابع حفظ شود. در مجموع ۲۲۵۰ حلقه چاه در استان تهران وجود دارد که ۷۵۰ حلقه آن در شهر تهران فعال است. در تهران ۱۶ مترمکعب در ثانیه از منابع زیرزمینی برداشت می‌شود و در آبان‌ماه میزان برداشت روزانه به ۳ میلیون مترمکعب رسید. مصرف روزانه آب در استان حدود ۴ میلیون مترمکعب و مصرف سالانه ۱.۶ میلیارد مترمکعب برآورد می‌شود.

* طی نیم‌قرن گذشته، اضافه برداشت در تهران و کرج به چند متر مکعب رسیده است؟
طبق گزارش‌ها، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۴۰۴ اضافه برداشت تجمعی در استان تهران به حدود ۶ میلیارد متر مکعب رسیده  و در استان البرز  حدود ۲ میلیارد متر مکعب از آب سفره‌های زیرزمینی اضافه برداشت شده است. در دشت کرج، افت متوسط سالانه تراز آب زیرزمینی حدودا سالانه یک متر بوده است.

* خشکسالی چه نقشی در این بحران دارد؟
در سال آبی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ ششمین سال خشکسالی در منطقه تهران-البرز در حال رخداد است. طی پنج سال اخیر، سالانه حدود ۵۰۰ میلیون متر مکعب از آب‌های زیرزمینی دشت تهران برداشت شده است. اگر این روند ادامه یابد، میزان تجمعی برداشت تا سال ۱۴۰۹ به حدود ۵ میلیارد متر مکعب خواهد رسید.

* برداشت بی‌رویه آب چه تأثیری بر گسل‌ها دارد؟
روند استخراج آب زیرزمینی از سال ۱۳۴۰ تا کنون، یک روند صعودی و نگران‌کننده را نشان می‌دهد که عمدتاً به دلیل رشد جمعیت، توسعه شهری، و گسترش کشاورزی چاه‌محور بوده است. تخلیه آب زیرزمینی باعث کاهش فشار منفذی در اعماق زمین می‌شود. این کاهش فشار، تنش مؤثر (فشاری که ذرات جامد خاک بر یکدیگر وارد می‌کنند) را افزایش داده و می‌تواند تنش برشی (Shear Stress) در راستای صفحه‌ی گسل‌ها را تغییر دهد. در نتیجه، گسل‌ها تحریک یا مجدداً فعال می‌شوند، حتی اگر در کوتاه‌مدت فعالیت لرزه‌ای نداشته باشند. فرونشست هم می‌تواند باعث کاهش تنش قائم (فشار رو به پایین ناشی از وزن مواد بالایی) شود.

* کدام مناطق تهران بیشترین فرونشست را تجربه کرده‌اند؟
فرونشست در دشت‌های جنوبی و غربی تهران، از جمله شهریار، ملارد، ورامین و ری، به شدت رخ داده است و در مجاورت گسل‌های مهمی قرار دارد. دشت شهریار در مجاورت گسل‌های شمال تهران، پردیسان، رباط کریم، و ماهدشت - جنوب کرج قرار دارد. زلزله‌های متوسط کوچک اخیر مانند زلزله ملارد در ۲۹ آذر ۱۳۹۶ با بزرگای ۵ و زلزله ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ ماهدشت با بزرگای ۴.۰ می‌تواند با تحریک این گسل‌ها در اثر فرونشست مرتبط باشد. پهنه فرونشست ری در مجاورت گسل کهریزک واقع شده است. در دشت ورامین فرونشست در مجاورت گسل پیشوا رخ می‌دهد.

* سرعت فرونشست زمین در این مناطق چگونه است؟
سرعت فرونشست زمین در برخی مناطق استان تهران بسیار بالاست. بعضی نقاط نرخ فرونشست سالانه در ری تا ۲۵ سانتی‌متر و در شهریار تا ۳۶ سانتی‌متر نیز گزارش شده است. اخیرا فرونشست در منطقه ۱۸ تهران تا ۳۱ سانتی متر در سال گزارش شده است.

* ادامه این روند، چه تبعاتی در بر دارد؟
ادامه این وضعیت می‌تواند علاوه بر آسیب به زیرساخت‌های حیاتی (راه‌آهن، آزادراه‌ها، خطوط لوله)،  خطر لرزه‌خیزی را در پهنه‌های پرجمعیت تهران و البرز افزایش دهد.

* کدام گسل‌ها بیشترین خطر را دارند؟
گسل کهریزک و گسل ری مستقیماً در داخل یا بلافاصله در مجاورت منطقه بدترین فرونشست جنوب تهران و  شهر ری قرار دارند. اگر قرار باشد گسلی تحت تأثیر فرونشست قرار گیرد، این گسل‌ها کاندیدای اول هستند که قادر به ایجاد زلزله‌های مخرب و شدید با بزرگای بیش از ۶ مستقیماً در زیر یک بخش پرجمعیت از منطقه شهری هستند.گسل شمال تهران هم یکی از خطرناک‌ترین گسل‌های ایران است که قادر به ایجاد زلزله با بزرگای تا ۷.۵ نیز هست و مستقیماً در زیر مناطق شمالی، پرجمعیت و از نظر سیاسی بحرانی شهر است. اگرچه از کاسه اصلی فرونشست دورتر است، اما تغییرات تنش در جنوب منطقه ۲۲ شهرداری در محاورت گسل شمال تهران قرار دارد.

* تنش در جنوب شهر چطور می‌تواند بر گسل‌های نواحی شمال تأثیر بگذارد؟
تغییرات قابل توجه تنش در جنوب می‌تواند به طور بالقوه بر پایداری گسل شمال تهران تأثیر بگذارد. گسل پردیسان در بخش غربی شهر قرار دارد. اگرچه فعال است، اما بزرگی بالقوه آن عموماً کمتر از گسل‌های شمال تهران در نظر گرفته می‌شود و مستعد تغییرات تنش ناشی از فرونشست منطقه‌ای است. گسل ماهدشت-جنوب کرج نیز در ادامه غربی گسل شمال تهران در منطقه‌ای با تنش آبی بالا نیز قرار دارد. نزدیکی آن به یک مرکز جمعیتی بزرگ -کرج- و پتانسیل تغییر تنش، آن  نگران‌کننده  است.گسل رباط کریم در جنوب غربی تهران و در مجاورت شمالی فرودگاه بین‌المللی امام خمینی در منطقه‌ای قرار دارد که افت و فرونشست قابل توجه آب‌های زیرزمینی را تجربه می‌کند. ‌

* آیا این وضعیت می‌تواند در دهه پیش رو موجب وقوع زلزله بزرگی شود؟
این احتمال ‌وجود دارد. مکانیسم‌های فیزیکی وجود دارند و مقیاس تغییرات ناشی از فعالیت‌های انسانی -با بیش از ۳۰ سانتی‌متر در سال فرونشست- به اندازه‌ای عظیم است که می‌تواند عامل مختل‌کننده قابل توجهی در میدان تنش منطقه‌ای باشد.

بحران پمپاژ آب باعث می‌شود که احتمال رخداد زمین‌لرزه شدید روی هر یک از این گسل‌ها افزایش یابد. هم‌اکنون محققان در پژوهشگاه زلزله در تیم تحقیقاتی نگارنده – شامل دانشجویان دکتری – مشغول بررسی حد افزایش ‌احتمال رخداد زلزله شدید در پی پمپاژ وسیع آب  هستند. احتمال یک زلزله بزرگ مثلاً روی گسل شمال تهران یا ری به دلیل تغییرات تنش ناشی از پمپاژ آب تشدید می‌شود یا در زمان رخدادش تسریع می‌شود.





نظر شما درباره این مقاله:







وبینار به مناسبت ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق بشر
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.12.2025, 22:34

وبینار به مناسبت ۱۰ دسامبر، روز جهانی حقوق بشر






نظر شما درباره این مقاله:







خوانش کلان جدید دکتر کاتوزیان از فرهنگ و تاریخ ایران
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.12.2025, 22:04

خوانش کلان جدید دکتر کاتوزیان از فرهنگ و تاریخ ایران


رسول نفیسی

از جناب دکتر محمدعلی کاتوزیان که از متفکران معاصر و صاحبنظر در تاریخ ایران است اخیرا مصاحبه‌ای در “خبرآنلاین” منتشر شده که بازخوانشی کلان از استاد را مطرح کرده و نکات مناقشه‌انگیزی را پیش آورده است. در این مصاحبه که طبیعتا تم واحدی ندارد به مسائل گوناگونی پرداخته می‌شود. مثلا در بخش مربوط به تجددگرایی، کاتوزیان ادعا می‌کند که اقدامات رضا شاه “میمون‌وار” یعنی تقلید محض و بی‌تشخیص از غرب بوده و جنبه بومی نداشته است. کاتوزیان وزارت دادگستری را که مرحوم داور با یک نبوغ واقعی ایجاد کرد تاسیس عبثی می‌داند “چون در دسترس مردم” نبوده است.

کاتوزیان که خود تحصیل‌کرده دانشکده حقوق است بهتر می‌داند که در دوره ماقبل داور و عدلیه نوین، قضاوت در هر ده و شهری تیول علمای شیعه بود و پایان دادن انحصار ملاها و ایجاد دادگستری نوین گناهی بود که آخوندها هرگز آن را بر دولت پهلوی‌ها نبخشیدند. در دوره ماقبل داور، قضاوت پر هرج و مرج بی‌قانون بود. مورد “آقانجفی” در اصفهان و داوری‌های ظالمانه او که خود از علل جنبش مشروطه شد مشهور است. در واقع هر آخوندی بنا بر سلیقه و تشخیص خود رای می‌داد و چه بسا که در دو آبادی احکام ضدونقیض هم صادر می‌شد و طبیعتا رشوه نقش اساسی در صدور این آرا داشت.

مرحوم علی‌اکبر خان داور کوشید تا با ایجاد رویه قضائی یکنواخت به این هرج و مرج پایان دهد. او با وام‌گیری از قوانین فرانسه و بلژیک و وصل خلاقانه آنها به فقه شیعی به‌خصوص در احوال شخصیه و امور مدنی، دادگستری نوینی ساخت که تا امروز کم و بیش فعال است. اتفاقا اگر کاتوزیان می‌خواست نهادی پیدا کند که خلاقانه و “غیر میمون‌وار” تاسیس شده بایستی انگشت روی عدلیه می‌گذاشت ولی ایشان برعکس عدلیه را از مظاهر تقلید میمون‌وار می‌داند.

مهم‌ترین اشکال آن هم از نظر ایشان این است که در دسترس نبوده و گران بوده است! (البته در دوره پسین شاه کوشش شد که این مشکل هم با تاسیس شوراهای داوری و امثال آن رفع شود). حتی می‌توان استدلال کرد که شاید با قبول کردن کلی فقه شیعه در امور مدنی، داور سازشی کرد که خلاف تجدد بود و نقص دادگستری نوین نه در “تقلید میمون‌وار” بلکه برعکس (و به ناچار) در کم تقلید کردن در بخش حقوق مدنی بوده است.

دکتر کاتوزیان با خوانشی کلان از تاریخ ایران باز خصوصیت دیگری در تمدن ایرانی جسته است و آن افسانه‌سازی به‌جای رجوع به واقعیات است. کاتوزیان به شایعات مربوط به “قتل” صمد بهرنگی و جلال آل‌احمد می‌پردازد که مرگ هر دو یا طبیعی و یا تصادفی بوده و ربطی به ساواک نداشته است. البته این موضوع سال‌هاست که ثابت شده ولی کاتوزیان از آن‌ها به عنوان سند و شاهد افسانه‌سازی جامعه ایرانی یاد می‌کند و این که چگونه این شایعات به عنوان حقایق جا می‌افتند و تواتر این شایعات بیشتر حقانیت آن‌ها را ثابت می‌کند. او اصطلاح جدیدی جا می‌اندازد: فرهنگ شایعه‌ساز، جامعه افسانه‌ساز.

در مقابل این خوانش کلان این سوال مطرح می‌شود: آیا این اظهارنظر بر پایه مطالعه تطبیقی روانشناسی اجتماعی ملل مختلف است یا تنها با تمرکز بر جامعه ایرانی به دست آمده است؟ جواب البته مورد دوم است وگرنه استاد توجه می‌فرمود که در جوامع بسته و استبدادی، شایعات و افسانه‌سرایی به مرجع خبررسانی تبدیل می‌شوند. به قول بالزاک “شایعات روزنامه فقرا است”. مثلا در اتحاد شوروی سابق شایعه‌سازی و جوک در باره روسای حزب و سایر دولتمردان تبدیل به یک صنعت ملی شده بود! در ایران دوره پهلوی دوم شایعات به‌ مراتب از اخبار رسمی قابل اعتمادتر بود. خبر سرطان شاه پیش‌تر از آن که حتی همه دربار از آن مطلع شود در میان مردم دهان به دهان می‌گشت.

در فراز دیگری دکتر کاتوزیان به کتاب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب “دو قرن سکوت” اشاره می‌کند و آن را کتابی ناشی از احساسات و بر اساس ناسیونالیزم و پان‌ایرانیسم ارزیابی می‌کند. نخستین سوالی که مطرح است این است که آیا توسل به ناسیونالیزم و پان‌ایرانیسم در جهانی مملو از “پان”‌های دیگر و ناسیونالیسم‌های افراطی چقدر می‌تواند مضر باشد. هم اکنون ما با پان‌اسلامیزم خطرناکی روبرو هستیم که جهادی و پرخاشگر است به حدی که حتی اروپائیان را نگران کرده است. تاکید برتشخیص و حفظ هویت ایرانی چه ضرری می‌توانست داشته باشد؟

دکتر کاتوزیان برای رد ایده اصلی “دو قرن سکوت” می‌نویسد که درآن دو قرن سکوت نبوده است و مردم به زبان فارسی صحبت می‌کردند و بعد مثل از رازی و ابن سینا می‌آورد. باید توجه کرد که این دو در قرون بعد از حوزه تحقیق دکتر زرین‌کوب یعنی دو قرن پس از شکست ایرانیان به دست اعراب مسلمان است می‌زیسته‌اند و معلوم نیست علت ذکر نام آنها چیست. یا این که ایشان می‌نویسد زبان دنیای اسلام در آن زمان عربی بوده است و به این دلیل آثار به زبان فارسی در آن دو قرن موجود نیست. از این اظهارات دکتر کاتوزیان چنین بر می‌آید که ایشان از تز زرین‌کوب چنین برداشت کرده است که او به علت عرب‌ستیزی (که نهایتا در اسلام‌ستیزی سر باز می‌کند) گفته است که در دوقرن اولیه مسلمان شدن، ایرانیان عملا سکوت کرده بوده‌اند.

برداشت من متفاوت است. زرین‌کوب تنها مسئله زبان و نوشتار را مطرح نمی‌کند بلکه محور بحث او خاموشی یک تمدن است. زرین‌کوب در اکثر صفحات کتاب به شرح مبارزات ایرانیان در راه احیای هویت ملی و راندن نیروی متخاصم از سرزمین خود می‌پردازد و مسئله عدم وجود نوشتار نقشی ندارد. نهایتا دکتر کاتوزیان این احساساتی بازی و تمرکز روی ناسیونالیزم را ترفند خوبی برای بالابردن تیراژ کتاب دانسته است که به چاپ‌های متعدد رسیده است. من از تیراژ کتاب‌های دکتر کاتوزیان اطلاعی ندارم ولی تز ایران به مثابه جامعه کلنگی بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفت. البته جای پرداختن به این تز در این مقاله نیست ولی من نمی‌دانم وجود و بقای آن‌همه آثار تاریخی را به‌خصوص مثلا در شهر اصفهان چگونه می‌توان با این تئوری توجیه کرد یا دوام بیش از پانصدسال حکومت اشکانی و بیش از چهار صدسال حکومت ساسانی را چکونه می‌توان جامعه کوتاه مدت دانست.

نهایت این که خوانش‌های کلان از تاریخ امری خطرناک و غیر علمی است. فلسفه تاریخ از زمان “جیامباتیستا ویکو” (۱۶۶۸-۱۷۴۴) تا این زمان بر این عقیده متکی بوده است که تاریخ دارای طرح و الگویی است. این ایده به‌خصوص در هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) به اوج مذهب مانندگی خود می‌رسد که گویا خداوند (یا روح) تاریخ بشر را را بر اساس الگویی خاص آفریده است که دارای آغاز و پایانی است و وظیفه فیلسوف کشف این مسیر و این الگو و مکانیزم این پویش است.

خسارت‌هایی که این نوع نگرش به تاریخ به بشریت وارد کرده است آشکار است و دو مکتب استبدادی مدرن از آن نشات گرفته است. بحث و تحقیق علمی در برابر تفسیر جزمی و مطلق‌گرا رنگ می‌بازد وگرنه تاریخ معنای خاصی ندارد و محصول کنش و واکنش مردمان هر عصری است و تلاش در راه بقا و سلطه بر دیگران و هر زمان شکلی و شمایلی به خود می‌گیرد که ضرورتا دارای تداوم نیست که قانونمندی از آن اتخاذ شود.


نظر خوانندگان:


■ آقای نفیسی عزیز. مقاله فشرده و بسیار جالبی بود. تعجب کردم از مواردی که در مورد دکتر کاتوزیان نوشته بودید. با آشنایی که با آثار او دارم، دکتر کاتوزیان را روشنفکری پرکار، مبتکر و جامع‌الاطراف دیده‌ام. در مورد عدلیه و علی‌اکبر خان داور، شاید لازم باشد دکتر کاتوزیان نظرش را توضیح بیشتری بدهد، والا من نیز در راستای فکر شما، فکر نمی‌کنم که از این زاویه (رفتند عدلیه‌ای درست کردند که به درد فرانسه می‌خورد و آن عدلیه را به ایران آوردند و ۵ درصد مردم به آن بیشتر دسترسی نداشتند زیرا هم سوادش را نداشتند و نه می‌توانستند هزینه‌اش را پرداخت کنند)، بتوان به دادگستری ایراد گرفت. البته اگر ادعا کنیم که سیستم قضایی بیشتر در خدمت طبقات بالای جامعه است، عقیده درستی است که البته در مورد سایر کشورها هم صدق می‌کند و ربطی مستقیم به “تقلید” ندارد. مثلأ من ۳۵ سال است در آلمان زندگی می‌کنم، اما تا کنون برای احقاق حق خود به سیستم قضایی آلمان مراجعه نکرده‌ام.
نکته دیگری که در مورد مصاحبه دکتر کاتوزیان می‌توان گفت، استفاده ایشان از عبارت “تقلید میمون‌وار از فرنگ” در مورد رضاشاه است. تاکید می‌کنم که جنبه‌ای از فرهنگ و سیاست که امثال ما به آن مشغول هستیم، با بحث، روشنگری و احیاناً متقاعد کردن یکدیگر سر و کار دارد. استفاده از عباراتی که بار احساساتی زیادی دارد (مثل میمون‌وار) به روند بحث و روشنگری کمک نمی‌کند.
آنچه در مقاله شما، آقای نفیسی، برایم روشن نبود این بود که دکتر کاتوزیان در کجای مصاحبه به دکتر زرین‌کوب و کتاب “دو قرن سکوت” اشاره کرده بود؟
موفق باشید. رضا قنبری






نظر شما درباره این مقاله:







یکی از نزدیکان مکارم شیرازی به اتهام
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.12.2025, 20:54

یکی از نزدیکان مکارم شیرازی به اتهام






نظر شما درباره این مقاله:







پاداش ۱۰ میلیون دلاری برای شناسایی دو هکر
چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ - Wednesday 10 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.12.2025, 20:49

پاداش ۱۰ میلیون دلاری برای شناسایی دو هکر






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net