ساحل

سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴

ایران امروز

“شب تاریک و بیم موج و گرداب چنین هايل...”
حافظ

شب بی مهتاب است
چشم دنیا خواب است!
پشت سر موج بلا،  پیش رو گرداب است
موج‌ها بی‌رحمند، لحن باران تند است
در مصاف پارو، دست یاران کند است
با نگون‌بختی‌ها، همه‌ی سختی‌ها
قایقی سرگردان، در هجوم طوفان
می‌توانیم به ساحل برسیم،
آخر قصه به منزل برسیم!

شب اگر طوفانی، همه جا تاریک است
ساحل از ما دور و حادثه نزدیک است
با تمام این‌ها، می‌توانیم اما، می‌توانیم
به ساحل برسیم! آخر قصه به منزل برسیم!
در شب خوف و خطر
ما بخواهيم اگر
فكر يك ساحل روشن باشيم
فارغ از وسوسه من باشيم
می‌توانیم به ساحل برسيم
آخرقصه به منزل برسيم

با همین قایق خرد!! با امُیدی که نُمرد!
می‌توانیم به ساحل برسیم
با همین چند نفر، اهل دریا و سفر
می‌توانیم به ساحل برسیم
آخر قصه به منزل برسیم
با دو دست خالی، می‌توانیم
به فردای شکفتن‌ها نقبی بزنیم
می‌توانیم تا ساحل فردا برویم
از شب و طوفان جان در ببریم!!
می‌توانیم به ساحل برسیم... می‌توانیم به ساحل برسیم!!!

اردلان سرفرازـ ترکیه اکبوک ۲۰۱۲