يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 20:51

بیانیه انجمن یاران ملی ایران







نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل هیئتی را برای مذاکرات آتش‌بس غزه به قطر
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 20:49

اسرائیل هیئتی را برای مذاکرات آتش‌بس غزه به قطر







نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل پیروز شد، اما انزوای خود را عمیق‌تر کرد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 20:41

اسرائیل پیروز شد، اما انزوای خود را عمیق‌تر کرد


مایکل دی. شیر  / نیویورک تایمز / ۵ ژوئیه ۲۰۲۵

پس از سه‌چهارم قرن نبرد با همسایگان متخاصم، این کشور کوچک یهودی — تقریباً هم‌اندازه ایالت نیوجرسی — اکنون موفق شده بیشتر دشمنانش را از میدان به‌در کند: حزب‌الله در لبنان، حماس در غزه، حوثی‌ها در یمن، و حتی خود ایران، حامی اصلی آن‌ها.

استفاده بی‌پرده از قدرت نظامی، برای نخستین‌بار از زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، آینده‌ای نسبتاً امن و بدون تهدید فوری را برای این کشور ممکن کرده است. خطر ایران هسته‌ای کاهش یافته یا شاید از میان رفته، اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس روابطی باثبات — هرچند پرتنش — دارد، و بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، شراکت خود با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را تحکیم کرده است.

یعقوب عمیدرور، ژنرال بازنشسته ارتش اسرائیل و مشاور سابق نتانیاهو، در توصیف وضعیت جدید می‌گوید: «مناطقی که پیش‌تر همواره در معرض تهدید از سوی لبنان، سوریه یا غزه بودند، اکنون از منهتن هم امن‌تر خواهند بود.»

اما این امنیت به چه بهایی حاصل شده است؟

واکنش نظامی بی‌امان و بی‌پرده‌ی نتانیاهو به حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — حمله‌ای که ۱۲۰۰ کشته و ۲۵۰ گروگان بر جای گذاشت — تصویری از اسرائیل به نمایش گذاشت که آن را به دولتی مطرود تبدیل کرده است؛ رهبری آن به نسل‌کشی و ارتکاب جنایات جنگی متهم شده و برخی از رهبران جهان آشکارا از آن ابراز انزجار کرده‌اند. در نظرسنجی‌های جهانی، اکثریت مردم دیدگاهی منفی نسبت به اسرائیل دارند.

در غزه، جنگ علیه حماس پیامدی ویرانگر داشته است: ده‌ها هزار نفر کشته، بیش از یک میلیون نفر بی‌خانمان و گرسنه‌اند، و بخش اعظم این منطقه به تلی از ویرانه تبدیل شده است. فقر و ناامیدی فراگیر است.

صدها سرباز اسرائیلی نیز جان باخته‌اند و مقام‌های اسرائیلی معتقدند هنوز حدود ۲۰ گروگان زنده پس از گذشت بیش از ۶۳۰ روز، در تونل‌های حماس نگهداری می‌شوند.

در ایالات متحده، اجماع دوحزبیِ دیرینه برای حمایت از اسرائیل شکسته شده است. اکنون حمایت از این کشور به موضوعی به‌شدت مناقشه‌برانگیز در کنگره، دانشگاه‌ها و افکار عمومی بدل شده و به رشد چشمگیر یهودستیزی در آمریکا و سراسر جهان دامن زده است.

محیط سیاسی به‌شدت دوقطبی شده است. حامیان اسرائیل، هرگونه انتقاد را یهودستیزانه می‌دانند، در حالی که منتقدان سیاست‌های اسرائیل تأکید می‌کنند که اجازه نخواهند داد با برچسب ناعادلانه سکوت بر آن‌ها تحمیل شود.

در داخل اسرائیل، اولویت دادن به پیروزی نظامی بر بازگرداندن گروگان‌ها، بسیاری را دچار اندوه و خشم کرده است. همچنین، خشونت‌های اخیر حسن‌نیت متحدان و همسایگان را تضعیف کرده است.

با این حال، بسیاری از اسرائیلی‌ها از این‌که دیگر در محاصره دشمنانی مسلح و خواهان نابودی کشورشان نیستند، احساس آسودگی دارند — حتی اگر بهای آن، انزوای بین‌المللی باشد.

در سال ۱۹۸۱، مناخم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، خطاب به گروهی از یهودیان آمریکایی گفت: «دنیا ممکن است یهودیِ جنگ‌جو را دوست نداشته باشد، اما مجبور خواهد بود او را به حساب بیاورد.»

اما ۲۰ ماه جنگ در جبهه‌های مختلف، پیامدهای سنگینی داشته است. نسل دیگری از فلسطینیانِ زیر اشغال ممکن است به رادیکالیسم کشیده شوند. اسرائیل موج تازه‌ای از افکار عمومی جهانی علیه اهداف و روش‌هایش را برانگیخته و بسیاری از شهروندان آن در خارج از کشور احساس ناامنی می‌کنند، حتی اگر در داخل مرزهای خود احساس امنیت بیشتری داشته باشند.

افزایش اعتراض‌ها

در یکی از شنبه‌های اخیر، هزاران نفر از حامیان فلسطین در میدان راسل لندن گرد هم آمدند. شعار آن‌ها روشن بود: «نسل‌کشی را متوقف کنید. ارسال سلاح به اسرائیل را متوقف کنید. غزه را از گرسنگی نجات دهید.»

این تجمع به ابتکار «کمپین همبستگی با فلسطین» — نهادی تأسیس‌شده در سال ۱۹۸۲ — برگزار شد. بن جمال، مدیر این سازمان، گفت اقدامات اسرائیل، انرژی تازه‌ای به تلاش‌ها برای منزوی‌سازی آن از دموکراسی‌های غربی از طریق تحریم و خروج سرمایه داده است.

پیش از حملات ۷ اکتبر، این سازمان ۶۵ هزار عضو داشت؛ اکنون شمار اعضای آن به بیش از ۳۰۰ هزار نفر رسیده است. تعداد شعب فعال آن نیز از ۶۵ به بیش از ۱۰۰ افزایش یافته است.

جمال که خود فلسطینی است، گفت: «مردم ابعاد کشتار را می‌بینند. آن‌ها سخنان نسل‌کشی‌گرایانه را می‌شنوند، جملاتی مثل: “همه‌چیز را ویران می‌کنیم. با حیوانات انسانی طرف هستیم. چیزی باقی نمی‌گذاریم.” و آن‌ها نتایج این رویکرد را به چشم می‌بینند.»

بحران مشروعیت جهانی

مقام‌های اسرائیلی به‌شدت اتهامات نسل‌کشی را رد می‌کنند و می‌گویند هدف‌شان نابودی تهدید حماس است و ارتش نیز برای کاهش آسیب به غیرنظامیان، اقدامات احتیاطی در نظر گرفته است.

جنبش جهانی BDS (تحریم، خروج سرمایه و مجازات) سال‌هاست که فعال است، اما جنگ‌ها این جنبش را جانی دوباره بخشیده‌اند. به‌تازگی، شبکه فروشگاه‌های زنجیره‌ای «کوآپ» در بریتانیا اعلام کرد که خرید کالا از اسرائیل را متوقف خواهد کرد و نام این کشور را در کنار کشورهایی مانند افغانستان، روسیه، ایران و لیبی در فهرست تحریم خود قرار داد.

در نظرسنجی اخیر مؤسسه «پیو» از ۲۴ کشور، دیدگاه‌های منفی نسبت به اسرائیل جهش یافته است. در ۲۰ کشور، اکثریت مردم دیدگاه نامساعدی نسبت به اسرائیل دارند. در ۸ کشور، از جمله استرالیا، هلند، اسپانیا، سوئد و ترکیه، بیش از ۷۵ درصد این دیدگاه را ابراز کرده‌اند. تنها در کنیا و نیجریه اکثریت مردم نظر مساعدی نسبت به اسرائیل داشته‌اند.

در خلیج فارس نیز تبعات احساس می‌شود. پیش از ۷ اکتبر، کشورهایی چون عربستان سعودی به برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل متمایل بودند. اما با طولانی شدن جنگ غزه، این چشم‌انداز عملاً از میان رفته، چراکه دولت‌های عربی عادی‌سازی روابط را مشروط به حل مسئله فلسطین کرده‌اند — موضوعی که اکنون دورتر از همیشه به نظر می‌رسد.

در کرانه باختری، دولت نتانیاهو با حمایت از توسعه شهرک‌نشینی، به شهرک‌نشینان افراطی میدان داده و خشونت علیه غیرنظامیان فلسطینی افزایش یافته است. هم‌زمان، ارتش اسرائیل شدیدترین سرکوب نسل اخیر را علیه نیروهای مقاومت در کرانه باختری آغاز کرده — با یورش‌های ویرانگر، صدها کشته و هزاران بازداشت.

در عین حال، اسرائیل مذاکراتی را با دولت جدید سوریه درباره آتش‌بس آغاز کرده است و ممکن است پس از پایان جنگ غزه، موضوع عادی‌سازی روابط با عربستان نیز دوباره مطرح شود.

بن جمال در این‌باره گفت: «از یک جنبه، نتانیاهو کاملاً موفق بوده است. اما آیا به نتیجه مطلوبش رسیده؟ من مطمئن نیستم.»

هزینه‌های انسانی و اجتماعی

لیئور سوخارین، ۲۵ ساله، اهل نهاریا، شهری نزدیک مرز لبنان، سال‌ها با ترس از راکت‌های حزب‌الله بزرگ شده است. او اکنون دانشجوی حقوق و اقتصاد در دانشگاه عبری اورشلیم است و به‌تازگی خدمتش در ذخیره ارتش به پایان رسیده. او از کاهش توان حزب‌الله خشنود است، اما هنوز احساس امنیت نمی‌کند.

می‌گوید: «شاید حماس و حزب‌الله و ایران دیگر تهدید وجودی نباشند. اما بعد از ۷ اکتبر، اعتماد به نفس و احساس امنیت‌مان در اسرائیل به‌شدت ضربه خورد، و بازسازی آن بسیار سخت است.»

نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که جامعه اسرائیل به‌شدت دوقطبی است. در یکی از نظرسنجی‌ها، دو سوم اسرائیلی‌ها گفتند خواهان پایان جنگ در غزه در ازای بازگشت گروگان‌ها هستند.

جنگ همچنین روابط دولت با اقلیت عرب اسرائیل را متشنج کرده است؛ برخی از شهروندان عرب به‌دلیل انتشار مطالبی درباره جنگ در شبکه‌های اجتماعی بازداشت شده‌اند.

نیرا شرابی، همسر یوسی شرابی — که در ۷ اکتبر از کیبوتس بعری ربوده شد و پس از ۱۰۰ روز اسارت در حمله هوایی اسرائیل کشته شد — با وجود اینکه حماس را مقصر مرگ همسرش می‌داند، از بی‌توجهی دولت به بازگرداندن گروگان‌ها انتقاد کرد و آن را هزینه‌ای دیگر از سیاست‌های نتانیاهو در غزه، لبنان و ایران دانست.

او گفت: «به‌وضوح، این گروگان‌ها دارند بهایش را می‌پردازند. دولت به آن‌ها کاری ندارد، بلکه مشغول چیزهای دیگر است. از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم، آن‌ها قربانی‌اند.»

سوخارین نیز تأکید می‌کند که خواهان پایان جنگ در غزه است تا گروگان‌ها بازگردند. به گفته او، ضربه‌ای که حماس خورده، «بسیار مفید» بوده، اما پیامدهای جهانی برای اسرائیلی‌ها سنگین است.

فضای خشم و تفرقه

او می‌گوید: «اسرائیلی‌ها سفر به اروپا را دوست دارند، اما امروز، حرف زدن به عبری در آنجا خطرناک است. ممکن است آسیب ببینید.»

او همچنین از آنچه «اتهام‌های بی‌اساس درباره بی‌رحمی» می‌خواند، خشمگین است. می‌گوید: «ما حتی نزدیک به آن چیزی نیستیم که به آن متهم شده‌ایم. البته که غیرنظامیان کشته شده‌اند و این خوشحال‌کننده نیست. اما این جنگ است. موقعیتی بسیار بسیار بد. و ما این جنگ را آغاز نکردیم.»

در آمریکا، تنها ۴۶ درصد مردم در نظرسنجی گالوپ از اسرائیل حمایت کرده‌اند — پایین‌ترین میزان در ۲۵ سال گذشته. همدلی با فلسطینیان نیز از ۱۳ درصد در سال ۲۰۰۳ به ۳۳ درصد افزایش یافته است.

در جهان، اعتراضات عمدتاً مسالمت‌آمیز بوده‌اند، اما مواردی از حملات خشن نیز گزارش شده‌اند: دو دیپلمات اسرائیلی در واشنگتن در حمله‌ای کشته شدند، یک پسر فلسطینی-آمریکایی ۶ ساله در شیکاگو قربانی نفرت اسلام‌ستیزانه شد، و در بولدر، کلرادو، یکی از حامیان گروگان‌های اسرائیلی در حمله‌ای با بمب آتش‌زا کشته شد.

در دانشگاه‌های آمریکا، اعتراض‌ها به تنش و بازداشت صدها نفر انجامیده است. در گلاستنبری بریتانیا، گروهی موسیقی‌ با شعار «مرگ بر ارتش اسرائیل» از اجرای تور آمریکا منع شدند. برخی گروه‌های دانشجویی در سالگرد حمله حماس، خواستار «آزادی با هر وسیله ممکن، حتی مقاومت مسلحانه» شدند — مواضعی که به‌گفته کارشناسان افراطی‌اند و دیدگاه اکثریت دانشجویان را نمایندگی نمی‌کنند.

با این حال، این تحولات از تغییر جدی افکار عمومی خبر می‌دهند: دانشجویان غیر یهودی عمدتاً با فلسطینیان همدلی دارند، در حالی که بسیاری از دانشجویان یهودی احساس انزوا می‌کنند.

دولت ترامپ با بزرگ‌نمایی این شکاف‌ها، دانشگاه‌ها را به بی‌توجهی به یهودستیزی متهم کرده است. وزارت بهداشت در ماه مه نتیجه گرفت که دانشگاه کلمبیا با بی‌تفاوتی عامدانه به آزار دانشجویان یهودی پاسخ داده است. در مقابل، سناتورهای یهودی دموکرات، ترامپ را به سوء‌استفاده سیاسی از این موضوع برای حمله به دانشگاه‌ها متهم کردند.

انزوای دیپلماتیک

اسرائیل مدت‌هاست که هدف محکومیت‌های رسمی بین‌المللی بوده است، اما با ادامه جنگ، این محکومیت‌ها شدت گرفته‌اند.

در سال ۲۰۲۴، اسپانیا، نروژ و ایرلند فلسطین را به‌رسمیت شناختند — اقدامی عمدتاً نمادین، اما هشدارآمیز. رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، نیز اعلام کرده که در پی اقدامی مشابه است — موضعی که خشم مقامات دولت نتانیاهو را برانگیخته و او را به «رهبری یک جنگ صلیبی علیه دولت یهود» متهم کرده‌اند.

اما بسیاری از اسرائیلی‌ها، از جمله ژنرال عمیدرور، این انتقادها را نادیده می‌گیرند. او می‌گوید: «توانایی اسرائیل در دفاع از خود و رهایی از شرّ دشمنانش، بسیار بسیار بسیار بسیار مهم‌تر از دیدگاه جامعه جهانی نسبت به اسرائیل است.»






نظر شما درباره این مقاله:







خامنه‌ای در انظار عمومی ظاهر شد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 20:14

خامنه‌ای در انظار عمومی ظاهر شد







نظر شما درباره این مقاله:







یک پیروزی پرهزینه در ایران؟
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 19:54

یک پیروزی پرهزینه در ایران؟


سردبیران نشریه پروجکت سندیکات

نویسندگان: سردبیران نشریه Project Syndicate
برگردان: شریف‌زاده - آزاد
۲۶ ژوئن ۲۰۲۵

اگر به گفته‌های رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، اعتماد شود، حملات آمریکا به سه سایت هسته‌ای ایران، پیروزی‌ای سریع و قاطع برای صلح در خاورمیانه به ارمغان آورده‌اند؛ هم به درگیری بین اسرائیل و ایران پایان داده‌اند و هم برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را «نابود» کرده‌اند. اما هرچند این روایت ممکن است برای برخی جذاب باشد، دلایل اندکی وجود دارد که باور کنیم این روایت حقیقت دارد.

پس از ده روز حملات اسرائیل به ایران و واکنش جمهوری اسلامی، ایالات متحده سه تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرد؛ عملیاتی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آن را «پیروزی برای همه» توصیف کرده است. در حالی که به نظر می‌رسد آتش‌بس میان ایران و اسرائیل برقرار مانده، مذاکرات ممکن است بی‌نتیجه باشد – و انگیزه ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای اکنون شاید بیش از هر زمان دیگری باشد.

بر اساس گفته‌های نوریل روبینی، استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه نیویورک، تهدید ایران محدود است: «رژیم آن‌قدر تضعیف شده که به سختی می‌تواند از خود دفاع کند، چه برسد به آنکه از تسلیحات محدود خود علیه نیروهای آمریکایی استفاده کند.» او همچنین پیش‌بینی می‌کند که «اکثریت بزرگی از مردم ایران» به زودی «علیه رژیم قیام کرده و آن را با چیزی دیگر جایگزین خواهند کرد.» سقوط این رژیم، به گفته او، «احتمالاً در ماه‌های آینده رخ خواهد داد.»

اما ریچارد هاوس، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی، با این دیدگاه مخالف است و می‌گوید شرایط لازم برای تغییر رژیم – «یک اپوزیسیون داخلی قوی و سازمان‌یافته، رژیمی در حال فروپاشی، یا یک قدرت خارجی که مایل و قادر به سرنگونی رهبری، اشغال کشور و جایگزین کردن آن باشد» – در ایران وجود ندارد. از این رو، جهان باید آماده باشد که تا مدتی با «دولت کنونی یا چیزی بسیار شبیه به آن» سر و کار خواهد داشت – دولتی که احتمالاً ، در حال حاضرً از تشدید درگیری خودداری خواهد کرد و در گذر زمان «برنامه تسلیحات هسته‌ای خود را از نو سامان خواهد داد».

چارلز ای. کاپچان از دانشگاه جورج‌تاون به اسرائیل و آمریکا توصیه می‌کند که از دیپلماسی برای خنثی‌سازی تهدید هسته‌ای ایران استفاده کنند. با توجه به اینکه نیروهای نیابتی منطقه‌ای ایران «ویران شده‌اند» و رهبری و زیرساخت نظامی‌اش «تحت حملات سنگین قرار دارند»، این «لحظه‌ای ایده‌آل برای گرفتن امتیاز در میز مذاکره» است – از جمله پذیرش تهران برای «محدودیت‌های سختگیرانه بر برنامه هسته‌ای اش همراه بازرسی‌های گسترده» .

در همین حال، برهما چلانی، استاد بازنشسته مرکز تحقیقات سیاست، با اینکه دیپلماسی را «تنها مسیر قابل دوام برای عدم اشاعه» می‌داند، معتقد است ایران اکنون « انگیزه زیادی دارد که شفافیت و نظارت را رد کرده و به جای آن به مخفی‌کاری و ابهام روی آورد» و «با سرعت به سمت شکستن آستانه هسته‌ای حرکت کند.» خطرات فراتر از ایران هستند: زمانی که «کشورهای قدرتمند می‌توانند تأسیسات هسته‌ای تحت نظارت را بدون مجازات بمباران کنند»، دلیل چندانی باقی نمی‌ماند که کشوری بخواهد به «نظام جهانی عدم اشاعه» اعتماد کند.

هارولد جیمز از دانشگاه پرینستون بر این باور است که پیامدها حتی فراتر می‌روند: حملات آمریکا، نشانه‌ای از «مرگ رویکرد چندجانبه‌گرایانه پیشین در حکمرانی جهانی» است. ترامپ نه‌تنها بدون «مشورت با دیگر اعضای ناتو» دستور حمله را صادر کرد، بلکه حتی «جلسه گروه ۷ در کاناناسکیس کانادا را زود ترک کرد تا این عملیات را آغاز کند».

کریس پتن، رئیس سابق دانشگاه آکسفورد، می‌نویسد که اکنون متحدان آمریکا باید با «واقعیتی تلخ روبه‌رو شوند»: ایالات متحده دیگر یک «شریک قابل‌اعتماد» نیست، بلکه کشوری است که باور دارد قدرتش به او «حق می‌دهد هر طور که می‌خواهد عمل کند» – و دیگران باید «بدون اعتراض، پیامدهای آن را بپذیرند.» با این حال، «وحدت و همکاری غرب» به مراتب بیش از بمباران‌های یک‌جانبه می‌تواند ایران را به ایفای نقشی سازنده‌تر و صلح‌آمیزتر در سطح بین‌المللی ترغیب کند.

در مورد رشد اقتصادی جهانی – که «پیشاپیش در آستانه توقف بود» – استیفن اس. روچ از دانشگاه ییل هشدار می‌دهد که چشم‌انداز اکنون بدتر هم شده است. شوک ناشی از جنگ تعرفه‌ای ترامپ «به‌خودی‌خود به اندازه کافی بد بود»؛ آخرین چیزی که «اقتصاد آسیب‌پذیر جهانی» به آن نیاز دارد، جنگی جدید در خاورمیانه است. اکنون احتمال رکود جهانی بیش از پیش شده است.

ایران در مسیر فروپاشی رژیم قرار دارد

🖊️ نورئیل روبینی
🗓️ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵

نیروهای رادیکال در خاورمیانه که بسیاری از آن‌ها توسط ایران تأمین مالی شده و به‌عنوان نیروهای نیابتی آن عمل می‌کنند، دهه‌هاست که موجب بی‌ثباتی در منطقه شده‌اند. اکنون باید امید داشت که فروپاشی رژیم ایران، پس از بمباران تأسیسات هسته‌ای این کشور توسط آمریکا، به نفع کل منطقه تمام شود.

نیویورک – من در نوامبر گذشته پیش‌بینی کرده بودم که اسرائیل به احتمال زیاد به تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران حمله خواهد کرد و حتی ممکن است رهبران بلندپایه نظامی و سیاسی این رژیم را هدف قرار دهد. همچنین استدلال کرده بودم که «هر دولت آمریکایی، دیر یا زود، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از اسرائیل حمایت خواهد کرد».

صرف‌نظر از شکاف‌های عمیق در داخل اسرائیل درباره نحوه پیشبرد جنگ در غزه، اجماع گسترده‌ای در سراسر طیف سیاسی این کشور – حتی در میان منتقدان میانه‌رو و چپ‌گرای نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو – وجود داشت که ایران به ساخت سلاح هسته‌ای بسیار نزدیک شده، که این مسئله تهدیدی وجودی برای اسرائیل تلقی می‌شد. در واقع، رهبران میانه‌رویی مانند بنی گانتز و یائیر لاپید، نتانیاهو را متهم می‌کردند که در برابر ایران بیش از حد نرم برخورد کرده است.

تنها مسئله زمان بود تا اسرائیل به ایران حمله کند – کشوری که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای نیابتی‌اش مانند حماس، حزب‌الله، حوثی‌های یمن و شبه‌نظامیان شیعه در سوریه و عراق را علیه اسرائیل به حرکت درآورد. پس از آنکه اسرائیل این نیروهای نیابتی را در هم کوبید و ایران بازدارندگی راهبردی خود را از دست داد، تنها گزینه باقی‌مانده برای رژیم ایران، دستیابی به سلاح هسته‌ای بود – گزینه‌ای غیرقابل‌قبول برای اسرائیل و به‌طور کلی برای غرب. به همین دلیل اسرائیل به ایران حمله کرد. از آنجایی که برخی از تأسیسات هسته‌ای ایران به‌قدری مستحکم بودند که توان مقاومت در برابر تسلیحات اسرائیل مقاوم را داشتند، مشخص بود که آمریکا نیز برای نابودی این تأسیسات وارد عمل خواهد شد – حتی با وجود مخالفت‌های پایگاه ضد مداخله‌گرای رئیس‌جمهور دونالد ترامپ.

ایران در پاسخ، با شلیک موشک به اسرائیل واکنش نشان داد و اکنون نیروهای آمریکایی در منطقه را تهدید می‌کند. اما رژیم آن‌قدر تضعیف شده که به سختی می‌تواند از خود دفاع کند، چه رسد به اینکه بتواند حملات مؤثری علیه نیروهای آمریکا انجام دهد. بله، ممکن است برخی شبه‌نظامیان شیعه تلاش کنند به پایگاه‌ها و نیروهای به‌شدت محافظت‌شده آمریکا حمله کنند، اما حتی اگر از خطر واکنش‌های شدیدتر آمریکا و اسرائیل هم چشم‌پوشی کنیم، خسارتی که آنها می‌توانند وارد کنند، محدود خواهد بود.

همچنین، توان و تمایل رژیم ایران برای بستن تنگه هرمز، مین‌گذاری خلیج فارس یا حمله به تأسیسات انرژی و خطوط لوله همسایگان عربش، اکنون بسیار کاهش یافته است. این رژیم تمام تمرکز خود را بر بقایش گذاشته، اما فروپاشی آن احتمالاً طی ماه‌های آینده رخ خواهد داد. درست است که فعلاً حمله اسرائیل حتی مخالفان رژیم را به همبستگی ملی واداشته، اما در بلندمدت اکثریت بزرگی از مردم ایران که از رژیمی که باعث نابودی اقتصادی، مالی و اکنون ژئوپلیتیکی و نظامی کشور شده متنفرند، علیه آن قیام خواهند کرد و نظام دیگری را جایگزین خواهند نمود.

در سال ۱۹۹۰، تولید ناخالص داخلی سرانه ایران تقریباً با اسرائیل برابر بود؛ امروز، تولید سرانه اسرائیل نزدیک به ۱۵ برابر ایران است. ذخایر انرژی ایران با عربستان سعودی برابری می‌کند یا حتی بیشتر است، اما این کشور طی پنج دهه گذشته صدها میلیارد دلار درآمد بالقوه انرژی را به‌خاطر جنگ بیهوده با غرب از دست داده است. امروزه ایرانیان با تورم سرسام‌آور، سقوط درآمد واقعی، فقر گسترده و حتی گرسنگی روبه‌رو هستند – نه به دلیل تحریم‌های آمریکا و غرب، بلکه به دلیل سیاست‌های غیرمنطقی حاکمانشان.

کشوری که می‌توانست از هر کشور نفت‌خیز خلیج فارس ثروتمندتر باشد، اکنون در آستانه ورشکستگی قرار دارد، آن هم به‌خاطر فساد، بی‌کفایتی و بی‌مبالاتی راهبردی رژیمش.

علاوه بر آنکه جمهوری اسلامی بلای جان مردم خود بوده، طی دهه‌ها به تأمین مالی گروه‌های تروریستی در خاورمیانه پرداخته و موجب سقوط یا نیمه‌سقوط دولت‌ها در کشورهای مختلف شده: یمن، لبنان، سوریه، غزه/فلسطین، عراق. اکنون ثبات و بازسازی دولت‌های درحال‌فروپاشی یا فروپاشیده خاورمیانه مستلزم تغییر رژیم در ایران است. مردم ایران – نه نیروهای خارجی – این تغییر را طی سال آینده رقم خواهند زد. ایرانیان در چند دهه گذشته دست‌کم شش بار علیه رژیم خود شوریده‌اند، و هرگاه فرصت یافته‌اند، همواره رهبران میانه‌رو را به افراط‌گرایان مذهبی ترجیح داده‌اند.

در حال حاضر، بازارهای مالی به درستی پیش‌بینی می‌کنند که تأثیر جهانی این جنگ اخیر احتمالاً محدود خواهد بود. روند فعلی قیمت نفت، سهام آمریکا و جهانی، بازدهی اوراق قرضه و نرخ ارزها نشان می‌دهد که یک شوک رکودی-تورمی شدید ناشی از اختلال بزرگ در تولید و صادرات انرژی از خلیج فارس، تنها یک «ریسک انتهایی» است، نه سناریوی پایه.

جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۳ و انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ باعث جهش شدید قیمت نفت و رکود تورمی سنگین در سال‌های ۷۴-۱۹۷۳ و ۸۲-۱۹۸۰ شدند. اما این بار به دلایل متعددی وضعیت متفاوت خواهد بود: سهم انرژی در مصرف و تولید در اقتصادهای واردکننده نفت بسیار کمتر از دهه ۱۹۷۰ است؛ آمریکا و دیگر تولیدکنندگان عمده جدید خارج از اوپک ظهور کرده‌اند؛ عربستان سعودی و سایر کشورها ظرفیت مازاد تولید و ذخایر نفتی گسترده‌ای دارند. و اگر قیمت نفت در نتیجه مداخله آمریکا افزایش یابد، ابزارهای مختلف سیاست‌گذاری کلان برای کاهش تأثیر رکودی-تورمی وجود دارد.

ایرانِ مجهز به سلاح هسته‌ای، تنها تهدیدی برای اسرائیل نبود، بلکه برای تمام رژیم‌های سنی در خاورمیانه، اروپا و در نهایت برای خود آمریکا خطر محسوب می‌شد. صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، آنچه را بسیاری از رهبران جهان فکر می‌کنند اما نمی‌خواهند علناً بگویند، این‌گونه بیان کرد: «اسرائیل دارد کارهای کثیف را بحای همه ما انجام می‌دهد.»

حتی چین و روسیه – که متحدان دوفاکتوی ایران هستند – نیز در این موضوع محتاطانه عمل کرده‌اند. نیروهای رادیکال دهه‌هاست خاورمیانه را بی‌ثبات کرده‌اند و آثار آن از طریق تروریسم، فروپاشی دولت‌ها و مهاجرت‌های گسترده به اروپا و غرب نیز سرایت کرده است. اکنون اسرائیل موفق شده نیروهای رادیکال شیعه و نیروهای نیابتی آن‌ها را تضعیف و نابود کند. امید آن است که فروپاشی رژیم ایران موجب ثبات، بازسازی منطقه و عادی‌سازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و عربستان سعودی شود.

با استقرار دولتی جدید در اسرائیل که رویکردی صلح‌آمیزتر با فلسطینی‌ها در پیش گیرد و راه را برای راه‌حل دو‌کشوری باز کند، آینده‌ای بهتر ممکن خواهد شد. اما برای تحقق این هدف، ابتدا باید *«هیدرای ایرانی» با رژیمی منطقی جایگزین شود که مشتاق پیوستن به جامعه جهانی باشد، نه در پی حمله به آن.

* هیدرا یا هودرا به معتی مار آبی لرنا در اساطیر یونانی، یک هیولای وحشتناک که دارای چند سر بوده و به مردم حمله میکردو غیر قابل شکست بود. که بالاخره بتوسط هرکول کشته شد.

جنگ خاورمیانه وارد مرحله‌ای جدید می‌شود
🖊️ ریچارد هاس
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵

برای آغاز یک جنگ، تنها تصمیم یک طرف کافی است؛ اما برای پایان آن، توافق همه طرف‌های درگیر لازم است. در بحران اخیر خاورمیانه، ابتکار عمل ابتدا در دست اسرائیل بود، سپس به آمریکا رسید و اکنون به ایران منتقل شده است. ایران باید تصمیم بگیرد که آیا حمله آمریکا آغاز پایان است یا پایان آغاز.

نیویورک – ما اکنون وارد سومین مرحله از بحران کنونی در خاورمیانه شده‌ایم. در دو مرحله قبلی، ابتکار عمل ابتدا در دست اسرائیل و سپس آمریکا بود. اکنون نوبت ایران است.

برای مرور: در مرحله اول، اسرائیل که نگران نزدیک‌شدن ایران به ساخت سلاح هسته‌ای بود، به سایت‌های نظامی، تأسیسات هسته‌ای و شخصیت‌های کلیدی رهبری ایران حمله کرد. دولت اسرائیل که پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ریسک‌گریزتر شده بود، دیگر نگران تلافی‌جویی نیروهای نیابتی ایران – که آن‌ها را تضعیف کرده بود – یا توان دفاعی خود ایران – که آن را هم تحلیل برده بود – نبود.

مرحله دوم جنگ با اقدام آمریکا آغاز شد. آمریکا سه سایت کلیدی در برنامه هسته‌ای ایران را هدف قرار داد. بمب‌افکن‌های رادارگریز B-2 چند بمب سنگرشکن بزرگ بر مجتمع‌های غنی‌سازی اورانیوم در فردو و نطنز انداختند، در حالی که زیردریایی‌های آمریکایی موشک‌های کروز تاماهاوک را به سمت تأسیسات هسته‌ای اصفهان شلیک کردند.

برای هر دو کشور – آمریکا و اسرائیل – این جنگ، جنگی انتخابی بود؛ گزینه‌های دیگری نیز وجود داشت. افزون بر این، حملات انجام‌شده پیش‌گیرانه بودند، نه پیش‌دستانه؛ چراکه تهدید ایران در زمینه دستیابی به سلاح هسته‌ای تهدیدی در حال شکل‌گیری بود، نه تهدیدی فوری.

کمتر روشن است که چرا آمریکا در این زمان خاص اقدام کرد؛ جز اینکه دیپلماسی چشم‌انداز روشنی نداشت و فرصتی پدید آمده بود تا این عملیات با حداقل خطر برای نیروهای آمریکایی را انجام دهد. با این حال، هم اسرائیل و هم آمریکا صبرشان از ایران – که اورانیوم را به سطحی غنی‌سازی می‌کرد که فقط برای تولید سلاح توجیه‌پذیر بود، نه تولید برق – به سر آمده بود.

رئیس‌جمهور دونالد ترامپ ادعا کرد که حملاتش یک موفقیت نظامی “شگفت‌انگیز” بوده و هر سه تأسیسات ایرانی کاملاً «نابود شده‌اند». اما این ادعا هنوز ثابت نشده است. معمولاً ارزیابی میزان تخریب بمباران‌ها زمان‌بر است و بیش از آنکه علم باشد، هنر است.

مهم‌تر از آن، ممکن است این حمله در نابود کردن سه سایت هدف موفق بوده باشد، اما در هدف گسترده‌تر – یعنی متوقف‌کردن تلاش‌های ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای – شکست خورده باشد. در واقع، تقریباً قطعی است که چنین شده؛ زیرا ایران زمان کافی برای انتقال اورانیوم غنی‌شده، سانتریفیوژهای پیشرفته و دیگر فناوری‌های مربوط به بمب به مکان‌های مختلف – که فعلاً ناشناخته‌اند – داشته است.

حال، از ایران چه انتظاری باید داشت؟ درباره گزینه‌های انتقامی ایران بسیار گفته و نوشته شده است. ایران ممکن است جنگ سایبری علیه اهدافی در آمریکا یا سایر نقاط جهان به راه اندازد. ممکن است دست به اقدامات تروریستی متنوعی علیه غیرنظامیان، شرکت‌ها و سفارتخانه‌های آمریکایی بزند. ممکن است به حدود ۴۰ هزار نیروی نظامی آمریکا در خاورمیانه یا زیرساخت‌های انرژی کشورهای عربی همسایه حمله کند. یا ممکن است از طریق نیابتی‌هایی مانند حوثی‌های یمن، در کشتیرانی منطقه‌ای اخلال ایجاد کند.

اما مشخص نیست که ایران در حال حاضر بخواهد دست به چنین اقداماتی بزند. «حمله نمایشی» اخیر به پایگاه آمریکا در قطر، پیامی آشکار داشت: ایران مایل نیست مسیر تشدید تنش را ادامه دهد و خود را در معرض حملات بیشتر – چه علیه اقتصادش، چه علیه فرماندهان نظامی و سیاسی‌اش – قرار دهد.

در نتیجه، به احتمال زیاد ایران تمرکز خود را معطوف به تحکیم پایه‌های داخلی رژیم خواهد کرد تا بقای خود را تضمین کند. در بلندمدت، ایران احتمالاً تلاش برای بازسازی برنامه تسلیحات هسته‌ای خود را از سر خواهد گرفت؛ چراکه بسیاری در درون حکومت به این نتیجه خواهند رسید که اگر ایران بازدارندگی هسته‌ای داشت، هرگز اسرائیل و آمریکا به آن حمله نمی‌کردند.

دیپلماسی بعید است مانع موفقیت ایران شود؛ به این معنا که حتی با یا بدون آتش‌بس، ممکن است حملات اسرائیل یا آمریکا، هر زمان و هر جا که فعالیت‌های مرتبط با تسلیحات هسته‌ای کشف شود، لازم گردد. این واقعیت بسیاری را به این نتیجه خواهد رساند که تنها راه جلوگیری از ظهور ایرانِ هسته‌ای، تغییر رژیم است – چراکه چنین تحولی برای اسرائیل تهدیدی وجودی محسوب می‌شود و ممکن است دیگر کشورهای منطقه را به سوی دستیابی به سلاح هسته‌ای سوق دهد.

تعجبی ندارد که هم‌اکنون برخی در اسرائیل و آمریکا خواستار تغییر رژیم شده‌اند. اما تغییر رژیم آسان نیست. چنین امری معمولاً زمانی رخ می‌دهد که اپوزیسیونی قوی و سازمان‌یافته وجود داشته باشد، رژیم در حال فروپاشی باشد، یا قدرت خارجی‌ای مایل و قادر به براندازی حکومت، اشغال کشور و نصب جایگزینی باشد. هیچ‌کدام از این شرایط در ایران فعلاً وجود ندارد.

به بیان دیگر، بازیگران خارجی بهتر است سیاست خود را بر اساس این فرض بنا کنند که حکومت کنونی ایران – یا چیزی بسیار شبیه به آن – تا مدتی همچنان بر سر قدرت باقی خواهد ماند.

این گفته کلیشه‌ای درست است که آغاز جنگ فقط به تصمیم یک طرف نیاز دارد، اما پایان آن مستلزم توافق همه طرف‌هاست. در بحران کنونی خاورمیانه، ابتکار عمل اکنون در دستان ایران است. تنها حاکمان این کشور می‌توانند تصمیم بگیرند که آیا حمله آمریکا آغاز پایان است یا پایان آغاز. دشواری در این نکته است که پاسخ آن ها تا چه حد جواب گوی این موضوع خواهدبود .

تنها دیپلماسی می‌تواند تهدید هسته‌ای ایران را پایان دهد

🖊️ چارلز ای. کاپچن
🗓️ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵

در حالی‌که اسرائیل و ایالات متحده دلایل موجهی برای تلاش جهت نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران دارند، استفاده صرف از نیروی نظامی به راه‌حلی پایدار منجر نخواهد شد. چنین نتیجه‌ای تنها از مسیر دیپلماسی حاصل می‌شود – و هرگز زمان بهتری برای آمریکا جهت گرفتن امتیازات وجود نداشته است.

واشنگتن، دی‌سی – نه بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، و نه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، خود را به عنوان بازیگرانی خردمند و متعادل در عرصه جهانی نشان نداده‌اند. هر دو اغلب تسلیم انگیزه‌های بی‌پروا می‌شوند و سیاست‌ورزی را ابزاری برای فرصت‌طلبی سیاسی می‌دانند.

با این‌حال، کمپین نظامی مشترکی که آن‌ها علیه ایران به راه انداخته‌اند، منطقی و موجه است. اسرائیل در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران محق بود، و ایالات متحده نیز حق داشت که به این نبرد بپیوندد و با استفاده از بمب‌های سنگرشکن، سایت غنی‌سازی عمیق‌الدفن فردو و دو تأسیسات هسته‌ای دیگر را هدف قرار دهد.

اما اکنون که اسرائیل و آمریکا قدرت نظامی چشمگیر خود را به نمایش گذاشته‌اند، باید پایان بازی را نه در میدان نبرد، بلکه در میز مذاکره جست‌وجو کنند. حملات هوایی ممکن است بتواند تأسیسات فعلی هسته‌ای ایران را از بین ببرد، اما در عین حال انگیزه ایران برای بازسازی این تأسیسات – این‌بار برای دستیابی به بازدارندگی هسته‌ای – را نیز افزایش می‌دهد.

از همین‌رو، اسرائیل و آمریکا باید از کمپین نظامی مشترک‌شان به‌عنوان ابزاری برای دیپلماسی قهری استفاده کنند. اقدام نظامی باید به توافقی در میز مذاکره ختم شود که تهدید ایران علیه اسرائیل و منطقه را به‌طور دائم خنثی کند.

پیش از آغاز حملات نظامی اسرائیل در ۱۳ ژوئن، ایران در حال انباشت اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی بود. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ماه مه گزارش داد که تنها سه هفته زمان لازم بود تا تأسیسات فردو بتواند از ذخایر موجود، اورانیوم با غنای لازم برای ساخت ۹ سلاح هسته‌ای تولید کند. اگرچه ایران برای ساخت بمب به زمان بیشتری نیاز داشت، اما واقعیت این است که اورانیوم با غنای بالا کاربرد غیرنظامی ندارد – و در کنار شواهد مربوط به تلاش‌های پیشین ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای، دلیل موجهی برای نگرانی جدی – و در نهایت، اقدام نظامی – به‌دست می‌داد.

پیش از حملات اولیه اسرائیل، همین نگرانی جدی باعث شد که هم دولت بایدن و هم دولت ترامپ تلاش کنند تا این تهدید فزاینده را در میز مذاکره خنثی کنند. اما جمهوری اسلامی از توافق سر باز زد.

علاوه بر این، ایران به‌وضوح مقاصد خصمانه خود را نشان داده است. این کشور سال‌هاست در حال تقویت نظامی خود است، به‌طور علنی خواهان نابودی اسرائیل شده، و به‌صورت فعال از حماس، حزب‌الله و دیگر گروه‌های افراطی حمایت می‌کند. توانایی نظامی ایران و نیروهای نیابتی‌اش، تهدیدی مستقیم و فعال برای منافع آمریکا در منطقه – از جمله پایگاه‌ها و نیروهای آمریکایی، کشتیرانی بین‌المللی، جریان نفت و گاز، و امنیت شرکای آمریکا در خلیج فارس – به‌شمار می‌رود.

در چنین شرایطی، تماشای ادامه پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران بی‌عملی خطرناک می بود. با این حال، در حالی‌که اسرائیل و آمریکا دلایل منطقی برای تلاش جهت نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران دارند، نیروی نظامی به‌تنهایی راه‌حلی پایدار ارائه نمی‌کند. ممکن است برنامه هسته‌ای ایران تنها تا حدی آسیب دیده باشد، و حتی اگر به‌طور چشمگیری عقب رانده شده باشد، می‌تواند بازسازی شود – شاید به شکلی پنهانی‌تر و پیچیده‌تر.

افزون‌براین، اگر هیچ راه‌ خروج دیپلماتیکی برای ایران باقی نماند، و اگر رژیم مذهبی این کشور احساس کند بقای آن در خطر است، احتمالاً جنگ را از روی ناچاری گسترش خواهد داد – و این می‌تواند به یک درگیری منطقه‌ای گسترده منجر شود.

هنوز زود است که بگوییم آیا حمله ایران در روز دوشنبه به پایگاه‌های آمریکا در منطقه، تنها پاسخی نمادین بوده یا تلاشی جدی برای تشدید سریع درگیری.

اکنون که آمریکا وارد جنگ شده، باید بار دیگر برای رسیدن به پایان‌بندی دیپلماتیک تلاش کند. ایران انگیزه‌های قوی برای توافق دارد و ممکن است شرایط سخت‌گیرانه‌ای در مورد برنامه هسته‌ای خود، از جمله بازرسی‌های دقیق را بپذیرد. نیروی‌های نیابتی ایران نابود شده‌اند و رهبری نظامی و زیرساخت‌های آن با حملات خفت باری مواجه‌ شده اند. با در نظر گرفتن کنترل مؤثر اسرائیل و آمریکا بر حریم هوایی ایران، توانایی ایران برای پاسخ‌گویی هر روز کمتر خواهد شد.

به‌بیان ساده، موقعیت ایران بطور بی‌سابقه ای ضعیف است و این بهترین لحظه برای گرفتن امتیاز در میز مذاکره است.

ترامپ نیز انگیزه‌های قوی برای بازگشت به دیپلماسی دارد. اگرچه تصمیم گرفت وارد جنگ شود، اما با مخالفت‌های شدید از سوی بخش گسترده‌ای از پایگاه سیاسی ناسیونالیست و منزوی‌گرای خود روبه‌روست. حتی اگر اسرائیل بخواهد به کمپین ادامه دهد (شاید با هدف سرنگونی رژیم ایران)، ترامپ علاقه‌ای به باتلاقی دیگر در خاورمیانه ندارد. بازی او این است که قدرت نشان دهد، و سپس به‌عنوان معامله‌گری که صلح را به خاورمیانه آورد، شناخته شود.

تلاش برای تغییر رژیم وسوسه‌برانگیز است، اما سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق زور اشتباهی فاجعه‌بار خواهد بود. هیچ‌کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند که پس از آن چه نوع حکومتی سر کار خواهد آمد، چه رسد به اینکه بتواند پیامدهای منطقه‌ای فروپاشی سیاسی در ایران را مهار کند.

با توجه به وضعیت بی‌ثبات منطقه، فروپاشی رژیم ایران می‌تواند به‌راحتی به خشونت‌های قومی و فرقه‌ای در سراسر منطقه دامن بزند.

آمریکا این درس را با بهایی سنگین آموخته است. مداخلاتش در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه هزاران میلیارد دلار هزینه داشت و دستاورد چندانی در پی نداشت.

هر اتفاقی که برای ایران بیفتد، یک چیز قطعی است: ترامپ نباید – و نخواهد – وارد پروژه دولت ‌سازی شود. اگر ایران فرو بپاشد، دولت ترامپ قطعاً برای نجات آن وارد عمل نخواهد شد.

بی‌تردید، بیشتر مردم ایران از این حکومت مذهبی – که باعث فروپاشی اقتصادی، سرکوب اجتماعی و سرکوب خونین اعتراضات شده – خسته شده‌اند. اما جنگ کنونی باعث شده که ایرانیان حول پرچم خود متحد شوند، و دستگاه امنیتی خشن رژیم نیز تاکنون آن را در قدرت نگه داشته است.

پس از نزدیک به نیم قرن، شاید این رژیم به پایان خود نزدیک شده باشد. اما اگر قرار است سقوط کند، این تغییر باید از درون انجام شود، نه از بیرون تحمیل شود.

بهترین راه برای تسهیل این هدف، پایان دادن به جنگ از طریق دیپلماسی است. سپس این مردم ایران خواهند بود که باید رهبری‌ای را که در همه زمینه‌ها شکست خورده، کنار بزنند. چنین نتیجه‌ای – هرچند تضمین‌شده نیست – ممکن است در نهایت به روی کار آمدن حکومتی میانه‌رو منجر شود؛ حکومتی که می‌تواند راه را برای صلح گسترده‌تر منطقه‌ای هموار کند؛ صلحی که ترامپ مشتاق است اعتبارش را به نام خود ثبت کند.

بمب ایرانی اکنون محتمل‌تر از همیشه است

🖊️برهما چلانی
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵

حملات نظامی ممکن است یک برنامه هسته‌ای را به طور موقت کند یا متوقف کنند، اما نمی‌توانند محدودیت‌های بلندمدت را تحمیل کنند – به‌ویژه زمانی که توسط قدرت‌هایی انجام می‌شوند که خود قوانینی را که ادعا میکنند، دارند پیروی می کنند را زیر پا می‌گذارند. ایالات متحده و اسرائیل احتمالاً به سختی این موضوع را درک خواهند کرد، که چرا اکنون ایران، بیش از هر زمان دیگری برای دستیابی به توانایی بازدارندگی هسته‌ای در مقابل حملات بعدی و اطمینان یافتن برای تداوم جمهوری اسلامی ، مصمم است.

دهلی نو – اسرائیل و ایالات متحده ضربه‌های سنگینی به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران وارد کرده‌اند. «عملیات شیر برافراشته» و «عملیات پتک نیمه‌شب» به عنوان حملات دقیقی تصویر شده‌اند که برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را متوقف خواهند کرد. اما هر دستاوردی که این بمباران‌ها از نظر تاکتیکی داشته‌اند، از نظر استراتژیک ممکن است از بین برود، زیرا اکنون ایران بیش از همیشه متقاعد شده است که تنها راه بازدارندگی در برابر تجاوزات آینده و تضمین بقای رژیم، دستیابی به سلاح هسته‌ای است.

روزی ایران با ترکیبی حساب‌شده از فشار و مشوق‌ها به میز مذاکره کشانده شد. با وجود نواقص، این رویکرد مؤثر بود. در سال ۲۰۱۵، «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) حاصل شد و ایران در ازای کاهش تحریمها و امتیازات دیگر توافق کرد برنامه هسته‌ای خود را محدود کند . اما – به اصرار اسرائیل و با وجود پایبندی ظاهری ایران – دونالد ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش از برجام خارج شد و اعتماد متقابل ایجاد شده در طی ۲۰ ماه دیپلماسی دشوار را نابود کرد.

اکنون، با وجود تلاش‌هایی برای مذاکره دوباره با ایران، ایالات متحده نیز همچون اسرائیل صبر استراتژیک را کنار گذاشته و به نیروی پرفشار متوسل شده است. برخی معتقدند که ایران با فریب جامعه جهانی، شعله‌ور کردن منازعات منطقه‌ای و غنی‌سازی اورانیوم به سطحی فراتر از نیازهای غیرنظامی، خود موجب این حملات شده است. این انتقادات مشروع هستند. حتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) در گزارشی که درست پیش از آغاز عملیات اسرائیل منتشر شد، درباره پایبندی ایران به تعهدات بین‌المللی‌اش ابراز نگرانی کرد.

در واقع، تحلیلی از این گزارش توسط مؤسسه علوم و امنیت بین‌الملل حاکی از آن بود که «ایران می‌تواند ذخیره کنونی اورانیوم غنی‌شده تا ۶۰٪ خود را ظرف سه هفته در تأسیسات فردو به ۲۳۳ کیلوگرم اورانیوم با درجه تسلیحاتی تبدیل کند – کافی برای ۹ بمب هسته‌ای.» این نتیجه‌گیری احتمالاً انگیزه‌ای قوی برای دولت ترامپ فراهم کرد.

با این حال، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنین اعلام کرد که «هیچ نشانه معتبر و موثقی از وجود یک برنامه ساختارمند و اعلام‌نشده هسته‌ای در ایران» وجود ندارد، و در عین حال بر فوریت دستیابی به یک توافق هسته‌ای تأکید کرد. این آژانس هشدار داد که: «ایران تنها کشور غیرهسته‌ای در جهان است که اورانیوم با غنای ۶۰٪ تولید و ذخیره می‌کند» – تنها یک گام فنی کوچک تا خلوص ۹۰٪ مورد نیاز برای ساخت سلاح.

در این وضعیت، تصمیم‌گیرندگان آمریکا و اسرائیل مجوز حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان – که تحت نظارت IAEA و در چارچوب تعهدات پیمان عدم اشاعه (NPT) هستند – را صادر کردند. با این کار، آن‌ها چارچوب حقوقی و راستی‌آزمایی‌ای را که برای جلوگیری از نظامی‌سازی طراحی شده بود، از هم گسیختند.

علاوه بر تضعیف اقتدار آژانس و رژیم بازرسی‌های آن، این حملات اصل استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای )ماده ۴ پیمان (NPT را نقض کرده و قوانین بین‌المللی، از جمله منشور سازمان ملل، را زیر پا گذاشته‌اند. آمریکا، به عنوان یک ابرقدرت هسته‌ای با سابقه جنگ‌های فاجعه‌بار برای تغییر رژیم، و اسرائیل، به عنوان کشوری مجهز به تسلیحات هسته‌ای که از امضای پیمان NPT خودداری کرده، پیام روشنی ارسال کرده‌اند: تنها ضعیفان از قوانین پیروی می‌کنند، و تنها قدرتمندان در امان‌اند. در واقع، تا زمانی که سلاح هسته‌ای داشته باشید، می‌توانید قوانین بین‌المللی را به دلخواه نقض کنید.

این موضوع نه تنها در مورد قدرت‌های بزرگ، بلکه درباره کشورهای کوچک‌تر نیز صادق است. پاکستان، برای مثال، با تهدید به حمله هسته‌ای در صورت عبور دیگران از خطوط قرمز آن، تروریسم فرامرزی و جنگ نیابتی را بدون مجازات صادر می‌کند. این تهدید خطرناک‌تری برای صلح منطقه‌ای است تا بمب فرضی ایران – اما آمریکا در برابر آن سکوت کرده است.

این ریاکاری ریشه‌دار است. در واقع، خود آمریکا بود که در پیگیری مخفیانه سلاح هسته‌ای به پاکستان کمک کرد. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، دولت‌های پیاپی آمریکا با وجود شواهد فزاینده درباره غنی‌سازی اورانیوم و تولید سلاح توسط پاکستان، چشم خود را بستند و به ارسال میلیاردها دلار کمک به آن کشور ادامه دادند. نتیجه، یک کشور ناپایدار مسلح به «بمب اسلامی» بود.

امروز، در شرایطی که دیپلماسی از مسیر خارج شده، بازرسی‌ها بی‌اعتبار شده‌اند، اجبار نظامی عادی شده و استانداردهای دوگانه پذیرفته شده‌اند، چه ابزارهایی باقی مانده تا ایران را متقاعد کنیم که غیرهسته‌ای باقی ماندن عاقلانه و قابل دفاع است؟

پس از سال‌ها بحث درباره ارزش بازدارندگی هسته‌ای – با وجود فتوای رهبر معظم آیت‌الله علی خامنه‌ای علیه سلاح هسته‌ای – تصمیم‌گیرندگان ایران تقریباً قطعاً به این نتیجه خواهند رسید که هیچ راه دیگری برای تأمین امنیت کشور در برابر حمله وجود ندارد. اکنون ایران انگیزه کامل دارد تا از چارچوب آژانس خارج شود – یا حداقل آن را محدود کند – و به‌سوی گریز هسته‌ای پیش رود.

همان‌گونه که صدام حسین پس از بمباران رآکتور اوسیراک عراق توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۱، برنامه هسته‌ای خود را زیرزمینی کرد، ایران نیز احتمالاً شفافیت و نظارت را کنار خواهد گذاشت و به‌سوی پنهان‌کاری و ابهام خواهد رفت. این نه به عنوان اقدامی سرکش، بلکه واکنشی منطقی به تهدیدی جدی – حتی وجودی – تلقی خواهد شد.

و این فقط مربوط به ایران نیست. اگر قدرت‌های بزرگ بتوانند بدون مجازات تأسیسات هسته‌ای تحت نظارت را بمباران کنند، چرا هیچ کشوری باید به رژیم جهانی عدم اشاعه اعتماد کند؟ هر دولتی که بخواهد از سرنوشت عراق صدام، لیبی قذافی – یا حتی اوکراین دموکراتیک – اجتناب کند، به دنبال دستیابی به بمب خواهد رفت – یا حداقل تا حدی به آن نزدیک می‌شود که دشمنان را دچار تردید کند.

تنها راهکار عملی برای عدم اشاعه، همواره دیپلماسی خواهد بود – نه ویرانی. حملات نظامی شاید یک برنامه هسته‌ای را کند کنند، اما نمی‌توانند در بلندمدت محدودیت ایجاد کنند – به‌ویژه وقتی از سوی قدرت‌هایی اجرا می‌شوند که خود قوانین مورد ادعایشان را نقض می‌کنند. در نهایت، «عملیات شیر برافراشته» و «عملیات پتک نیمه‌شب» ممکن است نه به عنوان حملاتی پیش‌گیرانه علیه گریز هسته‌ای ایران، بلکه به عنوان محرکی برای آن در تاریخ ثبت شوند.

ایران و پایان چندجانبه‌گرایی قدیم

🖊️ هارولد جیمز
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵

با آن‌که ایالات متحده اعلام کرده بود که ممکن است به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند، اما زحمت مشورت با سایر اعضای ناتو یا دولت‌های هم‌پیمان را به خود نداد. نهادهای چندجانبه غربی در حال بی‌اهمیت شدن هستند، در حالی که طبل‌های جنگ صدای دعوت به صلح از طریق تجارت را خفه می‌کنند.

پرینستون – ژوئن ۲۰۲۵ به عنوان نقطه عطفی تاریخی در یادها خواهد ماند؛ نقطه‌ای که پایان رویکرد قدیمی چندجانبه به حکمرانی جهانی را رقم زد. نهادهای موجود، به‌ویژه آن‌هایی که بر پایه مفهوم «غرب» شکل گرفته‌اند – مانند ناتو و گروه ۷ – دیگر اهمیت چندانی ندارند. با آن‌که آمریکا سیگنال‌هایی مبنی بر احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران داده بود، هیچ مشورتی با دیگر اعضای ناتو نکرد. برعکس، رئیس‌جمهور دونالد ترامپ نشست گروه ۷ در کاناناسکیس کانادا را زود ترک کرد تا عملیات را آغاز کند.

بی‌اهمیتی گروه ۷ نشان‌دهنده وضعیت کنونی روابط بین‌الملل است. جالب اینکه اولین نشست این گروه، حدود نیم قرن پیش، برای مقابله با بحرانی در خاورمیانه برگزار شد؛ بحرانی ناشی از جنگ ۱۹۷۳ یوم کیپور که ثبات اقتصادی و سیاسی «غرب» را تهدید کرده بود. سران کشورهای عضو در نوامبر ۱۹۷۵ در رامبوییه، حومه پاریس، گرد هم آمدند تا راه‌حلی غیر از مداخله نظامی پیدا کنند. حاضران در نشست مصمم بودند با حس شکنندگی اقتصادی و سیاسی که دموکراسی در کشورهایشان را تهدید می‌کرد، مقابله کنند.

اگرچه موضوع نشست از رایزنی‌های منظم بین وزرای دارایی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ژاپن شکل گرفته بود، ایتالیا هم دعوت شد – نه به دلیل داشتن منابع مفید، بلکه چون درگیر بحران شدید بود و دموکراسی‌اش بیش از بقیه آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید. در سال ۱۹۷۴، هنری کیسینجر راه‌حلی جایگزین برای اقدام نظامی ارائه داد: قدرت‌های منطقه‌ای – به‌ویژه عربستان سعودی و ایران – باید از طریق تشویق به نگهداری درآمدهای نفتی خود در بانک‌های غربی، در نظم جهانی ادغام شوند. این پترو-دلارها سپس به بازارهای نوظهور آن زمان – مانند کشورهای آمریکای جنوبی و اروپای شرقی تحت سلطه شوروی – وام داده می‌شد، تا همگان از طریق شبکه مالی به یکدیگر متصل شوند. بدین ترتیب، تجارت و تأمین مالی می‌توانست مانع درگیری‌های پرهزینه و خشونت‌بار در آینده شود.

این نوع تفکر بعدها به عنوان نولیبرالیسم افسارگسیخته مورد انتقاد قرار گرفت و رهبرانی چون جو بایدن، ولادیمیر پوتین، و رئیس کمیسیون اروپا اورزولا فون در لاین از آن فاصله گرفتند. اما در حالی که نولیبرالیسم و این باور که تجارت می‌تواند صلح به همراه بیاورد، به شدت زیر سؤال رفت، کمتر کسی جایگزین منسجمی برای آن ارائه داد.

شاید منتقدان می‌توانستند به اسطوره‌شناسی کهن رجوع کنند؛ جایی که خدای تجارت، مرکوری، رقیب خدای جنگ، مارس، بود. تنها پوتین بود که از لحاظ فکری به این نتیجه رسید که کنار گذاشتن مرکوری به معنای غلبه مارس خواهد بود. او شرط بست که خدای جنگ می‌تواند روسیه‌ای جدید بسازد.

یکی از مشکلات در یافتن جایگزین، ساختار نهادی ناکارآمد گروه ۷ بود. با آغاز قرن بیست‌ویکم، دیگر این گروه مناسب‌ترین چارچوب برای هماهنگی جهانی نبود، و با بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸، گروه ۲۰ به عنوان محفل اصلی مطرح شد. با وجود موفقیت نشست آوریل ۲۰۰۹ در لندن، گروه ۲۰ نیز به‌سرعت نیروی خود را از دست داد، چرا که آمریکا، چین، آلمان و دیگر کشورها دچار اختلافاتی در زمینه تجارت و مسائل ارزی شدند.

چند سال بعد، در پی اشغال کریمه و حمله روسیه به شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴، روسیه از گروه ۸ ( که قبلاً G7+روسیه بود) اخراج شد. ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود از این تصمیم انتقاد کرد و در کاناناسکیس نیز همین موضع را تکرار کرد. اما اصرار او مبنی بر اینکه روسیه برای حل مسائل جهانی ضروری است، در حالی که خود روسیه یکی از عوامل این مشکلات – از جمله با حمایت از دیکتاتوری‌ها در سوریه و ایران – بوده، عجیب به نظر می‌رسد.

در عوض، می‌توان استدلال قوی‌تری برای گسترش گروه ۷ به چین ارائه داد (و شاید حذف نمایندگان مضاعف اروپا با یک نماینده واحد). به هر صورت، پویایی‌ای که در کاناناسکیس دیده شد، به طرز عجیبی یادآور نشست رامبوییه بود.

در حالی که رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، خواستار مذاکره برای آتش‌بس بود، ترامپ – در هنگام ترک نشست – گفت که «من به چیزهای خیلی بزرگ‌تر از این فکر می‌کنم. امانوئل همیشه اشتباه می‌کند، چه عمدی چه سهوی.» اینجا نیز مرکوری مغلوب مارس شد.

اما ترک یک نشست چندجانبه برای رفتن به جنگ، اقدامی عجیب بود از جانب مردی که همیشه مدعی بود به دنبال «معامله‌ای برای صلح» است. شعار «اول آمریکا» که وعده دوری از درگیری‌های بی‌پایان و کناره‌گیری از جهان را می‌داد، اصلی‌ترین جذابیت ترامپ برای بسیاری از آمریکایی‌ها بوده است. جالب آن‌که تصمیم اخیر او با سفرش به خاورمیانه نیز در تضاد است – سفری که طی آن به کشورهای خلیج فارس رفت، از اسرائیل اجتناب کرد، و بر معاملات مالی و اقتصادی تمرکز داشت.

در سال ۲۰۱۹، ترامپ اعلام کرده بود که مداخله نظامی در خاورمیانه «بدترین تصمیم تاریخ» بوده است. اما حالا، در سال ۲۰۲۵، همان کسی که «هنر معامله» را می‌ستود، به این نتیجه رسیده است که برای رسیدن به هدف، باید تهدید نظامی را – مشابه جنگ تعرفه‌ای – به کار گیرد.

اما اگر بمباران‌های فعلی برای مرعوب‌کردن رهبری ایران کافی نباشد چه؟ اگر بمب‌های عظیم GBU-57 نتوانند تأسیسات زیرزمینی فردو را نابود کنند، چه خواهد شد؟ از خطر گسترش درگیری نظامی گرفته تا نارضایتی عمیق از دموکراسی در داخل، شباهت‌های میان وضعیت امروز و نشست رامبوییه قابل توجه است.

سؤال این است: آیا کسی هست که بتواند بینش‌های کیسینجر را در زمانه ما بازتاب دهد؟ نسخه‌اش روشن است: باید راه مرکوری را در پیش گرفت، نه مارس را. اکنون زمان آن رسیده که کسی در اروپا، چین یا جهان جنوبی برخیزد و بگوید: «مسائل ما بسیار بزرگ‌تر از این‌هاست. چه عمدی، چه سهوی، دونالد همیشه اشتباه می‌کند.»

ایران و غرب در حال فروپاشی

🖊️ کریس پتن
🗓️ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵

تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، برای بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران به جای پیگیری دیپلماسی، شاید روشن‌ترین نشانه چشم‌پوشی او از اتحاد با غرب باشد. همکاری با متحدان احتمال بیشتری برای ایجاد ثبات جهانی دارد، اما بی‌توجهی ترامپ به ارزش‌های دموکراتیک، چنین امری را ناممکن ساخته است.

لندن – در طول قرن‌ها، «غرب» به چیزی فراتر از یک منطقه جغرافیایی تبدیل شده است. این واژه اکنون میراث پایدار یونان باستان و امپراتوری روم، دستاوردهای فرهنگی رنسانس اروپا، سیر تحول فلسفه سیاسی، و روحیه کاوش و کشف را در بر دارد.

اما از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، این واژه معنایی ژئوپلیتیک و امنیتی صریح‌تری به خود گرفته است. از اواسط دهه ۱۹۴۰ تا فروپاشی دیوار برلین، اروپا و متحدانش نه‌تنها از طریق ارزش‌های مشترک، بلکه با موضع‌گیری در برابر اتحاد جماهیر شوروی تعریف می‌شدند.

ترامپ، در یکی از اظهارات بی‌پایه‌اش درباره تاریخ و امور جهانی، ادعا کرد که اتحادیه اروپا با هدف «فریب دادن» ایالات متحده تأسیس شده است. در واقع، عکس آن صادق است. پس از ۱۹۴۵، اروپایی‌ها مشتاق بودند که آمریکا در صحنه بین‌المللی فعال بماند و مانند پس از جنگ جهانی اول به درون‌گرایی روی نیاورد. زیرا در غیر این صورت، کشورهای اروپایی ممکن بود بار دیگر به سوی جنگ کشیده شوند و دوباره ایالات متحده مجبور به مداخله برای بازگرداندن صلح گردد.

برای جلوگیری از این روند، رهبران اروپایی از آمریکا خواستند که حضور خود را در قاره حفظ کند تا سدّی در برابر تهدید فزاینده کمونیسم شوروی باشد. در پاسخ، آمریکا از اروپا خواست تا به سوی همگرایی اقتصادی و سیاسی بیشتر حرکت کند، که به تأسیس «جامعه زغال‌سنگ و فولاد اروپا» و در نهایت «بازار مشترک اروپا» منجر شد. هر دو ساختار، از نظر ایالات متحده برای صلح و رفاه درازمدت میان متحدان فراآتلانتیکی ضروری بودند و می‌توانستند مانع از فقیر شدن قاره از طریق جنگ‌های تجاری و سیاست‌های حمایتی شوند.

در سال ۱۹۴۹، ناتو با هدف دفاع از اروپا در برابر گسترش‌طلبی شوروی تأسیس شد. ایالات متحده و اروپای در حال همگرایی، پایه‌گذار آن چیزی شدند که امروز «غرب» می‌نامیم – گروهی از کشورها با ارزش‌های دموکراتیک مشترک و تعهد قوی به همکاری چندجانبه.

نظم پساجنگ جهانی دوم بر قدرت اقتصادی و نظامی برتر آمریکا استوار بود. با فروپاشی اتحاد شوروی – عمدتاً به دلیل اتحاد و عزم غرب – کشورهای کمونیستی پیشین به دموکراسی‌های بازارمحور تبدیل شدند، با خشونت نسبتاً اندک، به‌جز جنگ‌های غم‌انگیز بالکان.

اما متأسفانه، ایالات متحده رهبری طبیعی خود را که پس از جنگ جهانی دوم به دست آورده بود، رها کرده است، در حالی که ترامپ به تخریب نظم بین‌المللی ادامه می‌دهد؛ نظمی که نه آن را می‌فهمد و نه به آن احترام می‌گذارد. از زمان بازگشت به کاخ سفید، ترامپ حتی کمتر از دوره اول خود به هنجارهای دموکراتیک و حاکمیت قانون احترام گذاشته است.

اقدامات اخیر او یادآور توصیف معاون رئیس‌جمهور، جی.دی. ونس، از ترامپ به عنوان «هیتلر آمریکایی» است – توصیفی که البته پیش از آن بیان شد که ونس فرصت‌طلبانه از ترامپ برای ورود به سنا و سپس رسیدن به معاونت ریاست‌جمهوری استفاده کند. گرچه من از چنین عباراتی استفاده نمی‌کنم، اما بی‌شک ترامپ فردی اقتدارگرا و قلدرِ فاسد است. مانند پادشاهی قرون وسطایی، او گمان می‌کند که هر چه را بخواهد، حق مسلم اوست.

با چنین گرایش‌هایی، جای تعجب نیست که ترامپ توجهی به نظم دموکراتیک لیبرال نداشته باشد. او دیگر رهبران را برای مشورت نمی‌بیند، بلکه برای اطاعت در نظر می‌گیرد. هرگونه نشانه مخالفتی می‌تواند باعث اقدامات تلافی‌جویانه اقتصادی از سوی او شود – معمولاً در قالب تعرفه بر صادرات آن کشورها به آمریکا.

نشست اخیر گروه ۷ نمونه بارز این رویکرد است. گروه ۷ – که زمانی با حضور روسیه گروه ۸ بود – پس از الحاق غیرقانونی کریمه توسط رژیم پوتین در سال ۲۰۱۴، روسیه را به‌درستی اخراج کرد. اما با وجود تداوم جنگ روسیه در اوکراین، ترامپ نشست کانادا را با فراخوانی برای بازگشت روسیه آغاز کرد. درست مانند رویارویی‌اش با رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در دفتر بیضی در فوریه گذشته، ترامپ همچنان اوکراین را برای اشغال شدن سرزنش می‌کند. ظاهراً، کارنامه پر از تجاوزگری روسیه برای او اهمیتی ندارد. باز هم این احساس تقویت شد که ترامپ در جیب پوتین است.

امروز دشوار است که ارزش‌های مشترکی میان رهبران دموکراتیک لیبرال و ترامپ یافت. در نتیجه، متحدان آمریکا باید با واقعیت تلخ روبرو شوند: ایالات متحده – که زمانی رهبر بی‌رقیب جهان آزاد بود – دیگر شریک قابل اعتمادی نیست.

زمانی باور عمومی این بود که کشورهای قدرتمند مسئولند منافع کشورهایی ضعیف‌تر را نیز در نظر بگیرند. اما ترامپ جهان را طور دیگری می‌بیند. از نظر او، قدرت آمریکا به آن اجازه می‌دهد هر کاری خواست انجام دهد، و دیگران باید فقط با پیامدهای آن کنار بیایند.

این طرز تفکر، توضیحی برای تصمیم ترامپ به بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران است – اقدامی که جایگزین استفاده از دیپلماسی برای ترغیب جمهوری اسلامی به کنار گذاشتن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای شد. اما با اینکه ترامپ این حمله را «بسیار موفق» خوانده، اتحاد و همکاری غرب بسیار مؤثرتر می‌توانست ایران را به ایفای نقش سازنده‌تر و صلح‌آمیز در جهان تشویق کند.

البته باید اذعان کرد که رژیم خطرناک و سرکوبگر ایران، دست‌کم تا حدی، نتیجه اشتباهات فاحش کشورهای غربی در ۷۰ سال گذشته است. مهم‌ترین آن‌ها، کودتای ۱۹۵۳ تحت حمایت آمریکا بود که نخستین دولت دموکراتیک ایران را سرنگون کرد.

اکنون این پرسش مطرح است که آیا تصمیم ترامپ به بمباران ایران، این اشتباهات را تشدید کرده و غربِ از هم‌گسیخته را وارد جنگی خونین دیگر در خاورمیانه کرده است یا نه. اگر چنین باشد، اطمینان‌بخش نیست که ثبات جهانی و نظم بین‌المللی اکنون در دستان رهبری باشد که خود، ناپایدار و خطرناک است.

جنگ و تعرفه‌ها: شوک دوقلو برای اقتصاد جهانی

🖊️ استیفن اس. روچ
🗓️ ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵

نیوهیون – وقوع یک جنگ جدید در خاورمیانه، همراه با یک جنگ تعرفه‌ای ویرانگر، ترکیبی مرگبار در دل یک اقتصاد جهانی ضعیف ایجاد کرده است. حتی با وجود احتمال آتش‌بس موقت، احتمال بروز رکود جهانی به‌شدت افزایش یافته است.

وقوع فقط یکی از این شوک‌ها به‌تنهایی کافی بود؛ اما تعرفه‌های رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ – صرف‌نظر از اینکه در نهایت در چه سطحی تثبیت شوند – به‌تنهایی ریسک‌هایی جدی برای رشد اقتصاد جهانی به همراه دارند. با این حال، احتمال بروز شوک دوم – جنگی بین اسرائیل و ایران که حالا پای آمریکا را هم به میان کشیده – شرایط را برای یک اقتصاد جهانی شکننده، به مراتب دشوارتر کرده است.

این وضعیت کاملاً با نظریه‌ی من درباره‌ی ریسک‌های چرخه‌ای سازگار است: لازم نیست شوک بزرگی وارد شود؛ تنها کافی است اقتصادی که در آستانه‌ی «سرعت توقف» است، اندکی تکان بخورد تا وارد رکود شود. این قاعده‌ی ساده در ۴۵ سال گذشته به طرز چشم‌گیری در پیش‌بینی رکودهای جهانی موفق بوده است.

بر خلاف رکود در یک اقتصاد منفرد – که معمولاً ناشی از کاهش واقعی تولید است – رکود جهانی زمانی اتفاق می‌افتد که حدود نیمی از اقتصادهای جهان دچار انقباض شوند و باقی کشورها همچنان رشد مثبت (هرچند ناچیز) داشته باشند. بنابراین، رکود جهانی معمولاً با کاهش رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی به محدوده‌ی مثبت ۲ تا ۲.۵ درصد همراه است – یعنی ۰.۸ تا ۱.۳ درصد کمتر از میانگین رشد ۳.۳ درصدی پس از سال ۱۹۸۰.

البته در سال‌های ۲۰۰۹ (بحران مالی جهانی) و ۲۰۲۰ (همه‌گیری کرونا) تولید جهانی واقعاً منفی شد. در این میان، مفهوم «سرعت توقف» کلید ارزیابی ریسک‌های چرخه‌ای است. این مفهوم را می‌توان به‌عنوان منطقه‌ای از آسیب‌پذیری در نظر گرفت؛ منطقه‌ای که رشد اقتصادی به‌طور قابل توجهی پایین‌تر از روند طبیعی خود قرار دارد.

با مرور داده‌های ۴۵ سال گذشته، من «سرعت توقف» اقتصاد جهانی را در محدوده‌ی ۲.۵ تا ۳ درصد ارزیابی می‌کنم: وقتی در این بازه قرار داریم، جهان تاب مقاومت در برابر شوک جدید را ندارد – درست همان اتفاقی که در چهار رکود جهانی گذشته رخ داد.

حال به امروز بازگردیم: بر اساس جدیدترین چشم‌انداز صندوق بین‌المللی پول (IMF)، انتظار می‌رود رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۲۵ به ۲.۸ درصد برسد – دقیقاً در میانه‌ی منطقه‌ی خطر.

در حالی که رکودهای جهانی اخیر عمدتاً ناشی از شوک‌های منفرد بودند، اقتصاد جهان امروز در معرض دو شوک هم‌زمان قرار دارد: جنگ تعرفه‌ای و جنگ فیزیکی در خاورمیانه. ترکیب این دو شوک، احتمال رکود جهانی را بسیار بیشتر کرده است؛ در ادبیات پیش‌بینی، این شرایط به منزله‌ی «تفنگی است که دود از آن بلند شده» – یعنی نشانه‌ای بسیار قوی برای وقوع رکود.

همان‌طور که همیشه گفته‌اند، شیطان در جزئیات است – در اینجا، منظور مسیرهای انتقال اثر این دو شوک به رشد جهانی است.

جنگ تجاری دیگر مسئله‌ای جدید نیست. به گمان من، بسته‌ی تعرفه‌ای ترامپ که نهایتاً از دل دعواهای حقوقی بیرون می‌آید، شامل تعرفه‌ای حدود ۱۰ درصد برای کل جهان خواهد بود. برای چین، این رقم به‌مراتب بالاتر است. همچنین، تعرفه‌های سنگین‌تری برای برخی کالاها مانند خودرو، قطعات، فولاد و آلومینیوم اعمال خواهد شد تا از صنایع سنتی آمریکا محافظت شود.

این تعرفه‌ی ۱۰ درصدی در واقع پنج برابر میانگین نرخ مؤثر تعرفه در سه دهه‌ی پیش از «روز آزادی» ترامپ در آوریل امسال است – که به هر استانداردی، یک شوک بزرگ محسوب می‌شود.

نتیجه‌ی این سیاست‌ها، افزایش ریسک برای اقتصاد چین (که همچنان وابسته به صادرات است) و افزایش عدم‌قطعیت در اقتصاد آمریکاست. بدون تردید، شرکت‌ها سرمایه‌گذاری و استخدام را کاهش خواهند داد؛ چون هر دو مورد به ثبات در انتظارات آینده وابسته‌اند.

از آنجا که اقتصادهای آمریکا و چین از سال ۲۰۱۰ تاکنون بیش از ۴۰ درصد از رشد تجمعی تولید جهانی را تأمین کرده‌اند، نباید از تأثیر منفی جنگ تعرفه‌ای بر اقتصاد جهانی غافل شد.

در مورد خاورمیانه، تأثیرات کلان اقتصادی جنگ‌ها معمولاً از طریق قیمت نفت سنجیده می‌شود. پس از حمله‌ی اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن، قیمت نفت به‌طور ناگهانی بالا رفت، اما از سطح بسیار پایین سه سال اخیر. با این حال، قیمت‌ها همچنان زیر میانگین پس از سال ۲۰۲۲ باقی ماندند.

در پی اعلام آتش‌بس ترامپ در ۲۳ ژوئن، بخش بزرگی از افزایش قیمت‌ها برگشت خورد. اما اگر درگیری‌ها ادامه یابد – که در خاورمیانه همواره محتمل است – ریسک افزایشی برای قیمت انرژی و سایر کالاها بالا می‌رود؛ به‌ویژه اگر ایران بخواهد با مختل کردن تولید و توزیع نفت یا ایجاد اخلال در مسیرهای حمل‌ونقل پاسخ دهد.

به‌طور کلی، بمباران تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران در ۲۱ ژوئن توسط آمریکا، عنصری تازه از عدم‌اطمینان به جهانی که از پیش بسیار ناپایدار بود، اضافه کرده است. هنوز خیلی زود است که بتوان پیش‌بینی کرد ورود آمریکا به جنگ ایران و اسرائیل چه اثری بر بازار انرژی جهانی خواهد گذاشت.

اما از یک نظر، وضعیت کنونی یادآور حمله صدام حسین به کویت در اوت ۱۹۹۰ است؛ واقعه‌ای که باعث شد ظرف سه ماه قیمت نفت دو برابر شود. آن زمان هم اقتصاد جهان به سمت «سرعت توقف» ۲.۵ درصدی در حرکت بود، و شوک قیمتی ناشی از جنگ، به رکود جهانی ملایم در سال‌های ۱۹۹۲-۹۳ منجر شد.

نکته‌ی کلیدی در چشم‌انداز کوتاه‌مدت، نه فقط در تعرفه‌های آمریکا و نه فقط در جنگ ایران، بلکه در تعامل ژئوپلیتیکی این دو بحران است. این شوک‌ها می‌توانند یکدیگر را تقویت کنند و اقتصاد جهانیِ از پیش ضعیف را به‌سمت توقف کامل سوق دهند.

پیش‌بینی‌های چرخه‌ای هرگز صد درصد دقیق نیستند؛ اما شوک دوقلوی امسال، وقوع رکود جهانی را بیش از هر زمان دیگری محتمل کرده است.


————————————————
🖊️ درباره نویسندگان:

* نوریل روبینی، مشاور ارشد در شرکت مدیریت سرمایه هادسون بی کپیتال (Hudson Bay Capital Management LP) و استاد بازنشسته اقتصاد در دانشکده کسب‌وکار استرن دانشگاه نیویورک، یکی از بنیان‌گذاران شرکت اطلس کپیتال تیم (Atlas Capital Team)، مدیرعامل شرکت روبینی ماکرو اسوشیتس (Roubini Macro Associates)، یکی از بنیان‌گذاران وب‌سایت TheBoomBust.com و نویسنده کتاب “ابرتهدیدها: ده روند خطرناک که آینده ما را تهدید می‌کنند و چگونه از آن‌ها جان سالم به در ببریم” (انتشارات Little, Brown and Company، سال ۲۰۲۲) است.
او پیش‌تر اقتصاددان ارشد در امور بین‌الملل در شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید در دوران دولت کلینتون بوده و همچنین با صندوق بین‌المللی پول، فدرال رزرو آمریکا و بانک جهانی همکاری داشته است.
وب‌سایت شخصی او NourielRoubini.com است و میزبان برنامه NourielToday.com نیز می‌باشد.

* ریچارد هاس، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی ایالات متحده، مشاور ارشد در شرکت سنترویو پارتنرز (Centerview Partners) و استاد برجسته دانشگاه نیویورک، پیش‌تر به‌عنوان مدیر برنامه‌ریزی سیاست در وزارت امور خارجه آمریکا (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳) خدمت کرده و فرستاده ویژه رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش به ایرلند شمالی و هماهنگ‌کننده امور مربوط به آینده افغانستان بوده است.
او نویسنده کتاب “صورت‌حساب تعهدات: ده عادت شهروندان خوب” (انتشارات پنگوئن پرس، ۲۰۲۳) و نویسنده خبرنامه هفتگی ساب‌استک با عنوان Home & Away می‌باشد.

* چارلز ای. کاپچن، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج‌تاون و پژوهشگر ارشد در شورای روابط خارجی ایالات متحده، در شورای امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون و باراک اوباما خدمت کرده است.

* برهما چلانِی، استاد بازنشسته مطالعات راهبردی در مرکز تحقیقات سیاستی مستقر در دهلی نو و پژوهشگر مؤسسه رابرت بوش در برلین، نویسنده نه کتاب است که از جمله آن‌ها می‌توان به “آب: میدان نبرد جدید آسیا” (انتشارات دانشگاه جورج‌تاون، ۲۰۱۱) اشاره کرد؛ کتابی که برای آن برنده جایزه کتاب برنارد شوارتز از انجمن آسیا در سال ۲۰۱۲ شد.

* هارولد جیمز، استاد تاریخ و روابط بین‌الملل در دانشگاه پرینستون است. او متخصص در تاریخ اقتصادی آلمان و جهانی‌شدن بوده و یکی از نویسندگان کتاب “یورو و نبرد ایده‌ها” است. از جمله آثار تألیفی او می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:
- “خلق و نابودی ارزش: چرخه جهانی‌شدن”
- “کروپ: تاریخچه‌ای از یک شرکت افسانه‌ای آلمانی”
- “ساخت اتحاد پولی اروپا”
- “جنگ واژه‌ها”
- و جدیدترین اثر او با عنوان “هفت سقوط: بحران‌های اقتصادی که جهانی‌شدن را شکل دادند” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۲۳).
کریس پاتن، آخرین فرماندار بریتانیایی هنگ‌کنگ و کمیسر پیشین امور خارجی اتحادیه اروپا، همچنین رئیس سابق دانشگاه آکسفورد بوده است. او نویسنده کتاب “خاطرات هنگ‌کنگ” (انتشارات آلن لین، ۲۰۲۲) می‌باشد.

* استیفن اس. روچ، عضو هیئت علمی دانشگاه ییل و رئیس پیشین مورگان استنلی آسیا، نویسنده کتاب‌های زیر است:
- “نامتعادل: هم‌وابستگی آمریکا و چین” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۱۴)
- “درگیری تصادفی: آمریکا، چین و برخورد روایت‌های نادرست” (انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۲۲)






نظر شما درباره این مقاله:







ردیابی پویایی نظریه‌های توطئه با یادگیری ماشینی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 18:07

ردیابی پویایی نظریه‌های توطئه با یادگیری ماشینی


الیزابت هولدریش

برگردان: علی‌محمد طباطبایی
جدیدترین شماره نشریه اسکپتیکر به زبان آلمانی

در جهانی که با عدم قطعیت‌ها، بحران‌ها و جریان‌های سریع اطلاعات شکل گرفته، نظریه‌های توطئه روزبه‌روز نفوذ بیشتری پیدا می‌کنند. اما چه چیزی آنها را این‌قدر جذاب می‌کند؟ و چگونه پلتفرم‌هایی مانند تلگرام شیوه گسترش این روایت‌ها را تغییر داده‌اند؟ این پرسش‌ها در قلب پژوهش‌های ما در آزمایشگاه بین‌رشته‌ای دیجیتال (IDea_Lab) دانشگاه گراتس قرار دارند. اما پیش از آنکه بتوانیم تحلیل کنیم نظریه‌های توطئه چگونه عمل می‌کنند، ابتدا باید روشن کنیم که اساساً چه ویژگی‌هایی آنها را متمایز می‌سازد.

تنها با تعریفی واضح است که می‌توان الگوها را شناسایی کرد، راهبردهای مقابله را توسعه داد و تاب‌آوری اجتماعی را تقویت کرد. این مقاله نگاهی می‌اندازد به ویژگی‌های نظریه‌های توطئه، نقش دوگانه آنها در جامعه و روش‌هایی که با آنها پویایی این نظریه‌ها در فضاهای دیجیتال را رمزگشایی می‌کنیم – از تحلیل میلیون‌ها پیام تلگرام تا بررسی سرعت گسترش نظریه‌های توطئه.

نظریه‌های توطئه چیستند و چگونه می‌توان آنها را تشخیص داد؟

نظریه‌های توطئه قرن‌هاست که انسان‌ها را مجذوب خود کرده‌اند. اما تعریف آنها پیچیده است، زیرا اشکال روایی متنوعی را در بر می‌گیرند. با این حال، همه آنها یک الگوی پایه‌ای مشترک دارند: آنها رویدادهای پیچیده اجتماعی را به رابطه‌های ساده علت و معلولی تقلیل می‌دهند، خود را به عنوان “دانش مخفی” جلوه می‌دهند و نیاز به کنترل در جهانی غیرقابل پیش‌بینی را برآورده می‌سازند.

کمیسیون اروپا شش ویژگی کلیدی را تعریف کرده است (کمیسیون اروپا، ۲۰۲۰):

۱. توطئه پنهانی: در هسته هر نظریه توطئه، این ادعا قرار دارد که گروه کوچکی از افراد یا سازمان‌ها در خفا عمل می‌کنند تا به هدفی خاص دست یابند.
۲. توطئه‌گران قدرتمند: عاملان ادعایی معمولاً افراد، سازمان‌ها یا گروه‌های قدرتمندی هستند که منابع و نفوذ دارند. این‌ها اغلب شامل سیاستمداران، نخبگان اقتصادی یا نهادهای بزرگ می باشند.
۳. ادعاهای اثباتی: نظریه‌های توطئه به شواهدی متکی هستند که اغلب گزینشی یا خارج از چارچوب ارائه می‌شوند. این شواهد برای باورپذیرتر نشان دادن نظریه استفاده می‌شوند، حتی اگر از نظر علمی قابل دفاع نباشند.
۴. عدم پذیرش تصادفات: در یک نظریه توطئه، هیچ چیزی تصادفی نیست. هر رویدادی به عنوان بخشی از یک طرح بزرگتر تفسیر می‌شود، حتی اگر ارتباط آشکاری وجود نداشته باشد.
۵. دوگانگی خوب و بد: جهان به بازیگران “خوب” و “بد” تقسیم می‌شود. “بدها” توطئه‌گرانی هستند که علیه “خوب‌ها” – که اغلب پیروان خود نظریه هستند – عمل می‌کنند.
۶. اعتقاد به قربانی های فرضی: اغلب گروه‌ها یا افراد خاصی به عنوان مقصر معرفی می‌شوند و دلیل مشکلات جامعه قلمداد می‌گردند. این قربانیان ممکن است شامل اقلیت‌های قومی، رقبای سیاسی یا گروه‌های مذهبی باشند.

کارل پوپر، فیلسوف، جز اولین کسانی بود که در ۱۹۴۵ این ایده را مورد انتقاد قرار داد که نظریه‌های توطئه پیچیدگی جهان را نادیده می‌گیرند: آنها فرض می‌کنند که همه رویدادها نتیجه طرح‌های مخفی هستند – و در این میان، تصادفات، آشفتگی‌ها و پیامدهای ناخواسته اقدامات انسانی را نادیده می‌گیرند (پوپر، ۲۰۱۳).

نمونه‌ای از این پویایی، روایتQAnon (1) است (حسینی،۲۰۲۱). این نظریه بر این ایده استوار است که یک الیت مخفی و شیطانی، در حالی که سیاست جهانی را هدایت می‌کند کودکان را ربوده و مورد آزار قرار می‌دهد. این نظریه هر شش ویژگی را شامل می‌شود: یک اقدام مخفی، توطئه‌گران قدرتمند، ادعاهای اثباتی (اغلب به شکل پیام‌های رمزآلود از سوی فردی ناشناس به نام “Q”)، رد تصادفات (زیرا هر رویداد بخشی از طرح مخفی یک الیت قدرتمند تفسیر می‌شود)، تقسیم‌بندی واضح خوب و بد (”خوب‌ها” میهن‌پرستان طرفدار ترامپ هستند که علیه یک الیت شیطانی و کودک‌آزار – “بدها” – می‌جنگند)، و شیطانی‌سازی گروه‌های خاص (نخبگان جهانی، سیاستمداران لیبرال، رسانه‌ها و غیره). علیرغم عناصر نامعقول، QAnon پیروانی در سراسر جهان یافته و نمونه‌ای بارز از چگونگی تحریف واقعیت توسط نظریه‌های توطئه است.

نظریه‌های توطئه در جامعه: در میانه روشنگری و ایجاد شکاف در میان توده مردم

نظریه‌های توطئه در جامعه نقشی دوگانه و متناقض ایفا می‌کنند: از یک سو می‌توانند شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر کرده و بی‌اعتمادی را گسترش دهند، و از سوی دیگر، گاه به افشای نارسایی‌ها و سوءاستفاده از قدرت نیز کمک می‌کنند. حضور آن‌ها بازتابی از ترس‌های عمیق، تردید نسبت به نهادها، و نیاز به روشنگری است. در هسته‌ی اصلی خود، نظریه‌های توطئه بیانگر نوعی بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای دولتی، سیاسی، اقتصادی و نخبگان اجتماعی‌اند. آن‌ها توضیحاتی جایگزین برای رویدادهایی ارائه می‌دهند که مردم آن‌ها را پیچیده یا ناعادلانه می‌دانند. در جوامع اقتدارگرا یا شدیداً قطبی‌شده، این نظریه‌ها می‌توانند صدای گروه‌هایی باشند که خود را طردشده یا محروم احساس می‌کنند. همین ویژگی در دوران بحران، که ناامنی‌ها افزایش می‌یابد و توضیحات رسمی ناکافی به نظر می‌رسند، آن‌ها را جذاب‌تر می‌سازد (Uscinski 2014).

توطئه‌هایی واقعی نیز وجود دارند که زمینه‌ساز شکل‌گیری چنین نظریه‌هایی شده‌اند. رسوایی واترگیت نمونه‌ای است که نشان می‌دهد توافق‌های پنهانی و سوءاستفاده از قدرت واقعاً می‌توانند وجود داشته باشند. در چنین مواردی، نظریه‌های توطئه گاه به جلب توجه عمومی به تناقض‌ها کمک کرده و بر نهادها فشار می‌آورند تا کاستی‌ها را با دقت بررسی کنند. به عنوان مثال، نظریه‌های بی‌شمار پیرامون ترور جان اف. کندی باعث شدند که این پرونده بارها بررسی شده و برخی جنبه‌های آن با نگاهی انتقادی مورد بازبینی قرار گیرد.

این نقش «نگهبان» نظریه‌های توطئه نشان می‌دهد که آن‌ها همیشه هم مخرب نیستند، بلکه گاه می‌توانند بیانگر شکاکیت سالم در جامعه باشند (Uscinski 2018). با این حال، آن‌ها خطراتی جدی نیز در بر دارند. با ساختن روایت‌های روشن و قاطع که جهان را به دو دسته‌ی «خیر» و «شر» تقسیم می‌کند، به دو قطبی کردن اجتماعی دامن می‌زنند. این نظریه‌ها به پیروان خود این احساس را می‌دهند که بخشی از اقلیتی روشنگر هستند، در حالی که گروه‌ها یا نهادهای دیگر را اهریمنی می‌سازند. این پویایی‌ها اغلب از طریق رسانه‌های اجتماعی تشدید می‌شوند، که با ایجاد «حباب‌های فیلتری» و «اتاق‌های پژواک» اجازه می‌دهند این روایت‌ها بدون مانع گسترش یافته و تثبیت شوند. در جریان همه‌گیری کووید-۱۹، پلتفرم‌هایی مانند تلگرام نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کردند، چرا که فضایی بدون نظارت برای پخش چنین محتواهایی فراهم آوردند (Kleinenvon Königslow 2021).

چرا مردم به نظریه‌های توطئه باور دارند؟

مردم به دلایل گوناگونی به نظریه‌های توطئه باور پیدا می‌کنند. این دلایل را می‌توان در سه سطح بررسی کرد: سطح فردی، گروهی، و اجتماعی.

در سطح فردی، افراد اغلب در پی یافتن توضیحاتی ساده برای مسائل پیچیده هستند تا حس کنترل را بازیابند. نظریه‌های توطئه رابطه‌ای روشن میان علت و معلول ترسیم می‌کنند و در عین حال نیاز به خاص بودن را برآورده می‌سازند. کسی که به آن‌ها باور دارد، معمولاً خود را عضوی از اقلیتی آگاه می‌بیند که حقیقت‌های پنهان را کشف کرده است.

در سطح گروهی، مسئله‌ی اصلی تعلق است. نظریه‌های توطئه روایتی از «ما در برابر دنیا» می‌سازند که پیروان را به هم نزدیک می‌کند. این هویت با مرزبندی نسبت به «دشمنان» یا بیگانگان تقویت می‌شود و انسجام درون‌گروهی را افزایش می‌دهد. در سطح اجتماعی، ساختارهای قدرت نقش تعیین‌کننده دارند. گروه‌های مخالف سیاسی از نظریه‌های توطئه برای فاسد نشان دادن نخبگان و تضعیف اعتماد به ساختارهای قدرت موجود بهره می‌برند. در عین حال، صاحبان قدرت نیز گاه روایت‌هایی در مورد توطئه‌گرانِ فرضی در سطوح بالاتر می‌سازند تا حواس مردم را از مشکلات خود منحرف کرده و وفاداری‌شان را جلب کنند (Imhoff 2024).

تلگرام در کانون توجه

نظریه‌های توطئه پدیده‌ای جدید در این قرن نیستند، اما انقلاب دیجیتال پویایی این نظریه‌ها را به طور اساسی تغییر داده است. امروزه از طریق شبکه‌های اجتماعی و سرویس‌های پیام‌رسانی مانند تلگرام، الگوهای تبیین جایگزین به صورت بلادرنگ - هم در سطح جهانی و هم در جوامع محلی - منتشر می‌شوند. آنچه قبلاً سال‌ها زمان می‌برد تا نهادینه شود، اکنون می‌تواند در عرض چند روز به یک پدیده اجتماعی تبدیل گردد. این بعد جدید، درک چگونگی شکل‌گیری و انتشار نظریه‌های توطئه را برای پژوهشگران و تصمیم‌گیرندگان بیش از پیش ضروری ساخته است.

یکی از دلایل این فوریت، گسترش سریع نظریه‌های توطئه در پلتفرم‌هایی مانند تلگرام به ویژه در دوران همه‌گیری کووید-۱۹ است. مطالعات نشان داده‌اند که نظریه‌های توطئه در زمان بحران‌های اجتماعی با شدت بیشتری منتشر می‌شوند (اشتاین۲۰۲۱). در طول همه‌گیری، نظریه‌هایی درباره توطئه‌های ادعایی واکسیناسیون یا نخبگان جهانی مخفی با استقبال گسترده‌ای مواجه شدند. افزایش فعالیت آنلاین در دوران قرنطینه این روند را تسریع کرد (فلدمن ۲۰۲۰).

طراحی این پلتفرم‌ها نقش محوری ایفا می‌کند. سرویس پیام‌رسان تلگرام محیطی تقریباً فاقد مقررات ارائه می‌دهد که در آن محتوا می‌تواند آزادانه منتشر شود. به همین دلیل تلگرام به یکی از مهم‌ترین عوامل انتشار نظریه‌های توطئه تبدیل شده است. عدم وجود نظارت، گروه‌ها و جوامعی با باورهای ایدئولوژیک توطئه‌گرایانه را جذب می‌کند. فقدان تأثیر الگوریتم‌های پیشنهاد محتوا که در پلتفرم‌هایی مانند ایکس (توییتر سابق) یا یوتیوب محتوا را اولویت‌بندی می‌کنند، امکان تحلیل جریان‌های اطلاعاتی هدایت‌شده توسط انسان را فراهم می‌سازد (کورلی۲۰۲۲؛ اورمان ۲۰۲۲).

بعد دیگر فوریت پژوهش به تأثیر نظریه‌های توطئه بر دموکراسی و سلامت عمومی مربوط می‌شود. حمله به کاپیتول ایالات متحده در ۶ ژانویه۲۰۲۱ که ارتباط تنگاتنگی با نظریه‌های QAnon داشت، نشان می‌دهد چگونه این روایت‌ها می‌توانند نهادهای دموکراتیک را تضعیف و رفتارهای افراطی را تشویق کنند (باند ۲۰۲۳). نظریه‌های توطئه تأثیرات قابل توجهی نیز بر سلامت عمومی دارند. بر اساس شورای آکادمی‌های کانادا (Council of Canadian Academies)، اطلاعات نادرست درباره کووید-۱۹ منجر به حدود ۲۸۰۰ مرگ اضافی و هزینه‌ای بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار کانادا شد (سلامت ۲۰۲۳). این امر به وضوح نشان می‌دهد که چگونه اطلاعات نادرست نه تنها بر رفتار فردی تأثیر می‌گذارد، بلکه آسیب‌های اجتماعی نیز ایجاد می‌کند.

پژوهش درباره نظریه‌های توطئه برای درک پویایی‌ها و مکانیسم‌های انتشار آنها ضروری است. این پژوهش به رمزگشایی تأثیر طراحی پلتفرم، الگوریتم‌ها و پویایی‌های اجتماعی بر انتشار اطلاعات نادرست کمک می‌کند و از این طریق تاب‌آوری جامعه در برابر چنین روایت‌هایی را تقویت می‌نماید.

چگونه درباره نظریه‌های توطئه تحقیق می‌کنیم؟

توسعه فناوری در سال‌ها و دهه‌های اخیر امکان نوع جدیدی از پژوهش درباره پدیده‌های جامعه‌شناختی مانند نظریه‌های توطئه را فراهم کرده است. به طور سنتی، تحقیقات کیفی در رشته‌های جامعه‌شناسی و روانشناسی در اولویت بوده است. در این روش‌ها از مصاحبه‌ها یا مطالعات قوم‌نگاری برای درک دلایل باور افراد به نظریه‌های توطئه و مکانیسم‌های روانشناختی و پویایی‌های اجتماعی پشت آن استفاده می‌شد. این رویکردها بینش عمیقی در مورد انگیزه‌های فردی و زمینه‌های اجتماعی ارائه می‌دهند، اما در بررسی الگوهای اجتماعی گسترده‌تر با محدودیت مواجه می‌شوند.

با دیجیتالی شدن فزاینده و گسترش رسانه‌های اجتماعی، امکان پژوهش درباره نظریه‌های توطئه در سطح جدیدی فراهم شده است: از طریق تحلیل حجم انبوهی از داده‌های رسانه‌های اجتماعی. در سال‌های اخیر، ابزارها و روش‌های این حوزه به سرعت توسعه یافته‌اند، به ویژه در زمینه تحلیل متن مبتنی بر رایانه که امکان تحلیل حجم زیادی از متون بدون نیاز به خواندن آنها را فراهم می‌کند. این روش‌های محاسباتی اکنون امکان پژوهش در مقیاس بزرگ را درباره محتوا و همچنین پویایی های انتشار نظریه‌های توطئه فراهم می‌کنند.

نمونه‌ای از این نوع جدید پژوهش، مجموعه داده‌های «آرشیو توهمات» (Schwurbelarchiv) در تلگرام است که در بایگانی اینترنت قابل دسترسی است. این مجموعه داده شامل بیش از ۶۰ میلیون پیام از گروه‌ها و کانال‌های آلمانی‌زبان تلگرام بین سال‌های۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ است که به نظریه‌های توطئه مختلف می‌پردازند. این مجموعه داده آنقدر جامع است که امکان مطالعه رفتار جمعی افراد در حلقه‌های نظریه توطئه را بدون نیاز به تحلیل افراد یا پیام‌های منفرد فراهم می‌کند. هدف شناسایی یا ارزیابی افراد نیست، بلکه درک پویایی‌ها و الگوهای رفتار جمعی است. از طریق تحلیل این مجموعه داده‌ها، ما مکانیسم‌های مؤثر بر محبوبیت نظریه‌های توطئه، میزان اطلاعات نادرست به اشتراک گذاشته شده در این شبکه‌ها و سرعت انتشار اطلاعات را بررسی می‌کنیم. با استفاده از تحلیل شبکه می‌توانیم بازیگران پرنفوذ در این گروه‌ها و میزان اتصال بخش‌های مختلف شبکه را مشخص کنیم.

چگونه میلیون‌ها پیام را بررسی می‌کنیم

وقتی معمولاً به مجموعه‌داده‌ها فکر می‌کنیم، اغلب جداولی از اعداد به ذهن می‌آیند که می‌توان با روش‌های آماری مختلف تحلیلشان کرد. اما متن - اعم از اخبار، نظرات یا سخنرانی‌ها - نیز می‌تواند به شکلی درآید که با فناوری‌هایی مانند پردازش زبان طبیعی (NLP) (Processing Natural Language) قابل تحلیل باشد. NLP کاربرد ویژه‌ای از یادگیری ماشین است که رابطی بین زبان‌شناسی و علوم کامپیوتر ایجاد می‌کند و هدف آن درک و تحلیل داده‌های متنی است. این فناوری‌ها به‌ویژه هنگام پردازش حجم عظیمی از متون است که بسیار مرتبط و مناسب ارزیابی می‌شوند، زیرا تحلیل دستی آن‌ها عملاً غیرممکن است. با استفاده از تکنیک‌هایNLP می‌توان الگوهایی در متون شناسایی کرد که بلافاصله برای چشم انسان آشکار نیستند. برای مثال با روش‌هایی مانند تحلیل احساسات می‌توان به سرعت و به صورت خودکار فضای حاکم بر بحث‌ها - اعم از مثبت، منفی یا خنثی - را ارزیابی کرد. مدل‌سازی موضوعی این امکان را فراهم می‌کند که بدون نیاز به خواندن تک‌تک پیام‌هایا بخش‌های متنی، موضوعات یا کلیدواژه‌های پرتکرار در حجم زیادی از متن شناسایی شوند. این روشی کارآمد برای تشخیص روایت‌ها و روندهای کلیدی در مجموعه‌داده‌های عظیم است.

اطلاعات نادرست در اتاق‌های پژواک

بخشی از تحلیل مجموعه‌داده‌های آرشیو توهمات (Schwurbelarchiv) به کیفیت یا اعتبار لینک‌های منتشرشده به صفحات خبری در گروه‌های تلگرام مربوط می‌شود. برای ارزیابی کیفیت اخبار از اطلاعات «نگهبان خبر» (News-Guard) استفاده می‌کنیم، سازمانی که اعتبار منابع خبری را بر اساس معیارهای روزنامه‌نگاری ارزیابی و به هر صفحه خبری نمره‌ای بین۰ تا ۱۰۰ می‌دهد. نمره بالا نشان‌دهنده منبعی قابل اعتماد و نمره پایین حاکی از اطلاعات نادرست یا گزارش‌گیری یک‌جانبه است.

این امتیازها امکان تحلیل کیفیت لینک‌های به اشتراک‌گذاشته شده در گروه‌های تلگرام را فراهم می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد بخش قابل توجهی (بیش از ۴۰ درصد) از این لینک‌ها به منابعی با امتیاز پایین نگهبان خبر (زیر۶۰) منتهی می‌شوند. برای مقایسه، تحلیل ارتباطات سیاستمداران در توییتر نشان می‌دهد تنها ۴ تا ۱۰ درصد لینک‌های منتشرشده به منابع کم‌اعتبار اشاره دارند. شیوع بالای لینک‌های غیرقابل اعتماد در تلگرام بازتابی از طبیعت بی‌قاعده این پلتفرم است.

چگونه چت‌های ابرپخش‌کننده (Superspreader-Chats)، روایت‌های توطئه‌گرایانه را در تلگرام هدایت می‌کنند

برای درک بهتر پدیده نظریه‌های توطئه در شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام، مهم است که نحوه انتشار آن‌ها روشن شود. در اینجا بین دو حالت تفاوت قائل می‌شویم: انتشار عمدتاً توسط چند بازیگر تأثیرگذاریا انتشار از طریق گفتمان «ارگانیک» و غیرمتمرکز توده مردم. این تمایز بینش مهمی درباره مکانیسم‌های انتشار اطلاعات در تلگرام و پویایی‌های چنین شبکه‌هایی ارائه می‌دهد. اگر گفتمان به شدت تحت تأثیر چند بازیگر محوری باشد، این موضوع نشان‌دهنده پتانسیل تلگرام برای دستیابی به مخاطبان گسترده با صرف کمترین تلاش از طریق تعیین هدفمند روایت‌هاست. اما اگر گفتمان به صورت ارگانیک شکل بگیرد، نشان‌دهنده انتشار خودجوش و تا حد زیادی کنترل‌نشده توسط بازیگران متعدد است که از پویایی‌های جمعی ناشی می‌شود.

این پرسش‌ها برای ارزیابی نقش پلتفرم‌هایی مانند تلگرام در انتشار نظریه‌های توطئه و اطلاعات نادرست مرتبط با آن‌ها حیاتی هستند. اگر فقط چند گروه یا فرد تأثیرگذار بر گفتمان مسلط باشند، این موضوع می‌تواند توضیح دهد که چگونه برخی روایت‌ها چنین بازتاب گسترده‌ای پیدا می‌کنند و چرا محتواها اغلب به طور همزمان در گروه‌های مختلف ظاهر می‌شوند. برای درک بهتر این موضوع، شبکه‌هایی ایجاد می‌شوند که جریان اطلاعات بین گروه‌ها را نمایش می‌دهند.

در چنین تحلیلی، گروه‌های تلگرام به عنوان گره‌های شبکه (دایره‌ها در شکل) نمایش داده می‌شوند، در حالی که فلش‌های بین گره‌ها نشان‌دهنده ارسال پیام‌ها بین گروه‌ها هستند. ضخامت فلش نشان می‌دهد که محتواها چند بار از یک گروه به گروه دیگر ارسال شده‌اند. با این روش می‌توان تشخیص داد که کدام گروه‌ها به عنوان توزیع‌کنندگان مرکزی اطلاعات عمل می‌کنند و شبکه‌ها تا چه حد تحت تأثیر ساختارهای متمرکز یا غیرمتمرکز هستند.

نتایج این تحلیل‌ها نشان می‌دهد که ۱۰ درصد از گروه‌هایی که بیشترین ارسال مجدد را دارند - موسوم به «گروه‌های ابرپخش‌کننده» (Superspreader-Gruppen) - مسئول نزدیک به ۹۵ درصد از پیام‌های ارسال شده هستند. این موضوع حاکی از آن است که گفتمان به شدت تحت تأثیر چند گروه تأثیرگذار است. این گروه‌ها نقش کلیدی در انتشار محتوا دارند، در حالی که گروه‌های کوچک‌تر اغلب فقط به عنوان نقاط پایانی جریان اطلاعات عمل می‌کنند.

چرا محتوای تلگرام بیشتر از ترندهای توییتر دوام می‌آورد

این بینش که گفتمان در شبکه‌های تلگرام به شدت توسط چند گروه مرکزی هدایت می‌شود، مبنایی برای تحلیل سرعت حرکت اطلاعات در شبکه فراهم می‌کند. در حالی که تحلیل شبکه نشان می‌دهد کدام گروه‌ها بر جریان اطلاعات تسلط دارند، درک مدت زمان فعال ماندن محتواها در شبکه نیز به همان اندازه مهم است. سرعت ارسال مجدد پیام‌ها و مدت زمان انتشار تک‌تک پیام‌ها، سرنخ‌های مهمی درباره اثربخشی تلگرام در مقایسه با سایر پلتفرم‌ها برای حفظ مرتبط بودن محتوا در بازه زمانی طولانی‌تر ارائه می‌دهند.

تحلیل آرشیو توهمات (Schwurbelarchiv) نشان می‌دهد که انتشار پیام‌ها در تلگرام نسبتاً کند کاهش می‌یابد. پس از حدود یک روز، به‌طور متوسط ۷۵ درصد از ارسال‌های مجدد یک پیام انجام شده است و پس از یک ماه، فرآیند ارسال مجدد برای۹۵ درصد از محتواها به پایان رسیده است. در مقایسه،تحلیل مشابهی از پلتفرم توییتر نشان می‌دهد که بیش از ۹۵ درصد از تمام واکنش‌های ناشی از یک پست – مستقیم یا غیرمستقیم - در ۲۴ ساعت اول ایجاد می‌شوند. تنها یک روز پس از پست اولیه، به ندرت واکنش بیشتری ایجاد می‌کند. (Pfeffer, Matter, Sargsyan 2023).

توضیح احتمالی این امر ساختار پلتفرم‌هاست. در حالی که توییتر با الگوریتم پیشنهاد خود باعث می‌شود محتواها به سرعت از دید خارج شوند، جریان اطلاعات در تلگرام برای مدت طولانی‌تری فعال می‌ماند. این امر باعث می‌شود پیام‌ها در بازه زمانی طولانی‌تری در گروه‌های مختلف گردش داشته باشند.

پویایی کندتر انتشار محتوای تلگرام مزیت ماندگاری طولانی‌تر را ارائه می‌دهد، به طوری که نظریه‌های توطئه یا اطلاعات نادرست اگرچه به سرعت ویروسی نمی‌شوند، اما می‌توانند به صورت پایدار در شبکه‌ها باقی بمانند. این تفاوت با پلتفرم‌هایی مانند توییتر نشان می‌دهد که طراحی پلتفرم تا چه حد بر طول عمر و دسترسی محتوا تأثیر می‌گذارد - عاملی که باید در تحلیل پویایی اطلاعات و توسعه راهبردهای مداخله در نظر گرفته شود.

قدرت پلتفرم‌ها و مسئولیت سیاست

انتشار نظریه‌های توطئه و اطلاعات نادرست در فضای دیجیتال معضل مرکزی زمانه ماست: در حالی که از یک سو رسانه‌های اجتماعی فضایی برای آزادی بیان فراهم می‌کنند، از سوی دیگر می‌توانند به عنوان شتاب‌دهنده‌ای برای اطلاعات نادرست و تفرقه‌افکنی اجتماعی عمل کنند. تحقیقات ما نشان می‌دهد که طراحی پلتفرم‌ها - از اتاق‌های پژواک بی‌قاعده تا محتواهای بادوام - به طور اساسی بر پویایی روایت‌های توطئه‌گرایانه تأثیر می‌گذارد؛ از سرعت انتشار محتوا گرفته تا نوع محتوایی که به ما نمایش داده می‌شود.

تسلط معدود گروه‌های «ابرپخش‌کننده» همزمان پتانسیل نفوذ هدفمند اطلاعات به کل شبکه‌ها را نشان می‌دهد. اینجا جایی است که سیاست نیز وارد عمل می‌شود: با «قانون خدمات دیجیتال» (DSA) اتحادیه اروپا برای اولین بار چارچوب نظارتی ایجاد می‌شود که پلتفرم‌ها را ملزم می‌کند ریسک‌های سیستماتیک خود برای جامعه را ارزیابی و مسئولیت تأثیر الگوریتم‌های خود را بپذیرند. DSA تمرکز را از نظارت بر تک‌تک مطالب به ارزیابی جامع ریسک‌های اجتماعی - از جمله تأثیرات بر گفتمان مدنی و فرآیندهای دموکراتیک - گسترش می‌دهد و پلتفرم‌ها را به شفافیت در نحوه اولویت‌بندی و نمایش محتوا ملزم می‌کند.

این مقررات گام اولیه ضروری برای محدود کردن قدرت رسانه‌های اجتماعی است، زیرا پلتفرم‌هایی مانند تلگرام تاکنون به عنوان پناهگاه‌ها و کانال‌های ایده‌آل انتشار ایدئولوژی‌های توطئه‌گرایانه عمل کرده‌اند. بنابراین، بحث درباره خطرات بالقوه نظریه‌های توطئه نه تنها پرسشی درباره واقعیت در مقابل خیال‌پردازی، بلکه همچنین پرسشی درباره طراحی فضاهای دیجیتال و مکانیسم‌هایی است که انتشار نظریه‌های توطئه را تسهیل یا مهار می‌کنند.

——————-
۱: QAnon یک تئوری توطئه‌ی گسترده و راست‌گرای افراطی است که در اواخر سال ۲۰۱۷ در فضای اینترنت ظهور کرد. این جنبش حول محور یک فرد یا گروه ناشناس با نام “Q” می‌چرخد که ادعا می‌کند به اطلاعات محرمانه‌ای از داخل دولت ایالات متحده دسترسی دارد.

باورهای اصلی QAnon:

۱. “طوفان” (The Storm):
- ادعا می‌کند که یک گروه شیطانی از نخبگان جهانی (از جمله سیاستمداران، هنرمندان و افراد مشهور) کودکان را قربانی می‌کنند و از خون آن‌ها برای کسب قدرت استفاده می‌نمایند.
- پیش‌بینی می‌کند که یک رویداد بزرگ (”طوفان”) رخ خواهد داد که در آن هزاران نفر از این نخبگان دستگیر و اعدام خواهند شد.

۲. ترامپ به عنوان ناجی:
- طرفداران QAnon معتقدند دونالد ترامپ به طور مخفیانه در حال مبارزه با این شبکه‌ی شیطانی است و در نهایت آن‌ها را نابود خواهد کرد.

۳. دشمنان خیالی:
- دموکرات‌ها، رسانه‌های جریان اصلی، بانک‌داران بین‌المللی و سازمان‌هایی مانند FBI و CIA بخشی از این توطئه‌ی جهانی معرفی می‌شوند.

تأثیرات و گسترش:
- QAnon ابتدا در فروم‌های اینترنتی مانند 4chan و 8kun شکل گرفت، اما به سرعت در شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، توییتر و یوتیوب پخش شد.
- برخی از هواداران آن در رویدادهای خشونت‌آمیز، مانند حمله به کاپیتول ایالات متحده در ۶ ژانویه ۲۰۲۱، مشارکت داشتند.
- این جنبش به یک پدیده جهانی تبدیل شده و در کشورهای دیگر مانند آلمان، بریتانیا و استرالیا نیز طرفدارانی دارد.
به طور خلاصه، QAnon یک جنبش توطئه‌گرای خطرناک است که با انتشار اطلاعات نادرست و تحریک خشونت، تهدیدی برای امنیت و ثبات اجتماعی محسوب می‌شود.


* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین متن تهیه شده است.

Literatur:
● Bond, B. A.; Neville-Shepard, R. (2023): The rise of presidential eschatology: Conspiracy theories, religion, and the January 6th insurrection. American Behavioral Scientist, 681-696.
● Literatur Bond, B. A.; Neville-Shepard, R. (2023): The rise of presidential eschatology: Conspiracy theories, religion, and the January 6th insurrection. American Behavioral Scientist, 681-696.
● Curley, C.; Siapera, E. (2022): Covid-19 Protesters and the Far Right on Telegram: Co-Conspirators or Accidental Bedfellows? Social Media + Society, https://journals.sagepub.com/ doi/10.1177/20563051221129187.
●  Europaische Kommission (2020): Identifying Conspiracy Theories, https://commission.europa.eu/strategyand- policy/coronavirus-response/fighting-disinformation/ identifying-conspiracy-theories_en, Zugriff am 23. April 2025.
Feldmann, A.; Gasser, O.; Lichtblau, F.; Pujol, E.; Poese, I.; Dietzel, C.; Wagner, D.; Wichtlhuber, M.; Tapiador, J.; Vallina-Rodriguez, N.; Hohlfeld, O.;
●  Smaragdakis, G. (2020): The Lockdown Effect: Implications of the COVID-19-Pandemic on Internet Traffic. Proceedings of the ACM Internet Measurement Conference.
●  Health, E. P. (23. Marz 2023): Fault Lines. The Council of Canadian Academies, https://www.cca-reports. ca/reports/the-socioeconomic-impacts-of-health-andscience- misinformation/, Zugriff am 23. April 2024.
●  Hoseini, M.; Feldmann, A.; Melo, P.; Benevenuto, F.; Zannettou, S. (2021): On the Globalization of the QAnon Conspiracy Theory Through Telegram. Ar- Xiv. https://arxiv.org/pdf/2105.13020. Imhoff, R. (2024): Die Psychologie der Verschworungstheorien. Hogrefe, Gottingen.
● Kleinen-von Konigslow, K.; von Nordheim, G. (2021): Verschworungstheorien in sozialen Netzwerken am Beispiel von QAnon. Bundeszentrale fur politische Bildung: https://www.bpb.de/shop/zeitschriften/apuz/ verschwoerungstheorien-2021/339281/verschwoerungstheorien- in-sozialen-netzwerken-am-beispielvon- qanon/, Zugriff am 23. April 2025.
● Lasser, J.; Aroyehun, S. T.; Simchon, A.; Carrella, F.;
● Garcia, D.; Lewandowsky, S. (2022): Social media sharing of low-quality news sources by political elites. PNAS Nexus, 1(4), S. 186ff, 6, https://doi. org/10.1093/pnasnexus/pgac186.
●  Newsguard (2020): Newsguard Tech. Rating Process and Criteria: http://www.newsguardtech.com/ratings/rating-process- criteria/, Zugriff am 23. April 2025.
●  Proceedings of the International AAAI Conference on Web and Social Media 17:1163-1167,DOI:10.1609/ icwsm.v17i1.22228, https://www.researchgate.net/ publication/371527325_The_Half-Life_of_a_Tweet
●  Popper, K. (2013): The Open Society and Its Enemies. Princeton University Press, Princeton.
●  Stein, R. A.; Ometa, O.; Shetty, S. P.; Katz, A.; Poppitu, M. I.; Brotherton, R. (2021): Conspiracy theories in the era of COVID-19: A tale of two pandemics. International Journal of Clinical Practice, https://pmc. ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC7995222/.
●  Stryker, C.; Holdsworth, J. (2024): Was ist NLP? https://www.ibm.com/de-de/topics/natural-language- processing, Zugriff am 11. August 2024. Urman, A.; Katz, S. (2022): What they do in the shadows: examining the far-right networks on Telegram. Inf., Commun. Soc., S. 904 – 923.
●  Uscinski, J. E.; Parent, J. M. (2014): American Conspiracy Theories. Oxford University Press, Oxford, New York.
●  Uscinski, J. E. (2018): The Study of Conspiracy theories. Argumenta.Virchow, F. (1. Marz 2022). Bundeszentrale fur politische Bildung, https://www.bpb. de/themen/rechtsextremismus/dossier-rechtsextremismus/ 508468/querdenken-und-verschwoerungserzaehlungen- in-zeiten-der-pandemie/, Zugriff am 23. April 2025.

Das IDea_Lab der Universität Graz Mit maschinellem Lernen der Dynamik von Verschwörungstheorien auf der Spur Elisabeth Höldrich skeptiker 2/2025






نظر شما درباره این مقاله:







حمله نظامی، نقشه جنگ داخلی و تجزیه ایران ">
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 16:49

حمله نظامی، نقشه جنگ داخلی و تجزیه ایران







نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه در محکومیت اخراج فله‌ای مهاجران افغانستانی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 16:48

بیانیه در محکومیت اخراج فله‌ای مهاجران افغانستانی







نظر شما درباره این مقاله:







«آتش بس»، کدام «آتش»، «بس» است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 13:54

«آتش بس»، کدام «آتش»، «بس» است







نظر شما درباره این مقاله:







ایران در جنگ به پنج پایگاه نظامی اسرائیل حمله کرد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 12:36

ایران در جنگ به پنج پایگاه نظامی اسرائیل حمله کرد


تلگراف / ۵ ژوئیه ۲۰۲۵

بر اساس داده‌های راداری که روزنامه تلگراف به آن دسترسی داشته است، به نظر می‌رسد موشک‌های ایران در جریان جنگ اخیر ۱۲ روزه، مستقیماً به پنج تأسیسات نظامی اسرائیل اصابت کرده‌اند.

مقامات اسرائیلی این حملات را علنی نکرده‌اند و به دلیل قوانین سختگیرانه سانسور نظامی، امکان گزارش‌دهی درباره آن‌ها از داخل این کشور وجود ندارد.

این حملات، جنگ تبلیغاتی بین دو طرف را پیچیده‌تر خواهد کرد، چرا که هر یک ادعای پیروزی قطعی دارند.

داده‌های جدید توسط پژوهشگران آمریکایی دانشگاه اورگان استیت در اختیار تلگراف قرار گرفته است. این محققان در استفاده از داده‌های راداری ماهواره‌ای برای شناسایی خسارات ناشی از بمباران در مناطق جنگی تخصص دارند.

بر اساس این داده‌ها، شش موشک ایرانی به پنج تأسیسات نظامی در شمال، جنوب و مرکز اسرائیل اصابت کرده که پیش‌تر گزارش نشده بود. از جمله این اهداف، یک پایگاه هوایی مهم، یک مرکز جمع‌آوری اطلاعات و یک پایگاه لجستیکی بوده است.

نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) در پاسخ به درخواست تلگراف اعلام کردند در مورد نرخ رهگیری موشک‌ها یا خسارات واردشده به پایگاه‌هایشان اظهارنظر نخواهند کرد.

یک سخنگو گفت: «آنچه می‌توانیم بگوییم این است که تمام واحدهای مرتبط در طول عملیات، عملکرد پیوسته و بدون اختلال داشتند.»

این حملات به تأسیسات نظامی، علاوه بر ۳۶ مورد دیگر است که مشخص شده سیستم‌های دفاع هوایی اسرائیل را شکافته و خسارات قابل‌توجهی به زیرساخت‌های مسکونی و صنعتی وارد کرده‌اند.

علیرغم خسارات گسترده به اموال مسکونی در سراسر اسرائیل، تنها ۲۸ اسرائیلی کشته شدند که نشان‌دهنده سیستم هشدار پیشرفته و استفاده منظم مردم از پناهگاه‌ها و اتاق‌های امن است.

تحلیل تلگراف نشان می‌دهد اگرچه اکثر موشک‌های ایران رهگیری شدند، اما درصد موشک‌های نفوذکننده در هشت روز اول جنگ به‌تدریج افزایش یافته است.

به گفته کارشناسان، دلایل این امر مشخص نیست، اما ممکن است شامل محدودیت در ذخیره موشک‌های رهگیر اسرائیل، بهبود تاکتیک‌های شلیک ایران و احتمالاً استفاده از موشک‌های پیشرفته‌تر باشد.

اگرچه گنبد آهنین شناخته‌شده‌ترین سیستم دفاع هوایی اسرائیل است، اما در واقع برای مقابله با پرتابه‌های کوتاه‌برد مانند خمپاره طراحی شده و تنها بخشی از سیستم دفاع هوایی چندلایه این کشور محسوب می‌شود.

در لایه میانی، سیستم دفاع هوایی تیر داوود قرار دارد که برای رهگیری پهپادها و موشک‌های با برد تا ۳۰۰ کیلومتر بهینه‌سازی شده است. در بالاترین سطح نیز سیستم آرو قرار دارد که موشک‌های بالیستیک دوربرد را پیش از ورود مجدد به جو هدف می‌گیرد.

نکته مهم این است که سیستم‌های دفاعی اسرائیل در طول ۱۲ روز جنگ، توسط دو سیستم دفاع موشکی THAAD آمریکا (مستقر در زمین) و سامانه‌های رهگیر نصب‌شده بر کشتی‌های آمریکایی در دریای سرخ پشتیبانی می‌شدند.

برآورد می‌شود آمریکا در طول جنگ حداقل ۳۶ موشک رهگیر THAAD شلیک کرده که هزینه هر یک حدود ۱۲ میلیون دلار بوده است.

در اسرائیل، کشوری کوچک و پرتراکم با تنها ۹.۷ میلیون نفر جمعیت، نفوذ موشک‌ها به سیستم‌های دفاع موشکی مشهور این کشور شوک‌آور بوده است، به‌طوری که مقامات مجبور شدند اعلام کنند این سیستم‌ها «ضد نفوذ کامل نیستند».

تخریب خانه‌های ۱۵ هزار اسرائیلی

۱۵ هزار نفر که خانه‌های خود را از دست داده‌اند، به‌ویژه مورد توجه قرار گرفته‌اند، چرا که در هتل‌های سراسر کشور اسکان داده شده‌اند و محدودیت‌های سایت‌های مسکونی به‌صورت آزادانه گزارش شده است.

اما در داخل اسرائیل نیز سوءظن فزاینده‌ای وجود دارد که اهداف نظامی مورد اصابت قرار گرفته‌اند.

راویو دروکر، یکی از شناخته‌شده‌ترین روزنامه‌نگاران اسرائیلی از کانال ۱۳، هفته گذشته گفت: «تعداد زیادی اصابت موشک‌های [ایرانی] به پایگاه‌های نظامی اسرائیل و سایت‌های استراتژیک رخ داده که تا امروز درباره آن‌ها گزارش نشده است... این وضعیتی ایجاد کرده که مردم نمی‌دانند موشک‌های ایران چقدر دقیق بودند و در بسیاری از نقاط چقدر خسارت وارد کردند.»

کوری شر، پژوهشگر دانشگاه اورگان استیت، گفت تیم او در حال انجام ارزیابی کامل‌تری از خسارات موشکی در اسرائیل و ایران است و یافته‌های خود را در حدود دو هفته آینده منتشر خواهد کرد.

او توضیح داد که داده‌های راداری مورد استفاده آن‌ها، تغییرات در محیط ساخت‌شده را برای شناسایی انفجارها اندازه‌گیری می‌کند و تأیید قطعی اصابت‌ها مستلزم گزارش‌های میدانی از سایت‌های نظامی یا تصاویر ماهواره‌ای است.

تحلیل داده‌های تلگراف نشان می‌دهد سیستم‌های دفاعی مشترک آمریکا و اسرائیل به‌طور کلی عملکرد خوبی داشتند، اما تا روز هفتم جنگ، حدود ۱۶ درصد از موشک‌ها نفوذ کردند.

این رقم تقریباً با برآورد قبلی نیروهای دفاعی اسرائیل درباره سیستم دفاعی که نرخ موفقیت را ۸۷ درصد اعلام کرده بود، مطابقت دارد.

در ایران، مقامات جمهوری اسلامی و رسانه‌های دولتی از تصاویر نفوذ موشک‌ها به سیستم‌های دفاع هوایی اسرائیل استفاده می‌کنند تا به مخاطبان داخلی بقبولانند که در این جنگ پیروز شده‌اند.

در رسانه‌های ایران کاریکاتورهایی منتشر شده که گنبد آهنین را مسخره می‌کنند و بر روی فیلم‌های اصابت موشک‌ها به شهرهای اسرائیل، سرودهای انقلابی پخش می‌شود.

مقامات ایرانی می‌گویند روش اصلی نفوذ به دفاع هوایی اسرائیل، استفاده همزمان از موشک‌ها و پهپادها برای سردرگم کردن سیستم‌های دفاعی بوده است.

به ادعای آن‌ها، ترکیب موشک‌های سریع و پهپادهای کند، دفاع اسرائیل را گیج کرده و توجه آن‌ها را تقسیم کرده است.

یک مقام ایرانی به تلگراف گفت: «هدف اصلی پرتاب [پهپادهای انتحاری] به سمت اسرائیل، مشغول نگه‌داشتن سیستم‌های آنهاست. بسیاری از آن‌ها حتی نفوذ نمی‌کنند و رهگیری می‌شوند، اما باز هم باعث سردرگمی می‌شوند.»

ادعاهای سرلشکر علی فضلی

سرلشکر علی فضلی، معاون فرمانده کل سپاه پاسداران، پنجشنبه شب در تلویزیون دولتی ظاهر شد و ادعای غیرقابل‌باوری کرد که «ایران در بهترین وضعیت دفاعی در ۴۷ سال تاریخ انقلاب اسلامی قرار دارد و هرگز از نظر آمادگی نظامی، انسجام عملیاتی و روحیه رزمندگان در چنین سطحی نبوده‌ایم.»

این در حالی است که اسرائیل توانسته است در سراسر ایران به میل خود حمله کند و خسارات قابل‌توجهی به رهبری نظامی و برنامه هسته‌ای این کشور وارد شده است.

با این حال، به احتمال زیاد بخش بزرگی از زرادخانه موشک‌های بالیستیک ایران دست‌نخورده باقی مانده است. حتی بر اساس برآوردهای اسرائیلی، تنها نیمی از پرتابگرهای موشکی ایران در جنگ ۱۲ روزه نابود شده‌اند و ذخایر قابل‌توجهی از موشک‌ها باقی است.

یک مقام نظامی اسرائیل روز پنجشنبه گفت: «ایران حدود ۴۰۰ پرتابگر داشت که ما بیش از ۲۰۰ مورد را نابود کردیم و این باعث ایجاد گلوگاه در عملیات موشکی آن‌ها شد.»

وی افزود: «برآورد ما این بود که ایران در آغاز این درگیری حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ موشک بالیستیک داشت. اما آن‌ها به‌سرعت به سمت استراتژی تولید انبوه حرکت می‌کنند و ممکن است ذخیره موشکی آن‌ها در چند سال آینده به ۸۰۰۰ یا حتی ۲۰۰۰۰ موشک برسد.»

سرلشکر فضلی ادعا کرد که «شهرهای زیرزمینی موشکی» ایران دست‌نخورده باقی مانده‌اند.

او روز پنجشنبه گفت: «ما حتی درِ یکی از شهرهای موشکی خود را هم باز نکرده‌ایم. برآورد ما این است که تاکنون تنها ۲۵ تا ۳۰ درصد از توان موشکی موجود استفاده شده و در عین حال، چرخه تولید به‌طور قدرتمندانه از این ظرفیت عملیاتی پشتیبانی می‌کند.»






نظر شما درباره این مقاله:







اروپایی‌ها امید اندکی به توافق با ایران دارند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 9:11

اروپایی‌ها امید اندکی به توافق با ایران دارند


الن فرانسیس / واشنگتن پست / ۴ جولای ۲۰۲۵

مقامات اروپایی می‌گویند ارزیابی‌های اولیه آن‌ها نشان می‌دهد که حملات آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را به طور گسترده عقب انداخته اما برخلاف ادعای رئیس‌جمهور دونالد ترامپ، آن را به طور کامل نابود نکرده است. با این حال، اروپایی‌ها نگرانند که آنچه واقعاً نابود شده، شانس دستیابی به توافقی درباره برنامه هسته‌ای ایران در آینده نزدیک باشد.

مقامات اروپایی تأکید دارند که تنها راه برای نظارت و محدود کردن فعالیت‌های هسته‌ای تهران، مذاکره است، اما باور دارند حملات اسرائیل و سپس ایالات متحده، انگیزه‌های جدیدی برای ایران ایجاد کرده تا به طور مخفیانه به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای برود.

در همین حال، ترامپ این هفته اعلام کرد که «هیچ پیشنهادی به ایران نمی‌دهد» و حتی «با آن‌ها صحبت هم نمی‌کند، چون ما تأسیسات هسته‌ای‌شان را کاملاً نابود کردیم.» این در حالی است که چند روز قبل گفته بود مذاکرات می‌تواند همین هفته از سر گرفته شود.

سه مقام اروپایی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، می‌گویند حملات آمریکا فضای تهران را سخت‌تر کرده و می‌تواند برای رهبران ایران اثبات کند که بهترین بازدارنده، توسعه ظرفیت ساخت بمب هسته‌ای است.

با وجود این بدبینی، اروپایی‌ها برای آغاز مجدد مذاکرات با ایرانی که آن را پس از حملات اسرائیل و آمریکا تضعیف‌شده می‌دانند، فشار می‌آورند و امیدوارند پنجره محدودی برای بهره‌برداری از این وضعیت و آتش‌بس شکننده فعلی وجود داشته باشد.

با این حال، مقامات اروپایی اذعان دارند که متقاعد کردن دو طرف برای بازگشت به میز مذاکره برای یک توافق جامع هسته‌ای — به ویژه توافقی که شامل کشورهای اروپایی و احتمالاً سایر قدرت‌های جهانی باشد — دشوار خواهد بود.

ترامپ اغلب از مواضع خود منحرف می‌شود و به توافق علاقه دارد، بنابراین اروپایی‌ها می‌دانند که ممکن است نظر او تغییر کند. با این حال، اگر او مذاکرات با تهران را از سر بگیرد، ممکن است بدون رهبران اروپایی که از زمان روی کار آمدنش آن‌ها را به حاشیه رانده، این کار را انجام دهد. مشخص نیست اروپایی‌ها چه میزان نفوذ بر رئیس‌جمهوری دارند که ماه گذشته به بمباران اسرائیل پیوست و سپس بدون مشورت با متحدان سنتی آمریکا در اروپا، پایان آن را اعلام کرد.

برای ایران، لغو تحریم‌ها ممکن است در بلندمدت انگیزه کافی برای توافق ایجاد کند. اما رهبران اروپایی اذعان دارند که نمی‌توانند به مقامات ایرانی تضمین دهند که آمریکا یا اسرائیل از حملات یک‌جانبه آینده خودداری خواهند کرد.

مقامات اروپایی می‌گویند محاسبات تهران پس از آغاز حمله نظامی اسرائیل که مذاکرات آغازشده توسط ترامپ را از مسیر خارج کرد و پس از آنکه ترامپ ابتدا خود را از حملات اسرائیلی‌ها دور کرد اما سپس دستور بمباران سه سایت هسته‌ای ایران را داد، در حال تغییر است.

میشل دوکلوس، دیپلمات سابق فرانسوی و عضو اندیشکده مونتنی پاریس، می‌گوید: «احتمالاً رژیم ایران مصمم‌تر خواهد شد که به سمت بمب برود و این کار را تا حد امکان مخفیانه انجام دهد.» او تأکید می‌کند تمایل تهران به مذاکره «تا حدی به توازن قدرت جدید در تهران» و جذابیت اقتصادی یک توافق با آمریکا بستگی دارد.

در عین حال، دوکلوس می‌گوید ترامپ احتمالاً آگاه است که «در نهایت، برنامه هسته‌ای ایران را نابود نکرده است. بنابراین احتمال اندکی وجود دارد که به نوعی مذاکره روی آورد».

وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، این هفته نسبت به ازسرگیری سریع دیپلماسی ابراز تردید کرد. او گفت تهران به «زمان بیشتری» و همچنین تضمین‌هایی نیاز دارد که آمریکا در جریان مذاکرات دوباره حمله نخواهد کرد. عراقچی به سی‌بی‌اس نیوز گفت: «فکر نمی‌کنم مذاکرات به این سرعت از سر گرفته شود»، اما افزود: «درهای دیپلماسی هرگز به طور کامل بسته نمی‌شود».

ایران که همواره تأکید داشته برنامه هسته‌ای‌اش صرفاً غیرنظامی است، پیش‌تر در توافق ۲۰۱۵ که با میانجی‌گری دولت اوباما و کشورهای اروپایی و همچنین روسیه و چین حاصل شد، متعهد شده بود به دنبال سلاح هسته‌ای نرود. ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود از این توافق خارج شد و اروپایی‌ها را در تلاش برای حفظ آن تنها گذاشت.

یکی از مقامات اروپایی گفته است چارچوب هرگونه مذاکره جدید به شدت به میزان خسارت وارده به سایت‌های هسته‌ای ایران و ظرفیت باقی‌مانده بستگی دارد، اما تعیین قطعی این موضوع زمان‌بر خواهد بود.

ارزیابی‌های اولیه اروپایی‌ها این است که حملات آمریکا به تأسیسات غنی‌سازی فردو و نطنز و مجتمع هسته‌ای اصفهان خسارات شدیدی وارد کرده اما برنامه هسته‌ای ایران را به طور کامل از بین نبرده است. تحلیل‌گران می‌گویند بمباران با قدرت آتش گسترده آمریکا احتمالاً خسارات جدی به بار آورده، اما میزان تخریب و مدت زمان لازم برای بازسازی آن همچنان محل بحث است. برخی ارزیابی‌های اولیه اروپایی حتی حاکی از آن است که ایران ممکن است پیش از حمله، ذخایر اورانیوم با غنای بالا را جابجا کرده باشد.

مقامات اروپایی به همتایان ایرانی خود هشدار داده‌اند که از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) خارج نشوند یا بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) را اخراج نکنند. بازرسان از زمان آغاز حملات اسرائیل در ماه گذشته نتوانسته‌اند از سایت‌های هسته‌ای بازدید کنند. ایران این هفته اقداماتی برای تعلیق همکاری با آژانس تصویب کرد و آژانس اعلام کرد تیمی از بازرسانش تهران را ترک کرده‌اند که این موضوع بن‌بست نظارتی را عمیق‌تر کرده است.

یک دیپلمات اروپایی گفت اقدامات ایران درباره آژانس می‌تواند تلاشی برای کسب اهرم در مذاکرات آینده باشد و مقامات آمریکایی نیز سیگنال‌های متناقضی درباره نحوه تعامل با ایران ارسال کرده‌اند. این دیپلمات افزود: «حالا باید منتظر بمانیم و ببینیم در تهران و واشنگتن چه اتفاقی می‌افتد».

مقامات اعلام کردند صرف‌نظر از موضع واشنگتن، کانال‌های ارتباطی با ایران را باز نگه خواهند داشت. اما حمله آمریکا که تنها یک روز پس از دیدار مقامات اروپایی با عراقچی در ژنو رخ داد، نشان داد که تلاش دیپلماتیک اروپا به تنهایی می‌تواند بی‌ثمر باشد و تقریباً قطعاً برای رسیدن به هدف اروپایی‌ها — یعنی توافقی برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران مشابه توافق ۲۰۱۵ که پاییز امسال منقضی می‌شود — کافی نخواهد بود.

مقامات اروپایی که در تدوین آن توافق نقش داشتند، معتقدند خروج ترامپ در سال ۲۰۱۸ به ایران انگیزه بیشتری داد تا تولید اورانیوم غنی‌شده را افزایش دهد. اکنون مقامات می‌گویند بدون توافق جدید حتی چارچوبی برای نظارت بر تأسیسات هسته‌ای ایران وجود نخواهد داشت.

دو طرف فاصله زیادی دارند. مذاکرات قبلی اجازه می‌داد ایران در چارچوبی محدود برای مصارف انرژی غیرنظامی به غنی‌سازی ادامه دهد. اما دولت ترامپ اکنون بر «غنی‌سازی صفر» اصرار دارد که برخی مقامات اروپایی نیز از آن حمایت می‌کنند. مقامات فرانسوی همچنین خواستار گنجاندن برنامه موشکی ایران در هرگونه مذاکره هستند. تهران این درخواست‌ها را رد کرده، بر حق قانونی خود برای غنی‌سازی سوخت هسته‌ای برای مصارف غیرنظامی تأکید دارد و می‌گوید توان دفاعی‌اش قابل مذاکره نیست.






نظر شما درباره این مقاله:







نقش فناوری «دوکاربرده» در جنگ ۱۲ روزه اسرائيل با ایران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 8:39

نقش فناوری «دوکاربرده» در جنگ ۱۲ روزه اسرائيل با ایران







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ: ایران با بازرسی‌ها و توقف غنی‌سازی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 8:22

ترامپ: ایران با بازرسی‌ها و توقف غنی‌سازی







نظر شما درباره این مقاله:







نگرانی گزارشگر ویژه از تشدید سرکوب در ایران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.07.2025, 8:12

نگرانی گزارشگر ویژه از تشدید سرکوب در ایران


بیانیه مطبوعاتی مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران

دولت‌ها نباید از شرایط پس از جنگ به عنوان فرصتی برای افزایش سرکوب اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی و همینطور مخالفان استفاده کنند. حتی با در نظر گرفتن تاثیر حملات نظامی غیرقانونی اسرائیل و ایالات متحده‌ی آمریکا، گزارش‌هایی که در مورد اعدام‌ها و بازداشت‌های گسترده، مخصوصا در میان اقلیت‌ها، دریافت کرده‌ام بسیار هشدار دهنده‌اند.

دولت‌ها طبق قوانین بین‌المللی موظفند اطمینان حاصل کنند که دوره‌های جنگ و پس از جنگ منجر به فرسایش حقوق اساسی نمی‌شود.

از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، طبق گزارش‌ها حداقل شش نفر به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل»، از جمله سه مرد کرد، اعدام شده‌اند.

صدها نفر، از جمله کاربران رسانه‌های اجتماعی، روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر، اتباع خارجی - به ویژه افغان‌ها - و اعضای اقلیت‌های قومی و مذهبی مانند بهائیان، کردها، بلوچ‌ها و اعراب اهوازی، به اتهام «همکاری» یا «جاسوسی» با اسرائیل بازداشت شده‌اند.

از جمله بازداشت‌شدگان می‌توان به حسین رونقی، وبلاگ‌نویس و مدافع حقوق بشر و برادرش اشاره کرد. در همین حال، احمدرضا جلالی، محقق سوئدی-ایرانی، پس از انتقال به مکانی نامعلوم، با اعدام قریب‌الوقوع روبرو است.

گزارش‌هایی مبنی بر تحریک به تبعیض، خصومت و خشونت در رسانه‌ها نیز به همان اندازه نگران‌کننده است، چرا که تمام جوامع اقلیت را خائن نامیده و از زبان غیرانسانی مانند «موش‌های کثیف» استفاده کرده‌اند. این لفاظی‌ها در رسانه‌های فارسی و عربی مرتبط با دولت، ظاهراً شامل درخواست‌هایی برای نظارت و کشتن بهائیان بوده است که یادآور جنایات سال ۱۹۸۸ است.

همچنین، طبق گزارش‌ها، این درگیری باعث افزایش اخراج افغان‌ها از ایران شده است، به طوری که تنها در ماه ژوئن، ۲۵۶۰۰۰ افغان در بحبوحه نگرانی‌های مربوط به اخراج اجباری، بازگردانده شدند.

من نگران بیانیه‌های رسمی هستم که از تسریع محاکمه‌ها به اتهام جاسوسی خبر می‌دهند و افراد را در معرض خطر اعدام‌های فوری یا مجازات بدون طی مراحل قانونی کافی قرار می‌دهند.

به همان اندازه نگران تصویب قانونی توسط مجلس ایران هستم که فعالیت‌های اطلاعاتی یا جاسوسی انجام شده برای «دولت‌های متخاصم» را به عنوان «افساد فی‌الارض» طبقه‌بندی می‌کند - جرمی که مجازات آن اعدام است.

من همچنان گزارش‌هایی از وخامت شرایط زندانیان منتقل شده از زندان اوین به زندان بزرگ تهران و زندان قرچک پس از حملات اسرائیل به تأسیسات آن دریافت می‌کنم. محل نگهداری برخی از زندانیان بازداشت شده در زندان اوین همچنان نامعلوم است و این امر نگرانی از ناپدید شدن اجباری را افزایش می‌دهد.

من از جامعه بین‌المللی می‌خواهم که حمایت مداوم از فعالان جامعه مدنی ایران، از جمله کمک‌های فنی و مالی به رسانه‌های مستقل و گروه‌های حقوق بشری را در اولویت قرار دهد. بقای مقاومت مدنی به توانایی آنها در مستندسازی نقض حقوق بشر، حفظ حافظه جمعی و هماهنگی اقدامات در این دوره حساس بستگی دارد.

پس از آتش‌بس، جهان از نزدیک نظاره‌گر است تا ببیند مقامات ایرانی چگونه با مردم خود رفتار می‌کنند. این یک معیار تعیین‌کننده برای تعهد این کشور به حقوق بشر و حاکمیت قانون خواهد بود.

ایران نباید اجازه دهد تاریخ با توسل به همان الگوهای تاریک سرکوب جمعی که مردم آن را در دوره‌های پس از جنگ قبلی ویران کرده است، تکرار شود.


منبع: حساب کاربری مای ساتو در شبکه ایکس






نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ چگونه می‌تواند کار را در ایران تمام کند؟
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 22:17

ترامپ چگونه می‌تواند کار را در ایران تمام کند؟


جیمز جفری / فارین افرز

۴ ژوئیه ۲۰۲۵
(جیمز جفری در هفت دولت ایالات متحده به‌عنوان دیپلمات خدمت کرده است. در دولت اول ترامپ، او نماینده ویژه در امور سوریه و فرستاده ویژه ایالات متحده در ائتلاف جهانی برای شکست داعش بود.)

تداوم فشار بر تهران می‌تواند منطقه را باثبات کند

از زمان ورود به کاخ سفید، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، در خاورمیانه هدفی بلندپروازانه را دنبال کرده است. او عملیات نظامی چشمگیری علیه برنامه هسته‌ای ایران آغاز کرد، عملیاتی که در امتداد تلاش گسترده‌تری برای درهم شکستن قدرت منطقه‌ای ایران بود. پس از آن، ترامپ آتش‌بس میان ایران و اسرائیل را میانجی‌گری کرد و تمایل خود را برای گفت‌وگو با دولت ایران اعلام نمود. این تحولات امیدی پدید آورده‌اند مبنی بر اینکه اگر ایالات متحده بتواند بر امر اساسی تمرکز کند — یعنی مهار مستمر و تضعیف بیشتر ایران — و از غرق شدن در مجموعه‌ای از اهداف پراکنده منطقه‌ای پرهیز کند، خاورمیانه شاید بالاخره به ثبات و به یک وضعیت عادی دست یابد که سال‌هاست از آن محروم بوده است.

با این حال، منطقه پیش‌تر نیز چنین لحظات امیدوارکننده‌ای را تجربه کرده است: پس از جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۴، پس از شکست ایران و سپس عراق در فاصله ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، و پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱. در هر یک از این موارد، خاورمیانه در نقطه‌ای بحرانی از خطر قرار گرفته بود و مداخله موفق آمریکا موجب تغییر ورق شد، و پس از آن نیز کارزارهای دیپلماتیک به راه افتاد تا این لحظات ثبات را تثبیت کند. برای نمونه، توافقات کمپ دیوید روابط میان مصر و اسرائیل را عادی ساخت و بعدها اسرائیل با اردن نیز معاهده صلح امضا کرد.

اما پس از دوره‌هایی کوتاه از صلح، منطقه همواره دوباره به سوی آشوب بازگشته است. نخست انقلاب ایران و سپس تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ رخ داد. توافقات اسلو که فرایند صلحی میان اسرائیل و فلسطینی‌ها را آغاز کرد، نهایتاً پس از سال ۲۰۰۰ از هم پاشید. تهاجم آمریکا به افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، مانند تهاجم پیشین شوروی، سال‌ها به درازا کشید و در نهایت به بازگشت طالبان به قدرت انجامید. حمله به عراق آغازگر دو دهه جنگ بود — هم جنگ نیابتی با ایران و هم نبرد مستقیم با شاخه‌ای از القاعده موسوم به داعش.

این تاریخچه، دهه‌ها شکست در سیاست‌گذاری آمریکا را نشان می‌دهد. ایالات متحده سال‌ها توانسته از سلطه خصمانه بر خاورمیانه جلوگیری کند، اما سیاست مهار در این منطقه کاملاً متفاوت از آن چیزی بوده که در آسیا و اروپا به‌کار بسته شد. کشورهای آسیایی و اروپایی نهایتاً نهادهای باثبات داخلی و سازوکارهای همکاری منطقه‌ای ایجاد کردند، و در نتیجه آمریکا توانست تمرکز خود را بر سازمان‌دهی امنیت جمعی علیه چین و روسیه بگذارد. اما در خاورمیانه، ایالات متحده ناچار بوده است بارها در درگیری‌های داخلی و منطقه‌ای مداخله کند — حتی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی — و این درگیری‌ها همواره ثبات و سیاست مهار را تضعیف کرده‌اند.

اما این‌بار ممکن است شرایط متفاوت باشد. در پی یک‌ونیم سال جنگ، ایران و نیروهای نیابتی‌اش به‌شدت تضعیف شده‌اند. رهبران جدیدی در غیاب تهران در حال شکل‌دادن به توازن قوا در منطقه‌اند. بنابراین، دولت ترامپ این فرصت را دارد که کاری را به انجام برساند که دولت‌های پیش از آن نتوانستند و واقعاً منطقه را باثبات کند.

زیر مدیریت جدید

از زمان فروپاشی داعش، ایران منبع اصلی بی‌ثباتی منطقه‌ای در خاورمیانه بوده است. گروه‌های نیابتی آن به اسرائیل، نیروهای آمریکایی، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و کشتی‌های تجاری در دریای سرخ حمله کرده‌اند. اما پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ابزارهای نفوذ تهران تا حد زیادی از میان رفت. حماس و حزب‌الله در جریان عملیات‌های تهاجمی اسرائیل به‌شدت تضعیف شدند. رژیم بشار اسد در سوریه فروپاشید و سامانه‌های هسته‌ای، موشکی تهاجمی و پدافند هوایی ایران توسط اسرائیل و ایالات متحده نابود شدند. ایران همچنان می‌تواند بر نفوذ خود در عراق و بر حوثی‌ها حساب کند، و بقایایی از برنامه هسته‌ای خود را حفظ کرده است. اما نمی‌تواند از این واقعیت فرار کند که این شکست‌ها حاصل تصمیم‌های خودش بوده‌اند — ابتدا با اجازه دادن به نیروهای نیابتی برای حمله به اسرائیل و سپس با ورود مستقیم به جنگ در سال ۲۰۲۴. در نتیجه، مسیر رسیدن به ثبات منطقه‌ای اکنون بسیار هموارتر شده است.

افول تهران همزمان شده است با ظهور قدرت‌های جدید در خاورمیانه. اسرائیل، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس به بازیگران عمده در عرصه بین‌المللی بدل شده‌اند؛ آن‌ها در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند و دست به اصلاحات داخلی زده‌اند که هم پیش‌برنده و هم بازتاب‌دهنده جمعیت‌ها و اقتصادهای نوین و جهان‌گرایانه‌ترشان هستند. به‌جز رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، دیگر رهبران منطقه حتی با وجود تلفات سنگین غیرنظامیان در غزه، روابط رسمی و غیررسمی خود با اسرائیل را قطع نکرده‌اند. رهبران عرب با استقبال از دولت جدید سوریه، اعتمادبه‌نفس جدید خود را به نمایش گذاشته‌اند؛ آن‌ها ترجیح داده‌اند از پیشینه تروریستی رئیس‌جمهور احمد الشرع صرف‌نظر کنند و با اردوغان هماهنگ شده‌اند تا دولت ترامپ را — که در ابتدا بی‌میل بود — وادار کنند رهبری دمشق را بپذیرد.

ایالات متحده نیز، از زمان آغاز جنگ در غزه، در دوران ریاست‌جمهوری بایدن و ترامپ، نقشی بسیار مؤثرتر در منطقه ایفا کرده است. این کشور نه از منطقه روی‌گردان شده و نه درگیر تمامی مسائل اجتماعی، سیاسی و امنیتی آن گشته است. ترامپ در جریان سفر خود به خاورمیانه در ماه مه، در یک سخنرانی اعلام کرد که این منطقه خود توان دستیابی به رفاه و صلح را دارد، تنها با اندکی حمایت آمریکا. او در برابر تهدیدات نظامی، در صورت امکان، از طریق مذاکرات برخورد می‌کند. اما هرگاه دیپلماسی ممکن نباشد، به استفاده از نیروی نظامی سریع و گسترده متوسل می‌شود تا به اهدافی محدود و قابل تعریف دست یابد — اهدافی که برای مردم آمریکا قابل درک باشند، مانند حفاظت از آزادی کشتیرانی و توقف توسعه بمب هسته‌ای توسط ایران. به‌بیان ساده، او دکترین پاول در دهه ۱۹۸۰ را به‌روز کرده است: نیروی نظامی باید آخرین راه‌حل باشد، اما زمانی که به‌کار می‌رود، باید قاطعانه، با اهداف روشن و در راستای منافع ملی و با حمایت افکار عمومی اجرا شود. ترامپ از داشتن استیو ویتکاف و توماس باراک به‌عنوان فرستادگان خود بهره‌مند است — تیمی آگاه که از اعتماد کامل او برخوردار است. و برخلاف گذشته، دیگر لازم نیست با مسکو که همواره نقش مزاحم را ایفا کرده، چندان درگیر شود، چرا که روسیه اکنون قادر به حمایت از متحدان خود در ایران و سوریه نیست.

بار دوم، با موفقیت؟

اگر این لحظه مساعد ادامه یابد، مسیر رسیدن به ثبات پایدار، مهار بیشتر تهدید ایران است — آن هم از مسیر همکاری واشینگتن با، در کنار و از طریق شرکایش. هرچند این هدف دشوار است، اما غیرممکن نیست. در دهه ۱۹۹۰، پس از شکست ایران در جنگ عراق، این کشور در منطقه تقریباً به وضعیت خمودگی و انفعال رسیده بود. بنابراین، دولت ترامپ باید توجه کند که چرا ایران پس از سال ۲۰۰۰ دوباره قد علم کرد، آشوب را در سراسر شام و فراتر از آن گسترش داد و در برابر مخالفت آمریکا، اعراب و اسرائیل، به ساخت برنامه‌های عظیم هسته‌ای و موشکی روی آورد.

دو توضیح مکمل برای این شکست وجود دارد. نخست آن‌که، این ائتلاف سست، توجه خود را معطوف مسائلی دیگر کرد — مسائلی که نهایتاً کم‌ثبات‌کننده‌تر از تهدید ایران بودند: از جمله مبارزه با تروریسم، جنگ‌های افغانستان و عراق، بهار عربی و روابط اسرائیل–فلسطین. دوم آن‌که، بازیگران منطقه‌ای در مورد ماهیت تهدید ایران اختلاف‌نظر داشتند و به‌همین‌دلیل، راه‌حل‌هایی متنوع اما ناکارآمد را در پیش گرفتند.

در مواجهه با تهران، واشینگتن هم به تغییر رژیم اندیشید و هم به آشتی و عادی‌سازی. اما چون نهایتاً از روبه‌رو شدن مستقیم با تمامی خطرات ناشی از ایران طفره رفت، ایالات متحده و سایرین به مذاکرات متوسل شدند. آن‌ها امیدوار بودند با برخورد با ایران همچون یک دولت عادی، هم بتوانند مشکلات مشخصی را حل کنند و هم این کشور را به‌سمت آشتی فراگیرتر با منطقه سوق دهند. این فرض وجود داشت که اگر ایران با میزان کافی از درک، گفت‌وگو و امتیازدهی روبه‌رو شود، بدگمانی و ناامنی‌اش را کنار می‌گذارد، پروژه‌های هسته‌ای و موشکی‌اش را متوقف می‌کند و تحریک شبکه نیابتی خود را نیز خاتمه می‌دهد. این گروه، پاسخ نظامی را بی‌ثمر می‌دانستند، چرا که تصور می‌شد ایران در میدان تشدید تنش دست بالا را دارد. در نتیجه، واشینگتن و یک ائتلاف بین‌المللی در سال ۲۰۱۵ با ایران توافق هسته‌ای امضا کردند. اما این توافق صرفاً موقتی بود، هیچ محدودیتی بر رفتار بی‌ثبات‌ساز وسیع‌تر ایران ایجاد نکرد و منابع درآمد جدیدی در اختیار این رژیم قرار داد. در نتیجه، دولت اول ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد.

تحولات خاورمیانه از ۷ اکتبر به این‌سو نشان داده است که ایران، صرف‌نظر از آرزوها و تحلیل‌های کارشناسان، رفتاری شبیه یک دولت عادی نخواهد داشت. مذاکرات، در بهترین حالت، تنها می‌توانند سرعت ایران را کاهش دهند، اما نمی‌توانند آن را رام کنند. در مقابل، اقدام نظامی قاطع می‌تواند توانمندی‌های ایران را فلج کند و میل آن به درگیری را فروبنشاند — همان‌طور که حملات عراق به ایران، رویارویی ایالات متحده با ایران در خلیج فارس در سال ۱۹۸۸، ترور قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰، و تاکنون عملیات‌های نظامی اسرائیل و آمریکا چنین کرده‌اند.

بر همین اساس، واشینگتن باید اولویت خود را بر از بین بردن برنامه سلاح‌های هسته‌ای ایران و شکست نیروهای نیابتی آن بگذارد. پیروزی در این عرصه می‌تواند درهای دیپلماسی فراگیر را بگشاید یا حتی به ایرانِ متفاوتی منجر شود. اما بازگشت به مذاکره یا تغییر رژیم نباید به‌خودی‌خود هدف باشد. در عوض، ایالات متحده باید تمرکز خود را بر این بگذارد که ایران هیچ‌گونه برنامه هسته‌ای‌ای در اختیار نداشته باشد که بتواند از آن برای ساخت سلاح استفاده کند.

فرصت را دریاب

برای تحقق این هدف، واشینگتن باید تا زمانی که ایران به‌طور کامل ماهیت برنامه‌های تسلیحاتی خود را افشا نکند و غنی‌سازی اورانیوم را به‌طور کامل یا تقریباً کامل و برای همیشه کنار نگذارد، فشارهای اقتصادی — و در صورت لزوم نظامی — اعمال کند. این روشن‌ترین و مهم‌ترین مأموریت است، مأموریتی که با تصمیم آمریکا به استفاده از زور علیه ایران، اکنون به‌طور کامل بر عهده ایالات متحده قرار گرفته است. اسرائیل نیز در این مسئله منافع حیاتی دارد، اما بنا به ضرورت، باید هماهنگ با واشینگتن عمل کند. منتقدان اقدام نظامی درست می‌گویند که مناقشه هسته‌ای با ایران در نهایت تنها از مسیر مذاکره پایان خواهد یافت. اما مذاکره هدف نیست، بلکه ابزاری است برای جلوگیری از هرگونه امکانِ دست‌یابی به سلاح هسته‌ای. و در غیاب فشار عظیم، این هدف محقق نخواهد شد.

واشینگتن همچنین باید سیاست‌های خود را بهتر تنظیم کند تا از بازگشت نیروهای نیابتی ایران به غزه و سوریه جلوگیری کرده و نفوذ تهران در عراق، لبنان و یمن را کاهش دهد. مقابله با نیابتی‌ها دشوار است، و این کشورها همگی مسائل دیگری دارند — از جمله انرژی، تروریسم و کمک‌های بشردوستانه — که توجه واشینگتن را به خود جلب می‌کنند. اما برای ریشه‌کن کردن واقعی نفوذ منطقه‌ای ایران، ایالات متحده باید این مسائل را در اولویت پایین‌تری قرار دهد و تمرکز خود را بر مقابله با شرکای ایران بگذارد. کشورهای منطقه، که امنیت‌شان بارها از بی‌ثباتی در عراق، سوریه و یمن آسیب دیده، باید نقش اصلی را در این روند ایفا کنند. با این حال، واشینگتن باید آماده باشد در برابر تاکتیک همیشگی تهران — یعنی حمله از طریق نیروهای نیابتی — نه با پاسخ به نیابتی‌ها، بلکه با پاسخ مستقیم به خود ایران واکنش نشان دهد.

در خارج از ایران، ایالات متحده باید به سخنان ترامپ توجه کند و به کشورهای منطقه اجازه دهد که همچون همتایانشان در آسیا و اروپا، خود نقش‌آفرینی کنند. با این‌حال، استثناهایی نیز وجود دارد — مسائلی که بر امنیت کلی اثرگذارند و در آن‌ها آمریکا می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. یکی از این مسائل، بن‌بست اسرائیل–فلسطین است. هرچند این بن‌بست منشأ اصلی بحران در منطقه نیست، اما اهمیت دارد. تا زمانی که به‌درستی مدیریت نشود — از جمله با آغاز از حل‌وفصل وضعیت غزه — همچنان مانعی برای اهداف منطقه‌ای آمریکا و اسرائیل، از جمله ادغام اسرائیل در جهان عرب، باقی خواهد ماند. همچنین، رقابت نوپای میان دو قدرت اصلی منطقه، یعنی اسرائیل و ترکیه، نیازمند توجه است. این دو کشور تضاد امنیتی بنیادینی با هم ندارند؛ رقابت آن‌ها تا حدی از خصومت شخصی رهبرانشان ناشی می‌شود و تا حدی نتیجه اجتناب‌ناپذیر ملاحظات واقع‌گرایانه سیاست بین‌الملل است. ترامپ، که روابط خوبی با هر دو رهبر دارد، علاقه‌مند است این روابط را آرام کند.

خاورمیانه همچنین در دیگر زمینه‌ها به تعامل آمریکا نیاز دارد، از جمله: تضمین صادرات منابع هیدروکربنی، حفظ مسیرهای حمل‌ونقل جهانی، و مدیریت تهدید تروریسم و جریان پناهجویان. اما ایالات متحده اکنون این فرصت را دارد که، با همراهی رهبران منطقه، ثباتی پایدارتر در خاورمیانه ایجاد کند و به دهه‌ها بحران‌سازی دیپلماتیک مداوم و عملیات نظامی تقریباً بی‌وقفه در طول نیم قرن گذشته پایان دهد. آمریکا باید این فرصت را غنیمت بشمارد.






نظر شما درباره این مقاله:







مهدیه شادمانی: ردیابی‌های دقیق
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 20:54

مهدیه شادمانی: ردیابی‌های دقیق







نظر شما درباره این مقاله:







حماس به طرح آتش‌بس غزه پاسخ «مثبت» داد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 20:54

حماس به طرح آتش‌بس غزه پاسخ «مثبت» داد


خبرگزاری رویترز: حماس پاسخ خود به طرح آتش‌بس در غزه را که با میانجیگری آمریکا ارائه شده بود، به میانجی‌ها تسلیم کرده است. یک مقام فلسطینی آگاه به مذاکرات روز جمعه به رویترز گفت که این پاسخ «مثبت» بوده و باید «به تسهیل دستیابی به توافق» کمک کند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، پیش‌تر یک «پیشنهاد نهایی» برای یک آتش‌بس ۶۰ روزه در جنگ تقریباً ۲۱ ماهه میان اسرائیل و حماس ارائه داده و گفته بود که انتظار دارد طرفین ظرف چند ساعت آینده پاسخ دهند.

یک مقام حماس که نخواست نامش فاش شود، به رویترز گفت: «ما پاسخ خود به طرح آتش‌بس را به میانجی‌ها، قطر و مصر، ارائه دادیم.» این مقام افزود: «پاسخ حماس مثبت است و فکر می‌کنم باید به دستیابی به توافق کمک کند و آن را تسهیل کند».

ترامپ روز سه‌شنبه اعلام کرد اسرائیل با «شرایط لازم برای نهایی‌سازی» آتش‌بس ۶۰ روزه موافقت کرده است که طی آن تلاش‌هایی برای پایان دادن به جنگ اسرائیل در نوار غزه صورت خواهد گرفت.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، هنوز به اعلام ترامپ واکنشی نشان نداده است و در اظهارات علنی، دو طرف همچنان اختلافات زیادی دارند. نتانیاهو بارها تأکید کرده که حماس باید خلع سلاح شود؛ موضعی که این گروه تاکنون حاضر به مذاکره درباره آن نشده است. گفته می‌شود حماس حدود ۲۰ گروگان زنده را در اختیار دارد.

نتانیاهو قرار است روز دوشنبه در واشنگتن با ترامپ دیدار کند. ترامپ بامداد جمعه به وقت آمریکا، در پاسخ به این پرسش که آیا حماس با چارچوب توافق آتش‌بس موافقت کرده، گفت: «طی ۲۴ ساعت آینده خواهیم فهمید.»

ترامپ همچنین گفته است که در موضوع آتش‌بس غزه با نتانیاهو «بسیار قاطع» خواهد بود و تأکید کرد که نتانیاهو نیز خواستار آتش‌بس است. او این هفته به خبرنگاران گفت: «امیدواریم این اتفاق بیفتد و منتظریم که هفته آینده رخ دهد. می‌خواهیم گروگان‌ها آزاد شوند.»

«جنگ را متوقف کنید»

مقامات بهداشتی محلی اعلام کردند که حملات اسرائیل طی ۲۴ ساعت گذشته دست‌کم ۱۳۸ فلسطینی را در غزه کشته است. مقامات بیمارستان ناصر در خان‌یونس، جنوب غزه، گفتند ارتش اسرائیل ساعت ۲ بامداد به یک اردوگاه چادری در غرب این شهر حمله هوایی کرد که منجر به کشته شدن ۱۵ فلسطینی آواره شد.

ارتش اسرائیل اعلام کرد که نیروهایش در منطقه خان‌یونس طی ۲۴ ساعت گذشته شبه‌نظامیان را از بین برده، سلاح‌ها را ضبط و پایگاه‌های حماس را منهدم کرده‌اند و ۱۰۰ هدف در سراسر غزه، از جمله سازه‌های نظامی، انبارهای سلاح و پرتابگرها را هدف قرار داده‌اند.

ساعاتی بعد، فلسطینی‌ها برای اقامه نماز میت و خاکسپاری کشته‌شدگان شب گذشته گرد هم آمدند. میار الفار، دختر ۱۳ ساله، در حالی که گریه می‌کرد، گفت: «باید مدت‌ها پیش آتش‌بس برقرار می‌شد، قبل از اینکه برادرم را از دست بدهم.» او افزود: «برادرم برای گرفتن کمک رفته بود تا یک کیسه آرد برایمان بیاورد. گلوله‌ای به گردنش خورد و همان‌جا جان داد.»

عدلار معمر نیز گفت که برادرزاده‌اش، اشرف، در غزه کشته شده است: «دل‌مان شکسته. از دنیا می‌خواهیم، غذا نمی‌خواهیم... می‌خواهیم خونریزی را متوقف کنند. می‌خواهیم این جنگ تمام شود.»

«توافق را انجام دهید»

در تل‌آویو، خانواده‌ها و دوستان گروگان‌های در بند غزه در میان معترضانی بودند که روز استقلال آمریکا مقابل ساختمان سفارت این کشور تجمع کردند و از ترامپ خواستند برای آزادی همه گروگان‌ها توافقی حاصل کند. معترضان سفره شام نمادین شبات را برپا کردند و ۵۰ صندلی خالی گذاشتند تا نماد کسانی باشد که هنوز در غزه نگهداری می‌شوند. بنرهایی با پست ترامپ در شبکه اجتماعی تروت‌سوشیال نصب شده بود که نوشته بود: «توافق را در غزه انجام دهید. گروگان‌ها را بازگردانید!!!»

شبات، که از غروب جمعه تا شب شنبه برگزار می‌شود، معمولاً با شام سنتی جمعه شب در خانواده‌های یهودی همراه است. گیدئون روزنبرگ، ۴۸ ساله از تل‌آویو، گفت: «فقط تو [ترامپ] می‌توانی توافق را انجام دهی. ما یک توافق زیبا می‌خواهیم. یک توافق زیبا برای آزادی گروگان‌ها.» او پیراهنی با تصویر آویناتان اور، یکی از کارمندانش که در جشنواره موسیقی نوا در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط شبه‌نظامیان فلسطینی ربوده شد، به تن داشت. آویناتان از جمله ۲۰ گروگانی است که پس از بیش از ۶۰۰ روز اسارت، تصور می‌شود هنوز زنده‌اند.

روبی چن، ۵۵ ساله، پدر ایتای چن ۱۹ ساله که تابعیت آمریکایی-اسرائیلی داشت و گمان می‌رود پس از اسارت کشته شده باشد، از نتانیاهو خواست پس از دیدار با ترامپ در واشنگتن، با توافقی برای بازگرداندن همه گروگان‌ها بازگردد. او گفت: «بگذارید این روز استقلال آمریکا آغازگر صلحی پایدار باشد... صلحی که ارزش مقدس جان انسان را حفظ کند و با بازگرداندن پیکر گروگان‌های کشته‌شده برای دفن شایسته، به آنان کرامت ببخشد.»

ایتای چن که تابعیت آلمانی هم داشت، هنگام حمله ناگهانی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به عنوان سرباز اسرائیلی خدمت می‌کرد؛ حمله‌ای که حدود ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر دیگر را به گروگان گرفت. جنگ تلافی‌جویانه اسرائیل علیه حماس غزه را ویران کرده است؛ منطقه‌ای که این گروه شبه‌نظامی نزدیک به دو دهه بر آن حکومت می‌کرد اما اکنون فقط بخش‌هایی از آن را در کنترل دارد. بیشتر جمعیت بیش از دو میلیون نفری غزه آواره شده‌اند و گرسنگی گسترده‌ای در جریان است.

مقامات بهداشتی محلی می‌گویند طی نزدیک به دو سال جنگ، بیش از ۵۷ هزار فلسطینی کشته شده‌اند که بیشترشان غیرنظامی بوده‌اند.






نظر شما درباره این مقاله:







غیبت آیت‌الله خامنه‌ای به چه معناست؟ ">
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 20:46

غیبت آیت‌الله خامنه‌ای به چه معناست؟







نظر شما درباره این مقاله:







جهتِ اوضاع! / احمد زیدآبادی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 17:11

جهتِ اوضاع! / احمد زیدآبادی







نظر شما درباره این مقاله:







هشدار نرگس محمدی درباره اخراج گسترده
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 17:05

هشدار نرگس محمدی درباره اخراج گسترده







نظر شما درباره این مقاله:







آنان در دل آتش، انسان باقی ماندند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 17:00

آنان در دل آتش، انسان باقی ماندند







نظر شما درباره این مقاله:







نامه به پزشکیان: زندانیان سیاسی را آزاد کنید
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 16:30

نامه به پزشکیان: زندانیان سیاسی را آزاد کنید







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ با وزیر دفاع عربستان سعودی دیدار
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 14:55

ترامپ با وزیر دفاع عربستان سعودی دیدار







نظر شما درباره این مقاله:







بازرسان آژانس هسته‌ای ایران را ترک کردند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 14:28

بازرسان آژانس هسته‌ای ایران را ترک کردند


در پی تعلیق همکاری ایران با  آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، بازرسان این سازمان روز جمعه کشور را ترک کردند. آژانس بین‌المللی این خبر را در شبکه ایکس اعلام کرد.

آژانس اعلام کرد که تیم بازرسان در طول جنگ اخیر در کشور باقی مانده بود  امروز ایران را ترک کرده و راهی مقر این نهاد در وین شدند.

به گفته منابع دیپلماتیک،  این اواخر تعداد کمی از کارشناسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران باقی مانده بوده‌اند. سخنگوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پاسخی به تعداد آنها یا اینکه آیا همه بازرسان آنجا را ترک کرده‌اند یا خیر، نداد.

«رافائل گروسی» مدیرکل آژانس با تأکید بر اهمیت حیاتی ازسرگیری فعالیت‌های نظارتی و راستی‌آزمایی آژانس در ایران، خواستار آغاز گفت‌وگوهای فنی با تهران درباره نحوه انجام این مأموریت‌ها در اسرع وقت شد.

وی در بیانیه‌ای اعلام کرد که همکاری با ایران در زمینه نظارت بر برنامه هسته‌ای این کشور برای ایفای نقش مؤثر آژانس در حفظ امنیت بین‌المللی ضروری است.

روزنامه «وال‌استریت ژورنال» گزارش داد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بازرسان خود را در پی «نگرانی‌های امنیتی» از ایران خارج کرده است. بر اساس این گزارش، این اقدام، ارتباط مستقیم آژانس با تهران را قطع کرده است.

این روزنامه همچنین نوشت که گرچه پروازهای بین‌المللی از فرودگاه‌های اصلی ایران از سر گرفته شده، اما تیم بازرسان آژانس با خودرو از طریق زمینی از ایران خارج شده‌اند.

ایران روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه (دوم ژوئیه ۲۰۲۵)، به طور رسمی همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورد. از زمان بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران از سوی اسرائیل و ایالات متحده در طول جنگ ۱۲ روزه، بازرسان هیچ دسترسی به این تاسیسات نداشته‌اند.






نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه کانون نویسندگان ایران درباره حمله به اوین
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 13:59

بیانیه کانون نویسندگان ایران درباره حمله به اوین







نظر شما درباره این مقاله:







استفاده گسترده روسیه از سلاح شیمیایی علیه اوکراین
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 10:37

استفاده گسترده روسیه از سلاح شیمیایی علیه اوکراین


خبرگزاری رویترز

سازمان‌های اطلاعاتی هلند و آلمان روز جمعه اعلام کردند شواهدی از استفاده گسترده روسیه از سلاح‌های شیمیایی ممنوعه در اوکراین، از جمله پرتاب عامل خفه‌کننده از پهپادها برای بیرون راندن سربازان از سنگرها و تیراندازی به آنها، جمع‌آوری کرده‌اند.

وزیر دفاع هلند، روبن برکلمانس، خواستار اعمال تحریم‌های سخت‌تر علیه مسکو شد. او به رویترز گفت: «نتیجه‌گیری اصلی این است که می‌توانیم تأیید کنیم روسیه استفاده از سلاح‌های شیمیایی را شدت بخشیده است.»

وی افزود: «این شدت یافتن نگران‌کننده است، زیرا بخشی از روندی است که طی چند سال گذشته مشاهده کرده‌ایم، جایی که استفاده روسیه از سلاح‌های شیمیایی در این جنگ به امری عادی، استاندارد و گسترده تبدیل شده است.»

آژانس اطلاعات خارجی آلمان (BND) این یافته‌ها را تأیید کرد و در بیانیه‌ای اعلام نمود که این شواهد را همراه با همتایان هلندی خود به دست آورده است. رویترز اولین رسانه‌ای بود که این اطلاعات را گزارش کرد.

رئیس آژانس اطلاعات نظامی هلند (MIVD)، پیتر ریسینک، اظهار داشت که این نتیجه‌گیری‌ها بر اساس «اطلاعات مستقل خودمان» و تحقیقات انجام‌شده توسط این آژانس به دست آمده است.

رویترز نتوانسته است به طور مستقل استفاده از مواد شیمیایی ممنوعه توسط هیچ یک از طرفین در جنگ اوکراین را تأیید کند.

ایالات متحده در ماه مه سال گذشته برای اولین بار روسیه را به استفاده از کلروپیکرین، یک ترکیب شیمیایی سمی‌تر از عوامل کنترل شورش که ابتدا در جنگ جهانی اول توسط آلمان استفاده شد، متهم کرد.

اوکراین می‌گوید هزاران مورد از استفاده روسیه از سلاح‌های شیمیایی رخ داده است.

وزارت دفاع روسیه بلافاصله به درخواست اظهارنظر برای این مقاله پاسخ نداد. روسیه استفاده از مهمات غیرقانونی را رد کرده و اوکراین را به انجام این کار متهم کرده است.

ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه، روز چهارشنبه ادعا کرد که سرویس امنیت فدرال روسیه یک انبار مهمات انفجاری اوکراینی را در شرق این کشور کشف کرده که حاوی کلروپیکرین بوده است.

اوکراین به طور مداوم این اتهامات را رد کرده است.

سازمان منع سلاح‌های شیمیایی (OPCW)، یک آژانس خلع سلاح مستقر در لاهه با ۱۹۳ کشور عضو، سال گذشته اعلام کرد که اتهامات اولیه مطرح‌شده توسط هر دو کشور علیه یکدیگر «به اندازه کافی مستند نیست». این سازمان هنوز برای انجام تحقیقات کامل دعوت نشده است، که باید توسط کشورهای عضو آغاز شود.

برکلمانس اظهار داشت که دست‌کم سه مورد مرگ اوکراینی به استفاده از سلاح‌های شیمیایی مرتبط بوده و بیش از ۲۵۰۰ نفر از مجروحان میدان نبرد به مقامات بهداشتی اوکراین علائم مرتبط با سلاح‌های شیمیایی گزارش داده‌اند.

او افزود که افزایش استفاده از سلاح‌های شیمیایی توسط روسیه نه تنها برای اوکراین بلکه برای سایر کشورها نیز تهدید محسوب می‌شود. وی گفت: «باید فشار را افزایش دهیم. این به این معناست که باید به دنبال تحریم‌های بیشتر باشیم و به طور خاص اجازه ندهیم روسیه در نهادهای بین‌المللی مانند شورای اجرایی OPCW مشارکت کند.»

ریسینک از «هزاران مورد» استفاده از سلاح‌های شیمیایی صحبت کرد و همچنین به آمار اوکراینی ۹۰۰۰ مورد اشاره نمود. کرسی‌های دوسالانه شورای OPCW در ماه‌های آینده مورد مذاکره قرار خواهند گرفت. یافته‌های اطلاعاتی در نامه‌ای به پارلمان هلند در روز جمعه ارائه شد.

برنامه‌ای در مقیاس بزرگ

روسیه عضو OPCW است و مانند ایالات متحده، ذخایر اعلام‌شده سلاح‌های شیمیایی خود را نابود کرده است.

تحریم‌های افزایش‌یافته می‌تواند با همکاری کمیسیون اروپا انجام شود، که پیشنهاد کرده ۱۵ نهاد و فرد جدید را به چارچوب تحریم‌های خود اضافه کند، از جمله به دلیل استفاده مشکوک از سلاح‌های شیمیایی در اوکراین.

آژانس‌های اطلاعاتی نظامی و عمومی هلند، با همکاری شرکای خارجی، اعلام کرده‌اند که شواهد مشخصی از افزایش تولید سلاح‌های شیمیایی توسط روسیه کشف کرده‌اند.

ریسینک گفت که این شامل افزایش قابلیت‌های تحقیقاتی و جذب دانشمندان برای توسعه سلاح‌های شیمیایی است. او افزود که مقامات روس دستورالعمل‌هایی به سربازان برای استفاده از عوامل جنگی سمی داده‌اند.

وی اظهار داشت: «این فقط یک اقدام موقت در خط مقدم نیست؛ بلکه واقعاً بخشی از یک برنامه در مقیاس بزرگ است. و این البته نگران‌کننده است، زیرا اگر ما اقدامات روسیه را روشن و علنی نکنیم، بسیار محتمل است که این روند ادامه یابد.»

او استفاده از سلاح‌های شیمیایی توسط نیروهای مسلح روسیه را «تقریباً رویه عملیاتی استاندارد» توصیف کرد.

ریسینک افزود: «ما به طور خاص استفاده از کلروپیکرین را به مهمات دست‌ساز، مانند لامپ‌های پرشده و بطری‌های خالی که از پهپاد آویزان می‌شوند، مرتبط کردیم. در مورد گاز اشک‌آور، می‌بینیم که آنها از مهمات موجود نیز سوءاستفاده کرده و آنها را برای حمل گاز تبدیل می‌کنند.»

کلروپیکرین به عنوان یک عامل خفه‌کننده ممنوعه توسط OPCW فهرست شده است، که برای اجرای و نظارت بر رعایت کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی ۱۹۹۷ ایجاد شده است.

این ماده می‌تواند باعث تحریک شدید پوست، چشم‌ها و دستگاه تنفسی شود. در صورت بلع، می‌تواند باعث سوختگی در دهان و معده، تهوع و استفراغ، و همچنین دشواری در تنفس یا تنگی نفس شود.






نظر شما درباره این مقاله:







تاجزاده همیشه کنار مردم ایستاده است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 10:09

تاجزاده همیشه کنار مردم ایستاده است







نظر شما درباره این مقاله:







جنگ ۱۲ روزه
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 9:12

جنگ ۱۲ روزه


سلمان گرگانی

در نخستین روز حمله و کشته شدن فرماندهان سپاه و مشاوران ولی فقیه، در میان اکثریت مردم ایران نگرانی خاصی دیده نمی‌شد. اما با ادامه بمباران‌ها، به‌ویژه پالایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها، بزرگی و پیچیدگی عملیات اسرائیل آرام‌آرام موجب بروز نگرانی‌ها و احساسات متناقض شد.

حکومت اسلامی، غرق در توهمات و خودباوری‌های جاهلانه، ضربات سنگین نظامی و اقتصادی متحمل شد. خامنه‌ای، در حفظ قدرت سیاسی‌اش، مصرّانه و با خشونت به تبلیغات نخ‌نما و پوچ خود ادامه داد. هرچند حیران و گیج، اما نشان داد که تنها در برابر مردم ایران حاضر به عقب‌نشینی نیست و در مقابل دشمنان خارجی، پنهانی و به‌دور از چشم مردم عقب‌نشینی می‌کند.

این‌بار نیز اپوزیسیون جمهوری اسلامی، همچون جناح حاکم، غافلگیر شد. حتی آن بخش از مخالفان که خواهان سرنگونی رژیم از طریق جنگ و مداخله خارجی بودند، تا لحظه شروع حمله، وقوع آن را باور نمی‌کردند. همان‌گونه که خود مقامات رژیم، به دلیل تجربه توافق‌های دقیقه نودی، انتظار چنین حمله‌ای را نداشتند.

بخشی از اپوزیسیون، به‌ویژه در خارج از کشور، با خوشحالی از طریق رسانه‌های خود مردم را به قیام دعوت کردند، بی‌آنکه شناختی از وضعیت واقعی مردم و ظرفیت‌های درونی داشته باشند.

این طیف با درک نادرست از شرایط بین‌المللی و تفاوت‌های تاریخی و اجتماعی، با نقل مقایسه‌های نابجا از جنگ جهانی دوم — همچون حمله متفقین به فرانسه یا لهستان — سعی داشتند حمله اسرائیل را توجیه و مشروع جلوه دهند. اما آیا واقعاً شرایط ایران در این حمله قابل مقایسه با آن کشورها بود؟

واکنش مردم ایران را نباید با بی‌عملی یا بی‌تفاوتی اشتباه گرفت. بلکه این، تنها تاکتیک موثر مردم برای نشان دادن عدم تعلق به هیچ‌یک از دو جبهه اسرائیل یا جمهوری اسلامی بود؛ گامی آگاهانه برای عبور از انتخابی تحمیلی.

عملکرد اسرائیل در غزه و لبنان، بمباران‌های سوریه پس از سقوط بشار اسد، و رفتار ترامپ در اوکراین، همگی در شکل‌گیری نگاه مردم ایران به این حمله مؤثر بودند و باعث شدند آن را فرصتی برای آزادی ندانند.

می‌توان گمانه زد که اگر مردم در همان دو روز نخست شورش می‌کردند، احتمال سرنگونی خامنه‌ای وجود داشت. اما پرسشی کلیدی مطرح بود:

- شکست خامنه‌ای، پیروزی چه کسی می‌توانست باشد؟
- آیا حمله اسرائیل می‌توانست آزادی، دموکراسی و رفاه به ارمغان آورد؟
- آیا همفکران و حامیان نتانیاهو از خامنه‌ای و اطرافیانش بهتر بودند؟

جمهوری اسلامی، محصول تفکر بخش بزرگی از ایرانیانِ در نیم قرن گذشته است که هزینه سنگین آن را پرداخته‌اند و همچنان می‌پردازند. این رژیم باید به‌دست خود مردم، با روشی آگاهانه و بومی، سرنگون شود تا در حافظه جمعی ایرانیان، خطر مریدپروری و عارف‌مآبی ریشه‌کن شود و نسل‌های آینده فراموش نکنند چه بهایی برای افکار مذهبی متحجر پرداخته‌اند.

چرخش اجتماعی از نظام ولایت فقیه، با وجود انکار حاکمان، رخ داده است.

هرچند حکومت با زور سرنیزه به حیات خود ادامه داده، اما عمر سرنیزه نیز محدود است.

امروز، گرچه در ایران «دولت-ملت» واقعی به‌معنای کلاسیک وجود ندارد، اما یک ملت با منافع مشترک شکل گرفته است که می‌تواند رخدادها را تحلیل کند و منافع ملی خود را تشخیص دهد.

مردم ایرانِ ۵۷، پذیرای دروغ‌ها و افکار متحجر خمینی بودند. اما پس از نیم قرن، با رشد فناوری، آگاهی اجتماعی و گسترش شعور جمعی، دیگر قابل مقایسه با آن دوران نیستند. حتی همان جوانانی که در انقلاب ۵۷ نقش داشتند، امروز تحولی فکری یافته‌اند.

امید بستن به حمله خارجی، زاییده استیصال و ناامیدی است. همان‌طور که گروهی در حمایت از رژیم اسلامی، در برابر حمله اسرائیل، رویای تغییر رفتار خامنه‌ای را در سر می‌پرورانند.

هر دو گروه، تحولات اجتماعی را تنها از دریچه تغییر مهره‌های سیاسی می‌بینند و اگر حرکت‌های مردمی به‌طور مستقیم به قدرت‌گیری سیاسی منجر نشود، آن را شکست می‌خوانند.(البته، عدم همراهی ایرانیان با حملهٔ اسرائیل یا حمایت از خامنه‌ای، باز هم به گردن چپ یا راست انداخته خواهد شد و به خیانت این یا آن نسبت داده می‌شود، تا منتقدان از زحمت بازنگری در افکار خود بگریزند و خود را نه مهره‌های سوختهٔ سیاسی، بلکه پیشگویان بالفطرهٔ سیاست جلوه دهند؛ بی‌آنکه به انتخاب و داوری آگاهانهٔ مردم اعتنایی داشته باشند.)

این در حالی‌ست که بسیاری از ایرانیان، در حمله اخیر، بخشی از همبستگی اجتماعی‌ای را که جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال خدشه‌دار کرده بود، بازسازی کردند.

سایه جنگ هنوز وجود دارد و تا برقراری صلح کامل ادامه خواهد داشت. اما این تجربه، نقطه عطفی شد تا ایرانیان روابط جدیدی با حاکمان طلب کنند.

اکنون، کوچک‌ترین عقب‌نشینی علنی سیاسی می‌تواند به فروپاشی سریع‌تر نظام ولایت فقیه بینجامد.

ایرانیان فراموش نخواهند کرد که چطور افرادی مانند آیت‌الله سیستانی در سرکوب و کشتار جوانان ایرانی سکوت کردند، اما در دفاع از جان خامنه‌ای، به اعتراضات علنی و رسمی دست زدند.


نظر خوانندگان:


■ در متن مقاله، سکوت مردم به عنوان نوعی واکنش آگاهانه و حاصل شعور جمعی تفسیر شده؛ سکوتی که نه از بی‌تفاوتی، بلکه از درک عمیق شرایط و نپذیرفتن هیچ‌یک از دو جبهه – حکومت یا دشمن خارجی – نشأت می‌گیرد.
اما به باور من، این سکوت تنها از آگاهی و هوشیاری سیاسی ناشی نشده؛ بلکه در لایه‌های عمیق‌تر، نشانه‌ای از فرسودگی، استیصال و نوعی خستگی مزمن اجتماعی است. جامعه‌ای که سال‌ها درگیر بحران‌های پی‌درپی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی بوده، امروز دچار نوعی فلج رفتاری شده؛ نه از سر ناآگاهی، بلکه از بی‌انگیزگی و احساس بی‌قدرتی.
در چنین فضایی، نه حکومت پاسخگو و شفاف است، نه اپوزیسیون کارآمد و الهام‌بخش. مردم خود را میان دو جبهه ناکارآمد می‌بینند و در واکنش، به نوعی عقب‌نشینی جمعی تن می‌دهند.
با این حال، این سکوت همچنان حامل معناست. معنایی از عبور؛ عبور از کلیشه‌های سیاسی، عبور از دوگانه‌های تحمیلی. مردم شاید به‌دنبال مسیری مستقل‌تر و انسانی‌ترند: نه با حکومت، نه با دشمن، بلکه با خودشان، در سکوتی آگاهانه، تلخ و پُر از ناگفته‌ها
رها آزاد


■ رهای گرامی
تا آنجایی که من از نقد شما متوجه شدم، می توانم بگویم:  پدیده های اجتماعی (عدم شورش مردم بر علیه حکومت اسلامی در جنگ ۱۲ روزه) میتوانند علل مختلفی داشته باشند. همانطور که تو هم اشاره کرده ای فرسودگی و استیصال در بخشهایی از جامعه به علل گوناگون از جمله نبود اپوزیسیون کارآمد و بحرانهای اقتصادی و امنیتی غیر قابل انکار است. منظور من همان گفتهٔ شما است ، مردم آگاهانه مسیر مسقلِ « نه به حکومت و نه به حملهٔ خارجی» را انتخاب کردند.
سلمان گرگانی







نظر شما درباره این مقاله:







وحشت‌آفرینی حکومت پس از شکست تحقیرآمیز در جنگ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 8:33

وحشت‌آفرینی حکومت پس از شکست تحقیرآمیز در جنگ


کارن کرامر / نیویورک تایمز / ۴ ژوئیه ۲۰۲۵

در هفته‌ی گذشته، ایران کارزار خاموشی از ارعاب را آغاز کرده است — نه علیه دشمنی خارجی، بلکه علیه مردم خود.

پس از آن‌که آتش‌بس میان ایران و اسرائیل با میانجی‌گری آمریکا در ۲۴ ژوئن به اجرا درآمد، جمهوری اسلامی سرکوبی بی‌رحمانه را در داخل کشور آغاز کرده است. بنا بر گزارش فعالان و وکلای حقوق بشر در ایران، نزدیک به ۱۵۰۰ نفر دستگیر شده‌اند. این افراد شامل استادان دانشگاه، موسیقی‌دانان، دانشجویان، مخالفان سیاسی، شاعران، زندانیان سیاسی سابق، اعضای اقلیت‌های دینی و قومی ایران و همچنین والدین عزادار معترضان کشته‌شده هستند. اعدام‌ها آغاز شده‌اند و روند دادرسی نیز عملاً وجود ندارد.

این تنها تشدید معمول کنترل استبدادی نیست. به نظر می‌رسد حکومت ایران، که از شکست‌های تحقیرآمیزی که از اسرائیل و ایالات متحده متحمل شد در حال تلو‌تلو خوردن است، از شوک ناشی از جنگ کوتاه اما شدید ماه گذشته بهره می‌برد تا حساب‌های داخلی را تسویه کند و با ایجاد رعب، اقتدار مطلق خود را بار دیگر تثبیت نماید. سکوت جامعه‌ی جهانی خطر آن را دارد که این کارزار را مشروعیت بخشد و راه را برای خشونت دولتی در مقیاسی گسترده هموار کند.

«مرکز حقوق بشر ایران» تأیید کرده که بیشترِ بازداشت‌شدگان، اگر نگوییم همه، از دسترسی به وکیل محروم‌اند و در دادگاه‌هایی نمایشی محاکمه می‌شوند. بسیاری از آن‌ها با اتهاماتی چون جاسوسی یا جرایم امنیت ملی مواجه‌اند — اتهاماتی کلی و مبهم که رژیم ایران به‌طور معمول برای زندانی یا اعدام کردن مخالفان خود به کار می‌برد. از زمان آغاز جنگ، دست‌کم شش نفر با این اتهامات اعدام شده‌اند. احتمال آن هست که افراد بیشتری در روزهای آینده با حکم اعدام روبه‌رو شوند.

این بازداشت‌ها هدفمند، نظام‌مند و فراگیرند — تلاشی برای خاموش کردن آخرین جرقه‌های مقاومت مدنی که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ شعله‌ور شد و از آن زمان تا کنون به‌دست شمار بی‌شماری از مردم عادی ایران که خواهان کرامت، آزادی و عدالت‌اند، زنده نگه داشته شده است. پیام رژیم واضح و البته آشناست: مخالفت یعنی مرگ.

بنا بر گفته‌های فعالان و وکلایی که مرکز حقوق بشر ایران با آن‌ها در مناطق مختلف کشور گفت‌وگو کرده، تمام جوامع محلی در وضعیت محاصره قرار دارند. در مناطق کردنشین، ایست‌های بازرسی تحت کنترل سپاه پاسداران اکنون شهرها را محاصره کرده‌اند و به گفته‌ی این افراد، غیرنظامیان به دلخواه بازداشت می‌شوند. یکی از فعالان از شهری کردنشین به مرکز گفته که مأموران اطلاعاتی، بستگان فعالان سیاسی کردِ ساکن خارج از کشور را احضار و بازجویی کرده‌اند و «با فشار و تهدید خانواده‌ها را مجبور کرده‌اند تا عزیزانشان در خارج، فعالیت سیاسی‌شان را متوقف کنند.» اقلیت‌های دینی، به‌ویژه بهائیان، نیز با موج جدیدی از بازداشت‌ها مواجه شده‌اند و طبق گزارش‌ها، صدها نفر از شهروندان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به دلیل اظهارنظر در شبکه‌های اجتماعی، بازداشت و متهم شده‌اند.

آنچه اوضاع را وخیم‌تر کرده، اقدام مجلس ایران برای تسریع در تصویب قانونی است که این سرکوب را نهادینه و تشدید می‌کند. زبان مبهم این طرح قانونی، فعالیت‌های آنلاین و به‌اشتراک‌گذاری اطلاعات را با «تروریسم» و «خیانت» برابر می‌داند. بر اساس این لایحه، هر کسی که به «برهم زدن امنیت ملی» یا «اشتراک‌گذاری محتوا با رسانه‌های خارجی» متهم شود، ممکن است به حبس ابد یا اعدام محکوم گردد.

بی‌تردید این نخستین تلاش رژیم برای سرکوب خشونت‌آمیز گسترده نیست. در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، بیش از ۵۰۰ نفر را کشت و در اعتراضات سال ۲۰۱۹ نیز بیش از ۱۰۰۰ نفر را به قتل رساند. اما فعالان ایرانی می‌گویند که شمار بازداشت‌ها تنها در عرض یک هفته، در نوع خود بی‌سابقه است — همچنین ایجاد ایست‌های بازرسی در مسیر ورود و خروج بسیاری از شهرها. و این‌بار، حکومت به سراغ معترضان نرفته؛ بلکه مردم عادی را هدف گرفته است و همین امر فضای ترس فراگیری را در سراسر جامعه ایجاد کرده است — که احتمالاً مقصود اصلی نیز همین است.

ایالات متحده و متحدانش نباید این فاجعه‌ی در حال وقوع حقوق بشری را حاشیه‌ای بی‌اهمیت در برابر دیپلماسی ژئوپولیتیکی قلمداد کنند. هرگونه مذاکره میان ایالات متحده و ایران، فرصتی حیاتی در اختیار واشنگتن می‌گذارد تا روشن سازد که هر نوع تعامل با تهران مشروط به این موارد است: توقف فوری بازداشت‌ها و بازداشت‌های خودسرانه؛ شفافیت درباره وضعیت و محل نگهداری بازداشت‌شدگان و زندانیان سیاسی؛ توقف اجرای حکم اعدام؛ و پایبندی به روند دادرسی عادلانه و حق برخورداری از وکیل.

نادیده گرفتن این لحظه، به معنای تأیید راهبرد رژیم است: از بین بردن مخالفت‌ها در داخل، در حالی‌که نگاه جهان به‌جای دیگری دوخته شده و فرصت مداخله را از دست داده است. این همان راهبردی است که سال‌هاست در بطن بقای جمهوری اسلامی قرار دارد. در سال ۱۹۸۸، پس از آن‌که ایرانِ به‌شدت تضعیف‌شده ناچار به پذیرش آتش‌بس با عراق شد — پس از هشت سال جنگ خونین — رژیم دستور اعدام تا ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را صادر کرد؛ زندانیانی که اغلب پیش‌تر محاکمه شده و دوران محکومیت خود را می‌گذراندند.

قربانی این تهاجم مهار نشده‌ی جمهوری اسلامی، جامعه‌ی مدنی ایران است — جامعه‌ای که به‌شدت با سیاست‌های داخلی و خارجی رژیم در تضاد است و اگر مورد حمایت قرار گیرد، می‌تواند روزی پایه‌گذار ایرانی آزاد و نوین باشد.

ایالات متحده از اهرم لازم برخوردار است و در نتیجه نقش اصلی را باید ایفا کند. اما جامعه‌ی جهانی گسترده‌تر — به‌ویژه دولت‌های دموکراتیک دیگر — نیز باید وارد عمل شوند. آن‌ها می‌توانند تحریم‌هایی را که ناقضان حقوق بشر را هدف قرار می‌دهد تقویت کنند، انزوای دیپلماتیک ایران را هماهنگ سازند، در سازمان ملل فشار وارد آورند، و از ابزارهای پاسخگویی عمومی بهره گیرند — از جمله پیگرد قضایی مقام‌های مسئول در دادگاه‌های ملی بر اساس اصل صلاحیت جهانی. این اقدامات، ضروری‌اند.

رهبران ایران روی غبار جنگ حساب کرده‌اند تا جنایات‌شان را از دید پنهان نگه دارند. جهان باید نشان دهد که در اشتباه‌اند. اگر اکنون واکنش نشان ندهیم، نه تنها مردم ایران را به حال خود رها کرده‌ایم، بلکه در نگارش فصلی خطرناک در تاریخ مصونیت از مجازات شریک شده‌ایم.

—————
* کارن کرامر معاون مدیر «مرکز حقوق بشر ایران» است.






نظر شما درباره این مقاله:







دستگیری رهبر بهائیان در قطر، نشاندهنده نفوذ ایران است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 04.07.2025, 7:46

دستگیری رهبر بهائیان در قطر، نشاندهنده نفوذ ایران است


دیوید کری / آسوشیتدپرس / ۴ ژوئیه ۲۰۲۵

آیین بهائی — دینی کوچک اما جهانی با آموزه‌های همزیستی ادیان — در بیشتر کشورهای جهان به راحتی در طیف ادیان پذیرفته می‌شود. اما در برخی کشورهای خاورمیانه، پیروان بهائی با سرکوب‌هایی مواجه‌اند که انتقاد گروه‌های مدافع حقوق بشر را برانگیخته است.

مدافعان حقوق بشر می‌گویند بدرفتاری با بهائیان بیش از همه در ایران مشهود است؛ کشوری که این آیین را ممنوع کرده و به طور گسترده‌ای به آزار و اذیت پیروانش متهم شده است. همچنین گزارش‌هایی از تبعیض نظام‌مند علیه بهائیان در یمن، قطر و مصر وجود دارد.

به گفته مدافعان حقوق بشر، ایران نقش محوری در گسترش سرکوب بهائیان در کشورهایی که بر آن‌ها نفوذ دارد ایفا کرده است — طرحی که نخستین بار در سندی دولتی که در سال ۱۹۹۱ افشا شد، علنی گردید. این کشورها شامل یمن (که ایران از شورشیان حوثی که بخش عمده‌ای از کشور را کنترل می‌کنند حمایت می‌کند) و قطر (که پیوندهایی از جمله مالکیت مشترک بزرگ‌ترین میدان گازی جهان با ایران دارد) هستند.

نازیلا غنچه، استاد حقوق دانشگاه آکسفورد و گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور آزادی دین و مذهب، می‌گوید: «مجموعه اقدامات و منابعی که دولت ایران برای نابودی بهائیان در همه عرصه‌های زندگی به کار گرفته، بی‌سابقه بوده است.»

او افزود: «این اقدامات بارها و بارها از مرزهای ایران فراتر رفته است.»

تبعیض علیه بهائیان شامل اخراج اجباری و جدایی خانواده‌ها، محرومیت از دریافت مجوز ازدواج، ثبت‌نام در مدارس دولتی و دسترسی به آرامستان‌ها می‌شود.

در قطر، رئیس «محفل روحانی ملی» که اداره جامعه کوچک بهائیان قطر را بر عهده دارد، از ماه آوریل در بازداشت به سر می‌برد. رمی روحانی، ۷۱ ساله، ماه گذشته محاکمه شد و به اتهام «ترویج ایدئولوژی فرقه منحرف» از طریق حساب شبکه اجتماعی بهائیان در قطر، تحت پیگرد قرار گرفت.

دینی پراکنده در جهان

آیین بهائی در دهه ۱۸۶۰ میلادی توسط بهاءالله، نجیب‌زاده‌ای ایرانی که پیروانش او را پیامبر می‌دانند، بنیان نهاده شد. او تعلیم داد که همه ادیان مراحل پیش‌رونده‌ای از تجلی اراده الهی هستند که به وحدت همه مردم و ادیان می‌انجامد.

آیین بهائی روحانیت ندارد و جوامع بهائی از طریق محافل روحانی منتخب اداره می‌شوند.

از همان آغاز، روحانیون شیعه در ایران کنونی این آیین را محکوم کردند و پیروان آن را مرتد دانستند. این سرکوب پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران نیز ادامه یافت و بسیاری از بهائیان اعدام یا ناپدید شدند.

تعداد پیروان این آیین در جهان کمتر از ۸ میلیون نفر است و بیشترین جمعیت بهائیان در هند زندگی می‌کنند. این آیین در بیشتر کشورهای جهان حضور دارد.

مایکل پیج از دیده‌بان حقوق بشر، ایران را «عامل هدایت‌کننده خصومت علیه بهائیان، به دلیل تلقی آن‌ها به عنوان مخالف با تفسیر حکومت از اسلام شیعی» توصیف کرد.


معبد بهائیان در شهر حیفا در اسرائیل

او به آسوشیتدپرس گفت: «این یک دولت اقتدارگراست که به شدت با کسانی که با آن موافق نیستند برخورد می‌کند. سخنان نفرت‌انگیزی که علیه بهائیان بیان می‌شود، با سنت آیین بهائی چنان در تضاد است که اگر پیامدهایش جدی نبود، خنده‌دار به نظر می‌رسید.»

همه کشورهای مسلمان خصمانه برخورد نمی‌کنند. صبا حداد، نماینده جامعه جهانی بهائیان در سازمان ملل ژنو، بحرین، امارات متحده عربی و تونس را نمونه‌هایی از کشورهای پذیرنده دانست.

او گفت: «ما معیار سنجش مدارا هستیم — برای هر دولت و هر کشوری. ما موضع سیاسی نداریم، در سیاست دخالت نمی‌کنیم، کشور بهائی نداریم. واقعاً موضوع ما ... مدارا و پذیرش است.»

رهبر بهائیان در قطر محاکمه می‌شود

رمی روحانی از ۲۸ آوریل در بازداشت به سر می‌برد؛ بازداشتی که دیده‌بان حقوق بشر آن را نقض آزادی مذهبی و بازتاب تبعیض دیرینه علیه بهائیان دانسته است. او با احتمال سه سال زندان روبروست و دادگاه او تا ۶ اوت به تعویق افتاده است.

دختر روحانی، نورا روحانی، که همراه همسر و دختر ۹ ساله‌اش در استرالیا زندگی می‌کند، می‌گوید از زمان تماس کوتاهی پیش از بازداشت پدرش، دیگر نتوانسته با او صحبت کند.

او به آسوشیتدپرس گفت: «اینکه چرا قطر چنین می‌کند، هر روز از خودم می‌پرسم. کشوری که خود را رهبر صحنه جهانی معرفی می‌کند و میزبان کنفرانس‌ها و رویدادهای ورزشی بین‌المللی است، نمی‌تواند هدف قرار دادن بی‌سر و صدای شهروندانش را ... فقط به خاطر تعلق به دینی متفاوت، توجیه کند.»

دفتر رسانه‌ای بین‌المللی قطر به ایمیل آسوشیتدپرس درباره پرونده روحانی یا اتهامات مربوط به تبعیض نظام‌مند علیه بهائیان پاسخی نداد.

روحانی — رئیس پیشین اتاق بازرگانی قطر — پیش‌تر نیز دو بار به دلیل فعالیت‌هایی مانند جمع‌آوری کمک‌های مالی مرتبط با ریاستش بر محفل ملی بهائیان قطر، زندانی شده بود. اتهام جدید مربوط به حساب شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) بهائیان است که پست‌هایی درباره تعطیلات قطری و نوشته‌های بهائی منتشر می‌کند.

وکلای هلنا کندی و استیون پاولز از دفتر حقوقی Doughty Street Chambers — که توسط نخست‌وزیر بریتانیا، کیر استارمر، تأسیس شده و در دفاع از روحانی همکاری دارد — اعلام کردند: «این اتهامات جدید نشان‌دهنده میزان آمادگی مقامات قطر برای حذف بهائیان از کشورشان است.»

تبعیض در مصر و یمن

از سال ۱۹۶۰، دولت مصر از به رسمیت شناختن قانونی جامعه کوچک بهائیان خودداری کرده است.

این امر شامل عدم صدور مجوز ازدواج و شناسنامه، محرومیت کودکان بهائی از مدارس دولتی و محدودیت در محل دفن مردگان بهائی است.

جامعه جهانی بهائیان در بیانیه‌ای در ماه نوامبر، «تشدید آزار و اذیت» را محکوم کرد.

وزارت خارجه مصر به پرسش‌های آسوشیتدپرس درباره این اتهامات پاسخی نداد.

در یمن، بنا به گزارش عفو بین‌الملل، بیش از ۱۰۰ نفر از بهائیان توسط شورشیان حوثی مورد حمایت ایران بازداشت شده‌اند. کیوان قادری، ۵۲ ساله، به اتهاماتی از جمله جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل، چهار سال زندانی بود. او در سال ۲۰۲۰ آزاد و بدون اجازه دیدار با همسر و فرزندانش اخراج شد.

در نهایت، قادری ویزای بشردوستانه آمریکا را دریافت کرد و اکنون همراه خانواده‌اش در سالت‌لیک‌سیتی زندگی می‌کند.

قادری دشمنی حوثی‌ها را ناشی از ترس از تغییر دانست و گفت: «آن‌ها این ترس را داشتند که ما افکار را در یمن، در میانه جنگ داخلی، تغییر دهیم ... که شاید روایت نسل جوانی که به جنگ می‌روند را تغییر دهیم.»






نظر شما درباره این مقاله:







تخت روانچی: ایران آماده مذاکره با واشنگتن است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 22:33

تخت روانچی: ایران آماده مذاکره با واشنگتن است







نظر شما درباره این مقاله:







رزگار بیگ‌زاده بابامیری به اعدام محکوم شد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 20:40

رزگار بیگ‌زاده بابامیری به اعدام محکوم شد







نظر شما درباره این مقاله:







مسیر نفوذ، منویات رهبری
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 17:04

مسیر نفوذ، منویات رهبری


افشین افشار

ماهیت ضد ایرانی انقلاب اسلامی که با اتحاد دو نیروی اسلامی و چپ به پیروزی رسید بستر فکری منویات رهبری و مهمترین راه نفوذ به ارکان مملکت به ویژه سیستم امنیتی است. سازمان‌های جاسوسی برای نفوذ به حکومت ناچارند در لباس عاشقان سینه‌چاک ولایت عمل کنند. در نقش اپوزیسیون یا حتی اصلاح‌طلب راه ورود بسته است. میهن‌دوستان که به هیچ وجه در دایره نمی‌‌گنجند.

اسلام و کمونیسم هر دو پس از شکست در جنگ به ایرانیان تحمیل شده‌اند و هرگز نمی‌‌توانند مدافع و نگران منافع ایرانیان باشند. تنها نگرانی آنها حفظ اتحاد در اشغال ایران است که هنوز بر سر آن با هم توافق دارند. اسلام انقلابی و چپ انقلابی بر علیه حکومت پادشاهی شیعه متحد شدند که در آن هم ارزشهای دینی و دینداران محترم بودند هم کارگران، کشاورزان، زنان و اقلیتهای دینی برخلاف کشورهای سوسیالیستی آن زمان تحت حمایتی واقعی قرار داشتند. اتحاد آنان علیه ماهیت ایرانی حکومت بود. نفوذ تا زمانی که فقط بر علیه منافع ملی ایران باشد ولی مخل حکومت مشترک آنان نباشد محل اشکال نیست. امروز هم که باعث انهدام توان نظامی ایران شده است کماکان راههای آن بر اساس منویات رهبری باز هستند.

کسانی که قصد نفوذ دارند با انتقاد از حکومت کارشان پیش نمی‌‌رود. در صف اول هیئت با تلاش بسیار خود را نمایش می‌دهند و به سر و سینه می‌کوبند. گروهی که ارشدتر هستند و دوران خودنمایی و پذیرفته شدن را با موفقیت پشت سر گذاشته‌اند اکنون با عنوان حاجی یا سید پشت صحنه و آرام با حمایت اسباب ورود آنان را فراهم و بدین شکل با استفاده از شرایط مناسب موجود در سیستم تکثیر می‌شوند. راه ورود، ترقی و تثبیت افراد نفوذی را حکومت با سیاست‌هایش فراهم می‌سازد. کوبیدن هرچه محکمتر باتوم بر سر جوانان و تجاوز در زندان و اعمال ددمنشانهِ مورد نیاز و مورد پسند حکومت آخوندی از مهمترین ورودی‌ها هستند. آنان هستند که به عنوان جوانان مومن انقلابی دلخواه خامنه ایی خودی تلقی می‌شوند و پس از مدتی به عنوان محافظ یا سمتی دیگر امکان ورود به سری ترین مقرها و همراهی با مهمترین اشخاص حکومتی را پیدا می‌کنند. جوانان نخبه که به حکم شرافت و دلسوزی برای وطن ناچار به انتقاد از سیاست‌های زیانبار حکومتی هستند جایی در سیستم ندارند. هر چه بیشتر دلسوز کشور باشند از دایره قدرت بیشتر طرد می‌شوند.

جانداران در اقلیم‌های متفاوت متناسب با شرایط آب، هوا و خاک امکان رشد و بقا می‌یابند. جانوران محیط‌های مردابی و لجن با جانداران آبهای جاری و پاک متفاوتند. مارهای سیاه در مرداب‌های تیره شانس بقای بیشتری دارند. به دلیل همرنگی با محیط دیده نمی‌‌شوند. به راحتی حرکت می‌کنند و خود را به طعمه نزدیک می‌کنند. ولی در آب زلال از دور قابل تشخیص‌اند. آزادی و شفافیت مانع خلق فضای تاریک مورد نیاز برای بقا و تحرک نفوذی‌هاست. بستن روزنامه‌ها و تهدید فعالان فضای مجازی و رسانه‌های مستقل به بهانه‌های واهی امنیتی، خاموش کردن منابع نور و ایجاد تاریکی برای فعالیت نفوذی‌ها و کمک به آنهاست. فضای تیره مردابی، بسته و خفقان حاکم در جمهوری اسلامی به گونه ایی است که افراد با نیت‌های تاریک برای مملکت بدون هیچ تلاشی علاوه بر داشتن فضای عملیاتی برای رسیدن به اهداف امکان پیشرفت و ترقی در مراتب قدرت را هم پیدا می‌کنند. نیت‌شان که آسیب زدن به ایران است به شکل ماهوی با شالوده فکری ضد ایرانی حکومت در یک راستاست. اسرائیل و سایر کشورهایی که اهدافی را از طریق سازمان‌های جاسوسی اعمال می‌کنند همواره در راستای تقویت افکار ضد ایرانی تفرقه‌آفرین قومی، نژادی، زبانی، دینی، جنسیتی که زمینه ساز نفوذ است می‌کوشند.

تضاد و تقابل با فرهنگ و تاریخ ایران و اولویت دادن به جهان بینی امت گرایی اسلامی که به انکار منافع ملی می‌انجامد همواره جزو سیاست‌های فرهنگی حکومت و از دروازه‌های نفوذ بوده است.

کوبیدن مردم معترض و تکرار حرفهای مورد پسند آقا همراه با حفظ شعائر دینی و دوری همیشگی از پرچم ایران و سفره هفت سین و تحقیر ایام ایرانی راه سهل و بدون مانع ورود به سیستم و رشد در آن است.

تاکید بر امت گرایی و برپایی کنفرانس‌ها، سخنرانی‌ها و سمینارها فقط به نیت چاپلوسی و گرفتن بودجه نیست بلکه بخش عمده آن تلاش عامدانه نیروهای نفوذی جهت تحمیل فشار بر خامنه ایی و سایر دست اندرکاران و صاحبان قدرت برای ثابت نگه داشتن کشور در مسیر انقلابی گری و تقابل و ستیز با جهان است. کنار زدن افراد صلح طلب خردگرا از دایره قدرت، ضروری انقلابی بودن است که ولایی‌ها در حمله به آنان تردید نمیکنند و مهمترین حامی آنان در این مسیر نهادها و سازمانهای تحت نظر رهبری از جمله روزنامه کیهان است. حضور عقل در امور مانند آبی بر آتش فضا را آرام و روشن و میدان عمل نیروهای نفوذی را که نیتی جز آسیب به کشور ندارند مانند حرکت عقرب سیاه در روشنایی بسیار محدود می‌سازد.

برای همراهی با خامنه ایی و دیدن شرایط فاجعه بار مملکت به عنوان اوج و قله باید درک و شعور و اخلاق را کنار نهاد و این کاری نیست که یک انسان با شرافت بتواند انجام دهد اما یک نفر که وظیفه نفوذ داشته باشد برای انجام ماموریت علاوه بر تایید فلاکت موجود بعنوان قله خود را مشتاق و متعصب در ادامه راه نشان می‌دهد.

این فضای آلوده واژگون است که در آن همراهی با افکار بالقوه ویرانگر رهبر مملکت امکان نفوذ و آسیب به کشور را فراهم و افراد نگران و دلسوز را روانه زندان و فراری و مطرود می‌کند.

حکومتی که شالوده فکری رهبر آن با اهداف دشمنان مملکت در یک راستاست چگونه می‌تواند از نفوذ جلوگیری کند؟

در هر جلسه‌ای در هر سازمانی در هر گوشه مملکت ماموریت افراد وابسته به بیگانه که آسیب به کشور است با پوشش منویات رهبری که همواره بر خلاف منافع ملی و متعاقبا خلاف عقل و انقلابی است به راحتی به تصمیم نهایی جلسه تبدیل می‌شود. سیستم بنا به ماهیت به آنها که توانسته‌اند مصوبات جلسه را مثل اکثر جلسات تشکیل شده در کشور بر اساس منویات آقا به موضوعی بر علیه منافع ملی تبدیل کنند بها داده و آنها را در اولویت ارتقا قرار خواهد داد. افراد دلسوز و ملی که خمینی هم می‌گفت به درد ما نمی‌خورند با طرح دیدگاههای دلسوزانه و ملی و عقلانی که به تقابل با حکومت می‌انجامد خودبخود از سوی سیستم طرد می‌شوند.

در پایان هر جلسه نفوذی‌ها با سلاح منویات رهبری یک قدم پیش آمده‌اند و میهن پرستان یک قدم عقب نشسته‌اند. کمر نیروهای نظامی را در مقابل دشمن منویات رهبری شکست.

در اجبار مردم به یافتن شغلی برای گذران زندگی ارگان‌های حکومتی به عنوان یک انتخاب مطرح هستند که امکان ورود به آنها قرار داشتن در شرایط تراز انقلاب اسلامی و ذوب در ولایت است. در این وضعیت امکان ردیابی و تشخیص افراد نفوذی و مردم عادی که از سر اجبار برای پیدا کردن راهی برای زندگی به سمت ارگانهای نظامی و امنیتی حکومت رانده شده‌اند دشوار است هنگامی که راه پیشرفت و نفوذ یکی است. در مسیر نمایش ارادت به آقا برای ترقی در سیستم امنیتی داشتن ظواهر شریعتمدار و چفیه کفایت نمی‌کند، باید دستت به خون و جنایت آلوده شود. این مرحله است که نیروهای وابسته به بیگانه با راحتی و آرامش بیشتری از آن عبور می‌کنند. نیروهایی که از مردم عادی هستند در عبور از مرحله جنایت در حق مردم با مشکل مواجه می‌شوند. دست و دلشان در ریختن خون بیگناهان هموطن می‌لرزد. آنها در ارزیابی‌ها ضعیف دیده شده و امکان پیشرفت نخواهند داشت. افراد این گروه با این که پس از مدتی در می‌یابند از قافله عقب مانده‌اند باز برای جبران از راه همیشه باز و محبوب رهبری که خشونت هر چه بیشتر با مردم و مخالفان با عنوان رسمی آتش به اختیار است با مشکل مواجه هستند. می‌دانند کار کثیفی می‌کنند و دچار عذاب وجدان هستند اما نیروهای نفوذی پیشتر وجدان را سرکوب کرده‌اند و در ریختن خون مردم با بی رحمی و دلخواه حکومت عمل می‌کنند.

با ملاک‌های مد نظر رهبری سطح خشونت با مردم به عنوان ابزار ترقی، بین نیروهای انتظامی، بسیجی و اطلاعاتی بطور لجام گسیخته بالا رفته است. حذف رحم و مروت و اخلاق و تبدیل ددمنشی به یک ضرورت سازمانی پرسنل را که می‌دانند کاری غیر انسانی در مقابل مردم هموطن مظلوم انجام می‌دهند هر چه بیشتر از درون تهی و به سمت عدم تعهد به جامعه، مناسبات و منافع آن سوق می‌دهد که یکی از نتایج منفی آن به دام افتادن آسان نیروها توسط سازمانهای جاسوسی است.

از سیاستهای مهم و کلیدی خامنه ایی برای کنترل بیشتر بر مردم، توزیع فقر و فلاکت در جامعه و همزمان عقب نگه داشتن مملکت است. در این راستا او مقرر کرده است عمده درآمد کشور از گلوگاه بیت رهبری عبور کند. همچنین دور زدن تحریمها را به افراد خودی سپرده است.

منحرف ساختن بخش عمده مناسبات مالی مملکت به سمت بیت سپاهیان و افراد سالم و مشاوران مَحرم را پس از مدتی سروکار داشتن با پول‌های کلان بدون نظارت و حساب و کتاب به وسوسه می‌اندازد. آهسته آهسته با نگاه به زندگی اشرافی و ریاکارانه خامنه ایی و خانواده‌اش که کاملا از چشم مردم پنهان است و مشاهده عملکرد او در صرف تمام نیروی سیستم با حقه اوجب واجبات بودنِ حفظ نظام به حفظ خود و حکومتش به هر بهایی و بلاموضوع شدن دین و خدا و آخرت آرمانهای مذهبی شان رنگ می‌بازد. عافیت طلب، تاجر مسلک، اهل معامله و بده بستان و زد و بند می‌شوند.

نزدیکان و سپاهیانی که در مناسبات اقتصادی یکی پس از دیگری اسناد فسادشان رو می‌شود ولی به پشتوانه سیاست رهبر در عدم برخورد و کش ندادن تباهی نیروهای خودی به نیت جلوگیری از کاهش انگیزه آنان در مقابله با مردم از مجازات نجات می‌یابند و هر چه بیشتر خود و مملکت را غرق در کثافت می‌کنند.

در ادامه این مسیر به راحتی در چنگ سازمانهای جاسوسی گرفتار و امروز به عنوان مهمترین افراد نفوذی در بیت علاوه بر انتقال اطلاعات بر سیاستها و تصمیمات کلان خامنه ایی گاه با گفتن یک جمله یا تکان دادن سر به تاسف یا با یک لبخند رضایت در واکنش به موضوعی تاثیر می‌گذارند.

برای ضعیف و وابسته نگه داشتن بخش خصوصی قرارگاه خاتم را به پیمانکار انحصاری پروژه‌های مهم تبدیل کرد. حضور سپاه و سایر نیروهای نظامی در اقتصاد و امور مالی به دستور او باعث فساد گسترده مالی و اخلاقی نیروهای نظامی و ایجاد باند و رقابت بین آنها جهت استفاده از پولهای در چرخش بدون نظارت شده است.

تغییر ماموریت سازمانی یک نظامی به شکلی که امکان کسب درآمدهای کلان داشته باشد باعث تغییر سبک زندگی او از یک زندگی ساده و حتی فقیرانه نظامی که مهمترین وجه آن افتخار خدمت در لباس مقدس نظامی است می‌شود. تقدس لباس نظامی در نسبتی است که با مردم و پرچم دارد. در سیستمی که شخص نظامی به چشم خود می‌بیند نه پرچم حرمت دارد و نه مردم، قداست و ارزش لباس خدمت آهسته آهسته محو می‌شود. پرچم و لباس نظامی با تاریخ و فرهنگ و ملیت مرتبط است در حالی که رهبر دشمنی ویژه با تاریخ و فرهنگ و ملیت ایرانی دارد.

برجسته سازی و تاکید بر عنوان اسلامی نیروهای نظامی برای ایجاد تعهدات دینی در آنها توسط حکومت با مشاهده تضاد بین گفتار و عملکرد رهبران و مراجع شیعه که از مقاماتی مذهبی به مقاماتی سیاسی و تاجر و ریاکار تبدیل شده‌اند بیشتر باعث عصبانیت و بیزاری نیروها می‌شود تا ایجاد تعهدات مذهبی.

با رفتن به جهان تجارت و معاملات و پول‌های کلان, دنیای ساده و مخلصانه فرد نظامی به جهانی پیچیده و پر از زد و بند و دسیسه تبدیل می‌شود. دنیایی که در آن از یک نظامی کم درآمد با محدوده افکار و آرمانی نظامی خلاصه شده در کلماتی مانند شرف، غیرت، عزت، وطن، ناموس و…که نهایت امکاناتش در ارتباط با سایرین دادن مرخصی به یک سرباز است به بازرگانی با امکانات مالی فوق العاده تبدیل می‌شود و کلمات کلیدی زندگی‌اش به سود، زیان، طرف معامله، ارز، قرارداد… تغییر می‌یابد. می‌تواند در زندگی بسیاری تغییرات تعیین کننده و اساسی ایجاد کند و طبق روال کار دنیا مردم پیرامون او که امکان بقا را فراهم می‌سازد حلقه خواهند زد و او مانند خامنه ایی و سایر ملایان حکومتی به سادگی در خود غرق و آرمانهای نظامی‌اش به راحتی فراموش خواهند شد همانگونه که مراجع تعهدات دینی خود را فراموش کردند.

از آنجا که این ثروت بادآورده محصول زحمات یا حتی خواست اولیه فرد نظامی نبوده و در اصل یک ماموریت سازمانی بوده است، برای حفظ آن به هر پستی و جنایت و خیانتی از جمله جلب حمایت بیگانگان تن می‌دهد. حتی نظامیان محکم قدیمی و مذهبی زمان جنگ در مقابل وسوسه‌های این دنیای پرزرق و برق شرافت خود را می‌بازند چه رسد به افرادی که در لجن زار حکومت آخوندی پرورش یافته و نظامی شده‌اند.

تعلق به امور مادی از آنجا که در جهت بقاست، ذات وجود و اساس کار موجودات است. مقاومت در مقابل وسوسه‌های دنیا در مقام عمل کار هر کسی نیست. همانگونه که تجربه حکومت دینی نشان داد تاکید بر تقوا و پرهیزکاری و ترس از خدا توسط ملایان در مقام عمل و هنگام مهیا بودن شرایط جز حرف مفت و اسباب کاسبی نبود.

در سیستمی بدون پاسخگویی و حساب و کتاب ریسک فساد افراد بویژه در سمت‌های بالا افزایش می‌یابد. سایر همقطاران که پیشرفتهای مادی زندگی همکار سابق را می‌بینند و می‌دانند که سرچشمه امکانات فوق العاده موقعیت سازمانی جدید است انگیزه‌های خود را برای خدمت سخت صادقانه در یک پادگان دوردست و در سر و کله زدن با سربازان و انجام مانور و مشق نظامی از دست می‌دهند. در یک برج نشستن با چند منشی جوان و توانایی اعمال قدرت با پول بی حساب و کتاب و بادآورده بیت المال راحت تر و لذت بخش تر است‌.

بسیاری از فرزندان ملایان همچون لاریجانی، مطهری، جنتی در استفاده از رانت پدر آخوند برای جدا شدن از شرایط سخت نظامی سپاه و وارد شدن به امور سیاسی و بازرگانی تردید نکردند. افرادی مانند باقری، حاجی زاده و سلامی هم اگر حامی آخوند داشتند اکنون زنده و شاید در پناه دولتی خارجی بودند.

حرص و آز و طمع و فساد در زندگی مراجع تقلید شیعه و وابستگان آنها زوایای زندگی بسیاری مردم را از ایمان تهی کرده است. با حذف ایمان مسیر زندگی از تلاش با تکیه بر ویژگی‌های اخلاقی، راستی و اخلاص و شرافت بی مفهوم می‌شود و به راحتی به کثافت و زد و بند و دروغ برای به زیر کشیدن دیگران و رسیدن به موقعیتهای مادی تبدیل می‌شود.

زمان شاه برای دور ماندن نظامیان از فساد و احتمال خریده شدن توسط بیگانگان ورود آنان به امور مالی و رفتن به سفر خارجی ممنوع بود.

از گذشته‌های دور در این سرزمین به عنوان دارنده اولین ارتش حرفه‌ای جهان در قالب سپاه جاویدان امور لشکری و کشوری از هم جدا بوده است.

نوع نگاه و نحوه زندگی یک نظامی با افتخار به بودن در لباسی که امکان مرگ شرافتمندانه را برای او فراهم می‌سازد بسیار متفاوت از زندگی در شرایط عادی است چه رسد به زندگی در قالب یک بازرگان ثروتمند. موضوعات مهم در زندگی یک نظامی و یک بازرگان متفاوت هستند. یکی در پی پول و سود و رفاه بیشتر است و دیگری در پی کسب درجاتی که نشان پایداری در سختیها و مبارزه و رزم و شرافت است. آرمان زندگی فرد نظامی مرگ با افتخار در میدان جنگ است‌ و تمام اهداف بازرگان در محدوده سود و زیان و زندگی راحت تعریف می‌شود. دو نگاه کاملا متفاوت به زندگی دو مسیر متفاوت را خلق می‌کند. امر لشکر و امر کشور بدون دلیل جدا نبودند.

مانند همه امور، سیاستها و منویات رهبر در وارد کردن نظامیان به امور اقتصادی به نیت دور کردن پول از دست مردم عادی، ایجاد فقر بین آنها و مرفه و راضی ساختن نیروهای خودی برای غلبه و تفوق بر غیرخودی‌ها منجر به ایجاد فساد و تباهی دامنه دار در مملکت و راهی برای افتادن نظامیان در رده‌های مختلف به دام سازمانهای جاسوسی بوده است.

نظامیان و مَحرمان و مشاوران ثروتمند نظام درگیر در امور تجاری و مالی و افرادی که بطور انحصاری دارای رانت‌های ویژه هستند و همگی توان مالی خود را در رانت ارتباط با بیت به دست آورده‌اند پس از افتادن به دام سازمانهای جاسوسی با تامین مالی کاندیداهای مجلس شورا، خبرگان، شورای شهر و روستا و مداخله در انتصابات دولت و قوه قضاییه…راه نفوذ بیگانه را به مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری باز می‌کنند و اهداف بیگانگان را احتمالا بدون اطلاع خودشان فقط به صرف هم راستا بودن با منویات رهبری پیش می‌برند. پایداری و موتلفه به وضوح چنین مسیری را طی کرده‌اند.

با درگیر ساختن وسیع نیروی امنیتی و انتظامی در موضوع حجاب طی سالیان طولانی فضای لازم برای انجام عملیات بدون دغدغه نظارت توسط سازمانهای جاسوسی را در سطح کشور فراهم کردند. تاکید بر تقابل در مواردی مانند سگ گردانی، توریسم داخلی و خارجی، مطبوعات، هنرمندان، کنسرت، پاسارگاد!...همه در واقع نگرانی‌های رهبری بودند که نفوذی‌ها با تاکید بر آنها توانستند امکانات و توان امنیتی و انتظامی مملکت را به سمت آنها منحرف کنند.

واکنش بزدلانه او در پنهان شدن هنگام حمله و کشته شدن سرداران بر خلاف سالها هل من مبارز طلبیدن و دشمن دشمن کردن به خوبی نشان داد سیاست‌های او بیشتر ریشه در ترس و خودخواهی دارد و جهان بینی امتگرای اسلامی و عقاید اخوانی و انقلابی و لحن تند روکشی برای پنهان ساختن زبونی‌های شخصیتی هستند. وقتی یک رهبر بیش از مردم و مملکت به منافع شخصی و حفظ جان و موقعیت خود با اسم رمز حفظ نظام توجه دارد زیردستان رده نخست چرا نباید چنین باشند؟ اگر بخواهند هم نمی‌‌توانند غیر از این باشند زیرا‌ پاک و شریف ماندن به خاطر مردم به ناچار آنها را در مقابل او قرار می‌دهد.

دیدگاه انقلابی جنگ طلب است و عقول صلح‌طلب را از خود می‌راند، از طرفی دیدگاههای انقلابی دشمن‌تراش را گرامی می‌دارد. رهبری که از نظر روحی و شخصیتی نیاز به شنیدن هر روزه جملات و کلماتی از جنس انقلاب و دشمن داشته باشد پس از سالها هر کلمه مصالحه جویانه ایی را تهدید و گوینده را مانند ظریف علیرغم سالها خدمت صادقانه به حکومتش عاقبت مشکوک و غیرخودی دیده و می‌راند. هر قدمی به سمت صلح را تهدید گفتمان انقلابی خود می‌بیند. بر این اساس با برجام و ورود شرکتهای خارجی و عادی شدن شرایط کشور که در واقع حذف حالت انقلابی و تنش از مناسبات که منجر به حذف دیدگاه و تفکر او از صحنه می‌شود مخالفت می‌کند.

نفوذی‌های پولدار از طریق ارتباط با سیستم بانکی و امکان اخذ منابع ارزی و با پشتوانه ارتباط با بیت هر روز فربه تر و پر زورتر و هر چه بیشتر از شعاع نظارتی واحدهای امنیتی دور می‌شوند.

به دلیل فعالیتهای کلان بازرگانی از طریق رصد معاملاتی امکان ردیابی و به دلیل گستردگی فعالیتها در داخل و خارج کشور و ضرورت استخدام پرسنل در رده‌های مختلف تشخیص افرادی که برای مقاصد خاص جاسوسی به کار می‌گیرند بسیار سخت می‌شود. سازمان‌های امنیتی که نیروهایشان پشت دوربین‌های کنترل حجاب و نظارت بر فضای رسانه نشسته‌اند چگونه می‌توانند بر استخدام نیروها و روابط شرکت‌های دور زننده تحریم در خارج از کشور که اتفاقا محرم بیت رهبری هستند نظارت کنند؟

با آگاهی از افکار اخوانی خامنه ایی و ضدیت او با تاریخ و فرهنگ ایران به راحتی اهداف مخرب خود را در پوشش عناوین گمراه کننده ایی چون فدرالیسم و آموزش به زبان مادری در مراکزی که مستقیم یا غیرمستقیم توانسته‌اند به کنترل خود درآورند پیش می‌برند و جامعه را درگیر موضوعاتی تفرقه انگیز می‌کنند که در روز حمله به جای متحد بودن علیه دشمن روبروی هم صف ببندند.

نفوذی‌ها با حمایت بیت جزو ثروتمندترین افراد هستند و مقابله با آنان ساده نیست. نیروهای عملیاتی و میدانی بمب گذار و مونتاژ کننده پهپاد هرگز با سردسته جاسوسان که مستقیما با خامنه ایی مرتبط است و در گوشش مرتب خطر ضدانقلاب و نفوذ را زمزمه می‌کند حتی ملاقات نکرده‌اند. سیستمهای امنیتی جرات نزدیک شدن به آنها را ندارند و آهسته آهسته پس از اطمینان یافتن از جایگاه محکم آنان حتی اگر به آنها مشکوک شده باشند توان اقدام علیه آنها ندارند و پس از مدتی به خاطر آنکه از بیت تماس می‌گیرند عملا به مجری سیاستهای آنان و بیگانگان تبدیل می‌شوند.

کسی که از سایه خودش هم برای حفظ موقعیت رهبری می‌ترسد و در این زمینه حتی به فرزندش اعتماد ندارد به راحتی کسانی را که در خلوت به او هشدارهای ظاهرا مشفقانه در ضرورت داشتن روحیه انقلابی برای حفظ مسیر انقلاب می‌دهند محرم و خودی حساب می‌کند و میدان می‌دهد. کسانی که کنار او هستند و با آشنایی با روحیات او کلمات خود را که دوست دارد از زبان دیگران بشنود برایش بازگو می‌کنند و به او نزدیکتر می‌شوند. جوانان مومن انقلابی و امت اسلامی و البته اشاره به قله‌هایی که با رهبری او فتح شده‌اند. جوانان مومن انقلابی که بیشترین شور و هیجان را در سرکوب مردم و در مقابل مخالفین و معترضین از خود نشان می‌دهند.

مقابله با نفوذ برای حکومتی که افکار رهبرش شاهراه نفوذ است ساده نیست.

راه چاره غیر از این نیست، به جای دیدن دنیا از درون فضای بسته دین باید دین را بخشی از گستره دنیا دید. در این حالت همچون روزگار پادشاهی برای تمام ادیان و عقاید و در واقع برای تمام انسان‌ها فضا به یک اندازه برای زندگی وجود دارد. اولویت منافع ملی در اخذ هر تصمیمی به جای اولویت منافع امت اسلامی حرمت و شان دین و دینداران را هم صد چندان حفظ خواهد کرد. حرمت تمام ادیان در این حالت محفوظ خواهد بود. این تغییر بنیادی‌ترین تغییر و مادر همه تغییرات بعدی از جمله جلوگیری از نفوذ است. اما موضوع مهم اینجاست که این تغییر دیدگاه در عمل پایان آبرومندانه حکومت دینی را رقم خواهد زد. البته لجاجت بر ادامه دیدن دنیا از دریچه دین مسیر سخت انهدام قهری حکومت دینی است که در پایان آن مملکت و دین هر دو با آسیبی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون متحمل شده‌اند مواجه خواهند بود.

اولین گام در این مسیر آزادسازی صادقانه تمامی زندانیان سیاسی است. آزادسازی قطره چکانی و موردی و پدرسوخته بازی به نیت رفع فشار و گریز از تنگنا علاوه بر خواست بیگانگان در استمرار وضع موجود ادامه رفتارهای نادانی است که با احساس عاقل و هوشمند و قدرتمند بودن با مذاکره با آمریکا برای جلوگیری از نفوذ مخالف بود و به نیت بستن راه نفوذ با دیدگاههای امت‌گرایانه و انقلابی امن‌ترین و بهترین مسیرهای نفوذ را باز کرد. اگر اولین قدم صادقانه برداشته شد قدم‌های بعدی خودبخود برداشته خواهد شد. مشکل‌ترین بخش در این راه برداشتن اولین قدم است. برای برداشتن این قدم بیش از عقل به ایمان نیاز است زیرا در این مسیر که مسیر خیر عمومی و صلاح مملکت است در هر قدم باید با پا گذاشتن روی منیت از خود و منافع شخصی عبور کرد. با توجه به وارد شدن آسیب جدی به مفهوم ایمان در حکومت ملایان برداشتن این قدم بسیار سخت ولی برای مومنان و اهل دین بیشتر از اهل دنیا حیاتی است اگر نگران بقای دین در این سرزمین هستند. اصحاب ۵۷ باید از فرزند دلبند خون آشام خود انقلاب اسلامی دل بکنند.






نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا هفته آینده در اسلو با ایران مذاکره می‌کند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 17:01

آمریکا هفته آینده در اسلو با ایران مذاکره می‌کند


باراک راوید / اکسیوس

به گفته دو منبع آگاه از این مذاکرات، استیو ویتکوف، فرستاده کاخ سفید، قصد دارد هفته آینده با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در اسلو دیدار کند تا مذاکرات هسته‌ای را از سر بگیرد.

چرا این موضوع مهم است: این منابع گفتند که تاریخ نهایی تعیین نشده است و هیچ یک از دو کشور این دیدار را به طور علنی تأیید نکرده‌اند. اما اگر این اتفاق بیفتد، اولین مذاکرات مستقیم از زمان دستور حمله نظامی بی‌سابقه رئیس جمهور ترامپ به تأسیسات هسته‌ای ایران در ماه گذشته خواهد بود.

یک مقام کاخ سفید به اکسیوس گفت: “در حال حاضر هیچ اطلاعیه سفری نداریم.”

نمایندگی ایران در سازمان ملل از اظهار نظر خودداری کرد.

پشت صحنه: به گفته این منابع، ویتکوف و عراقچی در طول و پس از جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران که با آتش‌بس با میانجیگری آمریکا پایان یافت، در تماس مستقیم بوده‌اند.

مقامات عمانی و قطری نیز در میانجیگری بین دو طرف نقش داشته‌اند.

بلافاصله پس از جنگ، ایرانی‌ها تمایلی به تعامل با ایالات متحده نداشتند، اما این موضع به تدریج نرم‌تر شده است.

کانال ۱۲ اسرائیل اولین شبکه‌ای بود که از این جلسه برنامه‌ریزی شده گزارش داد.

آنچه باید به آن توجه کرد: یکی از مسائل کلیدی در هرگونه مذاکره آینده، ذخایر اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا ایران خواهد بود که شامل ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده تا ۶۰ درصد می‌شود.

مقامات اسرائیلی و آمریکایی می‌گویند که این مواد در حال حاضر در سه سایت هسته‌ای که در جریان حملات مشترک مورد حمله قرار گرفتند، یعنی تأسیسات غنی‌سازی نطنز و فردو و تونل‌های زیرزمینی در سایت اصفهان، “از جهان خارج جدا شده” است.

ایران به دلیل خسارات ناشی از حملات، فعلاً قادر به دسترسی به این ذخایر نیست، اما پس از پاکسازی آوار، می‌توان آنها را بازیابی کرد.

وضعیت فعلی: ایران اوایل این هفته اعلام کرد که اجرای قانون جدیدی را که توسط مجلس تصویب شده و تمام همکاری‌ها با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) را به حالت تعلیق در می‌آورد، آغاز کرده است.

عراقچی روز پنجشنبه نوشت که ایران همچنان به پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) و توافقنامه پادمان‌های آن متعهد است.

او نوشت: «مطابق با قانون جدید [مجلس] که در پی حملات غیرقانونی اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ما وضع شده است، همکاری ما با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به دلایل واضح ایمنی و امنیتی از طریق شورای عالی امنیت ملی ایران انجام خواهد شد.»






نظر شما درباره این مقاله:







اوکراین یکی از افسران عالی‌رتبه روسیه را از بین برد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 16:30

اوکراین یکی از افسران عالی‌رتبه روسیه را از بین برد







نظر شما درباره این مقاله:







فشار دستگاه‌های امنیتی بر سر طایفه و بزرگ طایفه
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 14:20

فشار دستگاه‌های امنیتی بر سر طایفه و بزرگ طایفه







نظر شما درباره این مقاله:







مذاکرات اسرائیل و سوریه با میانجیگری آمریکا
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 12:11

مذاکرات اسرائیل و سوریه با میانجیگری آمریکا


بن هابارد / نیویورک تایمز / ۳ ژوئیه ۲۰۲۵

بر اساس اظهارات توماس باراک، یکی از فرستادگان کلیدی رئیس‌جمهور ترامپ در خاورمیانه، سوریه و اسرائیل در حال انجام مذاکرات «معناداری» با میانجی‌گری ایالات متحده هستند که هدف آن بازگرداندن آرامش به مرز مشترک دو کشور است.

آقای باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و فرستاده ویژه برای سوریه، در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز اعلام کرد که دولت آمریکا خواهان پیوستن سوریه به توافق‌نامه ابراهیم است؛ توافقی که در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و چهار کشور عربی را برقرار کرد. با این حال، باراک هشدار داد که این روند ممکن است زمان‌بر باشد، چرا که رئیس‌جمهور جدید سوریه، احمد الشرع، ممکن است با مقاومت داخلی روبه‌رو شود.

او گفت: «او نمی‌تواند در نظر مردم خود، مجبور یا وادار به پیوستن به توافق‌نامه ابراهیم به نظر برسد. بنابراین باید آهسته پیش برود.»

ترامپ، باراک را که دوست قدیمی و سرمایه‌گذار خصوصی است، برای تحقق چشم‌انداز خود در خاورمیانه برگزید؛ چشم‌اندازی که دولت امیدوار است به کاهش درگیری و افزایش رفاه منجر شود.

ترامپ در سفر ماه مه خود به خاورمیانه به‌وضوح اعلام کرد که معاملات پرسود تجاری در حوزه‌هایی مانند تسلیحات و هوش مصنوعی، اولویت اوست و تصمیمش برای بمباران تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای ایران در ماه گذشته، حمایت او از اسرائیل و آمادگی برای استفاده از زور علیه دشمنان آمریکا را نشان داد.

باراک رویکرد دولت را متفاوت با تلاش‌های «ناموفق» پیشین آمریکا برای «ملت‌سازی» و دخالت در نحوه حکمرانی دیگر کشورها دانست.

او گفت: «در این منطقه، همه فقط به قدرت احترام می‌گذارند و رئیس‌جمهور ترامپ قدرت آمریکا را به‌عنوان پیش‌نیاز صلح به‌خوبی تثبیت کرده است.»

بخش عمده‌ای از فعالیت‌های باراک بر سوق دادن سوریه و لبنان، که هر دو از جنگ‌های ویرانگر رنج برده‌اند، به سمت حل مشکلات خود و جلب حمایت قطر، عربستان سعودی، ترکیه و سایر شرکای منطقه‌ای متمرکز بوده است.

هنوز مشخص نیست که تمرکز ترامپ بر توسعه اقتصادی به جای حمایت علنی از دموکراسی، نسبت به تلاش‌های دولت‌های پیشین برای حل برخی از دشوارترین مشکلات خاورمیانه موفق‌تر خواهد بود یا خیر.

باراک که در ۷۸ سالگی نخستین تجربه دیپلماتیک خود را دارد، از روابطش با سران کشورها و دیگر افراد بانفوذ بهره می‌برد. او گفت داشتن ارتباط مستقیم با کاخ سفید و وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، و همچنین بی‌صبری دولت نسبت به مقاومت منطقه در کمک به خود، مؤثر بوده است.

بخش زیادی از تلاش‌های باراک بر سوریه متمرکز بوده است؛ جایی که دولت نوپای احمد الشرع در تلاش برای بازسازی کشور پس از ۱۳ سال جنگ داخلی است.

ترامپ این هفته یک فرمان اجرایی را امضا کرد که هدف آن پایان دادن به دهه‌ها تحریم آمریکا علیه سوریه است. باراک گفت که به جای تعیین خواسته‌های سخت‌گیرانه، دولت اهدافی را برای دولت سوریه تعیین کرده تا در حالی که واشنگتن پیشرفت‌ها را زیر نظر دارد، به آن‌ها دست یابد.

این اهداف شامل یافتن راه‌حلی مسالمت‌آمیز با اسرائیل، ادغام شبه‌نظامیان کرد تحت حمایت آمریکا که کنترل شمال شرق سوریه را در دست دارند و تحقیق درباره سرنوشت آمریکایی‌های مفقودشده در جنگ است.

باراک تأکید کرد که پیشرفت در زمینه دموکراتیک‌سازی و حکومت فراگیر به سرعت رخ نخواهد داد و این موارد جزو معیارهای آمریکا نیستند.

مقامات آمریکایی نسبت به هزاران جنگجویی که از خارج برای شرکت در جنگ سوریه آمده‌اند، عمدتاً در قالب گروه‌های جهادی، ابراز نگرانی کرده‌اند.

باراک گفت واشنگتن دریافته که سوریه نمی‌تواند همه این افراد را اخراج کند و اگر کنار گذاشته شوند، ممکن است برای دولت جدید تهدیدآمیز باشند. بنابراین، دولت ترامپ به جای اخراج، انتظار شفافیت درباره نقش‌هایی که به این افراد داده می‌شود را دارد.

باراک افزود که لغو تحریم‌ها برای تشویق به تغییرات، مؤثرتر از حفظ آن‌ها تا زمان تحقق خواسته‌های خاص است.

او گفت: «این روشی درخشان برای رسیدن به همان هدف است و این تحریم‌های رفت و برگشتی هیچ‌گاه کارساز نبوده‌اند.»

روابط دولت جدید سوریه با اسرائیل همچنان پرتنش است؛ ارتش اسرائیل وارد جنوب سوریه شده و اغلب عملیات‌هایی را در آنجا انجام می‌دهد. مذاکرات فعلی با هدف آرام‌سازی مناقشه مرزی و فراهم کردن زمینه برای روابط بهتر صورت می‌گیرد.

باراک که اجدادش از لبنان به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، آتش‌بسی را که به جنگ میان اسرائیل و گروه حزب‌الله در نوامبر پایان داد، «کاملاً شکست‌خورده» توصیف کرد، چرا که اسرائیل همچنان لبنان را بمباران می‌کند و حزب‌الله نیز مفاد توافق را نقض می‌کند.

ماه گذشته، او پیشنهادی از سوی روبیو به دولت لبنان ارائه داد که به گفته باراک، اهداف و جدول زمانی مشخصی برای خلع سلاح نیروهای حزب‌الله و اصلاح اقتصاد کشور تعیین کرده است. انتظار می‌رود هفته آینده پاسخی دریافت شود.

باراک گفت خلع سلاح حزب‌الله نیازمند «ترکیبی از تشویق و تنبیه» است و شامل بازرسی خانه به خانه توسط ارتش لبنان برای یافتن سلاح‌ها می‌شود.

چنین روندی احتمالاً با مقاومت جوامع شیعه لبنان که مدت‌ها حزب‌الله را مدافع کشور و «مقاومت» در برابر اسرائیل می‌دانند، روبه‌رو خواهد شد.

باراک افزود که برای جلب مشارکت شیعیان، آمریکا به دنبال دریافت کمک مالی از عربستان سعودی و قطر است تا بر بازسازی مناطق آسیب‌دیده جنوب لبنان تمرکز کند.

او گفت: «اگر شیعیان لبنان از این روند بهره‌مند شوند، با آن همکاری خواهند کرد.»






نظر شما درباره این مقاله:







قزاقستان پوشاندن چهره در اماکن عمومی را ممنوع
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 11:52

قزاقستان پوشاندن چهره در اماکن عمومی را ممنوع







نظر شما درباره این مقاله:







زندانیان سپر انسانی میان دو رژیم جنایتکار
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 10:08

روایت ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان از حمله اسرائيل به زندان اوین:

زندانیان سپر انسانی میان دو رژیم جنایتکار


روایت ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

حمله اسرائیل به اوین؛ زندانیان سپر انسانی میان دو رژیم جنایتکار

با آغاز حمله اسراییل به ایران، توسط زندانیان سیاسی و فعالین حقوق بشر چه از داخل و چه از بیرون زندان بارها و بارها از طریق مراجع مختلف به مسئولین زندان، دستگاه‌های حکومتی و قضائی هشدار داده شد که در شرایط جنگی، جان زندانیان در خطر جدی قرار دارد. اما همه این هشدارها بجز واکنش‌های تهدیدآمیز و اعمال محدودیت‌های بیشتر، هیچ پاسخی دریافت نکرد.

از یک‌سو ایران زیر حمله‌ از سوی دولت نتانیاهو بود که توسط دیوان کیفری بین‌المللی متهم به «جنایت‌ جنگی» شده است و از سوی دیگر جمهوری اسلامی که او هم از سوی حقوق‌دان‌های سازمان ملل در سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» به «جنایت علیه بشریت» متهم شده، در شرایط جنگی زندانیان را در زندان نگه داشت.

تعدادی از زندانیان سیاسی پیشنهاد دادند که با توجه به کینه و خصومتی که حکومت نسبت به زندانیان سیاسی دارد، دست‌کم زندانیان مالی و کسانی که وثیقه‌های کافی و شرایط مرخصی را دارند، آزاد شوند تا جان آن‌ها حفظ شود. به این ترتیب حدود ۸۰ درصد زندانیان آزاد می‌شدند. اما حکومت جمهوری اسلامی، مانند دیگر جنایتکار منطقه، هیچ ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نبوده و از زندانیان به عنوان «سپر انسانی» بهره برد.

در حالی که بیش از نیمی از زندانیان اوین از مرخصی ماهانه استفاده می‌کردند و تعداد زیادی نیز وثیقه‌های کافی داشتند، نه تنها هیچ اقدام مثبتی صورت نگرفت بلکه با افزایش محدودیت‌ها و سرکوب‌ها، امنیت و جان زندانیان را به خطر جدی‌تر انداختند.

اما آنچه نباید می‌افتاد، رخ داد. اسرائیل خط قرمزهای انسانی را شکست و دست به عملی زد که در تاریخ جهان نمونه‌های اندکی دارد. نزدیک ظهر روز دوشنبه، زندان اوین با صدای چند انفجار پیاپی لرزید. دو یا سه انفجار نزدیک بند ۴ رخ داد و هنگامی که زندانیان از درب بند بیرون آمدند، مشاهده کردند که بهداری در چند متری بند در حال سوختن است و انبار کالاهای غذایی و بهداشتی زندان تخریب شده است. عده‌ای از زندانیان برای کمک به مجروحان وارد بهداری شدند و تعدادی از کشته‌شدگان و زخمی‌ها را خارج کردند.

همزمان، بند امنیتی زندان که ده‌ها زندانی را در سلول‌های انفرادی مخوف خود جای داده بود، دچار آسیب شد. درها باز شدند و زندانیان و ماموران امنیتی با چهره‌های وحشت‌زده از بند خارج شدند. تا حدود ساعت ۲ بعد از ظهر، در حضور اندک مامورین زندان و نیروهای امنیتی، پیکر حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر از پرسنل بهداری زندان، زندانیان، کارکنان انبار و برخی از نگهبانان و ماموران بند ۲۰۹ توسط زندانیان از زیر آوار خارج شدند.

یکی از مجروحین سرکار خانم دکتر مکارم، متخصص عفونی، بود که به صورت داوطلبانه هفته‌ای یک روز به زندانیان خدمت می‌رساند. متاسفانه، ایشان به دلیل جراحات وارده، یکی از دست‌ها و یکی از پاهای خود را از دست داد.

حدود ساعت ۲ بعدازظهر، نیروهای امنیتی و وزارت اطلاعات سپاه که از شوک اولیه خارج شده بودند، با رفتار سرکوبگرانه خود، سر اسلحه‌ها را به سمت سینه و پیشانی زندانیانی که در حال امدادرسانی بودند گرفتند. در حالی که هنوز احتمال حمله دوباره رژیم اسرائیل وجود داشت، زندانیان بند ۴ به داخل بند هدایت و درها قفل شد. آب در بند قطع شد و برق برخی قسمت‌ها نیز قطع بود.

زندانیان، با شوک هدف اسراییل قرار گرفتن، اضطراب حمله دوباره به اوین، گرسنه و تشنه در بند تخریب‌شده ۴ سرگردان بودند. کم‌کم مشخص شد که به‌دلیل تخریب سر در زندان و سربازخانه، ده‌ها نفر از سربازان وظیفه که عمدتا جوانان ۱۸ تا ۲۰ ساله بودند، کشته شده‌اند. همچنین ساختمان ملاقات زندان که زندانیان و خانواده‌هایشان در آن حضور داشتند، مورد اصابت قرار گرفته و تعدادی از زندانیان و خانواده‌هایشان کشته و زخمی شدند.

به تدریج، در اطراف و پشت در بند ۴، تعداد نیروهای سرکوبگر افزایش یافتند. حدود ساعت ۵ بعد از ظهر، با ادبیات خشن به زندانیان هشدار داده شد که فقط ۱۰ دقیقه فرصت دارند وگرنه به سمت آن‌ها شلیک خواهد شد. گویا قرار بود کاری که اسرائیل نتوانست انجام دهد، توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی انجام شود.

معلوم نبود مقصد کجاست، تنها به زندانیان گفته می‌شد آماده حرکت باشند. نهایتا مسئولین زندان رسیدند و گفتند که باید با همراه داشتن یک ساک دستی از زندان خارج شویم. اما ورودی بند ویران شده بود و امکان عبور وجود نداشت. در نتیجه دیوار پشت بند شکسته شد و با اسلحه‌های نشانه رفته، چند تن از زندانیان از بیرون زندان به شدت تهدید شدند.

زندانیان تا حدود ساعت ۸ شب توسط نیروهای نظامی و انتظامی، دو به دو زنجیر شدند. حدود ۵۵۰ نفر زندانی، که بیش از ۵۰ نفر از آنها بیمارانی با بیماری‌های حاد مانند سرطان و محتاج دیالیز بودند، با حداقل وسایل و دست و پاهای زنجیر شده به صف شدند.

لحظات بسیار سخت و دردناکی بود؛ در حالی که از ظهر استرس و نگرانی جان زندانیان را فرا گرفته بود، اکنون در وضعیتی قرار گرفتیم که برخی از ما آرزو می‌کردند کاش توسط بمب اسرائیل کشته می‌شدند، اما دست سرکوبگران داخلی، کرامت انسانی ما را پایمال کرد.

ده‌ها اسلحه به سمت زندانیان نشانه رفته بود. هرچند برخی از مسئولین زندان در حد توانشان به زندانیان کمک می‌کردند، اما اکثریت نیروهای انتظامی و امنیتی پرخاشگر و بی‌تفاوت بودند و رئیس زندان که پیگیر کشته‌های سربازان وظیفه و ده‌ها همکار اداری خود بود، عملا هیچ‌کاره بود.

در تونل وحشت، با دست و پاهای بسته و کیسه‌هایی بر دوش، روی خرابه‌ها در صفی طولانی حرکت کردیم. برخی به زمین می‌افتادند، وسایلشان ریخته می‌شد. هوا تاریک بود و صدای ماشین‌آلات ساختمانی همه جا را پر کرده بود. ناگهان مامورین دست به آسمان بردند و هر کدام به گوشه‌ای خزیدند، اما زندانیان بی‌پناه ماندند. سمت راست ما ده‌ها جنازه در کیسه‌ها قرار داشت و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می‌شد.

مسیر معمول که در شرایط عادی در حالت پیاده پنج دقیقه است، با این وضعیت، در تاریکی و تحت فشار اسلحه، دو ساعت طول کشید تا به اتوبوس‌هایی که قرار بود ما را به ناکجا آباد منتقل کنند، رسیدیم.

در جریان انتقال زندانیان سیاسی از زندان اوین به زندان تهران بزرگ، درگیری میان نیروهای انتظامی و امنیتی بود. در لحظه‌ای که ماموران امنیتی تلاش داشتند آقای دکتر احمدرضا جلالی، زندانی دوتابعیتی، را از صف سایر زندانیان جدا کنند، با مخالفت نیروهای انتظامی مستقر مواجه شدند. این اختلاف به تنشی شدید میان دو نهاد انجامید و در مقطعی نیروهای دو طرف اسلحه‌های خود را به سمت یکدیگر نشانه رفتند. در نهایت، آقای جلالی در صف باقی ماند و همراه سایر زندانیان به تیپ ۲ زندان تهران بزرگ منتقل شد. با این حال، بلافاصله پس از ورود به زندان، ایشان با شتاب از دیگران جدا شده و به مکانی نامعلوم منتقل شدند.

بسیاری از ما به‌دلیل خستگی، حتی وسایل اندک خود را نیز در راه از دست دادیم. حدود ساعت ۱۰ شب سوار اتوبوس شدیم و با اسکورت ده‌ها ماشین و موتور نظامی و انتظامی به سمت زندان تهران بزرگ راهی شدیم.

حدود ساعت ۱ بامداد به بند متادونی‌های زندان تهران بزرگ یعنی سالن ۹ تیپ ۲ رسیدیم. در بدو ورود به هر نفر یک تکه سیب‌زمینی و یک عدد تخم‌مرغ دادند. سپس رئیس بند با لحنی آمرانه به زندانیان تشنه و گرسنه گفت ساعت ۶ صبح باید به هواخوری بروند تا برای آمارگیری آماده شوند که این خواسته با واکنش زندانیان مواجه شد و نهایتا رییس بند منصرف شد.

در سالن متادونی، به جز ۲۴ تخت فلزی ۳ طبقه، چند یخچال و فرش‌های پاره، تقریبا هیچ امکانات دیگری نبود. ۱۶۲ نفر وارد سالن شدند، اما فقط ۷۰ تخت موجود بود و ۳ اتاق ۳۶ متری که باید در آن می‌خوابیدند. بدون آب و گرسنه، بسیاری که ساعت‌ها فقط یک تکه سیب‌زمینی و تخم‌مرغ در دست داشتند، چیزی نخورده بودند. در شب‌های اول، به‌دلیل کمبود جا، برخی حتی نتوانستند بخوابند و مجبور بودند تا صبح راه بروند یا جای خود را عوض کنند.

حشرات ریز و درشت شامل ساس، سوسک، مورچه، مگس و... و همچنین رطوبت شدید به دلیل کولرهای آبی و گرمای بسیار بالا، خواب و آرامش را از زندانیان سلب کرده بود. آب نیز متعفن و شور بود و مزه‌ای شبیه به آب مرداب داشت.

فروشگاه زندان فقط وسایل اندکی داشت و با وجود وعده تامین وسایل اولیه، زندانیان حتی از خرید پتو و متکا محروم بودند. تلفن‌ها تنها با اصرار، و آن‌هم برخی مواقع وصل می‌شد که خود از لطف مسئولین زندان بود که می‌گفتند ساعت‌ها با نهادهای بالادستی چانه‌زنی کرده‌اند.

نمی‌دانم چند نفر در جهان شاهد چنین جنایت جنگی و توحشی بوده‌اند که همزمان قربانی حمله نظامی خارجی و خشونت سرکوبگران داخلی باشند. اطمینان داریم که بسیاری از ما، تجربیات شخصی‌مان را در آینده نزدیک و دور روایت خواهیم کرد.

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد.

اما درست زمانی که به سختی و با تمام وجود برای بقا مقاومت کردیم، درست چند ساعت بعد، وحشی‌گری سرکوبگران داخلی، ما را به آستانه مرگ رساند. آنان که باید حافظ امنیت و جان ما می‌بودند، خود بدل به خطر و تهدیدی بزرگ‌تر شدند. به‌جای تسکین درد ما و پذیرش مسئولیت، خودشان به یک تهدید بزرگ تبدیل شدند که بسیاری آرزو می‌کردند در بمباران مرده بودند و این تحقیر و زجر را از نیروهایی که مسئولیت امنیت ما را داشتند نمی‌دیدند.

چه روزهای سیاه و سختی را دیدیم.

کسی که به جای صلح، بر طبل جنگ می‌کوبید و برای جهانیان رجز می‌خواند و خود را ولی امر مسلمین می‌دانست در عمق زمین و پشت دیوارهای امن، به دور از هر خطری پناه گرفته بود؛ و ما، کسانی که سال‌ها هشدار دادیم و فریاد زدیم که این سیاست‌ها برای کشور و مردم ویران‌گر است امروز با دست و پایی بسته جان‌مان میان چنگال وحوش خارجی و شکنجه‌گران داخلی، دست به دست می‌شود.

اینجا، میان دو خطر، ما اسیر و قربانی بودیم، قربانی سیاست‌هایی که زندگی و کرامت انسانی‌مان را به بازی گرفته‌بود.

آه اسماعیل

چه روزهایی را دیدیم...

ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان
۱۰ تیرماه / زندان تهران بزرگ






نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه هشتم جبهه آزادی و نجات ایران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 8:13

بیانیه هشتم جبهه آزادی و نجات ایران







نظر شما درباره این مقاله:







به رفتار غیر انسانی با افغانستانی‌ها پایان دهید
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 03.07.2025, 7:04

به رفتار غیر انسانی با افغانستانی‌ها پایان دهید


به رفتار غیر انسانی با افغانستانی‌ها پایان دهید

بیش از ۱۳۰۰ کنشگر، روزنامه‌نگار، سینماگر و شهروند ایرانی و افغانستانی در نامه‌ای خطاب به حکومت جمهوری اسلامی خواهان توقف فوری برخورد‌های غیر انسانی با افغانستانی‌ها در ایران شدند و از شهروندان ایران خواستند به این برخوردها واکنش نشان دهند تا سکوت آنان به همدستی و خواست عمومی برای برخورد با افغانستانی‌ها تعبیر نشود.

متن بیانیه و فهرست نام‌ها به این شرح است:

موج افغانستانی‌ستیزی در ایران که در ماه‌های گذشته با سرعتی بیش از پیش رو به گسترش بود، در این روزها از سوی حکومت جمهوری اسلامی به بالاترین حد خود رسیده است. اخراج مهاجران که تا دیروز با توجیهات غیرقابل اثبات «تغییر ترکیب جمعیتی»، «بالا بردن نرخ بیکاری و افزایش مشکلات اقتصادی در جامعه‌ی ایران»، «افزایش جرم و بزه» و دلایل ستیزه‌جویانه‌ی دیگر انجام می‌گرفت حالا و پس از آغاز جنگ ۱۲ روزه، با اتهام تازه‌‌ و بی‌سند «عناصر اصلی جاسوسی و شبکه‌ی نفوذ» روبرو شده تا انتقام حمله‌ی جنایتکارانه‌ی اسرائیل را از بی‌صداترین و تحت‌ظلم‌ترین اقلیت مهاجر بگیرد. اتهامی که نه به چند نفر یا چند دسته و گروه از این جمعیت میلیونی، که به تمام افغانستانی‌ها نسبت داده می‌شود.

ما به خوبی می‌دانیم که «اخراج مهاجران غیر قانونی»، عبارتی بزک‌شده برای برخورد غیر انسانی با تمام مهاجران چه قانونی و چه غیر قانونی است. شیوه‌های وحشیانه و غیر انسانی دستگیری، انتقال و نگهداری در اردوگاه‌ها و سپس اخراج مهاجران که برخی از آنها از مدارک قانونی مهاجرت برخوردار هستند، رعب و بی‌پناهی عظیمی نه فقط در پناه‌آوردگان سالهای اخیر، که در دل افغانستانی‌ها و افغانستانی‌تبارهایی ایجاد کرده که در ایران به دنیا آمده‌اند و دهه‌هاست ساکن ایرانند و ایران را کشور خود می‌دانند. در این روزها شاهد خبرها و تصاویری از نحوه‌ی برخورد و تفتیش و اخراج این انسان‌ها از سوی حکومت هستیم که واکنشی جز شرم و خشم و فریاد برایش نداریم.

ما امضاکنندگان این نامه از حکومت جمهوری اسلامی می‌خواهیم به برخورد غیر انسانی با افغانستانی‌ها در ایران فورا پایان دهد و از تمامی شهروندان می‌خواهیم نسبت به این ظلم آشکار ساکت ننشینند و با روش‌های انسانی و اقناعی و حمایتی، این سکوت و بی‌تفاوتی را که به همدستی و «خواست عمومی و ملی» تعبیر می‌شود، بشکنند. ظلمی که این روزها بر افغانستانی‌ها و اقلیت‌‌های بی‌صدای دیگر روا داشته می‌شود، بیش از هر چیز نابودگر ارزش‌های مورد اتکای ما یعنی انسان‌دوستی، عدالت‌خواهی و آزادی است. بیایید نسبت به عادی‌سازی این ظلم بی‌تفاوت نباشیم و رنج زندگی را بر انسانی‌هایی که ایران را وطن خود می‌دانند، افزون نکنیم.

۱. آتوسا ظرف‌دختی
۲. امیرعباس شیخ زین‌الدین
۳. ریحانه محمدی
۴. شاهین اشکیانی
۵. علی عبداللهی
۶. فریده شاهگلی
۷. مهدی آقاعموئی آرانی
۸. آتفه چهارمحالیان
۹. آتوسا ابراهیم نیا
۱۰. آتوسا قلمفرسایی
۱۱. آذر ضیا
۱۲. آذر لطفی
۱۳. آذرخش گلارا
۱۴. آرزو جواهری
۱۵. آرزو حسینی
۱۶. آرزو رستمی
۱۷. آرزو رسولی
۱۸. آرزو رضائی مجاز
۱۹. آرزو رضایی
۲۰. آرزو فیضی
۲۱. آرش بهرامی
۲۲. آرش نصراصفهانی
۲۳. آرش نعیمیان
۲۴. آرش هادیان
۲۵. آرمان شیرانی
۲۶. آرمان طباطبائی
۲۷. آرمیتا ثابتی اشرف
۲۸. آرمین یوسفی
۲۹. آریان جوانروح
۳۰. آریاناز گلرخ
۳۱. آرین فرامرزی
۳۲. آزاده بلاش
۳۳. آزاده تقوی
۳۴. آزاده ثبوت
۳۵. آزاده جلیلی
۳۶. آزاده جوران
۳۷. آزاده چاوشیان
۳۸. آزاده خرازی
۳۹. آزاده صابری
۴۰. آزاده صادقی
۴۱. آزاده‌ صالحی
۴۲. آزاده کمالفر
۴۳. آزاده گل محمودی
۴۴. آزاده نعمتی
۴۵. آزیتا صبوری
۴۶. آزیتا محمدی
۴۷. آسو رحیمی
۴۸. آصف مبلغ
۴۹. آصفه عارفی
۵۰. آلاله ترحمی
۵۱. آلاله هاشمى
۵۲. آلما یوسفی
۵۳. آمنه امیری
۵۴. آمنه سیفی
۵۵. آمنه غلامی
۵۶. آمنه فاضلی
۵۷. آناهیتا حجازی
۵۸. آوا رضایی
۵۹. آوا علوی
۶۰. آوین فرهادی
۶۱. آیدا خشنودی
۶۲. آیدا عباسی
۶۳. آیدا قجر
۶۴. آیدا محمدی
۶۵. آیدین تیموری
۶۶. آیناز پیروی
۶۷. آیناز شادی
۶۸. الف. نوروزیان
۶۹. ابراهیم مختاری
۷۰. احسان اسلامی
۷۱. احسان خضرلو
۷۲. احسان ستاری
۷۳. احسان شایان فرد
۷۴. احسان عبدی‌فر
۷۵. احسان عزیزی
۷۶. احسان مالکی
۷۷. احمد احمدی
۷۸. احمد بالانه
۷۹. احمد بامیانی
۸۰. احمد جعفری
۸۱. احمد خسروانی
۸۲. احمد زاهدی لنگرودی
۸۳. احمد شفایی
۸۴. احمد صابری
۸۵. احمدرضا رجبی
۸۶. احمدستار
۸۷. اردلان عباسیان
۸۸. ارزو رحیمی
۸۹. ارزو رضایی
۹۰. ارسلان میرزایی
۹۱. ارغوان نادرپور
۹۲. ارکیده درودی
۹۳. ازاده فیضی
۹۴. اسحاق خلیلی
۹۵. اسد حکمت خواه
۹۶. اسداله سجادی
۹۷. اسماعیل احمدی
۹۸. اشکان اخلاقی
۹۹. اشکان قویدل
۱۰۰. اشکان لاهیجی
۱۰۱. اعظم اکبری
۱۰۲. اعظم جنگروی
۱۰۳. اعظم سادات
۱۰۴. افرا عسگری
۱۰۵. افروز پرتوی
۱۰۶. افروز زنجانی
۱۰۷. افسانه احسانی
۱۰۸. افسانه خواجوی
۱۰۹. افسانه سالاری
۱۱۰. افشین پرورش
۱۱۱. افشین روستایی
۱۱۲. اکبر تک دهقان
۱۱۳. اکبر نعمتی
۱۱۴. النا حامی
۱۱۵. النا رفیعی
۱۱۶. الناز عصار
۱۱۷. الناز ملکیان
۱۱۸. الهام ابوالقاسمی
۱۱۹. الهام اکبری
۱۲۰. الهام رسولی
۱۲۱. الهام شهسوارزاده
۱۲۲. الهام صمدی
۱۲۳. الهام قاسمی
۱۲۴. الهام گردی
۱۲۵. الهام گل محمدی
۱۲۶. الهام محمودی
۱۲۷. الهام مرتضوی
۱۲۸. الهام. ح
۱۲۹. الهه اجباری
۱۳۰. الهه امیدواری
۱۳۱. الهه خسروی یگانه
۱۳۲. الهه سالاری
۱۳۳. الهه کامجو
۱۳۴. الهه منافی
۱۳۵. الهه منافی
۱۳۶. الهه هوشیاری
۱۳۷. الینا آذری
۱۳۸. امید بلاغتی
۱۳۹. امید رضائی
۱۴۰. امید محمودی
۱۴۱. امیر ایلانلو
۱۴۲. امیر ایوبی
۱۴۳. امیر ترابی
۱۴۴. امیر حبیب اله
۱۴۵. امیر حسین حسینی
۱۴۶. امیر ذبیحی
۱۴۷. امیر زمانی
۱۴۸. امیر سبزه پرور
۱۴۹. امیر عباس رمضانی
۱۵۰. امیر عباسیان
۱۵۱. امیر فرهمند
۱۵۲. امیرمحمد چنگیزی محمدی
۱۵۳. امیر محمدی
۱۵۴. امیر مدنی
۱۵۵. امیر نیک سار
۱۵۶. امیرحسین بازگیر
۱۵۷. امیرحسین پی‌براه
۱۵۸. امیرحسین حسن زاده
۱۵۹. امیرحسین خلیلی پیر
۱۶۰. امیرحسین عطایی
۱۶۱. امیررضا رضایان
۱۶۲. امیرسجاد طالبان
۱۶۳. امیرلعلی
۱۶۴. امین پروین
۱۶۵. امین داوری
۱۶۶. امین فتاحی
۱۶۷. امین کمیجانی

۱۶۸. امین مردی
۱۶۹. انسیه انساندوست
۱۷۰. انیسا رئوفی
۱۷۱. اوین تفکری
۱۷۲. ایاد تی.جی
۱۷۳. ایدا قاسمی
۱۷۴. ایلیا حسینی
۱۷۵. ایمان رضوانی
۱۷۶. بابک احمدی
۱۷۷. باران ظهوری
۱۷۸. باربد گلشیری
۱۷۹. بانو حسینی
۱۸۰. بتول نوری
۱۸۱. بصیر اکبری
۱۸۲. بصیر فرهمند
۱۸۳. بنفشه بدیعی
۱۸۴. به نوش نوشی
۱۸۵. بهار اشراق
۱۸۶. بهار الماسی
۱۸۷. بهار بهرآبادی
۱۸۸. بهار رامشی
۱۸۹. بهار قوامی
۱۹۰. بهار یونسی
۱۹۱. بهاره بشارتی
۱۹۲. بهاره رسایی
۱۹۳. بهاره ریاحی
۱۹۴. بهاره سلیمانی
۱۹۵. بهاره عباسی
۱۹۶. بهراد قاسم زاده
۱۹۷. بهرام زالبک
۱۹۸. بهرنگ پ
۱۹۹. بهناز امانی
۲۰۰. بهناز بقاییان
۲۰۱. بهناز غفاری
۲۰۲. بهناز نصرتی
۲۰۳. بوددای اعظم
۲۰۴. بی بی طاهره یوسفی
۲۰۵. بی تا ترابی
۲۰۶. بیتا پهلوانی
۲۰۷. بینا برزگر
۲۰۸. پ. همتی
۲۰۹. پارمیدا حیدری
۲۱۰. پارمیدا دانیالی
۲۱۱. پارمیس خجسته‌بخت
۲۱۲. پانیذ رضائی
۲۱۳. پرتو شهوندی
۲۱۴. پرستو دوکوهکی
۲۱۵. پرستو صادقى
۲۱۶. پرند تادری
۲۱۷. پروانه راهوران
۲۱۸. پروانه رضایی
۲۱۹. پروانه محمدپور
۲۲۰. پروین محمدی
۲۲۱. پری دانش
۲۲۲. پریماه اعوانی
۲۲۳. پری عبدی
۲۲۴. پری فرهنگ
۲۲۵. پری نشاط
۲۲۶. پریا اسماعیلی
۲۲۷. پریا هلالی
۲۲۸. پریچهار باقری
۲۲۹. پریسا ابراهیمی
۲۳۰. پریسا احمدی
۲۳۱. پریسا شیروانی
۲۳۲. پریسا غنی پور
۲۳۳. پریسا فلاح نیمچاهی
۲۳۴. پریسا قانی
۲۳۵. پریسا متوسل زاده
۲۳۶. پریسا مدنی
۲۳۷. پریسا نیا
۲۳۸. پژمان شفائی
۲۳۹. پگاه بی غم
۲۴۰. پگاه پزشکی
۲۴۱. پگاه جلالی
۲۴۲. پگاه جهاندار
۲۴۳. پگاه حقیری
۲۴۴. پگاه نجفی
۲۴۵. پوریا ت
۲۴۶. پوریا جهانشاد
۲۴۷. پونه یکتا
۲۴۸. پویا افضلی
۲۴۹. پویا پاریامقام
۲۵۰. پویا شاهسیاه
۲۵۱. پویان کفیلی
۲۵۲. پویان منصوری
۲۵۳. پویش عزیزالدین
۲۵۴. پیام ابوطالبی زنوزی
۲۵۵. پیام روشن فکر
۲۵۶. تارا آغداشلو
۲۵۷. تارا بختیاری
۲۵۸. تارا پرهیزی
۲۵۹. تارا جاویدی
۲۶۰. تارا فاتحی
۲۶۱. تارا هادوی
۲۶۲. ترانه بنی یعقوب
۲۶۳. ترانه داریان
۲۶۴. ترانه علیدوستی
۲۶۵. ترانه فروردین
۲۶۶. تنویراحمد قسیم
۲۶۷. توبا طا
۲۶۸. توماج داراب
۲۶۹. ثریا احمدی
۲۷۰. ثریا باباخانی
۲۷۱. ثریا حیدری
۲۷۲. ثریا رحیمی
۲۷۳. ثریا رضایی
۲۷۴. ثریا صدیقی
۲۷۵. ثریا غلامی
۲۷۶. ثریا کریمی
۲۷۷. ثریانظری
۲۷۸. ثمین اعیانی‌فرد
۲۷۹. ثمین طاهوری
۲۸۰. ثمین مهاجرانی
۲۸۱. جاوید ذوالفقاری
۲۸۲. جاوید رفاهی
۲۸۳. جاوید رفاهی
۲۸۴. جعفر قدیم‌خانی
۲۸۵. جعفری
۲۸۶. جلیل نظری
۲۸۷. جمیله جعفری
۲۸۸. جمیله محمدی
۲۸۹. جواد ابراهیمی نژاد
۲۹۰. جواد سجادی
۲۹۱. جواد سجادی
۲۹۲. چیستا کرامتی
۲۹۳. حامد اصغرزاده
۲۹۴. حامد سپهر
۲۹۵. حامد محمودی
۲۹۶. حامد نجات قنبر
۲۹۷. حانیه حاجلو
۲۹۸. حبیب احمدی
۲۹۹. حدیثه محمدی
۳۰۰. حدیثه مرادی
۳۰۱. حسام سلامت
۳۰۲. حسام موذن
۳۰۳. حسن رضایی
۳۰۴. حسن قاسمی
۳۰۵. حسن قلی
۳۰۶. حسن مدبر
۳۰۷. حسن منوچهری سیاوش))
۳۰۸. حسین احمدی
۳۰۹. حسین جندقی
۳۱۰. حسین عسگری
۳۱۱. حسینی
۳۱۲. حفصه احراری
۳۱۳. حکیم اکبری
۳۱۴. حکیم گرجستانی
۳۱۵. حکیمه علیزاده
۳۱۶. حلما رمضان
۳۱۷. حلیا فائزی‌پور
۳۱۸. حلیمه حسینی
۳۱۹. حلیمه عالمی
۳۲۰. حمید احمدی
۳۲۱. حمید حبیب الله
۳۲۲. حمید سعیدخان
۳۲۳. حمید سلجوقی
۳۲۴. حمید سید
۳۲۵. حمید عطایی
۳۲۶. حمید گودرزی
۳۲۷. حمید مافی
۳۲۸. حمیدرضا پژمان
۳۲۹. حمیدرضا رسولیان
۳۳۰. حمیدرضا صالحی
۳۳۱. حمیدرضا طاهری
۳۳۲. حمیدرضا قهرمانی
۳۳۳. حمیدرضا واشقانی فراهانی
۳۳۴. حمیده حمیدی
۳۳۵. حمیرا صبور
۳۳۶. حنانه فرکوش
۳۳۷. حوّاحسنی
۳۳۸. حورا وکیلی
۳۳۹. خاطره حسینی
۳۴۰. خاطره فیاضی
۳۴۱. خالق یار
۳۴۲. خدیجه بلوچ
۳۴۳. خدیجه سادات حسینی
۳۴۴. دارا سانجی
۳۴۵. دانیال تجری
۳۴۶. دانیال رهبری
۳۴۷. دانیال سیدین
۳۴۸. دانیال صفری
۳۴۹. داود اشرفی
۳۵۰. داود کبیری
۳۵۱. داوود رضوی
۳۵۲. درسا رئیسیان
۳۵۳. درسا کاظمی
۳۵۴. درسا مصدق مهر
۳۵۵. درنا دیباج
۳۵۶. دریا رمضانی
۳۵۷. دلارام بلورچب
۳۵۸. دلارام شیخی مقدم
۳۵۹. دنیا راد
۳۶۰. دیبا صفری
۳۶۱. دیانا احسان
۳۶۲. راحله حسنی
۳۶۳. راحله رسولی
۳۶۴. راحیل عادلی
۳۶۵. رازک بختیاری
۳۶۶. راضیه رسولی
۳۶۷. راضیه زیدی
۳۶۸. راضیه علیزاده
۳۶۹. راضیه عیوضی
۳۷۰. راضیه کریمی
۳۷۱. راضیه محمدزاده
۳۷۲. راضیه نظری
۳۷۳. رامبد والا
۳۷۴. رامین پروین
۳۷۵. رامین صفی یاری
۳۷۶. رجا حجت نژاد
۳۷۷. رحمان حسینی
۳۷۸. رخسانه آبشار
۳۷۹. رضا آزاد
۳۸۰. رضا آیدن
۳۸۱. رضا پناهی
۳۸۲. رضا حسینی
۳۸۳. رضا زواری
۳۸۴. رضا سیدزاده
۳۸۵. رضا شفاخواه
۳۸۶. رضا طالبی
۳۸۷. رضا علیجانی
۳۸۸. رضا فقیه عبداللهی
۳۸۹. رضا فیضی
۳۹۰. رضا محمدی قایقچی
۳۹۱. رضا نساجی
۳۹۲. رعنا حسینی
۳۹۳. رقیه حسینی
۳۹۴. رها تاجیک
۳۹۵. رها عسکری‌زاده
۳۹۶. رها ماندگار
۳۹۷. رهام امیری فر
۳۹۸. رهام سبحانی
۳۹۹. روح الله یوسفی
۴۰۰. روح‌الله انصاری
۴۰۱. روح‌الله سپندارند
۴۰۲. روح‌اله نخعی
۴۰۳. رودابه دهقانی
۴۰۴. روزبه رفیعی
۴۰۵. روژیا فروهر
۴۰۶. روژین فهیم
۴۰۷. روشی خوشنویس
۴۰۸. رومینا رضوی
۴۰۹. رویا تمدن
۴۱۰. رویا متابیان
۴۱۱. رویا مرادی
۴۱۲. رویا نعیمی
۴۱۳. رویا ویاند
۴۱۴. ریحانه پورامیر
۴۱۵. ریحانه پورطالبی
۴۱۶. ریحانه جباری
۴۱۷. ریحانه عبداله پور
۴۱۸. ریحانه موسوی
۴۱۹. زارا امجدیان
۴۲۰. زری پورجعفریان
۴۲۱. زک رامی
۴۲۲. زکیه حسنی
۴۲۳. زکیه عاشوری
۴۲۴. زمان آرمان
۴۲۵. زمان وفاجویی
۴۲۶. زمیر احمد نوری
۴۲۷. زهرا آب روشن
۴۲۸. زهرا آقامیری
۴۲۹. زهرا احمدی
۴۳۰. زهرا اسماعیلی
۴۳۱. زهرا اصغری
۴۳۲. زهرا اطیفی
۴۳۳. زهرا اعتمادی
۴۳۴. زهرا بابایی
۴۳۵. زهرا پناهی
۴۳۶. زهرا جعفری
۴۳۷. زهرا جلیلی
۴۳۸. زهرا حبیبی
۴۳۹. زهرا حسن زاده
۴۴۰. زهرا حسینی
۴۴۱. زهرا خاوری
۴۴۲. زهرا خماریان
۴۴۳. زهرا دادرس
۴۴۴. زهرا دهقانی
۴۴۵. زهرا ذکی
۴۴۶. زهرا راد
۴۴۷. زهرا رحیمی خامنه
۴۴۸. زهرا رخشانی مقدم
۴۴۹. زهرا رضایی
۴۵۰. زهرا سعیدی
۴۵۱. زهرا سلنگی
۴۵۲. زهرا شریفی
۴۵۳. زهرا شکرالله بیک تبریزی
۴۵۴. زهرا صاحب
۴۵۵. زهرا طاهری
۴۵۶. زهرا عادلی
۴۵۷. زهرا علی زاده
۴۵۸. زهرا عیزاده
۴۵۹. زهرا فیضی
۴۶۰. زهرا قاسمعلی زاده
۴۶۱. زهرا کاظمی
۴۶۲. زهرا ماهری
۴۶۳. زهرا محمدی
۴۶۴. زهرا مصدق
۴۶۵. زهرا معین
۴۶۶. زهرا موسوی
۴۶۷. زهرا میری
۴۶۸. زهرا نظری
۴۶۹. زهرا نوراحمدی
۴۷۰. زهرا یوسفی
۴۷۱. زهرا حسینی
۴۷۲. زهرا نجفی
۴۷۳. زهره جوادی
۴۷۴. زهره حسینی
۴۷۵. زهره رمضانی
۴۷۶. زهره صابری
۴۷۷. زهره صدر
۴۷۸. زهره عراقی
۴۷۹. زهره قراهی
۴۸۰. زهره مروی
۴۸۱. زویا صفری
۴۸۲. زینب آزموده
۴۸۳. زینب آژیراک
۴۸۴. زینب احمدی
۴۸۵. زینب بهزادفر
۴۸۶. زینب حسینی
۴۸۷. زینب حیدری
۴۸۸. زینب رضایی
۴۸۹. زینب محمدی
۴۹۰. زینب موسوی
۴۹۱. ژیلا بنی‌یعقوب
۴۹۲. ژیلا مکوندی
۴۹۳. سارا از لان
۴۹۴. سارا افشار
۴۹۵. سارا ثابت
۴۹۶. سارا جهانی
۴۹۷. سارا حسن زاذه
۴۹۸. سارا حسینی
۴۹۹. سارا خسروی
۵۰۰. سارا خلیلی جهرمی
۵۰۱. سارا رابط
۵۰۲. سارا سلطانعلی
۵۰۳. سارا صادقی
۵۰۴. سارا قلاوند
۵۰۵. سارا قنبری
۵۰۶. سارا قهرمانى
۵۰۷. سارا منصوری
۵۰۸. سارا موسوی
۵۰۹. سارا نصراللهی
۵۱۰. سارارضایی
۵۱۱. سارارضایی
۵۱۲. سارین حسنی
۵۱۳. ساغر شیرازی نژاد
۵۱۴. ساقی کمالی
۵۱۵. سالومه دبیریان
۵۱۶. سالومه قدسی مقدم
۵۱۷. سام ایرانی
۵۱۸. سامان مسعودی
۵۱۹. ساناز ابراهیم پور
۵۲۰. ساناز اصفهانی
۵۲۱. ساناز توسلی
۵۲۲. ساناز ستارزاده
۵۲۳. ساناز صادقی
۵۲۴. ساناز عظیمی‌پور
۵۲۵. ساناز نوروزی
۵۲۶. ساناز یوسفی
۵۲۷. سبا دوست بخیر
۵۲۸. سبا عباس‌زاده
۵۲۹. سپهر چوبساز
۵۳۰. سپهر عباسی
۵۳۱. سپید قنبری
۵۳۲. سپیده ابطحی
۵۳۳. سپیده جدیری
۵۳۴. سپیده جعفری
۵۳۵. سپیده جلالوند
۵۳۶. سپیده جندقی
۵۳۷. سپیده سالاروند
۵۳۸. سپیده صراف زاده
۵۳۹. ستار ستار
۵۴۰. ستاره اسدی
۵۴۱. ستاره امینی
۵۴۲. ستاره بهرانی
۵۴۳. ستاره جزایری
۵۴۴. ستاره رهنورد
۵۴۵. ستاره صادقی
۵۴۶. ستاره صالحی
۵۴۷. ستاره لطفی
۵۴۸. سجاد عابدینی
۵۴۹. سحر اصغری
۵۵۰. سحر باسره
۵۵۱. سحر جندقی
۵۵۲. سحر رضایی
۵۵۳. سحر رضوند
۵۵۴. سحر عبادی
۵۵۵. سحر قادری
۵۵۶. سحر قاموس
۵۵۷. سحر کلیبری نوتاش
۵۵۸. سحر مصیبی
۵۵۹. سحر نمازیخواه
۵۶۰. سحر وفایی
۵۶۱. سرو رسا رفیع زاده
۵۶۲. سرور گلرنگ
۵۶۳. سرور نوتاش
۵۶۴. سروناز فارسی
۵۶۵. سعدیه راشدی
۵۶۶. سعید اسکندری
۵۶۷. سعید پورحیدر
۵۶۸. سعید حسن پور
۵۶۹. سعید شاه حسینی
۵۷۰. سعید کریمی
۵۷۱. سعیده ابطحی
۵۷۲. سعیده اکبری
۵۷۳. سعیده شفیعی
۵۷۴. سعیده ناصری
۵۷۵. سکینه اسدی
۵۷۶. سکینه حسنی
۵۷۷. سکینه رضایی
۵۷۸. سکینه علیزاده
۵۷۹. سکینه مجاهد
۵۸۰. سلما عزیزی
۵۸۱. سلیمه خاوری
۵۸۲. سماء مهدوی
۵۸۳. سمانه اسماعیلی سده
۵۸۴. سمانه روغنی
۵۸۵. سمانه سوادی
۵۸۶. سمانه مداح
۵۸۷. سمانه معیری
۵۸۸. سمیه فرجی
۵۸۹. سمیرا بیانی
۵۹۰. سمیرا حسینی
۵۹۱. سمیرا رضایی
۵۹۲. سمیرا شفیعی
۵۹۳. سمیرا علی آبادی
۵۹۴. سمیرا علیزاده
۵۹۵. سمیرا نیک پا
۵۹۶. سمیرا هاشمی
۵۹۷. سمیرامیس بابایی
۵۹۸. سمیه جعفری
۵۹۹. سمیه حسینی
۶۰۰. سمیه رحیمی
۶۰۱. سمیه رضایی
۶۰۲. سمیه سادات
۶۰۳. سمیه فرخی
۶۰۴. سمیه قدوسی
۶۰۵. سمیه میرشمسی
۶۰۶. سمیه یاوری
۶۰۷. سهراب مستقیم
۶۰۸. سهیل جاننثاری
۶۰۹. سهیلا قنبری
۶۱۰. سهیلا نیکنان
۶۱۱. سوده سعدایی
۶۱۲. سوده عالمشناس
۶۱۳. سوده کریمی
۶۱۴. سوسن پرور
۶۱۵. سوگل ایران پور
۶۱۶. سوگل شاکری‌فر
۶۱۷. سوگل غفاری
۶۱۸. سوگل‌میرزایی
۶۱۹. سولماز پویا
۶۲۰. سوما نگهداری‌نیا
۶۲۱. سونا مصطفی زاده مقدم
۶۲۲. سویده ساداتی فر
۶۲۳. سیامک ابوطالب
۶۲۴. سیامک ب
۶۲۵. سیاوش طلایی‌زاده
۶۲۶. سیاوش مسرور
۶۲۷. سید حسین حسینی
۶۲۸. سید سجاد هاشمی‌نژاد
۶۲۹. سید علی حسینی
۶۳۰. سید مهدی حسینی
۶۳۱. سیدحسین سراج‌زاده
۶۳۲. سیدرضا سهیل
۶۳۳. سیده ناصری نیاکی
۶۳۴. سیروس نظری
۶۳۵. سیما برنا
۶۳۶. سیما سعادت
۶۳۷. سیما صفری
۶۳۸. سیما فاسمی
۶۳۹. سیماسلطانی
۶۴۰. سیمین صلاح
۶۴۱. سینا انتصاری
۶۴۲. سینا صبونیان
۶۴۳. شاداب شایگان
۶۴۴. شادی حصارکی
۶۴۵. شادی معصومی
۶۴۶. شاهین اقدامی
۶۴۷. شاهین تقی خانی
۶۴۸. شاهین خلیل زاده
۶۴۹. شاهین فلاح
۶۵۰. شای همتی
۶۵۱. شایا شهرستانی
۶۵۲. شایان رحمانی
۶۵۳. شایسته فرهادی
۶۵۴. شبنم پرکار
۶۵۵. شبنم هاشمی
۶۵۶. شراف اسحاقی
۶۵۷. شقایق حسنی
۶۵۸. شقایق سعید
۶۵۹. شقایق شهری
۶۶۰. شقایق صائبی
۶۶۱. شکوفا مولانا
۶۶۲. شکوفه مرادی
۶۶۳. شکوه افیونی
۶۶۴. شکیبا فائزی‌
۶۶۵. شکیبا معین
۶۶۶. شکیرا کنلیسا
۶۶۷. شکیلا رفیع
۶۶۸. شمیم سبزواری
۶۶۹. شهپر بامداد
۶۷۰. شهرزاد ایران‌نژاد
۶۷۱. شهرزاد تاج پور
۶۷۲. شهرزاد زکی زاده
۶۷۳. شهرزاد نظرپور
۶۷۴. شهروز کریمی
۶۷۵. شهناز حسین زاده
۶۷۶. شهین غفاری
۶۷۷. شورانگیز داداشی
۶۷۸. شوکا حسینی
۶۷۹. شیرین م
۶۸۰. شیر محمد نیکزاد
۶۸۱. شیرین برق نورد
۶۸۲. شیرین سعدی نژاد
۶۸۳. شیرین قریشیان
۶۸۴. شیرین کریمی
۶۸۵. شیرین ملک‌فاضلی
۶۸۶. شیرین نصیری
۶۸۷. شیما امینی
۶۸۸. شین دال
۶۸۹. شیوا دریانی
۶۹۰. شیوا شفیع نژاد
۶۹۱. شیوا نظامی
۶۹۲. شیوا نظرآهاری
۶۹۳. صادق داوری
۶۹۴. صادق سروری
۶۹۵. صادق صالحی
۶۹۶. صادق قاسمی
۶۹۷. صالحه حسنی
۶۹۸. صبا آلاله
۶۹۹. صدرا تحصیلی
۷۰۰. صدف امیری
۷۰۱. صدف تقی خانی
۷۰۲. صدف حیدری
۷۰۳. صدف کیخا
۷۰۴. صدیق موثق
۷۰۵. صدیقه رسولی
۷۰۶. صفیه بختیاری
۷۰۷. صنم جوادی
۷۰۸. صنم نبی زاده
۷۰۹. صوفیامیرزایی
۷۱۰. ضحی خودی
۷۱۱. ضیاء نبوی
۷۱۲. طاهره احمدی
۷۱۳. طاهره حسینی
۷۱۴. طاهره علی نژآد
۷۱۵. طاهره علی نژاد
۷۱۶. طاهره فهیمی
۷۱۷. طاهره گل گلی
۷۱۸. طاهره مرادی
۷۱۹. طاهره مهدوی
۷۲۰. طلا معتضدی
۷۲۱. طناز تهرانی
۷۲۲. طناز کلاهچیان
۷۲۳. طهورا آیتی
۷۲۴. طیبه زارعی
۷۲۵. طیبه سلمانی
۷۲۶. طیبه عباسلو
۷۲۷. ع امینی
۷۲۸. عادله قدسی‌زاده
۷۲۹. عارفه تیموری
۷۳۰. عارفه رستمی
۷۳۱. عاطفه حسنی
۷۳۲. عاطفه خادم الرضا
۷۳۳. عاطفه مصطفوی
۷۳۴. عاطفه نوری
۷۳۵. عاطه یارمحمدی
۷۳۶. عباس رضایی
۷۳۷. عباس شکری
۷۳۸. عباس محمدی
۷۳۹. عبدالعلی واحدی
۷۴۰. عبدالغفار علیزاده
۷۴۱. عبدالقدیر صالحی
۷۴۲. عبدالله دشتی مکان
۷۴۳. عبدلحسین اکرمی
۷۴۴. عزیز غمخوار
۷۴۵. عزیزالله موحدی
۷۴۶. عسل دیناروند
۷۴۷. عسل عباسیان
۷۴۸. عسل موسوی
۷۴۹. عصمت ابراهیمی
۷۵۰. عطیه چیتی
۷۵۱. عطیه خسروانی
۷۵۲. عطیه ط
۷۵۳. علیرضا عباسى
۷۵۴. علی ارومیه ای
۷۵۵. علی اعلمی
۷۵۶. علی بهرانی
۷۵۷. علی پرسان
۷۵۸. علی تارخ
۷۵۹. علی توانا
۷۶۰. علی جنابان
۷۶۱. علی خاکسار
۷۶۲. علی راغب
۷۶۳. علی رضا اطلسچی
۷۶۴. علی رضا مرادیان
۷۶۵. علی رضا یاری
۷۶۶. علی سینا میرزاد
۷۶۷. علی عبداللهی شاعر
۷۶۸. علی کرباسی
۷۶۹. علی کریمی
۷۷۰. علی کلائی
۷۷۱. علی مرادی
۷۷۲. علی معظمی
۷۷۳. علیرضا آبیز
۷۷۴. علیرضا آدینه
۷۷۵. علیرضا احمدی
۷۷۶. علیرضا بابایی
۷۷۷. علیرضا باقری
۷۷۸. علیرضا چمن‌زار
۷۷۹. علیرضا دشتی
۷۸۰. علیرضا رهبری
۷۸۱. علیرضا سهرابپور
۷۸۲. علیرضا قراباغی
۷۸۳. علیرضا قیصری منوچهری
۷۸۴. علیرضا نظری
۷۸۵. علیرضا نعمتی
۷۸۶. علینا فرزامی
۷۸۷. عنایت فانی
۷۸۸. غزاله پیامی
۷۸۹. غزاله قبادی
۷۹۰. غزاله گودرزی
۷۹۱. غزاله معتمد
۷۹۲. غزل سلطانی
۷۹۳. غزل علی عبدالکریم
۷۹۴. غزل کریم بیگی
۷۹۵. غضنفر ابراهیمی
۷۹۶. غلام مجتبی فیاض
۷۹۷. غلامرضا جعفری
۷۹۸. فائزه ادیب
۷۹۹. فائزه اشراق
۸۰۰. فائزه چراغی
۸۰۱. فائزه رضازاده
۸۰۲. فائزه رضایی
۸۰۳. فائزه زمانی
۸۰۴. فائزه کریمی
۸۰۵. فائزه نجفی
۸۰۶. فاران فنائیان
۸۰۷. فاطمه آرام نژاد
۸۰۸. فاطمه ابراهیمی
۸۰۹. فاطمه احمدی
۸۱۰. فاطمه اسماعیلی
۸۱۱. فاطمه اله‌وردی
۸۱۲. فاطمه ایمانی
۸۱۳. فاطمه باقری
۸۱۴. فاطمه برزگران
۸۱۵. فاطمه جمال‌پور
۸۱۶. فاطمه حسین زاده
۸۱۷. فاطمه حسینی
۸۱۸. فاطمه حمیدی
۸۱۹. فاطمه خاوری
۸۲۰. فاطمه خودی
۸۲۱. فاطمه رحیمی
۸۲۲. فاطمه سعیدی
۸۲۳. فاطمه شمس
۸۲۴. فاطمه عبدالهی
۸۲۵. فاطمه عطاران
۸۲۶. فاطمه عظیمی پسند
۸۲۷. فاطمه علیزاده
۸۲۸. فاطمه فدایی
۸۲۹. فاطمه فلاح
۸۳۰. فاطمه فیضی
۸۳۱. فاطمه قانع جهرمی
۸۳۲. فاطمه مصطفی زاده
۸۳۳. فاطمه معتمد
۸۳۴. فاطمه مهرزاد
۸۳۵. فاطمه نظری
۸۳۶. فاطمه نوری
۸۳۷. فاطمه هاشمی
۸۳۸. فاطیما فرجزاده
۸۳۹. فاطیما مرادی
۸۴۰. فانوس بهادروند
۸۴۱. فراز جهاندار
۸۴۲. فراز خسروانی
۸۴۳. فراز طهماسبی
۸۴۴. فرانک سعیدی
۸۴۵. فرانک کیانی
۸۴۶. فرزاد کوهستانی
۸۴۷. فرزاد یعقوبی پور
۸۴۸. فرزام اعتمادی
۸۴۹. فرزان شاماسب‌لو
۸۵۰. فرزانه احمدی
۸۵۱. فرزانه انصاری
۸۵۲. فرزانه درویش پناه
۸۵۳. فرزانه سید ابریشمی
۸۵۴. فرزانه صارمی
۸۵۵. فرزانه قاسمی
۸۵۶. فرشته تاجیک
۸۵۷. فرشته جعفری
۸۵۸. فرشته حسین زاده
۸۵۹. فرشته خاوری
۸۶۰. فرشته طاهری
۸۶۱. فرشته فیضی
۸۶۲. فرشید ساکی
۸۶۳. فرناز اولتانی
۸۶۴. فرناز حائری
۸۶۵. فرناز حسینی
۸۶۶. فرناز سلطانی
۸۶۷. فرناز عیدی پور
۸۶۸. فرناز ندیم
۸۶۹. فرنگیس سلطانپور
۸۷۰. فرنوش بلقیس زاده
۸۷۱. فرنوش نیک
۸۷۲. فرهاد خوئی
۸۷۳. فرهنگ عرفانی
۸۷۴. فرهود بهادری
۸۷۵. فروغ سهرابی
۸۷۶. فروه رسولی
۸۷۷. فریبا افشار
۸۷۸. فریبا خادمی
۸۷۹. فریبا صفی ملایری
۸۸۰. فریبا عظیمی
۸۸۱. فریبا کیوانی
۸۸۲. فریده صارمی
۸۸۳. فریده طهرانی
۸۸۴. فریده عصاره
۸۸۵. فریده غائب
۸۸۶. فریما بلوری
۸۸۷. فسانه خیراندیش
۸۸۸. فهیمه صمیمی
۸۸۹. فهیمه ظهوری
۸۹۰. قاصدک حسینی
۸۹۱. قمر تکاوران
۸۹۲. کارا گنجور
۸۹۳. کامنوش خسروانی
۸۹۴. کانون ادبیات شرق
۸۹۵. کاوه خانی
۸۹۶. کاوه ضرغامی‌فر
۸۹۷. کاوه فرقان پرست
۸۹۸. کبرا بربری
۸۹۹. کبرا صفری
۹۰۰. کبرا محمدی
۹۰۱. کبری حسن زاده
۹۰۲. کبری یوسفی
۹۰۳. کتایون ترابیان
۹۰۴. کلکتیو عصیان
۹۰۵. کمال الدین غفاری
۹۰۶. کوثر سامانی
۹۰۷. کوثر. میم
۹۰۸. کوهیار گردی
۹۰۹. کیارش
۹۱۰. کیان دولت آبادی
۹۱۱. کیوان کیانی
۹۱۲. کیوان مهتدی
۹۱۳. گل احمد مظفری
۹۱۴. گلبانو میرزایی
۹۱۵. گلزاد امین زاده
۹۱۶. گلکو هوشمند
۹۱۷. گلنار رامش
۹۱۸. گلنار شهیار
۹۱۹. گلناز امین
۹۲۰. گلناز بویا
۹۲۱. گلی نوراحمدی
۹۲۲. گلیتا حسین پور اصفهانی
۹۲۳. لاله عنبری
۹۲۴. لطف الله تاجیک
۹۲۵. لیلا سجودى
۹۲۶. لیلا مستوفى
۹۲۷. لیلا یعقوبی
۹۲۸. لیا بشری
۹۲۹. لیا علزاد
۹۳۰. لیدا ابراهیمی
۹۳۱. لیدا درفشه
۹۳۲. لیدا نیشابوریان
۹۳۳. لیلا احمدی
۹۳۴. لیلا جعفری
۹۳۵. لیلا حسین‌زاده
۹۳۶. لیلا رهنما
۹۳۷. لیلا مسیحا
۹۳۸. لیلا معاوی
۹۳۹. لیلا معظمی
۹۴۰. لیلی ایریم
۹۴۱. لیلی بهبهانی
۹۴۲. لیلی پور
۹۴۳. لیلی فرهادپور
۹۴۴. م . یوسفی
۹۴۵. م دانش
۹۴۶. مائده اثناعشری
۹۴۷. مائده شهباز
۹۴۸. مائده یزدانی
۹۴۹. مائده یوسفی
۹۵۰. مارال جیرانی
۹۵۱. مارال کشاورز
۹۵۲. ماریا سلجوقی
۹۵۳. مانا فریور
۹۵۴. مانا نژاد
۹۵۵. ماندانا افتخاری
۹۵۶. مانلی آیگانی
۹۵۷. مانلی شاکری
۹۵۸. ماهرخ مفیدنخعی
۹۵۹. ماهی ایمانی
۹۶۰. مبارکه مرتضوی
۹۶۱. مجتبی سلطانلو
۹۶۲. مجتبی صالحی
۹۶۳. مجتبی صفرزایی
۹۶۴. مجتبی عبدی
۹۶۵. مجید احمدی
۹۶۶. مجید اسدی
۹۶۷. مجید مسافر
۹۶۸. محبوب حیدری
۹۶۹. محبوبه صادقی
۹۷۰. محبوبه فیروزی
۹۷۱. محدامین حواله‌دار
۹۷۲. محدثه اکبری
۹۷۳. محدثه کشاورز
۹۷۴. محدثه موسوی
۹۷۵. محسن انواری
۹۷۶. محسن خادمی
۹۷۷. محسن دزیانی
۹۷۸. محسن دودانگه
۹۷۹. محسن سعادت
۹۸۰. محسن علوی
۹۸۱. محمد آشیانی
۹۸۲. محمد ادریس روف
۹۸۳. محمد اشرف ساقی
۹۸۴. محمد امین صالحی
۹۸۵. محمد باقر گلستان
۹۸۶. محمد پورفر
۹۸۷. محمد جوانمرد
۹۸۸. محمد حامی حسینی
۹۸۹. محمد رضایی
۹۹۰. محمد روستایی
۹۹۱. محمد شریف
۹۹۲. محمد صادق رحیمی
۹۹۳. محمد طاهریان
۹۹۴. محمد کریمی
۹۹۵. محمد معلق
۹۹۶. محمد نعمتی
۹۹۷. محمد وطن‌چی
۹۹۸. محمدرضا دولت‌آبادی
۹۹۹. محمدرضا شایسته‌خو
۱۰۰۰. محمدصادق ازبک
۱۰۰۱. محمدکریم آسایش
۱۰۰۲. محیا دانش
۱۰۰۳. مدیا رجبی‌فر
۱۰۰۴. مرتضا نیک‌نهاد
۱۰۰۵. مرتضی خاوری
۱۰۰۶. مرجان احمدی
۱۰۰۷. مرجان چرومی
۱۰۰۸. مرجان دهقانی پور
۱۰۰۹. مرجان ریخته‌گر
۱۰۱۰. مرجان فدوى اردکانى
۱۰۱۱. مرجان قربانی
۱۰۱۲. مرسده بصیریان
۱۰۱۳. مرسده چگینی
۱۰۱۴. مرسده قربانیان
۱۰۱۵. مرسده هاشمی
۱۰۱۶. مرسل نظری
۱۰۱۷. مرضیه بشیری
۱۰۱۸. مرضیه بهزادپور
۱۰۱۹. مرضیه حاجی خانی
۱۰۲۰. مرضیه حسینی
۱۰۲۱. مرضیه راهی
۱۰۲۲. مرضیه رسولی
۱۰۲۳. مرضیه غلامی
۱۰۲۴. مرضیه کریمیان
۱۰۲۵. مرضیه مرادی
۱۰۲۶. مرضیه نورزهی
۱۰۲۷. مرضیه نیلی
۱۰۲۸. مریم حیدری
۱۰۲۹. مریم آزاد
۱۰۳۰. مریم احمدی
۱۰۳۱. مریم اسکندری
۱۰۳۲. مریم امیری
۱۰۳۳. مریم بالازاده
۱۰۳۴. مریم پالیزبان
۱۰۳۵. مریم تابی
۱۰۳۶. مریم جلیلیان
۱۰۳۷. مریم حسنی
۱۰۳۸. مریم حسین زاده
۱۰۳۹. مریم حسینی
۱۰۴۰. مریم حیدرخانی
۱۰۴۱. مریم خاوری
۱۰۴۲. مریم دارایی
۱۰۴۳. مریم دوست محمدی
۱۰۴۴. مریم راز
۱۰۴۵. مریم راهور
۱۰۴۶. مریم رحمانی
۱۰۴۷. مریم رضایی
۱۰۴۸. مریم سلاجقه
۱۰۴۹. مریم سمیعی
۱۰۵۰. مریم شریف‌زاده
۱۰۵۱. مریم شیرازی
۱۰۵۲. مریم شیرین‌سخن
۱۰۵۳. مریم صادقی
۱۰۵۴. مریم صادقی
۱۰۵۵. مریم صالحی
۱۰۵۶. مریم عبداللهی
۱۰۵۷. مریم قدیری
۱۰۵۸. مریم کروبی
۱۰۵۹. مریم محمدی
۱۰۶۰. مریم مرتضوی
۱۰۶۱. مریم موقر
۱۰۶۲. مریم میرمحمدی
۱۰۶۳. مریم نادره
۱۰۶۴. مریم نراقی
۱۰۶۵. مریم نظری
۱۰۶۶. مریم نفری
۱۰۶۷. مریم نوایی
۱۰۶۸. مریم یحیوی
۱۰۶۹. مزدک دانشور
۱۰۷۰. مژده دانش پژوه
۱۰۷۱. مژده نژاد
۱۰۷۲. مژگان احمدی
۱۰۷۳. مژگان راد
۱۰۷۴. مژگان عطایی
۱۰۷۵. مژگان مقصودی
۱۰۷۶. مسعود عبدی
۱۰۷۷. مسعود عزیزپور
۱۰۷۸. مسعود کاظمی
۱۰۷۹. مصطفی احمدی
۱۰۸۰. مصطفی جعفری
۱۰۸۱. مصطفی جلیلی
۱۰۸۲. مصطفی علیزاده
۱۰۸۳. مصطفی لک قمی
۱۰۸۴. مصطفی نظری
۱۰۸۵. مصطفی ولیانپور
۱۰۸۶. مصی ابوالحسن
۱۰۸۷. معصومه افضلی
۱۰۸۸. معصومه ابوالفتح زاده
۱۰۸۹. معصومه احمدی
۱۰۹۰. معصومه حیدری
۱۰۹۱. معصومه رضایی
۱۰۹۲. معصومه شاپوری
۱۰۹۳. معصومه غلامی
۱۰۹۴. معصومه فولادی رستمی
۱۰۹۵. معصومه قاسمی
۱۰۹۶. معصومه قاسمی پور
۱۰۹۷. معصومه کوثری
۱۰۹۸. معصومه میرزایی
۱۰۹۹. معصومه یوسفی
۱۱۰۰. معید مطهری
۱۱۰۱. معین فرخی
۱۱۰۲. مقصود تیموری
۱۱۰۳. ملی صفری
۱۱۰۴. ملیحه ایمانی
۱۱۰۵. ملیحه بیات
۱۱۰۶. ملیحه شهنی
۱۱۰۷. ملیکا احمدی
۱۱۰۸. ملیکا افشار
۱۱۰۹. ملیکا مرادی
۱۱۱۰. ملینا صالح
۱۱۱۱. منصوره بلخاری
۱۱۱۲. منصوره پناهی
۱۱۱۳. منصوره شجاعی
۱۱۱۴. منصوره صبور
۱۱۱۵. منصوره قاسمی تودشکی
۱۱۱۶. منصوره نیکوکار
۱۱۱۷. منیره برادران
۱۱۱۸. منیژه یزدانی
۱۱۱۹. مه سان عابدی
۱۱۲۰. مهتا پارسا
۱۱۲۱. مهتا ماهانی
۱۱۲۲. مهتاب اخوان
۱۱۲۳. مهتاب برقی
۱۱۲۴. مهتاب رحیمی
۱۱۲۵. مهتاب قربانی
۱۱۲۶. مهتاب هاشمی
۱۱۲۷. مهدی آزاد
۱۱۲۸. مهدی آزادی
۱۱۲۹. مهدی اکرمی
۱۱۳۰. مهدی حسینی
۱۱۳۱. مهدی علیپور
۱۱۳۲. مهدی عیوضلو
۱۱۳۳. مهدی فخرزاده
۱۱۳۴. مهدی کریمی
۱۱۳۵. مهدی کیقبادی
۱۱۳۶. مهدی گلی
۱۱۳۷. مهدی محمدی
۱۱۳۸. مهدیس مهرجو
۱۱۳۹. مهدیه پورقناد
۱۱۴۰. مهدیه حمد
۱۱۴۱. مهدیه راشدی
۱۱۴۲. مهدیه زهدی
۱۱۴۳. مهدیه عظیمی
۱۱۴۴. مهدیه علی نژاد
۱۱۴۵. مهدیه عنبری
۱۱۴۶. مهدیه مومنی
۱۱۴۷. مهدیه ناطقی
۱۱۴۸. مهران اسفندیاری
۱۱۴۹. مهرانگیز کار
۱۱۵۰. مهراوه بیانگو
۱۱۵۱. مهرخ قلی‌پور
۱۱۵۲. مهرزاده مفخمی
۱۱۵۳. مهرشید امیرپور
۱۱۵۴. مهرک کمالی
۱۱۵۵. مهرناز خجسته
۱۱۵۶. مهرناز دهقانی
۱۱۵۷. مهرناز زرینفر
۱۱۵۸. مهرنوش طاهرزاده
۱۱۵۹. مهزا محمدی
۱۱۶۰. مهسا امین‌اللهی
۱۱۶۱. مهسا بیگلو
۱۱۶۲. مهسا جورمند
۱۱۶۳. مهسا خوشرو
۱۱۶۴. مهسا خیرخواه
۱۱۶۵. مهسا سلطانی
۱۱۶۶. مهسا سلیمانی
۱۱۶۷. مهسا صباغی
۱۱۶۸. مهسا غلامعلی‌زاده
۱۱۶۹. مهسا مرعشی
۱۱۷۰. مهسا مطیعی
۱۱۷۱. مهشید باستانمهر
۱۱۷۲. مهشید بالازاده
۱۱۷۳. مهشید دانائی
۱۱۷۴. مهشید متین
۱۱۷۵. مهنام نجفی
۱۱۷۶. مهنوش تهرانی
۱۱۷۷. مهنوش نراقی
۱۱۷۸. مهین جمشیدی
۱۱۷۹. موژان مینایی فر
۱۱۸۰. موسی محمدی
۱۱۸۱. مولود زند
۱۱۸۲. مومنه غلامی
۱۱۸۳. مونا زاهدی
۱۱۸۴. مونا معافی
۱۱۸۵. مونا مهربان
۱۱۸۶. میترا آقامیری
۱۱۸۷. میترا جمشیدی
۱۱۸۸. میترا عالی ابوذر
۱۱۸۹. میترا فشتنقی
۱۱۹۰. میترا یزدانی
۱۱۹۱. میثم صفری
۱۱۹۲. میثم کمالی
۱۱۹۳. میلاد ارام
۱۱۹۴. میلاد صفائی
۱۱۹۵. مینا آتش‌افروزان
۱۱۹۶. مینا آرین‌فر
۱۱۹۷. مینا اکبری
۱۱۹۸. مینا انتظاری
۱۱۹۹. مینا جزایری
۱۲۰۰. مینا جندقی
۱۲۰۱. مینا جهانی
۱۲۰۲. مینا خاندانز
۱۲۰۳. مینا غلامی
۱۲۰۴. مینا فیضی
۱۲۰۵. مینا قربانی فعال
۱۲۰۶. مینا محمدی
۱۲۰۷. مینا مغانل
۱۲۰۸. مینا ناجی
۱۲۰۹. مینا هزاره
۱۲۱۰. مینو ظاهری
۱۲۱۱. مینو محمودی
۱۲۱۲. ن منصور
۱۲۱۳. ناجیه عادل زاده
۱۲۱۴. نادر افشاری
۱۲۱۵. نادیا حیدری
۱۲۱۶. نادیا سویفی
۱۲۱۷. نازگل کاشانی
۱۲۱۸. نازلی پورشیرمحمد
۱۲۱۹. نازلی توانا
۱۲۲۰. نازنین تاجیک
۱۲۲۱. نازنین محسنی
۱۲۲۲. نازنین عین‌الیقین
۱۲۲۳. نازیتا شاه‌اسماعیلی
۱۲۲۴. ناهید خاصی
۱۲۲۵. نبی محمدی
۱۲۲۶. نجمه رحمانی
۱۲۲۷. نجیب عطایی
۱۲۲۸. ندا امین
۱۲۲۹. ندا باقری
۱۲۳۰. ندا پیرخضرانیان
۱۲۳۱. ندا حکیمی
۱۲۳۲. ندا دهقان
۱۲۳۳. ندا صادق‌نیا
۱۲۳۴. ندا نوری
۱۲۳۵. نرگس ابراهیمی
۱۲۳۶. نرگس احمدی
۱۲۳۷. نرگس جعفری
۱۲۳۸. نرگس حسینی
۱۲۳۹. نرگس حیدری
۱۲۴۰. نرگس خودی
۱۲۴۱. نرگس رضای
۱۲۴۲. نرگس زمانی
۱۲۴۳. نرگس صفری
۱۲۴۴. نرگس صیدال
۱۲۴۵. نرگس علی پور
۱۲۴۶. نرگس غلامی
۱۲۴۷. نرگس کوشا
۱۲۴۸. نرگس موسوی
۱۲۴۹. نسا خودکاری
۱۲۵۰. نسترن باقری
۱۲۵۱. نسترن رفیعیان
۱۲۵۲. نسترن علاقه بند
۱۲۵۳. نسترن مکارمی
۱۲۵۴. نسرین علیخانى
۱۲۵۵. نسرین رحیمی
۱۲۵۶. نسیبه سبحانی
۱۲۵۷. نسیم طواف‌زاده
۱۲۵۸. نظیفه نوری
۱۲۵۹. نعیمه نعیمایی
۱۲۶۰. نغمه معنوی
۱۲۶۱. نفیسه فتح الله زاده
۱۲۶۲. نفیسه لاله
۱۲۶۳. نفیسه مرادی
۱۲۶۴. نفیسه مسیح آبادی
۱۲۶۵. نگار رشیدی
۱۲۶۶. نگار باقری
۱۲۶۷. نگار پناهی
۱۲۶۸. نگار پورشعبان
۱۲۶۹. نگار رحیمی
۱۲۷۰. نگار رشیدی
۱۲۷۱. نگار میدانچی
۱۲۷۲. نگین آرامش
۱۲۷۳. نگین درخشانی
۱۲۷۴. نگین زندی
۱۲۷۵. نگین سلوکی
۱۲۷۶. نگین صنیعی
۱۲۷۷. نگین همایونی
۱۲۷۸. نهدیه امیرگل
۱۲۷۹. نوا همیری
۱۲۸۰. نوحا تاجیک
۱۲۸۱. نورا شفیع زاده
۱۲۸۲. نوریا حسن
۱۲۸۳. نوشین احمدی
۱۲۸۴. نوشین افضلی
۱۲۸۵. نوشین کشاورزنیا
۱۲۸۶. نوگل منشوری
۱۲۸۷. نوید برهمند
۱۲۸۸. نوید نکومند
۱۲۸۹. نوید ورزقانی
۱۲۹۰. نیاز یعقوبی
۱۲۹۱. نیایش قندی
۱۲۹۲. نیکا قاسمی
۱۲۹۳. نیکتا یکرنگ
۱۲۹۴. نیکناز عالمی
۱۲۹۵. نیکی حیدری
۱۲۹۶. نیل رسولی
۱۲۹۷. نیلوفر احمدی
۱۲۹۸. نیلوفر صفریان
۱۲۹۹. نیلوفر فتحی
۱۳۰۰. نیلوفر کدخدایی
۱۳۰۱. نیلوفر نوری نیا
۱۳۰۲. نیلوفر نیکسار
۱۳۰۳. نیلوفر هومن
۱۳۰۴. نیلوفر یعقوب پور
۱۳۰۵. نیلوفر یوسف خانی
۱۳۰۶. نیما حبیبی
۱۳۰۷. نیما درمانی
۱۳۰۸. نیما شوقی
۱۳۰۹. نیما نجفی
۱۳۱۰. نیما نژادغفاری وحدت
۱۳۱۱. نیما نیا
۱۳۱۲. نینااسماعیلی
۱۳۱۳. نیوشا توکلیان
۱۳۱۴. ه. علوی
۱۳۱۵. هاجر کریمی
۱۳۱۶. هاجر لاله پرور
۱۳۱۷. هادی میری
۱۳۱۸. هارو سالنگی
۱۳۱۹. هانا اریکسون
۱۳۲۰. هانیه رضایی
۱۳۲۱. هانیه جعفری
۱۳۲۲. هانیه خاوری
۱۳۲۳. هانیه محمودی
۱۳۲۴. هدا آژیراک
۱۳۲۵. هدی امین
۱۳۲۶. هدی حسینی
۱۳۲۷. هدی زاهدی
۱۳۲۸. هدیه منصور
۱۳۲۹. هستی امیری
۱۳۳۰. هلنا جانسون
۱۳۳۱. هلیا مهران نژاد
۱۳۳۲. هلیا همدانی
۱۳۳۳. همایون مهمنش
۱۳۳۴. هنگامه حیاتی
۱۳۳۵. هنگامه هویدا
۱۳۳۶. هنگامه وهاب زاده
۱۳۳۷. هیوافر
۱۳۳۸. وجیهه تیموری
۱۳۳۹. وحید صداقت
۱۳۴۰. وحید میره‌بیگی
۱۳۴۱. وزیرگل انیس
۱۳۴۲. ولما مهردل
۱۳۴۳. ونوشه بحرانی
۱۳۴۴. ویدا یازباشی
۱۳۴۵. یارا محمد
۱۳۴۶. یاسمن داراب
۱۳۴۷. یاسمن علیشاهی
۱۳۴۸. یاسمن فتاحی
۱۳۴۹. یاسمن ولی زاده
۱۳۵۰. یاسمین ابراهیمی بشلی
۱۳۵۱. یاور بذرافکن
۱۳۵۲. یحیی غلامی
۱۳۵۳. یسنا میرزایی
۱۳۵۴. یلدا بهوندفر
۱۳۵۵. یلدا ذوالقدری
۱۳۵۶. یونس کفاشیان
۱۳۵۷. گیسو جهانگیری
۱۳۵۸. آزاده کیان
۱۳۵۹. سیدجواد دروازیان
۱۳۶۰. سبحان قاسمی
۱۳۶۱. تهمینه کیانپور
۱۳۶۲. محسن گلستانی






نظر شما درباره این مقاله:







امکان تجهیز اسرائیل به بمب‌افکن‌های B-2
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 23:20

امکان تجهیز اسرائیل به بمب‌افکن‌های B-2


شبکه ۱۴اسرائیل، به نقل از یک منبع امنیتی، روز چهارشنبه یازدهم تیر گزارش داد که ایالات متحده در حال بررسی امکان دادن مجوز به اسرائیل برای دریافت “بمب‌افکن‌های مخفی‌کار” و بمب‌هایی است که قادر به نفوذ به پناهگاه‌ها و استحکامات هستند.

این منبع به شبکه اسرائیلی توضیح داد که بر اساس یک طرح قانونی جدید مشترک از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات که چهارشنبه در کنگره تصویب شد، ممکن است اسرائیل در آینده به بمب‌افکن‌های B-2 و بمب‌های نفوذگر GBU-57 مسلح شود.

یک گام بی‌سابقه

یک منبع امنیتی فاش کرد که این تحولات «گامی بی‌سابقه» است و اشاره کرد که «این تسلیحات پیشرفته تاکنون هرگز به هیچ کشور خارجی منتقل نشده‌اند.»

بر اساس گفته‌های ارائه‌دهندگان طرح قانون، هدف از این اقدام «اطمینان از منع تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته‌ای» است.

این طرح قانون توسط دو نماینده، مایک لولر (جمهوری‌خواه) و جاش گوتهایمر (دموکرات) رهبری می‌شود که تأکید کرده‌اند «اسرائیل نزدیک‌ترین متحد نظامی آمریکا در خاورمیانه است و باید برای اقدام مستقل در صورتی که ایران خطوط قرمز را دوباره رد کند، آماده باشد.»

طرح پیشنهادی آنها تأکید می‌کند که «تحت هیچ شرایطی نباید به ایران اجازه داده شود به سلاح‌های هسته‌ای دست یابد.»

تفویض ترامپ

در این طرح قانونی آمده است: «پرزیدنت دونالد ترامپ مجاز است هرگونه تجهیزات، پشتیبانی، آموزش یا منابع لازم و از جمله سامانه‌های تسلیحاتی که تاکنون تنها برای استفاده آمریکا اختصاص یافته بودند را به اسرائیل ارائه دهد تا وضعیت ایران به‌عنوان کشوری غیرهسته‌ای تثبیت شود.»

در این فهرست، بمب‌افکن پنهانکار «بی-2 اسپریت» که قادر به عبور از سیستم‌های دفاعی پیشرفته است، و بمب «جی‌بی‌یو-57» با وزن ۱۴ تن که برای نفوذ به پناهگاه‌های مستحکم زیرزمینی طراحی شده، قرار دارند.

با اینکه در طرح قانون به‌طور مشخص به هواپیماهای B-2 و بمب‌های GBU-57 اشاره نشده، اما محدودیتی برای نوع خاصی از سیستم‌های تسلیحاتی که می‌توانند در کمک‌ها گنجانده شوند، وضع نشده است.

این اقدام، به گفته کانال ۱۴ اسرائیل، در پی گزارش‌هایی درباره از سرگیری فعالیت‌ها در سایت‌های هسته‌ای زیرزمینی ایران انجام می‌شود.

العربیه فارسی






نظر شما درباره این مقاله:







پنتاگون: برنامه هسته‌ای ایران تا دو سال
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 22:41

پنتاگون: برنامه هسته‌ای ایران تا دو سال







نظر شما درباره این مقاله:







دو فرانسوی به جاسوسی برای موساد متهم شدند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 22:34

دو فرانسوی به جاسوسی برای موساد متهم شدند


به گفته منابع دیپلماتیک و خانوادگی، دو شهروند فرانسوی که از سه سال پیش در ایران در بازداشت هستند، به اتهام “جاسوسی” برای سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) متهم شده‌اند. همچنین این دو نفر به توطئه برای سرنگونی رژیم متهم شده‌اند.

منابع دیپلماتیک فرانسه و بستگان این افراد به خبرگزاری فرانسه (AFP) اعلام کردند که سسیل کوهلر و ژاک پاریس، دو شهروند فرانسوی، به “جاسوسی” برای اسرائیل متهم شده‌اند.

مقامات ایرانی همچنین این دو نفر را به “توطئه برای سرنگونی رژیم” و “فساد فی‌الارض” متهم کرده‌اند.

خواهر سسیل کوهلر اظهار داشت: «تنها چیزی که می‌دانیم این است که آن‌ها با قاضی ملاقات کرده‌اند و این قاضی سه اتهام را تأیید کرده است.» او افزود که این دو شهروند فرانسوی همچنان از دسترسی به وکلای مستقل محروم هستند.

هر سه اتهام مطرح‌شده می‌توانند مجازات اعدام در پی داشته باشند.

یک منبع دیپلماتیک اظهار داشت: «اگر این اتهامات تأیید شوند، کاملاً بی‌اساس هستند.»

تهران هنوز این اتهامات جدید را تأیید نکرده است.

این خبر یک روز پس از آن منتشر شد که یک دیپلمات فرانسوی توانست با این دو شهروند فرانسوی ملاقات کند. خانواده‌های آن‌ها پس از حملات اسرائیل خواستار اثبات زنده بودنشان شده بودند.

وزارت امور خارجه فرانسه مشخص نکرد که این دیدار در کجا انجام شده است، در حالی که محل نگهداری این زوج همچنان نامشخص است.

سرنوشت کوهلر و پاریس از زمان حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین تهران در هفته گذشته، پیش از برقراری آتش‌بس پیشنهادی آمریکا بین طرف‌های درگیر در خاورمیانه، نامعلوم بود.

قوه قضائیه ایران اعلام کرد که حمله اسرائیل به زندان اوین دست‌کم ۷۹ کشته برجای گذاشته است.

همچنین اعلام شده که مقامات زندان ایران، زندانیان را از زندان اوین به مکان دیگری منتقل کرده‌اند، بدون اینکه تعداد یا هویت آن‌ها مشخص شود.

چندین زندانی زن به زندان قرچک در خارج از تهران منتقل شده‌اند، زندانی که به دلیل شرایط نامناسبش شهرت بدی دارد.

سسیل کوهلر، ۴۰ ساله، و ژاک پاریس، شریک ۷۲ ساله او، از ماه مه ۲۰۲۲ به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شده‌اند؛ اتهامی که خانواده‌هایشان آن را رد می‌کنند.

گمان می‌رود ایران حدود ۲۰ شهروند اروپایی را در بازداشت داشته باشد، که بسیاری از پرونده‌هایشان هرگز علنی نشده است. برخی دولت‌های غربی، از جمله فرانسه، این بازداشت‌ها را بخشی از استراتژی گروگان‌گیری ایران برای کسب امتیاز از غرب توصیف می‌کنند.

به گفته مقامات، سه شهروند اروپایی که هویتشان مشخص نشده، در جریان درگیری‌های اخیر بازداشت شده‌اند، که دو نفر از آن‌ها به جاسوسی برای اسرائیل متهم هستند.

واکنش وزارت امور خارجه فرانسه

فرانسه روز چهارشنبه بار دیگر بازداشت دو شهروند فرانسوی توسط ایران، که سه سال است در بازداشت به سر می‌برند، را محکوم کرد.

وزارت امور خارجه فرانسه در بیانیه‌ای اعلام کرد که سسیل کوهلر و شریکش ژاک پاریس به‌صورت “کاملاً خودسرانه” بازداشت شده‌اند.

یک منبع دیپلماتیک گفت که اگر این گزارش تأیید شود، اتهام مطرح‌شده “کاملاً بی‌اساس” است و این دو نفر بی‌گناه هستند.

فرانسه در ماه مه پرونده‌ای را در دیوان بین‌المللی دادگستری علیه ایران به دلیل نقض حق حفاظت کنسولی مطرح کرد تا بر ایران برای آزادی کوهلر و پاریس، که از ماه مه ۲۰۲۲ در بازداشت هستند، فشار بیاورد.

سپاه پاسداران ایران در سال‌های اخیر ده‌ها شهروند خارجی و دوتابعیتی را، اغلب به اتهامات مرتبط با جاسوسی، بازداشت کرده است. گروه‌های حقوق بشری و کشورهای غربی، تهران را متهم می‌کنند که از بازداشت اتباع خارجی به‌عنوان اهرمی برای معامله استفاده می‌کند.






نظر شما درباره این مقاله:







هشدارها درباره تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 21:13

هشدارها درباره تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی


مایکل کرولی و حامد علی‌عزیز
نیویورک تایمز / ۲ ژوئیه ۲۰۲۵*

پس از آن‌که رئیس‌جمهور ترامپ دستور حملات هوایی به تأسیسات هسته‌ای ایران را صادر کرد، مقام‌های آمریکایی هشدارهای فوری درباره احتمال حملات تروریستی در خاک ایالات متحده منتشر کردند؛ از جمله هشدارهایی مبنی بر اینکه تهران ممکن است به عوامل خفته (sleeper cells) دستور اقدام دهد.

اما زمانی که دولت ایران مصمم بود آقای ترامپ را در جریان کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ ترور کند، نه عوامل خفته را فعال کرد و نه تلاش کرد نیروهای زبده را به خاک آمریکا نفوذ دهد.

در عوض، طبق کیفرخواستی که از سوی وزارت دادگستری منتشر شده، یکی از فرماندهان نظامی ایران، این مأموریت را به فرهاد شاکری، مردی افغان‌تبار ساکن تهران، سپرد.

شاکری نیز به نوبه خود دو مرد را که بیش از یک دهه پیش در یک زندان آمریکایی با آن‌ها آشنا شده بود، به خدمت گرفت: کارلایل «پاپ» ریورا، لوله‌کش آزادکار از محله بروکلین نیویورک، و دوستش جاناتان لودهولت از استِیتن آیلند.

مأموران فدرال موفق به شناسایی این توطئه شدند و ریورا و لودهولت را بازداشت کردند.

این تنها یکی از چندین مورد اخیر است که در آن دادستان‌های فدرال در آمریکا می‌گویند دولت ایران تلاش کرده از طریق استخدام تبهکاران — از جمله اعضای مافیاهای روسی، آدم‌کش‌های کارتل‌های مکزیکی و یکی از اعضای گروه «هلز‌ آنجلز» در کانادا — اقدامات خشونت‌آمیزی را در خاک آمریکا اجرا کند.

به نظر می‌رسد ایران با واگذاری طرح‌های خود به افرادی بدون هیچ‌گونه ارتباط آشکار با این کشور، به‌دنبال انکارپذیری (deniability) است. رئیس‌جمهور ایران در ماه ژانویه تأکید کرده بود که دولت او هرگز قصد ترور آقای ترامپ را نداشته است.

با این حال، استفاده از چنین واسطه‌های ناشناخته‌ای می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که ایران فاقد شبکه‌ای از عوامل آموزش‌دیده در داخل ایالات متحده است؛ چیزی که مقام‌های دولت ترامپ نسبت به آن هشدار داده‌اند.

از آنجا که ایران در برابر حملات هوایی تقریباً بی‌دفاع است، چنین اقداماتی می‌توانند انتقام شدید آقای ترامپ را به‌دنبال داشته باشند.

رادنی اسکات، رئیس اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا، در ایمیلی داخلی که پس از حملات هوایی آمریکا به ایران ارسال شده، هشدار داده که «هزاران تبعه ایرانی» طی سال‌های اخیر بدون مجوز وارد ایالات متحده شده‌اند.

بر اساس تازه‌ترین داده‌های رسمی منتشرشده، حدود ۱۷۰۰ ایرانی از اکتبر ۲۰۲۱ تا نوامبر ۲۰۲۴ در مرز جنوبی آمریکا بازداشت شده‌اند.

این داده‌ها مشخص نمی‌کنند که چه تعداد از این افراد ممکن است از آزار و اذیت گریخته باشند یا از مخالفان حکومت ایران باشند.

اسکات همچنین نسبت به تهدید «سلول‌های خفته» ایرانی و همچنین «همدلان» ایرانی که ممکن است اقداماتی انجام دهند، هشدار داد.

و اندکی پس از حملات آمریکا، وزارت امنیت داخلی اعلام کرد که مأموران اداره مهاجرت و گمرک نزدیک به دوازده ایرانی را به اتهام حضور غیرقانونی در خاک آمریکا بازداشت کرده‌اند. به گفته این نهاد، در میان بازداشت‌شدگان، فردی وجود داشت که پیش‌تر در فهرست «تروریست‌های شناخته‌شده یا مظنون» قرار داشته و فردی دیگر نیز اذعان کرده بود که با حزب‌الله — متحد ایران در لبنان — ارتباط دارد.

بروس هافمن، کارشناس تروریسم در دانشگاه جورج‌تاون، می‌گوید ایران و حزب‌الله مدت‌هاست تلاش کرده‌اند عوامل خود را در داخل ایالات متحده مستقر کنند تا در صورت لزوم، دست به عملیات تروریستی بزنند — و در برخی موارد نیز در این زمینه موفق بوده‌اند. او می‌افزاید: «فکر نمی‌کنم تردید زیادی درباره این مسئله وجود داشته باشد» و هشدار داد که تهدید عوامل خفته «قابل چشم‌پوشی نیست».

در دهه گذشته، مقام‌های آمریکایی چندین مرد را که به‌طور مستقیم با حزب‌الله در ارتباط بوده‌اند، دستگیر کرده‌اند. در سال ۲۰۱۷، دو مرد — یکی از نیویورک و دیگری از میشیگان — بازداشت و به اتهام انجام عملیات شناسایی از اهداف بالقوه برای حملات حزب‌الله، از جمله مراکز نظامی، پلیسی و مراکز اسرائیلی در شهر نیویورک، متهم شدند. هر دو نفر در زمینه تاکتیک‌های نظامی و مواد منفجره آموزش دیده بودند.

در ماه مه ۲۰۲۳، یکی از ساکنان ایالت نیوجرسی به جرم دریافت آموزش‌های شبه‌نظامی از حزب‌الله و شناسایی فهرستی بلندبالا از اهداف احتمالی — از جمله مجسمه آزادی، میدان تایمز و ساختمان امپایر استیت — با تمرکز بر «نقاط ضعف ساختاری» این بناها، به ۱۲ سال زندان محکوم شد. این اطلاعات را وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد.

با این حال، آقای هافمن تأکید کرد که در پرونده‌های اخیر مرتبط با طرح‌های شناخته‌شده‌ای که از سوی تهران طراحی شده‌اند، نه مأموران ایرانی دخیل بوده‌اند و نه اعضای حزب‌الله — گروهی که یکی از مقام‌های بلندپایه وزارت خارجه آمریکا زمانی از آن با عنوان «تیم الف تروریست‌ها» یاد کرده بود.

هافمن افزود: «اتفاقاتی که در سال‌های اخیر دیده‌ایم، احتمالاً کار «تیم سی» بوده است.»

برای نمونه، چند سال پیش از هدف گرفتن آقای ترامپ، دولت ایران تلاش کرده بود جان مشاور پیشین امنیت ملی او، جان بولتون، را نیز بگیرد — باز هم با استفاده از تبهکاران. هدف از این اقدامات، انتقام‌جویی برای مرگ سرلشکر قاسم سلیمانی بود، فرمانده ارشد ایرانی که در حمله پهپادی آمریکا در سال ۲۰۲۰ و به دستور آقای ترامپ کشته شد.

در طرح ترور آقای بولتون، یکی از اعضای سپاه پاسداران در تهران تلاش کرد آن‌طور که وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرده، با «عناصر جنایتکار» — از جمله یک مقیم آمریکا که از طریق اینترنت با او آشنا شده بود — ارتباط بگیرد و آن‌ها را برای انجام این مأموریت استخدام کند.

طرح‌های ترور آقای ترامپ و آقای بولتون نشان‌دهنده الگوی فزاینده‌ای از اتکای ایران به تبهکاران برای انجام مأموریت‌های حساس است. در سال ۲۰۲۲، چند مقام ارشد سپاه پاسداران دو آدم‌کش وابسته به مافیای روسیه را برای کشتن مسیح علی‌نژاد — روزنامه‌نگار و منتقد سرسخت حکومت روحانیت ایران که در سال ۲۰۰۹ کشور را ترک کرده بود — استخدام کردند.

بر اساس کیفرخواست وزارت دادگستری در دسامبر ۲۰۲۳، مأموریت قتل یکی از جداشدگان ایرانی ساکن ایالت مریلند به یکی از اعضای گروه موتورسوار «هلز آنجلز» که در کانادا زندگی می‌کرد، سپرده شده بود.

و در طرحی که سال ۲۰۱۱ برای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا طراحی شده بود، ایران از یک مرد ایرانی‌ـ‌آمریکایی ساکن تگزاس استفاده کرد که با فرماندهان نظامی ایران ارتباط داشت. این فرد نیز به نوبه خود پیشنهاد داده بود ۱.۵ میلیون دلار به افرادی بپردازد که گمان می‌کرد از آدم‌کش‌های کارتل‌های مواد مخدر مکزیک هستند تا رستورانی مجلل در واشنگتن دی‌سی را که دیپلمات سعودی اغلب به آن رفت‌و‌آمد داشت، منفجر کنند.

برخی کارشناسان می‌گویند بیش از آنکه نگران عوامل مستقیم حکومت تهران باشند، نگران تهدید «گرگ‌های تنها» هستند — یعنی افراط‌گرایانی که تحت تأثیر تبلیغات شدیداً ضدآمریکایی قرار گرفته‌اند. متیو لویت، تحلیلگر پیشین ضدتروریسم در اف‌بی‌آی، گفت: «نگرانی اصلی این است که کسی الهام بگیرد و دست به کاری بزند.»

مدافعان آزادی‌های مدنی نیز نگران آن هستند که مقام‌های دولت ترامپ، با استفاده از ترس از تروریسم، سرکوب‌های بیشتری را علیه مهاجران در داخل ایالات متحده توجیه کنند. فائزه پاتل، مدیر ارشد برنامه آزادی و امنیت ملی در «مرکز برنان برای عدالت»، اشاره کرد که بیانیه وزارت امنیت داخلی درباره ایرانیانی که در اواخر ماه گذشته بازداشت شدند، حاوی عباراتی درباره سرکوب گسترده‌تر دولت ترامپ علیه «تروریست‌ها یا افراط‌گرایان خشن شناخته‌شده یا مظنون» بود.

او گفت که اگرچه وزارتخانه به‌طور مستقیم ایرانیان بازداشت‌شده را به فعالیت‌های تروریستی متهم نکرد، اما این بیانیه «در امتداد همان رویکرد همیشگی دولت در نسبت‌دادن برچسب تروریسم به افراد بدون ارائه مدرک» بود.

در این بیانیه همچنین به این موضوع اشاره شده بود که یکی از ایرانیان بازداشت‌شده، ریبوار کریمی، «ظاهراً از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ به‌عنوان تک‌تیرانداز ارتش ایران خدمت کرده» و هنگام بازداشت در ایالت آلاباما، یک کارت شناسایی ارتش ایران همراه داشته است. با این حال، اهمیت وابستگی نظامی او چندان روشن نیست، چرا که طبق قانون، همه مردان ایرانی از سن ۱۸ سالگی باید دو سال خدمت اجباری نظام وظیفه را بگذرانند.

در میان ایرانیان بازداشت‌شده در ماه گذشته، زنی ۶۴ ساله اهل نیواورلئان نیز حضور داشت که با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرده و ۴۷ سال در ایالات متحده زندگی کرده است؛ همچنین مردی از پورتلند که او هم با یک شهروند آمریکایی ازدواج کرده و بیش از ۲۰ سال است که در آمریکا اقامت دارد. این اطلاعات را خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داده است.

تریشا مک‌لافلین، سخنگوی وزارت امنیت داخلی، گفت که بازداشت‌های اخیر ایرانیان نتیجه عملیات خاصی علیه این ملیت نبوده است. اما در ادامه افزود: «به نفع عموم مردم آمریکا است که بدانند ما فعالانه در حال اجرای قانون برای اخراج بیگانگان غیرقانونی — از جمله تهدیدهای بالقوه علیه امنیت ملی — از کشور هستیم.»

هرچند فعلاً میان ایالات متحده و ایران یک آتش‌بس شکننده برقرار شده است، تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که تهدید همچنان جدی است.

آقای هافمن یادآوری کرد که ایران در پاسخ نخستین خود به ترور سردار سلیمانی، تنها دست به یک حمله موشکی محدود به نیروهای آمریکایی در عراق زد که هیچ تلفات جانی نداشت — مشابه حمله موشکی نسبتاً بی‌اثر هفته گذشته ایران به پایگاه‌های آمریکا در قطر و عراق.

اما به‌ فاصله کوتاهی پس از همان حمله در سال ۲۰۲۰، ایران شروع به طراحی نقشه‌ای برای ترور آقای ترامپ کرد.

هافمن گفت: «به‌نظر می‌رسد از دیدگاه ایران، آن‌ها در مقطعی کارهای بیشتری انجام خواهند داد. آن‌ها واقعاً به این ضرب‌المثل باور دارند که ‘انتقام، غذایی‌ست که باید سرد سرو شود’.»






نظر شما درباره این مقاله:







گزارش یک جنایت / رضا حندان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 19:51

گزارش یک جنایت / رضا حندان







نظر شما درباره این مقاله:







گزارش یک جنایت / رضا حندان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 19:42

گزارش یک جنایت / رضا حندان


پس از آغاز جنگ، همسرم نسرین ستوده متنی را در اختیارم گذاشت که حاوی مصوبه ای بود که در سال ۱۳۶۵، شورای عالی قضایی با هدف تامین امنیت زندانیان، آن را به تصویب رسانده بود. بر اساس این مصوبه کلیه ی زندانیان مناطق جنگی بی درنگ باید آزاد شوند. فردای آن روز طی نامه ای به رییس قوه قضاییه خواستار آزادی زندانیان شدم. عده ی دیگری از همبندیانم نیز با استناد به این مصوبه ، درخواست آزادی زندانیان را کردند و بر اجرای قانون تاکید کردند.

دو روز بعد به اتفاق هم بندیانم با سماجت و پافشاری  موفق شدیم با رییس زندان، نماینده ی دادستان و برخی از مدیران زندان نشستی برگزار و تمام مشکلات و خطرات احتمالی پیش رو را با آن ها در میان گذاشته و بر اجرای  مصوبه ی فوق پافشاری کردیم. ما تمام احتمالات  حمله ی هوایی به زندان اوین و حتی اطراف آن را پیش بینی و با جزییات کامل توضیح دادیم. اما کوچک ترین اقدامی در خصوص آزادی زندانیان صورت نگرفت و روز دوشنبه دوم تیرماه، زندان اوین مورد حمله قرار گرفت. ما گفته بودیم که در صورت حمله، چنانچه خود بندها نیز مستقیما مورد حمله قرار نگیرند، تبعات آن، ترکش قطعی آب، برق، گاز و نشت آن و خفگی ناشی از دود انفجار و سوختن ساختمان ها و خودروها ، زندانیان را تهدید خواهد کرد. مسئول کشته شدن این همه زندانی، پرسنل  و غیره، مقامات زندان، سازمان زندان ها و شخص رییس قوه قضاییه است که آگاهانه قانون را زیر پا گذاشته و این فاجعه ی بزرگ را رقم زدند. زندانیان کشته شده افرادی بودند که در محوطه ی زندان و یا در محیط های اداری کار می کردند.

اما من می‌خواهم از فاجعه‌ی دیگری پرده بردارم که پس از حمله‌ی هوایی صورت گرفت.

در ساعات پایانی شب ناگهان اعلام کردند که زندانیان اوین باید هر چه سریع تر به زندان تهران بزرگ منتقل شوند. در برخی از بندها مقصد را هم اعلام نکرده بودند. زندانیان طی سال‌ها زندگی در زندان، با صرف هزینه‌های سرسام آور توسط خانواده‌ها ذره ذره امکاناتی برای زیستی حد اقلی در زندان فراهم کرده بودند که جابجایی آن‌ها در آن شرایط غیر ممکن بود. ارزش این لوازم شخصی و عمومی به میلیاردها تومان می‌رسد. در آن شب  شخص فرزادی و حیات الغیب(مدیر زندان اوین و رییس اداره کل زندان های استان تهران) در  مقابل بند با پشتیبانی نیروهای مسلحی که سلاح هایشان را به سمت سینه‌ی ما نشانه رفته بودند، دستور بستن  زندانیان را دو به دو با دستبند و پابند به همدیگر داده بودند. در بند ما هیچیک از زندانیان مجروح به بیمارستان منتقل نشدند. چه مجروحان جزیی و چه مجروحان بدحال . آن ها به جای ایجاد آرامش و امنیت و التیام دادن به زندانیان ، آن ها را دو به دو غل و زنجیر کردند. هر کدام از ما تنها یک دست آزاد داشتیم. با این یک دست باید چندین کیسه ی بزرگ و بسته های دیگر را تا پای ماشین حمل می کردیم. که در فاصله ی بسیار دوری پارک شده بودند. این ها تنها بخشی  از لوازم ما بود و اسباب سنگین مثل یخچال و لوازم آشپزخانه و مواد غذایی و...زندانیان در آنجا دفن شده‌اند.

ساعت سه نیمه شب بود که خود را پای ماشین رساندیم. یکی از کیسه‌های بزرگ‌ام را در بین راه رها کردم، چرا که امکان جابجا کردن وسایل‌ام را با یک دست نداشتم. آن‌ها برای تامین نیازهای بسیار ضروری زندانیان عاجز بودند، اما ظرف یکی دو ساعت هزاران دستبند و پابند و سایر  لوازم سرکوب را شبانه فراهم کرده بودند.

در بلندای تپه ای که بند هفت و هشت بر روی آن ها بنا شده اند و مشرف به شهر تهران است، کنار اتوبوس ها ایستاده بودیم که حمله ی هوایی شبانه و شلیک بی امان ضد هوایی ها آغاز شد. وحشت همه را فرا گرفت. وابسته بودن  دست و پای زندانیان به همدیگر، امکان حرکت سریع و پناه گرفتن را غیر ممکن کرده بود.

من مجبور بودم علاوه بر لوازم ضروری خود، لوازم هم بندی ام را که در مرخصی به سر می برد و همچنین کیسه ای که  بخشی از لوازم عمومی اتاق را در آن ریخته بودم، با خود حمل کنم. کیسه ها بسیار بزرگ و سنگین بودند. پس از اینکه کیسه ی سوم را در میانه ی راه رها کردم، با یک دست دو کیسه ی سنگین را همزمان با خود جابجا می کردم، در حالیکه دست و پایم به دست و پای همبندی ام بسته شده بود، و با هر  حرکت هر کدام از ما، آن دیگری تعادل اش را از دست می داد و زخم پاهایمان از محل پابند عمیق تر می شد.

اتوبوس ما در داخل زندان پنچر شد. به دلیل تخریب مسیر اصلی، اتوبوس از مسیری عبور می کرد که محل جمع آوری زباله های زندان بود. وسط زباله دانی زندان گفتند که باید ماشین تان را عوض کنید. با هر بدبختی و به بهای پخش و پلا شدن چند باره ی کیسه هایمان، چندین بار به سختی جابجا شدیم. برای چند ثانیه بوی گند زباله دانی زندان را نمی شود تحمل کرد، اما ما حدود یک ساعت در آنجا ماندیم.

چهار صبح بود که از زباله دانی به سمت  زندان تهران بزرگ حرکت کردیم. لحظه ی گذشتن از کنار در اصلی زندان که کاملا از بین رفته بود ، به دوست و همبندی عزیزم، رضا ولی زاده که حالا هم زنجیر هم شده بودیم، گفتم که فکر می کنم اوین به تاریخ پیوست و کرکسان برا ی تصرف این زمین ارزشمند و طلایی واقع در منطقه ی خوش آب و هوای شمال تهران به پرواز در آمده اند. زندانی که تاریخ اش سراسر  شکنجه، تیرباران، اعدام و جنایت  بوده است. نماد بی همتای خشونت و سرکوب. زندان اوین به پایان خود  رسید، اما بازداشت، شکنجه، اعدام و... در زندان های ایران به پایان نرسیده است. تنها محل آن در حال تغییر کردن است.

دوستان عزیزم، تصمیم گیران جابجایی ما به طرزی که شرح اش رفت، با قرار دادن ما در موقعیت حمله‌ی هوایی مرتکب جنایت جنگی شدند. وقتی کاروان  اتوبوس های ما شبانه در بزرگراه ها و جاده ها در حال حرکت بودند، بیم آن داشتیم که هر لحظه به ظن جابجایی نیرو به ده ها اتوبوس حامل زندانیان حمله شود. اتوبوس هایی که خودروهای نظامی و انتظامی، آن ها را اسکورت می کردند. ساعت سه بامداد است. چشم انداز بی انتهای تهران در تاریکی فرورفته است، در دور دست ها، جایی که ساعاتی دیگر باید در آنجا باشیم، آتش ضدهوایی ها آسمان جنوب تهران را فراگرفته اند. صف طویل زندانیان  با دست و پای بسته و وحشت زده با انبوهی از لوازم شخصی تشکیل شده است. با هر حرکت هر کدام از ما، آه از نهاد آن دیگری بلند می شود. نظامیان مسلح از کنار ما عبور می کنند و با تحقیر، خشونت کلامی و تهدید از کنارمان رد می شوند، سپس برمی گردند. صف انبوه زندانیان که حالا اسیر هم شده اند ما را یاد  فیلم های آلمان نازی و اردوگاه های کاراجباری می اندازد. رفتاری که با ما شد در تاریخ نظیر نداشته است. زندانیانی که مورد حمله ی هوایی قرارگرفته، کشته،زخمی و یا روح شان آسیب دیده بود، به جای پناه داده شدن توسط حکومت کشورمان مورد بدترین خشونت ها و آزار و اذیت و تحقیر قرار گرفته بودند و کرامت انسانی مان در حال لگدمال شدن بود. ما به سوی آینده ای تیره و تار قدم برمی داشتیم، صدای زنجیرهایمان  ناقوسی بود که روزهای سخت تری را نوید می داد. ما زندانی بودیم زندانی بی گناه، زندانی بی عدالتی. در چشم بر هم زدنی جنگ زده شدیم، ما سپر انسانی شدیم. سپس زندانبانان مان ما را به اسارت گرفتند. حالا دیگر ما اسیر جنگی هم شده بودیم.

و ما در تمام این مدت قربانی  بودیم قربانی هوسرانی های حکومتی که تمام آرزوهای یک ملت را برباد داد، حکومتی که می گفت:«ما در سوریه می جنگیم تا مجبور نشویم در خاک خود بجنگیم.»

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند. با نشانه گرفتن مغزشان با اسلحه.

ساعت دو نیمه شب، مقابل بند هشت دستبند و پابند شدیم و هشت صبح بود که به زندان تهران بزرگ رسیدیم. مسیری که در حالت عادی یک ساعت و اندی طول می کشد، شش ساعت به طول انجامید. بیش از بیست و چهارساعت بود که نخوابیده بودیم و نه ساعت بود که حتی آب خوردن هم در اختیارمان نبود.

اکنون چند روزی است که وارد زندان جدید شده ایم. هنوز از شوک ناشی از بمباران و انتقال مان با آن شکل فجیع خارج نشده بودیم که جهنم زندان جدید، چهره ی زمخت خود را نشان داد. خشونت و ارعاب جلوتر از ما به مقصد رسیده بود و آماده ی پذیرایی از مهمانان جدید الورود خود بود. این حجم از آشفتگی و بی برنامگی و نبود بهداشت و ازدحام جمعیت همه ی ما را بهت زده کرده است. انبوهی از ساس ، مگس و انواع حشرات موذی در داخل اتاق های مملو از زندانی، اجازه ی لحظه ای آرامش و آسایش را از ما سلب کرده است. آب زندان شور است و بویی شبیه آب مرداب دارد، آب بسته بندی در فروشگاه زندان بسیار کمیاب و شرایط را در روزهای داغ تابستان سخت تر کرده است. سالن های بند در حال عصیان و انفجارند. و هر لحظه با آغاز دوباره ی جنگ، این زندان تهران بزرگ است که احتمالا هدف حملات بعدی باشد و این بار نیز زندانیان سپر انسانی و تبلیغاتی خواهند بود و گوش مقامات همچنان ناشنواست.

در آخر مایل‌ام ادای احترامی کنم به پزشک زن متخصص بیماری های عفونی که هر دوشنبه سر ساعت در بندهای مختلف حضور می یافت و زندانیان را معاینه می کرد. چهاربار به خاطر درگیری ریه‌ام بر اثر آنفلوانزا در زندان وقت گذاشت. درمانش به خوبی پیش می‌رفت که دود ناشی از انفجار بدتر از قبل کرد. شنیدم که او به یاد پدر درگذشته اش تصمیم گرفته بود یک روز در هفته زندانیان را رایگان معاینه و مداوا کند. ابتدا خبر آمد که او نیز در انفجار بهداری مرکز که چسبیده به ساختمان مرکزی (اداری زندان) بود، به همراه گروهی از پرستاران و پزشکان و پرسنل بهداری کشته شده است. اما بعدا دوستانی که از نزدیک او را روی برانکارد دیده بودند گفتند که سخت زخمی شده است واگر زنده بماند ممکن است دست و پایش را از دست بدهد.

• پی نوشت
پس از پیاده کردن ما در زندان تهران بزرگ راننده ی اتوبوس شرکت واحدی که ما را به زندان جدید آورده بود، تکه کاغذی را که هم بندی مان روی بسته اش چسبانده بود و در طول مسیر از روی کیسه کنده و برکف ماشین افتاده بود، پیدا  می کند. اسم و شماره تلفنی روی آن نوشته شده بود. راننده ی شریف ما به آن  شماره زنگ می زند و خبر سلامتی این هم بندی مان را به خانواده اش می دهد، بدون اینکه او را بشناسد. این را هم در آخر گفتم که بدانیم انسانیت و مهربانی صورت زیبای خود را میان انبوهی از سیاهی و خشونت و جنگ و نفرت نیز نشان می دهد.

رضا خندان
زندان تهران بزرگ
۹ تیر ۱۴۰۴


منبع: فیسبوک نسرین ستوده






نظر شما درباره این مقاله:







خاتمی: از راه جنگ نمی‌توان به صلح رسید
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 19:20

خاتمی: از راه جنگ نمی‌توان به صلح رسید







نظر شما درباره این مقاله:







اعتراض حقوقدانان به طرح «تشدید مجازات جاسوسی»
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 18:26

اعتراض حقوقدانان به طرح «تشدید مجازات جاسوسی»


۵۷ تن از اساتید، وکلا و حقوقدانان در بیانیه‌ای به طرحی در مجلس با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» اعتراض کرده‌اند.

بسمه تعالی

اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: ‌‌”…هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.”

در ایام تجاوز رژیم اسرائیل به خاک کشور عزیزمان ایران و کشتار بیرحمانه هموطنان بیگناه توسط این رژیم جنایت پیشه و ناقض حقوق بشر، پخش خبر تصویب عجولانه طرح «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» و سپس انتشار متن کامل این طرح، در کنار اخبار بازداشت صدها نفر در کشور و اجرای چندین مجازات اعدام، موجب ایجاد نگرانی‌های جدی شده و حکایت از احتمال بروز فاجعه ای بزرگ در نظام قانونی و قضایی کشور دارد.

نقض اصول متعدد قانون اساسی و بدیهیات شرعی و اصول بنیادین حقوقی مانند اصل قانونی بودن جرم و مجازات، قاعده شرعی قبح عقاب بلابیان، قاعده شرعی احتیاط در دماء، اصل تناسب جرم و مجازات، اصول دادرسی منصفانه، اصل تساوی مجازات ها و… در متن طرح فوق، نشان دهنده تصویب شتاب زده طرحی است که در صورت تأیید نهایی، فاجعه‌ای بزرگ را رقم خواهد زد.

جرم انگاری‌های عام و مبهم با استفاده از واژه‌های کشدار و تفسیرپذیر، کیفردهی سلیقه‌ای و فاقد مبنای روشن و موجه، تعیین مجازات های بسیار سنگین و شدید، نادیده انگاشتن اصول اولیه دادرسی و نقض حقوق دفاعی متهم (مانند حق انتخاب و دسترسی آزادانه به وکیل و یا حق اعتراض و تجدیدنظرخواهی و یا فرجام خواهی و یا حق برخورداری از یک فرآیند دادرسی عادلانه و برابر)، ابهامات موجود در عبارت پردازی ها و فقدان معیارهای عینی و قابل سنجش، جرم انگاری بی ضابطه برای بهره مندی افراد از حقوق شهروندی خود مانند حق آزادی اطلاعات و بیان و اجتماعات و مهمتر از همه افزایش مصادیق مجرمانه مستوجب حبس های طولانی مدت و یا حتی اعدام، تنها بخشی از ایرادات اساسی و مهم طرح مصوب مجلس است که با زیر پا گذاشتن اصول جرم انگاری و کیفردهی و قواعد قانونگذاری، اعتبار هر نظام قانونی مردمسالار و هر دستگاه قضایی قانونمند و عدالت محوری را مخدوش خواهد کرد.

شگفت آور اینکه طراحان این مصوبه، به جای درس گرفتن از تجربه شکست خورده تشکیل شعب ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی و فساد ناشی از اجرای آن، متأسفانه تمامی رویه‌های غیرقانونی حاکم بر آن را به این قانون تسری داده اند؛ این در حالی است که با دستور انحلال این شعب از سوی رئیس قوه قضاییه (پس از کسب موافقت رهبری)، به نظر می‌رسید که نظام قانونی و قضایی کشور به اشتباه بزرگ تشکیل آن شعب پی برده و بنای تکرار اشتباهات گذشته را ندارد.

از این رو، ما جمعی از وکلا و حقوقدانان کشور، دلسوزانه هشدار می‌دهیم که تأیید نهایی این طرح مغایر با اصول قانون اساسی و موازین شرعی، نه تنها هیچ نتیجه و حاصلی جز افزایش سرسام آور مجازات اعدام و صدور احکام بلاوجه حبس طولانی مدت ندارد، بلکه تبعات سهمگینی برای دستگاه قانونی و قضایی کشور در برداشته و آثار اجتماعی-سیاسی-فرهنگی بسیار ناگواری را نیز به همراه خواهد داشت که به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود، لذا مصرانه اعلام می‌کنیم که خواهان اولا کنار گذاشته شدن این طرح و ثانیا شفاف سازی و نظارت پذیری (در چارچوب سازوکارهای قانونی) روند بازداشت و محاکمه کلیه دستگیر شدگان با اتهامات سیاسی و امنیتی و ثالثا فراهم نمودن امکان برخورداری ایشان از یک محاکمه منصفانه و قانونی با برخورداری از تمامی حقوق انسانی و شرعی شان (مانند حق انتخاب و دسترسی آزادانه به وکیل) هستیم.

در نهایت، خیرخواهانه متذکر می‌شویم که راه علاج مشکلات روزافزون کشور، نه افزایش بگیر و ببندهای بی‌ضابطه و تشدید رویکردهای امنیتی و تحدید و تضییع حقوق شهروندی (ولو با حفظ ظواهر قانونی)، بلکه تمرکز دولت بر اهتمام به بازگشت آرامش به جامعه و گشایش فضای عمومی و توسعه آزادی های قانونی و فراهم نمودن امکان مشارکت مدنی همگی شهروندان و انجام دیگر وظایف اصلی دولت مانند تأمین و تضمین حقوق ملت، مبارزه با فساد، اهتمام به خدمات آموزشی رفاهی رایگان و با کیفیت، رفع تبعیضات ناروا و فراهم نمودن امکان امرار معاش آبرومندانه برای تمامی شهروندان، تأمین امنیت و مقابله با هرگونه تهدید و تحدید حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی است.

امضا کنندگان:

۱/ محمدحسین آقاسی، وکیل دادگستری
۲/ دکتر سیدرضا آل‌محمد، وکیل دادگستری
۳/ حسن اسدی زیدآبادی، وکیل دادگستری
۴/ هستی امیری، کارشناس حقوق
۵/ پدرام امیریان، دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
۶/ نیهاد ایراندوست، وکیل دادگستری
۷/ میترا ایزدی‌فر، وکیل پایه یک دادگستری
۸/ محمدعلی باقرپور آذریان، وکیل دادگستری
۹/ عمادالدین باقی، مدرس دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر حوزه حقوق بشر و دین
۱۰/ پرتو برهانپور، وکیل دادگستری
۱۱/ دکتر تهمورث بشیریه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
۱۲/ بابک پاک نیا، وکیل دادگستری
۱۳/ الهه پوینده، کارشناس ارشد حقوق بین‌الملل
۱۴/ سعید پناه پوری، وکیل دادگستری
۱۵/ هوشنگ پوربابایی، وکیل دادگستری
۱۶/ سیدعلی پورطباطبایی، خبرنگار و کارشناس ارشد حقوق بشر
۱۷/ حسین تاج، وکیل دادگستری
۱۸/ ثمین چراغی، وکیل دادگستری
۱۹/ مسعود حاجیانی، وکیل دادگستری
۲۰/ سعیده حسین‌زاده، وکیل دادگستری
۲۱/ سیدجمال‌الدین حیدری‌منش، وکیل دادگستری
۲۲/ مریم خجسته، وکیل دادگستری
۲۳/ سعید خلیلی، وکیل دادگستری
۲۴/ فاطمه خورسند، وکیل دادگستری
۲۵/ زهرا داسی سنگاچینی، وکیل دادگستری
۲۶/ امیرسالار داوودی، وکیل دادگستری
۲۷/ پیام درفشان، وکیل دادگستری
۲۸/ محمدعلی رجب، وکیل دادگستری
۲۹/ فائزه رضازاده، وکیل دادگستری
۳۰/ امیر رئیسیان فیروزآباد، وکیل دادگستری
۳۱/ محمدرضا سروری، وکیل دادگستری
۳۲/ عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری
۳۳/ سحر سیدتفرشیها، کارشناس ارشد حقوق بین الملل
۳۴/ علی شریف زاده اردکانی، وکیل دادگستری
۳۵/ سیداد شیرزاد، وکیل دادگستری
۳۶/ رامین صفرنیا، وکیل دادگستری
۳۷/ محمد‌هادی عرفانیان، وکیل دادگستری
۳۸/ دکتر عادل علیپور، وکیل دادگستری
۳۹/ بابک فارسانی، وکیل دادگستری
۴۰/ ابوالفضل قربانی مردابسری، وکیل دادگستری
۴۱/ ناهید قره داغی، وکیل دادگستری
۴۲/ محمدعلی کامفیروزی، وکیل دادگستری
۴۳/ مجید کاوه، وکیل دادگستری
۴۴/ حجت کرمانی، وکیل دادگستری
۴۵/ مریم کیان ارثی، وکیل دادگستری
۴۶/ دکتر علی اکبر گرجی ازندریانی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
۴۷/ علی مختاری، دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
۴۸/ سیدعلی مجتهدزاده، وکیل دادگستری
۴۹/ مانوش منوچهری، وکیل دادگستری
۵۰/ سید شهاب الدین میرلوحی
۵۱/ زهرا مینویی، وکیل دادگستری
۵۲/ ضرغام نره‌ئی، وکیل دادگستری
۵۳/ محمدصالح نقره کار، وکیل دادگستری
۵۴/ ابوذر نصرالهی، وکیل دادگستری
۵۵/ کامبیز نوروزی، روزنامه نگار و حقوقدان
۵۶/ مصطفی نیلی، وکیل دادگستری
۵۷/ حسن یونسی، وکیل دادگستری






نظر شما درباره این مقاله:







جنگ از سر گرفته می‌شود؟! / صابر گل‌عنبری
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 18:16

جنگ از سر گرفته می‌شود؟! / صابر گل‌عنبری







نظر شما درباره این مقاله:







جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 17:41

جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان


کورتیس دبلیو. هارت

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

بخش سوم و پایانی

در مواجهه با این گمانه‌زنی‌ها، خوب است به یاد آوریم که اوپنهایمِر علیرغم تمام مصائبی که متحمل شد یا خود بر سر راهش قرار داد، به چه دستاوردهای شگرفی نائل آمد. شایسته است به خاطر بسپاریم آنچه فروید در مطالعه جنجال‌برانگیز خود درباره لئوناردو داوینچی ثبت کرده است: یکی از نشانه‌های بارز خلاقیت و نبوغ (که اوپنهایمِر بی‌تردید واجد هر دو بود) ظرفیتی پایدار و تجدیدپذیر برای متمرکز کردن انرژی و تصعید آن به شیوه‌هایی ژرف در طول عمر است. پایگاه مستحکم اوپنهایمِر در علم و هویت او به عنوان یک دانشمند، بخشی از آنچه را که برای مواجهه با موانع حرفه‌ای نیاز داشت به او بخشید و در نهایت توانست کسانی را که از او می‌ترسیدند، به او حسادت می‌ورزیدند و او را خوار می‌شمردند، آنگونه که بودند ببیند.

نکته‌ای روشنگر درباره نبوغ و مسئولیت‌پذیری مورد نیاز در خدمات عمومی، در سوابق مبادله‌ای که طی جلسه هیئت امنیتی اوپنهایمر (Oppenheimer’sSecurity Board) رخ داد، به چشم می‌خورد. در آن جلسه از جورج کنان، دوست و همکار اوپنهایمر، به عنوان شاهد شخصیت درخواست شد. کنان - که همانطور که به خاطر داریم، دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه با سوابق گسترده در امور روسیه بود - به همراه دیگران نظریه «سیاست تحدید نفوذ» (containment) اتحاد جماهیر شوروی را مطرح کرده بود که بعدها به سنگ بنای استراتژی آمریکا در جنگ سرد تبدیل شد. طرف مقابل او راجر راب، وکیل ارشد هیئت و حقوقدانی زبردست و گاه بی‌رحم بود.

کنان در مورد صداقت اوپنهایمر چنین شهادت داد: «او نمی‌تواند در مورد موضوعی که واقعاً ذهنش را به خود مشغول کرده، نادرست سخن بگوید... باید تأکید کنم که درخواست از اوپنهایمر برای سخن گفتن غیرصادقانه، همانقدر عبث است که از لئوناردو داوینچی بخواهید طراحی از بدن انسان را بد شکل جلوه دهد.» این تشبیه برجسته، هم عمق صداقت فکری اوپنهایمر را نشان می‌دهد و هم ماهیت غیرقابل انکار نبوغ واقعی را که حتی تحت فشار هم نمی‌تواند خود را وارونه جلوه دهد.

این سؤال باعث شد راجر راب از کنان بپرسد که آیا منظورش این است که باید معیارهای متفاوتی برای «افراد بااستعداد» اعمال شود. کنان در پاسخ گفت: «به گمانم کلیسا این را خوب می‌دانست. اگر کلیسا معیارهای مربوط به دوران جوانی سنت فرانسیس (St.Francis) را به کل زندگی او تعمیم می‌داد، هرگز نمی‌توانست آن قدیس بزرگی شود که بعدها شد... تنها گناهکاران بزرگ هستند که به قدیسان بزرگ تبدیل می‌شوند و این تمثیل را می‌توان به زندگی در دستگاه حکومت نیز تعمیم داد.» (برد و شروین ۲۰۰۵، ص ۴۲۶)

از این اظهارات به وضوح پیداست که کنان تا حدی تنگنایی را که اوپنهایمر به عنوان یک دانشمند با مسئولیت‌های بزرگ عمومی تجربه می‌کرد، درک می‌کرد. چگونه کسی که نقایصی در پیشینه یا شخصیتش وجود دارد می‌تواند خدمتگزار منافع عمومی باقی بماند؟ در شرایط سیاسی بی‌ثبات، آیا می‌توان صداقت ذاتی یک فرد را به اثبات رساند؟

علاوه بر هویت علمی اوپنهایمر، چه منابع دیگری وجود داشت که دستاوردهای رهبری او را در فشارهای دوران جنگ ممکن می ساخت؟ به نظر می‌رسد چند عامل مؤثر بوده‌اند:

نخست، پیشینه او در جنبش فرهنگ اخلاقی (Ethical Culture) که مجموعه‌ای از ارزش‌ها و چارچوب اخلاقی برای عمل در اختیارش گذاشت. این چارچوب بر عقلانیت، خدمتگزاری، بهبود فردی و اجتماعی، و میهن‌پرستی تأکید داشت - ارزش‌هایی که هم در محیط خانوادگی و هم در فضای آموزشی او نهادینه شده بودند. از نوشته‌های او به وضوح پیداست که او تا چه حد به آرمان‌های مرتبط با مسئولیت‌پذیری اجتماعی باور داشت. میهن‌پرستی او نیز در آرزوی پیشرو بودن علم آمریکا و بی‌همتا بودن آن در جهان تجلی می‌یافت.

دوم، تسلط کم‌نظیر اوپنهایمر بر ادبیات و فلسفه به او توانایی بیانی استثنایی بخشیده بود. این مهارت به او امکان می‌داد مفاهیم پیچیده علمی را نه فقط برای دانشمندان، بلکه برای سیاستمداران و نظامیان نیز به شکلی قابل‌درک توضیح دهد. همانطور که یکی از همکارانش اشاره کرده بود: «او می‌توانست فیزیک کوانتومی را چنان زیبا توصیف کند که گویی شعری از بودلر است.»

سوم، توانایی ذهنی او در ترکیب دیدگاه‌های به ظاهر نامرتبط. این ویژگی به او کمک کرد تا در پروژه منهتن، میان نیازهای علمی، صنعتی و نظامی پل بزند. همانطور که ژنرال گروز، مدیر نظامی پروژه گفته بود: «اوپنهایمر تنها کسی بود که می‌توانست همزمان با فیزیکدان‌ها، مهندسان و ژنرال‌ها به یک اندازه مؤثر ارتباط برقرار کند.»

چهارم، درک عمیق او از ماهیت بین‌رشته‌ای علم مدرن. برخلاف بسیاری از همعصرانش که در حوزه‌های تخصصی محدودی تمرکز داشتند، اوپنهایمر گستره وسیعی از علوم را درک می‌کرد. این ویژگی برای مدیریت پروژه‌ای به پیچیدگی ساخت بمب اتمی حیاتی بود.

در نهایت، شاید مهم‌تر از همه، توانایی او در تحمل فشارهای عظیم و تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی بود. همانطور که خودش بعدها گفت: «ما فیزیکدان‌ها گناه را چشیده‌ایم.» این آگاهی از پیامدهای کارش، در کنار تعهدش به پیشبرد علم، ترکیبی منحصر به فرد ایجاد کرد که رهبری او را ممکن ساخت.

علاقه‌های معنوی و مذهبی اوپنهایمر، او را فراتر از هرگونه چهارچوب متعصبانه سنتی به جلو رهنمون می شد. همانگونه که نمی‌توانست در قالب هیچ مرام سیاسی مشخصی مانند مارکسیسم محدود شود، به هیچ برچسب ساده مذهبی یا فرقه‌ای نیز قابل تعریف نبود. او بی‌تردید به کارایی علم باور داشت، اما در عین حال سرمایه‌گذاری عمیقی بر زندگی درونی خود انجام داده بود تا آنجا که به جستجو و تسلط بر متون مقدس از سنت‌های مختلف پرداخت. او سانسکریت را به اندازه‌ای آموخت و می‌دانست که می‌توانست آن را به زبان اصلی بخواند.

او به یاد می‌آورد که در اولین نگاه به آزمایش اتمی در لوس آلاموس، این جمله از کتاب مقدس هندو به ذهنش خطور کرد: «اکنون من شده‌ام مرگ، نابودکننده جهان‌ها.» این نشان می‌دهد که چگونه ذهن او به طور همزمان در چندین جهان فکری سیر می‌کرد - از فیزیک کوانتومی تا فلسفه ودایی. این ظرفیت برای درک پیوندهای عمیق بین دانش علمی و حکمت باستانی، بخشی از چیزی بود که او را قادر می‌ساخت بار مسئولیت اخلاقی پروژه منهتن را به دوش بکشد.

همانطور که یکی از شاگردانش خاطرنشان کرده بود: «اوپنهایمر می‌توانست در یک بعدازظهر درباره مکانیک ماتریس با شما بحث کند و عصر همان روز به تفسیر اشعار عرفانی فارسی بپردازد.» این گستره غیرمعمول علایق فکری، به او امکان می‌داد تا پیامدهای گسترده‌تر کار علمی را در بستری وسیع‌تر از حرفه‌ای صرفاً فنی درک کند. شاید این همان چیزی بود که او را از همتایانش متمایز می‌کرد - توانایی او برای دیدن علم نه به عنوان فعالیتی مجزا، بلکه به عنوان بخشی از جستجوی بی‌پایان بشر برای درک جایگاه خود در کیهان.

گرایش اوپنهایمر به نمایشی کردن وقایع و یافتن معانی استعاری، در نامی که برای محل اولین آزمایش اتمی انتخاب کرد نیز منعکس گردید. او این مکان را «ترینیتی» (تثلیث) نامید، پس از خواندن ابیاتی از غزلیات جان دان (John Donne)، شاعر متافیزیکی و کشیش آنگلیکان:

«قلب مرا درهم بشکن، ای خدای سه‌گانه...
چرا که من
جز به بند تو هرگز آزاد نخواهم شد
و هرگز پاکدامن، مگر آنکه تو مرا به تصرف درآوری.»

کیتی اوپنهایمر به وضوح به یاد می‌آورد که چگونه همسرش در هفته‌های پیش از آزمایش بمب، به سوی این متون متافیزیکی گرایش پیدا کرده بود. این انتخاب نام نه‌تنها نشان‌دهنده ذهن شاعرانه او بود، بلکه عمق نگاه فلسفی‌اش را نیز آشکار می‌کرد - گویی او پیشاپیش پیامدهای ویرانگر دستاورد علمی‌اش را درک می‌کرد و در جستجوی زبانی برای بیان این تناقض برآمده بود.

همانطور که یکی از نزدیکانش بعدها اشاره کرد: «برای اوپنهایمر، علم و شعر دو روی یک سکه بودند - هر دو تلاشی برای درک ناپیدایی‌های جهان. انتخاب نام تثلیث فقط یک اشاره ادبی نبود، بلکه فریادی بود از ژرفای وجودش.» این نگاه چندبعدی، همان چیزی بود که او را هم به چهره‌ای استثنایی در دنیای فیزیک تبدیل کرد و هم به انسانی با حساسیتی بی‌نظیر نسبت به بار اخلاقی کشفیات علمی.

انتخاب جان دان برای بازتاب حال وهوای اوپنهایمر و موقعیتش انتخابی بجا بود، چرا که دان خود از حامیان علم نوین عصر خویش بود - علمی که بر دوره اکتشافات متمرکز شده بود. هرچند برخی همکارانش مانند فیزیکدان مشهور آی.آی. رابی (I.I. Rabi) معتقد بودند که این پراکنده گزینی (eclecticism) علایق اوپنهایمر گاه او را از کار دقیق علمی تجربی منحرف می‌کرد، اما می‌توان استدلال کرد که همین دلبستگی و غوطه‌وری او در امور عرفانی و شاعرانه، در طول زمان به منبعی برای قدرت و هدفمندی تبدیل شد - چه در مقام پژوهشگر، چه معلم، چه رهبر دوران جنگ و چه دولتمرد علمی.

به نظر می‌رسد یکی از ارکان اساسی یا پیامدهای تبدیل شدن به یک رهبر یا چهره پیشرو، این است که فرد باید در واقعیت‌هایی فراتر از خود ریشه داشته باشد. برای اوپنهایمر، این واقعیت‌های گسترده‌تر هم شامل جهان اسرارآمیز فیزیک کوانتومی می‌شد و هم حیطه‌های فلسفی و ادبی که ذهن جستجوگرش را تغذیه می‌کردند. همانطور که یکی از شاگردانش خاطرنشان کرده بود: «ژرف‌نگری اوپنهایمر همیشه از مرزهای علم فراتر می‌رفت، گویی می‌دانست که پاسخ پرسش‌های بزرگ تنها در آزمایشگاه‌ها یافت نمی‌شود.»

این نگاه همه‌جانبه نه تنها به او کمک کرد تا پروژه منهتن را با وجود تمام پیچیدگی‌هایش رهبری کند، بلکه پس از جنگ نیز وقتی با بحران‌های اخلاقی ناشی از اختراع بمب اتمی روبرو شد، به او امکان داد تا این چالش‌ها را در بستری فراخ‌تر و انسانی‌تر مورد بررسی قرار دهد. شاید بتوان گفت که همین ظرفیت برای درک ارتباط میان علم و سایر جنبه‌های تجربه انسانی بود که او را از یک فیزیکدان صرف به چهره‌ای تأثیرگذار در سطح جهانی تبدیل کرد.

ایمان جهان‌شمول اوپنهایمر

پرسش‌هایی که در قلب هر بحثی درباره معنای زندگی جی. رابرت اوپنهایمر قرار دارند، احتمالاً هرگز به طور کامل از طریق هیچ سازه واحدی، هیچ دیدگاه منفردی، یا هیچ لنز یا تصویر واحدی قابل حل نیستند. با این حال، یک راه بالقوه ارزشمند برای غنی‌تر کردن این بحث، استفاده از چیزی است که جیمز فاولر (James Fowler) و همکارانش آن را «نظریه رشد ایمان» (faith development) نامیده‌اند. این دیدگاه به مدت ۲۵ سال بخشی از گفتمان مذهبی و آموزش الهیات بوده است. این نظریه معمولاً به دانشجویان الهیات آموزش داده می‌شود و با روحانیون و افراد عادی به اشتراک گذاشته می‌شود تا نشان دهد چگونه ایمان فرآیندی است که در چرخه زندگی انسان از مراحل قابل تشخیصی عبور می‌کند.

ریشه‌های اندیشه‌های فاولر از علاقه‌اش به الگوی اولیه چارچوب رشد ایمان در آثار اچ. ریچارد نیبور (H.Richard Niebuhr) نشأت می‌گیرد - موضوعی که فاولر پایان‌نامه دکتری خود را درباره آن نوشت. نیبور خود از طریق آشنایی با بخشی از آثار آلفرد نورث وایتهد (Alfred NorthWhitehead) به این خط فکری الهام گرفته بود. فاولر و همکارانش بعدها استدلال قانع‌کننده‌ای ارائه کردند که فرآیند رشد ایمان بر اساس مراحلی پیش می‌رود که مشابه اصل اپی‌ژنتیک اریکسون (Erikson’s epigeneticprinciple)، نظریه رشد اخلاقی لارنس کولبرگ (Lawrence Kohlberg)، و نظریات و مشاهدات پیاژه (Piaget) درباره عملکرد و رشد شناختی است.

هیچ یک از نویسندگان یا زندگینامه‌نویسان اخیر اوپنهایمر از این چارچوب تحلیلی برای روشن‌کردن هویت او و درک زندگی‌اش استفاده نکرده‌اند. این در حالی است که چنین رویکردی می‌تواند بینش‌های ارزشمندی درباره تحول فکری و معنوی این دانشمند پیچیده ارائه دهد. نگاه مرحله‌ای به رشد ایمان، به ویژه می‌تواند به درک بهتر تنش‌های درونی اوپنهایمر بین علم و اخلاق، بین تعهدات ملی و مسئولیت‌های جهانی، و بین عقلانیت محض و جستجوهای معنوی کمک کند.

فاولر در کار خود نشان می‌دهد که ایمان - حتی برای ذهن‌های علمی‌ترین افراد - یک پدیده ایستا نیست، بلکه فرآیندی پویا و تکاملی است که در پاسخ به تجربیات زندگی مراحل مختلفی را طی می‌کند. این دیدگاه می‌تواند برای تحلیل زندگی اوپنهایمر به عنوان کسی که هم در اوج عقلانیت علمی قرار داشت و هم با پرسش‌های عمیق اخلاقی و وجودی دست به گریبان بود، بسیار مفید باشد. با این حال، همانطور که اشاره شد، این چارچوب تحلیلی تاکنون در مطالعات مربوط به اوپنهایمر مورد استفاده قرار نگرفته است.

در ابتدا باید فرآیند رشد ایمان (faith) را متفاوت از “باور” (belief) به آن معنا که معمولاً به عنوان پذیرش گزاره‌ها، سنت‌ها، شیوه‌های تفکر، مناسک، متون و روش‌های تفسیری با ماهیتی کمابیش فرقه‌ای فهمیده می‌شود، درک کرد. از سوی دیگر، ایمان را می‌توان به شکلی واقع‌بینانه‌تر به عنوان پدیده‌ای ذاتاً التقاطی در نظر گرفت، همان‌گونه که در مورد اوپنهایمر مشاهده می‌شود، جایی که فرهنگ اخلاق‌گرا، ادبیات هندو، شاعران متافیزیکی، علم و روش علمی، و احتمالاً منابع دیگر در هم آمیختند تا منابع درونی و زمینه‌ای برای معنا بخشیدن به زندگی او فراهم آورند.

ایمان می‌تواند از منابع متعددی تغذیه کند و ممکن است تمرکزی کاملاً سنتی و خداگرایانه داشته باشد یا خیر. این نگاه به ایمان، آن را به عنوان جریانی سیال و انعطاف‌پذیر تصویر می‌کند که لزوماً در چارچوب‌های سازمان‌یافته مذهبی محدود نمی‌شود. در مورد اوپنهایمر، این چندمنبعی بودن ایمان به وضوح قابل مشاهده است؛ ترکیبی منحصر به فرد از عقلانیت علمی مدرن و حکمت‌های کهن شرقی، همراه با نگاهی شاعرانه به جهان. چنین ایمانی بیشتر شبیه به رودخانه‌ای است که از سرچشمه‌های گوناگون تغذیه می‌شود تا آبی راکد در حوضچه‌ای بسته.

این تعریف گسترده از ایمان، به ویژه در مواجهه با شخصیت‌های پیچیده‌ای مانند اوپنهایمر که در مرزهای سنتی نمی‌گنجند، کاربرد ویژه‌ای پیدا می‌کند. ایمان در این معنا، نه به عنوان مجموعه‌ای از باورهای از پیش تعیین‌شده، بلکه به عنوان فرآیندی پویا از جستجو، تردید و بازسازی معنا ظاهر می‌شود که می‌تواند همزمان هم علمی باشد و هم عرفانی، هم عقلانی باشد و هم شهودی.

ایمان به عنوان پدیده‌ای ساختاری-تکاملی در نظر گرفته می‌شود که ریشه در واقعیت زیسته انسان از طریق عمل، وجود، شناخت و تعهد دارد. این فرآیند از منظرهای تاریخی، روایت شخصی و میان‌فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. رشد ایمان در واقع نگاهی به فرآیند کشف و شهود است که نشان می‌دهد چگونه فرد از مراحلی عبور می‌کند که هر کدام با تعارض‌ها و چالش‌های خاصی مشخص می‌شوند و نیازمند مواجهه هستند، حتی اگر به طور کامل حل نشوند. معنای این مراحل انتقالی ممکن است در نقاط دیگری از زندگی نیز نیاز به بازنگری داشته باشد. رشد ایمان را می‌توان به بهترین شکل به عنوان جریانی سیال و ارگانیک درک کرد که در طول زمان به سمت کلیتی منسجم، هرچند غیرثابت، تکامل می‌یابد.

برای درک بهتر زندگی اوپنهایمر، لازم است بخشی از نظریه فاولر را به اختصار بررسی کنیم. این نظریه فرآیندمحور، بر اساس چیزی است که فاولر آن را «ایمان غیرتفکیک‌یافته» (undifferentiated faith) می‌نامد - مرحله‌ای اولیه که به گفته او زمینه‌ساز «کیفیت رابطه متقابل و قدرت اعتماد، خودمختاری، امید و شجاعت (یا نقایص آنها)» است (فاولر و لووین، 1980، ص 24). این مفهوم شباهت زیادی به ایده اعتماد پایه اریکسون و توصیف وینیکات از فضای انتقالی در بخش اول زندگی انسان دارد.

دو جنبه برجسته این نظریه برای درک مورد اوپنهایمر بسیار مرتبط است. نخست به مرحله‌ای مربوط می‌شود که فاولر آن را «ایمان شهودی-فرافکن» (Intuitive Projective faith) (مرحله ۱) می‌نامد و موهبت آن را قدرت تخیل در کودک خردسال می‌داند. در این مرحله، توانایی یکپارچه‌سازی و درک جهان تجربی از طریق تصاویر قدرتمند و داستان‌هایی که فهم شهودی و احساسات کودک را نسبت به شرایط نهایی وجود ثبت می‌کنند، شکل می‌گیرد (فاولر و لووین، ۱۹۸۰، ص ۲۵). این ویژگی‌ها به ویژه زمانی اهمیت می‌یابند که به دوران کودکی اوپنهایمر و تأثیرات اولیه‌ای که بعدها بر تفکر علمی و فلسفی او داشتند، توجه کنیم.

دومین جنبه مهم، ماهیت سیال و انعطاف‌پذیر رشد ایمان است که به ما کمک می‌کند تحولات فکری و معنوی اوپنهایمر را در طول زندگی‌اش دنبال کنیم. این نگاه پویا نشان می‌دهد که چگونه ایمان او - با تمام پیچیدگی‌ها و تضادهایش - توانست منابع مختلفی از فرهنگ اخلاق‌گرا تا فلسفه هندی و علم مدرن را در خود ادغام کند، بی‌آنکه ضرورتاً به سیستم فکری واحدی تقلیل یابد. چنین دریافتی از ایمان، به ویژه در مواجهه با شخصیت چندبعدی اوپنهایمر که هم دانشمند بود و هم فیلسوف، هم خالق سلاح مرگبار بود و هم قربانی مک‌کارتیسم، می‌تواند ابزار تحلیلی ارزشمندی باشد.

توانایی همیشگی اوپنهایمر در درگیر شدن عمیق با ایده‌ها و دریافت‌هایی از منابع گوناگون، از همان دوران کودکی آغاز شد. درک شهودی و خیال‌انگیز او از واقعیت‌های گوناگونی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شد، به سنگ‌بنای دستاوردهایش بدل گردید و توانایی‌اش در شعله‌ور ساختن قوه تخیل دیگران تا حدی از همان قوه تخیل خودش سرچشمه می‌گرفت—از آن‌چه در تصورش ممکن بود شناخته شود یا انجام گیرد.

جنبهٔ دومی از نظریهٔ «فاولر» که در رابطه با اوپنهایمر شایان توجه است، به پویایی‌های مرحلهٔ پنجم رشد ایمان، یعنی «ایمان تلفیقی» یا Conjunctive Faith مربوط می‌شود. در این مرحله، قطعیت خودمحورانه پشت سر گذاشته می‌شود از طریق آن‌چه فاولر با وام‌گیری از فیلسوف پل ریکور (Paul Ricoeur) آن را « ساده‌اندیشی ثانویه » می‌نامد. در این مرحله، قدرت نمادین دوباره با معناهای مفهومی پیوند می‌خورد. فرد باید گذشتهٔ خود را بازشناسی و بازآفرینی کند، و باید گوش‌سپردن به صداهای ژرف‌تر وجود خویش را بیاموزد (فاولر و لاوین، ۱۹۸۰، ص ۲۹).

اوپنهایمر در سال ۱۹۴۲، در سن ۳۸ سالگی، رهبری پروژه منهتن را آغاز کرد. آگاهی او از خطرات و چالش‌های توسعهٔ بمب، تنها نظری یا دانشگاهی نبود، بلکه در همان حالی که پروژه را با شور و جدیت به سوی موفقیت سوق می‌داد، این آگاهی در درونش رشد می‌کرد. تردیدهای او به‌آرامی پدیدار شدند و از دل گفت‌وگو با استادان و همکاران معتمدش سربرآوردند. چگونه باید مأموریت اجرایی‌اش به‌عنوان مدیر پروژه، شوق میهن‌دوستانه‌اش، و شیفتگی ذهنی‌اش به «ابزار» را با ناراحتی و پیش‌آگاهی فزاینده‌اش آشتی می‌داد؟

فاولر در توصیف مرحلهٔ ایمان تلفیقی بیانی روشنگر دارد: «آگاه به تناقض‌ها و حقیقت در تضادهای ظاهری، این مرحله در پی آن است که تضادها را در ذهن و تجربه به هم پیوند دهد. و با آن جدیتی که می‌تواند وقتی بیش از نیمی از عمر گذشته باشد پدیدار شود، این مرحله آمادگی دارد تا خود را صرف کند و بگذارد که صرف شود، برای هدفی که در آن، معنا و هویت از رهگذر فراهم‌آوردن حضور و تأثیر دیگران به‌وجود می‌آید» (فاولر و لاوین، ۱۹۸۰، ص ۳۰).

سفر اوپنهایمر از لس‌آلاموس در ۱۹۴۲ تا دادگاه امنیتی‌اش در برابر هیئت گری در سال ۱۹۵۴، هم بازتاب و هم تجسم همین توصیف است. استفاده از نظریهٔ فاولر در فهم اوپنهایمر بسیار سودمند است، زیرا او از معدود کسانی‌ست که به مرحلهٔ نهایی رشد ایمان دست یافته‌اند، مرحله‌ای که «ایمان جهان‌گیر» (universalizing faith) نام دارد—آخرین مرحلهٔ این الگو. به گفتهٔ فاولر، حاملان ایمان جهان‌گیر کسانی هستند که بینش‌ها و دستاوردهایشان آن‌چنان الهام‌بخش است که دیگران را وامی‌دارد خود را از نو بازآفرینی کنند و جهانی نو را بجویند. آن‌ها چشم‌اندازی بدیل از جامعهٔ انسانی پیش روی دیگران می‌گذارند. هرچند نادرند، اغلب نزد نمایندگان وضع موجود، چهره‌هایی برانداز تلقی می‌شوند. آنان معمولاً فراتر از مرزهای نژاد، طبقه، حرفه و بستر تاریخی می‌اندیشند و دیگران را نیز وامی‌دارند چنین کنند. ممکن است حتی «به‌دست همان کسانی کشته شوند که خواهان دگرگون‌ساختن‌شان بوده‌اند» (فاولر، ص ۳۱). افزون بر این، «آنان حامل نوعی فیض ویژه‌اند که باعث می‌شود روشن‌بین‌تر و انسانی‌تر از بقیه به نظر برسند» (همان، ص ۳۱)، و خاطره و چشم‌اندازشان پس از مرگشان بیشتر از زمان زندگی‌شان گرامی داشته می‌شود.

نمونه‌هایی از «جهان‌گراها» را می‌توان در کسانی چون مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ، دیتریش بونهوفر، و مالکوم ایکس یافت. نمونه‌ای از روحیهٔ آینده‌نگرانهٔ اوپنهایمر را می‌توان در بخشی از سخنرانی او برای دانشمندان لس‌آلاموس در نوامبر ۱۹۴۵ دید، زمانی که آنان مأموریت خود را به پایان رسانده و به زندگی پس از جنگ بازمی‌گشتند:« به‌نظر من هیچ امیدی نداریم اگر باورمان را به ارزش علم، و به این‌که دانستن دربارهٔ واقعیت و طبیعت چه خیری می‌تواند برای جهان داشته باشد، از دست بدهیم... اگر این ایمان را از دست بدهیم، دیگر دانشمند نیستیم، میراث‌مان را می‌فروشیم، و آن‌چه را که در این زمان بحران، برای ما باارزش است، از کف می‌دهیم. اما چیز دیگری هم هست. ما فقط دانشمند نیستیم، انسان هم هستیم. نمی‌توانیم وابستگی‌مان به دیگر انسان‌ها را فراموش کنیم. منظورم تنها وابستگی مادی نیست، که بدون آن هیچ علمی ممکن نیست و ما هم نمی‌توانیم کار کنیم، بلکه وابستگی اخلاقی عمیق‌تری را هم در نظر دارم—زیرا ارزش علم باید در جهان انسانی نهفته باشد، و ریشه‌های ما همه در آن‌جاست. این‌ها قوی‌ترین پیوندهای جهان‌اند، قوی‌تر از هر پیوندی که ما را به یکدیگر پیوند می‌دهد. این‌ها ژرف‌ترین پیوندها هستند—که ما را به دیگر انسان‌ها متصل می‌سازند» (اسمیت و واینر، ۱۹۸۰، ص ۳۲۵).

بلاغت اوپنهایمر در خطاب به همکارانش، آن‌ها را به یاد وابستگی‌شان به دیگران و تعهدات اخلاقی‌شان می‌اندازد. این بیان، در واقع، در نوشته‌های دیگر او نیز بازتاب دارد. کاملاً روشن است که او در این‌جا و جاهای دیگر تلاش دارد با صدای پیامبری به سوی جهان بیرون دست دراز کند. اوپنهایمر حقیقتاً الهام‌بخش دیگران بود، و زندگی‌اش، به‌معنای کاملاً عمومی، پایانی تراژیک یافت — چون بسیاری از کسانی که به‌دست قدرتمندان خشن کنار زده و منزوی می‌شوند.

اگرچه می‌توان او را قربانی موفقیت خویش و واکنشی دانست که تا حدی خود باعث آن شد، اما شهید به معنای دقیق کلمه نبود، چرا که به‌طور فعال یا آگاهانه در پی نکوهش یا طرد عمومی نبود. با وجود سوابق میهن‌پرستانه‌اش در نقش رهبری زمان جنگ و خدمت‌هایش در سال‌های پس از آن، دولت خودش تا سال ۱۹۶۳ رسماً از او تجلیل نکرد—آن‌هم در قالب اهدای «نشان انریکو فرمی» (Enrico Fermi Award) در کاخ سفید، نه سال پس از آن‌که گواهی امنیتی‌اش لغو شد و کمتر از چهار سال پیش از مرگش.

او که همواره نسبت به مسئولیت خود در قبال تسلیحاتی که به ساخت‌شان یاری رسانده بود حساس بود، زندگی و کارش را در مسیر هشدار برای حفاظت از نسل‌های آینده پیش برد. روایت زندگی او بارها بازگو شده و شایسته است که باز هم بازگو شود. «ایمان جهان‌گیر» او همیشه توجه برمی‌انگیزد، حتی همان‌گونه که فهم ما را از این «سخت‌ترین مسئله» گسترش می‌دهد.

* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی برای همین متن تهیه شده است.

بخش‌های پیشین مقاله:
بخش نخست: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - یک
بخش دوم: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - دو
بخش سوم: جی. رابرت اوپنهایمر: پرتره‌ای از رشد ایمان - سه و پایان

J. Robert Oppenheimer: A Faith Development Portrait
Curtis W. Hart
Published online: 2 August 2007
Blanton-Peale Institute 2007

——————————————

References:
Acheson, D. (1969). Present at the creation: My years at the state department. New York: Norton.
Bernstein, J. (2004). J. Robert Oppenheimer: Portrait of an enigma. Chicago: Ivan R. Dee.
Bird, K., & Sherwin, M. J. (2005). American prometheus: The triumph and tragedy of J. Robert Oppenheimer. New York: Knopf.
Cassidy, D. C. (2004). J. Robert Oppenheimer and the American century. New York: Pi Press.
Conant, J. (2005). 109 east palace: Robert Oppenheimer and the secret of Los Alamos. New York: Simon & Schuster.
Fowler, J., & Lovin, R. (1980). Trajectories in faith. Nashville: Abingdon.
Heifetz, R. A. (1994). Leadership without easy answers. Cambridge, Mass: Belknap, Harvard.
Hiya, J. A. (2000). The gita of J. Robert Oppenheimer. Proceedings of American Philosophical Society, 144(2), 123–167.
Kaku, M. (2005). Einstein’s cosmos. New York: W.W. Norton.
McMillan, P. J. (2005). The ruin of J. Robert Oppenheimer and the birth of the modern arms race. New York: Viking.
Niebuhr, R. (1941). The nature and destiny of man volume I: Human Nature. Introduction by Robin W. Lovin, Charles Scribner’s, New York.
Oppenheimer, J. R. (1954). Science and the common understanding. New York: Simon and Schuster.
Oppenheimer, J. (1955). The open mind. New York: Simon and Schuster.
Nuland, S. B. (2000) Leonardo da Vinci. New York: Viking.
Pais, A. (2006). J. Robert Oppenheimer: A Life with supplemental material by R. P. Crease. New York: Oxford University Press.
Pohlenberg, R. (Ed.). (2002). In the matter of J. Robert Oppenheimer: The security clearance hearing. Ithaca: Cornell University Press.
Smith, A. K., & Weiner, C. (1980). Robert Oppenheimer: Letters and recollections. Cambridge, Mass.: Harvard University Press.
Thorpe, C. (2006). Oppenheimer: The tragic intellect. University of Chicago Press: Chicago.


نظر خوانندگان:


■ آقاى طباطبايى عزيز، اكنون كه قسمت پايانى مقاله را خواندم، بايد كه از شما به خاطر انتخاب خوب و ترجمه بسيار خوب شما تشكر كنم. همچنين به خاطر تصاوير زيبايى كه با ابتكار خود مقاله را به آن آراسته بوديد. به اميد مقالات بعدى شما.
زنده و پاينده باشيد وحيد بمانيان


■ با تشکر بسیار از دلگرمی دادن های شما برای ادامه کار من. همان گونه که پیشتر وعده داده بودم در اولین فرصت مقاله خوبی در باره اوپنهایمر پیدا کرده و آن را ترجمه نمودم. و باز هم تشکر از جنابعالی.
علی محمد طباطبایی


■ دوست عزيزم آقای طباطبايی گرامی
باز هم سپاس فراوان از اينكه به وعده خود عمل كرديد و چقدر هم خوب عمل كرديد. با اشتياق فراوان منتظر كارهای بعدی شما می‌مانم.
با مهر و درود فراوان، وحيد بمانيان







نظر شما درباره این مقاله:







واکنش عبدالحمید نسبت به حمله به روستای گونیچ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 17:28

واکنش عبدالحمید نسبت به حمله به روستای گونیچ







نظر شما درباره این مقاله:







دستور پزشکیان برای تعلیق همکاری ایران با آژانس
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 14:13

دستور پزشکیان برای تعلیق همکاری ایران با آژانس


جان گمبرل / خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۲ جولای ۲۰۲۵ 

رئیس‌جمهور ایران روز چهارشنبه دستور داد تا همکاری این کشور با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) به حالت تعلیق درآید. این تصمیم پس از حملات هوایی آمریکا و اسرائیل به مهم‌ترین تأسیسات هسته‌ای ایران اتخاذ شد، که احتمالاً توانایی بازرسان آژانس برای رصد برنامه هسته‌ای تهران را که در حال غنی‌سازی اورانیوم تا سطوح نزدیک به درجه تسلیحاتی بوده، بیش از پیش محدود می‌کند.

دستور رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان شامل هیچ جدول زمانی یا جزئیاتی در مورد ماهیت این تعلیق نبود. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در مصاحبه‌ای با شبکه سی‌بی‌اس نیوز اعلام کرد که تهران همچنان مایل به ادامه مذاکرات با ایالات متحده است.

عراقچی اظهار داشت: «فکر نمی‌کنم مذاکرات به این زودی از سر گرفته شود»، در اشاره به اظهارات دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مبنی بر اینکه مذاکرات ممکن است همین هفته آغاز شود. با این حال، او افزود: «درهای دیپلماسی هرگز به‌طور کامل بسته نخواهد شد.»

تاکتیک فشار

ایران در گذشته به‌عنوان یک تاکتیک فشار در مذاکرات با غرب، بازرسی‌های آژانس را محدود کرده بود، هرچند تهران در حال حاضر اعلام کرده که برنامه‌ای فوری برای ازسرگیری مذاکرات با ایالات متحده، که به دلیل جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل مختل شده است، ندارد.

تلویزیون دولتی ایران دستور پزشکیان را اعلام کرد که پس از تصویب قانونی توسط مجلس ایران برای تعلیق این همکاری صادر شد. این لایحه روز پنج‌شنبه تأیید شورای نگهبان، نهاد ناظر بر قانون اساسی ایران، را دریافت کرده و احتمالاً مورد حمایت شورای عالی امنیت ملی ایران، که پزشکیان ریاست آن را بر عهده دارد، قرار گرفته است.

تلویزیون دولتی به نقل از این قانون اعلام کرد: «دولت موظف است همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و توافق‌نامه پادمان‌های مرتبط را فوراً به حالت تعلیق درآورد. این تعلیق تا زمانی ادامه خواهد داشت که شرایط خاصی، از جمله تضمین امنیت تأسیسات هسته‌ای و دانشمندان، محقق شود.»

مشخص نیست که این تصمیم چه تأثیری بر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مستقر در وین، نهاد ناظر هسته‌ای سازمان ملل، خواهد داشت. این آژانس که مدت‌هاست برنامه هسته‌ای ایران را رصد می‌کند، اعلام کرده که منتظر اطلاعیه رسمی از سوی ایران در مورد معنای این تعلیق است.

یک دیپلمات آگاه از فعالیت‌های آژانس، که به شرط ناشناس ماندن درباره وضعیت ایران صحبت کرد، گفت که بازرسان آژانس پس از این مصوبه، همچنان در ایران حضور دارند و دولت به آن‌ها دستور خروج نداده است.

اسرائیل این اقدام را محکوم کرد

تصمیم ایران بلافاصله با محکومیت گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل، مواجه شد. او در پستی در شبکه ایکس نوشت: «ایران به‌تازگی اعلامیه‌ای رسواکننده درباره تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی منتشر کرده است. این اقدام به معنای کنار گذاشتن کامل تمام تعهدات و الزامات بین‌المللی هسته‌ای ایران است.»

سار از کشورهای اروپایی که در توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ ایران مشارکت داشتند، خواست تا بند موسوم به «مکانیسم ماشه» را اجرا کنند. این بند تمام تحریم‌های سازمان ملل را که پیش‌تر در چارچوب توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی لغو شده بودند، در صورتی که یکی از طرف‌های غربی اعلام کند ایران به توافق پایبند نیست، بازمی‌گرداند.

اسرائیل به‌طور گسترده به‌عنوان تنها کشور دارای سلاح هسته‌ای در خاورمیانه شناخته می‌شود و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تأسیسات مرتبط با تسلیحات آن دسترسی ندارد.

تصمیم ایران هنوز به بدترین نگرانی‌های کارشناسان منجر نشده است

تاکنون تصمیم ایران به بدترین نگرانی‌های کارشناسان منجر نشده است. آن‌ها نگران بودند که تهران در واکنش به جنگ، همکاری خود با آژانس را کاملاً قطع کند، از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج شود و به سمت ساخت بمب هسته‌ای حرکت کند. این پیمان کشورها را ملزم می‌کند که سلاح هسته‌ای نسازند یا به دست نیاورند و به آژانس اجازه می‌دهد بازرسی‌هایی را برای تأیید اظهارات صحیح کشورها درباره برنامه‌هایشان انجام دهد.

توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ ایران اجازه غنی‌سازی اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد را می‌داد ـــ کافی برای سوخت‌رسانی به یک نیروگاه هسته‌ای، اما بسیار پایین‌تر از آستانه ۹۰ درصد مورد نیاز برای اورانیوم با درجه تسلیحاتی است. این توافق همچنین ذخیره اورانیوم ایران را به شدت کاهش داد، استفاده از سانتریفیوژها را محدود کرد و بر نظارت بیشتر آژانس بر پایبندی تهران تکیه داشت. آژانس به‌عنوان اصلی‌ترین ناظر پایبندی ایران به این توافق عمل می‌کرد.

اما دونالد ترامپ در اولین دوره ریاست‌جمهوری خود در سال ۲۰۱۸ به‌صورت یک‌جانبه از این توافق خارج شد و مدعی شد که این توافق به اندازه کافی سختگیرانه نیست و به برنامه موشکی ایران یا حمایت آن از گروه‌های شبه‌نظامی در خاورمیانه گسترده‌تر نمی‌پردازد. این اقدام سال‌ها تنش، از جمله حملات در دریا و خشکی را به دنبال داشت.

ایران تا ۶۰ درصد غنی‌سازی کرده بود، که تنها یک گام فنی کوتاه تا سطوح تسلیحاتی فاصله دارد. همچنین ذخیره کافی برای ساخت چندین بمب هسته‌ای دارد، در صورتی که تصمیم به این کار بگیرد. ایران مدت‌هاست که تأکید می‌کند برنامه هسته‌ای‌اش برای اهداف صلح‌آمیز است، اما آژانس، آژانس‌های اطلاعاتی غربی و دیگران می‌گویند تهران تا سال ۲۰۰۳ یک برنامه تسلیحاتی سازمان‌یافته داشت.

تعلیق پس از حملات هوایی اسرائیل و آمریکا

حملات هوایی اسرائیل، که از ۱۳ ژوئن آغاز شد، رده‌های بالای سپاه پاسداران قدرتمند ایران را نابود کرد و زرادخانه موشک‌های بالستیک آن را هدف قرار داد. این حملات همچنین به تأسیسات هسته‌ای ایران ضربه زد، که اسرائیل ادعا کرد تهران را در آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای قرار داده بود.

ایران اعلام کرد حملات اسرائیل ۹۳۵ «شهروند ایرانی» را کشته است، از جمله ۳۸ کودک و ۱۰۲ زن. با این حال، ایران سابقه ارائه آمار پایین‌تر تلفات در زمان ناآرامی‌ها به دلایل سیاسی دارد.

گروه فعالان حقوق بشر مستقر در واشنگتن (هرانا)، که آمار دقیق تلفات را از چندین دوره ناآرامی در ایران ارائه کرده، تعداد کشته‌شدگان را ۱۱۹۰ نفر اعلام کرد، شامل ۴۳۶ غیرنظامی و ۴۳۵ نیروی امنیتی. این حملات همچنین ۴۴۷۵ نفر را زخمی کردند.

در همین حال، به نظر می‌رسد مقامات ایرانی اکنون در حال ارزیابی خسارات ناشی از حملات آمریکا در ۲۲ ژوئن به سه سایت هسته‌ای، از جمله سایت فردو، که در زیر کوهی در حدود ۱۰۰ کیلومتری جنوب غربی تهران ساخته شده، هستند.

تصاویر ماهواره‌ای از Planet Labs PBC که توسط آسوشیتدپرس تحلیل شده، نشان می‌دهد که مقامات ایرانی روز دوشنبه احتمالاً در حال بررسی خسارات ناشی از بمب‌های سنگرشکن آمریکایی در فردو بودند. کامیون‌ها، حداقل یک جرثقیل و یک بیل مکانیکی در تونل‌های این سایت دیده شدند. این تصاویر با عکس‌های گرفته‌شده توسط Maxar Technologies در روز یکشنبه که کار در حال انجام را نشان می‌داد، مطابقت داشت.






نظر شما درباره این مقاله:







ملاقات با عزیزانمان در اردوگاه جنگ زدگان فشافویه
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 14:07

ملاقات با عزیزانمان در اردوگاه جنگ زدگان فشافویه







نظر شما درباره این مقاله:







دست‌کم ۲۱ اعدام در ۱۲ روز جنگ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 13:55

دست‌کم ۲۱ اعدام در ۱۲ روز جنگ


در ماه گذشته میلادی (ژوئن ۲۰۲۵) دست‌کم ۹۸ نفر از جمله ۱ زن، ۸ تبعه افغانستان، ۱۰ شهروند بلوچ، ۵ شهروند کُرد و ۱ شهروند عرب در ایران اعدام شدند.

در سایه تنش فزاینده میان ایران و اسرائيل، در ماه ژوئن ۶ تن به اتهام جاسوسی اعدام شدند. در شش ماه نخست سال جاری میلادی، از یکم ژانویه تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵، دست‌کم ۹ تن در ایران به اتهام جاسوسی اعدام شدند.

همچنین مجموع اعدام‌ها در شش ماه نخست سال جاری میلادی (۶۱۲ نفر) در مقایسه با دوره مشابه (۲۷۹ نفر) در سال ۲۰۲۴، رشد ۱۱۹ درصدی داشته است.

از سوی دیگر دستگیری‌های گسترده در سایه جنگ که بسیاری از آن‌ها به اتهام جاسوسی صورت گرفته، نگرانی‌ در مورد اعدام‌های بیشتر در ماه‌های پیش رو را تشدید کرده است.

سازمان حقوق بشر ایران با اشاره به بحران اعدام در ایران، از مردم ایران و جامعه جهانی می‌خواهد تا با اعتراض و واکنش مناسب، به توقف اعدام‌ها کمک کنند.

محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، گفت: «جمهوری‌اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت دوران حیات خود به سر می‌برد و برای ادامه بقا نیازمند اعدام‌های بیشتر برای ارعاب  بزرگ‌ترین تهدید بقای خود، یعنی مردم ایران، است.» او افزود: «با اعتراض‌های مردمی علیه اعدام و فشار‌ جامعه جهانی می‌توان از اعدام‌های گسترده جلوگیری کرد. حقوق‌بشر مردم ایران و بطور خاص اعدام‌ها باید در صدر هرگونه گفت‌وگو بین جمهوری اسلامی و جامعه جهانی باشد.»

اعدام‌های ژوئن ۲۰۲۵ در یک نگاه:

● دست‌کم ۹۸ نفر در ماه ژوئن ۲۰۲۵ اعدام شدند
● از مجموع ۹۸ اعدام ثبت‌شده، تنها ۱۹ مورد (۱۹ درصد) را رسانه‌های رسمی اعلام کردند
● ۴۶ تن با اتهام‌های مربوط به مواد مخدر اعدام شدند که ۴۷ درصد از کل اعدام‌ها را شامل می‌شود
● اتهام ۳۲ تن (۳۳ درصد) قتل عمد بوده است
● ۱۷ نفر با اتهامات امنیتی محاربه، افساد فی الارض و بغی اعدام شدند که ۶ نفر به اتهام جاسوسی برای اسراییل به اعدام محکوم شده بود
●  اتهام ۳ نفر تجاوز بوده است
● یک زن در این ماه اعدام شد
● ۱۰ شهروند بلوچ (۱۰ درصد)، ۵ شهروند کُرد و یک عرب در میان اعدام‌شدگان بودند
● ۸ شهروند افغان در این مدت اعدام شدند.

در مدت جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران، ۲۱ نفر در ایران اعدام شدند و پس از پایان جنگ نیز اعدام ۱۱ نفر تاکنون به ثبت رسیده است که ممکن است این آمار افزایش یابد.

از ابتدای سال میلادی تاکنون، دست‌کم ۶۱۲ اعدام توسط سازمان حقوق بشر ایران به ثبت رسیده که از این میان ۲۹۳ نفر با اتهامات مربوط به «مواد مخدر» در زندان‌های مختلف ایران اعدام شدند. همچنین حکم اعدام ۲۶۸ نفر که با اتهام «قتل عمد»، ۳۳ نفر با اتهام «محاربه و افساد فی الارض» و ۱۹ نفر با اتهام «تجاوز به عنف» به اعدام محکوم شده بودند، در این مدت به اجرا درآمد. از میان ۶۱۲ اعدام ثبت شده در این مدت، نهادهای رسمی و یا رسانه‌های داخل ایران، تنها اعدام ۴۷ تن را اعلام کرده‌اند. در بین اعدام‌شدگان شش ماه نخست سال جاری میلادی، ۱۷ زن، ۴۰ تبعه افغانستان، یک تبعه عراق، یک نفر که رسانه‌های ایران از او با عنوان «اتباع بیگانه» نام بردند و ۲ اعدام در ملأ عام دیده می‌شود. از بین اعدام‌شدگان با اتهام‌های امنیتی، ۹ تن با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شده بودند.

اعدام‌شدگان به اتهام جاسوسی برای اسرائیل

در سایه تنش بین جمهوری اسلامی و اسرائیل، حکومت ایران اعدام متهمان به جاسوسی برای اسرائیل را حتی پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه آغاز کرد.

محسن لنگرنشین در روز ۱۰ اردیبهشت و پدرام مدنی در ۷ خرداد ۱۴۰۴ اعدام شدند. سازمان حقوق بشر ایران در نخستین روز حمله گسترده اسرائیل به ایران، با انتشار فهرستی از ۱۰ متهم که در خطر اعدام قرار داشتند، نسبت به اعدام قریب‌الوقوع آن‌ها هشدار داد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان، در آن هنگام با اشاره به این که «متهمان به جاسوسی اغلب بدون دسترسی به وکیل منتخب خود، در فرآیندی ناعادلانه، غیرشفاف و بر اساس دستور نهادهای امنیتی، در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم می‌شوند»، گفت: «هدف جمهوری اسلامی از صدور و اجرای احکام اعدام برای این متهمان و تمامی کسانی که روزانه توسط این نظام اعدام می‌شوند، تنها ارعاب جامعه و سرپوش گذاشتن بر فساد و ناکارآمدی نظام است.»

از میان این فهرست، پنج نفر به شرح زیر در روزهای پس از آغاز جنگ ۱۲ روزه اعدام شدند:

اسماعیل فکری
صبح روز ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، حکم اعدام اسماعیل فکری، که با اتهام «جاسوسی برای اسرائیل»‌ به اعدام محکوم شده بود، به اجرا درآمد. در این گزارش به محل دقیق اجرای حکم این زندانی اشاره‌ای نشده است. با این حال به‌نظر می‌رسد که اسماعیل فکری در زندان قزل‌حصار کرج اعدام شده باشد. در گزارش‌های رسمی موارد اتهامی او تنها «ارتباط با دو افسر موساد» ذکر شده است.

یک منبع مطلع در خصوص پرونده اسماعیل فکری به سازمان حقوق بشر ایران گفت:‌ «حکم اسماعیل فکری ظرف ۱۰ دقیقه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری صادر و در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور به تایید رسید. او طی دادگاه از حق داشتن وکیل محروم بود و با اینکه هیچ شغل دولتی نداشت، به جاسوسی و دادن اطلاعات محرمانه هسته‌ای، موشکی و دریایی به اسرائیل متهم شده بود. در دوره بازجویی با تهدید این‌که خانواده‌ات را می‌گیریم، اعتراف گرفتند، اما در دادگاه او این اتهامات را رد کرده بود.»

اسماعیل فکری روز ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ از بند ۴ زندان اوین تهران به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شده بود.

مجید مسیبی
رسانه‌های رسمی در داخل ایران، صبح روز ۱ تیر ۱۴۰۴، از اعدام فردی به‌نام مجید مسیبی در یکی از زندان‌های ایران خبر دادند. در این گزارش‌ها به تاریخ بازداشت، مسئولیت احتمالی و یا محل دقیق اجرای حکم این زندانی اشاره‌ای نشده است.

اطلاعات چندانی از مجید مسیبی در دست نبود. بسیاری از کسانی که با اتهاماتی مانند جاسوسی بازداشت و به اعدام محکوم می‌شوند، از ترس اجرای سریعتر حکم، کمتر حاضر به رسانه‌ای کردن نام خود هستند اما سرانجام در سکوت خبری اعدام می‌شوند.

براساس گزارش‌های رسمی، مجید مسیبی به اتهام «همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به‌نفع رژیم صهیونیستی در حکم محاربه و افساد فی الارض» بازداشت و به اعدام محکوم شده بود.

محمدامین مهدوی‌شایسته
رسانه‌های رسمی در داخل ایران، صبح روز ۲ تیر ۱۴۰۴ از اعدام محمدامین مهدوی‌شایسته به اتهام همکاری با اسرائیل در یکی از زندان‌های ایران خبر دادند.

محمدامین مهدوی‌شایسته، حدودا ۲۸ ساله، پس از بازداشت در پاییز ۱۴۰۲ در مراحل بازجویی تحت فشار و شکنجه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به همکاری با اسرائیل اعتراف کرده بود. همین اعترافات، مبنای اتهامات زیادی مانند «اهانت به مقدسات اسلام» در کیفرخواست او شده که مهم‌ترین آن‌ها، «ماده ۶ قانون مقابله با اقدامات اسرائیل علیه صلح و امنیت» بود.

پرونده محمدامین سپس به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی ارسال شد و صلواتی در محاکمه‌ای کوتاه، حکم اعدام برای او صادر کرد. این حکم در نهایت توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی قاسم حسینی کوه‌کمره‌ای تأیید شده بود.

در گزارش‌های رسمی به محل اجرای حکم محمدامین مهدوی‌شایسته اشاره‌ای نشده است، اما از آنجا که او پیش از اعدام به زندان قزل‌حصار کرج منتقل شده بود، به‌نظر می‌رسد که حکم اعدام نیز در این زندان به اجرا درآمده باشد.

ادریس آلی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول
روز ۴ تیر ۱۴۰۴ رسانه‌های رسمی در داخل ایران از اعدام سه زندانی کُرد به‌نام‌های ادریس عالی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول به اتهام همکاری با اسرائیل خبر دادند. رسول احمد رسول شهروند کردستان عراق بود.

این سه زندانی با اتهام «وارد کردن تجهیزات ترور» بازداشت و به اعدام محکوم شده بودند.

طبق حکم این سه زندانی که به رویت سازمان حقوق بشر ایران رسیده است، این سه زندانی کولبران و کاسبکاران محلی بوده‌اند.

ادریس آلی، کولبر ۳۳ ساله بود که به گفته نزدیکانش «به اتهام ساختگی جاسوسی برای اسرائیل» و درپی اعترافی که «تحت شکنجه جسمی اخذ» شده، در شعبه ۳ دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی رضا نجف‌زاده به اعدام محکوم شده بود.

آزاد شجاعی، ۴۵ ساله نیز کولبر اهل روستای «دوله گرمه» از توابع سردشت و پدر دو دختر و یک پسر بود. آزاد شجاعی که هشت ماه تحت بازجویی بود و هیچ تماسی با خانواده‌اش نداشت، تحت فشار و شکنجه اعتراف کرد که دو دستگاه پهپاد را از کردستان عراق به داخل ایران آورده است.

رسول احمد رسول، شهروند کُرد تبعه عراق اهل سلیمانیه بود، که در پرونده‌ای مشترک با دو نامبرده قبلی بازداشت و به اتهام تسهیل ترور محسن فخری‌زاده به اعدام محکوم شده بود.






نظر شما درباره این مقاله:







ویدیویی تکان‌دهنده از ضرب‌وشتم یک جوان افغانستانی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 13:31

ویدیویی تکان‌دهنده از ضرب‌وشتم یک جوان افغانستانی







نظر شما درباره این مقاله:







اوکراین هنوز هم می‌تواند پیروز شود
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 12:10

اوکراین هنوز هم می‌تواند پیروز شود


مایکل کارپنتر / فارن افرز / اول ژوئیه ۲۰۲۵

هنگامی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ژانویه ۲۰۲۵ به قدرت رسید، بسیاری در واشنگتن انتظار داشتند که جنگ در اوکراین به سرعت حل و فصل شود. ترامپ در مبارزات انتخاباتی  به خود می‌بالید که می‌تواند در ۲۴ ساعت به این درگیری پایان دهد. اگرچه تعداد کمی از تحلیلگران این وعده خاص را باور داشتند، بسیاری در مورد شرایط و جدول زمانی احتمالی یک توافق قریب‌الوقوع گمانه‌زنی می‌کردند. به عنوان مثال، بانک سرمایه‌گذاری جی پی مورگان چیس ادعا کرد که می‌توان تا ژوئن به توافقی دست یافت.

با این حال، با گذشت هفته‌ها و رکود دیپلماسی، مشخص می‌شود که چنین راه حلی قریب‌الوقوع نیست. همانطور که دمیترو کولبا، وزیر امور خارجه سابق اوکراین، در اواخر ماه مه در فارن افرز اشاره کرد، نه روسیه و نه اوکراین «انگیزه زیادی برای توقف جنگ ندارند». اوکراین از تسلیم حاکمیت خود امتناع می‌کند؛ روسیه چیزی کمتر از تسلیم اوکراین را نمی‌پذیرد.

با این حال، این نتیجه‌گیری به معنای از دست رفتن همه چیز نیست. روسیه از نظر اقتصادی بسیار ضعیف‌تر از آن چیزی است که بسیاری از تحلیلگران تصور می‌کنند و تحریم‌های شدید و کنترل صادرات هنوز هم می‌تواند اقتصاد جنگی آن را فلج کند. اوکراین هوشمندانه می‌جنگد و می‌تواند با پهپادهای پیشرفته‌تر، سیستم‌های دفاع هوایی، موشک‌های دوربرد و مهمات بیشتر، ورق را در میدان نبرد برگرداند. با تغییر استراتژی، اوکراین هنوز هم می‌تواند در کوتاه‌مدت در جنگ پیروز شود ـــ اگر اروپا و ایالات متحده تصمیم بگیرند کمکی را که نیاز دارد به آن ارائه دهند.

ادعاهای مخرب ترامپ و معاونش

بخش زیادی از خوش‌بینی زودهنگام در مورد توافق در اوایل سال جاری از این باور غالب ناشی شد که اوکراین در حال شکست است و به زودی مجبور به مذاکره از روی ناچاری خواهد شد. ترامپ با ادعای اینکه ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، “هیچ کارتی” برای بازی ندارد، این روایت را دامن زد. جی. دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، یک قدم فراتر رفت و اعلام کرد که اوکراین ـــ و حامیان خارجی آن ـــ هرگز “راهی برای پیروزی” نداشته‌اند. ونس با استناد به برتری روسیه در نیروی انسانی و تسلیحات، استدلال کرد که اگر ایالات متحده به کمک‌های امنیتی خود ادامه دهد، تنها شکست اجتناب‌ناپذیر اوکراین را به تعویق می‌اندازد.

این شکست‌گرایی با یک فرض دوم و به همان اندازه مخرب پشتیبانی شده است: اینکه نمی‌توان از تعهد ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای مطیع کردن اوکراین جلوگیری کرد. ارزیابی پیتر شرودر، تحلیلگر سابق سیا، در نشریه فارن افرز در سپتامبر گذشته، نمونه‌ای از این دیدگاه است و پوتین را فردی «تمام‌عیار» توصیف می‌کند ـــ شخصی که برای جلوگیری از تبدیل شدن اوکراین به یک دموکراسی اروپایی، صرف نظر از هزینه آن، سرمایه‌گذاری کرده است. چنین روایتی هسته‌ی حقیقت را در خود جای داده است، اما همچنین به طور کامل با تبلیغات روسیه همخوانی دارد. با اختصاص ندادن هیچ عاملی به اوکراین یا شرکای خارجی آن، فرض بر این است که پیروزی اوکراین خیالی زاده‌ی توهم غربی است و این دیدگاهی است که خطر تبدیل شدن به یک پیشگویی خودکام‌بخش را به همراه دارد.

در عین حال، هر دو فرض بر خوانش بیش از حد محدود از پویایی میدان نبرد و درک محدود از گزینه‌های سیاسی موجود برای حامیان اوکراین استوار است. علیرغم محدودیت‌های قابل توجه در کمک‌هایی که اروپا و ایالات متحده در طول سه سال و نیم گذشته ارائه داده‌اند، اوکراین به پیروزی‌های چشمگیری دست یافته است. این کشور در مارس ۲۰۲۲، تنها با موشک‌های ضد تانک دوش‌پرتاب و سنگریزه، موشک‌های ضدتانک دوش‌پرتاب و قدرت تهاجمی، حمله اولیه روسیه به سمت کیف را دفع کرد و  پیش‌بینی‌های بسیاری از تحلیلگران نظامی را به چالش کشید. در اواخر همان سال، در یک شکست خیره‌کننده برای نیروهای روسی، اوکراین تقریباً هزار مایل مربع در منطقه خارکف را بدون بهره‌گیری از زره‌پوش یا پوشش هوایی مدرن، پس گرفت. و تنها چند هفته پیش، اوکراین با انجام عملیات تار عنکبوت، حمله‌ای غافلگیرکننده که از پهپادهای ارزان قیمت و کنترل از راه دور برای وارد کردن خسارات قابل توجه به هوانوردی دوربرد روسیه استفاده کرد، جهان را شوکه کرد.

در واقع، آنچه که همواره مانع تلاش‌های جنگی اوکراین می‌شد، کمبود نیروی انسانی یا اراده ضعیف کیف در مقایسه با پوتین نبود، بلکه کمبود توانایی‌های نظامی پیشرفته بود. مدت‌ها پس از آنکه روسیه مدرن‌ترین تانک‌ها، جنگنده‌های نسل پنجم، سیستم‌های دفاع هوایی دوربرد و موشک‌های بالستیک و کروز پیشرفته خود را مستقر کرد، اوکراین هنوز منتظر تحویل توانایی‌های مشابه از شرکای غربی خود بود. وقتی بالاخره برخی از این سامانه‌ها به اوکراین رسیدند، این کشور تا اواسط سال ۲۰۲۴ که ایالات متحده قوانین مربوط به درگیری خود را تسهیل نکرد، اجازه استفاده از آنها را علیه اهدافی در داخل روسیه نداشت. حقیقت دقیقاً برعکس ادعای دولت فعلی است. متحدان خارجی کی‌یف به جای طولانی کردن جنگ با ارائه کمک‌های نظامی بیش از حد به اوکراین، با ارائه کمک‌های بسیار کم و اغلب با تأخیرهای قابل توجه، آن را طولانی‌تر کرده‌اند.

وقتی صحبت از اقدامات اقتصادی تنبیهی علیه روسیه می‌شود، واکنش بین‌المللی نیز به همین ترتیب ناقص بوده است. در روزهای اولیه جنگ، ایالات متحده و متحدانش در گروه هفت، تحریم‌ها و کنترل‌های صادراتی را تدوین کردند که تصور می‌شد تأثیر قدرتمندی دارند، اما در واقع آنقدر تخفیف‌های زیادی در آنها لحاظ شده بود که از تأثیر کامل آنها کاسته شد. در آوریل ۲۰۲۲، درست پس از حمله روسیه، کانادا، بریتانیا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا هفت بانک روسی را از سوئیفت، سیستم پرداخت بین‌المللی غالب، حذف کردند. بسیاری از تحلیلگران پیشتر، این اقدام را به عنوان یک «گزینه هسته‌ای» که اقتصاد روسیه را نابود می‌کرد، تبلیغ کرده بودند.

اما قرار دادن در فهرست سیاه در عمل چنان گزینشی بود ـــ تنها هفت بانک از صدها بانک در روسیه را هدف قرار می‌داد ـــ که اقتصاد روسیه در واقع در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ رشد کرد. اجرای تدریجی کنترل‌های صادراتی همچنین به روسیه زمان داد تا خود را وفق دهد، همانطور که موارد حذف متعددی برای انواع خاصی از بانک‌ها یا معاملات روسی وجود داشت: به عنوان مثال، قراردادهای در حوزه انرژی هسته‌ای غیرنظامی، خدمات و نگهداری هوانوردی و فروش کود شیمیایی، هنوز هم قابل پردازش بودند. همانطور که می‌گویند، دوز بالا، سم را می‌سازد ـــ و دوز ناکافی اقدامات اقتصادی تنبیهی، کمپینی ناامیدکننده با تأثیر استراتژیک محدود ایجاد کرد.

تغییر مقیاس

با وجود این گام‌های اشتباه، پیروزی برای اوکراین ـــ که حداقل به عنوان حفظ حاکمیت خود و ادامه ترسیم مسیر عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا تعریف می‌شود ـــ هنوز کاملاً در دسترس است. با این حال، دستیابی به آن نیازمند یک تغییر اساسی در استراتژی غرب است، تغییری که افزایش قابل توجه کمک‌های نظامی را با اقدامات اقتصادی قوی‌تر برای محدود کردن اقتصاد جنگی روسیه ترکیب کند.

محور اصلی این استراتژی جدید، بسیج تقریباً ۳۰۰ میلیارد دلار دارایی مسدود شده روسیه توسط غرب است که در حوزه‌های قضایی آنها ـــ عمدتاً در اتحادیه اروپا ـــ نگهداری می‌شود تا از مبارزه فعلی اوکراین حمایت کند. تاکنون، دولت ترامپ هیچ تمایلی به استفاده از بودجه‌های مجاز کنگره برای حمایت از اوکراین نشان نداده است. بنابراین، همانطور که والی آدیمو و دیوید شیمر در فارن افرز نوشته‌اند، توقیف این دارایی‌ها و در واقع “وادار کردن روسیه به پرداخت” هزینه دفاع از اوکراین منطقی است. برخی از رهبران اتحادیه اروپا استدلال کرده‌اند که این دارایی‌ها باید برای تلاش‌های بازسازی پس از پایان جنگ ذخیره شوند. برخی دیگر نگران ایجاد سابقه‌ای خطرناک برای حاکمیت قانون با توقیف بودجه یک کشور هستند ـــ حتی اگر آن کشور قوانین بین‌المللی را نقض کرده و در قتل عام غیرنظامیان دست داشته باشد. اگر اروپا می‌خواهد به پایان این جنگ کمک کند، باید این نگرانی‌ها را کنار بگذارد و اکنون اقدام کند.

این بودجه‌ها می‌توانند چندین هدف را دنبال کنند. بخشی از آن می‌تواند در پایگاه صنعتی دفاعی رو به رشد اوکراین سرمایه‌گذاری شود: به عنوان مثال، بخش پهپاد آن بسیار نوآورانه شده است اما به سرمایه‌گذاری‌های اضافی برای تولید در مقیاس صنعتی، توسعه حسگرها و اقدامات ضد جنگ الکترونیک نیاز دارد. بخش دیگری می‌تواند به اوکراین کمک کند تا موشک‌های دوربرد و سایر سیستم‌های تسلیحاتی را از اروپا خریداری کند و به این قاره در ایجاد خطوط تولیدی که هم از دفاع اوکراین و هم پس از پایان جنگ، از بازدارندگی ناتو پشتیبانی می‌کند، کمک کند. بخش سوم می‌تواند تولید قابلیت‌های ساخت ایالات متحده ـــ مانند سیستم‌های دفاع هوایی و آتش‌های دقیق دوربرد ـــ را که اوکراین به آن نیاز دارد اما اروپا در حال حاضر به مقدار کافی فاقد آن است، تأمین مالی کند. و در نهایت، باقی‌مانده می‌تواند به تولید انرژی توزیع‌شده، حفاظت از زیرساخت‌های حیاتی مانند مراکز توزیع و پست‌های برق و نیازهای بشردوستانه اختصاص یابد.

با این حال، کمک به پیروزی اوکراین نیازمند چیزی بیش از انتقال سلاح است. دولت‌های غربی باید توافق‌نامه‌های تولید مشترک، اشتراک‌گذاری مالکیت معنوی و مشارکت در تولید دفاعی ـــ به‌ویژه در تولید موشک و مهمات، خودروهای زرهی، و فناوری‌های پهپاد و ضدپهپاد، و همچنین سیستم‌های سایبری، فرماندهی و هماهنگی و سیستم‌های جنگ الکترونیک ـــ را در اولویت قرار دهند. چنین ترتیباتی وابستگی اوکراین به زنجیره‌های تأمین خارجی را کاهش می‌دهد، ظرفیت داخلی آن را تقویت می‌کند و قابلیت همکاری بلندمدت با نیروهای ناتو را تقویت می‌کند. به همان اندازه مهم است که این دولت‌ها به اوکراین دسترسی به فناوری‌ها و نرم‌افزارهای پشتیبانی چرخه عمر و نگهداری را بدهند تا پلتفرم‌های غربی بتوانند با میدان نبرد در حال تحول سازگار شوند.

با وجود تعداد کمتر، اوکراین بارها توانایی خود را در جبران معایب خود با تاکتیک‌های نامتقارن، مانند غرق کردن بخش‌هایی از ناوگان دریای سیاه روسیه با پهپادها و موشک‌های دریایی و سلب برتری هوایی روسیه با استفاده خلاقانه از پدافند هوایی محدود خود، نشان داده است. با حمایت نظامی، فناوری و اقتصادی پایدارتر، اوکراین می‌تواند مزایای جدیدی مانند ادغام بهتر پهپادها، مین‌های زمینی و آتشبارهای دوربرد را برای مهار نیروهای روسی و از بین بردن گره‌های لجستیکی آنها ایجاد کند.

هر ابزاری در جعبه ابزار

برای تقویت قابلیت‌های نظامی اوکراین، غرب باید پایه‌های اقتصادی تلاش‌های جنگی روسیه را نیز هدف قرار دهد. خوشبختانه برای اوکراین، اقتصاد روسیه همچنان شکننده است. اگرچه تولید ناخالص داخلی این کشور در طول دو سال گذشته افزایش یافته است، اما نقاط ضعف ساختاری در اقتصاد آن فراوان است: نرخ بهره ۲۰ درصد، کاهش ۶۸ درصدی صندوق ثروت ملی روسیه از فوریه ۲۰۲۲ و تورم مداوم حدود نه درصد. این آسیب‌پذیری‌ها فرصت‌هایی را ارائه می‌دهند.

اول، غرب باید به سراغ جریان اصلی درآمد روسیه برود: صادرات انرژی. در حال حاضر، اروپا هنوز تقریباً ۲۳.۵ میلیارد دلار نفت و گاز طبیعی روسیه را وارد می‌کند. اگر اروپا می‌خواهد در مورد پایان دادن به جنگ جدی باشد، باید درآمد انرژی و جریان ارز خارجی مسکو را کاهش دهد. علاوه بر این، روسیه به طور سیستماتیک از سقف قیمت نفت گروه ۷ طفره رفته و تأثیر مورد نظر خود را به طور قابل توجهی تضعیف کرده است. کشورهای غربی باید تحریم کامل یا تعرفه‌های سنگین بر نفت و گاز روسیه اعمال کنند و مقررات را تشدید کنند، ردیابی دریایی سیستماتیک‌تری انجام دهند و اقدامات قانونی قوی‌تری برای اجرای دقیق سقف قیمت نفت گروه ۷ اتخاذ کنند. و اگر اشخاص ثالث این محدودیت‌ها را نادیده بگیرند، گروه ۷ باید آنها را تحریم کند.

در همین حال، کشورهای گروه ۷ باید روسیه را از نظر مالی بیشتر منزوی کنند. کرملین از معافیت‌های رژیم تحریم‌ها سوءاستفاده کرده و این قدرت را دارد که بانک‌های روسی را برای پردازش هرگونه پرداختی که لازم است، هدایت کند. برای ایجاد اختلال معنادار در تجارت روسیه، کاهش ارزش روبل و افزایش عدم قطعیت اقتصادی، گروه ۷ باید تمام بانک‌های روسی را از سوئیفت حذف کرده و آنها را تحت تحریم‌های کامل مسدودکننده قرار دهد که تمام معاملات با نهاد تحریم‌شده را ممنوع می‌کند. اگر مؤسسات مالی در کشورهای خارجی امکان دور زدن تحریم‌ها را فراهم کنند، آنها نیز باید تحت تحریم‌های ثانویه قرار گیرند. متحدان اوکراین تنها با اعمال تمام قدرت این ابزارهای تحریمی می‌توانند در تضعیف ماشین جنگی روسیه موفق شوند.

دولت‌های غربی همچنین می‌توانند تلاش‌های خود را در مورد کنترل صادرات قطعات با فناوری پیشرفته، از جمله نیمه‌هادی‌ها، ابزارهای دقیق ماشینی، اپتیک، قطعات هوانوردی و نرم‌افزارهای صنعتی، دو برابر کنند. بیش از یک دهه است که کنترل‌های صادراتی بر روسیه وجود داشته است، اما این‌ها راه‌حل‌های یک‌باره و مقطعی نیستند. کاهش معنادار ظرفیت کرملین برای تجدید و نگهداری تجهیزات نظامی خود، مستلزم اجرای مداوم هر زمان که راه‌حل‌ها و قطع دسترسی‌های شخص ثالث مطرح می‌شود، است. وزارت بازرگانی ایالات متحده باید دسترسی روسیه به کالاهای «دو منظوره» ـــ محصولاتی که هم در کاربردهای غیرنظامی و هم نظامی ارزشمند هستند ـــ را بیشتر محدود کند تا تولید سلاح‌های با فناوری پیشرفته آن را محدود کرده و مجتمع نظامیـــصنعتی آن را تضعیف کند. به همین ترتیب، دولت‌های غربی می‌توانند با تحریم شرکت‌های روسی بیشتری که تجهیزات دفاعی ضروری مانند پهپادها، موشک‌ها و خودروهای زرهی تولید می‌کنند، صنعت دفاعی روسیه را هدف قرار دهند.

حتی پس از سه سال و نیم جنگ تمام‌عیار، حامیان اوکراین به استفاده کامل از ابزارهای تحریم نزدیک هم نشده‌اند. اگر این تحریم‌ها به طور دقیق اعمال و در سطح بین‌المللی اجرا شوند، ترکیب این افزایش تحریم‌ها اقتصاد روسیه را فلج خواهد کرد.

عامل چین

با این حال، مهم است که بدانیم روسیه دیگر به تنهایی این جنگ را پیش نمی‌برد. این کشور از حمایت مداوم ائتلافی از کشورهای استبدادی برخوردار شده است ـــ حمایتی که به آن اجازه داده است تا از گزند تحریم‌های غرب در امان بماند و مواد حیاتی را دوباره پر کند. تنها چند ماه پس از جنگ، سازمان‌های اطلاعاتی غربی و تحلیلگران نظامی ارزیابی کرده بودند که ذخایر مهمات هدایت‌شونده دقیق روسیه به طور قابل توجهی کاهش یافته است. با اعمال تحریم‌ها و افزایش کمبود قطعات، کرملین مجبور شد این سلاح‌ها را جیره‌بندی کند. این جیره‌بندی تأثیر واقعی بر جنگ داشت و به تدریج پویایی میدان نبرد را به نفع اوکراین تغییر داد. سرعت حملات دقیق روسیه تا اواخر سال ۲۰۲۲ به طور قابل توجهی کاهش یافت و تا حدی با استفاده از بمب‌های غیرهدایت‌شونده و تغییر کاربری سیستم‌هایی مانند موشک دفاع هوایی S300 برای نقش‌های حمله زمینی جایگزین شد.

با این حال، تا پاییز همان سال، ایران شروع به تأمین هواپیماهای بدون سرنشین برای روسیه کرد. سپس، تا سال ۲۰۲۳، چین به عنوان تأمین‌کننده اصلی فناوری‌های دوگانه روسیه ظهور کرد، از جمله بیش از ۹۰ درصد از میکروالکترونیک‌های وارداتی را تأمین می‌کرد. در همین حال، کره شمالی موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و بعداً نیروهای نظامی را تأمین می‌کرد.

مقابله با این محور متجاوزان نیازمند تغییر در استراتژی غرب است. احتمالاً اروپا یا ایالات متحده کار چندانی برای منصرف کردن کره شمالی نمی‌توانند انجام دهند، اما ایران پس از جنگ با اسرائیل بسیار ضعیف شده است و اکنون که روسیه در حال تولید انبوه پهپادهای خود است، چیز زیادی برای ارائه ندارد. در این صورت، چین باقی می‌ماند که ورودی‌های آن به پایگاه صنعتی دفاعی روسیه بسیار مهم‌تر از کمک‌های ایران یا کره شمالی است. برای محدود کردن حمایت چین از مسکو، یک رویکرد یکپارچه فراآتلانتیکی برای افزایش هزینه‌های حمایت پکن مورد نیاز است. این به معنای استفاده از تجارت و دسترسی به بازار ـــ مناطقی که اروپا در آنها نفوذ منحصر به فردی دارد ـــ برای اعمال فشار است. رهبران اروپایی نقش کلیدی چین را در توانمندسازی تلاش‌های جنگی روسیه تصدیق می‌کنند، اما گام‌های جدی برای متوقف کردن آن برنداشته‌اند. ابراز مخالفت صرف کافی نیست. اگر قرار است جنگ در اوکراین مهار و در نهایت حل شود، اروپا باید برای پکن روشن کند که روابط تجاری عادی نمی‌تواند با حمایت چین از جنگ علیه نظم امنیتی اروپا همزیستی داشته باشد.

ورق را برگردانید

حتی با نزدیک شدن تلفات روسیه به یک میلیون نفر، بعید است که جاه‌طلبی پوتین برای تسلط بر اوکراین هرگز کاهش یابد. آنچه می‌تواند تغییر کند، میدان نبرد و شرایط دفاعی‌صنعتی است که جاه‌طلبی پوتین را امکان‌پذیر می‌کند. کشورهای غربی منابع جمعی لازم برای ایجاد وضعیتی را دارند که در آن روندها برای روسیه منفی شود. هنگامی که خطرات استراتژیک به حدی انباشته شوند که کرملین مجبور شود سوالات دشواری در مورد توانایی روسیه در دفاع از خود در برابر سایر بازیگران متخاصم بپرسد، مجبور خواهد شد رویکرد خود را دوباره ارزیابی کند.

در واقع، از نقطه نظر استراتژیک، روسیه قبلاً این جنگ را باخته است. صرف نظر از اینکه چه مقدار قلمرو اضافی دست به دست می‌شود، ملت اوکراین برای همیشه از دست روسیه رفته است. مهم نیست مسکو چند میلیارد دلار برای تبلیغات و “بازآموزی”، اردوگاه‌های تصفیه و اتاق‌های شکنجه هزینه کند، هرگز اوکراینی‌ها را متقاعد نخواهد کرد که تسلط روسیه را مشروع بدانند و بپذیرند. آنچه اوکراین اکنون به آن نیاز دارد، زمان، ابزار و فضا برای اثبات به کرملین است که اشغال نه تنها غیراخلاقی است، بلکه با نیازهای امنیتی بلندمدت روسیه ناسازگار است.

متحدان اوکراین حق انتخاب دارند. آنها می‌توانند رویکرد فعلی تفرقه فراآتلانتیکی و دیپلماسی مرده را ادامه دهند و خطر یک جنگ گسترده‌تر، طولانی‌تر و بسیار پرهزینه‌تر را به جان بخرند. یا می‌توانند قاطعانه عمل کنند تا به اوکراین کمک کنند تا اوضاع را تغییر دهد، سرعت تولید سلاح‌های روسیه را مهار کند و رهبری کیف را برای مذاکره از موضع قدرت توانمند سازد. توافق صلح ممکن است برای همیشه دست‌نیافتنی باقی بماند، اما هنگامی که هزینه ادامه جنگ غیرقابل دفاع شود، روسیه در نهایت می‌تواند مجبور شود به آتش‌بس مشابه آتش‌بس که عملاً به جنگ کره پایان داد، رضایت دهد. هنگامی که به آن نقطه برسد و جنگ کاهش یابد، فضایی برای اوکراین ایجاد می‌شود تا اختیارات دموکراتیک خود را تمدید کند، پناهندگان را اسکان دهد، زیرساخت‌ها را بازسازی کند و ـــ شاید از همه مهم‌تر ـــ روند الحاق خود به اتحادیه اروپا و ناتو را به پایان برساند. بازگشت همه سرزمین‌های اشغالی ممکن است بیشتر طول بکشد، اما اوکراین پایه‌های پیروزی استراتژیک را بنا نهاده است.

پیروزی ممکن است به سرعت، ارزان یا آسان حاصل نشود. اما هنوز هم امکان‌پذیر است و احتمالاً هزینه جانی و منابع کمتری نسبت به تداوم وضع موجود خواهد داشت. آنچه باقی می‌ماند این است که ببینیم آیا غرب ـــ به ویژه اروپا ـــ حاضر است اراده سیاسی خود را برای تضمین این آینده روشن‌تر به کار گیرد یا خیر.






نظر شما درباره این مقاله:







زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:23

زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی است


سعید پیوندی

واکنش آقای خامنه‌ای پس از جنگ ۱۲ روزه مانند دوش آب سردی بود بر سر کسانی که بر این باور بودند که قرار است چیزهایی در سیاست منطقه‌ای و داخلی ایران دگرگون شود. این‌بار هم مانند گذشته او نه سخنی از چرخش در سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای یا پرونده غنی‌سازی به میان آورد و نه هیچ دورنمایی برای بازگشت امنیت و صلح به ایران در برابر جامعه گشود. به نظر می‌رسد دستگاه رهبری کماکان در پی همان سیاست نه جنگ و نه صلحی است که سال‌ها دنبال شده است و جامعه ایران را در دو دهه گذشته در شرایط تعلیق سیاسی و ژئوپولیتیکی قرار داده و امر توسعه و رفاه را به حاشیه رانده است.

بیش از سه دهه است که در بر روی همین پاشنه می‌چرخد و گویی برای حکومت و رهبرانش روز حساب و کتاب وجود ندارد. دستگاه رهبری و حلقه کوچکی از افرادی که کمتر کسی آن‌ها را می‌شناسد در سیاست منطقه‌ای و پرونده غنی‌سازی حرف اول و آخر را می‌زنند. این حلقه بسته قدرت نه به کسی پاسخ می‌دهد، نه مسئولیتی در برابر نتایج فاجعه‌بار رویکرد منطقه‌ای ج.ا. می‌پذیرد و نه اجازه می‌دهد این سیاست‌ها و پی‌آمدهای ویران‌گر آن مورد ارزیابی سنجشگرانه جامعه و رسانه‌ها قرار گیرد. دوشکست بزرگ و سنگین در سوریه و لبنان در ماه‌های گذشته، با آن همه سرمایه‌گذاری و رجزخوانی، هیچ‌گاه به موضوع نقد و بررسی شفاف و عمومی تبدیل نشد.

اسرائیل روز ۱۳ ژوئن با زیر پاگذاشتن قوانین بین‌المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد و چند روز بعد هم امریکا به این جنگ پیوست. جنگ و حمله به زیرساخت‌های نظامی، ایران را در موقعیت ضعیف‌تری نسبت به گذشته قرار داد. با اعلام یک آتش‌بس شکننده، پرسش کلیدی برای آینده کشور این است که ایران چگونه می‌تواند از چرخه تکراری تنش و جنگ رهایی یابد؟

برای پاسخ به این پرسش باید از ۱۲ روز جنگ ویرانگر فراتر رفت و پرسید چگونه به جای مسیر توسعه و رفاه به میانه بحران‌های بی‌پایان منطقه‌ای پرتاب شدیم و بخش بزرگی از امکانات و منابع کشورمان را به پای ماجراجویی مکتبی ریختیم. سپاه قدس، “نابودی اسرائیل”، “مرگ بر امریکا”، راه اندازی “محور مقاومت” و گروه‌های مسلح در کشورهای دیگر، بمب‌گذاری‌ها، دشمنی با دنیا ... ما را گام به گام به سوی فاجعه کنونی هدایت کردند. ما به جای دور نگه‌داشتن هوشمندانه ایران از تنش‌های بزرگ آگاهانه به دنبال جنگ و تنش با دیگرانی رفتیم که حتا مرز مشترک هم با ما نداشتند. ج.ا. حتا پروژه پرهزینه غنی‌سازی اورانیوم را هم با سیاست‌های منطقه‌ای پیوند زد و در جستجوی تبدیل آن به سپر بلای بقای خود بود. طنز تلخ تاریخ این است رویکردی که ادعا می‌شد “بازدارنده” است و در خدمت امنیت و اقتدار، به مهم‌ترین خطر علیه موجودیت ایران تبدیل شده است.

نقد رجزخوانی‌ها و سیاست‌های مداخله‌گرانه و نابخردانه حکومت در منطقه به معنای حمایت از سیاست‌های دولت نتانیاهو، حمله نظامی به ایران، چشم فروبستن بر زورگویی‌ها و سرکوب خونین فلسطینی‌ها و کشتار مردم و کودکان بیگناه توسط ارتش این کشور در غزه و یا نادیده گرفتن پشتیبانی یک جانبه کشورهای غربی از چنین سیاستی نیست. بحث اصلی بر سر رابطه میان رویکرد ج.ا. در منطقه و منافع ملی و امنیت ایران است. مسئله این است که بدون دگرگون کردن بنیادی سیاست‌های فرقه‌ای ج.ا. صلح و آرامش پایداری هم در ایران و منطقه به وجود نخواهد آمد. ما باید بدون نادیده گرفتن سهم دیگر بازیگران تنش‌های منطقه‌ای، به گونه منصفانه و با رویکرد صلح منطقه‌ای و منافع ملی باید سهم ج.ا. را در به وجود آوردن و گسترش این کلاف درسرگم بحران‌ها بررسی کنیم.

بیش از سه دهه است که جناح‌های منتقد مانند اصلاح‌طلبان، روزنه گشایان بخشی از نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان هم هم بدون سنجشگری روایت و رتوریک حکومتی درباره منطقه و اسرائیل را به اشکال گوناگون بازتولید می‌کنند و این پرسش‌ها را از خود و از حکومت نمی‌پرسند. چرا ما باید با اسرائیل و امریکا سر دشمنی و جنگ داشته باشیم و این رویکرد چه سودی برای ایران، فلسطینی‌ها و مردم منطقه داشته است؟ گویی برای آن‌ها هم مانند حکومت این حق مسلم ماست که خواهان نابودی کشور دیگری شویم، نیروهای سپاه قدس را روانه کشورهای دیگر کنیم، در تنش‌های نظامی حضور داشته باشیم، از فراز سر دولت‌ها به مسلح کردن شیعیان و دیگر اسلام‌گرایان دست زنیم و پای آن‌ها را هم به درگیرها بکشانیم.  ما نمی‌توانیم به گونه یک سویه نقض قوانین بین‌المللی و یا تجاوز نظامی توسط اسرائیل یا دیگران را محکوم کنیم بدون آن کلمه‌ای از سیاست‌های ماجراجویانه و فرقه‌ای جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر سخنی به میان آوردیم.

از زمان اشغال سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸ و طرح شعار نابودی اسرائیل تا کنون سیاست خارجی دستگاه رهبری و دیگر نهادهای قدرت مانند سپاه در خدمت بقا و تنظیم روابط قدرت در درون نظام حکمرانی هم بوده است. غنی‌سازی پرهزینه اورانیوم بدون کاربرد مشخص در اقتصاد و یا تولید انرژی و یا سیاست‌های منطقه‌ای به بخشی از راهبرد دخالت نظامیان در سیاست و اقتصاد تبدیل شد.

اکنون زمان حسب پس‌دادن است. برای حکومتی که رویکردش در داخل و خارج با شکست کامل روبرو شده، ادامه این سیاست و شیوه حکمرانی دیگر ممکن نیست. کشور بیمار، تنها، خسته و سرخورده ما در بن‌بست است و به یک گفتگوی ملی با مشارکت همه نیروهای زنده جامعه برای ترسیم افق و تنضیمات جدید نیاز دارد.

راه کوتاه تسلیم‌شدن در برابر جامعه و مردم است. یک همه‌پرسی بر سر آینده، سمت و سوی سیاست‌های داخلی و خارجی و یا انتخابات آزاد می‌تواند برای مثال افق جدیدی در برابر ایران و منطقه قرار دهد.

ما در برابر یک انتخاب تاریخی برای بازگرداندن ایران به مسیر عقلانی توسعه و مشارکت و تبدیل کشور به بازیگر بزرگ صلح و همکاری منطقه‌ای قرار داریم.


کانال شخصی سعید پیوندی:
https://t.me/paivandisaeed


نظر خوانندگان:


■ با سلام. با قبول مخالفت جمهوری اسلامی با اسراییل، که می‌شود سیاست منطقی یا غیر منطقی یک دولت با دولت دیگری هم این سیاست را محور سیاست خارجی خود قرار بدهد و همه برنامه و ارتباطات و سیاستش حول آن تنظیم کنیم هم جور در نمیآید. سالها بسیاری از کشورهای مسلمان عربی و غیر عربی در مورد موجودیت اسراییل نظر موافقی نداشتند اما هیچ کشوری آنرا خیمه استوار سیاستهای خارجی اش قرار نداد. به همین شکل رابطه یا گفتگو با آمریکا. دولت جمهوری اسلامی چنان سیاست تنگ نظرانه و حیثیتی بر ضد آمریکا تعیین کرده که انگار تنها کشوری در دنیاست که از آمریکا ضربه و زیان دیده است. گویی در ایران هیچ کس سیاست نمی داند و فکر میکنند سیاست همان لجبازی بدون در نظر گرفتن منافع ملی است. شوربختانه سیاست‌های داخلی نیز بر همین محور لجبازی و عدم درک منافع ملی است که دنبال میشود مثل برخورد با حجاب با مشروب با تلویزیون با انترنت با ویدیو با مسجد با آزادی خواهان و روشنفکران و با... همیشه خدا دروازه سیاستشان بر همین محور لجبازی، یکدندگی و نشناختن زمان و مکان و منافع ملی بوده است.
یک مورد دیگر هم هست که سیاسیون جهان و بخصوص سیاسیون ایران نمی‌فهمند آن درک زمانی و موقعیت شناسی است. نه شاه اسماعیل و نه فتحعلیخان و نه فتحعلی شاه و نه احمد شاه و نه رضاشاه و نه محمد رضاشاه و حالا هم نه جمهوری اسلامی درک نکرده و نمی‌کنند که چه زمانی وقت عقب نشینی و اتخاذ تصمیمات تلخ برای خودشان و کشورشان است. این وقت ناشناسی هر بار زیانهای بیشتری میرساند. اگر رضا شاه موقعیت شناسی داشت و با دولتهای متحد کنارآمده بود قطعا میتوانست سیاستهای خودرا در مدت بیشتری ادامه دهد. اگر محمد رضاشاه در بزنگاه قیام سیاسی روشنفکران با جبهه ملی همکاری کرده بود و صدای مردم را شنیده بود منتظر نمیماند تا صدای انقلاب را بشنود. به همین ترتیب اگر جمهوری اسلامی درکی از روابط جهانی و زورگویی آمریکا داشت در همان فاصله زمانی شصت روزه تفاهم میکرد تا مجبور به نوشیدن جام زهر نباشد. در زمانهایی ما مجبور میشویم برای حفظ منافع ملی بر خلاف عقل و عدالت زیر بار قدرت برتر برویم ولی با هوشیاری چندوقت دیگر منافع سپرده شده خود را در بازار سیاست جهانی با دستهای پر تری خریداری کنیم.
با تشکر اکرم


■ درود بر آقای پیوندی گرامی،
این صحبتهای که تحریر می‌کنم، بررسی و نقد مطلب شما نیست؛ بلکه فقط اشاره هایی است در باره برخی نکات ذکر شده در مطلب شما برای فراتر اندیشیدن و ژرفبینی و تامّلات جویشی-پرسشی.
[ - اسرائیل روز ۱۳ ژوئن با زیر پاگذاشتن قوانین بین‌المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد - منافع ملی - اکنون زمان حسب پس‌دادن است. - گفتگوی ملی با مشارکت همه نیروهای زنده جامعه برای ترسیم افق و تنضیمات جدید نیاز دارد. - ما در برابر یک انتخاب تاریخی برای بازگرداندن ایران به مسیر عقلانی توسعه و مشارکت و تبدیل کشور به بازیگر بزرگ صلح و همکاری منطقه‌ای قرار داریم].
از پرداختن به جزئیات تاریخی و فرهنگی و غیره و ذالک علّت سیطره یابی آخوندها بر ایران و مردمش که مثنوی هفتاد من میشود، صرف نظر میکنم فعلا؛ زیرا در اینجا لزومی به گفتن آنها نیست. ما با واقعیّتی استخوانسوز و عریان روبروییم که باید شفّاف در برابر آن، صف آرایی کرد، پیش از آنکه واقعیّت حاکم، جنازه تک تک ما را در برابر خودش ردیف کند!
همه ما میدانیم که حکومت فقاهتی، حکومت ایدئولوژیکی-مذهبی با چفت و بستی توتالیتری است. و از تقریبا نیم قرن پیش تا همین الان مدام به نابودی اسرائیل، شعار داده و روضه خوانده است. محال است در طول این فاصله نیم قرنه، کسانی بتوانند ثانیه ای، دقیقه ای، ساعتی، روزی را سراغ داشته باشند که حاکمان فقاهتی در نابودی اسرائیل و مردمش، رجزخوانی نکرده باشند. آنقدر که حضرات در نابودی اسرائیل، همّت الهی به خرج داده اند در رسای اسلام عزیزشان، تره گندیده نیز خورد نکرده اند!.
من یا هر کسی دیگر، اگر خودش را به جای اسرائیل و مردمش بگذارد و نیم قرن تمام، فقط از صبح تا شب، روضه های تهدیدی و کشتاری و خون به پا کردن بشنود و تجربه کند و تنش بلرزد مدام، آنگگاه باید پرسید که چقدر میتوان این وضع را تحمّل و سکوت کرد؟ بالاخره دیر یا زود، کفر آدم در می آید و دست به اقدامی میزند. مگه اینطور نیست؟. اینکه شما نوشته اید «اسرائیل، خلاف قوانین بین المللی دست به تجاوز نظامی به ایران زد » در دادگاه صالح، حرف شما ابطال است و پذیرفته نمیشود، نه به این دلیل که من میگویم؛ بلکه دقیقا به دلیل مفاد همان قوانین بین المللی و حقوق ملّتها. شما اگر در خیابان بدون هدف خاصی گردش کنید و یک نفر ناگهان به شما حمله کند و شما در صدد دفاع از خودتان بر آیید و واکنش شما باعث شود که شخص مهاجم، کشته شود، جنابعالی به هیچ وجه من الوجوه، «مُجرم و قاتل» محسوب نمیشوید و در دادگاه نیز صد در صد تبرئه خواهید شد. این قانون در سراسر کشورهای دنیا معتبر است. دفاع از خود، هرگز جُرم محسوب نمیشود. این صحبت من به معنای دفاع از سیاستهای شخص نتانیاهو و نادیده گرفتن حقوق مسلّم فلسطینیان نیست؛ بلکه دیدن واقعیّتها در بیرون از چارچوبهای عقیدتی/ایدئولوژیکی/مذهبی و امثالهم است. در حقیقت، بی میانجی دیدن پدیده، بدون حُب و بُغض بدانسان که هست؛ نه بدانسان که متُهم میشود.
حکومت اسلامی آخوندها و اعوان و انصار آنها به هیچکس حساب پس نخواهند داد، سوای الله. این موضوع را بارها و بارها از زبان زمامداران ریز و درشت حکومت فقاهتی شنیده و خوانده ایم. مگر سوای این بود که خامنه ای علنا گفت که مردم ایران، حقّ انتخاب کردن ندارند؛ زیرا «صغیر» هستند و من «ولی آنها»؟. آیا شما در جایی خوانده و دیده یا شنیده اید که انسان بالغ و ولی برای کارهایی که میکند به اشخاص صغیر، حساب پس داده باشد؟. مسئله بر سر این است که حکومت آخوندی برای اجرای کارها و تصمیمات و اقدامهایی که میکند، هیچگاه از مردم ایران، پرس و جو نمیکند؛ بلکه طبق مفاد ایدئولوژی حکومتی و نصوص قرآنی و احادیث اسلامی و خزعبلات الهی اقدام میکند و به هیچ احدی نیز حساب اعمالش را پس نمیده و مسئولیّت نیز در فرهنگ لغت آنها به معنای «بیلمیرم» است؛ زیرا بر این عقیده اند که فقط «الله»، صلاحیّت قضاوت کردن دارد؛ نه بشر خاکی. این مسئله، آنقدرها هم که ما تصوّر میکنیم، آسان و پیش پا افتاده و رجزخوانی ساده نیست؛ بلکه معضلی است به قدمت و کهنگی تاریخ اسلامیّت. و امّا منافع ملّی. همه ما میدانیم که حکومت فقاهتی از کلمه ملّی به همان اندازه نفرت دارد که خامنه ای از نتانیاهو. بحث ملّی، مبحث کسانیست که مردم ایران را در جامعیّت وجودی در نظر میگیرند بدون هیچ تبعیض و تمایزی؛ نه اینکه در کندوی اعتقادات اسلامی؛ آنهم فقط شیعه اثنی عشری. بحث ملّی در قامت و خلعت جمهوری اسلامی از روز اول، اصلا و ابدا وجود نداشت و جزو مباحث مکروهه محسوب میشود. خامنه ای و اعوان و انصارش حاضرند نه تنها ایران؛ بلکه کل جهان را در پای اسلامیّت نوع شیعه، ذبح اسلامی کنند تا «اسلام نوع خامنه ای و خمینی و شرکا» ابدی بماند. بنابر این بحث از منافع ملی در چارچوب ایدئولوژی و مذهب و مانیفست اسلامی، خبط مبحث است و بیراهه روی به صحرای کالاهاری.
شما صحبت از مشارکت همه نیروها میکنید. من میپرسم که کدام نیروها؟ نیروهایی که نزدیک به نیم قرن است به زرّادخانه های تهاجمی علیه یکدیگر مجهّزند و شبانه روز از طریق شبکه های مختلف اجتماعی و امکانهای اینترنتی و مطبوعات فقط به همدیگر میتازند و میتازند و پوست از سر همدیگر میکنند؟. کدام نیروهها؟. مخرج مشترک این نیروها، چیست؟. حول و حوش کدام پرنسیپهای ملّی باید گرد هم آیند و به رعایت پرنسیپها وفادار بمانند و رادمنشانه، مسئولیّت، گفتارها و کردارها و رفتارهای خود را به عهده بگیرند؟. کجایند نمایندگان این نیروهای مثلا ملی گرا؟. نام و هویّت و برنامه واحد آنها در کجا قید شده است؟. اگر بحث شعار دادن باشد که ما ایرانیها تا امروز ثابت کرده ایم که تنها قهرمان ازلی – ابدی شعار دهی هستیم. امّا اگر بحث اقدام و کاری کارستان کردن برای وطن و مردمش باشد، آنگاه این گوی و این میدان، پهلوانان دلاور به پیش!
ایرانیان بارها و بارها از دوران مشروطیّت در برابر بسیاری از «امکانهای تاریخی برای انتخاب» قرار گرفتند، ولی ایستادن در برابر موقعیّت تاریخی به معنای «داشتن بینش تاریخی» نیست. برای درک و فهم موقعیّت تاریخی باید حتما بینش تاریخی داشت تا بتوان «هنگام اندیشی تاریخی» را دریافت و گوارید و سپس به اقدام کردن همّت کرد. مشکل کلیدی تمام گرایشهای عرصه سیاست ایرانی از مخالفین حکومت فقاهتی گرفته تا مطیعان حکومت فقاهتی و همان اصلاح طلبان کذّایی [حقیقت را چگونه می توان اصلاح کرد!؟] در این است که هیچ گرایشی، «بینش تاریخی» ندارد. بینش تاریخی را نمیتوان با خواندن و اطّلاع گسترده داشتن از تاریخ یک ملّت به دست آورد؛ بلکه خیلی ساده از راه شناخت پیش پا افتاده ترین مُعضلات و مشکلات و مسائل باهمزیستی که گرهگاه تداوم آنها را در هر شرایط و وضعیّتهای سیاسی و حکومتی رقم میزنند. -مسیر عقلانی به عقلانیّت کاربردی و ذهنیّت آزاد اندیش منوط است. امّا ذهنیّتی که در بند اصول مذهبی و ایدئولوژیکی و متابعتی و مقلّدی و امثالهم است، عقلانیّتش همیشه جنبه ابزاری دارد برای توجیه و به کرسی نشاندن اصول و مفاد اعتقادات شخصی و جمعی و امّتی و گروهی و امثالهم.
در هر صورت خیلی مختصر بگویم. برای ساختن ایرانی آزاد و آباد باید آموخت که چگونه میتوان از درگیریهای جنجال آمیز گرایشها و تشکیلات متخاصم به گستره اندیشیدن در باره شالوده ها و داربستها و پرنسیپها و اصول توانمند شد و گام گذاشت و شخصیّتها و رجال و کشورآرایانی را پیدا کرد که هنر باهم‌آزمایی و باهماندیشی و باهمایی و همبستگی و میهندوستی و مردمدوستی را گوهر اعتباری و ارز معتبر کار مشترک خودشان بدانند و پیشرفت ایران و سرفرازی مردم آن را فراتر از تمام علقه های شخصی و اعتقاداتی خود بدانند.
شاد زیید و دیر زیید! فرامرز حیدریان


■ با سلام اکرم عزیز سپاس از یادداشت شما. من به بخش های مهمی از نوشته شما همدل هستم. نکته‌ای که درباره زمان شناسی نوشتید هم بسیار مهم است. حکومت‌های بسته به خاطر نظام تصمیم‌گیری محدود و عمودی از امکان همفکری و استفاده از خرد جمعی محروم می‌شوند. هم زمان دست اندرکاران در حکومت‌های بسته کمتر با واقعیت اجتماعی آن گونه که وجود دارد در رابطه هستند. ج ا در این سال ها فرصت های زیادی را برای رسیدن به توافق خوب از دست دارد و رقبای او توانستند با برنامه ریزی اندک اندک زیر پایش را خالی کنند. زمانی به نظر می‌رسید نیروهای نیابتی به عنوان سد بازدارنده مانع اصلی حمله نظامی اسرائیل یا امریکا به ایران است زمانی که حزب‌الله در لبنان شکست خورد و حکومت سوریه سقوط کرد آنها نفهمیدند که جرخش مهمی در حال شکل گیری است ... آنها در یک کلام صدای پای فاجعه را نشنیدند.
نظر شما درباره لجاجت در دشمنی با امریکا یا اسرائیل هم درست است. ما اگر به دلایل تاریخی یا ایدئولوژیک نمی خواستیم با این دو کشور دوست هم باشیم می توانستیم رابطه محدود و حداقلی داشته باشیم فقط برای پرهیز از تنش و بیشتر به امر توسعه بپردازیم بی سر و صدا و جنجال. اما یکی از دو پای ایدئولوژیک حکومت در خارج از کشور بود و این انتخاب بد ما را به سراشیبی سقوط کشاند ...
با احترام و مهر س پیوندی


■ جناب فرامرز حیدریان عزیز سپاس از اینکه زمانی را صرف خواندن متن من و برخورد به آن کردید. درباره خصوصیات ایدئولوژیک حکومت من با شما هم سخن هستم و شاید این اصلی ترین عامل سیه روزی های ما در 4 دهه گذشته باشد. من اصلا به دیالوگ ملی با شرکت حکومت خوشبین نیستم آنها نه می خواهند و نه فرهنگش را دارند و کدهای آن را می شناسند. درباره اپوزیسیون مشکل ما تا حدودی همانی است که نوشتید هنر اصلی ما پراکندگی ملی است. امید من به جامعه مدنی و شخصیت های فرهنگی و مدنی و دانشگاهیان و فرهیختگان است که شاید پیشگام این گفتگوی ملی برای ترسیم یک افق جدید در برابر جامعه است... ما برای گفتگوی ملی به افرادی نیاز داریم که به دنبال قدرت برای خودشان نباشند و بخواهند قدرت را در همگرایی و پروژه مشترک تعریف کنند... نوشته شما بسیار خواندنی بود.
با احترام و مهر س پیوندی


■ دوست عزيز جناب آقای پيوندی
اگر آن زمان كه ديدار حضوری داشتيم و جنگ دوازده روزه هنوز اتفاق نيفتاده بود، از من سوال می‌كرديد كه راه حل من برای بيرون رفت از اين بن بست سياسی چيست، بی‌درنگ پاسخ من رفراندوم بود. اما اكنون شرايط به غايت تغيير كرده و تقاضای رفراندوم يا به يك شعار اتوپيايی تيديل شده و يا در بدترين حالت حربه‌ای در دست اصلاح‌طلبان كه می‌خواهند به هر طريق ممكن از سقوط رژيم جلوگيری كنند. در حال حاضر و با كمال تاسف سياست رژيم بر خطی قرار گرفته كه از آغاز دوره سوم جنگ اسراييل و ايران و حمله مجدد آمريكا به ايران و اين بار با حمايت كامل قدرت های اروپايی پرهيزی نيست. شايد اين جنگ ناگزير و تلخ پيش رو اسباب آن را فراهم كند كه مردم ريشه اين حكومت فاشيستی را بزنند ولی اين كار تنها با ياری و همگامی نيرو های مدنی، سياسی و نيز نيروهای نظامی ممكن است، كه اين مشكل اصلی ماست و اميدی هم در چشم انداز نيست. شما و نيز آقای حيدريان بر ضعف و پراكندگی نيرو های اپوزيسيون انگشت گذاشتيد و من نيز به جز تاييد حرف شما چيز ديگری ندارم اضافه كنم. اين مشمول همه نيروهای چپ و يا چپ سابق كه لباس جمهوری خواهان به تن كرده اند می شود و به نظر من ديگر بايد كه از اين نيروها به كلی قطع اميد كرد، اما در عين حال بارقه هايی از اميد در همه جا هست، از جمله جوانانی كه اين سو و آن سوی در تلاش هستند تا به نسل خود و نسل قبل از آنها (همان نسل زد معروف) كمك كنند كه نظمی نوين و آينده بهتری را برای خود رقم بزنند. حال سوال اين است كه نسل پيشين چپ، يا جمهوری خواه چگونه می تواند به اين كار مهم كمك كند؟ من اين پيشنهاد را قبلا هم داده ام و برای آن به اندازه كافی هم فحش خورده ام: به نظر من شايسته ترين كاری كه نيروهای چپ و جمهوری خواهی كه به نسل ما تعلق دارند می توانند انجام دهند انحلال سازمان های خود و بازنشستگی سياسی خود است تا جا برای نيرو های تازه نفس باز گردد. مودبانه ترين پاسخی هم كه در رابطه با اين پيشنهاد گرفته ام اين است كه “آنچه جوان در آينه بيند پير در خشت خام”. حال آينه ای كه جوانان ما در آن می نگرنند، به اينترنت، هوش مصنوعی، و نظريه های جديد علمی مجهز است و خشت خام من نوعی اگر مجموعه آثار گرد گرفته لنين نباشد حداكثر چيزی در حد كتا ب های هانا آرنت است كه به سال های شصت و هفتاد ميلادی بر می‌گردد. ناگزير خيل انبوهی از بار انديشگی سياسی بر دوش محققان و روشنفكران دانشگاهی می‌افتد، كه خود شما هم به اين مطلب اشاره كرده‌ايد.
با احترام و سپاس از مطلب خوب و روشنگرتان
وحيد بمانيان


■ مُجدّدا درود بر آقای پیوندی گرامی، سپاس از مهر شما.
عرض شود که مسئله کشورداری و مُعضل اسلامیّت و آخوندها و کسانی که به طور کلّی علایق و دلبستگهی عاطفی و اعتقادی به اسلامیّت دارند، معضلیست در جامعه ایرانی که نه میشود آن را نادیده گرفت، نه حذف و سر به نیست کرد. مشکل مردم ایران به طور کلّی با اسلامیّت و طیف مسلمان در این است که «شمشیرش» را باید کلّا کنار بگذارد تا بتوان آنها را به رسمیّت شناخت. معمولا کسانی به شمشیر متوسّل می‌شوند، آشکارا ثابت میکنند که به اندیشیدن توانمند نیستند و با کاربست شمشیر و خونریزی میخواهند به مقاصد خودشان برسند. فراموش نکنید که اسلام با به قدرت رسیدن و حاک شدن حکومت اسلامی به ایران نیامد؛ بلکه قدمت اسلامیّت در ایران بیش از هزار و چهارصد سال است که در اقصا زمینه های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و هنری و مخصوصا تعلیم و تربیتی، نقش داشته است و همواره خودش را در گستره فرهنگ ایرانیان با تبلیغ و ترویج ،منفوذ و موثّر، فعّال کرده است.
گسستن از اسلام هیچوقت با حذف فیزیکی یا معنوی اسلام، ممکن نیست و کلّا نتایج خلاف به بار می آورد. کوشش باید این باشد که در اسلامیّت، «گشایشهای فکری و سنجشی» ایجاد کرد و چنین کاری نه تنها از راه نقد صحیح اسلامیّت، بلکه از لحاظ سیاسی نیز باید به «خلع شمشیر» اسلامیّت مختوم شود. آنگاه است که میتوان با مسلمانان جامعه ایرانی از راه گفت و شنودهای انگیزشی به همکاریهای همه جانبه امیدوار بود و نقش آنها را از حالت «تخریبی/خشونتی/نفرت آلودی» به دامنه باهمآزمایی و همبستگی و برای همدیگر بودن سوق داد و ترغیب و تشویق کرد. تا زمانی که مسلمانان ایرانی به تقدیس شمشیر و «اقتلو» تکیه میکنند؛ خواه ناخواه، هیچگونه «دیالوگی» مابین دیگراندیشان و دیگرمعتقدان با مسلمانان صورت نخواهد گرفت؛ زیرا از دید مسلمانان، آنها در زمره کفّار و مفسدان و منافقان و امثال این اتّهامات شناخته شده قرار میگیرند و قتل آنها واجب قلمداد می‌شود.
بنابر این حادّترین مُعضل جامعه ایرانی، «اسلامیّت» به ذات خودش نیست؛ بلکه کاربست «شمشیر خونریز» اسلام است که موجب تمام اختلالات اجتماعی و کشوری و منطقه ای و جهانی شده است. برای گرفتن شمشیر از دست اسلامیّت نمیتوان «شمشیر» به دست گرفت؛ زیرا معامله به مثل است و بی نتیجه. تنها راه این است که طیف مسلمانان را با تمایلات رفتاری مختلف از رادیکال گرفته تا مداراکن در حلقه «خلع سلاح» گذاشت و همزمان از هر گونه تلاش آنها که سمتگیری شمشیر کشی و شمشیر تقدیسی باشد با تکیه به پرنسیپ «آزادی» ممانعت کرد؛ وگر نه با نصیحت و توصیه و حتّا روشنگری نمیتوان بر بخش به شدّت رادیکال و خونریز پتانسیلهای شمشیر کشی اسلام چیره شد.
در حالت فعلی حکومت فقاهتی برای ایرانیان تا جایی که من تدقیق شده ام به رویدادها و تاریخ معاصر و تجربیات جهانی بر این نظرم که ۱- یا طیف آنانی که فعلا مصدر کار هستند با آگاهی و مسئولیّت تام؛ مخصوصا از این شکست خفّت بار جنگ دوازده روزه درس می‌گیرند و مجلس فعلی را لغو اعلام می‌کنند و شرایط را برای انتخابات آزاد مهیّا میکنند تا مردم بدون هیچ هراسی به میدان بیایند و تصمیم بگیرند. ۲- یا اینکه طیف مخالفان سیستم فقاهتی بالاخره خصومتهای زنگار گرفته شان را کنار میگذارند و با گشوده فکری توام با مسئولیّت در قبال اصل سنجشگری متعهد میشوند و برای واپس راندن متصدّیان فقاهتی همکاری دلاورانه میکنند و با پشتیبانی دولتهای بیگانه و همچنین تکیه به همکاریهای مردم، عملا به سمت و سوی خلع قدرت از طیف حاکمان وقت بدون هیچگونه خونریزی و انتقامخواهی، اقدام میکنند . 3- یا اینکه وضع فعلی که از نیم قرن پیش تا کنون بر ایران و وضعیّت اپوزیسیون حاکم است، همچنان دوام می آورد و آنگاه است که قدرتهای بیگانه نسبت به منافع خودشان وارد معاملات و ساخت و پاختهای سیاسی- دیپلماسی میشوند و سرنوشت ایران و مردمش را رقم می‌زنند.
بنابر این همانطور که خودتان نوشته اید و من نیز تاکید کرده ام، ما در برابر «یک وضعیّت تاریخی» ایستاده ایم که سرنوشت امروز و فردای هم خودمان و هم آیندگان را تعیین می کند. غفلت کردن از «اقدام به هنگام» به معنای شکست هولناک و فاجعه بار «استعداد و توانمندی و آگاهی و هنر و تجربه و درایت و هوش و ذکاوت ایرانیان» است؛ یعنی ایرانیانی که هنوز قلبشان و وجدانشان برای مام وطن و مردمش می‌تپد.
شاد زیید و دیر زیید! فرامرز حیدریان


■ سلام و این بار بهتر است عرض ادبی هم به ساحت دوست محترم جناب حیدریان و البته باقی دوستان داشته باشم. راستش اسلام سالهاست شمشیرش را غلاف کرده و به کلاسهای فقاهتی عقب نشسته است. اگر گاهی اخگری یا شعله‌ای در جایی هم به انبار باروت و یا که افتاده باشد قطعا کبریتش را آمریکا زده است مثل طالبانی‌ها یا داعش‌ها.
در اکثریت تقریبا مطلق کشورهای اسلامی دیگر جای پای سیاستهای دینی یا ابدا دیده نمیشود و یا کورسویی است که سعی در خودنمایی دارد اما در قد و قامتش نیست. این وسط فقط مذهب شیعه است که هنوز فریادهای خون بر شمشیرش که گویی پیروز است و در برابر هر شکستی هم با همین ادعا و اکثرا نوحه بانگ پیروزی سر می‌دهد.
خوشبختانه تجربه نکبت بار و فاجعه آمیز سیاست های دینی این طیف هم شیعیان را از خود چنان ناامید کرده است که واقعا همچون قیام پاریس در عهد دوگل صربحا آمالهای جامعه را منکر شده و به دنبال زیستی نو و سیاستی تازه رآمده اند. جای آن رجل انگلیسی که فریاد زد سیاست را کشتیبان دیگری آمده همینجا همین صدا را از حلقوم جوانان ایران میشنویم که گوشی برای شنیدن نوحه های شکست ندارد و میخواهد طبل پیروزی بشنود و مرغ حق به پرواز در آورد.
پس هیچ نگرانی از حکم دین و دیت خواهی نیست. اما راجع به اوپوزیسیون هم بی امید و بی اعتماد نباشید هم چپ ها زنده‌اند و هم راستها اگرچه در پیله خود سرگرم رشدند و روزی که البته نزدیک هم هست به میدان خواهند آمد. توصیه می‌کنم در عین حفظ مرزبندی عقیدتی خود دیگران را هیچ ننگارید که خود تفرقه‌اندازی است. امروز روز انحاد همه ایرانیان از هر سنخ و گروه و حزبی است نه روز تمسخر و راندن. راه همه باز و جهت راه فقط سرنگونی و گذر از حاکمیتی است که به پیری خود رسیده و نوبت فروافتادنش هست. حتی مذهبی ها هم خوش آمدند اگرچه بدانیم که کارکردش را از دست داده است.
یاهو اکرم


■ آقای حیدریان گرامی. با دیدگاه شما موافقم، مخصوصا آنجا که نوشته‌اید: «کوشش باید این باشد که در اسلامیّت، «گشایشهای فکری و سنجشی» ایجاد کرد و چنین کاری نه تنها از راه نقد صحیح اسلامیّت، بلکه از لحاظ سیاسی نیز باید به «خلع شمشیر» اسلامیّت مختوم شود»”.
مشکل اما آنجاست که هموطنان مذهبی ما، تلاش ناچیزی برای انطباق خوب با جهان مدرن و متغییر دارند. من با بسیاری از آشنایان مذهبی خود کوشیده‌ام یک بحث متین و محترم و مستدل را جلو ببرم. نتیجه بسیار ناچیز بوده است. آن شهامت فکری و استدلال منطقی و حتی عقل سلیم، کمتر به چشمم خورده است. حق با شماست که اسلام در ایران ریشه دارد و بدون همکاری مذهبیون نمی‌توان کشور را به جلو برد. اما بن‌بست و تناقض در این است که نه “بدون اسلام” می‌شود جلو رفت و نه “با اسلام”. تجربه شما جز این است؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان







نظر شما درباره این مقاله:







واکنش عبدالحمید به موج افغانستانی‌ستیزی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:18

واکنش عبدالحمید به موج افغانستانی‌ستیزی







نظر شما درباره این مقاله:







نفوذ واقعی در سطوح بالاست، نه در میان مهاجران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 11:12

نفوذ واقعی در سطوح بالاست، نه در میان مهاجران







نظر شما درباره این مقاله:







خسارات حملات به ایران را چگونه باید ارزیابی کرد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:37

خسارات حملات به ایران را چگونه باید ارزیابی کرد


الیوت ای. کوهن / نشریه آتلانتیک

در ماه اوت ۱۹۴۱، دولت بریتانیا با گزارشی تحلیلی مواجه شد که چندان خوشایند نبود. نویسنده آن اقتصاددانی به نام دیوید مایلز بن‌سوسان-بات بود. بررسی دقیقی از عکس‌های هوایی نشان می‌داد که فرماندهی بمب‌افکن نیروی هوایی سلطنتی در هدف‌گیری مواضع آلمان و فرانسه با مشکل مواجه است؛ در واقع، تنها یکی از هر سه خلبانی که مدعی بودند هدف را بمباران کرده‌اند، بمب‌های خود را در شعاع پنج مایلی از محل مورد نظر انداخته بودند. این گزارش که بعدها به «گزارش بات» معروف شد، نقطه عطفی در تاریخ «ارزیابی خسارات بمباران» یا همانطور که امروزه آن را «ارزیابی خسارات نبرد» می‌نامیم، به شمار می‌رود

این اصطلاح فنی و تخصصی بار دیگر وارد گفتمان عمومی شده است، آن هم به‌دلیل بحث‌های بر سر میزان اثرگذاری بمباران سه سایت هسته‌ای ایران در تاریخ ۲۲ ژوئن از سوی ایالات متحده. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، مدعی شد که بمب‌های آمریکایی برنامه هسته‌ای ایران را «نابود کرده‌اند». اما ارزیابی اولیه‌ای که در ۲۴ ژوئن از سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) به بیرون درز کرد، از وارد آمدن خساراتی جزئی خبر می‌داد. پس باید به کدام روایت اعتماد کرد؟ آیا مدافعان حمله هوایی، بار دیگر وعده‌ای بزرگ داده‌اند که محقق نشده است؟

در این‌جا مروری تاریخی لازم است؛ مروری که بر تجربه شخصی نویسنده نیز متکی است. بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳، من مسئولیت مطالعه نیروی هوایی ایالات متحده درباره جنگ اول خلیج فارس را بر عهده داشتم. در این روند آموختم که ارزیابی خسارات نبرد (BDA) بر سه عامل متکی است: نوع مهماتی که استفاده شده، دقت و ویژگی‌های هواپیمای حامل این مهمات، و در نهایت نوع خسارتی که وارد آمده است.

در میان این سه عامل، دقت از همه مهم‌تر است. در جنگ جهانی دوم، برای نخستین بار بمب‌های هدایت‌شونده در نبرد به‌کار رفتند. در سپتامبر ۱۹۴۳، آلمانی‌ها با استفاده از بمب‌های گلایدر کنترل‌شونده با امواج رادیویی، توانستند رزم‌ناو ایتالیایی روما را که در حال تسلیم شدن به متفقین بود، غرق کنند. آمریکایی‌ها نیز سامانه‌هایی مشابه توسعه دادند و به موفقیت‌هایی دست یافتند، گرچه هیچ‌کدام به آن اندازه چشمگیر نبودند. در سال‌های پس از جنگ، سلاح‌های هدایت‌شونده با دقت بالا به‌تدریج در زرادخانه‌های مدرن جایگاه برجسته‌تری یافتند. ایالات متحده در جریان جنگ ویتنام بیش از ۲۴ هزار بمب هدایت‌شونده با لیزر به کار برد، و در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ نیز حدود ۱۷ هزار عدد از این نوع سلاح استفاده کرد. از آن زمان تا کنون، این تسلیحات پیشرفت چشمگیری داشته‌اند و در طول ۳۵ سال گذشته، چیزی که به آن «دقت روتین» گفته می‌شود، توانایی هواپیماها در هدف‌گیری اهداف سخت و مدفون را به‌شکلی چشمگیر افزایش داده است.

مهمات ویژه طراحی‌شده برای چنین اهدافی نیز پیشرفت چشمگیری داشته‌اند. در جنگ جهانی دوم، بریتانیا بمبی شش‌تنی به نام «تل‌بوی» (Tallboy) ساخت که برای حمله به اهداف خاص طراحی شده بود، از جمله پناهگاه‌های بتنی زیردریایی‌های آلمانی در فرانسه اشغالی. این بمب‌ها توانستند ترک‌هایی در برخی از این سازه‌های بتنی ایجاد کنند، اما نتوانستند هیچ‌کدام را به‌طور کامل نابود کنند؛ بخشی از این ناکامی به‌دلیل آن بود که این بمب‌ها «کور» بودند و فاقد هدایت‌پذیری دقیق بودند، و بخشی نیز به این خاطر که فناوری تقویت کلاهک‌های جنگی در آن زمان هنوز ابتدایی بود.

در جریان جنگ اول خلیج فارس، ایالات متحده به‌سرعت بمب نفوذی و ضدپناهگاه GBU-28 را با وزن ۵۰۰۰ پوند طراحی کرد؛ با این حال تنها دو فروند از آن به کار رفت که تأثیر آن‌ها نیز چندان روشن نبود. اما در سال‌های پس از آن، نیروی هوایی آمریکا و اسرائیل، به‌ویژه، به کلاهک‌های تقویت‌شده‌ای برای بمب‌های ۲۰۰۰ پوندی مانند BLU-109 دست یافتند که می‌توانند اهداف بسیار عمیق را مورد اصابت قرار دهند – و به همین دلیل است که، برای مثال، اسرائیلی‌ها توانستند شمار زیادی از فرماندهان حزب‌الله را در پناهگاه‌هایی که ظاهراً امن بودند، هدف قرار دهند و بکشند.

نوع هواپیمایی که بمب‌ها را پرتاب می‌کند، می‌تواند بر دقت انفجارها تأثیر بگذارد. برای مثال، بمب‌هایی که با ردیابی بازتاب لیزر به سمت هدف هدایت می‌شوند، در صورتی که ابری بین هواپیما و هدف قرار گیرد یا اگر لیزر به هر دلیل قفل خود را روی هدف از دست بدهد، ممکن است «کور» یا بی‌اثر شوند. بمب‌هایی که به مختصات جی‌پی‌اس متکی‌اند، از نظر تئوریک امکان دارد دچار اختلال شوند. همچنین، هواپیماهایی که هدف شلیک پدافند دشمن قرار می‌گیرند، معمولاً در پرتاب بمب دقت کمتری دارند، زیرا مجبور به مانورهای گریز هستند که خود مانع از هدف‌گیری دقیق می‌شود.

اما پرسش واقعاً پیچیده‌تر، مربوط به اثرگذاری حملات است. برای نمونه، بمب‌های هدایت‌شونده دوره جنگ ویتنام، قادر به انهدام پل‌ها در شمال ویتنام بودند و چنین کاری را هم انجام دادند. اما در بسیاری از موارد، مهندسان ویتنامی با ساختن «پل‌های زیرآبی» که کامیون‌ها را قادر می‌ساخت در عمقی به‌اندازه محور چرخ در آب از رود عبور کنند، مقابله کردند. نتیجه این حملات نه قطع مسیر، بلکه صرفاً ایجاد زحمت و تأخیر بود.

در مقابل، در جنگ اول خلیج فارس، ایالات متحده و متحدانش به مدت یک ماه، نیروهای عراقی را که در امتداد مرز کویت سنگر گرفته بودند، عمدتاً با بمب‌های کور و توسط هواپیماهای «هوشمندی» مانند اف-۱۶ بمباران کردند. در تئوری، رایانه هدف‌گیری این هواپیماها قادر بود بمب‌های هدایت‌نشده را با دقتی نزدیک به بمب‌های لیزری پرتاب کند. اما در عمل، شلیک‌های زمینی و پرتاب بمب از ارتفاع بالا، اغلب باعث خطای خلبانان می‌شد. وقتی تیم‌های ارزیابی شروع به بررسی تانک‌های عراقی در مناطق تحت کنترل نیروهای آمریکایی کردند، دریافتند که بسیاری از این تانک‌ها در واقع آسیبی ندیده‌اند.

اما این تنها نیمی از ماجرا بود. خدمه‌ تانک‌های عراقی تا آن اندازه از قدرت هوایی آمریکا مرعوب شده بودند که از تانک‌های خود فاصله می‌گرفتند، و تانک‌هایی که یک ماه بی‌حرکت مانده و تعمیر یا نگهداری نشده‌اند یا بر اثر انفجارهای نزدیک دچار ضربه و جابه‌جایی شده‌اند، عملکرد خوبی ندارند. به عبارت دیگر، اثرات عملکردی و غیرمستقیم بمباران‌ها بسیار بیش‌تر از خسارات مستقیم و فیزیکی آن‌ها بود که در نگاه اول ناامیدکننده به نظر می‌رسید.

بسیاری از نقدهایی که به بمباران وارد می‌شود، اهمیت همین پدیده را نادیده می‌گیرند. برای مثال، بمباران گسترده شهرها و صنایع آلمان در طول جنگ جهانی دوم تا ماه‌های پایانی جنگ باعث توقف کامل تولیدات نظامی نشد، اما آثار غیرمستقیم و کارکردی آن بسیار گسترده بود. منحرف شدن منابع آلمان به سمت پدافند هوایی و تولید سلاح‌های انتقامی، و نابودی نیروی هوایی جنگنده آلمان (لوفت‌وافه) در آسمان رایش سوم، نقش بزرگی در زمینه‌سازی پیروزی متفقین ایفا کرد.

در سطح خرد، ارزیابی خسارات جنگی (BDA) می‌تواند بسیار گیج‌کننده باشد. برای مثال، در سال ۱۹۹۱، وجود حفره‌ای از انفجار بمب در پناهگاه تقویت‌شده‌ای برای هواپیماهای عراقی اطلاعات چندانی به تحلیلگران نمی‌داد. آیا بمب واقعاً از لایه‌های متعدد بتن و سنگ عبور کرده بود یا آن‌که پس از ورود، مسیرش را به سمت بالا منحرف کرده و شاید اصلاً منفجر نشده بود؟ آیا هنگام اصابت، چیزی در داخل پناهگاه وجود داشت؟ و اگر بله، چه آسیبی دید؟ آیا ممکن است عراقی‌ها هواپیماهای خود را عمداً به پناهگاه‌هایی منتقل کرده باشند که قبلاً بمب‌خورده بودند، با این فرض که صاعقه (بمب) دوبار به یک نقطه نمی‌زند؟ همه این‌ها سؤالاتی هستند که بدون حضور فیزیکی در محل، پاسخ دادن به آن‌ها دشوار — و البته نه ناممکن — است.

اما در مورد وضعیت کنونی: ارزیابی خسارات نبرد (BDA) فرایندی زمان‌بر است، و به همین دلیل، یادداشت محرمانه‌ای که در ۲۴ ژوئن از سازمان اطلاعات دفاعی (DIA) درز کرد، بر پایه داده‌هایی اولیه و ناقص تهیه شده بود. مطالعه‌ای که من در آن زمان سرپرستی می‌کردم، حتی یک سال پس از پایان جنگ هنوز در حال بررسی BDA بود. البته امروز ممکن است روندها سریع‌تر باشد، اما همچنان لازم است انواع مختلف اطلاعات با یکدیگر تلفیق شوند: تحلیل تصاویر، ارتباطات شنودشده، داده‌های اطلاعاتی مبتنی بر سنجش و شناسایی امضاها (مانند نشست زمین بالای سازه‌ای فروریخته)، و البته اطلاعات انسانی و منابع دیگر. هر کارشناس (و هر خبرنگاری که زحمت مشورت با یکی از آن‌ها را به خود بدهد) می‌داند که بازه زمانی دو روزه برای صدور یک قضاوت سنجیده، به‌شدت ناکافی است. از منظر عملی، گزارش سازمان اطلاعات دفاعی فاقد ارزش واقعی بود.

با این حال، یک تخمین آگاهانه می‌تواند نشان دهد که ارزیابی ارتش آمریکا مبنی بر وارد شدن آسیب جدی به برنامه هسته‌ای ایران، در واقع درست بوده است. بمباران آمریکا نقطه اوج یک کارزار دوازده‌روزه بود که توسط اسرائیل آغاز شد؛ کارزاری که طی آن بسیاری از تأسیسات هسته‌ای هدف قرار گرفتند و دست‌کم ۱۴ دانشمند هسته‌ای ترور شدند. مسئله اصلی، صرفاً یک حمله آمریکا نیست، بلکه اثر تجمعی این عملیات‌ها بر کل اکوسیستم هسته‌ای ایران است، که شامل تأسیسات ماشین‌کاری، آزمایش و طراحی نیز می‌شود.

بستر عملیاتی بمب‌افکن‌های آمریکایی در این حمله کاملاً ایده‌آل بود — هیچ نیروی هوایی ایران برای مقابله با بمب‌افکن‌های B-2 از زمین بلند نشد، و احتمالاً حتی متوجه حضور آن‌ها نیز نشد. همچنین، پدافند زمینی مؤثری هم وجود نداشت. این هواپیماها متعلق به پیشرفته‌ترین نیروی هوایی جهان بودند و از پیشرفته‌ترین سامانه‌ها برخوردارند. بمب‌های به‌کار رفته نیز، به‌ویژه ۱۴ فروند GBU-57، بسیار بزرگ بودند — هرکدام ۱۵ تُن وزن داشتند، یعنی بیش از دو برابر بمب‌های تل‌بوی (Tallboy) — و به هدایت دقیق و کلاهک‌های سخت‌شکن و نفوذگر مجهز بودند. اهداف این حمله، سال‌ها زیر نظر دقیق سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بودند — احتمالاً سایر کشورهای غربی نیز در این رصد اطلاعاتی نقش داشته‌اند — و کاملاً شناخته‌شده بودند.

در غیاب اطلاعات کامل، قضاوت جمعی کارشناسان مستقل نیز ارزش توجه دارد — و تحلیلگرانی بیرون از ساختار دولت، مانند دیوید آلبرایت، بنیان‌گذار مؤسسه علوم و امنیت بین‌الملل، به این نتیجه رسیده‌اند که خسارات وارد آمده، واقعاً گسترده و ماندگار بوده است. تحلیلگران اسرائیلی، چه درون دولت و چه خارج از آن، ظاهراً با این ارزیابی هم‌نظرند. آنان هم به اطلاعات بهتر دسترسی دارند و هم در اعلام موفقیت درباره موضوعی که برای بقای کشورشان حیاتی است، محتاط‌تر عمل می‌کنند. در همین راستا، وزیر امور خارجه ایران نیز اذعان کرده که «خسارات جدی» وارد شده است.

در این میان، باید از لفاظی‌های چاپلوسانه پیت هگست، وزیر دفاع، فاصله گرفت — کسی که گویا تصور می‌کند یک حمله هوایی بدون مانع، هم‌سنگ نبرد تاریخی نرماندی (D-Day) است. همچنین باید در کاربرد پرشور واژه «نابودی کامل» از سوی رئیس‌جمهور نیز تأمل کرد. اما اگر بخواهیم قضاوتی آرام‌تر — و البته موقت — ارائه دهیم، باید گفت با همه ایرادهایی که وجود دارد، رئیس‌جمهور و وزیر دفاع او احتمالاً در ارزیابی خود از آن‌چه در جریان این بمباران رخ داده، بسیار به واقعیت نزدیک‌ترند تا بسیاری از منتقدان شتاب‌زده و نه‌چندان مطلع‌شان.

—-
الیوت کوهن نویسنده ثابت نشریه آتلانتیک و استاد بازنشسته دانشگاه جانز هاپکینز است. او نویسنده کتاب «تاج توخالی: شکسپیر درباره چگونگی خیزش، حکومت و سقوط رهبران» و یکی از میزبانان پادکست «سپر جمهوری» است.






نظر شما درباره این مقاله:







عراقچی: میزان آسیب‌ها به «فردو» خیلی جدی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:31

عراقچی: میزان آسیب‌ها به «فردو» خیلی جدی







نظر شما درباره این مقاله:







انتشار فایل صوتیِ فرمان حمله به هواپیمای آذربایجان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 9:15

انتشار فایل صوتیِ فرمان حمله به هواپیمای آذربایجان







نظر شما درباره این مقاله:







پزشکیان قانون «تعلیق همکاری ایران با آژانس»
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 8:49

پزشکیان قانون «تعلیق همکاری ایران با آژانس»







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ می‌گوید اسرائیل با شرایط آتش‌بس
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 8:43

ترامپ می‌گوید اسرائیل با شرایط آتش‌بس







نظر شما درباره این مقاله:







چرا چین و روسیه، ایران را تنها گذاشتند
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 7:24

چرا چین و روسیه، ایران را تنها گذاشتند


لئون آرونمنبع / آتلانتیک

در حالی که اسرائیل و سپس ایالات متحده در این ماه به ایران حمله کردند، واکنش چین و روسیه به طرز شگفت‌آوری آرام بود. سال‌هاست که دشمنی مشترک با آمریکا، چین، روسیه و ایران را به هم نزدیک کرده است. هر سه از تضعیف غرب در اوکراین و خاورمیانه و گسترش شکاف بین واشنگتن و اروپا سود می‌برند. بنابراین، پس از اولین حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن، انتظار می‌رفت چین — قدرتمندترین عضو این سه‌گانه ضدآمریکایی — به سرعت موشک‌های کوتاه‌برد و تجهیزات دفاع هوایی به ایران ارسال کند. بدون شک، پکن می‌توانست از قدرت دیپلماتیک رو به رشد خود برای منزوی کردن اسرائیل و آمریکا استفاده کند، خواستار جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل شود و قطعنامه‌ای برای محکوم کردن این دو دولت که به متحد چین حمله کرده‌اند، ارائه دهد.

اما، رویدادهای اخیر در ایران نشان داد که ضدآمریکایی بودن تنها تا حدی می‌تواند یک اتحاد را مستحکم کند.

چین پس از محکوم کردن تشریفاتی حمله اسرائیل به عنوان «بی‌پروا» و «نقض حاکمیت ایران»، با احتیاط پیش رفت و به جای آنکه اتهامات بیشتری را مطرح کند، بر لزوم دیپلماسی تأکید کرد. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در تماس با همتای اسرائیلی خود در ۱۴ ژوئن از محکوم کردن اقدامات اسرائیل خودداری کرد و رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ چهار روز صبر کرد تا خواستار «کاهش تنش» شود و اعلام کند که «چین آماده است با همه طرف‌ها همکاری کند تا نقشی سازنده در بازگرداندن صلح و ثبات به خاورمیانه ایفا کند.»

پس از آنکه پارلمان ایران به بستن تنگه هرمز رأی داد، سخنگوی وزارت امور خارجه پکن — در آنچه به نظر هشداری به ایران می‌آمد — تأکید کرد که خلیج فارس مسیری حیاتی برای تجارت جهانی کالا و انرژی است و از شرکا خواست تا «از تأثیر بیشتر آشوب‌های منطقه‌ای بر رشد اقتصادی جهانی جلوگیری کنند.»

در زمان‌های آرام‌تر، چین، مانند روسیه، از استفاده از ایران به عنوان ابزاری علیه آمریکا و متحدانش خرسند است. اما وقتی تنش‌ها به رویارویی نظامی تبدیل می‌شود و ثبات جهانی در معرض خطر قرار می‌گیرد، در مقایسه با حفظ روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود با غرب، حمایت از ایران برای پکن سرمایه‌گذاری معقولی به نظر نمی‌رسد. واکنش ملایم چین نه تنها ضربه‌ای به ایران است، بلکه ممکن است نشان‌دهنده این باشد که شراکت «بدون محدودیت» بین شی و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نیز آن‌قدر که مسکو و پکن تبلیغ می‌کنند، مستحکم نیست.

ایران، روسیه و چین دارای ایدئولوژی‌ها، رژیم‌های سیاسی و اهداف استراتژیک متفاوتی هستند. روابط ایران با دو شریک بزرگ‌ترش به شدت نامتقارن است.

برای مثال، چین ناجی ایران است. حدود ۹۰ درصد نفت ایران را خریداری می‌کند و مواد و فناوری‌های کلیدی برای توسعه تسلیحات ایران را تأمین می‌کند. با این حال، این رابطه تجاری برای چین اهمیت کمتری دارد، زیرا تنها حدود ۱۰ درصد نفت خود را از ایران تأمین می‌کند. به علاوه، اقتصاد چین بیش از ۴۰ برابر بزرگ‌تر است و تجارت بسیار بیشتری با آمریکا و اتحادیه اروپا دارد.

روسیه نیز منافعی دارد که به طور مشابه با منافع ایران متفاوت است و این کشور نیز آشکارا از کمک به جمهوری اسلامی خودداری کرده است. اما چین که رویکرد مشابهی نسبت به ایران دارد، احتمالاً مسکو را راضی نمی‌کند. اگرچه روابط مسکو با پکن کمتر از روابط تهران نامتقارن است، اقتصاد روسیه همچنان کمتر از یک‌هشتم اقتصاد چین است. یک‌سوم بودجه دولتی روسیه از فروش نفت تأمین می‌شود و چین بزرگ‌ترین مشتری آن است. روسیه همچنین برای ماشین جنگی خود به منابع چینی وابسته است. در ماه مارس گذشته، وزرای امور خارجه گروه هفت، چین را «عامل تعیین‌کننده» جنگ روسیه در اوکراین نامیدند. اما اگر کرملین با کمبود پول یا سرباز مواجه شود، تمایل چین برای نجات متحد خود بسیار مورد تردید است.

حتی در میان رژیم‌های اقتدارگرا، تفاوت در ارزش‌ها می‌تواند همکاری را محدود کند. در سال ۲۰۲۳، شی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه را «غرش توپ» نامید که «مارکسیسم-لنینیسم را به چین آورد، راه پیش رو را نشان داد و انتخاب جدیدی برای مردم چین که در پی نجات کشور از سلطه بودند، ارائه کرد.» پوتین، با وجود سال‌های شکل‌گیری‌اش در کا گ ب دوران شوروی، اکنون از سقوط امپراتوری روسیه ابراز تاسف می‌کند و کودتای ولادیمیر لنین را عمل «ماجراجویان سیاسی و نیروهای خارجی» توصیف می‌کند که «کشور را تقسیم و برای منافع خودخواهانه آن را از هم پاشیدند.» رئیس حزب کمونیست چین ممکن است از اینکه پوتین همتای روسی خود - دومین حزب بزرگ کشور - را به جایگاه یک بازیگر کوچک دیگر در پارلمان فرمایشی روسیه تقلیل داده است، خشمگین باشد.

از زمان جنگ جهانی دوم، رهبران دموکراسی‌های غربی تا حدی به دلیل جهان‌بینی مشترکشان توانسته‌اند با موفقیت همکاری کنند. اینکه آیا تئوکرات‌های اسلامی در ایران می‌توانند ادعای مشابهی درباره شی، رهبر کشوری آشکارا بی‌دین، یا پوتین، که اکنون خود را قهرمان مسیحیت ارتدکس معرفی می‌کند، داشته باشند، سؤالی کاملاً متفاوت است.

واکنش پکن به وضعیت دشوار ایران باید غرب را با احتیاط خوش‌بین کند. اگر دونالد ترامپ سرانجام یاد بگیرد که متجاوز را از قربانی تشخیص دهد — یا حداقل متوجه شود که پوتین او را بازی داده است — رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند با جدیت از اوکراین حمایت کند، بدون نگرانی زیاد از اینکه چین کمک خود به روسیه را گسترش دهد. تا زمانی که ایران و روسیه نفت ارزان ارائه می‌دهند و غرب و متحدانش را به چالش می‌کشند، به اهداف چین خدمت می‌کنند. اما دست‌کم در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد پکن قصد حمایت از هیچ‌یک از شرکای ظاهری خود را داشته باشد، اگر این کار منافع چین در ثبات یا روابط گسترده و سودآور آن با غرب را به خطر بیندازد.

* لئون آرون نویسنده کتاب «سوار بر ببر: روسیه ولادیمیر پوتین و کاربردهای جنگ» است.

 






نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتش‌‏بس
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 7:17

وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتش‌‏بس


نسیم سلطان‌‏بیگی / هم‌میهن

آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرف‌زدن افتاد. یک هفته از آتش‌بس می‌گذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سه‌ساله شب‌ها پتو را روی سرش می‌کشد، دیگر تنهایی نمی‌خوابد و روزها، از صدای اذان می‌ترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمی‌تواند تصویری از آینده در ذهن‌اش بسازد چون «ممکن است همه‌چیز خراب شود».

اضطراب در چهره مهسا چنان جا خوش کرده که با اینکه می‌خندد و تلاش می‌کند عادی باشد، مدیرش به او می‌گوید: «از ظاهرت مشخص است که مضطربی و حال خوبی نداری.» زیر پاهای مهسا سست است و او انگار در آسمان معلق مانده است. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی است و به «هم‌میهن» می‌گوید: «آذوقه روانی مردم ما تمام شده و الان در وضعیت قحطی روانی هستیم.»

«آتش‌بس نه یک وضعیت نظامی و سیاسی که به‌نوعی بلاتکلیفی روانشناختی و وجودی است.» این جمله را محمود مقدسی، روانشناس بالینی می‌گوید. شبیه‌ترین تعریف به چیزی که این روزها خانواده آویشن تجربه می‌کنند. خانه آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آن‌شب به «هم‌میهن» می‌گوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانه‌ای که مورد اصابت قرار گرفت، روبه‌روی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند.

پنجره‌های پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشه‌ها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد. علی که به خانه آنها رسیده، دیده که بدن آویشن می‌لرزد، گریه نمی‌کند ولی حرف هم نمی‌زند. تنها و تنها می‌لرزد: «اول فکر می‌کردیم تا چندساعت دیگر حالش بهتر می‌شود. اما این اتفاق نیفتاد. چون صدای انفجار و پدافند قطع نشد و آنها محبور شدند سه‌روز در آن شرایط در تهران بمانند.» آنها باید در خانه می‌ماندند تا آواربرداری انجام شود.

بعد از سه‌روز خانه جنگ‌زده‌شان را به سمت شهریار ترک می‌کنند و به جمع خانواده می‌پیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمی‌زند. تمام تلاش‌های خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بی‌نتیجه می‌ماند و حالا سه‌روز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کرده‌اند، به این امید که واژه‌ها به گلوی آویشن برگردند.

پدر آویشن مدت‌هاست که بیکار شده و مادرش معلم است. رابطه آنها پیش از جنگ هم خوب نبود و به گفته علی در این شرایط، تنش‌های بین آنها تشدید شده است: «حقوق خاله من بسیار پایین است و همسرش هم بیکار است. به همین دلیل توان تعمیر وسیله‌ها و قسمت‌های آسیب‌دیده خانه را ندارند. مگر اینکه زیر بار قرض بروند.» مامورانی که در محل اصابت پرتابه حاضر بودند، همان شب اول سراغ خانواده آویشن می‌روند:‌ «همان شب اول فرم‌هایی را دادند و خواستند آنها را پر کنند و گفتند، برای اسکان آنها را به هتل خواهند برد. آنها مشخصات را نوشتند و چندین شماره را در آن فرم اعلام کردند که مبادا نتوانند پیدایشان کنند اما تا همین لحظه کسی با آنها هیچ تماسی نگرفته است.»

در سر الهام هنوز هم صدای بمب می‌آید؛ هر شب، هر نیم‌ساعت یک‌بار. از خواب می‌پرد و دوباره می‌خوابد و دوباره بمب: «هر شب که می‌خوابم، هر نیم ساعت یک‌بار، با صدای وحشتناک بمب از خواب می‌پرم، بعد می‌بینم چیزی نیست و دوباره می‌خوابم. دوباره نیم‌ساعت بعدش بمب می‌زنند، دوباره می‌پرم و تا صبح را اینطوری سپری می‌کنم.» اینها را الهام می‌گوید. او و همسرش تمام ۱۲ روز جنگ را در تهران ماندند و حالا در روزهای پس از آتش‌بس از کابوس جنگ رها نمی‌شوند: «صدای هواپیما مدام در گوشم است. انگار از بالای پنجره جت رد می‌شود. کوچکترین صدا در کوچه و خیابون من را ناخودآگاه به وحشت می‌اندازد که بمب انداختند.»

سهیلا هم احساسات مشابهی را تجربه می‌کند: «یکی از اتفاقاتی که در ذهن من افتاده این است که نمی‌توانم عمیقاً خوشحال باشم، چون فکر می‌کنم تا وقتی سایه جنگ و ترس برگشتن اسرائیل هست، چه دلیلی دارد که من خوشحال باشم.» او پیش‌تر هم نبود امنیت را احساس کرده بود اما الان در روزهایی که دوباره به سر کارش برگشته، مدام با خودش فکر می‌کند: «چرا باید دوباره شروع کنم، وقتی دوباره قرار است جنگ شود و همه‌چیز خراب شود.» نگرانی، عدم تمرکز و تردید، بیشترین احساساتی است که او در این روزهای پس از آتش‌بس تجربه کرده است. سهیلا تصویری از آینده پیش رویش ندارد: «همه‌چیز مبهم است و برای هیچ‌چیز نمی‌توانم برنامه‌ریزی کنم.» او فراموش کرده پیش از جنگ هم چنین تصوری داشته یا نه، اما می‌گوید: ‌«در این شرایط، آینده معنایی ندارد. تا زمانی که ثبات اقتصادی نباشد، حال خوب نخواهد بود.»

خانه‌های ناامن برای بچه‌های ترسیده

برسام سه‌ساله هم جنگ را در خواب دید. نصف‌شب که از خواب پریدند به خانه دایی‌اش رفتند و او کنار فرزند سه‌ماهه دایی‌اش به خواب رفت؛ بزرگترها اما نخوابیدند. مهسا، مادر برسام درباره تجربه جنگ ۱۲روزه به «هم‌میهن» می‌گوید:‌ «بچه‌ها که بیدار شدند، ‌دیدند که اطرافیانشان اخبار را نگاه می‌کنند و مضطربند. ما تلاش می‌کردیم اضطراب را به آنها انتقال ندهیم اما من خیلی ترسیده بودم و حس کردم که پسرم از همینجا موضوع را فهمید.» برسام در آن ساعت‌های اول مدام تکرار می‌کرد: «مامان بمبه، مامان بمبه.» خانه آنها در گرمدره است و جایی که در گرمدره مورد اصبت پرتابه قرار گرفت، نزدیک آنها بود: «ما می‌دیدیم که کوه‌ها را می‌زدند و بچه من هم بود و بسیار ترسیده بود. برسام تکرار می‌کرد مامان این چیه؟ کوهه؟»

آنها سه‌روز پس از شروع جنگ، تهران را ترک می‌کنند و حالا هم سه‌روز است که به تهران برگشته‌اند: «پسرم پتو را روی سرش می‌کشد و همسایه طبقه بالا که راه می‌رود، می‌گوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» برسام روزهای پایانی جنگ که صدای انفجارها گوش ساکنان تهران را کَر کرده بود، نشنیده اما ماندن سه‌روزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دست‌نخورده او با جنگ‌زدگی درهم‌تنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا می‌آید، واکنش می‌دهد و این درحالی‌است که قبل‌تر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.» مهسا، مربی ورزش است و شاگردانش اغلب نوجوانان‌اند: «باید به حالت عادی برگردم چون شاگردانم از من تاثیر می‌گیرند. من تلاشم را می‌کنم اما همچنان از ظاهرم مشخص است که مضطربم و حال خوبی ندارم. سعی می‌کنم عادی باشم اما مدام در ذهنم می‌چرخد که هفته دیگر، ماه دیگر چه می‌شود و قرار است چه بر سر ما بیاید و آینده پسرم چه می‌شود.»

برسام شب‌ها پتو را روی سرش می‌کشد، کاری که قبل از جنگ انجام نمی‌داده. دیگر خانه برایش امن نیست: «در او اضطرابی ایجاد شده که مدام می‌گوید مامان بریم؟ بریم شمال؟ او می‌خواهد برود و نمی‌خواهد بماند.» برسام دیگر خانه‌شان را دوست ندارد: «قبلاً عاشق این بود که به خانه برگردیم. تازه روی تخت خودش راحت می‌خوابید اما الان باز پیش ما می‌خوابد و در اتاق تنها نمی‌ماند. حس امنیتی که در خانه داشته را از دست داده و خانه برایش آن خانه سابق نیست.»

مهسا می‌گوید دلیل اضطراب‌های او که به برسام هم منتقل شده، احساس نادیده گرفته‌شدن است: «من در دوره دبیرستان، جوانی، ازدواج، تهیه مسکن و بچه‌دار شدن، همین حس نادیده گرفته‌شدن و پس‌زدن را داشتم و همه این موارد ما را به جایی کشاند که الان هستیم.» او می‌خواهد در کشوری صلح‌طلب زندگی کند تا نگاه جهان به ایرانی بودنش منفی نباشد: «زمانی که کشوری را تهدید اتمی کنیم، هر روز و هر روز این تهدید را تکرار کنیم و آنها هر روز با این ترس مواجه‌ باشند و مدام فکر ‌کنند اگر آنها بمب اتم داشته باشد، ما را با خاک یکسان می‌کنند، معلوم است زمانی که بفهمند این ماجرا پیش آمده، سمت ما می‌آیند و این کاری است که حاکمیت با ما کرده است.» او پیشینه اسرائیل را هم یکی دیگر از دلایل اضرابش می‌داند: «آن کشور، وقتی می‌گوید آتش‌بس باز جنگ را تکرار کرده و در گذشته هم این اتفاق افتاده است. رزومه این کشور برای من اذیت‌کننده است و از سوی دیگر حکومت ما هم نمی‌خواهد کوتاه بیاید.»

تنها راهکار مهسا برای محفاظت از برسام، بردن او در جمع‌های خانوادگی است: «سعی می‌کنم در جمع‌های خانوادگی و دوستانه باشد که اطرافیان را ببیند، خوشحالی مردم را ببیند و به آنها هم تاکید می‌کنم درباره اخبار حرف نزنند که فکر کند شرایط عادی است.»

بارقه باریکی از شادی

جنگ وقتی بر سر ما آوار شد که آدم‌های تازه‌نفسی نبودیم. نبود امنیت مالی، شغلی، آسایش، تعادل در زندگی و کمبود دارو همه آن چیزهایی است که رابعه موحد، روانشناس اجتماعی از آنها به عنوان عواملی یاد می‌کند که باعث شدند ما در حالت «نرمال» زندگی نکنیم. او به «هم‌میهن» می‌گوید: «ما مردمی که راحت زندگی کردند و امنیت و آسایش داشتند، نبودیم. اگر چنین بود، می‌توانستیم از اندوخته‌مان استفاده کنیم و با مسئله جنگ مواجه شویم. مانند کسانی که انباری پر از آذوقه دارند. اما ما اندوخته‌مان را خورده بودیم.» ناامنی مالی در نگاه او یعنی مردمی که سال‌ها کار می‌کنند، پول جمع می‌کنند که چیزی بخرند و وقتی به آن نقطه می‌رسند، قیمت‌ها تغییر کرده و بیشتر شده است: «ناامنی قسمت جنگ یا فرار مغز را فعال می‌کند.»

موحد درباره کارکرد مغز در شرایطی که با احساس ناامنی مواجه می‌شود، می‌گوید: «اگر ما دچار مشکل شویم، مغز ما احساس ناامنی کند و حیات در خطر باشد، قسمت بقای مغز می‌گوید یا بجنگ یا فرار کن که هر دو غلط است. هر دو قسمت پایین مغز ماست. انسان هوشمند و خردمند وقتی به یک تعادل نسبی از امنیت می‌رسد، می‌تواند کار کند. ما این تعادل را به طور کامل از دست دادیم.» اما احساس ناامنی تنها برای شرایط جنگ نیست: «مردم ما ناامنی مالی و شغلی را همیشه داشتند و همیشه در حالت اضطرار زندگی کردند. به همین دلیل است که ما آذوقه روانی‌مان را خرج کردیم و دچار قحطی روانی هستیم.» جنگ سبب شد تا احساس ناامنی و ناامیدی مالی و شغلی مردم به ناامنی «نفس» برسد: «ایده بدو تا بهش برسی هم در قدرت روانی ما در حال از بین رفتن است.»

آتش‌بس بارقه باریکی از شادی در مردم بود: «مردم با آتش‌بس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع می‌شویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد.» موحد احساس نادیده‌گرفتن در مردم را ناشی از رفتاری می‌داند که دولت و حاکمیت در قبال آنها دارد: «هیچ‌کس نه می‌گوید نترسید ما نمی‌گذاریم جنگ شود، نه می‌گوید بترسید ما می‌خواهیم جنگ کنیم. هیچ‌کس ما را تحویل نمی‌گیرد که برای‌مان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت می‌کنیم.» به گفته او ادامه این شرایط می‌تواند منجر به فروپاشی اخلاقی، اجتماعی و روانی شود: «کلمه بن‌بست در ذهن ما زیاد شده و فروپاشی اخلاقی، روانی و اجتماعی در حال رخ‌دادن است. بیماری‌های روانی عود می‌کنند و خودکشی‌های بسیاری را تجربه خواهیم کرد.»

احساس رهاشدگی، یکی دیگر از نمودهای دیده‌نشدنی است که در مردم شکل گرفته است: «ما رها شده‌ایم و در این شرایط هر فردی بنا به استعدادش در جهت تامین خودش تلاش خواهد کرد. این موضوع می‌تواند منجر به فروپاشی اخلاقی شود. شما از نگاه آدم‌ها در خیابان می‌توانید میزان وحشت و ناامیدی آنها را ببینید. ما نمی‌دانیم این وحشت تا کی ادامه خواهد داشت. اندوخته‌مان را هم خرج کردیم و هرچه در مدارهای مغزمان امید داشتیم را استفاده کردیم.»

موحد در توضیح بیشتر رهاشدگی می‌گوید: «آدم‌ها برای سروسامان دادن زندگی خودشان وقتی رها شدند و جایی ندارند، به هر کاری تن می‌دهند که با تخریب‌ شأن انسانی، افزایش احساس رهاشدگی، بی‌قانونی و بی‌پناهی همراه است. این وضعیت مانند زلزله‌زده‌هاست که مشخص نیست در طولانی‌مدت به آنها کمکی می‌شود یا نه.» این شرایط یکی از عوامل شکل‌گیری موج جدید مهاجرت خواهد بود: «ما در هر بحرانی موج ترک وطن را تجربه کردیم. آدم‌هایی که ایده‌آل آنها بود به آمریکا، کانادا و اروپا بروند الان گرجستان، ارمنستان، قبرس، ترکیه و آذربایجان را در لیست گذاشتند. می‌خواهند هرجایی بروند که آرام باشد و این افت انتظارات است. انتظارات ما به‌حدی می‌رسد که فقط حیات و حس بقا را داشته باشیم.»

اما کسانی که امکان مهاجرت ندارند، در برابر گوی و میدانی ایستادند که می‌تواند فروپاشی را رقم بزند: «هر کس آنطور که دلش می‌خواهد زندگی می‌کند اما نه با خردمندی، اخلاق و هوشیاری.» مردم در این روزها راهکارهایی برای مواجهه پیدا کردند، مدیتیشن می‌کنند، اخبار را کمتر گوش می‌دهند، موسیقی می‌شنوند و کتاب می‌خوانند: «اینها به ما فرصت ایستادن می‌دهد، نه بهبودی. اینها ما را بهبود نمی‌بخشد، چون وزنه بسیار نامتقارن است. اما می‌تواند از افت بیشتر به دامن ناامیدی جلوگیری کند.» در روزهای جنگ، مردم درهای خانه‌ها، ماشین‌ها و مغازه‌هایشان را به روی هم گشودند و چرخه‌ای از همدلی را در کشور شکل دادند: «ما باید کارهایی که در دوران جنگ ۱۲ روزه، مردم برای هم کردند را یادآوری کنیم که همدلی همچنان ادامه داشته باشد. همدلی می‌تواند نگذارد از پا بیفتیم و نگذارد یکی در یک‌شب خودکشی کند. اینها معجزه روابط انسانی است.»

او با اشاره به خاطرات زندانیان سیبری می‌گوید: «بازمانده‌ها درباره لبخندی که دو زندانی به‌هم زدند، می‌گویند که آن روز راحت‌تر در برف رفتند و کار کردند و این همان کمکی است که روابط انسانی به ما می‌کند.» او اولین وظیفه دولت را حرف زدن صادقانه با مردم می‌داند: «آنها الان با ما حرف نمی‌زنند با آمریکا و اسرائیل حرف می‌زنند. استراتژی که با آنها دارند را به ما اعلام می‌کنند، اما کسی با مردم حرف نمی‌زند. نمی‌گویند مایحتاج از کجا تامین کنند، کسانی که خانه‌هایشان را از دست دادند، باید به کجا مراجعه کنند. مردم باید بتوانند فکر کنند که دیده می‌شوند. این جمله‌ای است که می‌گویند؛ ما هستیم. ما الان می‌بینیم که ما نیستیم، چون کسی ما را نمی‌بیند و حساب نمی‌کند.»

جنگ روی خرابی‌ها خراب شد و مردم بار دیگر برای آواربرداری از دوش هم به داد هم رسیدند، اما برای برخی توانی برای ادامه‌دادن نمانده است: «در شهرهای مختلف اخبار خودکشی به گوش ما می‌رسد و ناامیدی سبب خودکشی جوانان شده است. این ساده‌ترین راه است. بسیاری ضداجتماعی می‌شوند؛ آدم وقتی فکر می‌کند خودش است و خودش هر کاری می‌تواند بکند.» او این شرایط را نتیجه قحطی‌زدگی روانی می‌داند: «در طول عمر بشر قحطی زیاد بوده، عده زیادی در آن قربانی شدند و عده کمی توانستند خودشان را نجات دهند. این نازل‌ترین شأن انسانی بشر است که ما الان در آن مرحله‌ایم.»

محمود مقدسی، روانشناس بالینی هم می‌گوید در وضعیت آتش‌بس، امید بلاتکلیف است: «چیزهایی از دست رفتند و چیزهایی بالقوه در خطر از دست رفتن‌اند.» خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب می‌خورند. خانه آنها جنت‌آباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابه‌ها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت.

همسر رضا و دو دختر چهار و هشت ساله‌اش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچ‌گاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا می‌رود، می‌گوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.» علی و جمعی از دوستانش در تلاش برای حمایت از خانواده رضا هستند: «آنها از لحاظ مالی به‌شدت در مضیقه‌اند. قرار است یک‌نفر خانه آنها را درست کند و ما برایشان پول جمع کردیم که بتوانند در مدتی که خانه‌شان درست می‌شود، جایی برای اسکان داشته باشند و مایحتاجی که نیاز دارند را تامین کنند.» 

به گفته علی، اینها پیچیدگی و لایه‌های پنهانی است که کمتر به آن فکر می‌شود: «افراد بسیاری مستقیم یا غیرمستقیم در جنگ درگیر شدند. برخی خرابی‌ها مانند خانه، ماشین و کشته‌شدن مردم جلوی چشم‌مان است و می‌بینیم که ریزفاکتور بحران‌ها هستند. اما برخی موارد است که دست کمی از آنها ندارد و کمتر موردتوجه قرار می‌گیرد. مانند روابط خانوادگی که از دست رفته و شرایط را برای افراد پیچیده‌تر از آنچه هست، می‌کند.»

ما دیگر آدم‌های قبلی نیستیم

هفته اول جنگ تقلای انسان‌های برای بقا بود، همراه با بهت. جنگی که پیش از این با آن شوخی می‌کردند، جدی شده بود و اتفاق افتاد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هم‌میهن» می‌گوید: «شفابخشی در این است که بپذیریم بسیاری از چیزها در کنترل ما نبوده و این پذیرش در عرصه کلام نیست، باید تحمل ظرفیت رنج را در خودمان ایجاد کنیم.» او درباره تجربه‌اش در مواجهه با این روزها می‌گوید: «من ابتدا نظاره‌گر بودم. جایی ایستاده بودم و اتفاقات را از پشت یک شیشه نگاه می‌کردم.

بسیاری این حس نظاره‌گر بودن را داشتند.» او برای یادآوری عاملیت‌اش به خودش پروتکل‌های زمان جنگ که توسط افراد یا سازمان‌های مختلف منتشر شده بود را می‌خواند و به افرادی که به او مراجعه می‌کردند هم همان‌ها را توصیه می‌کرد: «جنگ چیزی نبود که من مواجهه قبلی با آن داشته باشم و به همین دلیل ،تنها می‌توانستم به همین پروتکل‌ها مراجعه کنم.»

مرگ همه‌جا سایه انداخته بود و ناپایداری و ناامنی را به همه‌چیز تحمیل می‌کرد: «در همان روزهای جنگ متنی خوانده بودم که مضمونش این بود: با همه تلخی و سیاهی که وجود دارد، ما به مدلی از زیستن مرگ‌آگاهانه‌تر دعوت شدیم. زور غریزه زندگی به مرگ ‌رسید.» او با اشاره به عکس‌هایی که مردم در دوران جنگ در صفحات مجازی‌شان منتشر می‌کردند، می‌گوید: «عکس‌هایی که آدم‌ها در اینستاگرام از زمان ترک خانه‌هایشان فرستاده بودند یا از خرابی‌هایی که در خانه‌هایشان رخ داده بود، یا در جمع‌های خانوادگی و ارتباطاتی که داشتند، نشان‌دهنده درنگی بود که آدم‌ها به از دست دادن همدیگر فکر می‌کردند. به اینکه اگر آدم‌های دور و برشان نباشند چطور می‌خواهند زندگی کنند.»

واحدی درباره مواجهه‌های مردم در دوران پس از آتش‌بس می‌گوید: «برخی دیگری‌سازی می‌کردند. این یک مکانیسم دفاعی اولیه برای جلوگیری از فروپاشی است که خیر و شر، بد و خوب، من و دیگری را می‌سازد. دیگری‌سازی رخ داد تا در اثر آن، جهان را دوپاره کنیم. ظرفیت فهم احساسات طرف مقابل به این شکل از ما گرفته ‌شد. مواجهه دیگر، دو تیم قربانی و قدرتمند خشونگر بود.

افراد برای اینکه در جایگاه قربانی نباشند، خودشان را در تیمی که چرخه خشونت را می‌چرخاند و قدرت دارد قرار می‌دادند. در روانشناسی به این موضوع همانندسازی با آنکه خشونت ایجاد می‌کند، می‌گوییم. برخی هم می‌گفتند از وقتی جنگ شد، آرام‌تر شدیم. احساس می‌کردند بهتر می‌توانند بخوابند و درون آرام‌تری پیدا کرده بودند. آنها که درون ناآرام‌تری داشتند و آشفتگی را تجربه کرده بودند در مواجهه با آشفتگی بیرونی به تعادل رسیدند و آرام‌تر شدند.»

دیگر هیچ‌کدام از ما شبیه به آدم‌های پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. این تجربه سوگ و ترومای فردی و اجتماعی است: «ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم می‌آورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار می‌شود و آنها را با این ترس روبه‌رو می‌کند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد.» با این حال راه نجات هم در همین مواجهه است: «کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیت‌های روانی داریم که آنها را دست‌کم می‌گیریم یا به حضور دیگری که می‌تواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنی‌تر می‌شود.»

آنچه این روزها تجربه می‌شود ملغمه‌ای از احساسات است؛ خشم، ترس، اضطراب و تهدید. پردازش همین احساسات است که می‌تواند روایتگری را در ساحت کلمه امکان‌پذیر کند: «می‌پذیریم آنچه بر ما گذشته، خارج از کنترل ما بوده و ما پشت پنجره بودیم و پهبادها و بمب‌ها را نگاه می‌کردیم. شفابخشی در این است که بپذیریم بسیاری از چیزها در کنترل ما نبوده و این پذیرش در عرصه کلام نیست، باید تحمل ظرفیت رنج را در خودمان ایجاد کنیم.»

واحدی به روان جمعی زخم‌خورده مردم اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما مجموعه‌ای از تروماها را در چندسال اخیر داشتیم و اگر اینها نبود تاب‌آوری و ظرفیت روانی ما بسیار متفاوت با چیزی بود که الان با آن مواجهیم و اتفاقات به شکل دیگری می‌افتاد.» او معتقد است، مردم زخم‌های قبلی را کنار گذاشتند و خودشان را برای مواجهه با ترومایی که زور بیشتری دارد آماده کردند: «گاهی این جنگ را با کرونا مقایسه می‌کردند ولی تفاوت بسیاری داشت. در دوران کوید هم ازدست‌دادن و وحشت زیادی را تجربه کردیم اما به این شکل نبود. جنگ بسیار هولناک‌تر بود و احساسات مشترک آدم‌ها را پیوند داده بود و همین موضوع برای ما ظرفیت‌سازی کرده بود.»

نامه انجمن روانپزشکان به رئیس جمهور

رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در نامه‌ای به رئیس جمهور تاکید کرد که جنگ ۱۲ روزه‌ اخیر و حملات نظامی بی‌سابقه به خاک کشور، به‌ویژه در تهران و دیگر مناطق پرجمعیت، عنصری تازه و نگران‌کننده بر عوامل سبب‌ساز اضطراب‌های جمعی افزود. ‌ وحید شریعت در نامه‌ای به رئیس جمهور ایران درباره تبعات جنگ ۱۲ روزه نوشت: «ملت ایران در سال‌های اخیر، به سبب تجربه‌ بحران‌های پی‌درپی اقتصادی، اجتماعی و روانی، دوره‌ای دشوار و فرساینده را از سر گذرانده‌ است.

در این میان، جنگ ۱۲ روزه‌ اخیر و حملات نظامی بی‌سابقه به خاک کشور، به‌ویژه در تهران و دیگر مناطق پرجمعیت، عنصری تازه و نگران‌کننده بر عوامل سبب‌ساز اضطراب‌های جمعی افزود؛ وضعیتی که پیامدهای آن، مرزهای امنیت فیزیکی را درنوردید و آثار روانی، اجتماعی و نسلی آن را نمی‌توان نادیده گرفت. اگرچه ارزیابی ابعاد امنیتی و نظامی این رویدادها از دایره تخصص ما خارج است، اما به‌عنوان انجمنی علمی و تخصصی در حوزه‌ سلامت روان، وظیفه‌ خود می‌دانیم نسبت به تبعات روانی-اجتماعی این وقایع، بیم داده و برخی توصیه‌های مشفقانه و کارشناسانه را به استحضار حضرت‌عالی برسانیم.

از نگاه ما، شرایط کنونی، فرصتی است برای بازاندیشی در رابطه‌ دولت و ملت، احیای سرمایه‌ اجتماعی و تقویت انسجام ملی. آن‌چه در روزهای اخیر رخ داد - از بروز نمودهایی ممتاز از همبستگی‌ مردمی تا روایت‌های تازه از وطن‌دوستی - گواه ظرفیت‌های پنهان جامعه‌ ایرانی است که می‌تواند به پشتوانه‌ای برای ترمیم وضعیت روانی-اجتماعی جامعه بدل شود.»






نظر شما درباره این مقاله:







«ایران برای مین‌گذاری تنگه هرمز آماده می‌شود»
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 02.07.2025, 6:51

ادعای خبرگزاری رویترز:

«ایران برای مین‌گذاری تنگه هرمز آماده می‌شود»


دو مقام آمریکایی به خبرگزاری رویترز گفت، ارتش ایران ماه گذشته مین‌های دریایی را روی کشتی‌های حاضر در خلیج فارس نصب کرد، اقدامی که نگرانی‌ها در واشنگتن را مبنی بر آماده شدن تهران برای مسدود کردن تنگه هرمز پس از حملات اسرائیل به سایت‌هایی در سراسر ایران تشدید کرد.

این مقام‌ها که برای بحث در مورد مسائل حساس اطلاعاتی خواستند نامشان فاش نشود، گفتند که این آماده‌سازی‌ها که توسط اطلاعات ایالات متحده شناسایی شده بود، مدتی پس از حمله موشکی اولیه اسرائیل علیه ایران در ۱۳ ژوئن رخ داد.

بارگذاری مین‌ها ـــ که در تنگه مستقر نشده‌اند ـــ نشان می‌دهد که تهران ممکن است در مورد بستن یکی از شلوغ‌ترین خطوط کشتیرانی جهان جدی بوده باشد، اقدامی که می‌توانست درگیری را تشدید کرده و تجارت جهانی را به شدت مختل کند.

حدود یک پنجم از محموله‌های نفت و گاز جهان از تنگه هرمز عبور می‌کنند و انسداد آن احتمالاً قیمت انرژی جهانی را افزایش می‌داد.

قیمت‌های جهانی نفت از زمان حملات ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران بیش از ۱۰ درصد کاهش یافته است، که تا حدودی به دلیل آسودگی خاطر از اینکه این درگیری باعث اختلال قابل توجهی در تجارت نفت نشده است، بوده است.

در ۲۲ ژوئن، اندکی پس از آنکه ایالات متحده سه سایت هسته‌ای کلیدی ایران را بمباران کرد، مجلس ایران ظاهراً از طرحی برای مسدود کردن تنگه حمایت کرد.

شبکه پرس تی‌وی، وابسته به ایران در آن زمان اعلام کرد که این تصمیم الزام‌آور نیست و تصمیم نهایی در مورد بسته شدن تنگه بر عهده شورای عالی امنیت ملی ایران است. ایران در طول سال‌ها تهدید به بستن تنگه کرده است، اما هرگز به این تهدید عمل نکرده است.

رویترز نتوانست دقیقاً مشخص کند که تهران در طول جنگ هوایی اسرائیل و ایران چه زمانی مین‌ها را بارگیری کرده است، که ـــ در صورت استفاده ـــ عملاً مانع از حرکت کشتی‌ها از طریق این گذرگاه کلیدی می‌شد.

همچنین مشخص نیست که آیا مین‌ها از آن زمان تخلیه شده‌اند یا خیر.

این منابع فاش نکردند که ایالات متحده چگونه تشخیص داده است که مین‌ها روی کشتی‌های ایرانی کار گذاشته شده‌اند، اما چنین اطلاعاتی معمولاً از طریق تصاویر ماهواره‌ای، منابع انسانی مخفی یا ترکیبی از هر دو روش جمع‌آوری می‌شود.

یک مقام کاخ سفید در پاسخ به درخواست اظهار نظر در مورد آمادگی‌های ایران گفت: «به لطف اجرای درخشان عملیات چکش نیمه‌شب توسط رئیس‌جمهور، کارزار موفقیت‌آمیز علیه حوثی‌ها و کارزار فشار حداکثری، تنگه هرمز همچنان باز است، آزادی دریانوردی احیا شده و ایران به طور قابل توجهی تضعیف شده است.»

پنتاگون بلافاصله به درخواست اظهار نظر پاسخ نداد. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز به درخواست‌های اظهار نظر پاسخی نداد.

شاهراه کلیدی

این دو مقام آمریکایی گفتند که دولت ایالات متحده این احتمال را که بارگیری مین‌ها یک حیله بوده باشد، رد نکرده است. مقامات گفتند که ایرانی‌ها می‌توانستند مین‌ها را آماده کنند تا واشنگتن را متقاعد کنند که تهران در مورد بستن تنگه جدی است، اما بدون اینکه قصد انجام این کار را داشته باشد.

ارتش ایران همچنین می‌توانسته در صورت صدور دستور از سوی رهبران ایران، به سادگی در حال انجام تمهیدات لازم باشد.

تنگه هرمز بین عمان و ایران قرار دارد و خلیج فارس را از جنوب به خلیج عمان و فراتر از آن به دریای عرب متصل می‌کند.

این تنگه در باریک‌ترین نقطه خود ۲۱ مایل (۳۴ کیلومتر) عرض دارد و عرض خط کشتیرانی در هر دو جهت تنها ۲ مایل است.

عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و عراق، اعضای اوپک، بیشتر نفت خام خود را از طریق این تنگه، عمدتاً به آسیا، صادر می‌کنند. قطر، که از جمله بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی مایع در جهان است، تقریباً تمام LNG خود را از طریق این تنگه ارسال می‌کند.

ایران همچنین بیشتر نفت خام خود را از طریق این گذرگاه صادر می‌کند که در تئوری، تمایل تهران برای بستن تنگه را محدود می‌کند. اما با این وجود، تهران منابع قابل توجهی را اختصاص داده است تا مطمئن شود که در صورت لزوم می‌تواند این کار را انجام دهد.

آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده در آن زمان تخمین زده بود که تا سال ۲۰۱۹، ایران بیش از ۵۰۰۰ مین دریایی را نگهداری می‌کرد که می‌توانستند به سرعت با کمک قایق‌های کوچک و پرسرعت مستقر شوند.

ناوگان پنجم ایالات متحده که در بحرین مستقر است، وظیفه حفاظت از تجارت در منطقه را بر عهده دارد. نیروی دریایی ایالات متحده معمولاً چهار کشتی مین‌روب یا کشتی‌های MCM را در بحرین نگه داشته است، اگرچه این کشتی‌ها با نوع دیگری به نام کشتی جنگی ساحلی یا LCS جایگزین می‌شوند که دارای قابلیت‌های ضد مین نیز هستند.

تمام کشتی‌های ضد مین در روزهای منتهی به حملات ایالات متحده به ایران، به دلیل پیش‌بینی حمله تلافی‌جویانه احتمالی به مقر ناوگان پنجم، به طور موقت از بحرین خارج شده بودند. در نهایت، انتقام فوری ایران به حمله موشکی به یک پایگاه نظامی ایالات متحده در نزدیکی قطر محدود شد.

با این حال، مقامات آمریکایی اقدامات تلافی‌جویانه بیشتر ایران را رد نکرده‌اند.






نظر شما درباره این مقاله:







رونمایی از پشت پرده کمبود برق در ایران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 23:31

رونمایی از پشت پرده کمبود برق در ایران







نظر شما درباره این مقاله:







جلوگیری از خطر جنگ، وظیفه حاکمیت است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 23:23

جلوگیری از خطر جنگ، وظیفه حاکمیت است







نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا در ازای لغو تحریم‌ها چه انتظاری از سوریه دارد؟
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 22:01

آمریکا در ازای لغو تحریم‌ها چه انتظاری از سوریه دارد؟


اریکا سولومون، بن هابارد / نیویورک تایمز / اول ژوئیه ۲۰۲۵

پس از آنکه ائتلافی از شورشیان، بشار اسد، دیکتاتور سوریه را سرنگون کردند، دولت ترامپ ماه‌ها سوریه را عمدتاً نادیده گرفت. اما رئیس جمهور ترامپ بعدا این رویه را تغییر داد.

او در سفری به عربستان سعودی در ماه مه، اعلامیه‌ای غافلگیرکننده صادر کرد: ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی طولانی‌مدت را به عنوان اقدامی خیرخواهانه به منظور «فرصتی برای عظمت» سوریه به حالت تعلیق درمی‌آورد.

این یک تغییر جهت تکان‌دهنده بود که در سوریه، جایی که طبق گزارش سازمان ملل متحد، بیش از ۹۰ درصد از جمعیت در فقر زندگی می‌کنند، مورد استقبال قرار گرفت.

سپس روز دوشنبه، ۳۰ ژوئن، رئیس جمهور ترامپ یک فرمان اجرایی برای پایان دادن به اکثر تحریم‌ها امضا کرد. لغو همه تحریم‌ها در اختیار او نیست ـــ برخی از آنها نیاز به تأیید کنگره دارند. با این حال، این اقدام سیگنالی به سایر کشورها و مؤسسات مالی است که آنها با عواقب ناشی از تجدید معاملات اقتصادی با سوریه از سوی واشنگتن مواجه نخواهند شد ـــ و با وجود نگرانی‌ها در مورد نحوه حکومت رئیس جمهور اسلام‌گرای آن کشور در آینده، به دولت جدید دمشق جانی دوباره می‌بخشد.

با گرم شدن رویکرد ایالات متحده، دولت ترامپ نشان داده است که علاقه محدودی به نحوه اداره امور داخلی سوریه و سایر کشورهای منطقه دارد.

اما طی چند ماه گذشته، مقامات آمریکایی انتظاراتی را در مورد نحوه برخورد سوریه با مسائل مهم منطقه‌ای، مانند امنیت و روابط با کشورهای همسایه، مطرح کرده‌اند. اینها به عنوان شرط ارائه نشده‌اند، بلکه اهداف گسترده‌تری برای رئیس جمهور احمد الشرع، که رهبری نیروهای شورشی را که دیکتاتوری خانواده اسد را پس از پنج دهه قدرت سرنگون کردند، بر عهده داشت، مطرح شده‌اند.

در اینجا خلاصه‌ای از آنچه واشنگتن از سوریه خواسته و نحوه پاسخگویی دولت جدید ارائه شده است، آمده است.

روابط صلح‌آمیز با اسرائیل

واشنگتن مشتاق است که سوریه به تهدیدی برای متحدان مهم منطقه‌ای آمریکا، به ویژه اسرائیل، تبدیل نشود.

وقتی آقای ترامپ در ماه مه با آقای الشرع در عربستان سعودی دیدار کرد، از رهبر سوریه خواست تا برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل که مدت‌هاست خصمانه بوده است، گام‌هایی بردارد.

آقای ترامپ گفته است که امیدوار است سوریه در نهایت به پیمان ابراهیم بپیوندد، پیمانی که در دوره قبلی ریاست جمهوری دونالد ترامپ روابط رسمی بین اسرائیل و چهار کشور عربی برقرار کرد.

توماس باراک، فرستاده جدید آمریکا به سوریه، گفته است که در حال حاضر مایل است سوریه به دنبال یک پیمان عدم تجاوز با اسرائیل باشد.

در نشانه‌ای از اینکه آقای الشرع این موضوع را جدی گرفته، دیپلمات‌ها و مقامات اسرائیلی می‌گویند نمایندگان دو کشور به‌صورت محرمانه دیدار کرده‌اند.

یافتن و نابود کردن سلاح‌های شیمیایی

یکی از اولویت‌های اصلی ایالات متحده، برچیدن برنامه تسلیحات شیمیایی سوریه است که از دهه ۱۹۷۰ آغاز شد.

دانشمندان سوری ذخایر گاز سارین، کلر و خردل را توسعه دادند که برخی از آنها توسط نیروهای امنیتی بشار اسد در طول جنگ داخلی ۱۳ ساله این کشور علیه مردم خود استفاده شد.

این امر منجر به توافقی در سال ۲۰۱۳ شد که بر اساس آن، سازمان منع سلاح‌های شیمیایی سازمان ملل متحد، بازرسانی را برای تعطیلی ۲۷ سایت مرتبط با تولید سلاح‌های شیمیایی به سوریه اعزام کرد.

دولت جدید سوریه از کارشناسان دعوت کرده و در حال همکاری برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد ذخایر باقی مانده است. اما کارشناسان تخمین می‌زنند که حدود ۱۰۰ سایت پنهان باقی مانده است و کنترل و تخریب این سایت‌ها در کشوری که هنوز درگیر جنگ‌های پراکنده است، چالش برانگیز خواهد بود.

مدیریت جنگجویان خارجی

با تبدیل شدن جنبش اعتراضی سال ۲۰۱۱ علیه آقای اسد به یک شورش مسلحانه، جنگجویان مسلمان از سراسر جهان به سوریه هجوم آوردند.

بسیاری از آنها جهادگرایانی بودند که به گروه‌های افراطی مانند داعش یا شاخه سوری القاعده پیوستند، که آقای الشرع آن را تأسیس و سال‌ها رهبری کرد. او در سال ۲۰۱۶ روابط خود را با القاعده قطع کرد و از آن زمان تاکنون سعی کرده است نیروهایش را از ریشه‌های جهادی‌شان دور کند.

اما هزاران جنگجوی خارجی در گروه شورشی او یا در تشکل‌های جداگانه‌ای که وفادار مانده‌اند، باقی ماندند. و او نیز به نوبه خود روشن کرده است که به کسانی که در کنارش جنگیده‌اند، وفادار است.

مقامات آمریکایی سال‌هاست که نگران این هستند که اجازه دادن به این جنگجویان خارجی برای ماندن در سوریه می‌تواند به آنها اجازه دهد حملات تروریستی را در خارج از کشور برنامه‌ریزی کنند.

اما آقای الشرع درخواست‌های اولیه ایالات متحده برای پاکسازی آنها از نیروهایش یا اخراجشان را رد کرد و در واقع شروع به ادغام آنها در ارتش جدید خود کرده است.

مقام‌‌های دولت الشرع استدلال می‌کنند که بازگرداندن جنگجویان به کشورهایشان تقریباً غیرممکن خواهد بود، زیرا ممکن است از پذیرش آنها امتناع ورزند یا آنها را اعدام کنند. و آنها هشدار می‌دهند که طرد کردن چنین جنگجویانی در سوریه می‌تواند باعث ایجاد تفرقه و بی‌ثباتی سیستم شکننده جدید شود.

پس از آنکه آقای ترامپ در ابتدا خواستار خروج “همه تروریست‌های خارجی” از سوریه شد، مقامات آمریکایی اکنون فقط به دنبال “شفافیت” در مورد محل استقرار جنگجویان خارجی هستند.

حذف گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی

بشار اسد، دیکتاتور مخلوع، سال‌ها به برخی از گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی اجازه داد تا آزادانه در سوریه فعالیت کنند. ایالات متحده برای حذف این گروه‌ها از کشور تلاش کرده است ـــ چیزی که متحد آمریکا، اسرائیل، از آن استقبال خواهد کرد.

دولت احمد الشرع در ماه آوریل دو عضو ارشد گروه مسلح فلسطینی جهاد اسلامی، یک گروه مورد حمایت ایران و متحد با گروه شبه‌نظامی فلسطینی حماس در غزه، را دستگیر کرد. اما یک اقدام گسترده‌تر ممکن است دشوار باشد.

مقامات سوری می‌پرسند که مقامات و شبه‌نظامیان این گروه‌های فلسطینی دقیقاً باید به کجا فرستاده شوند. لبنان، همسایه سوریه، که سال گذشته در جنگ اسرائیل با گروه حزب‌الله مورد حمایت ایران آسیب دید، تحت فشار است تا گروه‌های فلسطینی را نیز سرکوب کند.

دیگر همسایگان سوریه نیز بعید است میزبان گروه‌هایی باشند که می‌توانند ناآرامی ایجاد کنند یا حملات اسرائیل را به دنبال داشته باشند. بنابراین، تبعید گسترده گروه‌های فلسطینی درخواست دشواری برای سوریه است.

ایالات متحده همچنین می‌خواهد سوریه نیروهای وفادار به ایران را ریشه‌کن کند، که سال‌ها از سوریه به عنوان یک کریدور زمینی حیاتی که ایران را به مهمترین متحد منطقه‌ای خود، حزب‌الله در لبنان، متصل می‌کرد، استفاده می‌کرد.

این موضوع برای آقای الشرع که ایران و حزب‌الله را همدست رژیم اسد می‌داند، کار سختی نیست. اما او ممکن است برای انجام این کار به کمک اطلاعات خارجی نیاز داشته باشد.

یافتن آمریکایی‌های مفقود شده

یکی از اولویت‌های اصلی آقای ترامپ، یافتن آمریکایی‌هایی است که در طول جنگ سوریه مفقود شده‌اند، از افرادی که توسط گروه جهادی داعش ربوده و کشته شدند تا کسانی که سرنوشتشان همچنان نامعلوم است، از جمله روزنامه‌نگار آمریکایی آستین تیس.

به نظر می‌رسد آقای الشرع مشتاق به انجام این کار است. او قبل از ملاقات با اعضای خانواده ده‌ها هزار سوری که عزیزانشان نیز هنوز مفقود هستند، با مادر آقای تایس ملاقات کرد.

برخی از اعضای رژیم سابق اسد می‌گویند که مقامات جدید سوریه در جستجوی سرنخ‌های جدید، از آنها بازجویی کرده‌اند.

جلوگیری از تجدید حیات داعش

در طول جنگ داخلی سوریه، داعش بخش بزرگی از شرق سوریه را تصرف کرد و سال‌ها بر آن حکومت کرد. یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده، با همکاری یک گروه شبه‌نظامی سوری به رهبری کردها، مبارزه‌ای طولانی و سخت را برای بازپس‌گیری آن قلمرو آغاز کرد.

اکنون شبح تجدید حیات داعش بر کشوری سایه افکنده است که پس از سال‌ها جنگ ضعیف و چندپاره است.

نیروهای آمریکایی در حدود هشت پایگاهی که با نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها ایجاد شده‌اند، باقی مانده‌اند.

آقای باراک، فرستاده جدید ایالات متحده در سوریه، می‌گوید هدف ایالات متحده کاهش نیروها به یک پایگاه است.

نیروی تحت رهبری کردها، تعدادی زندان برای مظنونان به عضویت در داعش و همچنین دو اردوگاه را که ده‌ها هزار نفر از همسران و فرزندان اعضای داعش را در خود جای داده‌اند، مدیریت می‌کند.

واشنگتن مشتاق است این اردوگاه‌ها را که شرایط اسفناک آنها باعث پرورش افراط‌گرایی می‌شود، تعطیل کند. این امر مستلزم آن است که دولت احمد الشرع ابتدا کنترل اردوگاه‌ها را به دست بگیرد، سپس راهی برای بازگرداندن ده‌ها هزار نفر از ساکنان آنها پیدا کند.

واشنگتن همچنین می‌خواهد نیروهایش اداره زندان‌های فوق امنیتی داعش را از نیروهای تحت رهبری کردها تحویل بگیرند. الشرع اخیراً هیئتی را برای بازدید از اردوگاه‌ها و زندان‌ها اعزام کرده است.

اما دیپلمات‌های غربی هشدار داده‌اند که سپردن چنین مسئولیت امنیتی عظیمی به دستگاه امنیتی جدید و شکننده احمد الشرع، که هنوز کنترلی بر قلمرو اطراف آن منطقه ندارد، خطرناک است.






نظر شما درباره این مقاله:







توهم ابرمرد؛ آسیب‌ دیرپا
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 21:24

توهم ابرمرد؛ آسیب‌ دیرپا







نظر شما درباره این مقاله:







واشنگتن بدون خلع سلاح حزب‌الله
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 20:00

واشنگتن بدون خلع سلاح حزب‌الله







نظر شما درباره این مقاله:







کارزار آزادی زندانیان سیاسی / لینک امضا
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 14:22

کارزار آزادی زندانیان سیاسی / لینک امضا







نظر شما درباره این مقاله:







ایران در حال ارزیابی خسارات حملات
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 13:56

ایران در حال ارزیابی خسارات حملات







نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت یک متهم جاسوسی برای ایران در برلین
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز

سفارت جمهوری اسلامی در برلین

iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:57

بازداشت یک متهم جاسوسی برای ایران در برلین


خبرگزاری آسوشیتدپرس: دادستان‌های آلمان روز سه‌شنبه اعلام کردند مردی که مظنون به جمع‌آوری اطلاعات در مورد مکان‌ها و افراد یهودی در برلین برای اطلاعات ایران، احتمالاً با هدف انجام حملات، بوده است، در دانمارک دستگیر شده است.

دادستان‌های فدرال در بیانیه‌ای اعلام کردند این تبعه دانمارکی که طبق قوانین حفظ حریم خصوصی آلمان تنها با نام «علی س.» معرفی شده است، روز پنجشنبه در شهر آرهوس دانمارک دستگیر شد.

دادستان‌ها گفتند این مرد در اوایل سال جاری توسط یک سرویس اطلاعاتی ایران مأمور جمع‌آوری اطلاعات در مورد «محله‌های یهودی‌نشین و افراد خاص یهودی» در برلین شده بود. آنها توضیح بیشتری ندادند.

دادستان‌ها گفتند او در ماه ژوئن از سه مکان جاسوسی کرده است، «احتمالاً در حال آماده‌سازی فعالیت‌های اطلاعاتی بیشتر در آلمان، احتمالاً از جمله حملات تروریستی به اهداف یهودی».

استفانی هوبیگ، وزیر دادگستری آلمان، گفت: «اگر این سوءظن تأیید شود، ما با یک عملیات ظالمانه روبرو هستیم.» او در بیانیه‌ای افزود: «حفاظت از جان یهودیان بالاترین اولویت را برای دولت آلمان دارد.»

مقامات امنیتی آلمان پس از جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران در ماه ژوئن، حفاظت از تأسیسات یهودی و اسرائیلی را افزایش داده‌اند.

این مظنون متهم به کار برای سرویس اطلاعاتی یک قدرت خارجی است. دادستان‌ها گفتند که اطلاعات منجر به دستگیری او از سرویس اطلاعات داخلی آلمان به دست آمده است.

او در آلمان در برابر قاضی حاضر خواهد شد تا مشخص شود که آیا پس از استرداد از دانمارک، در انتظار اتهامات رسمی در بازداشت به سر می‌برد یا خیر. هنوز مشخص نیست که این اتفاق چه زمانی رخ خواهد داد.

آلمان متحد سرسخت اسرائیل است و سابقه طولانی روابط پرتنش با تهران دارد، اگرچه یکی از سه قدرت پیشرو اروپایی بوده است که سعی در تعامل دیپلماتیک با ایران بر سر برنامه هسته‌ای آن داشته است.

در ماه اکتبر، آلمان در واکنش به اعلام اعدام جمشید شارمهد، زندانی ایرانی-آلمانی که در ایالات متحده زندگی می‌کرد و در سال ۲۰۲۰ توسط نیروهای امنیتی ایران در دبی ربوده شد، دستور تعطیلی هر سه کنسولگری ایران در این کشور را صادر کرد. این امر باعث شد جمهوری اسلامی تنها سفارت خود را در برلین داشته باشد.






نظر شما درباره این مقاله:







گفت‌وگوی اکبر کرمی و احمد پورمندی ">
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:41

گفت‌وگوی اکبر کرمی و احمد پورمندی


ارزیابی و بازآرایی جریان‌های سیاسی پس از جنگ ۱۲روزه

در این گفتگو با آقای کرمی روی نکات زیر تمرکز داشته‌ام:
۱- آتش بس غیر رسمی بعد از جنگ ۱۲ روزه، بسیار شکننده است و تداوم آن بیشتر به نظر ترامپ وابسته است.
۲- در نتیجه ضربات سنگین اسرائیل و کشتار شمار زیادی از مدیران رده اول دستگاه اطلاعات و امنیت ج.ا. و آشکار شدن عمق و وسعت نفوذ اسرائیل در ساختار امنیتی کشور، نظام امنیتی در خطر فروپاشی قرار گرفت. تداوم ضربات اسرائیل می توانست به فروپاشی کامل این دستگاه، که مقدمه فروپاشی ساختار سیاسی است، منجر شود. احتمالا نگرانی نسبت به خطر فروپاشی در ایران، ترامپ را به سمت آتش بس ناگهانی سوق داد.
۳- این آتش بس، نظر به مواضع ترامپ یک خصلت دوگانه دارد. هم دریچه به سمت توافق و صلح است و هم می تواند راهی به جنگ های بزرگ تر و نابودکننده تر باشد.
۴- در مختصات فعلی، ایران بر سر یک دو گانه سرنوشت ساز قرار دارد: یا مذاکره مستقیم با آمریکا و رسیدن به تفاهم یا رفتن به سمت جنگ و ویرانی کشور.
۵- زمان عامل بسیار تعیین کننده ایست. صحبت از سال و ماه نیست. هر روز و هر ساعت مهم است.
۶- خامنه ای همچنان در این توهم به سر می برد که او پیروز نبرد بوده است و می تواند آمریکا را با تهدید به جنگ فرسایشی و ساختن بمب اتم، وادار به عقب نشینی و بازگشت به موقعیت « نه جنگ، نه سازش» کند. او داوطلبانه تن به مذاکره و توافق نخواهد داد.
۷- نجات ایران در گرو تشکیل یک نهاد فراگیر مدیریت بحران یا جبهه نجات ملی است. این نهاد یا جبهه می تواند حول تحقق سه مطالبه زیر شکل بگیرد:
الف) اعلام پایان غنی سازی و تعلیق کلیه فعالیت های اتمی
ب) پذیرش مصوبات کنفرانس کشور های اسلامی و سازمان ملل، در مورد ضرورت تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین و پایان دادن به انکار موجودیت اسرائیل
ج) پایان دادن به آمریکا ستیزی و آغاز مذاکرات مستقیم و جدی با دولت آمریکا به منظور عادی سازی روابط دو کشور
۸- رفتار مشمئز کننده اصلاح طلبان، اعتبار چندانی برایشان باقی نگذاشته است که بتوانند پیشگام تشکیل جبهه نجات شوند. تحول خواهانی که از اصلاح طلبی گذر کرده اند، نیروی مهمی هستند که می توانند در این رابطه نقش مهمی بازی کنند.
۹- شعار « آزادی رندانیان و محصوران سیاسی» بسیار مهم و دارای اهمیت سیاسی است که می تواند در صورت پیروزی و رهایی کسانی نظیر مهندس موسوی و مصطفی تاجزاده، به خشونت زدایی از سیاست و تشکیل جبهه نجات کمک کند.
احمد پورمندی






نظر شما درباره این مقاله:







پناهجویان بی‌گناه افغان در ایران در معرض
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:33

پناهجویان بی‌گناه افغان در ایران در معرض







نظر شما درباره این مقاله:







وای بر من، این مهدی بود... /  حسین رزاق
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 12:14

وای بر من، این مهدی بود... /  حسین رزاق







نظر شما درباره این مقاله:







روح تهران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 10:06

روح تهران


آصف بیات

نیو لاینز مگزین (New Lines Magazine)
دوشنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

«همه باید فوراً تهران را تخلیه کنند!» این را دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵ در یک پست نوشت. همین‌طور ساده — در پنج کلمه بی‌پرده. برای ما تهرانی‌ها، این پیام به طرز تکان‌دهنده‌ای سرد و بی‌روح بود. این هشدار پس از چند روز بمباران بی‌وقفه اسرائیل در تهران و دیگر شهرها صادر شد؛ بمباران‌هایی که ظاهراً با هدف از بین بردن توانایی‌های هسته‌ای ایران انجام می‌شد — حتی با وجود آنکه رافائل گروسی، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و تولسی گبرد، مدیر اطلاعات ملی منصوب ترامپ، تأیید کرده بودند که هیچ مدرکی دال بر ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران وجود ندارد.

وقتی غبار جنگ فروبخوابد، ایرانیان بی‌تردید درباره عقلانیت جاه‌طلبی‌های هسته‌ای رژیم و شعارهای «ضد‌ امپریالیستی» آن پرسش خواهند کرد — به‌ویژه با درنظرگرفتن هزینه‌های گزافی که این سیاست‌ها بر مردم و منابع کشور تحمیل کرده‌اند. اما اکنون، خشم عمیق‌تر در این نهفته است که چگونه سخنان ترامپ به ماشین جنگی اسرائیل جسارت و مشروعیت داد تا بی‌هیچ محدودیتی به نقض حاکمیت ایران، کشتار غیرنظامیان و ویران‌سازی زیرساخت‌های کشور بپردازد.

دوستی از تهران پرسید: «تخلیه فوری؟ کجا را؟ اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ تا حالا در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش یا در بازار بزرگش قدم زده‌اند تا زندگی پرجنب‌وجوشش را حس کنند؟» تهران فقط یک نقطه روی نقشه نیست. تهران خانه است، بیمارستان است، اداره است. مدرسه و بازار و جشن عروسی و مراسم ختم است. تهران شهری است با حدود ۱۰ میلیون جمعیت که با تعامل، انرژی و ریتم زندگی می‌تپد. کافی‌ست سوار مترو شوی و در هر ایستگاهی پیاده شوی؛ با نشانه‌هایی از زندگی روبرو می‌شوی: تکه‌ای چمن که خانواده‌ها روی آن پیک‌نیک گرفته‌اند، کافه‌ای پر از جوانان پرشور، کودکانی پابرهنه که با توپی پلاستیکی غرق شادی‌اند، یا محله قدیمی من، اختیاریه، جایی که مردان بازنشسته روی نیمکت‌های پارک می‌نشینند و روزنامه می‌خوانند.

تهران نشانه‌هایی از فرسودگی را بر تن دارد؛ فرسودگی ناشی از دهه‌ها تلاش برای ساختن خود به‌عنوان شهری امروزی. زمانی در اواخر قرن هجدهم، تنها سکونتگاهی کوچک در دامنه کوه‌های خوش‌آب‌وهوای البرز بود، اما امروز به کلان‌شهری پرهیاهو بدل شده که خیابان‌هایش مملو از بیش از ۴ میلیون خودروست و آلودگی هوای آن را در کنار داکار و کراچی به یکی از کم‌ساکن‌پذیرترین شهرهای جهان بدل کرده است. با این حال، تهران شهری معمولی نیست — شهری‌ست آکنده از سیاست‌های خارق‌العاده و روحیه‌ای سرشار از مقاومت، شکل‌گرفته در کشاکش همیشگی میان سنتی کهن‌نما و مدرنیته‌ای سرکش.

در ذهنیت غربی، تهران اغلب به کلیشه‌هایی فروکاسته می‌شود: مناره‌های بلند، نوای مؤذن، روحانیون ریش‌بلند و زنانی در چادر سیاه — شهری با خانه‌هایی خشتی و کوچه‌هایی تنگ، پر از خانواده‌های پرجمعیت. این همان تهرانی است که در فیلم «بدون دخترم هرگز» (محصول ۱۹۹۱) به تصویر کشیده شد. اما فراتر از این خیال‌پردازی‌های شرق‌شناسانه، تهران واقعی کلان‌شهری مدرن است که توسط رژیمی دینی‌نظامی و سرکوبگر اداره می‌شود — رژیمی که سال‌هاست می‌کوشد با اعمال قدرت، بافت فرهنگی و فیزیکی شهر را بازسازی کند، اما تا حد زیادی در این تلاش ناکام مانده است.

با وجود دهه‌ها حاکمیت اقتدارگرا، روح سکولارِ تاب‌آور در تهران زنده مانده است. نابرابری روزافزون اقتصادی و طرد سیاسی، میدان‌های اصلی و کوچه‌پس‌کوچه‌های پنهان این شهر را به صحنه‌های مبارزه‌ای پیوسته بدل کرده است. برخلاف انقلاب فرانسه در پاریس یا انقلاب روسیه در مسکو، انقلاب اسلامی نتوانست تهران را مطابق چشم‌انداز ایدئولوژیک خود دگرگون کند. امروز، تهران بیشتر به مادرید یا مکزیکوسیتی شباهت دارد تا به جده یا قاهره.

تهران نمودار روشن و صریحی از سلسله‌مراتب طبقاتی دارد؛ سلسله‌مراتبی که نه‌فقط در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه در ساختار فضایی شهر نیز بازتاب یافته است. توپوگرافی شهر — که از جنوب به شمال ارتفاع می‌گیرد — بازتابی عینی از همین شکاف‌های طبقاتی است. در شمالی‌ترین نقاط شهر، در دامنه کوه‌های البرز، محله‌های مرفه‌نشینی چون دروس، تجریش، زعفرانیه و فرمانیه قرار دارند. در بلندترین نقطه، کاخ نیاوران — اقامتگاه پیشین سلطنتی و اکنون موزه‌ای عمومی — همچنان به‌عنوان نمادی از قدرت اشرافی پابرجاست. هرچه از ارتفاع کم می‌شود و به مرکز شهر نزدیک‌تر می‌شویم، نوار وسیعی از شرق تا غرب امتداد می‌یابد که زمانی طبقه متوسط باثبات در آن سکونت داشتند، اما امروز این طبقه بیش از هر زمان دیگری تحت فشار قرار دارد: کارمندان دولت، متخصصان و صاحبان کسب‌و‌کارهای کوچک. پایین‌تر، در مناطق کم‌ارتفاع جنوب شهر، اقشار سنتی کارگر و کم‌درآمد زندگی می‌کنند — نسل‌های بعدی مهاجران روستایی و طبقه کارگر شهری. بسیاری از فقیران جدید، ناچار به حاشیه‌نشینی در شهرک‌های اقماری اطراف تهران رانده شده‌اند. در اینجا، جغرافیا و نابرابری به هم می‌رسند و نه‌تنها نحوه زیست مردم، بلکه تجربه آنان از خودِ شهر را نیز شکل می‌دهند.

مرز میان شمال مرفه و جنوب محروم تهران، هم در معنا و هم در واقعیت، در امتداد خیابان انقلاب ترسیم شده است — خیابانی که به‌نوعی قلب ژئوپلیتیک کشور محسوب می‌شود. این خیابان را گاه «خط سبز» جامعه‌شناختی نامیده‌اند؛ جایی که دانشگاه تهران در آن قرار دارد، همراه با بازار کتاب و خط ۴ متروی پایتخت که یکی از شلوغ‌ترین خطوط آن است. خیابان انقلاب شاه‌راهی حیاتی است که گروه‌های اجتماعی گوناگون را به نهادهای کلیدی و به جریان دانش، فرهنگ و خبر پیوند می‌دهد. جرقه‌های نخستین انقلاب ۱۳۵۷، از همین‌جا و از دل اعتراضات دانشجویی آغاز شد و طی دو سال سراسر شهر و کشور را درنوردید. دهه‌ها بعد نیز، در سال ۱۳۸۸، همین خیابان شاهد راهپیمایی سکوت دو میلیون نفری مردم در جریان جنبش سبز بود — یکی از بزرگ‌ترین گردهمایی‌های اعتراضی در تاریخ — که بار دیگر نماد مبارزه مداوم ایرانیان برای دموکراسی شد. من در هیچ نقطه‌ای دیگر چنین تراکمی از انرژی فکری و فرهنگی ندیده‌ام که در محوطه دانشگاه تهران و اطراف آن جریان دارد: صدها کتاب‌فروشی، دست‌فروشان کتاب در پیاده‌روها، و کافه‌هایی پر از آدم‌هایی که درباره فرهنگ و سیاست گفت‌وگو می‌کنند. خیابان انقلاب با زندگی شهری‌ای می‌تپد که می‌اندیشد، می‌پرسد و مقاومت می‌کند.

بیش از چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، تهران همچنان شهری است پریشان‌حال — زخمی اما مقاوم. نشانه‌های ساختاری و معماریِ به‌جامانده از دوران پهلوی هنوز در کالبد شهر باقی مانده‌اند، که اکنون با نقش‌ونگارهای ایدئولوژی پساانقلابی، موج‌های مداوم بازسازی و نشانه‌های انکارناپذیر جهانی‌شدن آمیخته شده‌اند. اما شاید عمیق‌تر از همه اینها، تهران از پایین دگرگون شده است: از دل رشد سریع جمعیت، موج‌های مهاجرت، جایگزینی خانه‌های ویلایی با آپارتمان‌سازی فشرده، و در سال‌های اخیر، خیزش اقتصاد دیجیتال.

امروزه حدود ۷۰۰ پارک عمومی کوچک و بزرگ در سطح شهر به خانواده‌های عادی امکان می‌دهند تا در شهری که خانواده گسترده تقریباً از میان رفته و میانگین جمعیت خانوار به ۲/۹۹ نفر کاهش یافته — یکی از پایین‌ترین ارقام جهانی — تفریح در فضای باز و تعامل اجتماعی را تجربه کنند. همزمان، گسترش برج‌سازی و مجتمع‌های تجاری عظیم، بافت سنتی محله‌ها را فرسوده و متلاشی کرده است؛ محله‌هایی که زمانی با روابط نزدیک همسایگی، نشست‌های خیابانی و تعاملات چهره‌به‌چهره شکل می‌گرفتند. در غیاب این فضاهای جمعی سنتی، اکنون مراکز خرید بزرگ به نوعی فضاهای نیمه‌خصوصی بدل شده‌اند؛ فضاهایی که در آن‌ها جوانان می‌توانند بی‌آنکه زیر نظارت شدید باشند، جلوه‌هایی از جوانی و آزادی را تجربه کنند. در همین حال، گسترش سریع اقتصاد شبکه‌ای و فرهنگ استارت‌آپی، به رشد بنگاه‌های دیجیتال و ظهور طبقه‌ای تازه از نخبگان شهری انجامیده است. حضور این طبقه نوظهور را بیش از همه در رشد سریع کافه‌ها و رستوران‌هایی می‌توان دید که از نظر کمّی و کیفی با نمونه‌های پاریس یا منهتن رقابت می‌کنند — فضاهایی که نه فقط محل مصرف، بلکه عرصه‌هایی برای تجربه آرمانی مدرنیته‌اند.

بمباران‌های بی‌وقفه اسرائیل، شهر را به لرزه درآورده، تعادل آن را بر هم زده و صدها غیرنظامی را به کام مرگ کشانده است — از جمله بیش از دو‌ دوجین کودک، نظیر زهرا امیری هفت‌ماهه، مهیا نیک‌زاد هفت‌ساله و تارا حاج‌میری هشت‌ساله، ژیمناست خردسال. بازماندگان، زخم‌هایی عمیق و روانی بر جان دارند. من معنای زیستن در میان جنگ را می‌دانم — در جوانی، در جریان جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹–۱۳۶۷) آن را در تهران تجربه کرده‌ام: ترس همیشگی از مرگ، شب‌های بی‌خواب، پناه گرفتن در زیرزمین‌ها با این امید که زنده بمانی. این ماه، پسر شش‌ساله خواهرزاده‌ام همان ترس را زندگی کرد؛ با شنیدن هر انفجار، جیغ می‌زد.

پس در چنین شرایطی، اشاره به رنج و مرگ در ایران چه معنای اخلاقی دارد — وقتی همین ماشین جنگی اسرائیل در غزه جان بیش از ۱۷ هزار کودک را گرفته و بی‌شمار کودک دیگر را به کام گرسنگی کشانده است؟ پاسخ این است: هر جان بی‌گناهی مهم است — فارغ از اینکه در کجا از دست می‌رود.

بسیاری از ساکنان تهران برای در امان ماندن، به شهرها و روستاهای اطراف یا استان‌های شمالی گیلان و مازندران در حاشیه دریای خزر پناه بردند — خانه‌ها، شغل‌ها و زندگی روزمره‌شان را پشت سر گذاشتند. اما بیشتر مردم ماندند. نه فقط به این دلیل که توانایی مالی ترک شهر را نداشتند، بلکه به این خاطر که احساس مسئولیت می‌کردند؛ مسئولیتی در قبال محافظت از شهرشان. تهرانی‌ها گاه به فردگرایی یا خودمحوری متهم می‌شوند — قضاوتی که اغلب ریشه در فروپاشی پیوندهای سنتی مانند ایمان دینی یا اعتماد به حکومت دارد. و با این حال، بارها خلاف این تصور را ثابت کرده‌اند. در بحران‌های ملی — از جنگ ایران و عراق گرفته تا زلزله‌های ویرانگر و جنبش «زن، زندگی، آزادی» — مردم این شهر همبستگی و ایثار چشم‌گیری از خود نشان داده‌اند. در جریان جنگ دو‌هفته‌ای اخیر با اسرائیل نیز بار دیگر داستان‌هایی از پایداری، همدلی و قهرمانی‌های خاموش، همه‌جا به گوش می‌رسید.

یک نانوا، تنها ۲۰ دقیقه پس از آنکه باخبر شد برادرش در حمله هوایی اسرائیل کشته شده، به نانوایی بازگشت. گفت: «پختن نان برای مردم را متوقف نمی‌کنم.» در نانوایی دیگری، ده مشتری در صف ایستاده بودند. اولی خواستار ۱۵ قرص نان شد، دومی ده تا، سومی پنج تا. اما نانوا گفت فقط ۲۵ نان باقی مانده. نفر اول گفت: «من نمی‌خوام، بده به بقیه.» دومی گفت: «منم نمی‌خوام، مال منم بده به بقیه.» سومی گفت: «من فقط یکی می‌خوام.» در نهایت، همه با چند قرص نان از نانوایی بیرون رفتند. نانوا گریست و همه را در آغوش گرفت.

زنی در شبکه‌های اجتماعی نوشت که حاضر نیست تهران را ترک کند — اما پیشنهاد داد به سالمندان و بیماران کمک کند، برایشان خرید کند یا فقط تلفنی حال‌شان را بپرسد. افراد زیادی به او پیوستند. وقتی کسی در فضای مجازی برای تأمین دارو درخواست کمک کرد، ده‌ها نفر پاسخ دادند. یک مکانیک با موتورش در سراسر شهر رفت تا به رانندگانی که در مسیر فرار گیر کرده بودند کمک کند. و رستورانی در شهریار — منطقه روستایی قدیمی من در اطراف تهران — اعلام کرد هر شب تا پایان جنگ به هزار نفر غذای رایگان خواهد داد.

البته، همیشه کسانی هستند که از چنین شرایطی برای سودجویی بهره می‌برند — با بالا بردن قیمت‌ها یا درخواست اجاره‌های بیشتر — اما این موارد اندک بودند. آنچه واقعاً چشمگیر بود، روح فراگیرِ مراقبت، پایداری و عزم خاموش مردم برای ادامه زندگی بود. این همان چیزی‌ست که ربکا سولنیت در کتاب خود «بهشتی در دل جهنم: اجتماع‌های خارق‌العاده‌ای که در دل فاجعه‌ها سر برمی‌آورند» به‌خوبی به تصویر کشیده است. دوستی در تهران برایم تعریف کرد که در یک آموزشگاه موسیقی، دختری ۱۳ ساله در حال تمرین پیانو بود که بمبی در نزدیکی منفجر شد؛ ساختمان لرزید و دستانش بر اثر ترس به اشتباه کلیدها را نواختند. معلمش با لبخندی آرام گفت: «نگران نباش عزیزم. ادامه بده. ما باید زندگی کنیم.»

این روایت‌های روزمره از همبستگی، ابتکارات مردمی و پایداری خاموش، تنها بازتاب لحظه نیستند — بلکه حامل معنایی عمیق برای آینده جامعه ملی ما نیز هستند. آن‌ها تجسم چیزی‌اند که در زبان اسپانیایی آن را horizontalidad می‌نامند: شکل‌های خودجوش، افقی و از پایین به بالای سازماندهی، عمل و تخیل که در لحظات گسست پدید می‌آیند — چه جنگ، چه انقلاب و چه فروپاشی دولت. در چنین بزنگاه‌هایی، مردم از سر نیاز و با تکیه بر انسانیت مشترک گرد هم می‌آیند تا در شرایطی که دولت غایب، فلج یا حتی شریک بحران است، به نیازهای فوری پاسخ دهند. در اینجا، همبستگی فقط ابراز احساسیِ مراقبت نیست؛ بلکه به راهبردی بدل می‌شود برای ایجاد قدرتی بدیل در بطن جامعه — از مسیر همکاری، اعتماد و پیوندهای جمعی.

به همین دلیل است که باور دارم تهران، و در معنای گسترده‌تر ایران، نه‌تنها از این جنگ بیرحمانه، بلکه از چنگال رژیم استبدادی حاکم نیز خواهد گذشت و سرانجام آن را پشت سر خواهد گذاشت. از سال ۱۳۵۷ تاکنون، ایرانیان همواره در برابر تمایلات تمامیت‌خواهانه رژیم ایستاده‌اند — جامعه خود را از مسیر کنش‌های روزمره‌ی نافرمانی بازسازی کرده و شیوه‌های زیستن مستقل از دستگاه رسمی را شکل داده‌اند. آن‌ها روایت‌ها، مناسک و هنجارهای اجتماعی بدیلی آفریده‌اند که در تضاد با دستورکار ایدئولوژیک حاکم است. امروزه ایران یکی از سکولارترین و طرفدارترین جوامع خاورمیانه نسبت به دموکراسی است. زنان پیشگام این راهبرد بوده‌اند — به‌ویژه با ایستادگی در برابر سیاست‌های زن‌ستیزانه رژیم، از جمله حجاب اجباری، آن هم در شرایطی که همواره زیر نظارت قرار دارند. این راهبردِ «پیشروی آرام»، با پشتیبانی جنبش‌های سازمان‌یافته و نهادهای جامعه مدنی از میان زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیت‌های قومی و کنشگران شهروندی، توان آن را دارد که به بسیج‌های سراسری منجر شود — چنان‌که در خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ شاهد آن بودیم.

رهبران اسرائیل و هواداران تغییر رژیم در آمریکا امیدوار بودند که حمله اسرائیل مردم ایران را به خیزش علیه حاکمان‌شان وادارد. اما این تصور نادرست بود — نه به این خاطر که ایرانیان از رژیم حاکم حمایت می‌کنند (چرا که اکثراً نمی‌کنند)، بلکه از دو جهت: نخست، بسیاری از مردم احساس کردند که کشورشان مورد تجاوز یک نیروی متجاوز خارجی قرار گرفته است؛ و دوم، کمتر کسی حاضر است در بحبوحه جنگ، بدون چشم‌اندازی روشن و بدیلی معتبر، جانش را در راه یک شورش به خطر اندازد.

در واقع، جنگ‌ها اغلب به سرکوب اعتراضات می‌انجامند. اعتصاب سراسری رانندگان کامیون در اعتراض به افزایش قیمت سوخت و لوازم یدکی، ده روز پس از آغاز حمله اسرائیل متوقف شد. و هم‌زمان با شروع جنگ، موجی از سرکوب گسترده نیز به جریان افتاده است. به گزارش خبرگزاری فارس، تاکنون دست‌کم ۷۰۰ نفر در شهرهای مختلف کشور به اتهام همکاری با اسرائیل بازداشت شده‌اند، و شش نفر نیز به اتهام جاسوسی اعدام شده‌اند.

اما در فردای جنگ — با تضعیف جناح تندرو و افزایش خشم عمومی — ممکن است زمینه برای شکوفایی جنبش‌های مردمی فراهم شود، جنبش‌هایی که بتوانند مسیر شکل‌گیری ائتلافی فراگیر را بگشایند و راه را برای گذار به نظمی سکولار و دموکراتیک هموار کنند.

ایرانیان نمی‌خواهند اسرائیل، آمریکا یا هیچ قدرت خارجی دیگری برای «آزادسازی» به کشورشان بیاید. آن‌ها شاهد آنچه در افغانستان، عراق و لیبی روی داد بوده‌اند، و به‌خوبی می‌دانند که پایان چنین پروژه‌هایی چگونه است. چگونه می‌توان به نیرویی «رهایی‌بخش» اعتماد کرد که فرمانده‌اش از سوی دیوان کیفری بین‌المللی به جنایت جنگی متهم شده است؟ مردم زادگاه من، اکنون به‌وضوح دیده‌اند که چنین نوعی از «رهایی» چه چیزی به ارمغان می‌آورد: مرگ، تروما، آوارگی و نابودی زیرساخت‌های اقتصادی. هیچ ملتی از راه جنگِ یک جنایتکار جنگی، واقعاً آزاد نمی‌شود. ایرانیان رهایی خود را خودشان رقم خواهند زد.


* آصف بیات نویسنده و استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ایلینوی در Urbana-Champaign است.


نظر خوانندگان:


■ تصویری که آصف بیات از تهران در دوازده روز جنگ بدست می‌دهد، فراتر از یک تصویر ساده است. این تصویر، ابتذال «روایت پیروزی» را که حکومت مشغول تولید و توزیع آن شده است، به خوبی آشکار می‌سازد. مردم در این روزهای سخت مهربان بودند و بسیار مهربان تر از همیشه! اما نه با حکومت و نه با جنگ پرستان! آنها به غریزه و با محاسبه نه چندان پیچیده، درک کردند که برای بقا در میان دو سنگ آسیاب، باید با هم باشند و به یکدیگر تکیه کنند و چنین کردند. خامنه ای و عواملش، تلاش می کنند این رفتار طبیعی مردم را به حساب خود، مصادره کنند و چنین وانمود کنند که اگر مردم، با درایت کامل، به فراخوان های غیرمسولانه برای قیام و براندازی گوش فرا ندادند و از فضای جنگی برای سرنگونی استفاده نکردند، پس کماکان حامی حکومت هستند! مردم برای حکومت هیچ کاری نکردند و نظام تبهکار هم این را می‌داند. به همین خاطر، ضمن سپاسگزاری، کاردش را برای گلوی مبارزان و آزادیخواهان تیز می کند.
احمد پورمندی


■ سپاس از آصف بیات برای این تاریخ نگاری خوب و پر احساس از شهر تهران و ۱۲ روز جنگ اسرائیل. نسلهای آینده ایران بدون شک از چنین نگارشی سود خواهند جست.
موفق باشید، پیروز.


■ آقای بیات عزیز. متاسفم که مطالعه مقاله شما اصلا باعث خشنودی من نشد، زیرا که اساس موضوع را در نظر نگرفته بودید: زیرا به نظر من، حمله اسرائیل، دفاع در برابر یک تهدید شدید بالقوه بود. بعدأ مسائلی دیگر مثل “تغییر رژیم” از جانب کشورها و برخی از مردم به آن اضافه شد.
شما نوشته‌اید که: “رافائل گروسی، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و تولسی گبرد، مدیر اطلاعات ملی منصوب ترامپ، تأیید کرده بودند که هیچ مدرکی دال بر ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران وجود ندارد”. این را همه می‌دانند که ایران بمب اتمی نساخته بوده است. اما اگر می‌ساخت و آن را مثل همین موشک‌های بالستیک مورد استفاده قرار می‌داد چه می‌شد؟ عقل حکم می‌کند که “علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد”. آیا ۴۶ سال شعار محو اسرائیل، حمایت همه‌جانبه از نیابتی‌ها، ساخت موشک‌های مخرب و دوربرد، تاسیسات هسته‌ای در عمق ۱۰۰ متری زمین، و... به معنی تهدید جدی برای موجودیت اسرائیل نبوده است؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای پورمندی عزیز، کامنت شما بهانه‌ای شد که مطلبی جدی را با شما در میان بگذارم، بدون اینکه ترس زیادی از سوء تفاهم داشته باشم، چرا که شما را فردی خوش‌فکر می‌دانم. لب کلامم این است که: تا کی می‌خواهیم “لیلی به لالای” ملت و مردم و میهن بگذاریم؟! چرا عیب خودمان را نمی‌بینیم؟!
من نیز در جوانی مثل ملیون‌ها ایرانی دیگر در خیابان شعار “مرگ بر اسرائیل” و “مرگ بر آمریکا” می‌دادم. نمی‌دانستم که این شعارها تا چه حد می‌توانند خطرناک باشند. به اهمیت شعار و فکر پی نبرده بودم و آنها را طبق معمول، “حرف باد هواست” ارزیابی می‌کردم. حالا متوجه شده‌ام که ممکن است فکر به عمل تبدیل شود.
الغرض: همانطور که من (به عنوان یک عضو از ملت) شعار غلط می‌دادم، الان هم ملت ما در مجموع، روش غلطی را پیش گرفت: تخلیه تهران! چرا مردم تهران نایستادند و از خانه و زندگی خود دفاع نکردند؟! و نگفتند که “ما نمی‌رویم، آنکه جنگ را برافروخته یعنی ج.ا. باید برود؟”.
اگر من هم تهران زندگی می‌کردم، به احتمال قریب به یقین، تهران را ترک می‌کردم. اما پیش وجدان خودم اعتراف می‌کردم که فرار من از روی ترس و ناتوانی است. فرار از تهران جای انتقاد دارد، نه جای تقدیس و احترام. اطمینان دارم که تاریخ، این سهل‌انگاری را بر ما ایرانیان نخواهد بخشید.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای قنبری عزیز، اپوزسیون ایران یک صدا (تقریبا) جمهوری اسلامی را ریشه تمام فجایع ایران زمین می‌داند. و ادامه حیات این رژیم را در کاستی‌های اجتماعی مردم و صفوف مخالفینش می‌داند. در این شکی نیست. اما این موضوع دول خارجی را از مسئولیت قانونی-انسانی-بین المللی مبرا نمی‌کند. زمانی که جامعه بین‌المللی در چارچوب مدنی (برجام) به کنترل جمهوری اسلامی نزدیک شد، دولت آمریکا و اسرائیل با همدلی روسیه آن رشته را پنبه کردند و مسیر ماجرا جویی و زور را بر گزیدند. و یا زمانی که گروههای اپوزسیون به هر طریقی از اروپاییان می‌خواستند سپاه پاسداران که منشا خشونت و تجاوز است را در لیست تروریسم قرار دهند، جانب احتیاط برگزیدند که رژیم عصبانی نشود، ولی همانها برای انجام “کار کثیف” پیام تبریک به نتانیاهو می‌فرستند. بعید نمی‌دانم که اروپاییان در توافقات پشت پرده‌ای نظیر ایران-اوکراین هم شرکت کنند؟ متاسفانه جامعه جهانی در مقایسه با بیست سال پیش و قبل از آن به “بی‌اخلاقی” مزمن دچار شده است. وظیفه من و شما در ضمن شناختن و معرفی این بی‌اصولی و بی‌مسوولیتی‌ها است.
موفق باشید، پیروز.







نظر شما درباره این مقاله:







روایت محمدرضا فقیهی از انتقال شبانه
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 9:20

روایت محمدرضا فقیهی از انتقال شبانه







نظر شما درباره این مقاله:







تهدید هکرها به افشای ایمیل‌های دستیاران ترامپ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 8:09

تهدید هکرها به افشای ایمیل‌های دستیاران ترامپ


خبرگزاری رویترز: هکرهای مرتبط با ایران تهدید کرده‌اند که ایمیل‌های بیشتری را که از نزدیکان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به سرقت برده‌اند، افشا خواهند کرد. این تهدید پس از آن مطرح شد که گروهی از این ایمیل‌ها پیش از انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا به رسانه‌ها ارسال شده بود.

هکرها که با نام مستعار “رابرت” فعالیت می‌کنند، در گفت‌وگوهای آنلاین با رویترز در روزهای یکشنبه و دوشنبه اعلام کردند که حدود ۱۰۰ گیگابایت ایمیل از حساب‌های سوزی وایلز، رئیس دفتر کاخ سفید، لیندسی هالیگان، وکیل ترامپ، راجر استون، مشاور ترامپ، و استورمی دنیلز، ستاره سابق فیلم‌های مستهجن و مخالف کنونی ترامپ، در اختیار دارند.

رابرت به احتمال فروش این اطلاعات اشاره کرد اما جزئیات بیشتری درباره برنامه‌های خود ارائه نداد. هکرها همچنین محتوای ایمیل‌ها را توصیف نکردند.

پم باندی، دادستان کل ایالات متحده، این نفوذ سایبری را “حمله‌ای غیرقابل‌قبول” توصیف کرد. کاخ سفید و اف‌بی‌آی در بیانیه‌ای به نقل از کش پتل، رئیس اف‌بی‌آی، اعلام کردند: «هر فردی که با هرگونه نقض امنیت ملی مرتبط باشد، به طور کامل مورد تحقیق و پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.»

آژانس امنیت سایبری و زیرساخت‌های آمریکا (CISA) در پستی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد: «این به‌اصطلاح حمله سایبری چیزی جز پروپاگاندای دیجیتال نیست و انتخاب اهداف اتفاقی نیست. این یک کمپین تخریب حساب‌شده با هدف آسیب زدن به رئیس‌جمهور ترامپ و بی‌اعتبار کردن خدمتگزاران شریف کشور است.»

هالیگان، استون و نماینده دنیلز به درخواست‌ها برای اظهارنظر پاسخ ندادند. نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد نیز به پیام درخواست اظهارنظر پاسخی نداد. تهران پیش‌تر اتهامات مربوط به جاسوسی سایبری را رد کرده بود.

رابرت در ماه‌های پایانی کمپین انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ ظاهر شد و مدعی شد که به حساب‌های ایمیلی چندین نفر از نزدیکان ترامپ، از جمله وایلز، نفوذ کرده است. سپس این هکرها ایمیل‌هایی را به روزنامه‌نگاران ارسال کردند.

رویترز پیش‌تر برخی از اسناد فاش‌شده را تأیید کرده بود، از جمله ایمیلی که ظاهراً توافق مالی بین ترامپ و وکلای نماینده رابرت اف. کندی جونیور، نامزد سابق ریاست‌جمهوری و وزیر بهداشت کنونی ترامپ، را نشان می‌داد.

سایر اسناد فاش‌شده شامل ارتباطات کمپین انتخاباتی ترامپ درباره نامزدهای جمهوری‌خواه و مذاکرات برای توافق با دنیلز بود.

اگرچه اسناد فاش‌شده سال گذشته توجه برخی رسانه‌ها را جلب کرد، اما تأثیر اساسی بر روند انتخابات ریاست‌جمهوری که با پیروزی ترامپ به پایان رسید، نداشت.

وزارت دادگستری آمریکا در کیفرخواستی در سپتامبر ۲۰۲۴ ادعا کرد که عملیات هکری رابرت توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران هدایت شده است. هکرها در گفت‌وگو با رویترز از پاسخ به این اتهام خودداری کردند.

پس از پیروزی ترامپ در انتخابات، رابرت به رویترز گفت که برنامه‌ای برای افشای بیشتر ندارد. این گروه تا ماه مه به رویترز گفته بود: «من بازنشسته شده‌ام.» اما پس از جنگ هوایی ۱۲ روزه اخیر بین اسرائیل و ایران، که با بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آمریکا به پایان رسید، این گروه دوباره ارتباط برقرار کرد.

رابرت در پیام‌های این هفته اعلام کرد که در حال سازمان‌دهی فروش ایمیل‌های به‌سرقت‌رفته است و از رویترز خواست که «این موضوع را منتشر کند.»

فردریک کاگان، پژوهشگر مؤسسه امریکن انترپرایز که درباره جاسوسی سایبری ایران نوشته است، گفت که تهران در این درگیری آسیب جدی دیده و جاسوسانش احتمالاً به دنبال تلافی به روش‌هایی هستند که واکنش نظامی گسترده آمریکا یا اسرائیل را برنیانگیزد.

او گفت: «توضیح پیش‌فرض این است که به همه دستور داده شده از تمام ابزارهای نامتقارن ممکن که احتمالاً باعث ازسرگیری فعالیت‌های نظامی بزرگ اسرائیل یا آمریکا نمی‌شود، استفاده کنند. افشای تعداد بیشتری ایمیل احتمالاً چنین واکنشی را برنمی‌انگیزد.»

با وجود نگرانی‌ها از اینکه تهران ممکن است آشوب دیجیتال ایجاد کند، هکرهای ایران در طول این درگیری حضور کمرنگی داشتند. مقامات سایبری آمریکا روز دوشنبه هشدار دادند که شرکت‌های آمریکایی و اپراتورهای زیرساخت‌های حیاتی ممکن است همچنان در تیررس تهران باشند.






نظر شما درباره این مقاله:







گروه ۷ خواستار ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران شد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 01.07.2025, 7:25

گروه ۷ خواستار ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران شد







نظر شما درباره این مقاله:







همبستگی مدنی، همبستگی سیاسی
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 23:13

همبستگی مدنی، همبستگی سیاسی


جواد کاشی

آنچه مردم در روزهای آتشین جنگ از خود نشان دادند، همبستگی مدنی بود نه همبستگی سیاسی. بیهوده نباید مفاهیم ناسیونالیستی را بر آن بار کرد. حمایت‌هایی که مردم به طور داوطلبانه از یکدیگر کردند، استقبال از مهاجرین به شهرها، خدمات رسانی صنوف مختلف منجمله پزشکان به مردم، همه مصادیق همبستگی مدنی بود. این تصور که روح ملی ایرانی بیدار شده، همه را به خطا می‌اندازد منجمله سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران سیاسی را.

اسرائیل و تلویزیون ایران اینترنشنال که صدا و تصویر اسرائیل است، خیال کردند به محض عملیات غافلگیر کننده ترور فرماندهان نظامی، مردم گروه گروه در خیابان‌ها ظاهر خواهند شد تا نظام را ساقط کنند. اما مردم نشان دادند برای تامین مطالبات‌شان از مسیر هیچ فاجعه‌ای عبور نخواهند کرد. به جای همراهی با متجاوز، آغوش‌شان را به روی یکدیگر گشودند و تلاش کردند هر چه می‌توانند برای کاستن از آلام یکدیگر انجام دهند. چیزی مشابه با آنچه در حوادث زلزله انجام می‌دادند. آنها نمی‌دانستند نوعی سرمایه معطوف به خلق همبستگی مدنی در فرهنگ و مخیله مردم ایجاد شده که در هنگام حادثه‌ها ظهور می‌کند. این سرمایه عقلانیتی خلاق میان مردم به بار آورده است.

اتفاقی که اسرائیل انتظار داشت، رخ نداد. اما معلوم نبود از کجا کسانی از راه رسیدند و فوراً آنچه را می‌دیدند همبستگی ملی خواندند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی پر شد از مفاهیم ملی. تا جایی که یک نوحه خوان شناخته شده، سرود ملی خواند و مردم همراه او سینه زنی کردند.

همبستگی مردم حاصل یک هیجان صرف در نتیجه بروز جنگ نبود. حاصل تجربه‌های عمیق طی دهه‌های گذشته بود. مردم به تدریج به این نتیجه رسیده‌اند که در نهایت خودشان پناه‌گاه یکدیگرند. تنها با پناه آوردن به یکدیگر می‌توانند از زلزله‌های عرصه سیاست مصونیت پیدا کنند. 

همبستگی مدنی می‌تواند همبستگی سیاسی خلق کند. کدام بازیگر سیاسی است که بتواند عامل و سبب‌ساز این خلق و ابداع باشد؟ نظام مستقر از همه بیشتر این شانس را دارد. به شرطی که به ملزومات آن تن در دهد.

خلق همبستگی مدنی حاصل تحولات مهمی در دهه‌های گذشته است. پیشترها مردم ذیل یک دستگاه ایدئولوژیک و انقلابی با نظام مستقر همبسته بودند. اینک همبستگی مدنی میان مردم برقرار شده است بدون وساطت نظام مستقر. اصول و مبادی این همبستگی با اصول و مبادی ساختار مسلط سیاسی سازگاری ندارد. نظام تنها به شرطی می‌تواند با همبستگی مدنی میان مردم نسبت برقرار کند، که در وهله اول این وضعیت را به رسمیت بشناسد. از منطق همه با من دست بردارد. عمر این منطق به پایان رسیده است. ما با دو «من» مواجهیم. یکی «من» با واسطه نظام سیاسی که اقلی از مردم را شامل می‌شود و «من» بدون واسطه نظام سیاسی. یکی خصلت عمودی دارد دیگری افقی.

من با سازوکار عمودی باید با من در سازوکار افقی رویارو شود و قراردادی تازه منعقد کند. آنگاه آنچه امروز صرفاً مدنی است قدرت و وجاهت سیاسی هم پیدا می‌کند.

میان این دو من، تقدم و تاخر زمانی وجود دارد. نظام‌های متفاوت آگاهی و الگوهای ناسازوار عملی میان این دو، کار را دشوار می‌کند. ذهن‌های قدرتمند، شجاعت‌های نظری، و توانمندی‌های عدیده عملی لازم است تا این دو با یکدیگر بسازند و بستری تازه برای همزیستی سیاسی بیافرینند. شاید در این بستر الگویی تازه و معنادار از همبستگی ملی خلق شود.

بی تردید یکی از ملزومات عبور از پیچ خطرناکی که در آن افتاده‌ایم، همین پیوند و عقد قرارداد جدید است.


منبع: تلگرام نویسنده
@javadkashi






نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ فرمان لغو تحریم‌های سوریه را امضا کرد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 22:39

ترامپ فرمان لغو تحریم‌های سوریه را امضا کرد


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، روز دوشنبه فرمانی اجرایی را امضا کرد که برنامه تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه را لغو می‌کند. این اقدام به انزوای این کشور از سیستم مالی بین‌المللی پایان می‌دهد و تعهد واشنگتن برای کمک به بازسازی سوریه پس از جنگ داخلی ویرانگر را تقویت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری رویترز، کاخ سفید اعلام کرد که این اقدام به ایالات متحده اجازه می‌دهد تحریم‌ها علیه بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین مخلوع سوریه، نزدیکان او، ناقضان حقوق بشر، قاچاقچیان مواد مخدر، افراد مرتبط با فعالیت‌های تسلیحات شیمیایی، داعش و گروه‌های وابسته به آن، و نمایندگان ایران را حفظ کند. کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، این موضوع را در نشستی با خبرنگاران اعلام کرد.

اسد در ماه دسامبر ۲۰۲۴ در پی تهاجمی برق‌آسا توسط شورشیان تحت رهبری اسلام‌گرایان سرنگون شد و از آن زمان، سوریه گام‌هایی برای بازسازی روابط بین‌المللی خود برداشته است.

اسعد الشیبانی، وزیر امور خارجه سوریه، اظهار داشت که لغو برنامه تحریم‌های سوریه توسط ترامپ «درهای بازسازی و توسعه‌ای که مدت‌ها انتظارش می‌رفت را باز خواهد کرد». او این اظهارات را در پستی در پلتفرم شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد.

وی افزود که این اقدام «مانع» احیای اقتصادی را برطرف کرده و کشور را به روی جامعه بین‌المللی باز می‌کند.

احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، و ترامپ در ماه مه در ریاض دیدار کردند. در این دیدار، در تغییری مهم در سیاست، ترامپ به‌طور غیرمنتظره اعلام کرد که تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه را لغو خواهد کرد، که این امر باعث شد واشنگتن اقدامات خود علیه سوریه را به‌طور قابل‌توجهی کاهش دهد.

برخی در کنگره خواستار لغو کامل این اقدامات هستند، در حالی که اروپا نیز پایان رژیم تحریم‌های اقتصادی خود را اعلام کرده است.

توماس باراک، فرستاده ویژه ایالات متحده برای سوریه، در گفت‌وگویی تلفنی با خبرنگاران اظهار داشت: «سوریه باید فرصتی برای بازسازی داشته باشد و این همان چیزی است که اتفاق افتاده است.» او اقدام روز دوشنبه ترامپ را «نتیجه یک فرآیند بسیار دشوار، دقیق و طاقت‌فرسا برای چگونگی لغو این تحریم‌ها» توصیف کرد.

کاخ سفید در بیانیه‌ای اعلام کرد که این فرمان، وزیر امور خارجه را موظف می‌کند تا برچسب‌های تروریستی گروه حیات تحریر الشام، گروه شورشی تحت رهبری الشرع که ریشه در القاعده دارد، و همچنین برچسب حامی تروریسم برای دولت سوریه را بازنگری کند.

کاخ سفید اعلام کرد که دولت به نظارت بر پیشرفت سوریه در اولویت‌های کلیدی از جمله «اتخاذ گام‌های ملموس برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل، رسیدگی به تروریست‌های خارجی، اخراج تروریست‌های فلسطینی و ممنوعیت گروه‌های تروریستی فلسطینی» ادامه خواهد داد.

سوری‌ها امیدوارند که کاهش تحریم‌ها راه را برای مشارکت بیشتر سازمان‌های بشردوستانه فعال در این کشور هموار کند و سرمایه‌گذاری و تجارت خارجی را برای بازسازی تشویق کند.

پس از اعلام ترامپ در ماه مه، وزارت خزانه‌داری ایالات متحده مجوز عمومی صادر کرد که معاملات با دولت موقت سوریه، بانک مرکزی و شرکت‌های دولتی این کشور را مجاز می‌کرد.

با این حال، ایالات متحده لایه‌های متعددی از تحریم‌ها علیه سوریه اعمال کرده است که برخی از آن‌ها توسط قوانین، از جمله قانون سزار، مجاز شده‌اند. لغو این اقدامات برای جذب سرمایه‌گذاری بلندمدت در سوریه بدون ترس طرفین از نقض تحریم‌های ایالات متحده ضروری است.

یک مقام ارشد دولت ترامپ اظهار داشت: «ما اکنون، بر اساس فرمان اجرایی، معیارهای تعلیق قانون سزار را بررسی خواهیم کرد.»

بیشتر تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه در سال ۲۰۱۱، پس از آغاز جنگ داخلی در این کشور، علیه دولت اسد و افراد کلیدی اعمال شد.

لغو برنامه تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه، طبق فرمانی که روز دوشنبه امضا شد، شامل پایان دادن به وضعیت اضطراری ملی اعلام‌شده در سال ۲۰۰۴ از روز سه‌شنبه و لغو فرمان‌های اجرایی مرتبط با آن است.






نظر شما درباره این مقاله:







آذربایجان ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی در ارمنستان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 22:09

آذربایجان ادعاهای سفیر جمهوری اسلامی در ارمنستان







نظر شما درباره این مقاله:







جنگجویان پ‌ک‌ک به‌زودی خلع سلاح
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 21:59

جنگجویان پ‌ک‌ک به‌زودی خلع سلاح







نظر شما درباره این مقاله:







خامنه‌ای گزینه‌های اندکی پیش رو دارد
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 21:16

خامنه‌ای گزینه‌های اندکی پیش رو دارد


مصطفی سالم، سی‌ان‌ان

دوشنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

در طول نزدیک به چهار دهه، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر  جمهوری اسلامی، از پس ناآرامی‌های داخلی، بحران‌های اقتصادی و جنگ‌ها برآمده است. اما حملات بی‌سابقه اسرائیل و ایالات متحده به ایران، بزرگ‌ترین چالش دوران رهبری او به شمار می‌رود.

تصمیمی که او در گام بعدی اتخاذ می‌کند، پیامدهای گسترده‌ای برای ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه خواهد داشت. اما شدت این حملات چنان بوده که گزینه‌های اندکی برایش باقی گذاشته است؛ آزمونی بزرگ برای رهبر ۸۶ ساله‌ای که از نظر جسمانی رو به ضعف رفته و جانشینی هم برای خود تعیین نکرده است.

ابعاد خسارت‌هایی که به رژیم تحت رهبری خامنه‌ای وارد آمده، هنوز به‌طور کامل روشن نیست، اما حملات کانون قدرت آ» را هدف گرفته‌اند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی نظامی کلیدی که حافظ آرمان‌های انقلاب اسلامی است، شماری از فرماندهان باسابقه‌اش را از دست داد. تأسیسات هسته‌ای ایران، که در آنها اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی غنی‌سازی می‌شد، به‌شدت آسیب دیدند و دانشمندان برجسته‌ای که پیش‌برنده این برنامه بودند، ترور شدند.

گروه‌های مسلح نیابتی منطقه‌ای وابسته به خامنه‌ای پیش از این نیز از حملات اسرائیل به‌شدت آسیب دیده بودند، و میلیاردها دلاری که صرف برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی شده بود، ظرف تنها ۱۲ روز نابود شد – زخم اقتصادی دیگر در زمانی که ایران تحت تحریم‌ها و تورم سرسام‌آور قرار دارد.

ضربات اسرائیل چنان عمیق و مؤثر بود که خامنه‌ای در طول جنگ، سخنرانی‌هایش را از مکانی نامعلوم انجام داد؛ نشانه‌ای از تداوم نگرانی‌ نسبت به امنیت شخصی خود. او در مراسم تشییع جنازه ده‌ها فرمانده نظامی و دانشمند هسته‌ای ترور‌شده که روز شنبه با حضور صدها هزار نفر در سراسر کشور برگزار شد، شرکت نکرد.

و چند روز پس از آن‌که آتش‌بس به اجرا درآمد، تازه رهبر جمهوری اسلامی در پیامی ویدیویی که لحنی سرسختانه داشت، خطاب به مردم ایران سخن گفت.

خامنه‌ای در این پیام گفت: «این رئیس‌جمهور (دونالد ترامپ) آن حقیقت را برملا کرد – او به‌روشنی نشان داد که آمریکایی‌ها تنها زمانی رضایت می‌دهند که ایران به‌طور کامل تسلیم شود، نه چیزی کمتر از آن.» او همچنین – چنان‌که قابل پیش‌بینی بود – اعلام پیروزی بر اسرائیل و آمریکا کرد؛ پیامی که با واکنشی صریح از سوی ترامپ مواجه شد.

ترامپ گفت: «ببین، تو مردی باایمان هستی، مردی که در کشورت احترام زیادی دارد. باید حقیقت را بگویی. شما حسابی شکست خوردید.»

خامنه‌ای که زمانی رهبر چابکی بود و با استفاده از مانورهای سیاسی و اقتصادی بقای رژیمش را تضمین می‌کرد، اکنون بر نظامی فرسوده و انعطاف‌ناپذیر حکمرانی می‌کند. با وجود ابهام در جانشینی‌اش، وضعیت نامعلوم برنامه هسته‌ای‌، و ضعف آشکار گروه‌های نیابتی‌اش، با انتخابی سرنوشت‌ساز روبه‌روست: یا همان رژیم پیشین را بازسازی کند، یا در را به‌روی تغییر بگشاید – تغییری که ممکن است حاکمیت او را تهدید کند.

تسلیم در کار نیست

در طول دهه‌ها، خامنه‌ای با مجموعه‌ای از چالش‌های بی‌امان مواجه شده که مجموعاً رژیم او را شکل داده‌اند.

او در سال ۱۳۶۸ رهبری کشوری را به‌عهده گرفت که بر اثر جنگ با عراق ویران و منزوی شده بود، و با وظیفه دشوار بازسازی اقتصادی و اجتماعی ایران روبه‌رو بود. او باید با مخالفت‌ها و رقابت‌های درونی در ساختار پیچیده روحانیت ایران کنار می‌آمد، با فشارهای سخت اقتصادی بین‌المللی مقابله می‌کرد و در عین حال، اصول انقلابی همچون «استقلال» و «حاکمیت ملی» را حفظ می‌کرد.

او در حالی که حمایت مردمی از رژیمش به‌شدت کاهش یافته، سرکوب‌های سخت‌گیرانه‌ای را در داخل کشور اعمال کرده است — به‌ویژه در زمانی که معترضان طرفدار حقوق زنان، هفته‌ها در واکنش به مرگ یک زن در بازداشت «گشت ارشاد» تظاهرات کردند، و نیز در سال ۱۳۸۸ زمانی که اعتراضات گسترده‌ای در واکنش به اتهام تقلب انتخاباتی سراسر کشور را فراگرفت.

گروه‌های تبعیدی ایرانی رسانه‌هایی ۲۴ ساعته تأسیس کرده‌اند که به پخش تبلیغات ضد‌نظام و پیام‌های جدایی‌طلبانه پرداختند و اطلاعات محرمانه‌ای از برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را افشا کردند. به‌نظر می‌رسد که سازمان‌های جاسوسی اسرائیل به‌شدت در ایران نفوذ کرده‌اند؛ دانشمندان هسته‌ای را ترور کرده‌اند و حملات سایبری به زیرساخت‌های کشور انجام داده‌اند.

اما تا پیش از این، هیچ‌گاه — حتی یک بار — قوی‌ترین ارتش جهان مستقیماً به کشور او حمله نکرده بود، و هیچ رئیس‌جمهور آمریکایی در یک پست در شبکه‌های اجتماعی درباره ترور احتمالی‌اش صحبت نکرده بود.

حملات اسرائیل و آمریکا به ایران — که مدت‌ها انتظارش می‌رفت ولی بسیاری وقوع آن را بعید می‌دانستند — تنها دومین بار از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بود که یک کشور خارجی مستقیماً به ایران حمله کرد؛ نخستین بار، حمله عراق در دهه ۱۹۸۰ به رهبری صدام حسین بود.

دو اهرم اصلی قدرت خامنه‌ای در سیاست خارجی — برنامه پیشرفته هسته‌ای و شبکه‌ای از گروه‌های نیابتی که اسرائیل را دربر گرفته بودند — اکنون فلج شده‌اند.

در داخل کشور، خامنه‌ای همچنان قدرتمندترین شخصیت ایران است؛ با اتکا به پایگاه وفادار حامیان و نهادهایی که به‌منظور حفظ اقتدار او ساخته شده‌اند. اما در حالی که ایران از شدت حملات اخیر گیج و آشفته شده و خامنه‌ای در خفا به سر می‌برد، این رهبر کهنسال ممکن است برای حفظ آرمان‌های محافظه‌کارانه انقلاب، سرکوب‌های بیشتری را در پیش بگیرد.

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در «گروه بین‌المللی بحران» می‌گوید: «دکترین ایران بر پایه نمایش قدرت در منطقه و بازدارندگی در برابر دشمنان بنا شده بود، اما آن اولی از بین رفته و دومی شکست خورده است. در قیاس با هدفی حداقلی — بقا — رژیم فعلاً دوام آورده تا روز دیگری بجنگد، اما بی‌تردید تضعیف شده است.»

واعظ افزود: در میانه این هرج‌ومرج، جمهوری اسلامی اکنون باید با این مشکلات داخلی و خارجی روبه‌رو شود، و این نیازمند «بازاندیشی اساسی‌تری است از آنچه خامنه‌ای احتمالاً حاضر به انجامش باشد.»

او ادامه داد: «حتی اگر در جبهه نظامی سکوت برقرار باشد، در درون ساختار قدرت باید حساب‌کشی صورت گیرد و احتمالاً در پشت پرده تقصیرها به گردن یکدیگر انداخته می‌شود. شکست اطلاعاتی، فراگیر بوده، سطوح بالای فرماندهی نظامی از میان رفته، و ایران هنوز باید با چالش‌های عمیقی که پیش از جنگ هم وجود داشتند دست‌وپنجه نرم کند — از جمله اقتصادی بحرانی، و نارضایتی گسترده سیاسی و اجتماعی.»

بی‌اعتمادی عمیق

در شرایطی که با فشاری بی‌سابقه و گزینه‌هایی محدود روبه‌رو شده، خامنه‌ای — که پیش‌تر با صدور یک فتوای مذهبی ساخت سلاح هسته‌ای را حرام اعلام کرده بود — ممکن است اکنون به این نتیجه برسد که بهترین راه دفاع از خود، تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای ایران است. مجلس ایران هفته گذشته تمایل خود را برای قطع همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد.

توسعه یک بمب هسته‌ای، تغییری بزرگ در موضع رسمی جمهوری اسلامی خواهد بود — اسرائیل مدعی است حمله‌اش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای صورت گرفت، اما تهران همواره تأکید کرده است که برنامه هسته‌ای‌اش صرفاً اهداف صلح‌آمیز دارد.

وقتی از دونالد ترامپ پرسیده شد که اگر گزارش‌های اطلاعاتی نشان دهند ایران ممکن است اورانیوم را تا سطحی نگران‌کننده غنی‌سازی کند، آیا دوباره ایران را بمباران خواهد کرد، پاسخ داد: «قطعاً، بدون هیچ تردیدی.»

با این حال ترامپ ادعا کرد که «آخرین چیزی که اکنون ایران به آن فکر می‌کند، سلاح هسته‌ای است.»

یکی از گزینه‌های پیش‌روی خامنه‌ای می‌تواند بهره‌گیری از فرصتِ نادرِ شکل‌گیری اتحاد ملی در برابر حملات اسرائیل باشد؛ مثلاً از طریق معرفی اصلاحات بیشتر. او در سخنرانی‌اش، این لحظه را به‌عنوان نشانه‌ای از قدرت جمعی ملت توصیف کرد.

خامنه‌ای گفت: «به لطف پروردگار، ملتی نزدیک به ۹۰ میلیون نفر، همچون یک تن واحد ایستادند – متحد در صدا و هدف – شانه به شانه، بی‌هیچ اختلافی در خواسته‌ها و نیت‌ها.»

اما همان‌طور که علی واعظ استدلال می‌کند، خامنه‌ای احتمالاً تمایلی اندک برای بازاندیشی بنیادین در سیاست و اقتصاد دارد. همین محافظه‌کاری همچنین ممکن است مانع تحقق گزینه‌ای دیگر شود: بهره‌گیری از فضای گرم‌تر منطقه و پیگیری توافقی تازه با واشنگتن.

همسایگان عرب ایران که پیش‌تر سیاست‌های توسعه‌طلبانه تهران را تهدید تلقی می‌کردند، اخیراً رویکردی متفاوت در پیش گرفته‌اند؛ روابط خود را با جمهوری اسلامی ترمیم کرده‌اند و خواهان همکاری برای جلوگیری از درگیری‌های پرهزینه شده‌اند.

اما بی‌اعتمادی خامنه‌ای به غرب – که با خروج یک‌جانبه ترامپ از توافق هسته‌ای در نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش عمیق‌تر شد – و همچنین حملات بی‌سابقه اسرائیل در ماه جاری، که تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید گفت‌وگوهای تهران با آمریکا انجام شدند، باعث شده آینده هرگونه مذاکره‌ای با تردید روبه‌رو شود.

در تلاشی فزاینده برای بازگرداندن تهران به میز مذاکره، دولت ترامپ بحث‌هایی را درباره ارائه امکان دسترسی ایران به حدود ۳۰ میلیارد دلار برای ساخت یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی، کاهش تحریم‌ها، و آزادسازی میلیاردها دلار از دارایی‌های مسدودشده ایران مطرح کرده است – بنا بر گزارش شبکه سی‌ان‌ان که به نقل از چهار منبع آگاه منتشر شد. ترامپ این گزارش را تکذیب کرده است.

اما اگر ترامپ واقعاً خواهان توافقی با ایران است، پیام‌های عمومی غیرمتعارفش به خامنه‌ای – از جمله تهدید تلویحی به ترور او – بنا بر اظهارات مقامات ایرانی، ممکن است در نهایت روند گفت‌وگوها را از مسیر خارج کند.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، روز جمعه در پستی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اگر رئیس‌جمهور ترامپ واقعاً خواهان توافق با ایران است، باید لحن توهین‌آمیز و غیرقابل‌قبول خود علیه آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، را کنار بگذارد و دست از آزردن میلیون‌ها پیرو صادق او بردارد.»

رهبر جمهوری اسلامی در تازه‌ترین سخنرانی‌اش تصویری از پایداری شکست‌ناپذیر ارائه داد، و به ایالات متحده و اسرائیل – که هر دو دارای سلاح هسته‌ای‌اند – این پیام را رساند که اقدامات نظامی به‌تنهایی نمی‌توانند جمهوری اسلامی را، که هرچند آسیب دیده اما همچنان مستحکم است، نابود کنند. اما با نامشخص بودن جانشینی‌اش، و از دست رفتن اهرم‌های قدرتش، اکنون وظیفه سنگین تضمین بقای جمهوری اسلامی که از پیشینیان به ارث برده، بر دوش اوست.






نظر شما درباره این مقاله:







سرکوب گسترده در ایران زیر سایه جنگ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 20:02

سرکوب گسترده در ایران زیر سایه جنگ


سازمان حقوق بشر ایران
دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴

جزئیات طرح جدید مصوب مجلس شورای اسلامی برای تشدید مجازات همکاری با آمریکا، اسرائیل و «گروه‌های متخاصم»، مجازات اعدام را برای طیف گسترده‌ای از اتهام‌ها برقرار کرده است.

سازمان حقوق بشر ایران با ابراز نگرانی شدید در مورد احتمال وقوع اعدام‌های بی‌ضابطه و گروهی ذیل این قانون، در مورد احتمال اعدام متهمان پیشین که به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شده‌اند نیز هشدار می‌دهد.

احمدرضا جلالی، افشین قربانی میشانی، شاهین بسامی و روزبه وادی در خطر اعدام قرار دارند. پرونده ناصر بکرزاده و شاهین وصاف نیز به شعبه هم‌عرض ارجاع شده و آن‌ها در خطر صدور رای اعدام قرار دارند.

موج بازداشت فعالان مدنی و اقلیت‌های یهودی و بهائی آغاز شده و زندانیان سیاسی از جمله مطهره گونه‌ای و ارغوان فلاحی از زندان به مکان‌ نامعلومی منتقل شدند و از سرنوشت آن‌ها خبری در دست نیست.

رسانه‌های حکومتی از دستگیری ۷۰۰ تن به اتهام جاسوسی خبر می‌دهند. این در حالی است که تحقیقات سازمان حقوق بشر ایران نشان می‌دهد تعداد بازداشت‌ها در این مدت از ۱۰۰۰ تن فراتر می‌رود. اکثر بازداشتی‌ها شهروندانی هستند که دستگاه تلفن همراهشان در بازرسی‌های شهری چک شده و در آن‌ها مواردی مانند فیلم‌های حملات اسرائیل کشف شده است.

غیر از افرادی که اتهام جاسوسی به آن‌ها وارد شده، سایر اتهام‌ها طیف‌ گسترده‌ای مانند «توزیع مطالب تحریک‌آمیز و توهین، حمایت از اسرائیل، تشویش اذهان عمومی، سیاه نمایی و تخریب چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، فعالیت تبلیغاتی در فضای مجازی به نفع اسرائیل، ایجاد رعب و وحشت و برهم زدن آرامش روانی مردم، حمایت رسانه‌ای از اسرائیل، توهین به مقام شهدا و عامل اخلالگر امنیت روانی جامعه» را در بر می‌گیرد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران گفت: «ما شدیدا نگران زندانیانی هستیم که در روزهای پس از آغاز جنگ به مکان‌های نامعلوم و بدون هیچ نظارتی منتقل شده‌اند و در خطر شکنجه و یا اعدام به سر می‌برند. خطر اعدام قریب‌الوقوع احمدرضا جلالی و دیگر زندانیان با اتهام جاسوسی جدی ‌است. از جامعه جهانی و به‌خصوص کشورهای اروپایی که با جمهوری اسلامی روابط دیپلماتیک دارند، می‌خواهیم که برای نجات جان این زندانیان حداکثر تلاش خود را بکنند.

جزئیات قانون جدید مجلس شورای اسلامی با عنوان «طرح تشدید مجازات جاسوسان و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» که به‌تازگی در رسانه‌ها منتشر شد، نگرانی حقوق‌دانان و فعالان حقوق بشر را در مورد استفاده گشاده‌دستانه از مجازات اعدام برای طیف گسترده‌ای از اتهام‌ها را در پی داشته است.

ماده یک این طرح می‌گوید «هرگونه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی و اقدام عملیاتی برای رژیم صهیونیستی یا دولت‌های متخاصم از جمله دولت ایالات متحده آمریکا یا سایر رژیم ها و گروه های متخاصم یا برای هر یک از عوامل وابسته به آنها برخلاف امنیت کشور یا منافع ملی، افساد فی الارض محسوب شده و مشمول مجازات مندرج در صدر ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب یک اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ است.»

ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی می‌گوید: «هرگاه کسی به صورت گسترده مرتکب جنایت، جرائم امنیتی، نشر اکاذیب، اخلال اقتصادی، تخریب، پخش مواد خطرناک، ایجاد مراکز فساد یا معاونت در آن‌ها شود و این اقدامات منجر به اخلال شدید در نظم، ناامنی، خسارت عمده یا اشاعه وسیع فساد گردد، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم خواهد شد.»

بدین‌وسیله هرگونه اتهام ارتباط با گروه‌های مخالف حکومت و دولت‌های خارجی می‌تواند مجازات اعدام در پی داشته باشد. از آن‌جا که رویه قضایی و اصول دادرسی عادلانه در جمهوری اسلامی ایران رعایت نمی‌شود، هر متهمی می‌تواند زیر شکنجه به اعتراف علیه خود واداشته شود و در دادگاه‌های نمایشی انقلاب به اعدام محکوم شود. احکام اعدام اغلب بر مبنای اعترافات اخذشده زیر شکنجه صادر می‌شوند.

همچنین هرگونه تماس با رسانه‌های خارجی ذیل ماده چهار این قانون می‌تواند مصداق افساد فی الارض یا حبس‌های تعزیری شود:

ماده ۴: «هرگونه اقدام یا همکاری در انجام فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای و تبلیغی، ایجاد و انعکاس خسارت تصنعی و یا تهیه یا انتشار اخبار کذب یا هر نوع محتوا که نوعا موجب ایجاد رعب و وحشت عمومی، ایجاد تفرقه یا خدشه به امنیت ملی باشد، چنانچه مشمول مجازات افساد فی الارض نباشد به تشخیص دادگاه به مجازات حبس تعزیری درجه سه و انفصال دائم از خدمات دولتی و عمومی محکوم خواهد شد.

ارسال فیلم و تصاویر به شبکه‌های معاند یا بیگانه که در صورت انتشار آن نوعا موجب تضعیف روحیه عمومی، ایجاد تفرقه یا خدشه به امنیت ملی باشد، مستوجب مجازات حبس تعزیری درجه ۵ و انفصال دائم از خدمات دولتی و عمومی و راهپیمایی و تجمعات غیرقانونی در زمان جنگ مستوجب حبس تعزیری درجه ۴ خواهد بود.»

همچنین طبق ماده پنج، «استفاده، حمل، خرید یا فروش یا وارد کردن یا در اختیار گذاشتن ابزارهای الکترونیکی ارتباطی اینترنتی فاقد مجوز از قبیل استارلینک، ممنوع و موجب حبس تعزیری درجه ۶ و ضبط تجهیزات خواهد بود.»

از سوی دیگر، فتوای مراجع تقلید شیعه از جمله آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در رسانه‌های داخلی منتشر شده که تهدیدکردن رهبر جمهوری اسلامی را مصداق محاربه می‌داند. یکی از مجازات‌های محاربه در قانون مجازات اسلامی ایران اعدام است.

علاوه بر اتباع پرشمار افغانستان که طی این مدت در ایران دستگیر شده‌اند، رسانه‌های رسمی از بازداشت دست‌کم چهار توریست غربی در استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، همدان و بوشهر خبر داده‌اند.






نظر شما درباره این مقاله:







الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 20:00

الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه


س.ساسان

از هیروشیما تا تهران: آیا جهان به سوی ناامنی، نابرابری و تنش بیشتر می‌رود؟

در ماه‌ها و روزهای اخیر، با روندی تند، شاهد تحولاتی نگران کننده در عرصه بین‌المللی هستیم. آیا ما در حال ورود به جهانی ناامن‌تر و نابرابرتر هستیم؟ آیا زور و قدرت نظامی بیش از پیش جایگزین گفتگو، مدارا، فهم مشترک، همکاری و دیپلماسی خواهد شد؟ آیا نظم شکننده جهانی بیش از پیش تضعیف شده و منطق قدرت نظامی بر اصول حقوق بین‌الملل، بیشتر چیره خواهد شد…

متاسفانه پاسخ به این سوالات خیلی سخت نیست، بویژه وقتی در کنار همه آنچه دیده‌ایم، سخنان تشکر آمیز صدر اعظم آلمان در مورد سپردن کارهای کثیف غرب به اسرائیل را هم بشنویم. و همینطور تشبیه حمله به ایران/فردو با حمله اتمی به ناکازاکی و هیروشیما توسط رئیس جمهور آمریکا!

الگوی خشونت و حمله پیش‌گیرانه

استفاده از خشونت و حمله نظامی برای بازدارندگی از خشونت و تهاجم احتمالی، منطق خطرناکی است که این روزها در حال سرایت بیشتر به روابط بین‌الملل است: توجیه حمله، خشونت و تجاوز برای “جلوگیری از حمله یا تجاوز نامعلوم در آینده”. این همان چیزی است که به آن “حمله پیش‌گیرانه” (Preemptive Strike) می‌گویند.

توجیه حمله به یک کشور مستقل با این استدلال که ممکن است در آینده تهدیدی ایجاد کند، نه تنها نقض آشکار قوانین بین‌المللی است (نگاه کنید به ماده (۲)۴ و ۵۱ منشور سازمان ملل)*، بلکه دریچه‌ای خطرناک را به روی هرج و مرج باز می‌کند. وقتی قدرت‌های بزرگ و متحدین آن‌ها خود را مجاز به حمله به کشوری دیگر صرفاً بر اساس “ظن” به یک تهدید احتمالی در آینده می‌دانند، مفهوم حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها به کلی بی‌معنا می‌شود. این رویکرد، نه تنها صلح و ثبات را به ارمغان نمی‌آورد، بلکه دایره خشونت را گسترش داده و بهانه‌ای برای ماجراجویی‌های نظامی بیشتر می‌شود.

اقتدارگرا، ضد مردمی بودن… و تهاجمی بودن حکومت‌ها هم مجوزی به دیگران برای حمله بازدارنده به آنها نمی‌دهد!

حمله آمریکا به عراق و همینطور روسیه به اوکراین هم زیر پوشش حمله پیشگیرانه انجام شد. روسیه مدعی بود اوکراین و ناتو امنیت روسیه را تهدید می کنند، و باید از قدرت گیری نازی ها در اوکراین جلوگیری کرد. با این استدلال پوتین به اوکراین حمله کرد.

رئیس جمهور آمریکا علاقه خود به گرینلند را پنهان نکرده است. چرا که کنترل گرینلند را برای امنیت آینده آمریکا ضروری می داند. در همین راستا چند روز پیش پنتاگون در بیانیه‌ای اعلام کرد: “رئیس‌جمهور اخیراً دستور تغییر در فرماندهی یکپارچه را صادر کرده است. این تغییر، گرینلند را از حوزه مسئولیت فرماندهی اروپایی ایالات متحده به حوزه مسئولیت فرماندهی شمالی ایالات متحده منتقل می‌کند.”

بدون شک، این “حمله پیشگیرانه” نظامی و خشونت آمیز نیست اما این شکل و روش برخورد،  مفهوم حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی کشورها، حتی درون متحدین آمریکا، را زیر سؤال می برد و می تواند بستر مناسبی برای اقدامات خشونت آمیز ایجاد کند. تغییر فوق بدون مشورت با دانمارک وگرینلند انجام شده است.

(در مورد حمله پیشگیرانه به واسطه تهدید خارجی، و در ارتباط با حمله نظامی به ایران، مقالات زیادی توسط حقوق‌دانان نوشته شده است که  در پایان این نوشته آمده است.)

تضعیف نهادهای بین‌المللی: سازمان ملل و دادگاه لاهه

یکی از نگران‌کننده‌ترین پیامدهای این منطق زور، تضعیف روزافزون سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری (دادگاه لاهه) است. این سازمان‌ها که پس از دو جنگ جهانی برای جلوگیری از تکرار فجایع و تضمین صلح و امنیت بین‌المللی تاسیس شدند، اکنون در عمل با چالش‌های جدی روبرو هستند. آنها دیگر نه تنها نفوذ سابق را در حل و فصل مناقشات ندارند، بلکه مسئولین آنها و حتی قضات دادگاه لاهه (International Criminal Court (ICC) in The Hague) که احکامی بر خلاف میل آمریکا داده‌اند مورد تحریم قرار می‌گیرند.

متأسفانه نقش دولت جدید آمریکا در تضعیف نهادهای بین‌المللی هر چه بیشتر برجسته می‌شود.

کاهش دیپلماسی به سود افزایش بودجه‌های نظامی و نظامی‌گری ناتو

در سایه تضعیف دیپلماسی و نهادهای بین‌المللی، شاهد افزایش چشمگیر بودجه‌های نظامی در سراسر جهان هستیم. اجلاس اخیر ناتو، مثال بارزی از این روند است. این اجلاس بیش از آنکه شبیه گردهمایی یک پیمان دفاعی باشد، به یک نمایش قدرت نظامی و وفاداری به آمریکا تبدیل شد. سکوت در مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا و بدتر از آن، مجیزگویی از دونالد ترامپ توسط رئیس دوره‌ای ناتو، دردناک بود و نشان داد که چگونه هژمونی یک قدرت بزرگ، می‌تواند بر استقلال و مواضع سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای سایه افکند. این روند، به جای تقویت امنیت جمعی، به مسابقه تسلیحاتی دامن زده و منابع عظیمی را که می‌توانست برای حل مشکلات واقعی جهان (مانند فقر، بهداشت و آموزش) به کار رود، به سمت اهداف نظامی هدایت می‌کند. بر اساس توافق جدید بودجه دفاعی کشورهای عضو از ۲ درصد تولید ناخالص ملی  به ۵ درصد تا سال ۲۰۳۵ افزایش خواهد یافت.

اجلاس اخیر ناتو پیروزی بزرگی برای ترامپ بود. مارک روته (Mark Rutte) رئیس دوره‌ای ناتو هم البته با “پدر” یا Daddy خواندن ترامپ سنگ تمام گذاشت. او می‌داند چگونه دل ترامپ را بدست آورد.

بیانیه هشدار آمیز رهبران سابق ۴۰ کشور، کاهش کمک‌ها به کشورهای ضعیف و تشدید نابرابری

همزمان با افزایش بودجه‌های نظامی، شاهد کاهش کمک‌ها به کشورهای ضعیف و نیازمند هستیم. این سیاست، نابرابری‌های جهانی را تشدید می‌کند و زمینه‌ساز بی‌ثباتی‌های بیشتر می‌شود.

در واکنش به روندهای نگران‌کننده جهانی، بیش از ۴۰ کشور و رهبران سابق سیاسی که در کلوب مادرید (Club de Madrid)، گرد آمده‌اند در بیانیه‌ای هشدارآمیز نسبت به تضعیف حکمرانی جهانی هشدار دادند.

امضاکنندگان این بیانیه که طیفی گسترده از کشورهای اروپایی، آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین را شامل می‌شود، از جمله انگلیس، سوئد، ژاپن، آفریقای جنوبی، آرژانتین، کانادا و هند، خواستار اقدامی فوری برای مقابله با بحران‌های چندوجهی کنونی شدند.

این بیانیه بر چند محور اصلی استوار است:

* افزایش نابرابری جهانی و فقر
* افزایش بی‌اعتمادی عمومی به نهادهای حاکمیتی و بین‌المللی
* تضعیف همکاری‌های چندجانبه و کمرنگ شدن نقش سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل
* لزوم تمرکز دوباره بر عدالت اجتماعی، توسعه پایدار و حقوق بشر

بیانیه Club de Madrid بطور مستقیم به افزایش نظامی‌گری اشاره نمی کند، اما بر این نکته تاکید دارد که منابع جهانی باید به رفع نابرابری، مقابله با تغییرات اقلیمی، بهداشت، آموزش و توسعه اقتصادی اختصاص یابد. ادامه غفلت از این حوزه‌ها می‌تواند بحران‌های جهانی را تشدید کند.

این بیانیه از سوی بسیاری از تحلیلگران به عنوان «هشداری درباره اولویت‌های غلط دولت‌ها» تعبیر شده است.

سخن پایانی
عمیق‌تر شدن شکاف‌ها و رشد رادیکالیسم. خطری برای همه

بازگشت به منطق هیروشیما و ناکازاکی، یکی از جنبه های نگران‌کننده‌ تحولات اخیر است. سالها بود که حمله اتمی به ژاپن مقطع تاریک و سیاهی در تاریخ درگیری های نظامی شناخته میشد اما حالا رئیس جمهور آمریکا با ارجاع به این حمله، بمباران ایران را با هدف «بازدارندگی برای صلح» توجیه می کند. این مقایسه به شدت مورد اعتراض نهاد های سیاسی و مردمی ژاپن قرار گرفت. اگر تا دیروز بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی مایه شرمندگی برای بشریت بود، امروز استفاده از آن به عنوان یک “الگو” برای “صلح و بازدارندگی” از طریق قدرت‌نمایی نظامی، نشان از انحراف خطرناک از اصول اخلاقی و حقوقی است. این مقایسه‌ در کنار سخنان صدر اعظم آلمان، این باور را تقویت می‌کند که ظاهراً قلدری و قدرت نظامی هر چه بیشتر جایگزین سازمان ها، قوانین و حقوق بین الملل می شود.

افزایش نظامی‌گری، استفاده از زور برای تحمیل سیاست (که هم اکنون از جانب آمریکا گریبان اروپا را هم گرفته)، تشدید  نابرابری‌های جهانی در زمینه های مختلف، رشد فقر،... تضعیف همکاری‌های چندجانبه و کمرنگ شدن نقش سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل که به روشنی در بیانیه کلوب مادرید هم آمده، بدون شک به تشدید شکاف‌ها در روابط بین الملل  و افزایش گرایش به رادیکالیسم می انجامد. البته به این مجموعه باید سرکوب های سیاسی، اجتماعی و قومی را هم اضافه کنیم. که در کنار رادیکالیسم مهاجرت را هم  تقویت می کند. احساس اینکه «سیستم جهانی» گوش شنوایی ندارد، زمینه‌ساز خشونت، تروریسم و ناآرامی‌های اجتماعی می‌شود.

اگر جهان نتواند مسیر خود را تغییر دهد و به سمت تقویت همکاری‌های چندجانبه، کاهش تنش‌ها، عدالت اجتماعی و احترام به حقوق بین‌الملل حرکت کند، باید منتظر دورانی باشیم که در آن خشونت، افراط‌گرایی و جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی، به بخشی از زندگی روزمره میلیون‌ها انسان تبدیل شود.

——————
منابع:
توضیح: متاسفانه قوانین بین‌المللی و حتی کشوری در بسیاری موارد تفسیر پذیرند، بویژه اگر پای منافع سیاسی، حزبی و زور هم در کار باشد. اگر مرجعی مورد احترام برای داوری و تفسیر نباشد، کار از این هم پیچیده‌تر می‌شود.
ماده (۴)۲ و ۵۱ منشور سازمان ملل در مورد به کارگیری زور در روابط بین الملل است. برای آگاهی بیشتر می توانید با کلید های زیر جستجو کنید:

Articles 2(4) and 51 of the United Nations Charter

هر دو نهاد Just Security و Lieber Institute West Point که در متن به آنها استناد شده، نهاد های معتبر در زمینه حقوق بین الملل و درگیری نظامی هستند. لیبر بخشی از آکادمی نظامی آمریکا است.

Just Security. (2025، June). Indefensible: Israel’s Unlawful Attack on Iran. Retrieved from
https://www.justsecurity.org/115010/israel-unlawful-attack-iran-charter
Lieber Institute West Point. (2025). Assessing the Legality of Israel’s Action Against Iran..
Israel (and the United States) vs. Iran: Self-Defence and Forcible Counterproliferation - Lieber Institute West Point
Israel (and the United States) vs. Iran… :
Assessing the Legality of Israel’s Action Against Iran Under International Law - Lieber Institute West Point
Reuters. (2025، June 23). Israeli strikes on Iran may have violated international law، UN mission says. https://www.reuters.com/world/middle-east/israeli-strikes-iran-may-have-violated-international-law-un-mission-says-2025-06-23/

بیانیه هشدار آمیز رهبران سابق ۴۰ کشور، کلوب مادرید






نظر شما درباره این مقاله:







سرکوب گسترده زیر سایه جنگ
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 19:40

سرکوب گسترده زیر سایه جنگ







نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل به دنبال روابط با سوریه و لبنان است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 18:57

اسرائیل به دنبال روابط با سوریه و لبنان است







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ با رد وجود طرح تشویقی به تهران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 17:59

ترامپ با رد وجود طرح تشویقی به تهران







نظر شما درباره این مقاله:







بامداد بیات، آهنگساز و نوازنده پیانو درگذشت
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:28

بامداد بیات، آهنگساز و نوازنده پیانو درگذشت







نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت برای زندانیان سیاسی قابل‌تحمل نیست
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:19

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی:

وضعیت برای زندانیان سیاسی قابل‌تحمل نیست


بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی
درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین»
و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی
و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فله‌ای در جامعه

این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بی‌خردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.

هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. هم‌زمان نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.

در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.

ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش می‌کشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوس‌ها راه می‌پیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را می‌شکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.

فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.

اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار می‌گرفت، ده‌ها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بی‌لیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دست‌کم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانواده‌های ایشان انجامید.

زنان زندان اوین هم از آسیب‌های روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بی‌نصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلخ‌تری از این فاجعه را از سر گذراندند.

شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندان‌های قرچک و تهران بزرگ منتقل شده‌اند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی هم‌چنان پابرجاست. زندان‌ها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شده‌اند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، هم‌چنان نقض می‌شود.

هشدار می‌دهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فله‌ای پایان دهد.

اسامی امضا کنندگان:

سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایمان‌نژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاج‌زاده
خشایار سفیدی
حسین شنبه‌زاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی






نظر شما درباره این مقاله:







تعداد قربانیان حملات هوایی اسرائیل ۹۳۵ نفر است
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 16:00

تعداد قربانیان حملات هوایی اسرائیل ۹۳۵ نفر است


رسانه‌های دولتی ایران به نقل از سخنگوی قوه قضائیه گزارش دادند که بر اساس آخرین داده‌های پزشکی قانونی، حدود ۹۳۵ نفر در جریان جنگ هوایی ۱۲ روزه با اسرائیل در ایران کشته شده‌اند.

سخنگوی قوه قضائیه، اصغر جهانگیر، گفت که در میان کشته‌شدگان، ۳۸ کودک و ۱۳۲ زن نیز وجود دارند.

این آمار، افزایش چشمگیری نسبت به آمار قبلی نشان می‌دهد. وزارت بهداشت ایران پیش از شمار قربانیان را ۶۱۰ کشته اعلام کرده بود.

سخنگوی قوه قضائیه تعداد کشته‌شدگان در حمله اسرائیل به زندان اوین تهران را از  ۷۹ نفر  اعلام کرد. دیرروز همین فرد این تعداد را ۷۱ نفر اعلام کرده بود.

اسرائیل در ۱۳ ژوئن جنگ هوایی را آغاز کرد و به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد و فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای را کشت. در این حمله که بدترین ضربه به جمهوری اسلامی از زمان جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰ بود، تعداد زیادی غیرنظامیان نیز قربانی شدند.

ایران با شلیک موشک به سایت‌های نظامی، زیرساخت‌ها و شهرهای اسرائیل تلافی کرد. ایالات متحده در ۲۲ ژوئن با حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران وارد جنگ شد.

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، گفت که «تجاوز اسرائیل منجر به جنایات جنگی بسیاری شده است». او گفت که ایران شواهد را به سازمان‌های بین‌المللی منتقل خواهد کرد تا به گفته او باید اسرائیل را پاسخگو کنند.

بقایی در یک نشست خبری به خبرنگاران گفت: «اقدام رژیم صهیونیستی (اسرائیل) بدون هیچ دلیل یا توجیهی انجام شد، بنابراین ما به جداسازی (قربانیان) نظامی و غیرنظامی اعتقاد نداریم.»

او گفت که هرگونه «شهید یا ساختمان تخریب شده، نمونه‌ای از جنایات جنگی است.»






نظر شما درباره این مقاله:







ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به شهروندان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 13:04

ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به شهروندان







نظر شما درباره این مقاله:







حمله به زندان اوین؛ سرنوشت نامعلوم محبوسان
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 13:01

حمله به زندان اوین؛ سرنوشت نامعلوم محبوسان







نظر شما درباره این مقاله:







توزیع قرص ید در محدوده راکتور هسته‌ای تهران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 12:14

توزیع قرص ید در محدوده راکتور هسته‌ای تهران


رویداد۲۴:‌ کاربران شبکه‌های اجتماعی در روز‌های اخیر مدعی شدند مراکز بهداشت وابسته به وزارت بهداشت در روز‌های اخیر اقدام به توزیع رایگان «قرص ید» در برخی مناطق خاص تهران، نزدیک به راکتور تحقیقاتی به‌دلیل نگرانی از نشت رادیواکتیو کرده‌اند. پیگیری‌های رویداد ۲۴ نشان می‌دهد این گزارش‌ها صحت دارد، اما همه واقعیت نیست.

واقعیت چه بود؟
پیگیری‌های میدانی رویداد۲۴ از این مراکز درمانی نشان می‌دهد که توزیع قرص ید براساس دستورالعمل وزارت بهداشت و صرفاً برای ساکنان منطقه امیرآباد تهران انجام گرفته؛ منطقه‌ای که در نزدیکی مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران قرار دارد. این مرکز متعلق به سازمان انرژی اتمی ایران در انتهای امیرآباد واقع شده و به‌دلیل نزدیکی جغرافیایی، در پروتکل‌های اضطراری به‌عنوان منطقه حساس تلقی می‌شود.

به گفته کارکنان مراکز بهداشت قاضل ۱ و ۳ واقع در خیابان حجاب و امیرآباد تهران، توزیع قرص ید به طور ویژه برای زنان باردار و دیگر گروه‌ها از جمله زنان شیرده و کودکان با توصیه وزارت بهداشت انجام شده است.

یکی از مسئولان مرکز بهداشت فاضل به خبرنگار رویداد ۲۴ گفته توزیع این قرص‌ها برای موارد اضطراری است و در حال حاضر توصیه‌ای برای خوردن آنها وجود ندارد. او تاکید کرده لزوم مصرف قرص ید برای زمانی است که «راکتور تحقیقاتی تهران واقع در شمال امیرآباد مورد حمله قرار بگیرد و تشعشعات خطرناک، ساکنان منطقه را تهدید کند.»

مقام رسمی چه می‌گوید؟
علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت، در گفت‌وگویی با صداوسیما ضمن رد «ضرورت عمومی مصرف قرص ید» تصریح کرد: «این دارو صرفاً برای افرادی تجویز می‌شود که در معرض مستقیم تشعشع هسته‌ای قرار دارند. مصرف بدون تجویز ممکن است آسیب جدی به تیروئید وارد کند.»

رئیسی اضافه کرد: «در حال حاضر، ایران تنها یک نیروگاه هسته‌ای فعال در بوشهر و یک رآکتور تحقیقاتی در تهران دارد. قرص ید برای ساکنان شعاع مشخصی از این دو مرکز در صورت نیاز، به شکل هدفمند توزیع شده و کمبودی هم در تأمین آن وجود ندارد.»

رئیسی خبر توزیع قرص ید در مراکز بهداشت را پیش از این تایید کرده و گفته بود «قرص ید میان مراکز بهداشت و درمانی توزیع شده و مردم در صورت نیاز با مراجعه به این مراکز، قرص را دریافت می‌کنند.»

زنگ خطر گروسی؟
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پیش‌تر در جریان درگیری ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، نسبت به «انتشار احتمالی سطح بالایی از مواد رادیواکتیو» در دو مرکز حساس ایران هشدار داده بود: راکتور تحقیقاتی تهران و نیروگاه بوشهر. او هشدار داد هرگونه حمله به رآکتور تهران می‌تواند پیامد‌های جدی برای تهرانی‌ها داشته باشد.

آیا در صورت حمله به راکتور تهران انفجار هسته‌ای رخ می‌دهد؟
سازمان بین المللی انرژی اتمی تاکید دارد «هیچ راکتور تحقیقاتی یا تجاری تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند مانند یک بمب اتمی منفجر شود، چرا که میزان غنای سوخت آن کمتر از ۵ درصد است. برای وقوع انفجار هسته‌ای واقعی نیاز به اورانیوم با غنای بسیار بالا داریم که در این مراکز وجود ندارد.»

خطر واقعی چیست؟
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، شدیدترین اثرات پرتوگیری در فاصله ۰.۸ تا ۲ کیلومتر از محل نشت اتفاق می‌افتد؛ علائمی شامل تهوع، استفراغ و در موارد شدید مرگ طی چند روز خواهد بود. همچنین افرادی که در شعاع ۱۰۰ متری منبع نشت قرار دارند ممکن است دچار سوختگی شدید پوستی یا آسیب به مغز استخوان شوند.

در بلندمدت، همانطور که در چرنوبیل دیده شد، افزایش سرطان تیروئید به‌ویژه در کودکان، بیشترین پیامد را داشت. تابش‌های یونیزان می‌توانند منجر به ناباروری، اختلال سیستم ایمنی و انواع سرطان شوند.

با اینحال گزارش‌ها تاکید می‌کنند که تشعشع هسته‌ای در صورت کنترل منطقه و اقدامات پیشگیرانه، به‌ندرت منجر به اثرات حاد پزشکی می‌شود.

اقدامات پیشگیرانه چه باید باشد؟
سازمان‌های جهانی از جمله WHO و آژانس انرژی اتمی توصیه‌هایی برای جلوگیری از افزایش تبعات ناشی از تشعشع هسته‌ای دارند.

یکی از اقدامات مهم دولت در شرایط وقوع انتشار مواد رادیکو اکتیو از راکتورها، می‌تواند شامل راه‌اندازی سامانه هشدار سریع، آموزش عمومی، توزیع قرص ید، برنامه ریزی تخلیه مرحله‌ای و مهر و موم منابع حیاتی باشد.

ضمناً مدارس، ادارات و بیمارستان‌ها باید آموزش ببینند که در صورت بحران چگونه سریع پناه بگیرند یا تخلیه شوند.

دولت باید مناطق اطراف سایت هسته‌ای را به زون‌های تخلیه اول، دوم و سوم تقسیم کند و اولویت را به مناطق با بالاترین دوز پرتوزایی بدهد. مسیر‌های خروج از پیش تعیین‌شده، حمل‌ونقل اضطراری و پناهگاه‌های امن باید آماده باشند.

مواد غذایی نباید در فضای باز رها شده باشند؛ چون ذرات رادیواکتیو می‌توانند روی آنها بنشینند.

چرا قرص ید مهم است؟
پتاسیم یدید (KI) با اشباع تیروئید از ید پایدار، مانع جذب ید رادیواکتیو (I-۱۳۱) می‌شود. به‌ویژه کودکان و نوجوانان، که تیروئید آنها فعال‌تر است، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان هستند. مصرف این قرص در بازه طلایی ۶ تا ۱۲ ساعت پس از انتشار آلودگی می‌تواند تا ۹۰٪ از بروز این بیماری‌ها جلوگیری کند.






نظر شما درباره این مقاله:







سه اسرائیلی به جرم جاسوسی برای ایران
يكشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۴ - Sunday 6 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 30.06.2025, 11:36

سه اسرائیلی به جرم جاسوسی برای ایران







نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net