شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
صدور حکم بیشرمانهی اعدام برای توماج صالحی، هنرمند متعهد و مبارز، آنهم با رویهای رسوا در بیدادگاههای نظام یکبار دیگر ماهیت ضد بشری و عمق تباهی این حکومت را افشا کرد.
حکومت اسلامی اینروزها غره از توهم اقتدار خارجی، در تمنای اقتدار داخلی از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. از سویی با لشگرکشی، خیابانها را به میدان جنگ تن به تن با زنان آزادیخواه ایران تبدیل کرده و از سوی دیگر در تقلای انتقامکشی از معترضین و مخالفین، امیدهای جامعه را به کمین نشسته و در مقابله با مدنیترین نوع مبارزه و حتی اعتراض به زبان هنر هم با نهایت بیرحمی واکنش نشان میدهد تا با احکام غیر انسانی، حبسهای طولانی و تبعید و “طنابهای آماده برای گردن” برابر مردم بیدفاع قدرتنمایی کند و به جامعه هشدار دهد که هر اعتراضی حتی بیخشونت و مدنی را هم با پنجهی استبداد انتظار میکشد. گویی برای کینجویی از جامعهای که “النصر بالرعب” را بیاثر کرده، کمر به حذف تمام منتقدین و مخالفین وضع موجود بسته و قصد دارد هر شهروند دغدغهمندی را در خوف سرکوب و قتل سازمان یافتهی حکومتی نگاه دارد.
پیام آمران و حاکمان حکم توماج دقیق به ما رسیده! زنهار که سزای سکوت امروز ما، حکم فردای تک تک ماست که هر صدایی را خفه خواهند کرد. غافل از آنکه پایان این تباهی مطلقه با قدرت بی انتهای مقاومت مردم در همین خیابانهای اشغال شده خواهد بود.
گلرخ ایرایی، هستی امیری، رسول بداقی، مصطفی تاجزاده، امیرسالار داودی، ویدا ربانی، حسین رزاق، رضا شهابی، نرگس محمدی، عبداله مومنی، محمد نجفی، صدیقه وسمقی، فائزه هاشمی، مریم یحیوی.
زندان اوین
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
بهاره شبانکارئیان / روزنامه اعتماد
گزارش اختصاصی «اعتماد» از مرگ مشکوک کیومرث پوراحمد، کارگردان مشهور سینمای ایران
توضیح «اعتماد»: طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتوگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام.
لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دختر مرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند.
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»... .
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوز خبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.»...
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
دادگاه انقلاب اصفهان در اقدامی بی سابقه، پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳، حکم اعدام توماج صالحی، خواننده “رب اعتراضی” را با اتهامات پوچ معاونت در بغی، تبلیغ علیه نظام و دعوت به آشوب، صادر کرده است. صدور این حکم چیزی نبست جز نشان استیصال و وحشت نظام از مقاومت زنان و جوانان شجاع ایرانی که بعد از انقلاب ژینا اقتدار نظام را درهم شکسته و گذار قطعی از جمهوری اسلامی را در دستورکار گذاشته اند.
حکومت اسلامی در داخل و خارج رسوا شده و در همه زمینهها به بن بست رسیده است. گفتمان حکومت، اسلام سیاسی در ایران و منطقه شکست خورده و در عرصه بین المللی نیز در حد یکی از نیروهای “محور شرارت” تنزل یافته و نافی صلح و امنیت جهانی بحساب می آید. جمهوری اسلامی با ایجاد وضعیت جنگی در کشور درصدد انتقام از نیروهای پیشرو جامعه برآمده است. صحنههای زدوخورد وحشیانه با زنان در چند روز گذشته، صحنه حمله مغولان را در خاطرهها زنده می کند. توماج نیز یکی از زندانیان سیاسی است که در سالهای اخیر نماد مقاومت و صدای مردم ایران بوده و حکومت میخواهد این صدا را خاموش کند، تا بلکه بتواند اقتدار از دست رفته اش در بین نیروهای سرکوب را چند صباحی بازسازی کند.
توماج سمبل مقاومت نسل جوان ایران است که با شجاعتی کم نظیر از طریق ترانههایش استبداد دینی را به چالش کشیده و برای حقوق شهروندی و آزادی، به شکل مسالمت آمیز و مدنی مبارزه میکند. توماج یکی از رهبرانی است که از دل انقلاب زن زندگی آزادی سر برآورده و مظهر شجاعت میلیونها جوان ایرانی است و به صدای آنان تبدیل شده است.
توماج در آبان ۱۴۰۲ بعد از یکسال، که ۲۵۲ روز آنرا در سلول انفرادی سپری کرده بود، بطور موقت آزاد شد. او ۱۲ روز بعد بخاطر افشا کردن شکنجههایش مجددا توسط اوباشان حکومت اسلامی دستگیر و به زندان اصفهان منتقل شد.
از دیروز کارزار نجات جان توماج در تمام کشورها به راه افتاده است.سازمان عفو بین الملل و شخصیتهای سیاسی از نمایندگان پارلمانی احزاب مختلف اروپا ضمن محکوم کردن حکم غیر انسانی اعدام، خواستار آزادی او شده اند.
پیمان همکاری از شهروندان ایرانی در درون و بیرون میهن درخواست میکند، با سازمان دادن و شرکت در تظاهرات و حرکات اعتراضی، افکار عمومی، نهادهای حقوق بشری، پارلمانها و احزاب و شخصیتهای موثر را برای نجات جان توماج با خود همراه کنند و توطئه دستگاه سرکوب حکومت اسلامی برای قتل دولتی توماج را خنثی سازند.
پیمان همکاری همچنین از همه آزادیخواهان جهان دعوت میکند برای توقف ماشین کشتار جمهوری اسلامی و نجات جان توماج در کنار مردم ایران قرار بگیرند. سکوت جایز نیست.
بگذار آهنگها و ترانههای توماج در تمام میدانها، کوچهها و خیابانها جهان طنین افکن شود. او صدای آزادی است و باید زنده بماند.
همبستگی ملی علیه اعدام، برای نجات جان توماج
پیمان همکاری
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با انتشار گزارشی نسبت به سرکوب خشونتآمیز زنان ایرانی توسط جمهوری اسلامی، تحت قوانین سختگیرانه حجاب اجباری، ابراز نگرانی کرد و همزمان خوهان آزادی بیقید و شرط توماج صالحی، رپخوان معترض زندانی، شد.
در گزارش کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو که جمعه هفتم اردیبهشت منتشر شد گفته میشود که پلیس و نیروهای لباس شخصی جمهوری اسلامی در حال اجرای سرکوب خشونتآمیز زنان و دختران، و مردان حامی آنها، تحت قوانین سختگیرانه حجاب در ایران هستند.
این کمیساریا میگوید گزارشهایی از بازداشت، آزار، و اذیت زنان و دخترانی را دریافت کرده است که بسیاری از آنها ۱۵ تا ۱۷ ساله هستند.
در بخش دیگری از این گزارش گفته میشود: «فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران در دوم اردیبهشت، از ایجاد یک نهاد جدید برای اجرای قوانین حجاب اجباری کنونی خبر داد و افزود که اعضای سپاه پاسداران برای این کار بصورتی جدیتر در فضاهای عمومی آموزش دیدهاند.»
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ادامه میگوید که صدها کسب و کار به دلیل عدم اجرای قوانین حجاب اجباری توسط جمهوری اسلامی تعطیل شدند، و از دوربین های نظارتی برای شناسایی رانندگان زنی که این قوانین را رعایت نمیکنند، استفاده می شود.
این کمیساریا همچنین از نزدیک شدن تصویب نهایی لایحه «حمایت از خانواده با ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» در شورای نگهبان، که با مجازاتهای سختتری همراه است، ابراز نگرانی کرد.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در ادامه میگوید: «در حالی که آخرین پیش نویس این لایحه علنی نشده است، نسخه قبلی تصریح میکند افرادی که به دلیل نقض قوانین پوشش اجباری گناهکار شناخته شوند، ممکن است با ۱۰ سال زندان، شلاق، و جریمه نقدی، مواجه شوند.»
در بخش دیگری از گزارش گفته میشود که «تنبیه بدنی، نوعی رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز است و هرگونه بازداشتی که برای اعمال آزادی های اساسی اعمال شود، طبق قوانین بینالمللی خودسرانه است». این کمیسیاریا بار دیگر تأکید میکند که این لایحه باید کنار گذاشته شود.
ولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، از جمهوری اسلامی میخواهد که تمامی اشکال تبعیض و خشونت مبتنی بر جنسیت، از جمله از طریق بازنگری و لغو قوانین، سیاستها و شیوههای مضر، مطابق با هنجارها و استانداردهای بینالمللی حقوق بشر را از بین ببرد.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در بخش دیگری از گزارش خود درباره ایران، با اشاره به توماج صالحی، از جمهوری خواست تا ضمن لغو حکم اعدام او، این رپخوان زندانی را فورا و بدون قید و شرط آزاد کند.
این کمیساریا همچنین خواستار آزادی تمامی افرادی شد که به دلیل ابراز نظر، عقیده، و بیان هنری خود توسط جمهوری اسلامی زندانی شدند.
کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان متحد از جمهوری اسلامی خواسته است اجرای مجازات اعدام را متوقف کند.
صدای آمریکا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
پانزده تن از افرادی که در گذشته توسط جمهوری اسلامی گروگان گرفته شده بودند با ارسال نامهای به نخستوزیر سوئد خواستار انجام اقدامات جدیتر در رابطه با پرونده احمدرضا جلالی، زندانی سوئدی-ایرانی که در ایران در معرض خطر اعدام قرار دارد، شدهاند.
آنها نوشتهاند بهعنوان گروگانهای پیشین که «مصائب طاقتفرسای» بازداشت طولانیمدت و غیرقانونی در ایران را تحمل کردهاند، «نگرانی عمیق» خود را نسبت به تداوم «عدم اقدام معنادار» توسط دولت سوئد برای آزادی احمدرضا جلالی، ابراز میکنند.
آنها با اشاره به این که روز هفتم اردیبهشت برابر با هشتمین سالگرد «بازداشت ناعادلانه» دکتر جلالی است نوشتهاند در حالی که بسیاری از نهادهای بینالمللی حقوق بشر و سازمان ملل متحد «بازداشت غیرقانونی» او را محکوم کردهاند و نسبت به وضعیت وخیم سلامت جسمی و روانی او هشدار دادهاند، دولت سوئد اقدام اندکی برای آزادی او انجام داده و نتوانسته است حمایت لازم را به خانواده آقای جلالی ارائه کند و اطلاعاتی مورد نیازشان را در اختیارشان قرار دهد.
آنها از دولت سوئد خواستهاند به تلاشهای خود برای نجات همه شهروندانش که توسط جمهوری اسلامی گروگان گرفته شدهاند بیافزاید، منابع و حمایت کافی را در اختیار خانوادههای آنها قرار دهد، و «شفاف و صریح» تعهد بدهد که هیچیک از شهروندان سوئدی که به ناحق بازداشت شدهاند در معاملههای احتمالی با جمهوری اسلامی نادیده گرفته نخواهند شد.
آنها تأکید کردهاند که اگر احمدرضا جلالی یا هر یک از شهروندانی که به طور خودسرانه بازداشت شدهاند در توافقهای مرتبط با زندانیان گنجانده نشوند، این موضوع «فاجعهای با ابعاد غیرقابل قبول» را رقم خواهد زد.
این ۱۵ گروگان پیشین جمهوری اسلامی در نامه خود نوشتهاند که دولت سوئد، به عنوان یکی از دموکراسیهای پیشرو در جهان، در قبال بازگرداندن ایمن همه شهروندان بیگناه خود که جمهوری اسلامی از آنها به عنوان مهرههایی در «بازی شرورانه دیپلماسی گروگانگیری» خود استفاده میکند وظیفه روشنی دارد.
آنها همچنین از دولت سوئد خواستهاند تا با کشورهای دیگری که شهروندان آنها نیز به صورت خودسرانه توسط جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند همکاری کرده و این مشکل را «ریشهای» و از طریق اعمال و اجرای مجازاتهای شدید حل کنند.
احمدرضا جلالی، شهروند سوئدی ایرانیتبار و پزشک و استاد دانشگاه، اردیبهشت سال ۹۵ وقتی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به ایران سفر کرده بود به دست ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. دادستان تهران در ۲ آبان ۱۳۹۶ از خبر حکم اعدام او خبر داد.
ایالات متحده و بسیاری از کشورهای غربی جمهوری اسلامی را به بازداشت ناعادلانه شهروندان خارجی به قصد امتیازگیری سیاسی متهم میکنند.
جیسون رضائیان، نزار زکا، سیامک نمازی، محمد باقر نمازی، نازنین زاغری-رتکلیف، انوشه آشوری، کامران قادری، مراد طاهباز، فریبا عادلخواه، عماد شرقی، بری روزن، کایلی مور گیلبرت، رولان مارشال، بنجامین بریر، و ژیو وانگ از امضاکنندههای نامه به نخستوزیر سوئد هستند.
صدای آمریکا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
هشدار در مورد خطر اعدام قریبالوقوع رضا رسایی؛ ۲۳ تن طی پنج روز اعدام شدند
منابع نزدیک به خانواده رضا رسایی خبر دادند که خطر اجرای حکم اعدام این معترض زندانی طی روزهای آتی بهشدت افزایش یافته است. موج اعدامها طی هفته اخیر افزایش چشمگیری داشت و طی پنج روز ۲۳ نفر در زندانهای مختلف ایران اعدام شدند.
سازمان حقوق بشر ایران خواهان توقف و لغو حکم اعدام رضا رسایی و سایر زندانیان سیاسی است. این سازمان همچنین از جامعهجهانی میخواهد که برای متوقفکردن اعدامهای روزانه در ایران یک سیاست قاطع و پایدار اتخاذ کنند.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران گفت: «بالا بردن هزینه سیاسی اعدامها تنها راه جلوگیری از اعدام رضا رسایی و دیگر زندانیانِ در صف اعدام است. مردم در داخل و خارج ایران با کارزارهای روزانه علیه اعدام و جامعه جهانی با فشار بر جمهوریاسلامی میتوانند این هزینه را بالا ببرند.»
بنا به گزارش دادبان، و به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده رضا رسایی، خطر اعدام وی طی روزهای آینده به شدت افزایش یافته است.
در گزارش دادبان به نقل از این منبع آمده است: «اعتراض ماده ۴۷۷ چندین ماه است که ثبت شده اما هیچ جوابی به خانواده و وکلا داده نمیشود. حکم قطعی شده اعدام پیشتر توسط شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان کرمانشاه به اجرای احکام دادگستری کرمانشاه فرستاده شده و کارهای اداری مربوط به آن نیز انجام شده است.»
رضا (غلامرضا) رسایی، معترض کرد ۳۴ ساله و پیرو دین یارسان، در مراسم یادبود سید خلیل علینژاد، یکی از رهبران این آئین، بازداشت شد. این مراسم که در آن شعار زن زندگی آزادی سر داده شده بود، با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه شد و طی آن نادر بیرامی، مأمور سپاه پاسداران، کشته شد.
رضا متهم ردیف اول در محاکمه ۱۱ تن به اتهام «مباشرت در قتل عمدی مرحوم شهید نادر بیرامی با آلت قتاله چاقو، مباشرت در ایراد جراحات عمدی غیرکشنده (غیرمنتهی به مرگ)، جراحات قفسه سینه به کیفیت مشروح در برگ کالبد شکافی، تظاهر و قدرت نمایی با چاقو و اخلال در نظم عمومی از طریق ایجاد هیاهو و جنجال» در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان کرمانشاه بوده است. در اسناد دادگاه که نسخهای از آن در اختیار سازمان حقوق بشر ایران قرار گرفته، رضا اتهام را نمیپذیرد اما بعد از ادامهیافتن «تحقیقات»، اعتراف میکند که آن مأمور را با چاقو زده است!
همپروندهایهای وی ترغیب شدند تا علیه او شهادت دهند و به این شرط، آزاد شدند یا در مجازاتشان تخفیف داده شد. یکی از همانها بعدتر گفت که هرگز ندیده بود رضا قربانی را با چاقو بزند و شهادتش «از روی ترس» بود. رضا اما علیه هیچکس دیگر شهادت نداد و در مراحل بعدی تحقیقات و همچنین در دادگاه بهوضوح گفت که برای اقرار تحت شکنجه قرار گرفته است. تمام متهمان دیگر پرونده هم شهادت خود «از اقرار خود عدول کرده و بیان داشته تحت اعمال شکنجه اقرار نمودهاند.»
دادگاه دو شهادت کارشناسی پزشکی قانونی را (از جمله آنکه زخم ضربه کشنده، با مشخصات چاقوی منتسب به رضا همخوانی نداشته) نادیده گرفت.
همچنین در دادنامه، تمامی اظهارات مربوط به شکنجه نادیده گرفته شدند و بهرغم کافی نبودن شواهد، برای صدور رأی به «علم قاضی» استناد شده است. در نهایت رضا در ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲ به قصاص نفس محکوم شد و این حکم در دیوان عالی کشور به تایید رسید. از سوی دیگر، اولیای دم (خانواده بیرامی) خواستار اجرای این حکم شدهاند.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
ایالات متحده روز پنجشنبه تحریمهای بیشتری را علیه ایران صادر کرد که فروش پهپادها و کالاهای ایرانی از جمله استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین را هدف قرار میدهد.
همزمان بریتانیا نیز شش نام جدید مربوط به افراد و سازمانهای بخش دفاعی جمهوری اسلامی را به فهرست تحریمهای خود اضافه کرد.
همزمان، کانادا نیز اعلام کرد دو فرد و دو نهاد را به تحریمهای خود علیه ایران اضافه کرده است.
در یک رایگیری بیسابقه، پارلمان اروپا نیز روز پنجشنبه قطعنامهای را علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد و در آن، خواستار اِعمال تحریمهای بیشتر علیه نهادهای ایرانی شد.
بیانیه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در خصوص تحریمهای جدید
در بیانیه روز پنج شنبه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در مورد جزئیات این تحریمهای جدید آمده است: «ایالات متحده امروز تحریمهایی را علیه ۱۶ نهاد و ۸ فرد وضع میکند و همچنین پنج کشتی و یک هواپیما را به عنوان داراییهای مسدودشده شناسایی میکند که تجارت غیرقانونی و فروش هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) در حمایت از وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و توسعه و تدارکات پهپاد رژیم را تسهیل کرده است.»
این بیانیه ادامه میدهد: «همزمان با این اقدام، بریتانیا و کانادا تحریمهایی را به ترتیب علیه چندین نهاد و افراد دخیل در تدارکات پهپادهای ایران و سایر فعالیتهای مرتبط نظامی اعمال میکنند.»
این بیانیه میافزاید که «از جمله اهداف امروز، شرکت «تندر صحرا» است. یک شرکت کلیدی برای تأمین مالی غیرقانونی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران و بازیگر اصلی در طراحی، توسعه، تولید و فروش هزاران فروند پهپاد ایران، که بسیاری از آنها در نهایت برای استفاده در جنگ علیه اوکراین به روسیه منتقل شدهاند.»
برایان نلسون، معاون وزیر خزانهداری در امور تروریسم و اطلاعات مالی آمریکا گفت: «وزارت دفاع ایران با حمایت از جنگ روسیه در اوکراین، حمله بیسابقه به اسرائیل و تکثیر پهپادها و سایر سختافزارهای نظامی خطرناک برای تروریستهای نیابتی به بیثبات کردن منطقه و جهان ادامه میدهد.»
او افزود که «ایالات متحده در هماهنگی نزدیک با شرکای بریتانیایی و کانادایی خود، به استفاده از تمام ابزارهای موجود برای مبارزه با کسانی که فعالیتهای بیثباتکننده ایران را تأمین مالی میکنند، ادامه خواهد داد.»
بریتانیا شش نفر دیگر را در ارتباط با پهپادهای ایرانی تحریم کرد
وزارت خارجه بریتانیا میگوید دو فرد و چهار شرکت را در ارتباط با تولید هواپیماهای بدون سرنشین ایران در فهرست تحریمهای خود قرار داده است.
دیوید کامرون، وزیر خارجه این کشور، روز پنجشنبه، ششم اردیبهشت، با بیان اینکه جدیدترین تحریمهای کشورش افراد و نهادهای بخش دفاعی ایران را هدف قرار داده، اعلام کرد: «در کنار شرکایمان، به افزایش فشار بر نظام ایران در زمینهٔ توسعه و صادرات این سلاحهای مرگبار ادامه خواهیم کرد.»
آقای کامرون همچنین گفت: «امروز بریتانیا و شرکایش این پیام روشن را ارسال کردند که ما ایران را مسئول این رفتارهای بیثباتکننده میدانیم.»
پیش از این نیز بریتانیا در ۳۰ فروردینماه امسال به همراه ایالات متحده چندین سازمان نظامی، اشخاص و نهادهای ایرانی دخیل در صنایع پهپاد و موشکهای بالیستیک ایران را هدف تحریم قرار داده بود.
در این راستا در دور قبل بریتانیا تحریمهایی را علیه نهادهای نظامی ایران، از جمله ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعمال کرد.
رهبران اتحادیه اروپا نیز اواخر فروردین امسال متعهد شده بودند که با افزایش تحریمها علیه ایران، تحویل پهپاد و موشکهای جمهوری اسلامی به گروههای نیابتی در غزه، یمن و لبنان را هدف قرار دهند.
کانادا دو فرد و دو نهاد دیگر ایرانی را تحریم کرد
وزارت خارجه کانادا میگوید بر اساس مقررات اقدامات ویژه اقتصادی مربوط به ایران، دو فرد و دو نهاد را در فهرست تحریمهای خود قرار داده است.
ملانی جولی، وزیر خارجه این کشور روز پنجشنبه، ششم اردیبهشتماه، اعلام کرد که کانادا غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، محمدرضا آشتیانی، وزیر دفاع، قرارگاه خاتمالانبیا و ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را تحریم کرده است.
خانم جولی با بیان اینکه رفتار جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن «به شدت نگرانکننده» هستند، گفت: «کانادا و متحدانش آماده هستند و از اقدام در برابر رژیم ایران که به دنبال بیثبات کردن صلح و امنیت منطقه است، دریغ نخواهند کرد.»
با اقدامات جدید کانادا تاکنون این کشور ۲۰۰ فرد و ۲۵۰ نهاد ایرانی را تحریم کرده است.
پیش از این کانادا در سال ۲۰۱۲ میلادی بر اساس قانون مصونیت دولت، ایران را به عنوان دولت حامی تروریسم معرفی کرده بود.
تصویب قطعنامه در پارلمان اروپا با درخواست تروریست خواندن سپاه
در یک رایگیری بیسابقه، پارلمان اروپا روز پنجشنبه قطعنامهای را علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد.
پارلمان اروپا در این قطعنامه، حمله پهپادی و موشکی بیسابقه ایران به اسرائیل در اوایل ماه جاری را محکوم کرده و خواستار اِعمال تحریمهای بیشتر علیه نهادهای ایرانی شده است.
این قطعنامه که با اکثریت آرا یعنی ۳۵۷ موافق و ۲۰ مخالف به تصویب رسیده، حمله ایران به اسرائیل و همچنین حملات انجام شده توسط گروههای نیابتی آن یعنی حزبالله لبنان و حوثیها در یمن را قبل و حین این تهاجم محکوم میکند و نقش تهران در بیثباتسازی خاورمیانه از طریق «شبکهای از عوامل غیردولتی» را به رسمیت میشناسد.
این قطعنامه که روز پنجشنبه ششم اردیبهشت، در جلسه نهایی پیش از انتخابات آتی اروپا به تصویب رسید، تکرار تقاضای قبلی برای قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی شناختهشده اتحادیه اروپا را در خود دارد و همچنین خواستار اضافه شدن کل حزبالله به این فهرست شده است.
پارلمان اروپا در این قطعنامه همچنین خواستار گسترش رژیم تحریمهای فعلی علیه ایران است، «از جمله از طریق تحریم تأمین و تولید پهپادها و موشکهای بدون سرنشین این کشور جهت ارسال به روسیه و منطقه خاورمیانه.»
علاوه بر محکوم کردن حمله ایران به اسرائیل، این قطعنامه همچنین حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق در تاریخ ۱ آوریل را که ایران و سوریه، اسرائیل را مسئول آن میدانند، مورد انتقاد قرار میدهد و میگوید که «اهمیت اصل مصونیت اماکن دیپلماتیک و کنسولی» باید در همه حال مورد احترام قرار گیرد.
به نوشته روزنامه جروزالم پست، وزیر خارجه اسرائیل، اسرائیل کاتز، تصویب این قطعنامه را به عنوان «یک موفقیت دیپلماتیک دیگر اسرائیل و ضربه دیگری به ایران» ستوده است.
او اضافه کرد که «ما طناب را به دور گردن رژیم ایران سفت میکنیم، جهان میفهمد که ایران باید همین حالا متوقف شود قبل از اینکه خیلی دیر شود.»
وزیران خارجه کشورهای صنعتی گروه هفت که چهار کشور اروپایی بریتانیا، آلمان، فرانسه و ایتالیا عضو این گروه هستند نیز در نشست سه روزه هفته گذشته خود در جزیره کاپری ایتالیا تحریم صنایع موشکی و پهپادی ایران و عوامل مرتبط با آن، شامل شرکتهای چینی تأمین کننده برخی قطعات پهپادی برای صنایع نظامی جمهوری اسلامی را تأیید کردند.
پهپادها و موشکهای کروز و بالیستیک ایران از یک سو ۲۵ فروردین به سوی اسرائیل شلیک شد و خطر بروز یک جنگ تمامعیار در منطقه را برانگیخت، و از سوی دیگر، حملات روسیه با توسل به پهپادهای ایرانی در دو سال اخیر غیرنظامیان و زیرساختهای اوکراین، متحد کشورهای غربی را هدف قرار داده است.
رادیو فردا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
پیام نرگس محمدی دربراه صدور حکم اعدام برای توماج صالحی
«دستان پرقدرت، محکم و متحد مردم ایران اجازه نخواهد داد تا طناب دار توماج صالحی را برافرازید.حکم اعدام و طناب دار توماج صالحی را پیش از تکه تکه شدن به دست مردم معترض ایران، پاره پاره کنید.
توماج صالحی، صدای رسای جنبش “ زن،زندگی،آزادی” و موسیقی متن آن است.
اعدام توماج، اعدام جنبش زنده ماست.
برای زنده ماندن جنبش که زندگی ماست به پاخیزیم.
همه باهم به پا خیزیم.
خیز ما علیه اعدام توماج،
خیز ما برای زن
خیز ما برای زندگی
خیز ما برای آزادی است.
اعدامهای انتقام جویانه، بزدلانه و ظالمانه، لکه ننگی بر جامه سیاه و متعفن حکومت دینی استبدادی است. بیایید نگذاریم لکه خون جوان دیگری بر دامان سپید سرزمینمان نقش بندد. ما میتوانیم.
حکومت دینی استبدادی آگاه باشد، با صدور احکام ظالمانه و انتقام جویانه علیه فرزندان سربلند ایران چون توماج صالحی و جنگ با زنان ایران، طغیان خشم و ظلم ستیزی مردم ایران را خواهد دید.»
نرگس محمدی
زندان اوین
۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
***
واکنش امیرسالار داودی، وکیل زندانی به حکم توماج صالحی
امیرسالار داودی: نمیتوان تاب آورد
صدور حکم اعدام برای «توماج صالحی» هنرمند معترض، نهایت وادادگی در برابر ارادههای فراقضایی است.
به عنوان حقوقدان و وکیل مدافع حقوق بشر زندانی، اکیداً توصیه میکنم قضات دیوان عالی کشور به خاطر حفظ شأن حقوقی و قضاییشان جملگی استعفا دهند.
در سوابق قضایی ایران عجیب نیست که شعبه مادون، بر رای صادره از سوی شعبه هم عرضش آنگاه که دیوان عالی کشور به عنوان عالیترین مرجع قضایی کشور رای صادره را نقض میکند، اصرار بورزد.
مع الوصف اینکه یک شعبه تالی اینچنین آشکارا به حکم قاطع شعبهای از دیوان عالی کشور بیاعتنایی میکند و ابداً سِبقه و تجربیات برخی قضات دیوان عالی کشور را که با کولهباری از تجربه و توام با استدلالهای محکمِ عالمانه، رایی نادرست را ولو از باب ارشاد ( در آداب رویه شدهی قضایی، بخوانید رای تکلیفی) نقض میکند، اوج وقاحت قضایی است.
شعبه تجدیدنظر( تالی) در چنین شرایطی وادادگی تام و تمام خود را به نهادهای امنیتی عیان کرده و شرم هم نمیکند و نه تنها به رای ارشادی وقعی نمینهد و حکم اعدام صادر میکند، که حتی فراتر هم میرود و اتهاماتی را که فرآیند قضایی مطابق آیین دادرسی کیفری مصوب مجلس تقنینی همین نظام اسلامی اینچنین اضافه کردن اتهامات جدید را پشتیبانی نمیکند، نادیده میگیرد و بر اتهامات توماج صالحی میافزاید که چنین اقدامی حقاً همانطور که عرض شد، نشانگر نهایت وادادگی در برابر ارادههای فراقضایی است.
آری، عُجب و یِکّهخوردن جامعه حقوقی و قضایی کشورمان از این دست احکام کاملا رسوا و بیوجاهت، کاملاً بجا و صواب است.
لیکن صادقانه و از باب دفاع از تمامیت عِرض و حیثیت قضایی نظام قضایی نوین کشور با قدمت نزدیک به صد سال، توصیه میکنم قضات شریف ماندهی دیوان عالی کشور در اقدامی جمعی و نه صرفاً برای توماج صالحیها که برای دفاع تمام قد از آخرین تتمِّههای استقلال عالیترین نهاد قضایی کشور و ایضاً دفاع از مناسبات بدیهی حقوقی و قضایی، بیش از این شرافت خود را نزد افکار عمومی و جامعه حقوقی ایران لکهدار نکنند و فیالفور مبادرت به استعفا نمایند و دامن خود را از این منجلاب قضایی بیرون بکشند.
واقع اینکه رفتار شعبه هم عرض در اولاً صدور حکم اعدام برای توماج صالحی در راستای نادیدهانگاری صریح به منویات داهیانه شعبه دیوان عالی کشور و ثانیا بیاعتبارکردن شَرَف قضایی قضات بالادستشان، حقیقتاً در وهله نخست معنایی ندارد جز اینکه دیوان عالی کشور را به عنوان عالیترین نهاد قضایی کشور، بیحیثیت نمودهاند.
امثال اینجانب علیرغم پایفشردن بر فساد تا ریشه گسترانیده شدهی قضایی کشور، هنوز باور داریم دستگاه قضایی واجد قضاتی شریف، صدیق، عالم و مجرب است که بیگفتگو فخر جامعه قضایی هستند و حال به عنوان عضوی از جامعه بزرگِ حقوقی کشور عرض میکنم که نمیتوان این دست رفتارهای معنیدار را با چنین فضاحتی نسبت به قضاتی که شرافت خود را وجه المصالحهی اربابان قدرت افسارگسیخته نکردهاند، تاب آورد.
ای کاش این کور سوی امید را نیز در دستگاه قضایی از دست رفته نمیدیدیم.(که متاسفانه در افقی نزدیک نمایان است)
آنچه شرط بلاغ بود را با شما در میان گذاشته، خواه توجه بفرمایید و خواه اجازه بدهید که استقلال حداقلی باقی ماندهی دستگاه قضایی نیز مانند همه آنچه طی سنوات اخیر به تاراج رفته است، از کف برود و دیگر هیچ در هیچ.
امیرسالار داودی
وکیل پایه یک دادگستری زندانی.
محبوس در زندان اوین- بند ۴
شش اردیبهشت ۱۴۰۳
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
پارلمان اروپا با رای مثبت اکثریت اعضا، قطعنامهای در واکنش به حملات جمهوری اسلامی به اسرائیل تصویب کرد که در آن از اتحادیه اروپا خواسته شده است با تجدیدنظر در استراتژی خود در قبال تهران، تحریمهای جمهوری اسلامی را گستردهتر و سپاه پاسداران را به عنوان گروهی تروریستی شناسایی کند.
پارلمان اتحادیه اروپا روز پنجشنبه ششم اردیبهشت قطعنامهای را در پاسخ به حملات جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل به رای گذاشت که در این رای گیری ۴۳۵ عضو پارلمان شرکت کردند.
بر اساس نتایج رایگیری، ۳۵۷ عضو پارلمان اروپا به این قطعنامه رای مثبت و ۲۰ عضو رای منفی دادند.
این قطعنامه بر اجرای مصوبات پیشین پارلمان اروپا از جمله تروریستی خواندن سپاه پاسداران از سوی اتحادیه اروپا تاکید کرده است.
روز چهارشنبه، برت-یان رویسن، نماینده هلند در پارلمان اروپا، در جلسه این پارلمان درباره تنشهای اخیر میان تهران و اسرائیل، جمهوری اسلامی را «نیروی بیثباتکننده اصلی در خاورمیانه» توصیف کرد.
او افزود حمله اخیر حکومت ایران به اسرائیل بار دیگر این موضوع را به اثبات رساند.
جمهوری اسلامی شامگاه شنبه ۲۵ فروردین با بیش از ۳۰۰ موشک کروز، موشک بالستیک و پهپاد به اسرائیل حمله کرد.
این اولین حمله مستقیم حکومت ایران به خاک اسرائیل بود.
رویسن افزود جمهوری اسلامی به دنبال حذف اسرائیل از نقشه جهان است و برای تحقق این هدف، از گروههای نیابتی خود مانند حماس و حزبالله حمایت میکند.
او اظهارات پیشین جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را در خصوص لزوم وجود یک حکم قضایی برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران، «مزخرف» خواند و گفت بازوی طویل این نهاد نظامی به خاک اروپا نیز رسیده است.
بورل روز سوم بهمن ۱۴۰۱ گفته بود تا زمانی که یک دادگاه در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، سپاه پاسداران را به عنوان یک سازمان تروریستی نشناسد، اتحادیه اروپا نمیتواند این نهاد را به فهرست گروههای تروریستی اضافه کند.
روزنامه دیلیمیل روز ۱۸ فروردین گزارش داد جمهوری اسلامی از گروههای جنایتکار سازمانیافته برای حمله به اهداف مورد نظر خود در اروپا استفاده میکند.
تصویب قطعنامه پارلمان اروپا سه روز پس از آن صورت گرفت که بورل اعلام کرد اعضای این اتحادیه درباره گسترش تحریمهای ایران برای مقابله با برنامه پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی و همچنین انتقال آنها به نیروهای نیابتی تهران به توافق رسیدند.
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا روز دوشنبه سوم اردیبهشت در لوکزامبروگ گرد هم آمده بودند تا برای اعمال تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی در واکنش به حمله بیسابقه سپاه پاسداران به خاک اسرائیل برنامهریزی کنند.
پیش از این نشست حاجا لحبیب، وزیر امور خارجه بلژیک گفت: «تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه ایران در واکنش به حمله اخیر این کشور به اسرائیل باید شامل سپاه پاسداران هم شود.»
خانم لحبیب به خبرنگاران گفت هنوز هیچ توافقی بر سر مبنای قانونی اضافه کردن سپاه پاسداران به فهرست این اتحادیه از نهادهایی که به عنوان سازمانهای تروریستی تلقی میشوند، وجود ندارد.
او گفت: «ما با هم در این مورد بحث خواهیم کرد.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار دارد و درخواست برای تروریستی اعلام کردن این نهاد نظامی از سوی اتحادیه اروپا، بارها به ویژه توسط چهرهها و گروههای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی مطرح شده است.
فعالان مدنی و مخالفان جمهوری اسلامی به ویژه پس از خیزش مهسا، با اشاره به نقش سپاه پاسداران در سرکوب معترضان در داخل کشور و «دست داشتن این نهاد در طراحی و اجرای حملات تروریستی در بسیاری از کشورهای جهان»، خواستار قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی شدند.
مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی، بهمن ماه ۱۴۰۲ در کنفرانس امنیتی مونیخ، از مماشات کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی انتقاد کرد و پرسید چگونه میتوان در جهان به صلح و امنیت رسید، بدون اینکه سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شود؟
ایران اینترنشنال
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
دیدهبان ایران / پریسا مقیلان
از سرگیری فعالیت مجدد گشت ارشاد و حجاببانها همانند سابق، واکنشات زیادی را از سوی صاحبنظران به خودت اختصاص داده است و این روند تا جایی پیش رفته که حتی میان سیاسیون نیز اختلافنظر ایجاد کرده است. از سوی دیگر روایتهای بسیاری از این جریانات در شبکههای اجتماعی در حال نشر و پخش است. برای شفافسازی بهتر و تصویرسازی درست، دیدهبان ایران با تعدادی از زنانی که از زمان آغاز طرح «نور»، برخورد گشت ارشاد را تجربه کردهاند، به گفت و گو نشسته است.
با وجود اینکه بیمار بودم، مرا محاصره کردند
روایت اول: ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود، ناگهان سه آقا از پشت و سه خانم از جلو دور من حلقه زدند و مرا محاصره کردند، دو خانم از سویی دستم را گرفتند و به سمت خود کشیدند، از آنها پرسیدم: «کجا؟» و در پاسخ گفتند که «یک تعهد میدهی و تمام» من نیز در ادامه گفتم که «تعهدی نمیدهم». پس از پاسخ من دستم را محکمتر گرفتند، من که ترسیده بودم صدایم را بلندتر کردم و از این رو توجه مردم به سمت ما جلب شد؛ با این وجود در حالی که جمعیت به سوی ما آمده بود، مجددا پلیس خانم به من گفت که «مانتویت را درست کن»، اما پوشش من هیچ ایرادی نداشت، با این وجود دوباره گفتم: «پوششم درست است» چراکه من مقنعه، کت و شلوار رسمی به تن داشتم. با وجود اینکه نترسیدم و محکم برخورد کردم، اما حالم به شدت بد شده بود. مقنعه من فقط برای ثانیهای از سرم افتاد و این در حالی بود که من با حال بیمار و مریضم از داروخانه با یک کیسه دارو به بیرون آمدم. آنها با وجود اینکه من مریض احوال بودم، دورم حلقه زدند و مرا محاصره کردند. من تا چند دقیقه میلرزیدم و گریه میکردم. لباسی که به تن داشتم، لباس کار بود. چرا؟ به چه دلیل؟ همان لحظه بود که با خود گفتم هنگامی که درسم تمام شد ثانیهای در این مملکت نمیمانم و برای همیشه از اینجا خواهم رفت.
گشت ارشاد نور
روایت دوم: سمت متروی تجریش بودیم، دو طرف پیادهرو یک گروه از لباس شخصیها، متشکل از مردانی سالخورده و زنانی با پوشش چادر به همراه ماسک و عینک آفتابی، ایستاده بودند؛ همچنین در آن محدوده هیچ ماشین گشتی دیده نمیشد فقط یک سری ون با شماره 113 وزارت اطلاعات پارک شده بود که فقط مامورها در داخلش بودند. ماموران برخوردی با من نداشتند چراکه سعی میکردم زیاد نزدیکشان نشوم اما دختری را دیدم که به علت بیاعتنایی به تذکر یک مامور، با حجاببانها درگیر شده بود و پس از اعمال توهین از سوی مامورین، بین حجاببانها و همراهان آن دختر زد و خورد شکل گرفت. آن لحظه به شدت دچار اضطراب شده بودم و با این حال به راه خود ادامه دادم و همچنین به قدری عصبانی بودم که شال خود را دور انداختم. وجود گشت ارشاد به جز ترس هیچ تاثیری بر جامعه نخواهد گذاشت و مردم فقط برای فرار از دردسر مجبور به رعایت برخی از عناصر ظاهری میشوند، من هم نه تنها ظاهرم را تغییر نخواهم داد بلکه تنها تلاش میکنم تا در خیابانهایی رفتوآمد داشته باشم که گشت ارشاد وجود نداشته باشد.
حرفهایشان همانند یک تجاوز روحی بود
روایت سوم: من از حضور مامورها خبر داشتم و برای همین حجابم را درست کردم چراکه حوصله هیچگونه درگیری را نداشتم، با این وجود یک دامن بلند به تن داشتم، دامن آن قدری بلند بود که هیچ بخشی از پاهای من دیده نشود و با این حال هنگامی که داشتم با تلفن صبحت میکردم دو خانم به سمتم آمدند و گفتند که «تلفن را قطع کن، کارت داریم». به آنها گفتم که «صحبتم تمام شد قطع میکنم» اما بیتوجه به حرف من، بدون خواست و اراده من تلفن را از من گرفته و قطع کردند. پس از آن به من گفتند که «این چه طرز لباس پوشیدن است؟ دولا شو و نشان بده که شلوار داری یا نه» من هم گفتم که «دولا نمیشوم، اگر میخواهید خودتان دولا شوید، اینجا پر از مرد غریبه است». در همین حین یکی از حجاببانها چادرش را روی سرم کشید و گفت «میگویم دولا شو» و من مجددا گفتم که «من دولا نمیشوم، این همه آدم اینجا ایستاده است، چرا اینطوری با من صحبت میکنی؟ میرویم یک گوشه خودت دولا شو و شلوارم را نگاه کن» پس از این ماجرا شش نفر دیگر به سمتم آمدند؛ چهار نفر آقا و دو نفر خانم، دورم حلقه زدند. یک آقا با داد به من گفت که «داد نزن اگر ادامه بدهی میبریمت» طی همین جریان یک آقا و یک خانم از مامورین من را بردند به سمتی دیگر و دقیقا چهل دقیقه با من صحبت کردند. آنها فکر میکردند که دارند امر به معروف و نهی از منکر میکنند اما چیزی که کاملا مشخص بود، این بود که آن شخص عملا داشت به من توهین میکرد. آنها به من گفتند: «چون تو دختر سالمی نیستی این طوری لباس پوشیدی، من هم دختر همسن تو دارم اما او به گونهای تربیت شده است که اصلا مانند تو نیازی به جلب توجه ندارد» . آن مامور به من، خانوادهام و نحوه تریبیتم توهین کرد. همچنین گفت که «اگر یک مرد به لحاظ بیولوژیکی سالم باشد، با دیدن تو با همسرش به مشکل بر میخورد، حتی ممکن است من نیز با دیدن تو با همسرم دچار مشکل شوم» حرفهای آنها گاهی حتی بیشتر به جای اینکه توهین باشد، شبیه به یک تجاوز روحی بود و این به قدری زننده بود که باعث شد من گریه کنم، اما نه از سر ترس بلکه به این علت که چگونه یک شخص به خودش اجازه میدهد که به زنانگی و تربیت خانوادگی من توهین کند؟! تمام مدت از شدت فشار روانی بهم وارد شده بود سکوت کرده بودم و این بدترین حسی بود که در این چند وقت به من دست داده بود. در همان لحظه که مامورین دور من حلقه زده بودند، چهار نفر دیگر را دیدم که با مامورین درگیر شده بودند، یکی از دخترها در حالی که تلاش میکرد از دست مامورین فرار کند، به سمت مترو دوید اما یکی از مامورها مقنعه آن دختر را گرفت و به سمت خود کشید.
ما منبع کسب درآمد آنها هستیم؛ هرچه میزان بازداشتی بیشتر، پاداش هم بیشتر
روایت چهارم: با دوستم در مترو بودیم، او شالش از سرش افتاده بود و من کلاه به سر داشتم، ناگهان مامورین به سمتمان آمدند و با لحن بسیار توهینآمیز از ما خواستند تا حجابمان را درست کنیم، در این حال من با اینکه سعی داشتم تا فضا را آرام نگه دارم، دوستم به شدت عصبی شده بود. رفته رفته درگیری لفظی به درگیری فیزیکی منجر شد تا جایی که دوستم را با شوکر برقی زمینگیر کردند. پس از آن به ما دستبند زدند و بازداشت شدیم. در همین حین من سعی داشتم تا کلاهم را دوباره سرم بگذارم اما یکی از مامورین کلاه را با شدت از سرم کشید و گفت: «دیگر لازم نکرده، همانطوری که بودی باش». در آن چند ساعتی که آنجا بودیم، به شدت به ما توهین شد. در آن بین همچنین میشنیدم که چند نفر از مامورین سر این موضوع که چه کسی ما را بازداشت کرده است دعوا میکنند، چون ظاهرا هر چقدر میزان بازداشتیها بالاتر باشد، درآمد و پاداشی که کسب میکنند نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. آنها به ما به عنوان یک شکار و صید نگاه میکردند، نه چیز دیگری!
با ما همانند یک مجرم رفتار میکردند
روایت پنجم: تازه از دانشگاه آمده بودم بیرون که شنیدم چند نفر موتور سوار به من تذکر میدهند که حجابم را درست کنم، من حتی متوجه نشده بودم که آنها مامورین گشت ارشاد هستند. چند نفری دورم را محاصره کردند و از من خواستند تا سوار ون گشت ارشاد شوم، اما من نمیخواستم، پس مقاومت کردم اما چند مامور زن دستم را محکم گرفتند و به کمک پنج یا شش نفر دیگر از حجاببانان به زور من را سوار ون کردند. سوار ون که شدم چند نفر دیگر را دیدم، اما نه آن قدر زیاد. ولی هنگامی که وارد پاسگاه شدیم، اکثریت مقنعه به سر داشتند و اوضاع نیز کمی فرق میکرد، دختری را دیدم که با کیف به صورتش ضربه زده بودند و این ضربه به قدری محکم بود که جای آرایش پوستش روی کیفش مانده بود. شخص دیگری را صرفا به این علت که عکاس بود، دستگیر کرده بودند، او حتی «مشکل حجاب» هم نداشت و صرفا به دلیل داشتن دوربین دستگیر شده بود و دوربینش را از او گرفته بودند. دختر دیگری را هم دیدم که به علت درگیری کیفش پاره شده بود. تمام آن پنج ساعتی که آنجا بودم، بیشتر احساس نفرت داشتم تا هر گونه ترسی! با ما همانند یک مجرم رفتار میکردند و مجبورمان کردند که یک فرم تفهیم اتهام پر کنیم و نیز اعلام کنیم که آیا زخمی در بدن یا بیماری زمینهای و روانی داریم؟ پس از آن، چند مرد میانسال آمدند و از ما خواستند تا اظهارتمان را بنویسیم، در این بین چندین بار از ما پرسیده شد: «علت اینکه کشف حجاب کردید چه بود؟». بعد از بازجویی نیز برای ساخت پرونده، از ما به همراه یک تابلو که روی آن نوشته شده بود «طرح نور (حجاب و عفاف)» عکس گرفتند و در این میان هم سعی داشتند تا پرونده دانشجوها را از افراد معمولی جدا کنند.
مامورین با پا به من لگد زدند
روایت ششم: سمت تئاترشهر بودم، داشتم در خیابان قدم میزدم که چند مامور پیادهرو را بستند و من را سوار ماشین گشت کردند، ابتدا درگیری لفظی پیش آمد اما پس از اینکه به زور من را سوار ماشین کردند، درگیری فیزیکی ایجاد شد و من مورد حمله و ضرب و شتم مامورین قرار گرفتم. در آن بین به شدت به من توهین کردند، ناسازا گفتند و چند بار با پا به من لگد زدند. من آن لحظه به شدت مضطرب شده بودم و نمیدانستم که چرا این اتفاقات دارد رخ میدهد؟! احساس سرخوردگی و ناتوانی میکردم و به همین دلیل هیچ مقاومتی از خود نشان ندادم. اما با وجود تمامی احساسات بدی که آن لحظه تجربه کردم قطعا نه رفتارم و نه عقیدهام هیچ تغییری نکرد و نخواهد کرد. من به همان شکل سابق در سطح شهر رفت و آمد خواهم کرد.
وجودم پر از نفرت شده بود
روایت هفتم: در حال عبور از خیابان بودم که چند مامور دورم حلقه زدند، لباسی که بر تن داشتم بسیار ساده و پوشیده بود، اصلا نمیدانستم چرا این اتفاق دارد میافتد؟! ناگهان سرم داد زدند و به من توهین کردند. به شدت عصبی شده بودم و احساس ناامنی میکردم چراکه میدانستم حتی در انتخاب نوع پوشش نیز آزادی ندارم. وجودم پر از نفرت شده بود، اما همچنین باید بگویم که این امر نه تنها منجر به تغییر پوشش و نگرش من نمیشود، بلکه میلم را نسبت به داشتن آزادی بیشتر میکند.
***
روایت گاردین از تحمیل حجاب اجباری به زنان همراه با آزار جنسی، توهین و ضرب و جرح
ایران اینترنشنال
با ادامه جنگ خیابانی خامنهای با زنان، روزنامه گاردین در گفتوگو با چند زن، گزارشی از ضرب و جرح مخالفان حجاب اجباری در ایران منتشر کرد. سایت دیدهبان ایران نیز با شماری از شهروندان بازداشتشده به دست گشت ارشاد صحبت کرد که روایاتی مشابه از توهین، تحقیر و کتک خوردن ارائه کردند.
نشریه گاردین در این گزارش، با سه زن بازداشت شده و خانواده دو زن دستگیر شده دیگر از سوی گشت ارشاد گفتوگو کرد.
روایت زنان از کتکهای شدید و آزار جنسی ماموران حکومتی
یک زن جوان اهل تهران به این روزنامه گفت: «روز شنبه یکم اردیبهشت، حدود هشت مامور مرا احاطه و شروع به داد و فریاد کردند. در حالی که به پاها، شکم و همه جای بدنم لگد میزنند مرا فاحشه، هرزه، و برهنه آمریکایی خطاب کردند. برایشان مهم نبود که ضربات را به کجای بدنم میزنند.»
زن دیگری گفت: «هم ماموران مرد و هم شش زن هنگام دستگیری به بدن ما دست میزنند. آنها میگویند که مسلمان مذهبی و معتقدند، اما برایشان مهم نیست که ماموران مرد به بدن ما دست بزنند. سه نفر از ماموران زن به من حمله کردند. دو نفر از آنها دستان مرا از پشت گرفتند و یک نفرشان سعی کرد مرا داخل ون سفید بیندازد. سپس دو مامور مرد با خشونت بازوهایم را گرفتند و مرا به داخل ون هل دادند. آنها پنج یا شش نفر را به خاطر حجاب دستگیر و به بازداشتگاه گیشا بردند.»
این زن افزود که در بازداشتگاه حدود ۴۰ زن را دیده که به همین دلیل بازداشت شده بودند: «پس از گذراندن بیش از پنج ساعت در بازداشتگاه و تحمل توهین و ضرب و جرح از سوی ماموران، برخی از زنان آزاد شدند.»
دور تازه برخورد با شهروندان به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری از روز ۲۵ فروردین و همزمان با حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی به اسرائیل آغاز شد.
در این مدت گزارشهای متعددی از برخوردهای خشونتآمیز با زنان و اعمال آزار و اذیت جنسی ماموران علیه برخی شهروندان در اجرای طرح موسوم به «نور» منتشر شد.
یکی از این نمونهها، دینا قالیباف، دانشجوی دانشگاه بهشتی بود که روایتش را از ضرب و جرح و تعرض جنسی ماموران گشت ارشاد به خود منتشر کرد اما یک روز بعد و در ۲۸ فروردین در تهران بازداشت شد.
میزان، خبرگزاری قوه قضاییه، «تجاوز جنسی» به دینا قالیباف را رد کرد و گفت این دختر جوان به دلیل اتهاماتی که به نیروهای پلیس وارد کرده، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.
نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح و زندانی سیاسی، در یک پیام صوتی که در حساب اینستاگرام او منتشر شد از کبودیهای قابل مشاهده روی بدن دینا قالیباف گفت.
محمدی در این پست از زنان ایرانی خواست تا روایتهایشان را از دستگیری و تجاوز جنسی از سوی نیروهای امنیتی به اشتراک بگذارند.
توهین کلامی و آثار حملات خشونتآمیز ماموران بر بدن زنان مخالف حجاب اجباری
علاوه بر روایت قالیباف، ویدیوهایی نیز از برخورد خشن ماموران حکومتی با زنانی که به حجاب اجباری تن نمیدهند، در رسانههای اجتماعی منتشر شده است.
یکی از ویدیوها مادر و دختری را در میدان شلوغی در تهران نشان میدهد که از سوی پنج مامور زن چادرپوش و دو مامور مرد محاصره و پس از توهین و تهمت، با زور به داخل یک ون کشانده شدند.
یک منبع نزدیک به خانواده آنان به گاردین گفت هنگامی که این مادر و دختر در برابر دستگیری مقاومت کردند، ماموران آنها را با خشونت به داخل ون کشاندند.
یکی از اعضای خانواده دستگیرشدگان نیز به گاردین گفت: «به پاهای مادر لگد زدند طوریکه پاهایش پر از آثار کبودی است و آسیبهای شدید دیده است. ماموران حین دستگیری مادر را زشت، سگ پیر و عجوزه خطاب کردند.»
گاردین تاکید کرد دستکم تصاویر دو زن را دیده که نشاندهنده آثار حملات خشونتآمیز است؛ حملاتی که به گفته این زنان، در طول بازداشت هفته گذشته رخ داده است.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
صدور حکم بیسابقه اعدام برای توماج صالحی، رپر محبوب ایرانی، با واکنشهای تندی از سوی ایرانیان و برخی چهرههای خارجی مواجه شد. توماج پیشتر به ۶ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده بود و دیوان عالی کشور آن را ناعادلانه دانسته و برای کاهش حکم به دادگاه برگشته بود!
* ودانت پاتل، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، ضمن محکوم کردن حکم صادره علیه توماج صالحی، هنرمند معترض، آن را «نمونه دیگری از نقض هولناک و فراگیر حقوق بشر توسط رژیم در ایران» دانست.
پاتل روز چهارشنبه ۵ اردیبهشت در کنفرانس خبری این وزارتخانه از توماج صالحی به عنوان کسی که «قبلاً با شکنجه و سایر رفتارهای خشن و بازداشت مواجه بوده است» یاد کرد و گفت که آمریکا استفاده «رژیم ایران از حکم اعدام به عنوان ابزاری برای سرکوب حقوق بشر و آزادیهای اساسی مردم» را محکوم میکند.
* آبرام پیلی، معاون نماینده آمریکا در امور ایران، در حساب «ایکس» خود نوشت: «ما به شدت حکم اعدام توماج صالحی و حبس پنج ساله سامان یاسین، خواننده رپ کُرد ایرانی را محکوم میکنیم و خواهان آزادی فوری آنها هستیم. اینها جدیدترین نمونههای سوء استفاده وحشیانه رژیم از شهروندان خود، بیاعتنایی به حقوق بشر و ترس از تغییر دموکراتیکی است که مردم ایران خواهان آن هستند.»
* نسرین ستوده در یادداشتی در فیسبوک نوشت: «توماج صالحی در خطر است، چون هنر در خطر است، چون آزادی در خطر است و چون زن و زندگی در خطرند. زنجیر سنگین استبداد در خیابان بر سر زن ها فرود میآید و در صحن دادگاهها، معترضان و هنرمندان آماج خشونت احکام ناعادلانه قرار می گیرند. دیوان عالی کشور حکم ۶ سال و ۳ ماه حبس را برای توماج ناعادلانه دانسته بود، پرونده برای کاهش حکم به دادگاه برگشته بود. اما مجازات اعدام تنبیه کسانی است که حقوق انسانی شان را مطالبه کنند. توماج، طبق رای دیوان عالی کشور هم باید آزاد میشد. او را آزاد کنید. زنجیرهایتان را جمع کنید. زنجیرها بر دست و پای هنرمندی چون توماج بسته نمیشود. زنان نیز دست و پایشان در زنجیرهای شما بند نمیشود.»
* شیرین عبادی، حقوقدان و برنده صلح نوبل: شکی نیست که جمهوری اسلامی با صدور احکام سنگین به دنبال مرعوب ساختن انقلابیون ایرانی است. روشی که تاریخ مصرف آن گذشته و مرزهای ترس مدتهاست که توسط جوانان ایران پشت سر گذاشته شده است. حکم اعدام او که خط و نشان کشیدن برای تمام انسانهای شریف و دغدعهمند است، بیش از هرچیزی به شعلهورتر ساختن آتش خشم مردم منجر خواهد شد.
* حامد اسماعیلیون از اعضای خانوادههای دادخواه پرواز پیاس ۷۵۲ نیز توماج را «نمادی از مبارزهی قهرمانانهی مردم ایران» دانست و نوشت: «اعدام و کشتار و خشونت آخرین ابزار جمهوری اسلامیست. حکومتی که به کشتن امید آمده است. حکومتی که میخواهد نتوانستن را به مردم القا کند غافل از اینکه خودش در رویارویی با خشم مردم قافیه را باخته است. حکومتی که از خشم مردم بسیار ترسیده است. توماج عزیز نمادی از مبارزهی قهرمانانهی مردم ایران است. او تنها نیست و حکومت اسلامی در مقابل او نیز تسلیم خواهد شد.»
* نازنین بنیادی، هنرپیشه و فعال سیاسی در توییتی نوشته: توماج صالحی نماد فردای ایران است و جمهوری اسلامی این را میداند. به همین دلیل است که از او میترسند. او با هنر خود و جایگاهی که دارد نمودی از وجدان ملت و انعکاس صدای میلیونها ایرانی شده است. توماج را همین حالا آزاد کنید!
* شاهزاده رضا پهلوی در شبکه ایکس از جامعه جهانی خواستار واکنش فوری شده و نوشت: جمهوری اسلامی، توماج صالحی، خواننده رپ مخالف خود را به اعدام محکوم کرده است. این رژیم از همان آغازش، با هنرمندان، بهویژه با هنرمندانی که از استعداد خود برای دفاع از آزادی ایران استفاده کردهاند، در ستیز بوده است. من از جامعه جهانی بهویژه از هنرمندان در سراسر جهان میخواهم که صدای توماج باشند و برای لغو فوری این حکم شرمآور و آزادی بدون محدودیت او از زندان تلاش کنند.
حامد اسماعیلیون: به خیابانها برمیگردیم…
در روزهای شنبه و یکشنبهی پیش رو راهپیماییها و تجمعات متعددی در سراسر جهان در اعتراض به حکم بیرحمانهی #توماج_صالحی و در همبستگی با زنان ایران برگزار خواهد شد. اطلاعات راهپیماییها و تجمعات در شهرهای مختلف به زودی منتشر میشود.
حسین رونقی:
امشب پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۱ به وقت ایران برای «توماج صالحی» کنار هم در اسپیس توییتر جمع میشویم.
برای آزادی #توماج_صالحی
لینک اسپیس: https://x.com/i/spaces/1RDGllWqwvlGL
* مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی هم نوشت: «حکم اعدام توماج صالحی برای این صادر شد که او مصداق واقعی تکثیر شجاعت بود، به او حکم اعدام دادهاند چون از خیابان و در خیابان بود.عقب نشینی ما یعنی پیشروی نظام فاشیستی جمهوری اسلامی، امروز بر ماست که هر آنچه در توان داریم به کار گیریم و صدای توماج باشیم که صدای بیصدایان بود.»
* کیهان کلهر، موسیقیدان برجسته ایرانی، در واکنش به صدور حکم اعدام برای توماج صالحی در حساب اینستاگرام خود نوشت: «توماج صالحی باید آزاد گردد، سکوت ما یعنی حمایت از ظلم و ظالم.»
* مهدی یراحی، خواننده معترضی که خود نیز به علت مخالفت با جمهوری اسلامی مدتی را در حبس گذراند نوشت: «خبر حکم اعدام توماج صالحی از فرط بیبنیادی به کمدی سیاه میماند. برادرم را بدون قیدوشرط آزاد کنید که دود این آتش چشمانتان را خواهد سوزاند.»
* حسین رونقی، فعال سیاسی در ایران، هم با اشاره به صدور حکم اعدام برای «توماج صالحی» نوشت: «این حکم نشانه فروریختن شاکله حکومت است. اگر قرار است توماج مجازاتی چنین سنگین شود، پس اعدام شامل همه ما است. چرا که مانند او بسیاری نه سکوت میکنند، نه به وضعیت موجود بیتفاوت میمانند.»
* عبدالله مهتدی، دبیرکل حزب کومله کردستان ایران، حکم اعدام توماج صالحی را « باورنکردنی، وحشیانه و شرم آور» خواند و با تمجید از شهامت این رپر معترض، بر لزوم کارزار مشترک و گستردە همه شخصیتها و سازمانهای سیاسی و حقوق بشری برای نجات جان این هنرمند تاکید کرد.
* گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی وبلاگنویسی که در زندان کشته شد، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:«امروز شنیدم فرزند دلیر و بیدار مغزم توماج صالحى از طرف دادگاه فاسد انقلاب اصفهان به اعدام محکوم شده است. همانطور که قبلا گفتم، رژیم خامنهای جلاد به سیم آخر زده است.»
او افزود:«فرزندانم! در برابر این حکم ننگین سکوت نکنید! اینها میخواهند شما را بترسانند و کشور را به قبرستان بزرگ تبدیل کنند! توماج، فرزندِ همه مردم ایران است. امروز وظیفه ما اعتراض به این حکم بیرحمانه از هر طریق ممکن است!»
گوهر عشقی نوشت: «اگر اوباش حکومتی خواستند این حکم ننگین را اجرا کنند به خیابانها بریزید و نگذارید فرزند انقلاب مهسا قربانی کینه این رژیم منحوس شود. من هم در کنار شما خواهم بود و در هر تحصن و تظاهراتی شرکت خواهم کرد! بیایید صدای توماج صالحی باشیم! مادر همه شما.»
* هانیه توسلی، بازیگر سرشناس سینمای ایران، که خود هم مدتی بازداشت و از بازیگری محروم شد صدور حکم اعدام برای توماج صالحی را «هولناک» خواند و در اینستاگرام نوشت: «خبر هولناک است. تمام بدنم میلرزد. قلبم آنقدر تند میزند که انگار میخواهد از سینهام بیرون بجهد. گریه میکنم و دست خودم نیست. مات ماندهام. غروب شده و خانه تاریک شده. من همچنان مات. هیچ چراغی روشن نیست. توان تکانخوردن از جایم را ندارم.تجربه و چشیدن درد و بدبختی و رنج هر چقدر زیاد و مهیب باشد، باز عادی نمیشود. زندگی من عادی نشده و نمیشود. آخرین بار که این حال بودم خبر سلاخی داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر را شنیده بودم. انگار در کابوسی مدام نفس میکشیم. توماج صالحی یک جوان ایرانی است.یک خواننده است. او یک جوان خوانندهی معترض است. اعتراض جرم نیست. جوانبودن جرم نیست. خوانندهبودن جرم نیست. واقعن فکر میکنید شرایطی که در آن زندگی میکنیم جای اعتراض ندارد؟»
* یه وان ری، نماینده پارلمان آلمان و کفیل سیاسی توماج صالحی، صدور حکم اعدام برای این رپر معترض را «غیرانسانی» خواند و گفت: «غیرقابل باور است که رژیم ایران چقدر غیرمسئولانه و خودسرانه با متهمان رفتار میکند.» او افزود: «فقط یه نکته وجود دارد که جمهوری اسلامی چقدر از توماج میترسد.»
* نوربرت روتگن، نماینده پارلمان آلمان، نیز توماج صالحی را «نماد مقاومت همه مردم ایران» خواند و گفت توماج صالحی نباید بمیرد و حکم صادر شده علیه او باید برای جمهوری اسلامی پیامد به دنبال آورد
* هلموت برندشتتر، نماینده پارلمان اتریش و کفیل توماج صالحی، در واکنش به صدور حکم اعدام او در حساب ایکس خود نوشت: سکوت اختیار نکنید. به هر شکل ممکن مانند فعالیت در رسانههای اجتماعی برای حمایت از توماج و همه زندانیان سیاسی قیام کنید.
او افزود: «وزیر امور خارجه اتریش باید این پیام را به سفیر جمهوری اسلامی در اتریش برساند که ما نقض حقوق بشر به این شکل در ایران را تحمل نخواهیم کرد.»
* تجمع و اعتراض در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی در پاریس و فرانکفورت. چهارشنبه ۵ اردیبهشت، جمعی از ایرانیان مقیم پاریس و فرانکفورت مقابل سفارت و کنسولگری جمهوری اسلامی در این شهرها تجمع اعتراضی برگزار کردند. آنها در این تجمعات با اعتراض به این حکم صادر شده، خواستار آزادی توماج صالحی و دیگر زندانیان سیاسی از زندانهای جمهوری اسلامی شدند.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
ابوالفضل قدیانی
خودکامهی ایران با بالا گرفتن احتمال جنگ، در وحشت و هراس است که مبادا جنبش تحولآفرین زن، زندگی، آزادی که آتش زیر خاکستر است شعلهور شود و نظام ظلم و جور او را از ریشه برکند و بنابراین قصد آن دارد که پیشدستانه خیابانها و میادین را در شهرها قرق کند.
سرکوب منتقدان، معترضان، مخالفان و بهطورکلّی سرکوب ملّت ایران کماکان در نظام ضدملّیِ جمهوری اسلامی ادامه دارد. اخیراً به دستور علی خامنهای مستبد قدرتپرست ایران، دور جدیدی از تهاجم و سرکوبِ خشونتبار علیه زنان شجاع ایران -که حاضر نیستند حجاب اجباری را بپذیرند و شجاعانه با پوشش اختیاری در شهرها تردد میکنند و مصرانه به مبارزهی مدنی خود ادامه میدهند- آغاز شدهاست. خودکامهی ایران و بازوان سرکوبگرش مذبوحانه تلاش میکنند ارادهی ضدّحقوقبشری و ضدّملّی خود را بر ملّت ایران تحمیل کنند تا به مردم و خصوصاً زنان و نیز افکار عمومی جهان ثابت کنند که یک اقلیّت سلطهجو میتواند به زورِ سرنیزه، سلطهی خود را بهطور نامشروع ، ظالمانه و بشدّت خشونتبار، بر ملّتی تحمیل کند. البته در این نبرد علی خامنهای و عوامل سرکوبگرش نهایتاً شکست خواهندخورد و نصیبی جز تشدید انزجار مردم نسبت به خود نخواهندداشت.
امّا این شرارت سویهی دیگری هم دارد و آن این است که خودکامهی ایران با بالا گرفتن احتمال جنگ، در وحشت و هراس است که مبادا جنبش تحول آفرین زن، زندگی، آزادی که آتش زیر خاکستر است شعلهور شود و نظام ظلم و جور او را از ریشه برکند و بنابراین قصد آن دارد که پیشدستانه خیابانها و میادین را در شهرها قرق کند و در راستای استراتژی رسوای نصر بالرعب، رعب و وحشت در مردم ایجاد کند و به همین علت بگیر و ببند را تشدید کرده احکام غیر قانونی خود را به اجرا گذاشته است؛ از جمله صدور حکم اعدام برای توماج صالحی و اجرای احکام علیرضا بهشتیشیرازی، دکتر قربان بهزادیاننژاد، عبدالله مومنی، ضیاء نبوی، هستی امیری و سایر عزیزانی که احضار و به زندان منتقل می شوند در همین راستا ارزیابی میشود تا شاید با این ترفند مانع از ایجاد جنبش اعتراضی مردم شود اما این ترفندها چاره بنبستهای او نیست و مشکلی از مشکلات بیشمارش را حل نخواهد کرد.
اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، با جنگ مخالف است (البته ملّت با هر متجاوزی خواهد جنگید و از سرزمین خود با تمام وجود دفاع خواهد کرد). ملت ایران برای سربلندی کشور، صلح و آرامش می خواهد تا در پناه آن با منابع و معادن بسیار غنی و گسترده و نیروی عظیم متخصص خود بتواند توسعه متوازن و پایدار ایجاد نماید تا کشور ما ضمن ایجاد رفاه و آسایش برای مردم جایگاه واقعی خود را در میان کشورهای جهان که قطعاً جایگاه رفیعی است، پیدا کند. همین جا لازم است متذکر شوم این که بعضیها گفتهاند در جنگِ میان نظام جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل، مردم ایران طرف اسراییل را خواهند گرفت به هیچ وجه درست نیست. این سخن اساساً یک تهمت عظیم به ملّت شریف و آزادیخواه ایران است.اگر عدهای قلیل میگویند مردم در جنگ احتمالی از اسراییل طرفداری خواهند کرد از سر استیصال و انزجاری است که نسبت به نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی و علی خامنهای مستبد قدرتپرست ایران در خود احساس میکنند. البته مقصّر اصلی نیز در این ماجرا هم اوست که عدهای را به این ورطه سوق دادهاست.
اصولاً جنگ میان حکومت جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل ارتباطی به ملّت ایران ندارد چرا که یک طرف آن، رژیم نسل کش و نژاد پرست اسراییل است که جنایات هولناک او را جهانیان در غزه مشاهده میکنند (و آن قدر این نسل کشی فجیح است که صدای اعتراض حامیان بیقید و شرطش را هم در آورده) و طرف دیگر آن نظام ضد ملّی و آدمکش و غارتگر جمهوری اسلامی است که دشمنیاش با ملّت ایران مکرّر به اثبات رسیدهاست و کما فیالسّابق مشغول سرکوب مردم ایران است. در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که رژیم اسراییل نمی تواند مردم خود را بکشد چون در آنجا دمکراسی برقرار است اما در عوض مردم مظلوم فلسطین را سلّاخی میکند.
همه مردم ایران امیدوارند که هرگز جنگی رخ ندهد چون جنگ نتیجهای جز ویرانی و خانمانسوزی و فقر و فساد درپی نخواهد داشت و تاوان کمر شکن آن قطعاً بر ملت ایران تحمیل خواهد شد. پر روشن است که تغییر نظام فاسد جمهوری اسلامی باید توسط ملّت ایران انجام شود و ملّت هم در مقاطع مختلف نشان داده که خواهان تغییر است چون چاره دیگری ندارد و بنابراین دیر یا زود علی خامنهای را از اریکهی قدرت به زیر خواهد کشید.
همانطور که مکرر گفتهام مسالمتآمیزترین و خشونتپرهیزترین شیوه تغییر نظام این است که علی خامنهای دست از این قدرت شیطانی بردارد و استعفا دهد تا مردم بتوانند با برگزاری رفراندم، نظام دلخواه خود را که به نظر من همانا نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بر پایه حقوق بشر است، جایگزین نظام جمهوری اسلامی کنند. واضح است که علی خامنهای هرگز رضایت به برگزاری چنین رفراندومی نخواهدداد بناهم بر این نیست که او رضایت دهد بلکه باید به وی تحمیل شود. بنابراین اگر تمامی مخالفان نظام اجماع و رفراندم را به عنوان یک شعار در کنار شعارهای دیگر ترویج کنند و رفراندم ورد زبانها شود، حتماً افکار عمومی جهان هم از آن حمایت خواهد کرد چرا که رفراندم از حقوق مسلم ملتهاست.
* تلگرام کلمه
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
روزنامه اعتماد
مرکز پژوهشهای مجلس با استفاده از شاخص فقر چندبعدی جهانی و با استفاده از دادههای پرسشنامه درآمد و هزینه خانوار در سال ۱۴۰۱ تصویری از وضعیت موجود محرومیت در کشور ارایه کرده که بر مبنای آن، استان سیستان وبلوچستان با اختلاف بسیار بالایی، محرومترین استان ایران شناخته شده است. پس از سیستان و بلوچستان، استانهای کرمان و خراسان جنوبی بیشترین درصد محرومیت را داشتهاند و سمنان، اصفهان و قزوین کمترین درصد محرومیت در بین خانوارها را دارا هستند.
مطابق این رتبهبندی از وضعیت محرومیت در کشور نزدیک به ۳۰ درصد از خانوارهای سیستان و بلوچستان در محرومیت به سر میبرند که در مقایسه با سایر استانها، عدد بسیار بالایی است. چرا که مثلا اختلاف سطح محرومیت سیستان و بلوچستان با استانی مانند تهران ۲۸ درصد است! یا مثلا با رده دوم این رتبهبندی، ۲۲ درصد اختلاف وجود دارد.
این گزارش با ارایه «تصویری از محرومیت» در ایران، به بودجه تعیین شده برای «محرومیتزدایی» میپردازد و البته معتقد است که برنامهریزی برای کاهش محرومیت، اولویتها در رفع محرومیت را هدف قرار نمیدهد و به دلیل پایدار ماندن محرومیت در سالهای گذشته، سیاستهای محرومیتزدایی و الگوی برنامهریزی کاهش محرومیت در کشور باید بازنگری شود.
به گفته بازوی پژوهشی مجلس، برنامههای کاهش محرومیت مناطق مختلف کشور در چهار دهه گذشته بهطور مستمر اجرا شده و پیشرفتهای زیادی نیز در برخی ابعاد محرومیت همچون محرومیت از خدمات زیرساخت و امکانات زندگی در کل کشور به دست آمده. اما این کاهش محرومیت بهطور متوازن و متناسب با وضعیت مناطق به دست نیامده. به همین دلیل است که محرومیت شدید همچنان در برخی از مناطق کشور مشاهده میشود.
بهطور مثال، در مناطق روستایی، محرومیت از دسترسی به گاز لولهکشی به ۲۱ درصد، محرومیت از دسترسی به آب لولهکشی به ۴ درصد، محرومیت از دسترسی به برق به زیر ۱ درصد و محرومیت از دسترسی به مسکن ایمن به ۶ درصد کاهش پیدا کرده و همه این ارقام برای مناطق شهری به زیر ۵ درصد رسیده است. بودجه محرومیتزدایی در سال جاری مطابق اعداد موجود ۱۰۸ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده که نسبت به بودجه مصوب در سال گذشته ۱۳ درصد رشد کرده است. اما عملکرد بودجه محرومیتزدایی در سالهای گذشته نشان میدهد که کمتر از ۵۰ درصد از این اعتبارها تخصیص پیدا میکند.
مرکز پژوهشهای مجلس میگوید توزیع استانی اعتبارات نیز همانند سالهای گذشته دارای شفافیت و توازن و متناسب با وضعیت فعلی محرومیت مناطق کشور نیست؛ بنابراین به نظر نمیرسد که در سال جاری هم تغییری در روند محرومیتزدایی در کشور رقم بخورد و اعتبارات محدود محرومیتزدایی با رعایت اولویت مناطقی که درحال حاضر دارای محرومیت شدید هستند، شدت محرومیت این مناطق را بهطور محسوسی کاهش دهند.
ردیفهایی که عملکردی ندارند
مرکز پژوهشهای مجلس در بخش دیگری از گزارش خود به پنهان کاری دیوان محاسبات برای ارایه عملکرد ردیفهای بودجهای برای محرومیتزدایی اشاره کرده و مینویسد: «ردیفهای اعتباری بسیاری در جداول مختلف بودجه مشاهده میشود که اعتباری را برای محرومیتزدایی مشخص کردهاند و علاوه بر آن در سایر ردیفها نیز با عناوینی همچون «با اولویت مناطق محروم» تلاش شده که بخشی از آن اعتبارات به مناطق محروم برسد. اما در عمل بسیاری از این ردیفها عملکردی ندارند.»
بهطور مثال، میزان تحقق کل بودجه محرومیتزدایی در سال ۱۴۰۰ چیزی حدود ۴۰ درصد عنوان شده است. اما بازوی پژوهشی مجلس میگوید «با وجود مکاتبه رسمی و پیگیریهای مکرر در ماههای گذشته، عملکرد ردیفهای مربوطه از سوی دیوان محاسبات کشور به این مرکز ارسال نشده است.»
به گفته مرکز پژوهشها، بخش عمدهای از اعتبارات محرومیتزدایی در بودجه تحت عنوان عمومی «محرومیتزدایی» آورده میشود و عمدتا نیز توزیع استانی آن در بودجه مشخص شده است. سایر اعتباراتی که در قانون تعیین میشود که در چه حوزهای بایستی مصرف شود سهم کوچکی از بودجه کاهش محرومیت را تشکیل میدهد و در سالهای گذشته نیز سهم آنها تقریبا ناچیز شده و در کل بودجه تجمیع شده است.
مشکلات توزیع بودجه محرومیت زدایی
گزارش حاضر معتقد است که اعتبارات محرومیتزدایی در بودجهها، دچار «توزیع نامتوازن» است. چرا که تعریف واحدی از محرومیت و شاخصهای غیرمرتبط با آن وجود ندارد، وضعیت شاخصهای محرومیت به روزرسانی نشده و فهرست مناطق محروم کشور نیز باید به روز شود تا از فرایندهای غیرشفاف در توزیع اعتبارات استانی جلوگیری شود. همین اتفاق موجب شده تا عنوان محرومیتزدایی هر ساله در قوانین بودجه، ابزاری برای اختصاص بودجه بیشتر به مناطق مورد توجه سیاستگذاران محلی تبدیل شود. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید تصویب ۷۵۵۰ میلیارد تومان اعتبار تحت عنوان »متوازن ۲» در قانون بودجه سال گذشته، نمونهای از سیاستگذاری چندپاره و بدون برنامه محرومیتزدایی در کشور است.
آخرین فهرست مناطق محروم برای ۱۴ سال پیش است!
در ۲۰ سال گذشته تنها یکبار فهرست مناطق محروم مورد بازنگری قرار گرفته است. براساس قانون، مسوولیت اصلی بازنگری در این فهرست در تمامی این سالها با سازمان برنامه و بودجه بوده و در حال حاضر آخرین فهرست رسمی این مناطق مربوط به سال ۱۳۸۸ است. با توجه به فعالیتهای محرومیتزدایی در این بازه ۱۴ ساله و همچنین تحولات اقتصادی در دهه، ۹۰ فهرست مذکور لزوما نمایانگر وضعیت فعلی محرومیت نیست و باید بازنگری شود. مرکز پژوهشهای مجلس میگوید در این خصوص پیشنویسی از سوی سازمان برنامه و بودجه تدوین شده که برای تصویب به هیات دولت رفته که تاکنون به تصویب نرسیده است.
محرومیت زدایی با طرح توسعهای فرق دارد
در توزیع اعتبارات محرومیتزدایی باید بین محرومیت شدید و طرحهای توسعهای تفکیکی صورت بگیرد. هرچند این دو مفهوم ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند اما معنای متفاوتی دارند. طرحهای توسعهای با اهدافی چون افزایش رشد اقتصادی، ایجاد شغل و درآمد برای افراد، بهبود زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی، توسعه صنایع، نیروگاهها و تقویت بخش خصوصی طراحی میشوند.
ازسوی دیگر، هدف اصلی در طرحهای محرومیتزدایی کاهش فقر مطلق و دسترسی بهتر به امکانات اولیه زندگی مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، راه، انرژی، آب آشامیدنی و فاضلاب بوده و بر تأمین حداقل نیازهای زندگی تأکید میشود. بنابراین، اگرچه هر دوی این طرحها بهبود شرایط زندگی و رفاه اجتماعی را دنبال میکنند، اما اهداف و اولویت آنها متفاوت است. پس باید توجه داشت که استفاده از شاخصهای نامناسب و در نتیجه انتقال اعتبارات از پروژههای محرومیتزدایی به طرحهای غیراولویتدار موجب انحراف منابع از هدف اصلی رفع محرومیت شده و باعث میشود رفع محرومیت و به ویژه محرومیت شدید از مناطق کشور به کندی صورت بگیرد.
مرکز پژوهشهای مجلس در نتیجهگیری خود عنوان کرده: به نظر میرسد فقدان یک نهاد متولی جهت تدوین شاخصهای محرومیت، پایش آنها، برنامهریزی جهت کاهش محرومیت و ایجاد هماهنگی میان دستگاههای فعال در حوزه محرومیتزدایی، چنین وضعیتی را به وجود آورده است.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
مهدی بیک اوغلی / روزنامه اعتماد
۲۶اسفندماه بود که خبر بازداشت صدیقه وسمقی محقق و اسلامپژوه ایرانی منتشر شد. چهرهای که فعالیتهای خود را از سال ۵۹ با روزنامهنگاری در روزنامه اطلاعات آغاز کرد و پس از آن دامنه وسیعی از مشاغل و سمتها از عضویت در دوره اول شورای اسلامی شهر تهران تا عضویت در هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی را پشت سر گذاشت.
فارغ از ابعاد حقوقی پرونده صدیقه وسمقی که در حیطه بررسیهای حقوقی و قضایی قرار دارد، موضوعی در خصوص وسمقی وجود دارد که لازم است در خصوص آن صحبت شود. بر اساس اعلام خانواده وسمقی، او از بیماری اختلال شبکیه چشم رنج میبرد و پس از بازداشت به دلیل عود شدن بیماری، دید مرکزی او از بین رفته است. با توجه به تاکیدات موکد رییس دستگاه قضایی و سایر مسوولان کشورمان بر صیانت از حقوق افراد به نظرم میرسد لازم است هرچه سریعتر در خصوص این بانوی ایرانی مطابق قانون رفتار شود.
اسماعیل گرامی مقدم که او نیز از نابینایی دید مرکزی رنج میبرد و در دهه ۸۰ خورشیدی بیش از ۵ماه را در زندان انفرادی به سر برده، در گفتوگو با اعتماد ضمن اشاره به ابعاد دردآور بیماری اختلال شبکیه چشم از مقامات مسوول میخواهد که نسبت به آزادی هرچه سریعتر صدیقه وسمقی اقدام کنند.
گرامی مقدم با تشریح حس و حال فرد نابینا پس از ورود به بازداشتگاه و زندان میگوید: «وقتی یک انسان سالم وارد زندان یا انفرادی میشود، نخستین فشاری که متحمل میشود، استرس شدید است. به گفته پزشکان، این استرس به نقاط حساسی از بدن حمله میکند که نخستین بخش آن، چشم و شبکیه افراد است. به همین دلیل است که در روزهای ابتدایی زندان، اغلب افراد از درد چشم، سردردهای شدید و تنگی نفس صحبت میکنند. برخی از این فشارها آنی هستند و برخی تا مدتها پس از آزادی همراه فرد است.»
او در ادامه میگوید: «با ورود فرد نابینا به سلول، سردردهای شدید، تپش قلب بالا و خطرناک، استرس فراوان و مشکلات تنفسی به سراغ فرد میآید. در این حالت امکان وقوع هر فاجعه ناخواستهای وجود دارد.»
گرامی مقدم به نقل از همسر وسمقی اعلام میکند که او دید مرکزی خود را بهطور کامل از دست داده است. اعتماد در راستای پیگیری وظایف انسانی و اخلاقی و با عنایت به همراهی مسوولان قضایی در موارد اینچنینی این گزارش را مهیا کرده تا کمکی به تحقق مطالبات فردی شود که فشار بسیاری را متحمل میشود. اعتماد بدون اینکه قضاوتی درباره پرونده ایشان داشته باشد و داوری خاصی درباره دیدگاههای وسمقی صورت دهد، در این گزارش از منظر انسانی و اخلاقی به مطالبات یک بازداشتی معلول پرداخته که مطابق قانون نباید در بازداشت نگه داشته شود.
* درباره مشکل کمبینایی صدیقه وسمقی مسائلی را مطرح کردید میفرمایید این مشکلات تا چه اندازه جدی است؟
۴۰روز است که از بازداشت سرکار خانم صدیقه وسمقی میگذرد، امروز که برای چندمین بار با خانواده و همسر محترم ایشان صحبت کردم، متوجه شدم که نگرانیهای بسیاری درباره ایشان وجود دارد. مستحضر هستید که خانم وسمقی به جرم تبلیغ علیه نظام در بازداشت به سر میبرند؛ ۲عنوان جرمی درباره ایشان وجود دارد که نخستین مورد اعلام عمومی عدم شرکت در انتخابات و مورد بعدی هم مرتبط با نظراتی بوده که ایشان در خصوص حجاب اجباری مطرح کردهاند. این دو گزاره به عنوان تبلیغ علیه نظام جمعبندی و پروندهای علیه ایشان تشکیل شده است. فارغ از دیدگاههای مطروحه که بهطور طبیعی باید در دادگاه به آن رسیدگی شود و صحبت درباره آن از عهده صلاحیت من و امثال من خارج است، هر زندانی از حق و حقوقی برخوردار است. شخصا از خانوادهای مذهبی هستم، خودم و خانوادهام باور به حجاب داریم و از آن دفاع میکنیم، البته استفاده از رویکردهای سلبی و اجباری را در بحث حجاب مغایر دین مبین اسلام میدانیم. خانم دکتر وسمقی در حوزه فقهی و دینی تحصیلات و آثار علمی و تحقیقاتی بسیاری دارند و سالها عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودهاند. ایشان دیدگاههایی را در خصوص حجاب دارند که تحلیل این دیدگاهها چه از منظر قانونی و چه از منظر فقهی و دینی کار افراد متخصص و قضات است. اما بحثی که من قصد دارم درباره آن صحبت کنم، بحث انسانی، دینی و اخلاقی و در راستای سلامتی ایشان است.
* شفافتر توضیح میدهید، آیا خطری سلامتی خانم وسمقی را تهدید میکند؟
روشن است که صدیقه وسمقی دارای اختلال شبکه چشم بوده و سالها به عنوان یک خیر فعال در رسیدگی به امور نابینایان در موسسه RP که در زمینه اختلالهای شبکیه چشم فعالیت میکند حضور داشته است. ایشان سالها به عنوان مدیرعامل این موسسه برای کمک به بیماران نابینا حضور داشته و پس از آن عضو افتخاری این ساختار بوده است. شواهد بسیاری وجود دارد که میگوید طی ۴۰روز اخیر برخوردهای قانونی و شرعی در خصوص سلامتی ایشان صورت نگرفته است. همان قانونی که میگوید، وسمقی جرمی مرتکب شده و باید در دادگاه صالحه به آن رسیدگی شود به صراحت میگوید با فردی که دارای معلولیت است و از منظر فیزیکی توان تحمل کیفر را ندارد باید به گونه دیگری برخورد شود. ایران به کنوانسیون جهانی حمایت از معلولان پیوسته و مفاد این قوانین باید رعایت شود.
۱۰ روز است که از انتقال صدیقه وسمقی به بیمارستان فارابی جهت انجام معاینات چشمی میگذرد؛ البته اظهرُمنالشمس بود که خانم وسمقی دچار اختلال شدید شبکیه هستند. اما به هر حال مسوولان برای اطمینان بیشتر و قطعیت افزونتر اقدام به اعزام ایشان کردند. روشن است که با این وضعیت نمیتوانند تحمل کیفر زندان و انفرادی را داشته باشند و طی این ۱۰روز مطابق قانون میبایست ایشان آزاد میشدند.
* شما خودتان با چالشهایی در بیناییتان روبه رو هستید و تجربه دستگیری و زندانی شدن هم داشتید. میفرمایید، تحمل کیفر زندان بدون بهرهمندی از بینایی به چه معناست؟
هرچند صحبت کردن درباره دوران انفرادی و زندان واقعا سخت است، اما به نظرم خوب است مخاطبان بدانند درباره چه موضوعی صحبت میکنیم. وقتی یک انسان سالم وارد زندان یا انفرادی میشود، نخستین فشاری که فیزیک و روان او متحمل میشود، استرس شدید است. به گفته پزشکان، این استرس به نقاط حساسی از بدن حمله میکند که نخستین بخش آن، چشم و شبکیه افراد است. به همین دلیل است که در روزهای ابتدایی زندان، اغلب افراد از درد چشم، سردردهای شدید و تنگی نفس صحبت میکنند.برخی از این فشارها آنی هستند و برخی تا مدتها پس از آزادی همراه فرد است. در این شرایط ورود فرد نابینا یا کمبینا به زندان، فشار محتملی را به چشم و سایر نقاط حیاتی فرد وارد میسازند.فردی که کمبینایی شدید دارد و وارد زندان (چه بند انفرادی و چه بخش عمومی) میشود عملا تمام ارتباطات و حواس او با خارجی قطع میشود. مانند یک موجود زنده بیتحرک در قفس باقی میماند. تنها امکان ارتباط هر فردی با محیط چشم است؛ در سلول انفرادی گوش ندارید، چرا که تلویزیون و رادیو و ماهواره و...وجود ندارد. فردی هم همراه شما نیست که بخواهید با او مکالمه کرده و گفتوگو کنید. تنها راه باقی مانده ارتباطی که افراد از طریق آن با جهان پیرامونی ارتباط میگیرند، چشم است که از طریق آن قرآن و مفاتیح و ...خوانده میشود یا به چهاردیواری انفرادی نگاه میشود. وقتی فردی دچار نابینایی و کمبینایی باشد عملا همه مسیرهای ارتباطی او با جهان مسدود میشود. در این شرایط سردردهای شدید، تپش قلب بالا و خطرناک، استرس فراوان و مشکلات تنفسی به سراغ فرد میآید. در این حالت امکان وقوع هر فاجعه ناخواستهای وجود دارد. خانم وسمقی در این شرایط قرار دارد و با توجه به رویکرد دستگاه قضایی برای حفاظت از شهروندان، لازم است به معلولیت چشم ایشان توجه شود.
* این فشارها آیا مشکلی را برای خانم وسمقی به وجود آورده است؟
بر اساس اعلام خانواده، خانم وسمقی طی ۴۰روز اخیر، بینایی مرکزی خود را از دست داده است. با توجه به اینکه شخصا تجربه از دست دادن دید مرکزیام در زندان را دارم، میدانم برای فرد بیمار حضور در زندان چه اندازه تجربه دردناک و سنگینی است.البته ایشان در بند عمومی حضور دارند و بند عمومی و حیاط پر رفت و آمد وشلوغ است. معلولیت چشمی ایشان ممکن است باعث بروز مشکلات جدی شود. ممکن است دربی باز گذاشته شود و این درب به سر فرد کم بینا یا نابینا بخورد. از این دست خطرات به کرات برای یک فرد نابینا در زندان وجود دارد. خطر برخورد با لبههای دیوار، دربهای آهنین و...همچنان وجود دارد.ای کاش مسوولان قبل از وقوع فاجعه راههای پیشگیری را مرور میکردند.
* شما پس از حضور در زندان بینایی مرکزی خود را از دست دادهاید؟
بله، متاسفانه به دلیل فقدان رسیدگی کافی، من هم دید مرکزیام را در زندان از دست دادم. شخصا مطلع هستیم که ایشان قبل از حضور در زندان، دید مرکزی داشتند، اما پس از حضور در زندان این مشکلات در بینایی ایجاد شد و دید مرکزی ایشان از دست رفت. با توجه به معلولیت ایشان در بینایی، مسوولیت زندانبانها و متولیان امر در خصوص نگهداری ایشان بسیار دشوار خواهد بود. وقتی یک زندانی نابینا در میان زندانیانبینا قرار میگیرد، همواره از سوی محیط که میتواند دیوار، درب، دیوار یا انسانهای دیگر باشد مورد تهاجم قرار گیرد. چرا که فرد نابینا یا کمبینا درک درستی از محیط ندارد. وجود کوچکترین مانع بر سر راه ایشان ممکن است خطرات بسیار زیادی از جمله ضربه مغزی را داشته باشد. شنیدم خانم وسمقی درخواست یک مددکار (فردی که همراه ایشان باشد و برای انجام امور راهنمایی کند) داشته که با این درخواست ایشان موافقت نشده است. باید بدانیم که زندانی سیاسی یا عقیدتی با پای خود به زندان نمیرود، بلکه از سوی حاکمیت فراخوانده میشود. بنابراین مهم است که به نیازهای زندانی مطابق قانون جواب داده شود.
* به عنوان یک فعال سیاسی به نظر شما در این پرونده چه راهبردی باید در پیش گرفته شود؟
بر اساس قانون با توجه به معلولیت چشمی شدید ایشان، هرچه سریعتر باید فرمان آزادی ایشان صادر شود. در اینگونه موارد از مجازاتهای جایگزین برای فرد استفاده میشود. در این پرونده هم جزای نقدی راهکاری است که میتواند مثمرثمر باشد. شخصا ۶سال حبس داشتم که پس از ۶ماه، جریمه نقدی جایگزین آن شد. نباید فراموش کرد که مسوولیت نگهداری خانم وسمقی با مخاطراتی که پیش روی ایشان وجود دارد با مسوولان زندانی و مسوولان قضایی است.چه از منظر حقوق بشر و قانون اساسی، چه از نظر رافت اسلامی و چه از منظر شریعت اسلامی و قانون مجازات اسلامی، نگهداری ایشان قطعا خلاف این اصول بوده و قطعا باید آزاد شوند. امیدوارم مسوولان قضایی و ضابطان با رافت اسلامی و انسانی برخورد کرده و زمینه آزادی ایشان را فراهم سازند. بهطور کلی باید از اقداماتی که ممکن است منجر به وقوع فاجعه شود خودداری کرد. در این خصوص آزادی وسمقی میتواند از وقوع فاجعه جلوگیری کند.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
بنابر گزارش رسانههای سوریه، نیروهای ایرانی مستقر در این کشور، با هدف مقابله با نفوذ امنیتی و جلوگیری از درز اطلاعات محرمانه، نشستی بههمراه نیروهای افغانستانی حامی تهران و فرماندهان حشدالشعبی در شهر البوکمال سوریه برگزار کردند.
در این نشست پیشنهاد شد برای کسانی که درباره جاسوسها و عوامل نفوذ امنیتی اطلاعاتی ارائه دهند، پاداش مالی درنظر گرفته شود.
پس از کشتهشدن دستکم هفت نیروی سپاه پاسداران در حمله منتسب به اسرائیل علیه ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، نگرانی تهران از درز اطلاعات محرمانه فعالیتهایش در سوریه افزایش یافت.
به گفته منابع «الشرق الاوسط»، نفوذ امنیتی و جاسوسی از اقدامات ایران در موفقیت حملات هدفمند اسرائیل در سوریه نقش چشمگیری داشته است. این گزارش اضافه کرد، نیروهای دولتی سوریه یک ضعف امنیتی برای ایران بهشمار میروند و تلاشهای تهران برای مقابله با درز اطلاعات بهویژه در «مسیرهای تدارکاتی زمینی» افزایش یافته است.
بر اساس این گزارش، هدف بخش عمده نیروهای دولتی سوریه کسب منافع مالی است و فرماندهان ایستهای بازرسی در این کشور بخش بزرگی از سودهای مالی را به خود اختصاص میدهند. این اقدام به تشدید رقابت برای کسب منافع مالی بیشتر، و در نتیجه، به افزایش تهدیدهای امنیتی منجر شده است.
تنشها در منطقه پس از حمله ایران به اسرائیل و پاسخ منتسب به تلآویو علیه یک پایگاه نظامی هوایی در اصفهان افزایش یافت. دیدبان حقوق بشر سوریه به نقل از منابعش گزارش داد سپاه پاسداران در سوریه، بهدلیل نگرانی از حمله اسرائیل، به فرماندهان و مدیران خود در پایگاههای نظامی دیرالزور و همچنین مسئولان مراکز فرهنگی ایران در شهرهای دیرالزور، البوکمال، المیادین و شهرک حطله تا یک هفته مرخصی داده است.
خبرگزاری فرانسه پیشتر گزارش داده بود، پس از حملات اسرائیل علیه فرماندهان سپاه پاسداران، تهران حضور نظامی در سوریه را کاهش داد.
العربیه فارسی
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
تیتر اصلی نوشته:
تاثیر مخرب تبعیضات قومی/ملی و واکنشهای افراطی در مقابل آن بر همبستگی جامعه ایرانی
(بخشی از این نوشته یک گردآوری بر مبنای رفرنسهای پانویس بوده و متعلق به دیگران است).
هنوز نمایندگان سیاسی اپوزیسیون ایرانی بر سر مفهومی که منعکس کننده راستین مختصات جامعه ایرانی در تکثر قومی و ضامن آینده یکپارچه آن باشد به توافقی دست نیافتهاند. ترم “اقلیتهای ملی و ملیتهای ساکن ایران” از یکسو و “اقوام” و یا “شهروند” از سوی دیگر، هر یک محدودیتهای خاص خود را در بیان واقعیات موجود برای تامین وحدت سر زمینی کشور ایران و آینده آن دارا هستند.
تمایل شخصی نگارنده این متن، استفاده از مفهوم قوم و اقوام است تا ملیت و ملتهای ساکن ایران که در تضاد با مفهوم دولت- ملت مدرن به دور از یکسان سازیهای قومی فرهنگی از یکسو و بر افراشتن پرچمهای جداییها و اختلافات از سوی دیگر است. مفهوم “شهروند” هم بیشر ناظر بر حقوق فردی بوده و محدودیتهای معینی را در انعکاس ویژگیهای حقوقی و فرهنگی جمعیتها و گروههای بزرگ قومی داراست که باید مبانی حقوقی آن با درنظر داشت ویژه گیهای بافت جامعه ایرانی تعریفی مشخص بیابد. بحث عدم تمرکز در اشکال مختلف آن برای رفع تبعیضات موجود نیز، دچار سرنوشت مشابهی است و این نوشته قصدی برای ورد به هیچ یک از این بحثها را ندارد.
صرفنظر از این مشکلات مفهومی، مضمونی و گفتمانی، برتری جویی مذهبی، خونی، نژادی، جنسیتی، فرهنگی و سیاسی آفت بزرگ همبستگی ملی در جوامع امروزیست. تبعیض فرهنگی و زبانی و انکار حق مشارکت مردم در اداره امور محلی خود در مناطق قومی یکی از این آفتهاست. پیوند زدن منافع قومی با منافع عمومی کشور، یک ارزش بنیادی راه گشا در تلاش برای تحقق چنین حقوقی است. تشدید شکافهای قومی از پیامدهای برتری جویهای چند وجهی سیستم حکمرانی حاکم بر کشور ماست.
از میان این شکافها گرایشات منفیای پدیدار شدهاند که خود را به آنچه در آنسوی مرزها میگذرد نزدیکتر حس کرده و از پیوند خواستهای خود با منافع عمومی و مشترک کشور اجتناب میکنند. چنین گرایشی در جریان اعتراضات سراسری سالهای اخیر و جنبش زن، زندگی، ازادی؛ کوشید حساب مردم آذربایجان را از حساب بقیه مردم ایران جدا کرده و همسو و همراه با اقدامات تفرقه جویانه مدیریت شده بین کرد و ترک از سوی نهادهای سرکوب رفتار کند. بحثهایی که دموکراسی و توسعه پایدار در آذربایجان را مقدم بر استقرار دموکراسی در ایران تصور میکنند، حساب آذربایجان ایران را از بقیه کشور جدا کرده و اولویت استقرار دموکراسی در کل کشور را به حاشیه میرانند(پر واضح است که بر قراری دموکراسی در کشور مقدم بر خواست بر قراری آن در هریک از مناطق قومی است).
حتی در جریان تحریم انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، این گرایش ساز جداگانهای از بقیه نیروهای مخالف شرکت در انتخابات زد و از محل استقرار خود در دو کشور ترکیه و آذربایجان، شهروندان آذربایجانی را تحریک کرد که به مناطقی که کرد و ترک هر دو کاندید برای انتخابات مجلس دارند، سفر کرده و رای خود را به نفع کاندیدای مخالف کردها در صندوق بریزند و نگذارند هیچ نمایندهای از آنها انتخاب شود. تاثیر منفی این گرایش ،که معمولا زیر پرچم پان ترکیسم حرکت میکند، بر همبستگی ملی ایرانیان، از تاثیر آن نیرویی در میان هموطنان کرد که به استقلال کردستان فکر میکند به مراتب بیشتر است. چنین گرایشی در کردستان ایران بسیار ضعیف بوده و به دشواری میتواند سرمشق رضایت بخشی را در آنسوی مرز، در شمال عراق که جذبهای برای قاطبه کردهای ایران داشته باشد، به مردم کردستان ایران نشان دهد. در صورتیکه چنین عاملی در آنسوی مرزهای شمالی غربی وغربی واقعیت وجودی نیرومندی دارد و برای بخشی از فعالین سیاسی و مدنی در آذربایجان ایران، به عنوان سر مشق و الگوی حکمرانی و توسعه مطرح است. در هر دو کشور آذربایجان و ترکیه علاوه بر محافل دولتی مرتبط با سیاست خارجی این دو دولت، محافل فرهنگی و سیاسی مستقلی نیز موجودند که گفتمانهای پان ترکیستی و آرزوی ترکستان بزرگ را حتی در اشکال کنفدراسیونی آن زیر رهبری دولت ترکیه ترویج میکنند. اما ظاهرا هیچ یک از دو دولت ترکیه و آذربایجان بطور فعال مبتکر و مشوق ایده و گفتمان جدایی طلبی در آذربایجان ایران نبوده و حمایت آشکار یا پنهان آنها از بعضی محافل افراطی آذری، بیشتر سیاستی واکنشی در برابر تلاشهای جمهوری اسلامی برای ایجاد گروههای نیابتی در درون این دو کشور است. رابطه نزدیک و گرم جمهوری اسلامی با دولت ارمنستان برعلیه منافع دولت آذربایجان نیز منشاء تنشهای جدی بوده است. در عین حال نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی با دولت اردوغان دارای قراردهای امنیتی پنهانی است که باعث میشود دولت ترکیه چشمان خود را در بسیاری موارد بر حضور وفعالیت مامورین اطلاعاتی وشبکه ترور جمهوری اسلامی در خاک آن کشور، بر علیه فعالین ایرانی ساکن آن ببندد.
گرایشات افراطی نا همسو با منافع مشترک ملی در آذربایجان، وقتی بر شاخصهای بالاتر توسعه و شرایط بهتر زندگی در جمهوری آذربایجان و ترکیه و توسعه فرهنگی آنها تکیه کرده و برای جوانان آذری جذبه تولید میکند. خدمات و اقدامات الهام علی اف برای توسعه و پیشرفت آذربایجان و تولید کار و ثروت در آن کشور، خصوصا پایان دادن به اشغال ۲۰ در صد از خاک آذربایجان توسط دولت ارمنستان، به حق از خصلتی ماندگار در تاریخ برخوردار بوده و بر افکار عمومی آذریها در این سوی مرز تاثیرات حمایتی مثبتی بر جا گذاشتهاند. اما چنین گرایشاتی از سخن گفتن حتی در اشکال پوشیده و محافظه کارانه آن از بخش تاریک چهره دولتهای این دو کشور اجتناب کرده و حاضر به گفتن سخنی از ایرادات این دو دولت نیستند. اگر بخواهیم تصویر واقعی تر از اوضاع این دو کشور به دست دهیم در کنار پیشرفتها و امتیازات فرسنگی آنها نسبت به شرایط حاکم بر ایران، ناچارا باید به برخی از شاخصهای معتبر منفی در مورد آنها هم اشارهای بکنیم:
الف- وضعیت ترکیه، اذربایجان و ایران در سال ۲۰۲۳ چنین است(۱):
شاخص”تصور فساد دولتی” و یا آزادی مطبوعات و روزنامه نگاری آزاد، در هر دوی این کشورهای فاصله چندانی با ایران جمهوری اسلامی ندارد، اما آنها خصوصا کسانیکه از حمایتهای مالی و تبلیغاتی از سوی آن دوکشور برخوردارند، در این قبیل موارد یا ساکتاند و یا آنها را توجیه میکنند.
شاخص شفافیت (Corruption Perception Index): ردیف ترکیه ۱۱۵، ردیف ایران ۱۴۷، و ردیف آذربایجان ۱۵۴ از ۱۸۰ کشور جهان است.
نمره شفافیت که در آن نمره ۱۰۰ پاکترین و صفر فاسد ترین است برای ترکیه ۳۴، برای ایران ۲۴ و برای آذربایجان ۲۳ در سال ۲۰۲۳ بوده است.
ب- در آمد سرانه سالانه در کشور ترکیه ۱۳۳۸۳ دلار، در آذربایجان ۷۵۲۹ دلار و در کشور ما ایران ۴۲۳۳ دلار برای سال ۲۰۲۳ است(۲).
همچنانکه میبینیم در آمد سرانه در ترکیه بیش از ۳ برابر و در آذربایجان نزدیک به دو برابر آن در ایران است، این فاصله بسیار محسوس در مهاجرت دهها هزار کار آفرین ایرانی به ترکیه در طی سالهای اخیر و شرایط سهل دریافت اجازه اقامت با خرید خانه و ایجاد کسب و کارهای تولیدی وتجاری نسبتا موفق در آن کشور نقش بزرگی داشته است. زندگی در این کشور برای شهروندان آذربایجان ایران به دلیل نزدیکی زبانی و فرهنگی با سهولت باز هم بیشتری نسبت به دیگران همراه است. این عامل در کنار آزادیهای نسبی شخصی و اجتماعی موجود در ترکیه، جذبه ترکیه را برای جذب شهروندان نسل جدید آذربایجان ایران دو چندان میکند.
پ- اطلاعات افشا شده در اسناد پاندورا نشان میدهد که در طول ۱۵ سال گذشته خانواده علییف و مرتبطین نزدیک به آنها چیزی نزدیک به ۴۰۰ میلیون پوند در بخش املاک در بریتانیا سرمایه گذاری کردهاند. در یک از این اسناد، ملکی به قیمت ۳۳.۵ میلیون پوند به نام حیدر علی اف یازده ساله ،فرزند الهام علییف ثبت شده است(۳).
ت- اخبار وشایعا ت مربوط به فساد مالی در دولت ترکیه در سالهای اخیر کم نبودهاند و خانواده اردوغان مبرا از برخورداری از رانتهای دولتی برای مال اندوزی نیست. کسانیکه در مقاطع مختلف اقدام به افشای فساد مالی خانواده اردوغان کردند یا از ترکیه فراری شدند و یا دستگیر و به اتهام توطئه علیه رئیس جمهور و دولت کشور به زندان رفتند. در لینک (۴) میتوان یکی از این موارد فساد را مشاهده کرد.
ث- عدهای مثل گذشته، بهشتی را در آنسوی مرز در همسایگی ما را سرمشق معرفی کرده و برای آن غش میکنند، همانگونه که چند دهه پیش “سوسیالیسم عملا موجود” در آن سوی مرز، به عنوان الگوی موفقی از توسعه عادلانه، ر فاه و آسایش به مردم ایران معرفی میشد. آنها با نفرتی باور نکردنی به این سیاست ما درگذ شته میتازند ولی خود کوچکترین درسی از آن نمیگیرند.
حقوق و آزادیها سیاسی و شخصی در هر دو کشور ترکیه و آذربایجان، فاصله بزرگی با کشورهای آزاد اروپایی دارد، با این وجود بطور محسوسی بهتر از ایران است. از میان ۱۶۳ کشور جهان در سه زمینه مرتبط به هم یعنی آزادیهای انسانی، شخصی و اقتصادی؛ کشورهای آذربایجان و ترکیه تقریبا مشابه هم و به ترتیب در ردیف ۱۲۲ و ۱۲۴ قرار دارند. ولی ایران در ریف ۱۵۸ قررا دارد. آزادیهای انسانی محصول ترکیب آزادیهای شخصی و اقتصادی است .تفاوت نسبتا محسوس بین دو کشور آذربایجان و ترکیه از یکسو و ایران از سوی دیگر در این موارد، برای ایرانیان دارای جذبه بوده و بسیاری از آنها آرزو میکنند که حد اقل همان شرایط هم که بسی بهتر از و ضع جهنمی موجود در کشور است، در ایران هم فراهم میبود(۵).
ج- وضع آزادی مطبوعات در هر سه کشور قرمز است و تفاوت کیفی بین آنها موجود نیست. از میان ۱۸۰ کشور جهان در سال ۲۰۲۳ آذربایجان در ردیف ۱۵۱، ترکیه در ردیف ۱۶۳ و ایران در ردیف ۱۷۷ یعنی تنها جلو تر از ویتنام(ردیف ۱۷۸)، چین (ردیف ۱۷۹)، وکره شمالی(ردیف ۱۸۰) قرار دارند(۶).
چ- در سال ۲۰۲۲ اردوغان تلاش کرد پایههای دموکراسی ناقص ترکیه را هر چه بیتشر تضعیف کند. در زمینه حاکمیت قانون و پروژه عدالت جهانی ترکیه از میان ۱۴۰ کشور در ردیف ۱۱۶، کنترل بر قدرت دولتی در ردیف ۱۳۵ و در موضع آزادیهای بنیادین در ردیف ۱۳۴ قرار گرفت. ترکیه در گروه کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی بدتر از روسیه وبلاروس و در تقسیم بندی جهانی بعد از آنگولا و مالی، ولی بالاتر ازجمهوری کنگو و ایران جاگرفت. طبق دادههایی که توسط رئیس کمیته اروپایی حقوق بشر اعلام شد، ترکیه در راس کشورهای قرار داشت که بیشترین شکایت از آن دریافت شده و ۲۰۱۰۰ شکایت را (۲۶.۹ درصد تمام شکایات) شامل میشد. وضع ایتالیا، رومانی، اکرایین و روسیه به ترتیب بهتر ار ترکیه بود. در سال ۲۰۲۲ فشار بر روزنامه نگاران با قوانین جدید برای محدود کردن آزادی رسانهها در ترکیه افزایش یافت و از ۱۸ مورد دستگیری روزنامه نگاران در سال قبل از آن به ۴۰ نفر افزایش یافت. طبق اندکس آزادی مطبوعات در جهان در سال ۲۰۲۲، از میان ۱۸۰ کشور ترکیه در ردیف ۱۴۹ قرار گرفت(۷).
ح- با وجود برابر حقوقی دیرپا بین زنان و مردان در قانون اساسی سکولار ترکیه، خشونت یکی از موراد روبه گسترش بر علیه زنان در جامعه و خصوصا در داخل خانوادهای ترکیه است. در طول ۱۹ سال حکومت اردوغان ۷۰۷۱ زن توسط مردان کشته شدهاند، یعنی یعنی بطور متوسط ۳۶۹ زن در هر سال. در سال ۲۰۱۱ دولت ترکیه “کنوانسیون استانبول”(اسلامبول) را برای حمایت از زنان ترکیه در برابر خشونت امضاء کرد و امید میرفت که دامنه خشونتهای مختلف برعلیه زنان با اجرای تعهدات قانونی مربوط در این کنواسیون محدود شود. اما در سال ۲۰۲۲ ، دولت اردوغان تحت فشار اسلامگرایان از این کنواسیون خارج شد و تعهدات پیشین خود را در این مورد در حمایت از زنان ترکیه زیر پا گذاشت، اعتراضات وسیع خیابانی زنان در نقاط مختلف کشور و خصوصا استانبول به دستگیری و محاکمه تعدادی از فعالین زن معترض انجامید. در سال ۲۰۲۱، ۲۸۰ نفر زن به دست مردان به قتل رسیدند، علاوه بر این ۲۱۷ مورد دیگر فوت مشکوک به ثبت رسید. این ارقام در سال ۲۰۲۲ به ترتیب به ۳۹۲ مورد قطعی قتل زن به دست مرد و ۲۲۶ مورد مشکوک افزایش یافت. در عین حال دادگاهها از میزان محکومیت مردانی که بر علیه زنان مرتکب خشونت میشوند کاستند. گزارشگر ارشد Human Rights Watch در بخش اروپا و آسیای مرکزی، سعید ایما سینکلیر میگوید که از هر ۱۰ زن در ترکیه ۴ نفر مورد خشونتهای جنی و فیزیکی در طول زندگی خود قرار میگیرند، این یعنی ۴۰ درصد کل زنان ترکیه. دولت اردوغان به بهانههای مختلف با هر جلوهای از از اعتراض زنان بر علیه سیاستها و قوانین حاکم، پلیس و دادگاه را به سراغ فعالین زن میفرستد. خوب است بدانیم که دامنه این قبیل سرکوبها پای زنان ایرانی معترض قتل مهسا را درترکیه نیز گرفت و به دستگیری ۲۰ نفر از آنان منجر شد. بعید به نظر میرسد که بدون تعویض حکومت اردوغان با حزب جمهوری خواه و متحدین آن، که برای مبارزه با خشونت بر علیه زنان وعده باز گشت به کنوانسیون استانبول رادادهاند، خشونت برعلیه زنان ترکیه کاهش یابد(۸).
یکی از مهمترین شاخصهای تغییر چشم انداز سیاسی در ترکیه، افزایش تعداد نمایندگان زن است. در دهه گذشته، ترکیه شاهد افول دلخراش در حقوق زنان و اهداف برابری جنسیتی بوده است. دولت عدالت و توسعه به طور یکجانبه از کنوانسیون استانبول که با هدف حمایت از قربانیان خشونت جنسیتی خارج شده است. امروزه، یک سوم ازدواجها در کشور شامل کودک عروسها است.
پلاتفرم «ما زنکشی را متوقف خواهیم کرد»، جنبشی مردمی که توسط مدافعان حقوق فمینیست و LGBTQ+ ساخته شده است، میگوید که تنها در سال ۲۰۲۳ حداقل ۵۶۳ زن در شرایط مشکوکی کشته شده یا جان خود را از دست دادهاند. ترکیه مکان آسانی برای زن بودن نیست. بنابراین، قابل توجه است که در انتخابات اخیر شهرداران، نسبت زنان منتخب محلی تقریبا سه برابر شده است. امروزه، با حاکمیت شهرداران زن بر ۱۱ شهر، هنوز راه زیادی تا برابری جنسیتی وجود دارد، اما این یک گام مثبت به جلو است.(۹)
خ- گرچه بعد از روی کار آمدن حزب سعادت و توسعه، کردها به بخشی از حقوق زبانی و فرهنگی خود دست یافتند، اما دولت اردوغان بعد از نوسانات چندی در سیاست خود نسبت به کردهای ترکیه که صلح و آشتی بین دوطرف دعوا را نوید میداد، بالاخره به عادت دولتهای سابق برگشت و شروع به قربانی گرفتن در ابعاد غیر قابل قبولی از کردهایی که نه مسلح بودند و نه ربطی به گروههای مسلح کردی مخالف دولت اردوغان داشتند، کرد. رویای امپراطوری عثمانی- اخوانی در ادامه خود به تجاوز دولت ترکیه به خاک سوریه و اشغال خاک آن کشور و خصوصا بمباران منطق کردنشن سوریه و بخشهایی از کردستان عراق، به بهانه تامین امنیت مرزهای ترکیه و جنایات جنگی پرشمار انجامید که فقط بخشی از آنها توسط سازمانهای بیطرف حقوق بشری تاکنون مستند و ثبت شدهاند. دولت اردوغان در این پروسه حتی ابایی از این نداشت که برای مدتی از نیروهای داعش بر علیه کردهای سوریه که به سختی در گیر جنگ حیات و ممات خود بودند، حمایت کند. اما افراطیون قوم پرست آذربایجان ایران را کاری به این حقایق نیست.
افسانه ۴۰ هزار کشته به دست گروههای مسلح کردی در کردستان ترکیه از سال ۱۹۸۴ تاکنون، نیز ساخته و پرداخته دولتهای مختلف ترکیه است که برای توجیه ادامه تبعیضات گوناگون بر علیه کردها و سرکوب خشن آنها ساخته شده و بال و پر یافته و مکررا توسط عوامل ایرانی پان ترکیست دولت اردوغان در میان اپوزیسیون تبعیدی تکرار شده است. صحت چنین ادعایی به دلایل مختلف توسط محققین مستقل و حقوق بشری زیر سوال رفته است، این تعداد شامل کل تلفات انسانی جنگ دو طرف است و نه فقط طرف ترک؛ همچنین، بخش بزرگی از این رقم فلهای هم ساخته دستگاههای تبلیغاتی وابسته به ارگانهای رسمی دولت ترکیه است که ساختگی بودنشان به ثبوت رسیده است و بالاخره اینکه بخشی قابل ملاحظهای از تلفات انسانی، مربوط به غیر نظامیان کرد بوده که اغلب به دست ارتش ترکیه در جریان بمبارانهای هوایی و حملات توپخانهای کشته شدهاند. تا اوایل سال ۲۰۰۰ در جریان پاکسازی قومی و سر زمینی، چندین هزار روستا به دست ارتش ترکیه از روی کره زمین و نقشه جغرافیا محو شد و حدود دو میلیون کرد از پیر و جوان وزن و کودک، خانه و کاشانه و مزارع خود را برای همیشه از دست داده و آواره مناطق دیگر شدند.
ادعاهای مطروحه در سطور فوق را با جزییات بیتشر میتوانید در لینکهای شماره (۱۰) در زیر نویس این نوشته ببینید.
د- نقش مذهب در آموزش
گزارش زیر به نقل از بی بی سی فارسی گوشی کوچکی از آن چه که رویای اردوغان نامیده میشود نشان میدهد:
“اردوغان روز اول فوریه (۱۲ بهمن) در مراسم معارفه مقامهای جدید سازمان «ریاست امور مذهبی» که در ترکیه با نام سازمان «دیانت» شناخته میشود، گفت: «خصومت با شریعت، که بیانگر تمام احکام اسلامی برای زندگی است، در واقع دشمنی با خود مذهب [اسلام] است.»
این اظهارات، در حالی بیان شده که مخالفان از نفوذ گروههای مختلف مذهبی در نهادهای عمومی و دولتی مانند وزارت آموزش و ارتش ابراز نگرانی میکنند.
وزارت آموزش ترکیه اخیرا با انتقاد تند اتحادیههای آموزشی روبرو شده که میگویند فضای مدارس این کشور به دلیل نفوذ دستههای مذهبی به این وزارتخانه، روز به روز بیشتر به سوی مذهبی شدن میرود.
مراد یتکین، روزنامهنگار باسابقه میگوید اردوغان شرایطی را به وجود آورده تا هرگونه “ابراز مخالفت با تبدیل ترکیه به یک کشور مذهبی، به عنوان توهین به مذهب تلقی شود”.
حرفهای اردوغان در شبکههای اجتماعی هم بازتاب زیادی داشت. به گزارش برندواچ، ابزار تحلیل رسانههای اجتماعی، در طی کمتر از دو روز، بیش از ۷۱ هزار بار در شبکه اجتماعی ایکس به کلمه «شریعت» (به زبان ترکی) اشاره شده است.
کلمات و جملات “الله”، “من یک مسلمان هستم” و “طیب اردوغان” به زبان ترکی هم بیش از هر چیز دیگری در ارتباط با این موضوع تکرار شده است.
محمدامین کورناز، روزنامهنگار، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: “شریعت یک شبه سراغ ما نمیآید. اما یک روز صبح وقتی از خواب بیدار میشویم و درمییابیم که تا چه حد آزادیهای ما را یک به یک از ما گرفتهاند، به دنبال دیواری خواهیم گشت که سرمان را به آن بکوبیم”.
یکی از کاربران تالار گفتگوی مجازی، اکسی سوزلوک، از حرفهای اردوغان انتقاد کرده و با “تحریکآمیز” خواندن سخنان او گفته است که هر کشوری که با قانون شریعت اداره میشود، به “جهنمی” برای شهروندانش تبدیل شده است.
در مقابل، رسانههای طرفدار دولت با پوشش گسترده سخنان رئیس جمهور از ارتباط “اسلام” و “ترکیهای بودن” نوشتهاند.
اردوغان در سخنانش در سازمان دیانت همچنین گفته بود که “وقتی به کتابهای تاریخ نگاه میکنید، واقعیتی که در برابر شما قرار میگیرد این است: ترک یعنی مسلمان، به صورت همزمان”.
یک روحانی پرطرفدار با بیش از ۵۱۲ هزار دنبالکننده در شبکه اجتماعی ایکس، روز دوم فوریه در صفحه خود نوشت “توهین به شریعت باید ممنوع شود”. دیگر کاربران طرفدار دولت هم با نقل قول از اردوغان، سخنان او را ستایش کردهاند.
این اظهارنظرها به دنبال بحثی گستردهتر مطرح شده که در هفتههای اخیر درباره درخواست گروههای کوچک اما بانفوذ اسلامی برای حاکمیت مذهب در ترکیه درگرفته است”(۱۱).
متن صریح قانون اساسی ترکیه، سکولاریسم* را یکی از اصول تغییرناپذیر در ساختار حکومتی ترکیه میداند.
مقدمهی قانون اساسی ترکیه میگوید: “به عنوان یک اصل سکولار، احساسات مقدس مذهبی را نمیتوان با امور دولت و سیاست در هم آمیخت”. اما در واقعیت چنین نیست. فاکتهای زمینی زیر برعلیه این اصل چنین اند:
- طبق ماده ۳/۲۴ قانون اساسی ترکیه، هیچ کس را نمیتوان به آشکار ساختن عقاید خود مجبور کرد، اما در شناسنامهی شهروندان بخشی به نام دین وجود دارد که اگر خالی گذاشته شود والدین باید علت عدم پاسخ خود به آن را توضیح دهند.
- حسنعلی یوجل، وزیر آموزش و پرورش ترکیه که در دورهی او دین از مواد آموزشی کاملاً حذف شد، در سخنرانی خود در سال ۱۹۴۲ در مجلس گفته بود: “جمهوری اساساً دین را از دولت جدا کرده و دین را فقط به وجدان و احساسات افراد واگذار کرده است. بنابراین، آموزش مذهبی توسط دولت در مدارس انجام نمیشود...بعد از کودتای نظامیان راستگرا در سال ۱۹۸۰ ، تغییرات وسیعی در نظام آموزشی ترکیه شروع شد. امروزه با ورود کودکان به مدرسه، آنها مجبور به گذراندن درسی با عنوان “اخلاق و فرهنگ دینی” میشوند که محتوای آن “اصولِ اسلامِ سنی” است. اگر کودکان بخواهند از این درس معاف شوند، این امکان وجود ندارد و علاوه بر آن باید دروس “زندگی پیامبر ما” و “قرآن” را هم به عنوان دروس “انتخابی اجباری” بگذرانند که این امر با اصول سکولاریسم که در آن دین نباید با نهادها و محتوای آموزش تلفیق شود، در تضاد است.
- مدارس «امام خطیب» که دختران و پسران را در کلاسهای مجزا آموزش میدهند، مدارس مذهبی هستند که در کنار مدارس عرفی مشغولاند. هدف اولیه از ایجاد این مدارس تربیت خطبا و روحانیون دینی برای کار در تشکیلات دینی ترکیه بود. اما اکنون فارغالتحصیلان این دسته از مدارس دینی میتوانند در دانشگاهها هم ادامهی تحصیل دهند. رجب طیب اردوغان، که خودش هم در یکی از مدارس امام خطیب درس خوانده، از طرفداران این مدارس است و از افزایش تعداد این مدارس و نقش مؤثرترشان در نظام آموزشی ترکیه استقبال کرده است. دو سال پیش او در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد: “توجه ویژهی ما معطوف به مدارس امام خطیب و تربیت و پرورش یک نسل دیندار خواهد بود”. در حالی که پیش از این شرط سنی ورود به این مدارس ۱۵ سال بود، اما در دوران زمامداری اردوغان به ۱۰ سال کاهش پیدا کرد که سکولارها آن را برنامهای گسترده برای افزایش نفوذ مذهب در کشور دانستند.
- در چند سال اخیر اکثر کارمندان دولت و مدیران میانی و عالیرتبه، بویژه در وزارت آموزش ملی، از میان فارغالتحصیلان مدارس”امام خطیب” انتخاب شدهاند و عملاً پیششرط رشد در نظام اداری ترکیه، فارغالتحصیلی از این مدارس است. تعداد دانشآموزان مدارس اسلامی در ترکیه نزدیک به یک و نیم میلیون نفر برآورد میشود که این امر میتواند در آینده به تغییرات مهمی در ترکیه بیانجامد.
- پس از پایان دوران تحصیل، شهروندان مرد مجبور به گذراندن دورهی اجباری سربازی هستند. آنها حق ندارند که بر اساس اعتقادات دینی یا وجدانی خود از خدمت اجباری سر باز زنند، در حالی که شهروندان ۴۵ عضو دیگر شورای اروپا از چنین حقی بهره میبرند. در دوران سربازی قبل از خوردن غذا باید با صدای بلند بگویند: “الله را شکر میکنم و خدا ملت ما را حفظ کند”.
- وزارت دیانت ترکیه، از وزارتخانههای زیرمجموعه دولت، مربوط به کلیه امور دینی است و نه فقط اسلام، اما در ماده یک اساسنامه این وزارتخانه چنین آمده است: “(این وزراتخانه) برای انجام کارهای مربوط به عقاید، عبادات و اصول اخلاقی دین اسلام، روشنگری جامعه در مورد دین و مدیریت عبادتگاهها و ریاست امور دینی، تحت نظر رئیسجمهور تأسیس شده است”.
- آب و برق مساجد رایگان است اما برای عبادتگاههای سایر ادیان چنین امتیازی در نظر گرفته نشده است. این وزارتخانه که ساخت و نگهداری مساجد، آثار دینی، و … را برعهده دارد، تنها به آثار اسلامی توجه میکند. فتواهای این وزارتخانه با حقوق اساسی زنان و اقلیتهای جنسی در تضاد است. بودجهی این وزارتخانه از بسیاری از دیگر وزارت خانههای ترکیه بیشتر است و این امر از موارد بحث انگیز در سالهای اخیر بوده است.
- تاکنون دادگاه قانون اساسی بیش از ۲۰ مورد از اقدامات و سخنان رهبران حزب عدالت و توسعه را مغایر با قوانین سکولار شمرده است. در سال ۲۰۰۸، جمعی از مخالفان از دادگاه قانون اساسی خواستند که حکم انحلال حزب عدالت و توسعه را صادر کند. آنان در این اتهامنامه از سخنرانیها و گفتههای رجب طیب اردوغان و سایر رهبران حزب عدالت و توسعه به عنوان شاهدی برای اقدامات دولت علیه اصل سکولاریسم یاد کردند. هرچند دادگاه پذیرفت که رهبران این حزب علیه اصل سکولاریسم سخن گفتهاند اما شواهد و مدارک لازم برای انحلال حزب را ناکافی دانست.
- در سال ۲۰۱۶ اسماعیل قهرمان، رئیس مجلس ترکیه از حزب عدالت و توسعه و ازنزدیکان اردوغان گفت که ترکیه کشوری مسلمان است و قانون اساسی آن هم باید اسلامی باشد. این سخنان با واکنشها و اعتراضاتی روبرو شد که با دخالت پلیس و شلیک گاز اشکآور پایان یافت. چند روز بعد رجب طیب اردوغان اعلام کرد که رئیس پارلمان فقط نظر شخصی خودش را بیان کرده و ساختار حکومتی ترکیه سکولار است، اما اقدامات این حزب و طرفدارانش برای گسترش اسلامگرایی در ترکیه پایان نیافت.
- تبدیل موزهی ایاصوفیه استانبول به مسجد هم نشانهی افول سکولاریسم تعبیر شد. اما نباید از یاد برد که سکولاریسم هنوز هواداران پرشماری دارد. بر اساس نظرسنجیِ انجام شده در سال ۲۰۱۷ حدود ۷۰ درصد از مردم ترکیه از سکولاریسم حمایت میکنند و نزدیک به ۲۴ درصد مخالف دولت سکولار بوده و موافق تلفیق شریعت اسلام و قوانین کشورند.
- گروههای مخالف، اردوغان را به عنوان “خلیفهای در انتظار” تصویر میکنند که به دنبال قدرت گسترده برای تغییر قوانین کشور است تا هویت رو به رشد مسلمان را منعکس کند. باریش ارکاداش، نمایندهی مجلس از “حزب جمهوری خلق” که توسط آتاتورک بنا شده و مهمترین حزب سکولار به شمار میرود، میگوید: “تناقض مهمی در رهبری حزب عدالت و توسعه وجود دارد. از یک سو، این حزب ادعا میکند که سکولار است. از طرف دیگر، آنها با بعضی از دیدگاههای مصطفی کمال آتاتورک مخالفاند و میخواهند جمهوری را از بین ببرند”.
- نظرسنجی سال ۲۰۱۸ نشان میدهد که هرچند ۲۵ درصد از جمعیت کل کشور خود را «مذهبی محافظهکار» میدانند اما این رقم در میان جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله، تنها ۱۵ درصد است. با این حال، هنوز اسلام مقبولیت خود را در میان اکثریت جامعه حفظ کرده است و حزب عدالت و توسعه با استفاده از احساسات مذهبی میکوشد نظام آموزشی و قضایی ترکیه یعنی دو رکن اساسی سنت سکولار را اسلامی کند.
- کودتای ناکام سال ۲۰۱۶ به حکومت اجازه داد تا با تصفیههای گسترده، این نهادها را هم از نیروهای سکولار پاکسازی کرده و مهر اسلامگرایی و ملیگرایی را بر فضای سیاسی- اجتماعی ترکیه حک کند. به نظر میرسد که جدال بیش از یکصد سالهی سکولارها و اسلامگراها وارد مرحلهی جدیدی شده و گذار به نظامی اسلامیتر و محافظهکارتر به صورت رسمی آغاز شده است(۱۲).
ذ- فروپاشی سیستم قضایی در ترکیه
هاکان یاووز، استاد علوم سیاسی دانشگاه یوتا در آمریکا میگوید؛ فساد در میان قضات به قدری بالا گرفته که پوشش رسانهای وسیعی در این خصوص در روزنامههای ترکیه مشاهده میشود. شما میتوانید براحتی قضات را بخرید و این به مسئله عیانی در جامعه تبدیل شده است. یکی از بازرسان اخیراً نامهای را منتشر کرده بود که در آن فهرست خدماتی را که افراد میتوانند با پرداخت پول از قضات دریافت کنند، دقیق مشخص میکرد. حتی قیمتها هم مشخص شده بود و اینها نشانههایی از فروپاشی سیستم قضایی کشور هستند.
استقلال نهادها در کشور از بین رفته و دیگر مردم هم به آنها اعتماد نمیکنند و در مجموع نمیتوانند به نیازهای جامعه پاسخ دهند. در اثر اقداماتی که دولت اردوغان ایجاد کرده، جایگاه دستگاههای دولتی و نهادها تخریب شده است(۱۳).
اصغر جیلو
۲۴/۰۴/۲۰۲۴
———————————————
پانویس:
1-(2023 Corruption Perceptions Index: Explore the… - Transparency.org)
2- https://worldpopulationreview.com/country-rankings/gdp-per-capita-by-country
3- Azerbaijan and International Corruption Scandals - Baku Research Institute
4- https://stockholmcf.org/police-officers-who-exposed-erdogan-familys-corruption-sentenced-to-life/
5- https://worldpopulationreview.com/country-rankings/freedom-index-by-country
6- World Press Freedom Index 2023: Russia slides amid global volatility (pressgazette.co.uk)
7-. https://stockholmcf.org/human-rights-in-turkey-2022-in-review/
8-Women’s Rights in Turkey: 2022 in Review - Stockholm Center for Freedom (stockholmcf.org)
https://www.equaltimes.org/turkey-takes-a-step-backwards-on?lang=en
9- https://parsi.euronews.com/2024/04/06/women-have-found-their-voice-in-turkey-and-given-hope-to-others-fighting-for-democracy-ac
10- https://www.hrw.org/report/2024/02/29/everything-power-weapon/abuses-and-impunity-turkish-occupied-northern-syria
https://www.reuters.com/investigates/special-report/iraq-turkey-airstrikes/
https://dckurd.org/2022/04/28/erdogan-wars-on-kurds/
https://www.nasdaq.com/articles/special-report-as-turkey-intensifies-war-on-kurdish-militants-in-iraq-civilians-are
https://www.aei.org/foreign-and-defense-policy/if-40000-deaths-disqualifies-pkk-should-1-5-million-deaths-disqualify-turkey/
Kurdish villages depopulated by Turkey - Wikipedia
Syria conflict: The ‘war crimes’ caught in brutal phone footage - BBC News
11- https://www.bbc.com/persian/world-68179204
12-https://www.aasoo.org/fa/articles/3487
13- https://www.radiofarda.com/a/interview-with-hakan-yavuz-on-erdogan-and-t%C3%BCrkiye/32891036.html
* تاریخچهی سکولاریسم در ترکیه
- https://www.aasoo.org/fa/articles/3487
“سکولاریسم ترکیهای مانند دیگر مفاهیم مدرن در این کشور، بدون داشتن ریشههای عمیق تاریخی/اجتماعی، از بالا و توسط دولت و نهادهای سیاسی بنا نهاده شد.
تا قبل از بنیانگذاری ترکیهی مدرن، در دوران امپراتوری عثمانی و در پی اصلاحات ناشی از جنبشهای اجتماعی، جدایی دین و سیاست خود را تا حدودی در امور دولتی و نظام قضایی نشان داد. اولین نشانههای سکولاریسم در دوران محمود دوم و سپس “تنظیمات” و “مشروطیت دوم” و ایجاد دادگاههای نظامی سکولار و وزارت معارف برای آموزش به سبک غربی دیده شد. با این حال، کلمهی سکولاریسم تقریباً هرگز توسط روشنفکران عثمانی به کار نرفت. در دوران عثمانی اندیشمندانی مانند ضیا گوکآلپ از واژهی “لادینی” و احمد عزت پاشا از کلمهی “لا روحانی” برای بیان مفهوم سکولاریسم استفاده میکردند اما از آنجا که این کلمات به نوعی به بیدینی تعبیر میشد، در نهایت واژهی لائیک از کلمهی فرانسوی Laïcité اقتباس و به معنای سکولاریسم وارد فرهنگ سیاسی ترکیه شد.
دو سال بعد از برچیده شده سلطنت عثمانی، در ماه مارس ۱۹۲۴، مجلس ملی ترکیه سه قانون انقلابی را تصویب کرد: خلافت برچیده شد، وقفها و بنیادهای مذهبی تعطیل شدند و به جای آنها “وزارت دیانت” به عنوان زیر مجموعهای از دولت بنیان گذاشته شد و مجموعه قوانینی با عنوان “Tevhid-i Tedrisat” (توحید تدریسات) به منظور حذف دین از نظام آموزشی تصویب شد و کلیهی مدارس مذهبی بسته شدند.
اولین بار مصطفی نکاتی، وزیر آموزش و پرورش، به صورت رسمی از اصطلاح سکولار استفاده کرد. او با صدور بخشنامههایی اصول آموزش جمهوری را به شرح زیر تعیین کرد: “ضروری است که همه در ترکیه از آموزش ملی و جهانی، مدرن و دموکراتیک برخوردار شوند... تحصیلات، سکولار و از هر نوع تأثیر مذهبی که فکر را محدود کند دور خواهد بود”.
در سال ۱۹۲۵ “قانون لباس، مو و کلاه: که پوشیدن قبا، عبا، عمامه و سایر پوششهای مذهبی را ممنوع میکرد صادر شد. در همین سال همهی طریقتهای مذهبی تعطیل و غیرقانونی خوانده شدند. بعدتر دادگاههای شرعی تعطیلی شد و در سال ۱۹۲۶ قانون مدنی جدید با برچیدن دادگاهها و قوانین شرعی، نابرابری زن و مرد در ارث، شهادت و ازدواج را از بین برد.
در آوریل ۱۹۲۸، عبارت «اسلام دین رسمی دولت ترکیه است.» از قانون اساسی حذف شد و جمهوری ترکیه اولین قدمها را به سوی حکومتی سکولار برداشت.
در سال ۱۹۳۰ حق رأی و نامزد شدن به زنها داده شد. در سال ۱۹۳۱ اذان به زبان ترکی خوانده و پخش اذان به زبان عربی ممنوع شد. هرچند بعدتر و در سال ۱۹۵۰ در دوران حکومت حزب دموکرات این قانون تغییر کرد و اذان خواندن به زبان عربی از منارهها از سر گرفته شد.
در سال ۱۹۳۷، اصل سکولاریسم در قانون اساسی گنجانده شد اما حذف دین از عرصهی سیاست، که با کشتار و سرکوب شدید مخالفان همراه بود، ترکیه را درگیر ایدئولوژی دیگری به نام ملیگرایی کرد. آتاتورک که برای جمهوری سکولار خود نیاز به جایگزینی برای دین داشت، ناسیونالیسم ترکی را به جای مذهب برگزیده بود. او مانند دورکیم معتقد بود: “ناسیونالیسم از طریق آنچه شهروندان سکولار بهعنوان آیین حکومتی انجام میدهند کاربردی معنوی هم پیدا خواهد کرد”.
■ من پس از سه دهه زندگی در کانادا، به هر سه کشور ایران، ترکیه و آذربایجان سفر کردهام. آخرین سفر دو هفتهام به آنکارا در زمان انتخابات شهرداری بود. بر مبنای مشاهداتم:
۱. آذربایجان از نظر سکولاریسم بسی بهتر از ترکیه و در رده آمریکای شمالی است.
۲. ترکیه از منظر دموکراسی تفاوت چندانی با کانادا ندارد.
۳. تمایلات دشمنتراشی و دیگری ستیزی دون کیشوت گونه، به ویژه نفرت از ترکها، در میان ایرانیان - اعم از فارسها و اقلیتهای قومی- علیحده است.
طالبپور
■ اصغر جیلو گرامی،
اگر من بودم، بیشتر به ابراز همدردی، با احساس ایرانیانی که خود را در معرض تبعیض مضاعف و ستم مضاعف حکومت مرکزی میدیدند، میپرداختم. بگذار (و وقت کافی فراهم کن) تا چنین ایرانیانی، همدردی را در “ما”، که در معرض تبعیض و ستم مضاعف نبودهایم، ببینند. چه بسا که اگر “ما” به خودمان هم وقت بدهیم تا همدردی را بیشتر و طولانیتر احساس کنیم، به این نتیجه برسیم که بهتر است برخورد خودمان را تعدیل کنیم. من هم، دوستانی ترک/آذری دارم که برداشتها، تحلیلها و استدلالهای خود را، مثلن در مورد جنبش زن-زندگی-آزادی، برای من تعریف کردهاند. اما متاسفانه در مقاله خودت و دیگر کسانی که به مقوله “تاثیر مخرب ...” پرداختهاند، استدلالات مطرح شده از جانب دوستان ترک/آذری خودم را نمیبینم.
با احترام – حسین جرجانی
■ @آقای طالب پور محترم
ممنون از اظهار نظرتون. نوشته اینجانب در بخش اول آن ناظر بر وضع بخشی از جامعه سیاسی ایرانی مقیم در خارج از کشور است و نه داخل که تفاوت اساسی با این فضا هم در سطح عمومی و هم در سطح فعالین سیاسی و مدنی مخالف حکومت در درون کشور دارد. روحیه همبستگی ونزدیکی و تفاهم در میان آنها در داخل در تلاش مشترک برای روزگاری بهتر و خلاصی از شر حکومت مستبد دینی در تاریخ 45 سال اخیر کشور کم سابقه بوده است. آن نفرتی که شما نسبت به ترکها در میان بقیه ایرانیان ذکر کردهاید به جز در بخشهایی از فضای مجازی که عرصه تاخت وتاز همه گونه تمایلات افراطی و بیمارگونه و نژادپرستانه متقابل و یا مرتبط با محافل مشکوک است، در زندگی واقعی برای این جانب نادر و نا آشناست. بخشهای دیگر نوشته هم که یا مقایسهای گذرا بین ایران و آذربایجان و ترکیه است و یا صرفا توصیفی مختصر از اوضاع این دو کشور همسایه ایران.
در مورد یکسانی دموکراسی در کانادا و ترکیه، فاکتها و شاخصهای معتبری که من به برخی از آنها حتی از زبان خود شهروندان ترکیه اشاره کردهام چیز دیگری میگویند، ولی اوضاع در ایران چنان نابسامان و دشوار است که بسیاری به همان وضع مشابه در ترکیه اگر در ایران هم فراهم شود رضایت خواهند داد.
@آقای حسین جرجانی گرامی، با سپاس از اظهارنظر شما
این نوشته بطور کلی شامل سه بخش است: قسمت اول متاثر از وضع حاکم بر روانشناسی بخشی از نیروهای مخالف حکومت در خارج از کشور است و ربط مستقیمی به فعالیت تلاشگران سیاسی و مدنی و مخالف حکومت و یا مردم ناراضی در داخل ایران ندارد. بخش دوم و سوم هم یا مقایسه ما بین شاخصهای متعدد اقتصادی و سیاسی در ایران و دو کشور ترکیه و آذربایجان است و یا اشارهای به بعضی است شاخصهای مهم وضع موجود در خود آن دو کشور.
در قسمت اول نوشته به صراحت گفته شده که تبعیضات مختلف حاکم بر کشور؛ منشاء و آفریننده واکنشهایی است که راه حل رفع انواع ستم را نه در پیوند منافع خود با بقیه ایران بلکه با منافع کشورهای همسایه میجوید، که گاها به زیر پرچم پان ترکیسم و یا آذربایجان مستقل و وحدت دو آذربایجان نیز بروز میکند. با توجه به تغییرات ساختار جمعیت شناسی و مهاجرت و درهم تنیدگی پردامنه ای که در طول 45 سال گذشته در ایران رخ داده، بود و باش بخشهای عمده ای از جمعیتهای قومی چنان در هم تنیده شده که صداهای استقلال طلبانه یا جدایی خواهانه موجود در میان دیاسپورای ایرانی در خارج از کشور، که اغلب هم مرتبط با منافع سیاست خارجی کشورهای همسایه هستند، پژواک بسیار ضعیفی در میان مخاطبین خود در داخل کشور ایران می یابند. مهمترین عامل تفرقه قومی در ایران نه این محافل، بلکه خود حکومت جمهوری اسلامی است که هرگاه فرصت میابد، این محافل را در جهت تشدید تفرقه به حرکت وا میدارد و تغذیه میکند. من خود یکی از آحاد جمعیت ترک آذریام و از نظریات و گفتمانهای درون آنها کم و بیش آگاهم، ولی راه حل رفع تبعیضات موجود را نه در جداسری و یا تقدم منافع قومی بر منافع همگانی بلکه در همبستگی و همدلی با بقیه تبعیض شدگان ایرانی میدانم و نه برعکس. آیا نگرش شما به این گزینه چیز دیگریست؟
نگرش بخشهای فعال حاضر در خیابان به جنبش زن، زندگی، آزادی در آذربایجان ایران بطور کلی همان نگرشی است که دیگر فعالین این جنبش در بخشهای دیگر کشور دارا هستند. اگر نگرش افراد و محافلی در خارج از کشور به این جنبش در آذربایجان متفاوت است تاثیر چندانی در عمل روی سر نوشت این جنبش نخواهد داشت.
با سپاس مجدد، اصغر جیلو
■ درووود بر جیلو عزیز!
اندکی خلافگویی در تقابل با دستور صبحگاهی. تمام حرف بر سر همون «چهار خط اول مقالهات» است. اغتشاش در کلمه سازی و لغت پرانی از طرف کسانی که مسائل را با لغت پرانی میخواهند حلّ و فصل کنند؛ نه از راه مفهوم اندیشی که محصول تفکّر ژرف و شفّافیّت مفهوم برای شناخت معضلات و مسائل و بغرنجها باشد. کلمه «ترمینوس» در زبان لاتین به معنای «مرز گذاری/تعیین قطعی برای تک معنایی بودن کلمه» است. هدف از اندیشیدن نیز خلاص کردن انسانها از شبکه معنایی کلمات است برای پیشگیری از هر نوع کژفهمی و احتمالا شاخه شونه کشیدنهای خونین و هولناک ناشی از آن. وقتی صحبت از «ملّت» میشود؛ بلافاصله اکثر افراد، آن را معادل ناسیون/Nation» میپندارند. در حالیکه کلمه «ناسیون» در کشورهای باختری مثل فرانسه، انگلیس، آلمان، معنای دیگری دارد با پسزمینه های فرهنگی و تاریخی و کشوری خاصّ خودش.
کلمه «ملّت» نیز در زبان «عربی و فارسی» معانی دیگری دارند که خلط معانی آنها باعث بزرگترین کشمکشهای سیاسی نیز از عصر مشروطه تا همین امروز شده است. مثلا «ملّت» در زبان آخوندهای عصر مشروطه؛ بویژه «شیخ فضل الله نوری» به معنای «شریعت و امّت اسلام» بوده است که دقیقا معنایی صحیح است از دیدگاه اسلامیّت البته. امّا از دیدگاه کنشگران عصر مشروطه به معنای «مردم ایران در جامعیّت وجودی» بوده است که ماسبق تئوریک همچون «ناسیون» در کشورهای باختری نداشته است و باعث سوء تفاهم شده است.
ایرانیان در طول تاریخ، خودشان را نه با مفهوم «ملّت» که هیچ سابقهای در تاریخ و فرهنگ ایران نداشته است؛ بلکه با «فرهنگ و قلمرو» میشناختهاند و مشخّص میکردهاند بدون تاکید بر قوم و زبان خاصّی. وقتی کسانی قرار است وقت خودشان را در باره مُعضلات حادّ یا کمتر حادّ مملکت به طور کلّی مشغول کنند، باید در ابتدا بکوشند که تعاریف خود را به طور شفّاف و مستدل توضیح دهند؛ نه اینکه با لغت پرانی به اغتشاش و بدبینی و صفبندی تهاجمی اقدام کنند که البته چنین اشخاصی از نظر من، «مُغرض و آپاراتچی» هستند و هیچ سر رشتهای از پژوهیدن ندارند؛ بلکه تمام همّ و غمّشان این است که نفرت و بیزاری خود را از دیگران در لفّافهای از کلمات ساختگی پنهان کنند و آنها را برای رسیدن به اهداف و اغراض خودشان رواج دهند به جای اینکه صمیمانه بکوشند که در باره «اصل موضوع» بیندیشند و مسائل را طرح کنند.
من در گفتگویی که با دوستان «کرد» خودم داشتم، یک بار در باره شعار «دمکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان» از آنها پرسیدم که دلیر باشید و به من توضیح دهید که «دمکراسی یعنی چه؟. خودمختاری یعنی چه؟.». از میان آنها فقط یک نفرشان با هوش بود و فوری فهمید که من، منظورم از طرح سئوال چیست و سکوت کرد. بقیه سوای اینکه با حرفهای سخیف و بیمقدارشان و توضیحات پا در هوا، نه تنها ناآگاهی خودشان را اثبات کردند؛ بلکه حتّا نتوانستند توضیح دهند که مسئله و مشکلشان چیست.
جیلو جان! آفتها از آسمون نازل نمیشوند. ارثی نیز نیستند. آفتها از کژفهمی و ناآگاهی و نیندیشیدن در باره اصل موضوع مسائل است که ریشه میگیرند و همچون هجوم ملخها به جان آدمها میافتند. اینکه در پسزمینه اینهمه اغتشاشات معنایی کلمات به ضرب و زور ساختگی، کدام غرایز و نیّات و اهداف سیاسی نهفته است، بحث ثانویست، ولی زنگ خطری برای هوشیار ماندن از بهر سنجشگری بیمحابا. مسئله اینه که ما هنوز نیاموختهایم و نتوانستهایم و کوشش نیز نمیکنیم که «خودمان را = گردآمد تمام اقوام از ریز و درشت در جغرافیای کشوری به نام ایران» در مقام «ایرانی» تعریف کنیم و تا زمانی که به تعریف دقیق آن کامیاب نشدهایم، عرصه کشمکشهای ناشی از کلمات ساختگی و لغت پرانیها به گسست ایرانیان از همدیگر امتداد خواهند داد و امکانهای دوام حکومت فقاهتی را تامین و تضمین خواهند کرد.
شاد زی و دیر زی! فرامرز حیدریان
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
بیانیه جمعی از زندانیان و فعالان سیاسی و مدنی
مردم آگاه و معترض ایران
چنانچه مشاهدهگر واقعیت هستید، کوچه و خیابانهای ایران بار دیگر عرصهی لشکرکشی حکومت علیه زنان بیپناه، آگاه و دلیر این سرزمین است.
حکومتی که استانداردهای دوگانه و تعارضهای آشکار او در قبال حجاب اجباری در عرصههای سیاسی، آشکارا نشاندهندهی استفادهی ابزاری از حجاب اجباری و سماجتورزی خصمانه بر یکسانسازی سبک زندگی افراد و تداوم نمایش شوم سوءاستفاده از قوای قهریه برای ارعاب حداکثری مردم و کنشگران است.
همزمان با بالا گرفتن احتمال وقوع جنگ و در شرایطی که سوء مدیریت و فساد سیستماتیک حکومت، زندگی مردم را به سیاهچالهی فلاکت، اضطراب، بلاتکلیفی و نابسامانیهای مداوم تبدیل کرده و درحالیکه جامعهی ایرانی دادخواه جوانان معترض کشتهشده است، حکومت کماکان بر طبل جنگ با مردم کوچه و خیابان میکوبد و به موازات تحمیل انزوا و محدودیتهای همهجانبه، به هر بهانه، جامعهی سرشار از بغض و خشم ایران را به تازیانهی زخم و داغ تازهای میبندد. این در حالی است که اظهارنظر فعالان دربارهی حجاب اجباری و روایتگری ظلم رفته بر زنان ایران با هزینههایی چون احضار، بازداشت و انواع فشارها مواجه است.
امضاکنندههای این بیانیه، اقدامات غیرانسانی و غیرقانونی حکومت و مواجهه زنستیزانه با دلاورانی که در خانه و خیابان مقابل فشار استبداد ایستادهاند را بهشدت محکوم و تأکید میکنند که این بگیروببندها و لشکرکشی نیروهای تا بن دندان مسلح در مقابل گیسو و تن زنانی که علیرغم همهی داغ و درفشها کماکان میداندار مبارزه برای احقاق حقوق خود هستند، گواه آشکاری است بر اینکه زنان و مردان ایرانی با چنین سرکوبهایی از تلاش برای رهایی جامعه از چنگال خودکامگی و بیدادگری کناره نخواهند گرفت و حکومت جمهوری اسلامی با ادامهی رفتارهای خودسرانه، قیممآبانه و صغیر و برده پنداشتن مردم، تنها روزبهروز بر احتضار، قهقرا و بنبستهای سیاسی خود خواهد افزود.
آتفه چهارمحالیان
آمنه رضایی
ابوالفضل غسّالی
احمد رضا حائری
احمد زاهدی لنگرودی
اسدالله فخیمی
اسماعیل عبدی
اسماعیل مفتی زاده
اصغر شیری
افسانه عظیمزاده
الهام رسولی
امیرسالار داودی
امین لقایی
اکرم نقابی
پارسا مصلحیفرد
پوران ناظمی
پویا جگروند
پویا مظلومی
پیمان سالم
جعفر عظیمزاده
حجت بداغی
حدیث صبوری
حسنا بهشتی
حسین جانجانی
حسین رزاق
خلیل دارستانی
دایه شریفه حسین پناهی
راحله احمدی
رسول بداغی
رضا آیلور
رضا سلمان زاده
رضا شهابی
رضا مسلمی
روزبه اکرادی
زرتشت احمدی راغب
زهرا خندان
زهره محققی
ژیلا مکوندی
سارا سیاهپور
ساناز آریان طلب
سعید شیری
سعید مُلایی
سوران لطفی
سپیده قلیان
شادی شهرابی
شقایق مرادی
شهناز اکملی
شکرالله مسیح پور
صبا شعردوست
صدرا عبدالهی
صدیقه وسمقی
عالیه مطلب زاده
عباس اکرمی
عبدالله رضایی
عبداله مومنی
علیرضا بهنام
غلامرضا محمدی
فائزه هاشمی
فخری شادفر
فرزانه ناظرانپور
فرهاد میثمی
فروغ سجادی
فریبا اسدی
فریبا کمال آبادی
فریده کیانپور
کمال جعفری یزدی
کیوان صمیمی
گلرخ ایرایی
گیتی پورفاضل
محمد حبیبی
محمد نجفی
محمد کریم بیگی
مریم کریم بیگی
مریم حسین زاده
مریم قلیزاده
مریم مرشدی نیت
مریم یحیوی
مسعود زینال زاده
مسعود فرهیخته
مصطفی تاجزاده
مصطفی محب کیا
منصور فرجی
منیره عربشاهی
مهدی محمودیان
مهران رئوف
مهناز مرتضایی
مهوش ثابت
میلاد فدایی اصل
نازی اسکویی
نرگس ظریفیان
نرگس محمدی
نسیم سلطان بیگی
هستی امیری
وحید علیقلی پور
ویدا ربانی
یاسمن آریانی
منبع: تلگرام کلمه
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
انتشار خبر صدور حکمی چنین سنگین برای «توماج صالحی» نشان از فروریختن شاکله حکومت است. اگر قرار است توماج به دلایلی واهی و با این روند خلاف قوانین خود شما، مجازاتی چنین سنگین شود، پس اعدام شامل همه ما است. چرا که مانند او بسیاری نه سکوت میکنند، نه به قواعد ضدانسانی شما تن میدهند و نه به وضعیت موجود بیتفاوت میمانند. بلکه بر سر پیمان خود، با مردم هستند و خواهند بود.
وقتی کل زندگی مردم این کشور، در دست نیروهای اطلاعاتی امنیتی یا همکاران و موظف شدههای آنها (به هر دلیلی) قرار گرفته است، چنین میشود که شخصی موقتا آزاد میشود و در حال اعتراض برای دریافت حکم آزادی کامل، همان حکم پیشین، یعنی زندان ۵ سالهاش هم به اعدام تغییر میکند! نفوذ دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی تا نزدیک ترین لایههای زندگی افراد و پروندهسازی هایی جدی که جان افراد را هدف میگیرند. این حقیقت زندگی ما در ایران و در کنار صدها نوع فشار و انواع سرکوب عمومی دیگر است. این جرم تراشی و حکم سنگین توماج، از جانب سیستم قضایی ناکارآمدی است که حتی قوانین خود را نقض میکند.
آنگونه که خود توماج نیز گفتهاست: «دستگاه قضایی زیر نظر نهادهای فراقانونی و در جهت پروژههای آنان عمل میکنند».
صدور چنین حکمی در شرایطی که فساد سیستم و ظلمی که به مردم میشود جامعه را در آستانه انفجار و فروپاشی قرار دادهاست جز این است که میخواهند به هر طریقی جامعه را مرعوب و دچار هراس کنند؟ جز این است که میخواهند آزادیخواهان را وادار به سکوت کنند؟ اما حکومت از طرفی خوب میداند، که ایرانیانی که آگاهانه و شجاعانه برای کشور و مردمانش ایستادهاند و حاضرند جانشان را فدا کنند، کم نیستند.
به اشخاصی که خارج و داخل کشور در پوشش فعالان و مخالفین حکومت ظاهر میشوند اما در حقیقت تبدیل به بازوهای سرکوب شدهاند نیز هشدار میدهیم که عملکرد و هر کلام و هر رفتاری از جانب شما علیه قربانیان این حکومت، مشارکت در جنایتهای سیستماتیک ضدبشری است. تمام گروههای سیاسی و نگرشهای مختلف باید علیه چنین وضعیت و افرادی بایستند؛ چرا که در نهایت ما با هر نگرشی بهعنوان یک ملت از هم جدا نیستیم و در چنین مواردی کنار یکدیگر ایستادهایم.
انکار رنج و درد قربانیان این سالها، مشارکت در شکنجه و سرکوب آنهاست و این معنایی جز تلاش برای پاک کردن جنایات و خونشویی ندارد. بخشی مهمی از سرکوب بر انکار و پاک کردن جنایات استوار است.
توماج صدای مردم ایران و گفتههایش حقیقت انکارناپذیر این روزهای ماست. ما توماج هستیم و توماج را تنها نمیگذاریم، هرنوع حکم سنگینی که برای او صادر شده، با هر ترفندی و سازوکاری، مردود است و به طریقی که میتوانیم باید به آن اعتراض کنیم. توماج صالحی باید آزاد شود و این آخرین هشدار ما به شما است.
حسین رونقی
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
وکیل توماج صالحی، خواننده بازداشتی در ایران خبر از صدور حکم اعدام به اتهام افساد فی الارض برای موکلش داد و اخبار منتشر شده مبنی بر عفو او را تکذیب کرد.
امیر رئیسیان، وکیل دادگستری در گفتوگو با «شبکه شرق» با اشاره به صدور حکم توماج صالحی، خواننده بازداشتی در ایران از سوی دادگاه انقلاب اصفهان اظهار کرد: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بیسابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»
او ادامه داد: «دادگاه انقلاب اصفهان اتهامات معاونت در بغی، اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و دعوت به آشوب موضوع ماده ۵۱۲ قانون مجازات را جملگی از مصادیق افساد فی الارض، موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات دانسته و با تاکید بر احراز گستردگی افساد، حکم اعدام را برای آقای صالحی صادر کرده است. این در حالیست که پیشتر همین شعبه، گستردگی اتهام افساد فی الارض را احراز نکرده بود. اما نکته عجیبتر اینجاست که دادگاه بدوی، برای مجازات اعدام، حکم تکمیلی هم در نظر گرفته و توماج صالحی را به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، ۲ ممنوعیت از فعالیتهای هنری و شرکت در کلاسهای مدیریت رفتار و مهارت دانش دادگستری اصفهان محکوم کرده است. این دادگاه همچنین مجازات تعلیقی توماج صالحی را نیز قابل اجرا خوانده است.»
وکیل توماج صالحی درباره دیگر اتهامات این خواننده نیز بیان کرد: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان اتهامات اخلال در نظم عمومی، نشر اکاذیب و دعوت به آشوب از طریق جرائم رایانهای را نیز در صلاحیت دادگاه کیفری ۲ دانسته و حکمی برای این اتهامات صادر نکرده است. این دادگاه همچنین برای اتهامات ارتباط با دول متخاصم و توهین به رهبری، قرار موقوفی تعقیب صادر کرده است. دلیل این مهم، صدور حکم برائت از این اتهامات در حکم قبلی همین دادگاه است.»
او با بیان اینکه «حتما به حکم صادره برای توماج صالحی اعتراض خواهیم کرد»، گفت: «واقعیت آن است که حکم دادگاه بدوی دارای تعارضات حقوقی عیان است. تناقض با حکم دیوان عالی هم مهمترین و در عین حال عجیبترین بخش این حکم محسوب میشود. دادگاه بدوی، حکم دیوان عالی را در شرایطی ارشادی خوانده که دیوان عالی به عنوان مرجع تجدیدنظر، پرونده توماج صالحی را بررسی کرده و حکم به رفع نقص از سوی دادگاه بدوی داده و تاکید کرده بود که باتوجه به درنظر گیری ۲ مجازات برای یک عمل، عناوین اتهامی توماج صالحی باید از ۶ مورد به ۳ مورد کاهش یابد. دیوان عالی همچنین تاکید کرده بود که پرونده توماج صالحی مشمول عفو اعلامی خواهد بود اما نه تنها این اتفاقات رخ نداده، بلکه اتهامات جدید به پرونده توماج صالحی اضافه شده و او به اشد مجازات محکوم شده است.»
رئیسیان درباره اخبار منتشر شده مبنی بر «عفو توماج صالحی» و «اعمال تخفیف در حکم او»، گفت: «همه این اخبار کذب است. حکم شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، برای توماج صالحی، اعدام است. البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد. این درحالیست که دادگاه بدوی، امکان قانونی این را داشت که با توجه به احراز کیفیات مخففه، حکمی جز اعدام برای توماج صالحی صادر کند ولی این کار را نکرده و صرفا قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست یک درجه تخفیف دارد.»
مصطفی نیلی، دیگر وکیل توماج صالحی، نیز در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «امروز (چهارشنبه) رأی توماج صالحی ابلاغ شد، متاسفانه برای ایشان توسط شعبه اول دادگاه انقلاب اصفهان حکم اعدام صادر شده است.»
به گفته او، «از نظر وکلا این رأی دارای تعارضات حقوقی عیان است» و وکلای این هنرمند زندانی «در مهلت قانونی فرجامخواهی را انجام» میدهند.
واکنش کفیل سیاسی توماج صالحی
یه وان ری، کفیل سیاسی توماج صالحی، در بیانیهای حکم اعدام صادره برای توماج صالحی را «پوچ و غیرانسانی» خواند و اعلام کرد که چنین حکمی «هیچ مبنایی در حاکمیت قانون ندارد» و «غیرقابل قبول» است.
یه وان ری، نماینده پارلمان آلمان و کفیل سیاسی توماج صالحی، روز چهارشنبه پنجم اردیبهشت و در پی انتشار گزارشها درباره صدور حکم اعدام برای این هنرمند معترض، با بیان این که «هنوز کاملا روشن نیست که این حکم چگونه صادر شده»، گفت که توماج صالحی «سال گذشته با همین اتهام به شش سال حبس محکوم شد و پس از آن با قرار وثیقه آزاد شد.»
کفیل سیاسی توماج صالحی دادگاههای جمهوری اسلامی را به عدم رعایت قانون متهم کرد و با درخواست آزادی فوری این خواننده رپ اعتراضی گفت: «باورنکردنی است که رژیم ایران چقدر غیرمسئولانه و خودسرانه با متهمان رفتار میکند.» او با اشاره به «شرایط هرج و مرج» حاکم بر دادگاهها در جمهوری اسلامی گفت که رعایت حاکمیت قانون در چنین وضعیتی محال است.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
بیانیه مطبوعاتی عفو بینالملل
۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۴ آوریل ۲۰۲۴
عفو بینالملل در بحبوحه نقض آشکار قوانین از سوی دولتها و شرکتها نسبت به فرارسیدن لحظاتی سرنوشتساز برای حقوق بینالملل هشدار میدهد
• دولتهای قدرتمند، بشریت را به عصری عاری از حاکمیت موثر قانون بینالمللی رهنمون ساختهاند که در آن غیرنظامیان در درگیریها بیشترین هزینه را میپردازند.
• در سال تاریخی برای انتخابات، هوش مصنوعی که به سرعت در حال تحول است بدون نظارت رها شده تا زمینهای مناسب برای رشد نژادپرستی، تبعیض و تفرقه ایجاد کند.
• برای ایستادگی در برابر نقض حقوق انسانی، شمار بیسابقهای از مردم در سراسر جهان بسیج شدند و خواستار حفاظت از حقوق بشر و احترام به انسانیت مشترک ما شدهاند.
عفو بینالملل امروز و همزمان با انتشار گزارش سالانه خود با عنوان «وضعیت حقوق بشر در جهان» که ارزیابی از وضعیت حقوق بشر در ۱۵۵ کشور ارائه می دهد، گفت جهان در حال روبهرو شدن با پیامدهای وحشتناک ناشی از تشدید درگیریها است و به فروپاشی حقوق بینالملل نزدیک شده است.
عفو بینالملل همچنین هشدار داد که با پیشرفت سریع در زمینه هوش مصنوعی (ایآی) که با سلطهی شرکتهای بزرگ فنآوری همراه شده است، فروپاشی حکمرانی قانون به احتمال زیاد شتاب خواهد گرفت و اگر مقررات همچنان از پیشرفتها عقب بمانند، خطر تشدید فوقالعاده نقض حقوق بشر وجود دارد.
انیس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل، گفت: «گزارش عفو بینالملل تصویری ناگوار از سرکوب حقوق بشر در سطح هشدارآمیز و نقض گسترده قواعد بینالمللی ارائه میدهد، همه اینها در حالی است که نابرابری جهانی رو به افزایش است، قدرتهای بزرگ برای حفظ برتری با یکدیگر رقابت میکنند و بحران آبوهوایی روز به روز عمیقتر میشود.»
دبیرکل عفو بینالملل همچنین گفت: «بیتوجهی آشکار اسرائیل به قوانین بینالمللی با عدم اقدام متحدانش برای جلوگیری از کشتار غیرنظامیان و خونریزی غیرقابل توصیف در غزه تشدید شده است. بسیاری از این متحدان، همان معماران نظام قانونی و حقوقی پس از جنگ جهانی دوم بودند. در کنار تداوم تجاوز روسیه به اوکراین، شاهد افزایش شمار درگیریهای مسلحانه و نقض گسترده حقوق بشر به عنوان مثال در سودان، اتیوپی و میانمار هستیم که هشدار میدهد نظم جهانی مبتنی بر قانون در خطر نابودی قرار دارد.»
بیقانونی، تبعیض و مصونیت از مجازات در جریان درگیریها و دیگر موقعیتها با استفادهی بدون نظارت از فنآوریهای جدید و شناختهشده که اکنون بازیگران نظامی، سیاسی و شرکتهای تجاری به طور معمول به کار میگیرند، تسهیل شده است. پلتفرمهای بزرگ فنآوری به درگیریها دامن زدهاند. از نرمافزارهای جاسوسی و ابزارهای نظارت گسترده برای تجاوز به حقوق و آزادیهای اساسی استفاده میشوند، در حالیکه دولتها ابزارهای خودکار را برای هدف قرار دادن به حاشیه راندهترین گروههای جامعه به کار میگیرند.
انیس کالامار گفت: «در جهانی که به طور فزایندهای ناپایدار است، گسترش و استقرار بیضابطهی فنآوریهایی نظیر هوش مصنوعی مولد، تشخیص چهره و نرمافزارهای جاسوسی این قابلیت را دارند تا به دشمنی خطرناک بدل شوند و تشدید نقض قوانین بینالمللی و حقوق بشر را به سطحی استثنایی برسانند. در سالی سرنوشتساز برای انتخابات و در مواجهه با لابی قدرتمند ضد مقرراتی که بازیگران فنآوری بزرگ هدایت و تامین مالی میکنند، این پیشرفتهای فنآوری سرکش و نظارتنشده، تهدیدی عظیم برای همه ما به شمار میروند. آنها میتوانند به مانند سلاحی برای تبعیض، انتشار اطلاعات نادرست و ایجاد تفرقه مورد استفاده قرار گیرند.»
در حالی که دولتها در جریان درگیریها قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارند، غیرنظامیان هزینه نهایی را میپردازند
گزارش عفو بینالملل تصویر دقیقی از خیانت رهبران و نهادهای جهان امروز به اصول حقوق بشر ارائه میکند. در مواجهه با درگیریهای فزاینده، اقدامات بسیاری از کشورهای قدرتمند به اعتبار چندجانبهگرایی آسیب زیادی وارد کرده و نظم جهانی مبتنی بر قواعد قانونی را که برای اولین بار در سال ۱۹۴۵ میلادی ایجاد شد، تضعیف کرده است.
در درگیری غزه که سال ۲۰۲۳ با آن شناخته میشود و هیچ نشانهای از فروکش کردن آن دیده نمیشود، با توجه به اینکه دولت اسرائیل قوانین بینالمللی را در غزه به سخره گرفته است شواهد جنایات جنگی همچنان در حال افزایش است. پس از حملات هولناک حماس و سایر گروههای مسلح در ۷ اکتبر، مقامات اسرائیل با حملات هوایی بیامان به مناطق پرجمعیت غیرنظامی به آن پاسخ دادند که اغلب همه اعضای خانوادهها را از بین برد، نزدیک به ۱.۹ میلیون فلسطینی را به اجبار آواره کرده و دسترسی به کمکهای بشردوستانه را که به شدت مورد نیاز بود، با وجود قحطی فزاینده در غزه محدود کرد.
این گزارش به استفاده گستاخانهی چندین ماههی ایالات متحده آمریکا از حق وتو برای فلج کردن شورای امنیت سازمان ملل در صدور قطعنامهی به شدت مورد نیاز برای آتشبس اشاره میکند، در حالیکه این کشور همچنان به تسلیح اسرائیل با مهماتی که برای ارتکاب آنچه احتمالا به جنایات جنگی منجر میشود، استفاده میکند. همچنین استانداردهای دوگانهی وحشتناک کشورهای اروپایی مانند انگلیس و آلمان را با توجه به اعتراضات مستدل آنها در مورد جنایات جنگی به دست روسیه و حماس برجسته میکند، در حالیکه آنها به طور همزمان اقدامات مقامات اسرائیل و ایالات متحده را در این درگیری تقویت میکنند.
انیاس کالامار گفت: «قصور سرسامآور جامعه بینالمللی در حفاظت از هزاران غیرنظامی، که درصد وحشتناکی از آنها کودک هستند، در برابر کشته شدن در نوار غزه اشغالی به وضوح نشان میدهد که همان نهادهایی که با هدف حمایت از غیرنظامیان و حمایت از حقوق بشر ایجاد شدهاند دیگر کارایی ندارند. آنچه ما در سال ۲۰۲۳ دیدیم، تائید میکند بسیاری از دولتهای قدرتمند از ارزشهای بنیادی بشریت و جهانشمولی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ثبت شدهاند، دست کشیدهاند.»
این گزارش همچنین نقض آشکار قوانین توسط نیروهای نظامی روسیه طی تهاجم تمام عیار این کشور به اوکراین را مستندسازی کرده است. این گزارش به حملات بدون تمایزگذاری بین اهداف نظامی و غیرنظامیان، از جمله به مناطق پر جمعیت غیرنظامی، و همچنین زیرساختهای صادرات انرژی و غلات و اعمال شکنجه یا سایر بدرفتاریها علیه اسرای جنگی اشاره میکند. علاوه بر اینها، میتوان به آلودگی گسترده محیط زیستی از طریق اقداماتی از جمله تخریب ظاهرا عمدی سد کاخوفکا اشاره کرد که به طور گسترده باور میرود توسط نیروهای روسیه انجام شده است.
نیروهای نظامی میانمار و شبهنظامیان وابسته به آنها نیز حملاتی علیه غیرنظامیان انجام دادهاند که تنها در سال ۲۰۲۳ منجر به کشته شدن بیش از هزار غیرنظامی شده است. ارتش میانمار و مقامات روسیه هیچکدام متعهد به انجام تحقیقات درباره گزارشهای مربوط به نقض آشکار حقوق بشر نشدهاند و هر دو از حمایت مالی و نظامی چین بهرهمند شدهاند.
در سودان، هر دو طرف درگیر، «نیروهای مسلح سودان» و «نیروهای پشتیبانی سریع»، توجه ناچیزی نسبت به قوانین بینالمللی بشردوستانه نشان دادهاند و حملات هدفمند و بدون تمایزگذاری بین اهداف نظامی و غیرنظامیان انجام دادهاند که منجر به کشته و زخمی شدن غیرنظامیان شد. آنها از محلههای پرجمعیت برای پرتاب سلاحهای انفجاری استفاده کردهاند که تنها در سال ۲۰۲۳، منجر به کشتهشدن ۱۲ هزار نفر شده است.
این وضعیت، موجب بزرگترین بحران آوارگی در جهان شده که در نتیجه آن بیش از ۸ میلیون نفر مجبور به فرار از محل زندگی خود شدهاند. بدون هیچ چشماندازی برای پایان درگیریها، بحران گرسنگی که ماههاست سودان را فراگرفته، اکنون به طرز خطرناکی در آستانه تبدیل شدن به قحطی است.
در سال سرنوشتساز انتخاباتی؛ تهدید جدی استفاده از فنآوری برای برانگیختن نفرت، تفرقه و تبعیض مطابق یافتههای عفو بینالملل، بازیگران سیاسی در بسیاری از نقاط جهان حملات خود را علیه زنان، اعضای جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی و جوامع به حاشیه رانده شدهای که به طور تاریخی برای دستآوردهای سیاسی یا انتخاباتی قربانی شدهاند، تشدید کردهاند. فنآوریهای جدید و موجود به طور فزایندهای برای کمک و حمایت از نیروهای سیاسی سرکوبگر برای انتشار اطلاعات نادرست، قراردادن جوامع در برابر یکدیگر و حمله به اقلیتها مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در قسمت مربوط به ایران در این گزارش میخوانیم:
پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، مقامات جمهوریاسلامی نقض حقوق آزادی بیان، تشکل و برگزاری اجتماعات مسالمتآمیز را شدت بخشیدند و سرکوب زنان و کودکان دختری را که از قوانین حجاب اجباری سرپیچی کردند، تشدید کردند.
نیروهای امنیتی با اعمال غیرقانونی قوای قهریه و توسل به دستگیریهای دستهجمعی اعتراضات را سرکوب کردند. هزاران نفر به دلیل استفاده مسالمتآمیز از حقوق بشر خودشان، در معرض بازجویی، بازداشت خودسرانه، پیگرد ناعادلانه و زندان قرار گرفتند.
ناپدیدسازی قهری، شکنجه و سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز، گسترده و به صورت نظاممند صورت میگرفت. زنان و کودکان دختر، اعضای جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی (ال جی بی تی آی) و اقلیتهای اتنیکی و مذهبی در معرض تبعیض و خشونت نظاممند قرار گرفتند. حکم مجازاتهای بیرحمانه و غیرانسانی از جمله شلاق صادر و اجرا شد.
کاربرد مجازات اعدام به عنوان ابزار سرکوب سیاسی شدت گرفت و اعدامها افزایش یافت. محاکمهها به صورت نظاممند ناعادلانه باقی ماندند. مصونیت نظاممند از مجازات برای جنایات علیه بشریت گذشته و جاری مربوط به کشتار مخالفان و دگراندیشان سیاسی در سال ۱۳۶۷ و سایر جنایات بینالمللی ادامه یافت.
این گزارش همچنین به استفاده گسترده از فنآوریهای موجود برای تقویت سیاستهای تبعیضآمیز اشاره میکند. کشورهایی از جمله آرژانتین، برزیل، هند و بریتانیا به طور فزایندهای برای پلیسی کردن اعتراضات عمومی و رویدادهای ورزشی و اعمال تبعیض علیه جوامع به حاشیه رانده شده، به ویژه مهاجران و پناهندگان، به فنآوریهای تشخیص چهره روی آوردهاند. به عنوان مثال، در پاسخ به اقدام قانونی عفو بینالملل، اداره پلیس نیویورک در سال ۲۰۲۳ فاش کرد که چگونه از این فنآوری برای تحت نظارت قرار دادن اعتراضات «زندگی سیاهان مهم است» در این شهر استفاده کرده است.
از فنآوری تشخیص چهره در هیچ جایی به اندازه کرانه باختری در اراضی اشغالی فلسطین به این شکل گسترده استفاده شرورانه نشده است؛ در این منطقه، اسرائیل از این فنآوری برای تقویت محدودیتهای آزادی حرکت و کمک به حفظ نظام آپارتاید استفاده کرده است.
در صربستان، راهاندازی یک سیستم رفاه اجتماعی نیمهخودکار منجر به از دست رفتن دسترسی هزاران نفر به کمکهای اجتماعی حیاتی شد. این امر به ویژه بر جوامع روما و افراد دارای معلولیت تاثیر گذاشت که نشان میدهد چگونه خودکارسازی کنترل نشده میتواند نابرابریها را تشدید کند.
این گزارش همچنین توجه میدهد که با فرار میلیونها نفر از درگیریها در سراسر جهان، چگونه برای حکمرانی بر مهاجرت و کنترل مرز، از فنآوریهای ناقض حقوق از جمله جایگزینهای دیجیتالی برای بازداشت، فنآوریهای مخصوص کنترل مرزها از بیرون، نرمافزارهای داده، بیومتریک و سیستمهای تصمیمگیری الگوریتمی استفاده شده است. گسترش این فنآوریها، تبعیض، نژادپرستی، و نظارت نامتناسب و غیرقانونی علیه مردمان تحت ستم و تبعیض نژادی را تداوم و تقویت میبخشد.
در همین حال، با وجود شواهد دیرپا از نقض حقوق بشر ناشی از کاربرد نرمافزارهای جاسوسی، این نرمافزارها عمدتا کنترلنشده باقی ماندهاند و فعالان در تبعید، خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر از جمله کسانی هستند که معمولا هدف این نرمافزارها قرار گرفتهاند.
در سال ۲۰۲۳، عفو بینالملل استفاده از نرمافزار جاسوسی پگاسوس علیه خبرنگاران و فعالان جامعه مدنی در کشورهایی از جمله ارمنستان، جمهوری دومینیکن، هند و صربستان را کشف کرد در حالی که نرمافزارهای جاسوسی ساخت شرکتهای مستقر در اتحادیه اروپا و تابع مقررات آن، به طور آزادانه به دولتها در سراسر جهان فروخته میشد.
در یک سال گذشته، پیشرفت سریع هوش مصنوعی مولد، مقیاس تهدید ناشی از طیف گستردهای از فنآوریهای موجود از نرمافزارهای جاسوسی گرفته تا خودکارسازی دولتی و الگوریتمهای فرار از کنترل در شبکههای اجتماعی را تغییر داده است.
در مواجهه با پیشرفتهای افسارگسیخته، تنظیم مقررات عمدتا راکد مانده است. با این حال، به عنوان نشانهای از اینکه سیاستگذاران اروپایی شروع به اقدام کردهاند، قانون جامع خدمات دیجیتالی اتحادیه اروپا در فوریه ۲۰۲۴ به اجرا گذاشته شد. اما با وجود اینکه این قانون ناقص و ناتمام است، به بحث جهانی بسیار ضروری درباره تنظیم مقررات برای هوش مصنوعی دامن زده است.
انیس کالامار گفت: «شکاف گستردهای بین خطرات ناشی از پیشرفت فاقد کنترل فنآوریها و جایی که ما باید از نظر تنظیم مقررات و حفاظت قرار داشته باشیم، وجود دارد. این آیندهای است که پیشبینی میشود و بدتر هم خواهد شد مگر اینکه گسترش بیرویه فنآوریها بدون مقررات محدود شود.»
عفو بینالملل آشکار ساخت که چگونه الگوریتمهای فیسبوک به خشونتهای اتنیکی در اتیوپی در جریان درگیریهای مسلحانه یاری رسانده است. این مثالی بارز از چونگی استفاده از فنآوری برای قرار دادن جوامع در برابر یکدیگر، به ویژه در دورههای بیثباتی است.
این سازمان حقوق بشری پیشبینی میکند که این مشکلات در سال انتخاباتی تاریخی جاری، تشدید خواهد شد زیرا مدل کسبوکار مبتنی بر نظارت که زیربنای پلتفرمهای رسانههای اجتماعی اصلی مانند فیسبوک، اینستاگرام، تیکتاک و یوتیوب است، بهعنوان کاتالیزوری برای نقض حقوق بشر در بستر انتخابات عمل میکند.
انیس کالامارگفت: «ما دیدهایم که چگونه الگوریتمهای رسانههای اجتماعی که بیش از هر چیز برای به حداکثر رساندن «تعامل» بهینهسازی شدهاند، نفرت، تبعیض و اطلاعات نادرست را تقویت و پخش میکنند. آنها به ویژه در زمان افزایش حساسیتهای سیاسی یک دور بازخورد بیپایان و خطرناک ایجاد میکنند. این ابزارها میتوانند تصاویر، صداها و ویدئوهای دروغین را در عرض چند ثانیه تولید کنند و همچنین گروههای مخاطب خاصی را در ابعاد گسترده هدف قرار دهند، اما مقررات انتخاباتی هنوز برای مقابله با این تهدید همگام و بهروز نشدهاند. تا امروز، ما شاهد صحبتهای زیاد و اقدامات بسیار ناچیز بودهایم.»
ماه نوامبر سال جاری، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده همزمان با افزایش تبعیض، آزار و اذیت و نقض حقوق جوامع به حاشیه رانده شده از جمله جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، برگزار میشود. محتواهای تهدیدآمیز و ترسناک در ضدیت با سقط جنین نیز رواج یافته است.
در پس زمینه حملات به معترضان مسالمتجو و تبعیض سیستماتیک علیه اقلیتهای مذهبی، تقریبا یک میلیارد نفر در انتخابات امسال هند رای خواهند داد. در سال ۲۰۲۳، عفو بینالملل فاش کرد که از نرمافزارهای جاسوسی تهاجمی برای هدف قرار دادن روزنامهنگاران برجسته هندی استفاده شده است و پلتفرمهای فنآوری به صورت گستردهتر به میدانهای نبرد سیاسی تبدیل شدهاند.
انیس کالامار گفت: «سیاستمداران مدتهاست که از گفتمانهای گمراهکنندهی با مضمون «ما علیه آنها» برای کسب رای و دور زدن پرسشهای مشروع درباره نگرانیهای اقتصادی و امنیتی استفاده میکنند. ما دیدهایم که چگونه از فنآوریهای فاقد مقررات، مانند فنآوری تشخیص چهره، برای تثبیت تبعیض استفاده شده است. همراه با این، مدل کسبوکار نظارتی شرکتهای بزرگ فنآوری برای این آتش نفرت، سوخت فراهم میکند و به افرادی که سوءنیت دارند این امکان را میدهد تا روایتهای خطرناک و روشهای انسانزدایی را برای تثبیت قدرت خود یا کسب رای تشدید کنند. این چشمانداز هولناکی است از آنچه در آینده ر خ میدهد، زیرا پیشرفتهای فنآوری به طرز درندهای از مسئولیتپذیری پیشی گرفتهاند.»
بسیج جهانی بیسابقه
انیاس ک لامار گفت: «ما شاهد اقدامات بازیگران قدرتمند دولتی و غیردولتی بودهایم که ما را به عمق هرج و مرج در دنیایی بدون قوانین موثر پرتاب کردهاند، جایی که سودآوری بیرحمانه از فنآوریهای انقلابی بدون حکمرانی موثر به یک هنجار تبدیل شده است. اما در حالی که بسیاری از دولتها به قوانین بینالمللی پایبند نبودهاند، شاهدیم که دیگران از نهادهای بینالمللی خواستهاند تا حاکمیت قانون را اجرا کنند. و در حالی که رهبران سراسر جهان در دفاع از حقوق بشر قصور کردهاند، ما شاهد بسیج شدن مردم برای راهپیمایی، اعتراض و درخواست برای آیندهای پرامیدتر هستیم.»
درگیری بین اسرائیل و حماس موجب برگزاری صدها تظاهرات در سراسر جهان شد. مردم خواستار آتشبس برای پایان دادن به رنج گرگیجهآور فلسطینیها در غزه و همچنین آزادی همه کسانی بودند که حماس و سایر گروههای مسلح به گروگان گرفته بودند، مدتها قبل از این که بسیاری از دولتها چنین درخواستهایی مطرح کنند. در جاهای دیگر، مردم به خیابانهای ایالات متحده، السالوادور و لهستان آمدند تا حق سقط جنین را مطالبه کنند، زیرا مخالفتها علیه عدالت جنسیتی بالا گرفته بود. همچنین هزاران نفر در سراسر جهان به جنبش «جمعه برای آینده» که جوانان رهبری میکنند پیوستند تا خواستار حذف سریع و عادلانه سوختهای فسیلی شوند.
کارزارهای خستگیناپذیر همچنین به برخی پیروزیهای قابل توجه در زمینه حقوق بشر در سال ۲۰۲۳ منجر شد. به دنبال حمایت جنبش «من هم» یا «می تو» تایوان و سایر سازمانهای جامعه مدنی از تلاشها برای پایان دادن به خشونت جنسی آنلاین، دولت این کشور اصلاحیهای را برای «قانون پیشگیری از جرائم تعرض جنسی» تایوان تصویب کرد.
علیرغم اینکه نشست تغییرات اقلیمی سازمان ملل با عنوان کاپ ۲۸ از آنچه لازم بود کوتاه آمد، اما این توافق حاصل شد که از سوختهای فسیلی فاصله گرفته شود و اولین باری بود که سوختهای فسیلی در بیانیهی پایانی کاپ ذکر شد.
در پی سالها مبارزات کمپینی، چهار مدافع حقوق بشر در پرونده بویوکآدا به نامهای تانر کیلیچ، ادیل ایسر، اوزلم دالکیران و گونال کورشون، که ژوئیه ۲۰۲۰ به اتهامات بیاساس محکوم شده بودند سرانجام در ترکیه تبرئه شدند.
به عنوان یک مثال از نمونههای متعدد، مطیعالله ویسا، فعال آموزش و پرورش در افغانستان، اکتبر سال گذشته پس از ماهها مبارزات کمپینی آزاد شد. او نزدیک به هفت ماه را به دلیل ترویج حق تحصیل دختران و انتقاد از سیاست طالبان مبنی بر منع دختران از تحصیل در مقاطع تحصیلی متوسطه، در زندان گذراند.
انیس کالامار گفت: «حق اعتراض برای آشکار ساختن نقض حقوق بشر و مسئولیتهای رهبران حیاتی است. مردم کاملا روشن کردهاند که خواستار حقوق بشر هستند. بار مسئولیت بر دوش دولتهاست تا نشان دهند که در حال گوش دادن و شنیدن هستند. با توجه به وضعیت ناامید کنندهی جهانی، اقدامات فوری برای احیا و نوسازی نهادهای بینالمللی که با قصد محافظت از انسانیت تأسیس شده بودند، ضروری است. باید گامهایی برای اصلاح شورای امنیت سازمان ملل برداشته شود تا اعضای دائمی نتوانند بدون کنترل از حق وتوی خود به منظور جلوگیری از حفاظت از غیرنظامیان و تقویت اتحادهای ژئوپلیتیکی خود بهره بگیرند. دولتها همچنین باید گامهای قانونی و نظارتی قاطعی برای رسیدگی به خطرات و آسیبهای ناشی از فنآوریهای هوش مصنوعی و قدرت فوقالعاده شرکتهای بزرگ فنآوری بردارند.»
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
سرانجام به بخش پایانی این سلسله مقالات رسیدیم. هدفِ این مقالات نه نشان دادن راه حل برای این یا آن مسئله بلکه نوع رویکرد به مسائل بوده است. شاید هنوز این پرسش برای برخی از انسانها مطرح باشد که «آینده چه میشود؟» یا «آیا سرمایهداری از میان خواهد رفت؟» یا «آیا جهان پساسرمایهداری، سوسیالیستی است؟» و از این نوع پرسشهای مربوط به آینده. پیش از پاسخ کوتاه به پرسش «آینده»، نگاهی کوتاه به گزارهها یا مقدمات (Premises) زیر بیندازیم:
الف: هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند که آینده یک نوزاد چگونه رقم خواهد خورد. نه مادر و پدرش میدانند و نه هیچ مرجع علمی یا غیرعلمی و نه خودش زمانی که نوجوان یا جوان است. شاید این نوزاد بتواند تا سن ۹۰ سالگی تندرست و کامیاب عمر کند، شاید هم جوانمرگ شود، همسر بگزیند یا نگزیند، فرزنددار شود یا نشود، بیمار و زمینگیر شود، بر اثر حادثهای کسی را بُکشد و غیره. هزاران هزار امکانِ شدن برای این نوزاد وجود دارد. در واقع، این انسان از آغاز زادهشدنش در یک زندگی پویا، سرشار از پستی و بلندیهای ناشناخته، قرار میگیرد و به اصطلاح عامیانه «سرنوشت» او دستِ خودش نیست.
علت این که ما نمیتوانیم آینده این نوزاد را پیشبینی کنیم این است که این نوزاد / انسان یک «سامانه باز» (Open System) است که با هزاران سامانه باز دیگر، مانند انسانهای دیگر، خودروهای شهری و میانشهری، زیستبوم و اقلیم در مناسبات میانکُنشی و تأثیرمتقابلِ پویا قرار دارد.
ب: «منِ» انسان چیستم؟ همه انسانهای روی زمین «دو بُنی» هستند، منظورم بیماری دو قطبی یا اسکیزوفرنی نیست. بلکه منظور از «دو بُنی»، دو کیفیتِ درونی متفاوت ولی در هم تنیده است: فردگرایی و جمعگرایی.
تا آنجا که به فردیتِ انسان مربوط میشود، انسان پدیدهایست خودمرکزبین، خودشیفته، زیادهخواه و آزمند که عُصاره همه این کیفیتها برای فرد زیر شعارِ راهبُردیِ «بیشتر، بهتر است» خلاصه میشود.[۱] این اصلِ قطبنما برای همه انسانها، چه دارا و چه ندار، از اعتبار برخوردار است که البته بستگی به امکانات هر فرد دارد. ولی از سوی دیگر، انسان نیز یک پدیده اجتماعی است و بدون اجتماع یا جمع قادر به زندگی نیست، یعنی «صیانت نفس» [بقای خود] میباید در خدمتِ «صیانت اجتماعی» [بقای اجتماعی] قرار گیرد. نیاز ما به «تأیید»، «تشویق»، «توجه» و «کمک» دیگران (جامعه) خود نشانگر وابستگی ژرف روانی و مادی فرد به جامعه است. کیفیتِ اجتماعی طی هزاران سال، خود را در ژرفای ناخودآگاه ما انسانها تثبیت کرده است.
جمعیت کنونی جهان هم اکنون چیزی حدود هشت میلیارد انسان است. تا آنجا که به فرد مربوط میشود، تک تک این جمعیت هشت میلیاردی طبق شعارِ آزمندانهی «بیشتر، بهتر است» عمل میکنند. ولی این سامانههای باز انسانی که همه میخواهند به «بیشتر» دست یابند در عین حال توسط سامانههای بازِ دیگر یعنی انسانهایی که مانند خودش آزمندانه رفتار میکنند «محدود و تنظیم» میشوند. ما در این جا عملاً با یک وضعیت آشوبمندی سر و کار داریم که همه رفتار آزمندانه و خودخواهانه دارند. یعنی هر فرد در عین حال هم فردِ خودخواه و آزمند است و هم جزئی از جامعه بازدارنده در برابر افرادِ خودخواه و آزمند دیگر میباشد: فردِ اجتماعی به عنوان یک پدیده درهمستیز [متناقض].
تا پیش از شکلگیری مفهوم «آگاهی زیستمحیطی»[۲] ما نمیتوانستیم درجه اجتماعی بودن جوامع انسانی را با یک معیارِ همگانیِ جهانی بسنجیم. امروز گامهای نخستین خود را در این مسیر برمیداریم. طبق مطالعاتِ یک مرکز زیستمحیطی بیش از ۸۵٪ مردم جهان، خانه خود را، چه صاحبش باشند چه اجاره نشین، به عنوان قلمرو شخصی خود مینگرند و با وسواس خاصی از آن مراقبت میکنند و این در حالی است که جهان بیرون از خانه، برایشان فقط یک «سطل زباله بزرگ جهانی» است. البته برخی دیگر از پژوهشها میگویند بیش از ۹۵٪ مردم این چنین رفتار میکنند. اگر این آمار را شاخص بگذاریم میتوان به سطح شناخت و آگاهی اجتماعی کنونی ما انسانها پی برد.
پ: تمامی ادیان و ایدئولوژيهایی که انسانها در مسیر تاریخ برای راهنمایی و دستیابی به زندگیِ بهتر ساختهاند این امکان را به دست آوردهاند تا در بوته آزمایش تاریخ عرض اندام کنند مانند: هندوئیسم، بودیسم، آیینِ کنفوسیوس، یهودیت، مسیحیت، اسلام و مارکسیسم و غیره. هندوئیسم با سامانه کاستی (Caste System) که هنوز بقایای آن وجود دارد؛ حاکمیت بودیستی که توسط آشوکا (۳۰۴ تا ۲۳۲ پیش از میلاد) بوجود آمد. اگرچه آشوکا اصلاحات فراوانی برای بهترسازی زندگی مردم انجام داد ولی سرانجام برای تحقق آموزههای بودیستی (dhamma) چنان سختگیری کرد که فرجامش به ناکامی انجامید؛ دین یهود نیز این امکان را یافت تا حکومتِ دینی خود را تشکیل دهد. این دوره، پادشاهی حشمونیان (۱۴۰تا ۶۳ پیش از میلاد) است. حکومت دینی حشمونیان آنچنان خشن بود که طبق تاریخنگاران یهودی، میزان مهاجرت از مناطقِ تحت حاکمیت این پادشاهی نسبت به اشغال اورشلیم و ویرانی معبد اول توسط نبوکدنصر دوم (۵۸۷ پیش از میلادی) و اشغال اورشلیم و ویرانی معبد دوم توسط رومیان (۷۰ میلادی) بسیار بیشتر بوده است. مسیحیان نیز سدها سال حاکمیت دینی خود را داشتند و مهمترین آن بیزانس یا روم شرقی بود که از حدود سال ۳۲۵ میلادی تا اشغال قسطنطنیه (شهر کُنستانتین) در سال ۱۴۵۳ میلادی توسط ترکان عثمانی ادامه داشت. و مسلمانان هم به اندازه کافی امکان داشتند تا حاکمیت دینی خود را در بوته آزمایشِ تاریخ به محک بگذارند. در این رهگذر نیز ایدئولوژی سکولار مارکسیسم این امکان تاریخی را به دست آورد که امتحان خود را پس بدهد. تاریخ، «عدالت» را برای همه ایدئولوژیها رعایت کرده است و به همه ایدئولوژیهای دینی و غیردینی این امکان را داد که خود را در بوته آزمون بگذارند. حال این پرسش را باید در برابر خود قرار بدهیم: چرا تمامی این ایدئولوژیهای دینی و سکولار ناکام بودند؟ چه چیز مشترکی در آنها قرار دارد که باعث شده همهشان فرجام مشترکی داشته باشند؟
ت: مارکسیسم محصولِ پدیداری سرمایهداری و برآمد و توسعه فردگرایی بود. واکنش مارکس به این فردگرایی نورسیده، سوسیالیسم یا جمعگرایی بود. در واقع «سوسیالیسمِ» مارکس در مرحله نخست نه یک شیوه تولید نوین سوسیالیستی بلکه نقدِ فردگرایی بود. بازتاب این درک را میتوان به بهترین شکل در نمایشنامههای آموزشی (Lehrstücke) برتولت برشت مانند «تدبیر» و «آنکه گفت آری، آنکه گفت نه» و بعدها در ادبیاتِ سوسیالیستیِ شوروی مشاهده کرد، یعنی جایی که جمعگرایی در برابر فردگرایی ستایش میشود. نقدِ غیرمارکسیستی مناسبات نوین سرمایهداری در آثارِ نویسندگان رومانتیک آن دوره – البته با رویکردِ گذشتهخواهی- نیز مشاهده میشود. ولی از منظر ایدئولوژی مارکسیستی، ابزار رسیدن به این جمعگرایی یا سوسیالیسم میبایست از طریق «دیکتاتوری پرولتاریا» به رهبری حزب کمونیست یا سوسیالیست عملی شود. در واقع وظیفه دیکتاتوری پرولتاریا این بود که افراد را بازتربیت کند تا یاد بگیرند اجتماعی یا سوسیالیستی بیندیشند و عمل کنند و سرانجام به یک «انسان طراز نوین» [سوسیالیست یا جمعگرا] دگرگون شوند. البته در اینجا فقط به یک کیفیتِ ظریف انسانی پی برده نشده بود: این که این دیکتاتوری پرولتاریا باید توسط افرادی متحقق میشد که در فردیت خود با افراد دیگر هیچ تفاوتی نداشتند. یعنی آنها هم مانند دیگران، خودخواه و آزمند بودند و قطبنمای درونیشان همان شعارِ «بیشتر، بهتر است» بود. به اصطلاح این «رستگارکنندگان» که میخواستند افراد دیگر را برای سوسیالیسم بازتربیت کنند خود هنوز رستگار نشده بودند و همان اندازه خودخواه و زیادهخواه بودند که دیگران. نمونه بارز آن، خود مارکس در زندگیِ خصوصیاش است.[۳]
ث: سرانجام انسان در روندِ فرگشتِ تاریخیاش توانست کیفیت خود را به مثابه یک موجود «دو بُنی»، فردی و اجتماعی، در قالبِ یک چیزِ خارج از خودش یعنی «سرمایه» متحقق کند. سرمایه و سرمایهداری مفاهیم خارج از انسان نیستند، خود انسان هستند. کیفیت و شاخصهای سرمایه، همان کیفیات درونی انسان است: یعنی فردگرایی و اجتماعگرایی. سرمایهداری از «بیرون» به انسان تحمیل نشده بلکه مناسباتِ برونیشدهی درون خود انسان است. تضادهای درونی سرمایه همان تضادهای درونی انسان است. ولی سرمایهداری به مثابه یک ارگانیسم کلان، پدیدهایست که از مجموعِ اجزاء خودش که تک تک انسانها باشند فراتر است (Emergence). به همین دلیل، اجزاء این سامانه کلان که تک تک ما انسانها باشیم بر این تصور نادرست هستیم که سرمایهداری چیزی فرای آنهاست و ربطی به تک تک آنها ندارد[۴] و به همین دلیل تمامی مسئولیتها به عهده سیستم یا سامانه سرمایهداری است.
سرمایه مانند خود انسان، انعطافپذیر و غیرخطی عمل میکند و میتواند مانند انسان خود را با هر شرایطی تطبیق بدهد. به همین دلیل، سرمایهداری توانسته تا کورهدهاتهای آفریقا و آسیا و ... رخنه کند و آنچنان در ساختارهای کهن و عجیبوغریب بومی تنیده شود که گویی همیشه بخشی از این ساختارها بوده است. و درست از همین جا میتوان نتیجه گرفت که سرمایهداری هزاران چهره دارد، درست مانند هزاران آلیاژیست که میتوان از طلا با فلزات دیگر بوجود آورد. و فراموش نباید کرد که کیفیات فیزیکی و شیمیایی هر آلیاژی با آلیاژ دیگر متفاوت است.
ج: تفاوت انسان با حیوان در ابزارسازی یا سخن گفتن یا ارتباطگیری (Communication) نیست، زیرا امروزه میدانیم که دیگر حیوانات نیز از این تواناییها برخوردارند. تفاوت راستین انسان با دیگر جانوران روی زمین در داشتنِ آگاهی و اراده است. اراده یعنی تصمیمگیری مبتنی بر آگاهی برای انجام دادن یا ندادن کاری. انسان میتواند اراده کند که چند روز غذا نخورد حتا اگر بهترین غذاها را پیش روی خود داشته باشد؛ میتواند بدون نیروی قهریه روزها و هفتهها در یک جا بنشنید، ننوشد و نخورد.[۵] این کیفیت را هیچ حیوانِ دیگری ندارد. اراده و آگاهی دو روی یک سکهاند. از این رو میتوان گفت که در وجودِ تک تکِ ما انسانها نیرویی بس بزرگ به نام اراده نهفته است و درست همین اراده و آگاهی برگِ برندهایست که میتوان در آینده دور روی آن حساب کرد.
اگر ما گزارههای بالا را بپذیریم آنگاه میتوانیم نتیجهگیری کنیم که جهانِ انسانی یک مجموعه کلان از سامانههای بازِ انسانی و غیرانسانی است که در ارتباط با یکدیگر، یک وضعیتِ آشوبمند را تشکیل میدهند. این وضعیتِ آشوبمند به ما میگوید که به هیچ وجه نمیتوان روندهای آتیِ این وضعیت پویا را پیشبینی کرد. و از سوی دیگر، در درون این وضعیت بس پیچیده، حدود هشت میلیارد انسان با سلیقهها و افکار متفاوت زندگی میکنند که تصورِ این تنوعِ انسانی در ذهن هیچ کدام از ما نمیگنجد. زیرا هر فرد، یک انسانِ منحصربهفرد (Unikat) است. و درست همین «منحصربهفردیِ» تک تک انسانها در آمیزش با محیطهای کاملاً متفاوت باعث میشود که ما نتوانیم برای همه این هشت میلیارد انسان یک فرمول واحد مانند سوسیالیسم یا هر چیز دیگر از آینده ترسیم کنیم. حال این پرسش طرح میشود که: آیا این جهانِ کنونیِ سرمایهداری برای همیشه باقی خواهد ماند؟ طبعاً نه! هیچ چیز در جهانِ انسانی و جهانِ غیرانسانی برای همیشه پایدار نیست. از نظر تجربی و نظری میدانیم که وضعیت کنونی در آینده نامعلوم به تدریج جای خود را به وضعیتی دیگر که برای ما نامعلوم است میدهد. طی ۲۰۰ هزار سال گذشته حدود ۱۱۷ میلیارد انسان روی این زمین زندگی کردهاند که اگر این هشت میلیارد کنونی را از آن کم کنیم ۱۰۷ میلیارد انسان پیش از ما روی زمین زندگی کردهاند. یعنی این جمعیتِ کنونی، ۷٪ کل انسانهایی است که روی این زمین زندگی میکنند. از این رو، باید همواره به این نکته توجه کنیم که ما انسانهای کنونی جزء بسیار کوچکی از یک فرآیند «آمد و شدِ» بس طولانی هستیم.
اگر واقعاً چنین است که ما هیچ چیز درباره آینده جهان خود نمیدانیم، پس جایگاه کُنشهای اجتماعی و سیاسی کنونی ما چه خواهد بود؟
هیچ فردی در زندگیِ واقعیاش برای آینده نامعلوم تلاش نمیکند. زیرا فرد به دلیلِ خودخواهی و خودمرکزبینیاش همواره معطوف به نتیجه، گام برمیدارد. حتا ایدهآلیستترین تکروهای جهان نیز در زندگیِ روزمرهشان عملگرا رفتار میکنند. به عبارتی، تلاشهای فرد، همیشه کیفیت عملی و روزمره دارد و کوششهای او معطوف به پیدا کردن راه حل برای مسایل جاری و واقعیِ زندگیاش است. همین روشِ فردی هم باید مبنای کُنشهای اجتماعی و سیاسی تک تکِ ما باشد. روشِ دانشبنیان و درست این است که مشکلات و مسایل امروز تشخیص داده شوند، برای آنها راهحلهای مناسب پیدا و پیشنهاد شود. این که از این تلاشها چه در خواهد آمد، هیچ نمیدانیم ولی یک چیز را میتوان با قاطعیت گفت که هر آنچه امروز انجام میدهیم به نوعی تأثیر خود را در آینده خواهد گذاشت (اثر پروانهای یا Butterfly-Effect). به عبارتی، تک تکِ ما انسانها مانند «پروانههایی» هستیم که در درازمدت به گونهای تأثیر خود را بر روند طولانی تاریخ خواهیم گذاشت، البته در شکلی کاملاً دگرگونیافته که در تصور هیچ کس نمیگنجد.
سخن گفتن از یک جهانِ آرمانی چه در شکلِ «سوسیالیسم»، چه در شکلِ انسان-رباتها در فیلم «جایگزینها» (Surrogates) یا در فیلمِ «من آدم تو هستم» (I’m Your Man) هیچ مبنای علمی ندارد زیرا این وضعیتِ آشوبمند در آینده دور، پیشبینیناپذیر است. ما حتا نمیتوانیم پیشبینی کنیم که بیست سی سال دیگر چه خواهد شد؛ آیا یک سنگِ آسمانی مانند ۶۵ میلیون سال پیش به زمین برخورد خواهد کرد، آیا توفانهای خورشیدی تمامی سامانههای دیجیتالی ما را در فضا و روی زمین منهدم خواهند کرد، آیا اَبرآتشفشانهایی مانند یلواستون پارک دهان باز خواهند کرد و هزاران اما و شاید دیگر که میتوانند مسیر زندگی ما را زیر و رو کنند. از این رو، مشکلاتِ واقعی ما انسانها، مشکلاتی است که هماکنون در برابر ما قرار دارند، آینده را باید به آیندگان سپرد. هر سخنی از آینده نامعلوم و برنامهریزی کردن برای آن، از لحاظ علمی نادرست و از منظر منششناختی (Ethik) فریبکارانه است. و اتفاقاً تاریخ با دادن امکانِ تحقق به ایدئولوژیهای دینی و سکولار نامبرده در بالا به ما میآموزد که هر دستگاه فکری که برای انسانها یک آینده آرمانی تعریف کند و بخواهد با کُدکسهای (Codex) خود مردم را برای آیندهی تعریفشدهشان بازتربیت کند به ناکجاآباد فاجعهآوری منجر خواهد شد.
بدون شک ما انسانها در کشاکشِ مناسبات میانکُنشی، تأثیرات متقابل و عواملِ طبیعی و اقلیمی، آرام آرام و نسل به نسل بازتربیت و دگرگون خواهیم شد. هر دگرگونی نیازمندِ زمان است و دگرگونیهای بزرگ به زمانِ بس طولانی نیاز دارند. همانگونه که گفته شد، سرمایهداری خودِ ما انسانها هستیم؛ این که ما انسانها در آینده چگونه میتوانیم کیفیتِ فردی خود را به گونهای با کیفیتِ اجتماعیمان سازگار و هماهنگ کنیم هیچ کس نمیتواند از هم اکنون پیشبینی کند. جهان کنونی با سرعتی شگفتآور در حال دگرگونی است و طولی نخواهد کشید که زندگی ما انسانها دیگر نه آنالوگ بلکه تلفیقی ارگانیک و بدون مرز از آنالوگ و دیجیتال خواهد بود و به تدریج انسان در ترکیب با فناوریهای بس ریز (در مقیاس نانو) دیگر نه انسانِ بیولوژیکی بلکه انسان بیوتکنولوژیکی (Bionics) خواهد بود.
با توجه به آنچه گفته شد، انسان برای غلبه بر سرمایهداری باید بتواند بر خودش به عنوان «فرد» - با کیفیات ذکرشده در بالا- غلبه کند. ولی این چیرگی بر خود نه با برنامههای راهبردی دینی و ایدئولوژیکی بلکه فقط از طریق رسیدن به یک سطح معین از آگاهی، دانش و خردورزی قابل دسترسی است؛ روندی که در آینده دور، طیِ گامها میلیمتری در تاریخ شکل میگیرد. این که چه مجموع شرایطی دست به دست هم خواهند داد تا شرایط برای پدیداری یک چنین آگاهی و ارادهای فراهم شود، نمیدانیم، ولی هم از نظر تجربی و هم نظری میدانیم که انسان از چنین ظرفیتی برای آگاهی و خردورزی برخوردار است.
پایان
بخشهای پیشین:
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش یک)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش دو)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش سه)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش چهار)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش پنج)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش شش)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش هفت)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش هشت)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش نُه)
* از میمون تا هوش مصنوعی (بخش ده)
* از میمون تا هوش مصنوعی (۱۱ / میانپرده)
————————————-
[۱] این خصوصیات برشمرده به خودی خود نه خوب هستند و نه بد، بستگی به این دارد که این خصوصیات در چه حوزه یا چارچوبی فعال میشوند. زیرا بدون این ویژگیهای فردی نه اختراعات نوین متحقق میشدند و نه دانش رشد میکرد و نه جنایت و دزدی. این ویژگیهای فردی همانگونه که برای پژوهشگران یا هنرمندان منبع حرکت و آفرینش است برای کسانی دیگر میتواند به نقض حقوق دیگران منجر گردد.
[۲] Umweltbewusstsein / Environmental awareness
[۳] تاریخ نشان داد که «رستگارکنندگانی» که به قدرت سیاسی دست یافتند و میخواستند مردم را به بهشتِ آنجهانی یا اینجهانی رهنمون کنند، خود به فاسدترین افراد دگرگون شدند. بهترین نمونه تاریخی که هم اکنون در برابرمان است «رستگارکنندگان» شیعی در ایران و در کره شمالی هستند.
[۴] فرد به دلیلِ خودمرکزبینیاش، همیشه مسئولیتگریز نیز است. از نظر فرد، گناه نابسامانیها همیشه به عهده سامانه [سیستم / نظام] است. تک تک آلمانیها در قالب مردم (Volk) که هیتلر را به قدرت رساندند و در جنایات او شریک بودند، حاضر نبودند که مسئولیتِ فردی خود را بپذیرند، موردی که دانیل گلدهاگن در کتاب هفتسد برگی خود (Goldhagen, Daniel: Hitler´s Willing Executioners: Ordinary Germans and the Holocaust) این مسئولیتگریزی فردی را آشکار ساخت. یا انقلاب اسلامی ۵۷ که تک تک ایرانیان بزرگسال آن زمان که در آن فعال بودند ولی به هر طریقی تلاش میکنند از مسئولیت فردی خود در تشکیل و تحکیم جمهوری اسلامی به رهبری دینی خمینی بگریزند.
[۵] یا به عکس میتواند اراده کند که طی ده دقیقه ۶۰ الی ۷۰ هات داگ بخورد. به مسابقات Nathan´s Famous International Hot Dog Eating Contest نگاه کنید.
■ ارزش کارهای شما غیر قابل انکار است. بین بسیاری از دوستان و محافلی که میشناسم به این مقالات اشاره کردم که میدانم مورد بحث و تبادل نظر قرار میدهند. از بسیاری نظریات و تحقیقات شما آموختم اگر چه با برخی گفتهها و جمع بندیهای نهایی موافق نیستم. بخشا و نمونهوار عرض میکنم:
۱- %۸۵ تا ۹۵% مردم به خانه خود احترام میگذارند ولی بیرون خانه را همچون زباله دانی میپندارند - من برعکس میاندیشم، یعنی ۹۰% اینچنین نیستند، البته اگر انسانها را تک به تک و فردی ارزیابی کنید نه بر مبنای اجتماع و روابطی که مسلط بر محیط زندگی آنهاست. از نظر من انسانها (امروز و دیروز) شایستگی بیشتری دارند از آنچه شرایط زندگیشان به آنها میدهد.
۲- انعطاف پذیر و غیر خطی بودن سرمایهداری صحیح است، اما تغییر و متحول شدن نیز از مشخصات و ضروریات آن است. سرمایهداری همانی که متولد شد نیست و بگفته شما روزی از بین میرود، نظیر هر چیز دیگر، در این صورت آیا درست نیست بگوییم که این فرایند مدتهاست شروع شده و گونه های مختلف لیبرالیسم مسئول این تغییرات هستند؟ ابعادی از سرمایهداری نظیر فردیت متحول میشود (از نظر من در جهت تعالی) و ابعادی محو میشوند (سود فردی بعنوان اولویت نخست).
۳- با این نتیجه گیری که آینده پیچیده و نامعلوم است موافقم، اما از نوشته استنباط میکنم، چون محاسبه ۸ بلیون فردیت غیر ممکن است، اگر کامپوتری وجود داشت که تمام ۸ بلیون را در خود جا میداد معادلات و مجهولات بشریت حل میشد؟ میدانیم که هوش مصنوعی مرز های بسیاری را در نوردیده و این تازه آغاز کار است، اما ریز پردازها و رباتها در آینده ممکن است برای خودشان خیلی پیشرفت کنند، ولی نمیتوانند انسان را ورای تواناییها و ماهیت درونی او وادار به پیشرفت کنند. آگاهی انسان نسبت به آینده بسیار مربوط به دانش انسان نسبت گذشته خود است. دانش وسیع کنونی در مورد تکامل دو چیز را به ما میگوید:
الف-انسان در مورد گذشته خود بسیار میداند.
ب- انسان در مورد گذشته خود خیلی کم میداند.
اخیرا به موضوعی بر خوردم که نه مهم است نه اثبات شده. اما شاید به “نگاهی دیگر” کمک کند: تکامل گونه سگها (حدود ۲۵ هزار سال) و آمیزش آنها با جامعه انسان همیشه مورد سوال و تحقیق بوده. بسیاری عقیده داشتند که علاقه شدید بین سگ و انسان میتواند نقشی در این تحول تکاملی داشته باشد. یک مطالعه جدید این تئوری را تقویت میکند که برخی گرگهای نزدیک به تجمع انسانها از سری ژنهایی برخوردار بودند که به دوستی و عشق اولویت میداده و این میتواند یک اشتراک ژنتیکی با انسان باشد (۲۵ ژن در کروموزوم هفتم). ولی مهمتر نکته ایست که میتواند در مورد سپینها (sepians) صدق کند، که تمایل و اولویت به دوستی و عشق بین انسانها توانست آنها را از میان چندین نوع دیگر انسان که همدوره میزیستند به نوع برتر تبدیل کند و روی کره زمین گسترده شوند.
با وجود تایید کامل بر علم و تحلیل اجتماعی بر مبنای فاکت علمی، معتقدم عامل اومانیسم همیشه باید جزیی از خمیر مایه تفکر و راه حل های ما باشد. شما و عزیزان بسیاری شاید چون منی را ایدآلیست و آرمانگرا بخوانید، که نظرتان را روی چشم میگذارم. ولی به تصور من دوز (doze) کمی از آرمانگرایی برای حفظ تعادل اجتماعی-روانی بد نیست، شاید جوهر و روان (DNA) انسان اینطور باشد؟ و کم نیستند افرادی که چون من میاندیشند.
دوستدار شما، پیروز
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
آرژانتین خواستار دستگیری احمد وحیدی وزیر کشور ایران شده است. او متهم بوده است که ۳۰ سال پیش در بمبگذاری یک مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوس آیرس دست داشته است. احمد وحیدی هماکنون در سفری خارجی است.
در بیانیه وزارت خارجه آرژانتین آمده است که این کشور از اینترپل خواسته است تا احمد وحیدی را دستگیر کند.
در جریان بمبگذاری مرکز یهودیان در آرژانتین (آمیا) در سال ۱۹۹۴میلادی(۱۳۷۳ شمسی)، ۸۵ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
آرژانتین پس از آغاز به کار دولت ابراهیم رئیسی در مرداد ماه ۱۴۰۰، انتخاب سرتیپ احمد وحیدی به عنوان وزیر کشور را «توهین» به قربانیان بمبگذاری آمیا و سیستم قضایی این کشور توصیف کرده بود.
سردار وحیدی وزیر کشور ایران هماکنون همراه با ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور، و هیئت بلندپایه دولت ایران به پاکستان و سریلانکا رفته است.
پیش از این فعالان حقوق بشر خواهان بازداشت ابراهیم رئیسی در جریان سفرهای خارجیاش شده بودند. آقای رئیسی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نقش مستقیم داشت.
درباره بمبگذاری آمیا چه میدانیم؟
این بمبگذاری مرگبارترین انفجار تاریخ آرژانتین است و پس از سه دهه همچنان در آرژانتین حواشی سیاسی بسیاری به دنبال داشته است.
در یکی از تازهترین رویدادها، ۱۲ آوریل آوریل (۲۴ فروردین) امسال، دادگاهی در آرژانتین ایران را به دلیل صدور دستور دو حمله مرگبار به اهداف مرتبط با اسرائیل و یهودیان در بوئنوسآیرس در دهه ۹۰ میلادی، یک «دولت تروریستی» معرفی کرد.
در بیانیه دادگاه آمده است که انفجار مرکز یهودیان آمیا به دست گروه حزبالله لبنان و به دستور تهران انجام شده است.
در حکم دادگاه کیفری فدرال آرژانتین، حکم قبلی نیز تایید شد که در آن این «جنایت علیه بشریت» تلقی شدند.
در دادگاه انفجار مرکز یهودیان بوئنوس آیرس، سرتیپ احمد وحیدی متهم شده بود که نقش «کلیدی» در طراحی این بمبگذاری داشته است.
آرژانتین به دنبال شکایت رسمی از ایران در دادگاههای بینالمللی است.
قضات رسیدگی به این پرونده گفتند که تهران پس از لغو توافق آرژانتین برای تامین مواد و فناوری هستهای ایران، دستور این حملات را صادر کرد.
دولت آرژانتین بارها از ایران خواسته بود اجازه بدهد متهمان دست داشتن در انفجار آمیا محاکمه شوند. ایران این اتهامات و همچنین درخواست آرژانتین را رد کرده بود.
پرونده آمیا پروندهای حساس و حاشیهساز در آرژانتین بود.
سرپرست تحقیقات درباره مرگ مشکوک آلبرتو نیسمان، دادستان ارشد آرژانتینی که درباره پرونده بمبگذاری آمیا تحقیق می کرد در سال ۱۳۹۳ گفت این دادستان پیش نویس حکمی را برای دستگیری رئیس جمهور این کشور تنظیم کرده بود.
آقای نیسمان، کریستینا فرناندز رئیس جمهور وقت و هکتور تیمرمن وزیر خارجهاش را متهم کرده بود سعی داشته اند نقش مقام های ایرانی را در بمبگذاری مرکز یهودیان در بوئنوس آیرس پنهان کنند.
متهمان پرونده آمیا؛ از احمد وحیدی تا علی خامنهای
در پرونده آمیا نام بسیاری از مقامهای ارشد ایرانی مطرح شده است.
حکومت ایران این اتهامات را رد کرده بود و کمی پس از بمبگذاری آمیا، گروه فلسطینی انصارالله مسئولیت آن را به عهده گرفت. اما برخی اعلام مسئولیت از طرف این گروه کوچک را پوششی برای نقش حزب الله لبنان و ایران ارزیابی کرده بودند.
گزارش دادستان ویژه پرونده آمیا نتیجه گرفته بود که این بمبگذاری با تصمیم آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ولایتی و علی فلاحیان، به ترتیب رئیس جمهور، وزیر خارجه و وزیر اطلاعات وقت ایران گرفته شده بود.
در این گزارش آمده بود که انتخاب هدف با نظر محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه و فرمانده وقت نیروی قدس انجام شده بود.
پلیس بین الملل پیشتر هم برای شش تن از مظنونان انفجار آمیا «اعلان قرمز» صادر کرده است. پنج تن از آنها مقامهای ایرانی بودند و نفر ششم عماد مغنیه از فرماندهان ارشد سابق حزبالله لبنان بود که در انفجاری منتسب به اسرائیل کشته شد.
این اولین بار نیست که اخبار مرتبط با احمد وحیدی خبرساز میشود. زمانی که محمود احمدینژاد، رئیسجمهور پیشین ایران در دوره دوم ریاست جمهوری تصمیم گرفت آقای وحیدی را در مردادماه ۱۳۸۸ به عنوان وزیر دفاع انتخاب کند، آرژانتین و اسرائیل اعتراض کردند و اینترپل، پلیس بینالملل، در اطلاعیهای گفت که برای دستگیری آقای وحیدی «اعلان قرمز» داده است.
دو سال پس از انتخاب به عنوان وزیر دفاع دولت محمود احمدینژاد، سفر آقای وحیدی در مقام وزیر دفاع به بولیوی دردسرساز شد.
خرداد ۱۳۹۰ وزیر خارجه وقت بولیوی در نامهای به همتای آرژانتینی خود از سفر آقای وحیدی که به دعوت وزیر دفاع بولیوی انجام شده بود «عمیقا عذرخواهی» کرد. بولیوی گفت از آقای وحیدی خواسته که کشور را ترک کند.
بیبیسی فارسی
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
روزنامه اعتماد
چرا عدهای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوههای گوناگون با دانش پزشکی مخالفت میکنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنتگرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جستوجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بودهاند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار میداند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمیگذارد. ولی ماجرای جامعهشناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است. جامعهشناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیدههای اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیدههای اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطورهای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشهها و علل را در مناسبات میان انسانها جستوجو میکند. بر این اساس، جامعهشناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنشهای متقابل انسانی شکل میگیرد یا به عبارت سادهتر، مجموعه انسانها با هم جامعه را میسازند. این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکلپذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که میخواهند آن را شکل بدهند. جامعهشناسی نشان میدهد که بسیاری از خواستها و ذهنیتهای صاحبان قدرت تحققپذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهانبین است در حالی که آنان هیچ علاقهای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیشفرض آنها را انکار میکنند. جامعهشناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروههایی است؟ به نظرم از میان همه پیامها دو جنبه از همه مهمتر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از ارادههای فردی و حتی اثرگذاری و جهتدهی آن بر اراده است.
نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیدههای اجتماعی در زمان شکل میگیرند، رفتهرفته جا میافتند و در طول زمان تغییر میکنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون میشوند و از میان میروند. این نگرش میگوید پدیدههای اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آنها، سلیقهها و گرایشها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمیتوانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند. مثل اینکه قاعدهای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز میشناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیدههای اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل میشدند.
مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی...» در چنین جامعههایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میانمدت دچار تحولات ریشهای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمیآمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده میشد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است. کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰، ۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است.
ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانوادههای گسترده، افرادی کمسواد و بیسواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانوادههای هستهای یا تکعضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شدهایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلیها سخت است. یکی از نزدیکان از عذابهایی که مادر پیرش میکشید تعریف میکند که با دیدن بیتوجهی نوهها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش میخورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستانشان، یا شادیها و زندگی آنان را نمیتواند درک کند و تعابیری دیگر از آنها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.
خوب این مادربزرگ دوستداشتنی کار چندانی نمیتواند انجام بدهد، ولی حکومتها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکستهای فاحش میشوند، در حالی که دانش جامعهشناسی میتواند آنان را از این خبطهای سیاستی دور دارد.
یکی از جالبترین نمونههای آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود میخواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابهجا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره اربابرعیتی و خانخانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکهتاز بودند. بیسوادی بالای ۸۰ درصد بود. بیسوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقلهای قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخ زاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانهای از شاخصهای جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمیشد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود! در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیکترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان میکشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی میشدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیدهای بودند که آنها را از این رفتارها منع میکردند.
اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شدهایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بیتوجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینههای سرسامآور نهتنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانهای با ریز جزییات اشاره کردهام.
مورد مهمتر که هزینههای مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شدهاند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاستها بسیار زیانبار است. میخواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟ توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بیتوجهی بلشویکها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ سالهاش چنین ترسیم میکند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولی] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشیها و نبود شفافیت مالی و بهشتهای مالیاتی تبدیل شد.» اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی میگفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعهای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایهداری لجامگسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره میکردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن میدانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایهداری در آنجا هست، بلکه افراطیترین مذهبیهای جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعهبار این افراطگری بینصیب نگذاشتهاند.
کشورهای کمونیستی میخواستند جامعهای بسازند که همه انسانها مطابق با قاعدهای که حکومت میگوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و... حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» مینویسد: «اگر زنی لباس زیبا میپوشید عنصر مشکوکی به حساب میآمد که گاهی حتی لازم بود دربارهاش تحقیق شود. اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سالها بعد از جنگ هم اگر میخواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت میکرد، میبایست رسما از حزب درخواست مجوز میکردند».(ص ۴۹)
امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعهای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاستها ابراز میشود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایدهها وجود دارد.
بیتوجهی به رویکردهای جامعهشناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاهبرداران گندمنمای جو فروش را نخورید.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
در میانه تهاجم روسیه به اوکراین، نظرسنجی تازه مؤسسه گالوپ نشان میدهد که اکثریت مردم جهان با رهبری مسکو در سطح بینالمللی بهدلیل جنگ آن علیه کییف مخالف هستند و این میزان در اروپا حتی «بیش از ۹۰ درصد» است.
بهدنبال تهاجم روسیه به اوکراین، اتحاد جهانی به ویژه در غرب علیه این کشور شکل گرفته که فارغ از عرصه سیاسی، در عرصههای عمومی و مردمی با حمایت از مهاجران اوکراینی و تظاهرات مقابل اماکن دیپلماتیک مسکو در کشورهای مختلف، خود را نشان داده است.
علاوه بر این مرگ الکسی ناوالنی، مخالف سرسخت ولادیمیر پوتین در زندان نیز با واکنشهای گسترده بینالمللی علیه روسیه مواجه شد.
بر اساس نظرسنجی گالوپ در ۱۳۴ کشور و منطقه در سال ۲۰۲۳ که گزارش آن روز چهارشنبه پنجم اردیبهشت منتشر شد، مخالفت با رهبری روسیه در سطح جهانی «تقریباً به اندازه سال اول جنگ است و بهطور میانگین ۵۳ درصد گفتند که با رهبری روسیه موافق نیستند».
این آمار اندکی نسبت به رکورد بالای ۵۷ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته است.
عدم محبوبیت روسیه در میان ۱۱ کشور اروپایی بیش از ۹۰ درصد بوده است، از جمله در اوکراین که این رقم به ۹۳ درصد میرسد.
گالوپ میگوید موافقت جهانی با رهبری روسیه از میانگین ۳۳ درصد در سال ۲۰۲۱ به ۲۱ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافت، سالی که مسکو به اوکراین حمله کرد.
این افت باعث از بین رفتن موفقیتهای ثابتی شد که روسیه بین سال ۲۰۱۴، زمانی که برای اولین بار به اوکراین حمله کرد و شبهجزیره کریمه را اشغال کرد، و سال ۲۰۲۰، وقتی که موافقت به اوج خود رسید، از بین رفت.
آلمان در رتبه اول محبوبیت جهانی
نظرسنجی گالوپ نشان میدهد که آلمان برای هفتمین سال متوالی در صدر موافقت با رهبری جهانی قرار دارد.
گالوپ علاوه بر اینکه سالانه درباره رهبری ایالات متحده میپرسد، همچنین از جهان درباره رهبری سایر قدرتهای جهانی از جمله آلمان، چین و روسیه سؤال میکند.
گزارش این مؤسسه میافزاید که آلمان در دومین سال کامل صدراعظمی اولاف شولتز، برای هفتمین سال متوالی به عنوان برترین قدرت جهانی باقی ماند.
میانگین تأیید رهبری آلمان در سال ۲۰۲۳ در ۱۳۴ کشور و منطقه به ۴۶ درصد رسید که نسبت به سال ۲۰۲۲ تغییری نکرده است.
محبوبیت آلمان در میان کشورهای اروپایی حتی بالاتر بوده و میانگین آن ۶۰ درصد است.
آمریکا؛ در رتبه دوم موافقت با رهبری جهانی
گزارش جدید گالوپ بیانگر آن است که میانگین محبوبیت جهانی رهبری آمریکا در سال ۲۰۲۳ به ۴۱ درصد رسیده که نسبت به سال اول ریاستجمهوری بایدن که ۴۵ درصد بود، کاهش نشان میدهد اما نسبت به سال دوم زمامداری او تغییری نکرده است.
از نظر تاریخی، میزان محبوبیت ۴۱ درصد از همه میانگینها به جز یکی از رتبهبندیهای دوران ریاستجمهوری باراک اوباما کمتر است، اما از همه میانگینهای دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ و جورج دبلیو بوش بالاتر است.
گالوپ میگوید میزان تأیید رهبری ایالات متحده در ۸۳ کشور و منطقه مورد بررسی قبل از شروع جنگ بین ایالات متحده اسرائیل و گروه افراطی حماس در ۱۵ مهر پارسال، ۴۲ درصد بود.
گروه حماس از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و چندین کشور غربی سازمانی تروریستی شناخته میشود.
به گفته این مؤسسه، در ۵۱ کشور و منطقه دیگر که پس از شروع جنگ مورد بررسی قرار گرفتند، میانگین تأیید تفاوت چندانی نداشت و ۳۹ درصد بود.
تأیید رهبری ایالات متحده در اسرائیل به بالاترین حد خود رسیده است.۸۱ درصد از اسرائیلیهایی که دو هفته پس از حملات حماس در نظرسنجی گالوپ شرکت کردند، گفتند که رهبری آمریکا را تأیید میکنند.
موافقت ۳۰ درصدی با رهبری چین
گالوپ در بخش دیگری از گزارش خود اشاره کرده که نظرسنجیها حاکی از موافقت جهانی ۳۰ درصدی با رهبری چین است. با این حال میانگین موافقت با رهبری چین در قاره آفریقا از ۵۲ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۵۸ درصد در سال ۲۰۲۳ افزایش یافت زیرا افراد کمتری گفتند که نظری ندارند.
رادیو فردا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
چهار کشور منطقه (ترکیه، عراق، امارات و قطر) برای ساخت مسیر جدید ترانزیتی اتصال اروپا به خاورمیانه توافق کردند.
به گزارش عصرایران، مقامات عراق، ترکیه، قطر و امارات، یادداشت توافق برای ساخت مسیر ترانزیتی “راه توسعه” امضا کردند. این مسیر، اروپا را از طریق خاک ترکیه و عراق، به خلیج فارس متصل می کند. این مسیر از ایران عبور نمی کند.
امضای این یادداشت توافق دیروز دوشنبه توسط وزیران ۴ کشور ترکیه، عراق، امارات و قطر در حضور سران ترکیه (اردوغان) و عراق (السودانی) در بغداد انجام شد.
رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در سفر رسمی دیروز دوشنبه به بغداد و اربیل سفر کرد. این اولین سفر رئیس جمهوری ترکیه به عراق بعد از ۱۳ سال بود.
این یادداشت توافق از طرف عراق توسط وزیر حمل و نقل (رزاق محیبس)، از طرف ترکیه توسط وزیر حمل و نقل و زیرساخت ( عبدالقادر اورال اوغلو)، از طرف قطر توسط وزیر حمل و نقل ( جاسم بن سیف السلیتی ) و از طرف امارات توسط وزیر انرژی و زیرساخت (سهیل محمد المزروعی) امضا شد.
دفتر نخست وزیر عراق اعلام کرد این پروژه به دستیابی به یکپارچگی اقتصادی و تلاش برای اقتصاد پایدار بین شرق و غرب، به تحریک رشد اقتصادی و تقویت روابط همکاری های منطقه ای و بین المللی کمک خواهد کرد. همچنین این طرح در مسیر افزایش تجارت بین المللی، تسهیل تحرک و فعالیت های اقتصادی، تجارت و ایجاد یک مسیر جدید حمل و نقل رقابتی و افزایش رونق اقتصادی بازرگانی کمک می کند.
نخست وزیر عراق هم گفت: راه توسعه تنها کوتاه کردن فاصله نیست، بلکه به پل ارتباطی میان مردم و فرهنگهای منطقه تبدیل میشود و از امنیت و ثبات در منطقه حمایت میکند. وی افزود: این یادداشت تفاهم شامل اقدام کشورهای امضا کننده برای تعیین چارچوب های لازم برای اجرای طرح راه توسعه است.
“راه توسعه” شامل دو مسیر زمینی خودرویی و راه آهن است که جنوب ترکیه را از نقطه مرزی فیشخاپور کردستان عراق به جنوب این کشور (بصره - بندر فاو) به خلیج فارس متصل می کند. این نزدیک ترین و سریع ترین مسیر اتصال اروپا به خلیج فارس است که از خاک ترکیه و عراق می گذرد.
فیشخاپور مرز کردستان عراق و جنوب ترکیه و در نزدیکی مرز سوریه است.
وزیر حمل و نقل و زیرساخت های ترکیه ( عبدالقادر اورالوغلو) روز یکشنبه گفت: با تکمیل پروژه “راه توسعه” که از ترکیه و عراق می گذرد، روند حمل و نقل کالا را ۲۵ روز کاهش می یابد.
وی توضیح داد: حرکت کشتیهای عبوری از کانال سوئز ۳۵ روز و از جنوب افریقا بیش از ۴۵ روز طول میکشد اما اگر راه توسعه تکمیل شود، این زمان به ۲۵ روز کاهش مییابد.
عراق سال گذشته هزینه این طرح را ۱۷ میلیارد دلار اعلام کرد.
این مسیر ترانزیتی برای انتقال کالا میان ترکیه و کشورهای جنوب خلیج فارس است اما می تواند بخشی از مسیر اتصال شرق - غرب جهان نیز باشد. این مسیر همچنین می تواند به عنوان جایگزینی برای مسیر کنونی کانال سوئز و دریای سرخ مطرح شود.
با درگیری های ارتش امریکا و حوثی های یمن (انصارالله) در دریای سرخ و تنگه باب المندب، راه توسعه، از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.
- این مسیر از طریق جاده زمینی و راه آهن، جنوب ترکیه را به جنوب عراق و خلیج فارس متصل می کند.
- طول جاده زمینی و راه آهن در داخل عراق ۱۲۰۰ کیلومتر است.
- هزینه پروژه حدود ۱۷ میلیارد دلار است. ۱۰.۵ میلیارد دلار برای ساخت راه آهن برقی و ۶.۵ میلیارد دلار برای جاده زمینی است.
- این پروژه در ۳ مرحله تکمیل میشود که مرحله اول در سال ۲۰۲۸، مرحله دوم در سال ۲۰۳۳ و مرحله سوم در سال ۲۰۵۰ به پایان می رسد.
- این پروژه در مرحله اول ۱۰۰ هزار فرصت شغلی و پس از اتمام، یک میلیون شغل ایجاد می کند.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
آمریکا دو شرکت و چهار شخص حقیقی را در رابطه با عملیات سایبری مخرب جمهوری اسلامی تحریم کرد.
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده اعلام کرد که این شرکتها و اشخاص، تحت فرماندهی سایبری-الکترونیکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیش از دهها شرکت و نهاد دولتی در آمریکا را از طریق فیشینگ هدفمند و حملات بدافزاری هدف قرار دادند.
برایان نلسون، معاون وزارت خزانهداری در امور تروریسم و مالی ایالات متحده، در بیانیهای گفت: «بازیگران سایبری مخرب جمهوری اسلامی از طریق کارزاری هماهنگ و چند وجهی به هدف قرار دادن شرکتها و نهادهای دولتی آمریکایی و با هدف بیثبات کردن زیرساختهای حیاتی آمریکا و آسیب رساندن به شهروندان این کشور ادامه میدهند.»
او تأکید کرد که ایالات متحده به رویکرد همهجانبه خود برای افشا و مختل کردن فعالیت این شبکهها ادامه خواهد داد.
در اسفندماه گذشته، شرکت امنیت سایبری و فنآوری اطلاعات «مندیانت» که زیرمجموعه گوگل است، از شناسایی یک تهدید جدید مربوط به فعالیت جاسوسی ایران- نکسوس خبر داد که صنایع هوافضا، هوانوردی و دفاعی را در چندین کشور از جمله اسرائیل، امارات متحده عربی، ترکیه، هند و آلبانی هدف قرار داده و از سازمانها جاسوسی کرده است.
مایکروسافت نیز در گزارشی اعلام کرده بود که هکرهای تحت حمایت جمهوری اسلامی، روسیه، چین، و کرهشمالی از ابزارهای «اوپن اِیآی» تحت حمایت این شرکت برای تقویت مهارتهای خود و فریب دادن در مورد اهداف خود بهره میبرند.
شرکت تحریمشده توسط وزارت خزانهداری آمریکا، «مهرسام اندیشهساز نیک» است که به نام «محک رایان افزار» هم شناخته میشود و به عنوان شرکت پوششی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمل کرده و فعالیتهای مخرب سایبری جمهوری اسلامی را پیش میبرد.
این شرکت با چندین گروه هکری از جمله «پوسته لاکپشت» و دیگر فعالیتهای مخرب سایبری از جمله هدف قرار دادن بیش از دوازده شرکت و نهاد دولتی ایالات متحده از جمله وزارت خزانهداری این کشور مرتبط بوده است.
از افراد تحریمشده علیرضا شفیعی نسب، یکی از بازیگران سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که مدتی کارمند «محک رایان افزار» بود.
رضا کاظمیفر رحمان، حسین محمد هارونی و کمیل برادران سلمانی نیز از دیگر افرادی هستند که وزارت خزانهداری آمریکا آنها را در ارتباط با کارزارهای فیشینگ هدفدار که چندین نهاد آمریکایی از جمله خود این وزارتخانه را هدف قرار داده تحریم کرده است.
صدای آمریکا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
معرفی کتاب: شرحی بر “فرگشت - آن چه هر کس نیاز دارد بداند”
نویسنده: رابین دانبار
ترجمه و حاشیه نویسی: حسین جرجانی
از قرار معلوم تعداد ایرانیانی که به موضوع فرگشت (تکامل) بیولوژیک علاقه دارند بسیار زیاد است. از طریق دوستی آگاه در این موضوع متوجه شدم که در فضای مجازی، هزاران هزار مطلب کوتاه در مورد فرگشت نوشته شده است. بعد از دیدن تعداد زیادی از چنین مطالبی به این نتیجه رسیدم که علیرغم علاقه بسیار به موضوع فرگشت، میزان دانش در این باره در بین ایرانیان، هم بسیار پایین است و هم خطادار (biased) است.
در باره دانش کم، برداشت کلی من آن بود که در بین ایرانیان ارجاع هر موضوعی به فرگشت، بدون آن که شواهد علمی برای آن وجود داشته باشد، بسیار زیاد است. این چنین نگاهی را در غرب “برنامهی سازگارانگان (adaptationist program)” یا “سازگارانیسم (adaptationism)”مینامند، در این معنی که تصور میشود هر پدیدهای را میتوان به سازگاری (adaptation) با عاملی بیرونی از طریق گزینش طبیعی (natural selection) نسبت داد. نامی که من برای این چنین کاری استفاده میکنم “داستانسراییهای فرگشتی (just-so stories)” است! در غالب چنین مواردی، فرد “داستانسرا” استدلالی را که “میتواند درست باشد”، به خطا و بدون آن که مبتنی بر شواهد علمی باشد، “درست میداند”.
درباره خطا، برداشت کلی من آن بود که بسیاری از ایرانیان از بحثهای فرگشتی برای اثبات خداناباوری استفاده میکنند. طبیعی است که وقتی در ایران امکان مناسبی برای بحثهای فلسفی پیرامون مفهوم “خدا” وجود نداشته باشد، کسانی ممکن است بخواهند از راه فرگشت به این موضوع بپردازند. دلیل این موضوع آن است که در نگاهی داروینی به طبیعت، توضیح پدیدههای طبیعی، بدون تکیه بر مفهوم “خدا” صورت گرفته است. به عبارت دیگر، در نگاهی داروینی، برای توضیح پدیدههای طبیعی، به مفهوم “خدا” احتیاجی نیست! یکی از کسانی که در غرب از نظریههای فرگشتی و بینیازی به مفهوم “خدا” در فرگشت، استفاده فراوان میبرد، دانشمند برجستهی انگلیسی ریچارد داوکینز (Richard Dawkins) است. نظریهی فرگشتی داوکینز (نظریه ژن خودخواه (The selfish gene hypothesis))که بر اهمیت “ژن” (به جای فرد یا گروه) تکیه میکند، یکی از جالبترین نظریههای فرگشتی ۵۰ سال اخیر است.
ریچارد داوکینز، علاوه بر این که یک دانشمند فرگشتی است، یک آتئیست افراطی هم هست. من تردیدی ندارم که ریچارد داوکینز (چه درباره فرگشت و چه درباره آتئیسم) در بیان و تبلیغ نظرات خودش، در حضور ذهن هنگام مناظره، در زییابی کلام، و در تهییج احساسات بسیار تواناست. من نظرات داوکینز در ارتباط با خداناباوری را ارزشمند میدانم، و حتی خواندن کتاب او با نام “پندار خدا (The God Delusion)” را توصیه میکنم. اما با نظریهی ریچارد داوکینز در مورد اهمیت تام “ژن” در فرگشت موافقت ندارم! من در مخالفت با نظریه فرگشتی داوکینز، تنها نیستم. اتفاقا اکثر کسانی که با فرگشت کار میکنند، حتی ژنتیکدانان، با نظریه فرگشتی داوکینز موافقت ندارند. متاسفانه، ساده فهم بودن نظریه او باعث شده تا عده زیادی از غیرمتخصصین تصور کنند که نظریه او در بین دانشمندان فرگشتی پذیرفته شده است. چنین نیست. خطای بسیاری از ایرانیان علاقمند به فرگشت در این است که چون از نظرات آتئیستی داوکینز خوششان میآید، تصور میکنند که نظریه فرگشتی او هم “درست” است. تقسیم کردن “ژنها” به “ژن خوب” و “ژن بد” ریشه در همین بدفهمی داوکینزی دارد.
علاقه ایرانیان به فرگشت سابقه “تاریخی” هم دارد. کتاب “در باره پیدایش گونهها”، که شش نسخه از آن توسط چارلز رابرت داروین (Charles Robert Darwin) در سالهای ۱۸۵۹ تا ۱۸۷۲ تالیف شده بود، اولین بار در سال ۱۳۱۸ در ایران به طور ناقص (فقط ۵ فصل اول، آن هم از روی یک ترجمه عربی چاپ مصر) ترجمه شد. در سال ۱۳۴۶ انتشار کتاب “خلقت انسان” یدالله سحابی، در بین ایرانیان مذهبی سر و صدای زیادی به پا کرد. اشکال کتاب یدالله سحابی در این بود که از همان استدلالات قدیمی داروینی و مخصوصا جنینشناسی و کالبد شناسی تطبیقی استفاده کرده بود. او همچنین بیشتر به آن قسمتهایی از فرگشت تکیه کرده بود که میتوانست برای آنها معادلی در قرآن بیابد. به عبارت دیگر شواهد فرگشتی او انتخابی دلبخواهی بودند. تا آنجا که من میدانم، اولین ترجمه کامل از کتاب داروین در سال ۱۳۵۱ تحت عنوان “منشاء انواع” توسط نورالدین فرهیخته صورت گرفت. علیرغم اینکه نورالدین فرهیخته دانش مستقیمی از فرگشت یا ژنتیک نداشت (او چشمپزشک بود)، ترجمهی او کیفیت بالایی داشت. اشکال ترجمه نورالدین فرهیخته این بود که، با مقدمهای که نوشته بود و با پانویسیهایی که کرده بود، کتاب داروین را در یک چهارچوبی قرار داده بود که “غایتگرایانه، هدفمند و ارادهگرایانه” به نظر میآمد. به این ترتیب ترجمهی نورالدین فرهیخته، در کنار افکار اوپارین (که آن موقع در ایران رایج بود)، به ایجاد بدفهمیهای فراوانی از فرگشت در ایران انجامید.
بههر جهت، با توجه به دو موضوع دانش کم و خطای موضوعی، به توصیه و تشویق دوست آگاهم بر آن شدم تا مطالبی را که هم کوتاه باشند، و هم با زبانی غیر تخصصی نوشته شده باشند، در اختیار خوانندگان قرار دهم.
انتشارات دانشگاه آکسفورد مجموعه کتابهایی را منتشر میکند که نام کلی آنها “آن چه هر کس نیاز دارد بداند (What everyone needs to know) ” است. یکی از کتابهای این مجموعه، در مورد فرگشت (evolution) و نوشته رابین دانبار (Robin Dunbar) است. من کتاب دانبار را به این دلیل انتخاب کردم که کتاب را به صورت ۱۰۰ پرسش و پاسخ نوشته است. هر سوال را باید یک سوال مهم و عمیق دانست. هنر دانبار هم ارائه پاسخی ساده، کوتاه و مستدلل است. من کار دانبار در انتخاب سوالها و ارائه پاسخها را تحسین میکنم. این امر که او توانسته این کار را در حجمی حدود ۱۵۰ صفحه انجام دهد، دستآورد بالایی است. دلیل دیگر انتخاب این کتاب آن است که نویسنده در بخشهای زیادی از کتاب به بحث در مورد پدیدههایی میپردازد که معمولن در چهارچوب علوم انسانی/اجتماعی میگنجند. او نشان میدهد که بسیاری از پدیدهها، ابعاد بیولوژیک هم دارند.
دانبار در زمینههای انسانشناسی زیستشناسانه، روانشناسی فرگشتی، و رفتار نخستیسانان (انساننماها) کار کرده است. بنابراین او بیشتر از آن که “فرگشتشناس” باشد، در “فرگشتِ کاربردی” تخصص دارد. بنابراین در قسمتهایی از کتاب که از خودِ فرگشت و توصیف ژنتیکیِ فرگشت، مینویسد قدری هم خطا و قدری هم بدفهمی به قلم او راه یافته است. اگر من از مسئولین انتشاراتی دانشگاه آکسفورد بودم، نوشتن چنین قسمتهایی را به فرد دیگری میسپردم و این امکان را فراهم میکردم که دانبار در زمینه تخصصی خودش بدرخشد. وجود خطاها و بدفهمیهای موجود در کتاب مرا به نوشتن تعداد زیادی پانویس (حاشیه)، و اضافه کردن تعدادی تصویر، کرد تا اشکالات ژنتیکی و بدفهمیهای فرگشتی را برای خوانندگان روش کنم. در نتیجه حجم ترجمه کتاب به حدود ۳۰۰ صفحه رسیده است.
برای آشنایی خوانندگانِ این تارنما با محتوای کتاب و روشهای کاری ترجمه و حاشیهنویسی، پرسش شماره ۱ و پرسش شماره ۱۰۰ را در اینجا نقل میکنم. قسمتهایی که به رنگ سیاه آمدهاند، متن اصلی کتاب است. هر جایی در متن اصلی که مطلبی را اضافه کردهام به رنگ آبی هستند. هر جایی هم که نیاز به توضیح داشته به وسیله ستاره (*) مشخص کرده و پس از تمام شدن پاراگراف، حاشیهنویسیهای خودم را به رنگ آبی آوردهام.
برای تهیه نسخه رایگان کتاب به آدرس زیر نگاه کنید:
نظرها، انتقادها، تصحیحهای خود را میتوانید به این ایمیل برای من بفرستید: hosseinjorjani2@gmail.com
***
پرسش ۱- چرا به نظریه فرگشت نیاز داریم؟
ما در دنیایی با گوناگونی بسیار زیاد زندگی میکنیم. حدود ۵۵۰۰ گونه (species) پستاندار و حدود۱۰ هزار گونهی پرنده وجود دارد. اما حتی این تعداد، در مقابل ۱۲ هزار گونهی کرمِ گرد، که تقریبا نیمی از آنها انگل هستند، ناچیز به نظر میرسد – آسکاریدها (ascarid)، کرمهای قلابدار (hookworm)، کرمهای سوزنی (pinworm) و کرمهای تازیانه (whipworm) که سلامت انسان را در سراسر جهان به خطر میاندازند، جزو کرمهای گرد هستند. و تعداد کرمهای گرد، به نوبه خود، در مقابل ۹۱ هزار گونه حشرهای که ما در حال حاضر آنها را میشناسیم – و بگذریم از احتمالن همین تعداد گونه حشره که هنوز آنها را شناسایی نکردهایم - تعداد اندکی به نظر میآید. و ما حتی ۲۵۰ هزار گونه سوسک* را در نظر نگرفتهایم. همان طور که زیستشناس بزرگ فرگشتی انگلیسی هلدین (Haldane) اشاره کرده: اگر خدا وجود دارد، او باید بیش از حد به سوسکها علاقهمند باشد. علاوه بر این، میتوانید به این ارقام حدود ۲۵۰ هزار گونه گیاه را نیز اضافه کنید. و ما هنوز به باکتریها و ویروسها نرسیده ایم ...
*[ح ج: تعریف نویسنده از حشره و سوسک معلوم نیست، و این که تعداد آنها را چهگونه حساب کرده هم، نامشخص است. بههر جهت، سوسک هم نوعی حشره است. اما، منظور از این بند آن است که بگوید، تعداد گونهها بسیار زیاد است. تعداد گونههای جانداری که در حال حاضر روی زمین حضور دارند، بر اساس برآوردهای مختلف، بین ۵ تا ۵۰ میلیون است. بنابراین قدری اشتباه در ردهبندی (classification) یا تعداد، تاثیری در نتیجهگیری ندارد.]
بیشتر وقتها، این همه تنوع فوقالعاده را امری بدیهی میدانیم و در زندگی روزمره به سختی به آن توجه میکنیم. به طور معمول، ما فقط به گونههایی توجه میکنیم که باعث بیماری میشوند، باعث دردسر در باغچه ما هستند یا در بشقاب غذای ما دیده میشوند. تعداد گونههایی که در این دستهها قرار میگیرند بسیار ناچیز و کم اهمیت هستند: اکثر ما به طور معمول، حداکثر ۱۰۰ گونه از دامها و گیاهان را میخوریم و برای بسیاری از ما، تعداد حتی از این مقدار کمتر است.
با توجه به اینکه ما این جهان را با گونههای زیادی شریک هستیم، باید با قدری تامل از خود بپرسیم که چهگونه آنها - و ما - به وجود آمدهایم. کار آسانی است که دنیا را به شکل کنونی دید و تصور کرد که همیشه اینطور بوده است. حتی ارسطو فیلسوف و دانشمند بزرگ یونانی (۳۸۴ تا ۳۲۲ پیش از میلاد) - با وجود اینکه یک سر و گردن بالاتر از تمامی زیست شناسان پیش از داروین بود* - تصور میکرد که جهان همیشه آن گونه که او میدیده، بوده است.
*[ح ج: این که ارسطو “یک سر و گردن بالاتر از تمامی زیست شناسان پیش از داروین” بوده باشد، اغراق و افراط است.]
با وجود این، ما با یک معما روبرو هستیم: چرا انواع مختلف زندگی وجود دارد؟ چرا باید این همه گونه سوسک، این همه گونه پرنده، این همه گونه گیاه مختلف وجود داشته باشد؟ آیا بر اساس منطق کشتی نوح، یک گونه سوسک کافی نیست؟ این واقعیت که صدها هزار ریخت (form) مختلف زندگی وجود دارد، سوال مهم دیگری را پیش میآورد: چرا برخی از این ریختهای زندگی برای ما مفید هستند (به عنوان مثال، آن گونههایی که آنها را میخوریم یا آنهایی که با خوشحالی با آنها زندگی می کنیم) در حالی که دیگران (مانند بسیاری از گونههای شکارگر و انگلی) قطعاً برای سلامتی و حتی ماندگاری* (survival) ما مضر هستند؟ پاسخ همه این سوالها در نظریه داروین، فرگشت با گزینش طبیعی، نهفته است.
*[ح ج: در فارسی survival را معمولن بقا ترجمه میکنند. من بر آنم که ماندگاری بهتر است!]
تئودوسیوس دوبژانسکی (Theodosius Dobzhansky)، زیستشناس بزرگ فرگشتی اوکراینی-آمریکایی (که خود مسیحی ارتدوکس معتقد بود) گفتهی معروفی دارد: “هیچ چیز در زیستشناسی، جز در پرتو فرگشت معنی ندارد”. او میتوانست بگوید “هیچ چیز در زندگی ...” زیرا نظر دوبژانسکی، آن طوری که امروز آن را میفهمیم، به همان اندازه در مورد علوم انسانی – روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، تاریخ، باستانشناسی و تقریباً هر رشته دیگری که دوست دارید نام ببرید - اعتبار دارد. همه چیز در جهان ما، درست مانند منظومه شمسی و خود جهان، فرگشت* یافته است. هیچ چیز، حتی جهان، از ابتدای زمان در وضعیت پایدار باقی نمانده است. همه چیز دارای سابقهای است که با پیشرفت زمان تحت تأثیر تغییر قرار دارد. فرگشت به این معناست.
*[ح ج: در این بند، نویسنده معنای بسیار وسیعی از واژهی فرگشت، به معنی هر تغییری، ارائه میکند. البته در این مورد او تنها نیست و فیلسوفها و دانشمندان دیگری هم هستند که همین نظر را دارند. توصیه من این است که در به کاربردن واژه فرگشت و همچنین گزینش طبیعی در مواردی که به جانداران زنده ربط ندارد، پرهیز شود. از نظر من بهتر آن است که اول فرگشتِ زیستشناسانه را بفهمیم. بعد میتوانیم راجع به گسترش ان به زمینههای دیگر بحث کنیم!]
اما قبول وجود تغییر در جهان و در هستی یک سوال دیگر پیش میآورد: آیا تغییر به معنای پدیدار شدن طبیعی نوعی روند* درونی است یا نتیجه نوعی نیروی بیرونی است؟ هیچ کس شک ندارد که فرگشت جهان از نوع اول است. نظریههای اولیه فرگشت زیستشناسانه، به فیلسوف-دانشمندان یونان باستان برمیگردد، که آنها هم نوع اول را فرض میکردند، اما داروین اصرار داشت که تغییر از نوع دوم [تحت تاثیر نیروهای بیرونی] است**. سوالی که باید بپرسیم این است: چهگونه شد که به دنیای زیستی و روانی که اکنون آن را تجربه میکنیم، رسیدهایم؟ و چگونه این تغییر بر ما، به عنوان یک گونه، و رفتار ما تأثیر میگذارد؟
*[ح ج: لغت نامهی دهخدا برای واژه process واژه روال را پیشنهاد میکند و واژه روند را اشتباه می داند. در این صورت میتوان گفت که من از یک غلط مصطلح که “روند” باشد، استفاده میکنم. از طرف دیگر، بعضی process را فرآیند ترجمه میکنند. آن چه که من میفهمم آن است که یک process میتواند مصنوعی باشد، مثل فرآیند ساختن یک ماشین. از طرف دیگر یک process میتواند طبیعی باشد، مثل روند تغییر یک گونه به گونهی دیگر.]
**[ح ج: به نظر من تفکیکی که نویسنده از نوع اول و دوم دارد، یک تفکیک آموزشی (pedagogical) است، نه یک تفکیک واقعی و طبیعی.]
***
پرسش ۱۰۰ - پس چرا مردم هنوز نظریه فرگشت را اشتباه میفهمند؟
این یک سوال بسیار خوبی است. به نظر میرسد یکی از مشکلات این است که نظریه فرگشت داروین اغلب ایدئولوژیهای ما را به چالش میکشد و انسانها هیچ گاه در صورت به چالش کشیدن ایدئولوژیهای خود کاملاً منطقی واکنش نشان نمیدهند. در بسیاری از موارد، اعتراض به نظریه فرگشت بر اساس سوء تفاهمهای واقعی در مورد آنچه این نظریه ادعا میکند، استوار است، اغلب به این دلیل که منتقدان منظور از “چهار چرا”ی تینبرگن را اشتباه میگیرند (به پرسش ۱۰ نگاه کنید).
یک سوء تفاهم بدنام به نام پارادوکس اسقاطدانی معروف است. در اصل، این سوءتفاهم تصریح میکند که فرگشت نمیتواند درست باشد زیرا تغییرات تصادفی به سادگی نمیتواند گونههایی را که ما میبینیم تولید کند: مانند این که یک گردباد در یک اسقاط دانی نمیتواند یک جامبوجت کاملاً مونتاژ شده تولید کند. اما، گردباد در یک اسقاط دانی استعاره مناسبی برای نحوه کارکرد فرگشت نیست. این مثال، حتی توصیفی منطقی از چگونگی بوجود آمدن جامبوجت نیست. گزینش طبیعی یک فرایند انباشتی است که به تدریج بر پایه آنچه که قبلن وجود داشته، و در دورههای بسیار طولانی مدت، ساخته شده است. قیاس صحیح در اینجا، همانطور که خود داروین تشخیص داد، این است که یک انسان، درست مانند کبوتربازان، کبوتربچهای را گزینش میکند که بهتر و بهتر با شکلی که آنها (یا محیط) در ذهن دارند تطبیق داده شود*. این دقیقاً همان روشی است که طراحان جامبوجت از آن استفاده کردند – طرحهای جدیدی را در مورد هواپیماهای قدیمی آزمودند و اگر طرحی کارکرد نداشت، آن را عواض میکردند.
*[ح ج: داروین در کتاب پیدایش گونهها، در فصل اول به شرح کار اصلاح دام (animal breeding) میپردازد. او در همان زمان، عضو دو انجمن از “کبوتر بازان” درحومه لندن بود و خودش در کار گزینش مصنوعی کبوتر بود. استدلال داروین آن بود که آن چه که کارشناسان اصلاح دام به وسیله گزینش مصنوعی انجام میدهند مانند کاری است که طبیعت با گزینش مصنوعی انجام میدهد. تفاوت در این است که سرعت تغییرات در اصلاح دام بسیار بالاتر از فرگشت است. با محاسبات امروزی میتوانیم نشان دهیم که تغییرات ژنتیکی که در یک نسل از اصلاح دام به دست میآید، معادل ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نسل تغییرات ژنتیکی است که در طبیعت صورت میگیرد.]
مغالطه کلاسیک دیگر این است که اگر فرگشت تدریجی باشد، زمان کافی برای تولید همه گونههای سازگار، با ظرافتی که میبینیم، وجود ندارد. این در صورتی صادق است که فرگشت ویژگیهای جدید را فقط بصورت تصادفی از طریق رانش ژنتیکی جمع آوری میکرد (به پرش ۲۹ نگاه کنید). اما، هنگام گزینش، ویژگیها میتوانند به سرعت شگفت آوری تغییر کنند (به پرسش ۱۶ نگاه کنید). مسلمن تولید یک گونه کاملن جدید بیشتر از تغییر یک ویژگی مانند عدم تحمل لاکتوز (lactose tolerance) یا کم خونی داسی شکل (sickle cell anemia) طول میکشد، اما با این وجود، [در مورد فرگشت] صحبت از چندصد هزاره است*. در حقیقت، میانگین طول عمر یک گونه در دودمان انسان (فاصله بین اولین و آخرین ظهور آن) تنها حدود نیم میلیون سال است**. مشکل این ادعا این است که گزینش را با میزان جهش [ژنتیکی] اشتباه میگیرد.
*[ح ج: من فرگشت را از این هم آهستهتر میبینم. حیات بر روی زمین، بین ۴۲۰۰ تا ۳۸۰۰ میلیون سال پیش آغاز شده است. موجودات دارای ساختار چند قسمتی حدود ۷۰۰ میلیون سال پیش به وجود آمدند و پستانداران حدود ۲۰۰ میلیون سال است که وجود دارند. فرگشت، عجلهای ندارد!]
**[ح ج: بر اساس تخمینی که در مقاله قدیمی زیر دیدهام، عمر متوسط هر گونهی پستاندار دو میلیون سال است:]
Gott, J. R. (1993). Implications of the Copernican principle for our future prospects. Nature, 363, 315–309.
ادعای دیگر این است که انسانها حداقل به منظور ترویج ژنهای خود رفتار نمیکنند، بلکه به این دلیل است که آنها انگیزهای برای انجام کاری دارند. من با کسی ازدواج میکنم زیرا عاشق او میشوم، نه به منظور کمک به [انتقال] ژنها به نسلهای آینده. این مطمئنن درست است، اما بار دیگر دو سطح مختلف از توضیح را با هم اشتباه میگیرد. بین سطح فرگشت (پیامدهای ژنتیکی رفتار، یعنی برازش) و سازوکارهایی که از گزینش طبیعی از طریق آنها به این اهداف (انگیزهها) دست مییابد، تمایز مهمی وجود دارد. گزینش طبیعی از طریق انگیزهها کار میکند زیرا فقط انگیزهها فوریت علّی را برای ترغیب ما به انجام کارها دارند: پیامدهای ژنتیکیِ اعمال ما [در زنجیره عّلی] بسیار دورتر از آن است که به ارگانیسمی انگیزه انجام کاری را بدهد. در واقع، گزینش طبیعی این انگیزهها را برای رسیدن به اهداف مطلوب تنظیم میکند - یا به عبارت بهتر، گزینش طبیعی منجر به فرگشت آن انگیزههایی میشود که برازش را به حداکثر میرساند.
یک ادعای کلاسیک دیگر این است که نظریه فرگشت دایرهوار است: [به این معنی که] برای اثبات فرگشت، [فرگشت] فرض گرفته میشود. این یک ادعای عجیب زیرا در هیچ نقطهای از نظریه فرگشت، که توسط داروین یا هر کسی بعد از زمان داروین ارائه شده است، در ابتدا فرض بر فرگشت نیست. آنچه در ابتدا فرض میشود (اصل ۱) (به پرسش ۴ نگاه کنید) این واقعیت ساده قابل و مشاهده است که جانوران* (یا گونهها) متفاوت هستند. فرگشت (به معنی تغییری که در ظاهر یا شکل یک گونه رخ میدهد) نتیجه یا پیامد تعدادی از فرایندهای مکانیکی است که توسط دو فرض دیگر (اصلهای واضح و مبرهن سازگاری و وراثت) نشان داده میشود. در مورد هیچ یک از این بدیهیات هیچ چیزِ ذاتاً فرگشتی وجود ندارد. به نظر میرسد این سوء تفاهم به این دلیل به وجود آمده است که برازش به عنوان یک ویژگی ژنتیکی (اساساً چهارمین استنتاج) با نقش ژنها به عنوان سازوکار وراثت (اصل ۳) اشتباه گرفته شده است (به پرسش ۴ نگاه کنید).
*[ح ج: این حرف در مورد همه جانداران صادق است.]
اگرچه اکنون کمتر شنیده میشود، اما خطای متداول دیگر این است که میپرسند “حلقههای مفقوده” کجا هستند - نقطه نیمه راه شامپانزه/نیمه-انسان بین دو گونه زنده. اما مفهوم حلقه مفقوده گمراه کننده است. هر دو گونه (مثلاً شامپانزهها و انسانها) محصولات نهایی مسیرهای فرگشتی جدا شده از جد مشترک خود هستند؛ دودمان انسان از دودمان شامپانزه فرگشت نیافته است. نیای مشترک آنها میتواند در واقع بسیار متفاوت از هر دو آنها باشد*. تازه، به نظر میرسد که علیرغم ظاهر بسیار متفاوت ما [نسبت به جد مشترک]، میزان تغییرات فرگشتی در ژنوم شامپانزه در واقع بسیار سریعتر از ژنوم انسانها، بوده است.
*[ح ج: پاسخی که نویسنده به این سوال میدهد، بر مبنای استدلالات درست، ولی سنتی، است. امروزه، از طریق اطلاعاتی که از طریق ژنتیک مولکولی به دست آمدهاند، میبینیم که تفاوت بین انسان و شامپانزه، یا دیگر موجودات نزدیک به یکدیگر به قدری کم است که احتیاجی به “حلقه مفقوده” نیست. انسان و شامپانزه، هر کدام حلقه مفقوده آن یکی است.]
گزینش گروهی (این ادعا که فرگشت برای نفع گونهها اتفاق میافتد) یکی دیگر از ادعاهای قدیمی است. فرگشت به نفع گروه یا گونه اتفاق نمیافتد؛ فرگشت فقط به نفع ژنها رخ میدهد*. گزینش گروهی به سادگی امکان پذیر نیست زیرا در واقع نوعی از نوعدوستی ژنتیکی است و بنابراین همیشه با گزینش در سطح فرد تضعیف میشود**. برخی اوقات ادعا شده است که گزینش خویشاوندی نوعی گزینش گروهی است، اما این درست نیست**. اگر چیزی باشد، گزینش خویشاوندی نوعی گزینش سطح- گروهی است (به پرسش ۸۱ نگاه کنید)، و این امر بسیار متفاوتی است، حداقل به این دلیل مهم که محاسبه برازش، مانند تمام روندهای داروینی، در سطح ژن صورت میگیرد*، ***.
*[ح ج: همان طوریکه چند بار به آن اشاره کردهام، در مباحث فرگشتی بحث مفصلی در مورد “سطح گزینش” وجود داشته و دارد. نتیجهگیری من این است که در بین کارشناسان فرگشتی، درصد معدودی به گزینش در سطح “ژن”ها باور دارند. درصد کمی هم به گزینش در سطح “گروه”، و یا گزینش “چند سطحی” باور دارند. اما بیشترین تعداد کارشناسان فرگشتی، گزینش در سطح “فرد” را مهمتر میدانند. از نظر من “گزینش در سطح ژن” بسیار کاهشگرایانه، اما سادهفهم است. بنابراین، در بین کسانی که خودشان با ژنتیک کار نمیکنند، “گزینش در سطح ژن” محبوبیت زیادی دارد. باید اضافه کنم، که یکی از بزرگترین حامیان این باور، که باید او را بانی نظریه “ژن خودخواه” و “ژن خوب” یا “ژن بد” دانست، ریچارد داوکینز (Richard Dawkins)، در تبلیغ و ترویج نظریه خود بسیار موفق بوده است. هر چند که نظریه او و مشتقاتش در فهم بسیاری از مسائل کمک بزرگی است، اما من “گزینش در سطح ژن” را مهمترین نمیدانم.]
**[ح ج: این که من “گزینش در سطح فرد” را مهمتر میدانم، به معنی انکار اهمیت نظریههای رقیب برای توضیح بعضی پدیدهها نیست. مثلا نظریه همیلتون، که چند بار در این کتاب به آن اشاره شده، میتواند هم تفسیر”ژنی” و هم تفسیر “گروهی” داشته باشد، و بنابراین از اعتبار این ادعای نویسنده بکاهد.]
***[ح ج: برای این که این دعوا را کش ندهم، از این نویسنده، و یا هر کس دیگری که با ادعای او موافق است، میخواهم که فرمول ریاضی این ادعا را نشان بدهد و جایزهای از من دریافت کند!]
نظریه فرگشتی* اغلب با داروینیسم اجتماعی، جنبش سیاسی اواخر قرن نوزدهم که تا حدودی مسئول ظهور فلسفه سیاسی نازیها در اوایل قرن بیستم شناخته شده است، یکی [در نظر گرفته] شده است. در واقع، علیرغم نامش، داروینیسم اجتماعی هیچ ربطی به داروین نداشت (در واقع، داروین آن را نپذیرفت). این اختراع فیلسوف سیاسی قرن نوزدهم، هربرت اسپنسر** (Herbert Spencer)، با کمک کمی از پسر عمهی داروین ، فرانسیس گالتون*** (Francis Galton) (ژنتیکدان برجسته و پدر بنیانگذار جنبش اصلاح انسانی (eugenics)) بود. نه داروینیسم اجتماعی و نه اصلاح نژاد انسانی پیامدهای مستقیم نظریه فرگشت داروینی نیستند. در واقع، با توجه به اینکه [داروینیسم اجتماعی و اصلاح نژاد انسانی] هر دو آرزوی خلوص ژنتیکی (یعنی همگنی ژنتیکی) را دارند، اساساً ضد داروینی هستند: طبق نظریه فرگشتی داروین، هرچه پراکندگی ژنتیکی**** شما بیشتر باشد، بهتر است، زیرا این موتور اصلی موفقیت فرگشتی است و شما هرگز نمیتوانید بگویید که کدام گزینهها در آینده موفق تر خواهند بود. در واقع همگنی ژنتیکی خبر بسیار بدی است: همانطور که در زیست شناسی حفظ منابع طبیعی بارها هشدار داده شده است، فقدان پراکندگی ژنتیکی، دستورالعمل انقراض سریع است.
*[ح ج: فکر میکنم که بارها این توضیح را دادهام که چیزی به نام “نظریه فرگشتی” وجود ندارد، بلکه “نظریههای فرگشتی” وجود دارند. حتی داروین، علیرغم این که خودش مرتب عبارت “نظریه من” را تکرار میکرد، یک نظریه نداشت و “نظریهاش” حاوی حداقل ۵ نظریه بود (به حاشیهنویسی من در پرسش ۴ نگاه کنید).]
**[ح ج: این که هربرت اسپنسر را “فیلسوف سیاسی” بخوانیم، بدسلیقگی است!]
***[ح ج: بر مبنای مقالهای از گالتون که در سال ۱۸۶۵ منتشر شده است، و با معیارهای امروزی ما، گالتون به طرز مشمئز کنندهای نژادپرست بوده است. با این حال، حساب او را از اسپنسر و نازیستها جدا میکنم. روش پیشنهادی گالتون و آن چیزی که ترکیب نظریههای اسپنسر/هیتلر بود، را میتوان در دو سر یک طیف “خیرخواهی و شرطلبی” قرار داد.]
[ح ج: نویسنده از پراکندگی ژنتیکی یک فرد میگوید، که مفهوم نامشخصی است. بههر جهت، منظور نویسنده “پراکندگی ژنتیکی” یک جمعیت است.]
سوء تفاهم آخر، بیشتر مربوط به فلسفه علم است. فرگشت و زیستشناسی گاهی اوقات به دلیل تحلیل فیالبداهه (post hoc) جهان، در مقابل علوم نظریه-محوری مانند فیزیک، مورد انتقاد قرار میگیرند. این برداشت ناشی از درک نادرستی هم از علم و هم از زیستشناسی فرگشتی است. نظریه فرگشت با گزینش طبیعی، یک نظریه جامع با سادگی زیبایی ارائه میدهد که کاربرد آن در جهان زیستشناسانه منجر به پیچیدگی و تنوع بسیار زیادی میشود، زیرا جهان بیولوژیکی پیچیده و چند بعدی است. علاوه بر این، هدف هر علم تاریخی، همان طوری که همه کسانی که پدیدههای تاریخی را، از کیهان شناسی گرفته تا باستان شناسی و تاریخ متعارف مطالعه میکنند، به خوبی میدانند، این است که بتوانند گذشته را توضیح دهند - چگونه جهان به این شکل به وجود آمده است. در فلسفه علم، این را پسبینی (postdiction) [در مقابل پیشبینی] نامیدهاند. همیشه بهتر است مواردی را که انتظارش را نداشتیم پیش بینی کنیم، اما ارائه توضیحات اصولی برای هر چیزی به همان اندازه خوب است*. مهمتر از همه، نظریه فرگشت، اغلب، چیزهایی را در دنیای واقعی پیشبینی میکند، که ما انتظارش را نداشتیم. بسیاری از کارهای آزمونی در نظریه تغذیه مطلوب (به پرسش ۱۲ نگاه کنید) دقیقاً همین کار را انجام میدهد: پیشبینی میکند که جانوران در صورت بهینه سازی برازش خود چگونه باید رفتار کنند، و آزمایش میکند که آیا آنها واقعاً این کار را انجام میدهند. به نظر میرسد که انجام میدهند.
*[ح ج: دو نکته را باید بگویم. اول آن که نظریات من در مورد فلسفه علم، با این چیزهایی که نویسنده میگوید، فرق دارد. دوم آن که در اینجا نویسنده، شاید بدون آن که به آن آگاه باشد، از استدلال “استنتاج به بهترین توضیح (Inference to the Best Explanation = IBE)” یا “abduction” استفاده میکند. در فارسی، واژه “abduction” را به ترکیب بیمسمای “استدلال رُبایشی” ترجه کردهاند!]
شاید بزرگترین مشکل همه این سوء تفاهمها این باشد که آنها روی مسائل خاصی تمرکز میکنند. آنچه آنها نادیده میگیرند این واقعیت است که همه آنها در یک شبکه پیچیده از روابط متقابل و توضیحات علّی گنجانده شدهاند که پیامدهای آن در تمام سطوح پیچیده جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، از ماهیت گونهها تا رفتارهای فرهنگی بشر، گسترش مییابد. این امر نه تنها قدرت ساختاری فوق العادهای به نظریه [فرگشت] میبخشد، بلکه اعتراض به یک جزء را بدون مجبور شدن به یافتن توضیحات متقاعد کننده برای سایر قسمتها را نیز، مشکل میکند. “مجموعهی درهم پیچیده” داروین در مجموعهای از چنین توضیحات زیبا و درهم تنیده، که همه از نظریه اصلی او نشأت گرفته است، چنان محکم در هم تنیده شده است که گزینش عناصر آن بدون از دست دادن انسجام فکری دشوار میشود.
■ در ایران میتوانید این کتاب را به زبان انگلیسی و به طور رایگان از این نشانی دانلود کنید.
طباطبایی
■ با سپاس فراوان بر زحمات شما و قدر دانی جهت معرفی و در دسترس قرار دادن این کار با ارزش. نسخه کتابتان را گرفتم و به نوبه خود آنرا به محفل کتابخوانی که میشناسم خواهم برد. موضوع تکامل (فرگشت) همیشه مورد علاقه و در لیست مطالعات من بوده. نکته جالب پیشرفتهای فوقسریع کنونی در این رشته است که میتوان گفت حتی متخصصین نیاز روزمره برای بروز رسانی خویش دارند.
درود بر شما، پیروز
■ در نوشتارهای فارسی در برابر واژه انگلیسی “evolution” واژه “تکامل” و به تازگی “فرگشت” به کار رفته است. ولی واژه “برآیش” (از ریشه برآمدن یا بالا آمدن) در برابر این واژه انگلیسی و مفهوم آن در پهنه زیستشناسی و بومشناختی درستتر است. زیرا مفهوم “تکامل” یا واژه همسان نوینتر آن “فرگشت”، درست در برابر و رویاروی پنداره evolution است. مفهوم واژههایی چون تکامل یا فرگشت، ساختار و فرایندی هدفمند و سنجیده را در خود دارد، که در آرایهها و ردههای آن، از پایین به بالا بهترشدن و فرگشتن نهفته است.
برای نمونه، هنگامی که از دیدگاه بار مفهومی واژه “تکامل یا فرگشت” به ردهبندی جانداران نگاه کنیم، به یک ساختار پلکانی یا حلزونی میرسیم که انسان (پیچیدهترین، برترین و فرگشتهترین جاندار) در بالاترین پله (یا در پایان پیچش حلزون) آن جای دارد. ولی نگرش انگاره evolution درست واژگونه چنین برداشتی است. در این پنداره چندی و چگونگی هستی و دیگرگونیها و گوناگونیهای آن پدیدهای خودرو، بیراهبر و بیراهبرد بوده، هدف ویژهای را پیگیری نکرده، فرایندی سراسر ناخواسته و پیشامدی است. سرانجام و پایان دیگرگونیهای این فرایند، تنها پیامد سازگار شدن هستی جانداران با شرایط هماره دگرگون شونده طبیعی و ماندگار کردن ریشههای آنها (ژنها) است.
از دیدگاه این انگاره، برآیش یا evolution روند بیهدف و پایانناپذیر دگرگونیهای ساختاری جانداران از آغاز هستی تا کنون بر روی زمین بوده، تا هنگامی که زندگی بر روی زمین هست کششها، کنشها، واکنشها و برهمکنشهای آن نیز کارگر خواهند افتاد. بر این پایه برآیش برآیند برهمکنشی نیروهای بیرونی و درونی یک زینده است.
به باور “داروین”، فرایند برآیش از نزدیک به سه و نیم میلیارد سال پیش، با نخستین شراره زندگانی بر روی زمین و با یک تک یاخته آغاز و اندک اندک در رهگذر زمان، همچون یک فواره، بیهیچ هدف ویژه و از پیش برگزیده شده، تنها و تنها در فرایند سازگاری، شاخهها، خوشهها و ردهها و آرایههای گوناگون از آن برآمدهاند. به باور “انگاره برآیش” همه جانداران از سادهترین تکیاخته تا پیچیدهترین آنها از یک ریشه بوده، نیازهای بنیادین همسان و همگون دارند. به زبان دیگر، زندگی و هستی جانداران همچون چشمهای همگون است، که شاخهها و رشتههای آن در همه سو روان شده، در هر جا (در هر زیست بوم) برای سازگاری و بنا به داشتهها و نیازهای آن زیست بوم ریخت، ترکیب و رخ ویژهای بخود گرفته است.
فرایند “برآیش” روندی چندان کُند است که انسانها را یارای دیدن آن نیست. چرا که، دگرگونیهای برآیشی، یا همان دگرگونیهای ژنتیکی، در یک بازه زمانی سدها و گاه هزارها سال پدید آمده، خود را نشان میدهند. هرجا که زیست بوم جانداری دیگرگون شده است (دگرگونیها در فرامون و فراخه، همچون دست خوردن و دستکاری زمین، یا دیگرگونی در آب و هوا و یا در گونش و اندازه مواد خوراکی و مانند اینها) تنها جاندارانی ماندگار شدهاند، که تاب و توان سازگارساختن خود با زیستگاه نوین را داشتند؛ و دیگران به ناگزیر، از گستره هستی آنجا بدر و ناپدید شدهاند یا سراسر نمود دیگری یافتهاند. این فرایند در سه و نیم میلیارد سال گذشته، به پیدایش گیاهان و جانوران گوناگونی امروزین و همروزگار ما انجامیده، و همچنان دنباله دارد.
در این پنداره هیچ جاندار و زیندهای برتر و بالاتر از دیگری نیست. بر این پایه، چه بسا یک جاندار در سازگاری با یک زیست بوم نوین ناگزیر باشد که از “پیچیدهتر” به “سادهتر” در آمده، هتا بخشی از ژنهای خود را از دست دهد. به این ترتیب واژه “برآیش” بار مفهومی بسیار بهتری از انگاره evolution را در خود جای داده است. در جایی هم از واژه “برآمش” به جای واژه تکامل سود جستهاند. همچنین، باز هم از دیدگاه زیستشناسی و بومشناسی در این زمینه واژه درست فارسی در برابر Survival هم زیست پایی و در برابر form هم واژه نمود است، که فرمی از یک ریخت است.
امین
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
رسانههای آلمانی، از بازداشت یکی از کارمندان ارشد ماکسیمیلیان کرا، عضو پارلمان اروپا از حزب راستگرای “AfD” (آلترناتیو برای آلمان)، به اتهام جاسوسی برای چین خبر میدهند. بر اساس گزارشها، بازداشت این فرد، شامگاه دوشنبه ۲۲ آوریل (۳ اردیبهشت) در شهر درسدن صورت گرفته است.
به گزارش روزنامه آلمانی دیتسایت، دادستان کل فدرال آلمان دستور بازداشت این فرد را به ظن جاسوسی برای چین صادر کرده است. فرد متهم که “ژیان جی” نام دارد، ۴۳ ساله و اهل چین است اما تابعیت آلمانی دارد. او متهم است که در یک پرونده بسیار جدی، از سال ۲۰۱۹ به عنوان مامور یک سرویس مخفی خارجی عمل کرده است.
تحقیقات روزنامه آلمانی دیتسایت نشان میدهد که ژیان جی پس از تحصیل در آلمان به عنوان یک تاجر فعال بوده است. این روزنامه میافزاید، هنگامی که ماکسیمیلیان کرا در سال ۲۰۱۹ وارد پارلمان اروپا شد، جی را به عنوان دستیار به تیم خود در بروکسل آورد.
ژیان جی کمی بعد، این سیاستمدار حزب آلترناتیو برای آلمان را در سفر به چین همراهی کرد. به گزارش دیتسایت، گفته میشود او از آن زمان “برای مقامات پکن کار کرده است.” بازرسان نهادهای امنیتی آلمان، جی را به “جاسوسی از مخالفان تبعیدی چین در آلمان” متهم میکنند.
بر اساس گزارش رسانههای آلمانی او در سمتهای مختلف در گروههای مخالف چینی فعال بوده و “اطلاعات مربوط به مخالفان چینی را جمعآوری میکرده است.”
بر اساس گزارش رسانههای آلمانی، ژیان جی در مدت فعالیت خود از یک سو به عنوان حامی سرسخت شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین ظاهر شده و برای نمونه از الحاق تایوان به چین صحبت میکرده است، اما از سوی دیگر در چندین گروه چینی تبعیدی که آشکارا منتقد دولت چین هستند فعال بوده است.
تحقیقات نهادهای امنیتی آلمان همچنین نشان داده است که او تلاش کرده است فعالان ناشناس جنبش موسوم به “کاغذ سفید” را که تنها با در دست داشتن کاغذ خالی و سفید علیه حکومت کمونیستی چین اعتراض میکنند، شناسایی کند. همچنین گفته میشود که او در یکی از گروهها، حتی به عنوان دبیرکل فعالیت کرده و به این ترتیب به اطلاعات حساس داخلی این انجمن دسترسی داشته است. این گزارشها همچنین میافزایند که او این اطلاعات را به رابط اطلاعاتی چینی خود منتقل میکرده است.
بر اساس اعلام دادستان کل فدرال آلمان، متهم در ژانویه ۲۰۲۴، “بارها اطلاعات مربوط به مذاکرات و تصمیمات پارلمان اروپا را به رابط اطلاعاتی خود انتقال داده است.”
همزمان وزارت امور خارجه چین، انتشار گزارشهای مربوط به جاسوسی پکن در آلمان را رد کرد و اعلام کرد که هدف از این “جنجال رسانهای”، “بیاعتبار کردن چین” است.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین در یک نشست مطبوعاتی همچنین مدعی شد که “چین، همواره به اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها پایبند بوده” و امیدوار است که طرف آلمانی، “ذهنیت جنگ سردی خود را کنار بگذارد.”
دویچه وله فارسی
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
عضو هیات رئیسه شورای ملی زعفران گفت: با وضعیت کنونی بازار زعفران هیچ منافعی به کشاورز نمیرسد، زیرا افرادی که زعفران را به این شکل از کشاورزان و با ثمن بخس خریداری میکنند درواقع نه کشاورز، نه فروشنده، نه صادرکننده این کالا و نه حتی خراسانی هستند اینان برخی افراد گمنام هستند که با پول سیاه، بادآورده و کثیف زعفران را در انبارهای خود جمعآوری کرده و اکنون عوامل این افراد آرامآرام این محصولات را با قیمتهای نجومی وارد بازار میکنند و اینگونه القا میکند که زعفران در بازار دچار کمبود و کسادی شده است.
به گزارش ایلنا، علی حسینی درباره وضعیت قیمت و تقاضای زعفران در کشور اظهار داشت: متاسفانه وضعیت بازار زعفران به نحوی است که سود آن به جیب کشاورز نمیرود، کشاورز ۶ ماه پیش زعفران را به قیمت بسیار ارزان یعنی هر کیلو ۳۰ میلیون تومان به کسانی که با پولهای بادآورده تجارت میکنند، فروختهاند و آنها همان زعفران را با نرخ هر کیلو ۱۱۰ میلیون بفروش میرسانند.
وی افزود: با وضعیت کنونی بازار زعفران هیچ منافعی به کشاورز نمیرسد، زیرا افرادی که زعفران را به این شکل از کشاورزان و با ثمن بخس خریداری میکنند درواقع نه کشاورز، نه فروشنده، نه صادرکننده این کالا و نه حتی خراسانی هستند اینان برخی افراد گمنام هستند که با پول سیاه، بادآورده و کثیف زعفران را در انبارهای خود جمعآوری کرده و اکنون عوامل این افراد آرامآرام این محصولات را با قیمتهای نجومی وارد بازار میکنند و اینگونه القا میکند که زعفران در بازار دچار کمبود و کسادی شده است.
پارسال ۲۰۰ تن زعفران در بازار داشتیم
عضو هیات رئیسه شورای ملی زعفران تصیح کرد: ماجرای کمبود زعفران مربوط به امسال نیست چندین سال است هر زمان که با تنش گرمایی و سرمایی مواجه هستیم گاها با کاهش تولید هم مواجه میشویم بنابراین اینکه زعفران نداریم درست نیست. ما در سال گذشته بیش از ۲۰۰ تن زعفران در بازار داشتیم و به همین میزان هم از سالهای گذشته در انبارها باقی مانده بود.
محتکران بازار زعفران را اداره میکنند
وی ادامه داد: اکنون دلالان این محصول به گرانی دامن میزنند و مشخص نیست نقطه پایان آن کجاست چون هر روز هم به نرخ آن اضافه میکنند؛ این به نفع آینده زعفران ما نیست، هیچ نهادی هم نظارت نمیکند که محتکرینی که چندین تن زعفران را در انبارهای خود دارند و بازار را اداره میکند چرا اینگونه عمل میکنند.
سیگنال به رقبا
نائب رئیس انجمن زعفرانکاران خراسان جنوبی درباره روند تقاضای زعفران در کشور بیان داشت: تقاضا در بازار داخل روند کاهشی طی میکند اما در آن سوی مرز اوضاع بد نیست، البته باید در نظر داشت ما تنها تولیدکننده زعفران در دنیا نیستیم این وضعیتی که اکنون در داخل ایجاد شده سیگنالی برای رقبای منطقهای و کشورهایی است که قابلیت افزایش تولید زعفران را دارند و وارد میدان میشوند و این قطعا به ضرر کشاورزی ما خواهد بود.
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
روزنامه آرمان امروز
تغییرات اقتصادی دهه ۹۰ نشان میدهد ماهیت طبقات اجتماعی دستخوش تغییر شده است و طبقه متوسط که طبقهای پویا و جریانساز بوده، ریزش عمیقی پیدا کرده و روز به روز در حال کوچکتر شدن است.
مسعود نیلی، اقتصاددان در نشست «سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» با موضوع «افول طبقه متوسط» نشست که دی ماه ۱۴۰۲ از سوی مرکز تحلیل داده شریف برگزار شد در ارایهای با موضوع «شواهدی از ویژگیها و تحولات گروههای درآمدی در ایران» به اتفاقات رفاهی در جامعه از نیمه دهه ۷۰ به بعد پرداخته است.
این اقتصاددان، معتقد است: مبتنی بر دادهها، در دهه ۹۰، هم مقدار مطلق درآمد کاهش قابل توجهی پیدا کرده و هم شاخصهای توزیع درآمد افت داشته است. نیلی در این نشست، جزییات دادههای رفاهی از نیمه دهه ۷۰ تاکنون را تشریح کرد و گفت: تحولات طبقه متوسط در اقتصاد ایران نشان میدهد در دهه ۹۰ اتفاقات مهمی به لحاظ رفاهی در جامعه رخ داده است که هم مقدار مطلق درآمدی کاهش قابل توجهی پیدا کرده و هم شاخصهای توزیع درآمد افت داشته است و اینکه توزیع درآمد به سمت نامطلوب شدن در حرکت است.
این اقتصاددان با اشاره به جزییات این تحولات ادامه داد: قشر کمدرآمد، متوسط و پر درآمد در این سالها تحت تاثیر شرایط اقتصادی قرار گرفتهاند، اما اینکه چرا قشر متوسط مهم است باید گفت این قشر به لحاظ تعداد از نظر اقتصادی مورد توجه هستند و از منظر اجتماعی نیز افرادی که در حوزه جامعهشناسی فعال هستند به این طبقه توجه خاصی دارند. طبقه متوسط از منظر علوم سیاسی هم مهم است چرا که تغییرات این قشر از جامعه پیامدهایی به دنبال دارد که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
۹۳ درصد خانوارها یارانه می گیرند
بر اساس دادههای پایگاه اطلاعات رفاهی ایرانیان در فروردین ماه سال گذشته، ۹۳ درصد خانوارهای ایرانی، یارانهبگیر بودند که از این میزان، ۳۵ درصد فقیر، ۵۷ درصد جزو طبقه متوسط و ۸ درصد از طبقه برخوردار و ثروتمند محسوب میشدند. اگرچه درصد اعداد فقیر در قیاس با طبقه متوسط و برخوردار عددی قابل مکث است و از شکاف طبقاتی در کشور حکایت میکند که نیازمند پژوهش جداگانهای است اما در این مجال سخن از فروریزش طبقه متوسط است.
طبقه متوسط، یک طبقه اجتماعی است و شامل افراد بسیاری در مشاغل مختلف میشود که نسبت بیشتری از کل جمعیت شاغل را تشکیل میدهد و زندگی این طبقه بیشتر مشابه به طبقه بالاست. طبق آمارهای یاد شده، کشور تا سالهای اخیر از یک تعادل نسبی و نسبتا مطلوب بهرهمند بوده است زیرا طبقه متوسط بیشترین درصد جمعیتی را به خود اختصاص داده بود، اما در حال حاضر با فشارهای اقتصادی و تورم ۷۰ درصدی طبقه متوسط با سرعت و شیب تندی به سمت فقیر شدن پیش میرود.
از دست رفتن طبقه متوسط که اکثریت کشور را تشکیل میدهند، زنگ خطر بزرگی برای یک کشور محسوب میشود که متاسفانه جامعه ما با چنین معضلی مواجه شده است. طبقه متوسط در واقع توازن قدرت اقتصادی و اجتماعی در جامعه را رقم میزند، وقتی این طبقه از بین میرود، خلائی در نبود آن ایجاد میشود که منجر به ضربات اجتماعی و فرهنگی شده و باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد.
پیدایش مشاغل کاذب، کاهش سطح عمومی سلامت، کاهش انگیزه برای تحصیل، افزایش جرم و بزهکاری، کاهش اعتماد به حکومت و از دست رفتن حمایت مردم از حکومت که به عنوان بزرگترین سرمایه داخلی کشور محسوب میشود و از پیامدهای زیانبار سقوط طبقه متوسط است.
نقش مستقیم طبقه متوسط در توسعه اقتصادی
نیلی همچنین در این نشست تصریح کرده: افرادی که نیروی کار به شمار میروند معمولا بخش کم درآمد جامعه را تشکیل میدهند و بخش دیگری از جامعه که با سرمایهشان زندگی میکنند و از پسانداز منابع مالی خود در جهت توسعه اقتصادی حرکت میکنند بخش پردرآمد را تشکیل میدهند و در این میان یک گروهی نیز جای میگیرند که عمدتا بر اساس تخصص و سرمایه انسانیشان فعالیت میکنند و درآمدی هم کسب میکنند که طبقه متوسط را تشکیل میدهند که برای رشد اقتصادی هر سه این گروهها باید در کنار هم قرار بگیرند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: هر چه جوامع به سمت توسعه بیشتری حرکت کند نقش طبقه متوسط هم پررنگتر میشود چرا که عامل پیش برنده تکنولوژی است و بخش قابل توجه تکنولوژی هم مربوط به حوزههای کارآفرینی و حوزههایی است که به تخصص وابسته است.
نیلی تصریح کرد: بنابراین از منظر عرضه در اقتصاد هر چه زمان میگذرد قشر متوسط مهمتر میشود و از منظر تقاضا هم انباشت این تقاضا بر قشر متوسط مهم است، چرا که تقاضای قشر کمدرآمد ناچیز است و تقاضای پر درآمدها هم معمولا معطوف به سلایق خاصی است و جایی که صرفه مقیاس در اقتصاد از سمت تقاضا میتواند برطرف شود عمدتا در توده وسیع قشر متوسط است که هر چه بزرگتر میشود ثبات بیشتری هم در تقاضا ایجاد میکند که بعد سرمایهگذاریهای مبتنی بر تقاضا شکل میگیرد و توسعه مییابد.
معضلات اجتماعی همیشه در نتیجه مشکلات اقتصادی افزایش پیدا میکنند و باید به این واقعیت تلخ اذعان کنیم که این روزها در نتیجه از بین رفتن طبقه متوسط جامعه، معضلات اجتماعی در جامعه ما پررنگتر از همیشه شده است! مقابله با فقر و افزایش رفاه اقتصادی و اجتماعی از مهمترین اهداف دولت پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعریف شد که امروز با بررسی وضعیت شاخصهای ضریب جینی و تورم متوجه میشویم که این اهداف کمرنگ و کمرنگتر شده و به نتایج مطلوبی ختم نشده است!
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|
وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه بررسی عملکرد ۱۹۸ کشور در زمینه رعایت حقوق اساسی شهروندان خود در سال ۲۰۲۳، کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی را سرشار از نقض آزادیهای اساسی شهروندان این کشور دانست.
وزارت خارجه آمریکا در گزارش مشروح خود هفت فصل را ذیل حقوق اساسی مردم ایران بررسی کرده؛ میزان حفظ کرامت انسانی، حدود رعایت آزادیهای مدنی، آزادی مشارکت مردم در امور سیاسی، وجود فساد و نبود شفافیت در عملکرد حکومت در ارگانهای متعدد، موضع سرسختانه حکومت مقابل درخواست جامعه بینالمللی و نهادهای جهانی برای انجام تحقیقات درباره موارد نقض حقوق بشر، تبعیض و بدرفتاری حکومت با مردم در جامعه و حقوق پایمال شده کارگران ایران.
هر یک از این هفت فصل نیز خود دارای زیرمجموعههای مشروحی است.
بر پایه این گزارش که روز دوشنبه سوم اردیبهشت ماه منتشرشد، شرایط حقوق بشر در ایران طی سال گذشته رو به وخامت نهاد و از جمله زنان همچنان با موارد متعدد تبعیض، از جمله حجاب اجباری روبرو بودند.
این گزارش با اشاره به اعدام ۷۹۸ شهروند ایرانی در سالی که گذشت تاکید میکند که روند اعدامها در ایران افزایشی ۳۷ درصدی را نسبت به سال ۲۰۲۲ نشان میدهد.
گزارش یادشده همچنین با اشاره به وضعیت آزادی مذهبی در ایران، به موارد متعدد نقض حقوق بهاییان در کشور اشاره میکند.
در بخش کرامت انسانی، این گزارش به مواردی چون اعدامهای بدون دادرسی عادلانه، اعدام کودک مجرمها و موارد متعدد قتل در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی اشاره کرده است.
این گزارش با اشاره به دادگاههای موسوم به انقلاب در ایران تاکید میکند که بسیاری از متهمان در این دادگاهها بدون دسترسی به وکیل محاکمه میشوند و در بسیاری موارد تنها به اعترافاتی رسیدگی میکنند که اغلب از طریق شکنجه و یا اجبار بدست آمده است.
گزارش یادشده به اعدام ناعادلانه سه معترض به نامهای صالح میرهاشمی، مجید کاظمی و سعید یعقوبی اشاره میکند که اردیبهشت ۱۴۰۲ به اتهام قتل سه نیروی امنیتی در أصفهان بازداشت و پس از اخذ اعترافات اجباری تحت شکنجه به اعدام محکوم شدند.
وزارت خارجه آمریکا همچنین تاکید میکند که درصد بالایی از اعدامها در جمهوری اسلامی متعلق به اقلیتهای قومی بودهاست.
بنابر گزارش سازمان عبدالرحمن برومند، ۲۸ درصد از کل اعدامها در سال گذشته متعلق به اقلیتها بودهاست که در این میان ۱۷۲ مورد از اعدامها از قوم بلوچ بوده است.
این گزارش همچنین به موارد متعدد بازداشتها از سوی ماموران لباس شخصی اشاره میکند که وکلا، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر را بدون ارائه اطلاعات و خودسرانه، بازداشت میکنند.
وزارت خارجه آمریکا در بخش دیگری از این گزارش به مجازاتها و شکنجههای ظالمانه در زندانهای ایران اشاره کرده و روشهای رایج شکنجه همچون تهدید به اعدام ، تجاوز جنسی، تهدید به تجاوز، معاینات اجباری واژن و مقعد، بلع اجباری مواد شیمیایی و شوک به اندامهای تناسی را برمیشمارد.
این گزارش همچنین چندین زندان در ایران همچون اوین، رجایی شهر، قرچک ورامین، وکیل آباد، زندان زهدان و اصفهان را به موارد متعدد اعمال شکنجه متهم کرده و تاکید میکند که شرایط زندانها در ایران به دلیل ازدحام بیش از حد، خودداری از مراقبتهای پزشکی کافی و آزار فیزیکی، تهدیدکننده جان زندانیان است.
سازمانهای حقوق بشری موارد متعدد بازداشتهای خودسرانه و طولانیمدت افراد دوتابعیتی را ثبت کردهاند که اتهامات آنها انگیزههای سیاسی دارد. این مسئله در گزارش وزارت خارجه آمریکا نیز بازتاب یافته است.
این گزارش همچنین با اشاره به بازداشتها و سرکوبهای فراسرزمینی حکومت ایران، به مواردی چون انتقامگیری از افراد در خارج از ایران، آدمربایی، بازگشت اجباری، تهدید و اعمال خشونت علیه روزنامهنگاران و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی میپردازد.
در سرفصل مربوط به احترام به آزادیهای مدنی، وزارت خارجه ایالات متحده با اشاره به وضعیت آزادی بیان در ایران، به موارد متعدد نقض این آزادی و محدودسازی دسترسی ایرانیان به اینترنت آزاد میپردازد.
بنابر این گزارش، مقامات جمهوری اسلامی به شهروندان ایرانی اجازه نمیدهند که علناً از نظام حکومتی، رهبری یا مذهب رسمی کشور انتقاد کنند و نیروهای امنیتی و قوه قضائیه افرادی را که این محدودیتها را نقض کنند، مجازات میکنند.
سپیده قلیان، فعال مدنی و کارگری در ماه مارس ۲۰۲۲ پس از گذراندن بیش از چهار سال حبس آزاد شد، اما چهار ساعت بعد پس از آزادی و با سردادن شعارهای ضد حکومتی دوباره بازداشت شد. پس از آن، او در اردیبهشت ماه به اتهام توهین به رهبری به دو سال زندان محکوم شد. دادگاه همچنین او را از استفاده از گوشی هوشمند، اقامت در تهران یا استان های همجوار و عضویت در یک گروه سیاسی یا اجتماعی به مدت دو سال محروم کرد.
این گزارش در ادامه به موارد متعدد سانسور، محدودسازی اینترنت و فیلترینگ گسترده اینترنت در ایران اشاره میکند.
وزارت خارجه ایالات متحده بخشی از گزارش خود را به موضوع فساد در دستگاههای مختلف جمهوری اسلامی اختصاص داده و به موارد متعدد فساد در سپاه پاسداران و دستگاههای دولتی اشاره کرده و میگوید بنیادهای وقفی یک سوم از اقتصاد ایران را شامل میشوند که روحانیون و نظامیان را از مالیات معاف کردهاست .
گزارش یاد شده تاکید میکند که دولت ایران، فعالیتهای سازمانهای غیردولتی محلی یا بینالمللی را که در مورد نقض حقوق بشر نظارت میکنند، محدود کرده و با آنها همکاری نمیکند. دولت جمهوری اسلامی درخواست های مکرر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در أمور ایران برای بازدید از این کشور را رد کردهاست.
همچنین فعالان حقوق بشر در ایران به طور مستمر در معرض بازجویی، بازداشت و یا تهدید هستند.
این گزارش در سرفصل تبعیض در قوانین جمهوری اسلامی به موارد متعدد تبعیض علیه زنان اشاره کرده و به موضوع حجاب اجباری وتهدیدهای مکرر زنان در سیستم جمهوری اسلامی پرداخته و تاکید میکند که اجرای قوانین حجاب اجباری در ایران، زنان را در معرض پرداخت جریمه، تحمل حبس، مجازات بدنی مانند شلاق و تهدیدهای متعدد قرار میدهد.
همچنین طبق دادههای بانک جهانی، دولت تلاشهای سیستماتیکی برای محدود کردن دسترسی زنان به کار صورت داده و مشارکت آنها در بازار کار به کمتر از ۱۴ درصد رسیدهاست.
این گزارش در بخشی به موضوع یهودیستیزی در نظام حکومتی ایران اشاره کرده و میگوید علیرغم اینکه یهودیان در مجلس نماینده دارند با این وجود اعضای جامعه یهودی در معرض محدودیتها و تبعیضهای دولتی قرار گرفتهاند. مقامات دولتی، از جمله رهبری، رئیس جمهور، و سایر مقامات ارشد، به طور معمول درگیر لفاظیهای یهودیستیزانه و انکار و تحریف هولوکاست بودند.
گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا درباره وضعیت حقوق بشر در ایران در بخشی به حقوق جامعه الجیبیتی درایران و موارد متعدد نقض حقوق این اقلیت میپردازد و تصریح میکند که اعضای این جامعه اگر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شوند با موارد متعدد خشونت و تحقیر جسمی و لفظی روبرو میشوند.
این گزارش همچنین به نقض حقوق کارگران در ایران، ناتوانی شهروندان در تغییر مسالمت آمیز شرایط از طریق انتخابات و محدودیتهای جدی برای مشارکت سیاسی اشاره کردهاست.
رادیو فردا
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 27 April 2024
|