iran-emrooz.net | Sun, 02.12.2007, 9:55
مصاحبه با فیلسوف فرانسوی برنارد هنری لویی
پاکستان کانون اسلامگرایی
برگردان: علیمحمد طباطبایی
 |
فیلسوف فرانسوی جهان را دستهبندی میکند: جهادیسم آسیا را به تصرف در آورده است، جنگ عراق اشتباه بوده است، سیاست سارکوزی با ایالات متحده عاقلانه است و آیان هیرسی علی باید شهروند افتخاری فرانسه شود.
دی ولت: شما پاکستان را خیلی خوب میشناسید، به ویژه از زمان کتاب خود «چه کسی دانیل پیرل را به قتل رساند؟». این اغتشاشها و ناآرامیهای امروز پاکستان را چکونه ارزیابی میکنید؟
هنری لویی: بالاخره معلوم شد که در رابطه با تحلیل بدبینانهای که آن زمان در مورد پاکستان داشتم، یعنی این که پاکستان مجهز به سلاح اتمی در واقع یک بمب ساعتی است حق با من بود. فعلاً بمب سیاسی منفجر شده است. این بحران دارای سه مولفه است: نیروهای جهادی در مراکز مرزی با افغانستان و حتی در نقاط داخلی فعالتر و قویتر میشوند، آنها موفق شدهاند که نه تا اندازهای، بلکه به میزان بسیار زیادی به درون سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان یعنی ISI نفوذ کنند ـ همانگونه که در کتاب خود نیز قبلاً شرح داده بودم ـ و مشرف نمیتواند با کمک شیوههای دیگری مگر روشهای مستبدانه واکنش موثر به آنها نشان دهد. من از آن بیم دارم که یک انفجار بسیار عظیم قریب الوقوع باشد.
در غرب دشمنان دیکتاتوری بر روی شرکت وسیعتر جامعه مدنی پاکستان و از جمله حزب بی نظیر بوتو برای خاتمه یافتن این بحران حساب میکنند. هرچند که اینها نمیتوانند آن نتیجهی مورد نظر را به بارآورند. مطابق با یک نظر سنجی ۸۴ درصد پاکستانیها مخالف ایالات متحده آمریکا هستند (فقط ۱۶ درصد آمریکا را قدرت مثبتی میدانند) و اسامه بن لادن هنوز هم مانند گذشته بسیار محبوب است.
چنانچه یک چنین نظر سنجی در اتحاد شوروی انجام شده بود به نتیجهی مشابهی میرسیدیم. ارزشهایی مانند مدارا، دموکراسی و گشودگی در برابر غرب را فقط در تعداد اندکی از افراد شجاع میتوانستیم ببینیم. در پاکستان برعکس فقط تعداد اندکی از انسانها چنین نیستند. یقیناً پاکستان مانند افغانستان نیست، جایی که فرماندههای نظامی بر نخبگان ضعیف حاکم هستند. در پاکستان یک قشر کارآمد و تحصیل کرده و کاملاً مترقی متشکل از وکلا، روزنامهنگاران و حتی بخشهایی از ارتش وجود دارد. شاید اینها امروز از حمایت اکثریت مردم برخوردار نباشند، اما به عنوان یک اقلیت فعال به اندازهی کافی نفوذ دارند تا برای مثال قانونی بر ضد قتلهای ناموسی را به تصویب برسانند و حتی تحت حکومتی مانند مشرف. پاکستان نیازمند برداشتن چنین قدمی بود. در پاکستان یک طبقه متوسط که تاثیر مهارکننده و ملایم کنندهای از خود در جامعه بر جای میگذارد وجود دارد که بوتو مظهر آنها است و نیروی بسیار مهم برای پیشرفت به حساب میآید. از این جهت باید شهامت فردی بی نظیر بوتو را تحسین کنیم، کسی که در برابر نیروهای استبداد و جهادیها ایستاده است. البته شهامت همیشه یک مورد غیر منتظره بوده است. اما این شجاعت او به تنهایی نیست، بوتو احساس میکند که وضعیت در حال تغییر است. لیکن آیا این تغییرات به اندازه کافی سریع خواهد بود؟ من در این مورد چندان مطمئن نیستم.
ولت: شما خاطر نشان کردهاید که جهادیها قویتر شدهاند. بیشتر کسانی که حملههای تروریستی از لندن تا آلمان را برنامهریزی و طراحی کردند در پاکستان تعلیم دیده بودند.
هنری لویی: نتیجهگیری در کتاب من در بارهی دانیل پیرل این گونه بود که که ما هنگامی که وارد به جنگ با عراق شدیم احتمالاً مجنون شده بودیم. خطر اسلامی پاکستان بود. پایگاه اصلی القاعده نه در تورابورا بود و نه حتی در نواحی قبیلههای پاکستان، بلکه در کراچی و اسلام آباد قرار داشت، یعنی در نزدیکی بیواسطهی سلاحهای هستهای و مقر اصلی ISI قرار داشت. القاعده به قول معروف یک ماهی چریک در آب شهرهای پاکستان است. برای مثال خالد شیخ محمد که یکی از مغزهای اصلی القاعده بود و حملههای ۱۱ سپتامبر را طراحی کرده و خود ادعا کرده بود که دانیل پیرل را با دستان خودش به قتل رسانده (هرچند من در این مورد مطمئن نیستم) در راول پندی دستگیر شد، یعنی فقط به فاصله ۲ مایل از مقر اصلی ارتش. مشرف هم البته همهی اینها را میداند. او این گروهها را تحمل میکند تا تعادل پیچیدهای که قدرت را برای او مطمئن میسازد حفظ کند. اگر بخواهد با خشونت تمام مانند آنچه بر علیه مدافعین حقوق مدنی انجام میدهد جلو برود دچار مشکلات بزرگ خواهد شد. بنابراین برای پاکستان فقط این امید وجود دارد که حضور بوتو تعادل قدرت را چنان جابجا کند که مشرف و ارتش یا سقوط کنند و یا مجبور بشوند که در مسیر بوتو حرکت کنند و مصالحه موقت با القاعده و متحدین آنها در ISI را کنار گذارند. به همین دلیل وضعیت اضطراری فعلی یک نشانهی بسیار بد است و معنایش این خواهد بود که مشرف به طور کامل از بوتو جدا شده است.
ولت: آیا میتوان پاکستان را جبههی «جنگ بر علیه ترور» دانست؟
هنری لویی: بله. از نظر من کاملاً روشن است که کانون بنیادگرایی اسلامی از جهان عرب به جهان آسیایی تغیر جا داده است. وی اس نایپل در کتابش «سفری اسلامی» نشان میدهد که آتش شور و حرارت تازه مسلمان شدهها در خارج از جهان عربی زبانه میکشد. شما فقط باید با چشمان اسامه بن لاردن به روی نقشه نگاه کنید تا تشخیص دهید که کشمیر به مرکز جهان اسلامی نزدیکتر است تا فلسطین. برای بیشتر جهادیها کشمیر فلسطین واقعی است. از این جهت جنگ عراق نه فقط ابلهانه که یک جنایت اخلاقی هم بود، زیرا نگاه و نیروها را از معضل اصلی منحرف ساخت. پس از ۱۱ سپتامبر عدم تمرکز بر روی پاکستان و به جای آن باز کردن حساب بر روی مشرف یک اشتباه استراتژیک بزرگ بود. این اشتباه در رویارویی با بنیادگرایی اسلامی با دو اشتباه دیگر متناسب بود: اول حمایت بدون قید و شرط از مقاومت افغانها در برابر شوروی در دهه ۸۰ که در آن میان هستههای بنیادگرای موجود در القاعده (گروه حکمتیار) و نیروهای دموکرات فرمانده اتحاد شمال مسعود، تفاوت گذاشته نمیشد و دوم مدارای خطرناک آمریکا با وهابیسم عربستان سعودی در معامله با نفت.
ولت: آیا ایالات متحده آمریکا پی به اشتباه خود برده است؟
هنری لویی: هنگامی که کوندالیزا رایس برای دیدار رسمی به پاریس آمده بود من به اتفاق دو نفر از دوستان در سفارت آمریکا جلسهای با او داشتم. او دوست داشتنی، باهوش و در مقایسه با دیگر وزرای امورخارجهای که من تا به حال دیدهام صریحتر بود و رک و پوست کنده سوالهای ما در هر موردی را پاسخ میداد، حتی در بارهی جنگ عراق. و سپس من از او پرسیدم آیا اتحاد با مشرف بالاخره روزی به عنوان یک اشتباه بزرگ به اثبات نخواهد رسید؟ و او به ناگهان با سکوت معنا داری پاسخ ما را داد.
ولت: آیا شما با روابط جدید میان آمریکا و فرانسه به ویژه در مورد مسئله ایران موافق هستید؟
هنری لویی: صد در صد. من به سارکوزی رای ندادم و در باره مسائل شخصی دوستم برنارد کوشنر نگرانم، کسی که «خانواده»، یعنی سوسیالیستها را به نفع سارکوزی ترک کرد و به این ترتیب یک مخاطره بزرگ را پذیرا شد. اما من یک فرقهگرا نیستم. آنها در تجدید روابط با آمریکا و همچنین در رویارویی با ایران کارهای بینظیری انجام میدهند. سخنرانی که سارکوزی در کنگره آمریکا انجام داد بسیار عالی بود. درست برعکس سخنرانی «مرشد» او Henri Guaino در داکار، هنگامی که او در بارهی انسان آفریقایی سخن میگفت، انسانی که از نظر او در وضعیتی نیست که بتواند خودش به تنهایی خود را از شرایط طبیعی که گرفتارآن شده است نجات دهد. او ذهنیتی ضد آمریکایی دارد و ملیتگرا است و گرایش به نژادپرستی دارد و از آن گذشته چندان فرد باهوشی هم نیست. حدس میزنم که سارکوزی به آهستگی در خواهد یافت که او به عنوان یک رئیس جمهور نباید با چنین اشخاصی روابط نزدیک داشته باشد.
ولت: آیا به عقیده شما سارکوزی و کوشنر به این نتیجه رسیدهاند که ایران به نفع ساختن بمب اتمی به تصمیمی استراتژیک رسیده است، با صرف نظر از آنچه IAEA میگوید؟
هنری لویی: بله، احمدینژاد و باند او به یک تصمیم استراتژیک رسیدهاند. سارکوزی و کوشنر عمل درستی انجام میدهند که هیچ امکانی را در این مناقشه منتفی نمیدانند. البته نباید این گونه تعبیر شود که آنها به مذاکره خاتمه دادهاند. کاملاً برعکس، درست هنگامی که انسان آماده است تا تمامی راههای ممکن را طی کند، میتوان امید به آن داشت که مذاکرات به موفقیت برسند. در چنین شرایطی قویترین ابزار فشار در اختیار است و فرانسه امروز در چنین جایگاهی ایستاده است.
ولت: شما و بعضی از روشنفکران برجسته دیگر فرانسوی پیشنهاد کردهاید که آیان هیرسی علی به عنوان شهروند افتخاری فرانسه نامیده شود.
هنری لویی: فرانسه مهد اندیشه روشنگری است و ما باید از این میراث خود به درستی حراست کنیم. آیان هیرسی علی مظهری است از آزادی جهانشمول خرد و برای آن جان خود را به خطر انداخته است. ما باید اصل حق محافظت را در مورد او در ورای مرزهای خود به اجرا درآوریم. امیدوارم که سارکوزی موافقت کند او به عنوان شهروند افتخاری فرانسه انتخاب شود. به این ترتیب در تمامی اتحادیه اروپا حق محافظت از او معتبر خواهد بود. بالاخره او یک شهروند اروپایی است! بعضی از ما ـ مثلا فیلیپ وال سردبیر نشریه فرانسوی Charlie Hebdo که تنها نشریهای بود که جرئت کرده و آن کاریکاتورهای مشهور دانمارکی را منتشر کرد ـ برای انجام آن بسیار مصمم هستند. ما باید از هیرسی علی دفاع کنیم، همانگونه که ما در جنگ سرد از ساخاروف یا سولژنیتسین حمایت کردیم. جنگی برابر در سرزمینی دیگر.
ولت: آیا با این عقیده موافقید که در «جنگ بر علیه ترور» دو جبهه وجود دارد؟ پاکستان و آیان هیرسی علی؟
هنری لویی: از جهت خاصی بله. پاکستان مقر اصلی القاعده است. هیرسی علی به عنوان فرد برای خودش نوعی جبهه است. او در خطر دائمی از دست دادن جانش زندگی میکند، زیرا از ایدههای تمدن لیبرال حمایت کرده است.
http://www.welt.de/welt_print/article1387258/Pakistan_ist_das_Epizentrum_des_Islamismus.html