جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
دیوید پیلینگ / فایننشال تایمز
بیل گیتس، میلیاردر و نیکوکار مشهور، نزاع خود با ایلان ماسک را شدت بخشید و او را متهم کرد که با قطع «گمراهکننده» کمکهای توسعهای ایالات متحده، باعث «کشتن فقیرترین کودکان جهان» شده است.
گیتس که در حال اعلام طرحی برای تسریع روند امور خیریهاش در طی ۲۰ سال آینده و تعطیلی کامل «بنیاد گیتس» تا سال ۲۰۴۵ است، در یک مصاحبه گفت که رئیس تسلا از روی «نادانی» چنین اقدام کرده است.
در ماه فوریه، ادارهای موسوم به «وزارت بهرهوری دولت» (Doge) به رهبری ماسک، عملاً «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده» (USAID) را که مسیر اصلی ارائه کمکهای آمریکا به کشورهای دیگر است، تعطیل کرد و گفت: «زمان مرگ آن فرا رسیده است.»
بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، که خود زمانی ثروتمندترین مرد جهان بود، گفت که این قطع ناگهانی کمکها باعث شده است مواد غذایی و داروهای نجاتبخش در انبارها فاسد شوند و میتواند باعث بازگشت بیماریهایی مانند سرخک، اچآیوی و فلج اطفال شود.
او به فایننشال تایمز گفت: «تصویرِ ثروتمندترین مرد جهان که فقیرترین کودکان دنیا را میکشد، تصویر خوشایندی نیست.»
گیتس گفت که ماسک کمکهزینهای را که به بیمارستانی در استان گازا در موزامبیک داده میشد و از انتقال اچآیوی از مادر به کودک جلوگیری میکرد، قطع کرده است؛ آن هم به این تصور نادرست که آمریکا در غزه (واقع در خاورمیانه) به حماس کاندوم میرسانده است. او افزود: «خیلی دوست دارم او به آنجا برود و با کودکانی ملاقات کند که اکنون به اچآیوی مبتلا شدهاند، چون او بودجه را قطع کرد.»
گیتس ۶۹ ساله، روز پنجشنبه اعلام کرد که قصد دارد تقریباً تمام ثروتش را طی ۲۰ سال آینده صرف امور خیریه کند؛ در این مدت، او برآورد میکند که بنیادش بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در زمینه بهداشت جهانی، توسعه و آموزش هزینه خواهد کرد. این در حالی است که این مبلغ در ۲۵ سال گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است. بنیاد گیتس قرار است در سال ۲۰۴۵ تعطیل شود، یعنی دههها زودتر از آنچه پیشتر برنامهریزی شده بود.
گیتس گفت دلیل این تسریع در صرف هزینهها، ایجاد بیشترین تأثیر ممکن است، از جمله دستیابی به راهحلهای قطعی مانند ریشهکنی فلج اطفال و درمان اچآیوی.
او گفت: «این برنامه به ما شفافیت میدهد. چون در طول ۲۰ سال آینده بودجهمان را بهتدریج مصرف میکنیم، پول بسیار بیشتری در اختیار خواهیم داشت، در مقایسه با حالتی که بخواهیم این بنیاد را بهطور دائمی حفظ کنیم.»
بنیاد گیتس همچنان بخش عمدهای از بودجهاش — که قرار است به حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال افزایش یابد — را صرف بهداشت جهانی خواهد کرد، و واکسنها، سلامت مادران و کودکان همچنان از اولویتهای آن خواهند بود. اما گیتس گفت که خیریههای خصوصی نمیتوانند جای خالی بودجه قطعشده USAID را پر کنند، بودجهای که سال گذشته ۴۴ میلیارد دلار بود.
گیتس قصد دارد کمتر از یک درصد از ثروتش را برای فرزندانش باقی بگذارد. او گفت که از مالیات ارث سنگین برای جلوگیری از «ثروت موروثی دودمانی» و همچنین از «نظام مالیاتی بسیار تصاعدیتر» حمایت میکند.
منتقدان گیتس، او را به استفاده از وضعیت خیریه بنیادش به عنوان سپر مالیاتی و سوءاستفاده از میلیاردها دلار خود برای اعمال نفوذ بیمورد در اولویتهای بهداشت جهانی متهم کردهاند.
گیتس در نامهای که در آن تصمیم خود را شرح داده، نوشت: «مردم وقتی من بمیرم، حرفهای زیادی دربارهام خواهند زد، اما مصمم هستم که جملهی “او ثروتمند مُرد” یکی از آنها نباشد. مشکلات فوری زیادی برای حل شدن وجود دارد.»
گیتس و ماسک پیش از این بر سر امور خیریه با هم اختلاف نظر داشتهاند. در سال ۲۰۱۲، ماسک «پیمان بخشش» (Giving Pledge) را که توسط بیل و ملیندا گیتس و وارن بافت، سرمایهگذار، راهاندازی شده بود، امضا کرد که از طریق آن دهها میلیاردر قول دادند دستکم نیمی از ثروت خود را ببخشند. اما به گفته والتر ایزاکسون، زندگینامهنویس ماسک، ماسک بعداً به گیتس گفت که امور خیریه عمدتاً «مزخرف» هستند و راهحلهای تجاری برای مشکلاتی مانند تغییرات اقلیمی، از جمله خودروهای الکتریکی تسلا، مؤثرترند.
گیتس به فایننشال تایمز گفت که ماسک — که آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) را «یک سازمان جنایتکار» خوانده — هیچ درکی از عملکرد این آژانس یا نحوه فعالیت آن ندارد. ماسک در ماه فوریه پذیرفت که استان گازا در موزامبیک را با نوار غزه فلسطین اشتباه گرفته است و گفت: «برخی از حرفهایی که میزنم نادرست خواهند بود.»
گیتس در نقد خود به دونالد ترامپ، با خویشتنداری بیشتری برخورد کرده و گفته است که ممکن است ترامپ از تأثیر واقعی این کاهش بودجهها آگاه نبوده باشد و این احتمال را مطرح کرد که برخی از این تصمیمها قابل بازگشت باشند. بنیاد گیتس یکی از نهادهای متعددی است که نگراناند رئیسجمهور آمریکا از طریق فرمان اجرایی، وضعیت معاف از مالیات آنها را لغو کند.
گیتس از انتخاب رابرت اف کندی جونیور بهعنوان وزیر بهداشت دولت ترامپ انتقاد کرد و گفت که کندی «به واکسنها حمله کرده و بهطور مشخص، نقش من را هدف قرار داده است... با انبوهی از اطلاعات نادرست.»
اما تندترین انتقاداتش را متوجه ماسک کرد. او گفت که تصمیمات ماسک تهدیدی برای تضعیف ۲۵ سال تلاش بنیاد گیتس است. گیتس پیشتر به آیزاکسون گفته بود که ماسک باید بیشتر نگران زندگی روی زمین باشد تا یافتن راهحلهایی در سیارات دیگر. گیتس گفته بود: «او درباره مریخ زیادهروی کرده است.»
ماسک و سازمان Doge به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
پشا ماجد / رویترز / ۸ مه ۲۰۲۵
در آستانه سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به ریاض در هفته آینده، دو منبع مطلع به خبرگزاری رویترز گفتند که ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل را به عنوان شرط پیشرفت در مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی مطرح نمیکند.
کنار گذاشتن این شرط میتواند یک امتیاز بزرگ از سوی واشنگتن محسوب شود. در دوران جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا، مذاکرات هستهای بخشی از یک توافق گستردهتر آمریکا-عربستان بود که به عادیسازی روابط با اسرائیل و همچنین هدف ریاض برای دستیابی به یک پیمان دفاعی با واشنگتن گره خورده بود.
عربستان سعودی بارها اعلام کرده که بدون تشکیل یک دولت فلسطینی، اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت. این موضع، تلاشهای دولت بایدن برای گسترش «توافقهای ابراهیم» که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ امضا شده بود را با مشکل مواجه کرد.
بر اساس این توافقها، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش روابط خود با اسرائیل را عادی کردند. پیشرفتها در راستای به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان به دلیل خشم کشورهای عربی از جنگ غزه متوقف شده است. مذاکرات هستهای نیز به دلیل نگرانیهای واشنگتن درباره گسترش سلاحهای هستهای با مشکل مواجه شده بود.
در نشانهای از یک رویکرد جدید، کریس رایت، وزیر انرژی آمریکا، در سفر خود به عربستان در آوریل اعلام کرد که دو کشور در مسیر دستیابی به یک توافق هستهای غیرنظامی قرار دارند.
جیمز هیوئیت، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، در پاسخ به درخواست رویترز برای اظهار نظر گفت: «وقتی چیزی برای اعلام داشته باشیم، رئیسجمهور آن را اعلام خواهد کرد. هر گزارش دیگری در این زمینه صرفاً حدسوگمان است.»
دفتر رسانهای دولت عربستان سعودی بلافاصله به درخواست رویترز برای اظهار نظر پاسخ نداد.
یکی از منابع گفت که حتی بدون شرط عادیسازی روابط با اسرائیل و با وجود جداسازی این موضوع از پیمان دفاعی گستردهتر، هنوز توافق نهایی در دسترس نیست.
یکی از نقاط اختلاف، بخش ۱۲۳ قانون انرژی اتمی آمریکاست که همکاری با کشورهای دیگر در توسعه تواناییهای هستهای غیرنظامی را مجاز میکند، اما معیارهایی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله محدودیت در غنیسازی اورانیوم، تعیین میکند.
عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان، گفته است که این کشور به دنبال غنیسازی اورانیوم و فروش محصولات آن است.
یکی از منابع گفت که عربستان هنوز تمایلی به امضای توافق موسوم به «۱۲۳» ندارد، چرا که این توافق غنیسازی یا پردازش پلوتونیوم تولیدشده در رآکتورها را ممنوع میکند – دو مسیری که میتوانند به ساخت سلاح هستهای منجر شوند.
وزیر انرژی آمریکا پیشتر به رویترز گفته بود که توافق ۱۲۳ پیشنیاز هرگونه توافقی است.
با این حال، رایت گفته است که راههای مختلفی برای ساختاردهی به یک توافق به منظور تحقق اهداف هر دو کشور وجود دارد.
همان منبع گفت که یکی از راهحلهای مورد بحث، یک توافق «جعبه سیاه» است که در آن فقط پرسنل آمریکایی به تأسیسات غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان دسترسی خواهند داشت.
فروش نفت بیشتر
ریاض به دنبال ساخت نیروگاههای هستهای است تا اقتصاد خود را از وابستگی به نفت دور کند. انرژی هستهای همچنین میتواند به این کشور کمک کند تا بشکههای بیشتری از نفت خام را برای صادرات آزاد کند.
پیش از این، طرفداران کنترل تسلیحات نسبت به برنامه هستهای عربستان ابراز نگرانی کردهاند، چرا که محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم واقعی این کشور، گفته است که در صورت دستیابی رقیب منطقهای آن، ایران، به سلاح هستهای، عربستان نیز به سرعت به دنبال توسعه چنین سلاحهایی خواهد رفت.
آمریکا و ایران در حال حاضر در مورد برنامه هستهای تهران در حال مذاکره هستند. واشنگتن و متحدان غربی آن معتقدند که این برنامه با هدف تولید سلاح هستهای پیش میرود، در حالی که ایران اصرار دارد که این برنامه صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
جی دی ونس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه مذاکرات با ایران را “تاکنون، بسیار خوب” توصیف کرد و گفت که توافقی حاصل خواهد شد که ایران را دوباره به اقتصاد جهانی بازگرداند و در عین حال از دستیابی آن به سلاح هستهای جلوگیری کند.
منابع به رویترز گفتهاند که عربستان و آمریکا قرار است در جریان سفر ترامپ در هفته آینده درباره چندین توافق اقتصادی بزرگ بحث کنند. آمریکا آماده است یک بسته تسلیحاتی به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به عربستان پیشنهاد دهد.
ترامپ گفته است که ریاض باید بسته سرمایهگذاری برنامهریزیشده در آمریکا را از ۶۰۰ میلیارد دلار به یک تریلیون دلار افزایش دهد.
این سفر، دومین سفر خارجی ترامپ پس از بازگشت به قدرت در ژانویه است. او پیش از این برای شرکت در مراسم تشییع پاپ به رم سفر کرده بود. در دوره اول ریاستجمهوری او، یک سفر پرزرقوبرق به عربستان اولین مقصد خارجی او بود.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود روابط نزدیکی با کشورهای خلیج فارس از جمله عربستان سعودی برقرار کرد.
عربستان پس از خروج ترامپ از قدرت، دو میلیارد دلار در شرکتی که توسط جرد کوشنر، داماد و دستیار سابق ترامپ، تأسیس شده بود، سرمایهگذاری کرد و برنامههایی برای ساخت دو برج ترامپ در جده و ریاض وجود دارد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
«رابرت پرووست»، کاردینال آمریکایی به عنوان پاپ جدید انتخاب شد. او «پاپ لئو چهاردهم» نامیده خواهد شد. کاردینال «پروتودئاکون دومینیک مامبرتی» انتخاب پاپ جدید را در بالکن کلیسای سنت پیتر واتیکان با کلمات “هابموس پاپام” اعلام کرد. پاپ لئو چهاردهم اولین آمریکایی است که به این مقام رسیده است.
کاردینالها این مرد ۶۹ ساله را به عنوان جانشین پاپ فرانسیس، رهبر جدید کلیسای کاتولیک، انتخاب کردند. فرانسیس در روز دوشنبه عید پاک، در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او از مارس ۲۰۱۳ رهبری کلیسای کاتولیک را بر عهده داشت.
بعداز ظهر پنجشنبه ۸ مه ۲۰۲۵، دود سفید از دودکش کلیسای سیستین واتیکان بلند شد. این بدان معنا بود که ۱۳۳ کاردینال واجد شرایط رأی دادن توانستند با اکثریت لازم دو سوم آرا، بر سر انتخاب پاپ جدید به توافق برسند.
دهها هزار نفر در میدان سنت پیتر واتیکان جمع شده بودند و منتظر علامت دود بودند. همچنان که دود سفید از دودکش کلیسای سیستین بلند شد، جمعیت با کف زدن و هورا کشیدن واکنش نشان دادند. مردم همزمان با به صدا درآمدن ناقوسها که تنها چند ثانیه پس از بلند شدن دود سفید آغاز شد، فریاد «زنده باد پدر» و «سلام پدر» سر دادند.
پاپ جدید جانشین پاپ فرانسیس میشود که روز دوشنبه عید پاک در سن ۸۸ سالگی پس از هفتهها بیماری درگذشت. این گردهمایی محرمانه با ۱۳۳ رأیدهنده واجد شرایط، بزرگترین گردهمایی در کلیسای کاتولیک تا به امروز بود. در واقع، حداکثر ۱۲۰ کاردینال واجد شرایط برنامهریزی شدهاند، اما پاپ فرانسیس که در دوشنبه عید پاک درگذشت، تنها چند ماه قبل از مرگش کاردینالهای جدید زیادی را منصوب کرده بود.
طبق رویه رایج در واتیکان، پاپ جدید اندکی پس از انتخابات، در ایوان مرکزی کلیسای سنت پیتر به عموم معرفی میشود. این کار با عبارت «Habemus Papam» انجام میشود که در لاتین به معنای «ما یک پاپ داریم» است. سپس کاردینال نام و نام خانوادگی برنده را به لاتین میخواند و نامی را که برای مقام خود انتخاب کرده است، اعلام میکند. پاپ جدید ۲۶۷ مین پاپ کلیسای کاتولیک است که حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون پیرو در سراسر جهان دارد.
جشن و سرور در میدان سنت پیتر
دهها هزار نفر با تشویق و هلهله در میدان سنت پیتر از پاپ جدید استقبال کردند. روز چهارشنبه، ۱۳۳ کاردینال برای شرکت در نشست محرمانه به کلیسای سیستین در واتیکان رفتند. پاپ جدید به طور سنتی با رأیگیری مخفی و دور از دید عموم انتخاب میشود.
برای مدت طولانی، انتخاب رهبران کلیسا از ایالات متحده آمریکا غیرقابل تصور تلقی میشدند. برای جلوگیری از درگیریهای سیاسی، رئیس بزرگترین جامعه مذهبی جهان نباید در واقع از یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان باشد.
«رابرت پرووست» که اکنون «پاپ لئو چهاردهم» نامیده میشود، متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۵ در شیکاگو، از سوی نمایندگان مترقی و محافظهکار کلیسا و همچنین کارمندانش، فردی دیپلماتیک، عملگرا و ارزشمند تلقی میشود. او احتمالاً مسیر سلف خود را به سوی کلیسایی با مشارکت بیشتر پیروان کاتولیک ادامه خواهد داد.
این کشیش ۶۹ ساله در دوران سلف خود، فرانسیس، ریاست دفتر اسقفهای واتیکان، که اساساً بخش منابع انسانی کلیسای جهانی کاتولیک محسوب میشود، را بر عهده داشت. در این سمت، او طی دو سال گذشته مسئول انتصاب اسقفها در سراسر جهان بوده است. این امر رابرت پرووست را به یکی از شناختهشدهترین چهرههای مجمع کاردینالها تبدیل کرد، مجمعی که اعضای آن در سراسر جهان پراکندهاند و پیش از این نشست محرمانه به سختی یکدیگر را میشناختند.
از طریق پرو به رم
در سال ۱۹۷۷، پرووُست به فرقه آگوستینی پیوست و برای تحصیل در رشته حقوق به رم فرستاده شد. سپس فرقه او را به عنوان مبلغ مذهبی به پرو فرستاد. تا اوایل دهه ۲۰۰۰، او بین سمتهای مختلف در ایالات متحده و پرو در حال جابجایی بود و عمدتاً در آموزش مردان جوان مذهبی نقش داشت.
در سال ۲۰۰۲، فرقه آگوستینی او را به عنوان رهبر جهانی خود انتخاب کرد. پرووست برای دو دوره به رم رفت. این آمریکایی از زمان بازگشتش به رم در اوایل سال ۲۰۲۳، در دفتر عمومی فرقه خود در نزدیکی واتیکان زندگی میکند. پیش از این، او ریاست اسقفنشین چیکلایو در پرو و معاون دوم رئیس کنفرانس اسقفهای پرو را بر عهده داشت.
در این کشور آمریکای جنوبی، او با پاپ فرانسیس ملاقات کرد که در نهایت او را به عنوان رئیس مقام اسقفی به واتیکان آورد و به مقام کاردینالی رساند. در همان زمان، پرووست رئیس کمیسیون پاپی آمریکای لاتین نیز بود. اکنون لئو چهاردهم نه تنها باید یک نظم جهانی سازمانیافته، بلکه کل کلیسای کاتولیک را با ۱.۴ میلیارد عضو آن رهبری کند.
پاپ لئو در نخشتین سخنرانی خود خطاب به جمعیت گفت: «درود بر همه شما. برادران و خواهران عزیز، این اولین درود مسیح رستاخیز است. من میخواهم سلام به شما و خانواده همه شما، هر کجا که هستید، تقدیم کنم. درود بر شما باد.»
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
مترجم: جمشید خونجوش
مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانیها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین سالگرد این رخداد در سال ۱۹۸۵، رئیس جمهور وقت آلمان، ریچارد فون وایتسکر که پدر دیپلماتش ارنست فون وایتسکر از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۳ دبیر کل (Staatssekretär) وزارت امور خارجه آلمان بود و به رغم نظر منفی درباره نازیها، عملا در نسلکشی یهودیان اروپا سهیم بود، در سخنرانی خود این روز را «روز رهایی» مردم آلمان نامید.
نوشته زیر از نشریه «دی ولت» به یک بررسی اجمالی درباره تحول در نحوه مواجهه با این روز در آلمان پرداخته است. نویسنده نشان میدهد که چگونگی تفسیر از پدیدههایی مشابه این رخداد و نتیجه گرفته شده، به فاکتورهای متفاوتی از جمله نسلهای درگیر، صفبندیهای سیاسی و اجتماعی درون کشور، اوضاع ژئوپلیتیک مستقر در دنیا و آگاهی هرچه بیشتر به ابعاد متفاوت پدیده و پیوندهای درونی آن مربوط است و با تغییر چنین فاکتورهایی، نتیجهگیری نیز خواه ناخواه تحول مییابد. به سخن دیگر، یک داوری تاریخی برای همیشه وجود ندارد و متناسب با دادههای بیشتر، تغییرات نسلی و تحول زمانه، داوریها میتوانند تغییر کنند. چیزی که در مورد تاریخ گذشته ما ایرانیان نیز صادق است.
هشتم ماه مه ۱۹۴۵ در گذر زمان
ده سال پیش از سخنرانی مشهور ریچارد فون وایتسکر در سال ۱۹۸۵، رئیسجمهور آلمان والتر شیل و صدراعظم هلموت اشمیت پایان جنگ را بهعنوان «رهایی» مردم آلمان (غربی) توصیف کرده بودند. نحوه برخورد با این تاریخ در طول زمان بارها دستخوش تغییر شده است.
تواضع، ویژگی ذاتی مقام ریاستجمهوری در آلمان فدرال است؛ بهویژه در قبال پیشینیان خود: هیچ رئیسجمهوری در جمهوری فدرال آلمان یکی از اسلاف خود را بهصراحت مورد انتقاد قرار نمیدهد یا شدیداً با او مخالفت نمیورزد. اما این خویشتنداری خردمندانه و لازم از منظر سیاست دولتی، چیزی را در این واقعیت تغییر نمیدهد که قضاوتهای ارزشی میتوانند در گذر دههها دگرگون شوند. نمونه بسیار برجسته از این موضوع، نحوهی مواجهه با هشتم ماه مه، روز نمادین پایان جنگ در اروپا در سال ۱۹۴۵، است.
تئودور هویس، رئیسجمهور لیبرال و یکی از بنیانگذاران جمهوری فدرال آلمان، این تاریخ را در آخرین مناظره شورای پارلمانی، درست چهار سال پس از ۸ مه ۱۹۴۵، «تراژیک ترین و سوال برانگیزترین پارادوکس تاریخ برای هر یک از ما» نامید و توضیح داد: «زیرا ما رهایی یافته و در عین حال نابود شده بودیم.»
وقتی او این سخنان را بر زبان آورد، تقریباً یک نفر از هر شش شهروند جمهوری فدرال نوپا، کموبیش مدتی در ورماخت (ارتش آلمان نازی) خدمت کرده بود. حدود نه میلیون از مردان آلمان غربی بخشی از ماشین جنگی هیتلر بودند و بستگانشان تقریباً بدون استثنا سالهای جنگ، بمبارانها و نبردهای داخل خاک آلمان بهویژه در بهار ۱۹۴۵ را تجربه کرده بودند. احتمالاً بیشتر آلمانیهایی که از آن دوران جان سالم به در برده بودند، بهطور ذهنی خود را قربانی میدانستند. انتخاب واژگان هویس هم دقیقاً به این احساس اشاره داشت: «رهایی یافته و نابود شده».
هرچند روسای جمهوری پس از او، هاینریش لوبکه (که در دوران جنگ بهعنوان مدیر ساختوساز پروژههای مهم جنگی فعالیت میکرد) و گوستاو هاینهمان (که بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بهعنوان مشاور حقوقی یک کارخانه فولاد در شهر اسن مشغول بود)، گهگاهی در مورد پایان جنگ جهانی دوم اظهارنظر میکردند، اما هرگز مستقیماً در روز هشتم مه یا حتی نزدیک به آن تاریخ، سخنی به میان نیاوردند.
برای نخستینبار در تاریخ هشتم مه ۱۹۷۰، یعنی دقیقاً در بیستوپنجمین سالگرد، بیانیهای رسمی از سوی دولت فدرال درباره تسلیم آلمان منتشر شد. با این حال، این بیانیه به شکلی کاملاً غیررسمی و بی تجمل، بهعنوان بند بیستم از یک نشست عادی پارلمانی مطرح شد. ویلی برانت، صدراعظم وقت، که در سال ۱۹۳۳ ناچار به ترک آلمان شده و تنها در سال ۱۹۴۵ بازگشته بود، آشکارا تلاش میکرد از عباراتی استفاده کند که بتوانند اجماع سیاسی ایجاد کنند.
در مورد اهمیت کلی هشتم مه، ویلی برانت گفت: «آنچه در آن روزها، بیست و پنج سال پیش، برای آلمانیهای بیشماری بهعنوان رنجی شخصی و ملی احساس میشد، برای دیگر ملتها رهایی از سلطه بیگانه، ترور و ترس بود.» اما اینکه آلمانیها نیز آزاد شده باشند، از زبان او جاری نشد – چرا که بیش از نیمی از شهروندان آلمان فدرال، حکومت نازی و جنگ را بهعنوان بزرگسال یا نوجوان تجربه کرده بودند.
پس از برانت، نماینده ۵۰ ساله حزب دموکرات مسیحی (CDU) در بوندستاگ، به نام ریچارد فون وایتسکر از سوی اپوزیسیون سخن گفت – او از اولین تا آخرین روز جنگ در ورماخت خدمت کرده بود. او تأکید کرد که هشتم مه «برای ما یک روز جشن نیست». از یک سو، «گمراهیها و جنایات شریرانه ناسیونال سوسیالیسم، که خودمان نتوانسته بودیم بر آنها غلبه کنیم»، پایان یافته بود؛ در این گفته، نوعی «رهایی» نهفته بود. اما از سوی دیگر، وایتسکر با نگاهی به آلمان شرقی (DDR) افزود: «اما یک سلطه اجباریِ جدید در سرزمین آلمان راه یافت.»
پنج سال بعد، والتر شل که در آن زمان رئیسجمهور وقت آلمان بود، تصمیم گرفت نشانهای نمادین بگذارد. او که در سال ۱۹۱۹ متولد شده بود و حدود سهچهارم سال از وایتسکر بزرگتر بود، به عنوان یک لیبرال، شخصاً برای یک مراسم بزرگداشت دعوتنامه فرستاد. با این حال، نه در بوندستاگ و نه در خود روز هشتم مه ۱۹۷۵ – بلکه دو روز پیش از آن در کلیسای دانشگاه بن و در حضور جمعیتی نسبتاً کوچک سخنرانی کرد. با وجود آنکه شل سخنرانی ماهری بود، سخنرانیاش تأثیر چشمگیری در حافظه جمعی جامعه باقی نگذاشت.
با این حال، وقتی دوباره این سخنان خوانده میشود، برخی جملات جلب توجه میکنند: والتر شل گفته بود «مسلماً، در ۸ مه ۱۹۴۵ رژیم ناسیونال سوسیالیستی برای همیشه فروپاشید. ما از یوغی وحشتناک رهایی یافتیم – از جنگ، قتل، بردگی و بربریت». اینجا مفهوم «رهایی» مطرح شده بود. اما رئیسجمهور بلافاصله اضافه کرده بود: «اما ما فراموش نمیکنیم که این رهایی از بیرون آمد، اینکه ما آلمانیها قادر نبودیم خودمان این یوغ را از دوش بیفکنیم.» در این دیدگاه، شل کاملاً با وایتسکر همنظر بود.
فاصله او با هلموت اشمیت نیز چندان زیاد نبود. صدراعظم آلمان که چند ماهی از شل و وایتسکر مسنتر بود، اما همچون آنان در جنگ جهانی یک افسر ردهپایین محسوب میشد، در آغاز نشست کابینه در ۷ مه ۱۹۷۵ و در حضور مطبوعات، بیانیهای نسبتاً کوتاه صادر کرد. او صراحتاً، و به شکلی عجیب غیرشخصی، گفت: «هشتم مه ۱۹۴۵ ما را از حاکمیت خشونتبار ناسیونال سوسیالیستی رهایی بخشید.» به همین دلیل، سیامین سالگرد آن، «فرصتی برای بازنگری انتقادی از خود» است. و همزمان، این فرصتی بود برای سوگواری برای کشتهشدگان «در اردوگاههای کار اجباری، در میدانهای نبرد و در روستاها و شهرهای بمباران شده». اشمیت ادامه داد: اکثریت بزرگی از آلمانیهای کنونی پس از سال ۱۹۳۳ به دنیا آمدهاند: «آنها به هیچ وجه نمیتوانند گناهی بر دوش داشته باشند.» مانند سخنرانی شل در روز پیش، این سخنان اشمیت نیز به سرعت به فراموشی سپرده شدند.
همین اتفاق برای جملهای افتاد که هلموت کوهل، جانشین اشمیت، در ۲۱ آوریل ۱۹۸۵ به مناسبت چهلمین سالگرد آزادی اردوگاه کار اجباری برگن-بلزن بیان کرد: «سقوط دیکتاتوری نازیها در ۸ مه ۱۹۴۵ برای آلمانیها روز رهایی شد. اما همانطور که به سرعت مشخص شد، این روز برای همه نویدبخش آزادی تازهای نبود.» (مترجم:منظور مردم آلمان شرقی است) این یک بیان واقعگرایانه بود که در اصل انتقادی بر آن وارد نبود.
با این حال، در این میان فضای ذهنی جامعه تغییر کرده بود. تاریخ (و تاریخ معاصر) به موضوعی برای رویاروییهای اساسی سیاسی میان چپهای به ظاهر پیشرو و محافظهکاران به ظاهر واپسگرا تبدیل شده بود. در این فضای قطبی شده، تاریخ نگارانی برجسته مانند آندریاس هیلگروبر و ارنست نولته مفهوم «رهایی» برای پایان جنگ را رد کردند.
به مناسبت بازدید رئیسجمهور آمریکا، رونالد ریگان، از قبرستان سربازان در بیتبورگ در ۵ مه ۱۹۸۵، نویسنده گونتر گراس بهویژه با انتقادهای خود جنجال زیادی به پا کرد. او با صدایی بلند انتقاد کرد که در این مراسم به سربازان اساس نیز احترام گذاشته میشود. اما او فراموش کرد به مخاطبان خود بگوید که خود او نیز در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ به Waffen-SS (اساسهای مسلح) تعلق داشت. این موضوع در سال ۲۰۰۶ فاش شد.
در این جو پرتنش، رئیسجمهور وقت ریچارد فون وایتسکر سخنرانی معروف خود را ایراد کرد. هسته مرکزی آن چنین بود: «۸ مه روز آزادی بود. این روز همه ما را از سیستم انسان ستیزانه حکومت نازی آزاد کرد.» این همان چیزی بود که قبلاً توسط والتر شل، هلموت اشمیت و هلموت کوهل گفته شده بود. اما این بار این جمله تاثیر زیادی گذاشت.
در تلاش برای تمایز از گفتمان غالب چپ، نمایندگان محافظهکار از حزب CDU و CSU از ریچارد فون وایتسکر فاصله گرفتند، از جمله چهرههایی چون آلفرد درگر و فرانتس یوزف اشتراوس. ۴۰ سال پس از پایان جنگ، این موضوع حساسیتی پیدا کرد که مشابه دوران پس از جنگ بود، زمانی که تئودور هویس همزمان از «نجات» و «ویرانی» صحبت کرده بود.
از آنجاییکه نسلی که در جنگ شرکت کرده بود از زندگی عمومی کنار رفته بود یا در آستانه آن قرار داشت، این انتقادات بیاثر شدند. سخنرانی وایتسکر به معیاری برای برخورد جدی با گذشته تبدیل شد – اگرچه همانطور که تاریخ نگار دانشگاه ورتزبورگ، پیتر هورِس، به درستی اشاره میکند، این سخنرانی «عمدتا بسیار مبهم، از نظر منطقی نادرست، دعوت کننده و عاطفی» و «با استعارههای معوج» ایراد شده بود. با این حال، همین سخنرانی بود که اندیشه دیدن ۸ مه به عنوان روز رهایی را تثبیت کرد. این امر به ویژه پس از فروپاشی دیکتاتوری حزب واحد سوسیالیستی آلمان (SED) در سالهای ۱۹۸۹/۹۰ و پایان یافتن تفسیر این تاریخ به عنوان یک روز تعطیل «ضد فاشیستی»، تقویت شد.
در شصتمین سالگرد پایان جنگ در سال ۲۰۰۵، رئیسجمهور وقت هورست کوهلر توانست قطببندی های موجود را کنار بگذارد و موضوع یادبود را برای آینده باز کند: «ما دوازده سال دیکتاتوری نازی و بدبختیهایی که آلمانیها به جهان تحمیل کردند را فراموش نخواهیم کرد، بلکه برعکس: به لطف فاصله زمانی، بسیاری از جزئیات را واضحتر مشاهده میکنیم و بسیاری از پیوندهای درونی بیعدالتی آن دوران را بهتر درک میکنیم.»
با این حال، این تحول جنبهای منفی نیز داشت: رنجهای آلمانیها در جنگ جهانی دوم، چه برای سربازان و چه برای غیرنظامیان، به تدریج از یاد رفت. این مسأله را هم تئودور هویس، هم والتر شل، هم هلموت اشمید و هم ویلی برانت در سخنرانیهای خود به گونهای متفاوت ذکر کرده بودند. سونکه نیتزل، تاریخنگار نظامی از شهر پوتسدام، میگوید: «اگر ما خواهان یک برخورد صادقانه هستیم، باید شیوههایی پیدا کنیم که به طوری مسئولانه به یاد آلمانیهایی نیز که در جنگ بمباران یا در هنگام فرار و آوارگی جان باختند، بپردازیم. به ویژه باید به یاد آوریم، آنهایی که به عنوان سربازان ورماخت جان باختند – این هم بخشی از تاریخ ماست.»
بدین ترتیب، پایان جنگ در سال ۱۹۴۵، با وجود آنکه تفسیر آن بهعنوان «رهایی» پس از چندین نسل بهطور گسترده پذیرفته شده، اما همچنان یک چالش باقی میماند. پیتر هورِس این دوگانگی را به خوبی توصیف میکند، وقتی میگوید: «هشتم مه نشانگر رهایی نهایی از ناسیونال سوسیالیسم است که از بیرون آمد. اما این روز را تنها زمانی میتوان به شکلی کلی نگرانه و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای تاریخی جشن گرفت که به مانند گرهارد شرودر، تینو کروپالا، اگون کرنتس و کلاوس ارنست (*) در هشتم مه ۲۰۲۳ در سفارت روسیه، چشم بر تبعیدها، تجاوزها، قتلها و حکومتهای استبدادی پس از آن جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی و آلمان شرقی ببندیم، و علاوه بر آن از جنگ تهاجمی جاری روسیه علیه اوکراین نیز صرفنظر کنیم.»
————————————
توضیحات:
سون فلیکس کلرهوف(نویسنده مقاله)، سردبیر ارشد بخش تاریخ روزنامه “دیولت” است. او هنوز ۸ مه ۱۹۸۵ و گفتوگویی را که در آن روز با پدرش درباره سخنرانی ریچارد فون وایتسکر داشت، بهخاطر دارد. بخشهایی از این خاطرات از تلویزیون پخش شد.
* گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان، تینو کروپالا یکی از دو رئیس کنونی حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD)، اگون کرنتس آخرین دبیرکل حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی و کلاوس ارنست یکی از رهبران سابق حزب چپ آلمان که همراه با جمعی از این حزب انشعاب کرد و سازمان چپ ناسیونالیست-پوپولیستی «اتحادیه سارا واگن کنشت» را تأسیس کرد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جروزالم پست/ ۷ مه ۲۰۲۵
پس از بیش از چهار دهه استبداد، حمایت از تروریسم و توسعهطلبی انقلابی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است سرانجام به پایان راه خود نزدیک شده باشد.
تنها یک سال پیش، ایران از همیشه قدرتمندتر به نظر میرسید، اما اکنون جهت باد بهشدت تغییر کرده و این رژیم زیر بار تناقضهای درونی خود و نیز برآیند نیروهای بیرونی در حال فروپاشی است.
شرایط برای چیزی که فقط میتوان آن را “طوفان بزرگ” نامید، در حال فراهم شدن است ــــ ترکیبی از ناامیدی اقتصادی، شکستهای نظامی سنگین، سرخوردگی داخلی و یک کارزار فشار حداکثری از سوی ایالات متحده. آنچه در گذشته فقط به عنوان یک آرزو از آن صحبت میشد، اکنون محتملتر از همیشه به نظر میرسد.
از زمان استقرار انقلاب در سال ۱۹۷۹، رژیم ایران قدرت خود را نه از راه ارتقاء زندگی مردم، بلکه از طریق صدور خشونت به خارج و اعمال سرکوب در داخل حفظ کرده است.
میلیاردها دلار برای ترور
تنها در یک دهه گذشته، ایران حدود ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار صرف حمایت از گروههای تروریستی و شبهنظامیان نیابتی کرده است، از جمله حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن، شبهنظامیان شیعه در عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، و همچنین برای حفظ رژیم سوریه.
بخش عمدهای از این منابع مالی مستقیماً به بهای معیشت مردم ایران تأمین شده است؛ مردمی که بارها دچار بحرانهای اقتصادی شدهاند و در عین حال شاهد بودهاند که ثروت کشورشان صرف جنگهای خارجی میشود.
این استراتژی «حلقه آتش» برای محاصره اسرائیل و تهدید منافع ایالات متحده در سراسر خاورمیانه طراحی شده بود تا ایران بتواند داعیهدار رهبری جهان اسلام شود. تنها توجیهی که ایران برای هواداران و حتی منتقدان خود داشت، این بود که در راه یک «هدف والا» هزینه و فداکاری میکند تا برتری اسلام بر سایر ادیان را تسریع کند و «دشمنان» خود (ایالات متحده و اسرائیل) را شکست دهد.
اما در ماههای اخیر، این راهبرد بهطور کامل فروپاشیده و بهوضوح شکست خورده است. طرفداران عادی رژیم با مجموعهای از پرسشهای بنیادینی مواجه هستند: آیا این همه فداکاری ارزش داشت؟ و چگونه میتوان از رژیمی حمایت کرد که اینگونه شکست خورده است؟ بدون حمایت بدنه اجتماعی، رژیم ایران قادر نخواهد بود در برابر فشارهای یادشده مقاومت کند.
چهار عامل در این وضعیت نقش ایفا میکنند: نارضایتی در میان حدود ۸۰ درصد از جمعیت داخل ایران، تضعیف روحیه هواداران اصلی آن که ۲۰ درصد دیگر را تشکیل میدهند، تأثیر اسرائیل بر ایران از نظر نظامی، و راهبرد فشار حداکثری آمریکا.
پوسیدگی داخلی
ایران از درون در حال پوسیدن است. نرخ تورم از ۴۰ درصد گذشته و پول ملی – ریال – طی دهه گذشته بیش از ۹۰ درصد از ارزش خود را از دست داده است. بانک جهانی برآورد کرده که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ بیکاری در میان جوانان از ۲۷ درصد فراتر رفته است. کالاهای اساسی مانند آب و برق محدود شدهاند و گوشت، دارو و سوخت یا یافت نمیشوند یا از توان مالی مردم خارج هستند.
این شرایط وخیم، موجهای مکرری از اعتراضات سراسری را شعلهور کرده است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ نقطه عطفی در آن بود. نسل جوان ایران – بهویژه زنان – ترس خود از خشونت رژیم را کنار گذاشتهاند.
نابودی موفقیتآمیز توانمندیهای نیابتی ایران در سوریه، غزه و لبنان توسط اسرائیل، در کنار ناتوانی ایران در جلوگیری از تلافی شدید پس از حمله موشکیاش در آوریل ۲۰۲۴، ضعف راهبردی رژیم را آشکار کرده است. میلیاردها دلار به هدر رفته و رژیم چهره واقعیاش را بهعنوان یک «ببر کاغذی» به نمایش گذاشته است.
فشار حداکثری
بازگشت دولت ترامپ و اعمال مجدد کارزار «فشار حداکثری» ایران را از نظر اقتصادی و سیاسی در تنگنا قرار داده است. گواه موفقیت این کارزار این است که ایران در حال حاضر با دشمن قسم خورده خود، ایالات متحده، برای برچیدن توانمندیهای هستهای خود در حال مذاکره است. بهعنوان نمونه، در نخستین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، صادرات نفت ایران از بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرد و رژیم حدود ۲۰۰ میلیارد دلار از درآمد خود را از دست داد.
شرایط کنونی برای سرنگونی حکومت فعلی مساعد است. وضعیت بهطور قطعی با هر مقطع دیگری در ۴۰ سال گذشته تفاوت دارد. رژیم ایران اکنون به یک نخبگان حاکم ازهمگسیخته و بیاعتبار تبدیل شده است که در برابر ملتی خسته و سرخورده قرار گرفتهاند.
نارضایتی دیگر به لیبرالها، دانشجویان یا اقلیتهای قومی محدود نیست. حتی هواداران سنتی رژیم – بهویژه در طبقات کمدرآمد و مناطق روستایی – در حال فاصله گرفتن هستند. وفاداری آنها بر پایه وعده هدف دینی و کرامت ملی شکل گرفته بود. حال که این توهم فرو ریخته، تحمل آنها نیز در برابر رنج و محرومیت از میان رفته است.
دو سال آینده میتواند تعیینکننده باشد. پایان رژیم ایران دیگر صرفاً یک رؤیا نیست؛ بلکه به واقعیتی قریبالوقوع تبدیل شده است.
—————
* دانیل ام. روزن، نویسنده یادداشت، از دوران دانشجویی، زمانی که گروه طرفدار اسرائیل «Torchpac» را در دانشگاه نیویورک بنیان گذاشت، بهعنوان یک صاحبنظر شناخته میشده است. او در حال حاضر همبنیانگذار و رئیس مشترک «Emissary» است، سازمانی که به مقابله با یهودستیزی در شبکههای اجتماعی اختصاص دارد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
نگاهی به کتابی در باره جشن های ۲۵۰۰ ساله سلطنت پهلوی
و بررسی انگیزه های این جشن دراین کتاب
بخش چهارم و پایانی
سخاوت کوروش آن گونه که در تاریخ گفته شده است او را به یک شخصیت اسطورهای در دنیای باستان تبدیل کرد. هردوت هالیكارناسوسی (Herodotus of Halicarnassus) در نوشته های تاریخی خود، که در ۴۴۰ پیش از میلاد، نود سال پس از مرگ کوروش نوشته شده، او را «پدری» خواند که «مهربان بود و برای مردم خود همه چیز فراهم میآورد».(۸۵) در روایت هردوت، کوروش آزادی مردم خود را با سرنگونی آستیاگ (Astyages)، پادشاه مادها، به دست آورد. این اثر، با این حال، بخشی از یک جستجوی فلسفی برای بررسی طبیعت انسان و ویژگیهای سلطنت است و شخصیتهای رنگارنگ و اخلاقاً مشکوکی همچون کرزوس طماع (greedy Croesus)، کمبوجیه جبار (the tyrannical Cambyses) و اپیالتیس فریبکار (deceitful Ephialtes) را در بر دارد. هردوت به ما کمک میکند تا فضایل کوروش را تا جایی که ممکن است، حتی در مورد یک پادشاه، درک کنیم، چرا که در نهایت کوروش به آرزوی خود می رسد و سرانجام در یک نبرد خونین در برابر یکی از قبایل سکاها کشته میشود. (۸۶)
سیروپدیا» (Cyropaedia) اثر فلسفی گزنفون (Xenophon) که حدود هفتاد سال بعد از تاریخهای هردوت نوشته شده، کوروش را بهعنوان پادشاه ایدهآل، مهربان، متفکر و شجاع معرفی میکند. در روایت گزنفون، کوروش نیز بهعنوان یک پدر برای مردم خود معرفی میشود: «این اولین بار نیست که من فرصت دارم تا مشاهده کنم که یک حاکم خوب از هیچ نظر با یک پدر خوب تفاوت ندارد. همانطور که یک پدر مراقب است تا نعمتها هیچگاه از فرزندانش کم نشود، کوروش نیز راههایی را که ما میتوانیم برای حفظ خوشبختیمان بکار بگیریم، توصیه میکند... از یک چیز میتوانیم مطمئن باشیم: کوروش هیچگاه ما را به هیچ خدمتی وا نمیدارد که تنها به نفع خود او باشد و نه به نفع ما. نیازهای ما همانند نیازهای اوست و دشمنان ما همانند دشمنان او هستند». (۸۷)
به هنگام سخنرانی مشهور شاه در برابر آرامگاه کوروش ناگهان گردباد کوچکی به هوا بر خاست. شاه نگاهی به آن کرد و گردباد آرم گرفت. بعضی گفتند که حتی بادها هم به تصرف شاه درآمده است و بعضی نشانه ای از کوروش بزرگ را در آن گردباد دیدند.
اگرچه از نظر تاریخی این روایت جای تردید دارد، اما این بر ما تأثیر بسیار میگذارد که در دنیای باستان چه اندازه برای کوروش احترام قائل بودهاند. اثر گزنفون همچنان منبعی تأثیرگذار در مورد کوروش و فلسفه رهبری است، و توماس جفرسون بعدها به پسرش گفت که «سیروپدیا» نخستین کتابی است که باید به یونانی بخواند. (۸۸) ایده پادشاه بهعنوان پدر در دوران پهلوی نیز، بهویژه تحت حکومت محمدرضا پهلوی پس از آغاز انقلاب سفید، جنبه مهمی از مفهومسازی سلطنت بود.
دیگر فلاسفه و نمایشنامهنویسان یونانی نیز ویژگیهای ستودنی پادشاه ایرانی را بررسی کردهاند. برای مثال، افلاطون نوشت که کوروش «آزادی کامل بیان» را اجازه میداد و در ایران او «آزادی و دوستی و ارتباط ذهنی» وجود داشت. (۸۹) به گفته دیودوروس سیکولوس (DiodorusSiculus)، کوروش «ویژگیهای استثنایی» داشت و او «بزرگترین مرد زمان خود» بود. (۹۰) در بسیاری از این آثار، کوروش بهعنوان مدل مناسبی برای ایدهآلهای دنیای متمدن یونانی معرفی میشود.
اسکندر مقدونی ظاهراً احترام زیادی برای کوروش قائل بود. وقتی مقبره کوروش در پاسارگاد را دید، از سادگی باشکوه این بنا تحت تأثیر قرار گرفت و مدتی بعد از آن بسیار ناراحت شد که مقبره ویران شده و غارتشده را پیدا کرد و دستور تعمیرات «کامل» آن را صادر نمود. (۹۱) اینکه اسکندر، بهعنوان یک یونانی تحصیلکرده، احترام زیادی برای کوروش قائل بوده کاملاً قابل درک است. با این حال، ممکن است انگیزههای عملیتری برای ادای احترام به کوروش وجود داشته باشد، که به تلاشهای او برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود بهعنوان پادشاه جدید ایران مرتبط باشد. اسکندر که از احترام مردم به کوروش آگاه بود، سعی کرد به جای نسبت دادن خود به خاندان هخامنشی از طریق خون، خود را بهعنوان جانشین روحانی این سلسله فتحشده معرفی کند. (۹۲) دو هزار و سیصد سال بعد، محمدرضا پهلوی از استراتژی مشابهی برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود استفاده میکرد.
مردم ایران، کسانی در آن جشن ها حضوری نداشتند
احترام به کوروش محدود به دنیای یونانی نبود. پس از آنکه کوروش یهودیان را از اسارت در بابل آزاد کرد، (۹۳) جایی که آنها از زمان فتح اورشلیم توسط نبوکدنضر دوم (Nebuchadnezzar II) در اواخر قرن هفتم پیش از میلاد نگهداری میشدند، اعمال کوروش از سوی تاریخنگاران یهودی ستوده شد. (۹۴) طبق گفته عزرا (Ezra)، کوروش حکمی صادر کرد که در آن برای بازسازی معبد اورشلیم فرمان داد و برای همین، اشعیا (Isaiah) او را «مسیح خداوند» میخواند. بنابراین، تصویر کوروش در قرن نوزدهم میتواند ترکیبی از سنتهای یونانی و کتاب مقدس باشد. همانطور که گزنفون از دیدگاه یونانیها برای خلق پادشاه ایدهآل خود استفاده کرد، کوروش برای ایدئولوگهای پهلوی بهعنوان کسی که به نظر میرسید ایدهآلها و در واقع ریشههای اندیشه سیاسی مدرن اروپایی را تجسم میکند، مناسب بود. این موضوع بدون شک به ارائه استوانه کوروش در قرن بیستم بهعنوان اولین منشور حقوق بشر کمک کرد.
ایده حکومت ایدهآل کوروش که بهوضوح توسط یونانیها بیان شد، در پایان قرن نوزدهم بهعنوان جنبهای مهم از ناسیونالیسم ایرانی مطرح گردید. کرمانی در مورد کوروش بزرگ مینویسد: «حکومت او بر پایه عدالت و برابری بود و به همین دلیل تاریخ او را بهعنوان «پیامبر» شناخته است. شخصیت او بهقدری برجسته بود که هیچگاه از قدرت خود سوءاستفاده نکرد و پادشاهان شکستخورده را بهعنوان متحدان سیاسی خود مورد احترام قرار داد. دوران حکومت کوروش بر اساس عدالت اجتماعی و آزادی بیان و مذهب بود». (۹۵) برای کرمانی، افراطگرایی دینی و دیکتاتوری حاکمان دو نمونه از بدترین شرور در جامعه انسانی بودند. کوروش، بهعنوان کسی که توسط کرمانی معرفی میشود، مخالف کامل این مفاسد بود و در جامعه او «عدالت» و «آزادی» حاکم بود. (۹۶) یاد حکومتی که کوروش ایجاد کرده بود، همچنین بهعنوان یک فراخوان روحانی و سیاسی عمل میکرد: «ای فرزندان این ایران آشفته: مردم دنیا از زنجیرهای جهل و بردگی رهایی یافتهاند و به سوی پیشرفت حرکت میکنند. ما ملتی خوابآلود هستیم، در حالی که دیگران بیدارند. نگاه کنید چگونه روح آزادی، عدالت و قانوناساسی در سراسر دنیا گسترش یافته است. سپس بیدار شوید و خود را متعهد کنید تا یک حکومت سیاسی نوین را تحقق بخشید، تا ایران آزاد و شرافتمند بسازید». (۹۷)
فردوسی بزرگ
نه تنها حکومت کوروش نقطه اوج تاریخ ایران به حساب میآمد، بلکه کرمانی معتقد بود ایرانیان میتوانند دوباره به شکوه و عظمت گذشته بازگردند. نسخهای مختصر از جلد اول تاریخ ایران اثر حسن پیرنیا، با عنوان «ایرانِ قدیم»، در اواخر دهه ۱۹۲۰ به طور گسترده توزیع شد و به کتاب درسی استانداردی برای دانشآموزان ایرانی تبدیل گردید. (۹۸) در این کتاب، پیرنیا تاریخ رمانتیک ایران باستان و افسانه کوروش بزرگ را به مخاطبان وسیعی معرفی کرد. پیرنیا در مورد کوروش نوشت: «مورخان بر این باورند که او پادشاهی با اراده، تدبیر، حکمت و بخشش بود.» او با تأکید بر ویژگیهای استثنائی کوروش (۹۹)، مینویسد: «در شرایط سخت، او عقل را بر زور برتری میداد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل و دیگران، با مردمی که آنها را شکست داده بود، مهربان و بخشنده بود.» (۱۰۰) در این زمینه، پیرنیا استدلال میکند: «این پادشاه بزرگ باعث یک انقلاب اخلاقی در دنیای باستان شد.» (۱۰۱) طبق روایتهایی که در ادبیات دولتی آن زمان منتشر شد، کوروش تنها یک پادشاه عادی نبود، بلکه یک قهرمان ایرانی و یک انقلابی بود که استاندارد حکومتی عادلانه و اخلاقی را بنا نهاد. » (۱۰۲)
در سال ۱۹۷۱، هنگامی که محمد رضا شاه در مقابل مقبره کوروش بزرگ ایستاده بود، به روح کوروش وعده داد که ایرانیان اکنون بیدارند و همیشه بیدار خواهند بود. پذیرش کوروش توسط رژیم شاه، شبیه به نوشتههای گزنفون بود که کوروش را به عنوان پادشاه ایدهآل، مدلی برای رهبران سیاسی معرفی میکرد. این پذیرش همچنین مشابه نوشتههای کرمانی و پیرنیا بود، زیرا ادعا میشد که کوروش بر حکومتی ایدهآل نظارت میکرد که در آن عدالت و آزادی شکوفا میشد.
در یکی از انتشارات مهم به مناسبت جشنهای سالگرد، شجاعالدین شفا بخشهایی از کتاب رنه گروست (René Grousset) را که در ۱۹۵۱ منتشر شده بود، نقل کرده است. در این کتاب گروست از «طبیعت انسانی عمیق» تمدن ایرانی سخن گفته است: «در زمانی که یونسکو برای نجات جهان از هرج و مرج و تنفر از تمام انسانها درخواست کرده است، تمدن ایرانی نمونهای بزرگ تاریخی برای این تلاش مشترک است، زیرا یک نیروی روحانی بزرگ برای این کوشش و پشتیبانی کامل از آن فراهم آورده است.» (۱۰۳) دیدگاههای چنین دانشمندانی در این دوره توسط رژیم پهلوی تأیید و ترویج میشد تا روایت رسمی دولت را تقویت کند. به عنوان مثال، شاه در آغاز انقلاب سفید خود، به نقل از آرتور کریستنسن گفت: «یک پادشاه واقعی در ایران تنها یک حاکم سیاسی نیست، بلکه نخست و پیش از هر چیز یک معلم و حکیم است، کسی که نه تنها جادهها، سدها، پلها و کانالها را میسازد، بلکه روح ها، افکار و دلهای مردم را نیز راهنمایی میکند.» (۱۰۴)
فردوسی، کوروش و رضاشاه
در سال ۱۹۶۰، آرتور آپهام پوپ نیز بر اهمیت اخلاقی امپراتوری هخامنشی تأکید کرد. او نوشت که «برای اولین بار در تاریخ، امپراتوریای بر پایه اصول اخلاقی بنا شد که نه تنها سازماندهی سیاسی بینظیری داشت (آشوریها نیز در این زمینه توانمند بودند)، بلکه به دلیل اصول جدیدی که بهویژه اصول تسامح دینی و نژادی بودند، موفق شد امپراتوریای بسازد که وفاداری و شور و شوق اتباع خود را به دلیل کرامت انسانی که به آنان اعطا شده بود، جلب کند.» (۱۰۵)
شاه در کتاب ماموریت برای وطنم که در ۱۹۶۱ منتشر شد، همنظر با این تاریخنگاران شد و نوشت که کوروش «یکی از پرتحرکترین افراد تاریخ» بود (۱۰۶) و «در هر کجا که کوروش سرزمینی را فتح میکرد، مردمانی را که با او جنگیده بودند میبخشید، به خوبی با آنان رفتار میکرد و آنان را در مشاغل پیشین خود حفظ میکرد... اگرچه ایران در آن زمان هیچگونه نهادهای دموکراتیک سیاسی نمیشناخت، کوروش با این حال برخی از ویژگیهایی را نشان داد که قدرت دموکراسیهای بزرگ مدرن را فراهم میکنند.» (۱۰۷)
بر طبق نظر شاه اگر چه ممکن است که انقلاب روشنفکری در قرن هجدهم در اروپا رخ داده باشد، اما برخی از مهمترین ایدههای آن بیش از ۲۰۰۰ سال پیش توسط کوروش پذیرفته شده بود. شاه همچنین اظهار داشت که «امپراتوری که کوروش بزرگ بنیانگذاری کرد تنها بر اساس گسترش سرزمینی نبود، بلکه بر تسامح و درک بینالمللی استوار بود. حقوق تمامی ملتهای تحت سلطه محترم شمرده میشد و قوانین و آداب آنها مورد احترام قرار میگرفت. در واقع، من در امپراتوری اولیهمان چیزی از سازمان ملل را میبینم که نزدیک به ۲۵۰۰ سال بعد شکل گرفت.» (۱۰۸) این برداشت از تاریخ، البته، کاملاً ذهنی است و نمایانگر ارائه تاریخ ایران توسط ایدئولوگهای پهلوی است که هم از منظر سنت فلسفی غربی مدرن و هم از منظر ناسیونالیسم رمانتیک که از اواسط قرن نوزدهم در ایران توسعه یافت، به آن پرداخته شده است.
پس از شناسایی کوروش بهعنوان یکی از قهرمانان بزرگ تاریخ ایران، یک نوگرا در زمان خود و به لحاظ تفکر انسانی پیشرفته، ایدئولوگهای پهلوی آغاز به ارائه شاه بهعنوان جانشین روحانی او کردند، و اینگونه سلطنت پهلوی را در چارچوب یک سنت سلطنتی ۲۵۰۰ ساله مشروعیت بخشیدند. در یک بخش از یک کتابشناسی یادبودی که به مناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، این احساس بهوضوح بیان شده است: «گفته شده است که آنچه گزنفون در ۴۰۱ پیش از میلاد در مورد کوروش بزرگ نوشت، بهطور مشابه امروز میتواند در مورد محمدرضا شاه پهلوی نیز نوشته شود.» (۱۰۹)
کتابی دیگر که در همان زمان بهمناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، با عنوان «تاجگذاری شاهنشاهان ایران» تاریخ مراسم تاجگذاری در ایران را از زمان کوروش بزرگ آغاز کرده و ظهور او را «یکی از مهمترین رویدادهای جهان» توصیف نموده و کتاب را با تاجگذاری محمدرضا پهلوی پایان میدهد.(۱۱۰) کتابهای منتشر شده در زمان جشنها نیز شباهتهای موجود در سیاستهای پیشرفته کوروش بزرگ و سیاستهای پیشرفته شاه فعلی را برجسته کردند. برخی از این کتابها در صفحات ابتدایی ترجمهای زرین از متن استوانه کوروش را درج نمودند، همراه با متن انقلاب سفید شاه، که بهوضوح کوروش را با محمدرضا پهلوی پیوند میدهند. (۱۱۱) سازماندهندگان جشنهای سلطنتی این متون را که به فارسی و خط میخی روی تختهسنگها حک شده بود، در بسیاری از شهرها و شهرستانهای ایران به نمایش گذاردند. همچنین روزنامهها بهوضوح این مقایسه را انجام دادند. (۱۱۲) به عنوان مثال، در روزنامه دولتی کیهان در ۱۱ اکتبر، روز پیش از آغاز جشنها، عنوانی با مضمون «جاودانگی امپراتوری ایران » وجود داشت که در آن تصویر کوروش بزرگ در سمت چپ صفحه و تصویر شاه در لباس تاجگذاری در سمت راست دیده می شد.
فردوسی در کنار کوروش کبیر
در پایین صفحه متنی از انقلاب سفید شاه همراه با متن استوانه کورش آمده بود. برنامه رسمی جشنها همچنین به طور ضمنی مقایسهای بین کورش و شاه انجام میداد. (۱۱۳) در این متن آمده بود که کورش «قوی و سخاوتمند، عادل و انسانی بود… مردی با آرمانهای عالی که به باور خود زندگی کرد که مطابق با آن هیچکس شایسته حکومت نیست مگر آن که قادرترین مرد در پادشاهی باشد.» (۱۱۴) همان صفحه به «رهبری دوراندیش» محمدرضا شاه پهلوی اشاره میکند. بنابراین، میتوان مشاهده کرد که ارائه شاه به عنوان جانشین کورش در دهه ۱۹۶۰ به یک سرمایهگذاری سیاسی تبدیل شد که در جشنهای سال ۱۹۷۱ به اوج خود رسید.
ارتباط با کورش همچنین به ارائه رژیم پهلوی به عنوان یک رژیم ریشهدار در سنت باستانی سلطنت کمک کرد. ایده استمرار سلطنت این بود که نشان داده شود ایران همیشه پادشاهانی داشته است و شکوه گذشته آن به دلیل قدرت نهاد سلطنت بوده. به این ترتیب، رژیم، همانطور که مصطفی وزیری اشاره کرد، «واژه میهنپرستی را مترادف با احترام به سلطنت و پادشاه» کرده بود. (۱۱۵) به عنوان ادای احترام به سنت تاریخی سلطنت در ایران، جشنهای سالگرد تلاش داشتند مردم را به این باور برسانند که عشق به کشورشان معادل عشق به پادشاه باشد.
استوانه کورش نماد فرهنگی مهمی بود و از این رو رژیم در این دوره آن را انتخاب کرد و به عبارت دیگر به ابزاری برای مشروعیت بخشی رژیم پهلوی تبدیل شد. این استوانه به عنوان نشانهی ملموسی از روایت کورش که رژیم ترویج میداد، به شمار میرفت. تا زمان جشنها در سال ۱۹۷۱، پژوهشگران از «پیام کورش» سخن میگفتند که در استوانه حک شده بود و «قدرت ماورایی» داشت. در ارائهای به کنگره ایرانشناسی، اسماعیل کویلس (Ismael Quiles)، پژوهشگر آرژانتینی گفت: «مطمئناً کورش به یک نظم الهی ماورایی اعتقاد داشت که فراتر از رویدادهای انسانی و موقتی است و سرنوشت انسانها را هدایت میکند، و به عنوان تضمینی برای نظم اخلاقی در روابط انسانی عمل میکند. و این به نظر ما نقطهای بنیادی و واضح در پیام کورش است که به اعلامیه حقوق بشر تاریخی او که ۲۵۰۰ سال پیش صادر کرده، قدرت فراطبیعی می بخشد».
رژیم پهلوی در ترویج استوانه به عنوان اعلامیهای کهن از حقوق بشر موفق بود. این استوانه تبدیل به نقطه مرکزی لوگوی رسمی جشنها شد که در تمامی کتاب ها و نشریات منتشر شده ظاهر گردید و در آن، این اثر با هالهای آبی احاطه شده و نشان خاندان پهلوی در بالای آن قرار داشت و اطراف آن با گلهای به سبک دیوارنگاره های تخت جمشید تزیین شده بود. لوونتال مشاهده کرده است که «دستکاری آثار باستانی، ظاهر و معنی آنها را بازآفرینی میکند و ما نشانه های واضح این دستکاری را در تصاحب استوانه توسط پهلویها میبینیم».(۱۱۷)
مفهوم میهن ایرانی و هویت ملی ایرانی از یک حرکت فکری در نیمه دوم قرن نوزدهم به یک حرکت سیاسی و در نهایت ایدئولوژی دولتی در دوره پهلوی تبدیل شد. ایران باستان توسط ایدئولوگهای پهلوی بازآفرینی شد تا مبنای این ایدئولوژی قرار گیرد و به تأکید بر موفقیتهای ایران پیش از اسلام پرداخته و به آیندهای همچون گذشته باشکوه نگاه کند. علیرغم این که ایران در طول قرنها دچار تهاجمات مکرر شده بود، هرگز هویت فرهنگی خود را از دست نداده بود. از این رو، همانطور که ضیاء ابراهیمی مینویسد، ملیگرایی مدرن ایرانی «ملت ایران را به یک ققنوس تبدیل کرد که بارها از خاکسترهای تهاجمهای بیگانه برمیخیزد».(۱۱۸)
اولین پادشاه پهلوی، رضا شاه، سعی داشت مشروعیت خود را از سنت سلطنتی فارسی و شکوه ایران باستان به دست آورد، نه از سلسله قاجار که تقریباً ۱۵۰ سال بر ایران حکومت کرده بود. او ایران را به عنوان یک فرد قدرتمند رهبری کرد و به سالها تحقیر در برابر بریتانیا و روسیه، که بیاحترامی به حاکمیت ایران نشان داده بودند، پایان داد. با این حال، او مجبور شد به دست بریتانیا و روسیه از سلطنت کنارهگیری کند و پسر و جانشین او، محمدرضا پهلوی، باید سلطنت خود را در دوران پرتنش پس از جنگ تثبیت میکرد. در دهه ۱۹۶۰، او از اعتماد داخلی و بینالمللی برخوردار شد و توانست برای تضمین موقعیت ایران به عنوان یک قدرت جهانی تأثیرگذار و فرمانروا تلاش کند. از طریق اصلاحاتی مانند انقلاب سفید و رویدادهایی همچون مراسم تاجگذاری در ۱۹۶۷، شاه تلاش کرد سلطنت خود را با ارائهی این باور که سرنوشت ایران وابسته به قدرت و استحکام نهاد سلطنت است، مشروعیت بخشد. او با مقایسه خود با کورش، هم به مخاطبان داخلی و هم بینالمللی خود درخواست شناسایی میکرد. کورش نه تنها به عنوان یک قهرمان ایرانی بلکه به عنوان یک شخصیت تاریخی معرفی شد که ایدههای فلسفی مدرن اروپایی نیز میتوانستند به او به نوعی تسبت داد شوند.
نمایی تخیلی از کوه دماوند
پیر نورا نوشته است که تاریخ میتواند به عنوان روشی برای «فهمیدن آنچه که هستیم از آنچه دیگر نیستیم» استفاده شود. شفا در خاطراتش، مینویسد که در دوره قاجار، ایران «به سطح یک کشور عقبافتاده سقوط کرده بود»، بنابراین ادامه میدهد: «با برگزاری این جشن بینالمللی، تلاش داشتیم به مردم یادآوری کنیم که ایران همان کشور افتخارآفرین، تولیدکننده تمدن (تمدن آفرین) با ۳,۰۰۰ سال تاریخ است که آن را در درسهای تاریخ مدرسه خواندهاند، کشوری که نقش برجستهای در دنیای باستان داشت و علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید… و با بازگشت به گذشته پرافتخار خود آماده است مسئولیت تضمین همان شکوفایی در آینده به عنوان یک ملت پویا و سازنده را بپذیرد.» (۱۲۰)
بنابراین، جشنها نماد بازسازی ایران و بازگشت آن به مرکز سیاست جهانی بودند. همانطور که ایران علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید، حال میتوانست در برابر قدرتهای صنعتی و نظامی جهان قرار بگیرد تا به یک نیروی جدی در عرصه بینالمللی تبدیل شود. در حالی که ملیگرایان رمانتیک بازگشت ایران به برتری را به عنوان نتیجه طبیعی نیروهای تاریخی معرفی میکردند، پیام زیرساختی جشنها این بود که این بازگشت وابسته به قدرت و حکمت پادشاه پادشاهان، خورشید آریاییها، محمدرضا شاه پهلوی بود.
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین مطلب تهیه شده است
بخشهای پیشین مقاله:
بخش نخست: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۱
بخش دوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۲
بخش سوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۳
بخش چهارم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۴
——————————————
زیرنویسها:
85. Herodotus, The Histories, 3.89.
86. As Daniel Beckman noted, this failure by overreach is a recurring theme in Herodotus, since Cambyses, Darius and Xerxes fail in Ethiopia, Scythia and Greece respectively. See Daniel Beckman, ‘The Many Deaths of Cyrus the Great’, Iranian Studies, 51:1 (2018): 5.
87. Xenophon, Cyropaedia, 8.1–5.
88. ‘Cyrus Cylinder: How a Persian Monarch Inspired Jefferson’, BBC, 11 March 2013. Available online: http://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-21747567 (accessed 7 September 2016).
89. Plato, Laws, 3.
90. Quoted in Shojaeddin Shafa, Facts about the Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Committee of International Affairs of the Festivities, 1971), 11.
91. Arrian, The Campaigns of Alexander, 6.29–30.
92. Ali Mousavi, ‘Pilgrimage to Pasargadae: A Brief History of the Site from the Fall of the Achaemenids to the Early Twentieth Century’, in Cyrus the Great: An Ancient Iranian King, ed. Touraj Daryaee (Santa Monica, CA: Afshar Publishing, 2013), 29.
93. Ezra, 6.3–14.
94. Isaiah, 45.1. This appears not to have been an empty gesture, for indeed there is evidence that the rebuilding of the temple commenced as little as two years after the first exiles returned home to Jerusalem. See Zarghamee, Discovering Cyrus, 235.
95. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 26–7.
96. Abdolmohammadi, ‘The Political Thought of Mirzā Aqā Khān Kermāni’, 153.
97. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 27.
98. Marashi, Nationalizing Iran, 99.
99. Hasan Pirniyā, ‘Qabl az Eslām’, in Hasan Pirniyā, ʿAbbās Eqbāl Āshtiyāni and Bāqer ʿĀqeli, Tārikh-e Irān (Tehran: Nashr Nāmak, 1393), 81.
100. Ibid.
101. Ibid., 82.
102. Pirniyā’s Irān-e Qadim can still be found in many bookstores in Iran, usually alongside a volume on Iran after the advent of Islam.
103. Quoted in Shafa, Facts about the Celebration, 7–9.
104. Mohammad Rezā Pahlavi, Enqelāb-e Sefid [White Revolution] (Tehran: Ketābkhāneh-ye Pahlavi, 1967), 2–3.
105. Arthur Upham Pope letter to H. Amir Ebrahimi, 4 December 1960, in Surveyors of Persian Art, 427.
106. Mohammad Reza Pahlavi, Mission for My Country (London: Hutchinson, 1961), 21.
107. Ibid., 164
108. Ibid., 21.
109. Ardeshir Zahedi, ‘A Memoir of His Imperial Majesty Mohammad Reza Shah Pahlavi, Shahanshah of Iran’, in Bibliography of Iran, ed. Geoffrey Handley-Taylor (London: Bibliography of Iran, 1967), xvii.
110. Tājgozāri-ye Shāhanshāhān-e Irān [The Coronation of the Kings of Iran] (Tehran: Shurā-ye Markazi-ye Jashn-e Shāhanshāhi-ye Irān, 1346), 1.
111. See, for example, 2500 Sāl Shāhanshāhi-ye Irān: Az Kurosh tā Pahlavi [2500 Years of Imperial Iran: From Cyrus to Pahlavi] (Tehran: Vezārat-e Behdāri, 1971).
112. See Norman Sharp’s letter to Paul Gotch, 13 August 1967, Paul Gotch Papers, BM (British Museum).
113. ‘Jāvidānegi-ye Shāhanshāhi-ye Irān’, Keyhān, 19 Mehr 1350/ 11 October 1971.
114. Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Ministry of Information, 1971), 7–8.
115. Mostafa Vaziri, Iran as Imagined Nation: The Construction of National Identity (New York: Paragon House, 1993), 198.
116. Ismael Quiles, ‘La Philosophie sous-jacente au message de Cyrus’, in Acta Iranica, vol. 1, ed. Jacques Duchesne-Guillemin (Tehran: Bibliotheque Pahlavi; Leiden: Brill, 1974), 23.
117. David Lowenthal, The Past Is a Foreign Country (Cambridge: Cambridge University Press, 1985), 263.
118. Reza Zia-Ebrahimi, ‘Better a Warm Hug Than a Cold Bath: Nationalist Memory and the Failures of Iranian Historiography’, Iranian Studies, 49:5 (2016): 839.
119. Nora, ‘Between Memory and History’, 13.
120. Shafā, ‘Shojāʿ al-Din Shafā az Zabān-e Khodash’, 74.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
معاون رئیسجمهور آمریکا «جِی.دی. ونس» روز چهارشنبه اعلام کرد که مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران در مسیر درستی پیش میرود و تأکید کرد تهران میتواند به انرژی هستهای غیرنظامی دست یابد، اما نه غنیسازی اورانیوم که منجر به ساخت سلاح اتمی شود.
ونس در نشستی در واشنگتن گفت: «بدون پیشداوری درباره مذاکرات، باید بگویم تا اینجا خوب پیش رفتهایم. ما خوشحالیم که ایران به برخی از نکات مطرحشده از سوی ما پاسخ داده است. تا این لحظه، در مسیر درست هستیم.»
او افزود: «برای ما مهم نیست که کشورها بخواهند انرژی هستهای داشته باشند. با این موضوع مشکلی نداریم، اما نمیتوانیم برنامهای را بپذیریم که غنیسازی به سطح سلاح هستهای را ممکن کند. این خط قرمز ماست.»
ایران و آمریکا از ۱۲ آوریل وارد مذاکرات هستهای شدهاند که این بالاترین سطح تماس بین دو کشور از زمان خروج واشنگتن از توافق تاریخی برجام در سال ۲۰۱۸، در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، محسوب میشود.
پس از پرسشی درباره اینکه آیا توافق احتمالی با ایران شباهتی به برجام قبلی خواهد داشت، ونس به «مشکلاتی در توافق قبلی» اشاره کرد و گفت که «نظام بازرسی آن بسیار ضعیف بود» و به ایران اجازه میداد به مسیر دستیابی به سلاح هستهای ادامه دهد.
ونس گفت: «ما معتقدیم توافقی وجود دارد که میتواند ایران را به اقتصاد جهانی متصل کند، برای مردم ایران بسیار مفید باشد، اما در عین حال هرگونه امکان دستیابی به سلاح هستهای را بهطور کامل متوقف کند. این هدفی است که به سوی آن مذاکره میکنیم.»
اظهارات ترامپ
در همان روز چهارشنبه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در گفتگویی با پادکستی به میزبانی هیو هیویت، مجری محافظهکار آمریکایی و مدیرعامل پیشین بنیاد ریچارد نیکسون در پاسخ به پرسش او مبنی بر این که موضعش درباره سانتریفیوژهای ایران چیست، گفت: «من بسیار ترجیح میدهم که به توافق برسم. توافقی واقعا راستیآزمایی شده. ما خواهان راستیآزمایی کامل هستیم و توان انجام این کار را هم داریم. ما افراد نابغهای در موسساتی مثل موسسه فناوری ماساچوست (MIT) داریم و میتوانیم این کار را با قدرت انجام دهیم.»
ترامپ افزود: «من ترجیح میدهم توافقی قوی و راستیآزمایی شده داشته باشیم که درواقع منجر به نابودی [سانتریفیوژها] شود. منظورم این است که یا آنها نابود شوند و یا خلع سلاح.»
رئیسجمهوری آمریکا همچنین گفت: «در واقع فقط دو گزینه وجود دارد. یا آنها را به صورت نرم نابود کنیم و یا با خشونت.»
ترامپ روز یکشنبه گذشته (۴ مه ۲۰۲۵) در مصاحبهای با برنامه «میت د پرس» اعلام کرد هدف مذاکرات با ایران دستیابی به «برچیدن کامل» برنامه هستهای تهران است. او تاکید کرد: «برچیدن کامل. بله، تنها همین را میپذیرم».
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
الهه محمدی / روزنامه هممیهن
* باوجود مشوقهای فرزندآوری در مناطق محروم از زنان حمایت دارویی نمیشود
* دادن مکملهای کلسیم، آهن، اسید فولیک و مولتیویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهار ماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است
در سفرهای که همواره خالیتر از حد نیاز است، آخرین سهم از آنِ مادر است. این قصه مشترک بیشتر زنان بارداری است که در مناطق محروم بچهدار میشوند؛ مثل زنان باردار مناطقی در استان سیستان و بلوچستان که حالا فعالان اجتماعیاش به «هممیهن» خبر میدهند چندسال است که دادن مکملهای دارویی رایگان به آنها قطع یا کم شده است؛ زنانی که در مناطق کمبرخوردار و فراموششده ایران، در سنینی که هنوز کودکی از چهرهشان رخت نبسته، پای سفره عقد نشانده میشوند، بلافاصله بارداری را تجربه میکنند و پیش از آنکه تن و جانشان فرصت ترمیم و رشد پیدا کند، بار دیگر در چرخه مداوم زایمان، شیردهی، کار خانگی و بیخوابی گرفتار میشوند.
همین فقر مزمن و تغذیه ناکافی، سالهاست که وزارت بهداشت را به تدوین طرح توزیع مکملهای بارداری در مناطق محروم واداشته؛ طرحی که در برهههایی بیشتر بر کاغذ جاری بوده تا در زندگی واقعی زنان. حالا از این مناطق خبر میرسد که در بسیاری از مراکز بهداشت، یا مکملی برای توزیع وجود ندارد یا نیروی کافی برای مشاوره و پیگیری. کمبود آموزش پرسنل، نبود سیستم پایش مؤثر و موانع مالی، این برنامهها را به سایهای از آنچه باید باشند، تبدیل کردهاند.
در سراوان، یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان با روستاهای زیاد و راههای صعبالعبورش، حدود پنج سال است که مکملهای دارویی رایگان قطع شده است. این را فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که در این منطقه در حال خدمترسانی آموزشی و غذایی به مردم منطقه است به «هممیهن» میگوید. مکملهای کلسیم، آهن، اسیدفولیک و مولتی ویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهارماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است: «من با رئیس شبکه بهداشت سراوان که صحبت کردم قطعشدن این داروهای مکمل را تایید کرد و گفت، حدود چهار سال است که این داروها متوقف شده است.»
چند بهورز در روستاهای توابع ایذه و امیدیه هم به «هممیهن» میگویند، مکملهای دارویی رایگان به زنان باردار داده میشود اما همیشگی نیست. به گفته آنها بعضی مواقع آنقدر این مکملها کم است که نیامده تمام میشوند و عملاً پاسخگوی زنان فقیر بارداری که پول برای خریدن مکملهای دارویی ندارند، نیست. برای پیدا کردن دلیل قطع شدن این مکملها، باید سر را به سمت موضوعات دیگری برگرداند؛ یکی از اعضای انجمنهای خیریه فعال در بلوچستان به «هممیهن» میگوید، یکی از دلایل توزیعنشدن مکملها، قاچاق آنهاست. به گفته او، حدود پنج سال قبل، خبرهایی از قاچاق این داروها به پاکستان و افغانستان به گوش میرسد؛ پدیدهای مشابه قاچاق شیرخشک و مواد اولیه آن. او میگوید، ممکن است عدهای که پشتشان گرم است، مکملهای دارویی توزیعشده را هم قاچاق کنند.
احمد اسماعیل زاده مدیر دفتر بهبود تغذیه
اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، این موضوع را قبول ندارد و به «هممیهن» میگوید مکملها آنقدر بهطور عمده به زنان باردار داده نمیشود که عدهای بخواهند آنها را قاچاق کنند: «حالا شاید تیمی پشت این داستان باشد که بخواهد به صورت مدون این کار را انجام دهد، اما من این موضوع را نمیتوانم تصدیق کنم. کارشناسان ما نظارتها را ادامه خواهند داد.»
مسئولان وزارت بهداشت میگویند دانشگاههای علوم پزشکی در شهرهای مختلف، مسئول اختصاص بودجه مکملهای دارویی رایگان برای زنان باردارند اما مسئولان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان که مسئول تهیه مکملهای دارویی برای زنان باردار در مناطق محروم است به پیگیریهای «هممیهن» در این باره پاسخی ندادند و ترجیح دادند سکوت کنند.
فقر غذایی در زنان باردار، قطع مکملها
در گوشه و کنار جهان، میلیونها زن باردار هر روز با شکمی خالی و امیدی لرزان به زندگیشان و آینده نگاه میکنند. فقر غذایی، این بحران خاموش، سالهاست که در بسیاری از کشورها ازجمله ایران، چهرهای زنانه به خود گرفته؛ چهرهای که برای زنان باردار و فرزندانشان پرمخاطرهتر است و برای استانهای محروم ایران، خشنتر و بیرحمتر.
پژوهشی که وضعیت فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال ۱۴۰۱ را بررسی کرده است، نشان میدهد که تنها ۴۵ درصد از ساکنان شهری از امنیت غذایی بهرهمند بوده و ۵۵ درصد ساکنان مناطق شهری دچار فقر غذاییاند. در بعضی استانهای محروم مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی و کرمان، بیش از ۳۰ درصد جمعیت دچار درجاتی از ناامنی غذاییاند و طبق گزارشهای وزارت بهداشت و پژوهشهای دانشگاهی، سوءتغذیه در کودکان زیر ۵ سال در این مناطق بالاتر از میانگین کشوری است.
دیماه ۱۳۹۸، گزارشی از سوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان منتشر شد که نشان میداد شاخصهای سوءتغذیه در سیستان و بلوچستان دوبرابر استانهای کشور است و دسترسی به غذای سالم موردنیاز در این استان برای همگان بهویژه زنان باردار و کودکان امکانپذیر نیست. در این گزارش آمده بود ۲۰ درصد کودکان زیر پنج سال در سیستان و بلوچستان مبتلا به سوءتغذیهاند، به عارضههای لاغری، کموزنی و کوتاهقدی دچار شدهاند و ازنظر امنیت غذایی در مرز هشدار قرار دارند.
بهدلیل وجود همین آمارها بود که وزارت بهداشت تصمیم بر توزیع رایگان مکملهای دارویی در مناطق محروم گرفت اما فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که حدود هشت سال است در منطقه سراوان بلوچستان برای جلوگیری از ترک تحصیل دانشآموزان و مهارت آموزشی درحال فعالیت است به «هممیهن» میگوید، از تابستان ۱۳۹۹ متوجه شده که چهار سال است مکملهای دارویی که در مناطق محروم به زنان باردار تا چهار ماه بعد از تولد فرزند داده میشود، قطع شده است: «از آنجایی که ما در حوزه آموزش دانشآموزان فعالیت داریم این موضوع برای ما هم حائز اهمیت است. علاوه بر اینکه خود مادران برای ما مهمند اما تولد نوزادانی که بعداً به کودکان مدرسهای تبدیل میشوند هم اهمیت دارد.
وقتی این خبر را شنیدیم مشکل برایمان جدی شد و از طریق مراکز بهداشت شروع به توزیع این مکملها کردیم. جدای از اینکه کمبود این ویتامینها موجب ضعف در مادران باردار و زایمانکرده میشود، نوزادان آنها هم ممکن است در آینده دچار مشکلات ذهنی و جسمی شوند. ما این کمکها را سهبار دیگر هم تکرار کردیم که با کمک شرکتهای دارویی بود.» او میگوید بعضی از مادران در منطقه سراوان وزن نمیگیرند و از نظر تغذیهای مشکلات زیادی دارند: «اما این موضوع باید به گوش وزارت بهداشت و حتی خود رئیسجمهور هم برسد تا چارهای برای آن بیاندیشند تا دوباره توزیع این مکملهای دارویی را برقرار کنند. بهویژه اینکه تعدد بارداری و نرخ رشد جمعیت در این مناطق خیلی بیشتر از مناطق دیگر کشور است.
در سیستان و بلوچستان نرخ رشد جمعیت ۵ درصد است درحالیکه آمار کلی کشور ۱/۲ درصد است. وسایل پیشگیری از بارداری که رایگان توزیع میشد، قطع شده است و کسانی که میخواهند از این وسایل استفاده کنند برای تهیه آن باید به شهرها بروند که راهها دور و کرایههای ماشین گران است. مشوقهایی که برای افزایش جمعیت در نظر گرفته شده بهدرد کسانی که در اینجا بارداریهای پیدرپی دارند، نمیخورد. زنانی که از سنین پایین مثلاً از ۱۵ سالگی درحال زایمانند، بهشدت ضعیفاند و اگر این مکملها که برایشان بسیار ضروری است، نباشد دچار مسائل بیشتری میشوند.»
فقر اقتصادی، کمبود آگاهی
برای جبران کمبودهای تغذیهای، مصرف مکملهای دارویی در دوران بارداری توصیه میشود. مکملهایی مانند آهن، اسید فولیک، ویتامین D و کلسیم نقش مهمی در تأمین نیازهای تغذیهای مادر و جنین دارند. با این حال، دسترسی به این مکملها برای زنان باردار در مناطق محروم با چالشهایی مواجه است، ازجمله هزینههای بالا و کمبود آگاهی درباره اهمیت مصرف آنها. کمبود مواد مغذی مانند آهن، ویتامین D و کلسیم در دوران بارداری میتواند منجر به عوارضی نظیر زایمان زودرس، کموزنی نوزاد و اختلالات رشد شود. بعضی از گزارشهای دانشگاهی نشان میدهند که درصد قابلتوجهی از زنان باردار ایرانی در مناطق محروم از کمخونی ناشی از فقر آهن رنج میبرند.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم به «هممیهن» از کمبود مکملهای دارویی برای زنان باردار در این منطقه محروم میگوید: «مکملهای دارویی قبلاً بهتر ارائه میشد اما در چند سال اخیر علاوه بر کمبود واکسنهای روتین و مهمی که باید به اطفال تزریق شود، مکملهای دارویی هم که باید برای زنان باردار بهصورت رایگان از سوی خانههای بهداشت توزیع شود، موجود نیست. تنها مکملی که بهصورت خیلی محدود به این زنان داده میشود، قرص آهن است و اصلاً قرصهای ویتامین D، کلسیم و مولتی ویتامینها را در اختیار نداریم. این کمبودها در یکی، دو سال اخیر بسیار بیشتر شده است.»
به گفته او خیران هر چندوقت یکبار هزینهای را برای پزشکان واریز میکنند و آنها و بهورزان برای زنان باردار این مکملها را خریداری میکنند: «ما این مکملها را فقط میتوانیم به زنان خیلی فقیر و ضعیف بدهیم، نه به همه مادران باردار چون حتی این قرصهایی که با هزینه خیران هم میخریم به اندازه کافی نیست. حتی مکملهایی که باید به نوزادان هم داده شود دیگر توزیع نمیشود.»
سبحانی علاوه بر فقر غذایی، فقر فرهنگی را هم درباره این موضوع مهم میداند: «در اینجا سن تولد بسیار پایین است، دختران ۱۴ ساله ازدواج میکنند و بلافاصله باردار میشوند. خود این زنان در سن رشد هستند و وقتی باردار میشوند عملاً ماده غذایی کمی به خودشان میرسد. بعد از بچه اول بلافاصله بچه دوم را بادار میشوند و بعد سومی و... بعضی از خانوادهها بسیار فقیرند و آن مواد لازمی که باید زنان باردار مصرف کنند به آنها نمیرسد. زنان بعد از زایمان هم بیشتر سهم سفره را به فرزندان و همسرشان میدهند و به خودشان چیزی نمیرسد.
بسیاری از این زنان به پزشک مراجعه نمیکنند و بالطبع دارویی هم دریافت نمیکنند. ما بهعنوان پزشکان روستاها خودمان سعی میکنیم بهصورت مرتب به مادران باردار سر بزنیم و اقلام مورد نیازشان را تامین کنیم.» به گفته او بسیاری از زنان در این منطقه دردهای زیادی دارند که با انواع و اقسام قرصها خوب نمیشود اما با کلسیم دردشان تسکین پیدا میکند: «یعنی آنها آنقدر کمبود کلسیم دارند که بهصورت بیماری بروز پیدا میکند.
زنان باردار باید از همه گروههای غذایی ویتامین دریافت کنند، بهویژه از ماهی، گوشت قرمز و سفید، حبوبات و مغزیجات که عملاً از سفره بسیاری از خانوادههای ایرانی بهویژه خانوادههایی که در مناطق محروم مثل بلوچستان زندگی میکنند حذف شده است. تالاسمیمینور در استان سیستان و بلوچستان بیداد میکند و مادرانی که تالاسمی و فقر آهن دارند، بدنشان دچار مشکلات عدیدهای است. خیلی کم مادر بارداری پیدا میشود که گروههای غذایی و مکملها را بهصورت کامل دریافت کند.»
توصیههایی که اجرایشان سخت است
شواهد موجود نشان میدهد که مکملسازی متعادل انرژی و پروتئین، به بهبود رشد جنین کمک میکند و ممکن است خطر مردهزایی، تولد نوزاد با وزن کم و نوزادان کوچکتر از سن بارداری را کاهش دهد، بهویژه در میان زنان باردار دچار سوءتغذیه. مصرف مکملهای با پروتئین بالا در دوران بارداری مفید به نظر نمیرسد و ممکن است برای جنین مضر باشد. در کنار اینها، مشاورههای تغذیهای دوران بارداری با هدف افزایش دریافت انرژی و پروتئین مادر هم میتواند در افزایش دریافت پروتئین و کاهش خطر زایمان زودرس مؤثر باشد اما در مناطق محرومی مانند سیستان و بلوچستان عملیکردن این توصیهها کار آسانی نیست.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استادیار آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر به «هممیهن» میگوید، چون فقر غذایی در ایرانشهر بسیار زیاد است و عدهای حتی بیش از دو ماه هم شده که گوشت نخوردهاند یا توان خرید دیگر مواد غذایی را ندارند: «بهزیستی خیلی ضعیف عمل میکند، کسانی که دچار معلولیتاند خدمات خوبی دریافت نمیکنند، بهدلیل فقرشان در این منطقه به سمنها مراجعه میکنند و سمنها هم به آنها کمک میکنند یا بسیاری از افراد توانایی خرید داروهای روانپزشکیشان را ندارند و خیران به آنها کمک میکنند. توان خرید مردم در داروهایشان بسیار کم شده است.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم میگوید، مادرانی که تعداد فرزندانشان زیاد است بهدلیل فقر ترجیح میدهند که سر سفره، غذایشان را به بچههایشان ببخشند و به همین دلیل دچار سوءتغذیهاند: «دولت باید در این زمینه ورود کند چون سمنها نمیتوانند این افراد را همیشه تامین کنند. بعضی از این داروها مثل مولتیویتامین بهشدت گران است و ما شاید بتوانیم تعداد کمی از این قرصها را برای عدهای از مادران تهیه کنیم.» به گفته او، از دورهای که کارت هماهنگی سوخت به سوختکشان داده شد، این مردان توانستند درآمد خوبی داشته باشند و بالطبع وضع غذایی مردم هم بهتر شده بود: «اما اخیراً مرز پاکستان بسته شد، روی تغذیه مردم تاثیر گذاشت و سوءتغذیه در بین زنان بیشتر است.»
توزیع میکنیم، اعتبار نداریم
با همه این حرفها اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت به هممیهن میگوید، برنامه مکملیاری رایگان برای همه گروههای سنی طبق دستورالعمل شبکه بهداشت و درمان ازجمله برای زنان باردار در کل کشور درحال انجام است. گرچه او هم میگوید در این مسیر مشکلاتی وجود دارد: «مشکلی که ما در برنامه مکملیاری داریم این است که اعتبارات این برنامه با وجود اینکه از سوی وزارت بهداشت تخصیص پیدا میکند اعتبارات محدودی است و به همین دلیل، همین پوششدهی برنامه مکملیاری در کل گروههای سنی آن مقداری که مدنظر ماست، نیست. در حال حاضر این پوششدهی بسته به بودجهای که به دانشگاههای علوم پزشکی تخصیص پیدا میکند، حدود ۴۵ تا ۵۵ درصد است اما باتوجه به اهمیت سلامت زنان باردار و کودکان حتی اگر دانشگاهی محدودیت اعتبار هم دارد، اولویت با این گروه است.»
او درباره کمبود این مکملها در بعضی از مناطق محروم کشور میگوید: «شاید گزارشهایی درباره اتمام این مکملها به دست ما رسیده باشد اما بهطورکلی چنین گزارشی که سه یا چهار سال است که در سراوان یا دیگر مناطق محروم توزیع این مکملها قطع شده، نداشتهایم. در شبکههای بهداشت و درمان هر گروه سنیای یک فواصل مراجعه به مراکز درمانی برای دریافت این مکملها دارد.
مثلاً زنان باردار در فاصله زمانی سه ماهه و شش ماهه باید برای دریافت این مکملها مراجعه کنند. احتمال دارد ولی موقتاً در مراکز بهداشتی این مکملها قطع شده باشد یا دانشگاهی کمبود بودجه برای تامین این قرصها داشته باشد اما بهمعنی قطع کلی این مکملها نیست. ما بهطور مرتب پیگیریم که بودجه برای تامین این مکملها کم نشود. اخیراً هم مکاتبهای کردیم که بودجه مکملها در ۸ منطقه کمبرخوردار که از بودجه یک درصدی بیمه روستایی که به وزارت بهداشت داده شود، تامین میشود ۲۵ درصد افزایش پیدا کند.»
اسماعیلزاده در این باره میگوید، مادرانی که به شبکههای بهداشت و درمان در دوران باردای مراجعه میکنند مکملهای اسید فولیک همراه با ید و مکمل مولتیویتامین را بهصورت رایگان دریافت میکنند: «باتوجه به نتایج حاصل از ششمین پایش وضعیت یُد جامعه، ما برای دانشگاههای علوم پزشکی اجبار کردیم که بهجای توزیع مکملهای اسید فولیک، از اسید فولیک با یُد استفاده کنند. با وجود اینکه قیمت اسید فولیک با یُد از ساده آن بالاتر است اما برای سلامت بیشتر زنان باردار، جلوگیری از سقط جنین و برای بالا بردن بهره هوشی کودکان، توزیع این قرصها را اجباری کردیم.»
به گفته او، دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت جدیداً نامهای نوشته و در آن خواسته که دقیقاً اعلام شود اعتباراتی که برای تهیه مکملها اختصاص داده میشود دقیقاً چه شده است: «دانشگاهها حق این را ندارند که اعتبارات تهیه مکملهای دارویی را جای دیگری استفاده کنند تا مثلاً به کارمندانشان حقوق بدهند! اما اعتبارات محدود است؛ مثلاً در جایی ممکن است یک میلیارد تومان برای تامین مکملهای دارویی نیاز باشد اما اعتباری که داده میشود ۴۰۰ یا ۵۰۰ میلیون تومان است. اما بازرسیها از همین تخصیص بودجه صورت میگیرد و مستندات جدیتر جمعآوری خواهد شد.»
زهرا طاولی، رئیس اداره سلامت مادران وزارت بهداشت هم به «هممیهن» میگوید، این دفتر با همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت همفکری میکند که چه مکملهایی را باید در بستهها بگذارند که به مادران باردار مناطق محروم داده شود. او درباره میزان توزیع این مکملها میگوید: «این موضوع بستگی به دانشگاههای علوم پزشکی دارد که با پولی که وزارت در اختیار آنها میگذارد آیا مکملها را خریداری میکند یا برای کار دیگری استفاده میکند. خودشان مسئول خریداری و توزیع این مکملها هستند و اداره ما نظارتکننده بر این موضوع نیست.» به گفته او مکملهای بارداری در مناطق محروم شامل اسید فولیک و یُد از یکماه قبل از بارداری تا سه ماه بعد از زایمان است و در سهماهه دوم و سوم هم قرصهای آهن و مولتیویتامین باید به این مادران داده شود.
قانون جوانی جمعیت و کمبود ویتامین
چند سال از اجراییشدن قانون جوانی جمعیت میگذرد و آنطور که کارشناسان، پزشکان، بهورزان و خود زنان میگویند این قانون دردی از درد زنان باردار مناطق محروم دوا نکرده؛ زنانی که دیگر وسایل پیشگیری از بارداری رایگان در اختیار ندارند، با فقر اقتصادیشان مدام در حال زایمانند و مکملهای دارویی و بستههای غذایی کافی هم دریافت نمیکنند.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر میگوید، زاد و ولد در استان سیستان و بلوچستان آمار بالایی دارد و بعد از اجرایی شدن قانون جوانی جمعیت و جمعآوری وسایل پیشگیری از باردای رایگان از خانههای بهداشت، این آمار بیشتر شده است: «ما مخالف افزایش جمعیت نیستیم اما زنان فقیری که نمیخواهند بارداریهای متوالی داشته باشند با اجرای این قانون دچار مشکلات شدهاند.» به گفته او زنان باردار توان خرید مکملهای دارویی را ندارند و ارائه رایگان این داروها به آنها جزو ضروریات است: «این زنان حتی توان خریدن پوشک، شیرخشک و شویندهها را برای کودکانشان هم ندارند. اگر حرف از افزایش جمعیت میزنیم، باید به این موضوعات هم توجه کنیم. بسیاری از مادران دچار فقر شدید غذاییاند و با بارداری و زایمان وضعیتشان بدتر هم میشود. شاید باید برایشان یارانه ویژه یا حقوق ماهیانه در نظر بگیرند تا بتوانند حداقل زندگی خود و کودکانشان را تامین کنند.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم معتقد است، وزارت بهداشت باتوجه به اینکه رشد جمعیت را تشویق میکند، باید در این جهت و برای مقابله با خطری که جان مادران و آینده نوزادان را تهدید میکند، به تامین مکملهای دارویی توجه جدی نشان دهد.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم میگوید، بسیاری از زنان باردار در منطقه سراوان بارداری پرخطر دارند و نباید باردار شوند اما نمیتوانند وسایل پیشگیری از بارداری را تهیه کنند و جان خود و فرزندشان به خطر میافتد: «بسیاری از مادران باردار از روشهای پیشگیری از بارداری اطلاعی ندارند و قبلاً پیشگیری از بارداری را گناه میدانستند. البته الان آگاهی در این باره بیشتر شده است اما وسایل در اختیارشان نیست که بخواهند پیشگیری کنند. از بین مادران بارداری که به من مراجعه میکنند شاید از هر ۱۰ نفر، دو نفر باشند که بارداری با خواسته خودشان داشته باشند.»
او میگوید درست است که زاد و ولد باید بیشتر شود اما به چه قیمتی؟ :«وقتی مادری هنوز از زایمان قبلی ریکاوری نشده است دوباره باردار میشود. یا مادرانی که میگویند چندین فرزند کوچک دارند و پدرشان فوت کرده یا طلاق گرفتهاند و در خرج روزانه آنها ماندهاند. از چندسال پیش که غربالگری جنین را حذف کردهاند نوزادان بیشتری را دیدهام که با آنرمالیهای زیادی به دنیا میآیند که قبلاً شاهدش نبودیم.»
احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت هم با بیان اینکه ماده ۲۴ قانون جوانی جمعیت که درباره تامین اقلام و بستههای غذایی و بهداشتی برای مادران باردار و شیردهه زیر دو سال است، میگوید از زمانی که این قانون اجرایی شده این ماده به اجرا درنیامده است اما پارسال کموبیش در ۸ استان کمبرخوردار کشور اتفاق افتاد: «در اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت دنبال این هستند که این ماده را عملیاتی کنند و ظاهراً بودجهای هم گرفتهاند اما اعتبار بزرگی نیست که بشود برای همه مادران در کل کشور اجراییاش کرد. ما برنامهای برای مادران بارداری که محرومند داریم و برنامه دیگری هم وجود دارد که از طریق کمیته امداد کارتهای مادران دارای سوءتغذیه ۳۵۰ هزار تومان شارژ میشود تا بتوانند مواد مغذی بخرند.»
فقر زنان جهانی است
طبق گزارش یونیسف، سوءتغذیه حاد در میان زنان باردار و شیرده در کشورهای درگیر فقر، جنگ و بحران اقتصادی، طی دو سال گذشته رشدی ۲۵ درصدی داشته است. افزایش قیمت مواد غذایی که بخشی از آن بهدلیل جنگ اوکراین بوده، فشار بیسابقهای بر جوامع آسیبپذیر وارد کرده است. در یکی از مطالعات گسترده در کشورهای کمدرآمد، مشخص شد بیش از ۸۰ درصد زنان باردار دچار کمبودهای شدید ریزمغذیها مانند فولیک، ویتامین B۱۲ و کولیناند. کمبود این مواد میتواند منجر به تولد نوزادان با وزن پایین، ناتوانیهای ذهنی و حتی مرگ نوزاد شود.
دسترسی یا فقدان دسترسی به تغذیه مناسب مادران بهطور مستقیم با نابرابریهای اقتصادی جهانی مرتبط است: درحالیکه مادران در کشورهای با درآمد بالا بهطور منظم از ویتامینهای دوران بارداری استفاده میکنند، در کشورهای با درآمد پایین و متوسط، مانند نیجریه، بسیاری از زنان از این مراقبت پایهای محرومند. کمبود ریزمغذیها حدود دوسوم زنان در سن باروری در سراسر جهان را تحتتأثیر قرار میدهد و زنان باردار بهویژه در مناطقی که دسترسی به رژیمهای غذایی متنوع و مغذی محدود است، بسیار آسیبپذیرترند. این نابرابری هرساله موجب حدود ۲۹۵ هزار مرگ قابل پیشگیری مادران و میلیونها مرگ قابل پیشگیری نوزادان میشود.
بهطور جهانی، ۳۷ درصد از زنان باردار از کمخونی رنج میبرند که خطر مرگ مادر، وزن پایین هنگام تولد و عوارض مادامالعمر برای نوزاد را افزایش میدهد. ویتامینهای دوران بارداری که بهطور رسمی با عنوان مکملهای چند ریزمغذی (MMS) شناخته میشوند، میتوانند این کمبودها را بهطور مؤثری جبران کنند، اما رساندن این مکملها به زنانی که بیشترین نیاز را دارند همچنان یک مانع بزرگ است.
در سپتامبر ۲۰۲۴، سازمان Evidence Action یک برنامه آزمایشی را در ۹۰ مرکز درمانی در نیجریه آغاز کرد تا از کمبود ریزمغذیها ازجمله کمخونی جلوگیری کرده و سلامت مادران و نوزادان را بهبود بخشد. این اولین اقدام عملی این سازمان در قالب «شتابدهنده»آنهاست برای بررسی چالشهای تأمین مکمل MMS، قرصی که حاوی ۱۵ ویتامین و ماده معدنی ضروری مخصوص زنان باردار است. هزینه تهیه مکمل MMS برای یک دوره کامل ۱۸۰ روزه (طبق توصیه سازمان جهانی بهداشت) حدود ۲/۱۳ دلار بهازای هر زن است. باتوجه به هزینه پایین و اثربخشی بالا، محققان این اقدام را بهعنوان یکی از بهترین سرمایهگذاریهای جهانی معرفی کردهاند؛ بهطوریکه برای هر یک دلار سرمایهگذاری، حدود ۳۷ دلار بازده اقتصادی تخمین زده میشود.
هیچ منطقهای در مسیر دستیابی به اهداف جهانی ۲۰۳۰ برای کاهش ۵۰ درصدی کمخونی یا کاهش ۳۰ درصدی وزن پایین هنگام تولد قرار ندارد. تغذیه مادران با برابری جنسیتی گره خورده است؛ سوءتغذیه سلامت زنان، توانمندی اقتصادی و استقلال آنها را تضعیف میکند و چرخهای از ناتوانی و فقر را بین نسلها تداوم میبخشد.
اما میشود چرخه نابرابری را شکست. مدلهای موفق بینالمللی نشان میدهند که اگر مکملهای بارداری بهشکل ساده، رایگان و در زمان مناسب به دست زنان برسد، اگر آموزش و پیگیری بهطور پیوسته در جریان باشد و اگر زنان نهفقط گیرنده، بلکه تصمیمگیرنده و همراه این مسیر باشند، میتوان زندگی هزاران مادر و کودک را نجات داد.
در واکنش به این وضعیت، یونیسف برنامهای جهانی راهاندازی کرده که هدف آن ارائه مکملها، خدمات مشاورهای و کمکهای تغذیهای به ۱۶ میلیون زن در ۱۶ کشور تا پایان سال ۲۰۲۵ است. این تلاشها شاید نخستین گام واقعی برای مقابله با فقر غذایی زنان باردار در سطح جهانی باشد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
رئیسجمهور فرانسه روز چهارشنبه اعلام کرد که در زمان تمدید تحریمها علیه سوریه در ماه ژوئن، از اتحادیه اروپا خواهد خواست این تحریمها را لغو کند و همچنین از ایالات متحده بخواهد همین مسیر را دنبال کرده و نیروهایش را برای تضمین ثبات سوریه در این کشور حفظ کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، امانوئل ماکرون، در سخنرانی مشترک با احمد الشرع، رئیسجمهور موقت سوریه که برای نخستین بار پس از سرنگونی بشار اسد در دسامبر گذشته به اروپا سفر کرده بود، گفت که جامعه جهانی وظیفه دارد رنج اقتصادی سوریه را کاهش دهد.
ماکرون اظهار داشت: «به رئیسجمهور گفتم که اگر او به مسیر خود ادامه دهد، ما نیز همین کار را خواهیم کرد؛ نخست با لغو تدریجی تحریمهای اروپا، و سپس با تلاش برای متقاعد کردن شرکای آمریکاییمان جهت برداشتن گام مشابه در این زمینه.»
وی در ادامه افزود که پیشنهاد خواهد کرد تحریمهای اتحادیه اروپا اجازه یابند در تاریخ ۱ ژوئن منقضی شوند.
بانک جهانی برآورد کرده است که بازسازی سوریه بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. در این شرایط، الشرع خواستار کاهش تحریمها بهمنظور آغاز روند احیای اقتصادی کشور پس از ۱۴ سال جنگ داخلی است. در طول این دوره، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریمهای سختگیرانهای علیه دولت اسد وضع کردند.
اتحادیه اروپا تاکنون برخی از تحریمها را لغو کرده است، در حالی که شماری دیگر از تحریمها که افراد و نهادهای خاصی را هدف قرار میدهند، قرار است ماه آینده منقضی شوند. تمدید این تحریمها مستلزم اجماع میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه است، هرچند این بلوک میتواند گزینههایی مانند تمدید محدود یا مستثنا کردن بانک مرکزی و سایر نهادهای حیاتی برای بهبود اقتصادی را مد نظر قرار دهد.
الشرع گفت: «تحریمها مانعی هستند که ما بهطور مفصل درباره آن گفتوگو کردیم. من تمام پیامدها و تأثیرات آن را توضیح دادم و گفتم که این تحریمها علیه رژیم قبلی وضع شدهاند و هیچ توجیهی برای حفظ آنها وجود ندارد.»
الشرع برای سفر به پاریس از معافیت سازمان ملل برخوردار شد، چرا که به دلیل رهبری پیشیناش بر گروه «هیئت تحریر الشام»، که پیشتر وابسته به القاعده بود، همچنان در فهرست تحریمهای مرتبط با تروریسم قرار دارد.
مقامات فرانسوی گفتند که دو رهبر درباره تضمین حاکمیت و امنیت سوریه، وضعیت اقلیتها پس از حملات اخیر به علویها و دروزیها، تلاشها برای مقابله با جنگجویان داعش، و هماهنگی در زمینه کمکرسانی و حمایت اقتصادی گفتوگو کردند.
این سفر، به عنوان نشانهای از تقویت روابط دیپلماتیک، یک امتیاز سیاسی برای الشرع از سوی یکی از قدرتهای غربی محسوب میشود؛ در شرایطی که ایالات متحده اعلام کرده هیچ نهاد یا نهادی را به عنوان دولت رسمی سوریه به رسمیت نمیشناسد.
رویترز در ماه آوریل گزارش داده بود که سوریه به فهرست شرایطی که آمریکا برای امکان کاهش جزئی تحریمها ارائه کرده بود، پاسخ داده است.
واشنگتن در ماه ژانویه برای تشویق به کمکرسانی به سوریه، یک معافیت ششماهه از برخی تحریمها صادر کرده بود. منابع آگاه در ماه مارس به رویترز گفته بودند در صورت تحقق کامل خواستههای آمریکا از سوی دمشق، واشنگتن این معافیت را برای دو سال تمدید خواهد کرد و احتمالاً معافیت دیگری نیز صادر خواهد شد.
در ماههای گذشته، فرانسه نقش میانجی بین الشرع و کردها را ایفا کرده است، چرا که منابع گفتهاند آمریکا قصد دارد شمار ۲,۰۰۰ نیروی نظامی خود در سوریه را طی ماههای آینده به نصف کاهش دهد.
پاریس در حال گفتوگو با آمریکا درباره نحوه مدیریت خروج نیروهای واشنگتن و افزایش نقش خود در سوریه است. ماکرون گفت تلاش دارد آمریکا را متقاعد کند که تحریمها را لغو کرده و خروج نیروهایش را به تأخیر بیندازد، چرا که این اقدام میتواند در این دوره گذار، موجب بیثباتی سوریه شود.
فرانسه از سقوط اسد استقبال کرده و بهطور فزایندهای روابط خود را با مقامات موقت الشرع تقویت کرده است. فرانسه ماه گذشته کاردار جدیدی را به دمشق اعزام کرد که با یک تیم کوچک دیپلماتیک همراه بود؛ اقدامی در راستای گشایش کامل سفارت خود در سوریه.
***
احمد الشرع: مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل در جریان است
در همین نشست مطبوعاتی، احمد الشرع با اشاره به آغاز مرحلهای جدید در سیاست داخلی و خارجی سوریه، گفت که آینده سوریه در پایتختهای دور ترسیم نخواهد شد. با پایان یافتن رژیم سابق، دیگر هیچ توجیهی برای ادامه تحریمها وجود ندارد و باید رفع شود.
به گزارش العرربیه فارسی، رئیس جمهوری سوریه همچنین از تعهد دولتش به مجازات عاملان خشونتها سخن گفت و تاکید کرد که مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل از طریق میانجیگری برای کاهش تنشها در جریان است. او افزود: «در حال گفتوگو با کشورهایی هستیم که با اسرائیل در ارتباطند تا تلآویو را به خروج نیروهایش از خاک سوریه متقاعد کنیم.»
در ادامه این نشست، احمد الشرع از رئیس جمهوری و مردم فرانسه به دلیل میزبانی از پناهجویان سوری در سالهای گذشته و نیز استقبال گرمی که امروز از وی بهعمل آمده، قدردانی کرد و گفت: «فرانسه همواره دوست ملت سوریه بوده و در تمام سالهای انقلاب در کنار ما ایستاده است.»
الشرع افزود: «وقتی مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ علیه رژیم اسد قیام کردند، هرگز تصور نمیکردیم که انقلابمان مراحل دشواری را طی کند و با شدیدترین اشکال خشونت روبهرو شود. اما ملت ما هرگز در برابر استبداد سر فرود نیاورد.»
الشرع در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وقایع اخیر در مناطق ساحلی سوریه گفت: «این حوادث توسط بقایای رژیم سابق طراحی و اجرا شد و منجر به کشتار گستردهای شد. در پاسخ به این رویداد، دو کمیته تشکیل دادیم: یکی برای آشتی ملی و دیگری برای حقیقتیابی. عاملان جنایتها و مسئولان این رخدادها را بیتردید مورد پیگرد قرار خواهیم داد.»
وی تاکید کرد: «سوریه بیش از هر کشور دیگری از سوی رژیم سابق قربانی تروریسم بوده و ما با تمامی قربانیان تروریسم در هر نقطه از جهان ابراز همبستگی میکنیم. هیچ ارتباطی با اقدامات مجرمانه در خارج از مرزهای سوریه نداریم.»
رئیس جمهوری سوریه همچنین افزود: «ما با شرافت و مسئولیتپذیری برای آزادسازی سوریه جنگیدهایم و منطقه را از تروریسمی که بر گلوی ملت سوریه و کشورهای همسایه سنگینی میکرد، نجات دادیم.»
الشرع در پایان تصریح کرد که قانون اساسی جدید سوریه مسئله جنگجویان خارجی را حل خواهد کرد و سازوکارهایی برای اعطای تابعیت به آنها تدوین خواهد شد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
مقدمه
به گزارش رسانههای ایران، زیان انباشته شبکه بانکی کشور بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیاد تومان شده است. این میزان از زیان بنا به تازه ترین آمار همان منابع، تقریبا برابر با سرمایه موجود این شبکه است. امر به یکی از این ابربحرانهای اقتصاد ایران تبدیل شده است. از دلایل مهم این ابربحران فساد ساختاری اقتصاد ایران و بخصوص در عرصه نظام بانکی است. فساد در نظام بانکی به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه اقتصادی و ثبات مالی در کشورهای در حال توسعه شناخته میشود (Rose-Ackerman, ۱۹۹۹). در ایران، ابربحران فساد بانکی فراتر از تخلفات موردی، به یک پدیده سیستماتیک و بازتولیدشونده تبدیل شده که ریشه در ساختار رانتی اقتصاد، ضعف نهادهای نظارتی، و نفوذ سیاسی دارد(Habibi, ۲۰۱۵; نیلی، ۲۰۲۱).
۱. فرایند فساد در نظام بانکی
فساد بانکی در ایران از طریق سوءاستفاده از قدرت، تبانی، و ناکارآمدی نظام نظارتی شکل میگیرد. بر اساس مدلهای فساد سیستماتیک (Klitgaard, ۱۹۸۸)، فساد زمانی رخ میدهد که قدرت انحصاری با فقدان پاسخگویی و نظارت ترکیب شود. فرایند فساد در نظام بانکی ایران شامل مراحل زیر است:
سوءاستفاده از موقعیت: مدیران یا سهامداران از موقعیت خود برای تخصیص غیرقانونی منابع (مانند وامهای کلان) به نفع خود یا وابستگان استفاده میکنند.
تبانی و رانتخواری: شبکههای فساد شامل مدیران، سهامداران، و مقامات سیاسی برای دور زدن قوانین شکل میگیرند.
پنهانسازی تخلفات: از طریق حسابسازی، شرکتهای صوری، یا گراننمایی وثیقهها، تخلفات پنهان میشوند.
ضعف نظارت: نهادهای نظارتی مانند بانک مرکزی به دلیل نفوذ سیاسی یا کمبود منابع، ناتوان از کشف تخلفات هستند (فرهت، ۲۰۱۹).
تداوم چرخه فساد: نبود مجازات مؤثر و برخورد گزینشی قضایی، فساد را نهادینه کرده و چرخه آن را تقویت میکند (تاجیک، ۲۰۲۲).
۲. انواع فساد در نظام بانکی
فساد بانکی در ایران در اشکال مختلفی بروز مییابد که با یافتههای مطالعات جهانی (Transparency International, ۲۰۱۹) همخوانی دارد:
اختلاس: برداشت غیرقانونی منابع بانکی، مانند پرونده ۳ هزار میلیارد تومانی مهآفرید امیرخسروی (بانک آریا).
تسهیلات غیرقانونی: اعطای وامهای کلان بدون رعایت ضوابط و پشتوانه مناسب، مانند پرونده بانک سرمایه.
پولشویی: استفاده از بانکها برای قانونی جلوه دادن پولهای غیرقانونی.
رشوه و تبانی: دریافت رشوه برای تخصیص وامها یا چشمپوشی از تخلفات بدهکاران.
گراننمایی وثیقهها: ارائه وثیقههای غیرواقعی برای دریافت وامهای کلان.
بانکخواری: تملک داراییهای بانکها توسط سهامداران از طریق معاملات غیرشفاف.
۳. دلایل فساد بانکی
فساد بانکی در ایران از عوامل متعددی ناشی میشود که در ادبیات اقتصاد سیاسی (Acemoglu & Robinson, ۲۰۱۲) به عنوان ویژگیهای اقتصادهای رانتی تحلیل شدهاند:
اقتصاد رانتی: وابستگی به درآمدهای نفتی و دولتیسازی اقتصاد، رقابت سالم را کاهش داده و رانتخواری را ترویج کرده است. بانکها اغلب برای تأمین مالی پروژههای وابسته به نهادهای قدرت به کار گرفته میشوند، نه تخصیص بهینه منابع (Habibi, ۲۰۱۵; مرادی، ۲۰۲۰).
ناکارآمدی نظام نظارت: بانک مرکزی به دلیل نفوذ سیاسی، عدم استقلال ساختاری، و کمبود منابع، نظارت مؤثری اعمال نمیکند (IMF, ۲۰۱۷; فرهت، ۲۰۱۹).
تمرکز قدرت سیاسی: فقدان مکانیسمهای پاسخگویی و مصونیت قضایی افراد بانفوذ، فساد را تسهیل میکند (Rose-Ackerman, ۱۹۹۹; تاجیک، ۲۰۲۲).
نفوذ سهامداران و مدیران: بانکها اغلب توسط نهادهای حکومتی، نظامی، یا افراد بانفوذ کنترل میشوند که از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند (احمدیان، ۲۰۲۱).
قوانین ناکارآمد: پیچیدگی و ابهام در قوانین بانکی، بستر فساد را فراهم میکند.
فرهنگ سازمانی معیوب: روابط غیررسمی و رفیقبازی، فساد را نهادینه کرده است.
۴. پیامدهای فساد بانکی
فساد بانکی تأثیرات گستردهای بر اقتصاد و جامعه ایران دارد که با یافتههای مطالعات جهانی (World Bank, ۲۰۱۸) همخوانی دارد:
بیاعتمادی عمومی: کاهش سرمایه اعتماد اجتماعی به نظام بانکی و دولت به دلیل افشای پروندههای فساد و مصونیت متخلفان.
ناکارآمدی اقتصادی: تخصیص نادرست منابع، مانع رشد اقتصادی میشود.
افزایش نابرابری: منابع عمومی به نفع گروههای خاص هدایت شده و شکاف طبقاتی افزایش مییابد.
تورم و بیثباتی: تزریق نقدینگی برای جبران زیانهای بانکی، تورم را تشدید میکند.
مانع توسعه: فساد، سرمایهگذاری خارجی و توسعه پایدار را کاهش میدهد.
۵. نقش سهامداران و مدیران
سهامداران و مدیران نقش محوری در فساد بانکی دارند (Shleifer & Vishny, ۱۹۹۷):
سهامداران: بانکهای ایران اغلب توسط نهادهای شبهدولتی، نظامی (مانند بنیاد تعاون سپاه)، یا افراد بانفوذ کنترل میشوند. خصوصیسازی صوری در دهههای گذشته، به جای افزایش رقابت، مالکیت را در دست نهادهای غیرشفاف متمرکز کرده است (احمدیان، ۲۰۲۱). این سهامداران از نفوذ خود برای تخصیص وامهای غیرقانونی به شرکتهای وابسته استفاده میکنند (مثال: بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان).
مدیران: مدیران بانکی، که اغلب از طریق انتصابهای سیاسی انتخاب میشوند، با اعطای وامهای غیرقانونی یا تبانی با بدهکاران، فساد را ترویج میکنند.
شبکههای فساد: مدیران و سهامداران در شبکههایی با مقامات حکومتی همکاری میکنند که کشف و مجازات تخلفات را دشوار میسازد.
۶. رقابت در نظام بانکی
رقابت سالم در نظام بانکی ایران به دلیل انحصار و فساد تضعیف شده است (Demirgüç-Kunt & Levine, ۲۰۰۴):
انحصار بانکهای دولتی: بانکهای دولتی و شبهدولتی، رقابت را محدود کرده و رانتخواری را ترویج میدهند.
مؤسسات مالی غیرمجاز: این مؤسسات با ارائه سودهای بالا، رقابت ناسالم را تشدید کرده و بحرانهایی مانند ورشکستگی را به دنبال داشتهاند.
سوءاستفاده از نبود رقابت: فقدان رقابت سالم، بانکها را به سمت فعالیتهای غیرمولد و رانتجویی سوق داده و کیفیت خدمات را کاهش داده است.
تأثیر خصوصیسازی صوری: خصوصیسازی بانکها به جای ایجاد رقابت، مالکیت را در دست نهادهای غیرپاسخگو متمرکز کرده و فساد را تشدید کرده است (احمدیان، ۲۰۲۱).
۷. بحران معوقهها
معوقهها (وامهای غیرجاری) یکی از نشانههای اصلی فساد بانکی در ایران هستند (Claessens & Laeven, ۲۰۰۴):
۷.۱. ارتباط با فساد
اعطای وامهای کلان به افراد یا شرکتهای مرتبط بدون ارزیابی اعتبار یا با وثیقههای صوری (مرادی، ۲۰۲۰).
تبانی مدیران با بدهکاران برای به تعویق انداختن بازپرداخت.
گراننمایی وثیقهها برای دریافت وامهای غیرقانونی.
نفوذ سیاسی بدهکاران کلان که مانع پیگیری قضایی میشود (تاجیک، ۲۰۲۲).
۷.۲. ابعاد بحران
نسبت معوقهها به کل تسهیلات بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است (بانک مرکزی، ۲۰۲۳)، که بسیار بالاتر از استانداردهای جهانی است.
بدهکاران کلان شامل شرکتهای وابسته به نهادهای حکومتی یا افراد بانفوذ هستند.
۷.۳. پیامدها
کاهش نقدینگی بانکها و توانایی تسهیلاتدهی.
افزایش زیان انباشته و تهدید ثبات مالی.
تشدید تورم و بیاعتمادی عمومی.
۸. بحران ورشکستگی
ورشکستگی بانکی نتیجه فساد، سوءمدیریت، و معوقههای کلان است (Calomiris & Haber, ۲۰۱۴):
۸.۱. ارتباط با فساد
اختلاس و سوءمدیریت منابع بانکی (مثال: بانک آریا).
اعطای وام به پروژههای غیراقتصادی یا شرکتهای صوری.
فعالیت مؤسسات غیرمجاز مانند کاسپین و ثامنالحجج که تحت حمایت نهادهای خاص فعالیت میکردند (تاجیک، ۲۰۲۲).
۸.۲. ابعاد بحران
زیان انباشته در بانکهای خصوصیشده (مانند بانک آینده).
تزریق هزاران میلیارد تومان از منابع عمومی برای جبران سپردههای مؤسسات ورشکسته و تامین فساد و چپاول الیگارشها با منابع عمومی کشور.
۸.۳. پیامدها
تهدید ثبات مالی نظام بانکی.
بار مالی بر دولت و افزایش کسری بودجه.
اعتراضات اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی.
تورم افسار گسیخته و نهادینه شده.
۹. مصونیت قضایی و بازتولید فساد
فساد بانکی در ایران به دلیل مصونیت قضایی و ساختارهای بازتولیدکننده، به یک پدیده نهادی تبدیل شده است (نیلی، ۲۰۲۱):
۹.۱. مصونیت قضایی
وضعیت: پروندههای فساد بانکی، مانند مهآفرید امیرخسروی یا بانک سرمایه، نشاندهنده برخورد گزینشی و نمایشی با متخلفان است. افراد نزدیک به نهادهای قدرت معمولاً از پیگرد مصون میمانند و تنها در صورت تعارضات سیاسی یا از دست دادن حمایت، مورد پیگیری قرار میگیرند (تاجیک، ۲۰۲۲).
پیامدها: مصونیت قضایی، فساد را کمهزینه و سودآور کرده و اعتماد عمومی به نظام قضایی را کاهش داده است.
۹.۲. بازتولید ساختاری فساد
وضعیت: فساد بانکی نتیجه طبیعی قواعد بازی در یک نظام رانتی است که دسترسی به منابع بانکی را به شبکههای قدرت محدود میکند (نیلی، ۲۰۲۱). این ساختار، فساد را نه تنها ممکن، بلکه تکرارپذیر و نهادینه میکند.
مثالها: پس از افشای هر پرونده، ساختارهای فسادزا بازسازی شده و چرخه تخلفات ادامه مییابد.
پیامدها: بازتولید فساد، اصلاحات موردی را بیاثر کرده و نظام بانکی را در یک چرخه معیوب نگه میدارد.
۱۰. وضعیت فعلی نظام بانکی
تا سال ۲۰۲۵، نظام بانکی ایران با چالشهای ساختاری و سیستماتیک مواجه است که فساد، معوقهها، و ورشکستگی را تشدید کردهاند (IMF, ۲۰۲۳):
۱۰.۱. ضریب کفایت سرمایه
وضعیت: ضریب کفایت سرمایه (Capital Adequacy Ratio - CAR) در بسیاری از بانکهای ایران به طور متوسط بین ۴ تا ۶ درصد است، که بسیار پایینتر از استاندارد بینالمللی ۸ درصد (کمیته بازل III) است (بانک مرکزی، ۲۰۲۳). برخی بانکها حتی ضریب منفی گزارش کردهاند (مانند بانک آینده).
دلایل: زیانهای انباشته ناشی از معوقهها، سوءمدیریت، و اعطای وامهای غیرقانونی، سرمایه بانکها را کاهش داده است.
پیامدها: ضریب پایین، توانایی بانکها برای جذب شوکهای مالی را کاهش داده و خطر ورشکستگی را افزایش میدهد.
۱۰.۲. رانتخواری
ابعاد: اقتصاد رانتی ایران، تخصیص منابع بانکی را به نفع گروههای خاص هدایت کرده است. وامهای کلان به شرکتهای وابسته به نهادهای حکومتی یا افراد بانفوذ، بخش عمده معوقهها را تشکیل میدهند (Habibi, ۲۰۱۵; مرادی، ۲۰۲۰).
مثالها: پروندههای بانک سرمایه و بانک دی نشاندهنده تخصیص غیرقانونی وامها به شرکتهای صوری یا وابسته است.
پیامدها: رانتخواری، نابرابری اقتصادی را تشدید کرده و منابع عمومی را از بخشهای مولد محروم کرده است.
۱۰.۳. سوءاستفاده از نبود رقابت
وضعیت: فقدان رقابت سالم، بانکها را به سمت فعالیتهای غیرمولد و رانتجویی سوق داده است. بانکهای دولتی و شبهدولتی با تکیه بر حمایتهای حکومتی، انگیزهای برای بهبود کارایی ندارند (Demirgüç-Kunt & Levine, ۲۰۰۴; احمدیان، ۲۰۲۱).
مثالها: مؤسسات غیرمجاز مانند کاسپین با سوءاستفاده از خلأهای رقابتی، سپردههای کلان جذب کرده و پس از ورشکستگی، بحرانهای اجتماعی ایجاد کردند.
پیامدها: نبود رقابت، کیفیت خدمات را کاهش داده، هزینههای بانکی را افزایش داده، و فساد را نهادینه کرده است.
۱۰.۴. چالشهای جاری
ناکارآمدی نظارت: بانک مرکزی، دیوان محاسبات، و سازمان بازرسی کل کشور به دلیل عدم استقلال ساختاری، توان مقابله با فساد سیستمی را ندارند (فرهت، ۲۰۱۹).
اعتماد عمومی: افشای پروندههای فساد و مصونیت متخلفان، اعتماد عمومی به نظام بانکی را به شدت کاهش داده است.
تحریمها: تحریمهای بینالمللی، دسترسی بانکها به بازارهای جهانی را محدود کرده و مشکلات مالی آنها را تشدید کرده است (IMF, ۲۰۲۳).
۱۱. راهکارهای پیشنهادی
برای کاهش فساد، معوقهها، ورشکستگی، و بهبود وضعیت فعلی، اقدامات زیر پیشنهاد میشود (IMF, ۲۰۱۷; World Bank, ۲۰۱۸; نیلی، ۲۰۲۱):
تقویت نظارت: استقلال بانک مرکزی و ایجاد سامانههای رصد آنی برای جلوگیری از تخلفات.
شفافیت مالی: انتشار عمومی صورتهای مالی بانکها، اسامی بدهکاران کلان، و ساختار مالکیت بانکها.
اصلاح قوانین: سادهسازی قوانین بانکی و رفع ابهامات برای کاهش روزنههای فساد.
مجازات مؤثر: اعمال مجازاتهای سختگیرانه و غیرگزینشی برای مدیران، سهامداران، و بدهکاران متخلف.
ترویج رقابت: کاهش انحصار بانکهای دولتی، اصلاح خصوصیسازی، و تشویق بخش خصوصی برای بهبود کارایی.
مدیریت حرفهای: انتخاب مدیران بر اساس شایستهسالاری به جای روابط سیاسی.
رفع معوقهها: بازسازی بدهیها و فروش شفاف وثیقهها برای کاهش زیانهای بانکی.
تقویت سرمایه بانکها: تزریق سرمایه به بانکها از طریق منابع غیرتورمی و اصلاح ساختار مالکیت.
تقویت جامعه مدنی: حمایت از رسانهها و نهادهای مدنی برای نظارت عمومی بر عملکرد بانکها.
نتیجهگیری
فساد بانکی در ایران، محصول یک نظام رانتی، مصونیت قضایی، نهادهای غیرپاسخگو، و نبود رقابت و جامعه مدنی قدرتمند است. این پدیده، همراه با بحران معوقهها، ورشکستگی، و چالشهای کنونی مانند ضریب کفایت سرمایه پایین، نظام بانکی را فلج کرده، اعتماد عمومی را کاهش داده، و اقتصاد را با چالشهای جدی مواجه کرده است. وضعیت فعلی، با تداوم رانتخواری، خصوصیسازی صوری، و بازتولید فساد، نیاز فوری به اصلاحات ساختاری را نشان میدهد. اصلاحات عمیق در نظارت، شفافیت، رقابت، و پاسخگویی برای رفع این معضلات ضروری است. مطالعات آینده میتوانند بر تحلیل پروندههای خاص، اثربخشی راهکارهای پیشنهادی، یا نقش جامعه مدنی در کاهش فساد تمرکز کنند.
—————————-
منابع:
احمدیان، س. (۲۰۲۱). ساختار مالکیت بانکها در ایران و پیامدهای آن برای حکمرانی مالی. تهران: مؤسسه پژوهشهای اقتصادی.
Calomiris, C. W., & Haber, S. H. (2014). Fragile by Design: The Political Origins of Banking Crises. Princeton University Press.
Claessens, S., & Laeven, L. (2004). What Drives Bank Competition? Journal of Money, Credit and Banking, 36(3), 563-583.
Demirgüç-Kunt, A., & Levine, R. (2004). Financial Structure and Economic Growth. MIT Press.
Habibi, N. (2015). The Political Economy of Iran’s Banking Sector. Middle East Brief, 85.
IMF. (2017). Islamic Republic of Iran: Financial Sector Assessment Program. International Monetary Fund.
IMF. (2023). Iran: Selected Issues Paper. International Monetary Fund.
Klitgaard, R. (1988). Controlling Corruption. University of California Press.
Rose-Ackerman, S. (1999). Corruption and Government: Causes, Consequences, and Reform. Cambridge University Press.
تاجیک، م. (۲۰۲۲). نقش ساختار قدرت در فساد بانکی: از پرونده مهآفرید تا بانک سرمایه. فصلنامه اقتصاد سیاسی ایران, ۵(۲), ۴۱-۶۸.
فرهت، ح. (۲۰۱۹). چالشهای بانک مرکزی در نظارت بر نظام بانکی. پژوهشنامه سیاست اقتصادی, ۱۲(۳), ۷۷-۹۳.
مرادی، ن. (۲۰۲۰). بانک و رانت: تحلیل اقتصاد سیاسی نظام بانکی در ایران. تهران: نشر نی.
نیلی، م. (۲۰۲۱). فساد به مثابه نهاد: بازاندیشی در مبارزه با فساد سیستماتیک. گفتوگوی حکمرانی, ۳(۴), ۱۲-۲۵.
Transparency International. (2019). Corruption Perceptions Index 2019.
World Bank. (2018). The Cost of Corruption in Developing Countries.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز از قول سه منبع مطلع نوشت، ایالات متحده به ابتکار قطر برای تأمین مالی بخش دولتی سوریه چراغ سبز نشان داده است. این اقدام میتواند به دولت جدید سوریه که در تلاش برای بازسازی دولتی فروپاشیده پس از سالها درگیری است، کمک مالی حیاتی کند.
قطر، که یکی از قویترین حامیان بینالمللی رئیسجمهور سوریه احمد الشرع است، پیش از این تمایلی به اقدام بدون موافقت واشنگتن نداشت. آمریکا در زمان حکومت بشار اسد، رهبر سابق سوریه، تحریمهایی را علیه این کشور اعمال کرده بود.
تحریمها، ۱۴ سال درگیری و دههها حکومت فاسد تحت رهبری اسد، دولت سوریه را ورشکسته کرده و کارمندان دولت را با دستمزدهای ناچیز رها کرده است. از سوی دیگر، دولت الشرع تنها تا حدی توانسته کشورهای غربی محتاط را متقاعد کند که او از گذشته اسلامگرای خود فاصله گرفته است.
دو منبع آگاه به رویترز گفتند که قطر از چراغ سبز آمریکا مطلع شده و انتظار میرود دفتر کنترل داراییهای خارجی خزانهداری آمریکا به زودی نامهای صادر کند که تأیید میکند این ابتکار از تحریمهای آمریکا معاف است.
این اقدام نشاندهنده نرمشدن موضع واشنگتن است، در حالی که کشورهای اروپایی سریعتر به سمت کاهش تحریمهای سوریه حرکت کردهاند.
یک منبع مالی سوری گفت که این کمک مالی مشروط است و تنها به کارمندان بخش دولتی غیرنظامی سوریه تعلق میگیرد و وزارتهای دفاع و کشور شامل آن نمیشوند. این موضوع بازتاب نگرانیهای غرب از گذشته بنیادگرایانه گروهی است که اکنون بر سوریه حکومت میکند و در حال بازسازی نیروهای امنیتی خود است.
این منبع مالی گفت که انتظار میرود این کمکها از ماه آینده آغاز شود و افزایش ۴۰۰ درصدی دستمزدها که مدتها انتظار آن میرفت، به تدریج طی چند ماه به بیش از یک میلیون کارمند دولت پرداخت شود.
ابهام در مورد تحریمهای آمریکا
تمام منابع رویترز به دلیل عدم اجازه برای صحبت رسمی، به صورت ناشناس سخن گفتند. وزارت خارجه قطر و خزانهداری آمریکا بلافاصله به درخواستها برای اظهارنظر پاسخ ندادند.
منبع سوری گفت که دولت سوریه منابع مالی لازم برای افزایش حقوق کارمندانی را که تحت پوشش طرح حمایتی قطر نیستند، تأمین خواهد کرد.
قطر از مدتی پس از سرنگونی اسد توسط شورشیان اسلامگرای تحریر الشام (HTS) در دسامبر سال گذشته، برنامهای برای حمایت از پرداخت حقوق در سوریه داشت. اما این ابتکار به دلیل ابهام در مورد تحریمهای آمریکا و سیاست سوریه در دوران دولت ترامپ، به تعویق افتاد.
با این حال، نشانههایی وجود دارد که کشورهای عربی خلیج فارس توانستهاند در لابیگری با آمریکا برای حداقل اجازه تعامل با دمشق پیشرفتهای محدودی داشته باشند. عربستان سعودی و قطر ماه گذشته بدهیهای سوریه به بانک جهانی را پرداخت کردند، که راه را برای دریافت کمکها و وامهای بینالمللی باز کرد.
عربستان همچنین ماه گذشته در جریان نشستهای بهاری صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در واشنگتن، میزبان نشستی سطح بالا با محوریت سوریه بود که برای اولین بار در بیش از یک دهه گذشته، وزیر دارایی و رئیس بانک مرکزی سوریه در آن حضور داشتند.
اولویت اقتصادی
دولت قبلی آمریکا در ۶ ژانویه معافیتی از تحریمها صادر کرد تا برای مدت شش ماه، انجام معاملات با نهادهای حکومتی سوریه امکانپذیر شود. با این حال، کشورها و نهادهایی که خواهان تعامل با سوریه هستند، به دنبال تضمینهای بیشتری بودهاند.
این معافیت، که به عنوان “مجوز عمومی” شناخته میشود، تلاشی برای تسهیل جریان کمکهای بشردوستانه و امکان همکاری با بخش انرژی سوریه بود، در حالی که تحریمها به طور کلی باقی ماندند.
الشرع بارها خواستار لغو تحریمهای غرب شده است که با هدف منزوی کردن اسد به دلیل سرکوب خشونتبار در جریان جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ اعمال شدند.
تقویت اقتصاد، که پس از دههها سیاست حمایتگرایی، اکنون در یک آزمایش بازار آزاد گشوده شده، اولویت اصلی الشرع است. سازمان ملل میگوید ۹۰ درصد سوریها در فقر زندگی میکنند.
وزیر دارایی موقت سوریه در ژانویه اعلام کرد که حقوق کارمندان بخش دولتی از فوریه ۴۰۰ درصد افزایش مییابد که هزینه ماهانه آن حدود ۱.۶۵ تریلیون پوند سوری (۱۳۰ میلیون دلار) برآورد شده است. او یکی از منابع تأمین این افزایش را کمکهای منطقهای عنوان کرد.
سیاست غرب در قبال سوریه به دلیل ریشههای جهادی گروه تحریر الشام پیچیده شده است. این گروه مسلح که پیشتاز سرنگونی اسد بود، توسط قدرتهای جهانی به عنوان گروه تروریستی شناخته میشود.
تحریر الشام از جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، ظهور کرد تا اینکه الشرع در سال ۲۰۱۶ ارتباط با آن را قطع کرد. این گروه رسماً در ژانویه منحل شد.
تیمور ازهری و اندرو میلز / خبرگزاری رویترز / ۷ مه ۲۰۲۵
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
یورونیوز فارسی
اعدام به اتهام جاسوسی در ایران؛ در میدان جنگ پنهان چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
هفته گذشته، قوه قضاییه ایران اعلام کرد محسن لنگرنشین، فردی که به اتهام جاسوسی برای سرویس اطلاعاتی موساد بازداشت شده بود، اعدام شده است. این خبر در حالی منتشر میشود که فهرست محکومان به جاسوسی در ایران رو به افزایش است؛ فهرستی که از مهندسان و پزشکان گرفته تا مقامات سابق امنیتی را در بر میگیرد.
در دو دهه گذشته شماری از شهروندان ایرانی و در مواردی افراد دوتابعیتی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا و دیگر دولتهای خارجی در ایران بازداشت، محاکمه و در مواردی اعدام شدهاند. علاوه بر اعدام مجازاتهای سنگین از جمله حبسهای طولانی مدت نیز شامل این گروه از متهمان شده است. در عین حال هرچه مجازات و صدور حکم برای شهروندان ایرانی با سرعت بیشتری رخ میدهد، زندانیان اروپایی از جمله سیسیل کوهلر و ژاک پاریس که به جاسوسی برای فرانسه متهم هستند هنوز محاکمه نشدهاند و با وجود گذشت سه سال از بازداشت هنوز بلاتکلیف هستند.
اتحادیه اروپا بازداشت شهروندانش در ایران را مصداق گروگانگیری میداند و نهادهای حقوق بشری بازداشت به بهانه جاسوسی در ایران را در رده بازداشتهای خودسرانه و فراقانونی طبقهبندی میکند. اما این احکام و اتهامات تا چه اندازه بر پایه واقعیات امنیتی هستند؟ آیا ممکن است بخشی از یک بازی پیچیده دیپلماتیک و اطلاعاتی در نزاعی پنهان میان ایران و غرب باشند؟ چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
اعدام با برچسب جاسوسی
مرور پروندههای افرادی چون علی اشتری، تاجر تجهیزات مخابراتی متهم به جاسوسی برای موساد، اعدامشده در سال ۱۳۸۷، مجید جمالی فشی، متهم به ترور دانشمندان هستهای، اعدامشده در سال ۱۳۹۱، احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی-سوئدی، محکوم به اعدام با اتهام همکاری با اسرائیل و علیرضا اکبری، معاون سابق وزیر دفاع، متهم به جاسوسی برای بریتانیا و اعدامشده در سال ۲۰۲۳، الگویی مشابه را آشکار میسازد. در همه آنها، دادرسی پشت درهای بسته، عدم دسترسی به وکیل در دوران طولانی بازپرسی و بعضا دادرسی و اعترافات مشکوک دیده میشود. اعترافاتی که نهادهای حقوق بشری آنها را تحت فشار و شکنجه میدانند.
در عین حال، زمانبندی اجرای احکام یا انتشار خبر بازداشتها نیز بارها با تنشهای دیپلماتیک همزمان بوده است؛ برای مثال پرونده جلالی بارها در آستانه مذاکرات سیاسی با اروپا یا تبادل زندانیان مطرح شده و حکم اکبری در بحبوحه گفتوگوهای امنیتی ایران و بریتانیا منتشر شد. چنین الگوهایی این پرسش را پررنگ میکند که آیا هدف واقعی این اتهامها حفظ امنیت ملی است یا ارسال پیامهای سیاسی به کشورهای غربی؟
سایه موساد، سیا و MI6 در ایران
جمهوری اسلامی بارها سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، موساد، ایالات متحده، سیا و بریتانیا، MI6 را به جسوسی، خرابکاری و نفوذ در نهادهای داخلی خود متهم کرده است. این اتهامات شامل عملیاتهای سایبری، ترور دانشمندان هستهای و حتی نفوذ در ساختارهای امنیتی کشور هستند.
از اوایل دهه ۹۰ شمسی چندین دانشمند هستهای ایرانی از جمله مسعود علیمحمدی، مجید شهریایی و مصطفی احمدیروشن در پی ترورهایی که ایران به موساد نسبت میداد کشته شدند. در یکی از این موارد مجید جمالی فشی به اتهام ترور علیمحمدی دستگیر و اعدام شد. او در اعترافات تلوزیونی خود گفته بود که در اسرائیل آموزش دیده است. اگرچه بعدها و در پی افشای ساختگی بودن اعترافات مازیار ابراهیمی، دولت ایران ساختگی بودن برخی اعترافات در رابطه با ترور دانشمندان هستهای را تایید کرده بود.
در همان سالها ویروس رایانهای استاکسنت با حمله به تأسیسات غنیسازی نطنز آسیب جدی به سانتریفیوژهای ایران وارد کرد گزارشها حاکی از آن است که این حمله نیز توسط موساد طراحی و اجرا شد. در سالهای بعد نیز، انفجارهایی در تأسیسات نطنز رخ داد که ایران آنها را به خرابکاریهای اسرائیل نسبت داد. در همین راستا ایران بارها اعلام کرده شبکههای جاسوسی مرتبط با اسرائیل، آمریکا و بریتانیا را شناسایی و دستگیر کرده است. اعدام محسن لنگرنشین نیز به اتهام ترور حسن صیادخدایی، آخرین نمونه از این موارد است.
با این وجود انتساب اتهام جاسوسی به شهروندان خلاصه نمیشود. روزنامه کیهان بازرسان سازمان انرژی اتمی را بارها به جاسوسی برای موساد و سیا متهم کرده است. این اتهامات در حالی مطرح شدهاند که ایران و آژانس در حال مذاکره برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بودند.
اما در برابر این تصویر از ایران، بهعنوان هدف ثابت سرویسهای اطلاعاتی غربی، جمهوری اسلامی نیز در دهههای گذشته سیاستی فعالانه در میدان امنیتی فرامرزی داشته است. سیاستی که از ترور مخالفان در اروپا تا ربایش و عملیات در خاک آمریکا را شامل میشود.
ایران؛ از ترور در میکونوس تا ربایش در نیویورک
در پاسخ به آنچه ایران «جنگ اطلاعاتی غرب» میخواند، شواهد فزایندهای از عملیاتهای برونمرزی جمهوری اسلامی در اختیار نهادهای اطلاعاتی و قضایی غربی قرار دارد. ترور چهار رهبر حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس برلین نخستین نمونه رسمی و مستند از دخالت مستقیم نهادهای حکومتی ایران در عملیات تروریستی در خاک اروپا بود. دادگاه آلمان در حکمی تاریخی، نه تنها مجریان، بلکه عالیترین مقامات وقت جمهوری اسلامی را مسئول این ترورها دانست.
از همان زمان رد پای نهادهای امنیتی ایران در سلسله عملیاتهای مخفیانه در اروپا و امریکا آشکارا دیده شده است. طرح ربایش مسیح علینژاد در آمریکا، پرونده اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی در وین که به اتهام عملیات بمبگذاری در نشست شورای ملی مقاومت در پاریس به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود و ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک از جمله این موارد هستند.
روزنامه جوان، نزدیک به جمهوری اسلامی در یادداشتی که توسط رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از جمله مشرقنیوز و قدسآنلاین نیز بازنشر شده، در رابطه با انفجار بندر رجایی در بندرعباس اتهامات امنیتی و اطلاعاتی به دولت هلند وارد کرده است. با این وجود همین رسانهها در از زمان طرح موضوع ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک همه اتهامات را توطئه اروپا قلمداد کردهاند.
در مجموع، این موارد نشان میدهند که ایران در کنار سیاست امنیتی دفاعی در داخل، دکترین امنیت پیشدستانهای در خارج از مرزهایش نیز دنبال میکند. این رویکرد اما نهتنها به انزوای بینالمللی بیشتر انجامیده، بلکه نگرانی درباره استفاده ابزاری از دیپلماسی و پوشش سیاسی برای عملیاتهای اطلاعاتی را افزایش داده است.
با در نظر گرفتن نزاع و در حالی که جمهوری اسلامی و دولتهای غربی یکدیگر را به اقدامات اطلاعاتی، ترور، نفوذ و خرابکاری متقابل متهم میکنند، این پرسش مطرح میشود که در نظام حقوقی بینالملل، «جاسوسی» اساساً چگونه تعریف میشود؟ آیا قانونی جهانی برای تنظیم یا منع آن وجود دارد؟ یا آنطور که بسیاری از حقوقدانان میگویند، ما با یکی از خاکستریترین مناطق حقوق بینالملل مواجهیم؟
جاسوسی در حقوق بینالملل؛ منطقهای خاکستری
در حقوق بینالملل، جاسوسی بهعنوان عملی که بهصورت مخفیانه یا تحت پوششهای نادرست برای جمعآوری اطلاعات انجام میشود، تعریف شده است. با این حال، قوانین بینالمللی بهطور صریح این عمل را در زمان صلح ممنوع نکردهاند. در زمان جنگ، کنوانسیون لاهه ۱۹۰۷ وضعیت جاسوسان را مشخص کرده و بیان میکند که جاسوسان در صورت دستگیری میتوانند محاکمه و مجازات شوند، اما اگر به نیروهای خودی بازگردند و سپس دستگیر شوند، باید بهعنوان اسیر جنگی با آنها رفتار شود.
در زمان صلح، وضعیت حقوقی جاسوسی مبهمتر است. برخی از حقوقدانان معتقدند که جاسوسی در زمان صلح نه قانونی است و نه غیرقانونی، بلکه در منطقهای خاکستری قرار دارد. بهعنوان مثال، مقالهای در مجله حقوق بینالملل دانشگاه میشیگان بیان میکند: «جاسوسی در زمان صلح در حقوق بینالملل نه مجاز است و نه ممنوع؛ بلکه در وضعیتی مبهم قرار دارد.»
با این حال، روشهای انجام جاسوسی میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. بهعنوان مثال، اگر جاسوسی شامل نقض حاکمیت کشور دیگر، استفاده از زور یا تهدید، یا نقض حقوق بشر باشد، میتواند بهعنوان نقض قوانین بینالمللی تلقی شود. همچنین، جاسوسی علیه سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد میتواند نقض معاهدات بینالمللی باشد.
در نتیجه، در حالی که خود عمل جاسوسی ممکن است در حقوق بینالملل بهطور صریح ممنوع نشده باشد، روشها و پیامدهای آن میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. این وضعیت باعث شده است که جاسوسی در حقوق بینالملل بهعنوان یک منطقه خاکستری تلقی شود که نیاز به بررسی و تنظیم دقیقتری دارد.
از این رو جایگاه جاسوسی در حقوق بینالملل نه صراحتاً ممنوع و نه بهطور کامل مشروع قلمداد شده. این ابهام، به حکومتها اجازه میدهد اتهام جاسوسی را به ابزار سرکوب و چانهزنی سیاسی تبدیل کنند. بهویژه در کشورهایی مانند ایران که ساختار قضایی استقلال لازم را ندارد، مرز میان «جاسوس واقعی» و «گروگان سیاسی» هر روز باریکتر میشود.
جاسوس یا گروگان؟
در دهههای اخیر، جمهوری اسلامی ایران بارها شهروندان دوتابعیتی یا خارجی را پزشکان، اساتید دانشگاه و کنشگران مدنی را به اتهام جاسوسی بازداشت کرده است. با این حال، نهادهای حقوق بشری و دولتهای غربی، این بازداشتها را نه برخورد امنیتی، بلکه ابزاری برای چانهزنی سیاسی میدانند. نمونههای متعددی این نگرانی را تایید میکنند. احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی-سوئدی در سال ۱۳۹۵ بازداشت و به اعدام محکوم شد؛ انوشه آشوری، مهندس ایرانی-بریتانیایی که در جریان سفر خانوادگی در ایران بازداشت و بعدها پس از تسویه بدهی ۵۳۰ میلیون دلاری بریتانیا آزاد شد؛ و مراد طاهباز، فعال محیط زیست ایرانی-آمریکایی-بریتانیایی که با اتهام «همکاری با آمریکا» ده سال به زندان رفت.
مقامهای ایرانی، این بازداشتها را «قانونی» و بر پایه اطلاعات امنیتی معرفی میکنند. اما نهادهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و حتی دولتهای غربی، این افراد را قربانیان گروگانگیری دولتی میدانند. پروندههایی چون سیامک و باقر نمازی، ناهید تقوی، و نازنین زاغری نیز گواه آناند که مرز میان «جاسوس» و «ابزار فشار» در سیاست خارجی ایران بارها مخدوش شده است. چنین روندی، نهتنها اعتبار نظام قضایی ایران را تضعیف کرده، بلکه گفتمان گروگانگیری مدرن در پوشش امنیتی را در سطح بینالمللی تقویت کرده است.
جای خالی دستگاه قضایی مستقل؛ گفتگو با امید شمس حقوقدان
امید شمس، حقوقدان، در رابطه با تعریف حقوقی جاسوسی به یورونیوز میگوید: «تعریف مشخصی وجود ندارد. تعریف عرفی آن به دست آوردن اطلاعات طبقهبندی شده از طرق غیرقانونی به قصد فروش یا به منظور ارائه به کشور دیگر است. با این وجود از منظر قانونی، جاسوسی اگر در در قوانین مشخص کشورها جرمانگاری نشده باشد و روند دادرسی عادلانه با رعایت قواعد حقوق بشر به طور مشخص برای آن وجود نداشته باشد، محاکمه یا بازداشت متهمین جاسوسی میتواند غیرقانونی تلقی شود».
شمس با اشاره به جزئیاتی که به طور رسمی منتشر شده در رابطه با پروندهی احمدرضا جلالی شهروند ایرانی-سوئدی محکوم به اعدام در ایران میگوید: «برای اثبات جرم به دلایل متقن، شواهد مشخص و نیت جرم نیاز داریم. صرف وجود یک تصویر از دیدار آقای جلالی با یک مقام دولتی در غرب نمیتواند او را حتی به جاسوسی متهم کند. به نظر میرسد تنها چیزی که در پرونده ایشان وجود دارد اعترافات اجباری است که در پرونده به آن اشاره شده».
این حقوقدان ساکن بریتانیا با اشاره به کنوانسیون بینالمللی مقابله با گروگانگیری سال ۱۹۷۹ به یورونیوز میگوید:«تفاوت بین بازداشت و گروگانگیری در نبود دلایل قانونی، اصرار بر شواهد واهی، و وجود شخص یا گروه ثالثی در میان است. گروگانگیری با اهداف سیاسی انجام میشود و عنصر زور و اجبار در آنها مشهود است». او در ادامه افزود: «در اکثر قریب به اتفاق پروندهای جاسوسی که در مورد آنها اطلاعرسانی شده، هیچ مدرک متقنی علیه آنها وجود نداشته است. افراد بازداشت، در فرایندی غیرشفاف بازجویی و اعدام شدهاند و دستگاه امنیتی به این واسطه فشاری را از روی دوش خود برداشته.» او با اشاره به پرونده محسن لنگرنشین به یورونیوز میگوید: «ویدیوهایی درخصوص ایشان منتشر شد که در آنها قید شده این ویدیوها بازسازی نشدهاند. در صورتی که در تمام ویدیوهایی که منتسب به حضور او در چند کشور مختلف است او یک لباس واحد پوشیده همچنین تاریخ ادعایی ویدیوها با تاریخی که در خود ویدیو ذکر شده همخوانی ندارد.»
امید شمس به یورونیوز گفت:« امروز بیشترین اولویت را باید بر استقلال دستگاه قضایی از نهادهای امنیتی گذاشت. به باور من یکی از مهمترین کارهایی که گزارگشگر ویژه سازمان ملل متحد میتواند انجام دهد تاکید بر نگاه ابزاری دستگاه امنیتی به دستگاه قضایی به قصد استفاده از آن به عنوان بازوی سرکوب است. »
مجموعه این پروندهها و روایتها، تصویر روشنی از تلاقی امنیت، عدالت و سیاست در ایران ترسیم نمیکند. جایی که مرز میان قانون و فشار سیاسی، میان جاسوس واقعی و گروگان سیاسی، بیش از هر زمان دیگری محو شده است. در چنین فضایی، استقلال دستگاه قضایی نهفقط یک مطالبه حقوقی، بلکه ضرورتی برای احیای اعتماد عمومی و بازگرداندن مفهوم عدالت به حوزه عمومی در ایران و از منظر جامعهی جهانی است.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز در گزارشی اختصاصی از قول پنج منبع آگاه نوشت، ایالات متحده و اسرائیل در مورد احتمال تشکیل دولت موقت غزه پس از جنگ توسط واشنگتن گفتگو کردهاند.
این منابع گفتند که رایزنیهای “سطح بالا” حول یک دولت انتقالی به ریاست یک مقام آمریکایی متمرکز بوده است که تا زمان غیرنظامی شدن و تثبیت غزه و تشکیل یک دولت فلسطینی کارآمد، بر آن نظارت خواهد داشت.
این پنج منبع گفتند که طبق این گفتگوها که هنوز مقدماتی هستند، هیچ جدول زمانی مشخصی برای مدت زمان دوام چنین دولتی به رهبری ایالات متحده وجود نخواهد داشت و این به وضعیت میدانی بستگی دارد.
این منابع که به دلیل عدم مجاز بودن به بحث علنی در مورد مذاکرات، به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، این پیشنهاد را با حکومت موقت عراق که پس از سرنگونی صدام در این کشور تاسیس شد مقایسه میکنند. حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ به سرنگونی صدام منجر شد.
بسیاری از عراقیها این تشکیلات (دولت موقت تعیینشده از سوی آمریکا و متحدانش) را به عنوان یک نیروی اشغالگر میدیدند و پس از شکست در مهار شورشهای فزاینده، قدرت را در سال ۲۰۰۴ به یک دولت موقت عراق منتقل کردند.
این منابع گفتند که از دیگر کشورها برای شرکت در تشکیلات تحت رهبری ایالات متحده در غزه دعوت خواهد شد، اما نامی از این کشورها نبردند. آنها گفتند که دولت موقت از تکنوکراتهای فلسطینی استفاده خواهد کرد اما گروه اسلامگرای حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین را که در کرانه باختری اشغالی اختیارات محدودی دارد، مستثنی خواهد کرد.
گروه اسلامگرای حماس که از سال ۲۰۰۷ بر غزه حکومت میکند، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به مناطق جنوبی اسرائیل حمله کرد و حدود ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر دیگر را اسیر کرد. حمله تلافیجویانه اسرائیل به غزه به جنگی منجر شد که تاکنون ادامه دارد.
منابع رویترز گفتند که هنوز مشخص نیست که آیا توافقی حاصل میشود یا خیر. آنها گفتند که مذاکرات به جایی نرسیده است که مشخص شود چه کسی ممکن است نقشهای اصلی را بر عهده بگیرد. این منابع مشخص نکردند که کدام طرف این پیشنهاد را ارائه کرده است. همچنین جزئیات بیشتری از مذاکرات ارائه نکردند.
در پاسخ به سوالات رویترز، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مستقیماً در مورد اینکه آیا با اسرائیل در مورد یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه مذاکرهای صورت گرفته است یا خیر، اظهار نظر نکرد و گفت که آنها نمیتوانند در مورد مذاکرات جاری صحبت کنند.
این سخنگو گفت: “ما خواهان صلح و آزادی فوری گروگانها هستیم” و افزود: “ارکان رویکرد ما همچنان قاطع است: در کنار اسرائیل بایستید، از صلح حمایت کنید.”
دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، نیز از اظهار نظر خودداری کرد.
گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل، در مصاحبهای در ماه آوریل با اسکای نیوز عربی متعلق به امارات، گفت که معتقد است پس از درگیری، یک “دوره انتقالی” وجود خواهد داشت که در آن یک هیئت امنای بینالمللی، از جمله “کشورهای عرب میانهرو”، بر غزه نظارت خواهند کرد و فلسطینیها تحت هدایت آنها فعالیت خواهند کرد.
وی بدون ذکر نام کشورهایی که معتقد است درگیر خواهند بود، گفت: “ما به دنبال کنترل زندگی مدنی مردم غزه نیستیم. تنها علاقه ما در نوار غزه امنیت است.”
وزارت امور خارجه آمریکا به درخواست اظهار نظر بیشتر پاسخی نداد. اسماعیل الثوابته، مدیر دفتر رسانهای دولت غزه که توسط حماس اداره میشود، ایده تشکیل دولتی به رهبری ایالات متحده یا هر دولت خارجی را رد کرد و گفت مردم فلسطین غزه باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
تشکیلات خودگردان فلسطین به درخواست اظهار نظر پاسخی نداد.
خطرات طرح احتمالی
یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه، واشنگتن را عمیقتر وارد درگیری اسرائیل و فلسطین میکند و بزرگترین مداخله آن در خاورمیانه از زمان حمله به عراق را رقم خواهد زد.
دو منبع گفتند که چنین اقدامی، در صورتی که واشنگتن به عنوان یک قدرت اشغالگر در غزه تلقی شود، خطرات قابل توجهی از واکنش متحدان و دشمنان در خاورمیانه را به همراه خواهد داشت.
امارات متحده عربی ـــ که در سال ۲۰۲۰ روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرد ــــ به ایالات متحده و اسرائیل پیشنهاد داده است که یک ائتلاف بینالمللی بر حکومت پس از جنگ غزه نظارت کند. ابوظبی مشارکت خود را به مشارکت تشکیلات خودگردان فلسطین تحت حمایت غرب و مسیری معتبر به سوی تشکیل کشور فلسطین مشروط کرده است.
وزارت امور خارجه امارات متحده عربی به سوالاتی در مورد اینکه آیا از یک حکومت به رهبری ایالات متحده که شامل تشکیلات خودگردان نباشد، حمایت خواهد کرد یا خیر، پاسخی نداد.
رهبری اسرائیل، از جمله نتانیاهو، هرگونه نقشی را برای تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه که آن را به ضد اسرائیلی بودن متهم میکند، قاطعانه رد میکند. نتانیاهو همچنین با حاکمیت فلسطین مخالف است.
نتانیاهو روز دوشنبه گفت که اسرائیل حملات خود را در غزه گسترش خواهد داد. اسرائیل هنوز در تلاش است تا ۵۹ گروگانی را که در این منطقه محصور نگهداری میشوند، آزاد کند. طبق دادههای وزارت بهداشت غزه، این تهاجم تاکنون بیش از ۵۲۰۰۰ فلسطینی را کشته است.
برخی از اعضای ائتلاف راستگرای نتانیاهو علناً خواستار مهاجرت دستهجمعی و «داوطلبانه» فلسطینیان از غزه و ایجاد شهرکهای یهودینشین در داخل این منطقه محصور ساحلی شدهاند.
اما برخی از مقامات اسرائیلی در پشت درهای بسته، پیشنهادهایی را در مورد آینده غزه بررسی کردهاند که به گفته منابع، فرض را بر این میگذارد که خروج دستهجمعی فلسطینیان از غزه، مانند دولت موقت به رهبری ایالات متحده، رخ نخواهد داد.
چهار منبع، از جمله دیپلماتهای خارجی و مقامات سابق اسرائیلی که در جریان این پیشنهادها قرار گرفتهاند، گفتند که از جمله این پیشنهادها میتوان به محدود کردن بازسازی به مناطق امنیتی تعیینشده، تقسیم قلمرو و ایجاد پایگاههای نظامی دائمی اشاره کرد.
الکساندر کورنول / خبرگزاری رویترز
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
تا انقلاب ۵۷ (انقلاب اسلامی)، در مقیاس کلی و عمومی، و در گذر از جهتگیریهای کم بنیه، روحانیون خود را در طرفی قرار داده بودند که آزادی خواه و ضد استعماری بود. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، چنین نگاشته است:
“یکی از جنبههای بارز انقلاب ایران (مشروطه) آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار دادهاند که پیشرو و آزادیخواه است. فکر کنم این امر تقریبا در تاریخ جهان بیبدیل باشد. اگر اصلاحاتی را که مردم با مدد ایشان در راه کسب آن جنگیدهاند تحقق یابد، تقریبا تمام اقتدار روحانیون از بین خواهد رفت. علل این پدیده قابل توجه، توجیهات خاص خود را دارد؛ و گرچه بسیار جالب، ولی بحثی دراز است و احساس میکنم تا به همین جا هم از حد مجاز فراتر رفته و کلام را به درازا کشاندهام”.
هیچکس نمیتواند نقش روحانیون در مبارزات ضد استعماری- استبدادی ایران، مانند نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را نادیده انگارد، که در این صورت در تحلیل و تفسیر رخدادها و پیشبینیهای آینده به همان اندازه دچار لغزش و بلکه پارادوکس خواهد شد، که دگماتیستهای روحانیتگرا دچار آن شدهاند.
با این همه باید دید که چشمانداز کنونی و آینده نزدیک کارکرد این قشر مهم اجتماعی-تاریخی -سیاسی چیست و به چه و کجا میانجامد؟!!
به گمانم، امروزه روز، بزرگترین مشکل روحانیت شیعی ایران، در یک واژه جای میگیرد: شکاف.
چنین به نظر میرسد که پس از انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، کم کم میان این نهاد و مردم شکاف ایجاد شده است. نشانههای آن را به آسانی میتوان در نمایههای زیر یافت:
۱- کارکرد حکومت
ناخشنودی از کارکرد حکومتی که روحانیون خواه و ناخواه در آن نقش برجسته و کلیدی دارند، به پایگاه اجتماعی پیشین آنان آسیب جدی زده است؛
۲- فاصلهگیری
برخی بر این باورند که بخشی از روحانیت از دغدغههای مردم فاصله گرفته و در گیر مسائل قدرت شدهاند؛
۳- شکاف در سبک زندگی
پافشاری بر برخی سیاستهای فرهنگی که با سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد، آن هم در جهان دگرگون شونده، همخوانی ندارد. همین ناهمخوانی موجبات تکوین چالشهای سترگ میان بخشی از مردم- روحانیون شده است؛
۴- کاهش مرجعیت اجتماعی
مرجعیت سنتی روحانیت شیعه ایران در همه امور، مانند گذشته نیست. یعنی بخشهای فراوانی از مردم، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود به منابع متنوعتری روی آوردهاند؛
۵- شکاف گفتمانی
برخی بر این باورند که روحانیت و رسانههای همسو با آن، در ارائه روایت قانع کننده، پاسخگویی به شبهات و برقراری کانال گفتمانی، در مقیاس ملی، شکست خورده و یا دستکم دچار افول شده است؛
۶- شکاف سکوتی
هم چنین برخی بر آنند که مهمترین دلیل رویگردانی به نسبت گسترده مردم از روحانیت، کنار کشیدن و بلکه خاموشی بسیاری از آنان در برابر مشکلات مردم و ناهمراهی آنان در پروسه اعتراضات مدنی نهفته است. چنان که در جریان اعتراضات برای ابراز نارضایتی، مردم بر خلافگذشتهها، تمایلی به کسب اجازه از مرجعیت روحانی ندارند(بر خلاف سنت پیشین)؛
۷- تصور شکاف معیشتی
در حالی که بسیاری از روحانیون ممکن است زندگی سادهای داشته باشند، حضور برخی روحانیون در مناصب اقتصادی و یا گزارشهایی در باره امتیازات ویژه آنان، تصور عمومی را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد حس بیاعتمادی و فاصله با ذهنیت مردم کمک کرده است. در حالی که رسانههای حکومتی با وجود دست و پا زدنهای فراوان، نتوانستهاند چنین تصوری را تغییر دهند.
به هر روی ناتوانی در پاسخگویی شفاف به مطالبات و انتقادات مردمی، فاصله گرفتن از نقش سنتی پیشینی، عدم تغییر زبان و شیوه ارتباطی با مردم، به ویژه نسل جوان و نیز ناتوانی در ایجاد گفتگوی موثر و همدلانه، هم چنین پافشاری بر اجرای برخی هنجارهای اجتماعی-فرهنگی که با سبک زندگی بخشی از مردم ناسازگار است، موجبات تعمیق شکافها بین مردم-روحانیت شدا است.
آيا با چنین چشماندازی، روحانیت با اصلاحات درونی و اتکا به اجتهاد، خواهد توانست از مصائب این شکاف بزرگ رهایی یابد؟! آیا میتواند سیلبندی در برابر سیل سنگین پیشرونده ایجاد کند؟! آیا میتواند از لاک و پوسته کنونی درآمده و دچار دگردیسی مطلوب شود؟ یا نه، عصر روحانیت شیعی ایران پایان یافته است؟!!
به اغلب احتمال فرصت برای نجات و رستگاری زیاد نیست.
تلگرام نویسنده
@karimipour_k
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
هفتهنامه آلمانی «دیتسایت» (24.04.2025 Die Zeit von Jens Mühling)
تعرفههای ترامپ از جذابیت بازار امریکا برای تولیدکنندگان چینی کاسته است. ار اینرو اکنون آنها میتوانند به سوی بازارهای اروپا سرازیر شوند، امری که صنایع اروپا را به خطر میاندازد.
معمولا یک کشتی کانتینری(۱) دو هفته و نیم لازم دارد تا خود را از سواحل شرقی چین به غرب آمریکا برساند, حال در نظر بگیریم که این کشتی در ۲ اوریل سفر دریایی خود را شروع کرده، یعنی روزی که دونالد ترامپ کارزار جهانی تعرفه خود را آغاز کرد.
روشن است که در اثنای سفر چگونه سرنشینان كشتی و مشتریانشان در چه شرایط دشواری جنگ تعرفههای چین و آمریکا را دنبال میکنند: چقدر باید تعرفه برای این کالاها بپردازیم؟ آیا واقعا تعرفه سرسامآور ۱۴۵ درصدی که ترامپ مطرح کرده؟ احتمالا هنوز نه؟
این شرایط برای بعضی از شرکتهای حملونقل(۲) جو بسیار نامساعدی را در حین سفر طولانی فراهم کرده: در رسانههای چینی شایعاتی بر سر زبانهاست که سرنشینان پارهای از این کشتیها از ترس تعرفههای خردکننده، بیسروصدا بارکشتیها را در اقیانوس آرام خالی کردهاند.
این سوال که اگر صادرات چین به آمریکا به صرفه نیست، چه سرنوشتی برای تجارت خارجی چین میتوان متصور شد، فقط دلنگرانی دریانوردان چینی نیست، بلکه تمام شرکتهای بزرگ تجاری در فکر آنند که برای تجارت خارجی چین طرحی نو درافکنند.
در ضمن باید به یاد داشت که در اروپا اکنون باردیگر ترس از سرازیر شدن انبوه کالاهای چینی به اروپا و در نتیجه موج وسیع ورشکستگی تولیدکنندگان اروپایی، شدت گرفته است.
از سوی دیگر اگر پای سخن تولیدکنندگان چینی بنشینید؛ میشنوید، بهتر است کمی صبر کنیم: «ایمنی و اطمینان»(۳) بهتر آن است که موقتا از هر اقدامی دست کشید؛ بهزودی آشکار میگردد که کالا را نباید در دریا افکند، بلکه آن را به کجا فرستاد.
تجار چینی به دنبال بازار جدید
مثلا «جین» یک چینی جوان، مایل است فقط با نام کوچک از او یاد کنیم، که سالهاست به صادرات کالاهایی که به حیوانات خانگی مربوط میشود، به آمریکا مشغول است(مثلا دستگاه نوشیدن آب یا جعبه توالت برای گربهها). او این وسایل را در چین میخرد و آنها را از طریق «تیک تاک»(۴) دانهای ۴۰ تا ۵۰ دلار در آمریکا میفروشد. تا کنون چند هزار دستگاه در ماه معمولا فروش داشت.
«جین» میگوید که اکنون انبارش در ساحل غربی پر است و با اینها میتواند فروش سودمندی داشته باشد، اما پس از آن و با ورود کالاهای جدید، او میبایست ۱۴۵ درصد تعرفه گمرکی بپردازد که در آنصورت فروش در آمریکا برای او مقرون به صرفه نیست.
اما چین میتواند تعرفههای گمرکی را دور بزند
شرکتهای چینی میتوانند مبدا صادراتی خود را عوض کنند، و با توجه به اینکه تعرفه ۱۴۵ درصدی ترامپ فقط برای کالاهایی است که از چین میآیند و نه کالاهای چینی که در کشور دیگری ساخته میشوند، دستکم در حال حاضر تغییر مبدا میتواند روزنهای را در سیستم گمرکی آمریکا باز کند.
مثلا کارفرمایی که ما او را «کوین» مینامیم، در کارخانه خود در جنوب چین دوشاخه و لوازم موبایل تولید میکند. او تا کنون تولیدات خود را با کشتی به امریکا منتقل و در «وال مارت»(۵) و «تارگر»(۶) به فروش میرساند. اما از زمانی که ترامپ تعرفههای ۱۴۵ درصدی وضع کرده، شرکت کوین فاز «صبر و اطمینان» را انتخاب کرده و طرفهای بازرگانیاش در امریکا تمام سفارشات را خط زدهاند.
«کوین» برای نجات روابط تجاریش با آمریکا در صدد است که بخشی از تولید خود را به کشورهای همسایه منتقل کند. این کاری بود که پارهای از شرکتهای چینی در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ انجام دادند تا خود را از شر تعرفههای گمرکی آمریکا نجات دهند: مثلا شرکتهای نساجی به ویتنام و سازندگان قطعات اتوموببل به مکزیک نقل مکان کردن.
او شرح داد در هفتههای گذشته امکانات کشورهای همسایه را برای نقل مکان با هم مقایسه کرده:
ویتنام: در میان همسایگان چین در جنوب شرقی آسیا، مناسبترین امکانات را دارد، اما سعیاش براین است که از شرایط اضطراری شرکتهای چینی حداکثر استفاده را بکند. مثلا اجاره بهای یک سالن تولیدی برای چینیها در سالهای اخیر سر به فلک کشیده است.
کامبوج: غرق در فساد مالی و اداری، زیر ساختهای بهدرد نخور با قطع مداوم برق.
میانمار(برمه): چنان نامطمئن که هیچ شرکت چینی حاضر به سرمایهگذاری در آن نیست.
سنگاپور: خیلی گران.
تایلند: نسبتاً مناسب، اما برای فرهنگ چینیها غریب.
اندونزی: خیلی دور از چین و سخت.
مالزی: متمدن، با درصد بالای ساکنین چینی، اما بدون شرکتهای چینی... بالاخره یافتم.
«کوین» روز بعد عازم کوالالامپور بود تا کارخانه مناسب را بخرد، و در صورت امکان تولید خود را بدانجا منتقل کند. او اظهار کرد که تحت لیسانس شرکت مالزیایی برای صادرات به امریکا فقط ۱۰ درصد عوارض گمرکی باید بپردازد(البته اگر وضعیت تعرفهها به همین شکل بماند).
البته شرکتهای چینی هم هستند که در صدد خرید گواهینامه (۷) تقلبی هستند که منشا کالا را کشورهای دیگر نشان میدهند؛ مثلا در دبی میتوان چنین گواهینامههایی را خرید.
بعضی شرکتهای چینی همچون گذشته صادرات خود را به امریکا دارند
اما برای پارهای کالاهای چینی در حال حاضر جایگزینی در بازار آمریکا موجود نیست. و این دسته از کالاها همچون گذشته به آمریکا صادر میشوند، از آنجمله ۹۶درصد «فلاکس مایعات» که در سال گذشته در آمریکا به فروش رفتهاند، ۹۵ درصد لامپ الایدی(۸)، ۹۰ درصد میکرو ویو، ۸۷ درصد تزئینات کریسمس، ۸۶ درصد کپسول ویدئویی، ۸٠ درصد اسمارت فون، ۷۵ درصد اسباب بازی بچهها و....ساخت چین بودند.
محصولات ساده این لیست را میتوان با تولیداتی از سایرکشورها جایگزین کرد، اما تولیدات پیچیدهتر را باید آمریکاییها برای مدتی به همین شکل قبول کنند.
در این لیست همچنین محصولات نیمساختهای هستند که صنایعی، از جمله صنایع اتوموببل، نیازمند واردکردن انها هستند.
«پاول گنگ»، که از سوی بانک بزرگ سویسی «یو اس بی» به تجزیه و تحلیل بازار مشغول است، میگوید: تولیدکنندگان چینی قطعات اتوموبیل در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هزینههای افزوده تعرفههای گمرکی را به قیمت محصولات خود افزودند، و در همین دوره نیز بیشک همین شیوه را به کار خواهند گرفت، چرا که علیرغم افزایش تعرفههای گمرکی فیمت کالاهای چینی مناسبتر هستند و در کوتاه مدت هم این وضعیت را حفظ خواهند کرد.
«پل گنگ» معتقداست: به زودی در آمریکا قیمت اتومبیلها افزایش یافته و میزان تولید کمتر میگردد.
اما افزایش تعرفهها حتی در شاخههایی که کمتر در صدر خبرها هستند، همچون صنایع بازی، تاثیر خود را مینهند. «پلاکو» مدیرعامل شرکت تولید بازیهای «استیو جکسون گیمز» در پی افزایش تعرفههای گمرکی از طرف ترامپ در نامه سرگشادهای خطاب به امریکاییان گفت: یک بازی ۲۵ دلاری به سرعت قیمتش ۴۰ دلار میشود، مسئله بر سر یک بازی لوکس نیست، بلکه بر سر بود و نبود یک شاخه از صنعت است.
مسئله بر سر آن است که با این تعرفهها نمیتوان در آمریکا قطعات را با قیمت قابل رقابت تولید کرد: مکعب بازی، پلاستیک، قطعات چوبی، ترکیب جوهرها همه بسیار گران تمام میشوند. او افزود: حتی اگر آمادگی برای تولید قطعات وجود داشته باشد تجهیزات، نیروی کار و پروسه لازم وحود ندارد.
و نتیجه گیری کرد: تعرفههای گمرکی ترامپ باعث تقویت صنایع آمریکا نمیشوند، بلکه با افزایش هزینهها، صنایع ما را تضعیف میکند، و موجب افزایش مخارج تولید و قیمتها، برای مصرف کننده میشوند.
بازار داخلی چین میتواند مصرف کننده بزرگی باشد
دولت چین بر آن است که از اثر گذاری تعرفههای گمرکی بکاهد: کالاهایی که دیگر با قیمت مناسب در بازار آمریکا قابل عرضه نیستند، میبایست در مقیاس وسیع در بازار داخلی عرضه شوند و خریداران خود را در چین پیدا کنند.
مثلا دولت چنین غولهای خصوصی تجارت آنلاین، همچون «جینگ دونگ»(۹) را مجبور به همکاری کرد. و این شرکت اعلام کرد در همکاری با وزارت بازرگانی ۲۵ میلیارد دلار از کالاهای صادراتی را خواهد خرید، بدینگونه گامی جدی در توسعه بازار چین برخواهد داشت.
به موازات آن دولت با اقدامات تشویقی مصرف داخلی را خواهد افزود، همگام با این اقدامات دولتهای محلی امکان دادن یارانه به مردم را مطرح نمودند: تامین مالی خرید اتوموبیل، مبلمان و لوازم خانگی.
چه میزان پول در این کانالها جاری میشود؟ هنوز دقیقا معلوم نیست، ولی میتوان حدس زد که رقمی نجومی است. «شی» رهبر چین در این رابطه از گشودن تمام درها سخن گفت.
از هم اکنون در اقتصاد چین دو روند مشهود خواهند شد:
۱. صادرات چین از هماکنون به بازارهای جدید مینگرد.
۲. اقتصاد تضعیفشده چین با خریدهای تودهای بازار داخلی، جان تازهای خواهد یافت.
«هوانگ»(۱۰) از موسسه «پترسون»: من فکر میکنم، شانسهای بزرگی به روی چین گشودهاند، و چین دلایل زیادی برای تکیه بر مصرف داخلی دارد، زیرا اگر توجه کنیم، رشد اقتصادی چین بر مبنای سرمایهگذاری و صادرات به مرزهای خود رسیدهاند.
البته این نخستین بار نیست که چین در بک بحران، شانسی برای پیشرفت مییابد، در ۲۰۰۸ هم با یک جهش اقتصادی به بحران جهانی آن سال پاسخ گفت. آیا اکنون هم بحران تعرفه گمرکی ترامپ را به یک «جشن مصرف» تبدیل میکند؟ چنانکه یک چینی در فضای مجازی به مزاح نوشته: در دوران کودکیم صرفهجویی کردن عبارت بود از کمتر خوردن، و چشم بر هدیه سال نو بستن، اما اکنون در چبن به پیشواز بحران رفتن یعنی: به رستوران رفتن، در هتل ۵ ستاره غذا خوردن، به مرخصی رفتن و اتومبیل نو خریدن.
به هر حال چین اکنون به پیشواز بحران میرود.
———————————
۱. container ship
۲. Spediteur
۳. لغت چینی Zanting
۴. Tiktok
۵. Wallmart
۶. Targer
۷. Zertifikat
۸. LED-Lampe
۹. JinDong
۱۰. Huang
■ اطلاعات خوب و جالبی ارائه شد. یک نتیجهگیری سیاسی میتواند این باشد که برنامه تعرفههای ترامپ با هدف حمایت از تولید کننده داخلی نیست. ممکن است کسی ادعا کند که این یا آن تولید داخلی کمی افزایش داشته، که طبیعی است، اما نگاه اصلی سیاست ترامپ بازی در روابط بینالملی است نه حمایت از تولید و مصرف داخلی. و اما استراتژی این تاثیرات بینالمللی چیست؟ کاملا ناروشن است. ظاهرا بیشترین تاثیرش فروپاشی نظم اقتصادی و گلآلود کردن فضا و چشمانداز زندگی صلحآمیز در کل دنیاست. بدبختانه خود آمریکا ضربهپذیر ترین و ضررپذیرترین کشور و اقتصاد جهان و در ضمن بزرگترین و مهمترین آنهاست، و انعکاس ضربه به اقتصاد آمریکا گریبان جمعیتهای بسیاری را در اقصا نقاط جهان میگیرد.
با احترام، پیروز.
■ جناب هدایی درود بر شما. اطلاعات نو و ارزشمندی بود که من از آن سود بردم.
با سپاس بهرام خراسانی
■ سلام آقای هدایی. ترجمه خوب و بسیار مفیدی بود. اشاره به بازار داخلی چین برای مقابله با سیاستهای ترامپ، با توجه به جمعیت بالای آن کشور، اهمیت زیادی دارد. در اساس، ترامپ با بستن تعرفههای گمرکی سنگین میخواهد به مشکلات “واقعی”، جوابهای “تخیلی” بدهد. مشکل واقعی آمریکا این است که در سالهای طولانی گذشته، خیلی بیش از تولید خود، مصرف کرده است. یعنی کسری موازنه تجاری، که آمریکا را در معرض خطر ورشکستگی قرار داده است. در چنین شرایطی آمریکا به یک سیاست بسیار رادیکال اقتصادی نیاز دارد، که آن نیز بدون یک سیاست رادیکال پولی و اجتماعی امکان ندارد. نباید از ورشکستگی آمریکا خوشحال شد. این امر برای کشورهای دمکراتیک یک فاجعه است.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان
■ دوست گرامی آقای خراسانی، از اینکه مثل همیشه به بنده لطف داشته اید سپاسگزارم، و از اینکه بعد از مدتها همدیگر را در ایران امروز «میبینیم» شادمانم.
با مهر، پرویز هدایی
■ با درود آقای قنبری عزیز، قبل از، همه سپاس از لطف همیشگی شما، اما در مورد این ترجمه: راستش سرمایهداری لیبرال تا کنون پایدارترین نظام اجتماعی اقتصادی در سدههای اخیر بوده، اما در شرایط کنونی در بسیار ی کشورها از جمله آمریکا و آلمان دچار بحران جدی شده. در مورد آمریکا مسئله تا آنجا که من متوجه شدهام برمیگردد به چند دهه اخیر با گسترش گلوبالیسم سرمایههای عظیمی آمریکا را به سوی بازار های جهانی از جمله چین ترک کردند، چون در انجا کارگر، مواد خام و قوانین کار به صرفهتر بود. بسیاری از کارخانهها و معادن بسته شدند. چهرههای لیبرال و حقوق بشری چون کلینتونها، اوباماها در راس این جریانات بودند. حاصل آن دهها و صدها میلیون آمریکایی همهچیز باخته بود که جنبش «ماگا» و ترامپیسم روی آوردند، که معتقدند تنها با روشهای «اتوکراسی» همچون چین میتوان این مسائل حاد را تحت کنترل درآورد. البته ترامپ به جز این مشکل بزرگتری هم دارد که به مسائل بسیار کوتاه مدت و بیشتر به عنوان یک بازرگان مینگرد تا یک سیاستمدار دوراندیش. این یک نظر مختصر، امید در آینده بیشتر به آن بپردازیم.
با مهر، پرویز هدایی
■ به نظر من علت اصلی کسری تراز تجاری آمریکا با دیگر کشورهای صنعتی، همانطور که یکی دیگر اظهار نظرکنندگان گفته، بازار مصرف داخلی بی در و پیکر آن است. امریکا ۴ درصد جمعیت جهان را دارد در حالی که سهم بازار مصرف داخلی آن ۲۶ درصد بازار مصرفی جهان است. تا این بیتناسبی عظیم رفع یا دست کم متعادل نشود، مشکل کسری تراز تجاری آمریکا حل نخواهد شد. اعمال تعرفه های گوناگون هم مشکل آمریکا را نه حل که پیچیده تر خواهد کرد. ضمن آن که به رشد اقتصاد جهانی هم ضربه خواهد زد. حکایت ترامپ و اقتصاد آمریکا همان حکایت دیوانه است و سنگ در چاه!
شاهین
■ دوست گرامی جناب شاهین، اینکه تراز تجاری آمریکا منفی است، و علل ان چیست، مسئله دیگری است. اما آنچه در چند دهه اخیر در آمریکا مطرح بوده، همان پدیدهای است که اکنون در آلمان هم شاهد آن هستیم، یعنی سرمایهها آلمان را به سوی شرق اروپا و جنوب شرقی آسیا ترک میکنند، در نتیجه چند دهه است شرکتهای بزرگ در آمریکا وسیع اخراج میکنند، معادن را میبندند، ترامپ هم در شعارهایش میگوید باید برگردیم به آمریکا قبل، که در آن تولید میشد.
با احترام، هدایی
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جو بایدن، رئیسجمهور سابق، در مصاحبهای با بیبیسی که اوایل روز چهارشنبه پخش شد، به شدت از نحوه مدیریت جنگ روسیه و اوکراین توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور و همچنین از صد روز اول ریاست جمهوری جانشین خود انتقاد کرد.
تصویر کلی: بایدن برای اولین مصاحبه خود پس از ترک دفتر، به جای یک رسانه آمریکایی، یک رسانه بریتانیایی را انتخاب کرد تا ترامپ را متهم کند که “مانند یک رئیسجمهور جمهوریخواه رفتار نمیکند” و به نگرانیهای خود بپردازد، از جمله اینکه اکنون تهدید بزرگتری برای دموکراسی نسبت به هر زمان دیگری از زمان جنگ جهانی دوم وجود دارد.
مصاحبه رادیو ۴ بیبیسی در ایالت زادگاه رئیسجمهور ۸۲ ساله، دلاور، قبل از هشتادمین سالگرد روز پیروزی در اروپا (VE) در روز پنجشنبه، زمانی که کشورهای متفقین تسلیم بیقید و شرط آلمان را در ۸ مه ۱۹۴۵ پذیرفتند، انجام شد. تاریخی که ترامپ میخواهد آن را “روز پیروزی در جنگ جهانی دوم” نامگذاری کند.
نکات کلیدی مصاحبه بایدن با بیبیسی:
● نیک رابینسون، خبرنگار بیبیسی، از بایدن درباره اعتقاد ترامپ ۷۸ ساله مبنی بر اینکه اوکراین برای دستیابی به صلح باید از قلمرو خود صرف نظر کند، پرسید و اظهار داشت که برخی افراد فکر میکنند این منطقی است.
● بایدن در پاسخ، با اشاره به تلاشهای نویل چمبرلین، نخستوزیر بریتانیا، برای سازش با هیتلر در دهه ۱۹۳۰ قبل از جنگ جهانی دوم، پاسخ داد: “این سازش مدرن است.”
● بایدن گفت: “پوتین نمیتواند این واقعیت را تحمل کند که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده است و هر کسی که فکر میکند او متوقف میشود، احمق است.”
● دیدار زلنسکی: بایدن دیدار پرتنش ترامپ و معاون رئیسجمهور، ونس، با ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در ماه فوریه را “در شأن آمریکا ندانست”.
● او از اقدامات و تهدیدهای دیگر دولت ترامپ انتقاد کرد، از جمله تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا و صحبت در مورد بازپسگیری پاناما و تصاحب گرینلند و تبدیل کانادا به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا.
● بایدن گفت: “این چه جهنمی است که اینجا اتفاق میافتد؟ کدام رئیسجمهوری تا به حال اینگونه صحبت میکند؟ این چیزی نیست که ما هستیم.” او گفت: “آمریکا درباره آزادی، دموکراسی، فرصت است، نه درباره مصادره.”
● بایدن گفت که معتقد است “حزب جمهوریخواه در حال بیدار شدن به ماهیت ترامپ است.”
● رقابت ۲۰۲۴: بایدن گفت که از کنارهگیری به عنوان نامزد احتمالی دموکراتها برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ و حمایت از کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، پشیمان نیست.
● او به منتقدانی که ادعا میکردند باید زودتر از رقابت خارج میشد، پاسخ داد: “فکر نمیکنم فرقی میکرد.”
● او ادامه داد: “ما در زمانی کنار رفتیم که نامزد خوبی داشتیم.”
● بایدن افزود: “اوضاع آنقدر سریع پیش رفت که کنار رفتن دشوار شد. و تصمیم سختی بود.” “فکر میکنم تصمیم درستی بود. فکر میکنم... فقط تصمیم سختی بود.”
● تهدیدهای ناتو: آخرین رئیسجمهور زنده آمریکا که در طول جنگ جهانی دوم متولد شده است، درباره ترسهای خود از نابودی ناتو و خروج آمریکا از رهبری جهان تحت ترامپ صحبت کرد.
● بایدن گفت: “من میترسم که متحدان ما در سراسر جهان شروع به تردید کنند که آیا ما در همان جایی که در ۸۰ سال گذشته بودهایم، خواهیم ماند یا خیر.”
● نمایندگان کاخ سفید بلافاصله به درخواست آکسیوس برای اظهار نظر در اوایل روز چهارشنبه پاسخ ندادند.
ربکا فالکونر / آکسیوس
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
بیبیسی نیوز
آمریکاییها زمانی حامی سرسخت اسرائیل بودند؛ آن دوران دیگر گذشته است
از اتاق اطلاعرسانی کاخ سفید بیرون دویدم، از کنار ورودی ستوندار بال غربی گذشتم تا به محل دوربینمان روی چمنها رسیدم و گوشیای را به گوشم وصل کردم که مرا به استودیو متصل میکرد.
لحظهای بعد، مجری از من درباره اظهاراتی که همین چند لحظه پیش از رئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، بهصورت زنده شنیده بودیم، پرسید.
پاسخ دادم که ما شاهد تغییری اساسی در موضعگیری سیاست خارجی ایالات متحده پس از دههها درگیری اسرائیل و فلسطینیها هستیم.
این اتفاق در فوریه همین امسال رخ داد. ترامپ بهتازگی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، دیدار کرده بود — نخستین رهبر خارجی که پس از آغاز بهکار ترامپ به کاخ سفید دعوت شده بود. رئیسجمهور آمریکا وعده داد که کشورش کنترل نوار غزه را بهدست خواهد گرفت، و پیشتر نیز متعهد شده بود که این منطقه باید «پاکسازی» و از جمعیت فلسطینی خالی شود.
ترامپ با طرحی که حمایت دولت او از اسرائیل را تشدید میکرد و همزمان هنجارهای بینالمللی را برهم میزد و در تضاد با حقوق بینالملل بود، توجه جهانیان را به خود جلب کرد. این لحظه، اوج روابط کنونی حزب جمهوریخواه با اسرائیل بود — رابطهای که گاهی «حمایت به هر قیمتی» توصیف شده است.
اتحاد میان دو کشور پس از حملات حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و عملیات نظامی اسرائیل در غزه که در پی آن آغاز شد، بار دیگر در کانون توجه بینالمللی قرار گرفت.
در طول آن جنگ، دولت جو بایدن حدود ۱۸ میلیارد دلار (معادل ۱۳.۵ میلیارد پوند) سلاح به اسرائیل ارسال کرد و سطح بیسابقهای از حمایت ایالات متحده را حفظ کرد. این دوره با اعتراضات فزاینده در داخل آمریکا همراه بود — بسیاری از معترضان، از رأیدهندگان سنتی حزب دموکرات بودند. این واکنشها به موضوعی داغ در جنگ فرهنگی آمریکا تبدیل شد؛ جنگی بر سر دیدگاهها نسبت به اسرائیل و فلسطینیها. من در تظاهراتی حضور داشتم که معترضان بارها بایدن را «جو نسلکش» میخواندند — اتهامی که او همواره آن را رد کرده است.
در همان زمان، دونالد ترامپ معترضان را «دیوانههای افراطی چپگرا» توصیف کرد، و اکنون دولت ترامپ در حال هدفگیری و اخراج صدها دانشجوی خارجی است که آنها را به یهودستیزی یا حمایت از حماس متهم میکند؛ اقدامی که بهشدت در دادگاهها با آن مقابله میشود.
اما برای بایدن، که به عنوان یک دموکرات میتوانست انتظار رأی بسیاری از کسانی را داشته باشد که از حمایت او از اسرائیل ناراضیاند، این حمایت سیاسی، هزینهای در پی داشت که رؤسایجمهور قبلی، حتی ترامپ، با آن روبهرو نشده بودند.
یکی از تصمیمگیرندگان کلیدی بایدن در حوزه روابط با اسرائیل هنوز با پیامدهای تصمیماتی که گرفتهاند، دست و پنجه نرم میکند.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی پیشین بایدن، میگوید: «واکنش نخست من این است که میدانم این موضوع احساسات عمیق و پرشوری را میان آمریکاییهای عربتبار، غیرعرب و یهودی برانگیخته است.»
او ادامه میدهد: «دو ملاحظه در تعارض با یکدیگر قرار داشتند: یکی، میل به محدود کردن افراط اسرائیل — چه در خصوص تلفات غیرنظامیان و چه در رابطه با جریان کمکهای بشردوستانه. و دیگری، اطمینان از اینکه ما اسرائیل را از تواناییهای لازم برای مقابله با دشمنانش در جبهههای گوناگون محروم نکنیم.»
او افزود: «ایالات متحده در روزهای پس از ۷ اکتبر، از لحاظ مادی، اخلاقی و به هر شکل دیگری، پشتیبان اسرائیل بود.»
اما نظرسنجیها نشان میدهند که حمایت عمومی از اسرائیل در میان آمریکاییها در حال کاهش است.
در نظرسنجی موسسه گالوپ که در مارس امسال انجام شد، تنها ۴۶ درصد از آمریکاییها از اسرائیل حمایت کردند — کمترین میزان در ۲۵ سال گذشته از رهگیریهای سالانه این موسسه. در حالی که ۳۳ درصد نیز با فلسطینیها ابراز همدلی کردند — که این هم بالاترین میزان ثبتشده در این شاخص است. سایر نظرسنجیها نیز نتایجی مشابه را نشان دادهاند.
با وجود تمام محدودیتهای نظرسنجیها، این تغییر عمدتاً در میان دموکراتها و جوانان مشاهده شده است — اگرچه محدود به آنها نیست. بهطور مثال، مرکز پژوهشی پیو گزارش داد که بین سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵، نسبت جمهوریخواهان دارای دیدگاه منفی نسبت به اسرائیل از ۲۷ درصد به ۳۷ درصد افزایش یافته — این تغییر عمدتاً در میان جمهوریخواهان جوان (زیر ۴۹ سال) رخ داده است.
آمریکا مدتهاست که قدرتمندترین متحد اسرائیل بوده است — از ماه مه ۱۹۴۸، زمانی که نخستین کشور بود که موجودیت دولت نوپای اسرائیل را به رسمیت شناخت. اما هرچند به نظر میرسد که حمایت بلندمدت ایالات متحده از اسرائیل با احتمال بسیار بالا ادامه خواهد داشت، این نوسانات در افکار عمومی، پرسشهایی را درباره حدود عملی و سیاستی این پشتیبانی خللناپذیر ایجاد کردهاند — و اینکه آیا تغییر نگرشهای مردمی، در نهایت بر واشنگتن اثر گذاشته و به تصمیمگیریهای واقعی در عرصه سیاست منجر خواهد شد؟
مشاجرهای در دفتر بیضیشکل
برای بسیاری، رابطه نزدیک میان آمریکا و اسرائیل بخشی دائمی و لاینفک از زیرساخت ژئوپلیتیک جهان بهنظر میرسد. اما این رابطه همیشه تضمینشده نبوده — و در آغاز، تا حد زیادی به تصمیم یک فرد بستگی داشت.
در اوایل سال ۱۹۴۸، رئیسجمهور آمریکا، هری اس. ترومن، میبایست در قبال فلسطین تصمیمگیری میکرد. در آن زمان، این سرزمین دستخوش خشونت فرقهای میان یهودیان و اعراب فلسطینی بود — پس از سه دهه سلطه استعماری بریتانیا که حالا اعلام کرده بود قصد خروج از منطقه را دارد. ترومن بهشدت تحت تأثیر وضعیت بازماندگان یهودی هولوکاست قرار گرفته بود که در اردوگاههای آوارگان در اروپا سرگردان مانده بودند.
در شهر نیویورک، «فرانسیِن کلاگسبِرون» جوان — که بعدها استاد دانشگاه و تاریخنگار زندگی گُلد مایر، نخستوزیر اسرائیل شد — نظارهگر پدر و مادرش بود که برای تأسیس سرزمینی برای یهودیان دعا میکردند.
او میگوید: «من در خانهای بزرگ شدم که هم بسیار یهودی بود و هم بسیار صهیونیست. برادر بزرگترم و من میرفتیم بیرون و پول جمع میکردیم تا بتوانیم انگلستان را متقاعد کنیم درها را باز کند. برادرم سوار قطارهای مترو میشد، درهای قطار که باز میشد، فریاد میزد: “باز کنید، باز کنید، درها را به سوی فلسطین باز کنید”.»
دولت ترومن در مسئله بهرسمیتشناختن دولت یهودی بهشدت دچار شکاف بود. سیا و وزارت خارجه آمریکا نسبت به این اقدام هشدار داده بودند. آنها از درگیر شدن در جنگی خونین با کشورهای عربی بیم داشتند — جنگی که ممکن بود آمریکا را وارد درگیری کند و خطر تشدید تنش در جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی را در پی داشته باشد.
دو روز پیش از آنکه بریتانیا قرار بود از فلسطین خارج شود، مشاجرهای شدید در دفتر بیضیشکل کاخ سفید درگرفت. مشاور داخلی ترومن، «کلارک کلیفورد»، خواهان بهرسمیتشناختن دولت یهودی بود. در مقابل او، «جورج مارشال»، وزیر خارجه و ژنرال جنگ جهانی دوم قرار داشت — کسی که ترومن او را «بزرگترین آمریکایی زنده» میدانست.
همان فردی که ترومن اینچنین تحسینش میکرد، با قاطعیت با شناسایی فوری اسرائیل مخالفت کرد، چراکه نگران آغاز جنگی منطقهای بود — او حتی پا را فراتر گذاشت و به ترومن گفت اگر از بهرسمیتشناختن اسرائیل حمایت کند، در انتخابات آینده به او رأی نخواهد داد.
با این حال، در پی این تنش بیسابقه، دو روز بعد، زمانی که دیوید بنگوریون، نخستوزیر نخستین اسرائیل، موجودیت کشور را اعلام کرد، ترومن بیدرنگ اسرائیل را به رسمیت شناخت.
تاریخنگار فلسطینی، «رشید خالدی»، که در نیویورک به دنیا آمده و خانوادهاش در دهه ۱۹۳۰ توسط بریتانیا از بیتالمقدس اخراج شده بودند، میگوید که ایالات متحده و اسرائیل تا حدی بهدلیل پیوندهای فرهنگی مشترک به هم گره خوردهاند. او میافزاید که از سال ۱۹۴۸ به بعد، فلسطینیها در آمریکا دچار ضعف دیپلماتیک بزرگی بودند، چراکه مطالبه آنها برای حق تعیین سرنوشت ملی، در رقابتی نابرابر به حاشیه رانده شد.
او میگوید: «در یک طرف، جنبش صهیونیستی قرار داشت که رهبران آن عمدتاً اصالتی اروپایی یا آمریکایی داشتند... اما اعراب هیچ چیز مشابهی نداشتند. \[اعراب] هیچ شناختی از جوامع، فرهنگها و رهبران سیاسی کشورهایی که سرنوشت فلسطین را رقم میزدند نداشتند. چگونه میتوانستید افکار عمومی آمریکا را خطاب قرار دهید وقتی اصلاً نمیدانستید آمریکا چگونه کشوری است؟»
فرهنگ عامه نیز نقش مهمی ایفا کرد — بهویژه با انتشار رمان «خروج» در سال ۱۹۵۸ و سپس فیلم پرفروشی که بر اساس آن ساخته شد، نوشته «لئون یوریس». این اثر داستان تأسیس اسرائیل را برای مخاطبان وسیع دهه ۶۰ بازگو کرد و نسخه سینمایی آن، تصویری کاملاً آمریکاییشده از پیشگامان سرزمینی نو به نمایش گذاشت.
«اهود اولمرت»، که در آن زمان یک فعال سیاسی بود و بعدها نخستوزیر اسرائیل شد، به جنگ سال ۱۹۶۷ بهعنوان لحظهای تعیینکننده اشاره میکند — زمانی که حمایت آمریکا از اسرائیل به یک اتحاد عمیق و راهبردی بدل شد.
او میگوید: «در آن جنگ، اسرائیل پس از هفتهها بیم از حمله همسایگان، ظرف شش روز کشورهای عربی را شکست داد، قلمرو خود را تقریباً سه برابر کرد و اشغال نظامی بیش از یک میلیون فلسطینی بیدولت در کرانه باختری و غزه را آغاز کرد.»
وی ادامه میدهد: «برای نخستین بار، ایالات متحده اهمیت و جایگاه اسرائیل را بهعنوان یک قدرت نظامی و سیاسی عمده در خاورمیانه درک کرد — و از آن زمان، همه چیز در روابط بنیادین میان دو کشور ما تغییر کرد.»
روابطی انکارناپذیر
در طول سالها، اسرائیل به بزرگترین دریافتکننده کمکهای نظامی خارجی ایالات متحده در جهان تبدیل شد. حمایت دیپلماتیک قوی آمریکا — بهویژه در سازمان ملل — عنصری کلیدی در این اتحاد بوده است؛ در حالی که رؤسای جمهور متوالی آمریکا نیز همواره کوشیدهاند میان اسرائیل و همسایگان عربش صلح برقرار کنند.
اما در سالهای اخیر، این رابطه هرگز ساده و بیدردسر نبوده است.
زمانی که با «جِیک سالیوان» صحبت میکردم، موضوع جامعه عربتبار آمریکا در ایالت میشیگان را مطرح کردم — کسانی که به دلیل میزان حمایت بایدن و معاونش کامالا هریس از اسرائیل در جریان جنگ غزه، رأی خود را به ترامپ دادند و به آنها پشت کردند. سالیوان این ایده را که بایدن بهخاطر همین حمایت، ایالت میشیگان را از دست داده باشد، رد کرد.
با این حال، این حمایت بیهزینه نبود و در بخشی از افکار عمومی آمریکا با واکنش تند روبهرو شد.
در نظرسنجی مرکز پژوهشی Pew در ماه مارس امسال، ۵۳ درصد از آمریکاییها دیدگاه منفی نسبت به اسرائیل داشتند — افزایشی ۱۱ درصدی نسبت به آخرین باری که این نظرسنجی در سال ۲۰۲۲ انجام شده بود.
آیا این رابطه ویژه در حال فرسایش است؟
در حال حاضر، این تغییرات در افکار عمومی آمریکا هنوز منجر به دگرگونی عمدهای در سیاست خارجی آمریکا نشده است. هرچند برخی از شهروندان عادی آمریکایی در حال فاصله گرفتن از اسرائیل هستند، اما در کنگره آمریکا، سیاستمداران منتخب از هر دو حزب همچنان تا حد زیادی مشتاق هستند که بر اهمیت اتحاد قوی با اسرائیل تأکید کنند.
برخی معتقدند اگر این تغییر در افکار عمومی پایدار و بلندمدت باشد، در نهایت ممکن است به کاهش حمایت واقعی از اسرائیل منجر شود — با تضعیف روابط دیپلماتیک و کاهش کمکهای نظامی. این نگرانی بهویژه در داخل اسرائیل با شدت بیشتری احساس میشود.
چند ماه پیش از وقایع ۷ اکتبر، ژنرال پیشین اسرائیلی و رئیس وقت اداره اطلاعات نظامی، «تامیر هایمان»، هشدار داده بود که شکافهایی در روابط اسرائیل و آمریکا در حال شکلگیری است — تا حدی بهدلیل آنچه او «فاصلهگیری تدریجی یهودیان آمریکایی از صهیونیسم» توصیف کرده بود.
تغییرات سیاسی اسرائیل بهسوی راست ملیگرای مذهبی نیز در این روند نقش مهمی داشته است. از اوایل سال ۲۰۲۳، اسرائیل شاهد موجی بیسابقه از اعتراضات یهودیان اسرائیلی علیه اصلاحات قضایی نتانیاهو بود — بسیاری از معترضان معتقد بودند او کشور را بهسمت یک حکومت دینی پیش میبرد؛ ادعایی که نتانیاهو همواره آن را رد کرده است. برخی در آمریکا، که همواره احساس پیوندی عمیق با اسرائیل داشتند، با نگرانی فزاینده این تحولات را دنبال میکردند.
در ماه مارس امسال، «مؤسسه مطالعات امنیت ملی» — یکی از اندیشکدههای برجسته تلآویو به رهبری هایمان — گزارشی منتشر کرد که در آن آمده بود افکار عمومی آمریکا در حمایت از اسرائیل «وارد منطقه خطر شده است». «نمیتوان خطرات ناشی از کاهش حمایت آمریکا را، بهویژه هنگامی که بازتاب روندهایی ریشهدار و بلندمدت باشد، دستکم گرفت» — این را نویسنده گزارش، «تئودور سَسون»، نوشته بود. «اسرائیل برای آینده قابل پیشبینی، به حمایت این ابرقدرت جهانی نیاز دارد.»
این حمایت در سطح سیاستگذاری طی دههها تنها افزایش یافته، اما شایان ذکر است که تاریخ نظرسنجیهای عمومی در آمریکا نشان میدهد که افکار عمومی همواره دچار نوسان بوده است.
امروز، «دنیس راس» — که در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون به پیشبرد توافقات اسلو کمک کرد — میگوید که دیدگاه آمریکاییها نسبت به اسرائیل بهطور فزایندهای به شکافهای سیاسی داخلی در آمریکا گره خورده است.
او میگوید: «ترامپ در نظر اکثریت دموکراتها چهرهای بسیار منفی دارد — آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد از دموکراتها چنین نگاهی دارند. بنابراین این احتمال وجود دارد که حمایت ترامپی از اسرائیل، پویاییای در اینجا ایجاد کند که لااقل در میان دموکراتها، به افزایش انتقاد از اسرائیل منجر شود.»
با این حال، راس پیشبینی میکند که حمایت واشنگتن از اسرائیل — در قالب کمکهای نظامی و روابط دیپلماتیک — ادامه خواهد یافت. او همچنین معتقد است که اگر رأیدهندگان اسرائیلی، نخستوزیر فعلی را برکنار کرده و دولتی میانهروتر را جایگزین او کنند، ممکن است بخشی از نارضایتیهای موجود در آمریکا فروکش کند. انتخابات سراسری در اسرائیل باید تا پیش از اواخر اکتبر سال آینده برگزار شود.
راس استدلال میکند که در صورت روی کار آمدن چنین دولتی در اسرائیل، «دیگر تمایلی برای ایجاد الحاق دوفاکتوی کرانه باختری وجود نخواهد داشت. تعامل با حزب دموکرات و مسئولان آن بسیار بیشتر خواهد شد.»
نگاه نسل جوان
کسانی که معتقدند رابطه آمریکا و اسرائیل در حال فرسایش است، توجه ویژهای به دیدگاه نسل جوان آمریکایی دارند — گروهی که از ۷ اکتبر تاکنون بیشترین تغییر نگرش را نشان دادهاند. بهعنوان «نسل تیکتاک»، بسیاری از جوانان آمریکایی اخبار مربوط به جنگ را از شبکههای اجتماعی دریافت میکنند، و به نظر میرسد تلفات بالای غیرنظامیان در جریان حملات اسرائیل به غزه، نقش مهمی در کاهش حمایت در میان دموکراتها و لیبرالهای جوان آمریکا داشته است.
بر اساس نظرسنجی Pew Research که ماه گذشته منتشر شد، در سال گذشته ۳۳ درصد از آمریکاییهای زیر ۳۰ سال گفتهاند که همدلی کامل یا عمدهای با مردم فلسطین دارند؛ در حالیکه تنها ۱۴ درصد چنین همدلیای را نسبت به اسرائیلیها ابراز کردهاند. در مقابل، آمریکاییهای مسنتر بیشتر تمایل داشتند با اسرائیلیها همدلی کنند.
«کارین فون هیپل»، رئیس مؤسسه دفاع و امنیت «آردن» و مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا، نیز با این نظر موافق است که در میان مردم آمریکا بر سر موضوع اسرائیل یک شکاف نسلی وجود دارد — شکافی که حتی به درون کنگره نیز کشیده شده است.
او میگوید: «نمایندگان جوانتر کنگره نسبت به اسرائیل واکنشهای خودکار و غیرمنتقدانهای ندارند. فکر میکنم آمریکاییهای جوانتر — از جمله یهودیان آمریکایی — نسبت به نسل والدینشان حمایت کمتری از اسرائیل دارند.»
با این حال، او نسبت به این ایده که این تغییرات ممکن است به تحولی جدی در سطح سیاستگذاری منجر شود، بدبین است. او میگوید با وجود تغییر دیدگاهها در پایگاه رأیدهندگان حزب دموکرات، بسیاری از چهرههای برجستهای که ممکن است در سال ۲۰۲۸ نامزد ریاستجمهوری شوند، همچنان «حامی سنتی اسرائیل» هستند.
او به عنوان مثال از «گرچن ویتمر» فرماندار میشیگان، و «پیت بوتیجیج» وزیر سابق حملونقل نام میبرد. و در مورد «الکساندریا اوکاسیو-کورتز»، نماینده مشهور کنگره و طرفدار دیرینه حقوق فلسطینیها که در اینستاگرام نیز بسیار محبوب است، فون هیپل پاسخ صریحی میدهد: «فکر نمیکنم کسی مثل اوکاسیو-کورتز الان بتواند برنده شود.»
در هفتههای پس از نشست خبری ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید در ماه فوریه، من از «جِیک سالیوان» پرسیدم که به نظر او روابط آمریکا و اسرائیل به کدام سو خواهد رفت. او استدلال کرد که هر دو کشور با تهدیدهای داخلی علیه نهادهای دموکراتیک خود مواجهاند — تهدیدهایی که ماهیت و روابط این دو کشور را شکل خواهد داد.
او میگوید: «فکر میکنم این موضوع بیش از آنکه یک پرسش در حوزه سیاست خارجی باشد، یک پرسش در حوزه سیاست داخلی در این دو کشور است — آمریکا به کجا میرود؟ اسرائیل به کجا میرود؟ پاسخ به این دو سؤال تعیین خواهد کرد که روابط آمریکا و اسرائیل در پنج، ده یا پانزده سال آینده به کجا خواهد رسید.»
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
دو مقام آمریکایی روز سهشنبه به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفتند که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، قصد دارد در سفر هفته آینده خود به عربستان سعودی اعلام کند که ایالات متحده از این پس خلیج فارس را خلیج عربی یا خلیج عربی مینامد.
کشورهای عربی خواستار تغییر نام جغرافیایی این پهنه آبی در سواحل جنوبی ایران شدهاند، در حالی که ایران پیوندهای تاریخی خود با خلیج فارس را حفظ کرده است.
مقامات آمریکایی به شرط ناشناس ماندن در مورد مسائل حساس صحبت کردند. کاخ سفید و شورای امنیت ملی بلافاصله به پیامهای درخواست اظهار نظر پاسخ ندادند.
خلیج فارس از قرن شانزدهم به طور گسترده با این نام شناخته شده است، اگرچه استفاده از “خلیج عربستان” و “خلیج عربی” در بسیاری از کشورهای خاورمیانه رایج است. دولت ایران ـــ که قبلاً پرشیا نام داشت ـــ در سال ۲۰۱۲ گوگل را به دلیل تصمیم این شرکت مبنی بر عدم نامگذاری این پهنه آبی در نقشههایش تهدید به شکایت کرد.
در نقشههای گوگل در ایالات متحده، این پهنه آبی به عنوان خلیج فارس (خلیج عربی) ظاهر میشود. نقشههای اپل فقط خلیج فارس را میگویند.
ارتش ایالات متحده سالهاست که به طور یکجانبه در بیانیهها و تصاویری که منتشر میکند، از خلیج فارس به عنوان خلیج عربی یاد میکند.
نام این پهنه آبی برای ایرانیانی که تاریخ طولانی کشورشان را به عنوان امپراتوری پارس پذیرفتهاند، به یک مسئله احساسی تبدیل شده است. در سال ۲۰۱۷، در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، زمانی که او از نام خلیج عربی برای این آبراه استفاده کرد، اختلاف نظر ایجاد شد. حسن روحانی، رئیس جمهور وقت ایران، اظهار داشت که ترامپ باید «جغرافیا بخواند».
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، در آن زمان به صورت آنلاین نوشت: «همه میدانستند که دوستی ترامپ به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته میشود. اکنون میدانیم که جغرافیای او نیز همینطور است.»
ترامپ میتواند نام را برای مقاصد رسمی ایالات متحده تغییر دهد، اما نمیتواند دیکته کند که بقیه جهان چه نامی به آن بدهند.
سازمان بینالمللی هیدروگرافی - که ایالات متحده عضو آن است - برای اطمینان از بررسی و ترسیم یکنواخت تمام دریاها، اقیانوسها و آبهای قابل کشتیرانی جهان تلاش میکند و برخی از آنها را نیز نامگذاری میکند. مواردی وجود دارد که کشورها در اسناد خود به یک پهنه آبی یا نقطه عطف با نامهای مختلف اشاره میکنند.
علاوه بر عربستان سعودی، ترامپ قرار است از دوحه، پایتخت قطر و ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی، که آنها نیز در این پهنه آبی قرار دارند، نیز بازدید کند.
این سفر که در ابتدا به عنوان اولین سفر خارجی ترامپ از زمان روی کار آمدنش در ۲۰ ژانویه برنامهریزی شده بود، در حالی صورت میگیرد که ترامپ تلاش کرده است تا به کشورهای خلیج فارس نزدیکتر شود، زیرا او به دنبال سرمایهگذاری مالی آنها در ایالات متحده و حمایت آنها در درگیریهای منطقهای، از جمله حل جنگ اسرائیل و حماس در غزه و محدود کردن برنامه هستهای رو به پیشرفت ایران است.
رئیس جمهور ایالات متحده همچنین از طریق مشاغل شخصی خود، که مالکیت آنها را از دفتر بیضی شکل خود حفظ کرده است، روابط مالی قابل توجهی با این کشورها دارد.
این اقدام چند ماه پس از آن صورت میگیرد که ترامپ گفت ایالات متحده از خلیج مکزیک به عنوان خلیج آمریکا یاد خواهد کرد.
آسوشیتدپرس اوایل امسال پس از آنکه کاخ سفید خبرنگاران خود را از پوشش اکثر رویدادها به دلیل تصمیم این سازمان مبنی بر عدم پیروی از دستور اجرایی رئیس جمهور برای تغییر نام خلیج مکزیک به عنوان “خلیج آمریکا” در داخل ایالات متحده منع کرد، از دولت ترامپ شکایت کرد.
قاضی منطقهای آمریکا، ترور ان. مکفادن، که توسط رئیسجمهور دونالد ترامپ منصوب شده بود، ماه گذشته حکم داد که متمم اول قانون اساسی، آسوشیتدپرس را از تلافی دولت به دلیل انتخاب واژگانش محافظت میکند و دستور داد دسترسی این رسانه بازگردانده شود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
احمد الشرع، رئیس جمهور سوریه، روز چهارشنبه به پاریس سفر خواهد کرد، اولین سفر او به اروپا از زمان سرنگونی بشار اسد در ماه دسامبر، زیرا او به دنبال حمایت بینالمللی از تلاشهایش برای ایجاد ثبات بیشتر در کشور جنگزدهاش است.
شرع که با امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، مذاکره خواهد کرد، از سازمان ملل متحد برای سفر به پاریس معافیت دریافت کرد، زیرا او همچنان به دلیل رهبری قبلی خود بر گروه مسلح اسلامگرای حیات تحریر الشام (HTS)، وابسته سابق القاعده، در فهرست تحریمهای تروریستی قرار دارد.
مقامات فرانسوی اعلام کردند که این دو رهبر در مورد چگونگی تضمین حاکمیت و امنیت سوریه، نحوه برخورد با اقلیتها پس از حملات اخیر علیه علویها و دروزیها، تلاشهای ضد تروریستی علیه شبهنظامیان داعش و هماهنگی کمکها و حمایتهای اقتصادی، از جمله کاهش تحریمها، بحث خواهند کرد.
یک مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت: «واضح است که با توجه به چالشهای عظیم پیش روی سوریه، انتظاراتی از فرانسه و شرکای اصلی بینالمللی سوریه وجود دارد.» وی افزود که پاریس در مورد پیوندهای جهادی گذشته الشرع سادهلوح نبوده و همچنان خواستار گذار است.
این مقام فرانسوی افزوزد: «نقش روشنی برای جامعه بینالمللی در سوریه وجود دارد تا ثبات آن را فراهم کند.»
فرانسه از سقوط اسد استقبال کرد و به طور فزایندهای روابط خود را با دولت انتقالی الشرع تقویت کرده است. مکرون اخیراً به عنوان بخشی از تلاشها برای کاهش تنشها در مرز، یک جلسه ویدیویی سهجانبه با الشرع و جوزف عون، رئیسجمهور لبنان، برگزار کرد.
روابط محتاطانه
فرانسه ماه گذشته به عنوان گامی در جهت بازگشایی کامل سفارت خود، یک کاردار در دمشق به همراه یک تیم کوچک از دیپلماتها منصوب کرد.
پاریس معتقد است که در سوریه کارت بازی دارد، زیرا در سال ۲۰۱۲ روابط خود را با اسد قطع کرده و پس از آن حتی پس از شکست شدید مبارزان مخالف و محدود شدن آنها به بخشهای شمالی کشور، از برقراری مجدد روابط با دولت او خودداری کرده است.
فرانسه به طور سنتی از اپوزیسیون عمدتاً سکولار تبعیدی و نیروهای کرد در شمال شرق سوریه حمایت کرده است، جایی که پیش از این نیروهای ویژه خود را مستقر کرده بود.
در ماههای اخیر، فرانسه با کاهش حضور آمریکا و تلاش رئیسجمهور جدید سوریه برای بازگرداندن کنترل مرکزی دمشق بر این مناطق، نقش میانجی بین الشرع و کردها را ایفا کرده است.
یک مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت که پاریس با آمریکاییها در مورد چگونگی مدیریت خروج واشنگتن و چگونگی ایفای نقش بزرگتر توسط فرانسه مذاکره کرده است.
با توجه به اینکه بانک جهانی هزینههای بازسازی در سوریه را بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار تخمین زده است، الشرع برای راهاندازی اقتصادی که ۱۴ سال جنگ داخلی را تجربه کرده است، به شدت به کاهش تحریمها نیاز دارد. در دوره حاکمیت اسد، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریمهای سختی را علیه سوریه اعمال کردند.
اتحادیه اروپا به تازگی برخی از تحریمها را لغو کرده است، در حالی که برخی دیگر از تحریمها که افراد و نهادها را هدف قرار میدهند، قرار است در اول ژوئن منقضی شوند.
سوریه امیدوار است که اتحادیه اروپا این اقدامات را تمدید نکند. تمدید آنها نیاز به اجماع بین هر ۲۷ کشور عضو دارد، اگرچه این اتحادیه میتواند تمدید محدودی را انتخاب کند یا نهادهای کلیدی مانند بانک مرکزی یا سایر نهادهایی را که برای بهبود اقتصادی، از جمله انرژی، زیرساختها و امور مالی مورد نیاز هستند، از فهرست خارج کند.
این مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت: «یکی از مسائل اساسی، مسئله تحریمهای ایالات متحده است که همچنان بر ظرفیت مقامات انتقالی برای ورود به چارچوب فکری بازسازی و جذب سرمایهگذاری خارجی تأثیر میگذارد.»
جان آیریش / خبرگزاری رویترز / ۷ مه ۲۰۲۵
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
قطع برق تابستانی به بهار کشید
شهرستانهای استان تهران حالا روزهاست که ساعاتی در روز برق ندارند. مسالهای که تعدادی از استانهای کشور نیز اکنون ماه هاست با آن دست به گریبان هستند و کافی است پای روایت برخی از ساکنان استان هایی، چون گیلان و مازندران بنشینید تا برایتان بگویند جز مدت زمان کوتاهی در فرودین و نوروز تقریبا هیچ روزی را از زمستان تاکنون بدون قطعی برق نگذراندهاند و این مساله حالا و تقریبا از ابتدای اردیبهشت گریبان گیر ساکنان استانهای دیگری، چون گلستان و اردبیل و ارومیه نیز شده است.
به گزارش اقتصاد۲۴؛ در همین حال، اما شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ بالاخره دیروز اعلام کرده که از روز دوشنبه (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴)، خاموشیها در شهر تهران نیز آغاز میشود. این اعلام، اما در شرایطی بوده که از هفتهها پیش، قطعیهای مکرر و بیبرنامه برق در شهرستانهای استان تهران، شهروندان را با اختلال شدید در زندگی روزمره مواجه کرده بود. با این حال، شرکت برق تهران تا پیش از افزایش اعتراضات عمومی، سکوت کرده بود و تنها پس از بالا گرفتن انتقادها، به شکل رسمی خبر از خاموشی در پایتخت داده است.
البته این اعلام خاموشی در حالی است که برخی از این شهرستانها حتی از قطع آب نیز در شهرهای خود گلایه دارند. در همین حال، اما در اطلاعیه شرکت توزیع نیروی برق تهران، از مردم خواسته شده تا با صرفهجویی حداکثری، این شرکت را در تأمین عادلانه انرژی یاری کنند. این در حالی است که مسئولیت وضعیت موجود بیش از آن که متوجه مردم باشد، به سوءمدیریت مزمن و ساختار معیوب توزیع انرژی در کشور است که بازمیگردد.
تبعیض در سهم شهروندان از برق
از سوی دیگر تقریبا دیگر نه فقط ساکنان شهرستانهایی نظیر ورامین، پیشوا، پردیس، رباطکریم و فشافویه از قطعی برق به فریاد آمدهاند که اعتراض حتی به نمایندگان مجلس نیز رسیده است. چنان چه اکنون شهروندان این شهرهای استان تهران از قطع برقهای مکرر در سه نوبت صبح، عصر و شب خبر دادهاند؛ آنهم بدون هرگونه اطلاع قبلی یا تطابق با جدولهای رسمی.
خاموشیهایی که بعضاً تا ۸ ساعت در روز ادامه یافتهاند و خساراتی جدی به کشاورزی، آموزش، کسبوکارهای کوچک و حتی سلامت عمومی وارد کردهاند. چنانچه به گزارش مهر، در فشافویه، ساکنان میگویند قطعی برق گاه چندین بار در روز رخ میدهد و هیچ نظمی در اجرای آن وجود ندارد.
در شهر پردیس، والدین از تحصیل فرزندانشان در گرمای بدون تهویه و نبود برق گلایه دارند. با این حال، مناطق مرکزی تهران تا همین اواخر، از هرگونه خاموشی معاف بودند. این خاموشیها، که گاه بدون اطلاع قبلی و فراتر از زمانبندی اعلامشده رخ میدهند، نهتنها نارضایتی عمومی را برانگیخته، بلکه به کسبوکارها، کشاورزی و حتی آموزش آسیب جدی وارد کرده است، در حالی که برخی مناطق پایتخت از این خاموشیها مصون ماندهاند، ساکنان شهرستانهای اطراف از آنچه «تبعیض در توزیع برق» میخوانند به شدت انتقاد دارند.
قطع برق نیز چنان در ورامین، پیشوا و قرچک مکرر بوده که، علی خزایی، نماینده مجلس، با لحنی تند از وزیر نیرو خواسته است که به مردم توضیح دهد چرا برق خانهها، مزارع کشاورزی و حتی مدارس قطع میشود. علیرضا عباسی، نماینده مردم کرج، فردیس و اشتهارد در مجلس نیز در مورد قطعی چهارساعته برق گفته است: این مشکل تنها مربوط به البرز نیست و سراسر کشور به همین صورت است. در برنامه ششم توسعه، دولت موظف بود ۲۵ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور اضافه کند، اما به دلایل مختلف، در پایان این برنامه تنها حدود پنج هزار مگاوات به این ظرفیت اضافه شد.
این نماینده مجلس هم چنین گفت: خاموشیها پیشتر طبق جدول زمانی مشخص انجام میشدند، اکنون به دلیل شروع زودهنگام گرما، بهغیر از ساعات برنامهریزیشده، برق به طور برنامهریزینشده هم قطع میشود.
وضعیت عجیب و پیچیده خاموشی تهران و شهرستانهای استان تهران
بر اساس اطلاعات رسمی ارائه شده اکنون گفته میشود که سهمیه خاموشی برای شهر تهران ۵۰ مگاوات است که آن نیز عمدتاً به صنایع کوچک اختصاص دارد. اما در مقابل سهم شهرستانهای استان تهران ۲۰۰ مگاوات خاموشی تحمیلی است؛ که آنهم شامل منازل مسکونی، کشاورزی و صنایع میشود و همین روند باعث شده بسیاری از ناظران این نسبت چهار برابری در اعمال خاموشی، بدون توجه به جمعیت و نیازهای مناطق را نشاندهنده تبعیض ساختاری در مدیریت انرژی میدانند.
در این بین، اما مشکل تنها در خاموشی نیست؛ بلکه باید آن را در نبود هماهنگی و ضعف مدیریت شبکه برق جستوجو کرد. در برخی مناطق، عملکرد رلههای فرکانسی در پستهای فوق توزیع باعث خاموشیهای خودکار و گسترده شده که خارج از سهمیه رسمی هستند و این نشان میدهد که در کنار بحران تأمین، یک بحران عمیق در نگهداری، نوسازی و هماهنگی فنی نیز وجود دارد. با این حال، بسیاری از مسئولان محلی در پاسخ به شهروندان گفتهاند که نقش تصمیمگیری در اینباره در اختیار مقامات بالادستی است.
در همین حال، اما عباس علیآبادی، وزیر نیرو، پیشتر در واکنش به انتقادات نسبت به خاموشیهای مکرر، به ناترازی در ابتدای فعالیت دولت اشاره کرده و گفته بود: «ما در ابتدای دولت با ناترازی تولید و مصرف برق مواجه بودیم، اما اکنون با برنامهریزیها، خاموشیها را کاهش دادهایم و شبکه برق در وضعیت باثباتتری قرار دارد. »این در حالی است که واقعیت میدانی در استان تهران، حکایت از افزایش و بینظمی در خاموشیها دارد.
ناترازی ساختاری؛ بحران برق تا سال ۱۴۱۰
اما با توجه به شواهد فعلی و روند سالهای اخیر، تابستان ۱۴۰۴ در ایران به احتمال زیاد با شدیدترین بحران برق طی یک دهه اخیر مواجه خواهد بود، مگر آن که سیاستگذاری و اجرای راهکارها بهطور جدی و فوری تغییر کند. چنان چه حتی یکی از کارشناسان این حوزه به مهر گفته بود که «ناترازی ساختاری در تولید و مصرف برق، سوءمدیریت و نبود سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر از عوامل اصلی این بحران است. فرسودگی تجهیزات، تحریمها، افزایش مصرف و بیتوجهی به مناطق غیرمرکزی، به تشدید این وضعیت دامن زدهاند. »هم چنین برآوردها نشان میدهد که در صورت ادامه روند فعلی، تا سال ۱۴۱۰ ناترازی برق به ۳۲ تا ۶۱ هزار مگاوات خواهد رسید؛ بهعبارتی، یکسوم کشور ممکن است در آیندهای نهچندان دور، بیبرق بماند.
پیشبینی بحران برق تابستان ۱۴۰۴
در این بین، اما بحران برق در تابستان سختی که میرسد ابعاد مختلفی خواهد داشت. از جمله مهمترین این ابعاد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. افزایش ناترازی
طبق گزارش رسمی، پیشبینی میشود ناترازی برق در تابستان ۱۴۰۴ به بیش از ۲۳ هزار مگاوات برسد؛ یعنی حدود یکسوم کل نیاز برق کشور. اگر تولید افزایش نیابد یا مصرف کاهش پیدا نکند، این عدد به معنای خاموشیهای گسترده روزانه در سراسر کشور خواهد بود.
۲. وضعیت نامطلوب زیرساختها
با توجه به فشار بیشتر در گرمای تابستان، فرسودگی شبکه توزیع و نیروگاههای حرارتی قدیمی، باعث افزایش تلفات و کاهش تولید مؤثر میشود. پروژههای ساخت نیروگاه یا انرژی تجدیدپذیر به دلیل مشکلات بودجهای، بهکندی پیش میروند.
۳. رشد مصرف غیرقابل کنترل
مصرف برق در ایران تقریباً سه برابر میانگین جهانی است و بخشی از آن به دلیل نبود جایگزین برای این بخش است. چنان چه صنعت، کشاورزی، خانگی و بهویژه استفاده از وسایل سرمایشی در تابستان، فشار زیادی به شبکه وارد میکنند. در کنار آن، استخراج رمزارز (قانونی و غیرقانونی) نیز نقش دارد. مجموع این عوامل میتواند کشور را دچار بحران جدی کند.
اگر برای بحران برق اقدامی نکنیم، چه خواهد شد؟
در این بین سوال اینجاست اگر هیچ کاری نکنیم و راهکاری نداشته باشیم با چه وضعیتی مواجه میشویم:
اولین مورد بدون تردید خاموشیهای برنامهریزیشده و نشده و گسترده (حتی تا ۶ ساعت در روز در برخی مناطق) خواهد بود.
در مرحله بعد نیز صنعت و تولید ملی از این روند آسیب جدی میبیند.
قطع برق منازل، بیمارستانها، اینترنت، آموزش و خدمات شهری به شدت افزایش یافته و منجر به نارضایتی اجتماعی و کاهش بهرهوری اقتصادی در کشور میشود.
اما تا پیش از تابستان ۱۴۰۴ چه باید کرد؟
راهکارهای فوری در این بین شاید اجبار صنایع به همکاری در زمان پیک (تعطیلی موقت در ساعات اوج) مصرف باشد. هم چنین آغاز مشوقهای صرفهجویی برای مشترکان خانگی و تجاری باید در نظر باشد و توسعه فوری نیروگاههای گازی کوچک با مشارکت بخش خصوصی در دستور کار قرار بگیرد. از راهکارهای میانمدت نیز میتوان به افزایش بهرهوری شبکه و نیروگاهها و توسعه سریع انرژی خورشیدی در جنوب و شرق کشور اشاره کرد. هم چنین باید به سرعت اصلاح تعرفههای برق پرمصرفها را در دستور کار قرار داد.
سناریوی بدبینانه برای سال ۱۴۰۴: «تابستان خاموش»
در این وضعیت احتمالا ناترازی برق به بیش از ۲۳ هزار مگاوات میرسد و سرمایهگذاری جدید انجام نشده یا بسیار کند خواهد بود و مدیریت مصرف بهدرستی اجرا نخواهد شد. از پیامدهای چنین وضعیتی خاموشیهای روزانه ۴ تا ۸ ساعت در اغلب شهرها و هم چنین قطع برق صنایع بزرگ برای جلوگیری از فروپاشی شبکه برق کشور خواهد بود. قطعی گسترده برق در ادارات، بیمارستانها، مدارس و مناطق مسکونی نیز خسارت اقتصادی سنگین و نارضایتی اجتماعی گسترده را در پی دارد.
سناریوی واقعبینانه برای تابستانی که میرسد: «مدیریت اضطراری»
دستکم ظرفیت جدیدی در حد مثلاً ۲-۳ هزار مگاوات وارد مدار شود و کمپینهای مصرف بهینه با موفقیت نسبی اجرا شده باشد. در این حالت، اما خاموشیها هنوز وجود دارند، اما برنامهریزیشده و هدفمند هستند. از پیامدهای اجرای چنین دستورالعملی خاموشیهای کوتاهمدت (۱ تا ۳ ساعت) در مناطق پرمصرف و همکاری صنایع با دولت برای مصرف کمتر در ساعات پیک است و در نتیجه کنترل نسبی نارضایتی عمومی رخ میدهد و تابستان با چالش، اما بدون بحران سراسری گذرانده میشود.
سناریوی خوشبینانه برای تابستان ۱۴۰۴: «نجات با تغییر مسیر»
این سناریو مستلزم این است که دولت و بخش خصوصی بهطور جدی در این بخش و زیر ساختهای نیروگاهها سرمایهگذاری کنند و ظرفیت تولید حداقل به مدد سیکل ترکیبی، خورشیدی و CHP تا ۵ هزار مگاوات افزایش یابد. هم چنین قیمتگذاری پلکانی و مشوقهای قوی برای کم مصرفها در نظر گرفته شود و واردات برق از کشورهای همسایه در ساعات پیک مصرف رخ بدهد.
از پیامدهای این سرمایه گذاری و همکاری، عدم نیاز به خاموشی عمومی و ثبات نسبی شبکه برق حتی در گرمای تابستان است. هم چنین میتواند منجر به رشد صنعت انرژیهای پاک و افزایش اعتماد عمومی شده و زیرساخت به سمت تابستانهای پایدارتر حرکت کند.
توجه کنید در هیچ کدام از این روش نمیتوان تنها به شهروندان گفت که صرفه جویی کنند و یا صنایع را به تعطیلی کشاند؛ مشکل نیروگاهها و زیرساختهای کشور اکنون ابدا با خاموش کردن یک لامپ و تنها صرفه جویی مصرف کنندگان مرتفع نمیشود و وضعیت بحرانیتر از چنین شرایط و توصیههایی است.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
برای اولین بار در ۶۰ سال گذشته، حزب دموکرات مسیحی (CDU) مجدداً وزیر امور خارجه آلمان را معرفی کرد. یوهان وادفول(Johann Wadephul)، یک سیاستمدار باتجربه در حوزه سیاست خارجی و امنیتی.
تا یک هفته پیش یوهان وادفول هنوز نمیدانست پست وزارت امور خارجه آلمان را بر عهده خواهد گرفت و در این باره با خبرنگاران با احتیاط و فروتنی صحبت میکرد. او در پاسخ به پرسش دونیا هیالی، مجری شبکه دوم تلویزیون آلمان(ZDF)، مبنی بر اینکه آیا با وزیر امور خارجه آینده صحبت میکند، گفت: “من فقط توضیح دادم که موضع ائتلاف جدید چه خواهد بود.”
چندین روز پیش از آن که یوهان وادفول روبه روی خبرنگار ZDF بنشیند، در مأموریت سیاست خارجی آلمان حضور داشت؛ از جمله حضور در نشست اروپاییها در لندن در باره اوکراین.
علاوه بر لندن، وادفول در رم، ورشو و پاریس نیز حضور داشت و در آنجا نیز با همتایان آینده خود دیدار کرد. اینها دیدارهای اولیه مهم او تنها در یک هفته گذشته بودند.
مسیر شغلی کلاسیک حزبی در شلزویگ-هولشتاین
یوهان وادفول حقوقدان و وکیل ۶۲ ساله، دارای مدرک دکترا از هوسوم، بسیاری از ویژگیهایی را دارد که او را برای سمت وزیر امور خارجه واجد شرایط میکردد. او در دهه ۱۹۸۰ به مدت چهار سال در ارتش فدرال خدمت کرد و سرهنگ دوم ذخیره است.
پس از طی یک مسیر شغلی کلاسیک در حزب دموکرات مسیحی در ایالت شلزویگ-هولشتاین، از سال ۲۰۰۹ در پارلمان آلمان (بوندستاگ) حضور داشته است. او در پارلمان در کمیتههایی حضور داشته که برای کار امروزش حیاتی هستند: کمیته امور خارجه، کمیته اروپا و کمیته دفاع.
این اواخر وادفول، معاون رئیس فراکسیون حزب دموکرات مسیحی/اتحادیه سوسیال مسیحی (CDU/CSU) در پارلمان نیز بوده و مسئولیت سیاست خارجی و امنیتی فراکسیون خزبش را برعهده داشت. او همچنین فریدریش مرتس، صدراعظم جدید را در بسیاری از سفرهای خارجی، از جمله در ماه دسامبر به کیف، همراهی کرده است.
اولین وزیر امور خارجه از حزب دموکرات مسیحی
وزارت امور خارجه برای حزب دموکرات مسیحی تقریباً یک پدیده جدید است. زیرا تقریباً ۶۰ سال است که آنها وزیر امور خارجهای را معرفی نکردهاند ــــ از زمانی که گرهارد شرودر، سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی (که نباید با صدراعظم بعدی به همین نام اشتباه گرفته شود)، در سال ۱۹۶۶ این سمت را ترک کرد. پس از آن، سیاستمداران از حزب سوسیال دموکرات (SPD)، حزب دموکرات آزاد (FDP) و حزب سبزها وزارت امور خارجه را بر عهده گرفتند.
با یوهان وادفول، این وضعیت دوباره تغییر میکند. مصاحبههای او در هفتههای اخیر نشان میدهد که چگونه این سمت را شکل خواهد داد. او با زبانی واضح، مسئولیت روسیه را در جنگ تهاجمی علیه اوکراین بیان میکند.
وادفول پیش از این دولت آلمان به رهبری صدراعظم سابف اولاف شولتز انتقاد میکرد و میگفت که آنها خطوط قرمز را بیش از حد واضح به صورت علنی اعلام کردهاند. این سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی میگوید که رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، نباید دیگر از سیاست آلمان اطلاعات محرمانه کسب کند.
زبانی کوتاه و مختصر
وادفول به روزنامه تاگساشپیگل گفت: “همه گزینهها باید روی میز باشند” و روسیه نباید “از قبل از آنچه آلمان چه زمانی انجام میدهد یا نمیدهد، مطلع شود.” “ما نباید یک ثانیه دیگر تردید کنیم. هر تردیدی در سالهای گذشته، هرگونه خودداری از ارائه تجهیزات به اوکراین، در نهایت فقط پوتین را تشویق کرد.”
وادفول تا حد زیادی از زبان آنالنا بائربوک، وزیر امور خارجه قبلی، که در اظهارات خود همواره به سرنوشت زنان و کودکانی که در جنگها رنج میبرند، اشاره میکرد، اجتناب میکند. زبان وادفول در مصاحبهها کوتاه و مختصر است.
احتمال کاهش نفوذ دستگاه وزارت امور خارجه
و وادفول بر وفاداری خود به مرتس تأکید میکند. این واقعیت که وزیر امور خارجه و صدراعظم آلمان از یک حزب هستند، احتمالاً باعث انسجام بیشتر در سیاست خارجی میشود. درگیریهای داخلی و تا حدی علنی بر سر خط مشی صحیح در سیاست خارجی، مانند آنچه که صدراعظم اولاف شولتز و وزیر امور خارجه بائربوک داشتند، احتمالاً به تاریخ میپیوندد.
با این حال، دستگاه وزارت امور خارجه وادفول از نظر نسبی احتمالاً نفوذ خود را از دست خواهد داد، زیرا انتظار میرود فردریش مرتس صدراعظمی بسیار فعال در سیاست خارجی باشد و اختیارات از وزارت امور خارجه به دفتر صدراعظم منتقل شود.
معرفی برنامهریزیشده شورای امنیت ملی نیز به این موضوع دامن میزند. در آنجا، مسائل مربوط به سیاست خارجی و امنیتی به صورت مرکزی در دفتر صدراعظم “هماهنگ” میشوند. اینکه این موضوع در عمل چگونه خواهد بود، هنوز مشخص نیست.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
دولت هند در نخستین ساعات روز چهارشنبه ۷ مه، اعلام کرد که نیروهایش به نه مکان در پاکستان و در بخش کشمیر تحت کنترل پاکستان حمله کردهاند. مقامات نظامی پاکستان گفتند که پنج مکان در استان پنجاب و بخش کشمیر تحت کنترل این کشور مورد اصابت قرار گرفته است.
دولت هند اعلام کرد: «اقدامات ما متمرکز، سنجیده و بدون تشدید تنش بوده است. هیچ یک از تأسیسات نظامی پاکستان هدف قرار نگرفته است.»
دولت پاکستان در بیانیه خود اعلام کرد که این حملات «بیپاسخ نخواهد ماند» و در «زمان و مکانی که خود انتخاب کند» پاسخ خواهد داد. این بیانیه افزود: «لذت موقت هند با غم و اندوه پایدار جایگزین خواهد شد.»
مقامات نظامی پاکستان گفتند که پاسخی «سنجیده اما قاطع» آغاز کردهاند. آنها جزئیات عملیاتی را اعلام نکردند اما گفتند که اقدامات تلافیجویانه در جریان است.
در کاخ سفید، رئیسجمهور ترامپ تشدید تنش بین هند و پاکستان را «تأسفبار» خواند.
او درباره حملات هند گفت: «ما تازه از این موضوع مطلع شدیم. آنها مدتهاست که در حال جنگ هستند. فقط امیدوارم این درگیری خیلی زود پایان یابد.»
جزئیات دقیق حملات — اینکه آیا شامل موشکهای شلیکشده از هند یا جتهای جنگنده هندی که وارد حریم هوایی پاکستان شدهاند — مشخص نیست. ارتش پاکستان اعلام کرد که هواپیماهای هندی برای انجام حملات وارد حریم هوایی پاکستان نشدهاند.
ساکنان مظفرآباد، پایتخت کشمیر پاکستان، گزارش دادند که صدای پرواز جتها را شنیدهاند. آنها گفتند که به نظر میرسد مکانی در یک منطقه روستایی در نزدیکی مظفرآباد که زمانی توسط لشکر طیبه، یک گروه شبهنظامی مستقر در پاکستان، مورد استفاده قرار میگرفت، در این حملات هدف قرار گرفته است.
سخنگوی ارتش پاکستان گفت که چهار مکان دیگر نیز مورد حمله قرار گرفتهاند. یکی از آنها بهاولپور در استان پنجاب پاکستان، محل یک مدرسه مذهبی مرتبط با جیش محمد، یکی دیگر از گروههای شبهنظامی مستقر در پاکستان، بود؛ دو مورد دیگر کوتلی و باغ در کشمیر تحت کنترل پاکستان و موریدکه در پنجاب بودند.
حملات گزارششده در پاکستان
نیروهای هندی عملیات نظامی خود را سیندور نامیدهاند، اشارهای به ماده سرخرنگی که زنان هندو پس از ازدواج در موهای خود استفاده میکنند. این نام به ماهیت وحشتناک حمله تروریستی دو هفته پیش اشاره دارد که در آن بسیاری از همسران شاهد کشته شدن شوهرانشان در مقابل چشمانشان بودند.
راجنات سینگ، وزیر دفاع هند، در شبکه ایکس نوشت: «پیروزی از آن مادر هند است.»
در حمله ۲۲ آوریل، شبهنظامیان به روی گردشگران در منطقه کشمیر تحت کنترل هند آتش گشودند و ۲۶ نفر را کشته و بیش از دوازده نفر را زخمی کردند.
این قتلعام یکی از بدترین حملات به غیرنظامیان هندی در دهههای اخیر بود و هند بهسرعت پاکستان، همسایه و دشمن دیرینه خود را به دستداشتن در این حمله متهم کرد. این دو کشور مسلح به سلاح هستهای چندین جنگ بر سر کشمیر، منطقهای که بین آنها تقسیم شده اما هر دو مدعی مالکیت کامل آن هستند، جنگیدهاند.
دولت پاکستان هرگونه دخالت در این حمله را رد کرده و هند شواهد کمی برای حمایت از اتهامات خود ارائه کرده است. با این حال، اندکی پس از این حمله، هند مجموعهای از اقدامات تنبیهی علیه پاکستان اعلام کرد؛ از جمله تهدید به مختل کردن جریان جریان یک سیستم رودخانهای بزرگ که آب پاکستان را تأمین میکند.
در کشمیر، نیروهای هندی سرکوب گستردهای را آغاز کردند و صدها نفر را بازداشت کردند. همزمان به جستجوی عاملان این حمله ادامه میدادند. هند و پاکستان در روزهای پس از حمله، بارها در امتداد مرز تبادل آتش با سلاحهای سبک داشتند.
اما حملات هند تشدید درگیری است که خطر آغاز جنگی تمامعیار را به دنبال دارد که مهار آن دشوار خواهد بود. دولت پاکستان پیشتر قول داده بود که به هرگونه تجاوز هند پاسخ مشابه دهد و هر دو کشور ظرفیت وارد آوردن خسارات عظیم را دارند.
سلمان مسعود و مجیب مشعل / نیویورک تایمز
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
رئیس جمهور آمریکا امروز باز همه را غافلگیر کرد و در دیدار با نخست وزیر کانادا در حالی که او انتظار داشت، از مسائل فیمابین بگوید، اما ترامپ با ادبیات خاص خودش از آتشبس با حوثیها خبر داد و در عین حال هم گفت که قبل از سفرش به خاورمیانه خبر مهمی را اعلام خواهد کرد. وقتی ترامپ میگوید قبل از سفر به خاورمیانه این خبر را اعلام میکند، بدان معناست که جنس این خبر در ارتباط با پروندهای مهم در این منطقه باشد.
متعاقب اظهارات ترامپ، وزارت خارجه عمان اعلام کرد که در مذاکراتی با هدایت ویتکاف در عمان توافق آتشبس میان آمریکا و یمن انجام شده است که به موجب آن دو طرف حملات علیه یکدیگر را از جمله کشتیهای آمریکا در آبهای منطقه متوقف خواهند کرد.
این گونه پیداست که حمله موشکی حوثیها به فرودگاه بینالمللی اسرائیل در بحبوحه مذاکرات با آمریکا در عمان انجام شده است. همین تاییدی بر این مدعای نگارنده در یادداشت قبلی است که نباید صرفا بر اساس یک خبر و یک واقعه تحلیل کلان کرد. در حالی که برخی حمله موشکی به فرودگاه بنگورین را پیشدرآمدی بر شکست مذاکرات تهران و واشنگتن و حتی حمله آمریکا به ایران دانستند، اما ترامپ پس از این حمله حوثیها به مذاکرات با آنها ادامه داد و حتی آن را و لو موقتا متوقف نکرد.
فعلا بنا به اعلام منابع رسانهای اسرائیلی مقامات اسرائیل نیز از سخنان ترامپ درباره توافق با یمن غافلگیر شدهاند.
در کنار آن هم هنوز روشن نیست که توقف حملات از یمن به اسرائیل نیز بخشی از این توافق آتش بس هست یا نه. بسیار بعید است که حوثیها بدون پایان جنگ غزه حملات خود را به اسرائیل متوقف کنند و از این رو این توافق از دو حالت خارج نیست.
نخست این که صرفا توافقی آمریکایی یمنی است و شامل اسرائیل نمیشود.
اعلام وزارت خارجه آمریکا مبنی بر این که توافق با حوثیها فقط شامل توقف حملات به کشتیها در دریای سرخ در مقابل توقف حملات آمریکاست، موید این احتمال است.
در این حالت میتوان گفت ترامپ اسرائیل را دور زده و صرفا توافقی دو جانبه با صنعا امضا کرده است که در این صورت، این اتفاق شکست بزرگی و خبر بدی برای نتانیاهو است.
احتمال دوم این که این توافق به نوعی شامل توقف حملات حوثیها به اسرائیل نیز و لو بعد از مدتی دیگر میشود که در این صورت، به احتمال زیاد با شمول توقف جنگ غزه خواهد بود؛ چون چنان که گفته شد، انصارالله یمن بعید است بدون پایان این جنگ حملات خود را به اسرائیل متوقف کند؛ حملاتی که از دیروز طبق اعلام آنها وارد فاز محاصره هوایی اسرائیل از طریق تداوم حملات به فرودگاه بن گوریون در واکنش به تصمیم دولت نتانیاهو برای گسترش حمله زمینی به نوار غزه شده است.
اما در رابطه با معمای «خبر مهم» ترامپ هم که میخواهد قبل از عزیمتش به عربستان، قطر و امارات و شاید اسرائیل اعلام کند، چند احتمال را میتوان مطرح کرد؛ نخست این که این خبر ممکن است اعلام آتشبس در جنگ غزه یا پایان آن است.
البته اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر ترامپ میخواهد آتشبس در غزه و پایان جنگ را اعلام کند که با این کار حملات حوثیها هم خود به خود بدون توافقی متوقف میشود. پس چرا خود را در معذوریت آن قرار دهد که چنین توافقی فی نفسه نشانگر شکست حملات آمریکا در یمن است؛ مگر این که ولع ترامپ برای توافق و تصویرسازی از آن باعث شده باشد که معذوریت چنین توافقی را به جان بخرد.
اما احتمال دوم درباره خبر ترامپ این که ممکن است که درباره مذاکرات با عربستان برای پیوستن آن به توافق ابراهیم و پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل باشد.
اما این اتفاق هم بدون پایان جنگ غزه میسر نیست؛ چون دستکم بدون توقف این جنگ به عنوان «محملی آبرومندانه» برای ریاض برای این عادیسازی پس از عدم تحقق شرط تشکیل کشور فلسطین ضربه سنگینی به وجهه آن میزند.
کما این که اگر ترامپ پایان جنگ غزه را اعلام کند، به احتمال زیاد بخشی از معامله با عربستان ومحملسازی برای پیوستن آن به توافق ابراهیم باشد.
احتمال سوم درباره ماهیت «خبر مهم» ترامپ نیز این است که ممکن است در ارتباط با ایران و تحولات مذاکرات با آن باشد. در این صورت، آیا ترامپ میخواهد درباره پیشرفت مذاکرات و یا توافق احتمالی مطلب مهمی را اعلام کند؟ به هر حال، ایران نظر به روابط با صنعا طرف سوم مذاکرات حوثیها و ویتکاف در مسقط و همچنین توافق دو طرف است و دستکم این توافق بدون نظر موافق یا مساعد آن به دست نیامده است.
در کل اگر هم خبر مهم ترامپ ارتباط مستقیمی با ایران نداشته باشد، اما همین توافق دولتش با حوثیها میتواند تسهیلگر توافق با ایران را نیز باشد.
اما احتمال دیگر هم این که ترامپ چه بسا خبری را اعلام کند که از نظر او مهم باشد، اما عملا از نگاه ناظران چنین نباشد.
فعلا باید منتظر باشیم.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
نکسوس؛ افزایش قدرت افسانهسازی و کنترل اطلاعات در زمان هوش مصنوعی
نکسوس، همان ایدهی داستان سازی و ایجاد باورهای مشترک را در زمان سیطره هوش مصنوعی، پی میگیرد. این کتاب، همزمان هشداری جدی است در مورد چالشهای جدید، خطرات و تهدیدها!
(هر دو تصویر در این نوشته، با طراحی و سفارش نویسنده، توسط هوش مصنوعی خلق شده است)
هراری با سه کتاب ارزشمند؛ - انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر، - انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده و - ۲۱ درس برای قرن ۲۱، به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان در میان علاقهمندان به تاریخ گذشته، حال و آینده تبدیل شده است. او به زبانی ساده و پر از آموزههای تاریخی شیرین و دلپذیر، خواننده را به دنبال خود میکشد و پیام و نگاه خود را در مورد دگرگونی تاریخی انسان به خواننده انتقال میدهد.
به باور او انسانها برخلاف حیوانات، به دلیل توانایی خود در داستانسرایی و ایجاد باورهای مشترک، توانستهاند تمدنهای بزرگ را به وجود آورند. او با تمرکز بر توان افسانه سازی انسانها بر این باور است که اساسی ترین مفاهیم موجود مثل دین، ملت/ملیت، اقتصاد، پول… همگی باورهای مشترکی است که ما خودمان ساختیم و برای دیگران روایت کردیم. آنقدر روایت کردیم تا به ادراک عمومی و جهانشمول تبدیل شد. او همچنین به بررسی چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرن بیست و یکم میپردازد. مسائلی مانند جهانی شدن، نابرابری، تروریسم،تغییرات اقلیمی و البته تاثیر فناوریهای جدید بر این چالشها.
هوش مصنوعی، ابزاری در خدمت خلق و پخش افسانههای سفارشی؟
کتاب نکسوس هراری بر همان پایه قبلی، یعنی نقش افسانهسازی و روایتها استوار است، اما اینبار با تمرکز بیشتر بر هوش مصنوعی و توانایی آن در افسانه سازی و کنترل جریان اطلاعات.
«نکسوس» به بررسی چگونگی شکلگیری و تکامل شبکههای اطلاعاتی از آغاز تاریخ بشر تا به امروز میپردازد.
هراری بر این باور است که، اطلاعات نقطه پیوند (محل اتصال/ Nexus) انسانها به یکدیگر است. اطلاعات است که واقعیتها را خلق میکند. کسی که اطلاعات را در کنترل دارد، قدرت را در کنترل دارد. در طول تاریخ، اشکال گوناگون شبکههای اطلاعاتی، از زبان ، نوشتار، چاپ گرفته تا اینترنت و هوش مصنوعی، جوامع، فرهنگها و حتی خود انسانها را تغییر دادهاند.
هراری از سه انقلاب بزرگ اطلاعاتی در تاریخ بشرنام میبرد: انقلاب شناختی(ظهور زبان)(Cognitive Revolution)، انقلاب نوشتاری(Writing Revolution) و انقلاب دیجیتالی (Digital Revolution). او تاثیرات هر یک از این انقلابها را بر زندگی انسانها و جوامع بررسی میکند.
افسانهپردازی انسانها، از حدود ۷۰ هزار سال پیش با پیدایش زبان آغاز شد. این تحول، باعث همکاری گروههای بزرگ انسانی و پایهگذار جوامع امروزی شد. انقلاب نوشتاری ، انسانها را قادر ساخت، اطلاعات را ذخیره و و به دور دست منتقل کنند. امپراتوریها، سیستم مالی … و قوانین در این دوره آغاز شد. در قرن ۲۱ با انقلاب دیجیتالی و اکنون هوش مصنوعی، نه تنها پخش و دسترسی به اطلاعات ساده تر شد، بلکه خلق داستانها و افسانه سازی هم به شکل بی سابقهای فزونی گرفت. این انقلاب روشهای ارتباط گیری، سیاست گذاری، اقتصاد و حتی هویت انسانها را تغییر داده است.
یوال هراری امکانات و قابلیتهای ایجاد شده بوسیله هوش مصنوعی را از قلم نمیاندازد. قابلیتهای بزرگ AI در زمینه پیشرفت علم و پزشکی، رهانیدن انسان از کارهای سخت و یکنواخت، پیشرفتهای بزرگ اقتصادی… و آموزش. اما چالشها و خطرات بزرگ تری را هم میبیند که سوی بدبینی را در او تقویت میکند.
اگر در گذشته متون مقدس و ایدئولوژیهای سیاسی جوامع را کنترل میکردند امروز این خطر از جانب رسانهها و شبکههای اجتماعی تحمیل میشود. هوش مصنوعی ساخت و پخش افسانهها را در دست میگیرد و مردم به شبکههای اجتماعی بیش از خرد و دانش خود اعتماد میکنند. هراری بر این باور است که تهدید حریم خصوصی، خطری جدی است اما در مقابل انتشار و پذیرش اطلاعات نادرست خطر بسیار کوچک تری به نظر میرسد.
بوجود آمدن یک “طبقه بی مصرف بدرد نخور” از نظر اقتصادی “useless class”، به دلیل جانشینی هوش مصنوعی به جای انسان از دیگر خطراتی است که هراری در مورد آن هشدار میدهد.
نظارت گسترده بیومتریک رفتاری بر مردم و اعمال دیکتاتوری و یا نظارت دیجیتالی توسط یک بخش نخبه در جامعه میتواند به چالش خطرناک عصر اطلاعات تبدیل شود. این پدیده در مقیاسی آزمایشی هم اکنون در چین رواج دارد.
این فقط بخشی از چالشها و تهدیدهای محتمل بود. هراری هریک از این پدیدهها را گسترش میدهد و به زبانی ساده وبا روایتهای گوناگون، خواننده را تا به آخر به دنبال خود میبرد.
چه باید کرد؟
روشن است که نگاه هراری، خیلی خوش بینانه نیست. اما همزمان بر این باور است که در صورت شکل گیری یک استراتژی مشترک و همکاری جهانی، همهی این چالشها و تهدیدها را میتوان به امکان تبدیل کرد. او بر چند نکته تاکید دارد.
شکلگیری قوانین و مقررات بینالمللی
● کشورها باید چارچوبهای حقوقی جهان شمولی ایجاد کنند تا هوش مصنوعی در اختیار نهادهای محدود و سرکوبگر قرار نگیرد.
● توافقهای بینالمللی برای ممنوعیت سلاحهای هوشمند خودکار، ضروری است.
● و همینطور ایجاد قوانینی برای شفافیت الگوریتمها، بانکهای اطلاعاتی و جلوگیری از سوءاستفاده دولتها و شرکتها.
آموزش
● با توجه به تهدید بیکاری گسترده، آموزش مردم برای یادگیری مهارتهای خلاقانهای که هوش مصنوعی قادر به جایگزینی آنها نیست، ضروری است.
● مدارس باید تفکر انتقادی و خودآگاهی دیجیتال را تقویت کنند تا مردم در برابر دادستان سازیهای سفارشی و دستکاری اطلاعات، توانا باشند.
توزیع عادلانه قدرت
● دادهها نباید فقط در اختیار چند شرکت یا دولت خاص باشند، بلکه باید به صورت عادلانه بین جوامع توزیع شوند.
● هراری پیشنهاد میدهد که دادهها بهعنوان یک منبع عمومی مدیریت شوند، نه یک دارایی خصوصی که فقط به نفع نخبگان اقتصادی باشد.
همکاری جهانی به جای رقابت مخرب
● اگر کشورها به رقابت تسلیحاتی و اقتصادی بر سر هوش مصنوعی ادامه دهند، خطرات افزایش مییابد. او پیشنهاد میکند که سازمانهای بینالمللی برای نظارت و کنترل پیشرفتهای هوش مصنوعی ایجاد شوند.
در مجموع، هراری معتقد است که بدون یک گفتگوی جهانی و سیاست گذاری مشترک وعادلانه، هوش مصنوعی میتواند به ابزاری برای سلطه نخبگان تبدیل شود. او علیرغم بدبینی نسبتآ زیاد، بر این باور است که در صورت مدیریت درست، هوش مصنوعی میتواند فرصتهایی بینظیر برای بشریت به ارمغان بیاورد.
سخن پایانی
در مجموع اندیشمندان در زمینه هوش مصنوعی را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
۱- آنهایی که بیشتر پیشینه علمی-تکنیکی دارند مانند مکس تگمارک(Max Tegmark)، نیک بوستروم(Nick Bostrom) … و الایزر یودکوسکی(Eliezer Yudkowsky) این دسته، تواناییها و قابلیتهای تکنیکی هوش مصنوعی را در حال و آینده بررسی میکنند. آنها کوشش میکنند به این گونه سوالات پاسخ دهند: آیا ایجاد سیستم عصبی شبیه انسان ممکن است، آگاهی و خودآگاهی چطور؟ آیا رسیدن به ابر هوش (مصنوعی) (Superintelligence) ممکن است؟ خطر نابودی بشریت توسط ابر هوش چقدر جدی است و اینکه چه باید کرد؟ جالب است که بدانیم اغلب آنها، از نظر تکنیکی، کم و بیش پاسخ یکسانی به این سوالها میدهند. هر چند که در مورد زمانبندی توافقی نیست.
۲- گروه دوم اندیشمندان، آنهایی هستند که بیشتر پیشینه تاریخ، فلسفه و اخلاق دارند، و از این منظر به آینده هوش مصنوعی نگاه میکنند. تمرکز این گروه بیش از هرچیز بر عدالت، اخلاق، حریم خصوصی، … و تمرکز قدرت از طریق انحصار اطلاعات است. یووال هراری، شوشانا زوبوف Shoshana Zuboff، تیمنیت گبرو Timnit Gebru به این گروه تعلق دارند.
اندیشمندان هر دو گروه بر پیامدهای بسیار خطرناک توسعه هوش مصنوعی اشتراک نظر دارند. بنابراین در لزوم قانون مند کردن و نظارت دموکراتیک بر آن هم توافق وجود دارد. از دیگر اقدامات ضروری در این زمینه، شفاف سازی و دخالت دادن اندیشمندان و کشورهای گوناگون در پروسه گسترش هوش مصنوعی است.
پیش بردن اهداف بالا چندان ساده به نظر نمیرسد، آنهم با ساز و کاری که هم اکنون در جهان و روابط بینالملل جاری است! اگر تا دیروز کشمکش بین چین، روسیه و غرب بود که سیاست گذاری مشترک را دشوار میکرد، امروز شکاف جدی بین آمریکا و دیگر شرکای تجاری-سیاسی هم به آن افزوده شده است. رسیدن به اهداف بالا از طرفی نیازمند درک و فهم مشترک از شرایط و میزان خطرات است. و از طرف دیگر نیازمند خواستی همگانی برای اقدام مشترک. متاسفانه به نظر نمیرسد که در کوتاه مدت، شاهد چنین شرایطی باشیم. دستاوردهای تکنیکی پرشتاب پیش میروند. امیدوارم عمر شرایط کنونی، بی خردی و سودجوییهای جدید، کوتاه باشد.
***
چند نکته و توصیه:
۱- کتابهای یووال نوح هراری در مورد تاریخ بشریت، تحولهای اجتماعی و فرهنگی، چالشهای اخلاقی و فلسفی و تأثیر فناوری بر انسانها است.
۲- تقریبا تمامی کتابهای هراری از جمله نکسوس به فارسی ترجمه شده است. فایلهای صوتی اغلب این کتابها نیز قابل دسترسی است.
۳- ایدهی اصلی او، داستان سازی ما انسانهاست و اینکه تمامی باورهای ما مثل، مذهب، ملت، پول، حقوق بشر… ساخته و پرداخته خود ماست و برای این خلق شده که جوامع انسانی بتوانند با هم تعامل کنند و به صورت جمعی زندگی کنند… میتوان با این ایدهی اصلی او هم کاملا همراه نبود. اما این از بار آموزشی کتابهای او و تفکر برانگیز بودن آنها، کم نمیکند.
بنابراین اگر علاقه دارید در مورد گذشته، حال و آینده بشریت بدانید، آنهم با زبانی شیرین و پر از روایات گیرا، کتابهای هراری برای شما سودمند خواهد بود.
Yuval Noah Harari، Nexus
Max Tegmark، Life 3.0
Nick Bostrom، Superintelligence: Paths، Dangers، Strategies
Eliezer Yudkowsky، If Anyone Builds It، Everyone Dies: Why Superhuman AI Would Kill Us
Shoshana Zuboff، The Age of Surveillance Capitalism: The Fight for a Human Future at the New Frontier of Power
■ با تشکر از زحمتی که برای تهیه این مقاله و معرفی آخرین کتاب نوح هراری کشیدهاید. کتاب اول او انسان خردمند در نوع خود بینظیر بود و من چندین بار این کتاب را به زبانهای مختلف خواندم و هنوز هم مایل هستم دوباره این کتاب را بخوانم. دو کتاب بعدی او هم مطلب زیادی برای خواندن و آموختن داشتند اما کتاب نکسوس او را همان روزهای اول از اینترنت به انگلیسی و بعد آلمانی تهیه کردم لیکن هرچه کردم نتوانستم بیش از بخش کوچکی از کتاب را بخوانم. انتظار من از نوح هراری برآورده نشد با این کتاب آخرش. در هر حال از شما برای تهیه این مطلب باز هم سپاسگزارم.
علیمحمد طباطبایی
■ مایلم چند نکته دیگر انتقادی به یووال نوح هراری اضافه کنم. گفتم که کتاب اول ایشان انسان خردمند یک شاهکار است و واقعاً همین طور است. اما ایشان مدتی بعد تصمیم گرفت آن کتاب را به صورت کمیک استریپ در آورد. این کتاب در دو جلد منتشر شد که من هر دو جلد پر حجم را از یک سایت روسی به زبان انگلیسی دانلود کردم و خواندم و البته تا حدی با کتاب اصلی متفاوت بود. اما بعد از مدتی این کمیک استریپها به فارسی هم ترجمه شدند و من آنها را هم دانلود کرده و خواندم اما این بار به نظرم در چند مورد یووال نوح هراری زیادیروی کرده بود که در ترجمه فارسی بهتر درک کردم. یکی مقصر دانستن انسان برای گذار از دوره شکارگر و جمع اوری کننده خوراک به دوره کشاورزی که کشاورزی را ایشان فریب بزرگ نام گذاشته. دیگر مقصر دانستن انسانهای اولیه پیش از تمدن و تاریخ در نابودی بعضی از پستانداران و حیوانات شکاری. ما تا چه حد میتوانیم انسانهای اولیه را که کمترین دانش و آگاهی از جهان نداشتند برای کارهای خود که جهت بقاء در سیاره زمین انجام میشد مقصر بدانیم؟
در دو جلد کمیک استریپ ایشان پرونده قضایی برای انسان اولیه باز کرده و آنها را مورد تعقیب قضایی قرار میدهد. اما مسئله آخر این که در سال ۱۴۰۱ که من در صفحه اینستاگرام ایشان عضو بودم مرتب ایرانیانی میآمدند و با انگلیسی فصیح ایشان را مخاطب قرار میدادند که چرا در باره رویدادهای دلخراش ایران سکوت کرده است. هر چه گذشت جناب هراری نه جوابی به این کامنتها داد نه موضع گیری در برابر رویدادهای داخل ایران کرد به طوری که لحن کامنتها یواش یواش خصمانه شدند و من هم آن صفحه را ترک کردم. از ایشان انتظار بیشتری میرفت.
علی محمد طباطبایی
■ جناب طباطبایی، با سپاس از بازخورد دلگرمکننده شما.
من با ارزیابی شما در مورد سه کتاب اول هراری کم و بیش همراه هستم. اولی بسیار خوب بود, دومی خوب بود, “۲۱ درس...” تا حدودی تکراری بود. نکسوس در زمانی منتشر می شود که ۱- پدیده هوش مصنوعی همگانی میشود. ۲- تکامل آن شتاب چشمگیر میگیرد. ۳- این هر دو, صدها پرسش در ذهن مردم عادی ایجاد میکنند و یا باید بکنند. نکسوس کوشش میکند هم پرسشهای بیشتر ایجاد کند و هم به پارهای از آنها جواب دهد. روی سخن او، مردم عادی و البته علاقهمند و محتملا پرسشگر است. به باور من نکسوس کتاب بسیار خوبی است برای عموم مردم, که پرسشگر هم هستند! کتاب اول هراری را من میتوانم ۱۰ سال بعد هم به دوستداران یادگیری پیشنهاد کنم، ولی نکسوس را نه! هدف من در بالا, متقاعد کردن شما نبود. روشن کردن نگاه خودم بود.
با سپاس دوباره از شما. ساسان
■ در هر حال کاری که شما در اینجا برای معرفی یک کتاب جدید انجام دادید بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. من نکسوس را با کتاب اول او مقایسه کردم و انتظارم برآورده نشد ولی تردیدی نیست که این اثر جدید یووال هراری برای دوستداران هوش مصنوعی و دشواریهایی که شاید روزی هوش مصنوعی برای جامعه بشری ایجاد کند کتابی ارزنده و راهنما خواهد بود.
آرزومند موفقیت بیشتر شما / علی محمد طباطبایی
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ اعلام کرد که ایالات متحده حملات به حوثیها در یمن را متوقف خواهد کرد و مدعی شد که این گروه مورد حمایت ایران توافق کرده است که هدف قرار دادن کشتیها در دریای سرخ را متوقف کند.
رئیس جمهور آمریکا روز سهشنبه ۶ مه، در کاخ سفید در کنار مارک کارنی، نخستوزیر کانادا، گفت: «[حوثیها] دیگر نمیخواهند بجنگند و ما به این تصمیم احترام میگذاریم و بمبارانها را متوقف خواهیم کرد. آنها تسلیم شدهاند.»
ترامپ جزئیات بیشتری ارائه نکرد. حوثیها نیز هنوز اظهارنظری نکردهاند. اما بدر البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان در توئیتی در شبکه ایکس اعلام کرد، تلاشها منجر به توافق آتشبس بین دو طرف شده است.
توئیت بدر البوسعیدی وزیر امور خارجه عمان در شبکه ایکس:
@badralbusaidi
با توجه به مذاکرات و تماسهای اخیر که توسط سلطنت عمان با ایالات متحده و مقامات ذیربط در صنعا، در جمهوری یمن، با هدف کاهش تنش انجام شد، تلاشها منجر به توافق آتشبس بین دو طرف گردید. در آینده، هیچ یک از طرفین، از جمله کشتیهای آمریکایی، در دریای سرخ و تنگه بابالمندب، یکدیگر را هدف قرار نخواهند داد و بدین ترتیب آزادی کشتیرانی و جریان روان حمل و نقل تجاری بینالمللی تضمین خواهد شد. سلطنت عمان از هر دو طرف به خاطر رویکرد سازندهشان که منجر به این نتیجه مطلوب شد، قدردانی میکند و امیدوار است که این امر به پیشرفت بیشتر در بسیاری از مسائل منطقهای در جهت دستیابی به عدالت، صلح و رفاه برای همگان منجر شود.
ایالات متحده از ماه مارس حملات هوایی به حوثیها را تشدید کرد و ارتش آمریکا اعلام کرده که از آن زمان تاکنون ۱۰۰۰ هدف در یمن را مورد حمله قرار داده است.
حوثیها در همبستگی با فلسطینیان در غزه، که از اکتبر ۲۰۲۳ تحت بمباران ارتش اسرائیل قرار دارند، شروع به حمله به کشتیهای عبوری از دریای سرخ کردند. این حملات پس از حمله گروه حماس به خاک اسرائیل آغاز شد.
حوثیها دهها حمله موشکی و پهپادی به کشتیهای تجاری انجام دادهاند که منجر به غرق شدن دو کشتی، توقیف یک کشتی دیگر و کشته شدن چهار خدمه شده است. این حملات باعث شد حتی شرکتهای بزرگ کشتیرانی از استفاده از دریای سرخ ــــ که نزدیک به ۱۵ درصد تجارت دریایی جهان از آن عبور میکند ــــ منصرف شوند و مسیر طولانیتری را از اطراف جنوب آفریقا انتخاب کنند.
ترامپ در دفتر بیضی کاخ سفید گفت: «حوثیها دیگر کشتیها را منفجر نخواهند کرد.» او افزود: «حوثیها به ما اعلام کردهاند که دیگر نمیخواهند بجنگند... اما مهمتر از آن، ما به حرف آنها اعتماد خواهیم کرد. آنها گفتهاند که دیگر کشتیها را منفجر نخواهند کرد و این همان هدفی بود که ما دنبال میکردیم... این خبری است که بهتازگی از آن مطلع شدیم.»
نیروهای دریایی به رهبری ایالات متحده بسیاری از حملات حوثیها به کشتیها را خنثی کردند و جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، حملات هوایی علیه حوثیها را آغاز کرد که در دوره ترامپ شدت بیشتری یافته است.
ماه گذشته، حوثیها اعلام کردند که دستکم ۶۸ مهاجر آفریقایی در حمله هوایی آمریکا به یک مرکز بازداشت در شمال غربی یمن کشته شدند.
حوثیها همچنین به سمت اسرائیل موشک شلیک کردند و روز یکشنبه ۴ مه، یکی از موشکهای آنها در نزدیکی فرودگاه بنگوریون در نزدیکی تلآویو فرود آمد.
امروز ــــ سهشنبه ۶ مه ۲۰۲۵ ــــ اسرائیل با حملهای گسترده به فرودگاه بینالمللی یمن در صنعا، پایتخت این کشور، پاسخ داد که به گفته یکی تز مسئولان فرودگاه، این فرودگاه «کاملاً تخریب شده است.»
سایر حملات اسرائیل به تأسیسات برق و یک کارخانه سیمان منهدم کرده است. روز دوشنبه نیز اسرائیل تأسیسات بندری در حدیده و یک کارخانه سیمان دیگر در این شهر را بمباران کرد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
فریدریش مرتس، رهبر حزب محافظهکار «دموکراتمسیحی»، در دومین دور رأیگیری پارلمان آلمان بهعنوان صدراعظم بعدی این کشور انتخاب شد. مرتس صبح سهشنبه در کسب اکثریت مطلق با کمبود شش رأی مواجه شد که ضربهای قابلتوجه به اعتبار او و شکستی بیسابقه در تاریخ پس از جنگ آلمان بود.
از آنجا که رأیگیری در پارلمان آلمان (بوندستاگ) بهصورت مخفی برگزار شد، مشخص نشد چه کسانی از حمایت او خودداری کردند؛ چه نمایندگان ائتلاف چپ میانه و چه محافظهکاران خود او.
پس از ساعاتی از بلاتکلیفی در بوندستاگ، احزاب و رئیس پارلمان توافق کردند که رأیگیری دوم برگزار شود. مرتس در این رأیگیری با ۳۲۵ رأی و اکثریت ۹ رأی پیروز شد. پارلمان آلمان ۶۳۰ کرسی دارد.
ائتلاف حزب دموکرات مسیحی مرتس با سوسیالدموکراتها از ابتدا باید کرسیهای کافی در پارلمان را در اختیار داشت، اما بهنظر میرسد ۱۸ نمایندهای که انتظار میرفت از او حمایت کنند، در رأیگیری اول مخالفت کردند.
پس از این رأیگیری، فضای سردرگمی در پارلمان حاکم بود.
بر اساس قانون اساسی آلمان، محدودیتی برای تعداد رأیگیریها وجود ندارد، اما در عمل، شکست احتمالی مرتس در دور دوم میتوانست برای دموکراتهای مسیحی، حزب خواهر آن یعنی اتحادیه سوسیالمسیحی و شریکشان سوسیالدموکراتها دردسرساز شود.
در ۷۶ سال گذشته از زمان احیای دموکراسی در آلمان پس از جنگ جهانی دوم، هیچ نامزد صدراعظمی در رأیگیری بوندستاگ شکست نخورده بود.
یولیا کلوکنر (Julia Klöckner)، رئیس پارلمان آلمان، ابتدا قصد داشت رأیگیری دوم را روز چهارشنبه برگزار کند، اما کارستن لینمن، دبیرکل حزب دموکرات مسیحی، تأکید کرد که باید سریعتر اقدام شود. او به تلویزیون آلمان گفت: «اروپا به آلمان قوی نیاز دارد، به همین دلیل نمیتوانیم روزها صبر کنیم.»
ینس اسپان (Jens Spahn)، رهبر گروه پارلمانی حزب دموکرات مسیحی، از همکارانش خواست به مسئولیت خود عمل کنند: «تمام اروپا، شاید کل جهان، به این رأیگیری نگاه میکند.»
شکست مرتس در دور اول رایگیری، از سوی مفسران سیاسی بهعنوان تحقیر تلقی شد که احتمالاً توسط تعداد کمی از اعضای ناراضی سوسیالدموکرات (SPD) که روز دوشنبه توافق ائتلاف با محافظهکاران را امضا کرده بودند، رقم خورد.
همه در حزب سوسیالدموکرات از این توافق راضی نبودند، اما مقامات حزب تأکید کردند که حزب کاملاً به آن متعهد است.
در دور اول رایگیری فردریش مرتس ۳۱۰ رأی از ۶۳۰ کرسی بوندستاگ به دست آورد. در حالی که به ۳۱۶ رای احتیاج داشت. در دور اول رایگیری، رئیس پارلمان اعلام کرد که از ۶۳۰ نماینده، ۹ نفر غایب بودند، سه نفر رأی ممتنع دادند و یک برگه رأی باطل اعلام شد.
رالف اشتگنر(Ralf Stegner)، نماینده ارشد سوسیالدموکرات، به بیبیسی گفت: «رأیگیری مخفی بود، بنابراین کسی نمیداند، اما من هیچ نشانهای ندارم که گروه پارلمانی ما از مسئولیت خود آگاه نباشد.»
لارس کلینگبایل(Lars Klingbeil)، رهبر حزب که قرار است معاون صدراعظم آلمان شود، اظهار داشت که فرض او این است که مرتس در رأیگیری دوم اکثریت را کسب خواهد کرد.
حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» که در انتخابات فوریه با ۲۰.۸ درصد آرا دوم شد، از شکست اولیه مرتس استفاده کرد و خواستار برگزاری انتخابات جدید شد.
آلیس وایدل(Alice Weidel)، رهبر مشترک این حزب، در شبکه ایکس نوشت که این رأیگیری نشاندهنده «پایه ضعیف ائتلاف کوچک بین محافظهکاران و SPD است که از سوی رأیدهندگان رد شده بود.»
یوهان وادفول (Johann Wadephul)، انتخاب مرتس برای وزارت امور خارجه از حزب دموکرات مسیحی، به بیبیسی گفت که رأیگیری اولیه «یک مانع بود، اما فاجعه نبود.»
انتقال دولت در آلمان با دقت برنامهریزی شده است. در شب قبل از رأیگیری سهشنبه، اولاف شولتس، صدراعظم در حال کنارهگیری، با مراسم سنتی ارکستر نیروهای مسلح مورد تجلیل قرار گرفت.
مرتس، ۶۹ ساله، انتظار داشت در دور نخست رأیگیری پیروز شود و سپس برای ادای سوگند نزد رئیسجمهور فرانک-والتر اشتاینمایر برود و آرزوی دیرینه خود برای صدراعظمی آلمان را محقق کند.
مراسم ادای سوگند نزد رئیسجمهور آلمان، بعد از ظهر سه شنبه، ساعتی پس از دور دوم رایگیری در پارلمان برگزار شد.
خبرنگاران سیاسی در بوندستاگ اظهار داشتند که شکست اولیه در حمایت از مرتس نشان میدهد حتی اگر ائتلاف در نهایت به قدرت برسد، ممکن است مشکلی در درون آن وجود داشته باشد.
برند باومن(Bernd Baumann)، نماینده حزب آلترناتیو برای آلمان، گفت که دموکراتهای مسیحی وعده سیاستهایی مشابه حزب او، مانند محدود کردن مهاجرت، داده بودند و سپس با چپ میانه ائتلاف کردند: «چنین سیاستی کار نمیکند. دموکراسی اینگونه عمل نمیکند.»
کاترین گورینگ-اکاردت (Katrin Göring-Eckardt)، سیاستمدار سبز، هشدار داد: «این خوب نیست. اگرچه من این صدراعظم را نمیخواهم و از او حمایت نمیکنم، اما به همه هشدار میدهم که از هرجومرج خوشحال نشوند.»
کمتر از ۲۴ ساعت قبل، پیامها کاملاً متفاوت بود و از آلمان تحت یک دولت باثبات سخن میگفت که به شش ماه فلج سیاسی پایان میدهد.
مرتس هنگام امضای سند ائتلاف گفته بود: «وظیفه تاریخی ما این است که این دولت را به موفقیت برسانیم.»
با وجود اکثریت اندک ۱۲ کرسی، توافق بین محافظهکاران و چپ میانه به مراتب باثباتتر از ائتلاف سهحزبی موسوم به «چراغ راهنمایی» تلقی میشد که نوامبر گذشته به دلیل اختلاف بر سر هزینههای بدهی فروپاشید.
حزب سوسیالدموکرات، که بزرگترین حزب در ائتلاف قبلی بود، در انتخابات به بدترین نتیجه پس از جنگ خود در جایگاه سوم رسید، اما مرتس وعده داده بود که آلمان بازمیگردد، صدای خود را در صحنه جهانی تقویت میکند و اقتصاد راکد را احیا خواهد کرد.
پس از دو سال رکود، بزرگترین اقتصاد اروپا در سهماهه اول سال ۲۰۲۵ رشد کرد. با این حال، اقتصاددانان نسبت به خطرات احتمالی برای صادرات آلمان به دلیل تعرفههای اعمالشده توسط آمریکا هشدار دادهاند.
منبع گزارش: بیبیسی نیوز (انگلیسی)
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
بررسی پدیدارشناختی اجارهدادن زنان از سوی شوهران و تنفروشی در پایتخت
اخیراً در میان خبرهای ناگوار ویرانی بندر تجاری بندرعباس و کشتهشدن هموطنان بیگناه و درواقع قربانی شدن به دست رانتخواران و غارتگران، خبری هم منتشر شد که در میان سیل تصاویر خبری چندان مورد توجه قرار نگرفت که البته تلخیاش کمتر از قربانی شدن کارگران و کارمندان بندرعباس نبود. دلسوزتر و جانگدازتر از آنی است که تصور میرود. خبر این بود که در برخی شهرها و بهویژه تهران مردانی هستند که زنان خود را به بنگاهها برده و خواهان اجارهدادن همسرانشان میشوند تا بتوانند فقر ساختاری حاکم را برای چند صباحی تابآورند.
توصیف و تحلیل چنین مسئلهای نیازمند کنارگذاشتن پیشداوریها و تمرکز بر تجربه زیستهی افراد درگیر در این پدیده است. در این وضعیت، فقر نه صرفاً یک وضعیت اقتصادی، بلکه یک تجربه تمامعیار هستیشناختی است که سوژه را به بازتعریف خود و روابط انسانیاش وامیدارد. در چنین تجربهای، بدن زنانه نه فقط بدن، بلکه میدان کشمکش بقا میشود؛ چیزی که میتوان با آن “چیزی را ادامه داد” — یعنی زندگی.
مردی که همسرش را به “اجاره” میسپارد، ممکن است در افق تجربی خود دچار فروپاشی در معنای نقش پدر/شوهر شده باشد. عمل او، هرچند در ظاهر غیرانسانی یا خشونتآمیز است، از منظر پدیدارشناسانه باید بهعنوان «واکنش به فقدان اختیار» خوانده شود؛ جایی که فقر ساختاری، فرد را از امکان عاملیت تهی کرده است.
“بنگاه” نه فقط یک مکان، بلکه یک فضای معنایی است که در آن، ساختارهای اقتصادی و جنسی به هم میرسند و بدن انسانها را به کالا تبدیل میکنند. این فضا نشان میدهد که چگونه در آگاهی جمعی، بدن زن میتواند از حریم اخلاقی یا عشقی خود بیرون رانده شود و به قلمرو دادوستد وارد گردد.
تجربه زیسته زنان در این فرایند نیز بر مدار شرم، ترس، و انکار شکل میگیرد؛ نه صرفاً به دلیل عمل، بلکه بهخاطر نوعی فروپاشی در پیوندهای معنایی با جامعه. این شرم، یک احساس فردی نیست؛ بلکه پدیداری اجتماعی است که بر فقدان افق همدلی یا مشارکت دلالت دارد.
در نهایت، یادآور میشود که این پدیده نه صرفاً محصول “بیاخلاقی” یا “فساد فردی”، بلکه نمودی از فروپاشی افقهای مشترک زیست انسانی است؛ جایی که فقر، روابط انسانی را از درون میفرساید و بدنها را در خدمت بقا و نه کرامت انسانی قرار میدهد.
البته این اجارهدادن سوا از زندگی هشت هزار تنفروش حرفهای در پایتخت است.
در تجربه زیسته زنان تنفروش، بدن نه صرفاً اندام فیزیکی، بلکه میدان اصلی چانهزنی برای بقا است. بدن آنها تبدیل به “محل کار” میشود، اما درعینحال حامل احساسهای دوگانه است:
- از یکسو، ابزار بقا؛
- از سوی دیگر، محل تحقیر و انکار خود.
بدن بهصورت مکرر در معرض نگاه شیوارهکننده قرار میگیرد و این تجربه نگاه، آگاهی آنان از خویشتن را شکل میدهد: «من بدنم را میفروشم، اما گاهی حس میکنم خودم را نیست میکنم.»
زندگی در تنفروشی با نوعی زمان دایرهای و بسته همراه است. زمان دیگر مسیر پیشرفت یا معنا نیست، بلکه چرخهای از:
● انتظار برای مشتری،
● چانهزنی،
● تنسپاری،
● فراموشی یا بیحسی،
● و بازگشت به نقطه اول.
آینده در این نوع زیست، گنگ و محو است. بسیاری از این زنان آینده را نه امیدبخش، بلکه تهدیدآمیز میبینند.
مکان در تجربه زنان تنفروش، معنایی مضاعف دارد:
- مکانهای کاری (خانهها، ماشینها، هتلهای ارزان) معمولاً مکانهایی تیره، موقتی، و ناامناند.
- مکانهای عمومی برای این زنان فضاهاییاند برای دیدهنشدن، عبور، پنهانکاری، یا نادیدهگرفتهشدن.
بسیاری از آنها حتی در خانههای خود احساس «سکونت واقعی» ندارند، چرا که احساس طردشدگی یا دوگانگی با اطرافیان دارند. بزرگترین تجربه پدیداری زنان تنفروش، معمولاً نه خود «عمل جنسی»، بلکه فقدان رابطه انسانی است. رابطههایی که برقرار میکنند، اغلب بدون صمیمیت، مبادله محور، و از نظر عاطفی خنثایند.
روابط گذشته (با خانواده، دوستان، یا عشقها) گسسته شدهاند یا بهشدت دچار تعارض معنایی شدهاند. بسیاری دچار احساس بیریشگی یا بیتعلقی هستند. زن تنفروش در تهران، سوژهای است در تعلیق؛ بین بدن و معنا، بین کار و انکار، بین زمان و تکرار، بین مکان و بیجابودگی. او نه فقط در جامعه طرد میشود، بلکه از سوی خود نیز در حال فراموششدن است. تجربه او، تجربه یک زیستجهان پر از نگاه، شرم، بقا، و بینامی است.
رویکرد جامعهشناسی انتقادی بر پایه مکتب فرانکفورت یا نئومارکسیسم
جامعهشناسی انتقادی، برخلاف پدیدارشناسی که به تجربه فردی و آگاهی زیسته میپردازد، بر ساختارهای قدرت، اقتصاد سیاسی، و ایدئولوژیهای پنهان تمرکز میکند.
در این نگاه، زنان قربانی روندی هستند که در آن بدنها به «کالا» تبدیل میشوند. این مسئله فقط به فقر محدود نمیشود، بلکه نشاندهنده منطقی است که قربانیان سرمایهداری حاشیهای و ناکارآمد ایران، برای بقا به آن پناه برده است. بدن زنانه به ابزار مبادله تبدیل میشود، زیرا ساختارهای حمایتی دولت (آموزش، بهداشت، بیمه، اشتغال) فروپاشیدهاند.
مردی که همسرش را «اجاره میدهد» خود در ساختاری از نابرابری جنسیتی زندگی میکند که به او حق مالکیت ضمنی بر بدن زن داده است. جامعهشناسی انتقادی این عمل را خشونت نمادین میداند؛ یعنی خشونتی که طبیعی جلوه داده میشود و توسط ساختارها پنهان شده است. سکوت رسانهها، نهادهای دینی یا دولت در قبال این نوع پدیدهها نیز در این رویکرد بهعنوان کنش ایدئولوژیک تحلیل میشود. یعنی نهادها آگاهانه یا ناآگاهانه این خشونت را نامرئی میسازند تا نظم موجود حفظ شود.
رویکرد روان تحلیلگری اجتماعی بر پایه فروید، لاکان، ژیژک
این رویکرد بر ناخودآگاه، میل، و پویاییهای روانی - اجتماعی تمرکز دارد. آنچه در ظاهر یک کنش اقتصادی است، در واقع میتواند تجلی ناخودآگاه جمعی و فردی سرکوبشده باشد. روانکاوی این پدیده را بازتابی از اضطراب مردانه در بحران قدرت میبیند. مردی که در موقعیت اقتصادی ضعیف قرار دارد و احساس ناتوانی میکند، ممکن است با ابژهسازی زن، نوعی تسلط نمادین را بازسازی کند. این نوع کنش، بیش از آن که از منطق اقتصادی پیروی کند، تلاشی است برای کنترل بر میل و اضطرابِ ازدستدادنِ آن. بدن زن در این وضعیت، به صحنهای برای نمایش تضادهای حلنشده ناخودآگاه بدل میشود. این امر میتواند نتیجه سرکوب تاریخی میل، اخلاق جنسی دوگانه، و نوعی فانتزی مردانه درباره کنترل بر میل دیگران باشد. ژیژک میگوید در جوامع بحرانزده، جامعه خودش دچار «روانپریشی» میشود. یعنی میان واقعیت و نمادها شکاف ایجاد میشود. وقتی بدن زن در سطح نمادین (رسانه، اخلاق، دین) مقدس است؛ ولی در سطح واقعیت کالایی میشود، جامعه دچار شکاف روانی شده است.
نتیجهگیری:
از هر منظر و رویکردی بنگریم جامعه کنونی ایران دچار گسستهای عمیق و فروپاشیهای فردی و اجتماعی است. جامعهای که در آن افسردگی، تنفروشی، فساد، دزدی و غارت، اعتیاد و الکلیسم و تاراج منابع جمعی جامعه، فقدان همدلی، ابژهسازی دیگران و بیش از همه ساختارهای سیاسی و اقتصادی ناکارآمد و ناتوان که زندگی را بر بخش کثیری از مردم تحمیل کرده است عملاًَ جامعه و جهان زیست سوژه ایرانی را غمبار و غمزده کرده و گسسته و شکننده کرده است. مدرنیته با ریاضیاتی کردن جهان متأسفانه همه چیز را به آمار و اعداد فروکاسته است.
امروزه با شنیدن این آمارها همچون افسردگی بیست و پنج درصد شهروندان ایرانی، فقر ۷۰ درصد مردم ایران و یا فقر مطلق ۱۰ درصد جمعیت ایرانی به راحتی از کنارشان رد میشویم اما رویکرد پدیدارشناختی ما را حذر میدهد که ازکنار این ارقام و اعداد به راحتی نگذریم بلکه با تامل درجهان زیست فقرا، تن فروشها، الکلیستها، و دیگر قربانیان جامعه به درک ژرفتری از وضعیت جامعه نائل شویم. به عبارت دیگر از همه ما میخواهد که با ورود به دنیای آنها و خود را در جای قربانیان گذاشتن و از افق دید آنها به جهان نگریستن را تمرین کنیم شاید آن وقت همدلی معنایی دیگر بیابد و احساس مسئولیت جمعی درقبال قربانیان این نظام جهل و جنون در وجود ما شکل بگیرد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
(شهرساز، پژوهشگر و فعال شهری)
نقش هوش مصنوعی در فضای اجتماعی شهرها چیست؟ تحقق شعار پیوند دهکده جهانی یا ایجاد جزیرههای بیگانه انسانی؟!
اگر با افراد سالخورده صحبت کنیم از آداب زندگی خاصی با ما سخن میگویند که با دنیای امروزه به شدت بیگانه و غریبه هست، گویی که درباره جهانی دیگر سخن میگویند. از یک سو فراهم ساختن امکانات اولیه زندگی به منظور رفع نیازهایشان بسیار سخت و دشوار بوده اما از سوی دیگر میزان تعاملات اجتماعی در میان آنان بسیار بالا و در سطح مطلوب قرار داشته و شاید بتوان یکی از دلایل احساس رضایتمندی از زندگی دوران قدیم را که همراه با امکانات پایین و به دور از زندگی ماشینی بوده را در همین تعاملات عمیق اجتماعی جستوجو کرد.
برای یک نمونه ساده، پیش از اختراع تلفن توسط گراهام بل، انسانها به منظور ارتباط با اقوام و دوستان خود، مجبور به حضور فیزیکی در محلهای مورد ملاقات بودند اما در حال حاضر با استفاده از نرم افزارهای ارتباطی بهصورت ویدیویی و آنلاین خیلی سریع ارتباط مجازی برقرار شده و در لحظه پیامها رد و بدل میشوند. اما سئوالی که مطرح میشود این است که آیا ارتباط مجازی میتواند جایگزین مناسبی برای حضور فیزیکی انسان باشد و یا صرفا به منظور رفع نیاز لحظهای از آن استفاده میشود؟! به بیان دیگر مثل آن است که شما برای رفع تشنگی خود بهجای آب، چای و یا قهوه بنوشید که به انسان یک نوع سیرآبی کاذب میدهد اما صرفا نوشیدن چای، از نظر علمی علاوه بر اینکه آب مورد نیاز بدن را تامین نمیکند بلکه مقدار بیشتری از آب بدن دفع میشود.
در حال حاضر که علم با سرعت غیرقابل تصوری در حال رشد است و شرکتهای عظیم در حوزه هوش مصنوعی به رقابتی تنگاتنگ همچون دوی ماراتن به سر میبرند و هر کدام در حال عرضه خدمات جدید به بشر هستند، برای شخصی مثل من که در زمینه نقش هوش مصنوعی در شهرسازی پژوهش میکنم، جای سئوال است که در این مسیر به کدام سمت باید حرکت کرد؛ کوچک ساختن جهان همچون یک دهکده یا ایجاد جزیرههای دور افتاده از هم حتی به میزان هر نفر در یک خانوار؟!
یکی از زیباترین خاطرات کودکی من بازی با همسالان خود در محلهها بود، بازیهای کودکانهای نظیر فعالیتهای ورزشی چون فوتبال و دوچرخه سواری اما در حال حاضر رغبت به این فعالیتهای ورزشی را در نسل جدید بسیار کم میبینم، تا آنجا که اغلب با استفاده از یک عینک VR و یک هدفون با یکدیگر در سراسر دنیا در تماس هستند و تنها از نظر فیزیکی در خانه خود حضور دارند و این بازیهای کامپیوتری، احساسی فراتر از مجازی به استفاده کننده میدهد و تا آنجا جذابیت دارد که فرد نسبت به محیط و زمان خود بیگانه میشود و از نزدیکترین افراد خانواده خود کیلومترها دور میگردد.
در دنیایی که اغلب از فواید و مزایای هوش مصنوعی سخن میگویند، من قصد دارم جنبههای مختلف آن را بنا به تخصص خود در امور برنامهریزی و طراحی شهری بررسی کنم اگرچه نمیتوان از این موضوع غافل شد که هوش مصنوعی از نظر من نعمتی بزرگ برای بشریت است. اما اگر در راستای نزدیکی و تعاملات انسانی به منظور رفع نیازها به سریعترین شکل ممکن و با دقت عالی قرار گیرد، میتواند سبب شکوفایی گردد ولی اگر در این میان روح انسانی ارضا نگردد سبب بسیاری از مشکلات روانی در آینده خواهد شد.
شاید بتوان بارزترین نمونه آن را در دوران پاندمی کرونا مشاهده کرد، بعد از همهگیری کرونا در سراسر جهان، بنا به دستورات سازمان بهداشت جهانی مبنی بر فاصلهگذاریهای اجتماعی، انسانها مجبور به برگزاری جلسات بهصورت آنلاین شده و سازمانها و شرکتها نیز با نصف ظرفیت انسانی خود به فعالیت میپرداختند و همچنین اشخاص امکان دیدن اقوام و دوستان خود را تنها در فضای مجازی و آنلاین داشتند. نتیجه قابل تامل اینکه بعد از گذشت یکسال میزان افسردگی با سرعت چشمگیری افزایش یافت که بهعنوان یک نمونه محسوس میتوان دریافت که ارتباط مجازی هیچگاه نمیتواند جای تعاملات اجتماعی انسان را بهصورت فیزیکی بگیرد.
موضوع دیگر اینکه طبق مطالعات و پژوهشها، انسانها بیشتر تمایل دارند تا در شهرهای انسانمحور زندگی کند تا خودرو-محور، به بیان دیگر میتوانیم فکر کنیم که دو انتخاب داریم؛ نخست شهر انسانمحوری مثل آمستردام و دیگری شهر خودرو محوری مثل دبی، انتخاب ما برای زندگی کدام است؟ و همچنین میتوان اهداف و نظریات افراد صاحبنظری چون ابنزر هاوارد شهرساز انسانگرای انگلیسی را در احداث دو باغشهر لچ ورث و ولوین جستجو کرد که ایشان به صراحت هدف خود از ارائه چنین برنامهای را دوری از محیط آلوده و پرهیاهوی زندگی ماشینی و پیوند بیشتر انسان با طبیعت و افزایش سطح تعاملات اجتماعی مطرح میکند.
از دید دیگر اینکه، به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، هوش مصنوعی میتواند دستیار خوبی برای انسان باشد اما هرگز جایگزین توانمندیهای انسانی و قدرت تعقل و فکر بشر را نخواهد گرفت و حتی استفاده بیش از حد از آن میتواند قدرت پردازش ذهن انسان را کُند کند و البته این موضع ثابت شده است چرا که در مثالی ساده انسانی را در نظر بگیرید که برای عملیات ضرب دائما از ماشین حساب استفاده میکند و شخص دیگر برای انجام همین عمل از ذهن خود بهره میبرد، بهنظرتان کدام عمل به تقویت ذهن و قدرت پردازش مغز بیشتر کمک میکند؟
در بعد شهرسازانه نیز، هوش مصنوعی میتواند به وسیله سنسورهای IOT به جمعآوری اطلاعات و پردازش آنها در سریعترین زمان ممکن و بهصورت دقیق کمک شایانی به برنامهریز و یا طراح شهری کند اما بهصورت کامل نمیتواند جایگزین یک انسان شهرساز گردد زیرا یک متخصص شهرساز خوب میداند که مهمترین رکن تصمیمگیری برای پیاده سازی یک طرح، احساسات شهروندان و تعلق خاطر مردم نسبت به ارزشهای محله و مکانی که در آن زندگی میکنند، است.
به بیان سادهتر اینکه اگر هوش مصنوعی از یک انسان سئوال کند که احساس غم و یا شادی را تعریف کن، چگونه برای او باید این حالات را توصیف کرد؟! در بحث پروژههای عمرانی نیز نمیتوان بهصورت دقیق هویت تاریخی یک شهر را برای ماشین هوش مصنوعی توصیف کرد و نهایتا میتوان گفت که این بنای هویتبخش، یک سازه مهم برای شهروندان است.
لذا آن چیزی که برای من به عنوان یک پژوهشگر حوزه هوش مصنوعی در شهرسازی اهمیت دارد، آن است که نسبت به هوش مصنوعی دیدگاه صفر یا صد وجود نداشته باشد. یعنی اینکه دیدگاهمان همزمان که نباید سنتی باشد، همزمان نیز نباید بر روی احساسات انسانی و قدرت پردازش مغز انسان بیتفاوت بود و یا آن را کم اهمیت جلوه داد.
شاید به عنوان یک محقق شهری و علاقهمند به هوش مصنوعی بتوانم این نکته را بگویم که بهترین دید، ترکیبی از سنت(دید میدانی انسان) و هوش مصنوعی به عنوان تکنولوژی روز است و هوش مصنوعی باید در جایگاه دستیار را برای انسان ایفا کند، دقیقا مثل دوربینهای نقشهبرداری برای یک متخصص نقشهبردار.
در ایران نیز اگرچه مانند دیگر نقاط جهان، پیشرفت تکنولوژی و به ویژه هوش مصنوعی فواید بسیاری داشته اما بهنظر میرسد که این مسئله نوظهور نیازمند به یک دسته سیاستگذاری هوشمند همراه با فرهنگسازی گسترده است و میتوان از هوش مصنوعی در حوزههایی مانند آموزش، پزشکی، حملونقل و خدمات شهری به شیوهای بهره برد تا ضمن افزایش کارآمدی، به تعاملات اجتماعی انسان لطمه وارد نشود و هوش مصنوعی در تصمیمسازی کمککننده انسان باشد اما در تصمیمگیری حق انتخاب با انسان باشد.
همزمان نیز نظام آموزشی، رسانهها و نهادهای فرهنگی باید مهارتهای ارتباطی، کار گروهی، گفتوگو و همدلی را در جامعه تقویت کنند و مدارس و دانشگاهها میتوانند ضمن آموزش فناوری، بر تربیت اجتماعی و تقویت حضور واقعی دانشآموزان و دانشجویان در فعالیتهای اجتماعی تأکید کنند.
همچنین لازم است مقرراتی تدوین شود که استفاده از فضای مجازی و ابزارهای هوش مصنوعی متعادل و هدفمند گردند. برای نمونه، تشویق به برگزاری رویدادهای حضوری، حمایت از محتوای بومی که بر روابط انسانی تأکید دارد و فراهم کردن زیرساختهایی برای دسترسی منصفانه به فناوری در سراسر کشور، میتواند به ایجاد تعادلی میان تکنولوژی و انسانمحوری کمک کند و شاید به همین دلیل است که مشخصا در بحث تخصصی هوش مصنوعی در شهرسازی، موسسه علمی مجربی در زمینه شهری به اسم مدرسه تکنولوژی هوش مصنوعی در شهرسازی (Urbantech school) بر استفاده از بسترهای مشارکتهای اجتماعی نظیر DAO به دانشپذیران جوان خود تاکید میکند که ضمن لزوم آموزش و پژوهش در این حوزه جهانی و سرنوشتساز لازم است که به ابعاد انسانی و اجتماعی مورد نیاز بشر توجه شود و در همین راستا برای محققان خود به جهت استفاده مناسب، اقدامات و توصیههای لازم را جهت فرهنگسازی ارائه میکند.
■ نوید عزیز، امیدوارم در کارت و خواستههای خوب و مفیدت موفق باشی. نگاه کاربردی تو به هوش مصنوعی و تکنولوژی مدرن از دید به زیستی انسان اجتماعی است که آنرا بسیار پسندیده و زیبا یافتم. در اصول کلی، هوش مصنوعی و تکنولوژی مدرن زمانی که به ابزار پولسازی صرف تبدیل شود جنبههای منفی و مخرب هم پیدا میکند. در این صورت جواب به این سوال که هوش مصنوعی تا چه اندازه نقش منفی یا مثبت در تکامل و رفاه اجتماعی دارد به سیستم های راهبردی اجتماعی بر میگردد.
با احترام، پیروز
■ باعث بسی شعف و افتخار هست که در ایرانزمین ما چنین جوانان پر تلاش و پر بار و دغدغهمند حضور دارند و برای اعتلای زندگی مردمیان میکوشند.
برقرار باشی نوید جان
علی کیافر
■ از نظر و لطف جناب آقای دکتر کیافر عزیز و همچنین آقای پیروز بینهایت سپاسگزارم و یک تشکر ویژه از رسانه موثر و محبوب ایران امروز به سبب اینکه این افتخار را به من دادند برای انتشار یادداشت.
نوید خواجه حسینی
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
«ما الان بچههایی تربیت میکنیم که فکرشان به خارج است. هنر این نیست که نخبه تربیت کنیم و به آمریکا بفرستیم.» این سخنان رئیس جمهوری، مسعود پزشکیان در آیین تجلیل از معلمان نمونه کشوری چنان دمیدن بر آتش زیر خاکستری بود که هر از چندی زبانه میکشد و باز فرو مینشیند، اما این فرونشستنش به معنای نبود یا حتی کم شدن از بار این حقیقت نیست که بخش بزرگی از دانشجویان، نخبگان و فارغ التحصیلان ایرانی بیش از همیشه به رفتن فکر میکنند و گاه حتی رفتن به هر بها و قیمتی!
به گزارش اقتصاد24، در این بین، اما عجیب بود که وقتی رییس جمهور نگران مهاجرت جوانان است، رسانه خیلی خاص کیهان ناگهان در واکنشی نه چندان قابل پیش بینی میگوید این نگرانی موضوعیت ندارد و نکته جالبتر این است که کیهان برای این نگران نبودنش نیز به آمار سالهای پیش استناد میکند و تازه معلوم هم نیست این آمار را از کجا آورده است!
حمله کیهان به رئیس جمهور در موضوع مهاجرت
کیهان در گزارشی دیروز ۱۵ اردیبهشت و در واکنش به سخنان رئیس جمهور نوشت: آقای مسعود پزشکیان روز گذشته در آیین تجلیل معلمان نمونه کشور یکی از ادعاهای همیشگی خود را تکرار کرده و گفته است: «ما الان بچههایی تربیت میکنیم که فکرشان به خارج است. هنر این نیست که نخبه تربیت کنیم و به آمریکا بفرستیم.»
کیهان در ادامه میگوید: «اظهارات آقای رئیسجمهور چندان واقعی به نظر نمیرسد و اگر آن را بیاطلاعی ایشان از آمار مهاجرت ندانیم دستکم باید بگوییم آقای پزشکیان بیش از حد اغراق کرده است. براساس دادههای جمعآوری شده در سال ۲۰۲۰ که در تارنمای world population review منتشره کرده است؛ ایران حتی در میان ۵۰ کشور اول مهاجرفرست دنیا نیست.»
جالب این است که گویا نویسنده مطلب و تایید کننده آن در کیهان بی خبر است که اکنون در سال ۲۰۲۵ هستیم و البته که مبنای دقیق آمار ارائه شده توسط کیهان در سال ۲۰۲۰ نیز روشن نیست.
البته که کیهان کوتاه نیامده و در ادامه نیز مینویسد «همچنین طبق آمار سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۳۹۹ از سال ۲۰۱۱ روند مهاجرت دانشجویان ایرانی کاهشی شده و از رتبه ۱۲ در سال ۲۰۱۲ به رتبه ۲۰ در سال ۲۰۱۷ رسیده است. طبق آمار سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۴۰۱ نیز روند بازگشت دانشجویان ایرانی به کشور از سال ۹۳ تسریع شده است.»
جالب این که حتی از آمار ادعایی سالنامه مهاجرت نیز ۳ سال گذشته و کیهان همچنان معتقد است رییس جمهور اشتباه میکند تازه برای اصلاح این اشتباه نسخه هم میپیچد: «معلوم نیست اظهارات آقای پزشکیان به استناد کدام آمار است؟! شاید بهتر باشد ایشان تغییراتی در اطرافیان خود دهد تا این چنین با آمار مجعول و سیاه از وضعیت کشور ذهن رئیسجمهور را مخدوش نکنند.»
مهاجران ایرانی در دو دهه، دو برابر شدند
اما حقیقت آمار مهاجرت ایرانیان به ما چه چیز را نشان میدهد که باعث تذکر رئیس جمهوری کشور و در مقابل حمله کیهان با استناد آماری نه چندان پایش شده و قدیمی میشود؟جمعیت مهاجران ایرانی در جهان در سال ۱۹۹۰ تنها ۸۲۰ هزار نفر بوده است. آمار جمعیت مهاجران ایرانی در سال ۲۰۲۰ عدد یک میلیون و هشتصد و هفتاد هزار نفر را نشان میدهد که حاکی از دو برابر شدن جمعیت مهاجران نسبت به سی سال گذشته است.از سوی دیگر سهم مهاجران ایرانی نسبت بهکل جمعیت کشور در سال ۱۹۹۰ تنها ۱.۴۵ درصد بوده و سهم مهاجران ایرانی از جمعیت کل کشور در سال ۲۰۲۰ به عدد ۲.۲۳ رسیده است.
طبق آخرین آماری که آمارفکت از وبسایت آماری Word Bank به دست آورده؛ آمار تعداد ایرانیان مهاجر بر اساس منابع بینالمللی نشان میدهد طی سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ کشور امارات با داشتن ۴۵۴ هزار مهاجر ایرانی، بیشترین تعداد ایرانیان مهاجر را در کشور خود جای داده است، و کشور بلژیک با مقدار تقریبی ۱۲,۰۰۰ در رتبه ۲۰ام قرار دارد.
رشد بیش از ۸۰ درصدی دانشجویان مهاجر
نکته مهم دیگر این است که بر اساس آخرین دادههای موجود در سال ۲۰۲۴ و قبلتر، تعداد دانشجویان ایرانی در ۱۰ مقصد اصلی به رقم ۱۱۰ هزار نفر رسیده و این رقم در مقایسه با تراز ۶۰ هزار نفر دانشجو ایرانی ساکن خارج در سال ۲۰۲۰، رشد ۸۲ درصدی را نشان میدهد. در کنار عبور از سقف تاریخی و حساس یکصدهزار دانشجو ایرانی خارج از کشور، تغییرات قابل ملاحظه در فهرست مقاصد اصلی دانشجویان ایرانی و نرخ رشد تعداد دانشجویان در این کشورها جالب توجه است.
چنان چه در یک تغییر شگفت و بزرگ کشور ترکیه اخیراً به مقصد اصلی دانشجویان ایرانی تبدیل شده و در سال ۲۰۲۴ میزبان قریب به ۳۰ هزار نفر دانشجوی ایرانی است که این رقم رشد ۱۵۸ درصدی را نسبت به سال ۲۰۲۰ نشان میدهد.کشورهای کانادا، آلمان و ایتالیا و آمریکا در جایگاههای بعدی قرار دارند.
مقایسه دادههای آماری آخرین سال موجود با سال پایه ۲۰۲۰ میلادی نشان میدهد میزان رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور ایتالیا (۲۱۱ درصد)، ترکیه (۱۵۸ درصد) و استرالیا (۱۰۳ درصد) و بعد از آنها، نرخ رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور انگلیس (۹۸ درصد)، کانادا (۷۹درصد) و روسیه (۷۵ درصد) قابل توجه است.
هم چنین باید توجه داشت که آمریکا که برای دههها، اصلیترین مقصد با بالاترین حجم میزبانی از دانشجویان ایرانی به شمار میرفت و برای مثال در سال ۱۹۷۹ میلادی (سال پیروزی انقلاب اسلامی)، بیش از ۵۰ هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا مشغول به تحصیل بودند، اکنون جایگاه خود را به ترکیه و کانادا داده است.
میزان ایرانیان مهاجر از ۵ تا ۸ میلیون نفر در نوسان است
از سوی دیگر در دی ماه سال ۱۴۰۳، یعنی تقریبا در اوایل سال ۲۰۲۵ بود که در «همایش مهاجرت نخبگان علمی در ایران امروز، چالشها و راهکارها» رقم تکان دهنده ۵ میلیون ایرانی مهاجر مطرح شد.
دکتر رسول صادقی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در این نشست خبر داد: «آمار دقیقی از ایرانیان مهاجرت کرده نداریم، اما حدود پنج میلیون نفر برآورد میشوند. عوامل زیادی در روند فزاینده مهاجرت از کشور موثر بوده که عدم بهره برداری مناسب از سرمایههای انسانی، ناامیدی، نبود چشم انداز بهبود، بحرانهای اقتصادی، نفوذ اینترنت و شبکههای اجتماعی، افزایش قارچ گونه موسسات مهاجرتی و افزایش ایرانیان مهاجر که اطرافیان خود را تشویق به مهاجرت میکنند، از جمله این عوامل است.»
این رقم نیز در شرایطی توسط این استاد دانشگاه مطرح شد که برخی حتی آن را خوشبینانه میدانند و جمعیت ایرانیان مهاجر و پناهجو را حتی بین ۷ تا ۸ میلیون نفر نیز تخمین میزنند.
در روز اول بهمن سال ۱۴۰۳ نیز این بار روزنامه دنیای اقتصاد خبر داد که طبق گزارش بنیاد ملی علوم آمریکا (NSF)، ایران یکی از ۱۰ کشور اصلی صادرکننده دانشجو در مقاطع دکتری و پسادکتری به ایالات متحده است. حدود ۱۰ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاههای آمریکا مشغول به تحصیل هستند.
هم چنین در این بین گزارشها به طور جدی حکایت از آن دارد که، علاوه بر دانشجویان، افزایش مهاجرت در میان متخصصان و تکنیسینهای کشور نیز دیده میشود.
البته که در این بین تعداد و آمار دقیقی از تعداد مهاجرت مهندسان وجود ندارد؛ اما گزارشهای غیررسمی نشان میدهد مهاجرت در مهندسیهای کامپیوتر، مکانیک و برق به اندازهای زیاد بوده که به بدنه کارشناسی کشور آسیب قابلتوجهی وارد کرده است.هم چنین افزایش مهاجرت کادر درمان (پزشکان، پرستاران و سایر نیروهای حوزه بهداشت و درمان) در ایران یکی از چالشهای جدی در سالهای اخیر بوده است.
ایرانیها مدام به مهاجرت فکر میکنند
در این بین برای درک آن چه در بستر جامعه ایرانی در جریان است باید توجه داشت که براساس پژوهشی که توسط محمد فاضلی و بهرام صلواتی تحت عنوان «گزارش مهاجرت ایرانیان: علل و انگیزهها» انجام شده و نتیجه آن نیز آذر ماه سال ۱۴۰۳ در اختیار رسانهها قرار گرفت از میان ۱۲ هزار پرسشنامه توزیعشده از ۹ تا ۲۰ تیر ۱۴۰۲، حدود ۱۹ درصد از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که مهاجرت کرده و در خارج از ایران زندگی میکنند. ۸۱ درصد باقیمانده در داخل ایران زندگی میکنند.
اما در این تحقیق، ۱۶ درصد از افراد اظهار کردهاند که اصلاً به مهاجرت فکر نمیکنند، در حالی که دقیقاً همان میزان (۱۶ درصد) نیز به مهاجرت فکر و برای آن اقدام کردهاند.همچنین، از ۲۱۰۰ نفری که مهاجرت کردهاند، تنها ۲۰ درصد قصد بازگشت به ایران را دارند.عمده افرادی که مهاجرتشان قطعی شده یا برای مهاجرت اقدام عملی کردهاند (بین ۵۰ تا ۶۰ درصد)، در سازمانها و شرکتهای ایرانی کار میکنند. بنابراین، طبیعی است که مهاجرت این افراد فشار زیادی بر تأمین نیروی انسانی در شرکتها و سازمانهای ایران وارد میکند.
از دیگر نکات مهم این پژوهش نیز یکی همین بود که افزایش سن افراد تمایل آنها به مهاجرت را کاهش میدهد، در حالی که افزایش تحصیلات و درآمد، انگیزه آنها برای اقدام به مهاجرت را تقویت میکند. این گزارش نشان میدهد که ارزشمندترین سرمایههای انسانی در حال مهاجرت هستند؛ و هر چند که سه متغیر سن، آخرین مدرک تحصیلی و درآمد بر تصمیم به مهاجرت تأثیر دارند، اما این تأثیر بسیار اندک است. همچنان متغیرهایی که ناظر بر نگرش افراد به مسائل کلان اقتصادی و فایده مهاجرت برای زندگی شخصی هستند، اصلیترین عوامل تصمیم به مهاجرت به حساب میآیند.
ایرانیان مهاجر که پیش از مهاجرت در شرکتها و سازمانهای ایرانی کار میکردند، نسبت به کسانی که هنوز در ایران مشغول به کارند احساس عدالت توزیعی بیشتری داشتهاند. همچنین، میانگین احساس عدالت توزیعی در میان مهاجرانی که از ابتدای سال ۱۳۹۷ به بعد از کشور مهاجرت کردهاند، بهطور معناداری کمتر از کسانی است که پیش از سال ۱۳۹۷ مهاجرت کردهاند.
خسارت سنگین مهاجرت به ساختار اقتصادی ایران
در این بین هر چند که کیهان یا بسیاری از هم فکرانش سعی کنند بر روی موضوع مهاجرت ایرانیان یا تلاششان سرپوش بگذارند، اما مهاجرت نیروی انسانی دغدغه این روزهای بسیاری از مسئولان کشور است؛ اتفاقی که دستکم ۵۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران صدمه وارد کرده است.روز ۸ اردیبهشت سال جاری رویداد «رَج» در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد. در این رویداد اعلام شد که بین سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، نرخ مهاجرت در ایران ۱۴۱ درصد افزایش یافت که سهم زیادی از این مهاجرتها مربوط به نسل جوان است که به دنبال فرصتهای بهتر زندگی و تحصیل در خارج از کشور هستند.
در این میان، تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نیز به طور قابل توجهی افزایش یافته و در سال ۲۰۲۲ به ۱۸۵ هزار نفر رسید که نسبت به ۲۵ سال گذشته پنج برابر شده است. بسیاری از این دانشجویان رشتههای علوم انسانی را در کشورهای پیشرفته مانند ایالات متحده، کانادا، انگلستان و فرانسه انتخاب میکنند.علاوه بر این، گزارش بانک جهانی دو سال پیش نشان داد که مهاجرت نیروی انسانی بیش از ۵۰ میلیارد دلار ضرر مالی به ایران وارد کرده است؛ عددی که حتی از صادرات نفتی ایران در سالهای گذشته نیز بیشتر است.
برنامه نویسان ایرانی، موج تازه و پنهان مهاجرت از کشور
در این بین، اما توجه به موضوع گستردگی اقشار مهاجر نیز باید مورد توجه قرار بگیرد؛ چنان که بعد از موج بلند مهاجرت دانشجویان، پرستاران و پزشکان و کادر درمان، اساتید دانشگاه، نیروهای فنی و مهندسی و از جمله مهندسان شرکت نفت، صاحبان سرمایه و حتی انبوه سازان مسکن و ... نوبت به برنامه نویسان ایرانی نیز رسیده است.
به نقل از دیجیاتو نظرسنجی سال ۲۰۲۵ پلتفرم Quera، میگوید: «فقط ۲۰ درصد برنامهنویسان ایرانی تمایل به مهاجرت ندارند. این نظرسنجی با مشارکت بیش از ۵ هزار و ۱۲۰ برنامهنویس و حمایت شرکتهایی مانند دیجیکالا، یکتانت و دیجیپی برگزار شده که نتایج آن نشان میدهد ۴۰ درصد این افراد قصد دارند قطعی مهاجرت کنند و ۳۲ درصد فعلاً برنامهای ندارند، اما ممکن است در آینده تصمیم به مهاجرت بگیرند.»
هم چنین طبق آخرین گزارش جهانی سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) «آمریکا، کانادا و آلمان ۳ مقصد اول مهاجرت ایرانیها در سال ۲۰۲۴ بوده است» که احتمالا سهم قابلتوجهای از این مهاجران، نیز برنامهنویسان و توسعهدهندگان بودند که تصمیم گرفتهاند تخصص و رؤیای شغلی خود را آن سوی آبها دنبال کنند.
البته که نباید از حجم بازار جهانی فری لنسینگ غافل شد که گسترش آن دامن ایران را هم گرفته است. چنانچه طبق گزارشهای Grand View Research، The Business Research Company، Globe Newswire و Databridge Market Research بازار جهانی پلتفرمهای فری لنسینگ سال ۲۰۲۴ بین ۵ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تا ۷ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار برآورد شده است؛ پیشبینی میشود این بازار تا سال ۲۰۳۰ به ۱۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برسد که نشاندهنده رشد سالانه مرکب (CAGR) بین ۱۱ تا ۱۹ درصد است.این همان بخش مهاجرت پنهان است، مهاجرانی که هر چند شاید در ایران باشند، اما برای شرکتهای جهانی، بین المللی یا بومی کشورهای دیگر کار میکنند.
در این بین یک سوال این است که چرا در موجهای تودهای مهاجرت ایرانیها در حداقل یک دهه اخیر بخش بزرگی از آنها را نیروی متخصص بهویژه برنامهنویسها تشکیل میدهد؟ نظرسنجی اخیر پلتفرم Quera حاکی از آن است که «۶۹ درصد برنامهنویسان کیفیت بالاتر زندگی، ۶۱ درصد بهبود وضعیت اقتصادی و ۴۲ درصد دستیابی به آزادیهای اجتماعی را از دلایل اصلی مهاجرت خود اعلام کردهاند. دراینمیان، فقط ۸ درصد شرکتکنندگان گفتهاند دنبال کسب تجربه و بازگشت به ایران هستند.»
واکاوی همین آمار به صورت اجمالی و تیتر وار به خوبی نشان میدهد که اتفاقا برخلاف آمار کیهان، مساله مهاجرت قشر دانشگاهی و تحصیل کرده از ایران نه یک موضوع برساخته توسط برخی رسانهها و دولت بلکه یک حقیقت غیرقابل انکار است. حقیقتی که اگر هر چه سریعتر برای مرتفع کردن آن راهکارهایی درست نه همچون پولی کردن مدرک و فشار به شهروندان اندیشیده نشود، این موج بزرگتر و خطرناکتر برای جامعه و اقتصاد ایران خواهد شد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
هنوز به فصل گرم سال نرسیده شاهد شروع دوباره قطعی برق هستیم. گزارشهای متعدد مردمی حاکی از قطعی مکرر و بیبرنامه برق در نواحی مختلف از جمله کرج و اندیشه است. همزمان با موج نارضایتی و گلایههای مردمی، دولت با چالش جدی تامین برق در کشور مواجه است.
به گزارش رویداد ۲۴، ظرفیت تولید برق کشور محدود است و جواب مجموع نیازهای شهری و صنعتی را نمیدهد، بنابراین دولت ناگزیر است که برای هر دو بخش سهمیه درنظر بگیرد و اگر مصرف یک بخش از آن سهمیه فراتر رفت، راهی جز تحمیل خاموشی یا تأمین برق از طرق دیگر همچون ژنراتور یا پنلهای خورشیدی ندارد.
صنایع از ابتدای سال درگیر خاموشیها هستند و بخش شهری نیز اخیرا با تشدید خاموشیها مواجه شده است.
آنطور که کارشناسان و متخصصان حوزه انرژی میگویند با ورود به تابستان و اوج گرما، وضعیت از این بدتر خواهد شد. بدیهی است که اگر بر زمان خاموشیهای صنایع افزوده شود، تولید کاهش پیدا میکند و پیامدهای منفی قابل ملاحظهای برای اقتصاد کشور خواهد داشت که در نهایت بار آن بر دوش مردم خواهد بود. اگر ساعات خاموشی مناطق شهری و روستایی هم افزایش پیدا کند، زندگی روزمره مردم و خدمات شهری معطل و مختل میشود و سبب افزایش نارضایتیها خواهد بود. حال سئوال اینجاست که دولت باید در تأمین برق کدام بخش بیشتر کوشا باشد تا با تبعات اجتماعی و نارضایتیهای کمتری مواجه شود.
جمشید عدالتیان، کارشناس اقتصادی درباره اولویت بندی دولت برای تأمین برق بخش صنعتی یا شهری گفت: «خاموشیها در فصل گرم سال موضوع جدیدی نیست و ۲ سال است که اتفاق میافتد. متأسفانه بخش صنعت کشور با چالش تأمین گاز در زمستان و تأمین برق در تابستان مواجه است.»
وی با اشاره به برنامه قطعی برق کارخانه خود افزود: «کارخانه ما دوشنبهها برق ندارد، این موضوع بعد از تعطیلات نوروز شروع شد. هرچند صنایع با خرید ژنراتور برای حل این مشکل اقدام کردند، اما تأمین گازوئیل برای ژنراتور نیز برای خود داستانی دارد. اگر بخواهیم به این سئوال جواب دهیم که تأمین برق بخش شهری اهمیت دارد یا بخش صنعتی؟ باید ببینیم که از چه زاویهای میخواهیم به این موضوع نگاه کنیم. از لحاظ اقتصادی برای کشور تولید اهمیت دارد بنابراین باید با تأمین برق اجازه داد که صنعت تولید کند، چون رشد اقتصادی کشور، اشتغال زایی، صادرات، کنترل تورم و ... به تولید بخش صنعت وابسته است، اما اگر از لحاظ سیاسی به موضوع نگاه کنیم دولت باید حداکثر آدمها را درنظر بگیرد تا محبوبیت خودش را حفظ کند.»
وی افزود: «برای دولت موضوع مردمداری و حفظ محبوبیتش اهمیت دارد، به این معنا که وقتی میبیند اگر یک کارخانه برق نداشته باشد در عوض ۱۰۰ خانه برق خواهد داشت، طبیعتا تأمین برق آن ۱۰۰ خانه را اولویت میدهد، اما تبعات این اتفاق آن است که کارخانهها با مشکل تأمین برق برای تولید مواجه میشوند، تولید کاهش مییابد، پیامد آن این است که علاوه بر کاهش رشد اقتصادی، کمبود کالا، رشد قیمتها در بازار و تورم از دیگر مشکلاتی خواهند بود که اقتصاد کشور با آن مواجه میشود».
این تحلیلگر مسائل اقتصادی درباره احتمال تعدیل کارگران به دلیل کاهش تولید کارخانهها اظهار کرد: «چون این اتفاق جدیدی نیست، اکثر صنایع سعی میکنند با کارگران خود کنار بیایند و روزهای تعطیلی آنها را از پنجشنبه و جمعه به روزهایی تغییر دهند که قطعی برق دارند. البته همه صنایع از این امکان برخوردار نیستند و برخیها مجبورند ۳ شیفت کار کنند. در هر صورت امیدواریم که قطعی برق صنایع به همین یک روز در هفته محدود شود.»
وی با اشاره به راهکارهای عبور از بحران خاموشیها افزود: «صنایع از ۲ سال پیش به این تکاپو افتادند که برق مورد نیاز خود را با خرید ژنراتور یا احداث پنلهای خورشیدی (البته با کمک یارانه دولت) تأمین کنند؛ معتقدم الان بهترین موقعیت است که مدل آلمان را پیش بگیریم. آلمان به هر خانهای ۱۵ هزار یورو بلاعوض کمک کرد تا پنل خورشیدی روی پشت بام خود نصب کنند و به این ترتیب توانست خیلی از مشکلات خود را در حوزه تأمین انرژی حل کند».
عدالتیان گفت: «اگر دولت به خانهها یارانه دهد خیلی از مردم میتوانند روی پشت بام منزل پنل خورشیدی نصب کنند. در مجموع هر چند قطعی برق یک تهدید برای اقتصاد کشور است، اما میتواند یک فرصت هم باشد و برای بهره مندی از این فرصت نیاز به برنامه ریزی دولت داریم.»
موضوع قطعی برق از اواخر دهه هشتاد دامنگیر اقتصاد کشور است و با وجود رفتن و آمدن دولتها هنوز این مشکل حل نشده و هر سال نیز شدیدتر از سال قبل میشود. یک سال پیش محمدباقر قالیباف از فرارسیدن زمان برای اتخاذ تصمیمات مهم در حوزه اقتصادی کشور سخن گفت، اما قریب ۱۲ ماه گذشت و به نظر نمیرسد تصمیم مهمی در ۱۲ ماه گذشته اتخاذ شده باشد. وقت آن رسیده که دولت از روزمرگی بیرون آید و حل مسائل و مشکلات کشور را ریشهایتر دنبال کند.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده به پیامکهای ارسالی تذکر حجاب از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران به شهروندان واکنش نشان داد.
به گزارش ایلنا، «زهرا بهروز آذر» معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در پاسخ به سوالی درباره اقدامات این معاونت برای زنان به استرداد لایحه «حمایت از زنان در برابر خشونت» از مجلس اشاره کرد و گفت: دولت چهاردهم به محض اینکه تشکیل شد، یک سری لوایح که پیش از این برای مجلس فرستاده بودند، دوباره در دستور کار قرار داد. یکی از این لوایح، به خاطر اهمیتی که داشت، لایحه «حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» بود. مذاکرات زیادی انجام شد که حتماً این لایحه زودتر در دستور کار قرار گیرد. این لایحه قضایی بود و انتظار ما این بود که طبق روال در کمیسیون حقوقی قضایی بررسی شود، اما شنیدیم که به کمیسیون اجتماعی ارجاع شده است.
وی افزود: وقتی که در کمیسیون مشغول بررسی شدند، به کمیته زنان و خانواده رفت و آنجا قرار بود لایحه دولت را بررسی کنند. این لایحه یک روحی داشت مبنی بر این که خشونت در یک لحظه اتفاق نمیافتد؛ خشونت یک نقطه شروع دارد و یک مسیری را طی میکند تا به مرحله بروز میرسد. شاید بتوان گفت چهار مرحله دارد و مرحله آخر، که مرحله بروز است، ما آن را میبینیم در حالی که قبل از آن ایجاد شده بود و باور ما این است که وقتی حرف از پیشگیری از خشونت میزنیم، باید بتوانیم هر چهار مرحله را ببینیم.
چرایی استرداد لایحه «حمایت از زنان در برابر خشونت» از مجلس
بهروز آذر تصریح کرد: برای مثال یکی از مواد پیشگیری این بود که چرا برای افراد خشونت ایجاد میشود؟ یکی از دلایل این است که افراد مهارتهای گفتگو، مهارت کنترل خشم و مهارت حل تعارض را ندارند، و سوال اینجاست که این مهارتها در چه سنی باید آموخته شود؟ در سنین کودکی و نوجوانی، قبل از اینکه شاکله وجودی شهروند ما سفت و صلب شود. بنابراین ما با این رویکرد، یک بندی در شرح وظایف آموزش و پرورش پیشنهاد دادیم که آموزش و پرورش اولویت آموزش این مهارتها را بالا ببرد و به بچهها این را آموزش دهد، اما متاسفانه این ماده کامل حذف شد، این مایی که میگویم، همه کارشناسان دولت و قوه قضاییه است که ۱۳ سال روی این لایحه کار کردند و نتیجه آن را در قالب لایحه به مجلس ارایه کردند.
وی در ادامه گفت: یکی از موضوعات دیگر که در لایحه داشتیم این بود که وقتی زنی در معرض خشونت قرار میگیرد و به مرکز درمان مراجعه میکند، بسیاری اوقات به دلیل انواع ترسهایی که دارد، اعلام نمیکند که در معرض خشونت است و شاید همان موقع مددکار بتواند این را تشخیص بدهد و به او کمک کند. کما اینکه در مورد انواع کودکآزاریها این نوع پروتکلها را داریم و هم اکنون اجرا میشود، بدون اینکه بسیاری از شهروندان حتی بدانند، ولی پزشک ما به خاطر رعایت مسائل اخلاقی، اینها را کنترل میکند. این هم همینطور بود و ما خواسته بودیم که در این دستورالعمل وزارت بهداشت، نحوه مواجهه با کسی که خشونت دیده و نوع گزارش دادن این، بتواند آموزشهای لازم را ببیند. این بند کامل حذف شد و بجای آن، یک بند دیگر جایگزین شد که بند دستورالعمل پوشش پرسنل بیمارستان بود.
بهروز آذر تاکید کرد: این بند حتماً بند درستی است، اما آیا جایش در قانون حمایت از زنان در برابر خشونت است یا جایش در قانون دیگری است؟ بسیاری از مواردی که حذف شد و مواد جدید جایگزین شد از این جنس هستند. موادی هستند که به خودی خود، ممکن است مناسب باشند، اما جایشان در این قانون نیست و اثربخشی را برای موضوعی که ما دغدغه آن را داریم، کاهش میدهد.
وی در ادامه عنوان داشت: یکی از موضوعات ما این بود که با سه نوع موضوع مواجه هستیم؛ خشونت، سوء رفتار و ناهنجاری. خشونت مانند مواردی که زنان مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و یا مواردی که فرد دچار انواع آسیبهایی جسمی میشود که حتی منجر به دیه میشود. یک موضوع دیگر بحث سوء رفتار است که شامل عدم اجرای وظایف و تکالیفی است که شرعا و اخلاقا آقا در مقابل خانم در محیط خانه دارد و حقوق قانونی و انسانی است که یک زن از آن برخوردار است. برای مثال اگر زن بخواهد پدر و مادرش را ملاقات کند و همسرش اجازه نمیدهد، یا بخواهد به زیارت برود و اجازه ندهد، اینها میشود سوء رفتار و باید با آن مقابله شود.
بهرور آذر ادامه داد: نوع سوم بحث انواع ناهنجاریهاست، به طور مثال، الزام همسر به تمکین نامشروع یا خلاف عرف یا اکراه زن به اعمالی که از آن رضایت ندارد و مشروعیت ندارد که در متن لایحه اصلی این موارد همگی دیده شده بودند و همه هدف ما این بود بتوانیم این موارد را از طریق تصویب این قانون کاهش دهیم و پیشگیری اثربخشی داشته باشیم و بحث و مناقشهای روی اسم آن نداشتیم. در واقع هدف ما کاهش این رفتارها بود، که البته در جامعه حداقلی هستند، اما برای جامعه ایران اسلامی حتی یک مورد آن هم زیاد است و باید آن را به حداقل برسانیم.
وی یادآور شد: ما به اعضای حاضر در کمیته در مجلس گفتیم که اگر شما روی کلمه خشونت حساسیت دارید، نام یا تعبیر دیگری استفاده کنید که این موضوعات را در بر بگیرد. حتی پیشنهاد دادیم از واژه سوء رفتار یا ظلم استفاده کنید. اما متنی که در نهایت آماده شد این بود که نه تنها این واژه حذف شد، بلکه بخش عمدهای از موادی که صریحا به پیشگیری از این موضوعات منجر میشد حذف و با مواد دیگر جایگزین شد و در نهایت، در متنی که پیشنهاد شد، هیچ کدام از این موارد در آن دیده نشده بود و ما دیدیم که به هر حال دیگر اثربخشی لازم را ندارد و در دولت تصمیم گرفته شد که به سمت استرداد برویم. بهروزآذر خاطرنشان کرد: اصلاح ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، یکی از مهمترین موادی بود که در لایحه تقدیمی دولت و قوه قضاییه وجود داشت، اما در نسخه جدید حذف شده بود و واقعاً دیگر نمیشد از آن گذشت.
واکنش به ارسال پیامکهای تذکر حجاب در تهران
وی در خصوص ارسال پیامکهای تذکر حجاب به دختران توسط ستاد امر به معروف و نهی از منکر افزود: ما در حال حاضر در پی آن هستیم تا بدانیم دقیقاً کدام نهاد این کار را انجام میدهد و من هنوز پاسخی ندارم. دنبال این هستیم که مشخص شود مبدا این پیامکها کجاست و با چه هدفی ارسال میشوند و ذیل کدام قانون است. چون هنوز این اطلاعات دقیق جمعآوری نشده، من نمیتوانم گزارش دهم.
وی خاطرنشان کرد: اما یک نکتهای را میتوانم به شما بگویم: من در جلسات مختلفی در این ۹ ماه شرکت کردم و تقریباً میتوانم به جرأت بگویم که در هیچکدام از نهادهای مسئول نگاهی وجود ندارد که بخواهد کرامت زنان را حفظ نکند یا دنبال ایجاد تنش باشد، یا به دنبال دو قطبیسازی و نفرتآفرینی باشد.
بهروز آذر افزود: تقریباً همه مجموعه مسئولان و کسانی که دغدغهمند این حوزه هستند، قائل به این هستند که باید با رعایت این ملاکها، فرهنگسازی کرد. اما راجع به این که برای حل این مساله چه راهکاری باید اتخاذ شود و چقدر ایجابی و چقدر سلبی باشد و نظر مردم چطور تامین شود که همه شهروندان از این قانون احساس رضایت داشته باشند، اختلاف نظرهایی وجود دارد.
معاون رئیس جمهور با تأکید بر اینکه در شرایط حاضر بیشتر از همه چیز در ایران امروز احتیاج به وحدت داریم، افزود: نیاز داریم که مردم ایران همه کنار هم باشند، همه همدیگر را دوست داشته باشند و بتوانیم از ظرفیت همه مردم استفاده کنیم. تلاش همه دغدغه مندان در دولت بر این است که به راهکاری موثر برسند که بتواند رضایت همه طرفین را جلب کند و منجر به ایجاد دوقطبی و یا تنش در جامعه نشود.
بهروز آذر در پاسخ به سوالی در مورد برنامههای دولت برای کاهش آسیب های اجتماعی اظهار داشت: موضوع آسیبهای اجتماعی و کاهش آن برای ما اهمیت ویژه دارد. ما در ساختار دولت، سازمان اجتماعی را داریم که موظف است آسیبها را مدام رصد کند و برای هر کدام برنامه داشته باشد. ما هم به عنوان معاونت زنان ناظر فعالیتهای آنها هستیم و در واقع کنارشان هستیم تا اگر موضوعاتی وجود دارد که اینها هنوز نتوانستهاند پیدا کنند یا برایش برنامه داشته باشند، در اولویت قرار دهیم و آنها را مدنظر قرار دهند.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
دنیل تروتا / ۵ مه ۲۰۲۵
خبرگزاری رویترز روز دوشنبه جایزه پولیتزر را در بخش گزارشهای تحقیقی دریافت کرد. این جایزه بهخاطر مجموعهای از گزارشها اعطا شد که به بررسی تجارت بینالمللی مواد شیمیایی مورد استفاده در تولید فنتانیل پرداختند؛ مادهای که در قلب بحرانی قرار دارد که تا کنون حدود ۴۵۰ هزار آمریکایی را به کام مرگ کشانده است – و شمار قربانیان همچنان در حال افزایش است.
از دیگر برندگان این معتبرترین جوایز روزنامهنگاری در آمریکا میتوان به روزنامه «نیویورکتایمز» اشاره کرد که چهار جایزه پولیتزر را از آن خود کرد و همچنین مجله «نیویورکر» که سه جایزه دریافت کرد. این جوایز عمدتاً بهدلیل پوشش گزارشگران این رسانهها از جنگهای خارجی اعطا شد.
نیویورکتایمز همچنین برای پوشش بحران فنتانیل در همکاری با روزنامه «بالتیمور بنر» نیز برنده یکی از جوایز شد.
خبرنگاران رویترز در قالب یک مجموعه هفتقسمتی با عنوان «فنتانیل اکسپرس»، تمام مواد لازم برای تولید فنتانیل را خریداری کردند و نشان دادند که مواد شیمیایی ساخت چین – که بحران مواد مخدر مصنوعی آمریکا را دامن میزنند – چقدر ارزان و بهراحتی قابل تهیه هستند و چرا مقامات آمریکایی در توقف این تجارت مرگبار ناکام ماندهاند.
تنها با پرداخت ۳۶۰۰ دلار، این تیم توانست مقدار کافی از پیشمادهها (مواد اولیه) و تجهیزات لازم را خریداری کند که برای تولید دستکم ۳ میلیون دلار از این ماده مخدر کافی بود. خبرنگاران رویترز هرگز اقدام به ساخت فنتانیل نکردند، قصد چنین کاری را نیز نداشتند و ترتیبی دادند تا مواد شیمیایی و سایر اقلام خریداریشده بهطور ایمن نابود شود.
این مجموعه برای نخستین بار نحوه عملکرد زنجیره تأمین مواد شیمیایی را فاش کرد و روشن ساخت چرا و چگونه دولت آمریکا با وجود تلاشهای عمده دیپلماتیک و اجرای قانون توسط دولتهای بایدن و ترامپ، در مهار جریان این مواد ناتوان بوده است.
اعضای تیم رویترز عبارت بودند از: موریس تامن، لورا گوتسدینر، استیفن آیزنهامر، درازن یورگیچ، دیزی چونگ، کریستینا کوک، مایکل مارتینا، آنتونی اسلودکافسکی و شانون استیپلتون.
این تیم که از آمریکا، مکزیک، چین و فراتر از آن فعالیت میکرد، نشان داد که چگونه تأمینکنندگان چینی از مقررات تجاری آمریکا سوءاستفاده کرده و با بهرهگیری از قانون «حداقل ارزش» (de minimis)، مواد شیمیایی ارزانقیمت را از دید بازرسان گمرک پنهان میکنند. این قانون اجازه میداد بستههایی با ارزش کمتر از ۸۰۰ دلار بدون تعرفه وارد کشور شوند، که به افزایش شدید واردات بستهها، بهویژه از چین، انجامید. هفته گذشته، دولت ترامپ این معافیت را برای محمولههای ارسالی از فروشندگان چینی و هنگکنگی لغو کرد.
گزارشهای دیگر این مجموعه نشان میدهند که چگونه دلالان مواد شیمیایی در مکزیک این تجارت را برای کارتلهای قدرتمند مواد مخدر آن کشور تسهیل میکنند؛ چگونه چین در برابر تلاشهای آمریکا برای مقابله با این تجارت شیمیایی مقاومت میکند؛ و چگونه پادزهر مصرف بیشازحد فنتانیل با نام نالوکسان، جان هزاران آمریکایی را نجات میدهد – اما هنوز نتوانسته به اعتیاد فراگیر در آمریکا پایان دهد.
الساندرا گالونی، سردبیر کل رویترز، گفت: «مجموعه ‘فنتانیل اکسپرس’ (Fentanyl Express) گواهی است بر قدرت روزنامهنگاری تحقیقی در جهت ایجاد تغییر و واداشتن صاحبان قدرت به پاسخگویی. من بهشدت به تیممان افتخار میکنم؛ بهخاطر تعهدشان برای روایت این داستان مهم با جزئیاتی منحصربهفرد، غنی و انسانی.»
این سیزدهمین جایزه پولیتزر رویترز بود که همگی از سال ۲۰۰۸ تاکنون بهدست آمدهاند.
عکس نیویورکتایمز از تلاش نافرجام برای ترور ترامپ
نیویورکتایمز با دریافت این جوایز، مجموع افتخارات خود را به ۱۳۹ جایزه رساند – رکوردی بیسابقه از زمان آغاز این جوایز در سال ۱۹۱۷. این روزنامه امسال جایزه عکاسی خبری فوری را برای تصاویر داگ میلز از تلاش نافرجام برای ترور دونالد ترامپ در ماه ژوئیه دریافت کرد؛ تصاویری که گلولهای را در حال پرواز در هوا ثبت کرده بود. همچنین، جایزه روزنامهنگاری توضیحی برای بررسی جنگ آمریکا در افغانستان، و جایزه گزارشگری بینالمللی برای پوشش دکلن والش از درگیریها در سودان به این روزنامه تعلق گرفت.
نیویورکتایمز بههمراه سازمان غیرانتفاعی بالتیمور بنر، جایزه گزارش محلی را نیز برای تحقیقی درباره تأثیر فنتانیل بر شهر بالتیمور – بهویژه در میان مردان سیاهپوست مسن – از آن خود کرد.
مجله «نیویورکر» نیز در سه بخش نظرنویسی، عکاسی فیچر و گزارش صوتی برنده جایزه شد.
تلاش برای ترور ترامپ همچنین موضوع جایزه پولیتزر در بخش گزارش خبری فوری بود که به «واشنگتنپست» تعلق گرفت؛ یکی از دو جایزهای که این روزنامه امسال دریافت کرد.
جایزه دیگر واشنگتنپست به کارتونیست سرمقالهای، «آن تلنس»، تعلق گرفت. او چهار ماه پیش در اعتراض به رد یکی از آثارش از این روزنامه استعفا داده بود – کاریکاتوری که در آن جف بزوس، مالک واشنگتنپست، و دیگر مدیران عامل در حال زانو زدن در برابر مجسمه ترامپ به تصویر کشیده شده بودند. هیئت داوران از «شجاعت او که به ترک این سازمان خبری انجامید» قدردانی کردند.
جایزه پراهمیت «خدمت عمومی» نیز به سازمان «پروپابلیکا» تعلق گرفت، برای گزارشهایی درباره زنانی باردار که پس از آنکه پزشکان از ترس نقض قوانین سختگیرانه سقط جنین، درمانشان را به تعویق انداختند، جان خود را از دست دادند.
جایزه گزارش ملی به «والاستریت ژورنال» تعلق گرفت، برای بررسی «تحولات سیاسی و شخصی» ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و معمار ابتکار دولت ترامپ برای کاهش گسترده حجم نیروی کار دولت فدرال.
موضوعات مرتبط با آمریکاییهای آفریقاییتبار نیز جایگاه ویژهای در جوایز امسال داشتند، از جمله اعطای تقدیرنامه ویژه به زندهیاد «چاک استون» برای پوشش او از جنبش حقوق مدنی.
در بخش هنر و ادبیات، «پرسوال اورت» در بخش رمان برنده شد، برای اثرش با عنوان «جیمز» که بازنگریای است در داستان «هاکلبری فین» با تمرکز بر شخصیت سیاهپوست جیم و صدای او. «ادا ال. فیلدز-بلک» در بخش تاریخ برای روایتی از زندگی «هریت تابمن» جایزه گرفت. و جایزه نمایشنامه به «برندن جاکوبز-جنکینز» تعلق گرفت برای نمایش «هدف»، که داستان خانوادهای سیاهپوست و متعلق به طبقه متوسط به بالا را روایت میکند.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
یک روز پس از شلیک موشکی توسط حوثیهای همپیمان ایران به سوی اسرائیل که در نزدیکی فرودگاه بنگوریون فرود آمد، ارتش اسرائيل بندر حدیده یمن را هدف حملات خود قرار داد. ارتش اسرائیل در بیانیهای مناطق بمباران شده را «اهداف تروریستی حوثیها در حدیده و اطراف آن» معرفی کرد.
انیس الاصباحی، سخنگوی وزارت بهداشت تحت کنترل حوثیها، گفت که دستکم ۲۱ نفر در اثر این حملات زخمی شدهاند.
سه منبع به خبرگزاری رویترز گفتند که حوثیها پس از این حملات، منطقه اطراف بندر و کارخانه سیمان را تعطیل کردند. آنها گفتند که میزان خسارت در بندر مشخص نیست، اما شدت حملات و آتشسوزی باعث خسارت شدید به اسکله کانتینرها شده است.
دو منبع دیگر خسارت وارده را ۷۰ درصد از پنج اسکله، انبار و محوطه گمرکی بندر تخمین زدند. یکی از کارگران بندر گفت که این حملات زمانی رخ داد که دو کشتی در حال تخلیه بار خود بودند و تردد در بندر کاملاً متوقف شده بود.
این بندر پس از عدن، دومین بندر بزرگ یمن در دریای سرخ است و نقطه ورود حدود ۸۰ درصد از واردات مواد غذایی این کشور است. پنج نفر از ساکنان به رویترز گفتند که بیش از ۱۰ حمله، بندر حدیده و محلههای السلاخانه و الحواک در شهر حدیده را هدف قرار داده است. چهار حمله نیز یک کارخانه سیمان در شرق حدیده را بمباران کرده است.
ارتش اسرائیل اعلام کرد: «این حمله در پاسخ به حملات مکرر رژیم تروریستی حوثی علیه کشور اسرائیل انجام شد که در آن موشکهای زمین به زمین و هواپیماهای بدون سرنشین به سمت خاک اسرائيل و شهروندان آن شلیک شد.»
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، قول داد که به حمله موشکی روز یکشنبه، که اولین مورد شناختهشدهای بود که از دفاع هوایی اسرائیل عبور کرد، پاسخ دهد. این حمله در میان مجموعهای از حملات از ماه مارس رخ داد.
عبدالقادر المرتضی، مقام حوثی، در پستی در شبکه ایکس درباره این حمله گفت که اسرائیل باید منتظر «غیرقابل تصور» باشد.
این گروه یمنی حملات خود به اسرائیل و مسیرهای کشتیرانی را پس از توقف موقت، با پایان آتشبس بین حماس و اسرائیل در غزه، از سر گرفت.
حوثیها که کنترل بخشهای بزرگی از یمن را در دست دارند، از آغاز جنگ بین اسرائیل و حماس در غزه به اسرائیل و کشتیها در دریای سرخ حمله کردهاند و میگویند این اقدامات در همبستگی با فلسطینیها انجام میشود.
یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، گفت که نیروهای آمریکایی بهطور فعال در حملات روز دوشنبه مشارکت نداشتند، اما هماهنگی کلی بین دو متحد وجود دارد.
در همین حال، یک شرکت نفتی که توسط حوثیها اداره میشود، اعلام کرد که به دلیل مشکلات تخلیه بار در بندر نفتی رأس عیسی، راهاندازی یک سیستم اضطراری برای تأمین سوخت خودروها را آغاز کرده است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ماه مارس دستور حملات گستردهای علیه حوثیها را صادر کرد. این حملات صدها نفر را در یمن کشته است، در حالی که اسرائیل از دسامبر سال گذشته حملات خود به یمن را تا حد زیادی محدود کرده است.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
به گفته مقامات اسرائیلی، دولت نتانیاهو سفر هفته آینده رئیس جمهور ترامپ به خاورمیانه را به عنوان ضربالاجل برای توافق جدید تبادل اسرا و آتشبس تعیین کرده و در صورت عدم دستیابی به توافق، عملیات زمینی گستردهای را آغاز خواهد کرد.
اهمیت موضوع: کابینه امنیتی اسرائیل یکشنبه شب طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن در صورت عدم دستیابی به توافق تا ۱۵ مه، به تدریج کل غزه را مجدداً اشغال و به طور نامحدود آن را در اختیار خواهد داشت.
طرحهای این عملیات، ارتش اسرائیل (IDF) را ملزم میکند که هر ساختمانی را که هنوز پابرجاست، تخریب کرده و تقریباً کل جمعیت ۲ میلیون نفری را به یک “منطقه بشردوستانه” واحد آواره کند.
یک مقام اسرائیلی گفت، جایگزینِ ماندن در منطقه بشردوستانه، خروج “داوطلبانه” فلسطینیها از این منطقه به کشورهای دیگر “مطابق با چشمانداز رئیس جمهور ترامپ برای غزه” است.
چنین خروجهایی به سختی میتوانند داوطلبانه تلقی شوند و تاکنون هیچ کشوری با پذیرش فلسطینیهای آواره موافقت نکرده است. مقامات اسرائیلی ادعا میکنند که مذاکرات جاری با چندین کشور در این زمینه وجود دارد.
در لابلای سطور: بسیاری از مقامات اسرائیلی این عملیات را به عنوان یک “گزینه هستهای”(nuclear option) میبینند و ترجیح میدهند در دو هفته آینده به توافق برسند.
مقامات اسرائیلی میگویند، ترامپ در حال حاضر نقش فعالی در تلاشها برای دستیابی به آتشبس ایفا نمیکند و عملاً به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، چراغ سبز نشان داده است تا هر طور که صلاح میداند عمل کند.
تصویر کلی: بازگشت به جنگ تمامعیار پس از آن صورت میگیرد که اسرائیل پس از شکست آتشبس دو ماه پیش، تمام منابع غذایی، آب و دارو را برای غیرنظامیان در غزه قطع کرد.
به گفته وزارت بهداشت در غزه تحت رهبری حماس، عملیات نظامی اسرائیل در غزه ۵۲۰۰۰ فلسطینی را کشته است که بیشتر آنها غیرنظامی بودند.
نتانیاهو هر پیشنهادی را که به طور کامل به جنگ پایان دهد رد کرده و در عوض حماس را تحت فشار قرار میدهد تا یک توافق کوتاهمدت را امضا کند.
مقامات اسرائیلی امیدوارند تهدید حمله گسترده، حماس را تحت فشار قرار دهد تا توافقی را بر اساس شرایط اسرائیل بپذیرد.
تصویر دوگانه: ترامپ از دوشنبه برای یک سفر سه روزه به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی به خاورمیانه سفر خواهد کرد.
در حال حاضر انتظار نمیرود که ترامپ از اسرائیل بازدید کند. مقامات آمریکایی و اسرائیلی میگویند که جنگ جاری در غزه دلیل اصلی این امر است. یک مقام آمریکایی به آکسیوس گفت: “در حال حاضر هیچ چیز خوبی از بازدید از اسرائیل حاصل نمیشود.”
لابلای سطور: مقامات آمریکایی و عربی که در تدارک این سفر دخیل هستند، گفتند که غزه اولویت اصلی ترامپ نیست و انتظار میرود که او بر مسائل دوجانبه و سرمایهگذاریها تمرکز کند.
یک مقام عربی گفت: “تصاویر مربوط به سفر رئیس جمهور ترامپ به منطقه در زمینه جنگ غزه بسیار بد است. او قبل از تحلیفش برای آتشبس تلاش زیادی کرد و آن را به سرانجام رساند، اما سه ماه بعد وضعیت در غزه بدتر شده است.”
وضعیت فعلی: مقامات اسرائیلی و آمریکایی اذعان میکنند که مذاکرات بر سر آتشبس غزه و توافق تبادل اسرا متوقف شده است.
در حالی که اسرائیل خواهان یک توافق جزئی است که شامل آزادی هشت تا ده اسیر در ازای آتشبس ۴۵ تا ۶۰ روزه است، حماس خواستار یک توافق جامع برای پایان دادن به جنگ و آزادی تمام ۵۹ اسیر باقی مانده است.
تمام تلاشها برای پر کردن این شکاف ناکام مانده است. مقامات اسرائیلی و آمریکایی میگویند، تمرکز کاخ سفید به جنگ روسیه و اوکراین و مذاکرات هستهای با ایران منتقل شده و جای کمی برای غزه باقی مانده است.
این مقامات گفتند که دولت ترامپ اصلاً به اسرائیل فشار نمیآورد و به میانجیگران مصری و قطری روشن کرده است که یک توافق موقت در راستای توافقی که استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، دو ماه پیش مطرح کرد و مورد حمایت اسرائیل قرار گرفت، تنها گزینه موجود است.
جزئیات بیشتر: به گفته مقامات اسرائیلی، طرحی که اسرائیل یکشنبه تصویب کرد، با نام رمز “ارابههای گیدئون”، با هدف “شکست کامل حماس” طراحی شده است.
بر اساس این طرح، ارتش اسرائیل با چهار یا پنج لشکر زرهی و پیاده نظام به غزه حمله کرده و به تدریج بیشتر این منطقه را اشغال و در اختیار خواهد داشت.
بتزالل اسموتریچ، وزیر دارایی ملیگرای افراطی اسرائیل، روز دوشنبه گفت که اشغال دائمی خواهد بود و ارتش اسرائیل حتی در ازای آزادی اسرا عقبنشینی نخواهد کرد. یک مقام دفاعی اسرائیل گفت که اشغال دائمی فقط یک “آرزو” است.
تاکتیک مورد استفاده، تخریب گسترده خواهد بود
همزمان با اشغال بخشهایی از غزه توسط ارتش اسرائیل، تمام ساختمانها را تخریب کرده و برای از بین بردن شبکههای تونلها، همانطور که قبلاً در رفح و شمال نوار غزه انجام داد، تلاش خواهد کرد.
ارتش اسرائیل قصد دارد نزدیک به ۲ میلیون فلسطینی را به منطقه رفح آواره کند، جایی که مجموعههایی برای تحویل کمکهای بشردوستانه در حال ساخت است.
بر اساس این طرح، تمام فلسطینیهایی که وارد منطقه بشردوستانه میشوند، غربالگری خواهند شد تا اطمینان حاصل شود که مسلح و عضو حماس نیستند.
این مجموعهها توسط یک بنیاد بینالمللی جدید و شرکتهای خصوصی آمریکایی مدیریت خواهند شد، اگرچه مشخص نیست که این طرح پس از اعلام سازمان ملل و تمام سازمانهای امدادی مبنی بر عدم همکاری با این طرح، چگونه عمل خواهد کرد.
تصمیم کابینه اسرائیل در داخل کشور بسیار بحثبرانگیز است، به ویژه به این دلیل که مستلزم بسیج ۷۰۰۰۰ نیروی ذخیره است که اکثر آنها از زمان حملات ۷ اکتبر بیش از ۳۰۰ روز خدمت کردهاند.
مقامات میگویند، ارتش اسرائیل نگران است که ۳۰ تا ۵۰ درصد نیروهای ذخیره حاضر نشوند.
اکثر خانوادههای اسرای اسرائیلی به شدت با این عملیات مخالف هستند و میگویند که جان عزیزانشان را به خطر میاندازد.
نظرسنجیهای اخیر نشان داد که ۶۰ تا ۷۰ درصد اسرائیلیها با عملیات بزرگ برای اشغال غزه مخالف هستند و از توافق برای پایان دادن به جنگ و آزادی اسرا حمایت میکنند. نظرسنجیها نشان داد که اکثریت اسرائیلیها فکر میکنند نتانیاهو به دلایل سیاسی به جنگ ادامه میدهد.
گام بعدی: یک مقام اسرائیلی گفت: “آمادگیها برای این عملیات، فرصتی را تا پایان سفر رئیس جمهور ترامپ به منطقه برای دستیابی به توافق تبادل اسرا و آتشبس فراهم میکند. در صورت عدم دستیابی به توافق، این عملیات پیش خواهد رفت.”
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
صبا نوبری / هفتهنامه تجارت فردا
اگر میخواهید اسلحه بخرید یا میخواهید قهوه خارجشده از مدفوع سنجاب گواتمالایی را تهیه کنید یا حتی اگر قصد خرید یا فروش اعضای بدن را دارید، فقط کافی است کمی در اینترنت جستوجو کنید. این روزها ایران به مهد بازارهای عجیبوغریب تبدیل شده است. هر جا عرضه و تقاضا وجود داشته باشد، بازار شکل میگیرد و در ایران این اصل به شکلی خلاقانه و گاه غیرمتعارف، از بازارهای قانونی با قدمت چندصدساله تا بازارهای غیرقانونی زیرزمینی، نمود یافته است. به خاطر همین است که میگویند اینجا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود.
تنوع این بازارها نشاندهنده پویایی و انعطافپذیری اقتصادی جامعه ایرانی در مواجهه با محدودیتها و نیازهاست. بازار کالاهای مسروقه در خلازیر تهران، جایی که از لوازم خانگی تا قطعات خودرو معامله میشود، نمونهای از بازارهای غیررسمی است. کمی آنطرفتر بازار گونههای جانوری در حال انقراض را در حوالی میدان شوش میتوانید پیدا کنید. در مناطق مرزی مانند نقطه صفر ایران و پاکستان، بازار سوخت قاچاق رونق دارد، جایی که اختلاف قیمت سوخت بین دو کشور، انگیزهای قوی برای تجارت غیرقانونی ایجاد کرده است. بازار مشروبات الکلی و مواد مخدر، با وجود ممنوعیتهای شدید قانونی، به صورت مخفیانه در بسیاری از شهرها فعال است و شبکههای زیرزمینی، آن را تغذیه میکنند. بازار اسلحه و مهمات نیز، بهویژه در برخی نقاط تهران، از دیگر نمونههای عجیب است؛ جایی که اقلامی مانند دوربین دید در شب، سرنیزه آمریکایی یا حتی کلاشنیکف با قیمتهای نجومی معامله میشوند.
اما بازارهای عجیب ایران تنها به فعالیتهای غیرقانونی محدود نمیشوند. برخی بازارهای قانونی در ایران چنان منحصربهفردند که در بسیاری از کشورها مشابهی ندارند. بهطور مثال کمتر کشوری را میتوانید پیدا کنید که بازاری برای خرید و فروش شماره کارت ملی داشته باشد. بازار خرید و فروش کلیه که در ایران به دلیل قوانین خاص و نیازهای اقتصادی به صورت رسمی و تحت نظارت فعالیت میکند، در دنیا اساساً پیدا نمیشود. این بازار، هرچند قانونی، به دلیل ماهیت حساس و اخلاقیاش، در همه کشورها ممنوع یا غیرقابل تصور است. به این فهرست میتوان بازارهای دیگری را نیز افزود. برای مثال، بازار فروش حیوانات عجیب و غیرمجاز در برخی شهرهای بزرگ، مانند تهران و اصفهان، قابل توجه است؛ جایی که از خزندگان کمیاب مانند مارهای پیتون تا پرندگان غیربومی مانند طوطیهای آمازونی به صورت غیرقانونی خرید و فروش میشوند. بازار اجاره کارتهای بانکی یا حسابهای کاربری برای تراکنشهای غیرقانونی، بهویژه در حوزه ارزهای دیجیتال یا پولشویی نیز در سالهای اخیر رشد کرده و به یکی از پدیدههای زیرزمینی نوظهور تبدیل شده است.
در مناطق مرزی، بهویژه در کردستان و سیستان و بلوچستان، بازار تجارت غیررسمی کالاهای تهلنجی، مانند لوازم الکترونیکی و پوشاک، که بدون پرداخت عوارض گمرکی وارد میشوند، از دیگر نمونههای قابل مطالعه است. همچنین، بازار فروش سوالات امتحانی یا مدارک جعلی، از جمله مدارک تحصیلی و گواهینامههای رانندگی، در برخی شبکههای غیررسمی رواج دارد و تقاضای قابل توجهی را به خود جذب کرده است. این تنوع و گاه عجیب بودن بازارها در ایران نتیجه ترکیبی از عوامل است: تاریخ طولانی تجارت و بازرگانی، خلاقیت مردم در مواجهه با محدودیتهای اقتصادی و قانونی، شکافهای نظارتی و نیازهای معیشتی که گاه به روشهای غیرمتعارف پاسخ داده میشوند. از بازارهای سنتی با قدمت چندصدساله تا بازارهای مدرن و غیرقانونی، ایران صحنهای است که در آن هر چیزی، از اسکناس قدیمی تا اعضای بدن، میتواند موضوع معامله باشد. این پویایی، هرچند گاه چالشبرانگیز، نشاندهنده توانایی جامعه ایرانی در سازگاری با شرایط دشوار و خلق راهحلهای بدیع برای نیازهای روزمره است.
ماهیت بازار
سالهای طولانی از فروپاشی نظام سیاسی شوروی میگذرد. در سالهای اوج قدرت کمونیسم در شوروی، این کشور یکی از بستهترین و متمرکزترین بازارها را داشت. در اتحاد جماهیر شوروی، کمیتهای تحت عنوان «پولیتبورو»، کنترل تمامی منابع تولیدی، صنعتی و کشاورزی را در دست داشت که به صورت رسمی به جای بازار عمل میکرد. چنین رویکردی باعث شکلگیری انواع بازار سیاه در شوروی شده بود. محمد طبیبیان به نقل از اقتصاددانی که به شوروی سفر کرده بود، گفته: «فکر نکنید در نظام کمونیستی بازار وجود ندارد. بیشترین بازارهای عمرم را در شوروی دیدم چون در هر گوشهای، از کوچه و خیابان گرفته تا ایستگاههای قطار و مترو و داخل آپارتمانها مردم در حال مبادله با یکدیگر بودند. کسی که سهمیه پنیر گیر آورده بود با کسی که شکر داشت مبادله میکرد، کسی که سهمیه لباس گیر آورده بود با کسی که گوشت در یخچال داشت، معامله میکرد. در خیابان شلوار جین را که توریستها به پا داشتند خریدار بودند و اگر طرف حاضر به فروش بود تا هتل همراه او میرفتند.»
به عقیده دکتر طبیبیان، «در شوروی بازارها بهشدت سرکوب میشد اما بعضی بازارها غیرقابل سرکوب هستند و اگر تلاش کنید که این بازارها متوقف شوند، این معاملات متوقف نمیشود، فقط به داخل کوچه و خیابان و زیرزمین و پستو و زیرپله میرود. این قانون در همهجا وجود دارد. یک اقتصاد بازار آزاد، اقتصادی است که به بازارهای قابل سرکوب اجازه فعالیت میدهد، اگرنه بازارهای غیرقابل سرکوب را در هیچجا نمیتوان متوقف کرد، اما یک بازار مثل بازار مرغ را میتوان سرکوب کرد چون میتوان مرغداریها را کنترل کرد. اگر دولتی اجازه فعالیت به این بازار قابل سرکوب داد، میتوان گفت مکانیسم بازار در آن در حال کار کردن است. در شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی بازارهای قابل سرکوب همه در انحصار دولت بود اما بازارهای موازی زیادی شکل میگرفت».
بهترین مثال را میشود به نقل از مرحوم شاهرخ ظهیری -بنیانگذار شرکت مهرام- مطرح کرد؛ «در یکی دیگر از خیابانهای مسکو قدم میزدم که دیدم تعداد زیادی آدم در اطراف میدانی بزرگ تجمع کردهاند. صف بلندی تشکیل شده بود مثل صف کوپن ارزاق عمومی در دهه 60 در تهران. نزدیکتر رفتم و دیدم به آدمها که ساعتهای طولانی در صف ایستادهاند، یک جفت کفش میدهند و از آنها امضا میگیرند. با این حال کمی جلوتر دیدم که آنها پس از گذراندن صف طولانی، در گوشه دیگری از میدان مشغول معاوضه کفشهای خود هستند. از آنان پرسیدم که چرا این کفشها را تعویض میکنید؟ گفتند دولت هر شش ماه یک جفت کفش به ما تحویل میدهد. وظیفه دولت این نیست که هنگام تحویل، اندازه کفش و سایز پاهای ما را نیز بداند. ما پس از دریافت کفشها در این میدان به دنبال اندازه واقعی کفشمان از همدیگر پرسوجو میکنیم تا سایز واقعی را بیابیم.»
برخلاف آنچه در اتحاد جماهیر شوروی پیاده و اجرا شد و شکستی سنگین را به دنبال داشت، نظام موسوم به بازار آزاد نحوه شکلگیری بخش مهمی از فرآیندهای اقتصادی جوامع مانند نحوه تخصیص منابع، نحوه تولید و مصرف کالاها و خدمات و نحوه توزیع درآمد و ثروت را تعیین میکند. بازارهای کوچک محلی در روزگاران دور، عمدتاً دارای سازوکارهای ابتدایی بودهاند که به تعاملات اقتصادی افراد محدود و مشخصی نظم و نسق میبخشیدهاند؛ اما بازارهای گسترده امروزی که تعاملات میان فعالان اقتصادی بیشماری را نظم و نسق میبخشند، دارای سازوکارهای به مراتب پیچیدهتری هستند. بازار نظامی است برای به ثمر رساندن معاملات. این نظام وقتی کارا عمل میکند که هر خریدار که حاضر است بیش از حداقل قیمت رایج را برای کالایی بپردازد، موفق به خرید آن شود و هر فروشندهای که مایل به فروش زیر حداکثر قیمت رایج است، به فروش توفیق یابد. هرچه کالاها دقیقتر مشخص باشند و هرچه خریدار و فروشنده نسبت به حقوق و اموالشان و نیز قیمتها آگاهتر باشند، بازار وظایف خویش را به نحو کاراتر به انجام میرساند. همچنین بازار، به تمام و کمال، به خریداران و فروشندگان این قدرت را میدهد که بر اساس انتظاراتشان از آینده، تغییر رفتار دهند.
بازار در ادبیات اقتصادی و سیاسی ایران نیز به چند مفهوم متفاوت اشاره دارد. از یکسو در ذهن مردم تصویر مکانی مملو از مغازه و راهروهایی مسقف است. این تصویر شکل فیزیکی همان بازار سنتی است که در سالهای متمادی نقش و جایگاهی مختص به خود داشته است. مرحوم منوچهر فرهنگ در تعریف بازار نوشته: «مکانی که در آن فروشندگان و خریداران یکدیگر را میبینند و مبادله را انجام میدهند. این تماس ممکن است رودررو صورت گیرد که در این وضع، بازار ناحیهای محدود و معین است یا به وسیله تلفن، تلگراف و دیگر وسایل ارتباطجمعی واقع شود که در این حالت بازار جنبه جهانی پیدا میکند.» او اگرچه در فرهنگ نامه علوم اقتصادی بازار را بهعنوان مکان مبادله معرفی میکند؛ اما بر این باور است که به جای واژه «بازار» باید از واژه «بهازار» استفاده کرد.
مرز بازارها
مهدی فیضی معتقد است برای تحلیل بازارهای عجیبوغریب در ایران، لازم است ابتدا چهارچوبی مفهومی برای درک مرزهای بازارها تعریف شود. این چهارچوب بر اساس سه محدودیت اصلی شکل میگیرد که تعیینکننده حدود و حریمهای بازارها هستند: مرزهای قانونی، مرزهای اخلاقی و مرزهای اجتماعی. این سه دسته، اگرچه گاه با یکدیگر همپوشانی دارند، اما هر یک ویژگیها و محدودیتهای خاص خود را دارند که میتوانند بهصورت جداگانه یا ترکیبی، یک بازار را در زمره بازارهای عجیبوغریب قرار دهند.
مرزهای قانونی بازار: قوانین هر کشور تعیین میکنند که کدام فعالیتهای اقتصادی مجاز یا غیرمجاز هستند. برخی بازارها به دلیل مغایرت با قوانین کشور، غیرقانونی تلقی میشوند. با این حال، قانونی بودن یا نبودن یک بازار به جغرافیای سیاسی وابسته است؛ بازاری که در یک کشور قانونی است، ممکن است در کشور دیگر غیرقانونی باشد. مبنای غیرقانونی بودن این بازارها ممکن است به عوامل مختلفی وابسته باشد، از جمله ملاحظات اخلاقی، هنجارهای اجتماعی، یا ضرورتهای سیاسی و امنیتی جامعه. این عوامل گاه با یکدیگر همپوشانی دارند و گاه بهصورت مستقل عمل میکنند.
مرزهای اخلاقی بازار: اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک بازار به مکاتب و دیدگاههای اخلاقی غالب در یک جامعه بستگی دارد. یک بازار ممکن است از منظری خاص در یک جامعه اخلاقی تلقی شود، اما از منظری دیگر در همان جامعه غیراخلاقی باشد. این حوزه به دلیل تنوع دیدگاههای اخلاقی، از انعطاف و پیچیدگی بیشتری برخوردار است.
مرزهای اجتماعی بازار: هنجارهای اجتماعی، تعیینکننده پذیرش یا رد یک بازار از سوی جامعه هستند. برخی بازارها ممکن است از نظر اجتماعی مشمئزکننده یا غیرقابل قبول تلقی شوند، حتی اگر قانونی یا اخلاقی باشند. این هنجارها در طول زمان و در مناطق مختلف تغییر میکنند و از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت هستند. این سه دسته محدودیت (قانونی، اخلاقی، اجتماعی) میتوانند بهصورت دوبهدو یا سهگانه با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. برای مثال برخی بازارها ممکن است غیرقانونی باشند، اما از نظر اخلاقی یا اجتماعی مشکلی نداشته باشند. برخی دیگر ممکن است غیراخلاقی تلقی شوند، اما قانونی و مورد پذیرش اجتماعی باشند. گروهی از بازارها نیز ممکن است بهطور همزمان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیراجتماعی باشند، که این دسته معمولاً هسته اصلی بازارهای عجیبوغریب را تشکیل میدهند.
این همپوشانیها و تفاوتها نشاندهنده پویایی بالای بازارهای عجیبوغریب است. این پویایی به عوامل متعددی وابسته است. برای مثال هنجارهای اجتماعی و حتی قوانین در طول زمان تغییر میکنند. آنچه امروز غیرقابلقبول است، ممکن است در آینده پذیرفته شود. علاوه بر این قوانین، اخلاقیات و هنجارهای اجتماعی در کشورهای مختلف و حتی مناطق مختلف یک کشور متفاوت هستند. بنابراین درک مرزهای قانونی، اخلاقی و اجتماعی بازارها، کلید شناسایی و تحلیل بازارهای عجیبوغریب است. با مشخص شدن این محدودهها، سایر بازارها را که خارج از این محدودیتها قرار دارند میتوان بهعنوان بازارهای متعارف شناخت.
ملاحظات اخلاقی: در برخی موارد، قوانین بر اساس ارزشهای اخلاقی جامعه تدوین میشوند. به همین دلیل، بازارهایی که از نظر اخلاقی در یک جامعه غیرقابل قبول تلقی میشوند، ممکن است بهطور قانونی نیز ممنوع شوند. این همپوشانی بین مرزهای قانونی و اخلاقی، بهویژه در جوامعی با ارزشهای اخلاقی قوی، مشهود است.
هنجارهای اجتماعی: گاهی قوانین بر اساس هنجارهای اجتماعی شکل میگیرند. بازارهایی که از نظر اجتماعی مشمئزکننده یا غیرقابل قبول تلقی میشوند، ممکن است بهواسطه این هنجارها غیرقانونی شوند، حتی اگر لزوماً غیراخلاقی نباشند.
ضرورتهای مستقل قانونی: در برخی موارد، غیرقانونی بودن یک بازار نه به دلیل مسائل اخلاقی یا اجتماعی، بلکه به دلایل امنیتی، اقتصادی یا سیاسی است. این دسته از بازارها ممکن است در یک جامعه خاص غیرقانونی باشند، اما در جوامع دیگر مجاز تلقی شوند. برای مثال در ایران، خرید، فروش و توزیع مواد مخدر بهطور کلی غیرقانونی است و با مجازاتهای سنگینی مواجه میشود. با این حال، در برخی کشورها، بعضی از مواد مخدر تحت شرایط خاص قانونی هستند، که نشاندهنده تاثیر جغرافیای سیاسی بر قوانین است. یا قاچاق کالا، از جمله فعالیتهای کولبری در مناطق مرزی، به دلیل نقض قوانین گمرکی و تجاری، غیرقانونی تلقی میشود. همچنین در ایران، خرید و فروش اسلحه بهصورت غیرمجاز کاملاً غیرقانونی است و تحت قوانین سختگیرانهای قرار دارد. با این حال، در برخی کشورها، مانند ایالتهای مختلف آمریکا، این بازار ممکن است قانونی باشد، که نشاندهنده تفاوتهای قانونی در جغرافیاهای مختلف است.
مرزهای قانونی بازارها معمولاً از سایر مرزها (اخلاقی و اجتماعی) شفافتر هستند، زیرا براساس قوانین مکتوب و مشخص تعریف میشوند. این قوانین بهوضوح فعالیتهای مجاز و غیرمجاز را از یکدیگر تفکیک میکنند.
بررسی مرزهای اخلاقی بازارها یکی از پیچیدهترین جنبههای تحلیل بازارهای عجیبوغریب است، زیرا این حوزه بهشدت تحت تاثیر دیدگاهها و مکاتب اخلاقی مختلف قرار دارد. مطالعات گستردهای در این زمینه انجام شده و فیلسوفانی مانند مایکل سندل بهطور خاص به این پرسش پرداختهاند که از منظر اخلاقی، چه چیزهایی را نمیتوان با پول خرید و فروش کرد و مرزهای اخلاقی بازارها تا کجاست. پاسخ به این پرسشها بهسادگی ممکن نیست، زیرا قضاوت درباره اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک بازار به منظرگاه اخلاقی، زمینه فرهنگی و اجتماعی و حتی شرایط خاص هر جامعه بستگی دارد.
برای مثال در ایران، در دورههایی امکان خرید خدمت سربازی برای برخی افراد فراهم بوده است. حتی اگر این اقدام از نظر قانونی مجاز باشد، پرسش اخلاقی این است که آیا چنین بازاری، که به افراد با توان مالی اجازه میدهد از خدمت سربازی معاف شوند، عادلانه و اخلاقی است؟ یا بازار خرید و فروش اعضای بدن (مانند کلیه) در ایران بهصورت محدود و تحت نظارت قانونی وجود دارد. با این حال، از منظر اخلاقی، این پرسش مطرح است که آیا چنین بازاری، بهویژه در شرایطی که افراد به دلیل فقر به فروش اعضای بدن خود روی میآورند، میتواند اخلاقی تلقی شود؟ مثال دیگر اینکه فرض کنید یک فرد زندانی بتواند با پرداخت پول، شرایط بهتری در زندان (مانند اقامت در زندانی با امکانات بیشتر) به دست آورد. حتی اگر چنین بازاری قانونی باشد، آیا از نظر اخلاقی قابل قبول است؟
اقتصاددانان اغلب تمایل دارند مرزهای عرضه و تقاضا را تا حد ممکن گسترش دهند. این رویکرد گاه از سوی جامعهشناسان و فیلسوفان مورد انتقاد قرار میگیرد و به کالاییسازی همهچیز (Commodification)، از جمله ارزشهای انسانی و روابط اجتماعی، متهم میشود.
بازارهای مشمئزکننده
یکی از جنبههای کلیدی در تحلیل بازارهای عجیبوغریب، بررسی مرزهای اجتماعی یا به تعبیری بازارهای مشمئزکننده (Repugnant Markets) است. این بازارها به فعالیتهای اقتصادی اشاره دارند که ممکن است از نظر قانونی یا حتی اخلاقی مشکلی نداشته باشند، اما به دلیل هنجارهای اجتماعی در یک جامعه خاص، غیرقابلقبول یا مشمئزکننده تلقی میشوند. برخلاف مرزهای قانونی که معمولاً شفاف و مکتوب هستند، مرزهای اجتماعی بهشدت تحت تاثیر جغرافیا، فرهنگ و زمان قرار دارند و از انعطاف و تغییرپذیری بالایی برخوردارند. در زمینه مصداقهای بازارهای مشمئزکننده در ایران میتوان به موارد متعددی اشاره کرد. برای مثال در ایران، مصرف گوشت اسب از نظر شرعی حرام نیست و از نظر قانونی نیز به نظر ممنوعیتی ندارد. با این حال، این بازار از منظر هنجارهای اجتماعی برای بسیاری از ایرانیان مشمئزکننده تلقی میشود. در مقابل، مصرف گوشت برخی حیوانات دیگر ممکن است بهطور همزمان غیرقانونی و مشمئزکننده باشد.
برخی بازارها بهطور همزمان در هر سه مرز قرار میگیرند. خرید و فروش اعضای بدن در بسیاری از کشورها غیرقانونی و غیراخلاقی است و در ایران نیز، با وجود قانونی بودن، گاه مشمئزکننده تلقی میشود. کار کردن کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال در ایران ممکن است قانونی باشد، اما از نظر اخلاقی و اجتماعی غیرقابل قبول است. خرید و فروش نوزاد در ایران و جهان غیرقانونی، غیراخلاقی و مشمئزکننده است. بردهداری نیز امروز در همهجا رد شده، اما تا دوره قاجار قانونی و مقبول بود، که نشاندهنده پویایی تاریخی این بازارهاست.
برخی بازارها در ایران نه غیرقانونیاند، نه غیراخلاقی و نه مشمئزکننده، اما به دلیل منحصربهفرد بودن و نبود نمونه مشابه در سایر کشورها، عجیبوغریب تلقی میشوند. برای مثال، بازاری برای اجاره گذرنامه برای رجیستری گوشیهای آیفون وجود دارد، جایی که افراد هنگام ورود به کشور میتوانند مبلغی را برای رانت رجیستری آیفون دریافت کنند. همچنین، بازار کد ملی برای ثبتنام در طرحهایی مانند خرید خودرو نمونه دیگر است. این بازارها به دلیل کمیاب بودن و نبود مشابه در کشورهای دیگر عجیباند، اما از نظر قانونی، اخلاقی و اجتماعی مشکلی ندارند.
وجود بازارهایی در ایران که نه غیرقانونیاند، نه غیراخلاقی و نه از نظر هنجارهای اجتماعی مشمئزکننده، اما همچنان عجیبوغریب به نظر میآیند، نشانهای از ناکارآمدی و اختلال در اقتصاد ایران است. این بازارها اغلب به دلیل مداخلات نابجای دولت در قالب قانونگذاری یا کنترلهای قیمتی شکل میگیرند. چنین مداخلاتی باعث ایجاد بازارهای اولیه معیوب میشوند که در نتیجه، بازارهای ثانویه عجیبی برای جبران این اختلالات پدید میآیند.
بهعنوان مثال، بازار اجاره یا خرید و فروش گذرنامه برای رجیستری گوشیهای آیفون پدیدهای منحصربهفرد است که در هیچ کشور دیگری دیده نمیشود. این بازار به دلیل محدودیتهای دولتی در ثبت گوشیهای آیفون ایجاد شده است. خرید و فروش کد ملی برای ثبتنام خودرو نیز نتیجه سازوکارهای غیرمعمول و مداخلهجویانه در بازار خودرو است. هرچه تعداد این بازارهای ثانویه عجیبوغریب بیشتر باشد، نشاندهنده اختلالات عمیقتر در بازارهای اولیه اقتصاد ایران است که از مداخلات نادرست دولت در قانونگذاری یا قیمتگذاری ناشی میشود.
از سوی دیگر برخی بازارهای غیرقانونی در ایران، که نه غیراخلاقیاند و نه از نظر هنجارهای اجتماعی مشمئزکننده، به دلیل ویژگیهای خاص اقتصاد و قانونگذاری کشور شکل میگیرند که میتوان آنها را در سه دسته صورتبندی کرد. دسته اول این بازارها اغلب ناشی از ضعف نظارت و تنظیمگری ناکارآمد شکل میگیرند، مانند بازار مواد مخدر که در بسیاری از کشورها دیده میشود. اما دو دسته دیگر بازار وجود دارند که شاید در ایران، بیشتر از سایر کشورها به چشم بخورند. اینجا دیگر مسئله نبود نظارت نیست، بلکه گاهی به دلیل قوانین دستوپاگیر ناسازگار با پویایی جامعه ایجاد میشوند که افراد را به تخطی سوق میدهند. در نتیجه، فعالیتهایی غیرقانونی شکل میگیرند که بر اساس فهم عمومی و تجربه جهانی لزوماً غیرقانونی تلقی نمیشوند.
دسته دیگر این بازارها ناشی از عدم تعادل میان عرضه و تقاضا در جامعه هستند، نه صرفاً ضعف نظارت. در مواردی، تقاضا برای برخی کالاها یا خدمات بهصورت نامتناسبی از عرضه پیشی میگیرد و بازار اولیه نمیتواند این تقاضا را پوشش دهد. در ادبیات عامه، به این پدیده «تقاضای کاذب» گفته میشود. این عدم توازن به شکلگیری بازارهای ثانویه غیرقانونی منجر میشود که تقاضای برآوردهنشده را جبران میکنند.
نمونه بارز این پدیده، بازار جعل مدارک تحصیلی است. در ایران، تقاضا برای مدارک دانشگاهی به دلیل ویژگیهای خاص جامعه، از جمله تب مدرکگرایی، بهطرز نامتناسبی بالاست. با وجود عرضه گسترده آموزش عالی، این عرضه همچنان کفاف تقاضا را نمیدهد. در نتیجه، بخشی از این تقاضا به بازارهای سیاه و غیرقانونی، مانند جعل مدارک، سرریز میشود. ضعف نظارت در این فرآیند نقش دارد، اما نمیتوان همه ماجرا را به آن خلاصه کرد.
این تقاضای نامتناسب ریشه در عوامل جامعهشناختی دارد. یکی از دلایل، اهمیت مدارک تحصیلی برای مهاجرت است. مدارک دانشگاهی به دلیل ارزش جهانیشان، مسیری برای مهاجرت تحصیلی فراهم میکنند. افرادی که در سنین بالاتر به مهاجرت فکر میکنند، ممکن است به جعل مدارک روی آورند. دلیل دیگر، پرستیژ اجتماعی مدارک تحصیلی در ایران است. مدرک دانشگاهی به بخشی از هویت و جایگاه اجتماعی افراد تبدیل شده و بسیاری حاضرند حتی به شیوههای غیرقانونی آن را کسب کنند. این پدیده به تورم عناوینی مانند «دکتر» و «مهندس» فراتر از نیاز کشور منجر شده است. همچنین، ناهمخوانی میان تحصیلات و شغل افراد نشاندهنده آن است که آموزش عالی برای بسیاری صرفاً ابزاری برای کسب پرستیژ یا جایگاه اجتماعی بوده، نه کسب مهارت مرتبط با شغل.
همچنین بخشی از بازارهای عجیبوغریب در ایران ناشی از مداخلات نادرست دولت در اقتصاد است که به ایجاد رانتهای ساختاری منجر شده است. این مداخلات، مانند کنترلهای قیمتی یا تخصیص غیربهینه منابع، بازارهای حاشیهای غیرقانونی را به وجود آوردهاند که در حالت عادی نباید وجود داشته باشند. برای مثال، بازار اجاره کارتهای ملی برای استفاده از رانتهای انرژی یا وامها، و فعالیتهای مرتبط با ماینرها، به دلیل رانتهای انرژی ایجاد شدهاند. این رانتها، مانند قاچاق سوخت، پدیدهای رایج در ایران است که تبعات جدی مانند فساد، بیکاری فصلی و محرومیت کودکان از تحصیل را به دنبال دارد.
این بازارهای حاشیهای در کشورهای توسعهیافته کمتر دیده میشوند، زیرا رانتهای ساختاری مانند رانت انرژی، ارز، یا وام بهصورت بلندمدت و سازمانیافته کمتر وجود دارند. در ایران، تداوم این رانتها به شکلگیری بازارهایی منجر شده که برای بهرهمندی از این رانتها یا حفظ ساختارهای رانتی ایجاد میشوند. چنین پدیدهای در درازمدت در کشورهای معدودی مشاهده میشود و نشاندهنده ویژگی خاص اقتصاد ایران است که این بازارهای عجیبوغریب را به وجود میآورد.
در همه این موارد اثر مهم پیشینی، مداخله بیش از حد دولت در اقتصاد و بازارهای مختلف، بوده است. در سوی دیگر، ضعف نظارت، نبود قوانین بازدارنده موثر و ناکارآمدی ساختارهای نظارتی، مهمترین اثرات پسینی این ماجراست. این ضعفها امکان کنترل یا پیشگیری از گسترش این بازارها را محدود کرده است. چنین بازارهایی، که به دلیل ناتوانی بازارهای اولیه در برقراری تعادل شکل گرفتهاند، رفاه اجتماعی را کاهش میدهند و تنها به نفع گروههای خاصی عمل میکنند، در حالی که در حالت ایدهآل نباید وجود داشته باشند.
اثر خودپسندی (Snob Effect)
همچنین یکی از عوامل شکلگیری بازارهای عجیبوغریب در ایران، پدیدهای است که در اقتصاد رفتاری به آن «اثر خودپسندی» میگویند. با جهانی شدن و دسترسی گسترده به کالاها، تمایز اجتماعی از طریق مالکیت کالاها، که زمانی نشاندهنده جایگاه اجتماعی بودند (مانند خودرو، تلویزیون، یا تلفن همراه)، دشوارتر شده است. در گذشته، داشتن این کالاها بهراحتی افراد را از دیگران متمایز میکرد، اما با ارزانتر و عمومیتر شدن آنها، طبقات مرفه یا تازهبهدورانرسیده به دنبال کالاهای خاص و اغلب غیرقانونی رفتهاند تا خود را برجسته کنند.
این کالاها، مانند حیوانات غیربومی (مثل تمساح یا شیر) به دلیل خلأهای قانونی در ایران، عموماً غیرقانونی تلقی نمیشوند. نگهداری چنین حیواناتی یا نمایش کالاهای کمیاب در شبکههای اجتماعی، امکان تفاخر و جلب توجه (مانند دریافت لایک و دیده شدن) را فراهم میکند. این پدیده به ایجاد بازارهای عجیبوغریبی انجامیده که در کشورهای دیگر کمتر دیده میشود.
شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای خرید و فروش کالاها نیز با تسهیل ارتباط میان خریدار و فروشنده، به گسترش این بازارها کمک کردهاند. این ابزارها انتقال کالاهای خاص را آسانتر کرده و در خلأ قانونی موجود، بازارهایی را شکل دادهاند که افراد در آنها برای کسب تمایز و پرستیژ اجتماعی به خرید کالاهایی روی میآورند که در بسیاری از کشورها غیرقانونیاند.
خرید و فروش کلیه اخلاقی است؟
یکی از استثناهای منحصربهفرد در بازارهای عجیبوغریب ایران، بازار قانونی خرید و فروش اعضای بدن، بهویژه کلیه، است که در هیچ کشور دیگری جز ایران بهصورت قانونی وجود ندارد. این بازار به دلیل ملاحظات اخلاقی در سایر کشورها ممنوع شده، زیرا نگرانیهایی درباره پیامدهای اخلاقی گشایش چنین بازاری وجود دارد، از جمله احتمال بهرهکشی از افراد فقیر. با این حال، در ایران این دغدغههای اخلاقی هیچگاه به اندازهای جدی نشدند که مانع قانونی شدن این بازار شوند.
دلایل شکلگیری این بازار در ایران چندوجهی است. پس از انقلاب، ایران از نظر تبادل علمی و سیاسی از بخشهایی از جهان فاصله گرفت. تجربه جنگ هشتساله و پیشرفتهای پزشکی در پیوند اعضا، همراه با نیاز بالای پیوند نسبت به جمعیت، کشور را به سمت خودکفایی در این حوزه سوق داد. در ابتدا، دولت با حمایتهای مالی اهداکنندگان را تشویق میکرد، اما با افزایش تورم، این حمایتها ناکافی و هزینهها به بیمار منتقل شد. در نتیجه، بازار خرید و فروش کلیه به شکلی قانونی و منحصربهفرد در ایران شکل گرفت. اگرچه این بازار از نظر کارایی، مانند افزایش شانس پیوند و بهبود کیفیت زندگی بیماران، مزایای آشکاری دارد، اما پرسش اصلی این است که چرا دغدغههای اخلاقی که مانع تشکیل چنین بازاری در سایر کشورها شد، در ایران بهطور جدی مطرح نشد. این موضوع خود نیازمند بررسی عمیق و بحث مستقل است.
نقطه آغاز تنظیمگری
در پایان باید گفت بازارهای عجیبوغریب در ایران تا حد زیادی نتیجه عقب افتادن نظام حقوقی و نظارتی از سرعت تحولات اقتصادی و اجتماعی است. ایران، با پیشینه تاریخی حضور در جاده ابریشم و موقعیت جغرافیایی ویژه، همواره سنت قوی در تبادل، معامله و بازار داشته است. اما ابزارهای حقوقی و نظارتی نتوانستهاند همگام با تحولات سریع اقتصادی، بهویژه در سالهای اخیر با ظهور اقتصاد شبکهای و پلتفرمی، پیشرفت کنند. این ناکارآمدی باعث شده بازارهایی شکل بگیرند که در بسیاری از کشورها غیرقانونیاند یا تبعات اخلاقی و اجتماعی دارند. برای تنظیمگری این بازارها، از سویی دولت باید ابتدا مداخلات خود را در بازارها کاهش دهد و تنها در موارد شکست بازار دخالت کند. از سوی دیگر، اصلاح قوانین و تقویت نظارت ضروری است.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
مایان لوبل / رویترز
یک مقام اسرائیلی روز دوشنبه اعلام کرد که کابینه امنیتی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، به افزایش حمله علیه گروه شبهنظامی فلسطینی حماس در غزه تا مرحله تصرف کل این منطقه محاصره شده و حفظ اراضی آن رأی داده است.
گزارشی از شبکه تلویزیونی کان اسرائیل، به نقل از مقامات آگاه از جزئیات، حاکی از آن است که طرح جدید تدریجی است و ماهها طول خواهد کشید و نیروها ابتدا بر یک منطقه از منطقه محاصره شده متمرکز خواهند شد.
به گفته زیو الکین، وزیر کابینه امنیتی، چنین جدول زمانی میتواند در را برای مذاکرات آتشبس و آزادی گروگانها پیش از سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به منطقه در هفته آینده باز بگذارد.
الکین روز دوشنبه به کان گفت: “اگر حماس بفهمد که ما جدی هستیم، هنوز تا پایان سفر رئیس جمهور ترامپ به خاورمیانه، فرصت وجود دارد.”
اسرائیل که پیش از این کنترل حدود یک سوم از خاک غزه را در دست داشت، عملیات زمینی خود را در ماه مارس پس از فروپاشی آتشبس مورد حمایت آمریکا که به مدت دو ماه جنگ را متوقف کرده بود، از سر گرفت. از آن زمان، محاصره کامل کمکرسانی به این منطقه محصور را اعمال کرده است.
الکین گفت که نیروهای اسرائیلی به جای حمله به مناطق خاص و سپس رها کردن آنها، همانطور که ارتش تاکنون انجام داده است، اکنون سرزمینهایی را که تصرف میکنند، تا زمانی که حماس شکست بخورد یا با خلع سلاح و ترک غزه موافقت کند، نگه خواهند داشت.
حماس چنین درخواستهایی را رد کرده است. اسرائیل هنوز چشمانداز روشنی برای غزه پس از جنگ ارائه نکرده است، زیرا با فشارهای بینالمللی برای پایان دادن به عملیاتی روبرو است که بیشتر جمعیت ۲.۳ میلیونی غزه را آواره کرده و آن را به کمکهایی وابسته کرده است که از زمان محاصره به سرعت در حال کاهش بودهاند.
این مقام اسرائیلی گفت که طرح تهاجمی تازه تصویب شده، جمعیت غیرنظامی غزه را به سمت جنوب منتقل میکند و از رسیدن کمکهای بشردوستانه به دست حماس جلوگیری میکند، اگرچه محاصره هنوز برداشته نخواهد شد.
سازمان ملل متحد روز یکشنبه آنچه را که طرح جدید برای توزیع کمکها در آنچه که آن را مراکز اسرائیلی توصیف کرد، رد کرد.
روز دوشنبه، یان اگلند، دبیرکل شورای پناهندگان نروژ، در شبکه X نوشت که اسرائیل از سازمان ملل و سازمانهای غیردولتی میخواهد که سیستم توزیع کمکهای خود را در غزه تعطیل کنند.
یان اگلند نوشت: “آنها میخواهند تمام کمکها به غیرنظامیان را دستکاری و نظامی کنند و ما را مجبور کنند که پس از موافقت دولت با بازگشایی گذرگاهها، از طریق مراکز طراحی شده توسط ارتش اسرائیل، تدارکات را تحویل دهیم. شورای پناهندگان نروژ به اصول بشردوستانه خود پایبند خواهد بود و به همراه همه همتایان خود، از شرکت در این طرح جدید خودداری خواهد کرد.”
دستورات فراخوان
سرلشکر ایال زمیر، رئیس ستاد کل اسرائیل، روز یکشنبه گفت که ارتش در حال حاضر صدور دهها هزار دستور فراخوان برای نیروهای ذخیره خود را آغاز کرده است و به دنبال گسترش کارزار غزه است. به گفته کان، او بعداً به وزرا هشدار داد که کمکها باید به زودی به غزه برسند.
جنگ درغزه با حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل آغاز شد که طبق آمار اسرائیل، ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر را در مرگبارترین روز تاریخ اسرائیل به گروگان گرفت.
از آن زمان، عملیات زمینی و هوایی اسرائیل در غزه بیش از ۵۲۰۰۰ فلسطینی را کشته است که طبق گفته مقامات بهداشت محلی، اکثر آنها غیرنظامی بودهاند و بخش بزرگی از غزه را به ویرانه تبدیل کرده است.
اعتقاد بر این است که تا ۲۴ نفر از ۵۹ گروگانی که هنوز در غزه نگهداری میشوند، زنده هستند. خانوادهها نگرانند که این جنگ جان عزیزانشان را به خطر بیندازد، در حالی که منتقدان میگویند اسرائیل در معرض خطر کشیده شدن به یک جنگ چریکی طولانی با دستاوردهای محدود و بدون استراتژی مشخص است.
نظرسنجیهای متوالی نشان داده است که حمایت عمومی از جنگ در بین اسرائیلیها رو به کاهش است، بسیاری از آنها ترجیح میدهند به توافق آتشبس برسند و گروگانهای بیشتری آزاد شوند.
حماس میگوید گروگانها را تنها به عنوان بخشی از توافقی که به جنگ پایان دهد و منجر به خروج نیروهای اسرائیلی از کل غزه شود، آزاد خواهد کرد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
یکی از مهمترین قربانیان کمبود برق در کشور، صنایع هستند. صنایع که در مواجهه با بحران کمبود برق باید خاموشیها را در تابستان به جان میخریدند، در سال جدید از بهار قطعیهای مکرر برق را تجربه میکنند.
به گزارش تجارت نیوز، صنایع به دنبال بحران کمبود برق، با قطعیهای مکرر برق و توقف تولید دستوپنجه نرم میکنند. این قطعیها که در سالهای اخیر به طور عمده در تابستان اتفاق میافتاد، از سال ۱۴۰۳ به زمستان هم رسید. با توجه به گزارشهای متعدد ارائهشده، قطعی برق صنایع در سال ۱۴۰۴ از بهار آغاز شده است.
پیشتر شهرکهای صنعتی پردیس، صفادشت، دهک، عباسآباد و شهید سلیمانی، از آغاز قطعی برق واحدهای خود از یکم اردیبهشتماه خبر داده بودند. اما این بار به نظر میرسد از نیمه اردیبهشت، تمامی شهرکهای صنعتی با محدودیت برق مواجه میشوند.
آنطور که وزارت نیرو توضیح داده، برنامه خاموشی صنایع قرار است از نیمه اردیبهشت آغاز شود و در این بازه زمانی یک روز قطعی برق نصیب صنایع میشود. همچنین مقرر شده است در خرداد و شهریور دو روز و در تیر و مرداد سه روز در هفته برق صنایع قطع شود.این خاموشیها تا مهر ادامه مییابند. همچنین دیگر برنامه وزارت نیرو تغییر شیفت صنایع به ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح است؛ یعنی کارخانه به جای فعالیت در طول روز باید شب تا صبح کار کند.موارد بیانشده از فاجعهای عظیم نشان دارد. فاجعهای که معنایی جز نابودی کار و تولید در کشور ندارد.
شروع زودهنگام قطعی برق
۱۸ فروردین سال جاری، ناگهان محدودیت تامین برق برای مردم اعمال شد. این قطعیها توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرد، چراکه نه میزان مصرف برق در اوج خود قرار داشت و نه کمبود سوخت نیروگاهی به دلیل کاهش دما گریبانگیر کشور بود.در همان زمان، مدیرعامل توانیر از کاهش ظرفیت تولید نیروگاههای برقآبی به پایگاه خبری وزارت نیرو خبر داد و گفت: به دلیل تداوم خشکسالی، امکان استفاده حداکثری از ظرفیت نیروگاههای برقآبی در سال جاری وجود ندارد و میزان تولید این نیروگاههای برقآبی نسبت به سال گذشته به حدود یکسوم کاهش یافته است.
او با اشاره به مشکلات تعمیراتی نیروگاهها ادامه داد: برخی تعمیرات اساسی نیروگاهها که باید در سال گذشته انجام میشد، به دلیل محدودیتهای پیشآمده در حوزه تامین سوخت به سال جاری موکول شد و با توجه به اینکه حدود ۳۰ درصد نیروگاههای کشور دارای عمر بالا هستند، لازم است تعمیرات اساسی پیش از ورود به اوج بار صورت بگیرد.موارد بیانشده، دلایل قطعیهای زودهنگام برق اعلام شدند. شایان ذکر است این قطعیها کماکان ادامه دارند. بسیاری از شهرهای استان تهران بهتازگی از تداوم قطعیهای مکرر برق خبر دادهاند و حتی در نشستهای خبری مسئولان نیز قطعی برق اتفاق میافتد!
تا جایی که در نشست خبری روز شنبه ۱۳ اردیبهشت در دانشگاه شاهد با حضور علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس، برق دانشگاه قطع شد. مشابه این اتفاق روز یکم اردیبهشت در جریان بیستمین همایش جشنواره شهید رجایی رخ داد و برق سالن پژوهشگاه نیرو با حضور عباس علیآبادی، وزیر نیرو، قطع شد.
مشخص نیست تا چه اندازه دلایل عنوانشده صحت دارند یا به بیان دیگر، دلایل اصلی کمبود برق در بهار هستند یا خیر، اما نکته مهم آن است که با توجه به مشکلات پیشآمده، هم شبکه خانگی و هم صنایع دچار قطعی شدهاند و در نبود برنامهریزی برای قطع برق شبکه خانگی، بحران برق ابتدا به سراغ صنایع آمده است.
شیفت شب و قطعی ۳روزه؛ شکنجه عوامل تولید
آنطور که خبرگزاری مهر گزارش داده، قطعی سهروزه برق در تابستان و برقراری شیفت شب برای کارخانهها از برنامههای وزارت نیرو برای گذر از تابستان هستند.در واقع صنایع مجبورند به جای روز، ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح فعالیت کنند. این کار بهوضوح نشدنی است. بسیاری از صنایع به دلیل نوع فعالیتشان، شرایط ابزار تولید و… قادر به برقراری شیفت شب نیستند.
برخی صنایع مانند فولاد، پتروشیمی یا نیروگاهها میتوانند بهصورت شبانهروزی کار کنند و زیرساخت شیفت شب را دارند، اما صنایعی مانند صنایع غذایی و کارگاههای کوچک ممکن است امکان فعالیت شبانه را نداشته باشند.کار در شب نیازمند نور بیشتر، ایمنی بیشتر، سیستم تهویه مناسب و کارگرانی است که قادر به فعالیت در شب هستند.
از سوی دیگر، موضوع ایمنی کار و البته استقرار شیفت شب مطرح است. بسیاری از صنایع و کارخانهها شرایط لازم برای کار در شیفت شب را ندارند و نمیتوانند زیرساخت مورد نیاز را برای کارگران خود فراهم آورند.
از سوی دیگر، با توجه به قانون کار، حقوق کارگران در شیفت شب بیشتر از شیفت صبح است و صنایع نمیتوانند صرف اینکه وزارت نیرو از تامین برق موردنیاز آنها ناتوان است، کل برنامه صنعت خود را تغییر دهند. همچنین با برقراری شیفت شب شاید شرایط ذکرشده قانون کار مبنی بر افزایش حداقل ۳۵درصدی دستمزد رعایت نشود.
همچنین جابهجایی کار از شیفت صبح به شیفت شب منجر به برهمریختن زندگی افراد شاغل میشود. فارغ از مشکلات ایمنی یا مشکلات مربوط به حقوق و دستمزد، باید این پرسش مطرح شود که چرا مردم مجبور هستند که کل شیوه زندگی خود را بهدلیل ناتوانی وزارت نیرو در تامین برق تغییر دهند؟
استقرار شیفت شب و البته قطعی برق صنایع از اردیبهشت نشاندهنده بحران جدی در حوزه برق است؛ بحرانی که هر سال تشدید میشود و نه در حوزه تولید و نه در حوزه مصرف، توجه کافی به زیرساختها نمیشود. تداوم این رویه و اعمال محدودیتهای بیشتر برای صنایع، معنایی جز نابودی تولید و وابستگی هرچه بیشتر به واردات ندارد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
برای کاهش وزن و نگه داشتن آن یک رژیم غذایی سالم و فعالیت ورزشی منظم نسبت به مصرف ویتامینها و مکملها اهمیت بیشتری دارد. اما به طور کلی ویتامینها هم میتوانند در کنار این دو به کاهش وزن کمک کنند.
ویتامینها راهی برای پر کردن شکافهای غذایی، کاهش هوس، افزایش متابولیسم و افزایش قدرت هستند. منیزیم، آهن، ویتامین D و B12 از مهمترین منابعی هستند که میتوانند به شکل غیرمستقیم به روند کاهش وزن کمک کنند.
سطوح پایین منیزیم در بدن میتواند با افزایش هوس و مشکلات متابولیک مرتبط باشد و به طور کلی این ویتامین تنظیم عملکردهای مختلف بدن از جمله تولید انرژی و عملکرد عضلات کمک میکند.
آهن هم برای انتقال اکسیژن در خون ضروری است و میزان کم آن منجر به خستگی و کاهش فعالیت بدنی میشود.
برخی مطالعات هم نشان داده که بین سطوح ویتامین D و مدیریت وزن ارتباط وجود دارد، زیرا در متابولیسم و ذخیره چربی نقش دارد.
ویتامین B12 هم برای تولید انرژی مهم است و میتواند به حفظ سطح انرژی و سبک زندگی فعالتر کمک کند.
نکته مهم این که مصرف این ویتامینها را با تجویز پزشک و بر اساس نیاز بدن آغاز کنید که دچار عوارض ناشی از سوءمصرف نشوید. این توصیه هم وجود دارد که به جای فرآوردههای آماده، ویتامینها را از مواد غذایی کسب کنید تا به شکل طبیعی برای بدن تامین شوند و رژیم غذاییتان را اصلاح کند.
منیزیم را در سبزیجات برگدار (اسفناج، کلم پیچ)، آجیل و دانهها (بادام، دانه کدو تنبل)، غلات کامل (برنج قهوهای و کینوا)، حبوبات (لوبیا سیاه، عدس) و ماهی دنبال کنید.
آهن هم در گوشت قرمز (گوشت گاو، بره)، مرغ، بوقلمون، ماهی، حبوبات (عدس، نخود)، سبزیهای برگدار (اسفناج، چغندر) و غلات غنی شده وجود دارد.
ویتامین D در ماهیهای چرب، تخم مرغ کامل، غذاهای غنی شده (شیر، آب پرتقال، غلات) و قارچ ها موجود هستند.
ویتامین B12 هم فرآوردههای حیوانی (گوشت گاو، مرغ، ماهی)، لبنیات (شیر، ماست، پنیر)، تخم مرغ، غذاهای غنی شده وجود دارد.
گنجاندن انواع این غذاها در رژیم غذایی میتواند به شما کمک کند تا مقادیر کافی از این مواد مغذی مهم را دریافت کنید.
منبع: همشهری آنلاین
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
گفتگوی جدیدترین شماره هفتهنامه اشپیگل با کارل بانگهارد باستانشناس
اشپیگل: آقای بانگهارد، کتاب جدید شما «تاریخ واقعی ژرمنها» نام دارد. آیا میتوان گفت که روایتهای قبلی بیشتر نادرست بودهاند؟
بانگهارد: کلیشههای قدیمی درباره بربرهایی که دائم در حال نوشیدن مشروب بودند هنوز هم با وجود اکتشافات شگفتانگیز باستانشناسی از بین نرفتهاند، همانطور که معادله «ژرمن برابر با آلمانی». حتی آرمینیوس، قهرمان نبرد واروس (Varusschlacht) که به هرمان چروسکی نیز معروف است، احتمالاً با این نظر مخالف میکرد. اگر کسی آرمینیوس را آلمانی خطاب میکرد، احتمالاً کتک مفصلی میخورد.
اشپیگل: خب برای چه؟
بانگهارد: واژه «peudisk» که ریشه «آلمانی» (deutsch) از آن گرفته شده، در اصل به معنای مردم عادی بود. بنابراین فردی از طبقه بالا، مثلاً یک اشرافزاده مانند آرمینیوس، به احتمال زیاد این عنوان را توهینآمیز میدانست. آرمینیوس به قبیله چروسی تعلق داشت و احتمالاً خود را چروسی معرفی میکرد نه آلمانی. استفاده از عنوان ژرمن ایرادی ندارد، اما هیچ قوم واحدی به نام «ژرمنها» وجود نداشت.
اشپیگل: با این حال، باید نوعی احساس همبستگی میان قبایل تحت رهبری آرمینیوس وجود داشته باشد، چرا که آنها در نبرد واروس با هم در برابر روم ایستادند.
بانگهارد: اینها فقط اتحادهای کوتاهمدت بودند ــــ و اهمیت نبرد واروس بیش از حد برآورد شده است. رومیان شکستهای بسیار سختتر و شرمآورتری متحمل شدند، مثلاً در برابر هانیبال. منابع مکتوب رومی معاصر در ابتدا حتی این نبرد را یک فاجعه برجسته توصیف نکردند. این وضعیت پس از سال ۲۶ میلادی تغییر کرد، زمانی که خانواده واروس به دلیل درگیریهای داخلی روم از چشم افتادند. پس از آن بود که شکست بزرگنمایی شد. ما نمیدانیم ژرمنها چگونه به این نبرد نگاه میکردند، اما بعید است که قبایل ناگهان خود را یک قوم بزرگ احساس کرده باشند. این بهانه برای ایجاد هویت مشترک بیش از حد نامحتمل است.
اشپیگل: با این حال آیا میتوانید برای این شور و اشتیاق نسبت به نبرد واروس توضیح قابل قبولی ارائه کنید؟
بانگهارد: بله. تا امروز این نبرد به نوعی نماد یک «مبارزه آزادیبخش» است، جایی که ناخرسندی اجتماعی به نبرد داوود و گولیات تبدیل شد. مثلاً برای من در سینما چیزی هیجانانگیزتر از شورش ستمدیدگان علیه ستمگران نیست، دقیقاً مثل کاری که آرمینیوس و همراهانش در سال ۹ میلادی انجام دادند. اما نگرانکننده است وقتی این نبرد را به عنوان ساعت تولد آلمانیها بزرگ میکنند و از آن برای ستایش فضایل به اصطلاح آلمانی مانند شجاعت، میل به نبرد و اراده پیروزی استفاده میکنند. تمام این جار و جنجال حول نبرد واروس برای من بیشتر مشکوک است، درست مثل بحثهایی درباره محل دقیق وقوع آن.
اشپیگل: به نظر میرسد این مورد الآن تا حد زیادی حلشده است. به ویژه بررسیهای فلز شناختی (متالورژی) به وضوح به کالکریزه (Kalkriese) نزدیک اوسنابروک اشاره دارد.
بانگهارد: بسیاری از افراد علاقهمند به تاریخ و آشنا با باستانشناسی نظر دیگری دارند. اگرچه دلایل خوبی وجود دارد که کالکریزه محل نبرد بوده، اما تاکنون علیرغم تحقیقات گسترده، هیچ مدرک قطعی از حضور سه لژیون شرکتکننده در نبرد واروس یافت نشده است. در حالیکه لژیونها در آن زمان تجهیزات خود را به دقت علامتگذاری میکردند، اما تاکنون هیچ شمشیر حکاکیشده یا بقایای گویایی پیدا نشده است.
اشپیگل: شاید ژرمنها پس از نبرد مقدار زیادی از فلزات باقیمانده را جمعآوری کردهاند تا ذوب کنند؟
بانگهارد: امکان دارد. اما تصور کنید در آیندهای دور کسی ادعا کند محل فستیوال واکن (Wacken) را پیدا کرده است. آیا باور میکنید اگر نتواند حتی یک درپوش بطری آبجو از آن رویداد ارائه دهد؟ در نهایت، محل دقیق نبرد اصلاً مهم نیست. این گنج یابی ممکن است برای بسیاری سرگرمکننده باشد، اما به درک ما از ژرمنها و جهان آنها کمکی نمیکند. بهتر است این جستجو را متوقف کنیم.
اشپیگل: پس چه چیزی کمک میکند؟
بانگهارد: باید بیشتر بر یافتههای سالهای اخیر درباره ژرمنها تمرکز کنیم. تقریباً هر هفته چیزهای جدیدی کشف میشود که نگاهی واقعبینانه و مستند به اجدادمان میدهد. تقریباً تمام یافتههای مهم جدید درباره ژرمنها از طریق باستانشناسی به دست آمده است.
اشپیگل: این مردمان و جوامع که تصویرشان به لطف کاوشها و تحقیقات جدید کمکم واضحتر میشود، چگونه انسان هایی بودند؟
بانگهارد: به لطف تحقیقات باستانگیاهشناسی (archäobotanisch) و دیگر مطالعات میدانیم که سبک زندگی و اقتصاد آنها با رومیان متفاوت بود. ژرمنها معمولاً روستاهای متمرکز نمیساختند، بلکه مزرعههای تکخانوار داشتند که مانند رشته مهره در امتداد رودخانهها و نهرهای بزرگ قرار میگرفتند. در آنجا معمولاً به آنچه در اصطلاح تخصصی «تولید غذای سطح پایین» نامیده میشود، مشغول بودند.
اشپیگل: دقیقاً منظورتان چیست؟
بانگهارد: ترکیبی از کشاورزی و جمعآوری خوراک. قبایل ژرمن از آنچه در جنگلها و مراتعشان میرویید استفاده میکردند. اما میدانستند که مثلاً گیاهانی مانند سیب جنگلی، تمشک، آلوچه وحشی یا فندق در جنگلهای چراگاهی بهتر از جنگلهای رها شده رشد میکنند. قبایل ژرمن به طبیعت اطراف خود کمک میکردند و در واقع رویکردی بسیار مدرن و پایدارتر از کشاورزی و دامپروری گسترده رومیان داشتند.
اشپیگل: آیا ژرمنها بعضی چیزها را از روشهای رومیان که در همسایگی زندگی می کردند تقلید نکردند؟
بانگهارد: قبایل چندان از شیوههای کشاورزی رومیان استفاده نکردند. مثلاً گیاهان باغی معرفیشده توسط فاتحان مانند زردک، خیاریا چغندر قرمز را نادیده گرفتند. اما این به معنای عقبماندگی نبود: آنها با مناطق دورافتاده تجارت میکردند و بسیار بیشتر از چیزی که قبلاً تصور می شد اهل سفر و مسافرت بودند. علاوه بر این، در صنایع دستی ظریف و خیاطی مهارت داشتند.
اشپیگل: میتوانید مثالی بزنید؟
بانگهارد: به عنوان مثال بقایای به خوبی حفظ شده زنی از یوتلند (Jütland) به ذهنم میرسد. این منطقه در آن زمان بخشی از قلمرو قبایل ژرمن بود. این بانو حدوداً سال ۲۰۰ میلادی درگذشته بود و موهایش را به سبکی پیچیده و با افزودن موهای مصنوعی آراسته بود. لباس او دوختی ظریف داشت و از نخهایی بافته شده بود که با دقت زیادی شانه شده بودند. همه اینها نشاندهنده انسانهای کمهوشی که هرگز از زمینهای خود خارج نمیشدند نیست. سبک این زن گواه زندگی پرتحرک، به خوبی مرتبط با سرزمین های اطراف و قطعاً نه چندان بیفرهنگ است.
اشپیگل: کدام یک از کشفیات باستانشناسی در سالهای اخیر بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
بانگهارد: بررسی مجدد گوری که در سال ۱۹۳۷ در زاکسن-آنهالت کشف شده بود. در آن بقایای سوزاندن جسد وجود داشت. قبایل ژرمن برای قرنها تقریباً منحصراً عزیزان خود را به این روش دفن میکردند. در اولین بررسی۸۸ سال پیش، باستانشناسان نتوانستند از بقایای سوخته در گور استفاده کنند و فرض کردند که هدایای تدفین وجود ندارد. در تحلیلهای مجدد اخیر، تکههای سیاهخاکستری از گور به عنوان بقایای یک ظرف نوشیدنی بسیار لوکس از عقیق قیمتی شناسایی شدند. این شگفتانگیز بود.
اشپیگل: چرا؟
بانگهارد: سلاحها، جواهرات و سایر اشیایی که با مردگان به جهان دیگر فرستاده میشوند، چیزهای زیادی درباره فرهنگ، ثروت و سطح تمدن یک جامعه فاش میکنند. اما بسیاری از چیزهایی که زندگی قبایل ژرمن را شکل میداد، هرگز کشف نشد یا به درستی شناسایی نشد زیرا همراه با متوفی سوزانده شده بود. خوشبختانه اکنون میتوانیم بقایا را بهتر تحلیل کنیم و از تکههای سوخته و خاکستر اطلاعات بیشتری نسبت به باستانشناسان گذشته استخراج کنیم. مثلاً اکنون ناگهان باید آن گور در زاکسن-آنهالت را متعلق به یک فرد ثروتمند تفسیر کرد. من بسیار کنجکاوم که در سالهای آینده چه چیزهای بیشتری کشف خواهد شد. در هر حال، ما باید به تحقیق مستمر درباره ژرمنها ادامه دهیم و نتایج را بهتر از گذشته منتقل کنیم.
اشپیگل: چرا این موضوع تا این اندازه مهم است؟
بانگهارد: ما نباید تفسیر ژرمنها را به عهده سیاستمداران مغشوش بسپاریم. برای نازیها، ژرمنها همیشه مهم بودند، به عنوان آلمانیهای اصیل خونخالص، میهنپرست، نترس، چشمان آبی و موبلوند تصور میشدند. پس از ۱۹۴۵، این تصویر از ژرمنها که در ذهنها حک شده بود، با خلا مواجه شد: مکتب ها و تحقیقات از آن پس درباره ژرمنها سکوت کردند و تا حد زیادی متوقف شدند. از نظر من این استراتژی کاملاً اشتباهی بود. یک تصویر منسوخ و بدنام را نمیتوان با تبدیل آن به تابو از بین برد، بلکه فقط با ارائه تصویری متقابل میتوان این کار را کرد. چون این تصویر جایگزین وجود نداشت، گروههای راستگرای پوپولیست و افراطی توانستند با استفاده از ژرمنها، محتوای راستگرایانه و افسانهها را به قلب جامعه بیاورند. راست افراطی به خوبی میداند که چگونه میتوان از طریق نوع خاصی از روایت تاریخی، نگاه به جامعه فعلی را دستکاری کرد.
اشپیگل: شما تحقیقات گستردهای در مورد راستگرایی افراطی و ارتباط آن با ژرمنها انجام دادهاید، مثلاً در فستیوالهای موسیقی نئونازیها. چه چیزهایی در آنجا مشاهده کردید؟
بانگهارد: در چنین مراسمی، رونهای ژرمنی (germanische Runen) [رونها حروف الفبای قدیمی ژرمنها بودند که بعدها توسط نئونازیها به عنوان نماد استفاده شد] و تصاویر آرمینیوس روی صدها تیشرت به چشم میخورد. این نمادها همهجا حاضرند. در ماههای اخیر تقریباً همه مجلات راستگرا به شکلی گاه عجیب و غریب به موضوع ژرمنها پرداختهاند. مثلاً در مجله Compact Geschichte [این مجله یک نشریه راستگرای آلمانی است که گاهی نظرات افراطی منتشر میکند] این بحث مطرح میشود که آیا ژرمنها از مدار قطبی نیامدهاند. این یک تئوری قدیمی نژادپرستانه است. راست افراطی ژرمنها را به چنگ آورده، و ما برای مدت زیادی فقط تماشاگر بودهایم.
اشپیگل: به نظر میرسد بیرون راندن تصویر نیاکان جنگجو از ذهنها کار دشواری باشد. بهویژه که در مورد مقاومت در برابر روم، این تصویر کاملاً هم نادرست نیست.
بانگهارد: مسئله بر سر غلبه بر تصویر کلیشهای از ژرمنهاست. بسیاری از بقایای این فرهنگ را ناخودآگاه در قالب تصورات خود از یک قوم همیشه در حال جنگ و زمخت جای دادهایم. اما این نگاه به ژرمنها منصفانه نیست. تاریخ آنها نکات آموزنده بسیار بیشتری از نبرد واروس دارد که عرضه کند.
* تمامی تصویرهای این مقاله توسط هوش مصنوعی برای همین مطلب ساخته شدهاند.
Dann wäre man vermöbelt worden
GESCHICHTE Wie tickten die Germanen? Der Archäologe Karl Banghard kommt in seinem neuen Buch zu überraschenden Ergebnissen.
■ سپاس از طباطبایی عزیز برای معرفی کتاب و ترجمه خوب و سلیس از موضوعی به موقع و خیلی مهم. به ویژه نوشتن اسم آدمها، مکانها و ... همراه با الفبای لاتین آنها برای تلفظ درستشان. در ضمن، به نظر من، بهتر بود توضیح الفبای رونها یا توضیح مجله Compact Geschichte را در پایین مقاله میآوردید. فضولی مرا میبخشید.
تا درودی دیگر سعید سلامی
■ جناب سلامی گرامی ممنون از توجه و دقت شما به ترجمههای من. نظر شما کاملاً صحیح است اما با توجه به خوانندههای عجول ما که مطالب را در گوشی موبایل یا لپتاپ خود میخوانند احتمال میدهم حوصله مراجعه به پایین صفحه را نداشته باشند اما در کل شما درست می فرمائید. و باز هم ممنون از شما.
علی محمد طباطبایی
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
بابک زنجانی به اقتصاد ایران بازگشته است. چهرهای جنجالی که نامش از یکشنبه سیاه مجلس بر سر زبانها افتاد؛ حالا بار دیگر از خود عکس منتشر میکند و خبر از بازگشتش به اقتصاد ایران میدهد.
به گزارش اقتصاد24، چهرهای جنجالی که دستکم برای بیش از یک دهه از عمر خود را بنا بر اعلام اخبار رسمی مقامات قضایی کشور باید در زندان سپری کرده باشد، اما حالا به نظر میرسد که پردبدبهتر از همیشه به اقتصاد ایران بازگشته باشد.
بابک زنجانی ریلی به اقتصاد بازگشت
در این بین، اما انتشار خبر سرمایهگذاری ۶۴ همتی در شبکه ریلی کشور، خود میتوانست خبری جذاب و جنجالی باشد، اما یک بمب خبری درون این خبر ناگهان همه چیز را به حاشیه برد. بمب خبری این بود که از دو شرکتی که قرار است سرمایهگذاری ۶۴ هزار میلیارد تومانی در حوزه ریلی ایران را انجام دهند، یکی از شرکتها با سرمایهگذاری ۶۱ هزار میلیارد تومان از اساس منتسب به گروه سرمایهگذاری بابک زنجانی است.
به این ترتیب بود که شرکت منتسب به بابک زنجانی به نام «داتوان» روز ۳۱ فرودین در مراسمی با حضور فرزانه صادق، وزیر راه و شهرسازی دو تفاهمنامه ریلی ۶۴ هزار میلیارد تومانی با شرکت راه آهن امضا کرد.اولین تفاهمنامه به ارزش ۶۱ هزار میلیارد تومان برای خرید ۳۰۰ دستگاه مسافری خودکشش دیزلی، ۵۰ دستگاه لکوموتیو باری و ۶۰۰ دستگاه واگن باری مخزن دار به امضا رسید. دومین تفاهمنامه به ارزش ۳ هزار میلیارد تومان برای تامین ۶۵۰ دستگاه انواع واگن باری از نوع فلهبر مخصوص حمل غلات است.
فرزانه صادق مالواجرد، وزیر راه و شهرسازی نیز در این مراسم گفت: ترانزیت و حملونقل ما را از گرفتاری صد در صد در تحریمها نجات میدهد.انتشار همین خبر واکنشهای گستردهای را به همراه داشت. بعضی از رسانهها از جذب این مقدار سرمایهگذاری استقبال کردند، اما برخی رسانهها و چهرههای رسانهای نیز، به کنایه پیوند دولت پزشکیان با یک فرد دارای سابقه اقتصادی عجیبوغریب را تبریک گفتند، چهرهای که دستکم دولت روحانی در همه ۸ سال بر سر کار بودنش نتوانسته بود بدهی چند میلیارد یورویی خود از او را وصول کند.
بابک زنجانی از کجا پیدا شده بود؟
اما شاید برای درک عجیب بودن بازگشت فعلی ب. ز، معروف به اقتصاد ایران باید سابقه وی را مروری کرد. بابک زنجانی هر چند که در ۹ دی سال ۱۳۹۲ بازداشت شد، اما نامش مدتها پیش از این بر سر زبانها افتاده بود اولین ضربه به اعتبار و نام او در اقتصاد ایران شاید در ۱۵ بهمن سال ۱۳۸۹ و در جریان جلسه استیضاح «عبدالرضا شیخالاسلامی» بود که وارد شد و برای نخستین بار نام بابک زنجانی به اختصار و با ترکیب «ب. ز» به گوش بسیاری رسید، جلسه استیضاحی که هرچند با نام بردن از فاضل لاریجانی و سقوط عبدالرضا شیخ الاسلامی از کابینه دولت احمدی نژاد به اندازه کافی پرسروصدا شده بود، اما با پخش فیلمی توسط احمدی نژاد و نام بردن از بابک زنجانی به یک جنجال تمام عیار تبدیل شد و نام یکشنبه سیاه مجلس را به خود گرفت.
پس از پخش آن فیلم که صدای بسیار بدی نیز داشت و خوانده شدن متن سخنان گفته شده بین سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی بود که رایزنیها درباره هویت «ب. ز» آغاز شد و به سرعت در صدر اخبار قرار گرفت.در این میان بابک زنجانی، اما گویا خود نیز میخواست از سایه بیرون آید و آن چه اندوخته بود را به رخ بکشد، پس به سرعت از صفحه اینستاگرام تا کانال تلگرام هواداران بابک زنجانی به راه افتاد.
در ادامه زنجانی خود را بسیجی اقتصادی و بسیجی دوران تحریم مینامید، ثروتش را حاصل نبوغش دانست نه برآمده از تحریمها؛ اما حواشی درباره او تمام شدنی نبود.مصاحبه مفصل و خاصش و حضورش در مجامع مختلف به حاشیهها افزود. این حاشیهها چنان شد که دیگر به راحتی نمیشد از کنار نام این دلال نفتی گذشت.
یکی از مهمترین فعالیتهای زنجانی در آن دوران، فروش نفت ایران به بازارهای جهانی در شرایط تحریم بود. او ادعا میکرد که توانسته میلیاردها دلار نفت ایران را به کشورهای مختلف بفروشد و این معاملات به دور از چشمان نهادهای بینالمللی انجام شده است.هم چنین زنجانی با ایجاد یک شبکه پیچیده از شرکتها در داخل و خارج از ایران، که در زمینههایی همچون نفت، گاز، حملونقل و بانکداری فعالیت میکردند، توانست به یکی از بازیگران اصلی اقتصاد کشور تبدیل شود. این شبکه نه تنها در عرصههای اقتصادی بلکه در روابط تجاری با کشورهای مختلف نیز تأثیرگذار بود.
از سوی دیگر ارتباطات نزدیک زنجانی با مقامات دولتی به او این امکان را داد تا در قراردادهای نفتی و بانکی امتیازات ویژهای دریافت کند. این ارتباطات سبب شد تا او بتواند منابع مالی زیادی به دست آورد و در برخی از پروژههای بزرگ دولتی و خصوصی نقش برجستهای بازی کند.
بازداشت یک دههای بابک زنجانی و بازگشت بدهی
اما در نهایت حرکت زنجانی در این مسیر منجر به این شد که در سال ۱۳۹۲، بابک زنجانی به عنوان یکی از متهمان اصلی در پروندههای فساد مالی بزرگ ایران مطرح و بازداشت شود. بیژن زنگنه وزیر وقت دولت روحانی در تاریخ سه شنبه ۱۹ شهریور ۹۲، گفت بابک زنجانی، بیش از دو میلیارد دلار حاصل از فروش نفت ایران را به خزانه دولت واریز نکرده و وزارت نفت و مجلس در حال پیگیری این مساله هستند.
به این ترتیب بود که او به اتهام اختلاس از منابع نفتی و عدم بازپرداخت بدهیهای سنگین به وزارت نفت دستگیر و محاکمه شد. این پرونده با اتهامات متعددی همراه بود که در نهایت به تبدیل او به یکی از چهرههای جنجالی و سمبل فساد اقتصادی در ایران انجامید.
اما در نهایت روز ۳۰ اسفند سال ۱۴۰۲ و دقیقا بعد از ۱۰ سال بازداشت و زندان بود که رئیس دستگاه قضا خبر از بازپرداخت کامل بدهیهای بابک زنجانی داد و یک روز بعد نیز مرکز رسانه قوه قضاییه در پی اظهارات رئیس دستگاه قضا درباره بازگشت بدهیهای بابک زنجانی به کشور، اطلاعیهای تبیینی با همین موضوع منتشر کرد.
در بخشی از این بیانیه آمده بود: «در پی تعامل سازنده ایجادشده بین دستگاه قضایی و سازمان اطلاعات سپاه، اموال بابک زنجانی با همکاری خودش در خارج از کشور شناسایی و اطلاعات جدیدی از داراییهای او در اختیار مسئولین پرونده قرار میگیرد.اطلاعات به دست آمده بلافاصله مورد ارزیابی قضایی قرار گرفته و پس از تایید صحت آن و طی مراحل کارشناسی دقیق درباره ارزشگذاری این داراییها، طراحی مجموعهای از راهکارهای پیچیده اطلاعاتی و حقوقی در دستور کار قرار میگیرد تا امکان بازگشت موفق و کامل این اموال به داخل کشور فراهم شود.
در نتیجه این اقدامات شبانهروزی، محمولهای معادل بدهیهای ارزی بابک زنجانی در بهمن ماه ۱۴۰۲، در چند مرحله توسط سازمان اطلاعات سپاه وارد کشور شده و در اختیار بانک مرکزی جمهوری اسلامی قرار میگیرد تا پشتوانهای قابل اتکا برای ذخایر ارزی کشور باشد.در برآورد اولیه کارشناسان، ارزش داراییهای وارد شده به کشور با احتساب اموال قبلی مصادره شده، مجموعاً از مبلغ بدهی بابک زنجانی و خسارات وارده بیشتر است که البته با دستور رئیس قوه قضائیه این ارزیابیهای کارشناسی در حال ادامه است.»
هر چند به طور کامل هیچ گاه روشن نشد که بالاخره دقیقا با چه اموال و ارقامی و از طریق چه مسیری بدهی مورد نظر تسویه شده، اما در نهایت قوه قضاییه مهر پایانی بر پرونده بدهی سنگین دو میلیارد یورویی بابک زنجانی زد.
بازگشت جنجالی بابک زنجانی با توئیت زدن
اما روند بازگشت زنجانی نیز جالب بود. در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، وکیل او، رسول کوهپایه زاده، تصویری از زنجانی منتشر کرد که در آن وی در خارج از زندان دیده میشد، این موضوع سبب شد تا شایعاتی در مورد آزادی احتمالی وی در رسانهها منتشر شود. با این حال، هیچگونه تأیید یا تکذیبهای از سوی مقامات رسمی در این باره صورت نگرفت.
در اول بهمن سال ۱۴۰۳ بود که مرد پرحاشیه اقتصادی، پستهایی در صفحه شخصی خود منتشر کرد که خبر از راهاندازی یک بانک ارز دیجیتال با عنوان «بیت بانک» و یک ایرلاین با نام «دات وان» میداد. همچنین در صفحه توییتر بابک زنجانی ویدیویی منتشر شد که نشان میداد او همزمان با بسته شدن درگاه بانکی همه صرافیهای رمز ارز، یک صرافی به نام «بیت بانک» تاسیس کرده است.
البته بر اساس برخی تحلیلها بانک زنجانی تلاش میکند خود را شبیه ایلان ماسک معرفی کند. تلاش وی بر نشان دادن چهره کارآفرین نوآور مشابه ایلان ماسک از خود است. او با انتشار پستهایی درباره فناوریهای نوین مانند بلاکچین و ارزهای دیجیتال، سعی دارد تصویری مدرن و پیشرو البته از زندان از خود ارائه دهد.
بازگشت طوفانی با ۲۵ شرکت و قرارداد بزرگ ریلی
شاید بعد از یک دوره طولانی زندگی جنجالی و شاید در زندان و بازداشت خانگی، هر بازرگان دیگری بود ترجیح میداد روزگار را با آرامش بیشتری سپری کند و دستکم چندان خود را درگیر حواشی نکند، اما گویا درباره بابک زنجانی این موضوع کاملا برعکس است.
گویا که او قصد دارد بازگشتش پیش چشم دوربینها و البته با سروصدا همراه شود و اکنون نیز فارغ از جناحبندیهای سیاسی، سوال اصلی چرایی و چگونگی این بازگشت پرقدرت است. البته که برخی گمانهزنیها حاکی از نیاز کشور به تواناییهای زنجانی در شرایط تحریم (مثلا برای فروش نفت) است، اما روایت رسمی قوه قضائیه که سال گذشته اعلام شد، دلیل آزادی و عفو او را تسویه کامل بدهیهایش عنوان میکند. با این حال، ظهور ناگهانی او در راس ۲۵ شرکت، این بازگشت را همچنان در هالهای از ابهام نگه میدارد.
ماجرا این است که اطلاعات منتشر شده توسط پلتفرم رسمیو (Rasmio)، مرجع تحلیل دادههای کسبوکار در ایران نشان میدهد که بابک زنجانی نه تنها بازگشته، بلکه در راس یک مجموعه بزرگ نیز بازگشته است و اتفاقا یکی از شرکتهای پر سر و صدا، شرکت داتوان است که نامش به عنوان یکی از متقاضیان خرید بلوک ۴۲ درصدی سایپا نیز مطرح شده است.
به نقل از روزنامه فرهیختگان هر چند که مدیرعامل شرکت داتوان هرگونه ارتباط این شرکت با مجموعههای تحت مدیریت بابک زنجانی را تکذیب کرده، اما رسمیو با انتشار گرافی از ارتباطات این شرکت در شبکه اجتماعی ایکس، روایتی متفاوت ارائه میدهد.طبق ادعای رسمیو: «شرکت گروه بینالمللی توسعه مالی و اقتصادی آوان با نام تجاری داتوان… بابک زنجانی از تاریخ ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۵ به عنوان مدیرعامل این شرکت منصوب شده است.»گراف منتشر شده توسط رسمیو حتی پا را فراتر گذاشته و ۲۴ شرکت دیگر و یک خیریه را به عنوان زیرمجموعه «گروه بینالمللی وان» معرفی میکند که بابک زنجانی مدیرعامل آن است.
هم چنین پلتفرم رسمیو (Rasmio) که مرجع تحلیل ارتباط کسبوکارها در ایران بوده، در شبکه ایکس نوشت: «شرکت گروه بینالمللی توسعه مالی و اقتصادی آوان با نام تجاری داتوان در سال ۱۴۰۳ تأسیس شده و به عنوان یک شرکت سهامی خاص مشغول به فعالیت است. بابک زنجانی از تاریخ ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۵ به عنوان مدیرعامل این شرکت منصوب شده است.»
چنان چه نگاهی به گراف منتشر شده از سوی پلتفرم رسمیو نشان میدهد تعداد ۲۴ شرکت و یک خیریه به عنوان زیرمجموعه گروه بینالمللی وان درج شده و نام بابک زنجانی نیز به عنوان مدیرعامل این گروه آمده است.در وبسایت «گروه بینالمللی وان» نیز به نام ۱۳ شرکت زیرمجموعه این گروه اشاره شده است. این شرکتها عبارتند از ۱- شرکت هواپیمایی داتوان ایر، ۲- شرکت بینالمللی آوان سیر، ۳- شرکت آوان تهاتر، ۴- شرکت تجارت الکترونیک پیشتاز سیمرغ، ۵- شرکت آوان لحظهنگار، ۶- بیتبانک (صرافی ارز دیجیتال)، ۷- شرکت قطارهای آوان ریل، ۸- صرافی آوان، ۹- شرکت واسپاری آوان (خدمات لیزینگ خودرو)، ۱۰- شرکت مجری ارتباطات (MVNO) در حوزه شبکههای اپراتورهای تلفن همراه، ۱۱- شرکت بیت راهبرد کیش (فناوری اطلاعات)، ۱۲- شرکت توسعه بازرگانی آوان بینالملل و ۱۳- شرکت داتوان دیتا.
آیا بابک زنجانی خریدار سایپا است؟
یکی از شرکتهای زیر مجموعه گروه بین المللی وان، شرکت داتوان است که این شرکت نیز اخیرا نامش در لیست خریداران سایپا آمده است. فارغ از اینکه داتوان اهلیت خرید بلوک ۴۲ درصدی سایپا را دارد یا خیر، در اینجا به اختصار به معرفی این شرکت میپردازیم.در واقع به نظر میرسد که اگر گراف رسمینو درست باشد و اکنون بابک زنجانی مدرعامل گروه بین المللی وان محسوب شود، پس این مجموعه دستکم تاکنون برای سرمایه گذاری در مسیر ریلی ایران و خرید یکی از دو شرکت اصلی خودروساز کشور دورخیز کرده است.
تاکنون نیز با وجود تکذیبهای رسمی از سوی برخی مدیران، دادههای منتشر شده توسط پلتفرمهای تحلیل کسبوکار مانند رسمیو، تصویری از بازگشت قدرتمند و سازمانیافته بابک زنجانی به اقتصاد ایران نشان میدهد، اما این که کدام روایت به واقعیت نزدیکتر است و هدف از این بازگشت مرموز چیست، سوالاتی است که همچنان پاسخ روشنی ندارند و معمای ب. ز را پیچیدهتر از همیشه میکند.شاید باید کمی صبر کرد و منتظر ماند؛ منتظر ماند چرا که بابک زنجانی از اساس چندان بدون دوربین و جلب توجه نمیتواند به بیزنس و تجارت بپردازد و احتمالا به زودی با انتشار جزییات بیشتری توسط خود ب. ز معروف مواجه و روبه رو خواهیم شد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
رئیسجمهور ترامپ اعلام کرد هدف مذاکرات با ایران دستیابی به «برچیدن کامل» برنامه هستهای تهران است.
چرا این موضوع مهم است: اظهارات ترامپ در مصاحبهای با برنامه «میت د پرس» که روز یکشنبه پخش شد، نخستین بار است که او بهصورت علنی این هدف بلندپروازانه را پس از آغاز گفتوگوهای هستهای با ایران از حدود یک ماه پیش اعلام میکند.
سناتورهای جمهوریخواه، رهبران مسیحیان انجیلی و دیگر حامیان ترامپ در روزهای اخیر از رئیسجمهور خواستهاند موضع خود در قبال برنامه هستهای ایران را بهروشنی بیان کند.
آنچه ترامپ گفت: ترامپ به کریستن ولکر، مجری برنامه «میت د پرس»، گفت: «برچیدن کامل. بله، تنها همین را میپذیرم»،
ترامپ افزود: «من میخواهم ایران واقعاً موفق باشد، واقعاً عالی باشد، واقعاً فوقالعاده شود. تنها چیزی که نباید داشته باشد، سلاح هستهای است. اگر بخواهند موفق باشند، مشکلی نیست. من میخواهم آنها خیلی موفق باشند.»
او ادامه داد: «فقط نمیخواهم آنها سلاح هستهای داشته باشند، چون در آن صورت دنیا نابود خواهد شد.»
ترامپ گفت که آماده است استدلالها در حمایت از برنامه هستهای غیرنظامی ایران را بشنود؛ موضوعی که وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، نیز از آن حمایت کرده است.
روبیو ماه گذشته در پادکست «Honestly with Bari Weiss» گفت: «اگر بخواهند برنامهای صلحآمیز و غیرنظامی داشته باشند، مسیرش وجود دارد.»
پشت پرده: اظهارات ترامپ به اختلافات داخلی درون دولت درباره هدف مذاکرات با ایران پایان میدهد.
صداهای تندروتر در دولت ــــ که نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، نیز از آنها حمایت میکند ــــ معتقدند ایالات متحده باید خواهان برچیدن کامل برنامه هستهای ایران باشد و در صورت مخالفت تهران، از نیروی نظامی برای تحقق این هدف استفاده کند.
در مقابل، جناح دیگر در دولت معتقد است ایران هرگز با برچیدن کامل برنامهاش موافقت نخواهد کرد و پیشنهاد دادهاند آمریکا با سطحی از غنیسازی اورانیوم موافقت کند تا بتواند به توافقی دست یابد و از حمله یک نظامی که میتواند به جنگ با ایران منجر شود، جلوگیری کند.
وضعیت فعلی: ایران در طول مذاکرات بارها بهصورت علنی ــــ و بهطور خصوصی نیز بهروشنی ــــ اعلام کرده که با برچیدن کامل برنامه هستهایاش موافقت نخواهد کرد.
قرار است مذاکرهکنندگان ایرانی و آمریکایی در اواخر این هفته برای چهارمین دور از گفتوگوهای هستهای با یکدیگر دیدار کنند.
اظهارات ترامپ به احتمال زیاد تأثیر چشمگیری بر دور بعدی مذاکرات خواهد داشت.
***
متن کامل گفتوگوی ترامپ با شبکه «انبیسی»:
مجری: بگذارید از شما در مورد ایران بپرسم. دولت شما با ایران گفتگوهایی داشته است. آیا هدف این مذاکرات محدود کردن برنامه هستهای ایران است یا برچیدن کامل آن؟
ترامپ: برچیدن کامل.
مجری: این تمام چیزی است که شما خواهید پذیرفت؟
ترامپ: بله، این تمام چیزی است که من میپذیرم. اکنون، یک نظریه جدید مطرح شده است که به ایران اجازه داده میشود برنامه هستهای غیرنظامی داشته باشد اما من میگویم آنها نفت زیادی دارند، برای چه به آن نیاز دارند؟ اما میدانید، من این را در کشورهای دیگر هم دیدهام، جایی که آنها به دنبال انجام کاری (با برنامه هستهای) هستند و نفت زیادی دارند. ایران (منابع) انرژی فوقالعادهای دارد. میدانید، من تحریمهایی را اعمال کردم، اگر این را بدانید، من دو روز پیش تحریمهای بسیار شدیدی را روی نفت اعمال کردم. نکته غمانگیز این است که اگر بایدن انتخاب نمیشد، اگر ما یک رئیس جمهور شایسته داشتیم، هرگز حمله به اسرائیل اتفاق نمیافتاد. هفتم اکتبر هرگز اتفاق نمیافتاد. حماس هیچ پولی نداشت. چون ایران ورشکسته بود. و حالا در عرض چهار سال، در دوران دولت بایدن، آنها بسیار ثروتمند شدهاند. آنها بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار پول نقد در بانک دارند. آنها هیچ پولی نداشتند. آنها آماده بودند تا با من معامله کنند و این بسیار غمانگیز است. به خاطر این انتخابات تقلبی، آنها این کار را نکردند. یک چیز بد دیگر که میتوانید به یک انتخابات بد نسبت دهید.
مجری: با این حال، حرف شما جالب است. چون وزیر خارجه روبیو گفته است که میپذیرد یا ایده این است که برای پذیرش یک برنامه هستهای صلحآمیز و غیرنظامی، آمادگی وجود دارد.
ترامپ: خب، این چیزی است که دیگران میگویند. من چیز متناقضی نگفتم. گفتم که مردم در مورد آن صحبت میکنند و این چیزی است که در بحثها کاملاً جدید است اما تمایل من این است که بگویم: برای چه به آن نیاز دارید؟ شما نفت زیادی دارید.
مجری: پس شما میخواهید کاملاً برچیده شود، در نهایت؟
ترامپ: فکر میکنم که من پذیرای شنیدن آن باشم، میدانید؟ انرژی غیرنظامی، به آن میگویند. اما میدانید، انرژی غیرنظامی اغلب منجر به جنگهای نظامی میشود. و ما نمیخواهیم آنها سلاح هستهای داشته باشند. این یک معامله بسیار ساده است. من میخواهم ایران واقعاً موفق، واقعاً عالی، واقعاً فوقالعاده باشد. تنها چیزی که نمیتوانند داشته باشند، سلاح هستهای است. اگر میخواهند موفق باشند، اشکالی ندارد. من میخواهم آنها خیلی موفق باشند. و میدانید، مردم ایران فوقالعاده هستند. من فقط نمیخواهم آنها سلاح هستهای داشته باشند، زیرا جهان نابود خواهد شد.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
تصویری که با استفاده از هوش مصنوعی خلق شده و دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را به عنوان پاپ نشان میدهد، انتقاداتی را برانگیخته است. خود رئیسجمهور و کاخ سفید این تصویر را آخر هفته در شبکههای اجتماعی منتشر کردند. توماس پاپروکی، اسقف کاتولیک اسپرینگفیلد در ایالت ایلینوی آمریکا، در شبکه اجتماعی ایکس خواستار عذرخواهی ترامپ شد.
اسقف پاپروکی نوشت: «کتاب مقدس به ما میگوید: فریب نخورید، خدا را نمیتوان مسخره کرد (غلاطیان ۶:۷)». پاپ جانشین مسیح است. پاپروکی گفت: رئیسجمهور با انتشار تصویری از خود که در آن خود را به عنوان پاپ نشان میدهد، «خدا، کلیسای کاتولیک و مقام پاپی را به سخره میگیرد». «این برای کاتولیکها توهینی عمیق است، به ویژه در این زمان مقدس که هنوز در سوگ مرگ پاپ فرانسیس هستیم و برای هدایت روح القدس در انتخاب پاپ جدیدمان دعا میکنیم.» ترامپ باید عذرخواهی کند.
کنفرانس کاتولیک ایالت نیویورک نیز از این تصویر تولید شده توسط هوش مصنوعی چندان خرسند نبود. گروه اسقفهای ایالت نیویورک در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «آقای رئیسجمهور، هیچ چیز هوشمندانه یا خندهداری در این تصویر وجود ندارد. ما به تازگی پاپ محبوب خود فرانسیس را به خاک سپردیم و کاردینالها در آستانه برگزاری یک مجمع سری برای انتخاب جانشین جدید پطرس مقدس هستند. ما را مسخره نکنید.»
پس از مرگ فرانسیس در ۲۱ آوریل، واتیکان در حال حاضر در یک دوره عزاداری نه روزه به سر میبرد که امروز یکشنبه به پایان میرسد. روز چهارشنبه، مجمع سری برای انتخاب جانشین پاپ آغاز میشود. واتیکان از اظهار نظر در مورد تصویر بحثبرانگیز ترامپ خودداری کرد.
خود دونالد ترامپ چند روز پیش به شوخی گفت که خود را جانشین مناسبی برای پاپ میداند. او در جمع خبرنگاران گفت: «دوست دارم پاپ شوم. این اولین انتخاب من خواهد بود». در تصویر منتشر شده توسط هوش مصنوعی، این مرد ۷۸ ساله که اتفاقاً کاتولیک نیست، یک لباس بلند سفید و یک تاج نوک تیز بر سر دارد، مانند آنچه که به طور سنتی توسط اسقفها پوشیده میشود. او روی یک صندلی تخت مانند نشسته است، یک صلیب بزرگ طلایی به گردن دارد و انگشت اشاره خود را بالا گرفته است.
کارولین لیویت، سخنگوی مطبوعاتی رئیسجمهور، این ادعا را که رئیسجمهور پاپ یا کلیسای کاتولیک را مسخره میکند، رد کرد. او به نقل از رسانهها گفت: «رئیسجمهور ترامپ برای ادای احترام نهایی به پاپ فرانسیس و شرکت در مراسم خاکسپاری او به ایتالیا پرواز کرد. او مدافع سرسخت کاتولیکها و آزادی مذهبی است».
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
ویتنام: گواهی دیگر بر ورشکستگی مسلک اشتراکی و کارآمدی اقتصاد بازار بنیاد
جنگ ویتنام (۱۹۵۵-۱۹۷۵) از مهمترین درگیریهای جنگ سرد و الهامبخش بسیاری از انقلابیون به ویژه کمونیستها در دیگر کشورها بود. اما تجربه گذار ویتنام کمونیست به اقتصاد بازار بنیاد یک بار دیگر نشان داد که برای رهایی از فقر و افزایش قدرت خرید مردم، راهی جز اقتصاد بازار بنیاد نیست. این را نه تنها دولت کمونیست چین، بلکه رهبران ویتنام نیز در برابر فشارهای فزاینده اقتصادی و کاهش سطح زندگی مردم نیک فهمیدند و دست به گذار زدند.
این نوشته به داستان گذار ویتنام از اقتصاد سوسیالیستی ورشکسته به اصلاحات بازاربنیاد میپردازد و روزگار اقتصادی مردم که در پی آن بهتر شد.
جنگ خانگی در ویتنام
پس از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، هوشیمین استقلال ویتنام را اعلام کرد و دولت موقت تشکیل داد. اما نیروهای استعماری فرانسه بازگشتند و جنگ اول هندوچین (۱۹۴۶-۱۹۵۴) را بهراه انداختند.
نیروهای ویتمین با پشتیبانی چین و اتحاد جماهیر شوروی مقاومت کردند و سرانجام نیروهای فرانسوی را در نبرد دینبینفو (۱۹۵۴) شکست دادند. در پی آن، توافقنامه ژنو، ویتنام را در موازی ۱۷ بهطور موقت تقسیم کرد و برای یکیشدن وعده انتخابات سراسری در سال ۱۹۵۶ داد که هرگز برگزار نشد. ناچار نقسیم ویتنام به دو بخش بافی ماند: حکومت کمونیستی به رهبری «هوشیمین» در ویتنام شمالی و حکومت «نگو دین دیم» در ویتنام جنوبی.
حکومت کمونیستی در شمال اقتصاد را در دست گرفت، اصلاحات ارضی کرد و ارتشی منظم به راه انداخت. شوروی با سلاحهای سنگین، تانک، هواپیما و مشاوره نظامی و چین با نیروهای آموزشی و تجهیزات سبک از حکومت کمونیستی ویتنام شمالی پشتیبانی میکردند. اما در پی تند شدن اختلاف میان چین و شوروی در دهه ۱۹۶۰، ویتنام شمالی مجبور به انتخاب شد و سرانجام به دلیل کمکهای بیشتر شوروی به این کشور متمایل شد، هر چند که همچنان کمکهایی از چین دریافت میکرد.
در ویتنام جنوبی، «نگو دین دیم» با پشتیبانی ایالات متحده بدون برگزاری انتخابات جمهوری ویتنام را تأسیس کرد و قدرت را به دست گرفت (۱۹۵۵-۱۹۶۳). حکومت وی سرکوبگر، فاسد و به شدت وابسته به کمکهای آمریکا بود. افزون بر این، تحمیل سیاستهای مذهبی از سوی «نگو دین دیم» کاتولیک بر مردمی با اکثریت بودایی برانگیزنده نارضایتی عمومی و اعتراضات گسترده شد. در سال ۱۹۶۳، ژنرالهای ارتش ویتنام جنوبی با تأیید ضمنی آمریکا کودتا کردند و تا دو سال قدرت را در چند دولت کوتاهمدت دست به دست کردند تا آن که در سال ۱۹۶۵، وان تیئو قدرت را به دست گرفت. وی کوشید حکومت را تثبیت کند، اما وابستگی شدید به آمریکا و گسترش نارضایتی مردم مانع موفقیت او شد تا آن که سرانجام در ۱۹۷۵، ویتکنگ های شمال رسیدند و کل حکومت ویتنام جنوبی را سرنگون کردند.
درگیری آمریکا در جنگ ویتنام و خروج از آن
آمریکا از سال ۱۹۵۵، پس از خروج فرانسه، درگیر جنگ ویتنام شد. مسئولیت آموزش نظامی نیروهای ویتنام جنوبی را برعهده گرفت و به حکومت ویتنام جنوبی کمکهای مالی و نظامی رساند.
بین سال های ۱۹۶۱-۶۳، جان کندی، رئیسجمهور آمریکا، مستشاران و کمکهای نظامی آمریکا را افزایش داد. در سال ۱۹۶۴، در پی ادعای ناوهای آمریکایی که در خلیج تونکین هدف حمله نیروهای ویتنام شمالی قرار گرفتهاند، کنگره آمریکا به رئیس جمهور تازه آمده، لیندون جانسون، اجازه داد تا بدون اعلام رسمی جنگ، حضور نظامی آمریکا در ویتنام را گسترش دهد. وی عملیات «طوفان چرخان» در ویتنام را آغاز کرد و شمار نیروهای اعزامی را افزایش داد.
در سال ۱۹۶۸، حمله گسترده نیروهای کمونیست موسوم به «حمله تت» به مناطق کلیدی ویتنام جنوبی اگرچه از نظر نظامی موفقیتآمیز نبود، اما تاثیر رسانهای گستردهای داشت و این باور را در میان مردم آمریکا پراکند که پیروزی نظامی در ویتنام دور از دسترس است و از همین رو در پشتیبانی از جنگ در ویتنام دچار تردید شد.
به گفته فردریک لوگوال، استاد تاریخ در دانشگاه هاروارد، شکست آمریکا در ویتنام نه به دلیل ناتوانی نظامی بلکه بهدلیل درک نادرست از ملت ویتنام، ملیگرایی ریشهدار و اتکای بیش از حد به قدرت نظامی بود. ایالات متحده، با وجود اعزام بیش از نیم میلیون سرباز و بمبارانهای گسترده، نتوانست دولتی پایدار و محبوب در ویتنام جنوبی مستقر کند، در حالیکه رهبران ویتنام شمالی، وجود اختلافات داخلی، وحدت استراتژیک خود را نگهداشتند و برای اتحاد کشور جنگیدند. به تعبیر لوگوال، حمله “تت”، با وجود موفقیتهای نظامی آمریکا در میدان، افکارعمومی آمریکاییان را علیه جنگ برانگیخت و به سقوط سیاسی لیندون جانسون انجامید (Logevall, ۲۰۱۲).
با چنین پیشینهای، ریچارد نیکسون که رئیس جمهور شد با دستیاری هنری کسینجر سیاست ویتنامیسازی جنگ را آغازید. بدین ترتیب که بر پشتیبانی از ارتش ویتنام جنوبی افزود، اما نیروهای آمریکایی را به تدریج از ویتنام بیرون کشید و سرانجام، با امضای توافقنامه صلح پاریس در سال ۱۹۷۳، بهطور رسمی از جنگ خارج شد. اما درگیری میان شمال و جنوب ادامه داشت تا آنکه، همانگونه که آمد، سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی، در آوریل ۱۹۷۵ سقوط کرد و تمام ویتنام به دست کمونیستها افتاد.
زیانهای جانی و مالی برای هر دو طرف جنگ بسیار بود. آمریکا بیش ۵۸ هزار کشته داد. هزینه هزینه مستقیم جنگ بر پایه گزارشی از وزارت دفاع آمریکا، گرد ۱۶۸ میلیارد دلار آن زمان بود، که با در نظر گرفتن نرخ تورم، برابر بیش از ۱٫۳ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۵ است (برآورد چتجیپیتی ).
ویتنام نزدیک به ۲ میلیون تن غیرنظامی و نظامی و بسیاری از زیرساختها همچون جاده، پل، نیروگاه و زمینهای کشاورزی را از دست داد. ویتنام هرگز آمار رسمی دقیقی از خسارت مالی ارایه نداد، اما تخمین زده میشود که جنگ اقتصاد ملی این کشور را دههها به عقب انداخت و میلیونها نفر به فقر مطلق راند.
کمونیستهای ویتکنگ بر سر قدرت و برنامههای انقلابی-خلقی
پس از پیروزی در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵، حزب کمونیست ویتنام دو بخش شمالی و جنوبی کشور را یکی و جمهوری سوسیالیستی ویتنام (۲ ژوئیه ۱۹۷۶) را بر پا کرد و بیدرنگ برنامههای خلقی-انقلابی خود را به اجرا گذاشت.
● برقراری نظام تکحزبی و متمرکز،
● اعدام هزاران نظامی و کارمند دولت ویتنام جنوبی به اتهام همکاری با آمریکا و «ضد انقلابیگری»،
● فرستادن بسیاری دیگر به اردوگاههای بازآموزی،
● اقتصاد مبتنی بر مالکیت دولتی و برنامهریزی مرکزی،
● اشتراکی کردن زمینهای کشاورزی،
● فرستادن بسیاری از شهرنشینان برای برنامههای اصلاحات کشاورزی به مناطق روستایی،
● تعیین قیمتها و دستمزدها توسط دولت،
● ممنوعیت فعالیتهای بخش خصوصی.
این سیاستهای ایدئولوژیک همخوان با آرمانهای کمونیستی خیلی زود به کاهش تولید، کمبود کالا، تورم، و کاهش کیفیت زندگی انجامید.
جمهوری سوسیالیستی ویتنام در برونمرز هم تنش آفرید و به اقتصاد کشور آسیب رسانید. از همان آغاز، روابط با آمریکا به علت بازداشت و اعدام همکاران آمریکا و سرنوشت نامشخص اسیران و مفقودان آمریکایی تیره شد. از همین رو، آمریکا از سال ۱۹۷۵ تحریمهای تجاری سختی علیه این کشور وضع کرد و در پی آن، روزگار اقتصادی در ویتنام سختتر شد.
تولید ناخالص داخلی کاهش یافت، کالاهای اساسی همچون برنج، سوخت و دارو کمیاب شد، تورم پایا قدرت خرید مردم را کاهش داد و درآمد سرانه ویتنام در سال ۱۹۸۵ به حدود ۲۳۰ دلار فروافتاد (آمار بانک جهانی). حمله ویتنام به کامبوج برای سرنگونی پولپت در سال ۱۹۷۸ باعت تیرگی روابط با چین و از دستدادن کمک های این کشور و بدتر شدن روزگار افتصادی در ویتنام سوسیالیستی شد. چنانکه در دهههای ۱۹۷۰-۸۰، میلیونها ویتنامی در قالب «مردم قایقنشین» و دیگر از ویتنام می گریختند و به کشورهای مختلف از جمله آمریکا پناه میبردند.
در همه این سالها، اتحاد جماهیر شوروی با ویتنام روابط ویژه داشت و با کمکهای اقتصادی از این کشور پشتیبانی مالی و تجاری میکرد. اما از سال ۱۹۸۹ که شوروی خود وارد بحران فروپاشی شد دیگر امکانی نداشت و از همین رو ویتنام را در بحرانی عمیق تنها گذاشت.
گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد بازاربنیاد برای بهزیستی «خلق»
جمهوری سوسیالیستی با سیاستهای متمرکز اقتصادی کشور را گرفتار رکود و تورم و کمبود کرده بود. درآمد سرانه کم بود و بسیاری از مردم در فقر بهسر بودند
در برابر این سختیها، رهبران ویتنام بهتدریج متوجه ضرورت گذار به اقتصاد بازار بنیاد شدند. به ویژه آن که پیش از آن، دنگ شیائوپینگ در چین اصلاحات اقتصادی بازاربنیادی به راه انداخته بود و به دسـتآوردهای درخوری رسیده بود. حزب کمونیست ویتنام در کنگره ششم خود در سال ۱۹۸۶ تصمیم گرفت برنامهای به نام «دویی موی» یا «نوسازی» برای گذار از اقتصاد سوسیالیستی به اقتصاد بازاربنیاد بهراه اندازد. «دویی موی» نهتنها بهمعنای آزادسازی اقتصادی درونمرز، بلکه گشودن دروازههای کشور به روی جهان نیز بود.
البته رهبران وقت ویتنام همچنان تأکید میکردند که این اصلاحات بهمعنای عدول از اصول سوسیالیستی نیست، بلکه ابتکاری است برای «تقویت پایگاه مادی سوسیالیسم» و از همین رو، ساختار سیاسی تکحزبی را نگهداشتند. اما با الگوبرداری از سیاستهای دنگ شیائوپینگ در چین، هر اصلاحی که کردند همخوان اقتصاد بازار بنیاد بود:
● برچیدن قیمتگذاری دولتی و کاهش یارانهها؛
● کوچکسازی و خصوصیسازی تدریجی شرکتهای دولتی؛
● بازگرداندن مالکیت زمین به کشاورزان به کشاورزی تعاونیمحور (decollectivization)؛
● پذیرش مالکیت خصوصی و کارآفرینی؛
● تصویب قانون سرمایهگذاری خارجی در سال ۱۹۸۷ که به سرمایهگذاران خارجی اجازه میداد در پروژههایی با مالکیت مشترک یا حتی مستقل در ویتنام مشارکت کنند؛
● پیوند تجاری با بازار جهانی.
در پی اصلاحات درونمرز، نوبت به اصلاحات برونمرز رسید. پایان اشغال کامبوج در ۱۹۸۹، کنفرانس ۱۹۹۱ صلح پاریس برای پایان جنگ داخلی کامبوج و بهبودی روابط دیپلماتیک با کشورهای آسیایی، اروپایی و بهویژه آمریکا زمینهساز بازگشت ویتنام به جامعه جهانی شد. بیل کلینتون، رئیس جمهور آمریکا هم در سال ۱۹۹۴ تحریمهای تجاری علیه ویتنام را برداشت و در ۱۹۹۵ روابط رسمی دیپلماتیک میان دو کشور برقرار شد.
رویکرد به بازار در درون و برون مرز نتیجه داد. سرمایهگذاری مستقیم خارجی به شکل چشمگیری افزایش یافت و شرکتهایی از ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و آمریکا برای زنجیره تولید در صنایعی چون نساجی و انرژی و فناوری اطلاعات در ویتنام سرمایهگذاری کردند. میانگین تولید ناخالص داخلی ویتنام در در دهه ۱۹۹۰ میلادی به ۸٪ رسید.
در دهه ۲۰۰۰، حکومت سوسیالیستی رویکرد بازاربنیاد را که دستآورد داشت پیگرفت. ایالات متحده به یکی از بزرگترین شرکای تجاری ویتنام تبدیل شد. حجم مبادلات تجاری دو کشور در سال ۲۰۲۳ به بیش از ۱۲۴ میلیارد دلار رسید. همچنین آمریکا از طریق برنامههای مبارزه با ایدز و زیستمحیطی، بیش از ۱ میلیارد دلار کمک خارجی به ویتنام اختصاص داد.
رشد اقتصادی ویتنام نرخ فقر در این کشور را از ۶۰٪ در آغاز دهه ۱۹۹۰ به کمتر از ۴٪ در سال ۲۰۲۳ کاهش داد، امید به زندگی افزایش یافت، نرخ باسوادی بالا رفت و زیرساختهای شهری و آموزشی توسعه یافتند. اگرچه نابرابری درآمدی تا اندازهای افزایش یافت، اما رشد کلی رفاه عمومی و فرصتهای اقتصادی برای میلیونها ویتنامی و توسعه شهرهایی مانند هوشیمین و هانوی بهعنوان مراکز نوآمد تولید و صادرات انکارناکردنی بود. در پی این همه، درآمد سرانه ویتنامی در سال ۲۰۲۴ به بیش از ۴۳۰۰ دلار رسید. این کجا و درآمد سرانه ۲۳۰ دلاری سال های سوسیالیسم کجا؟
سخن پایانی
هم چنانکه آمد، تجربه ویتنام، همچون چین، نشان میدهد که اقتصاد بازاربنیاد میتواند حتی در درون ساختار سیاسی کمونیستی نیز به رشد اقتصادی و بهبود زندگی مردم بینجامد، تا چه رسد در ساختاری دموکراتیک. پیوند میان آزادی اقتصادی و رفاه اجتماعی، اگرچه در چارچوب سیاسی بسته نیز ممکن است، اما نیازمند تصمیم شجاعانه برای ترک ایدئولوژیهای ناکارآمد و نیز چشمپوشی از منفعت رانتی-انحصاری است.
چند حکومت سوسیالیستی از زیان های اقتصاد دولتی و دستوری درس گرفتند و رو به اقتصاد بازار بنیاد آوردند و مردم خود را از دستآوردهای آن بهرهمند ساختند. اما جمهوری اسلامی درسی نمی گیرد و همچنان بر اقتصاد رانتی-انحصاری و تنش افروزی با جامعه جهانی پای می فشرد. این واقعیت تلخ برای ایراندوستان جانکاه است، اما شگفتآور نیست. بیشترینه پایوران قدرتمند نظام ولایی نمیتوانند از درآمدهای سرشار ناشی از رانت خواری و تحریم بینالمللی چشم بپوشند و اگر شماری هم مهری از ایران به دل داشتهباشند، شهامت گذار از آن را ندارند.
شوربختی جانکاهتر این که بیشترینه نیروهای اپوزیسیون همچنان پیرو اقتصاد دولتی-دستوریاند، درکی از پویایی ثروتساز بازار آزاد ندارند و برنامههایشان آکنده از شعارهای توزیعگرایانه بدون تولید و رقابت است. نگاهی بیاندازید به اسناد نیروی های عمده پادشاهی و جمهوریخواه.
به گواهی تجربههای تاریخی، اقتصاد دولتی-دستوری هرگز فقر را از میان نبرده و بلکه بر میزان آن افزودهاست. در ایران جز این بوده است؟ برای رهایی از فقر و عقبماندگی، راهی جز اقتصاد بازار بنیاد نیست: کارآفرینی و رقابت آزاد در درون مرز و پیوستگی به بازار جهانی در برون مرز. اگر چنین نیست، چه دلیلی دارد که کارگران و دستمزدبگیران همواره خواهان مهاجرت از کشورهای با اقتصاد دولتی یا سوسیالیستی به اقتصادهای بازاربنیاد باشند؟
اندیشه اقتصاد بازاربنیاد را میباید به فکر فرادست بازار سیاسی ایران تبدیل کرد.
——————————————-
پینوشت: چند منبع برای تهیه این نوشته:
Fredrik Logevall, What Really Happened in Vietnam: The North, the South, and the American Defeat, Foreign Affairs, 2012.
https://www.foreignaffairs.com/reviews/2012-10-24/what-really-happened-vietnam#
آمار مربوط به رشد اقتصادی ویتنام پس از اصلاحات اقتصادی از این گزارش بانک جهانی گرفه شده است:
Vietnam Poverty and Equity Assessment 2022
https://shorturl.at/9t5Rq
Vietnam: Poverty & Equity Brief
https://documents.worldbank.org/en/publication/documents-reports/documentdetail/099533304222533756
World Bank Group – Data 360
Search | World Bank Data360
■ درود آقای اسدی عزیز، من فکر میکنم برای بسیاری از «چپ»های نسل ما این خواندن این مقاله از نان شب هم واجبتر است.
با مهر، هدایی
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
رابرت مَنینگ: با وجودِ دونالد ترامپ، جهان روی بشکه باروت نشسته است
رابرت مَنینگ[۱]، پژوهشگر ارشد اندیشکده آمریکایی «استیمسون» ومتخصص چین و فناوریهای نوظهور با هفته نامه معروف فرانسوی اکسپرس گفتگو کرده است. در این گفتگو که در شماره این هفته این نشریه بازتاب یافته است، رابرت مَنینگ میگوید که ایالات متحده در شرف خروج از تمام نهادهای چندجانبه در جهان است که خود آنها را ایجاد کرده و یا به ایجاد آن کمک کرده است و این خروج، نظام بهره برداری اقتصادی در جهان را با مشکلات جدی روبرو میکند. اعمال تعرفههای سنگین تجاری ار سوی دونالد ترامپ خصوصاً برای چین و دیگر شرکای تجاری آسیایی چین، با محدودیتهای رشد اقتصادی در خود آمریکا و همه جهان همراه خواهد بود. رشد اقتصادی آمریکا در سه ماهه اول سال میلادی جاری بر اساس برآوردهای اداره تحلیلهای اقتصادی وزارت بازرگانی آمریکا[٢] در مقیاس سالانه به منفی ۰/۳ درصدی سقوط کرده است. این در حالی است که این کشور در سه سال گذشته رشد اقتصادی نسبتاً خوبی را تجربه کرده است. رشد اقتصادی آمریکا در سه سال گذشته به ترتیب ۵‚٢ درصد، ۹‚٢ درصد و ٨‚٢ در صد بوده است. رابرت مَنینگ در این گفتگو بر یک موضوع اساسی انگشت میگذارد که رفتار ترامپ در مقابله تجاری با چین و کشورهای آسیایی را تبیین میکند. او میگوید که اقتصاد، روند ادغام و یکپارچگی آسیا و چین را تقویت کرده است. این موضوع باعث شده که چین مبدل به قدرت برتر تجاری و اعتبار دهنده اصلی در جهان بشود. در همان حال این روند منجر به کاهش موقعیت اقتصادی نسبی ایالات متحده در منطقه آسیا شده است.
در زمانی که تاثیر قمار دونالد ترامپ بر نتایج اعمال تعرفهها بیش از پیش نامشخص به نظر میرسد، این کارشناس آسیا هشدار میدهد: برای درک مقیاس هرج و مرجی که در انتظار ماست، باید به فراتر از چین نگاه کنیم.
رابرت مَنینگ میگوید با اعمال تعرفههای بالاتر بر بسیاری از کشورهای آسیایی دیگر، دونالد ترامپ در واقع میتواند نتیجه معکوس آنچه را که در نظر داشت، بگیرد. یعنی آنها را به آغوش پکن سوق دهد.البته مشروط بر اینکه شی جین پینگ اصلاحاتی را در چین انجام دهد که تاکنون از انجام آنها امتناع کرده است.
ترامپ میخواست خود را از بقیه جهان جدا کند تا بهتر بر آن مسلط شود. او در حال خرابکاری در اقتصاد جهانی و به حاشیه راندن ایالات متحده در مقیاس جهانی است.
در زیر برگردان کامل مصاحبه رابرت مَنینگ با هفته نامه فرانسوی اکسپرس آمده است:
اکسپرس: به نظر شما، آیا دونالد ترامپ در حال «از دست دادن آسیا» است. چرا؟
رابرت مَنینگ: بر کسی پوشیده نیست که پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده خود را به عنوان ضامن نظام روابط چندجانبه در جهان تثبیت کرد. این رویکرد حمایت از صلح و رفاه را نه تنها در اروپا، بلکه در آسیا به دنبال داشته است. موقعیت مسلط آمریکا در عرصه امنیت و تجارت جهانی، تا کنون، با بازارهای نسبتاً باز، نیروی محرکه برای رشد سریع اقتصادی در منطقه آسیا همراه بوده است. آنچه به اصطلاح«معجزه آسیایی» نامیده میشود. اما، خروج دونالد ترامپ از این نظام چندجانبه بیش از هر زمان دیگری پس از جنگ جهانی دوم موجب ایجاد هرج و مرج و تردیدهای جدی میشود و نظام بهره برداری اقتصادی در آسیا را تضعیف میکند.
سیاستهای تعرفهای ترامپ و تمایل او برای جدا کردن روابط تجاری و اقتصادی ایالات متحده از چین – که این دو کشور مجموعاً ٤۳ درصدِ کلُ تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل میدهند – به سادگی موحب فروپاشی و انفجار نظام روابط چند جانبه در جهان و بیشتر در آسیا خواهد شد. چرا؟ اول از همه به این دلیل که چین بزرگ ترین شریک تجاری بسیاری از کشورهای منطقه آسیا است. تجارت بین منطقهای در حال حاضر نزدیک به ۶۰ درصد تجارت جهانی را تشکیل میدهد. اگر اقتصاد پکن تحت تأثیر قرار بگیرد، اقتصاد شرکای آسیایی آن نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. ما معمولا تمایل داریم بیش از حد روی چین تمرکز کنیم. اما برای درک مقیاس هرج و مرج پیش رو، باید به فراتر از چین نگاه کنیم.
اکسپرس: چگونه این کار را انجام میدهد؟
رابرت مَنینگ: از زمان اولین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ که با آغاز جنگ تجاری و اولین افزایش تعرفهها علیه چین همراه شد، کشورهایی مانند ویتنام، تایلند، اندونزی و مالزی مبدل به مقصد جابجایی فعالیتهای بسیاری از شرکتهای بین المللی شدند. به طور خلاصه: این شرکتها به جای فعالیت در چین، مراکز تولیدی دیگری در این کشورها ایجاد کردند که از قطعات و فناوری تولیدی چینی استفاده میکردند – آنچه به اصطلاح “چین + ۱” نامیده میشود، با اشاره به این واقعیت است که در این جابجایی ارتباط با پکن به طور کامل قطع نشده است.
حال آنکه، ترامپ اخیراً تعرفههای بیشتری را بر این کشورها اعمال کرد که به طور مثال شامل افزایش ٤۶ درصدی علیه ویتنام و ۳٤ درصدی علیه تایلند میشود. به گفته مقامات کاخ سفید، هدف ترامپ از این اقدام، تخریب مراکز تولید منطقهای در اسیا است که از قطعات و فناوری چینی استفاده میکنند. ترامپ بر این باور است که در نتیجه این اقدام، میتواند کشورهای مربوطه را مجبور به کاهش روابط (تجاری و اقتصادی ) با پکن در ازای کاهش تعرفهها کند. اما مشکل این است که ترامپ با این کار باعث ایجاد اضطراب وآشفتگی در آنها میشود. بسیاری از کشورهای آسیایی، سیاستهای تعرفهای ترامپ را به اعلام جنگ تجاری علیه خود تبیین میکنند. بنابراین آنها از خود میپرسند: آیا ایالات متحده هنوز میتواند یک شریک قابل اعتماد برای آنها باشد؟ آیا میتوان به سخنان رئیسجمهوری تکیه کرد که تصمیم خود را در مدتی کوتاه تغییر میدهد. همانگونه که در مورد توافقنامههای تجارت آزاد با استرالیا، کره جنوبی و سنگاپور چنین کرد؟ قمار ترامپ در آسیا ممکن است این کشورها را مجبور به انتخاب ... چین کند!
اکسپرس: پیامدهای این رویکرد در سطح منطقه چه خواهد بود؟
رابرت مَنینگ: اگر موضوع را فقط در چهارچوب منطقهای در نظر بگیریم، دچار اشتباه میشویم. ایالات متحده در شرف خروج از تمام نهادهای چندجانبهای است که خود آنها را ایجادکرده و یا به ایجاد آن کمک کرده است. تردیدی وجود ندارد که دونالد ترامپ به مسیر یکجانبه گرایی خود ادامه دهد. بنابراین پاسخ به سوال شما بستگی به این موضوع دارد که واکنش بقیه کشورهای جهان چه خواهد بود. آیا آنها تلاشهای خود را برای حفظ نظم کنونی اقتصاد جهانی مضاعف میکنند؟
کره جنوبی و ژاپن قبلاً با چین دیدار کردهاند، تا تلاشها برای توسعه یک توافق تجاری سه جانبه را تجدید کنند. اروپا همچنین در حال انعقاد قراردادهایی با هند، «مرکوسور»(بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی )، و «آسه آن» (انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا) در همه زمینهها است. من همچنین گمان میکنم که اتحادیه اروپا در حال بررسی امکان ایجاد روابط اقتصادی جدید با پکن است. برای مثال، اروپا میتواند مجوزهایی را برای اسنقرار کارخانههای خودروهای الکتریکی و باطری به چین اعطا کند، همانطور که دو کشور اروپایی اسپانیا و مجارستان به صورت جداگانه در حال انجام آن هستند. ناگفته نماند که اروپا با توجه به نیازهای دفاعی خود و عدم اطمینان لازم در ادامه بهینه روابطش با ایالات متحده، در حال توسعه تولیدات صنعت دفاعی خود است و ممکن است به خوبی به دنبال جایگزینی تجهیزاتِ نظامی آمریکایی با تامین کنندگان دیگر باشد.
و بالاخره، واکنش ژاپن و استرالیا به درخواست چین برای پیوستن به «سی پی تی پی پی»[٣] (توافقنامه تجارت آزاد بین یازده کشور در منطقه آسیا و اقیانوسیه) میتواند نشانگر پروسه جهانی شدن بدون آمریکا باشد. برخی حتی پیشنهاد میکنند که اتحلدیه اروپا نیز میتواند به آن بپیوندد. اگر چین و اروپا موفق شوند به آن بپیوندد، میتوان گفت که ما شاهد تولد یک سیستم تجارت جهانی جدید و یا اصلاحات بسیار گسترده مورد نیاز در سازمان تجارت جهانی کنونی خواهیم بود. در چنین شرایطی، میتوان گفت که ترامپ در شاهکار خود برای به حاشیه راندن آمریکا در مقیاس جهانی و ایجاد دنیای چدید پسا آمریکایی موفق شده است.
اکسپرس: آغاز نزدیکی بین برخی از کشورهای آسیایی با چین پیش از بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در جریان بود... آیا میتوان مسئولیت کامل به حاشیه راندن آمریکا را به گردن او انداخت؟
رابرت مَنینگ: نه. تا کنون، ایالات متحده در تعادلی ظریف و شکننده زندگی کرده است. در آسیا، از دو دهه گذشته اقتصاد و امنیت در دو جهت مخالف قرار گرفتهاند – که در طول زمان ناپایدار است. از یک سو، رفتار قهرآمیز چین، در سالهای اخیر به ویژه در دریای چین جنوبی و شرقی، واکنشهای منفی را برانگیخته است. نظرسنجیها نشان میدهند که بسیاری از کشورهای آسیایی به طور فزایندهای نسبت به چین محتاط هستند... از طرف دیگر، اقتصاد، روند ادغام و یکپارچگی آسیا و چین را تقویت کرده است. این موضوع باعث شده که چین مبدل به قدرت تجاری پیشرو و اعتبار دهنده اصلی در جهان بشود. در همان حال این روند منجر به کاهش موقعیت اقتصادی نسبی ایالات متحده در منطقه آسیا شده است – ایالات متحده عضو «سی پی تی پی پی» و «آر سیای پی»[٤] نیست(دو توافقنامه تجارت آزاد که چندین کشور در آسیا و اقیانوسیه را در کنار هم قرار میدهد، این دو، توافق نامههای تجاری اصلی در منطقه آسیا و اقیانوسیه هستند).
از آنجایی که رشد اقتصادی آسیا [در دو دهه گذشته] بسیار سریعتر از ایالات متحده بوده است، این کشور از پیش در حال کاهش نسبی موقعیت خود در آسیا بوده است. بنابراین، ترامپ همه آنچه که در حال رخ دادن است ایجاد نکرده است، اما به طور غیرقابل انکاری میتوان گقت که در تسریع آن نقش داشته است. و این موضوع در باره وضعیت امنیتی نیز صدق میکند. تقاضاهای بسیار سنگین و فزاینده ترامپ از متحدان آسیاییاش در زمینه دفاعی باعث گسنرش تنش میشود. ترامپ به ویژه از اینکه ایالات متحده صدها میلیارد دلار برای دفاع از ژاپن هزینه میکند، شکایت دارد و اکنون از ژاپن میخواهد که ٣ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای دفاع هزینه کند. در مورد تایوان او اختصاص ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی را خواستار شده است.
اکسپرس: آیا دونالد ترامپ خطرات «قماری» را که شما در رابطه با کشورهای آسیایی توصیف میکنید، نادیده گرفته است؟
رابرت مَنینگ: در شخصیت دونالد ترامپ یک عنصر اساسی ناسازگاری وجود دارد. او همچنین طعم خاصی برای هرج و مرج دارد... وقتی صحبت از تعرفهها میشود، دیدگاه او کاملاً موهوم و خیالی است. به نظر میرسد او فکر میکند میتواند از این راه هم به عنوان چوب و هم به عنوان هویج استفاده کند. اما، این هیچ معنایی ندارد. هر تصمیمی که او بگیرد، آشکارا پیامدهای گسترده اقتصادی هم در آسیا و هم در آمریکا خواهد داشت. بر اساس آخرین پیش بینیهای صندوق بین المللی پول در ماه آوریل، تقریباً یک درصد از تولید ناخالص داخلی مورد انتظار ایالات متحده در سال ٢۰٢۵ کاهش خواهد یافت. ارزش دلار بسیار پر نوسان است. در فضای تردید آمیز و عدم اطمینان، بسیاری از شرکتها سرمایه گذاری نمیکنند و ما میدانیم که اگر ترامپ تصمیم بگیرد برخلاف آنچه روز قبل گفته بود، توئیت کند، این عدم تعادل میتواند کار را بازهم بدتر کند. کاری که ترامپ انجام میدهد صرفاً بازی در برابر تیم خود است. آیا او از نتایج زیان آور آن آگاه است؟ نمیتوانم بگویم. واقعیت این است که شکاف عمیقی بین اهدف اعلام شده و راهبرد او وجود دارد. این موضوغ کاملاً قابل تشخیص است: رئیس جمهوری آمریکا میخواست خود را از بقیه جهان جدا کند، تا بهتر بر آن تسلط یابد، اما او در حال تخریب اقتصاد جهانی و به حاشیه راندن ایالات متحده در مقیاس جهانی است. انگار میخواهد آمریکا را در مقیاس جهانی تبدیل به یک مهره کند...: لارنس وانگ، نخست وزیر سنگاپور اخیراً در یک سخنرانی از یک جهان «پسا آمریکایی» صحبت کرد. اگر ترامپ دریابان کشتی سیاسی ایالات متحده باشد، چنین جهانی بسیار محتمل خواهد بود...
اکسپرس: شما یکی از کسانی هستید که حتا بر روی سناریوی دلارزدایی در اقتصاد جهانی تأکید میکنید... آیا این موضع گیری نوعی از فاجعهگرایی نیست؟
رابرت مَنینگ: انتظار میرود تعرفههای گمرکی بالاتر، تقاضا برای ارزهای خارجی را کاهش دهد و جریانهای پولی را به داراییهای ایالات متحده جذب کند. بنابراین، در تئوری، قاعدتاً ارزش دلار باید افزایش یابد. اما، در عمل درست عکس این روند دارد اتفاق میافتد. دلار و همچنین اوراق خزانه داری ایالات متحده دارد ارزش خود را از دست میدهد. سناریوی فاجعه بار دلارزدایی در بلند مدت امکان پذیراست، اما ترامپ ممکن است روند آن را تسریع کند. از آنجایی که چین تراکنشهای تجاری خود را به طور فزایندهای با «رنمینبی»[۵] (پول ملی جمهوری خلق چین) انجام میدهد؛ در همین حال، نقش یورو به عنوان یک ارز ذخیره میتواند به نحو چشم گیری افزایش یابد... و اگر کشورهای آسیایی اعتماد خود را به آمریکا از دست بدهند، میتوانند اقدام به فروش حدود ۳ تریلیون دلار اوراق قرضه خزانه داری ایالات متحده نمایند که فعلاً به تامین مالی کسری بودجه ۳۷ تریلیون دلاری این کشور کمک میکند. در مجموع، حدود یک سوم از ٢۹ تریلیون دلار اوراق خزانه داری آمریکا در بازار بدهیها، در اختیار سرمایه گذاران خارجی است! اگر آنها شروع به برداشت پول خود کنند و مردم طلا بخرند یا به بازارهای دیگر مانند یورو رو بیاورند، من فکر میکنم کل نظام بین المللی دلار به عنوان پول مرجع و ذخیره چهانی در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. بنابراین در پاسخ پرسش شما میتوان کفت: بله، دلارزدایی در دراز مدت ممکن است.
اکسپرس: شی جین پینگ چطور؟ آیا چین ابزار لازم برای جذب دائمی دیگر کشورهای آسیایی را به سوی خود دارد؟
رابرت مَنینگ: چین بدترین دشمن خود است. همانطور که پیش تر گفتم، اقدامات قهرآمیز این کشور در دریای چین جنوبی و شرقی باعث ترس کشورهای مجاور چین ازجمله کشورهای: هند، ویتنام، ژاپن، استرالیا و فیلیپین میشود و تمایل آنها به برقراری روابط بیشتر در زمینه امنیتی با ایالات متحده را افزایش داده است. مهمتر از همه، توسعه امنیت درون آسیایی است که قبلاً هرگز چنین نبوده است، این اولین مشکلی است که به رغم رفتارهای دوگانه ترامپ، میتواند در تصمیم گیری کشورهای آسیایی نقش داشته باشد.اما مهمترین مشکل در زمینه اقتصادی است: روند افزایش صادرات چین برای جبران کمبود تقاضای داخلی این کشور باعث نگرانی شرکای آسیایی و شرکای چین شده است. در این باره، تا کنون دهها شکایت در سازمان تجارت جهانی ثبت شده و همچنین تعرفههایی نیز از سوی برزیل، ویتنام و اندونزی بر پکن وضع شده است. برای اینکه چین بتواند بقیه کشورهای آسیایی را متقاعد کند که در زمینه تجاری و اقتصادی به وی بپیوندند و در نتیجه خلأ ایجاد شده توسط ایالات متحده را پر کند، باید اقدام به انجام اصلاحات مهمی در زمینه اقتصادی بکند.
اکسپرس: با این وجود در مقایسه با سال ٢٠۱٨، چین شرکای خود و سیستم صادرات خود را متنوع کرده است. دقیقاً منظور شما چه اصلاحاتی است؟
رابرت مَنینگ: نخست اینکه، وضعیت چین بدتر از آن چیزی است که برخی در باره آن میگویند. به این نظر میتوان از نحوه پاکسازیها در راس ارتش این کشور پی برد. اگر نیک نگاه کنیم، کلِ سیستم چین، به ویژه ارتش آن مملو از فساد مالی است. اگر شی جین پینگ نتواند به نظامیانِ ارشد خود اعتماد کند، چگونه میتواند یک جنگِ حیاتی را در عرصه تجاری و چه در عرصه نظامی به راه بیندازد؟ چین آسیب پذیریها و تضادهای خاص خود را دارد. حتی در اقتصاد! به عنوان مثال، این کشور هنوز راهی برای حل بحران بزرگ مسکن خود که موجب شد بخش مهمی از ثروت طبقه متوسط چین را از بین ببرد ، پیدا نکرده است. بدهیهای هنگفت استانها و مناطق چین همچنان در حال افزایش است. از سوی دیگر، چین در سال گذشته معادل ٤۳۹ میلیارد دلار به آمریکا کالا صادر کرده است. مبلغی که جابحایی و انتقال کامل آن به اروپا و یا کشورهای به اصطلاح جنوب به سادگی میسرنخواهد بود.
به همین دلیل است که بسیاری از اقتصاددانان، در چین و جاهای دیگر، از دهه گذشته استدلال کردهاند که پکن باید اصلاحاتی را انجام دهد که در نتیجه آن مصرف داخلیاش تحریک شده و افزایش یابد. اگر چنین اصلاحاتی انجام بگیرد، بخش زیادی از مازاد تولید شده میتواند در داخل مصرف شود و اقتصاد چین دیگر نیازی به صادرات نداشته باشند. مشکل این است که شی جین پینگ تا کنون سیاست کنترل اجتماعی را بر رشد اقتصادی[ ناشی از افزایش مصرف داخلی] ترجیح داده است. بنابراین، حل مشکل، آسان نخواهد بود. اما تعرفههای اعمال شده بر چین به خوبی میتواند رژیم را مجبور به انجام اصلاحاتی کند که تاکنون از انجام آن امتناع کرده است... به نوعی میتوان وضعیت فعلی( وضع تعرفههای سنگین گمرکی علیه چین) را به عنوان یک کمک ناخواسته، ولی بسیار بزرگ از سوی دونالد ترامپ به شی جین پینگ تلقی کرد.
اکسپرس: اینطور به نظر میرسد که دونالد ترامپ اکنون آماده عقب نشینی از تعرفههای بسیار بالایی است که بر چین وضع کرده است...
رابرت مَنینگ: او وحشت زده است! اگر مردم اوراق قرضه خزانه را نخرند، ایالات متحده چگونه میتواند کسری بودجه ۳۷ تریلیون دلاری خود را تامین کند؟ آنهم در زمانی که ارزش دلار به طور مداوم در حال کاهش است، در حالی که طبق نقشه راه، قرار بود ارزش دلار افزایش یابد. باری، ترامپ واهمه دارد که اعتماد بازارهای مالی به ایالات متحده به عنوان یک پناهگاه امن کاهش یابد. خطرِ پیش رو، فقط سقوطِ بازار سهام اوراق بهادار نیست، بلکه کاهش ارزش اوراق خزانه ایالات متحده نیز هست. بنابراین من فکر میکنم که این مخاطراتِ احتمالی دولت او را به شدت میترساند. ترامپ به نوعی خود را به دام انداخته است. با این وجود، او نمیتواند به سهولت از تصمیم خود در باره وضع تعرفهها عقب نشینی کند، این موضوع تمام هویت سیاسی اوست. او سخت گیر کرده است.
اکسپرس: دونالد ترامپ ما را به چرخش در تصمیم گیریهایش عادت داده است... اگر او واقعاً افزایش تعرفهها را پس بگیرد، چه اتفاقی میافتد؟
رابرت مَنینگ: بیایید واقع بین باشیم: حتی اگر ترامپ تعرفههای گمرکی علیه چین را از ۱٤۵ درصد به ۵۰ درصد کاهش دهد، باز هم افزایش بسیار زیادی است. در این شرایط، شوک روانی به طور معجزه آسایی ناپدید نخواهد شد و روند منزوی شدن آمریکا متوقف نخواهد شد. این رویکرد، حداکثر میتواند سرعت آن را کند نماید. به هر صورت، با توجه به تیره گی روابط چین و آمریکا، پلید جلوه دادن چین در کنگره، و جاه طلبیهای ترامپ برای صنعتی کردن مجدد کشورش، رسیدن به یک توافق با چین بیش از پیش نامطمئن به نظر میرسد. به هر حال، اگر آمریکا به تولیدات چینی خاصی نیاز دارد – مانند مواد معدنی و فلزات کمیاب که خود نمیتواند تولید کند، بسیار بد است. همچنین، ٤۵ درصد از واردات ایالات متحده از چین، ورودیهایی است که کسب و کارها و تولیدکنندگان آمریکایی به آنها وابسته هستند. بنابراین پرسش اساسی این است که اگر شکاف بین ایالات متحده و آسیا که محتمل ترین سناریو است، بیشتر شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اکسپرس: پیش بینی شما چیست؟
رابرت مَنینگ: اجازه بدهید به یک شباهت تاریخی اشاره نمایم: در کنفرانس «یالتا» در سال ۱۹٤۵، رهبران سه کشورِ ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی با تقسیم جهان به “مناطق نفوذ” خود موافقت کردند. این همان منطق یکجانبه گرایی دونالد ترامپ و تمایل او به الحاق کانادا و گرینلند و تسلط بر نیمکره غربی است. ما ممکن است در دوران دونالد ترامپ «یالتای» خودمان را تجربه کنیم که قدرتهای بزرگ برای تسلط بر منطقه خود رقابت میکنند. به جز اینکه به خوبی میدانیم داستان چگونه به پایان میرسد: وقتی بین قدرتها بزرگ حوزههای نفوذ وجود دارد – آنچه در قلب شعار “آمریکا نخست” قرار دارد – رقابتی که به وجود میآید، ناگزیر به جنگ منجر خواهد شد.
اکسپرس: خطر تبدیل شدن تایوان به میدان جنگ نیابتی بین ایالات متحده و چین چقدر است؟
رابرت مَنینگ: پرسش پیچیدهای است. موضوع تایوان از تناقضات موجود در دولت ترامپ مصون نیست. برخی از اعضای دولت او رها کردن تایوان و تصاحب آن توسط پکن را غیرقابل تصور میدانند. اما دیگران این چنین فکر نمیکنند. و ترامپ به نوبه خود به تایوان فکر نمیکند و یا زیاد به آن فکر نمیکند. او «تایپه» را به «دزدیدن تراشههای نیمههادی» آمریکا متهم میکند. او پیش تر به نحو بسیار آشکاری ایده مداخله آمریکا در صورت حمله چین به تایوان را زیر پرسش برده است. ترامپ حتی ادعا میکند که تایوان باید برای دفاع خود هزینه آن را «پرداخت» کند...
این موضوع از نگاه شما مخفی نمانده است که: ترامپ نگرش نسبتاً ساده لوحانهای از واقعیت دارد. اما از آنجایی که رفتار او غیرقابل پیش بینی است و با وجود نیروهای متضاد در دولت او، قضاوت در مورد آینده تایوان دشوار است. اما ما کاملاً میتوانیم تصور کنیم که دونالد ترامپ با چین بر سر تایوان معامله کند: تایوان را در ازای مبلغ زیادی دلار به چین تحویل دهد. البته، این فقط یک سناریو است، اما به شما میگوید که در این مرحله، گزینهها در باره آینده تایوان چقدر زیاد هستند. من فکر میکنم ما باید تمام پیش نگریهای قدیمی خود را در مورد تایوان فراموش کنیم: اکنون درباره تایوان، هر چیزی ممکن است.
اکسپرس: در آخرین گفتگویی که با هم داشتیم، شما گفتید که «کره شمالی به جرقهای شباهت دارد که میتواند باعث هرج و مرج جهانی شود.» آیا این گفته امروز هم عینیت دارد؟
رابرت مَنینگ: عقب نشینی تدریجی ایالات متحده از مواضع خود در منطقه آسیا، با ایجاد یک خلاء همراه خواهد بود. ترامپ مطمئناً تلاش خواهد کرد که در زمینه هستهای با کیم جونگ اون به توافقی دست یابد. اما چه توافقی ممکن است؟ رهبر کره شمالی برنامه هستهای و موشکی خود را چنان بهبود داده است که خلع سلاح هستهای این کشور دیگر نمیتواند گزینهای برای گفتگو باشد. مشارکت جدید کره شمالی با روسیه یکی از دلایلی دیگری است که کره شمالی علاقه کمتری به ایحاد روابط با ایالات متحده داشته باشد. اما درست در همسایگی جنوبی این کشور کره جنوبی قرار دارد، کشوری با یک بحران سیاسی، یک دولت موقت و انتخاباتی که تا ژوئن برگزار نخواهد شد. نتیجه انتخابات آینده ریاست جمهوری کره جنوبی احتمالاً با پیروزی حزب دموکرات و چپگرای این کشور همراه خواهد بود، حزبی که کمتر طرفدار آمریکاست، و در مورد چین مواضع مبهمی دارد، ولی بسیار ضد ژاپنی است.
در حال حاضر قضاوت در مورد اینکه این شرایط ما را به کجا خواهد برد، دشوار است. کره شمالی که اخیرا محتاطانه تر شده است، به نوعی مانند یک چاشنی انفجاری است که هنوز روشن نشده است. اما تهدید آن همواره وجود دارد. در صورتی که وضعیت موجود در آینده برای آنها مناسب نباشد، با سلاحهای هستهای، قابلیتهای جدید، زیردریاییها و ماهوارههای خود، میتوانند هر زمان که بخواهند قاره آمریکا را با موشکهای بالستیک قارهپیما مورد تهدید قرار دهند. کره شمالی میتواند مشکل ساز شود. اما در حال حاضر مسئله اقتصادی وضعیت را به همان اندازه ناخوانا و ناپایدار میکند. یک چیز مسلم است: با دونالد ترامپ، جهان روی یک بشکه باروت نشسته است.
———————————-
[۱] رابرت مَنینگ قبل از پیوستن به مرکز استیمسون، عضو ارشد در مرکز استراتژی و امنیت اسکوکرافت شورای آتلانتیک بوده است. آقای مَنینگ از سال ٢۰۰۵ تا ٢۰۰٨ در ستاد برنامه ریزی سیاست وزیر امور خارجه ایالات متحده و از سال ٢۰۰۱ تا ٢۰۰۵، مشاور ارشد انرژی، فناوری و سیاست علمی در وزارت امور خارجه ایالات متحده بوده است.
[2] Bureau of Economic Analysis (BEA)
[3] Comprehensive and progressive Agreement for Trans-Pacific Partnership (CPTPP)
[4] Regional Comprehensive Economic Partnership (RCEP)
[۵] رنمینبی (renminbi) یکای پول رسمی کشور چین است که یکای اصلی آن هم «یوآن» است. این پول از لحاظ قانونی در سرزمین اصلی چین رایج است اما در هنگ کنگ و ماکائو رایج نیست. معنای تحتاللفظیِ رنمینبی، پول رایج مردم است.
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |