دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Monday 19 May 2025
|
ايران امروز |
برگردان: علی محمد طباطبایی
مقدمه مترجم: آنچه به دنبال میآید بخش کوتاهی است از کتاب مشهور جولیان باگینی به نام «خوکی که میخواهد خورده شود. جولیان باگینی (Julian Baggini) فیلسوف، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است که به دلیل آثارش در زمینه فلسفه برای عموم شهرت دارد. او یکی از بنیانگذاران مجلهی فلسفی The Philosophers’ Magazine است و آثار زیادی در معرفی اندیشههای فلسفی به زبان ساده برای مخاطبان غیرتخصصی نوشته است.
دغدغهی اصلی باگینی در نوشتههایش این است که نشان دهد فلسفه چگونه میتواند با زندگی روزمره پیوند بخورد و مسائل عادی ما را روشنتر کند. کتابی که من این داستان اخلاقی را از آن انتخاب کردم یکی از شناختهشدهترین آثار جولیان باگینی است و در واقع مجموعهای از ۱۰۰ آزمایش فکری (Thought Experiments) است که با زبان ساده و قابل فهم نوشته شدهاند.
هر فصل کوتاه به یک موقعیت خیالی یا پرسش اخلاقی میپردازد، و بعد از شرح داستان، تحلیل یا بحثی فلسفی درباره آن مطرح میشود. مثلاً در فصل اول که نام کتاب نیز از آن گرفته شده، داستان یک خوک آورده میشود که با هوش مصنوعی تقویت شده و میتواند حرف بزند. خوک از شما خواهش میکند که او را بکشید و بخورید. این داستان پرسشی دربارهی حقوق حیوانات، اخلاق گیاهخواری، و ارزش آگاهی و احساس دردمطرح میکند. این داستان، با الهام از طنز علمی-تخیلی داگلاس آدامز، پرسشی بنیادین دربارهی اخلاق خوردن گوشت در دوران مهندسی ژنتیک مطرح میکند: «اگر حیوانی با میل خود بخواهد خورده شود، یا اصلاً آگاهیای از زندگی و مرگ نداشته باشد، آیا خوردن آن هنوز هم نادرست است»؟
امیدوارم در آینده فرصت ترجمه آن نیز دست بدهد، اما داستان فعلی ما «قهرمانی عادی» یا « قهرمانی بیادعا » یکی از تمثیلهای فلسفی تأملبرانگیز جولیان باگینی است. این داستان با روایت مرگ قهرمانانهی یک سرباز آغاز میشود، اما بهجای ستایش، با بیاعتنایی سرد نظام اداری مواجه میگردد. باگینی در این روایت، خواننده را با پرسشی اساسی روبهرو میسازد: آیا همهی اعمال قهرمانانه صرفاً انجام وظیفهاند، یا میتوان آنها را فراتر از الزامات اخلاقی دانست؟ او با بهرهگیری از مفهومی در فلسفه اخلاق به نام رفتار فرااخلاقی (supererogation) خواننده را به تأمل دربارهی حدود اخلاق، فداکاری، و مسئولیت فردی در جامعه دعوت میکند.
خانواده سرباز کنی، هنگامی که او موفق به دریافت صلیب ویکتوریا به خاطر شهامت و شجاعتی که به خرج داده بود نگردید بسیار شگفتزدهشدند. بالاخره این که، او با افکندن خود روی یک نارنجک جانش را فدا کرده بود تا از مرگ دهها همرزم خود جلوگیری کند. اگر این یک «اقدام برجسته شجاعت یا فداکاری در حضور دشمن» نیست، پس چه چیزی هست؟
خانواده از هنگ فرزندشان توضیح خواستند. در بیانیه ای که ارتش صادر کرد چنین نوشته شده بود:«در دوران گذشته مرسوم بود که از چنین اقداماتی با مدال های مناسب تقدیر شود. هرچند که در این میان ما تصمیم گرفتهایم که اشتباه است اگر اینگونه اعمال را مستلزم فداکاری استثنایی فراتر از وظیفه بدانیم. تمام پرسنل نظامی موظفند همواره به نفع کل یگان عمل کنند. بنابراین، اگر بگوییم اقدام سرباز کنی بسیار فراتر از انجام وظیفه ی او بوده، تصمیم ما مستلزم این معنا است که گاهی اوقات انجام ندادن عمل به نفع یگان قابل قبول است. و این البته آشکارا نامعقول و بی معنا است. از این رو، ما دیگر چنین اقداماتی را با جوایز پس از مرگ تقدیر نمیکنیم» .
در ادامه بیانیه آمده بود که:«اگرچه میدانیم این زمان دشواری برای خانواده است، اما باید اشاره کنیم که سرباز کنی در هر صورت در انفجاری که روی داد کشته میشد، بنابراین حتی نمیتوان گفت که او جانش را برای همکارانش فدا کرده است.»
بسیار سخت بود که بتوان با منطق سرد این بیانیه مخالفت کرد، اما در قلب خانواده کنی این باور باقی ماند که او به شیوهای قهرمانانه عمل کرده بود. اما آنها بر چه اساسی میتوانستند اعتراض کنند؟
ماجرای اندوهناک سرباز کنی به نظر می رسد مثالمناسبی باشد از آن چیزی که فیلسوفان، رفتار فراتر از وظیفه (supererogatory behaviour) مینامند. این زمانی است که فرد کاری نیک انجام میدهد که فراتر از الزامات اخلاقی او است. برای مثال، اخلاق شما را ملزم میکند کودکی در حال غرق شدن را از برکهای بیرون بکشید آن هم در صورتی که انجام این کار برای شما عمل دشواری نباشد، اما پریدن به دریای طوفانی و به خطر انداختن جان خود برای نجات دیگری، فراتر از الزام اخلاقی است. به بیان دیگر، کسی که عملی فراتر از وظیفه انجام دهد تحسین میشود، اما اگر انجام ندهد، سرزنش نمیشود.
این که تفاوتی وجود دارد میان کارهایی که ما موظف به انجام آنها هستیم با انجام آنچه اعمال فراتر از وظیفه خوانده می شود البته امر مسلمی به نظر میرسد. بنابراین، اگر یک نظریه اخلاقی این تفاوت را نادیده بگیرد، مشکلساز خواهد بود. به نظر میرسد فایدهگرایی (utilitarianism) چنین مشکلی دارد، چرا که میگوید عمل درست اخلاقی عملی است که بیشترین سود را برای بیشترین تعداد افراد داشته باشد. اگر این درست باشد، پس هرگاه که کاری را که به نفع بیشترین افراد است انجام ندهیم — حتی اگر مستلزم فداکاری بزرگی باشد — مرتکب خطای اخلاقی شدهایم. مثلاً میتوان استدلال کرد که زندگی با استانداردهای نسبتاً معمول غربی در حالی که هر ساعت هزاران نفر در فقر میمیرند، به معنای عدم انجام وظیفه اخلاقی است، چون میتوانستیم جانهای زیادی را نجات دهیم اما ما چنین انتخابی نکردهایم. حتی کمک به فقرا — به طور نسبی — نیازمند فداکاری بزرگی هم نیست، چون فقط باید از برخی راحتیهای غیرضروری چشمپوشی کنیم.
با این حال، وقتی کسی تمام عمر خود را وقف کمک به فقرا میکند، معمولاً فکر میکنیم که او فراتر از وظیفه اش عمل کرده است، و نه صرفاً آنچه اخلاق از او میطلبد. البته ممکن است این طرز فکر فقط بهانهای باشد تا خودمان را تبرئه کنیم. اگر اخلاق چنین فداکاریهایی را الزامی کند، پس همه ما شکستخوردههای اخلاقی هستیم. به همین ترتیب، هر سربازی که مانند سرباز کنی عمل نکند، مرتکب عمل غیراخلاقی شده است. کنی فقط کاری را انجام داد که هر انسان شایستهای در آن شرایط باید انجام دهد: نه بیشتر و نه کمتر.
شاید نگرانی درباره اینکه آیا اعمال قهرمانانه فراتر از وظیفه ما هستند یا صرفاً الزام اعمال اخلاقی به حساب می آیند، فقط یک تمرین فکری محض و روشفکرانه باشد. واقعیت این است که با توجه به ماهیت انسان، همه میدانیم برخی اعمال مستلزم تلاشی فوقالعاده هستند. اینکه آیا این افراد فراتر از خواستههای اخلاق عمل میکنند یا اکثر ما در اخلاق شکست خوردهایم، تغییری در این واقعیت ایجاد نمیکند.
* تمامی تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی برای همین مطلب تهیه شده است.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|