جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - Friday 19 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 19.12.2025, 11:28

روشنفکر، وجدان بیدار جامعه


محمد عثمانی

بازاندیشی سخنان انتقادی حاتم قادری، بحران وجدان عمومی و شعور ملی

مقدمه:
حاتم قادری، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس که این روزها با شرکت در برنامه‌های گفتگویی مجازی با اندیشمندان، روشنفکران، کنش‌گران سیاسی اپوزیسیون و مصاحبه‌های اختصاصی، در قامت یک منتقد، زوایای از ناخودآگاهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ما ایرانیان را به تصویر بکشد. این استاد نام آشنای در میان طیف‌های گوناگون دانشگاهی و جامعه مدنی به شخصیت آرام، متفکر با حُسن نیت شناخته می‌شود. ارتباطات او در چارچوب مناسبات دانشگاهی، چهره‌ روشنفکر آکادمیک او را برجسته ساخته است. این موقعیت علمی در بعد از بازنشستگی از فعالیت متداول دانشگاهی گسترش یافته و حوزه عمومی را در بر گرفته است. از این زاویه، قادری با برجسته‌سازی رویکرد انتقادی نهفته در منش روشنفکری به آیینه تمام نمای انعکاس ناخودآگاهی ایرانی تبدیل شد. این جایگاه روشنفکری و رویکردهای انتقادی، امری غیرعادی در جامعه ایرانی است. به خصوص در ادوار بعد از انقلاب ۱۳۵۷ش، به دلیل همسازی انگاره‌های دینی و سیاسی، عرصه عرفی و عمومی از نقد تهی شد؛ زیرا نقد در مواجه با ایدئولوژی حاکم که خود را به اصول قدسی-سازی شده استوار می‌کرد، سخت و گران تلقی می‌شد.

در این چارچوب دامنه قدسی‌سازی قدرت، حدی مشخص نداشت؛ زیرا در هر جا که قرار می‌گرفتید و از موضع اصلاح‌گرایانه به نقد می-پرداختید، در تصور ایدئولوژیک و غیریت‌سازی نهادینه در آن، به دشمنی و عناد متهم می‌شدید. این امر به مرور زمان به عادت‌واره رفتاری ایرانی تبدیل شد که همواره میل به تعریف، تمجید و تأیید دارد. حال در شرایطی که کشور با بحران‌های گوناگون روبرو شده؛ اهمیت نقد برای پیدا کردن منفذی برای رهایی از بحران ضرورت یافته است. با این وجود اکنون مواجه انتقادی، خاطر بسیاری را مکدر و آزرده می‌کند. در این نوشتار تلاش می‌کنم با توضیح چیستی روشنفکری و ویژگی‌های آن، ضرورت نگاه انتقادی چون حاتم قادری برای در و فهم موقعیت بحران و اندیشیدن در گذاری خودآگاهانه از بحران، امری ضروری و بایسته دانسته شود. در این‌جا لازم به به تأکید است که نقد رویکردی مصلحانه و خودآگاهی بخش است که با توهین، تحقیر و تخفیف بسیار متفاوت است. روشنفکر در مدار خودآگاهی به نقد در حوزه‌های گوناگون می‌پردازد.

روشنفکر و ویژگی‌هایش

برای فهم شخصیت روشنفکر و کنش علمی و اجتماعی او باید در ابتدا از کارکرد اجتماعی او در یک جامعه باید سخن گفت. در این زمینه ایمانوئل کانت در رساله «روشنگری چیست؟» (Was ist Aufklärung) به بهترین وجه ممکن از کارکرد روشنفکری که همانا روشنگری است، پرده برمی‌دارد. وی در این زمینه می-گوید:

    روشنگری، خروج انسان از نابالغیِ خودخواسته خویش است. نابالغی، ناتوانی در به‌کارگیری فهم خویش بدون هدایت دیگری است. این نابالغی زمانی خودخواسته است که علت آن نه کمبود فهم، بلکه کمبود عزم و شجاعت در به‌کارگیری آن، بدون راهنمایی دیگری باشد. دلیر باش در به‌کارگیری فهم خویش! این است شعار روشنگری.

اگر روشنفکر را عامل اصلی روشنگری در یک جامعه بدانیم؛ باید او توانایی و امکان هدایت جامعه از موقعیت متصلب سنت به سمت دنیای نوگرایانه را داشته باشد. سنت عبارت از یک زیست فرو رفته در باورهای ناپرسنده، نااندیشیده و غیرقابل تفکر در حوزه‌های گوناگون است. فرآیندی که در انگاره‌های ایمانی، اطاعت و پذیرش را در جامعه نهادینه می‌سازد. در این وضعیت، کسی را یارای مقابله از موضع رهیافت پرسشی برای دانایی از امور قدسی ایمانی را نخواهد داشت و تنها باید به روایت و پاسخ نهاد رسمی ایدئولوژیک ایمان باورمند داشت. حال با توجه به پاسخ کانت در توضیح چیستی روشنگری از شجاعت آغاز و به پاسخی خلاف آمد روایت رسمی منتهی می‌شود. حال برای رسیده به این وضعیت خودآگاهی اجتماعی و خروج از کودک‌سانی( اصطلاح حاتم قادری) یا نابالغی(اصطلاح کانت) فرد باید از چه ویژگی‌هایی و یا مشخصه‌هایی برخوردار باشد:

۱. استقلال فکری
روشنفکر تابع قدرت، ایدئولوژی مسلط، حزب، مذهب رسمی یا منافع اقتصادی نیست. او می‌کوشد خود بیندیشد و داوری‌اش را حتی در برابر جریان غالب حفظ کند.

۲. شجاعت اخلاقی
روشنفکر هزینه اندیشیدن را می‌شناسد و از آن نمی‌گریزد. او آماده است در برابر سرکوب، طرد اجتماعی یا تخریب حیثیت بایستد، بی‌آنکه ادعای قهرمان‌بودن داشته باشد.

۳. حساسیت نسبت به قدرت
روشنفکر همواره نسبت به مکانیسم‌های پنهان و آشکار قدرت هشیار است؛ می‌پرسد «چه کسی سود می‌برد؟» و «چه صدایی حذف شده است؟».

۴. تعهد به حقیقت، نه مصلحت
او حقیقت را فدای مصلحت سیاسی، محبوبیت اجتماعی یا امنیت شخصی نمی‌کند؛ هرچند می‌داند حقیقت همیشه ساده، کامل یا مطلق نیست. در این مدار روشنفکر در جستجوی حقیقت، در افق گفتگو با نخبگان و اندیشمندان، فرآیند برسازی حقیقت را هموار می-سازد.

۵. نقد ایدئولوژی
روشنفکر نه مبلغ ایدئولوژی است و نه اسیر آن. حتی نسبت به ایدئولوژی‌ای که خود به آن نزدیک است، موضع انتقادی دارد.

۶. پیوند نظر و واقعیت اجتماعی
اندیشه روشنفکر از متن جامعه می‌آید و به جامعه بازمی‌گردد. او در برج عاج باقی نمی‌ماند و از رنج‌های واقعی انسان‌ها گسست ندارد.

۷. مسئولیت زبانی
روشنفکر زبان را ابزار قدرت می‌داند؛ از تحریف، شعارزدگی و ابهام‌سازی عامدانه پرهیز می‌کند و می‌کوشد شفاف سخن بگوید.

۸. مقاومت در برابر ابتذال
او در برابر ساده‌سازی‌های عوام‌پسند، هیجان‌سازی رسانه‌ای و مصرفی‌شدن اندیشه مقاومت می‌کند، حتی اگر به انزوا بیانجامد.

در این نگاه روشنفکر نه «واعظ اخلاق» است، نه «کارشناس رسمی قدرت»، و نه «سلبریتی فرهنگی». روشنفکر  کسی است که میان حقیقت و قدرت فاصله می‌گذارد و حاضر است بهای این فاصله را بپردازد. از دیدگاه ادوارد سعید، روشنفکر نه یک «متخصص آرام» بلکه یک کنشگر انتقادیِ ناآرام است؛ کسی که آگاهانه در موقعیتِ تعارض با قدرت می‌ایستد. بر پایه کتاب «بازنمایی‌های روشنفکر» (Representations of the Intellectual) می‌توان ویژگی‌های روشنفکر از دید او را چنین برشمرد:

۱. گفتن حقیقت به قدرت (Speaking Truth to Power)
محوری‌ترین ویژگی روشنفکر نزد سعید است. روشنفکر وظیفه دارد بی‌واسطه، علنی و بی‌ملاحظه، دروغ، سرکوب و ریاکاری قدرت را افشا کند؛ حتی وقتی این کار هزینه‌زا است.

۲. تبعید یا حاشیه‌بودن
روشنفکرِ اصیل به‌طور معمول در وضعیت حاشیه‌ای قرار دارد: تبعید فیزیکی، تبعید فرهنگی یا بیگانگی اجتماعی. این فاصله امکان نقد را فراهم می‌کند و مانع همدستی با قدرت می‌شود.

۳. استقلال از نهادها
سعید نسبت به دانشگاه، رسانه، دولت و بنیادهای رسمی بدبین است. روشنفکر نباید به کارمند اندیشه بدل شود یا صدایش را با منافع نهادی تنظیم کند.

۴. مخالفت با تخصص‌گراییِ محدود
روشنفکر فقط «کارشناس فنی» نیست. او فراتر از رشته خود سخن می‌گوید و مسائل انسانی، اخلاقی و سیاسی را به زبان عمومی طرح می‌کند.

۵. موضع‌گیری اخلاقی
بی‌طرفی خنثی نزد سعید یک توهم است. روشنفکر باید جانب عدالت، رنج‌دیدگان و بی‌صداها را بگیرد، نه جانب تعادل صوری.

۶. افشای روایت‌های مسلط
روشنفکر وظیفه دارد روایت‌های رسمی، ملی‌گرایانه یا امپریالیستی را به چالش بکشد و نشان دهد چگونه دانش به ابزار سلطه بدل می‌شود.

۷. مقاومت در برابر جذب‌شدن
قدرت می‌کوشد روشنفکر را با شهرت، بودجه، جایگاه یا امنیت جذب کند. روشنفکرِ واقعی در برابر این وسوسه همدستی مقاومت می‌کند.

۸. زبان روشن و غیرنخبه‌گرایانه
سعید با زبان مبهم و آکادمیکِ منزوی مخالف است. روشنفکر باید واضح، قابل‌فهم و عمومی سخن بگوید، بی‌آنکه سطح اندیشه را فروبکاهد.

در اندیشه ادوارد سعید، روشنفکر: نه حافظ نظم موجود است، نه تکنوکراتِ بی‌طرف، و نه مفسر بی‌خطر فرهنگ؛ بلکه صدای مزاحم، افشاگر و اخلاقی جامعه است. حال اگر در مدار افق معنایی سعید به انگاره شجاعتِ به‌کارگیری عقل (Autonomy of Reason)، ویژگی خاص نزد کانت بیفزاییم، خودآیینی عقل(عقل خود بنیاد) و جسارت اندیشیدن امکان خروج از «نابالغیِ خودخواسته» در چارچوب سنت امکان‌پذیر می‌شود.

اگر اندیشمندان یک جامعه، جسارت پرسیدن و به چالش‌کشیدن باورهای قدسی و ایمانی را پیدا کنند و بدون قیم فکری شروع به ‌اندیشیدن کنند، و عقل خود را به‌طور علنی (استفاده عمومی از عقل) به کار می‌گیرند، در فرآیند عبور خودآگاهانه و متکی بر خود آیینی عقل از سنت قرار می‌گیرند. روشنفکرِ کانتی بیش از آن‌که سیاسی باشد، اخلاقی ـ عقلانی است؛ یعنی نقطه مرکزی او «جرأت اندیشیدن» است، نه سازماندهی یا مبارزه. این تلقی از روشنفکر سازمانده و مبارز را در ایده گرامشی می‌توان یافت. او پیوند اندیشه و طبقه (Organic Intellectual) را مطرح می‌سازد.

ویژگی خاص  روشنفکر گرامشی، روشنفکر ارگانیک و مبارزه‌‌ی هژمونیک است. او روشنفکر را جدا از ساختارهای اجتماعی نمی‌بیند؛ بلکه در پیوند با طبقات اجتماعی و قدرت هژمونیک تعریف می‌کند.روشنفکر نزد او، تولیدکننده و سازمان‌دهنده معناست و در ساخت یا شکستن هژمونی نقش فعال دارد و از دل یک طبقه برمی‌خیزد، نه بیرون از آن. روشنفکر گرامشی کنشگر سیاسی ـ اجتماعی سازمان‌دهنده است، نه صرف منتقد منزوی.

این تصور چند‌گانه از روشنفکر را باید با نگاه میشل فوکو تکمیل کرد که روشنفکر را افشاگر رژیم‌های حقیقت (Critique of Power/Knowledge) می‌خواند. ویژگی خاص روشنفکر فوکو در نقد پیوند دانش و قدرت مطرح می‌شود. فوکو با مفهوم روشنفکر «جهان‌شمول» مخالفت می‌کند و به‌جای آن از، روشنفکر خاص (Specific Intellectual) سخن می‌گوید.

روشنفکر نزد فوکو، در میدان‌های مشخص (پزشکی، زندان، آموزش، جنسیت…) مداخله می‌کند و نشان می‌دهد چگونه «حقیقت» تولید و کنترل می‌شود. نقش روشنفکر، افشاگری سازوکارهای قدرت، نه رهبری اخلاقی جامعه است. روشنفکر فوکویی کاوشگر میکروقدرت‌هاست، نه سخنگوی وجدان کلی بشر.

جدول جمع‌بندی مقایسه‌ای
متفکر ویژگی خاص روشنفکر محور اصلی
کانت شجاعت عقل خودآیین اخلاق و عقلانیت
گرامشی سازمان‌دهنده هژمونی سیاست و طبقه
فوکو افشاگر قدرت/دانش دانش و سلطه

حال با توجه به نگاه به روشنفکر از ایده‌های گوناگون باید اظهار داشت که کانت، روشنفکر را از قیمومت می‌رهاند. گرامشی او را به میدان مبارزه اجتماعی می‌کشاند و در نهایت فوکو او را از توهم حقیقت ناب و بی‌طرفی نجات می‌دهد. از این رهیافت حاتم قادری را با توجه به رویکرد انتقادی که نسبت به عرصه‌های گوناگون فکری و فرهنگی ایران در کدام تعریف و موقعیت روشنفکری می‌توان قرار داد.

حاتم قادری، وجدان بیدار و آگاه ایرانی

مسلمانان از نیمه دوم قرن چهارم در مسیر افولی قرار گرفتند که تا زمانه ما امتداد یافته است. انحطاط یا افول مفهومی در چارچوب اندیشه مسلمانان قابل فهم است. پاره‌ای از اندیشمندان با تأکید بر داده‌های تاریخی یا منابع نگاشته شده در اداوار مختلف تاریخ مسلمانان بعد از قرن پنجم را دلالتی بر بی‌پایگی این مفهوم دانسته‌اند؛ اما تأکید بر این امر که انحطاط مفهومی اندیشه‌ است، ناشی از ناکامی فکری مسلمانان در پیش‌برد اندیشه‌ای جامعه به سمت تعالی و تکامل زیستی بوده است. برای درک موضوع باید توجه داشت که اندیشمندان مسلمان از قرن پنچم در مسیر امتداد فکری و تکامل آن نبودند؛ بلکه با بازگشت به گذشته و میراث باقی از آن، در صدد توجیه دشواره‌ها و مسائل جوامع مسلمانان و مسلمانی با تکیه بر گذشته بودند. از این جهت این نقطه آغاز فرآیند انحطاط بود.

به طور مثال در عرصه فلسفه سیاسی در جهان اسلام، فارابی با توجه به بحران خلافت، تلاش کرد از موضع فلسفه و اندیشیدن عقلایی، راهی برای خروج از این بحران را برای مسلمانان عرضه سازد. مسیری که با فارابی آغاز شد، توسط بعدی‌ها ادامه نیافت. آنان یا جا در پای خود فارابی گذاشتند یا با سلطه عقل شهودی بر عقل مادی متناسب با زیست انسانی، فلسفه فارابی را در نقطه آغاز خود به پایان رسانیدند. براین اساس با فربه شدن امر متافیزیکی در قالب دانش‌هایی چون فقه و قدسی‌سازی سنت، امکان اندیشیدن روبه امتناع گذاشت.

این فرآیند تاریخی در مواجه با دنیای غرب و آموزه‌های دنیای مدرن در مسیر چالش میان و سنت ادامه یافت. سنت قدسی شده، فربه و ملتزم به گذشته در مواجه با امر جدید، امکان فهم سنت برای عبور به دنیای جدید صورت نگرفت. این وضعیت مسلمانان به طور عام و ایران به طور خاص را در شرایط تعلیق قرار داد. تعلیق، امکان طرح پرسش بنیادین متناسب با افق-معنایی را ناممکن می‌کند؛ در عین‌حال نخبگان، دنیای جدید را به جامعه وابسته به سنت معرفی می‌کنند و می‌کوشند تا صورتی از مدرنیسم را جلوه دهند.

در کنار مدرنیسم، زوایای فکری دنیای مدرن نیز برای نخبگان و اندیشمندان ایرانی شناخته شده است؛ اما با این اندوخته شناختی، امکان مواجه پرسش‌مند و انتقادی با سنت را ندارند. این عدم امکان، ناشی از عدم شناخت سنت از یک‌سو و یا فریفتگی به مدرنیته و در اندیشه انقطاع با سنت را در ذهن می‌پرورانند. از این جهت با سقوط خلافت در جهان اسلام و برآمدن مشروطیت در ایران، وضعیت آستانگی، به مثابه ایستادن در نقطه عدم التزام به سنت و عدم مدرن شدن قرار گرفتیم. عدم التزام به سنت نه به معنای گسست از آن؛ بلکه به معنای هیچ تعهد فکری به ظواهر سنت و التزامات فکری در میان ایرانیان در وجه غالب وجود ندارد؛ اما در عین حال در بنیان‌های برسازنده خیال‌اندیشی یا ذهنیت عمومی، اصول فکری و فرهنگی سنت در قالب اعتقادات و رفتارها متناقض بازنمایی می‌شود. این وضعیت، شرایط رفتاری دورویی، دروغگویی، فردگرایی کاذب، ظاهرگرایایی و کیش شخصیت و بسیاری مسائل دیگر را وجود آورده است.

در این شرایط ایران با حکومت ج.ا که خود را بیش از آن‌که متعهد به ایران و انسان ایرانی بداند با نگرش ایدئولوژیک دینی بر وضعیت انحطاط فزونی بخشیده است. امری که در گفتار حاتم قادری به مثابه هشدار به فروپاشی اجتماعی نمایان می-شود. حاتم قادری را می‌توان با تعریف روشنفکر کانتی و ادوارد سعید مورد بازشناسی و فهم قرار داد. اگر به ویژگی-های روشنفکر از دید کانت و ادوارد سعید که در فقره فوق به توضیح آن پرداختیم توجه کنیم؛ او در دو مقطع حضور در دانشگاه و ارتباط با دانشجویان و در دوران بازنشستگی از فعالیت آکادمیک و قرار گرفتن در حوزه عمومی، به مثابه آیینه تمام نمای انعکاس دهنده خود self انسان ایرانی در شرایط انحطاط عمل کرده است. نقدهای او به ساختار ج.ا از یک سو و به جامعه و کنش‌گران عرصه عمومی از هواداران ج.ا، اپوزیسیون داخلی و خارجی و جامعه ایرانی، از موضع خودآگاهی بخشی به شرایط انحطاط و بنیان‌های ذهنی برسازنده واقعیت بوده است. تلاشی برای آگاه سازی جهت خروج از انحطاط با خودآگاهی اجتماعی است.
جامعه ایرانی در این دو سده، تلاش‌ها و کوشش‌های فراوانی جهت غلبه بر شرایط باز تولید انحطاط و نمادهای آن از استبداد، قدسی‌سازی و گذشته‌گرایی و...صورت داده است؛ اما در هر گام برای عبور به جلو و تقدم به باز تولید گذشته و نمودهای آن در قالب‌های مختلف همت گمارده است. از پیروزی مشروطیت به استبداد صغیر، از قاجاریه به پهلوی، از شهویور ۱۳۲۰ به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۸ تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی و ظهور ولایت فقیه همه م همه باز تولید استبداد در بستر خطاهای مکرر و استمرار گذشته در قالب صور مختلف و مفاهیم گوناگون بوده است.

حال حاتم قادری از موضع روشنفکری منتقد، شجاع و متعهد به عقل خود آیین(عقل خودبنیاد)، اخلاق و عقلانیت به خودآگاهی بخشی اجتماعی همت می‌گمارد. نقدهای صریح و روشن او از موضع روشنفگر خودآگاه، وجدان گذشته‌گرا، قدسی‌ساز، منفعل و سرگشته نخبگان، کنش‌گران عرصه عمومی و جامعه غوطه‌ور در نهلیسیم ناشی از شرایط در آستانگی را سخت می‌آزاد؛ اما این آزردگی، خود مقدمه‌ای برای بیداری و آگاهی از وضعیت در حال تکرار و مستمر است. در این مسیر قادری با علم به تاریخ ایران و تحولات آن و از موضع یک متخصص فلسفه سیاسی در بین کنش ذهنی و عینی در جولان است. این بدان معنا است که او به تنهایی هم به نقد بنیان‌های فکری و ذهنی برسازنده مخیال دینی و اجتماعی ایرانیان می‌پردازد و همزمان به عرصه عمومی و واقعیت اجتماعی و شرایط ناشی از عقلانیت فرو رفته در انحطاط می‌پردازد. بار سنگینی که التزام جمعی از نخبگان و روشنفکران را می‌طلبد در کوشش فکری و تحلیلی قادری می‌توان دید.

او از یک جهت در گفتگوها و مناظره‌های با حاملان سنت متصلب، نقاط حساس شکل‌دهنده ذهنیت گذشته‌گرا و نمودهای عینی آن در قدسی‌سازی‌های کاذب، باز تولید استبداد و پدرسالاری که امکان اندیشیدن و طرح پرسش‌های بنیانی را از نخبگان گرفته را مورد نقد و توضیح قرار می‌دهد. از جهت دیگر در گفتگو‌ها با کنش‌گران عرصه عمومی و فعالان حوزه جامعه مدنی شرایط منتهی به انفعال و عدم توانایی در اندازی امر نو را به آنان گوشزد و نشان می‌دهد. مناظره صورت گرفته با افرادی چون حسن انصاری تا هادی صادقی در بستر طرح پرسش‌های اساسی از بنیان‌های شکل دهنده عقل شهودی در چارچوب سنت صورت می‌گیرد.

این تلاش فکری لازمه پالایش سنت و بازشناسی مؤلفه‌های شکل‌دهنده استبداد و پدرسالاری است. امری که مقدمه خودآگاهی جهت برسازی امر نو در دنیای مدرن خواهد بود. اما مناظره‌های با کنش‌گران عرصه عمومی در طیف‌های مختلف آن، ناشی از شرایط بحران در قدرت حاکم و عزم عمومی به تغییر صورت می‌گیرد. در این شرایط، جامعه با انتقادهایی که قادری در گفتگوها و مناظره‌های سیاسی به مثابه چراغ روشن می‌کند، باید ره تعالی و تکامل و خروج از دگماتیسم گذشته‌گرایی را مدنظر قرار دهد. رجوع به گذشته و باز تولید آن به عنوان فرو غلطیدن در بنیان‌های فکری و عقلانی شهودی تجربه شده است. در این روند، جامعه ایران راهی به رهایی، دموکراسی و حقوق بشر و توسعه همه جانبه نخواهد رسید. باز تولید گذشته، همان‌گونه که حاتم قادری می‌گوید ناشی از زیست ولایی انسان ایرانی است.

زیست ولایی، صورتی از زیست که فرآیند تعقل و طرح مسائل را انسان با استعفای از آن به شخصی که تداعی کننده امر متعالی و حیانی است، تفویض می‌کند. این امر در تاریخ گذشته ایرانی از دال مرکزی شاهنشاه به مثابه شخصی که در گیتی نماد و تالی تلو اهورامزدا است، آغاز تا مفهوم امام ، سلطان و ولایت فقیه استمرار می‌یابد. نقد حاتم قادری به بنیان‌های شکل‌دهنده مخیال ایرانی برای ایجاد بستر خروج به زیست عقلایی قائم به عقل خودآیین است.

قادری در گفتگوی اخیر با استودیو پات شماره 31 ، واضح-ترین انتقادهای خود را معطوف لایه‌های مختلف کنش‌گران سیاسی و جامعه ایرانی صورت داد. او عدم وجود شعور ملی را مهم‌ترین مؤلفه شرایط منحط امروز ایران تلقی می‌کند. شعور ملی یا خودآگاهی ملی، خرد معطوف به عمل  در چارچوب هویت جمعی و ملی است. حال اگر در بستر کنش سیاسی برای تغییر، افرادی یا گروهی در مسیر خروج از منافع ملی عمل می‌کنند یا منافع شخصی و گروهی را بر امر ملی ترجیح می‌دهند، ناشی از استمرار در زیست ولایی و عقب‌ماندگی فکری و فرهنگی رفتار می‌کنند.(دریافت نویسنده از گفتار حاتم قادری در مصاحبه است)

همچنین در جامعه‌ای که فردگرایی منحط معطوف به غلبه منفعت فردی بر منافع عمومی در بستر زیست اجتماعی که موجب سختی و مشقت به دیگران می‌شود، دروغ‌گویی، دورویی و هزار صفت نمود یافت در رفتار فردی و جمعی که زمینه اتمیزه شدن جامعه می‌شود؛ ناشی از فقدان یک شعور ملی است. نبود شعور ملی و خودآگاهی به امر ملی، مهم‌ترین مؤلفه‌ است که ساختار استبدادی برای غلبه بر بحران‌ها و تقویت استبداد و سرکوب اعتراض‌ها از آن بهره می‌برد.

نتیجه‌گیری:
حاتم قادری، آیینه تمام‌نمای وجدان ایرانی را در نقدهایش انعکاس می‌دهد. او به مثابه یک روشنفکر متعهد به ایران و ایرانی در چارچوب امر ملی، جرأت طرح پرسش در حوزه‌های نااندیشیده شده و یا حتی ممنوع از تفکر را نشان داده است. این جرأت معطوف به شجاعت، بایسته برای زدودن لایه‌های متراکم و متصلب سنت و بنیان‌های ذهنی شکل‌دهنده رفتار عینی در چارچوب زیست ولایی است. همچنین این کوشش پرسشی و انتقادی، زمینه خروج از کودک‌سانی یا به قول کانت نابالغی فکری را مهیا می‌کند. جرأت طرح پرسش و مواجه با سنت، اصل بنیادین روشنفکری که در کنش فکری حاتم قادری مشهود است.

از این جهت، قادری که در مقام یک روشنفکر آکادمیک به پژوهش و نگارش مشغول است از جُبه دانشگاهی خارج و با بهره‌گیری از فضای مجازی، جامعه‌ای در وضعیت حداقل مطالعه است را با سخن و گفتار به خودآگاهی، تفکر، پرسش و مواجه با خود و خویشتن خویش دعوت می‌کند. سخنان حاتم قادری را نباید به صورت کنش سیاسی یا در موضع اپوزیسیون قرار داد. او روشنفکری خودآگاه از بنیان‌های فکری و فرهنگی ایرانی و دانا به دنیای مدرن است. در این میانه با توجه به نقطه عزیمت او ایران و امر ملی به خودآگاهی اجتماعی برای گذار مسالمت‌آمیز و غایتمند به سوی تعالی و تکامل را به جامعه ایرانی نشان می‌دهد. از این رو توجه به سخنان او، می‌تواند زمینه ارتقای شعور و خودآگاهی ملی در ایران شود.

 





نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net