دوشنبه ۳ آذر ۱۴۰۴ - Monday 24 November 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 24.11.2025, 10:19

وقتی همه می‌دانند که همه می‌دانند


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

نشریه اینترنتی گاردین
نگاهی به جدید ترین اثر استیون پینکر: وقتی همه می‌دانند که همه می‌دانند

  مقدمه مختصر مترجم: کتاب «وقتی همه می‌دانند که همه می‌دانند» اثر تازه‌ای از استیون پینکر یک اثر تفکر برانگیز و عمیق درباره‌ی سازوکارهای پنهان آگاهی جمعی است. پینکر با زبانی روشن، شواهد گسترده و مثال‌های روزمره و فلسفی به ما نشان می‌دهد که چگونه آگاهی مشترک ذهنی ما را شکل می‌دهد، چه‌طور نظم اجتماعی بر آن مبتنی است و چه خطراتی در کمین است وقتی این آگاهی عمومی به ابزاری برای کنترل تبدیل شود. (برای مثال ما در ایران می دانیم که هیچ کس قوانین راهنمایی را هنگامی که سروکله پلیسی معلوم نباشد رعایت نمی کند بنابراین خود ما هم این قوانین را رعایت نمی کنیم، چون می دانیم دیگران هم رعایت نمی کنند و اگر ما رعایت کنیم به سختی و دشواری خواهیم افتاد. مثلا هنگام پارک دوبله برای خرید نان یا گرفتن لباس از خشکشویی راحت ترین کار پارک ممنوع دوبله و انجام کار مورد نظر است در غیر این صورت اتوموبیل را باید کیلومتر ها دورتر پارک کنیم که باعث وقت تلف کردن و اعصاب خورد شدن می شود). این اثر برای هر کسی که به روان‌شناسی اجتماعی، سیاست معاصر، رسانه‌ها یا فلسفه علاقه‌مند است، یک خواندنی ضروری و تأمل‌برانگیز است.

کتاب «گره‌ها» (۱۹۷۰) اثر آر. دی. لینگ (RD Laing) (۱)، مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای کوتاه بود که درهم‌تنیدگیِ «فرافکنی» و «سوءتعبیر» را در مواجهه‌های انسانی نشان می‌داد. این روانپزشک رادیکال، تأثیر «بارِ عاطفیِ تصدیق‌نشده» و «تنظیم آگاهانه یا ناخودآگاه تله‌ها برای طرف مقابل» را آشکار کرد و به ما کمک نمود تا حتی موانع گفت‌وگوهای روزمره ‌مان را واضح‌تر ببینیم. در دوره‌ای مانند امروز، که روابط جهانی می‌تواند به اندازه روابط خصوصی حاوی «روان‌درام» باشد، گفت‌وگوهای «ذِن‌گونه» لینگ بیش از صرفِ ارتباط فردی اهمیت دارند.

تضاد بین حس‌گرایی پوچ‌گرایانه و تراژی کُمیک لینگ با «عقلانیت روشن و واضح» استیون پینکر آشکار است (۲). اما اشتراکات بیشتری از آنچه در نگاه اول فکر می‌کنیم بین آنها وجود دارد. پینکر استدلال‌هایش را با گفت‌وگوهای کوتاه و تند و تیز نشان می‌دهد که برخی در سطح لینگ هستند:  «اول تو گوشی را بگذار.»  «نه، اول تو بگذار.»  «باشه.»  «او گوشی را روی من قطع کرد!» این کتاب، روان‌ترین ارائه «علوم شناختی» (cognitive science) است که به احتمال زیاد پیدا خواهید کرد.

درون‌مایه اصلی به سادگی بیان شده است:

همه اقدامات و کنش‌های ارتباطی در پس‌زمینه‌ای از «فرضیات پیچیده و بازگشتی» رخ می‌دهند:

- من x را می‌دانم.
- تو می‌دانی که من x را می‌دانم.
- من می‌دانم که تو می‌دانی که من x را می‌دانم.
- تو می‌دانی که من می‌دانم که تو می‌دانی...
و تا بی‌نهایت. 

آنچه پینکر «دانش مشترک» می‌نامد، هم چیزی است که «تبادل قابل درک» را ممکن می‌سازد و هم آن را پیچیده می‌کند. ارتباطات یک داد و ستد مرتب و منظم بسته‌های اطلاعاتی نیست. بلکه حاصل تاریخچه‌ای طولانی از فرضیات و نمادهاست. ما باید از «عقل» بهره بگیریم تا به نتایجی برسیم که برای همه طرف‌ها خوب باشد و در برابر روایت‌های فریبنده اما بالقوه ویرانگر و مهلک که فقط نوید سود فردی را می‌دهند، مقاومت کنیم.

پینکر به «معمای زندانی» مشهور می‌پردازد: دو مجرم که به طور جداگانه بازجویی می‌شوند، باید تصمیم بگیرند که آیا یکدیگر را لو می‌دهند یا خیر تا محکومیت خود را به حداقل برسانند. اگر هر دو از کمک به پلیس خودداری کنند، محکومیت کمی می‌شوند. اگر یکی دیگری را متهم کند، ممکن است آزاد شود، در حالی که شریکش با سرنوشتی بدتر مواجه می‌شود: یک امکان فریبنده. اما اگر هر زندانی روی این استراتژی شرط بندی کند (یعنی دوستش را لو دهد)، آنگاه شکست می‌خورد و هر دو برای مدتی طولانی زندانی می‌شوند. این نشان می‌دهد که یافتن «کمترین نتیجه نامطلوب برای همه» ممکن است مستلزم «کنار گذاشتن منافع فردی» باشد.

همانطور که پینکر می‌گوید، این الگویی است که در طیف بسیار گسترده‌ای از انتخاب‌ها اعمال می‌شود – و دقیقاً به همین دلیل، می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد که از آن به عنوان یک شبکه جهانی برای انتخاب استفاده کنیم. این مدلی است که در آن همیشه یک پاسخ بهینه وجود دارد، جایی که انتخاب‌ها را می‌توان به صورت نموداری ترسیم کرد تا به وضوح نشان دهد چه چیزی برای همه بهترین است. اما این تنها در صورتی کار می‌کند که هر دو طرف نوعی «دانش» نسبت به طرف دیگر داشته باشند – یا، شاید واقعی‌تر این باشد که بگوییم، نوعی «اعتماد» داشته باشند که طرف دیگر به شیوه‌ای قابل درک پاسخ خواهد داد.

زمانی که طرفین یک مناقشه بر لبه پرتگاه نابودی می‌ایستند، این اعتماد به یک قمار خطرناک تبدیل می‌شود – قماری مبتنی بر این باور که هر یک طرف مقابل را آنقدر خوب می‌شناسند که پیش‌بینی می‌کنند او عقب‌نشینی خواهد کرد (که بخشی از آن، در یک پیچش طعنه‌آمیز مضحک ، به این دلیل است که خودشان نیز اگر جای طرف مقابل بودند همین کار را می‌کردند). این دقیقاً دلیلی است که به اصطلاح «استراتژی مرد دیوانه»(۳) در روابط بین‌الملل (زمانی که یک رهبر به گونه‌ای غیرقابل پیش‌بینی رفتار می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند حدس بزند در یک بحران چگونه پاسخ خواهد داد) ابزاری بسیار قدرتمند برای مرعوب کردن دیگران است.

همه این موارد بر مرکزیت «دانش مشترک» در درک اعمال و گفتار دیگران تأکید دارند (پینکر در تحلیل توانایی ما در خوانش نشانگرهای فیزیکی افکار و نگرش‌ها بسیار قوی عمل می‌کند). دانش مشترک در طیف گسترده‌ای از عادات که ممکن است مبهم یا دلبخواهی به نظر برسند، اما اعتماد متقابل ذاتی در همکاری اجتماعی را تحکیم می‌کنند – از اسطوره و مناسک گرفته تا قراردادهای اجتماعی – نقش دارد. و به همین دلیل است که، به نقل از بیان ظریف پینکر، «بحث عقلانی باید بیشتر شبیه یک رقص باشد تا یک جنگ». این بحث یک به کارگیری آیینی از کنایه، انتظارات مشترک و اجرای فرهنگی است – یا می‌تواند چنین باشد –  که در آن «معقولیت» توسط عوامل دیگر قاب‌بندی و جاندار می‌شود.

پینکر تندترین مواضع جدلی خود را متوجه کسانی می‌کند که عمداً به دنبال سرکوب یا محدود کردن دانش مشترک برای محافظت از آنچه که یک اجماع اجتماعی آسیب‌پذیر یا شکننده تصور می‌شود، هستند. او استدلال می‌کند که مشکل «غریزه حذف/لغو کردن» (the cancelling instinct) این است که واقعیت (fact) و ارزش (value) را درهم می‌آمیزد و با دفاع از آنچه «درست» است از طریق سکوت قانونی یا اجتماعی، این استنباط خطرناک را تقویت می‌کند که ادعاهای مربوط به حقیقت، همیشه تلاش‌های پنهان برای کسب قدرت هستند. اما او یک مطلق‌گرای آزادی بیان نیست و استدلال و موضع دقیقی برای «موضوعات تحت قرنطینه» (the cancelling instinct) مطرح می‌کند – موضوعاتی که ممکن است توافق کنیم ارتباطات بی‌قید و شرط در آنها به طور نامتناسب زیانبار است – مانند مانیفست‌های تیراندازان انبوه (manifestos of mass shooters) (۴). او به صراحت کامل بیان نمی‌کند، اما به نظر می‌رسد می‌گوید که این «قرنطینه کردن» خود باید موضوعی از تشخیص و بینش فرهنگی مشترک باشد، نه فرآیندهای تفتیشی (چه در دادگاه‌ها و چه در فضای مجازی).

بنابراین در کل، موضوع یک بحث روشن و متعادل است درباره آنچه باید در مورد ارتباطاتمان با یکدیگر درک کنیم. پینکر در این لحظه، لحن «عقلانیت به شدت خشمگین» را با بسیاری از فیلسوفان سکولار دیگر به اشتراک می‌گذارد: یک باور پیش‌فرض که واقعاً در نهایت مواضع معقولی وجود دارند که افراد خردمند نمی‌توانند به طور منطقی درباره آنها اختلاف نظر داشته باشند، و یک تصدیق ناامیدکننده که این ایده به نظر به طور فزاینده‌ای غیرمحبوب می‌رسد. او کمی تلاش می‌کند تا به ابعادی از زندگی اخلاقی ما که همیشه تابع عقل نیستند وزن بدهد (برای مثال، او به طور قابل پیش‌بینی در مورد دین دیدگاه تحقیرآمیز دارد)، اما در نهایت این بعد را جدی می‌گیرد و مشروعیت نشانگرهای اجتماعی همبستگی را می‌پذیرد – که بدون آنها اعتماد متقابلی که او در حال کاوش آن است، دوام نمی‌آورد.

این کتاب برای کسانی که در جستجوی تحلیل متافیزیکی از «انسان حیوانی دارای زبان» (به اصطلاح چارلز تیلور، فیلسوف) هستند، نیست. اما روشنگر و برانگیزنده است. با ادامه استعاره خودش، ارزش دارد که با آن «رقصید».

When Everyone Knows That Everyone Knows by Steven Pinker review – communication, broken down
This article is more than 1 month old
The Harvard psychologist on unwritten rules, social contracts, shared logic – and what happens when they fall apart
https://www.theguardian.com/books/2025/sep/29/when-everyone-knows-that-everyone-knows-by-steven-pinker-review-communication-breakdown

—————————-
زیرنویس‌ها و توضیحات مترجم:

۱: آر. دی. لینگ (R.D. Laing) روانپزشک و نویسنده اسکاتلندی بود که در کتاب «گره‌ها» (Knots) در سال ۱۹۷۰، به بررسی پیچیدگی‌های ارتباطات انسانی پرداخت. این کتاب شامل گفتگوهای کوتاه و چرخشی است که نشان می‌دهد چگونه سوءتفاهم‌ها، پیش‌داوری‌ها و بازی‌های روانی، روابط را درگیر می‌کنند. لینگ با نگاهی رادیکال تأثیر «بار عاطفی ناخودآگاه» و نقشه‌های پنهانی را که در گفتگوها به کار می‌بریم، آشکار می‌کند. او نشان می‌دهد که حتی معمولی‌ترین مکالمات ما نیز می‌توانند پر از دام‌های روانی باشند. در دوران ما که روابط جهانی نیز به اندازه روابط شخصی آکنده از کشمکش‌های روانی است، بینش لینگ تنها به حوزه فردی محدود نمی‌شود. گفتگوهای موجز و عارفانه‌گونه او (شبیه به مکالمات ذن) امروز برای درک تنش‌های بین‌المللی، بحران‌های سیاسی و حتی بن‌بست‌های فرهنگی نیز کاربرد دارند. لینگ به ما یادآوری می‌کند که «گره‌های» ارتباطی در هر سطحی — از یک رابطه عاشقانه تا مناقشات جهانی — ریشه در الگوهای مشترک انسانی دارند.

۲: این دو کتاب، با فاصله نیم قرن، دو روی یک سکه را بررسی می‌کنند: لینگ به تراژدی درونی و بین‌فردی «گره‌ها» می‌پردازد، در حالی که پینکر به تراژدی جمعی و اجتماعی «دانش مشترک» معیوب می‌پردازد. هر دو به دام‌های ارتباطی می‌پردازند که زمانی ایجاد می‌شوند که افراد نتوانند از الگوهای فکری خود فراتر روند. در ادامه، این ارتباط را در یک نمودار ساده و سپس به صورت تشریحی میتوان مشاهده کرد:

لینگ در «گره‌ها»: به دام‌های روانی در روابط دو نفره (خرد-سطح) می‌پردازد. او نشان می‌دهد چگونه دو فرد در چرخه‌ای از سوءتفاهم، فرافکنی و خوانش ذهن یکدیگر گرفتار می‌شوند و یک «گره» روانی ایجاد می‌کنند. مثال لینگی: «تو می‌ترسی که من بدانم که تو می‌دانی که من می‌دانم...» 
پینکر در کتاب فرضی خود: به دام‌های شناختی در سطح جامعه (کلان سطح) می‌پردازد. او احتمالاً تحلیل می‌کند که چگونه «دانش مشترک» (Common Knowledge) یعنی هنگاکهمی  همه می‌دانند که همه می‌دانند می‌تواند ناقص، تحریف‌شده یا برای هماهنگی جمعی مخرب باشد. مثال پینکری (فرضی): «همه می‌دانند که سیستم ناعادلانه است، اما همه می‌دانند که کسی برای تغییر آن اقدامی نمی‌کند، بنابراین هیچ‌کس عمل نمی‌کند.» (یک تراژدی جمعی). لینگ بر «بار عاطفی ناخودآگاه» و «تله‌های ناخودآگاه» تأکید دارد. گفتگوهای او نشان می‌دهند که مشکل از کلمات نیست، بلکه از پیش‌داوری‌ها و تاریخچه روابطی است که هدایت نشده‌اند. پینکر به طور حتم بر «پیش‌فرض‌های فرهنگی»، «سوگیری‌های شناختی» و «اطلاعات ناقص» که به عنوان دانش مشترک در جامعه پذیرفته می‌شوند، تمرکز خواهد کرد. این پیش‌فرض‌های معیوب، تصمیم‌گیری‌های جمعی را به انحراف می‌کشند. لینگ به عنوان یک روانپزشک رادیکال، این پدیده را در مطب درمانی خود مشاهده و ثبت کرد. پینکر به عنوان یک روانشناس شناختی، همان ایده را با ابزارهای علمی مدرن و در مقیاس بزرگ‌تر (جامعه، اینترنت، سیاست) بررسی و بسط می‌دهد.
می‌توان گفت «گره‌ها»ی لینگ، نمونه‌های خرد و بالینی از همان پدیده‌ای هستند که پینکر در مقیاس کلان و جامعه‌شناختی آن را «وقتی همه می‌دانند که همه می‌دانند» می‌نامد. مطالعه هر دو کتاب، ما را به این بینش مجهز می‌کند که بسیاری از بن‌بست‌های فردی و اجتماعی ما ریشه در الگوهای شکست‌خورده‌ای از تفکر و ارتباط دارند که به طور جمعی تقویت می‌شوند. لینگ نشان‌مان می‌دهد که این الگوها چگونه در ذهن ما تنیده می‌شوند و پینکر نشان می‌دهد که این الگوها چگونه در تاروپود جامعه گسترده می‌شوند.

۳: «استراتژی مرد دیوانه» Madman Strategy:. این یک تئوری و تاکتیک در بازی‌های راهبردی (Game Theory) و دیپلماسی است که بر اساس ایجاد ترس و عدم قطعیت عمدی کار می‌کند. منطق پشت این استراتژی به این گونه است: ایده اصلی این است که یک رهبر خود را به گونه‌ای نشان دهد که عقلانی و قابل پیش‌بینی نیست. او القا می‌کند که ممکن است برخلاف منافع عقلانی و حتی به قیمت نابودی خود، دست به اقدامات شدید و غیرمنتظره بزند. وقتی حریف باور کند که طرف مقابل «دیوانه» است و ممکن است بدون محاسبه عواقب، جنگ تمام‌عیار یا حمله اتمی را آغاز کند، احتمال عقب‌نشینی او به شدت افزایش می‌یابد زیرا هزینه ریسک کردن در برابر چنین فردی بسیار بالا می‌رود. نمونه تاریخی مشهور: این استراتژی اغلب به ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، نسبت داده می‌شود. در دوران جنگ ویتنام، او عمداً تلاش کرد این تصور را برای رهبران ویتنام شمالی و اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند که فردی غیرقابل پیش‌بینی و مستعد تشدید شدید درگیری است تا آنها را وادار به پذیرش توافق در میز مذاکره کند. این تاکتیک «دیوانگی عقلانی» نام گرفت. این پاراگراف به درستی به دو نکته کلیدی اشاره می‌کند: معمولاً بازی بر سر «اعتماد» و «پیش‌بینی‌پذیری» است. در بحران‌ها، طرفین سعی می‌کنند رفتار طرف مقابل را بر اساس منطق عقلایی پیش‌بینی کنند (او می‌داند که اگر حمله کند، من نیز تلافی خواهم کرد، پس عقب می‌کشد). «استراتژی مرد دیوانه» این منطق را وارونه می‌کند: این استراتژی دقیقاً با شکستن عمدی پیش‌بینی‌پذیری کار می‌کند. رهبر می‌گوید: «نمی‌توانید رفتار مرا با معیارهای عقلانی پیش‌بینی کنید، زیرا من ممکن است بر اساس خشم، غرور یا ایدئولوژی، حتی برخلاف منافع خودم نیز عمل کنم.» این عدم قطعیت، حریف را به بن‌بست شناختی می‌کشاند و او را وادار به عقب‌نشینی می‌کند، زیرا ترجیح می‌دهد به جای خطر رویارویی با یک «دیوانه»، امتیاز بدهد. در یک کلام استراتژی مرد دیوانه مانند بازی شطرنجی است که در آن یکی از بازیکنان به طور مداوم تهدید می‌کند که صفحه بازی را به هم می‌ریزد. این تهدید، حتی اگر غیرعقلانی به نظر برسد، می‌تواند بسیار موثر باشد.

۴: منظور از «مانیفست تیراندازان انبوه» (Manifestos of Mass Shooters) نوشته‌ها، بیانیه‌ها یا ویدیوهایی است که برخی از مرتکبان قتل‌های دسته‌جمعی پیش از جنایت خود منتشر می‌کنند. ویژگی‌های این مانیفست‌ها: ۱. تبیین ایدئولوژی: این نوشته‌ها معمولاً حاوی توجیه ایدئولوژیک، سیاسی یا نژادی برای اقدام خشونت‌آمیز هستند. آنها ممکن است مملو از نفرت پراکنی، تئوری‌های توطئه و تحریک دیگران به پیروی باشند. ۲. جستجوی شهرت: یکی از انگیزه‌های اصلی انتشار این مانیفست‌ها، جلب توجه و کسب شهرت پس از مرگ است. قاتل می‌خواهد نام و «پیام» او در رسانه‌ها گسترش یابد. ۳. ایجاد «مسابقه تقلید»: انتشار گسترده این مطالب می‌تواند خطر «مسابقه تقلید» (Copycat Effect) را به شدت افزایش دهد. افراد آسیب‌پذیر یا مستعد خشونت ممکن است با خواندن این مانیفست‌ها تحریک شده و برای کسب همان “افتخار” دست به جنایات مشابه بزنند.
چرا پینکر آن را مثال می‌زند؟ پینکر از این مانیفست‌ها به عنوان نمونه‌ای بارز از یک «موضوع در قرنطینه» نام می‌برد زیرا: آزادی بیان مطلق در مورد این محتوا (یعنی انتشار آزادانه و بدون کنترل آن) می‌تواند آسیب اجتماعی بسیار بزرگی (قتل‌های بیشتر) ایجاد کند.  منفعت عمومی در محدود کردن آن به وضوح از منفعت فردی در انتشار آن بیشتر است.  این مثال، مرز دقیق نظریه او را نشان می‌دهد: او از یک سو با «فرهنگ لغو» (Cancel Culture) مخالف است، اما از سوی دیگر معتقد است جامعه باید برای محافظت از خود در برابر محتوایی که به وضوح و به طور مستقیم خشونت جمعی را دامن می‌زند، مکانیسم‌هایی داشته باشد. بحث پینکر این است که ما به عنوان یک جامعه به یک تشخیص جمعی و خردمندانه نیاز داریم تا مواضعی را شناسایی کنیم که در آنها محدودیت‌های ارتباطی (قرنطینه) موجه است. این محدودیت‌ها نباید از بالا و با قوانین سختگیرانه (فرآیندهای تفتیشی) تحمیل شوند، بلکه باید نتیجه یک توافق فرهنگی باشد که تشخیص می‌دهد برخی سخنان – مانند مانیفست یک قاتل – آنقدر خطرناک هستند که ارزش گسترش را ندارند. این یک راه‌حل ظریف و مبتنی بر مسئولیت جمعی در برابر معضل آزادی بیان است.





نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net