يكشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ - Sunday 7 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 04.09.2025, 10:44

فصل دیگری از کتاب « تاریخ جهان با شش پیاله»

آبجو در جهان متمدن


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

لذت — آبجو است. رنج — سفر است.
ضرب‌المثل میان‌رودانی، حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد

دهان مرد کاملاً راضی، پر از آبجو است.
ضرب‌المثل مصری، حدود ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد

انقلاب شهری

اولین شهرهای جهان در میان‌رودان، «سرزمین بین دو رود»، (Mesopotamia) پدید آمدند؛ نامی که به منطقه بین رودهای دجله و فرات داده شده و تقریباً با عراق امروزی مطابقت دارد. بیشتر ساکنان این شهرها کشاورزانی بودند که درون دیوارهای شهر زندگی می‌کردند و هر صبح برای رسیدگی به مزارع خود به بیرون می‌رفتند. مدیران و صنعتگرانی که در مزارع کار نمی‌کردند، اولین انسان‌هایی بودند که کاملاً زندگی شهری داشتند. ارابه‌های چرخ‌دار در شبکه خیابان‌های شهر حرکت می‌کردند؛ مردم در بازارهای شلوغ به خرید و فروش کالاها مشغول بودند. مراسم مذهبی و تعطیلات عمومی در چرخه‌ای منظم و اطمینان‌بخش برگزار می‌شد. حتی ضرب‌المثل‌های آن زمان نیز حسی آشنا از خستگی دنیا را نشان می‌دهند، مانند این مثال: «کسی که نقره بسیار دارد، شاد باشد؛ کسی که جو بسیار دارد، شاد باشد؛ اما کسی که هیچ ندارد، می‌تواند بخوابد.»

دلیل دقیق انتخاب مردم برای زندگی در شهرهای بزرگ به جای روستاهای کوچک هنوز مشخص نیست. احتمالاً این نتیجه هم زمان شدن چندین عامل مختلف بود: مثلاً مردم می‌خواستند نزدیک مراکز مهم مذهبی یا تجاری باشند، و در مورد میان‌رودان، امنیت ممکن است انگیزه مهمی بوده باشد. نبود مرزهای طبیعی — میان‌رودان اساساً یک دشت بزرگ باز است — به این معنی بود که این منطقه مورد هجوم و حملات مکرر قرار می‌گرفت. از حدود ۴۳۰۰ سال قبل از میلاد، روستاها شروع به اتحاد کردند و شهرهای بزرگ‌تر و در نهایت کلان‌شهرهایی را تشکیل دادند که هر کدام در مرکز سیستم مزارع و کانال‌های آبیاری خود قرار داشتند. تا سال ۳۰۰۰ قبل از میلاد، شهر اوروک (Uruk)، بزرگترین شهر آن زمان، حدود پنجاه هزار نفر جمعیت داشت و توسط حلقه‌ای از مزارع با شعاع ده مایل احاطه شده بود. تا سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد، تقریباً تمام جمعیت جنوب میان‌رودان در چند ده شهر- دولت بزرگ از جمله اوروک، اور، لاگاش، اریدو و نیپور (Uruk, Ur, Lagash, Eridu, and Nippur) زندگی می‌کردند. پس از آن، مصر پیشتاز شد و شهرهایش مانند ممفیس و تبس (Memphis and Thebes) به بزرگ‌ترین شهرهای دنیای باستان تبدیل شدند.

این دو نمونه اولیه تمدن (civilization)— کلمه‌ای که صرفاً به معنای «زندگی در شهرها» است— از بسیاری جهات متفاوت بودند. برای مثال، وحدت سیاسی باعث شد فرهنگ مصر تقریباً بدون تغییر برای نزدیک به سه هزار سال دوام آورد، در حالی که میان‌رودان صحنه آشفتگی‌های سیاسی و نظامی دائمی بود. اما از یک جنبه حیاتی شبیه هم بودند: هر دو فرهنگ توسط مازاد کشاورزی، به ویژه غلات اضافی، ممکن شده بودند. این مازاد نه تنها یک گروه کوچک از مدیران و صنعتگران را از نیاز به تولید غذای خود رها کرد، بلکه هزینه پروژه‌های عمومی عظیمی مانند کانال‌ها، معابد و اهرام را نیز تأمین می‌نمود. علاوه بر این که غلات وسیله منطقی مبادله بود، پایه رژیم غذایی ملی در هر دو مصر و میان‌رودان نیز به شمار می‌رفت. نوعی پول خوراکی بود و هم به شکل جامد و هم مایع، به صورت نان و آبجو، مصرف می‌شد.

نوشیدنی انسان متمدن

تاریخ ثبت‌شده آبجو، و در واقع هر چیز دیگر، در سومر (Sumer) آغاز می‌شود؛ منطقه‌ای در جنوب میان‌رودان که نوشتن برای اولین بار حدود ۳۴۰۰ سال قبل از میلاد در آن پدید آمد. این که نوشیدن آبجو توسط میان‌رودانی‌ها به عنوان نشانه تمدن دیده می‌شد، به ویژه در بخشی از حماسه گیلگمش (Epic of Gilgamesh)، اولین اثر ادبی بزرگ جهان، آشکار است. گیلگمش پادشاه سومری بود که حدود ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد حکومت می‌کرد و داستان زندگی او بعدها توسط سومری‌ها و جانشینان منطقه‌ای آن‌ها، اکدی‌ها و بابلی‌ها، به یک اسطوره پیچیده تبدیل شد. داستان از ماجراهای گیلگمش با دوستش انکیدو (Enkidu) می‌گوید که در ابتدا مردی وحشی است و در بیابان برهنه می‌دود، اما توسط زنی جوان با راه‌ و روش های تمدن آشنا می‌شود. او انکیدو را به روستای چوپان‌ها می‌برد، اولین پله در نردبان به سوی فرهنگ بالای شهر، جایی که:

غذا را پیش او گذاشتند،
آبجو را پیش او گذاشتند؛
انکیدو چیزی از خوردن نان به عنوان غذا نمی‌دانست،
و از نوشیدن آبجو به او آموزش داده نشده بود.
زن جوان به انکیدو گفت:
«نان بخور، انکیدو، این راه زندگی است.
آبجو بنوش، رسم این سرزمین است.»
انکیدو آنقدر غذا خورد تا سیر شد،
هفت کوزه آبجو نوشید! و سرخوش شد و با شادی آواز خواند.
سرحال بود و چهره‌اش می‌درخشید.
تن پشمالوی خود را با آب شست،
و با روغن مالید، و به انسان تبدیل شد.

طبیعت ابتدایی انکیدو با ناآشنایی او با نان و آبجو نشان داده می‌شود؛ اما پس از مصرف آن‌ها و سپس شستشوی خود، او نیز به انسان تبدیل می‌شود و سپس آماده رفتن به اوروک، شهر تحت حکومت گیلگمش، می‌شود. میان‌رودانی‌ها مصرف نان و آبجو را یکی از مواردی می‌دانستند که آن‌ها را از وحشی‌ها متمایز می‌کرد و کاملاً انسان می‌ساخت. جالب آن که این باور به نظر می‌رسد بازتابی از ارتباط آبجو با سبک زندگی منظم و یکجانشینی است، نه وجود تصادفی شکارچی- گردآورنده‌ها در دوران پیشاتاریخ.

به نظر نمی‌رسد که امکان مست شدن انسان معادله نوشیدن آبجو با تمدن را تضعیف کرده باشد. بیشتر اشاره‌ها به مستی در ادبیات میان‌رودانی بازیگوشانه و طنزآمیز هستند: در واقع، ورود انکیدو به جامعه بشری شامل مست شدن و آواز خواندن هم بود. به همین ترتیب، اساطیر سومری خدایان را به عنوان شخصیت‌های بسیار خطاپذیر و انسانی به تصویر می‌کشند که از خوردن و نوشیدن لذت می‌برند و اغلب بیش از حد می‌نوشند. رفتار دمدمی‌مزاج آن‌ها مقصر طبیعت نامطمئن و غیرقابل پیش‌بینی زندگی سومری دانسته می‌شد، جایی که محصولات می‌توانستند از بین بروند و ارتش‌های غارتگر می‌توانستند در هر لحظه در افق ظاهر شوند. مراسم مذهبی سومری شامل چیدن یک وعده غذا روی میزی در معبد در مقابل تصویر یک خدا بود، به دنبال آن ضیافتی که در آن مصرف غذا و نوشیدنی توسط کاهنان و پرستندگان، حضور خدایان و ارواح مردگان را فرا می‌خواند.

آبجو در فرهنگ مصر باستان نیز به همان اندازه مهم بود، جایی که اشاره‌ها به آن تقریباً به همان قدمت است. در اسناد سلسله سوم، که در سال ۲۶۵۰ قبل از میلاد آغاز شد، به آن اشاره شده است، و چندین نوع آبجو در «متون اهرام»، متون تدفینی که در اهرام پایان سلسله پنجم، حدود ۲۳۵۰ قبل از میلاد، حکاکی شده‌اند، ذکر شده است. (مصری‌ها کمی پس از سومری‌ها شکل نوشتاری خود را توسعه دادند تا هم معاملات پیش‌پاافتاده و هم اقدامات شاهانه را ثبت کنند، اما مشخص نیست که این یک توسعه مستقل بوده یا تحت تأثیر نوشتار سومری.) یک بررسی از ادبیات مصر نشان داد که آبجو، که کلمه مصری آن «هکت» (hekt) بود، بیش از هر ماده غذایی دیگر ذکر شده است. در مصر نیز مانند میان‌رودان، تصور می‌شد که آبجو ریشه‌ای کهن و اساطیری دارد و در دعاها، اساطیر و افسانه‌ها ظاهر می‌شود.

یک داستان مصری حتی آبجو را نجات‌دهنده بشریت از نابودی می‌داند. رع (Ra)، خدای خورشید، فهمید که انسان‌ها در حال توطئه علیه او هستند و الهه هاثور (Hathor) را مأمور مجازات کرد. اما خشونت او به حدی بود که رع ترسید به زودی کسی برای پرستش او باقی نماند و به انسان‌ها رحم کرد. او مقدار زیادی آبجو آماده کرد— هفت هزار کوزه، در برخی نسخه‌های داستان— آن را قرمز رنگ کرد تا شبیه خون شود و روی مزارع پخش کرد، جایی که مانند آینه‌ای بزرگ می‌درخشید. هاثور توقف کرد تا بازتاب خود را تحسین کند و سپس خم شد تا مقداری از آن مخلوط را بنوشد. او مست شد، به خواب رفت و مأموریت خونین خود را فراموش کرد. بشریت نجات یافت و هاثور به الهه آبجو و آبجوسازی تبدیل شد. نسخه‌هایی از این داستان در مقبره پادشاهان مصری، از جمله توتانخامون (Tutankhamen)، ستی اول (Seti I) و رامسس بزرگ (Ramses the Great)، حکاکی شده است.

در مقابل نگرش آسان‌گیر میان‌رودانی‌ها نسبت به مستی، اما در متون تمرینی که توسط شاگردان کاتب در مصر رونویسی می‌شد وبسیاری از آن‌ها به مقدار زیاد در توده‌های زباله باقی مانده‌اند، نارضایتی شدیدی از مستی ابراز شده است. یک بخش به جوانان کاتب هشدار می‌دهد: «آبجو، مردان را از تو می‌ترساند، روح تو را به نابودی می‌فرستد. تو مانند سکان شکسته‌ای در کشتی هستی که از هیچ طرف فرمانبردار نیست.» مثال دیگری از مجموعه‌ای از نصایح به نام «خرد آنی» (The Wisdom of Ani) هشدار مشابهی می‌دهد: «به خودت تکیه نکن که یک کوزه آبجو بنوشی. تو سخن می‌گویی و گفتاری نامفهوم از دهانت خارج می‌شود.» با این حال، چنین متون آموزشی کاتبان نماینده ارزش‌های عمومی مصر نیستند. آن‌ها تقریباً از همه چیز به جز مطالعه بی‌پایان برای دنبال کردن حرفه کاتبی انتقاد می‌کنند. سایر متاوین عناوینی مانند «سرباز، کاهن یا نانوا نباش»، «کشاورز نباش» و «ارابه‌ران نباش» دارند.

میان‌رودانی‌ها و مصریان هر دو آبجو را نوشیدنی کهن و الهی می‌دانستند که پایه‌های وجودشان را تشکیل می‌داد، بخشی از هویت فرهنگی و مذهبی‌شان بود و اهمیت اجتماعی فوق‌العاده‌ای داشت. در مصر، اصطلاحات «ساختن سالن آبجو» و «نشستن در سالن آبجو» عباراتی رایج بودند به معنای «خوش‌گذرانی کردن» یا «عیش و نوش»، در حالی که عبارت سومری «ریختن آبجو» به ضیافت یا جشن اشاره داشت. حتی بازدیدهای رسمی پادشاه از خانه مقامات عالی‌رتبه برای دریافت خراج، در اسناد به صورت «زمانی که پادشاه در خانه فلانی آبجو نوشید» ثبت می‌شد. در هر دو فرهنگ، آبجو یک خوراک اصلی بود که هیچ وعده غذایی بدون آن کامل نمی‌شد. همه اقشار جامعه، ثروتمند و فقیر، مرد و زن، بزرگسال و کودک، از بالای هرم اجتماعی تا پایین‌ترین سطح آن آبجو می‌نوشیدند. به راستی که این نوشیدنی، مشخصه اصلی این تمدن‌های بزرگ نخستین بود.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر

بخش بعدی «خاستگاه خط»





نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net