شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ -
Saturday 14 June 2025
|
ايران امروز |
نگاهی کوتاه به مبارزات دهقانی در آلمان قرن شانزدهم
مقدمه مترجم:
انقلابهای بزرگ تاریخ همواره با آرمانهای متعالی آزادی، برابری و عدالت همراه بودهاند، اما سرنوشت این جنبشها اغلب با پیروزیها و شکستهای خونین رقم خورده است. یکی از مهمترین و در عین حال کمترشناختهشدهترین قیامهای تاریخ اروپا، جنگ دهقانان آلمان (۱۵۲۵-۱۵۲۴) است که در آن هزاران کشاورز علیه ستم فئودالها و کلیسا به پا خاستند. این جنبش که با الهام از اندیشههای اصلاحات پروتستانی و رویای جامعهای برادرانه بوجود آمد، به شکلی وحشیانه سرکوب شد و نزدیک به ۱۰۰ هزار دهقان قربانی خواستههای عدالتخواهانه خود شدند.
اما چرا این رویداد تاریخی با وجود اهمیتاش، امروزه کمتر مورد توجه قرار میگیرد؟ آیا شکست خونین دهقانان و محو تدریجی نظام رعیتداری در سدههای بعد باعث فراموشی این جنبش شده است؟ یا اینکه آرمانهای آنان، هرچند ناکام، به شکلهای دیگری در جنبشهای بعدی زنده ماند؟
در این مصاحبه، با بررسی دیدگاههای لیندال روپر، تاریخدان برجسته دانشگاه آکسفورد، آشنا میشویم و تأثیر جنگ دهقانان را بر تحولات بعدی اروپا، از عصر روشنگری تا جنبشهای عدالتخواهانه مدرن، دنبال میکنیم. همچنین، شاهد مقایسهای میان اعتراضات دهقانان قرن شانزدهم و جنبشهای کشاورزان امروزی هستیم تا ببینیم آیا این مبارزات، با وجود فاصله تاریخی، اشتراکاتی در خواستهها و روشها دارند یا خیر.
این مصاحبه نهتنها نگاهی به یک واقعه تاریخی مهم دارد، بلکه ما را به تأمل در مفاهیم همیشگی آزادی، عدالت اجتماعی و رابطه انسان با طبیعت فرامیخواند. پرسشهایی که هنوز هم در جهان امروز پاسخ نهایی نیافتهاند.
لوتر نوشت که باید دهقانان را مانند سگهای هار کشت. دهقانان آلمانی از رعیتی و بیحرمتی به ستوه آمده بودند: ۵۰۰ سال پیش، آنها برای آزادی جنگیدند. لیندال روپر (Lyndal Roper) توضیح میدهد که چگونه دهقانان آلمانی خواستههای خود را از کتاب مقدس استنباط کرده و در این راه با برجستهترین عالم الهیات زمان خود درگیر شدند.
مصاحبه: کلودیا مدر (Claudia Mäder)
لیندال روپر مکان مناسبی برای گفتوگوی ما پیدا کرده است: در اشتوتگارت، جایی که عصرها در یک سمینار شرکت میکند، این مورخ در «کافه استرالیایی» به استقبال من میآید. روپر که در آکسفورد تدریس میکند، در ولز زندگی میکند و به زبان آلمانی روان مسلط است، اهل استرالیا است. زمانی که در سال ۱۹۷۵ به تاریخ اوایل دوره مدرن علاقهمند شد، مسئولین این رشته مشغول بزرگداشت یک سالگرد بودند: ۴۵۰ سالگی جنگ دهقانی. در سال ۱۵۲۵، دهقانان در بخشهای وسیعی از آلمان ـــ و در برخی مناطق سوئیس ـــ علیه نظام فئودالی قیام کردند. این شورش چندین ماه به طول انجامید و در نهایت مقامات با خشونت آن را سرکوب کردند. امروز ۵۰۰ سال از آن وقایع میگذرد، لیندال روپر به یکی از برجستهترین متخصصان تاریخ اوایل دوره مدرن تبدیل شده است و او اکنون در آستانه بازنشستگی قرار دارد و کتاب بزرگی را به جنگ دهقانی اختصاص داده است. او در کافه استرالیایی میگوید: «برای من، این کتاب پایان یک چرخه است.»
نویه تسوریشه تسایتونگ (انزدزد): خانم روپر، در مؤخره کتاب خود از روش تحقیق جالبی صحبت میکنید: ساعتهای زیادی را روی زین دوچرخه گذراندهاید. یک مورخ هنگام دوچرخهسواری چه چیزهایی میآموزد؟
لیندال روپر: بسیار چیزها! من از استراسبورگ تا فرایبورگ و سپس کنستانس دوچرخهسواری کردم، از قلب مناطق قیام دهقانی عبور کردم. این سفر برای من بسیار مهم بود، زیرا به من درک بهتری از جغرافیای منطقه داد. متوجه شدم که مسیرها چگونه بالا و پایین میروند و توانستم تصور کنم که برای دهقانان شورشی چه معنایی داشت که از این مناطق عبور کنند. در عین حال، دیدم که چقدر این شورش بر کل منطقه تأثیر گذاشته است. دهقانان در سال ۱۵۲۵ بیش از ۶۰۰ صومعه را ویران یا غارت کردند و در برخی مکانها، ویرانهها هنوز هم گواه این تخریبها هستند.
انزدزد: جنگ دهقانی بزرگترین قیام مردمی در اروپای غربی قبل از انقلاب فرانسه به حساب میآید. اما در مقایسه با انقلاب فرانسه، کمتر شناخته شده است. علت این واقعه چیست؟
لیندال روپر: دلایل زیادی وجود دارد، یکی از مهمترینها مارتین لوتر (Martin Luther) است. او این قیام را شیطانی جلوه داد و تفسیر خود را با قاطعیت و موفقیت تحمیل کرد. لوتر توماس مونتسر (Thomas Müntzer)، یکی از رهبران دهقانان، را به عنوان شیطانی که کل قیام را برپا کرده است، معرفی نمود. در این روایت، دهقانان نقش چندانی نداشتند. این تفسیر در ابتدا بر تاریخنگاری تأثیر گذاشت. بعدها البته تحقیقات تاریخی درباره این موضوع انجام گردید، اما بارها به فراموشی سپرده شد. مثلاً در همین سی سال گذشته کمتر به آن پرداخته شده است.
انزدزد: آیا این بیعلاقگی به شخصیتهای اصلی ماجرا هم مربوط میشود؟ دهقانان روزبهروز کمتر میشوند و در تاریخنگاری هرگز سوژه محبوبی نبودهاند.
لیندال روپر: اینکه مورخان کمتر به دهقانان علاقه نشان میدهند، مدت هاست مرا متعجب کرده است. اغلب جوری به آنها نگاه میشود که گویی اصلاً تاریخی ندارند. یا اگر هم دارند، تاریخی بسیار کند و آهسته است. حتی در محافل آکادمیک هم دهقانان را به ندرت با رویدادهای بزرگ تاریخی مرتبط میدانند. گاهی احساس میکنم که اصلاً به دهقانان اجازه داده نمیشود که مستقل عمل کنند یا فکر کنند. برای من بسیار مهم بود که دهقانان را به عنوان کنشگران اصلی نشان دهم. میخواستم جهانبینی، ایدهها، مشکلات و آرزوهای آنها را درک کنم.
انزدزد: در قرن شانزدهم، دهقانان حدود ۸۰ درصد جمعیت را تشکیل میدادند. این اکثریت بزرگ بیشتر از چه چیزی رنج میبردند؟
لیندال روپر: در مناطقی که هنوز پابرجا بود: از نظام رعیتداری (Leibeigenschaft). این مسئله بهویژه در جنوب غربی مناطق آلمانیزبان دیده میشد. در مناطقی که نظام اربابرعیتی لغو شده بود، دهقانان عمدتاً زیر بار انبوهی از مالیاتهایی که باید به اربابان میپرداختند، خرد میشدند.
انزدزد: زندگی به عنوان رعیت در عمل چه معنایی داشت؟
لیندال روپر: رعیت جزو داراییهای ارباب زمین محسوب میشد. این ارباب میتوانست یک نجیبزاده یا روحانی باشد، در بسیاری از موارد در واقع ارباب صومعهها و رؤسای آنها بودند. این اربابان اختیارات مختلفی بر رعایای خود داشتند: مثلاً آنها حق ترک زمین را نداشتند و مجبور بودند با افرادی ازدواج کنند که متعلق به همان ارباب بودند، در غیر این صورت جریمههای سنگین مالی میپرداختند. هدف اربابان این بود که نیروی کار ـــ و فرزندان آنها ـــ را به خود وابسته نگه دارند. این مسئله پس از طاعون که جمعیت را به شدت کاهش داده بود، اهمیت ویژهای یافت. حتی دهقانانی که دیگر رعیت نبودند، مجبور بودند خدمات اجباری دورهای برای اربابان انجام دهند. در بسیاری از موارد، این خدمات حتی افزایش یافت. در اواخر قرون وسطی، جهان کشاورزی به تدریج در حال تجاری شدن بود. دهقانان بیش از پیش مجبور بودند خدمات حملونقل را برای اربابان خود انجام دهند، مثلاً کتان را به جایی ببرند که از آن پارچه برای فروش تولید میشد.
انزدزد: آیا در سال ۱۵۲۵ اجماعی در میان روستاییان وجود داشت مبنی بر اینکه این شرایط باید پایان یابد؟
لیندال روپر: در مورد نظام رعیتداری، بله. در سال ۱۵۲۵، روستاییان خواستههای خود را در نوشتهای به نام «دوازده ماده» (Zwölf Artikeln) مطرح کردند و رهایی از این نظام یکی از نقاط محوری آن بود. اما در مورد بیگاری، وضعیت پیچیدهتر بود. مقاومت در همه جا برای ادامه انجام آن وجود نداشت. با این حال، در بسیاری از مناطق، روستاییان از رفتار نامهربانانهای که در حین انجام بیگاری تجربه میکردند، شکایت داشتند. به عنوان مثال، این که اربابان اغلب حتی به آنها غذایی نمیدادند، از سوی بسیاری بیاحترامی تلقی میشد.
انزدزد: این نظام سخت کشاورزی مدتها بود که وجود داشت. چرا روستاییان دقیقاً در سال ۱۵۲۵ متحد شدند و از مکانی به مکان دیگر رفتند تا تغییرات را مطالبه کنند؟
لیندال روپر: پیش از این نیز گاهبهگاه شورشهایی رخ داده بود، اما هیچکدام قابل مقایسه با جنبش سال ۱۵۲۵ نبود. علت این قدرت، اصلاحات مذهبی بود. این جنبش چند سال قبل، در سال ۱۵۱۷ آغاز شده بود و کاملاً در نقش یک محورعمل می کرد. هم برای ایدههایی که روستاییان توسعه دادند و هم برای روند واقعی قیام.
انزدزد: شما قبلاً به لوتر به عنوان مخالف سرسخت روستاییان اشاره کردید. پس چگونه اصلاحات مذهبی میتوانست موتور این جنبش باشد؟
لیندال روپر: موضوع لوتر پیچیده است. به سادهترین شکل، میتوان گفت: او مراجع کاتولیک را زیر سؤال برد. و این برای تفکر روستاییان پیامدهای عظیمی داشت. زیرا روحانیون و صومعهها به عنوان اربابان زمیندار، به شدت با نظام کشاورزی درهم تنیده بودند. لوتر با اصرار بر این که همه مسیحیان کشیش هستند، وضعیت ویژهای را که این طبقه برای خود قائل بود، زیر سؤال برد.
انزدزد: این به چه معناست؟
لیندال روپر: یعنی که همه انسانها در پیشگاه خدا برابرند، یعنی روحانیون دسترسی ممتازی به او ندارند، بلکه هر فردی رابطه مستقیمی با او دارد. این ایده در یکی از خواستههای اصلی لوتر نیز دیده میشود: او خواستار آن بود که نه تنها روحانیون، بلکه مردم عادی نیز در مراسم عبادی شراب دریافت کنند - همه باید خون مسیح را دریافت میکردند. عیسی به گفته متی گفته است: «همگی از آن بنوشید». به گفته لوتر، پسر خدا با فداکاری خود، همه انسانها را از گناه و مرگ رهانیده و آزاد کرده است.
انزدزد: اینها مفاهیم معنوی بودند. در دنیای واقعی، از نظر لوتر همه برابر نبودند: برای مثال، او هرگز نخواست نظم طبقاتی را از بین ببرد.
لیندال روپر: نه، برعکس، او نظم طبقاتی را الهی میدانست و فرض میکرد که هر فردی باید در جایگاه خود، نقش متناسب با خود را ایفا کند. اکثر روستاییان نیز در ابتدا نمیخواستند این نظم را سرنگون کنند. این جنبش به مرور زمان رادیکال شد و در بسیاری از موارد نیز ناهمگون بود. اما در دوازده ماده آمده است که روستاییان حاکمان را محترم میشمردند، زیرا خدا چنین تعلیم داده است.
انزدزد: در عین حال، آنها به کتاب مقدس استناد میکردند تا خواستار پایان نظام رعیتداری شوند: از کتاب مقدس برمیآید که «ما آزادیم و میخواهیم آزاد بمانیم».
لیندال روپر: بله، و در اینجا روستاییان گامی برداشتند که لوتر برنداشت: آنها ایده آزادی معنوی را به شرایط دنیوی انتقال دادند. روستاییان نوشتند که با ریخته شدن خون مسیح، او همه انسانها را آزاد کرده است، «هم چوپان و هم والامقامترین». و در نتیجه، آنها نتیجه گرفتند که پایان دادن به نظام رعیتداری عمیقاً مسیحی است. لوتر با خشم به این تفسیر واکنش نشان داد. او گفت این تفسیر «برخلاف انجیل و غارتگرانه» است، زیرا آزادی مسیحی را «کاملاً جسمانی» میکند.
انزدزد: مشکل او با این «جسمانیسازی» چه بود؟
لیندال روپر: لوتر با وجودی که اغلب تأکید میکرد که نوه یک روستایی است، در اصل همیشه مردی از نخبگان بود که به دنبال اتحاد با حاکمان دنیوی است. تغییر شرایط اجتماعی، همانطور که روستاییان به دنبال آن بودند، نه تنها برخلاف تصورات او بود - بلکه آن را تهدیدی برای اصلاحات خود نیز میدید. لوتر نگران بود که اگر روستاییان خواستههای خود را با الهیات انجیلی توجیه کنند، ممکن است اصلاحات به عنوان جنبشی ضدحکومتی جلوه کند. در نتیجه، او به تدریج و با شدت بیشتری از روستاییان فاصله گرفت. در ماه مه ۱۵۲۵، هنگامی که قیام به اوج خود رسید، او حتی نوشت که باید آنها را مانند «سگهای هار» کشت.
انزدزد: روستاییان تا حدی واقعاً ضدحکومت بودند: در سال ۱۵۲۵ صدها صومعه و قلعه ویران شد. بنابراین به نظر نمیرسد که با حاکمان با ملایمت رفتار شده باشد.
لیندال روپر: میزان تخریب واقعاً گسترده بود. اما موارد کمی شناخته شده که در آنها خشونت علیه افراد رخ داده باشد. به نظر میرسد بیشتر موارد تحقیر بوده است، مثلاً طناب به کاهنان بسته میشد، اشراف مجبور میشدند به روستاییان سوگند برادری بخورند. و البته اموال بدون هیچ ملاحظهای مصادره میشد. این که به ویژه صومعهها غارت میشدند، باز هم به اصلاحات مرتبط بود: بدون انتقاد لوتر از رهبانیت، این حملات به سختی قابل تصور بود. و برای قیام، این حملات کاملاً ضروری بود: فقط به لطف غنایم مالی و غذایی بود که میتوانست ماهها ادامه یابد.
انزدزد: روستاییان درخواست خود برای آزادی را از کتاب مقدس استنباط میکردند. پس از سوی دیگر، اربابان مسیحی چگونه نظام رعیتداری را توجیه میکردند؟
لیندال روپر: این موضوع به ندرت به صراحت در میان متکلمان مطرح میشد. آنها نیز عموماً به کتاب مقدس استناد میکردند. با این کتاب میتوان چیزهای بسیار متفاوتی را توجیه کرد. در چندین بخش از عهد عتیق و جدید از بردگان و بردهداری صحبت شده است، بدون این که این عمل در کتاب مقدس محکوم شده باشد. از این نتیجه گرفته میشد که نظام رعیتداری نیز هماهنگ با نظم الهی است.
انزدزد: این که روستاییان بر آزادی اصرار داشتند، برای ما به راحتی قابل درک است ـــ اما آیا آنها به عنوان افرادی عمیقاً مذهبی، همان تصور از آزادی را داشتند که ما امروز داریم؟
لیندال روپر: نه، در اینجا تفاوتهای بزرگی وجود دارد. مفهوم آزادی ما بسیار فردگرایانه است، بر فردی متمرکز است که تصمیمات مستقل میگیرد، آزادانه اظهار نظر میکند و زندگی خود را شکل میدهد. این با تصور روستاییان تفاوت زیادی دارد. آنها بیشتر بر یک جمع متمرکز بودند، جامعه روستایی نقطه کانونی آنها بود. آن جامعه باید آزاد میبود. همراه با آزادی، برادری نیز مهمترین شعار روستاییان بود: آنها معتقد بودند که انسانها، که همه فرزندان خدا بودند، به عنوان خویشاوند در یک جهان مشترک زندگی میکنند و باید با احترام با هم همکاری کنند.
انزدزد: آزادی و برادری ـــ liberté و fraternité ـــ در انقلاب فرانسه نیز شعارهای اصلی بودند. اما در آنجا آزادی از دین جدا شد: مردم حالا میخواستند به ویژه قیدوبندهایی را که کلیسا بر آنها تحمیل کرده بود، پشت سر بگذارند.
لیندال روپر: بین جنگ دهقانان و انقلاب فرانسه ۲۵۰ سال فاصله است و مهمتر از همه، عصر روشنگری در این میان قرار دارد. این دوره در واقع به ایدههای آزادی جهت جدیدی بخشید. از آن زمان به بعد، همانطور که پیشتر اشاره شد، فرد خودمختار (das autonome Individuum) در کانون توجه قرار گرفت. اما من معتقدم این تغییر بنیادی یک علت کاملاً عملی هم داشته است.
انزدزد: که چه باشد؟
لیندال روپر: از قرن هجدهم، شهرنشینی آغاز شد و افراد بیشتری به شهرها مهاجرت کردند ـــ جامعه روستایی دهقانان دیگر شکل مرکزی زندگی نبود. این مسئله بسیار تعیینکننده بود. زیرا در جهان دهقانان، ایده استقلال فردی اساساً معنای چندانی نداشت. برعکس، روابط وابستگی که مردم در آن قرار داشتند، اهمیت داشت: آنها به طبیعت وابسته بودند که بدون آن هیچچیز ممکن نبود، و به دهقانان دیگر در روستا وابسته بودند که با آنها زمینهای مشاع را کشت میکردند. در ماده چهارم از «دوازده ماده»، دهقانان خواستار آن شدند که بتوانند از طبیعت آزادانه استفاده کنند ـــ اما نه به عنوان افراد مستقل. نوشته شده بود: «جامعه روستایی» باید «به شیوهای مناسب» از مواهب طبیعت بهرهمند شود.
انزدزد: دهقانان اجازه شکار نداشتند، در جنگل فقط میتوانستند چند نوع خاص چوب جمعآوری کنند و حتی در برخی مناطق ماهیگیری در رودخانهها برای آنها ممنوع بود. در آن زمان طبیعت به چه کسی تعلق داشت؟
لیندال روپر: شرایط از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت بود. در اصل، حکومت مرکزی تمام حقوق استفاده از طبیعت را برای خود مطالبه میکرد ـــ و این ادعا در اوایل قرن شانزدهم به شکلی سختگیرانهتر اعمال میشد. چون اقتصاد به تدریج رونق میگرفت، ساختوساز و تولید افزایش یافته بود و منابعی مانند چوب ارزش بیشتری پیدا کرده بودند. و محدودیتهای بیشتری برای دهقانان وضع میشد. آنها در برابر این محدودیتها مقاومت کردند و باز هم به کتاب مقدس استناد نمودند: استدلال آنها در «دوازده ماده» این بود که در داستان آفرینش آمده است که خدا تمام بشریت را به عنوان حاکم بر جهان طبیعی منصوب کرده است.
انزدزد: این بخش از کتاب مقدس امروز اغلب مورد انتقاد قرار میگیرد: به عنوان مجوزی برای بهرهکشی و تخریب محیط زیست در نظر گرفته میشود. رابطه دهقانان با محیط زیستشان چگونه بود؟
لیندال روپر: داستان آفرینش قطعاً حاوی پیام زیستمحیطی نیست. اما من همچنین معتقدم که این داستان ریشه مشکلات زیستمحیطی امروز ما هم نیست. برای مثال، دهقانان نگرشی داشتند که از احترام به آفرینش خدا سرچشمه میگرفت. به طور کلی میتوانم بگویم: آنها میدانستند که طبیعت چگونه کار میکند، چگونه باید زمین را کشت کنند تا حاصلخیز بماند، و بنابراین نسبت به منابعی که زندگی آنها به آن وابسته بود، رفتاری نسبتاً محتاطانه داشتند.
انزدزد: بعضیها امروز معتقدند که در آن زمان هنوز هماهنگی بین انسان و طبیعت وجود داشت، دهقانان گذشته به نوعی پیشگامان پایداری بودند. آیا قرون وسطی میتواند الگویی برای ما باشد؟
لیندال روپر: ایدهآلسازی دوران گذشته به جایی نمیرسد. جهان آن زمان به سختی با جهان امروز ما قابل مقایسه است. جمعیت بسیار کمتر بود، صنعتیسازی هنوز آغاز نشده بود، و در نتیجه استفاده از طبیعت نیز هنوز با پیامدهای فاجعهباری که امروز در همه جا شاهد آن هستیم، همراه نبود. البته ممکن است این وضعیت به نظر خوب بیاید، اما بازگشت به قرون وسطی قطعاً یک گزینه معقولی نیست! در آن صورت مثلاً باید در دنیایی پدرسالار زندگی میکردیم که همجنسگرایی در آن شیطانی شمرده میشد و نابرابری را جشن میگرفتند.
انزدزد: با این حال، شما یک عمر به مطالعه این دوره پرداختهاید و نه سال روی کتاب خود درباره جنگ دهقانان کار کردهاید. چه چیزی نگاه به این دوران را برای شما ارزشمند میکند؟
لیندال روپر: از نظر من، دهقانان پرسشی را مطرح کردند که امروز نیز اهمیت دارد: چه کسانی باید اجازه استفاده از منابع زمین را داشته باشند؟ یا بهتر بگوییم: چگونه میتوان شرایط را طوری تنظیم کرد که فقط عده کمی از منابع بهرهمند نشوند، بلکه این منابع به تمام انسانها سود برسانند؟ این یک موضوع امروزی است، و البته دهقانان هیچ دستورالعملی ارائه نمیدهند که بتوان آن را مستقیماً به زمان ما منتقل کرد. اما پرداختن به تاریخ به ما کمک میکند تا در گزینهها بیندیشیم و چیزهایی را که بدیهی میپنداریم، زیر سؤال ببریم.
انزدزد: اعتراضات دهقانان همچنین یک موضوع امروزی است: بارها تراکتورها به سمت ساختمانهای دولتی حرکت کردهاند. آیا شباهتی به سال ۱۵۲۵ میبینید؟
لیندال روپر: یک شباهت وجود دارد، بله: امروز هم مانند آن زمان، دهقانان احساس میکنند که جدی گرفته نمیشوند. در سال ۱۵۲۵ بسیاری از آنها از رفتار تحقیرآمیزی که اربابان با آنها داشتند، شکایت میکردند. امروز دهقانان با اقدامات خود نشان میدهند که مشکلات آنها شنیده نمیشود. اما فراتر از این، من هیچ ارتباطی نمیبینم. برای بسیاری از دهقانان معترض امروزی، مسئله این است که بتوانند به کشاورزی فشرده (intensive Agrarwirtschaft) ادامه دهند، مجبور نباشند مقررات سختگیرانه زیستمحیطی را رعایت کنند یا خواهان یارانههای بیشتر باشند. این هیچ ارتباطی با سال ۱۵۲۵ ندارد، زمانی که دهقانان با دیدگاهی اساساً مذهبی در سراسر کشور حرکت میکردند و خواهان جامعهای برادرانه بودند.
انزدزد: این دیدگاه [آرمان دهقانان] در سال ۱۵۲۵ به شکلی خونین سرکوب شد و نزدیک به ۱۰۰ هزار دهقان کشته شدند. نظام رعیتداری (Leibeigenschaft) نیز نهایتاً تا حدود سال ۱۸۰۰ به طور کامل ملغی گردید. آیا شکست کامل این قیام نیز دلیلی است بر اینکه امروز کمتر کسی آن را میشناسد؟
لیندال روپر: ممکن است چنین باشد. آمار تلفات واقعاً وحشتناک است: تخمین زده میشود که در مناطق درگیر جنگ دهقانان، یک درصد از جمعیت جان خود را از دست دادند. اما آرمان دهقانان به کلی از بین نرفت. بلافاصله پس از جنگ دهقانان، این ایده به ویژه در جنبش آناباپتیستها (Täuferbewegung) دنبال شد. جالب اینکه در این جنبش دیگر فقط از «برادری» صحبت نمیشد، بلکه از «خواهری» نیز سخن به میان میآمد. و این ایدهی شاید بسیار سادهانگارانه که معتقد است ما انسانها همه با هم خویشاوندیم و بنابراین باید با یک دیگر محترمانه رفتار کنیم ـــ بله این ایده در عمل در هر نوع تصوری از یک جامعه عادلانه هنوز هم زنده است و به روشنی خود را نشان می دهد.
لیندال روپر
متولد ۱۹۵۶، فرزند یک کشیش است که در استرالیا بزرگ شد و در ملبورن، توبینگن و لندن تحصیل کرد. او در لندن دکترا گرفت و کار تدریس را آغاز نمود. بعدها به دانشگاه آکسفورد نقل مکان کرد و از سال ۲۰۱۱ کرسی استادی سلطنتی تاریخ (Regius-Professur) را در آنجا در اختیار دارد. روپر متخصص تاریخ اوایل دوره مدرن است و کتابهای او در زمینه تاریخ جنسیت و مذهب به آثار مهم و مبنایی تبدیل شدهاند. در سال ۲۰۱۶، او یک زندگینامه از مارتین لوتر منتشر کرد («انسانی به نام مارتین لوتر») (Der Mensch Martin Luther)، و کتاب او درباره جنگ دهقانان با عنوان «برای آزادی» (Für die Freiheit) توسط انتشارات اس. فیشر (S. Fischer) به چاپ رسیده است.
کلاودیا مدر (Claudia Mäder)
سردبیر مجله NZZ Geschichte است.
NZZ Geschichte: Neue Zürcher Zeitung Geschichte
* کلیه تصاویر این متن توسط هوش مصنوعی و برای همین مقاله تهیه شده است.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|