دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - Monday 2 June 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 28.05.2025, 22:19

زندگی در قرون میانه چگونه بود


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

گفتگوی ویژه نامه اشپیگل در باره قرون میانه با تاریخ نگار آلمانی کلاوس اوشه ما

یادداشت مترجم: آن‌چه در پیش رو دارید، ترجمه‌ی گفت‌وگویی است با تاریخ‌نگار آلمانی، کلاوس اوشه‌ما(Klaus Oschema)، که در ویژه نامه نشریه اشپیگل برای قرون میانه هفته گذشته منتشر شده است. این مصاحبه کوششی است برای بازخوانی و بازسازی تصویری عمیق‌تر و واقع‌گرایانه‌تر از دوران قرون وسطی، دورانی که در ذهنیت عمومی اغلب به‌نادرست با تاریکی، عقب‌ماندگی و خشونت بی‌حد یک‌سان انگاشته می‌شود. اوشه‌ما با اتکا به پژوهش‌های جدید تاریخی و با تکیه بر داده‌های میان‌رشته‌ای، نه تنها برخی از رایج‌ترین سوءبرداشت‌ها درباره‌ی این دوره را به چالش می‌کشد، بلکه ما را با شیوه‌ی زیست، اندیشه و احساس مردم آن زمان نیز آشنا می‌سازد. اوشه‌ما با رد انگاره‌های رایج درباره «عصر تاریکی»، بر این نکته تأکید می‌کند که بسیاری از ایده‌های منفی درباره قرون وسطی، محصول تبلیغات روشنفکران رنسانس بوده است. در واقع، زندگی در آن دوره ترکیبی پیچیده از نوآوری‌های مدیریتی، تنوع فرهنگی و حتی پیشرفت‌های علمی بود — از نظام حقوقی تحول‌یافته کلیسا تا نقش پررنگ زنان و اقلیت‌های قومی در جامعه. این مقاله نه تنها تصویر کلیشه‌ای از قرون وسطی را به چالش می‌کشد، بلکه با بررسی جزئیات زندگی روزمره — از عشق و پزشکی تا سیاست و ستاره‌بینی — ما را به تأملی عمیق درباره تاب‌آوری انسان‌ها در شرایط دشوار فرامی‌خواند. آیا جوامع امروزی، با تمام امکانات مدرن، واقعاً از نظر روانی و اجتماعی مقاوم‌تر از اجداد قرون وسطایی خود هستند؟ پاسخ اوشه‌ما به این پرسش شاید بسیاری را شگفت‌زده کند.

اشپیگل: آقای پروفسور اوشه‌ما، ما قرون میانه را دوران عقب‌ماندگی می‌دانیم. آیا این تصور منصفانه است؟

اوشه‌ما: خیر. اصطلاح “قرون میانه تاریک” ساختگی است و ریشه در دوران رنسانس دارد. اومانیست‌هایی مانند فرانچسکو پترارکا (Francesco Petrarca) در قرون ۱۴ و ۱۵ می‌خواستند خود را از دوران پیشین متمایز کنند و هویت جدید خود را برجسته سازند. آن‌ها خود را در سنت عصر باستان می‌دیدند. مسئله اصلی آن‌ها کیفیت زبان بود: “دوره میانی” به عنوان عصری محکوم می‌شد که در آن لاتین بدی صحبت می‌شد - همین امر باعث می‌شد آن را عقب‌مانده بپندارند. این تصور تا امروز باقی مانده است. مثلاً بسیاری، تفتیش عقاید را با قرون میانه مرتبط می‌دانند چون غیرمنطقی و وحشیانه بود. در حالی که این پدیده عمدتاً متعلق به اوایل دوران مدرن است.

اشپیگل: چرا این تصور منفی همچنان پابرجاست؟

اوشه‌ما: این روشی بسیار راحت برای مرزبندی با چیزی است تا خود را برتر بدانیم. وقتی از “روابط قرون وسطایی” صحبت می‌کنیم، اغلب به مشکلات زمان حاضر اشاره داریم. با نسبت دادن این مشکلات به گذشته‌ای دور، می‌توانیم خود را مدرن احساس کنیم بدون آنکه با مسائل خود به صورت انتقادی برخورد کنیم. چند سال پیش این موضوع به وضوح قابل مشاهده بود: مثلاً درباره افغانستان مدام گفته می‌شد که “روابط قرون وسطایی” در آنجا حاکم است. یا اینکه اسلام به طور کلی در قرون میانه گیر کرده است. تمام این تعابیر از اساس نادرست و گمراه‌کننده هستند.

اشپیگل: چگونه می‌توان این دوره را بازسازی کرد؟

اوشه‌ما: مدت‌ها تمرکز تاریخ نگاران تقریباً منحصراً بر منابع مکتوب بود. اما محققان قرون میانه بسیار زود به گفتگوی بین‌رشته‌ای روی آوردند. امروزه ما به همان اندازه از منابع ادبی استفاده می‌کنیم که از تصاویر، آثار هنری و به ویژه یافته‌های باستان‌شناسی.

اشپیگل: به نظر شما سه اشتباه بسیار نادرست درباره قرون میانه چیست؟

اوشه‌ما: اول بهداشت: این تصور که مردم آن زمان خود را نمی‌شستند یا حمام نمی‌کردند، بی‌معناست. فرهنگ استحمام پیشرفته‌ای وجود داشت و مردم به نظافت شخصی اهمیت می‌دادند. دوم، کلیسای کاتولیک رومی اغلب صرفاً به عنوان نهادی سرکوب‌گر دیده می‌شود. در حالی که این نهاد تأثیرات نوآورانه‌ای بر مدیریت و نظام حقوقی داشت. مثلاً روش تفتیش عقاید باعث شد در محاکمات از سوگند تبرئه متهم فاصله بگیرند و به سمت شهادت شهود و جمع‌آوری مدارک حرکت کنند.

اشپیگل: و سومین اشتباه؟

اوشه‌ما: معمولاً قرون میانه را از دیدگاه نخبگان می‌بینند، اما تصور شوالیه‌های نجیب و جشن‌های رنگارنگ درباری، این دوره را آرمانی جلوه می‌دهد. بیش از ۹۰ درصد مردم در اروپای قرون میانه به عنوان روستایی زندگی می‌کردند. زندگی آن‌ها از هر نظر بسیار ساده بود. تنها با ظهور شهرها در قرن ۱۱ و ۱۲ میلادی بود که صنعتگری نیز توسعه یافت و در نتیجه تفکیک اجتماعی بیشتری در بین مردم ایجاد شد.

اشپیگل: تحقیقات جدید چگونه تصویر این دوره را تغییر داده است؟

اوشه‌ما: از اواخر قرن بیستم، نقش زنان و محدوده عمل آن‌ها بیشتر مورد بررسی قرار گرفته است - موضوعی که پیش از این در تاریخ‌نگاری مردانه چندان مورد توجه نبود. همچنین نگاه ما به اهمیت مسیحیت اصلاح شده است: مایکل بورگولته (Michael Borgolte) نشان داده که تاریخ اروپا را تنها می‌توان به عنوان تاریخ سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام درک کرد که به آن سنت‌های ادیان بومی اروپایی (heidnisch) نیز اضافه می‌شود.

اشپیگل: شما به زنان اشاره کردید. آیا تصویر قرون میانه متنوع‌تر هم شده است؟

اوشه‌ما: این که قرون میانه دیگر کاملاً “سفید” نیست، نشان‌دهنده تغییر چشمگیر در تحقیقات اخیر است: در سال‌های اخیر، متخصصان به طور فزاینده‌ای به “مردمان رنگین‌پوست” در اروپای قرون میانه علاقه نشان داده‌اند - هم از نظر حضور واقعی آن‌ها و هم به عنوان بخشی از جهان‌بینی معاصر.

اشپیگل: زندگی روزمره مردم در قرون میانه چقدر با زندگی امروزی ما تفاوت داشت؟

اوشه‌ما: روستاییان سخت کار می‌کردند، اما از کار در روزهای یکشنبه اجتناب می‌ورزیدند. البته باید گفت که زندگی آن‌ها جنبه کاربردی تری داشت. برای مثال این که تعطیلات مذهبی رعایت شود یا نه: وقتی زمان برداشت محصول بود یا هوای طوفانی در راه بود، مجبور بودند که در یکشنبه‌ها هم کار کنند. در مقابل، زندگی در صومعه و روحانیت به شدت توسط مقررات مکتوب تنظیم می‌شد و بنابراین می‌توانیم آن را با جزئیات بیشتری بازسازی کنیم. حتی می‌توانیم نگرش برخی افراد را ردیابی کنیم. مثلاً وقتی شارل جسور (Karl der Kühne)، دوک بورگوندی در قرن پانزدهم به اتاق حساب‌رسی می‌رفت و بررسی می‌کرد که مأمورانش حساب‌ها را درست انجام داده‌اند یا نه.

اشپیگل: زندگی اشراف چگونه بود؟

اوشه‌ما: زندگی طبقه بالای جامعه قرون میانه که مانند دیگران مجبور نبودند دائماً کار کنند، قطعاً با کسالت نیز همراه بود. فرهنگ رسانه‌های امروزی که ما را غرق می‌کنند وجود نداشت، و مردم نمی‌توانستند به راحتی کتاب‌های جدید بخرند. در دربار یا قلعه، مردم خوشحال می‌شدند وقتی کتاب جدیدی می‌گرفتند، وقتی آواز جدیدی خوانده می‌شد یا وقتی مسافری از تجربیاتش می‌گفت. همه این‌ها به گذراندن وقت کمک می‌کرد. بازی‌هایی مانند شطرنج یا نوعی آسیاب نیز در این امر نقش داشتند.

اشپیگل: آیا مردم آن زمان متفاوت از ما فکر و احساس می‌کردند؟ برای مثال در مورد عشق و عاشقی؟

اوشه‌ما: در مورد عشق یا جذابیت جنسی، که بر فرآیندهای بیوشیمیایی مبتنی هستند، در نگاهی گذرا به نظر می‌رسد شباهت‌هایی وجود دارد. اما تصورات اجتماعی مرتبط با آن، مانند ازدواج، سکس و احساسات رمانتیک، به طور اساسی متفاوت بودند. قرار نبود روابط جنسی لزوماً با عشق و دلباختگی همراه باشد. آموزه‌های کلیسا در اینجا تصورات کاملاً متفاوتی ارائه می‌دهد که بر تولید مثل در ازدواج متمرکز است. در مقابل، ما روابط مرد-مرد را در فرهنگ اشرافی اواخر قرون میانه می‌بینیم که می‌توان آن‌ها را عشق همجنس‌خواهانه توصیف کرد، اما این‌ها با همجنس‌گرایی امروزی مترادف نیستند.

اشپیگل: در آن دوران پزشکی هنوز پیشرفته نبود. داروهای مسکن مؤثری وجود نداشت. مردم چگونه با دردهای همیشگی کنار می‌آمدند؟

اوشه‌ما: متأسفانه در مورد مردم عادی در این موارد اطلاعات بسیار کمی داریم. و زندگینامه‌های مدرن درباره حاکمان قرون میانه اغلب این تصور را ایجاد می‌کنند که حاکمان اساساً از نظر جسمی سالم بودند. اما در وقایع‌نامه‌ها نیز شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد یک دوک یا پادشاه سه هفته در تب و هذیان بوده یا به طریقی دیگر بیمار بوده است. بررسی دقیق‌تر این موارد برای تفسیر مجدد چنین اقداماتی البته بسیار جالب توجه خواهد بود.

اشپیگل: در قرون میانه طالع‌بینی بسیار متداول بود، اما امروزه جزو خرافات محسوب می‌شود. برای مردم چنین مسائلی چه اهمیتی داشت؟

اوشه‌ما: توسعه طالع‌بینی را می‌توان به عنوان گامی در جهت علمی‌سازی توصیف کرد: منجمان تحصیلات دانشگاهی داشتند، از مهارت‌های ریاضی و دانش نظری برخوردار بودند. تجربه آن‌ها مبتنی بر حرکت ستارگان بود که سپس بر اساس نظریه‌های پیچیده تفسیر می‌شد. در اواخر قرون میانه، منجمان در سراسر اروپا به حاکمان در مسائل مختلف، چه شخصی و چه سیاسی، مشاوره می‌دادند. از دیدگاه آن زمان، منجمان بهترین اطلاعات را در اختیار داشتند، هرچند که اغلب در تفسیرهای خود اشتباه می‌کردند. روش و تأثیرات آن‌ها شبیه به کارشناسان مالی یا اقتصادی امروزی بود. آن‌ها نیز بر اساس مدل‌های نظری خود پیش‌بینی می‌کنند، اما قادر نیستند بحران‌ها را به‌درستی پیش‌بینی کنند.

اشپیگل: و حالا به موضوعات علمی بپردازیم: آیا مردم واقعاً در آن زمان فکر می‌کردند زمین صاف است؟

اوشه‌ما: قطعاً نه. این ادعا در قرن نوزدهم و از طریق زندگینامه ماندگار واشنگتن اروینگ (Washington Irving) درباره کریستف کلمب رواج همگانی پیدا کرد. نویسنده می‌خواست قهرمان خود، کاشف آمریکا، را به‌عنوان فردی انقلابی معرفی کند و از این رو به این ایده متوسل شد. اگرچه می‌توانیم در گذار از دوران باستان متأخر به اوایل قرون میانه گاهی ایده زمین صاف را مشاهده کنیم، اما این هرگز به‌صورت گسترده پذیرفته نشد. از دوران یونان باستان، زمین به‌صورت کروی تصور می‌شد. این دانش در قرون میانه اروپا چنان گسترده بود که دیگر نمی‌توان آن را یک بحث نخبه‌گرایانه دانست. حتی در متون عامیانه نیزیافت می‌شود.

اشپیگل: تا چه اندازه رویدادهای سیاسی، مانند بحران‌های حکومتی یا دوره‌ای که دوپاپ بر دنیای مسیحیت حکومت می‌کردند، بر زندگی روزمره مردم عادی تأثیر می‌گذاشت؟

اوشه‌ما: این بسیار به بستگی مورد داشت. روشنفکران به‌وضوح از شکاف بزرگ بین سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۴۱۷ که در ابتدا دو و سپس سه پاپ وجود داشت، آگاه بودند و واکنش نشان می‌دادند. کاردینال فرانسوی پیر دِیلی (Pierre d’Ailly) آن را نشانه‌ای از پایان قریب‌الوقوع جهان دانست و شروع به استفاده از روش‌های طالع‌بینی کرد تا زمان احتمالی روز قیامت را محاسبه کند.

اشپیگل: آیا کشاورزان در روستاها به این رویدادها علاقه و توجهی نشان می‌دادند؟

اوشه‌ما: در مواقعی که ناامنی در جانشینی حکومت وجود داشت، این مسائل برای مردم عادی نیز اهمیت پیدا می‌کرد. برای مثال، در دوران فترت میان عزل قیصر فریدریش دوم و انتخاب رودولف اول در سال ۱۲۷۳، قدرت‌های محلی سعی کردند از این خلأ استفاده کنند و مالیات‌ها یا عوارض جدیدی وضع کنند که بر جمعیت گسترده‌تر تأثیر می‌گذاشت. بحران‌های مذهبی نیز می‌توانست پیامدهای مستقیمی داشته باشد، مانند نگرانی برای رستگاری شخصی.

اشپیگل: مردم چگونه از این تحولات مطلع می‌شدند؟ چاپ و رسانه‌های جمعی که وجود نداشت.

اوشه‌ما: امکانات و زیرساخت‌های کلیسا در این زمینه نقش محوری داشتند. در طول مناقشه معروف به مناقشه انتصاب‌های کلیسایی (۱) میان‌هاینریش چهارم و پاپ گریگوری هفتم، نامه‌هایی به تمام اسقف‌های امپراتوری نوشته می‌شد که اطلاعات را تا سطح کلیساهای محلی منتقل می‌کرد. در قرن سیزدهم،یک زیرساخت اطلاعاتی واقعی بین دربار پاپ و کلیساهای محلی در هر دو جهت شکل گرفت.

اشپیگل: آیا مردم آن زمان در برابر بحران‌ها مقاوم‌تر بودند؟

اوشه‌ما: آن‌ها احتمالاً به شکلی متفاوت با بحران‌ها برخورد می‌کردند. مرگ، بیماری و خشونت بخشی طبیعی‌تر از زندگی روزمره برای بسیاری بود و این قبیل موارد جهان بینی آن‌ها را شکل می‌داد – همان‌طور که کار مداوم برای تأمین نیازهای اولیه مانند غذا و پوشاک نیز چنین بود. به همین دلیل نیز دین نقش بسیار بزرگی داشت. ایمان کارکرد تسلی‌بخشی داشت و به مردم کمک می‌کرد تا با ناامنی‌ها کنار بیایند. فکر می‌کنم در اصل آن‌ها در برابر بحران‌ها مقاوم‌تر از ما بودند.

اشپیگل: نابرابری اجتماعی در آن دوران چگونه درک می‌شد؟

اوشه‌ما: این مسئله شدیداً تحت تأثیر آموزه‌های مسیحی بود. پولس رسول (Der Apostel Paulus) در نامه به رومیان می‌گوید هر حکومتی از سوی خدا داده شده است. مسیحیان می‌بایست این حکومت را بپذیرند. در سفر پیدایش، مستی نوح روایت شده است. یکی از سه پسرش به نام حام (Ham)، پدر را مسخره می‌کند و از سوی او لعنت می‌شود. از این روایت، سنت تفسیری شکل گرفت که برای توجیه سلسله مراتب اجتماعی استفاده می‌شد: بر این اساس، رعیت‌ها از نسل پسر لعنت‌شده نوح بودند، در حالی که اشراف از یافث (Japhet)، یکی از دو پسر آمرزیده شده ی او که نیای ملت‌های ساکن اروپا نیز محسوب می‌شد، سرچشمه می‌گرفتند.

اشپیگل: به عبارت دیگر یک واقعیت الهی تلقی می‌شد.

اوشه‌ما: البته صداهای انتقادی هم بودند که این نظم به ظاهر طبیعی را زیر سؤال می‌بردند. اما این انتقادها به دگرگونی‌های اجتماعی منجر نمی‌شد. مردم به باورهای مسیحی پایبند بودند و با شرایط کنار می‌آمدند. اما باید به این نکته توجه کرد که وقتی جامعه به ظاهر ناعادلانه قرون میانه را محکوم می‌کنیم، جامعه امروزی ما نیز آن‌گونه که دوست داریم باور کنیم، چندان شفاف و برابر نیست. فرصت‌های آموزشی و پیشرفت اجتماعی هنوز هم تا حد زیادی به پیشینه افراد وابسته است.

اشپیگل: آیا شباهتی بین هنجارها و ارزش‌های قرون میانه و باورهای امروزی وجود دارد؟

اوشه‌ما: آرمان‌های فضیلت‌مندانه دوران باستان مانند میانه‌روی، عدالت یا شجاعت، تأثیر خود را حفظ کردند. این ارزش‌ها سپس با باورهای مسیحی مانند محبت به همنوع تلفیق شدند. از این ترکیب، ارزش‌هایی مانند رفتار شهسواری (شهسواری که هم می‌تواند بجنگد و هم عشق بورزد) یا ترحم و همدلی شکل گرفت. اینها ارزش‌هایی هستند که تا امروز بر ما تأثیر می‌گذارند – هرچند امروزه با توجیهات متفاوتی ارائه می‌شوند.

اشپیگل: چرا تصویر ما از قرون میانه این‌قدر اروپامحور است؟

اوشه‌ما: این به سلطه تاریخ‌نگاری اروپایی برمی‌گردد که دلایل سیاسی نیز دارد. تقسیم‌بندی دوران‌ها به باستان، قرون میانه و دوران جدید در قرن هفدهم برای طبقه‌بندی گذشته اروپا شکل گرفت. به همین دلیل، این مفهوم از همان ابتدا اروپامحور بود، زیرا بر اساس داده‌های اروپایی استوار شده بود.

اشپیگل: آیا وقت آن نرسیده که این را تغییر دهیم؟

اوشه‌ما: پژوهش‌های معاصر به‌طور فزاینده‌ای در تلاش هستند تا دیدگاه‌های جهانی را لحاظ کنند و از «قرون میانه جهانی» صحبت می‌کنند. همزمان، این بحث نیز مطرح است که آیا اصطلاح قرون میانه دیگر معنایی دارد یا خیر. زیرا این اصطلاح تقسیم‌بندی نامناسبی را به فرهنگ‌های دیگر تحمیل می‌کند، مانند چین که تاریخ خود را بر اساس سلسله‌ها تقسیم می‌کند،یا جهان اسلام که در قرن هفتم میلادی شکل گرفت. پیشنهادهایی مانند «عصر اوراسیایی»یا «هزاره میانی» مطرح شده‌اند، اما هیچ‌کدام به‌درستی گویا نیستند.

اشپیگل: حتی در آن زمان نیز مسافران به فرهنگ‌های دیگر راه می‌یافتند.

اوشه‌ما: این موضوع به‌ویژه از قرن سیزدهم به بعد در سفرنامه‌هایی که به فراسوی اروپا می‌رفتند، مشهود است. معروف‌ترین مثال مارکو پولو است که به میان مغولان سفر کرد و در سفرنامه‌اش واقعیات را با شنیده‌ها درآمیخت. همچنین در گزارش‌های اودوریکو پوردنونه (Odorich von Portenau) (۱)، یک راهب فرانسیسکن که او نیز به چین سفر کرد، می‌توان بینشی از فرهنگ‌های دیگریافت. در مجموعه اسناد یهودی قاهره (جنیزه قاهره) (۳)، نامه‌های تاجران یهودی در قرن دوازدهم از ارتباطات و قراردادهای بین هند، اسکندریه و تونس حکایت دارد. این تصویری کاملاً متفاوت از جهان‌شناسی است که مدت‌ها برای قرون میانه متصور بودیم.

اشپیگل: در واقع تصویری بود که اروپا را مرکز جهان قرون وسطایی نمی‌دانست.

اوشه‌ما: فرهنگ اروپایی حتی در آن زمان نیز هنوز به مثابه اوج درخشان وجود بشری نبود. اگر به دنبال شکوفایی فرهنگی هستید، در حدود سال ۸۰۰ میلادی نباید به آخن نگاه کنید – شهری که حتی نمی‌دانیم چند نفر در آن زندگی می‌کردند. در عوض، باید به بغداد نگاه کرد، جایی که خلفا شهری خیره‌کننده ساخته بودند که دانشمندان از ایران و جهان عرب را به خود جذب می‌کرد. یا می‌توان به شیآن (Xi’an) در چین نگاه کرد، شهری که در آن زمان ده‌ها کیلومتر مربع وسعت داشت و احتمالاً یک میلیون نفر جمعیت.

اشپیگل: مردم عادی تا چه اندازه در باره جهان خارج از اروپا می‌دانستند؟

اوشه‌ما: داستان‌هایی از سرزمین‌های دور در برخی محافل پخش می‌شد، اما اغلب اغراق‌آمیز بودند – مثلاً اینکه در سرزمین‌های دوردست «مردمانی با سری مانند سگ‌« زندگی می‌کنند. این را می‌توان در نقاشی‌های آن دوران مشاهده کرد. اینکه چه میزان از این داستان‌ها به روستاییان عادی می‌رسید، همیشه مشخص نیست – اما می‌توانیم فرض کنیم که گسترش قابل توجهی داشته‌اند.

اشپیگل: و نگاه از خارج به اروپا چگونه بود؟

اوشه‌ما: در منابع عربی قرون میانه از اروپا یاد شده، اما بیشتر در اخبار مربوط به پاپ یا امپراتور، و این اطلاعات هیچ گونه نقش مهم و مرکزی نداشتند. از دید عربی، تجارت مدیترانه‌ای و کلان‌شهرهایی مانند اسکندریه یا قاهره جذاب‌تر بودند. در عین حال، مسافران غیراروپایی هم بودند که به اروپا سفر می‌کردند. مثلاً ربان بار صوما (Rabban Bar Sauma) در قرن سیزدهم که از حوالی پکن بود، تا بیزانس و پاریس پیش رفت و گزارشی از درک خود از غرب برجا گذاشت. در این گزارش هم همان حیرتی دیده می‌شود که در سفرنامه‌های اروپایی درباره فرهنگ‌های دیگر می‌یابیم.

اشپیگل: اگر کسی امروز با ماشین زمان به قرن دوازدهم سفر کند، آیا می‌تواند خود را با شرایط موجود وفق دهد؟

اوشه‌ما: چنین سفری برای او شوک فرهنگی بزرگی خواهد بود. مسافر زمان اصلاً مردم را نمی‌فهمد، چون به زبان دیگری صحبت می‌کردند و از بسیاری جهات رفتار متفاوتی داشتند. احتمالاً به هر حال به نحوی از عهده برمی‌آمد. اما بهتر است امیدوار باشید در طول اقامت‌تان دندان‌درد یا مشکل پزشکی دیگری پیدا نکنید! البته سفر از قرون میانه به زمان ما شوک بسیار بزرگ‌تری خواهد بود.

اشپیگل: آیا امروز می‌توانیم چیزی از قرون میانه بیاموزیم؟

اوشه‌ما: به نظر من جذاب‌ترین درس‌ها در نگاه آگاهانه به تفاوت جوامع آن زمان نهفته است. مثلاً در سیسیل قرن سیزدهم، یهودیان، مسلمانان و مسیحان تحت حکومت فردریک دوم در کنار هم زندگی می‌کردند - این با تصور رایج از قرون میانه به عنوان دوره‌ای یکدست از نظر قومی و فرهنگی کاملاً متفاوت است، هرچند نباید این تصویر را هم بیش از حد آرمانی کرد. به همان اندازه جالب است ببینیم چیزها چقدر می‌توانند تغییر کنند، اگر فقط به مرزهای دولت‌های ملی یا تک‌زبانی حکومت‌ها فکر کنیم. برای یک شاهزاده قرون میانه مهم نبود زیردستانش به چند و چه زبان‌هایی صحبت می‌کنند - مهم این بود که اطاعت می‌کردند. بسیاری از تصورات ما اصلاً بدیهی نیستند. نگاه به قرون میانه می‌تواند به ما کمک کند آگاهی واقعی تری در این باره پیدا کنیم.

Interview: Jasmin Lörchner, Eva-Maria Schnurr
SPIEGEL GESCHICHTE Nr. 3 / 2025

* تمامی تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین متن فارسی تهیه شده است.
————————————————
زیر نویس‌های مترجم:
۱: Investiturstreits یا مناقشه انتصاب‌های کلیسایی یکی از مهم‌ترین درگیری‌های قرون وسطی بین قدرت سکولار و کلیسا بود که بین سال‌های۱۰۷۶ تا ۱۱۲۲ میلادی جریان داشت. این مناقشه عمدتاً بین‌هاینریش چهارم، امپراتور مقدس روم، و پاپ گرگوری هفتم بر سر حق انتصاب اسقف‌ها و روحانیون بلندپایه (موسوم به Investitur) درگرفت. در قرون وسطی، امپراتوران و پادشاهان اغلب در انتخاب و انتصاب اسقف‌ها و مقامات کلیسایی نقش داشتند، زیرا این مقامات علاوه بر وظایف مذهبی، از قدرت سیاسی و اداری نیز برخوردار بودند. این عمل به مراسم سکولار اعطای درجه (Investiture by lay rulers) معروف بود. پاپ *گرگوری هفتم (حکومت ۱۰۷۳–۱۰۸۵) که از رهبران جنبش اصلاحات گرگوریان بود، معتقد بود که تنها کلیسا باید حق انتصاب اسقف‌ها را داشته باشد تا از فساد و وابستگی روحانیون به حکومت‌های سکولار جلوگیری شود. او در سال ۱۰۷۵ با صدور فرمان پاپی Dictatus Papae ادعا کرد که: تنها پاپ می‌تواند اسقف‌ها را منصوب یا عزل کند و فقط پاپ می‌تواند امپراتوران را برکنار کند و هیچ شورای کلیسایی نمی‌تواند پاپ را محکوم کند.‌هاینریش چهارم (حکومت ۱۰۵۶–۱۱۰۶) این ادعاها را تهدیدی برای قدرت خود دید و در سال ۱۰۷۶ شورایی از اسقف‌های آلمانی تشکیل داد که پاپ را تکفیر و از مقامش عزل کرد. در پاسخ، گرگوری هفتم‌هاینریش را تکفیر و از سلطنت خلع کرد و اتباع او را از سوگند وفاداری آزاد ساخت. با شورش شاهزادگان آلمانی علیه‌هاینریش، او مجبور شد در ژانویه۱۰۷۷ به قلعه کانوسا در ایتالیا برود و به مدت سه روز در برف و سرما، با پاپ ملاقات کند تا تکفیرش لغو شود. این واقعه به ذلت کانوسا (Walk to Canossa) معروف شد و نماد پیروزی موقت کلیسا بر امپراتوری بود. با این حال، جنگ قدرت ادامه یافت.‌هاینریش بعداً رم را محاصره کرد و گرگوری هفتم را تبعید کرد. پس از دهه‌ها درگیری، نهایتاً در سال ۱۱۲۲، کنکوردات ورمس (Concordat of Worms) بین مپراتور‌هاینریش پنجم (پسر‌هاینریش چهارم) و پاپ کالیکستوس دوم امضا شد که بر اساس آن: کلیسا حق انتصاب روحانیون را داشت و به آنان حلقه و عصای اسقفی (نمادهای مذهبی) اعطا می‌کرد، امپراتور می‌توانست در مراسم حضور داشته باشد و تایید سکولار (نماد زمینی قدرت) را اعطا کند. این مناقشه نقطه عطفی در تاریخ روابط کلیسا و حکومت در اروپای قرون وسطی بود و تأثیرات آن تا دوره رفرماسیون ادامه یافت.
۲: اودوریکو پوردنونه (Odorich von Portenau) یک راهب فرانسیسکن ایتالیایی در قرن چهاردهم میلادی بود که به عنوان جهانگرد و مبلغ مذهبی شناخته می‌شود. او بین سال‌های۱۳۱۸ تا ۱۳۳۰ سفری طولانی به آسیا، به ویژه هند، چین و احتمالاً تبت انجام داد و پس از بازگشت، مشاهدات خود را در کتابی به نام «سفرنامه اودوریک» ثبت کرد. این اثر یکی از مهم‌ترین منابع اروپاییان درباره شرق در قرون وسطی محسوب می‌شود1. اودوریک از طریق ایران، هند، سوماترا، جاوه، ویتنام و چین سفر کرد و حتی ادعا شده به تبت نیز رسیده است. او دربار ایلخانان در ایران و دربار دودمان یوآن در چین (زمان حکومت مغولان) را توصیف کرد. جزئیات فرهنگی مشاهدات او شامل آداب محلی، معماری، و حتی برخی افسانه‌ها (مثل موجودات افسانه‌ای در هند) بود که برای اروپاییان عصر او بسیار عجیب می‌نمود. سفرنامه او بعدها الهام‌بخش کاشفانی مانند کریستف کلمب شد.
۳: جنایزای قاهره (Cairo Geniza) یکی از مهم‌ترین گنجینه‌های اسناد تاریخی یهودی است که در قرن نوزدهم در کنیسه بن عزرا در فسطاط (قاهره قدیم) کشف شد. این مجموعه شامل حدود ۴۰۰٬۰۰۰ صفحه دستنویس از قرن نهم تا نوزدهم میلادی است که به زبان‌های عبری، عربی، آرامی و فارسی نوشته شده‌اند. این اسناد پنجره‌ای بی‌نظیر به زندگی اجتماعی، اقتصادی و مذهبییهودیان در جهان اسلام و مدیترانه ارائه می‌دهند. اما چرا “جنایزا؟ واژه جنایزا (Geniza) در سنت یهودی به محلی اشاره دارد که اسناد مقدس یا حاوی نام خدا را برای جلوگیری از تخریب، در آن نگهداری می‌کنند. برخلاف معمول، جنایزای قاهره نه فقط متون مذهبی، بلکه مکاتبات شخصی، قراردادهای تجاری، وصیت‌نامه‌ها و حتی فهرست خرید روزانه را نیز شامل می‌شد! محتویات شگفت‌انگیز شامل متون مذهبی، نسخه‌های قدیمی از تلمود، تورات و تفسیرهای قرون وسطایی، نامه‌های موسی بن میمون (فیلسوف بزرگ یهودی) که در قاهره زندگی می‌کرد. گزارش‌هایی از زندگی روزمره شامل نامه‌های زنان درباره ازدواج، طلاق و حقوق مالی، شکایت‌های تجاری از تجار یهودی در هند تا اسپانیا، و دستورالعمل‌های پزشکی به زبان عربی و عبری بود. اسناد تاریخی شامل: گزارش‌هایی از جنگ‌های صلیبی از دیدگاهیهودیان شرق، قراردادهای تجاری با مسلمانان و مسیحیان. این اسناد در دهه ۱۸۶۰ توسط محققان یهودی مانند سلیمان شختر شناسایی و به دانشگاه‌هایی مانند کمبریج منتقل شدند. سیستم حقوقی یهودی تحت حکومت اسلامی را روشن می‌کنند، مثلاً نشان می‌دهند که دادگاه‌های یهودی چگونه با قوانین اسلامی هماهنگ می‌شدند. برخی اسناد به زبان یهودی-عربی (عربی با خط عبری) نوشته شده‌اند که برای مطالعه تاریخ زبان‌شناسی نیز ارزشمند است. جنایزای قاهره به‌دلیل حجم عظیم اسناد غیرمذهبی، یکی از معدود منابعی است که تاریخ اجتماعی یهودیان در قرون وسطی را نه از نگاه نخبگان، بلکه از زبان عموم مردم روایت می‌کند. این اسناد امروزه در موزه‌ها و دانشگاه‌های سراسر جهان مطالعه می‌شوند.


نظر خوانندگان:


■ با درود و سپاس استاد گرامی آقای طباطبائی گرامی
به راستی انتشار نوشتارهای اخیر شما روحی نوین و بسیار آموزنده و فرح بخشی در نشریه ایران امروز دمیده است که بسی جای تبریک به شما دارد. این ابتکار گرانقدر شما که با وجود تخصص و تجربیات ویژه در عین حال اساسا با تواضع به ترجمه نیز می‌پردازید برای بسیاری از روشنفکران ما جای تامل بسیار دارد، چرا که بسیاری خود را منزه از این کار می‌دانند و اگر مختصر بگویم در حالی که ایدئولوژی‌های رایج رنگ باخته‌اند، غافل از آنند که درگیر ایدئولوژی عقل‌گرایانه‌ای هستند که پارادایم‌های فکری و معرفت شناسی آنها هنوز در دوران قرن نوزده و شاید اوایل بیستم دور می‌زند، در حالی که در این بین در دنیای فیزیک و بیولوژی چنان تحولات عمیقی روی داده که حتی به فلسفه چهره علمی بخشیده‌اند، اما به جرئت می توان گفت که غالب اندیشه ورزان ما غافل از آنند.
در حقیقت ترجمه نوشتار شما پیرامون فیزیک کوانتوم مرا متوجه ساخت که شما در راستای شکستن دیوارهای معرفت شناسی رایج در بین فارسی زبانان قدم تازه ای برداشته‌اید که جای بسی قدردانی دارد. شما می‌دانید که در غرب اگر نوشتار تحلیلی و فلسفی‌ای ارجاعی حداقل به قوانین اولوسیون و فیزیک کوانتوم نداشته باشد اساسا جدی گرفته نمی‌شود! شما در همان ترجمه مذکور به درستی نوشته‌اید که بسیاری از مقولات با فیزیک کوانتوم تغییر معنا یافته‌اند.
نگارنده در این زمینه‌ها هر از گاهی و در حد توان مقالاتی منتشر کرده‌ام که در اینترنت موجودند. به عنوان نمونه در تایید نظر شما و آن نوشتار مقاله‌ای از نگارنده پیرامون تحول مقوله علت و معلول با توجه به یافته‌های نوین دانش تحت عنوان (علت و معلول و پدیده‌های کمپلکس) در اینترنت قابل مطالعه است.
با احترام و تشکر مجدد از شما
مسعود کریم‌نیا


■ جناب آقای دکتر مسعود کریم‌نیا، با سلام و احترام
از دریافت پیام ارزشمند و دلگرم‌کننده‌ی شما عمیقاً سپاسگزارم. بی‌تردید کلمات محبت‌آمیز شما نه‌تنها مایه‌ی افتخار، بلکه مشوقی بزرگ برای ادامه‌ی این مسیر پرچالش است که در آن، غبار سنت‌های معرفتی فرسوده را باید کنار زد و دریچه‌هایی تازه به روی اندیشه گشود. همان‌گونه که به‌درستی اشاره فرمودید، بسیاری از ما هنوز در اسارت پارادایم‌های عقل‌گرایی قرن نوزدهمی به سر می‌بریم؛ حال آن‌که در دهه‌های اخیر، تحولات بنیادین در حوزه‌های فیزیک، زیست‌شناسی و حتی علوم شناختی، مفاهیمی چون “واقعیت”، “علیت”، “زمان”، و “خودآگاهی” را از نو تعریف کرده‌اند. شما با ظرافت خاصی به این نکته اشاره فرموده‌اید که بدون درک پیامدهای معرفت‌شناختی این تحولات، تحلیل‌های فلسفی و اجتماعی ما خواه‌ناخواه از طراوت و عمق لازم برخوردار نخواهند بود.
البته این را هم بگویم که آشنایی با مقاله‌ی ارزنده‌ی شما با عنوان «علت و معلول و پدیده‌های کمپلکس» که با نگاهی علمی و فلسفی به بازاندیشی این مفهوم بنیادین پرداخته، برای من بسیار آموزنده و دلگرم‌کننده بود. مطالعه‌ی آن را به خوانندگان علاقه‌مند به مباحث میان‌رشته‌ای قویاً توصیه می‌کنم. تلاش این قلم در ترجمه‌ی متون علمی-فلسفی نیز، همان‌گونه که اشاره کردید، پنجره‌ای به جهان امروز است. تا زمانی که این دروازه‌ها بسته باقی بمانند، گفتمان‌های فکری ما همچنان در چرخه‌ای بسته بازتولید خواهند شد. با امید به تداوم این گفت‌وگوهای سازنده و ژرف، و با تشکر صمیمانه از توجه و اندیشه‌های روشنگرانه‌ی شما.
علی‌محمد طباطبایی







نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net