دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ -
Monday 2 June 2025
|
ايران امروز |
توضیحی در باره این نوشتار:
کیونگ-من کیم (Kyung-Man Kim) در سال ۲۰۲۳ کتابی به نام “فلسفه و جامعهشناسیِ علمِ بوردیو: یک بررسی انتقادی [۱]” نوشته است. من نقد مفصلی بر این کتاب نوشتهام [۲]. آن چه در اینجا میآید بسط یکی از موضوعات مطرح شده در آن نقدِ مفصل است.
***
یکی از سنتهای آکادمیک این است که هر نویسندهای در نوشتههای خود، به نوشتههای دیگر نویسندگان اشاره میکند ، فرقی هم نمیکند که نوشته گزارش باشد، مقاله باشد، یا رساله یا کتاب، ...، و یا هر چیز دیگری. برای این کار در زبان انگلیسی، واژه “cite” یا “citation” به کار میرود که در فارسی از آن با نامهای گوناگونی مانند نقل قول، اتخاذ سند کردن، کد آوردن (quote, quotation)، ...، یاد میشود. ترجیح من این است که این کار را “بازگویی” بنامم. هدف از بازگویی میتواند یک نقلقول ساده باشد، یا برای نشاندادن همنظری با نویسنده دیگری باشد، یا برای نقد آن نظر باشد، و یا هر چیز دیگری. در دنباله این سنتِ آکادمیک، نویسندگان هنگام بازگویی نوشتههای دیگران، مشخصات کافی آن نوشتهی بازگویی شده را هم یادآور میشوند. مشخصات کافی، معمولا شامل نام خانوادگی و نام نویسنده (یا حرف اول نام)، عنوان نوشته، شرکت انتشاراتی که اثر را منتشر کرده است، احیانا نام شهری که کتاب در آن منتشر شده است، تعداد صفحهها، یا صفحهای که به آن اشاره شده است، ...، و یک “تاریخ” است. هدف از نوشتن مشخصات یک نوشتهی بازگویی شده آن است که خواننده بتواند به نوشتهی اصلی رجوع کند و خودش آن بازگویی را بخواند و یا نقد کند، و یا چهارچوب بحث اولیه را ببیند، و چیزهای دیگری شبیه به این. در این بین، طبیعی است که هر نویسندهای به مشخصات نسخهای که خودش در اختیار دارد، اشاره میکند.
یک مثال میزنم! فرض کنید که من خواهان بازگویی از کتابی از دیوید هیوم (David Hume) به نام “رسالهای درباره طبیعت آدمی” (A treatise of human nature) هستم. مشخصات کتابی که من در اختیار دارم چنین است:
دقت کنید که مسئولیت انتخابِ اینکه کدامیک از مشخصات نوشته شود، معمولا با نویسنده نیست، بلکه نویسندگان، سنتهای آکادمیکِ رشتههای خاص، ژورنال، ناشر، ...، و چیزهایی شبیه اینها را دنبال میکنند.
آن چه که من با آن مشکل دارم، و گاهی اوقات با آن مشکل بزرگی دارم، “تاریخ” انتشار اثر است. در مورد مثال بالا، دیوید هیوم کتابش را در سال 1739 تا 1740 نوشته است و نه در سال 2009 که ۲۳۳ سال پس از مرگ هیوم است. بدتر آنکه گاهی اوقات آشفتگی از این هم بیشتر میشود. به عنوان مثال نسخهای که من از کتاب آنتی دورینگ (Anti-Dühring) از فردریک انگلس (Friedrich Engels) در اختیار دارم، مشخصات زیر را دارد:
حالا به جمله زیر دقت کنید:
“انگلس در کتاب آنتی دورینگ (1878) با اشاره به نظر هیوم در کتاب رسالهای در باره طبیعت آدمی (2009) چنین میگوید که ...”.
جمله بالا خندهدار است! چطور کسی میتواند در سال 1878 به نوشتهای از سال 2009 اشاره داشته باشد و آن را بازگویی کند؟ خواننده این نوشته ممکن است تصور کند که مثال بالا ساختگی است، نمونه واقعی از آن وجود ندارد. متاسفانه نمونههای واقعی چنین امری به وفور دیده میشوند. کافی است به مقالاتی که در همین سایت/تارنما (و به طور کلی در سایتهای خبری/تحلیلی، سیاسی/تحلیلی) منتشر میشود دقت کنید تا روزانه چند نمونه از آن را ببینید.
در نوع دیگر از همین مورد، ممکن است مجموعه مقالات از یک فرد با “تاریخ اشتباه” منتشر شود. مثلا به اثر زیر از مرتون (Merton)، که او را میتوان از تاثیرگذارترین افراد در فلسفه و جامعهشناسی علم دانست، نگاه کنید.
این کتاب مجموعه مقالاتی است که مرتون در فاصله سالهای 1938 تا 1972 نوشته است. نکته جالب اینکه نظر مرتون در سال 1938 ممکن است با نظر او در سال 1972 فرق داشته باشد (همان طور که نظر مارکس در سال 1841 که رساله دکترای خود را نوشت با نظر او در سال 1867 که کاپیتال را نوشت فرق داشت). یک مثال دیگر از این مورد، درباره کتابی از دوهم (Duhem) است. دوهم فیزیکدان است و در مورد فلسفه علم هم نوشتههای زیادی دارد. به این کتاب از او دقت کنید:
این کتاب در واقع مجموعه مقالههای دوهم از سال 1893 تا پیش از مرگش در سال 1916 است و برای اولین بار در سال 1954 در یک مجموعه چاپ شده، و در سال 1991 تجدید چاپ گردیده! اشاره به اینکه دوهم (1991) چنین گفته و چنان گفته، ممکن است به سوءتفاهم در خواننده بیانجامد. خواننده ممکن است تصور کند که از نظر نویسنده، نظرات دوهم در مورد مدل استاندارد اتمی از نیلز بور (Niels Bohr) یا اصل عدم قطعیت (uncertainty principle) از ورنر هاینزنبرگ (Werner Heisenberg) هم مصداق داشته باشد. در حالیکه دوهم نه از مدل استاندار اتمی خبر دارد و نه از اصل عدم قطعیت! تازه نظر او در سال 1893 چه ربطی به علم در سال 2025 دارد؟ یک نکته بسیار مهم این است که اصلا و ابدا منطقی نیست که کسی بخواهد یک اثر و استدلال تازه را با تکیه به یک اثر و استدلال قدیمیتر رد کند (مگر اینکه ادعا شود که استدلال تازه، در واقع تازه نیست. در آن صورت، نخستین کار آن است که نشان دهیم که استدلال تازه، با استدلال قدیمی، اینهمانی دارد) .
استفاده از “تاریخ اشتباه” میتواند عواقب زیادی داشته باشد. یکی اینکه حس قدیمی بودن، و شاید نامربوط بودن، از بین میرود. تو گویی، حرفهای هیوم در سال 2009 هنوز همان اعتباری را دارد که در سال 1739 یا در سال 1878 داشته است. استفاده مکرر از “تاریخ اشتباه” ممکن است این توهم را در خودِ نویسنده و خوانندگان به وجود بیاورد که حرفهای ۱۰۰ سال یا ۲۰۰ سال یا ۱۰۰۰ سال پیش، هنوز هم اعتبار دارند و شاید هم بعضی “حقیقت”ها هستند که ازلی و ابدی “تشریف” دارند! به کار بردن “تاریخ اشتباه”، نوعی ناهمزمانی یا انفصال زمانی (temporal disjunction) ایجاد میکند که باعث فهم “جابجا شده” میشود. یک نکته فرعی در این مورد، اما احتمالا با اثر روانی بزرگ، مخلوط کردن دو “تقویم” است، تقویم میلادی و تقویم هجری خورشیدی. کتابی که در سال 1878 میلادی منتشر شده، که معادل سال ۱۲۵۷ هجری خورشیدی است، یعنی ۱۰۰ سال پیش از “انقلاب اسلامی” نوشته شده است!! خواننده ایرانی، مخصوصا آنهایی که در ایران زندگی میکنند، ممکن است به اندازه یک خواننده اروپایی “کهنهگی” کتابی منتشر شده در سال 1878 را حس نکنند، اما شاید حسِ سال ۱۲۵۷ برای آنها سادهتر باشد.
در همین مورد، یک نکته مهم دیگر آن است که مفاهیم، در گذر زمان دچار تغییر میشوند، مخصوصا آنهایی که در چهارچوب یک ساختار اجتماعی، یا یک پارادایم معین، معنی پیدا میکنند. یک مثال ناواضح در مورد مفهوم و واژهی “دانشمند” است، و این که کسانی مانند داروین (Darwin) و مارکس (Marx) در زمان خود میتوانستهاند خارج از “سیستم آکادمیک” در کارِ دانش باشند و از جانب دیگران به عنوان “دانشمند” شناخته شوند. اما امروزه، ایستادن در خارج از “سیستم آکادمیک” و همزمان “دانشمند بودن” تقریبا غیر ممکن است. امروزه (مثلا در طول ۷۵ سال گذشته) کمتر “دانشمند” صاحبنامی را پیدا میکنید که خارج از “سیستم آکادمیک” بوده باشد. با تعریفهای امروزی، داروین و مارکس “دانشمند” نبودهاند. روشهای کاری آنها هم، با تعریفهای امروزی، “علمی” نبوده است.
هر مفهومی چنین است. مثلا مفهوم “ایده” برای افلاطون با “مفهوم “ایده” برای هگل دو مفهوم متفاوت است. برای افلاطون (Plato) مفهوم “ایده” به مفهوم “کهنالگو (archetype)” یا “شکل کامل (pure form)” نزدیک است. در حالیکه برای هگل (Hegel)، مفهوم “ایده”، چه بسا، نزدیکی و شباهت زیادی با مفهوم “اندیشه” داشته باشد. بهرجهت “ایدهآلیسم” برای افلاطون یا جرج بارکلی (George Berkeley) و ایدهآلیسم برای هگل تفاوت بسیار دارند. قصد تبلیغ و دفاع از نظرات ژاک دریدا (Jacques Derrida) را ندارم، اما آشنایی با نظرات دریدا درباره همجواری (juxtaposition) و ناهمزمانی (temporal disjunction) در کتابهای “گراماتولوژی [۳] (1967)” و “شبح مارکس [۴] (1993)”، به فهم آن چه که در مورد “تاریخ اشتباه” و تغییر مفاهیم در طول زمان گفتهام، کمک میکند.
پیشنهاد من به نویسندگان این است که در متن، همیشه به تاریخ اصلی انتشار اشاره کنند و مثلا بنویسند که هیوم (1739) چنین گفت و انگلس (1878) چنین استدلال کرد، و مرتون (1938) ابراز داشت و ... . آنگاه در لیست رفرنسها، به ترتیبی، بین سال اولیه انتشار و سال انتشار کتابی که در دست نویسنده است، تفکیک قائل شوند. این پیشنهاد را در زیر نشان میدهم.
Hume, D. ([1739] 2009). A treatise of human nature: Being an attempt to introduce the experimental method of reasoning into moral subjects. Floating Press.
Duhem, P. ([1954] 1991). The Aim and Structure of Physical Theory. Princeton, NJ: Princeton University Press.
در مورد “تقویم” پیشنهادی دارم که اجرای آن دقت بیشتری میطلبد. از آنجائیکه اضافه کردن واژه “میلادی” یا “هجری خورشیدی” از روانی متن میکاهد، پیشنهاد میکنم تمام تاریخهای میلادی با عددهای “اروپایی” (از 0 تا 9) و تاریخهای هجری خورشیدی با عددهای “فارسی” (از ۰ تا ۹) نوشته شوند. این کاری است که در من در متن بالا کردهام.
خلاصه
در پیگیری تاریخ تحول اندیشهها، اشاره به تاریخ درستِ انتشار یک اثر، اهمیت تام و تمام دارد، زیرا هر نوشتهای بخشی از یک “دیالوگی” است که در زمانی مشخص، و در چهارچوب یک یا چند پارادایم مشخص، در جریان بوده است. به کاربردن “تاریخ اشتباه”، دیالوگها را از چهارچوب تاریخی خود خارج میکند و فهم از دیالوگ را آشفته میسازد.
حسین جرجانی
(https: //hosseinjorjani.com/)
(.(JavaScript must be enabled to view this email address))
———————————————-
پانویسها
[1] K-M Kim (2023) Bourdieu’s Philosophy and Sociology of Science: A Critical Appraisal. Rutledge Focus (xii + 137 pp).
[2] https: //hosseinjorjani.com/a-philosophical-commentary/
[3] Derrida, J. J. ([1967] 1995). Of grammatology (16th pr). Johns Hopkins University Press.
[4] Derrida, J. ([1993] 2011). Specters of Marx: The state of the debt, the work of mourning and the new international (Repr). Routledge.
[۵] پیشنهاد تکمیلی آن است که در مقابل هر تاریخ میلادی، تاریخ هجری خورشیدی آن هم نوشته شود. این کار را در متن بالا انجام ندادم، چونکه در متن بالا، به علت در باره “تاریخ انتشار” بودن، تعداد تاریخها بسیار بیشتر از یک متن معمولی بود.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|