دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Monday 20 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 31.10.2023, 13:39

با یاد آرمیتا گراوند؛ کبوتر آزادی که پرپر شد

جنبش اعتراضی مهسا؛ «جنبشی اجتناب‌ناپذیر»


سعید سلامی

در پی بازداشت مهسا امینی از سوی گشت ارشاد در ۲۲ شهریور۱۴۰۱ و مرگ وی بر اثر شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی به علت ضربات شدید به سر او، شرکت‌کنندگان در خاک‌سپاری او در آرامستان آیچی شهر سقز، شعار «زن زندگی آزادی» سر دادند و بر گور او نوشتند: «ژینا تو نمی‌میری، نام تو رمز می‌شود.» از این حادثه بیش از یک سال می‌گذرد، اما هنوز هم، زمینه‌ها و دلالت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جنبش اعتراضی مهسا، در خارج و در داخل ایران مورد توجه و تجزیه و تحلیل جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران علوم اجتماعی و به ویژه علوم انسانی قرار می‌گیرد.

جامعه‌شناسان و استادان دانشگاهی از دو زاویۀ و دو نگاه متفاوت و متضاد به نشانه‌شناسی و فهم معنایی جنبش مهسا می‌پردازند. از نگاه و فهم آن طیفی که روایت‌های دولتی را بازگو می‌کنند؛ به این دلیل و با این اطمینان که خوانندگان عزیز با این روایت‌ها آشنا هستند و آن‌ها را از طریق صدا و سیما و نشریات پر تعداد حکومتی، از زبان رهبر انقلاب و زبان و قلم دولت‌مردان، پامنبری‌های معمم و مکلا و سپاهی‌های مجلسی ‌شنیده و خوانده‌اند. آنان در مجموع جنبش مهسا را ساخته‌ و پرداختۀ دشمن یعنی آمریکا و صهیونیسم، غرب و رسانه‌‌های معاند خارجی وانمود کرده و کنش‌گران خیابانی را آشوب‌گر و فریب‌خورده می‌دانند.

اما طیف دیگری از جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران با نگاه دیگری به مسئله شناسی این جنبش می‌پردازند؛ آنان زوال عقل در حاکمان و ناکارآمدی حکومت قبیله‌ای را برای حل تنش‌ها، تعارضات و منازعات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه، زمینه‌ساز جنبش اعتراضی مهسا می‌دانند و در نتیجه بر این باورند که این جنبش، «جنبشی اجتناب ناپذیر» بوده و در آینده نیز ناگزیر رخ خواهد داد.

از اوشین تا مهسا

هشتم بهمن ماه ۱۳۶۷، به مناسبت زادروز حضرت زهرا و روز زن، رادیوی جمهوری اسلامی ایران در برنامه‌ای به نام «سلام، صبح به خیر» در گزارشی از مخاطبان خود ‌پرسید: «به نظر شما الگوی امروز زنان ایرانی چه کسی است؟» یکی از مصاحبه‌شوندگان پاسخ داد: «الگوی مناسب زنان ایرانی اوشین است.» (۱) و در پاسخ به گوینده که پرسید: «چرا حضرت فاطمه الگوی شما نیست؟» گفت: «حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می‌‏خواهیم.»

روز بعد، چشم و گوش ولایت به سوی امام خمینی شتافتند و این گستاخی را به سمع وی رساندند. امام خمینی گرچه این سریال تلویزیونی را ندیده و از اوشین و داستان زندگی‌اش چیزی نمی‌دانست برآشفت و برای چندمین بار آیۀ شریفۀ «لا اکراه فی‌دین» را در پای «حفظ نظام از اوجب واجبات است» قربانی کرد و خطاب به رییس وقت صدا و سیما گفت: «با کمال تاسف و تأثر روز گذشته از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می‌گردد و دست‌اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین‌کننده محکوم به اعدام است.»

در پی این فتوا سربازان گمنام ولایت، پاشنه‌ها را ورکشیدند و در ‌به در و خانه ‌به ‌خانه دنبال «دختر خطاکار» گشتند تا وی را به جزای گستاخی‌اش برسانند. آنان موفق به یافتن «دخترخاطی» نشدند، اما در فاصلۀ ماجرای اوشین تا جنبش مهسا، ماشین ترور و سرکوب ج.ا. جان‌های زیادی را کاردآجین کرد، هزاران جان‌ شیفته را در اعتراضات خیابانی به خاک‌وخون کشید، به چشمان زیادی به طور مستقیم شلیک نمود و زندان‌های خود را از هزاران هزار انسان‌های آزاده و آزادی‌خواه پر کرد.

انتخاب اوشین، از سوی دختری از نسل معاصر، در واقع نماد و نشانه‌ای از نگاهی نو به جهان و جهانیان بود. دکتر نعمت‌الله فاضلی (۲) صاحب‌نظر در حوزِۀ جامعه‌شناسی فرهنگی، جنبش مهسا را نگاهی نو و جنبشی اصیل فرهنگی می‌داند و برای توضیح پدیدارشناسی و معناشناسی آن، ابتدا به تعریف فرهنگ می‌پردازد. او معتقد است: «در حوزۀ علوم اجتماعی و مشخصا در حوزۀ علوم انسانی و در حوزۀ نشانه‌شناسی، مفهوم فرهنگ اهمیت زیادی پیدا می‌کند. فرهنگ در واقع باید: ۱ـ واقعیت را معنا بکند، ۲ـ واقعیت را سامان ببخشد و سیستم فرهنگی بوجود بیاورد، ۳ـ سازوکار این دو را توضیح بدهد.»

آقای فاضلی در ادامه از سه نوع فرهنگ نام می‌برد: ۱ـ فرهنگ رسوب‌یافته (دین، زبان، رسم‌ و رسوم، سنت‌ها، آیین‌ها مثل چهارشنبه سوری، عید نوروز،جشن‌ها و... ۲ـ فرهنگ مسلط (فرهنگی که حکومت‌ها ایجاد می‌کنند.) ۳ـ فرهنگ در حال ظهور (فرهنگ پدیداری مثل تلفن، مدرسه، اتومبیل، اتوبان، تلویزیون، موبایل، اینترنت، عنصر دیجیتال، هوش مصنوعی و...) وی معتقد است که این سه فرهنگ با هم سازگار نیستند؛ فرهنگ مسلط سعی می‌کند از فرهنگ رسوب‌یافته گزینش کند، به علاوۀ فرهنگ ایدئولوژیک خود و عناصری از تکنولوژی. حکومت مسلط به هر آن‌چه را که خود می‌خواهد ارزش می‌نامد: ارزش‌های اخلاقی، ارزش‌های انقلابی، ارزش‌های دینی و...

آقای فاضلی در گفتاری دیگر از دو نوع «زمان حال» صحبت می‌کند: «زمان حال مکانیکی و زمان حال تاریخی.» و بر این باور است که «زمان حال مکانیکی ما از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خوب نیست: سیاست تک‌صدایی، سیاست ایدئولوژیک و امنیتی و... » و در ادامه می‌گوید: «زمان حال اقتصادی ما هم خوب نیست: تورم مهارناپذیر و فزاینده، بیکاری، چشم‌انداز تیره ‌وتار از آینده، مهاجرت نخبگان و... اما زمان حال تاریخی ما خوبست: جامعۀ کلان شهری شده، جامعۀ جهانی شده؛ تغییر در کیفیت زیبایی‌شناختی جامعه، تغییر در جهت‌گیری زمانی جامعه از گذشته به آینده، آزادی اهمیت بنیادین در جامعه ایجاد کرده، ساختار احساسات تغییر کرده و حس‌پذیری‌های جدید به ‌وجود آمده و جامعه جور دیگری موقعیت و هویت خود را تعریف می‌کند. تغییر در الگوی ارتباطی، تغییر در ظرفیت آرزومندی، بالندگی جامعه از طریق فهم آن از اهمیت آزادی، حساسیت‌ اجتماعی به زیست محیطی، به نیروی‌های خلاق، به نیروهای فکری و فرهنگی جامعه، از خوب بودن زمان حال تاریخی ما حکایت می‌کنند. زمان حال، زمان پر تنش است؛ زمان حال، اجتماعی تاریخی‌ست.»

نعمت‌الله فاضلی در گفت‌وگو‌یی با عنوان «پیامدها و آیندۀ جنبش» می‌گوید: این جنبش فرهنگی‌ست. شناخت این جنبش مستلزم پویایی شناختی جامعه است. ایستایی و پویایی دو وجه جامعه است. به عبارت دیگر، جامعه دو فرایند را طی می‌کند: فرهنگ تدریجی و فرهنگ انفجاری. فرهنگ تدریجی فرهنگی ایستا است. فرهنگ انفجاری پویایی را ممکن می‌سازد. فرهنگ تدریجی و فرهنگ انفجاری دائم درحال کشمکش‌اند. راویان فرهنگ تدریجی، راویان محافظه‌کارند. من این جنبش را از جنس تحولی در بازنمایی‌ها می‌بینم؛ تحولی در سپهر نشانه‌شناختی جامعه. در دهه‌های بعد از انقلاب، ما با دنیای تک زبانه‌ای روبه‌رو شدیم؛ این تک زبانگی در سطح سیاست فرهنگی‌ و نظام حکم‌رانی‌ رخ داد. دگر زبانی که حکم‌رانی می‌بایست به آن اعتبار و رسمیت بخشد، دچار انسداد شد. چه چیزی شکل گرفت؟ حکومت از اول انقلاب، ایدئولوژی را به جای فرهنگ قرار داد. آن ایدئولوژی در واقع تنها زبانی بود که امکان سخن‌گویی داشت... فرهنگ نو ظهور اساسا در سیستم سامانۀ رسمی وجود نداشت. اما جنبش اعتراضی پایه‌گذار چیز دیگری شد. اگر از منظر نشانه‌شناختی نگاه کنیم، این جنبش تخیل اجتماعی و تخیل فرهنگی را شکل داد. اکنون سامان فرهنگی وارد گفت‌وگو شده است؛ گرچه مراحل آغازین این گفت‌وگوست. وارد گفت‌وگو شده که بتواند با زبان دیگری هم گفت‌وگو بکند. زبان متفاوت و نظام نشانه‌ای متفاوت دارای چند ویژگی‌ست؛ مسئلۀ هنر و زیبایی‌شناسی است. این که می‌بینیم در این جنبش موسیقی یا دیوارنویسی یا شعر و ادبیات، اشکال گوناگون گرافیک‌ها، طراحی‌ها به طور انفجاری ظاهر شدند، برمی‌گردد به مسئلۀ زیبایی‌شناسی در سامان فرهنگی. چرا که در دهه‌های گذشته به علت فقدان زبان دوم امکان حضور نداشتند؛ بود داشتند، اما نمود نداشتند.

آقای فاضلی در ادامه می‌گوید: «فرهنگ آن شیوه‌ایست که جامعه خود را معنا می‌کند. وقتی انفجار رخ می‌دهد، منابع معنایی جامعه دگرگون می‌شود؛ شیوۀ تفسیر و تأویل و برداشت مردم از بدن، از زندگی، از جهان، از زمان، از مکان و... تغییر می‌یابد. جنبش مهسا، جنبش دگر زبان است، دگر معناست، دگر نشانه‌ست؛ آن چیزیست که جامعه کم داشت و از فقدان آن رنج می‌برد. محرومیت از زبان دیگر، محرومیت از سپهر نشانه‌شناختی بود. این جنبش تلاش می‌کند که رسمیتی، عمومیتی و اعتباری پیدا بکند. در واقع سپهر نشانه‌شناختی در حال ظهور است.»

دکتر فاضلی در نشانه‌شناسی جنبش مهسا به «جنگ روایت‌ها» می‌پردازد و معتقد است: «دو روایتِ رقیب از اعتراضات با یکدیگر می‌جنگند. روایت رسمی جمهوری اسلامی ایران، این اعتراضات را اغتشاش می‌نامد، ریشه‌ها و شاخه‌های آن را دشمنانِ حکومت می‌داند؛ دشمنانی که عمدتاً خارج از ایران‌اند و از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بر روی نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی شهروندان بنزین می‌پاشند تا زمینه تغییر حکومت را فراهم سازند.

هدف این روایت، «مدیریت بحران» و خاتمه دادن به آن در کم‌ترین زمانِ ممکن است. این روایت که از طریق مقامات، رسانه‌ها و حامیان حکومت بیان می‌شود، می‌کوشد این اعتراضات را گذرا، کم اهمیت، بدون نتیجه و توطئه دشمنان نشان دهد. روایت دیگر، روایت منتقد حکومت است که اعتراضات را انقلاب مردمی علیه حکومت می‌داند و ریشه‌ها و شاخه‌های آن را تضاد ساختاری فلسفه و ایدئولوژی حکومت با مردم می‌شناسد و معتقد است مردم و معترضان، خواهانِ تغییر رژیم‌اند و از اصلاحات ناامید شده‌اند و خواهان حکومتی سکولار و دموکراتیک‌اند و شعار محوری اعتراضات را «زن، زندگی، آزادی» می‌داند. در این روایت، انقلابی تمام عیار در حال وقوع است و می‌کوشد شعله‌های اعتراضات را روشن نگه دارد و اعتراضات را امری ریشه‌ای، پایدار و خاموشی‌ناپذیر و همگانی می‌داند.

این دو روایت اگرچه برخی واقعیت‌ها را گزینشی برجسته می‌سازند، اما هدف آن‌ها توضیح واقعیت اعتراضات نیست و هر دو جانب‌داری‌های سیاسی دارند که مانع از فهم چیستی، چگونگی و چرایی و حتی سرانجام این اعتراضات می‌شود. ما نیازمند روایت سومی هستیم که نسبتاً بی طرف و مستقل تر باشد.»

وی در ادامه می‌گوید: «سومین جنبش تأثیرگذار در اعتراضات اخیر “جنبش کودکی و نوجوانی”ست. در دهه‌های اخیر کودکی و نوجوانی مسئله جهانی شده و گروه سنیِ تا هجده سال، فرهنگ کودکیِ تازه‌ای را خلق کرده است. این نسل که از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی بالیده است، تصوری متمایز از نسل‌های پیشین از مقولات بنیادین چون بدن، لذت، جامعه، خانواده، ارزش‌ها و نگرش‌ها دارد. این نسل نمی‌تواند با ارزش‌های سنتیِ بزرگ‌سالار و مردسالار کنار بیاید و خواهانِ عاملیت و فردیتِ بیشتری‌ست. سرمایه‌های نمادین و سرمایه‌های نسلی این کودکان و نوجوانان متمایز از برنامۀ درسی رسمی مدارس است و سیاست آموزشی را مغایر خواسته‌ها و نیازهای خود می‌داند. این موضوع به ویژه برای دختران، شدت و اهمیت بیش‌تری دارد. تعارضات میان این نسل با سیاست آموزشی و فرهنگی حاکم، آن‌ها را به کشاکش‌های اجتناب ناپذیر سوق می‌دهد. مشارکت این نسل در اعتراضات اخیر جلوه‌ای از این کشاکش است.

«زن زندگی آزدی» پایان تیرگی

آقای فاضلی در گفتار «زن زندگی آزدی» پایان تیرگی، می‌گوید: «این روزها چیزی که در تهران و شهرهای ایران بسیار به چشم می‌آید، لباس‌های رنگی‌ست؛ به ویژه لباس زنان. حتا اگر حکومت بتواند روسری را به سر زن‌ها برگرداند، بازگشت به رنگ تیره و تیرگی بعید و محال است. انقلاب رنگی در ایران رخ داده و همه جا هم دیده می‌شود. این انقلاب قدرت توده‌ها را نشان می‌دهد و در آینده نیز همین قدرت، تعیین کنندۀ سرشت و سرنوشت ایران خواهد شد. گوستاو لوبون در ۱۸۹۵، از نخستین اندیشمندانی بود که در کتاب «روانشناسی توده‌ها» نشان داد قدرت توده‌ها، قدرت حاکم واقعی جامعۀ مدرن و معاصر است. در سال ۱۹۲۹، دخوزه اورته گایگاز، فیلسوف سیاسی با نگارش طغیان توده‌ها، دیدگاه گوستاو لوبون را تأیید کرد و نشان داد که توده‌ها چگونه طغیان می‌کنند و چگونه در عمل حاکم می‌شوند. لوبون و گاست و دیگران می‌گویند از راه مدیریت بدن و تجربه‌های زیستی زندگی روزمره‌شان. مثال ساده و دم‌دستی و علنی آن، همین انقلاب رنگی در ایران امروز است...»»

دکتر محمد فاضلی پژوهشگر و جامعه‌شناس اقتصادی (۳)، در «دنیای‌اقتصاد» می‌گوید: «ریشۀ اعتراضات تنها موضوعات اجتماعی نیست. در تحلیل و بررسی شرایط کنونی باید نگاه چند بعدی داشت. تحلیل‌‌‌های دهۀ ۹۰ نشان می‌دهد اقتصاد ایران سقوط کرده و تصویر آینده تیره است. پس این نسل حق دارد در مورد آینده معترض باشد.»

آقای فاضلی در ادامه می‌گوید: «نسل جوان کنونی فراماده‌‌‌گرا شده است؛ به این معنا که خواسته‌‌‌هایش از امنیت و اقتصاد گذر کرده و ارزش‌‌‌هایی مانند حقوق زنان، محیط‌‌‌ زیست و حیوانات را مورد توجه قرار داده است. این نسل با گفتمان جهانی نیز به‌واسطۀ اینترنت آشنا شده و دغدغۀ گرم‌شدن زمین را مانند همۀ دنیا دارد.»

محمد فاضلی با بیان این که جنبش کنونی تنها متعلق به دهه هشتادی‌ها نیست، می‌گوید: «این نسل به نمایندگی از سایر گروه‌‌‌ها به خیابان آمده و وکالت آنها را دارد؛ چرا که بی‌‌‌پرواتر است. آنچه اکنون در خیابان‌‌‌ مطالبه می‌شود، پیش‌تر در خانواده‌‌‌ها در مورد آن بحث و بررسی شده و به نوعی اکنون تقسیم کار پنهان در میان این نسل‌‌‌ها انجام شده است.»

وی معتقد است: «انسان بعد از آب و غذا، نیازمند احترام و امنیت است. قابلیت و قدرت دفاع از خواسته‌‌‌هایش را می‌‌‌خواهد و در بحث بین‌المللی، وجهه و عزت بین‌المللی می‌‌‌خواهد. مردم از جای‌گاه اعتبار پاسپورت‌‌‌ ایرانی حالشان بد است. چطور می‌‌‌توانیم وضعیت اقتصادی مناسبی ایجاد کنیم، بدون بهبود وضعیت جای‌گاه و اعتبار پاسپورت ایرانی؟ این اصلاح، امکان‌‌‌پذیر نیست. چه کسی گفته وضعیت اقتصادمان می‌‌‌تواند بهتر شود، بدون آن‌که مشکل سازمان‌‌‌دهی جامعه و احترام و منزلت شهروندان رعایت شود؟»

آقای محمد فاضلی در مناظرۀ «دولت تهی شده است» به زمینه‌های خشونت و سرکوب می‌پردازد: «فراتر از اعتراضات گذشته، کشور در وضعیت بی‌ثباتی است... وقتی فرایند سیاست داخلی به شکلی درمی‌اید که امروز در ایران است، بین منافع نظام سیاسی و منافع جامعه شکاف می‌افتد. من امروز وضعیت جامعۀ ایران را تعارض این دوتا می‌بینم. در چنین وضعیتی ما به تلۀ بی‌اعتمادی می‌افتیم. و هر چقدر تلۀ بی‌اعتمادی بیشتر می‌شود، حکومت هم آدم‌های خودی‌تر را انتخاب می‌کند. آن خودی‌تری‌ها الزاما برترین‌ها، هوشمندترین‌ها و با استعدادترین‌ها نیستند. می‌توانند ریاکارترین‌ها هم باشند، می‌توانند نفوذی‌ترین‌ها هم باشد، اتفاقا می‌توانند بی‌پرینسیب‌ترین‌ها هم باشند. می‌توانند تن بدهند که ارتقا بگیرند و بروند بالا. و این می‌تواند از درون دولت را تهی بکند.
وضعیتی که الان داریم تهی شدن دولت از درون است. دولت‌ها دو نوع قدرت دارند: قدرت سرکوب و قدرت زیرساختی. هر چقدر ظرفیت قدرت زیر ساختی پایین می‌آید، تولید رضایت دولت کاهش پیدا می‌کند. یعنی دولت اگر بتواند با فضاسازی با مداخله، با سیاست خارجی، کاری بکند که اتوبان‌ها ساخته شوند، بیمارستان‌ها کار کنند، مزارع پر رونق باشند، مردم سر کار بروند، شغل داشته باشند، خوب، مردم آرامش دارند و یک فضای امید هست. هرچقدر این قدرت زیرساختی دولت کاهش پیدا می‌کند، دولت‌ها دغدغۀ بقا و امنیت‌شان بیشتر می‌شود. در این صورت اتکایشان به سرکوب و خشونت بالاتر می‌رود. این آن اتفاقی‌ست که الان در ایران افتاده است...»»

در پایان، به مناظرۀ نعمت‌الله فاضلی و دکتر احمد نادری در برنامۀ «شیوا»ی شبکۀ ۴ صدا و سیما، نگاهی کوتاه بیندازیم تا ببینیم راویان حکومتی، جنبش مهسا و زمینه‌های اعتراضات را چگونه تفسیر و تعبیر می‌کنند. آقای فاضلی: «... جنبش بزرگی که اکنون در جامعه دارد اتفاق می‌افتد، ناشی از تنش بین سه فرهنگ است (فرهنگ ساختاری، فرهنگ در حال ظهور و فرهنگ مسلط)، تنش به این برمی‌گردد که آن فرهنگی که فرهنگ سیستم هست، چندتا چیز را افراط می‌کند. چندتا چیز را واقع‌بینانه برخورد نمی‌کند. یکی این که سیاست تفاوت را ندارد. دولت و حکومت مداخله‌اش در حد ضرورت در زندگی مردم نیست؛ مثلا نقش مادر حذف می‌شود، حکومت به جای مادر تصمیم می‌گیرد که کی باردار بشود، حکومت به جای مادر تصمیم می‌گیرد که با بچه‌ش چگونه باید رفتار بکند، چه غذایی را می‌تواند بخورد، چه موقع‌هایی می‌تواند بخورد، کجاها می‌تواند برود... نقش مادر حذف می‌شود، نقش پدر حذف می‌شود... آنچه باعث شده این صداها بیرون بیایند، خشونت گفتمانی است. مدرسه ما نه سوژۀ مؤمن تولید کرده، که سیستم می‌خواسته، (آقای نادری: ای‌ کاش می‌کرد)، نه سوژۀ مدرن تولید کرده، نه سوژۀ مدنی تولید کرده؛ چه تولید کرده؟ سوژۀ مقاومت! این که می‌بینید دهۀ هشتادی‌ها این طور جسورانه دارند خود را ابراز می‌کنند به دلیل این است که سیستم مدرسه می‌خواسته یک هویت سازی دنبال کند که آن سیاست جدا از اینکه روشش غلط بوده، اصولش هم غلط بوده است. در نتیجه تفاوت‌ها را نمی‌دیده است، این کُرد است، آن ترک است، تفاوت‌های خانوادگی، طبقاتی، فردی. چیزی که الان داریم در جامعه می‌بینیم، جنبش اعتراضی بزرگ است. به خاطر این است که سیاست ما در سوژه شکست خورده است، سوژه یعنی انسان نوعی که می‌خواستیم پرورش دهیم. فقط یک تیپ مشروعیت داشته، مؤمن، انقلابی، بسیجی. هر چه اسم آن را می‌خواهید بگذارید. وقتی این تیپ مشروع می‌شود، بقیۀ تیپ‌های اجتماعی طرد می‌شوند یا با خشونت گفتمان مواجه می‌شوند. انچه باعث شده این صداها بیرون بیایند، خشونت گفتمانی است. از منظر فرهنگ، روایت من این است که این جنبش، جنبش اجتناب ناپذیر است.»

آقای نعمت‌الله فاضلی در ادامه می‌گوید: «من فکر می‌کنم این جنبش هستۀ هدایت کننده‌اش فرهنگی‌ست. دوم این که این جنبش را اگر بخواهیم از منظر فرهنگ توضیح بدهیم، نسبتش می‌دهیم با ایران، با مسئله‌های ایران باید توضیح دهیم. ببینید، ما در این جنبش جاری شعار «زن زندگی آزادی» را محور قرار می‌دهیم؛ اگر این شعار را هم نداده بودند، من معتقدم این کیفیتی که جنبش دارد، باید گفته می‌شد. روح این جنبش را این عبارت روایت می‌کند. کار ما در علوم اجتماعی فهم معناهاست. به لحاظ فرهنگی اگر بخواهیم این معنا را توضیح بدهیم، روایتی‌ست از تنش‌ها، تناقضات و تضادهایی که در جامعۀ ایران شکل گرفته و این تنش‌ها، تناقضات و تعارضات باعث شده که اشکال گوناگون ناآرامی و اشکال گوناگونی از نابرابری، ستیزه و تنش در زندگی مردم بوجود بیاید... » ».

دکتر احمد نادری در مقدمۀ می‌گوید «این جنبشی که ما الان شاهدش هستیم، تاکید بر این خواهم داشت که این یک جنبش اجتماعی است. این جنبش اجتماعی در واقع ارکانی دارد. ما معتقد هستیم که این جنبش سه تا کامپوننت اصلی دارد؛ یکی بحث کنش‌گر و کنش‌گرانند، یکی در واقع ایدئولوژی است و یکی هم بحث زمینه است... ببینید، اگر بخواهیم از مسئلۀ کنش‌گر و کنش‌گران شروع بکنیم، باز مسئلۀ کنش‌گر هم در جنبش‌های اجتماعی اساسا سه دسته هستند... یکی از کنش‌گران در واقع در سطح رهبریت قرار دارند، یک سری از کنش‌گران در سطح توزیع کنندگی هستند و یک سری از کنش‌گران هم توده هستند... در مورد این جنبش... اساسا در حوزۀ رهبری و توزیع کنندگی داریم می‌بینیم که یک سری مداخله صورت می‌گیرد. یعنی گویی که در جاهایی دارند مداخله می‌کنند که رهبریت جنبش را در دست بگیرند و توزیع کنندگی و ارتباط بین رأس و قاعده را ایجاد بکنند. و در کف هم ما شاهد طیف وسیعی هستیم از کنش‌گران. منتها اکثریت این طیف کنش‌گران را جوانان دهۀ هشتادی تشکیل می‌دهند. بخشی از این‌ها (نیت‌ها هستند: نات اجوکیشین اور ترینینگ). (مجری: «یعنی منظور شما نو جوانان، جوانانی که طبقۀ متوسط آموزش ندیده... »)، نمی‌خواهم عنوان فارسی بهش بدهم. می‌خواهم بحث علمی را جلو ببرم. من بحث سیاسی نمی‌کنم. چون شأن من و آقای دکتر اجل‌تر از آن است که بحث سیاسی بکنیم. در واقع نظام سلطه بر این جنبش سوار شده و دارد در آن مدخله می‌کند؛ با سیستم رسانه‌ای، با سلبریتی‌هایش دارد جنبش را هدایت می‌کند. خیلی از این دست‌گیر شدگان، من در حال حاظر یک هویت شغلی دیگری هم دارم که آن هم نماینگی مجلس است. من مفصل در تماس هستم با نهادهایی که درگیر این کار هستند؛ با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی. و گزارش می‌گیرم مفصل از این نهادها. بسیاری از این دست‌گیر شدگان که الان وجود دارند، کسانی هستند که در جاهایی سازمان‌دهی شده‌اند، جاهایی آموزش دیده‌اند. بعد آمدند سوار شدند و شروع کردند به تخریب‌گری. ضد انقلاب آن شکاف هویتی و قومیتی را برجسته می‌کند. مثلا این مهسا امینی که کُرد است، اهل سنت است. دروغی که بعد از آن در مورد خانم شاکری ساخته شد که مثلا کشته شده توسط نیروهای امنیتی که از اساس هم دروغ است؛ که ایشان لر بود. دارد به یک قومیتی وصلش می‌کند. یا مسئلۀ زاهدان که مسئلۀ بلوچ اهل سنت است. این جنبش مثل جنبش ۱۹۶۸ در اروپاست... (مجری: سوگیری این بسیج عمومی ضد انقلاب خارجی در ایران چیه؟) سوگیری یک سوگیری نئولیبرال است. من در این جنبش زمینۀ اقتصادی را خیلی پررنگ می‌بینم. ببینید، هشت سال دولت ناکارآمد نئولیبرال‌ها در ایران که در واقع در دولت حسن فریدون [حسن روحانی] وجود داشت. در اثر این سیاست نئولیبرال تولید بکلی خوابید... طبقات متوسط به فرودست پرتاب شدند. بسیاری از اجاره‌نشین‌ها در همین تهران مجبور شدند به چند محلۀ پایین‌تر بروند. همۀ این‌ها زمینه و موتور محرکه‌ای شد که این جنبش صورت بگیرد...»

ترانۀ «برای...»؛ مانیفست جنبش «زن زندگی آزادی» است

دکتر مصطفی مهر آیین (۵) اما جنبش مهسا را از نگاه دیگری تحلیل می‌کند: «... این اتفاقات در جامعه، اتفاقات صرف سیاسی نیست. یعنی ما با یک تحول درگیر با نظام سیاسی روبرو نیستیم. این یک انقلاب بزرگ اجتماعی‌ست. حتا میتوانم ادعا بکنم که ما با یک تحول تمدنی روبرو هستیم... این یک انقلاب تمدنی فکری‌ست. چهارتا جوان به قول این کجویی نادان دنبال سکس یا فیاض نادان دنبال سکس و دنبال لخت شدن، قیمت‌تون خیلی کم شده و می‌خواهید خودتونو بفروشید و روسری‌هاتون را بردارید و این‌ها نیست. این‌ها حرف‌های احمقانه‌ست. این‌ نحوۀ حرف زدن عینی و بیرونی‌ست. از جایگاه اقتدار که همه نادانند، همه شوتند، این جوانان همه احساسی‌اند، همه بچه‌اند، نمی‌فهمند، هیچی حالیشان نیست، یک مشت جوانند، احساسات‌شان زده بیرون، قمقمۀ مشروب دست‌شان است می‌خورند، به قول امام جمعۀ مشهد، بعد میایند انقلاب می‌کنند. این حرف‌های احمقانه را از کجا می‌آورند؟ این منطق فریب و دروغ در کنش گفتاری‌ست. یکی از بزرگ‌ترین خطاهای نظام سیاسی ما در این چهل و چهار سال این است که خودش را مقدس دانسته، نظام مقدس!

... مشکل جامعۀ امروزی سکس نیست. این جامعه به شدت جامعۀ عاشقی‌ست. این بچه‌ها را که در خیابان می‌بینی، عاشقانه هم‌دیگر را دوست دارند. این آقایان نمی‌فهمند که این جامعه آن‌قدر دانا شده که حتا در شورش خودش هم دارد عاقلانه رفتار می‌کند، باز عاطفی‌ست، باز احساسی‌ست، باز مهربانانه است، باز اخلاقی رفتار می‌کند. من قبلا گفته‌ام؛ این انقلاب، انقلاب اخلاق است. من این نسل را نسل عشق و اهل دوستی می‌دانم، آن‌ها را اهل اخلاق و صداقت می‌دانم، معتقدم اهل صلح هستند. این نسل نسلی است که فهم عمیقی از انسان دارد، این نسل جهان را برای آشتی می‌خواهد، درک درست تری از زندگی دارد، به معنای دیگر، قبل از این که فلسفه بخواند خودش فیلسوف است... من ترانۀ «برای...» را مانیفست این جنبش می‌دانم. در واقع تمام خواسته‌های جنبش در این ترانه منعکس شده است: برای تغییر مغزها که پوسیدن، برای حسرت یک زندگی معمولی، برای این اقتصاد دستوری، برای این هوای آلوده، برای این بهشت اجباری، برای زن، زندگی، آزادی، برای آزادی...

———————————-
۱ـ «سال‌های دور از خانه» یک سریال تلویزیونی ژاپنی بود که در سال ۱۹۸۳، ساخته شد و در دهه ۱۳۶۰ در ایران پخش می‌شد. شخصیت اصلی این داستان اوشین تان کورا نام داشت که در پیری، خاطرات زندگی سختش از زمان کودکی تا بزرگسالی را روایت می‌کند. به خاطر محبوبیت اوشین، شخصیت اصلی این سریال، در ایران شایع شده بود که: «اوشین در نسخۀ ژاپنی، نسخه اصلی این سریال، هرگز یک آرایشگر معمولی نبوده و مشتری‌هایش هم مشتری‌های معمولی نبوده‌اند. در اصل اوشین آرایشگر یک شرکت «گیشاگری» است که بعد از ورشکستگی همسرش، در یک خانۀ فساد فعالیت می‌کرد.» اما ترانۀ علی‌دوستی در توئیتی، روایتی تازه از این ماجرا داشته و نوشته است:‌‌‌
«من این ماجرای اصلی اوشین رو پارسال که ژاپن بودم سوال کردم، شایعه بود که شغلش چیز دیگری است، ژاپنی‌ها گفتن اوشین اونجا هم نماد نجابت بوده و هیچ ریگی به کفش نداشته، وقتی گفتم تو ایران ما فکر می‌کردیم اوشین سانسور شده و داستانش عوض شده، غش غش خندیدن.»
۲ـ نعمت‌الله فاضلی، متولد ۱۳۴۳دراراک، انسان‌شناس و نویسندۀ ایرانی است. فاضلی استاد بازنشستۀ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ است. او دکترای خود را در رشتۀ انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن در سال ۱۳۸۳ اخذ کرد. فاضلی آثار متعددی در حوزۀ انسان‌شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات شهری و فرهنگ ایران معاصر تألیف و ترجمه کرده‌است. متن‌ها در این نوشتار، به طور کلی از مناظره‌ها و مصاحبه‌ها پیاده شده‌اند.
۳ـ محمد فاضلی متولد زادهٔ ۱۳۵۳، جامعه‌شناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی است. وی همچنین مشاور وزیر نیرو و رئیس سابق مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی و معاون پژوهشی مرکز بررسی‌های استراتژیک و مدیر شبکه مطالعات سیاست‌گذاری عمومی از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ بود.
محمد فاضلی دانش‌آموختهٔ مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه تربیت مدرس است. او از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ استادیار دانشگاه مازندران و از سال ۱۳۹۳ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بود. او دارای تألیفات، ترجمه‌ها و کتاب‌های پژوهشی متعدد است. پژوهش‌های او عمدتاً دربارهٔ جامعه‌شناسی علم، جامعه‌شناسی شهری و جامعه‌شناسی سیاسی است. او در مقالات و سخنرانی‌های مختلف به نقد سیاست‌ها در حوزۀ آموزش عالی، محیط زیست، حقوق شهروندی و توسعه پرداخته‌است. دکتر محمد فاضلی در سال ۱۴۰۰ از دانشگاه شهید بهشتی اخراج شد.
۴ـ دکتر احمد نادری، متولد زاده ۱۳۵۹، مردم‌شناس و سیاستمدار ایرانی است. وی هم‌اکنون دانشیار مردم‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس؛ و همچنین عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی است. وی تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته انسان‌شناسی (مردم‌شناسی) در دانشگاه تهران، و دکتری تخصصی خود را در رشته انسان‌شناسی سیاسی در دانشگاه فرایه برلین آلمان به پایان رسانده‌است.
۵ـ مصطفی مهرآیین متولد سال ۱۳۶۳، دارای دکترای جامعه‌شناسی (فرهنگ) از دانشگاه تربیت مدرس. استادیار، پژوهشکدۀ دانشنامه نگاری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می‌باشد. آقای مهرآیین کتاب‌های متعددی نوشته، تألیف و ترجمه کرده است.

سعید سلامی ۳۰ اکتبر / ۸ آبان ۱۴۰۲


نظر خوانندگان:


■ مایه خوشحالی است که رستاخیز “زن زندگی آزادی” از جنبه های مختلف دیده و ارزیابی میشود و این باید ادامه پیدا کند و در غوغا و گرد و خاکی که چپ سنتی و حکومت اسلامی در رابطه با جنگ غزه به راه انداخته‌اند و همه را فعلا مشغول کرده، گم نشود. توجه شما به این مهم که اولویت ما چیست قابل ستایش است.
با احترام سالاری


 






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024