جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 22:59

صدور حکم جدید ۱۰ ماه زندان برای ابوالفضل قدیانی







نظر شما درباره این مقاله:







اسلوونی دو وزیر افراطی اسرائیلی را عناصر نامطلوب
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 22:14

اسلوونی دو وزیر افراطی اسرائیلی را عناصر نامطلوب







نظر شما درباره این مقاله:







بنری علیه علیرضا فغانی، داور ایرانی در قم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 21:50

بنری علیه علیرضا فغانی، داور ایرانی در قم







نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل خواهان صلح و ثبات در منطقه نیست
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 21:14

اسرائیل خواهان صلح و ثبات در منطقه نیست







نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا: از حملات اسرائیل به سوریه حمایت نکردیم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 20:40

آمریکا: از حملات اسرائیل به سوریه حمایت نکردیم


وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه ۲۶ تیر اعلام کرد واشینگتن از حملات اخیر اسرائیل به سوریه حمایت نکرده و پس از بالا گرفتن تنش‌ها، نارضایتی خود را به‌وضوح ابراز و به‌سرعت برای متوقف کردن آن اقدام کرده است.

اسرائیل که روز چهارشنبه حملاتی هوایی به دمشق و جنوب سوریه انجام داد، می‌گوید قصد محافظت از اقلیت دروزی سوریه را دارد.

تمی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، گفت: «درباره مداخله و فعالیت‌های اسرائیل… ایالات متحده از حملات اخیر اسرائیل حمایت نکرده است.»

او در نشستی با حضور خبرنگاران که روز پنجشنبه برگزار شد، افزود: «ما در بالاترین سطوح، به‌صورت دیپلماتیک با اسرائیل و سوریه در ارتباط هستیم تا هم بحران کنونی را مدیریت کنیم و هم به یک توافق پایدار میان این دو کشور مستقل دست یابیم.»

بروس از پاسخ به این سؤال که آیا واشینگتن از انجام چنین عملیات‌های نظامی توسط اسرائیل در صورت لزوم حمایت می‌کند یا نه، خودداری کرد.

او گفت: «در مورد گفت‌وگوهای گذشته یا آینده صحبت نمی‌کنم. آنچه اکنون با آن مواجه هستیم، همین رویداد خاص است... فکر می‌کنم که ما و رئیس‌جمهور به‌وضوح نارضایتی خود را بیان کرده‌ایم و به‌سرعت اقدام به توقف آن کردیم.»

وی همچنین افزود که ایالات متحده خشونت در سوریه را محکوم می‌کند و واشینگتن به‌طور فعال با همه جناح‌های سوری در حال تعامل است تا مسیر رسیدن به آرامش و گفت‌وگوهای مداوم برای یکپارچگی را هموار کند و از دولت سوریه خواست که هدایت این مسیر را بر عهده بگیرد.

از سوی دیگر در حالی که نخست‌وزیر اسرائیل می‌گوید نمی‌توانسته در برابر کشتار دروزی‌ها در سوریه سکوت کند، رئیس‌جمهور ترکیه از او شدیدا انتقاد کرد که دروزی‌ها را بهانه «تجاوز به خاک سوریه» کرده است.

ارتش اسرائیل روز ۲۵ تیرماه ساختمان وزارت دفاع و ستاد مشترک ارتش سوریه در دمشق را بمباران کرد و گزارش‌ها حاکی از آن بود که اطراف ساختمان ریاست‌‌جمهوری سوریه نیز هدف حملات هوایی اسرائیل قرار گرفت.

یک منبع وزارت بهداشت سوریه به خبرگزاری رویترز گفت بر اثر حملات اسرائیل به وزارت دفاع در دمشق پنج تن از اعضای نیروهای امنیتی کشته شدند.

اسرائیل حاکمان جدید سوریه به رهبری احمد الشرع را «جهادی‌های تغییر چهره داده» توصیف و اعلام کرده است که اجازه نخواهد داد آن‌ها نیروهای خود را به جنوب سوریه منتقل کنند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، روز پنج‌شنبه بار دیگر با اشاره به این امر گفت حکومت سوریه حق ندارد نیروهای دولتی خود را در مناطق پایین‌تر از دمشق به سوی جنوب این کشور مستقر کند.

او در ادامه در دفاع از اقلیت دروزی گفت: «حکومت سوریه شروع کشتار دروزی‌ها را در مناطقی که می‌بایست عاری از سلاح و نیروی نظامی باشد، آغاز کرد و ما نمی‌توانستیم در برابر آن ساکت باشیم».

دروزی‌ها بهانه تجاوز به خاک سوریه

در مقابل رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، در همین روز اسرائیل را متهم کرد که دروزی‌ها را به بهانه‌ای برای کشورگشایی تبدیل کرده است.

او گفت: «می‌خواهم این را یک بار دیگر واضح و روشن بگویم: اسرائیل حکومتی حریص، بی‌قانون، بی‌اصول و نازپرورده است».

رئیس‌جمهور ترکیه افزود: «در این برهه، بزرگ‌ترین مسئله در منطقه ما تهاجم‌های اسرائیل است، اگر فوراً جلوی هیولا را نگیریم، اول منطقه و سپس جهان را به آتش خواهد کشید».

آقای اردوغان همچنین در تماس تلفنی با احمد الشرع، رئیس‌جمهور موقت سوریه، گفت که اسرائیل منطقه را تهدید می‌کند و ترکیه حامی دمشق خواهد بود.

در همین حال، کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، روز پنج‌شنبه به خبرنگاران گفت که به نظر می‌رسد کاهش تنش در سوریه ادامه دارد.

او افزود: «سوریه موافقت کرد که نیروهای خود را در منطقه درگیری عقب بکشد و ما همچنان فعالانه وضعیت را زیر نظر داریم».

تازه‌ترین موج خشونت‌ها در سوریه با آدم‌ربایی‌ها و حملات متقابل میان قبایل بادیه‌نشین سنی و گروه‌های مسلح دروزی در سویدا، که مرکز اصلی جامعه دروزی در این کشور است، آغاز شد.

اما حملهٔ تند اردوغان به نتانیاهو تنها واکنش در برابر حملات اسرائیل نیست. مداخله اسرائیل با واکنش‌های جهانی هم مواجه شده و دیپلمات‌ها اعلام کردند که شورای امنیت سازمان ملل روز پنج‌شنبه برای بررسی وضعیت سوریه جلسه اضطراری تشکیل خواهد داد.

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، روز پنجشنبه از خشونت‌های جاری در جنوب سوریه ابراز نگرانی کرد و حملات اسرائیل را نیز محکوم کرد.

استفان دوجاریک، سخنگوی سازمان ملل متحد، اعلام کرد که آقای گوترش خشونت علیه غیرنظامیان، از جمله گزارش‌های مربوط به «کشتارهای خودسرانه و اقداماتی که شعله‌های تنش‌های فرقه‌ای را شعله‌ورتر می‌کند و فرصت مردم سوریه برای صلح و آشتی پس از چهارده سال درگیری وحشیانه را از آن‌ها می‌گیرد» به‌شدت محکوم می‌کند.

رادیو فردا






نظر شما درباره این مقاله:







فرودگاه استانبول بار دیگر «بهترین فرودگاه جهان» شد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 18:52

فرودگاه استانبول بار دیگر «بهترین فرودگاه جهان» شد







نظر شما درباره این مقاله:







تنها یکی از سه سایت هسته‌ای ایران
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 18:19

تنها یکی از سه سایت هسته‌ای ایران







نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه مجمع ادوار نمایندگان مجلس
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 16:08

بیانیه مجمع ادوار نمایندگان مجلس







نظر شما درباره این مقاله:







نه این زندان تازه است و نه این ظلم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 14:02

نه این زندان تازه است و نه این ظلم







نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه زندانیان سیاسی قزل‌حصار در مورد ماسوری
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 12:00

بیانیه زندانیان سیاسی قزل‌حصار در مورد ماسوری







نظر شما درباره این مقاله:







فروش بنزین مخلوط شده با آب به خودروهای رئیس جمهور
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 11:59

فروش بنزین مخلوط شده با آب به خودروهای رئیس جمهور







نظر شما درباره این مقاله:







باز هم شیخ کاظم صدیقی / احمد زیدآبادی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 11:44

باز هم شیخ کاظم صدیقی / احمد زیدآبادی







نظر شما درباره این مقاله:







نقش تعیین‌کننده پهپادها در مقاومت اوکراین
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 10:51

نقش تعیین‌کننده پهپادها در مقاومت اوکراین


ماکس هاندر، سبین زیبولد و مانوئل اوسلو / خبرگزاری رویترز / ۱۷ ژوئیه ۲۰۲۵

«پهپاد، پهپاد، پهپاد. فقط پهپاد. تعداد زیادی پهپاد.»

این سخنان فرمانده‌ای خسته از نیروهای اوکراینی است که در حال تخلیه پزشکی از خطوط مقدم به عقب منتقل می‌شود — و حکایت از دگرگونی ماهیت جنگ مدرن دارد.

پهپادهای انتحاری. پهپادهای شناسایی. پهپادهای بمب‌افکن. پهپادهایی که دیگر پهپادها را شکار می‌کنند.

این ماشین‌ها در آسمان‌ها به‌صورت انبوه به پرواز درمی‌آیند؛ ارزان هستند، مرگبارند و بنا به گفته ده‌ها فرمانده نظامی، مقام مسئول و تولیدکننده سلاح اوکراینی که در دفاع از کی‌یف مشارکت دارند، یکی از دلایل اصلی هستند که اوکراین باور دارد می‌تواند در برابر پیشروی نیروهای روسیه در سال جاری — و حتی در آینده — مقاومت کند.

سربازان اوکراینی، منطقه‌ای به عرض تقریبی ۱۰ کیلومتر در دو سوی خط تماس را که پهپادها در آن پرسه می‌زنند، «منطقه مرگ» می‌نامند؛ چرا که پهپادهای بدون سرنشین هدایت‌شونده از راه دور که هر دو طرف در اختیار دارند، می‌توانند به سرعت اهداف را شناسایی و منهدم کنند.

به گفته دو فرمانده میدانی اوکراینی، تبدیل این جنگ به مناقشه‌ای که تاکنون بیشترین استفاده از پهپادها را در تاریخ به خود دیده است، توانایی روسیه در بهره‌برداری از برتری‌های سنتی‌اش در شمار نیروها، توپخانه و تانک را به شدت کاهش داده است.

این فرماندهان و همچنین بنیان‌گذار سیستم «اوچی» — سامانه‌ای که تصاویر ارسالی از بیش از ۱۵ هزار تیم پهپادی ارتش اوکراین را در خطوط مقدم تجمیع می‌کند — می‌گویند، هر وسیله نقلیه بزرگی که در نزدیکی جبهه عملیات کند، به هدفی آشکار بدل می‌شود و همین سبب شده روسیه دیگر قادر به انجام پیشروی‌های سریع با ستون‌های زرهی — مشابه آنچه در سال ۲۰۲۲ انجام داد — نباشد.

الکساندر دیمیتریف، بنیان‌گذار «اوچی»، افزود: «دشمن کاملاً شما را می‌بیند — مهم نیست کجا می‌روید یا با چه وسیله‌ای حرکت می‌کنید.»

فرماندهان میدان اوکراینی می‌گویند، در واکنش به این شرایط، روسیه تاکتیک‌های خود را تغییر داده است. نیروهای روس معمولاً به صورت گروه‌های کوچک پنج یا شش‌نفره — پیاده، یا سوار بر موتورسیکلت و چهارچرخ — حمله می‌کنند تا با جلب آتش نیروهای اوکراینی، مواضع آنها را آشکار کنند و سپس با پهپاد به این مواضع حمله کنند.

وزارت دفاع روسیه به درخواست اظهارنظر در این باره پاسخی نداد.

با وجود این تغییرات در شیوه جنگ، نیروهای روسی همچنان ابتکار عمل را در دست دارند و در شرق و شمال اوکراین، به کندی اما به طور مستمر در حال پیشروی‌اند. به گفته تحلیلگران نظامی، روسیه که در ابتدای جنگ از نظر فناوری پهپاد عقب مانده بود، اکنون به سطح اوکراین رسیده و همانند دشمن خود، تولید داخلی پهپاد را با سرعتی معادل چند میلیون دستگاه در سال ادامه می‌دهد.

در همین حال، رهبران اروپایی در تلاش‌اند تا سخنان رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را که این هفته اعلام کرد آمریکا از طریق ناتو به اوکراین سلاح خواهد رساند — و هزینه آن را اروپا خواهد پرداخت — تحلیل و تفسیر کنند. مقامات آمریکایی و اروپایی این هفته گفتند، جزئیات زیادی همچنان نامشخص است؛ از جمله نوع و میزان تسلیحات، سرعت ارسال آنها و نحوه دقیق تأمین هزینه.

کاخ سفید به پرسش‌های مطرح‌شده درباره این طرح ارسال سلاح پاسخی نداد. سخنگوی کاخ سفید، آنا کلی، گفت: «این جنگ بیش از حد طولانی شده و ترامپ می‌خواهد به کشتار پایان دهد، به همین دلیل است که سلاح‌های آمریکایی را به ناتو برای اوکراین می‌فروشد و همزمان تهدید به اعمال تحریم‌های سنگین علیه روسیه می‌کند.»

افرادی که برای این گزارش با آن‌ها گفت‌وگو شده — پیش از اعلام خبر ارسال تسلیحات از سوی ترامپ — گفته‌اند که باور دارند اوکراین حتی اگر کمک نظامی بیشتری از سوی ایالات متحده دریافت نکند، همچنان قادر خواهد بود به جنگ ادامه دهد و در برابر روسیه مقاومت کند؛ هرچند هیچ‌کدام بازه زمانی دقیقی برای این توانمندی ارائه ندادند.

بسیاری از آن‌ها به نقش برجسته پهپادها اشاره کردند که تا حدی میدان نبرد را متوازن کرده و باعث شده اوکراین به سطحی از خودکفایی برسد. همچنین به افزایش کمک‌های نظامی از سوی متحدان اروپایی نیز اشاره کردند.

الکساندر کامیشین، مشاور راهبردی و کارشناس تسلیحاتی رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در پاسخ به این پرسش که در صورت توقف ارسال سلاح از آمریکا چه اتفاقی خواهد افتاد، گفت: «ما می‌توانیم ماه‌ها مقاومت کنیم.» او افزود: «در سال ۲۰۲۳ یا ۲۰۲۴، شرایط بسیار بدتر بود — آن زمان ما درباره روزها یا هفته‌ها صحبت می‌کردیم.»

کنراد موزیکا، تحلیلگر نظامی لهستانی که بارها از خطوط مقدم بازدید کرده، گفت که تمرکز اوکراین بر فرسوده‌سازی قدرت تهاجمی روسیه است و افزود که کی‌یف در حال حاضر توانایی لازم برای انجام عملیات‌های تهاجمی گسترده را ندارد.

او خاطرنشان کرد که اوکراین به دلیل کمبود نیروی انسانی و منابع برتر روسیه، در یک جنگ فرسایشی طولانی احتمالاً دچار مشکل خواهد شد. موزیکا با وجود نقش تحول‌ساز پهپادها در میدان نبرد، نسبت به اغراق در توانایی آن‌ها برای جبران فقدان توپخانه و خمپاره‌ هشدار داد.

او افزود: «برای وارد آوردن میزان آسیبی که یک گلوله توپ به هدف وارد می‌کند، باید ده‌ها پهپاد را به کار گرفت. پهپادها می‌توانند تا حدی شکاف‌ها را پُر کنند و به شما فرصتی برای تنفس بدهند، اما جایگزین توپخانه نیستند.»

بارش ویرانی از آسمان

پهپادها به مثابه شیاطین‌اند — دست‌کم برای کسانی که در «منطقه مرگ» درگیرند، منطقه‌ای که در امتداد خط تماس هزار کیلومتری امتداد دارد.

پهپادهای شناسایی دو طرف — که شبیه هواپیماهایی کوچک هستند، از پلاستیک یا یونولیت ساخته شده‌اند و به دوربین‌های پیشرفته مجهزند — می‌توانند دشمن را از چند کیلومتری شناسایی کنند. این پهپادها بر فراز خطوط مقدم پرواز می‌کنند و آنچه می‌بینند را به‌صورت زنده مخابره می‌کنند.

آن‌ها اهداف را برای ناوگان پهپادهای بمب‌افکن — که اغلب هگزا‌کوپترهایی به اندازه میز قهوه‌خوری‌اند و می‌توانند نارنجک‌هایی با بالچه‌های چاپ سه‌بعدی‌شده با دقت بالا رها کنند — شناسایی می‌کنند. همچنین اهداف را برای پهپادهای انتحاری مشخص می‌کنند، برخی از آن‌ها با کلاهک‌های آر‌پی‌جی تجهیز شده‌اند که برای نفوذ به زره طراحی شده‌اند و مستقیماً به سمت سربازان، تانک‌ها و سامانه‌های تسلیحاتی پرواز می‌کنند.

فرمانده گروهان ۳۵ ساله‌ای که از خط مقدم تخلیه می‌شد و با نام رمز «اتم» شناخته می‌شود، گفت که اکنون پهپادها برای سربازان دو طرف بزرگ‌ترین تهدید جانی به شمار می‌روند — جایگزین گلوله‌های توپ، مین‌ها و نیروهای دشمن که در ابتدای جنگ تهدیدهای اصلی محسوب می‌شدند.

اولگا کازوم، امدادگر ۳۴ ساله‌ای که با او در همان اتوبوس بود، این گفته را تأیید کرد: به گفته او، بیشتر جراحت‌هایی که او و همکارانش در میدان نبرد درمان می‌کنند، ناشی از حملات پهپادی است.

براساس برآوردهای داخلی ارتش اوکراین که رویترز به آن‌ها دست یافته، در سال ۲۰۲۴ حدود ۶۹ درصد حملات به نیروهای روسی و ۷۵ درصد حملات به خودروها و تجهیزات، توسط پهپادها انجام شده است. همچنین حدود ۱۸ درصد حملات به نیروی پیاده روس و ۱۵ درصد حملات به خودروها و تجهیزات توسط توپخانه صورت گرفته و سهم خمپاره‌ها حتی کمتر از این میزان بوده است.

رقابت تسلیحاتی در حوزه پهپادها در زمان جنگ، نوآوری‌های فراوانی را به همراه داشته است؛ هر دو طرف اکنون از پهپادهای کوتاه‌برد با فیبر نوری استفاده می‌کنند که در برابر جنگ الکترونیک مقاوم‌اند و نمی‌توان آن‌ها را با اختلال الکترونیکی از کار انداخت. همچنین از «پهپادهای رهگیر» بهره می‌برند که مأموریت دارند پهپادهای شناسایی و تهاجمی دشمن را ردیابی کرده و نابود کنند.

وادیـم سوخارفسکی، فرمانده پیشین یگان پهپادی اوکراین تا اوایل ژوئن، می‌گوید: برنامه اوکراین برای تولید ۳۰ هزار پهپاد دوربرد در سال جاری — پهپادهایی که برای حمله به اهدافی در عمق خاک روسیه، مانند انبارهای مهمات و تأسیسات انرژی طراحی شده‌اند — توان تهاجمی این کشور را افزایش داده است.

به گفته سوخارفسکی، هزینه متوسط هر پهپاد تهاجمی دوربرد بین ۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار دلار است — حدود ۱۰ برابر کمتر از هزینه یک موشک با برد مشابه — هرچند کلاهک جنگی پهپادها کوچک‌تر است. او این سخنان را در گفت‌وگویی که پیش از کناره‌گیری از سمت خود انجام داد، مطرح کرد.

او افزود: «این پاسخ نامتقارن ماست» و توضیح داد که اوکراین دقیقاً به این دلیل که فاقد موشک‌های کافی است، توسعه چنین پهپادهایی را آغاز کرده است.

الکساندر کامیشین، مشاور رئیس‌جمهور زلنسکی، نیز اظهار داشت: «شما نمی‌توانید در یک جنگ بزرگ فقط با دفاع پیروز شوید.» او حملات پهپادی دوربرد را «یکی از اصلی‌ترین برگ‌های برنده اوکراین در برابر روسیه در شرایط فعلی» دانست.

نیاز اوکراین: سامانه‌های پاتریوت آمریکا و اطلاعات

به گفته زلنسکی، صنایع نظامی اوکراین با سرعت زیادی در حال گسترش است و هم‌اکنون حدود ۴۰ درصد از تسلیحات و تجهیزات — از جمله پهپادها — مورد استفاده ارتش را تأمین می‌کند. زلنسکی روز چهارشنبه هدف‌گذاری کرد که این سهم در مدت شش ماه به ۵۰ درصد برسد.

کی‌یف همچنین در تلاش است تا منابع تأمین تسلیحات خود را متنوع‌تر کند و متحدان اروپایی نیز در حال افزایش ارسال مهمات به اوکراین هستند؛ روندی که احتمالاً تاب‌آوری این کشور را در برابر شوک‌های ژئوپلیتیک بیشتر خواهد کرد.

مؤسسه کیل، مرکز پژوهشی اقتصادی مستقر در آلمان، ماه گذشته در گزارشی اعلام کرد که برای نخستین بار از ژوئن ۲۰۲۲، مجموع کمک‌های نظامی اروپا به اوکراین از کمک‌های ایالات متحده فراتر رفته است — کمک‌های اروپا به ۷۲ میلیارد یورو رسیده، در حالی که کمک‌های واشنگتن ۶۵ میلیارد یورو بوده است.

این مؤسسه همچنین گزارش داد که جریان کمک‌ها به اوکراین در ماه‌های مارس و آوریل به‌شدت تغییر کرد؛ به‌گونه‌ای که هیچ کمک جدیدی از سوی آمریکا اختصاص نیافت و در مقابل، کشورهای اروپایی سطح حمایت‌های خود را افزایش دادند.

اگرچه ایالات متحده در طول این جنگ، بزرگ‌ترین تأمین‌کننده واحد گلوله‌های توپخانه برای اوکراین بوده و همچنان هم هست، اروپا اکنون ظرفیت تولید خود را گسترش داده و صدها هزار قبضه مهمات از داخل و خارج قاره خریداری کرده است.

بر اساس گفته یک منبع امنیتی اروپایی — که به شرط ناشناس ماندن درباره موضوعات محرمانه سخن گفت — از مجموع حدود ۴۲۰ هزار گلوله توپخانه‌ای که اوکراین از ابتدای سال جاری تا اواسط ماه مه دریافت کرده، تنها ۱۶۰ هزار قبضه از ایالات متحده تأمین شده است.

کامیشین اعلام کرد که اوکراین در سال ۲۰۲۴ حدود ۲.۴ میلیون گلوله تولید کرده، هرچند بیشتر آن‌ها خمپاره بوده که برد کمتری نسبت به گلوله‌های توپخانه دارند.

با این‌ حال، تحلیلگران نظامی می‌گویند که اوکراین به‌طور خاص در حوزه دفاع هوایی و اشتراک‌گذاری اطلاعات به شدت به ایالات متحده وابسته است.

کی‌یف به‌ویژه خواهان دریافت سامانه‌های دفاع هوایی پاتریوت آمریکاست — سامانه‌ای که قادر به رهگیری موشک‌های بالستیک است و روسیه این موشک‌ها را با فراوانی رو به افزایش شلیک می‌کند. به گزارش تحلیلگران نشریه نظامی اوکراینی دفنس اکسپرس، تا آوریل سال جاری، اوکراین تنها هفت سامانه عملیاتی کامل پاتریوت در اختیار داشت — بسیار کمتر از ۲۵ سامانه‌ای که زلنسکی درخواست کرده است.

همچنین، حملات پهپادی و موشکی دوربرد اغلب به اطلاعات ماهواره‌ای آمریکا متکی هستند. مؤسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا اعلام کرد که کشورهای اروپایی فقط تا حد محدودی قادر به جبران این کمبود خواهند بود، اگر ایالات متحده تصمیم به قطع همکاری اطلاعاتی بگیرد.






نظر شما درباره این مقاله:







بحران آب در ایران؛ تهدید کشاورزی و امنیت غذایی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 9:23

بحران آب در ایران؛ تهدید کشاورزی و امنیت غذایی


بحران آب در ایران؛ زنگ خطر فرونشست، تورم غذایی و تهدید زیرساخت‌ها

تابستان ۱۴۰۴ در حالی به یکی از خشک‌ترین دوره‌های نیم قرن اخیر بدل شده که اکنون دیگر وزیر نیرو نیز نسبت به وضعیت «بی‌سابقه» ذخایر آبی هشدار داده و هم‌زمان گزارش‌ها از خشک شدن کامل برخی سدها، فرونشست زمین و تنش‌های شدید آبی در بیش از ۳۰۰ شهر کشور حکایت دارد.

به گزارش اقتصاد۲۴، اما این اعلام بحران تازه توسط وزیر اصلا حرف تازه‌ای نیست و پیش از این نیز تصاویر منتشر شده در زمستان سال گذشته و در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های داخلی ایران از خشک شدن بخش بزرگی از سد کرج، موجی از نگرانی را نسبت به چگونگی تامین آب شرب تهران در ماه‌های آینده ایجاد کرده بود.

در همان زمان بسیاری این تصاویر تکان‌دهنده را با چند دهه گذشته یعنی زمانی که سد کرج از پر آب‌ترین سد‌های ایران بود مقایسه کرده بودند.4 علی شریعت، دبیر کل فدراسیون صنعت آب، در گفت‌وگویی با خبرگزاری انتخاب که روز سه‌شنبه ۲۱ اسفند منتشر شد، از بحرانی بزرگ و جدی خبر داده چنان که آنطور که او گفته بود «عملاً چهار سد از پنج سد اصلی تهران از مدار بهره‌برداری خارج شده» و باید منتظر «جیره‌بندی آب» بود.

خشکسالی و اخطار‌هایی که شنیده نشد

شریعت هم چنین با اشاره به تابستان خشک و بدون آب ایران در سال ۱۴۰۴ افزوده بود که «خیلی خوش‌بینانه است که فکر کنیم تابستان بسیار سختی در پیش داریم. به نظر بنده نه تنها تابستان بلکه در بسیاری از استان‌های کشور، بهار سختی پیش را داریم.»روز شنبه ۱۸ اسفند سال گذشته نیز رجحان سزاوار، مدیر مطالعات پایه منابع آب شرکت آب منطقه‌ای البرز، نوشته بود که «سد کرج فقط ۸ درصد آب دارد که این میزان نسبت به زمان مشابه در سال گذشته ۱۰ درصد کمتر است.»

این اخطار‌ها و ابراز نگرانی‌ها نیز در حالی بود که در همان زمان نیز بنا بر اعلام معاون وزیر نیروی ایران، حجم ذخایر سد‌های کلیدی تامین آب تهران نسبت به سال‌های گذشته (پیش از ۱۴۰۳) با کاهش جدی روبه‌رو شده بود.چنان چه که در اسفند ۱۴۰۳ گفته شد که وضعیت سد‌های لار، لتیان، ماملو و به ویژه سد کرج که بخش زیادی از آب شرب تهران را تامین می‌کند، بحرانی است.
هم چنین مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران خبر داد «سد کرج با هفت درصد پرشدگی در شرایط بحرانی و بی‌سابقه‌ای قرار دارد. سد لار نیز با یک درصد پرشدگی و سد‌های لتیان و ماملو با ۱۲ درصد پرشدگی، شرایطی مشابه سد کرج دارند.»

خالی بودن سد کرج که یکی از اصلی‌ترین منابع تامین آب شرب تهران محسوب می‌شود، در طول تاریخ بهره‌برداری این سد بی‌سابقه بود و محدودیتی جدی برای تامین پایدار آب پایتخت محسوب می‌شود.
این در حالی است که کارشناسان با تاکید بر پیوستگی بحران آب با ضعف حکمرانی، کشاورزی ناکارآمد و تغییرات اقلیمی، نسبت به پیامد‌های اقتصادی فاجعه‌بار این روند در امنیت غذایی، تولید، زیرساخت و حتی بقای تاریخی هشدار می‌دهند.

ریشه‌های بحران: اقلیم، مدیریت، سیاست

ایران اکنون با یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین بحران‌های زیست‌محیطی خود مواجه است؛ بحرانی که به گفته عباس علی‌آبادی، وزیر نیرو، در شش دهه اخیر سابقه نداشته و تنها با کاهش مصرف و مدیریت دقیق می‌توان «تاب‌آوری» در برابر آن را افزایش داد. اما دلایل این بحران فقط به کم‌بارشی محدود نمی‌شود.

از یک سو، کاهش ۲۰ تا ۳۰ درصدی بارش‌ها در سال‌های اخیر و افزایش دمای میانگین کشور روند خشکسالی را تشدید کرده؛ از سوی دیگر، مدیریت نادرست منابع، توسعه نامتوازن و سیاست‌های پرهزینه در حوزه سدسازی، انتقال آب بین‌حوضه‌ای، و کشاورزی آب‌بر، وضعیت منابع را بحرانی کرده است.

هم چنین بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی مصرف می‌شود؛ آن هم با بهره‌وری پایین‌تر از ۴۰ درصد. استفاده از الگو‌های کشت آب‌بر، روش‌های آبیاری سنتی و عدم اصلاح ساختار مالکیت زمین باعث شده بخش عمده‌ای از منابع آبی به هدر رود.

پیامد‌های اقتصادی بحران آب

تبعات این بحران بزرگ آب در کشور، اما تنها در کوتاه مدت و مربوط به قطع آب برخی شهر‌ها برای چند ساعت نیست، ریشه‌های این بحران بسیار عمیق‌تر از بحران در تامین آب شهری و پایداری شبکه آب است. در حقیقت نتیجه بحران آب می‌تواند به شکل جدی منجر به آسیب به ارکان اصلی و زیرساخت‌های کشور شود و این تازه کاملا مساله‌ای جدا از بحران‌های جدی امنیتی است که کمبود آب و خشکسالی می‌تواند برای کشور ایجاد کند.

تهدید کشاورزی و امنیت غذایی

چنانچه کم‌آبی گسترده موجب کاهش تولید محصولات استراتژیک مانند گندم، برنج، پسته و صیفی‌جات شده و ایران را بیش از پیش به واردات وابسته کرده است. این روند نه‌تنها امنیت غذایی را تهدید می‌کند، بلکه با تشدید تورم خوراکی‌ها، اثر مستقیمی بر معیشت خانوار‌ها دارد.

به استناد داده‌های بانک جهانی، خشکسالی سال ۱۳۷۸ حدود ۴.۴ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) کشور را کاهش داد. اکنون نیز کارشناسان بر این باورند که در صورت تداوم روند فعلی، ایران ممکن است در بازه میان‌مدت با زیانی بالغ بر ۶ تا ۱۴ درصد از GDP سالانه در بخش‌های کشاورزی، انرژی، سلامت و حمل‌ونقل مواجه شود.

فرونشست زمین؛ زیانی خاموش، اما پرهزینه

برداشت بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی، افت سطح آبخوان‌ها و خشکسالی باعث شده پدیده فرونشست زمین در استان‌های مختلف به بحرانی ملی بدل شود.  بنا بر گزارش‌ها، نرخ فرونشست در برخی نقاط تهران، اصفهان و دشت‌های مرکزی تا ۳۰ سانتی‌متر در سال نیز رسیده است.

فرونشست زمین پیامد مستقیم برداشت بی‌رویه از آبخوان‌هاست. این پدیده به معنای نشست دایمی سطح زمین و از بین رفتن ظرفیت ذخیره آب است که خسارات جبران‌ناپذیری به زیرساخت‌ها، کشاورزی و اقتصاد ملی وارد می‌کند. ترک‌خوردگی زمین، آسیب به راه‌ها، خطوط انتقال انرژی و ساختمان‌ها هزینه‌های هنگفتی برای بازسازی و تعمیر ایجاد می‌کند و ریسک سرمایه‌گذاری را بالا می‌برد؛ که در نتیجه آن اقتصاد کلان را با کاهش بهره‌وری سرمایه‌های فیزیکی و افزایش ریسک اقتصادی مواجه می‌کند که می‌تواند رشد اقتصادی کشور را تحت فشار قرار دهد. این وضعیت، هشدار جدی برای تصمیم‌گیرندگان است که اصلاحات عمیق و بنیادین را در سیاست‌های آب کشور در دستور کار قرار دهند.

این پدیده در حال تخریب زیرساخت‌های حیاتی همچون راه‌آهن، جاده‌ها، خطوط انتقال برق و حتی بنا‌های تاریخی است. گزارش‌ها از ترک‌خوردگی در تأسیسات حمل‌ونقل شهری و خطر برای بناهایی، چون مسجد جامع اصفهان و بقایای تخت جمشید حکایت دارد.

مهاجرت زیست‌محیطی؛ زخم پنهان بحران

خشکسالی و بی‌آبی در مناطق جنوب، شرق و جنوب‌غرب ایران موجب مهاجرت دسته‌جمعی روستاییان شده است. بسیاری از روستا‌های خوزستان، سیستان و بلوچستان، کرمان، کرمانشاه و حتی استان‌های شمالی با تخلیه جمعیت و نابودی کامل معیشت سنتی مواجه‌اند. این مهاجرت‌ها تبعات مستقیم بر بازار کار، تورم شهری و ناهنجاری‌های اجتماعی خواهد داشت.نتیجه این است که مناطقی که زمانی قطب‌های کشاورزی، صنعتی یا جمعیتی کشور بودند، امروز با کمبود شدید آب دست و پنجه نرم می‌کنند.

کارشناسان نیز در این بین از نقشه نابرابر آبی ایران سخن می‌گویند؛ جایی که فلات مرکزی با بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور، تنها ۱۰ درصد منابع تجدیدپذیر آب را در اختیار دارد.هم چنین این نابرابری حالا با موجی از مهاجرت‌های اقلیمی، مهاجرت از مناطق خشک به شهر‌های برخوردار یا حاشیه‌های کلانشهر‌ها همراه شده است؛ مهاجرتی که نه‌تنها مشکلات مناطق مبدا را رها نمی‌کند، بلکه مقصد را هم با بحران جدیدی مواجه می‌سازد. با شدت گرفتن خشکسالی و کاهش ۴۰ درصدی بارش‌ها نسبت به میانگین بلندمدت، فلات مرکزی ایران در آستانه فروپاشی تعادل آبی و جمعیتی قرار گرفته است.

باید توجه کرد که بحران آب و مهاجرت‌ جمعیت زنگ خطر تعادل زیستی در ایران است. چنان چه که پیش از این مسعود امیرزاده، کارشناس حوزه آب، با اشاره به اثرات اجتماعی کم آبی گفته بود که آب، عاملی تعیین‌کننده در شکل‌گیری سکونتگاه‌های انسانی و پراکندگی جمعیت به شمار می‌رود. او هم چنین تاکید داشت که «در شرایط طبیعی، جمعیت متناسب با ظرفیت آبی یک منطقه توزیع می‌شود؛ به این معنا که هرچه منابع آبی یک ناحیه بیشتر باشد، تراکم جمعیت نیز در آنجا افزایش می‌یابد و برعکس. این الگوی طبیعی طی دهه‌های اخیر در ایران به‌واسطه انتقال گسترده آب از مناطق دارای منابع آبی به مناطق کم‌آب، تغییر می‌کند.»

او تهران را نمونه‌ای بارز معرفی می‌کند که فراتر از توان طبیعی‌اش، با انتقال آب پذیرای جمعیتی سنگین‌تر از ظرفیت واقعی شده است. همین وضعیت را در شهر‌هایی مانند اصفهان، شیراز و بندرعباس نیز شاهد هستیم؛ شهر‌هایی که اکنون با رشد فزاینده جمعیت و کمبود منابع آبی روبه‌رو هستند.

به دنبال راهکار‌های فوری و ساختاری

‌حالا، اما بحران جدی آب تنوره می‌کشد و به نظر می‌رسد باید در دو بخش به راهکاری برای آن اندیشید.

راهکار‌های کوتاه‌مدت:
- کاهش مصرف شرب و صنعتی از طریق اصلاح تعرفه‌ها و آموزش عمومی
- توزیع عادلانه آب اضطراری در مناطق بحرانی با تانکر و تأسیسات سیار
- ممنوعیت برداشت بی‌رویه از چاه‌ها و حفاظت از منابع آب زیرزمینی
- توقف پروژه‌های انتقال آب پرهزینه و فاقد ارزیابی محیط‌زیستی

راهکار‌های بلندمدت:
- اصلاح ساختار حکمرانی آب با تقویت نهاد‌های مستقل و مشارکت جوامع محلی
- مدرن‌سازی کشاورزی از طریق توسعه آبیاری هوشمند، اصلاح الگوی کشت، و حمایت از کشت مقاوم به خشکی
- سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین مانند شیرین‌سازی، بازچرخانی آب، ذخیره‌سازی مصنوعی و بازیافت پساب
- توسعه دیپلماسی آبی با کشور‌های هم‌جوار برای مدیریت منابع مشترک و جلوگیری از درگیری‌های آینده

تهدیدی فراگیر، نیازمند تحول بنیادین

مساله اکنون این است که بحران آب در ایران دیگر نه یک هشدار دوردست، که واقعیتی جاری و تهدیدی فوری برای اقتصاد، امنیت و حیات اجتماعی کشور است. در غیاب تصمیمات سختگیرانه و سیاست‌گذاری شجاعانه، بحران می‌تواند به نقطه‌ای بازگشت‌ناپذیر برسد.

فرونشست زمین، تورم غذایی، فرار سرمایه انسانی از روستاها و تخریب زیرساخت‌ها تنها بخشی از هزینه‌هایی است که کشور برای مدیریت نکردن یک بحران فراگیر یعنی عدم مدیریت منابع آبی کشور پرداخت می‌کند.اکنون دیگر تأخیر بیشتر در اصلاحات، نه‌فقط توسعه اقتصادی، که زیست‌پذیری بخش بزرگی از سرزمین ایران را تهدید خواهد کرد.






نظر شما درباره این مقاله:







جنگ قدرت در ایران پس از جنگ ۱۲ روزه
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 8:41

جنگ قدرت در ایران پس از جنگ ۱۲ روزه


نجمه بزرگمهر / فایننشال تایمز / ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۵

پیامدهای جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، رقابتی شدید بر سر آینده نظام جمهوری اسلامی به راه انداخته است. اصول‌گرایان تندرو بار دیگر نبرد تلخی بر سر قدرت را با سیاستمداران اصلاح‌طلب آغاز کرده‌اند.

ناکامی‌های ایران در برابر اسرائیل و ایالات متحده، که ماه گذشته با حملات خود فرماندهان ارشد نظامی را کشته و تأسیسات هسته‌ای ایران را تا حد زیادی ویران کردند، در روزهای اخیر به اتهام‌زنی‌ها و بحث‌های تند در داخل جمهوری اسلامی دامن زده است.

ایدئولوگ‌های تندرو، که طرفدار دشمنی همیشگی با غرب هستند، علیه احتمال ازسرگیری تعامل با آمریکا موضع گرفته و به رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب ایران، مسعود پزشکیان، حمله کرده‌اند. پزشکیان این هفته اعلام کرد که همچنان به مذاکره با واشنگتن تمایل دارد.

او روز دوشنبه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «ما همچنان معتقدیم که پنجره دیپلماسی باز است و این مسیر مسالمت‌آمیز را با جدیت دنبال خواهیم کرد.» اصلاح‌طلبان استدلال می‌کنند که جمهوری اسلامی تنها با دو برابر کردن تلاش‌های دیپلماتیک، کاهش سخت‌گیری‌های ایدئولوژیک و باز کردن اقتصاد خود می‌تواند به حیات خود ادامه دهد.

رئیس‌جمهور هفته گذشته پس از مصاحبه‌ای با تاکر کارلسون، شخصیت رسانه‌ای محافظه‌کار، که در آن شعار «مرگ بر آمریکا» را کم‌اهمیت جلوه داد، خشم نمایندگان تندرو مجلس را برانگیخت. پزشکیان ادعا کرد این شعار، که از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نماد تجمعات حکومتی بوده، نباید به معنای واقعی کلمه برداشت شود.

حدود ۲۴ نفر از نمایندگان تندرو پارلمان بعداً در نامه‌ای به رئیس‌جمهور از او انتقاد کردند. امیرحسین ثابتی، نماینده مجلس، هشدار داد که در صورت عدم تغییر رویکرد دولت، «تغییر رویکرد پارلمان» رخ خواهد داد؛ برخی ناظران این را تهدید ضمنی استیضاح تفسیر کردند.

ابوالفضل زهره‌وند، از نمایندگان شاخص جناح تندرو، هفته گذشته به رسانه‌های داخلی گفت که از اظهارات پزشکیان «وحشت‌زده» شده است. او اظهار داشت که رئیس‌جمهور «حداقل صلاحیت برای این جایگاه را ندارد... و آمریکا را تطهیر کرده است. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که وظیفه اصلی دولت[پزشکیان]، پایان دادن به انقلاب اسلامی است.»

ایران پیش از حمله غافلگیرانه اسرائیل، که بعداً آمریکا به آن پیوست و سپس آتش‌بسی شکننده در ۲۴ ژوئن برقرار کرد، چندین دور مذاکره با ایالات متحده درباره برنامه هسته‌ای خود انجام داده بود.

این حمله، که مقامات می‌گویند بیش از ۱۰۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشته، حس ناسیونالیسم را در ایران بیدار کرد و ایرانیان حول پرچم کشور متحد شدند.

اما تندروها، که در طول درگیری به دلیل حفظ انسجام ملی عمدتاً سکوت کرده بودند، پس از آتش‌بس، استدلال می‌کنند که این جنگ، مخالفت آنها با مذاکرات را تأیید کرده و نشان داده که دیپلماسی بیشتر نمی‌تواند مانع حملات بعدی آمریکا یا اسرائیل شود.

حمیدرضا ترقی، سیاستمدار تندرو، گفت: «اکنون بیش از هر زمان دیگری، این رویارویی با آمریکا و اسرائیل، گفتمان ما را که ریشه در دین ما دارد و معیار درست و نادرست را تعیین می‌کند، تقویت کرده است. این اصلاح‌طلبان هستند که استدلال‌ها و حمایت‌شان از مذاکره با آمریکا اعتبار خود را از دست داده است.»

اصلاح‌طلبان نگرانند که تحریکات تندروها ممکن است به تهاجمات خارجی بیشتری منجر شود. یک روحانی در تلویزیون وابسته به دولت با صدور فتوایی، کمپین جمع‌آوری کمک مالی برای تعیین جایزه‌ای برای سر رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، به راه انداخت.

سعید لیلاز، تحلیلگر اصلاح‌طلب، می‌گوید: «تندروها هیچ راه‌حلی برای پیشرفت ارائه نمی‌دهند و از حمایت عمومی برخوردار نیستند. نگرانی اصلی آنها ایدئولوژی نیست، بلکه کنار گذاشته شدن از هرگونه توافق آینده با آمریکا است.»

دیپلمات‌های ارشد ایران همچنان، همان‌طور که پیش از جنگ تأکید داشتند، اصرار دارند که تهران در هیچ توافق جدیدی از خواسته خود برای ادامه غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور، که یکی از مواضع کلیدی آمریکا است، کوتاه نخواهد آمد. ایران می‌گوید برنامه هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز است.

اما تصمیمات نهایی درباره استراتژی ایران پس از جنگ، به احتمال زیاد توسط رهبر ۸۶ ساله کشور، آیت‌الله علی خامنه‌ای، اتخاذ خواهد شد. او روز چهارشنبه از همه جناح‌های سیاسی خواست اطمینان حاصل کنند که اختلافاتشان به اتحاد ملی آسیب نمی‌رساند.

وی خواستار پیشبرد قاطعانه دیپلماسی و نظامی شد، اظهاراتی که ممکن است نشان‌دهنده تأیید او برای ازسرگیری احتمالی مذاکرات با آمریکا باشد.

با این حال، او همچنان لحن تند خود علیه واشنگتن و اسرائیل را حفظ کرد و از قوه قضائیه خواست که از طریق دادگاه‌های بین‌المللی، اقدام قانونی علیه حمله به ایران را پیگیری کند.

اصلاح‌طلبان اما نه تنها به دنبال تأثیرگذاری بر روابط خارجی، بلکه به دنبال تغییرات گسترده در داخل کشور هستند.

حدود ۲۰۰ اقتصاددان و مقام سابق اصلاح‌طلب هفته گذشته بیانیه‌ای صادر کردند و خواستار «تغییر پارادایم در حاکمیت» شدند. آنها از دولت پزشکیان خواستند که دیپلماسی با آمریکا و اروپا را دنبال کند، سیاست‌های مالی را اصلاح کند و با فساد مبارزه کند تا اعتماد عمومی را بازگرداند.

میرحسین موسوی، نخست‌وزیر سابق که از سال ۲۰۱۱ در حصر خانگی به سر می‌برد، نیز خواستار برگزاری رفراندوم ملی برای تأسیس پارلمانی برای تدوین قانون اساسی جدید و آغاز گذار سیاسی شد.

اما هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که مراکز قدرت ایران، به‌ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – قدرتمندترین نهاد کشور – به او اجازه نقشی در شکل‌دهی آینده بدهند. مصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی ارشد دیگر، هفته گذشته به‌طور ناگهانی با احکام جدیدی روبه‌رو شد که او را تا سال ۲۰۳۲ در زندان نگه خواهد داشت.

کریم، یک تاجر مواد غذایی در تهران که نخواست نام خانوادگی‌اش ذکر شود، گفت: «مردم به نظر می‌رسد منتظرند ببینند در این نزاع داخلی قدرت چه اتفاقی می‌افتد. اما سیاستمداران شاید متوجه نباشند که زمان در حال اتمام است و باید خیلی سریع تصمیم بگیرند.»






نظر شما درباره این مقاله:







درخواست اسرائیل از دیوان لاهه برای لغو حکم بازداشت
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 8:03

درخواست اسرائیل از دیوان لاهه برای لغو حکم بازداشت







نظر شما درباره این مقاله:







الشرع: اسرائيل ثبات سوریه را هدف گرفته است
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.07.2025, 8:01

الشرع: اسرائيل ثبات سوریه را هدف گرفته است


احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، در یک سخنرانی تلویزیونی به وضعیت استان سویدا و تجاوزات اسرائیل پرداخت:

به گزارش خبرگزاری «سانا» نکات کلیدی سخنان احمد الشرع به شرح زیر است:

● مردم ما در انقلابی برای دستیابی به آزادی خود قیام کردند و با فداکاری‌های عظیم به پیروزی رسیدند. این مردم همچنان آماده‌اند تا در صورت تهدید کرامتشان، برای آن مبارزه کنند.

● رژیم اسرائیل، که از زمان سقوط رژیم پیشین ثبات ما را تهدید کرده و میان ما تفرقه افکنده، بار دیگر در تلاش است تا سرزمین مقدس ما را به صحنه‌ای از هرج‌ومرج بی‌پایان تبدیل کند. این رژیم با این کار قصد دارد وحدت مردم ما را از هم بپاشد و توانایی ما برای پیشرفت در مسیر بازسازی و توسعه را تضعیف کند.

● رژیم اسرائیل از هر وسیله ممکن برای ایجاد درگیری و تفرقه استفاده می‌کند و این واقعیت را نادیده می‌گیرد که سوری‌ها در طول تاریخ طولانی خود، هرگونه جدایی و تجزیه را رد کرده‌اند.

● برخورداری از قدرت عظیم لزوماً به معنای پیروزی نیست. ممکن است جنگی آغاز شود، اما کنترل نتایج آن آسان نیست. ما مردم این سرزمین هستیم و بیش از حد توانمندیم که اجازه دهیم تلاش‌های موجودیت اسرائیل برای تجزیه ما به نتیجه برسد. ما بسیار قوی هستیم و اجازه نمی‌دهیم فتنه‌ای تحریک‌آمیز عزم ما را متزلزل کند.

● ما، مردم سوریه، به‌خوبی می‌دانیم چه کسانی سعی دارند ما را به جنگ بکشانند و چه کسانی به دنبال تفرقه‌افکنی هستند. ما به آنها فرصت نخواهیم داد تا مردم ما را به جنگی که قصد دارند در سرزمین ما شعله‌ور کنند، گرفتار کنند؛ جنگی که تنها هدفش تکه‌تکه کردن میهن ما و پراکنده کردن تلاش‌هایمان به سوی هرج‌ومرج و ویرانی است.

● سوریه زمین آزمایش توطئه‌های خارجی نیست و جایی برای تحقق جاه‌طلبی‌های دیگران به قیمت رنج کودکان و زنان ما نیست.

● دولت سوریه متعلق به همه است. رویای هر سوری، بازسازی میهن خویش است. از طریق این دولت، بدون تبعیض متحد می‌شویم تا جایگاه و اعتبار سوریه را بازگردانیم و آن را در صف مقدم ملت‌هایی قرار دهیم که در امنیت و ثبات زندگی می‌کنند.

● وحدت ما سلاح ماست، سخت‌کوشی مسیر ماست و اراده قوی ما بنیانی است که آینده‌ای شکوفا را بر آن بنا خواهیم کرد.

● تلاش‌های دولت برای بازگرداندن ثبات و اخراج گروه‌های غیرقانونی موفق بود. در این مورد، رژیم اسرائیل به حملات گسترده علیه تأسیسات غیرنظامی و دولتی متوسل شد تا این تلاش‌ها را تضعیف کند، که به‌طور قابل‌توجهی وضعیت را پیچیده‌تر کرد و به تشدید عمومی منجر شد.

● میانجی‌گری مؤثر ایالات متحده، کشورهای عربی و ترکیه، منطقه را از سرنوشتی نامعلوم نجات داد.

● ما با دو گزینه روبرو بودیم: یا جنگ آشکار با رژیم اسرائیل به قیمت امنیت مردم دروز و بی‌ثباتی سوریه و کل منطقه، یا اجازه دادن به بزرگان و شیوخ دروز برای بازگشت به عقلانیت و اولویت دادن به منافع ملی بر کسانی که به دنبال خدشه‌دار کردن اعتبار مردم شریف سویدا هستند.

● ما از جنگ نمی‌ترسیم و زندگی خود را وقف رویارویی با چالش‌ها و دفاع از مردممان کرده‌ایم. با این حال، منافع سوری‌ها را بالاتر از هرج‌ومرج و ویرانی قرار می‌دهیم. تصمیم بهینه در این مرحله، انتخابی خردمندانه برای حفاظت از وحدت میهنمان و امنیت مردم آن، بر اساس منافع ملی عالی بود.



تظاهرات در حلب علیه تجاوزات اسرائيل و دفاع از تمامیت سوریه






نظر شما درباره این مقاله:







سرمایه‌گذاری ۱۷ میلیارد دلاری بحرین در آمریکا
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 21:40

سرمایه‌گذاری ۱۷ میلیارد دلاری بحرین در آمریکا







نظر شما درباره این مقاله:







انتقاد به بیانیه حمایت از طرح سیاسی موسوی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 20:55

انتقاد به بیانیه حمایت از طرح سیاسی موسوی


اسفندیار طبری

اخیرا حدود ۸۰۰ کنشگر سیاسی در بیانیه‌ای از نظر میر حسین موسوی برای همه‌پرسی آزاد برای تدوین قانون اساسی جدید حمایت کرده‌اند. در این بیانیه از قول موسوی ذکر شده، که «دفاع ملی در برابر تجاوز بیرونی نمی‌‌تواند بهانه‌ای برای تداوم سیاست‌های غلط داخلی باشد». باید از این دوستان پرسید: کدام دفاع ملی؟ ظاهرا این افراد هنوز در خواب و‌ خیال جنگ علیه عراق هستند، که ‌در آن زمان «دفاع ملی» به مقابله با حمله خارجی پرداخت. و ظاهرا این دوستان از واقعیت‌های درون ایران به کلی عقب افتاده‌اند، که از «دفاع ملی» سخن می‌گویند. از این بگذریم. انتقاد اصلی من بر حمایت این بیانیه از طرح موسوی به عنوان «گام نخست و ضروری برای عبور از شرایط بحرانی کنونی» است: «همه‌پرسی آزاد جهت تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید»!

این دسته از اپوزیسیون به این نتیجه رسیده که به واقعیت پیوستن چنین ضرورتی در چارچوب همین نظام می‌تواند به نفی نظام، یعنی سیستم ولایتی و دینی شود! به نظر می‌آید که این افراد همچون یک سیستم هوشمند دچار‌ هالوسیناسیون شده‌اند!

چگونه یک همه‌پرسی آزاد و موفق در چارچوپ چنین نظم‌و‌نظامی ممکن است و چگونه چنین نظامی منافع خود را در نفی خود خواهد دید؟ پس از نیم قرن حکومت اسلامی، چنین خوشبینی نسبت به رژیم تهمت بزرگی به مردم ایران است. اکثریت مردم ایران این نظام را نمی‌‌خواهند و از موسوی هم گذشته‌اند که از وجود «نظام» جمهوری اسلامی همیشه حمایت کرده است. او در همان زمان جنبش سبز از ادامه تظاهرات‌ها خودداری کرد، زیرا نظام ج. ا. آن را ممنوع کرد. اگر در همان زمان اعتراض‌های خیابانی ادامه می‌یافت، احتمالا امروز شرایط بهتری داشتیم. او با سکوت و‌ احترام به قانون در آن زمان، موج سرکوب رژیم را فراهم آورد.

همه‌پرسی، مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید، تنها با روی کار آمدن یک‌دولت انتقالی ممکن است.

در بررسی بحران‌های سیاسی و ضرورت تشکیل نظام‌های دمکراتیک، تحلیل هانا آرنت، فیلسوف سیاسی قرن بیستم، می‌تواند راهگشا باشد. آرنت به‌وضوح بر اهمیت «قدرت» و «مشارکت» تأکید دارد و این دو را مفاهیمی بنیادین در ساحت سیاسی به شمار می‌آورد. او تفاوت بارزی بین قدرت و خشونت قائل است و به این نکته تأکید دارد که قدرت تنها در فضایی عمومی و از طریق عمل جمعی به وجود می‌آید. در این راستا، بحران‌های کنونی تنها با ایجاد فضایی آزاد برای گفتگو و تعامل می‌تواند حل و فصل شود.

آرنت مفهوم «فضای عمومی» را به عنوان مکانی برای تبادل نظر و ظهور قدرت جمعی معرفی می‌کند. اگر نهادهای دینی بر فضای سیاسی تسلط داشته باشند، فضای عمومی مسدود می‌شود و امکان مشارکت واقعی کاهش می‌یابد. در این فضا، آرای عمومی و نظرات به حاشیه رانده می‌شوند و بدین ترتیب، خواسته‌های واقعی جامعه نمی‌تواند در فرآیند تصمیم‌گیری منعکس شود.

از چنین دیدگاهی تشکیل یک دولت انتقالی ضروری است. چنین دولتی می‌تواند شرایط لازم برای برگزاری همه‌پرسی آزاد را فراهم سازد. دولت انتقالی به‌عنوان سازوکاری است که می‌تواند در مدت کوتاهی، نهادهای لازم را پایه‌گذاری کرده و از خشونت و تضاد جلوگیری کند. این دولت باید به نهادهای غیرمتمرکزی منجر شود که بتوانند به نوعی مستقل از نهادهای دینی عمل کنند.

آرنت همچنین بر اهمیت ایجاد زیرساخت‌های دمکراتیک تأکید دارد. همه‌پرسی آزاد نه‌تنها باید در فضایی عاری از نفوذ نهادهای دینی برگزار شود، بلکه باید به‌دوراز هرگونه فشار و تهدید صورت گیرد. این همه‌پرسی نهایتاً می‌تواند منجر به تشکیل مجلس مؤسسان شود که نمایندگان واقعی مردم را به تصویر بکشد.

در نهایت، مسیر عبور از بحران‌های کنونی بر مبنای منطقی است که آرنت آن را تشریح کرده است: ایجاد یک دولت انتقالی قوی و مستقل، و فراهم کردن فضایی عمومی برای مشارکت آزاد و فعال جامعه که بتواند در نهایت به یک نظام دمکراتیک و عادلانه منجر شود. بدون این مراحل، ادامه وضعیت کنونی تنها به تشدید بحران‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی خواهد انجامید.

بنابر این پیشنهاد من این است، این کنشگران عزیز به جای این شعار‌ها و بیانیه‌های بی ارزش و تو خالی، هر چه سریعتر به یک هم فکری و تبادل برای تفاهم بر یک دولت انتقالی که مورد حمایت تمامی قشر‌های اجتماعی و سیاسی باشد، بپردازند.


نظر خوانندگان:


■ با درود به آقای طبری، آیا شما مطلع از وجود یا شکل گیری چنین “دولت انتقالی” هستید؟ آیا زمینه های فکری و سازمانی چنین دولتی مورد توافق (نسبی) اپوزسیون قرار گرفته و مردم ایران اطلاع از آن و آمادگی در حمایت از آن دارند؟ در غیر این صورت آیا درست است که حرکت اخیر را، که در حال حاضر تنها حرکت کنشگرانه است، تخطئه کنیم و به دولت انتقالی که باید بدنبال از هم پاشی نظام پلیسی امنیتی بر قرار شود دل خوش کنیم؟ دولتی که در شرایط کنونی تنها می‌تواند از آستین یک شعبده باز خارج شود؟ پوتین، نتانیاهو یا دیگران و یا همه؟
من نیز تصور نمی‌کنم بیانیه مذکور بی‌عیب و نقص باشد. اما مفهوم کنشگری را بجا می‌آورد و مهم‌تر آنکه، جدا از مضمون سطور این بیانیه، همینکه ۸۰۰ فعال سیاسی اتحاد کلامی خود را به نمایش بگذارند و چشم انداز گامی بسوی تغییر را مطرح کنند، مثبت است و کمک به ذوب یخ جنبش می‌کند که جمهوری اسلامی بعد از جنگ ۱۲ روزه از آن بهره می‌برد و اختناق بیشتر به مردم تحمیل میکند.
موفق باشید، پیروز.


■ اسفندیار عزیز! از دیدن یادداشت تو بسیار متاسف شدم، نه فقط به خاطر نگاهت به راهبرد «گذار»، که به آن اشاره خواهم کرد، بلکه به خاطر دروغی که به موسوی بسته‌ای! تو می‌نویسی: «موسوی در همان زمان جنبش سبز از ادامه تظاهرات‌ها خودداری کرد، زیرا نظام ج. ا. آن را ممنوع کرد. اگر در همان زمان اعتراض‌های خیابانی ادامه می‌یافت، احتمالا امروز شرایط بهتری داشتیم. او با سکوت و‌ احترام به قانون در آن زمان، موج سرکوب رژیم را فراهم آورد.»
این یک دروغ بزرگ و تحریف خشن تاریخی است که در مقابل چشم همه ما که هنوز زنده‌ایم، جریان یافت. موسوی از قانون نظام عبور کرد و بر خلاف تایید شورای نگهبان و تنفیذ خامنه‌ای، پای به خیابان گذاشت و اتهام اصلی او هم از نگاه خامنه‌ای «اردوکشی خیابانی» بود. او هرگز از سبزها نخواست که خیابان‌ها را ترک کنند و بهترین دلیلش فراخوان به تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، در حمایت از بهار عربی، بدون مجوز حکومت بود که به یک حضور و برآمدبزرگ سبز ها و دستگیری و آغاز حصر خانگی موسوی منجر شد. البته موسوی با شناخت کامل نسبت به ساختار قدرت و تعادل قوا، آنقدر کودک سیاسی نبود که مثلا تظاهرات چند میلیونی ۲۵ خرداد را به سمت خیابان پاستور یا رادیو تلویزیون هدایت کند . معنی این کار رفتن به سمت قتل عام ده ها هزار نفر و یک انقلاب قهرآمیز و شکست خورده می بود. البته از همان رمان تا همین امروز، کودکان سیاسی اینور آب، که کنار گود نشسته اند، موسوی را شماتت می کنند که چرا در ۲۵ خرداد فرمان آتش نداد! آنها نفس شان از جای گرم در می آید و همچنان ستایشگر « قهر انقلابی » هستند و جان مردم برایشان ، در مقابل « انقلاب» اهمیتی ندارد.
و اما در مورد نظریه گذار خشونت پرهیز، به گمانم، من نباید برایت که همه نمونه ها را مطالعه کرده ای کلاس بگذارم و زیره به کرمان ببرم. کافی است که فقط به نمونه های آفریقای جنوبی، لهستان ، شیلی و انقلاب بهمن خودمان نگاهی بیندازیم تا درک کنیم که فرمول لنینی انقلاب، یعنی «به ترتیب، اول قیام، بعد دولت موقت، و سپس مجلس موسسان» تنها راه تحول نیست. تو در اتحاد جمهوریخواهان بوده‌ای و در بسیاری از مباحثات مربوط به گذار حضور داشته‌ای و دقیقا می‌دانی که صحبت بر سر چیست. این سخن تو که «همه‌پرسی، مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید، تنها با روی کار آمدن یک‌دولت انتقالی ممکن است.» همان طور که پیروز اشاره کرد، تا وقتی معلوم نشود که این «دولت موقت» چگونه پدید آمده است، یک ابهام بزرگ دارد. استناد به هانا آرنت هم، نه تنها بدرد رفو کردن این سوراخ نمی‌خورد، بلکه نشان می‌دهد که اتفاقا حق با ما و موسوی است. تو به نقل از آنت می‌نویسی: «در این راستا، بحران‌های کنونی تنها با ایجاد فضایی آزاد برای گفتگو و تعامل می‌تواند حل و فصل شود.آرنت مفهوم «فضای عمومی» را به عنوان مکانی برای تبادل نظر و ظهور قدرت جمعی معرفی می‌کند.»
جالب است که تو حرفش را می‌زنی و وقتی موسوی آنرا در فضای عمومی بسیار تنگ ایران طراحی و اجرا می‌کند، به‌جای تشویق و حمایت طلبکار می‌شوی! موسوی در توضیح طرح سه ماده‌ای خود، در بیانیه درخشان ۱۵ بهمن می‌نویسد: «از آن مبرم‌تر، چگونه به توانایی‌مان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم. مثلاً نگاه کنیم که نفس طرح یک سامان نو چگونه بنای قدرت خودکامه را به لرزه در می‌آورد و او را به واکنش وا خواهد داشت. زیرا مأوای اقتدار مردماند. اقتدار در سلاح و سرکوب نیست، بلکه در همراهی ملت است، همان ملتی که اگر نگاهش متوجه و علاقمند به نظمی جدید باشد، ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو می‌ریزد.» بله! او دقیقا دنبال تسخیر فضای عمومی و همان کاری است که آرنت می گوید. از نگاه ما ـــ که من موسوی را یکی از همین «ما» می‌دانم ـــ نهادی که باید رفراندم را برگزار کند از دل همین تسخیر فضای عمومی در می آید و بر خلاف تصور اصلاح طلبان و بر اندازان ، رفراندم نه در «این نظام» و نه در «آن نظام» اتفاق می افتد، بلکه پلی است که فضای عمومی تسخیر شده، برای عبور مسالمت آمیز از این نظام به آن نظام می سازد. فهم این نظریه نباید برای یک دانش آموخته فلسفه تا این حد دشوار باشد.
احمد پورمندی


■ احمد عزیز، شما مدعی هستید که موسوی نه‌تنها از قانون نظام ‎عبور کرد، بلکه خواستار تداوم اعتراضات بود. اما این دفاع با گزینش موردی و برجسته‌سازی چند رفتار نمادین انجام می‌شود و از تصویر کلی عملکرد موسوی در بزنگاه‌های تاریخی غافل می‌ماند. به‌ویژه، موضع موسوی پس از روزهای ابتدایی جنبش سبز، مبهم، محافظه‌کارانه و گاه سکوت‌آمیز بود. او هیچ‌گاه از مردم نخواست تا در برابر سرکوب، سازمان‌یافته و پیوسته در خیابان بمانند، بلکه رفتار او نشانه‌ای از تعلیق مبارزه و ترجیح به «اصلاح درون‌سیستمی» بود.
‎در واقع، بیانیه‌های موسوی عمدتاً گنگ، اخلاقی و بدون فراخوان صریح به کنش جمعی پایدار بودند. تظاهرات ۲۵ بهمن هم، بیشتر واکنشی احساسی به فضای جهانی بود، نه بخشی از یک استراتژی منسجم مبارزاتی. ‎سؤال کلیدی اینجاست: آیا موسوی در مقام یک رهبر سیاسی، برنامه‌ای روشن، سازمان‌یافته و ادامه‌دار برای هدایت جنبش ارائه داد؟ ‎پاسخ منفی است.
شما با نگاهی «نخبه‌گرایانه» و تمسخرآمیز، منتقدان موسوی را «کودکان سیاسی این‌ور آب» می‌نامید. این حمله‌ی شخصی که مدعی است منتقدان فقط چون در خارج از کشورند، صلاحیت نقد ندارند، نه استدلال است و نه اخلاقی. نقد یک ایده، به موقعیت جغرافیایی و زیست‌جهان گوینده وابسته نیست. اگر کسی از بیرون، استراتژی‌های شکست‌خورده را بهتر می‌بیند، باید حرفش شنیده شود، نه تحقیر. ‎همچنین شما به‌شکل خطرناکی می‌کوشید همه‌ی خواهان تغییر ساختاری را «قهرطلب» و بی‌توجه به جان مردم جلوه دهد، گویی که مطالبه‌ی عدالت و تغییر ساختار، الزاما به معنای خواستار خشونت است. این مغالطه‌ی دوگانه‌سازی کاذب است: یا تسلیم‌پذیری موسوی، یا انقلابی‌گری خون‌بار.
شما به هانا آرنت استناد می‌کنید، اما دقیقاً در خلاف جهت مضمون نظریات او حرکت می‌کند. آرنت، «فضای عمومی» را نه صرفاً به‌معنای حضور در خیابان، بلکه به‌عنوان میدان گفت‌وگوی آزاد، تنوع دیدگاه، و شکل‌گیری کنش جمعی آگاهانه تعریف می‌کند. ‎در حالی که موسوی، در یک ساختار تمامیت‌خواه، بدون هیچ ساختار اجتماعی و نهادی آزاد، صحبت از «سامان نو» می‌کرد اما هیچ مکانیسمی برای گفت‌وگو، تضمین مشارکت، یا نمایندگی جریان‌های مختلف ارائه نداد.
‎شما نمونه‌هایی مانند آفریقای جنوبی و لهستان را مثال می‌زند، اما عمدتاً تفاوت بنیادین ایران را نادیده می‌گیرد:
* در لهستان، جنبش همبستگی، اتحادیه‌ای سراسری با ساختار مشخص بود؛
* در آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا با انسجام درونی، حمایت بین‌المللی و مقاومت پایدار روبه‌رو بود.
‎اما در ایران، جنبش سبز نه ساختار تشکیلاتی داشت، نه رهبری جمعی، نه پایگاه اجتماعی پایدار و نه حمایت بین‌المللی مؤثر. اینکه تصور شود با چند بیانیه‌ی موسوی و «تسخیر فضای عمومی» می‌توان به رفراندومی گذار رسید، در خوشبینانه‌ترین حالت، یک رویاپردازی آرمان‌گرایانه و در بدبینانه‌ترین شکل، فریب توده‌هاست.
‎ شما می‌نویسد: «نهادی که باید رفراندوم را برگزار کند از دل همین تسخیر فضای عمومی درمی‌آید.» ‎این دقیقاً معادل است با گفتن: «از دل خلأ، نهاد درمی‌آید.» هیچ پاسخ مشخصی به پرسش حقوقی و سیاسی داده نمی‌شود که:
* کدام نیروی مشروع، این نهاد را می‌سازد؟
* چگونه قدرت اجرایی و منابع آن را فراهم می‌کند؟
* و چگونه این فرآیند از مسیر سرکوب نظام می‌گذرد بدون خشونت یا حمایت بین‌المللی؟
پس از این همه سال‌ها لازم است، که به نقد جدی جنبش سبز بپردازیم و از اسطوره سازی شخصیت پرستی پرهیز کنیم!
طبری


■ جناب اسفندیار طبری
نگارنده در اینجا بارها نظر خود را در مورد همه پرسی نوشته‌ام و با شما و تمام دوستان که به حکومت فاشیستی ولایت فقیه اطمینان ندارند همراه و همسو هستم. بدون هیچ تردیدی از زمان تشکیل «اتحاد جمهویخواهان ایران» به راه سوم باور دارم. یعنی؛ نه پادشاهی ساقط شده در سال ۵۷ که با اختناق سیستماتیک و ۲۵ ساله جامعه را به بحران کشاند. نه حکومت اسلامی که در همان دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی نشان داد که دگر اندیشان را بر نمی‌‌تابند. راه سوم حکومت جمهوری پارلمانی با شرکت نمایندگان آحاد مختتلف مردم از سراسر کشور می‌باشد.
وقتی شما می‌نویسید: ” همه‌پرسی، مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید، تنها با روی کار آمدن یک‌دولت انتقالی ممکن است.” از مطلق سازی شما تعجب می‌کنم که [امکان] همه پرسی و تدوین قانون اساسی جدید را مطلق و [تنها] با روی کار آمدن [یک دولت انتقالی] منوط می‌کنید. چرا؟
نمی دانم چگونه به این نظریه رسیده اید. ممکن ست تحلیل شما از ساختار حکومت تمامیت خواه اسلامی طوری باشد که برای شما هیچ امیدی برای تغییر توازن قوا در ایران بین حکومت فاشیستی و نیروهای مخالف و جنبش مردمی باقی نمی‌‌گذارد. همین بمباران‌ها ، یا دخالت جیمی کارتر در سال ۵۵ و دیگر محرک‌ها همه چیز را بهم می‌ریزد.
نگارنده قبلا هم به نمونه‌های دیگری در جهان از جمله حکومت نظامی ژنرال آگوستی پینوشه پرداخته‌ام که با وجود دکترین جیمی کارتر در مورد رعایت حقوق بشر در ایران ، شیلی و نیکاراگوئه..
صحبت‌های کارتر در ایران و نیکاراگوئه تاثیرات شدیدی داشت که به انقلاب منتهی شد. ولی ژنرال پینوشه به اجرای همه پرسی در ۱۹۸۰ روی آورد و از مردم پاسخ «آری» برای ادامه ی ۱۰ سال حکومت نظامی گرفت.
در سال ۱۹۸۹ نیروهای سیاسی مخالف و منقد حکومت نظامی پینوشه جبهه به نام «NO» تشکیل داده و با تمام تضعییقات و حتی سرکوب خونین در همه پرسی دوم شرکت کردند و به ادامه ی و تمدید مجدد برای ۱۰ سال دیگر نه گفتند. ژنرال پینوشه در همان شب که نتایج انتخابات اعلام شد به رهبر جبهه «NO» تبریک گفت و دست داد و به پادگان بازگشت. ( فیلم مستند «NO» تمام تلاش‌های نیروهای مخالف حکومت نظامی را نشان می‌دهد)
حکومت کودتای نظامی ۱۹۷۳ شیلی با انقلاب کنار نرفت.ولی با تمام سوابق سیاهی که ژنرال پینوشه و کودتای خونین و جنایت‌ها او در پیشانی تاریخ حک کرده ست. تلاش آزادیخواهان در شیلی و همگرائی آنها و نسل‌های بعداز کودتا دو همه پرسی به حکومت پینوشه تحمیل کرد.
بیاد دارم که در سال ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ که موضوع دیوار برلین و فروپاشی شوروی و کشور‌های اروپای شرقی دیگر خبرها را تحت الشعاع قرار داده بود. کنار رفتن ژنرال پینوشه بازتاب چندانی نداشت.ولی از آن سال تا امروز مردم شیلی بارها در انتخابات و همه پرسی برای تغییر قانون اساسی شرکت کرده‌اند و بر خلاف ایران که هر حکومتی به قدرت رسیده خیلی راحت با سرکوب دیگران «مجلس« خودش را راه انداخته و هر«قانون» را نیز به اسم «مجلس» توسط عمّال خود اجرا کرده ست.
به باور من باید از این بحث و بیانیه‌ها توجه مردم را به کاهبرداری‌های تاریخی و به خصوص همین ۴۷ سال معطوف نمود که ما باید خود را برای یک فرآیند طولانی و انتخابات واقعی آماده کنیم.
اگر نحله‌های مختلف فکر ی و سیاسی و احزاب آزاد نباشند و نتوانند در مورد همه پرسی، انتخابات ، قانون اساسی در رسانه‌ها بحث و گفتگو کنند. می‌شود همان کاهبرداری‌های بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و بعداز انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ که اقلیتی در این حکومت‌ها برای میلیونها نفر قانون اساسی و قوانین ملی و اسلامی را نوشتند که خودشان هم به انها پای بند نبودند و نیستند.
آقای اسفندیار طبری گرامی مشکل ما «دولت انتقالی »نیست. مشکلات ما زیاد ست و مهترین آن این ست که فکر می‌کنیم برگزاری همه پرسی و تدوین قانون اساسی کار ساده‌ای ست و همه چیز درست میشه.
مگر فکر کنیم که به مثل ذهن مردم شیلی به ذکاوت ما ایرانیان نمیرسند که سالهاست برای تدوین قانون اساسی تلاش می‌کنند. نه ! ما باید به این فکر کنیم که در شیلی پارلمانتاریسم دوباره مانند قبل از کودتای ۱۹۷۳ برگشته و مردم با احزاب راست و چپ و میانه و مسیحی و....برای ترقی کشور و خوشبختی خود تلاش می‌کنند.
ما باید گفتمان همه پرسی و قانون اساسی را بین توده‌های میلیونی ببریم.
با احترام کامران امیدوارپور


■ اسفندیار عزیز!
۱- نوشته‌ای: «رفتار او ( موسوی). نشانه‌ای از تعلیق مبارزه و ترجیح به «اصلاح درون‌سیستمی» بود.» این، بیان «نیمی از حقیقت« و نشانه عدم درک راهبرد گذار خشونت پرهیز است. موسوی از امکانات درون سیستمی ، برای عبور از این محدوده، استادانه استفاده کرد. از امکان درون سیستمی استفاده کرد و کاندیدای ریاست جمهوری شد، اما در درون سیستم متوقف نشد و با « رای من کو؟ » همگام با مردم، پا به خیابان و خارج از سیستم گذاشت. هیچ فاکتی که اتهام « تعلیق مبارزه» را پشتیبانی کند، وجود ندارد. برعکس، سبز‌ها نزدیک به یک سال در میدان بودند. یک سال مبارزه بی وقفه را نمی‌‌توان به « چند حرکت نمادین » فرو کاست.بله ، جنبش سبز نتوانست به هدف اعلام شده خود یعنی ابطال انتخابات، دست پیدا کند. اما، پیروزی هزار پدر دارد و شکست همیشه یتیم است! جنبش سبز،اگر در دستیابی به هدف سیاسی اولیه خود ناکام ماند، اما از یک جنبش انتخاباتی بسی فراتر رفت، به جنبشی بزرگ تر و برگ زرینی در تاریخ ایران و منطقه بدل شد و فصل نوینی را در تاریخ ایران گشود. بزرگ ترین پیروزی آن ارائه یک الگوی جدید و پیروزی اخلاقی بود. ج.ا. در جنبش سبز، از نظر اخلاقی شکست خورد و سند مرگ خود را امضا کرد. این را در کنار عشق پرشور و شعور جوانان سبز، مدیون ایستادگی و درایت موسوی هم هستیم.
۲- همه سیاسیون اینور آب کودکان سیاسی نیستند. من که خودم اینور آبم، حداقل خود را کودک سیاسی نمی‌‌دانم. اما به ضرس قاطع می‌گویم که حمله به موسوی از این راویه که چرا از مبارزه خشونت پرهیز عبور نکرد و چرا در ۲۵ خرداد، راهپیمایی سکوت را به قیام بدل نکرد، در بهترین حالت، نشانه عدم بلوغ و کودکی سیاسی است.
۳- نوشته‌ای: «آیا موسوی در مقام یک رهبر سیاسی، برنامه‌ای روشن، سازمان‌یافته و ادامه‌دار برای هدایت جنبش ارائه داد؟ ‎پاسخ منفی است.» نه! پاسخ منفی نیست! موسوی با شعار « اجرای بی تنازل قانون اساسی» وارد یک مبارزه درون سیستمی شد تا فصول تعطیل شده مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی را از تعلیق خارج کند و اگر نشد، آنرا بر سر خامنه‌ای بکوبد و کوبید! ۱۷ بیانیه موسوی و در نهایت، بیانیه ۱۷ که به منشور جنبش سبز معروف شد، نشان می‌دهند که موسوی از یک راهکار منسجم برخوردار بود و تنها چیزی که به او نمی‌‌چسپد، «بی برنامگی» است. روزی هم که به حصر ناجوانمردانه خانگی رفت ، فقط یک جمله گفت ، ولی به آن یک جمله وفادار ماند: صبر و استقامت! او نماد سخن خویش شد و با صبر و استقامت، شمع جنبش سبز را روشن نگه داشت. با خیزش زن-زندگی-آزادی ، در ستایش از آن، به خروش آمد و بی واهمه‌ای، پایان دوران تلاش برای « اجرای بی تنازل قانون اساسی» و ضرورت عبور از آن را اعلام کرد امروز هم جز برنامه سه ماده‌ای او، هیچ طرح راهبردی جدی دیگری که مبتنی بر نظریات مربو ط به گذار خشونت پرهیز باشد، روی میز سیاست ایران نیست. طرح‌های مجاهدین و پهلویست‌ها که بر جلب حمایت خارجی و سرنگونی از این طریق، متکی هستند، در جنگ ۱۲ روزه بیش از پیش رسوا شده‌اند. اگر تو طرح دیگری را می‌شناسی، لطفا به روی میز بگذار!
۴- من از تو پرسیدم که این «دولت موقت یا انتقالی» مورد نظرت، چگونه تشکیل می‌شود؟ به جای پاسخ، سوال را با سوال مواجه کردی! اشکالی ندارد. من تکرار می‌کنم و امیدوارم که تو هم به سوالم جواب بدهی. ما بر آنیم که با مطالبه رفراندم قانون اساسی، فضای عمومی را پر و تسخیر کنیم و حکومت را در گوشه رینگ وادار به انتخاب بین فروپاشی و تسلیم کنیم. هم اکنون در کشور سه دسته از جنبش‌ها جریان دارند:اول-جنبش امتناع که بر عدم همکاری با حکومت مبتنی است و در دو انتخابات اخیر وزن خود را نشان داد. دوم- جنبش‌های اجتماعی که دو جنبش علیه حجاب اجباری و جنبش برای دستیابی به اطلاعات در مرکزشان قرار دارند و سوم- جنبش‌های مطالباتی اقشار وسیع جامعه از کارگران تا معلمان و بازنشستگان ! به باور من ، جنبش رفراندم می‌تواند این مثلث را به مریع تبدیل و محاصره حکومت را تکمیل کند.
۵- در رابطه با نهادی که باید رفراندم را برگزار کند سه پرسش مهم را پیش کشیده‌ای:
* کدام نیروی مشروع، این نهاد را می‌سازد؟
* چگونه قدرت اجرایی و منابع آن را فراهم می‌کند؟
* و چگونه این فرآیند از مسیر سرکوب نظام می‌گذرد بدون خشونت یا حمایت بین‌المللی؟
اول- نمی‌‌دانم منظورت از « مشروع» چیست، اما تصور می‌کنم که اگر میلیون‌ها ایرانی خواستار رفراندم شوند، مشروعیتش را از خودشان می‌گیرند و نهادش را هم به راحتی خلق می‌کنند، چه با نظارت جهانی و چه بدون آن ! مهم تبدیل شدن از افراد پراکنده به « جمعیت» است و ید الله مع الجماعه ! جمعیت خدای تغییر است! از دل «جمعیت» همه جور منابع و قدرت اجرایی سبز می‌شود. نگران نباش!
دوم- وقتی با رفراندم به « جمعیت» تبدیل شویم، دستگاه سرکوب دوام نمی‌‌آورد، همانطور که در بقیه کشور‌ها دوام نیاورد و همانطور که در بهمن ۵۷ ، پودر شد و به هوا رفت. سرباز و پاسدار هم آدم و فرزندان آدم‌های دیگرند. ذوب می‌شوند.
۶- در مورد ضرورت نقد جنبش سبز و تاکید درست تو، ۱۵ سال است که به این کار مشغولیم و ضمن نقد، لازم است با تخریبگران هم مقابله کنیم.
۷- در مورد اسطوره سازی و شخصیت پرستی، من نمی‌‌توانم نقش شخصیت‌ها در تاریخ را ، بویژه در کشور‌هایی که احزاب ریشه دار وجود ندارند، نادیده بگیرم. گاندی، نهرو، ماندلا، مصدق و موسوی حاصل تولید انبوه ماشین‌های تولید مثل نیستند. پروفیل‌هایی هستند که در طول زمان و در متن مبارزات مردم، ورز می‌خورند و شکل می‌گیرند. چه دلیلی وجود دارد که قدر سرمایه‌های اجنماعی و نمادین خود را به بهانه پرهیز از شخصیت پرستی ندانیم؟ در مورد موسوی ، خطر کدام شخصیت پرستی ما را تهدید می‌کند؟ از ناحیه کسی که هرگز حاضر نشد عنوان رهبر جنبش سبز را بپذیرد، دهه هشتم و نیمی از دهه نهم عمرش را در خلوت زندان خانگی سپری کرد و حسرت یک آخ را بر دل حکومت گذاشت و حالا خورشید عمرش به لب بام رسیده، کدام خطر استالین شدن ما را تهدید می‌کند؟ درد ملت ما این نیست که گرفتار شخصیت پرستی هستیم. درد ما بیشتر بیماری « نخبه کشی» است. همین الان نگاهی به فضای مجازی بینداز تا ببینی که چطور « عرزشی »‌های شاهی، چپ، ولایی و ناسیونالیست به هزار بهانه به جان موسوی افتاده‌اند تا مبادا به خطری در مقابل بت‌های آنهابدل شود. نگرانی نسبت به خطر ابتلا به کیش شخصیت لازم است، اما نگرانی بیشتر باید متوجه بیماری ملی نخبه کشی باشد.
پورمندی







نظر شما درباره این مقاله:







علی‌رغم مخالفت آمریکا،‌ اسرائیل دمشق را بمباران کرد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 18:57

علی‌رغم مخالفت آمریکا،‌ اسرائیل دمشق را بمباران کرد


باراک راوید / آکسیوس

دولت ترامپ از اسرائیل خواسته است که حملات خود به اهداف دولتی سوریه را متوقف کند و مذاکرات مستقیم با دمشق را آغاز نماید. این مطلب را یک مقام ارشد آمریکایی روز چهارشنبه به آکسیوس اعلام کرد.

چرا این موضوع اهمیت دارد: مقامات آمریکایی به شدت نگرانند که حملات اسرائیل — از جمله به ستاد نظامی سوریه در دمشق و نزدیکی کاخ ریاست‌جمهوری — ممکن است دولت جدید سوریه را بی‌ثبات کند.

این مقام گفت که ۴۸ ساعت گذشته می‌تواند پیشرفت‌های به‌دست‌آمده در جهت یک توافق امنیتی جدید بین اسرائیل و سوریه به عنوان گامی اولیه برای عادی‌سازی روابط را به طور جدی تضعیف کند. این مذاکرات پیش‌تر پیشرفت قابل‌توجهی داشت.

مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت که آمریکا «بسیار نگران» حملات اسرائیل در سوریه است و خواستار توقف درگیری‌ها شده است.

پشت پرده: تام بارک، فرستاده ویژه آمریکا برای سوریه، طی روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه چندین تماس تلفنی با رون درمر، مشاور ارشد بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، انجام داد تا برای کاهش تنش فشار بیاورد.

این مقام ارشد آمریکایی گفت: «ما به اسرائیلی‌ها گفتیم که عقب‌نشینی کنند و نفس عمیقی بکشند.» او افزود که دولت آمریکا در حال فشار برای مذاکرات مستقیم بین اسرائیل و سوریه برای حل بحران است.

دفتر درمر به درخواست اظهارنظر فوراً پاسخ نداد.

خلاصه خبر: در روزهای اخیر، درگیری‌هایی بین شبه‌نظامیان دروزی و یک گروه بادیه‌نشین در شهر سویدا در جنوب سوریه رخ داده است. از زمان سرنگونی دیکتاتور بشار اسد در دسامبر و جایگزینی او با احمد الشرع، شبه‌نظامی سابق، خشونت‌های پراکنده‌ای بین اعضای این دو گروه اقلیت رخ داده است.

وقتی دولت سوریه برای بازگرداندن نظم تانک‌هایی را به منطقه اعزام کرد، نیروی هوایی اسرائیل به این تانک‌ها حمله کرد. مقام آمریکایی گفت که سوریه پیش‌تر به اسرائیل درباره اعزام تانک‌ها اطلاع داده و اعلام کرده بود که این اقدام علیه اسرائیل نیست.

اما مقامات اسرائیلی ادعا می‌کنند که این تانک‌ها وارد منطقه‌ای شده‌اند که اسرائیل خواستار غیرنظامی شدن آن است. اسرائیل بخش‌هایی از جنوب‌غرب سوریه را اشغال کرده و خواستار آن است که مناطق وسیعی در این منطقه عاری از سلاح‌های سنگین باشد.

طی ۲۴ ساعت گذشته، درگیری‌ها در سویدا بین دروزی‌ها، بادیه‌نشینان، شبه‌نظامیان وابسته به دولت سوریه و نیروهای امنیتی سوریه ادامه داشته است. به گفته دیده‌بان حقوق بشر سوریه در لندن، دست‌کم ۲۵۰ نفر کشته شده‌اند.

خبر داغ: رهبران جامعه دروزی در اسرائیل از دولت این کشور خواستند که مداخله کند و ادعا کردند که شبه‌نظامیان وابسته به دولت سوریه در حال انجام قتل‌عام دروزی‌ها در سویدا هستند.

شب سه‌شنبه تا صبح چهارشنبه به وقت محلی، اسرائیل حملات خود علیه اهداف دولتی سوریه در جنوب این کشور و در دمشق را تشدید کرد.

روز چهارشنبه حدود ظهر به وقت محلی، صدها دروزی اسرائیلی حصار مرزی با سوریه در بلندی‌های جولان را شکستند و وارد منطقه حائل بین دو کشور شدند تا به سویدا برسند.

مقامات اسرائیلی ادعا می‌کنند که این حملات برای حفاظت از اقلیت دروزی در سوریه به عنوان بخشی از تعهد اسرائیل به جامعه دروزی این کشور است و شبه‌نظامیان وابسته به دولت سوریه ده‌ها دروزی را کشته‌اند.

با این حال، مقام ارشد آمریکایی گفت که اطلاعات آمریکا هیچ دخالتی از سوی دولت سوریه در جنایات سویدا نشان نمی‌دهد.

این مقام افزود که دولت اسرائیل به دولت ترامپ گفته است که آنچه در سویدا رخ داده را مشابه حمله ۷ اکتبر به جامعه دروزی می‌بیند.

این مقام آمریکایی اظهار داشت که اقدامات اسرائیل تحت تأثیر فشار سیاسی داخلی از سوی جامعه دروزی اسرائیل — که حدود ۲ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهد — بر دولت نتانیاهو است.

آخرین تحولات: علی‌رغم فشار آمریکا برای آرامش، ارتش اسرائیل در بیانیه‌ای اعلام کرد که در حال اعزام نیروهای کمکی به مرز با سوریه است تا حملات بیشتری را تسهیل کند و حملات علیه دروزی‌ها را متوقف نماید.

در این بیانیه آمده است: «اسرائیل اجازه قتل‌عام دروزی‌ها در سوریه را نخواهد داد.»






نظر شما درباره این مقاله:







توقیف محموله ۷۵۰ تنی مهمات ارسالی به حوثی‌ها
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 18:28

توقیف محموله ۷۵۰ تنی مهمات ارسالی به حوثی‌ها


فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام)، روز چهارشنبه ۱۶ ژوئیه، در اطلاعیه‌ای در وبسایت خود، از توقیف محموله بزرگی از سلاح‌های متعارف پیشرفته ایرانی توسط «نیروهای مقاومت ملی یمن»، وابسته به دولت قانونی یمن، خبر داده است.

ژنرال مایکل اریک کوریلا، فرمانده سنتکام، این موفقیت بزرگ را به «نیروهای مقاومت ملی یمن» تبریک گفته است. به گفته سنتکام، این بزرگترین محموله مهمات توقیف شده ایرانی است که قرار بود به دست حوثی‌ها برسد.

فرمانده سنتکام نوشته است: نیروهای مقاومت ملی یمن (NRF) به رهبری ژنرال طارق صالح، بیش از ۷۵۰ تن مهمات و سخت‌افزار شامل صدها موشک کروز، ضد کشتی و ضد هوایی پیشرفته، کلاهک‌ها و جستجوگرها، قطعات و همچنین صدها موتور پهپاد، تجهیزات دفاع هوایی، سیستم‌های راداری و تجهیزات ارتباطی را رهگیری و توقیف کردند.

به گفته نیروهای مقاومت ملی یمن، در تجهیزات توقیف‌شده دفترچه‌های راهنما به زبان فارسی وجود داشت و بسیاری از سیستم‌ها توسط شرکتی وابسته به وزارت دفاع ایران که توسط ایالات متحده تحریم شده است، تولید شده بودند. این محموله غیرقانونی برای استفاده حوثی‌های تحت حمایت ایران در نظر گرفته شده بود.

سنتکام در اطلاعیه خود گفته، اقدامات نیروهای واکنش سریع یمن (NRF) حمایت از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد است و بازتاب مستقیمی از تعهد آنها به یمنی امن، دریای سرخ و خلیج عدن امن است.

ژنرال مایکل اریک کوریلا، فرمانده سنتکام، از اقدامات نیروهای واکنش سریع یمن تمجید کرده و گفته است: «ما از نیروهای دولتی مشروع یمن که همچنان مانع جریان مهمات ایرانی به مقصد حوثی‌ها می‌شوند، قدردانی می‌کنیم.»


بروشورهای مهمات به زبان فارسی






نظر شما درباره این مقاله:







حملات پهپادی به میادین نفتی در منطقه کردستان عراق
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 15:43

حملات پهپادی به میادین نفتی در منطقه کردستان عراق







نظر شما درباره این مقاله:







فراخوان جمعی از ایرانیان: هم‌صدا شویم!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 15:37

فراخوان جمعی از ایرانیان: هم‌صدا شویم!







نظر شما درباره این مقاله:







خامنه‌ای: می‌خواستند کار نظام را تمام کنند!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 14:38

خامنه‌ای: می‌خواستند کار نظام را تمام کنند!







نظر شما درباره این مقاله:







اگر تسلیم رای ملت شویم! / رحیم قمیشی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 12:09

اگر تسلیم رای ملت شویم! / رحیم قمیشی







نظر شما درباره این مقاله:







مظنون به جاسوسی برای ایران در آلمان
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 10:41

مظنون به جاسوسی برای ایران در آلمان







نظر شما درباره این مقاله:







ایران یک میلیون افغانستانی را اخراج می‌کند
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 10:36

ایران یک میلیون افغانستانی را اخراج می‌کند


نویسندگان: الیان پلتیه، فرناز فصیحی و یعقوب اکبری
تصاویر: جیم هایلبروک
نیویورک تایمز – ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۵

در مرز شنی و بادخیز ایران و افغانستان، هر روز نزدیک به ۲۰ هزار نفر در حال عبور هستند — افغان‌های شوک‌زده و هراسانی که در پی موجی از سرکوب‌های هدفمند و بیگانه‌هراسی از سوی ایران با اندک دارایی‌هایشان اخراج شده‌اند.

بر اساس اعلام کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، از ژانویه تاکنون بیش از ۱.۴ میلیون افغان در پی سرکوب دولت ایران علیه پناهجویان بدون مدرک، از این کشور گریخته یا اخراج شده‌اند. تنها از زمان آغاز جنگ ایران و اسرائیل در ماه گذشته، بیش از نیم میلیون نفر به افغانستان بازگردانده شده‌اند — سرزمینی که خود درگیر بحرانی شدید انسانی و محدودیت‌های سختگیرانه علیه زنان و دختران است — و این روند، یکی از وخیم‌ترین بحران‌های آوارگی یک دهه گذشته را رقم زده است.

این افراد به یک مرکز مرزی مملو از جمعیت در غرب افغانستان منتقل می‌شوند؛ جایی که بسیاری از آنان در گفت‌وگو با خبرنگاران نیویورک تایمز، از خشم و سردرگمی خود گفته‌اند و اینکه چطور می‌توانند در کشوری که بعضی هرگز در آن زندگی نکرده‌اند، یا مدت‌هاست که از آن بی‌خبرند، به زندگی ادامه دهند.

محمد آخوندزاده، کارگر ساختمانی، در مرکز رسیدگی به بازگشت‌کنندگان در اسلام‌قلعه — شهرکی مرزی در شمال‌غرب افغانستان، نزدیک هرات — گفت: «۴۲ سال در ایران کار کردم، آن‌قدر سخت که زانوهایم دیگر جواب نمی‌دهد. اما برای چه؟»

این اخراج‌های گسترده، با قطع ناگهانی جریان حیاتی حواله‌های مالی از سوی بستگان افغان در ایران، خطر فرو بردن افغانستان به ورطه فروپاشی اقتصادی را در پی دارد.

ورود ناگهانی این تعداد از مهاجران اخراج‌شده، به بحران‌های بی‌کاری، مسکن و بهداشت در افغانستان که پیشاپیش بحرانی است، دامن زده است. در حال حاضر بیش از نیمی از جمعیت ۴۱ میلیونی تخمینی افغانستان برای ادامه زندگی به کمک‌های بشردوستانه وابسته‌اند.

آخوندزاده، که عصایی در کنار خود داشت، همراه با همسر و چهار فرزندش — که همگی در ایران به دنیا آمده‌اند — منتظر اتوبوسی بود که آن‌ها را به کابل، پایتخت شلوغ افغانستان، ببرد. او امیدوار بود که بستگانی در آنجا بتوانند میزبانشان باشند، هرچند جایی خالی هم در خانه‌ها نیست.

آخوندزاده ۶۱ ساله گفت: «هیچ‌چیز نداریم. هیچ‌جایی هم نداریم که برویم.»

راندن به زور بدرفتاری و سوءظن

ایران میزبان بزرگ‌ترین جمعیت پناهنده جهان است که به گفته کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، حدود ۹۵ درصد آن — یعنی در حدود چهار میلیون نفر — افغان هستند. مقام‌های ایران شمار واقعی را نزدیک به شش میلیون نفر می‌دانند که در پی دهه‌ها جنگ و بی‌ثباتی در افغانستان به این کشور آمده‌اند.

تهران محل اقامت و کار افغان‌ها را محدود کرده است — تنها در ۱۰ استان از مجموع ۳۱ استان کشور — و آن‌ها معمولاً تنها مجاز به انجام مشاغل سخت و کم‌مهارت هستند.

دولت ایران اعلام کرده که با توجه به بحران اقتصادی داخلی و کمبود منابع طبیعی، از جمله آب و گاز، دیگر نمی‌تواند پناهندگان افغان را بپذیرد.

در ماه مارس، دولت اعلام کرد که افغان‌های فاقد مدرک باید اخراج شوند و برای خروج داوطلبانه، تا ششم ژوئیه مهلت تعیین کرد. اما پس از درگیری دوازده‌روزه ایران و اسرائیل در ماه گذشته، این سرکوب‌ها شدت گرفت.

نیروهای امنیتی محل‌های کار و محله‌ها را بازرسی کرده، در ایست‌های بازرسی گسترده در شهرهای بزرگ خودروها را متوقف کرده و شمار زیادی از افغان‌ها را بازداشت و سپس در گرمای طاقت‌فرسا به مراکز اخراج پر ازدحام منتقل کرده‌اند.

مقام‌های ایرانی و رسانه‌های دولتی — بی‌آنکه سندی ارائه دهند — مدعی شده‌اند که افغان‌ها توسط اسرائیل و ایالات متحده برای انجام حملات تروریستی، تصرف مراکز نظامی و ساخت پهپادها جذب شده‌اند.

خدیجه رحیمی، دامدار ۲۶ ساله، که سخنان بسیاری از افغان‌های حاضر در گذرگاه مرزی را بازتاب می‌داد، گفت وقتی ماه گذشته در ایران بازداشت شد، مأمور امنیتی به او گفته: «ما می‌دانیم که برای اسرائیل کار می‌کنی.»

ابوالفضل حاجی‌زادگان، جامعه‌شناس در تهران، گفت دولت ایران با استفاده از افغان‌ها به‌عنوان سپر بلا، در تلاش است تا مسئولیت شکست‌های اطلاعاتی خود — که به اسرائیل اجازه نفوذ گسترده در ایران داده — را منحرف کند.

آقای حاجی‌زادگان در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: «پیوند زدن اخراج افغان‌ها با درگیری ایران و اسرائیل، نشان‌دهنده این است که رژیم حاضر نیست نارسایی‌های امنیتی و اطلاعاتی خود را بپذیرد.»

افزایش جنایات ناشی از نفرت

به‌گفته بیش از دو دوجین افغانستانی مقیم ایران یا افغان‌هایی که به‌تازگی به افغانستان بازگشته‌اند، همچنین بر اساس گزارش‌های گروه‌های امدادی و حقوق بشری و ویدیوهایی که در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها منتشر شده است، اتهام جاسوسی، موجی از حملات نژادپرستانه علیه افغان‌ها را در هفته‌های اخیر در ایران دامن زده است.

افغانستانی‌ها مورد ضرب و جرح قرار گرفته یا با چاقو به آن‌ها حمله شده است؛ از سوی صاحبخانه‌ها و کارفرمایان مورد آزار و اذیت واقع شده‌اند و این افراد حتی سپرده‌ها یا دستمزدهایشان را پرداخت نکرده‌اند؛ و در مواردی از ورود به بانک‌ها، نانوایی‌ها، داروخانه‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها بازداشته شده‌اند.

ابراهیم قادری، ماه گذشته در حالی‌ که با دوچرخه به سمت کارخانه کارتن‌سازی در تهران می‌رفت، مورد حمله قرار گرفت. دو مرد او را متوقف کردند و با فریاد «افغان کثیف» خواستار تلفن همراهش شدند. قادری که در مرکز پذیرش مهاجران در هرات ماجرا را بازگو کرد، گفت وقتی نپذیرفت، آن‌ها به پایش لگد زدند و با چاقو دستش را بریدند.

مادر او، گل‌دسته فاضلی، گفت که پزشکان در چهار بیمارستان از پذیرش او خودداری کردند، فقط به این دلیل که افغان است، و آن‌ها در پی این حمله از ایران خارج شدند.

بسیاری از افغان‌ها در ایران گفته‌اند که با ترس دائمی زندگی می‌کرده و از خانه بیرون نمی‌رفتند. فراه، مهندس کامپیوتر ۳۵ ساله ساکن تهران، در گفت‌وگوی تلفنی گفت که هفته گذشته، جوانان محل او و پسر چهار ساله‌اش را هنگام بازگشت به خانه مورد حمله قرار دادند و بارها به فرزندش لگد زدند.

او — که مانند دیگر مصاحبه‌شوندگان، از ترس انتقام‌جویی خواست نام خانوادگی‌اش فاش نشود — گفت: هفته گذشته در مترو شاهد بودم که یک زن افغان را کتک می‌زدند. «از شدت ترس خشک شده بودم و می‌لرزیدم، چون می‌دانستم اگر حتی یک کلمه بگویم، مرا هم می‌زنند.»

حتی افغان‌هایی که اقامت قانونی دارند، می‌گویند مأموران امنیتی مدارک‌شان را پاره کرده و آن‌ها را به اجبار اخراج کرده‌اند.

علی، ۳۶ ساله، که می‌گوید در ایران متولد و بزرگ شده و دارای وضعیت اقامتی قانونی است، تعریف کرد که به‌تازگی همراه با یکی از دوستان ایرانی‌اش در ایست بازرسی متوقف شده است.

او گفت: «یکی از مأموران به من گفت: کارت اقامتت را پاره می‌کنم، می‌خواهی چه کار کنی؟ داری می‌روی کمپ اخراج.» علی ادامه داد: «از ترس می‌لرزیدم. التماس کردم و با آن‌ها بحث کردم، گفتم من تمام عمرم در ایران زندگی کرده‌ام، خواهش می‌کنم این کار را با من نکنید.»

تلاش برای پاسخگویی به بحران

جواد موسوی و نه نفر از اعضای خانواده‌اش هفته گذشته با اتوبوسی از ایران وارد اسلام‌قلعه شدند. در زیر آفتاب سوزان، در حالی که سعی داشت افکارش را جمع کند و ساک‌ها، فرش‌ها و کوله‌پشتی‌های خانواده را از اتوبوس پیاده کند، گفت: «اصلاً کجا برویم؟»

پسرش، علی‌اکبر ۱۳ ساله، خانواده را به ساختمانی راهنمایی می‌کرد که می‌توانستند گواهی بازگشت‌شان را از آنجا دریافت کنند. در کوله‌پشتی نیمه‌باز او، باارزش‌ترین وسایلش قرار داشت — یک توپ فوتبال بادرفته، یک بلندگو و یک هدفون برای گوش دادن به آهنگ‌های محبوب ایرانی‌اش به زبان فارسی. او گفت: «تنها نوع موسیقی که می‌فهمم.»

همچون خانواده موسوی، هر روز در هفته گذشته بین ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر در میان انبوه چمدان‌ها، چادرها و انبوه بازگشت‌کنندگان، راه خود را جست‌وجو می‌کردند؛ تلاش برای عبور از ساختمان‌ها و انبارهای مملو از جمعیت که زیر نظر مقامات افغان و نهادهای سازمان ملل اداره می‌شود.

مادران، در میان طوفان‌های بی‌امان شن، نوزادان‌شان را بر روی پتوهای آلوده عوض می‌کردند. پدران ساعت‌ها در صف می‌ایستادند تا اثر انگشت بدهند و بتوانند مقداری کمک نقدی اضطراری دریافت کنند — در دمایی که به بیش از ۳۵ درجه سانتی‌گراد می‌رسید. نیروهای امدادرسان که تعدادشان کمتر از نیاز بود، در درمانگاهی صحرایی به بازگشت‌کنندگان دچار کم‌آبی رسیدگی می‌کردند، در حالی که دیگر کارکنان به‌سرعت بسته‌های غذایی توزیع می‌کردند یا قالب‌های بزرگ یخ را در ظرف‌های آب می‌انداختند.

افغانستان پیش از آنکه ایران شروع به اخراج گسترده افغان‌ها کند، درگیر کاهش کمک‌های خارجی از سوی ایالات متحده و سایر کشورها بود. پیش از آن هم، نزدیک به یک میلیون افغان از پاکستان اخراج یا مجبور به ترک آن کشور شده بودند. سازمان‌های امدادی تنها توانسته‌اند یک‌پنجم نیازهای بشردوستانه افغانستان را در سال جاری تأمین مالی کنند و در ماه‌های اخیر بیش از ۴۰۰ مرکز درمانی در کشور تعطیل شده است.

آینده‌ای نامعلوم، به‌ویژه برای دختران

مقامات افغان وعده داده‌اند که ۳۵ شهرک در سراسر کشور برای اسکان بازگشت‌کنندگان بسازند — بسیاری از این افراد بدون آنکه اجازه داشته باشند اموال یا دارایی‌های نقدی خود را از بانک برداشت کنند، اخراج شده‌اند.

محمدحسن آخند، نخست‌وزیر افغانستان، از ایران خواسته است در روند اخراج‌ها خویشتن‌داری به خرج دهد، «تا از ایجاد کینه یا خصومت میان دو ملت برادر جلوگیری شود.»

میا پارک، رئیس دفتر سازمان بین‌المللی مهاجرت سازمان ملل در افغانستان، گفت: «باید بپذیریم که ایران شمار زیادی از افغان‌ها را در خود جای داده و حق دارد تصمیم بگیرد چه کسانی می‌توانند بمانند و چه کسانی نه. اما ما خواهان آن هستیم که با آن‌ها رفتاری انسانی و محترمانه شود.»

در اسلام‌قلعه، بسیاری از افغان‌ها گفتند که به کشوری بازگشته‌اند که پس از به‌قدرت رسیدن طالبان و برقراری حکومت سخت‌گیرانه در سال ۲۰۲۱، دیگر برایشان آشنا نیست.

زاهیر موسوی، بزرگ خانواده، گفت که از این بیم دارد که مجبور شود تحصیل چهار دخترش را متوقف کند؛ چراکه طالبان تحصیل دختران بالاتر از کلاس ششم را ممنوع کرده است.

او گفت: «می‌خواهم آن‌ها را مشغول نگه دارم، می‌خواهم چیزی یاد بگیرند.»

یکی از دختران، نرگس، در ایران دانش‌آموز کلاس هشتم بود. او گفت حالا تصمیم دارد به آموزش خیاطی که پیشتر یاد گرفته، بپردازد. «توش خیلی خوب نیستم، اما حداقل همین هست.»

آن شب، پس از یک روز حضور در مرکز رسیدگی به بازگشت‌کنندگان در اسلام‌قلعه، خانواده سوار ون شدند تا به هرات — بزرگ‌ترین شهر غرب افغانستان، در ۱۱۰ کیلومتری مرز — بروند.

علی‌اکبر، همان پسر با توپ فوتبال بادرفته، در طول مسیر گریه می‌کرد؛ چرا که متوجه شد تلفن همراهش را گم کرده است — تنها وسیله‌ای که با آن می‌توانست به موسیقی محبوب ایرانی‌اش گوش دهد.

خانواده ساعت یک بامداد، چمدان‌های خود را در پارکی عمومی که به اردوگاهی موقت برای ۵ هزار نفر تبدیل شده بود، زمین گذاشتند. مردان مجرد بیرون از چادرها، با تنه درختان به‌عنوان بالش، خوابیده بودند. زنان و کودکان خانواده دو چادر دریافت کردند.

اما هنوز سفری صدها کیلومتری در پیش داشتند — به سوی ولایت هلمند در جنوب روستایی افغانستان، زادگاهشان. فرصت‌های زیادی آنجا نبود، اما آن را تنها جایی می‌دانستند که توانایی رفتن به آن را دارند.






نظر شما درباره این مقاله:







حمایت بیش از ۸۰۰ کنشگر از طرح سیاسی موسوی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 9:20

حمایت بیش از ۸۰۰ کنشگر از طرح سیاسی موسوی


بیانیهٔ ۷۰۰ تن از کنش‌گران سیاسی، مدنی و فرهنگی در حمایت از طرح سیاسی میرحسین موسوی

در روزهایی که گذشت ایران “این سرزمین دیرین‌ با مردمانی نجیب و سربلند” مورد تجاوز نظامی آمریکا و اسراییل قرار گرفت و متاسفانه سیاست خارجی نادرست، فساد گسترده و خطاهای محاسباتی پی‌درپی حکمرانان راه چنین تهاجم رذیلانه‌ای را هموارتر کرد. جان و مال ایرانیان در آتش جنگی سوخت که دلسوزان ملک و ملت سالها نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند. امّا خرد جمعی ملّت سرافراز ایران بار دیگر ثابت کرد که در عین تنّوع قومی و مذهبی، ریشه‌های همبستگی ملّی را هنوز در بطن خود زنده نگه داشته است. ما با تکیه بر خرد جمعی مردم شریف ایران هنوز به ساختن آینده‌ای روشن برای ایرانی آزاد، متکثّر و مستقل امید‌واریم و برای تحقّق چنین امیدیست که یک‌صدا و متّحد شده‌ایم.

‏ما جمعی از فعّالان سیاسی، مدنی و فرهنگی که از درون یا بیرون زندان‌های جمهوری اسلامی پیوسته شاهد دردها و رنج‌های این مردم بوده‌ایم، از مواضع اخیر میرحسین موسوی که در بیانیه‌ای مسئولانه و تاریخی از دل حصر خانگی در خیابان اختر منتشر شد، پشتیبانی می‌کنیم. تأکید او بر لزوم احترام به حق تعیین سرنوشت مردم ایران و ضرورت بازنگری بنیادین در ساختار سیاسی کشور، نه از سر ستیز بلکه برای نجات ایران از تکرار خطاهای مهلک تاریخی است.

‏همان‌گونه که میرحسین هشدار می‌دهد، دفاع ملّی در برابر تجاوز بیرونی نمی‌تواند بهانه‌ای برای تداوم سیاست‌های غلط داخلی باشد. اتّحاد در برابر تجاوز خارجی تنها در صورتی پایدار و مؤثر خواهد بود که ساکنان ایران‌زمین در سرزمین خود احساس امنیت، کرامت و مشارکت واقعی در تعیین سرنوشتشان را داشته باشند.

‏ما نیز بر این باوریم که گام نخستین و ضروری برای عبور از شرایط بحرانی کنونی، برگزاری همه‌پرسی آزاد جهت تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید است؛ قانونی که بر مبنای دموکراسی، حاکمیت ملی و موازین حقوق بشری تنظیم شده باشد.

‏بر مبنای چنین قانونی و در هنگامه‌ی همه‌پرسی آزاد، همهٔ ایرانیان — با هر عقیده، گرایش سیاسی، و سبک زندگی — باید خود را دارای نماینده‌ و شریک در تنظیم امور حاکمیت جدید بدانند.

‏ما هم‌چنین خواهان رفع فوری حصر از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، آزادی فوری و بی‌قیدوشرط همهٔ زندانیان سیاسی و عقیدتی، پایان سانسور و انحصار رسانه‌ای، و به رسمیت شناختن سیاست‌ورزی و جامعه مدنی مستقل هستیم.

‏در دفاع از ایران، هیچ‌چیز ضروری‌تر و اخلاقی‌تر از بازگرداندن قدرت به مردم نیست.

‏تیرماه ۱۴۰۴

فهرست اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:

الف (١١٢-١). زهرا آجرلو، سهند آدم‌عارف، ابوطالب آدینه‌وند، مجید آذرپی، فاطمه آرام‌نژاد، سیدحسن آزاده، عباس آزاده، محمد آزادی، محمدکریم آسایش، حسن آصالح، حمید آصفی، طیبه آفریجه، هاشم آقاجری، رضا آقاخانی، محمد آقازاده، هادی آقازری، زهرا آقاقلی، فرح آقامحسنی، سهند آقایی، مسعود آقایی، هدایت آقایی، محسن آویژگان، حامد آئینه‌وند، رضا ابراهیم‌زاده، سپیده ابطحی، تورج اتابکی، سیامک احدی، مهرداد احمدزاده، ایمان احمدی، پیمان احمدی، نعمت احمدی، نعمت‌الله احمدی، سیدحامد احمدی، طیبه احمدی، محمدرضا احمدی، محمدصادق احمد آخوندی، امیر احمدی‌آریان، بهمن احمدی‌امویی، مهدی احمدی‌آزاد، نوشین احمدی‌خراسانی، زهرا احمدی‌نژاد، محسن اخوان‌گوران، همایون اربابیان، سعید اردشیری، کمال ارس، سامان ارسطو، حسین ارغوانی، مصطفی اسدی، نسرین اسدی‌جعفری، حسن اسدی‌زیدآبادی، رحیم اسدی‌لاری، علی‌اصغر اسفندیاری، سمانه اسفندیاری، محمدجواد اسفندیاری، روزبه اسکندری، فتانه اسکندری، رویا اسکویی، محرم اسلامی، حسین اسلامی، سیدکوهزاد اسماعیلی، نورسا اصغری، دانیال اصغرنیا، ابراهیم اصغری‌منیر، اکرم‌سادات اعتصامی، حسن اعتمادی، حبیب‌الله افتخاری، محمدرضا افخمی، شمس افرازی، مریم افرافراز، مهدی افروزمنش، طیبه افریجه، علی افشاری، فرزانه افشاری، فهمیه افشاری، رضا افضل‌زاده، شهرام اقبال‌زاده، فرشته اقبالی، گودرز اقتداری، پریسا اکبرزاده، کرامت‌الله اکبری، مینا اکبری، مرجان اکبری‌تاج، آرش الله‌وردی، سیدعبدالحمید الهامی، مرتضی الویری، جواد امامی، ولی‌الله امامی، زهره امانی، شهربانو امانی، مظفر امیدی، الهه امیرانتظام، شیح‌حبیب امیری، علی امیری، سیروس امیری‌زنگنه، حسین امینی، مهدی امینی، فرزانه امینی، سودابه امینی، مهدی امینی‌زاده، غلامرضا انصاری، امیرحسین انصاری، وهاب انصاری، هوشیار انصاری‌فر، عبدالحسین ایرانی، محبوبه ایرج‌شیروانی، حسن ایزدی، علی ایزدی، سهیل ایزدی، سعیده ایزدی، یوسف ایمان‌پور و مژگان ایلانلو.

ب (١٥٢-١١٣). سیدمراد باباحیدری، مهدی بابادی، علی‌اصغر باباصفری، رحیم باجغلی، محسن بادامچی، مسعود باریکانی، مسعود باستانی، پژمان باقری، سیدمحمود باقری، محمدرضا باقری، آرزو باهر، حسین بحیرائی، عطیه بختیار، علیرضا بختیار، محمدباقر بختیار، هانیه بختیار، محمدرضا بخشی محبی، احسان بداغی، مجتبی بدیعی، علی براری، امیدرضا بردبار، افسانه برزوئی، سعید برزین، عادل برکم، غلامرضا بشیری، فرشته بقائی، سجاد بنام، تیرداد بنکدار، محمدعلی بنی‌هاشمی، صفیه بهاری، عباس بهرام، عصمت بهرامی، مهدی بهرامی، قربان بهزادیان‌نژاد، علیرضا بهشتی‌شیرازی، رضا بهشتی‌معز، خاطره بهفر، مجید بهمن‌زاده، ناهید بیات و فاضل بیگدلی آذری.

پ (١٧٣-١٥٣). میثاق پارسا، مانی پارسا، بهرام پارسایی، مطهره پارسی، بهرام پاکزاد، علی پایدارمطلق، مسعود پدرام، شهربانو پرخیده، علی پرسان، رامین پرهام، امیر پسنده‌پور، ابراهیم پشت‌کوهی، مهدی پناهی، سهراب پهلوان، عاطفه پهلوان، عباس پوراظهری، محمد پوردوائی، پارسا پـورغفـارمغفرتی، احمد پورمندی، جهانگیر پیش‌بین و حسن پویا.

ت (1٨٩-١٧٤). مصطفی تاجزاده، شیما تدریسی، محمد ترابی، ناصر ترکان، زهرا ترک‌لادانی، عزت‌الله تقوائیان، هادی تقی‌زاده، ایلیا تهمتنی، فرهاد توانا، نیره توحیدی، حمید توسلی، مهدی توفیق‌حق، عباس توکل، مرتضی توکلی، علی‌یار توکلی، و علی تیموری.

ث (١٩١-١٩٠). احمد ثاراللهی و علی ثباتی.

ج (٢١٢-١٩٢). روزبه جامه‌شورانی، مهدی جامی، فرناز جعفرزادگان، حسین جعفری، علی جعفری، غزل جعفری، محمد جعفری، محمود جعفری، سام‌رضا جعفریان، سیدعلی جلالی، فریده جلالی، علی جلیل‌وند، مسلم جلیلی، محمد جمادی، فرشته جمشیدی، فردوس جمشیدی رودباری، علی جهانگیری، حسن جواهری، فرزاد جواهری و رضا جوشنی.

چ (٢١٧-٢١٣). امین چالاکی، محمد چاووشیان‌تبریزی، احمدرضا چگینی، بهنام چگینی و لیلا چمن‌خواه.

ح (٢٥٠-٢١٨). سیاوش حاتم، مریم حاتمی، مسیح حاتمی، شهاب حاجتی، باقر حاجی‌آقاپور، مرضیه حاجی‌هاشمی، نسرین حبیب‌دوست، هادی حبیبی، زهره حبیبی، فرزانه حجت، غلامرضا حجتی، مهرداد حجتی، علی حدیثی، داوود حسن‌پور کهنمویی، شهاب حسن‌زاده، یاسین حسن‌زاده، طیبه حسن‌لو، فائزه حسنی، علیرضا حسنی، فاطمه حسنی، حمید حسینی، صالح حسینی، سیدالحسن حسینی، مهرالسادات حسینی، سیدجواد حسینی‌نژاد، بهزاد حق‌پناه، فاطمه‌سادات حقی،  فاطمه حقیقت‌جو، مسعود حکمت، شاهد حلاج‌نیشابوری، سعید حنایی‌کاشانی، تیمور حیدری و محمد حیدری‌رنانی.

خ (٢٦٨-٢٥١). کیانوش خاکسار، آرش خاندل، آزاد خانی، اسماعیل ختایی، سیاوش خرسندی، ناهید خداکرمی، فرهاد خسروخاور، محمد خسرویان، مجید خلت‌آبادی فراهانی، حبیب‌الله خلج، بهروز خلیق، محمد خلیلی، محمدحسین خوربک، واحده خوش‌سیرت، بختیار خوشنام، جمشید خونجوش ،محمد خیراللهی و نفیسه خیوه.

د (٢٩٧-٢٦٩). رضا دادیزاده، محمد دادیزاده، اکبر دانش‌سرارودی، ناصر دانشفر، مصطفی دانشگر، مزدک دانشور، امیرسالار داوودی، حسین دباغ، سروش دباغ، بابک دربیکی، احمد درخشان، حسین درخشان، جواد دردکشان، فاطمه دردکشان، محمد دردکشان، محمود دردکشان، ملیحه دردکشان، منیژه دردکشان، نورالدین دریکوند، سعید دژم‌پور، سیداحمدرضا دستغیب، علی صفار دستگری، امیرخسرو دلیرثانی، مصطفی دهباشی، سعید دهقان، هوتن دولتی، هوشنگ دولتشاهی، جمشید دیوانی و محسن دینی.

ذ (٢٩٩-٢٩٨). باقر ذهبیون و کمال ذهبیون.

ر (٣٥٢-٣٠٠). مریم رازانی، احسان راستان، رسول راست‌گفتار، محمدصادق ربانی، ویدا ربانی، الهه رجایی، حسین رجایی، سهیلا رجایی، علیرضا رجائی، غلامرضا رجائی، امین رجب‌پور، ابراهیم رجبیان، علیرضا رجبیان، هژیر رحمان‌داد، تقی رحمانی، محسن رحمانی، جواد رحیم‌پور ،فتح‌الله رحیم‌زاده، مرتضی رحیم‌زاده، نصرالله رحیم‌زاده، اکبر رحیمی، اکرم رحیمی، حسن رحیمی، حسین رحیمی، رسول رحیمی، رضا رحیمی، زهرا رحیمی، سمانه رحیمی، سمیه رحیمی، فاطمه رحیمی، علی رحیمی، یاسر رحیمی، ابوالفضل رحیمی‌شاد، علی رحیمی‌مقدم، حسین رزاق، احسان رزاقی، رضا رستمی، لیلا رستمی، جلال رستم‌کلایی، یونس رستمی، علی رستمیان، ابوالفضل رضائی، آناهیتا رضائی، سجاد رضائی، محسن رضائی‌گهر، منصوره رضائی شرودانی، مرتضی رعیتی، آناهیتا رمضانی، حمید روزبان، روشنک روزبهانی، رحمت روستاپور، محمدحسین روشن و تورج ریحانی.

ز (٣٦٧-٣٥٣). علیرضا زارع‌پور، محمد زاغیان، ایرج زبردست، عباس زرکوب، مجید زرگر، اسماعیل زرگریان، ثریا زرین‌کمر، امیر زرین‌کمر، رضا زمان، قاسم زمانی، مجید زمانی، محسن زمانی، مهدی زمانی، حسن زهتاب و علیرضا زواره‌ای.

ژ (٣٦٩-٣٦٨). رضا ژند و محمد ژوبین.

س (٤٠٣-٣٧٠). اکرم سادات‌اعتصامی، محمدعلی سادات‌حسینی، علی ساکی، صدیقه سالاری، لیلا سامانی، علیرضا سبحانی، مصطفی سبطی، علی ستارخان، رضا ستاری، بهروز ستوده، عیسی سحرخیز، حسین سربندی، محمدرضا سرداری، حسین سرمدی، عبدالکریم سروش، امید سعیدی، بهزاد سعیدپور، علی سعیدی، سام سکوتی‌بداغ، پروانه سلحشوری، احسان سلطانی، محمدرضا سلطانی، فرحناز سلطانیان، علی‌اکبر سلمانی، بلقیس سلیمانی، عبدالله سلیمانی، محمد سلیمانی، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، صدرا سمنانی‌رهبر، بهرام سمیع قهفرخی، سمانه سهرابی، منصور سیاری، حامد سیاسی‌راد و کاوه سیدحسینی.

ش (٤٤١-٤٠٤). کامیاب شادمان، علی شاکری، تقی شامخی، محسن شاه‌آبادی، علی شاه‌زیدی، حمید شاه‌محمدی، منیره شاه‌ولی، احمد شجاعی، بهرام شجاعی، صادق شجاعی، منصوره شجاعی، امیرساسان شرفی، ژیلا شریعت‌پناهی، علی شریعتی، محمدمهدی شریعتی، محمدهادی شرف‌زاده، حسین شریف‌زاده، محمدحسن شریف‌زاده، آرمین شریفی، علی شریفی، مسعود شریفی، مصطفی شریفیان، هرمز شریفیان، حسین شفیع‌زاده، ازهر شفیعی، سعیده شفیعی، مریم شعبان‌زاده، کاظم شکری، منا شکرریز، فاطمه شمس، عبدالحمید شمس، ناهید شمس،شادیه شهیدی، شهین شهیدی، محمدحسن شهیدی، پرویز شهپر، آریا شیخی و فاطمه شیری.

ص (٤٨٧-٤٤٢). سعید صاحب‌زمانی، حسین صادقی، فاطمه صادقی، هدایت صادقی، حسن صالح، ابراهیم صالحی، اسماعیل صالحی، حسین صالحی، رضا صالحی، زهرا صالحی، زینب صالحی، فاطمه صالحی، عباس صالحی، محدثه صالحی، محمد صالحی، محمدتقی صالحی، محمدعلی صالحی، مهزیار صالحی، ملیکا صالحی، نجمه صالحی، نرگس صالحی، عبدالحمید صباحی، جلیل صحرائی، سید محمد صحفی، رویا صدر، محمود صدری، سعید صدوقی، حسنعلی صفاپور، حنانه صفاپور، ریحانه صفاپور،  نازنین‌زهرا صفاپور، یاسر صفاپور، محمدمهدی صفاپور، مانی صفار، نیما صفار، علی صفاردستگردی، محسن صفایی‌فراهانی، حسن صفدری، ابوالحسن صفری، سوده صفوی، منیر صفوی، فضل‌الله صلواتی، وحید صلواتی، حسن صمدیان، محسن صنیعی و احمد صیام‌پور.

ض (٤٨٩-٤٨٨). رحمان ضمیری و وحید ضیائی

ط (٥٠١-٤٩٠). ناصر طالبی، عبدالمطلب طاهری، علی اکبر طاهری، اصغر طاهری، عزت طاهریان، محمدصادق طباطبایی، سیدمحمد طباطبایی‌نیا، علی طبیعت‌پور، سوسن طهماسبی، محمدحسین طهماسب‌پور شهرک،  محمد طیبی و امیر طیرانی.

ظ (٥٠٢). علی ظفرزاده.

ع (٥٣٩-٥٠٣). محمد عابدی، معصومه عابدینی، حمیده عاملیان، سعیده عاملیان، رضا عامری‌نسب، فریبا عباسی، سعید عباس‌آبادی، محمدلطیف عباس‌پناه، نصرالله عباسی، عباس‌علی عبداللهی، امید عبدالوهابی، علیرضا عبدی، حسینعلی عرب، مهدی عربشاهی، بهزاد عربگل، صبا عربگل، علی‌اکبر عربگل، مجیدعلی عسگریان، آرش عزیزی، حمید عصار، هژیرعطاری، فرزانه عظیمی، کاظم علمداری، اسماعیل علوی، سیدعبدالحسین علوی،محمدعلی علیان، رضا علیپور، گودرز علیزاده، علی علمی، محمدرضا علیمی، آسیه علی‌نژاد، مهتاب علی‌نژاد، محمد علینی، میترا علی‌وردلی، محمود عمرانی، پارسا عمرانیان و کوروش عیسایی.

غ (٥٥٠-٥٤٠). سعادت غفارپور، محمدحسین غفارزاده، احمد غلامی، علی غلامی، محمد غلامی، مهدی غلامی، هادی غلامی، محمدباقر غلامپور، میثم غنیان، ابراهیم غنی‌پور و رضا غنیمی.

ف (٥٧٩-٥٥١). عباس‌علی فاتح، علی فاتحی، حسین فاتحی قهفرخی ،سعید فاضل، ابراهیم فاضل نجف‌آبادی، خیرالله فاضلی‌فر، حسین فاطمی، مهدی فتاپور، سیروس فتاحی، مسعود فتحی، میلاد فدایی‌اصل، مجید فراهانی، مهران فرجی، علیرضا فرزاد، علیرضا فرزین، امین‌الله فرهادی، ابوالقاسم فرهنگ، فاطمه فرهنگ‌خواه، رضا فریدیحیایی، علی فریدیحیایی، یغما فشخامی،ساسان فصیحی، محمدرضا فقیهی، سمانه فکوری، مرتضی فلاح، پروین فهیمی، صدیقه فولادگر، حامد فولادیان و کاوه فولادی‌نسب.

ق (٥٩٤-٥٨٠). یاشار قاجار، امیر قاضی‌پور، محمد قائدی، محمد قائم‌مقامی، مهرانگیز قدرتی، ابوالفضل قدیانی، یدی قربانی، بهروز قزل‌باش، محسن قشقایی، فرهاد قلیچ‌خانی، سعید قلیچی، رحیم قمیشی، اکبر قناعت‌زاده، سینا قنبرپور و اجلال قوامی.

ک (٦٤١-٥٩٥). مهرانگیز کار، محسن کارچانی، حمید کاری، آزاده کاظمی، رضا کاظمی، عباس کاظمی، یحیی کاظمی، رحیم کاظمی‌سرشت، علی‌محمد کاکایی، پوران کاوه، سیدسعید کتابی‌پور، جعفر کبیری، مهدی کدخدایی، محمدعلی کدیور، مرضیه کرباسی‌زاده، حسین کربلایی، خسرو کردپور، مسعود کردپور، کاظم کردوانی، جواد کرمی، شهرام کرمی، بهزاد کریمی، رضا کریمی، محمد کریمی، محمود کریمی‌حکاک، رضا کشاورز، سعیده کشاورزی، محمدجواد کشاورزی، نوشین کشاورزنیا، حسن کلانتری، روح‌الله کلانتری، علی کلائی، خسرو کمالی، صدیقه کنعانی، شهمرد کنعانی‌مقدم، محمد کنگرلو ،مریم کهن‌سال نودهی، سپیده کوتی، فریدون کورنگی، کیان کیانرسی، بهناز کیانی، جلال کیایی، رضا کیایی، فرح کیایی، جعفر کیوان‌چهر و جعفر کیوانچی.

گ (٦٥٥-٦٤٢). نعمت‌الله گلدری، کتایون گلرخ، مهدیه گلرو، حسن گلشاهی، سهیلا گلشاهی، مرتضی گلی‌زاده‌فرد، محمد گنابادی، پریسا گنجی، فاطمه گوارایی، بهمن گودرززاده، حسین گودرزی، میثم گودرزی، علی گودرزیان و ژاله گوهری.

ل (٦٥٧-٦٥٦). مزدک لیماکشی، حسن لک.

م (٧٥٢-٦٥٨). محمد مالجو، عفت ماهباز، اصغر مبینی، رحمت‌الله متولی‌درویش، حسین مجاهد، فرشید مجاورحسینی، علی مجتهدزاده، عباس مجنونی، محمد محب‌کیا، مصطفی محب‌کیا، فخرالسادات محتشمی‌پور، فرهاد محرابی، زهره محققی ،داریوش محمدپور، صابر محمدی، فرحناز محمدنژاد، سیدفرزاد محمدی، رضا محمدی، طهمورث محمدی، علی محمدی، محسن محمدی، محمد محمدی، محمدعلی محمدی (م ریحان)، مهدی محمدی، مهدی محمودیان، محمود محمودی‌مقدم، تقی مختار، سعید مدنی، محسن مدیرشانه‌چی، علی مرادی، قاسم مرادی، امیرحسین مرتضایی، توفیق مرتضی‌پور، علی‌اصغر مریدی فریمانی، علی مزروعی، طالب مستاجران، حبیب‌الله مشیری‌راد، محسن مصدق، حسن‌علی مصطفایی، امیرحسین مصلی، محمدجواد مظفر، مهدی مظفری، روزبه معادی، مونا معافی، محمدرضا معمارصادقی، عباس معینی، محسن معینی، حسین مفتخری، محمدرضا مقیسه، ولنتاین مقدم، شاهین مقرب، عبدالکریم مکرمی، علی ملک‌پور، ابراهیم ملکی، مطهره ملکی، مهری ملکی، اصغر ممبینی، سعید منتظری، سعیده منتظری، محمدعلی منصوری بیرجندی، محمود منشی‌پوری، خسرو منصوریان، محمد منظرپور، شهیده مهاجر، ناصر مهدوی، بیژن مهر، مهدی مهرابی، قاسم مهرآور، رامین مهرداد، سارا مهرنیا، میثم مهرنیا، طاهره مهیاری، حامد موانیه‌ای، محیا موحدمنش، محمد موحدی‌فاضل، حافظ موسوی، سلمان موسوی، سیدمهدی موسوی، حبیب موسوی‌بی‌بالانی، فرج مومنی، عبدالله مومنی، منصوره مومنی، امیر میانه، رضا میر، صدرا میردامادی، یاسر میردامادی، الله‌کرم میرزایی، قاسم میرزایی‌نکو، علیرضا میرشکاری، اشرف میرعباسی، حسن میرلوحی، زینب میرلوحی، سید احسان میرلوحی، مسعود میری و شارمین میمندی‌نژاد.

ن (٧٩٠-٧٥٣). مهدی ناجی، سارنگ نادری افشار، بهنام ناصری، عبدالله ناصری، نورزاد نبوی، مریم نجات‌بخش، سعید نجف‌پور، افسانه نجومی، روح‌الله نخعی، رضا نساجی، محمود نصیری، مسعود نصیری، حسن نظری، عباس نظری، علی نظری، مصطفی نظری، آرسن نظریان، سعید نعیمی، حسین نقاشی، محمدسجاد نقوی سنجانی، مهرزاد نکوروح، عباس نمازی، مهرداد نمازی، داود نوائیان، محمدرضا نوراللهیان، سیدمحسن نورانی، حسنعلی نوربها، محسن نوربها، بتول نوریها، حسینعلی نورب‌ها، غلامرضا نوری‌اعلا، ناصر نوری‌زاده، علی‌اکبر نوذری، اسماعیل نوشاد، عبدالرحیم نیک‌خواه، نسرین نیکنام‌فرد، حمید نیکو و فاطمه نیلی.

ه (٨٠٧-٧٩١). محمدرضا هادی، احمد هادوی، محمدامین هادوی، رضوان هادی‌پور، مهردخت هادی‌پور، حسین هادی‌زاده، احسان هاشمی، سیداکبر هاشمی، سیدجواد هاشمی، علی هاشمی، علیرضا هاشمی، مسیح هاشمی، نادر هاشمی، سیدهاشم هدایتی، هما هودفر، مسعود هوشمند‌رضوی و کوروش هیرکانی.

و (٨١٣-٨٠٨). محمد ورزشکار، مهدی وزیربانی، صدیقه وسمقی، حسین وفاپور، حمیده وفاکیش و محمدعلی ولایتی.

ی (٨٢٨-٨١٤). محمد یاوری، مریم یحیوی، مناف یحیی‌پور، بیژن یزدانی، حسین یزدی، سینا یعقوبی، ابراهیم یکتائی، رضا یکتائی، زهرا یکتائی، مریم یکتائی، فرهاد یگانه، آرش یوسفی، جلال‌الدین یوسفی، حسن یونسی و سیاوش یونسی. سارا لقمانی و نوکل منشوری.






نظر شما درباره این مقاله:







ایران چگونه به پدافند هوایی اسرائيل نفوذ کرد؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 9:15

ایران چگونه به پدافند هوایی اسرائيل نفوذ کرد؟


وال استریت ژورنال / ۱۵ جولای ۲۰۲۵

جنگ اخیر اسرائیل با ایران هشداری بود برای کشورهایی که دارای سامانه‌های دفاع موشکی پیشرفته هستند یا به دنبال توسعه آن‌ها هستند. طی ۱۲ روز، ایران با موفقیت فزاینده‌ای به دفاع هوایی اسرائیل نفوذ کرد و نشان داد که حتی پیشرفته‌ترین سامانه‌های جهان نیز قابل نفوذ هستند.

گرچه بیشتر موشک‌ها و پهپادهای ایران سرنگون شدند، اما تهران با تغییر تاکتیک‌ها و از طریق آزمون و خطا شکاف‌هایی در زره دفاعی اسرائیل یافت.

به گفته کارشناسان دفاع موشکی که داده‌های منبع باز و تصاویر عمومی از قطعات موشک‌ها را تحلیل کرده‌اند، تهران شروع به پرتاب موشک‌های پیشرفته‌تر و دوربردتر از مکان‌های متنوع‌تری در عمق خاک ایران کرد. تحلیلگران دریافتند که رژیم ایران همچنین زمان‌بندی و الگوی حملات را تغییر داد و گستره جغرافیایی اهداف را افزایش داد.

با ادامه جنگ، ایران موشک‌های کمتری شلیک کرد، اما نرخ موفقیت آن افزایش یافت. این نتیجه بر اساس تحلیل داده‌های وال استریت ژورنال از اندیشکده‌های مستقر در اسرائیل و واشنگتن دی‌سی به دست آمده است.

در نیمه اول درگیری، ۸ درصد از موشک‌های ایران از دفاع هوایی اسرائیل عبور کردند. در نیمه دوم جنگ، این میزان به ۱۶ درصد افزایش یافت. این داده‌ها از مؤسسه یهودی برای امنیت ملی آمریکا (جینسا) در واشنگتن به دست آمده است.

مورا دایچ، رئیس مرکز تحلیل داده‌ها در مؤسسه مطالعات امنیت ملی دانشگاه تل‌آویو، اظهار داشت که این نرخ موفقیت شامل موشک‌هایی که پرتابشان ناموفق بود یا پیش از ورود به حریم هوایی اسرائیل رهگیری شدند، نمی‌شود. دایچ، که اندیشکده‌اش داده‌هایی درباره حملات ایران و قابلیت‌های دفاعی اسرائیل ارائه کرده، افزود که این آمار همچنین بین موشک‌هایی که اجازه داده شد به مناطق باز اسرائیل برخورد کنند و آن‌هایی که رهگیرهای اسرائیلی نتوانستند متوقف کنند، تمایز قائل نشده است.

موفق‌ترین مجموعه حملات ایران در ۲۲ ژوئن، دو روز پیش از پایان جنگ، رخ داد. در این روز، ۱۰ موشک از ۲۷ موشک شلیک‌شده به اسرائیل اصابت کردند. آری سیکورل، معاون مدیر سیاست خارجی جینسا، گفت که داده‌ها نشان می‌دهند ایران با موفقیت نحوه، زمان و نوع شلیک موشک‌های خود را تنظیم کرد.

ارتش اسرائیل از اظهارنظر درباره آمار جینسا خودداری کرد و تنها اعلام کرد که جزئیات نرخ رهگیری را به اشتراک نمی‌گذارد.

دفاع هوایی اسرائیل — شامل گنبد آهنین معروف که موشک‌های کوتاه‌برد از غزه و لبنان را رهگیری می‌کند — از بهترین سامانه‌های جهان است و با همکاری ایالات متحده توسعه یافته است.

رافائل کوهن، دانشمند ارشد سیاسی در مؤسسه رند (که به عنوان اندیشکده پنتاگون تأسیس شد)، گفت: «هر سامانه موشکی، حتی سامانه‌ای پیشرفته مانند سامانه اسرائیل، در نهایت نشت می‌کند. کلید موفقیت هر سامانه دفاع هوایی کمتر به ساخت یک سامانه بی‌نقص در یک لایه خاص بستگی دارد و بیشتر به اثر تجمعی لایه‌های مختلف وابسته است.»

تحلیل اظهارات عمومی اسرائیل نشان می‌دهد که نرخ رهگیری آن‌ها در طول جنگ کاهش یافت. در طول درگیری، ارتش اسرائیل اعلام کرد که ۹۰ تا ۹۵ درصد موشک‌های ایران را رهگیری کرده است. اما پس از آتش‌بس در ۲۴ ژوئن، ارتش اعلام کرد که در مجموع ۸۶ درصد موشک‌ها را رهگیری کرده است.

در ژانویه، رئیس‌جمهور ترامپ فرمانی اجرایی برای توسعه «گنبد آهنین برای آمریکا» امضا کرد؛ سامانه دفاع موشکی ۱۷۵ میلیارد دلاری که در ابتدا به نام سامانه اسرائیل نام‌گذاری شده بود و اکنون «گنبد طلایی» نامیده می‌شود، برای محافظت از ایالات متحده در برابر حملات موشکی احتمالی طراحی شده است. وسعت آمریکا دفاع از آسمان آن را بسیار دشوارتر از اسرائیل می‌کند.

اوکراین نمونه بهتری از دفاع از قلمرویی وسیع در جنگی چندساله ارائه می‌دهد، اما دفاع هوایی آن ترکیبی از فناوری‌های آمریکایی، اروپایی و بومی است. کوهن از مؤسسه رند می‌گوید که سامانه یکپارچه پیشرفته اسرائیل بیشتر شبیه به چیزی است که ایالات متحده به دنبال توسعه آن است.

موفقیت اسرائیل در حمله به پرتابگرهای موشکی ایران مانع از استفاده تهران از موشک‌های قدیمی‌تر، کمتر دقیق و کوتاه‌برد شد. اما این امر همچنین باعث شد که تهران زودتر به سراغ موشک‌های پیشرفته‌تر و دوربردتر خود برود.

بر اساس فیلم‌هایی از بقایای موشک که توسط کارشناسان موشکی تحلیل شده است، قطعات موشک هایپرسونیک فتاح-۱ ایران در دست‌کم دو شهر اسرائیل سقوط کرد.

موشک فتاح-۱ با زاویه تندی از خارج جو زمین و با سرعتی بیش از ۱۰ برابر سرعت صوت فرود می‌آید و دارای کلاهکی است که در پرواز جدا می‌شود و می‌تواند از رهگیرها فرار کند. تنها پیشرفته‌ترین سامانه‌های اسرائیل — آرو ۳ و دیویدز اسلینگ — می‌توانند در میانه پرواز مسیر خود را تغییر دهند تا آن را ردیابی کنند.

ایران همچنین از شلیک باراژهای بزرگ شبانه به پرتاب امواج کوچک‌تر در طول روز و از مکان‌های متنوع‌تر تغییر رویکرد داد. تهران با تغییر الگوهای شلیک، هدف‌گیری شهرهای دور از هم و تغییر فواصل زمانی بین حملات، رهگیرهای اسرائیل را بیشتر آزمایش کرد.

یهوشوا کالیسکی، کارشناس دفاع موشکی در مؤسسه مطالعات امنیت ملی، می‌گوید: «آن‌ها سعی کردند سامانه دفاعی اسرائیل را تکه‌تکه کنند.»

با ادامه درگیری، کاهش تعداد رهگیرها و هزینه بالای آن‌ها نیز اسرائیل را وادار کرد تا منابع خود را ذخیره کند و تنها موشک‌های ایران را که بزرگ‌ترین تهدید را ایجاد می‌کردند، هدف قرار دهد.

مقامات اسرائیلی و ایرانی به طور جداگانه خواستار بازنگری در قابلیت‌های هوایی خود شده‌اند.

کالیسکی گفت: «هر دو طرف در یک منحنی یادگیری قرار دارند؛ آن‌ها در تلاشند حملات خود را بهبود بخشند و ما، دفاع خود را.»






نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه‌ فعالان زنان علیه اخراج مهاجران افغانستانی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 9:13

بیانیه‌ فعالان زنان علیه اخراج مهاجران افغانستانی


بیانیه‌ی فعالان زنان ایران علیه اخراج مهاجران افغانستانی

مرز، ملیت، طبقه، جنسیت: ما علیه سیاست حذف می‌ایستیم

در هفته‌های اخیر و در پی تجاوز اسرائیل، حکومت به‌دنبال بازسازی نوعی انسجام داخلی از طریق «دیگری‌سازی» است  و پناهندگان، مهاجران و ایرانیان افغانستانی‌تبار بار دیگر قربانی این فرافکنی سیاسی شده‌اند. سرکوب، به‌جای پاسخگویی و حرکت به سمت بازسازی امکان هم‌زیستی، مسیر همیشگی حاکمیت برای انحراف از بحران‌های ساختاری است.

ما، جمعی از فعالان حقوق زنان، با خشم و هشدار، سیاست‌های فزاینده‌ی اخراج مهاجران افغانستانی از ایران را محکوم می‌کنیم. آنچه تحت عنوان «ساماندهی اتباع غیرمجاز» معرفی می‌شود، در واقع پروژه‌ای هدفمند برای حذف بدن‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده، سرکوب سیاسی، و بازتولید نظم ملی و جنسیتی در ایران است.

تقاطع ستم، و بار مضاعف بر دوش زنان

در میان همه‌ی مهاجران، زنان افغانستانی در موقعیتی به‌غایت آسیب‌پذیر قرار دارند. بسیاری از آنان در ایران در خانه‌ها، کارگاه‌ها و مزارع در شرایطی بی‌ثبات، بدون بیمه و بدون حمایت قانونی کار کرده‌اند. زنان سرپرست خانوار با اخراج به افغانستان با وضعیت فاجعه‌بارتری دست به گریبان خواهند بود. آنها به کشوری بازگردانده می‌شوند که در آن اجازه‌ی کار ندارند و از تأمین معیشت محروم‌اند. زنی که تنها نان‌آور خانواده است، در افغانستانِ تحت سلطه‌ی طالبان، راهی برای زنده ماندن خود و فرزندانش نخواهد داشت. 

دخترانی که در مدارس ایرانی بزرگ شده‌اند، اکنون به کشوری رانده می‌شوند که در آن آموزش برایشان ممنوع است.

اخراج برای زنان فقط تغییر جغرافیا نیست؛ بازگشت اجباری‌ست به سیستمی زن‌ستیز که آن‌ها را از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم می‌کند.

برای بسیاری از اخراج‌شدگان، «بازگشت» معنایی ندارد. برخی در ایران به دنیا آمده‌اند و خانه‌ای جز اینجا نمی‌شناسند. برخی دیگر، با وجود تولد در افغانستان، پس از سال‌ها زندگی در ایران ریشه‌های تازه‌ای پیدا کرده‌اند: شبکه‌های اجتماعی، مدرسه‌ی فرزندان، امنیت نسبی یا شغلی که با زحمت به‌دست آمده. اخراج برای همه‌ی آن‌ها شکلی از تبعید، بی‌خانمانی‌ و برای برخی به معنای به خطر افتادن جان آنها ست.

ما، امضاکنندگان این بیانیه اعلام می‌کنیم:

ما، در کنار مهاجران افغانستانی، به‌ویژه زنان و کودکان، ایستاده‌ایم.

ما، اخراج، تحقیر، حذف و بی‌حقوق‌سازی آنان را نه یک اقدام منفرد، که بخشی از پروژه‌ی سرکوب می‌دانیم، سرکوبی که با بدن ما، زندگی ما و آزادی ما نیز سر و کار دارد.

ما، از تمام نهادهای مدنی، دانشگاهیان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و فعالان اجتماعی می‌خواهیم که در برابر این «اخراج سیستماتیک دیگری‌» سکوت نکنند.

ما، بر تحقق مطالبات زیر پافشاری می کنیم، نه به عنوان امتیاز، که به مثابه حقوق بنیادین انسان‌های به حاشیه رانده شده:

توقف فوری روند اخراج‌ها و برخوردهای امنیتی با مهاجران؛

به‌رسمیت‌شناختن حق اقامت، تحصیل، اشتغال و زندگی برای تمامی مهاجران افغانستانی، به‌ویژه نسل‌هایی که در ایران متولد شده‌اند و در این سرزمین زندگی کرده‌اند؛

تضمین امنیت، آزادی و حق انتخاب برای زنان و دختران مهاجر؛

انجام بررسی مستقل درباره‌ی بازداشت‌ها، مرگ‌های مشکوک، و رفتارهای غیرقانونی و غیر بشردوستانه در فرآیند اخراج؛

رد صریح سیاست‌های «دیگری‌سازی» و مقابله با هرگونه گفتمان تبعیض‌آمیز مبتنی بر ملیت، جنسیت و طبقه؛

در روزگار جنبش ژن ژیان آزادی برای کرامت انسان‌های ساکن این سرزمین کنار هم می‌ایستیم.

اسامی امضاکنندگان:

آتنا فاضلی
اسما قائدی‌زاده
افسانه خاکپور
افسانه یزدانی
الناز انصاری
اکرم احقاقی
اشرف طاهری
الهام هومین فر
الهه امانی
الهه سروش‌نیا
امیلی امرایی
آتفه چهارمحالیان
آذر محلوجیان
آرمان محمودی
آریاناز گلرخ
آزاده بی‌زارگیتی
آزاده چاوشیان
آزاده چاوشیان
آزاده شيرمست
آزاده صادقی
آزاده کیان
آسیه سپهری
آمنه زمانی
آی تک‌ دیباور
آیدا قجر
آیدا میرزایی
بابک خطی
احسان ضیا
احمد مرادی
بنفشه جمالی
بهناز نصرتی
پانته آ کیان
پرستو فروهر
پرستو قربانی
پرستو نیازی
پروانه مداح راد
پروین اردلان
پروین ضرابی
پریا اسماعیلی
پریچهر نعمانی
پریسا نظری
پگاه پزشکی
پگاه جهاندار
پویا شاهسیاه
ترانه بنی یعقوب
تیبا بنیاد
تینا سجادی
جلوه جواهری
جواد مرادی
جیران مقدم
حسین رئیسی
حکیمه شکری
خدیجه پاک ضمیر
خدیجه حسینی
خدیجه مقدم‌
خدیجه مقدم
دلارام علی
دینا قالیباف
راضیه برومند
رخشنده اعظمی
رزیتا شرفجهان
رضوان مقدم
رضا زرمهر پریخواه
رضا علیجانی
رقیه رضائی
رها ثابت سروستانی
رها عسکری‌زاده
رها حسینی
روحی شفیعی
روزبه سیدی
روژیا فروهر
رومینا شاهی
روهینا کریمی
رویا حشمتی
رویا رجبی خراسانی
زارا امجدیان
زری عرفانی
زهرا سپهر
زهرا عادلی
زهرا محمدی
زهرا محمدی
زهرا موسوی
زهره اسدپور
زهره دادرس
زهره طراوت
زهره عبداله خانی
زهره معینی
زینب پیغمبرزاده
زینب شادفر
ژيلا افتخاري
ژیلا‌‌ بنی‌یعقوب
ژیلا موحد شریعت پناهی
ژینوس تقی‌زاده
سارا طاهری
سارا کرمانیان
سارا کریمی
سارا نوری
سالومه رحیمی
سپیده ابطحی
سپیده جدیری
ستاره سجادی
ستاره عطار
سرور كسمايي
سرور صاحبی
سعید پیوندی
سکینه رضایی
سلامت عظیمی
سمیرا حاتمی
سمیه رستم پور
سهراب حوریان
سهره دوانی
سهیلا فعال
سوزان کریمی
سوسن رخش
سونیا شفیعی
سونیا غفاری
سید جواد طاهری.
سیما صاحبی
سیما صمدیان
سیمین علایی
سیمین فروهر
سیمین فروهر
سیمین کاظمی
شَری  نجفی
شَری نجفی
شبنم محمدزاده
شریفه موحدی زاده
شقایق وحیدی
شقایق یوسفی
شکریه خالقیار
شکیبا عابدزاده
شمسی میرزایی
شنو شاسواری
شهباز خیام باشی
شهربانو حیدری
شهرزاد مهدوی
شهلا طالبی
شهین حیدری
شهین غلامی
شورانگیز داداشی
شیرین احمدنیا
شیرین خیام باشی
شیرین کریمی
شیرین ملک‌فاضلی
شیما وزوایی
شیوا عاملی‌راد
شیلا خیام باشی
صادق عبدی
صدیقه حاج محسن
صنم احمدی
طهورا آیتی
عادله محسنی
عالیه مطلب زاده
عباس فتاح اکبری
عبدالرئوف بهرامی
عسل عباسیان
عصمت بهرامی
علی میرزایی
علیرضا بهنام
علی کهکی
غزاله معتمد
غلام مجتبی فیاض
غنچه جودی
غنچه قوامی
فاطمه رضایی
فاطمه شمس
فاطمه نیلی
فاطمە کریمی
فاطیما اعتمادی
فائزه دائمی
فرخنده جعفری
فردوس دینی
فردوس شیخ‌الاسلام
فرزانه برزگر
فرشته اسکندری
فرشته طوسی
فرشیده اسدی
فرشیده اسدی
فرناز حائری
فرناز حائری
فروغ سمیع نیا
فروغ عزیزی
فریبا یگانه
فریده غائب
فهیمه فرسایی
فیروزه مهاجر
قمر تکاوران
کاظم علمداری
کامران متین
کامیله مومنی
کاوه کرمانشاهی
کتایون کشاورزی
گرجى مرزبان، وين، كنشگر مدنى
گل فراهانی
گیتی اسکندری
گیسو جهانگیری
لاله درختی
لطیفه شجاعی
لیلا سیف اللهی
لیلی فرهادپور
ماندانا قاسم‌زاده
ماهپاره ریاحی
محدثه حاجی‌حیدری
محمدآغا ذکی
محمدکریم آسایش
مرجان نمازی
مرضیه رسولی
مروین یوسفپور
مريم حسین‌زاده
مریم  لشکری
مریم افرافراز
مریم بهرمن
مریم پالیزبان
مریم حسینی
مریم دهکردی روزنامه‌نگار
مریم رحمانی
مریم رضایی
مریم رضوی روحانی
مرتضا نظری سدهی
مریم اشرافی
مژده علایی
مژگان علایی
مژگان علائی
مستوره شفاهی
معصومه زمانی
ملالی ـژواک
ملکتاج واحدیار
ملیحه حیاتی
منصوره بهکیش
منصوره شجاعی
منصوره شجاعی
منیره برادران
منیژه موذن
منیژه نجم عراقی
مهتاب محبوب
مهدیه گلرو
مهرنوش علی‌مددی
مهری رضایی
مهسا اسداله‌نژاد
مهین خدیوی
مونا تاج علی
مونا معافی
مژگان اینانلو
میترا صفاری
مینا افتخاری
مینا جعفری‌ثابت
مینا کشاورز
مینا محمودیان
میهن روستا
نازنین خلیلی‌پور
نازی اسکویی
ناهید امینی
ناهید تقوی
ناهید جعفری
نجمه واحدی
نرگس بهاری
نرگس حسن‌لی
نرگس حسن‌لی
نسرین اشراقی
نسرین کریمی
نسرین متقی
نسرین طاعتیان
نسیم سلطان‌بیگی
نغمه عباسی
نگار باقری
نگین صنیعی
نگین همایونی
نورا بیانی
نوشین احمدی خراسانی
نوشین کشاورزنیا
نیره توحیدی
نیلوفر رسولی
نیلوفر نیکسار
نیلوفر هومن
نینا طاهری
هاجر مرادی
هادی میری آشتیانی
هلیا همدانی
هما رحیمی
هما صابری
هما مرادی
هنگامه فلاح
هومن طاهری
واحده خوش سیرت
وحیده حیدری






نظر شما درباره این مقاله:







در استان سویدا در جنوب سوریه چه خبر است؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 9:03

در استان سویدا در جنوب سوریه چه خبر است؟


کریستینا گلدبام / نیویورک تایمز / ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۵

بنا بر اعلام یک گروه ناظر بر تحولات دخلی سوریه، در یکی از مرگبارترین موج‌های خشونت فرقه‌ای در جنوب این کشور، از روز یکشنبه تاکنون بیش از ۱۰۰ نفر در جنوب سوریه کشته شده‌اند.

این درگیری‌ها روز یکشنبه میان قبایل بادیه‌نشین سنی و شبه‌نظامیانی از اقلیت مذهبی دروزی که کنترل استان سویدا در جنوب سوریه را در دست دارند، آغاز شد. این رویارویی به چندین روز نبرد در نواحی صعب‌العبور جنوب سوریه انجامید و بار دیگر دشواری‌های دولت جدید سوریه در تثبیت اقتدار خود بر سراسر کشور را نمایان ساخت.

این بحران همچنین پای اسرائیل را به ماجرا کشاند؛ به‌گونه‌ای که این کشور موجی از حملات هوایی را علیه نیروهای دولتی سوریه در سویدا ترتیب داد. روز سه‌شنبه، نیروهای کمکی دولت وارد استان شدند و وزیر دفاع سوریه اعلام کرد که آتش‌بس برقرار شده است. در ادامه، مهم‌ترین نکات این درگیری‌ها را می‌خوانید:

چرا این درگیری‌ها آغاز شد؟

بر اساس گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه ــ یک نهاد ناظر بر جنگ مستقر در بریتانیا ــ درگیری‌ها از روز یکشنبه زمانی آغاز شد که اعضای یک قبیله بادیه‌نشین در امتداد بزرگراه اصلی سویدا به یک مرد دروزی حمله کردند و اموال او را غارت کردند. این واقعه به تبادل حملات و آدم‌ربایی میان شبه‌نظامیان دروزی در سویدا و گروه‌های مسلح قبایل در همان منطقه انجامید؛ گروه‌هایی که برخی از آن‌ها حامی دولت تلقی می‌شوند.

با بالا گرفتن ناآرامی‌ها، به گفته مقامات سوری، دولت در روز دوشنبه نیروهای نظامی را برای سرکوب درگیری‌ها اعزام کرد. اما با توجه به بی‌اعتمادی ریشه‌دار به دولت جدید، بسیاری از شبه‌نظامیان دروزی بر این باور بودند که نیروهای دولتی برای یاری رساندن به قبایل سنی و حمله به دروزی‌ها وارد عمل شده‌اند.

در واکنش به این تصور، بسیاری از گروه‌های شبه‌نظامی دروزی بسیج شدند تا نیروهای دولتی را عقب برانند و با آن‌ها درگیر شدند. رهبران شبه‌نظامیان دروزی اعلام کردند که اسرائیل نیز وارد میدان شد و روز دوشنبه و سه‌شنبه حملاتی هوایی علیه نیروهای دولتی سوریه در سویدا انجام داد.

طبق گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه، دست‌کم ۱۳۵ نفر در مدت ۴۸ ساعت کشته شدند که دو کودک نیز در میان قربانیان بودند. بنا بر همین گزارش، ۱۹ نفر از این افراد در جریان «اعدام‌های میدانی» به دست نیروهای دولتی جان خود را از دست دادند. دولت سوریه در برابر درخواست نیویورک تایمز برای اظهار نظر درباره این گزارش‌های مربوط به اعدام‌ها، واکنشی نشان نداد.

شبه‌نظامیان دروزی چه کسانی هستند؟

اقلیت مذهبی دروزی که پیروان آن شاخه‌ای از تشیع را دنبال می‌کنند، حدود ۳ درصد از جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند. در جریان جنگ داخلی سوریه ــ که نزدیک به ۱۴ سال به طول انجامید ــ دروزی‌ها برای دفاع از خود در برابر دولت اسد و همچنین در برابر گروه‌های تندرویی که آن‌ها را مرتد می‌دانستند، چندین گروه شبه‌نظامی تشکیل دادند.

این گروه‌های مسلح در طول سال‌ها کنترل مؤثری بر استان سویدا ــ که زادگاه اصلی دروزی‌ها در سوریه و استانی راهبردی در مرز با اردن و در نزدیکی اسرائیل است ــ به دست گرفتند.

پس از آنکه ائتلافی از شورشیان اسلام‌گرای سنی در دسامبر گذشته به حکومت پنجاه‌ساله خاندان اسد پایان داد، مقامات جدید سوریه مذاکراتی را با رهبران دروزی آغاز کردند تا شبه‌نظامیان آنان را در ارتش ملی دولت جدید ادغام کنند.

مقامات دولتی بر این باورند که جذب نیروهای دروزی در ارتش برای تثبیت اقتدار حکومت تازه در سراسر کشور، به‌ویژه در مناطق جنوبی، امری حیاتی است. اما رهبران شبه‌نظامیان دروزی همچنان به رئیس‌جمهور جدید سوریه، احمد الشرع، و وعده‌های او مبنی بر حمایت از حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی متعدد کشور، با دیده تردید می‌نگرند.

الشرع و بسیاری از اطرافیانش پیشتر از اعضای یک گروه شورشی اسلام‌گرای سنی بودند که زمانی پیوندهایی با القاعده داشت.

چرا اسرائیل وارد ماجرا شده است؟

اسرائیل به دو دلیل عمده در درگیری‌های جنوب سوریه مداخله کرده است. نخست، رهبران اسرائیل می‌خواهند نیروهای دشمن خود در سوریه را مهار کنند. دوم، آنان قصد دارند نگرانی‌های اقلیت دروزی ساکن اسرائیل را ــ که با دولت این کشور روابط نزدیکی دارد ــ برطرف کنند.

پس از سقوط رژیم اسد، اسرائیل به‌شدت نگران آن بوده که شبه‌نظامیان وابسته به ایران و سایر نیروهای اسلام‌گرا در جنوب سوریه، در نزدیکی مرزهای اسرائیل، مستقر شوند. طی ماه‌های اخیر، نیروهای اسرائیلی کنترل منطقه حائل تحت نظارت سازمان ملل در جنوب سوریه را در دست گرفته‌اند؛ به داخل مناطقی در جنوب دمشق (پایتخت سوریه) نفوذ کرده‌اند تا نیروهای ضداسرائیلی را بازداشت کنند؛ و صدها حمله هوایی را علیه اهداف نظامی در سراسر سوریه انجام داده‌اند.

به گفته کارشناسان روابط اسرائیل و سوریه، مقام‌های اسرائیلی همچنین برای دفاع از دروزی‌های سوریه به‌صورت نظامی مداخله کرده‌اند یا تهدید به مداخله کرده‌اند. اسرائیل با این اقدامات، امیدوار است یک متحد بالقوه در برابر گروه‌های دشمن در نزدیکی مرزهای خود ــ به‌ویژه در بخش سوری بلندی‌های جولان ــ به دست آورد.

ایتامار رابینوویچ، مورخ اسرائیلی که در دهه ۱۹۹۰ هدایت مذاکرات با سوریه را بر عهده داشت، در این باره می‌گوید: «دولت اسرائیل صراحتاً می‌گوید: ما نمی‌توانیم ریسک کنیم، نمی‌خواهیم نیروهای دشمن در جولان سوریه مستقر شوند، نمی‌خواهیم ایران و حزب‌الله در آنجا بازی دربیاورند — این منطق ماست.»

با این حال، بسیاری از رهبران دروزی در سوریه اعلام کرده‌اند که نمی‌خواهند اسرائیل به نیابت از آن‌ها وارد عمل شود.

این تحولات چه معنایی برای دولت جدید سوریه دارد؟

این درگیری‌ها ــ که سومین موج بزرگ خشونت علیه اقلیت‌های مذهبی سوریه از زمان سقوط رژیم بشار اسد در ماه دسامبر به شمار می‌آید ــ بار دیگر نگرانی‌ها را درباره احتمال فروغلتیدن کشور به یک جنگ فرقه‌ای برانگیخته است.

در اوایل ماه مارس، گروه‌های مسلحی که پیش‌تر در نیروهای امنیتی اسد خدمت کرده بودند، در سواحل سوریه به نیروهای دولت جدید کمین زدند. این حمله آغازگر چندین روز خشونت فرقه‌ای شد که به گزارش دیده‌بان حقوق بشر سوریه، بیش از ۱۰۰۰ کشته بر جای گذاشت؛ عمدتاً از اقلیت علوی.

در ماه مه، موجی از خشونت در نزدیکی دمشق به کشته شدن بیش از ۳۹ نفر ــ عمدتاً از اقلیت دروزی ــ در عرض دو روز انجامید.

مقام‌های سوری اعلام کرده‌اند که دور تازه درگیری‌ها در سویدا، ضرورت کنترل کامل دولت مرکزی بر این استان را برجسته کرده است.

وزارت کشور سوریه این خشونت‌ها را «یک تشدید خطرناک» توصیف کرد و افزود: این رخدادها «در غیاب نهادهای رسمی ذی‌ربط به وقوع پیوسته است که این امر به تشدید هرج‌ومرج، وخامت اوضاع امنیتی و ناتوانی جامعه محلی در مهار بحران منجر شده است.»






نظر شما درباره این مقاله:







جان بیش از ۸۰۰ شهروند ایرانی در خطر است ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.07.2025, 8:10

جان بیش از ۸۰۰ شهروند ایرانی در خطر است


حکومتی که مدعی بود «جنگ‌ نمی‌شود و‌ مذاکره هم نمی‌کنیم» در نتیجه تجاوز اسرائیل و ضربات مرگباری که در جنگ ۱۲ روزه متحمل شد، وارد فاز جدیدی از بحران شد. مخفی شدن خامنه‌ای که بیش از یک ماه به درازا کشیده و ابهام در مورد جانشینی و دوران پسا خامنه‌ای، بحران مذکور را باز هم شدیدتر کرده است. در چنین شرایطی، خطر سرکوب فعالین مدنی و اجتماعی که کارد فقر و فلاکت به استخوانشان رسیده و حتی توسل به «کشتار درمانی» و تکرار جنایت سال ۶۷، به خطری جدی بدل شده است. مصوبه فاشیستی مجلس رژیم که در خدمت کشتار بی‌گناهان به بهانه مضحک «جاسوسی» تدوین شده است، بخشی از برنامه جنون‌آمیز سرکوب و‌ حل و فصل مساله قدرت در سایه آن است. تلاش برای دفاع از جان و آزادی زندانیان سیاسی و متوقف کردن ماشین اعدام و ترور، دیگر فقط یک وظیفه حقوق بشری نیست و به مثابه تلاشی مهم برای جلوگیری از اجرای نقشه‌های شوم سرکوب و کشتار، دارای اهمیت راهبردی است.
زندانیان سیاسی، از زینب جلالیان تا مصطفی تاجزاده تا هم‌میهنان کرد و عرب و افغان‌مان، همگی قربانیان بی‌عدالتی و سرکوبگری حکومتی هستند که در همه عرصه‌ها شکست خورده و به آخر خط رسیده است. نباید اجازه  داد که بار دیگر فاجعه بزرگ‌تری را به ایران تحمیل کنند.
کارزار برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی پایان دادن به مجازات غیر انسانی اعدام، وظیفه همه ایرانیان است و ما در خارج می توانیم با تشریک مساعی و‌ مبارزه مشترک، زندانیان سیاسی را آزاد کنیم و با تضمین امنیت فعالین مدنی، طرح های شوم و ضد انسانی اقتدارگرایان را با شکست مواجه کنیم.






نظر شما درباره این مقاله:







ایران و منطق جنگ‌های محدود
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز

بقایای یک موشک ایرانی در نزدیکی یک شهرک اسرائیلی در کرانه باختری

iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 22:33

ایران و منطق جنگ‌های محدود


رافائل کوهن

فارین پالیسی / ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵

جنگ هوایی اسرائیل علیه ایران — با عنوان «عملیات شیر خیزان» — شاید به پایان رسیده باشد، اما مناقشه پیرامون این حملات همچنان ادامه دارد. یکی از پرسش‌های اساسی این است که آیا حملات ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان — با اسم رمز «عملیات چکش نیمه‌شب» — توانست سایت عمیقاً مدفون فردو را به کلی نابود کند یا صرفاً برای چند ماه آن را از کار انداخت. میزان خسارت واردشده به برنامه هسته‌ای ایران، البته از جنبه عملیاتی، اهمیت دارد. اما انتقاد گسترده‌تر — اینکه این کارزار ۱۲ روزه به‌خاطر آنکه شاید نتوانسته باشد برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور دائمی از میان بردارد، اقدامی نسنجیده بوده است — در واقع نکته اصلی را نادیده می‌گیرد.

عملیات شیر خیزان، یک جنگ محدود بود که با امکانات محدود و در یک بازه زمانی بسیار محدود انجام شد — و همین یعنی اهداف این کارزار نیز به همان نسبت محدود بوده است. بنابراین، این عملیات را باید در قیاس با دیگر گزینه‌های موجود سنجید: یا آغاز یک جنگ طولانی‌تر و فرسایشی‌تر، یا پرهیز از هرگونه اقدام نظامی و ادامه پیگیری صرف گزینه‌های دیپلماتیک. از این منظر، این عملیات موفق بوده است.

بیایید با گزینه جنگ طولانی‌تر آغاز کنیم: بی‌تردید، در زمان اعلام پایان جنگ توسط دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، هنوز اهداف زیادی در ایران باقی مانده بود. هرچند انتشار کامل آثار این حملات برای افکار عمومی زمان خواهد برد، اما ارتش اسرائیل مدعی است که حدود ۱,۰۰۰ فروند — معادل ۴۰ تا ۵۰ درصد — از موشک‌های بالیستیک ایران را از میان برده، ۲۵۰ سکوی پرتاب موشک (یا به عبارتی نزدیک به دوسوم آن‌ها) را منهدم کرده، چندین دهه از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای ایران را کشته و برنامه هسته‌ای این کشور را «برای سال‌ها» به عقب رانده است. به بیان دیگر، حتی بر پایه ارزیابی‌های خود ارتش اسرائیل، برنامه هسته‌ای ایران نابود نشده، بخش عمده‌ای از زرادخانه موشکی ایران همچنان باقی است و بیشتر فرماندهان نظامی ایران نیز دست‌نخورده مانده‌اند.

با این حال، پرسش اصلی این است که آیا عملیات نظامی اسرائیل به نقطه بازدهی نزولی رسیده بود یا خیر. برخی شواهد، چنین احتمالی را تقویت می‌کنند. برای نمونه، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) تأیید کرده است که حملات اسرائیل و ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای ایران در اصفهان و نطنز، خسارات قابل توجهی وارد کرده است. اما در مورد سایت‌های زیرزمینی نظیر فردو، که تا حدی همچنان دست‌نخورده باقی مانده‌اند، هنوز روشن نیست اسرائیل دیگر چه کاری می‌توانست انجام دهد که حملات ایالات متحده با بمب‌های سنگرشکن ۳۰,۰۰۰ پوندی GBU-57 — معروف به «بمب نفوذگر عظیم» — قادر به انجام آن نبوده است. در نهایت، اسرائیل فاقد چنین تسلیحاتی و بمب‌افکن‌های راهبردی برای حمل آن‌ها است.

طولانی‌تر شدن کارزار هوایی احتمالاً به اسرائیل این امکان را می‌داد که اهداف بیشتری از توانمندی‌های موشکی ایران و رهبران ارشد این کشور را هدف بگیرد، اما مزایای عملیاتی اضافی باید در مقایسه با هزینه‌های محتمل آن سنجیده شود. به‌رغم نابودی بخشی از سکوهای پرتاب موشک ایران، این کشور همچنان موفق شد بیش از دو دوجین از شهروندان اسرائیلی را بکشد، بیش از ۳,۰۰۰ نفر را زخمی کند و بالغ بر ۳ میلیارد دلار خسارت وارد سازد. اسرائیل با ترکیبی از مهارت و شانس توانست از دست دادن خلبانان خود بر فراز ایران جلوگیری کند، اما با ادامه عملیات و انجام سورتی‌های بیشتر، سرانجام این شانس می‌توانست از میان برود و این امر، برگ برنده‌ای ارزشمند در اختیار ایران قرار می‌داد. از سوی دیگر، در حالی که یهودیان اسرائیلی عمدتاً از این جنگ پیش‌دستانه حمایت می‌کردند، افکار عمومی آمریکا در مورد مشارکت مستقیم در این جنگ، نظراتی دوگانه داشتند — و این می‌توانست به شکل‌گیری فضایی سیاسی منجر شود که اسرائیل را در نهایت بدون حمایت کشور ابرقدرتِ حامی‌اش تنها بگذارد.

در نهایت، تنها راهی که اسرائیل یا ایالات متحده می‌توانستند برای پایان دادن محتمل به تهدید ایران در پیش بگیرند، فشار برای تغییر رژیم بود. بی‌تردید، چنین راه‌حلی خالی از جذابیت هم نیست. نزدیک به نیم قرن است که رژیم ایران از طریق گروه‌های نیابتی خود، به‌طور فعال آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها را هدف قرار داده و در همان حال شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر داده است. حتی برای اینکه هیچ‌کس دچار سوء تفاهم نشود، در مرکز تهران یک ساعت شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل نیز نصب کرده است.

اما چنان‌که تجربه جنگ‌های عراق و افغانستان به روشنی نشان داد، تغییر رژیم، همواره فرایندی پرآشوب، با پیامدهای پیش‌بینی‌ناپذیر و نیازمند تعهدی بلندمدت برای اجرای درست است. به همین دلیل قابل درک است که نه اسرائیل و نه ایالات متحده تمایل چندانی نداشتند که تغییر رژیم را به هدف اصلی این جنگ تبدیل کنند.

در عین حال، گزینه دوم — یعنی خودداری از حمله به ایران و واگذار کردن همه‌چیز به دیپلماسی و تحریم‌ها — به هیچ روی جذاب‌تر از گزینه نخست نبود. با وجود ادعاهای مکرر ایران مبنی بر اینکه به دنبال سلاح هسته‌ای نیست، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرده که ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم، بسیار فراتر از حد نیاز برای مصارف صلح‌آمیز است. در واقع، پیش از حمله، برنامه هسته‌ای ایران شتاب بیشتری گرفته بود. بنا بر گزارش‌های آژانس، ایران تنها در فاصله فوریه تا مه، ذخایر اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحاتی خود را تقریباً ۵۰ درصد افزایش داده بود.

علاوه بر این، اگر واقعاً نیت ایران صرفاً صلح‌آمیز بود، دلیلی وجود نداشت که سایت‌های هسته‌ای خود را با سامانه‌های پدافند هوایی محاصره کند یا آن‌ها را در اعماق زمین دفن کند. برای نمونه، تأسیسات غنی‌سازی فردو در عمق ۸۰ تا ۹۰ متری در دل یک کوه ساخته شده است.

البته بحثی جدی در جریان است درباره اینکه پیش از جنگ ایران تا چه حد به ساخت بمب نزدیک شده بود. هم اسرائیل و هم آژانس برآورد می‌کنند که ایران می‌توانسته ظرف چند هفته، اورانیوم غنی‌شده کافی برای ساخت ۱۵ بمب را تولید کند. در مقابل، ارزیابی‌های ایالات متحده می‌گوید که اورانیوم غنی‌شده به‌تنهایی برای ساخت یک سلاح قابل استفاده کافی نیست و ساخت بمب واقعی می‌تواند تا سه سال زمان ببرد.

با این حال، باید توجه داشت که برآورد زمان گریز هسته‌ای کاری دشوار است و ایالات متحده بارها در این زمینه غافلگیر شده است. برای مثال، در جریان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، آمریکا از پیشرفت‌های برنامه هسته‌ای عراق شگفت‌زده شد — و بار دیگر در جنگ دوم خلیج فارس، از میزان کم پیشرفت آن برنامه شگفت‌زده شد. همچنین ایالات متحده در پیش‌بینی سرعت و ابعاد پیشرفت برنامه‌های هسته‌ای و موشکی کره شمالی دچار اشتباه شد و نیز سرعت گسترش توانمندی‌های هسته‌ای چین را کمتر از واقع برآورد کرده بود.

با این همه، در یک سطح بنیادی‌تر، این موضوع که ایران چند هفته یا چند سال تا دستیابی به بمب فاصله داشته باشد، تفاوت چندانی نمی‌کند. شواهد اندکی در دست است که نشان دهد دیپلماسی و فشار اقتصادی به‌تنهایی می‌توانست ایران را وادار به کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای‌اش کند، مگر در سایه فشار نظامی. کارزار «فشار حداکثری» در دولت نخست ترامپ، بی‌گمان فشار اقتصادی سنگینی بر مردم ایران وارد کرد، اما نتوانست موضع ایران در قبال برنامه هسته‌ای‌اش را تغییر دهد. این امر چندان هم عجیب نیست، چراکه سابقه تاریخی نشان می‌دهد تحریم‌های اقتصادی در واداشتن کشورها به چشم‌پوشی از دغدغه‌های اساسی امنیتی‌شان — نظیر برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای — کارنامه‌ای به‌شدت متناقض دارد. هیچ نشانه‌ای هم وجود نداشت که فشار اقتصادی مشابه در این مورد می‌توانست به نتیجه متفاوتی منجر شود.

همچنین هیچ راه حل دیپلماتیکی در آینده نزدیک وجود نداشت. دولت ترامپ، در آغاز دوره ریاست‌جمهوری خود، تلاش کرد یک توافق جدید با ایران به دست آورد. بنا بر گزارش‌های رسانه‌ای، آنچه بر سر میز مذاکره قرار داشت، توافقی مشابه با برنامه جامع اقدام مشترک — توافق هسته‌ای دوران اوباما — بود. توافقی که محدودیت‌های متعددی داشت: از جمله بندهای موسوم به «غروب» (پایان زمان‌بندی محدودیت‌ها)، نبود هرگونه محدودیت بر برنامه موشکی ایران (که به احتمال زیاد ابزار پرتاب سلاح هسته‌ای می‌شد) و نپرداختن به شبکه نیابتی تهران. و حتی همین توافق نیز برای رژیم ایران غیرقابل‌قبول بود.

واقعیت ناخوشایند این است که پیش از اقدام نظامی اسرائیل، هیچ گزینه دیپلماتیک یا اقتصادی قابل اتکایی برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران وجود نداشت. با توجه به آمادگی پیشین ایران برای حمله به اسرائیلِ مسلح به سلاح هسته‌ای و پایگاه‌های آمریکا در منطقه، ایرانِ مجهز به سلاح هسته‌ای — که حتی کمتر از قبل مهارپذیر باشد — گزینه‌ای غیرقابل‌تحمل برای اسرائیل و دولت ترامپ به شمار می‌رفت. حتی اگر اقدامات گروه‌های نیابتی ایران را کنار بگذاریم، ایران مستقیماً و با شلیک موشک به پایگاه‌های محل استقرار نیروهای آمریکایی در عراق در سال ۲۰۲۰، به کشته شدن یکی از فرماندهان ارشد خود، پاسخ داده بود. در مقطع اخیرتر، ایران در آوریل ۲۰۲۴ اسرائیل را با بارانی از موشک‌ها و پهپادها هدف قرار داد و سپس در اکتبر همان سال یک حمله دیگر انجام داد — حملاتی که دامنه جنگ خاورمیانه پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل را گسترش داد. شاید بتوان امیدوار بود که ایران در صورت دستیابی به «برگ برنده هسته‌ای» خود، خویشتن‌دارتر عمل کند، اما تاکنون هیچ چیز چنین تضمینی نمی‌دهد.

اگر یک جنگ بزرگ‌تر و طولانی‌تر، بیش از حد خطرناک باشد و بی‌عملی هم بالقوه فاجعه‌بار، در این صورت، به حکم ضرورت، تنها گزینه باقی‌مانده همان جنگ محدود برای تضعیف برنامه هسته‌ای ایران و خریدن زمان برای تغییر شرایط خواهد بود. در مورد اسرائیل، این کشور پیش‌تر هم دو بار از این راهبرد استفاده کرده است — در حمله به رآکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ و حمله به رآکتور الکِبار سوریه در سال ۲۰۰۷. هر دوی این حملات، دست‌کم به این معنا که زمان کافی برای تغییر معادلات ژئوپولیتیک فراهم کردند و مانع از هسته‌ای شدن عراق و سوریه شدند، موفقیت‌آمیز بود. اما در زمان حملات اخیر، برنامه هسته‌ای ایران بسیار پیشرفته‌تر از موارد پیشین بود و بنابراین، هیچ تضمینی وجود ندارد که حملات اسرائیل و آمریکا به نتایجی مشابه بینجامد. با این همه، دست‌کم می‌توان گفت که این جنگ، احتمالاً برای اسرائیل و ایالات متحده زمان خریده است.

اما از آن مهم‌تر، جنگ‌های محدود می‌توانند زمینه‌ساز دیپلماسی باشند. همان‌گونه که توماس شلینگ، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، اشاره کرده است، خشونت هم می‌تواند شکلی از دیپلماسی باشد. به‌کارگیری زور، سنجه‌ای عینی از میزان قدرت و اراده یک طرف در برابر طرف مقابل است. تنها در عرض چند هفته، اسرائیل و ایالات متحده نشان دادند که توانایی و اراده آن را دارند که برنامه هسته‌ای ایران را از بین ببرند. و این امر باید به هر دو کشور، در هر مذاکره‌ای بر سر توافق هسته‌ای آینده با ایران، اهرم چانه‌زنی بدهد — به‌ویژه حالا که به‌صراحت اعلام کرده‌اند اگر ایران برنامه‌اش را از سر بگیرد، «بی‌هیچ تردیدی» بار دیگر به آن حمله خواهند کرد. اینکه آیا این اهرم فشار در نهایت به توافقی جدید — شاید نسخه‌ای بهبودیافته از توافق دوران اوباما — منتهی خواهد شد یا نه، هنوز روشن نیست. اما عملیات شیر خیزان، به هر روی، صحنه دیپلماسی را از نو چید. و همین، در نوع خود، یک موفقیت عمده است.

طنز ماجرا اینجاست که پس از سال‌ها گلایه از «جنگ‌های بی‌پایان» خاورمیانه، حالا همان صداها از انجام جنگی ۱۲ روزه شکایت می‌کنند. اما این موضوع، بر ضرورت بازاندیشی در منطق جنگ‌های محدود و درک واقع‌بینانه از آنچه این جنگ‌ها می‌توانند — و نمی‌توانند — به‌طور معقول به دست آورند، تأکید دارد. جنگ‌های محدود به‌تنهایی به‌ندرت به راه‌حل‌های دائمی منتهی می‌شوند، اما می‌توانند زمان بخرند، معادلات ژئوپولیتیک را دگرگون کنند و از این رهگذر، راه را برای راه‌حل‌هایی پایدارتر هموار سازند. و برای مسائلی که واقعاً به لحاظ امنیت ملی دشوار و پیچیده‌اند — نظیر برنامه هسته‌ای ایران — این احتمالاً بهترین چیزی است که می‌توان انتظار داشت.

——————
* رافائل اس. کوهن، مدیر برنامه راهبرد و دکترین در پروژه نیروی هوایی مؤسسه رَند است.






نظر شما درباره این مقاله:







ایران برای توافق تا پایان اوت فرصت دارد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 22:08

ضرب‌الاجل غیررسمی آمریکا و متحدانش به ایران

ایران برای توافق تا پایان اوت فرصت دارد


باراک راوید / آکسیوس

مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، و وزرای امور خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا در تماس تلفنی روز دوشنبه توافق کردند که پایان ماه اوت را به‌عنوان ضرب‌الاجل غیررسمی برای دستیابی به توافق هسته‌ای با ایران تعیین کنند. این اطلاعات از سه منبع آگاه از این تماس به دست آمده است.

چرا این موضوع مهم است: در صورت عدم دستیابی به توافق تا این ضرب‌الاجل، سه قدرت اروپایی قصد دارند مکانیسم «بازگشت خودکار» (snapback) را فعال کنند که به‌صورت خودکار تمام تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد را که در چارچوب توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) لغو شده بودند، دوباره اعمال می‌کند.

جزئیات بیشتر: مکانیسم بازگشت خودکار، که در توافق هسته‌ای برای واکنش به تخلفات ایران گنجانده شده بود، در ماه اکتبر منقضی خواهد شد. فرآیند فعال‌سازی این مکانیسم ۳۰ روز طول می‌کشد و کشورهای اروپایی می‌خواهند این فرآیند را پیش از آن‌که روسیه در ماه اکتبر ریاست شورای امنیت سازمان ملل را بر عهده بگیرد، به پایان برسانند.

مقامات آمریکایی و اروپایی، مکانیسم بازگشت خودکار را هم به‌عنوان ابزاری برای فشار بر تهران در مذاکرات و هم به‌عنوان گزینه‌ای در صورت شکست دیپلماسی در نظر دارند. اما ایران استدلال می‌کند که هیچ مبنای قانونی برای اعمال مجدد تحریم‌ها وجود ندارد و تهدید کرده است که در پاسخ، از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج خواهد شد.

آخرین خبرها: منابع آگاه گفتند که تماس بین روبیو و همتایان اروپایی‌اش با هدف هماهنگی مواضع در مورد مکانیسم بازگشت خودکار و مسیر پیش‌رو در دیپلماسی هسته‌ای با ایران انجام شد.

نکته جالب توجه: به گفته دو منبع، کشورهای اروپایی اکنون قصد دارند در روزهای و هفته‌های آینده با ایران وارد گفت‌وگو شوند و این پیام را به تهران منتقل کنند که ایران می‌تواند با انجام اقداماتی برای جلب اطمینان جهانی درباره برنامه هسته‌ای خود، از اعمال تحریم‌های بازگشت خودکار جلوگیری کند. این اقدامات می‌تواند شامل ازسرگیری نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) باشد که ایران پس از حملات آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای خود آن را متوقف کرده بود. یکی از منابع گفت که اقدام دیگر می‌تواند انتقال حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده تا ۶۰ درصد، که در این تأسیسات نگهداری می‌شود، به خارج از ایران باشد.

پشت پرده: از زمان پایان جنگ بین اسرائیل و ایران، دولت ترامپ تلاش کرده است مذاکرات برای توافق هسته‌ای جدید را از سر بگیرد. برخی مقامات در فرانسه، آلمان، بریتانیا و اسرائیل نگران بودند که دولت ترامپ کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار دهد تا مکانیسم بازگشت خودکار را فعال نکنند تا مذاکرات احتمالی آسیب نبیند.

بنا به گفته دو مقام اسرائیلی، هفته گذشته بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در دیدار خود در کاخ سفید با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مارکو روبیو و استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، این موضوع را مطرح کرد. نتانیاهو از ترامپ خواست که مانع فعال‌سازی مکانیسم بازگشت خودکار نشود و به ویتکاف گفت که آمریکا باید به ایران به‌وضوح اعلام کند که زمان زیادی برای دستیابی به توافق و جلوگیری از اعمال مجدد تحریم‌های سازمان ملل ندارد. یک مقام اسرائیلی اظهار داشت: «ما احساس کردیم که ترامپ و تیمش با ما موافق هستند.»

اظهارات مقامات: یک مقام ارشد آمریکایی گفت که دولت ترامپ از فعال‌سازی مکانیسم بازگشت خودکار تحریم‌ها حمایت می‌کند و آن را اهرمی در مذاکرات با ایران می‌داند. این مقام افزود که ترامپ به شدت از این‌که ایران هنوز به میز مذاکره بازنگشته است، ناامید شده است.

به گفته این مقام آمریکایی، استیو ویتکاف به ایران اعلام کرده است که هرگونه مذاکرات آینده باید مستقیم و بدون واسطه انجام شود تا از سوءتفاهم‌ها جلوگیری شده و فرآیند تسریع شود.






نظر شما درباره این مقاله:







اتحادیه اروپا ۸ فرد و یک نهاد ایرانی را تحریم کرد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 16:04

اتحادیه اروپا ۸ فرد و یک نهاد ایرانی را تحریم کرد


شورای اتحادیه اروپا روز سه‌شنبه در بیانیه‌ای اعلام کرد که هشت فرد و یک نهاد از ایران را به دلیل «نقض جدی حقوق بشر» و «سرکوب فراملی»(ترورهای فرامرزی جمهوری اسلامی) تحریم کرده است.

در این بیانیه آمده است که آنها مسئول نقض حقوق بشر از طرف نهادهای دولتی ایران در خارج از ایران، به ویژه اعدام‌ها و کشتارهای فراقضایی، خودسرانه و فوری، و همچنین ناپدیدشدن‌های اجباری افرادی هستند که مخالف یا منتقد جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شوند.

متن بیانیه شورای اتحادیه اروپا

شورای اتحادیه اروپا امروز (سه‌شنبه ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۵) اقدامات محدودکننده‌ای را بر اساس رژیم تحریم‌های جهانی حقوق بشر اتحادیه اروپا علیه هشت فرد و یک نهاد اعمال کرد. آنها مسئول ارتکاب نقض‌های جدی حقوق بشر و سوءاستفاده‌ها از طرف نهادهای دولتی ایران در خارج از ایران، به ویژه اعدام‌ها و کشتارهای فراقضایی، خودسرانه و فوری، و همچنین ناپدید شدن‌های اجباری افرادی هستند که مخالف یا منتقد اقدامات یا سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شوند.

فهرست‌های امروز، نگرانی‌های اتحادیه اروپا در مورد سرکوب فراملی توسط نهادهای دولتی ایران از طریق استفاده از عوامل نیابتی، به ویژه با مشارکت جنایتکاران و شبکه‌های جرایم سازمان‌یافته که مخالفان و مدافعان حقوق بشر را در سراسر جهان، از جمله در خاک اتحادیه اروپا، هدف قرار می‌دهند، تأیید می‌کند.

این شورا شبکه زیندشتی، یک گروه جنایتکار مرتبط با وزارت اطلاعات و امنیت ایران (MOIS) را در فهرست قرار می‌دهد که اقدامات سرکوب فراملی متعددی، از جمله ترور مخالفان ایرانی و افراد منتقد اقدامات یا سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران، انجام داده است.

فهرست‌های امروز همچنین شامل ناجی ابراهیم شریفی زیندشتی، رئیس شبکه زیندشتی ـــ یک قاچاقچی مواد مخدر ایرانی و رئیس جرایم سازمان‌یافته ـــ و برخی از همکاران جنایتکار او: عبدالوهاب کوچک، علی اسفنجانی، علی کوچک، اکرم اوزتونچ و نیهات آسان، که در ترور مسعود مولوی وردنجانی، مخالف ایرانی و سعید کریمیان، مالک ایرانی تلویزیون جم، دست داشته‌اند، می‌شود.

این شورا همچنین محمد انصاری، فرمانده واحد ۸۴۰ نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که دستور ترور روزنامه‌نگاران منتقد جمهوری اسلامی را داده بود، و رضا حمیدیراوری، افسر اطلاعاتی وزارت اطلاعات که بر عملیات تحت هدایت ناجی زیندشتی نظارت دارد، را هدف قرار می‌دهد.

افرادی که امروز در فهرست قرار گرفته‌اند، مشمول مسدود شدن دارایی‌ها هستند و ارائه وجوه یا منابع اقتصادی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، به آنها یا به نفع آنها ممنوع است. علاوه بر این، ممنوعیت سفر به اتحادیه اروپا برای افراد حقیقی ذکر شده اعمال می‌شود.

اتحادیه اروپا حمایت خود را از آرمان اساسی مردم ایران برای آینده‌ای که در آن حقوق بشر جهانی و آزادی‌های اساسی آنها مورد احترام، حفاظت و تحقق قرار گیرد، ابراز می‌کند. اتحادیه اروپا تعهد خود را به یک رویکرد سیاسی جامع با در نظر گرفتن همه گزینه‌های موجود، مجدداً تأیید می‌کند: در صورت لزوم، انتقادی و در صورت همسو بودن منافع، آماده تعامل بر اساس احترام متقابل.

قوانین قانونی مربوطه در مجله رسمی اتحادیه اروپا منتشر شده است.

پیشینه

رژیم تحریم‌های جهانی حقوق بشر اتحادیه اروپا، که در ۷ دسامبر ۲۰۲۰ تأسیس شد، اتحادیه اروپا را قادر می‌سازد تا افراد، نهادها و ارگان‌ها ـــ از جمله بازیگران دولتی و غیردولتی ـــ مسئول، درگیر یا مرتبط با نقض‌های جدی حقوق بشر و سوءاستفاده‌ها در سراسر جهان را هدف قرار دهد.

در ۴ دسامبر ۲۰۲۳، شورا چارچوب اقدامات محدودکننده تحت رژیم تحریم‌های جهانی حقوق بشر را به مدت سه سال، تا ۸ دسامبر ۲۰۲۶ تمدید کرد. فهرست‌های تحت این رژیم منقضی می‌شوند و هر ۱۲ ماه یکبار بررسی می‌شوند.

اتحادیه اروپا تحولات این حوزه را از نزدیک دنبال می‌کند و در نتیجه، اطمینان حاصل می‌کند که فهرست‌ها تحت بررسی مداوم قرار می‌گیرند.






نظر شما درباره این مقاله:







نتانیاهو زیر فشار سیاسی فزاینده‌ای قرار دارد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 14:26

با خروج یک حزب افراطی از دولت ائتلافی

نتانیاهو زیر فشار سیاسی فزاینده‌ای قرار دارد


یک حزب مذهبی در پی اختلاف بر سر خدمت سربازی از ائتلاف حاکم اسرائیل خارج شده است و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، را با اکثریت بسیار ضعیفی در پارلمان تنها گذاشته است. با این‌حال دولت او همچنان از حمایت سیاسی کافی برای تضمین آتش‌بس احتمالی غزه برخوردار است.

به گزارش خبرگزاری رویترز، شش عضو حزب «اتحاد یهودیت توراتی» (UTJ) در اعتراض به عدم تضمین معافیت آتی دانشجویان مذهبی ارتدکس افراطی از خدمت سربازی در آینده، نامه‌های استعفای خود را یک شبه از سمت‌هایشان در کمیته‌های پارلمانی و وزارتخانه‌های دولتی تحویل دادند.

شاس، دومین حزب ارتدکس افراطی که از متحدان نزدیک «اتحاد یهودیت توراتی» است، ممکن است از این اقدام پیروی کند و دولت را بدون اکثریت پارلمانی رها کند.

قانونگذاران «اتحاد یهودیت توراتی» گفتند که خروج آنها پس از ۴۸ ساعت اجرایی خواهد شد و به نتانیاهو دو روز فرصت می‌دهد تا برای حل بحرانی که ماه‌هاست ائتلاف او را درگیر کرده است، تلاش کند.

پارلمان اسرائیل در پایان ماه ژوئیه به تعطیلات تابستانی می‌رود و این امر  به نخست‌وزیر سه ماه دیگر فرصت می‌دهد تا قبل از اینکه اکثریت پارلمانی را از دست داده و سقوط کند، به دنبال راه‌حلی باشد.

علاوه بر موضوع خدمت سربازی دانشجویان مذهبی افراطی، نتانیاهو با فشار احزاب راست افراطی در ائتلاف خود بر سر مذاکرات آتش‌بس در غزه نیز روبرو است.

مذاکرات غیرمستقیم بین اسرائیل و گروه شبه‌نظامی فلسطینی حماس با هدف توقف جنگ در غزه به مدت ۶۰ روز انجام می‌شود تا نیمی از گروگان‌های باقی‌مانده در اسارت حماس آزاد شوند و کمک‌ها به این منطقه آسیب‌دیده سرازیر شود.

ایتمار بن گویر، وزیر امنیت ملی و بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، می‌خواهند اسرائیل به جنگ ادامه دهد، اما نتانیاهو همچنان احتمالاً آرای کافی در کابینه برای تضمین آتش‌بس بدون آنها را خواهد داشت.

توپاز لوک، یکی از نزدیکان نتانیاهو، روز سه‌شنبه به رادیو ارتش گفت: «به محض اینکه توافق مناسب روی میز باشد، نخست‌وزیر قادر خواهد بود آن را تصویب کند.»

معافیت‌های نظامی

اسرائیلی‌ها به طور فزاینده‌ای از جنگ ۲۱ ماهه غزه که با حمله غافلگیرانه حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد و منجر به مرگبارترین روز اسرائیل با ۱۲۰۰ کشته و ۲۵۱ گروگان توسط شبه‌نظامیان فلسطینی شد، خسته شده‌اند.

به گفته مقامات بهداشتی، حمله بعدی اسرائیل علیه حماس از آن زمان تاکنون بیش از ۵۸۰۰۰ فلسطینی را کشته، تقریباً کل جمعیت غزه را آواره کرده، منجر به بحران انسانی شده و بخش بزرگی از منطقه محاصره شده را به ویرانه تبدیل کرده است.

همچنین با کشته شدن حدود ۴۵۰ سرباز تاکنون در نبرد غزه، بالاترین آمار تلفات نظامی اسرائیل در دهه‌های اخیر را به خود اختصاص داده است. این موضوع به بحث‌های داغ بر سر لایحه جدید خدمت سربازی که در مرکز بحران سیاسی نتانیاهو قرار دارد، دامن زده است.

دانشجویان حوزه علمیه ارتدکس افراطی مدت‌هاست که از خدمت اجباری سربازی معاف هستند. بسیاری از اسرائیلی‌ها از آنچه که بار ناعادلانه‌ای بر دوش قشر متوسط جامعه می‌دانند، خشمگین هستند.

رهبران یهودی ارتدکس افراطی می‌گویند که اختصاص تمام‌وقت دانشجویان به مطالعه کتاب مقدس یهودیان، مقدس است و بیم آن دارند که مردان جوانشان در صورت اعزام به ارتش از زندگی مذهبی دور شوند.

سال گذشته دیوان عالی کشور دستور پایان دادن به این معافیت را صادر کرد. پارلمان در تلاش است تا لایحه جدیدی برای خدمت سربازی تدوین کند، اما تاکنون نتوانسته خواسته‌های «اتحاد یهودیت توراتی» را برآورده کند.






نظر شما درباره این مقاله:







فرانسه: تهران تا ۷ شهریور ماه فرصت دارد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 12:41

فرانسه: تهران تا ۷ شهریور ماه فرصت دارد







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ می‌گوید در «چکش نیمه‌شب» ایران را غافلگیر کرد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 12:23

ترامپ می‌گوید در «چکش نیمه‌شب» ایران را غافلگیر کرد







نظر شما درباره این مقاله:







حمله پهپادی، تولید نفت سرسنگ در کردستان عراق
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 12:15

حمله پهپادی، تولید نفت سرسنگ در کردستان عراق







نظر شما درباره این مقاله:







فلاحت‌پیشه: در اداره کشور و دیپلماسی عمومی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 12:04

فلاحت‌پیشه: در اداره کشور و دیپلماسی عمومی







نظر شما درباره این مقاله:







احمد زیدآبادی:شمس‌الواعظین همکاری خوش‌بیان است!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 12:00

احمد زیدآبادی:شمس‌الواعظین همکاری خوش‌بیان است!







نظر شما درباره این مقاله:







واکنش آذری جهرمی به نامه پزشکیان به ایرانیان خارج کشور
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 11:58

واکنش آذری جهرمی به نامه پزشکیان به ایرانیان خارج کشور







نظر شما درباره این مقاله:







پوتین، ترامپ را دست‌کم گرفته بود!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 9:39

پوتین، ترامپ را دست‌کم گرفته بود!


مکس بوت / واشنگتن پست / ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵ 

اعلامیه روز دوشنبه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در مورد کمک به اوکراین، بار دیگر ثابت می‌کند که او غیرقابل پیش‌بینی است.

اگر ترامپ در طول حرفه سیاسی پرتلاطم و یک‌دهه‌ای خود در چیزی ثابت‌قدم بوده باشد، آن حمایت از دیکتاتور روس، ولادیمیر پوتین، و تردید نسبت به اوکراین بوده است. در سال ۲۰۱۴، ترامپ الحاق غیرقانونی کریمه توسط پوتین را — که پیش‌درآمدی بر تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین بود — «بسیار هوشمندانه» توصیف کرد. خصومت ترامپ با اوکراین در ماه فوریه به اوج خود رسید، زمانی که او در دفتر بیضی کاخ سفید با رئیس‌جمهور ولودیمیر زلنسکی مشاجره‌ای تند داشت. این رویداد منجر به توقف موقت کمک‌های آمریکا به کی‌یف شد و به‌راحتی می‌توانست نشانه‌ای از کنار کشیدن کامل ایالات متحده از حمایت اوکراین باشد.

با این حال، روز دوشنبه، ترامپ در دفتر بیضی با مارک روته، دبیرکل ناتو، دیدار کرد و لحنی کاملاً متفاوت به خود گرفت. رئیس‌جمهور اعلام کرد که ایالات متحده سلاح‌های پیشرفته‌ای را به متحدان اروپایی خواهد فروخت که سپس به اوکراین تحویل داده می‌شود، و او تهدید کرد که اگر پوتین ظرف ۵۰ روز به توافقی برای پایان جنگ نرسد، تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی بر روسیه و شرکای تجاری‌اش اعمال خواهد کرد.

اولتیماتوم‌های ترامپ هدفی متحرک هستند — همان‌طور که تهدیدهای مکرر و اغلب به تعویق افتاده او برای اعمال تعرفه‌ها نشان می‌دهد — و دولت او همچنان باید اقدامات بیشتری برای کمک به اوکراین انجام دهد. اما این تغییر، با وجود همه چیز، شگفت‌انگیز و خوشایند است. این خبر خوبی برای اوکراین و آرمان آزادی است — و خبر بدی برای پوتین و متحدان مستبد او در پیونگ‌یانگ، پکن و تهران.

این تغییر تا حدی نتیجه تلاش‌های زلنسکی برای بهبود روابط با ترامپ پس از رویارویی در دفتر بیضی است. به‌عنوان مثال، تصویر معروف گفت‌وگوی آن‌ها در مراسم تشییع جنازه پاپ فرانسیس در ماه آوریل را به یاد بیاورید. زلنسکی نشان داده است که علاوه بر یک رهبر جنگ‌طلب پرشور، می‌تواند دیپلماتی ماهر نیز باشد.

اما این تغییر در سیاست آمریکا عمدتاً نتیجه اقدامات پوتین است. ترامپ و پوتین چندین تماس تلفنی داشته‌اند بدون اینکه پیشرفتی در پایان دادن به جنگ تجاوزکارانه روسیه حاصل شود. همان‌طور که ترامپ روز دوشنبه شکایت کرد، تماس‌های تلفنی همیشه «خوب» هستند اما سپس «موشک‌ها به سمت کی‌یف یا شهر دیگری شلیک می‌شوند». به‌تدریج برای ترامپ روشن شده که رهبر قدرتمند روس او را بازی داده و هیچ علاقه‌ای به پایان دادن به جنگ ندارد.

بار دیگر، به نظر می‌رسد پوتین به شدت اشتباه محاسباتی کرده است، همان‌طور که ملاهای ایرانی زمانی که سعی کردند مذاکرات هسته‌ای با ایالات متحده را طولانی کنند، اشتباه کردند. ترامپ نشان می‌دهد که وقتی به این نتیجه برسد که کشوری با حسن نیت عمل نمی‌کند، از تنبیه آن ابایی ندارد.

البته بزرگ‌ترین و فاجعه‌بارترین اشتباه پوتین این بود که تصور می‌کرد می‌تواند در سال ۲۰۲۲ در عرض چند هفته کل اوکراین را تصرف کند. در عوض، او کشورش را در جنگی فرسایشی گرفتار کرد که حدود یک میلیون سرباز کشته یا زخمی به جا گذاشته است — تلفاتی بیش از مجموع تمام جنگ‌های پس از ۱۹۴۵ روسیه (یا اتحاد جماهیر شوروی). این تلفات شامل تعداد زیادی تانک، نفربرهای زرهی، هواپیماها، کشتی‌ها و سایر تجهیزات نظامی است که هیچ‌کدام پیروزی مورد نظر پوتین را به ارمغان نیاورده‌اند. از روزهای ابتدایی پرهیجان تهاجم، نیروهای روس با سرعتی کندتر از حملات جبهه غربی در جنگ جهانی اول پیش می‌روند.

با این حال، پوتین به جای پذیرش شکست، بر شدت اقدامات خود افزوده است. او نرخ حملات موشکی و پهپادی به شهرهای اوکراین را افزایش داده و تخمین زده می‌شود ۶۰۰,۰۰۰ سرباز را در داخل و اطراف اوکراین بسیج کرده است. پوتین همچنان امیدوار است که نیروهای مسلح او، با وجود ۳.۵ سال ناکامی در میدان نبرد، بتوانند اوکراین را شکست دهند و او حاضر است رابطه‌اش با ترامپ را به خطر بیندازد تا به ارتش خود زمان بیشتری برای پیشروی بدهد.

با وجود برتری عددی نیروهای روس، هیچ نشانه‌ای از نزدیک شدن آن‌ها به یک پیشرفت وجود ندارد. جبهه عملاً متوقف شده است، زیرا تعداد زیاد پهپادها در هر دو طرف، پیشروی انبوه سربازان را بیش از حد خطرناک کرده است. با برنامه‌ریزی اوکراین برای تولید ۴ میلیون پهپاد در سال جاری، نیروهایش باید بتوانند تهاجم تابستانی روسیه را دفع کنند.

بزرگ‌ترین خطر برای اوکراین در ماه‌های اخیر، کاهش بالقوه خطرناک مهمات پدافند هوایی‌اش بوده که به حملات گسترده پهپادی و موشکی روسیه اجازه داده آسیب بیشتری به شهرهای اوکراین وارد کنند. بمباران هوایی بعید است که جنگ را برای روسیه به پیروزی برساند — سوابق تاریخی حملات هوایی، از جنگ جهانی دوم به بعد، نشان می‌دهد که این حملات معمولاً به جای تضعیف، اراده مقاومت را تقویت می‌کنند — اما می‌توانند جان بسیاری از غیرنظامیان بی‌گناه را بگیرند.

اکنون، اعلامیه ترامپ مبنی بر ارائه مهمات پدافند هوایی بیشتر، همراه با سایر تسلیحات، باید تهدید حملات هوایی روسیه را کاهش دهد. به‌طور خاص، ترامپ اشاره کرد که آماده است سیستم‌های پاتریوت بیشتری به اوکراین بفروشد.

این شروع بسیار خوبی از سوی ترامپ است، اما اگر او می‌خواهد جنگ را به پایان برساند، کارهای بیشتری باید انجام دهد. مهم‌ترین گام، علاوه بر اعمال سریع‌تر تحریم‌ها علیه روسیه، ارائه دارایی‌های منجمد شده روسیه که در غرب نگهداری می‌شوند به اوکراین است.

فیلیپ زلیکاو، مقام ارشد سابق امنیت ملی که اکنون در مؤسسه هوور مشغول به کار است، اخیراً نوشت که میزان دارایی‌های روسیه تحت کنترل آمریکا بسیار بیشتر از آن چیزی است که قبلاً گزارش شده بود. به گفته زلیکاو، از آنجا که بسیاری از دارایی‌های روسیه از اوراق بهادار به پول نقد با ارزش دلار تبدیل شده‌اند، ایالات متحده اکنون حدود ۵۰ میلیارد دلار از دارایی‌های روسیه را کنترل می‌کند. (بخش عمده باقی‌مانده از ۳۰۰ میلیارد دلار در اروپا نگهداری می‌شود، هرچند ژاپن، کانادا و استرالیا نیز دارایی‌های قابل‌توجهی دارند.) 

اگر برآورد زلیکاو دقیق باشد، این بدان معناست که دولت نیازی به متقاعد کردن متحدان مردد آمریکا برای توقیف مقدار قابل‌توجهی از دارایی‌های روسیه ندارد؛ خود آمریکا می‌تواند این کار را انجام دهد. ۵۰ میلیارد دلار مبلغ هنگفتی است که می‌تواند به اوکراین برتری قاطعی در جنگ بدهد.

اوکراین تاکنون عملکرد چشم‌گیری در افزایش تولید داخلی تسلیحات خود داشته است، اما کی‌یف تخمین می‌زند که با بودجه اضافی می‌تواند تولید خود را سه برابر کند. استفاده از دارایی‌های روسیه برای شکست تهاجم روسیه و کشاندن پوتین به میز مذاکره، عدالتی شاعرانه خواهد بود.

البته، هنوز بعید به نظر می‌رسد که ترامپ دارایی‌های منجمد شده روسیه را توقیف کند. اما تا روز دوشنبه، این هم غیرمحتمل به نظر می‌رسید که او کمک بیشتری به اوکراین ارائه دهد. همان‌طور که آیت‌الله علی خامنه‌ای و ولادیمیر پوتین اکنون با تأسف دریافته‌اند، دست‌کم گرفتن ترامپ یا پیش‌داوری درباره کارهایی که او انجام خواهد داد یا نخواهد داد، یک اشتباه است.






نظر شما درباره این مقاله:







محمدجواد ظریف: بفهمیم نفوذ از کجاست؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 9:00

محمدجواد ظریف: بفهمیم نفوذ از کجاست؟







نظر شما درباره این مقاله:







محمد احمدی مجری برنامه «دیالوگ» بازداشت شد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 8:49

محمد احمدی مجری برنامه «دیالوگ» بازداشت شد







نظر شما درباره این مقاله:







نامه اعتراضی به مدیر مسئول روزنامه شرق
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 8:35

نامه اعتراضی به مدیر مسئول روزنامه شرق


نامه اعتراضی به روزنامه شرق:
جناب مهدی رحمانیان، صاحب امتیاز و مدیر مسئول محترم روزنامه شرق،

در روزهای اخیر (از ۶ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۲۷ ژوئن ۲۰۲۵) در صفحه رسمی “شرق” در اینستاگرام، نسخه ویدیوئی مخدوش و مثله شده‌ای از ویدیو برنامه ویژه صفحه ۲ تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی که در همان روز ۵ تیر ۱۴۰۴ پخش شده بود منتشر شده است که نمونه آشکاری است از تحریف، سانسور، توهین و اتهام‌زنی دور از صداقت، انصاف و اخلاق و قوانین روزنامه‌نگاری و صرفا در جهت اهداف مغرضانه سیاسی و ساخت و پرداخت‌های مشابه روزنامه “کیهان”  برای بد نام کردن دگراندیشان: 

موضوع اعلام شده میزگرد مدنظر عبارت بود از “آتش بس اسرائیل و ایران، چه گزینه‌هایی پیش روست؟ ” که با سر دبیری و مدیریت خانم فرناز قاضی‌زاده و شرکت سه مهمان دعوت شده توسط ایشان: نیره توحیدی، استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا (کارشناس جنسیت و توسعه) و مهرداد وهابی استاد اقتصاد در دانشگاه سوربن شمالی، پاریس، و مجید تفرشی، تاریخ‌نگار و تحلیل‌گر مسائل بین‌المللی اجرا و پخش شده بود. در این برنامه ویژه یک ساعته آقای تفرشی به جای پرداختن به سوال های اصلی جلسه، بارها با عصبانیت و پرخاش دو میهمان دیگر را مورد عتاب و خطاب و توهین و اتهام‌های ناروا قرار داد و بعد از پایان برنامه نیز همان روز ویدیو ضبط شده برنامه را به طور مغرضانه و یک جانبه بر مبنای صحبت‌های خودش و حذف و سانسور اکثر بخش‌های سوال‌های مجری برنامه و بیانات دو میهمان دیگر به یک مونتاژ تبلیغاتی تبدیل کرد که در جهت خودنمایی و در خدمت به ایدئولوژی و سیاست‌های تا کنونی نیروهای افراطی و جنگ‌طلب در ایران و اسرائیل قرار دارد.

در عین حال این ویدیو مثله و مونتاژشده، یک خوراک تبلیغاتی برای ترویج  باوری است غلط  و مغایربا  ایجاد همبستگی ملی و مدنی مردم میباشد. زیرا مردم را بر مبنای یک دوگانه مصنوعی برعلیه هم قرار میدهد که یا باید تابع و مطیع حکومت ولایی باشید یا حامی تجاوز نظامی اسرائیل متجاوز هستید. این دو گانه باطل  به جای تشویق و ترویج تلاش‌های مدنی و سیاسی برای ایجاد تغییرات ساختاری و تحول یا گذار مسالمت آمیز، عملا حامی حفظ  وضعیت ورشکسته  سیاسی، اقتصادی، و بحران زده امروز  می‌باشد. در حالی که در واقعیت ایرانیان میهن‌دوست و آشنا به تاریخ ایران و مناسبات بین‌المللی با توجه به تجربه‌های شکست خورده دخالت‌های نظامی فراقانونی و امپریالیستی آمریکا و روسیه در عراق، سوریه، لیبی، افغانستان و اوکراین، هم به جنگ و تجاوز نظامی نیروهای خارجی نه می‌گویند و هم به حکومت استبداد دینی کنونی که با نا کارآمدی، فساد، و سرکوبگری در داخل و خصومت‌گرایی و جاه‌طلبی‌های مسلکی و ایدئولوژیک، به ویژه اسرائیل ستیزی و دشمن‌تراشی‌های احمقانه در سیاست خارجی، وطن ما را به این وضعیت فاجعه‌بار کشانده است. در همان حال که مردم را از بسیاری حقوق شهروندی محروم کرده، اصرار و سواس گونه داشته که گویا تنها “حق مسلم” برای ایرانیان غنی سازی هسته‌ای است که همه منافع ملی میهن عزیزمان را باید قربانی آن و نیروهای میلیتاریستی نیابتی مورد لزوم آن صرف نمود و کشور و میهمن را در گرداب تحریم و انزوا و جنگ غرق کرد.

امثال آقای مجید تفرشی از آن رو از دست امثال مهرداد وهابی و نیره توحیدی عصبانی است و متوسل به تهمت زنی و حذف صدای آنها می‌شود که ما در تحلیل‌ها و بیانیه‌های خود هم زمان هم جنگ و تجاوز اسرائیل به میهن خود را محکوم کرده و می‌کنیم و هم حکومتی را که مسئول اصلی کشاندن ایران به ورطه جنگ و ورشکستگی ایران ما در همه زمینه‌ها بوده است. حکومتی که هنوز هم در توهم پیروز بودن و رجزخوانی و تحریک اسرائیل و آمریکا برای شکستن آتش‌بس و تداوم جنگ است. والا کدام وجدان آگاهی است که رهایی مردم ایران از وضع رقت بار کنونی را از حکومتی خارجی انتظار داشته باشد که خود سالهاست حقوق ملت فلسطین را بی رحمانه پایمال کرده است و نخست‌وزیرش را دادگاه بین المللی به جنایت های جنگی متهم نموده  است.

امثال مجید تفرشی اما به جای این که راه حلی برای وضعیت خطیر فعلی و برنامه‌ای برای تداوم بخشی به آتش بس و پیشگیری از آغاز مجدد جنگ ارائه دهد، با ژست‌های تو خالی میهن‌پرستانه مردم را «علیه حرامیان» و  الگوبرداری از “مطیع بودن به مانند اقلیت یهودی در ایران” و تسلیم به فرمان و تشخیص فرماندهان و لابد رهبر داهی “نظام مقدس” موجود فرا میخواند.

غم‌انگیزتر اما این است که روزنامه شرق که ادعای مستقل بودن و اصلاح‌طلب بودن دارد چرا اجازه داده است  این ویدیو پر از سانسور و مثله شده در صفحه اینستا گرام آن  درج شود؟! چرا بدون هرگونه وارسی از دعاوی دروغین آقای‌ تفرشی علیه خانم توحیدی و اقای وهابی مبنی بر حمایت از حمله اسراییل و آمریکا جانبداری می‌کند و این‌ دو استاد دانشگاه را «کارشناسان بی‌بی‌سی» می‌نامد؟ ایا هرکس که نظام جمهوری اسلامی را یکی از مسئولان اصلی جنگ حاضر می‌پندارد باید «خائن به وطن»، «جاسوس موساد و سیا» قلمداد شود؟ چه درست گفته اند که ازاولین قربانیان جنگ همانا حقیقت گویی و نفی آزادی بیان و گزارش های صادقانه است.

ما از مدیریت روزنامه “شرق” انتظار داریم ضمن پوزش خواهی از این حرکت غیر اخلاقی و ضد حرفه شریف روزنامه نگاری ، این نامه ما و ویدیو اصلی و دست نخورده میزگرد را در همان سایت خود انتشار دهند:

با احترام،  نیره توحیدی و مهرداد وهابی
پنجم  ژوئیه ۲۰۲۵ برابر با دوازده تیر ۱۴۰۴

آتش‌بس اسرائیل و ایران؛ چه گزینه‌هایی پیش روست؟ - صفحه دو ویژه






نظر شما درباره این مقاله:







جنگ و چشم‌انداز نامعلوم گردشگری
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 15.07.2025, 7:45

جنگ و چشم‌انداز نامعلوم گردشگری


فرزانه قبادی / اعتماد

وقتی صدای انفجار در شهری می‌پیچد، یکی از اولین چرخ‌هایی که از حرکت می‌ایستد، چرخ چمدان مسافران است. حال اگر این صدا از جنگی خبر داشته باشد که پایانش مشخص نیست، دیگر باید نام آن شهر را تا اطلاع ثانوی از فهرست مقاصد گردشگران خط زد. این همان اتفاقی است که در جنگ اخیر برای گردشگری ایران افتاد. اما ضربه‌ای که جنگ به گردشگری ایران وارد کرد، اولین آسیب نبود. سال‌هاست که این بخش درگیر بحران‌های مزمنی است که یکی پس از دیگری پیکرش را نشانه رفته است و جنگ مهلک‌ترین ضربه‌ای بود که بر تن زخمی‌اش وارد شد.

حالا برخی فعالان این بخش معتقدند که دیگر کار گردشگری ایران تمام است و تا اطلاع ثانوی بازگشت به شرایط نسبتا عادی هم رویایی دور از دسترس برای گردشگری است. با این حجم از بحران‌هایی که هر کدام یک بخش از آن را هدف قرار داده، از مناسبات مالی بین‌المللی تا از دست رفتن سرمایه انسانی از این بخش و قرار گرفتن ایران در فهرست قرمز سفارتخانه‌ها همه کاری کرد که گردشگری ایران در آسیب‌پذیرترین روزهای خود با جنگ مواجه شود.

ایجاد صندوق‌های حمایت از بخش گردشگری برای بحران‌ها

ارشک مسائلی، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره وضعیت گردشگری ایران بعد از جنگ می‌گوید: «گردشگری در هر بحرانی که رخ می‌دهد، اولین بخشی است که آسیب می‌بیند و آخرین بخشی است که از بحران خارج می‌شود. در سال‌های اخیر، با بحران‌های متعددی مواجه بوده‌ایم؛ از تحریم‌ها که اثر غیرمستقیم بر گردشگری ورودی ما گذاشته‌اند تا قرار گرفتن ایران در فهرست قرمز کشورهای مختلف، پاندمی هم که در سطح بین‌المللی شرایطی خاص ایجاد کرد. مخاطرات طبیعی هم از بحران‌هایی است که می‌توانند در این بخش تاثیرگذار باشند. ما تقریبا با تمام این بحران‌ها مواجه شده بودیم که جنگ آغاز شد. اما سوال مهم این است که در برابر چنین شرایطی چه باید کرد؟»

به باور او نبود حکمرانی موثر در بخش گردشگری کشور یکی از مواردی است که باعث شده در بحران‌های پیش آمده گردشگری آسیب‌پذیرتر شود و با تاخیر بیشتری به شرایط عادی بازگردد، همان موضوعی که باعث شده گردشگری از بحرانی تا بحران بعدی مجال بازیابی توان خود را پیدا نکند. مسائلی در خصوص این موضوع می‌گوید: «بخش‌های مختلفی در حوزه گردشگری فعالند، اما حکمرانی واحدی وجود ندارد که بتواند سیاستگذاری مناسب انجام دهد تا کسب‌وکارهای گردشگری در برابر بحران‌ها، تاب‌آوری لازم را داشته باشند. متاسفانه هر چه جلوتر رفته‌ایم، این شرایط بدتر شده است.»

در جنگ اسراییل علیه ایران شاهد اتفاقاتی از جمله بروز مشکلات عدیده در خصوص بازپرداخت خسارات مردم از سوی ایرلاین‌ها برای پروازهای لغو شده و همچنین تعدیل نیروی گسترده در بخش گردشگری بودیم، مسائلی به عنوان دانش‌آموخته اقتصاد و کارشناس و پژوهشگر گردشگری، برای پیشگیری از چنین مشکلات و همچنین مدیریت بحران اصولی در این بخش پیشنهاداتی دارد: «یکی از اقدامات ضروری، تشکیل صندوق‌های حمایتی است. این صندوق‌ها می‌توانند در بحران‌هایی همچون وضعیت پیش آمده فعلی، از بروز بیکاری جلوگیری کرده و به کسب‌وکارها کمک کنند تا نیروهای آموزش‌دیده خود را حفظ کرده و از دست ندهند. این صندوق‌ها می‌توانند در مواقعی که دفاتر مسافرتی پول گردشگر را به ایرلاین‌ها داده‌اند، اما امکان بازپرداخت وجود ندارد، وارد عمل شوند. باید سازوکارهایی در کمیته‌های بحران طراحی شود تا بازپرداخت پول مسافران به‌طور شفاف و عادلانه انجام شود.»

امهال مالیات و عوارض برای فعالان گردشگری، اعطای تسهیلات و وام‌های کم‌بهره و بلندمدت، حمایت‌های بیمه‌ای از فعالان این بخش هم یکی دیگر از پیشنهادات او است. اما مساله اینجاست که بخش گردشگری ذی‌نفعانی دارد که هر یک کلونی‌ها و مدیریت‌های جداگانه خود را دارند و مدیریت چنین مجموعه‌ای نمی‌تواند با راهکارهای واحد صورت پذیرد. شاید بتوان گفت مساله اصلی همان است که در ابتدا مطرح شد: «نبود حکمرانی واحد و موثر در گردشگری کشور».

با بحران‌های مزمن نمی‌شود تاب‌آور بود

مفهوم تاب‌آوری در گردشگری به ویژه پس از پاندمی کرونا در سطح بین‌المللی مطرح و مطالعات گسترده‌ای در مورد آن انجام شد که کشورها چگونه می‌توانند با پیش‌بینی بحران‌ها خود را در مقابل آسیب در بخش گردشگری تاب‌آور کنند. پس از جنگ اخیر در ایران هم برخی کارشناسان این مساله را مطرح کردند از جمله حامد بخشی، عضو هیات علمی پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی در خصوص نقش تاب‌آوری در صنعت گردشگری پس از جنگ، به مساله تنوع‌بخشی به خدمات اشاره کرده است، به باور او: «برای افزایش تاب‌آوری در کسب‌وکارهای گردشگری یکی از مهم‌ترین راهکارها تنوع‌بخشی به منابع درآمدی است. برای مثال هتل‌ها می‌توانند علاوه بر خدمات اقامتی، به ارائه خدمات جانبی همچون برگزاری کنفرانس‌ها، اجاره سالن‌های چندمنظوره و ارائه امکانات اقامت طولانی‌مدت با تخفیف‌های ویژه بپردازند. این اقدامات سبب می‌شود که حتی در دوره‌های رکود گردشگری، این مراکز با اندکی تغییر در مدل کسب‌وکار، تاب‌آوری خود را حفظ کنند.»

نگاه او می‌تواند در بخشی از گردشگری مصداق پیدا کند، اما در دیدگاه جامع‌تر، تقلیل بحرانی است که گردشگری ایران در حال تجربه آن است. از سویی ممانعت کشورها از ورود شهروندانشان به ایران و از سویی مسائل اقتصادی که باعث حذف سفر -و در مفهوم کلی‌تر گردشگری- از سبد خانواده‌ها شده است.

ارشک مسائلی در خصوص اینکه آیا اساس مفهوم تاب‌آوری در گردشگری ایران مصداقی پیدا می‌کند یا نه، معتقد است: «تاب‌آوری یعنی یک سیستم در برابر شوک‌های وارد شده به بخش عرضه یا تقاضا بتواند خود را حفظ کرده و از هم نپاشد. مثل خمیری که فشرده می‌شود، اما به حالت قبل بازمی‌گردد. در دوران پاندمی، این مفهوم در سطح بین‌المللی برای صنایع مختلف از جمله گردشگری مطرح شد. کسب‌وکارهای گردشگری تلاش کردند به‌ مدت یک تا سه سال خود را حفظ کنند تا پس از بحران، به وضعیت عادی بازگردند. اما مساله این است که در ایران، ما همیشه در شوک بوده‌ایم. شوکی که از سال ۱۳۸۸ با تحریم‌های اولیه شروع شد و تا ۱۳۹۳ ادامه داشت. بعد از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶ دوره برجام بود که شرایطی نسبتا باثبات داشتیم. در سال ۱۳۹۶ با خروج امریکا از برجام، تحریم‌های ثانویه اعمال شد. در سال ۱۳۹۸ پاندمی کرونا آغاز شد. پس از آن هم در سال‌های ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ به دلیل ریسک‌های متعدد داخلی و بین‌المللی، امکان بازیابی بخش گردشگری فراهم نشد.

حالا هم با آغاز جنگ دوازده‌ روزه، دوباره در شوک فرو رفته‌ایم.» مسائلی معتقد است برخلاف دنیا که یک شوک کوتاه را در یک بازه زمانی مشخص تجربه می‌کند و با انجام تدابیری دوباره به ثبات بازمی‌گردد، ما در هجده سال اخیر شاید تنها دو سال بدون شوک بوده‌ایم و در همان دو سال هم امکان بازیابی و بازگشت به شرایط عادی در گردشگری نبود؛ چون بازیابی نیازمند زمان و ثبات است: «باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که شوک‌های مداوم باعث شده اثرگذاری هر اقدامی در راستای احیا و بازیابی کاهش پیدا کند. بسیاری از ظرفیت‌هایی که باید در زمان مناسب برای تاب‌آوری استفاده می‌شد، پیش‌تر مصرف شده‌اند و در جنگ اخیر که آسیب جدی وارد کرد، گردشگری ایران با تجربه بحران‌های متعدد، آسیب‌پذیرترین وضعیت را داشت. این تفاوت اصلی ما با گردشگری بین‌المللی است.»

بخش خصوصی با ناامیدی صحبت می‌کند

مصطفی فاطمی، مدیرکل توسعه گردشگری داخلی وزارت گردشگری در خصوص آسیب‌های جنگ به گردشگری ایران و مواجهه این وزارتخانه با این بحران به «اعتماد» با بیان اینکه هنوز برآوردی از خسارات مالی جنگ به این بخش در دست نیست، می‌گوید: «در معاونت گردشگری کمیته بحران در جریان کرونا تشکیل شد و در بحران‌های بعدی هم جلساتی با فعالان بخش خصوصی برگزار کردیم تا ببینیم چگونه می‌توانیم از بحران‌ها عبور کنیم. البته بخش خصوصی با ناامیدی صحبت می‌کند. ضمن اینکه ما در طول این سال‌ها با حجم زیادی از بحران‌ها مواجه‌ بودیم؛ حجم بحران‌هایی که ما به طور همزمان و در حوزه‌های مختلف با آن روبه‌رو شدیم به ‌ندرت در کشورهای دیگر اتفاق می‌افتد. با این حال با علم به اینکه برای هر بحران، یک راه‌حل وجود دارد، مطالعاتی انجام دادیم تا از دانش و تجربیات جهانی استفاده کنیم. برای هر نوع بحران، مدل‌هایی از راه‌حل‌ها وجود دارد. اما این راه‌حل‌ها قرار نیست بحران را از بین ببرند، فقط آثار و تبعات آن را کاهش می‌دهند. جنگ هم شدیدترین نوع بحران است. اولین مساله در جنگ، مدیریت به‌هم‌ریختگی شرایط است. تعدادی از مسافران در مرزها مانده‌اند، تعدادی پروازشان لغو شده، برخی سفرهای ضروری داشتند و مسائل دیگری که مطرح‌ است. موضوع دیگر حمایت از فعالان بخش خصوصی است ضمن اینکه به حقوق و وضعیت مسافران هم باید توجه شود.»

فاطمی معتقد است شرایط پیچیده و دشوار است و برای بازگشت به شرایط عادی، پس از جنگ باید ابتدا تبعات و آسیب‌ها را کاهش داد و بعد به سمت عادی‌ کردن شرایط رفت: «ما برای این موضوع برنامه‌ریزی کرده‌ایم، اما شرایط بسیار سخت است. نمی‌توانم وعده‌ای بدهم که به‌ زودی شرایط عادی می‌شود؛ چنین چیزی صحت ندارد و امکان‌پذیر نیست. این وضعیت فقط هم مختص بخش خصوصی نیست. ما که در بخش دولتی هم همین شرایط را تجربه می‌کنیم. در حالی که برای یک مقصد گردشگری برنامه‌ریزی و ایونت برگزار می‌کنیم، ناگهان با بحران جدیدی روبه‌رو می‌شویم و باید همه چیز را از نو شروع کنیم. این یک واقعیت است که ما شرایط را ایجاد نمی‌کنیم، بلکه شرایط بر ما تحمیل می‌شود.»

فاطمی همچنین در مورد اینکه چرا کشورهای همسایه پس از بحران‌ها زودتر از ما به وضعیت قبل برمی‌گردند، می‌گوید: «اگر شرایط برابر باشد، ما به‌ راحتی می‌توانیم حتی زودتر از آن کشورها به وضعیت نرمال برگردیم. اما منظور من از «شرایط برابر»، مجموعه‌ای از زیرساخت‌های سیاسی، اقتصادی و غیره است. این شرایط در اختیار ما نیست و نمی‌توانیم به تنهایی پاسخگوی آن باشیم. مسائل بسیار متنوعند.» او بر این باور است که اگر شرایط مساعدی برای گردشگری کشور به ‌صورت کلان و از سوی حاکمیت و دولت فراهم شود، گردشگری ایران می‌تواند با سرعت بالا بازگشت به وضعیت مطلوب را آغاز کند.

آیا گردشگری ایران تمام شده؟

برخی فعالان گردشگری با شروع جنگ و شرایط تحمیل شده بر کشور و اقتصاد و گردشگری ایران، به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر امیدی به احیای گردشگری دست‌کم تا دو سال آینده نیست. بخشی که سال‌هاست با بحران‌های متعدد دست و پنجه نرم کرده و هر بار راهی برای شروع دوباره پیدا کرده و باز بحرانی دیگر آن را متوقف کرده است، حالا با جنگی مواجه شده که کسی می‌داند تبعات آن تا چه زمانی دامنگیر این بخش خواهد بود. لغو پروازها و پرداخت خسارات مردم یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی بود که این بخش در روزهای جنگ و پس از آن با آن روبه‌رو بود و همچنان مساله‌ای حل نشده است. بازداشت گردشگران از سوی دیگر منجر به بازتاب بین‌المللی اخبار مربوط به آن شده و همه اینها ضرباتی است که بر پیکر گردشگری وارد می‌شود. اما هنوز هستند کسانی که معتقدند، نمی‌توان با قطعیت گفت که گردشگری ایران تمام شده است.

ارشک مسائلی هر چند معتقد است که وضعیت فعلی گردشگری چندان قابل دفاع نیست که بخواهیم با تکیه بر آمار و ارقامی که مبنایی ندارند وضعیت گردشگری را عادی جلوه دهیم، اما معتقد است: «باید بپذیریم که امنیت و احساس امنیت در کشوری که درگیر جنگ است، وجود ندارد. حال اگر گردشگری بخواهد وارد کشور شود، در نبود احساس امنیت، بعید است این تصمیم را بگیرد. در کوتاه‌مدت، قطعا افت چشمگیری در گردشگری ورودی خواهیم داشت. اما این نکته را هم نباید فراموش کنیم که ما در این حوزه گردشگری قابل توجهی نداشتیم که بتوان از کاهش آن سخن گفت. بسیاری از آمارها غیرواقعی هستند. تا زمانی که حساب‌های اقماری گردشگری وجود نداشته باشد، این آمارها دقیق نخواهند بود. مثلا گفته می‌شود هفت میلیون گردشگر وارد کشور شده‌اند، اما واقعیت این است که اینها اغلب از مرزهای زمینی، برای خرید یا عبور ترانزیتی وارد شده‌اند، نه برای گردشگری. ورود این افراد به کشور به بخش گردشگری  سودی نمی‌رساند. اما فکر می‌کنم گردشگری داخلی به حیات خود ادامه خواهد داد، زیرا شهروند ایرانی گزینه دیگری برای اوقات فراغت ندارد. تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی قدرت خرید خانوار را پایین آورده و امکان سفر خارجی برای برخی اقشار وجود ندارد. بنابراین سفر داخلی تنها گزینه باقیمانده برای آنهاست. هر چند در میان برخی اقشار هم شاهدیم که سفر از سبد خانواده‌ها حذف شده است. در اینجا می‌توان گفت بحث اولویت‌ها مطرح است.»

گردشگری ایران، در گردابی از بحران‌ها گرفتار شده و حالا با تبعات جنگ روبه‌رو است. برخی معتقدند این بخش دیگر رمقی برای بازیابی و احیا ندارد، متولیان اما بر توان بالقوه آن تاکید می‌کنند. اما آنچه مسلم است، نبود حکمرانی یکپارچه، زیرساخت‌های ارتباطی بین‌المللی و انباشت بحران‌های حل‌ نشده، فرصت تاب‌آوری را از گردشگری ایران گرفته است. پایداری بحران‌ها و ناپایداری سیاستگذاری‌ها باعث دلسرد شدن بخش خصوصی و فرسودگی فعالان و در سطحی گسترده‌تر کوچ اجباری شغلی در میان متخصصان این بخش شده است. گردشگری ایران در شرایطی است که مثل بنایی که در کنار گسل ساخته شده، هر بار لرزه‌ای را تجربه کرده و پس از بازسازی باز با لرزه دیگری مواجه شده، بحران بعدی برای این بنا نه فقط یک لرزه و تلنگر که گامی بلند به سمت نابودی کامل آن محسوب می‌شود. این بخش نیاز به سیاستگذاری منسجم، اصولی، شفاف و فراگیر دارد. گردشگری ایران باید بیاموزد در زمینی که همیشه می‌لرزد، چگونه تعادلش را حفظ کند و زنده بماند.






نظر شما درباره این مقاله:







خواهر مصطفی مهرآیین: برادرم به زندان قم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 22:34

خواهر مصطفی مهرآیین: برادرم به زندان قم







نظر شما درباره این مقاله:







مروری بر کتاب بازشناسی روایت پوریم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 22:30

مروری بر کتاب بازشناسی روایت پوریم


علی سجادی

دربارهء کتاب تازه منتشر شده:
بازشناسی روایت پوریم - ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ
نویسنده شیریندخت دقیقان
ناشر: نویسنده

«چند ریزی بحر را  در کوزه‌ای؟...»

کتاب اخیر خانم دقیقیان بعد از مروری بر پژوهش‌های مربوط به روایات تاریخی دربارۀ پوریم و تفاوتهای آنها، برگردان جدیدی از کتاب استر به دست داده و هر جا لازم دیده توضیحاتی برای درک بهتر متن بر آن افزوده است. به علاوه در برگزیدن نامهای خاص تلفظ عبری کلمات را بر تلفظ رایج انگلیسی آنها ارجح داشته که این ترجیح به نوبۀ خود برای خوانندگان فارسی زبان کتاب استر غنیمت است و راه تازه ای می گشاید برای  درک برخی تشابهات فرهنگی میان ایرانیان و یهودیان از ازمنه قدیم.

اما جالبترین بخش کتاب بازشناسی روایت پوریم برای من که علاقۀ خاصی به تاریخ معاصر ایران دارم، آنجاست که به تشابهات اسلام سیاسی دوران معاصر در خاورمیانه پرداخته و تأثیر نهضت نازیسم هیتلری بر اخوان المسلمین و از طریق آنها بر سیاست اسلامگرایان ایرانی پرداخته است. نویسنده توضیح می دهد که چگونه در دوران اوج گیری گفتمان نازیسم، و قبل از آغاز جنگ دوم جهانی و حدود یک دهه قبل از تشکیل دولت اسرائیل، کتاب هیتلر با عنوان «نبرد من» و نیز کتاب «پروتکل پیران صیون» (چاپ نخست ۱۹۰۳) که از مهمترین آثار یهود ستیز است توسط متفکران و بنیانگذاران اخوان المسلمین از آلمانی به عربی ترجمه شد و از این طریق زمینه های فکری یهود ستیزی مدرن به بخش عرب زبان دنیای اسلام و از آن طریق به ایران راه یافت. مهمترین کار «علمی» علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ترجمۀ کتاب سید قطب از رهبران اخوان المسلمین است که اصلاً با هدف ترویج نفرت نسبت به یهودیان نوشته و منتشر شده است.

در مورد پروتکل پیران صیون این یادآوری ضروری است که اصل این مقالات ابتدا به زبان روسی در سن پترزبورگ روسیه منتشر شد و نویسنده آن یک یهود ستیز افراطی اواخر قرن نوزدهم به نام پاول کرشوان بود. او در نوشته های خود یهودیان را متهم به طرح توطئه برای تسلط بر جهان می کرد که هنوز هم بخشی از ادعای یهود ستیزان در سراسر عالم است.

اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البنا و پنج نفر دیگر با این شعارها پا به عرصۀ وجود نهاد: «الله هدف ماست. پیامبر رهبر ماست، قرآن قانون ماست، جهاد روش ماست و شهادت در راه خدمت الله بالاترین خواست ماست. البنا بعد از انتشار این مرامنامه، «یهودیان را دشمن اصلی مسلمانان دانست که می خواهند همۀ مسلمانان را از منطقه بیرون کنند. او مانند هیتلر نتیجه گرفت که باید تا نابودی کامل آخرین فرد یهودی هرچه بیشتر نسبت به یهو دیان نفرت پراکند.... گروه اخوان المسلمین... در ۱۹۳۸ در قاهره کنفرانس مجالس اسلامی و عرب را برگزار و نسخه های عربی نبرد من هیتلر و پروتکل پیران صیون را در میان شرکت کنندگان پخش کردند. تروریست های اخوان المسلمین در ۱۹۳۹ کنیسای یهودیان قاهره را با بمب منفجر و خانه های یهودیان را ویران ساختند.» (ص ۱۳۰)

نویسنده با ذکر برخی از برنامه های عربی رادیو حزب نازی آلمان در روشنگری سیاست «نازیسم اسلام نما» کوشیده است. چند نمونه:

    «اسلام یک دین اجتماعی است؛ نه یک دین فردی. پس، دینی است برای رفاه عمومی (Gemeinnutzes)  و نه منفعت فردی (Eigennutzes). از این روی، اسلام یک ملی گرایی عادلانه و حقیقی است، زیرا مسلمانان را به اولویت دادن منافع جمعی بر منافع فردی و زیستن نه برای خود، بلکه برای دین و سرزمین پدری فرا می خواند. این مهمترین هدف اسلام و اساس دعاها و دستورهای آن است.» (۱۲ دسامبر ۱۹۴۰)

خانم دقیقیان به درستی توضیح می دهد که به این ترتیب «ایدۀ ناسیونال سوسیالیسم نازی که در آن واژه های ‘ناسیونال’ برای ملی گرایی و ‘سوسیال’ [و نه سوسیالیستی]  برای تقدم جمع بر فرد آمده»، نوعی ویترین ظاهری «اسلام نما» برای اندیشه نازیسم در دنیای اسلام شد. حسن البنّا در همین زمینه گفته بود:

    «این طبیعت اسلام است که سلطه برقرارکند، نه زیر سلطه باشد، قوانین خود را به دیگر ملت ها تحمیل کند و قدرت خود را در تمام کرۀ زمین مستقر سازد.»(ص ۱۳۱)

جزئیات «این – همانی» اندیشه نازیسم یا روکش اسلامی را می توانید در این کتاب دنبال کنید. فقط بر آن می افزایم که فرمایشات آیت الله خمینی که توسط یکی از شاگردان وی به نام بیگدلی معروف به آیت الله آذری قمی منتشر شده مؤید همین برداشت اسلام نما از اندیشه ناسیونال سوسیالسم نازی است. آقای خمینی گفته بود

    «ولی فقیه تنها آن نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم و خودمختار در تصرف در احکام و شرایع الهی می باشد، بلکۀ ارادۀ او حتی در توحید و شرک ذات باریتعالی نیز مؤثر است و اگر بخواهد می تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد»! (به نقل از مقالۀ «انتخاب خبرگان و ولایت فقیه»، روزنامۀ رسالت، چاپ تهران، ۱۹ تیرماه ۱۳۶۸)

در کتاب بازشناسی روایت پوریم، در زمینه نفرت پراکنی علیه یهودیان در یکی دیگر از برنامه های عرب زبان رادیوی آلمان (۷ جولای ۱۹۴۲) چنین آمده:

    «... شما باید یهودیان را پیش از آنکه بر روی شما آتش بگشایند، بکشید. یهودیان را به قتل برسانید، زیرا ثروت شما را صاحب شده اند و علیه امنیت شما توطئه چیده اند. اعراب سوریه، عراق و فلسطین! منتظر چه هستید؟ یهودیان دارند نقشه می کشند که به زنان شما تجاوز کنند، فرزندانتان و خودتان را بکشند. بنا به دین اسلام، دفاع از جان خود، یک وظیفه است که تنها از راه نابودی کامل یهودیان اجرا می شود. این بهترین موقعیت برای شما جهت خلاصی از این نژاد ناپاک است که حقوق شما را استثمار کرده و برای کشورهایتان بدبختی و ویرانی بار آورده است. یهودیان را بکُشید! املاک آ‌نها را بسوزانید، فروشگاه های آنها را ویران کنید و این حامیان داخلی امپریالیسم بریتانیا را درهم بکوبید! تنها امید شما به نجات، نابودی یهودیان پیش از نابودی خودتان است! » (ص ۱۳۱-۱۳۲)

توجه داشته باشید که این اظهارات همه قبل از تشکیل دولت اسرائیل در ۱۹۴۸ است.

به گزارش کتاب بازشناسی روایت پوریم یکی دیگر از شخصیتهایی که از اسلام به عنوان روبنای نظرات نازیستی خود استفاده کرد محمد امین الحسینی بود که خانواده اش از زمینداران بزرگ منطقه فلسطین بودند. الحسینی قبلاً به دلیل حمله به یهودیان اورشلیم بعد از اعلامیۀ بالفور و قتل چندین نفر به ده سال زندان محکوم شده، ولی از زندان گریخته بود در سال ۱۹۲۱ در ۲۶ سالگی با نفوذ شورای قیمومت منطقه به عنوان مفتی اورشلیم منصوب شد. انگلیس انتظار داشت با نصب وی به عنوان مفتی اعظم اورشلیم از گسترش بلشویسم در منطقه جلوگیری کند،

    «زیرا بخش مهمی از تازه مهاجران یهودی دارای افکار سوسیالیستی بودند. آ‌نها ارتباط های دوستانه با برخی جوانان درس خواندۀ عرب داشتند و این جوانان به کتابخانه های کیبوتص ها آمد و رفت می کردند. پیشتر، بریتانیا پس از اعلامیۀ بالفور در سال ۱۹۱۷ از مهاجرت یهودیان اروپایی استقبال می کرد و معتقد بود آنها به بالارفتن فرهنگ و تمدن منطقه کمک می کنند. اینک که امواج  انقلاب روسیه در بیشتر کشورهای جهان پیشروی می کرد، حساب ها زیر و رو شده بودند. از سال ۱۹۲۶ به بعد الحسینی به اقتدار کامل بر مسلمانان فلسطین دست یافت.  در این سال ها او سعی در آرام کردن اعراب را داشت و با دولت بریتانیا همسو بود. با به قدرت رسیدن نازی- ها الحسینی هوادار سرسخت هیتلر و وظیفه دار ‘جهاد با بریتانیا’ شد.» (ص ۱۳۴)

و نیز:

    «محمد امین الحسینی در ۱۹۴۱ با هیتلر دیدار کرد و پس از دادن سلام نازی ]نویسنده لینک فیلم مستند حاوی این دیدار را آورده است[ از هیتلر خواست که به مسلمانان فلسطین استقلال بدهد، جلوی تبدیل آنجا به سرزمین یهودی را بگیرد و یهودیان مهاجر را مانند یهودیان اروپایی قتل عام کند. اما قرار شد که اول مفتی اعظم اورشلیم و نیروهایش با نزدیک شدن قوای هیتلر به او پیوسته، در امحای یهودیان شرکت کنند، بعدأ به تقاضاهایش رسیدگی شود. موزۀ هولاکاست آمریکا عکس های همراهی مٌفتی با هیتلر و با افسران اس اس در سال ۱۹۴۳ هنگام بازدید از بوسنیا و سربازگیری برای نازی ها از میان جوانان مسلمان بالکان را منتشر ساخته است... این سربازان در دیویژن ۱۳ وافن اس اس کوهستانی استخدام شدند که کار اصلی آن مبارزه با پارتیزان های چپگرای بالکان در کوه ها و جنگلهای چکسلواکی و یوگوسلاوی بود. در دادگاه نورمبرگ، وافن اس اس، سازمانی مُقَصر در جنایت علیه بشریت اعلام شد. آرم این گروه تصویر خنجر مخصوص عثمانی بود و نام خنجر نیز همراه با نام دیویژن برده می شد (SS Handschar ).» (ص ۱۳۶)

در کتابی از ادوین بلک (Edwin Black) با عنوان Exposing Iran’s Links to the Nazis نقل شده که الحسینی  مدتی در ایران ساکن و فعال بوده است:

    «پس از آنکه قوای انگلستان نازی ها را در ماه جون ۱۹۴۱ از عراق راندند، افراد نیروی هوایی آلمان که بمب افکن های آلمانی را به پرواز درمی آوردند، از مرزهای شمالی به ایران گریختند. همین طور مُفتی فلسطین [که در عراق فعال بود] از مرزها خود را به تهران رساند و از آنجا به فراخوان برای نابودکردن یهودیان و شکست دادن بریتانیا ادامه داد. ادبیات زهرآگین او روزنامه ها و برنامه های رادیویی تهران را انباشتند. او در تهران و نقاط دیگر کشور به مخالفت سرسخت و پرسروصدایی با دادن اجازه به یهودیان برای مهاجرت به فلسطین پرداخت و درخواست کرد که آ‌نها را به لهستان بفرستند. مٌفتی در تابستان ۱۹۴۱ با کمک عناصر کلیدی در ارتش و دولت ایران خواستار اجرای طرحی شد که چندین ماه پیش در اجرای آن در عراق شکست خورده بود: طرح او ارسال نفت به جای متفقین به متحدان آلمان نازی در ازای تسریع کشتار یهودیان در اروپای شرقی و حمایت از تشکیل یک دولت عربی در فلسطین بود. ایران در همان زمان از راه شرکت نفت ایران و انگلیس برای هیتلر در سرزمین های اشغالی چکسلواکی و اتریش نفت فراهم می کرد. اینک مفتی خواهان بریدن کامل دسترسی متفقین و بریتانیا به نفت ایران و رساندن همۀ نفت به آلمانی ها در روسیه و شرق بود. در اکتبر ۱۹۴۱ بریتانیا، شوروی و دیگر متفقین به ایران حمله کردند تا اتحاد میان دولت با آلمان نازی را پایان بدهند. ژنرال ها و وزیران طرفدار نازی ها دستگیر شدند و پسر شاه که به غرب گرایش داشت امور را به دست گرفت. مُفتی اعظم به سفارت ایتالیا [در دوران موسولینی] پناهنده شد و اجازۀ خروج از کشور همراه باقی هیئت نمایندگی سیاسی ایتالیا را پیداکرد. وقتی مفتی ساکن برلین شد، دفتر حمایت از نازی های را تشکیل داد و در رادیو برلین به او وقت برای برنامه های رادیویی دادند.»

در مطلب ادوین بلک چند نکته نادقیق وجود دارد.

۱ - حمله بریتانیا و روسیه شوروی به ایران در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ صورت گرفت نه در اکتبر آن سال.

۲ - رشید عالی الکیلانی در آغاز بهار ۱۹۴۱ (پنج ماه قبل از حمله متفقین به ایران) ظاهراً به منظور کسب استقلال از عراق کودتا کرد و خواهان کمک نظامی از آلمان شد. در همان زمان دولت ایران درخواست آلمان را برای دریافت بنزین هواپیما بمنظور ارسال هواپیما و کمک به کودتای رشید عالی را رد کرده بود. بعد از شکست کودتا رشید عالی به ایران فرار کرد. ایران او را نپذیرفت ولی او را به بریتانیا نیز تحویل نداد و اجازه داد به ترکیه برود. چگونه ممکن است در حالی که دولت وقت ایران حتی از قبول پناهندگی رشید عالی خودداری کرده، اجازه حضور الحسینی را در ایران بدهد و به علاوه اجازه دهد در رادیو ایران تبلیغات کنند؟
(برای جزئیات بیشتر در این باره رجوع کنید به مقالۀ «سیاست دوگانه متفقین در جنگ حهانی دوم نسبت به ایران و ترکیه» در کتاب اشغال ایران در تابستان ۱۹۴۱، صفحات ۳۸-۴۰)

۳ – بلک مدعی است که الحسینی «در تابستان ۱۹۴۱ با کمک عناصر کلیدی در ارتش و دولت ایران خواستار اجرای طرحی شد که چندین ماه پیش در اجرای آن در عراق شکست خورده بود: طرح او ارسال نفت به جای متفقین به متحدان آلمان نازی در ازاء تسریع کشتار یهودیان در اروپای شرقی و حمایت از تشکیل یک دولت عربی در فلسطین بود. ایران در همان زمان از راه شرکت نفت ایران و انگلیس برای هیتلر در سرزمین های اشغالی چکسلواکی و اتریش نفت فراهم می کرد.» برای اثبات این ادعا به مدارک و شواهدی بیش از آنچه نویسنده می گوید نیاز است.

در واقع در آن ماهها آلمان نازی بر حملات رادیویی به دولت رضاشاه افزوده بود و به گزارش بهرام شاهرخ گوینده برنامه فارسی رادیو آلمان نازی، مخالفان رضا شاه با دولت هیتلر تماس گرفته و خواهان کمک آنها در برکناری رضاشاه شده بودند. کودتا کنندگان احتمالی نگران دخالت شوروی بودند و از آلمان نازی می خواستند ترتیبی دهد که بعد از کودتا علیه رضاشاه شوروی در  ایران دخالت نکند (مرد امروز، شمارۀ ۱۳۲، موّرخ ۱۲ دی ۱۳۲۶).... معلوم نیست بر چه اساسی ادوین بلک مدعی شده حمله متفقین به اتحاد میان دولت ایران با آلمان خاتمه داده. دولت وقت ایران بنا به درخواست متفقین قبل از حمله آنان بسیاری از شهروندان آلمانی را که در ایران مشغول به کار بودند اخراج کرده بود و بقیه آنها هم در حال خروج از ایران بودند. روابط اقتصادی ایران و آلمان عمدتاً ناشی از آن بود که دولتهای بریتانیا و روسیه درخواستهای ایران برای بازسازی کشور را رد کرده بودند و ایران بعد از رد این درخواستها متوسل به فرانسه و آلمان شده بود. متفقین درباره حضور «آلمان» ها در ایران هم اغراق می کردند و آن را بهانه ای برای اشغال ایران قرار دادند. آلمان به خصوص بعد از تبعید رضاشاه توسط متفقین بیشتر متوجه گروههای اسلامی در ایران شدند و حتی سعی کردند هیتلر را به عنوان امام زمان شیعیان مطرح کنند. خانم دقیقیان به درستی به روابط میان اخوان المسلمین و «برادران» ایرانی شان در آن سالها اشاره می کند.

علاقه ایرانی‌ها به آلمان در آن سالها به طور عمده ناشی از رفتار روسیه و انگلستان با ایران در یکی دو قرن قبل از آن بود و هیچ مبنای  ایدئولوژیک نداشت. در این که تعدادی از ایرانیانی که خواهان استفاده از عامل مذهب در سیاست بودند از یهودستیزی آلمان نازی و هموندان عرب آنها بهره گرفتند جای تردیدی نیست، ولی نسبت دادن آن به دولت وقت ایران نادرست است. در واقع تا وقتی رضاشاه در قدرت بود، از دخالت روحانیان و مذهب در حکومت جلوگیری می کرد و با خروج او از صحنه بود که مذهبی ها وارد سیاست شدند و نفوذ پیدا کردند. در حین جنگ دوم نیز می دانیم که هزاران نفر از یهودیان لهستانی که توسط متفقین وارد ایران شدند به هیچ وجه نه تنها مورد آزار و آسیبی قرار نگرفتند، بلکه مورد احترام مردم و دولت بودند و بعداً هم تعدادی از آنها در ایران ماندند و آنها که رفتند همواره از مهمان نوازی ایرانیان به خوبی یاد کردند.

ادعای ادوین بلک که «ادبیات زهرآکین او ]الحسینی[ روزنامه ها و برنامه های رادیویی تهران را انباشتند» نیز کاملاً نادرست است. حتی حضور الحسینی در ایران هم به نظرم باید مورد تردید جدی قرار گیرد. اهدای فرش ایرانی با تصویر هیتلر سندی بر حضور الحسینی در ایران نیست. این ادعاها اساس گفتار او را هم زیر سوال می برد. رادیو و مطبوعات ایران قبل از اشغال ایران تحت سانسور دولت رضاشاه  و در دورۀ اشغال کاملاً در اختیار نیروهای متفقین بود. طرفداران نازی ها قطعاً در رادیو ایران نمی توانستند حرفی برای گفتن داشته باشند چون زیر نظر متفقین اداره می شد. مطبوعات آن دوره هم عمدتاً با پولها و امکانات اشغالگران روسیه و بریتانیا منتشر می شد و بعید است پول متفقین صرف این ادبیات زهرآگین شده باشد و از زیر تیغ سانسور گسترده متفقین  گذشته باشد.

نویسنده کتاب خانم دقیقیان در مورد نقش مفتی اعظم اورشلیم به درستی می نویسد: «از خیانتهای این مُفتی به مسلمانان درآمیختن پروپاگاندای نازی علیه یهودیان با آیه های قرآن در گفتارهای رادیویی و سخنرانیهایش در محافل هیتلری بود. تردیدی نیست که این اقدام مفتی، راه مدنی شدن و همراهی و همسویی با حقوق بشر جهانی و ارزشهای دمکراتیک را برای دهه ها بر جوامع مسلمان سد کرد و امکان رفورم دینی را خفه ساخت.» (ص ۱۴۰)

تردیدی نیست که این پروپاگانداها از طریق ترجمۀ آثار عربی بر مردم  ایران هم تأثیر گذاشته است. نویسنده می‌پرسد:

    «آیا ما ایرانیان در این گفته ها طنین صداهای آشنایی در تاریخ معاصر خود را نمی شنویم؟ آن سال ها که مشابه این گفتمان در ایران علیه آمریکا و اسرائیل شکل می گرفت، آیا استادان تاریخ، روزنامه نگاران و آگاهان سیاسی، سرمنشأ گفتمان اسرائیل ستیزی را آن گونه که بود به مردم معرفی کردند؟»

پاسخ من خواننده یک کلمه است: «نه.» متأسفانه روشنفکران و نویسندگان و استادان تاریخ و راویان اخبار و روزنامه نگاران ایرانی در آن سالها چنان زیر تبلیغات شدید ضد پهلوی غرق شده بودند و چنان وجودشان از نفرت انباشته شده بود که فقط نفرت  گوشی برای شنیدن می یافت و نتیجۀ آن هم  البته انقلاب شکوهمند اسلامی و نتایج مشعشع آن است.

کتاب «بازشناسی روایت پوریم ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» به نقل از دیوید متادل (David Motadel) و کتاب او با عنوان Islam and Nazi Germany’s war با مراجعه به آرشیو آلمان نازی به استفاده ابزاری دولت هیتلر از  مسلمانان پرداخته:

    در سال ۱۹۴۱ نیروی زمینی آلمان دفترچۀ راهنمایی منتشر کرد برای رفتار خاص با مسلمانان جهت استفادۀ ابزاری از آ‌نها. نازی ها دستور داشتند که در جبهۀ شرق اروپا به بازسازی مساجد، سالنهای نماز و مدرسه های دینی بپردازند که پیشتر، حکومت شوروی  خراب کرده بود. حتی به فرماندهان یاد دادند که در ارتباط گیری با مردم این مناطق از ادبیات دینی مسلمانان، به ویژه مفهوم ‘جهاد’ استفاده کنند. این محقق بر اساس آرشیوها نشان می دهد که ارتش آلمان از سال ۱۹۴۱ افزون بر استخدام مسلمانان در ارتش، از رهبران دینی آنها نیز دعوت به همکاری کرد. نازی ها با دیدن آثار شکست در جبهۀ روسیه برای آرام نگه داشتن مسلمانان شرق اروپا به حمایت از سردمداران محلی یهود ستیزی و مخالفت با تشکیل کشور اسرائیل پرداختند.» (ص ۱۴۱)

نویسنده کتاب «بازشناسی...» به درستی می گوید «با شکست آلمان و متحدانش در جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵، مرکز ثقل ‘مسئلۀ یهود’ به جغرافیای سیاسی عرب انتقال یافت» (۱۴۲) الحسینی در فرانسه دستگیر شد ولی به مصر گریخت، «حسن البنّا یار نازی او و از پایه گذاران اخوان المسلمین در ۱۰ جون ۱۹۴۶ این بیانیۀ رسمی را به اتحادیۀ عرب فرستاده بود:

    «الاخوان المسلمین و کلیۀ اعراب از اتحادیۀ عرب می خواهند که اعلام کنند حاج امین الحسینی به هر یک از کشورهای عربی که برگزیند خوش آمده و هر جا برود باید به نشانۀ خدمات بزرگ او به افتخار اسلام و اعراب از او استقبال به عمل آید... خدا به او اعتماد کرد و رسالتی دادکه باید در آن موفق شود... خدای قادر، امین را به خاطر هیچی نگه نداشت. باید مشیتی الهی در کار باشد برای حفظ جان این مرد که آن نیز شکست دادن صهیونیزم است. آمین! به پیش! خدا با شماست! ما پشت شما هستیم! ما مایلیم گردن های خود را برای این هدف فداکنیم. پیش به سوی شهادت! به پیش.» (۱۴۲-۱۴۳)

از جمله «خدمات بزرگ» الحسینی، به گزارش نویسنده خانم دقیقیان و به نقل از خاطراتش این بود که وی

    «از دستگاه امحای جمعی یهودیان در اردوگاه های مرگ آگاه بوده ... [و]  از او سندی به جا مانده که در اوج هولاکاست از کشورهای اشغالی مسلمان خواسته که یهودیان را “نه به فلسطین بلکه با قطار به لهستان بفرستند.” لهستان با اتاق های گاز و کوره های آدمسوزی آشوییتس و بریکنو از مراکز اصلی نسل کشی یهودیان بوده است. متون برنامه های رادیویی او که هیجان برای کشتار یهودیان می پراکند، موجود است. چنان که گفته شد، مشارکت دیویژن ۱۳ وافن اس اس کوهستانی که حاصل سربازگیری مٌفتی در بالکان از جوانان مسلمان بود پس از پایان جنگ در دادگاه های نظامی بریتانیا اثبات شد و ده تن از افسران آن اعدام شدند.»(۱۴۳)

و نویسنده برای آن که خواننده بداند الحسینی چه تأثیری بر یهود ستیزی در جهان اسلام گذاشته، فعالیتهای او را بعد از شکست آلمان نازی به نقل از دایرة المعارف بزرگ اسلامی آورده است:

    امین [الحسینی] در ۱۹۵۱ ریاست كنگرۀ جهان اسلام در كراچی و در سال بعد ریاست كنگرۀ علمای پاكستان را به عهده گرفت؛ ۳ سال بعد در رأس هیأت فلسطینی در كنفرانس باندونگ شركت كرد؛ در ۱۹۶۲م/ ۱۳۴۱ش از هند، پاكستان، مغرب، تونس، لیبی و الجزایر دیدار كرد؛ در همین سال به ریاست كنگرۀ جهان اسلام انتخاب شد و به بغداد رفت و در «كنفرانس روابط اسلامی» در مكه شركت كرد. وی چندی بعد با عنوان رئیس كنفرانس اسلامی مسلمانان خاور دور به مالزی سفر كرد؛ در آستانۀ سال ۱۹۶۵ م به عنوان رئیس كنفرانس جهان اسلام به مگادیشو رفت؛ در همین سال در مقام رئیس كمیتۀ اجرایی كنفرانس جهان اسلام به مكه رفت و نیز در كنفرانس های مشابهی در كراچی و عمان شركت كرد؛ در ۱۹۶۸م به مناسبت چهاردهمین قرن نزول قرآن در راولپندی شركت جست (همو، ۲۸۸، ۲۸۹). وی سرانجام در ۱۹۷۴م/ ۱۳۵۳شمسی در بیروت درگذشت و جنازۀ او با شكوه تمام تشییع، و در مقبرة الشهدای این شهر دفن شد.

دقیقیان سپس به تاثیر نازیسم و نازیسم اسلام گرا بر فضای سیاسی ایران پرداخته است:

    «راه یافتن آلمانی ها به اقتصاد و سپس سیاست ایران در دورۀ رضاشاه در سال ۱۹۲۷ پس از رفتن مشاور مالی آمریکایی دولت به نام آرتور میلسپا به دلیل کارشکنی های خوانین و نمایندگان وابسته به آنان در مجلس و تیره شدن روابط رضاشاه با او اتفاق افتاد. دولت برای راه اندازی سرویس پُست، ساخت زیرساخت ها، آموزش های حرفه ای و آوردن معلم به آلمان رو کرد. این گرایش دولت ایران، جهت موازنۀ منفی و کاهش نفوذ انگلستان و روسیۀ شوروی عمل می کرد. هنوز نازیسم بر آلمان حاکم نشده بود. اما در سال ۱۹۳۵ وزیر اقتصاد آلمان که دیگر زیر کنترل کامل حزب نازی درآمده بود، از تهران بازدید کرد. قرار بر تبادل دانشجو، ورود تکنولوژی آلمانی برای اسلحه سازی، تکمیل راه آهن سراسری و ساختمان های مربوطه بسته شد. بر سقف ساختمان راه آهن ایران سوارتسیکا نقش بست. برخی نام محلۀ نازی آباد را که در همین سال ها ساخته شد، به دلیل ساخت خانه برای سکونت آلمانی های شاغل در راه آهن می دانند. در عوض، قوانین تبعیض نژادی نورمبرگ، ایرانیان را به دلیل ‘آریایی بودن’ از تصفیۀ نژادی معاف ساخت.»

برخی اظهار نظرهای نقل شده دقیق و خالی از ایرادات تاریخی نیست. حضور آلمان ها در ایران ربطی به پایان یافتن قرارداد آرتور میلسپو نداشت. دولتهای بریتانیا و شوروی تقاضاهای ایران برای کمک به بازسازی کشور را رد کرده بودند. ایران چاره ای جز رو کردن به دیگر کشورهای اروپایی چون فرانسه و آلمان نداشت. در آن سالها مستشاران فرهنگی و علمی و پزشکی برای بازسازی ایران عمدتاً فرانسوی بودند، چنانچه مدارس فنی و احداث زیر ساختها و ساختمانهای بزرگ به کمک آلمان و برخی دیگر اروپاییان صورت می گرفت. نگاهی به قراردادهای دولت ایران با کارشناسان اروپایی در دورۀ رضاشاه (که در صورت جلسات مجلس شورای اسلامی موجود است) مبین دقت آنها برای «استفاده از علم و دانش مستشاران خارحی برای پیشرفت ایران» است. این درست است که بر سقف ساختمان راه آهن تهران نشان صلیب شکسته وجود داشت، اما محلۀ نازی آباد لااقل ده سال بعد از سقوط نازی ها ساخته شد و قبل از آن دهکده ای به نام «ناز» در آن محل موجود بود. دربارۀ ستون پنجم آلمان در ایران در آن سالها بسیار اغراق شده است. گفته می شود که وظیفۀ ستون پنجم «خرابکاری در عملیات شوروی، برقراری انحصار صدور نفت به آلمان و شورش و تغییر حکومت ایران به نفع نازی ها بود.» ولی هیچ نشانه ای از توفیق چنین عملیاتی نه در زمان رضاشاه که هنوز ایران به اشغال متفقین در نیامده بود و نه بعد از اشغال متفقین به ظهور نپیوست.

خانم دقیقیان به درستی اشاره می کند که رضاشاه هیچ گاه گرایش ضدیهود نداشته و یهودیان ایران نه تنها از او سخن یا رفتاری علیه خود ندیده اند، بلکه همه جا از او به نیکی یاد کرده اند؛ از جمله دندانپزشک مخصوص رضاشاه، دکتر حبیب لوی نویسندهء تاریخ یهودیان ایران از رضاشاه به عنوان عامل پیشرفت و بهروزی یهودیان یاد کرده است.

در عین حال این سؤال البته مطرح است که اگر دولت رضاشاه تا این حد به آلمان نازی وابسته بود، چرا بخش فارسی رادیوی آلمان نازی از هیچ توهین و حمله ای به رضاشاه خودداری نمی کرد؟ در واقع حملات رادیو برلین به رضاشاه هیچ کم از حملات ناجوانمردانه رادیو بی.بی.سی لندن به او نداشت. بهرام شاهرخ گوینده بخش فارسی رادیو آلمان بعدها به ایران آمد. وی در یک سری مقاله با عنوان «خاکستر گرم» در نشریۀ «مرد امروز» (شماره های ۱۳۲ تا ۱۳۹ مورخ دی و بهمن ۱۳۲۶) عنوان کرد که در اواسط سال ۱۳۱۹ (یک سال قبل از اشغال ایران) نمایندگانی از یک «کمیته سری» برای بار دوم وارد برلین شدند و با رئیس ادارۀ شرق آلمان هیتلری دربارۀ کودتا علیه رضاشاه مذاکره کردند. قراگوزلو نماینده کمیته سری خواهان آن است که آلمان توافق شوروی را جلب کند که با برکناری رضاشاه موافقت کنند و در صورت کودتای ضد رضاشاه از ورود به ایران (بر اساس پیمان ۱۹۲۱) خودداری کنند. کمیته سری ظاهراً همه مقدمات کودتا را فراهم کرده بود و حتی مدعی بودند که یکی از سیاستمداران قدیمی آماده است که رهبری سیاسی کودتا را بر عهده بگیرد. این اتفاق نیفتاد. رضاشاه با پی بردن به این که متفقین دست بالا را در جنگ دارند، نخست وزیر احمد متین دفتری را که مشهور به طرفداری از آلمان بود از نخست وزیری برکنار کرد و حکومت را به علی منصور سپرد که آشکارا از طرفداران سیاست بریتانیا به حساب می آمد.

نویسنده در این بخش از کتاب به شخص «گمنامی» به عنوان شیخ عبدالرحمن سیف آزاد اشاره می کند که «هوادار سرسخت آریایی گرایی و نازیسم شده بود». سیف آزاد آن قدرها هم که گمان می رود گمنام نبود. وی از اوان جنگ اول جهانی در میان ایرانیانی که خواهان به میان کشید پای یک کشور سوم (به منظور کاهش نفود بریتانیا و شوروی) در ایران بودند مطرح بود. هم اوست که در پائیز ۱۲۹۶ نامه و پیام رضاخان میرپنج را از تهران به ویلهلم دوم امپراتور وقت آلمان برد و پاسخ آن را بازآورد. میرپنج رضاخان (رضاشاه بعدی) خواهان کمک آلمان برای کودتای علیه رژیم و مقابله به انگلیس و روس شده بود. این سوابق به سالها قبل از قدرت گرفتن نازی ها در آلمان برمی گردد.

این درست است که سیف آزاد نشریۀ ایران باستان را منتشر می کرد که احتمالاً با پول آلمان ها مبلّغ ایران گرایی و باستان گرایی و آریایی گرایی بود، اما نباید فراموش کرد که بعد از دو سال انتشار، چند سال قبل از آغاز جنگ دوم، انتشار آن به دستور رضاشاه متوقف و سیف آزاد به خارج از ایران تبعید شد.

نویسنده همچنین به درستی به فعالیت‌های داود منشی‌زاده و عضویت او در حزب نازی آلمان اشاره کرده و تاثیراتی که او و نوشته هایش بر آریایی گرایی و نیز یهود ستیزی افراد عادی گذاشته است. اما منشی زاده و سیف آزاد معرف همه روشنفکران ایرانی نبودند و همان طور که در کتاب خانم دقیقیان هم اشاره شده کسانی جون حسن تقی زاده هم بودند که زیر بار نازیسم و یهود ستیزی نرفتند.  یکی دیگر از این شخصیتها فروغی آخرین نخست وزیر پهلوی اول بود که قرارداد تسلیم ایران به متفقین را امضا کرد و مورد حمله شدید رادیو برلین قرار گرفت و او را یهودی خواندند. برچسبی که تا سالها مخالفان فروغی و «ملی – مذهبی» های ایران از آن علیه آن  دانشمند بزرگوار و سیاستمدار بزرگ ایرانی  استفاده می کردند.

رویکرد مثبت مردم ایران به آلمان به خیلی پیش از تشکیل حزب نازی بر می گردد و عمدتاً ناشی از مخالفت آنها با نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران بود.  بعد از رضاشاه، محمد رضاشاه پادشاه شد که مردی بود با اعتقادات قوی مذهبی و متأسفانه سیاست جدایی دین و حکومت  پدرش را ادامه نداد و  اسلامگرایان  و مذهبی نماهای سیاستگرا در دورۀ زمامداری او از این احساس مردم ایران به نفع ایدئولوژی خود و یهود ستیزی سوءاستفاده کردند.

از دیگر یهود ستیزان ایرانی که در این کتاب یاد شده، یکی هم سید احمد فردید است که از طرفداران هایدگر بود که فیلسوف حزب نازی محسوب می شد، فردید که بعد از تحصیلات مذهبی در ایران به آلمان رفته بود، بعد از بازگشت به تبلیغات یهودستیزانه می پرداخت. نویسنده  کتاب از مصاحبه عبدالکریم سروش با مریم کاشانی درباره سیاسی شدن فلسفه در ایران چنین نقل کرده  است:

    «فردید یک طرفدار پر و پا قرص خشونت بود... او هوادار سرسخت خلخالی بود، همۀ اعدام های او را صحه می گذاشت و او را شمشیر و پرچم اسلام معرفی می- کرد... فردید همچنین یک ضدیهود به معنای کامل کلمه بود. یعنی سامی ستیزی بود که ما هرگز در تاریخ فرهنگ ایرانی نداشتیم... از دید فردید فیلسوفان به دو دسته تقسیم می شوند: فیلسوفان یهودی و فیلسوفان غیر یهودی؛ هر چه فیلسوفان یهودی گفته و انجام داده اند به درد نمی خورد و نیازی به فکر کردن به آنها و ایده هایشان نیست. او آنتی سمیتیزم را از استاد خود هایدگر آموخته بود که از حامیان نازیسم بوده و هیچ کس امروز در آ‌ن تردید ندارد.»

نویسنده از تعدادی ار سرشناسان یهود ستیز ایرانی نام برده و فعالیتهای آنان را بررسی کرده؛ از داود منشی زاده که تحصیلکرده آلمان بود تا سرپاس مختاری، و سرلشکر آیرم که تحصیلکرده روسیه بود و از بهرام شاهرخ گویندۀ رادیو برلین تا حبیب الله نوبخت و فضل الله زاهدی (بواسطه تشکیل حزب کبود (ملیون) بعد از اشغال ایران)؛ و برخی از فعالیتهای آنان را در دوره رضاشاه و پس از تبعید او بررسیده است.
نویسنده در کتاب به توطئه قتل شموئل حییم نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی نیز اشاره کرده است. کاش خانم دقیقیان نوشتن مقاله تحقیقی مستقل و ممتعی دربارۀ فعالیتهای علمی و فرهنگی خاندان حییم در ایران  معاصر  را مد نظر قرار دهد. به نظرم اکثر ایرانیان در این باره چیز زیادی نمی دانند.
نویسنده کتاب «بازشناسی روایت پوریم ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» همچنین به ممنوع اعلام شدن «مرام اشتراکی» در دوره ریاست آیرم بر شهربانی کشور در سال ۱۳۱۰ پرداخته و نیز دستگیری گروه موسوم به ۵۳ نفر به جرم «کمونیست بودن» در سال ۱۳۱۷. به نظر می رسد نویسنده به این نتیجه رسیده باشد که مبارزه با کمونیسم در دورۀ رضاشاه بخشی از تأثیر «ملی گرایی ضد بلوشیسم» مستتر در حزب سوسیال ناسیونال نازی بوده است.

برای بررسی این موضوع و رسیدن به چنین نتیجه ای، همان طور که نویسنده اشاره کرده، نیاز به بررسی آرشیوهای دولت ایران دارد که حتی اگر باقی مانده باشد، بعید به نظر می رسد حتی برای محققان داخل ایران شدنی باشد. اما بررسی این نظریه حتماً قابل توجه است.

از اسناد جالب و مهم مندرج در این کتاب، یکی هم نامۀ اروین اتل سفیر آلمان در تهران در فوریه ۱۹۴۱ به برلین است:

    «ماههاست که از منابع گوناگون به سفارتخانۀ ما اطلاع داده شده که روحانیون سراسر کشور دربارۀ پدیده ای جدید صحبت می کنند؛ این که خدا امام زمان را به شکل آدولف هیتلر به زمین فرستاده است. در سراسر کشور بدون دخالت سفارتخانۀ ما زمزمه هایی هست که فوهرر ]=پیشوای[ آلمان آمده که این کشور را نجات دهد... در تهران ناشری تصاویر فوهرر و امام علی، امام اول شیعیان را با هم چاپ کرده است. این تصاویر بزرگ در سمت راست و چپ در ورودی چاپخانه برای ماه ها نصب بوده و این پیام را می رساندند که علی امام اول و فوهرر ]پیشوای[ امام آخر است...» (ص ۱۶۲)

همانطوررکه قبلاً اشاره شد قالب کردن هیتلر به عنوان امام زمان به شیعیان ایران در برخی از منابع دیگر هم آمده است.

***

در حالی که مشغول نوشتن این مرور کوتاه بر کتاب ارزشمند خانم دقیقیان بودم، در یوتیوب به تحلیل یکی از چهره‌های فعال سیاسی  ایرانی برخوردم که مرتباً از سوی تشکیلات امنیتی جمهوری اسلامی در دانشگاههای ایران حضور می‌یابد و سیاست یهود ستیزی را با استناد به قرآن برای حوانان تشریح و تبیین می‌کند.

(نگاه کنید به این نشانی: https://www.youtube.com/shorts/DvEZ22AS۸bA)

آقای رائفی پور که از  سخنگویان محبوب نظام جمهوری اسلامی هم هست، در این سخنان که بعد از حنگ ۱۲ روزه با عنوان «سنت های الهی در نبرد با اسرائیل» ایراد کرده، می‌گوید:

    «من و تو باید تصمیم بگیریم ]و انتخاب کنیم:[ ملاحظات الله یا ملاحظات آدمها. این مبنا باید برای من و شما باشه برای تشخیص. خدا خوشش بیاد یا ملت خوشش بیاد. دنبال تک لایک [like] خدایی یا میلیونها لایک بشر؟ دشمنت کیه؟  دشمنت توامان دشمن خدا هم هست. خدا در قرآن می گوید عدو الله و عدوکم. دشمن خدا دشمن شماست. یعنی اصلاً واژۀ دشمن زمانی معنی داره که برای خدا هم باشد. یعنی تو تو تیم کی ای؟ یعنی اگه من و تو تو تیم خدا باشیم دشمن خدا میشه دشمن ما دیگه. چطوریه کجا وایستادم که دشمن خدا با من دشمن نیست؟»

به عبارت روشن، چون (به استنباط گوینده) خداوند در قرآن یهودیان را دشمن خوانده، پس خلق مسلمان باید با او دشمنی کنند، زیرا آنها دشمن خدایند و ما اگر به اسلام اعتقاد داریم باید دشمن آنها باشیم!
فقط مانده است که این تئوریسین جمهوری اسلامی بگوید: «قال النبی والله یحب الظالمین»!

باید اصل کتاب «بازشناسی روایت پوریم ـــ ایرانیان و یهودیان در گسترۀ تاریخ» را دریافت و خواند.

«ای میل» و نشانی سایت نویسنده را در زیر می آورم. کتاب را از همین نشانی می توانید درخواست کنید.
تهیۀ کتاب در سایت آثار نویسنده: https://sites.google.com/view/mypublicationsdirect/home
تماس با نویسنده: mypublicationsdirect@gmail.com

 






نظر شما درباره این مقاله:







خنجر تازه پوتین به رویاها و توهمات خامنه‌ای ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 22:07

خنجر تازه پوتین به رویاها و توهمات خامنه‌ای







نظر شما درباره این مقاله:







معمای میهن‌پرستی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 20:49

معمای میهن‌پرستی


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

«اگر فکر می‌کنی شهروند جهان هستی، پس شهروند جایی نیستی.»
ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا، اکتبر ۲۰۱۶

فیل بَجر(*) سعی می‌کند توده‌ای از غرور، هویت و متافیزیک را معنا کند.

  مقدمه کوتاه مترجم: میهن‌پرستی برای بسیاری از ما مفهومی بدیهی، گاه مقدس و گاه خطرناک است، چیزی که در مدارس، ورزشگاه‌ها، مراسم رسمی و حتی در سطر نخست گذرنامه‌ها تکرار می‌شود، بی‌آن‌که فرصت یا میل کافی برای تأمل در معنا و ارزش آن داشته باشیم. آیا میهن‌پرستی فضیلتی اخلاقی است، یا پناهگاهی روانی برای تعلق‌جویی؟ آیا ریشه در قراردادهای نانوشته دارد، یا برآمده از تعلقی ماقبلِ عقل است؟ آیا می‌توان به آن از منظری جهانی، عقلانی و فراملی اندیشید، یا ذات آن در مرزها و خون و خاک تعریف می‌شود؟ نویسنده در این مقاله، می‌کوشد این مفهوم دیرینه اما همچنان زنده را با نگاهی انتقادی و فلسفی بازخوانی کند. با عبور از تجربه‌ی شخصی خود در برخورد با پرسش‌های بنیادین درباره‌ی هویت، و با بررسی سه مدل برجسته‌ی نظری: میهن‌پرستی اجتماع‌گرایانه، میهن‌پرستی قراردادی، و در نهایت میهن‌پرستی برآمده از رضایت عقلانی در سنت کانتی. هدف نویسنده نه ستایش و نه نفی مطلق میهن‌پرستی است، بلکه تلاش برای درک بهتر امکان‌های اخلاقی و سیاسی آن در جهانی است که روزبه‌روز جهانی‌تر، و در عین‌حال شکننده‌تر می‌شود.

هویت ملی من به نظر خودم هم تصادفی است و هم اتفاقی. بریتانیایی‌زاده‌شدنم، هرچند از نظر فرصت‌های زندگی و حقوق سیاسی خوش‌اقبالی بزرگی بود، اما دستاورد خودم نبوده است. بنابراین، به همان اندازه که در قرن بیستم زاده شدن من مایه‌ی افتخار نیست، بریتانیایی‌بودنم هم نیست. یک‌بار (احتمالاً افسانه‌ای) شنیدم درباره‌ی نخست‌وزیر سابق بلژیک که وقتی از او پرسیدند آیا به ملیت‌اش افتخار می‌کند، پاسخ داد این سوال مضحک است و انگار از او پرسیده باشند آیا «به مرد‌بودنش افتخار می‌کند».

بعضی‌ها این ایده را به‌کل توهین‌آمیز می‌دانند. برای آن‌ها ملیت هیچ‌چیز تصادفی ندارد. این دسته از افراد به چیزی معتقدند که می‌توانم آن را «نظریه‌ی متافیزیکی هویت» بنامم: آگاهانه یا ناخودآگاه، احساس می‌کنند رشته‌ای روحانی کسانی را که ملیت مشترکی دارند به هم پیوند می‌زند، به‌طوری‌که آنها در مجموعه‌ای از تعهدات و حقوق متقابل با یکدیگر شریک هستند.

برای من اینگونه نیست. وقتی حدود ۱۴ سال داشتم، بی‌بی‌سی یکی از مجموعه ‌برنامه‌های آموزشی‌اش را پخش کرد. در این برنامه، بازیگران نقش فیلسوفانی مثل افلاطون و سقراط را بازی می‌کردند. حدس می‌زنم کل نمایش پر از اغراق‌های مسخره بود، اما برای من نکته‌ی مهم این بود که سقراط با ردای یونانی از شاگردش پرسید: «مردها باید چگونه زندگی کنند؟» اگرچه سوال ذاتاً زن‌ستیزانه بود، اما این لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در زندگی جوانی‌ام شد. اولاً، این کشف که مردم واقعاً چنین سوالاتی می‌پرسند، شوکه‌ام کرد. دوماً، این بذر در ذهنم کاشته شد که ممکن است پاسخی وجود داشته باشد که مربوط به انسان‌ها به‌طور کلی باشد، نه فقط جامعه‌ی خودم. در آن لحظه، با ادای احترام به سقراط، شهروند یک شهر کوچک در شمال انگلستان نبودم، بلکه شهروند جهان شدم.

در این مقاله سعی می‌کنم با رویکردی تا حد امکان منصفانه، ایده‌ی میهن‌پرستی را بررسی کنم. (از این به بعد) از اشاره به نظر دکتر جانسون که میهن‌پرستی را «آخرین پناهگاهِ شرور» می‌دانست، خودداری می‌کنم و در عوض، سه مدل فلسفی از میهن‌پرستی را تحلیل می‌کنم.

مدل اول: میهن‌پرستی اجتماع‌گرا

مایکل ساندل، فیلسوف اخلاق، در کتاب عالی‌اش عدالت (Justice) (۲۰۱۰) داستان مستندی درباره‌ی ژنرال رابرت ئی. لی (General Robert E. Lee)، فرمانده‌ی ارتش کنفدراسیون در جنگ داخلی آمریکا نقل می‌کند. ظاهراً لی در آغاز جنگ، مربی آکادمی نظامی وست‌پوینت بود و آبراهام لینکلن—با وجود احترام به نبوغ نظامی‌اش—به او پیشنهاد داد فرماندهی ارتش اتحادیه را در این جنگ بر عهده بگیرد. می‌گویند لی برای فکرکردن به این پیشنهاد،یک شب مهلت خواست. آن شب را در اتاق‌اش قدم زد و بین دوگانۀ اصول (که ظاهراً حامی برده‌داری نبود) و وفاداری به خانه و میهن دست‌وپنجه نرم کرد. در نهایت، او وفاداری به خویشاوندان را بر اصول انتزاعی ترجیح داد. پیشنهاد لینکلن را رد کرد و به جنوب رفت تا از نظامی دفاع کند که از آن بیزار بود، اما حاضر نشد علیه هموطنان جنوبی‌اش اسلحه به دست بگیرد.

این داستان چه درسی دارد؟ نظر ساندل—که می‌داند برای ذهن‌های لیبرال توهین‌آمیز است—همدلانه با موضع لی است. او اشاره می‌کند که برای بیشتر مردم، احساس تعلق به خانه، جامعه و تاریخ‌شان است که حس هویت‌شان را می‌سازد. این نگاهِ اجتماع‌گرایانه است. در مقابل، از نظر لیبرال‌ها، ایده‌آل این است که فرد از موضعی بی‌طرفانه، اصول خود را انتخاب کند.

داستان لی به وضوح نشان‌دهنده شکاف عمیق درک‌ناشدنی میان لیبرال‌ها و جامعه‌گرایان در مسئله هویت است. از نگاه لیبرال، آنچه می‌توانیم “مسئولیت موروثی” بنامیم، صرفاً بیهودگی و پوچی است: من هیچ‌گونه مسئولیتی در قبال جنایات امپراتوری بریتانیا ندارم، همان‌طور که یک روس هم‌سن من در قبال جنایات استالین مسئولیتی ندارد. اما برای جامعه‌گرا، این ایده به نظر معقول و حتی بدیهی می‌آید. البته لیبرال می‌پذیرد که ممکن است ما تا حدی بدهکار و مدیون کسانی باشیم که هنوز از پیامدهای اقدامات گذشته هموطنانمان رنج می‌برند - مثلاً آشفتگی‌های سیاسی در خاورمیانه - اما تنها به این اندازه که ما هنوز از آن اقدامات منتفع می‌شویم. اگر پدربزرگ من پدربزرگ تو را دزدیده باشد، این به من ربطی ندارد، مگر اینکه اموال دزدیده شده او هزینه دانشگاه مرا پرداخته باشد.

شاید در این لحظه احساس کمی ناراحتی کنید. به‌ویژه، ممکن است به‌طور غریزی همدلی با دیدگاه جامعه‌گرایانه داشته باشید. حتی ممکن است فکر کنید که از نظر روانشناختی عجیب است که افرادی این دیدگاه را هنوز درک نمی‌کنند.

اگر چنین است، شما در جمع خوبی هستید. جاناتان هایت (Jonathan Haidt)، روانشناس تکاملی، در کتابش «ذهن درستکار» (۲۰۱۲) چنین لیبرال‌هایی را افرادی می‌داند که فاقد چیزی هستند که اکثر مردم به‌صورت غریزی دارا هستند. او دقیقاً نمی‌گوید که ما ناقص هستیم (اگرچه نزدیک به این حرف می‌زند)، اما قطعاً معتقد است که ما از نظر تکاملی خلاف قاعده هستیم - افرادی که بدون طیف کامل شهودهای اخلاقی دیگران متولد شده‌ایم.

یکی از مشکلات دیدگاه هایت این است که او نمی‌بیند موضع مستقل لیبرال بر اساس یک شهود اخلاقی عجیب نیست، بلکه نوعی دستاورد است که نیاز به تلاش دارد. بسیاری از ما در دوران کودکی و پس از آن، غرق در غرور ملی شده‌ایم، اما لیبرال‌ها یاد گرفته‌اند که با احتیاطی خاص با این تمایلات روانی برخورد کنند و تنها وزن محدودی به آن‌ها در طرح‌های ارزشی گسترده‌تر و جهان‌شمول‌تر بدهند.

مدل ۲: میهن‌پرستی قراردادی

نظریه‌های قراردادی میهن‌پرستی، ماهیت «تصادفی» هویت را می‌پذیرند، اما در عین حال تأکید می‌کنند که ما تعهدات ویژه‌ای نسبت به کسانی داریم که در جوامع خاص ما عضویت دارند. در اینجا صحبتی از یک قرارداد واقعی در میان نیست. تنها در صورتی که شما به تابعیت کشوری درآیید، نوعی «امضای رسمی» وجود دارد. آنچه معمولاً مطرح می‌شود، نوعی قرارداد ضمنی است که بر اساس منافع متقابل و خطرات مشترک شکل گرفته است.

یک روش رایج برای درک چگونگی شکل‌گیری این وفاداری‌های جمعی نانوشته، بررسی «معمای زندانی» است. در نسخه کلاسیک این آزمایش فکری، شما خود را یک مجرم تصور می‌کنید که همراه شریک جرمتان دستگیر شده‌اید. پلیس شما را برای بازجویی جدا می‌کند و به شما گفته می‌شود که اگر اعتراف کنید، مجازات سبک‌تری نسبت به زمانی که سکوت کنید اما به دلیل اعتراف همدستتان محکوم شوید، در انتظارتان خواهد بود. با این حال، تنها راه محکومیت شما اعتراف یکی از شماست. اگر هیچ‌کدام اعتراف نکنید، هر دو آزاد می‌شوید. البته، این پیشنهاد به شریک شما نیز ارائه شده است. تصمیم شما به یک مسئله استراتژیک تبدیل می‌شود: می‌توانید به وفاداری همدستتان اعتماد کنید و سکوت پیشه کنید — رویکردی که خطر آشکاری دارد، یعنی احتمال سکوت نکردن او، یا می‌توانید مثل یک قناری پرحرف، همه چیز را لو دهید. شما چه می‌کنید؟

یکی از محدودیت‌های معمای زندانی استاندارد این است که این یک موقعیت اتفاقی است و هیچ‌یک از طرفین انگیزه‌ای جز حفظ منافع فوری خود ندارند. نسخه‌های دیگر این بازی، حالت تکرارشونده را مطرح کرده‌اند که در آن بازی بارها و بارها انجام می‌شود، بنابراین با گذشت زمان می‌توانید بی‌وفایی را با رفتار متقابل مجازات کنید. در نهایت، موفق‌ترین استراتژی برای ایجاد همکاری پایدار، همکاری متقابل اولیه توسط مقابله به مثل است.

همه این‌ها ارتباط زیادی با چگونگی شکل‌گیری قراردادهای ضمنی دارد. در سال ۱۹۶۸، اقتصاددانی به نام گارت هاردین (Garrett Hardin) مقاله‌ای بسیار تأثیرگذار با عنوان «تراژدی منابع مشترک» منتشر کرد که در آن فاجعه‌ای زیست‌محیطی را پیش‌بینی کرده بود. منابع مشترک به منابعی گفته می‌شود که متعلق به فرد خاصی نیستند، مانند ماهی‌های اقیانوس یا مراتع عمومی. هاردین پیش‌بینی کرد که این منابع نابود خواهند شد، زیرا هیچ‌کس انگیزه‌ای برای جلوگیر از بهره برداری بیش از اندازه از آن‌ها ندارد — با این منطق که اگر من از این فرصت استفاده نکنم، دیگران خواهند کرد و در هر صورت منابع به زودی تمام می‌شوند. آنچه هاردین — حداقل تا حدی — در اشتباه بود، این بود که اقدامات استفاده‌کنندگان از منابع مشترک، رویدادهای اتفاقی نیستند. اگر هر دو در یک روستا زندگی کنیم و شما گله گوسفندان خود را برای چرای بی‌رویه به زمین مشترک ببرید، من — آهنگر محلی که فقط چند بز برای شیردهی دارم — از شما بسیار ناراحت خواهم شد. این مسئله اگر هرگز به آهنگر یا تعمیر کفش‌هایتان نیاز نداشته باشید (برادرم کفاش محل است)، چندان اهمیتی ندارد، اما بالاخره نیاز پیدا خواهید کرد. زندگی ما نوعی معمای زندانی تکرارشونده است که در آن، دیریا زود، دختر من شانس خوبی برای ازدواج با پسر شما دارد. شاید قبل از کلاهبرداری از یکی از پدربزرگ‌ها یا مادربزرگ‌های نوه‌هایتان، دو بار فکر کنید.

این موضوع نشان می‌دهد که محلی‌گرایی (localism) استراتژی خوبی برای ایجاد همکاری در سطح بالا است. البته، ما کاملاً خودکفا نخواهیم بود، بنابراین روابط تجاری با خارجی ها برقرار می‌کنیم که اعتماد ما را — بر اساس نسخه بزرگ‌تر همان تعاملات تکرارشونده — جلب کنند یا نکنند. بدون شک، تعریف «ما» در طول زمان تعدیل می‌شود و در نهایت، جامعه «ما» ممکن است به دولت-ملت تبدیل شود.

مشکل این دیدگاه به چیزی مربوط می‌شود که می‌توانیم آن را محدودیت‌های عملگرایی بنامیم. در چارچوب جامعه محلی، ممکن است با شما منصفانه رفتار کنم، زیرا به این کار نیاز دارم. ضعف موضع عملگرا این است که در مقیاس دولت-ملت، همه چیز بیش از حد بزرگ و پیچیده است تا این مکانیسم کار کند. ما به سادگی نمی‌توانیم روابط اعتماد مبتنی بر وابستگی متقابل با افرادی ایجاد کنیم که یا هرگز دوباره آن‌ها را ملاقات نمی‌کنیم،یا — به طور فزاینده‌ای — اصلاً ملاقات نمی‌کنیم. با نگاهی به اطراف اتاق مطالعه‌ام، تعداد کمی — اگر اصلاً وجود داشته باشد — از وسایل را می‌بینم که منشأ محلی دارند. کتابخانه‌هایم را همسرم از یک فروشگاه بسیار خوب تهیه کرده، اما نمی‌دانم کجا ساخته شده‌اند، و لپ‌تاپ من قطعاً یک محصول صنایع دستی محلی نیست. به همین ترتیب، دلیل باقی ماندن ماهی‌ها در دریای شمال (North Sea)، بیشتر به مقررات بی‌روحی مربوط می‌شود که در سطح فراملی به دست آمده، نه از طریق تعاملات تکرارشونده ماهیگیران.

قرارداد ضمنی مبتنی بر عملگرایی و اعتماد اکتسابی که ما را به هم‌محلی‌هایمان متصل می‌کند، هرگز فرصتی برای تکامل به سطح ملی پیدا نمی‌کند. از همان ابتدا، ملت‌ها با قوانین و ارزش‌های انتزاعی اداره می‌شدند. در اصطلاحات جامعه‌شناس ماکس وبر (۱۸۶۴–۱۹۲۰)، سطح محلی شامل Gemeinschaft (اجتماع) و سطح ملی شامل Gesellschaft (جامعه غیرشخصی) به عنوان مدل‌های انسجام اجتماعی است. و با افزایش دامنه و پیچیدگی دولت و جهانی‌تر شدن همکاری‌ها، این مسئله به مرور غیرشخصی‌تر نیز می‌شود. «گردان‌های کوچک» ادموند برک (Edmund Burke) — آنچه معمولاً «جامعه مدنی» می‌نامیم — لزوماً جای خود را به «دولت بزرگ» داده‌اند. برای بسیاری از مردم، این مسئله مایه تأسف عمیق است. حتی برای طرفداران دولت فعال نیز مشکل‌ساز است، کسانی که می‌خواهند شهروندان چیزی بیش از مصرف‌کنندگان/مودیان مالیاتی با پیوندهای قوی فقط به خانواده‌های خود باشند. شخصاً، من عاشق پرداخت مالیات هستم وقتی می‌بینم برای بهبود جامعه و طولانی‌تر، سالم‌تر و امن‌تر کردن زندگی من و دیگران استفاده می‌شود. اما به نظر برخی، این اساساً مبنای رنگ‌پریده‌ای برای انسجام اجتماعی است و مستعد فروپاشی با کوچک‌ترین سوءظن (موجه یا غیرموجه) از سوءاستفاده افراد یا گروه‌ها است.

مدل سوم: رضایت عقلانی و میهن‌پرستی

آخرین مدلی که بررسی می‌کنم، عمدتاً با امانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) مرتبط است. کانت استدلال می‌کند که ما وفاداری خود را به دولت تا حدی مدیون هستیم که قوانینی را تجسم بخشد که هر موجود عقلانی آن‌ها را عادلانه بداند. ویژگی‌ها و قوانین دقیقی که چنین دولتی ممکن است داشته باشد یا وضع کند، موضوع بحثی جدی است. اما نکته این است که اگر بتوان بر سر آن‌ها توافق کرد، معقولیت‌شان مشروعیت و در نتیجه تکلیف ایجاد می‌کند.

این مدل میهن‌پرستی در مقایسه با مدل‌های دیگر چند مزیت بزرگ دارد. اولاً، از یک انتقاد معروف به ایده رضایت قراردادی ضمنی که دیوید هیوم (David Hume) مطرح کرده، اجتناب می‌کند. هیوم ایده تعلق ما به جامعه‌ای را که به‌طور خودکار مدیون تعهداتش هستیم، به وضعیت ملوانی تشبیه می‌کند که به زور به خدمت گرفته شده و در ازای کار کردن به او غذا، آب و تخت خواب روی کشتی داده می‌شود، اما هرگز از او پرسیده نشده که آیا می‌خواهد در این سفر شرکت کند یا نه. در مقابل، موضع کانت این است که ما تنها تا حدی به جامعه خود مدیون هستیم که جامعه به تعهدی پایبند باشد که هر کسی با داشتن انتخاب، آن را به‌طور معقول می‌پذیرفت. اگر جامعه از معقول بودن قوانین خود کوتاه بیاید، تکلیف ما نسبت به آن نیز تا همان حد از بین می‌رود.

البته، جامعه‌گرایان از این استدلال تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند، زیرا دغدغه آن‌ها بیشتر جنبه‌های احساسی تعهد است تا جنبه‌های فکری آن. در واقع، آن‌ها ممکن است (به اشتباه) استدلال کانت را به معنای تقلیل هویت به یک انتخاب مصرف‌کننده ببینند، نه آن‌گونه که او استدلال می‌کند،یعنی تکلیف عقلانی یک عامل عقلانی (rational duty of a rational agent).

مزیت موضع کانت این است که به ما راهی برای درک تعهداتمان ارائه می‌دهد که بسیار بیشتر از مدل‌های مبتنی بر زبان، فرهنگ یا تعاملات مکرر مشترک، با شرایط کنونی ما سازگار است. صرف‌نظر از وعده‌های برخی سیاستمداران، جهان توسعه‌یافته باید یاد بگیرد که با واقعیت مهاجرت گسترده زندگی کند، واقعیتی که با تغییرات آب‌وهوایی به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل خواهد شد. بنگلادش به زیر آب خواهد رفت و جهانی‌شدن نیز از بین نخواهد رفت. در واقع، اگر بخواهیم هرگونه محلی‌گرایی اصیل (و نه یک پارک یک منظوره توریستی) را حفظ کنیم، کشورها باید با هم همکاری کنند، زیرا شرکت‌های چندملیتی عادت دارند تنوع را نادیده بگیرند، مگر آن‌که مقررات آن‌ها را از این کار بازدارد.

با این حال، قابل‌بحث است که رویکرد کانت به منزله مرگ میهن‌پرستی است. در مدل کانت، «ما» کسانی نیستیم که جغرافیا یا فرهنگ مشترک دارند، بلکه کسانی هستیم که به نتیجه‌گیری‌های مشابهی درباره ارزش‌هایی می‌رسند که یک جامعه عادلانه را تعریف می‌کنند. فهرست این ارزش‌ها ممکن است برای همه لیبرال‌ها کاملاً یکسان نباشد، اما عجیب خواهد بود اگر مفاهیمی مانند احترام به استقلال فردی، حاکمیت قانون و دموکراسی را شامل نشود. صرف‌نظر از اختلاف‌نظرهای جزئی، لیبرال‌های سراسر جهان اشتراکات بیشتری با یکدیگر دارند تا با یک جامعه‌گرای محافظه‌کاری که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند و سنت‌های فرهنگی ظاهراً مشابهی دارد.

برای لیبرال‌ها، قدرت سنت به جای توجیه اخلاقی، از منظر انسان‌شناسی قابل‌توضیح است. کشور خود من در سنت‌های عجیب غرق شده است (مثلاً یک رئیس‌دولت موروثی،یک مجلس قانون‌گذاری تا حدی غیرانتخابی و یک کلیسای رسمی داریم)، و در حالی که شهروندان آمریکایی ممکن است کشور خود را نمونه‌ای نسبی از عقلانیت روشنگری ببینند، به‌وضوح کمتر مستعد نوستالژی نیستند. وقتی عقل‌گرایان کانتی واقعاً تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرند – مثلاً دیدن یک هواپیمای اسپیتفایر (Spitfire) (۱) در حال پرواز همیشه مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد – این احساس نه از میهن‌پرستی، بلکه از تعهدی کاملاً انتزاعی ناشی می‌شود: این هواپیما نماد پیروزی ارزش‌هایی است که نازیسم قصد داشت آن‌ها را نابود کند. من حتی با دیدن پرچم اتحادیه اروپا نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرم، که با وجود نقایص متعدد این نهاد، نشان‌دهنده تلاشی است برای رویارویی جمعی با چالش‌های مشترک توسط جوامعی که اشتراکات زیادی دارند. جهان‌وطنی‌ها افرادی نیستند که صرفاً تحت تأثیر احساسات ناشی از شنیدن آهنگ‌های جان لنون قرار گرفته‌اند، بلکه کسانی هستند که به نتیجه‌گیری‌هایی رسیده‌اند و بر اساس آن‌ها متعهد شده‌اند. این در نهایت چیزی است که ممکن است ما را در نظر بسیاری عجیب جلوه دهد، زیرا شک‌کردن به نوعی قبیله‌گرایی که برای اکثر ما طبیعی است، نیازمند تلاش اضاقی است. مانند ادموند برک، مردم معمولاً ترجیح می‌دهند به جای انتزاع، به پیش‌داوری‌ها تکیه کنند، بنابراین احساسات – اغلب و به‌طور غم‌انگیزی – بر عقل پیروز می‌شود. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که دیگر نمی‌توانیم اجازه دهیم چنین اتفاقی بیفتد.


————————
۱: (اسپیت‌فایر) نام یک هواپیمای جنگنده بریتانیایی است که در جنگ جهانی دوم، به‌ویژه در نبرد بریتانیا (Battle of Britain)، نقشی کلیدی و نمادین ایفا کرد.

* فیل بجر (Phil Badger) در رشته‌های علوم اجتماعی، از جمله اقتصاد، روانشناسی و سیاست اجتماعی، همراه با فلسفه تحصیل کرده و در شفیلد تدریس می‌کند.
https://philosophynow.org/issues/124/The_Puzzle_Of_Patriotism






نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ: روسیه برای صلح ۵۰ روز فرصت دارد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 19:00

ترامپ: روسیه برای صلح ۵۰ روز فرصت دارد


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، روز دوشنبه اعلام کرد که سلاح‌های جدیدی به اوکراین ارسال خواهد کرد و تهدید کرد که در صورت عدم توافق روسیه برای صلح ظرف ۵۰ روز، خریداران صادرات روسیه را با تحریم‌های ثانویه هدف قرار خواهد داد. این تغییر عمده در سیاست خارجی آمریکا ناشی از ناامیدی از مسکو است.

ترامپ در کاخ سفید، در کنار مارک روته، دبیرکل ناتو، به خبرنگاران گفت که از ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، ناامید شده است. او اعلام کرد که میلیاردها دلار سلاح به اوکراین ارسال خواهد شد.

ترامپ گفت: «ما سلاح‌های پیشرفته‌ای تولید خواهیم کرد و آن‌ها به ناتو ارسال می‌شوند.» او افزود که متحدان ناتو هزینه این سلاح‌ها را پرداخت خواهند کرد.

این سلاح‌ها شامل موشک‌های دفاع هوایی پاتریوت است که اوکراین به‌ شدت برای دفاع از شهرهای خود در برابر حملات هوایی روسیه به آن‌ها نیاز دارد.

ترامپ اظهار داشت: «این مجموعه کاملی از سامانه‌ها و باتری‌هاست. برخی از آن‌ها به‌زودی، ظرف چند روز، ارسال خواهند شد... چند کشور که سامانه‌های پاتریوت دارند، آن‌ها را با سامانه‌های موجود جایگزین خواهند کرد.» او افزود که برخی یا تمام ۱۷ سامانه پاتریوت سفارش‌شده توسط کشورهای دیگر می‌توانند به‌سرعت به اوکراین ارسال شوند.

تهدید او به اعمال تحریم‌های ثانویه علیه روسیه، در صورت اجرا، تغییر بزرگی در سیاست تحریم‌های غربی خواهد بود. قانون‌گذاران هر دو حزب در آمریکا در حال پیشبرد لایحه‌ای هستند که چنین اقداماتی را مجاز می‌کند و کشورهای خریدار نفت روسیه را هدف قرار می‌دهد.

طی بیش از سه سال جنگ، کشورهای غربی بخش عمده روابط مالی خود با مسکو را قطع کرده‌اند، اما از اقداماتی که فروش نفت روسیه به دیگر کشورها را محدود کند، خودداری کرده‌اند. این امر به مسکو اجازه داده است صدها میلیارد دلار از صادرات نفت به کشورهایی مانند چین و هند درآمد کسب کند.

ترامپ گفت: «ما تعرفه‌های ثانویه اعمال خواهیم کرد. اگر ظرف ۵۰ روز توافقی حاصل نشود، بسیار ساده است، تعرفه‌ها ۱۰۰ درصد خواهند بود.»

یک مقام کاخ سفید توضیح داد که منظور ترامپ، تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی بر کالاهای روسی و همچنین تحریم‌های ثانویه بر کشورهای خریدار صادرات روسیه است.

دوره تنفس ۵۰ روزه

با این حال، اعلام دوره تنفس ۵۰ روزه توسط ترامپ با استقبال سرمایه‌گذاران در روسیه مواجه شد، جایی که ارزش روبل پس از کاهش اولیه بهبود یافت و بازارهای سهام رشد کردند.

آرتیوم نیکولایف، تحلیلگر شرکت اطلاعات مالی اینوست ارا، گفت: «ترامپ پایین‌تر از انتظارات بازار عمل کرد. او ۵۰ روز فرصت داد تا رهبری روسیه پیشنهادی ارائه دهد و مسیر مذاکره را تمدید کند. علاوه بر این، ترامپ معمولاً چنین ضرب‌الاجل‌هایی را به تعویق می‌اندازد.»

ترامپ که امسال با وعده پایان سریع جنگ به قدرت بازگشته بود، گفت که این تغییر سیاست ناشی از افزایش ناامیدی از پوتین است که به گفته او، درباره صلح صحبت کرده اما همچنان به شهرهای اوکراین حمله می‌کند.

او گفت: «ما احتمالاً چهار بار به توافق نزدیک شدیم، اما سپس توافق به نتیجه نرسید، چون همان شب بمب‌ها پرتاب می‌شدند و ما می‌گفتیم که هیچ توافقی در کار نیست.»

ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، به دنبال آشتی با مسکو بوده و چندین بار با پوتین گفت‌وگو کرده است. دولت او از سیاست‌های حامی اوکراین، مانند حمایت از عضویت کی‌یف در ناتو و درخواست خروج کامل روسیه از خاک اوکراین، عقب‌نشینی کرده است.

اما تاکنون، پوتین پیشنهاد آتش‌بس بی‌قیدوشرط ترامپ را که به‌سرعت از سوی کی‌یف تأیید شد، نپذیرفته است. در روزهای اخیر، روسیه صدها پهپاد برای حمله به شهرهای اوکراین به کار برده است.

ترامپ هفته گذشته با ابراز ناامیدی گفت: «ما با حرف‌های بی‌معنی زیادی از سوی پوتین روبه‌رو هستیم.»

سفر کیت کلوگ، فرستاده ترامپ به کی‌یف

صبح دوشنبه، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، با کیت کلوگ، فرستاده ترامپ، دیدار کرد. زلنسکی گفت که درباره «مسیر صلح و کارهایی که می‌توانیم برای نزدیک‌تر کردن آن با هم انجام دهیم» صحبت کرده‌اند، از جمله «تقویت دفاع هوایی اوکراین، تولید مشترک و خرید تسلیحات دفاعی با همکاری اروپا.»

کمی پس از گفت‌وگوهای زلنسکی با کلوگ، در کی‌یف هشدار حمله هوایی اعلام شد.

در خبر دیگری، زلنسکی روز دوشنبه اعلام کرد که دنیس شمیهال، نخست‌وزیر قدیمی خود را با یولیا سویری‌دنکو، معاون اول او، جایگزین خواهد کرد تا «تحولی در قوه مجریه» ایجاد شود. این انتصاب نیازمند تأیید پارلمان است.

سویری‌دنکو، ۳۹ ساله، اقتصاددان است و پیش‌تر به‌عنوان وزیر توسعه اقتصادی و تجارت و معاون دفتر زلنسکی خدمت کرده بود. او نقش کلیدی در مذاکرات بین کی‌یف و واشنگتن درباره توافق مواد معدنی ایفا کرده است.

روسیه که تهاجم تمام‌عیار خود را در فوریه ۲۰۲۲ آغاز کرد، حدود یک‌پنجم خاک اوکراین را در کنترل دارد. نیروهایش در شرق اوکراین به‌آرامی در حال پیشروی هستند و مسکو هیچ نشانه‌ای از کنار گذاشتن اهداف اصلی جنگ خود نشان نداده است.






نظر شما درباره این مقاله:







آیا شاهد شکل‌گیری خاورمیانه‌ای جدید هستیم؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 13:57

آیا شاهد شکل‌گیری خاورمیانه‌ای جدید هستیم؟


نیل مک‌فارکوهار

نیویورک تایمز / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵

در ماه‌های اخیر، ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود که رئیس‌جمهور جدید سوریه، احمد الشرع، را در حالی نشان می‌دهد که سوار بر اسب سیاه خوش‌سیما، در یک میدان پوشیده از شن با چند درخت نخل تنومند، در حرکت است. او تنها است و ژاکت چرمی خوش‌فرمی بر تن دارد؛ در حالی که اسبی با پاهای کشیده، زیر پایش در میدان می‌چرخد.

آهنگ زمینه این ویدئو سرودی است در ستایش خلافت اموی، امپراتوری‌ای که در سده‌های هفتم و هشتم میلادی بر خاورمیانه فرمان می‌راند. در آغاز ترانه آمده است: «امویان از نسل زرین‌اند؛ نام‌شان در دل شاهان فارس هراس می‌افکند.» البته، مصرع نخست این ترانه مشهور که می‌گوید: «من عرب مسلمم، نه دنباله‌رو ایرانی»، از ویدئو حذف شده است. با این همه، پیام روشن است: سوریه، دیگر زیر سلطه ایران شیعی نیست و به دست اکثریت سنی کشور بازگشته است.

برای بسیاری از عرب‌ها، آن دوره، عصر طلایی تاریخ اسلامی محسوب می‌شود. امویان، که خلافت خود را در سال ۶۶۱ میلادی در دمشق بنیان نهادند، نخستین دولت اسلامی را برپا کردند، شاهان فارس را شکست دادند و ظرف ۹۰ سال، قلمرو خود را تا آسیای مرکزی و سراسر شمال آفریقا گسترش دادند. اکنون، برخی در رهایی سوریه از سلطه ایران، پژواکی از آن تاریخ را بازمی‌یابند.

سقوط نفوذ منطقه‌ای ایران ــ به‌ویژه بیرون رانده شدنش از سوریه، اصلی‌ترین متحد عرب این کشور ــ نقطه عطفی به شمار می‌آید که خاورمیانه طی بیش از دو دهه گذشته مشابه آن را ندیده است. یکی از ابعاد این بازآرایی ژئوپلیتیکی، شاید عقب‌نشینی از فرقه‌گرایی آشکاری باشد که از زمان اشغال عراق به دست آمریکا و به قدرت رسیدن شیعیان در بغداد، منطقه را گرفتار کرده است.

با سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در دسامبر گذشته، آنچه ملک عبدالله دومِ اردن زمانی «هلال شیعی» خوانده بود ــ شبکه‌ای از متحدان مسلح، از ایران تا عراق و سوریه و مناطق تحت کنترل حزب‌الله در لبنان ــ از هم پاشید. دولت اسد، که برخلاف دیگر گروه‌های وابسته به ایران، یک دولت تمام‌عیار و نه یک گروه شبه‌نظامی بود، برای تهران حکم سنگ بنای محور مقاومت و مرکز ثقل حمایت از سایر نیروهای این محور علیه اسرائیل و غرب را داشت.

البته، دین به‌تنهایی نمی‌تواند آنچه را در خاورمیانه می‌گذرد توضیح دهد. سال‌ها است که قدرت‌های منطقه‌ای مانند ایران و عربستان سعودی، دین را پوششی برای پیگیری اهداف مادی خود کرده‌اند. در بازآرایی امروز، مسئله بر سر قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی است. این واقعیت را هم باید در نظر گرفت که محرک اصلی این تغییر، نه مسلمانان سنی یا شیعه، بلکه اسرائیل بوده است. با این حال، ایران سال‌ها برای پیشبرد نفوذ خود، دستور کار فرقه‌گرایانه را در منطقه دامن زد ــ کاری که کشورهای عرب خلیج فارس نیز غالباً در برابر آن متقابلاً انجام می‌دادند. اما بعید است ایران به این زودی بتواند دوباره همان مسیر را در پیش بگیرد.

پرسش این است که در نبودِ استفاده ابزاری از شکاف‌های سنی ــ شیعه در رقابت‌های ژئوپلیتیکی، چه نظمی از دل این تحولات سر بر خواهد آورد. سوریه اکنون به مهم‌ترین آزمون این نظم جدید بدل شده است. کشورهای با اکثریت سنی به رهبری عربستان سعودی و ترکیه مصمم‌اند اختلافات فرقه‌ای را که آن را تهدیدی برای ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی خود می‌دانند، پشت سر بگذارند.

شاید هیچ آزمونی دشوارتر از سوریه نباشد. ده سال پیش، هنگامی که نیروهای ایرانی به نجات حکومت اقلیت‌محور شیعه در دمشق از دست مخالفان عمدتاً سنی برخاستند، تنش‌های فرقه‌ای در سراسر خاورمیانه به اوج رسید. امروز هم این تنش‌ها در سوریه به‌کلی از میان نرفته است. افزون بر آن، ریشه‌های حکومت جدید دمشق به گروه‌های جهادی سنی بازمی‌گردد ــ گروه‌هایی که دشمن قسم‌خورده همه مظاهر تشیع‌اند. اما رهبران کنونی دریافته‌اند که هرگونه شعله‌ور شدن دوباره جنگ فرقه‌ای، تلاشی را که برای برپایی یک دولت باثبات و متحد در جریان است، نابود خواهد کرد.

مصطفی فحص، تحلیل‌گر سیاسی نزدیک به محافل شیعه لبنان، می‌گوید: «وقتی دمشق را به اهل سنت بازمی‌گردانی، کل جغرافیای سیاسی خاورمیانه را دگرگون می‌کنی. این یک رویداد تاریخی است.»

عصر جدید فرقه‌گرایی

در لبنان، حسن نصرالله بیش از ۳۰ سال رهبری حزب‌الله را بر مبنای الگوی ایرانی در دست داشت ــ تا آنکه در سپتامبر گذشته در حمله‌ای هوایی از سوی اسرائیل کشته شد. با این حال، بازسازی الگوی جمهوری اسلامی ایران در لبنان هیچ‌گاه امکان‌پذیر نبود. نصرالله در گفت‌وگویی که در سال ۲۰۰۲ با من داشت، اذعان کرد که کشورش آن‌قدر چندفرهنگی است که نمی‌توان در آن، برداشت‌های سنتی از تشیع را ــ مثل اجبار همه زنان به حجاب یا ممنوعیت مصرف الکل ــ به اجرا گذاشت.

کشورهای عربی بیم داشتند که ایران در پی بی‌ثبات‌سازی آن‌ها باشد؛ به‌ویژه پس از آنکه خیزش‌های عربی، به تهران فرصت داد تا مجموعه‌ای از نیروهای نیابتی در منطقه را تقویت کند ــ از جمله حوثی‌ها در یمن و گروه‌های شبه‌نظامی مختلف در عراق. عربستان سعودی، به‌ویژه، آشکارا خصومت خود را با ایران حفظ کرد. اما نگرانی اصلی سعودی‌ها بیش از آنکه به اختلاف مذهبی با ایران مربوط باشد، این بود که تهران ممکن است درصدد تضعیف همسایگان خود برآید. در عمل، این بیشتر پیروان متعصب هر دو مذهب بودند که بر تفاوت‌های فرقه‌ای تمرکز داشتند.

خطابه‌های ضدشیعی، که در آن‌ها پیروان این مذهب به شکل افرادی مادون انسان تصویر می‌شدند، در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ به بخش ثابت برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای سعودی بدل شده بود ــ شبکه‌هایی که مبلغین سلفی تندرو در آن‌ها حضور داشتند. در تبلیغات رسمی خود نیز، حکومت سعودی بارها حکومت ایران را «صفویان» می‌خواند ــ اشاره‌ای تحقیرآمیز به امپراتوری شیعه‌مذهب و توسعه‌طلب سده شانزدهم میلادی. در سال ۲۰۱۶، دولت عربستان یک روحانی برجسته شیعه و شمار زیادی از فعالان را به اتهاماتی از جمله تلاش برای دخالت دادن ایران، اعدام کرد.

محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، در مصاحبه‌ای با نشریه «آتلانتیک» در سال ۲۰۱۸، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، را بدتر از هیتلر خواند. او گفت: «هیتلر می‌خواست اروپا را فتح کند، اما رهبر عالی ایران در پی تسخیر جهان است.» او ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران را «شر محض» توصیف کرد.

اما از سال ۲۰۲۳، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس تصمیم گرفتند از طریق تنش‌زدایی و دیپلماسی، تنش‌های منطقه‌ای با تهران را کاهش دهند. در همین راستا، ولیعهد سعودی پیشتر نهادهای دینی کشورش را که به‌گمان او زمینه‌ساز افراط‌گرایی ــ از جمله فرقه‌گرایی ــ بودند، منحل کرده بود.

عربستان سعودی ــ مانند بسیاری از کشورهای عربی ــ با فشار ناشی از رشد جمعیت روبه‌رو است. منطقه برای جوانانش به فرصت‌های شغلی نیاز دارد. پیش‌تر، فقدان چشم‌انداز آینده یکی از عوامل اصلی جذب جوانان به گروه‌های جهادی بود. اکنون، دولت‌های منطقه امیدوارند با پروژه‌های بزرگ توسعه اقتصادی، از جمله طرح‌های شهرهای آینده‌نگر، ابتکارات مبتنی بر هوش مصنوعی و سرمایه‌گذاری‌های فناورانه، این چرخه را دگرگون کنند.

آشوب منطقه‌ای می‌تواند همه این برنامه‌ها را به خطر بیندازد. به همین دلیل بود که حمله اسرائیل به ایران، که ایالات متحده نیز به آن پیوست، در آغاز، مایه نگرانی جدی شد. کشورهای خلیج فارس نگران بودند که نه‌تنها هدف حملات تلافی‌جویانه ایران قرار گیرند، بلکه مبادا تجربه عراق تکرار شود ــ یعنی همان اتفاقی که با تهاجم آمریکا رخ داد: فروپاشی رژیم، سیل پناهجویان و سال‌ها خونریزی فرقه‌ای.

با این همه، در نهایت، این درگیری کوتاه، توهم قدرت ایران را در هم شکست. هرچند هنوز معلوم نیست که این حملات تا چه اندازه برنامه هسته‌ای ایران را به عقب رانده باشد، اما ناتوانی ایران در دفاع از خود، ضعف‌های عمیق ساختاری این کشور را آشکار کرد ــ و این نشان می‌دهد که شاید نظم جدیدی در منطقه در حال شکل‌گیری باشد.

سوریه؛ میدان آزمون

سوریه، کشوری که پس از نزدیک به ۱۴ سال جنگ داخلی ویران شده است، اکنون به میدان آزمایش مرحله بعدی تحولات منطقه بدل شده است.

رژیم اسد، اشتراک چندانی با جمهوری اسلامی ایران نداشت؛ اما از سر دشمنی مشترک با اسرائیل و صدام حسین، رهبر وقت عراق، با تهران متحد شد. از همین رو، بازگشت سوریه به آغوش جهان سنی، همچون قطعه مرکزی پازلی دیده می‌شود که ناگهان در جای خود قرار گرفته است.

عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی ــ همگی کشورهای سنی‌اکثریت ــ مصمم‌اند سوریه را بازسازی کنند و آن را به چهارراه اقتصادی منطقه بدل سازند: جاده‌ها، خطوط لوله نفت، کابل‌های فیبر نوری و شبکه‌های برق. با این حال، دولت مرکزی سوریه به‌شدت ضعیف است و برای ایستادن روی پای خود نیازمند حمایت خارجی خواهد بود. برآورد می‌شود هزینه بازسازی سوریه بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار باشد ــ رقمی که اقتصاد فلج‌شده سوریه هرگز قادر به تأمین آن نیست.

پیش از هر چیز، دولت جدید باید اختلافات خونین فرقه‌ای را که هم از جنگ داخلی زاده شد و هم آن را دامن زد ــ و همچنان می‌تواند مانع از وحدت سوریه شود ــ مهار کند. در ماه مارس، قتل‌عام خونینی علیه علویان، اقلیت مذهبی وابسته به خاندان اسد، رخ داد که حدود ۱۶۰۰ کشته بر جای گذاشت. همچنین، در ماه ژوئن، یک بمب‌گذار انتحاری دست‌کم ۲۵ نفر را در یک مراسم مذهبی کلیسای ارتدکس یونانی در دمشق به قتل رساند.

خاستگاه جهادی شبه‌نظامیان پراکنده‌ای که هسته اصلی دولت جدید سوریه را تشکیل داده‌اند، پرسش‌هایی را برمی‌انگیزد. پروفسور نادر هاشمی، کارشناس سیاست خاورمیانه و اسلام در دانشگاه جورج‌تاون، می‌گوید: «ملی‌گرایان سوری ــ به‌ویژه گروهی که اکنون در سوریه به قدرت رسیده ــ از دل جریان‌های تندرو و راست‌افراطی القاعده و سلفی‌گری سنی برخاسته‌اند؛ جریانی که از حیث الهیاتی و سیاسی، خصومت عمیقی با تشیع داشته است.» با این همه، برخی تحلیل‌گران، موج گسترده احساسات ضدشیعی در میان سوری‌ها را ابزاری برای طرد و انتقاد از ایران تلقی می‌کنند.

تحلیل‌گران نزدیک به دولت سوریه می‌گویند که این دولت، مانند حامیان عرب و ترک خود، به‌دنبال پایان دادن به درگیری‌های فرقه‌ای است. رهبران عرب، پیش‌تر در کشورهایی چون لبنان، در رقابتی بی‌امان، با تأمین مالی شبه‌نظامیان رقیب، کشور را به ورطه نابودی کشانده بودند. اما به نظر می‌رسد در سوریه تلاش دارند هماهنگ عمل کنند.

سرهنگ هشام مصطفی، تحلیل‌گر سیاسی و راهبردی سوری که در جریان انقلاب از ارتش جدا شد، می‌گوید: «واقعاً یک تعادل جغرافیایی جدید در حال شکل‌گیری است. هنوز به‌طور کامل تبلور نیافته، اما آشکارا در حال شکل گرفتن است ــ به‌ویژه پس از عقب‌نشینی غیرقابل بازگشت نفوذ ایران در سوریه و بازآرایی گسترده‌تر امور عربی که دیگر بر شعارهای فرقه‌ای استوار نیست.»

سرهنگ مصطفی اذعان دارد که برخی افراد، با ارجاع به تاریخ و دین، سعی دارند اظهاراتی فرقه‌ای درباره نقش جدید سوریه مطرح کنند. او می‌گوید: «مقایسه با دوره امویان، این پیام را در بر دارد که رهبری سیاسی سوریه، هویت اصیل عربی خود را بازمی‌یابد و خود را از سلطه بیگانگان آزاد می‌کند.»

دکتر مصطفی العیسی، تحلیل‌گر سیاسی سوری، می‌گوید که رهبری جدید به‌طور رسمی هرگز از واژه «اموی» استفاده نکرده است. او می‌افزاید: «دولت سوریه به‌طور فعال در تلاش است شکاف میان جوامع مختلف سوری را از میان بردارد. ساده‌ترین ــ و البته خطرناک‌ترین ــ ابزاری که نظام پیشین به کار می‌برد، تفرقه دینی بود؛ نه فقط میان سنی و شیعه، بلکه حتی در درون هر فرقه یا گروه اجتماعی.»

«گرفتار میان دو آتش»

کشورهای عربی از عقب رانده شدن ایران به پشت مرزهایش و تضعیف تهدید هسته‌ای آن ناخشنود نیستند، اما از اینکه این روند به‌واسطه تهاجم نظامی اسرائیل با پشتیبانی ایالات متحده تحقق یافته، نگران‌اند. روابط حسنه‌ای که کشورهای خلیج فارس با اسرائیل در حال شکل دادن به آن بودند، به‌ویژه در پرتو افکار عمومی خشمگین از جنگ غزه و تبعات فاجعه‌بار آن، از همان ابتدا با چالش مواجه بود.

این جنگ ــ که آن هم خارج از چارچوب فرقه‌ای در جریان است ــ به مانع بزرگی بر سر راه چشم‌انداز یک جهان عربِ باثبات‌تر و پیوسته‌تر، در پی افول ایران، بدل شده است. تا زمانی که مسئله فلسطین حل‌وفصل نشود، همچنان منبعی برای بی‌ثباتی خواهد ماند.

بدر الصیف، استاد تاریخ در دانشگاه کویت، می‌گوید: «ما اینجا میان دو آتش گرفتار شده‌ایم. کشورهای خلیج فارس قطعاً تمایل ندارند بخشی از نظمی منطقه‌ای به رهبری اسرائیل باشند.»

هنوز مشخص نیست پس از فروکش کردن تنش‌های فرقه‌ای، چه نظمی سر بر خواهد آورد. سیاست خارجی ایران همچنان در هاله‌ای از ابهام است؛ همان‌طور که معلوم نیست نیروهای نیابتی مسلح این کشور در منطقه تا چه حد خواهند کوشید تا دوباره خود را سازماندهی کنند.

تازه‌ترین سابقه تاریخی به دهه ۱۹۹۰ بازمی‌گردد، زمانی که ایران، پس از تحمل ویرانی‌های ناشی از جنگ هشت‌ساله با عراق، به درون خود بازگشت تا کشور را بازسازی کند. در آن دوره، نیروهای میانه‌رو که به قدرت رسیدند، عمدتاً از تلاش برای صدور ایدئولوژی انقلابی جمهوری اسلامی دست کشیدند. بسیاری از شیعیان منطقه نیز از آن مسیر فاصله گرفتند.

تحلیل‌گران بر این باورند که اکنون نیز ممکن است شاهد روندی مشابه باشیم. با تضعیف نفوذ ایران، کشورهای عربی می‌توانند مقاومت نشان دهند و جوامع شیعه ــ از سوریه تا عربستان سعودی و بحرین ــ ممکن است به‌جای جدایی، مسیر همگرایی داخلی را در پیش گیرند.

لورانس لوئر، کارشناس خاورمیانه در مرکز مطالعات بین‌المللی «علوم پو» پاریس، می‌گوید: «آنچه در ماه‌ها و سال‌های آینده جالب خواهد بود، این است که ببینیم چگونه مراکز قدرت شیعه در لبنان، عراق، حتی بحرین و پاکستان، به تضعیف ایران و کاهش توان آن برای تحمیل شبکه‌های حمایتی خود در میان جوامع شیعه سراسر خاورمیانه واکنش نشان خواهند داد. ممکن است شاهد باشیم که پویایی‌های ملی و محلی شیعیان، بر تلاش‌های ایران برای تبدیل کردن آن‌ها به یک پایگاه حامی تهران پیشی بگیرد.»

—-
* نیل مک‌فارکوهار از سال ۱۹۹۵ گزارشگر نیویورک تایمز بوده و درباره موضوعات مختلفی از جنگ و سیاست تا هنر، در سطح بین‌المللی و در ایالات متحده، گزارش داده است.


نظر خوانندگان:


■ در یک کلام: نگاهی روشن در نوشتاری منسجم، با واکاوی دقیق صحنه شطرنج گسترده و پر پیچ و خم خاورمیانه، با بازیگران گوناگون و ترسیم آینده‌ای امید بخش، با ترجمه‌ای یکدست و آموختنی.
به امید روزی که تحلیلگران ایرانی هم پیچیدگی‌های روابط و تاثیرات متقابل بین‌المللی را در جهان معاصر، با این نوع نگاه و با این زبان آکادمیک واکاوی کنند: بدون کاربرد واژه‌هایی غیر آکادمیک مثل جنایتکار، خون‌ریز، جهان‌خوار، صهیونیزم، تجاوز، دشمن، هیچ غلطی نمی تواند بکند و ...
با سپاس از نویسنده و مترجم سعید سلامی







نظر شما درباره این مقاله:







دکتر مکارم: این زندانیان بودند که جان من را نجات دادند
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 13:21

دکتر مکارم: این زندانیان بودند که جان من را نجات دادند







نظر شما درباره این مقاله:







ترس از تغییر
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 13:03

ترس از تغییر


جواد کاشی

جمهوری اسلامی نه از اسرائیل می‌ترسد نه آمریکا. از منطق تحول مقتضی زمان می‌هراسد. از تغییر، احساس ویرانی در ساختار می‌کند.

خود را همان می‌نماید که از اول انقلاب منعقد شد. می‌داند اینکه هست همان نیست که چهل و پنج سال پیش بود. اما از اعلام صریح آن می‌هراسد. اگر به صراحت اعلام کند این که هست آن نیست، و نمی‌توانست باشد، آنگاه به فکر می‌افتاد منطق و تئوری و روایت‌ تازه‌ای از موجودیت خود فراهم کند.

هنگامی که منطقی تازه برای موجودیتی که دیگر آن نیست، فراهم نکنی، خود را از دست خواهی داد. تسخیر خواهی شد. البته بازتعریف خویشتن حتی برای فرد هم دشوار است، هنگامی که سخن از نهادهای اجتماعی و سیاسی است کار بسیار دشوار خواهد شد.

وارثان به ندرت شجاعت نیروی موسس را دارند. 

زمان گسست ایجاد می‌کند. حتی برای پیوند با آنچه در سرآغاز بود، باید شجاعت پذیرش گسست را داشته باشی. با پذیرش گسست، گذشته هم در معرض بازتعریف و نقد واقع می‌شود. بت‌ سرآغاز هم شکسته خواهد شد. آنگاه زایشی به اقتضاء زمانه روی خواهد نمود. و الا بی‌تعریف و بی‌بنیاد و معنا رها خواهی شد و نم فساد در ارکان هستی نهادهای سیاسی رسوخ و همه چیز را فرسوده و لزران خواهد کرد. 

آمریکا و اسرائیل نه تنها ترس ایجاد نمی‌کنند گاه محملی می‌شوند برای انکار ضرورت تحول. آنها با شرایط فوق‌العاده‌ای که ایجاد می‌کنند، اصل تحول و بازتعریف را به تعویق می‌اندازند. کمک می‌کنند تا فروریزی تدریجی در درون متوقف نشود شتاب پیدا کند.

تلگرام نویسنده
@javadkashi






نظر شما درباره این مقاله:







چرا استفاده از زور مانع اشاعه هسته‌ای نمی‌شود
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 12:04

چرا استفاده از زور مانع اشاعه هسته‌ای نمی‌شود


دیوید مینچین الیسون

(دیوید مینچین الیسون پژوهشگر برنامه امنیت هسته‌ای دانشگاه ییل آمریکا است.)

فارین افرز / ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵

برای سومین بار در چهار دهه گذشته، جنگنده‌ها تلاش کردند تا یک برنامه هسته‌ای در خاورمیانه را با حمله نظامی به زانو درآورند. تازه‌ترین تلاش از ۱۳ ژوئن با کارزار هوایی اسرائیل علیه ایران آغاز شد. سپس، در ساعات نخست بامداد ۲۲ ژوئن، هفت بمب‌افکن رادارگریز بی-۲ نیروی هوایی ایالات متحده بمب‌های سنگرشکن ۳۰ هزار پوندی خود را بر فراز مستحکم‌ترین سایت‌های هسته‌ای ایران فرو ریختند. اهداف اصلی ایالات متحده، تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم در عمق زمین در فردو و نطنز، و همچنین مرکز فناوری هسته‌ای اصفهان بود.

واشینگتن عملیات موسوم به «چکش نیمه‌شب» را یک موفقیت تمام‌عیار اعلام کرد؛ دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، گفت این تأسیسات «کاملاً و به‌طور کامل نابود شده‌اند». اما واقعیت بسیار نامطمئن‌تر است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) ــ نهاد بین‌دولتی مسئول نظارت بر اجرای معاهده منع اشاعه هسته‌ای ــ از ورود به شعاع حدود ۶۵ کیلومتری تأسیسات هدف قرار گرفته منع شد و نتوانست میزان خسارت وارده به سالن‌های زیرزمینی فردو و نطنز را ارزیابی کند. وزارت دفاع آمریکا بعدتر از میزان ادعاهای ترامپ درباره وسعت ویرانی‌ها عقب‌نشینی کرد و اذعان داشت که از محل نگهداری ذخایر اورانیوم نزدیک به سطح تسلیحاتی ایران اطلاعی ندارد.

در واقع، شواهد قوی غیرمستقیم حکایت از آن دارد که تهران پیش از آغاز بمباران‌های آمریکا، مواد هسته‌ای ــ از جمله مجموعه سانتریفیوژهای پیشرفته مورد استفاده در غنی‌سازی اورانیوم ــ را از سایت‌های هدف تخلیه کرده بود. تصاویر ماهواره‌ای تجاری، در روزهای منتهی به حمله ۲۲ ژوئن، فعالیت قابل‌توجه کامیون‌ها را در سایت فردو نشان داد. به گفته مقام‌های نظارتی ایران که اطلاعاتی را در اختیار آژانس قرار دادند، پس از بمباران‌ها هیچ افزایش اندازه‌گیری‌شده‌ای در سطح تشعشعات مناطق اطراف تأسیسات هدف مشاهده نشد ــ نشانه‌ای که به احتمال زیاد از ناکامی حملات در نابود کردن ذخایر اورانیوم حکایت می‌کند. در حقیقت، به احتمال زیاد ایران همچنان بخش عمده یا حتی کل ذخایر پیش از حمله خود از اورانیوم با غنای بالا را در اختیار دارد ــ ذخیره‌ای که به تخمین برخی منابع، می‌تواند برای ساخت حداکثر ده بمب هسته‌ای کافی باشد.

اما حتی اگر این حملات هوایی واقعاً خسارات قابل‌توجهی به سایت‌های هسته‌ای ایران وارد کرده باشند، تاریخ نشان می‌دهد که نابودسازی زیرساخت‌های سطحی به‌ندرت به امنیت پایدار منجر می‌شود. حملات ممکن است توانایی‌های یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن را عقب بیندازد، اما اغلب عطش آن کشور برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را بیشتر می‌کند. در مورد ایران، دولت ترامپ ــ همچون اسرائیل پیش از آن ــ ظاهراً گرفتار «دام بمب هوشمند» شده است: این تصور اشتباه که سلاح‌های دقیق می‌توانند مسیر گریز هسته‌ای را مسدود کنند یا حتی موجب فروپاشی رژیم شوند. واقعیت محتمل‌تر آن است که عملیات چکش نیمه‌شب صرفاً فرصتی برای دولت ترامپ خریده باشد ــ فرصتی که باید صرف یافتن راه‌حلی راهبردی و درازمدت برای مسئله هسته‌ای ایران شود؛ راه‌حلی که ترامپ به اشتباه تصور می‌کند پیشاپیش به دست آمده است.

نمایشی بیش نیست

حملات مستقیم نظامی به برنامه‌های هسته‌ای، با هدف از بین بردن توانایی یک کشور برای ساخت سلاح هسته‌ای صورت می‌گیرد؛ خواه با نابودسازی زیرساخت‌های حیاتی، خواه با کشتن نیروهای کلیدی، یا به‌طور کلی با محدود کردن ظرفیت آن کشور برای مونتاژ سلاح هسته‌ای. اما توانمندی فیزیکی، تنها نیمی از معادله در مسیر هسته‌ای شدن یک کشور است. ساختن بازدارندگی هسته‌ای، نیازمند اراده سیاسی عظیمی نیز هست. من و تایلر جان بوون در کتابی که به‌زودی با عنوان بازگشت‌های معکوس هسته‌ای: زمانی که سیاست‌های هسته‌ای شکست می‌خورند منتشر خواهد شد، شرح داده‌ایم که حملات متعارف نظامی به برنامه‌های هسته‌ای ــ جز در مواردی که برنامه هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد ــ به‌ندرت به اهداف بلندمدت خود می‌رسند. پژوهش ما که همه موارد مقابله تهاجمی با اشاعه هسته‌ای را در بر می‌گیرد، یک الگوی ثابت را نشان می‌دهد: هرچند بمباران یک برنامه هسته‌ای ممکن است موقتاً توانایی فیزیکی یک کشور برای ساخت سلاح را کاهش دهد، اما تقریباً همیشه به این باور در کشور هدف دامن می‌زند که دستیابی به سلاح هسته‌ای برای بقای آن حیاتی است.

طرفداران حملات متعارف به برنامه‌های هسته‌ای معمولاً به بمباران تأسیسات الکبار سوریه در سال ۲۰۰۷ توسط اسرائیل اشاره می‌کنند. این حمله در ظاهر بسیار موفق بود. الکبار، راکتور مخفی تولید پلوتونیوم که بر پایه طراحی کره شمالی ساخته شده بود، پیش از آنکه وارد مرحله عملیاتی شود، نابود شد و سوریه هرگز دوباره تلاشی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نکرد. اما الکبار، همان استثنایی است که قاعده را اثبات می‌کند. موفقیت این عملیات بر عواملی استوار بود که احتمال تکرارشان اندک است. این راکتور به‌طور کامل از خارج وارد شده بود و سوریه فاقد تخصص بومی برای بازتولید آن به‌تنهایی بود؛ امری که برنامه هسته‌ای این کشور را کاملاً به کمک خارجی وابسته می‌کرد. این وابستگی، توانایی سوریه برای احیای برنامه را به‌شدت محدود ساخت؛ پس از حمله، نظارت‌های بین‌المللی شدت گرفت و رهبران سوریه نتوانستند قطعات حیاتی را به‌طور داخلی تهیه کنند یا دوباره بسازند. افزون بر این، کشور درگیر خشکسالی ویرانگری بود و در آستانه جنگ داخلی فاجعه‌باری قرار داشت. این سایت بعدها به دست داعش (دولت اسلامی) افتاد. در نهایت، حمله به الکبار بیش از آنکه ضربه‌ای قاطع باشد، تلنگری به برنامه‌ای بود که پیشاپیش در آستانه فروپاشی قرار داشت.

اما تجربه عراق، داستانی هشدارآمیزتر به دست می‌دهد. حمله هوایی اسرائیل به راکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ در ابتدا به‌عنوان نمونه‌ای موفق از اقدام پیشگیرانه ستوده شد. اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این حمله احتمالاً نتیجه‌ای معکوس داشت. هرچند راکتور را نابود کرد، اما در عین حال صدام حسین، رهبر عراق، را به این باور رساند که به یک بازدارنده هسته‌ای نیاز دارد. این حمله نه‌تنها برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق را متوقف نکرد، بلکه موجب شد این برنامه به زیر زمین برود ــ دور از چشم نظارت‌های بین‌المللی ــ و صدام را بر آن داشت تا منابع بیشتری به غنی‌سازی اورانیوم اختصاص دهد. تا سال ۱۹۹۰، عراق به‌طرز خطرناکی به نقطه‌ای نزدیک شده بود که می‌توانست یک بمب هسته‌ای بسازد.

آنچه در نهایت به پایان برنامه صدام انجامید، نه حمله‌ای هدفمند، بلکه کنترل‌های بوروکراتیک و قانونی‌ای بود که پس از جنگ خلیج فارس اعمال شد؛ یعنی تحریم‌های جامع سازمان ملل متحد و رژیم بازرسی‌های سختگیرانه آن، که بر نابودی تسلیحات کشتار جمعی عراق نظارت داشت. حملات موشکی بعدی ایالات متحده ــ مانند حمله به سایت الزعفرانیه ــ عمدتاً جنبه نمایشی داشت؛ چرا که بازرسان سازمان ملل تأیید کردند که این سایت‌ها پیش‌تر از کار افتاده بودند. پیام روشن است: بازرسی‌ها و تحریم‌ها، نه بمب‌ها، عامل خلع سلاح عراق بودند. تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، که بر پایه ادعایی نادرست درباره برنامه تسلیحات کشتارجمعی عراق انجام شد، درسی عبرت‌آموز برای ایران و کره شمالی بود در مورد خطرات نداشتن بازدارنده هسته‌ای. پیونگ‌یانگ به‌صراحت به سرنوشت صدام استناد کرد وقتی کار روی برنامه‌ای را شتاب بخشید که در نهایت به نخستین آزمایش هسته‌ای این کشور در سال ۲۰۰۶ انجامید.

زیرزمین هسته‌ای

ایران سال‌هاست که در برابر حملاتی که نتوانسته‌اند برنامه هسته‌ای‌اش را به شکلی مرگبار مختل کنند، مقاومت کرده است. از جمله این حملات، می‌توان به حمله سایبری استاکس‌نت علیه تأسیسات نطنز اشاره کرد؛ تلاشی مشترک از سوی ایالات متحده و اسرائیل که در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ حدود یک‌هزار سانتریفیوژ را از کار انداخت. همچنین، موجی از ترور دانشمندان هسته‌ای ایران توسط اسرائیل بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، و اقدامات خرابکارانه تازه‌تر اسرائیل علیه سایت نطنز در سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ از دیگر نمونه‌هاست. ایران در واکنش به هر یک از این حملات، زیرساخت‌های فیزیکی خود را مقاوم‌تر کرده است؛ از جمله با ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر و انتقال تاسیسات کلیدی — مانند سایت فردو — به اعماق زمین. برخی از مزیت‌های ایران همچنان خارج از دسترس حملات هوایی باقی مانده‌اند؛ از جمله تسلط این کشور بر چرخه سوخت هسته‌ای — قابلیتی که برنامه هسته‌ای به‌مراتب کوچک‌تر سوریه از آن بی‌بهره بود.

نکته کلیدی آن است که تلاش‌ها برای حمله به برنامه هسته‌ای ایران، عزم این کشور را جزم‌تر کرده و باور رهبران جمهوری اسلامی را نسبت به ضرورت برخورداری از یک بازدارنده هسته‌ای — برای جلوگیری از آنکه دشمنانش، به‌ویژه اسرائیل و ایالات متحده، بتوانند به دلخواه خود ایران را تهدید کنند — تقویت کرده است. مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، حمله اخیر ایالات متحده را «نقض وحشیانه» حقوق بین‌الملل خوانده‌اند و آشکارا از احتمال خروج ایران از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) سخن گفته‌اند؛ اقدامی که در صورت تحقق، به نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر برنامه هسته‌ای ایران پایان خواهد داد و آخرین مانع حقوقی بر سر راه حرکت سریع به سمت تسلیحاتی شدن را از میان برمی‌دارد. حتی اگر بازرسی‌ها ادامه یابد، به‌احتمال زیاد تهران همکاری خود با آن‌ها را کاهش خواهد داد. از منظر سیاسی، این حملات برداشت تندروهای ایرانی را تقویت می‌کند که معتقدند هرگونه سازش، به آسیب‌پذیری منتهی می‌شود — تهران بر این باور است که اجازه دادن به بازرسان آژانس برای ادامه حضور در سایت‌های هسته‌ای، در پوشش نظارت بین‌المللی، عملاً به دشمنان امکان خواهد داد تا مکان‌های حساس را شناسایی کنند و مسیر را برای حملات بعدی هموار سازند.

تلاش‌های مقابله با اشاعه سلاح‌های هسته‌ای علیه ایران، بازتاب‌هایی فراتر از مرزهای این کشور دارد. برای مثال، اگر ایران از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج شود، تغییر موازنه به نفع اشاعه هسته‌ای در منطقه تقریباً اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. عربستان سعودی و امارات متحده عربی — که سال‌هاست سودای برنامه هسته‌ای در سر دارند — بی‌تردید برنامه‌های خود را شتاب خواهند داد؛ مسیری که می‌تواند جبهه‌های جدیدی را در رقابت هسته‌ای خاورمیانه بگشاید. به این ترتیب، حمله‌ای که با هدف حل یک مشکل اشاعه انجام شده، ممکن است به خلق چندین بحران تازه منجر شود.

در خوش‌بینانه‌ترین حالت، عملیات «چکش نیمه‌شب» توانسته باشد برنامه هسته‌ای ایران را در حدود ۱۲ تا ۱۸ ماه به تأخیر انداخته باشد. بر اساس گزارشی که روز دوم ژوئیه در وال‌استریت ژورنال منتشر شد، پنتاگون حداکثر میزان این تأخیر را یک تا دو سال برآورد کرده است؛ هرچند برخی ارزیابی‌های اطلاعاتی دیگر در ایالات متحده حاکی از آن است که این وقفه ممکن است تنها چند ماه دوام داشته باشد — به‌ویژه با توجه به توانایی ایران برای بازیابی مواد، پراکنده‌سازی سایت‌ها، و بازسازی تأسیسات در مکان‌های مخفی. اگر این توقف موقت به‌عنوان یک پیروزی راهبردی تلقی شود، اشتباهی جدی خواهد بود. چرا که در واکنش به این حملات، تهران به ساخت تأسیسات هسته‌ای عمیق‌تر، پراکنده‌تر، و با حفاظت بیشتر روی خواهد آورد؛ مسیری که کارآمدی حملات آتی را کاهش خواهد داد.

برای آنکه این وقفه تاکتیکی به دستاوردی راهبردی تبدیل شود، واشنگتن باید از این پنجره زمانی کوتاه برای پیگیری یک مسیر دیپلماتیک بهره ببرد. چنین توافقی می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ از جمله، بازگشت ایران به تعهدات پیشین خود در چارچوب منع اشاعه، اعطای دسترسی فوری به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و موافقت با بازرسی‌های سرزده در تمامی سایت‌های هسته‌ای — شاید در ازای کاهش مرحله‌ای تحریم‌ها و تعهد کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به چشم‌پوشی از غنی‌سازی اورانیوم.

مشکل اما آنجاست که اکنون مذاکره‌کنندگان با ایرانی روبه‌رو هستند که از سوی دو ارتش پیشرفته جهان هدف حمله قرار گرفته و ممکن است هرگونه سازش را دعوت به حمله‌های بیشتر تلقی کند. تجربه نشان می‌دهد که یک کشور اشاعه‌دهنده که از حملات جان سالم به در می‌برد، از آن‌ها درس می‌گیرد، زیرساخت‌های خود را مستحکم‌تر می‌سازد و با رازداری بیشتر و اراده سیاسی قوی‌تر، به مسیر خود بازمی‌گردد. بمب‌ها می‌توانند زمان بخرند؛ اما تنها دیپلماسی می‌تواند امنیت پایدار به ارمغان آورد.






نظر شما درباره این مقاله:







بار جنگ و آوار بمب اتمی ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 11:20

بار جنگ و آوار بمب اتمی


بمب اتمی و دشواری‌های آن برای ایران؛ گفت‌وگوی اکبر کرمی و محمد قائدی

بار جنگ و آوار بمب اتمی

در گفت‌وگویی شنیدنی با محمد قائدی که استاد دانش‌گاه و دانش‌أموخته‌ی دانش‌های سیاسی است، پرسیده‌ام: آیا ایران در پی ساختن بمب اتمی است؟ آیا ایران می‌تواند بمب اتمی بسازد؟ آیا تاکنون اراده‌ای برای ساختن بمب اتمی در حکومت بوده است؟ پس از یورش و تازش اسراییل اگر ایران از آن‌پی‌تی بیرون برود و در پی ساختن بمب اتمی برآید، چه سرنوشتی برای آن دیدنی و پرسودنی است؟ و امکان‌ها و ناامکان‌های چنین خطایی چه‌گونه است؟  چه‌گونه می‌توان ایران و مردمان آن را هم از سایه ی بلند جنگ و هم از آوار بلندپروازی‌ها ی خام و ناتمام ساخت بمب اتمی دورنگاه داشت؟ 

چه‌گونه می‌توان با شیبی آرام که هم برای پادایست‌مان (Opposition) ایرانی امیدانگیز باشد و هم برای ایست‌مان (Position) هراس‌انگیز نباشد، دولت جمهوری اسلامی را به دولتی ملی و مردم‌سالار دگردیسید و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در باره ی جنگ و صلح را به اراده ی مردم سپرد؟ آسیب‌شناسی جنگ در ایران آشکارا به شکاف مردم و‌حکومت می‌رسد، و بسیار خردمندانه است که پاسخ به جنگ و‌ جنگ‌افروزی در پرداختن به آسیب مادر درمان و چاره شود. تنها یک دولت ملی و مردم‌سالار است که می‌تواند با سامانش قدرت و داوری صلح، رام‌داری و آرامش را در ایران پایدار کند. در این مسیر دش‌واری‌ها ی بنیادین چیست؟ و راه‌ها ی کم‌هزینه و پیروزمند کدام اند؟ آیا خامنه‌ای را می‌توان پس زد؟ و آیا نیروها ی میانه‌رو در جمهوری اسلامی چنان نیرو و دلیری دارند که بتوانند خامنه‌ای را پس‌بزنند و اراده و حاکمیت ملی را جای‌گزین آن کنند؟






نظر شما درباره این مقاله:







پیشنهاد آمریکا برای نظارت بر کریدور زنگزور
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 10:59

پیشنهاد آمریکا برای نظارت بر کریدور زنگزور


راگیپ سویلو / میدل ایست آی / ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵ 

ایالات متحده پیشنهاد کرده است که مدیریت کریدور حمل‌ونقل برنامه‌ریزی‌شده بین ارمنستان و آذربایجان را بر عهده بگیرد تا مذاکرات دیپلماتیک طولانی‌مدت و متوقف‌شده بین این دو کشور قفقازی را پیش ببرد. تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه، روز جمعه (۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵) در یک نشست خبری در نیویورک به خبرنگاران گفت.

اگرچه ارمنستان و آذربایجان در ماه مارس بر پیش‌نویس توافق صلح به اجماع رسیدند، باکو همچنان بر چندین شرط اضافی پیش از امضای رسمی این توافق اصرار دارد.

آذربایجان از ایروان می‌خواهد که قانون اساسی خود را اصلاح کند تا اشاره‌هایی به قلمرو آذربایجان حذف شود. یکی از اصلی‌ترین نقاط اختلاف، کریدور موسوم به زنگزور است که آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه جداافتاده نخجوان متصل می‌کند.

ارمنستان از استفاده از اصطلاح “کریدور زنگزور” خودداری می‌کند و استدلال می‌کند که این اصطلاح دارای بار ارضی و تجزیه‌طلبانه نسبت به قلمرو حاکمیتی ارمنستان، معروف به سیونیک، است.

آذربایجان اصرار دارد که این کریدور نباید تحت کنترل کامل ارمنستان باشد و ابراز نگرانی می‌کند که ایروان نمی‌تواند دسترسی آزاد و بدون محدودیت را تضمین کند. به همین ترتیب، ارمنستان به‌طور قاطع با واگذاری کنترل این مسیر به هر طرف ثالثی مخالفت می‌کند.

این کریدور ۳۲ کیلومتری به مانعی قابل‌توجه برای دستیابی به صلح پایدار بین ارمنستان و آذربایجان تبدیل شده است.

باراک در نشستی که در نیویورک برگزار شد، به خبرنگاران گفت: «آن‌ها بر سر ۳۲ کیلومتر جاده بحث می‌کنند، اما این موضوع بی‌اهمیتی نیست. این مسئله برای یک دهه ادامه داشته است ـــ ۳۲ کیلومتر جاده.»

او افزود: «بنابراین، آمریکا وارد عمل می‌شود و می‌گوید: ‘بسیار خوب، ما این را بر عهده می‌گیریم. این ۳۲ کیلومتر جاده را برای یک اجاره صدساله به ما بدهید و همه می‌توانید از آن استفاده کنید.’»

ترکیه ابتدا این ایده را پیشنهاد کرد

اظهارات باراک اولین تأیید رسمی است که دولت ترامپ پیشنهاد مدیریت این کریدور را از طریق یک اپراتور تجاری خصوصی آمریکایی ارائه داده است که به‌عنوان ضامن بی‌طرف عمل خواهد کرد.

گزارش اخیر بنیاد کارنگی نشان می‌دهد که این طرح بر اساس پیشنهاد قبلی اتحادیه اروپا طراحی شده است که یک شرکت لجستیک آمریکایی را مسئول مدیریت و نظارت بر حمل‌ونقل بار در این مسیر قرار می‌دهد و داده‌ها را به‌صورت شفاف با همه طرف‌ها به اشتراک می‌گذارد.

این گزارش خاطرنشان کرد که این پیشنهاد از پیشینه‌های نظارت بین‌المللی در مناطق جدایی‌طلب گرجستان الهام گرفته شده است و هدف آن پاسخگویی به خواسته باکو برای تضمین‌های امنیتی قوی و بلندمدت، ضمن حفظ حاکمیت ایروان بر این کریدور است.

در همین حال، ترکیه به‌طور محرمانه از باکو خواسته است که توافق صلح را امضا کند و به مقامات آذربایجانی یادآوری کرده است که پویایی‌های منطقه‌ای، مانند کاهش نفوذ ایران، در حال تغییر است.

یک منبع منطقه‌ای آشنا با مذاکرات به «میدل ایست آی» گفت که این ترکیه بود که ابتدا ایده مدیریت کریدور توسط یک شرکت خصوصی مورد تأیید هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان را پیشنهاد کرد.

این منبع افزود: «با این حال، طرف ارمنی خواستار آن شد که این شرکت در سمت نخجوان کریدور نیز فعالیت کند، که برای باکو غیرقابل‌قبول بود.»

مناقشه بین ارمنستان و آذربایجان به جنگ قره‌باغ کوهستانی در سال ۱۹۹۳ بازمی‌گردد، زمانی که نیروهای ارمنی این منطقه مورد مناقشه، که توسط سازمان ملل متحد به‌عنوان قلمرو آذربایجان به رسمیت شناخته شده بود، را پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تصرف کردند.

پس از یک جنگ خونین شش‌هفته‌ای در اواخر سال ۲۰۲۰، آذربایجان در سپتامبر ۲۰۲۳ عملیاتی نظامی برای بازپس‌گیری قره‌باغ کوهستانی آغاز کرد که به توافق آتش‌بس منجر شد. اکثر ارمنی‌های قومی این منطقه را ترک کردند و این منطقه جدایی‌طلب به‌طور رسمی در ۱ ژانویه ۲۰۲۴ منحل شد.

فرآیند عادی‌سازی روابط ترکیه با ارمنستان به شدت به چشم‌انداز توافق صلح بین آذربایجان و ارمنستان وابسته است.

مقامات ترکیه ارمنستان را به‌عنوان حلقه‌ای حیاتی در کریدور میانی می‌بینند که ترکیه را به‌طور مستقیم به آسیای مرکزی متصل می‌کند. شرکت‌های ترکیه‌ای نیز مشتاق مشارکت در پروژه‌های زیرساختی احتمالی در ارمنستان هستند.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، ماه گذشته میزبان نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، بود که اولین دیدار رسمی یک رهبر ارمنی از ترکیه را رقم زد.






نظر شما درباره این مقاله:







سوءمدیریت و حمله نظامی؛ اگر باز هم تصمیم نگیرید!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 10:57

سوءمدیریت و حمله نظامی؛ اگر باز هم تصمیم نگیرید!







نظر شما درباره این مقاله:







در جلسه فعالان سیاسی با وزیر کشور چه گذشت؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 10:51

در جلسه فعالان سیاسی با وزیر کشور چه گذشت؟







نظر شما درباره این مقاله:







جنگ سایبری ایران و اسرائیل همچنان ادامه دارد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 8:29

جنگ سایبری ایران و اسرائیل همچنان ادامه دارد


آلیس گاور / المجله / ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵

در روز اول ژوئیه ۲۰۲۵، یک گروه هکری وابسته به ایران تهدید کرد که قصد دارد ۱۰۰ گیگابایت ایمیل را منتشر کند که ادعا می‌شود از حلقه نزدیکان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به‌دست آورده است — از جمله ایمیل‌های سوزی وایلس، رئیس دفتر کاخ سفید، و راجر استون، مشاور دیرینه ترامپ. مقامات آمریکایی این اقدام را یک کارزار تخریبی با انگیزه‌های سیاسی خواندند، اما زمان‌بندی و اهداف این حمله نشان می‌دهد که با یک اقدام حساب‌شده و بخشی از روندی هدفمند روبه‌رو هستیم.

این عملیات به‌نظر می‌رسد بخشی از واکنش تهران به حمایت آمریکا از اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه ماه گذشته باشد — جنگی که طی آن، فرماندهان ایرانی، دانشمندان هسته‌ای و تاسیسات هسته‌ای ایران هدف حملات هوایی قرار گرفتند و زیرساخت‌های دیجیتال ایران نیز با حملات سایبری مواجه شد.

در ۱۷ ژوئن، گروه هکتیویستی وابسته به اسرائیل موسوم به «گنجشک درنده» (Predatory Sparrow) به سامانه‌های بانک سپه، بانک دولتی ایران که ارتباط گسترده‌ای با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارد، حمله کرد و فعالیت آن را مختل ساخت. سپس، این گروه صرافی رمزارز نوبیتکس — بزرگ‌ترین پلتفرم مبادله رمزارز در ایران — را هدف قرار داد و باعث شد ۹۰ میلیون دلار از دارایی‌های این صرافی از دست برود. هدف از این حمله، افشای نقش احتمالی نوبیتکس در دور زدن تحریم‌ها و تامین مالی غیرقانونی اعلام شد.

بمب‌های دیجیتال

اگرچه بمباران‌ها و شلیک موشک‌ها فعلاً متوقف شده، اما عملیات‌های تهاجمی در فضای دیجیتال همچنان ادامه دارد — همان‌طور که سال‌ها است ادامه داشته است. ایران و اسرائیل اکنون فضای سایبری را بخش مرکزی راهبردهای امنیتی خود می‌دانند و کارزارهای سایبری را با عملیات‌های نظامی و تحرکات دیپلماتیک هماهنگ می‌کنند.

اسرائیل راهبرد بازدارندگی سایبری پیچیده‌ای را توسعه داده است که حملات سایبری دقیق را با تدابیر دفاع ملی قدرتمند در هم می‌آمیزد. هدایت این راهبرد بر عهده «اداره ملی سایبر اسرائیل» (INCD) و یگان ۸۲۰۰ — واحد اطلاعات سیگنالی ارتش اسرائیل — است. یگان ۸۲۰۰ که نقش کلیدی در تولید ویروس استاکس‌نت داشت (همان بدافزار مشهوری که در سال ۲۰۱۰ به سانتریفیوژهای هسته‌ای ایران آسیب رساند)، امروز به‌عنوان قوی‌ترین نیروی سایبری اسرائیل شناخته می‌شود.

در کنار این ساختار رسمی، گروه‌های هکتیویستی طرفدار اسرائیل که ارتباطات غیررسمی با این کشور دارند نیز فعالیت می‌کنند. شرکت اطلاعاتی «سای‌فیرما» (Cyfirma) بیش از ۲۰ گروه از این دست را شناسایی کرده است — از جمله «تیم UCC»، «انونیموس اسرائیل» و «شیطان‌های سرخ». این گروه‌ها عمدتاً با حملات انکار سرویس توزیع‌شده (DDoS) و خرابکاری در وب‌سایت‌ها، در خدمت پیام‌رسانی اسرائیل و هدف قرار دادن منافع ایران در فضای سایبری فعالیت می‌کنند.

از سوی دیگر، ایران نیز توانمندی‌های سایبری خود را به‌طور قابل توجهی تقویت کرده است. شرکت امنیت سایبری «ردور» (Radware) اعلام کرد که پس از جنگ ۱۲ روزه در ماه ژوئن، فعالیت‌های سایبری ایران علیه اسرائیل تا ۷۰۰ درصد افزایش یافته است. این فعالیت‌ها شامل حملات DDoS، تلاش برای نفوذ به سامانه‌های زیرساختی، و حتی کنترل دوربین‌های هوشمند اسرائیل به‌منظور کمک به هدف‌گیری در حملات موشکی بوده است — روندی که نشان از گذار ایران از پایش سایبری صرف به سمت اقدامات اخلالگرانه فعال و جنگ روانی دارد.

نشت سایبری به فضای عمومی

رهبری توانمندی‌های سایبری ایران در دست وزارت اطلاعات و امنیت (MOIS) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ این دو نهاد از گروه‌های پیشرفته تهدید مداوم (APT) حمایت می‌کنند — از جمله APT34 (مشهور به OilRig)، APT35 (Charming Kitten)، و APT33 (Elfin) — که به‌دلیل فعالیت‌های بدافزاری، کارزارهای فیشینگ، و خرابکاری در زیرساخت‌ها شهرت دارند. در کنار این‌ها، بازیگران حوزه اطلاعات نادرست مانند «وُید مانتیکور» (Void Manticore) به افزایش توانمندی‌های نفوذ اطلاعاتی ایران کمک می‌کنند و روایت‌های مطلوب تهران را در عرصه بین‌المللی تقویت می‌نمایند.

آنچه این تهدید را تشدید می‌کند، هم‌گرایی فزاینده دیجیتال ایران با روسیه، چین و کره شمالی است. این همکاری‌ها، ایران را به فناوری‌های نظارتی، تاکتیک‌های باج‌افزاری و ابزارهای نفوذ مبتنی بر هوش مصنوعی مجهز کرده و به تهران امکان داده است تا کارزارهایی پیچیده‌تر و در سطح جهانی گسترده‌تر را پیش ببرد. این نشت تهدیدات دیجیتال اکنون در ایالات متحده به‌وضوح قابل مشاهده است. پس از حملات آمریکا به اهداف ایرانی در ۲۲ ژوئن، گروه‌های طرفدار ایران حملات سایبری خود به زیرساخت‌ها و اهداف سیاسی آمریکا را افزایش داده‌اند.

علاوه بر نفوذ به ایمیل‌های نزدیکان ترامپ — که توسط گروهی موسوم به «رابرت» انجام شد — هکتیویست‌های طرفدار ایران مسئولیت یک حمله باج‌افزاری به شرکت آمریکایی «KVE Metals» در اول ژوئیه و همچنین اختلال در خدمات شبکه اجتماعی «تروث سوشال» (بستر اجتماعی ترامپ) در اواخر ژوئن را بر عهده گرفته‌اند. نهادهای مالی، شرکت‌های خدمات عمومی، و پیمانکاران دفاعی از جمله اهداف با اولویت بالا برای این حملات به شمار می‌روند. افزون بر این، استفاده از فناوری‌های منشأ اسرائیلی در برخی زیرساخت‌های حیاتی آمریکا، ممکن است به جذب یا تسهیل فعالیت‌های تلافی‌جویانه سایبری ایران منجر شود.

آنچه به‌ویژه نگران‌کننده است، تمرکز ایران بر شرکت‌های تأمین‌کننده نرم‌افزار در لایه‌های بالادستی و سامانه‌های فناوری عملیاتی (OT) است — آسیب‌پذیری‌هایی که می‌توانند امکان دسترسی طولانی‌مدت و غیرقابل شناسایی به بخش‌های مختلف را برای مهاجمان فراهم کنند. این آسیب‌پذیری‌ها در حالی دامنگیر نهادهای آمریکایی شده‌اند که ضربه‌های اخیر به حکمرانی سایبری این کشور — از جمله برکناری ژنرال «تیموتی هاگ» و کاهش بودجه‌های فدرال برای امنیت سایبری — وضعیت را وخیم‌تر ساخته است.

دفاع دیجیتال

هرچند نهادهایی همچون وزارت امنیت داخلی ایالات متحده و «آژانس امنیت سایبری و امنیت زیرساخت‌ها» (CISA) خواستار افزایش هوشیاری در بخش‌هایی نظیر آب، انرژی و حمل‌ونقل شده‌اند، اما بخش خصوصی همچنان در برابر تهدیدات آسیب‌پذیر است. در شرایطی که سامانه‌های دفاعی آمریکا تحت فشار قرار دارند، ممکن است زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملاتی که روزبه‌روز پیچیده‌تر، بهتر تأمین مالی شده‌تر، و از انگیزه‌های ایدئولوژیک قوی‌تری برخوردارند، بی‌دفاع باقی بمانند.

ابعاد راهبردی این تشدید تقابل سایبری به‌واقع هشداردهنده است — به‌ویژه از آن جهت که مرز میان اهداف نظامی و غیرنظامی به‌طرز نگران‌کننده‌ای در حال محو شدن است. در جنگ‌های نامتقارن امروز، بیمارستان‌ها، بانک‌ها و شرکت‌های خدمات عمومی اکنون به‌عنوان «اهداف مشروع» تلقی می‌شوند. همچنین، افزایش شمار واحدهای نیمه‌خودمختار سایبری در هر دو سوی مناقشه، خطر تشدید ناخواسته یا محاسبات نادرست را در نبردی که هرچه بیشتر جنبه بین‌المللی پیدا می‌کند — و بازیگرانی فراتر از خاورمیانه را درگیر می‌سازد — بالا برده است.

مدیریت این عصر جدید منازعات سایبری، تنها با بهبود تدابیر فنی دفاعی میسر نیست؛ بلکه نیازمند هماهنگی بین‌المللی و بازنگری بنیادی در مفهوم بازدارندگی است. برای اسرائیل، عملیات‌های سایبری ابزاری برای اعمال فشار بدون نیاز به جنگ زمینی تمام‌عیار فراهم کرده است. برای ایران نیز، این حملات ابزاری کم‌هزینه برای تلافی و آزمودن آستانه تحمل دشمنان به شمار می‌رود. اما برای هر دو طرف، خطر خطای راهبردی به‌طرز نگران‌کننده‌ای در حال افزایش است.

جبهه دیجیتال دیگر یک عرصه فرعی در منازعات محسوب نمی‌شود. ابزارهای سایبری به بخشی مرکزی از شیوه اعمال فشار، اخلال در کار دشمنان، و دفاع از دارایی‌های راهبردی دولت‌ها بدل شده‌اند. هرچه پیوند میان حوزه‌های دیجیتال و فیزیکی عمیق‌تر می‌شود، مقاومت سایبری باید به‌عنوان یکی از ارکان حیاتی دفاع ملی تلقی گردد — نه فقط در تل‌آویو و تهران، بلکه در واشنگتن، ریاض، بروکسل و دیگر نقاط جهان.






نظر شما درباره این مقاله:







عکس یادگاری دونالد ترامپ و علیرضا فغانی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 8:28

عکس یادگاری دونالد ترامپ و علیرضا فغانی







نظر شما درباره این مقاله:







طرح جدید ترامپ برای مسلح کردن اوکراین
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 8:08

طرح جدید ترامپ برای مسلح کردن اوکراین


باراک راوید، مارک کاپوتو / اکسیوس

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، روز دوشنبه طرح جدیدی برای تسلیح اوکراین اعلام خواهد کرد که انتظار می‌رود شامل تسلیحات تهاجمی باشد. این خبر را دو منبع آگاه از برنامه‌ها به اکسیوس اعلام کرده‌اند.

چرا این موضوع اهمیت دارد: ارسال تسلیحات تهاجمی تغییری اساسی در رویکرد ترامپ خواهد بود، کسی که تا پیش از این تأکید داشت تنها تسلیحات دفاعی برای جلوگیری از تشدید درگیری ارائه خواهد داد.

مقامات آمریکایی، اوکراینی و اروپایی امیدوارند که این تسلیحات مسیر جنگ را تغییر داده و محاسبات ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، را در مورد آتش‌بس تحت تأثیر قرار دهد.

دو منبع به اکسیوس گفتند که دلایل محکمی دارند که باور کنند این طرح احتمالاً شامل موشک‌های دوربردی خواهد بود که می‌توانند اهدافی در عمق خاک روسیه، از جمله مسکو، را هدف قرار دهند. با این حال، هیچ‌کدام از آن‌ها از تصمیم نهایی مطلع نبودند.

سناتور لیندزی گراهام (جمهوری‌خواه از کارولینای جنوبی) به اکسیوس گفت: «ترامپ واقعاً از پوتین عصبانی است. اعلامیه فردای او بسیار تهاجمی خواهد بود.»

جزئیات خبر: این ابتکار جدید که در دیدار بین ترامپ و مارک روته، دبیرکل ناتو، رونمایی خواهد شد، شامل مشارکت کشورهای اروپایی برای پرداخت هزینه تسلیحات ساخت آمریکا خواهد بود که به اوکراین ارسال می‌شوند.

کاخ سفید به درخواست اظهارنظر پاسخ نداد.

در پشت صحنه: این طرح توسط ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، در اجلاس ناتو دو هفته پیش پیشنهاد شده بود.

مقامات آمریکایی و اوکراینی اظهار داشتند که دیدار بین ترامپ و زلنسکی در این اجلاس بهترین دیدار آن‌ها تا کنون بوده است.

یک مقام آمریکایی گفت: «زلنسکی مثل یک انسان عادی رفتار کرد، نه دیوانه‌وار، و مثل کسی لباس پوشیده بود که شایسته حضور در ناتو باشد. همراهان او نیز به نظر دیوانه نمی‌آمدند. بنابراین گفت‌وگوی خوبی داشتند.» زلنسکی در این اجلاس برای اولین بار از سال ۲۰۲۲ کت و شلوار پوشیده بود.

نگاه دیگر: طی دو هفته گذشته، ترامپ به دلیل عدم تمایل پوتین به حرکت به سمت آتش‌بس و تشدید حملات روسیه به کی‌یف و سایر شهرها، به طور فزاینده‌ای ناامید شده است.

یکی از عواملی که باعث شد ترامپ این مسیر را انتخاب کند، گفت‌وگوی تلفنی سوم ژوئیه بود که در آن پوتین به صراحت اعلام کرد قصد دارد جنگ را تشدید کند.

پوتین اشاره کرد که در ۶۰ روز آینده تلاش جدیدی برای اشغال مناطق تا خطوط اداری مناطق اوکراینی که روسیه در آن‌ها پایگاه قابل‌توجهی دارد، انجام خواهد داد.

یک منبع آگاه مستقیم گفت که ترامپ پس از این تماس به امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، گفته بود: «او (پوتین) می‌خواهد همه آن (مناطق) را بگیرد.»

در روزهای بعد، طرح تسلیحاتی از یک ایده به چیزی ملموس‌تر تبدیل شد.

گفته‌های ترامپ: ترامپ شامگاه یکشنبه به خبرنگاران گفت که تسلیحاتی که از طریق کشورهای اروپایی به اوکراین ارسال خواهد کرد، شامل «تجهیزات نظامی بسیار پیشرفته» از جمله سامانه‌های دفاع هوایی پاتریوت خواهد بود.

ترامپ افزود که کشورهای اروپایی «۱۰۰ درصد هزینه آن‌ها را به ما پرداخت خواهند کرد. این برای ما یک تجارت خواهد بود.»

او همچنین اظهار داشت که از پوتین به دلیل ادعای صلح‌طلبی و سپس تشدید حملات به اوکراین «بسیار ناامید» است.






نظر شما درباره این مقاله:







سعید حجاریان: میهن‏‌پرستی بود نه ملی‌گرایی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 7:45

سعید حجاریان: میهن‏‌پرستی بود نه ملی‌گرایی


چکیده:
■ آنچه در جنگ اخیر برجسته شد میهن‌پرستی بود نه ملی‌گرایی. یعنی ما با «همبستگیِ میهن‌پرستانه» مواجه بودیم. بنابراین اگر مردم مطمئن شوند سایه جنگ دیگر بر سرشان سنگینی نمی‌کند و اوضاع به حالت عادی برگشته است، از آنجایی که میان «ملت» و «دولت» شکاف افتاده است، دوباره پرونده «ناسیونالیسم ایرانی» روی میز قرار خواهد گرفت.

■ ملت-دولت یک پازل بزرگ است که در آن به‌واسطه نقش محوری دولت، هر موجودیتی باید سر جای خود قرار می‌گیرد و چنانچه این پازل به‌درستی چیده نشود، می‌تواند یک سرزمین را به خطر بیندازد. پس، دولت وظیفه دارد در میان‌مدت با احصاء این شکاف‌ها، درصدد پر کردن‌شان برآید و آشتی‌ ملیِ پایدار برقرار کند و در یک کلام دل مردم را بدست بیاورد

■ اگر دولت از روی ترس خارجی به گشایش فضا روی بیاورد، به محض آن‌که خیال‌اش از خارج آسوده شد همه روزنه‌ها و درزها را خواهد بست. ولی اگر دولت صرف‌نظر از این‌که فشار خارجی باشد یا نباشد، صرفاً به‌واسطه ایجاد موازنه داخلی و به‌رسمیت‌‌شناختن دیگری، گشایش‌هایی را فراهم آورد، امکان بازپس‌گیری آزادی‌ها کمتر می‌شود. من موافق آن بوده و هستم

■ ما به‌موازات تمرکز بر اِلمان‌های دفاعی و نظامی، می‌بایست به وجوه مختلف توسعه پایدار و ارتقاء زیرساخت کشور می‌پرداختیم. توسعه مدنظر من هم طبیعتاً صرفاً اقتصادی نبوده و باید از جمیع ابعاد به‌دنبال غنی‌سازی ملی می‌رفتیم و شکاف‌های ملت-دولت را ترمیم می‌کردیم. حال آن‌که صرفاً بر غنی‌سازی هسته‌ای تأکید و عملاً کشور تک‌بعدی شد

■ اسرائیل و پروپاگاندای رسانه‌ای‌اش دارد کاری می‌کند که جای نجیب (یعنی ایران) و نانجیب (یعنی اسرائیل) عوض شود؛ لذا باید به آتش‌ به اختیارها گفت نگذارید جای نجیب و نانجیب عوض شود. شما همین الان هم توجه کنید نتانیاهو علاوه بر رتوریک‌های مربوط به تهدید وجودی، می‌گوید مردم غزه ظالم هستند و اسرائیلی‌ها مظلوم! وقتی آن‌ها غزه را با این حجم از تلفات و خسارت، ظالم معرفی می‌کنند حتماً می‌توانند ایران را نانجیب و بزرگ‌ترین تهدید وجودی جلوه دهند

■ باید مسئله نفوذ را درست بفهمیم و با آن برخورد دقیق کنیم. الان، به‌راحتی به افراد برچسب نفوذی می‌زنند و این کار خطرناکی است. واقعیت این است که نفوذی به‌وقت‌اش ساکت است، و به‌وقت‌اش حرف خود را می‌زند. یعنی باید عمق میدان را دقیق دید و غرق در لحظه نشد. باید اجمالاً توجه‌ها معطوف به چند مسئله باشد: یکی ریشه افراد است. کسانی‌که به‌شکل محیرالعقول تغییر ایدئولوژی می‌دهند، یکباره اسلام می‌آورند و مَرْکب عوض می‌کنند، عموماً مطمئن نیستند. دومی عقلانیت است. کسانی‌‌که به‌دنبال تضعیف تصمیم‌های عقلایی و ضد عقلانیت جمعی و مشخصاً غیرنهادی هستند، معمولاً مخرب هستند

گفت‌وگو با سعید حجاریان درباره جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران
۲۳ تیر ۱۴۰۴

حسین رضوی / روزنامه هم‌میهن

سعید حجاریان، از چهره‌های شاخص اصلاح‌‎طلب است که در همه این سال‎ها از او به عنوان مغز متفکر اصلاحات نام برده شده تا جایی که وقتی علی عسگر او را در سال ۱۳۷۸ ترور کرد؛ روزنامه‌‎ها شلیک به او را «شلیک به مغز متفکر اصلاحات» عنوان کردند. او که تجربه تدوین طرح وزارت اطلاعات و به نوعی اندیش‌ورزی در حوزه امنیت را در سال‌های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب داشت، در سال‎های پس از ترور وقتی که به مرور وضعیت بهتری پیدا کرد بر فعالیت‎های اندیشه‎ای خود هم در بُعد سیاسی و هم امنیتی از جمله الگوهای امنیت ملی افزود و علاوه بر نگارش کتاب هرازچندگاهی نظراتش را در قالب گفت‎وگو، یادداشت یا مقاله در اختیار رسانه‎ها نیز قرار می‎دهد.

در پی جنگ دوازده‌روزه بین ایران و اسرائیل بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران دیدگاه و نظراتشان را درباره جنگ، مباحث امنیتی و سیاست داخلی پس از آتش‌بس مطرح کردند و حالا روزنامه هم‎میهن در گفت‎وگو با حجاریان به ابعاد مختلف این جنگ و رفتار نیروهای سیاسی و مردم و آنچه به عنوان تقویت ملی‎گرایی مطرح می‎شود پرداخته است.

حجاریان در بخشی از این گفت‌وگو تفکیکی از میهن‎پرستی و  ملی‌گرایی را مطرح می‎کند و به موضوع دولت - ملت در کشور ما و ضرورت‎هایی که دولت باید به آن توجه کند؛ اشاره می‌کند و البته در ادامه نیز به تحلیل پروپاگاندای اسرائیل، انرژی هسته‎ای و مباحث امنیتی درباره جنگ و دوران آتش‌بس می‎پردازد. این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

* بعد از حمله اخیر اسرائیل به ایران و متعاقب آن جنگ ۱۲ روزه، این ادعا مطرح شد که احساس همبستگی ملی مردم ایران بیشتر شده است. علاوه بر اظهارنظرهای داخلی، به‌عنوان مثال در فایننشال تایمز هم نوشته‌ای می‌خواندم که معتقد بود تجاوز اسرائیل حس ناسیونالیسم ایرانی را برانگیخت و بیدار کرد؛ یعنی امری که تصور می‌شد تبدیل به پاشنه آشیل نظم موجود شود به‌نحوی دیگر متعیّن شد. البته که می‌توان درباره چرایی این امر تأمل بیشتری داشت. به‌نظر شما- که هم در حوزه «الگوهای امنیت ملی» و هم «سرمایه اجتماعی» فعالیت‌های نظری داشته‌اید باید این احساس همبستگی را زودگر و برآمده از احساسات تلقی کنیم؟

فکر می‌کنم برای پاسخ به این این مسئله باید دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک کنیم. اولین آن‌ها «میهن‌پرستی» یا patriotism است و دیگری «ملی‌گرایی» یا nationalism. در مفهوم اول بیشتر جا و مکان محل بحث است و مشخصاً حس تعلق به «خاک» مورد توجه قرار می‌گیرد. گویی خانه‌ فرد را آتش زده‌اند و او برای اطفاء حریق دست به هر اقدامی می‌زند؛ چه جمعاً و چه انفراداً. اما در مفهوم دوم تمرکز و توجه عمدتاً بر «هویت» است. در واقع ناسیونالیسم ناظر بر امری وجودی و اگزیستنت است. یعنی فرد احساس می‌کند دیگری می‌خواهد او را به‌کلی نابود کند و هویت‌اش را از بین ببرد. یعنی مشخصاً‌ از ایران، ایرانی‌زدایی کنند تا حدی‌که خون ایرانی در رگ غیرایرانی به جریان بیفتد. با این تفکیک و توضیح به گمان من آنچه در جنگ اخیر برجسته شد میهن‌پرستی بود نه ملی‌گرایی. یعنی ما با «همبستگیِ میهن‌پرستانه» مواجه بودیم. بنابراین اگر مردم مطمئن شوند سایه جنگ دیگر بر سرشان سنگینی نمی‌کند و اوضاع به حالت عادی برگشته است، از آنجایی که میان «ملت» و «دولت» فاصله افتاده است، دوباره پرونده «ناسیونالیسم ایرانی» روی میز قرار خواهد گرفت. یعنی وقتی دولت قادر نیست کارویژه‌های خود را به‌درستی انجام دهد یا در حوزه‌هایی خود را در برابر مردم تعریف ‌کند، احساسات ملی‌گرایانه و در نتیجه تعلقات ناسیونالیستی فروکش می‌کند.

* چگونه می‌توان این سنخ وضعیت‌ها را که شما ذیل عنوان «میهن‌پرستی» صورت‌بندی‌اش کردید، از حالت موقت به حالت پایدار درآورد. یعنی از وضعیت همبستگیِ موقعیتی و شکننده خارج شد و به افق بلندمدت و پایدار فکر کرد.

چنانکه قبلاً گفته‌ام ما هنوز به مرحله ملت-دولت نرسیده‌ایم ولی با این حال باید تأکید کرد که اوضاع تماماً تیره و تار نیست. ببینید! ناسیونالیسم، محصول دولتی است که دغدغه ملت‌اش را دارد. اگر توجه کرده باشید زمانی‌که کمی وضعیت جنگی مبتنی بر تجاوز اسرائیل فروکش می‌کرد، برخی می‌گفتند ممکن است موج بعدی از مرزها و از میان اقوام برخیزد. این یعنی ما با مسئله ملت-دولت مشکل داریم. یک سؤال می‌پرسم؛ چرا برخی می‌گویند ملت ترک یا ملت کرد اما نمی‌گویند ملت بلوچ؟ پاسخ این است که ترک‌ها و کردها در دوره‌هایی دارای دولت بوده‌اند؛ یعنی علاوه بر پیشینه‌های هویتی منضم به دولت (ولو به‌شکل پوشالی) بوده‌اند اما بلوچ‌ها چنین نبوده‌اند. یعنی بخش‌هایی از ترک‌ها و کردها به‌خاطر تجربه پیشه‌وری یا قاضی‌محمد و برخی به‌دلیل حس بی‌عدالتی و تبعیض احساس می‌کنند دولت نمایندگی‌شان نمی‌کند و نتیجتاً خود را ملت می‌دانند. می‌خواهم بگویم ملت-دولت یک پازل بزرگ است که در آن به‌واسطه نقش محوری دولت، هر موجودیتی باید سر جای خود قرار می‌گیرد و چنانچه این پازل به‌درستی چیده نشود، می‌تواند یک سرزمین را به خطر بیندازد. پس، دولت وظیفه دارد در میان‌مدت با احصاء این شکاف‌ها، درصدد پر کردن‌شان برآید و آشتی‌ِ ملیِ پایدار برقرار کند و در یک کلام دل مردم را بدست بیاورد. مهندس موسوی هم درباره حمله اسرائیل اطلاعیه‌ای صادر کرد که در بخشی از آن بر این مسئله تأکید کرده و گفته بود، «هولناک خواهد بود اگر کسانی با رؤیاپردازی واکنش جامعه را تأیید بر شیوه حکمرانی‌ ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار دیگر بتواند خدای‌ناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت، رخنه‌ای بیابد.»

* چنانکه می‌دانیم در پس رویدادهایی نظیر تجاوز و جنگ مسئله «اقتدار» مورد تأمل جدی قرار می‌گیرد و این پرسش طرح می‌شود که اقتدار کشورها پس از حمله چه وضعیتی پیدا می‌کند. پیامدهای این جنگ برای نقش منطقه‌ای ایران و مشخصاً ابتکار عمل آن چه بود؟ این وضعیت و شاید بهتر باشد بپرسم احیاء وضعیت پیشا-جنگ چه تأثیری بر همبستگی ملی و مشروعیت سیاسی خواهد گذارد؟

اگر شرایط جنگی باشد، نمی‌توان تصور ابتکار عمل جامع داشت زیرا تمرکز، به‌درستی، بر دفع متجاوز و تک و پاتک است. اما اگر شرایط جنگی به پایان برسد، ایران باید درباره نقش منطقه‌ای خود تجدیدنظر کند. ایران می‌تواند در فاز اول، با همسایگان خود علی‌الخصوص کشورهای اسلامی، و در گام بعد دیگر کشورهای در حال توسعه ارتباط برقرار کند تا انگاره «ایرانِ منزوی» شکسته شود. اگر هم مذاکرات در یک صورت کلی، به سرانجام برسد، شاید بتوان به حداقلی از ارتباطات اقتصادی با جهان امید داشت؛ کمابیش وضعیتی شبیه زمان ریاست جمهوری باراک اوباما. البته، این الگو طرفینی است؛ به این معنا که همه طرف‌ها باید نقش سازنده ایفا کنند. اگر این الگو، که بنیادش بر توسعه و همکاری است، حاکم شود طبیعتاً همبستگی ملی و مشروعیت سیاسی بالا می‌رود. اما، اگر مسیر ضدتوسعه پیش گرفته شود، صرفاً باید به ادوات جنگی فکر کنیم.

* زمانی‌که فشارهای خارجی به‌وجود می‌آیند و مثلاً تحت عنوان «جنگ» شدت بیشتری می‌گیرند، ناخودآگاه به مسائل و شکاف‌های داخلی توجه بیشتری می‌شود و ایده‌هایی برای گشایش در عرصه عمومی، رسانه و... مطرح می‌گردد. حامیان ایده‌های مبتنی بر آزادی و گشایش معتقدند چنین مواردی شروط لازم برای تاب‌آوری ملی هستند و در مقابل، مخالفان قائل به‌ نوعی تفکیک‌اند و اعتقاد دارند این قبیل اقدام‌ها به‌مثابه عقب‌نشینی و اتفاقاً در خدمت پروژه‌ فشار خارجی است. در شرایط فعلی، چه اقداماتی در حوزه سیاست و جامعه می‌توان تجویز کرد که در میانه این دو قطب قرار بگیرد؟ آیا اساساً شما قائل به این «میانه» هستید یا موقعیت طرفین را نابرابر می‌دانید؟

من معتقدم اگر دولت از روی ترس خارجی به گشایش فضا روی بیاورد، به محض آن‌که خیال‌اش از خارج آسوده شد همه روزنه‌ها و درزها را خواهد بست. ولی اگر دولت صرف‌نظر از این‌که فشار خارجی باشد یا نباشد، صرفاً به‌واسطه ایجاد موازنه داخلی و به‌رسمیت‌‌شناختن دیگری، گشایش‌هایی را فراهم آورد، امکان بازپس‌گیری آزادی‌ها کمتر می‌شود. طبعاً مسیر دوم- که من موافق آن بوده و هستم-، بر تاب‌آوری ملی خواهد افزود.

به اعتقاد من تا زمانی‌که جامعه مدنی قدرت نگیرد، و احزاب و رسانه‌ها قوی نشوند، میانه‌ای به‌وجود نخواهد آمد و اقدامات گشایش‌بخش رنگ‌و‌بوی رانتی و مافیایی می‌گیرند. مثلاً در زمینه زندانیان سیاسی، من معتقدم باید از ایده‌ای دفاع کرد که از پس آن کلیه پرونده‌های زندانیان سیاسی مختومه اعلام شود. توجه کنید، زمانی‌که از زندانیان سیاسی نام می‌برم، توجه‌ام معطوف به همه کسانی‌ است که صرفاً به‌خاطر فعالیت‌ سیاسی، نقد، اظهارنظر و امثال این موارد برای‌شان پرونده تشکیل شده و حکم گرفته‌اند. یعنی، کسانی‌که دست به اسلحه برده‌اند، ترور یا سابوتاژ کرده‌اند، از این دایره خارج هستند. برای از امروز به بعد هم می‌توان قانون رسیدگی به جرم سیاسی را از وضعیت متروک درآورد و به اجرا گذارد. سخن روشن من این است که نباید هر کس به فکر آزاد کردن زندانی خودش باشد. در زمینه رسانه‌ها هم باید چنین نگاه همه‌شمولی را به‌کار بست؛ یعنی از انحصار در رسانه کاست و به فراگیری آن کمک کرد.

* در همین اثنی، زمانی‌که بحث از گشایش‌ها مطرح شد چند اتفاق رخ داد. طرح موسوم به «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم علیه امنیت و منافع ملی» برای تعقیب جاسوسان از سوی مجلس مطرح شد و همچنین اخراج افغانستانی‌ها به‌طرز سریع‌السیری در پیش گرفته شد. یعنی تسریع در فرآیند قانون‌گذاری و اقدام باعث شد انتقاداتی عمیق به‌وجود بیاید. این اقدامات معلول وضعیت کلی مقابله با جاسوس‌ها بود. اساساً مقابله با جاسوسی چگونه باید رخ دهد تا هم کارآمد باشد، و هم قانون و حقوق شهروندی و مقیمین را خدشه‌دار نکند.

در مسئله جاسوسی و جاسوس‌ها اولاً، باید تفاوت میان «جاسوس» و «منبع/مخبر» را روشن کنیم. متأسفانه قانون ما در این زمینه ضعف‌های جدی دارد و اساساً تقنین در این زمینه دشوار است. ایرادات شورای نگهبان هم تا حدودی مؤید همین مسئله است. ثانیاً، باید برای نوبت چندم تکرار کنم که مرجع تشخیص جاسوسی مهم است. کار ضدجاسوسی تخصصی است و هنوز برای من روشن نیست چرا آن را میان دو نهاد اطلاعاتی تقسیم کرده‌اند. در این موضوع تمرکز و آموزش و کیفیت نقش کلیدی دارد.

اما درباره افغانستانی‌ها. من گمان دارم همان‌طور که ممکن است چند نفر افغانستانی به‌دلیل فقر و فاقه در دام سرویس‌های اطلاعاتی افتاده باشند، شاید به همان اندازه اتباع ایران نیز در همین تله‌ها هم گرفتار شده باشند. وقتی کشوری به‌لحاظ اقتصادی قوی نباشد، درآمد پایین و تورم بالا باشد، انواع واکنش‌ها پدید می‌آید؛ اعم از تن‌فروشی، عضو‌فروشی، مواد‌فروشی، تکدی‌گری و جاسوسی. در زمان دولت قبل، دروازه‌های شرقی کشور بیهوده باز شد و حجم انبوهی مهاجر بدون ضابطه مشخص به ایران آمدند. اتباع بیگانه در هر جای دنیا مکان‌شان مشخص و نقل مکان‌شان تحت کنترل است، آموزش و شغل‌شان معلوم است، و حتی سازوکار‌های حمایتی هم برای‌شان تعریف می‌شود؛ اعم از کمک‌های دولت و کمک‌های نهادهای بین‌المللی. در ایران اما این‌گونه نیست و آن‌ها مدام ما بین وزارت کشور، وزارت خارجه و دیگر نهادها و البته قضاوت‌های عامه مردم سرگردان‌اند.

* در وضعیت جنگی و پساجنگی برخی ایده‌ها و گفتارها و به‌طور کلی گروه‌های سیاسی دچار وضعیت «بی‌خاصیتی» می‌شوند. زیرا اولاً توان بسیج سیاسی و منطق عدد در جنگ‌های غیرکلاسیک محل پرسش قرار گرفته است، ثانیاً نهادهای بین‌المللی عموماً نظاره‌گر هستند و ثالثاً، سیاست از اساس در وضعیت تعلیق فرومی‌رود. در چنین شرایطی، آیا تولید گفتار سیاسی بلاموضوع است؟ اگر بلاموضوع نباشد می‌توان چه طرح نوئی درانداخت؟

در زمانی‌که جنگ در جریان است، طبیعتاً بر ایده‌پردازی سیاسی فایده چندانی مترتب نخواهد بود. این وضعیت در دوره انقلابات هم حاکم است؛ زمانی‌که رخداد یا event انقلاب رخ می‌دهد، کار نظری فریز می‌شود؛ زیرا ایده‌ها مربوط به قبل از رخداد یا پس از آن هستند. چنانکه نیما می‌گوید: آن‌که غربال به دست دارد/ازعقبِ کاروان می‌آید!

حالا وقت آن است که بگوییم ما قبل از جنگ چه می‌گفتیم و بعد از جنگ چه پیشنهاداتی داریم. قبل از وقوع جنگ ایده کلی من، چنانکه بارها تأکید کرده بودم، توازن در الگوی توسعه و امنیت ملی ایران بود. یعنی ما به‌موازات تمرکز بر اِلمان‌های دفاعی و نظامی، می‌بایست به وجوه مختلف توسعه پایدار و ارتقاء زیرساخت کشور می‌پرداختیم. توسعه مدنظر من هم طبیعتاً صرفاً اقتصادی نبوده و باید از جمیع ابعاد به‌دنبال غنی‌سازی ملی می‌رفتیم و شکاف‌های ملت-دولت را ترمیم می‌کردیم. حال آن‌که صرفاً بر غنی‌سازی هسته‌ای تأکید و عملاً کشور تک‌بعدی شد. اما، حالا مسئله این است که به‌قول شما چه طرح نوئی را می‌توان درانداخت.

از آنجایی‌که من معتقدم هنوز جنگ اسرائیل و ایران تمام نشده است، و صرفاً یک جنگ ۱۲ روزه از طریق آتش‌بس شکننده به پایان رسیده، باید در چارچوب وضعیت «نه جنگ، نه صلح» ایده‌پردازی کنیم آن هم با پیوست روشن و به‌روزرسانی‌شده‌ی امنیت ملی. از آنجایی‌که به تعبیر متخصصان جنگ و امنیت ملی ما در میانه نسل چهارم (4GW) و نسل پنجم (5GW) جنگ‌ها هستیم، به‌مرور وارد وضعیتی می‌شویم که جنگ‌ها بدون شلیک گلوله و حتی بی‌آنکه مردم درگیر شوند آغاز شده و به پایان می‌رسند؛ هر چند آسیب متوجه جامعه و قشرهای شکننده می‌شود.

در چنین فضایی ضروری است اولاً بر سطحی از مبارزه با فساد و تبعیض اصرار ورزیم تا شکنندگی از این ناحیه را حداقلی کنیم. ثانیاً ایدئولوژی‌زدگی و شعارزدگی را با سرعت کاهش دهیم؛ ملت ایران نه تروریست هستند نه آدم‌کش. دلیلی ندارد با اعلام و تصریح حاکمیت یا منتسبان به آن برای کشور و مردم این سرزمین دردسر درست کنیم. زمانی‌ آیت‌الله خامنه‌ای در زمینه سیاست داخلی ‌گفت نگذارید جای ظالم و مظلوم عوض شود. حالا اسرائیل و پروپاگاندای رسانه‌ای‌اش دارد کاری می‌کند که جای نجیب (یعنی ایران) و نانجیب (یعنی اسرائیل) عوض شود؛ لذا باید به آتش‌ به اختیارها گفت نگذارید جای نجیب و نانجیب عوض شود. شما همین الان هم توجه کنید نتانیاهو علاوه بر رتوریک‌های مربوط به تهدید وجودی، می‌گوید مردم غزه ظالم هستند و اسرائیلی‌ها مظلوم! وقتی آن‌ها غزه را با این حجم از تلفات و خسارت، ظالم معرفی می‌کنند حتماً می‌توانند ایران را نانجیب و بزرگ‌ترین تهدید وجودی جلوه دهند. ثالثاً، باید مسئله نفوذ را درست بفهمیم و با آن برخورد دقیق کنیم. الان، به‌راحتی به افراد برچسب نفوذی می‌زنند و این کار خطرناکی است. واقعیت این است که نفوذی به‌وقت‌اش ساکت است، و به‌وقت‌اش حرف خود را می‌زند. یعنی باید عمق میدان را دقیق دید و غرق در لحظه نشد. باید اجمالاً توجه‌ها معطوف به چند مسئله باشد: یکی ریشه افراد است. کسانی‌که به‌شکل محیرالعقول تغییر ایدئولوژی می‌دهند، یکباره اسلام می‌آورند و مَرْکب عوض می‌کنند، عموماً مطمئن نیستند. دومی عقلانیت است. کسانی‌‌که به‌دنبال تضعیف تصمیم‌های عقلایی و ضد عقلانیت جمعی و مشخصاً غیرنهادی هستند، معمولاً مخرب هستند. علاوه بر این‌ها فاکتورها دیگری هم هست که در این گفت‌و‌گو مجال طرح آن‌ها نیست.

* علاوه بر حوزه سیاست کمی به حوزه امنیت نیز بپردازیم. زمانی‌که گروه‌های نزدیک به ایران، مانند حماس و حزب‌الله زیر ضرب اسرائیل رفتند، یا پیش‌تر از آن وقتی‌که نظم سیاسی عراق بر نظم نظامی پیشین آن غلبه پیدا کرد، ایده «محور مقاومت» با چند پرسش مواجه شد؛ ایده‌ای که سابقاً به‌لحاظ قوت و گستردگی حتی از آن به‌عنوان «ناتوی منطقه‌اي» یاد می‌شد. به نظر شما این تغییرات در اتحادها و ائتلاف‌ها چه آثاری بر امنیت ملی ایران دارد و جمهوری اسلامی می‌بایست چه بازتعریفی در جایگاه منطقه‌ای خود انجام دهد؟

نمی‌دانم الان فرصت مناسبی برای تحلیل جایگاه منطقه‌ای ایران و وضعیت‌اش باشد یا خیر. اما خیلی از امکانات و دستاوردها اکنون از بین رفته‌اند. مشخصاً زمانی‌ ما «محور مقاومت» درست کرده‌ بودیم و الان بیم آن می‌رود دشمن دور ما «محور شرارت» درست کند! الان، نسبت ما با آذربایجان، ترکیه، عراق و سوریه و حتی کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس از منظر امنیت ملی روشن نیست و بعضی مستعد آن هستند که پایگاه اسرائیل بشوند؛ یعنی امریکا به آن‌ها چنین سهمی بدهد و ایران را تنگنا قرار دهد. تئوری بدیل این وضعیت، اجلاس‌های دوجانبه و چندجانبه است تا از پی آن منافعی مشترک تعریف شود و به‌تدریج دفع خطر گردد و این مستلزم دیپلماسی قوی و متمرکز در وزارت امور خارجه است.

* به‌نظر شما «توان هسته‌ای» چه نقشی در جایگاه منطقه‌ای ایران دارد و باید داشته باشد؟ شما سابقاً گفته بودید: «اتم و مشتقات‌اش برای ما پرمخاطره و پرهزینه است؛ ‌چه یک گرم، چه صد کیلو؛ چه غنای یک درصد، چه ۲۰ درصد». اگر بخواهید تفسیر به رأی کنید می‌توانید استدلال کنید همان چند صد گرم باعث دردسر شد و حمله به ایران را توجیه کرد. در مقابل می‌گویند اگر ایران پروژه‌ هسته‌ای‌اش را سریع‌تر تعیین تکلیف کرده بود، از N.P.T خارج شده بود و حتی معطوف به ساخت بمب حرکت بود، می‌توانست برای خود بازدارندگی به‌وجود بیاورد. این وضعیت غبارآلود نسبت به توان هسته‌ای را باید چگونه فهم کرد؟

ورود به پروژه هسته‌ای و ماندن در آن خرج زیادی برای کشورها دارد و تاکنون مخارج قابل‌توجهی بر ما تحمیل شده است که با پول آن می‌شد لوکومتیو توسعه را کاملاً به حرکت درآورد. اما آنچه فعلاً دست ما را گرفته است ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم است که از ترس جاسوس‌ها و... باید آن را پنهان نگه داریم و نمی‌دانیم در میان مطالبه خروج از N.P.T و همکاریِ حداقلی باید کجا بایستیم. یعنی یک امر استراتژیک تبدیل تفنن برخی افراد شده است. این راه از ابتدای‌اش پرخطر بود و روس‌‌ها به ایران تذکر دادند وارد این وادی نشوید اما توجهی نشد.

حالا بیایید فرض کنیم از همان ابتدا ما رفته بودیم سراغ بمب؛ مگر کره شمالی که بمب دارد، شعار محو کشوری را سر می‌دهد؟ گاهی آزمایشی می‌کند و باقی اوقات ساکت است. ولی به‌لحاظ توسعه کاملاً عقب مانده است. از آن گذشته، همان که کره شمالی را مجهز به این سلاح کرد، یعنی چین، افسار آن را به دست دارد و دشوار است کره‌ شمالی بی‌اجازه چین به همسایه جنوبی‌اش یا ژاپن حمله کند. می‌خواهم بگویم دنیا، دنیای بمب‌سازی و بمب‌بازی نیست. از آن گذشته، من معتقدم اسلام ما را از استفاده از سلاح کشتار جمعی یعنی «ش.م.ر» منع کرده است و این خلاف مروّت و انسانیت و شرع است که از این نوع سلاح‌ها استفاده شود. ولی خوب این‌ها منافاتی با دیگر ابزارهای جنگی از جمله صنایع موشکی ندارد زیرا آن‌ها را باید ذیل آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم...» تفسیر کرد.






نظر شما درباره این مقاله:







شوک گرانی نان به سفره‌های تهی کارگران
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 14.07.2025, 7:29

شوک گرانی نان به سفره‌های تهی کارگران


نان تبدیل به پدیده‌ای طبقاتی شده؛ دولت با اعلان رسمی، نان را در برخی شهرها تا مرز ۵۲ درصد گران کرده و در واقعیت، نانِ باکیفیت و در دسترس خیلی بیش از اینها گران شده است....

به گزارش خبرنگار ایلنا، فرمانِ گرانی نان صادر شد، یک شوک جدید به سفره‌های خالی کارگران؛ سفره‌هایی که حالا با رسیدن برنج به کیلویی ۳۰۰ هزار تومان و پیشتازی قیمت گوشت از مرز یک میلیون تومان، برای بسیاری به خصوص حداقل‌بگیران و کارگران روزمزد به نان خالی محدود شده است.

در روزهای اخیر، رئیس کارگروه آرد و نان گفت: قیمت نان‌های سنتی در استان‌های قم، خراسان‌رضوی، همدان، گیلان و… افزایش یافته و تغییر نرخ در سایر استان‌ها از جمله تهران تا دوشنبه ۲۴ تیر اعلام می‌شود. به گفته محمد جواد کرمی، «بر اساس قانون، وزارت کشور اختیار افزایش نرخ نان سنتی را به استانداری‌ها واگذار کرده و استانداران با آنالیز قیمت‌ها در کارگروه تخصصی خودشان موضوع را بررسی و نرخ‌ها را استانی اعلام می‌کنند».

در برخی استان‌های کشور، نان بیش از ۵۰ درصد گران شده است؛ آن هم در حالیکه در روزهای بحرانی اخیر، بسیاری از کارگران بیکار شده‌اند یا در بهترین حالت، برخی از مزایای مزدی و اضافه حقوق خود را از دست داده‌اند؛ برای مثال، یک کارگر شاغل در فرودگاه مهرآباد با بیان اینکه با کاهش ساعت پروازها، دیگر اضافه‌کاری و تعطیل‌کاری نداریم، می‌گوید: دستمزدمان، چند میلیون تومان کمتر از قبل شده است.

از این کارگر رسمی می‌پرسم نظرت در مورد گرانی نان چیست؛ در پاسخ می‌گوید: منِ کارگرِ رسمی با ماهی ۲۲ میلیون تومان حقوق، دیگر نمی‌توانم در هفته بیشتر از یکی دو وعده برنج بخورم؛ بیشتر غذاهایمان نانی‌ست و گرانی نان، سفره‌مان را کوچک‌تر می‌کند؛ این اوضاعِ من است، حالا ببینید کارگر روزمزد و ساختمانی چه می‌کشد....

از برخی استان‌ها از جمله اصفهان و اراک نیز خبر می‌رسد که برخی شرکت‌ها دست به تعدیل نیرو و اخراجِ کارگران قراردادی خود زده‌اند؛ سوال اینجاست که در این شرایط، چرا دولت فرمان گرانی نان را صادر کرده است؟! آیا تعدیل و انقباض به جایی رسیده که یارانه را از اصلی‌ترین مولفه‌ی سبد خوراکی مردم حذف کرده‌اند؟!

عباس میرزاد، معاون اقتصادی استانداری ایلام، اعلام کرده است که افزایش قیمت نان به دلیل رشد هزینه حمل‌ونقل، انرژی، بیمه و مواد اولیه بوده و «ربطی به حذف یارانه ندارد». او همچنین گفته است: «هنوز افزایش قیمت‌ها به‌طور رسمی ابلاغ نشده، اما نرخ نان در مرکز استان تا ۵۲ درصد و در شهرستان‌ها تا ۴۲ درصد افزایش یافته است».

او تاکید کرد که این افزایش قیمت قرار بوده پیش از جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی با اسرائیل اجرا شود، اما به تعویق افتاده است. معاون استاندار ایلام گفت: «افزایش هزینه‌هایی جانبی مانند کرایه حمل، قیمت افزودنی‌ها، هزینه‌های انرژی مانند برق، آب و گاز و همچنین حق بیمه کارگران نانوایی‌ها دلایل اصلی این تغییر قیمت بوده‌اند».

براساس آخرین اطلاعات، در قم، قیمت هر نان سنگک سنتی به پنج هزار و ۲۰۰ تومان، سنگک ماشینی به چهار هزار و ۶۵۰ تومان، بربری به سه هزار و ۵۰۰ تومان، تافتون به هزار و ۹۰۰ تومان و لواش به ۹۲۰ تومان رسیده است. در مشهد نیز مرتضی حیدری، معاون فرمانداری، افزایش ۵۲ درصدی قیمت انواع نان را تایید کرده و دلیل این گرانی را «افزایش اجرت کارگری، هزینه‌های بیمه و مسائل جانبی دیگر» دانسته است.

اولین بار حدود یک هفته پیش از این، «مهدی امیدوار» سخنگوی اتاق اصناف ایران با اعلام اینکه کمک دولت به بیمه نانوایان قطع شده و آرد هم گران شده، به طور رسمی خبر از گرانی نان در روزهای آینده داد و البته در تحلیلی عجیب‌تر در یک ویدئو که مورد انتقاد بسیار قرار گرفت، از گزینه‌‌ای به نام  «نان طبقاتی» سخن گفت: « من فکر می‌کنم به امید خدا فضایی را ببریم جلو، که آن که دوست دارد نان باکیفیت و بهتر بگیرد، به راحتی بگیرد و یارانه هم برای افراد ضعیف جامعه واریز بشود....».

البته نان طبقاتی، پدیده‌ی جدیدی نیست؛ مدتهاست که نان یارانه‌ای کیفیت قبل خود را از دست داده و در برخی از نقاط به سختی یافت می‌شود؛ مردم برای خرید نان خوب باید هزینه‌ی آزاد بپردازند.

در این شرایط، افزایش ۵۲ درصدی قیمت نان، یک شوک جدیدِ تاثیرگذار بر سفره‌های تهی کارگران ایرانی‌ست؛ «علیرضا خرمی» فعال کارگری در این رابطه می‌گوید: شما فقط گرانی نان را نبینید؛ بعد از جنگ ۱۲ روزه، بسیاری از اقلام خوراکی، گرانی بیش از ۵۰ درصدی را تجربه کردند؛ برنج ایرانی که بهترین نمونه‌ی آن، قبل از جنگ حداکثر کیلویی ۱۸۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بود، در همین دو سه هفته، به کیلویی ۳۰۰ هزار تومان رسیده است؛ قیمت حبوبات صعود کرده، میوه‌ها گران شده‌اند و .....

او ادامه داد: دولت با خود چه فکری کرده است؛ چرا مردم باید هزینه نارضایتی نانوایان و افزایش هزینه‌های تولید را بپردازند؛ چرا حاضر نیستند برای ساده‌ترین نیاز زنده ماندن مردم یعنی نان، یارانه بپردازند؟ کارگران ساده و حداقل بگیری که نمی‌توانند برنج بخورند، نباید نان خالی در سفره داشته باشند؟!

خرمی با تاکید بر اینکه در روزهای پس از جنگ کارگران بسیاری بیکار شده‌ یا دستمزدشان به حداقل کاهش یافته؛ گفت: وقتی کارگران بیکار می‌شوند یا مزایای مزدی‌شان قطع می‌شود، گرانی ۵۰ درصدی نان که در واقعیت بیش از این ارقام است -چون نان یارانه‌ای به راحتی گیر نمی‌آید- یک ضربه بزرگ به معیشت است؛ ضربه‌ای که دولت، خود با قیچی کردن یارانه‌ها به سفره‌های مردم وارد آورده است....

بدون تردید، نان تبدیل به پدیده‌ای طبقاتی شده؛ دولت با اعلان رسمی، نان را در برخی شهرها تا مرز ۵۲ درصد گران کرده و در واقعیت، نانِ باکیفیت و در دسترس خیلی بیش از اینها گران شده است؛ در این روزها، جسته و گریخته اخباری از نان سنگکِ ۱۵ تا ۲۰ هزار تومانی در مناطق مختلف شهرها به گوش می‌رسد و این یعنی دستمزد روزانه کارگران که چیزی حدود ۳۴۰ هزار تومان است، پول ۱۵ یا ۱۶ عدد نان خالی می‌شود. نان خالی، مزد ساعت‌ها عرق ریختن کارگر را می‌بلعد و تمام می‌کند.....

گزارش: نسرین هزاره مقدم






نظر شما درباره این مقاله:







اولمرت: اسرائیل در غزه و کرانه باختری
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 22:43

اولمرت: اسرائیل در غزه و کرانه باختری







نظر شما درباره این مقاله:







مریم حسنی، دختر مهدی حسنی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 21:54

مریم حسنی، دختر مهدی حسنی







نظر شما درباره این مقاله:







سجاد برادر احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، بازداشت شد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 21:27

سجاد برادر احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، بازداشت شد







نظر شما درباره این مقاله:







الجزیره: اسرائيل در صدد کشتن همه مقامات
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 18:44

الجزیره: اسرائيل در صدد کشتن همه مقامات







نظر شما درباره این مقاله:







«ایران آماده توافق هسته‌ای با آمریکا است»
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 16:41

«ایران آماده توافق هسته‌ای با آمریکا است»


یگانه تربتی / واشنگتن پست / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵

در صحنه سیاسی پرتنش ایران، اجماعی در حال شکل‌گیری است که این کشور باید مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای خود با ایالات متحده را از سر بگیرد، حتی با وجود بی‌اعتمادی به این که آیا چنین گفت‌وگوهایی ممکن است مقدمه‌ای برای حمله دیگری از سوی اسرائیل باشد. این دیدگاه بر اساس نظرات تحلیلگران و ناظران سیاسی داخل و خارج از ایران مطرح شده است.

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در هفته‌های اخیر با حضور گسترده در رسانه‌ها تلاش کرده‌اند تا تمایز بین ایالات متحده و اسرائیل را برجسته کنند و تأکید کرده‌اند که با وجود خصومت اسرائیل، امکان دستیابی به توافقی از طریق مذاکره با واشنگتن وجود دارد.

برای مثال، پزشکیان در مصاحبه‌ای که هفته گذشته با تاکر کارلسون، شخصیت محافظه‌کار رسانه‌ای، منتشر شد، نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، را متهم کرد که این ایده را در ذهن آمریکایی‌ها القا کرده که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است. اما او تأکید کرد که ایران می‌تواند «به‌راحتی از طریق گفت‌وگو و مذاکره اختلافات و تعارضات خود با ایالات متحده را حل کند.» همچنین، عراقچی در مقاله‌ای در فایننشال تایمز نوشت پیش از آن که حملات اسرائیل آغاز شود، ایران و ایالات متحده «در آستانه یک پیشرفت تاریخی» قرار داشتند.

برخی ناظران معتقدند که شتاب برای ازسرگیری مذاکرات، بازتاب‌دهنده یک جنگ قدرت در تهران است که پس از حملات اسرائیل و آمریکا در ماه گذشته شدت گرفته است. در این میان، کسانی که رویکردی آشتی‌جویانه‌تر را ترویج می‌دهند، در برابر طرفداران رویکرد تقابلی، نفوذ بیشتری پیدا کرده‌اند.

با این حال، مخالفانی نیز وجود دارند. هادی معصومی‌زارع، کارشناس منطقه‌ای که پیش‌تر در رسانه‌ای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور داشته، به این جنگ قدرت جاری اذعان کرده و از تلاش‌های سیاست‌گذارانی انتقاد کرده که به گفته او از ضربه‌های واردشده توسط اسرائیل سوءاستفاده می‌کنند تا مذاکره با آمریکا را پیش ببرند.

معصومی‌زارع در اپیزودی از یک پادکست که هفته گذشته منتشر شد، اظهار داشت: «امروز، در غیاب بسیاری از این فرماندهان و با این احساس که لایه ایدئولوژیک و انقلابی توسط اسرائیل تضعیف و فرسوده شده، آن‌ها سعی دارند خود و مدل ذهنی‌شان را به‌عنوان ناجی به مردم ایران معرفی کنند.» او افزود که این تلاش بخشی از برنامه‌ای گسترده‌تر برای تسلط بر مراکز قدرت ایران است.

برای مقامات ارشد ایران، حمله‌ای پایدار مانند آنچه اسرائیل ماه گذشته علیه خاک این کشور انجام داد، همراه با بمباران سه تأسیسات هسته‌ای توسط آمریکا، زمانی غیرقابل‌تصور بود. با این‌حال این حملات چشمگیر تغییری قابل‌توجه در مواضع عمومی ایران ایجاد نکرده‌اند. ایران نه علاقه بیشتری به پیگیری سلاح هسته‌ای نشان داده و نه تمایلی به کنار گذاشتن کامل برنامه هسته‌ای خود. این کشور همچنان بر حق خود برای تولید سوخت هسته‌ای در داخل مرزهایش تأکید دارد و تکرار می‌کند که به دنبال توسعه سلاح هسته‌ای نیست. شاید شگفت‌انگیزتر این باشد که حملات آمریکا باعث نشده ایران از واشنگتن روی برگرداند.

حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر مهمان در مؤسسه آلمانی امور بین‌الملل و امنیت، می‌گوید: «انتظار داشتم پس از همه اتفاقات و جنگ و غیره، شاهد موضعی یکپارچه در رد هرگونه تعامل با ایالات متحده باشم... اما در واقع، به نظر می‌رسد که عکس این اتفاق در حال رخ دادن است.» او افزود: «نکته کلیدی اینجاست که آسیب‌پذیری‌ها به‌طور کامل آشکار شده‌اند و این امر به رویکردی عمل‌گرایانه منجر شده است.»

ایران در موقعیت دشواری قرار دارد. حملات اخیر نشان داد که سیستم‌های موشکی و دفاع هوایی این کشور — که پیش‌تر توسط رهبران نظامی و سیاسی بسیار مورد ستایش قرار می‌گرفتند — در برابر حملات دو ارتش پیشرفته ناتوان هستند.

به‌ویژه، کارزار اسرائیل علیه ایران، نشان‌دهنده نفوذ عمیق اطلاعاتی این کشور در نیروهای امنیتی ایران بود، که احتمالاً باعث خواهد شد ایران در مورد چگونگی بازسازی توان نظامی و هسته‌ای خود با احتیاط بیشتری عمل کند. اسرائیل موفق شد از پیش تسلیحاتی را به داخل ایران قاچاق کند و یک مکان مورد استفاده مقامات ارشد نیروی هوایی ایران را شناسایی کرده و با حمله به آن، فرماندهان حاضر در آنجا را کشت.

بهنام بن‌طالب‌لو، مدیر ارشد برنامه ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها در واشنگتن، اظهار داشت: «این اولین جنگ در خاک ایران از زمان جنگ ایران و عراق [در دهه ۱۹۸۰] است و رژیم کاملاً در مدیریت آن ناکام ماند.»

مشکلات ایران با وضعیت اقتصادی این کشور تشدید شده است، اقتصادی که تحت فشار تورم بالا و بیکاری مداوم قرار دارد. این فشارها ممکن است در هفته‌های آینده تشدید شوند اگر کشورهای اروپایی تصمیم بگیرند با اعلام عدم پایبندی ایران به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ با قدرت‌های جهانی، تحریم‌های سازمان ملل را مجدداً اعمال کنند.

دیوید لمی، وزیر امور خارجه بریتانیا، هفته گذشته اظهار داشت که اروپا ممکن است «تحریم‌های شدیدی» اعمال کند مگر اینکه ایران «درباره خواسته بین‌المللی برای عقب‌نشینی از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود جدی عمل کند.»

مقامات دولت ترامپ معتقدند که ایران حتی پس از حملات آمریکا و اسرائیل که مذاکرات موجود را مختل کرد، آماده یک توافق دیپلماتیک درباره برنامه هسته‌ای خود است. این نظر توسط یک مقام آمریکایی که به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، بیان شده و در روزهای اخیر در گفت‌وگوهای دیپلماتیک تقویت شده است. روز دوشنبه، استیو ویتکاف، فرستاده خاورمیانه، اعلام کرد که این مذاکرات «به‌زودی، احتمالاً در هفته آینده» انجام خواهد شد.

با این حال، مصطفی نجفی، تحلیلگر مستقر در تهران که به حلقه‌های سیاست امنیتی ایران نزدیک است، اظهار داشت که ایران به چند کشور همسایه که به‌عنوان میانجی عمل می‌کنند، روشن کرده است که در شرایط تهدید «اساساً هیچ شانسی برای مذاکره» وجود ندارد. او افزود که ایران همچنین به تضمینی نیاز دارد که اسرائیل در میانه دور جدیدی از مذاکرات دوباره حمله نکند.

نجفی گفت: «پیش از اینکه ایران مسیر دیپلماتیک جدیدی با آمریکایی‌ها آغاز کند، می‌خواهد این تضمین را داشته باشد، چه از طریق میانجی‌ها یا یک چارچوب قانونی، هرچه که باشد.»

علی‌اصغر شفیعیان، مشاور سابق کمپین پزشکیان و مدیر یک سایت خبری اصلاح‌طلب در تهران، اظهار داشت که پزشکیان در طول یک سال حضورش در قدرت، اجماعی در مراکز قدرت ایران برای پیگیری دیپلماسی ایجاد کرده و این لحظه کنونی «فرصتی طلایی» برای مذاکره با ایالات متحده است. او افزود: «ایران اراده لازم برای مذاکره را دارد.»

آیت‌الله علی خامنه‌ای، بالاترین مقام در نظام دینی ایران، هنوز درباره احتمال مذاکرات جدید با ایالات متحده، که در گذشته با تردید عمیقی به آن نگاه کرده، اظهارنظری نکرده است.

در پی حملات، مجلس ایران به تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نهاد ناظر هسته‌ای سازمان ملل، رأی داد و پزشکیان این قانون را به اجرا گذاشت. اما این قانون همکاری ایران با آژانس را تحت دو شرط مجاز می‌داند: احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران و تضمین حق این کشور برای غنی‌سازی اورانیوم. شورای عالی امنیت ملی ایران مسئولیت تعیین این را بر عهده دارد که آیا این شروط برآورده شده‌اند یا خیر.

تحلیلگران، از جمله شفیعیان، اظهار داشتند که این قانون مانع جدی برای مصالحه در آینده نیست. نجفی گفت که رأی مجلس «حداقل واکنش به بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران» بود که این کشور می‌توانست انجام دهد و به‌مراتب کمتر از پاسخ‌های احتمالی دیگر، مانند خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای، بود.

نجفی افزود که تصویب این قانون دو پیام داشت: ایران آماده دیپلماسی است و نمی‌خواهد تنش‌ها را تشدید کند، اما همچنین آماده است در صورتی که آمریکا فشار را افزایش دهد، اقدامات بیشتری انجام دهد.

او گفت: «ایران مسیر را برای دیپلماسی باز نگه داشته است.»






نظر شما درباره این مقاله:







ایران در انتظار چیست؟ چهار سناریوی محتمل برای آینده ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 14:26

ایران در انتظار چیست؟ چهار سناریوی محتمل برای آینده


به تدریچ که از توقف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی فاصله گرفته می‌شود و ابعاد خسارت‌های ناشی از بمباران‌ها و موشک اندازی‌ها آشکارتر می‌شود، تصور اینکه ایران در آینده‌ای نزدیک و میان‌مدت چه وضعیتی خواهد داشت، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
حدس و گمان‌ها در باره وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران پس از جنگ ۱۲ روزه، بسیار است. آن بخش از ایرانیان درون کشور که تصور می‌کردند با حمله نظامی اسرائیل و آمریکا تغییرات بنیادین در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی و یا تغییر رژیم اتفاق خواهد افتاد، چگونه با شرایط کنونی کنار خواهند آمد؟
آن بخش از اپوزیسیون خارج از کشور که همه برنامه‌ها و وعده‌ها و امیدها برای رهایی از نظام ولایت فقیه را منوط به دخالت نظامی خارجی کرده بود و تا حالا هیچکدام از انتظارات برآورده نشده است، از این پس فعالیت‌های خود را چگونه ادامه خواهد داد؟
بطور کلی سناریوهای احتمالی و ممکن برای آینده، با توجه به اطلاعات موجود، چیست؟

دکتر عطا هودشتیان، تحلیلگر و استاد علوم سیاسی، در گفتگو با پرژن میرور چهار سناریوی ممکن برای آینده کوتاه و میان مدت برای ایران و ایرانیان مطرح می‌کند.
به گفته عطا هودشتیان ایرانیان در حال حاضر در وضعیت سرخوردگی هستند.
– انتظاری که بخش بزرگی از مردم داشتند توهمی بیشتر نبود.
– با گزاره‌های پیشین نمی‌توان اپوزیسیون را گردهم آورد.
– رژیم شکست‌ خورده در جنگ ۱۲ روزه، در آینده‌ای نزدیک میان ماندگاری و ستیز همه‌جانبه، ماندگاری را انتخاب خواهد کرد!
– در حال حاضر امکان اعتراضات اجتماعی وجود ندارد.
– سرنوشت جامعه مدنی ایران در صورت وقوع سناریوهای احتمالی چه خواهد بود؟






نظر شما درباره این مقاله:







بین امید و تردید: شکل‌گیری پارلمان جدید سوریه
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 13:59

بین امید و تردید: شکل‌گیری پارلمان جدید سوریه


حید حید / المجله /  ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵

کمیته عالی برای تأسیس یک نهاد قانون‌گذاری، که اخیرا در سوریه تشکیل شده، گامی مهم در روند گذار سیاسی این کشور به شمار می‌رود. پس از بیش از یک دهه جنگ، تفرقه و تلاش‌های ناکام برای صلح، چشم‌انداز احیای حیات پارلمانی، هم نقطه عطفی سرنوشت‌ساز است و هم روزنه‌ای از امید را به ارمغان می‌آورد.

این ابتکار، پیشرفت‌هایی اندک اما قابل توجه را نسبت به تلاش‌های پیشین گذار سیاسی نشان می‌دهد. این پیشرفت‌ها شامل کمیته‌ای با تنوع بیشتر، مراحل مشورتی گسترده‌تر، سازوکارهایی برای بازنگری رویه‌ها و اعتراض به تصمیمات، و تلاشی برای افزایش مشارکت زنان است. با این حال، علی‌رغم این عناصر نویدبخش، ابهامات ساختاری، شکاف‌های رویه‌ای و نبود تضمین‌های قوی همچنان وجود دارد.

نگرانی‌هایی درباره نحوه انتخاب زیرکمیته‌های انتخاباتی، تصمیم‌گیرندگان، معیارهای تصمیم‌گیری، نحوه اجرای سهمیه‌های نمایندگی، و چگونگی نظارت مستقل بر فرآیند برای اطمینان از عدالت و مشروعیت ادامه دارد. بدون شفافیت و گشودگی واقعی، این فرآیند در معرض خطر تبدیل شدن به یک تمرین از بالا به پایین قرار دارد که به جای رفع بدبینی عمومی، آن را تشدید خواهد کرد.

طرح کلی برای انتخاب

در مرکز این تجربه سیاسی، کمیته عالی انتخابات مجلس مردمی قرار دارد که بر اساس فرمان شماره ۶۶ رئیس‌جمهوری تأسیس شده است. این کمیته ۱۱ نفره مسئول طراحی و نظارت بر فرآیند انتخاب یک مجلس قانون‌گذاری ۱۵۰ نفره است. از این تعداد، دو سوم از طریق فرآیند انتخاباتی به رهبری کمیته انتخاب می‌شوند و یک سوم باقی‌مانده مستقیماً توسط رئیس‌جمهور موقت، احمد الشرع، منصوب خواهند شد.

از نظر ساختاری، این فرآیند در دو مرحله اجرا خواهد شد. ابتدا، کمیته عالی، زیرکمیته‌های انتخاباتی دو نفره را در سطح استانی تشکیل خواهد داد. یک زیرکمیته مرکزی بر عملیات در سطح استان نظارت خواهد کرد، هم‌زمان سایر زیرکمیته‌ها در سطح ناحیه‌ای برای مدیریت اجرای محلی فعالیت خواهند کرد.

هر زیرکمیته در سطح ناحیه تا ۵۰ نفر را برای تشکیل نهادهای انتخاباتی در مناطق مربوطه انتخاب خواهد کرد. این نهادهای انتخاباتی اختیار دارند تا نامزدها را معرفی و برای نمایندگی نواحی خود در پارلمان جدید انتخاب کنند. توزیع کرسی‌ها در سطوح استانی و ناحیه‌ای بر اساس آمار جمعیت سرشماری سال ۲۰۱۰ خواهد بود. این انتخاب‌ها باید تا ۲۲ اوت نهایی شوند.

پیشرفت محتاطانه

ترکیب کمیته عالی و رویکرد نسبتاً مشارکتی آن، گامی رو به جلو در مقایسه با نهادهای پیشین گذار به نظر می‌رسد، زیرا از سلطه یک بازیگر واحد — هیئت تحریر الشام (HTS) — که ابتکارات قبلی را تعریف می‌کرد، فاصله گرفته است.

کمیته ۱۱ نفره  کنونی از تنوع بیشتری برخوردار است: هفت عضو که پیش‌تر با مخالفان رسمی مرتبط بودند، دو نفر مرتبط با دولت نجات پیشین تحت رهبری HTS، و دو فعال مدنی مستقل. اگرچه حضور دو زن هنوز با برابری فاصله زیادی دارد، اما گامی کوچک به سوی پیشرفت محسوب می‌شود.

این کمیته، که به دنبال تضمین حداقل ۲۰ درصد مشارکت زنان است، رویکردی شفاف‌تر و مشورتی‌تر نسبت به بسیاری از پیشینیان خود اتخاذ کرده و با برگزاری نشست‌های عمومی و جلسات اطلاع‌رسانی استانی، چارچوب پیشنهادی انتخاباتی خود را ارائه کرده و از نظرات عمومی استقبال می‌کند، و تأکید دارد که پیش‌نویس قانون انتخابات موقت است و برای بازنگری عمومی باز است.

همچنین، سازوکارهای حفاظتی رویه‌ای معرفی شده‌اند. این موارد شامل دوره‌ای مشخص برای ارائه اعتراضات مرتبط با انتخاب و نامزدی اعضای نهادهای انتخاباتی و همچنین تشکیل کمیته‌های مستقل تجدیدنظر است. اما در زیر این سطح، فرآیند با ابهاماتی همراه است.

سؤالات درباره انتخاب

با وجود تلاش‌های کمیته برای اطلاع‌رسانی عمومی، کمیته عالی هنوز چندین جنبه حیاتی را روشن نکرده است، به‌ویژه در مورد انتخاب زیرکمیته‌های انتخاباتی دو نفره. در حالی که ظاهراً این زیرکمیته‌ها باید بی‌طرف و کاملاً بررسی‌شده باشند، نحوه انتخاب اعضای آنها همچنان مبهم است. چه کسی آنها را انتخاب می‌کند؟ چگونه نامزد می‌شوند؟ استقلال آنها چگونه ارزیابی خواهد شد؟

اندازه کوچک زیرکمیته‌ها

اندازه کوچک زیرکمیته‌های دو نفره نیز یکی از نقاط نگرانی است. با توجه به گستردگی مسئولیت‌های آنها — بررسی نامزدها و مشورت با جوامع محلی — محدود کردن عضویت به دو نفر برای انجام چنین وظیفه‌ای در بازه زمانی کوتاه، تردیدهایی را درباره این فرآیند ایجاد می‌کند.

این زیرکمیته‌ها از اختیارات قابل توجهی برخوردارند، زیرا اعضای نهادهای انتخاباتی در سطح ناحیه را انتخاب می‌کنند. اندازه کوچک آنها باعث می‌شود این دو عضو در برابر دستکاری آسیب‌پذیرتر شوند، به‌ویژه در شرایطی که وفاداری‌های گروهی و پویایی‌های قدرت منطقه‌ای همچنان عمیقاً ریشه‌دار هستند. اگر انتخاب‌کنندگان خودشان از نظر سیاسی همسو باشند یا توسط منافع خاص دست‌چین شوند، کل فرآیند ممکن است به خطر بیفتد.

آیا به اعضای زیرکمیته‌ها اجازه داده خواهد شد که خودشان را به عنوان نامزد پارلمان معرفی کنند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، این موضوع تعارض منافع آشکاری را ایجاد می‌کند — زیرا همان افراد، هم مسئول سازماندهی انتخابات و هم رقابت در آن خواهند بود. این مسئله نگرانی‌های جدی درباره عدالت و یکپارچگی کل فرآیند به وجود می‌آورد.

چالش‌های سهمیه‌بندی

نگرانی دیگر به نحوه اجرای سهمیه‌های نمایندگی مربوط می‌شود. فرآیند کنونی به نهادهای انتخاباتی ناحیه‌ای اختیار قابل توجهی برای معرفی و انتخاب نامزدها می‌دهد. بنابراین، چگونه می‌توان سهمیه‌ها (مانند ۲۰ درصد مشارکت زنان) را بدون مداخله یا محدودیت‌های خارجی تأمین کرد؟

با توجه به پویایی‌های اجتماعی و سیاسی موجود، بعید است که زنان تنها از طریق رأی‌گیری مستقیم به آستانه ۲۰ درصد برسند. یک سوم کرسی‌های اختصاص‌یافته برای انتصابات رئیس‌جمهوری می‌تواند به رفع برخی از این نابرابری‌ها کمک کند، اما اگر نخبگان سنتی بر دو سوم منتخب تسلط یابند، این ممکن است کافی نباشد.

اگر برای «تصحیح» فرآیند به انتصابات رئیس‌جمهوری نیاز باشد، این امر فضای موجود برای جذب افرادی با تخصص فنی را کاهش می‌دهد و در نتیجه ظرفیت عملکردی مجلس را به نفع دستیابی به معیارهای نمایندگی با انعطاف‌پذیری محدود تضعیف می‌کند.

ابهام در نظارت

شاید بارزترین شکاف، نبود شفافیت در زمینه نظارت باشد. در حالی که ممکن است همچنان به ناظران اجازه داده شود بر فرآیند نظارت کنند، هویت آنها هنوز مشخص نیست، همان‌طور که نحوه انتخاب و آموزش آنها نامعلوم است. سؤال دیگر این است که آنها مجاز به نظارت بر کدام مراحل فرآیند خواهند بود. اگر ناظران تنها مرحله نهایی (یعنی رأی‌گیری داخلی در نهادهای انتخاباتی) را مشاهده کنند، نقش آنها عمدتاً نمادین خواهد بود.

احتمال دستکاری

در عمل، مراحل اولیه فرآیند — مانند تشکیل زیرکمیته‌ها و نهادهای انتخاباتی ناحیه‌ای — جایی است که تصمیمات بنیادین گرفته می‌شود و احتمال دستکاری در آن بیشترین است. این مراحل اولیه به همان اندازه رأی‌گیری نهایی نیازمند نظارت و بررسی دقیق هستند.

برای اینکه نظارت مؤثر باشد، ناظران باید واقعاً مستقل باشند، به‌موقع منصوب شوند، آموزش کافی ببینند و به تمامی مراحل فرآیند دسترسی کامل داشته باشند. بدون نظارت قوی و بی‌طرف، مشروعیت کل فرآیند زیر سؤال خواهد رفت.

آزمون اراده سیاسی

راه‌اندازی مجدد قانون‌گذاری در سوریه آزمونی است، نه تنها برای فرآیند، بلکه برای اراده سیاسی. موفقیت یا شکست این تجربه به شفافیت رویه‌ها، یکپارچگی رهبران آن و فراگیری نتایج آن بستگی دارد. این فرآیند می‌تواند گذار شکننده را مشروعیت بخشد یا بدبینی عمومی دیرینه را عمیق‌تر کند.

سوری‌ها پیش‌تر انتخابات نمایشی را تجربه کرده‌اند، اما یک پارلمان واقعاً نماینده با اقتدار واقعی برای آنها تازگی خواهد داشت. علاقه‌ای محتاطانه اما واقعی برای بازپس‌گیری نهادهای ملی که به خیر عمومی خدمت کنند، با هدف قانون‌گذاری و پاسخگو کردن قدرت وجود دارد، اما صرف شعار کافی نیست. برای معنادار بودن این فرآیند، باید بر فراگیری، عدالت و پاسخگویی متمرکز باشد.

هر چیزی کمتر از این، یک تمرین صوری و نمادین خواهد بود، نه گامی واقعی به سوی بازسازی اعتماد عمومی به دولت. اگر سوری‌ها قرار است باور کنند که مقامات انتقالی می‌توانند مسیر جدیدی را ترسیم کنند، این فرآیند باید ثابت کند که صرفاً به پر کردن کرسی‌ها محدود نیست، بلکه زمینه‌سازی برای دولتی است که به همه شهروندان خود خدمت می‌کند.






نظر شما درباره این مقاله:







موقعیت اپوزیسیون بعد از جنگ دوازده روزه ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 13:43

موقعیت اپوزیسیون بعد از جنگ دوازده روزه







نظر شما درباره این مقاله:







راهکارهای برون‌رفت از بحران
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 12:44

راهکارهای برون‌رفت از بحران


محمد قائدی

ایران در آستانه تحول: نقد روایت‌های موجود و ارائه راهکارهای برون‌رفت از بحران

(محمد قائدی، مدرس روابط بین الملل دانشگاه جورج واشنگتن است)

ایران امروز در لحظه‌ای تاریخی قرار دارد؛ پس از تحمل ضربه‌ای سنگین از خارج، کشور در وضعیت بحرانی به سر می‌برد و افکار عمومی هنوز در شوک، به دنبال پاسخ‌هایی اساسی است: چه اتفاقی افتاد؟ اکنون کجا ایستاده‌ایم و راه خروج کدام است؟ پاسخ به این سؤالات، شرطی لازم برای عبور موفق از بحران کنونی است.

این مطب صرفا نظرات نویسنده را بیان می‌کند و منعکس کننده دیدگاه‌ یورنیوز نیست

با این حال، روایت‌ها و راه‌حل‌های موجود در برابر سوال‌های یاد شده، نه تنها مانع از فهم درست بحران می‌شوند، بلکه راه عبور از آن را نیز مسدود می‌کنند. این روایت‌ها عمدتاً به سه دسته تقسیم می‌شوند:

۱. روایت‌های حکومتی: این روایت‌ها شکست را انکار کرده و مدعی پیروزی‌اند.
۲. دیدگاه‌های براندازی: این دیدگاه‌ها بر انقلاب و براندازی از طریق اتکا به حمایت بازیگران خارجی برای پایان دادن به استبداد داخلی تأکید دارند.
۳. روایت‌های محافظه‌کارانه: این گروه یا از موضع چپ ضد امپریالیستی از حاکمیت و سیاست‌های آن دفاع می‌کنند، یا راه‌حل را در ساخت سلاح هسته‌ای برای مقابله با تهدید خارجی می‌جویند.

در ادامه، ابتدا به نقد این دیدگاه‌ها می‌پردازم، سپس چارچوب تحلیلی خود را برای فهم مشکل ارائه کرده و در نهایت به راه‌حل خواهم پرداخت.

روایت حکومتی: توهم پیروزی و انکار شکست

روایت‌های حکومتی، شکست را نمی‌پذیرند و در توهم پیروزی گرفتارند. اما برای رفع هر مشکلی، پذیرش وجود آن مشکل و واقعیت شکست ضروری است. تغییر روایت‌ها نمی‌تواند نتایج جنگ دوازده روزه با اسرائیل را دگرگون کند. در این جنگ، ایران ضربات جدی و مؤثری دریافت کرد، در حالی که نتوانست ضربات مؤثری وارد کند و ادامه جنگ می‌توانست آسیب‌های بیشتری به کشور وارد آورد. این تهدید در هر لحظه امکان بازگشت و تشدید دارد.

بر اساس گزارش‌های معتبر، خسارت‌های سنگینی متوجه ایران شده است، از جمله از دست رفتن شمار قابل توجهی از فرماندهان نظامی برجسته در حملات هدفمند، هدف قرار گرفتن تعدادی از دانشمندان هسته‌ای،

نابودی یا از کار افتادن سامانه‌های مهم دفاع هوایی و پدافندی و آسیب جدی به برنامه هسته‌ای و موشکی ایران.

در مقابل، پاسخ جمهوری اسلامی به این حملات، موشک‌پراکنی‌هایی بود که تناسبی با ضربه دریافتی نداشت. گرچه همین ضربات وارده در محاسبه سود و زیان و تصمیم اسرائیل برای آتش‌بس در این مرحله بی‌تأثیر نیست، اما این تأثیر، ضربه دریافتی ایران را به پیروزی تبدیل نمی‌کند. انکار این شکست به معنای انحراف از مسیر درست و تکرار اشتباهات گذشته است. نادیده گرفتن آن مانند رانندگی در تاریکی است؛ اگر ندانیم کجاییم، هر راهی را اشتباه خواهیم رفت.

دیدگاه‌های براندازی: خوش‌بینی غیرواقع‌بینانه به حمایت خارجی

گروه دوم، حمله خارجی را فرصتی برای گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک می‌دانند و خوش‌بینی نسبت به انگیزه‌های بازیگران خارجی را راه‌حل عبور از استبداد می‌شمارند. آن‌ها امید دارند نیروهای سرکوب نظامی دچار ریزش شده و تغییر رژیم رخ دهد. اما این دیدگاه، نسبت به نیت بازیگران خارجی و شناخت نیروهای سرکوب واقع‌بین نیست و در عمل راهکار مشخص و قابل‌اتکایی ارائه نمی‌دهد. اتصال منطقی میان ریزش نیروهای سرکوب و تغییر رژیم نیز در این دیدگاه برقرار نمی‌شود.

دیدگاه‌های محافظه‌کارانه

دیدگاه سوم، بدون توجه به سیاست داخلی، دو نسخه متفاوت ارائه می‌دهد:

* دیدگاه‌های چپ‌گرای ضد امپریالیستی: این دیدگاه‌ها شکست را محصول نظام بین‌الملل نابرابر می‌دانند و راه‌حل را در ایستادگی ساختاری مقابل غرب جست‌وجو می‌کنند. این مقاله، این دیدگاه را ایدئولوژیک و مبتنی بر هیجان، نه عقلانیت، می‌داند که بیشتر در حوزه ادبیات، هنر و فلسفه و خارج از سنت تخصصی روابط بین‌الملل جای دارد.

* گروهی از واقع‌گرایان در روابط بین الملل: این دیدگاه چاره را در توازن سخت‌افزاری و ساخت سلاح هسته‌ای می‌بیند. این مقاله می‌پذیرد که نظام بین‌الملل منبع تهدید است، اما هم‌زمان بر اهمیت ساختارهای داخلی در تعریف منافع و امنیت ملی تأکید می‌کند. مقابله با تهدیدهای فعلی، علاوه بر ساخت بازدارندگی نظامی، نیازمند بازسازی قدرت ملی از طریق حذف نهادهای فاسد و ناکارآمد و شکل‌دادن نهادهای مؤثر و پاسخ‌گو برای رفع تهدید است. این دو روندهایی موازی اند. اما آن بخش از این دیدگاه که معتقد به ساخت بازدارندگی هسته‌ای است، باید در نظر بگیرد، حرکت به این سمت چه بسا به تهدید بیشتر امنیت ملی در این شرایط منجر شود.

بر پایه این چارچوب این مقاله بر آن است که جمهوری اسلامی، در طول چهار دهه گذشته خود به عامل تضعیف قدرت ملی و تشدید تهدیدات علیه ایران بدل شده است. این روند دو نمود عمده داشته است:

۱. اتخاذ سیاست‌های آمریکاستیز و اسرائیل‌سیتز.
۲. بر هم زدن توازن قوا به زیان ایران و تضعیف ظرفیت‌های ملی.

آمریکاستیزی

رویکرد خصمانه جمهوری اسلامی نسبت به ایالات متحده از نخستین سال‌های پس از انقلاب آغاز شد و با ماجرای گروگان‌گیری و حمایت علنی آیت‌الله خمینی از آن، وارد مرحله‌ای رسمی از تخاصم با واشنگتن شد. در دهه‌های بعد، این سیاست توسط آیت‌الله خامنه‌ای ادامه یافت، به‌ویژه در مواقعی که فرصت‌هایی برای کاهش تنش فراهم آمده بود. زمانی که دولت‌هایی مانند دولت هاشمی رفسنجانی و نهادهایی مانند ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام به دنبال تنش‌زدایی و عادی‌سازی روابط با آمریکا بودند، این تلاش‌ها با مخالفت صریح رهبری ناکام ماند.

پس از توافق برجام، در حالی که تلاش‌هایی برای جذب سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی به عنوان گامی در مسیر عادی‌سازی فراهم شده بود، رهبر جمهوری اسلامی با استفاده از کلیدواژه «نفوذ» به مقابله با این تلاش‌ها برخاست.

البته سیاست تقابل با آمریکا تنها محصول ایدئولوژی جمهوری اسلامی نبود. یک متغیر مهم دیگر در تداوم این وضعیت، لابی قدرتمند اسرائیل در ایالات متحده بود که اساساً با عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا مخالف است. این لابی، به واسطه خصومت آشکار جمهوری اسلامی با اسرائیل، در هم‌راستایی با تندروهای ایرانی عمل کرده و عملاً آنان را به شرکای ناخواسته خود بدل ساخته است. دلیل فعالیت‌های این لابی، سیاست اسرائیل‌ستیز جمهوری اسلامی بوده است.

اسرائیل‌ستیزی

در تمام دوران جمهوری اسلامی، سیاست اسرائیل‌ستیزی به شکلی سیستماتیک دنبال شده است نه صرفاً در سطح شعار، بلکه با اقدامات میدانی و حمایت گسترده از گروه‌های مقاومت در لبنان و فلسطین. این سیاست، حتی در شرایطی پیگیری شد که ارزیابی عقلانی منافع ملی ایران دلالتی بر چنین تقابلی نداشت. نمونه‌هایی چون تشابه منافع ایران و اسرائیل در جریان عملیات اوسیراک یا همکاری در پرونده مک‌فارلین، نشان می‌دهند که حتی در فضای پس از انقلاب نیز امکان تعامل با تل‌آویو به جای تخاصم وجود داشت.

رهبر کنونی جمهوری اسلامی، با مخالفت صریح با روند صلح اسلو، حتی یاسر عرفات، رهبر سابق سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به خیانت و ترس متهم کرد. او با صورت‌بندی مسئله فلسطین به مثابه موضوعی فراتر از ملت فلسطین و مرتبط با جهان اسلام، آن را به ابزار هویتی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بدل ساخت و جمهوری اسلامی را در محور پیشتاز تقابل با اسرائیل قرار داد.

برهم زدن توازن قوا

جمهوری اسلامی از همان آغاز پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ با اتخاذ تصمیماتی هیجانی،ایدئولوژیک و فاقد محاسبه راهبردی، توازن قوا را به زیان منافع ملی ایران بر هم زد. این اقدامات نه تنها ظرفیت‌های داخلی کشور را تضعیف کرد، بلکه موقعیت بین‌المللی ایران را نیز به شدت آسیب‌پذیر ساخت. شماری از مهم‌ترین این اقدامات عبارت بودند از:

* اعدام دسته‌جمعی فرماندهان ارتش و حذف نیروهای متخصص نظامی در نخستین ماه‌های پس از انقلاب.
* لغو یک‌جانبه قراردادهای مهم خرید تسلیحات که پیش از انقلاب در دستور کار بود.

حمله به سفارت آمریکا و بحران گروگان‌گیری، که نقطه آغاز انزوای سیاسی و اقتصادی ایران در عرصه بین‌المللی شد.

اتخاذ شعارهای تهاجمی درباره «سرنگونی رژیم‌های منطقه» و پیگیری سیاست صدور انقلاب، که نه تنها موجب بی‌اعتمادی بلکه منجر به خصومت آشکار بسیاری از همسایگان شد.

این سیاست‌ها، قدرت ملی ایران را تضعیف کرد و از عوامل مؤثر در تصمیم صدام برای حمله به ایران بود. بعدها، دوری ایران از غرب با سیاست نگاه به شرق جایگزین شد، اما در عمل هم‌پیمانی با قدرت‌هایی مانند روسیه و چین نیز به جای آنکه از موضعی راهبردی و متکی بر منافع متقابل صورت گیرد، عمدتاً تابعی از انفعال و انزوای دیپلماتیک جمهوری اسلامی بود. این وابستگی، فاقد دستاورد ملموس راهبردی برای ایران بود. مثلاً همکاری ایران و روسیه در سوریه مقطعی بود و زمانی که منافع روسیه ایجاب نمی‌کرد ایران را در سوریه تنها گذاشت. یا در بحران‌های اخیر، از جمله در رویارویی با اسرائیل، نه تنها حمایتی به همراه نداشت، بلکه حتی وعده‌های تسلیحاتی روسیه نیز به مرحله اجرا نرسید. در این چارچوب، سیاست خرید نفت چین از ایران تا زمانی ادامه داشته که با فشار جدی واشنگتن روبرو نشود. چین حمایت دیپلماتیک از ایران را تا زمانی که آن را در تقابل جدی با واشنگتن قرار ندهد دنبال می‌کند و در قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران پیش از برجام مشارکت داشته و در شرایطی که ایران برای برقراری توازن قدرت به شدت به جنگنده‌های پیشرفته نیاز دارد، از فروش آن‌ها به ایران به دلیل فشار واشنگتن خودداری کرده است.

در این مرحله، نمی‌توان جمهوری اسلامی را صرفاً به عنوان یک ساختار بی‌چهره تحلیل کرد. نقش محوری آیت‌الله خامنه‌ای در شکل‌دهی به این مسیر، چنان تعیین‌کننده بوده که تمایز میان «نظام» و «رهبر» عملاً بی‌معنا شده است. نظام سیاسی جمهوری اسلامی در عملکرد و جهت‌گیری‌های خود، تجسم مستقیم دیدگاه‌ها، تصمیمات و اولویت‌های رهبری آن است. در بخش بعد، به طور مشخص به نقش نهاد ولایت فقیه در تضعیف قدرت ملی و ضربه به منافع ملی خواهیم پرداخت.

ولایت فقیه: تمرکز قدرت، تضعیف ملت

نهاد ولایت فقیه از بنیاد، اصل حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت را از ملت ایران سلب کرده و با تمرکز قدرت در دستان فردی غیرپاسخ‌گو، بنیان قدرت ملی را تضعیف و کشور را در برابر تهدیدات بیرونی و بحران‌های درونی آسیب‌پذیر کرده است. این نهاد بر اساس تبعیض نهادینه شده در جمهوری اسلامی مبنی بر تبعیض میان روحانیون وغیر روحانیون بنا شده و پاسخی غیرقابل قبول به این سوال دارد که چرا حکومت از آن تنها روحانیون است.

در فلسفه سیاسی، نظام‌های دموکراتیک برای توجیه مشروعیت خود بر اصل نمایندگی و حق انتخاب آزادانه تکیه می‌کنند. در چنین نظام‌هایی، اگر پرسیده شود چرا مردم باید از دولت اطاعت کنند، پاسخ این است که «ما خودِ مردم‌ایم»؛ نمایندگان منتخب مردم، برای دوره‌ای محدود (معمولاً ۴ تا ۶ ساله) بر سر کار می‌آیند و مردم می‌توانند در انتخابات بعدی مسیر سیاسی کشور را تغییر دهند. نمونه روشن آن، انتخاب باراک اوباما در ایالات متحده بود که با رأی مردم، سیاست خارجی آمریکا از اشغال عراق به سمت خروج از آن تغییر یافت.

اما اگر از ولی فقیه پرسیده شود چرا باید از وی اطاعت کرد، پاسخ این است که «من نماینده خدا روی زمینم». چنین پاسخی، در جامعه امروز ایران به‌ویژه نزد نسل جدید فاقد اعتبار و غیرقابل قبول به نظر می‌رسد و این عدم پذیرش منجر به فقدان مشروعیت سیاسی حکومت و در نتیجه ضعف آن شده است. برای پوشش این ضعف یک سیستم حامی پرور ایجاد شده که فاسد و فاقد توانایی اداره موثر کشور است.

از نظر تاریخی نیز، آیت‌الله خمینی در دوران پیش از انقلاب، وعده آزادی‌های سیاسی و اجتماعی می‌داد، اما پس از استقرار جمهوری اسلامی، این وعده‌ها را زیر پا گذاشت. در خصوص رهبر بعدی هم در رفراندومی با مشارکت حدود ۵۴ درصد، قانون اساسی به گونه‌ای بازنویسی شد که جایگاه ولی فقیه به قدرتی مطلق بدل شد؛ قدرتی که با حذف نظارت مؤثر و بهره‌گیری از ابزار سرکوب، بر همه شئون کشور سایه انداخت.

در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان به ظاهر نهاد ناظر بر رهبری است، اما در عمل هم‌راستا و مطیع او عمل کرده است. این وضعیت از کاستی‌های قانون اساسی ناشی می‌شود، جایی که سازوکار انتخاب اعضای خبرگان به گونه‌ای طراحی شده که در نهایت، خروجی آن مورد تأیید و انتخاب غیرمستقیم رهبری است.

علاوه بر اشکالات تئوریک، تاریخی و ساختاری، تجربه‌ی تجسم‌یافته این نهاد در دو رهبر جمهوری اسلامی نشان داده که تصمیمات هر دو در عمل به تهدید امنیت ملی ایران و فرسایش قدرت ملی انجامیده است. جنگ ایران و عراق در دوره اول، و تقابل نظامی-امنیتی با اسرائیل در دوره دوم، دو نمونه از تجلی این تصمیمات هستند. تحریم‌های بین‌المللی گسترده، تجلی سیاست خارجی رهبران انقلاب در عرصه اقتصاد و محصول تصمیمات آن‌هاست.

در عرصه داخلی، رهبری به جای تقویت انسجام ملی، با دامن‌زدن به گسل‌های اجتماعی و فرهنگی، پایه‌های قدرت ملی را متزلزل ساخت. شکاف‌های عمیق میان گروه‌هایی چون «با‌حجاب» و «بی‌حجاب»، یا «با‌بصیرت» و «بی‌بصیرت»، نه صرفاً گفتمانی بلکه با حمایت نهادینه‌شده از گروه‌های فشار و اقدامات موسوم به «آتش به اختیار»، به سیاست رسمی بدل شد. تمرکز دستگاه‌های نظامی و امنیتی به جای تهدید خارجی، متوجه منتقدین و مخالفین رهبری و زنان و دخترانی شد که حجابشان مورد تأیید نبود. این روند عملاً به نفی حاکمیت قانون و جایگزینی اقتدار قانونی با اراده گروه‌هایی منسوب به «وفاداران نظام» منتهی شد؛ گروه‌هایی که نه منتخب مردم‌اند و نه پاسخ‌گو در برابر افکار عمومی.

نتیجه مستقیم این سیاست‌ها، مهاجرت گسترده میلیون‌ها متخصص، دانشگاهی و نخبه بوده است — و جایگزینی آن‌ها با نیروهایی که صرفاً بر مبنای وفاداری سیاسی، نه صلاحیت علمی و مدیریتی، در دانشگاه‌ها و نهادهای تصمیم‌گیر جای گرفته‌اند. این روند، به شکل مضاعفی قدرت ملی ایران را تضعیف کرده و ظرفیت بازسازی آن را محدود ساخته است.

در این دوره، وفاداری جایگزین صلاحیت شده است. فرماندهان سپاه، روحانیون همسو، و نهادهای امنیتی مطیع، به‌جای نخبگان ملی و مدیران متخصص، به موتور تصمیم‌سازی نظام بدل شده‌اند. در چنین ساختاری، تصمیم‌گیری نه بر پایه واقعیات میدانی و اصول عقلانی، بلکه مبتنی بر اراده‌های بسته و اولویت‌های ایدئولوژیک شکل می‌گیرد — و نتیجه آن، ناتوانی در پاسخ مؤثر به تهدیدات بیرونی و درک نادرست از هزینه‌های راهبردی است.

راه‌حل: بازسازی قدرت ملی و تغییر مسیر از درون

جمهوری اسلامی در برابر تهدید خارجی، به تقویت توان نظامی و استفاده از ظرفیت‌های دیپلماتیک خود متوسل شده است. این تلاش‌ها البته که ضروری است. در کنار آن، اقدامات روانی-رسانه‌ای برای ترمیم انسجام اجتماعی نیز در دستور کار قرار گرفته: از اجرای کنسرت در میدان آزادی تا دعوت اصلاح‌طلبان به تلویزیون ملی و پخش گزارش‌هایی از فداکاری و همبستگی مردم. این اقدامات اگرچه می‌توانند نقش مسکن را در لحظه ایفا کنند، اما به ریشه درد نمی‌پردازند. آنچه مفقود است، درمان ساختاری منبع بحران است.

برای مهار تهدید خارجی، ایران نیازمند دو تغییر راهبردی است:

نخست: بازنگری در سیاست‌های پرهزینه و ایدئولوژیک مانند اسرائیل‌ستیزی و آمریکاستیزی است. این رویکردها نه تنها دستاورد ملموسی در تأمین امنیت ملی نداشته‌اند، بلکه کشور را در مسیر تقابل‌های پرخطر، تحریم‌های فلج‌کننده، و انزوای راهبردی قرار داده‌اند. تداوم این مسیر، به‌ویژه در غیاب قدرت ملی متوازن، تهدید را تشدید می‌کند. در زمان رهبری آیت الله خامنه‌ای تلاش‌ها برای این بازنگری به شکست منجر شده است.

دوم: بازسازی قدرت ملی که به معنای ترمیم توازن قوا از درون است. بدون تغییر در ساختار حکمرانی، بازدارندگی نظامی نیز تضمین رفع تهدید نخواهد بود. تغییر این ساختار باید از درون، با اجماع نخبگان و حمایت افکار عمومی، صورت گیرد — نه از مسیر حمله خارجی. دخالت بیرونی، اگر رخ دهد، تنها ایران را به میدان تسویه‌حساب قدرت‌های جهانی بدل خواهد کرد و هرگونه امکان بازسازی ملی را تضعیف خواهد ساخت.

یکی از راه‌های این تغییرات، فشار اجتماعی و نخبگانی به رهبری برای کناره‌گیری از قدرت است. در صورت تحقق این گام، می‌توان ساختاری موقت و انتقالی طراحی کرد. این ساختار باید زمینه را برای برگزاری یک رفراندوم ملی و انتخابات آزاد فراهم کند. نهادهایی مانند شورای نگهبان، که مانع مشارکت عمومی شده‌اند، باید منحل شوند. تنها در انتخاباتی که تمامی گروه‌ها و گرایش‌ها اجازه مشارکت دارند، می‌توان حاکمیت ملی را بازتعریف و حق تعیین سرنوشت را احیا کرد.

عبور به دموکراسی، در کنار تقویت مؤثر بازدارندگی نظامی، راهبردی‌ترین مسیر برای عبور از بحران کنونی است. یک دموکراسی نوپا نه تنها مشروعیت ملی بلکه مشروعیت بین‌المللی خواهد داشت و این باعث افزاش قدرت ملی خواهد شد. در چنین شرایطی، هزینه حمله به ایران به شکل چشمگیری افزایش می‌یابد و معادله سود-زیان در میان بازیگران عامل تهدید را تغییر می‌دهد.

در این میان، باید با شفافیت و صراحت هشدار داد که ایران در یکی از پیچیده‌ترین و سخت‌ترین مقاطع تاریخی خود در چند دهه گذشته قرار گرفته است. نشانه‌ها حاکی از آن‌اند که ممکن است فازهای بعدی حملات خارجی علیه ایران در آینده‌ای نه‌چندان دور آغاز شود. وضعیت کنونی، شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با مقاطع بحرانی در عراقِ دهه ۱۹۹۰ و سوریهِ پس از ۲۰۱۱ دارد — دوره‌هایی که با ضربه خارجی آغاز شدند اما به‌مدت سال‌ها به تغییر رژیم نینجامیدند. در عراق، این روند به تحریم‌های فراگیر، از دست دادن کنترل هوایی و زمینی، و در نهایت کشته و آواره شدن صدها هزار شهروند انجامید؛ و در سوریه، علی‌رغم بقای نظام سیاسی تا سال ۲۰۲۴، میلیون‌ها انسان کشته، مجروح یا آواره شدند. امروز ممکن است آغاز چنین فصلی برای ایران باشد — فصلی که با بی‌تصمیمی و تداوم وضع موجود، کشور را در مسیر مشابهی از ویرانی، انزوا، و فرسایش قرار دهد. در چنین بزنگاهی، تعلل، خطرناک‌ترین گزینه ممکن است.

اگر روند تغیرات از داخل به سرعت آغاز نشود، فضای روانی و سیاسی برای مداخله خارجی و تغییر رژیم از بیرون تقویت خواهد شد  —  و در آن صورت، سرنوشت کشور نه در دست مردم، بلکه در دست نیروهای خارجی رقم خواهد خورد. برای جلوگیری از این مسیر پرخطر، تغییر باید از هم‌اکنون آغاز شود.


* منع:‌یورونیوز فارسی
* این مطب صرفا نظرات نویسنده را بیان می‌کند و منعکس کننده دیدگاه‌ یورنیوز نیست






نظر شما درباره این مقاله:







نامه سعید مدنی، جامعه‌شناس زندانی به وزیر ارشاد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 12:34

نامه سعید مدنی، جامعه‌شناس زندانی به وزیر ارشاد







نظر شما درباره این مقاله:







دیدار «مقام‌های ارشد سوریه و اسرائیل» در باکو
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 11:37

دیدار «مقام‌های ارشد سوریه و اسرائیل» در باکو


همزمان با گزارش‌هایی که حاکی از دیدار مقامات ارشد اسرائیل و سوریه در باکو در حاشیه سفر احمد الشرع به جمهوری آذربایجان است، دولت باکو از گسترش مناسبات خود با حکومت جدید دمشق و موافقت با صدور گاز به سوریه خبر داد.

خبرگزاری فرانسه با استناد به یک مقام عالی‌رتبه در حکومت سوریه گزارش داد که دیدار مقامات اسرائیلی و سوری در باکو که برای روز شنبه، ۲۱ تیر، برنامه‌ریزی شده بود، در پایتخت آذربایجان انجام شد.

احمد الشرع که از آذر سال گذشته رهبری سوریه را پس از ساقط کردن حکومت بشار اسد در دست دارد، شنبه برای نخستین بار با سفر به باکو با الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان دیدار کرد.

آذربایجان، کشوری با جمعیت اکثریت شیعه، در عین حال یکی از نزدیک‌ترین متحدان سیاسی و نظامی اسرائیل در میان همسایگان جمهوری اسلامی ایران و در منطقه قفقاز شناخته شده و در حالی که تأمین‌کننده بخش مهمی از نفت مورد نیاز اسرائیل است، یکی از خریداران عمده تسلیحات ساخت اسرائیل محسوب می‌شود.

مقام سوری که منبع گزارش خبرگزاری فرانسه است، در همین حال افزود که دیدار مقام بلندپایه سوری و یک مقام اسرائیلی، بر «حضور نظامی اسرائیل در سوریه پس از سرنگونی بشار اسد» متمرکز بوده است.

این منبع پیشتر در این رابطه به خبرگزاری فرانسه گفته بود که انتظار نمی‌رود خود آقای الشرع در این دیدار شرکت کند.

در پی سرنگونی حکومت بشار اسد در آذرماه سال گذشته، اسرائیل در طول چند هفته حملات هوایی گسترده‌ای در سوریه انجام داد تا دارایی‌های کلیدی نظامی به‌جای‌مانده از حکومت اسد به دست دولت اسلامگرایان به رهبری احمد الشرع نیفتد.

اسرائیل همچنین با پیشروی در منطقه حائلی که پیشتر نیروهای سازمان ملل در آن مستقر بودند، عمق بیشتری از جنوب سوریه را به اشغال خود درآورد و بر کوه راهبردی جبل‌الشیخ مسلط شد.

احمد الشرع با تأکید بر این‌که خواهان درگیری با همسایگان نیست و از احیای توافق ترک مخاصمه سوریه و اسرائیل مربوط به سال ۱۹۷۴ حمایت می‌کند، از جامعه بین‌المللی خواسته بود اسرائیل را زیر فشار بگذارند تا حملات نظامی به سوریه را متوقف کند.

دولت‌های سوریه، اسرائیل و آذربایجان گزارش دیدار روز شنبه میان مقامات اسرائیلی و سوری در باکو را تأیید یا رد نکردند.

اسرائیل و سوریه هفته گذشته نیز گزارش‌های رسانه‌های عرب منطقه در خصوص انجام ملاقات میان تساخی هانگبی، مشاور امنیت ملی اسرائیل، با احمد الشرع در ابوظبی را تأیید یا رد نکردند.

گزارش‌ها حاکی بود که آقای هانگبی پس از دیدار روز یک‌شنبه گذشته در امارات، به اسرائیل بازگشت و همراه با بنیامین نتانیاهو که در هواپیمای اختصاصی منتظر آغاز سفر رسمی به آمریکا بود، راهی واشینگتن شد.

گیدئون سعار، وزیر خارجه اسرائیل، پیشتر گفته است که توافق سیاسی با سوریه می‌تواند در دسترس باشد اما اسرائیل «در هیچ توافقی از ارتفاعات جولان (که در جنگ سال ۱۹۶۷ از سوریه گرفت) چشم نخواهد پوشید».

رئیس‌جمهور آمریکا که در جریان سفر دو ماه پیش به عربستان با احمد الشرع دیدار کرد، ابراز امیدواری کرده که سوریه به کشورهای دارای پیمان صلح با اسرائیل بپیوندد اما افزوده که هنوز برای رسیدن به این مرحله کار زیادی باید انجام شود.

دونالد ترامپ دوشنبه‌شب گذشته در مهمانی برای نخست‌وزیر اسرائیل در کاخ سفید فاش کرد که یکی از کسانی که از او خواستند تحریم‌های آمریکا علیه سوریه را لغو کند، بنیامین نتانیاهو بود. این اولین بار بود که آقای ترامپ موافقت و درخواست اسرائیل برای لغو تحریم‌ها علیه سوریه را بیان کرد.

شبکه تلویزیونی آی۲۴ گزارش داده که بنیامین نتانیاهو شهریورماه که برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد دوباره به آمریکا خواهد رفت، با احمد الشرع در کاخ سفید دیدار خواهد کرد و در نشستی با شرکت دونالد ترامپ توافق امنیتی میان اسرائیل و سوریه را امضا خواهد کرد. اسرائیل و سوریه این گزارش را نیز رد یا تأیید نکرده‌اند.

توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه، هفته گذشته در سفر به لبنان گفت مذاکرات میان سوریه و اسرائیل «آغاز شده است».

رادیو ارتش اسرائیل روز چهارشنبه، ۱۹ تیر، گزارش داد که ارتش اسرائیل در هفته‌های اخیر حملات هوایی به سوریه را غیر از عملیات در جنوب این کشور در مقابله با عوامل مرتبط با جمهوری اسلامی ایران و نیروی قدس سپاه پاسداران، به میزان محسوسی کاهش داده است.

اسرائیل که حدود دو دهه با حضور و نفوذ نظامی ایران در سوریه در دوران حکومت بشار اسد مخالفت عملی می‌کرد، در روزهای گذشته از عملیات نیروهای کوماندویی خود در جنوب سوریه و بازداشت شماری از افراد اعزامی از سوی «نیروی قدس سپاه پاسداران» خبر داده است.

صدور گاز آذربایجان به سوریه

دفتر ریاست ‌جمهوری آذربایجان روز شنبه، ۲۱ تیر، اعلام کرد الهام علی‌اف در دیدار با احمد الشرع گفت «به دلیل سیاست‌های غیردوستانه دولت پیشین سوریه نسبت به آذربایجان»، دو کشور «دوره‌ای از رکود» را در روابط تجربه کردند اما برپایی دولت جدید سوریه، «چشم‌اندازهای مهمی را برای پیشرفت روابط پدیدار کرده است».

احمد الشرع به همتای آذربایجانی خود گفت رژیم اسد به روابط سوریه با بسیاری از کشورها، از جمله آذربایجان، آسیب زده بود.

دفتر ریاست‌جمهوری آذربایجان همچنین روز شنبه اعلام کرد در جریان مذاکرات الهام علی‌اف با احمد الشرع، توافق صادرات گاز به سوریه امضا شد.

حکومت الشرع در تلاش برای جلب حمایت و سرمایه‌گذاری و همکاری کشورهای جهان برای احیای زیرساخت‌های سوریه است که در ۱۴ سال جنگ داخلی ویران شد.

گاز آذربایجان از راه ترکیه، که متحد کلیدی برای باکو و دمشق است، صادر خواهد شد و از طریق یک خط لوله در شمال سوریه به این کشور خواهد رسید.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، حدود سه هفته پیش گفته بود که الهام علی‌اف آماده ارائه انواع حمایت‌ها به سوریه، از جمله در زمینه گاز طبیعی است.

آقای علی‌اف در خصوص بسیاری از مسائل بین‌المللی، از جمله در قبال سوریه، با مواضع ترکیه هم‌سویی نشان می‌دهد اما در حالی که خصومت عمیق میان رهبران ترکیه و اسرائیل بر سر جنگ غزه ادامه یافته، باکو به مناسبات گرم و نزدیک خود با اسرائیل ادامه داده و حضور و نفوذ دیپلماتیک اسرائیل در آذربایجان کماکان قوی است.

رادیو فردا






نظر شما درباره این مقاله:







چرا توافق‌نامه‌های ابراهیم صلح به خاورمیانه نیاوردند
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 10:13

چرا توافق‌نامه‌های ابراهیم صلح به خاورمیانه نیاوردند


ویوین نِرِیم

نیویورک تایمز / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵

هفته گذشته، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در نامه‌ای برای معرفی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل، از توافق‌نامه‌های موسوم به «توافق‌نامه‌های ابراهیم» تمجید فراوانی کرد؛ توافق‌هایی که روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و سه کشور عربی را برقرار ساختند.

نتانیاهو در این نامه خطاب به کمیته نوبل نروژ، این توافق‌نامه‌ها را که در سال ۲۰۲۰ و با میانجی‌گری ترامپ امضا شدند، «تحولی بنیادین» خواند که «چهره خاورمیانه را دگرگون ساخت» و گامی «تاریخی در مسیر صلح، امنیت و ثبات منطقه‌ای» بود.

اما در عمل، خاورمیانه ظاهراً هیچ آگاهی‌ای از چنین پیشرفتی ندارد.

در همان هفته‌ای که نتانیاهو در واشنگتن با ترامپ و دیگر مقام‌های آمریکایی دیدار می‌کرد، ارتش اسرائیل همچنان در حال بمباران شدید نوار غزه بود، حوثی‌های یمن دو کشتی تجاری را در دریای سرخ هدف قرار دادند و جنگ داخلی وحشیانه‌ای در سودان ادامه داشت. چند هفته پیش از آن، اسرائیل و ایالات متحده در حال بمباران ایران بودند و ایران نیز با شلیک موشک واکنش نشان می‌داد. در عین حال، نیروهای اسرائیلی همچنان در خاک لبنان و سوریه حضور دارند، در پی جنگ‌هایی که تنها چند ماه پیش پایان یافتند.

در طی نزدیک به پنج سالی که از امضای توافق‌نامه‌های ابراهیم می‌گذرد، ترامپ، نتانیاهو و دیگر مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی بارها از این توافق‌ها با امارات متحده عربی، مراکش و بحرین به عنوان «توافق‌نامه صلح» یاد کرده‌اند.

اما پژوهشگرانی که به مطالعه این منطقه می‌پردازند، می‌گویند چنین تعبیری صرفاً یک بازی زبانی است که حقیقت را پنهان می‌کند، زیرا اساساً هیچ جنگی – یا حتی هیچ خشونتی – میان اسرائیل و امارات یا بحرین رخ نداده بود. مراکش نیز، جز اعزام نیرویی نمادین به جنگ سال ۱۹۷۳، که بیش از پنجاه سال پیش رخ داد، عملاً در منازعات عربی-اسرائیلی نقشی نداشته است.

حسین ابیش، پژوهشگر ارشد مؤسسه عربی کشورهای خلیج در واشنگتن، درباره این توافق‌ها می‌گوید: «این توافق‌ها هیچ ربطی به صلح ندارند. صلح صرفاً عنوانی بود که برای تبلیغ آن‌ها انتخاب شد. اما این به این معنا نیست که چنین توصیفی معنا داشته باشد. این توافق‌ها جنگی را پایان ندادند.»

در واقع، این توافق‌نامه‌ها از کنار اصلی‌ترین منازعه منطقه‌ای – یعنی منازعه میان اسرائیل و فلسطینی‌ها – عبور کردند و میان طرف‌هایی که اصولاً در حال جنگ نبودند، اعلام سازش کردند.

از آن زمان، خودِ عبارت «صلح منطقه‌ای» به مفهومی مبهم و محل مناقشه در خاورمیانه بدل شده است. عبدال‌عزیز الغشیان، پژوهشگر سعودی و عضو ارشد غیرمقیم در «فروم بین‌المللی خلیج»، می‌گوید که بارها از حامیان توافق‌نامه‌های ابراهیم این سؤال را مطرح کرده است که: «چه کسانی در این ‘صلح منطقه‌ای’ دخیل‌اند؟» او می‌افزاید که به این نتیجه رسیده است که برای برخی، این مفهوم بر پایه «نادیده‌گرفتن کامل مسئله فلسطین» استوار است.

کاخ سفید در بیانیه‌ای خطاب به نیویورک تایمز از میراث این توافق‌نامه‌ها دفاع کرد و اعلام کرد که جنگ‌های جاری در منطقه ارتباطی با میزان اثربخشی آن‌ها ندارد.

در این بیانیه آمده است: «هیچ‌گونه تحریف تاریخ یا فریبکاری فعالان لیبرال و حامیان مالی حزب دموکرات نمی‌تواند توافق‌نامه‌های تاریخی و تحول‌آفرین ابراهیم را که توسط رئیس‌جمهور ترامپ به انجام رسید و صلح را به خاورمیانه آورد، بی‌اثر جلوه دهد. تنها رئیس‌جمهور ترامپ می‌توانست این توافق‌نامه‌های صلح را تضمین کند و او شایسته دریافت جایزه نوبل صلح است به‌خاطر تمام تلاش‌هایی که برای پایان‌دادن به جنگ‌ها و درگیری‌هایی انجام داده که هیچ رهبر جهانی دیگری از عهده آن‌ها برنیامده است.»

مقام‌های آمریکایی و قانون‌گذاران هر دو حزب، توافق‌نامه‌های ابراهیم را تحول‌آفرین دانسته‌اند که می‌تواند چهره خاورمیانه را دگرگون کند. این توافق‌نامه‌ها امکان حضور گردشگران و سرمایه‌گذاران اسرائیلی در دبی – بزرگ‌ترین شهر امارات متحده عربی – را فراهم ساختند، و شرکت‌های حوزه فناوری و انرژی نیز قراردادهای تازه‌ای امضا کردند.

روابط تجاری و همکاری‌های امنیتی میان اسرائیل و برخی کشورهای خلیج فارس پیش از این نیز به‌صورت پنهانی وجود داشت. اما توافق‌نامه‌های ابراهیم این روابط را علنی کرد و زمینه گسترش آن‌ها را فراهم ساخت.

با این‌حال، طرف‌های امضاکننده توافق‌ها در ابتدا چنین جلوه‌ای به آن‌ها نداده بودند.

نتانیاهو هنگام اعلام این توافق‌ها، از بالکن کاخ سفید گفت: «برکات صلحی که امروز آن را بنا می‌نهیم، عظیم خواهد بود. در نهایت، این توافق‌ها می‌توانند به درگیری عربی-اسرائیلی برای همیشه پایان دهند.»

ترامپ نیز در همان مراسم اعلام امضای توافق‌نامه‌ها گفت که این توافق‌ها آغازگر «طلوعی تازه برای خاورمیانه» هستند، و از آینده‌ای سخن گفت که در آن «مردمانی از همه ادیان و پیشینه‌ها در صلح و رفاه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.»

اما پس از خاموش‌شدن دوربین‌های خبری، صلح و رفاه البته سراسر خاورمیانه را دربرنگرفت.

توافق‌هایی برای عبور از مسئله فلسطین

اشغال کرانه باختری از سوی اسرائیل نه‌تنها کاهش نیافت بلکه عمیق‌تر هم شد؛ برخلاف آن‌چه مقام‌های اماراتی هنگام امضای توافق انتظار داشتند. در عین حال، برخی اعضای دولت نتانیاهو خواستار اشغال درازمدت نوار غزه هستند. چشم‌انداز تأسیس یک کشور فلسطینی در کرانه باختری و غزه، با پایتختی قدس – هدف دیرینه رهبران عرب – بیش از هر زمان دیگر کمرنگ به نظر می‌رسد.

توافق‌نامه‌های ابراهیم بر مبنای همکاری عربی-اسرائیلی بدون پرداختن به مسئله فلسطین بنا شده بودند، اما «همیشه اشتباه بود که از مسئله فلسطین عبور کنیم، و وقتی غزه نشان داد که این یک اشتباه بود، نباید شگفت‌زده می‌شدیم»؛ این را مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه جرج واشنگتن می‌گوید. «شاید برخی را غافلگیر کرد – اما نباید می‌کرد.»

در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس – گروه شبه‌نظامی فلسطینی که بر غزه حکومت می‌کرد و از حمایت ایران برخوردار بود – حمله‌ای خونین به اسرائیل ترتیب داد که به کشته‌شدن بیش از هزار نفر انجامید. در پاسخ، اسرائیل بمباران گسترده نوار غزه را آغاز کرد و سپس تهاجمی زمینی را در پیش گرفت. دو میلیون فلسطینی ساکن غزه اکنون با گرسنگی مفرط مواجه‌اند، بیش از ۵۰ هزار نفر کشته شده‌اند، و بیشتر این منطقه به ویرانه‌ای بدل شده است.

حزب‌الله لبنان و حوثی‌های یمن – که هر دو به‌شدت با ایران هم‌پیمان‌اند و توسط آن مسلح می‌شوند – برای حمایت از فلسطینی‌ها به اسرائیل حمله کردند. اسرائیل نیز واکنش شدیدتری نشان داد و سال گذشته به لبنان حمله کرد. ماه گذشته، اسرائیل حتی وارد جنگی کوتاه‌مدت با خود ایران شد.

حوثی‌ها که کنترل بخش بزرگی از یمن را در دست دارند، حمل‌ونقل دریایی در دریای سرخ را به‌هم ریخته‌اند؛ عملیاتی که آن را «کارزاری علیه اسرائیل» می‌نامند و سوگند خورده‌اند که ادامه‌اش دهند. هفته گذشته، یک کشتی تجاری را غرق کردند، دست‌کم دو تن از خدمه آن را کشتند و دیگران را به گروگان گرفتند.

آقای الغشیان می‌گوید مقام‌های سعودی و دیگر کشورهای عربی از مدت‌ها پیش هشدار می‌دادند که مسئله فلسطین «بسیار انفجاری است و بدون حل آن، منطقه نمی‌تواند به مسیر خود ادامه دهد.» او می‌افزاید که پیش از هفتم اکتبر، این هشدار «نگرانی‌ای نظری» تلقی می‌شد، اما اکنون، واقعیتی ملموس است.

لبنان و مصر با بحران‌های شدید اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. و در سال ۲۰۲۳، جنگی کاملاً جدید در سودان شعله‌ور شد که یکی از بدترین قحطی‌های چند دهه اخیر را رقم زد.

تنها خبر نسبتاً مثبت درباره درگیری‌ها در خاورمیانه در هفته‌های اخیر مربوط به سوریه است؛ جایی که جنگ داخلی سرانجام با سرنگونی دیکتاتور سوری، بشار اسد، به‌دست شورشیان به پایان رسید. اما این پیروزی هیچ ربطی به توافق‌نامه‌های ابراهیم ندارد، و هنوز مشخص نیست که آیا این اتفاق می‌تواند صلح و ثباتی پایدار در داخل سوریه برقرار کند یا صلحی میان سوریه و اسرائیل رقم بزند.

مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی بارها خواهان آن شده‌اند که کشورهای دیگری – به‌ویژه عربستان سعودی – به توافق‌نامه‌های ابراهیم بپیوندند. اما این تلاش‌ها تاکنون نتیجه‌ای نداشته است. سودان که اغلب از آن به‌عنوان محتمل‌ترین کشور عربی برای پیوستن یاد می‌شد، هنوز روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار نکرده است.

سال‌ها تلاش برای متقاعد کردن عربستان سعودی به پیوستن به این توافق‌ها نیز تاکنون بی‌نتیجه بوده است. دولت بایدن با جدیت این مأموریت را دنبال کرد و تلاش کرد توافقی را پایه‌ریزی کند که در آن ایالات متحده امتیازات بزرگی به عربستان بدهد. اما این توافق هرگز شکل نگرفت، و تحلیل‌گران می‌گویند که جنگ غزه شانس تحقق آن را حتی کمتر کرده است.

آقای الغشیان می‌گوید: «در درون منطقه خلیج فارس، هیچ‌گونه گسترشی در کار نخواهد بود» – دست‌کم نه در قالب کنونی توافق‌نامه‌های ابراهیم. او می‌افزاید که به‌ویژه در عربستان سعودی، این ایده اکنون «آلوده» شده است.

با این‌حال، این موضوع مانع از آن نشده که مقام‌های واشنگتن بار دیگر بحث درباره سیاست خاورمیانه را به توافق‌نامه‌های ابراهیم بازگردانند.

ترامپ ماه گذشته در شبکه‌های اجتماعی گلایه کرد: «من بابت توافق‌نامه‌های ابراهیم در خاورمیانه جایزه نوبل صلح نخواهم گرفت»، و استدلال کرد که تلاش‌هایش برای برقراری صلح نادیده گرفته شده‌اند. اما در ادامه افزود: اگر همه‌چیز طبق برنامه پیش برود، کشورهای جدیدی به این توافق‌نامه‌ها خواهند پیوست، و این تحول می‌تواند «برای نخستین بار در تاریخ، خاورمیانه را متحد سازد!»






نظر شما درباره این مقاله:







بن بست در مذاکرات میان کردها و دمشق
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 9:04

بن بست در مذاکرات میان کردها و دمشق


در حالی‌که سوریه دوران جدیدی از ثبات و بازسازی پس از سقوط بشار اسد را تجربه می‌کند، یکی از اصلی‌ترین چالش‌های داخلی، همچنان حل‌نشده باقی مانده است و آن سرنوشت «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) و ساختار خودگردان کردی در شمال‌شرق این کشور است.

از انزوا به بازگشت به آغوش جامعه بین‌المللی

در هفت ماه گذشته، پس از سقوط دولت اسد در دسامبر ۲۰۲۴، نزدیک به ۸۰ کشور و نهاد بین‌المللی به دمشق رفت‌وآمد داشته‌اند تا با احمد الشرع، رئیس‌جمهور موقت جدید سوریه، وارد تعامل سیاسی و اقتصادی شوند.

تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی که در طی نیم قرن گذشته علیه دمشق اعمال شده بودند، تقریباً به‌طور کامل لغو یا تعلیق شده‌اند. الشرع قرار است در سپتامبر به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور سوریه در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند.

در همین حال، اقتصاد سوریه نیز نفس تازه‌ای گرفته است؛ بیش از ۲۰ میلیارد دلار قرارداد با شرکت‌هایی از قطر، عربستان، ترکیه، آمریکا و اروپا امضا شده، و حتی صادرات به ایالات متحده آغاز شده است. زیرساخت‌های ارتباطی 4G و 5G آمریکا نیز در شبکه «سوریاتل» ادغام شده‌اند.

توافق‌نامه‌ای بی‌فرجام

در حالی‌که دولت جدید در دمشق تلاش دارد ساختارهای ملی را بازسازی و تثبیت کند، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که تحت رهبری کردها در شمال‌شرق مستقرند، تاکنون در مسیر ادغام در ارتش ملی جدید همراهی مؤثری نداشته‌اند.

با وجود امضای یک توافق چارچوبی در ماه مارس ۲۰۲۵، مذاکرات بعدی میان دمشق و رهبری SDF پیشرفت چندانی نداشته است. نیروهای SDF بارها تلاش کرده‌اند تسلیحات سنگین خود را به خطوط تماس در حلب شمالی منتقل کنند؛ اقدامی که نقض آتش‌بس به‌شمار می‌آید و در برخی موارد، نیروهای آمریکایی برای متوقف‌کردن کاروان‌های کرد مداخله کرده‌اند.

گزارش‌هایی از رقه و حسکه حاکی از ادامه ساخت تونل‌های نظامی زیرزمینی توسط SDF است. همچنین طی شش ماه گذشته، بیش از صد مرد عرب و چندین زن توسط نیروهای کرد بازداشت شده‌اند؛ تنها به این دلیل که بستگانشان به صفوف ارتش جدید سوریه پیوسته‌اند.

تنش‌های نمادین و عملی

یکی از اقداماتی که تنش‌ها را افزایش داد، تصمیم غیرمنتظره SDF در ۱۹ ژوئن برای تشکیل «اداره کل» فرودگاه قامشلو بود؛ اقدامی که خشم اداره کل هوانوردی سوریه در دمشق را برانگیخت و آن را «نقض آشکار قوانین بین‌المللی» توصیف کرد.

در بازدید هیئتی از وزارت کشور سوریه از حسکه، مقامات خودگردان کرد بار دیگر تأکید کردند که خواهان حفظ ساختارهای فدرالی و تمرکززدایی هستند. آن‌ها حتی دولت مرکزی را واداشتند در جلساتی در زیر تصاویر عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پ‌ک‌ک، بنشینند.

نشست بی‌نتیجه در دمشق

در تلاشی تازه برای حل این بحران، هفته گذشته نشستی با حضور مقامات دولت سوریه، رهبری SDF و نمایندگان ویژه آمریکا و فرانسه، توماس باراک و ژان-باپتیست فِوْر، در دمشق برگزار شد. با این حال، نشست هیچ پیشرفتی نداشت.

طبق گفته منابع نزدیک به مذاکرات، SDF خواهان حفظ ساختار نظامی مستقل خود تحت همان نام و با فرماندهی مستقل در مناطق شمال‌شرق است. همچنین مقامات خودگردان خواستار بقای کامل ساختارهای اداری فعلی‌شان شدند.

این شروط نه‌تنها خشم هیئت دولت سوریه را برانگیخت، بلکه موجب ناامیدی شدید میان میانجی‌گران آمریکایی و فرانسوی شد. پس از نشست، توماس باراک در اظهاراتی صریح اعلام کرد: «فدرالیسم جواب نمی‌دهد... تنها راه، راه دمشق است. و ما در حال از دست دادن زمان هستیم.»

کاهش حمایت آمریکا از نیروهای دموکراتیک سوریه

در حالی‌که SDF برای بیش از یک دهه متحد کلیدی ارتش آمریکا در مبارزه با داعش بوده است، اما اکنون به‌نظر می‌رسد اولویت‌های واشنگتن تغییر کرده‌اند. پنتاگون رسماً اعلام کرده که تنها ارتش ملی دمشق باید انحصار استفاده از نیرو را در اختیار داشته باشد، و این به معنای پایان کار هرگونه نیروی مسلح جداگانه از جمله SDF است.

در جلسه تأیید سمت فرماندهی ستاد مرکزی ارتش آمریکا (CENTCOM)، دریادار بردلی کوپر تأکید کرد: «ثبات سوریه در گرو بقای احمد الشرع در قدرت است، و این موضوع برای ما اهمیت حیاتی دارد.»

نیروهای دموکراتیک سوریه؛ از متحد به مانع؟

از نگاه ناظران غربی، نیروهای کرد سوریه اکنون از یک بازیگر تأثیرگذار، به مانعی در مسیر احیای ثبات و اتحاد سوریه تبدیل شده‌اند. هرچند آن‌ها تلاش می‌کنند با مقاومت در برابر انحلال و ادغام، موقعیت خود را حفظ کنند، اما این تأخیرها ممکن است تنها موجب از دست رفتن فرصت‌های سیاسی‌شان شود.

فرمان اجرایی اخیر دونالد ترامپ برای لغو تحریم‌های سوریه، مسئولیت اردوگاه‌های نگهداری عناصر داعش را نیز به دولت دمشق سپرده است. این موضوع یکی از مهم‌ترین اهرم‌های فشار بین‌المللی SDF در سال‌های گذشته بوده است.

با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل پیشنهادی آمریکا در ماه اوت برای دستیابی به توافق، نشانه‌ها حاکی از آن است که اگر تغییری در موضع SDF رخ ندهد، آنان به اصلی‌ترین مانع در مسیر وحدت ملی و ثبات پایدار سوریه بدل خواهند شد.


نویسنده: چارلز لیستر، کارشناس مسائل خاورمیانه
منبع: نشریه المجله
انتشار ترجمه در وبسایت کردپس






نظر شما درباره این مقاله:







جزئیاتی تازه از دیدار  دو هیئت اسرائیلی و سوری در باکو
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 8:41

جزئیاتی تازه از دیدار  دو هیئت اسرائیلی و سوری در باکو







نظر شما درباره این مقاله:







بن‌بست در مذاکرات آتش‌بس در غزه
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 8:34

بن‌بست در مذاکرات آتش‌بس در غزه


یک مقام اسرائیلی به خبرگزاری رویترز گفت که مذاکرات غیرمستقیم بر سر پیشنهاد آمریکا برای آتش‌بس ۶۰ روزه، هفت روز پس از آغاز مذاکرات، در طول روز شنبه ادامه داشت. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، گفته است که امیدوار است به زودی بر اساس پیشنهاد جدید آتش‌بس مورد حمایت آمریکا، به موفقیتی دست یابد.

در غزه، پزشکان گفتند که ۱۷ نفر که سعی در دریافت کمک‌های غذایی داشتند، روز شنبه بر اثر تیراندازی سربازان اسرائیلی کشته شدند، که آخرین تیراندازی دسته‌جمعی در اطراف یک سیستم توزیع کمک‌های تحت حمایت آمریکا است که به گفته سازمان ملل منجر به کشته شدن ۸۰۰ نفر در شش هفته شده است.

شاهدانی که با رویترز صحبت کردند، از تیراندازی به سر و تنه افراد خبر دادند. رویترز چندین جسد قربانیان را در حالی که اعضای خانواده در بیمارستان ناصر گریه می‌کردند، در کفن‌های سفید دیده است. ارتش اسرائیل اعلام کرد که نیروهایش تیرهای هشدار شلیک کرده‌اند، اما بررسی این حادثه هیچ مدرکی مبنی بر آسیب دیدن کسی در اثر تیراندازی سربازانش پیدا نکرده است.

هیئت‌هایی از اسرائیل و حماس در قطر برای دستیابی به توافقی که شامل آزادی مرحله‌ای گروگان‌ها، عقب‌نشینی نیروهای اسرائیلی و بحث در مورد پایان جنگ باشد، تلاش کرده‌اند.

این مقام اسرائیلی، حماس را مقصر این بن‌بست دانست که به گفته او “همچنان سرسخت است و به مواضعی پایبند است که به میانجی‌ها اجازه نمی‌دهد به توافق برسند”. حماس پیش از این خواسته‌های اسرائیل را عامل جلوگیری از توافق دانسته بود.

یک منبع فلسطینی گفت که حماس نقشه‌های عقب‌نشینی را که اسرائیل پیشنهاد کرده بود و حدود ۴۰ درصد از غزه را تحت کنترل اسرائیل قرار می‌داد، از جمله تمام منطقه جنوبی رفح و مناطق بیشتر در شمال و شرق غزه، رد کرده است.

دو منبع اسرائیلی گفتند که حماس می‌خواهد اسرائیل به خطوطی که در آتش‌بس قبلی قبل از تجدید حمله خود در ماه مارس در اختیار داشت، عقب‌نشینی کند.

این منبع فلسطینی گفت که مسائل مربوط به کمک‌رسانی و تضمین‌های پایان جنگ نیز چالشی را ایجاد می‌کند. این منبع گفت که این بحران می‌تواند با مداخله بیشتر ایالات متحده حل شود.

حماس مدت‌هاست که خواستار توافق برای پایان جنگ قبل از آزادی گروگان‌های باقی‌مانده است؛ اسرائیل اصرار دارد که تنها زمانی به جنگ پایان می‌دهد که همه گروگان‌ها آزاد شوند و حماس به عنوان یک نیروی جنگی و دولت در غزه منحل شود.

فلسطینی‌ها در حال سوگواری برای عزیزانی هستند که در بیمارستان ناصر در خان یونس، جنوب نوار غزه، در آتش‌باری اسرائیل کشته شدند.

دست‌کم ۷۹۸ کشته در شش هفته

تیراندازی دسته‌جمعی گزارش شده در روز شنبه در نزدیکی یک نقطه توزیع کمک در رفح، آخرین مورد از سلسله حوادثی است که دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد روز جمعه اعلام کرد که در شش هفته گذشته حداقل ۷۹۸ نفر در تلاش برای تهیه غذا کشته شده‌اند.

محمود مکرم، شاهد عینی، به رویترز گفت: «ما آنجا نشسته بودیم و ناگهان به سمت ما تیراندازی شد. به مدت پنج دقیقه زیر آتش گیر افتاده بودیم. تیراندازی هدفمند بود. تصادفی نبود. به برخی از مردم از ناحیه سر، به برخی از ناحیه تنه، و به یکی از افرادی که کنار من بود، مستقیماً از ناحیه قلب شلیک شد.»

«هیچ رحمی در آنجا وجود ندارد، هیچ رحمی. مردم به دلیل گرسنگی می‌روند، اما می‌میرند و در کیسه‌های مخصوص اجساد برمی‌گردند.»

پس از لغو نسبی محاصره کامل تمام کالاها به غزه در اواخر ماه مه، اسرائیل یک سیستم توزیع کمک جدید راه‌اندازی کرد و با تکیه بر گروهی که توسط ایالات متحده حمایت می‌شد، غذا را تحت حفاظت نیروهای اسرائیلی توزیع می‌کرد.

سازمان ملل متحد این سیستم را ذاتاً خطرناک و نقض اصول بی‌طرفی بشردوستانه دانسته و آن را رد کرده است. اسرائیل می‌گوید که این سیستم برای جلوگیری از منحرف کردن کمک‌ها توسط شبه‌نظامیان ضروری است.

جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، زمانی که شبه‌نظامیان به رهبری حماس به اسرائیل حمله کردند و حدود ۱۲۰۰ نفر را کشتند و ۲۵۱ نفر را به گروگان گرفتند. گمان می‌رود حداقل ۲۰ نفر از ۵۰ گروگان باقی‌مانده هنوز زنده باشند.

به گفته مقامات بهداشتی غزه، عملیات اسرائیل علیه حماس بیش از ۵۷۰۰۰ فلسطینی را کشته، تقریباً کل جمعیت بیش از ۲ میلیون نفری غزه را آواره کرده، بحران انسانی ایجاد کرده و بخش بزرگی از این منطقه را به ویرانه تبدیل کرده است.

هزاران اسرائیلی روز شنبه در مرکز تل‌آویو تجمع کردند و خواستار توافقی شدند که تمام گروگان‌های باقی‌مانده در اسارت حماس را آزاد کند.

بوعز لوی، معترض، به رویترز گفت: «ما اینجا هستیم تا به دولت فشار بیاوریم تا هر چه سریع‌تر به توافق گروگان‌ها برسد، زیرا دوستان و برادران ما در غزه هستند و زمان پایان دادن به این جنگ فرا رسیده است. به همین دلیل است که ما اینجا هستیم.»






نظر شما درباره این مقاله:







وضعیت قرمز در سدها/ تهرانی‌ها نگران آب باشند
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 8:14

وضعیت قرمز در سدها/ تهرانی‌ها نگران آب باشند


به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، بنا بر آخرین آمار از موجودی مخازن سدهای کشور؛ ورودی آب به سدها تا ۲۱ تیرماه  سال آبی جاری ( ۱۴۰۴-۱۴۰۳)  ۲۲.۴۳ میلیارد متر مکعب است که در مقایسه با رقم  ۳۹.۱۵ میلیارد متر مکعب مدت مشابه سال گذشته ۴۳ درصد کمتر است.

خروج آب از سدها با کاهش ۲۱ میلیارد متر مکعبی نسبت به رقم  ۲۹.۲۰ میلیارد متر مکعب به ۲۳.۶ میلیارد متر مکعب رسیده است.

حجم مخازن سدها در سال آبی جاری تا روز گذشته ۲۳.۶۷ میلیارد متر مکعب است که نسبت به رقم ۳۲.۱ میلیارد متر مکعب سال گذشته منفی ۲۶ میلیارد متر مکعب اختلاف دارد.

این گزارش حاکی است میزان پرشدگی مخازن سدها ۴۶ درصد است.

بنا بر آخرین وضعیت سدهای تهران تا ۲۱ تیرماه موجودی مخزن سد امیرکبیر ۶۷ میلیون متر مکعب و با ۳۸ درصد پرشدگی نسبت به پارسال ۵۸ درصد آب کمتری دارد، لار ۶۶ میلیون متر مکعب حجم آب و ۷ درصد پرشدگی  ۲۴ درصد نسبت به پارسال منفی است، طالقان با ۲۲۱ میلیون متر مکعب موجودی و ۵۳ درصد پرشدگی ۳۲ درصد نسبت به پارسال آب کمتری دارد و لتیان-ماملو با ۶۶  میلیون متر مکعب ذخیره آبی ۶۶ درصد آب پرشدگی داشته و ۴۴ درصد نسبت به پارسال آب کمتری دارد.

● مجموع ۱۳ سد دریاچه ارومیه ۶۲۸ میلیون متر مکعب آب دارند که نسبت به پارسال ۴۰ درصد کمتر است.

● زاینده رود ۳۲۳ میلیون متر مکعب آب را در خود جای داده اما ۳۰ درصد از پارسال کمتر است.

● سد رجایی مازندران ۸۸ میلیون متر مکعب ذخیره دارد که ۱۷ درصد از سال قبل بیشتر است.

● سد دوستی و طرق خراسان رضوی به ترتیب ۷۸ و ۳ میلیون متر مکعب آب دارند که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۶۳ درصد و ۵۲ درصد منفی هستند.

● موجودی زنجیره کارون، دز، کرخه، جره و مارون در خوزستان نیز به ترتیب نسبت به پارسال ۲۳درصد، ۱۸ درصد، ۶۱ درصد، ۳۵ درصد و ۶۵ درصد منفی هستند.

● کوچری و پانزده خرداد در حوضه قمرود نیز نسبت به سال گذشته ۱۰ درصد و ۳۳ درصد آب کمتری دارند.

● یامچی و سبلان در اردبیل نیز نسبت به مدت مشابه سال قبل  به ترتیب مثبت ۱۰ و منفی ۱۷ هستند.

● ارس و ستارخان در آذربایجان شرقی به ترتیب منفی ۶ و منفی ۲۲ و خداآفرین بدون تغییر موجودی به میزان مشابه سال قبل ۶۵۶ میلیون متر مکعب آب دارد. 

● در آذربایجان غربی بارون، سردشت و آغ چای همگی منفی  و به ترتیب ۳۳ درصد، ۱۰ درصد و ۲۹ درصد آب کمتری ذخیره دارند.

● در هرمزگان استقلال، شمیل و نیان و سرنی هر کدام به ترتیب ۷۷ درصد، ۱۰۰ درصد و ۳۹ درصد نسبت به پارسال کاهش ذخیره آبی دارند.

● در بوشهر هر دو سد جگین و رئیسعلی دلواری  منفی و به ترتیب ۵۲ درصد و ۵۰ درصد  کمتر از سال قبل موجودی دارند.

● حجم آب موجود در سفیدرود گیلان نسبت به مدت مشابه سال قبل  منفی ۵۲ درصد و شهر بیجار مثبت ۸ درصد است.

● کوثر و  چمشیر در کهگیلویه و بویر احمد نیز به ترتیب منفی ۲۴ درصد و منفی ۲۵ درصد نسبت به سال قبل هستند.

● تهم، کینه ورس و تالوار در استان زنجان نیز نسبت به پارسال منفی ۴۴ درصد، منفی ۹ درصد و منفی ۲۱ درصد آب دارند.

● در کرمان تنگوئیه سیرجان  ۲۱ درصد، جیرفت  ۱۰ درصد و نساء  ۶۱ درصد منفی هستند.

● رودبار لرستان ۲۱ درصد نسبت به پارسال آب بیشتری دارد.

● در کرمانشاه داریان و سلیمانشاه مثبت و گاوشان نسبت به پارسال  ۱۴ درصد موجودی کمتری دارد.

● در سیستان و بلوچستان چاه نیمه ها با ۲۲۵ میلیون متر مکعب ذخیره ۲۱ درصد نسبت به پارسال منفی، پیشین با ۸۱ میلیون متر مکعب منفی ۵۰ درصد، زیردان ۱۳۰ میلیون متر مکعب و منفی ۲۹ درصد، کهیر ۱۰۹ میلیون متر مکعب ذخیره؛ ۲۴ درصد منفی، خیرآباد ۲۰ میلیون متر مکعب ذخیره دارد و ۲۷ درصد آب کمتر و ماکشید علیا با ۴۸ میلیون متر مکعب ذخیره آبی نسبت به سال قبل ۲۱ درصد کمتر آب دارد.

● در استان ایلام سیمره و ایلام به ترتیب در شرایط مثبت ۵ درصد و منفی ۱۵ درصد حجم آب نسبت به پارسال قرار دارد.

● نهرین خراسان جنوبی از مدت مشابه سال قبل ۵۰ درصد آب کمتری دارد.

● ساوه و کمال صالح در استان مرکزی نیز به ترتیب ۱۵ درصد و ۴۷ درصد منفی هستند.

بر پایه این گزارش؛ ارتفاع کل ریزشهای جوی کشورد معادل ۱۴۶.۴ میلیمتر بوده و این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دوره های مشابه درازمدت (۲۳۸.۳ میلیمتر) ۳۹ درصد کاهش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته (۲۴۴.۵ میلیمتر) ۴۰ درصد کاهش را نشان می دهد.


تهرانی‌ها نگران آب باشند

سخنگوی صنعت آب گفت: ما بیم داریم که با کمبود آب؛ رفاه مردم در تهران، البرز و نواحی که از سدهای پنجگانه مصرف می‌کنند کاهش یابد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، عیسی بزرگ‌زاده اظهار داشت: متاسفانه به دلیل کم بارشی که رخ داده در مجموع سدهای کشور آورد آبی از ابتدای سال آبی جاری تا ۲۱ تیرماه ۲۲.۴ میلیارد متر مکعب بوده که نسبت به سال قبل که ۳۹.۱۵ میلیارد متر مکعب بوده است ۴۳ درصد عقب ماندگی داشتیم.

وی ادامه داد: البته با مدیریت مخزن و رهاسازی خوشبختانه حجم موجود آب در مخازن سدها حدود ۲۳.۶۷ میلیارد متر است که نسبت به سال گذشته که حدود ۳۲ میلیارد متر مکعب بوده که ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم. بعبارت دیگر  با اینکه از نظر ورودی ۴۳ درصد عقب ماندگی داشتیم از نظر حجم مخازن ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم و این به دلیل مدیریت رهاسازری بوده است.

سخنگوی صنعت آب میزان  پرشدگی سدهای کشور را  ۴۶ درصد عنوان کرد.

وی در ادامه با اشاره به اوضاع آب در تهران گفت: به رغم اینکه پیش بینی شده بود در استان تهران در ماه‌های اردیبهشت و خرداد بارش نرمال داشته باشیم این اتفاق نیفتاد و  مجموع بارش های دریافتی از ابتدای سال آبی تا ۲۰ تیرماه حدود ۱۵۰ میلیمتر ثبت شده که نسبت به مدت مشابه سال آبی گذشته ۳۴ درصد کاهش و نسبت به بلندمت ۴۴ درصد کاهش داشته ایم. 

بزرگ‌زاده تصریح کرد: سال آبی جاری دومین سال کم بارش در دوره آماری ۵۷ ساله است و از سوی دیگر در پنجمین سال متوالی خشکسالی قرار داریم که منجر به تشدید خشکسالی ناشی از انباشتگی کم آبی سالهای خشک  گذشته شده است.

وی بیان داشت: از نظر حجم مخازن سد امیر امیرکبیر ۵۸ درصد نسبت به سال قبل عقب تر است، لار ۳۴ درصد طالقان ۳۲ درصد، ترکیب سدهای لتیان و ماملو هم ۴۷ درصد عقب است و این نشان می دهد که سال آبی بسیار سختی را داریم.

سخنگوی صنعت آب خاطرنشان کرد: از زمستان سال قبل در اطلاع رسانی های مختلف از مردم استان تهران، البرز و بخشهایی از استان قزوین که از سدهای پنجگانه آب دریافت می کنند خواستیم که با مدیریت مصرف کمک کنند اما کاهش مصارف ناشی از مدیریت مصرف مطلقا کافی نبود و ما بیم داریم که با کمبود آب؛ رفاه مردم در تهران، البرز و نواحی که از سدهای پنجگانه مصرف می کنند کاهش یابد.

وی از همه شهروندان خواست که به شدت مدیریت مصرف آب را در سرلوحه قرار دهند و  مصرف را کاهش دهند  که تاب آوری منابع بیشتر شود و شرایط آبی بیش از گذشته سخت نشود.






نظر شما درباره این مقاله:







عملیات مخفیانه اسرائيل علیه نیروی قدس در سوریه
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 7:49

عملیات مخفیانه اسرائيل علیه نیروی قدس در سوریه


بازداشت عوامل نیروی قدس سپاه در عملیات مخفیانه اسرائيل؛ سربازان چگونه به خاک سوریه نفوذ کردند؟

یک سرهنگ نیروی ذخیره ارتش اسرائیل در گفتگو با روزنامه اسرائيلی «یدیعوت اخرونوت» از جزئیات عملیات مخفیانه گردان تحت رهبری خود در عمق خاک سوریه برای بازداشت عوامل نیروی قدس سپاه پاسداران پرده برداشت. این عملیات در ماه ژوئن انجام شد.

بنابر این گزارش، اسرائيل به اطلاعاتی دست‌ یافته بود که نشان می‌داد این هسته عملیاتی نیروی قدس در حال برنامه‌ریزی برای حمله‌ای قریب‌الوقوع به نیروهای ارتش اسرائیل در منطقه حائل با سوریه بود.

این سرهنگ ارتش اسرائیل در این عملیات مخفیانه رهبری گردان ۷۰۱۲ را بر عهده داشت. بنابر این گزارش، اگرچه چنین عملیاتی معمولا بر عهده نیروهای ویژه و یا واحد‌های نخبه ارتش اسرائیل است، اما در سال‌های اخیر بیشتر توسط نیروهای ذخیره انجام می‌شوند.

بنابر این گزارش، عملیات نیروهای ذخیره ارتش اسرائيل با حضور صدها سرباز در حدود ساعت ۲:۵۰ بامداد روز دوشنبه آغاز شد. در آن زمان، عوامل نیروی قدس سپاه خوابیده بودند و سربازان اسرائیلی وارد مجتمع محل اقامت آن‌ها شدند.

این سرهنگ ارتش اسرائیل گفت که موفقیت این عملیات حاصل ماه‌ها تلاش اطلاعاتی و برنامه‌ریزی دقیق با هدف برهم‌زدن بخشی از استراتژی ایران برای ایجاد بی‌ثباتی در مرزهای شمالی اسرائیل بود.

اطلاعات و برنامه‌ریزی

این سرهنگ ارتش اسرائیل گفت: «ما برای مدت طولانی این هسته را زیر نظر داشتیم. ایران در حال ساخت زیرساخت‌های تروریستی در لبنان، سوریه و اردن است. هنوز عناصر ایرانی در منطقه فعال‌اند و توقف آن‌ها مسئولیت ماست.»

این عملیات در نزدیکی منطقه «تل کودنه» و در پی فعالیت‌های اطلاعاتی گسترده توسط واحد ۸۲۰۰ اطلاعات ارتش اسرائیل و دیگر نهادها صورت گرفت.

بنابر این گزارش، این هسته وابسته به سپاه قدس بخشی از شبکه‌ گسترده از نیروهای آموزش‌دیده بود که در روستاهای سوریه مستقر بوده و در انتظار دریافت دستور از تهران بودند.

این سرهنگ نیروی ذخیره ارتش گفت: «این عملیات محدود به یک هدف خاص نبود. هدف عملیاتی دقیق، ورود، بازداشت، بازجویی و بازگشت همراه با بازداشت‌شدگان به خاک اسرائیل بود. اما از آن‌جا که آن‌ها در نقاط مختلف و در سازه‌های گوناگون پراکنده بودند، نیاز به هماهنگی دقیق و رازداری کامل داشتیم.»

به گزارش یدیعوت آخرونوت، چندین واحد تخصصی از جمله نیروی شناسایی گردان ۷۰۱۲، نیروهای اطلاعات انسانی از واحد ۵۰۴ ارتش، واحد سگ‌های رزمی «اوکتس»، و سربازان نخبه نجات و جستجو از واحد ۶۶۹ برای اجرای این عملیات با هم همکاری کردند.

این سرهنگ افزود: «ما یک ماکت کامل از محل عملیات را در تاریکی ساختیم و سربازان با تجهیزات کامل، شرایط نفوذ، هماهنگی و ورود به‌صورت مخفیانه را تمرین کردند.»

او همچنین گفت: «ما کیلومترها در سکوت وارد خاک سوریه شدیم. همه چیز تا دقیقه و ثانیه برنامه‌ریزی و بین گروه‌ها هماهنگ شده بود.»

یکی از نیرو‌های حاضر در این عملیات گفت: «همه چیز ساکت بود تا زمانی که فرمان شروع آمد و عملیات آغاز شد. تیم‌های نفوذ ابتدا وارد شدند و واحدهای پشتیبانی محوطه را محاصره کردند. پس از تایید حضور اعضای هسته سپاه قدس توسط واحد ۵۰۴، عملیات بازداشت آغاز شد.»

بازجویی از بازداشت‌شدگان بلافاصله آغاز شد و همزمان نیروهای اسرائیلی به جستجوی سلاح و اسناد اطلاعاتی پرداختند و پیش از آن‌که ساکنان روستا واکنشی نشان دهند، محل را ترک کردند.

بنابر این گزارش، عوامل نیروی قدس کاملا غافلگیر شدند و در جریان این عملیات هیچ گلوله‌ای شلیک نشد.

یکی از سربازان حاضر در این عملیات گفت: «حتی وقتی به اسرائیل رسیدیم، باورشان نمی‌شد. از تخت بیرون کشیده شدند، چشم‌بند زده شدند و ناگهان خودشان را در بازداشت اسرائیل دیدند.»

به گفته یک افسر مسئول بازجویی‌ها، بازداشت‌شدگان در حال حاضر تحت بازجویی در اسرائیل هستند.

به‌گفته او، این روند یک «بازی شطرنج روانی» برای به‌دست آوردن اطلاعاتی درباره تهدیدهای آتی ناشی از سپاه قدس است.

یورونیوز فارسی






نظر شما درباره این مقاله:







مشروبات الکی تقلبی ۳۱ نفر راهی بیمارستان کرد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 13.07.2025, 7:44

مشروبات الکی تقلبی ۳۱ نفر راهی بیمارستان کرد







نظر شما درباره این مقاله:







جزئیاتی از حملۀ اسراییل به جلسۀ شورای‌عالی امنیت ملی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 21:27

جزئیاتی از حملۀ اسراییل به جلسۀ شورای‌عالی امنیت ملی







نظر شما درباره این مقاله:







مصطفی تاج‌زاده: راهی جز همه‌پرسی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 21:15

مصطفی تاج‌زاده: راهی جز همه‌پرسی







نظر شما درباره این مقاله:







الهام علی‌اف از روابط جدید با دمشق استقبال کرد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 20:45

الهام علی‌اف از روابط جدید با دمشق استقبال کرد







نظر شما درباره این مقاله:







ابلاغ حکم ۵ سال زندان جدید به تاج‌زاده
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 20:19

ابلاغ حکم ۵ سال زندان جدید به تاج‌زاده







نظر شما درباره این مقاله:







عراقچی: ایران قصد دارد با آژانس همکاری کند
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 20:12

عراقچی: ایران قصد دارد با آژانس همکاری کند







نظر شما درباره این مقاله:







کشته‌شدن سه مأمور نیروی انتظامی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 19:44

کشته‌شدن سه مأمور نیروی انتظامی







نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه جبهه ملی ایران درباره جنگ ۱۲ روزه
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 13:29

بیانیه جبهه ملی ایران درباره جنگ ۱۲ روزه







نظر شما درباره این مقاله:







پوتین: ایران به «غنی‌سازی صفر» تن دهد
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 12:50

پوتین: ایران به «غنی‌سازی صفر» تن دهد


باراک راوید / اکسیوس

منابع آشنا با این بحث‌ها به اکسیوس گفته‌اند که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، به رئیس جمهور ترامپ و مقامات ایرانی گفته است که از ایده توافق هسته‌ای که در آن ایران قادر به غنی‌سازی اورانیوم نباشد، حمایت می‌کند.

چرا این موضوع مهم است: روسیه سال‌هاست که حامی اصلی دیپلماتیک ایران در موضوع هسته‌ای بوده است. اما در حالی که مسکو علناً از حق غنی‌سازی ایران حمایت می‌کند، پوتین در پی جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران، در خفا موضع سخت‌تری اتخاذ کرده است.

پشت پرده: به گفته سه مقام اروپایی و یک مقام اسرائیلی آگاه از این موضوع، مسکو ایرانی‌ها را به توافق با «غنی‌سازی صفر» تشویق کرده است.

دو منبع گفتند که روس‌ها همچنین دولت اسرائیل را در جریان موضع پوتین در مورد غنی‌سازی اورانیوم ایران قرار داده‌اند. یک مقام ارشد اسرائیلی گفت: «ما می‌دانیم که این همان چیزی است که پوتین به ایرانی‌ها گفته است.»

پوتین همچنین این موضع را در تماس‌های هفته گذشته با ترامپ و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، ابراز کرد.

وضعیت موجود: حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران آسیب جدی وارد کرد، اما تمام اورانیوم غنی‌شده با خلوص بالای ایران را نابود نکرد. مشخص نیست که آیا هیچ یک از سانتریفیوژهای ایران جان سالم به در برده‌اند یا خیر.

ترامپ به صراحت اعلام کرده است که خواهان یک توافق هسته‌ای جدید با ایران است. به گفته منابع، اگر مذاکرات در هفته‌های آینده انجام شود، غنی‌سازی صفر اورانیوم در خاک ایران یکی از خواسته‌های اصلی ایالات متحده خواهد بود.

ایران مدت‌هاست که اصرار دارد که باید توانایی غنی‌سازی را تحت هر توافقی حفظ کند.

جزئیات جالب: منابع می‌گویند پوتین و دیگر مقامات روس در چند هفته اخیر چندین بار حمایت خود از توافق «غنی‌سازی صفر» را به ایرانی‌ها اعلام کرده‌اند.

یک مقام اروپایی با آگاهی مستقیم از موضوع گفت: «پوتین از غنی‌سازی صفر حمایت می‌کند. او ایرانی‌ها را تشویق کرد تا برای بهبود شرایط مذاکره با آمریکایی‌ها به سمت این هدف حرکت کنند. اما ایرانی‌ها گفتند که این موضوع را بررسی نخواهند کرد.»

نقطه اختلاف: موضع پوتین با توجه به حمایت گسترده‌ای که ایران در طول جنگ با اوکراین از روسیه کرده است، از جمله با تأمین صدها پهپاد تهاجمی و موشک‌های زمین به زمین، به ویژه قابل توجه است.

در طول جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، ایرانی‌ها از اینکه روس‌ها فراتر از بیانیه‌های مطبوعاتی هیچ حمایت قابل توجهی از آنها نکردند، ناامید شدند.

کرملین و کاخ سفید به درخواست‌ها برای اظهار نظر پاسخ ندادند. هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل از اظهار نظر خودداری کرد.

جزئیات بیشتر: روس‌ها به‌صورت علنی و خصوصی اعلام کرده‌اند که در صورت دستیابی به توافق، آماده‌اند اورانیوم با غنای بالای ایران را از این کشور خارج کنند.

منابع می‌گویند روسیه اعلام کرده که در این صورت، اورانیوم با غنای ۳.۶۷ درصد برای نیروگاه‌های هسته‌ای و مقادیر کمی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران و تولید ایزوتوپ‌های هسته‌ای به ایران عرضه خواهد کرد.

آنچه باید دید: استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، درباره ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای گفت‌وگو کرده است.

یکی از برنامه‌ها برگزاری دیدار در اسلو در روزهای آینده بود، اما منابع می‌گویند هم ایرانی‌ها و هم ویتکاف از این ایده استقبال کمتری کرده‌اند و در حال جست‌وجوی مکان دیگری برای مذاکرات هستند.






نظر شما درباره این مقاله:







نماینده ویژه ترامپ: آمریکا متعهد به تشکیل دولت مستقل
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 12:06

نماینده ویژه ترامپ: آمریکا متعهد به تشکیل دولت مستقل







نظر شما درباره این مقاله:







چرا آسمان ایران شب‌ها بسته است؟
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 9:33

چرا آسمان ایران شب‌ها بسته است؟







نظر شما درباره این مقاله:







بیانیۀ میرحسین / احمد زیدآبادی
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 9:03

بیانیۀ میرحسین / احمد زیدآبادی







نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ با حمله مجدد اسرائیل به ایران مخالف نیست
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 12.07.2025, 8:48

ترامپ با حمله مجدد اسرائیل به ایران مخالف نیست


الکساندر وارد و لارنس نورمن / وال‌استریت ژورنال / ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵

در دیداری که روز دوشنبه (۷ ژوئیه ۲۰۲۵) در کاخ سفید برگزار شد، رئیس‌جمهور ترامپ در حالی که روبه‌روی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل نشسته بود، گفت که امیدوار است حملات بیشتری از سوی آمریکا علیه ایران صورت نگیرد. ترامپ گفت: «تصور نمی‌کنم دلم بخواهد چنین کاری کنیم.»

با این حال، نتانیاهو در گفت‌وگویی خصوصی به او گفت که اگر ایران از سرگیری حرکت به‌سوی دستیابی به سلاح هسته‌ای را آغاز کند، اسرائیل بار دیگر دست به حمله نظامی خواهد زد. ترامپ در پاسخ گفت که ترجیحش دستیابی به یک راه‌حل دیپلماتیک با تهران است، اما به‌طور مشخص مخالفتی با طرح اسرائیل نکرد.

گفت‌وگوهای آن‌ها که مقام‌های ارشد آمریکایی و اسرائیلی در گفت‌وگو با «وال‌استریت ژورنال» آن را تشریح کرده‌اند، نشان‌دهنده محاسبات متضادی است که سه کشور از زمان حملات ماه گذشته آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران با آن روبه‌رو هستند.

ترامپ روی تهدید به حملات بیشتر به‌عنوان ابزاری برای فشار بر تهران جهت پذیرش توافقی حساب کرده که مسیر دستیابی آن به سلاح هسته‌ای را ببندد. اسرائیل نسبت به این‌که یک توافق دیپلماتیک بتواند مانع از حرکت مخفیانه ایران به‌سوی ساخت سلاح هسته‌ای شود، بدبین است. و تهران خواهان تضمین‌هایی است که در صورت بازگشت به میز مذاکره با واشنگتن، هدف بمباران‌های بیشتری قرار نخواهد گرفت.

یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل لزوماً به‌دنبال تأیید رسمی آمریکا برای ازسرگیری حملات به ایران نخواهد بود. اما بسته به میزان جدی بودن تلاش ایران برای احیای برنامه هسته‌ای‌اش، ممکن است نتانیاهو با مخالفت ترامپ برای حفظ مسیر دیپلماتیک با تهران روبه‌رو شود.

برای رهبران ایران، مخاطره‌ها بسیار بزرگ‌تر است: اگر آن‌ها خواسته ترامپ مبنی بر کنار گذاشتن غنی‌سازی هسته‌ای را رد کرده و فعالیت‌های هسته‌ای خود را از سر بگیرند، حملات جدید اسرائیل – و حتی ایالات متحده – می‌تواند بقای رژیم را به خطر اندازد.

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، همچون دیگر مقام‌های ارشد کشور در روزهای اخیر گفته است که تهران آماده ازسرگیری گفت‌وگوهای هسته‌ای با آمریکاست، مشروط به آن‌که تضمین‌هایی دریافت کند مبنی بر این‌که در جریان مذاکرات هدف حمله نظامی قرار نخواهد گرفت. او همچنین تأکید کرد که ایران بر حقی که برای خود در زمینه غنی‌سازی اورانیوم قائل است، پافشاری خواهد کرد.

کاخ سفید از اظهارنظر درباره گفت‌وگوهای ترامپ با نتانیاهو خودداری کرد. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز به درخواست‌ها برای اظهارنظر پاسخ نداد.

پیش از حملات ماه گذشته، ارزیابی اسرائیل این بود که ایران می‌تواند ظرف چند ماه یک سلاح هسته‌ای ابتدایی تولید کند و طی یک سال آن را به بمب قابل استفاده تبدیل کند. مقام‌های ارشد اسرائیلی گفتند که به‌نظر آن‌ها، حملات نظامی آمریکا و اسرائیل توانایی تهران برای ساخت سلاح هسته‌ای را تا دو سال دیگر به تأخیر انداخته است، که با ارزیابی اخیر پنتاگون همخوانی دارد.

یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل به این نتیجه رسیده است که بخشی از ذخایر اورانیوم غنی‌شده در سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی ایران در سایت اصفهان از حملات ماه گذشته جان سالم به در برده، و ایران می‌تواند با صرف تلاش فراوان، بخشی از مواد شکافت‌پذیر را از این محل بازیابی کند.

این مقام افزود که تهران قادر به بازیابی اورانیوم از دو سایت دیگر خود در نطنز و فردو نخواهد بود، چرا که این دو تأسیسات بر اثر بمباران با بمب‌های سنگرشکن آمریکایی به‌شدت آسیب دیده‌اند.

به گفته همین مقام ارشد اسرائیلی، هرگونه تلاشی از سوی ایران برای بازیابی اورانیوم از اصفهان یا احیای برنامه هسته‌ای آسیب‌دیده‌اش به‌سرعت از سوی اسرائیل شناسایی خواهد شد.

دنیس راس، مقام باسابقه‌ای که در دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه مسئول امور خاورمیانه بوده، گفت: «ایرانی‌ها رفتاری بسیار محتاطانه در پیش خواهند گرفت. آن‌ها تهدیدهایی را که از سوی اسرائیل مطرح می‌شود، بسیار جدی خواهند گرفت.»

یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل می‌تواند در کوتاه‌مدت مانع از «جهش» ایران به‌سوی ساخت بمب شود، از جمله از طریق ادامه عملیات‌های مخفیانه‌ای که رهبران ارشد برنامه هسته‌ای و دیگر مقام‌های کلیدی کشور را هدف قرار داده‌اند و پیش‌تر ضربه‌های شدیدی به ایران وارد کرده‌اند.

با این حال، تحلیل‌گران هشدار می‌دهند که خطر برای ترامپ آن است که اسرائیل عملاً بتواند حرکت‌های بعدی علیه ایران را دیکته کند.


تاسیسات اصفهان پس از حمله اسرائیل

گابریل نورونیا، که در دولت اول ترامپ در وزارت خارجه بر سیاست‌های مرتبط با ایران کار می‌کرد، گفت: «برداشت من این است که ترامپ عمدتاً می‌خواهد مسئله ایران از میان برداشته شود.» او افزود: «موضعش در این‌که نباید هیچ غنی‌سازی یا سلاح هسته‌ای وجود داشته باشد کاملاً روشن است، اما در سایر موارد آمادگی انعطاف دارد.»

بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اگر ایران بخواهد برنامه هسته‌ای خود را بازسازی کند، این کار را به‌صورت آشکار و از طریق سایت‌های اعلام‌شده انجام نخواهد داد، بلکه از تأسیسات مخفی و زیرزمینی برای غنی‌سازی اورانیوم و کار روی جنبه‌های فنی پیچیده ساخت سلاح بهره خواهد گرفت.

به گفته مقام ارشد اسرائیلی، اسرائیل اطلاعاتی در اختیار دارد درباره این‌که تهران ممکن است در چه مکان‌هایی تلاش مخفیانه‌ای برای احیای فعالیت‌های هسته‌ای خود داشته باشد. اما اسرائیل ظاهراً بمب‌های سنگرشکن اختصاصی در اختیار ندارد که بتوانند به عمق تأسیسات زیرزمینی ایران که سانتریفیوژها و دیگر زیرساخت‌های هسته‌ای در آن‌ها مستقر است، نفوذ کنند.

هیچ تاریخی برای آغاز رسمی گفت‌وگو میان ایران و آمریکا تعیین نشده است. دیپلمات‌های غربی می‌گویند که تهران هنوز در حال بررسی نحوه ادامه مسیر است.

تقریباً مسلم است که حملات اخیر، یکی از خواسته‌های اصلی ترامپ را تثبیت کرده‌اند: پایان دادن ایران به برنامه غنی‌سازی اورانیوم به‌عنوان بخشی از هرگونه توافق. واشنگتن ممکن است اکنون احساس کند که از اهرم نظامی برای گسترش خواسته‌هایش برخوردار است، از جمله فشار بر تهران برای اعمال محدودیت‌های شدید بر برنامه موشکی‌اش یا قطع ارتباط با شبه‌نظامیان منطقه‌ای.

دن شاپیرو، سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل که عضو تیم مذاکره‌کننده دولت بایدن با ایران نیز بود، گفت: «حتی قبل از این حملات هم رسیدن به توافق کار سختی بود. حالا دیگر سخت‌تر هم خواهد بود.» او افزود: «ترامپ نمی‌تواند از مطالبه غنی‌سازی صفر عقب‌نشینی کند، و ایران هم پس از این حملات احساس خواهد کرد که نمی‌تواند چنین امتیازی بدهد.»

اگر واشنگتن امید دارد نظارت بلندمدت و میدانی بر فعالیت‌های غنی‌سازی و احتمالی سلاح‌سازی ایران داشته باشد، باید به موضوع توقف همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی رسیدگی کند. دو طرف همچنین باید درباره نحوه شناسایی و برخورد با ذخایر غنی‌شده اورانیوم که همچنان در اختیار ایران باقی مانده به توافق برسند.

حملات موشکی ایران به اسرائیل نیز نشان داد که تهران همچنان تهدیدی تهاجمی و جدی در منطقه به‌شمار می‌رود.

علی واعظ، مدیر پروژه ایران در «گروه بین‌المللی بحران»، می‌گوید مقام‌هایی در ایران که از مذاکره جدی دیپلماتیک حمایت می‌کنند، پس از این حملات در اقلیت قرار گرفته‌اند. او افزود که بی‌اعتمادی به ترامپ بیش از پیش افزایش یافته و نگرانی‌ها درباره تغییر مکرر خواسته‌های واشنگتن تشدید شده است. به گفته واعظ، دستیابی به توافقی به هر قیمت – از جمله توافقی که پایان برنامه غنی‌سازی ایران را دربر داشته باشد – بعید به نظر می‌رسد.

دولت‌های اروپایی نیز بار دیگر تهدید کرده‌اند که اگر ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری نکند، تحریم‌هایی را که در چارچوب توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ لغو شده بود، دوباره اعمال خواهند کرد. یک ضرب‌الاجل در ماه اکتبر در پیش است که طی آن بریتانیا، فرانسه و آلمان باید تصمیم بگیرند که آیا تحریم‌های سابق را دوباره برقرار کنند یا نه. ایران هشدار داده است که چنین اقدامی می‌تواند این کشور را به خروج از پیمان عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای (NPT) وادارد – پیمانی که فعالیت‌های مربوط به ساخت سلاح هسته‌ای را برای تهران ممنوع می‌سازد.






نظر شما درباره این مقاله:







زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی فرا رسیده ">
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 22:08

زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی فرا رسیده


ایران پست :آیا زمان گفتگوی ملی و شکستن بن‌بست سیاسی فرا رسیده  است






نظر شما درباره این مقاله:







ایران نیم میلیون مهاجر افغانستانی را اخراج کرده است
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 20:13

ایران نیم میلیون مهاجر افغانستانی را اخراج کرده است


سی‌ان‌ان — بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، بیش از نیم میلیون مهاجر افغانستانی در بازهٔ ۱۶ روزه پس از پایان درگیری ایران با اسرائیل از ایران اخراج شده‌اند که این ممکن است یکی از بزرگترین جابجایی‌های اجباری جمعیت در این دهه باشد.

ماه‌هاست که تهران اعلام کرده قصد دارد میلیون‌ها مهاجر افغانستانی فاقد مدارک را که عموماً در مشاغل کم‌درآمد و تحت شرایط سخت در ایران کار می‌کنند، از کشور خارج کند.

سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM) اعلام کرده که ۵۰۸,۴۲۶ مهاجر افغانستانی بین ۲۴ ژوئن تا ۹ ژوئیه (۴ تا ۱۹ تیر) از مرز ایران و افغانستان خارج شده‌اند.

آمارهای تکان‌دهنده نشان می‌دهد که ۳۳,۹۵۶ نفر چهارشنبه و ۳۰,۶۳۵ نفر سه‌شنبه از مرز عبور کرده‌اند. این رقم در روز جمعه، با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل یکشنبهٔ ایران برای خروج مهاجران افغانستانی فاقد مدارک، این عدد به ۵۱,۰۰۰ نفر رسید.

این اخراج‌ها — که بخشی از برنامه‌ای است که ایران در مارس (اسفند-فروردین) اعلام کرد — پس از ۱۲ روز درگیری با اسرائیل به‌طور چشمگیری شتاب گرفته است. مقامات ایرانی ادعاهای اثبات‌نشده‌ای مطرح کرده‌اند مبنی بر اینکه مهاجران افغانستانی، پیش و در جریان این حملات، برای اسرائیل جاسوسی کرده‌اند. تاکنون هیچ شواهد محکمی برای تأیید ادعای همکاری مهاجران افغانستانی با اسرائیل ارائه نشده و منتقدان می‌گویند ایران صرفاً در حال تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینهٔ خود برای کاهش جمعیت غیرقانونی مهاجران افغانستانی است و با تمرکز بر این اقلیت آسیب‌پذیر، نارضایتی‌های داخلی را منحرف می‌کند.

شرایط اخراج‌شدگان وخیم است؛ دمای هوا گاه به ۴۰ درجه سانتی‌گراد می‌رسد و مراکز پذیرش در مرز مهاجر افغانستانیستان تحت فشار شدید هستند.

می‌هیونگ پارک، رئیس مأموریت سازمان بین‌المللی مهاجرت ملل متحد، روز سه‌شنبه به سی‌ان‌ان گفت: «هزاران نفر زیر آفتاب هستند — و می‌دانید که هرات چقدر می‌تواند گرم باشد. وضعیت بسیار بحرانی است. هفتهٔ گذشته واقعاً فاجعه‌بار بود.»

پارک گفت نیمی از اخراج‌شدگان امسال از اول ژوئن (۱۲ خرداد) به بعد وارد افغانستان شده‌اند. او افزود: «هفتهٔ گذشته حدود ۴۰۰ کودک بی‌سرپرست یا جدا شده از خانواده حضور داشتند — این رقم بسیار بالایی است.»

تصاویر از گذرگاه مرزی اسلام‌قلعه نشان می‌دهد صدها مهاجر  بازگشته از ایران در گرمای طاقت‌فرسای تابستان، در انتظار رسیدگی و انتقال هستند. بسیاری از آنها سال‌ها در ایران زندگی کرده‌اند و حالا در این اخراج دسته‌جمعی  زندگی‌شان در عرض چند دقیقه ویران شده است.

بشیر، یک مرد بیست‌وچند ساله، در مصاحبه‌ای در اسلام‌قلعه — یک شهر مرزی در غرب افغانستان — گفت که در تهران توسط پلیس دستگیر و به یک بازداشتگاه منتقل شد: «اول ۱۰ میلیون تومان (حدود ۲۰۰ دلار) از من گرفتند. بعد مرا به بازداشتگاه بردند که دو شب آنجا ماندم و مجبورم کردند ۲ میلیون تومان دیگر (۵۰ دلار) بپردازم. در بازداشتگاه به ما غذا یا آب آشامیدنی نمی‌دادند. حدود ۲۰۰ نفر آنجا بودیم و ما را کتک می‌زدند، آزارمان می‌دادند.»

پریسا، یازده ساله، کنار والدینش ایستاده بود و تعریف می‌کرد که به او گفته‌اند امسال دیگر نمی‌تواند به مدرسه برود — نخستین نشانه‌ای که خبر از اخراج خانواده‌اش می‌داد. تحصیل دختران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان محدود شده است.

او گفت: «ما شش سال در ایران زندگی کردیم قبل از اینکه به ما بگویند برای نامهٔ خروج درخواست دهیم و ایران را ترک کنیم. ما یک سند اقامت قانونی داشتیم، اما گفتند باید فوراً ایران را ترک کنیم.»

افزایش ناگهانی اخراج‌ها و ادعای جاسوسی مهاجران افغانستانی با محکومیت بین‌المللی مواجه شده است. ریچارد بنت، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل در امور افغانستان، آخر هفته در پستی در شبکه ایکس نوشت: «صدها مهاجر افغانستانی و عضو اقلیت‌های قومی و مذهبی در ایران به اتهام “جاسوسی” بازداشت شده‌اند. همچنین گزارش‌هایی از تحریک به تبعیض و خشونت در رسانه‌ها وجود دارد که مهاجر افغانستانی‌ها و جوامع اقلیت را “خائن” خوانده و از زبان غیرانسانی استفاده می‌کنند.»

فاطمه محجربی، سخنگوی دولت ایران، در تاریخ ۱ ژوئیه (۱۰ تیر) به نقل از رویترز گفت: «ما همیشه می‌کوشیدیم میزبانان خوبی باشیم، اما امنیت ملی اولویت دارد و طبیعتاً اتباع غیرقانونی باید بازگردند.»

رسانه‌های دولتی ایران همچنین تصاویری از یک مهاجر افغانستانی به‌اصطلاح “جاسوس” اسرائیل پخش کرده‌اند که اعتراف می‌کند برای فرد دیگری از مهاجر افغانستانی‌ها که در آلمان مستقر بوده، کار می‌کرده است.

این فرد ادعایی می‌گوید: «آن شخص با من تماس گرفت و گفت به اطلاعاتی دربارهٔ برخی مکان‌ها نیاز دارد. او درخواست چند مکان را کرد و من ارائه دادم. همچنین ۲,۰۰۰ دلار از او دریافت کردم.»

این گزارش هویت این فرد موسوم به جاسوس را فاش نکرده یا شواهدی برای تأیید ادعا ارائه نکرده است.

رسانه‌های دولتی همچنین فیلمی از جمع‌آوری مهاجران توسط پلیس تهران پخش کرده‌اند — که خبرنگار آن را عمدتاً مهاجر افغانستانی معرفی می‌کند — که در آن مأموران در حال تعقیب مظنونان در زمین‌های باز هستند.

افراد در معرض اخراج به اتوبوس‌ها منتقل شده و سپس با راهپیمایی اجباری از خودروها به مقصدی نامعلوم برده می‌شوند.

خبرنگار صداوسیما در این فیلم از یک کارفرمای تهرانی که گفته می‌شود کارگرغیرقانونی افغانستانی استخدام کرده، می‌پرسد: «چرا مهاجر افغانستانی را استخدام کردی؟ این خلاف قانون است.»

کارفرمای ادعایی پاسخ می‌دهد: «می‌دانم! اما باید به آن‌ها پول بدهم تا بتوانند برگردند. آن‌ها می‌خواهند بروند و منتظر دریافت دستمزدشان هستند.»

در مجموع، تنها در سال جاری بیش از ۱.۶ میلیون پناهندهٔ مهاجر افغانستانی از ایران و پاکستان بازگشته‌اند — که این رقم پیش‌بینی‌های کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را برای نیمهٔ ۲۰۲۵ پشت سر گذاشته است. این نهاد سازمان ملل حالا پیش‌بینی می‌کند که تا پایان سال ممکن است ۳ میلیون نفر به مهاجر افغانستانیستان بازگردند.

عارف جمال، نمایندهٔ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در افغانستان، در یک جلسهٔ توجیهی روز جمعه هشدار داد که افغانستان “کاملاً آماده نیست” که با این حجم از مهاجران اخراج‌شده مواجه شود.

او هشدار داد: «چالش‌های شدیدی در زمینهٔ اسکان، حمایت و اشتغال اخراج‌شدگان در کشوری خشک‌ و بی‌حرکت پیش‌بینی می‌کنیم.»

گزارش اخیر برنامهٔ توسعهٔ ملل متحد (UNDP) نشان می‌دهد که ۷۰٪ افغانستانی‌ها در فقر زندگی می‌کنند و این کشور با خشکسالی شدید و وضعیت رو به افول حقوق بشر — به‌ویژه برای زنان و دختران — دست و پنجه نرم می‌کند.






نظر شما درباره این مقاله:







تورکمن های دمکرات ایران: سرکوب و کشتار را پایان دهید!
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 18:56

تورکمن های دمکرات ایران: سرکوب و کشتار را پایان دهید!







نظر شما درباره این مقاله:







شطرنج سه بعدی بر صفحه قفقاز
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 18:26

شطرنج سه بعدی بر صفحه قفقاز


علی‌رضا اردبیلی

روز پنجشنبه دهم ماه ژوئیه ۲۰۲۵ رهبران آذربایجان و ارمنستان در ابوظبی دیدار دوجانبه داشتند. گزارش‌ها و اخبرهای اولیه از این نشست مثبت هستند. برخی از منابع ارمنستان، به توافق بر سر عدم واگذاری کنترل کریدور مورد مذاکره زنگه‌زور به روسیه خبر دادند. مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان نیز در اظهار نظر کوتاه اولیه خود لحن امیدوارانه‌ای داشت و مسئله واگداری احتمالی کنترل اجرایی کریدور به شرکتهای آمریکایی را قابل قبول خواند و به بخش ارمنی رادیو آزادی گفت که این گزینه در صورت مطابقت کامل با اصول اعلام شده از سوی ارمنستان، قابل اجرا خواهد بود.

این مقاله می‌کوشد نشان دهد که امروز کجا هستیم و چگونه به اینجا رسیدیم. کاهش نقش روسیه در این تحولات روشن است و نقش ایران که تابعی از سیاست‌های روسیه بوده است، کم‌رنگ‌تر از روسیه شده است.

فهم عمق تحولات جاری در قفقاز جنوبی با مانیتورینگ روابط تهران با سه پایتخت جنوب قفقاز ممکن نیست. این روابط خطی و فاقد پیچ و تاب روابطی است که بین همان سه پایتخت جنوب قفقاز و مسکو همیشه جاری است. این روابط که از مناسبات پیدا و پنهان قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی هم تأثیر می‌‌‌پذیرند، در کنار هم منظره شگرفی را ایجاد می‌‌‌کنند که به‌راحتی با تاریخ، سرنوشت امپراتوری روسیه و نظم آهنین روسیه پوتین مرتبط هستند و مجموعه این اوضاع دائما نوشونده شایسته نام شطرنج سه بعدی است.

برخلاف امپراتوری‌های اروپایی، متصرفات و مستعمرات روسیه پیوستگی زمینی با روسیه داشتند و برخلاف عثمانی، پروسه انحلال امپراتوری روسیه در جریان جنگ جهانی اول و بعداز آن، تکمیل نشد. به‌جز فنلاند و لهستان، بقیه مستعمرات از طریق پروژه “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” تا سال ۱۹۹۱ به موجودیت خود ادامه دادند. انحلال امپراتوری سرخ روسیه در سال ۱۹۹۱ بعدا از سوی ناسیونالیست‌های روس چون پوتین یک “فاجعه” نامیده شد.

شیوه مدیریت ۱۱ جمهوری از جماهیر سابق شوروی (به‌جز سه جمهوری کوچک کرانه دریای بالتیک) ترکیبی از اقدامات آشکار و نهان بود و هجوم نظامی روسیه به اوکراین، نشان داد که این “مدیریت” شامل چه ابزاری می‌‌‌تواند باشد. جالب است که دو بهانه روسیه برای حمله به اوکراین، یکی نزدیک شدن ناتو از طریق جذب احتمالی اوکراین به صفوف خود بود و دیگری قصد روسیه برای “نازی‌زدایی” از اوکراین. در قفقاز جنوبی، آذربایجان از طریق هزار و یک بند رسمی و غیررسمی به ترکیه و از آن طریق به ناتو متصل است و سه دهه است که کادرهای نظامی آذربایجان طبق استاندارد ناتو در آکادمی‌های نظامی ناتو در ترکیه و اعضای دیگر ناتو تربیت شده‌اند.

از نظر وجود آثار نازیستی، ارمنستان بیشترین مشروعیت رسمی را به میراث نازیستی خود داده است و مجسمه ۶ متری افسر ارمنی نیروی اس اس نازی‌ها بنام “گارگین نژده” در مرکز پایتخت این کشور در سال ۲۰۱۶ از سوی رئیس جمهوری وقت سرژ سرکیسیان در مرکز ایروان پرده‌برداری شد و حزب جمهریخواه دولتی تحت رهبری وی به نام “حزب جمهوریخواه ارمنستان” با صراحت عجیبی به کپی برداری از سمبول رسمی حزب نازی و ایدئولوژی نازیستی (تحت نام “نژده‌ایسم”) دست زده است. معنی این رفتار دوگانه در برخورد با اوکراین و سه جمهوری جنوب قفقاز، بی‌اهمیت حساب کردن قدرت و جسارت استقلال عمل آنها در قبال اراده مسکو بوده است. امری که امروز بعداز عقب نشینی گرجستان، متحدا از سوی آذربایجان و ارمنستان دنبال می‌‌‌شود.

خدا ژورنالیست‌ها را دوست دارد!

جمله فوق را اینروزها می‌‌‌شود در مطبوعات و رسانه‌های روسی‌زبان به کرات یافت. هنوز گرمی هیجانات شرح و بسط جنگ ایران و اسرائیل نخوابیده بود که چرخش عجیب در روابط آذربایجان و روسیه چون هدیه‌ای در اختیار اهل تحلیل و تفسیر قرار گرفت. اگر این روابط را از حقله ماقبل آخر زنجیره حوادث یعنی رفتار بد پلیس روسیه با مهاجران، شروع کنیم، به جایی نخواهیم رسید. بدرفتاری پلیس بدنام روسیه با مهاجران دارای شهروندی روسیه که موجب عکس‌العمل شدید آذربایجان شد، خبری نیست که کسی در فضای رسانه‌ای روسی‌زبان بدان توجهی کند. آنچه همه سرها را به سوی روابط باکو مسکو گردانید، پاسخ سخت و نامنتظره جمهوری آذربایجان به رفتار (زشت اما عادی شده) پلیس روسیه با شهرندان آذربایجانی‌تبار خودش بود.

وابستگی جماهیر سابق شوروی به محل کار بخش مهمی از شهروندان خودشان در روسیه، همیشه رهبران این کشورها را از اعتراض به رفتار ضدانسانی مقامات روسیه با نیروی کار مهاجر بازداشته و عکس‌العمل آنها را به حداقل ممکن در حد ارائه خدمات کنسولی سمبولیک به قربانیان خشونت تقلیل داده یا مثل کارهایی چون تقبل هزینه انتقال جسد افراد کشته شده به کشور مادر بوده است.

این کوتاه نیامدن جسورانه از سوی آذربایجان و در سومین دهه از ثبات باورنکردنی خود در حالی رخ می‌‌‌دهد که، هنوز یاد قرارداد همکاری استراتژیک مابین دو کشور در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ یا پذیرایی از ولادیمیر پوتین در منزل شخصی الهام علی‌اوف در تابستان ۲۰۲۴ در یادها تازه است.

تایید یک تاکتیک استعاری در عمل

تئوری توطئه (خاص جهان عقب‌مانده) در متصرفات سابق روسیه هم مثل خاورمیانه خریدار بسیار دارد. این نگاه، پشت هر عمل شیطانی، دست روسیه را جستجو می‌‌‌کند. بسیاری در این منطقه معتقدند که روسیه با ایجاد زخم و کاشتن استخوان در لای زخم در حین پانسمان، قدرت مدیریت اوضاع و حفظ سلطه خود بر مستعمرات سابق را حفظ می‌‌‌کند. دلایل تأیید کننده عینی برای این ادعا کم نیست. مثلا دولت‌های خودخوانده تأسیس‌شده در همه مناطق تجزیه شده از اراضی چهار جمهوری سابق شوروی (آذربایجان، مولداوی، گرجستان و اوکراین) از حمایت آشکار روسیه برخوردار بودند. آنچه ادله تکمیلی برای تأیید این ادعا می‌‌‌شود، بسته شدن کم و بیش نهایی پرونده یکی از این جماهیر خودخوانده (پروژه مشترک ارمنستان و روسیه در قره‌باغ) و تأثیر آن بر میزان کنترل روسیه در جنوب قفقاز است. ماجرا از این قرار است که پایان دادن به موجودیت دولت خودخوانده ارامنه قره‌باغ، در برابر چشمان حیرت‌زده ناظران، مثلت اتحادی باورناکردنی ترکیه، آذربایجان و ارمنستان را به ضرر روسیه (و ایران) پدید آورده است.

”رستگاری در قفقاز”!

نزدیک به پنج سال از پیروزی سریع آذربایجان در صحنه پایان درامی که نقطه شروع فروپاشی شوروی هم نامیده شده است می‌‌‌گذرد. در این پنج سال، در دنیای تحلیل و رسانه روسی‌زبان، بطور سریالی، جزئیاتی از تدارکات و تمهیدات ۲۴ ساله آذربایجان برای این پیروزی درز کرده است. بنا به گفته یکی از بهترین مفسران اوکراینی، این ماجراها، شبیه فیلم آمریکایی “رستگاری در شاوشنک” (The Shawshank Redemption) از فرانک دارابونت (با نقش آفرینی مورگان فریمن، تیم رابینز و...) است. فیلمی که بعداز صحنه‌های پایانی آن، همه اتفاقات فیلم همچون قعطات یک پازل در متن و بطن کلیت داستان مفهوم پیدا می‌‌‌کند. (فیلم در وبسایت IMDb همیشه امتیازی بالای ۹ دارد) پیام اصلی فیلم، ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی‌ناپذیر برای وصول به هدفی والاست.

زنجیره حوادثی که مهمترین شکست روسیه در قفقاز جنوبی (موسوم به حیات خلوت روسیه از سوی روس‌ها) را رقم زد از امضای پیمان آتش‌بس بیشکک در ۵ ماه مه ۱۹۹۴ شروع می‌‌‌شود؛ تا در ۲۰ سپتامبر همان سال امضای یکی از بزرگترین معاملات نفتی دنیا موسوم به “قرارداد قرن” را از سوی غول‌های نفتی دنیا در کاخ گلستان در پایتخت جمهوری آذربایجان را ممکن کند. این قرارداد شروع سلسله‌ای از موفقیت‌های اقتصادی آذربایجان بود که تاکنون باعث و بانی ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در آذربایجان بوده است.

پیمان آتش‌بس ماه مه ۱۹۹۴ در بیشکک بین آذربایجان و ارمنستان، همین امروز، به‌عنوان یکی از موضوعات تأثیر گذار بر روند جنگ تجاوزارانه روسیه بر علیه اوکراین مطرح است. ماجرا از این قرار است که اوکراین طبق تجربه آذربایجان مایل به آتش‌بس به امید تقویت بنیه دفاعی خود و بقیه تدارکات لازم برای آزادی اراضی اشغالی خودش است. طرف روسیه هم در هراس از گرفتار شدن به سرنوشت ارمنستان از این خواست اوکراین طفره می‌‌‌رود و بدون پذیرش الحاق اراضی اشغالی به روسیه حاضر به قطع جنگ نیست.


امضای قرارداد قرن

مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه

پیروزی قاطع و سریع آذربایجان همه نگاه‌ها از مستعمرات سابق روسیه را متوجه این جمهوری جنوب قفقاز کرد. آذربایجان بعداز اشتباهات اولیه در آغاز تأسیس جمهوری سوم خود، دورانی طولانی از ثبات و بهبود رابطه با روسیه را تجربه کرده بود. آذربایجان طی این فرصت ۲۴ ساله، اولین شاهراه‌های انتقال نفت و گاز و ترانزیت کالا بدون عبور از روسیه را از خاک گرجستان به سوی غرب با موفقیت طراحی و اجرا کرده بود، کشورهای مهمی از اروپا و بخصوص اسرائیل را به مشتری منابع انرژی خود تبدیل کرده بود و دست روسیه، ارمنستان و ایران از همه این زیرساخت‌های استراتژیک و معاملات بزرگ کوتاه بود.

تدارکات ۲۴ ساله آذربایجان برای آزادسازی اراضی اشغالی خود، از جمله شامل گسترش و تعمیق روابط با روسیه بود تا بتواند این بازیگر تعیین کننده و بازیگر پشت صحنه همه نقشه‌های شوم در جماهیر شوروی سابق را از موضع طرفدار آشکار ارمنستان به موضع دوست آذربایجان در ظاهر و بیطرف در عمل بکشاند.

بعداز پیروزی آذربایجان، تابوها در ارمنستان هم شکست. رومن باغداساریان بلوگر معروف ارمنی؛ ۲۴ سال اخبار دروغ رسانه‌های ارمنستان در باره نبود نفت و گاز در منابع آذربایجان و ترک آذربایجان از سوی شرکت‌های بین‌المللی را یک فریب بزرگ نامید. کارشناس نظامی ارمنی به نام وان آمبارتسو میان ارتش آذربایجان و به‌خصوص نیروهای ویژه آن را جزو بهترین‌های دنیا طبقه‌بندی کرد. همکاران سابق الهام علی‌یئو در دانشگاه دولتی روابط بین‌المللی مسکو زبان به تعریف از توانایی‌های او در رسانه‌ها گشودند. گفته شده که جلوگیری از بسته شدن مدارس روسی در آذربایجان و افتتاح شعب برخی از دانشگاه‌های روسیه در جمهوری مستقل آذربایجان، در اصل “تدارک دیپلماتیک” برای مهندسی در ترکیب نیروهای بین‌المللی مؤثر در سرنوشت جنگ بوده است. آشکار شدن حجم همکاری‌ها با اسرائیل همچون تمهیداتی برای کنترل غضب تهران ارزیابی شد و حتی انتخاب بازار صادرات استراتژیک آذربایجان با چینشی آگاهانه از سوی آذربایجان برای برخورداری از حمایت کشورهای اروپایی نامیده شد.

امروز از سوی تعداد کثیری از صاحب‌نظران در این موضوع، پذیرفته شده است که، مسئله عدم مداخله روسیه در جریان جنگ ۴۴ روزه قفقاز، بر زمینه عدم انتظار پوتین از توانایی پیروزی سریع آذربایجان در جنگ و در ادامه اشتباه محاسباتی فاحش وی از نتایج هجوم نظامی به اوکراین بوده است. طبق این تحلیل پوتین ابتدا به نیمه جان شدن ماشین نظامی ارمنستان از سوی ارتش آذربایجان رضایت داده است به این امید که سرفرصت ناشی از حضور نیروهای “حافظ صلح روسی” در قره‌باغ، کار به مسیر روسی مطلوب خود بازگرداند. اما اشتباه محاسبه وی در دست‌کم گرفتن اراده مردم اوکراین، این “فرصت” را از وی دریغ کرده است.

امید دوم روسیه به ماده ۹ از بیانیه سه جانبه آتش‌بس به تاریخ ۹ و ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ بود.

“۹. کلیهٔ فعالیت‌های اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود.” (تأکید از من‌ـ ع. ا.)

اهمیت این ماده آنجاست که مسیر ترانزیتی شرق-غرب موسوم به “کریدور میانی” در رقابت با دو مسیر شمالی و جنوبی برتری‌های غیرقابل تردیدی دارد و دست گذاشتن روسیه روی یک حلقه از این زنجیر ۷ تا ۱۰ هزار کیلومتری، یعنی کنترل روسیه بر کل کریدور میانی، چون برخلاف بخش آسیای مرکزی این مسیر که دارای چند مسیر مشابه آلترناتیو است در قفقاز جنوبی به خاطر جبر جغرافیای طبیعی، تنها مسیر باریکی از حاشیه رود ارس به سوی غرب قابل استفاده است. همین امروز بخش بزرگی از محدودیت کریدوری که آذربایجان را به دریای سیاه، دریای مدیترانه و ترکیه متصل می‌‌‌کند، کوهستانی بودن بخش گرجستانی مسیر است. اوجگیری تنش جدید روسیه با ارمنستان و آذربایجان هم بر سر همین کنترل استراتژیک بر شاهرگ ترانزیتی شرق و غرب است که در ادامه این مقاله بدان اشاره خواهد شد.

مجموعه بزرگی از تصمیمات آذربایجان طی سه دهه گذشته، امروز برای کشورهای درگیر با اراده سلطه‌گرایانه روسیه، به عنوان “مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه” مطرح است. آنچه در نگاه به تک تک کادرهای این سریال، طی مرور زمان اموری عادی تلقی می‌‌‌شدند، امروز برای رهبران کازاخستان، ارمنستان، گرجستان، اوکراین، مولداوی و بقیه مستعمرات سابق روسیه، در نگاه به کل پازل مفهومی دیگر پیدا می‌‌‌کند. آذربایجان بدون شکستن دل روسیه، روابط همه‌جانبه معنی‌داری با دنیای غرب شامل اروپا، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل داشته است و از جمله به همکاری حداکثری ارتش خود با ارتش ناتویی ترکیه نائل آمده است. امروز، به‌جز زمینه نفوذ فرهنگی و سیاسی سنتی و بخش ترانزیت کالا (در مسیر شمال جنوب)، روسیه در هیچ زمینه دیگری روابط معنی‌داری با آذربایجان ندارد.

آنچه شیوه آذربایجانی مدیریت معضل دشوار روابط با روسیه را از دیگر مستعمرات سابق روسیه متمایز می‌کرد، نکات زیر بود:

۱. توافق صبورانه پشت پرده به جای تقابلی که پوتین براحتی می‌توانست آنها را ضربه حیثیتی به‌خود حساب کند. به‌عنوان مثال رفتار میخائیل ساآکاشویلی و مخالفان روسیه در اوکراین، در حد غیرضروری و مخربی متضاهرانه بود.

۲. پنهان شدن حساب شده آذربایجان در پشت سیاست “عدم تعهد” به‌جا مانده از سال‌های تقسیم جهان به اردوگاه متخاصم در دوران جنگ سرد. در حساس‌ترین سال‌های نیاز به استقلال عمل در فاصله ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴، الهام علی‌یئو رهبر جنبش غیرمتعهدها یا جنبش عدم تعهد (Non-Aligned Movement) بود. این سازمان متشکل از ۱۲۰ دولت عملا فاقد نقشی مهم در دوران پساجنگ سرد، نقش توضیح‌دهنده امتناع آذربایجان از پیوستن به پیمان دفاعی و اتحادیه گمرکی دست‌ساز روسیه بود.

۳. تیمی از الیگارش‌های آذربایجانی فعال در روسیه گود نیسانوو، زاراخ ایلیف، آراز آقالاراو، امین آقالاراو، واحد علی‌اکبروف، فرید محمدوف و افرادی در سطح مدیریت در گازپروم (Gazprom)، روس‌نفت (Rosneft)، و بانک‌های وابسته به کرملین وجود دارند که همه دارای اصالت آذربایجانی هستند اما معمولاً در سایه باقی می‌مانند و نامشان در لیست رسمی تحریم‌ها یا اسناد رسانه‌ای نیست. این تیم پرنفوذ با توجه به تربیت سیاسی و شخصیت پوتین، دشوارترین کارها را برای تنظیم روابط شخصی و دیپلماتیک آذربایجان با روسیه انجام داده‌اند.

۴. دیپلماسی در سکوت. برخلاف شخصیت رسانه‌ای نیکول پاشینیان که با توجه به پیشینه روزنامه‌نگاری و پوپولیسم وی قابل فهم است، الهام علی‌یئو توانایی پیش‌برد دشوارترین کارها به دور از غوغا و ایجاد تیترهای جنجالی در رسانه‌ها را دارد.

۵. دانش و توانایی‌های شخصی الهام علی‌یئو و موقعیت وی به‌عنوان عضوی از نخبگان یهودی، روس، آذربایجانی مسکو در سال‌های تحصیل و تدریس در آن شهر، به‌علاوه هنر سخنوری وی در زبان روسی و انگلیسی، به تنظیم و حفظ بالانس در مدیریت همزمان روابطی دشوار و به شدت حساس با روسیه و غرب مؤثر بوده است. بسیاری از شخصیت‌های رسانه‌ای آشکارا دشمن آذربایجان، بارها مجبور به ستایش از توانایی‌های وی به عنوان یک دولتمرد بوده‌اند.

۶. دستگاه دیپلماسی آذربایجان شامل نسل جوانی از کادرهای تحصیل‌کرده در بهترین دانشگاه‌های غرب است. این کیفیت مهم مانع صدور پیام‌های متناقض به سوی غرب یا روسیه بوده است. حفظ توازن میان این دو دسته روابط هرچند شبیه حرکت بر لبه تیغ و دشوار است اما تا ظهور این تنش اخیر با روسیه، موفق به مهار خشم روسیه از نزدیکی زیاد آذربایجان به ترکیه و از آن طریق غرب شده است. طرف‌های غربی هم حداقل بعد از فجایع گرجستان و اوکراین، تحمل زیادی نسبت به سیاست‌های آذربایجان داشته‌اند.

حکایتی نمونه‌وار از مدلی آذربایجانی مذکور

در این مقاله اشاره کوتاهی به یک سلسله از پارادوکس‌های مهم در منطقه مورد بحث خواهد بود. مسلما به ذکر نام نمونه‌های آشنا برای خوانندگان این سطور اکتفا شده و تنها در موارد کمتر آشنا، توضیحاتی به اختصار داده خواهد شد.

دوستی آذربایجان دارای اکثریتی از اهالی شیعی با اسرائیل و دوستی ارمنستان مسیحی با دولت اسلام‌پناه جمهوری اسلامی ایران، از شناخته‌شده‌ترین پارادوکس‌های این حکایت است.

اما شاید کمتر به این نکته توجه می‌‌‌شود که با توجه به مسییحی بودن سه نمونه از جماهیر سابق شوروی که میزبان دولت‌های خودخوانده تحت فرمان مسکو شده بودند، تنها کشور مسلمان قربانی این سیاست مسکو (همان آذربایجان) تنها کشوری است که تاکنون موفق به دفع این شر روسیه شده است. این مسئله موجب بروز موجی بی‌پایان از تحسین و حسادت سه کشور مسیحی قربانی این سیاست کشورسازی روسی شده است.

دمیتری گوردون روزنامه‌نگار برجسته اوکراینی در مصاحبه با کانال “نووستی کافکازا” به خبرنگار گرجی به نام گئلاواسادزه در مورد سفری از استراسبورگ صحبت می‌کند که آنها سوار بر هواپیمای الهام علی‌یئو به همراه میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهوری وقت گرجستان عازم تفلیس بودند. ساکاشویلی به محض رسیدن به هواپیما به فضای گرجستان از خلبان هواپیما می‌‌‌خواهد که برفراز آبخار (تحت کنترل دولت خودخوانده تحت کنترل روسیه) ارتفاع را به حداقل برسانه تا بتواند نگاهی به ظاهر اوضاع منطقه داشته باشد. الهام علی‌یئو به ساآکاشویلی می‌‌‌گوید: میشا! ما اراضی اشغالی خودمان را پس خواهیم گرفت، هر روز کشور و ارتش را آماده کن و نگذار که مسئله از سوی مردم فراموش شود.

دمیتری گوردون وقتی این حرفها را آشکارا بیان می‌‌‌کرد که ارتش آذربایجان به تازگی به اشغال نظامی ۲۰ درصد اراضی کشور پایان داده بود. مسئله در سه جمهوری دیگری که اراضی آنها تحت اشغال نیروهای وفادار به روسیه بود، مثل بمب صداکرد. امروز می‌‌‌دانیم که جمهوری آذربایجان مدلی بهتر از مذاکرات بی‌نتیجه بی‌پایان برای پایان دادن به میدانداری دستجات جنایتکار تحت فرمان روسیه پیدا کرده و خودش با موفقیت آن را تا پیروزی نهایی اجرایی کرده است و دسته مهمی از رهبران جمهوری تحت کنترل روسیه را در یکی از بزرگترین محاکمات تاریخ با موضوع جنایات جنگی به پشت میز محاکمه نشانده است. (یک نسخه قفقازی از دادگاه نورنبرگ با دهها هزار پرونده). این ماجرا تأییدی است بر همان پیام فیلم “رستگاری در شاوشنگ” است (همان ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والا).

ماجرای نقل شده از سوی دیمیتری گوردن، در افکار عمومی و ذهن سیاستمداران و رهبران سه دولت مولداوی، گرجستان و اوکراین به مثابه نمونه یک سیاست هدفمند برای تدارک با حوصله و درایت جهت آزادی اراضی اشغالی از سوی روسیه و عواملش در این سه جمهوری است.

پارادوکس‌ها

یک مجموعه از پارادوکس‌های باورنکردنی با شخصیت نیکول پاشینیان مرتبط است. او در دوران فعالیت‌های ژورنالیستی خود حرف‌هایی زده است که در تضاد کامل با ناسیونالیسم بطور کلی و به‌شدت زاویه‌دار با ناسیونالسیم ارمنی است. او با رسیدن به قدرت در سال ۲۰۱۸، ابتدا خواسته یا ناخواسته وارد یک مسابقه در نمایش عرق ملی به معنی دشمنی با ترکیه و امتناع از تدوام مذاکرات (بی‌معنی) صلح با آذربایجان شد. پاشینیان در این موضع، با امتناع از مذاکرات صلح، یکی از عوامل مؤثر در دادن مشروعیت به توسل آذربایجان به راه حل نظامی برای پایان دادن به سه دهه اشغال اراضی خود، نقش بی‌بدیلی بازی کرد. از نظر ناسیونالیست‌هایی که خواهان ابدی شدن مذاکرات ماراتونی و بی‌نتیجه صلح بودند، تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز می‌‌‌توان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود می‌‌‌شدند.

پاشینان در سال ۲۰۲۱ به عنوان رهبر یک ارتش تارومار شده و تحقیر شده چند ماه بعداز شکست به پای صندوق رأی رفت و در یک انتخابات سالم قادر به کسب باورنکردنی رأی اعتماد رأی دهندگان ارمنستان شد. اتفاقی که هم در تجریه جهانی نمونه کمی داشت و هم از سوی برخی از مفسران ارمنی به عنوان اولین نشانه هشیاری از یک ایمان جمعی و کور ناسیونالیستی در زمانی بیش‌ از یک قرن بود.

سرعت آب شدن یخ‌های روابط ترکیه و ارمنستان هم شگفتی‌آور بود. ابتدا شهادت‌هایی از میان ارامنه ترکیه بر معتبر نبودن استنباط رایج در ارمنستان از روابط ترک-ارمنی رواج یافت. سپس روایت‌های مهاجران ارمنی که برای یافتن کار و نان به جای روسیه، راهی ترکیه شده بودند، به رسانه‌های غیرجریان اصلی در ارمنستان راه یافت. این جامعه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفری نیروی کار مهمان در ترکیه، که بسیاری علیرغم نبود روابط رسمی بین ارمنستان و ترکیه، چند دهه ساکن ترکیه بوده‌اند، شهادت‌هایی از مناسبات جامعه میزبان با خود و با ارامنه اهل ترکیه بر زبان آوردند که شباهتی با تبلیغات مرسوم در ارمنستان نداشت.

مقایسه نوع رابطه جامعه روسیه با نیروی کار مهاجر ارمنی با روابط مشابه از سوی جامعه ترکیه، بسیاری را در ارمنستان شوکه کرد. امروز بسیاری از ارامنه آگاهند که، کلیسا و مدارس ارمنی در ترکیه، همانقدر عادی هستند که مساجد و مدارس جامعه اکثریت. پیام‌های همه‌ساله همدردی رجب طیب اردوغان به رهبران ارمنستان بابت فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ و فیلم‌هایی از افتتاح کلیساهایی که به ابتکار و بودجه دولتی بازسازی شده بودند، یواش یواش افکار عمومی ارمنستان را متوجه حقایق جدیدی کرد. ویدوئوی افتتاح بعداز تعمیر کلیساهای ارمنی در وان، دیاربکر، سیواس و استانبول از سوی مقامات دولتی ترکیه، در ارمنستان همه مقدسات جا افتاده ناسیونالیست‌ها را به چالش کشید.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک!

مجموعه عوامل متعددی ترکیه و ارمنستان و آذربایجان را به هم نزدیکتر کرده است. اول آنکه دیگر جایی برای مناقشه باقی نمانده است و نیکول پاشینیان با بر زبان آوردن مساحت ارمنستان َ(۲۹۷۴۳ کیلومتر مربع) مدتهاست که مخالف هرگونه توسعه طلبی ناسیونالیسم ارمنی است. غضب ناسیونالیستهای ارمنی بر علیه پاشینیان به خاطر نبود هیچ آلترناتیوی، راه به جایی نبرده است. حکمت حاجی‌یئو دستیار الهام علی‌یئو اعلام کرد که، آذربایجان و ارمنستان یک جنگ را خاتمه داده و جنگ در جبهه‌ها را به سطح مذاکرات سیاسی تقلیل داده‌ایم. واقعیت آن است که، متن سند ۱۷ ماده‌ای صلح ماههاست که آماده است و از الباقی مسائل مانع صلح، مسئله کریدور زنگه‌زور (به گفته آلکسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی) اینک با راه حل آمریکایی مورد توافق قرار گرفته است.

رعد و برق در آسمان آفتابی استانبول یا....؟

سه هفته قبل، خبر دیدار رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه در روز جمعه ۲۰ ژوئن با نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، در رسانه‌های روسی منتشر شد. برای مفسران روس یک نکته قابل تأمل در این خبر وجود داشت. اردوغان که کمتر از ترامپ را همپایه خود حساب نمی‌کند، از نیکول پاشینیان نخست‌وزیر کشوری که با ترکیه دارای روابط حداقلی دیپلماتیک هم نیست در دفتر ریاست‌جمهوری کاخ دولماباغچه استانبول طبق پروتوکول رسمی استقبال کرده بود.

پنج حادثه مهم در پنج تاریخ برای فهم ماجرا

۲۰ ژوئن: دیدار مهم رجب طیب اردوغان با نیکول پاشینیان در کاخ دولماباخچا
۲۶ ژوئن: خبر دستگیری عوامل روسیه که در ارمنستان سعی در انجام کودتا داشتند.
۲۷ ژوئن: خبر هجوم پلیس روسیه به شهروندان آذربایجانی‌الاصل در شهر یکاترینبورگ روسیه.
۳۰ ژوئن: انتشار مقاله “آلسیا واردانیان” از موسسه آمریکایی کارنگی در باره جزئیات توافق استانبول میان رجب طیب اردوغان و نیکول پاشینیان.
۱۰ ژوئیه: ملاقات ۵ ساعته الهام علی‌یئو با نیکول پاشینیان در پایتخت امارات متحده عربی.

حادثه پنجم از لیست فوق، تأیید ادعاهایی بود که از چند سو در مورد ابتکار جدید آمریکایی برای به مقصد نهایی رسانیدن صلح خارج از امکان خرابکاری روسیه طی روزهای اخیر مطرح شده بودند.

تا قبل‌از دیدار روز پنجشنبه (۱۰ ژوئیه) بمب خبری آلسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی کار خود را کرده بود و به دنبال وی، دو سه متخصص دیگر هم که سابقه دسترسی آنها به اطلاعات موثق موجود است، این خبر را تأیید کردند و برخی از آنها جزئیات بیشتری به سخنان آلسیا واردانیان افزودند. بر اساس این اطلاعات قرار است مدیریت اجرایی کریدور مزبور طبق مدل توافقی میان گرجستان و روسیه در به طرف سوم (شرکتهای آمریکایی) سپرده شود.

روسیه و گرجستان برای تنظیم روابط خود در سال ۲۰۱۱ به یک “محلل” سوئیسی متوسل شدند. این “محلل”، یک شرکت خصوصی سوئیسی به نام SGS (Société Générale de Surveillance) بود که به عنوان طرف ثالث برای مانیتورینگ و شرکت در تشریفات اجرای قرارداد به بازی جلب شده بود.

اگر این اطلاعات درست باشند، عامل غضب همزمان روسیه علیه ارمنستان و آذربایجان قابل فهم می‌‌‌شود. سخنان امروزی مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان بعداز دیدار رهبران دو کشور ابوظبی نیز در تأیید این خبر مهم بود.

امروز به‌نحو باورنکردنی اجماعی بین‌المللی در صلح نهایی آذربایجان و ارمنستان خود را ذینفع می‌‌‌بینند. از چین در شرق تا پنج کشور آسیای میانه، افغانستان که قرار است با راه آهن به کریدور میانی متصل شود، سه کشور جنوب قفقاز، اوکراین، ترکیه و ایالات متحده آمریکا همگی به درجات متفاوتی منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را در امضای نهایی سند صلح میان آذربایجان و ارمنستان می‌‌‌بینند. البته فعلا هر دو همسایه شمالی و جنوبی قفقاز یعنی روسیه و ایران، مخالف هرگونه صلحی در این منطقه هستند. روشن است که ایران حرف زیادی برای گفتن ندارد و به جز توسل به دعا برای موفقیت پوتین و ناسیونالیست‌های افراطی ارمنستان، کار دیگری از ایران ساخته نیست.

دعوا بر سر لحاف منافع روسیه!

راسیم موسی‌بیکوو عضو پارلمان آذربایجان در یک مصاحبه مهم با کانال تلویزیون اوکراینی بعداز پیروزی آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه، آمار مهمی از کاهش نقش روسیه در همه عرصه‌های سیاست و اقتصاد و تجارت قفقاز جنوبی را ارائه کرد. مجری کانال تلویزیونی آمادگی شنیدن این داده‌ها را نداشت و تردید وی موجب ارائه رگباری دیگر از فاکت‌های تأیید کننده ادعای کاهش نقش روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شد. در آن روزها بازگشت نیروهای روسی تحت عنوان “حافظ صلح” به آذربایجان، سیاستمداران بدبین به نقش روسیه در جماهیر سابق شوروی را نگران کرده بود. تا آن تاریخ آذربایجان تنها جمهوری جنوب قفقاز بود که برای بیش‌از سه دهه هیچ نیروهای نظامی روسی در اراضی‌اش مستقر نبود. زمان گذشت و طی این پنج سال، سخنان آن‌روزی راسیم موسی‌بیکوو هر روز تأیید تازه‌ای یافتند. به‌خصوص وقتی که دو سال مانده به انقضای مدت استقرار توافق شده برای اقامت نیروهای نظامی “حافظ صلح” روسی، آنها مجبور به ترک خاک آذربایجان شدند.

در ارمنستان، تیم نیکول پاشینیان به تدریج به هشیاری افکار عمومی این کشور، از افکار مسموم کمک کرده و به پاکسازی قطره قطره و دردآور این سموم صدساله ناسیونالیستی پرداخته‌است. طی نزدیک به ۵ سال سپری شده از پایان اشغال ارمنستان بر اراضی آذربایجان، هر ماه و هر هفته اعترافی از زبان دستگاه رهبری ارمنستان جاری شده و همه را در داخل و خارج از ارمنستان در بهت و حیرت فرو برده است. شاه‌بیت این اعترافات، طرح تز “ارمنستان تاریخی و ارمنستان واقعی” است. منظور پاشینان از “ارمنستان تاریخی” سرزمینی دارای سواحلی در کنار دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه است! مسلما نمی‌توانستیم از وی انتظار داشته‌باشیم که از این “ارمنستان” به نام مناسب‌تر “ارمنستان محصول مالیخولیای ناسیونالیستی” نام ببرد. اما همین‌قدر هم ارمنستان را، مثل همه دفعات دیگر در شوک فرو برد.

از جای معینی به بعد دیگر هیچ اختلاف مهمی بین آذربایجان و ارمنستان باقی نمانده بود. بالاخره در ماه مارس ۲۰۲۵ خبر توافق نهایی بر سر همه ۱۷ بند پیمان صلح، منتشر شد. سئوالی که پاسخ دقیقی نداشت، علت عدم امضای متن آماده بود. آذربایجان بر سر دو نکته دیگر هم پافشاری می‌‌‌کرد اما نحوه “مخالفت” ارمنستان با این دو خواست، چیزی نبود جز اعلام توافق. این دو خواسته عبارت بود از حذف اشاره به ادعای ارضی از مقدمه قانون اساسی ارمنستان و خواست ارائه تقاضانامه مشترک دو کشور برای انحلال “گروه مینسک”. ارمنستان با هیچ کدام از این دو مخالفت اصولی نداشت. پس مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟

مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟

حدس من همیشه متوجه تضاد منافع مشخص روسیه با این قرار داد بود. برخلاف بیانیه آتش‌بس نهم و دهم ماه نوامبر ۲۰۲۰، در این سند ۱۷ ماده‌ای مورد توافق دو کشور، ذکری از کنترل روسیه بر کریدور زنگه‌زور نبود! آذربایجان ماه‌ها قبل، از زبان دیپلمات پنج ستاره خود به نام ائلچین امیربیکوو (متولد ۱۹۷۲) بیان کرده بود که مسئله گشایش راه‌های ارتباطی (نام دیپلماتیک کریدور زنگه‌زور از جمله در ماده ۹ سند آتش‌بس از نهم و دهم نوامبر ۲۰۲۰) از متن گفتگوها خارج شده است. حذف یکی از مهمترین بندهای سند آتش‌بس از مذاکرت بر سر مواد پیمان صلح، آنهم بدون کسب رضایت روسیه، به نوبه خود معمایی دیگر بود.

آذربایجان در چند مورد از زبان متخصص‌های “مستقل” شاغل در مؤسسات دولتی خود اعلام کرد که مسئله نقش روسیه، مسئله ارمنستان است و نه مشکل آذربایجان. به زبان ساده: ارمنستان مختار است که کنترل کریدور را به روسیه یا هر قدرت دیگری واگذار بکند، یا نکند و در ضمن اگر ارمنستان نخواهد بخشی از اختیارات حکومتی خود را به مدت نامعلوم به روسیه واگذار کند، تقصیر ما نیست!

اگر به این تفسیر باورکنیم، می‌توان استنباط کرد که روسیه تا ظهور نمود بیرونی همچون گاوبندی مهمی صبر پیشه کرده و به دنبال ملاقات اردوغان و پاشینیان در ۲۰ ژوئن امسال، برای تنبیه هر دو طرف این توافق برای بای‌پاس کردن روسیه، وارد عمل شده است.

ریچارد گیراگوسیان، آمریکایی ارمنی‌الاصل و مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقه‌ای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، در این باره به یورونیوز گفته است: «با توجه به این‌که روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم” وی اضافه می‌‌‌کند که تحولات در روابط ارمنستان با ترکیه و آذربایجان در دوره اخیر: نشانه‌ای از «پیشرفت شگفت‌انگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشم‌انداز دشوار پساجنگ» بوده است.

گیراگوسیان در جایی دیگر از مصاحبه مذکور گفته است: «من... می‌گویم که ارمنستان و آذربایجان، به‌طرزی طعنه‌آمیز، در یک سیاست مشترک سهیم‌اند؛ هر دو در تلاش‌اند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»

این توافق تاریخی، به نوعی با همه جزئیات پروژه “ارمنستان بزرگ” مرتبط است. مسئله تبدیل فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ به یک پرچم سیاسی و ایدئولوژیک، قبلا در ژانویه امسال از سوی نیکول پاشینان زیر سئوال قرار گرفته بود. وی گفته بود:

“ما باید درک کنیم: خوب، چه اتفاقی افتاد و چرا اتفاق افتاد. و چگونه آن را درک کردیم، از طریق چه کسی آن را درک کردیم. چگونه است که در سال ۱۹۳۹ برنامه‌ای برای به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه وجود نداشت و چگونه است که برنامه به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۵۰ ظاهر شد؟ چگونه این اتفاق افتاد؟ آیا باید این را بفهمیم یا نه؟”

در این سخنان پاشینان به این واقعیت اشاره دارد که یاد این فاجعه بعداز پیوستن ترکیه به ناتو در سال ۱۹۵۲ از سوی رهبران وقت اتحاد شوروی به عامل بسیج فشار برعلیه جمهوری ترکیه بکار افتاد.

نقش ایران

اشکال سیاست ایران فقر دانش و تخصص نیست بلکه فقدان اختیار اهل دانش و تخصص است. در نتیجه سکان سیاست کشور را در دست مداحان و عناصری از نوع رائفی‌پور، احسان موحدیان، احمد کاظمی، مؤسسه داشناک‌های ایران به نام “هور” و محفل عناصر میان‌مایه اطلاعاتی “آذری‌ها” و شعبه آذربایجانی سپاه قدس به نام “حسینیون” است. نتیجه میدانداری نوابغی با این کیفیت، گروگان گذاشتن همه اعتبار و نفوذ منطقه‌ای ایران نزد یک باند تبهکار طرفدار روسیه در سیاست ارمنستان بوده است. پایان این بی‌مسئولیتی، ورشکستگی ایران در میدان قفقاز جنوبی بوده است.

این مسئله علاوه بر اسناد ویکی‌لیکس در سخنان پروفسور آمریکایی ارمنی به نام ژیرائیر لیباردیان ـــ مشاور ارشد اولین رئیس جمهوری ارمنستان و مذاکره کننده اصلی ارمنستان در مداکرات صلح‌ ـــ هم منعکس شده است که سیاست ایران، ابدی کردن اشغال اراضی آذربایجان بوده است و برای روز بعداز پایان اشغال، سیاستی نیاندیشیده است. کوبیدن بر طبل “دفاع از حق حاکمیت ملی ارمنستان بر اراضی خود” از سوی ایران، ادعایی مبتنی بر یک پیش‌فرض اشتباه بوده و است.

از سوی آدمهای با اطلاع و بی‌اطلاع در ایران ادعا می‌‌‌شود که، کریدور زنگه‌زور قرار است با حمله نظامی یا تهدید به زور بر ارمنستان تحمیل شود. صرفنطر از هر شاهد دیگری، اهمیت این کریدور به عنوان یک حلقه مهم از کریدور میانی است که اهمیت رعایت حقوق بین‌الملل در توافقات حول آنرا تعیین کننده می‌‌‌کند. هیچ دولت، شرکت بیمه یا آدم عاقلی بر کریدوری که برخلاف قوانین بین‌المللی تأسیس شده باشد، اعتماد نخواهد کرد و چنین کریدوری مسلما بازنده قطعی رقابت کریدورها خواهد بود. به این نکته بدیهی و به بلاهت نهفته در جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی در مسئله کریدور زنگه‌زور، اینک بعداز خرابی بصره در یک کانال یوتیوبی نخبگان حکومتی بنام “کافه قفقاز” اعتراف می‌‌‌شود.

پرسش سخت برای سردمداران رژیم اسلامی

رژیم اسلامی که خود را به ارابه فلاکت زده روسیه و ارمنستان بسته است، پاسخی به این سوال ندارد که اگر ارمنستان بر اساس منافع آشکار ملی خود به توافق با ترکیه و آذربایجان بر سر کریدور زنگه‌زور و ده‌ها پروژه مهم مرتبط و متعاقب دست یافت، چه کسی مسئول جبران منافع ملی از دست رفته کشور خواهد بود؟ آیا رائفی‌پور و محفل اطلاعاتی “آذری‌ها” و “حسینیون” را می‌‌‌توان به جرم خیانت به منافع ملی کشور به پای میز محاکمه کشاند؟ آیا واقعا مسیر ارمنستان، “مسیر ارتباط ایران با اروپا” است؟ واقعا؟

اگر طبق نقشه ضمیمه این نوشته و داده‌های گوگل مپ، راه ارتباطی از نقطه مرزی ایران تا ایروان از ۹ ساعت به کمتر از سه ساعت کاهش می‌‌‌یابد، آیا توافق آذربایجان و ارمنستان بر سر کریدور زنگه‌زور بازهم به ضرر ایران است؟ اگر ارمنستان تشخیص دهد که توافق با آذربایجان نه تنها راه ارتباط ایران و ارمنستان را مسدود نمی‌کند بلکه آن را ۶ ساعت کوتاهتر می‌‌‌کند، موضع ایران چه خواهد بود؟

پایان سخن

چند دهه بازی مهیج از شطرنج سه‌بعدی بر صفحه قفقاز جنوبی و نتایجی تاکنونی آن، نتیجه‌بخش بودن درایت سیاسی و اهمیت کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والاست. نتایج ناگوار سیاستهای گرجستان ساکاشویلی و اوکراین در جهت‌گیری به سوی غرب، سیاست حفظ موازنه مثبت آذربایجان و حفظ همزمان روابط خوب با قطب‌های متصادی چون روسیه، ترکیه، اسرائیل، اروپای غربی، ایران، اوکراین و حتی حاکمیت فلسطین به ثبات خود آذربایجان در دنیایی متلاطم کمک کرده است.

امروز عوامل مثبت متعددی برای محدود کردن نقش منفی روسیه در صدور أمواج بی‌ثباتی و مداخله زورگویانه در روابط منطقه‌ای و بین‌المللی دست به دست هم داده‌اند. اوکراین حتی اگر امروز در دفاع قهرمانانه از استقلال خود شکست بخورد، روسیه بزرگترین شکست خود را متحمل شده است. جنگی که پروپاگاندیست‌های بدنام پوتین چون ولادیمیر سالاوی‌یئو و مارگو سیمونیان در آن، آرزوی پیروزی یک روزه را داشتند اینک در پنجمین ماه از سال چهارم آن است.

فرصت پیش‌آمده برای رهایی قطعی قفقاز جنوبی از میدان تأثیر روسیه، برای بقیه منطقه شامل ایران، ترکیه و آسیای مرکزی هم یک پیروزی تاریخی خواهد بود. دخیل بستن به سقاخانه پوتین می‌تواند باب میل رائفی‌پور و محمد مهدی میرباقری باشد اما ربطی به منافع ملی ایران ندارد. ایران برای برعهده گرفتن نقشی مهم در رقابت کریدورها دو اشتباه بزرگ کرده است. زیرساخت‌های خود را حتی برای استفاده داخلی مهیا نساخته است چه برسد برای برعهده گرفتن نقش در جابه‌جایی کالا در مقیاس جهانی. دوم اعلام جنگ به جهان و از جمله نابودی اسرائیل.

تنش به وجود آمده در روابط آذربایجان با روسیه یک تنش تحت کنترل و محدود با هدفی تعریف شده از سوی آذربایجان است. طبق آنچه در بالا آمد، امضای پیمان صلح یا اولین متن مهم یک سند در جهت رسیدن به صلح واقعی میان آذربایجان و ارمنستان بدون دادن نقشی تعیین کننده و بدون دادن اجازه به روسیه برای تعبیه یک مکانیزم تخریبی روسی در ساختمان صلح جنوب قفقاز، هدف این تنش است. هم اینک روسیه برای کاهش تنش دست به کار شده است. امروز خبر سفر الکساندر کورنکوف، وزیر شرایط اضطراری روسیه به آذربایجان و دیدار وی با همتای آذربایجانی‌اش منتشر شد. انتخاب وی تصادفی نیست چرا که او روابط شخصی خوبی با رهبران رسمی آذربایجان دارد.

صلح پایدار بیش‌از هر زمان دیگری به قفقاز جنوبی نزدیک است. در صورت تحقق این امر، پاداشی چون یک سهم مهم از ایفای نقش در گلوگاه کریدور میانی نصیب آذربایجان و ارمنستان خواهد بود. قفقاز جنوبی می‌خواهد به جای “حیات خلوت روسیه” بودن، به میدانی مرکزی ترانزیت کالا و انرژی در هر دو مسیر شمالی جنوبی و شرقی غربی تبدیل شود. نیاز ایران و روسیه به ترانزیت از طریق آذربایجان و نیاز چین و اروپا برای عبور دادن کالا از قفقاز جنوبی می‌‌‌تواند نقشی شبیه “سازمان زغال‌سنگ و فولاد اروپا” (۱۹۵۱ ـــ ۲۰۰۲) را برای تأسیس صلح پایدار در منطقه قفقاز جنوبی بازی کند.

۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵


نظر خوانندگان:


■ شما در مقاله‌تان نوشتید: “تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز می‌‌‌توان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود می‌‌‌شدند”.
با شما کاملاً موافقم که تیپا زدن به میز مذاکرات یک اشتباه بزرگ بود، ولی این که پاشینیان این کار را عامدانه انجام داده کاملاً اشتباه است. من ارمنی هستم و همیشه زندگی سیاسی ارمنستان را رصد کرده‌ام. او بارها و بارها بعد از جنگ اذعان نموده که خود او نیز همچون اکثریت قریب به اتفاق مردم دچار این توهم ناسیونالیستی بوده. علاوه بر این، نباید نقش ژنرال‌های خائن و متملق را فراموش کردند که ایده دروغین قوی‌ترین ارتش منطقه، یعنی ارتش ارمنستان را به مردم و رهبری کشور (ارمنستان) القاء کرده بودند.
دلیل دیگر اینکه او نمی‌توانست عامدانه به مذاکرات پشت کند این است که مردم علیرغم شکست او در جنگ، در سال ۲۰۲۱ با اکثریت قاطع به او و حزبش (پیمان مدنی) رای دادند.
با شما در مورد نقش خیانت‌بار روسیه در منطقه و بخصوص در ارمنستان کلاً موافقم. ارمنستان از نظر روسیه نقش بسیار مهمی در حفظ و ایفای نقش روسیه در قفقاز جنوبی داشته و دارد. یکی از اشتباهات رهبری جدید ارمنستان پس از انقلاب ۲۰۱۸ آن بود که فکر می‌کرد روسیه همچنان به ایفای نقش به عنوان “ضامن” حفظ صلح در منطقه ادامه خواهد داد. البته این نه حفظ صلح که ادامه وضعیت موجود (Status Quo) بود. جنگ ۴۴ روزه سال ۲۰۲۰ و اشغال حدود ۲۴۰ کیلومتر از اراضی ارمنستان در سال ۲۰۲۱ بوضوح به پاشینیان و رهبری ارمنستان نشان داد و ثابت کرد که، به قول شما، دخیل بستن به سقا خانه روسیه کاری بس عبث است. گردش و باز نگری در روابط با روسیه و “سازمان پیمان امنیت جمعی” (به روسی ОДКБ) از ثمره‌های این جنگ بود.
بارها و بارها خود آقای پاشینیان، بخصوص در تبیین مفاهیم مربوط به ارمنستان واقعی اذعان کرده که او در مقایسه با سیاستمدار سال ۲۰۱۸ بسیار متحول شده و یکبار حتی مطرح نمود که ایکاش در سال ۲۰۱۸ مثل الان فکر می‌کرد.
jovase77


■ ممنون از نظرات دقیق‌تان. اینکه در مافی‌الضمیر نیکول پاشینیان چه می‌گذشته است، ورود به ساحت نیت‌خوانی در وهلهٔ اول از سوی من است.
توجیه من (نه ادلهٔ اثباتی) بر این نیت‌خوانی، سخنان نیکول پاشینیان در پارلمان ارمنستان در پاسخ به انتقادهای اپوزیسیون بود. او گفت که من می‌دانستم اگر افکار عمومی جمهوری ارمنستان با صلحی که متضمن آزادسازی، ولو بخشی محدود از اراضی آذربایجان باشد، روبه‌رو شود، موافق نخواهد بود. در اینکه این حرفهای او صمیمانه بود تردیدی نیست. سه پیشنهاد پوتین در روزهای میانی و پایان ی اکتبر ۲۰۲۰ در حالی بود که خود رهبران نظامی و سیاسی ارمنستان (صرفنظر از ادعاهای سخنگوی ارتش ارمنستان) به میزان وخامت أوضاع در جبهه‌ها واقف بودند. پاشینیان دلیلی نداشت که با علم به واقعیت شکست همه جانبه، پیشنهادهای پوتین را رد کند. تنها نکته توضیح دهنده این امتناع علم به آماده نبودن افکار عمومی میتواند باشد و بس.
این همان حرفی است که لئون تِر-پِتروسیان بارها تکرار کرده است. پِتروسیان، در پاسخ به این‌که چرا به مفاد مقالهٔ تاریخی و پیامبرانهٔ خود (با تیتر صلح یا جنگ... از اول نوامبر ۱۹۹۷ در روزنامهٔ رسپوبلیکا) عمل نکرد و موجب این‌همه درد و رنج مردم شد (به‌نظر من، به‌حق)، می‌گوید: من تنها ماندم. حتی تیم من با صلح راضی نبود. اقدام یک‌جانبهٔ من به جنگ داخلی منجر می‌شد.
ژیرائیر لیباردیان نیز، هم در مصاحبه با بخش بین‌المللی بی‌بی‌سی و هم در سخنرانی بسیار مهمی برای اعضای دیاسپورا در ایالات متحدهٔ آمریکا، به این نکته اشاره دارد که مسئولان طراز اول ارمنستان واقعیت را می‌دانستند، اما افکار عمومی چنان برانگیخته بود که به حرف‌های رهبران خود هم گوشش بدهکار نبود.
در اسناد ویکی‌لیکس نیز در این زمینه مطالبی در تأیید این ادعا آمده است. یک نکتهٔ بسیار روشن، سخنان لئون تِر-پِتروسیان در همان ماه‌های اولیه پس از جنگ ۴۴روزه است. او گفت (نقل از حافظه): «تنها شخص اول کشور از واقعیت ماجرا خبر دارد. من پیشنهاد می‌کنم که خودم همراه روبرت کوچاریان و سرژ سرکیسیان به ملاقات نخست‌وزیر پاشینیان برویم و واقعیت ماجرا را از او بپرسیم و با هم به راه‌حل سخت مسئله تن دهیم.»
سخنان تِر-پِتروسیان در مصاحبه با کانال یک تلویزیون ارمنستان، مهم‌تر از همهٔ این موارد بود. او گفت (باز نقل از حافظه): «در همهٔ مذاکرات بین‌المللی، همهٔ طرف‌ها ما را “اشغالگر” می‌نامیدند. ما جرأت بر زبان آوردن ادعاهایی چون “آزادسازی” و ... را نداشتیم، اما به مردم چیز دیگری می‌گفتیم.»
موارد تاریخی دیگری نیز، از جمله در ایران، داریم که رهبران سیاسی ابتدا به برانگیختن افکار عمومی پرداخته و به توهم عمومی و انتظارات غیرواقعی میدان می‌دهند. اما همان رهبران، وقتی خود با سختی واقعیت روبه‌رو می‌شوند، دیگر قادر نیستند حریف همان افکار عمومیِ خودساخته بشوند. به امید صلح و پایان یک دورهٔ طولانی از اشک، خون و ویرانی.
علی‌رضا اردبیلی


■ خیلی ممنون از پاسخ شما.
می خواهم از این فرصت استفاده کرده و به عنوان یک شهروند ارمنستان افکار عمومی غالب در جامعه ارمنی کنونی (سال ۲۰۲۵) را برایتان شرح بدهم. گر چه ارمنستان و آذربایجان در دو قدمی امضای تاریخی پیمان صلح قرار دارند، اما افکار عمومی همچنان مخالف امضای چنین قراردادیست! دولت پاشینیان بر این امر آگاهی کامل دارد، ولی تصمیم گرفته که به توهم مردم و توطئه‌های آپوزیسیون که کاملاً از سوی روسیه حمایت می‌شوند بها ندهد و آنچه را که متضمن پیشرفت و توسعه درازمدت کشور است انجام دهد (ارمنستان واقعی).
البته مردم خواهان صلح هستند و خواهان جنگ دیگری نیستند. با این وجود مجموعه عواملی چند و بخصوص تبلیغات شدید ضددولتی و ضدپاشینیان رسانه‌های آپوزیسیون که تقریباً ۷۵ تا ۸۰ درصد فضای رسانه‌ای را در اختیار دارند، چنین وضعیتی را بوجود آورده است. غلو نخواهد بود اگر بگویم که در ارمنستان به ظاهر آرام جنگ ساکت داخلی وحشتناکی در جریان است. نیروهای رادیکال آپوزیسیون به رهبری حزب داشناک، الیگارش‌های روسی ارمنی‌تبار، نیروهای وابسته به کوچاریان و سرکیسیان، کلیسا به رهبری اسقف اعظم ارامنه همه به صف شده‌اند تا مانع از امضای چنین پیمانی بین ارمنستان و آذربایجان شوند. آنها بخوبی میدانند که برقراری صلح و ایجاد رابطه مستقیم بین همسایگان امکان روسیه را برای ایفای نقش “حافظ صلح” را از بین برده و یا به حداقل خواهد رساند.
ژوا


■ ممنون از یادداشت دوم شما.
اکثریت مطلق کشورهای امروزی جهان، نتیجه‌ی دوره‌ای از اسارت استعماری‌اند. برخی از آن‌ها دو دوره استعمار را نیز تجربه کرده‌اند. استعمار، به‌یک‌معنا، نقش مکتب و آموزگار دولت‌سازی را ایفا کرده است. روسیه، نه بریتانیا بود و نه فرانسه، و متأسفانه معلم خوبی برای دولتسازی و اداره جامعه نبود و نیست. هر پنج کشور دموکراتیک امروزی که زمانی مستعمره‌ی روسیه بودند (لهستان، فنلاند، و سه کشور منطقه‌ی بالتیک)، دانش دولت‌سازی و فرهنگ دموکراتیک خود را از منابع غربی آموختند. روس‌ها به فرهنگ موسیقی، ادبیات، معماری و شهرسازی — چه در سطح جهانی و چه در مستعمرات خود — سهم بزرگی ادا کرده‌اند، اما در دولت‌سازی، دموکراسی و تساهل، آموزگار بدی بوده‌اند.
در مورد ارمنستان، به‌طور کلی با سرنوشت مردم ارمنی بازی زشتی صورت گرفته است. کتاب زیر، خاطرات یک افسر ارمنی در جنگ جهانی اول در ارتش تزاری است که بعدها از مسئولان حکومت داشناک در جمهوری اول ارمنستان شد و... این کتاب به‌نحو شگفت‌انگیزی نقش روسیه در دامن زدن به اختلافات میان عثمانی، آذربایجان و ارمنستان را توضیح می‌دهد. ترجمه‌ی کتاب در ایران چاپ شده است. صد سال بعد، روسیه‌ی امروزی همچنان همان نقش را بازی می‌کند.
درجه‌ی بیگانگی بخش بزرگی از جامعه‌ی ارمنستان نسبت به واقعیت، حیرت‌انگیز است. تنها افراد بسیار معدودی به مهم‌ترین اسناد افشاکننده‌ی واقعیت واکنش نشان داده‌اند؛ از جمله مصاحبه‌ی مانول گریگوریان (معاون وزیر دفاع و قهرمان ملی ارمنستان با انبوهی از مدال‌های افتخار) درباره‌ی جزئیات آغاز درگیری‌ها از سوی حزب داشناکسوتیون (که البته او نامی از آن نمی‌برد) در سال‌های پایانی عمر شوروی، یا پخش عمومی ویدیوی سخنرانی سال ۱۹۹۴ لئون تِر-پتروسیان پس از اشغال آغدام — که باید افکار عمومی ارمنستان را دگرگون می‌کرد — اما چنین اتفاقی نیفتاد.
لئون تر-پتروسیان که خود از متهمان ردیف اول آغاز فاجعه به‌شمار می‌رود، سخنانی دارد که باید حتی ذهن‌های متعصب را نیز به تفکر انتقادی وامی‌داشت. او در مقاله‌ی معروفش در اول نوامبر ۱۹۹۷ می‌نویسد:
«بالاخره تا چه زمانی این دیوانگی یا خودفریبی، بازیچه‌ی دست روسیه یا کشور دیگری بودن، به‌صورت طرز زندگی ارمنی‌ها باقی خواهد ماند؟»
عبارت “کشور دیگر” با توجه به روابط نزدیک رهبری طرفدار روسیه ارمنستان با جمهوری اسلامی ایران، معنی پیدا میکند. در مورد فاجعه‌ی کشتار ارامنه در عثمانی در سال ۱۹۱۵ نیز می‌نویسد:
«قبلاً یک‌بار شعار ‘استانبول را به دریای خون بدل خواهیم کرد’ باعث از دست رفتن ارمنستان غربی شد.»
او در هنگام نگارش این مقاله، رئیس‌جمهور قانونی و محبوب کشور بود. اما مقاله به‌سرعت فراموش شد و پس از کشتار در پارلمان ارمنستان، خودِ او نیز از قدرت کنار رفت.
این است انسان (ترجمه فارسی)
خاطرات یک افسر ارمنی از تحولات اوایل قرن بیستم در عثمانی و قفقاز
نویسنده: لئونارد رامسدن هارتویل
ترجمه: فرانک آقایی، میلاد بالسینی
نشر: طُغرل
کتاب اصلی: خاطرات اوهانس آندرسیان؛ مؤلف: لئونارد رامسدن هارتویل،
Men Are Like That, Leonard Ramsden Hartill
اگر مایل بودید، تماس بگیرید تا نسخه‌ی PDF کتاب را برایتان بفرستم.
با بهترین آرزوها، علیرضا اردبیلی
alirza.g@gmail.com







نظر شما درباره این مقاله:







علیه کواکبیان به دلیل اظهاراتش درباره کاترین شکدم
جمعه ۲۷ تير ۱۴۰۴ - Friday 18 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 16:38

علیه کواکبیان به دلیل اظهاراتش درباره کاترین شکدم







نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net