جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 3 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 20.08.2019, 12:50

«سامورایی‌زادۀ لیبرال در ایران»


مهدی تدینی

یوشیدا ماساهارو، نخستین دیپلمات ژاپنی بود که در عصر جدید به ایران آمد. مردی خوشفکر، تیزبین و ادیب که لطف بزرگی به ما کرد و سفرنامۀ بسیار ارزشمندی از سفر و اقامت چهارماۀ خود در ایران نوشت.

ماساهارو نیمۀ دوم ۱۸۸۰ به ایران آمد، در سی‌ودومین سال پادشاهی ناصرالدین‌ شاه. پدرش سامورایی و دولتمردی بلندپایه بود، اما فهمیده بود ژاپن در آستانۀ تغییر است، برای همین پسرش را فرستاد انگلیسی یاد بگیرد، حدود ۱۸۶۰. نوجوان بود که پدرش به دست سامورایی دیگری کشته شد. پسر باید سامورایی می‌شد و انتقام می‌گرفت، اما گام در مسیر دیگری نهاد و روزنامه‌نگار شد. جوان بود که در زمرۀ لیبرال‌های جوان ژاپنی درآمد و سودای مشروطه‌خواهی داشت (سی سال پیش از دوران مشروطه‌خواهی در ایران).

دربارۀ وجه سیاسی‌ترِ سفر یوشیدا به ایران و دیدارش با ناصرالدین شاه در پست دیگری صحبت می‌کنیم، در این نوشتار برخی از خاطرات جالب او را مرور می‌کنم.

یوشیدا تعریف می‌کند وقتی از بوشهر به شیراز می‌آمدند، در میان‌کُتلِ شیراز، چند صد نفر از مردم وقتی فهمیدند آن‌ها آمده‌اند دورشان حلقه زدند. فکر می‌کردند او پزشک است و همه انتظار داشتند او درمانشان کند. او می‌گوید در بوشهر هوتس، بازرگانی هلندی، به او گفته بود حتماً با خود دارو ببرد، چون مردم روستایی از آنها دارو طلب می‌کنند و به او توصیه کرده بود یک داروی بی‌اثر همراه خود ببرد که به مردم بدهد. می‌گوید: «سفارش آقای هوتس را شنیدیم و خندیدیم، اما اکنون می‌دیدیم که او درست گفته بود. باید خودم را از این تنگنا بیرون می‌آوردم. پیش از دیدن بیماران و پرسیدن حال و بیماری آن‌ها چند لیوان آماده کردم و در هر لیوان یک قاشق گرد سدیم با کمی آب مخلوط کردم. به هر کدام از مریض‌ها یک لیوان از این محلول دادم تا بخورند و خودمان باشتاب سوار قاطرها شده و آماده رفتن شدیم. در این میان چند تن از مردم روستا سبدهایی پر از میوه... آوردند تا برای تشکر به این دکتر خارجی که دستش شفاست و بیمارانشان را خوب کرده پیشکش بدهند و ما را بدرقه کنند. من از این حق‌شناسی مرد غرق خجالت شدم و عرق شرم بر چهره‌ام نشست.»

وقتی به شیراز می‌رسند، حاکم فارس، معتمدالدوله، پذیرایی گرمی از آن‌ها می‌کند و به اصرار اسب برازنده‌ای با زین‌وبرگ ممتاز به او هدیه می‌دهد. مترجمشان به او می‌گوید می‌تواند تا موقع عزیمت بگذارد اسب در اصطبل حاکم بماند. او هم در عوض ظروف گرانبهای ژاپنی به حاکم می‌بخشد. اما موقع عزیمت از شیراز خدمتکار حاکم و مترجم کلاه گشادی سر یوشیدا می‌گذارند و اسب نحیفی با زین‌وبرگ فرسوده برای او می‌آورند! تازه ۲۰ تومان هم بابت نگهداری اسب از او می‌گیرند. می‌گوید: «با قیمت ظرف‌هایی که به حاکم پیشکش کرده بودم و انعام نگهداری اسب می‌توانستم دو سه اسب خوب بخرم! در تهران که این داستان را به تامسون، کاردار سفارت بریتانیا گفتم، قاه‌قاه خندید و گفت این بلا سر او هم آمده بود.»

ورود یوشیدا به تهران با اتفاق مهمی مصادف می‌شود. سپهسالار، وزیر خارجه و دولتمرد کاردان، جهان‌دیده و خوشفکر ایران، از مقام خود عزل می‌شود، درست فردای روزی که یوشیدا به دیدن او می‌رود. سپهسالار فرانسه را به خوبی فارسی صحبت می‌کرد. پس از برکناری او، میرزاسعید انصاری (مؤتمن‌الملک) وزیر خارجه شد. او پیش از سپهسالار هم ۲۱ سال وزیر خارجه بود. اما ببینید در دیدار با یوشیدا این وزیر خارجه چه فضاحتی به بار می‌آورد!

یوشیدا به دیدار وزیر خارجه رفت. میرزاسعید خان بر هیچ زبان خارجی مسلط نبود. مترجم حرف‌های او را به انگلیسی ترجمه می‌کرد. میرزاسعید در اینجا به یوشیدا می‌گوید: «در سفر اخیر قبلۀ عالم به اروپا، اعلیحضرت به کشور شما [ژاپن] آمدند و از پذیرایی گرم و مهمان‌نوازی‌تان خرسند شدند.» مترجم می‌کوشد به آقای وزیر حالی کند ژاپن در اروپا نیست! اما به خرج وزیر نمی‌رود. یوشیدا تعریف می‌کند: «پاسخ دادم، ژاپن در منتهاالیه خاوردور است. اعلیحضرت هنوز به کشور ما تشریف‌فرما نشده‌اند. مترجم خیس عرق شده بود و نمی‌دانست چه بکند.»

کسی که پیش‌تر ۲۰ سال وزیر خارجۀ ایران بود نمی‌دانست ژاپن در اروپا نیست. نکته اینجاست که چهرۀ دوگانه‌ای از قاجار می‌بینیم. در کنار شخصیت درخشان سپهسالار، میرزا سعید خانی هم هست (البته قرار هم نیست او را با همین یک اشتباه قضاوت کنیم). بگذریم...

سفرنامۀ یوشیدا ماساهارو به ایران را دکتر هاشم رجب‌زاده، استاد دانشگاه اوساکای ژاپن، به فارسی ترجمه کرده است، و چه ترجمۀ درخشانی! دست او را بابت ترجمۀ این اثر باید بوسید. در همان هیئت اعزامی ژاپن، دیپلمات دیگری به نام فوروکاوا نیز سفرنامۀ دیگری نوشته که آن را هم دکتر رجب‌زاده ترجمه کرده است. دربارۀ یوشیدا و فوروکاوا بیشتر صحبت خواهیم کرد و بحث‌های سیاسی مانده...


***

‍«شما راه‌آهن ساخته‌اید؟»

مقایسۀ ایران و ژاپن در طول ۱۵۰ سال اخیر همواره مطرح بوده است. پرسش آزاردهندۀ ما این است که چرا ژاپن توانست به رشد صنعتی و پیشرفت نامنتظره‌ای برسد و ما نتوانستیم. اصلاً بیایید به پیش از جنگ جهانی دوم برگردیم تا پای آمریکا را هم وسط نکشیم. ژاپن اولین ناو هواپیمابر جهان را در سال ۱۹۲۳ ساخت، پیش از آمریکا! ۲۲ سال پیش از بمب اتم و شکست در جنگ در برابر آمریکا. همان سال ۱۹۲۳ (۱۳۰۲ شمسی) در مجلس ایران دعوا میان مدرس و سردار سپه (رضاخان) در جریان بود و ما درگیر نان شب بودیم.

۱۸۸۰ (۱۲۵۹ شمسی) برای نخستین بار دیپلمات‌های ژاپنی به ایران آمدند. یوشیدا ماساهارو، نفر اصلی بود و سفرنامه‌ای هم نوشته است. یوشیدا دو بار با ناصرالدین‌شاه دیدار کرد. بار اول رسمی و بار دوم گفتگویی صمیمانه و چندساعته با شاه داشته است. کنجکاوی شاه و پرسش‌های دقیق و مهم او در این گفتگو بسیار جالب است. یوشیدا گفتگوی اول خود با شاه را در کتابش ثبت کرده که بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌توانید بخوانید:

«شاه: سفرتان در ایران به سلامت انجام شد و با مشکلی روبرو نشدید؟

من: بسیار خوشوقتم که این سفر را به سلامت و خوشی گذراندیم و چشممان به جمال مهرآسای شاه روشن شد.

شاه: البته می‌دانم که راه خوب نیست و کم‌وبیش دشواری داشته‌اید. امیدوار در آیندۀ نزدیک در مسیرهایی راه‌آهن داشته باشیم.

من: برای گشت‌وگذار به ایران نیامده‌ام. به شوق زیارت اعلاحضرت پادشاه آمده‌ام و برای دیدن و بررسیدن اوضاع اینجا. پس سختی سفر را هیچ حس نکردم.

شاه: شما [در ژاپن] راه‌آهن ساخته‌اید؟

من: بله ساخته‌ایم.

شاه: این کار به وسیلۀ خارجی شده است یا به دست ژاپنی؟

من: همه‌کار به دست ژاپنی‌ انجام شده است.

شاه: چند کیلومتر راه‌آهن ساخته‌اید؟

من: از توکیو تا یوکوهاما ۱۸ میل و از کوبه تا اوئتسو ۷۰ میل خط‌آهن ساخته شده و خطوط دیگر در دست ساختمان است.

شاه: آیا ابزار کار را از کشورهای دیگر آورده‌اید؟

من: ریل را از خارج خریدیدم، اما چیزهای دیگر را خودمان فراهم کردیم

شاه: شما در ژاپن ماشینخانۀ قطار یا لوکوموتیو می‌سازید؟

من: در آغاز کار از خارج خریدیم. اما حالا خودمان می‌توانیم بسازیم.

شاه: [در این کار] به افراد فنی خارجی نیاز دارید؟

من: اوایل به خارجی‌ها نیاز بود، اما اکنون همۀ کارها را خود ژاپنی‌ها می‌گردانند.

شاه: اعلاحضرت امپراتور ژاپن حالشان خوب است؟ تندرستند؟

من: اعلاحضرت امپراتور از سلامت برخوردارند و به کارهای مملکت می‌پردازند.

شاه: امپراتور چند سال دارند؟ چندمین سال سلطنتشان است؟

من: اعلاحضرت ۲۸ سال دارند و سیزدهمین سال سلطنتشان است.

شاه: آیا امپراتور امور مملکت را به خواست و ارادۀ خود اداره می‌کنند؟

من: اعلاحضرت امپراتور خود به کارهای مملکتی می‌رسند و وزیران دولت معظم‌له را یاری می‌دهند.

شاه: شنیده‌ام شما دو مرجع مملکتداری را با هم دارید؛ یکی امپراتور که رئیس آیینی کشور است و دیگری فرمانروای لشکری یا «شوگون» که ادارۀ سیاسی مملکت را در دست دارد. آیا درست است که نهضت احیای قدرت امپراتور به تازگی صورت گرفته و آیا این نهضت به معنی تحول در نظام سیاسی مملکت است؟

من: پادشاهی ژاپن از دیرباز میان یک خاندان نسل به نسل تداوم داشته. ما در مملکتمان دو پادشاه نداریم. از حدود سدۀ دوازده در ژاپن نظام حکومت لشکری برقرار شده که در آن شوگون یا سپهسالار کارها را اداره می‌کرد و امپراتور در حمایت این سپهسالاران بود. امپراتور مِیجی [امپراتور کنونی] که روی کار آمد، نظام سپهسالاری را بر هم زدیم [و قدرت فائق به امپراتور بازگشت]...

شاه: آیا قانون‌اساسی تازه در ژاپن پس از به سلطنت رسیدن امپراتور میجی تصویب و اعلام شد یا که قانون‌اساسی از مدت‌ها پیش تدوین شده بود؟

من: قانون‌اساسی ما از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون هیچ‌گاه عوض نشده و فقط اصلاح‌هایی در آن شده است و آن را با احوال و سیاست روز سازگار ساخته‌ایم...

شاه: قشون ژاپن چه تعداد سرباز دارد؟

من: نیروی زیر پرچم ۵۰.۰۰۰ نفر است و ۵۰.۰۰۰ نفر هم افراد ذخیره داریم...

شاه: شیوۀ قشون ژاپن چطور است؟

من: در آغاز ما شیوه و سازمان نظامی فرانسه را گرفتیم. اما آهسته آهسته شیوۀ خاص خودمان را طرح انداختیم.

شاه: آیا همۀ سربازان ژاپنی به شیوۀ اروپایی مجهزند؟

من: بله، این‌طور است.»

آنچه خواندید از صفحات ۱۸۶ تا ۱۸۹ کتاب یوشیدا بود که دکتر رجب‌زاده به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب را در پیوست می‌توانید بخوانید، و چه کتاب بی‌نظیری!

مهدی تدینی




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024