دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Monday 29 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 03.03.2006, 7:31

دلایل ايران برای پشتیبانی از حماس


جواد طالعی / شهروند

روز دوشنبه ششم مارس قرار است شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، درباره ارجاع یا عدم ارجاع گزارش هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد تصمیم بگیرد. البرادعی، یک هفته پیش از این، گزارش تازه خود را تسلیم اعضای شورا کرده است. گزارش، مثل همیشه به نعل و به میخ می زند. از یک سو، از همکاری های ایران سخن می گوید و از سوی دیگر تاکید می کند که به رغم تماس ها، تحقیقات و بازرسی های فراوان، هنوز شاهدی در دست نیست که ایران تنها قصد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را داشته باشد.

دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، که تا چند هفته پیش تنها از حق مسلم مردم ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای سخن می گفتند، در دو سه هفته اخیر، لحن خود را اندکی نرم تر کردند و ضمن تاکید بر شعار همیشگی، هرجا توانستند، اعلام کردند که همه تلاش های دیپلماتیک خود را برای حل و فصل مسالمت آمیز مساله به کار خواهند بست. چنین هم کردند. از سفرهای منوچهر متکی وزیر خارجه به اروپا و ژاپن گرفته تا رفت و آمدهای مکرر هیئت های ایرانی و روسی به مسکو و تهران، همه نشان می داد که رای تقریبا یکپارچه اعضای شورای حکام در نشست قبلی، کاربرد خودش را داشته است. به ویژه، عدم مخالفت کشورهای دوستی مثل هند، چین، ژاپن و روسیه با ارجاع گزارش به شواری امنیت، رهبران جمهوری اسلامی را واداشت تا در آخرین فرصت های موجود، بکوشند وقت بیشتری برای ساختن پایه های اهداف درازمدت خود به دست بیاورند که اکنون کلیت آن با یکپارچگی جهان غرب به خطر افتاده است.

اروپائی ها، به عنوان آخرین دریچه، به توافق ایران با روسیه امید بسته اند که اگر حاصل شود، اروانیوم مورد نیاز ایران در خاک روسیه غنی سازی می شود و در این صورت، توانائی جمهوری اسلامی در زمینه ساخت بمب اتمی به شدت کاهش خواهد یافت. در سه هفته اخیر، هیئت ایرانی مذاکره کننده، این دریچه را نبست. به قصد حل مساله؟ یا به قصد عقب انداختن تصمیم شورای حکام؟ پاسخ این پرسش را، دست کم امروز نمی توان داد. باید منتظر ماند و دید که پس از تصمیم شورای حکام، لحن تهران چه تغییراتی خواهد کرد. در بیست و هفت سال گذشته، به چرخش های ناگهانی و غیرمنتظره در دیپلماسی جمهوری اسلامی عادت کرده ایم.

اما، اگر آنچه را دو هفته پیش سفیر سابق سویس در تهران برای نخستین بار از طریق شرکت در برنامه تلویزیونی پربیننده و جدی "مونیتور" آلمان افشا کرد دنبال کرده باشیم، در خواهیم یافت که مساله اصلی، آمریکا است و نه تمامی کشورهای غربی. سفیر سویس، در این برنامه، به صراحت فاش کرد که در یکی دو سال اخیر رهبران جمهوری اسلامی دست کم دوبار از طریق وی به واشنگتن پیام فرستاده اند که حاضر به مذاکره با آمریکا هستند و اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد، حتی حاضرند از پشتیبانی حماس دست بردارند! اما آمریکائی ها به این پیشنهادها بی اعتنا ماندند و نشان دادند که اصراری برای حل اختلافشان با جمهوری اسلامی ندارند.

فلسطین: مرغ عروسی و عزا

همین توضیحات، برای درک دلایل پشتیبانی بسیار سخاوتمندانه جمهوری اسلامی از حماس کافی است. درست در شرایطی که جمهوری اسلامی می کوشد جامعه جهانی را از طریق ادامه مذاکرات مسکو و تهران آرام کند، ناگهان خالد مشعل وارد تهران شد. او، در جمع دانشجویان طرفدار حکومت، زیرکانه به جای سپاسگزاری از رهبران کشور، از مردم ایران به خاطر پشتیبانی از مردم فلسطین تشکر کرد. نام مراسم را هم گذاشتند "حماسه حماس" که کمتر از پیشنهاد احمدی نژاد برای محو اسرائیل از نقشه جهان، تحریک آمیز نبود. رهبران حماس، بعدا به عنوان یکی از درخشان ترین نتایج سفرهای اخیر خالد مشعل، از کمک 250 میلیون دلاری جمهوری اسلامی ایران سخن گفتند که از دوبرابر کمک 121 میلیون دلاری اتحادیه اروپا نیز کمی بیشتر است.

چرا رهبران جمهوری اسلامی، در این شرایط حساس و خطرناک، به این صراحت از گروهی پشتیبانی می کنند که به قدرت رسیدنش در فلسطین همه دولت های غربی را نگران آینده خاورمیانه کرده است؟ رهبران جهوری اسلامی ایران، طبعا خواهند گفت: حامیان اسرائیل می خواهند به بهانه انتخاب دموکراتیک حماس، پشت مردم مظلوم فلسطین را خالی کنند و ما وظیفه انسانی و الهی داریم که از این مظلومان دفاع کنیم. آن ها هرگز افشاگری های سفیر سابق سویس را تایید نخواهند کرد که قبلا برای خالی کردن پشت حماس، اعلام آمادگی کرده بودند. حماس، اکنون، برگ برنده پوکرتازه ای است که جمهوری اسلامی، به قیمت ایجاد خطر جدی برای مردم ایران و فلسطین آغاز کرده است.

اوضاع منطقه و سهم جمهوری شیعی ایران

سراسر منطقه، در نتیجه اشتباهات وحشتناک جورج بوش و پشتیبانان وی در کاخ سفید، به بشکه باروتی تبدیل شده است که هر لحظه می تواند منفجر شود. در عراق، اکثریت شیعه سهم بیشتری از قدرت را به دست گرفته است. شیعیان، ساکنان اصلی منطقه احساء را در عربستان سعودی تشکیل می دهند که از مرزهای قطر تا سرحدات کویت ادامه دارد. سیاست حکومت وهابی عربستان سعودی در برابر شیعیان این کشور، تاکنون همان سیاستی بوده که صدام حسین نیز در دوران حکومت خود اعمال می کرد: گاه دلجوئی و رحمت و اکثرا سرکوب و زحمت! از قضا بیشترین منابع نفت عربستان سعودی در همین ناحیه احساء قرار دارد و حدود هفتاد در صد از نیروی کار این منطقه را، شیعیان تشکیل می دهند. یک چهارم جمعیت کویت نیز، شیعی مذهب اند و در سال های پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، میان آنان و حکومت سنی مذهب تنش های زیادی بروز کرده است شصت و پنج درصد مردم بحرین، بیست در صد جمعیت قطر، و شش درصد جمعیت امارات متحده عربی نیز، شیعه هستند.

بر این ها، هزاره های افغانستان، دروزی های لبنان، مسخت های دره فرغانه ازبکستان، زیدی های یمن، علوی های ترکیه و دهها قوم شیعه پراکنده دیگر را هم که اضافه کنیم، می بینیم که شیعیان، هرچند که تنها ده درصد مسلمانان را تشکیل می دهند، اما به لحاظ جغرافیای سیاسی، از اهمیتی فوق العاده برخوردارند. آن ها، در صورت به هم ریختن بیشتر اوضاع منطقه، می توانند سرچشمه حیات جهان غرب، یعنی نفت خاورمیانه، خلیج فارس و حوزه خزر را تهدید کنند. به ویژه پس از انفجار بمب در سامره، هراس آغاز یک جنگ برادرکشی میان شیعه و سنی جهان را فرا گرفته است.

حماس، یک جنبش شیعی نیست. با این همه، پشتیبانی از آن می تواند وجهه جمهوری اسلامی را در میان شیعیان سرکوب شده بالا ببرد. رهبران جمهوری اسلامی، تا پیش از آن که عدم مخالفت روسیه و چین با طرح مناقشه اتمی در شورای امنیت غافلگیرشان کند، روی این دو برگ برنده حساب می کردند. آن ها، احتمالا دریافته اند که منافع چین مثلا در تایوان می تواند مهمتر از منافع این کشور در ایران باشد. پس، بر سر بزنگاه، ممکن است آمریکا دست چین را در تایوان باز بگذارد و در مقابل سکوت چین را در برابر سیاست خاورمیانه بزرگ خود بخرد. از مساله تایوان که بگذریم، آمریکائی که تاکنون صدها میلیارد دلار صرف اشغال افغانستان و عراق کرده است، اگر لازم باشد، حتی می تواند خسارات چین را نیز، هرگاه این کشور دست از پشتیبانی جمهوری اسلامی بردارد، جبران کند. ارزش منابع نفت خلیج فارس و حوزه خزر بسیار بیش از این ها است.

تمامی این ملاحظات است که سبب می شود رهبران جمهوری اسلامی بکوشند با تضمین پرداخت 250 میلیون دلار از درآمد نفت، حماس را به اسب ترویای خویش تبدیل کنند. با پشتیبانی از حماس، جمهوری اسلامی، در نهایت، عقده کهن اعراب را نیز به خاطر شکست های مکررشان در برابر اسرائیل مورد بهره برداری قرار می دهد. شیعیان نیز، بخشی از این جوامع هستند، که از قضا، همانطور که اشاره شد در مهم ترین مناطق نفتی خلیج فارس و خاورمیانه خانه دارند. پس، جمهوری اسلامی می تواند، هم به دلیل نزدیکی ایدئولوژیک و مذهبی خود با شیعیان و هم از طریق مستمسک قراردادن مظلومیت فلسطینی ها، احساسات این بخش را به نفع خود جهت بدهد.

منافع فلسطین و منافع ایران

اما همه این محاسبات کجا به نفع ایران و کجا به نفع فلسطین است؟
وقتی به افشاگری های اخیر سفیر سابق سویس در تهران بر می گردیم، در می یابیم که کاخ سفید ، دست کم در شرایط فعلی، حتی اگر مناقشه اتمی راه حلی بیابد، باز در جست و جوی بهانه ای برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران است. پشتیبانی از حماس، آن هم با این سخاوت، همین بهانه را به دست آمریکا و اسرائیل می دهد که بر تحریکات خود علیه ایران بیافزایند. جمهوری اسلامی، به برگزاری مراسم "حماسه حماس" و پرداخت 250 میلیون تومان کمک اکتفا نکرده و اعلام می کند که حاضر است تمام کسر بودجه ناشی از قطع احتمالی کمک های غرب را برای دولت تازه فلسطین جبران کند. این، اعلان جنگ آشکار علیه سیاست غرب است که می کوشد رهبران حماس را به ترک مخاصمه با اسرائیل وادارد. در این شرایط، سیاست پشتیبانی تحریک آمیز جمهوری اسلامی، حتی به نفع توده های فلسطینی نیز نیست. در روزهای اخیر، شاهد نرم شدن لحن رهبران اصلی حماس، از جمله اسماعیل هانیه ، نخست وزیر جدید فلسطین هستیم. او در مصاحبه ای با واشنگتن پست می گوید: "ما احساسات خصمانه علیه یهودیان را تحریک نمی کنیم. ما نمی خواهیم آن ها را به دریا بریزیم. ما فقط می خواهیم سرزمین خودمان را پس بگیریم و به هیچکس صدمه نزنیم".

این حرف، به ذائقه غرب چندان بد نمی نشیند. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، از غربی ها می خواهد به حماس چندماه مهلت بدهند تا دست از برخورد خصمانه اش با اسرائیل بردارد. وی به بیراهه نمی رود وقتی می گوید: " این فرق می کند که آدم در اپوزیسیون باشد یا مسئولیت دولت را بر دوش داشته باشد".

این ها، همه نشانه آن است که همین جنبش تندروی حماس، اگر از سوی حکومت هائی نظیر جمهوری اسلامی تحریک به ادامه تندروی نشود، ممکن است به تدریج زبان دیپلماسی را بهتر بفهمد و راه صلح را هموار کند. همانطور که آریل شارون افراطی به رغم دست های آلوده اش سرانجام در برخورد با واقعیات مجبور به اندکی نرمش شد. این مشروط به آن است که جمهوری اسلامی و حماس، در کنار هم قرار نگیرند تا هرکدام پاسخگوی اعمال و کردار دیگری نباشند.

اما حتی به رسمیت شناخته شدن نتیجه انتخابات واقعا دموکراتیک فلسطین نیز، به سود جمهوری اسلامی نیست. محافظه کاران حاکم بر ایران، پس از قبضه کردن تمام اهرم های قدرت سیاسی، اکنون می کوشند وجه جمهوریت را از نظام کشور پس بزنند. آن ها حتی از بیان این که رهبر انقلاب نیز تمایل چندانی به جمهوریت نداشته است، پروا نمی کنند. پس طبیعی است که از به ثمر نشستن هر تحول دموکراتیکی در منطقه تکان می خورند. برای آن ها، چه بسا که یک فلسطین گرسنه و ویران خوشایند تر از فلسطین آباد و آزادی باشد که در صورت تعادل رهبران فعلی این سرزمین، ممکن است در آینده متولد شود.

خالد مشعل، میهمان دیروز جمهوری اسلامی، آخر همین هفته میهمان روس ها خواهد بود. پوتین، شخصا قراری برای دیدار با او نگذاشته است. روس ها، اعلام کرده اند که در مذاکره با مشعل و هیئت همراه وی، بر طرح صلح نقشه راه، تاکید خواهند ورزید. شرط اصلی تحقق این طرح، ادامه آتش بس میان اسرائیل و فلسطین است. حماس، مذاکره با اسرائیل را، مشروط بر آن دانسته است که اسرائیل دولت مستقل فلسطین را در محدوده مرزهای پیش از جنگ 1967 به رسمیت بشناسد. این موضوع، در طرح صلح مشترک سازمان ملل متحد، آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا نیز مورد تاکید قرار گرفته است. تحقق آن، تنها زمان می خواهد. اما این فرصت را، دخالت تحریک آمیز جمهوری اسلامی در امور فلسطین، می تواند نابود کند.

مساله فلسطین، باید در درون فلسطین و مساله ایران باید در درون ایران حل شود. همانقدر که دخالت احتمالی آمریکا در ایران توجیهی ندارد، دخالت ایران در فلسطین نیز تایید پذیر نیست.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024