شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 4 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 08.06.2014, 19:16

شهرام ناظری: اهل سياسی‌کاری نيستم


پرويز براتی/فرزانه ابراهيم‌زاده/شرق

در سال‌هايی که از ملی‌گرايی برداشت متفاوتی می‌شد، ياد ايران و تاريخ پرفراز و نشيبش را آواز کرده است. او در جست‌وجوی لحن‌های گمشده در گوشه‌ها و مقام‌های نامکشوف آواز سنتی اقوام مختلف ايرانی، راهی را در آوازخوانی ايران گشوده که مسيری تازه برای برون‌رفت از تکرار در موسيقی فضای اجتماعی دوره قاجار است. شهرام ناظری هنرمندی است که طی سه دهه گذشته به دور از حاشيه و قيل و قال، نقشی کليدی درمتن موسيقی ايرانی داشته است. او طی دو سال گذشته با برپايی کنسرت‌هايی با محوريت شاهنامه فردوسی، دست به تلفيق آواز با حماسه ملی ايرانيان زده است. ناظری طی يک ماه اخير کنسرت‌هايی در تهران (دانشگاه صنعتی شريف) و کرمانشاه روی صحنه برد که محور هر دو آنها، شاهنامه‌خوانی بود. به همين بهانه و همچنين به مناسبت برپايی تور کنسرت‌هايش در آمريکا و کانادا (به همراه حافظ ناظری) با اين خواننده به گفت‌وگو نشستيم.

  سال جديد برای شما و حافظ ناظری با برپايی کنسرت‌هايی در آمريکا و کانادا همراه بود؛ کنسرت‌هايی که مخاطبان ايرانی و غيرايرانی بسياری را جذب سالن‌های مهم موسيقی اين دو کشور کرد. درباره اين کنسرت‌ها بگوييد و بازخورد آنها...
مهم‌ترين دغدغه ما در طول برگزاری اين کنسرت‌ها در آمريکا و کانادا، اين بود که با توجه به زندگی ماشينی جديد و تغييرات زندگی اجتماعی و نفوذ اينترنت و شبکه‌های اجتماعی، سليقه مخاطبان تغيير کرده و مردم چندان به سمت موسيقی جدی نمی‌روند و از موسيقی هنری استقبال نمی‌شود. مخاطبان به خاطر کمبود وقت سراغ موسيقی‌های لحظه‌ای می‌روند. به همين دليل هم شما شاهد هستيد خواننده‌ای که نه زحمتی برای هنرش کشيده نه درسی خوانده و حتی از صدايی خوب هم برخوردار نيست، مورد توجه قرار می‌گيرد و مردم از او استقبال می‌کنند. اين مساله‌ای است جهانی و هنرمندان زيادی با آن روبه‌رو هستند. زمانی که تور کنسرت آمريکای شمالی را آغاز کرديم، اين نگرانی را داشتيم که مخاطبان چقدر از اين برنامه‌ها استقبال می‌کنند. برخلاف تصورمان، برنامه‌ای که روز ۲۹ مارس در سالن «نوکيا تيه تر» لس‌آنجلس اجرا کرديم، با استقبال خوبی روبه‌رو شد. من حداقل انتظار اين استقبال را نداشتم. اين برنامه و برنامه‌های ديگری که در واشنگتن، شيکاگو، آتلانتا، هوستن و ونکوور اجرا شد اين دلگرمی را به ما داد که هنوز تتمه حس‌های هنری جامعه باقی مانده است که جای شکر دارد و می‌تواند مايه دلخوشی باشد. از سوی ديگر حضور ديپاک چوپرا فيلسوف شناخته‌شده شرق که مورد علاقه غربی‌هاست در کنار ما اهميت زيادی داشت. ايشان يکی از مولاناشناسان سرشناسی است که سال‌هاست روی اشعار اين شاعر بزرگ کار کرده. او از سوی مجله تايم به‌عنوان يکی از صد قهرمان و الگوی قرن انتخاب شده و با آلبوم «هديه عشق» اشعار مولانا را به زبان انگليسی و فارسی اجرا کرده. چوپرا در برنامه ما اشعار مولانا را به انگليسی دکلمه می‌کرد و من و حافظ ناظری هم به زبان فارسی اين اشعار را اجرا می‌کرديم. در اين تور موسيقی، نوازندگان مهمی که تاکنون نامزد يا دارنده جايزه‌های معتبر موسيقی همچون «گرمی» شده‌اند ما را همراهی کردند؛ نوازندگانی چون ذاکر حسين نوازنده طبلا، گلن ولز نوازنده سازهای کوبه‌ای، مت هايموويتز نوازنده ويولنسل و پاول نيوبائر نوازنده ويولا. مهم‌تر از همه اينکه، آلبوم «ناگفته» که به‌عنوان بخش اول پروژه «سمفونی رومی» توسط حافظ ناظری با همراهی گروهی بين‌المللی تنظيم شده بود در اين کنسرت‌ها رونمايی شد. اين آلبوم همان‌طور که می‌دانيد توسط کمپانی سونی کلاسيک منتشر شده و بر اساس آمار سايت «بيلبورد» دو بار توانسته به‌عنوان يک اثر هنری از خاورميانه جايگاه اول جدول فروش موسيقی کلاسيک جهانی را کسب کند. اين امر يکی از مهم‌ترين اتفاقات اين سفر بود و به واسطه آن اميدی در دل‌ها شکوفا کرد. رييس کمپانی سونی بعد از اينکه اين آلبوم توانست رتبه نخست را کسب کند ای‌ميلی ارسال کرد و نوشت زمانی که گروه شما را انتخاب کردم تا اثرتان جزو پروژه‌های ما قرار گيرد بسياری از دوستان من ايراد گرفتند که نبايد روی پروژه‌ای مربوط به خاورميانه سرمايه‌گذاری می‌کرديد چون با شکست مواجه خواهيد شد. اما بعد از اينکه آلبوم رتبه اول را به دست آورد خيلی خوشحال شدم؛ چون دريافتم که در انتخابم اشتباه نکرده‌ام. موفقيت اين آلبوم اين حقيقت را ثابت کرد که کمپانی‌های موسيقی غربی به اين باور رسيده‌اند که می‌توانند روی موسيقی ايرانی سرمايه‌گذاری کنند.

جدا از اينکه خود شما در کنار حافظ ناظری حضور داشتيد؛ به‌عنوان يک موسيقيدان اين آلبوم را چطور ارزيابی می‌کنيد؟ فکر می‌کنيد علت موفقيتش چه بوده است؟
اين را می‌توان از چند جهت بررسی کرد. يک زمان شما اثری را از منظر هنری ارزيابی می‌کنيد؛ گاه از جهت ميزان فروش در داخل. اما اثری هم هست که در مقياس جهانی مورد ارزيابی قرار می‌گيرد. اينها هر کدام در جايگاه خودشان قابل بررسی هستند. درباره ارزش هنری اين اثر صحبت نمی‌کنم و آن را به کارشناسان هنری و قضاوت مردم و جامعه محول می‌کنم. تنها نکته‌ای که باعث می‌شود از اين اثر احساس رضايت کنم، اين است که آن را در نوع خود منحصر به فرد می‌دانم. سال‌هاست که می‌بينيم نسل جديد آثاری عرضه می‌کند که تکه پاره کارهای ديگران است؛ يعنی يک دوره بی‌هويتی و سرقت را پشت‌سر می‌گذاريم. يا فکر يک اثر متعلق به آدم‌های ديگری است که ربوده شده يا تکه‌هايی از کارهای ديگران است که در جاهای ديگر اجرا کرده‌اند و حالا برخی اين تکه پاره‌ها را به هم چسبانده و اثری را به وجود آورده‌اند. اينها خبرهای بدی است که درباره آلبوم‌های مختلف می‌شنويم. کم هستند هنرمندانی چون نسل ما، که خودشان بروند کار و مطالعه کنند، يا مدارج اين هنر را پشت سر بگذارند و حاصل دسترنج خود را به جامعه عرضه کنند. الان دوره‌ای است که همه فکر می‌کنند می‌شود بدون زحمت از تکه پاره کردن کارهای ديگران آهنگسازی کرد. تنها چيزی که درباره اين اثر من را خوشحال می‌کند فقط ارزش هنری آن نيست. حداقل می‌دانم که از فکر فرد ديگری گرفته نشده و دست اول است. ساختار اين کار از کسی اقتباس نشده. اين تنها امتيازی است که برای من دارد. از سوی ديگر اين کار برای اولين بار در سطح جهانی پخش شده و رتبه نخست فروش را از آن خود کرده. هر چند مراکز فرهنگی داخل کشور در اين مورد استقبالی نکرده و سکوت کرده‌اند.

فکر می‌کنيد چرا اين اتفاق افتاده است؟
ظرف ۳۰ سال گذشته آثار ارزشمندی توسط موسيقيدانان ايرانی منتشر شده؛ با اين حال اگر شرايط موسيقی با اين وضعيت زير فشارهای مختلف نبود و ممانعت‌های مذهبی و ديگر ممنوعيت‌ها وجود نداشت، خيلی از آثار اين هنرمندان رده اول می‌توانست بُعد جهانی پيدا کند. در مورد «ناگفته»، آنچه اين اثر را شاخص کرده بکر بودن انديشه ساخت آن است و اينکه کسی که آن را تدوين کرده يعنی حافظ ناظری، سال‌هاست در آمريکا و نيويورک زندگی می‌کند. همين باعث شده تا اين اثر که در نيويورک و لندن ضبط شده، استانداردهای خوبی داشته باشد. افرادی هم از مليت‌های مختلف اين امکان را داشته‌اند که اين موسيقی را از نزديک بشنوند و در جريان اخبارش قرار بگيرند.

اين آلبوم چطور شکل گرفت؟
چند سال قبل از اينکه اين آلبوم منتشر شود، ما کنسرت بسيار عظيمی در «کارنگی هال» (Carnegie Hall) نيويورک داشتيم که يکی از سالن‌های بسيار معتبر آمريکاست. در آن زمان اولين گروه ايرانی بوديم که می‌خواستيم در آن سالن کنسرت اجرا کنيم. کنسرت گذاشتن در اين سالن به راحتی امکان‌پذير نيست و روال سختی دارد؛ به همين دليل هم کمتر کسی از
خاورميانه در اين سالن کنسرت می‌گذارد. قرار بود شاهنامه فردوسی را به اجرا دربياوريم. اين اتفاق مهمی بود. همين باعث شد بيشتر مراکز مهم هنری نيويورک و آن ايالت از برپايی کنسرت آگاه شوند. حتی از دانشگاه‌هايی چون هاروارد و کلمبيا دانشجويان و استادان برای ديدن اين کنسرت آمده بودند. در آن برنامه گويا چند نفر از مديران سونی‌کلاسيک هم حضور داشتند و از اين کار خوششان آمده بود. با حافظ تماس گرفتند و اين درست زمانی بود که او مشغول ساخت سمفونی رومی بود. آنها در جريان قرار گرفتند و مذاکرات انجام شد و ماحصل آن به انتشار آلبوم ناگفته انجاميد. همه اين اتفاقات می‌توانست کمک کند تا اين کار بتواند توسط سونی‌کلاسيک انجام و در سطح جهانی پخش شود و رتبه اول را کسب کند.

در تور اخيرتان در آمريکا فقط قطعات آلبوم ناگفته را اجرا کرديد؟
در اين تور با توجه به اينکه بيشتر شعر می‌خواندم قطعات ديگری را هم اجرا کرديم.

اتفاق مهمی در روزهای کنسرت رخ داد؟
من خودم به‌شخصه در برخی از موارد انتظار برنامه ضعيف‌تری را داشتم؛ ولی استقبال بيشتر از حد تصورم بود و خود اين به نظرم مهم‌ترين اتفاق بود.

آخرين روزهای حضور شما برای برگزاری اين کنسرت در آمريکا با اتفاق ناگوار درگذشت محمدرضا لطفی همراه شد. از نظر شما لطفی در موسيقی ايران چه جايگاهی دارد؟
متاسفانه به دليل اينکه در مسافرت بودم نتوانستم خود را به مراسم خاکسپاری زنده‌ياد لطفی برسانم. ايشان يکی از همکاران باارزش ما به‌خصوص از سال ۵۳ به‌بعد بودند. موسيقيدانی پرتلاش و يکی از کسانی بود که حضورش هم در زمينه اشاعه موسيقی سنتی و هم آموزش اين نوع موسيقی بسيار موثر بود. ما جمعی بوديم در پيش از انقلاب که دورهم جمع شديم تا به حفظ موسيقی بپردازيم. شما همه اين افراد را می‌شناسيد. گروهی از آنها در مرکز حفظ و اشاعه موسيقی که پايه‌گذارش دکتر داريوش صفوت بودند و گروه دوم در مرکز توليد موسيقی راديو ايران با مديريت ه. الف سايه دور هم جمع شدند. سايه از يک‌سو و دکتر صفوت از سوی ديگر باعث شد هنرمندانی که تعهدی به موسيقی و به آن نگاه جدی دارند جمع شوند و بعد از انقلاب کانون چاووش را به وجود بياورند. يکی از ياران بسيار پرتلاش ما محمدرضا لطفی بود. ايشان کارهای ماندگاری در موسيقی ايران انجام داد. خاص و عام هم ايشان را می‌شناختند و در حقيقت کانون چاووش توانست همپای مردم آثار موسيقايی را در فضای انقلاب خلق کند. من از بدو تشکيل کانون چاووش درس آواز می‌دادم و در برنامه‌های هنری و در تشکيل اين گروه سهم داشتم. اما همان‌طور که اشاره کردم يکی از پرتلاش‌ترين ياران ما محمدرضا لطفی بود که دوران مستمری را توانست برای موسيقی ايران رقم بزند و آثار ماندگاری را به وجود بياورد. زندگی هنری ايشان سه دوره داشت. دوره دوم و سوم آثار زيادی را خلق نکرد؛ اما در همان دوره اول کارهای بسيار بزرگ و ارزنده‌ای از او به يادگار مانده است که همان برای او کافی بود تا نامش در تاريخ موسيقی ايران جاودانه بماند.

شما آثاری به يادماندنی با آهنگسازی و همراهی زنده‌ياد لطفی منتشر کرده‌ايد. يکی از معروف‌ترين اين قطعات قطعه «باز هوای وطنم» بود که از مشهورترين آثار ايشان هم به‌شمار می‌آيد. اين همکاری از کی آغاز شد؟
در سال۵۴ نخستين اثری که از من در راديو ايران پخش شد مثنوی نی‌نامه و تصنيفی از شيخ بهايی با مطلع «تا کی به تمنای وصال تو يگانه» همراه با تار استاد لطفی و گروه شيدا بود. دومين اثری که اجرا کردم با گروه عارف به سرپرستی حسين عليزاده و پرويز مشکاتيان با قطعه «مرا عاشق چنان بايد...» با اشعاری از مولانا بود. اين اثر در سال ۵۵ با آهنگسازی پرويز مشکاتيان در راديو ايران ضبط شد. ايشان قطعات بسيار ماندگاری ساخت که بخشی از آن مثل « باز شوق يوسفم دامن گرفت» در چاووش ۸، کاروان شهيد - که حتما شنيده‌ايد- يکی از کارهای بسيار به‌يادماندنی ما بود. لطفی در تمام برنامه‌ها و کنسرت‌ها فعال بود. ما از نخستين کنسرت‌هايی که در سال‌های بعد از انقلاب برپا شد کنار هم بوديم. در کنار محمدرضا لطفی، حسين عليزاده، پرويز مشکاتيان، برادران کامکار، علی‌اکبر شکارچی و جمعی که کانون چاووش را تشکيل دادند در کنار هم بوديم.

شما اولين خواننده ايرانی هستيد که به طور جدی روی اشعار فردوسی تمرکز کرده‌ايد. امسال هم برنامه‌های متعددی برای بزرگداشت اين اثر سترگ ايرانی در دانشگاه‌های مختلف برگزار کرديد. از برپايی اين کنسرت‌ها بگوييد...
امسال هم با توجه به روز فردوسی کنسرت‌هايی را روی صحنه بردم. يکی از کنسرت‌هايم به دعوت دانشگاه صنعتی شريف در تهران برپا شد. کنسرت ديگر را هم در کرمانشاه برپا کردم. برنامه‌های باشکوهی بودند.

در کرمانشاه شاهنامه را به چه شيوه اجرا کرديد؟
در منطقه کرمانشاه عشق به شاهنامه فردوسی بسيار زياد است. اين عشق در حدی است که مردم به روايت‌های گوناگون، داستان‌های شاهنامه را به زبان کردی روايت می‌کنند اما امسال چون برنامه کرمانشاه با روز فردوسی مصادف شده بود، ترجيح دادم شاهنامه را با اشعار فارسی و گويش حکيم بزرگ توس اجرا کنم. اين اجرا بسيار هم مورد استقبال قرار گرفت. کردها و مردم کرمانشاه به صورت خاص عاشق شاهنامه هستند.

در خبرها شنيديم اجرای فارسی شاهنامه در کرمانشاه با برخی حواشی همراه بود. به دنبال اين کنسرت مواضعی از سوی برخی رسانه‌ها اتخاذ شد. واکنش شما نسبت به اين حواشی چيست؟
طبيعی است هر قدر يک هنرمند محبوبيتش بيشتر شود دشمنی‌ها و حسادت‌ها هم در مورد او بيشتر می‌شود. نمی‌توان منکر اين مساله شد؛ به‌خصوص که مافيای موسيقی طی اين ۳۰ سال وجود داشته و آزار و آسيب‌های زيادی هم رسانده. با اين حال جامعه هنری و افکار عمومی، «شهرام ناظری»را می‌شناسند و می‌دانند اهل قيل و قال و سياسی‌کاری نيست. همين جا از علاقه‌مندان می‌خواهم توجهی به اين حاشيه‌ها نداشته باشند تا شهرام ناظری طبق منوال گذشته همچنان بتواند خدمتگزار فرهنگ ايران‌زمين و  موسيقی ايرانی و موسيقی کردی باشد.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024