پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Thursday 2 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 20.04.2010, 2:27

چنين كنند بزرگان؟


عبدالرحيم رضوانى / جرس

سه شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۹
عيسى سحرخيز روزنامه نگار سرشناس به نمايندگى از زندانيان سياسى زندان اوين وقتى شنيده كه دبيركل سازمان ملل متحد قرار است به ايران بيايد، درخواست كرده كه سرى هم به زندان اوين بزند و با زندانيان سياسى گفتگو كند: "حداقل درخواست ما بويژه گروه گسترده اى كه در جريان انتخابات رياست جمهورى ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ايران و رويدادهاى پس از آن به بهانه هاى واهى و اتهامهاى ساختگى تهديد و دستگير و محاكمه و زندانى شده اند اين است كه در جريان سفر خود به ايران از بازداشتگاههاى سياسى و امنيتى و بند ۳۵۰ زندان اوين بازديد نماييد و بصورت خصوصى با محكومان و زندانيان ملاقات و گفتگو كنيد. اين اقدام فرصتى را فراهم مى آورد تا جنابعالى بطور دقيق در جريان بخشى از موارد زير پا گذاردن اصول اوليه آزادى، دموكراسى و عدالت و همچنين ابعاد گسترده نقض حقوق بشر بويژه موارد شاخص دوران دستگيرى ها، بازجويى ها، تفهيم اتهامها و محاكمه هاى فرمايشى تحت فشارهاى روحى و جسمى اخير قرار بگيريد و از نزديك با شرايط خاص بازداشتگاهها و زندانهاى ايران بخصوص بند ۳۵۰ زندان اوين آاشنا شويد. "

سحرخيز با اين نامه اى كه به نمايندگى از زندانيان سياسى نوشته با مخاطرات فراوانى مواجه خواهد بود. دوباره به زندان انفرادى منتقل مى شود و تحت فشار مضاعف قرار خواهد گرفت. اما او كار خود را كرد، كارى مردانه. اكنون نوبت ماست. براى زندانيان سياسى كه فعلا عاجلترين مسئله جنبش سبز است چه مى توانيم بكنيم؟

در جريان اعتراضهاى مردمى پس از انتخابات بيش از بيست هزار نفر بازداشت شدند. هم اكنون نزديك به يك هزار نفر از معترضين در زندان هستند، كه به گزارش فروردين ماه ۸۹ دادستان تهران كيفرخواست پانصد نفر از آنها صادر شده است. بسيارى از اين زندانيان سياسى گمنام هستند. زندانيان سياسى شهرستانى بيش از زندانيان سياسى پايتخت تحت فشار هستند. شمارى از آنان در نامه ديگرى اعلام كردند كه براى بلندتر كردن صداى اعتراضشان روزه خواهند گرفت.

وقتى نامه سحرخيز را مى خواندم از خود پرسيدم راستى در ايران كسى نمانده كه به درد زندانيان سياسى مظلوم برسد كه فردى مانند سحرخيز - كه از باورمندان دموكراسى درون زا است - وادارد كه براى تظلم دست بسوى دبيركل سازمان ملل متحد دراز كند؟ وقتى نمايندگان مجلس كه قانونا موظفند از طريق كميسيون اصل نود به شكايات مردمى رسيدگى كنند، به تنها چيزى كه نمى انديشند حقوق ملت است، وقتى كه دستگاه عريض و طويل دادگسترى كه قانونا مى بايد مستقل از قدرت سياسى در مقام اجراى عدالت باشد، عملا مجرى سركوب معترضان و منتقدان به نيابت از قدرت سياسى شده است، وقتى مجلس خبرگان رهبرى كه قانونا نظارت بر عملكرد رهبر و مجموعه تحت امرش را به عهده دارد، تنها كارى كه به مخيله اش خطور نمى كند تجاوز نهادينه رهبرى به حقوق ملت است، و بالاخره وقتى آحاد ملت آنگاه كه مورد ظلم حكومت واقع مى شوند و پناهگاه و دادرسى در مجموعه كارگزاران حكومتى نمى يابند، معناى ساده اش اين است كه نظام حاكم فاسد شده است.

از وكيل الدوله ها و قضات وابسته و خبرگان وعاظ السلاطين اميدى نيست. ولايت جائر همين است. هر چند ما اين در بسته را همچنان مى كوبيم. اما و هزار اما آيا در جامعه مدنى كسى نيست كه نداى تظلم اين مظلومان را بشنود؟ از عالمان دين، مراجع تقليد، چهره هاى ماندگار فرهنگى و هنرى، اساتيد دانشگاه و معلمان، نويسندگان و هنرمندان.

در زندانهاى جمهورى اسلامى در سال گذشته حداقل چهار نفر زير شكنجه زندان بانان قسى القلب به شهادت رسيدند. بسيارى از زندانيان از رفتار خلاف قانون و فشار فزاينده براى گرفتن اقرارهاى خلاف واقع گلايه دارند. اينكه دوباره زندانهاى اوين، گوهردشت كرج، وكيل آباد مشهد، عادل آباد شيراز و لنگرود قم قربانى بگيرد كم نيست. اگر مراجع عظام تقليد براى رفع هرگونه شبهه و احتياط در دماء و نفوس مسلمين از زندانهاى ام القراى اسلام ساعتى بازديد مى كردند و لحظه اى به درددل فرزندان بيگناه ملت گوش مى كردند، چه مى شد؟ زمانى كه اين قساوتها به نام دين و مذهب تمام مى شود چه امرى بالاتر از رفع اتهام از آئين و حكومت. عالمان ربانى و مراجع همواره ملجأ و مأواى مظلومان بوده اند. آيا نمى خواهند به اين سنت حسنه ادامه دهند؟

چه مى شد اگر حضرت آيت الله موسوى اردبيلى كه يك دهه سكاندار امر قضاوت در كشور بوده است درخواست بازديد از زندانها را مى كرد تا مطمئن شود عرش الهى از ناله مظلوم بى پناهى به لرزه نيفتد؟

چه مى شد اگر حضرت آيت الله صافى گلپايگانى كه نزديك يك دهه سكاندار اجراى شريعت در شوراى نگهبان بوده است، از زندانهاى جمهورى اسلامى بازديد مى كرد تا اطمينان يابد كه به نام شريعت به حريم خصوصى زندانى بيگناهى تجاوز نشده باشد.

چه مى شد اگر حضرت آيت الله وحيد خراسانى ساعتى تدريس خود براى چند هزار طلبه را رها مى كرد و براى سركشى از عملكرد داماد خود كه عمله جور شده است روانه اوين مى شد و درمى يافت كه عملا شريعت چگونه نقض مى شود.

چه مى شد اگر حضرت آيت الله شبيرى زنجانى كه مورد احترام هر دو طرف اعم از حاكمان و معترضان است، ذره اى از اعتبار و احترام خود را براى رفع آلام مظلومان دربند هزينه مى كرد.

چه مى شد اگر حضرت آيت الله مكارم شيرازى كه هر هفته به نعل و به ميخ مى زند، بجاى ابراز نگرانى از بازماندن بيت مراجع تازه درگذشته ، ذره اى هم نگران رعايت مسائل شرعى در زندانهاى جمهورى اسلامى در حق زندانيان سياسى بود.

از حضرات آيات صانعى ، بيات و دستغيب چيزى نمى گويم، كه آنها به دليل اعتراضاتشان خود تحت فشارحكومتند.

اگر مراجع عظام چنين مى كردند، چه مى شد؟ آيا حكومت جرأت داشت درمقابل اعتراض عالمان طراز اولش به ظلم به زندانيان سياسى ادامه دهد؟ اگر آيت الله منتظرى در قيد حيات بود يقينا چنين مى كرد و چنين بايد بكنند بزرگان. راستى آيا چنين كنند بزرگان؟ و اگر نكنند، اگر از حقوق ملت مظلوم دفاع نكنند، به بزرگى از آنان ياد نخواهد شد.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024