يكشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Sunday 5 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 29.05.2007, 20:58

مذاکرات؛ نقطه عطف


صادق زيباکلام/روزنامه ايران

سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۶
قريب به ۳۰ سال از انقلاب می گذرد و اين مذاکره مهم ترين حادثه يی است که برای اولين بار در سطح سفير و به صورت علنی انجام پذيرفت،بدون اينکه نفر سومی در اين مذاکره دخيل بوده باشد يا به صورت مخفيانه مثل جريان مک فارلين که بعداً فاش شد و يا احياناً به دور از تماس هايی از اين دست. به هر حال اين اولين تماس رسمی و علنی ميان ايران و امريکا بوده که در عراق صورت گرفته است. نفس اين مذاکره خود نقطه عطفی است و بدون ترديد تاريخ نگاران از اين روز يعنی دوشنبه ۷ خرداد و مکالماتی که بين ايران و امريکا صورت گرفته به عنوان نقطه عطف ياد می کنند.

اگر شرايط ديگری به لحاظ سياسی در ايران می بود احتمال اينکه اين مذاکره به اين گونه انجام شود کم می شد يعنی اگر اين مذاکره در زمان دولت هاشمی رفسنجانی و يا محمد خاتمی می بود بعيد به نظر می رسيد که چنين مذاکراتی صورت بگيرد و يقيناً اصولگرايان نمی گذاشتند گفت وگويی صورت گيرد يعنی يا از همان ابتدا شروع به تخطئه در اين کار می کردند يا به عبارتی اساساً اين اتفاق صورت نمی گرفت يا اگر انجام می شد آنقدر فشار از سوی اصولگرايان زياد می شد و مخالفت ها بالا می گرفت که اين مذاکره به جايی نمی رسيد.

اما اکنون با توجه به همراهی اصولگرايان با دولت و ارتباط تنگاتنگی که ميان محافظه کاران با مراکز قدرت وجود دارد اين مذاکره توانسته سرانجام تحقق پيدا کند. البته برخی شخصيت های اصولگرا طی چند هفته گذشته در مقابل اين پرسش که چگونه اين مذاکره تحقق يافته مذاکره را به گفت وگو و يا گفت وگو را به مذاکره تغيير داده اند و به نوعی خواسته اند بگويند که از اصول عدول نکرده اند. به هر حال اين اتفاق رخ داد. اتفاقی که سال گذشته نتوانست تحقق يابد. به گمان من اشتباهی که برخی چهره های اصولگرا مرتکب شده اند اين است که از مذاکره با امريکا تابو ساخته اند تا کسی جرات بيان آن را نداشته باشد.

حتی اگر ما بپذيريم با امريکا دشمن هستيم و بين ما و امريکا تضاد وجود دارد (که البته من معتقدم بين ما و امريکا اين تضاد وجود ندارد) ما می توانيم و می بايستی با امريکايی ها در خصوص منافع مشترک صحبت کنيم. حوزه های مختلفی وجود دارد که اتفاقاً نه تنها تضادی نيست بلکه يک جور اتفاق نظر هم وجود دارد. در بحران بوسنی هرزگوين يا افغانستان يا جريان افراطی سنی گرايان يا شيعه گرايان ما با امريکا سياست های هم سو داشته ايم مخصوصاً در جريانات افراطی مذهبی با امريکا وحدت نظر داريم. اما در خصوص عراق اينکه مصالح و منافع ما با امريکا مشترک است اظهرمن الشمس است. ما در عراق خواهان يک حکومت مقتدر و متمرکز و کارآمد هستيم. حکومتی که از ناحيه مردم عراق باشد. البته در عراق شيعيان دارای نفوذ خواهند بود چرا که ۶۰ درصد مردم عراق را تشکيل می دهند و يک وحدت تاريخی بين ايران و شيعيان عراق وجود دارد.

در عين حال ما خواهان حکومتی با ثبات و نيرومند و متمرکز در عراق هستيم، امريکا هم خواهان چنين حکومتی در عراق است حالا مهم نيست اين حکومت شيعه يا سنی يا کرد و ... باشد مهم اين است که يک حاکميت برآمده از اکثريت مردم در عراق باشد تا حکومت دموکراتيک پياده شود. بنابراين هم ما و هم امريکا خواهان يک پارچگی عراق هستيم برای اينکه ايران نمی خواهد عراق به بخش سنی نشينی، يا شيعه نشينی يا کردنشينی تقسيم شود.

از طرفی يک جمهوری مستقل در شمال عراق به هيچ وجه با استقبال و موافقت ايران روبه رو نخواهد شد برای اينکه آن نمی تواند بستری برای ناآرامی ها و تنش های ناسيوناليستی در ايران باشد. از اين بابت ما اين دغدغه را داريم. بنابراين هم ما و هم امريکا با جريانات افراطی ناسيوناليستی سنی در عراق مخالف هستيم.

از لحاظ اقتصادی نيز وقتی ثبات در عراق برقرار شود به دليل اينکه در اين کشور منابع اقتصادی فراوانی وجود دارد و بالطبع سرمايه داران ايران و تجار و ... می توانند از عراق به عنوان بازار بزرگی با جمعيت ۲۰ ميليون برای صدور انواع و اقسام کالا بهره ببرند. بنابراين ايران و امريکا منافع بلند مدت اقتصادی و قابل توجهی در عراق دارند و لذا نه ما و نه امريکايی ها به هيچ وجه نمی خواهيم که عراق بی ثبات و دارای هرج و مرج باشد و يقيناً اين منافع مشترک بر دشمنی های بين ايران و امريکا غلبه خواهد کرد.

اگر ما با امريکا در عراق بتوانيم به اشتراک و توافق برسيم اين در حقيقت يک سرآغاز برای حل و فصل ساير اختلافات خواهد شد و توافق ما با امريکا به اين معناست که ما دشمن هم نيستيم و می توانيم با هم کنار بياييم. اما اين سوال پيش می آيد که در صورت اتفاق نظر ما با امريکا و اعتماد به يکديگر بر سر مسائل عراق چرا اين رويه را برای مسائل ديگر به کار نبريم. اين توافقات می توانست در مورد مسائل افغانستان و حوزه های ديگر باشد.

من در اين مذاکرات يقين به پيشرفت آن دارم تا بروز اختلاف و شکست مگر اينکه ما در نيت دو طرف شک کنيم. يعنی آنها خواهان ثبات در عراق نباشند اما چون هر دو طرف خواهان ثبات در عراق هستند من معتقدم مذاکرات پيشرفت خواهد کرد. نفس اينکه آنها به اين توافق رسيده اند که مذاکرات ادامه داشته باشد کار تاريخی است به شرط اينکه مقامات عراقی هم حضور داشته باشند.

البته ما نبايد فراموش کنيم که ظرف ۳۰ سال گذشته به دليل ادبيات سياسی که منظماً در کشور وجود داشته ما به امريکا به چشم دشمن نگاه کرده ايم، امريکا نيز ايران را دشمن خود و غرب قلمداد کرده است، نمی شود انتظار داشت و اين را ناديده گرفت که يک شبه اختلافات ايران و امريکا پايان يابد اما آينده به اين سمت وسو خواهد بود و بحران هايی که ميان ايران و امريکا وجود دارد حل خواهد شد.

من معتقدم بخش عمده مشکلات در منطقه به دليل نقش دشمنی ميان ايران و امريکا است که بايد حل شود.

* پاسخ به سوال زهره آقايانی خبرنگار اعتماد درباره گفت وگوهای ايران و امريکا




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024