شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
بر اساس انگارههای مدیریت ریسک، هیچ سانحهای تصادفی نیست. زیرا سوانح در بستری از شرایط اجتماعی، مدیریتی، زیرساختی و سازمانی رخ میدهند و نتیجه ناکارآمدیهای سیستمی و مدیریتی هستند، نه صرفاً خطاهای فردی یا اتفاقات ناگهانی و غیر قابل پیشبینی. فاجعه انفجار بندر رجایی بندرعباس (۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) نمونهای بارز از این واقعیت است. این حادثه، مانند سایر سوانح اخیر در ایران (ریزش متروپل، آتشسوزی پلاسکو، واژگونی قطار مشهد-یزد، یا سرقتهای کلان مالی)، نه یک رخداد تصادفی، بلکه نتیجه انباشت ناکارآمدیها در مدیریت ریسک و بحران است.
عواملی مانند عدم شفافیت، ضعف نظارت، کمبود زیرساختهای ایمنی، و نادیده گرفتن هشدارهای پیشین، زمینهساز این حوادث هستند. در مقابل، کاهش سوانح در جوامع پیشرفته نیز تصادفی نیست، بلکه محصول سرمایهگذاری بلندمدت در زیرساختها، مدیریت ریسک، شفافیت، پاسخگویی، و مشارکت جامعه مدنی است.
تحلیل فاجعه بندر رجایی در چارچوب مدیریت ریسک و بحران
۱. زمینههای سیستمی حادثه بندر رجایی
سوانح محصول شرایط اجتماعی و مدیریتی هستند و نقش خطای فردی در آنها محدود است. در مورد انفجار بندر رجایی، عواملی مانند دپوی طولانیمدت کانتینرهای حاوی مواد شیمیایی خطرناک (احتمالاً آمونیوم پرکلرات)، «دروغاظهاری» در بارنامهها، و عدم نظارت کافی بر ذخیرهسازی این مواد، نشاندهنده ضعف سیستمی در شناسایی و کنترل ریسکهاست. این موارد با دیدگاه آموزه های اکادمیک همخوانی دارد که ناکارآمدی مدیریت ریسک را نتیجه فقدان شفافیت، پاسخگویی، و سازوکارهای نظارتی مستقل میداند. هشدارهای قبلی مدیرکل مدیریت بحران هرمزگان درباره مخاطرات بندر، که به اقدامات پیشگیرانه منجر نشد، نمونهای از نادیده گرفتن نشانههای قابلشناسایی ریسک است.
۲. مدیریت ریسک و نقصهای ساختاری
مدیریت ریسک بنا به ادبیات اکادمیک یک فرایند پایدار و نظاممند است که نیازمند سرمایهگذاری در پژوهش، مدیریت، فن آوری، آموزش، و زیرساختهاست. در بندر رجایی، فقدان سیستمهای پیشرفته ردیابی کانتینرها، تجهیزات اطفای حریق متناسب، و استانداردهای ایمنی برای ذخیرهسازی مواد خطرناک، نشاندهنده کمبود سرمایهگذاری در این عرصه است. این نقصها با «ناکارآمدی مدیریتی»، «رانتخواری» و سوءمدیریت منابع مرتبط است.
بهعنوان مثال، دپوی ۱۴۰ هزار کانتینر بدون بازرسی کافی، احتمالاً نتیجه اولویتبندی منافع اقتصادی کوتاهمدت (مانند افزایش ظرفیت بندر) بر ایمنی بلندمدت بوده است. از منظر ریسکهای گستردهتر، بندر رجایی نهتنها با ریسکهای فیزیکی (انفجار و آتشسوزی) مواجه بود، بلکه ریسکهای اقتصادی (توقف عملیات بندر و اختلال در زنجیره تأمین)، زیستمحیطی (انتشار گازهای سمی)، و حتی سیاسی (کاهش سرمایه اعتماد عمومی داخلی و خارجی به دلیل عدم شفافیت) را نیز تجربه کرد.
۳. مدیریت بحران و واکنش پس از حادثه
اطفاء حریق چندین روز طول کشید و انتشار گازهای سمی تا دو روز ادامه یافت، که نشاندهنده ضعف در زیرساختها و تجهیزات مدیریت بحران است. همچنین، اطلاعرسانی محدود و هشدار دادستانی علیه «شایعات» به کاهش اعتماد عمومی منجر شد. این امر با دیدگاه آموزه های مدیریت بحران درباره لزوم شفافیت و نقش رسانههای مستقل و جامعه مدنی در نظارت بر مدیریت بحران همخوانی دارد. فقدان نهادهای مدنی قوی و رسانههای مستقل در ایران، امکان نظارت بر عملکرد نهادهای مسئول را محدود کرد و به تشدید گمانهزنیها دامن زد.
۴. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی
ناکارآمدی مدیریت ریسک و بحران به فرار سرمایه، کاهش رشد اقتصادی، و کاهش رفاه عمومی منجر میشود. فاجعه بندر رجایی این پیامدها را بهوضوح نشان داد:
اقتصادی: تخریب زیرساختهای کلیدی بندر (اسکلهها، جرثقیلها، و خطوط ریلی) و توقف موقت عملیات، اقتصاد ایران را که بهشدت به این بندر (۸۵-۹۰٪ ترافیک کانتینری کشور) وابسته است، تحت فشار قرار داد. این امر میتواند سرمایهگذاری خارجی و اعتماد به بنادر ایران را کاهش دهد.
اجتماعی: خسارات جانی (۷۰ کشته و بیش از ۱۲۰۰ مصدوم) و زیستمحیطی (آلودگی گسترده هوا و دریا)، رفاه عمومی را به خطر انداخت. عدم شفافیت در اعلام علل حادثه و نوع مواد شیمیایی، اعتماد عمومی را تضعیف کرد.
۵. تحلیل انتقادی: چرا سوانح در ایران تکرار میشوند؟
انفجار بندر رجایی، مانند حوادثی چون ریزش متروپل، آتشسوزی پلاسکو، یا واژگونی قطار مشهد-یزد، نشاندهنده یک الگوی تکرارشونده است. این الگو، همانطور که تجربه نشان میدهد میکند، نتیجه ناکارآمدی سیستمی در مدیریت ریسک و بحران است. فقدان شفافیت، ضعف پاسخگویی، کمبود نهادهای نظارتی مستقل، و اولویتبندی منافع کوتاهمدت بر ایمنی بلندمدت، ریشههای اصلی این سوانح هستند. در مقابل، همدلی گسترده مردمی و واکنش سریع امدادی در این حوادث، ظرفیت بالای جامعه ایران برای مدیریت بحران را نشان میدهد، اما بدون اصلاحات ساختاری، این ظرفیتها بهطور کامل به کار گرفته نمیشوند.
از منظر اقتصادی، سوانح مکرر به کاهش اعتبار ایران در بازارهای جهانی، فرار سرمایه، و کاهش جذابیت برای سرمایهگذاری منجر میشود. از منظر اجتماعی، این حوادث اعتماد عمومی را فرسایش میدهند و احساس ناامنی را در زندگی روزمره تقویت میکنند. بنابراین، افزایش سوانح در ایران نه تصادفی است و نه اجتنابناپذیر، بلکه نتیجه انتخابهای مدیریتی و سیاستگذاری است که میتوانند و باید اصلاح شوند.
نتیجهگیری
فاجعه انفجار بندر رجایی نمونهای برجسته از ناکارآمدی مدیریت ریسک و بحران در ایران است که با آموزه های مدیریت ریسک و بحران درباره علل سیستمی سوانح همخوانی دارد. این فاجعه نشان داد که سوانح نه تصادفی هستند و نه ناگهانی، بلکه نتیجه انباشت ضعفهایی مانند عدم شفافیت، نظارت ناکافی، و کمبود سرمایهگذاری در ایمنی است. با این حال، واکنش سریع امدادی و همبستگی اجتماعی، پتانسیل بالای ایران برای بهبود را نشان میدهد. اصلاحات ساختاری در مدیریت ریسک، تقویت شفافیت و پاسخگویی، و سرمایهگذاری در زیرساختها و آموزش، میتواند چرخه سوانح را کند نماید.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
نویسندگان گزارش: نیلو تبریزی، مگ کلی، یگانه تربتی و سوزانا جورج
واشنگتن پست / دوم مه ۲۰۲۵
بر اساس شواهد بصری و نظر کارشناسان مواد منفجره، انفجار روز شنبه در یک بندر ایرانی که منجر به کشته شدن دستکم ۷۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۱۰۰۰ نفر دیگر شد، ناشی از آتشسوزی مواد شیمیایی بوده که در یک کانتینر حملونقل آغاز شده است.
ویدئوی دوربین مداربسته که برای اولین بار روز سهشنبه در شبکه اجتماعی ایکس منتشر و توسط واشنگتن پست تأیید شد، یک لیفتراک را نشان میدهد که وارد کانتینر حملونقل شده و سپس از آن خارج میشود. لحظاتی بعد، شعلههای آتش در داخل کانتینر ظاهر شده و با انتشار دود غلیظ به سرعت گسترش مییابد. حدود ۹۰ ثانیه بعد، انفجار بزرگی رخ میدهد و شعلهها و آوار در سراسر بندر عباس پراکنده میشوند.
گارت کولت، سرتیپ بازنشسته ارتش بریتانیا که متخصص خنثیسازی بمبهای ضدتروریستی بوده و دارای مدرک دکترای مهندسی مواد منفجره است، گفت که این ویدئو میتواند “انبارداری محصور یک اکسیدکننده” را نشان دهد ــــ اصطلاحی که برای اشاره به مواد خطرناکی به کار میرود که به راحتی واکنش نشان میدهند و اکسیژن مورد نیاز خود را دارند، که باعث ادامه آتشسوزی میشود.
محمد جمالیان، نماینده مجلس و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ایران، روز سهشنبه به خبرگزاری محلی ایلنا گفت که شرکتی که مواد شیمیایی را وارد کرده، به اشتباه مواد شیمیایی حمل شده توسط لیفتراک را کمخطر اعلام کرده است.
او گفت: «ما فیلمهای این حادثه را بررسی کردیم. از آنجایی که راننده لیفتراک تصور میکرد این مواد کمخطر هستند، کیسهها را بدون احتیاط جابهجا کرد که این امر باعث ایجاد جرقه و انفجار شد. ما از شاهدان مجروح سوال کردیم و آنها دقیقاً همین موضوع را ذکر کردند.»
واشنگتنپست بیش از ۹۰ ویدیو را بررسی کرد، تصاویر ماهوارهای را تجزیه و تحلیل کرد، با شاهدان عینی مصاحبه کرد و با کارشناسان مواد شیمیایی، انفجار و ایمنی بنادر صحبت کرد تا درک بهتری از آنچه رخ داده به دست آورد. چهار کارشناس مواد منفجره که به درخواست پست فیلمهای این حادثه را بررسی کردند، گفتند که این حادثه احتمالاً ناشی از یک واکنش شیمیایی خشونتآمیز بوده که منجر به آتشسوزی و انفجار شده است.
آنها گفتند که رنگ دود نشان میدهد که ترکیبات حاوی نیترات یا پرکلرات در محل انفجار وجود داشته است. سه کارشناس گفتند که پرکلراتها و برخی نیتراتها میتوانند برای سوخت موشک استفاده شوند، اما در مقادیر زیاد مصارف داخلی مانند کود نیز دارند. هر دو در شرایط خشک، متراکم و گرم مانند شرایط داخل کانتینرهای حملونقل به سرعت میسوزند.
بخشی از بندر شهید رجایی که انفجار در آن رخ داده است، توسط بنیاد مستضعفان اداره میشود؛ یک هلدینگ تحت کنترل رهبر ایران، علی خامنهای، که در بخشهای کلیدی اقتصاد ایران فعال است. خامنهای روز یکشنبه دستور انجام تحقیقات را صادر کرد.
وزیر کشور ایران مدعی شد که این انفجار ناشی از “نقصها، از جمله عدم رعایت نکات ایمنی و سهلانگاری” بوده و گفت که “برخی افراد مسئول” برای بازجویی احضار شدهاند.
بر اساس اعلام سازمان بنادر و دریانوردی ایران، بندر شهید رجایی ۸۵ تا ۹۰ درصد تجارت کانتینری ایران و بیش از نیمی از کل تجارت کشور را انجام میدهد. بر اساس گزارشهای خبری ایران، این بندر سابقه کوتاهی در مسائل ایمنی دارد و بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۴ دستکم سه حادثه مرگبار در آن رخ داده است، آماری که یک کارشناس ایمنی دریایی آن را نگرانکننده خوانده است.
کاپیتان راهول خانا، رئیس جهانی مشاوره ریسک دریایی در شرکت بیمه تجاری آلیانز کامرشال، گفت که حتی با یک مورد مرگ در یک بندر، “انتظار میرود یک بازنگری کامل در عملیات صورت بگیرد.”
مقامات سازمان بنادر و دریانوردی ایران و مدیران بنیاد مستضعفان به ایمیلها و پیامکهای درخواست اظهارنظر پاسخ ندادند.
آتشسوزی که از یک کانتینر سرایت کرد
آتشسوزی در ترمینال سینا در بندر شهید رجایی حوالی ساعت ۱۲:۰۴ بعدازظهر به وقت محلی آغاز میشود. دود زرد به نارنجی روشن و سپس خاکستری تبدیل میشود، به سوختن ادامه میدهد و حدود یک دقیقه بعد به آتشسوزی بسیار بزرگتری تبدیل میشود. چند رهگذر با آرامش از کنار آن عبور میکنند.
یک کارشناس مواد منفجره آمریکایی که به دلیل نداشتن مجوز برای صحبت علنی، نامش فاش نشده است، گفت که دود اولیه با نیترات مطابقت دارد. این کارشناس افزود که هیچ یک از پرکلراتها به تنهایی احتمالاً این مقدار دود نارنجی تولید نمیکنند، اما ممکن است در انفجار بزرگتر نقش داشته باشند.
فردی که ویدیوی دیگری را ضبط میکند، که در ابتدا توسط کانال تلگرامی «مملکته» منتشر شده است، میگوید: «به تانکر گاز بگویید برود، الان منفجر میشود.» آتش بزرگتر از یک جرثقیل مجاور میشود، در حالی که فرد فیلمبردار میگوید: «همه بروند.» افراد حاضر در محل شروع به فرار میکنند، انفجاری مهیب رخ میدهد و ویدیو قطع میشود. طبق گزارشهای محلی، فردی که این ویدیو را ضبط کرده، سامان ظریفی، راننده کامیونی بوده که لحظاتی بعد جان باخته است.
ویدیوها که برای اولین بار توسط کانال تلگرامی «مملکته» منتشر شدهاند، انفجار بندر رجایی در بندر عباس، ایران را از دو زاویه مختلف نشان میدهند.
جورج هربرت، عضو هیئت علمی کمکی مؤسسه مطالعات بینالمللی مونتری که بر دفاع موشکی و انفجارها تمرکز دارد، به واشنگتنپست گفت که “شعلههای بسیار روشن سفید تا زرد و دود بسیار قرمز” میتواند نشاندهنده پرکلرات سدیم باشد، اگرچه نوع دیگری مانند پرکلرات آمونیوم نیز ممکن است.
کولِت گفت که پرکلراتها عمدتاً در مهمات، به ویژه در ساخت پیشرانههای موشکی کامپوزیتی و در ساخت مواد منفجره مورد استفاده در معادن و ساختوساز استفاده میشوند. او گفت که این ماده “مصارف بیخطر کمی” دارد، اگرچه در مقادیر زیاد میتواند یکی از مواد تشکیلدهنده کودها باشد.
فابیان هینز، پژوهشگر ارشد مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک که متخصص در تحلیل دفاعی و نظامی است، گفت در حالی که ایران قادر به تولید داخلی پرکلرات سدیم است، تهران به واردات این ماده نیز معروف است.
هینز گفت که پرکلرات سدیم معمولاً در کیسههای پلاستیکی ضخیم، بشکههای پلاستیکی یا بشکههای فلزی با روکش پلاستیکی که سپس در داخل کانتینرهای حملونقل قرار میگیرند، حمل میشود - مشابه آنچه جمالیان در مورد اتفاق افتادن درست قبل از آتش گرفتن کانتینر توصیف کرد.
بر اساس دادههای گمرکی که توسط واشنگتنپست تجزیه و تحلیل شده است، مواد شیمیایی قابل اشتعال، مانند کودهای نیتراته، به طور مرتب از طریق این بندر جابهجا میشوند. به گفته کولِت، برخی از این مواد میتوانند منفجر شده و دودهایی با رنگهای مشابه تولید کنند.
موج انفجار و ستونهای دود
ساکنان شهر بندرعباس این انفجار را احساس کردند. بهار، ۳۰ ساله، روز شنبه در خانهاش در محله سمادو، حدود ۲۹ کیلومتری بندر، بود که لرزش زمین را احساس کرد. بهار به شرط استفاده از نام کوچکش صحبت کرد زیرا از تلافی میترسید.
«تمام بدنم میلرزید. وحشتناک بود. نمیدانستم اول به کدام یک از اعضای خانوادهام زنگ بزنم.»
برادر بهار مهندس یکی از شرکتهای بندری است. بهار گفت وقتی برادرش پس از انفجار از دفترش بیرون رفت، «فکر کرد جنگ شده است.»
ویدیویی پس از انفجار اولیه، چندین مجروح را نشان میداد، از جمله مردی با سوختگی، لباسهای پاره و بخشی از موهایش که کنده شده بود.
بر اساس ویدئویی که توسط واشنگتنپست مکانیابی شده است، در فاصله حدود ۴۰۰ متری از محل انفجار، شیشهها شکسته و ساختمانها فروریختهاند. ستونهایی از دود قرمز تیره و خاکستری از محل اولیه بلند میشود.
کولِت گفت که رنگ خاکستری تیره ستون دود عمدتاً از آوار تشکیل شده بود، در حالی که رنگ قرمز نشاندهنده پرکلرات یا نیترات است. انفجار کارخانه مواد شیمیایی شرکت تولید و مهندسی اقیانوس آرام نوادا در سال ۱۹۸۸ تا حدی ناشی از پرکلرات آمونیوم بود. کولِت با اشاره به اینکه فقط از روی رنگ ستون دود نمیتواند ماده شیمیایی خاص را تعیین کند، خاطرنشان کرد که آن انفجار نیز ستونهای دودی با رگههای قرمز مشابه داشت.
خسارت گسترده
با فروکش کردن دود، دو دهانه به قطر ۱۰۴ فوت (حدود ۳۲ متر) و ۸۲ فوت (حدود ۲۵ متر) در تصاویر ماهوارهای قابل مشاهده بود. کولِت گفت که اندازه و مجاورت این دهانهها نشان میدهد که حداقل دو کانتینر از مواد آتش گرفته و سپس منفجر شدهاند، احتمالاً با فاصله زمانی کم.
کارشناسانی که واشنگتنپست با آنها مشورت کرد، بر اساس موج انفجار و اندازه دهانهها تخمین زدند که قدرت انفجارهای ترکیبی حدود ۵۰ تن TNT بوده است. کولِت خاطرنشان کرد که تا حدی به این دلیل که تجزیه و تحلیل دهانه به عوامل متعددی از جمله عمق و نوع خاک بستگی دارد، ممکن است حاشیه خطایی تا ۳۰ درصد وجود داشته باشد.
هادی، ۲۴ ساله، که او نیز به شرط استفاده از نام کوچکش به دلیل ترس از تلافی صحبت کرد، در نزدیکی بندرعباس کار میکند و شنیده است که یکی از دوستانش که در بندر کار میکرده کشته شده است. او گفت که بسیاری از جراحات وارده به مردم وخیم بوده است، به حدی جدی که منجر به قطع عضو و کما شده و همچنان بیمارستانهای محلی پر از مجروح است و ایرانیان سراسر کشور برای اهدای خون هجوم آوردهاند.
بسیاری از قربانیان دیگر هنوز شناسایی نشدهاند و مقامات آزمایش DNA روی بقایا را آغاز کردهاند.
هادی گفت که به کارگران این منطقه گفته شده است که به سر کار خود بازگردند، اما مردم هنوز میترسند. «ما نگران هوایی هستیم که تنفس میکنیم. مردم در شوک هستند. وضعیت واقعاً خوب نیست، اما گروههای امدادی هیچ کمکی را دریغ نمیکنند.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
زمانی قتل عام «مای لای» ملت آمریکا را از اعتبار انداخت؛ امروز دونالد ترامپ در حال انجام این کار است. آن زمان، این کشور پیامدهای شکست اخلاقی خود را پذیرفت و از بحران نجات یافت. آیا تضمینی وجود دارد که این بار نیز چنین شود؟
پنجاه سال پیش در روز ۲۹ آوریل ۱۹۷۵، یک عکس خبری ساده و بیپیرایه به نماد شکستی تاریخی بدل شد و جهان را درنوردید. تصویر تار و سیاهوسفید، لحظهای را ثبت کرده بود که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد: یک بالگرد نظامی آمریکایی بر بام مسطح ساختمانی آماده پرواز است، در حالیکه جمعیتی آشفته و وحشتزده، با اضطراب و شتاب از پلکانی باریک بالا میروند تا شاید جایی در آن پیدا کنند.
این تصویر، سالها بعد، نهتنها یک سند تاریخی باقی ماند، بلکه بدل شد به تمثالی از عقبنشینی خفتبار یک ابرقدرت؛ تصویری که پایان یک جنگ و پایان یک توهم را روایت میکند.
ساختمان در قلب سایگون قرار داشت؛ شهری که آن زمان پایتخت ویتنام جنوبی بود، و امروز آن را با نام هوشیمین میشناسند. ساختمانی بیروح که در اختیار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، CIA، بود. آن روزها، سایگون به شهری در آستانهٔ سقوط بدل شده بود، و آمریکاییها در حال فرار: شتابزده، پریشان و بیبرنامه.
بالگردها بیوقفه میان محوطهٔ سفارت و ناوهای جنگی ایالات متحده مستقر در سواحل جنوب در رفتوآمد بودند. آنها آخرین امید فرار بودند، آخرین پنجره برای ترک شهری که دیگر سقوطش اجتنابناپذیر شده بود. هیچ مسیر زمینی امن نبود، فرودگاهها بسته بودند، و آسمان پر از بیم و باروت. تنها پرههای چرخان هلیکوپترها بودند که هنوز ذره امیدی را زنده نگه میداشتند.
سرانجام دیری نپایید و یک روز بعد تاریخ ورق خورد و سایگون بهطور کامل به دست نیروهای شمال ویتنام افتاد. بدین وسیله، جنگی که بیش از دو دهه تداوم یافته بود، با تلخترین پایان ممکن به اتمام رسید. اما آنچه برجای ماند، تنها ویرانی نبود: میلیونها انسان جان خود را از دست داده بودند، رنجی عمیق بر جسم و جان ملت ویتنام نشسته بود، و ایالات متحده – که با قدرت آمده بود اما با شکستی خفتبار باید میگریخت – در یکی از عمیقترین بحرانهای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی تاریخ خود فرو رفت. در سراسر جهان – و نه تنها نزد چپگرایان ضدامپریالیست که آن روزها بسیار پرشمار نیز بودند – ایالات متحده بهعنوان قدرتی عمیقاً غیراخلاقی دیده میشد.
حتی کشور آمریکا نیز از آنچه که از خود دیده بود، بهوحشت افتاد. آمریکاییها به شکلی گسترده، به کشورشان شک کردند، از آن دلزده شدند، و آن را ناپاک و فاسد یافتند. نشانههای آن لرزش اخلاقی هنوز هم بر حافظهٔ جمعی آمریکا سنگینی میکند – قابل مشاهده در هر لحظه، چه در یوتیوب، چه در پلتفرمهای پخش آنلاین، و چه در شکلهای سنتیتر. نسخه تحریف شده الکترونیکی سرود ملی آمریکا که جیمی هندریکس در فستیوال وودستاک اجرا کرد(۱)، تا مغز استخوان و روح شنونده را میسوزاند.
همینطور دیوار یادبود ویتنام در چند قدمی کاخ سفید در واشنگتن، جایی که بر گرانیتی سیاهرنگ و در امتداد ۷۵ متر نام بیش از پنجاه و هشت هزار زن و مرد آمریکایی حک شده است، چیزی بیش از یک یادمان است. آینهایست از زخمهایی که هرگز کاملاً التیام نیافتند. هر نام، داستانی ناتمام، زندگیای گمشده، و سوالی بیپاسخ است که هنوز در هوای واشنگتن میچرخد: چرا؟
برای بسیاری، آن دیوار نماد تقاصیست که آمریکا برای جاهطلبیهای کورکورانهاش پرداخت. هیچ مجسمه پیروزی، هیچ پرچم برافراشتهای نیست؛ فقط سکوت و سنگ، سایه و اندوه، است که بازدیدکنندگان بهآرامی از کنار آن عبور میکنند – یادآور اینکه گاه بزرگترین قدرتها، در برابر حقیقت انسان و مرگ، عاجزتریناند.
اما شاید ارزشمندترین میراث آن دوران نه در اعتراف به شکست نظامی، بلکه در تکان اخلاقیای بود که جامعه را به فکر واداشت؛ در موسیقی، سینما، هنر، و حتی در دانشگاهها، که با موجی از پرسشگری دربارهٔ عدالت، قدرت و مسئولیت روبهرو شدند. آن لرزهای که از ویتنام آغاز شد، هنوز نیز پایههای اعتماد ملی را بهآرامی میلرزاند.
آمریکا، در آن سالها، در برابر آینهای ایستاد که خود نیز تصویرش در آن را تاب نیاورد. کشوری که به خود ایمان داشت و خود را ناجی ملتها میدانست، ناگهان با حقیقتی تلخ روبهرو شد: غرور کاذبش، باور بیپایهاش به برتری، و وسوسهاش در تحمیل اراده خود بر دیگران، آن را به ورطهای کشانده بود که راه بازگشتی برایش متصور نبود.
وحشت، نه فقط از دشمن خارجی، بلکه از دروغهایی بود که در درون تکرار شده بودند. رؤسای جمهوری که در جلسات محرمانه میدانستند جنگ محکوم به شکست است، اما با چهرهای مصمم در تلویزیون ظاهر میشدند و از افتخار و پیروزی میگفتند – در حالیکه جوانان آمریکایی، یکی پس از دیگری، به دل آتش فرستاده میشدند.
فرماندهانی که نقشهٔ جنگ را نه با انسان، که با عدد و آمار میکشیدند. مرگ، برای آنها هزینهای قابل محاسبه بود. باور داشتند که با بمب بیشتر، با ویرانی گستردهتر، میتوانند جنگ را ببرند. اما هر بار، تنها چیزی که بیشتر میشد، تعداد تابوتهایی بود که به خانه بازمیگشت.
در آن دوران، آمریکا با ترسناکترین دشمنش مواجه شد: تصویر واقعی خود. و بدین ترتیب، آمریکاییها در کنار جراحات جسمانی جنگ، جراحات روحی و روانی را نیز تجربه کردند. کشوری که زمانی به قدرت خود میبالید و جهان را به تسخیر ارادهٔ خود درآورده بود، حالا در مقابل آینهای ایستاده بود که تنها شکست، رنج و خشم را به نمایش میگذاشت. و در این آشوب، شاید تنها چیزی که از آن دوران باقی ماند، پرسشی بیپاسخ بود: «چگونه یک کشور میتواند از خود بیزار شود؟»
اکنون، در سال ۲۰۲۵، همان کشور در حال غرق شدن در گردابی است که خود آن را بهوجود آورده است. اما این بار سرعت سقوط، شگفتآورتر از هر زمان دیگری است. آنچه که روزگاری سالها طول کشید تا ساخته شود، حالا در عرض چند ماه فرو میریزد.
دونالد ترامپ، با دستهای خود و در کوتاهترین زمان ممکن، اعتبار آمریکا را در چشم جهانیان به صفر رسانده است. سرزمین آزادی، که روزگاری نماد امید و اعتماد جهانی بود، حالا در چشم دیگر ملتها، تصویر خود را از دست داده و به یک عامل تهدید تبدیل شده است. و این فقط در سطح جهانی نیست که سقوط رخ داده است. مردم خود آمریکا، به نظر میرسد در حال بیدار شدن از خواب غفلتند. آنها در حال فهمیدن این هستند که مرد به کاخ سفید بازگشته، با تخریب جمهوریت و ارزشهای دموکراتیک آن، کشور آنها را به لبهی بحرانهای سیاسی و اقتصادی سوق داده است.
در نظرسنجیها، کمسابقهترین کاهش اعتماد در تاریخ یک رئیسجمهور به ثبت رسیده است. ترامپ، پس از تنها صد روز در قدرت، به شکلی سریع و بیسابقه از محبوبیت افتاده است و سه نفر از هر پنج شهروند آمریکایی عملکرد او را تنها با یک واژه توصیف میکنند: «ترسناک.»
چه در گذشته و چه امروز، بخشی جدا نشدنی از هویت ملت آمریکا آن است که خود را الگویی درخشان برای جهانیان بداند؛ نمونهای برای زندگی در آزادی، عدالت و رفاه. اما در طول تاریخ، این کشور بارها در کشاکش میان آرمانهای بلندپروازانه و واقعیتهای زمینی و پیشپاافتاده، با حقیقتی سخت و تلخ روبهرو شده است. کمتر زمانی این تضاد بهاندازه سالهای جنگ ویتنام، زخمی ژرف و فراموشنشدنی بر پیکر آن نهاده است – زخمی که تا به امروز نیز التیام نیافته.
در آن دوران، آمریکاییان در جستوجوی درمان زخمهای خود و برای رهایی از دل بحران، به آموختن از اشتباهات گذشتهشان پرداختند. آنها تلاش کردند تا مسئولیتهایشان را بهدرستی درک کنند و از گذشتهٔ تلخ به عنوان درسی برای آینده استفاده کنند. کنگره توانست قدرت خود را در برابر دستگاه اجرائیه تحکیم کند و توازن جدیدی در کنترل بر تصمیمات رئیسجمهور برقرار کرد. رئیسجمهوری که دیگر نمیتوانست بهراحتی کشور را، بدون آنکه نظر دیگر قوا را جلب کرده باشد، به جنگ بکشاند.
و در همان لحظه، کارتر – مردی که خود را نه بهعنوان یک سیاستمدار، بلکه بهعنوان یک رهبر معنوی در نظر میگرفت – به کاخ سفید رفت. او با دستهای خالی و قلبی سرشار از صداقت، تلاش کرد تا درسهای اخلاقی بدهد، تا ملت را به خود آگاه کند که ایالات متحده باید دوباره به اصول خود بازگردد. سخنانش در گوش مردم آمریکا طنینانداز شد، اما مانند همه رهبران آرمانگرا، مدت زیادی دوام نیاورد. چهار سال بعد، آمریکاییها از همان ایدهآلهایی که زمانی ستایش کرده بودند، به ستوه آمدند و از تغییرات تدریجی خسته شدند.
پنجاه سال پیش و در آستانهی پرتگاه، دموکراسی در ایالات متحده نشان داد که چه نیروی شفابخشی در درون خود دارد. آمریکاییها از شکست اخلاقی ملت خود درس گرفتند و به نتایج آن رسیدند. حالا تنها میتوان امیدوار بود که در دوران ترامپ، بار دیگر این نیرو را برای بازسازی و درمان کشور پیدا کنند. اما امروز به نظر میرسد که این نیرو، آنطور که در گذشته بود، دیگر قوی و استوار نیست. جهان همچنان نظارهگر ایالات متحده است، اما آنچه که امروز میبیند، دیگر آن کشوری نیست که همیشه میتوانست از دل بحرانها سر بلند کند. این بار، بازگشت به اصول و بازسازی هویت ملی، نه تنها سختتر از قبل است، بلکه قطعی نیز نیست و دیگر نمیتوان به آن اطمینان داشت.(۲)
———————————-
توضیحات:
۱- در تابستان سال ۱۹۶۹، در میانهی دگرگونیهای فرهنگی و اعتراضهای گسترده به جنگ ویتنام، صدایی از میان جمعیت خسته و بیدار در فستیوال ووداستاک برخاست؛ صدایی که نه با کلمات، بلکه با نالهی گیتار، حقیقتی تلخ را فریاد میزد. جیمی هندریکس، اسطورهی گیتار برقی، نسخهای الکترونیکی و تحریفشده از سرود ملی ایالات متحده را نواخت؛ نوایی که در آن، صدای انفجار، جیغ جنگندهها، و فریاد انسانها در دل ملودی وطنپرستانهی “The Star-Spangled Banner” پیچید. این اجرا نه تنها یک قطعه موسیقی، بلکه بیانیهای هنری بود: اعتراض علیه جنگ، علیه ریاکاری دولتی، و علیه جهانی که صدای درد را نادیده میگرفت. در آن لحظه، هندریکس سرود ملی را از قداست رسمیاش بیرون کشید و آن را بدل به آینهای کرد برای بازتاب دادن زخمهای پنهان یک ملت.
۲- در نوشتن این مقاله از مطالب زیر استفاده شده است:
https://www.sueddeutsche.de/meinung/usa-vietnamkrieg-demokratie-gefahr-trump-kommentar-li.3230202
https://www.sueddeutsche.de/projekte/artikel/gesellschaft/vietnamkrieg-vi-t-thanh-nguy-n-hollywood-erinnerungen-e993765/
■ جناب خونجوش گرامی، درود بر شما. تصویر و یادآری بسیار زیبا و آموزندهای بود بویژه برای ایرانیانی که در آن روزگار قلبشان با ویتکنگها میتپید و هوشی مین را میستودند که من نیز هنوز همان حس را دارم و و یتنام و هوشی مین را تنها کشور و رهبر اردوگاه سوسیالیستی پیشین میپندارم که هنوز آبروی خود را از دست ندادهاند، و امیداوارم چنین باقی بمانند.
من با ویتنام امروز آشنایی چندانی ندارم جز اینکه دست کم بیش از ایران در راه شکوفایی اقتصادی و اجتماعی گام نهاده اند. سالها پیش از رفتار یکی از تکنوکراتهای ویتنامی که مدتی در کشوری با هم آموزش فنی میدیدیم و اکنون او را گم کردهام، حس انسانی یک ویتکنگ همراه با منطق عقلانی یک تکنوکرات مدرن را دریافتم. روزی هم که عکس یکی از رؤسای جمهور آمریکا (یادم نیست کدامیک) را در زیر عکس هوشی مین در یک دیدار دیپلماتیک در ویتنام را در رسانهها دیدم، بسی خرسند شدم، و آن را نشان حقانیت ویتنام و خردمندی رهبران آن دانستم. چیزی که شوربختانه درجمهوری اسلامی یافت مینشود.
جناب خونجوش گرامی، گفتارنامه شما بسیار خوب و گویا بود اما متاسفانه من نتیجه گیری امروز شما را متوجه نشدم. اما مانند شما، من هم امروز هم حس میکنم که آمریکای ترامپ دارد بار دیگر آبروی خود را از دست میدهد. دلیل من، فزون بر رفتار دور اول ریاست او که پای طالبان را به افغانستان باز کرد، پشتیبانی او از پوتین در جنگ اوکراین، سخنانی پوچ او مانند آنچه درباره کانادا و فنلاند گفته است، باد در پرچم توهم جمهوری اسلامی انداختن و مانند آنست.
کاش بیشتر میفهمیدم که نتیجه گیری خود شما برای امروز از گفتارنامه ارزشمندی که نوشتهاید، چیست؟ دیرفهمی مرا ببخشید.
با سپاس. بهرام خراسانی ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
■ آقای خراسانی عزیز، با درود های گرم و سپاس فراوان بابت کامنت شما و نظراتی که مطرح کردید.
کشور ویتنام در عین جالب و زیبا بودن دارای پیچیدگیهای خاص خود است که به نظر من بسیار فراتر از «حقانیت» یا «عدم حقانیت» حکومت آن میرود و درباره آن میتوان مقالات متعددی نوشت. ضمنأ، به عقیده من نظر امروز مردم آنجا، بویژه جوانان، در باره حکومتشان مهمتر است تا خاطره تاریخی نسل ما در ایران و بقیه دنیا. اما در اینکه رهبران آن (نوع حکومت آنرا بپسندیم یا نه) در سیاست خارجی خود دارای درایت ستودنی هستند، نباید هیچگونه مناقشهای باشد. به نظر من اگر لیستی از کشورهایی که دلیل موجهی جهت دشمنی با آمریکا دارند، تهیه شود، قطعاً ویتنام در صدر آن خواهد بود. اما آنها با عقل سرد بدلایل اقتصادی و بویژه ژئوپولیتیکی این راه را نرفتند (بر عکس ایران جمهوری اسلامی که هیچ دلیل عقلانی جهت ضد آمریکایی بودن، نداشت و ندارد). بلافاصله بعد از پایان جنگ ویتنام، ادعاهای ارضی حکومت چین درباره کشور ویتنام آشکار شد و رهبران این کشور تلاش کردند با گسترش تدریجی روابط خود با ایالات متحده، نوعی بالانس در سیاست خارجی کشورشان با قدرتهای بزرگ (چین و آمریکا) و همسایگان خود ایجاد کنند و از تضادهای آنها در جهت منافع کشورشان استفاده کنند.
با سفر بیل کلینتون در سال ۲۰۰۰، یعنی ۲۵ سال بعد از پایان جنگ ویتنام، روابط میان دو کشور به سرعت گسترش یافت و روسای جمهور بعدی آمریکا, باراک اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن نیز بدلیل اهمیت ویتنام در محاسبات اقتصادی و ژئوپولیتکی به آنجا سفر کردند.
بیل گیتس در سال ۲۰۰۶ هنگامی که هنوز رئیس مایکرو سافت بود، به ویتنام سفر کرد و مورد استقبال پرشور و گرم دانشجویان ویتنامی قرار گرفت. من چندین سال پیش سفری شغلی به ویتنام داشتم و تجارب و مشاهدات جالبی در بندر دانانگ و شهر هوشی مینی (که خیلیها آنجا آنرا هنوز سایگون مینامند) داشتم که از حوصله این نوشته خارج است.
در رابطه با ترامپ و سیاستهای او، به نظر من مسئله بسیار بزرگتر از مواردی است که شما نوشتید. اینها و به طور کلی پدیده ترامپ سمپتمهای تحولات عمیق اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و ژئوپولیتیکی هستند که در دو دهه گذشته در آمریکا و دنیا رخ دادهاند و برونداد کشمکشها در سطح داخلی و بینالمللی نیز هنوز روشن نیست.
در این زمینهها، من در چند مقاله که نوشته یا ترجمه کردهام به برخی جنبهها پرداختهام (در زیر لینکهای مربوطه). در تحلیل نهایی این مبارزات درونی جامعه آمریکاست که تکلیف آینده این کشور را روشن میکند، اما همانطور که در انتهای مقاله نیز نوشتم، به نظرم امروز شرایط دشوارتر از بعد از جنگ ویتنام است.
جمشید خونجوش
■ از راهنماییهای ارزشمند جناب خونجوش سپاسگزارم.
بهرام خراسانی
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
بعد از انفجار بندر عباس ناگهان با انفجارها و آتش سوزیهایی در تهران، اصفهان و شهرهای دیگری روبرو شدیم که درباره هیچ کدام اخبار موثق و یکصدا از سوی مراجع دولتی دریافت نکردیم. آنچه که چشمگیر بود، در چند مورد بعد از پخش خبر، ناگهان خبر حذف میشد و هر چه میگشتی خبر مشابهی با خبر حذف شده نمییافتی. به عنوان مثال، دوشنبه (دو روز پیش) خبرهای مختلفی درباره چند انفجار در نقاط مختلف تهران از جمله در یک واگن مترو، در ایران اینترناشیونال منتشر شد ولی با کمال تعجب بعد از مدت کوتاهی که خبر را دریافت کردم خبر حذف شده بود و کمی بعد خبر انفجار در اصفهان بود که آن هم اول حذف و بعد از طریق رسانههای اجتماعی بطور وسیع منتشر شد.
یعنی نوع انفجار، مکان انفجار و تقارن زمانی آنها، بر عکس ادعاهای مقامات رسمی، نمیتوانست آتش سوزی یا انفجار ناشی از ترکیب مواد شیمیائی باشد. بهخصوص در اصفهان که محل آتشسوزی زیر نظر شورای امنیت کشور و محل ساخت پهپاد بوده.
تا آنجا که تماسهای محدود من اجازه میداد، بخشی از مردم سرزمینمان در ترس و اضطراب بهسر میبرند. شوربختانه اطلاعاتی که از سوی مقامات رسمی دریافت میکنند ضد و نقیض و مبهم است و مردم زجر کشیده مان از لابلای خبرها، عکسها و فیلمها درک میکنند چیزی بیش از یک سانحه بوده و طبیعتا تشنه اطلاعات و اخباری میباشند که درک کنند آیا میتوانند فردا یا پس فردای امن و امانی داشته باشند و آیا قادر خواهند بود نان و پنیر ناچیزی را که بعد از جان کندن روزانه، شب برای زن و فرزند به خانه میبرند تامین کنند یا نه.
عمق فاجعه اینجاست که سه بنیادگرا و یک جانی، یعنی خامنهای، ترامپ و نتانیاهو به اضافه پوتین، بازیگران صحنهای میباشند که تعیینکننده سرنوشت ما خواهد بود. در ایران خودمان، همان نیروهای مخربی که فاجعه سینما رکس آبادان، سقوط هواپیمای اوکراینی و مسجد گوهر شاد شیراز را باعث شدند و اعدام و شکنجه، نوعی سرگرمی هفتگی آنها میباشد، همان طور که خواسته رهبر فاجعه، یعنی خمینی، بود از همان روز اول، آمریکاستیزی را شعار اول خود قرار دادند. منتها در دوم خرداد جو متفاوتی به وجود آمد که از جمله در رابطه با آمریکا و غرب، دارای دید متفاوتی بود.
اصولا برای خمینی سه خط قرمز وجود داشت، اسرائیل، آمریکا و اصولا اسلام. عبور از این سه خط قرمز همراه با هزینه بود. حتما یادتان هست که قتلهای فجیع زنجیرهای دقیقا در زمان خاتمی انجام گرفت. (در اینجا مایلم پرانتزی باز کنم و یک نکته با ارزش را یاد آوری کنم. در زمان خاتمی یکی از قاتلان قتلهای زنجیرهای دستگیر و محکوم به اعدام شد. فرزندان شادروان داریوش و پروانه فروهر از قربانیان قتلهای زنچیرهای، اعلام نمودند که مخالف مجازات اعدام میباشند حتی در مورد قاتل پدر و مادرشان).
صلح با آمریکا دو مخالف جدی دارد، اسرائیل و تندروهای ساکن “تاریک خانههای وحشت” در داخل کشور و حول و حوش رهبر. البته با این تفاوت که موقعیت کنونی جمهوری اسلامی کاملا متفاوت با زمان خمینی میباشد. در درون کابینه و اصولا در جمع فعالان مدنی و فرهنگی به اضافه اصلاحطلبان، اعتقاد و تمایل به نزدیکی با آمریکا دارای طنین قویتری شده، مضافا به این که نفرت و مخالفت با نظم موجود در میان اقشار مختلف جامعه، حتی گوشهای رهبری را هم بینصیب نگذاشته و نتیجتا میبینیم که کشتیبان، سیاستی دگر پیشه کرده.
تمام کسانی که در داخل و خارج کشور ، از دور و نزدیک، شاهد انفجارهای اخیر بودهاند نمیتوانند قبول کنند که دستی در کار، و عمدی نبوده. لذا انگشت اتهام به سوی جهتهایی نشانه میرود که صلح با آمریکا را در تضاد با منافع خودشان میبینند. تندروها و بنیادگران داخل کشور و اسرائیل.
به هر رو، اضطراب، هراس و نارضایتی و حتی مخالفت شدید با نظم (اگر بتوان آنرا نظم نامید) حاکم بر کشورمان به حدی ست که ادامه وضع جدید را ناممکن میسازد. از سوی دیگر آلترناتیو یا جانشیتی که قادر به جایگزینی، از خارج کشور باشد نیز به چشم نمیخورد. گاهی اظهارنظرهائی از درون کشور در رابطه با مطالب قبلی دریافت کردم که نشان میداد مطالب مندرج در “ایران امروز” مورد توجه و مطالعه قرار میگیرد. لذا این امید ضعیف وجود دارد که نسرین ستودههای نوعی، زیبا کلامهای نوعی، زیدآبادیهای نوعی، محسن رنانیهای نوعی و مولانا عبدالحمیدهای نوعی، ندای امید ما به خودشان را شنیده باشند، آستین بالا زنند و بعد از مشورت با همدیگر، شورائی از فرهیختگان مدنی، فرهنگی و سیاسی داخل کشور را انتخاب کنند که قادر به تشکیل یک کابینه توانا برای حل مشکلات همه سوی سر زمینمان باشد.
چنانچه واقعا توافق یا صلحی با آمریکا صورت گیرد، نتیجتا در شرایطی متفاوت با قبل از توافق قرار خواهیم داشت. اول باید دید توافقی که با دخالت روسیه صورت گیرد تا چه حد میتواند ضامن منافعی برای سرزمینمان باشد و از همه مهمتر با سرازیر شدن پول به داخل کشور آیا سهم صاحبان واقعی این سرمایه، یعنی ملتمان، به جای این که صرف بهبود زندگیشان گردد سر از خزانه نیابتیها در نخواهد آورد؟
ما در حقیقت در آغاز مسیر، به سوی یک زندگی بهتر قرار میگیریم. آغاز مسیری پر دستانداز و پر از چالش. مسیری که قادر به پایان دادن به اعدامها، حبس و شکنجه و دستیابی به آزادی بیان گردیم. یعنی مسیری که در جلوی پایمان قرار میگیرد میتواند منتهی به این آرمانهای ما گردد بهشرطی که بازیکنان صحنه تغییر کنند و جمعی که قادر به فهم این جو و توانائی تغییر آن به سوی این آرمانهاو خواستهها را دارند مسند امور را در دست گیرند.
من امکان دگرگونی کامل این رژیم را در کوتاه مدت نمیبینم (هر چقدر هم قلبا آرزویم باشد). لذا با فرصتی که احتمالا نصیبمان میگردد باید خواستههایمان را سازمان دادهتر و رساتر بیان کنیم به این امید که مسندنشینان جدید نیز گوش شنوائی برای شنیدن آمال و آرزوهایمان داشته باشند.
صلح با آمریکا بعد از ۴۵ سال گام کماهمیتی نیست، این گام باید این توانائی را نیز برایمان ممکن سازد که خواهان اقدام با اهمیت دیگری، یعنی صلح با اسرائیل، در دستور کارمان قرار گیرد. صلح با اسرائیل در تامین آرامش و امنیت منطقه نیز تاثیر گذار خواهد بود.
امیدواریم هر چه زودتر شاهدتیم جدیدی در راس کشورمان باشیم که گامها بسوی صلح و پیشرفت را بسیار قاطع تر و متفاوتتر از “وفاق ملی” ناقص کنونی بردارد.
آپریل ۲۰۲۵
■ آقای مجلسی عزیز. شما سه نکته مهم در مقاله خود مطرح کردید که دو تا را کاملا درست و بجا میدانم. یکی اینکه انفجار در بندر رجایی به احتمال قوی به مذاکرات جاری ایران و آمریکا ربط دارد، و دیگری اهمیت صلح با اسرائیل ( که البته در حد به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل نیز قدمی بزرگ به جلو است). نکته سوم اما بیتوجهی شما به امکانات مالی برای مبارزه است. افرادی که ذکر کردید (سریعالقلم، رنانی، ستوده، زیدآبادی،...) به نظر نمیرسد چندان امکاناتی داشته باشند که بتوانند مبارزه را جلو ببرند. امکانات مالی شرط کافی نیست، اما شرط بسیار لازم برای مبارزه است. مضافا اینکه امکانات مالی کمک بزرگی است که افکار و خواستهها جهتگیری سریعتر و روشنتر پیدا کنند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ قنبری عزیز، با سپاس از توضیحتان، ولی شخصیتهایی که نامبردید کنشها و تلاشهایشان از طریق مدنی، نوشتاری و گفتاری میباشد و میانه خوبی با امکانات مالی برای مبارزه ندارند. آنها میگویند و مینویسند و فعالان مدنی آن را پخش میکنند. بد نیست اشارهای هم به بختیار (که خودم با او همکاری داشتم)، شاهزاده و مجاهدین بکنم که امکانات مالی کافی در اختیار داشتند و دارند. قضاوت با خودتان، که کدام یک موفقتر بودند.
با ارادت مجدد. مجلسی
■ جمهوری اسلامی ۴۵ سال با آمریکا و جهان آزاد دشمنی ورزید. حالا بعد از ۴۵ سال با آمریکایی طرح دوستی میریزد که خود با جهان آزاد در ستیز است. اشتباه نشود! ما همه استقبال میکنیم که بجای جنگ مذاکره صورت پذیرد، اما ذوق زده هم نمیشویم که گویا “گرگ توبه کرده” و میخواهد به راه راست برود؟
مردم ایران گروگان جمهوری اسلامی هستند، جمهوری اسلامی هم در حال معامله “مشروعیت خریدن” از دکان پوتین ترامپ است، چماق جنگ و کشتار هم ضامن رسمیت یافتن این تبانی مافیایی است تا هم زبان مخالفان جمهوری اسلامی کوتاه شود و هم زبان مخالفان اروپایی ترامپ. گله ای نباید داشت، چرا که جنبش روشنفکری ایران چوب عقب افتادگی و عدم بلوغ سیاسی خود را میخورد.
پایدار باشید، پیروز.
■ جناب مجلسی گرامی درود بر شما. من با هر آنچه نوشتهاید همسو هستم جز اینکه بگویم کاش مینوشتید: «کشتی شکستگان را سیاستی دیگر باید.ـ.»
بهرام خراسانی ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
■ جناب مجلسی اسامی کسانی مانند مصطفی تاجزاده، ابوالفضل قدیانی، محمّد نوریزاد، هاشم خواستار را نمیآورند. آیا این اشخاص در آن “نوعی”های ذکر شده توسط ایشان میگنجند یا اینکه فلفل رادیکالیسم این افراد برای مزاج سیاسی ایشان تند است؟ نوشته آقای زیدآبادی را بعد از انفجار در بندر عباس”انفجار و اسیدپاشی” بخوانید. در این رابطه به نقش حکومت فقط در حد “همزمانی تراژیکی” بسنده کرد و بعد برای دادن آدرس عوضی به بیرون و “اسید و معشوق” پرداخت.
با احترام سالاری
■ پیروز گرامی، این درباره تمام دیکتاتور ها صدق میکند که گاهی به خاطر جبر زمان و شرایطی که در آن قرار گرفتهاند ناچار به دادن امتیاز میشوند. به همین دلیل، زمان برای فشار و گرفتن امتیاز از حکومت، بسیار مناسب است.
با احترام، مجلسی
■ جناب خراسانی، با سپاس از توضیحتان، اتفاقا زیاد هم اشتباه نگفتهاید، منتها باید کوشش کنیم که سالم به ساحل برسد.
با احترام، مجلسی
■ جناب سالاری گرامی ، من برای شخصیتهایی که شما نوشتهاید نیز ارج قائلم منتها در شرایطی که قرار گرفتهایم باید دید برای راه حل، کدام شخصیت مفید تر است و راحت تر قادر به مانور دادن میباشد.
با احترام، مجلسی
■ نکات اصلی مقاله یعنی فرض تغییر سیاست خارجی رهبری نظام (کشتیبان) در راستای عادی سازی روابط بین المللی (صلح با آمریکا و سپس با اسرائیل!) و اظهار امیدواری برای بر سر کار آمدن تیمی جدید در راس کشورمان! که “گامها بسوی صلح و پیشرفت را بسیار قاطع تر و متفاوتتر از “وفاق ملی” ناقص کنونی بردارد”! پایه و اساس محکمی ندارند، به این دلیل که:
- هم فرض تغییر سیاست کشتیبان اشتباه است؛ زیرا خامنهای نه با پذیرش اشتباه و فاجعه بار بودن سیاستهای خارجی ماجراجویانه و ایران بر باد دهنده خود بلکه از ترس عملی شدن تهدید حمله نظامی آمریکا و سقوط رژیم ارتجاعی ولایت فقیه در مذاکرات با آمریکا، که چندی پیش آنرا غیر عاقلانه و غیر شرافتمندانه خوانده بود، شرکت کرده و مذاکرات را برای دفع الوقت و حداکثر رسیدن به قراردادی مشابه فرجام (به قول خود مانند صلح موقت امام حسن) انجام میدهد،
- و هم امیدواری برای قرار گرفتن تیم جدید در راس کشور! و مخصوصا امید به اینکه چند فعال مدنی و نویسنده با نظرات متفاوت بتوانند “شورائی از فرهیختگان مدنی، فرهنگی و سیاسی داخل کشور را انتخاب کنند که قادر به تشکیل یک کابینه توانا! برای حل مشکلات همه سوی سر زمینمان باشد” امیدهایی واهی و خیالی و بدون توجه به ساختار سیاسی کشور و فعالیت باندهای مافیایی مالی-سیاسی-نظامی در آن هستند.
بنابراین سئوالی که پیش می آید آنست که چرا باید شخصیت سیاسی با تجربه و تحصیل کرده ای که بیش از نیم قرن تجربه فعالیت سیاسی داشته و بقول خود حتی با زنده یاد شاپور بختیار همکاری نموده چنین متن سست و ضعیفی را نوشته و منتشر کند. آیا احتمال نمیدهد این نوشته ها اثر منفی بر شهرت ایشان داشت باشد؟
پاسخ آنست که بنظر نمیرسد انتشار چنین نوشت هایی از روی سهل انگاری و یا صرفا برای اظهار امیدواری به برقراری صلح و آرامش در کشور و بر سرکار آمدن یک کابینه ایده آل باشد زیرا اینکار را میتوان با نوشته هایی در چارچوبهای متناسب تر و جملاتی دقیقتر انجام داد. بلکه دقت در محتوا و جهت گیری این گونه مقالات نشان میدهد که اهدافی ضمنی از انتشار این گونه مقالات دنبال می شود؛ از قبیل:
- انحراف افکار و اذهان خوانندگان از مسئولیت شخص علی خامنه ای از وضعیت فاجعه آمیزی که کشور در آن قرار گرفته و القای این نکته که کشتیبان را سیاستی دگر آمده و باید نشست و امیدوار بود که شرایط برای اصلاحات آماده شود (نویسنده حتی انزجار و نفرت مردم از نظام (علی خامنه ای) را به نفرت از نظم موجود! تعبیر می کند)،
- تکرار موکد این نکته که جایگزینی برای رژیم حاکم بر کشور وجود ندارد و احتمال سقوط رژیم ولایت فقیه نمیرود و انتقاد (بیشتر بی مناسبت) از شخصیتهای مطرح اپوزسیون مخصوصا شاهزاده رضا پهلوی با اصرار بر ضعیف و بی ثمر بودن رهبری و مبارزات سیاسی این شخصیت ها،
- طرح اسامی فعالان مدنی و اجتماعی و سیاسی که حمایت آنها از رژیم و دلبستگی آنان به تداوم ج. ا. بر همه آشکار است و بالا بردن این اسامی در مقابل رهبران سیاسی مبارز مانند میر حسین موسوی یا مبارزان آزادیخواه مانند ابوالفضل قدیانی و تاج زاده،..
.....
کاش اینطور نبود اما متاسفانه چنین خط سیری در این نوشته ها کاملا مشهود است و هر خواننده دقیقی میتواند به روشنی این هدفهای تلویحی را مشاهده کند. شاید این اساتید نویسنده بخواهند به قول قاآنی نعل وارونه بزنند: “تا نشان سُم اسبت گم کنند- ترکمانا، نعل را وارونه زن” اما باید انصاف داد که دوره این تشبثات به پایان رسیده و ملت ایران به بهایی بسیار سنگین مسیولیت خمینی، خامنه ای و دیگر سران رژیم ولایت فقیه در سقوط کشور به گرداب هائل کنونی را به خوبی درک کرده اند و به سادگی نمیتوان این حقایق را پرده پوشی کرد. هر آزادیخواه ایراندوستی در این شرایط و با توجه به شکست مفتضحانه سیاستهای خارجی و داخلی خامنه ای باید خواستار برکناری او از قدرت شود نه آنکه سعی کند وی را به لطائف الحیل از مسئولیت وضعیت فاجعه بار کنونی مبرا کند (به قول انگلیسی ها Get him off the hook).
خسرو
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
مخصوصا فقر ریاضیات و فلسفه و منطق و اندیشیدن متدیک که نه تنها فخر نیست بلکه مایه عذاب روزانه در جهنم حکومت دینی است.
آن الجنه که اهل البله(۱) آن را پر کرده اند فقط در ذهن بیماران فراری از ریاضیات و فلسفه آنقدر به واقعیت پهلو میزند که حاضرند بخاطرش خود و دیگران را به کشتن بدهند.
در تاریخ علوم عقلی سرزمین ما همینقدر بس که نامدارترین مورخ مؤلف این رشته زنده یاد دکتر سید ذبیحالله صفا «تاریخ علوم عقلی» خود را بهزحمت تا نیمه قرن پنجم هجری میکشاند و پس از آن هر چه بوده «سیر حکمت در اروپا»(۲) بود. البته قبل از آن هم برگردان و واگردان ناقصی از آن بخش از فلسفه غرب باستان بوده که به مذاق دین خوش میآمده یا میتوانسته با دینخویی پدران ما سازگار باشد وگرنه فلسفه به معنایی که مثلا محمد بن زکریای رازی میفهمیده محل جولان نیافته و من در عجبم که چگونه اسم او به ما رسیده؟ شاید هم صدقه فحشهای آبداری است که امثال ناصر خسرو و پورسینا به او دادهاند.
اما در نظم و نثر و حکایت و روایت و افسون و افسانه و کیمیا و لیمیا و سیمیا و تفسیر و سفرنامه و هزار و یک شب و هزار و یک روز تا دلتان بخواهد نوشته داریم.
اما این مقدمه را گفتم تا برسم به اینکه اگر بر مبنای خرد و منطق و عقل و استدلال تحلیل نکنیم گذشته را و از آن نگذریم به تحلیل چه باید کرد نخواهیم نرسید. به عنوان یک مثال دعوای هنوز حل نشده دو بنی مألوف که نیم قرن گلوی ما را چسبیده و راه اندیشه که هیچ حتی راه نفس ما را هم بند آورده این است که شاه بد بود یا خوب؟
انگار که هنوز از پس هزاران سال یکی از اشباح در گردش بر این کهسار آبی رنگ یعنی حضرت زرتشت نمیگذارد از دوگانه بد یاخوب، اهریمنی یا اهورایی، گذر کنیم و از تفکر خطی به تفکر منطقی چندوجهی برسیم.
هنوز هم نامداران ما دست از فحش دادن به شاه نکشیدند(۳) یا رحمت فرستادن به روح پدر شاه.(۴) انگار از تولید اندیشه منجر به یک طرح و برنامه برای آینده عاجز ماندهایم. چرا؟ چرا در گذشته گیر ماندهایم؟ چون فکر کردن سخت است و خیال بافتن آسان.
اگر سختی تفکر ریاضی و استدلالی را بر خود هموار نکنیم و به نتیجه تصمیم جمعی برآمده از خرد و منطق وفادار نمانیم نتیجه همینی میشود که هست و تا ابد با خود و دیگران درگیریم که این بد است یا آن؟ این خوب است یا آن؟ و عجبا که مثل بعضی از رفقای قدیم میرسیم به اینکه استالین خوب نبود و باید بهدامن انور خوجه پناه برد و راه را از او پرسید و عجبتر اینکه در مسیر انور خوجهای دو گروه شدند یک گروه سوار مرکب طوفان و آن دیگری توفان!
و عجبترتر اینکه این بحثها هنوز هم ادامه دارد و گروهی هنوز در دفاع از استالین با صورتی سرخ از برافروختگی تمام روایات از جنایات استالین را برساختههای امپریالیستها میدانند.
تا از این دوگانه بد و خوب بیرون نیاییم و زندگی را چنانکه هست نبینیم گرفتار میمانیم.
————————————
۱. با جستجوی صورت حدیث «اکثر اهل الجنة البله» (بیشتر باشندگان بهشت نابخردانند) می بینید که نه شیعه نه سنی بطور واضح نه جرئت دارند آن را رد کنند چون مثلا امام محمد غزالی بارها آن را نقل کرده، نه میتوانند تأیید کنند چون در آن صورت یا قید خرد را باید بزنند یا قید بهشت را. از این دست پارادکسها زیاد است مثلا برده داری که نه میتوانند تأیید کنند چون در تمام دنیا لغو شده نه میتوانند رد کنند چون «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِالْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
۲. اشاره به کتابی با همین نام از محمد علی فروغی
۳. یک نمونه: https://khatechaharom.org
۴. یک نمونه: https://www.tribunezamaneh.com/archives/398450
البته در ایراندوستی این بزرگواران ذرهای تردید ندارم.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
۲۶ آوریل ۲۰۲۵
آیا میتوان تصور کرد روزی ایران و اسرائیل، دشمنان قسم خورده کنونی، به نزدیکترین متحدان منطقهای تبدیل شوند؟ این مقاله تلاش میکند با نگاهی منطقی و مبتنی بر داده، پتانسیل این سناریوی در حال حاضر غیرمحتمل را بررسی کند و همچنین سعی دارد با تلنگر تابوی روابط ایران و اسرائیل را بشکند.
موضوع روابط خارجی در بین طیفهای گوناگون سیاسی ایران همانند سیاست گذاریهای حزبی و گروهی اغلب آلوده به احساسات، شعار و گاهی سطحینگری است. معیار و محک اصلی باید منافع ملی باشد و نه هیچ چیز دیگر. حوادث دراماتیک در خاورمیانه شاید بیش از سایر نقاط جهان به این گرایش هیجانی و احساسی در سیاست دامن میزند.
از این رو لازم دانستم به رغم هجمههای گوناگون احساسی از چپ و راست و بدون پیشداوری مروری مبتنی بر فکت در مورد سیاست خارجی ایران داشته باشیم.
اکنون به این سئوال بپردازیم که مناسب ترین و نزدیکترین متحد سیاسی ایران در منطقه چه کشوری میتواند باشد و چرا؟ پیش فرض ما این است که حکومت در ایران تغییر یافته و یک حکومت ملی و میهنپرست بر کشور حاکم است. این به ما کمک میکند تا از آلودگیها و تنگ نظریهای مذهبی و ایدئولوژیک فاصله گرفته و نگاهی صرفا منطقی داشته باشیم.
این بررسی باید با در نظر گرفتن متغیرهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی به مقایسه پتانسیل روابط ایران با چند کشور مهم در منطقه بپردازد. در این سناریو ما کشورهای ترکیه، عراق، افغانستان، عربستان سعودی، اسرائیل و روسیه را مورد مطالعه قرار میدهیم.
از آنجا که این پرسش فرضی است و به آیندهای بدون جمهوری اسلامی اشاره دارد، تحلیل عمدتاً بر اساس روندهای تاریخی، منافع مشترک بالقوه، و دادههای موجود تا تاریخ کنونی (آوریل ۲۰۲۵) خواهد بود.
چارچوب تحلیل
برای ارزیابی منطقی و معنادار معیارهای زیر در نظر گرفته میشوند:
● منافع اقتصادی شامل حجم تجارت، سرمایهگذاری، و پتانسیل همکاری در بخشهای انرژی، فناوری، و غیره.
● منافع ژئوپلیتیکی (همسوییها و ناهمسوییها) شامل همسویی استراتژیک در برابر تهدیدات مشترک، ثبات منطقهای، و تعادل قدرت.
● منافع فرهنگی-اجتماعی که شباهتهای فرهنگی، تاریخی، یا پتانسیل همکاریهای مردممحور را در نظر دارد.
● موانع و چالشها شامل اختلافات تاریخی، ایدئولوژیک، یا سیاسی که میتوانند مانع همکاری شوند.
ابتدا روابط کلی ایران با کشورهای مورد نظر را بررسی میکنیم:
۱- ایران و روسیه
همسوییها و ناهمسوییها: هر دو کشور در برابر نفوذ کشورهایی که متعلق به این منطقه نیستند همسو هستند.
تجارت ایران و روسیه در سال ۲۰۲۳ حدود ۵ میلیارد دلار بود (منبع: گمرک ایران). همکاری در انرژی و تسلیحات در حال گسترش است ولی به رغم نزدیکی و مرزهای طولانی مشترک با جمهوریهای سابق اتحاد شوروی، روابط اقتصادی بین ایران و روسیه هیچگاه به نقطه چشمگیری نرسیده است و ظاهرا موانع طبیعی مانع افزایش بیش از این است. به طور مثال روسیه فاقد فناوریهای پیشرفته و محصولات باکیفیت صنعتی مورد نیاز ایران است. تا کنون تجهیزات نظامی بیشترین جذابیت در روابط اقتصادی دو کشور بوده است. پتانسیل گسترش همکاری تا حدی وجود دارد، مانند صنعت حمل و نقل و ترانزیت، راه آّهن و کشتیرانی. ولی از سوی دیگر اقلام صادراتی روسیه و ایران در بسیاری موارد همپوشانی دارند و این باعث تشدید رقابت به جای همکاری است. به طور مثال:
نفت و گاز (هیدروکربنها): هر دو کشور صادرکننده عمده نفت و گاز طبیعی هستند. ایران دارای دومین ذخایر گاز طبیعی جهان و چهارمین ذخایر نفت خام است. روسیه نیز در صدر جدول صادرکنندگان گاز طبیعی و یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت است. در بازارهایی مانند چین، هند و ترکیه که هر دو کشور به دنبال سهم بیشترند، رقابت شدیدی وجود دارد. با تحریمهای غرب علیه روسیه، این کشور به بازارهایی که پیشتر در اختیار ایران بوده مثل هند و چین بیشتر متمایل شده است. این مسئله باعث کاهش مزیت نسبی ایران و تهدید علیه منافع ایران شده است.
حافظه تاریخی منفی مردم ایران پر از نمونههای دخالتهای هولناک روسیه در ایران است. قراردادهای گلستان و ترکمانچای، دخالتهای روسیه در امور داخلی ایران که اغلب به ضرر منافع ملی ایران تمام شده است. اینها در مواردی از طریق حزب توده ایران، نفوذ در ارتش، نفوذ در فرقه دمکرات آذربایجان و جدایی مقطعی آذربایجان از ایران و سپس معامله با غرب بر سر آذربایجان، عضوگیری وسیع شبکه جاسوسی هم به شکل مستقیم و هم از طریق شبکه حزب توده ایران و فرقه دمکرات آذربایجان و همچنین دخالت و تاثیرگذاری بر سیاستهای این احزاب به نفع منافع روسیه و بر علیه منافع ملی ایران. اعدام و تبعید ایرانیانی که مورد پسند دستگاه استالین نبوده اند. نمونههایی از حافظه تاریخی سیاه در روابط ایران و روسیه است.
همچنین نقش روسیه در پرونده هستهای ایران و تأخیر و سنگ اندازی در تحویل نیروگاه بوشهر و موضوع سامانههای دفاعی S-300 از دیگر نقاط سیاه این رابطه هستند. ایران بارها از در تعاملات بینالمللی وجهالمصالحه روسیه با غرب قرار گرفته است (مثلاً در قطعنامههای شورای امنیت). حمایت روسیه از حاکمیت ضدمردمی جمهوری اسلامی و توسعه شبکه روسوفیلها در سپاه و حلقه حاکمیت و همچنین حمایت فعال روسیه در سرکوبهای خونین اعتراضات مردمی در ایران، همگی روسیه را در نزد افکار ایرانیان همسایهای غیرقابل اطمینان و خارج از دایره کاندید مناسب دوستی قرار داده است.
۲- ایران و ترکیه
ترکیه و ایران روابط تجاری قابل توجهی دارند. حجم تجارت دوجانبه در سال ۲۰۲۳ حدود ۷.۵ میلیارد دلار بود (منبع: سازمان تجارت جهانی). ترکیه به گاز ایران وابسته است و ایران از کالاهای مصرفی ترکیه بهره میبرد. همچنین ترکیه مکانی برای پولشوئی و خروج سرمایههای رانتی و غیرقانونی برخی از اختلاسگران حکومتی شده که ارقام نجومی از ثروت ملی ایران را به ترکیه برده و در مسکن و ویلاهای بسیار لوکس و گران قیمت سرمایه گذاری میکنند. این ماجرا مورد حمایت دولتهای فعلی ترکیه و ایران نیز قرار دارد. همچنین سازمانهای اطلاعاتی این دو کشور بر علیه نیروهای معترض در هردو کشور همکاری نزدیکی با هم دارند.
همسوییها و ناهمسوییها: زمینههای همکاری و پتانسیل زیادی بین ایران و ترکیه وجود دارد. از قبیل توریسم، ترانزیت، خطوط انتقال گاز و نفت ولی سیاستهای نئو عثمانی و پان ترکیسم و تشدید رقابتهای منطقهای که اشغال سوریه از آخرین نمونههای آن بود، اختلاف بر سر تنش میان ارمنستان و آذربایجان، قطع کریدور ارتباطی ایران به قفقاز جنوبی توسط آذربایجان و با حمایت ترکیه، گسترش نفوذ ترکیه در ترکستان، تحریک و اشاعه پان-ترکیسم در آذربایجان ایران و حمایت از جداییطلبی و افراطیگری ناسیونالیستی و مواردی از این گونه، پتانسیلهای واقعی را تحت الشعاع قرار داده است و رقابت افزایندهای بین ایران و ترکیه در حال شکل گیری است.
۳- ایران و عراق
عراق در حال حاضر بزرگترین بازار صادراتی ایران در منطقه است. صادرات ایران به عراق در سال ۲۰۲۳ حدود ۱۰ میلیارد دلار بود (منبع: اتاق بازرگانی ایران).
همسوییها و ناهمسوییها: هر دو کشور در مبارزه با داعش و ثبات منطقهای همکاری دارند. زمینههای فراوان مبادلات تجاری، ساخت و ساز و همکاریهای امنیتی بین دو کشور وجود دارد. اما نفوذ ایران در عراق و خاطره جنگ خونین هشت ساله و اختلافهای مرزی ایران و عراق و بحث دسترسی عراق به خلیج فارس از طریق اروند رود مسائلی است که به سادگی قابل حل نیستند. اشتراکات مذهبی شیعی وجود دارد ولی از سوی دیگر تنش بین سنیهای عراق با ایرانِ شیعی نیز تنشی دائمی است. این تنشها و اختلافات مرزی همیشه بین دو کشور وجود داشته و بارها به درگیری نظامی کشیده شده است. تجهیزات نظامی سنگین همیشه دو سوی مرز ایران و عراق مستقر بوده است. همچنین کالاهای قاچاق بین ایران و عراق همیشه از مسائل مورد مناقشه طرفین بوده و خواهد ماند.
کشور عراق فاقد تکنولوژیهای پیشرفته مورد نیاز ایران است و از این رو و به رغم پتانسیل خوب مبادلات تجاری، محدودیتهایی زیادی برای گسترش همکاری بین این دو کشور نیز وجود دارد.
۴- ایران و افغانستان
تجارت ایران و افغانستان در سال ۲۰۲۳ حدود ۲ میلیارد دلار بود (منبع: گمرک ایران). ایران و افغانستان دارای اشتراکات زبانی و تاریخی بسیاری هستند. بینادگرایی و افراطی گری اسلامی در افغانستان به مراتب از ایران شدید تر است. تجارت بین دو کشور به طور عمده شامل سوخت و کالاهای اساسی به افغانستان است و در عوض واردات خشکبار به ایران. حجم بالای قاچاق مواد مخدر از افغانستان به ایران و همچنین حضور میلیونها مهاجر افغانی در ایران و تداوم موج پایان ناپذیر مهاجرت، همچنین رودخانه مرزی که سرچشمه آن در خاک افغانستان است و محل تامین آب آشامیدنی مردم جنوب شرقی ایران است از موضوعات مورد اختلاف طرفین است. با توجه به کمبود و بحران آب، انتظار میرود که تنش بین دو کشور روی موضوع آب و سایر موضوعات مطرح شده و از جمله مناقشات مرزی افزایش یابد.
۵- ایران و عربستان سعودی
پس از عادیسازی روابط در سال ۲۰۲۳، تجارت ایران و عربستان در حال رشد است، اما هنوز بسیار محدود است (کمتر از ۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴). بیشتر عربستان از ایران بهره میبرد و درآمدهای هنگفتی از طریق حجاج به آن کشور جاری میشود.
همسوییها و ناهمسوییها: هر دو کشور میتوانند از ثبات بازار نفت سود برده و در این زمینه با هم همکاری کنند. عربستان سعودی فاقد تواناییها و تکنولوژیهای مدرن و مورد نیاز ایران است. تفاوت فرهنگی بین دو کشور بسیار زیاد است. این دو کشور به دلایل تاریخی و مذهبی (شیعی-سنی) همیشه در رقابت با یکدیگر بوده و سعی کرده اند که با تقویت نیروهای نیابتی در منطقه جای پای خود را تقویت کرده و یکدیگر را از میدان رقابت به در کنند. در جنگ ایران و عراق، عربستان یکی از حامیان جدی صدام و از تامین کنندگان مالی ماشین جنگی صدام علیه ایران و تمامیت ارضی ما بود.
عربستان در چند مورد در ایران سرمایه گذاری کرده است ولی به دلیل اختلافات یا ریسکهای سرمایهگذاری، از بازار ایران خارج شد. در مواردی مانند برند صافولا قطع همکاری صورت گرفت. به پیروی از آن امارات نیز ازهایپر استار ایران خارج شد. عربستان همواره خواهان ادامه حیات جمهوری اسلامی بوده است ولی به شرط آن که ضعیف، تحت کنترل و از لحاظ اقتصادی کاملا ناتوان، محتاج و شکننده باقی بماند. عربستان مخالف ایرانی ملی، آزاد و قدرتمند است. همچنین حضور و جنایات اعراب در طول صدها سال در ایران و پایان دادن به امپراطوری ایرانی و تحمیل اسلام متحجر به ایران متمدنتر آن روز، کشتار وسیع، تحقیر و تجاوز و نابودی و آتش زدن گسترده کتابهای ارزشمند علمی آن زمان، از خاطرههای بسیار تلخ و غیرقابل فراموش ایرانیان است. این حجم از ناهمسویی، روابط بین ایران و عربستان را نامطلوب و محدود میکند.
۶- ایران و اسرائیل
تولید ناخالص داخلی اسرائیل در سال ۲۰۲۴ حدود ۵۳۰ میلیارد دلار بوده است (منبع: بانک جهانی). این کشور در زمینه فناوری پیشرفته (صادرات فناوری ۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳) پیشرو است.
همسوییها و ناهمسوییها: در یک سناریوی پسا-جمهوری اسلامی، ایران احتمالاً به دنبال کاهش نفوذ گروههای نیابتی (مانند حزبالله) و تمرکز بر منافع ملی خواهد بود. اسرائیل نیز به دنبال کاهش تهدیدات از سوی این گروهها است. هر دو کشور میتوانند از ثبات منطقهای سود ببرند. ایران و اسرائیل در برابر نفوذ فزاینده ترکیه یا گروههای افراطی (مانند داعش) منافع مشترکی دارند.
منابع آبی و محیط زیست: هر دو کشور با چالشهای زیستمحیطی (مانند کمبود آب) و مشکلات کشاورزی مواجهاند. ولی اسرائیل در هردو مورد در حوزه تکنولوژی حرف اول را در جهان میزند. ایران به شدت نیازمند فناوریهای اسرائیل در کشاورزی و مدیریت بحران آب است.
فناوری و نوآوری: اسرائیل یکی از رهبران جهانی در فناوری پیشرفته و سایبری نیز هست. ایران با نیروی انسانی تحصیلکرده و منابع طبیعی میتواند شریک جذابی برای اسرائیل باشد.
انرژی: ایران میتواند گاز و نفت خود را به بازارهای جهانی متصل به اسرائیل عرضه کند، بهویژه از طریق خطوط لولهای که به مدیترانه میرسند.
تجارت: پتانسیل حجم تجارت بالقوه بین دو کشور به دلیل مکمل بودن اقتصادها (فناوری اسرائیل در برابر منابع ایران) میتواند قابل توجه باشد. در حال حاضر تجارت مستقیم بین ایران و اسرائیل صفر است، اما پتانسیل همکاری در انرژی و فناوری میتواند میلیاردها دلار ارزش داشته باشد (تحلیل بر اساس مدلهای همکاری مشابه اسرائیل با امارات پس از توافق ابراهیم).
مواردی مانند محصولات کشاورزی، خشکبار، فرش، زغفران و پسته، فناوریهای تکنولوژیک، هوش مصنوعی، همکاریهای آکادمیک، توریسم، پردازش ابردادهها، علوم پزشکی، حوزههای هنری و به ویژه صنعت موسیقی و سینما و دهها مورد دیگر پتانسیلهای بزرگ و جدی وجود دارد.
فرهنگی و تاریخی: روابط تاریخی یهودیان و ایرانیان به دوران هخامنشی (نجات یهودیان توسط کوروش) بازمیگردد. این تاریخچه که در تورات هم به آن اشاره شده، میتواند بهعنوان پایهای برای همکاریهای فرهنگی و دیپلماسی عمومی عمل کند. جامعه یهودیان ایرانیتبار در اسرائیل (حدود ۲۰۰,۰۰۰ نفر) میتواند بهعنوان پلی برای روابط مردممحور عمل کند.
نکته مهم دیگر اینکه ما با اسرائیل مرز زمینی نداریم و از این رو هرگز مشکلات و تنشهای مرزی و ادعاهای مرزی بین دو کشور نبوده و هرگز هم نخواهد بود. در جنگ ایران و عراق، کشور اسرائیل به شکل غیر مستقیم از ایران حمایت میکرد. رادیو اسرائیل روزانه آدرس مختصات جغرافیایی (گِرا) نقاط حساس و نظامی عراق را به ایران میداد. حتی گفته میشود که با شیوع گسترده بیماری سالَک در بین سربازان ایرانی، داروی تزریقی سالَک از اسرائیل تهیه شد و کمک بسیار بزرگی به نیروی نظامی ایران بود. خود من یکی از افرادی بودم که در منطقه جنگی با کمک همین داروها بیماری سالکم درمان شد.
بررسی اهمیت رابطه به استناد به ارقام
در این قسمت جدولی تهیه شده است شامل پارامترهای مهم در سیاست خارجی ایران با شماری از همسایگان کلیدی آن از جمله ترکیه، عراق، عربستان سعودی، افغانستان و روسیه. جدول بر اساس مدل ارزیابی چندشاخصی (MCDA)، هفت شاخص کلیدی تعریف و وزندهی شدهاند شامل تضاد تاریخی، همکاری اقتصادی، همراستایی ژئوپلیتیکی، همکاری امنیتی، نزدیکی فرهنگی، ریسک بیثباتی، و پتانسیل همکاری تکنولوژیک. امتیازها نیز بر اساس دادههای تاریخی و تحلیلهای موجود (مانند گزارشهای بروکینگز) و با کمک هوش مصنوعی محاسبه شدهاند.
نتیجه تحلیل نشان میدهد که اسرائیل، بهرغم فاصله جغرافیایی، با اختلافی معنا دار بالاترین ظرفیت همکاری استراتژیک با ایران را دارد. در این جدول به هر یک از این عوامل امتیازی داده شده است که براساس دادههای آماری معتبر تهیه شده است. این امتیازها در ضریب اهمیت آنها که برای تمام کشورها یکسان است ضرب شده و مجموع امتیاز به دست آمده را به شکل مقایسهای به ازا هر کشور محاسبه کرده که مشاهده میفرمایید.
جمعبندی
وقتی راجع به ایران صحبت میکنیم، منظورمان فقط جمهوری اسلامی و قتل و ترور و اعدامهایش نیست. به همین ترتیب اسرائیل هم فقط نتانیاهو یا مناخم بگین و ... نیست. ما میتوانیم با بسیاری از عملکردها، اتفاقها، سیاستهای هریک از این کشورها در هر برهه تاریخی موافق یا مخالف باشیم. ولی رابطه سیاسی و تجاری بین هر کشوری فقط مبتنی بر منافع ملی است و هیچ چیز دیگری دخیل نیست. ما میتوانیم با سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطین یا شهرک سازی و پیشروی حوزه تحت حفاظت اسرائیل موافق یا مخالف باشیم ولی همانطور که گفته شد، روابط بین کشورها را منافع ملی آنها تعیین میکند.
نتیجه محاسبات جدول فوق و دلایل و آمارهای مطرح شده در این نوشته نشانگر آن است که اسرائیل با تفاوتی معنا دار، بیشترین امتیاز برای توسعه همکاریهای سیاسی و تجاری با ایران را در منطقه دارد. از این رو قطع رابطه با آن بر خلاف منافع ملی کشور ماست.
اسرائیل به دلیل اقتصاد پیشرفته و مکمل بودن با منابع ایران، پتانسیل همکاری بیشتری نسبت به ترکیه، عراق، افغانستان، عربستان، یا روسیه را با ما دارد. روابط ایران و روسیه استراتژیک اما نامتوازن است. همکاری با اسرائیل میتواند برای ایران دسترسی به فناوریهای پیشرفتهتر و بازارهای غربی را فراهم کند. کشورهایی مانند افغانستان، عراق، عربستان محدود به مبادلات تجاری هستند ولی رابطه با اسرائیل فراتر از هر کشور دیگری در منطقه برای ایران آوردههای سرنوشت ساز دارد. ما با همسایگان خود اختلافات مرزی و تنشهای تاریخی فراوانی داریم، در حالی که با اسرائیل هیچ یک از این مشکلات وجود ندارد.
امیدوارم این نوشته تلنگری برای شکستن تابوی اسرائیل در اذهان ما باشد.
از شعر “برای تو”
جهان
اگر به دستهای مهربان سپرده شود،
نه جنگ خواهد ماند
نه دیوار.
دوست میدارم
تا جهان را
با تو قسمت کنم.
-احمد شاملو-
منابع:
بانک جهانی (World Bank): دادههای اقتصادی اسرائیل و ایران.
صندوق بینالمللی پول (IMF): تخمین تولید ناخالص داخلی ایران.
سازمان تجارت جهانی (WTO): آمار تجارت ترکیه و اسرائیل.
اتاق بازرگانی ایران: صادرات ایران به عراق.
گمرک ایران: تجارت با افغانستان و روسیه.
تحلیلهای ژئوپلیتیکی از گزارشهای موسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی (CFR) برای روابط منطقهای.
- CIA World Factbook (2023 Edition)
- IMF Economic Outlook Reports 2023-2024
- SIPRI Yearbook 2023
- Brookings Institution: Iran and Regional Dynamics
- Oxford Middle East Studies Journal: Iran-Israel Strategic Outlook
- Washington Institute for Near East Policy (WINEP) Reports 2023
- Israel Water Authority Reports 2022
- UN FAO: Reports on Israeli Agricultural Technology Exports
■ آقای آذرخش گرامی. مقاله بسیار جالبی بود درباره موضوعی بسیار مهم. آیا مدل جدولبندی و ضریب اهمیت، ابتکار خودتان است یا از منبعی اقتباس شده است؟ درباره اهمیت روابط با اسرائیل، به یاد دارم، در دوران دبستان (حدود سال ۱۳۴۵) که در قم درس میخواندم، شایع بود که اسرائیلیها به شاه پیشنهاد کردهاند که باتلاق دریاچه قم را درختکاری کنند. با توجه به تجارب آن کشور در زمینه کشاورزی در منطقه کمآب، اگر به چنان همکاریهایی میدان داده میشد، وضع بحرانی محیطزیستی، کشاورزی و منابع آبی کشور، الان به گونهای کاملا متفاوت بود. اینکه در جدول شما، ترکیه مقام دوم را دارد (بعد از اسرائیل)، کاملا قابل فهم است. باید به ترکیه، نه به عنوان رقیب، بلکه به عنوان دوست همسرنوشت نگاه کرد. جذابیت استانبول برای توریستهای ایرانی اهمیت موضوع را دوچندان میکند.
برایتان موفقیت آرزو دارم. رضا قنبری. آلمان
■ آقای قنبری عزیز سلام و سپاس از نوشته تان. این جدول را میتوان ابتکار شخصی نامید که البته آمارها و ضرایب آن توسط هوش مصنوعی تهیه شده است.
بخش عمده سوابق کاری و رشته من در حوزهی مدیریت است و من همیشه مجبور بودم برای قابل درک کردن و اندازهگیری حوزه هایی که شاخص عددی و ریاضی نداشتند مانند اندازهگیری و بررسی روند پیشرفت یا پسرفت در مواردی مانند سطح دانش، وفاداری، سطح رضایت و مانند اینها که واحد مستقیم اندازهگیری ندارند، معیارهای کلیدی در نظر گرفته و از طریق تعیین ضریب اهمیت، آنها را تبدیل به داده ها و نمودارهای ریاضی کنم. از این طریق وضعیت ملموس و قابل اندازهگیری، گذشته، حال و آینده مطلوب قابل مشاهده و درک میشد. اکنون از همان تجربه در این مورد نیز استفاده شده که فکر میکنم نتیجهی آن با تجارب و درک شخصی ما نسبتاً نزدیک و واقعی است. امیدوارم تجربه و درک شخصی اکثر خوانندگان نیز همین باشد.
با تشکر و احترام ه. آذرخش
■ جناب آذرخش گرامی درود بر شما. بیپروا به هرگونه روش محاسبه، به نظر من روش خوبی را برای ارزیابی برگزیدهاید، امتیازهای جدول بویژه همراستایی ژئوپولیتیک دو کشور و سرانجام نتیجه پایانی هم یعنی امتیاز ۶۱ منطقی مینماید. سپاس از ابتکار در گزینش روشی نو و دقت شما.
پیروز باشیم. بهرام خراسانی ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
■ در شرایطی که خاورمیانه گرفتار خشونت، سوءتفاهم و نفرتهای دیرینه است، شاید عجیب بهنظر برسد اگر کسی بگوید اسرائیل میتواند شریک طبیعی مردم ایران باشد. اما اگر کمی از پیشداوریهای ایدئولوژیک فاصله بگیریم، این حرف نهتنها عجیب نیست، بلکه کاملاً منطقی و ضروری است. اسرائیل کشوری است با دستاوردهای بزرگ در زمینه فناوری، با ساختاری دموکراتیک، و جامعهای متنوع که – برخلاف رژیم تمامیتخواه ایران – به آزادیهای فردی چه اعراب و چه یهودیان احترام میگذارد.
با این حال، متأسفانه بسیاری از افراد – بهویژه در میان اپوزیسیون چپگرا – با استناد به مفهومی تحریفشده از «ضد امپریالیسم»، هرگونه گفتوگو یا نزدیکی با اسرائیل را محکوم میکنند. این دیدگاه در عمل به شکلی از یهودستیزی جدید تبدیل شده است.
چپهای سنتی از تبدیل انسانها به ابزار معامله انتقاد میکنند – اما نمیگویند که این دقیقاً کاری است که حماس انجام میدهد؛ استفاده ابزاری از اجساد و گروگانها، استفاده از کودکان بهعنوان سپر انسانی، و پنهانکردن گروگانهای زنده یا کشتهشده در تونلهایی زیر زمین.
اگر واقعاً به آیندهای صلحآمیز برای منطقه فکر میکنیم، باید از این دشمنسازیهای کلیشهای عبور کنیم. اسرائیل میتواند متحدی طبیعی برای ایرانی آزاد، مدرن و دموکرات باشد. شاید وقت آن رسیده باشد که حتی نیروهای چپگرا نیز این واقعیت را ببینند – بهجای آنکه از سر عادت، در برابر آن مقاومت کنند.
محمد ایمانی مونیخ
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
![]() |
یکی از پدیدههای قابل تامل در میان نیروهای چپ ایران، که البته منحصر به ایران نیست، ظهور جریانی با رویکرد ضدامپریالیستی است که در دهه اخیر با عنوان «محورمقاومتی» شناخته میشود. این نام، برگرفته از سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران است که رکن اصلی آن، مخالفت با اسرائیل به شمار میرود. اما به نظر میرسد این نامگذاری کنایهآمیز، که به منظور انتقاد از همراهی این طیف از نیروهای چپ با سیاستهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی صورت گرفته، بیشتر از سوی منتقدان این جریان رواجیافته تا خودشان.
ریشههای این تفکر را میتوان در نیروهای چپِ دوران جنگ سرد جستجو کرد؛ نیروهایی که اتحاد جماهیر شوروی را سنگر کارگران جهان میپنداشتند و در کشورهای سرمایهداری و به اصطلاح «در حال رشد غیرسرمایهداری»، تحت لوای احزاب «برادر» فعالیت میکردند. در آن دوران، کا.گ.ب به عنوان بازوی پنهان این اردوگاه در مقابل سازمان سیا عمل میکرد و پیمان ورشو، نیروی نظامی متقابلی در برابر ناتو بود که با هدف محافظت از کشورهای سوسیالیستی در برابر «امپریالیسم» شکل گرفته بود.
هسته اصلی این تفکر، در وهله نخست، مخالفت با ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت امپریالیستی و در مرحله بعد، ضدیت با نظام سرمایهداری بود. خوشبینی نسبت به آینده سوسیالیسم و پیشرفتهای اتحاد شوروی، تنها به چپهای طرفدار شوروی محدود نمیشد؛ حتی پل ساموئلسون، اقتصاددان لیبرال آمریکایی، با تکیه بر محاسبات اقتصادی خود، پیشبینی میکرد که اقتصاد شوروی احتمالاً تا دهههای ۱۹۸۰ یا ۱۹۹۰ میلادی از اقتصاد آمریکا پیشی خواهد گرفت.
با فروپاشی اتحاد شوروی، بخش عمدهای از چپهای وفادار به آن دچار دگرگونی شدند. اما گروهی کوچکتر، همچنان به حمایت از بازمانده آن، یعنی روسیه، ادامه دادند. مخالفت با آمریکا و نظام سرمایهداری، همچنان محور اصلی فعالیت سیاسی آنها باقی ماند.
با این حال، دفاع از روسیه پس از دوران سوسیالیسم، با نظام سیاسی مافیایی و اقتصاد سرمایهداری فاسد آن، روز به روز دشوارتر شد. چگونه میتوان از نوعی سرمایهداری خشن، غیردموکراتیک و حتی مافیایی به نام چپ دفاع کرد؟
پاسخ ساده است: «ضدیت با آمریکا» همچنان معیار اساسی «محور مقاومتیها» برای تعیین دوست و دشمن است. هر نیرویی که با آمریکا مخالفت کند یا در جهت تضعیف آن گام بردارد، صرفنظر از ماهیت استبدادی، ارتجاعی، تجاوزکارانه یا تمامیتخواه آن، به عنوان متحد بالقوه یا بالفعل این جریان تلقی میشود. از همین رو، حمایت این طیف از نیروها و کشورهایی که صرفاً سیاستهای ضد آمریکایی را دنبال میکنند، قابل درک است.
بخشی از این نیروها در انتخابات ریاست جمهوری تابستان گذشته به سعید جلیلی رای دادند؛ چرا که او شعارهای ضد آمریکایی سر میداد و از مواضع تندروانه در سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی حمایت میکرد، البته با چاشنی عدالتخواهی در داخل. این در حالی است که یکی از بزرگترین بیعدالتیهایی که مردم ایران دو دهه است با آن دست و پنجه نرم میکنند، همین تحریمهای اقتصادی و پرداخت هزینه ماجراجوییها و بیتدبیریهای نظام در پرونده هستهای ایران است.
شوروی فروپاشید اما حمایت از نظام مافیایی برآمده از دل آن فروپاشی بدون منطق قابل دفاع ادامه یافت. اکنون نیز محور مقاومت عملا فروپاشیده اما حداقل بخشی از «محور مقاومتیها» نمیخواهند این تغییر و تحولات در سوریه، لبنان، عراق و یمن را بپذیرند. آنها به جای پذیرش واقعیت جدید از منظر منافع ملی و تلاش ایران برای رفع خطر جنگ و لغو تحریمها، از رهبر نظام انتقاد میکنند که چرا خواهان توافق با ترامپ و امپریالیسم آمریکاست و یا چرا از رویارویی با اسرائیل عقبنشینی کرده است!
آیا قرار است این بار نیز «رفقا» از جریان تحولات تاریخی عقب بمانند و شبح محور مقاومت را به اسکلت زمخت به جا مانده از اردوگاه سوسیالیستی بیافزایند؟ آیا قرار است حتی از آقای خامنهای نیز عقبتر بمانند؟
این جریان چگونه خواهد توانست تفاوت خود را با تندروهای درون نظام برای مردم توضیح دهد؟ مگر نه اینکه چپ، همواره خود را با صلحطلبی، ضدیت با جنگ و دفاع از معیشت مردم و زحمتکشان تعریف میکرده است؟
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
Subject: HyperNormalisation, the Current Status of the Islamic Republic
Date: April 2025
Prepared by: Think Tank for Global Order Studies – Australia
Confidentiality: Public Access
Contact us: Contact@global-order.org
درباره وضعیت جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۲۵
خلاصه
اصطلاح «فراعادیسازی» (HyperNormalisation) که نخستین بار توسط آلکسی یورچاک ابداع شد (و بعدها در مستندی از آدام کرتیس مشهور گردید)، وضعیتی را توصیف میکند که در آن همه میدانند نظام در حال فروپاشی است، همه میدانند که همه این را میدانند، اما هم مقامات و هم مردم عادی وانمود میکنند که اوضاع عادی است، چون نمیتوانند هیچ آلترناتیوی را تصور کنند.
این پدیده، مشخصهٔ اتحاد جماهیر شوروی در سالهای پایانی عمرش بود؛ واقعیتی سیاسی، توخالی و سوررئال که در آن دروغها آنقدر آشکار گفته میشدند که دیگر کسی تلاشی برای باور کردنشان نمیکرد، اما مردم با آنها همراهی میکردند، چون مواجهه با حقیقت بیش از حد مخرب بود.
وقتی واکنش مقامهای جمهوری اسلامی به انفجار شهید رجایی (انفجاری عظیم و مرگبار در منطقه گمرک نزدیک بندرعباس) را بررسی میکنیم، شباهتهای چشمگیری به آن وضعیت دیده میشود:
۱. گسست آشکار از واقعیت
o در شورویِ دچار فراعادیسازی، مقامها مدام بیانیههای «اوضاع خوب است» صادر میکردند، حتی زمانی که فروپاشی دولت کاملاً مشهود بود.
o در ایران نیز، وزیر راه با خنده میگوید «اتفاقی نیفتاده» و رئیسجمهور در حالی که کشور در شوک فرو رفته، به دیداری غیرضروری سفر میکند. اینها نشانههای روشنی از گسست عمیق از واقعیتِ زیسته مردم است.
۲. پوشاندن مسائل ساختاری
o در زمان فروپاشی شوروی، ناکارآمدی در بوروکراسی، دستگاه اطلاعاتی و لجستیک با شعارهای توخالی پنهان میشد.
o در ایران نیز پس از انفجار شهید رجایی، حاکمیت تلاش کرد بحث درباره سوءمدیریت عمیق، ناکامی اطلاعاتی، و توخالی شدن ساختار اداری را سرکوب کند و آن را صرفاً حادثهای اتفاقی جلوه دهد، نه نشانهای از پوسیدگی ریشهدار.
۳. آگاهی روزافزون مردم
o در اواخر دوران شوروی، مردم عادی میدانستند حکومت دروغ میگوید، اما ظاهراً با آن همراهی میکردند.
o امروز در ایران، افکار عمومی کاملاً متوجه تلاشها برای پنهانکاری است. رسانههای اجتماعی، گزارشهای شاهدان عینی و خبرنگاری شهروندی، ابعاد واقعی فاجعه را آشکار میکنند و واکنش حکومت را هرچه بیشتر پوچ و مضحک جلوه میدهند.
۴. زوال اعتماد نهادی
o فراعادیسازی زمانی رخ میدهد که نهادها اعتبار خود را از دست میدهند، اما بهدلیل اینرسی، ظاهر خود را حفظ میکنند.
o بهطور مشابه، پس از حوادثی مانند انفجار شهید رجایی، اعتماد به نهادهای جمهوری اسلامی (وزارتخانهها، نهادهای اطلاعاتی، دستگاههای امداد) بهسرعت در حال فرسایش است، اما ماشین رسمی همچنان بیانیههای توخالی صادر میکند.
۵. ابتذال و بیمعنایی
o وزیران خندان، سفرهای بیمورد رئیسجمهور، و سخنرانیهای پوچ یادآور رهبران اواخر شوروی (مثل برژنف و چرنینکو) هستند که برای مردم خود به موجوداتی مضحک تبدیل شده بودند.
خلاصه:
واکنش مقامات جمهوری اسلامی به انفجار شهید رجایی کاملاً با مفهوم فراعادیسازی مطابقت دارد:
• مقامها وانمود میکنند همهچیز تحت کنترل است؛
• مردم میدانند که این یک دروغ است؛
• مقامها نیز میدانند که مردم از دروغ آگاهند؛
• اما هیچکس درون نظام نمیداند چگونه (و آیا اساساً میتوان) با فروپاشی واقعی روبهرو شد.
این انفجار – همانطور که چرنوبیل برای شوروی بود – فقط یک حادثهٔ تراژیک نیست؛ بلکه نمادی است از یک فروپاشی ساختاری که رهبران نه توان اصلاح آن را دارند و نه حتی شهامت پذیرش آن را.
۱. پیامدها برای نظم سیاسی (حاکمیت)
از منظر «دولت-ملت» (یعنی با تمرکز بر بقاء و کارکرد ایران بهمثابه یک موجودیت سیاسی، نه صرفاً رژیم حاکم)، قرار گرفتن در مرحله زوالِ فراعادیشده بسیار خطرناک است:
• فقدان مشروعیت:
دولت به نهادی تبدیل میشود که فقط از طریق زور (سرکوب) و آیینهای توخالی (انتخاباتی که کسی آن را جدی نمیگیرد، شعارهایی که هیچکس باور ندارد) دوام میآورد.
وفاداری داوطلبانه فقط در میان نخبگان محدود و منزوی باقی میماند.
• فلج نهادی:
وزارتخانهها، نهادهای امنیتی، و سازمانهای حکومتی به پوستههایی توخالی تبدیل میشوند. این نهادها ظاهراً به کار خود ادامه میدهند، اما دیگر قادر به حل مشکلات واقعی نیستند (مانند بلایای طبیعی، فروپاشی اقتصادی، یا شکستهای اطلاعاتی).
• آسیبپذیری فزاینده:
رژیم در ظاهر قوی است (با ابزارهایی مانند سلاح، پلیس، و دادگاهها)، اما در بُن بسیار شکننده است — مانند درختی پوسیده که با طوفانی ناگهانی فرو میریزد.
• ناتوانی در اصلاح:
فراعادیسازی سیستم را در حالت انجماد قرار میدهد. اصلاحات ضروری، حتی بسیار جزئی، غیرممکن میشوند، چون افشای حقیقت و فریبهایی که ساختار بر پایه آنها بنا شده، بنیان سیستم را تهدید میکند.
• خطر فروپاشی ناگهانی یا شوک بیرونی:
درست مانند اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی ممکن است تا لحظهای خاص، باثبات به نظر برسد — اما یک رویداد محرک (خیزش مردمی، جنگ، یا بحران اقتصادی) ناگهان آشکار میکند که حمایت مردمی عملاً وجود ندارد.
خلاصه:
نظم سیاسی به یک سیستم زامبیوار تبدیل میشود: هنوز در حال حرکت، هنوز فرمان میدهد، اما در بُن مرده است.
۲. پیامدها برای مردم ایران
برای مردم ایران، وضعیت فراعادیشده از جنبههای متعدد ویرانگر است:
• افزایش بدبینی و بیگانگی:
ایرانیان عادی بهشدت از دولت بیگانه میشوند. به اخبار رسمی اعتماد ندارند، در فرآیندهای سیاسی مشارکت معنادار ندارند، و در هر نهاد حکومتی فساد و ناکارآمدی را بدیهی میدانند.
• آسیب روانی جمعی:
زندگی در سیستمی که روزانه حقیقت را انکار میکند، منجر به احساس درماندگی، خشم، افسردگی و از دست دادن امید میشود.
تظاهر به اینکه «همهچیز خوب است» در حالی که همه میدانند چنین نیست، بسیار فرساینده است.
• انزواگرایی یا مهاجرت:
بسیاری از ایرانیان بااستعداد یا مهاجرت میکنند یا به زندگی خصوصی پناه میبرند و سیاست را کاملاً کنار میگذارند.
این امر جامعه مدنی را کوچکتر کرده و انسجام ملی را بیش از پیش تضعیف میکند.
• فقدان هدف ملی:
ملتها برای بقا نیازمند روایات و رؤیاهای مشترکاند.
فراعادیسازی این عنصر حیاتی را نابود میکند: شعارهای رژیم دیگر الهامبخش نیستند و هیچ پروژه رسمی باورپذیر جلوه نمیکند.
• رشد «روایتهای بدیل»:
همزمان با فروپاشی روایت رسمی، فرهنگهای سیاسی زیرزمینی رشد میکنند — از طریق طنزهای اینترنتی، جوکها، مباحث مخفی سیاسی و...
ایدههای تازهای برای آینده آرامآرام شکل میگیرند — هرچند هنوز فاقد ساختار سازمانیاند.
خلاصه:
برای مردم، این وضعیت بهمعنای زندگی در مرز واقعیت و خیال است — دیدن دروغها، تحمل پیامدهای آنها، و انتظار برای لحظهای که تغییر ممکن گردد.
۳. در سطح بقاء «دولت-ملت»
ایران بهمثابه یک دولت (یعنی کشور بهعنوان موجودیتی مستقل، فارغ از رژیم حاکم) با خطراتی عظیم مواجه است:
• خطر تجزیه سرزمینی:
اگر اقتدار مرکزی بیش از حد تضعیف شود، مناطق پیرامونی مانند سیستان، کردستان، یا بلوچستان ممکن است بهسوی خودمختاری بیشتر گرایش پیدا کنند یا به وضعیت بیثباتی و آشوب فرو روند.
• زوال حاکمیت ملی:
قدرتهای خارجی (مانند روسیه، چین، بازیگران غربی یا کشورهای همسایه) ممکن است از ضعف داخلی ایران بهرهبرداری کنند.
این مداخلهها میتوانند به اشکال گوناگون مانند نفوذ سیاسی، بهرهکشی اقتصادی یا دخالت امنیتی بروز کنند.
• تصفیه نسلی:
نسل جوانتر (متولدین پس از دهه ۱۳۸۰) بخش اعظم چارچوبهای ایدئولوژیک قدیمی را رد کردهاند — اما هنوز آلترناتیو سیاسیِ روشن و سازمانیافتهای در اختیار ندارند.
این خلأ، هم فرصت و هم تهدید محسوب میشود.
بنابراین:
ایران نهفقط با خطر تغییر رژیم سیاسی، بلکه با احتمال یک دگرگونی عمیق و دردناک در ساختار دولت-ملت روبهروست — مگر آنکه این فرایند بهدرستی مدیریت شود.
بُعد | پیامد |
---|---|
برای نظم سیاسی | بقاء توخالی، شکنندگی ساختاری، بحران اجتنابناپذیر |
برای مردم | بدبینی، بیگانگی، اما زمینهساز یک نوزایی بالقوه |
برای دولت-ملت | خطر تجزیه و فروپاشی، اما همچنین فرصتی برای بازسازی مشروع اگر نظامی مشروع و نوین پدید آید |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
با همدردی و تسلیت به خانواده هموطنان جان باخته در انفجار بندر رجایی!
بیتردید ایدئولوژیزدگی، یکدندگی و خوی سرکوبگرانه خامنهای، عظمتطلبی و گرایشهای تزاریستی پوتین و سرانجام خودشیفتگی و خودبینی ترامپ در گونه راهبردهای حکومتی این رهبران شایان اهمیت است.
بررسی این راهبردها از جمله مدرنیتهستیزی خامنهای و تکیهاش بر سرنیزه نیروهای امنیتی در اداره کشور و کشتار مردم اوکراین و اشغال بخش مهمی از آن سرزمین توسط تزار روسیه و همکاری راهبردی و نزدیک این دو رهبر از دایره این نوشته خارج است.
مری ترامپ (Mary Trump) برادر زاده دونالد ترامپ که دکترای روانشناسی دارد، در کتاب خود در باره ترامپ و زندگی خانوادگی پسرعمویش و تاثیرات تربیتی پدر بر فرزند و پدر بزرگ بر نوهاش را با عنوان “چگونه خانواده من خطرناکترین مرد جهان را پرورش دادهاند” بیان کرده است[۱].
مری ترامپ پدر بزرگش را فردی “اجتماعستیز” (sociopath) سنجیده، و چگونگی خشونتورزی (قلدری) و مهربانیستیزی را که قطره قطره در نوهاش تزریق کرد، بیان میکند!
وی باور دارد که پسر عمویش به بیماریهای روانی و پیش از هر چیز “خودشیفتگی” (narcissism) مزمن دچار است. علائم این بیماری را میتوان از جمله در مواردی از خود بزرگبینی، حق به جانبی، کمبود همدلی و خود را منزه از هر خطا دانستن مشاهده کرد.
مری ترامپ همچنین میافزاید که هدف پسر عمویش نگهبانی از غرور شکننده و اینکه دیگران او را مردی قوی و باهوش بسنجند، تشکیل میدهد.
با توجه به منش بیان شده، ترامپ در دور اول ریاست جمهوری اش، مطالبی را بیان کرد که از اندیشههای نژادپرستانه ناشی میشد. او در سال ۲۰۱۸، در جریان نشستی در باره مهاجرت، از جمله السالوادور، هاییتی و کشورهای آفریقایَی را “سوراخ مدفوع” (shithole) نامید[۲]. افزون براین در سال ۲۰۱۹، زنان ناراضی رنگینپوست دمکرات در کنگره را مورد خطاب قرار داده گفت: “به کشورهای ورشکستهتان برگردید و آنجا را بازسازی کنید”. این در حالی بود که جملگی به جز یک نفر در آمریکا به دنیا آمدهاند.
وی در سال ۲۰۲۰ و در جریان همهگیری ویروس کرونا که سبب مرگ صدها هزار آمریکایی شد، تزریق مواد عفونتزدا را برای معالجه این بیماری تجویز کرد!
ترامپ برپایه باورش که موضوع تغییرات آب و هوایی دست ساخته چینیهاست، از توافق پاریس علیه گرم شدن کره زمین خارج شد.
در سال ۲۰۲۱ در پی ناکامی در انتخابات، از یورش اراذل و اوباش هوادارش به کنگره با هدف جلوگیری از تائید بایدن به عنوان پیروز انتخابات پشتیبانی کرد و از آنان خواست “بجنگند و غوغا به پا کنند”. در این یورش چندین نفر کشته شدند.
افزون براین، ترامپ ناکامی در انتخابات را هرگز نپذیرفت و آن را دزدیده نامید.
ترامپ در سال ۲۰۲۴، بهرغم پروندههای گوناگونش در دادگاههای فدرال، با رآی حداقل ۵۰ درصد آمریکاییها دوباره به کاخ سفید راه یافت. وی شعار “اول آمریکا” را در تارک برنامههای انتخاباتیاش قرار داده بود اما تصمیمات وی در صد روز اول ریاست جمهوریاش نشان داد که در واقع “اول ترامپ” در راهبردهای اداره کشور جایگاه ویژهای به خود اختصاص میدهند.
پیش از هر چیز خود را “کینگ ترامپ” خواند[۳] و برپایه گفتمانی نو استعماری، کانادا را ایالت پنجاه یکم نامید و از اشغال کانال پاناما و گرینلند سخن به میان آورد. سپس با ایده تخلیه باریکه غزه و مالکیت آمریکا برآن دنیا را در بهت فرو برد.
وی با بستن تعرفههای سنگین علیه کانادا و مکزیک دو شریک مهم تجاریاش و سپس برتمام کشورهای جهان بجز روسیه تزاری و ۱۴۵٪ علیه چین به جهان اعلان جنگ تجاری داد.!
این رهبر خود شیفته بهرغم مخالفت بسیاری از جمهوریخواهان با اشغال نظامی اوکراین، با پشتیبانی همهجانبه از روسیه، از تمام خواستههای تزار پوتین از جمله جدایی همیشگی مناطق اشغال شده اوکراین پشتیبانی و با متجاوز خواندن روسیه در شورای امنیت مخالفت کرد.
ترامپ که در کارزار انتخاباتیاش قول داده بود به جنگ اوکراین در بیست و چهار ساعت خاتمه دهد، بهرغم به حاشیه راندن اروپاییها و کشور اوکراین در مذاکرات با روسیه و تحقیر پرزیدنت زلنسکی در کاخ سفید، هنوز نتوانسته به ادعای خود تحقق بخشد و نا امیدانه تهدید کرده است که از میانجیگری دست شوید. تلاشهایش برای پایان دادن جنگ در غزه نیز با ناکامیَ روبرو شده و میرود امیدش نسبت به دریافت جایزه صلح نوبل به ناامیدی بیانجامد.
با موج میهنپرستی در میان کاناداییها علیه راهبردهای ترامپ، مخالفت آشکار با اشغال و یا تصاحب کانال پاناما و کشور گرینلند، رشد منفی سهام و تهدید کشورهای گوناگون مبنی بر مقابله به مثل در برابر تعرفههای آمریکا، و در پی آن عقبنشینی ترامپ در زمینه برخی از تعرفهها، همگی بیانگر ناکامی این رهبر خودشیفته و خودنما در زمینه راهبردهای اصلی سیاست خارجی دولت آمریکا بوده است.
راهبردهای بالا واکنش داخلی را نیز بههمراه داشته است. برپایه پژوهش دانشگاه میشیگان در ماه آوریل و در پی جنگ تجاری ترامپ، شاخص اعتماد مصرف کنندگان نسبت به شرایط اقتصادی در مقایسه با ماه ژانویه ۳۲ درصد کاهش یافته است که از رکود اقتصادی سال ۱۹۹۰، بیپیشینه بوده است.
افزون براین بر پایه نظرخواهیها، آمریکاییها شامل برخی از جمهوریخواهان، وفاداریشان را نسبت به کارکرد این ریاست جمهور در زمینه مسایل کلیدی کشور از دست میدهند. اکثریت شایان توجهی شرایط را “ترسناک” سنجیده و با مخالفت با رویکرد مهاجرتی و اقتصادیاش، تنها ۲۴ درصد باور دارند رییس جمهور الویتهای درستی را در دستور کار قرار داده است. تنها نیمی از رای دهندگان کارکرد کلی وی را مثبت و اکثریت با راهبرد تعرفهها و کاهش شمار کارمندان دولت فدرال مخالفند.
ترامپ پس از ناکامیهای پیاپی در تحقق راهبردهای گوناگون، با امید به دستیابی به یک پیروزی فوری، تهدیدها علیه برنامه هستهای نظامی خامنهای را آغاز و با فرستادن سلاحهای پیشرفته نظامی به پایگاه گارسیلورگا و ضربات سهمگین نظامی بر حوثیهای یمن سرانجام خامنهای را وادار به مذاکره کرد.
پیش از هر چیز رهبری تیم مذاکره کننده را استیو ویتکاف دوست بسیار نزدیکش سپرد که برخلاف مارکو روبیو، وزیر امور خارجه امریکا از مواضع میانهروتری نسبت به برنامه هستهای نظامی خامنهای برخوردار است.
دوم بنا بر گزارش نیویورک تایمز، در دور اول مذاکرات توقف غنیسازی اورانیوم، برچیده شدن کامل برنامه هسته ایران، مذاکره در مورد نیروهای نیابتی و پروژههای موشکی از خواستههای آمریکا حذف گردید و تمرکز اصلی مذاکرات “بر این بود که ایران مواد موجود را به سمت تولید سلاح اتمی نبرد”[۴].
ظاهرا در سومین دوره نشست در باره جزئیات فنی چگونگی مهار هستهای جمهوری جهل و جنایت، گفتگوها با دستانداز روبرو شده بهطوری که عراقچی از امید به شدت محتاطانه نسبت به نتیجه مذاکرات سخن به میان آورده است.
با این حال ترامپ که با بیمسئولیتی تمام در سال ۲۰۱۸، از جمله برای رویارویی با رویکردهای اوباما از برجام خارج شده بود، هم اکنون با ناشکیبایی میکوشد برجام تازهای را در مدت کوتاهی سرهمندی کند و باید منتظر ماند و دریافت که بهم مخالفتهای نتانیاهو تا چه حد آمادگی دارد از خواستههای حداکثریاش نسبت به محدود کردن تنها ابزار بازدارنده خامنهای کوتاه آید.
شور بختانه در حالی که خامنهای در ضعیفترین دوران ولاییاش بهسر میبرد، مخالفان جمهوری اسلامی از همگرایی و تشکیل جبههای امیدساز در میان جامعه مدنی کشور ناتوانند. موضوعی که به این نظام مرتجع و زنستیز امکان میدهد برای سالها به زندگی ایران برباد دهش ادامه دهد!
اردیبهشت ۱۳۰۴
mrowghani.com
—————————————————-
[1] - Alexander Panetta, Book by Trump’s nice claims he has psychological disorders. We asked psychologists, CBC, July 11, 2020
[2] - Ravi Hari, Donald Trump’s 5 most controversial remarks that sparked fury during his first Presidency, # in India, 8 Nov. 2024
[3] - Independent, https://www.independent.co.uk/news/world/americas/us-politics/trump-long-live-the-king-twitter-b2701329.html
[۴] - نیورک تایمز: آمریکا از ایران نخواست که به طور کامل غنیسازی اورانیوم را متوقف کند، رادیو فردا، ۰۱/۲۴/ ۱۴۰۴
* تصویر بالای یادداشت بخشی از روی چلد یکی از شمارههای مجله تایم است.
■ با درود به آقای روغنی. کارکرد ترامپ در صد روزه ریاست جمهوری اش واقعا فاجعه بار است. پرسش این است که چگونه ملتی چنین فردی را با مسایل روانی و پروندههای متعددی قضایی برای اداره قدرتمندترین کشور جهان انتخاب میکند. البته به باور من ملتها در مقاطعی از تاریخ اشتباهاتی مرتکب میشوند که پیآمدهای فاجعه باری داشته و دارد. انتخاب هیتلر در آلمان، روی کار آوردن خمینی در ایران، تن دادن به حکومت دوباره طالبان در افغانستان و اشتباهات مشابه از این جمله است.
البته راهبردهای ترامپ در رابطه با کانادا پیآمد های سودمندی برای کاناداییها در بر داشت. پیش از هر چیز به آنها آموخت که در روابط تجاری تمام تخم مرغهایشان را در یک سبد (آمریکا) نگذارند، در برابر زیادهخواهیهای ترامپ بایستند و مهم تراز همه حزب لیبرال را که تا چندی پیش بازنده انتخابات سنجیده میشد دوباره برای چهار سال انتخاب کنند و سرنوشت خود را در دست حزب دست راستی محافظه کار قرار ندهند.
شاد باشید. به خوب نوشتنتان ادامه دهید.
منیره
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
تیم فوتبال تراکتور تبریز در چارچوب هفته بیستوهشتم رقابتهای لیگ برتر با نتیجه ۴ بر صفر شمسآذر قزوین را مغلوب کرد و قهرمانی این تیم در فاصله ۲ هفته مانده به پایان لیگ، قطعی شد.
به گزارش جمعه شب ایرنا، دیدار تیمهای فوتبال تراکتور تبریز و شمسآذر قزوین در چارچوب هفته بیستوهشتم رقابتهای لیگ برتر فوتبال از ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه در ورزشگاه سردار آزادگان قزوین برگزار شد که در نهایت این دیدار با برتری ۴ بر صفر تراکتور به پایان رسید.
شاگردان دراگان اسکوچیچ بازی را طوفانی آغاز کردند و قبل از دقیقه ۱۰ توانست ۲ بار دروازه حریف را باز کند. در دقیقه ۲ ضربه امیرحسین حسینزاده از پشت محوطه جریمه با دفع ناقص امید امیری همراه شد تودوماگوی دروژدک ستاره این روزهای تراکتور در خط حمله موفق شد گل اول را به ثمر برساند.
درخشش حسینزاده ادامه دار بود، این بازیکن که با علی علیپور در کورس آقای گلی این فصل از رقابتهای لیگ برتر قرار دارد موفق شد دقیقه ۹ یک گل تماشایی را به ثمر برساند. شوت محکم و دقیق این بازیکن از پشت محوطه جریمه وارد دروازه شمسآذر شد و ورزشگاه سردار آزادگان را در بهت فرو برد.
تراکتور دست بردار نبود، حملات تراکتور ادامه داشت، ارسال بلند محمد نادری پشت مدافعین شمس به دروژدک رسید و شوت پای راست او ابتدا به مدافعان برخورد کرد، اما در برگشت با پای چپ ضربهای مهارنشدنی زد و دروازه شمس آذر را برای بار سوم فرو ریخت.
این پایان کار نبود، در دقیقه ۷۸ فرار مهدی هاشمنژاد باعث شد تا هومن ربیع زاده این بازیکن را با خطایی واضح متوقف کند و یک ضربه خطای پنالتی برای تراکتور اعلام شد.
داور این دیدار بعد از بازبینی صحنه توسط کمک داور ویدیویی، هومن ربیع زاده را با کارت قرمز مستقیم از زمین بازی اخراج کرد. در حالی که انتظار میرفت تا حسین زاده که در کورس آقای گلی قرار دارد پشت توپ قرار بگیرد اما ریکاردو آلوز کاپیتان تراکتور پشت توپ ایستاد و برخلاف حرکت امیری توپ را وارد دروازه شمس کرد. نکته جالب این بود که این اولین گل تراکتور از روی نقطه پنالتی در این فصل بود.
با این نتیجه و با توجه به شکست سپاهان مقابل گلگهر در دیدار همزمان این هفته، تراکتور در صدر جدول به فاصله ۲ هفته مانده تا پایان لیگ، ۶۴ امتیازی شد و اختلاف این تیم با سپاهان به عدد ۸ رسید.
با این تفاسیر شاگردان دراگان اسکوچیچ برای اولینبار موفق شدند به عنوان قهرمانی در لیگ برتر دست پیدا کنند. در مقابل شمسآذر قزوین نیز با ۲۹ امتیاز در رتبه سیزدهم قرار گرفت.
تیم داوری: بیژن حیدری، علیرضا ایلدروم، علیرضا مرادی و حامد سیری / ناظر: علیرضا یزدانی / داور VAR: رضا مهدوی و امیرمحمد داودزاده
ترکیب ابتدایی شمسآذر:
امید امیری، مهدی محمدی، مجتبی فخریان، نوید کومار، هومن ربیع زاده، اسماعیل قلیزاده (احمد زنده روح - ۳۳)، محمدجواد آزاده، امیر شبانی، علی آزادمنش، احسان محروقی و عباس حبیبی.
سرمربی: مهدی رحمتی
ترکیب ابتدایی تراکتور:
علیرضا بیرانوند، دانیال اسماعیلیفر، میلاد کر، عارف آقاسی، محمد نادری، ایگور پوستونسکی، مهدی هاشمنژاد، ریکاردو آلوز، مهدی ترابی، امیرحسین حسینزاده و دوماگوی دروژدک.
سرمربی: دراگان اسکوچیچ
یورونیوز فارسی:
تراکتورسازی تبریز برای اولین بار قهرمان لیگ ایران شد
تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز در فاصله دو هفته مانده به پایان رقابتهای لیگ برتر ایران توانست برای نخستین بار به عنوان قهرمانی دست یابد.
تیم تبریزی در هفته بیست و هشتم رقابتهای فوتبال لیگ برتر ایران، جام خلیج فارس، در شهر قزوین به مصاف شمسآذر این شهرستان رفت و در دیداری یکطرفه موفق شد با ۴ گل رقیب خود را شکست دهد. همزمان با این مسابقه، رقیب تراکتورسازی یعنی سپاهان در خانه با نتیجه ۲-۱ مغلوب گل گهر سیرجان شد تا شاگردان دراگان اسکوچیچ بتوانند برای نخستین بار قهرمانی در رقابتهای لیگ فوتبال را تجربه کنند.
در طول سالهای اخیر، این تیم با هزینههای فراوان تلاش کرده بود به این مهم دست یابد و در مواردی تا هفتههای پایانی توانسته بود در رقابت برای کسب عنوان قهرمانی باقی بماند اما هرگز موفق به کسب این عنوان نشده بود. این تیم در ابتدای سال جاری با جذب سه ستاره پرسپولیس یعنی مهدی ترابی، دانیال اسماعیلیفر و علیرضا بیرانوند ضمن تقویت خود ضربه بزرگی هم به رقیب اصلی در این مسیر وارد کرده بود.
علیرضا بیرانوند در حالی که همچنان با پرسپولیس قرارداد داشت، به صورت یک طرفه قرارداد خود را با این تیم تهرانی فسخ کرد و با مبلغی بالاتر به تبریز رفت. مدیران پرسپولیس که این فسخ را غیرقانونی میدانستند پیش از شروع رقابتهای لیگ از این بازیکن و همچنین باشگاه تراکتورسازی تبریز شکایت کردند اما در آستانه پایان رقابتهای لیگ، هنوز رای آن پرونده اعلام نشده است.
در سالهای اخیر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران بارها گفته که طرفدار تراکتورسازی است و با پسرش بارها برای تماشای مسابقات این تیم به استادیوم تبریز رفته است. برخی اتفاقات در رقابتهای امسال لیگ برتر و همچنین عدم صدور رای پرونده علیرضا بیرانوند، باعث شده تا برخی از هواداران از دخالت دولت به نفع این تیم تبریزی برای قهرمان کردن تراکتورسازی سخن بگویند.
مهدی پزشکیان، پسر مسعود پزشکیان هم بعد از پایان مسابقه امروز با انتشار یک استوری قهرمانی تیم محبوبش را تبریک گفت و نوشت: «تشکر ویژه از سرمربی کاربلد، کادرفنی و بازیکنان باغیرت.»
تراکتورسازی با برتری روز جمعه مقابل شمس آذر به ۶۴ امتیاز رسید و قهرمانی خود را قطعی کرد. سپاهان با ۵۶ و پرسپولیس با ۵۴ در ردههای دوم و سوم قرار دارند و در دو هفته پایانی برای جایگاه دوم و کسب سهمیه حضور در رقابتهای آسیایی با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
همچنین در پایین جدول، سقوط تیم هوادار به دسته یک قطعی شده و از بین تیمهای نساجی قائمشهر و مس رفسنجان هم دومین تیم سقوط کرده به دسته پایینتر مشخص خواهد شد. البته کار نساجی برای ماندن در لیگ برتر بسیار دشوارتر است چرا که این تیم ۲۲ امتیاز دارد و مس با ۵ امتیاز بالاتر با ۲۷ امتیاز از بخت بیشتری برای حضور در رقابتهای فصل آینده لیگ برتر ایران برخوردار است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
در این قسمت از ایران پست با اجرای رضا گوهرزاد و با حضور مهران مصطفوی، انفجار مهیب در بندرعباس زیر ذرهبین قرار میگیرد. آیا این حادثه نتیجه یک سهلانگاری فاجعهبار بود یا نشانهای از یک عملیات خرابکارانه هدفمند؟ آیا جمهوری اسلامی در حال پرداخت هزینه تعلل در تصمیمگیریهای استراتژیک است؟ مهمان برنامه با نگاهی به شواهد و پیامدهای این حادثه، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه فاجعه بندرعباس میتواند ناخواسته مسیر تحولات بزرگتری را در داخل و خارج کشور تسریع کند و آیا این انفجار میتواند آغازگر مرحلهای جدید در روند فشارهای بینالمللی و داخلی علیه جمهوری اسلامی باشد؟
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
تیا گلدنبرگ / خبرگزاری آسوشیتدپرس / دوم مه ۲۰۲۵
ده سال پیش، زمانی که آمریکا و ایران برای مذاکرات هستهای دور هم نشستند، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با سخنرانیهای آتشین در معتبرترین مجامع جهانی، از جمله نطقی تند در کنگره آمریکا، به مقابله با توافق در حال شکلگیری پرداخت. این اقدام چالشی مستقیم علیه دولت اوباما در آستانه پایان مذاکرات بود.
اما امروز، با ازسرگیری مذاکرات برای یک توافق جدید، نتانیاهو سکوت اختیار کرده است.
نتانیاهو دستیابی ایران به سلاح هستهای را تهدیدی وجودی برای اسرائیل میداند و همچنان نسبت به هر توافق جدید آمریکا با دشمن دیرینه اسرائیل که ممکن است با معیارهای او سازگار نباشد، بدگمان است. با این حال، حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید او را زمینگیر کرده است.
نتانیاهو تمایلی به انتقاد علنی از رئیس جمهوری را ندارد که حمایت گستردهای از اسرائیل نشان داده، بزرگترین دوست اسرائیل است و از انتقاد خوشش نمیآید.
یوئل گوزانسکی، کارشناس ایران در موسسه مطالعات امنیت ملی (یک اندیشکده در تلآویو)، میگوید: «او نمیتواند کاری برخلاف خواست ترامپ انجام دهد. او فلج شده است.»
اسرائیل پس از یک سری دستاوردهای استراتژیک در ۱۸ ماه گذشته در جنگهایی که خاورمیانه را به لرزه درآورده است، در موضع قدرت در برابر ایران قرار دارد. این کشور متحدان ایران در لبنان، غزه و سوریه را در هم کوبید و سال گذشته مستقیماً به ایران حمله کرد و برخی از پدافندهای هوایی کلیدی آن را خنثی نمود. کارشناسان میگویند اسرائیل اکنون فرصتی طلایی برای حمله مؤثر به تأسیسات هستهای ایران دارد که ممکن است با واکنش منطقهای کمتری همراه باشد.
با این حال، رهبر اسرائیل اخیراً نتوانسته ترامپ را متقاعد کند که حمله به تاسیسات هستهای ایران را در اولویت قرار دهد — حملهای که موفقیت آن احتمالاً به کمک نظامی آمریکا وابسته است. در شرایطی که آمریکا با ایران مذاکره میکند، اسرائیل مشروعیت چندانی برای اقدام نظامی مستقل ندارد.
ایتان گیلبوا، کارشناس روابط آمریکا و اسرائیل در دانشگاه بار-ایلان در نزدیکی تلآویو، میگوید: «نتانیاهو در تله افتاده است. او روی بهبود موقعیت اسرائیل نسبت به ایران در دوران ترامپ حساب میکرد. در عمل، برعکس شده است.»
امید نتانیاهو به همسویی با ترامپ در قبال ایران
نتانیاهو و حامیان ملیگرای او امیدوار بودند بازگشت ترامپ به کاخ سفید به نفع اسرائیل باشد، چرا که ترامپ سابقه حمایت از اسرائیل را دارد. آنها تصور میکردند تحت ریاست ترامپ، آمریکا ممکن است از حمله به تاسیسات هستهای ایران حمایت کند.
اما رویکرد ترامپ به ایران — و همچنین مسائلی مانند تعرفهها — نشان داده که رابطه پیچیدهتر است و منافع ترامپ کاملاً با منافع نتانیاهو همسو نیست.
نتانیاهو سالهاست ایران را به توسعه سلاح هستهای متهم میکند و در زمان توافق اوباما، کمپینی جهانی علیه آن به راه انداخت. او برنامه هستهای ایران را تهدیدی وجودی برای اسرائیل و جهان توصیف کرد و گفت این توافق برای مهار آن بسیار ضعیف است. اسرائیل همچنان تنها کشور دارای سلاح هستهای در خاورمیانه است — مزیتی که مایل به حفظ آن است.
با تشویق شدید نتانیاهو، ترامپ از توافقی که اوباما به آن دست یافته بود، خارج شد و از زمان بازگشت به کاخ سفید، دست اسرائیل را در جنگ علیه حماس در غزه کاملاً باز گذاشته است. نسبت به بحران انسانی فزاینده در این منطقه سختگیری نکرده و حملاتی را علیه شورشیان حوثی تحت حمایت ایران در یمن، که از آغاز جنگ به اسرائیل حمله کردهاند، آغاز کرده است.
اما حالا که آمریکا به میز مذاکره با ایران بازگشته، نتانیاهو در صورت مخالفت علنی با یکی از مهمترین ابتکارات سیاست خارجی دولت ترامپ، روابط خوب خود را با رئیسجمهور به خطر میاندازد.
آخرین باری که نتانیاهو ترامپ تندمزاج را عصبانی کرد، زمانی بود که در سال ۲۰۲۰ به جو بایدن برای پیروزی در انتخابات تبریک گفت. ظاهراً ترامپ از این بیوفایی آزرده خاطر شد و روابط آنها به شدت سرد شد.
اسرائیل اولویتهای خود را برای هر توافق احتمالی به واشنگتن اطلاع داده است. یک مقام اسرائیلی که به دلیل حساسیت موضوع خواست نامش فاش نشود، گفت اسرائیل متوجه شده است که در صورت حمله به ایران، احتمالاً باید به تنهایی این کار را انجام دهد — دستکم تا زمانی که مذاکرات جریان دارد.
امید نتانیاهو به یک توافق سختگیرانه علیه برنامه هستهای ایران
نتانیاهو در سخنرانی این هفته خود در اورشلیم گفت شرایط خود برای یک توافق را با ترامپ در میان گذاشته است. او توضیح داد که چنین توافقی باید تمام زیرساختهای برنامه هستهای ایران را از بین ببرد و مانع توسعه موشکهای بالستیک قادر به حمل کلاهک هستهای توسط ایران شود.
او گفت: «به رئیسجمهور ترامپ گفتم امیدوارم مذاکرهکنندگان به این سمت حرکت کنند. ما با آمریکا در تماس نزدیک هستیم. اما گفتم به هر حال، ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت.»
نتانیاهو گفته است ترجیح میدهد یک توافق دیپلماتیک سختگیرانه مشابه توافق لیبی در سال ۲۰۰۳ منعقد شود که بر اساس آن لیبی تسهیلات هستهای خود را نابود کرد و به بازرسان اجازه دسترسی نامحدود داد. با این حال، مشخص نیست که ترامپ چنین شرایط سختی را تعیین کند — و ایران نیز تاکنون از چشمپوشی از حق غنیسازی خودداری کرده است.
مذاکرات ترامپ با ایران اوایل این ماه آغاز شد و به بحثهای کارشناسی درباره چگونگی محدود کردن برنامه هستهای ایران و جلوگیری از دستیابی آن به سلاح اتمی — در صورت تمایل — رسیده است. ایران میگوید برنامه آن صلحآمیز است، اگرچه برخی مقامات به طور فزایندهای از تلاش برای ساخت بمب سخن میگویند.
ترامپ گفته است گزینه نظامی همچنان روی میز است و تجهیزات نظامی به منطقه منتقل کرده، اما ترجیح او یک راهحل دیپلماتیک است. گفتوگوهای برنامهریزی شده ایران و آمریکا برای آخر ایت هفته، روز پنجشنبه به تعویق افتاد.
مشکل نتانیاهو در انتقاد از یک توافق احتمالی
از زمانی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق دوره اوباما خارج شد، ایران غنیسازی هستهای خود را افزایش داده و ذخیره اورانیوم خود را افزایش داده است.
سخنرانی نتانیاهو در سال ۲۰۱۵ در کنگره علیه توافق اوباما — به دعوت جمهوریخواهان — بدون مشورت با کاخ سفید انجام شد. اوباما در آن جلسه حاضر نشد.
این تنها یکی از موارد بسیاری بود که نتانیاهو به جلب حمایت جمهوریخواهان متهم شد و شکافی در حمایت سنتی دوحزبی از اسرائیل ایجاد کرد. این مسئله، همراه با تنش روابط نتانیاهو با دولت بایدن بر سر اقدامات اسرائیل در غزه، به این معنی است که نتانیاهو نمیتواند روی متحدان دموکرات برای پیشبرد اهداف خود حساب کند.
با این حال، گیلبوا از دانشگاه بار-ایلان میگوید نتانیاهو به سختی میتواند جمهوریخواهانی پیدا کند که حاضر شوند در این مورد مستقیماً با رئیسجمهور مخالفت کنند. خود او نیز در صورت انعقاد توافق، انتقاد از آن برایش دشوار خواهد بود و احتمالاً از متحدان افراطیاش به عنوان نماینده برای این کار استفاده میکند.
اما تا آن زمان، به گفته گیلبوا، بهترین امید نتانیاهو شکست مذاکرات است: «این برای او بهترین سناریو خواهد بود.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
فرج بالافکن / بیبیسی
منیر طه (طاها) نخستین زن ترانهسرای برنامه گلهای رادیو ایران، یکی دیگر از خاطرهسازان موسیقی ایران است که دو شب پیش (چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت / ۳۰ آوریل) در ونکوور کانادا درگذشت.
علاقمندان ترانههای اصیل ایرانی منیر را بیشتر با سرودن تصنیف «عاشقی شیدا» با صدای غلامحسین بنان و محمدرضا شجریان به خوبی به یاد دارند که علی تجویدی، آهنگساز شهیر آن را در مایه دستگاه سهگاه ساخت: «مرا عاشقی شیدا... فارغ از دنیا... تو کردی، تو کردی...»
منیر ۹۶ سال پیش در سال ۱۳۰۹ در تبریز در یک خانواده دوستدار موسیقی به دنیا آمد. حسین، پدرش موسیقیشناس بود و تار مینواخت. مادرش نیز علاوه بر نواختن تار، دستی در پیانو داشت اما وقتی منیر دو ساله بود آنها از هم جدا شدند و عمهاش وظیفه تعلیم و تربیت او را برعهده گرفت. منیر از کودکی با خواندن ترانهها و تصنیفهای آذری آشنا شد و ذوق شاعرانه به تدریج در او پدیدار شد. نخستین شعرش را نیز با عنوان «گل کاغذی» برای محبتهای گرم مادرانه عمه سرود.
خیلی زود خانواده از تبریز به تهران نقل مکان کردند و به این ترتیب منیر دوره ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند. در همین دوران به کار شعر و شاعری پرداخت و اشعارش در روزنامهها و مجلهها به چاپ رسید.
سالها پیش در گفتوگو با الهه خوشنام، روزنامهنگار و تهیهکننده رادیویی ساکن آلمان در باره آن ایام سخن گفت از جمله این که در کودکی وقتی انجمن موسیقی ملی کنسرت داشت، پدرش او را با خود به آنجا میبرد: «من در آن سن خالقی و بنان و رهی را شناختم و کودکانه به همه این انسانهای برجسته دل بستم و این زمینه رشد ذوق و شوق فراگرفتن موسیقی و شعرگویی برای من شد.»
اما تجربه اولین ترانهسرایی یک زن در برنامه گلها نقطه عطفی بود برای منیر نوجوان ۱۴ ساله که سرودهاش بر روی نخستین تصنیف علی تجویدی، آهنگساز برجسته بنشیند: «آن موقع آقای تجویدی یک جوان بیست و چهارپنج ساله بود که به خانه ما میآمد. او آهنگی ساخته بود به اسم ‘’شب مهتابی’’ که من روی آن کلام گذاشتم.»
تجویدی این ترانه را در دستگاه سهگاه آهنگسازی کرده بود که ضربی بود و با این مطلع از شعر منیر شروع میشد: «غم مخور خورشيد اگه رفته توى ابر سياه... غم مخور چندى اگه تيره شده چهره ماه... بازم آفتابی میشه آسمون آبی ميشه... پَرِ ابرا میريزه... شبا مهتابی میشه...»
منیر در این باره گفته بود: «آقای تجویدی سرانجام مرا به رادیو برد. از در استودیو که رفتیم تو، با خانم طوسی حائری، گوینده اخبار روبرو شدم. ایشان معلم زبان انگلیسی من بودند، تا من را دید گفت: تو اینجا چه کار میکنی؟ و علی تجویدی گفت که ایشان امشب آواز میخواند.» به این ترتیب منیر با نام هنری «شهرزاد» این ترانه را خواند.
او بعد وارد دانشگاه تهران شد و مدارک لیسانس و دکتری زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد و دانشنامه گرفت که برای اشتغال یا تحصیل در خارج از کشور کاربرد دارد.
۲۳ ساله بود که نخستین مجموعۀ اشعار خود را در سال ۱۳۳۲ به نام «سرگذشت» در تهران منتشر کرد. سه سال بعد با انتشار کتاب شعر «دوراهی» و در سال ۱۳۳۶ کتاب «مزدا» در ادبیات دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی درخشید.
منیر یکی از کسانی بود که در رادیو ترجیح میداد به جای تصنیف بگوید ترانه. از همین رو ترانههای بسیاری را سرود که یکی از معروفترین آن «عاشقی شیدا» بود که ابتدا با صدای بنان از رادیو پخش شد و سالها بعد محمدرضا شجریان به دلیل علاقه زیادی که به شعر و آهنگ این ترانه داشت آن را بازخوانی کرد.
منیر پیش از شنیدن این ترانه از رادیو ایران برای معالجه مشکلی که در پا داشت، به وین رفته بود. این سفر همزمان بود با سفر بنان برای درمان چشم به وین. به گفته منیر، بنان که میدانست هنوز او ترانه را نشنیده است در بیمارستان به عیادت منیر میرود: «در باز شد و بنان با یک شمع، یک شاخه گل و یک شیشه شراب پیش من آمد و برای اولین بار من این ترانه را با صدای بنان در کنار بسترم در بیمارستان شنیدم.»
در میان دیگر آثار موسیقایی باید به ترانه «شیرین شیرین» اشاره کرد که شعرش از منیر و آهنگش از علی تجویدی است و ارکستر شماره ۳ رادیو ایران آن را اجرا کرد. خواننده این ترانه مرضیه بود که منیر دلبستگی خاصی به او داشت. ترانه به این ترتیب آغاز میشود: «شیرین بر و شیرین لب و شیرین دهنم... شیرین حرکاتم من و شیرین سخنم...»
در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و دکتری زبان و ادبیات ایتالیایی را از دانشگاه رم دریافت کرد و در بازگشت به تهران گروه زبان و ادبیات ایتالیایی را در دانشگاه تهران تاسیس کرد و سالها سرپرستی دانشکده زبانهای خارجی این دانشگاه را برعهده داشت.
منیر با وقوع انقلاب اسلامی در ایران ابتدا به ایتالیا سفر کرد و پس از آن به آمریکا رفت. او سرانجام به کانادا مهاجرت کرد و استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، ونکوور بود.
از او آثار مکتوبی هم به جا مانده است. علاوه بر دو کتاب شعر او در دهههای ۳۰ و ۴۰، در سال ۱۳۵۸ کتاب «در کوچهها، بازارها» را در تهران منتشر کرد و با مهاجرت به آمریکا در سال ۱۳۶۴ کتاب «سینهریز» او در لسآنجلس منتشر شد و «پاییز در پرچین باغ» را در سال ۱۳۷۵ در ونکوور روانه بازار نشر کرد.
در جنبش زنزندگیآزادی همسو با معترضان ایران شد و شعر «فریاد آزادی» را سرود: «بیرقِ ایران فرازِ تخت جمشید است باز... نو جوان، نو باوگانش شیر و خورشید است باز... بامها فرسوده چنگ و ننگ نکبت بارِ بوم... شامها آسوده از آوای نحسِ جغدِ شوم... آشیانها در امان از اشتهای کرکسان... در امان پیران، جوانان، کودکان از ناکسان... آسمان رنگین کمانش بر فراز و اهتزاز... قمریان آوازخوانان، بالکوبان بر فراز...»
کتابهای شعر:
سرگذشت (۱۳۳۲- تهران)؛ دوراهی (۱۳۳۵- تهران)؛ مزدا (۱۳۳۶- تهران)؛ در کوچهها، بازارها (۱۳۵۸- تهران)؛ سینهریز (۱۳۶۴- لسآنجلس)؛ پاییز در پرچین باغ (۱۳۷۵- ونکوور).
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
«اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی» (BfV) که سرویس امنیت داخلی جمهوری فدرال آلمان محسوب میشود، «حزب آلترناتیو برای آلمان» (AfD) را به عنوان گروه «راست افراطی قطعی» طبقهبندی کرد. سرویس اطلاعات داخلی آلمان در بیانیه خود اعلام کرد که سوءظن در این باره که این حزب به دنبال تلاشهایی علیه نظم دموکراتیک آزاد است، تأیید شده و در بخشهای اساسی به یقین تبدیل شده است.
تاکنون، فقط انجمنهای ایالتی در تورینگن، زاکسن و زاکسن-آنهالت توسط مقامات مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. در سراسر کشور، حزب AfD فقط به عنوان یک «مورد مشکوک» راست افراطی در نظر گرفته میشد.
اکنون طبقهبندی به عنوان یک راست افراطی «تایید شده»، موانع نظارت بر این حزب دستراستی آلمان با ابزارهای به اصطلاح اطلاعاتی را کاهش میدهد. این امر امکان زیرنظر گرفتن جلسات، شنود تلفنها و جذب خبرچین از داخل این حزب را فراهم میکند.
در عین حال، احتمالاً بحث سیاسی در مورد ممنوعیت احتمالی حزب AfD شدت خواهد گرفت. مجلس فدرال، شورای فدرال یا دولت فدرال میتوانند درخواست ممنوعیت را به دادگاه قانون اساسی در کارلسروهه ارائه دهند. برای بسیاری از نمایندگان مجلس، طبقهبندی به عنوان یک افراطگرای راستگرای «تایید شده» پیشنیاز مهمی برای بررسی چنین اقدامی محسوب میشد.
سازمان امنیت داخلی آلمان اعلام کرد: “درک قومی-تبارشناختی از مردم که در این حزب غالب است، با نظم دموکراتیک آزاد مغایرت دارد.” هدف آن حذف گروههای خاصی از جمعیت از مشارکت برابر اجتماعی است. در این بیانیه آمده است: “به طور مشخص، حزب آلترناتیو برای آلمان، به عنوان مثال، شهروندان آلمانی با پیشینه مهاجرت از کشورهای مسلمان را به عنوان اعضای برابر ملت آلمان که توسط حزب از نظر قومی تعریف شده است، در نظر نمیگیرد.”
معاونان رئیس سازمان امنیت داخلی آلمان، «سینان سلن» و «سیلکه ویلمز»، اظهار داشتند که اظهارات و مواضع حزب آلترناتیو برای آلمان و نمایندگان ارشد آن، اصل کرامت انسانی را نقض میکند. این امر برای ارزیابی انجام شده تعیینکننده است. دفاتر ایالتی حفاظت از قانون اساسی آلمان در تورینگن، زاکسن و زاکسن-آنهالت، قبلاً شاخههای ایالتی مربوطه حزب آلترناتیو برای آلمان را به عنوان تلاشهای راست افراطی قطعی طبقهبندی کرده بودند.
نانسی فایزر، وزیر کشور موقت آلمان، ارزیابی جدید اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی را “روشن و صریح” خواند. “حزب آلترناتیو برای آلمان، مفهومی قومی از مردم را نمایندگی میکند که با آن گروههای کامل جمعیتی مورد تبعیض قرار میگیرند و شهروندان با پیشینه مهاجرت به عنوان آلمانیهای درجه دوم تلقی میشوند.” این امر به وضوح با تضمین کرامت انسانی ماده یک قانون اساسی آلمان مغایرت دارد. “موضع نژادپرستانه آنها در اظهارات نژادپرستانه، به ویژه علیه مهاجران و مسلمانان، آشکار میشود.”
”اقدامی ناعادلانه علیه تنها نیروی اپوزیسیون”
استفان براندنر، معاون رئیس حزب آلترناتیو برای آلمان، طبقهبندی حزب خود به عنوان «راست افراطی قطعی» را به شدت مورد انتقاد قرار داد. این عضو مجلس فدرال آلمان (بوندستاگ) گفت: «این تصمیم دفتر فدرال حفاظت از قانون اساسی که تابع دستورالعملهاست، کاملاً بیمعنی است، هیچ ارتباطی با قانون و نظم ندارد و صرفاً یک تصمیم سیاسی در مبارزه احزاب کارتل علیه حزب AfD است.»
او گفت که این اقدام به عنوان “اقدامی ناعادلانه علیه تنها نیروی اپوزیسیون” قابل پیشبینی بود. براندنر انجام ارزیابی جدید در دوران وزیر کشور موقت آلمان، فیزر، را “غیرحاکمیتی” خواند. او هفته آینده سمت خود را به جانشین منتخب خود، الکساندر دوبرینت، تحویل خواهد داد.
در پاسخ به این سوال که آیا حزب آلترناتیو برای آلمان از نظر قانونی با طبقهبندی جدید مقابله خواهد کرد یا خیر، براندنر پاسخ داد که هیئت اجرایی حزب در جلسه عادی خود در روز دوشنبه آینده مشورت خواهد کرد. او اظهار داشت که انتظار دارد این موضوع در آنجا مورد بحث قرار گیرد.
رنه اشپرینگر، رئیس حزب آلترناتیو برای آلمان در براندنبورگ و نماینده پارلمان، اقدام اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی را “سوء استفاده بیسابقه از قدرت دولتی” خواند. او به شبکههای تلویزیونی و خبری RTL و ntv گفت: “دولتی که رایدهندگان اعتماد خود را از آن سلب کردهاند، بزرگترین حزب اپوزیسیون را دشمن دولت اعلام میکند و در عین حال از هرگونه شفافیت امتناع میکند. این دیگر هیچ ارتباطی با حفاظت از قانون اساسی ندارد. این تلاشی برای حذف رقبای دموکراتیک با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی است.”
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
خلاصه:
● چرخش ترامپ بهسوی دیپلماسی، نتانیاهو را که به دنبال حمایت آمریکا از حمله نظامی بود، غافلگیر کرد
● نتانیاهو خواستار غنیسازی صفر و برچیدن کامل زیرساختهای هستهای ایران است
● ایران آمادگی دسترسی گستردهتر آژانس بینالمللی انرژی اتمی را دارد، اما خواهان تضمینهایی در برابر خروج مجدد آمریکا از توافق است
● ایران احتمال دارد اورانیوم غنیشده را به روسیه یا حتی آمریکا صادر کند
رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، با تصمیم خود برای آغاز فوری مذاکرات با ایران در ماه گذشته، نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو را غافلگیر کرد. اکنون، هشت منبع آگاه به رویترز گفتهاند، موفقیت این گفتوگوها به دست آوردن امتیازهایی کلیدی بستگی دارد که مانع از آن شود که جمهوری اسلامی ایران هرگز بتواند به سلاح هستهای دست یابد،
چرخش ناگهانی بهسوی مذاکره با ایران در ماه آوریل برای نتانیاهو شوکهکننده بود. او به واشنگتن سفر کرده بود تا حمایت ترامپ را از حملات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران جلب کند، اما به گفته چهار منبع آگاه از این موضوع که با رویترز صحبت کردند، کمتر از ۲۴ ساعت پیش از کنفرانس خبری مشترک در کاخ سفید، از آغاز قریبالوقوع گفتوگوهای آمریکا با ایران مطلع شد.
یک مقام ارشد امنیتی ایرانی گفت، رهبری ایران همچنان بهشدت نگران آن است که نتانیاهو ممکن است دست به حمله نظامی بزند؛ چه توافقی صورت بگیرد چه نگیرد.
با این حال، در مدت تنها سه هفته، آمریکا و ایران سه دور مذاکره برای جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هستهای در ازای کاهش تحریمها برگزار کردهاند. انتظار میرود دور چهارم این گفتوگوها بهزودی در رم برگزار شود.
رویترز برای تهیه این گزارش با مقامها و دیپلماتهایی از تمامی طرفهای مذاکره گفتوگو کرده است که جزئیات تازهای از روند مذاکرات را که پیشتر فاش نشده بود، در اختیار گذاشتهاند. همه این منابع بهدلیل حساسیت موضوع، خواستار ناشناس ماندن شدند.
بر اساس گفتههای هشت منبع مطلع، چارچوب اولیهای که در حال حاضر مورد بحث قرار دارد، بخشهای اصلی «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) در سال ۲۰۱۵ را حفظ میکند – توافقی که ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۱۸ آن را کنار گذاشت.
توافق جدید شاید تفاوت اساسی با توافق قبلی نداشته باشد
تمامی منابع که با رویترز گفتوگو کردهاند، تایید کردند، ممکن است توافق جدید تفاوتهای بنیادینی با توافق قبلی نداشته باشد – توافقی که ترامپ آن را «بدترین توافق تاریخ» خوانده بود – اما نسخه جدید، مدتزمان توافق را به ۲۵ سال افزایش داده، بازرسیها را سختگیرانهتر کرده و بندهای موسوم به «غروب» (sunset clauses) را گسترش میدهد؛ بندهایی که اجرای برخی محدودیتها را متوقف میکنند اما ساختار برنامه هستهای را بهطور کامل برنمیچینند.
بر اساس مفاد مورد گفتوگو، به گفته تمامی منابع مطلع، ایران متعهد میشود که حجم ذخایر اورانیوم و نوع سانتریفیوژهای خود را محدود کند و ذخایر ۶۰ درصدی اورانیوم غنیشده خود را تحت نظارت بیسابقه آژانس بینالمللی انرژی اتمی رقیقسازی، صادر یا پلمب کند – و همه اینها در ازای دریافت امتیازهای عمدهای در کاهش تحریمها خواهد بود.
وزارت خارجه آمریکا، وزارت خارجه ایران و دفتر نتانیاهو به درخواستهای رویترز برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
دنیس راس، مذاکرهکننده پیشین در دولتهای جمهوریخواه و دموکرات، گفت هرگونه توافق جدید باید فراتر از برجام برود و تغییرات ساختاری دائمی در توانمندیهای هستهای ایران ایجاد کند – بهگونهای که زیرساختهای آنقدر کوچک شود که ساخت بمب دیگر از نظر عملی ممکن نباشد.
او به رویترز گفت: «هر چیزی کمتر از این، تهدید آستانهای (نزدیکی به توانایی ساخت سلاح) را همچنان پابرجا نگه خواهد داشت.»
اما خطوط قرمزی وجود دارد که بهتدریج در حال شکلگیریاند و مذاکرهکنندگان برای دستیابی به توافق و جلوگیری از اقدام نظامی در آینده باید آنها را دور بزنند.
در صدر این مسائل، ظرفیت ایران برای غنیسازی اورانیوم قرار دارد؛ موضوعی که واشنگتن و اسرائیل خواهان توقف کامل آن هستند، بهگونهای که ایران برای تأمین سوخت نیروگاه بوشهر – تنها نیروگاه هستهای فعال این کشور در ساحل خلیج فارس – به واردات اورانیوم وابسته باشد.
نتانیاهو خواستار «غنیسازی صفر» و توافقی شبیه به مدل لیبی است که زیرساخت هستهای ایران را بهطور کامل برچیند.
ایران میگوید حق غنیسازی آن قابل مذاکره نیست. با این حال، سه مقام ایرانی گفتند که درباره میزان ذخایر اورانیوم، انتقال بخشی از ذخایر به خارج از کشور و تعداد سانتریفیوژها گفتوگوهایی در جریان است.
به گفته همه منابع مطلع – از جمله سه مقام ایرانی – در چارچوب پیشنهادهایی که در دور گفتوگوهای ماه آوریل مطرح شده، ایران سطح غنیسازی را در حد ۳.۶۷ درصد (مطابق با برجام) محدود خواهد کرد. منابع ایرانی همچنین گفتند که تهران آمادگی دارد دسترسی گستردهتری به آژانس بینالمللی انرژی اتمی نسبت به گذشته ارائه دهد.
این پیشنهادها هدفشان برچیدن کامل زیرساخت هستهای تهران – همانطور که اسرائیل و برخی مقامهای آمریکایی خواهان آن هستند – نیست، بلکه به گفته منابع آگاه، تلاش میکنند محدودیتهایی دائمی بر غنیسازی اورانیوم اعمال کنند که از «گریز هستهای» (یعنی رسیدن سریع به سلاح اتمی) جلوگیری کند.
استیو ویتکاف، نماینده آمریکا در امور خاورمیانه، هفته گذشته در اظهاراتی بهنظر میرسید این موضع را تلویحاً پذیرفته، اما بعداً گفت ایران باید غنیسازی را «متوقف و حذف» کند.
الکس وطنخواه، پژوهشگر ارشد و بنیانگذار برنامه ایران در مؤسسه خاورمیانه در واشنگتن، گفت یکی از راهحلهای ممکن این است که ایران از طریق تمدید بندهای «غروب» (sunset clauses)، با توقفهای طولانی در برنامه غنیسازی خود موافقت کند.
وطنخواه گفت: «اگر ایرانیها باهوش باشند، با بندهای غروب بسیار بلندمدت در آینده موافقت خواهند کرد»، و بر اهمیت آن تأکید کرد که هر طرف بتواند ادعا کند در مذاکرات پیروز شده است.
”برجام ۲” با برخی افزودنیها
یکی از سه مقام ایرانی، یک مقام ارشد امنیتی، به رویترز گفت، یکی دیگر از گزینههای سازش، ممکن است این باشد که ایران غنیسازی را در سطحی حداقلی با حدود ۵٬۰۰۰ سانتریفیوژ حفظ کند، و مابقی اورانیوم غنیشده را از خارج، احتمالاً از روسیه وارد کند.
در مقابل محدودسازی برنامه غنیسازی، سه مقام ایرانی گفتند تهران خواستار تضمینهایی قطعی است که ترامپ مجدداً توافق هستهای را کنار نگذارد.
بر اساس گفتههای این سه منبع، یکی از خطوط قرمزی که توسط رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای، تعیین شده، کاهش میزان اورانیوم غنیشده ذخیرهشده به سطحی پایینتر از توافق ۲۰۱۵ است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دسامبر گذشته اعلام کرد ایران توانسته است بهطور «چشمگیر» توانایی خود در غنیسازی اورانیوم تا سطح ۶۰ درصد را افزایش دهد.
بر اساس برجام، ایران فقط مجاز به انباشت اورانیوم غنیشده با استفاده از سانتریفیوژهای نسل اول (IR-1) بود، اما اکنون ایران از مدلهای بسیار پیشرفتهتری استفاده میکند که طبق توافق ۲۰۱۵ ممنوع بودند.
یک منبع ارشد منطقهای نزدیک به تهران گفت که بحث فعلی درباره ذخایر اورانیوم ایران بر سر این است که آیا ایران «بخشی از آن را – بهصورت رقیقشده – در داخل کشور نگه میدارد، در حالیکه بخش دیگر را به خارج، احتمالاً به روسیه، میفرستد.»
به گفته این منبع، ایران حتی ایده فروش اورانیوم غنیشده به ایالات متحده را نیز مطرح کرده است.
ایران در حال حاضر حدود ۱۵٬۰۰۰ سانتریفیوژ در حال بهرهبرداری دارد، در حالیکه بر اساس برجام، مجاز بود تنها حدود ۶٬۰۰۰ سانتریفیوژ را فعال نگه دارد.
«در واقع، این مذاکرات در حال شکلگیری بهعنوان نوعی “برجام ۲” است با برخی افزودنیها که به ترامپ امکان میدهد آن را بهعنوان یک پیروزی معرفی کند، در حالی که ایران همچنان میتواند حق غنیسازی خود را حفظ کند» — این را یک مقام ارشد ایرانی گفت.
برنامه موشکی ایران یک نقطه دیگر اختلاف
یکی دیگر از نقاط اختلافبرانگیز، ظرفیت ساخت موشکهای بالستیک ایران است. واشنگتن و اسرائیل میگویند ایران باید تولید موشک را متوقف کند، اما ایران در مقابل میگوید که حق دفاع از خود را دارد. یک مقام ایرانی پیشتر به رویترز گفته بود که تهران فراتر از الزامات توافق ۲۰۱۵ نخواهد رفت و صرفاً بهعنوان «نشانه حسننیت» از ساخت موشکهایی که توانایی حمل کلاهک هستهای دارند، خودداری خواهد کرد.
به گفته یک مقام امنیتی منطقهای، واشنگتن تلاش دارد برنامه موشکی بالستیک را نیز وارد مذاکرات کند، اما تهران «هرگونه بحثی در این باره را همچنان رد میکند». او افزود: «مشکل اینجاست که بدون پرداختن به موضوع موشکها، ترامپ نمیتواند ادعا کند که توافق جدید فراتر از برجام است.»
دنیس راس، مذاکرهکننده پیشین، به این تناقض اشاره میکند: ترامپ برجام را به دلیل آنکه بسیار ضعیف بود کنار گذاشت، و حالا با واقعیتی مواجه است که در آن تهران در آستانه دستیابی به توانایی تولید سلاح هستهای ایستاده است.
او گفت: «پذیرفتن توافقی که شبیه یا حتی نرمتر از توافق اولیه باشد، از نظر سیاسی غیرقابل دفاع است»، و پیشنهاد کرد که چنین توافقی باید تعداد سانتریفیوژها را از ۲۰٬۰۰۰ به ۱٬۰۰۰ کاهش دهد، تمام ذخایر غنیشده را از کشور خارج کند، و بازرسیهایی شدید همراه با ضمانتهای تنبیهی اعمال کند.
خطر حمله
الکس وطنخواه، تحلیلگر، وضعیت کنونی ایران را با تصمیم آیتالله روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۶۷ برای پذیرش آتشبس با عراق مقایسه میکند — تصمیمی که خمینی آن را به نوشیدن «جام زهر» تشبیه کرده بود.
وطنخواه گفت: «موضوع بقاست. این تسلیم نیست.»
دیپلماتها میگویند نتانیاهو موقعیتی نادر را پیش روی خود میبیند: عملیاتهای نظامی سال گذشته سامانههای پدافند هوایی ایران را فلج کرده و زرادخانه موشکی حزبالله – بازوی بازدارنده اصلی تهران – را تا حد زیادی نابود کرده است.
یک مقام در خاورمیانه گفت: «اکنون یک فرصت تاریخی برای اسرائیل فراهم شده تا به تأسیسات هستهای ایران حمله کند.» به گفته او، ایالات متحده با چنین اقدامی مخالف است و دلایل متعددی دارد – مهمترین آنها نگرانیهای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس است که واشنگتن به دلیل پیوندهای راهبردی و اقتصادی عمیق در منطقه نمیتواند آنها را نادیده بگیرد.
او افزود: «با این حال، آمریکا باید محاسبات امنیتی اسرائیل را هم در نظر بگیرد. بنابراین، گرچه احتمالاً آمریکا بهطور مستقیم در حمله مشارکت نخواهد کرد، اما ممکن است حمایت غیرمستقیم ارائه دهد. این عملیات برای اسرائیل دشوار خواهد بود – اما غیرممکن نیست.»
ارتش آمریکا در هفتههای اخیر حضور خود را در خاورمیانه افزایش داده است. پنتاگون شش بمبافکن B-2 را به جزیره دیهگو گارسیا در اقیانوس هند – مکانی که در گذشته برای عملیاتهای نظامی در خاورمیانه مورد استفاده قرار گرفته – اعزام کرده است.
علاوه بر این، ایالات متحده در حال حاضر دو ناو هواپیمابر در منطقه دارد و سامانههای پدافند هوایی را از آسیا به خاورمیانه منتقل کرده است.
آلن ایر، دیپلمات پیشین آمریکا و کارشناس فارسیزبان مسائل خاورمیانه، هشدار داد که یک حمله نظامی شاید برنامه هستهای ایران را کند کند، اما نمیتواند آن را از بین ببرد. او گفت: «شما نمیتوانید دانش را بمباران کنید. این دانش وجود دارد. ایران بر غنیسازی اورانیوم مسلط شده است.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، در گفتوگو با فاکس نیوز گفت، «اگر جمهوری اسلامی بهدنبال یک برنامه صلحآمیز هستهای غیرنظامی است، راه مشخصی برای آن وجود دارد و این راه مشخص هم ساخت راکتور و واردات اورانیوم غنیشده برای سوخت این راکتورهاست.
بخشهایی از گفتوگوی مارکو روبیو با شبکه فاکس نیوز درباره ایران:
● اگر ایران یک برنامه هستهای صلحآمیز غیرنظامی میخواهد، یعنی میخواهد نیروگاههای هستهای مثل دیگر کشورهای جهان داشته باشد، راه مشخصی برای این کار وجود دارد. آن هم این است که رآکتورها را بسازید و اورانیوم غنیشده را برای سوخت این رآکتورها وارد کنید. این روشی است که دهها کشور در جهان انجام میدهند.
● تنها کشورهایی در جهان که اورانیوم غنی میکنند، کشورهایی هستند که سلاح هستهای دارند. ایران ادعا میکند سلاح نمیخواهد، اما عملاً میخواهد تنها کشوری در جهان باشد که بدون داشتن سلاح، اورانیوم غنی میکند.
● سطح غنیسازی خیلی مهم نیست، چون اگر بتوانید در سطح ۳.۶۷ درصد غنیسازی کنید، فقط چند هفته طول میکشد تا به ۲۰ درصد، سپس ۶۰ درصد و بعد ۸۰ و ۹۰ درصد که برای سلاح نیاز است، برسید.
● راه پیش رو این است: ایران باید بگوید ما دیگر غنیسازی نمیکنیم، رآکتورهایی برای انرژی هستهای میخواهیم و اورانیوم غنیشده وارد میکنیم. این فرصتی برای آنهاست اگر آن را بپذیرند. این بهترین فرصتی است که خواهند داشت. رئیسجمهور ترامپ رئیسجمهوری صلحطلب است. او جنگ نمیخواهد. هیچکدام از ما نمیخواهیم. راه پیش رو وجود دارد. اما نمیتوانیم در جهانی زندگی کنیم که ایران سلاح هستهای داشته باشد.
● باید اجازه دهید آمریکاییها بخشی از بازرسی باشند. شاید بازرسان فرانسوی، ایتالیایی یا سعودی هم باشند. اما نمیتوانید بگویید هیچ آمریکاییای اجازه ندارد.
● همچنین باید مطمئن شوید که اگر واقعاً میخواهید جلوی برنامه هستهای را بگیرید و سلاح هستهای نمیسازید، باید همه تأسیسات خود را باز کنید. یکی از شکستهای توافق هستهای اوباما با ایران این بود که نمیتوانستید پایگاههای نظامی را بازرسی کنید. خب، اگر سلاح هستهای میسازید، احتمالاً در پایگاه نظامی میسازید. و میدانیم که ایران در گذشته برنامه هستهای مخفی داشته که به جهان اعلام نکرده بود.
● اگر ایران میگوید به سلاح هستهای علاقه ندارد و فقط انرژی هستهای صلحآمیز میخواهد، نباید از بازرسی توسط هر نوع بازرسی، از جمله آمریکاییها، بترسد.
● اینجا برای ایران یک برد وجود دارد. آنها میتوانند توسعه اقتصادی واقعی داشته باشند، سرمایهگذاری واقعی در کشورشان داشته باشند، اما باید از حمایت از تروریستها دست بکشند، از کمک به حوثیها دست بکشند، از ساخت موشکهای دوربرد که جز برای سلاح هستهای کاربردی ندارند دست بکشند، و از غنیسازی دست بکشند.
● اینها درخواستهای غیرمنطقی نیستند. کشورهای زیادی در جهان هستند که انرژی هستهای دارند، غنیسازی نمیکنند، موشک دوربرد ندارند و از تروریسم حمایت نمیکنند. این راه برای آنها باز است. راه صلح است. و من دعا میکنم و امیدوارم که بتوانیم آنها را متقاعد کنیم که این راه را انتخاب کنند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
انصراف ایران از اکسپو ۲۰۲۵ ژاپن، برخلاف سابقه تاریخی حضور ایران در این رویداد جهانی، بازتابی از فشارهای بینالمللی و چالشهای اقتصادی است. این تصمیم، فراتر از یک انصراف ساده، بیانگر وضعیت پیچیده تعامل اقتصادی ایران با جهان است.
به گزارش تجارت نیوز، نمایشگاههای جهانی اکسپو ازجمله رویدادهایی هستند که کشورها از آن برای نمایش توانمندیهای ملی، اقتصادی و فرهنگی خود بهره میبرند. ایران نیز در سالهای گذشته با وجود تمام چالشها، تلاش کرده در این رویداد حضور مؤثری داشته باشد.
با این حال، انصراف اخیر ایران از شرکت در اکسپو ۲۰۲۵ ژاپن، تصمیمی است که نمیتوان آن را در چارچوب مسائل اجرایی یا بودجهای تحلیل کرد. این تصمیم بیش از هر موضوعی، بازتابی از شرایط پیچیده امروز اقتصاد ایران در تعامل با جهان است.
اکسپو ویترین جهانی دستاوردها
یکی از پیشرفتهترین و جامعترین گردهماییهای عصر صنعت و فناوری، نمایشگاه جهانی اکسپو است؛ طوری که بسیاری از کارشناسان آن را رویدادی در سطح المپیک ورزشی در عرصه اقتصاد ارزیابی میکنند. این نمایشگاه هر پنجسال یکبار برگزار میشود. اکسپو بستری برای نمایش جدیدترین دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، علمی و اقتصادی کشورها و ترسیم افق توسعه آنها فراهم میآورد.
نخستین دوره این نمایشگاه در سال ۱۸۵۱ در کریستال پالاس، هاید پارک لندن و دور دوم آن هم در سال ۱۹۸۹ در پاریس برگزار شد. برج ایفل هم در این رویداد طراحی و ساخته شد. از آن زمان تا امروز بالغ بر 60 اکسپوی جهانی در کشورهای توسعهیافته به اجرا رسیده است.
این نمایشگاهها با اهداف متعددی برگزار میشوند که ازجمله این اهداف میتوان به تقویت روابط بینالملل در یک موضوع مشترک، به اشتراک گذاشتن تجارب آموزنده در یک موضوع جهانی، افزایش و ارتقای تبادلات اقتصادی و بینالمللی، توسعه راهکارهای ابداعی حفاظت از محیط زیست و … اشاره کرد. .
سیر حضور ایران در اکسپوهای جهانی از ابتدا تا امروز
ایران سابقهای طولانی در نمایشگاههای جهانی اکسپو دارد و نخستین مشارکت رسمی آن به اکسپوی ۱۸۵۱ لندن بازمیگردد؛ جایی که با غرفهای به مساحت ۹۲ متر مربع، فرش، صنایع دستی، کاشی و انواع آجیل ایرانی را در معرض دید بازدیدکنندگان گذاشت.
پس از آن، ایران در اکسپوهای مهمی همچون ۱۸۶۷ پاریس، ۱۸۷۳ وین، ۱۹۰۰ پاریس، ۱۹۵۸ بروکسل و ۱۹۶۷ مونترال حضور یافت. در اکسپو مونترال، بنایی با الهام از مسجد جامع شوشتر معرفی شد که بازتابی از معماری ایرانی بود.
در سالهای بعد، حضور ایران در اکسپوهای ۱۹۸۵ ژاپن، ۱۹۹۳ کره جنوبی، ۱۹۹۸ پرتغال، ۲۰۰۰ هانوفر و ۲۰۰۵ ژاپن نیز ادامه یافت. یکی از چشمگیرترین حضورهای ایران در اکسپو، به سال ۲۰۱۰ در شانگهای بازمیگردد که پاویونی برگرفته از سبک معماری اصفهان با ماکتی از پل خواجو طراحی شده بود.
اکسپوی ۲۰۱۵ میلان نیز نقطه عطفی در تاریخ حضور ایران در این رویداد بینالمللی به شمار میرود. طراحی و اجرای کامل پاویون ایران برای نخستینبار بهطور داخلی انجام شد.
در همین پاویون، ایران با نصب تلویزیون LED به طول ۱۶۵ متر که در آن زمان بلندترین در نوع خود در جهان بود، نگاهها را به خود جلب کرد و برای نخستین بار موفق به کسب مدال نقره در تاریخ حضور خود در اکسپوهای جهانی شد.
ایران از شرکت در نمایشگاه اکسپو ۲۰۲۵ ژاپن انصراف داد
ایران از آغاز برگزاری این نمایشگاهها در دوران قاجار و نخستوزیری امیرکبیر تاکنون، همواره حضوری فعال داشته و حتی در سالهای جنگ تحمیلی نیز این حضور را حفظ کرده است.
اما امسال، ایران از حضور در نمایشگاه اکسپو ۲۰2۵ ژاپن، با وجود تمام برنامهریزیهای انجامشده، انصراف داد. فاطمه مهاحرانی، سخنگوی دولت چهاردهم، با اعلام این خبر گفت: در نتیجه بررسیهای داخلی و محدودیتهای موجود، تصمیم بر انصراف از شرکت در اکسپوی ژاپن گرفته شد.
انصراف ایران از اکسپو ۲۰۲۵ نشاندهنده اهمیت بهنتیجه رسیدن مذاکرات است
انصراف ایران از شرکت در نمایشگاه اکسپو ژاپن، یک تصویر منفی از ایران به جهانیان نشان میدهد. چراکه ایران در هر شرایطی تلاش کرده تا در این نمایشگاهها حضور داشته باشد، اما امسال از شرکت در این نمایشگاه انصراف داده که این نشاندهنده شرایط نامساعد اقتصاد کشور است.
تحریمهای آمریکا علیه ایران، قرار گرفتن ایران در فهرست سیاه FATF، محدودیتهای بانکی، مشکلات ارزی ایران و … نهتنها بر وضعیت تجارت خارجی و تراز تجاری کشور تأثیر منفی گذاشته، بلکه حتی به صنعت نمایشگاهی ایران هم نفوذ کرده و آن را تحت تأثیر قرار داده است.
در چنین شرایطی، به نتیجه رسیدن مذاکرات میان ایران و آمریکا و رفع تحریمها، پیوستن ایران به FATF، رفع محدودیتهای ارزی و … بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. از طرفی، شرکت در چنین نمایشگاههایی میتواند فرصتهای تجاری زیادی برای کشور ایجاد کند، اما اولین و اصلیترین گام، بهنتیجه رسیدن مذاکرات و رفع تحریمهاست..
بنابراین بابد از فرصت پیش آمده برای مذاکرات، به بهترین شکل استفاده شود تا هم تجارت خارجی و هم صنعت نمایشگاهی کشور رشد داشته باشند و ایران بتواند مجدد در این نمایشگاه حاضر شود.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
مارک کاپوتو، باراک راوید | آکسیوس
به گفته منابعی در دولت ترامپ، مایک والتز در یک ماه گذشته در کاخ سفید، عملاً به فردی تبدیل شده بود که برکناریاش قطعی است، و مشاور امنیت ملی در حال کنارهگیری نیز رفتارش را بر همین اساس تنظیم کرده بود.
اهمیت موضوع: ماجرای موسوم به «سیگنالگِیت» ضربه جدی به اعتبار والتز وارد کرد، اما این تنها چالش او نبود. او از لورا لوومر، تئوریپرداز توطئه و چهره جنجالی حامی ترامپ گرفته تا سوزی وایلس، رئیس دفتر کاخ سفید، با طیف گستردهای از چهرههای بانفوذ دچار تقابل شده بود.
پس از انتشار مجموعهای از گزارشها مبنی بر تلاش برای کنار گذاشتن والتز، رئیسجمهور ترامپ ضمن تأیید این موضوع، اعلام کرد که وی را برای سمت جدیدی خارج از واشنگتن معرفی خواهد کرد: سفیر آمریکا در سازمان ملل.
پشت پرده: والتز آنگونه که انتظار میرفت، نتوانست تعامل مؤثری با سایر اعضای کابینه و مسئولان کاخ سفید برقرار کند.
به گفته یکی از مقامات ارشد دولت، در ماه مارس در جریان سفری به گرینلند، معاون رئیسجمهور «ونس» به والتز توصیه کرد تا «رویکردی مشارکتیتر» در همکاری با دیگران در پیش گیرد.
دو مقام دیگر نیز اظهار داشتند که این نماینده پیشین کنگره و کهنهسرباز نیروهای ویژه ارتش (گرین بری) با سوزی وایلس با لحنی تحقیرآمیز برخورد میکرد.
یکی از آنان گفت: «او با وایلس مثل یک کارمند معمولی رفتار میکرد، در حالی که متوجه نبود خود او در جایگاه کارمندی است و وایلس تجسم شخص رئیسجمهور به شمار میرود. سوزی فردی عمیقاً وفادار است و این بیاحترامی از آن جهت تشدید شد که مصداق بیوفایی محسوب میشد.»
در این میان، لورا لوومر، فعال رسانهای طرفدار ترامپ و مروج تئوریهای توطئه، که کارزار حذف افراد «بیوفا» و «نئوکان» از دولت ترامپ را به راه انداخته، وارد عمل شد.
در دیداری با ترامپ حدود یک ماه پیش، لوومر از او خواست برخی از منصوبان والتز را اخراج کند و همچنین ویدیویی قدیمی از سخنان انتقادی والتز درباره ترامپ در سالهای گذشته را به او نشان داد.
نقطه اصطکاک: به گفته منابع آکسیوس، والتز همه افرادی را که لوومر هدف گرفته بود برکنار نکرد – از جمله رئیس دفترش، الکس وانگ، که اکنون او نیز در مسیر خروج قرار دارد – اما جایگاهش در دولت بهشدت تضعیف شد و رفتارش نیز این کاهش نفوذ را بازتاب میداد.
یکی از مقامات ارشد دولت در اواسط آوریل گفته بود: «او مثل سگی است که کتک خورده و حالا همان ترفند را تکرار میکند تا دیگر کتک نخورد. کمی تأسفبرانگیز است.»
یکی دیگر از مشاوران نزدیک به این تحولات اظهار داشت: «وقتی همه این موارد را کنار هم بگذارید، والتز دیگر نمیتوانست دوام بیاورد. میتوان گفت لورا لوومر موفق شد بهاصطلاح هدفی قطعی را حذف کند.»
مسائل پشت پرده: در روزهای اخیر، سوزی وایلس فرآیند جمعآوری اسامی برای جانشینی والتز را آغاز کرده، اما این روند را کاملاً محرمانه نگاه داشته است.
در حال حاضر، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، بهطور موقت وظایف والتز را بر عهده گرفته و همزمان در سمت کنونی خود باقی میماند.
نام استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، به عنوان یکی از گزینههای احتمالی جانشینی مطرح شده، اما به گفته منبعی مطلع، او تمایلی به تصدی این سمت ندارد.
در میان خطوط: والتز، وانگ و بسیاری از کارکنان شورای امنیت ملی که پیشتر دولت را ترک کردهاند، به جناح تندروتر دولت تعلق داشتند و در میان بدنه حامیان ترامپ (جنبش MAGA) به عنوان نئوکان شناخته میشدند.
در موضوع ایران، معاون رئیسجمهور ونس و استیو ویتکاف گرایش بیشتری به رویکرد دیپلماتیک دارند، در حالی که والتز بهمراتب بیشتر پذیرای گزینه اقدام نظامی بود.
در حال حاضر بهنظر میرسد که جناح موسوم به «میانهروها» یا طرفداران خویشتنداری، در این جدال دست بالا را پیدا کردهاند و در ساختار امنیت ملی دولت ترامپ در حال تقویت موقعیت خود هستند.
وضعیت فعلی: والتز روز پنجشنبه در محل کار خود حاضر شد و حدود ساعت ۸ صبح در محوطه کاخ سفید با شبکه فاکسنیوز مصاحبهای انجام داد.
اما در ساعت ۸:۳۵ صبح، مارک هالپرین نخستین گزارش مربوط به برکناری قریبالوقوع او را منتشر کرد و پس از آن، سیلی از گزارشهای مشابه رسانهای شد.
ساعتی بعد، ترامپ در مراسمی عمومی در باغ رز – در چند قدمی دفتر کار والتز – حضور یافت؛ مراسمی که اکثر مقامات ارشد دولت نیز در آن شرکت داشتند. اما اثری از والتز نبود و ترامپ در سخنان خود هیچ اشارهای به او نکرد.
ترامپ نهایتاً در شبکه اجتماعی Truth Social انتصاب جدید والتز را اعلام کرد و نوشت که او «با تلاش فراوان کوشید منافع کشورمان را در اولویت قرار دهد.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، گفت که تمام خریدهای نفت یا محصولات پتروشیمی ایران باید متوقف شود و هر کشور یا شخصی که از این کشور نفت یا محصولات پتروشیمی خریداری کند، بلافاصله مشمول تحریمهای ثانویه خواهد شد.
او روز پنجشنبه اول ماه مه، در شبکه اجتماعی متعلق به خودش Truth Social نوشت: “آنها اجازه نخواهند داشت به هیچ وجه، شکل یا صورتی با ایالات متحده آمریکا تجارت کنند.”
به گزارش رویترز، اظهارات ترامپ پس از به تعویق افتادن آخرین دور مذاکرات ایالات متحده با ایران که قرار بود روز شنبه در رم برگزار شود، منتشر شد. یک مقام ارشد ایرانی به رویترز گفت که تاریخ جدیدی “بسته به رویکرد ایالات متحده” تعیین خواهد شد.
دولت ترامپ تهران را با مجموعهای از تحریمها علیه نهادها از جمله یک پایانه ذخیرهسازی نفت خام مستقر در چین و یک پالایشگاه مستقل که به دست داشتن در تجارت غیرقانونی نفت و محصولات پتروشیمی متهم شده است، هدف قرار داده است.
در ماه فوریه، ترامپ کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران را احیا کرد که شامل تلاشهایی برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران و جلوگیری از توسعه سلاح هستهای توسط تهران است.
تحریمهای ثانویه اقداماتی هستند که در آن یک کشور سعی میکند کشور دیگری را به دلیل تجارت با کشور سوم، با محروم کردن از دسترسی به بازار خود مجازات کند. این تحریمها به دلیل حجم اقتصاد ایالات متحده، ابزاری بسیار قدرتمند برای این کشور محسوب میشوند.
تحلیلگران گفتهاند که برای سرکوب واقعی صادرات نفت ایران، ایالات متحده باید تحریمهای ثانویهای را علیه نهادهایی مانند بانکهای چینی که خرید نفت ایران را تسهیل میکنند، اعمال کند. چین بزرگترین خریدار نفت خام ایران است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
بخشی از روی جلد هفتهنامه تجارت فردا - شماره ۵۸۸ / فرد جلویی سیدعلی مدنیزاده است
محمد طاهری/ سردبیر هفتهنامه تجارتفردا
این روزها گروهی از روشنفکران علاقهمند به کشورهای شکستخورده، گروهی از شبهاقتصاددانان، گروهی از منتفعان بد کار کردن اقتصاد و شماری از مجاهدان شبکههای اجتماعی، مشغول تخریب سیدعلی مدنیزاده، گزینه اصلی وزارت امور اقتصادی و دارایی هستند.
برخی او را جوان و بیتجربه میدانند، برخی درباره تواناییاش در حل مسائل پیچیده اقتصاد ایران شک دارند و برخی او را به واسطه تحصیل در دانشگاه شیکاگو، غربزده و احیاناً نفوذی میدانند.
سالهای طولانی است که جوانان شایسته و تحصیلکرده با همین اتهامها از نظام تصمیمگیری فاصله میگیرند اما به نظر میرسد این نسخه برای بیرون راندن سیدعلی مدنیزاده جواب نمیدهد. او یک جوان متعهد و متخصص است و در شرایطی به کار دعوت شده که اصلاحات اقتصادی به ضرورت و الزام نظام حکمرانی تبدیل شده است.
آقای مدنیزاده در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرده؛ دانشگاهی که در رتبهبندیهای جهانی، همواره جزو سه دانشگاه برتر جهان است. این دانشگاه با رویکرد سختگیرانهاش به تحلیل دادهها و مدلسازی ریاضی، به همه دانشآموختگانش آموخته که چگونه پیچیدگیهای اقتصاد را با دقت و عقلانیت، کالبدشکافی کنند. مدنیزاده نیز در این مسیر، در محضر اقتصاددانان بزرگی چون رابرت لوکاس، یوجین فاما، لارس پیتر هانسن و گری بکر درس آموخته؛ بزرگانی که با دریافت جایزه نوبل، ردپای عمیقی در علم اقتصاد بر جای گذاشتند.
به این بهانه بد نیست فهرست دانشآموختگان ایرانی دانشگاه شیکاگو را مرور کنیم. احسان ابراهیمی که در حال حاضر در صندوق بینالمللی پول حضور دارد، احتمالاً نخستین دانشجوی ایرانی دانشگاه شیکاگو است. او بهقدری در تحصیل موفق بود که مسیر دیگر دانشجویان ایرانی را هم هموار کرد. پس از احسان ابراهیمی، سیدعلی مدنیزاده و حسین جوشقانی نیز وارد این دانشگاه شدند و پس از آنها، مریم فربودی (استاد دانشگاه امآیتی و برنده جایزه پژوهشی الین بنت)، رسول زندوکیلی (اقتصاددان در صندوق بینالمللی پول)، محمد مروج، محسن میرطاهر، رضا خرمی، نگین موسوی و سیداحسان آزرمسا نیز موفق شدند جواز تحصیل در این دانشگاه را بگیرند.
بازگشت مدنیزاده و حسین جوشقانی به ایران در سال ۱۳۹۲، انتخابی بود که بسیاری را شگفتزده کرد. در حالی که فرصتهای شغلی در موسسههای بینالمللی یا دانشگاههای معتبر جهانی برای این دو جوان فراهم بود، آنها ترجیح دادند به وطن بازگردند و در آموزش نسلی جدید از اقتصاددانان ایرانی نقش ایفا کنند. این تصمیم، نشانهای از تعهد آنها به بهبود شرایط کشور بود، تعهدی که به طور مشخص در سوابق اجرایی سیدعلی مدنیزاده نیز قابل مشاهده است. تحقیقات آقای مدنیزاده که به موضوعاتی چون عوامل تضعیفکننده رشد، ریشههای بحران در نظام بانکی و راهکارهای حلوفصل تورم پرداختهاند، نشاندهنده عمق درک او از چالشهای اقتصاد ایران است.
اما آیا این رزومه درخشان برای وزارت اقتصاد کافی است؟
اقتصاد ایران، با ناترازیهای بزرگ، تحریمهای بینالمللی و ساختارهای ناکارآمد، میدان آزمونی بهمراتب پیچیدهتر از کلاسهای درس شیکاگو است. اما مدنیزاده که شخصیتی آرام، منطقی و بهدور از بازیهای سیاسی دارد، نشان داده که میتواند برای بحرانهای اقتصاد ایران راهحل پیدا کند. او میداند زیر پوست اقتصاد ایران چه میگذرد، بنابراین اگر بتواند عقلانیت شیکاگویی را با درک عمیق از نیازهای جامعه ایرانی تلفیق کند، شاید بتواند اصلاحاتی را کلید بزند که از سالها پیش اساتید ایرانی او مثل دکتر مسعود نیلی نیز آرزو دارند.
علاوه بر همه اینها، مدنیزاده، متخصص اقتصاد کلان است و با استیضاح عبدالناصر همتی و کنارهگیری علی طیبنیا از دولت، وجود یک اقتصاددان زبده در تیم اقتصادی دولت حیاتی به نظر میرسد. او مدتها روی اصلاح ساختار اقتصاد ایران تحقیق کرده و میتواند میان نخبگان این حوزه، اجماع ایجاد کند.
سالها پیش گروهی از اقتصاددانان جوان تحصیلکرده در دپارتمان اقتصاد دانشگاه شیکاگو تحت نظارت میلتون فریدمن، به اصلاح ساختار کشورهای بحرانزده مثل شیلی کمک کردند. میلتون فریدمن و همسرش ــــ رز فریدمن ــــ در خاطرات خود به این اقتصاددانان جوان «پسران شیکاگو» لقب دادند. اکنون وضعیت مشابهی برای تحصیلکردگان ایرانی دانشگاه شیکاگو به وجود آمده است. امروز که اصلاحات ساختاری تبدیل به ضرورت و الزام برای اقتصاد ایران شده، فرصتی برای بهکارگیری تخصص پسران شریف به وجود آمده است.
آیا نظام حکمرانی به پسران شریف اعتماد میکند؟
کانال تلگرام تجارت فردا
@tejaratefarda
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، روز پنجشنبه مشاور امنیت ملی خود، مایک والتز را برکنار کرد و مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، را به عنوان جایگزین موقت او منصوب کرد. این اولین تغییر اساسی در حلقه داخلی ترامپ از زمان آغاز به کار او در ژانویه بود.
به گزارش خبرگزاری رویترز، ترامپ در پستی در رسانههای اجتماعی اعلام کرد که والتز را به عنوان سفیر بعدی ایالات متحده در سازمان ملل نامزد خواهد کرد و افزود که “او سخت تلاش کرده است تا منافع ملت ما را در اولویت قرار دهد.”
پیش از این در همان روز، منابع گفتند ترامپ تصمیم گرفته والتز را از سمت خود در کاخ سفید برکنار کند.
مایک والتز سفیر بعدی آمریکا در سازمان ملل
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا روز پنجشنبه به وقت محلی در شبکه اجتماعی خود موسوم به تروث سوشال نوشت: با کمال افتخار اعلام میکنم که مایک والتز را به عنوان سفیر بعدی آمریکا در سازمان ملل متحد معرفی خواهم کرد.
رئیس جمهوری آمریکا افزود: مایک والتز از زمان خدمت در ارتش در میدان نبرد، در کنگره و به عنوان مشاور امنیت ملی من، سخت تلاش کرده است تا منافع کشور ما را در اولویت قرار دهد. میدانم که او در سمت جدید خود نیز همین کار را خواهد کرد.
ترامپ در عین حال گفت: در این میان، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، به عنوان مشاور امنیت ملی خدمت خواهد کرد و در عین حال رهبری قوی خود را در وزارت امور خارجه ادامه خواهد داد. ما با هم به مبارزه خستگیناپذیر خود برای ایمن کردن دوباره آمریکا و جهان ادامه خواهیم داد.
ترامپ پیش از این، خانم الیز استفانیک ۴۰ ساله و نماینده مجلس از ایالت نیویورک را به عنوان جانشین لیندا توماس گرینفیلد سفیر دولت جو بایدن در سازمان ملل معرفی کرده بود.
به گزارش رسانههای آمریکایی، استفانیک تجربه سیاست خارجی و دیپلماتیک محدودی دارد. او در کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان و در کمیته اطلاعات خدمت کرده است.
انتخاب روبیو توسط ترامپ برای جایگزینی موقت والتز، از زمان هنری کیسینجر در دهه ۱۹۷۰، اولین باری است که یک نفر همزمان در هر دو سمت وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی قرار میگیرد.
مشاور امنیت ملی، سمتی قدرتمند است که نیازی به تأیید سنا ندارد.
دو فرد مطلع به رویترز گفتند، الکس وونگ، معاون والتز، کارشناس آسیا که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، مقام وزارت امور خارجه در امور کره شمالی بود، نیز در حال ترک سمت خود است.
ضربه «سیگنالگیت» به مایک والتز
والتز، قانونگذار جمهوریخواه سابق ۵۱ ساله از فلوریدا، پس از گرفتار شدن در رسوایی چت سیگنال بین دستیاران ارشد امنیت ملی ترامپ در ماه مارس، با انتقاداتی در داخل کاخ سفید مواجه شد.
ساعتی پیش از اعلام برکناری والتز، وبسایت «آکسیوس» نوشته بود، ماجرای «سیگنالگیت» ضربه بزرگی به موقعیت مایک والتز وارد کرده بود.
در چتروم «سیگنال» مقامهای دولت ترامپ درباره زمانبندی، ترتیب و نتایج حملات ۱۵ مارس علیه شورشیان حوثی بحث کرده بودند. چتهای ردوبدل شده در سیگنال چند روز بعد توسط سردبیر رسانه «آتلانتیک» که به طور اشتباهی و توسط مایک والتز به چتروم مقامهای دولت وارد شده بود، منتشر شد.
درحالی که مقامات دولت ترامپ استدلال میکردند هیچ اطلاعات طبقهبندیشدهای در پیامهای سیگنال منتشرشده توسط «آتلانتیک» مطرح نشده بود، کارشناسان امنیتی و قانونگذاران میگفتند اشتباه والتز نگرانیهای گستردهای درباره نحوه بهاشتراکگذاری و ذخیره اطلاعات محرمانه توسط مقامات دولت بهوجود آورده است.
این ماجرا باعث شد چند قانونگذار دموکرات خواستار اخراج یا استعفای والتز و پیت هگست، وزیر دفاع، بهخاطر این افشاگری شوند. هگست در چتروم، زمانبندی پیشنهادی برای حملات را بهاشتراک گذاشته بود.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
تکههایی از اسناد پارهشده بر روی پوستری از آیتالله خمینی، در سفارت ایران در دمشق، سوریه – ۱۶ دسامبر ۲۰۲۴ / (رویترز/عمر الفیکی)
خبرگزاری رویترز
نویسندگان: جان دیویسون، الیسون مارتل و رید لوینسون
اول مه ۲۰۲۵
ایران برای سوریه برنامهای بزرگ در سر داشت — برنامهای برگرفته از الگوی کشوری که آن را دشمن قسمخورده خود میداند.
همانگونه که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم با سرمایهگذاری میلیاردی در بازسازی اروپا سلطه جهانی خود را تثبیت کرد، ایران نیز قصد داشت با بازسازی سوریهای ویرانشده از جنگ، همین مسیر را در خاورمیانه طی کند.
این برنامه جاهطلبانه که در یک مطالعه رسمی ۳۳ صفحهای ایران شرح داده شده، چندین بار به «طرح مارشال» — نقشه راه آمریکا برای احیای اروپا پس از جنگ — اشاره میکند. راهبرد آمریکا موفق بود: اروپا را «وابسته به آمریکا» کرد؛ به گفته گزارشی که همراه این مطالعه آمده، این هدف با «ایجاد وابستگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی-فرهنگی» محقق شد.
این سند که تاریخ آن مه ۲۰۲۲ است، توسط یک واحد سیاستگذاری اقتصادی ایران مستقر در سوریه تهیه شده و خبرنگاران رویترز در جریان بازدید از سفارت غارتشده ایران در دمشق در دسامبر آن را پیدا کردند. این سند در میان صدها سند دیگر یافت شد که شامل نامهها، قراردادها و طرحهای زیرساختی بودند؛ اسنادی که نشان میدهند ایران چگونه قصد داشته میلیاردها دلاری را که صرف حفظ بشار اسد در جریان جنگ داخلی طولانیمدت سوریه کرده بود، بازپس گیرد. در این سند راهبردی، ایران ایجاد یک امپراتوری اقتصادی و تعمیق نفوذ بر متحد خود را هدف گرفته است.
در یکی از بندهای این مطالعه آمده است: «یک فرصت ۴۰۰ میلیارد دلاری».
این امیدهای امپراتوریگرایانه زمانی نقش بر آب شد که شورشیانِ مخالف ایران در دسامبر اسد را سرنگون کردند. دیکتاتور برکنارشده به روسیه گریخت. شبهنظامیان، دیپلماتها و شرکتهای ایرانی نیز بهسرعت عقبنشینی کردند. سفارت ایران در دمشق توسط سوریهایی که سقوط اسد را جشن میگرفتند، غارت شد.
ساختمان سفارت پر بود از اسنادی که چالشهای پیشروی سرمایهگذاران ایرانی را آشکار میکرد. این اسناد و ماهها گزارش میدانی، تصویری تازه از تلاش شکستخورده ایران برای تبدیل سوریه به یک دولت اقماری سودآور ارائه میدهند.
رویترز با دوازده تاجر ایرانی و سوری مصاحبه کرده، شبکهای از شرکتهای ایرانی را که در حوزههای خاکستری تحریمها فعالیت داشتند بررسی کرده و از برخی سرمایهگذاریهای رهاشده ایران بازدید کرده است — سرمایهگذاریهایی که شامل اماکن مذهبی، کارخانهها، تأسیسات نظامی و موارد دیگر میشد. این پروژهها با حملات گروههای مسلح، فساد محلی، تحریمهای غرب و بمبارانها مواجه شدند و ناکام ماندند.
از جمله سرمایهگذاریهای ایران، نیروگاهی به ارزش ۴۱۱ میلیون یورو در بندر ساحلی لاذقیه بود که توسط یک شرکت مهندسی ایرانی در حال ساخت بود. اکنون این پروژه متوقف و بدون استفاده رها شده است. یک طرح استخراج نفت در صحرای شرقی سوریه نیز رها شده. پلی ریلی به ارزش ۲۶ میلیون دلار بر روی رود فرات، که توسط یک مؤسسه خیریه ایرانی وابسته به رهبر عالی، آیتالله علی خامنهای، ساخته شده بود، سالها پیش در حمله هوایی ائتلاف تحت رهبری آمریکا نابود شد و نه تعمیر شد و نه هزینه آن به طور کامل پرداخت گردید.
حدود ۴۰ پروژه موجود در اسناد باقیمانده سفارت تنها بخشی از کل سرمایهگذاریهای ایران را نشان میدهند. اما حتی در همین مجموعه محدود، رویترز دریافت که بدهیهای پرداختنشده سوریه به شرکتهای ایرانی تا پایان جنگ به دستکم ۱۷۸ میلیون دلار میرسید. برخی نمایندگان پیشین مجلس ایران بهصورت علنی تخمین زدهاند که مجموع بدهی دولت اسد به ایران بیش از ۳۰ میلیارد دلار است.
حسن شاخصی، یک بازرگان خصوصی ایرانی، ۱۶ میلیون یورو در قطعات خودرو که به بندر لاذقیه سوریه ارسال کرده بود، از دست داد؛ درست پیش از آنکه اسد فرار کند. شاخصی گفت: «من در سوریه دفتر و خانه راه انداخته بودم. همهاش از دست رفت.» او گفت که هرگز پولی بابت این کالاها دریافت نکرده، و این محموله ناپدید شده است. «امیدوارم تاریخ طولانی روابط ایران و سوریه به این راحتی پاک نشود. حالا مجبورم دنبال تجارت در جای دیگری باشم.»
در سندی ۳۳ صفحهای که در سفارت ایران در دمشق پیدا شده، رؤیای ایران برای احیای سوریه به سبک «طرح مارشال» شرح داده شده است. یکی از بندهای برجسته این سند میگوید: «فرصتی ۴۰۰ میلیارد دلاری برای بازسازی سوریه و سهم ایران.»
در نهایت، امید ایران به تقلید از طرح مارشال و ساختن یک امپراتوری اقتصادی شامل سوریه، به سرنوشتی شبیه شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان دچار شد.
مداخله زودهنگام ایران در جنگ داخلی سوریه در حمایت از اسد، نفوذ این کشور را بر گذرگاهی راهبردی به دریای مدیترانه افزایش داد. اما داستان سرمایهگذاریهای بر باد رفته نشان میدهد این نفوذ چه بهای مالیای داشت و چگونه اتکای متقابل دو حکومت مطرود — سوریه و ایران — به زیان هر دو تمام شد.
یک سند ۳۳ صفحهای که در سفارت دمشق پیدا شده، رویای ایران برای احیای سوریه به سبک طرح مارشال را شرح میدهد. نکتهی برجسته شده میگوید: «فرصتی ۴۰۰ میلیارد دلاری برای بازسازی سوریه و سهم ایران».
برای حاکمان ایران، سقوط اسد و فروپاشی طرحهایشان در سوریه در زمانی بحرانی روی داده است. اسرائیل نمایندگان کلیدی جمهوری اسلامی — حزبالله در لبنان و حماس در غزه — را بهشدت تضعیف کرده. دولت ایالات متحده به رهبری دونالد ترامپ ایران را تحت فشار گذاشته تا درباره توافقی که میتواند برنامه هستهای این کشور را مهار کند، مذاکره کند؛ در غیر این صورت ممکن است با اقدام نظامی روبرو شود. رقبای منطقهای ایران، از جمله ترکیه و اسرائیل، با شتاب در حال پر کردن خلأ ناشی از خروج ایران هستند. دولت نوپای سوریه نیز باید با پروژههای زیرساختی نیمهتمام زیادی دست و پنجه نرم کند، در حالی که در تلاش برای بازسازی کشوری ویران از جنگ است.
خبرنگاران رویترز پس از سقوط اسد با بازدید از مراکز قدرت نرم ایران در سوریه — شامل دفاتر دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی — به مجموعهای از اسناد دست یافتند. آنها نزدیک به ۲٬۰۰۰ سند را که شامل قراردادهای تجاری، طرحهای اقتصادی و مکاتبات رسمی بود، عکاسی کرده و در محل خود باقی گذاشتند. سپس با استفاده از هوش مصنوعی، از جمله دستیار حقوقی CoCounsel متعلق به شرکت تامسون رویترز، این اسناد را خلاصهسازی و تحلیل کردند.
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در ماه دسامبر گفت انتظار دارد رهبری جدید سوریه به تعهدات کشور پایبند باشد. اما این موضوع برای دولت جدید — به رهبری گروه سابق شورشی «هیات تحریر الشام» که با اسد و حامیان ایرانیاش جنگیده بود — اولویت ندارد.
مقامات دولت ایران به درخواستهای رویترز برای اظهارنظر درباره یافتهها پاسخ ندادند.
«مردم سوریه زخمی از ایران دارند، و زمان زیادی لازم است تا التیام یابد»، احمد الشرع، رئیسجمهور جدید سوریه، در مصاحبهای در ماه دسامبر گفت. نه او و نه دیگر مقامات دولت جدید سوریه به درخواستهای رویترز برای اظهارنظر درباره نقش ایران در رژیم ساقطشده پاسخی ندادند. گروه «هیات تحریر الشام» (HTS) که ابتدا شاخهای از القاعده بود، سالها پیش از این گروه قطع رابطه کرده و اکنون میگوید خواهان ساختن سوریهای فراگیر و دموکراتیک است. با این حال، برخی از سوریها — بهویژه اقلیتهای غیرسنی — نگراناند که این گروه همچنان اهداف جهادی برای ایجاد حکومتی اسلامی را حفظ کرده باشد.
برای بسیاری از مردم سوریه، خروج اسد و شبهنظامیان تحت حمایت ایران مایه شادی بود. با این حال، سوریهایی که با ایرانیها همکاری کرده بودند، نسبت به خروج شرکتهای تجاری ایران احساسات متضادی دارند، چرا که این خروج بسیاری از آنان را بیدرآمد کرده است.
خبرنگاران رویترز مدتی پس از سقوط بشار اسد از سفارت ایران در دمشق بازدید کردند. سفارت تخریب شده بود و کف آن پر بود از اسناد پراکنده.
یک مهندس سوری که در پروژه نیروگاه لاذقیه مشغول به کار بود، گفت: «ایران اینجا حضور داشت، این واقعیت بود، و من مدتی از این راه امرار معاش میکردم.»
این مهندس که بهدلیل ترس از انتقامجوییها پس از موجی از قتلهای تلافیجویانه در ماه گذشته علیه سوریهایی که با رژیم سابق همکاری داشتند، خواست نامش فاش نشود، گفت پروژه لاذقیه بهخاطر مشکلات مالی، فساد در سوریه و حضور کارگران کمتجربه ایرانی با موانع زیادی مواجه شد. اما در صورت تکمیل، میتوانست به شبکه برق ضعیف سوریه کمک کند.
او گفت: «این نیروگاه برای آینده سوریه بود.»
نماینده ایران در سوریه
فردی که مأمور اجرای برنامههای اقتصادی ایران در سوریه بود، یک مدیر ساختوساز ریشدار از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به نام عباس اکبری بود. او در مارس ۲۰۲۲ با تبلیغات فراوان به ریاست واحدی به نام «ستاد توسعه روابط اقتصادی ایران و سوریه» منصوب شد. مأموریت این نهاد، گسترش تجارت و بازگرداندن سرمایهگذاریهای ایران در سوریه بود. تیم تحت هدایت او، همان مطالعهای را تهیه کرد که طرح مارشال آمریکا را بهعنوان الگوی بازسازی سوریه معرفی میکرد.
اکبری، شماری از همرزمان خود در سپاه پاسداران، شاخهای نخبه از نیروهای نظامی ایران، را برای کمک در امور لجستیکی پروژههای غیرنظامی به خدمت گرفت.
رویترز به نامههایی با امضای اکبری در سفارت غارتشده ایران دست یافته است. این اسناد شامل جزئیات پروژههایی است که او از آنها حمایت کرده و مبالغ هزینهشده برای آنها. در نزدیکی این اسناد پراکنده، گاوصندوقی و یک بسته مواد منفجره C4 کشف شد که توسط نیروهای مسلحی که از ساختمان محافظت میکردند، شناسایی شد. اکبری به درخواست رویترز برای اظهارنظر پاسخی نداد.
ورود ایران به سوریه، مدتها پیش از ورود اکبری آغاز شده بود. گروه مپنا، یکی از شرکتهای بزرگ زیرساختی ایران که همان مهندس سوری پروژه نیروگاه لاذقیه را استخدام کرده بود، نخستین قرارداد بزرگ خود را در سال ۲۰۰۸ برای گسترش یک نیروگاه در نزدیکی دمشق به دست آورد. پس از آن، دومین قرارداد برای ساخت نیروگاهی دیگر در نزدیکی شهر حمص منعقد شد.
این قراردادها بخشی از سرمایهگذاری روبهگسترش ایران در سوریه در سالهای پیش از قیام ۲۰۱۱ علیه بشار اسد بود؛ دورهای که تحریمهای آمریکا هر دو کشور را از غرب جدا کرده بود. این سرمایهگذاریها حاصل رابطهای بود که به انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ بازمیگشت؛ انقلابی که به سرنگونی شاه و برپایی جمهوری اسلامی انجامید.
حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه و پدر بشار، نخستین رهبر عرب بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و در دهه ۱۹۸۰ به تجهیز آیتالله روحالله خمینی و حکومت نوپای شیعه او در جنگ با عراق کمک کرد. در طول جنگ داخلی لبنان، سوریه و ایران — از طریق نیروی نیابتی خود یعنی حزبالله — علیه اسرائیل جنگیدند و بعدها نیز جنگجویان و تسلیحاتی را برای مقابله با اشغال عراق توسط آمریکا پس از سال ۲۰۰۳ ارسال کردند.
سرمایهگذاریهای سیاسی ایران در عراق، سوریه و لبنان برای سالها سودآور بود. عراق و لبنان، مانند ایران، جمعیت قابلتوجهی از شیعیان دارند، و شبهنظامیان شیعهای که توسط سپاه پاسداران پرورش یافته بودند، در دولتهای پیاپی بغداد و بیروت تسلط یافتند. سوریه نیز به مسیر اصلی انتقال سلاح و نیرو در سراسر «محور مقاومت» تبدیل شد؛ نامی که ایران به گروهها و کشورهایی میدهد که علیه اسرائیل و غرب میجنگند و از آنها حمایت میکند.
سوریه از نظر مذهبی نیز برای ایران اهمیت داشت. هر سال صدها هزار زائر ایرانی برای زیارت آرامگاه حضرت زینب، نوه پیامبر اسلام، به سوریه میرفتند. این آرامگاه در جنوب دمشق واقع شده است.
روابط اقتصادی میان دو کشور در میانه دهه ۲۰۰۰ میلادی اوج گرفت، همزمان با زمانی که گروه مپنا نخستین قراردادهای خود را در سوریه به دست آورد.
اما در سال ۲۰۱۱، قیام سوریها علیه حکومت بشار اسد آغاز شد؛ بخشی از موج خیزشهای موسوم به بهار عربی. این شورش، طیف گستردهای از منافع نظامی، سیاسی، مذهبی و هر چه بیشتر اقتصادی ایران را تهدید میکرد.
بازدید خبرنگاران رویترز از آرامگاه حضرت زینب در جنوب دمشق، افقهای تازهای از نفوذ ایران در سوریه را آشکار کرد.
اسناد خرد شده پس از غارت سفارت ایران در دمشق، روی زمین پراکنده شدهاند. رویترز/عمرو الفیکی
صدها هزار سوری علیه حکومت اسد قیام کردند؛ حکومتی که با تکیه بر نخبگان اقلیت علوی، شاخهای از مذهب شیعه، اداره میشد.
سرکوب خشن این اعتراضات، به یک شورش مسلحانه انجامید که گروههای اسلامگرای سنی در آن دست بالا را پیدا کردند. جنگ داخلی، شکافهای قومی و مذهبی را عمیقتر کرد و کشوری را که محل زندگی سنیها، شیعیان، مسیحیان، علویها، کردها و دیگر اقلیتها بود، به هرجومرج کشاند. اقلیتها بهطور فزایندهای از خیزشهایی با ماهیت فرقهای هراس پیدا کردند.
جمهوری اسلامی شیعه ایران — در کنار حامی اصلی دیگر اسد، یعنی روسیه — به کمک او شتافت و هم نیرو و هم تسلیحات فرستاد. ایران همچنین مهندسان و کارآفرینانی را روانه سوریه کرد.
«هیچگاه برادران خود را تنها نگذاشت»
در اواخر دسامبر ۲۰۱۱، واقعیت دشوار فعالیت در سوریه جنگزده، گروه مپنا را بهطور مستقیم تحتتأثیر قرار داد. به گزارش رسانههای دولتی ایران، شورشیان سوری هفت ایرانی شاغل در نیروگاه جندر در نزدیکی حمص را ربودند. بر اساس نامهای از این شرکت به وزیر برق سوریه در سال ۲۰۱۸ که رویترز آن را مشاهده کرده، دو نفر از آنها کشته شدند.
با این حال، این تنشها باعث شد مپنا سرمایهگذاریاش را گسترش دهد و قراردادهای جدیدی برای بازسازی شبکه برق آسیبدیده سوریه به دست آورد؛ شبکهای که تا سال ۲۰۱۵، کمتر از نیمی از ظرفیت پیش از جنگ خود را تولید میکرد. بلندپروازانهترین این قراردادها، احداث نیروگاه لاذقیه بود.
اما این پروژهها از ابتدا با مشکلات و هزینههای زیاد مواجه بودند؛ چنانکه از نامههای شرکت و گفتههای مهندس سوری شاغل در پروژه لاذقیه برمیآید.
او گفت: «قرار بود ساخت نیروگاه لاذقیه در حدود سال ۲۰۱۸ آغاز شود و ۲۰ ماه طول بکشد. حالا پروژه متوقف شده است.»
گروه مپنا در نوامبر ۲۰۲۴، تنها یک ماه پیش از سرنگونی بشار اسد، اعلام کرد که تقریباً نیمی از ساختوساز را به پایان رسانده است.
این مهندس گفت که دولت سوریه اصرار داشت از یک پیمانکار فرعی وابسته به خانواده اسد استفاده شود؛ پیمانکاری که عمدتاً نیروهای کارگر و مهندسین فاقد صلاحیت را بهکار میگرفت. او همچنین گفت که کارکنان خود مپنا شامل نیروهای توانمندی بودند، اما برخی نیز بهنظر میرسید صرفاً بهواسطه ارتباطاتشان با مقامات ایرانی شغل گرفته بودند.
او گفت: «همیشه مشکلات مالی وجود داشت؛ پرداختهای دیرهنگام میان دولتها، بهعلاوه نوسانات ارزی.»
گزارش این مهندس درباره مشکلات پرداخت و بوروکراسی سوریه، در نامههای موجود در سفارت نیز تأیید میشود؛ این نامهها همچنین نشان میدهند که سرمایه خود شرکت مپنا نیز در معرض خطر بوده است.
در نامهای از سال ۲۰۱۷ که این شرکت برای سفیر ایران در سوریه فرستاده بود، آمده است که دولت سوریه در حال تغییر شرایط قراردادهای نهاییشده است و همین باعث شده بود مپنا ناچار شود تأمین کامل مالی نیروگاه لاذقیه را به عهده بگیرد، بهعلاوه پروژه دیگری که قرار بود فقط ۶۰ درصد آن توسط مپنا تأمین مالی شود. یک سال بعد، رئیس وقت شرکت مپنا در نامهای به وزیر برق سوریه گلایه کرد که دولت این کشور، پیشنهاد شرکت برای ارسال قطعات به نیروگاه حلب را نادیده گرفته و در تصویب سایر قراردادهای مپنا تعلل کرده است؛ در حالی که این شرکت متحمل دهها میلیون یورو هزینه شده بود.
نیروگاه حرارتی حلب در جریان جنگ داخلی آسیب دید و هرگز بهطور کامل تعمیر نشد(عکس از رویترز / محمود حسانو)
رئیس شرکت، عباس علیآبادی — که اکنون وزیر نیروی ایران است — در پایان نامه پُر گلایه خود در سال ۲۰۱۸ نوشت: «گروه مپنا در هفت سال جنگ داخلی، در حالی که همه شرکتهای خارجی کشور را ترک کردند، هرگز برادران خود در وزارت برق سوریه را تنها نگذاشت.»
وزارت نیرو، علیآبادی، و کارکنان و مدیران شرکت مپنا که رویترز با آنها تماس گرفته، به درخواست اظهارنظر پاسخ ندادند.
این شرکت هرگز بهطور علنی اعلام نکرده است که در سوریه چقدر هزینه کرده یا آیا طلبهایش تسویه شدهاند یا نه.
بر اساس نامههای داخلی، گاهگاهی مپنا از کمکهای لجستیکی عباس اکبری، مدیر پروژههای عمرانی سپاه پاسداران، برخوردار میشد؛ از جمله در زمینه اختصاص سوخت برای پروژههای مپنا توسط یگانهای سپاه.
مپنا تا تابستان ۲۰۲۲ بخشی از نیروگاه حرارتی حلب را بازسازی کرده بود. بشار اسد در یک نمایش تبلیغاتی از این نیروگاه بازدید کرد. سایر پروژهها همچنان در دست اجرا بودند. نیروگاه جندر، که در جریان درگیریها آسیب دیده بود، با ظرفیت کاهشیافته فعالیت میکرد.
مهندس سوری پروژه لاذقیه در سال ۲۰۲۱ از همکاری با آن انصراف داد؛ چون حاضر نشد برای پیمانکار سوری مورد حمایت خانواده اسد کار کند؛ بهدلیل فساد حاکم بر آن. او پروژه را شکستخورده میدانست. گفت: «از آن زمان به بعد برای یافتن شغل دائم دچار مشکل شدهام.»
این مهندس که از اقلیت علوی بود، در حالیکه کشور ماه گذشته دوباره به خشونتهای فرقهای کشیده شد، در خانهاش پنهان شد.
تحریمها و بدهیها
مشکلات امنیتی و مالی مپنا در سوریه، در مورد بسیاری دیگر از شرکتهای ایرانی نیز تکرار شد.
شرکت Copper World، یک شرکت خصوصی در تهران که در زمینه سیمکشی الکتریکی فعالیت میکند، درست پیش از آغاز جنگ سوریه، برنده یک مناقصه برای تأمین تجهیزات یک شرکت کابلسازی سوری شد. اما با آغاز درگیریها، سرمایهگذاری این شرکت بهنظر پرریسک آمد.
در سال ۲۰۱۲، شورشیان محمولهای به ارزش میلیونها دلار را در سوریه به سرقت بردند؛ به گفته فردی مطلع از مفاد قراردادها. با این حال، Copper World فعالیتش را در سوریه ادامه داد؛ زیرا به گفته این منبع، تحریمها بازارهای دیگر را به روی شرکت بسته بود. این شرکت از طریق دادگاههای سوری برای دریافت خسارت اقدام کرد و بخشی از کالاهای صادرشده را بازپس گرفت. اما بخش باقیمانده که باید از سوی شرکت ملی بیمه سوریه پرداخت میشد، هرگز تسویه نشد.
این منبع گفت که شرکت سوری طرف قرارداد، برای انعقاد قرارداد جدید با Copper World، ۵۰ هزار دلار رشوه خواسته بود، در حالی که بهطور همزمان در حال عقد قراردادی مشابه با یک شرکت مصری رقیب بود. دو شرکت، با مقایسه اطلاعاتشان، متوجه ماجرا شدند. رویترز نتوانست مشخص کند که این معامله در نهایت چگونه به پایان رسید.
در موردی دیگر، یک شرکت انتقال پول در سوریه که وظیفه ارسال مبالغ به Copper World را داشت، پرداختها را با نرخهای قدیمی انجام داد؛ در شرایطی که پوند سوریه بهشدت سقوط کرده بود. همین موضوع باعث شد که Copper World بخشی از پول خود را از دست بدهد.
این منبع گفت: «انتقال پول از طریق بانک و نوسانات ارزی، آن کسبوکار را نابود کرد.»
نامهای از شرکت Copper World که در سفارت ایران پیدا شد، از عباس اکبری درخواست کمک برای حل مشکلات مالی در سوریه کرده بود. این نامه از او خواسته بود که برای دریافت ۲.۴ میلیون دلار بدهی Copper World از بانک مرکزی سوریه و شرکت انتقال وجه، لابی کند.
یک پل ریلی به ارزش ۲۶ میلیون دلار بر فراز رود فرات که توسط یک خیریه ایرانی ساخته شده بود، سالها پیش بر اثر حمله هوایی نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا تخریب شد. رویترز تصاویر ماهوارهای و ویدیوهای این پل را تأیید کرده است.
در جدولی جداگانه که پروژهها، مطالبات و هزینههای اضافی شرکتهای ایرانی را فهرست کرده بود و با یادداشتهایی از مقامهای ایرانی حاشیهنویسی شده بود، دهها مورد تأخیر و مشکل در پرداختها ثبت شده بود.
با این حال، با وجود مشکلات مپنا، Copper World و دیگران، ایران سرمایهگذاری در سوریه را شدت بخشید.
ایران درست چند روز پیش از گروگانگیری کارکنان مپنا در سال ۲۰۱۱، توافقنامه تجارت آزاد با سوریه امضا کرد که بر بخشهای صنعت، معدن و کشاورزی تمرکز داشت. دولت تهران در سال ۲۰۱۳ یک خط اعتباری به ارزش ۳.۶ میلیارد دلار در اختیار دمشق قرار داد و در سال ۲۰۱۵ نیز خط اعتباری دوم به ارزش یک میلیارد دلار ایجاد کرد؛ نخستین سری از وامهای کلانی که به دولت سوریه کمک میکرد تا هزینه واردات، از جمله نفت را تأمین کند.
سازمان ملل در جدیدترین برآورد خود اعلام کرده بود که ایران تا سال ۲۰۱۵، سالانه حدود ۶ میلیارد دلار در سوریه هزینه میکرد. ایران این برآوردها را اغراقآمیز خوانده، اما هیچ رقم رسمی ارائه نکرده است.
ایران و سوریه بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ مجموعهای از توافقنامهها را امضا کردند که هدف آنها، بازپرداخت بدهیهای سوریه به تهران بود. این توافقها شامل واگذاری زمین برای کشاورزی به ایران، صدور مجوز اپراتوری تلفن همراه، پروژههای مسکن، اعطای حقوق استخراج فسفات و قراردادهای اکتشاف نفت میشد.
پوستر پاره شدهای از دیدار بشار اسد، رئیس جمهور سابق سوریه، با آیت الله علی خامنهای، رهبر ایران، در منطقه سیده زینب سوریه دیده میشود. رویترز/عمر الفیکی
تحقیقات رویترز نشان داد که بسیاری از این پروژهها با مشکلاتی مشابه آنچه دیگر پروژههای ایرانی با آن مواجه بودند دستوپنجه نرم کردند: تحریمها، کمبود نیروی انسانی و نبود امنیت، در حالی که بازده اقتصادی چندانی نداشتند. هیچیک از شرکتهای درگیر در این پروژهها به درخواستهای رویترز برای اظهارنظر پاسخ ندادند.
در همین حال، ایران در حال از دست دادن قراردادها به نفع کشورهای دیگر بود. دفتر «ستاد توسعه روابط اقتصادی ایران و سوریه» به رهبری اکبری، در گزارشی اعلام کرد که متحد دیگر سوریه، یعنی روسیه، تمرکز خود را بر «بخشهای سودآور» سوریه مانند نفت و گاز گذاشته است. همچنین، تنها هفت ماه پس از آنکه توافق شده بود ایران مدیریت بندر لاذقیه را در دست گیرد، دولت سوریه امتیاز این بندر را مجدداً به یک شرکت فرانسوی واگذار کرد.
«مافیاهای سوری را شناسایی کنید»
اکبری و مقامهای مافوقش در تهران، زمانی که دولت ایران در سال ۲۰۲۲ او را به ریاست آژانس توسعه اقتصادی منصوب کرد، بهخوبی آگاه بودند که سرمایهگذاری ایران در سوریه تا چه اندازه کمبازده بوده است.
مطالعهای که در دوره مدیریت اکبری تهیه شد – همان گزارشی که به طرح مارشال اشاره دارد – فهرستی از مشکلات گستردهای را که ایران در سوریه با آنها مواجه بوده، ارائه میدهد: مشکلات بانکی و حملونقل، «نبود امنیت»، و بروکراسی گسترده.
در این گزارش همچنین به آژانس کمکرسانی ایالات متحده (USAID) اشاره شده، نهادی که در دوره ریاستجمهوری ترامپ بودجهاش کاهش یافت. ایرانیها، مشابه با طرح مارشال، USAID را ابزاری بسیار مؤثر برای گسترش قدرت نرم و اقتصادی آمریکا میدانستند – الگویی برای «ملتسازی» که تهران قصد داشت در سوریه از آن پیروی کند. به گفته این گزارش، چنین الگویی به ایران کمک میکرد تا «اهدافی مانند افزایش امنیت منطقهای» را دنبال کند و همزمان، «تحریمهای آمریکا را خنثی» نماید.
بدون ذکر جزئیات دیگر کشورها، گزارش میگوید سوریه «خط مقدم» مبارزه ایران با اسرائیل است و پیوندی کلیدی با حزبالله لبنان به شمار میآید. پروژههای قدرت نرم منطقهای ایران شامل کارهای خیریه و ساختوساز در عراق و تأمین مالی مدارس دینی در لبنان است. این هزینهها به طور فزایندهای مورد انتقاد ایرانیان در داخل کشور قرار گرفته است که با وضعیت بحرانی اقتصاد دست و پنجه نرم میکنند.
زمانی که اکبری کار خود را آغاز کرد، اسد تا حد زیادی با کمک ایران و روسیه توانسته بود قیام را سرکوب کند.
ایران برخی از پاداشهای استراتژیک خود را از این امر برداشت کرده بود، از جمله تعمیق نفوذش در ارتش سوریه، توسعه گروههای شبهنظامی محلی در کنار گروههایی که از خارج به سوریه وارد کرده بود، و استقرار شبهنظامیان در مراکز کلیدی مانند دمشق، حضرت زینب و حلب.
اما کسبوکارهای ایرانی علاقه خود را از دست میدادند. پس از فروکش کردن درگیریها، تنها ۱۱ شرکت وابسته به ایران در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ در سوریه ثبتنام کردند که تقریباً بیشتر از سالهای سخت جنگ داخلی نبود، طبق تحلیلی که کارام شار، اقتصاددان سیاسی سوری، با رویترز به اشتراک گذاشت.
یک نامه از آژانس اکبری به سفیر ایران در سوریه میخواند: «عدم پرداخت از سوی بانکهای سوریه، سرمایهگذاری را دلسرد میکند»، و فهرستی از شکایات را ذکر کرده بود.
این آژانس به «بروکراسی پیچیده سوریه» اشاره کرد. یک ارائهپاورپوینت که در کنار مطالعه آژانس در سفارت ایران قرار داشت، راهحلی برای این مشکل پیشنهاد میداد: «آشنایی با ذینفعان کلیدی و مافیاهای اقتصادی و تجاری» سوریه.
یک نسخه چاپی از یادداشتهای جلسات داخلی شامل عکسی از عباس اکبری، در سمت چپ، با وزیر صنعت سوریه در یک هتل در حلب بود.
آژانس ارزیابی کرده بود که تحریمها همچنان مانع از انجام تجارت سوریه با غرب خواهند شد و ایران یکی از گزینههای معدود برای این کشور باقی خواهد ماند. دیگر گزینهها کشورهای عربی و ترکیه بودند که پس از سالها حمایت از مخالفان اسد، روابط خود را با او از نو برقرار کرده بودند.
اکبری به تلاش خود ادامه داد. در عکسی که همراه با نسخه چاپی یادداشتهای جلسات داخلی منتشر شده، او در حال لبخند زدن در مقابل وزیر صنعت سوریه در یک هتل در حلب است. «آقای اکبری از طرف سوری خواست که کارخانههای ناتمام را شناسایی کنند تا شرکتهای ایرانی آنها را بسازند»، یادداشتها میخواند.
ایران در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ توافقهای جدیدی با سوریه امضا کرد که شامل تأسیس یک بانک مشترک، تجارت بدون تعرفه و تلاش دوم برای راهاندازی معاملات با استفاده از ارزهای محلی بود – اقدامی که برای اجتناب از تحریمها و کاهش استفاده از دلار آمریکا صورت میگرفت.
اما زمان برای اکبری و مأموریت او به زودی به پایان رسید.
بازگشت ریشهای و اساسی
کاغذها، وسایل و تجهیزات نظامی پراکنده در اطراف سفارت ایران در دمشق، هتلی برای مهندسان و کارگران ایرانی در کنار حرم حضرت زینب و یک مرکز فرهنگی نزدیک، ترکیبی از قراردادها، طرحها، تبلیغگری و لجستیک نظامی-صنعتی هستند.
کنار کتابهایی در مورد فقه اسلامی و کتاب «شیعهشناسی» در مرکز فرهنگی، درخواستهایی از زنان ایرانی برای عضویت در سازمان بسیج بود. در میان برنامههای رها شده برای تزئینات حرم، یک کارگر ایرانی در هتل نزدیک در حال آموختن زبان عربی در دفتر شخصی خود بود.
با وجود مشکلات زیاد، ایران هنوز در حال هزینهکردن برای نگهداری حرم حضرت زینب بود. بر اساس اسناد ایرانی که در حرم حضرت زینب مشاهده شد، ایران کمک هزینههایی برای خانوادههای ایرانی که به این منطقه نقل مکان کرده بودند، تأمین میکرد و گروههای شبهنظامی در نزدیکی حرم را حفظ میکرد.
سقوط اسد در سال گذشته پرده را بر طرح سوریهای اکبری انداخت. تا آن زمان، اسرائیل تقریباً محور مقاومت ایران را شکست داده بود و رهبری حماس در غزه، حزبالله در لبنان و فرماندهان کلیدی سپاه پاسداران در سوریه را کشته بود.
یک حمله اسرائیلی در آوریل ۲۰۲۴ ساختمان کنسولگری وابسته به سفارت دمشق را به زمین زد و یکی از سایتهای باقیمانده را از دسترس سوریها خارج کرد که به هنگام فرار کارکنان سفارت ایران، هدف غارت قرار میگرفت.
ابو غسان، یکی از مبارزان دولت جدید سوریه، در روزهای بعد از سقوط اسد از سفارت محافظت میکرد. او گفت که او و همرزمانش یک بسته مواد منفجره را در یک راهرو پیدا کردند و برخی جعبههای مهمات خالی نیز یافتند.
«مردم محلی مدام میآیند به دنبال پول یا طلا»، او گفت. «هیچ چیز ارزشمندی باقی نمانده است.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
اقتصاد24: صبحهای نیمه اردیبهشت در گیلان معمولا با رگبارِ بیامانِ باران آغاز میشود. در سکوتِ پیش از روشنایی، شهرها شبیه به یک جعبه آبرنگِ نمورند. قطراتِ سنگین باران، مانند دانههای مروارید، بر پشتِ بامهای شیروانیِ قرمز و برگهای پهنِ درختانِ آزاد میرقصند. مهِ سفید، تنک تنک از لابهلای درختانِ اقاقیا بالا میخزد و روی شالیزارهای اطراف مینشیند. زمین، خیس از شبنم و بارانِ شبانه، بویِ ترشمزه جلبک و خاکِ تُردِ شخم خورده و کود میدهد. جیرجیرکها هنوز آواز سرمیدهند و قورباغهها در جویهای کنار جاده بالا میپرند.
از دور، صدای ترمزِ نالهوارِ یک وانتِ فرسوده میآید؛ راننده، کارگرانی را سوار میکند که فلاسکهای پلاستیکیشان را پر از چایِ داغ کردهاند، اما با پکهای سنگین به سیگار، ناشتاییشان را آغاز میکنند. در این گوشه از شهر، زمین همیشه بیدار است؛ خیس، سبز و زنده. اما در میانِ این طبیعتِ نقاشی شده، یک تصویرِ هرروزه است: کارگرانی که زیر باران، بین شالیزارها و کارگاهها در رفت و آمدند، نه قهرمانانه، نه تراژیک، فقط روزمره.
پرده اول، داستانِ «رضا»
از پنجره اتاقم، هر صبح او را میبینم: مردی پنجاه ساله با کتفهای فرورفته، پوشیده در بارانیِ سیاه بور شده که موتور ایرانیِ طرح هوندایش را با زحمت از میانِ جادههای گل آلودِ کنارِ شالیزارها میراند. چرخها گاه در گودالهای آب گیر میکنند، اما او ایستادن بلد نیست. مگر برای خریدن سیگار از دکه کوچک کنار منبع آب. چند سال بعد، او، چون دیگر پیرمردان این حوالی است. آنها که اکثرا خمیدگی عمری کار را به یادگار دارند، آنها که زودتر از پیری کهنسال شدند؛ همانهایی که حال آینه عبرت کارگران جوان امروزند.
در دلِ باران، به او نزدیک شدم. صورتش را خطوطِ عمیقی پوشانده، مثلِ شیارهایِ زمینی که هر روز در آن کار میکند. نامش «رضا» است، کارگرِ ساختمانی که ساعتی زودتر از شیفت، بیرون میزند تا به کارگاهِ ساختمانی برسد. وقتی از او میپرسم چرا این مسیرِ طولانی را انتخاب کرده، میخندد: «خطی که پول ندارم خانم! حقوقمون عقبه… همین موتور رو هم پسر همسایه امانت داده».
رضا تعریف میکند که، نانآورِ هشت نفر است؛ از پیرپدرِ بیمار گرفته تا دختر دانشجویش که خدا را شکر میتواند شهریهٔ دانشگاهش را قسطی بپردازد. میگوید: «همهجا میگن کارگر، آبروی جامعه هست، ولی ما که آبرومون رو تو چالهٔ بتنیِ همین ساختمونا گم کردیم…»
بعد نگاهی به آسمان میکند و میگوید: «این وارش، هم نعمته، هم نکبت… ما رو هم خیس میکنه، هم خستگیِ کار رو تو استخونهامون میخوابونه».
پرده دوم، داستان «پوران»
مه آنقدر غلیظ است که انگار آسمان روی زمین نشسته. پاهایِ «پوران» ۴۹ ساله تا مچ در گلِ سردِ شالیزار فرو میرود. چکمههایِ لاستیکیِ سبزش – که سالِ پیش از بازارِ رشت خریده – پر از ترکهایِ ریز است و آبِ یخ از آنها به پایش نفوذ میکند. روسریش را محکم زیر گلو گره زده، اما تکههایِ مویِ سفید از لابهلایِ پارچهٔ کمرنگ بیرون زدهاند. دستانش، کهنهٔ سالها نشاکاری است؛ انگشتهای کج شده و پشتِ دستهای پر از خراشهایِ ناشی از نیهایِ تیزِ برنج.
امسال، بیشتر شالیزارهایِ اطراف خالی مانده. زمینهایی که همیشه در این فصل، سبزِ جوانههای برنج بودند، حالا قهوهای و بایرند، تو گویی زخمهایِ خشکی روی پوستِ زمین. «پوران» به شالیزارِ همسایه اشاره میکند: «حاجی، پارسال حدود یک تن برنج برداشت کرد… امسال حتی بذر نخرید. میگه قیمتِ کود تا پُشتِ آسمونه، برنجمونو هم دلالا به نرخِ گندم میخرن».
او خودش مجبور است در زمینِ کسی کار کند که تنها نیمی از شالیزارش را کشت کرده. حقوقش در زمان شالی شاید به یک میلیون تومان هم برسد، اما این نه ثابت است و نه بیمه و سنوات را شامل میشود و باید از سحر تا غروب نیز کار کند. کیسههایِ کودِ شیمیایی را نشانم میدهد که روی تَلِ گِلی انبار شده: «این کودِ چینی کم کیفیت رو پارسال هرمیزان میخریدیم امسال شده دو برابر… آقایِ مالک میگه یا همین رو بپاش، یا برو خونه!».
همسرِ «پوران»، که پایش سال گذشته در حادثهٔ تراکتور شکسته، کنارِ جویِ آب نشسته و ساقههایِ علفِ هرز را جمع میکند. میگوید: «پیش از این، خودمون خوشه به خوشه برنج رو میکاشتیم… حالا مجبوریم واسه دیگران علفِ هرز بچینیم. اگه امسال بارون زیاد بیاد، همین کارِ کمم از دست میره».
«پوران» خم میشود و دستهٔ دیگری از علفها را از ریشه میکند. بویِ تُندِ تخمیرِ گیاهانِ پوسیده به مشام میرسد. میگوید: «پیش از مرگِ بابام، این زمین مالِ خودمون بود… حالا مالک گذاشته واسه ویلاسازی. میگن برنج دیگه بهصرفه نیست. ولی ما جز نشاکاری بلد نیستیم… شالیزارِ بیبرنج چه زندگیه؟».
در فاصلهٔ چند متری، دخترِ جوانی – شاید بیست ساله – با چکمههایِ نو مشغولِ کار است. «پوران» پچپچ میکند: «اونا دانشجو هستن، واسه تحقیق دانشگاه میان… میخوان مقاله بنویسن که چرا کشاورزی میمیره. خودمونم نمیدونیم چرا، پس اونا چطوری میخوان بدونن؟».
ساعت ۱۰ صبح، بارانِ تندی میبارد. «پوران» و همسرش به «کیمه» کنارِ شالیزار پناه میبرند. آنجا پر از کیسههایِ پلاستیکیِ پاره و بیلهایِ زنگزده است. روی دیوار، تقویمی از سال ۱۳۹۵ آویزان است که تصویرِ شالیزارهایِ پربرگ را نشان میدهد. همسر «پوران» به بیرون نگاه میکند؛ شالیزارهایِ خالی در باران شسته میشوند. میگوید: «این زمینها زندهان… اگه سالِ بعد هم نکاریمشون، دیگه برنمیگرده. ما هم شاید بریم شهر، یا بشیم کارگرِ ساختمون… ولی کی میخواد کارگرِ پنجاه ساله رو؟». به ساختمان نیمهکاره رو به رو اشاره میکند.
پرده سوم، داستان «حسین»
در ساختمانها کار هر روز با جیرجیرِ داربستهای فلزی آغاز میشود؛ صدایی که مثلِ زمزمهٔ قدیمیِ صنعتِ ساختوساز است. کارگران، تک به تک، مثلِ مهرههای یک ساعتِ کوکشده، در جای خود قرار میگیرند: یکی میلگردها را با سنگِچرخ میبُرد، دیگری بتنِ خمیری را با بیل در قالب میریزد و آن یکی بالای داربست، تسمههای فلزی را با آچارِ فرسوده سفت میکند. دستها با مواد خشن آشناست: سیمان، پوست را میساید؛ آجرها، انگشتها را زخمی میکنند و بوی تندِ رنگِ روغنی، مشام را میسوزاند.
کارگران جوانتر، اغلب در بخشهای خطرناکتر کار میکنند: بالارفتن از داربستهای لرزان، جوشکاری در ارتفاع یا حملِ کیسههای سیمانِ ۵۰ کیلویی. هیچ آموزشی نمیبینند؛ تجربه را با خطاهای پرهزینه میآموزند. یک روز دستشان زیرِ بتن میماند، روز دیگر پاهایشان رویِ میخهای پرتابشده فرو میرود. بااینحال، هر صبح بازمیگردند. این، کارشان است...
«حسین»، ۳۳ ساله، قدِ کوتاه و شانههایِ پهنِ نجارمانند، ساعت ۷ صبح از خانه بیرون میزند. بارانیِ خاکستریِ او – از برندِ تقلبیِ «آدیداس» – پر از لکههایِ سفیدِ گچ و رنگ روغنی است. کتونیهایش، پاشنههایِ ساییدهای دارند که ردِ بتنِ خشک شده رویشان چسبیده. توی جیبِ چپش، یک کیسهٔ نایلونیِ حاوی نانِ سنگکِ مانده از شب و چند برشِ گوجهفرنگی است: «مادرم میگه گوجه ویتامین داره… ولی بیشتر واسه اینه که پنیر نمیخواد!».
محل کارش، یک پروژه ساختمانی در جادهٔ لاهیجان-رشت است؛ جایی که داربستهایش زنگِ قهوهای به خود گرفته، بویِ تندِ سیمانِ تازه با رطوبتِ هوا درمیآمیزد و صدای دستگاه بتن میکسر، سکوت را خرد میکند. دستانش پر از پینههای زمخت است، انگشتِ اشارهٔ چپش شکستگیِ قدیمی دارد که خوب جوش نخورده: «سال گذشته، تیرآهن افتاد رو دستم. کارفرما گفت خودت بیمه نداری، هزینشو کامل نداد… حالا موقع سرما، درد میکنه».
میان هیاهوی کارگران که به زبان گیلکی با هم شوخی میکنند، صدایِ خشخش نوارِ کاست به هوا میپیچد. سیمانِ خیسِ دیوارهای ناتمام، ارتعاشِ آوازِ «هایده» را جذب میکند: «ای عزیزای دلم... یه روزی ایوون از پرستوها پر میشه باز...». صدا، میانِ داربستهای فلزی و تیرآهنهایِ برهنه، اِکو میاندازد؛ گویی خودِ ساختمان زمزمه میکند. بوی قیرِ تازه و گردِ گچ در هوا میپیچد، اما نوستالژیِ آهنگ، فضا را شیرین میکند. سیمهای برقِ آویزان، مثلِ رشتههایِ نامرئیِ زمان، لرزشِ صدا را تا انتهایِ طبقهٔ سوم میبرند. کارگران هنوز شوخی میکنند.
حقوقِ کارگران روزمزد، مثلِ آبِ باران است: گاهی میبارد، گاهی ماهها آسمان خشک است. پیمانکاران، پول را به وعدههای مبهم گره میزنند: «پروژه را که تحویل دادیم، همهچیز را تسویه میکنیم» یا «پرداختها یک هفته تأخیر دارد». کارگران، اما، نه قراردادی دارند، نه سندی. اعتمادشان تنها به «حرفِ پیمانکار» است که گاه به یک بسته پولِ نقد در گوشهٔ خیابان ختم میشود.
حقوقِ روزانه، رقمِ ثابتی نیست. یک روز ساعتی ۶۰ هزار تومان، روز دیگر اگر بتنریزی باشد ۷۰ هزار تومان. طبق گفتههای «حسین» اگر باران ببارد یا مصالح نرسد، دستمزدِ آن روز تبخیر میشود. هیچ مرخصیِ استعلاجی، عیدی یا پاداشی وجود ندارد. بیماری یعنی روزهای بیپولی؛ تصادف یعنی پایانِ درآمد. کارگران، پول را پیش پیش برای خرجهایِ سنگین تقسیم میکنند: اجارهٔ خانه، قسطِ درمانِ پدر، کتابهای دانشگاهیِ خواهر. هر ماه، مثلِ حلقههای زنجیر، به هم گره میخورند: «اگر امروز کار کنم، فردا نان داریم. اگر نه…».
او «نان شب» اش را از طریق اتحادیهٔ کارگریِ شهر بیمه کرده: «ماهانه بخش کثیری از حقوقم را میدم، اما اگر اتفاقی برایم بیفتد، آنگونه که باید هزینهها را پرداخت نمیکنند».بعد ادامه میدهد: «گرفتاری اینجاست که همه چیز به هم وصل هست. مثلا تا چند سال پیش سیمان، پاکتی ۳۰ هزار تومان بود، حالا شده ۱۵۰ هزار تومان یا میلگرد شاخهای ۱۸۰ هزارتومان بود حالا شده ۶۰۰ هزار تومان. با این وضعیت اگر پروژها تعطیل شوند که بارها شدند، ما باید چند ماه در شالیزار، چند ماه باربری یا کارهایی که تخصص ما نیست، سر کنیم». به پنجره بزرگ سالن نیمهکاره، که شالیزارهای روبهرو را قاب کرده اشاره میکند. موبایلش را نشانم میدهد: پیامکِ بانکیِ ۴ میلیون تومانی برایِ قسطِ یک وانت دست دوم. «ماشین رو واسه کار میخوام… ولی هر ماه مجبورم ده روز اضافه کاری کنم».
بیمه برای کارگران ساختمانی، به جعبهای قفلشده میماند که کلیدش دستِ دیگران است. برخی پیمانکاران، آنها را به «شرکتهای بیمهٔ خصوصی» معرفی میکنند.کارگران جوانتر، گاهی خودشان پولِ بیمه را از جیب میپردازند؛ آن هم برای یک «پوششِ محدود». اما وقتی حادثهای رخ میدهد، تازه میفهمند که «محدود» یعنی چه: هزینهٔ جراحیِ دستِ شکسته؟ اگر طرف قرارداد تامین اجتماعی باشند، بیمه ده تا بیست درصد را میپردازد. اگر نباشند هم که هیچ.
برخی دیگر، اصلاً بیمه نمیشوند. میگویند: «حقوقم به زور کفافِ زندگی را میدهد… پولِ بیمه را خرجِ نانِ شب میکنم». آنها به «شانس» امید میبندند؛ همان شانسی که هر صبح با سوارشدن به وانتِ کار، دوباره میآزمایند.
پرده چهارم، داستان «دیگران»!
اینجا، در پناه این سبزی سیال، دستهایِ پینهبستهٔ کارگران ساختمانی، همانقدر میلرزد که دستانِ کولبرِ نوجوان در کوهستانهای غرب؛ همانقدر که مشتهایِ سوختبرِ بلوچ، روی فرمانِ نیسانِ داغ از آتش و همانقدر که خاکستر کارگران دریا در بندر رجایی...
از شمال تا جنوب، آنها با مرگی دستوپنجه نرم میکنند که هر روز در لباسِ «حادثه» از راه میرسد. خونِ آنها، چرخهای اقتصادِ بیمار را روغنکاری میکند، اما نامشان؟ چه کسی آنها را به نام میشناسد!
در غرب ایران، جایی که کوهستانهای سربهفلککشیدهٔ پیرانشهر و بانه با برفهای ابدی پوشیده شده، از پسرانِ نوجوان ۱۳ ساله تا پیرمردانِ ۶۰ ساله، کولههای سنگین را بر پشت میخکوب میکنند. صدای یخشکنهایشان در هوای سرد میپیچد، اما فریادهایشان برای بیمه، دستمزد، یا حتی یک شناسنامهٔ کاری، در سکوتِ قوانینِ نانوشته گم میشود. جان میدهند، از سرما، سقوط، تیراندازی و فراموش شدگی... در شرق، زیر آفتابِ سوزان بلوچستان، نیسانهای فرسوده با لرزشی مرگبار، ۲۶۰۰ لیتر گازوئیل را به سمت مرزِ پاکستان میکشند تا به دلالان بفروشند.جادههای خاکیِ ایرانشهر و سرباز، پر از چالههایی است که هر یک گورستانِ بالقوهٔ سوختبرهاست. فقط در سال ۱۴۰۱، انفجار ۱۷۰ نیسان، ۱۶۸ جوانِ زیر ۳۰ سال را در آتش بلعید و در جنوب، هنوز بوی تعفنِ مواد شیمیایی و دودِ سوخته، در هوای بندرعباس تازه است.
ششم اردیبهشت، انفجارِ کانتینرها در اسکلهٔ شهید رجایی، بیش از ۹۰ درصد کارگران شرکتهای دریایی را مفقود یا به خاکستر تبدیل کرد. «اسماعیل محمدزاده»، نمایندهٔ کارگران، به گواه ایلنا در زیر آوارِ سکو هنوز مفقود است. در سوی دیگر، اما تجربه حوادث دیگر نشان داده که مدیران ارشد این مجموعهها نه تنها متحمل مجازات قضایی نشدند، بلکه با استفاده از پوششهای بیمهای، خسارات مالی را جبران کرده و بهرغم نقض پروتکلهای ایمنی، فعالیتهای تجاری خود را در سایه روابط ویژه از سر گرفتند. همانها که حتی با وجود تحریمهای بینالمللی، همچنان به مبادلات گسترده کالا ادامه میدهند!
این الگو در فجایع دیگر نیز تکرار شده است. فروپاشی ساختمان متروپل در خرداد ۱۴۰۱ که با نقض قوانین ساختوساز در آبادان رخ داد، منجر به کشتهشدن ۴۳ شهروند - عمدتاً کارگران پروژه - و آسیب دیدگی دهها تن شد. درحالی که خانوادههای قربانیان در فقر به سر میبردند، پرونده مسئولان پروژه مسکوت ماند. مشابه این بیتوجهی در حادثه معدن طبس نیز مشاهده شد؛ نشت گاز متان در شهریور ۱۴۰۳ علیرغم هشدارهای پیشین کارگران درباره نقص دستگاههای ایمنی، به فوت ۵۳ معدنکار و معلولیت دائمی شمار دیگری انجامید. شاهدان از اجبار مدیریت به ادامه عملیات در شرایط پرخطر خبر دادند، اما پیگیری حقوقی خاصی صورت نگرفت و استخراج زغالسنگ پس از وقفهای کوتاه از سر گرفته شد.
حال و در آستانه گرامیداشت روز جهانی کارگر، نهادهای مرتبط با برگزاری مراسم، شاهد شکلگیری نشستها و کمپینهای نمادین هستند؛ اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این رویدادهای سالانه توانستهاند صدای واقعی قشر کارگری را به گوش جامعه برسانند؟ آمارهای تکاندهنده پزشکی قانونی در سال گذشته نشان میدهد بیش از ۲۱۰۰ کارگر بر اثر سوانح شغلی جان باختهاند؛ رقمی که به معنای مرگ دستکم ۵۰ نفر در هفته است.
در این میان، صنایعی مانند معادن، پروژههای عمرانی و لجستیک به کانونهای پرخطر تبدیل شدهاند. فجایعی همچون معدن زمستان یورت (با ۴۳ کشته)، باب نیزو (۱۲ کشته)، و معدن جوی طبس (۵۳ کشته) به وضوح نشان میدهند که این حوادث، تنها نمونههایی از یک الگوی سیستماتیک هستند؛ الگویی که ریشه در بیتوجهی به ایمنی، اولویت دادن سود بر زندگی انسانها و ضعف نهادهای ناظر دارد.
از طرفی سیاستهای خصوصیسازی بدون ضابطه در دهههای اخیر، واگذاری پروژهها به پیمانکاران غیرمتخصص را تسهیل کرده است. حذف نظارتهای کارشناسی، نادیدهگرفتن استانداردهای ایمنی و کاهش مسئولیتپذیری کارفرمایان، به بحرانی خاموش، اما فراگیر دامن زده است. در این میان، کارگران نهتنها با خطر مرگ روزانه دستوپنجه نرم میکنند، بلکه با معضل دستمزدهای ناکافی نیز روبهرو هستند.
طبق مصوبه شورای عالی کار، حداقل حقوق سال ۱۴۰۴ حدود ۱۰.۵ میلیون تومان تعیین شده، حال آنکه سبد معیشت پایه برای یک خانواده چهارنفره بیش از دو برابر این رقم برآورد میشود. این شکاف عمیق درحالی است که خط فقر رسمی در سال پیش از آن، از مرز ۳۰ میلیون تومان عبور کرده بود. متاسفانه قوانین کار در ایران به ویژه پس از دهه ۷۰، با تفسیرهای یک سویه از موادی مانند تبصره ۲ ماده ۷، به ابزاری برای تضعیف جایگاه کارگران تبدیل شدهاند. حتی در مشاغلی که ماهیتاً دائمی هستند، رواج قراردادهای موقت، اختیار اخراج بدون پرداخت غرامت را به کارفرمایان داده است.
پرده آخر، پایان روزکاری و باز باران...
باران دوباره شدت میگیرد. این طبیعتِ بکر، برای گردشگران بهشت است؛ اما برای کارگرانش، یک آسمان خاکستری است و یک روزمره خاکستریتر. کارگرِ ساختمانی با دستمزدِ معوقه، کارگرِ خدماتی بدونِ قرارداد، زنانِ سرپرستِ خانوار که زیرِ بارِ هزینهها خمیدهاند… اینها تصویرِ دیگری از شهر است؛ تصویری که در پسِ آن رطوبتِ دل انگیز و جنگلهایِ همیشه سبز پنهان شده. وقتی خورشید پشتِ کوهها پنهان میشود، کارگران در سکوتِ خستگی جمع میشوند. دستها را زیرِ آبِ سردِ شیر میشویند؛ آب، رنگِ سیمان را از پوست پاک میکند، اما فرسودگی را نه.
برخی به خانه بازمیگردند، برخی مستقیم به دنبالِ کارِ شبانه میگردند: باربری، تمیزکاریِ مغازهها، یا دستفروشی. بااینحال، در میانِ این همه ناپایداری، جرقههای کوچکِ امید زنده است: پساندازِ ماهانه برای کلاسِ فنیوحرفهای، رویای خریدِ یک وانتِ دستدوم برای استقلالِ کاری، یا حتی آرزویِ تشکیلِ یک تعاونیِ کوچکِ کارگری. آنها میدانند ساختن، نه تنها خشتِ روی خشت است؛ ساختن، ایستادنِ دوباره پس از هر زمینخوردن است.
باران کمی آرام گرفته. از پلههای سیمانی نیمهکاره ساختمان پایین میآیم. پنجره بزرگ مشرف به شالیزار. «پوران» و همسرش را نشانم میدهد که آرام آرام سمت خانه میروند. قطرات از سقفِ نیمهساخته چکه میکنند، ریتمی ناموزون روی قوطیهای خالیِ رنگ. صدای «هایده» حالا با شرشرِ آب درمیآمیزد، گم میشود، بازمیگردد... انگار خودِ باران دارد برای خرابههایِ ناتمام، ترانهٔ امید میخواند. شاید جایی دیگر، کارگران هنوز مشغول کار باشند...
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
منابع ترکیه اعلام کردند که ترکیه هرگونه طرحی را که دولت مرکزی در سوریه را تضعیف کند یا حاکمیت و تمامیت ارضی آن را تهدید نماید، رد میکند. این اظهارات در پاسخ به درخواستهای کردها برای اتخاذ یک نظام حکومتی غیرمتمرکز در سوریه بیان شده است.
ترکیه سالها از شورشیان علیه بشار اسد، رئیسجمهور سابق، حمایت کرده و به عنوان نزدیکترین متحد خارجی رهبران اسلامگرای جدید سوریه تلقی میشود و متعهد شده است به آنها در بازسازی و تثبیت کشوری که بر اثر ۱۴ سال جنگ ویران شده است، کمک کند.
آنکارا، مطالبات عدم تمرکز از سوی کردهای سوریه را به دلیل آنچه که پیوندهای فرامرزی آنها با شبهنظامیان کرد در ترکیه میخواند، یک تهدید میداند. همزمان، به دنبال پایان دادن به درگیریهای چند دههای با شبهنظامیان حزب کارگران کردستان (پکک) است که غیرقانونی اعلام شده است.
احزاب رقیب کرد سوری، از جمله نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که نیروی مسلط در شمال شرق این کشور است، روز شنبه (۲۶ آوریل ۲۰۲۵) در یک نشست بر سر یک دیدگاه سیاسی مشترک برای اقلیت کرد این کشور و عدم تمرکز به توافق رسیدند، درخواستی که از سوی رهبری سوریه رد شده است.
منابع ترکیه به تشریح اظهارات رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور این کشور پرداختند که روز چهارشنبه گفته بود مطالبات عدم تمرکز در سوریه “چیزی جز یک رویای خام نیست.”
یک منبع وزارت خارجه ترکیه گفت: “ترکیه هیچ ابتکاری را که تمامیت ارضی سوریه را هدف قرار دهد، به حاکمیت آن آسیب برساند، یا اجازه حمل سلاح توسط افرادی غیر از مقامات مرکزی سوریه را بدهد، نمیپذیرد.”
ترکیه، عضو ناتو، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) تحت حمایت ایالات متحده را یک سازمان تروریستی میداند.
آنکارا از توافق ماه مارس بین SDF و دمشق برای ادغام نهادهای حاکمیتی و نیروهای امنیتی تحت رهبری کردها با دولت مرکزی استقبال کرد، اما گفت که این امر باید تضمینکننده انحلال شبهنظامیان یگانهای مدافع خلق (YPG) که پیشتاز SDF هستند و همچنین ساختار فرماندهی SDF باشد.
فراهم کردن “فضا”
این منبع گفت که ترکیه “فضای لازم” را برای دمشق فراهم کرده است تا به نگرانیهای ترکیه در مورد شبهنظامیان کرد در سوریه رسیدگی کند. آنکارا پیش از این در صورت عدم رفع نگرانیهایش، نسبت به اقدام نظامی هشدار داده بود.
یک منبع وزارت دفاع ترکیه روز چهارشنبه گفت که مطالبات خودمختاری میتواند به حاکمیت سوریه و ثبات منطقهای آسیب برساند.
این منبع در یک نشست خبری در آنکارا گفت: “ما تحت هیچ عنوانی نمیتوانیم با تجزیه تمامیت ارضی سوریه و وخیم شدن ساختار یکپارچه آن موافقت کنیم.”
“ما همانند دولت جدید سوریه، مخالف لفاظیها یا فعالیتهای مربوط به مناطق خودمختار و/یا عدم تمرکز هستیم.”
اواخر روز چهارشنبه، اونجو کچلی، سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه، گفت که همه کشورهای منطقه باید به امنیت و ثبات سوریه کمک کنند و از اسرائیل خواست “حملات هوایی خود را که به وحدت و تمامیت سوریه آسیب میرساند” متوقف کند.
اسرائیل حملات هوایی را در داخل سوریه انجام داده است که ترکیه آن را یک تحریک غیرقابل قبول برای آسیب رساندن به وحدت سوریه در دوران پس از اسد خوانده است. آنکارا از زمان آغاز جنگ غزه، منتقد سرسخت اسرائیل بوده است.
آنکارا همچنین خواستار لغو کامل تمام تحریمهای غرب علیه سوریه و خروج نیروهای آمریکایی مستقر در شمال شرق این کشور است.
خبرگزاری رویترز
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
پل کربی، سردبیر اخبار اروپا، بیبیسی
در ابتدا ولادیمیر پوتین منکر هرگونه ارتباطی با ماجرای تصرف کریمه توسط روسیه در فوریه ۲۰۱۴ شد، زمانی که کماندوهای مرموز نقابدار با اونیفورمهای سبزرنگ نامشخص پارلمان محلی را تصرف کردند و از آنجا در سراسر شبهجزیره پخش شدند.
ظهور آن «مردان سبز کوچک» آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین بود که با تهاجم تمام عیار در سال ۲۰۲۲ به اوج خود رسید.
آینده کریمه اکنون در مرکز طرح صلح دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، قرار دارد و او ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین را ترغیب میکند که تسلط روسیه بر این شبهجزیره را به رسمیت بشناسد.
جزییات طرح صلح ترامپ منتشر نشده است، اما گزارشها حاکی از آن است که ایالات متحده حق حاکمیت قانونی روسیه بر کریمه را به عنوان بخشی از خاک روسیه به رسمیت خواهد شناخت.
برای ترامپ، این شبه جزیره واقع در جنوب اوکراین «سالها پیش از دست رفت» و «حتی بخشی از بحث» در مذاکرات صلح هم نیست.
اما برای زلنسکی اینکه کریمه را به عنوان بخشی جداییناپذیر از خاک اوکراین کنار بگذارد، امری غیرقابل تصور است.
به گفته ایرینا گراشچنکو، نماینده مخالف دولت، «تمامیت و حاکمیت ارضی خط قرمزی برای اوکراین و اوکراینیهاست.»
ترامپ به این نکته اشاره کرده که «اگر [ولودیمیر زلنسکی] کریمه را میخواهد، چرا آنها ۱۱ سال پیش که کریمه بدون شلیک گلوله به روسیه داده شد، برای آن مبارزه نکردند؟»
البته تعدادی گلوله شلیک شد، اما کریمه در شرایط خلاء قدرت و از سوی روسیه تصرف شد.
پوتین بعدا اعتراف کرد که چند روز پس از برکناری رئیس جمهور طرفدار روسیه در اوکراین، در یک دیدار شبانه با مقامات دولتی، طرح تصرف کریمه را تدوین کرد.
کریمه سدی در برابر ترامپ
برای رهبر ایالات متحده که برای دستیابی به توافق صلح عجله دارد، کریمه میتواند به یک مانع بزرگ تبدیل شود.
ترامپ درست میگوید که احتمال اینکه اوکراین بتواند در آینده قابل پیشبینی کریمه را باز پس بگیرد بسیار کم است و کریمه عملا تحت تسلط روسیه است. اما این وضعیت با شناسایی قانونی حاکمیت روسیه بر کریمه فاصله زیادی دارد.
زلنسکی به «اعلامیه کریمه» اشاره میکند که در سال ۲۰۱۸ توسط مایک پمپئو، وزیر امور خارجه وقت ترامپ صادر شد.
پمپئو گفت که ایالات متحده «تلاش روسیه برای الحاق کریمه» را مردود میداند و متعهد است تا زمانی که تمامیت ارضی اوکراین احیا نشود به حفظ این موضع ادامه دهد.
منظور زلنسکی این است که ترامپ در آن زمان از موضع اوکراین در مورد کریمه حمایت کرد و اکنون باید به آن پایبند باشد.
اگر یک مورد تصرف ارضی که توسط جامعه بینالملل به رسمیت شناخته نشده است از سوی ایالات متحده به عنوان اقدامی قانونی تایید شود، این حرکت برای حقوق بینالملل و اصول منشور سازمان ملل چه تبعاتی خواهد داشت؟
هفتهها پس از آغاز جنگ تمام عیار روسیه علیه اوکراین، یک پیشنهاد مقدماتی در نشست استانبول این بود که موضوع کریمه فعلا مسکوت بماند و روسیه و اوکراین برای حل اختلاف بر سر آن طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده تلاش کنند.
این پیشنهاد عملی نشد، اما راهی برای غلبه بر این مانع است.
قانون اساسی اوکراین دست زلنسکی را بسته است
زلنسکی قاطعانه گفته است که فاقد اختیارات قانونی برای واگذاری کریمه است: «در این مورد چیزی برای مذاکره وجود ندارد. چنین اقدامی خلاف قانون اساسی ما است.»
ما ده دو قانون اساسی اوکراین میگوید که حاکمیت اوکراین «در سراسر قلمرو آن نافذ و جاری است» و «تمامیت ارضی آن در حوزه مرزهای فعلی آن غیرقابل تجزیه و خدشه ناپذیر است.»
هر گونه تغییر در قلمرو ارضی اوکراین باید در یک همهپرسی سراسری مطرح شود و مجوز این همهپرسی را پارلمان اوکراین باید تصویب کند.
این فقط ترامپ نیست که با دولت اوکراین مشکل دارد. روسیه هم قانون اساسی اوکراین را «مانعی» در برابر تلاش برای صلح میداند.
البته قانون اساسی را میتوان تغییر داد، اما نه زمانی که این کشور در شرایط جنگی و تحت حکومت نظامی است.
پذیرش الحاق غیرقانونی کریمه به روسیه نه تنها خط قرمزی برای اوکراین خواهد بود، بلکه یک سابقه هولناک را برای کشورهایی مانند رومانی ایجاد میکند که همسایه دریای سیاه هستند. تبعات چنین سابقهای به مناطق بسیار فراتر از دریای سیاه هم تسری خواهد یافت.
آیا روسیه نسبت به کریمه ادعای ارضی داشته است؟
به دلایل تاریخی، روسها از مدتها قبل کریمه را بخشی از قلمرو خود دانستهاند و پوتین از «پیوندی حیاتی و ناگسستنی» روسیه با این شبه جزیره، و استراحتگاههای ساحلی دریای سیاه و آب و هوای مطبوع آن در تابستان صحبت کرده است.
اما ساکنان کریمه همراه بقیه خاک اوکراین در سال ۱۹۹۱ به استقلال از اتحاد جماهیر شوروی رای دادند ولی اوکراین به روسیه اجازه داد بندر سواستوپل را به عنوان پایگاهی برای ناوگان دریای سیاه اجاره کند.
پس از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، پوتین به دنبال تثبیت کنترل روسیه بر این شبهجزیره برآمد و ابتدا یک پل ۱۹ کیلومتری بر روی تنگه کِرچ در سال ۲۰۱۸ ساخت و سپس یک پل زمینی در امتداد ساحل دریای آزوف در سال ۲۰۲۲ به تصرف در آورد.
پوتین احساس میکند که در سال ۱۹۵۴ که نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی، کریمه را به اوکراین منتقل کرد، اشتباه کرد و او اشتباهی را تصحیح کرده که به روسیه تحمیل شد.
برای اولین بار کریمه در زمان حکومت تزاری و سلطنت کاترین کبیر در سال ۱۷۸۳ به خاک روسیه منضم شد و تا زمان تصمیم خروشچف تا حد زیادی بخشی از روسیه باقی ماند.
در آن زمان، روسیه و اوکراین هر دو از جمهوریهای شوروی بودند، بنابراین برای کرملین در سال ۱۹۵۴ این اقدام مشکل بزرگی نبود.
بیش از نیمی از جمعیت کریمه روسی بودند، به این دلیل که اکثریت اصلی تاتارهای کریمه در زمان جوزف استالین دیکتاتور شوروی در سال ۱۹۴۴ به سایر مناطق شوروی تبعید شدند.
تاتارها تنها از سال ۱۹۸۹ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توانستند از تبعید به کریمه برگردند و اکنون حدود ۱۵ درصد از جمعیت کریمه را تشکیل میدهند.
روسیه به سرعت در مارس ۲۰۱۴ یک همهپرسی را سازماندهی کرد، که جامعه بینالمللی آن را ساختگی توصیف و رد کرد و مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را در حمایت از حق حاکمیت اوکراین تصویب کرد.
دادگاه کیفری بینالمللی هم اعلام کرد که اقدامات روسیه در کریمه به منزله «اشغال مداوم» است.
رفعت چوباروف، رئیس نهادی به نام «مجلس» که نماینده تاتارهای کریمه است، تاکید کرده است که اوکراین باید قاطعانه دادن هرگونه امتیاز ارضی در ازای صلح را رد کند.
او گفت: «کریمه وطن مردم بومی تاتار کریمه و بخشی جداییناپذیر از اوکراین است.»
کریمه ممکن است تنها مشکل نباشد
محتوای طرح صلح ترامپ هنوز منتشر نشده است، اما بر اساس گزارشها و اظهارات مختلف مقامات آمریکایی، اوکراین ملزم به قبول شرایط دشوار دیگری هم خواهد بود.
تقریبا ۲۰ درصد خاک اشغال شده اوکراین توسط روسیه تا پشت خط جبهه کنونی به رسمیت شناخته میشود و درگیری را در چهار منطقه اوکراین متوقف می کند: دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا.
به گفته وبسایت آمریکایی آکسیوس، این آتشبس را «ائتلاف کشورهای علاقمند» به رهبری بریتانیا، فرانسه و نه ایالات متحده است، پشتیبانی خواهد کرد.
غرب همچنین متعهد خواهد شد که اوکراین را به عضویت ناتو نپذیرد، اگرچه این کشور میتواند به اتحادیه اروپا بپیوندد.
تمامی تحریمهای ایالات متحده علیه روسیه برداشته خواهد شد و همکاری اقتصادی با ایالات متحده افزایش خواهد یافت.
آکسیوس همچنین گفته است که روسیه منطقه کوچکی از خارکیف اشغالی را پس خواهد داد و به اوکراین اجازه عبور بدون مانع از رودخانه دنیپر را میدهد، در حالیکه ایالات متحده مسئولیت حفاظت از نیروگاه هستهای در زاپوریژیا را که در سال ۲۰۲۲ توسط روسیه تصرف شد، بر عهده خواهد گرفت.
و سپس توافقی بین ایالات متحده و اوکراین برای همکاری در استخراج و تقسیم عواید معدنی مطرح است که انتظار میرود دنیس شمیهال، نخست وزیر اوکراین تا روز شنبه با ایالات متحده امضا کند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
الناز محمدی، سارا سبزی
روزنامه هممیهن
درست در روزی که دولت تصمیم گرفت لایحه جنجالی «تامین امنیت زنان» را که بارها نامش عوض شد، بعد از گذشت ۱۳ سال از تدوینش، از مجلس پس بگیرد، تعدادی از زنان ساکن تهران، یک به یک شروع به دادن یک گزارش جدید کردند: «در خیابان راه میرفتیم که پیامک حجاب آمد.»؛ شبیه آنچه در ماههای گذشته، برای زنان عابر در اصفهان، مشهد و شیراز اتفاق افتاده بود.
«با سلام و احترام. شما بدون رعایت پوشش قانونی در سطح شهر تهران تردد داشتهاید. لطفاً نسبت به رعایت قانون و اصلاح پوشش خود اقدام فرمایید. ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران.» این متن پیامکی است که در دو روز گذشته، برای تعدادی از زنان که در تهران از خیابانها میگذشتهاند یا حتی نمیگذشتهاند، ارسال شده. سارا پیامک حجاب ستادامربهمعروف و نهی از منکر را زمانی دریافت کرد که تمام روز در خانه بوده و شب قبل از آن هم ساعت یک بامداد به فرودگاه مهرآباد رسیده است.
او تعریف میکند که «نمیدانم کدام دوربین و در کجا و چه ساعتی تصویری از من ثبت کرده است؟ من مالک هیچ خودرویی هم نیستم و نمیدانم چطور امکان دسترسی به شماره تلفن من از طرف این ستاد وجود دارد؟ قبل از این هم هیچ پیامی دریافت نکرده بودم و نمیدانستم که در تهران هم قرار است اجرا شود. تصور نمیکنم که این گزارش از طرف یک شخص ارسال شده باشد و تقریباً مطمئنم که یک دوربین نظارتی آن را ثبت کرده است.»
درست مثل شهرزاد که او هم به تازگی این پیام را دریافت کرده است: «روزی که این پیام به خط من ارسال شد، سوار مترو شده و کارت بلیتم را شارژ کرده بودم که به نام خودم بود. در طول روز هم با خودرو به چندجای مختلف سرزدم و در نهایت عصر همان روز، روی سیمکارت ایرانسلم پیام حجاب دریافت کردم.»
ماجرا اما فقط به این پیامک محدود نمیشود؛ در دو هفته اخیر، زنان در تهران، پیامک دیگری، باز هم مربوط به حجاب دریافت کردهاند که متنش با پیامک جدید متفاوت است و این بار تشویقی: «مالک محترم خودروی... نظر به رعایت هنجارهای اجتماعی (حجاب) و عدم تکرار طی شش ماه اخیر، سابقه تخلف شما حذف گردید. امید است با رعایت قوانین، در راستای تقویت امنیت اجتماعی کوشا باشید.»
این پیامکها در حالی برای زنان ارسال شده که روایتها نشان میدهد پیامکهای هشدارآمیز درباره توقیف خودروها هم دوباره آغاز شده است. مهسا یکی از زنانی است که دو شب پیش با دستور پلیس و در چهارراه ولیعصر تهران، مجبور شد ماشینش را متوقف و به دلیل داشتن سه پیامک قبلی برای توقیف خودرو، به یکی از پارکینگهای طرف قرارداد با فراجا برود؛ برای خواباندن وسیله رفت و آمد روزانهاش به محل کار. حالا اینطور که پیداست، در شهرهای اصفهان و شیراز هم همچنان این روند ادامه دارد.
مریم تجربه مشابهی در اصفهان دارد و دوبار این پیام را دریافت کرده است؛ یک بار زمانی که در ترمینال کاوه بود و یک بار وقتی در خیابان جلفا پیادهروی میکرد: «اولین باری که پیامک حجاب برایم ارسال شد، درترمینال کاوه بودم و داشتم سوار اتوبوس میشدم. فردای آن روز برایم پیامی آمد که نوشته بود در ترمینال کاوه بدون حجاب دیده شدهای. دوستانم هم این پیامها را دریافت کرده بودند و گاهی برای پدرانشان هم ارسال میشد، اما برای پدر من نیامده بود.
اواخر اسفند سال قبل که دوباره به اصفهان رفته بودم، در خیابانهایی مثل عباسی و چهارباغ پیادهروی میکردم، یک هفته بعد از آن دوباره همین پیامها را به نام دریافت کردم که نوشته بود برای دومین بار بدون حجاب در سطح شهر دیده شدهای اما مشخص نبود که در کجا و در نهایت متوجه شدم سمت جلفا بوده است؟ در خود اصفهان هم این وضعیت وحشتناک است و مردم خودشان تذکر میدهند، تا جایی که به خانوادهام گفتم من دیگر به اصفهان نمیروم. گاهی حتی آدمهای عادی تذکر میدهند. یک بار هم آخرین باری که به اصفهان رفته بودم، زنی نزدیک آمد و به صورتم دست زد و گفت شال از روی سرت افتاده است.»
مهتاب هم تجربه تذکر در سطح شهر اصفهان را دارد و میگوید که زنان و مردانی که تذکر میدهند، در همه مکانهای عمومی حضور داشتند: «من و پسرم ماه گذشته برای تفریح به پل خواجو رفتیم. من یک شلوار جین و تیشرت پوشیده بودم اما روسری نداشتم و یک کلاه بافت ظریف در دست داشتم که به محض تذکر آن را روی سرم بگذارم. از پل که رد شدیم، دو زن به سمت من آمدند و تذکر دادند. من هم کلاه را روی سرم گذاشتم اما گفتند این حجاب کامل نیست و باید روسری داشته باشی. گفتم روسری از کجا بیاورم؟ گفتند از آن سمت پل میتوانی بخری. بعد از آن به سمت زیر پل خواجو حرکت کردم، اما متوجه بودم که آنها همچنان حواسشان به من هست.
تا اینکه وقتی به سمت ماشین رفتم، همان زن این بار با یک مرد آمدند و من را محاصره کردند و آن مرد هم دست پسرم را گرفت و گفت بیا این طرف. آن چند زن هم مدام میگفتند حجابت مناسب نیست و نباید اینطوری بیرون بیایی. من هم گفتم دارم به خانه میروم، ناگهان متوجه شدم که آن مرد در حال گرفتن گوشی پسرم است و میخواهد عکسهای داخل آن را ببیند.
بعداً متوجه شدم که از پسرم پرسیده چه نسبتی با هم دارید؟ غیرت نداری که به مادرت اجازه میدهی که با این وضع بیرون بیاید. پسرم از نظر روحی به همریخته بود و چند روز طول کشید که درباره مفهوم غیرت به او توضیح دهم و بگویم منظور آن مرد چه بود. فردای آن روز که به باغ گلها رفتیم، زنی دم باغ ایستاده بود و اجازه ورود زنان بدون حجاب را نمیداد، حتی به زنی که شال سرش داشت اما چندان سفت نبود. گوشه به گوشه باغ گلها هم ایستاده بودند و سعی میکردند با لحنی مهربان تذکر بدهند.»
در شهرهایی مثل شیراز، کار به جاهای دیگری هم کشیده؛ مثلاً به مترو. نگار، زن جوانی است که در این باره تجربه متفاوتی داشته: «در مترو شیراز، ایستگاه چهارراه زند، حجاببانها به خاطر شال روی شانهام، تذکر دادند. مرد بلیتفروش، به من بلیت نفروخت. مترو شیراز هم بلیت سکهای تکسفره دارد که همانجا میاندازی داخل. مثل تهران کارتی نیست. فیلم ایستگاههای دیگر را چک کردند، گشتند و گشتند و پیدا کردند در ساعات دیگری در جایی که حجاببان نداشته با کارتم بلیت خریدهام، از همانجا پرونده بیحجابی برایم درست کردند و پیامک فرستادند.»
زنان چگونه شناسایی میشوند؟
سخنگوی دولت فروردین امسال در پاسخ به سوال هممیهن درباره پیامکهای حجاب در اصفهان تاکید کرده بود که «دولت مقابل مردم نخواهد ایستاد.» او روز گذشته هم در واکنش به آغاز ارسال این پیامکها در تهران، اظهار بیاطلاعی کرد و وعده داد که آن را پیگیری میکند. پیگیریهای «هممیهن» برای گفتوگو با مسئولان ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران هم به نتیجه نرسید و در نهایت مسعود تاتلاری، سخنگوی ستاد کل امر به معروف و نهی از منکر، پاسخ داد که مسئولان این ستاد تا چند روز آینده قصدی برای پاسخ دادن ندارند.
خبری شدن این ماجرا، دیروز موجب واکنشهای گستردهای شد؛ بیش از همه اینکه این پیامکها دقیقاً چطور و با چه ساز و کاری برای زنان عابر پیاده ارسال میشود؟ کیفیت بالای تصاویر و ارسال به دادگاهها، دادههای سیگنال سیمکارت، تراکنشهای بانکی، سوابق حضور در مکانها و اطلاعات ثبت شده از زنان موجب سوالهای بسیاری شده است.
عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات دیروز در این باره نوشت: «دوستان حقوقدان اظهارنظر کنند: آیا ستاد امر به معروف اجازه قانونی برای دسترسی به اطلاعات شخصی افراد را دارد؟ چه کسی اجازه دسترسی آنان را به شماره تلفن اشخاص داده است؟»
ارسال انبوه پیامکهای حجاب برای زنان در تهران در شرایطی آغاز شده که حقوقدانان تاکید میکنند جایگاه قانونی ستاد امر به معروف و نهی از منکر روشن نیست. علی مجتهدزاده، وکیل دادگستری تاکید میکند که پیامکهای حجاب بهدلیل بیضابطه و بیقانون بودن است که ارسال میشود و جایگاه قانونی ستاد احیای امر به معروف مشخص نیست.
او میگوید، حقوقدانان درباره جایگاه این ستاد برای چنین اعمالی تردید جدی دارند: «مشخص نیست آنها چطور به شماره تلفنهای مردم دسترسی دارند؟ از سوی دیگر به موجب قانون، امر به معروف وظیفه مردم در قبال حاکمیت است و در اصل هشتم قانون اساسی بهصراحت این موضوع بیان شده است. وظیفه حاکمیت، امر به معروف نیست؛ وظیفه آنها اعمال حاکمیت است که به روشهای قانونی آن را انجام میدهند. صرفنظر از جایگاه خود ستاد، رئیس این ستاد کسی است که حواشی متعددی پیرامون او وجود دارد. کسی که در این مسند نشسته معتقد است، او را فریب دادند و زمینها و اموال مردم را به نامش کردند.
چنین شخصی در جایگاه امر به معروف و ارشاد مردم نیست.» این وکیل دادگستری از روند مبهم شناسایی مردم و نحوه دسترسی به شماره تلفن آنها میگوید و اضافه میکند که هیچ شفافسازی در این زمینه وجود ندارد: «مشخص نیست دوربینها متعلق به ستاد احیای امر به معروف است یا در اختیار مقام انتظامی است یا نهاد دیگری؟ نمیتوان براساس یک اقدام پرشائبه برای مردم پیامک ارسال کرد. اینگونه برخوردها بیشتر موجب ارعاب و تهدید شهروندان است تا دعوت به خیر و معروف.»
حسن یونسی، وکیل دادگستری هم اعتقاد مشابهی دارد. او میگوید، در شرایطی که مسئولان بارها اعلام کردهاند وضعیت کشور حاد است و هرگاه خواستیم حرفی بزنیم، گفتند بگذارید آرامش حاکم باشد، با رفتارهای اینچنینی خودشان آرامش جامعه را بههممیزنند. یونسی تاکید میکند که جریمه و تشکیل پرونده برای حجاب، قانونی نیست و چنین اقداماتی تحصیل نامشروع مال است و مردم نباید آن را پرداخت کنند: «بیحجابی در کشور یک قانون مشخص دارد که قانون ۶۳۸ قانون مجازات است و حکم آن باید از سوی دادگاه صادر شود.
مامور راهنمایی و رانندگی نمیتواند برای این موضوع افراد را جریمه کند. توقیف ماشینها بر این اساس هم غیرقانونی است و براساس بخشنامهای اجرا میشود که از سوی وزارت کشور صادر شده است. آقای پزشکیان و وزیر کشور در لغو این بخشنامه غیرقانونی کوتاهی میکنند. در این زمینه وزارت کشور و شخص آقای پزشکیان مسئولند. وزارت کشور بهموجب یک بخشنامه غیرقانونی نیروی انتظامی را مکلف کرده، وزیر کشور و رئیسجمهوری میتوانند این بخشنامه را لغو کنند. بیش از یکسال است که بهاتفاق آقای مجتهدزاده، از این بخشنامه غیرقانونی به هیئتعمومی دیوان عدالت اداری شکایت کردیم اما تاکنون بینتیجه و بیپاسخ مانده است.»
حقوقدانان معتقدند آنچه فعلاً درباره «بیحجابی» قابل اعمال است، فقط تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی است که به جزای نقدی ختم میشود. پرتو برهانپور، وکیل دادگستری میگوید البته در بعضی موارد شاهد هستیم که برخی دادسراها با تفاسیر موسع، بیحجابی را در زمره صدر ماده 638 و موادی چون مادههای 639 و 640 با عناوین جریحهدار کردن عفت عمومی یا فراهم آوردن موجبات فساد و فحشا میآورند تا عنوان اتهامی و بهتبعآن، مجازات سنگینتر شلاق یا حبس در انتظار زنان باشد، اما اصول مسلم حقوق کیفری، ازجمله اصل تفسیر مضیق و اصل تفسیر بهنفع متهم، همگی اقتضای این را دارد که جرم بیحجابی صرفاً در چارچوب تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی و جزای نقدی مذکور در آن رسیدگی شود و تذکری در این باره هم در قانون پیشبینی نشده است: «مرجع قضایی هروقت که قصد احضار متهمی را داشته باشد، باید براساس قانون او را احضار کند و در جایی از قانون، تذکر و ارعاب متهم به این نحو پیشبینی نشده است.»
طبق ماده ۶۳۸ قانون مجازات «هرکس علناً در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد و درصورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحهدار نماید، فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.» علاوه بر این طبق تبصره (اصلاحی ۳۰ خردادماه ۱۴۰۳)، زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از 10روز تا دو ماه یا از ۶ میلیون و ۶۰۰ هزار ریال تا ۳۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.
براساس کدام قانون و مجوز؟
«پیامکهای ارسالی درواقع نوعی خودمختاری فراقانونی است که حسب آنچه در خبرها آمده، از ستاد امر به معروف و نهی از منکر اصفهان شروع شده و حالا به تهران هم رسیده و چهبسا به شهرهای دیگر هم برسد.» این حرف بیشتر حقوقدانانی است که سالهاست حقوق اجتماعی زنان را دنبال کردهاند؛ نمونهاش پرتو برهانپور، وکیل دادگستری. او به «هممیهن» میگوید که این پیامکها نقض حاکمیت قانون و اقتدار دولت مرکزی است و اینکه هرشخص، اعم از حقیقی و حقوقی اجازه داشته باشد در هر موضوعی بهطور خودسر وارد شود و اقدامات لازم از نظر خودش را انجام بدهد، تبعات حقوقی و اجتماعی فراوانی دارد و قطعاً درباره موضوع حجاب هم موجب افزایش شکاف اجتماعی میشود. «بههرحال خوشمان بیاید یا نیاید، قانون حجاب تا این لحظه به هر دلیلی ابلاغ نشده و کسی حق تسویهحساب و اقدام فراقانونی در این خصوص را ندارد و دوران ملوکالطوایفی نیز گذشته است.»
برهانپور میگوید که جالب است موافقان حجاب اجباری در برابر هر نقد و انتقادی، عَلَم قانون را برمیدارند که واویلا میخواهید هرجومرج کنید و حجاب، قانون است و باید به قانون تمکین کنید، اما صرفنظر از بحث مبارزه مدنی و حق شهروندان در اعتراض به قانونی که آن را بد و نامناسب تشخیص میدهند، چرا همین آقایان و خانمها اینجا قانون را فراموش میکنند و میخواهند خودسر باشند؟
«و چرا حجاب؟ چه اصراری بر موضوعی دارند که اینهمه مناقشهبرانگیز است و هنوز آثار حوادث سال 1401 بر تن مردم و جامعه مشهود است؟ آیا هیچ معروف و منکری جز حجاب و بیحجابی وجود ندارد؟ مثلاً چرا ستاد امر به معروف و نهی از منکر به گرانفروشها، کاسبان تحریم، کارفرمایانی که اطفال را برخلاف قانون به کار میگمارند یا حتی متخلفان و مجرمان حوزه راهنمایی و رانندگی پیامک نمیدهد؟ هیچ منکری در سطح حاکمیتی و مدیریتی نیست یا فیالواقع دیواری کوتاهتر از زنان پیدا نمیشود و اهمیتی ندارد امنیت روانی آنان بهراحتی با یک پیامک غیرقانونی مخدوش شود؟»
به اعتقاد این وکیل دادگستری، استفاده از هر سازوکاری چون دوربینهای تشخیص چهره، هوش مصنوعی، رصد آنتنهای گوشی موبایل و هرچه که هست، خلاف قانون است و حق همه شهروندان است که بدانند ستاد امر به معروف هر شهر و استانی که میخواهد باشد، چطور به بانک اطلاعاتی اشخاص دسترسی پیدا کرده است؟ براساس کدام قانون و تحت کدام مجوز؟
«مضاف بر اینکه اصلاً چطور ممکن است به کسی اتهامی (در اینجا ظاهرشدن در معابر و انظار عمومی بدون حجاب شرعی) وارد شود و نه مستنداتی در اختیارش قرار بگیرد، نه اجازه دفاع از خود داشته باشد و در فضای مجازی دیدهایم که بعضاً به پدرهای دختران هم پیامک فرستادهاند، این موضوع، خلاف اصل شخصیبودن مجازاتها نیز هست. مگر در دوران پیش از قانون زندگی میکنیم که دنبال این هستیم قبیله جلوی جرم اعضایش را بگیرد؟ نهی از منکر از طریق اعضای خانواده چه مستندی دارد؟»
ارسال پیامک حجاب، خشونت علیه زنان
همزمان با آغاز ارسال پیامکهای حجاب برای زنان در سطح شهر تهران، زهرا بهروزآذر، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده هم خبر داد که دو لایحه امنیت زنان علیه خشونت را از مجلس پس گرفته است. او روز قبل در حاشیه جلسه هیئتدولت خبر داد: «لایحه امنیت زنان که مورد تایید قانون اساسی و تاکید مقام معظم رهبری بوده و با هدف کاهش خشونت و سوءرفتار علیه زنان و دختران تدوین شده بود، مجدداً به مجلس ارسال شد و بررسیها نیز آغاز شد اما متاسفانه بررسی در کمیسیونی با رویکرد غیرقضایی، منجر به تغییرات ماهوی جدی در متن لایحه دولت شد، حتی نام آن نیز تغییر کرد. از آنجایی که هدف اصلی دولت حفاظت از زنان در برابر خشونت بود و طرح جدید تغییرات اساسی پیدا کرده بود، امروز تصمیم به استرداد این لایحه گرفته شد.»
فاطمه موسویویایه، جامعهشناس، معتقد است که ارسال پیامکهای حجاب برای زنان و اعمال خشونت خانگی علیه آنها ریشه مشترکی دارد و آن، تلاش برای کنترل حقوق و رفتار آنهاست. او میگوید، خشونت علیه زنان وجوه مختلفی دارد که بخشی از آن در عرصه خصوصی و خانگی بهشکلهای مختلف رخ میدهد اما در کنار آن خشونت در عرصه عمومی هم وجود دارد؛ یعنی مردسالاری که تعیین میکند زنان باید چه حقوق و رفتاری داشته باشند. بهطرزجالبی هر دو این بخش را پوشش میدهد: «هدف این لایحه، تامین امنیت زنان در برابر خشونت در عرصه عمومی و خصوصی است. پیامکهای حجاب هم که تبعات قانون حجابی است که قرار نیست اجرا شود، نوعی خشونت علیه زنان است.
چه کسانی که در عرصه خصوصی علیه زنان خشونت اعمال میکنند و چه پیامکهایی که درباره پوشش زنان ارسال میشود، هر دو از ایدهها و پیشفرضهای مشابهی تبعیت میکنند؛ اعتقادی که تاکید میکند زنان نمیتوانند اختیار بدن خود را داشته باشند و حق آنها بر بدن و انتخاب شیوه زندگیشان را نفی میکند. آن پدری که دختر خود را بهدلیل شاغلشدن به قتل میرساند، مردی که همسرش را میکشد چون میخواهد طلاق بگیرد و نمونههای مشابه دیگر، همه حق زنان بر بدن و زندگیشان را انکار میکنند؛ درست مشابه دولتی که قانون میگذارد اگر پوششی با ملاکی خاص نداشته باشید، جریمه میشوید، زندانی میشوید و شلاق میخورید.»
موسویویایه میگوید، در شرایطی که بر اجرای قانون حجاب به این شکل تاکید میشود، نمیتوان امیدوار بود که لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت در مجلس تصویب شود؛ چون هنوز این اعتقاد وجود دارد که پدر حق دارد روی حجاب دخترش تاکید کند و ما هم به دخترش پیام میدهیم و هم به پدرش. درحقیقت طرز فکر هر دو سمت یکسان است.»
او از ارسال این پیامکها از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر به زنان و حتی خانوادههای آنها میگوید و درباره تبعات ادامه این روند هشدار میدهد: «تبعات این موضوع کاملاً روشن است که اولین مورد آن افزایش نارضایتی و منازعه اجتماعی است. بسیار احتمال دارد که ما شاهد مجادلههای بیشتر بین مردم و کسانی شویم که تذکر حجاب میدهند؛ کسانی که استخدام یا داوطلب شدهاند که از زنان بیحجاب عکس بگیرند و آن را گزارش دهند. درنهایت ممکن است درگیریهایی در سطح جامعه هم رخ دهد؛ درست مانند آن مادر قمی که در یک درمانگاه در حال شیردادن به فرزندش بود و مجادله زیادی بهدنبال آن ایجاد شد. دور نیست که دوباره آشوب، منازعه و درگیری بهواسطه همین رویه رخ دهد.»
او اعتقاد دارد که لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت حتی در صورت تصویب هم بیتاثیر خواهد بود: «بعید میدانم که این لایحه سرانجام به تصویب برسد یا نتیجه قابلی داشته باشد و بتواند از زنان حمایت و خشونت علیه آنها را کاهش دهد؛ چون ما چند مسئله حلنشده داریم که به مسئله حقوق زنان بهمثابه حقوق بشر برمیگردد. اگر زنان حق دارند شیوه زندگی و پوشش خود را تعیین کنند، پس آن قوانین مبتنی بر ریاست مطلق مرد بر خانواده، پدرسالاری، زنکشی و فرزندکشی هم باید تغییر کند و با کودکهمسری هم باید مبارزه کنیم. اما برای مجلس راحتتر است که این قوانین تغییر نکند و در این شرایط، هرچه درباره خشونت علیه زنان تصویب کنند، چون حوزه خصوصی را در برنمیگیرد، بیاثر خواهد بود.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
اوکراین و ایالات متحده روز چهارشنبه توافقنامهای را امضا کردند که به ایالات متحده دسترسی ترجیحی به قراردادهای جدید معدنی اوکراین را اعطا میکند و سرمایهگذاری در بازسازی اوکراین را تأمین مالی خواهد کرد.
این توافق پس از ماهها مذاکرات گاه دشوار در واشنگتن امضا شد، در حالی که تا لحظه آخر عدم اطمینان وجود داشت و در آخرین دقایق مشکلاتی پیش آمد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این توافقنامه یک صندوق سرمایهگذاری مشترک برای بازسازی اوکراین ایجاد میکند. این توافق همچنین برای تلاشهای کییف جهت ترمیم روابط با ترامپ و کاخ سفید، که پس از روی کار آمدن او در ژانویه تیره شده بود، حیاتی است. مقامات اوکراینی امیدوارند که این توافق حمایت مداوم آمریکا از اوکراین در برابر روسیه را تضمین کند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، و یولیا سویریدنکو، معاون اول نخستوزیر اوکراین، در عکسی که خزانهداری در شبکه اجتماعی «ایکس» منتشر کرد، در حال امضای توافقنامه دیده شدند. خزانهداری آمریکا اعلام کرد این توافق “بهوضوح تعهد دولت ترامپ به اوکراینی آزاد، مستقل و مرفه را نشان میدهد.”
سویریدنکو، معاون نخستوزیر اوکراین، در «ایکس» نوشت که این توافقنامه به واشنگتن اجازه میدهد به این صندوق کمک کند. او افزود: “علاوه بر کمکهای مالی مستقیم، ممکن است کمکهای جدیدی نیز ارائه شود ـــ به عنوان مثال، سامانههای دفاع هوایی برای اوکراین.” واشنگتن مستقیماً به این پیشنهاد پاسخ نداد.
ایالات متحده از زمان تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ بزرگترین حامی نظامی اوکراین بوده و طبق گزارش مؤسسه کیل آلمان، بیش از ۶۴ میلیارد یورو (۷۲ میلیارد دلار) کمک ارائه کرده است.
ترامپ پیش از امضای توافق، روز چهارشنبه تکرار کرد که آمریکا باید در ازای کمک به کییف چیزی به دست آورد، از این رو تلاش برای دستیابی به توافقی برای ذخایر غنی مواد معدنی کمیاب اوکراین انجام شد.
خزانهداری آمریکا در اعلام این توافق اظهار داشت که این شراکت “حمایت مالی و مادی قابلتوجهی که مردم ایالات متحده از زمان تهاجم تمامعیار روسیه برای دفاع از اوکراین ارائه کردهاند” را به رسمیت میشناسد.
اوکراین کنترل تصمیمگیریهای استخراج را حفظ میکند
سویریدنکو گفت که این توافق به اوکراین اجازه میدهد “چه چیزی و کجا استخراج شود” را تعیین کند و منابع زیرزمینی همچنان متعلق به اوکراین باقی میماند.
اوکراین دارای منابع طبیعی غنی از جمله فلزات کمیاب است که در تولیدات مصرفی الکترونیک، خودروهای برقی و کاربردهای نظامی استفاده میشوند. استخراج جهانی فلزات کمیاب در حال حاضر تحت سلطه چین است که پس از افزایش تعرفههای تند توسط ترامپ، درگیر جنگ تجاری با آمریکا شده است.
اوکراین همچنین ذخایر بزرگی از آهن، اورانیوم و گاز طبیعی دارد.
سویریدنکو اظهار داشت که اوکراین تحت این توافق هیچ تعهد بدهی به ایالات متحده ندارد. این نکتهای کلیدی در مذاکرات طولانیمدت بین دو کشور بود.
او افزود که این توافق با قانون اساسی اوکراین و کمپین این کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا سازگار است. به گفته سویریدنکو، این موارد از عناصر کلیدی در موضع مذاکراتی اوکراین بودند.
توافق معدنی و تلاشهای دولت ترامپ برای برقراری صلح، بهصورت جداگانه مذاکره شدهاند، اما نشاندهنده رویکرد واشنگتن به اوکراین و روسیه هستند. ترامپ با نرم کردن موضع آمریکا نسبت به روسیه و گاهی اوقات مقصر دانستن ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، برای جنگ بهطور نادرست، سیاست آمریکا را تغییر داده است.
پیشنهادات صلح ترامپ، خواستار به رسمیت شناختن ادعای روسیه بر کریمه، که در سال ۲۰۱۴ از اوکراین تصرف شد، و احتمالاً چهار منطقه دیگر اوکراین شده است. زلنسکی گفته است که کییف هرگز این کار را انجام نخواهد داد، زیرا مغایر با قانون اساسی اوکراین است.
سویریدنکو در «ایکس» گفت: “مهم است که این توافق سیگنالی به شرکای جهانی ارسال میکند که همکاری بلندمدت با اوکراین ــــ در طول دههها ــــ نهتنها ممکن است، بلکه قابلاعتماد است.”
پیشنویس توافق آمریکا و اوکراین که روز چهارشنبه توسط رویترز مشاهده شد، نشان داد که اوکراین موفق شد هرگونه الزامی برای بازپرداخت کمکهای نظامی گذشته آمریکا را حذف کند، چیزی که کییف به شدت با آن مخالف بود. اما این پیشنویس همچنین هیچ تضمین امنیتی مشخصی از سوی آمریکا برای اوکراین، که یکی از اهداف اولیه آن بود، ارائه نکرد.
اوکراین بهطور جداگانه با متحدان اروپایی در مورد تشکیل یک نیروی بینالمللی برای کمک به تضمین امنیت اوکراین در صورت دستیابی به توافق صلح با روسیه بحث کرده است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
نویسندگان: آلن راپاپورت، مایکل کرولی، اندرو ای. کرِیمر و کیم بارکر
نیویورک تایمز / اول مه ۲۰۲۵
ایالات متحده آمریکا بر اساس توافقی که روز چهارشنبه توسط دولت ترامپ اعلام شد، در درآمدهای آتی حاصل از ذخایر معدنی اوکراین سهیم خواهد شد. این توافق یک صندوق سرمایهگذاری مشترک میان دو کشور ایجاد میکند.
این توافق پس از ماهها مذاکرات پرتنش صورت گرفته و در حالی اعلام میشود که ایالات متحده در تلاش است تا راهحلی برای پایان دادن به جنگ سهساله اوکراین با روسیه بیابد. هدف از این توافق، ایجاد نوعی منفعت شخصی برای رئیسجمهور ترامپ در سرنوشت اوکراین و در عین حال پاسخ به نگرانیهای او در خصوص این موضوع است که آمریکا تا کنون بدون محدودیت مالی از کییف حمایت کرده تا در برابر تهاجم روسیه مقاومت کند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا، در بیانیهای اعلام کرد: «این توافق پیامی روشن به روسیه میفرستد که دولت ترامپ به فرآیند صلحی متعهد است که بر پایه اوکراینی آزاد، مستقل و شکوفا در بلندمدت استوار است.»
وی افزود: «رئیسجمهور ترامپ این شراکت میان مردم آمریکا و مردم اوکراین را با هدف نشان دادن تعهد هر دو طرف به صلح پایدار و رفاه در اوکراین طراحی کرده است.»
او همچنین تأکید کرد: «و برای شفافیت، هیچ دولت یا شخصی که ماشین جنگی روسیه را تأمین مالی یا تجهیز کرده باشد، اجازه نخواهد داشت از روند بازسازی اوکراین منتفع شود.»
دولت ترامپ جزئیات بیشتری از این توافق منتشر نکرده است و هنوز مشخص نیست که این توافق چه تأثیری بر آینده حمایتهای نظامی آمریکا از اوکراین خواهد داشت. به گفته فردی آگاه از روند مذاکرات — که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرده — نسخه نهایی توافق شامل هیچ تضمین صریحی درباره ادامه کمکهای امنیتی آمریکا نیست.
فرد دیگری نیز گفته است که ایالات متحده این ایده را در مراحل اولیه رد کرده بود. با وجود هیاهوی رسانهای، این توافق در صورتی که جنگ میان اوکراین و روسیه ادامه یابد، اهمیت چندانی نخواهد داشت.
با این حال، حامیان اوکراین امیدوارند که این توافق باعث شود ترامپ این کشور را نه صرفاً یک باتلاق مالی و مانعی بر سر راه بهبود روابط با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، بلکه به عنوان یک فرصت راهبردی ببیند.
ایده سهیم کردن ایالات متحده در ذخایر معدنی اوکراین نخستین بار توسط رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، در جریان دیداری در برج ترامپ در سپتامبر سال گذشته به آقای ترامپ پیشنهاد شد.
هرچند در اعلامیه رسمی اشارهای به منابع معدنی اوکراین نشده بود، اما یک سخنگوی وزارت خزانهداری تأیید کرد که این توافق به همان پیمان منابع طبیعی مربوط میشود که موضوع مذاکرات بوده است.
وزارت خزانهداری اعلام کرد که شرکت مالی توسعه بینالمللی آمریکا (U.S. International Development Finance Corporation) با اوکراین برای نهایی کردن جزئیات این توافق همکاری خواهد کرد.
دنیس شمیهال، نخستوزیر اوکراین، در پیامی در تلگرام نوشت که دو کشور حق رأی برابر در این صندوق خواهند داشت و اوکراین کنترل کامل بر منابع زیرزمینی، زیرساختها و منابع طبیعی خود را حفظ خواهد کرد. همچنین در این پیام آمده است که سود حاصل از این صندوق سرمایهگذاری مجدداً در داخل اوکراین سرمایهگذاری خواهد شد.
آقای شمیهال در پیامی که ترجمهای از آن منتشر شده، گفت: «با کمک این توافق، قادر خواهیم بود منابع قابلتوجهی برای بازسازی جذب کنیم، رشد اقتصادی را آغاز نماییم، و جدیدترین فناوریها را از شرکایمان و یک سرمایهگذار راهبردی در ایالات متحده دریافت کنیم.»
آمریکا بسیاری از پیشنهادهای اوکراین را پذیرفت
در واشنگتن، شماری از متحدان اوکراین با احتیاط نفس راحتی کشیدند و این توافق را پیشرفتی قابلتوجه نسبت به نسخههای قبلی دانستند — و نشانهای از آن که کییف میتواند بهطور سازنده با آقای ترامپ همکاری کند.
ویلیام بی. تیلور، سفیر پیشین آمریکا در کییف، گفت: «آنها توافق بسیار بهتری درباره معادن به دست آوردند» نسبت به آنچه ابتدا پیشنهاد شده بود. «آمریکاییها بسیاری از پیشنهادهای اوکراینیها را پذیرفتند.»
تیلور افزود: «نشانهای مثبت برای مذاکرات آتشبس است.»
یک مقام پیشین آمریکایی که با روند مذاکرات آشناست، گفت که دولت ترامپ دستکم یکی از تلاشهای اوکراین برای گنجاندن تضمینهای صریح امنیتی — مانند ادامه کمکهای نظامی آمریکا به کییف — را رد کرده است.
اما این مقام پیشین افزود که توافق مزیتی مهم خواهد داشت: ایجاد حسن نیت نزد آقای ترامپ و ایجاد منافعی اقتصادی برای او در بقاء و ثبات اوکراین.
اجرای این توافق پس از یک نشست انفجاری در دفتر بیضی کاخ سفید در اواخر فوریه میان رئیسجمهور ترامپ و آقای زلنسکی به تأخیر افتاده بود. در دو ماه پس از آن، مسئله اصلی مورد اختلاف در مذاکرات این بود که آیا کمکهای آمریکا به اوکراین از زمان آغاز تهاجم تمامعیار روسیه در فوریه ۲۰۲۲ باید بهعنوان بدهی تلقی شود که اوکراین باید آن را بازپرداخت کند یا خیر.
آقای ترامپ گفته بود که اوکراین باید آن پول را بازگرداند. مقامهای اوکراینی پاسخ دادند که موافقت با این درخواست به معنای تحمیل بار مالی برای نسلهای آینده خواهد بود.
در ابتدای کار، اوکراین پیشنهاد داده بود که سرمایهگذاری آمریکا در بخش استخراج معادن در خاک اوکراین میتواند بهعنوان مشوقی برای آمریکا در جهت حمایت از هرگونه توافق صلح همراه با تضمینهای امنیتی جهت جلوگیری از تهاجم مجدد روسیه در آینده عمل کند.
اما مذاکرات از همان آغاز در فوریه با تنش همراه بود. آقای ترامپ نه تنها گفته بود که اوکراین باید کمکهای آمریکا را بازپرداخت کند، بلکه اظهار کرده بود که اوکراین باید برای تضمینهای امنیتی به اروپا نگاه کند، نه به ایالات متحده.
پیشنویسهای اولیه توافق، میان دو حالت در نوسان بودند: برخی آن را بهوضوح نوعی «باجگیری آشکار» از سوی دولت ترامپ علیه اوکراین میدانستند؛ برخی دیگر نیز شامل بندهایی بودند که اوکراین خواهان آنها بود، مانند اشاره به حمایت آمریکا از تضمینهای امنیتی پس از جنگ. اوکراین هشدار داده بود که در غیاب چنین تضمینهایی، روسیه میتواند بهسرعت هر آتشبسی را نقض کند یا پس از تجدید قوا و تسلیحات، جنگ را از سر بگیرد.
قرار بود آقای ترامپ و آقای زلنسکی در ماه فوریه توافق را در کاخ سفید امضا کنند. اما بهجای امضای آن، ترامپ و معاونش جی. دی. ونس، در برابر دوربینهای تلویزیونی، رئیسجمهور اوکراین را سرزنش کردند و گفتند او بهاندازه کافی قدردان کمکهای آمریکا نیست. در نهایت، از زلنسکی خواسته شد جلسه را ترک کند.
پس از آن، دولت ترامپ بهطور موقت تحویل همه کمکهای نظامی و اشتراکگذاری اطلاعات با اوکراین را تعلیق کرد. آقای ترامپ گفت زلنسکی باید «قدردانی بیشتری نشان دهد» تا مذاکرات از سر گرفته شود.
آقای زلنسکی روز بعد از جلسه، پیشقدم شد و در اظهاراتی، نشست در دفتر بیضی کاخ سفید را «تأسفبرانگیز» توصیف کرد.
بهرهبرداری از وابستگی اوکراین به تسلیحات آمریکا
برخی، چه در داخل اوکراین و چه خارج از آن، این توافق را چیزی جز بهرهبرداری ایالات متحده از وابستگی اوکراین به تسلیحات و حمایت مالی آمریکا نمیدانند — بهرهبرداریای که در آن آمریکا بدون ارائه تضمینهای قوی، درصدد کسب کنترل بر منابع طبیعی ارزشمند اوکراین است. مذاکرهکنندگان آمریکایی اما گفتهاند که سرمایهگذاری آمریکا در اوکراین میتواند بازدارندهای برای تجاوزات آتی باشد.
در یادداشت تفاهمی که در تاریخ ۱۶ آوریل امضا شد، اوکراین و ایالات متحده چارچوب توافقی را برای ایجاد یک صندوق سرمایهگذاری با هدف بازسازی دوران پس از جنگ ترسیم کردند.
علاوه بر فراهم کردن فرصتهایی برای شرکتهای آمریکایی در بخش معدن، نفت یا گاز طبیعی، این صندوق میتواند پروژههای بازسازی — که در صورت دستیابی به آتشبس، به صنعتی چند میلیارد دلاری تبدیل خواهد شد — را به سمت شرکتهای آمریکایی هدایت کند.
اما آقای زلنسکی بهروشنی اعلام کرده است که توافق معدنی بهتنهایی هدف نهایی نیست. وی گفته است نهایی شدن این توافق، مقدمهای برای آغاز مذاکراتی مهمتر در خصوص حمایت نظامی آمریکا و شرایط مربوط به توافق احتمالی آتشبس با روسیه است.
زلنسکی در ماه مارس در پیامی در شبکه اجتماعی X (توییتر سابق) نوشت: «ما این توافق را گامی بهسوی امنیت بیشتر و دریافت تضمینهای امنیتی محکم میدانیم و واقعاً امیدوارم که این توافق بهشکل مؤثر عمل کند.»
مقامهای اوکراینی میگویند که کشورشان دارای ذخایری از بیش از ۲۰ ماده معدنی حیاتی است؛ یکی از شرکتهای مشاوره این ذخایر را چندین تریلیون دلار ارزشگذاری کرده است. با این حال، استخراج آنها ممکن است آسان نباشد، چرا که نقشههای دوران شوروی که محل این ذخایر را مشخص میکنند، تاکنون بهروزرسانی نشدهاند و همگی نیز بهطور کامل مورد بررسی و تأیید قرار نگرفتهاند.
اوکراین در حال حاضر سالانه حدود یک میلیارد دلار درآمد از محل حق امتیاز منابع طبیعی کسب میکند، رقمی که بسیار پایینتر از صدها میلیارد دلاری است که آقای ترامپ گفته انتظار دارد ایالات متحده از این توافق نصیبش شود.
توافق بر سر تقسیم درآمد، در زمانی بسیار حساس برای اوکراین صورت گرفته است: نیروهای روسیه در میدان نبرد دست بالا را بهدست آوردهاند و آقای ترامپ نیز به ولادیمیر پوتین نزدیکتر شده است.
توافق پیشنهادی برای آتشبس که از سوی ایالات متحده ارائه شده — دستکم آنچه تاکنون علنی شده — به نفع روسیه است. این توافق، اوکراین را مجبور خواهد کرد از آرزوی پیوستن به ناتو چشمپوشی کند، تنها تضمینهای مبهم امنیتی دریافت کند، و ایالات متحده نیز بهطور رسمی حاکمیت روسیه بر کریمه را به رسمیت بشناسد. اوکراین این توافق را رد کرده است.
دولت ترامپ بارها تهدید کرده است که در صورت عدم پیشرفت، از مذاکرات صلح خارج خواهد شد. آقای ترامپ روز یکشنبه گفت که خواهان توافق آتشبس طی دو هفته یا کمتر است — البته بعداً گفت که زمان بیشتری نیز ممکن است قابل قبول باشد.
با این حال، ترامپ تأکید کرده است که توافق معدنی باید امضا شود. او روز جمعه در شبکه Truth Social نوشت که اوکراین دستکم سه هفته در امضای این توافق با آمریکا تأخیر داشته است. وی افزود: «امیدوارم فوراً امضا شود.»
با این حال، روز چهارشنبه تردیدهایی درباره توافق به وجود آمد، چرا که مقامات اوکراینی با ورود به واشنگتن اعلام کردند که خواهان ایجاد تغییراتی در لحظه آخر هستند.
در جریان نشست کابینه در کاخ سفید، آقای بسنت ابراز امیدواری کرد که این توافق — که به گفته او، اصول آن طی آخر هفته نهایی شده بود — بهزودی امضا شود.
او گفت: «اوکراینیها دیشب تصمیم گرفتند که تغییراتی لحظه آخری در توافق اعمال کنند. ما اطمینان داریم که آنها تجدیدنظر خواهند کرد و اگر آنها آماده باشند، ما آمادهایم همین امروز بعدازظهر توافق را امضا کنیم.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
پس از ارسال پیامکهای عدم رعایت حجاب به اشخاص – نه سرنشینان خودرو – در شهرهای اصفهان و شیراز، این بار پیامک مشابهی به شهروندان تهرانی ارسال شده است. این پیامک که با امضای ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران فرستاده شده، با سرشماره amrebemaruf ارسال میشود. هنوز مشخص نیست که هویت گیرندگان حجاب شناسایی و به تبع آن کد ملی و شماره تلفن آنها مشخص میشود.
به گزارش فرارو، در متن این پیامک آمده است: «خانم .... با سلام و احترام؛ شما بدون رعایت پوشش قانونی در سطح شهر تهران حضور داشتهاید، لطفا نسبت به رعایت قانون و اصلاح پوشش خود اقدام فرمایید. ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران.»
موضع سخنگوی دولت
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در حاشیه جلسه هیئت دولت در پاسخ به سوال خبرنگاران نسبت به این پیامکها ابراز بیاطلاعی کرد. مهاجرانی گفت: «دولت در موضوع حجاب معتقد است که این موضوع از جنس موضوعات فرهنگی و تربیتی است. طبیعتاً با کارهای سلبی نمیتوانیم به نتیجه برسیم. دولت قرار نیست مقابل مردم بایستد.» او در پاسخ به این سوال که افراد گزارشدهنده در سطح شهر چه کسانی هستند، نیروی انتظامی هستند یا ارگانهای خاص دیگر نیز گفت که موضوع را پیگیری و اطلاعرسانی میکند.
نظر رئیسجمهور چیست؟
موضع مسعود پزشکیان درباره قانون حجاب، چند ماه قبل از سوی محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور اعلام شد. در آن زمان نیز گفته شد که پزشکیان نمیخواهد مقابل مردم بایستد. دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نیز جلوی ابلاغ قانون جدید عفاف و حجاب را به دلیل نگرانیهای امنیتی گرفته است. قانونی که از زمان طرح در مجلس، اصل هشتادوپنجی شدن و بررسی خارج از صحن علنی تا تلاشها برای ابلاغ آن جنجالبرانگیز بوده و هست. در این میان، مطالبهگران ابلاغ قانون حجاب میگویند اگر این قانون جدید امکان ابلاغ ندارد، قوانین موجود اجرا شود. در حالی که به نظر میرسد برای مسئولان امر «مسئله» بیشتر از «نحوه پرداخت به آن» در اولویت است. چرا که در حال حاضر، بدون ابلاغ قانون مذکور درگیریهایی بین مردم با یکدیگر در بعضی نقاط اتفاق میافتد.
به رغم این که از زمستان ۰۳ موضوع ارسال پیامکهای حجاب برای عابران ابتدا در اصفهان و ابتدای امسال نیز در شیراز مطرح شد، مسعود پزشکیان تا کنون درباره این مسئله سکوت کرده است. این پیامکها از سوی ستاد امر به معروف، دادگستری و نیروی انتظامی ارسال شده و غیر از پیامکهای مربوط به کشف حجاب در خودرو است که ارسال آن هیچ وقت متوقف نشد.
یک ستاد و شورای خاص
در بخش معرفی ستاد امر به معروف و نهی از منکر (در سایت این نهاد) آمده است: «این ستاد بر اساس ماده ۱۶ قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر (مصوب ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ مجلس شورای اسلامی) و با تمرکز بر سیاستگذاری و انجام فعالیتهای ترویجی، نظارتی و حمایتی، همچنین هماهنگیهای ستادی و بین دستگاهی، به ایفای نقش خود در جامعه ادامه میدهد. ما در ستاد امربهمعروف و نهیازمنکر بر این باوریم که وظیفه خود را با تأکید بر تذکر لسانی و تقویت نظارت عمومی در تمامی شئون و تعاملات اجتماعی به انجام میرسانیم. هدف ما ایجاد فضایی است که در آن ارزشهای اسلامی و اخلاقی به بهترین نحو ترویج و حفظ شود.»
در ادامه معرفی این ستاد، اعضای شورای مرکزی ستاد امر به معروف و نهی از منکر به استناد ماده ۱۹ قانون مایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر معرفی شدهاند. رئیس ستاد از سوی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتخاب میشود. این شورا ۱۹ عضو دارد که ۶ نفر آنها اعضای دولتهای وقت هستند. وزرای کشور، اطلاعات، ارشاد، آموزش و پرورش، علوم و صمت اعضای دولتی این شورا محسوب میشوند. دو نماینده مجلس رو کمیسیون فرهنگی معرفی و مجلس انتخاب میکند و به عنوان ناظر در شورا هستند. یک نماینده از قوه قضائیه، رئیس سازمان صداوسیما، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، فرمانده کل فراجا، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، دو مجتهد منتخب شورای عالی حوزههای علمیه، یک خانم مجتهده منتخب شورایعالی حوزههای علمیه خواهران و دبیر ستاد که از سوی رئیس منتخب میشود را نیز باید به این فهرست اضافه کرد.
جستوجو در میان اخبار، به ما نشان نمیدهد که آیا جلسات این شورای مرکزی برگزار میشود یا نه. اما در صورتی که این جلسات تشکیل میشود، دانستن موضع اعضای دولتی این شورا که منتخب پزشکیان هستند، جالب توجه خواهد بود.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
در آستانه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ (روز جهانی کارگر)، وضعیت اقتصادی نیروی کار ایران تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله تورم بالا، افزایش هزینههای زندگی، ناکارآمدی نظام بیمهای، ناامنی محیطهای کاری، سرکوب سندیکاها، تبعیض جنسیتی، چالشهای نیروی کار غیررسمی، و تغییرات ساختاری در بازار کار قرار دارد. شرایط اقتصادی کارگران با دشواریهای قابلتوجهی همراه است که در ادامه به مهمترین جنبههای آن اشاره میشود:
افزایش حقوق و دستمزد
حداقل دستمزد کارگران برای سال ۱۴۰۴ با افزایش ۴۵ درصدی نسبت به سال ۱۴۰۳ به حدود ۱۰,۳۹۰,۰۰۰ تومان در ماه رسیده است. این افزایش با هدف جبران تورم و بهبود معیشت کارگران تصویب شده و شامل مزایایی مانند حق مسکن، حق بن، و سایر موارد میشود. با این حال، بسیاری از کارشناسان و نمایندگان کارگری معتقدند که این افزایش همچنان با نرخ تورم واقعی (که گاهی بیش از ۴۰ درصد گزارش شده) فاصله دارد و نمیتواند به طور کامل قدرت خرید کارگران را حفظ کند. بویژه قدرت خرید واقعی نیروی کار ایران در سالهای گذشته ترمیم نشده است.
تورم و کاهش قدرت خرید
تورم بالا و افزایش هزینههای زندگی، بهویژه در بخش خوراکیها، مسکن، و حملونقل، فشار زیادی بر خانوارهای نیروی کار ایران وارد کرده است. گزارشها نشان میدهد که هزینه سبد معیشتی یک خانواده ایرانی در سال ۱۴۰۴ به حدود ۴۴۰ دلار (معادل بیش از ۲۰ میلیون تومان) رسیده، در حالی که میانگین حقوق ماهانه یک کارگر حدود ۱۳۰ دلار (حدود ۶ میلیون تومان) است. این شکاف عمیق، کارگران را مجبور به کار در چند شیفت یا مشاغل جانبی کرده تا نیازهای اولیه خانواده را تأمین کنند. این فشارهای اقتصادی بهویژه بر سلامت روان کارگران تأثیر گذاشته و به افزایش استرس، اضطراب، و فرسودگی شغلی منجر شده است.
اختلافات کارگری و کارفرمایی
مذاکرات برای تعیین دستمزد ۱۴۰۴ با تنشهایی بین کارگران و کارفرمایان که اغلب حکومتی و خصولتی هستند همراه بوده است. کارفرمایان اغلب به مشکلات مالی و کسادی بازار اشاره کرده و از افزایش بیشتر دستمزدها خودداری میکنند، در حالی که کارگران معتقدند ثروت کارفرمایان در سالهای گذشته افزایش یافته و شفافیت مالی کافی واحدهای اقتصادی وجود ندارد. این اختلافات به کاهش انگیزه کارگران، فرار نیروی کار ماهر به خارج از کشور، و کمبود نیروی انسانی در واحدهای اقتصادی و تولیدی منجر شده است.
بیکاری و چالشهای بازار کار
بازار کار ایران همچنان با مشکلاتی مانند بیکاری پنهان، اشتغال ناقص، و عدم تناسب بین عرضه و تقاضای نیروی کار مواجه است. سیاستهای خصوصیسازی و واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی در برخی موارد به تعدیل نیرو، کاهش امنیت شغلی، و تضعیف حقوق نیروی کار منجر شده است. بهویژه در مناطق آزاد و ویژه اقتصادی، کارگران از بسیاری از حقوق قانونی محروم هستند و فقدان امنیت شغلی، محدودیت در تشکیل تشکلهای کارگری، و سرکوب نهادهای صنفی، وضعیت را پیچیدهتر کرده است. همچنین، تحریمها و رکود اقتصادی، بنگاههای کوچک را که بخش عمدهای از نیروی کار را جذب میکنند، تحت فشار قرار داده و به تعطیلی برخی واحدها منجر شده است. حضور کارگران مهاجر خارجی، که اغلب در شرایط کاری سخت و بدون حقوق قانونی فعالیت میکنند، نیز رقابت برای مشاغل کممهارت را تشدید کرده است.
نابرابری و بهره کشی نیروی کار
گزارشها فعالین صنفی نیروی کار حاکی از آن است که برخی کارفرمایان از شرایط اقتصادی ناپایدار برای سرکوب دستمزدی و استثمار نیروی کار استفاده میکنند. زنان کارگر نیز با تبعیض جنسیتی در استخدام، دستمزد پایینتر، و نبود حمایتهای کافی مانند مرخصی زایمان یا مهدکودک مواجهاند، که نابرابری در بازار کار را تشدید کرده است.
ناکارآمدی بیمههای درمانی و تأمین اجتماعی
یکی از چالشهای اساسی نیروی کار ایران، ناکارآمدی نظام بیمههای درمانی و تأمین اجتماعی است. بخش قابل توجهی از نیروی کار ، بهویژه در بخشهای غیررسمی، مناطق آزاد، و میان کارگران مهاجر، از پوشش بیمهای مناسب محروم هستند. حتی در مواردی که کارگران تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار دارند، کیفیت خدمات درمانی ارائهشده، از جمله کمبود دارو، تأخیر در دسترسی به خدمات تخصصی، و هزینههای بالای درمانهای غیرپوششی، مشکلات زیادی ایجاد کرده است. بخش قابلتوجهی از کارگران به دلیل هزینههای سنگین درمان، از پیگیری بیماریهای خود صرفنظر میکنند، که این موضوع به کاهش سلامت جسمی و روانی نیروی کار منجر شده است. علاوه بر این، تأخیر در پرداخت مستمری بازنشستگان و ناکافی بودن مبلغ آن در برابر تورم، امنیت مالی کارگران بازنشسته را به خطر انداخته است. فقدان نظارت مؤثر بر اجرای تعهدات بیمهای کارفرمایان، بهویژه در کارگاههای کوچک، باعث شده تا بسیاری از کارگران از حقوق اولیه بیمهای خود محروم شوند.
حوادث محیط کار و ایمنی ناکافی
حوادث محیط کار یکی دیگر از مشکلات جدی نیروی کار ایران است که به دلیل نقص در استانداردهای ایمنی و نظارت ضعیف، سالانه جان و سلامت تعداد زیادی از کارگران را تهدید میکند. بخشهایی مانند ساختوساز، معادن، و صنایع سنگین به دلیل استفاده از تجهیزات فرسوده، فقدان آموزشهای ایمنی، و فشار برای افزایش تولید، بیشترین آمار حوادث شغلی را به خود اختصاص دادهاند. فقدان بیمههای کافی برای پوشش خسارات ناشی از این حوادث، بار مالی سنگینی بر دوش کارگران و خانوادههایشان میگذارد. علاوه بر این، کارفرمایان در بسیاری از موارد از پذیرش مسئولیت حوادث شانه خالی میکنند و فرآیندهای قانونی برای احقاق حقوق کارگران طولانی و ناکارآمد است. این وضعیت، بهویژه در مناطق آزاد که نظارت کمتری بر شرایط کار وجود دارد، تشدید شده و کارگران را در برابر خطرات شغلی آسیبپذیرتر کرده است.
سرکوب سندیکاها و نهادهای صنفی
یکی از موانع اصلی احقاق حقوق کارگران در ایران، سرکوب سندیکاها و نهادهای صنفی مستقل است. کارگران در بسیاری از موارد از حق تشکیل تشکلهای کارگری آزاد و مستقل محروم هستند و فعالیتهای صنفی با محدودیتهای قانونی و فشارهای اجرایی مواجه میشوند. این محدودیتها، توانایی کارگران برای مذاکره جمعی و دفاع از حقوق خود در برابر کارفرمایان و نهادهای دولتی را به شدت کاهش داده است. فعالان کارگری که تلاش میکنند صدای کارگران را به گوش مقامات برسانند، اغلب با تهدید، بازداشت، یا اخراج از کار مواجه میشوند. این سرکوب نهتنها به تضعیف جایگاه کارگران در مذاکرات مزدی و بهبود شرایط کاری منجر شده، بلکه به کاهش اعتماد به نهادهای رسمی و افزایش اعتراضات پراکنده و غیرسازمانیافته دامن زده است.
چالشهای نوظهور و گروههای آسیبپذیر نیروی کار
علاوه بر چالشهای ساختاری، نیروی کار ایران با مسائل نوظهوری مواجه است که وضعیت کارگران را پیچیدهتر کرده است. کار کودکان و اشتغال در بخش غیررسمی، بهویژه برای کارگران فصلی، مهاجران، و کارگران خانگی، با فقدان بیمه، حقوق قانونی، و حمایتهای صنفی همراه است و این گروهها را در برابر استثمار آسیبپذیر کرده است. پیشرفت فناوری و دیجیتالی شدن مشاغل، مانند ظهور پلتفرمهای آنلاین (رانندگان تاکسی اینترنتی یا فریلنسرها)، نوع جدیدی از اشتغال غیررسمی را ایجاد کرده که فاقد امنیت شغلی، بیمه، و مزایای کارگری است. مهاجرت نیروی کار ماهر به خارج از کشور (فرار مغزها) نیز به کمبود تخصص در برخی صنایع منجر شده، در حالی که کارگران مهاجر خارجی در شرایط کاری سخت و بدون حقوق قانونی فعالیت میکنند. این چالشها، همراه با تأثیر سیاستهای به اصطلاح خصوصیسازی که به کاهش امنیت شغلی و تعدیل نیرو منجر شده، نیازمند توجه ویژه در سیاستگذاریهای بازار کار است.
اعتراضات و مطالبات کارگری
کارگران در سالهای اخیر به دلیل شرایط سخت معیشتی، تأخیر در پرداخت حقوق، نبود امنیت شغلی، ناکارآمدی بیمهها، ناامنی محیطهای کاری، سرکوب تشکلهای صنفی، و تبعیض علیه گروههای خاص مانند زنان و مهاجران بارها دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند. این اعتراضات، بهویژه در بخشهایی مانند معادن و صنایع، نشاندهنده نارضایتی عمیق از وضعیت اقتصادی و معیشتی است. برای مثال، اعتصابات کارگران معادن بافق در سالهای گذشته به دلیل مسائل مربوط به واگذاری سهام، امنیت شغلی، شرایط ایمنی، و فقدان تشکلهای مستقل برجسته بوده است. کارگران نهتنها برای افزایش دستمزد، بلکه برای بهبود شرایط بیمهای، دسترسی به خدمات درمانی باکیفیت، ایمنسازی محیط کار، حق تشکیل سندیکاهای آزاد، و رفع تبعیضهای جنسیتی و قومی اعتراض کردهاند. فقدان تشکلهای کارگری مستقل و محدودیت در مذاکرات جمعی، توانایی کارگران برای پیگیری این مطالبات را محدود کرده و به افزایش تنشها در روابط کارگری و کارفرمایی انجامیده است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
ایالات متحده روز چهارشنبه تحریمهایی را علیه نهادهایی اعمال کرد که متهم به مشارکت در تجارت غیرقانونی نفت و محصولات پتروشیمی ایران بودند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که تحریمهایی علیه هفت نهاد مستقر در امارات متحده عربی، ترکیه و ایران اعمال کرده است که متهم به تجارت نفت و محصولات پتروشیمی ایران هستند. همچنین دو کشتی نیز هدف تحریم قرار گرفتند.
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، در بیانیهای جداگانه اظهار داشت که این اقدام چهار فروشنده و یک خریدار محصولات پتروشیمی ایران به ارزش صدها میلیون دلار را هدف قرار داده است.
اقدام روز چهارشنبه جدیدترین حرکت علیه تهران از زمان احیای کارزار «فشار حداکثری» توسط ترامپ است که شامل تلاش برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران و جلوگیری از توسعه تسلیحات هستهای توسط تهران میشود.
روبیو گفت: «رئیسجمهور متعهد است که صادرات غیرقانونی نفت و محصولات پتروشیمی ایران، از جمله صادرات به چین، را در چارچوب کارزار فشار حداکثری به صفر برساند.»
بیانیه مارکو روبیو، وزیر امور خارجه
۳۰ آوریل ۲۰۲۵
وزارت امور خارجه امروز تحریمهایی را علیه هفت نهاد فعال در تجارت نفت و محصولات پتروشیمی ایران اعمال میکند و دو کشتی را به عنوان داراییهای مسدود شده شناسایی میکند. رئیسجمهور متعهد است که صادرات غیرقانونی نفت و محصولات پتروشیمی ایران، از جمله صادرات به چین، را در چارچوب کارزار فشار حداکثری به صفر برساند.
این اقدام چهار فروشنده و یک خریدار محصولات پتروشیمی ایران به ارزش صدها میلیون دلار را هدف قرار میدهد.
علاوه بر این، وزارت امور خارجه یک شرکت مدیریت دریایی را که نقش کلیدی در زنجیره تأمین انرژی خام ایران ایفا کرده و میلیونها بشکه محصولات نفتی ایران را حمل میکند، و همچنین یک شرکت بازرسی بار مستقر در ایران را تحریم میکند.
دو کشتی تحت مدیریت این شرکت مدیریت دریایی نیز به عنوان داراییهای مسدود شده شناسایی میشوند.
تا زمانی که ایران تلاش کند از طریق درآمدهای نفتی و پتروشیمی فعالیتهای بیثباتکننده خود را تأمین مالی کند و از فعالیتهای تروریستی و گروههای نیابتی خود حمایت کند، ایالات متحده اقداماتی را برای پاسخگو کردن ایران و همه شرکای آن که در دور زدن تحریمها مشارکت دارند، انجام خواهد داد.
همه اهداف بر اساس فرمان اجرایی (E.O.) 13846 که تحریمهای خاصی را در مورد ایران مجاز و مجدداً اعمال میکند، و در راستای یادداشت امنیت ملی رئیسجمهور شماره ۲ تعیین شدهاند.
هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک به درخواست اظهارنظر پاسخی فوری نداد.
این اقدام در حالی صورت میگیرد که ایالات متحده مذاکرات با ایران درباره برنامه هستهای این کشور را از سر گرفته است. مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی روز شنبه در رم دوباره دیدار خواهند کرد.
در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ (۲۰۱۷-۲۰۲۱)، او آمریکا را از توافق سال ۲۰۱۵ بین ایران و قدرتهای جهانی خارج کرد که محدودیتهای شدیدی بر فعالیتهای غنیسازی اورانیوم تهران در ازای رفع تحریمها اعمال میکرد. ترامپ همچنین تحریمهای گستردهای را دوباره اعمال کرد.
از آن زمان، ایران از محدودیتهای آن توافق در زمینه غنیسازی اورانیوم بسیار فراتر رفته است.
قدرتهای غربی ایران را متهم میکنند که با غنیسازی اورانیوم به سطح بالایی از خلوص قابل استفاده در تسلیحات، به دنبال توسعه مخفیانه توانایی ساخت سلاح هستهای است، در حالی که تهران میگوید برنامه هستهایاش کاملاً برای اهداف تولید انرژی غیرنظامی است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
اقتصاد24: کارگر بودن در ایران یعنی مشقت مداوم و کارگر زن بودن یعنی مشقت مداوم مضاعف؛ این حقیقت زندگی کارگران زن ایرانی است.
موضوع روشن است، کارگران ایرانی با توجه به سطح بالای تورم در کشور و مشکلات فراگیر کارفرمایان (ازجمله قطع مداوم برق و گاز صنایع و شهرکهای صنعتی و تحمیل تعطیلی مداوم به کسب و کارها) دچار بحران معیشت هستند و این شرایط بحرانی برای زنان کارگر به خصوص مادرانِ سرپرست خانوار حادتر است؛ چرا که این زنان کارگر درگیر اضافهکار اجباری، دستمزدهای بسیار ناچیز و محرومیت از حمایتهای اولیه قانونی هستند.
از سوی دیگر با افزایش فشار اقتصادی بر گرده خانوادهها حالا دیگر گذران زندگی خانوادههای کارگران بدون مشارکت زنان امکان پذیر نیست و زنان خانواده با وجود سطح بالای بیکاری و بحرانهای موجود در جامعه نه چندان خوشرو با زنان، باید که جویای کار باشند و معمولا کارهایی را مییابند که در شرایط بسیار سخت تری است و مزد کمتری نیز دریافت میکنند.
این مساله نه فقط در مساله کارگران زن در سطوح پایین که البته درباره مدیران میانی زن و حتی مدیران ارشد زن نیز قابل رویت است و این زنان در موقعیت مشابه، دستمزدهای کمتری دریافت میکنند.اما به موضوع زنان کارگر اگر بازگردیم با موارد تبعیضی شاید بیش از این نیز مواجه شویم، چنان که به راحتی در سطح جامعه نیز شنیده میشود که «کارمند، منشی، کارگر زن استخدام کن تا حقوق کمتری به او پرداخت کنی.»
کاهش نرخ بیکاری زنان واقعی نیست
در همین حال، اما با تشدید بحران معیشت در ایران، همزمان آمارها نیز نشان میدهد تقاضای شغل از سوی زنان بالا رفته ولی آمار تعداد زنانی که شاغل هستند نه تنها بالا نرفته بلکه در سالهای ٩٠ و ٩١، نرخ بیکاری زنان دوبرابر نرخ بیکاری مردان بود. این در حالی است که بنا بر گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری مردان در سال ۱۳۹۵ به ۱۰.۵ درصد رسید و همین نرخ بیکاری در سال ۱۴۰۲ حدود ۶.۶ درصد بود. در مقابل، اما نرخ بیکاری زنان در سال ۱۳۹۵ حدود ۲۰.۷ درصد بوده و در سال ۱۴۰۲ این نرخ بیکاری زنان به ۱۵ درصد رسید.
اما باز به گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری زنان در آخرین فصل سال گذشته یعنی زمستان سال ۱۴۰۳، در شرایطی کاهشی بوده و از ۱۵.۶ درصد به ۱۴.۲ درصد رسیده که در مقابل با وجود این کاهش، اما نرخ مشارکت آنها هم کاهشی بوده و در زمستان ۱۴۰۳ نسبت به زمستان ۱۴۰۲، ۰.۷ واحد درصد پایینتر آمده است.به عبارت دیگر معنای این آمارها یکی این است که کاهش جمعیت فعال و افزایش جمعیت بالای ۱۵ سال موجب شده تا نرخ بیکاری کاهش یابد، اما لزوما به معنای افزایش مشارکت زنان کارگر ایرانی نیست.
قوانینی که کار را برای زنان کارگر سختتر کرده است
نکته مغفول مانده مهم دیگر نیز در این بین مانده که باید مورد توجه قرار بگیرد. از سال ۱۳۸۹ که لایحه کاهش ساعات کار زنان شاغل به تصویب مجلس رسید، این وضعیت نه به نفع زنان که عملا شرایط یافتن کار برای زنان را سختتر کرده و کارفرمایان مایل به استخدام آنان نیستند.
این وضعیت بدان معناست که در شرایط حاضر، زنان بیشتر به صورت غیر رسمی و روز مزدی و گاه بدون هیچ قراردادی استخدام میشوند که این روند تحت قوانین وزارت کار نیست و منحصرا به توافق بین کارفرما و کارگر بستگی دارد؛ توافقی که در نهایت زیان آن به کارگران زن میرسد. همچنین از سال ۱۳۶۹ ماده ۷۵ قانون کار به صراحت بر ممنوعیت حضور بانوان در کارهای سخت و زیانآور تاکید کرده است، اما این ماده قانونی نه تنها اجرا نمیشود و زنان کارگر بدون لحاظ سختی کار، در مشاغل سخت کار میکنند، بلکه اگر درباره این ماده قانونی درخواستی داشته باشند نیز با خطر اخراج از محیط کار خود مواجه میشوند.
یکی دیگر از قوانینی که برای زنان کارگر اجرا نمیشود حق ایجاد مهد کودک در جوار کارگاه طبق ماده ۷۸ قانون کار و آیین نامه اجرایی آن است که یک نگاه آماری ساده و سرسری نیز به ما نشان میدهد که به کلی مسکوت مانده است و حتی کارفرمایان از بابت نگرانی برای ایجاد آن یا از زنان متاهل شاغل استفاده نمیکنند یا کارگران زن باید متعهد شوند که باردار نخواهند شد و در صورت بارداری از محل کار خود اخراج میشوند.این روند به سادگی سهم زنان را از بازار کار کمتر میکند آن هم زنان کارگری که بعد از پذیرش همه این شرایط زیرمیزی قانونی در نهایت نیز با دستمزدی کمتر از مردان استخدام میشوند.
سهم ناچیز زنان کارگر از بخش صنعت و کشاورزی
نگاهی به وضعیت استخدام زنان در دو بخش صنعت و کشاورزی که شاید از اصلیترین بخشهای اشتغال کشور باشند نیز حکایت از کاهشی شدن روند اشتغال کارگران زن دارد.بر اساس آمار فرودین ماه سال جاری مرکز آمار ایران، وضعیت اشتغال در بخش کشاورزی برای مردان ۱۳.۲ درصد است و ۱۰ درصد از زنان نیز در این بخش شاغل هستند.به گزارش اقتصاد ۲۴، سهم مردان در بخش صنعت ۳۵.۳ درصد است و ۲۳.۵ درصد از زنان شاغل نیز در این بخش مشغول به کارند.
از سوی دیگر، اما ۶۶.۵ درصد از زنان شاغل در بخش خدمات مشغول کارند، این عدد در رابطه با مردان ۵۱.۴ درصد است و نشان از فعالیت بیشتر زنان در بخش خدمات در کشور دارد.نکته این است که بخش بزرگی از زنان کارگر در بخش کشاورزی از هیچ نوع خدمات قانونی بهره نمیبرند؛ آنان بیشتر به شکل کارگر روزمزد فعالیت میکنند و سهمی از بیمه، خدمات از کار افتادگی و خدمات درمانی کشور ندارند.
از سوی دیگر بخش خدمات کشور که اصلیترین قسمتی است که اکنون کارگران زن در آن مشغول به کار هستند را باید یکی از تقریبا بی ضابطهترین بخشهای کارگری کشور دانست.این بخش تقریبا تمامی کارگران زن شاغل به عنوان فروشنده، منشی، تمیزکار و ... را دربرمیگیرد و غالب این گروه از زنان در شرایطی مشغول کار هستند که شامل هیچ نوع بیمهای نمیشوند. آنان ناچار به تحمل اضافه کاری اجباری هستند که گاه حتی هزینه آن را نیز دریافت نمیکنند و این کارگران زن در بخش خدمات در بستر اشتغال خود تقریبا هیچ کدام از حقوق منطبق با قوانین وزارت کار را نیز دارا نیستند.
زنان ایرانی از بازار کار ناامید هستند
به این ترتیب و با این آمار و ارقام شاید دیگر چندان عجیب نباشد که در آمار ارائه شده از مرکز آمار ایران در فرودین سال جاری با شگفتی مواجه میشویم که از کل جمعیت ۳۲ میلیون و ۸۷۲ هزار نفری زنان در سن کار ایران، بیش از ۲۸ میلیون از آنها نه تنها شاغل نیستند، بلکه حتی دنبال شغل نیز دیگر نمیگردند.انواع تبعیضها در شرایط کار و نبود قوانین لازم برای حمایت از حقوق کارگران زن ایرانی در نهایت منجر به بسته شدن فضای اشتغال برای زنان شده است.
کما اینکه یکی از شاخصهایی که مرکز آمار در بررسی وضعیت بازار کار به آن میپردازد، نرخ مشارکت اقتصادی است و این شاخص نسبت افراد در سن کار که شاغل یا جویای کار هستند را به کل جمعیت ۱۵ سال و بیشتر نشان میدهد.در چنین شرایطی نرخ مشارکت اقتصادی طی زمستان سال ۱۴۰۳ در هر دو گروه زنان و مردان به میزان ۰.۷ واحد درصد کاهش پیدا کرد.
به این ترتیب نرخ مشارکت اقتصادی مردان به ۶۷.۳ درصد رسید و این نرخ در بازار کار زنان به ۱۳.۱ درصد کاهش یافت.
توجه به این آمار، شکاف چشمگیر بین نرخ مشارکت اقتصادی زنان و مردان را در ایران جلوه گر میکند به طوری که بنا بر همین آمار رسمی اکنون حضور مردان در بازار کار ۵.۱ برابر زنان است.
این مشارکت اندک و کاهش حضور زنان در بازار کار خود به تنهایی میتواند منجر به بروز مشکلاتی شود، اما یک مساله که باید مورد توجه قرار گیرد، یکی همین است که وضعیت را برای زنان کارگر ایرانی در برابر مردان سختتر میکند.این به معنای عدم وجود مشکل برای کارگران مرد نیست، بلکه تنها نشان دهنده بار بزرگتری از بحرانها و تبعیضها بر دوش زنان کارگر ایرانی است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
طبقهی کارگر طبقهای جهانی است، طبقهای با زنجیرهای رادیکال، طبقهای که صرف وجودش در حکم انحلال همهی طبقات است، طبقهای جهانی است چون رنج و دردی جهانی را به نمود میآورد، طبقهای که ملت و قوم و دین و مذهب و فرقه ومسلک و مرام نمیشناسد، چرا که کارگر همه جا کارگر است؛ ناچار است برای آن که از گرسنگی رو به قبله دراز نکشد، برای گذران زندگی روزمرهی خود، و احیاناً پیرامونیان خود، هر روز بر سر کاری که، در بیشتر موارد، هیچ میلی به دست و پنجه نرم کردن با آن ندارد حاضر شود و تا بوق سگ کار کند و خسته و مانده و فرسوده به خانه بازگردد، و فردا باز روز از نو و روزی از نو. سرمایه و سرمایهدار هم پدر و مادر و کشور و مسلک نمیشناسند و به حکم تخطیناپذیر آن وخشور عتیق رفتار میکنند که «بینبارید! بینبارید! بینبارید» این است حکم بُت اعظم و بر آن گردن بگذارید.
چنین است که در سویی فقر و مسکنت و واژگونبختی طبقهای را داریم که بیگمان همهی ثروت و مکنت و جلال این جهان حاصل دسترنج اوست و در سوی دیگر طبقهای که به حکم دسترسی به ابزارهای تولید و انحصار مادرزادی بر این ابزارها در همه جای جهان خر خود میراند و به تنابندهای پاسخگو نیست، میزان ثروت و رفاهش سر به جهنم میزند، از فرط وفور و سرخوشی در حال انفجار است، ارتش و پلیس و دادگاه و زندان و دوستاقبان و پارلمان و وسایل دموکراتیک یا غیردموکراتیک سرکوب دارد و هر گاه و هر جا در این مضحکهی سیاه کم بیاورد، مثل این روزها در سراسر جهان، به هیتلر اقتدا میکند و به فاشیسم عریان رو میآورد.
روز اول ماه مه روزی است از روزهای سال که طبقهی جهانی کارگر، از جمله طبقهی کارگر ایران، فرصت مییابد که به خیابان بیاید تا یک صدا، زن و مرد کارگر، پیر و جوان، دست در دست هم فریاد کنند: دور نیست روزی که چرخ این جهان واژگون را بر هم زنیم، نظام ستم طبقاتی شما را واژگون کنیم و زمام اختیار این جهان کجمدار را در کف با کفایت طبقهای بگذاریم که اگر این جهان زنده و پویاست همه زاده از کار و زحمت جانفرسای اوست.
روز اول ماه مه روزی است که کارگر آگاه بانگ بیدارباش میزند: اگر طبقهی کارگر با همهی هیمنهی استبدادشکن و سرمایهستیز خود در صحنه نباشد، سرمایه و فاشیسم وتعصب و خشکمغزی نژادی و قومی و مسلکی و دینی کاملاً آماده است که جای آن را بگیرد و سراسر جهان را در قعر ظلمت و تباهی و جنگ سرمایهداران فرو ببرد.
کانون نویسندگان ایران، کانون کارگران فکری، اول ماه مه، روز جهانی طبقهی کارگر را به کارگران جهان، بهویژه کارگران ستمدیده و محروم ایران تبریک میگوید و خود را در آرمان طبقهی کارگر جهانی برای ساختن جهانی بهتر و درخور تبار انسان شریک میداند.
کانون نویسندگان ایران
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
نگاهی به کتابی در باره جشنهای ۲۵۰۰ ساله سلطنت پهلوی
و بررسی انگیزههای این جشن دراین کتاب
بخش سوم
ایران باستان و غرب
جنبش فکری ملیگرایانهای که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران ظهور کرد، تا حدی بازتابی از روندهای تاریخنگاری شرقشناسانه اروپایی بود. در دنیای باستان، ایرانیان به نوعی مورد احترام دشمنان رومی و یونانی خود قرار داشتند، هرچند که به طور اساسی به عنوان بربر شناخته میشدند، و ایرانیان موضوع نمایشنامهها، شعرها، فلسفه و تحقیق تاریخی بودند. اما این احترام پس از حمله اعراب از میان رفت، زمانی که به گفته ریچارد فرای (Richard Frye)، «نوعی پرده میان ایرانیان و غرب کشیده شد و این وضعیت برای قرنها باقی ماند». (۴۷) منابع کلاسیک یونانی و کتاب مقدس منابع اصلی غربیها در تاریخ ایران باقی ماندند و همانطور که انصاری مینویسد، آنها «یک میراث داستانی از ایران به جای گذاشتند که در ذهن قرون وسطایی نفوذ کرده و با ظهور رنسانس، که همراه با رشد سفر، سواد و نشر بود، به مخاطبانی فزاینده و پربار دست یافت.» (۴۸)
با افزایش تعامل میان غربیها و ایرانیها در دورههای اولیه معاصر، علاقه به تاریخ ایران دوباره در غرب رشد کرد. این تعامل از قرن شانزدهم، در دوران صفویه آغاز شد. شاه طهماسب (۱۵۲۴–۱۵۷۶) به خارجی ها اجازه داد تا به بازارهای ایران دسترسی پیدا کنند، و توسعه زیرساختهای سفر تحت حکومت شاه عباس (۱۵۸۸–۱۶۲۹) سفر بازرگانان خارجی به ایران را تسهیل کرد. (۴۹) در همین حال، ماجراجوییهای رابرت شرلی (Robert Sherley) انگلیسی که در دوران سلطنت شاه عباس سفارتخانههای ایرانی را به اروپا هدایت میکرد، جذابیت عمومی انگلیسیها را برای رمانتیکگرایی شرق تقویت نمود.(۵۰)
بخشی از الهام این تعاملات، باعث گردید که روایت شاهان ایرانی در تئاترهایی که بین قرن شانزدهم تا هجدهم در اروپا به اجرا در می آمد به موضوعات محبوبی تبدیل شوند و نمایشنامههایی با عنوانهایی مانند «کسرى: تراژدی» و «تراژدی داریوش» اجرا گردند. (۵۱) حداقل چهار نمایشنامه در مورد کوروش بزرگ نوشته شده است، از جمله «جنگهای کوروش شاه پارس، علیه آنتیوخوس شاه آشور، با پایان تراژیک پانتها» (۱۵۹۴) و «کوروش بزرگ: یا، تراژدی عشق» (۱۶۹۶) نوشته جان بنکس (John Banks).(۵۲)
در دو قرن بعدی، بهویژه در دوران نخستین قرن نوزدهم، هنگامی که اروپاییها، بهویژه بریتانیاییها، به ایران سفر میکردند، و معمولاً بیشتر آنها مأموریتهای دیپلماتیک بودند، علاقه به ایران باستان بیشتر شد. این روند زمانی شدت گرفت که نخستین تلاشها برای کاوش در محوطه پرسپولیس توسط بریتانیاییهایی همچون سر گور اوزیلی (Sir Gore Ouseley) در سال ۱۸۱۱ آغاز شد و سپس توسط کارشناسانی که به او ملحق شدند مانند رابرت گوردن (Robert Gordon) و در سالهای ۱۸۲۵ و ۱۸۲۶ (۵۳) توسط لژیونر-کلنل افرایم گریش استانیوس (Ephraim GerrishStannus) و سرهنگ جان مکدونالد (John Macdonaldin) ادامه یافت. فعالیتهایی که در پرسپولیس مشاهده میشود، نشاندهنده شور و شوق این مسافران اولیه برای بازدید از آثار باستانی ایران است. طبق یکی از گزارشهای آن زمان، «انگلیسیهایی که قصد دارند از هند شرقی بهطور زمینی سفر کنند، از دریا وارد خلیج فارس میشوند، در بندرعباس پیاده میشوند، به شیراز میروند و از بازدید خرابههای پرسپولیس لذت میبرند.»(۵۴)
در همین زمان بود که نخستین تاریخ جامع ایران توسط سر جان ملکوم (Sir John Malcolm) منتشر شد. ملکوم که در سال ۱۸۰۰ به ایران سفر کرده بود، به شدت شیفته کشور و تاریخ این کشور گردید و اظهار داشت: «من هر ساعت فراغتی را صرف پژوهش در تاریخ این کشور خارقالعاده میکنم که ما کمترین آشنایی با آن نداریم.» (۵۵) در کتاب «تاریخ ایران» او که نخستین بار در سال ۱۸۱۵ منتشر شد، نوشته است که «خواننده انگلیسی باید با تاریخ و وضعیت مردمی آشنا شود که در بیشتر دورانها نقش برجستهای در تئاتر جهان ایفا کردهاند.» (۵۶) البته همه بازدید کنندگان تا این اندازه مجذوب نشده بودند. یک نظامی بریتانیایی به تلخی نوشته بود که تخت جمشید « از همان لحظه ای که به ایران رسیدم در هر موقعیت ممکنی به زور به خورد من داده می شد» . (۵۷)
این مسافران اولیه به ایران از عقبافتادگی این کشور متاثر شده بودند، دقیقآً آن چه در تضاد آشکار با گذشته باشکوه ایران قرار داشت. ملکوم نوشت که «اگرچه هیچ کشوری در طول بیست قرن گذشته انقلابهای بیشتری از پادشاهی ایران تجربه نکرده است، ممکن است هیچ کشوری به اندازه ایران از لحاظ وضعیت تا این اندازه اندک تغییری نکرده باشد» (۵۸) و لرد کورزن (Lord Curzon) بعدها ایران را «دور و عقبمانده» توصیف کرد. (۵۹) اریک چمبرلین (Eric Chamberlin) توضیح میدهد که چگونه این دیدگاه نسبت به ایران تا حدی از واکنشهای خارجیها به محوطه های باستانی ایران و سایر کشورهای شرقی ناشی میشد: «توریست فرهنگشناس مجبور بود که وارد یک ورزش ذهنی پیچیده شود. او آمده بود تا از آثار بزرگ گذشته مانند بعلبک، پرسپولیس، پارتنون، سیسفون، و اهرام لذت ببرد. این آثار به وضوح کار یک تمدن برجسته بودند: به همان اندازه واضح بود که هیچ ارتباطی با بومیان ناتوان، کثیف، بی بند و بار و فقیر که در نزدیکی این آثار زندگی میکردند، نداشتند.» (۶۰)
برای مسافران اروپایی، واقعیت مدرن ایران تضادی آشکار با آثار باشکوه گذشته آن بود و به همین ترتیب تصویرهای ذهنی که به وسیله رمانتیسم حاصل از روایت های هلنی و کتاب مقدس الهام گرفته شده بود. بسیاری از مسافران اروپایی استدلال میکردند که این شکاف و جدایی نتیجه حملات اعراب بوده است که آنها را بهعنوان بربر و غیرمدنی میدیدند یا حداقل تهدیدآمیز و متفاوت. برخی از اروپاییها ظهور اسلام را عامل مستقیم زوال ایرانیان میدانستند، آن هم از زمانی که در دستان مهاجمان عرب سقوط کردند. در حقیقت، ملکوم نوشت که اسلام عامل برجستهای بود که «پیشرفت تمدن را در میان کسانی که این دین را پذیرفتهاند، به تعویق انداخته است... تاریخ ایران از فتح عرب تا به امروز میتواند بهعنوان اثبات درستی این مشاهدات باشد.» (۶۱)
ضیا-ابراهیمی (Zia-Ebrahimi) اشاره میکند که تنفر خاصی از اسلام و هر آنچه مربوط به اسلام بود، در نوشتههای اروپاییان دربارهی شرق عمیقاً ریشهدوانده بود، بنابراین تعجبآور نیست که شرقشناسان دوران پیش از اسلام را به مراتب با احترام بیشتری مینگریستند. دومین نکته این است که بسیاری از شرقشناسان موضوعات خود را از دیدگاه کلاسیک، از منابع یونانی و لاتینی، بررسی میکردند. بنابراین، به عنوان کلاسیکگراها، آنها از اسلام متنفر بودند و آن را پدیدهای میدیدند که پایان دوران باستان غربی را رقم زد.(۶۲)
ایران خانم به نمایندگی از مردم، شاه و شهبانو را به دلیل از دست دادن فره ایزدی به خروج از کشور محکوم میکند
گرچه این نکته جای تردید بسیار دارد که به طور کلی غربیان از اسلام نفرت داشتند، اما برای بیشتر اروپاییها، تفاوت زیادی بین ایران باستان و ایران اسلامی وجود داشت. در حالی که اولی باعث تحریک علاقه فراوان میشد، دومی معمولاً با بیتفاوتی مواجه میگردید. علاقه غربیان به آثار باستانی محدود به ایران نبود. بین سالهای ۱۸۱۰ و ۱۹۱۰، تقریباً تمام حفاریهای بزرگ و کوچک غربیان در دنیای اسلامی بر سایتهای پیش از اسلام مانند بابل، خراس آباد و نیپور متمرکز بود. (۶۳) اروپاییها احساس میکردند که این تاریخ به نوعی به آنها تعلق دارد و تاریخ اسلامی از اهمیت یا ارتباط خاصی برخوردار نیست. بنابراین، هنگامی که رژیم پهلوی در دهه ۱۹۲۰ بر تاریخ ایران باستان بهعنوان پایهگذار ایدئولوژی دولتی خود تأکید میکرد، به نوعی هم به پایگاه داخلی و هم به پایگاه خارجی استناد مینمود. تمرکز بینالمللی استراتژیهای رژیم برای مشروعیتبخشی را میتوان در سراسر دوره اولیه پهلوی مشاهده کرد، بهویژه در جشنهای هزارمین سال گرد تولد فردوسی در سال ۱۹۳۵.
رضا شاه و جشن فردوسی
ادعاهای مربوط به منحصر به فرد بودن و حتی برتری فرهنگ، نژاد و تمدن ایرانی، و نمادگرایی سلطنتی، به تدریج مبنای ایدئولوژیک ناسیونالیسم [دوره] رضا شاه را تشکیل دادند. رضا خان برای دودمان جدید خود نام زبان فارسی باستان، یعنی پهلوی، را انتخاب کرد و یادبودهای هخامنشی بر روی تمبرها در این دوره به نمایش درآمدند و در طول دهههای بعدی، این نمادها به ویژگی غالب تصویرگری در دوران پهلوی تبدیل شدند. (۶۴) در سالهای اولیه حکومت رضا شاه، ساختمانهای قدیمی تهران تخریب شدند و به جای آنها ساختمانهای جدیدی ساخته شدند که اغلب با سبک کلاسیک طراحی شده بودند. بهعنوان مثال، دفتر مرکزی بانک ملی و مقر پلیس به سبک نوین هخامنشی ساخته شدند و موزه ایران باستان بر اساس طرح طاق کسری ساسانی طراحی شد.
طی همان دوران، دولت مجموعهای از اصلاحات آموزشی را اجرا کرد که هدف آنها ترویج نسخهای رسمی از تاریخ ایران بود. رضا شاه نیز مانند مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه تلاش میکرد تا ملتی مدرن بسازد و دولت و جامعه را تحت پرچم فرهنگ ملی متمایز متحد کند. اندیشمندانی چون عیسی صدیق، علیاصغر حکمت و حسن پیرنیا مسئول اجرای سیاستهایی بودند که هدف آنها ارتقای عهدنامه های ناسیونالیستی جلالالدین میرزا، آقخانزاده و کرمانی، و همچنین مقالات موجود در کتب کاوه و ایرانشهر بود. (۶۵) سیاستهای آموزشی دوره اولیه پهلوی، طبق گفته مرعشی، «آرزوهای دولت برای آشتی دادن منافع دوگانه مدرنیته و ناسیونالیسم» (۶۶) را منعکس میساخت. از طریق توسعه برنامه درسی و نوشتن کتابهای تاریخی، دولت تلاش میکرد یک روایت رسمی برای انتشار عمومی تهیه کند. پیرنیا، یکی از چهرههای سیاسی برجسته این دوره، تاریخ ایران باستان را در چهار جلد به رشته تحریر درآورد و در سال ۱۹۲۲ یکی از بنیانگذاران انجمن میراث ملی شد، سازمانی که هدف آن حفاظت و ترویج میراث ملی ایران بود. (۶۷)
در ۲۲ آوریل ۱۹۲۵، آرتور آپهم پوپ (Arthur Upham Pope)، دلال هنری و پژوهشگر مشهور آمریکایی، در تهران سخنرانیای تحت عنوان «گذشته و آینده هنر فارسی» ایراد کرد. در این سخنرانی وزرای کابینه مجلس و مردی که قرار بود به زودی شاه ایران شود، یعنی رضا خان، حضور داشتند. در خلال سخنرانی، پوپ سخنانی در باره پادشاهان بزرگ ایرانی همچون کوروش و اردشیر مطرح کرد و سخنرانی خود را با فراخوانی به ایرانیان برای قدردانی از میراث پرشکوه خود پایان داد. بنابراین از نظر او، مردم ایران به جای پرستش تخت طاووس[شاید منظور تخت طاووسی بود که نادر شاه از هند به غنیمت آورده بود]، میتوانند بهتر از همه، کار هنرمندان واقعی خود را با دقت مطالعه کنند. یک صفحه از آثار میرعلی قزوینی در قضاوت دستکم یکی از دانشجویان هنر فارسی، به اندازه صد تخت طاووس ارزش دارد. حداقل اصل این است که ثروت و نمایش نیست که هنر را میسازد، بلکه چیزی بنیادی و نجیبتر است که نمیتوان آن را به چالش کشید.
اگر با آموزش و الگو گیری از کارشناسان این نظریات نادرست که باعث تأخیر در احیای حس هنری واقعی میشود، اصلاح شوند، آنگاه با حمایت انرژیزا از سوی دولت در اقدامات عملی، آینده هنر فارسی تضمین خواهد شد... دولت و مردم باید بهطور مشترک هر کاری که میتوانند انجام دهند تا هنر دوباره در ایران به زندگی بازگردد. (۶۸)
فردوسی در کنار سه شاعر بزرگ ایران: سعدی، حافظ و خیام
ایده رنسانس فارسی برای ایدئولوگهای مدرنساز دوره جذاب بود و به گفته مورخ لارنس الول-سوتن (Laurence Elwell-Sutton)، این رویداد موجب برانگیختگی علاقه شخصی نخستین شاه پهلوی به میراث ایرانی شد.(۶۹) دونالد ویلبراگرید (Donald Wilberagreed) نیز با این نظر موافق بود و گفت: «هیچ شکی نیست که تأثیر ماندگار آنچه او در این مراسم شنید بر او بیشتر شد. او بیش از هر زمان دیگری متقاعد شد که قلههایی که ایرانیان در گذشته به آنها دست یافتهاند، باید دوباره فتح شوند». (۷۰) این تحلیل با این حقیقت تأیید میشود که آن سخنرانی بهطور گستردهای برای «استفاده معلمان در سرتاسر کشور» منتشر شد. (۷۱) علاوه بر این، پیشنهادات اصلی برای احیای هنر فارسی که در سخنرانی مطرح شده بود، توسط انجمن میراث ملی اجرایی شد، زیرا به گفته عیسی صدیق، «کلمات پوپ همچون جادویی در درون ما آتش افروخت. ما به خودمان افتخار کردیم».(۷۲) پوپ هیچ اظهارنظر بنیادینی نکرد و این رویداد هیچگونه شکافی در موضع دولت در مورد میراث ایرانی به حساب نمیآمد، اما این که این سخنان توسط یک پژوهشگر خارجی بیان شد، در واقع مشروعیت رنسانس فرهنگی فارسی را که در حال وقوع بود، به نوعی تایید کرد.
جشن هزارمین سالگرد تولد فردوسی
جشنوارهای که به مناسبت هزارمین سالگرد تولد فردوسی در سال ۱۹۳۵ برگزار شد، بخشی از تلاشهای انجمن میراث ملی برای احیای هنر ایرانی بود. پوپ در سازماندهی این رویداد نقش داشت و طبق گفته یکی از همکاران سابق او، رکس استد (Rex Stead)، جشنواره «بدون تلاشهای استاد پوپ هرگز موفق نمیشد». (۷۳) جشنواره بین ۴ تا ۱۴ اکتبر برگزار شد و در چهار روز نخست، کنگره بینالمللی شرقشناسان برگزار گردید که ۴۵ نماینده از ۱۸ کشور مختلف در آن حضور داشتند. (۷۴) این افراد شامل دانشمندان مشهور همچون آندری ماسه، یان ریپکا، آرتور کریستنسن، ولادیمیر مینورسکی و سر ادوارد دنیسون راس بودند. (۷۵) به گفته مرعشی، این کنگره علمی «بهعنوان تاییدی بر فرهنگ ملی ایران توسط جهان ارائه شد». (۷۶) پس از توقف کوتاهی در آرامگاه عمر خیام در نیشابور، جایی که دانشمندان بخشهایی از اشعار خیام را خواندند و با شراب به یاد او جامی نوشیدند، آنها در تاریخ ۱۲ اکتبر به توس رسیدند، جایی که شاه آرامگاه جدیدی که برای فردوسی ساخته شده بود را افتتاح کرد. (۷۷) گریگور با تأکید بر نگرش احیاگرانه ایدئولوگهای پهلوی میگوید: «از نظر شکلی، ساختمان ترکیبی از مقبرههای اشکانی و قبر کوروش بهعنوان نمونههایی از معماری پیش از اسلام ایران بود». (۷۸) با مدلسازی قبر فردوسی بر اساس قبر کوروش بزرگ، او به یک قهرمان ملی تبدیل شد و ایرانیان مکانی یافتند که در آن میتوانستند تاریخ جمعی خود را در زمانی و مکانی خاص تجربه کنند. (۷۹)
سالگرد تولد فردوسی توجه جهانیان را به خود جلب کرد. بهعنوان مثال، در لندن، موزه بریتانیا نمایشگاهی از نسخههای خطی شاهنامه برگزار کرد، (۸۰) سر پرسی و لیدی کاکس (Sir Percy and Lady Cox) نقشههای فارسی را در انجمن جغرافیایی سلطنتی به نمایش گذاشتند، باشگاه فارسی (Persian Club) یک رویداد ویژه تحت حمایت سفیر ایران حسین علا برگزار کرد و گردهم آیی علمی (سمپوزیوم) در مورد مسائل مربوط به فردوسی در دانشکده شرقشناسی و مطالعات آفریقایی برگزار شد. (۸۱) برای رضا شاه محققان و اساتید غربی ابزار مهمی برای تبلیغ تمدن ایرانی بهعنوان یک نیروی فرهنگی غالب در منطقه و جهان محسوب می شدند. با این حال، در ساخت روایتهای تاریخی، دانشمندان ایرانی تا حدی به غرب وابسته بودند. بهعنوان مثال، هنگامی که پیرنیا و فروغی تلاش کردند تا از روشهای تاریخنگاری مدرن در مطالعه کشور خود استفاده کنند، آثار آنها بهشدت به تحقیقات علمی غربی تکیه داشت. (۸۲) جشن هزارمین سالگرد تولد فردوسی بخشی از تحولی بود که در این دوره در حال وقوع بود، در آن دوران دولت ایران تلاش میکرد بهطور فعال با دانشمندان خارجی همکاری کند، اولویتهای تحقیقاتی را تعیین نماید و با اشتیاق، مطالعاتی را در زمینههای خاصی از تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران تشویق کند.
سیاسی شدن فرهنگ در دوران حکومت رضا شاه نقش مهمی در این قضیه داشت، اما همچنین توسط افزایش گفتگو میان دانشگاهیان ایرانی و دانشگاهیان خارجی تحریک میشد. در پسزمینه جشنواره، تلاشی برای مشروعیتیابی نهفته بود، چرا که ایدئولوگهای رضا شاه، با بازتاب روندهای ناسیونالیستی مدرن، از شاهنامه و مقبره فردوسی برای تأکید بر فرهنگ ایران بهعنوان فرهنگی متمایز از فرهنگ عربی استفاده کردند و رژیم پهلوی را به سلسله طولانی پادشاهان ایرانی، اعم از اسطورهای یا غیره، مرتبط ساختند.
آغاز ساخت مقبره فردوسی در سال ۱۹۳۵ مکانی ایجاد کرد که در آن شاعر بزرگ میتوانست بهعنوان یک قهرمان ملی مورد احترام قرار گیرد. مکان مشابهی در سال ۱۹۷۱ ایجاد شد، زمانی که رژیم شاه قصد داشت مقبره کوروش را بهعنوان مکانی بسیار مهم از یادآوری جمعی برای تمام ایرانیان معرفی کند. اما یک پرسش همچنان باقی میماند: چگونه کوروش به انتخاب روشنی و به عنوان چهره ی اصلی برای مبنای ایدئولوژی ملی رژیم شاه تبدیل گردید؟ کوروش بزرگ بین سالهای ۶۰۰ تا ۵۹۰ پیش از میلاد به دنیا آمد و از سال ۵۵۹ پیش از میلاد تا زمان مرگش در ۵۳۰ سلطنت کرد. در دوران حکومت او، وی سه قدرت منطقهای ماد، لیدیا و بابل را شکست داد تا بزرگترین امپراتوری شناختهشده جهان را ایجاد کند و همچنین شالوده هایی را برای افزودن مصر به قلمرو خود توسط جانشینش، کمبوجیه دوم برپا دارد.
مهربانی آشکار او با پادشاهان شکستخورده و احترام به مذاهب محلی در منطقهای که بهطور معمول به خشونتهای پادشاهان آشوری عادت داشت، در نوع خود استثنایی بود. (۸۳) در حالی که این پادشاهان معمولاً ویرانی به بار میآوردند و خشونتهای هولناکی را بر مردمان فتحشده اعمال میکردند، کوروش نه تنها از ویرانی شهرهای بزرگ سرزمینهایی که تصرف کرده بود گذشت کرد، بلکه به پادشاهان آنها اجازه میداد زندگی کنند و معمولاً آنها را به بازنشستگی به مناطقی در داخل امپراتوری خود میفرستاد. او ثابت کرد که مهربانی معادل ضعف نیست و سیستمی سیاسی ایجاد کرد که از هندوکش در شرق تا تنگه داردانل (Hellespont) در غرب کشیده شده بود، سیستمی که به مدت دو و نیم قرن دستنخورده باقی ماند.
ادامه دارد ...
بخشهای پیشین مقاله:
بخش نخست: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۱
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین مطلب تهیه شده است
زیرنویسها:
47. Richard Frye, ‘Persia in the Mind of the West’, Islam and Christian-Muslim Relations, 14:4 (2003): 403.
48. Ali Ansari, ‘Persia in the Western Imagination’, in Anglo-Iranian Relations since 1800, ed. Vanessa Martin (London: Routledge, 2005), 10.
49. Lindsey Allen, The Persian Empire: A History (London: British Museum Press, 2005), 168.
50. For an account of the influence of the East on England during the Elizabethan period, see Jerry Brotton, This Orient Isle: Elizabethan England and the Islamic World (London: Allen Lane, 2016). For Shirley’s exploits, 233–66.
51. Parvin Loloi, ‘Portraits of the Achaemenid Kings in English Drama: Sixteenth-Eighteenth Centuries’, in The World of Achaemenid Persia: History and Society in Iran and the Ancient Near East, ed. St John Simpson and John Curtis (London: I.B. Tauris, 2010), 34–40.
52. Which, due to the sudden death of the actor playing Cyaxares, was abandoned after just four nights. See Hugh James Rose, ed., A New General Biographical Dictionary, vol. 3 (London: Fellowes, 1841), 117.
53. St John Simpson, ‘Pottering Around Persepolis: Observations on Early European Visitors to the Site’, in Persian Responses: Political and Cultural Interaction with(in) the Achaemenid Empire, ed. Christopher Tuplin (Swansea: Classical Press of Wales, 2007), 347–51.
54. Von Kotzebue (1819), quoted in St John Simpson, ‘Making Their Mark: Foreign Travellers at Persepolis’, Arta 1 (2005): 12.
55. John Malcolm letter to his father from Shiraz, 17 August 1800, in John William Kaye, The Life and Correspondence of Major-General Sir John Malcolm, vol. 1 (London: Smith, Elder, 1856), 124.
56. John Malcolm, The History of Persia from the Most Early Period to the Present Time, vol. 1 (London: John Murray, 1815), v.
57. Quoted in Thomas Harrison, ‘Reinventing Achaemenid Persia’, in The World of Achaemenid Persia, ed. Simpson and Curtis (London: I.B. Tauris, 2010), 23.
58. Malcolm, The History of Persia, vol. 2, 621.
59. Curzon, Persia and the Persian Question, vol. 1, 634.
60. E. R. Chamberlin, Preserving the Past (London: J.M. Dent and Sons, 1979), 20–1.
61. Malcolm, The History of Persia, vol. 2, 622.
62. Reza Zia-Ebrahimi, ‘Self-Orientalization and Dislocation: The Uses and Abuses of the “Aryan” Discourse in Iran’, Iranian Studies, 44:4 (2011): 465.
63. Magnus T. Bernhardsson, Reclaiming a Plundered Past: Archaeology and Nation Building in Modern Iraq (Austin: University of Texas Press, 2005), 11.
64. Roman Siebertz, ‘Depicting Power: The Commemorative Stamp Set of 1935’, in Culture and Cultural Politics under Reza Shah, ed. Bianca Devos and Christoph Werner (London: Routledge, 2014), 156.
65. Marashi, Nationalizing Iran, 89.
66. Ibid., 92.
67. Talinn Grigor, ‘Recultivating “Good Taste”: The Early Pahlavi Modernists and Their Society for National Heritage’, Iranian Studies, 37:1 (2004): 20–1.
68. For full text of the speech see Arthur Upham Pope, ‘The Past and Future of Persian Art’, in Surveyors of Persian Art: A Documentary Biography of Arthur Upham Pope and Phillis Ackerman, ed. Jay Gluck and Noël Siver (Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 1996), 93–110.
69. Laurence Elwell-Sutton, ‘Reza Shah the Great’, in Iran under the Pahlavis, ed. George Lenczowski (Stanford, CA: Hoover Institute Press, 1978), 37.
70. Donald N. Wilber, Reza Shah Pahlavi: The Resurrection and Reconstruction of Iran (Hicksville: Exposition Press, 1975), 98.
71. ʿIsā Sadiq, quoted in Grigor, ‘Recultivating “Good Taste” ’, 33.
72. ʿIsā Sadiq in Gluck and Siver, Surveyors of Persian Art, 2.
73. Rex Stead in Gluck and Siver, Surveyors of Persian Art, 11.
74. Arthur Upham Pope, ‘The Celebrations of the Thousandth Anniversary of the Birth of Firdawsi, Epic Poet of Persia’, Bulletin of the American Institute for Persian Art and Archaeology 7 (1934): 39.
75. See A. Shahpur Shahbazi, ‘Ferdowsi, Abuʾl-Qāsem iv. Millenary Celebration’, Encyclopaedia Iranica, 9:5 (1999): 527–30.
76. Afshin Marashi, ‘The Nation’s Poet: Ferdowsi and the Iranian National Imagination’, inIran in the 20th Century: Historiography and Political Culture, ed. Touraj Atabaki (London: I.B. Tauris, 2009), 105.
77. Ibid., 107.
78. Grigor, ‘Recultivating “Good Taste” ’, 37.
79. Talinn Grigor, Building Iran (New York: Periscope Publishing, 2009), 75.
80. Joanna Bowring, Chronology of Temporary Exhibitions at the British Museum (London: British Museum, 2012).
81. Pope, ‘The Celebrations of the Thousandth Anniversary of the Birth of Firdawsi’, 42.
82. Zia-Ebrahimi, ‘Self-Orientalization and Dislocation’, 465.
83. For an example of the violence of Ashurnasirpal II (r. 883–859 BCE), see Karen Rhea Nemet-Nejat, Daily Life in Ancient Mesopotamia (London: Greenwood Press, 1998), 229.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی ایران میگوید یک «جاسوس ارشد و پشتیبان میدانی چند عملیات موساد در ایران» را اعدام کرده است.
بر اساس بیانیه این نهاد، فرد اعدامشده محسن لنگرنشین است که روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت دار زده شد.
به ادعای قوهٔ قضائیه جمهوری اسلامی، آقای لنگرنشین از «مهرماه ۱۳۹۹» به استخدام موساد در آمد و «اقدامات مهمی از جمله پشتیبانی از عملیات تروریستی و حضور در صحنه ترور شهید صیاد خدایی در تهران را برعهده داشته است».
حسن صیاد خدایی، سرهنگ سپاه پاسداران بود که روز اول خرداد ۱۴۰۱ در یکی از کوچههای منتهی به خیابان مجاهدین اسلامی در شرق تهران هنگام خروج از خانهاش با «پنج» گلوله دو موتورسوار کشته شد.
رسانههای اسرائیلی در روز سوءقصد، صیادخدایی را «از برنامهریزان کشتن اسرائیلیها و یهودیان و ضربه زدن به منافع یهودیان در برخی نقاط جهان» معرفی کردند.
روزنامه نیویورک تایمز آن زمان به نقل از یک مقام اطلاعاتی گزارش داد که اسرائیل به ایالات متحده گفته که در کشته شدن صیاد خدایی دست داشته است.
این منبع افزود: «سرهنگ خدایی جانشین فرمانده واحد ۸۴۰ بود و در طراحی توطئههای برونمرزی علیه خارجیها از جمله اسرائیلیها نقش داشت».
قوه قضائیه جمهوری اسلامی در بخش دیگری از بیانیه روز چهارشنبهٔ خود، «پشتیبانی لجستیکی، فنی و عملیاتی حمله به یک مرکز صنعتی وابسته به وزارت دفاع در اصفهان» را از دیگر اقدامات به گفته آن، «مجرمانه» محسن لنگرنشین اعلام کرده است.
این حمله «پهپادی» در ۹ بهمن ۱۴۰۱ صورت گرفت و وزارت دفاع ایران، آن را «ناموفق» دانست و گفت که تنها «آسیب جزئی به سقف کارگاه» وارد کرد.
قوه قضائیه جمهوری اسلامی همچنین مدعی شد که آقای لنگرنشین، «در دو نوبت و در دو کشور گرجستان و نپال با افسران ارشد سرویس جاسوسی موساد ملاقات داشت» و «بواسطه سطح بالای آموزشهای عملیاتی و گذراندن دورههای مختلف جاسوسی، فردی کاملا حرفهای در انجام ماموریتهای محوله بود».
رسانههای حقوق بشری، از جمله «هرانا»، روز ۹ اردیبهشت گزارش دادند که حکم اعدام محسن لنگرنشین توسط ابوالقاسم صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب صادر شده بود و شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور نیز آن را تأیید کرد.
بر اساس این گزارش، سه درخواست اعادهٔ دادرسی آقای لنگرنشین توسط دیوان عالی کشور رد شده بود که «آخرین مورد، پس از ثبت در روزهای اخیر، بدون ارائه توضیحات یا دلایل حقوقی به فاصله دو روز رد شد».
فرد اعدامشده روز سهشنبه به بند انفرادی زندان قزلحضار منتقل شده و با پدر و مادر خود ملاقات کرده بود. مسعود لنگرنشین، پدر محسن، با انتشار ویدئویی اعلام کرده بود که «فرزندش بدون برخورداری از دادرسی عادلانه به اعدام محکوم شده و پرونده او دارای ابهامات و ایرادات متعدد است».
سایت هرانا به نقل از یکی از نزدیکان محسن لنگرنشین نوشته که «او در دوران بازداشت تحت فشار برای اخذ اعترافات اجباری قرار گرفت» تا به دست داشتن در قتل حسن صیاد خدایی، سرهنگ سپاه پاسداران، اعتراف کند.
ایال خولاطا میگوید اسرائیل ابایی ندارد که به آمریکاییها بگوید با آنها اختلاف دارد.
رادیو فردا
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
بر اساس نظرسنجی جدید سیانان که توسط موسسه غیرانتفاعی «SSRS» انجام شده است، دونالد ترامپ با بالاترین میزان محبوبیت در طول دوران سیاسی خود به کاخ سفید بازگشت و کنترل دولت را به دست گرفت، اما با نزدیک شدن به ۱۰۰ روز نخست ریاستجمهوریاش، دیدگاه آمریکاییها نسبت به عملکرد او به شدت منفی شده است.
رتبه محبوبیت ۴۱ درصدی ترامپ پایینترین میزان برای هر رئیسجمهور تازهمنتخب در ۱۰۰ روز نخست از زمان دوایت آیزنهاور تاکنون است، حتی در مقایسه با دوره اول خود ترامپ.
محبوبیت عملکرد ترامپ در اداره کشور از ماه مارس ۴ درصد و از اواخر فوریه ۷ درصد کاهش یافته است. تنها ۲۲ درصد میگویند به شدت از عملکرد او راضیاند که کمترین میزان ثبتشده است، در حالی که ۴۵ درصد به شدت مخالفاند.
از ماه مارس، محبوبیت ترامپ در میان زنان و آمریکاییهای اسپانیاییتبار به طور قابلتوجهی کاهش یافته است (۷ درصد کاهش در هر گروه، به ۳۶ درصد در میان زنان و ۲۸ درصد در میان اسپانیاییتبارها). دیدگاههای حزبی درباره ترامپ همچنان به شدت دوقطبی است؛ ۸۶ درصد جمهوریخواهان موافق و ۹۳ درصد دموکراتها مخالفاند. اما در میان مستقلها، محبوبیت رئیسجمهور به ۳۱ درصد کاهش یافته که برابر با پایینترین سطح دوره اول او و مشابه وضعیت او در ژانویه ۲۰۲۱ است.
این نظرسنجی نشان میدهد که رئیسجمهور در تقریباً تمام مسائل کلیدی که در دوران ریاستش به آنها پرداخته، با کاهش محبوبیت مواجه شده و اعتماد عمومی به توانایی او برای مدیریت این مسائل نیز رو به کاهش است.
محبوبیت ترامپ در مسائل اقتصادی از اوایل مارس به طور قابلتوجهی کاهش یافته، زیرا اجرای طرح تعرفههای او باعث نوسانات در بازار سهام و نگرانیهایی درباره افزایش قیمتها شده است.
در موضوع تورم، محبوبیت او ۹ درصد کاهش یافته و به ۳۵ درصد رسیده، و در مورد خود تعرفهها، ۴ درصد کاهش به ۳۵ درصد. امتیاز او در مدیریت اقتصاد ۵ درصد کاهش یافته و به پایینترین سطح دوران حرفهای او یعنی ۳۹ درصد رسیده است. تنها ۵۲ درصد به توانایی او در مدیریت اقتصاد اعتماد دارند، که نسبت به نظرسنجی دسامبر سیانان ۱۳ درصد کاهش نشان میدهد.
یک زن ۵۵ ساله از ویرجینیا که خود را مستقل معرفی کرده و در این نظرسنجی شرکت کرده، گفت: «ناامید شدم. به او رأی ندادم. میخواستم به او فرصت بدهم، چون فکر میکردم شاید بتواند کارهایی برای اقتصاد انجام دهد، اما... ناامیدی بیشتر شد.» او بیش از دو دهه برای دولت فدرال کار کرده و خواست نامش فاش نشود.
پس از تلاشهای گسترده ترامپ برای بازسازی نیروی کار دولت فدرال، محبوبیت او در مدیریت دولت فدرال کاهش یافته (۴۲ درصد موافق، ۶ درصد کاهش از مارس) و تنها ۴۶ درصد به توانایی او برای انتخاب بهترین افراد برای مناصب اعتماد دارند، که نسبت به دسامبر ۸ درصد کاهش یافته است. کمتر از نیمی (۴۳ درصد) اقدامات ترامپ را بهعنوان یک تحول ضروری در واشنگتن میبینند، در حالی که اکثریت (۵۷ درصد) معتقدند رویکرد او بهطور غیرضروری کشور را در معرض خطر قرار داده است.
درک اشتاینمتز، دموکرات از واوتوسا، ویسکانسین، گفت که بیش از همه نگران «بیاعتنایی گسترده ترامپ به قوانین، هنجارها و ساختار دولت ماست. این موضوع در دوره اول نگرانکننده بود، اما این بار به دلیل نبود موانع کافی، بسیار بدتر است.»
اقدامات ترامپ در امور خارجی – از جمله رویکرد دوستانهتر به روسیه در جنگ با اوکراین و قطع بسیاری از برنامههای کمک خارجی – نیز با مخالفت اکثریت روبرو شده است (۳۹ درصد موافق، ۶۰ درصد مخالف). نیمی از مردم میگویند تا حدی یا بهطور کامل به توانایی او در مدیریت امور خارجی اعتماد دارند، که نسبت به قبل از روی کار آمدن او ۵ درصد کاهش یافته است.
حتی در موضوع مهاجرت، که اوایل امسال محبوبیت او ۷ درصد بالاتر از دوره اول بود، نظرسنجی نشاندهنده کاهش محبوبیت و اعتماد به اقدامات اوست. در حال حاضر، ۴۵ درصد موافقاند که ۶ درصد کمتر از مارس است، و ۵۳ درصد به توانایی او در مدیریت این موضوع اعتماد دارند، که نسبت به دسامبر ۶۰ درصد کاهش یافته است.
ترامپ تنها در یک موضوع مورد بررسی در نظرسنجی امتیاز مثبت اندکی کسب کرده است: مدیریت مسائل مرتبط با هویت جنسیتی و افراد تراجنسیتی. در کل، ۵۱ درصد از عملکرد او در این زمینه راضیاند، از جمله ۹۰ درصد جمهوریخواهان، ۴۸ درصد مستقلها و ۱۶ درصد دموکراتها.
لیزا مانسون، مادر سه فرزند از مریلند که به ترامپ رأی داده، گفت: «واقعاً خوشحالم که او گفت فقط مرد و زن وجود دارد. وقتی این را به قانون تبدیل کرد که فقط مرد و زن وجود دارد و هیچ دوگانهای، او، او، آنها وجود ندارد، واقعاً خوشحال شدم.»
اما تلاشهای ترامپ برای شکلدهی به هنر، فرهنگ و تاریخ آمریکا چندان محبوب نیست. ۶۴ درصد معتقدند اقداماتی مانند تصرف مرکز هنرهای نمایشی کندی و تلاش برای تغییر نمایشگاههای موزههای موسسه اسمیتسونین (که بخشی از آن به معاون رئیسجمهور جیدی ونس واگذار شده) نامناسب است.
جیدی ونس نیز نامحبوب است
محبوبیت عملکرد جیدی ونس نیز با ۴۱ درصد برابر با ترامپ است، در حالی که ۵۸ درصد مخالفاند. نه ترامپ و نه ونس از نظر اکثر آمریکاییها محبوب نیستند. تنها ۴۰ درصد نظر مساعدی به رئیسجمهور و ۳۴ درصد به ونس دارند.
اعتماد آمریکاییها به توانایی ترامپ برای استفاده مسئولانه از قدرت ریاستجمهوری (۴۶ درصد اعتماد، ۸ درصد کاهش) و ارائه رهبری واقعی برای کشور (۵۰ درصد اعتماد، ۹ درصد کاهش) از دسامبر به شدت کاهش یافته است. ترامپ مجموعهای از دستورات اجرایی برای تغییر رویهها و سیاستهای دولتی صادر کرده که با چالشهای متعددی در دادگاهها مواجه شده است.
جورج ماسترودوناتو، رأیدهنده به ترامپ و وکیل نیمهبازنشسته از سانتافه، نیومکزیکو، گفت: «من طرفدار این دستورات اجرایی که ترامپ و دیگر رئیسجمهورها مدام صادر میکنند، نیستم. در مورد ترامپ، فکر میکنم او در این دستورات زیادهروی میکند و به همین دلیل بسیاری از آنها در دادگاه رد میشوند.»
کمی بیش از نیمی از آمریکاییها (۵۲ درصد)، از جمله اکثریت دموکراتها و جمهوریخواهان، معتقدند که دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ بهطور اساسی کشور را به شکلی پایدار تغییر خواهد داد. حدود یکسوم (۳۶ درصد) میگویند تغییرات مهم او پس از پایان دورهاش محو خواهد شد، و تنها ۱۲ درصد معتقدند دوره دوم او تغییرات مهمی به همراه نخواهد داشت.
با این حال، آمریکاییها در مورد اینکه آیا ترامپ به وعدههای مهم انتخاباتی خود عمل کرده است، تقریباً به دو دسته تقسیم شدهاند. نزدیک به نیمی (۴۸ درصد) میگویند او در این زمینه خوب عمل کرده، و ۵۱ درصد معتقدند عملکرد بدی داشته است – اعدادی که مشابه این مرحله در دوره اول اوست. اکثریت ۵۵ درصدی میگویند او حداقل برخی اقدامات را برای رسیدگی مؤثر به مشکلات کشور انجام داده، اما تنها ۲۸ درصد معتقدند او کارهایی انجام داده که همین حالا به حل مشکلات کشور کمک کرده است.
ماسترودوناتو، رأیدهنده به ترامپ از نیومکزیکو، عمدتاً معتقد است که ترامپ به وعدههایش عمل کرده است. او گفت: «او کاری را که گفته بود انجام میدهد. برخی از رویکردهایش را من متفاوت انجام میدادم، اما او دونالد ترامپ است، پس هر کاری که بخواهد انجام میدهد.»
این نظرسنجی سیانان از ۱۷ تا ۲۴ آوریل در میان ۱۶۷۸ بزرگسال در سراسر کشور توسط SSRS با ترکیبی از مصاحبههای آنلاین و تلفنی انجام شد. نمونههای نظرسنجی از دو منبع – یک پنل آنلاین مبتنی بر احتمال و یک نمونه مبتنی بر ثبتنام – گرفته و ترکیب شدند. پاسخدهندگان ابتدا از طریق نامه، تلفن یا ایمیل تماس گرفته شدند. نتایج برای کل نمونه دارای حاشیه خطای نمونهگیری مثبت یا منفی ۲.۹ درصد است.
* نویسندگان گزارش: جنیفر آجیستا و آریل ادواردز-لوی، سیانان
* امیلی آر. کاندون، ادوارد وو و آلینا فیاض از سیانان در تهیه این گزارش همکاری کردند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
مهرداد خدیر / هممیهن
همراهی با رئیسجمهور پزشکیان در سفر به جمهوری آذربایجان با مأموریت روایت آن فرصتی بود که با تمام کوتاهی و فشردگی و بازگشت زودتر از برنامه به دیدار آن سرزمین میارزید.
بهترین تعبیر همان بود که رئیسجمهوری به دفعات به کار برد: «دیدار با قوم و خویش». به راستی که چنین است و اگر آذری یا ترکزبان باشید حس قرابت، مضاعف میشود و اگر هم نه باز این احساس چیره است و نه خود را بیگانه میپنداری نه آنان را. هواپیمایی که در اوج با سرعت نزدیک به هزار کیلومتر درساعت آسمان را درمینوردید به جنوب دریای خزر که رسید از فراز آن به مسیر خود ادامه داد تا به غرب خزر رسید؛ باکو و در کاخ زاقولبا (Zaqulba) معماری و محوطه باشکوه او که در ساحل خزر لمیده خستگی را به لذت تماشا بدل میساخت.
نگاه ایرانیان به آذربایجانِ کنونی که روزگاری آذربایجان شوروی بوده و قبلتر البته پاره تن میهن، طبعاً نوستالژیک است؛ چندان که هنوز هم برخی اصرار دارند به جای باکو بگویند «بادکوبه.» اما همۀ اینها ذهنیاتی است که در مقابل آنچه در باکوی امروز میبینیم تنها شاید به کار تاریخ بیاید و به تعبیر فلاسفه امری است سابژکتیو نه آبجکتیو (عینی/ واقعی). چراکه آنچه در باکوی امروز به چشم میآید توسعه سریع و رشد اقتصادی و تغییر سیمای شهر است و مدرنشدنی که به خاطر حفظ زبان و فرهنگ آذری توی ذوق نمیزند یا ما احساس بیگانگی نمیکنیم و به زیبایی پهلو میزند.
اگر قرار بود فرهنگ و هویت خود را از دست دهند طی ۷۰ سال حکومت کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی سابق این اتفاق رخ داده بود و همین که فرهنگ و زبان و ادبیات را حفظ کرده و به مفاخر خود میبالند نشان میدهند توسعه اقتصادی به بهای قربانیکردن فرهنگ نبوده است.
اگر سفر به گنجه میسر شده بود بهعنوان یک ایراندوستِ شیفتۀ زبان پارسی وقت آن بود که حتی بگوییم نسب نظامی گنجوی هم به تفرش میرسد و هر داعیۀ دیگر در تلاش برای مصادرۀ او و سلب ایرانیت و انتساب و اطلاق به سامانی دیگر خطاست؛ چندان که آقای پزشکیان به صراحت و در همان باکو و پشت تریبون رسمی گفت: «هر چه گشتم دو بیت ترکی در اشعار نظامی نیافتم» و این را کسی گفت که در هر نطق خود ابیاتی ترکی از شهریار میخواند و از آن طریق با احساسات حاضران ارتباط برقرار کرد؛ فراتر از مرزهایی که به باور او خطوطی هستند که انسانها ترسیم کردهاند.
ورای احساسات
حال که شوربختانه این امکان فراهم نیامد تا در حالوهوای گنجه به گذشته سرک کشیم نکوهیدنی نیست اگر وجه ادبی و تاریخی را فرو گذاریم و از این رو به جای دریغادریغ معمول درباره این خطه این یادداشت از منظری دیگر به دو وارث مینگرد.
تعبیر «وارث» از این رو که نه «الهام علیاف» پایهگذار حکومت کنونی جمهوری آذربایجان است و نه «بشار اسد» حاکمیت حزب بعث در سوریه را بنا نهاد و هر دو وارث پدرانشاناند.
آذربایجان کنونی سالیان متمادی به ایران تعلق داشت که در قالب امپراتوری هم جلوه کرده و سپس به روسیه تزاری منضم شد تا آن امپراتوری بزرگتر شود و نوبت به اتحاد جماهیر شوروی رسید و یک جمهوری از جماهیر آن شد بیآنکه نسبتی با جمهوریت به مفهوم مدرن آن داشته باشد.
سوریه نیز روزگاری در قالب «شامات» قطعهای از امپراتوری عثمانی بود و آن امپراتوری که در پی اتحاد با آلمان در جنگ جهانگیر اول فروپاشید سوریه کنونی هم سربرآورد.
مراد از وارث اما چنان که تصریح شد به ارث بردن از دو امپراتوری روسیه تزاری و شوروی در یکی (آذربایجان) و از عثمانی در دیگری (سوریه) نیست.
مشخصاً «وارث» به معنی مصطلح آن مدّنظر است چراکه هم الهام علیاف وارث حکومت و قدرت پدر (حیدر علیاف) در آذربایجان است و هم بشار اسد وارث حکومت و قدرت پدر (حافظ اسد) در سوریه بود و جالب اینکه هیچیک از این دو ساختار سیاسی پادشاه نبودند تا بشار و الهام ولیعهد باشند تا وارث تاج و تخت شوند.
عنوان هر دو حکومت حسب ظاهر جمهوری است و با توجیه انتخاب حزب حاکم و با اعلام اتکا به آرای عمومی به قدرت رسیدند.
در سوریه حزب عربی سوسالیست بعث فرزند رئیسجمهوری فقید را لایق ریاستجمهوری دانست و همین را به همهپرسی عمومی گذاشتند و در آذربایجان حزب ملی آذربایجان که جانشین حزب کمونیست سابق شده بود این کار را انجام داد و باز انتخاب خود را با ادعای امکان رقابت به رأی گذاشت.
تا اینجا قصه مشترک است. هر دو وارث دو ساختار بسته و اقتدارگرا بودند که در پی فروپاشی دو امپراتوری شوروی و عثمانی شکل گرفتند.
دکتر بشار اسد مثل مادر الهام علیاف چشمپزشک بود اما در لندن تحصیل کرده بود در حالی که الهام از دانشگاه دولتی مسکو دکتری تاریخ دارد و از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی در پژوهشگاه ارتباطات بینالمللی مسکو تدریس کرده است.
آن که در لندن درس خوانده بود و حسب ظاهر کمونیست نبود پیوند خود با روسها را حتی پس از فروپاشی شوروی نگسست و در آخر هم دیدیم که روسها او را از مهلکه خارج کردند و اکنون در همان روسیه روزگار میگذراند و از این حیث شبیه محمدعلیشاه قاجار خودمان شد اگرچه او ناگزیر از ترک روسیه شد و اسد هنوز از روسیه اخراج نشده است.
الهام علیاف اما بعد از فروپاشی شوروی و استمرار قدرت پدر و این بار با عنوان رهبر حزب ملی آذربایجان و نه دبیرکل حزب کمونیست رشتههای خود را با مسکو گسست و به باکو بازگشت و خیاموار و خوشباش زیست شاید چون گمان نمیکرد در عصر بعد از شوروی و در ساختار جمهوری مجال انتقال قدرت به او فراهم آید.
الهام هم مثل بشار فرزند دوم خانواده است اگرچه خواهری بزرگتر دارد (سویل) اما قانوناً منعی برای انتخاب او نبود. بشار هم فرزند اول خانواده اسد نبود و قرار بود برادر او (باسل) جانشین پدر شود و اگر با سرعت در جاده منتهی به فرودگاه نرانده و به تابلوی تصویر پدر نکوفته و جان بر سر سرعت نباخته بود برادرش را از لندن به دمشق فرانمیخواندند تا به جای طبابت مشق سیاست کند.
تفاوت عمیق از همین جا ظهور کرد. از حیث شخصی هم. بشار، تاریخ نمیدانست و الهام تاریخ خوانده بود. بشار بسیار خجالتی بود و در جمعها با دیگران نمیجوشید و الهام بسیار اجتماعی و اهل خوشوبش و گذران میهمانیهای شبانه بود.
بشار - متولد ۱۳۴۴ خورشیدی- در ۲۰۰۰ میلادی به جای پدر در دمشق به تخت نشست در ۳۵ سالگی و الهام (متولد ۱۳۴۰ خورشیدی) در ۲۰۰۳ و سه سال دیرتر و داستان مورد نظر ما تازه از همینجا شروع میشود.
دغدغۀ توسعه
الهام علیاف مثل پدر و شاید بیش از او دغدغۀ توسعه داشت ولو به قصد سیراب ناشدن از کسب ثروت ولی میخواست راه نیمهتمام پدر را نهتنها ادامه دهد که شتاب و سرعت بخشد و کافی است باکوی ۲۰۲۵ را با ۲۳ سال قبل مقایسه کنید تا ببینید چه اتفاقی افتاده است.
بشار اسد اما هرگز دغدغۀ توسعه نداشت چندان که دمشق ۲۰۲۴ که آن را بزدلانه ترک کرد به مراتب فقیرتر از دمشق در آغاز قدرت یافتن او بود.
داستان از اینجا شروع میشود که الهام علیاف نه وابستگی به روسیه را ادامه داد و نه مانند برخی دیگر از جمهوریهای مستقلشده بیش از اندازه از روسها دور شد. مشهور است که جوجهتیغیها نه زیاد به هم نزدیک میشوند چون تیغهایشان در هم فرو میرود و نه آنقدر دور که تیغی یا تیری به سوی دیگری بتوانند پرتاب کنند. با حفظ فاصله از هم خود را ایمن میدارند.
بشار اما بیش از دوران شوروی به روسیه نزدیک و بخوانیم وابسته شد. سرنوشت صدام حسین را هم دید و عبرت نگرفت و میپنداشت پوتین اوایل هزاره سوم چندان قدرت نداشت تا او را از مهلکه برهاند یا در مقابل حملۀ آمریکا یاری رساند و در نهایت دیدیم همان پوتین تنها جان شخص بشار را نجات داد نه حکومت او را و اسد سقوط کرد و حزب بعث فروپاشید.
تفاوت اصلی بشار و الهام در توسعهستیزی و توسعهگرایی بود وگرنه در اقتدارگرایی که مانند هم بودند. یکی بقا را بر توسعه ترجیح میداد و آن را در توسعهنایافتگی و حتی ضدیت با توسعه میدید و گامی در راستای توسعه برنداشت و سوریه را روزبهروز از قافله دورتر ساخت و دیگری راهی جز توسعه نمیشناخت و جمهوری آذربایجان را ساخت و برای اثبات این مدعا کافی است باکو و دمشق را با هم مقایسه کنیم تا ببینیم تفاوت ره از کجا تا به کجاست.
ممکن است بگویند حکومت آذربایجان نه تنها عاری از فساد نبوده که متهم یا شهره به آن است و شرکتهای نفتی در آن سرمایهگذاری کرده و اقتدارگرا و فردمحور است و از این دست که به تمامی هم نادرست نیست ولی مگر حکومت اسد فاسد نبود و از در و دیوار آن رشوه نمیبارید؟ مگر دست روسیه را برای اکتشافات گازی باز نگذاشته بود و مگر نسبتی با دموکراسی داشت؟
اینگونه ادعاها واقعیت را بازنمیتاباند. واقعیت یکی همین باکوست که پیش چشم ماست و تغییر به غایت شگرف آن و گمان نبرید این توصیف از سر شیفتگی به ظواهر است که اتفاقاً تغییر در عمق رخ داده است.
رشد یا توسعه؟
در تفاوت رشد با پیشرفت و توسعه به درستی گفته میشود رشد به معنی «افزایش کمّی در یک متغیر خاص» است و «محدود به حوزههای خاص» و صرفاً معطوف به افزایش عددی در حالی که در پیشرفت شاهد «بهبود کیفیت» کالای تولیدی هم خواهیم بود اما در توسعه قصه فراتر است و شاهد بهبود کیفیت زندگی هستیم و این دقیقاً همان اتفاقی است که در جمهوری آذربایجان و طی دوران زمامداری الهام علیاف شاهد بودهایم.
با این واقعیتها این پرسش شکل میگیرد که در تمام این سالها ما عاشق و شیفتۀ چیِ بشار اسد و سوریۀ او بودیم و از آذربایجان و علیاف فاصله داشتیم؟
با سوریه اسدی نرد عشق میباختیم که آدمهای دنیا را در همان فرودگاه دمشق به عرب و اجنبی تقسیم میکرد و ما ایرانیان ناگزیر بودیم انگ «اجنبی» را تحمل کنیم و در صف اجنبی بایستیم و از جمهوریهای شوروی سابق با همه پیوندهای فرهنگی دور شدیم چون مثل ما از بام تا شام به آمریکا و غرب نمیتاختند.
اکنون که هر سه محور سیاست خارجی ما – ایدئولوژیمحوری و آمریکاستیزی و فلسطینمحوری- دستخوش تغییر شده و مصلحت و منفعت واقعگرایانه برآرمانگرایی میچربد، وقت این یادآوری هم هست که نام همسر الهام علیاف، مهربان است و نام فرزندان او نیز: لیلا و آرزو و حیدر. حتی نام ترکی نگذاشته و اسامی را فارسی انتخاب کرده و آخری جدای این که یادآور پدر است با علی در علیاف پدر و «علی وا»ی مادر – چه مادر خود الهام و چه مادر این سه- نسبت دارد.
این یک نوشته احساسی به خاطر چند ساعت اقامت در باکو نیست و میدانم روابط سیاسی فراز و فرود دارد و تنش به سود جمهوری آذربایجان نیست و نمیخواهد ایران مانند قبل به ارمنستان نزدیک باشد.
قصه، قصه دو وارث است که یکی (الهام) میراث پدر را توسعه داد و اگر هم اقتدارگراست رضایت شهروندان را هم برانگیخته و دیگری (بشار) که میراث پدر را بر باد داد.
یکی اگرچه از پستان مسکو نوشیده بود بالغ شد و روی پای خود ایستاد و دیگری پستان از دهان کرملین نگرفت فارغ از آنکه مسکو پایتخت شوروی سوسیالیستی هم باشد یا دوباره تنها مرکز فدراسیون روسیه.
یکی از نفت زیادی که نداشت وسیلهای برای سرکوب بیشتر ساخت و دیگری از نفتی که درهای آن به روی او باز شد برای سرمایهگذاری استفاده کرد و سرزمین خود را ساخت.
یکی دریا و ساحل مدیترانه را به روسها بخشید تا در آن پایگاه نظامی ایجاد کنند بیهیچ بهره توریستی و دیگری معنی دریا و توریسم را میداند و میخواهد ترکیه را الگو قرار دهد.
قصه اما تنها قصه دو وارث نیست که یکی حاضر به شراکت در قدرت با دیگران نشد و النهایه همۀ قدرت را وانهاد و رفت و دیگری اگرچه قدرت را در اختیار و بلکه در انحصار دارد و به شراکت نگذاشته اما با فرهنگ ملی و توسعه بیگانه نیست و از این روست که اگر ناظر ایرانی غصه میخورد و دریغادریغ میگوید باید به خاطر فرجام توسعه در این مُلک به سبب توسعهستیزی یک جریان باشد نه به سبب تعلق دورترهای آن سامان به سرزمین مادری که اتفاقاً چون این نسبت خویشاوندی برقرار است باید خرسند بود و جای دوری نرفته و همین نزدیکیها نسیم خوشی از آن بر ما میوزد.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
* قاضی فدرال دولت ترامپ را موظف به پرداخت بودجه به «رادیو اروپای آزاد» کرد
یک قاضی فدرال روز سهشنبه دولت ترامپ را موظف کرد تا بودجهای را که کنگره برای «رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی» تصویب کرده و دولت آن را نگه داشته بود، پرداخت کند. این نهاد رسانهای با بودجه فدرال، گزارشهای مستقلی را در کشورهایی با آزادی مطبوعات محدود ارائه میدهد.
قاضی رویس سی. لامبرث از دادگاه منطقهای کلمبیا، دولت ترامپ را ملزم کرد که ۱۲ میلیون دلار بودجه ماه آوریل را به این نهاد رسانهای بپردازد. به نظر میرسد قاضی لامبرث با این حکم، شکاف حقوقی موجود در حکم پیشین خود را بست؛ شکافی که به دولت ترامپ اجازه میداد در ظاهر حکم دادگاه را رعایت کند، اما عملاً از پرداخت بودجه به رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی خودداری کند.
وی در حکم خود نوشت: «در این پرونده، این کنگره بود که مقرر کرد بودجه مورد نظر باید به رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی اختصاص یابد، آنهم از طریق قانونی که خود رئیسجمهور ترامپ امضا کرده است.»
او نتیجه گرفت: «به بیان ساده: کنگره کنونی و رئیسجمهور ترامپ قانونی را تصویب کردهاند که بودجه را به شاکیان اختصاص داده است.»
قاضی لامبرث، که توسط رئیسجمهور رونالد ریگان منصوب شده است، همچنین در دفاعی غیرمعمول از دستگاه قضایی فدرال و بیطرفی آن سخن گفت، چرا که آقای ترامپ در ماههای اخیر خواستار استیضاح برخی قضات فدرال شده و دولتش در برخی موارد تا مرز نادیده گرفتن صریح احکام دادگاهها پیش رفته است.
لامبرث در بخشی از حکم خود نوشت: «در ماههای اخیر، افراد مختلفی از درون و بیرون دولت، دادگاهها — از جمله شخص من — را به دامن زدن به بحران قانون اساسی، غصب اختیارات اصل دوم قانون اساسی (اختیارات قوه مجریه)، تضعیف اراده عمومی یا تحمیل شیوه مدیریت دستگاههای اجرایی متهم کردهاند.»
او ادامه داد: «مفهوم ضمنی — اگر نگوییم عنوان اصلی — این اتهامات این است که قضات فدرال با انگیزههای سیاسی شخصی عمل میکنند.»
قاضی لامبرث این ادعا را که او به شکلی سوءاستفادهآمیز در حال تحمیل سیاست به دولت یا جانبداری از رادیو اروپای آزاد به خاطر تحسین کار روزنامهنگاریاش است، رد کرد.
او گفت: «وقتی رئیسجمهور ریگان من را برای این سمت معرفی کرد، سوگند یاد کردم که وظایفم را “بدون در نظر گرفتن اشخاص و با وفاداری و بیطرفی بر اساس قانون اساسی” انجام دهم.»
وی افزود: «من هر روز با آن سوگند زندگی میکنم. من یک بازیگر سیاسی نیستم و دستور کار خاصی ندارم. باور دارم که همین امر درباره همکارانم در دستگاه قضایی فدرال نیز صادق است.»
کاخ سفید بلافاصله واکنشی به این حکم نشان نداد.
در ماه مارس، دولت ترامپ پس از صدور یک فرمان اجرایی توسط رئیسجمهور ترامپ برای تضعیف نهاد مادر رادیو اروپای آزاد — یعنی “آژانس رسانهای جهانی ایالات متحده” — بودجه این رادیو را قطع کرد. حدود یک هفته بعد، قاضی لامبرث به طور موقت این تصمیم را متوقف کرد و گفت رئیسجمهور نمیتواند بهطور یکجانبه نهادی را که بودجهاش از سوی کنگره تأمین شده، تعطیل کند.
پس از این حکم در ماه مارس، دولت تصمیم به بازگرداندن بودجه گرفت اما همچنان از پرداخت آن خودداری کرد و مدعی شد که در حال مذاکره درباره شرایط جدید برای قرارداد اعطای بودجه با این رسانه است؛ رسانهای که با نام اختصاری RFE/RL نیز شناخته میشود.
در پیشنویس قرارداد پیشنهادی، مقامات دولت ترامپ اختیاراتی را درخواست کردند تا بتوانند پرداخت بودجه به این رسانه را متوقف کرده یا بخشهایی از برنامههای آن را تعطیل کنند؛ اقداماتی که به گفته رادیو اروپای آزاد، کنگره آنها را برای حفظ استقلال روزنامهنگاری این نهاد ممنوع کرده است.
بر اساس مفاد توافق پیشنهادی، دولت ترامپ همچنین میتوانست اعضای هیئتمدیره این رسانه را تعیین کند؛ اختیاری که کنگره در سال ۲۰۲۰ پس از آنکه فرد منصوبشده از سوی ترامپ در آژانس رسانهای جهانی در تصمیمات تحریریه این گروه خبری دخالت کرد، لغو کرده بود.
این نهاد خبری از دولت ترامپ درخواست کرده بود بودجه ماه آوریل را که به آن تعلق میگرفت پرداخت کند تا بتواند در حین مذاکرات برای قرارداد جدید، فعالیتهای خود را ادامه دهد، اما دولت این درخواست را بارها نادیده گرفت.
مقامات دولت ترامپ همچنین به مدت هشت روز به ایمیل این نهاد خبری پاسخ ندادند، تا اینکه چند ساعت پیش از جلسه استماع در برابر قاضی، پاسخی ارائه کردند.
قاضی لامبرث با اشاره به مقاماتی که مورد شکایت واقع شده بودند، نوشت: «نادیده گرفتن تاکتیکهای تأخیری متهمان، نتیجهگیری سادهلوحانهای خواهد بود که به آژانس اجازه میدهد برای همیشه از بررسی قضایی فرار کند.»
رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی که به حدود ۳۰ زبان گزارش تهیه میکند و هر هفته به ۴۷ میلیون نفر دسترسی دارد، پیش از آنکه دادگاه دستور بازگشت بودجه را صادر کند، در آستانه فروپاشی قرار داشت.
این رسانه قرارداد اکثر خبرنگاران آزاد خود را لغو کرده بود، از پرداخت اجاره دفاتر عقب افتاده بود و بیش از ۱۲۰ کارمند را به مرخصی اجباری فرستاده بود. این نهاد خبری، که یک سازمان غیرانتفاعی خصوصی با هیئتمدیره مستقل و اختیار استخدامی مستقل است، طبق اسناد دادگاه، ۹۹ درصد بودجه خود را از کنگره دریافت میکند. وکلای رادیو اروپای آزاد گفته بودند که در صورت عدم دریافت بودجه، این رسانه تا ماه ژوئن بهطور کامل تعطیل میشد.
این حکم در ادامه حکمی دیگر از قاضی لامبرث صادر شد که دولت ترامپ را موظف کرده بود فعالیتهای «صدای آمریکا» را از سر بگیرد. این رسانه نیز با بودجه دولتی اداره میشود و دولت قصد تعطیلی آن را داشت؛ بهگونهای که تقریباً همه کارکنان آن را به مرخصی با حقوق فرستاده بود. برخلاف رادیو اروپای آزاد، «صدای آمریکا» یک نهاد فدرال است و خبرنگاران آن کارمندان دولت بهشمار میروند.
ترامپ پیشتر «صدای آمریکا» را «صدای آمریکای رادیکال» نامیده و این رسانه را که اخبار را به کشورهایی چون روسیه، چین و ایران مخابره میکند، به پخش «تبلیغات ضدآمریکایی» و حزبی متهم کرده بود.
قاضی لامبرث همچنین دولت را ملزم کرده بود که تلاشهایش برای تعطیلی دو رسانه دولتی دیگر — یعنی «رادیو آسیا آزاد» و «شبکههای پخش خاورمیانه» — را متوقف کند. اما در آن زمان از صدور حکم مشابه برای رادیو اروپای آزاد خودداری کرد، زیرا مذاکرات میان دولت و این رسانه همچنان در جریان بود.
روهیت مهاجان، سخنگوی رادیو آسیا آزاد، روز سهشنبه اعلام کرد که سازمانش علیرغم حکم هفته گذشته قاضی لامبرث، هنوز بودجه ماه آوریل را دریافت نکرده است.
در جلسه استماع روز دوشنبه، ابیگیل استاوت، وکیل وزارت دادگستری که نماینده دولت در این پرونده بود، استدلال کرد که دادگاه نباید در مذاکرات فعال مربوط به قرارداد مداخله کند، چرا که چنین اقدامی میتواند سابقهای ایجاد کند که دست دولت را در بستن قرارداد با دیگر طرفها ببندد.
اما قاضی لامبرث این استدلال را قانعکننده ندانست.
او با قطع سخنان خانم استاوت گفت: «وکلای رادیو اروپای آزاد نمیگویند که از شرایط ناراضیاند؛ آنها میگویند این شرایط غیرقانونی است.»
وقتی توماس آر. بروگاتو، وکیل رادیو اروپای آزاد، نزد قاضی آمد و گفت شش نکته برای رد استدلالهای خانم استاوت دارد، قاضی بار دیگر سخنان او را قطع کرد و با لبخند پرسید:
«فقط شش تا؟»
مینهو کیم / نیویورک تایمز / ۲۹ آوریل ۲۰۲۵
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
گفتوگوی محمد فاضلی و ناصر هادیان | عادیسازی رابطه ایران و آمریکا
دکتر ناصر هادیان، متخصص علوم سیاسی و روابط بینالملل، در همه 46 سال گذشته درگیر بررسی رابطه ایران و آمریکا بوده است. ایشان همچنین در دیپلماسی پنهان نیز نقشی فعال داشته و در سطوح مختلف با طرفهای آمریکایی و اروپایی مذاکره کرده است. ناصر هادیان در این گفتوگو به سؤالاتی درباره دشواریهای روابط ایران و آمریکا، نقش اسرائیل در این روابط، پیشنیازهای وجود رابطهای متعارف و کمتنش بین ایران و آمریکا، شیوه درست مواجهه ایران با مسأله اسرائیل، و همچنین رویکرد مناسب ایران برای دست یافتن به آرزوهایش در این منطقه از جهان پاسخ میدهد.
ناصر هادیان معتقد است تمدن چندهزار ساله ایران بدان معناست که سیاستمدار ایرانی میتواند بسیاری از خواستههایش را به زمانی دورتر محول کند که این زمان در مقیاس تاریخ ایران، اصلاً بلند و قابل توجه نیست. عقلانیت حکم میکند ایران در مسیر توسعه قرار گیرد و بتوان این کشور را حفظ کرد و به تدرج و با صبر به آرزوها دست یافت.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
تصمیم کبری جمهوری اسلامی برای معامله با امریکا؟ | گفتوگو با ابراهیم اصغرزاده
ابراهیم اصغرزاده (زاده ۱۳۳۴) یکی از چهرههای برجسته سیاسی اصلاحطلب ایران است. او از رهبران دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و گروهی از فعالان سیاسی بود که در اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ نقش داشتند. اصغرزاده همچنین از بنیانگذاران دفتر تحکیم وحدت و یکی از نمایندگان دوره سوم مجلس شورای اسلامی (۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰) بود.
او در دوران پس از انقلاب اسلامی نقشهای مهمی ایفا کرده است. اصغرزاده علاوه بر عضویت در شورای اول شهر تهران (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱)، عضو شورای سردبیری روزنامه سلام نیز بوده است.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
آمریکا ۶ نهاد و ۶ فرد در ایران و چین را به خاطر برنامه موشکی ایران تحریم کرد.
در بیانیهای که در وبسایت وزارت خزانهداری آمریکا درباره تحریمهای تاره علیه ایران منتشر شده، آمده است:
امروز، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده (OFAC) شش نهاد و شش فرد مستقر در ایران و جمهوری خلق چین (PRC) را به دلیل نقش آنها در شبکهای که مواد اولیه موشکهای بالستیک را از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (IRGC) تهیه میکرد، تحریم کرد.
این شبکه تهیه پرکلرات سدیم و دیاکتیل سباسات از چین به ایران را تسهیل کرده است.
پراکلرات سدیم برای تولید آمونیوم پراکلرات استفاده میشود که تحت کنترل رژیم کنترل فناوری موشکی (MTCR) قرار دارد، یک تفاهم سیاسی چندجانبه بین دولتها برای محدود کردن گسترش موشکها و فناوری موشکی. هر دو ماده آمونیوم پراکلرات و دیاکتیل سباسات در موتورهای موشک پیشران جامد که معمولاً در موشکهای بالستیک استفاده میشوند، کاربرد دارند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، اظهار داشت: «توسعه تهاجمی موشکها و سایر قابلیتهای تسلیحاتی ایران، ایمنی ایالات متحده و شرکای ما را به خطر میاندازد. این اقدامات همچنین ثبات خاورمیانه را مختل کرده و توافقات جهانی برای جلوگیری از گسترش این فناوریها را نقض میکند. برای دستیابی به صلح از طریق قدرت، خزانهداری تمام اقدامات ممکن را برای جلوگیری از دسترسی ایران به منابع لازم برای پیشبرد برنامه موشکیاش ادامه خواهد داد.»
اقدام امروز طبق فرمان اجرایی (E.O.) 13382 انجام میشود که گسترشدهندگان سلاحهای کشتار جمعی (WMD) و ابزارهای پرتاب آنها را هدف قرار میدهد. این اقدام همچنین در راستای یادداشت شماره ۲ امنیت ملی ریاست جمهوری انجام میشود که به دولت ایالات متحده دستور میدهد برنامه موشکهای بالستیک ایران را محدود کند، از جمله با متحدان کلیدی در مورد احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد همکاری و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مختل کند.
افراد و شرکتهای تحریم شده:
۱-شرکت بازرگانی سامان تجارت بارمان (STB) مستقر در ایران
۲-محمد عسگری، همکار STB مستقر در ایران،
۳-شرکت شنژن آمور لجستیکس (شنژن آمور) مستقر در چین
۴- عابد زرگر باب الدشتی (عابد زرگر)
۵- حامد زرگر باب الدشتی (حامد زرگر)
۶- زهرا زرگر باب الدشتی (زهرا زرگر)
۷- فروغ مدرس فتحی (فروغ مدرس)
۸- عباس پور کاظمی (پور کاظمی)
۹- شرکت شیمیایی دونگیینگ ویائین (دونگیینگ) مستقر در چین
۱۰- شرکت سهامی عام کارخانه شیمیایی یانلینگ چوانژینگ (کارخانه شیمیایی یانلینگ چوانژینگ) مستقر در چین
۱۱- شرکت چاینا کلرات تک لیمیتد (CCT) مستقر در چین
۱۲- شرکت کلرات یانلینگ لینگفنگ (Yanling Lingfeng Chlorate Co Ltd) مستقر در چین
پیامدهای تحریمها
در نتیجه اقدام امروز، تمام اموال و منافع اشخاص تحریمشده که در ایالات متحده یا در اختیار یا کنترل اشخاص آمریکایی است، مسدود شده و باید به OFAC گزارش شود. علاوه بر این، هر نهادی که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، بهصورت فردی یا جمعی، ۵۰ درصد یا بیشتر توسط یک یا چند شخص مسدود شده مالکیت داشته باشد، نیز مسدود میشود. مگر اینکه توسط مجوز عمومی یا خاص صادرشده توسط OFAC مجاز یا معاف شده باشد، تحریمهای ایالات متحده بهطور کلی تمام معاملات توسط اشخاص آمریکایی یا در داخل (یا در حال عبور از) ایالات متحده که شامل هرگونه اموال یا منافع اشخاص تحریمشده یا مسدود شده باشد را ممنوع میکند.
نقض تحریمهای ایالات متحده ممکن است منجر به اعمال جریمههای مدنی یا کیفری برای اشخاص آمریکایی و خارجی شود. OFAC میتواند جریمههای مدنی را برای نقض تحریمها بر اساس مسئولیت مطلق اعمال کند. دستورالعملهای اجرای تحریمهای اقتصادی OFAC اطلاعات بیشتری در مورد اجرای تحریمهای اقتصادی ایالات متحده ارائه میدهد. علاوه بر این، مؤسسات مالی و سایر اشخاص ممکن است با انجام برخی معاملات یا فعالیتها با اشخاص تحریمشده یا مسدود شده، در معرض خطر تحریم قرار گیرند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
هشدار عفو بینالملل درباره بحران جهانی حقوق بشر همزمان با شتاب یافتن روندهای مخرب به خاطر «اثر ترامپ»
• گزارش سالانه، گسترش تدریجی رویههای اقتدارگرایانه و سرکوب شدید مخالفتها در سراسر جهان را نمایان میکند
• صد روز نخست ریاستجمهوری ترامپ، پسرفتهای جهانی در سال ۲۰۲۴ و روندهای معیوب ریشهدار قدیمی را شدت بخشیده است
• قصور جهانی در رسیدگی به نابرابریها، فروپاشی اقلیمی و تحولات فناوری، نسلهای آینده را به خطر انداخته است
• تشدید رویههای اقتدارگرایانه و نابودی حقوق بینالملل، اموری اجتنابناپذیر نیستند: مردم در برابر حملات به حقوق بشر ایستادهاند و خواهند ایستاد؛ دولتها میتوانند عدالت بینالمللی را محقق سازند و باید این کار را انجام دهند
عفو بینالملل امروز و همزمان با انتشار گزارش سالانه خود با عنوان «وضعیت حقوق بشر در جهان» هشدار داد که کارزار ضدحقوقی دولت ترامپ، به روندهای زیانبار از پیش موجود شتاب بخشیده و با تضعیف حفاظتهای بینالمللی حقوق بشر، جان میلیاردها نفر در سراسر جهان را به خطر انداخته است.
عفو بینالملل در ارزیابی خود از وضعیت ۱۵۰ کشور جهان اعلام کرد این «اثر ترامپ» آسیبهای وارد شده از سوی دیگر رهبران جهان در طول سال ۲۰۲۴ را به شکل مضاعفی تشدید کرده، دههها تلاش سختکوشانه برای توسعه و پیشبرد حقوق بشر جهانی برای همگان را تضعیف کرده و فرورفتن بشریت در عصری جدید از خشونت و بیرحمی، آمیخته به رویههای اقتدارگرایانه و طمعورزی شرکتهای بزرگ، را تسریع کرده است.
انیس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل گفت: «سال به سال ما درباره خطرات عقبنشینی از حقوق بشر هشدار دادهایم. اما رویدادهای دوازده ماه گذشته، بهویژه نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیها در غزه که به صورت زنده پخش شد، بهوضوح نشان داد وقتی که قدرتمندترین دولتها، حقوق بینالملل را کنار میگذارند و نهادهای چندجانبه را نادیده میگیرند، جهان تا چه اندازه میتواند برای بسیاری از مردم جهنمی شود. در این بزنگاه تاریخی، در زمانهای که قوانین و رویههای اقتدارگرایانه در سراسر جهان، به نفع اقلیتی اندک رو به گسترش است، دولتها و جامعه مدنی باید با فوریت برای بازگرداندن بشریت به سمت مسیری امنتر اقدام کنند.»
گزارش «وضعیت حقوق بشر در جهان»، سرکوبهای خشن و گسترده علیه مخالفتها، تشدید فاجعهبار درگیریهای مسلحانه، اقدامات ناکافی برای رسیدگی به فروپاشی اقلیمی، و گسترش واکنشهای منفی جهانی علیه حقوق مهاجران، پناهجویان، زنان، کودکان دختر و افراد جامعه همجنسگرا، دوجنسگرا، فراجنسیتی و بیناجنسی (الجیبیتیآی) را مستندسازی کرده است. وضعیت هر یک از این حوزهها در سال پرتلاطم ۲۰۲۵، وخامت بیشتری خواهد یافت، مگر اینکه چرخشی جهانی روی دهد.
انیس کالامار افزود: «صد روز از آغاز دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ گذشته، اما او تنها بیاعتنایی کامل خود به حقوق بشر جهانی را نشان داده است. دولت او با شتاب و عامدانه، نهادها و ابتکارهای حیاتی آمریکایی و بینالمللی را که برای ساختن جهانی امنتر و عادلانهتر طراحی شده بودند، هدف قرار داده است. حمله همهجانبه او به مفاهیم چندجانبهگرایی، حق پناهندگی، عدالت نژادی و جنسیتی، سلامت جهانی و اقدامات حیاتی اقلیمی، آسیبهای شدید وارد شده به این اصول و نهادها را تعمیق کرده و دیگر رهبران و جنبشهای ضدحقوق بشری را نیز بیش از پیش جسور کرده تا در این تهاجم با او همره شوند.»
او ادامه داد: «اما باید روشن بگوییم: این بیماری ریشه بسیار عمیقتری از اقدامات رئیسجمهور ترامپ دارد. سالهاست که شاهد گسترش خزنده رویههای اقتدارگرایانه در میان دولتهای مختلف در سراسر جهان هستیم، با رهبران جاهطلب یا منتخب که آگاهانه به ماشینهای تخریب بدل شدهاند. در حالیکه آنها ما را به سوی عصری تازه از بیثباتی و بیرحمی میکشانند، همه کسانی که به آزادی و برابری باور دارند، باید خود را برای مقابله با حملات فزآینده و افراطی به قوانین بینالملل و حقوق بشر جهانی آماده کنند.»
گسترش قوانین، سیاستها و رویههای اقتدارگرایانه که آزادی بیان، آزادی تشکلیابی و آزادی تجمع مسالمتآمیز را هدف قرار دادهاند و عفو بینالملل آنها در سال ۲۰۲۴ مستندسازی کرده است، در کانون واکنشهای جهانی علیه حقوق بشر قرار داشت. دولتها در سراسر جهان تلاش کردند با ممنوع کردن رسانهها، منحل یا تعلیق کردن سازمانهای مردمنهاد و احزاب سیاسی، زندانیکردن منتقدان با اتهامات بیاساس «تروریسم» یا «افراطگرایی»، و همچنین جرمانگاری فعالیت مدافعان حقوق بشر، کنشگران محیطزیست، معترضان همبستگی با غزه و سایر دگراندیشان؛ از پاسخگویی بگریزند، قدرت خود را تثبیت کنند و با ایجاد رعب و وحشت، بر مردم حکومت کنند.
نیروهای امنیتی در چندین کشور از بازداشتهای خودسرانه و گسترده و ناپدیدسازی قهری برای سرکوب نافرمانی مدنی استفاده کردند و به قوای قهریه غالبا بیش از حد مجاز و گاهی به صورت مرگبار متوسل شدند. مقامات بنگلادش برای سرکوب اعتراضات دانشجویی دستور «شلیک به محض رؤیت» صادر کردند که منجر به کشتهشدن نزدیک به هزار نفر شد. در موزامبیک نیز نیروهای امنیتی پس از برگزاری انتخاباتی مناقشهبرانگیز، شدیدترین سرکوب سالهای اخیر را علیه اعتراضات بهراه انداختند که دستکم ۲۷۷ نفر کشته بر جای گذاشت.
ترکیه ممنوعیتهای فراگیر بر تجمعات اعمال کرد و همچنان از قوای قهریه غیرقانونی و بدون تمایز علیه معترضان مسالمتآمیز استفاده میکند. با این حال، قدرت مردم در کره جنوبی پیروز شد: زمانی که رئیسجمهور یون سوک یئول برخی از موازین حقوق بشر را به حالت تعلیق درآورد و حکومت نظامی اعلام کرد، اعتراضات گسترده مردمی سراسری به کنارهگیری او از قدرت و لغو آن تدابیر منجر شد.
درگیریهای مسلحانه، قصورهای مکرر را برجسته ساختند
با گسترش یا تشدید درگیریها، نیروهای دولتی و گروههای مسلح با بیپروایی تمام مرتکب جنایات جنگی و دیگر نقضهای جدی حقوق بینالملل بشردوستانه شدند؛ نقضهایی که زندگی میلیونها انسان را ویران کرد.
عفو بینالملل در گزارشی تاریخی، نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیها در غزه و اینکه نظام آپارتاید اسرائیل و اشغال غیرقانونی این رژیم در کرانه باختری به طور فزایندهای خشونتبار شده است را مستندسازی کرد. در همین حال، روسیه در سال ۲۰۲۴ بیش از سال قبل غیرنظامیان اوکراینی را کشت، به حملات خود علیه زیرساختهای غیرنظامی ادامه داد و بازداشتشدگان را تحت شکنجه و ناپدیدسازی قهری قرار داد.
نیروهای حمایت سریع در سودان، علیه زنان و دختران خشونت جنسی گستردهای اعمال کردند؛ اعمالی که مصداق جنایات جنگی و احتمالا جنایات علیه بشریت به شمار میرود. در همین حال، شمار آوارگان داخلی ناشی از جنگ داخلی دو ساله سودان به ۱۱ میلیون نفر، یعنی بیشتر از هر نقطه دیگر جهان رسید. با این حال، این درگیری، به جز از سوی برخی بازیگران فرصتطلب که از این بحران برای نقض تحریم تسلیحاتی دارفور سواستفاده کردند، تقریبا با بیتفاوتی کامل جهانی مواجه شد.
در میانمار، روهینجاییها همچنان با حملات نژادپرستانه مواجه بودند که باعث شد بسیاری از آنان، ناچار به ترک خانههای خود در ایالت راخین شوند. کاهش گسترده کمکهای خارجی از سوی دولت ترامپ، این وضعیت را وخیمتر کرده است؛ به گونهای که بیمارستانها در اردوگاههای پناهجویان در تایلند تعطیل شدهاند، مدافعان حقوق بشرِ گریخته از میانمار در معرض خطر اخراج قرار گرفتهاند، و برنامههایی را که به مردم برای بقا در شرایط منازعه کمک میکنند، به مخاطره انداخته است.
تعلیق اولیه کمکهای خارجی ایالات متحده همچنین بر خدمات بهداشتی و حمایت از کودکانی که در اردوگاههای بازداشت در سوریه به زور از خانوادههایشان جدا شدهاند تاثیر گذاشت. این قطع ناگهانی کمکها باعث تعطیلی برنامههای نجاتبخش در یمن نیز شده است، از جمله برنامههایی مانند درمان سوتغذیه برای کودکان، مادران باردار و شیرده، پناهگاههای امن برای بازماندگان خشونت مبتنی بر جنسیت، و خدمات بهداشتی برای کودکانی که از بیماریهایی مانند وبا و سایر بیماریها رنج میبرند.
انیس کالامار گفت: «عفو بینالملل مدتهاست نسبت به استانداردهای دوگانهای که نظم جهانی مبتنی بر قوانین را تضعیف میکنند، هشدار میدهد. در سال ۲۰۲۴، پیامدهای این عقبگردی که تاکنون مهار نشده است، از غزه گرفته تا جمهوری دموکراتیک کنگو، به ژرفایی تازه رسید. جامعه جهانی که با قصور در دفاع یکپارچه و برابر از حاکمیت قانون، زمینهساز این آشفتگی شده، اکنون باید مسئولیت آن را بر عهده بگیرد.»
او ادامه داد: «بهای این قصورها بسیار گزاف است؛ این یعنی از بین رفتن آن سازوکارهای حیاتیِ حفاظتی که پس از وحشتهای هولوکاست و جنگ جهانی دوم برای پاسداشت کرامت انسان بنا شدند. با وجود تمام کاستیهایش، نابود کردن نظام چندجانبهگرایی راهحل نیست؛ بلکه باید درباره آن بازاندیشی کرد و آن را تقویت نمود. با این حال، پس از آنکه این نظام در سال ۲۰۲۴ بیش از پیش آسیب دید، اکنون بهنظر میرسد دولت ترامپ مصمم است با ارّهبرقی به جان بقایای همکاری چندجانبه بیفتد تا جهانی را بر پایهی دکترین معاملهمحوریِ آغشته به طمع، خودخواهی بیرحمانه، و سلطهی اقلیتی اندک بازسازی کند.»
دولتها، بیخیال نسلهای آینده شدهاند
گزارش «وضعیت حقوق بشر در جهان» شواهد روشنی ارائه کرده که نشان میدهد جهان با قصورهای جمعی در مقابله با بحران اقلیمی، رفع نابرابریهای روزافزون و مهار قدرت فزایندهی شرکتهای بزرگ، نسلهای آینده را به زیستی هرچه سختتر و وخیمتر محکوم کرده است.
نشست تغییرات اقلیمی COP29 با حضور بیسابقهی لابیگران سوختهای فسیلی که مانع پیشرفت در مسیر کنار گذاشتن منصفانه این منابع شدند، فاجعهبار بود؛ در حالیکه ثروتمندترین کشورها، کشورهای کمدرآمد را تحت فشار قرار دادند تا به توافقهایی ناچیز و تحقیرآمیز در زمینه تامین مالی اقلیمی تن دهند. تصمیم بیملاحظهی ترامپ، رییسجمهور آمریکا برای ترک توافق اقلیمی پاریس، توام با شعار تکراری او، «حفاری کن، فقط حفاری کن»، نه تنها این قصورها را تشدید کرده، بلکه ممکن است دیگر کشورها را نیز به پیروی از این مسیر خطرناک ترغیب کند.
انیس کالامار گفت: «سال ۲۰۲۴ گرمترین سال ثبتشده در تاریخ بود و نخستین سالی که دمای زمین از ۱.۵ درجه سانتیگراد بالاتر از سطح پیشاصنعتی فراتر رفت. سیلابهایی که آسیای جنوبی و اروپا را تخریب کردند، خشکسالیهایی که جنوب آفریقا را ویران کردند، آتشسوزیهایی که بخشهای گستردهای از جنگلهای آمازون را به خاکستر تبدیل کردند، و طوفانهایی که در آمریکا خرابی به بار آوردند، بهای انسانی هنگفت گرمایش جهانی، حتی در همین سطح کنونی، را آشکار کردند. با آنکه پیشبینی میشود در قرن حاضر دمای زمین تا ۳ درجه افزایش یابد، کشورهای ثروتمند بهخوبی میدانند همانطور که آتشسوزیهای اخیر کالیفرنیا بهروشنی نشان داد، آنها از بلایای طبیعیِ فزاینده و مهارنشدنی در امان نخواهند بود، اما آیا دست به اقدام خواهند زد؟»
در سال ۲۰۲۴، در پی تورم گسترده، ضعف در نظارت بر شرکتهای بزرگ، سواستفادهی فراگیر مالیاتی، و افزایش بدهیهای ملی، فقر شدید و نابرابری، هم درون کشورها و هم بین آنها، عمیقتر شد. با این حال، بسیاری از دولتها و جنبشهای سیاسی با بهرهگیری از گفتمان نژادپرستانه و بیگانههراسانه، مهاجران و پناهجویان را بهعنوان مقصر جرم و رکود اقتصادی معرفی کردند. در همین حال، با وجود آنکه بانک جهانی نسبت به خطر «دههای از دسترفته» در روند کاهش فقر جهانی هشدار داد، شمار میلیاردرها و میزان ثروت آنان افزایش یافت.
در سایه حملات فزاینده به برابری جنسیتی و هویت جنسیتی افراد، آینده برای بسیاری از زنان، کودکان دختر و افراد جامعه الجیبیتیآی تیرهتر از پیش بهنظر میرسد. طالبان محدودیتهای بهمراتب سختگیرانهتری بر حضور زنان در عرصه عمومی افغانستان اعمال کردهاند، و در همان حال، مقامات جمهوری اسلامی ایران سرکوب وحشیانه خود علیه زنانی را که به حجاب اجباری تن نمیدهند، تشدید کردهاند. در مکزیک و کلمبیا هم گروههایی از زنان که در جستوجوی عزیزان ناپدیدشدهی خود هستند، با انواع تهدیدها و حملات مواجه شدهاند.
مالاوی، مالی و اوگاندا اقداماتی برای جرمانگاری یا حفظ ممنوعیت روابط همجنسگرایانه رضایتمندانه میان بزرگسالان انجام دادند، در حالیکه گرجستان و بلغارستان با الگوبرداری از روسیه، سرکوب آنچه «تبلیغ الجیبیتیآی» خوانده میشود را در پیش گرفتند. دولت ترامپ نیز با برچیدن تلاشها برای مقابله با تبعیض، حملات بیامان به حقوق افراد ترنسجندر، و قطع بودجه برنامههای بهداشت، آموزش، توانمندسازی و دیگر خدمات حمایتی برای زنان و دختران در سراسر جهان، به واکنشهای جهانی علیه عدالت جنسیتی دامن میزند.
دولتها با قصور در تنظیم و نظارت موثر بر فناوریهای نوین، سواستفاده از ابزارهای نظارتی، و تثبیت تبعیض و نابرابری از طریق استفادهی فزاینده از هوش مصنوعی، نسلهای کنونی و آینده را بیش از پیش آسیبپذیر کردهاند.
شرکتهای فناوری مدتهاست که به تسهیل رویههای تبعیضآمیز و اقتدارگرایانه کمک کردهاند، اما رئیسجمهور ترامپ این روند را تشدید کرده است. او شبکههای اجتماعی را به عقبنشینی از سازوکارهای حفاظتی تشویق کرده، از جمله تصمیم متا برای حذف سیستم راستیآزمایی مستقل، و آنها را به پایبندی بیشتر به مدل کسبوکاری سوق داده که زمینهساز گسترش محتوای نفرتافکن و خشونتآمیز است. همسویی دولت ترامپ با میلیاردرهای فناوری همچنین این خطر را در پی دارد که دروازههای ورود به عصری از فساد گسترده، اطلاعات نادرست، مصونیت از مجازات، و تسلط شرکتهای بزرگ بر قدرت دولتی گشوده شود.
انیس کالامار گفت: «از نشاندن میلیاردرهای دنیای فناوری در ردیفهای ویژه مراسم تحلیف گرفته تا اعطای دسترسی بیسابقه به ساختار حکومتی ایالات متحده برای ثروتمندترین مرد جهان، بهنظر میرسد که رییسجمهور ترامپ قصد دارد متحدان فرصتطلب و شرکتمحورش را بدون کوچکترین توجهی به حقوق بشر یا حتی حاکمیت قانون، آزادانه رها کند تا هر چه میخواهند انجام دهند.»
تلاشهای حیاتی برای حفظ عدالت بینالمللی
با وجود مخالفتهای فزاینده از سوی کشورهای قدرتمند با عدالت بینالمللی، که امسال با تحریمهای بیشرمانه دولت ترامپ علیه دادستان دیوان کیفری بینالمللی شدت بیشتری یافت، نهادهای عدالت بینالمللی و سازوکارهای چندجانبه همچنان در مسیر تلاش برای پاسخگویی در بالاترین سطوح قدم برداشتهاند و دولتهای جنوب جهانی نقش پیشگام را در شروع چندین ابتکار مهم ایفا کردهاند.
دیوان کیفری بینالمللی (ICC) برای شماری از مقامهای بلندپایه دولتی و رهبران گروههای مسلح در اسرائیل، غزه، لیبی، میانمار و روسیه حکم بازداشت صادر کرد. سازمان ملل نیز گامی مهم در جهت مذاکره برای یک معاهدهی ضروری درباره جنایت علیه بشریت برداشت، و ماه گذشته هم فیلیپین در اقدامی مشابه، رودریگو دوترته، رئیسجمهور پیشین این کشور را بر اساس حکم این دیوان به اتهام جنایت علیه بشریت از نوع قتل بازداشت کرد.
دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) در پروندهای که آفریقای جنوبی بر اساس کنوانسیون منع نسلکشی علیه اسرائیل اقامه کرده بود، سه دستور موقت صادر کرد و در یک نظر مشورتی اعلام کرد که اشغال سرزمینهای فلسطینی از جمله اورشلیم شرقی به دست اسرائیل، غیرقانونی است. مجمع عمومی سازمان ملل نیز قطعنامهای را به تصویب رساند که از اسرائیل میخواهد به اشغال خود پایان دهد. همچنین، در ژانویه ۲۰۲۵، هشت کشور از جنوب جهانی، مجموعهای متعهد به جلوگیری از انتقال سلاح به اسرائیل و پاسخگو کردن این کشور در قبال نقض قوانین بینالمللی را با عنوان «گروه لاهه» تشکیل دادند.
انیس کالامار گفت: «ما از تلاشهای کشورهایی مانند آفریقای جنوبی و نهادهای عدالت بینالمللی که در برابر دولتهای قدرتمندِ مصمم به تضعیف حقوق بینالملل، ایستادگی میکنند، حمایت و قدردانی میکنیم. این کشورها و نهادها با به چالش کشیدن مصونیت از مجازات، الگویی برای تمام جهان ارائه میدهند. حملات فزایندهای که در ماههای اخیر علیه دیوان کیفری بینالمللی شاهد بودهایم، نشان میدهد که این نهاد به یکی از میدانهای اصلی نبرد در سال ۲۰۲۵ تبدیل شده است. همه دولتها باید از تمام توان خود برای حمایت از عدالت بینالمللی، پاسخگو کردن عاملان جنایات و محافظت از دیوان کیفری بینالمللی و کارکنان آن در برابر تحریمها استفاده کنند.»
او ادامه داد: «با وجود چالشهای سهمگین، نابودی حقوق بشر امری اجتنابناپذیر نیست. تاریخ مملو است از نمونههایی که مردم شجاع توانستهاند بر رویههای استبدادی غلبه کنند. در سال ۲۰۲۴، مردم چندین کشور رهبران ضدحقوق بشر را در پای صندوقهای رأی کنار زدند، و میلیونها نفر در سراسر جهان صدای اعتراض خود را علیه بیعدالتی بلند کردند. بنابراین روشن است: فرقی نمیکند چه کسی در برابر ما بایستد، ما باید و قطعا خواهیم توانست در برابر رژیمهای بیپروا و سودمحور که در پی سلب حقوق انسانی از مردم هستند، مقاومت کنیم. جنبش گسترده و تزلزلناپذیر ما همواره در ایمان مشترکمان به کرامت ذاتی و حقوق بشر برای همهی انسانهای این سیاره، متحد باقی خواهد ماند.»
* لینک گزارش سالانه حقوق بشر ایران به فارسی
* لینک گزارش سالانه حقوق بشر جهان به انگلیسی
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
حزب لیبرال نخستوزیر مارک کارنی در انتخابات فدرال کانادا روز دوشنبه پیروز شد. با این حال، هنوز مشخص نبود که آیا آنها اکثریت مطلق (حداقل ۱۷۲ کرسی) را کسب خواهند کرد یا برای تصویب قوانین نیاز به حمایت یکی از احزاب کوچکتر خواهند داشت.
پس از بسته شدن صندوقهای رأی، پیشبینی میشد که لیبرالها کرسیهای بیشتری در پارلمان ۳۴۳ نفره نسبت به محافظهکاران به دست آورند. با این حال، هنوز مشخص نبود که آیا آنها اکثریت مطلق (حداقل ۱۷۲ کرسی) را کسب خواهند کرد یا برای تصویب قوانین نیاز به حمایت یکی از احزاب کوچکتر خواهند داشت.
لیبرالها تا پیش از شروع حملات رئیسجمهور آمریکا به اقتصاد کانادا و تهدید حاکمیت آن، که حتی پیشنهاد الحاق کانادا به عنوان پنجاهویکمین ایالت آمریکا را مطرح کرد، در مسیر شکستی سنگین قرار داشتند. اقدامات ترامپ خشم کاناداییها را برانگیخت و موجی از ملیگرایی را تقویت کرد که به لیبرالها کمک کرد روایت انتخابات را تغییر دهند و برای چهارمین دوره متوالی به قدرت برسند.
آخرین نتایج انتخابات فدرال کانادا
جدیدترین نتایج انتخابات فدرال کانادا برای ۳۴۳ کرسی پارلمان کانادا:
• حزب لیبرال: ۱۶۹ کرسی
• حزب محافظه کار: ۱۴۴ کرسی
• جنبش کِبِکیها: ۲۲ کرسی
• حزب دموکراتیک جدید: ۷ کرسی
• حزب سبز: ۱ کرسی
کارنی در سخنرانی پیروزی خود در برابر هواداران در اوتاوا بر اهمیت وحدت کانادا در برابر تهدیدهای واشنگتن تأکید کرد. او همچنین گفت سیستم همکاری دوجانبهای که کانادا و آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم داشتند، پایان یافته است.
او گفت: «ما از شوک خیانت آمریکا عبور کردهایم، اما هرگز نباید درسهای آن را فراموش کنیم.»
کارنی افزود: «همانطور که ماهها هشدار دادهام، آمریکا زمینها، منابع، آب و کشور ما را میخواهد. اینها تهدیدهای بیاساس نیستند. رئیسجمهور ترامپ در تلاش است ما را بشکند تا آمریکا بتواند مالک ما شود. این هرگز... هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما ما همچنین باید واقعیت را بپذیریم که جهان ما اساساً تغییر کرده است.»
شکست محافظهکاران
رهبر حزب محافظهکار، پیر پویلیور (Pierre Poilievre)، امیدوار بود این انتخابات را به یک همهپرسی درباره نخستوزیر سابق، جاستین ترودو، تبدیل کند که محبوبیتش در پایان دهه حکومت خود با افزایش قیمت مواد غذایی و مسکن کاهش یافته بود.
اما ترامپ حمله کرد، ترودو استعفا داد و کارنی، رئيس سابق بانک مرکزی، به رهبری حزب لیبرال و نخستوزیری رسید.
پویلیور در سخنرانی پذیرش شکست، در حالی که حتی کرسی خود در مجلس عوام را نیز در خطر میدید، وعده داد به مبارزه برای کاناداییها ادامه دهد.
او به هوادارانش در اوتاوا گفت: «ما آگاهیم که هنوز از خط پایان عبور نکردهایم. میدانیم که تغییر لازم است، اما تغییر بهسختی به دست میآید. نیاز به زمان و کار دارد. به همین دلیل باید درسهای امشب را بیاموزیم تا در انتخابات بعدی که کاناداییها آینده کشور را تعیین میکنند، نتیجه بهتری بگیریم.»
تأثیر ترامپ بر انتخابات
حتی در حالی که کاناداییها با پیامدهای حمله مرگبار آخر هفته در یک جشنواره خیابانی در ونکوور دست و پنجه نرم میکردند، ترامپ در روز انتخابات به طعنهزنی ادامه داد و بار دیگر در شبکههای اجتماعی پیشنهاد داد کانادا باید به عنوان پنجاهویکمین ایالت به آمریکا بپیوندد و ادعا کرد که نام او نیز در برگههای رأی وجود دارد! او همچنین به خطا ادعا کرد که آمریکا به کانادا یارانه میدهد و نوشت: «این اصلاً منطقی نیست، مگر اینکه کانادا یک ایالت باشد!»
رفتار خصمانه ترامپ خشم کاناداییها را برانگیخته و بسیاری را به لغو سفرهای تفریحی به آمریکا، خودداری از خرید کالاهای آمریکایی و حتی رأی دادن زودهنگام سوق داده است. رکورد ۷.۳ میلیون رأی پیش از روز انتخالات ثبت شد.
رید وارن، یک ساکن تورنتو، گفت به لیبرالها رأی داده چون پویلیور «به نظر من مانند یک ترامپِ کوچک است». او همچنین گفت تعرفههای ترامپ نگرانکننده است:
«اتحاد کاناداییها در برابر حملات آمریکا عالی است، اما مطمئناً آشوبهایی ایجاد کرده.»
رابرت بوتول، مورخ، گفت پویلیور به «همان حس نارضایتی» که ترامپ از آن استفاده میکند، متوسل شد، اما در نهایت این استراتژی به ضررش تمام شد. او گفت: «لیبرالها باید به ترامپ پول بدهند! حرفزدن ترامپ به نفع محافظهکاران نیست.»
راه پیش رو برای لیبرالها
کارنی و لیبرالها دوره جدیدی از قدرت را تضمین کردند، اما چالشهای بزرگی پیش رو دارند.
اگر آنها نتوانند اکثریت پارلمان را به دست آورند، ممکن است برای حفظ قدرت و تصویب قوانین به یکی از احزاب کوچکتر وابسته شوند. بلوک کبکوا، که احتمالاً در جایگاه سوم قرار میگیرد، یک حزب جداییطلب از استان فرانسویزبان کبک است که خواهان استقلال از کاناداست.
لیبرالهای ترودو برای چهار سال به حمایت دمکراتهای جدید (NDP) متکی بودند، اما این حزب پیشرو در انتخابات روز دوشنبه عملکرد ضعیفی داشت و رهبر آن، جگمیت سینگ، اعلام کرد پس از هشت سال از سمت خود کنارهگیری میکند.
دنیل بلاند، استاد علوم سیاسی دانشگاه مکگیل، گفت: «این یک بازگشت دراماتیک است، اما اگر لیبرالها نتوانند اکثریت کرسیها را به دست آورند، بیثباتی سیاسی در پارلمان اقلیت جدید میتواند کار را برای آنها پیچیده کند.»
چالشهای پیش رو
از سال ۱۹۸۸ تاکنون، سیاست خارجی تا این حد بر انتخابات کانادا سایه نینداخته بود. آن زمان، موضوع اصلی تجارت آزاد با آمریکا بود که اکنون به طعنه به یک جنگ تجاری تبدیل شده است.
علاوه بر جنگ تجاری با آمریکا و رابطه سرد با ترامپ، کانادا با بحران هزینه زندگی نیز دست و پنجه نرم میکند. از آنجا که بیش از ۷۵٪ صادرات کانادا به آمریکا میرود، تهدیدهای تعرفهای ترامپ و تمایل او به انتقال تولید خودروسازان آمریکایی از کانادا به جنوب مرز میتواند اقتصاد کانادا را به شدت آسیببرانگیز کند.
کارنی در طول کارزار انتخاباتی وعده داد هر دلاری که دولت از تعرفههای متقابل بر کالاهای آمریکایی به دست میآورد، به کارگران کانادایی که از جنگ تجاری آسیب دیدهاند، اختصاص یابد. او همچنین قول داد برنامه مراقبتهای دندانپزشکی را حفظ کند، معافیت مالیاتی برای طبقه متوسط ارائه دهد، سطح مهاجرت را به حد پایدار بازگرداند و بودجه سیبیسی (رادیو-تلویزیون ملی کانادا) را افزایش دهد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
با وجود آنکه امیدها برای ایجاد توافق میان ایران و آمریکا قوت گرفته است، اما موانعی بر سر راه وجود دارد که فرصت بهرهبرداری کامل ایران از توافق احتمالی را میرباید.
به گزارش اقتصاد24، حتی اگر مذاکرات سیاسی به نتیجه برسد و تحریمها برداشته شود، اقتصاد ایران همچون بیماری خواهد بود که با دریافت اکسیژن بیشتر، برای مدتی نفس تازه میکند، اما زخمهای مزمنش درمان نشده است. ساختار دولتی، رانتمحور و غیررقابتی اقتصاد ایران، مانع جدی بر سر راه هرگونه رشد پایدار است؛ موانعی که با تزریق دلارهای نفتی یا گشایشهای دیپلماتیک از میان نخواهند رفت.
تا زمانی که اصلاحات عمیق در نظام حکمرانی اقتصادی، کاهش نقش دولت در بازار، تصویب FATF و مقابله با فساد ساختاری در دستور کار قرار نگیرد، دستیابی به توسعه اقتصادی بیشتر یک آرزو خواهد ماند تا واقعیتی ملموس.
با این مقدمه اقتصاد ۲۴ با وحید شقاقی شهری، اقتصاددان به گفتوگو نشسته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* باتوجه به ساختار دولتی و رانتی اقتصاد ایران، آیا توافق ایران و آمریکا میتواند به بهبود شاخصهای کلان اقتصادی مانند نرخ رشد، کاهش بیکاری و... بیانجامد؟
وحید شقاقی: یکی از مسائلی که در دهه گذشته کشور را به شدت با مشکلات عدیده مواجه کرد، مسئله تحریم بود. تحریم هم نااطمینانی اقتصادی را افزایش داد و هم شرایط انتظار را در اقتصاد ایران ایجاد کرد. در دوازده سال گذشته بارها در شرایط «مذاکره میشود یا نمیشود» جابهجا شدیم.
سال گذشته که آقای همتی بحث مذاکرات را مطرح کردند، مورد هجمه قرار گرفت ولی اکنون همه مدعی مذاکره شدهاند که این مسئله عجیبی در کشور است. ملاحظه کنید که چه قدر نااطمینانی وجود دارد که اواخر سال گذشته همه مطمئن بودند که مذاکرهای با آمریکا صورت نخواهد گرفت. حتی اواخر اسفند سال گذشته آقای پزشکیان در یک سخنرانی مطرح کرد که بحث مذاکرات تمام شده و دیگر مذاکرهای نمیشود ولی در اواسط فروردین ورق به یکباره برگشت؛ بنابراین یک مسئله بحث تحریمها، نااطمینانیها، ریسکهای سیاسی و اقتصادی، تلاطمهای ناشی از کانال تحریم و کاهش فروش نفت است ولی مسئله دیگر داخل اقتصاد ایران است.
ما در داخل اقتصاد ایران هم با مسائل بسیار جدی مواجه هستیم که مهمترینش بحث ناترازیهاست. ناترازیهایی که مدام بر شدت و تعددش اضافه میشود؛ یعنی ما از چند سال پیش با ناترازی برق و گاز مواجه بودیم ولی اکنون به ناترازی آب، فرونشست زمین و صندوقهای بازنشستگی سرایت کرده است. ما با ناترازیهای عدیدهای مواجه شدیم که هم بر تعددشان دارد اضافه میشود و هم بر شدتشان. بر اساس بررسی که بنده داشتم، مهار ناترازیهای اقتصادی ایران نیاز به حدود ۵۰۰ میلیارد دلار منابع مالی دارد.
این منابع مالی هم برای حذف ناترازیها کافی نیست بلکه برای مهارشان است که تصمیمات سختی هم میطلبد. این ناترازیها هم خود به خود به وجود نیامده بلکه دلیلش تصمیمات پوپولیستی، غلط و سیاستهای اشتباهی بوده که در دولتهای مختلف گرفته شده است. یکی از مصادیقش قیمتگذاری دستوری است که هنوز هم با وجود افکار پوپولیستی، دارد توصیه میشود. با وجود اینکه همه میدانیم که قیمتگذاری دستوری و علامت اشتباهی که قیمتها دارد به اقتصاد ما وارد میکند چه فجایعی را در پی دارد ولی همچنان بر ادامه آن اصرار میورزیم، چراکه عوام فریبانه است و منافع کوتاه مدت را پوشش میدهد. مسئله ناترازیهای اقتصادی ایران به تصمیمات سخت، اعتماد مردم به حکومت و همراهی نهادهای مختلف نیاز دارد. ما سالیان سال است که عادت کردهایم منابع خودمان را بدون توجه به توسعه پایدار، هدر دهیم. بدون توجه به مسائل زیست محیطی و نسلهای آینده، کل منابع را نابود کردهایم.
در کنار بحث ناترازیها، مسئله دیگری که در اقتصاد ایران به آن دچار شدهایم این است که با وجود اینکه شعار حمایت بخش خصوصی را میدهیم ولی اقتصاد ایران در چنبره دولت و شبهدولتیهاست. اتفاق بدی که رخ داده این است که بخشی از مدیران دولتی، مدیران شبهدولتیها شدهاند. شما اگر به مدیران مس، فولادی و بانکها نگاه کنید همه مدیران دولتی بودهاند و حال در پوشش شبهدولتیها قرار گرفتهاند؛ بنابراین ما اصلا اجازه تنفس و حضور به بخش خصوصی را نمیدهیم.
در بازار سرمایه ما، سهم بخش خصوصی ۱۵ درصد، سهم دولت و سهام عدالت ۵۵ درصد، سهم نهادهای عمومی غیردولتی ۲۵ درصد، سهم نهادهای اقتصادی ذیل رهبری ۲ و نیم درصد و سهم دولت به مفهوم استقلال دولت ۲ ونیم درصد است؛ چون دولت درون نهادهای شبهدولتی هم حضور دارد. در اینجا میبینیم که سهم بخش خصوصی فقط ۱۵ درصد است و ما اصلا اجازه نمیدهیم که در اقتصاد کشور نقشآفرینی کنند. دلیلش هم این است که مدیران و ذینفعان بزرگ از فضای آلوده شبهدولتیها و عدم رقابتپذیری اقتصاد ایران، لذت میبرند.
مشاهده میکنیم با کوچکترین تلاشی که برای واگذاری خودروسازی کشور میشود، حمله همهجانبهای شکل میگیرد. میخواهم بگویم ذینفعان بزرگی پشت این قضیه هستند که با ادبیات عامهپسند حمایت از مردم، اتلاف منابع ملی و... به صحنه آمدهاند. همین اعضای دولت ابراهیم رییسی اتوبوسی به نهادهای مختلف کوچ کردهاند و دوباره به دولت برمیگردند. بدین شکل نمیتوان کشور را اداره کرد و حتی اگر تحریمها برداشته و توافقی حاصل شود، نیمبند خواهد بود؛ یعنی باور ندارم که نتیجه چشمگیر و ملموسی از مذاکرات حاصل شود. البته که بنده مخالف مذاکره نیستم ولی میخواهم بگویم اینکه انتظار داشته باشیم که مذاکرات بصورت کامل و همه جانبه باشد را من بعید میدانم. باورم بر این است که اگر توافقی هم صورت گیرد، نیمبند و با منافع حداقلی خواهد بود.
* به چه دلیل این توافق را حداقلی میدانید؟
یک دلیلش سرعتی است که در مذاکرات شکل گرفته و میگویند سریع باید به نتیجه برسد. همچنین مسائل ایران و آمریکا مسائل مختلفی است که پیچیدگیهایی دارد. طرفین هم اعتمادی به یکدیگر ندارند و بحث مذاکرات زمانبر است. مثلا مذاکرات کسینجر با چوئن لای ۱۳ سال با عنوان مذاکرات پلو، طول کشید و این بدین معناست که ۱۳ سال با یکدیگر اعتمادسازی کردند. حال با ترامپی که ادبیات خاصی دارد، هنوز هم صحنهای که مشاهده میکنم و اخبار ضد و نقیضی که منتشر میشود، به باور من شفافیت لازم را ندارد. با ادلههای خودم بعید میدانم که این مذاکرات بتواند همه مسائل ایران و آمریکا را در حوزه تحریم حل کند.
در حالت خوشبینانه میتواند یک بده بستان حداقلی شکل گیرد. بدین صورت که آنها بخشی از تحریمها را لغو کنند و ما هم بخشی از انتظارات آنها را برآورد کنیم. حال اگر بخش خارجی حل شد، مسائل داخلی را با اقتصاد دولتی و رانتی که داریم، با مدیرانی که کشور را در طول ۴۰ سال گذشته به این وضعیت رساندهاند و بعد هم به شبهدولتیها کوچ کردهاند، چه کنیم؟ تغییر این صحنه کار بسیار سختی است. برخی از وزرا هم که برای تغییر خیز برداشته بودند، خودشان با استیضاح حذف شدند. همین رانتی که شما در ارز میبینید در میان چه کسانی توزیع میشود؟
در مجموع ما دو مسئله داریم؛ یکی ناترازیهاست که شدت و تعداد آن هر روز بیشتر میشود و یکی هم آرایش اقتصادی ایران است که درگیر شبهدولتیها، انحصار و اقتصاد رانتی نفتی حاکم است. این دو مسئله دو بار سنگینی است که برداشتنشان کار بسیار دشواری است و من توان برداشتن آن را در کشور نمیبینم. از این منظر نگران هستم چراکه این مسائل هم نیاز به تیم حرفهای دارد و هم هماهنگی و اجماع ملی میخواهد. این اصلاحات هزینه دارد و هزینهاش هم به مردم تحمیل میشود. همین امسال ما با قطعی برق، گاز و آب، روبهرو خواهیم شد، فرونشست زمین را هم داریم میبینیم و دو سه سال آینده صندوقهای بازنشستگی ما با مشکل مواجه خواهد شد؛ بنابراین نباید امیدواری زیادی در جامعه ایجاد کنیم که با مذاکرات همه چیز حل و شرایط عالی میشود چراکه شرایط داخلی ما واقعا پیچیده و سخت است.
* چندی پیش آقای پزشکیان از موافقت رهبری با سرمایهگذاری آمریکاییها در ایران خبر دادند، اما با وجود نهادهای ذی نفع مانند ستاد اجرایی فرمان امام و ... آیا چنین امری ممکن است؟
رهبری بارها بر حمایت از بخش خصوصی تاکید کردهاند. حتی در بازدیدی که از بخش خصوصی داشتند، وزیر نفت سابق در مورد پروژهای توضیح میدادند و رهبری پرسیدند این پروژه نفت را به چه کسی دادید؟ آقای اوجی هم گفتند به ستاد اجرایی. رهبری هم در پاسخ گفتند که ستاد اجرایی که بخش خصوصی نیست، این پروژهها را باید به بخش خصوصی بدهید. رویکرد رهبری چنین است ولی وقتی در سطح پایینتر اداره اقتصاد میآید به دلیل رانت و ذینفع بودن با تهمتها و فشارهای نهادهای مختلف و روابطی که وجود دارد، اجازه تنفس به بخش خصوصی داده نمیشود.
کشور را با نهادهای دولتی و شبه دولتی نمیتوان اداره کرد، آنها همان مدیرانی هستند که شرایط کنونی را رقم زدند. این بخش خصوصی است که خلاقیت و نوآوری دارد و شایسته سالاری را رعایت میکند. من اشاره کردم که ما فضا را برای بخش خصوصی مهیا نکردهایم و اقتصاد ذینفعانه اجازه تحقق این امر را نمیدهد. حال امیدواریم مانند دهه ۷۰ که سرشان به سنگ خورد و دیدند که با دولت نمیتوانند کشور را اداره کنند و فرصتها را از دست میدهند، مالکیت بخش خصوصی را محترم شمردند، اجازه حضور این بخش را دادند و جلوی آن اقتصاد ذی نفعانه را گرفتند.
رهبران چین در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی به یک اجماع رسیدند که با نهادهای وابسته به دولت نمیتوان اقتصاد را اداره کرد. همان چین کمونیستی اقتصادش را آزاد کرد و اجازه ورود بخش خصوصی را داد، با اقتصاد ذینفعانه و منافع پشت صحنه مبارزه کرد تا اینکه ترس بخش خصوصی را از بین برد. بخش خصوصی در ایران میترسد وارد فضای اقتصاد شود، چراکه وقتی وارد صحنه میشود به طرق مختلف اذیتش میکنند. حتی شرایط به حدی بد شده که در انتخاب رییس اتاق بازرگانی هم دخالتهای متعددی میشود. همین چند سال پیش ما دیدیم که عدهای با پلاکارد جلوی اتاق بازرگانی تجمع اعتراضی برگزار کردند. یک گروه با همین ادبیات افراد تندرو و خودسر سفارت نوردی کردند و دیدیم که چه خسارتهایی به کشور وارد کردند. با اینکه شخص رهبری پشتیبان بخش خصوصی بوده و اصل ۴۴ را ابلاغ کردند و هر دولتی هم که آمده سفارش کردند که به بخش خصوصی بها داده شود، اما هرچه قدر به سطوح پایینتر میآید، آن منافع، رانت و ذینفعان بزرگ پشت صحنه اجازه این تغییرات را نمیدهند.
میخواهم بگویم مدیران عالی کشور باید به اجماع برسند که اینگونه نمیتوان اقتصاد را اداره کرد. حتی اگر تحریمها برداشته شود ما با اقتصاد ذینفعانه و مدیران دولتی و شبه دولتی مواجه هستیم. مدیران شبهدولتی در بانکها، بیمهها، پتروشیمیها و فولادیها، همانهایی هستند که چندسال پیش در دولت بودند و دوباره اینجا مدیر شدند. شبه دولتیها در اقتصاد ایران تبدیل به آفت شدهاند و قدرت هم گرفتهاند. باید شبه دولتیها را به بخش خصوصی واگذار کنیم. نهادهای مختلف هم باید از دخالت در اقتصاد کنار بروند. اینها تصمیم مدیران عالی نظام را میطلبد که سهمیه اقتصاد را به سمت بخش خصوصی منتقل کنند. با اینکه میگویند بخش خصوصی مهم است ولی در واقعیت هیچ بهایی به این بخش داده نمیشود.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
دستفروشهای کتاب خیابان انقلاب با ابراز مخالفتشان نسبت به ایده جمعآوری دستفروشهای این منطقه تأکید کردند که این اتفاق به ضرر کتابفروشیها خواهد بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ساماندهی دستفروشان در زمانیکه سالها از شکلگیری این کسب و کار در برخی محلهها میگذرد و در گذر زمان این مشاغل به جلوهای فرهنگی و اجتماعی از آن منطقه تبدیل شده، همواره میتواند با نظرات مخالف و موافق بسیاری همراه باشد. تغییر ظاهر یک معبر در سطح شهر که با جلوهای خاص به شهرت رسیده و در حافظه جمعی مردم یک شهر نقشی ویژه دارد، میتواند به از بین رفتن بخشی از هویت محلی یا کاهش تعاملات اجتماعی آن منطقه منجر شود.
به تازگی مدیرعامل شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهر تهران در گفتوگویی از لزوم ساماندهی دستفروشان کتاب خیابان انقلاب صحبت کرده است که در آن به استقرار موقت دستفروشان در زمینی که دانشگاه تهران در اختیار شهرداری قرار داده اشاره شده است. در این تصمیمگیری هویت محلی شکلگرفته در خیابان انقلاب و تعاملات اجتماعی نادیده گرفته شده است، عناصری فرهنگی که طی سالیانی طولانی شکل گرفته و این تغییر را میتواند با مخالفتهای بسیاری روبرو باشد و این تصمیم میتواند به نوعی حذف حافظهای تاریخی به حساب بیاید چراکه دستفروشی کتاب در حدفاصل چهارراه ولیعصر (عج) تا میدان انقلاب قدمتی دیرینه دارند و آغازش به سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط میشود.
با این حال نمیتوان تنها از یک جنبه به این موضوع نگاه کرد، در موضوع دستفروشی کتاب باید به مسائلی مانند آسیب آن به صنعت نشر، رواج مشاغل کاذب، شکلگیری بازار سیاه کتاب، عرضه آثار بیکیفیت به دلیل قیمت پایین و... نیز اشاره کرد که شاید ضرورتی بر ساماندهی دستفروشان کتاب ایجاد میکند که البته میتواند به اشکالی غیر از تغییر ظاهر این معبر مهم پایتخت صورت بگیرد.
دستفروشان بخشی از بدنه اجتماعی شهر به حساب میآیند و در تصمیمگیری برای ساماندهی باید نظر این افراد و نیازهای معیشتیشان را در نظر گرفت. نکتهای که در صورت نادیده گرفته شدن میتواند ابعادی کاملاً منفی به این طرح بدهد و در نهایت نوعی بیاعتمادی اجتماعی ایجاد کند. به همین منظور با سه نفر از دستفروشان خیابان انقلاب به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشروح این گفتوگوها را از نظر میگذرانید:
جمعآوری دستفروشها به ضرر کتابفروشیها خواهد بود
یکی از دستفروشهای خیابان انقلاب که حاضر نشد نام واقعی او مطرح شود، جوانی حدوداً 30 ساله به نظر میرسد در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به اینکه بیش از 5 سال است که در این منطقه مشغول دستفروشی کتاب است، اظهار کرد: فروش کتاب برای من تنها راه کسب درآمد است اما علاوه بر آن، به این کار بسیار علاقه دارم و وقتی علاقهمندان یا دانشجویان به من کتابی سفارش میدهند که برایشان فراهم کنم با شوق و انگیزه بالا این کار را انجام میدهم. من سالهاست که در این منطقه کار میکنم و به فروشندهای شناختهشده برای علاقهمندان به کتاب تبدیل شدهام که اگر محل کارم تغییر کند مطمئناً این موقعیت را از دست میدهم.
او در ادامه با اشاره به اینکه کتابهای او برای فروش معمولاً در کتابفروشیها موجود نیست، گفت: من بعید میدانم که دستفروشان نقشی مخرب در میزان فروش کتابفروشیهای خیابان انقلاب داشته باشند چراکه معمولاً کتابهایی که من میفروشم آثار کمیابی هستند که دوباره به چاپ نمیرسند یا سالیان سال است که ناشران علاقهای به چاپ این آثار ندارند. در بین کتابهای ما دستفروشان آثار روز کمتری وجود دارد و معمولاً مردم برای خرید این آثار فقط به دستفروشها مراجعه میکنند.
وی تأکید کرد: حذف دستفروشان از خیابان انقلاب قطعاً حال و هوای این منطقه را تغییر میدهد. من فکر میکنم که حضور ما نه تنها به ضرر کتابفروشیها نیست، بلکه موجب مراجعه بیشتر مردم به آنها میشود و فکر میکنم نبود ما به ضرر آنها خواهد بود. تغییر حال و هوای این خیابان که سالهاست با حضور دستفروشان کتاب همراه است آسیبی جدی وارد میکند.
جمعآوری دستفروشها به نفع کتابفروشیها نخواهد بود
کامران آهنگران یکی از دستفروشهای قدیمی خیابان انقلاب که مردی حدوداً ۶۵ساله است در گفتوگویی با خبرنگار ایلنا، با اشاره به اینکه از سال ۱۳۵۲ مشغول کتابفروشی است و از سال ۱۳۵۹ به خیابان انقلاب آمده است، گفت: از همان زمان به یاد دارم که خیابان انقلاب به همین شکل بود، من هم دستفروشی کردهام و هم در مغازه کتاب فروختهام و باید بگویم یکی از جذابیتهای خیابان انقلاب برای مردم همین کتابفروشی و حضور دستفروشهاست و خیلیها به این خیابان میآیند که فقط از دستفروشها خرید کنند و مطمئن باشید اگر دستفروشها از این خیابان حذف شوند، این خیابان یکی از جذابیتهای مهم خود را از دست میدهد.
او با اشاره به اینکه دستفروشی کتاب شغلی رایج در همه جای دنیا است، گفت: این یک کملطفی به ماست که حذف دستفروشها از این خیابان را اتفاقی خوشایند میدانند. مطمئناً همه دستفروشها ترجیحشان بر این است که مغازه داشته باشند اما وقتی وضعیت اقتصادی مساعد نیست چنین اتفاقی رخ میدهد، بسیاری از دستفروشها اگر شغل دیگر داشته باشند و مثلاً فرصت برای کار کردن در یک کارخانه را داشته باشند، هیچوقت دستفروشی نمیکنند. دستفروشی شغلی نیست که ما با اشتیاق آن را انتخاب کرده باشیم، ما از سر اجبار و برای تأمین مخارج زندگی این کار را انتخاب کردهایم.
وی درباره دلیل مراجعه مردم به دستفروشها، گفت: مردم کتابهایی که از دستفروشها میخرند را با قیمت ارزانتری میتوانند تهیه کنند و البته کسانیکه نو بودن و اصطلاحاً تر و تمیز بودن کتابها برایشان مهم است، از کتابفروشیها خرید میکنند. کتابهایی که ما میفروشیم را میتوان همه جا تهیه کرد و من فکر میکنم با توجه به وضعیت اقتصادی مردم، اصلیترین عامل استقبال از دستفروشها همان قیمت پایین کتابها است.
این فروشنده کتاب در ادامه با اشاره به پایین بودن سرانه مطالعه در ایران اظهار کرد: با سابقه طولانی که در این کار دارم باید بگویم که جمعآوری دستفروشها هیچ تأثیری بر فروش کتابفروشیها نخواهد داشت چرا که فروش پایین کتاب هیچ ربطی به ما ندارد و مشکل در کتاب نخواندن مردم جامعه است. با جمعآوری دستفروشها آن کسی که عاشق کتاب است هر طور شده کتابی که میخواهد را تهیه میکند و آن کسی که علاقهای به کتاب خواندن ندارد هم مثل همیشه کتاب نمیخواند. حل این معضل با پیشنهاد جمعآوری دستفروشها اصلاً منطقی نیست و اگر قرار است ما قدمی در راستای فروش بالای کتاب برداریم باید مردم را به کتاب خواندن تشویق کنیم.
آهنگران که از جانبازان جنگ تحمیلی است در پایان درباره پیشنهاد اسکان دستفروشها در یک محوطه مشخص گفت: برای جانبازیام هیچ مبلغی دریافت نکردم و حتی سالها پیش میخواستند زمینی به من بدهند که آن را هم نخواستم و حالا هم دل به این وعدهها نمیبندم چرا که پیشتر هم نزد ما آمدند، شماره ملی ما دستفروشها را گرفتند و گفتند که قرار است در پارکی به ما اسکان بدهند که اصلاً چنین اتفاقی رخ نداد و بعید میدانم باز هم اتفاقی رخ دهد و مکانی به دستفروشها اختصاص دهند.
نبود دستفروشهای کتاب به وجهه فرهنگی خیابان انقلاب آسیب میزند
یکی دیگر از دستفروشهای کتاب خیابان انقلاب که جوانی حدوداً ۲۷-۲۸ساله به نظر میرسد، با اشاره به اینکه حضور دستفروشها باعث تردد بیشتر مردم در خیابان انقلاب شده، گفت: من خیابان انقلاب را بدون دستفروشها هم دیدهام و باید بگویم که وقتی دستفروشها اینجا نباشند، خیابان بسیار خلوت است. این منطقه سالیان سال است که به این شکل است و به محلی برای خرید کتاب از مغازهها و دستفروشها تبدیل شده است.
او درباره ایده اختصاص مکانی برای دستفروشهای کتاب، گفت: با وجود اینکه مردم خیابان انقلاب را به عنوان محلی برای خرید کتاب میشناسند باز هم این روزها ما فروش چندانی نداریم و اگر محل دستفروشها تغییر کند قطعاً میزان فروش بسیار پایین میآید. این نگرانی که دستفروشها میزان خرید کتاب از کتابفروشیها را کاهش دادهاند هم نمیتواند مسئلهای چندان جدی باشد چرا که من به شخصه تا الآن که غروب است فقط سه کتاب فروختهام و اطمینان داشته باشید که نبود ما هیچ تغییر مثبتی برای کتابفروشها نخواهد داشت.
وی با اشاره به اینکه سه سال است که در خیابان انقلاب به دستفروشی کتاب مشغول است، اظهار کرد: به نظر من قیمت پایین کتابها یکی از اصلیترین عواملی است که شاید برخی افراد خرید از دستفروشها را ترجیح میدهند. به دلیل بالا رفتن قیمت کاغذ، قیمت کتاب نیز بسیار افزایش داشته و دستفروشها این امکان را دارند که با سود جزئیتری کتابها را بفروشند.
او در پایان تأکید کرد: حضور دستفروشها در خیابان انقلاب به این منطقه وجههای خاص داده که شاید بتوان آن را یک ویژگی توریستی نیز دانست. بسیاری از هنرمندان و افراد کتابخوان به این منطقه میآیند و از ما خرید میکنند و حذف دستفروشها باعث از دست رفتن وجههای توریستی و فرهنگی از این خیابان میشود. به نظر من تغییر محل دستفروشها اتفاق خوشایندی نیست، دستفروشی کتاب هیچ آسیبی به وجهه یک منطقه نمیزند و از آنجا که خیابان انقلاب هم به یک منطقه فرهنگی تبدیل شده وجود دستفروشها اتفاقاً وجهه خوبی به این منطقه داده و اگر قرار بر ساماندهی دستفروشها است بهتر است فروش برخی کالاها که در شأن این خیابان نیست، متوقف شود.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
ضرورت گفتگو برای گذار از استبداد دینی به دموکراسی/ نرگس محمدی در گفتگو با حسین رزاق
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
اسکندر مؤمنی، وزیر کشور ایران، از خاموش شدن آتش در بندر رجایی خبر داد. مسئول بهداشت استان هرمزگان نیز آخرین آمار قربانیان را دستکم ۷۰ نفر اعلام کرد. گمرک کشور نیز اعلام کرده، محمولهای که باعث انفجار شده است، به گمرک گزارش نشده بود.
تصاویر ماهوارهای که توسط آسوشیتدپرس تجزیه و تحلیل شده است نیز ویرانی ناشی از این انفجار را نشان میدهد که بیش از ۱۰۰۰ نفر را مجروح کرده است. این تصاویر که توسط شرکت Planet Labs PBC گرفته شدهاند، در حالی منتشر میشوند که گزارشهای خبری محلی از محل حادثه، سؤالات بیشتری را در مورد علت انفجار روز شنبه در بندر رجایی در نزدیکی بندرعباس مطرح میکنند.
اسکندر مؤمنی، وزیر کشور ایران، از خاموش شدن آتش خبر دادو مهرداد حسنزاده، مقام مسئول بهداشت اضطراری استان، آمار قربانیان را اعلام کرد.
گزارش شده است که این بندر یک محموله شیمیایی مورد نیاز برای سوخت جامد موشکهای بالستیک را دریافت کرده بود ــــ چیزی که مقامات آن را تکذیب کردهاند، اگرچه منبع نیرویی که چنین ویرانی را به بار آورده است را توضیح ندادهاند.
تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که انفجار روز شنبه یک ساختمان مجاور محل انفجار را که به نظر میرسید در ردیفی قرار داشته که قبلاً کانتینرهای دیگری در آن قرار داشتند، کاملاً منهدم کرده است. همچنین بیشتر ساختمان دیگری را که درست در غرب آن قرار داشت، در هم کوبیده است.
نیروی انفجار نیز قابل مشاهده بود، به طوری که به نظر میرسد دو دهانه به عرض حدود ۵۰ متر ایجاد شده است. کانتینرهای دیگر در نزدیکی نیز بر اثر انفجار و آتشسوزی شدید پس از آن، خرد شده و از شکل افتادهاند.
آتشسوزی تا روز دوشنبه، حدود دو روز پس از انفجار اولیه در محل ادامه داشت. انفجار درست زمانی رخ داد که ایران دور سوم مذاکرات با ایالات متحده بر سر برنامه هستهای به سرعت در حال پیشرفت خود را آغاز کرده بود.
مقامات هنوز توضیحی برای این انفجار ارائه نکردهاند.
شرکت امنیتی خصوصی آمبری میگوید این بندر در ماه مارس یک ماده شیمیایی سوخت موشک دریافت کرده است. این بخشی از محموله پرکلرات آمونیوم از چین توسط دو کشتی به ایران بود که برای اولین بار در ژانویه توسط فایننشال تایمز گزارش شد. این ماده شیمیایی که برای ساخت پیشرانه جامد موشکها استفاده میشود، قرار بود برای جبران ذخایر موشکی ایران که در جریان حملات مستقیم آن به اسرائیل در طول جنگ با حماس در نوار غزه کاهش یافته بود، مورد استفاده قرار گیرد.
ارتش ایران دریافت این محموله شیمیایی را تکذیب کرده است.
تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی از این انفجار، دود مایل به قرمزی را نشان میدهد که درست قبل از انفجار از آتش بلند میشود. این نشان میدهد که یک ترکیب شیمیایی در این انفجار دخیل بوده است، مانند انفجار سال ۲۰۲۰ در بندر بیروت.
اواخر روز یکشنبه، خبرگزاری نیمهرسمی ایلنا به نقل از سعید جعفری، مدیرعامل یک شرکت خدمات دریایی فعال در این بندر، گزارش داد که اظهارات نادرستی در مورد محمولهای که منفجر شده، وجود دارد و او آن را “بسیار خطرناک” خواند.
جعفری گفت: “این حادثه پس از اظهارات نادرست در مورد کالاهای خطرناک و تحویل آن بدون مدارک و برچسب رخ داده است.”
گزارش دیگری از خبرگزاری نیمهرسمی ایسنا مدعی شد که محمولهای که باعث این انفجار شده است، به گمرک نیز گزارش نشده بود.
تنها مقامات عالیرتبه در ایران، مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، میتوانند رویههای عادی در این بندر را دور بزنند.
(جان گمبریل / آسوشیتدپرس)
اطلاعیه کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر رجایی
کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر رجایی با صدور اطلاعیهای، نتایج اولیه بررسیهای خود را اعلام کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، متن کامل اطلاعیه به شرح زیر است:
«باسمه تعالی
ضمن عرض تسلیت بابت وقوع این حادثه تأسفبار، به اطلاع هموطنان گرامی میرساند کمیته بررسی علل حادثه آتشسوزی در بندر شهید رجایی پس از برگزاری چندین جلسه با حضور کارشناسان و متخصصان، نتایج اولیه را به شرح زیر اعلام میکند:
۱- قصور در رعایت اصول ایمنی و پدافند غیرعامل محرز شده است.
۲- خلافاظهاری در برخی موارد وجود داشته و دستگاههای امنیتی و قضایی با جدیت در پی شناسایی خاطیان هستند.
۳- علتیابی قطعی این حادثه مستلزم بررسی کامل و همهجانبه ابعاد مختلف آن است که به دلیل الزامات کارشناسی، نیازمند طی شدن فرایندهای فنی و آزمایشگاهی است؛ اگرچه بدون فوت وقت مراحل اجرایی آن دنبال خواهد شد و در اسرع وقت به اطلاع عموم مردم خواهد رسید.
به هموطنان عزیز اطمینان داده میشود که با همه مقصران این حادثه بدون هیچگونه اغماض برخورد خواهد شد؛ لذا درخواست میشود اخبار مربوط به علت حادثه را تنها از این کمیته که به ریاست استاندار هرمزگان تشکیل شده است، دنبال بفرمایند.»
گمرک: محمولهای که در بندر رجایی دچار حریق شد در اختیار گمرک نبوده است
ایسنا: محموله وارداتی که روز شنبه (ششم اردیبهشت) در بندر رجایی دچار انفجار و حریق شده، هیچگونه شماره کوتاژ و اظهارنامه مبنی بر اینکه به گمرک اظهار شده باشد را ندارد و این کشتی و محموله آن در اختیار گمرک نبوده است.
طبق اعلام گمرک، محموله وارداتی که ابتدا در بندر رجایی دچار انفجار و حریق شده است، در اختیار گمرک نبوده و هیچگونه شماره کوتاژ و اظهارنامه مبنی بر اینکه کالا به گمرک اظهار شده، ندارد.
طبق آنچه گمرک جمهوری اسلامی به ایسنا اعلام کرده است، با توجه به اینکه هر محمولهای کشتی که وارد بندر میشود ابتدا مانیفست (اطلاعات باری) آن به بندر داده میشود و پس از آن، صاحب کالا محموله را به گمرک اظهار میکند تا تشریفات گمرکی و ترخیص آن آغاز شود. اما محموله وارداتی که روز شنبه (ششم اردیبهشت) در بندر رجایی دچار انفجار و حریق شده، هیچگونه شماره کوتاژ و اظهارنامه مبنی بر اینکه به گمرک اظهار شده باشد را ندارد و این کشتی و محموله آن در اختیار گمرک نبوده است.
گفتنی است؛ طی دو روز اخیر عملیات اطفای حریق در بندر رجایی انجام شده و اکنون لگهگیری آتشسوزی در بندر در حال انجام است.
اکنون با توجه به پایان اطفاء حریق، انجام تمامی تشریفات گمرکی در بندر رجایی به مدار برگشته و تجارت به روال عادی برگشته و همه رویههای گمرکی نیز اعم از صادارت، واردات و ترانزیت در بندر رجایی برقرار شده است.
ارسال محمولههای صادراتی نیز از دیگر گمرکات کشور به مقصد گمرک رجایی از امروز از سر گرفته شده و محمولههای ارسالی به بندر پذیرش میشوند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز روز دوشنبه، ۲۸ آوریل، از قول چهار دیپلمات نوشت، ایران پیشنهاد ملاقات با طرفهای اروپایی توافق هستهای ۲۰۱۵ را احتمالاً در روز جمعه در رم مطرح کرده است، درصورتی که مذاکرات با ایالات متحده از سر گرفته شود. با اینحال اروپاییها هنوز پاسخی به این پیشنهاد ندادهاند.
مقامات عمانی گفتهاند که دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا ممکن است در ۳ مه (۱۳ اردیبهشت) در اروپا برگزار شود، اما هنوز تصمیم رسمی در این باره گرفته نشده است.
پیشنهاد ایران به بریتانیا، فرانسه و آلمان (معروف به E3) نشان میدهد که تهران گزینههای خود را باز نگه داشته، اما در عین حال میخواهد موضع اروپاییها را درباره احتمال بازگشت تحریمهای سازمان ملل قبل از اکتبر(اسنببک)، زمانی که قطعنامه تأییدکننده توافق ۲۰۱۵ منقضی میشود، ارزیابی کند.
دو دیپلمات از E3 و یک دیپلمات غربی گفتند که ایران پس از مذاکرات روز شنبه با آمریکا(در مسقط)، پیشنهاد ملاقات احتمالی در روز جمعه در رم را مطرح کرده است. در صورتی که این امکان وجود نداشته باشد، ایرانیها همچنین پیشنهاد گفتوگو در تهران را قبل از آن تاریخ دادهاند.
یک مقام ایرانی این پیشنهاد را تأیید کرد، اما گفت که E3 تاکنون پاسخی نداده است.
دیپلماتهای اروپایی و غربی گفتند که E3 در حال ارزیابی این موضوع است که آیا ملاقات با ایران در این زمان به نفع آنهاست یا بهتر است صبر کنند تا ببینند مذاکرات با واشنگتن چگونه پیش میرود، اما آنها برگزاری جلسه در تهران را رد کردهاند.
مقام ایرانی گفت: «مهم است که همه طرفهای توافق ۲۰۱۵ در یک راستا باقی بمانند. بنابراین، ملاقات با کشورهای E3 این هفته قبل از دور بعدی مذاکرات با آمریکاییها مفید خواهد بود.»
مهلت تحریمهای سازمان ملل
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، روز پنجشنبه گفت که آماده سفر به اروپا برای گفتوگو است، اما اشاره کرد که پس از تیرگی روابط دو طرف، این اروپاییها هستند که باید اقدام کنند.
از سپتامبر گذشته، تهران و سه قدرت اروپایی چندین بار برای بررسی روابط و موضوع هستهای دیدار کردهاند.
آخرین جلسه آنها در ماه مارس در سطح کارشناسی برگزار شد و در آن پارامترهای یک توافق آینده برای تضمین عقبنشینی برنامه هستهای ایران در ازای لغو تحریمها بررسی شد.
دونالد ترامپ، که در سال ۲۰۱۸ و در دوران ریاستجمهوری خود از توافق ۲۰۱۵ ایران و قدرتهای جهانی خارج شد، تهدید کرده است که در صورت عدم دستیابی سریع به توافقی جدید که مانع از توسعه سلاح هستهای توسط ایران شود، به این کشور حمله خواهد کرد.
غرب به ایران مشکوک است که در پی دستیابی به سلاح هستهای است، اتهامی که ایران آن را رد میکند. دیپلماتها میگویند تهدید تحریمهای مجدد برای تحت فشار قرار دادن تهران جهت امتیازدهی طراحی شده و بحثهای دقیق درباره استراتژی بین آمریکاییها و اروپاییها حیاتی است.
از آنجا که آمریکا از توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران خارج شده، نمیتواند مکانیسم بازگشت فوری تحریمها (snapback) را در شورای امنیت سازمان ملل فعال کند. این موضوع E3 را تنها طرفهای توافق میکند که هم توانایی و هم تمایل به اعمال snapback را دارند.
وقتی از این مقام ایرانی پرسیده شد که آیا پیشنهاد ملاقات با اروپاییها درباره snapback است، او اشاره کرد که این بخشی از هدف است.
او گفت: «مذاکرات با آمریکا، به ویژه درباره گامهای هستهای، به سرعت پیش نمیرود و واضح است که ما به زمان بیشتری نیاز داریم. تهران چندان موافق یک توافق موقت نیست، چون به طرف آمریکایی اعتماد ندارد.»
«اگر در یک توافق موقت، ما گامهای خود را برداریم و طرف مقابل این کار را نکند، چه میشود؟ ما نیاز داریم اروپاییها درک کنند که ما به دنبال یک توافق جدید هستیم و آمادهایم گامهایی برای محدود کردن غنیسازی برداریم، اما به زمان نیاز داریم.»
وزارت خارجه بریتانیا و آلمان در مورد اینکه آیا ایران پیشنهاد ملاقات برای این هفته را داده است، به طور خاص اظهارنظری نکردند. وزارت خارجه فرانسه نیز بلافاصله پاسخی نداد.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
نتانیاهو در این دو سال همواره ایران را تهدید کرده است؛ اما تهدیدهای دیروز او مبنی بر «نابودی کامل» تاسیسات هستهای و مراکز غنیسازی اورانیوم صریحتر از همیشه و تقریبا «بیسابقه» بود.
این تهدیدها یک روز بعد از انفجار بندرعباس قابل توجه است. با این حال، فهم بهتر اظهارات دیروز نتانیاهو مستلزم شناخت بستر یا بسترهای آن است.
در دو بستر داخلی اسرائیل و مذاکرات ایران و آمریکا میتوان تهدیدهای نتانیاهو را تحلیل کرد. درباره مورد نخست میتوان گفت که مذاکرات ایران و آمریکا تقریبا وارد متن کشمکشهای داخلی اسرائیل شده است.
نتانیاهو از زمان شروع این مذاکرات به شدت هدف حمله تند مخالفان است و آنها مدام با طعنه به بیبی حمله میکنند و شروع دیپلماسی میان آمریکای ترامپ و ایران را شکستی برای او و سیاستهایش میدانند.
در این راستا، یائیر لاپید رهبر اپوزیسیون اسرائیل اخیرا نتانیاهو را «بزدل و ترسو» نامید و او را متهم به ممانعت از اجرایی شدن طرحش در اکتبر گذشته برای حمله به میادین نفتی ایران کرد و خواستار اعلان ۵ شرط در تعامل با پرونده هستهای شد.
در همین حال هم نفتالی بنت نخست وزیر اسبق اسرائیل که از شانس بیشتری نسبت به نتانیاهو در انتخابات آینده برخوردار است، راهبرد او در قبال ایران را «شعار بدون عمل» دانست و سیاست مناخیم بگین را به او متذکر شد که مبتنی بر «حمله و نابود کردن» برنامه هستهای دشمنان بود.
توام با ادامه مذاکرات این انتقادات شدت گرفت و نتانیاهو تقریبا به سه روش واکنش نشان داد؛ نخست «درز دادن» خبر وجود تصمیم حمله به تاسیسات هستهای ایران و جلوگیری ترامپ از آن در رسانههای آمریکایی بود. البته این «درز خبری» علاوه بر مصرف داخلی در اسرائیل، مصرف مذاکراتی دیگری هم دارد که در ادامه یادداشت به آن اشاره خواهد شد. در واقع نتانیاهو با این کار میخواست به جامعه اسرائیل اعلام کند که مصمم به «نابودی» تاسیسات هستهای ایران است و عدم حمله را به مخالفت ترامپ نسبت دهد.
اما شیوه دوم نیز صدور بیانیه دفتر نتانیاهو در واکنش به انتقادات داخلی بود که در آن به تعهد مجدد او برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتمی تاکید و اعلام کرد: «نخست وزیر عملیاتهای علنی و سری متعددی را در نبرد علیه برنامه هستهای ایران رهبری کرده و اگر این عملیاتها نبود ایران امروز زرادخانه هستهای داشت و این عملیاتها نزدیک به یک دهه برنامه هستهای ایران را به عقب انداخته است.»
به نظر میرسد که راهکار سوم نتانیاهو در مواجهه با انتقادات فزاینده داخلی ایراد تهدیدهای بیسابقه دیشب بود تا عزم «جدی» خود را در مقابله با برنامه هستهای ایران نشان دهد.
جدا از الزامات ورود مذاکرات ایران و آمریکا به کشمکشهای سیاسی در اسرائیل، اما این مواضع نتانیاهو را نمیتوان صرفا در این بستر و به دور از بستر مذاکرات ایران و آمریکا دید.
اما در رابطه با بستر دوم تهدیدهای نتانیاهو، دو احتمال وجود دارد؛ نخست این که نوعی فشار بر ترامپ برای کوتاه نیامدن از خواسته کلیدی اسرائیل مبنی بر برچیدن برنامه هستهای ایران در مذاکرات و احتمال دون نیز نوعی تقسیم کار میان ترامپ و نتانیاهو است که به مرگ بگیرد تا ایران به تب و دادن حداکثر امتیازات در مذاکرات تن دهد.
در این احتمال، نتانیاهو نقش پلیس بد و مرد دیوانه را به عهده دارد که ترامپ هم از آن به عنوان ابزار چانهزنی در مذاکرات استفاده میکند؛ با این پیام به ایران که اگر فلان خواسته و شروط در مذاکرات برآورد نشود، دست اسرائیل را برای حمله باز میگذارم.
واقعیت امر این که با توجه به وضعیت خاص نتانیاهو و نگرانیاش از انتقام ترامپ بعید است که بخواهد با فشار شخصیت خودشیفته ترامپ را تحریک کند. از این رو، مصرف مذاکراتی این تهدیدها بیشتر معطوف به قسمی تقسیم کار با ترامپ بنظر میرسد تا فشار بر او. خود نتانیاهو هم میداند که هر گونه حمله به تاسیسات هستهای ایران بدون موافقت و همکاری آمریکا امکانپذیر نیست و ترامپ نیز به این مهم واقف است. بنابراین تهدید به نابودی این تاسیسات لزوما فشاری متوجه ترامپ نمیکند.
در موضوع حمله به تاسیسات هستهای ایران تلاش نتانیاهو این است که آمریکا را درگیر کند نه این که خود اسرائیل راسا اقدام کند و حملهای در این سطح را بدون هماهنگی و همکاری واشنگتن انجام دهد؛ والا اکنون شرایط سیاسی اسرائیل برای چنین عملی آماده است و بر خلاف جنگ غزه که مخالفان نتانیاهو خواهان پایان دادن به آن در مقابل آزادی گروگانها هستند، اما حمله به ایران پشتوانه نوعی اجماع داخلی را دارد و جریانهای دیگر در این خصوص تندتر از نتانیاهو هستند.
در کل هر چند در سطح کلان میطلبد تهدیدات نتانیاهو چنان جدی تلقی شود که انگار همین فردا عملی میشود؛ اما تمرکز اسرائیل بر خرابکاری به موازات مذاکرات خواهد بود.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
کنگره ملی جمهوریخواهان
کنگره ملی، گرانیگاه جمهوریخواهی یا سازوکاری برای گذار؛ اکبر کرمی، احمد پورمندی و حسین موسویان
در گفتوگو با احمد پورمندی و حسین موسویان که هر دو از کهنهکاران جمهوریخواه هستند، پرسیدهام؛ چرا جمهوریخواهان در پی برپایی کنگره هستند؟ و کنگره ی ملی جمهوریخواهان در پی چیست؟ آیا درسها ی درخوری از تجربهها ی ناکام گذشته گرفته شده است؟ و آیا تکاپو ی برپایی کنگره ی ملی جمهوریخواهان برآمد آسیبشناسی جریانها، نهادها و ناکامیها ی گذشته است؟ یا میتواند تکرار آنها باشد؟ آماج بنیادین برپاکنندهگان کنگره چیست؟ چه میتواند باشد؟ و چرا به جا ی برپایی یک نهاد فراگیر که سنگی بسیار بزرگ است، به برداشتن سنگها ی کوچکتر همانند همسازی بر سر یک متن حقوقی و اعلامیه ی گذار کار نشده است؟ پایگاه همبودیگ (اجتماعی) جریان جمهوریخواه کیست؟ چه میخواهد؟ و تا چه پایه با ارزشها ی نوین آشناست؟ آیا کنگره ی ملی پاسخ به این دست نیازها و خواستها است؟ یا ریختی از همآوردی با جریان سلطنتطلب هم در آن دیده میشود؟ آیا کنگره ی ملی جمهوریخواهان، گرانیگاهی است برای جمهوریخواهی؟ یا قرار است سازوکاری برای گذار باشد؟
چرا ما پس از دو سده مبارزه برای توسعه، شکوفایی و ترقی و یک سده تکاپو برای سامانیدن قدرت، داوری و ریختی از لیبرال دمکراسی هنوز در چموخم سیاستورزی درماندهایم؟ چرا هنوز امکانی برای برگزاری یک انتخابات آزاد در ایران فراهم نیست؟ و حتا اصلاحطلبها هنوز نمیتوانند نمایندهگان بایسته و شایسته ی خود را داشته باشند؟ دشواری کار کجاست که نمیگذارد این ویرانه ایران شود؟ آسیبشناسی راه رفته چه میگوید؟ و کسانی که رویا ی برساختن «کنگره ی ملی جمهوریخواهان ایران» را بیرون از ایرانیان پختهاند، چه میگویند؟ تا چه اندازه این رویاها با فربودها و واقعیتها ی سیاسی هماهنگ است؟ و چرا چنین رویایی را باید از رویاها ی اصلاحطلبانه در درون ایران جدا کرد؟
آیا فشار سلطنتطلبها و نگرانی از بازگشت به گذشته است که جمهوریخواهان را به تکوتا انداخته است؟ و آیا خطر افتادن دوباره در چاه سلطنت جدی است؟ یا میوه ی درخت جمهوریخواهی رسیده است و اکنون زمان چیدن سیب مردمسالاری است؟
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
تلویزیون تحت کنترل حوثیها روز دوشنبه ادعا کرد که در حمله هوایی ایالات متحده ۶۸ کشته شدند. تصاویری که از تلویزیون المسیره بخش شد، اجساد پوشیده از گرد و غبار و آوار در خرابههای یک مرکز بازداشت مهاجران آفریقایی در یمن را نشان میدادند.
به گزارش رویترز، این حمله یکی از مرگبارترین حملات هوایی در شش هفته حملات هوایی ایالات متحده علیه حوثیها بود؛ گروهی متحد با ایران که شمال یمن را کنترل میکند و در آنچه همبستگی با فلسطینیها مینامد، به کشتیها در دریای سرخ حمله کرده است.
ارتش آمریکا بلافاصله به ایمیل رویترز که درخواست اظهار نظر در مورد این حمله را داشت، پاسخ نداد. ارتش آمریکا گفته است که به دلایل امنیتی عملیاتی، اطلاعات دقیقی در مورد اهداف حملات هوایی خود ارائه نخواهد داد.
تلویزیون المسیره، تحت کنترل حوثیها، تصاویری از پیامدهای حمله در صعده، در مسیری که مهاجران آفریقایی برای عبور از یمن فقیر و درگیر جنگ برای رسیدن به عربستان سعودی از آن استفاده میکنند، نشان داد.
تصاویر اجسادی را نشان میداد که در میان آوارهای خونآلود پوشیده از گرد و خاک بودند. امدادگران مردی را که اندکی تکان میخورد روی برانکارد حمل میکردند. یکی از بازماندگان به زبان امهری، زبان اصلی اتیوپی، فریاد میزد: «مادرم».
محمد عبدالسلام، سخنگوی حوثیها، در شبکه ایکس نوشت که دولت آمریکا با بمباران بازداشتگاه صعده که بیش از ۱۰۰ مهاجر آفریقایی بدون مدارک را در خود جای داده بود، مرتکب «جنایتی وحشیانه» شده است.
رویترز توانست مکان و زمان وقوع ویدئوی پس از بمباران را از طریق نشانههای قابل مشاهده، مانند ساختمانی انبار مانند با سقف موجدار خرد شده، تأیید کند. تصاویر ماهوارهای از همان مکان در روز قبل، سقف را سالم نشان میداد.
این مکان با محل یک مرکز مهاجران که در حمله هوایی قبلی به رهبری عربستان سعودی در سال ۲۰۲۲ نیز مورد اصابت قرار گرفته بود، مطابقت داشت.
مرگبارترین حمله آمریکا به یمن تاکنون در این ماه رخ داد که در آن حمله به یک پایانه سوخت در دریای سرخ دستکم ۷۴ نفر را کشت.
طرفداران حقوق بشر نگرانیهایی را در مورد کشتار غیرنظامیان مطرح کردهاند. سه سناتور دموکرات روز پنجشنبه به پیت هگست، رئیس پنتاگون، نامه نوشتند و خواستار پاسخگویی در مورد تلفات غیرنظامیان شدند.
مسیر خطرناک
یمن یک دهه است که شاهد جنگ داخلی بین حوثیها و دولتی است که جنوب را کنترل میکند و از سوی کشورهای عربی حمایت میشود، هرچند در دو سال گذشته پس از آتشبس بین حوثیها و عربستان سعودی، درگیریها کاهش یافته است.
مقامات سازمانهای امدادی میگویند هر سال صدها هزار نفر که به دنبال فرار از فقر هستند، از طریق شاخ آفریقا و دریای سرخ سفر میکنند تا با پای پیاده از طریق یمن به مرز عربستان سعودی برسند.
بر اساس گزارش سازمان بینالمللی مهاجرت، آژانس سازمان ملل، سال گذشته بیش از ۵۰۰ نفر در تلاش برای رسیدن به یمن در دریای سرخ غرق شدند.
مرز یمن و عربستان، که از غرب به شرق در دشت ساحلی مرطوب، کوههای پوشیده از بوتههای خاردار و تپههای شنی بیابانی امتداد دارد، سالها خط مقدم فعال جنگ بود و حتی پس از آتشبس که درگیریهای عمده را متوقف کرد، همچنان خطرناک باقی مانده است.
دیدهبان حقوق بشر در سال ۲۰۲۳ گزارش داد که مرزبانان سعودی با استفاده از سلاحهای انفجاری و تیراندازی، صدها مهاجر اتیوپیایی، از جمله زنان و کودکان، را که سعی در عبور از مرز داشتند، کشتهاند. یک مقام سعودی این گزارش را رد کرد.
عربستان سعودی، بزرگترین صادرکننده نفت جهان، سالهاست که تلاش میکند تعداد مهاجران بدون مدارک که وارد این کشور شده و اغلب در مشاغل کمدرآمد کار میکنند را کاهش دهد. مطالعات سازمان ملل نشان داده است که حدود ۷۵۰,۰۰۰ اتیوپیایی در این کشور زندگی میکنند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
مستوره نصیری / خبرآنلاین: انتشار ویدئویی از صحنه یک جنایت هفته گذشته بسیار مورد بحث قرار گرفت. این فیلم که سوم اردیبهشت ماه منتشر شد، حاوی تصاویر خشنی از حمله یک مرد به دختر ۱۸ سالهاش بود که در انظار فرزندش را با ضربات چاقو به قتل میرساند.
بحثهای شکل گرفته درباره این جنایت حول دو موضوع پررنگ بود، قتل ناموسی و کشتن فرزند از سوی پدر و دومی بیتفاوتی مردمی که شاهد قتل بودند. همین موضوعات بهانهای شد که با سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس و نیما شجاعی، جامعهشناس و پژوهشگر، به بحث و بررسی بپردازیم.
کاظمی درباره بیتفاوتی رهگذران معتقد است: با سیطره شیوه تولید سرمایه در مخصوصا دنیای معاصر، انسانها مقداری دچار از خود بیگانگی و بیگانگی نسبت به اطرافیان و هم نوعان خود شدهاند و عواطف در این جوامع معاصر، کمتر شد. این را برخی اقتضای شهر نشینی و مدرن شدن میدانند و برخی آن را از پیامدهای سرمایه داری و تغییراتی میدانند که در روابط اجتماعی رخ میدهد.
شجاعی دراینباره میگوید: آیا شهروندان ایرانی در موقعیتهای مختلف، این بی تفاوتی را نشان دادهاند؟ فکر نمیکنم به این ترتیب باشد. شاید در یک سری موارد خاص بوده باشد چون بحث خشونت خانگی وجود دارد و مواردی که احتمالا به لحاظ روانشناسی اجتماعی، شهروندان از مواجهه با آن حذر میکنند، ولی اگر بخواهیم بگوییم مشارکت، سویه دیگر بی تفاوتی است، در کمکهایی که در بحرانهای اجتماعی و طبیعی مانند سیل و زلزله و کارهای خیر رخ میدهد، میبینیم که این روحیه جمعی همچنان وجود دارد و ایرانیها این مشارکت را دارند.
هر دوی این جامعهشناسان اما نسبت به خشونت خانگی علیه زنان در خانواده و زنکشی هشدار جدی میدهند. کاظمی میگوید: قتل زن، چیزی است که نه تنها تبعاتی ندارد، بلکه در بین مردان به عنوان قتل خانوادگی و در ذیل اختلاف خانوادگی اکثرا صورت بندی میشود. یعنی مردان میتوانند بدون این که ترسی از واکنش جامعه و پلیس و قانون داشته باشند، به راحتی این کار را بکنند و از عمل خودشان اعلام خشنودی میکنند. موضوع این است.
برخورد مردم در صحنه قتل فاطمه سلطانی توسط پدرش چطور ارزیابی میشود؟
سیمین کاظمی: فکر میکنم خود این جنایت انقدر مهم است که آن بحث واکنشها یک موضوع حاشیهای است. در مورد این ماجرا، اولا واقعیت را نمیدانیم. تعداد محدودی از آدمها را میبینیم که از آن جا رد میشوند. ما فقط چند نفر را میبینیم که گذرا رد میشوند و واکنشهایی را نشان نمیدهند. دو منظر را باید نگاه کنیم. یکی این که واکنشی به این فاجعه دارند و یکی این که آیا مداخلهگری میکنند یا نه. یعنی فکر میکنم این جا انتظار اجتماعی، مداخله افراد است. ولی واکنشهایی که این جا دیده میشود، عموما واکنشهایی است که از سر ترس است. شاید من و شما هم اگر آن جا بودیم، هیچ مداخله ای نمیکردیم. چون آن شخص مسلح بوده و خطر آسیب زدن به دیگران هم وجود داشته است.
اگر بخواهیم به این بی تفاوتی، مقداری بیطرفانه نگاه کنیم، یکی از ویژگیهای زندگی شهری و شهرنشینی است. در جوامع روستایی، روابط آدمها روابط سطحی و گذرا است. وقتی در شهر راه میرویم ممکن است موقعیتهای گوناگونی را ببینیم و ضرورت نداشته باشد که در اینها مداخله کنند. افراد سعی میکنند فاصله خود را از دیگران حفظ کنند و در جوامع شهری، با شهر نشینی، تقسیم کار وجود دارد و افراد فکر میکنند برخی از موارد و مداخلهها کار آنها نیست و کار نهادهای حرفه ای و تخصصی مانند پلیس است. برای این است که به خاطر همان مسئله مدرن شدن و شهرنشینی، میبینیم کمتر مداخله ای صورت میگیرد.
ولی وجه دیگر هم دارد که با سیطره شیوه تولید سرمایه در مخصوصا دنیای معاصر، انسانها مقداری دچار از خود بیگانگی و بیگانگی نسبت به اطرافیان و هم نوعان خود شدهاند و عواطف در این جوامع معاصر، کمتر شد. این را برخی اقتضای شهر نشینی و مدرن شدن میدانند و برخی آن را از پیامدهای سرمایه داری و تغییراتی میدانند که در روابط اجتماعی رخ میدهد.
چیزی که مسلم است، به عنوان یک بیننده و ناظر، این که آدمها از آن جا رد میشوند و میتوانستند کاری کنند و شاید آن دختر به قتل رسیده را نجات دهند، به لحاظ محاسباتی که به عنوان یک ناظر از داخل خانه امکان پذیر بود. ولی وقتی در موقعیت باشیم و عوامل مختلف را کنار هم بگذاریم، این کار تقریبا غیر ممکن است که انتظار داشته باشیم افراد در یک جنایت مداخله کنند و بخواهند پیش گیری کنند.
نیما شجاعی: این واقعه یک امر دردناک است و از بحثهای اخلاقی و حقوقی و این موارد هرچه بگوییم کم است. ولی مسئله این است که وقتی این را میبینیم، فیلم بخشی از واقعیت را نشان میدهد. میخواهیم ببینیم آیا به این شکل میتوانیم استنتاج کنیم که جامعه بی تفاوت است و آیا این بی تفاوتی، ذات مدرنیته است و این بی تفاوتی که در فرضیه شما وجود دارد را میشود اثبات کرد؟ من با طرح عنوان گفتگو سعی میکنم که منطق را جلو ببرم. اگر به این صورت نگاه کنیم، باید به طور آماری در طی تاریخ نگاه کنیم که آیا شهروندان ایرانی در موقعیتهای مختلف، این بی تفاوتی را نشان دادهاند؟ فکر نمیکنم به این ترتیب باشد.
شاید در یک سری موارد خاص بوده باشد چون بحث خشونت خانگی بحث خانم دکتر کاظمی است و اشاره کردند و مواردی که احتمالا به لحاظ روانشناسی اجتماعی، شهروندان از مواجهه با آن حذر میکنند، را نمیخواهم ورود کنم. ولی اگر بخواهیم بگوییم مشارکت، سویه دیگر بی تفاوتی است، در کمکهایی که در بحرانهای اجتماعی و طبیعی مانند سیل و زلزله و کارهای خیر رخ میدهد، میبینیم که این روحیه جمعی همچنان وجود دارد و ایرانیها این مشارکت را دارند.
این که در این موقعیت خاص، چه رخ میدهد و آیا میشود از این موقعیت خاص به نوعی استنتاج کنیم و تعمیم دهیم، لازمه تحقیق است که آیا در این موقعیت خاص و این خشونت خانگی، آیا ما شهروندان ایرانی هنوز آن مقدار آگاه نشدهایم و هنوز آن مداخله و کنشگری که خانم دکتر {کاظمی} میگویند را یاد نگرفتهاند که انجام دهند و دلیلش چیست؟ به طور عمومی چیزی که خیلی مقدماتی باتوجه به شواهدی که در تاریخ ما وجود دارد، این است که به نظر میرسد این مشارکت اجتماعی خیلی جدی وجود دارد و {مردم} دست گیری و کمک را دوست دارند.
سیمین کاظمی
در این موقعیت خاص، به نوعی با وضعیتی روبرو میشویم که یک پدر، دخترش را با آن شکل فجیع به قتل میرساند. این که این پدیده، در اصل پدیده ای است که باید علتیابی شود و ببینیم کدام دستگاههای سیاست گذار و مداخله گر متولی موضوع هستند، از این منظر به نظر میرسد که خیلی جدی تر باید مورد بحث قرار بگیرد.
میزان خشونتی که در قتلهای اخیر اتفاق افتاده مورد توجه است، افزایش خشونت در قتلهای خانوادگی را چطور بررسی میکنید؟
کاظمی: درمورد شیوه قتل و میزان خشونتی که در این صحنه قتل وجود دارد، ضربهای که وارد میشود شخص جان خود را از دست میدهد. یک نفر کشته میشود و به قتل میرسد. هر بلایی که بعد از آن بر سر شخص بیاید، پیامی است که قاتل میخواهد به بقیه ناظران و بینندگان بدهد. یک نفر را میبینیم که در اهواز، همسرش را به قتل میرساند و سرش را میبرد و در شهر میچرخاند. باید ببینیم این چه دلالتی دارد. این به ما چه میگوید؟ پدری دخترش را در خیابان در جلوی انظار عمومی به قتل میرساند. این قتلهای وحشیانه که این حد خشونت دارند، تا جایی میشود گفت که خشم است. این خشم از چیست؟ سوال این است که چرا زنها اکثرا هدف این خشم و خشونت هستند؟
شخصی که به اسم قتل ناموسی سر بریده همسرش را در شهر میچرخاند یا کسی که جلوی چشم مردرم دخترش را در تحقیر آمیزترین وضعیت ممکن در جوی آب به قتل میرساند، به ما میرساند که در این جامعه زن بی ارزش است. قتل زن، چیزی است که نه تنها تبعاتی ندارد، بلکه در بین مردان به عنوان قتل خانوادگی و در ذیل اختلاف خانوادگی اکثرا صورت بندی میشود. یعنی مردان میتوانند بدون این که ترسی از واکنش جامعه و پلیس و قانون داشته باشند، به راحتی این کار را بکنند و از عمل خودشان اعلام خشنودی میکنند. موضوع این است.
دخترش را به خاطر گناه نکرده که مشخص نیست گناهش چه بوده است، به تحقیرآمیزترین وضعیت در خیابان به قتل میرساند، به نظرم نشان میدهد که از طرف جامعه و قانون و دولت، پذیرش چنین خشونتی در حال بیشتر شدن است. داریم قتلهای فجیعتر و تحقیر بیشتری نسبت به زنانی که به قتل رسیدهاند میبینیم. این یعنی این پذیرش و ظرفیت در جامعه وجود دارد.
شجاعی: صحبتها درست و دردناک است. برخی اوقات میگوییم چه زمانی قرار است فکری برای این مسائل شود و آرامش خاطر و حرفی باشد که ما شنیدیم و فهمیدیم که چنین وضعیت آنمیکی در جامعه رخ میدهد و باید برایش کاری کرد و حرکتی انجام داد. همانطور که اشاره شد، یک خشونت شدید بود. اما مسئله این است که وقتی در مقام تبیین میخواهیم برویم و میخواهیم بگوییم علت چیست و علت یابی کنیم که چرا این داستان تداوم مییابد و حل نمیشود، به نظر میرسد که باید لنز را روی این موضوع انداخت. چندین دریچه داریم. بحث روانشناسی اجتماعی، روانشناسی، سیاسی و جامعه شناسی وجود دارد. از نظر جامعه شناسی، با یک نوع فرهنگ روبهرو هستیم که در آن تبعیض شدیدی اعمال میشود. میبینیم که نه تنها نسبت به زن، بلکه نسبت به کودک و کارگر و دانشجو، به اشکال مختلفی این تبعیضها اعمال میشود.
قبل از این که صحبت داشته باشیم جستجو کردم و دیدم این دختر از ۱۸ سالگی تصمیم گرفته بود که کار کند و فکر میکردم که در جوامع توسعه یافته، این یک افتخار است که میتوانند مستقل از پدر و مادر کار کنند. ولی چه میشود که این پدر متولد – اگر اشتباه نکنم – سال ۴۸ چنین قتل فجیعی انجام میدهد. باید بحث حقوقی و روانشناسی شود. اتفاق دیگری در جامعه افتاده است که این پدر آموزش ندیده است. او قطعا باید به هر ترتیبی تقاص پس دهد و البته بگویم که با اعدام هم مخالفم.
اما این که چه اتفاقی افتاده است که نهادها سیاست گذار اجتماعی و آموزشی و آموزش و پرورش و دانشگاه ما، سریالها و فیلم ها، به سمت پلیسی شدن رفتهاند. گویی اگر ارادهای برای این اتفاقات نیست، ارادهای برای حل این اتفاقات هم نیست. این که جامعه – به قول دورکین - در وضعیت آنومیک باقی بماند و خودش با این مسائل روبهرو شود.رسانهها و شبکههای مجازی باید تلاش کنند که این اتفاق بیافتد. همین که اشاره شد، اولیای دم، خود پدر است. نمیدانم چه اتفاق حقوقی قرار است بیافتد. در هر حال یک تروما باقی خواهد ماند و بعد تبدیل به حوادث اهواز و میدان کاج میشود و تا دلتان بخواهد میشود از این داستانها دید.
قتلهای ناموسی،نه آموزش و یا به قول کارشناسان دولتی فرهنگسازی وجود دارد و نه قوانین بازدارندهای، چه باید کرد؟
کاظمی: درمورد این موضوع خشونت علیه زنان و قتل ناموسی شاید دهها بار گفتهام و متاسفانه با هر قتل مجبورهستم که همان حرفها را تکرار کنم و هیچ فایده ای هم ندارد. ولی من به شخصه که در این جامعه زندگی میکنم معتقدم هروقت هر کسی فرهنگ سازی را به عنوان یک راهکار ارائه میدهد، یا اگر در مقام مسئول دولتی است، این به آن معنی است که هیچ کاری نمیخواهد بکند. اگر به عنوان کارشناس غیر دولتی است، به نظرم فهم درستی از موضوع ندارد. از این دو حالت خارج نیست. این فرهنگ سازی یک اصطلاح باب روز است که به کرات تکرار میشود. در مواجهه با هر مسئله اجتماعی، این راهکار فرهنگ سازی به گوش ما میخورد.
درمورد خشونت علیه زنان، خشونت، زمینههای فرهنگی فکری اجتماعی اقتصادی دارد . درمورد زنان به طور مشخص، یکی این است که فرضی وجود دارد. این که خشونت علیه زنان یک امر عادی است. در این گزارشات که رسانهها میدهند یا مقامات پلیس اعلام میکنند، تقریبا صد درصد جنایتی که درمورد زنان صورت میگیرد و خشونتی که علیه زنان میشود را اختلافات خانوادگی قلمداد میکنند. یعنی از قبل یک توجیه و چهارچوب مشخص دارند که بگویند این قتلی که رخ داده است اختلاف خانوادگی بوده است.
اختلاف خانوادگی یعنی این امری مربوط به حوزه خصوصی است و بیشتر از آن نباید مداخله و ورود کرد. چون در حوزه خصوصی و خانواده رخ داده است. در خانواده هم گفته میشود که خشونت و درگیری و ناسازگاری امری عادی است. از این رو قتل زنان و خشونت علیه زنان عادی است و میدانیم که تقریبا بیشترین موارد قتل زنان، به دست نزدیکانشان، یا پدر یا همسر یا پارتنرشان در جهان صورت میگیرد.
ولی در ایران این واقعیت پذیرفته نمیشود که این زن کشی است و تمایل دارند قتل زنان را به عنوان اختلاف خانوادگی صورت بندی کنند و بازتاب دهند. تا وقتی که مسئله را به این شکل بازنمایی میکنند، به این معنی است که اراده ای برای پیش گیری از قتل و خشونت علیه زنان وجود ندارد. به موضوع لایحه خشونت علیه زنان که اسمش هم حتی عوض شده است اشاره کردید. وقتی لایحه ای به مدت ۱۲ سال معطل میماند، نشان میدهد که اصلا فوریت ندارد. در نتیجه این را گذاشته اند تا ببینند چه زمانی بین سه قوه به توافق خواهند رسید و ببینند چیزی که از آن باقی مانده است به تصویب خواهد رسید یا نه.
نیما شجاعی
موضوع دیگر، مفروضاتی است که در جامعه ما درمورد زنان وجود دارد. یکی از مفروضاتی که در این جامعه وجود دارد این است که زن و فرزند، اموال مرد و جزو متعلقاتش هستند. وقتی چیزی در مالکیت کسی باشد، او که مالک است میتواند به راحتی درموردشان تصمیم بگیرند. الان میبینیم که بعد از قتلی که در طالش درمرود رومینا اشرفی رخ داد، پدران دیگری هم به این آگاهی درمورد مصونیت خودشان از مجازات رسیدهاند و این که قتل دختر نمیتواند مجازات سنگین داشته باشد. میبینیم حتی این مالکیت بر زنان فقط درمورد پدر و همسر نیست. مثلا میبینیم که پسرعموها یا سایر افراد مذکر خانواده هم همین حس را دارند که یک زن در مالکیت همه آنها است و میتوانند هر تصمیمی که بخواهند درموردش بگیرند و به نتیجه بگیرند که خودشان او را مجازات کنند. از طرفی قوانین حمایت نمیکنند و برخی قوانین علیه زنان هستند. زنان اجازه صحبت کردن درمورد مسائل و مشکلاتشان ندارند. در نتیجه آن چیزی که این قتلها را تسهیل میکند، خشونت نهادی و ساختاری است. خشونتی است که با نادیده گرفتن و حمایت نکردن و کاری نکردن، علیه زنان اعمال میشود.
ما فجیعترین قتلها و انواع خشونت علیه زنان را دیدهایم و هیچ وقت ندیدهایم که یک مقام مسئول دولتی این را به صراحت و بدون اما و اگر محکوم کند. آیا معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟ آیا موضعی گرفت؟ ما میگوییم چرا افرادی که در خیابان هستند واکنشی نشان ندادند و مداخله ای نکردند. این خانم که معاون زنان و امور خانواده است چرا واکنش نشان نمیدهد؟
این مفروضاتی که در جامعه وجود دارد و بر اساس آن، ارزشها و هنجارهای مردسالاری است، خشونت ساختاری موجود و این که بخشی از آن همین است که قوانینی برای حمایت از زنان وجود ندارد، این نوع قتل زن و خشونت علیه زنان، این عادی انگاشتنش همه باعث میشود که خشونتها تداوم پیدا کند.
شجاعی: به خاطر تبعیضهایی که به شکل ساختاری در فرهنگ سیاسی ما وجود داشته و دارد، من فرمایشات خانم دکتر کاظمی و تاکیدشان روی اصطلاحات تخصصی که مد نظر است را درک میکنم که میگویند خشونت ساختاری نیست و بحث حقوق عمومی و خصوصی را مطرح کردند. از همین منظری که اشاره داشتید و تاکیدی که خانم دکتر کاظمی روی بحث خشونت ساختاری داشتند، این را عرض کنم که ما در علوم اجتماعی، درمورد روابط اجتماعی افراد باهم صحبت میکنیم. انواع گروهها از کوچک و بزرگ و موسسه تا قوم و... را داریم. خیلی از این مسائلی که به وجود میآید، در هر گروهی وجود دارد.
این خشونت ساختاری که به این شکل شدید مشاهده میکنیم، به خلاهایی بر میگردد که در حوزههای سیاست گذاری اجتماعی و به طور مشخص در حوزه آموزش داریم. جامعه توسعه یافته، جامعهای است که تلاش میکند تا در همین گروهها، این گفتگو و بحث و شنیدن همدیگر را کم کم جا بیندازد و بتواند راجع به خشمها و مطالباتش گفتوگو کند. وقتی با پدیده ای مانند شکاف قومیتی برخورد میکنیم، همین عید نوروز امسال اتفاقی در ارومیه افتاد و تعارضاتی در آن جا رخ داد یا خشم و غضبی که در رانندگی در اتوبانهای تهران مشاهده میکنید، از همین دسته است.
بحث من جامعه شناسی است و نمیخواهم روی یک نوع خشونت علیه زنان اشاره داشته باشم. اینجا با یک پدیده عام تر و نادیده گرفتنهای جدی تر مواجه هستیم. جایی که سیاست گذار ما به وظایف خود و اقناع توجه نمیکند. اتفاقا به مطالبات آن در افکار عمومی پاسخ نمیدهد. همانطور که اشاره شد، معاونت امور زنان و وزیر، باید الان ایفای نقش کند. ببینید که چقدر مسائل مختلف در کرمان و تصادفات رخ میدهد، ولی ما حداقلی از همراهی را از جانب این سیاست گذارها میبینیم.
این جا است که به آن پدیده ساختاری که پایه داستان است، یعنی با پدیده شکاف دولت و ملت روبهرو هستیم. دولتی که متولی حل این مسائل است، نه به معنای قوه مجریه بلکه به معنای حاکمیت و تمام ارکان آن، نمیتواند به وظایف خود عمل کند. آموزشی که من روی آن تاکید میکنم {اینجاست که} وقتی سند توسعه سازمان ملل ۲۰۳۰ به خاطر یک سری ملاحظات، از فرآیند آموزشی حذف میشود و ما با پدیده ای روبرو میشویم که باید جایگزین آن نوع آموزشها شود، آموزش جنسی و تربیتهای جنسی و نحوه ارتباط بین پدر و مادرها باهم و نحوه تربیت فرزندان باهم را شامل میشود. وقتی علاقه ای ندارید که آن مسیری که کشورهای توسعه یافته رفته اند بروید، مشخص است که با چنین پدیدههایی روبهرو میشوید. این که یقه آن پدر را بگیرم، چه دردی از جامعه دوا خواهم کرد؟ به نظرم موضوع خیلی عمیقتر است. لایحههای سیاست گذاری در جامعه باید پاسخگو باشند. گیریم پدر را هم گرفتید و محکوم کردید، مسئله این جا است که خود قتل دردناک است و بی توجهی به آن دردناکتر. این نکته به سیاستگذاری و نه فرهنگسازی بر میگردد.
کاربرد کلمه فرهنگسازی متاسفانه در افکار عمومی مبتذل شده است و دقیق نیست. ولی سیاستگذار ما به جای این که توجه کند که چطور باید بقا پیدا کند و رای جمع کند و لابی کند، اتفاقا باید به موضوع آموزش و موضوعاتی که جهان به آن سمت رفته است توجه کند.در بحث توسعه سازمان ملل و برنامههای توسعه ای، به میزان استرسی که افراد در محیط کار و خانه خود دارند توجه میکند ببینید که چقدر مسئله در بحث گزارش توسعه انسانی اهمیت دارد. سیاست گذار ما کجای داستان است، سیاست گذار ما چه کاری کرد؟
بحث من ساختاری است. بحث این است که سیاست گذار ما اگرچه همچنان چشم خود را نسبت به این موضوعات ببندد، چون آموزش و تربیت و تریبون دست او است، قطع به یقین با این پدیدهها به شکل متواتر روبرو خواهیم شد و آن زمان دیگر شاید نشود به راحتی کاری را انجام داد که بیست سال پیش باید انجام میدادند و الان هم میتوانند انجام دهند و نیاز باشد ده سال دیگر به شکل دیگری آن را جمع کند.
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
سارا سبزی / هممیهن
ظهر یکشنبه بعد از انفجار، آسمان بندرعباس کمکم از زیر سایه آن غبار ناشناس بیرون میآید. گوش شهر از صدای پرواز هواپیماها و هلیکوپترها پر شده، رد «انفجار» در حافظه شهر باقی مانده و بندر هنوز از بهت روز حادثه بیرون نیامده است. بیش از هزارنفر مجروح شدهاند، ۴۰ نفر کشته شدهاند و ۱۹۴ نفر هنوز در بیمارستانها بستریاند و اینها همه، هنوز آمار نهایی و قطعی نیست. با توجه به شدت انفجار و شرایط اسکله بعد از این حادثه، نمیتوان آماری قطعی از تعداد کشتهها و مفقودین اعلام کرد. غیر از خود کارمندان و پرسنل بندر، رهگذران و مسافرانی دیگر هم هستند که آمار درستی از آنها وجود ندارد.
تا ۲۴ ساعت بعد از انفجار اسکله شهید رجایی، به تعداد کشتهها اضافه میشود و خانوادهها و دوستان کارکنان مفقودشده اسکله، در بیمارستانها، پزشکی قانونی و آرامستان شهر به دنبال نشانی از آنها میگردند، مسئولان دولتی در شهر رفتوآمد میکنند، آتشنشانها روی اسکله انفجارهای کوچک و شعلههای زبانهگرفته باقیمانده را مهار میکنند و شایعه در شهر راهش را ادامه میدهد.
گرما و رطوبت هوای بندرعباس بههمپیچیده و از ابرهای سیاه دیروز خبری نیست. دود آتش دیگر مثل دیروز دیده نمیشود و هنوز نشانی از تسلیت روی دیوارهای شهر بالا نرفته است. صبح هشتم اردیبهشتماه، روی دیوار اورژانس بیمارستان شهید محمدی و سیدالشهدای بندرعباس، اسامی مصدومان بستریشده حادثه انفجار اسکله شهید رجایی چسبانده شده: ۲۵۳ نام در فهرست بیمارستان شهید محمدی و ۱۷۸ نام روی در شیشهای اورژانس بیمارستان سیدالشهدا. هر دو بیمارستان خلوت شدهاند، بیمارها در بخشهای مراقبت ویژه، جراحی و عمومی بستریاند و آمارهای ارجاع تقریباً از شب قبل ثابت مانده است، اما هنوز خبری از مفقودیهای حادثه نیست. تا یکروز بعد از انفجار دیگر در این دو بیمارستان هیچ بیمار بینامونشانی باقی نمانده و خانوادههایی که بهدنبال عزیز مفقودشان میگردند از همهجا ناامید برمیگردند.
پذیرش بیمارستان شهید محمدی تا روز بعد از انفجار هم با نامهایی روبهرو میشود که در فهرستاش وجود ندارد و به خانواده مفقودیها توصیه میکند که به بیمارستانهای دیگر سر بزنند. مردی پشت پنجره پذیرش ایستاده و نشانی از دو زن میگیرد؛ خواهر خودش و همسر یکی از دوستانش که از دیروز گم شده بودند و بعد از ۲۴ ساعت بالاخره توانست نام آنها را در فهرست بیمارستان شهید محمدی پیدا کند، اما دوستان یک ترخیصکار جوان گمشده در انفجار بندر، نتوانستند ردی از او پیدا کنند.
آخرین نقطه همان بیمارستان شهید محمدی است، اما قرار بود بیخبری ادامه پیدا کند. آنها در پزشکی قانونی پیکرهایی سوخته دیده بودند که کسی آنها را نمیشناخت: «خبری از او نداریم و در اسکله هم کسی را راه نمیدهند. سه، چهار نفر از دوستانمان را بعد از انفجار در بیمارستانها پیدا کردیم اما هنوز خبری از یکی از آنها نداریم. به سردخانه هم سرزدیم، دیگر منتظر پیدا کردن یک نشان سادهایم؛ زنجیر و انگشتری که بتوان او را شناسایی کرد.»
شنبهشب فرمانده انتظامی هرمزگان و رئیس پلیس استان هرمزگان در ارائه گزارشی به وزیر کشور اعلام کرد که ششنفر در انفجار بندر شهید رجایی مفقود شدهاند. دیروز فاطمه جراره، نماینده بندرعباس هم گفت که نگرانیهایی از مفقودشدن تعدادی از عزیزانمان به گوش میرسد و بررسیها در حال انجام است تا سریعتر نگرانی خانوادههایشان برطرف شود. آنچه از نزدیک در این شهر جریان دارد اما نشانِ دیگری است. در اطراف اسکله و بیمارستانها، گروهگروه دوست، آشنا و همکار بهدنبال یک نشان از دوست و خانوادهای میگردند و این یعنی احتمالاً تعداد مفقودیها بیشتر از ششنفر است.
۱۹۴ نفر در بیمارستانها ماندند
وضعیت بیماران بستریشده پایدار شده است و خبری از ازدحام روز گذشته نیست. محمد آشوری، استاندار هرمزگان اعلام کرده در انفجار، بیش از هزارنفر مجروح شدند که ۱۹۴ نفر تاکنون در بیمارستانها بستریاند و بقیه پس از مداوا مرخص شدهاند. یکی از مجروحانِ روز شنبه، راننده تریلی بود که از لحظه انفجار خاطره زیادی برایش باقی نمانده است و حالا باید ترخیص شود.
موج انفجار او و دوستانش را بیهوش کرده بود: «با محل حادثه ۵۰ متر فاصله داشتم، خدا جانی دوباره به من داده است. داشتیم در همان محوطه انفجار بار خالی میکردیم، وقتی اسکله منفجر شد، سنگ و آهن بود که از آسمان میریخت و بعد هم من و دوستانم بیهوش شدیم. یکسری هم توانستند فرار کنند.»
سعید کاشانی، رئیس بیمارستان شهید محمدی در میان ازدحام مجروحان، به «هممیهن» آخرین وضعیت مصدومان بستریشده در بیمارستان را میگوید و توضیح میدهد که تعداد مصدومان بستریشده نسبت به شنبهشب افزایش نداشته است: «حدود۲۵۰ نفر تریاژ شده و ۱۵۰ نفر هم بستری شدند. سه نفر از بیماران با شرایط وخیمتر هم در بخش مراقبتهای ویژه بستری شدهاند. بیشترین آسیب هم مربوط به ضربه به سر، سوختگی و جراحات ناشی از خردهشیشه و آسیب به چشم است.»
یکی از پرستاران این بیمارستان هم میگوید که تا ساعت هفت عصر روز شنبه، ۲۵۱ نفر به بیمارستان منتقل شده بودند و ۱۵ نفر هم آخر شب از بیمارستان صاحبالزمان منتقل شدند و شرایط ویژهتری داشتند. «کشتهها را خیلی جمع نکردند که بیاورند. آماری هم از سوختهها ندارند و فقط مصدومان و سوختگیها را آورده بودند. خیلی از بیماران سوختگی به دستگاه وصلند و بعضی از بیمارانی که صورتهاشان سوخته، در نوبت جراحیاند.»
بعد از حادثه انفجار در اسکله بندر شهید رجایی ۱۲۰۵ مصدوم، پذیرش شدند که از این تعداد ۹۷۲ نفر بهصورت سرپایی یا بستری محدود درمان و ترخیص شدند. از این آمار ششنفر به خارج از استان اعزام شدهاند و چهارنفر پس از اعزام بهدلیل شدت جراحات فوت کردهاند. مهرداد صیادینیا، جراح عمومی بیمارستان محمدی میگوید، در میان بیماران دچار سوختگی، یک مورد سوختگی شدید و یک مورد فوتی منتقلشده به بیمارستان ثبت شده و بهدلیل نیاز، بعضی بیماران به شیراز ارجاع شدهاند: «سوختگیهای بالای ۵۰ درصد احتمال مرگومیر بالایی دارند و باید در مراکز خاصی بستری شوند که اینجا نداریم.
از این بیمارستان به شیراز هم ارجاع شده است. ما بیمار در سنین پایین نداشتیم و بیشتر آنها هم مرد بودند. دیروز با وجود تعداد بالای بیمار، تجهیزاتی کم نداشتیم؛ آن هم در شرایطی که خدمات رساندن به ۱۵۰ بیمار در عرض دو ساعت حتی در مجهزترین بیمارستانها هم کار سختی است و درمجموع خدماترسانی بسیار خوب بود. فکر میکنم آنهایی که در مرکز حادثه بودند، آنقدر دوام نیاوردند که به بیمارستان ما منتقل شوند و بیشتر کسانی که به بیمارستان ارجاع داده شدند، در حاشیه حادثه بودند.»
بیمارستانها هنوز در حالت آمادهباش هستند اما دیگر مصدوم تازهای منتقل نمیشود. غیر از بیمارستان محمدی، مصدومان در بیمارستانهای خلیجفارس، سیدالشهدا و خاتمالانبیا در خود بندرعباس بستری شده بودند و حراست دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان اجازه ورود خبرنگاران، مصاحبه و گفتوگو با مصدومان را گرفته بود؛ همهچیز قرار بود تنها از مسیر رئیس دانشگاه علوم پزشکی اعلام شود.
فاطمه جراره، نماینده بندرعباس در مجلس گفته است که بهدلیل نامشخص بودن تعداد مفقودیها قرار است سامانهای از طرف استانداری راهاندازی شود: «عزیزانی که نتوانستهاند به عزیزان خود دسترسی پیدا کنند و اطلاع ندارند که آنها کجا هستند، میتوانند به آن سامانه مراجعه کنند و اطلاعات خود را بارگذاری کنند یا به تیمی که در آنجا قرار داده شده، اطلاع دهند تا سریعتر تعیین تکلیف شوند.»
بیشتر مجروحان اولیه به بیمارستان نیروی دریایی ارتش که به اسکله نزدیکتر است، منتقل شده بودند و کارکنان پذیرش و پرستاران آن دیگر هیچ بیمار بینامی ندارند. گوشهای از بیمارستان که متعلق به نیروی زمینی ارتش است، چند زن و مرد زیر سایه نشستهاند؛ خانواده مرد جوانی که از دیروز در انفجار اسکله گم شده و حالا هیچکجا ردی از او پیدا نمیشود. «اسماعیل» جوان و تازهداماد که در همان محوطه سینای بندر شهید رجایی کار میکرد، مفقود شده بود، او که تازه چندماه از ازدواجش میگذشت. یکی از اعضای خانوادهاش میگوید همه بیمارستانها، پزشکی قانونی و آرامستان شهر را گشتهاند اما خبری نیست، اسماعیل هیچکجا نبود: «به خانوادهها گفته شده شاید برای شناسایی نیاز به آزمایش دی.ان.ای باشد و منتظریم به ما خبر دهند.
احتمالاً از تهران برای انجام این کار کمک بگیرند. در بیمارستان شهید محمدی هم دو نفر بهتازگی شناسایی شدهاند.» او شنیده است هنوز پیکرهایی از محوطه نزدیک محل انفجار خارج نشدهاند و در اخبار خوانده که تعداد مفقودیها بین پنج تا ۱۰ نفر است. آنها تنها نبودند، داخل محوطه بیمارستان سیدالشهدا چند جوان بلوچ ایستادهاند؛ آنها هم از دوستانشان بیخبر مانده بودند و عکسها و اسمهای مفقودیها، مجروحان و کشتهشدهها در گروههای واتساپی و تلگرامی دستبهدست و شهر برای پیدا شدن ردی از مفقودیهای حادثه، زیرورو میشود.
مجهولالهویه زیر آوار انفجار
از شبشنبه که انفجار و آتشسوزی در بندر آغاز شد، ابرهای سیاه متراکمتر شدند و چشم اهالی از شدت دود و آلودگی بلندشده از اسکله میسوخت. آنها گاهی به آسمان چشم میدوختند که رد هواپیماهای آبپاش و هلیکوپترها را دنبال کنند. موج انفجار آنقدر شدید بوده که روستاهای بسیار دورتر از اسکله هم آن را حس کرده بودند. ویدئوهای روز حادثه دستبهدست میشود و گوشبهگوش خاطره لحظه انفجار بارها مرور میشود. خودروهای اوراقشده در انفجار به شهر آمدهاند.
خودرویی با سقفی فرو رفته وارد حیاط بیمارستان سیدالشهدا میشود و همه میدانند که او هم دیروز در اسکله بوده و موج انفجار درست مثل یک سنگ بزرگ روی سقفاش فرود آمده است. راننده برادر یکی از مجروحان حادثه است که در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سیدالشهدا بستری شده؛ جوانی ۳۵ ساله و ترخیصکار گمرک. او تعریف میکند،خودرویش دیروز در پارکینگ اسکله و درست در فاصله ۲۵۰ متری از محل حادثه بود: «موج انفجار شاید حدود دوهزار ماشین را گرفت. برادرم هم در فاصله ۳۰ متری از محل حادثه بوده و موج انفجار آنقدر شدید بود که او را پنج، شش متر از زمین بلند کرد، روی زمین انداخت و دستوپا، دنده، سر و بینیاش آسیب دید.
انفجار که رخ داد، من در اسکله بودم. مثل یک زلزله ۱۰ ریشتری بود.» او میداند که دو نفر از همکاران برادرش هم فوت کردهاند: «آن دو نفر در کانکس داخل محوطه و در مدار انفجار بودند. این جنازهها قابل رویت و شناسایی بودند. کسانی را داریم که مجهولالهویهاند و نمیتوان آنها را تشخیص داد. بعضی از جنازهها پودر شدهاند، شدت انفجار آنقدر زیاد بود که میتوانست یکنفر را پودر کند. انگار که ۱۰۰ موشک خورده باشد آنجا. آهنپاره، کانتینر و ماشینهای ترکیده همهجا بود. فاجعه بود. هرتعداد کانتینر که در محوطه وجود داشت، سوخته است.»
بنویسید فاجعه شده بود
تا یکروز بعد از انفجار، دود بلند شده از اسکله رقیقتر شده و خط کمرنگی از آن به چشم میآید. آتشنشانها از شهرهای مختلف به بندرعباس رسیدهاند و در شیفتهای کوتاهمدت آتش را مهار میکنند. متخصصان مواد شیمیایی، کارشناسها، گروههای عملیاتی و تیمهایی دیگر. یکی از آتشنشانهای حاضر در اسکله تعریف میکند که برای جابهجا کردن کانتینرها به لودر و لیفتراک نیاز است: «در بسیاری از کانتینرها پر از سیلندرهای گاز بود و بعضی از این انفجارها هم بهدلیل وجود همین سیلندرهاست.
ما کانتینرها را بیرون میکشیم، آتش آن را اطفاء میکنیم، اما باز دوباره شروع میشود. چون لودر نیست که کار کند، آتش پیش میرود.» آبگیری از هواپیما انجام میشود و این آتشنشان میگوید، تعداد انفجارهای کوچک کمتر شده است؛ انفجارهایی که شاید ناشی از همین سیلندرهای گاز، فلزهای تحت فشار یا عوامل دیگر باشند: «از تهران حدود ۳۵ آتشنشان به منطقه آمدهایم و باز هم گروههای دیگری اعزام خواهند شد. فعلاً نمیتوان تخمین زد که چندنفر جانشان را از دست دادهاند. هسته حرارتی زیاد است و با جابهجا شدن کانتینرها زبانه میکشند اما در حال کمترشدن است؛ چون روند جداسازی کانتینرها در حال انجام است. چون آنچه میسوزد، باید بسوزد و تمام شود.» آتشنشانها از تکهپیکرهایی لابهلای کانتینرها میگویند، از مرگ با سوختن، گمشدن پیکر لابهلای آهن، خون و آتش.
اطفای حریق تا عصر یکشنبه وارد مرحله لکهگیری شد و آنطور که رئیس ستاد مدیریت بحران استان اعلام کرده است، ۸۰ درصد از آتشسوزی در بندر مهار شده است.
شهر هنوز پر از شایعه است و مردم با احتیاط درباره آن حرف میزنند. مرد راننده هم همان شایعهها را شنیده بود و مدام تکرار میکرد. همانطور که با ماسک پشت فرمان نشسته بود، از غبار نشسته روی آسمان شهر میگوید و با دست، رد دود را نشان میدهد: «الان دودهای اسکله هم مثل ابر شده است، رقیقتر و کمرنگتر.» خانهاش ۴۰ کیلومتر با اسکله فاصله دارد: «اسکله که منفجر شد، انگار یکنفر در خانه را با لگد باز کرد. شیشه بعضی جاها خرد شد. سقف ماشینها پایین آمده بود. فشار انفجار خیلی بالا بود. شما حساب کن که فقط ۴۰ کیلومتر موج آن انفجار آن بود.» لحظه انفجار به پالایشگاه و روستاهای اطراف هم رسید و به خانهها و مدرسهها آسیب زده بود. مدرسههایی نزدیک اسکله که دانشآموزانش چنددقیقه قبل از انفجار تعطیل شدند و چند ساعت بعد تصویر دیوارها و سقف ریخته آن را دیده بودند.
دستور تعطیلی شهر روز قبل، چندساعت بعد از انفجار صادر و هشدارهای آلودگی هوا به مواد شیمیایی اعلام شد. حالا از آن آلودگی، غباری رقیق در آسمان باقی مانده و خیابانهای بندرعباس از همیشه خلوتتر هستند. همزمان که آمارهای کشتهشدگان بالا میرفت، مردم خبر سهروز عزای عمومی را شنیدند، بیآنکه نشانی از آن در شهر ببینند. وزارت بهداشت شبشنبه تاکید کرده بود که در پی انفجار در اسکله شهید رجایی و انتشار گازهای سمی حاصل از اشتعال مواد شیمیایی، بهمنظور حفظ ایمنی و سلامت ساکنان مناطق متاثر از این حادثه، رعایت نکات بهداشتی و ایمنی ضروری است و از شهروندان درخواست میشود از هرگونه تردد غیرضروری در خارج از منزل خودداری کنند. در مواردی که خروج از منزل اجتنابناپذیر است، استفاده از ماسکهای مناسب، توصیه میشود.»
اما فقط تعداد کمی از مردم از ترس نفسکشیدن مواد شیمیایی ناشناخته، ماسک بهصورت زدهاند و اینستاگرام اهالی بندرعباس پر از استوری تسلیت و مفقودی است. مرضیه، ساکن بندرعباس است و میگوید: «خود من دونفر را میشناسم که از دیروز مفقود شده بودند. پیکر یکی از آنها شناسایی شد اما هنوز خبری از نفر دوم نیست. تعدادشان خیلی زیاد نیست اما تعداد مجروحان زیاد بود و همین کار شناسایی را سخت میکرد. کسانی که مفقود اعلام شدهاند، ممکن است نیروی شرکتی باشند که بیمه نمیشوند و در فهرستها نیستند. مثل کارگران بلوچ یا ماشینهای کانتینربری که هربار به اسکله میآیند و یک یا دو کارگر با خودشان میآورند و ممکن است نام همانها در لیست نباشد.»
مرضیه میگوید، دوستانی در پالایشگاه دارد که بعد از موج انفجار، آسیب دیدهاند: «یکی سرش به دیوار خورد، یکی توی صورتاش شیشه ریخته است. شیشه خانههای روستای خونسرخ پایین آمده و شهرک شهید رجایی که کارمندان آنجا ساکن بودند، تخلیه شده است.» او دوستانی دارد که آن روز جانشان از انفجار نجات پیدا کرد؛ کارمندانی که صبح روز حادثه خواب مانده بودند و مرخصی گرفته بودند یا ترجیح دادند چندساعت دیرتر از همیشه در اسکله حاضر شوند. او هم کسانی را میشناسد که از شدت انفجار، صورتهایشان از شکستن خردهشیشه زخمی شده و شنیده است که کارمندان اسکله حتی مجبور شدهاند که خودشان همکارانشان را از زیر آوار بیرون بیاورند. «بنویسید فاجعه شده بود.»
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
بیانیهای از زندان اوین در اعتراض به ابطال پروانه وکالت محمد نجفی، وکیل زندانی
تصمیم به ابطال پروانهی وکالت محمد نجفی، نه یک حادثهی حقوقی، که حلقهای از زنجیرهی سرکوب مدافعان آزادی و عدالت است. در کشوری که ناقضان حقوق بشر مصوناند و مدافعانش باید هزینه بدهند، ما زندانیان سیاسی زندان اوین، سکوت در برابر این بیعدالتی را خیانتی به آرمان عدالت میدانیم.
اقدام اخیر در ابطال پروانهی وکالت آقای محمد نجفی، بیسابقه در یکی دو دههی اخیر و بهوضوح غیرقانونی و با انگیزههای سیاسی است؛ اقدامی که نه تنها ضربهای به حقوق قانونی جامعهی وکالت وارد میآورد، بلکه سرآغاز روندی خطرناک است که میتواند به سایر وکلا و مدافعان حقوق بشر نیز تسری یابد.
در حالیکه این تصمیم در ظاهر آسیبی به صنف وکالت تلقی میشود، در واقع، تلاشی است برای محدود کردن وکلای مستقل و حقوقبشری و سلب حق دفاع آزادانه از شهروندان و متهمین؛ حقی که در هر نظام عدالتمحور، پایهایترین اصل محسوب میشود.
محمد نجفی، وکیل شجاع و مدافع حقوق بشر، در سالهای فعالیت حقوقی خود، نه تنها در کنار زندانیان سیاسی و اجتماعی ایستاده، بلکه بهعنوان شخصیتی اخلاقی و متعهد، در دفاع از حقوق متهمان و قربانیان ظلم نقش برجستهای ایفا کرده است. او بارها به دلیل ایستادگی در برابر نهادهای امنیتی و دفاع از کسانی که صدایشان شنیده نمیشود، با تهدید، محاکمه و زندان روبهرو شده است.
ابطال پروانهی وکالت او، امتداد همان مسیر سرکوب و حذف وکلای مستقل است، و پیامی واضح دارد: دفاع از حقوق بشر در این کشور، هزینه دارد.
این تصمیم ناعادلانه در حالی اتخاذ میشود که افرادی چون سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، که در پروندههای متعدد نقض فاحش حقوق بشر دست داشتهاند، نه تنها از حق وکالت محروم نشدهاند، بلکه در مواردی حتی مورد حمایت رسمی قرار گرفتهاند. مرتضوی با کارنامهای سنگین از سرکوب و شکنجه، نماد کامل تضاد ارزشها و تبعیض نهادینه در ساختار قضایی کشور است. در مقابل، محمد نجفی، با شجاعت و وجدان حرفهای، همواره در کنار مظلومان ایستاده و بیچشمداشت از آنان دفاع کرده است.
این وارونگی آشکار در نظام ارزشگذاری، یعنی حمایت از ناقضان حقوق بشر و مجازات مدافعان آن، لکهای ننگین بر پیشانی نظام قضایی کشور است. البته باید یادآور شد که در دههی شصت، پروانهی وکالت دهها وکیل مستقل با بهانههای واهی و بهشیوهای ظالمانه باطل شده بود، اما در یکی دو دههی اخیر، چنین اقدامی بیسابقه بوده است. آنچه این رخداد را تلختر میکند، همراهی یک نهاد مدنی چون کانون وکلای دادگستری با این ظلم آشکار است؛ نهادی که باید مدافع حقوق صنفی و حرفهای اعضای خود باشد، اما در این مورد نه تنها سکوت کرده، بلکه در عمل با آن همراه شده است.
محمد نجفی، علاوه بر تعهد حرفهای، در زندان نیز چهرهای مهربان، همراه و انسانی بوده است. او با همدلی و دلسوزی، فضای سرد و بیروح زندان را انسانیتر کرده و همواره پشتیبان روحیهی همبندیهایش بوده است.
ما پنج نفر، از تمامی وکلا، نهادهای حقوق بشری، و تمامی کسانی که به عدالت و اصول حقوق بشر باور دارند، میخواهیم که به این اقدام ظالمانه اعتراض کنند و با صدایی متحد، از حقوق حرفهای و قانونی محمد نجفی دفاع نمایند. اگر این ظلم آشکار، بدون واکنشی گسترده و پیگیرانه مواجه شود، بدون شک در آینده شاهد گسترش چنین روندهایی علیه دیگر وکلای مستقل خواهیم بود.
این بیانیه، نه فقط در دفاع از محمد نجفی، بلکه فریادی است علیه تمام تلاشها برای خاموشکردن صدای عدالت، قانون، و حقوق بشر در این سرزمین.
ابوالفضل قدیانی – مصطفی تاجزاده – علیرضا بهشتی – سیامک ابراهیمی – مهدی محمودیان
زندان اوین – اردیبهشت ۱۴۰۴
تلگرام مهدی محودیان
@MahmoudianMeh
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 3 May 2025
|
ايران امروز |
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|