دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Monday 6 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 01.08.2021, 12:15

هموطنان! خطر در همین چند قدمی ماست


احمد زیدآبادی

هموطنان! آنچه این روزها باید از آن سخت ترسید و از وحشت آن تا مغز استخوان لرزید، باتلاقی است که در چند قدمی کشور ما دهان گشوده تا همۀ هستی ما را در خود فرو برد. اگر خدای نخواسته در این باتلاق فرو رویم، کشور سال‌های سال، دستخوش نوعی هرج و مرج خونبار خواهد شد. شرایطی که آدمی را به یاد شعر سرشار از اندوه و درماندگی کمال‌الدین اصفهانی پس از حملۀ مغول به اصفهان و قتل‌عام مردم آن شهر به سال ۶۳۳ هجری می‌اندازد:
کو دیده که تا بر وطن خـود گرید
بر حال دل و واقعۀ بد گرید
دی بر سر مرده‌ای دو صد شیون بـود
امروز یکی نیست که برصد گرید!

باور بفرمایید این همه نگرانی، از سر هوی و هوس نیست. از جنس اتهامات مزخرفی چون “سازش با رژیم” نیست. از روی خیال‌بافی و وهم نیست. کافی است کمی تاریخ خوانده باشید و با ماهیت قدرت اندکی آشنا باشید و از شرایط آنومیک و پیامدهای پدیدۀ رکود- تورم در اقتصاد بی‌خبر نباشید و بعد بدون غرضی که حجاب را از دل به دیده آورد، نگاهی به دور و برتان بیاندازید تا متوجه شوید که خطر در همین چند قدمی کمین کرده و منتظر بلعیدن ماست.

متهم ردیف اول این وضعیت، بدون تردید مجموعۀ جناح اصولگراست که منافع خود را بر منفعت عمومی ترجیح داد و راه اصلاح امور در کشور را سد کرد. اکنون اما زمان مناسبی برای رجعت به گذشته و بازتولید کهنه دعواهای ویرانگر نیست بخصوص اینکه از طنز روزگار، بار این بحران بی‌سابقه بر دوش همین جناح افتاده و از قضای روزگار، حل این بحران نیز به دست همین جناح امکانپذیر است!

اینک قوای سه گانه به کنترل اصولگرایان در آمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و اراده‌ای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برون‌رفت از این شرایط در اختیار دارند. در واقع هیچ مانعِ بیرونی در برابر آنها برای حرکت در جهت صحیح قرار ندارد و تنها مانعی که پیش روی آنهاست، طیفی سرسخت و خو گرفته به تبعیض سیاسی و رایگان‌خوری و مفت‌زیستی و بی‌بنیادگویی از درون خود آنهاست.

برای این مقصود اما اصولگرایان نیازمند یک انقلاب مفهومی در بنیان‌های فکری خود هستند و به ناچار باید در روابط خود با همۀ اقشار اجتماعی و محیط پیرامون تجدیدنظر اساسی کنند. برای حفظ جامعه از خطر هرج و مرج، این یک ضرورت تاریخی است اما ضرورت با اراده نیز پیوند دارد.

تا کنون نشانه‌های ضعیفی از فهم ابعاد هولناک صورت مسئله در بدنۀ برخی گرایش‌های اصولگرایی بخصوص نیروهای فکورتر و جوانتر این جناح ظهور کرده است، اما اینکه این گرایش‌ها بتوانند ابتکار عمل را به دست گیرند، به همراهی و هماهنگی سران سه قوه با آنها بستگی دارد.

عنصر زمان در این میان اما بسیار حیاتی است. بخش عظیمی از جامعه در تحمل بار طاقت‌فرسای زندگی بی‌تاب شده است و اگر اصولگرایان دیر بجنبند، فرصت از دست خواهد رفت.

خلاصه آنکه سرنوشت کشور تا حدود زیادی به نوع عملکرد اصولگرایان گره خورده است. اگر آنان با تجدیدنظر در نگاه خود، مسیر حل مشکلات را در پیش گیرند، به رغم سوابق مخرب، تاریخ امتیاز نجات ایران را به حساب آنها خواهد نوشت، اما اگر به هر دلیلی بر سیاست‌های نخ‌نما و ناکارآمدِ مورد انزجار عمومیِ خود بچسبند، مسئولِ مستقیم همۀ مصائب ناشی از آن برای کشور شناخته خواهند شد.

گرچه وظیفۀ اصلی حل بحران به دوش اصولگرایان است، اما دیگر نیروهای سیاسی و اقشار اجتماعی نیز در این زمینه وظایف و مسئولیت‌های بزرگی به عهده دارند که اگر در شناخت آنها قصور ورزند و در جهت درست حرکت نکنند، به سهم خود در شمار متهمانِ ویرانی کشور قرار خواهند گرفت.

در این میان، نوع نقش‌آفرینی اصلاح‌طلبان بخصوص مؤثر است. آنها هرچند که نفوذ سابق خود را از دست داده‌اند، اما هنوز نیروی مؤثری در جهت‌گیری‌های اجتماعی کشور به شمار می‌روند. اصلاح‌طلبان هم اما به اندازۀ اصولگرایان نیازمند تجدیدنظر اساسی در نگاه خود هستند. آنها گرچه گمان می‌کنند که نیروی پیشروی جامعه بوده‌اند، اما اغلب آنها سال‌هاست که دچار سترونی فکر و انجماد تحلیلی شده‌اند به گونه‌ای که خود را در دایرۀ بسته‌ای گرفتار کرده  و امکان هر نوع ابتکار عمل را از خود گرفته‌اند. در این مورد فردا توضیح داده می‌شود.

سیاستِ مورد به مورد به جای نفی و پذیرش مطلق

ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحملِ سیاست‌های ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاست‌ها و روش‌های ادارۀ کشور گریزناپذیر است. یا این اتفاق می‌افتد و یا وارد تونلی بی‌پایان از وحشت می‌شویم.

هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن می‌اندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشه‌های سیاسی مرسوم است.

بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحله‌ای و با هر نوع مرام و مسلک و  اندیشه‌ای، خود را مظهر عموم  خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض می‌کنیم و به همین علت هر اختلافی را به صورتِ تضادی لاینحل در می‌آوریم.

اگر مفهوم پیچیدۀ ناخودآگاه جمعی یا کهن الگوی تاریخی کارل گوستاو یونگ را بپذیریم این نوع نگرش و رفتار ما ایرانیان عمدتاً در همین کهن الگو ریشه دارد. نیاکان ما در عهد باستان، جهانِ هستی را عرصۀ نزاع بین خیر و شر و نور و ظلمت می‌دانستند. این ثنویتِ شناختی در آموزه‌های پیامبران ایرانی مانند زرتشت و مانی هم تبلور یافته و ناخودآگاه جمعی ما را شکل داده است. حتی پس از ورود نگرش توحیدی اسلام به ایران و نفی جهان‌بینیِ ثنویت‌گرایی توسط آن، به قول زنده‌یاد محمد اقبال لاهوری پاره‌ای فرقه‌های غالی شیعی آموزه‌های ثنویت‌گراییِ ایران باستان را در پوشش قرائتی از اسلام، بازسازی و احیاء کردند تا در واقع نشان داده باشند که نگاه ثنویت‌گرایانه به جهان و پدیده‌ها، در ژرفای ناخودآگاه جمعی قوم ما لانه دارد.

در صد سال اخیر، عوارض این ناخودآگاه جمعی، وارد منازعات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران شده و قرائتی از مارکسیسم روسی که پایۀ آن نیز بر تضاد اصطلاحاً آنتاگونیستی بین طبقات اجتماعی استوار است، آن را به شدت تقویت و مستحکم کرده است.

کافی است نگاهی به ادبیات و فرهنگ مبارزۀ سیاسی در یک قرن اخیر ایران بیاندازیم. هر فرد یا گروهی که با دشمن‌سازی از یک پدیدۀ داخلی یا خارجی، بر سازش‌ناپذیری و ادامۀ جنگ و نزاع با آن تا سرحد مرگ بیشتر تأکید کرده، مقبول‌تر و محبوب‌تر بوده، صرف نظر از اینکه سازش‌ناپذیری‌اش چه مصائبی را برای کشور رقم زده است! در مقابل، هر فرد و گروهی که برای کاهش هزینه یا رنجی عمومی، گرایشی از لزوم تعامل و گفتگو از خود نشان داده چنان ملکوک و بی‌حیثیت و رسوا شده است که دیگر نتوانسته سر راست کند!

این فرهنگ با تمام قدرتِ تاریخی خود هم اکنون نیز از سوی همۀ نیروهای سیاسی جاری و ساری است و ظاهراً قرار است بار دیگر تراژدی‌های بی‌پایانِ تاریخ کشورمان را تکرار کند.

نیروهای اصلاح‌طلب خود را از این نگرش جدا می‌بینند اما اگر به روش کار آنها دقت کنیم از قضا، جمع بزرگی از آنها یکی از پایه‌های اصلی تقویت این نگرش در بخشی از بدنۀ اجتماعی خود و در سطحی کلان‌تر در جامعۀ سیاسی ایران بوده‌اند.

در واقع آنها نیز خود را مظهر تمام خیرات عالم فرض می‌کنند و هنگامی که با پدیده‌ای وارد منازعه می‌شوند، آن را تا سرحد شرورترین شیاطین، سیاه و ظلمانی معرفی کرده و جز به خواری و شکست او رضایت نمی‌دهند.

اگر اصلاح‌طلبان نتوانند این نگاه عمدتاً پنهان را تغییر دهند، رقیب اصولگرای آنها در فضای تبلیغاتی و روانی کنونی، امکان تغییر مسیر پیدا نخواهد کرد و حتی اگر هم به فرض تغییر مسیر دهد، کارش یا به چشم نخواهد آمد و یا به فریبکاری محض تعبیر می‌شود و در نتیجه، وضع کشور بیش از پیش پیچیده و نابسامان خواهد شد.

از این رو، به جای شیوۀ نور و ظلمت‌سازی از خود و دیگران، باید “سیاستِ مورد به مورد” را در پیش گرفت. بدین صورت که اگر در هر مورد خاصی، گامی درست در جهت صحیح برداشته شد، آن را دید و ستود و ترغیب و تشویق کرد و در هر موردی هم که گام اشتباه یا مخرب و ویرانگر برداشته شد، بدون هرگونه ترس و واهمه آن را به زبانی عالمانه نقد کرد و از تمام ابزارهای مشروعِ شناخته شده در عرف جهانی برای خنثی‌سازی و مقابله با آن بهره جست. این نوع سیاست‌ورزی هم منصفانه‌تر است و هم کارآمدتر و هم در این شرایط برای کشور کم هزینه‌تر.

اگر برخی اصلاح‌طلبان هم نخواهند اینگونه عمل کنند به طور قطع علاقمندان به راه چهارم لازم است این مسیر را در پیش گیرند.


نظر خوانندگان:


■ سلام جناب آقای احمد زیدآبادی،
گفته‌اند، “از کوزه همان برون تراود، که در اوست.” نظام حاکم در ایران از ابتدا بر مبنای ایدیولوژی تخریبی اصولگرایان بنیاد نهاده شد و افراد بسیار متعصب و خواهان بازگشت به دوران گذشته با بیرحمی در بکارگیری خشونت و استفاده از باورهای دینی - مذهبی مردم، افراد و تشکل‌های “غیر خودی‌ها” را از سر راه برداشتند و در مبارزه با افراد و گروه‌های”خودی” مدعی اصلاح طلبی، با استفاده از نقاط مشترک ایدیولوژیکی با انان و نیز ناتوانی فکری، درایتی، علمی، ضعف شخصیتی، روانی، حرص و عاز ، بیکفایتی و بی‌عملی، و شرکت در چپاولگری و به اوج رساندن فساد گسترده و عمیق در حاکمیت و جامعه، توانستند پوسته نازک و فریبنده حکومت مشارکتی بین خود را کنار زنند و قدرت را یکطرفه قبضه نمایند. چنین ساختاری با ۴۳ سال سابقه تبلور یافته، بخاطر ماهیت و خصلت تمامیت خواه خود که استبداد فقیه استصوابی در راس آن قرار گرفته است، حتا اگر بخواهد، نمی‌تواند مسیر متفاوت از راه جهنمی انتخابی را از انچه که تا کنون پیموده است برگزیند.
با درک و احترام به کوشش ها و احساسات میهن‌پرستانه شما، پیشنهادهای شما هیچگونه کاربرد عملی نمی‌تواند داشته باشد. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید گاز کاربنیک تبدیل به آهن شود.  “نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش اینست.”
با سپاس و امید به نجات ایران، سلامت و امیدوار باقی بمانید.
قاسم دفاعی


■ آقای زیدآبادی راه حل را ” بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشه‌های سیاسی” می‌بیند. پرسش اینست که مخاطب این گفتگوها کیست؟ آیا آقای خامنه‌ای به عنوان رهبر اصول گرایان که شما آنان را مشکل اصلی نامیده‌اید حاضر به شنیدن صحبت دیگران و تغیر مسیر است؟ آیا تلاش رفسنجانی رفیق پنجاه ساله خامنه‌ای در تغییر مسیر جمهوری دینی ماثر واقع شد؟ آیا اصلاح طلبان توانستند کوچکترین اصلاحی در راهبردهای داخلی وخارجی این رژیم ایجاد کنند؟ آیا خود شما که رنج سال‌ها زندان و تبعید را چشیده‌اید و هرروز به پند و اندز حکومت گران مشغولید هیچ گونه گشایشی در راه اصلاح سیاست های حکومت احساس کرده‌اید؟ بهتر نیست با ایجاد توهم اصلاح‌پذیری رژیم در مردم و اعتمادسازی کاذب در میان توده‌های رنج کشیده حقایق را به‌صورت شفاف با مردم در میان بگذارید و راه و چاره را در گذار خشنونت پرهیز از جمهوری اسلامی به نظامی دمکراتیک و سکولار تبلیغ کنید و مردم را از تغییر رژیم نترسانید؟ تا کجا و تا چه زمان باید آزموده را بیازماییم؟
شاهرخ




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024