دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳ -
Monday 14 October 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲ – 28 اوت 2013
مقدمات حمله نظامی هوایی غرب علیه سوریه به سرعت آماده میشود. گزارشهای مربوط به یک حمله شیمیایی که هفته گذشته در حومه دمشق صورت گرفت و شواهد ویدیویی که صحنههای مرگ همراه با زجر سدها نفر قربانی را نشان میداد جامعه جهانی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. مقامات آمریکایی همراه با متحدان اروپایی خود دولت سوریه را مسئول میدانند و گفتهاند که اطلاعات و مستندات خود را در این باره در روزهای آینده منتشر خواهند کرد. به این ترتیب، مقدمات حمله فراهم شده و تنها ملاحظات عملیاتی و همآهنگی بین کشورهای مهاجم مسئلهای است که زمان حمله را تعیین خواهد کرد.
ولی هدف این حمله چیست؟ مقامات کاخ سفید گفتهاند که از حمله خود هدف تغییر رژیم را دنبال نمیکنند. این امر حاکی از یک تفاوت فاحش بین این عملیات و عملیات نظامی دیگری است که غرب در خاورمیانه و شمال آفریقا در یکی دو دهه گذشته انجام داده است. در تمامی آن عملیات، در افغانستان و عراق و لیبی، غرب از حمله نظامی مشخصا تغییر رژیم را دنبال میکرد. اکنون اگر سرنگونی بشار اسد هدف این عملیات نیست، چه هدف دیگری ممکن است مد نظر مقامات غربی باشد؟ در پاسخ گفته شده که این عملیات نوعی پاسخ به جنایت ضد بشری کشتار با سلاحهای شیمیایی و «مجازات» مرتکبان آن است. یعنی که غرب به نوعی «دادرسی» در مورد این جنایت دست زده و به عنوان یک وظیفه «اخلاقی» در مقام دادستان و قاضی حکم صادر کرده و خود نیز در مقام اجرای آن بر آمده است.
از این که غرب تا چه حد میتواند مدعی «اخلاق» در روابط بینالمللی باشد میگذریم. این که چگونه چند دولت قدرتمند میتوانند به خود حق دهند که در مورد جنایات رژیمهای دیگر به قضاوت بنشینند و آنان را به نوعی مجازات کنند نیز موضوع این نوشته نیست. چرا که از آن سو استدلال «دخالت بشردوستانه» مطرح میشود و این که اگر کسی شاهد وقوع جنایتی در درون یک خانواده باشد و قدرت آن را داشته باشد که دخالت کند و قربانی را نجات دهد اخلاقا موظف است که این کار را انجام دهد و بحث مربوط به «دخالت در امور داخلی» دیگران بیمعنی خواهد بود. این استدلالها البته وقتی مورد پیدا میکند که هدف از یک حمله نظامی تغییر رژیم باشد، و دولت مهاجم بخواهد به این وسیله مردم تحت کنترل یک نظام استبدادی را از شر آن رژیم رها سازد. در این جا اصلا تغییر رژیم مطرح نیست تا استدلالهای «دخالت بشردوستانه» بتواند موردی پیدا کند.
نمونههای حمله نظامی غرب به یک رژیم استبدادی خشن بدون هدف تغییر رژیم در گذشته نیز دیده شده است. یک نمونه مشخص آن حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق در سال 1991 بود که به هدف بیرون راندن عراق از کویت صورت گرفت. در آنجا نیروهای آمریکا پس از اخراج عراق حملات خود را متوقف کردند و بسیاری از مخالفان صدام را که امید و انتظار داشتند آمریکا تا بغداد پیش برود مأیوس و دلسرد کردند. مخالفان شیعی صدام در جنوب خود را آماده میکردند تا در پناه تانکهای آمریکایی بسوی بغداد پیش بروند، ولی با قطع جنگ و تسلیم نیروهای عراقی در بصره و برقراری سلطه مجدد رژیم، شورش به شدت سرکوب شد. در آن جنگ، اخراج عراق از کویت هدف نیروهای مهاجم بود. ولی در سوریه امروز به جز گوشمالی دادن به اسد و احیانا به کنترل گرفتن انبارهای سلاحهای شیمیایی چه هدف دیگری دنبال میشود؟
واقع این است که درگیریهای فعلی سوریه از یک جنگ داخلی گذشته و خصوصیت بینالمللی و جهانی یافته است. پس از اعتراضات و تظاهرات اولیه دو سال پیش و سرکوب آنها به وسیله نیروهای اسد، این اعتراضات به سرعت به درگیری مسلحانه تبدیل شد و رژیمهایی که در بقا یا سرنگونی بشار اسد سهم و منافعی داشتند به سرعت وارد عمل شدند. رژیم ایران و حزب الله لبنان و متحدان آنها در عراق و لبنان به حمایت از رژیم اسد برخاستند و کشورهای دیگری مانند ترکیه، عربستان و قطر جانب مخالفان را گرفتند. با شدت درگیریها دخالت نیروهای خارجی بیشتر و بیشتر شد: رژیم ایران کمکهای نظامی (اعم از سختافزار و نرمافزار) و لجستیکی خود به رژیم اسد را افزایش داد و کشورهای سنی-نشین منطقه اسلحه در اختیار مخالفان گذاشتند. این روند در طول زمان به افزایش حضور نیروهای ایران و شرکت مستقیم حزب الله لبنان در جنگ و کمکهای نظامی و لجستیکی غرب به مخالفان منجر شد و سوریه عملا به صحنه زورآزمایی کشورهای رقیب در منطقه از یک سو، و نیروهای جمهوری اسلامی و متحدان آن با غرب ز سوی دیگر، تبدیل گردید.
برای فهم انگیزه اصلی غرب در حمله نظامی محتمل به سوریه باید سیاست خارجی اوباما به خصوص در منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار داد. اوباما با شعار ضد جنگ وارد کاخ سفید شد. او هنگام حمله آمریکا به عراق با آن مخالفت کرده بود و یکی از برنامههای خود را بر زدودن آثار جنگهای عراق و افغانستان قرار داد. خروج نیروهای آمریکایی از عراق (که انجام شده) و افغانستان (که در شرف انجام است) و بستن زندان گوانتانامو (که انجام نشده است) جزو وعدههای انتخاباتی او بود. او به دلیل همین شعارها (پیش از آن که عملا تحقق پذیرد) از کمیته نوبل جایزه صلح گرفت. او همچنین سعی کرد سیاست آمریکا در مورد ایران را تغییر دهد و با رژیم ایران از در گفتگو و مصالحه درآید. او در برابر مخالفانش در کنگره آمریکا که خواهان شدت عمل در برابر ایران بودند ایستادگی میکرد و بر ادامه راه گفتگو، همراه با کاربرد هرچه شدیدتر اهرم تحریمهای اقتصادی، پای میفشرد. در عین حال، او پذیرفته بود که نباید گزینه نظامی علیه ایران را بالکل به کنار گذاشت و ضرورت آن را گاه به گاه تکرار میکرد.
سیاست اوباما در برابر ایران او را به مخمصه عجیبی گرفتار کرده بود. او شخصا بر گزینه گفتگو تأکید میکرد، ولی مخالفان او از بیحاصلی این سیاست سخن میگفتند. پنج سال تلاشهای او برای نزدیکی با ایران و حل صلحآمیز پرونده هستهای ایران، به رغم اعمال تحریمهای هر چه شدیدتر، به جایی نرسید و سر و صدای نومحافظهکاران و لابیهای اسراییل در آمریکا علیه این سیاست بلند شد. آنان به خصوص اوباما را به ضعف در سیاست خارجی متهم میکردند و تخمینهای زمانی کوتاهی را برای دستیابی رژیم ایران به سلاح هستهای به رخ او میکشیدند. از سوی دیگر، مخالفان اوباما این احساس را تقویت میکردند که رژیم ایران با توجه به سابقه کار اوباما و مخالفت او با جنگ عراق، تهدیدهای او در مورد کاربرد گزینه نظامی برای مقابله با برنامه هستهایاش را جدی نمیگیرد و از این رو همچنان به راه خود ادامه میدهد. اوباما باید راهی پیدا میکرد تا نشان دهد که گرچه او به صلحدوستی معروف شده است، ولی در ورای سیمای نرم او اراده سخت و مصممی نیز وجود دارد که به هنگام لزوم به کار خواهد افتاد.
همواره گفته شده که گزینه نظامی آمریکا علیه ایران در حملات هوایی به مراکز استراتژیک آن (به شمول پایگاههای هستهای) محدود خواهد بود. ولی واکنش رژیم ایران در برابر چنین حملهای موضوع گمانهزنیهای زیادی بوده است. رژیم ایران از عواقب وخیمی سخن گفته که ممکن است تمام منطقه را به آتش بکشد. و از حضور و فعالیت نیروی قدس سپاه در خاورمیانه (به خصوص در عراق و افغانستان) و نقش آن در ضربات سنگینی که بر نیروهای آمریکایی و غربی وارد شده است به عنوان نمونهای از توانیهای واکنشی رژیم ایران یاد میشود. علاوه بر این گفته شده که قدرت واکنشی و تخریبی رژیم بیشتر از چیزی است که تا به حال از سوی نیروی قدس اعمال شده و حمله به ایران ممکن است واکنشهایی را از سوی رژیم موجب شود که تا کنون دیده نشده است. واکنش احتمالی رژیم ایران و قدرت تخریبی آن عنصر مبهمی در ارزیابی عواقب حمله نظامی به ایران بشمار میرود، و رژیم ایران امیدوار است که این ابهام غرب را در ارتکاب چنین عملی به تردید وادارد.
برای ارزیابی این خطر چه راهی بهتر از آزمایش آن در مقیاسی کوچکتر و دور از مرزهای ایران میتوان اندیشید؟ در واقع، بحران سوریه شرایط مناسبی را هم برای این که آقای اوباما نشان دهد که تهدیدهای او جدی است و باید جدی گرفته شوند و هم برای ارزیابی واکنشهای رژیم ایران در برابر یک حمله نظامی موضعی، فراهم آورده است. رژیم ایران بارها از عزم خود بر حفظ رژیم سویه سخن گفته و علاوه بر شرکت عملی و پشتیبانی در جنگ داخلی سوریه از عواقب وخیم حمله نظامی غرب به آن یاد کرده و به تهدیدهای شدیدی متوسل شده است. بنا بر این، حمله نظامی به سوریه میتواند به عنوان یک آزمایش برای حمله مشابهی به ایران از سوی غرب به کار گرفته شود. به عبارت دیگر، غرب و به خصوص آمریکا میتوانند هدفهای زیر را در مورد ایران از این حمله مد نظر داشته باشند:
۱ - آقای اوباما نشان دهد که وقتی از گزینه نظامی سخن میگوید این یک تهدید توخالی نیست و باید آن را جدی گرفت؛
۲ - این حمله به صورت ناگهانی اتفاق نمیافتد. آقای اوباما خط قرمزی برای رژیم اسد تعیین کرده بود، و وقتی نتیجه گرفت که از این خط تجاوز شده است، تهدید خود را عملی میکند؛
۳ - حمله به صورت هوایی و محدود علیه پایگاههای خاصی از رژیم صورت میگیرد. آمریکا و متحدان آن قصد ندارند نیروی نظامی وارد خاک سوریه بکنند؛
۴ - هدف حمله تغییر رژیم نیست - حمله با هدف خاص «ضربه زدن» به تواناییهای نظامی و سلاحهای کشتار جمعی رژیم صورت میگیرد و با «تحقق» این هدف، حمله به انجام میرسد؛
۵ - تغییر رژیم کار مردم سوریه است و بحران سوریه راه حلی سیاسی میطلبد و نه نظامی. آمریکا در این روند به «مردم» سوریه «کمک» میرساند، ولی در تحقق آن شرکت نمیکند؛
۶ - دولت سوریه و متحدان ایرانی و لبنانی آن در مورد عواقب این حمله تهدیدهای زیادی را متوجه غرب و آمریکا کردهاند - حوادث پس از حمله نشان خواهند داد که این تهدیدها تا چه حد عملی خواهند شد و از چه کمیت و کیفیتی برخوردار خواهند بود.
آزمایش و تمرین بینظیری است، مگر نه؟ کافی است سوریه را با ایران عوض کنید و استفاده از بمبهای شیمیایی را با دسترسی به بمب هستهای. شش مورد و شباهت بین آن چه که اکنون در سوریه اتفاق میافتد و آنچه که ممکن است در مورد ایران پیش بیاید. با این تفاوت که حمله به سوریه آزمایش مهمی خواهد بود برای حمله به ایران. اکنون متغیرهای زیادی در باره مورد ششم وجود دارد، ولی نتایج این حمله بسیاری از این متغیرها را در مورد حمله به ایران مشخصتر خواهد کرد.
آن چه که میماند، واکنش رژیم ایران در برابر این حمله است. در حالی که برخی از مقامات رژیم همچنان به رجزخوانی و تهدیدهای خود ادامه میدهند، علی خامنهای امروز (چهارشنبه) در دیدار با اعضای هیئت دولت از بیان تهدیدهای معمولی اجتناب کرد و در مورد احتمال جنگ در سوریه اظهار داشت که «هرگونه دخالت و جنگ طلبی یقیناً به ضرر آتش افروزان خواهد بود». اکنون آن چه میماند این است که دولت «تدبیر و امید» حسن روحانی چه سیاستی را در این مورد در پیش بگیرد و آیا او بتواند با «خردورزی» از حمله مشابهی از سوی غرب علیه ایران مانع شود یا خیر.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|