سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - Tuesday 5 August 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 04.08.2025, 12:33

چه‌گونه «من» «دشمن» می‌شود؟


اکبر کرمی

(جستاری در دشمن‌یاری‌ی رضا پهلوی)

در گفت‌وگوهایی پردامنه‌، منتقدان، رضا پهلوی را دشمن‌یار خوانده‌اند و گفتار و‌ کردار او را در جریان جنگ ۱۲ روزه، پیش و پس از آن، خیانت‌بار دانسته‌اند. در زبان شیرین فارسی که بخشی از  ناخودآگاه ایرانیان است، و به قرارداد نانوشته‌ی وطن و‌ میهن سنجاق‌شده است، این فرآیند در دگردیسی «من» به «دشمن» (دژمن) آمده است.

برهان‌ها‌ی این گروه را می‌توان چنین فشرد.

یکم. رضا پهلوی به اسراییل سفر کرده است؛ و با برخی از بلندپایه‌گان اسراییلی دیدار و گفت‌وگو کرده است. درحالی‌که آشکار نیست، مدار گفت‌وگو چه بوده است؛ چه کسی این سفر را برنامه‌ریزی کرده است؛ چه قرارومداری گذاشته شده است؛ و برآمد کار چه بوده است. ام‌روز و پس‌ازجنگ می‌توان به‌آسانی پنداشت که این سفر (دست‌کم برای اسراییل) بخشی از فرآیند آماده‌گی‌ی ماشین جنگی در یورش به ایران بوده است.

دوم. بسیاری از هم‌‌راه‌هان و رای‌زنان رضا پهلوی در باره‌ی یورش به ایران، پیش‌بینی و درخواست داده‌اند. و بیش‌تر، گروهی از نزدیکان او سیاهه‌ی مکان‌هایی را در ایران گزارش داده‌اند که اسراییل باید آن‌ها‌را بزند؛ و ویران کند.

سوم. پرچم اسراییل به میان هوادران رضا پهلوی، خانه، درگاه و دربار او رسیده است. و پس از جنگ هنوز این پرچم بی‌گانه‌ و یورش‌گر به ایران و ایرانیان، بخشی از این جریان سیاسی است.

چهارم. رضا پهلوی نه‌تنها یورش اسراییل به آسمان و خاک ایران و‌ کشتن بیش از ۱۰۰۰ نفر ایرانی را ننکوهید، که آشکارا کنار اسراییل ایستاد؛ و در پیامی موبه‌مو پیام نتان‌یاهو را در آغاز جنگ دوباره‌کرد. و انگار رضا پهلوی دانسته یا نادانسته بخشی از آتش تهیه‌ی اسراییل به ایران بود؛ و شد.

پنجم. رضا پهلوی پس‌از‌جنگ، همانند نتان‌یاهو از مردم خواست به خیابان‌ها بریزند، کار اسراییل را ادامه دهند، و جمهوری اسلامی را از پا درآورند.

ششم. رضا پهلوی و هم‌کاران او بخشی از تکاپو‌ی تحریم گسترده‌ی ایران و فشار جهانی بر ایران و جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند؛ و هنوز هستند. و فرآیند تحریم‌ها گامی در هم‌واریدن‌ راه یورش به ایران بود.

در سایه‌ی آن‌چه آمد و بر پایه‌ی دریافتی حتا نازک از آن‌چه درباره‌ی جنگ، سیاست و سامان بین‌کشورها (دست‌کم پس از ۱۶۴۸ که قرارداد وست‌فالی نوشته شده است) به‌آسانی پذیرفتنی است که دولت اسراییل در سالیانی که برای یورش به ایران آماده می‌‌شده است، در اندیشه‌ی فضاسازی برای این یورش هم‌ بوده است؛ برنامه‌ای که هم در بیرون و هم در درون از ایران می‌توانست، و هنوز می‌تواند وزن تازش و یورش (تجاوز) به قلمرو ایران را برای اسراییل کم‌تر و بار آن را کشیدنی‌تر کند.(۱) رضا پهلوی و هم‌راهان او با سفر به اسراییل و هم‌کاری و هم‌زبانی با آن‌ها دست‌کم ناخواسته و نادانسته در دام یک کشور بی‌گانه افتاده‌ و به میهن خود از پشت خنجر زده‌اند. آن‌ها به اسراییل کمک کرده‌اند که به‌جا‌ی یورش‌گر و تازش‌گر، بتواند چهره‌ای آزادی‌بخش از خود نمایش دهد.

این شوندها آن هنگام معنادار و استوار می‌شوند، که پویش قدرت (Dynamics of power) را از چشم‌انداز حساب‌وکتاب جنگ بیرون نگذاریم؛ چه، پویش قدرت است که می‌تواند نشان دهد چه‌کسی این تکاپوها را سامان داده‌ است و می‌تواند بگرداند. رضا پهلوی با آن که یکی از شهروندان نام‌آور و شناخته‌شده‌ی ایرانی است، در برابر دولت اسراییل و‌ نماینده‌گان کارکشته‌ی آن که به داده‌ها و ابزارها‌ی بسیار دست‌رسی‌دارند، بسیار لخت و در تراز همانندی قدرت، ناچیز است. برآمد کار آن‌که حتا اگر رضا پهلوی را کارگزار و هم‌سو با بی‌گانه‌گان ندانیم، او را باید قربانی بی‌دست‌وپا و در دام بی‌گانه‌گان دید. (۲)

در جنگ اسراییل و ایران با هر شوند و داستانی، پاس‌داری از سودوزیان‌ها‌ی ملی‌ی اسراییل مدار تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در دولت اسراییل است؛ و اگر کار پیش می‌رفت؛ و دولت جمهوری اسلامی ازپادرمی‌آمد؛ یا کار از مسیر برنامه‌ریزی‌شده بیرون می‌شد، تصمیم‌ها‌ی سپسین برپایه‌ی برنامه‌ها و خواست‌ها‌ی دولت بی‌گانه گسترانیده می‌شد و‌ نه درخواست‌ها‌ی کسی همانند رضا پهلوی. در این فرآیند آشکار است که رضا پهلوی، در بدترین ریخت، کارگزار و هم‌کار بی‌گانه‌گان، و در به‌ترین ریخت در دام آنان است.

نقدها و واسنجی‌ها‌ی دیگری هم هست.

چه‌کسی به رضا پهلوی روامندی و دادنهادی (Ligitimicy) داده است که او با دولت‌ها‌ی بی‌گانه هم‌کاری کند؟ چه‌کسی و چه‌گونه بر قرارومدارها‌ رسیده‌گی می‌کند؟ اگر رضا پهلوی خطا کند، یا به مردمان ایران خیانت کند، چه؟ اگر هر شهروندی بخواهد همانند رضا پهلوی با بی‌گانه‌گان نشست‌وبرخاست کند، چه؟ چه چیزی رضا پهلوی را از دیگران جدا می‌کند؟ و در این هرج‌ومرج حتا اگر گذار از جمهوری اسلامی پیش‌رود، چه‌چیز از قرارداد نانوشته‌ی میهن و وطن خواهد ماند؟ و‌ چرا جریان‌ها‌ی جداسری (تجزیه‌طلب) نتوانند با بی‌گانه‌گان کار کنند؟ و کار خود را به آن‌ها بفروشند؛ و‌ پیش‌بروند؟(۳)

کارل اشمیت (۱۸۸۸-۱۹۸۵) در جایی می‌گوید باره‌ی خیانت و دشمن‌یاری باره‌ی دوست‌ودشمن و بنیاد رام‌یاری و سیاست است؛ که به جنگ می‌رسد. یعنی دوست در جنگ کسی است که در کنار مردمان خودی ایستاده است؛ و برای آنان رامش و آرامش می‌آورد؛ و دشمن کسی است که در برابر آن‌ها است؛ با آن‌ها جنگ می‌کند؛ و آرامش را از آنان می‌رباید.

در این کران‌بندی ساده دشمن‌یار کسی است که خودی است، اما در کنار دشمن ایستاده است؛ دشمن‌یاری و دشمن‌کاری می‌کند؛ و با دشمن هم‌راهی و هم‌دستی دارد. دشمن‌یار دیگر «من» نیست و از ما نیست؛ او «دشمن» است.

اما آن‌چه در بالا آمد، همه‌ی داستان نیست؛ زیرا هواداران رضا پهلوی هم در تکاپو‌ی برگفت و اندرگفتی خوش‌خیم‌تر از این رفتارها و رخ‌دادها‌ی بسیار نگران‌کننده بوده‌اند؛ و هستند.

بگذارید آن‌چه را این گروه آورده‌اند فشرده‌کنم.

یکم. دشمن راستین ایران و ایرانیان جمهوری اسلامی است.

دوم. جمهوری اسلامی روامندی، حقانیت و دادنهادی (Legitimacy) ندارد؛ و دشمنی با آن، دشمنی با ایران و ایرانیان نیست.

سوم. در جنگ ایران و اسراییل این ایران است که خطا کرده است و اسراییل را وادار به یورش به خاک ایران کرده است.(۴)

چهارم. جمهوری اسلامی‌سودها‌ و زیان‌ها‌ی ملی‌ی ایران را نمی‌شناسد؛ یا نمی‌پاید؛ و در حال ویرانیدن ایران است، و باید از بی‌گانه‌گان کمک‌گرفت و به رهایی ایران کوشید.

پنجم. جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای پلشت و نابه‌کار است؛ و مردمان ایران را گروگان گرفته است. در چنین ایستاری نه تنها نمی‌توان و نباید کنار آن ایستاد که باید با بی‌گانه‌گان هم‌کاری کرد و به دادخواهی و آزادی مردمان خود پرداخت. (۵)

در همه‌ی این برهان‌ها بر نابه‌کاری، نادانی، سرکوب‌گری و پلشتی‌ی ستم‌سالاری و تک‌سالاری در جمهوری اسلامی اشاره می‌شود تا هم‌کاری با بی‌گانه‌گان از دیدرس بیرون برود؛ دشمن‌یاری سفیدشویی شود؛ و رضا پهلوی از کمند سنجش‌گری و واسنجش بیرون بماند.

هرچند شوربختانه همه‌ی این برچسب‌ها به آسانی بر جمهوری اسلامی و زندان‌بان اعظم ایران می‌نشیند؛ اما این برهان‌ها هیچ کدام امکانی برای بیرون‌گذاشتن رضا پهلوی و هم‌راهان او از بار سنگین دشمن‌یاری و خیانت نمی‌گشاید. چه، جمهوری اسلامی هرچه زشت و پلشت، نمی‌تواند دشمن‌یاری را عادی کند. رضا پهلوی همانند هر شهروندی هم حق و هم وظیفه دارد با ستم‌سالاری‌ی جمهوری اسلامی درافتد و در تکاپوی پس‌زدن آن به‌کمک ایرانیان برآید؛ چنین رفتاری تا زمانی که پا‌ی بی‌گانه‌گان درمیان نباشد؛ ستودنی است و دست‌بالا می‌تواند باره‌ی درست‌ونادرست باشد، اما بار دشمن‌یاری ندارد. اما هرگاه به جا‌ی هم‌کاری با ایرانیان به هم‌کاری با ان‌ایرانیان و بی‌گانه‌گان کشیده شود، در بنیادها به ورطه‌ی دشمن‌یاری افتاده است؛ و ناگزیر باید در جای‌گاهی دیگر و فراتر بررسی شود.

باره‌ی دشمن‌یاری و خیانت باره‌ی ایرانیان (State) و ان‌ایرانیان (Other states) است؛ و نسبتی با حکومت سرکار و سرکرده‌ی آن ندارد. یعنی اگر حکومتی ملی و مردم‌سالار هم در ایران سرکار نباشد، در مرزها‌ی ایرانیان با ان‌ایرانیان و کران‌بندی آن‌ها دگردیسی پیش‌نمی‌آید؛ و هنوز هم‌کاری با بی‌گانه‌گان دشمن‌یاری است. چه، برساخت نانوشته‌ی میهن و وطن، قراردادی پیشانوین و بسیار ریشه‌دار است؛ و به سرچشمه‌ها‌ی تاریخی ایران باستان می‌رسد. چنین قراردادی اگر بخواهد یک‌سویه نادیده گرفته شود، در میهن سنگ روی سنگ نخواهد ماند.

بگذارید به یک نمونه‌ی تاریخی نگاه کنیم. محاصره‌ی کرمان (۱۱۷۳) پس از قتل مشتاق‌علی‌شاه و رخ‌دادهایی که در آن‌جا به فرمان آقا‌محمدخان گذشت، یک نمونه‌ی سیاسی از رفتار دهشت‌بار در تاریخ ایران است. با این همه هیچ‌کس آقامحمدخان یا لطف‌علی‌خان زند را در آن‌سو دشمن‌یار نخوانده است. این جنگ‌ها و کش‌مکش‌ها‌ی خون‌بار بخشی از پویش قدرت در سپهر سیاسی ایران بوده است. در بنیادها اگر دریافت ژرف رام‌یارای و سیاست در میان باشد، جایی برای شعبده‌بازی‌ی معنایی و سفیدشویی واژه‌گانی برای هم‌کاری با دشمنان نخواهد ماند.

داستان بسیار ساده است: آدمی برای ادامه‌ی زنده‌گی نیازمند هم‌بود (شریک)، هم‌بودی(جمع)، هم‌بودگان (اجتماع) و هم‌بودمان (جامعه) است. در دل چنین فرآیندهایی است که قرارداد نانوشته‌ی میهن بالا می‌آید. در میهن دو فرآیند هم‌راستا، هم‌هنگام ادامه دارد.

یکم. هم‌بودها در کنار هم بخت زنده‌ماندن و ادامه‌ی زنده‌گی را بالا می‌برند. (چنین گرایشی بنیادها‌ی فرگشتی و آغلتشی دارد.)
دوم. در هر هم‌بودی نیاز به گردانش و رایانش هم‌بودگان است و کش‌مکش برسر داوری/قدرت برخواهدخاست. (سیاست، رام‌یاری و شهریاری)

در دل این فرآیندها است که شهری‌گری (مدنیت) ساخته و پرداخته می‌شود؛ و آرام‌آرام هر دو فرآیند را کم‌هزینه‌تر و پایدارتر می‌کند. برآمد کار هم‌بودمان است که در آغاز به‌ریخت زاستاری و زاداریگ (طبیعی) است، سپس سیاسی و در پایان شهری (مدنی) می‌شود. فشرده‌ی داستان آن‌که روزبه‌روز قراردادها از ریخت‌ها‌ی نانوشته و نااندیشیده بیرون می‌آیند، چکش‌کاری و نوشته و سگالیده می‌شوند؛ و سرانجام در ریخت قانون استوار می‌گردند. دست‌کم برای ایران، در هیچ بازه و برشی از این تاریخ ستبر که برساخت کهن میهن و دشمن‌یاری ساخته شده است، ردی از قانون، مردم‌سالاری و حقوق‌بشر دیده نمی‌شود. اما هنوز و هم‌چنان «من» و‌ «دشمن» معنادار است و به‌آسانی از هم جدا می‌شوند. تکاپو برای قانون، مردم‌سالاری و حقوق‌بشر بسیار ستودنی است، اما باید در چارچوب میهن و من و دگرواری از بی‌گانه و دشمن پی‌گرفته شود. 

جمهوری اسلامی و همه‌ی کارگزاران کوچک و بزرگ آن ایرانی‌اند؛ و نمی‌توان آن‌ها را دشمن خواند؛ آن‌ها دوستان نادان ایران هستند. علی خامنه‌ای را می‌توان نادان، دیوانه، ستم‌گر، سلطان‌حسین و ... خواند؛ اما تا زمانی که گواهی در دست نیست که نشان‌دهد او در پا‌ی بی‌گانه‌گان افتاده است و از آن‌ها فرمان می‌گیرد، بار خیانت و‌ دشمن‌یاری‌ را نمی‌توان روی شانه‌ها‌ی او گذاشت.

بار سنگین دشمن‌یاری، در جایی که جان، مال و ارج ایرانیان به میان می‌آید، برجسته و نمایان می‌شود. یعنی هرگاه جان، مال و ارج ایرانی از سوی بی‌گانه‌گان و ان‌ایرانیان با درازدستی گزند بیند، من ایرانی و دشمن ایران هم شناخته و نشاخته می‌شود. در جنگ ایران و اسراییل بیش از ۱۰۰۰ نفر ایرانی کشته‌شده‌اند‌؛ مردمان بسیاری در ایران آسیب دیده‌اند.

با ایرانیانی که با نادانی‌ها‌ی خود آتش جنگ را در دامن ایران گذاشته‌اند، و دست‌شان به خون ایرانیان دیگر آلوده است، باید در چارچوبی ایرانی برخورد کرد؛ و آن‌ها را پاسخ‌گو ساخت؛ اما در این میان بر بنیاد قرارداد نانوشته‌ی میهن، مرز آشکاری هست که ایرانیان و ان‌ایرانیان را از هم جدا می‌کند؛ و ناگزیر هر ایرانی باید در کنار ایرانیان دیگر ب‌ایستد. کسانی که در کنار ان‌ایرانیان ایستاده‌اند، دشمن‌یار هستند؛ اگر بخواهیم ایران و ایران‌یاری را به حکومت، دادنهادی حکومت، سودوزیان‌ها‌ی ملی و کردور(کرد+ور= فاکتور)هایی از این دست پی‌وند دهیم، در بنیادها از قرارداد نانوشته‌ی میهن و آماج آن چیز دندان‌گیری نخواهد ماند.

اگر ام‌روز رضا پهلوی بتواند با این برگفت (توضیح) و اندرگفت (تفسیر) که جمهوری اسلامی چنان و‌ بهمان است، خودسرانه و خودخواسته با بی‌گانه‌گان هم‌کاری و هم‌جوشی داشته‌ باشد، راه برای دیگران هم باز می‌شود. در چنین چشم‌اندازی دیگر از قرارداد میهن هیچ‌چیز نمی‌ماند. یعنی هر گروه، هر جریان و هر ایرانی می‌تواند با ان‌ایرانیان هم‌کاری کند و باره‌ی خیانت و‌دشمن‌یاری‌ را ازپادرآورد.

اگر دریافت مناسبی از سیاست، شهریاری و رام‌یاری در میان باشد، آشکار است که در سیاست درست‌ونادرست چندان اهمیت ندارد؛ آن‌چه مهم و است‌پایه (است همانند پیش‌وند استوار) است، داور است.

فرآیند تصمیم‌سازی در سیاست برآمد خردمندی و شکوفایی (توسعه) است؛ اما تصمیم‌گیری برآمد قدرت و باره‌ی سیاست است. هر دو فرآیند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در سپهر سیاست و رام‌یاری، در میان ایرانیان می‌تواند باره‌ی دگرواری، اختلاف و حتا خون‌ریزی باشد، اما نمی‌تواند به بی‌گانه‌گان سپرده شود.

ایرانیان در ایران حتا اگر بر هم شمشیر کشند، هم ‌چنان ایرانی می‌مانند؛ و دست‌بالا یک من ایرانی در برابر یک من ایرانی دیگر است. اما هرگاه پای بی‌گانه‌گان و ان‌ایرانیان به میان بیاید، من دشمن می‌شود، اگر کنار بی‌گانه‌گان ب‌ایستد. بی‌هیچ اما‌واگر هرکس از بی‌گانه‌گان فرمان پذیرد، بی‌گانه و دشمن است. (۶)

——————————
پانویس‌ها
۱) یورش به ایران را اکنون می‌توان به سیاهه‌ی دراز کشورهایی افزود که اسراییل در چند دهه پس از پیدایش به آن‌ها یورش برده است.
۲) اگر هم‌کاری رضا پهلوی با نیروها‌ی امنیتی آمریکا و گرفتن پول از آن‌ها و برخی از کشورها‌ی عربی را هم به چرتکه بزنیم، حساب رضا پهلوی شسته‌رفته‌تر خواهد شد.
۲) از سفر به اسراییل دست‌کم اکنون و پس از جنگ نباید به آسانی گذشت! گروهی از پشتی‌بانان رضا پهلوی داو آن را پیش‌گذاشته‌اند که رضا پهلوی به اسراییل رفته است که پیام دوستی مردمان ایران را به اسراییل ببرد و اسراییل را از آغاز جنگ بازدارد. هرچند این درگفت (ادعا) چندان با داستان اکنون که گسترانیده شده است، هم‌آهنگ نیست، اما تا زمانی که گزارش رسمی آن سفر و گفت‌وگوها را ندانیم و نخوانیم، بی‌خردی است که بخواهیم آن را بپذیریم.
۴) برخی حتا از اسراییل هم پیشی می‌گیرند و خلاف‌آمد آن‌چه در جهان شناخته شده است، ایران را یورش‌گر و اسراییل را در حال پاس‌داری از خود می‌دانند. اسراییل خود گفته است که یورش پیش‌دستانه کرده است!
۵) با آن‌که جمهوری اسلامی بسیار ستم‌گر، خون‌ریز و نادان است؛ و ام‌روز خوش‌بختانه از چشم مردمان ایران به‌گونه‌ای چیره افتاده است، اما این حکومت در همانندی با ساختارها و حکومت‌ها‌ی پیش از خود در ایران بسیار مردمی‌تر برآمد؛ و کوچک‌ترین تردیدی در درونی بودن آن نیست. جمهوری اسلامی یک سرطان است؛ اما این سرطان ایران‌ویران‌گر ایرانی است و برآمد نوسازی‌ی خرکی‌ی رضاشاه و‌ محمدرضاشاه در ایران است.
۶) این گفت‌وگو را در کانال یوتیوب خود با هواداران و‌ منتقدان‌ رضا پهلوی پی‌گرفته‌ام. اگر جست‌وجوگر هستید گفت‌وگوها را  از دست ندهید.

Dr.AKBARKARAMI@


نظر خوانندگان:


■ بی‌تردید اسراییل برای منافع ملی خودش به ایران حمله کرد که از جمله به کشتن بسیاری از قاتلان مردم ایران انجامید. اما اینها می‌بایست در یک دادگاه عادلانه محاکمه می‌شدند و لزوما کشتن آنها در دستور کار یک نظام دمکراتیک و سکولار قرار نمی گرفت. اما بی‌تردید همکاری و یا همیاری با دولت بیگانه گرچه با اهداف جامعه مدنی ایران از جمله مبنی بر گزار از جمهوری جهل و جنایت هم پوشانی دارد مورد تایید نیست.
در ضمن جناب دکتر کوشش شما در بکار بردن واژه‌های فارسی ارزشمند است اما شوربختانه فهم گفتمان شما را بسیار دشوار کرده است.
با سپاس شهرام


■ رفتار و گفتار رضا پهلوی و سلطنت طلبان تضادی آشکار دارد. آنها مجاهدین را نکوهش کردند که چرا از خاک عراق به ایران حمله کرده است! اما اینک خود با نتانیاهو و اسرائیل همان رفتار و کردار را تکرار می‌کنند!
Jwaladan


■ با عرض ارادت خدمت جناب کرمی،
طبق اظهارات چند مقام اسرائیلی بعد از حمله به خاک ایران، این حمله برای ماه آوریل ( فروردین) برنامه‌ریزی شده بوده ولی به دلایلی به تعویق افتاده، در صحبت های افرادی مانند مهدی نصیری و چند تن از سلطنت طلب های نامدار در ماهای پایانی ۱۴۰۳ حرف از “انقلاب شکوهمند مردم ایران” در آینده نزدیک بود. (حتی مهدی نصیری مهاجرت خود را به کانادا در اسفند ماه بدلایل موضوعاتی که بزودی می‌تواند مطرح باشد، توضیح داد.)
بعید است که هیچکس که به شرایط ایران آگاه باشد، بپذیرد که هسته سخت سلطنت‌طلب از قبل از این حمله بی‌اطلاع بوده و بدون هماهنگی با او بوده. جدا از اینکه این حمله در هر شرایطی بعنوان تجاوز به خاک و حریم و حرمت ایران با همه خسارت های جانی، مالی و حیثیتی آن محکوم است و حامیان ایرانی آن بعنوان خائنان در تاریخ ثبت خواهند شد، چیزی که این موضوع را چندین بار پلیدتر میکند، آگاهی دست اندرکاران آن از ضعیف شدن حکومت فقهی و افزایش غلبه مردم بر حکومت و احقاق حقوق شهروندی آنهاست.
اتاق فکر سلطنت طلبان بدون شک خوب می‌داند که عمر ولایت فقیه رو به پایان است و این مردم ایران هستند که گام به گام، آرام‌تر یا سریعتر به یک حکومت قانون مدار و سکولار دمکرات گذار خواهند کرد. وحشت این خودکامگان و انحصارطلبان دقیقا همین است که اگر جمهور مردم به رسیدن به حکومت ملی خود فائق آید، برای آنها دست یافتن به قدرت و ثروت این کشور محال خواهد بود. این تبهکاران حاضرند این سرزمین را جولانگاه ارتجاعیون جنایتگر اسرائیلی با همه تبعات آن کنند تا از این طریق به کرسی قدرت برسند. کسانی که به چنین هزینه ای حاضر به سلطه بر مردمی چنین زخم خورده و خسته اند، به چه هزینه ای حاظر به ترک قدرت خواهند بود؟
اتاق فکر اینها با برنامه های تبلیغاتی خود تلاش برای ایجاد سمپاتی و ارائه یک چهره دمکرات از این جریان فاشیستی است و بطور نسبی هم باعث فریب بخشی از روشنفکران راحت طلب شده است. (دسته ثنا گویان هر روز بزرگتر میشود) ولی بافت سازمانی و مواد فکری آنها که اینجا و آنجا درز میکند، باید میهن دوستان ایران را متوجه گرگ صفتان در پوست بره بکند. کشور و جامعه ایران به این انگل های هیچ نیازی ندارد. منافع اینها هیچ سنخیتی با منافع ایران ندارد.
با سپاس از توجه شما، یزدانی


■ کرمی گرامی، ای کاش حقیقت به همین سادگی و یکسویگی بود و می‌توانستیم سخن شما در “دشمن” خواندن غیر ایرانیان را بپذیریم و یا متقابلا همکاری و همدستی با هر کسی که در نزاع با رژیم ولایی است را بپذیریم.
ما آگاهیم که رضا پهلوی به مرزهایی بسیار خطرناک نزدیک شده، اما آنچه را مهم و برجسته میدانم عدم نزدیک شدن ایشان به لایه‌های گوناگون جنبش ضد دیکتاتوری است، نه نزدیک شدن بیش از حد ایشان به اسرائیل. شما پرسیدید “چه‌کسی به رضا پهلوی روامندی و دادنهادی (Ligitimicy) داده است”، باید بگویم که امروز قشر محسوسی از شهروندان ایرانی چشم انتظار قدرتی بیگانه هستند که گره از کارشان بگشاید. اینکه زمینه و گناه این رویکرد غلط از کجا سر چشمه می‌گیرد سخنی مبسوط است، اما جریان‌های اطراف رضا پهلوی از چنین فرایندی سود می‌جویند.
در ضمن من هیچ اعتمادی به گفته‌های “کارل اشمیت” ندارم، حتی فراز کوتاهی که به ظاهر مستدل می‌نماید. سخنان کارل اشمیت در جهت تحکیم شیوه‌های نوین ناسیونالیسم است که منافع پراگماتیک هر کشوری را، بطور افراطی، مقدم بر اصول بشری و تکاملی می‌داند. تئوریسین‌های مسکو مبلغین امروز چنین گفتمانی هستند. دونالد ترامپ بخصوص در دولت اولش مضمون آنها تکرار می‌کرد تا توجیه کند امریکا هیچ سهمی در فقر آمریکای جنوبی ندارد، هیچ بدهکاری به اروپا و ناتو ندارد و گرسنگی آفریقا فقط به خودشان مربوط است.
از پارسی نویسی شما بسیار بهره بردم. اگر چه بقول شهرام دنبال کردن آن دشوار است اما مترادف‌های داخل گیومه کمک می‌کند.
موفق باشید، پیروز


■ با سپاس از اقای کرمی و دیگر دوستان برای بازکردن درِ سخن در این باره، باید عرض کنم که همین که طرفداران رضا پهلوی و حتا نزدیکترین افراد نسبت به او، شعارهای فاشیستی را مرتب تکرار می‌کنند و در فضای مجازی به جز فحاشی‌های ناموسی سلاح دیگری برای مخالفشان ندارند، نشان می‌دهد که قصد اساسی قبضه قدرت است و بقیه شعارها شاخ و برگی بیش نیستند. در ضمن کسانی که هنوز نفهمیده اند یا اهمیتی به آن نمی‌دهند که یکی از شعارها و اهداف مردم ایران، محو خودکامگی و رعایت حقوق بشر است. نگاهی به فضای مجازی نشان می دهد که طرفداران این جریان طوری مسئله‌ی نسل کشی در غزه را ندیده گرفته و گاهی برای همزاد هیتلر در کشتار زن و کودک و پیر و جوان در غزه دست می‌زنند و حتا راهکار برای جنایت بیشتر می‌دهند که این جماعت تره هم برای این شعارها خرد نمی‌کنند. گاهی سخنان آنها خون را در رگ یخ می‌زند که این‌ها ادعای آزادی برای مردم ایران دارند. اینکه انسانیت اینگونه بازیچه‌ی این هموطنان شده است، غیر از نفرت از این نجات دهندگان پر مدعا و شعارهایشان نتیجه‌ای به بار نمی‌آید. پاینده ایران
حماسه ایرانی


■ ممنون دکتر کرمی عزیز، مقاله را با کمک برنامه هوش مصنوعی به فارسی متعارف ترجمه و خواندم. هوش مصنوعی در باره مقاله نوشت: “این متن سرشار از واژگان ساخته‌شده، نامأنوس، ناآشنا یا غیررایج است. من نسخه‌ای روان‌تر و قابل‌فهم‌تر از همین نوشته را تهیه می‌کنم و واژه‌هایی مثل .... و مانند آن را با کلمات رایج‌تر فارسی جایگزین خواهم کرد. این نسخه همچنان لحن تحلیلی متن را حفظ می‌کند، اما خواندنش برای مخاطب فارسی‌زبان امروزی بسیار ساده‌تر خواهد بود.”
بعداز صد سال هنوز “پژواک” به جای “انعکاس” جا نیفتاده است و طبق «تخمین تقریبی نتایج جستجو» یا Search Estimate Heuristics “انعکاس صدا” نزدیک به یک برابر و نیم بیشتر از “پژواک صدا” کاربرد دارد. (۲۷ هزار در مقابل ۱۸ هزار به نفع “انعکاس صدا”) تازه بعداز از میدان به در کردن “انعکاس” تکلیف ما با “عکس”، “معکوس”، “برعکس”، “عکاسی”، “منعکس” و دیگر مشتقات از ریشه “عکس” چه خواهد بود؟ بفرض که بعداز مدتی همه را تار و مار کردیم، تکلیف ما با “عکس رخ یار” و هزاران استفاده از مشتقات از ریشه “عکس” در ادبیاتی که تا آن روز تولید شده چه خواهد شد؟ آیا آنوقت زیر هر بیت شعر مثل قران معنی‌دار یک سطر ترجمه خواهیم داشت؟
مقاله‌تان عالی بود (بعداز همت برنامه هوش مصنوعی)
شاد و خرم باشید ای دوست!
علی رضا




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net