يكشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۴ - Sunday 20 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 18.07.2025, 12:17

چرا گفتگو برای صلح با جامعه مدنی اسرائیل؟


سعید پیوندی

چرا گفتگو برای صلح با جامعه مدنی، روشنفکران و دانشگاهیان اسرائیلی؟

چند روز پس از تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران نامه مشترکی منتشر شد به امضای ۲۳ دانشگاهی، روشنفکر و کنشگر ایرانی و اسرائیلی درمخالفت با جنگ، دفاع از آتش‌بس و صلح میان دو کشور(۱). در زمانی کوتاه بیش از ۲۴۰۰ نفر امضای خود را پای این بیانیه گذاشتند.

این اقدام مشترک هم سویه نمادین مهمی در عرصه عمومی داشت و هم امری کم سابقه بود. شاید زمان آن است که از خود بپرسیم چرا در همه سال‌های گذشته با وجود شدت گرفتن دامنه بحران و خطر جنگ، ما کمتر شاهد ابتکاراتی از سوی نیروهای صلح‌دوست و جامعه مدنی در راستای کاهش تنش‌ها میان دو کشور بودیم؟

در آن‌چه که به ایران مربوط می‌شود واقعیت این است که پس از سال ۱۳۵۷ جامعه مدنی، نیروهای سیاسی (أصول‌گرایان، میانه‌روها، اصلاح‌طلبان، بخشی از ملی-مذهبی‌ها و ملی‌گرایان، سکولارهای محور مقاومتی و ضد امپریالیست...)، نخبگان دانشگاهی و روشنفکری کمتر شاید به معنای حقوقی،سیاسی و یا پی‌آمدهای شوم و ویرانگر دشمنی کور و ایدئولوژیک با اسرائیل، شعار نابودی این کشور و یا دخالت‌های سپاه قدس با تشکیل نیروهای نیابتی کنار مرزهای اسرائیل توجه کردند. گویی برای بسیاری این سیاست‌ها اموری غیر قابل پرسش و حقیقت‌های قدسی نقدناپذیر بودند و کسی نمی‌بایست درباره آن‌ها چند و چون کند.

مسئله فقط سانسور و فشار حکومت نبود و کسانی به دلایل گوناگون با این سیاست‌ها هم‌دل بودند. یکی به توجیه ژئوپولیتیکی روی می‌آورد و جبر جغرافیایی، دیگری از اقتدار منطقه‌ای و به چالش کشیده شدن امریکا و اسرائیل احساس غرور می‌کرد و کسانی هم این رویکرد را برای امنیت ملی ضروری می‌دانستند.

این سکوت سنگین سی ساله جمعی (۲) در مشروعیت‌بخشی به روایت‌های حکومتی و نظامیان برای توجیه سیاست‌های ماجراجویانه و ایدئولوژیکی منطقه‌ای نقش داشت. کسی از هزاران قربانی سرکوب ناراضیان اسد توسط سپاه قدس در سوریه پیش از داعش و یا مشارکت فعال در متلاشی کردن دولت‌های ملی در عراق، لبنان و یمن و سیاست‌های خرابکارانه دیگر مانند بمب‌گذاری در مراکز یهودیان در آرژانتین سخنی به میان نمی‌آورد.

از این بدتر، ما شاهد بازتولید بدون نقد رتوریک و گفتمان حکومتی در زبان رایج سیاسی ایران هستیم. برای بسیاری نه فقط دولت اسرائیل یا نیروهای افراطی که خود کشور اسرائیل و شهروندان آن به شر مطلق تبدیل شدند. نامه‌ها، نوشته‌ها و تحلیل‌ها پر است از واژگانی که در گفتمان رسمی برای مشروعیت‌بخشی به پروژه نابودی اسرائیل و تداوم جنگ و خشونت تکرار می‌شود: “دشمن صهیونیستی”، “رژیم صهیونیستی”، “غده سرطانی”، “رژیم جنایتکار” “رژیم جعلی”...

گاه حتا کسی زحمت توجه به تفاوت میان جنبش صهیونیستی، یهودیان، دولت اسرائیل، شهروند اسرائیلی و یا صلح دوستان سکولار یا مذهبی اسرائیلی را به خود نمی‌دهد. در حالی‌که برای مثال بزرگترین جنبش صلح علیه سیاست‌های جنگ‌طلبانه نتانیاهو در خود اسرائیل وجود دارد.

در این گفتمان عبوس و پرخاش‌جویانه‌ای که بوی جنگ و نفرت می‌دهد هیچ روزنه و فضایی برای گفتگو و صلح وجود ندارد. در حقیقت بخش بزرگی از کسانی که با چنین واژگانی سخن می‌گویند پروژه‌ای برای صلح و پایان این چرخه شوم ندارند. گویی ایران و اسرائیل محکومند برای همیشه دشمن یکدیگر باشند و جنگ و خشونت تنهای دورنمای ممکن در منطقه ماست.

جامعه اما در برابر این سیاست‌های ضد منافع و امنیت ملی و ایدئولوژیک ج.ا. دچار بی‌حسی سیاسی نشد. از همان دوران جنبش سبز شعارهای پرمعنایی مانند “نه لبنان، نه غزه، جانم فدای ایران” و یا “فلسطین رو رها کن، فکری به حال ما کن”، نشانه وجدان نوپدیدی بود که از سوی شمار بزرگی از نخبگان و نیروهای سیاسی داخل ایران نادیده گرفته شد.شعارهای هوشمندانه در خیابان به رابطه میان سیاست‌های نظامی در منطقه و شیوه حکمرانی در داخل کشور توجه داشت.  این که بخشی از افکار عمومی ایران طرفدار اسرائیل شود و آرزو کند بمب‌های اسرائیلی انتقام آن‌ها را از رهبران جمهوری اسلامی بگیرد روی دیگر سکه دشمنی کور و لجوجانه با اسرائیل است.

آن‌چه درسرزمین‌های فلسطینی می‌گذرد و حوادث دردناک غزه، به ویژه کشتار کودکان و افراد غیرنظامی و ویرانی شهرها دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد. بسیاری با ارجاع به این جنایت‌ها و سیاست‌های تجاوزگرانه جناح‌های افراطی اسرائیل در صدد توجیه دشمنی ایدئولوژیک میان جمهوری اسلامی با این کشور برمی‌آیند.

بحران اسرائیل و فلسطین با جمهوری اسلامی آغاز نشده است. سیاست خارجی ایران در سال‌های پیش از ۱۳۵۷ حمایت سیاسی از مسئله فلسطین، مخالف آشکار با اشغال سرزمین‌های عربی در کنار حفظ رابطه عادی با اسرائیل بود. سیاستی که بسیاری از کشورهای عرب در چند دهه گذشته در راستای منافع ملی خود در پیش گرفتند.

چرخشی که پس از سال ۱۳۵۷ پیش آمد به دخالت عملی و نظامی ج.ا. در تنش سیاسی و ژئوپولتیکی میان اعراب و به ویژه فلسطینی‌ها با اسرائیل بود.

پرسشی که همه باید از خود بپرسیم این است که چرا ج.ا. از همان ابتدای حیات خود با شعار نابودی اسرائیل، آزادی قدس و یا دخالت نظامی و بمب‌گذاری پای ایران را گام به گام به میانه تنشی بی‌پایان کشاند که در چند صد کیلومتری مرزهای ما در جریان بود؟ چرا نظام اسلامی به مخالفت با پیمان کمپ دیوید و یا اسلو برای حل و فصل سیاسی بحران خاورمیانه برخاست و به صحنه‌گردان “محور مقاومت” و “جنگ جنگ تا پیروزی” تبدیل شد؟ چه کسی ماموریت نابودی اسرائیل را به رهبران جمهوری اسلامی داده است؟ دخالت‌های ایران در حمایت از اسلام‌گرایان افراطی چه آورده‌ای برای منافع ملی ایران وفلسطین و دیگر کشورهای منطقه داشته است؟

تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران و یا ترور هدف‌مند دانشمندان اتمی نقض آشکار قوانین بین‌المللی است. ولی سیاست نابودی اسرائیل، و دخالت‌های نظامی ج ا در منطقه و بردن سنگرهای دفاعی ایران به پشت مرزهای اسرائیل هم با قوانین بین‌المللی هم‌خوانی ندارد. از نظر اخلاقی و سیاسی ما نمی‌توانیم در برابر آن‌چه ج.ا. در منطقه و علیه اسرائیل انجام شده را با سکوت برگزار کنیم و خودمان را قربانی تجاوز “صهیونیسم” و امپریالیسم و بی تفاوتی جامعه جهانی به حقوق بین‌المللی بدانیم.

آن‌چه ج.ا. در منطقه انجام داده نه مشروع بوده است و نه متناسب با توانایی، امکانات و منابع کشور. ما توسعه و رفاه چند نسل از مردم کشورمان را به پای پروژه‌ای ضد صلح ریختیم که به عامل بحران‌ها و تهدیدی برای امنیت ملی ما تبدیل شد.

ایران برای بازگشت به مسیر توسعه و صلح راهی جز کنارگذاشتن سیاست‌های ماجراجویانه و ایدئولوژیک ج.ا. ندارد. همان‌گونه ‌که اروپایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم برای پایان بخشیدن به چرخه باطل خشونت و نفرت درپی راه‌های صلح و تفاهم جمعی رفتند ما هم باید به جای ماندن در گذشته و توجیه آن‌چه بر سر ما آمد کاری برای آینده انجام دهیم. این کار می‌بایست شاید بسیار پیشتر آغاز می‌شد.

گام نخست ما برای گفتگو و صلح، مسئولیت‌پذیری و خوانش سنجشگرانه سیاست‌هایی است که به ج.ا. مربوط می‌شود و کنار گذاشتن داوری‌های یک‌طرفه و گفتگو با دیگری که ما او را امروز دشمن خود می‌دانیم. برای صلح پایدار و عادلانه‌ای در منطقه باید به بهانه شرایط جنگی و حفظ انسجام ملی دست از انکار مسئولیت دولت‌ها برداشت و رنج‌های دیگری را به رسمیت شناخت.

وقتی دولت‌ها بر طبل دشمنی و جنگ می‌کوبند این وظیفه نخبگان مستقل و جامعه مدنی است که به جای سکوت برای ترویج صلح و نقد منصفانه اما شفاف ماجراجوی‌های ژئوپولتیکی پا به میدان گذارند. گفتگو با اسرائیلی‌های صلح‌دوست و طرفداران صلح درسراسر منطقه انتخابی برای آینده و پایان بخشیدن به چرخه خشونت و نفرت است. برای صلح پایدار در منطقه و تبدیل آن به فضایی برای همکاری و توسعه باید ابتدا نیروی اجتماعی صلح را به وجود آورد.


(‍۱) اسامی امضا کنندگان ایرانی: تورج اتابکی، مهرزاد بروجردی، بهروز بیات، سعید پیوندی، احمد پورمندی، هادی زمانی، منصور فرهنگ، آرش عزیزی، رضا علیجانی، مهرانگیز کار، کاظم کردوانی، داریوش مجلسی، پروانه وحیدمنش
(۲) این سکوت البته همگانی نبود و کسانی از میان همکاران دانشگاهی یا کنشگران مدنی و روشنفکران و یا احزاب هم نقد خود به سیاست‌های منطقه‌ای حکومت را به گونه شفاف و با شجاعت در عرصه عمومی مطرح کردند.

کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed


نظر خوانندگان:


■ آقای پیوندی عزیز. مقاله شما حاوی نکات بسیار بااهمیتی است که در اساس و با اغلب قریب به اتفاق آنها موافقم. فقط دو نکته را اضافه کنم:
اول اینکه درابتدای مقاله خود نوشته‌اید که “... تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران ...”. حتمأ توجه دارید که موضوع “تجاوز” بدون اما و اگر نیست. مثلا من فکر می‌کنم تجاوز را ج.ا. از طریق نیروهای نیابتی خود شروع کرد.
دوم اینکه به جامعه مدنی اسرائیل اشاره کرده‌اید. توجه دارید که نتانیاهو در یک انتخابات دمکراتیک، منتخب مردم است؟ و اینکه اغلب رای‌دهندگان اسرائیلی در روند چندین سال گذشته، دیده‌اند که راه‌حل میانه و صلح‌آمیز با امثال نیابتی‌ها آینده‌ای ندارد و لذا به “مشت آهنین” نتانیاهو رای می‌دهند؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ با سپاس از دکتر پیوندی عزیز که با این مقاله وزین، اهداف انتشار بیانیه مشترک روشنفکران ایرانی و اسرایئلی را پی گرفتند. امیدوارم که سایر عزیزان امضا کننده و اهل قلم ایرانی هم، با اقدامات مشابه به تنویر افکار عمومی، ذوب کردن یخ‌های کینه و بی‌اعتمادی میان دو ملت ایران و اسرائیل و غلبه برای دو بنیادگرایی ویرانگر یهودی و‌ مسلمان یاری نمایند.
با ارادت پورمندی


■ جناب پیوندی،
مقاله شما را خواندم و خوشحال شدم که شجاعت این را داشتید که به این موضوع بپردازید. من هم امضای خود را پای نامه مشترک گذاشتم. به باور من علت این که در همه این سالها و با وجود شدت گرفتن اسرائیل‌ستیزی جمهوری اسلامی، و البته جنایت‌های اسرائیل در غزه که به این بحران دامن زده است، که دست دوستی به نیروهای صلح‌طلب و یا جامعه مدنی دراز کنیم ریشه در باورهای کهنه، همان گونه که شما ذکر کردید، و دشمنی کور و ایدئولوژیک با اسرائیل دارد. این فرهنگ ریشه در هزاران سال مذهب مسیحی و اسلام دارد. امید است نوشته شما بتواند تابوهای فرهنگی در این رابطه را با چالش های بیشتر روبرو سازد و پنجره‌ای به دنیای جدید و خالی از تعصب و خشونت بگشاید. این آرزویی است که تحق اش نیازمند اصلاحات بنیادی در دیدگاه های فردی و اجتماعی است.
پیروز باشید، منیژه




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net