شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ - Saturday 12 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 11.07.2025, 18:26

شطرنج سه بعدی بر صفحه قفقاز


علی‌رضا اردبیلی

روز پنجشنبه دهم ماه ژوئیه ۲۰۲۵ رهبران آذربایجان و ارمنستان در ابوظبی دیدار دوجانبه داشتند. گزارش‌ها و اخبرهای اولیه از این نشست مثبت هستند. برخی از منابع ارمنستان، به توافق بر سر عدم واگذاری کنترل کریدور مورد مذاکره زنگه‌زور به روسیه خبر دادند. مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان نیز در اظهار نظر کوتاه اولیه خود لحن امیدوارانه‌ای داشت و مسئله واگداری احتمالی کنترل اجرایی کریدور به شرکتهای آمریکایی را قابل قبول خواند و به بخش ارمنی رادیو آزادی گفت که این گزینه در صورت مطابقت کامل با اصول اعلام شده از سوی ارمنستان، قابل اجرا خواهد بود.

این مقاله می‌کوشد نشان دهد که امروز کجا هستیم و چگونه به اینجا رسیدیم. کاهش نقش روسیه در این تحولات روشن است و نقش ایران که تابعی از سیاست‌های روسیه بوده است، کم‌رنگ‌تر از روسیه شده است.

فهم عمق تحولات جاری در قفقاز جنوبی با مانیتورینگ روابط تهران با سه پایتخت جنوب قفقاز ممکن نیست. این روابط خطی و فاقد پیچ و تاب روابطی است که بین همان سه پایتخت جنوب قفقاز و مسکو همیشه جاری است. این روابط که از مناسبات پیدا و پنهان قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی هم تأثیر می‌‌‌پذیرند، در کنار هم منظره شگرفی را ایجاد می‌‌‌کنند که به‌راحتی با تاریخ، سرنوشت امپراتوری روسیه و نظم آهنین روسیه پوتین مرتبط هستند و مجموعه این اوضاع دائما نوشونده شایسته نام شطرنج سه بعدی است.

برخلاف امپراتوری‌های اروپایی، متصرفات و مستعمرات روسیه پیوستگی زمینی با روسیه داشتند و برخلاف عثمانی، پروسه انحلال امپراتوری روسیه در جریان جنگ جهانی اول و بعداز آن، تکمیل نشد. به‌جز فنلاند و لهستان، بقیه مستعمرات از طریق پروژه “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” تا سال ۱۹۹۱ به موجودیت خود ادامه دادند. انحلال امپراتوری سرخ روسیه در سال ۱۹۹۱ بعدا از سوی ناسیونالیست‌های روس چون پوتین یک “فاجعه” نامیده شد.

شیوه مدیریت ۱۱ جمهوری از جماهیر سابق شوروی (به‌جز سه جمهوری کوچک کرانه دریای بالتیک) ترکیبی از اقدامات آشکار و نهان بود و هجوم نظامی روسیه به اوکراین، نشان داد که این “مدیریت” شامل چه ابزاری می‌‌‌تواند باشد. جالب است که دو بهانه روسیه برای حمله به اوکراین، یکی نزدیک شدن ناتو از طریق جذب احتمالی اوکراین به صفوف خود بود و دیگری قصد روسیه برای “نازی‌زدایی” از اوکراین. در قفقاز جنوبی، آذربایجان از طریق هزار و یک بند رسمی و غیررسمی به ترکیه و از آن طریق به ناتو متصل است و سه دهه است که کادرهای نظامی آذربایجان طبق استاندارد ناتو در آکادمی‌های نظامی ناتو در ترکیه و اعضای دیگر ناتو تربیت شده‌اند.

از نظر وجود آثار نازیستی، ارمنستان بیشترین مشروعیت رسمی را به میراث نازیستی خود داده است و مجسمه ۶ متری افسر ارمنی نیروی اس اس نازی‌ها بنام “گارگین نژده” در مرکز پایتخت این کشور در سال ۲۰۱۶ از سوی رئیس جمهوری وقت سرژ سرکیسیان در مرکز ایروان پرده‌برداری شد و حزب جمهریخواه دولتی تحت رهبری وی به نام “حزب جمهوریخواه ارمنستان” با صراحت عجیبی به کپی برداری از سمبول رسمی حزب نازی و ایدئولوژی نازیستی (تحت نام “نژده‌ایسم”) دست زده است. معنی این رفتار دوگانه در برخورد با اوکراین و سه جمهوری جنوب قفقاز، بی‌اهمیت حساب کردن قدرت و جسارت استقلال عمل آنها در قبال اراده مسکو بوده است. امری که امروز بعداز عقب نشینی گرجستان، متحدا از سوی آذربایجان و ارمنستان دنبال می‌‌‌شود.

خدا ژورنالیست‌ها را دوست دارد!

جمله فوق را اینروزها می‌‌‌شود در مطبوعات و رسانه‌های روسی‌زبان به کرات یافت. هنوز گرمی هیجانات شرح و بسط جنگ ایران و اسرائیل نخوابیده بود که چرخش عجیب در روابط آذربایجان و روسیه چون هدیه‌ای در اختیار اهل تحلیل و تفسیر قرار گرفت. اگر این روابط را از حقله ماقبل آخر زنجیره حوادث یعنی رفتار بد پلیس روسیه با مهاجران، شروع کنیم، به جایی نخواهیم رسید. بدرفتاری پلیس بدنام روسیه با مهاجران دارای شهروندی روسیه که موجب عکس‌العمل شدید آذربایجان شد، خبری نیست که کسی در فضای رسانه‌ای روسی‌زبان بدان توجهی کند. آنچه همه سرها را به سوی روابط باکو مسکو گردانید، پاسخ سخت و نامنتظره جمهوری آذربایجان به رفتار (زشت اما عادی شده) پلیس روسیه با شهرندان آذربایجانی‌تبار خودش بود.

وابستگی جماهیر سابق شوروی به محل کار بخش مهمی از شهروندان خودشان در روسیه، همیشه رهبران این کشورها را از اعتراض به رفتار ضدانسانی مقامات روسیه با نیروی کار مهاجر بازداشته و عکس‌العمل آنها را به حداقل ممکن در حد ارائه خدمات کنسولی سمبولیک به قربانیان خشونت تقلیل داده یا مثل کارهایی چون تقبل هزینه انتقال جسد افراد کشته شده به کشور مادر بوده است.

این کوتاه نیامدن جسورانه از سوی آذربایجان و در سومین دهه از ثبات باورنکردنی خود در حالی رخ می‌‌‌دهد که، هنوز یاد قرارداد همکاری استراتژیک مابین دو کشور در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ یا پذیرایی از ولادیمیر پوتین در منزل شخصی الهام علی‌اوف در تابستان ۲۰۲۴ در یادها تازه است.

تایید یک تاکتیک استعاری در عمل

تئوری توطئه (خاص جهان عقب‌مانده) در متصرفات سابق روسیه هم مثل خاورمیانه خریدار بسیار دارد. این نگاه، پشت هر عمل شیطانی، دست روسیه را جستجو می‌‌‌کند. بسیاری در این منطقه معتقدند که روسیه با ایجاد زخم و کاشتن استخوان در لای زخم در حین پانسمان، قدرت مدیریت اوضاع و حفظ سلطه خود بر مستعمرات سابق را حفظ می‌‌‌کند. دلایل تأیید کننده عینی برای این ادعا کم نیست. مثلا دولت‌های خودخوانده تأسیس‌شده در همه مناطق تجزیه شده از اراضی چهار جمهوری سابق شوروی (آذربایجان، مولداوی، گرجستان و اوکراین) از حمایت آشکار روسیه برخوردار بودند. آنچه ادله تکمیلی برای تأیید این ادعا می‌‌‌شود، بسته شدن کم و بیش نهایی پرونده یکی از این جماهیر خودخوانده (پروژه مشترک ارمنستان و روسیه در قره‌باغ) و تأثیر آن بر میزان کنترل روسیه در جنوب قفقاز است. ماجرا از این قرار است که پایان دادن به موجودیت دولت خودخوانده ارامنه قره‌باغ، در برابر چشمان حیرت‌زده ناظران، مثلت اتحادی باورناکردنی ترکیه، آذربایجان و ارمنستان را به ضرر روسیه (و ایران) پدید آورده است.

”رستگاری در قفقاز”!

نزدیک به پنج سال از پیروزی سریع آذربایجان در صحنه پایان درامی که نقطه شروع فروپاشی شوروی هم نامیده شده است می‌‌‌گذرد. در این پنج سال، در دنیای تحلیل و رسانه روسی‌زبان، بطور سریالی، جزئیاتی از تدارکات و تمهیدات ۲۴ ساله آذربایجان برای این پیروزی درز کرده است. بنا به گفته یکی از بهترین مفسران اوکراینی، این ماجراها، شبیه فیلم آمریکایی “رستگاری در شاوشنک” (The Shawshank Redemption) از فرانک دارابونت (با نقش آفرینی مورگان فریمن، تیم رابینز و...) است. فیلمی که بعداز صحنه‌های پایانی آن، همه اتفاقات فیلم همچون قعطات یک پازل در متن و بطن کلیت داستان مفهوم پیدا می‌‌‌کند. (فیلم در وبسایت IMDb همیشه امتیازی بالای ۹ دارد) پیام اصلی فیلم، ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی‌ناپذیر برای وصول به هدفی والاست.

زنجیره حوادثی که مهمترین شکست روسیه در قفقاز جنوبی (موسوم به حیات خلوت روسیه از سوی روس‌ها) را رقم زد از امضای پیمان آتش‌بس بیشکک در ۵ ماه مه ۱۹۹۴ شروع می‌‌‌شود؛ تا در ۲۰ سپتامبر همان سال امضای یکی از بزرگترین معاملات نفتی دنیا موسوم به “قرارداد قرن” را از سوی غول‌های نفتی دنیا در کاخ گلستان در پایتخت جمهوری آذربایجان را ممکن کند. این قرارداد شروع سلسله‌ای از موفقیت‌های اقتصادی آذربایجان بود که تاکنون باعث و بانی ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی در آذربایجان بوده است.

پیمان آتش‌بس ماه مه ۱۹۹۴ در بیشکک بین آذربایجان و ارمنستان، همین امروز، به‌عنوان یکی از موضوعات تأثیر گذار بر روند جنگ تجاوزارانه روسیه بر علیه اوکراین مطرح است. ماجرا از این قرار است که اوکراین طبق تجربه آذربایجان مایل به آتش‌بس به امید تقویت بنیه دفاعی خود و بقیه تدارکات لازم برای آزادی اراضی اشغالی خودش است. طرف روسیه هم در هراس از گرفتار شدن به سرنوشت ارمنستان از این خواست اوکراین طفره می‌‌‌رود و بدون پذیرش الحاق اراضی اشغالی به روسیه حاضر به قطع جنگ نیست.


امضای قرارداد قرن

مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه

پیروزی قاطع و سریع آذربایجان همه نگاه‌ها از مستعمرات سابق روسیه را متوجه این جمهوری جنوب قفقاز کرد. آذربایجان بعداز اشتباهات اولیه در آغاز تأسیس جمهوری سوم خود، دورانی طولانی از ثبات و بهبود رابطه با روسیه را تجربه کرده بود. آذربایجان طی این فرصت ۲۴ ساله، اولین شاهراه‌های انتقال نفت و گاز و ترانزیت کالا بدون عبور از روسیه را از خاک گرجستان به سوی غرب با موفقیت طراحی و اجرا کرده بود، کشورهای مهمی از اروپا و بخصوص اسرائیل را به مشتری منابع انرژی خود تبدیل کرده بود و دست روسیه، ارمنستان و ایران از همه این زیرساخت‌های استراتژیک و معاملات بزرگ کوتاه بود.

تدارکات ۲۴ ساله آذربایجان برای آزادسازی اراضی اشغالی خود، از جمله شامل گسترش و تعمیق روابط با روسیه بود تا بتواند این بازیگر تعیین کننده و بازیگر پشت صحنه همه نقشه‌های شوم در جماهیر شوروی سابق را از موضع طرفدار آشکار ارمنستان به موضع دوست آذربایجان در ظاهر و بیطرف در عمل بکشاند.

بعداز پیروزی آذربایجان، تابوها در ارمنستان هم شکست. رومن باغداساریان بلوگر معروف ارمنی؛ ۲۴ سال اخبار دروغ رسانه‌های ارمنستان در باره نبود نفت و گاز در منابع آذربایجان و ترک آذربایجان از سوی شرکت‌های بین‌المللی را یک فریب بزرگ نامید. کارشناس نظامی ارمنی به نام وان آمبارتسو میان ارتش آذربایجان و به‌خصوص نیروهای ویژه آن را جزو بهترین‌های دنیا طبقه‌بندی کرد. همکاران سابق الهام علی‌یئو در دانشگاه دولتی روابط بین‌المللی مسکو زبان به تعریف از توانایی‌های او در رسانه‌ها گشودند. گفته شده که جلوگیری از بسته شدن مدارس روسی در آذربایجان و افتتاح شعب برخی از دانشگاه‌های روسیه در جمهوری مستقل آذربایجان، در اصل “تدارک دیپلماتیک” برای مهندسی در ترکیب نیروهای بین‌المللی مؤثر در سرنوشت جنگ بوده است. آشکار شدن حجم همکاری‌ها با اسرائیل همچون تمهیداتی برای کنترل غضب تهران ارزیابی شد و حتی انتخاب بازار صادرات استراتژیک آذربایجان با چینشی آگاهانه از سوی آذربایجان برای برخورداری از حمایت کشورهای اروپایی نامیده شد.

امروز از سوی تعداد کثیری از صاحب‌نظران در این موضوع، پذیرفته شده است که، مسئله عدم مداخله روسیه در جریان جنگ ۴۴ روزه قفقاز، بر زمینه عدم انتظار پوتین از توانایی پیروزی سریع آذربایجان در جنگ و در ادامه اشتباه محاسباتی فاحش وی از نتایج هجوم نظامی به اوکراین بوده است. طبق این تحلیل پوتین ابتدا به نیمه جان شدن ماشین نظامی ارمنستان از سوی ارتش آذربایجان رضایت داده است به این امید که سرفرصت ناشی از حضور نیروهای “حافظ صلح روسی” در قره‌باغ، کار به مسیر روسی مطلوب خود بازگرداند. اما اشتباه محاسبه وی در دست‌کم گرفتن اراده مردم اوکراین، این “فرصت” را از وی دریغ کرده است.

امید دوم روسیه به ماده ۹ از بیانیه سه جانبه آتش‌بس به تاریخ ۹ و ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ بود.

“۹. کلیهٔ فعالیت‌های اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود.” (تأکید از من‌ـ ع. ا.)

اهمیت این ماده آنجاست که مسیر ترانزیتی شرق-غرب موسوم به “کریدور میانی” در رقابت با دو مسیر شمالی و جنوبی برتری‌های غیرقابل تردیدی دارد و دست گذاشتن روسیه روی یک حلقه از این زنجیر ۷ تا ۱۰ هزار کیلومتری، یعنی کنترل روسیه بر کل کریدور میانی، چون برخلاف بخش آسیای مرکزی این مسیر که دارای چند مسیر مشابه آلترناتیو است در قفقاز جنوبی به خاطر جبر جغرافیای طبیعی، تنها مسیر باریکی از حاشیه رود ارس به سوی غرب قابل استفاده است. همین امروز بخش بزرگی از محدودیت کریدوری که آذربایجان را به دریای سیاه، دریای مدیترانه و ترکیه متصل می‌‌‌کند، کوهستانی بودن بخش گرجستانی مسیر است. اوجگیری تنش جدید روسیه با ارمنستان و آذربایجان هم بر سر همین کنترل استراتژیک بر شاهرگ ترانزیتی شرق و غرب است که در ادامه این مقاله بدان اشاره خواهد شد.

مجموعه بزرگی از تصمیمات آذربایجان طی سه دهه گذشته، امروز برای کشورهای درگیر با اراده سلطه‌گرایانه روسیه، به عنوان “مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه” مطرح است. آنچه در نگاه به تک تک کادرهای این سریال، طی مرور زمان اموری عادی تلقی می‌‌‌شدند، امروز برای رهبران کازاخستان، ارمنستان، گرجستان، اوکراین، مولداوی و بقیه مستعمرات سابق روسیه، در نگاه به کل پازل مفهومی دیگر پیدا می‌‌‌کند. آذربایجان بدون شکستن دل روسیه، روابط همه‌جانبه معنی‌داری با دنیای غرب شامل اروپا، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل داشته است و از جمله به همکاری حداکثری ارتش خود با ارتش ناتویی ترکیه نائل آمده است. امروز، به‌جز زمینه نفوذ فرهنگی و سیاسی سنتی و بخش ترانزیت کالا (در مسیر شمال جنوب)، روسیه در هیچ زمینه دیگری روابط معنی‌داری با آذربایجان ندارد.

آنچه شیوه آذربایجانی مدیریت معضل دشوار روابط با روسیه را از دیگر مستعمرات سابق روسیه متمایز می‌کرد، نکات زیر بود:

۱. توافق صبورانه پشت پرده به جای تقابلی که پوتین براحتی می‌توانست آنها را ضربه حیثیتی به‌خود حساب کند. به‌عنوان مثال رفتار میخائیل ساآکاشویلی و مخالفان روسیه در اوکراین، در حد غیرضروری و مخربی متضاهرانه بود.

۲. پنهان شدن حساب شده آذربایجان در پشت سیاست “عدم تعهد” به‌جا مانده از سال‌های تقسیم جهان به اردوگاه متخاصم در دوران جنگ سرد. در حساس‌ترین سال‌های نیاز به استقلال عمل در فاصله ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴، الهام علی‌یئو رهبر جنبش غیرمتعهدها یا جنبش عدم تعهد (Non-Aligned Movement) بود. این سازمان متشکل از ۱۲۰ دولت عملا فاقد نقشی مهم در دوران پساجنگ سرد، نقش توضیح‌دهنده امتناع آذربایجان از پیوستن به پیمان دفاعی و اتحادیه گمرکی دست‌ساز روسیه بود.

۳. تیمی از الیگارش‌های آذربایجانی فعال در روسیه گود نیسانوو، زاراخ ایلیف، آراز آقالاراو، امین آقالاراو، واحد علی‌اکبروف، فرید محمدوف و افرادی در سطح مدیریت در گازپروم (Gazprom)، روس‌نفت (Rosneft)، و بانک‌های وابسته به کرملین وجود دارند که همه دارای اصالت آذربایجانی هستند اما معمولاً در سایه باقی می‌مانند و نامشان در لیست رسمی تحریم‌ها یا اسناد رسانه‌ای نیست. این تیم پرنفوذ با توجه به تربیت سیاسی و شخصیت پوتین، دشوارترین کارها را برای تنظیم روابط شخصی و دیپلماتیک آذربایجان با روسیه انجام داده‌اند.

۴. دیپلماسی در سکوت. برخلاف شخصیت رسانه‌ای نیکول پاشینیان که با توجه به پیشینه روزنامه‌نگاری و پوپولیسم وی قابل فهم است، الهام علی‌یئو توانایی پیش‌برد دشوارترین کارها به دور از غوغا و ایجاد تیترهای جنجالی در رسانه‌ها را دارد.

۵. دانش و توانایی‌های شخصی الهام علی‌یئو و موقعیت وی به‌عنوان عضوی از نخبگان یهودی، روس، آذربایجانی مسکو در سال‌های تحصیل و تدریس در آن شهر، به‌علاوه هنر سخنوری وی در زبان روسی و انگلیسی، به تنظیم و حفظ بالانس در مدیریت همزمان روابطی دشوار و به شدت حساس با روسیه و غرب مؤثر بوده است. بسیاری از شخصیت‌های رسانه‌ای آشکارا دشمن آذربایجان، بارها مجبور به ستایش از توانایی‌های وی به عنوان یک دولتمرد بوده‌اند.

۶. دستگاه دیپلماسی آذربایجان شامل نسل جوانی از کادرهای تحصیل‌کرده در بهترین دانشگاه‌های غرب است. این کیفیت مهم مانع صدور پیام‌های متناقض به سوی غرب یا روسیه بوده است. حفظ توازن میان این دو دسته روابط هرچند شبیه حرکت بر لبه تیغ و دشوار است اما تا ظهور این تنش اخیر با روسیه، موفق به مهار خشم روسیه از نزدیکی زیاد آذربایجان به ترکیه و از آن طریق غرب شده است. طرف‌های غربی هم حداقل بعد از فجایع گرجستان و اوکراین، تحمل زیادی نسبت به سیاست‌های آذربایجان داشته‌اند.

حکایتی نمونه‌وار از مدلی آذربایجانی مذکور

در این مقاله اشاره کوتاهی به یک سلسله از پارادوکس‌های مهم در منطقه مورد بحث خواهد بود. مسلما به ذکر نام نمونه‌های آشنا برای خوانندگان این سطور اکتفا شده و تنها در موارد کمتر آشنا، توضیحاتی به اختصار داده خواهد شد.

دوستی آذربایجان دارای اکثریتی از اهالی شیعی با اسرائیل و دوستی ارمنستان مسیحی با دولت اسلام‌پناه جمهوری اسلامی ایران، از شناخته‌شده‌ترین پارادوکس‌های این حکایت است.

اما شاید کمتر به این نکته توجه می‌‌‌شود که با توجه به مسییحی بودن سه نمونه از جماهیر سابق شوروی که میزبان دولت‌های خودخوانده تحت فرمان مسکو شده بودند، تنها کشور مسلمان قربانی این سیاست مسکو (همان آذربایجان) تنها کشوری است که تاکنون موفق به دفع این شر روسیه شده است. این مسئله موجب بروز موجی بی‌پایان از تحسین و حسادت سه کشور مسیحی قربانی این سیاست کشورسازی روسی شده است.

دمیتری گوردون روزنامه‌نگار برجسته اوکراینی در مصاحبه با کانال “نووستی کافکازا” به خبرنگار گرجی به نام گئلاواسادزه در مورد سفری از استراسبورگ صحبت می‌کند که آنها سوار بر هواپیمای الهام علی‌یئو به همراه میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهوری وقت گرجستان عازم تفلیس بودند. ساکاشویلی به محض رسیدن به هواپیما به فضای گرجستان از خلبان هواپیما می‌‌‌خواهد که برفراز آبخار (تحت کنترل دولت خودخوانده تحت کنترل روسیه) ارتفاع را به حداقل برسانه تا بتواند نگاهی به ظاهر اوضاع منطقه داشته باشد. الهام علی‌یئو به ساآکاشویلی می‌‌‌گوید: میشا! ما اراضی اشغالی خودمان را پس خواهیم گرفت، هر روز کشور و ارتش را آماده کن و نگذار که مسئله از سوی مردم فراموش شود.

دمیتری گوردون وقتی این حرفها را آشکارا بیان می‌‌‌کرد که ارتش آذربایجان به تازگی به اشغال نظامی ۲۰ درصد اراضی کشور پایان داده بود. مسئله در سه جمهوری دیگری که اراضی آنها تحت اشغال نیروهای وفادار به روسیه بود، مثل بمب صداکرد. امروز می‌‌‌دانیم که جمهوری آذربایجان مدلی بهتر از مذاکرات بی‌نتیجه بی‌پایان برای پایان دادن به میدانداری دستجات جنایتکار تحت فرمان روسیه پیدا کرده و خودش با موفقیت آن را تا پیروزی نهایی اجرایی کرده است و دسته مهمی از رهبران جمهوری تحت کنترل روسیه را در یکی از بزرگترین محاکمات تاریخ با موضوع جنایات جنگی به پشت میز محاکمه نشانده است. (یک نسخه قفقازی از دادگاه نورنبرگ با دهها هزار پرونده). این ماجرا تأییدی است بر همان پیام فیلم “رستگاری در شاوشنگ” است (همان ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والا).

ماجرای نقل شده از سوی دیمیتری گوردن، در افکار عمومی و ذهن سیاستمداران و رهبران سه دولت مولداوی، گرجستان و اوکراین به مثابه نمونه یک سیاست هدفمند برای تدارک با حوصله و درایت جهت آزادی اراضی اشغالی از سوی روسیه و عواملش در این سه جمهوری است.

پارادوکس‌ها

یک مجموعه از پارادوکس‌های باورنکردنی با شخصیت نیکول پاشینیان مرتبط است. او در دوران فعالیت‌های ژورنالیستی خود حرف‌هایی زده است که در تضاد کامل با ناسیونالیسم بطور کلی و به‌شدت زاویه‌دار با ناسیونالسیم ارمنی است. او با رسیدن به قدرت در سال ۲۰۱۸، ابتدا خواسته یا ناخواسته وارد یک مسابقه در نمایش عرق ملی به معنی دشمنی با ترکیه و امتناع از تدوام مذاکرات (بی‌معنی) صلح با آذربایجان شد. پاشینیان در این موضع، با امتناع از مذاکرات صلح، یکی از عوامل مؤثر در دادن مشروعیت به توسل آذربایجان به راه حل نظامی برای پایان دادن به سه دهه اشغال اراضی خود، نقش بی‌بدیلی بازی کرد. از نظر ناسیونالیست‌هایی که خواهان ابدی شدن مذاکرات ماراتونی و بی‌نتیجه صلح بودند، تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز می‌‌‌توان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود می‌‌‌شدند.

پاشینان در سال ۲۰۲۱ به عنوان رهبر یک ارتش تارومار شده و تحقیر شده چند ماه بعداز شکست به پای صندوق رأی رفت و در یک انتخابات سالم قادر به کسب باورنکردنی رأی اعتماد رأی دهندگان ارمنستان شد. اتفاقی که هم در تجریه جهانی نمونه کمی داشت و هم از سوی برخی از مفسران ارمنی به عنوان اولین نشانه هشیاری از یک ایمان جمعی و کور ناسیونالیستی در زمانی بیش‌ از یک قرن بود.

سرعت آب شدن یخ‌های روابط ترکیه و ارمنستان هم شگفتی‌آور بود. ابتدا شهادت‌هایی از میان ارامنه ترکیه بر معتبر نبودن استنباط رایج در ارمنستان از روابط ترک-ارمنی رواج یافت. سپس روایت‌های مهاجران ارمنی که برای یافتن کار و نان به جای روسیه، راهی ترکیه شده بودند، به رسانه‌های غیرجریان اصلی در ارمنستان راه یافت. این جامعه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفری نیروی کار مهمان در ترکیه، که بسیاری علیرغم نبود روابط رسمی بین ارمنستان و ترکیه، چند دهه ساکن ترکیه بوده‌اند، شهادت‌هایی از مناسبات جامعه میزبان با خود و با ارامنه اهل ترکیه بر زبان آوردند که شباهتی با تبلیغات مرسوم در ارمنستان نداشت.

مقایسه نوع رابطه جامعه روسیه با نیروی کار مهاجر ارمنی با روابط مشابه از سوی جامعه ترکیه، بسیاری را در ارمنستان شوکه کرد. امروز بسیاری از ارامنه آگاهند که، کلیسا و مدارس ارمنی در ترکیه، همانقدر عادی هستند که مساجد و مدارس جامعه اکثریت. پیام‌های همه‌ساله همدردی رجب طیب اردوغان به رهبران ارمنستان بابت فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ و فیلم‌هایی از افتتاح کلیساهایی که به ابتکار و بودجه دولتی بازسازی شده بودند، یواش یواش افکار عمومی ارمنستان را متوجه حقایق جدیدی کرد. ویدوئوی افتتاح بعداز تعمیر کلیساهای ارمنی در وان، دیاربکر، سیواس و استانبول از سوی مقامات دولتی ترکیه، در ارمنستان همه مقدسات جا افتاده ناسیونالیست‌ها را به چالش کشید.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک!

مجموعه عوامل متعددی ترکیه و ارمنستان و آذربایجان را به هم نزدیکتر کرده است. اول آنکه دیگر جایی برای مناقشه باقی نمانده است و نیکول پاشینیان با بر زبان آوردن مساحت ارمنستان َ(۲۹۷۴۳ کیلومتر مربع) مدتهاست که مخالف هرگونه توسعه طلبی ناسیونالیسم ارمنی است. غضب ناسیونالیستهای ارمنی بر علیه پاشینیان به خاطر نبود هیچ آلترناتیوی، راه به جایی نبرده است. حکمت حاجی‌یئو دستیار الهام علی‌یئو اعلام کرد که، آذربایجان و ارمنستان یک جنگ را خاتمه داده و جنگ در جبهه‌ها را به سطح مذاکرات سیاسی تقلیل داده‌ایم. واقعیت آن است که، متن سند ۱۷ ماده‌ای صلح ماههاست که آماده است و از الباقی مسائل مانع صلح، مسئله کریدور زنگه‌زور (به گفته آلکسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی) اینک با راه حل آمریکایی مورد توافق قرار گرفته است.

رعد و برق در آسمان آفتابی استانبول یا....؟

سه هفته قبل، خبر دیدار رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه در روز جمعه ۲۰ ژوئن با نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، در رسانه‌های روسی منتشر شد. برای مفسران روس یک نکته قابل تأمل در این خبر وجود داشت. اردوغان که کمتر از ترامپ را همپایه خود حساب نمی‌کند، از نیکول پاشینیان نخست‌وزیر کشوری که با ترکیه دارای روابط حداقلی دیپلماتیک هم نیست در دفتر ریاست‌جمهوری کاخ دولماباغچه استانبول طبق پروتوکول رسمی استقبال کرده بود.

پنج حادثه مهم در پنج تاریخ برای فهم ماجرا

۲۰ ژوئن: دیدار مهم رجب طیب اردوغان با نیکول پاشینیان در کاخ دولماباخچا
۲۶ ژوئن: خبر دستگیری عوامل روسیه که در ارمنستان سعی در انجام کودتا داشتند.
۲۷ ژوئن: خبر هجوم پلیس روسیه به شهروندان آذربایجانی‌الاصل در شهر یکاترینبورگ روسیه.
۳۰ ژوئن: انتشار مقاله “آلسیا واردانیان” از موسسه آمریکایی کارنگی در باره جزئیات توافق استانبول میان رجب طیب اردوغان و نیکول پاشینیان.
۱۰ ژوئیه: ملاقات ۵ ساعته الهام علی‌یئو با نیکول پاشینیان در پایتخت امارات متحده عربی.

حادثه پنجم از لیست فوق، تأیید ادعاهایی بود که از چند سو در مورد ابتکار جدید آمریکایی برای به مقصد نهایی رسانیدن صلح خارج از امکان خرابکاری روسیه طی روزهای اخیر مطرح شده بودند.

تا قبل‌از دیدار روز پنجشنبه (۱۰ ژوئیه) بمب خبری آلسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی کار خود را کرده بود و به دنبال وی، دو سه متخصص دیگر هم که سابقه دسترسی آنها به اطلاعات موثق موجود است، این خبر را تأیید کردند و برخی از آنها جزئیات بیشتری به سخنان آلسیا واردانیان افزودند. بر اساس این اطلاعات قرار است مدیریت اجرایی کریدور مزبور طبق مدل توافقی میان گرجستان و روسیه در به طرف سوم (شرکتهای آمریکایی) سپرده شود.

روسیه و گرجستان برای تنظیم روابط خود در سال ۲۰۱۱ به یک “محلل” سوئیسی متوسل شدند. این “محلل”، یک شرکت خصوصی سوئیسی به نام SGS (Société Générale de Surveillance) بود که به عنوان طرف ثالث برای مانیتورینگ و شرکت در تشریفات اجرای قرارداد به بازی جلب شده بود.

اگر این اطلاعات درست باشند، عامل غضب همزمان روسیه علیه ارمنستان و آذربایجان قابل فهم می‌‌‌شود. سخنان امروزی مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان بعداز دیدار رهبران دو کشور ابوظبی نیز در تأیید این خبر مهم بود.

امروز به‌نحو باورنکردنی اجماعی بین‌المللی در صلح نهایی آذربایجان و ارمنستان خود را ذینفع می‌‌‌بینند. از چین در شرق تا پنج کشور آسیای میانه، افغانستان که قرار است با راه آهن به کریدور میانی متصل شود، سه کشور جنوب قفقاز، اوکراین، ترکیه و ایالات متحده آمریکا همگی به درجات متفاوتی منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را در امضای نهایی سند صلح میان آذربایجان و ارمنستان می‌‌‌بینند. البته فعلا هر دو همسایه شمالی و جنوبی قفقاز یعنی روسیه و ایران، مخالف هرگونه صلحی در این منطقه هستند. روشن است که ایران حرف زیادی برای گفتن ندارد و به جز توسل به دعا برای موفقیت پوتین و ناسیونالیست‌های افراطی ارمنستان، کار دیگری از ایران ساخته نیست.

دعوا بر سر لحاف منافع روسیه!

راسیم موسی‌بیکوو عضو پارلمان آذربایجان در یک مصاحبه مهم با کانال تلویزیون اوکراینی بعداز پیروزی آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه، آمار مهمی از کاهش نقش روسیه در همه عرصه‌های سیاست و اقتصاد و تجارت قفقاز جنوبی را ارائه کرد. مجری کانال تلویزیونی آمادگی شنیدن این داده‌ها را نداشت و تردید وی موجب ارائه رگباری دیگر از فاکت‌های تأیید کننده ادعای کاهش نقش روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شد. در آن روزها بازگشت نیروهای روسی تحت عنوان “حافظ صلح” به آذربایجان، سیاستمداران بدبین به نقش روسیه در جماهیر سابق شوروی را نگران کرده بود. تا آن تاریخ آذربایجان تنها جمهوری جنوب قفقاز بود که برای بیش‌از سه دهه هیچ نیروهای نظامی روسی در اراضی‌اش مستقر نبود. زمان گذشت و طی این پنج سال، سخنان آن‌روزی راسیم موسی‌بیکوو هر روز تأیید تازه‌ای یافتند. به‌خصوص وقتی که دو سال مانده به انقضای مدت استقرار توافق شده برای اقامت نیروهای نظامی “حافظ صلح” روسی، آنها مجبور به ترک خاک آذربایجان شدند.

در ارمنستان، تیم نیکول پاشینیان به تدریج به هشیاری افکار عمومی این کشور، از افکار مسموم کمک کرده و به پاکسازی قطره قطره و دردآور این سموم صدساله ناسیونالیستی پرداخته‌است. طی نزدیک به ۵ سال سپری شده از پایان اشغال ارمنستان بر اراضی آذربایجان، هر ماه و هر هفته اعترافی از زبان دستگاه رهبری ارمنستان جاری شده و همه را در داخل و خارج از ارمنستان در بهت و حیرت فرو برده است. شاه‌بیت این اعترافات، طرح تز “ارمنستان تاریخی و ارمنستان واقعی” است. منظور پاشینان از “ارمنستان تاریخی” سرزمینی دارای سواحلی در کنار دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه است! مسلما نمی‌توانستیم از وی انتظار داشته‌باشیم که از این “ارمنستان” به نام مناسب‌تر “ارمنستان محصول مالیخولیای ناسیونالیستی” نام ببرد. اما همین‌قدر هم ارمنستان را، مثل همه دفعات دیگر در شوک فرو برد.

از جای معینی به بعد دیگر هیچ اختلاف مهمی بین آذربایجان و ارمنستان باقی نمانده بود. بالاخره در ماه مارس ۲۰۲۵ خبر توافق نهایی بر سر همه ۱۷ بند پیمان صلح، منتشر شد. سئوالی که پاسخ دقیقی نداشت، علت عدم امضای متن آماده بود. آذربایجان بر سر دو نکته دیگر هم پافشاری می‌‌‌کرد اما نحوه “مخالفت” ارمنستان با این دو خواست، چیزی نبود جز اعلام توافق. این دو خواسته عبارت بود از حذف اشاره به ادعای ارضی از مقدمه قانون اساسی ارمنستان و خواست ارائه تقاضانامه مشترک دو کشور برای انحلال “گروه مینسک”. ارمنستان با هیچ کدام از این دو مخالفت اصولی نداشت. پس مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟

مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟

حدس من همیشه متوجه تضاد منافع مشخص روسیه با این قرار داد بود. برخلاف بیانیه آتش‌بس نهم و دهم ماه نوامبر ۲۰۲۰، در این سند ۱۷ ماده‌ای مورد توافق دو کشور، ذکری از کنترل روسیه بر کریدور زنگه‌زور نبود! آذربایجان ماه‌ها قبل، از زبان دیپلمات پنج ستاره خود به نام ائلچین امیربیکوو (متولد ۱۹۷۲) بیان کرده بود که مسئله گشایش راه‌های ارتباطی (نام دیپلماتیک کریدور زنگه‌زور از جمله در ماده ۹ سند آتش‌بس از نهم و دهم نوامبر ۲۰۲۰) از متن گفتگوها خارج شده است. حذف یکی از مهمترین بندهای سند آتش‌بس از مذاکرت بر سر مواد پیمان صلح، آنهم بدون کسب رضایت روسیه، به نوبه خود معمایی دیگر بود.

آذربایجان در چند مورد از زبان متخصص‌های “مستقل” شاغل در مؤسسات دولتی خود اعلام کرد که مسئله نقش روسیه، مسئله ارمنستان است و نه مشکل آذربایجان. به زبان ساده: ارمنستان مختار است که کنترل کریدور را به روسیه یا هر قدرت دیگری واگذار بکند، یا نکند و در ضمن اگر ارمنستان نخواهد بخشی از اختیارات حکومتی خود را به مدت نامعلوم به روسیه واگذار کند، تقصیر ما نیست!

اگر به این تفسیر باورکنیم، می‌توان استنباط کرد که روسیه تا ظهور نمود بیرونی همچون گاوبندی مهمی صبر پیشه کرده و به دنبال ملاقات اردوغان و پاشینیان در ۲۰ ژوئن امسال، برای تنبیه هر دو طرف این توافق برای بای‌پاس کردن روسیه، وارد عمل شده است.

ریچارد گیراگوسیان، آمریکایی ارمنی‌الاصل و مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقه‌ای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، در این باره به یورونیوز گفته است: «با توجه به این‌که روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم” وی اضافه می‌‌‌کند که تحولات در روابط ارمنستان با ترکیه و آذربایجان در دوره اخیر: نشانه‌ای از «پیشرفت شگفت‌انگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشم‌انداز دشوار پساجنگ» بوده است.

گیراگوسیان در جایی دیگر از مصاحبه مذکور گفته است: «من... می‌گویم که ارمنستان و آذربایجان، به‌طرزی طعنه‌آمیز، در یک سیاست مشترک سهیم‌اند؛ هر دو در تلاش‌اند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»

این توافق تاریخی، به نوعی با همه جزئیات پروژه “ارمنستان بزرگ” مرتبط است. مسئله تبدیل فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ به یک پرچم سیاسی و ایدئولوژیک، قبلا در ژانویه امسال از سوی نیکول پاشینان زیر سئوال قرار گرفته بود. وی گفته بود:

“ما باید درک کنیم: خوب، چه اتفاقی افتاد و چرا اتفاق افتاد. و چگونه آن را درک کردیم، از طریق چه کسی آن را درک کردیم. چگونه است که در سال ۱۹۳۹ برنامه‌ای برای به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه وجود نداشت و چگونه است که برنامه به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۵۰ ظاهر شد؟ چگونه این اتفاق افتاد؟ آیا باید این را بفهمیم یا نه؟”

در این سخنان پاشینان به این واقعیت اشاره دارد که یاد این فاجعه بعداز پیوستن ترکیه به ناتو در سال ۱۹۵۲ از سوی رهبران وقت اتحاد شوروی به عامل بسیج فشار برعلیه جمهوری ترکیه بکار افتاد.

نقش ایران

اشکال سیاست ایران فقر دانش و تخصص نیست بلکه فقدان اختیار اهل دانش و تخصص است. در نتیجه سکان سیاست کشور را در دست مداحان و عناصری از نوع رائفی‌پور، احسان موحدیان، احمد کاظمی، مؤسسه داشناک‌های ایران به نام “هور” و محفل عناصر میان‌مایه اطلاعاتی “آذری‌ها” و شعبه آذربایجانی سپاه قدس به نام “حسینیون” است. نتیجه میدانداری نوابغی با این کیفیت، گروگان گذاشتن همه اعتبار و نفوذ منطقه‌ای ایران نزد یک باند تبهکار طرفدار روسیه در سیاست ارمنستان بوده است. پایان این بی‌مسئولیتی، ورشکستگی ایران در میدان قفقاز جنوبی بوده است.

این مسئله علاوه بر اسناد ویکی‌لیکس در سخنان پروفسور آمریکایی ارمنی به نام ژیرائیر لیباردیان ـــ مشاور ارشد اولین رئیس جمهوری ارمنستان و مذاکره کننده اصلی ارمنستان در مداکرات صلح‌ ـــ هم منعکس شده است که سیاست ایران، ابدی کردن اشغال اراضی آذربایجان بوده است و برای روز بعداز پایان اشغال، سیاستی نیاندیشیده است. کوبیدن بر طبل “دفاع از حق حاکمیت ملی ارمنستان بر اراضی خود” از سوی ایران، ادعایی مبتنی بر یک پیش‌فرض اشتباه بوده و است.

از سوی آدمهای با اطلاع و بی‌اطلاع در ایران ادعا می‌‌‌شود که، کریدور زنگه‌زور قرار است با حمله نظامی یا تهدید به زور بر ارمنستان تحمیل شود. صرفنطر از هر شاهد دیگری، اهمیت این کریدور به عنوان یک حلقه مهم از کریدور میانی است که اهمیت رعایت حقوق بین‌الملل در توافقات حول آنرا تعیین کننده می‌‌‌کند. هیچ دولت، شرکت بیمه یا آدم عاقلی بر کریدوری که برخلاف قوانین بین‌المللی تأسیس شده باشد، اعتماد نخواهد کرد و چنین کریدوری مسلما بازنده قطعی رقابت کریدورها خواهد بود. به این نکته بدیهی و به بلاهت نهفته در جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی در مسئله کریدور زنگه‌زور، اینک بعداز خرابی بصره در یک کانال یوتیوبی نخبگان حکومتی بنام “کافه قفقاز” اعتراف می‌‌‌شود.

پرسش سخت برای سردمداران رژیم اسلامی

رژیم اسلامی که خود را به ارابه فلاکت زده روسیه و ارمنستان بسته است، پاسخی به این سوال ندارد که اگر ارمنستان بر اساس منافع آشکار ملی خود به توافق با ترکیه و آذربایجان بر سر کریدور زنگه‌زور و ده‌ها پروژه مهم مرتبط و متعاقب دست یافت، چه کسی مسئول جبران منافع ملی از دست رفته کشور خواهد بود؟ آیا رائفی‌پور و محفل اطلاعاتی “آذری‌ها” و “حسینیون” را می‌‌‌توان به جرم خیانت به منافع ملی کشور به پای میز محاکمه کشاند؟ آیا واقعا مسیر ارمنستان، “مسیر ارتباط ایران با اروپا” است؟ واقعا؟

اگر طبق نقشه ضمیمه این نوشته و داده‌های گوگل مپ، راه ارتباطی از نقطه مرزی ایران تا ایروان از ۹ ساعت به کمتر از سه ساعت کاهش می‌‌‌یابد، آیا توافق آذربایجان و ارمنستان بر سر کریدور زنگه‌زور بازهم به ضرر ایران است؟ اگر ارمنستان تشخیص دهد که توافق با آذربایجان نه تنها راه ارتباط ایران و ارمنستان را مسدود نمی‌کند بلکه آن را ۶ ساعت کوتاهتر می‌‌‌کند، موضع ایران چه خواهد بود؟

پایان سخن

چند دهه بازی مهیج از شطرنج سه‌بعدی بر صفحه قفقاز جنوبی و نتایجی تاکنونی آن، نتیجه‌بخش بودن درایت سیاسی و اهمیت کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والاست. نتایج ناگوار سیاستهای گرجستان ساکاشویلی و اوکراین در جهت‌گیری به سوی غرب، سیاست حفظ موازنه مثبت آذربایجان و حفظ همزمان روابط خوب با قطب‌های متصادی چون روسیه، ترکیه، اسرائیل، اروپای غربی، ایران، اوکراین و حتی حاکمیت فلسطین به ثبات خود آذربایجان در دنیایی متلاطم کمک کرده است.

امروز عوامل مثبت متعددی برای محدود کردن نقش منفی روسیه در صدور أمواج بی‌ثباتی و مداخله زورگویانه در روابط منطقه‌ای و بین‌المللی دست به دست هم داده‌اند. اوکراین حتی اگر امروز در دفاع قهرمانانه از استقلال خود شکست بخورد، روسیه بزرگترین شکست خود را متحمل شده است. جنگی که پروپاگاندیست‌های بدنام پوتین چون ولادیمیر سالاوی‌یئو و مارگو سیمونیان در آن، آرزوی پیروزی یک روزه را داشتند اینک در پنجمین ماه از سال چهارم آن است.

فرصت پیش‌آمده برای رهایی قطعی قفقاز جنوبی از میدان تأثیر روسیه، برای بقیه منطقه شامل ایران، ترکیه و آسیای مرکزی هم یک پیروزی تاریخی خواهد بود. دخیل بستن به سقاخانه پوتین می‌تواند باب میل رائفی‌پور و محمد مهدی میرباقری باشد اما ربطی به منافع ملی ایران ندارد. ایران برای برعهده گرفتن نقشی مهم در رقابت کریدورها دو اشتباه بزرگ کرده است. زیرساخت‌های خود را حتی برای استفاده داخلی مهیا نساخته است چه برسد برای برعهده گرفتن نقش در جابه‌جایی کالا در مقیاس جهانی. دوم اعلام جنگ به جهان و از جمله نابودی اسرائیل.

تنش به وجود آمده در روابط آذربایجان با روسیه یک تنش تحت کنترل و محدود با هدفی تعریف شده از سوی آذربایجان است. طبق آنچه در بالا آمد، امضای پیمان صلح یا اولین متن مهم یک سند در جهت رسیدن به صلح واقعی میان آذربایجان و ارمنستان بدون دادن نقشی تعیین کننده و بدون دادن اجازه به روسیه برای تعبیه یک مکانیزم تخریبی روسی در ساختمان صلح جنوب قفقاز، هدف این تنش است. هم اینک روسیه برای کاهش تنش دست به کار شده است. امروز خبر سفر الکساندر کورنکوف، وزیر شرایط اضطراری روسیه به آذربایجان و دیدار وی با همتای آذربایجانی‌اش منتشر شد. انتخاب وی تصادفی نیست چرا که او روابط شخصی خوبی با رهبران رسمی آذربایجان دارد.

صلح پایدار بیش‌از هر زمان دیگری به قفقاز جنوبی نزدیک است. در صورت تحقق این امر، پاداشی چون یک سهم مهم از ایفای نقش در گلوگاه کریدور میانی نصیب آذربایجان و ارمنستان خواهد بود. قفقاز جنوبی می‌خواهد به جای “حیات خلوت روسیه” بودن، به میدانی مرکزی ترانزیت کالا و انرژی در هر دو مسیر شمالی جنوبی و شرقی غربی تبدیل شود. نیاز ایران و روسیه به ترانزیت از طریق آذربایجان و نیاز چین و اروپا برای عبور دادن کالا از قفقاز جنوبی می‌‌‌تواند نقشی شبیه “سازمان زغال‌سنگ و فولاد اروپا” (۱۹۵۱ ـــ ۲۰۰۲) را برای تأسیس صلح پایدار در منطقه قفقاز جنوبی بازی کند.

۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵


نظر خوانندگان:


■ شما در مقاله‌تان نوشتید: “تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز می‌‌‌توان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود می‌‌‌شدند”.
با شما کاملاً موافقم که تیپا زدن به میز مذاکرات یک اشتباه بزرگ بود، ولی این که پاشینیان این کار را عامدانه انجام داده کاملاً اشتباه است. من ارمنی هستم و همیشه زندگی سیاسی ارمنستان را رصد کرده‌ام. او بارها و بارها بعد از جنگ اذعان نموده که خود او نیز همچون اکثریت قریب به اتفاق مردم دچار این توهم ناسیونالیستی بوده. علاوه بر این، نباید نقش ژنرال‌های خائن و متملق را فراموش کردند که ایده دروغین قوی‌ترین ارتش منطقه، یعنی ارتش ارمنستان را به مردم و رهبری کشور (ارمنستان) القاء کرده بودند.
دلیل دیگر اینکه او نمی‌توانست عامدانه به مذاکرات پشت کند این است که مردم علیرغم شکست او در جنگ، در سال ۲۰۲۱ با اکثریت قاطع به او و حزبش (پیمان مدنی) رای دادند.
با شما در مورد نقش خیانت‌بار روسیه در منطقه و بخصوص در ارمنستان کلاً موافقم. ارمنستان از نظر روسیه نقش بسیار مهمی در حفظ و ایفای نقش روسیه در قفقاز جنوبی داشته و دارد. یکی از اشتباهات رهبری جدید ارمنستان پس از انقلاب ۲۰۱۸ آن بود که فکر می‌کرد روسیه همچنان به ایفای نقش به عنوان “ضامن” حفظ صلح در منطقه ادامه خواهد داد. البته این نه حفظ صلح که ادامه وضعیت موجود (Status Quo) بود. جنگ ۴۴ روزه سال ۲۰۲۰ و اشغال حدود ۲۴۰ کیلومتر از اراضی ارمنستان در سال ۲۰۲۱ بوضوح به پاشینیان و رهبری ارمنستان نشان داد و ثابت کرد که، به قول شما، دخیل بستن به سقا خانه روسیه کاری بس عبث است. گردش و باز نگری در روابط با روسیه و “سازمان پیمان امنیت جمعی” (به روسی ОДКБ) از ثمره‌های این جنگ بود.
بارها و بارها خود آقای پاشینیان، بخصوص در تبیین مفاهیم مربوط به ارمنستان واقعی اذعان کرده که او در مقایسه با سیاستمدار سال ۲۰۱۸ بسیار متحول شده و یکبار حتی مطرح نمود که ایکاش در سال ۲۰۱۸ مثل الان فکر می‌کرد.
jovase77


■ ممنون از نظرات دقیق‌تان. اینکه در مافی‌الضمیر نیکول پاشینیان چه می‌گذشته است، ورود به ساحت نیت‌خوانی در وهلهٔ اول از سوی من است.
توجیه من (نه ادلهٔ اثباتی) بر این نیت‌خوانی، سخنان نیکول پاشینیان در پارلمان ارمنستان در پاسخ به انتقادهای اپوزیسیون بود. او گفت که من می‌دانستم اگر افکار عمومی جمهوری ارمنستان با صلحی که متضمن آزادسازی، ولو بخشی محدود از اراضی آذربایجان باشد، روبه‌رو شود، موافق نخواهد بود. در اینکه این حرفهای او صمیمانه بود تردیدی نیست. سه پیشنهاد پوتین در روزهای میانی و پایان ی اکتبر ۲۰۲۰ در حالی بود که خود رهبران نظامی و سیاسی ارمنستان (صرفنظر از ادعاهای سخنگوی ارتش ارمنستان) به میزان وخامت أوضاع در جبهه‌ها واقف بودند. پاشینیان دلیلی نداشت که با علم به واقعیت شکست همه جانبه، پیشنهادهای پوتین را رد کند. تنها نکته توضیح دهنده این امتناع علم به آماده نبودن افکار عمومی میتواند باشد و بس.
این همان حرفی است که لئون تِر-پِتروسیان بارها تکرار کرده است. پِتروسیان، در پاسخ به این‌که چرا به مفاد مقالهٔ تاریخی و پیامبرانهٔ خود (با تیتر صلح یا جنگ... از اول نوامبر ۱۹۹۷ در روزنامهٔ رسپوبلیکا) عمل نکرد و موجب این‌همه درد و رنج مردم شد (به‌نظر من، به‌حق)، می‌گوید: من تنها ماندم. حتی تیم من با صلح راضی نبود. اقدام یک‌جانبهٔ من به جنگ داخلی منجر می‌شد.
ژیرائیر لیباردیان نیز، هم در مصاحبه با بخش بین‌المللی بی‌بی‌سی و هم در سخنرانی بسیار مهمی برای اعضای دیاسپورا در ایالات متحدهٔ آمریکا، به این نکته اشاره دارد که مسئولان طراز اول ارمنستان واقعیت را می‌دانستند، اما افکار عمومی چنان برانگیخته بود که به حرف‌های رهبران خود هم گوشش بدهکار نبود.
در اسناد ویکی‌لیکس نیز در این زمینه مطالبی در تأیید این ادعا آمده است. یک نکتهٔ بسیار روشن، سخنان لئون تِر-پِتروسیان در همان ماه‌های اولیه پس از جنگ ۴۴روزه است. او گفت (نقل از حافظه): «تنها شخص اول کشور از واقعیت ماجرا خبر دارد. من پیشنهاد می‌کنم که خودم همراه روبرت کوچاریان و سرژ سرکیسیان به ملاقات نخست‌وزیر پاشینیان برویم و واقعیت ماجرا را از او بپرسیم و با هم به راه‌حل سخت مسئله تن دهیم.»
سخنان تِر-پِتروسیان در مصاحبه با کانال یک تلویزیون ارمنستان، مهم‌تر از همهٔ این موارد بود. او گفت (باز نقل از حافظه): «در همهٔ مذاکرات بین‌المللی، همهٔ طرف‌ها ما را “اشغالگر” می‌نامیدند. ما جرأت بر زبان آوردن ادعاهایی چون “آزادسازی” و ... را نداشتیم، اما به مردم چیز دیگری می‌گفتیم.»
موارد تاریخی دیگری نیز، از جمله در ایران، داریم که رهبران سیاسی ابتدا به برانگیختن افکار عمومی پرداخته و به توهم عمومی و انتظارات غیرواقعی میدان می‌دهند. اما همان رهبران، وقتی خود با سختی واقعیت روبه‌رو می‌شوند، دیگر قادر نیستند حریف همان افکار عمومیِ خودساخته بشوند. به امید صلح و پایان یک دورهٔ طولانی از اشک، خون و ویرانی.
علی‌رضا اردبیلی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net