دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
نیویورک تایمز / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵
هفته گذشته، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در نامهای برای معرفی دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل، از توافقنامههای موسوم به «توافقنامههای ابراهیم» تمجید فراوانی کرد؛ توافقهایی که روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و سه کشور عربی را برقرار ساختند.
نتانیاهو در این نامه خطاب به کمیته نوبل نروژ، این توافقنامهها را که در سال ۲۰۲۰ و با میانجیگری ترامپ امضا شدند، «تحولی بنیادین» خواند که «چهره خاورمیانه را دگرگون ساخت» و گامی «تاریخی در مسیر صلح، امنیت و ثبات منطقهای» بود.
اما در عمل، خاورمیانه ظاهراً هیچ آگاهیای از چنین پیشرفتی ندارد.
در همان هفتهای که نتانیاهو در واشنگتن با ترامپ و دیگر مقامهای آمریکایی دیدار میکرد، ارتش اسرائیل همچنان در حال بمباران شدید نوار غزه بود، حوثیهای یمن دو کشتی تجاری را در دریای سرخ هدف قرار دادند و جنگ داخلی وحشیانهای در سودان ادامه داشت. چند هفته پیش از آن، اسرائیل و ایالات متحده در حال بمباران ایران بودند و ایران نیز با شلیک موشک واکنش نشان میداد. در عین حال، نیروهای اسرائیلی همچنان در خاک لبنان و سوریه حضور دارند، در پی جنگهایی که تنها چند ماه پیش پایان یافتند.
در طی نزدیک به پنج سالی که از امضای توافقنامههای ابراهیم میگذرد، ترامپ، نتانیاهو و دیگر مقامهای آمریکایی و اسرائیلی بارها از این توافقها با امارات متحده عربی، مراکش و بحرین به عنوان «توافقنامه صلح» یاد کردهاند.
اما پژوهشگرانی که به مطالعه این منطقه میپردازند، میگویند چنین تعبیری صرفاً یک بازی زبانی است که حقیقت را پنهان میکند، زیرا اساساً هیچ جنگی – یا حتی هیچ خشونتی – میان اسرائیل و امارات یا بحرین رخ نداده بود. مراکش نیز، جز اعزام نیرویی نمادین به جنگ سال ۱۹۷۳، که بیش از پنجاه سال پیش رخ داد، عملاً در منازعات عربی-اسرائیلی نقشی نداشته است.
حسین ابیش، پژوهشگر ارشد مؤسسه عربی کشورهای خلیج در واشنگتن، درباره این توافقها میگوید: «این توافقها هیچ ربطی به صلح ندارند. صلح صرفاً عنوانی بود که برای تبلیغ آنها انتخاب شد. اما این به این معنا نیست که چنین توصیفی معنا داشته باشد. این توافقها جنگی را پایان ندادند.»
در واقع، این توافقنامهها از کنار اصلیترین منازعه منطقهای – یعنی منازعه میان اسرائیل و فلسطینیها – عبور کردند و میان طرفهایی که اصولاً در حال جنگ نبودند، اعلام سازش کردند.
از آن زمان، خودِ عبارت «صلح منطقهای» به مفهومی مبهم و محل مناقشه در خاورمیانه بدل شده است. عبدالعزیز الغشیان، پژوهشگر سعودی و عضو ارشد غیرمقیم در «فروم بینالمللی خلیج»، میگوید که بارها از حامیان توافقنامههای ابراهیم این سؤال را مطرح کرده است که: «چه کسانی در این ‘صلح منطقهای’ دخیلاند؟» او میافزاید که به این نتیجه رسیده است که برای برخی، این مفهوم بر پایه «نادیدهگرفتن کامل مسئله فلسطین» استوار است.
کاخ سفید در بیانیهای خطاب به نیویورک تایمز از میراث این توافقنامهها دفاع کرد و اعلام کرد که جنگهای جاری در منطقه ارتباطی با میزان اثربخشی آنها ندارد.
در این بیانیه آمده است: «هیچگونه تحریف تاریخ یا فریبکاری فعالان لیبرال و حامیان مالی حزب دموکرات نمیتواند توافقنامههای تاریخی و تحولآفرین ابراهیم را که توسط رئیسجمهور ترامپ به انجام رسید و صلح را به خاورمیانه آورد، بیاثر جلوه دهد. تنها رئیسجمهور ترامپ میتوانست این توافقنامههای صلح را تضمین کند و او شایسته دریافت جایزه نوبل صلح است بهخاطر تمام تلاشهایی که برای پایاندادن به جنگها و درگیریهایی انجام داده که هیچ رهبر جهانی دیگری از عهده آنها برنیامده است.»
مقامهای آمریکایی و قانونگذاران هر دو حزب، توافقنامههای ابراهیم را تحولآفرین دانستهاند که میتواند چهره خاورمیانه را دگرگون کند. این توافقنامهها امکان حضور گردشگران و سرمایهگذاران اسرائیلی در دبی – بزرگترین شهر امارات متحده عربی – را فراهم ساختند، و شرکتهای حوزه فناوری و انرژی نیز قراردادهای تازهای امضا کردند.
روابط تجاری و همکاریهای امنیتی میان اسرائیل و برخی کشورهای خلیج فارس پیش از این نیز بهصورت پنهانی وجود داشت. اما توافقنامههای ابراهیم این روابط را علنی کرد و زمینه گسترش آنها را فراهم ساخت.
با اینحال، طرفهای امضاکننده توافقها در ابتدا چنین جلوهای به آنها نداده بودند.
نتانیاهو هنگام اعلام این توافقها، از بالکن کاخ سفید گفت: «برکات صلحی که امروز آن را بنا مینهیم، عظیم خواهد بود. در نهایت، این توافقها میتوانند به درگیری عربی-اسرائیلی برای همیشه پایان دهند.»
ترامپ نیز در همان مراسم اعلام امضای توافقنامهها گفت که این توافقها آغازگر «طلوعی تازه برای خاورمیانه» هستند، و از آیندهای سخن گفت که در آن «مردمانی از همه ادیان و پیشینهها در صلح و رفاه در کنار یکدیگر زندگی میکنند.»
اما پس از خاموششدن دوربینهای خبری، صلح و رفاه البته سراسر خاورمیانه را دربرنگرفت.
توافقهایی برای عبور از مسئله فلسطین
اشغال کرانه باختری از سوی اسرائیل نهتنها کاهش نیافت بلکه عمیقتر هم شد؛ برخلاف آنچه مقامهای اماراتی هنگام امضای توافق انتظار داشتند. در عین حال، برخی اعضای دولت نتانیاهو خواستار اشغال درازمدت نوار غزه هستند. چشمانداز تأسیس یک کشور فلسطینی در کرانه باختری و غزه، با پایتختی قدس – هدف دیرینه رهبران عرب – بیش از هر زمان دیگر کمرنگ به نظر میرسد.
توافقنامههای ابراهیم بر مبنای همکاری عربی-اسرائیلی بدون پرداختن به مسئله فلسطین بنا شده بودند، اما «همیشه اشتباه بود که از مسئله فلسطین عبور کنیم، و وقتی غزه نشان داد که این یک اشتباه بود، نباید شگفتزده میشدیم»؛ این را مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه جرج واشنگتن میگوید. «شاید برخی را غافلگیر کرد – اما نباید میکرد.»
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس – گروه شبهنظامی فلسطینی که بر غزه حکومت میکرد و از حمایت ایران برخوردار بود – حملهای خونین به اسرائیل ترتیب داد که به کشتهشدن بیش از هزار نفر انجامید. در پاسخ، اسرائیل بمباران گسترده نوار غزه را آغاز کرد و سپس تهاجمی زمینی را در پیش گرفت. دو میلیون فلسطینی ساکن غزه اکنون با گرسنگی مفرط مواجهاند، بیش از ۵۰ هزار نفر کشته شدهاند، و بیشتر این منطقه به ویرانهای بدل شده است.
حزبالله لبنان و حوثیهای یمن – که هر دو بهشدت با ایران همپیماناند و توسط آن مسلح میشوند – برای حمایت از فلسطینیها به اسرائیل حمله کردند. اسرائیل نیز واکنش شدیدتری نشان داد و سال گذشته به لبنان حمله کرد. ماه گذشته، اسرائیل حتی وارد جنگی کوتاهمدت با خود ایران شد.
حوثیها که کنترل بخش بزرگی از یمن را در دست دارند، حملونقل دریایی در دریای سرخ را بههم ریختهاند؛ عملیاتی که آن را «کارزاری علیه اسرائیل» مینامند و سوگند خوردهاند که ادامهاش دهند. هفته گذشته، یک کشتی تجاری را غرق کردند، دستکم دو تن از خدمه آن را کشتند و دیگران را به گروگان گرفتند.
آقای الغشیان میگوید مقامهای سعودی و دیگر کشورهای عربی از مدتها پیش هشدار میدادند که مسئله فلسطین «بسیار انفجاری است و بدون حل آن، منطقه نمیتواند به مسیر خود ادامه دهد.» او میافزاید که پیش از هفتم اکتبر، این هشدار «نگرانیای نظری» تلقی میشد، اما اکنون، واقعیتی ملموس است.
لبنان و مصر با بحرانهای شدید اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. و در سال ۲۰۲۳، جنگی کاملاً جدید در سودان شعلهور شد که یکی از بدترین قحطیهای چند دهه اخیر را رقم زد.
تنها خبر نسبتاً مثبت درباره درگیریها در خاورمیانه در هفتههای اخیر مربوط به سوریه است؛ جایی که جنگ داخلی سرانجام با سرنگونی دیکتاتور سوری، بشار اسد، بهدست شورشیان به پایان رسید. اما این پیروزی هیچ ربطی به توافقنامههای ابراهیم ندارد، و هنوز مشخص نیست که آیا این اتفاق میتواند صلح و ثباتی پایدار در داخل سوریه برقرار کند یا صلحی میان سوریه و اسرائیل رقم بزند.
مقامهای آمریکایی و اسرائیلی بارها خواهان آن شدهاند که کشورهای دیگری – بهویژه عربستان سعودی – به توافقنامههای ابراهیم بپیوندند. اما این تلاشها تاکنون نتیجهای نداشته است. سودان که اغلب از آن بهعنوان محتملترین کشور عربی برای پیوستن یاد میشد، هنوز روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار نکرده است.
سالها تلاش برای متقاعد کردن عربستان سعودی به پیوستن به این توافقها نیز تاکنون بینتیجه بوده است. دولت بایدن با جدیت این مأموریت را دنبال کرد و تلاش کرد توافقی را پایهریزی کند که در آن ایالات متحده امتیازات بزرگی به عربستان بدهد. اما این توافق هرگز شکل نگرفت، و تحلیلگران میگویند که جنگ غزه شانس تحقق آن را حتی کمتر کرده است.
آقای الغشیان میگوید: «در درون منطقه خلیج فارس، هیچگونه گسترشی در کار نخواهد بود» – دستکم نه در قالب کنونی توافقنامههای ابراهیم. او میافزاید که بهویژه در عربستان سعودی، این ایده اکنون «آلوده» شده است.
با اینحال، این موضوع مانع از آن نشده که مقامهای واشنگتن بار دیگر بحث درباره سیاست خاورمیانه را به توافقنامههای ابراهیم بازگردانند.
ترامپ ماه گذشته در شبکههای اجتماعی گلایه کرد: «من بابت توافقنامههای ابراهیم در خاورمیانه جایزه نوبل صلح نخواهم گرفت»، و استدلال کرد که تلاشهایش برای برقراری صلح نادیده گرفته شدهاند. اما در ادامه افزود: اگر همهچیز طبق برنامه پیش برود، کشورهای جدیدی به این توافقنامهها خواهند پیوست، و این تحول میتواند «برای نخستین بار در تاریخ، خاورمیانه را متحد سازد!»
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
روز پنجشنبه دهم ماه ژوئیه ۲۰۲۵ رهبران آذربایجان و ارمنستان در ابوظبی دیدار دوجانبه داشتند. گزارشها و اخبرهای اولیه از این نشست مثبت هستند. برخی از منابع ارمنستان، به توافق بر سر عدم واگذاری کنترل کریدور مورد مذاکره زنگهزور به روسیه خبر دادند. مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان نیز در اظهار نظر کوتاه اولیه خود لحن امیدوارانهای داشت و مسئله واگداری احتمالی کنترل اجرایی کریدور به شرکتهای آمریکایی را قابل قبول خواند و به بخش ارمنی رادیو آزادی گفت که این گزینه در صورت مطابقت کامل با اصول اعلام شده از سوی ارمنستان، قابل اجرا خواهد بود.
این مقاله میکوشد نشان دهد که امروز کجا هستیم و چگونه به اینجا رسیدیم. کاهش نقش روسیه در این تحولات روشن است و نقش ایران که تابعی از سیاستهای روسیه بوده است، کمرنگتر از روسیه شده است.
فهم عمق تحولات جاری در قفقاز جنوبی با مانیتورینگ روابط تهران با سه پایتخت جنوب قفقاز ممکن نیست. این روابط خطی و فاقد پیچ و تاب روابطی است که بین همان سه پایتخت جنوب قفقاز و مسکو همیشه جاری است. این روابط که از مناسبات پیدا و پنهان قدرتهای منطقهای و جهانی هم تأثیر میپذیرند، در کنار هم منظره شگرفی را ایجاد میکنند که بهراحتی با تاریخ، سرنوشت امپراتوری روسیه و نظم آهنین روسیه پوتین مرتبط هستند و مجموعه این اوضاع دائما نوشونده شایسته نام شطرنج سه بعدی است.
برخلاف امپراتوریهای اروپایی، متصرفات و مستعمرات روسیه پیوستگی زمینی با روسیه داشتند و برخلاف عثمانی، پروسه انحلال امپراتوری روسیه در جریان جنگ جهانی اول و بعداز آن، تکمیل نشد. بهجز فنلاند و لهستان، بقیه مستعمرات از طریق پروژه “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” تا سال ۱۹۹۱ به موجودیت خود ادامه دادند. انحلال امپراتوری سرخ روسیه در سال ۱۹۹۱ بعدا از سوی ناسیونالیستهای روس چون پوتین یک “فاجعه” نامیده شد.
شیوه مدیریت ۱۱ جمهوری از جماهیر سابق شوروی (بهجز سه جمهوری کوچک کرانه دریای بالتیک) ترکیبی از اقدامات آشکار و نهان بود و هجوم نظامی روسیه به اوکراین، نشان داد که این “مدیریت” شامل چه ابزاری میتواند باشد. جالب است که دو بهانه روسیه برای حمله به اوکراین، یکی نزدیک شدن ناتو از طریق جذب احتمالی اوکراین به صفوف خود بود و دیگری قصد روسیه برای “نازیزدایی” از اوکراین. در قفقاز جنوبی، آذربایجان از طریق هزار و یک بند رسمی و غیررسمی به ترکیه و از آن طریق به ناتو متصل است و سه دهه است که کادرهای نظامی آذربایجان طبق استاندارد ناتو در آکادمیهای نظامی ناتو در ترکیه و اعضای دیگر ناتو تربیت شدهاند.
از نظر وجود آثار نازیستی، ارمنستان بیشترین مشروعیت رسمی را به میراث نازیستی خود داده است و مجسمه ۶ متری افسر ارمنی نیروی اس اس نازیها بنام “گارگین نژده” در مرکز پایتخت این کشور در سال ۲۰۱۶ از سوی رئیس جمهوری وقت سرژ سرکیسیان در مرکز ایروان پردهبرداری شد و حزب جمهریخواه دولتی تحت رهبری وی به نام “حزب جمهوریخواه ارمنستان” با صراحت عجیبی به کپی برداری از سمبول رسمی حزب نازی و ایدئولوژی نازیستی (تحت نام “نژدهایسم”) دست زده است. معنی این رفتار دوگانه در برخورد با اوکراین و سه جمهوری جنوب قفقاز، بیاهمیت حساب کردن قدرت و جسارت استقلال عمل آنها در قبال اراده مسکو بوده است. امری که امروز بعداز عقب نشینی گرجستان، متحدا از سوی آذربایجان و ارمنستان دنبال میشود.
خدا ژورنالیستها را دوست دارد!
جمله فوق را اینروزها میشود در مطبوعات و رسانههای روسیزبان به کرات یافت. هنوز گرمی هیجانات شرح و بسط جنگ ایران و اسرائیل نخوابیده بود که چرخش عجیب در روابط آذربایجان و روسیه چون هدیهای در اختیار اهل تحلیل و تفسیر قرار گرفت. اگر این روابط را از حقله ماقبل آخر زنجیره حوادث یعنی رفتار بد پلیس روسیه با مهاجران، شروع کنیم، به جایی نخواهیم رسید. بدرفتاری پلیس بدنام روسیه با مهاجران دارای شهروندی روسیه که موجب عکسالعمل شدید آذربایجان شد، خبری نیست که کسی در فضای رسانهای روسیزبان بدان توجهی کند. آنچه همه سرها را به سوی روابط باکو مسکو گردانید، پاسخ سخت و نامنتظره جمهوری آذربایجان به رفتار (زشت اما عادی شده) پلیس روسیه با شهرندان آذربایجانیتبار خودش بود.
وابستگی جماهیر سابق شوروی به محل کار بخش مهمی از شهروندان خودشان در روسیه، همیشه رهبران این کشورها را از اعتراض به رفتار ضدانسانی مقامات روسیه با نیروی کار مهاجر بازداشته و عکسالعمل آنها را به حداقل ممکن در حد ارائه خدمات کنسولی سمبولیک به قربانیان خشونت تقلیل داده یا مثل کارهایی چون تقبل هزینه انتقال جسد افراد کشته شده به کشور مادر بوده است.
این کوتاه نیامدن جسورانه از سوی آذربایجان و در سومین دهه از ثبات باورنکردنی خود در حالی رخ میدهد که، هنوز یاد قرارداد همکاری استراتژیک مابین دو کشور در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ یا پذیرایی از ولادیمیر پوتین در منزل شخصی الهام علیاوف در تابستان ۲۰۲۴ در یادها تازه است.
تایید یک تاکتیک استعاری در عمل
تئوری توطئه (خاص جهان عقبمانده) در متصرفات سابق روسیه هم مثل خاورمیانه خریدار بسیار دارد. این نگاه، پشت هر عمل شیطانی، دست روسیه را جستجو میکند. بسیاری در این منطقه معتقدند که روسیه با ایجاد زخم و کاشتن استخوان در لای زخم در حین پانسمان، قدرت مدیریت اوضاع و حفظ سلطه خود بر مستعمرات سابق را حفظ میکند. دلایل تأیید کننده عینی برای این ادعا کم نیست. مثلا دولتهای خودخوانده تأسیسشده در همه مناطق تجزیه شده از اراضی چهار جمهوری سابق شوروی (آذربایجان، مولداوی، گرجستان و اوکراین) از حمایت آشکار روسیه برخوردار بودند. آنچه ادله تکمیلی برای تأیید این ادعا میشود، بسته شدن کم و بیش نهایی پرونده یکی از این جماهیر خودخوانده (پروژه مشترک ارمنستان و روسیه در قرهباغ) و تأثیر آن بر میزان کنترل روسیه در جنوب قفقاز است. ماجرا از این قرار است که پایان دادن به موجودیت دولت خودخوانده ارامنه قرهباغ، در برابر چشمان حیرتزده ناظران، مثلت اتحادی باورناکردنی ترکیه، آذربایجان و ارمنستان را به ضرر روسیه (و ایران) پدید آورده است.
”رستگاری در قفقاز”!
نزدیک به پنج سال از پیروزی سریع آذربایجان در صحنه پایان درامی که نقطه شروع فروپاشی شوروی هم نامیده شده است میگذرد. در این پنج سال، در دنیای تحلیل و رسانه روسیزبان، بطور سریالی، جزئیاتی از تدارکات و تمهیدات ۲۴ ساله آذربایجان برای این پیروزی درز کرده است. بنا به گفته یکی از بهترین مفسران اوکراینی، این ماجراها، شبیه فیلم آمریکایی “رستگاری در شاوشنک” (The Shawshank Redemption) از فرانک دارابونت (با نقش آفرینی مورگان فریمن، تیم رابینز و...) است. فیلمی که بعداز صحنههای پایانی آن، همه اتفاقات فیلم همچون قعطات یک پازل در متن و بطن کلیت داستان مفهوم پیدا میکند. (فیلم در وبسایت IMDb همیشه امتیازی بالای ۹ دارد) پیام اصلی فیلم، ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگیناپذیر برای وصول به هدفی والاست.
زنجیره حوادثی که مهمترین شکست روسیه در قفقاز جنوبی (موسوم به حیات خلوت روسیه از سوی روسها) را رقم زد از امضای پیمان آتشبس بیشکک در ۵ ماه مه ۱۹۹۴ شروع میشود؛ تا در ۲۰ سپتامبر همان سال امضای یکی از بزرگترین معاملات نفتی دنیا موسوم به “قرارداد قرن” را از سوی غولهای نفتی دنیا در کاخ گلستان در پایتخت جمهوری آذربایجان را ممکن کند. این قرارداد شروع سلسلهای از موفقیتهای اقتصادی آذربایجان بود که تاکنون باعث و بانی ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری داخلی و خارجی در آذربایجان بوده است.
پیمان آتشبس ماه مه ۱۹۹۴ در بیشکک بین آذربایجان و ارمنستان، همین امروز، بهعنوان یکی از موضوعات تأثیر گذار بر روند جنگ تجاوزارانه روسیه بر علیه اوکراین مطرح است. ماجرا از این قرار است که اوکراین طبق تجربه آذربایجان مایل به آتشبس به امید تقویت بنیه دفاعی خود و بقیه تدارکات لازم برای آزادی اراضی اشغالی خودش است. طرف روسیه هم در هراس از گرفتار شدن به سرنوشت ارمنستان از این خواست اوکراین طفره میرود و بدون پذیرش الحاق اراضی اشغالی به روسیه حاضر به قطع جنگ نیست.
امضای قرارداد قرن
مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه
پیروزی قاطع و سریع آذربایجان همه نگاهها از مستعمرات سابق روسیه را متوجه این جمهوری جنوب قفقاز کرد. آذربایجان بعداز اشتباهات اولیه در آغاز تأسیس جمهوری سوم خود، دورانی طولانی از ثبات و بهبود رابطه با روسیه را تجربه کرده بود. آذربایجان طی این فرصت ۲۴ ساله، اولین شاهراههای انتقال نفت و گاز و ترانزیت کالا بدون عبور از روسیه را از خاک گرجستان به سوی غرب با موفقیت طراحی و اجرا کرده بود، کشورهای مهمی از اروپا و بخصوص اسرائیل را به مشتری منابع انرژی خود تبدیل کرده بود و دست روسیه، ارمنستان و ایران از همه این زیرساختهای استراتژیک و معاملات بزرگ کوتاه بود.
تدارکات ۲۴ ساله آذربایجان برای آزادسازی اراضی اشغالی خود، از جمله شامل گسترش و تعمیق روابط با روسیه بود تا بتواند این بازیگر تعیین کننده و بازیگر پشت صحنه همه نقشههای شوم در جماهیر شوروی سابق را از موضع طرفدار آشکار ارمنستان به موضع دوست آذربایجان در ظاهر و بیطرف در عمل بکشاند.
بعداز پیروزی آذربایجان، تابوها در ارمنستان هم شکست. رومن باغداساریان بلوگر معروف ارمنی؛ ۲۴ سال اخبار دروغ رسانههای ارمنستان در باره نبود نفت و گاز در منابع آذربایجان و ترک آذربایجان از سوی شرکتهای بینالمللی را یک فریب بزرگ نامید. کارشناس نظامی ارمنی به نام وان آمبارتسو میان ارتش آذربایجان و بهخصوص نیروهای ویژه آن را جزو بهترینهای دنیا طبقهبندی کرد. همکاران سابق الهام علییئو در دانشگاه دولتی روابط بینالمللی مسکو زبان به تعریف از تواناییهای او در رسانهها گشودند. گفته شده که جلوگیری از بسته شدن مدارس روسی در آذربایجان و افتتاح شعب برخی از دانشگاههای روسیه در جمهوری مستقل آذربایجان، در اصل “تدارک دیپلماتیک” برای مهندسی در ترکیب نیروهای بینالمللی مؤثر در سرنوشت جنگ بوده است. آشکار شدن حجم همکاریها با اسرائیل همچون تمهیداتی برای کنترل غضب تهران ارزیابی شد و حتی انتخاب بازار صادرات استراتژیک آذربایجان با چینشی آگاهانه از سوی آذربایجان برای برخورداری از حمایت کشورهای اروپایی نامیده شد.
امروز از سوی تعداد کثیری از صاحبنظران در این موضوع، پذیرفته شده است که، مسئله عدم مداخله روسیه در جریان جنگ ۴۴ روزه قفقاز، بر زمینه عدم انتظار پوتین از توانایی پیروزی سریع آذربایجان در جنگ و در ادامه اشتباه محاسباتی فاحش وی از نتایج هجوم نظامی به اوکراین بوده است. طبق این تحلیل پوتین ابتدا به نیمه جان شدن ماشین نظامی ارمنستان از سوی ارتش آذربایجان رضایت داده است به این امید که سرفرصت ناشی از حضور نیروهای “حافظ صلح روسی” در قرهباغ، کار به مسیر روسی مطلوب خود بازگرداند. اما اشتباه محاسبه وی در دستکم گرفتن اراده مردم اوکراین، این “فرصت” را از وی دریغ کرده است.
امید دوم روسیه به ماده ۹ از بیانیه سه جانبه آتشبس به تاریخ ۹ و ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ بود.
“۹. کلیهٔ فعالیتهای اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین میکند. کنترل حمل و نقل توسط ارگانهای سرویس مرزی FSB روسیه انجام میشود. با توافق طرفین، ساخت زیرساختهای جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند میدهد، انجام میشود.” (تأکید از منـ ع. ا.)
اهمیت این ماده آنجاست که مسیر ترانزیتی شرق-غرب موسوم به “کریدور میانی” در رقابت با دو مسیر شمالی و جنوبی برتریهای غیرقابل تردیدی دارد و دست گذاشتن روسیه روی یک حلقه از این زنجیر ۷ تا ۱۰ هزار کیلومتری، یعنی کنترل روسیه بر کل کریدور میانی، چون برخلاف بخش آسیای مرکزی این مسیر که دارای چند مسیر مشابه آلترناتیو است در قفقاز جنوبی به خاطر جبر جغرافیای طبیعی، تنها مسیر باریکی از حاشیه رود ارس به سوی غرب قابل استفاده است. همین امروز بخش بزرگی از محدودیت کریدوری که آذربایجان را به دریای سیاه، دریای مدیترانه و ترکیه متصل میکند، کوهستانی بودن بخش گرجستانی مسیر است. اوجگیری تنش جدید روسیه با ارمنستان و آذربایجان هم بر سر همین کنترل استراتژیک بر شاهرگ ترانزیتی شرق و غرب است که در ادامه این مقاله بدان اشاره خواهد شد.
مجموعه بزرگی از تصمیمات آذربایجان طی سه دهه گذشته، امروز برای کشورهای درگیر با اراده سلطهگرایانه روسیه، به عنوان “مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه” مطرح است. آنچه در نگاه به تک تک کادرهای این سریال، طی مرور زمان اموری عادی تلقی میشدند، امروز برای رهبران کازاخستان، ارمنستان، گرجستان، اوکراین، مولداوی و بقیه مستعمرات سابق روسیه، در نگاه به کل پازل مفهومی دیگر پیدا میکند. آذربایجان بدون شکستن دل روسیه، روابط همهجانبه معنیداری با دنیای غرب شامل اروپا، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل داشته است و از جمله به همکاری حداکثری ارتش خود با ارتش ناتویی ترکیه نائل آمده است. امروز، بهجز زمینه نفوذ فرهنگی و سیاسی سنتی و بخش ترانزیت کالا (در مسیر شمال جنوب)، روسیه در هیچ زمینه دیگری روابط معنیداری با آذربایجان ندارد.
آنچه شیوه آذربایجانی مدیریت معضل دشوار روابط با روسیه را از دیگر مستعمرات سابق روسیه متمایز میکرد، نکات زیر بود:
۱. توافق صبورانه پشت پرده به جای تقابلی که پوتین براحتی میتوانست آنها را ضربه حیثیتی بهخود حساب کند. بهعنوان مثال رفتار میخائیل ساآکاشویلی و مخالفان روسیه در اوکراین، در حد غیرضروری و مخربی متضاهرانه بود.
۲. پنهان شدن حساب شده آذربایجان در پشت سیاست “عدم تعهد” بهجا مانده از سالهای تقسیم جهان به اردوگاه متخاصم در دوران جنگ سرد. در حساسترین سالهای نیاز به استقلال عمل در فاصله ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴، الهام علییئو رهبر جنبش غیرمتعهدها یا جنبش عدم تعهد (Non-Aligned Movement) بود. این سازمان متشکل از ۱۲۰ دولت عملا فاقد نقشی مهم در دوران پساجنگ سرد، نقش توضیحدهنده امتناع آذربایجان از پیوستن به پیمان دفاعی و اتحادیه گمرکی دستساز روسیه بود.
۳. تیمی از الیگارشهای آذربایجانی فعال در روسیه گود نیسانوو، زاراخ ایلیف، آراز آقالاراو، امین آقالاراو، واحد علیاکبروف، فرید محمدوف و افرادی در سطح مدیریت در گازپروم (Gazprom)، روسنفت (Rosneft)، و بانکهای وابسته به کرملین وجود دارند که همه دارای اصالت آذربایجانی هستند اما معمولاً در سایه باقی میمانند و نامشان در لیست رسمی تحریمها یا اسناد رسانهای نیست. این تیم پرنفوذ با توجه به تربیت سیاسی و شخصیت پوتین، دشوارترین کارها را برای تنظیم روابط شخصی و دیپلماتیک آذربایجان با روسیه انجام دادهاند.
۴. دیپلماسی در سکوت. برخلاف شخصیت رسانهای نیکول پاشینیان که با توجه به پیشینه روزنامهنگاری و پوپولیسم وی قابل فهم است، الهام علییئو توانایی پیشبرد دشوارترین کارها به دور از غوغا و ایجاد تیترهای جنجالی در رسانهها را دارد.
۵. دانش و تواناییهای شخصی الهام علییئو و موقعیت وی بهعنوان عضوی از نخبگان یهودی، روس، آذربایجانی مسکو در سالهای تحصیل و تدریس در آن شهر، بهعلاوه هنر سخنوری وی در زبان روسی و انگلیسی، به تنظیم و حفظ بالانس در مدیریت همزمان روابطی دشوار و به شدت حساس با روسیه و غرب مؤثر بوده است. بسیاری از شخصیتهای رسانهای آشکارا دشمن آذربایجان، بارها مجبور به ستایش از تواناییهای وی به عنوان یک دولتمرد بودهاند.
۶. دستگاه دیپلماسی آذربایجان شامل نسل جوانی از کادرهای تحصیلکرده در بهترین دانشگاههای غرب است. این کیفیت مهم مانع صدور پیامهای متناقض به سوی غرب یا روسیه بوده است. حفظ توازن میان این دو دسته روابط هرچند شبیه حرکت بر لبه تیغ و دشوار است اما تا ظهور این تنش اخیر با روسیه، موفق به مهار خشم روسیه از نزدیکی زیاد آذربایجان به ترکیه و از آن طریق غرب شده است. طرفهای غربی هم حداقل بعد از فجایع گرجستان و اوکراین، تحمل زیادی نسبت به سیاستهای آذربایجان داشتهاند.
حکایتی نمونهوار از مدلی آذربایجانی مذکور
در این مقاله اشاره کوتاهی به یک سلسله از پارادوکسهای مهم در منطقه مورد بحث خواهد بود. مسلما به ذکر نام نمونههای آشنا برای خوانندگان این سطور اکتفا شده و تنها در موارد کمتر آشنا، توضیحاتی به اختصار داده خواهد شد.
دوستی آذربایجان دارای اکثریتی از اهالی شیعی با اسرائیل و دوستی ارمنستان مسیحی با دولت اسلامپناه جمهوری اسلامی ایران، از شناختهشدهترین پارادوکسهای این حکایت است.
اما شاید کمتر به این نکته توجه میشود که با توجه به مسییحی بودن سه نمونه از جماهیر سابق شوروی که میزبان دولتهای خودخوانده تحت فرمان مسکو شده بودند، تنها کشور مسلمان قربانی این سیاست مسکو (همان آذربایجان) تنها کشوری است که تاکنون موفق به دفع این شر روسیه شده است. این مسئله موجب بروز موجی بیپایان از تحسین و حسادت سه کشور مسیحی قربانی این سیاست کشورسازی روسی شده است.
دمیتری گوردون روزنامهنگار برجسته اوکراینی در مصاحبه با کانال “نووستی کافکازا” به خبرنگار گرجی به نام گئلاواسادزه در مورد سفری از استراسبورگ صحبت میکند که آنها سوار بر هواپیمای الهام علییئو به همراه میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهوری وقت گرجستان عازم تفلیس بودند. ساکاشویلی به محض رسیدن به هواپیما به فضای گرجستان از خلبان هواپیما میخواهد که برفراز آبخار (تحت کنترل دولت خودخوانده تحت کنترل روسیه) ارتفاع را به حداقل برسانه تا بتواند نگاهی به ظاهر اوضاع منطقه داشته باشد. الهام علییئو به ساآکاشویلی میگوید: میشا! ما اراضی اشغالی خودمان را پس خواهیم گرفت، هر روز کشور و ارتش را آماده کن و نگذار که مسئله از سوی مردم فراموش شود.
دمیتری گوردون وقتی این حرفها را آشکارا بیان میکرد که ارتش آذربایجان به تازگی به اشغال نظامی ۲۰ درصد اراضی کشور پایان داده بود. مسئله در سه جمهوری دیگری که اراضی آنها تحت اشغال نیروهای وفادار به روسیه بود، مثل بمب صداکرد. امروز میدانیم که جمهوری آذربایجان مدلی بهتر از مذاکرات بینتیجه بیپایان برای پایان دادن به میدانداری دستجات جنایتکار تحت فرمان روسیه پیدا کرده و خودش با موفقیت آن را تا پیروزی نهایی اجرایی کرده است و دسته مهمی از رهبران جمهوری تحت کنترل روسیه را در یکی از بزرگترین محاکمات تاریخ با موضوع جنایات جنگی به پشت میز محاکمه نشانده است. (یک نسخه قفقازی از دادگاه نورنبرگ با دهها هزار پرونده). این ماجرا تأییدی است بر همان پیام فیلم “رستگاری در شاوشنگ” است (همان ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والا).
ماجرای نقل شده از سوی دیمیتری گوردن، در افکار عمومی و ذهن سیاستمداران و رهبران سه دولت مولداوی، گرجستان و اوکراین به مثابه نمونه یک سیاست هدفمند برای تدارک با حوصله و درایت جهت آزادی اراضی اشغالی از سوی روسیه و عواملش در این سه جمهوری است.
پارادوکسها
یک مجموعه از پارادوکسهای باورنکردنی با شخصیت نیکول پاشینیان مرتبط است. او در دوران فعالیتهای ژورنالیستی خود حرفهایی زده است که در تضاد کامل با ناسیونالیسم بطور کلی و بهشدت زاویهدار با ناسیونالسیم ارمنی است. او با رسیدن به قدرت در سال ۲۰۱۸، ابتدا خواسته یا ناخواسته وارد یک مسابقه در نمایش عرق ملی به معنی دشمنی با ترکیه و امتناع از تدوام مذاکرات (بیمعنی) صلح با آذربایجان شد. پاشینیان در این موضع، با امتناع از مذاکرات صلح، یکی از عوامل مؤثر در دادن مشروعیت به توسل آذربایجان به راه حل نظامی برای پایان دادن به سه دهه اشغال اراضی خود، نقش بیبدیلی بازی کرد. از نظر ناسیونالیستهایی که خواهان ابدی شدن مذاکرات ماراتونی و بینتیجه صلح بودند، تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز میتوان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود میشدند.
پاشینان در سال ۲۰۲۱ به عنوان رهبر یک ارتش تارومار شده و تحقیر شده چند ماه بعداز شکست به پای صندوق رأی رفت و در یک انتخابات سالم قادر به کسب باورنکردنی رأی اعتماد رأی دهندگان ارمنستان شد. اتفاقی که هم در تجریه جهانی نمونه کمی داشت و هم از سوی برخی از مفسران ارمنی به عنوان اولین نشانه هشیاری از یک ایمان جمعی و کور ناسیونالیستی در زمانی بیش از یک قرن بود.
سرعت آب شدن یخهای روابط ترکیه و ارمنستان هم شگفتیآور بود. ابتدا شهادتهایی از میان ارامنه ترکیه بر معتبر نبودن استنباط رایج در ارمنستان از روابط ترک-ارمنی رواج یافت. سپس روایتهای مهاجران ارمنی که برای یافتن کار و نان به جای روسیه، راهی ترکیه شده بودند، به رسانههای غیرجریان اصلی در ارمنستان راه یافت. این جامعه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفری نیروی کار مهمان در ترکیه، که بسیاری علیرغم نبود روابط رسمی بین ارمنستان و ترکیه، چند دهه ساکن ترکیه بودهاند، شهادتهایی از مناسبات جامعه میزبان با خود و با ارامنه اهل ترکیه بر زبان آوردند که شباهتی با تبلیغات مرسوم در ارمنستان نداشت.
مقایسه نوع رابطه جامعه روسیه با نیروی کار مهاجر ارمنی با روابط مشابه از سوی جامعه ترکیه، بسیاری را در ارمنستان شوکه کرد. امروز بسیاری از ارامنه آگاهند که، کلیسا و مدارس ارمنی در ترکیه، همانقدر عادی هستند که مساجد و مدارس جامعه اکثریت. پیامهای همهساله همدردی رجب طیب اردوغان به رهبران ارمنستان بابت فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ و فیلمهایی از افتتاح کلیساهایی که به ابتکار و بودجه دولتی بازسازی شده بودند، یواش یواش افکار عمومی ارمنستان را متوجه حقایق جدیدی کرد. ویدوئوی افتتاح بعداز تعمیر کلیساهای ارمنی در وان، دیاربکر، سیواس و استانبول از سوی مقامات دولتی ترکیه، در ارمنستان همه مقدسات جا افتاده ناسیونالیستها را به چالش کشید.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک!
مجموعه عوامل متعددی ترکیه و ارمنستان و آذربایجان را به هم نزدیکتر کرده است. اول آنکه دیگر جایی برای مناقشه باقی نمانده است و نیکول پاشینیان با بر زبان آوردن مساحت ارمنستان َ(۲۹۷۴۳ کیلومتر مربع) مدتهاست که مخالف هرگونه توسعه طلبی ناسیونالیسم ارمنی است. غضب ناسیونالیستهای ارمنی بر علیه پاشینیان به خاطر نبود هیچ آلترناتیوی، راه به جایی نبرده است. حکمت حاجییئو دستیار الهام علییئو اعلام کرد که، آذربایجان و ارمنستان یک جنگ را خاتمه داده و جنگ در جبههها را به سطح مذاکرات سیاسی تقلیل دادهایم. واقعیت آن است که، متن سند ۱۷ مادهای صلح ماههاست که آماده است و از الباقی مسائل مانع صلح، مسئله کریدور زنگهزور (به گفته آلکسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی) اینک با راه حل آمریکایی مورد توافق قرار گرفته است.
رعد و برق در آسمان آفتابی استانبول یا....؟
سه هفته قبل، خبر دیدار رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در روز جمعه ۲۰ ژوئن با نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، در رسانههای روسی منتشر شد. برای مفسران روس یک نکته قابل تأمل در این خبر وجود داشت. اردوغان که کمتر از ترامپ را همپایه خود حساب نمیکند، از نیکول پاشینیان نخستوزیر کشوری که با ترکیه دارای روابط حداقلی دیپلماتیک هم نیست در دفتر ریاستجمهوری کاخ دولماباغچه استانبول طبق پروتوکول رسمی استقبال کرده بود.
پنج حادثه مهم در پنج تاریخ برای فهم ماجرا
۲۰ ژوئن: دیدار مهم رجب طیب اردوغان با نیکول پاشینیان در کاخ دولماباخچا
۲۶ ژوئن: خبر دستگیری عوامل روسیه که در ارمنستان سعی در انجام کودتا داشتند.
۲۷ ژوئن: خبر هجوم پلیس روسیه به شهروندان آذربایجانیالاصل در شهر یکاترینبورگ روسیه.
۳۰ ژوئن: انتشار مقاله “آلسیا واردانیان” از موسسه آمریکایی کارنگی در باره جزئیات توافق استانبول میان رجب طیب اردوغان و نیکول پاشینیان.
۱۰ ژوئیه: ملاقات ۵ ساعته الهام علییئو با نیکول پاشینیان در پایتخت امارات متحده عربی.
حادثه پنجم از لیست فوق، تأیید ادعاهایی بود که از چند سو در مورد ابتکار جدید آمریکایی برای به مقصد نهایی رسانیدن صلح خارج از امکان خرابکاری روسیه طی روزهای اخیر مطرح شده بودند.
تا قبلاز دیدار روز پنجشنبه (۱۰ ژوئیه) بمب خبری آلسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی کار خود را کرده بود و به دنبال وی، دو سه متخصص دیگر هم که سابقه دسترسی آنها به اطلاعات موثق موجود است، این خبر را تأیید کردند و برخی از آنها جزئیات بیشتری به سخنان آلسیا واردانیان افزودند. بر اساس این اطلاعات قرار است مدیریت اجرایی کریدور مزبور طبق مدل توافقی میان گرجستان و روسیه در به طرف سوم (شرکتهای آمریکایی) سپرده شود.
روسیه و گرجستان برای تنظیم روابط خود در سال ۲۰۱۱ به یک “محلل” سوئیسی متوسل شدند. این “محلل”، یک شرکت خصوصی سوئیسی به نام SGS (Société Générale de Surveillance) بود که به عنوان طرف ثالث برای مانیتورینگ و شرکت در تشریفات اجرای قرارداد به بازی جلب شده بود.
اگر این اطلاعات درست باشند، عامل غضب همزمان روسیه علیه ارمنستان و آذربایجان قابل فهم میشود. سخنان امروزی مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان بعداز دیدار رهبران دو کشور ابوظبی نیز در تأیید این خبر مهم بود.
امروز بهنحو باورنکردنی اجماعی بینالمللی در صلح نهایی آذربایجان و ارمنستان خود را ذینفع میبینند. از چین در شرق تا پنج کشور آسیای میانه، افغانستان که قرار است با راه آهن به کریدور میانی متصل شود، سه کشور جنوب قفقاز، اوکراین، ترکیه و ایالات متحده آمریکا همگی به درجات متفاوتی منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را در امضای نهایی سند صلح میان آذربایجان و ارمنستان میبینند. البته فعلا هر دو همسایه شمالی و جنوبی قفقاز یعنی روسیه و ایران، مخالف هرگونه صلحی در این منطقه هستند. روشن است که ایران حرف زیادی برای گفتن ندارد و به جز توسل به دعا برای موفقیت پوتین و ناسیونالیستهای افراطی ارمنستان، کار دیگری از ایران ساخته نیست.
دعوا بر سر لحاف منافع روسیه!
راسیم موسیبیکوو عضو پارلمان آذربایجان در یک مصاحبه مهم با کانال تلویزیون اوکراینی بعداز پیروزی آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه، آمار مهمی از کاهش نقش روسیه در همه عرصههای سیاست و اقتصاد و تجارت قفقاز جنوبی را ارائه کرد. مجری کانال تلویزیونی آمادگی شنیدن این دادهها را نداشت و تردید وی موجب ارائه رگباری دیگر از فاکتهای تأیید کننده ادعای کاهش نقش روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شد. در آن روزها بازگشت نیروهای روسی تحت عنوان “حافظ صلح” به آذربایجان، سیاستمداران بدبین به نقش روسیه در جماهیر سابق شوروی را نگران کرده بود. تا آن تاریخ آذربایجان تنها جمهوری جنوب قفقاز بود که برای بیشاز سه دهه هیچ نیروهای نظامی روسی در اراضیاش مستقر نبود. زمان گذشت و طی این پنج سال، سخنان آنروزی راسیم موسیبیکوو هر روز تأیید تازهای یافتند. بهخصوص وقتی که دو سال مانده به انقضای مدت استقرار توافق شده برای اقامت نیروهای نظامی “حافظ صلح” روسی، آنها مجبور به ترک خاک آذربایجان شدند.
در ارمنستان، تیم نیکول پاشینیان به تدریج به هشیاری افکار عمومی این کشور، از افکار مسموم کمک کرده و به پاکسازی قطره قطره و دردآور این سموم صدساله ناسیونالیستی پرداختهاست. طی نزدیک به ۵ سال سپری شده از پایان اشغال ارمنستان بر اراضی آذربایجان، هر ماه و هر هفته اعترافی از زبان دستگاه رهبری ارمنستان جاری شده و همه را در داخل و خارج از ارمنستان در بهت و حیرت فرو برده است. شاهبیت این اعترافات، طرح تز “ارمنستان تاریخی و ارمنستان واقعی” است. منظور پاشینان از “ارمنستان تاریخی” سرزمینی دارای سواحلی در کنار دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه است! مسلما نمیتوانستیم از وی انتظار داشتهباشیم که از این “ارمنستان” به نام مناسبتر “ارمنستان محصول مالیخولیای ناسیونالیستی” نام ببرد. اما همینقدر هم ارمنستان را، مثل همه دفعات دیگر در شوک فرو برد.
از جای معینی به بعد دیگر هیچ اختلاف مهمی بین آذربایجان و ارمنستان باقی نمانده بود. بالاخره در ماه مارس ۲۰۲۵ خبر توافق نهایی بر سر همه ۱۷ بند پیمان صلح، منتشر شد. سئوالی که پاسخ دقیقی نداشت، علت عدم امضای متن آماده بود. آذربایجان بر سر دو نکته دیگر هم پافشاری میکرد اما نحوه “مخالفت” ارمنستان با این دو خواست، چیزی نبود جز اعلام توافق. این دو خواسته عبارت بود از حذف اشاره به ادعای ارضی از مقدمه قانون اساسی ارمنستان و خواست ارائه تقاضانامه مشترک دو کشور برای انحلال “گروه مینسک”. ارمنستان با هیچ کدام از این دو مخالفت اصولی نداشت. پس مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟
مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟
حدس من همیشه متوجه تضاد منافع مشخص روسیه با این قرار داد بود. برخلاف بیانیه آتشبس نهم و دهم ماه نوامبر ۲۰۲۰، در این سند ۱۷ مادهای مورد توافق دو کشور، ذکری از کنترل روسیه بر کریدور زنگهزور نبود! آذربایجان ماهها قبل، از زبان دیپلمات پنج ستاره خود به نام ائلچین امیربیکوو (متولد ۱۹۷۲) بیان کرده بود که مسئله گشایش راههای ارتباطی (نام دیپلماتیک کریدور زنگهزور از جمله در ماده ۹ سند آتشبس از نهم و دهم نوامبر ۲۰۲۰) از متن گفتگوها خارج شده است. حذف یکی از مهمترین بندهای سند آتشبس از مذاکرت بر سر مواد پیمان صلح، آنهم بدون کسب رضایت روسیه، به نوبه خود معمایی دیگر بود.
آذربایجان در چند مورد از زبان متخصصهای “مستقل” شاغل در مؤسسات دولتی خود اعلام کرد که مسئله نقش روسیه، مسئله ارمنستان است و نه مشکل آذربایجان. به زبان ساده: ارمنستان مختار است که کنترل کریدور را به روسیه یا هر قدرت دیگری واگذار بکند، یا نکند و در ضمن اگر ارمنستان نخواهد بخشی از اختیارات حکومتی خود را به مدت نامعلوم به روسیه واگذار کند، تقصیر ما نیست!
اگر به این تفسیر باورکنیم، میتوان استنباط کرد که روسیه تا ظهور نمود بیرونی همچون گاوبندی مهمی صبر پیشه کرده و به دنبال ملاقات اردوغان و پاشینیان در ۲۰ ژوئن امسال، برای تنبیه هر دو طرف این توافق برای بایپاس کردن روسیه، وارد عمل شده است.
ریچارد گیراگوسیان، آمریکایی ارمنیالاصل و مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقهای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، در این باره به یورونیوز گفته است: «با توجه به اینکه روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم” وی اضافه میکند که تحولات در روابط ارمنستان با ترکیه و آذربایجان در دوره اخیر: نشانهای از «پیشرفت شگفتانگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشمانداز دشوار پساجنگ» بوده است.
گیراگوسیان در جایی دیگر از مصاحبه مذکور گفته است: «من... میگویم که ارمنستان و آذربایجان، بهطرزی طعنهآمیز، در یک سیاست مشترک سهیماند؛ هر دو در تلاشاند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»
این توافق تاریخی، به نوعی با همه جزئیات پروژه “ارمنستان بزرگ” مرتبط است. مسئله تبدیل فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ به یک پرچم سیاسی و ایدئولوژیک، قبلا در ژانویه امسال از سوی نیکول پاشینان زیر سئوال قرار گرفته بود. وی گفته بود:
“ما باید درک کنیم: خوب، چه اتفاقی افتاد و چرا اتفاق افتاد. و چگونه آن را درک کردیم، از طریق چه کسی آن را درک کردیم. چگونه است که در سال ۱۹۳۹ برنامهای برای به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه وجود نداشت و چگونه است که برنامه به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۵۰ ظاهر شد؟ چگونه این اتفاق افتاد؟ آیا باید این را بفهمیم یا نه؟”
در این سخنان پاشینان به این واقعیت اشاره دارد که یاد این فاجعه بعداز پیوستن ترکیه به ناتو در سال ۱۹۵۲ از سوی رهبران وقت اتحاد شوروی به عامل بسیج فشار برعلیه جمهوری ترکیه بکار افتاد.
نقش ایران
اشکال سیاست ایران فقر دانش و تخصص نیست بلکه فقدان اختیار اهل دانش و تخصص است. در نتیجه سکان سیاست کشور را در دست مداحان و عناصری از نوع رائفیپور، احسان موحدیان، احمد کاظمی، مؤسسه داشناکهای ایران به نام “هور” و محفل عناصر میانمایه اطلاعاتی “آذریها” و شعبه آذربایجانی سپاه قدس به نام “حسینیون” است. نتیجه میدانداری نوابغی با این کیفیت، گروگان گذاشتن همه اعتبار و نفوذ منطقهای ایران نزد یک باند تبهکار طرفدار روسیه در سیاست ارمنستان بوده است. پایان این بیمسئولیتی، ورشکستگی ایران در میدان قفقاز جنوبی بوده است.
این مسئله علاوه بر اسناد ویکیلیکس در سخنان پروفسور آمریکایی ارمنی به نام ژیرائیر لیباردیان ـــ مشاور ارشد اولین رئیس جمهوری ارمنستان و مذاکره کننده اصلی ارمنستان در مداکرات صلح ـــ هم منعکس شده است که سیاست ایران، ابدی کردن اشغال اراضی آذربایجان بوده است و برای روز بعداز پایان اشغال، سیاستی نیاندیشیده است. کوبیدن بر طبل “دفاع از حق حاکمیت ملی ارمنستان بر اراضی خود” از سوی ایران، ادعایی مبتنی بر یک پیشفرض اشتباه بوده و است.
از سوی آدمهای با اطلاع و بیاطلاع در ایران ادعا میشود که، کریدور زنگهزور قرار است با حمله نظامی یا تهدید به زور بر ارمنستان تحمیل شود. صرفنطر از هر شاهد دیگری، اهمیت این کریدور به عنوان یک حلقه مهم از کریدور میانی است که اهمیت رعایت حقوق بینالملل در توافقات حول آنرا تعیین کننده میکند. هیچ دولت، شرکت بیمه یا آدم عاقلی بر کریدوری که برخلاف قوانین بینالمللی تأسیس شده باشد، اعتماد نخواهد کرد و چنین کریدوری مسلما بازنده قطعی رقابت کریدورها خواهد بود. به این نکته بدیهی و به بلاهت نهفته در جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی در مسئله کریدور زنگهزور، اینک بعداز خرابی بصره در یک کانال یوتیوبی نخبگان حکومتی بنام “کافه قفقاز” اعتراف میشود.
پرسش سخت برای سردمداران رژیم اسلامی
رژیم اسلامی که خود را به ارابه فلاکت زده روسیه و ارمنستان بسته است، پاسخی به این سوال ندارد که اگر ارمنستان بر اساس منافع آشکار ملی خود به توافق با ترکیه و آذربایجان بر سر کریدور زنگهزور و دهها پروژه مهم مرتبط و متعاقب دست یافت، چه کسی مسئول جبران منافع ملی از دست رفته کشور خواهد بود؟ آیا رائفیپور و محفل اطلاعاتی “آذریها” و “حسینیون” را میتوان به جرم خیانت به منافع ملی کشور به پای میز محاکمه کشاند؟ آیا واقعا مسیر ارمنستان، “مسیر ارتباط ایران با اروپا” است؟ واقعا؟
اگر طبق نقشه ضمیمه این نوشته و دادههای گوگل مپ، راه ارتباطی از نقطه مرزی ایران تا ایروان از ۹ ساعت به کمتر از سه ساعت کاهش مییابد، آیا توافق آذربایجان و ارمنستان بر سر کریدور زنگهزور بازهم به ضرر ایران است؟ اگر ارمنستان تشخیص دهد که توافق با آذربایجان نه تنها راه ارتباط ایران و ارمنستان را مسدود نمیکند بلکه آن را ۶ ساعت کوتاهتر میکند، موضع ایران چه خواهد بود؟
پایان سخن
چند دهه بازی مهیج از شطرنج سهبعدی بر صفحه قفقاز جنوبی و نتایجی تاکنونی آن، نتیجهبخش بودن درایت سیاسی و اهمیت کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والاست. نتایج ناگوار سیاستهای گرجستان ساکاشویلی و اوکراین در جهتگیری به سوی غرب، سیاست حفظ موازنه مثبت آذربایجان و حفظ همزمان روابط خوب با قطبهای متصادی چون روسیه، ترکیه، اسرائیل، اروپای غربی، ایران، اوکراین و حتی حاکمیت فلسطین به ثبات خود آذربایجان در دنیایی متلاطم کمک کرده است.
امروز عوامل مثبت متعددی برای محدود کردن نقش منفی روسیه در صدور أمواج بیثباتی و مداخله زورگویانه در روابط منطقهای و بینالمللی دست به دست هم دادهاند. اوکراین حتی اگر امروز در دفاع قهرمانانه از استقلال خود شکست بخورد، روسیه بزرگترین شکست خود را متحمل شده است. جنگی که پروپاگاندیستهای بدنام پوتین چون ولادیمیر سالاوییئو و مارگو سیمونیان در آن، آرزوی پیروزی یک روزه را داشتند اینک در پنجمین ماه از سال چهارم آن است.
فرصت پیشآمده برای رهایی قطعی قفقاز جنوبی از میدان تأثیر روسیه، برای بقیه منطقه شامل ایران، ترکیه و آسیای مرکزی هم یک پیروزی تاریخی خواهد بود. دخیل بستن به سقاخانه پوتین میتواند باب میل رائفیپور و محمد مهدی میرباقری باشد اما ربطی به منافع ملی ایران ندارد. ایران برای برعهده گرفتن نقشی مهم در رقابت کریدورها دو اشتباه بزرگ کرده است. زیرساختهای خود را حتی برای استفاده داخلی مهیا نساخته است چه برسد برای برعهده گرفتن نقش در جابهجایی کالا در مقیاس جهانی. دوم اعلام جنگ به جهان و از جمله نابودی اسرائیل.
تنش به وجود آمده در روابط آذربایجان با روسیه یک تنش تحت کنترل و محدود با هدفی تعریف شده از سوی آذربایجان است. طبق آنچه در بالا آمد، امضای پیمان صلح یا اولین متن مهم یک سند در جهت رسیدن به صلح واقعی میان آذربایجان و ارمنستان بدون دادن نقشی تعیین کننده و بدون دادن اجازه به روسیه برای تعبیه یک مکانیزم تخریبی روسی در ساختمان صلح جنوب قفقاز، هدف این تنش است. هم اینک روسیه برای کاهش تنش دست به کار شده است. امروز خبر سفر الکساندر کورنکوف، وزیر شرایط اضطراری روسیه به آذربایجان و دیدار وی با همتای آذربایجانیاش منتشر شد. انتخاب وی تصادفی نیست چرا که او روابط شخصی خوبی با رهبران رسمی آذربایجان دارد.
صلح پایدار بیشاز هر زمان دیگری به قفقاز جنوبی نزدیک است. در صورت تحقق این امر، پاداشی چون یک سهم مهم از ایفای نقش در گلوگاه کریدور میانی نصیب آذربایجان و ارمنستان خواهد بود. قفقاز جنوبی میخواهد به جای “حیات خلوت روسیه” بودن، به میدانی مرکزی ترانزیت کالا و انرژی در هر دو مسیر شمالی جنوبی و شرقی غربی تبدیل شود. نیاز ایران و روسیه به ترانزیت از طریق آذربایجان و نیاز چین و اروپا برای عبور دادن کالا از قفقاز جنوبی میتواند نقشی شبیه “سازمان زغالسنگ و فولاد اروپا” (۱۹۵۱ ـــ ۲۰۰۲) را برای تأسیس صلح پایدار در منطقه قفقاز جنوبی بازی کند.
۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
■ شما در مقالهتان نوشتید: “تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز میتوان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود میشدند”.
با شما کاملاً موافقم که تیپا زدن به میز مذاکرات یک اشتباه بزرگ بود، ولی این که پاشینیان این کار را عامدانه انجام داده کاملاً اشتباه است. من ارمنی هستم و همیشه زندگی سیاسی ارمنستان را رصد کردهام. او بارها و بارها بعد از جنگ اذعان نموده که خود او نیز همچون اکثریت قریب به اتفاق مردم دچار این توهم ناسیونالیستی بوده. علاوه بر این، نباید نقش ژنرالهای خائن و متملق را فراموش کردند که ایده دروغین قویترین ارتش منطقه، یعنی ارتش ارمنستان را به مردم و رهبری کشور (ارمنستان) القاء کرده بودند.
دلیل دیگر اینکه او نمیتوانست عامدانه به مذاکرات پشت کند این است که مردم علیرغم شکست او در جنگ، در سال ۲۰۲۱ با اکثریت قاطع به او و حزبش (پیمان مدنی) رای دادند.
با شما در مورد نقش خیانتبار روسیه در منطقه و بخصوص در ارمنستان کلاً موافقم. ارمنستان از نظر روسیه نقش بسیار مهمی در حفظ و ایفای نقش روسیه در قفقاز جنوبی داشته و دارد. یکی از اشتباهات رهبری جدید ارمنستان پس از انقلاب ۲۰۱۸ آن بود که فکر میکرد روسیه همچنان به ایفای نقش به عنوان “ضامن” حفظ صلح در منطقه ادامه خواهد داد. البته این نه حفظ صلح که ادامه وضعیت موجود (Status Quo) بود. جنگ ۴۴ روزه سال ۲۰۲۰ و اشغال حدود ۲۴۰ کیلومتر از اراضی ارمنستان در سال ۲۰۲۱ بوضوح به پاشینیان و رهبری ارمنستان نشان داد و ثابت کرد که، به قول شما، دخیل بستن به سقا خانه روسیه کاری بس عبث است. گردش و باز نگری در روابط با روسیه و “سازمان پیمان امنیت جمعی” (به روسی ОДКБ) از ثمرههای این جنگ بود.
بارها و بارها خود آقای پاشینیان، بخصوص در تبیین مفاهیم مربوط به ارمنستان واقعی اذعان کرده که او در مقایسه با سیاستمدار سال ۲۰۱۸ بسیار متحول شده و یکبار حتی مطرح نمود که ایکاش در سال ۲۰۱۸ مثل الان فکر میکرد.
jovase77
■ ممنون از نظرات دقیقتان. اینکه در مافیالضمیر نیکول پاشینیان چه میگذشته است، ورود به ساحت نیتخوانی در وهلهٔ اول از سوی من است.
توجیه من (نه ادلهٔ اثباتی) بر این نیتخوانی، سخنان نیکول پاشینیان در پارلمان ارمنستان در پاسخ به انتقادهای اپوزیسیون بود. او گفت که من میدانستم اگر افکار عمومی جمهوری ارمنستان با صلحی که متضمن آزادسازی، ولو بخشی محدود از اراضی آذربایجان باشد، روبهرو شود، موافق نخواهد بود. در اینکه این حرفهای او صمیمانه بود تردیدی نیست. سه پیشنهاد پوتین در روزهای میانی و پایان ی اکتبر ۲۰۲۰ در حالی بود که خود رهبران نظامی و سیاسی ارمنستان (صرفنظر از ادعاهای سخنگوی ارتش ارمنستان) به میزان وخامت أوضاع در جبههها واقف بودند. پاشینیان دلیلی نداشت که با علم به واقعیت شکست همه جانبه، پیشنهادهای پوتین را رد کند. تنها نکته توضیح دهنده این امتناع علم به آماده نبودن افکار عمومی میتواند باشد و بس.
این همان حرفی است که لئون تِر-پِتروسیان بارها تکرار کرده است. پِتروسیان، در پاسخ به اینکه چرا به مفاد مقالهٔ تاریخی و پیامبرانهٔ خود (با تیتر صلح یا جنگ... از اول نوامبر ۱۹۹۷ در روزنامهٔ رسپوبلیکا) عمل نکرد و موجب اینهمه درد و رنج مردم شد (بهنظر من، بهحق)، میگوید: من تنها ماندم. حتی تیم من با صلح راضی نبود. اقدام یکجانبهٔ من به جنگ داخلی منجر میشد.
ژیرائیر لیباردیان نیز، هم در مصاحبه با بخش بینالمللی بیبیسی و هم در سخنرانی بسیار مهمی برای اعضای دیاسپورا در ایالات متحدهٔ آمریکا، به این نکته اشاره دارد که مسئولان طراز اول ارمنستان واقعیت را میدانستند، اما افکار عمومی چنان برانگیخته بود که به حرفهای رهبران خود هم گوشش بدهکار نبود.
در اسناد ویکیلیکس نیز در این زمینه مطالبی در تأیید این ادعا آمده است. یک نکتهٔ بسیار روشن، سخنان لئون تِر-پِتروسیان در همان ماههای اولیه پس از جنگ ۴۴روزه است. او گفت (نقل از حافظه): «تنها شخص اول کشور از واقعیت ماجرا خبر دارد. من پیشنهاد میکنم که خودم همراه روبرت کوچاریان و سرژ سرکیسیان به ملاقات نخستوزیر پاشینیان برویم و واقعیت ماجرا را از او بپرسیم و با هم به راهحل سخت مسئله تن دهیم.»
سخنان تِر-پِتروسیان در مصاحبه با کانال یک تلویزیون ارمنستان، مهمتر از همهٔ این موارد بود. او گفت (باز نقل از حافظه): «در همهٔ مذاکرات بینالمللی، همهٔ طرفها ما را “اشغالگر” مینامیدند. ما جرأت بر زبان آوردن ادعاهایی چون “آزادسازی” و ... را نداشتیم، اما به مردم چیز دیگری میگفتیم.»
موارد تاریخی دیگری نیز، از جمله در ایران، داریم که رهبران سیاسی ابتدا به برانگیختن افکار عمومی پرداخته و به توهم عمومی و انتظارات غیرواقعی میدان میدهند. اما همان رهبران، وقتی خود با سختی واقعیت روبهرو میشوند، دیگر قادر نیستند حریف همان افکار عمومیِ خودساخته بشوند. به امید صلح و پایان یک دورهٔ طولانی از اشک، خون و ویرانی.
علیرضا اردبیلی
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
برگردان: علیمحمد طباطبایی
پروفسور کارول نیکلسون استدلالهای طرفداران میهنپرستی را از نگاه اندیشمندان محافظهکار و لیبرال بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که این استدلالها قانعکننده نیستند.
برتراند راسل روزی در حال دوچرخهسواری بود که ناگهان فهمید دیگر همسرش را دوست ندارد. من همیشه این داستان را عجیب و غیرقابلباور میدانستم تا اینکه اتفاق مشابهی برای خودم افتاد. صبح روز دوشنبه، ۲۸ ژوئن، در حال خواندن نیویورکتایمز بودم که ناگهان متوجه شدم یکی از عشقهایم به پایان رسیده است. منظورم یک رابطه شخصی نیست، بلکه عشق من به ایالات متحده آمریکاست. در یک لحظه مشخص، فهمیدم که دیگر میهنپرست نیستم.
واژهنامه «وبستر» میهنپرست را شخصی تعریف میکند که کشورش را دوست دارد و با وفاداری یا شور و شوق از آن حمایت میکند. این تعریف مستلزم آن است که دو جزء متمایز را در نظر گیریم: هم احساس عشق و هم بیان فعالانه چنین وفاداری. بیشتر آمریکاییها، حتی منتقدان دولت، میگویند که میهنپرست هستند، اما اختلافنظرهایی درباره نحوه ابراز میهنپرستی وجود دارد. برخی استدلال میکنند که میهنپرستی حداقل مستلزم اطاعت از قانون است و بالاترین شکل آن به خطر انداختن جان خود برای کشور است، در حالی که دیگران معتقدند نافرمانی مدنی میتواند شکلی اصیل از اقدام میهنپرستانه باشد. دموکراتها و جمهوریخواهان درباره اینکه چه کسی میهنپرستتر است بحث میکنند، و مخالفان جنگ عراق پلاکاردهایی با این مضمون حمل میکردند: «صلح میهنپرستانه است.» در ظاهر به نظر میرسد که چیزی که تقریباً همه آن را ارزشمند میدانند و برای خود قائل هستند، باید خوب باشد. اما فیلسوفان تمایل عجیبی به زیر سؤال بردن بدیهیات دارند، و این همان کاری است که من قصد دارم اینجا انجام دهم. من این ایده را که میهنپرستی چیز خوبی است، حداقل برای من در شرایط فعلی، و شاید برای دیگران نیز، زیر سؤال میبرم، حتی اگر تقریباً همه فکر کنند که میهنپرستی نهتنها خوب، بلکه یکی از بالاترین ارزشهاست.
استدلالهای مختلفی در حمایت از میهنپرستی توسط فیلسوفان بزرگ گذشته و حال ارائه شده است، و تمام آنهایی که من کشف کردهام بر اساس قیاس (analogy) هستند. استدلالهای قیاسی میتوانند بسیار متقاعدکننده باشند، اما برای اینکه معتبر باشند، باید شباهتهای واضح و مرتبط ارائه شود و بتوانند در برابر استدلالهای مخالف مبتنی بر تفاوتها مقاومت کنند. دفاع از میهنپرستی دو نوع است: نگاه به گذشته و نگاه به آینده. استدلالهای گذشتهنگر ادعا میکنند که میهنپرستی وظیفهای است که به دلیل بدهیهای گذشته به کشورمان داریم، در حالی که استدلالهای آیندهنگر فایده گرایانه یا عملگرایانه هستند و سعی میکنند نشان دهند که آینده بهتر خواهد بود اگر نگرش میهنپرستانه داشته باشیم.
ریشه استدلالهای گذشتهنگر به «کریتون»(Crito ) افلاطون بازمیگردد، جایی که سقراط استدلال میکند که فرار از زندان، حتی اگر شخص به اشتباه به مرگ محکوم شده باشد، نقض قوانین آتن است و بنابراین اشتباه است. دو قیاس از «کریتون» درباره رابطه فرد با دولت، تأثیر زیادی در سنتهای محافظهکارانه و لیبرال داشته است. اولین قیاس دولت را به سرپرست خانواده و شهروند را به کودک یا برده تشبیه میکند.
سقراط میگوید: «خوب، حالا که تو به دنیا آمدی و ما تو را پرورش دادیم و آموزش دادیم، چگونه میتوانی انکار کنی که فرزند و بردهی ما هستی، همانطور که پدرانت پیش از تو چنین بودند؟» پس از برقراری این قیاس، او نتیجه میگیرد که وطندوستی یک وظیفه است: «یا تو آنقدر دانا هستی که نمیبینی کشور تو شایستهتر، قابل احترامتر، مقدستر و نزد خدایان و همهی انسانهای خردمند محترمتر از پدر و مادر و تمام نیاکان توست؟ و آیا نباید آن را گرامی بداری و در برابرش فروتن باشی، و وقتی که از تو خشمگین است، با تواضع بیشتری از آن درخواست بخشش کنی تا از پدرت؟ و یا باید هر چه به تو دستور میدهد انجام دهی، یا آن را قانع کنی که تو را معاف کند، و اگر تو را به شلاق خوردن یا زندانی شدن فرمان دهد، یا اگر تو را به جنگ بفرستد که زخمی شوی یا بمیری، در سکوت اطاعت کنی؟»
مثال دوم او رابطهی فرد با دولت را به یک قرارداد یا توافق داوطلبانه تشبیه میکند. سقراط یادآوری میکند که هر کسی که به سن بزرگسالی در آتن برسد آزاد است که این شهر را ترک کند، اما «هر کسی از شما که اینجا میماند و میبیند که ما چگونه عدالت را اجرا میکنیم و چگونه کشور را در امور دیگر اداره میکنیم، با همین عملِ ماندن خود پذیرفته است که هر آنچه ما به او بگوییم انجام دهد.» او نتیجه میگیرد که فرار کردن یعنی همانند یک «بردهی بیچاره» رفتار کردن و شکستن قراردادی که برای زندگی بهعنوان یک شهروند آتن بسته است.
تمام سنت فلسفه سیاسی تحت تأثیر این قیاسها بوده است، با این تفاوت اصلی که محافظهکاران بر تشبیه رئیس خانواده در استدلال سقراط تأکید میکنند، در حالی که لیبرالها بر قیاس قراردادی تأکید دارند. ادموند برک، بنیانگذار محافظهکاری، استدلال میکند که اعضای یک جامعه بخشی از یک پیمان مقدس هستند، مشارکتی در «همه هنرها و علوم»، که اساس تمام تمدنهاست و مبنای آن نظم طبیعی است توسط خدا ایجاد شده. شکستن این پیمان بدون ایجاد آسیب ممکن نیست، آسیبی که حتی خطرناکتر و گناهآلودتر از خشونت علیه پدر یا مادر فرد خواهد بود. نظریه لیبرال «قرارداد اجتماعی» حکومت، از هابز، لاک، جفرسون و روسو تا رالز، استدلال میکند که توافق ضمنی برای زندگی در یک جامعه مستلزم تعهد به وفاداری به آن و اطاعت از قوانین آن است، همانطور که هر وعده یا قرارداد دیگری باید محترم شمرده شود.
به نظر من، این قیاسها که در سنت فلسفه سیاسی ما بسیار تأثیرگذار بودهاند، ضعیف هستند و استدلالهایی که بر اساس آنها بنا شدهاند، گمراهکننده است. این واضح نیست که رابطه فرد با دولت در همه جنبهها شبیه رابطه برده با ارباب، کودک با والدین،یا شریک در یک قرارداد تجاری باشد، و حتی اگر این قیاسها را برای بحث بپذیریم، نتیجهگیریهای حاصل مشکوک هستند. بهعنوان مثال، با فرض قیاس رئیس خانواده، میتوان استدلال کرد که شرایطی وجود دارد که در آن بردهها باید فرار کنند و کودکانی که والدین سوءاستفادهگر یا غافل دارند، مجاز به نافرمانی هستند. در قیاس قرارداد، آیایک مصرفکننده باید همچنان اقساط ماشینی را بپردازد که معلوم شده معیوب است؟ لاک و جفرسون پذیرفتند که استثناهایی بر قاعده وفاداری به قراردادها وجود دارد و استدلال کردند که وقتی نقضهای جدی از سوی دولت صورت گیرد، انقلاب توجیهپذیر است.
از آنجا که تمرکز ما بر میهنپرستی است، باید اطاعت را از نگرش عاطفی تفکیک کنیم. آیا برده موظف است اربابی را که او را کتک میزند دوست داشته باشد؟ آیا کودک موظف است پدری را که از او سوءاستفاده جنسی کرده دوست بدارد؟ آیا مصرفکننده موظف است فروشندهای را که ماشین معیوب به او فروخته دوست داشته باشد؟ به نظر میرسد از این مثالها روشن است که در شرایط ناعادلانه، هرچند گاهی اطاعت از مافوق و اجرای قراردادها به نفع ما باشد، اما دوست داشتن کسانی که به ما ظلم کردهاند اجباری نیست. در شرایطی که نقضهای جدی حقوق رخ داده، عشق نهتنها احساسی غیرضروری و نامناسب نسبت به کسانی است که با ما ناعادلانه رفتار کردهاند، بلکه ممکن است کاملاً مضر هم باشد، اگر به عزتنفس و استقلال ما آسیب بزند و به تداوم بیعدالتی کمک کند.
حتی اگر استدلالهای قیاسی سقراط را بهعنوان توضیحات قانعکنندهای برای اطاعت از قوانین کشور در همه شرایط بپذیریم، باز هم میتوانیم بپرسیم آیا شهروندان عشق میهنپرستانهای به دولتی بدهکار هستند که با آنها ناعادلانه رفتار میکند، بیشتر از آنکه یک برده، کودک آزاردیده یا خریدار فریبخورده باید ستمگران خود را دوست داشته باشند؟ سقراط پاسخ داد که اگر نتوانیم دولت را متقاعد کنیم، باید همچنان به آن احترام بگذاریم و تسلیم آن باشیم، و او تا پای جان از قوانین آتن اطاعت کرد. ارسطو نظر متفاوتی درباره رابطه خود با دولت داشت. پس از مرگ اسکندر، او آتن را ترک کرد «مبادا آتنیها برای بار دوم به فلسفه گناه کنند.» احساسات میهنپرستانه در برابر غریزه بقا، عزتنفس یا درک ارسطو از آنچه برای جامعهاش و رشد دانش در زمان او بهترین بود، قرار نگرفت. به نظر من، ارسطو تصمیم درستی گرفت.
پس از آنکه برخی از استدلالهای عقب مانده نگر درباره میهن پرستی را در طول سنت فلسفی خود به چالش کشیدیم، اکنون به بررسی برخی استدلالهای معاصر می پردازیم که مسئله میهنپرستی را به شیوهای آینده نگرانه مورد توجه قرار میدهند. ریچارد رورتی، یکی از جنجالی ترین فیلسوفان عصر ما، دفاعی عملگرایانه از میهنپرستی ارائه میکند که نه بر تعهدات گذشته، بلکه بر امید به آینده استوار است. رورتی نیز مانند افلاطون استدلال خود را بر پایه یک قیاس بنا میکند. به باور او، میهنپرستی مانند عزت نفس در فرد است و برای خودسازی ضرورت دارد. او اشاره میکند که هر دوِ این فضیلتها — عزت نفس و میهنپرستی — در میانه روی طلایی ارسطویی (Aristotelian Golden Mean) قرار می گیرند، میان رذیلت های افراط و تفریط.
همانطور که عزت نفس بیش ازحد به تکبر می انجامد و کمبود آن میتواند به بزدلی اخلاقی منجر شود، افراط در میهنپرستی ممکن است به امپریالیسم و جنگطلبی بینجامد، و فقدان آن نیز بحث و تأمل خلاقانه و مؤثر درباره سیاستهای ملی را غیرممکن می سازد. رورتی معتقد است که میهنپرستی به بهترین وجه از طریق استعاره ها و روایتهای الهامبخش از گذشته یک ملت القا میشود، چرا که به شهروندان کمک میکند تا حس هویت اخلاقی خود را شکل دهند. او می کوشد با تکیه بر آرمانهای ویتمن و دیویی (Whitman and Dewey) — که به امکان «تحقق بخشیدن به کشورمان» (به تعبیر جیمز بالدوین) از طریق خلق جامعه های شایسته و متمدن باور داشتند، جامعه های که رویای واقعی آمریکاییِ عدالت و برابری را محقق کند — بر نگرش به زعم او بیش ازحد بدبینانه و غیر میهنپرستانه، به ویژه در میان روشنفکران چپ، غلبه کند. جوهر استدلال رورتی این است که میهنپرستی ضروری است، زیرا بدون آن شهامت اخلاقی، امید و چشم انداز لازم برای تلاش در جهت جامعه های بهتر را از دست خواهیم داد.
زمانی فکر می کردم که این استدلال ممکن است ارزشی داشته باشد، دستکم برای مخاطبان دانشگاهی سرخورده که رورتی مد نظر داشت، اما حتی در آن زمان نیز تردیدهایی داشتم. اکنون با توجه به رویدادهای اخیر، متقاعد شده ام که رورتی به کلی در اشتباه است. سال گذشته در مقاله ای برای نشریه «فلسفه اکنون» نوشتم: «نگران کننده این است که گاهی اوقات سخنوری قهرمانان او، به ویژه ویتمن، به نظر میرسد که از حد اعتدال ارسطویی فراتر رفته و به سوی افراط گرایش پیدا میکند. از منظر عمل گرایانه، روشن نیست که چگونه تصویر سکولار از آمریکا به عنوان «طلایه دار تاریخ» و «بزرگترین شعر» با ایده «قوم برگزیده خدا» در «سرنوشت آشکار» متفاوت است. تمجید از آمریکا — آنطور که ویتمن میگوید — برای اینکه «اطاعتی از هیچ مرجع خارجی نمی پذیرد» و «خود را به جای خدا می نشاند»، بعید است که چپ ها را متقاعد کند یا میهنپرستی را در میان میلیونها آمریکایی برانگیزد که از این هراس دارند که رئیس جمهورشان بدون احترام به نظرات جامعه جهانی یا حمایت سازمان ملل، به کشوری دیگر حمله کند.
دیدگاه ویتمن از آمریکا به عنوان اولین آزمایشگاه واقعی خودآفرینی نامحدود — همانند دعوت امرسون (Emerson) به «اتکاء به نفس» و «اعلام استقلال» از سنتهای گذشته — شاید در دوره هایی مفید بود که خودانگاره آمریکا هنوز تحت تأثیر سنگین آرمانهای اروپایی قرار داشت. اما در قرن بیست ویکم، اوضاع برعکس شده است، و به نظر میرسد که آمریکا مصمم است بر تمام جهان سلطه یابد. ویتمن راهنمای مناسبی برای شرایط کنونی ما نیست. میتوان قهرمانان میهنپرستانه رورتی را بدون رد کل پروژه او — یعنی توسعه یک خودانگاره عملگرایانه و سکولار برای آمریکا — به چالش کشید، اما روایت خاصی که او برای الهام بخشی به غرور ملی انتخاب کرده، عملی ترین راه برای پاسخگویی به نیازهای انسانی یا حل مشکلات امروز بشر نیست. چگونه میتوانیم — به تعبیر بالدوین — «کشورمان را محقق کنیم» اگر چپ ها نیز به اندازه دست راستی ها متکبر شوند؟ آیا نمیتوانیم برای رسیدن به یک کشور آرمانی تلاش کنیم، بی آنکه مجبور باشیم «بهترین» باشیم؟
این متن را پیش از آغاز جنگ عراق نوشتم، اما پس از دیدن نتایج آن، فکر میکنم با رورتی بیش از حد ملایمت کردم. اکنون برایم روشن شده که میهنپرستی یک فضیلت نیست - آن نقطه اعتدال طلایی ارسطویی بین دو افراط - بلکه خود یک افراط خطرناک است. اگر اجازه داشته باشم به سنت پیشینیانم یک قیاس ارائه دهم، میهنپرستی بیشتر شبیه به طاعون است تا شبیه به احترام فرزند به والدین یا شرافت میان شرکای تجاری. متمرکز کردن عشق بر یک انتزاع مانند «کشور» به این نتیجه گیری اشتباه می انجامد که کشور فرد از همه برتر است، که دستورالعملی برای عدم تحمل، نفرت و جنگ است.
مردم برای رای دادن، مشارکت در جامعه، کار برای اهداف مشترک و امید به آینده نیازی به میهنپرستی ندارند. توهمات تعصب آمیز درباره برتری کشور و رهبرانشان فقط مانع توانایی مردم برای تصمیم گیریهای هوشمندانه و مستقل میشود. مشکل من با استدلالهای گذشته نگر این است که آنها به اندازه کافی به گذشته - به آتن و روم - نگاه نمی کنند که بتوانند ببینند میهنپرستی چه بلایی بر سر این تمدنهای بزرگ (و احتمالاً بیشتر تمدنهای بزرگ) آورده است. مشکل من با استدلال های آینده نگر برای میهنپرستی این است که آنها به اندازه کافی آینده نگر نیستند. اگر به آیندهای واقعاً دورنگر بنگریم، خواهیم دید که میهنپرستی یک بن بست است که ملتها را در نبردی مرگبار برای تسلط بر ضد یکدیگر قرار میدهد.
بهترین آینده ای که می توانیم امیدوار باشیم، آینده ای است که در آن مردم خانواده، دوستان و همسایگان خود را دوست داشته باشند و به همه انسانها احترام بگذارند، اما عشق خود را بر وسواسهای مخرب و خودنابودگرانه قدرت ملی هدر ندهند. عشق بیش از حد ارزشمند است که آن را به سوخت آتش خروشانی تبدیل کنیم که عزت نفس و تفکر مستقل را می کشد و لعنتی بر زمین میفرستد.
در تأکید بر اینکه چندین دفاع گذشته نگر و آینده نگر از میهنپرستی ناکام می مانند، ادعا نمی کنم که ثابت کرده ام میهنپرستی به طور کلی همیشه چیز بدی است. ممکن است در برخی زمانها و مکانها برای برخی افراد خوب باشد که میهنپرست باشند، اما من دلایلم را برای میهنپرست نبودن خودم در این لحظه تاریخی ارائه میدهم. من چیزی برای از دست دادن ندارم و چیزهای زیادی برای به دست آوردن. دلتنگ هیجان غرور ناشی از شنیدن سرود ملی نخواهم شد. «شلیک موشکهای سرخ، بمبهای منفجرشده در هوا» نماد قدرت نظامی کشور ماست که مطمئناً شایسته عشق نیست، همانطور که ارتش هیتلر نبود. هنوز هم میتوانم از «آسمانهای فراخ و موجهای طلایی گندم» لذت ببرم که شایسته عشق هستند، اما نه بیشتر از زیبایی طبیعی دیگر ملتها.
اگرچه از میهنپرستی دست کشیده ام، اما به آرمانهایی که آمریکا به نام آنها تأسیس شد، همچنان احترام می گذارم. اما از آنجا که کشورم از آنها دفاع نمی کند، کشورم را دوست ندارم. نگران نباشید، لازم نیست فوراً بروید و مرا به اف بی آی گزارش دهید. من یک تروریست یا فرد شروری نیستم. پس از نیافتن توجیهی خوب برای میهن پرستی، انتخاب کردم که عشق خود به آمریکا را دریغ کنم. عشق یکی از معدود چیزهای زندگی است که نمی توان آن را تحمیل کرد، و اگر دیگر کشورم را دوست نداشته باشم، هیچکس نمی تواند مرا مجبور به این کار کند.
به رای دادن، پرداخت مالیات، اطاعت از قانون و انجام مسئولیت هایم به عنوان یک شهروند ادامه خواهم داد، اما به عنوان یک فرد خردمند، نه وظیفه دارم و نه میل که کشورم را دوست داشته باشم آن هم تا زمانی که کشورم شایسته آن باشد. این را در آستانه چهارم ژوئیه مینویسم، و فردا همه به جز من جشن خواهند گرفت، اما نمی ترسم که عضو «اکثریت یک نفره» تورو (Thoreau) باشم. در شرایط حاضر، به میهنپرست نبودنم افتخار میکنم.
© پروفسور کارول نیکلسون ۲۰۰۴
کارول نیکلسون فلسفه را در دانشگاه رایدر در نیوجرسی تدریس میکند.
© PROF. CAROL NICHOLSON 2004
Carol Nicholson teaches philosophy at Rider University in New Jersey.
https://philosophynow.org/issues/47/Why_I_Am_Not_A_Patriot
■ چند نکته را دررابطه با متن مترجم محترم جای تذکر است.
متن مترجم البته ایالات متحده را در نظر دارد، لیکن با مطالعه آن در این دوره حساس، خواننده ایرانی شاید بخواهد در نگاه به کشور خود، از آن بهره جوید.
۱- نخست آنکه از نگاه من سخن از «میهن دوستی» ست و نه میهن پرستی. در ایران دین گرای ما، تفکیک این دو واژه مهم است.
۲- سپس اینکه افراط در همه حوزه ها، حتی در میهن دوستی، به حذف رقیب و انحصار میدان می انجامد.
یعنی میتوان (و باید بتوان) میهن دوست بود و آنرا مدیریت کرد. مدیریت میهن دوستی، یا ملی گرایی، همان قدر ضروری ست که مدیریت دمکراتیک یک دولت. یا مدیریت دمکراتیک «دموکراسی»، و این یعنی وارد کردن حقوق بشر به ساختار دمکراسی، زمانی که در گذشته دمکراسی ها در جهان اساسا حقوق بشر را نمی شناختند و تنها بر حکومت اکثریت پای می فشردند.
۳- «ملی گرایی دمکراتیک» آمده است تا این میهن دوستی را مدیریت کند، یعنی به آن جهتی دمکراتیک و شهروند گرا بدهد. چرا این مهم است؟
زیرا از یک سو، هیج انقلابی در تاریخ ندیده ایم، که به نام ملت همسایه محقق شود. همه انقلابات با وجود عاریت های ایدءولوژیک تند و تیزش، به نام وطن شکل گرفته. دوم اینکه، وارد کرده عصاره دمکراتیک، مانعی میشود تا استبداد به نفع خود از آن بهره نجوید. انچه امروز در جریان است.
خلاصه اینکه ما میتوانیم ملی گرای دمکراتیک باشیم بدون افتادن در دام ناسیونالیسم حیله گر استبداد.
عبارت دیگر این سخن اینکه شعار «آمریکا نخست» ترامپ نیز با آنچه از آن میگوییم همگام نیست.
با احترام هودشتیان
■ با عرض ادب و احترام خدمت جناب هودشتیان. در تمامی فرهنگها برای واژه یاتریوتیسم ابتدا میهنپرستی و وطنپرستی آورده شده و سپس بعضی فرهنگها میهندوستی نیز گفتهاند. در ویکی پدیای فارسی آمده: «میهنپرستی یا میهندوستی (به انگلیسی: Patriotism)، مفهومی است معطوف به عشق و دلبستگی و دلدادگی به میهن و مردم و آمادگی جهت هر گونه فداکاری و پاسداری از استقلال سیاسی و اقتصادی کشور و دفاع از هویت قومی-ملی-فرهنگی آن ملت. میهنپرستی عشق ورزیدن به میهن و دفاع صمیمانه از منافع آن است. میهنپرست کسی است که به کشور خود عشق میورزد و با اشتیاق به دفاع از منافع آن میپردازد. میهنپرست فردی است که به سرنوشت کشور و فرهنگ خود حساس است و همه تلاشش را به کار میگیرد تا آنها را به بالندگی برساند.»
اصولا میهندوستی لفظی جدید در زبان فارسی است و نوعی میهنپرستی کمرنگ و بیحال شده است. بنابر معنا یک میهندوست میتواند عاشق کشورش باشد اما حاضر به شرکت در جنگ برای آزادی سرزمین اجدادیاش نباشد اما از وطنپرست چنین انتظاری نمیرود. در واقع باید تفاوتهای روشن میان میهنپرستی و میهندوستی توسط کسانی که تخصصی در زبان فارسی دارند به رشته تحریر درآید. در این مقاله و در چند مقاله بعدی من، معنای میهندوستی چندان معادل خوبی برای پاتریوتیسم نیست. بنابراین در مقالههای بعدی نیز من از همین واژه میهنپرستی یا وطنپرستی استفاده میکنم.
ارادتمند شما: علی محمد طباطبایی
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
![]() |
دیدهایم که حکومتی که در معرض تهاجم یک کشور بیگانه قرار میگیرد، مردمان خود را به بسیج عمومی جلب میکند تا از هرآنچه قوای اجتماعی ست در دفاع از میهن بهره گیرد. مفهوم “جنگ میهنی” هم حکومت و هم مردم را در بر میگیرد. رژیم اسلامی تلاش دارد تا در مقابله با تهاجم اسرائیل، این ستیز نظامی را یک «جنگ میهنی» جلوه دهد و در تبلیغات خود، از ملیگرایی بگونه حیله گرایانهای بهره جوید.
ملیگرایی دمکراتیک در برابر ناسیونالیسم حیلهگر
این رژیم که نتیجه سیاست جنگافروزانهاش را میبیند و زیر حملات اسرائیل درمانده شده، از همان مردمی که دههها سرکوبشان کرده است، میخواهد به نام «دفاع از میهن»، از وی حمایت کنند؟ این ناسیونالیسم حیلهگر، دست مایه ساختار درماندهایست که برای ادامه حیاتش به گوشت دم توپ نیاز دارد.
نیروهای وطندوست، ملی گرا و دمکراسی خواه میدانند که ناسیونالیسم حکومتی رژیم اسلامی یک جعل تاریخی ست، و هدفی جز بهره بری از وضع موجود و ابزار سازی از مردم برای ادامه بقا خود ندارد. به محض اینکه نظام مجددا به ثبات برسد (که احتمالش نزدیک به صفر است)، بر شدت سرکوبهای خود میافزاید. رژیم حتی در دوران جنگ به سرکوب ادامه داد.
برعکس، ملیگرایی ما دمکراتیک، تکثرگرا و شامل است. شامل همه مردمان ایران، از همه اضلاع مسلم جامعه ایرانی ست. این ملیگرایی شهروندگراست. وطن را مقصد و سکولاریسم دمکراتیک را امکانی برای برپایی توسعه و آبادانی میهن میداند. هیچ برتری میان گروههای مردمی (بخوان قوم، ملیت، اتنیک) نسبت به یک دیگر، وجود ندارد. در ایران ما، هر واحد انسانی تنها و تنها یک «شهروند» است و دارای حقوقی برابر. نمایندگان همه گروههای مردمی در تدوین قانون اساسی، تشکیل دولت و مجلس موسسان آینده شرکت خواهند کرد، به آن جهت که حس مالکیت و تعلق در عمل در همه گروههای مردمی پدید آید. اما اینهمه با فکر و منش رژیم اسلامی و ناسیونالیسم حیلهگر آن، سالهای نوری فاصله دارد.
جبهه نجات ملی
با این رژیم اسلامی نه با جنگ که با اتحاد ملی باید مقابله کرد. در بحران کنونی، این نظام یا مجبور به تعییر سیاست و ساختار درونی میشود یا فرو میپاشد. بهعلاوه آنکه نشانههای اندکی این عقبنشینی از هم اکنون به چشم میخورد.
آنچه این روند را تسهیل میبخشد تنها اتحاد ملی ماست. «نجات ملی» کلید واژه این دوره تاریخی ست. همه مردمان از همه آحاد کشور: کردهای ما، ترک زبانهای ما، فارسها، عربها، بلوچها و همه دیگران، همچون کارگران و معلمان، روشنفکران، کارمندان، مبارزین مدنی و همه دلسوزان وطن که دل درگرو گذار از این رژیم دارند، و خواهان یک میهن توسعهیافته و یک نظام سکولار دمکرات و بدون تبعیضاند، برای نجات وطن، یک قامت همبسته را پی میریزند. قامت ایران.
در وطندوستی و ملیگرایی دمکراتیک مهمترین وظیفه ما مدیریت تمایلات ملیگرایانه است. نباید روحیه دوستی وطن به ابزاری علیه تکثرگرایی، اخلاقمداری و احترام به غیرشهروندان {افغانستانیها}، بدل شود. از این منظر، از ورود به سرزمین پرخطر ناسیونالیسم جعلیِ رژیم اسلامی به بهانه جنگی که خود سازنده اصلی آن بوده است، ناسیونالیسمی که تک صدا، دیگرساز و دیگرزداست، باید به شدت پرهیز کرد.
اهمیت شبکه در برابر حزب
در مسیر برپایی این همبستگی ملی هیچ اتحاد سازمانی و حزبی سراسری قابل تحقق نیست. و هیچ رهبری تحمیلی پذیرا نخواهد بود. در دوران کنونی، سازمان سراسری نه قابل تحقق است و نه فعالینِ امروزین در داخل یا خارج کشور، به آن تن میدهند. فرماسیونهای قدیمی لازماند اما جذابیت خود را از دست دادهاند. آنچه عملی ست «شبکه» است که در آن هزار پنجره گشوده میشود و هر نیرو و هر اندیشه، فضای باز برای تنفس دارد. در شبکه هیچ ایدئولوژیی مسلط نیست و هیچ اندیشهای مبحوس نمیماند. این نحوه اقدام امکان تمرین دمکراسی را از امروز و در عمل فراهم میکند. فراموش نمیکنیم که همبستگی ما نخست در دلهاست، نه در بیانیههای سیاسی.
جبهه نجات ملی که ساختار شبکهای دارد، امکان کنارهم نشستن نیروها و شخصیتهای سکولاردمکرات، بدون هژمونیطلبی و رهبریطلبی، را میدهد، تا در برابر ناسیونالیسم جعلی نظام، همبستگی ملی حقیقی را محقق کند، و در تحول خود امکانات برپایی آلترناتیو سیاسی آینده را مهیا نماید.
سوم جولای ۲۰۲۵
■ درود و سپاس جناب آقای هودشتیان. قامت سبز عزمت استوار همبستگی ملی مبتنی بر پلورالیسم سیاسی که سنگ بنای دموکراسی ست تنها راه نجات ملی ست.
حسن توانا
■ آقای هودشتیان گرامی. شما به درستی به “ناسیونالیسم حیلهگر” از طرف ج.ا. اشاره کردهاید. همچنین در پایان مقاله، به نقش و اهمیت “شبکه سازی” پرداختهاید. ای کاش این مفهوم “شبکه” را که امروزه بسیار رایج است، بیشتر توضیح میدادید. آیا “هژمونیطلبی و رهبریطلبی” بد است؟ یا اینکه در «شبکه» هم باید به دنبال نوعی مدیریت و جهتگیری جمعی بود؟
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ خوش بود گر محک تجربه آید به میان
جناب هودشتیان، تجارب ما ایرانیان و دیگر کشورها، مشحون از پیامدهای وحشتناک و گاهی هم «مفید» از جنگهای بین همسایهها یا منطقهای، جهانی، استعماری، ایدئولوژیک و..... بوده ست. پیامدهای وحشتناک جنگها در حافظه مردم گاهی انگیزه مقاومت و دفاع از مرزهای سرزمین آبا اجدادی را کاهش میدهد. پیامدهای وحشتناک میتواند به از دست دادن بخشی از سرزمین آبا اجدادی مانند ایران خودمان در دوره صفویه و قاجاریه یا در همین دوران، بعداز جنگ جهانی دوم و جنگ سرد صورت گیرد. اینها بعضی نکات کلیدی ست که با نفرتی که حکومت نکبت ولایت فقیه با بلاهتها و ساختوپاختهائی که با قدرت های جهانی کرده ست، خوشبختانه نمیتواند از مردم برای اهداف جاهطلبانهی ولایت شیعی به جنگ ادامه دهد. مضافا این که، امروزه شیوهی جنگها عوض شده ست.
مردم برای حکومتی که ۴۶ سال در جنگ علیه مردم ایران بوده و حتی بعداز سقوط حکومت صدام حسین تا امروز بیش از بیست سال به جنگهای تجاوزکارانه در سراسر منطقه تا سوریه، لبنان، یمن، غزه و... با ایجاد گروههای نیابتی آتش افروزی کرده پشیزی ارزش قائل نیستند. بهمین دلیل در این جنگها که اسرائیل و آمریکا سرزمین ما و زیر ساختهای آن را نابود می کنند و حکومت اسلامی آنها با ثروتهای مردم ساخته ست شرکت نمی کند.
درگذشته، علیه اشغالگران فاشیست و نازیست برای نیروهای متفقین، در کشورها انگیزه های متفاوت برای نجات میهن و مردم ایجاد میکردند. در چین، مائوئیست ها با نیروهای حکومتی علیه اشغالگران فاشیست ژاپن متحد شدند. در ایران ما در شهریور ۱۳۲۰ کسی در برابر متفقین مقاومت نکرد. ایران در پیروزی متفقین بر نازیسم و فاشیسم سهیم و به پُل پیروزی معروف شد.
در جنگ تحمیلی ایران و عراق ادامه جنگ بیمعنی بعداز باز پس گرفتن خرمشهر به بالا کشیدن جام زهر توسط خمینی منجر شد که جنایت های خود را برای ادامه حکومت به اشکال مختلف دیگری عوض کرد
غنی سازی هسته ای!! حال که می بینیم بناست با بمباران با حکومت جنگ افروز و دیوانه اسلامی تسویه حساب شود بایدبا همایش های وسیع علیه حکومت اسلامی در خارج بپا خاست تا مردم در ایران ببینند که ما هم حکومت کودک کش و جنگ آفرین را نمیخواهیم. به مردم و میهن خود افتخار میکنیم.
کامران امیدوارپور
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
یگانه تربتی / واشنگتن پست / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵
در صحنه سیاسی پرتنش ایران، اجماعی در حال شکلگیری است که این کشور باید مذاکرات درباره برنامه هستهای خود با ایالات متحده را از سر بگیرد، حتی با وجود بیاعتمادی به این که آیا چنین گفتوگوهایی ممکن است مقدمهای برای حمله دیگری از سوی اسرائیل باشد. این دیدگاه بر اساس نظرات تحلیلگران و ناظران سیاسی داخل و خارج از ایران مطرح شده است.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در هفتههای اخیر با حضور گسترده در رسانهها تلاش کردهاند تا تمایز بین ایالات متحده و اسرائیل را برجسته کنند و تأکید کردهاند که با وجود خصومت اسرائیل، امکان دستیابی به توافقی از طریق مذاکره با واشنگتن وجود دارد.
برای مثال، پزشکیان در مصاحبهای که هفته گذشته با تاکر کارلسون، شخصیت محافظهکار رسانهای، منتشر شد، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، را متهم کرد که این ایده را در ذهن آمریکاییها القا کرده که ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای است. اما او تأکید کرد که ایران میتواند «بهراحتی از طریق گفتوگو و مذاکره اختلافات و تعارضات خود با ایالات متحده را حل کند.» همچنین، عراقچی در مقالهای در فایننشال تایمز نوشت پیش از آن که حملات اسرائیل آغاز شود، ایران و ایالات متحده «در آستانه یک پیشرفت تاریخی» قرار داشتند.
برخی ناظران معتقدند که شتاب برای ازسرگیری مذاکرات، بازتابدهنده یک جنگ قدرت در تهران است که پس از حملات اسرائیل و آمریکا در ماه گذشته شدت گرفته است. در این میان، کسانی که رویکردی آشتیجویانهتر را ترویج میدهند، در برابر طرفداران رویکرد تقابلی، نفوذ بیشتری پیدا کردهاند.
با این حال، مخالفانی نیز وجود دارند. هادی معصومیزارع، کارشناس منطقهای که پیشتر در رسانهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور داشته، به این جنگ قدرت جاری اذعان کرده و از تلاشهای سیاستگذارانی انتقاد کرده که به گفته او از ضربههای واردشده توسط اسرائیل سوءاستفاده میکنند تا مذاکره با آمریکا را پیش ببرند.
معصومیزارع در اپیزودی از یک پادکست که هفته گذشته منتشر شد، اظهار داشت: «امروز، در غیاب بسیاری از این فرماندهان و با این احساس که لایه ایدئولوژیک و انقلابی توسط اسرائیل تضعیف و فرسوده شده، آنها سعی دارند خود و مدل ذهنیشان را بهعنوان ناجی به مردم ایران معرفی کنند.» او افزود که این تلاش بخشی از برنامهای گستردهتر برای تسلط بر مراکز قدرت ایران است.
برای مقامات ارشد ایران، حملهای پایدار مانند آنچه اسرائیل ماه گذشته علیه خاک این کشور انجام داد، همراه با بمباران سه تأسیسات هستهای توسط آمریکا، زمانی غیرقابلتصور بود. با اینحال این حملات چشمگیر تغییری قابلتوجه در مواضع عمومی ایران ایجاد نکردهاند. ایران نه علاقه بیشتری به پیگیری سلاح هستهای نشان داده و نه تمایلی به کنار گذاشتن کامل برنامه هستهای خود. این کشور همچنان بر حق خود برای تولید سوخت هستهای در داخل مرزهایش تأکید دارد و تکرار میکند که به دنبال توسعه سلاح هستهای نیست. شاید شگفتانگیزتر این باشد که حملات آمریکا باعث نشده ایران از واشنگتن روی برگرداند.
حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر مهمان در مؤسسه آلمانی امور بینالملل و امنیت، میگوید: «انتظار داشتم پس از همه اتفاقات و جنگ و غیره، شاهد موضعی یکپارچه در رد هرگونه تعامل با ایالات متحده باشم... اما در واقع، به نظر میرسد که عکس این اتفاق در حال رخ دادن است.» او افزود: «نکته کلیدی اینجاست که آسیبپذیریها بهطور کامل آشکار شدهاند و این امر به رویکردی عملگرایانه منجر شده است.»
ایران در موقعیت دشواری قرار دارد. حملات اخیر نشان داد که سیستمهای موشکی و دفاع هوایی این کشور — که پیشتر توسط رهبران نظامی و سیاسی بسیار مورد ستایش قرار میگرفتند — در برابر حملات دو ارتش پیشرفته ناتوان هستند.
بهویژه، کارزار اسرائیل علیه ایران، نشاندهنده نفوذ عمیق اطلاعاتی این کشور در نیروهای امنیتی ایران بود، که احتمالاً باعث خواهد شد ایران در مورد چگونگی بازسازی توان نظامی و هستهای خود با احتیاط بیشتری عمل کند. اسرائیل موفق شد از پیش تسلیحاتی را به داخل ایران قاچاق کند و یک مکان مورد استفاده مقامات ارشد نیروی هوایی ایران را شناسایی کرده و با حمله به آن، فرماندهان حاضر در آنجا را کشت.
بهنام بنطالبلو، مدیر ارشد برنامه ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها در واشنگتن، اظهار داشت: «این اولین جنگ در خاک ایران از زمان جنگ ایران و عراق [در دهه ۱۹۸۰] است و رژیم کاملاً در مدیریت آن ناکام ماند.»
مشکلات ایران با وضعیت اقتصادی این کشور تشدید شده است، اقتصادی که تحت فشار تورم بالا و بیکاری مداوم قرار دارد. این فشارها ممکن است در هفتههای آینده تشدید شوند اگر کشورهای اروپایی تصمیم بگیرند با اعلام عدم پایبندی ایران به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با قدرتهای جهانی، تحریمهای سازمان ملل را مجدداً اعمال کنند.
دیوید لمی، وزیر امور خارجه بریتانیا، هفته گذشته اظهار داشت که اروپا ممکن است «تحریمهای شدیدی» اعمال کند مگر اینکه ایران «درباره خواسته بینالمللی برای عقبنشینی از جاهطلبیهای هستهای خود جدی عمل کند.»
مقامات دولت ترامپ معتقدند که ایران حتی پس از حملات آمریکا و اسرائیل که مذاکرات موجود را مختل کرد، آماده یک توافق دیپلماتیک درباره برنامه هستهای خود است. این نظر توسط یک مقام آمریکایی که به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، بیان شده و در روزهای اخیر در گفتوگوهای دیپلماتیک تقویت شده است. روز دوشنبه، استیو ویتکاف، فرستاده خاورمیانه، اعلام کرد که این مذاکرات «بهزودی، احتمالاً در هفته آینده» انجام خواهد شد.
با این حال، مصطفی نجفی، تحلیلگر مستقر در تهران که به حلقههای سیاست امنیتی ایران نزدیک است، اظهار داشت که ایران به چند کشور همسایه که بهعنوان میانجی عمل میکنند، روشن کرده است که در شرایط تهدید «اساساً هیچ شانسی برای مذاکره» وجود ندارد. او افزود که ایران همچنین به تضمینی نیاز دارد که اسرائیل در میانه دور جدیدی از مذاکرات دوباره حمله نکند.
نجفی گفت: «پیش از اینکه ایران مسیر دیپلماتیک جدیدی با آمریکاییها آغاز کند، میخواهد این تضمین را داشته باشد، چه از طریق میانجیها یا یک چارچوب قانونی، هرچه که باشد.»
علیاصغر شفیعیان، مشاور سابق کمپین پزشکیان و مدیر یک سایت خبری اصلاحطلب در تهران، اظهار داشت که پزشکیان در طول یک سال حضورش در قدرت، اجماعی در مراکز قدرت ایران برای پیگیری دیپلماسی ایجاد کرده و این لحظه کنونی «فرصتی طلایی» برای مذاکره با ایالات متحده است. او افزود: «ایران اراده لازم برای مذاکره را دارد.»
آیتالله علی خامنهای، بالاترین مقام در نظام دینی ایران، هنوز درباره احتمال مذاکرات جدید با ایالات متحده، که در گذشته با تردید عمیقی به آن نگاه کرده، اظهارنظری نکرده است.
در پی حملات، مجلس ایران به تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهاد ناظر هستهای سازمان ملل، رأی داد و پزشکیان این قانون را به اجرا گذاشت. اما این قانون همکاری ایران با آژانس را تحت دو شرط مجاز میداند: احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران و تضمین حق این کشور برای غنیسازی اورانیوم. شورای عالی امنیت ملی ایران مسئولیت تعیین این را بر عهده دارد که آیا این شروط برآورده شدهاند یا خیر.
تحلیلگران، از جمله شفیعیان، اظهار داشتند که این قانون مانع جدی برای مصالحه در آینده نیست. نجفی گفت که رأی مجلس «حداقل واکنش به بمباران تأسیسات هستهای ایران» بود که این کشور میتوانست انجام دهد و بهمراتب کمتر از پاسخهای احتمالی دیگر، مانند خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای، بود.
نجفی افزود که تصویب این قانون دو پیام داشت: ایران آماده دیپلماسی است و نمیخواهد تنشها را تشدید کند، اما همچنین آماده است در صورتی که آمریکا فشار را افزایش دهد، اقدامات بیشتری انجام دهد.
او گفت: «ایران مسیر را برای دیپلماسی باز نگه داشته است.»
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
به تدریچ که از توقف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی فاصله گرفته میشود و ابعاد خسارتهای ناشی از بمبارانها و موشک اندازیها آشکارتر میشود، تصور اینکه ایران در آیندهای نزدیک و میانمدت چه وضعیتی خواهد داشت، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
حدس و گمانها در باره وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران پس از جنگ ۱۲ روزه، بسیار است. آن بخش از ایرانیان درون کشور که تصور میکردند با حمله نظامی اسرائیل و آمریکا تغییرات بنیادین در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی و یا تغییر رژیم اتفاق خواهد افتاد، چگونه با شرایط کنونی کنار خواهند آمد؟
آن بخش از اپوزیسیون خارج از کشور که همه برنامهها و وعدهها و امیدها برای رهایی از نظام ولایت فقیه را منوط به دخالت نظامی خارجی کرده بود و تا حالا هیچکدام از انتظارات برآورده نشده است، از این پس فعالیتهای خود را چگونه ادامه خواهد داد؟
بطور کلی سناریوهای احتمالی و ممکن برای آینده، با توجه به اطلاعات موجود، چیست؟
دکتر عطا هودشتیان، تحلیلگر و استاد علوم سیاسی، در گفتگو با پرژن میرور چهار سناریوی ممکن برای آینده کوتاه و میان مدت برای ایران و ایرانیان مطرح میکند.
به گفته عطا هودشتیان ایرانیان در حال حاضر در وضعیت سرخوردگی هستند.
– انتظاری که بخش بزرگی از مردم داشتند توهمی بیشتر نبود.
– با گزارههای پیشین نمیتوان اپوزیسیون را گردهم آورد.
– رژیم شکست خورده در جنگ ۱۲ روزه، در آیندهای نزدیک میان ماندگاری و ستیز همهجانبه، ماندگاری را انتخاب خواهد کرد!
– در حال حاضر امکان اعتراضات اجتماعی وجود ندارد.
– سرنوشت جامعه مدنی ایران در صورت وقوع سناریوهای احتمالی چه خواهد بود؟
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
حید حید / المجله / ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵
کمیته عالی برای تأسیس یک نهاد قانونگذاری، که اخیرا در سوریه تشکیل شده، گامی مهم در روند گذار سیاسی این کشور به شمار میرود. پس از بیش از یک دهه جنگ، تفرقه و تلاشهای ناکام برای صلح، چشمانداز احیای حیات پارلمانی، هم نقطه عطفی سرنوشتساز است و هم روزنهای از امید را به ارمغان میآورد.
این ابتکار، پیشرفتهایی اندک اما قابل توجه را نسبت به تلاشهای پیشین گذار سیاسی نشان میدهد. این پیشرفتها شامل کمیتهای با تنوع بیشتر، مراحل مشورتی گستردهتر، سازوکارهایی برای بازنگری رویهها و اعتراض به تصمیمات، و تلاشی برای افزایش مشارکت زنان است. با این حال، علیرغم این عناصر نویدبخش، ابهامات ساختاری، شکافهای رویهای و نبود تضمینهای قوی همچنان وجود دارد.
نگرانیهایی درباره نحوه انتخاب زیرکمیتههای انتخاباتی، تصمیمگیرندگان، معیارهای تصمیمگیری، نحوه اجرای سهمیههای نمایندگی، و چگونگی نظارت مستقل بر فرآیند برای اطمینان از عدالت و مشروعیت ادامه دارد. بدون شفافیت و گشودگی واقعی، این فرآیند در معرض خطر تبدیل شدن به یک تمرین از بالا به پایین قرار دارد که به جای رفع بدبینی عمومی، آن را تشدید خواهد کرد.
طرح کلی برای انتخاب
در مرکز این تجربه سیاسی، کمیته عالی انتخابات مجلس مردمی قرار دارد که بر اساس فرمان شماره ۶۶ رئیسجمهوری تأسیس شده است. این کمیته ۱۱ نفره مسئول طراحی و نظارت بر فرآیند انتخاب یک مجلس قانونگذاری ۱۵۰ نفره است. از این تعداد، دو سوم از طریق فرآیند انتخاباتی به رهبری کمیته انتخاب میشوند و یک سوم باقیمانده مستقیماً توسط رئیسجمهور موقت، احمد الشرع، منصوب خواهند شد.
از نظر ساختاری، این فرآیند در دو مرحله اجرا خواهد شد. ابتدا، کمیته عالی، زیرکمیتههای انتخاباتی دو نفره را در سطح استانی تشکیل خواهد داد. یک زیرکمیته مرکزی بر عملیات در سطح استان نظارت خواهد کرد، همزمان سایر زیرکمیتهها در سطح ناحیهای برای مدیریت اجرای محلی فعالیت خواهند کرد.
هر زیرکمیته در سطح ناحیه تا ۵۰ نفر را برای تشکیل نهادهای انتخاباتی در مناطق مربوطه انتخاب خواهد کرد. این نهادهای انتخاباتی اختیار دارند تا نامزدها را معرفی و برای نمایندگی نواحی خود در پارلمان جدید انتخاب کنند. توزیع کرسیها در سطوح استانی و ناحیهای بر اساس آمار جمعیت سرشماری سال ۲۰۱۰ خواهد بود. این انتخابها باید تا ۲۲ اوت نهایی شوند.
پیشرفت محتاطانه
ترکیب کمیته عالی و رویکرد نسبتاً مشارکتی آن، گامی رو به جلو در مقایسه با نهادهای پیشین گذار به نظر میرسد، زیرا از سلطه یک بازیگر واحد — هیئت تحریر الشام (HTS) — که ابتکارات قبلی را تعریف میکرد، فاصله گرفته است.
کمیته ۱۱ نفره کنونی از تنوع بیشتری برخوردار است: هفت عضو که پیشتر با مخالفان رسمی مرتبط بودند، دو نفر مرتبط با دولت نجات پیشین تحت رهبری HTS، و دو فعال مدنی مستقل. اگرچه حضور دو زن هنوز با برابری فاصله زیادی دارد، اما گامی کوچک به سوی پیشرفت محسوب میشود.
این کمیته، که به دنبال تضمین حداقل ۲۰ درصد مشارکت زنان است، رویکردی شفافتر و مشورتیتر نسبت به بسیاری از پیشینیان خود اتخاذ کرده و با برگزاری نشستهای عمومی و جلسات اطلاعرسانی استانی، چارچوب پیشنهادی انتخاباتی خود را ارائه کرده و از نظرات عمومی استقبال میکند، و تأکید دارد که پیشنویس قانون انتخابات موقت است و برای بازنگری عمومی باز است.
همچنین، سازوکارهای حفاظتی رویهای معرفی شدهاند. این موارد شامل دورهای مشخص برای ارائه اعتراضات مرتبط با انتخاب و نامزدی اعضای نهادهای انتخاباتی و همچنین تشکیل کمیتههای مستقل تجدیدنظر است. اما در زیر این سطح، فرآیند با ابهاماتی همراه است.
سؤالات درباره انتخاب
با وجود تلاشهای کمیته برای اطلاعرسانی عمومی، کمیته عالی هنوز چندین جنبه حیاتی را روشن نکرده است، بهویژه در مورد انتخاب زیرکمیتههای انتخاباتی دو نفره. در حالی که ظاهراً این زیرکمیتهها باید بیطرف و کاملاً بررسیشده باشند، نحوه انتخاب اعضای آنها همچنان مبهم است. چه کسی آنها را انتخاب میکند؟ چگونه نامزد میشوند؟ استقلال آنها چگونه ارزیابی خواهد شد؟
اندازه کوچک زیرکمیتهها
اندازه کوچک زیرکمیتههای دو نفره نیز یکی از نقاط نگرانی است. با توجه به گستردگی مسئولیتهای آنها — بررسی نامزدها و مشورت با جوامع محلی — محدود کردن عضویت به دو نفر برای انجام چنین وظیفهای در بازه زمانی کوتاه، تردیدهایی را درباره این فرآیند ایجاد میکند.
این زیرکمیتهها از اختیارات قابل توجهی برخوردارند، زیرا اعضای نهادهای انتخاباتی در سطح ناحیه را انتخاب میکنند. اندازه کوچک آنها باعث میشود این دو عضو در برابر دستکاری آسیبپذیرتر شوند، بهویژه در شرایطی که وفاداریهای گروهی و پویاییهای قدرت منطقهای همچنان عمیقاً ریشهدار هستند. اگر انتخابکنندگان خودشان از نظر سیاسی همسو باشند یا توسط منافع خاص دستچین شوند، کل فرآیند ممکن است به خطر بیفتد.
آیا به اعضای زیرکمیتهها اجازه داده خواهد شد که خودشان را به عنوان نامزد پارلمان معرفی کنند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، این موضوع تعارض منافع آشکاری را ایجاد میکند — زیرا همان افراد، هم مسئول سازماندهی انتخابات و هم رقابت در آن خواهند بود. این مسئله نگرانیهای جدی درباره عدالت و یکپارچگی کل فرآیند به وجود میآورد.
چالشهای سهمیهبندی
نگرانی دیگر به نحوه اجرای سهمیههای نمایندگی مربوط میشود. فرآیند کنونی به نهادهای انتخاباتی ناحیهای اختیار قابل توجهی برای معرفی و انتخاب نامزدها میدهد. بنابراین، چگونه میتوان سهمیهها (مانند ۲۰ درصد مشارکت زنان) را بدون مداخله یا محدودیتهای خارجی تأمین کرد؟
با توجه به پویاییهای اجتماعی و سیاسی موجود، بعید است که زنان تنها از طریق رأیگیری مستقیم به آستانه ۲۰ درصد برسند. یک سوم کرسیهای اختصاصیافته برای انتصابات رئیسجمهوری میتواند به رفع برخی از این نابرابریها کمک کند، اما اگر نخبگان سنتی بر دو سوم منتخب تسلط یابند، این ممکن است کافی نباشد.
اگر برای «تصحیح» فرآیند به انتصابات رئیسجمهوری نیاز باشد، این امر فضای موجود برای جذب افرادی با تخصص فنی را کاهش میدهد و در نتیجه ظرفیت عملکردی مجلس را به نفع دستیابی به معیارهای نمایندگی با انعطافپذیری محدود تضعیف میکند.
ابهام در نظارت
شاید بارزترین شکاف، نبود شفافیت در زمینه نظارت باشد. در حالی که ممکن است همچنان به ناظران اجازه داده شود بر فرآیند نظارت کنند، هویت آنها هنوز مشخص نیست، همانطور که نحوه انتخاب و آموزش آنها نامعلوم است. سؤال دیگر این است که آنها مجاز به نظارت بر کدام مراحل فرآیند خواهند بود. اگر ناظران تنها مرحله نهایی (یعنی رأیگیری داخلی در نهادهای انتخاباتی) را مشاهده کنند، نقش آنها عمدتاً نمادین خواهد بود.
احتمال دستکاری
در عمل، مراحل اولیه فرآیند — مانند تشکیل زیرکمیتهها و نهادهای انتخاباتی ناحیهای — جایی است که تصمیمات بنیادین گرفته میشود و احتمال دستکاری در آن بیشترین است. این مراحل اولیه به همان اندازه رأیگیری نهایی نیازمند نظارت و بررسی دقیق هستند.
برای اینکه نظارت مؤثر باشد، ناظران باید واقعاً مستقل باشند، بهموقع منصوب شوند، آموزش کافی ببینند و به تمامی مراحل فرآیند دسترسی کامل داشته باشند. بدون نظارت قوی و بیطرف، مشروعیت کل فرآیند زیر سؤال خواهد رفت.
آزمون اراده سیاسی
راهاندازی مجدد قانونگذاری در سوریه آزمونی است، نه تنها برای فرآیند، بلکه برای اراده سیاسی. موفقیت یا شکست این تجربه به شفافیت رویهها، یکپارچگی رهبران آن و فراگیری نتایج آن بستگی دارد. این فرآیند میتواند گذار شکننده را مشروعیت بخشد یا بدبینی عمومی دیرینه را عمیقتر کند.
سوریها پیشتر انتخابات نمایشی را تجربه کردهاند، اما یک پارلمان واقعاً نماینده با اقتدار واقعی برای آنها تازگی خواهد داشت. علاقهای محتاطانه اما واقعی برای بازپسگیری نهادهای ملی که به خیر عمومی خدمت کنند، با هدف قانونگذاری و پاسخگو کردن قدرت وجود دارد، اما صرف شعار کافی نیست. برای معنادار بودن این فرآیند، باید بر فراگیری، عدالت و پاسخگویی متمرکز باشد.
هر چیزی کمتر از این، یک تمرین صوری و نمادین خواهد بود، نه گامی واقعی به سوی بازسازی اعتماد عمومی به دولت. اگر سوریها قرار است باور کنند که مقامات انتقالی میتوانند مسیر جدیدی را ترسیم کنند، این فرآیند باید ثابت کند که صرفاً به پر کردن کرسیها محدود نیست، بلکه زمینهسازی برای دولتی است که به همه شهروندان خود خدمت میکند.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
ایران در آستانه تحول: نقد روایتهای موجود و ارائه راهکارهای برونرفت از بحران
(محمد قائدی، مدرس روابط بین الملل دانشگاه جورج واشنگتن است)
ایران امروز در لحظهای تاریخی قرار دارد؛ پس از تحمل ضربهای سنگین از خارج، کشور در وضعیت بحرانی به سر میبرد و افکار عمومی هنوز در شوک، به دنبال پاسخهایی اساسی است: چه اتفاقی افتاد؟ اکنون کجا ایستادهایم و راه خروج کدام است؟ پاسخ به این سؤالات، شرطی لازم برای عبور موفق از بحران کنونی است.
این مطب صرفا نظرات نویسنده را بیان میکند و منعکس کننده دیدگاه یورنیوز نیست
با این حال، روایتها و راهحلهای موجود در برابر سوالهای یاد شده، نه تنها مانع از فهم درست بحران میشوند، بلکه راه عبور از آن را نیز مسدود میکنند. این روایتها عمدتاً به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. روایتهای حکومتی: این روایتها شکست را انکار کرده و مدعی پیروزیاند.
۲. دیدگاههای براندازی: این دیدگاهها بر انقلاب و براندازی از طریق اتکا به حمایت بازیگران خارجی برای پایان دادن به استبداد داخلی تأکید دارند.
۳. روایتهای محافظهکارانه: این گروه یا از موضع چپ ضد امپریالیستی از حاکمیت و سیاستهای آن دفاع میکنند، یا راهحل را در ساخت سلاح هستهای برای مقابله با تهدید خارجی میجویند.
در ادامه، ابتدا به نقد این دیدگاهها میپردازم، سپس چارچوب تحلیلی خود را برای فهم مشکل ارائه کرده و در نهایت به راهحل خواهم پرداخت.
روایت حکومتی: توهم پیروزی و انکار شکست
روایتهای حکومتی، شکست را نمیپذیرند و در توهم پیروزی گرفتارند. اما برای رفع هر مشکلی، پذیرش وجود آن مشکل و واقعیت شکست ضروری است. تغییر روایتها نمیتواند نتایج جنگ دوازده روزه با اسرائیل را دگرگون کند. در این جنگ، ایران ضربات جدی و مؤثری دریافت کرد، در حالی که نتوانست ضربات مؤثری وارد کند و ادامه جنگ میتوانست آسیبهای بیشتری به کشور وارد آورد. این تهدید در هر لحظه امکان بازگشت و تشدید دارد.
بر اساس گزارشهای معتبر، خسارتهای سنگینی متوجه ایران شده است، از جمله از دست رفتن شمار قابل توجهی از فرماندهان نظامی برجسته در حملات هدفمند، هدف قرار گرفتن تعدادی از دانشمندان هستهای،
نابودی یا از کار افتادن سامانههای مهم دفاع هوایی و پدافندی و آسیب جدی به برنامه هستهای و موشکی ایران.
در مقابل، پاسخ جمهوری اسلامی به این حملات، موشکپراکنیهایی بود که تناسبی با ضربه دریافتی نداشت. گرچه همین ضربات وارده در محاسبه سود و زیان و تصمیم اسرائیل برای آتشبس در این مرحله بیتأثیر نیست، اما این تأثیر، ضربه دریافتی ایران را به پیروزی تبدیل نمیکند. انکار این شکست به معنای انحراف از مسیر درست و تکرار اشتباهات گذشته است. نادیده گرفتن آن مانند رانندگی در تاریکی است؛ اگر ندانیم کجاییم، هر راهی را اشتباه خواهیم رفت.
دیدگاههای براندازی: خوشبینی غیرواقعبینانه به حمایت خارجی
گروه دوم، حمله خارجی را فرصتی برای گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک میدانند و خوشبینی نسبت به انگیزههای بازیگران خارجی را راهحل عبور از استبداد میشمارند. آنها امید دارند نیروهای سرکوب نظامی دچار ریزش شده و تغییر رژیم رخ دهد. اما این دیدگاه، نسبت به نیت بازیگران خارجی و شناخت نیروهای سرکوب واقعبین نیست و در عمل راهکار مشخص و قابلاتکایی ارائه نمیدهد. اتصال منطقی میان ریزش نیروهای سرکوب و تغییر رژیم نیز در این دیدگاه برقرار نمیشود.
دیدگاههای محافظهکارانه
دیدگاه سوم، بدون توجه به سیاست داخلی، دو نسخه متفاوت ارائه میدهد:
* دیدگاههای چپگرای ضد امپریالیستی: این دیدگاهها شکست را محصول نظام بینالملل نابرابر میدانند و راهحل را در ایستادگی ساختاری مقابل غرب جستوجو میکنند. این مقاله، این دیدگاه را ایدئولوژیک و مبتنی بر هیجان، نه عقلانیت، میداند که بیشتر در حوزه ادبیات، هنر و فلسفه و خارج از سنت تخصصی روابط بینالملل جای دارد.
* گروهی از واقعگرایان در روابط بین الملل: این دیدگاه چاره را در توازن سختافزاری و ساخت سلاح هستهای میبیند. این مقاله میپذیرد که نظام بینالملل منبع تهدید است، اما همزمان بر اهمیت ساختارهای داخلی در تعریف منافع و امنیت ملی تأکید میکند. مقابله با تهدیدهای فعلی، علاوه بر ساخت بازدارندگی نظامی، نیازمند بازسازی قدرت ملی از طریق حذف نهادهای فاسد و ناکارآمد و شکلدادن نهادهای مؤثر و پاسخگو برای رفع تهدید است. این دو روندهایی موازی اند. اما آن بخش از این دیدگاه که معتقد به ساخت بازدارندگی هستهای است، باید در نظر بگیرد، حرکت به این سمت چه بسا به تهدید بیشتر امنیت ملی در این شرایط منجر شود.
بر پایه این چارچوب این مقاله بر آن است که جمهوری اسلامی، در طول چهار دهه گذشته خود به عامل تضعیف قدرت ملی و تشدید تهدیدات علیه ایران بدل شده است. این روند دو نمود عمده داشته است:
۱. اتخاذ سیاستهای آمریکاستیز و اسرائیلسیتز.
۲. بر هم زدن توازن قوا به زیان ایران و تضعیف ظرفیتهای ملی.
آمریکاستیزی
رویکرد خصمانه جمهوری اسلامی نسبت به ایالات متحده از نخستین سالهای پس از انقلاب آغاز شد و با ماجرای گروگانگیری و حمایت علنی آیتالله خمینی از آن، وارد مرحلهای رسمی از تخاصم با واشنگتن شد. در دهههای بعد، این سیاست توسط آیتالله خامنهای ادامه یافت، بهویژه در مواقعی که فرصتهایی برای کاهش تنش فراهم آمده بود. زمانی که دولتهایی مانند دولت هاشمی رفسنجانی و نهادهایی مانند ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام به دنبال تنشزدایی و عادیسازی روابط با آمریکا بودند، این تلاشها با مخالفت صریح رهبری ناکام ماند.
پس از توافق برجام، در حالی که تلاشهایی برای جذب سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی به عنوان گامی در مسیر عادیسازی فراهم شده بود، رهبر جمهوری اسلامی با استفاده از کلیدواژه «نفوذ» به مقابله با این تلاشها برخاست.
البته سیاست تقابل با آمریکا تنها محصول ایدئولوژی جمهوری اسلامی نبود. یک متغیر مهم دیگر در تداوم این وضعیت، لابی قدرتمند اسرائیل در ایالات متحده بود که اساساً با عادیسازی روابط ایران و آمریکا مخالف است. این لابی، به واسطه خصومت آشکار جمهوری اسلامی با اسرائیل، در همراستایی با تندروهای ایرانی عمل کرده و عملاً آنان را به شرکای ناخواسته خود بدل ساخته است. دلیل فعالیتهای این لابی، سیاست اسرائیلستیز جمهوری اسلامی بوده است.
اسرائیلستیزی
در تمام دوران جمهوری اسلامی، سیاست اسرائیلستیزی به شکلی سیستماتیک دنبال شده است نه صرفاً در سطح شعار، بلکه با اقدامات میدانی و حمایت گسترده از گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین. این سیاست، حتی در شرایطی پیگیری شد که ارزیابی عقلانی منافع ملی ایران دلالتی بر چنین تقابلی نداشت. نمونههایی چون تشابه منافع ایران و اسرائیل در جریان عملیات اوسیراک یا همکاری در پرونده مکفارلین، نشان میدهند که حتی در فضای پس از انقلاب نیز امکان تعامل با تلآویو به جای تخاصم وجود داشت.
رهبر کنونی جمهوری اسلامی، با مخالفت صریح با روند صلح اسلو، حتی یاسر عرفات، رهبر سابق سازمان آزادیبخش فلسطین را به خیانت و ترس متهم کرد. او با صورتبندی مسئله فلسطین به مثابه موضوعی فراتر از ملت فلسطین و مرتبط با جهان اسلام، آن را به ابزار هویتی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بدل ساخت و جمهوری اسلامی را در محور پیشتاز تقابل با اسرائیل قرار داد.
برهم زدن توازن قوا
جمهوری اسلامی از همان آغاز پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ با اتخاذ تصمیماتی هیجانی،ایدئولوژیک و فاقد محاسبه راهبردی، توازن قوا را به زیان منافع ملی ایران بر هم زد. این اقدامات نه تنها ظرفیتهای داخلی کشور را تضعیف کرد، بلکه موقعیت بینالمللی ایران را نیز به شدت آسیبپذیر ساخت. شماری از مهمترین این اقدامات عبارت بودند از:
* اعدام دستهجمعی فرماندهان ارتش و حذف نیروهای متخصص نظامی در نخستین ماههای پس از انقلاب.
* لغو یکجانبه قراردادهای مهم خرید تسلیحات که پیش از انقلاب در دستور کار بود.
حمله به سفارت آمریکا و بحران گروگانگیری، که نقطه آغاز انزوای سیاسی و اقتصادی ایران در عرصه بینالمللی شد.
اتخاذ شعارهای تهاجمی درباره «سرنگونی رژیمهای منطقه» و پیگیری سیاست صدور انقلاب، که نه تنها موجب بیاعتمادی بلکه منجر به خصومت آشکار بسیاری از همسایگان شد.
این سیاستها، قدرت ملی ایران را تضعیف کرد و از عوامل مؤثر در تصمیم صدام برای حمله به ایران بود. بعدها، دوری ایران از غرب با سیاست نگاه به شرق جایگزین شد، اما در عمل همپیمانی با قدرتهایی مانند روسیه و چین نیز به جای آنکه از موضعی راهبردی و متکی بر منافع متقابل صورت گیرد، عمدتاً تابعی از انفعال و انزوای دیپلماتیک جمهوری اسلامی بود. این وابستگی، فاقد دستاورد ملموس راهبردی برای ایران بود. مثلاً همکاری ایران و روسیه در سوریه مقطعی بود و زمانی که منافع روسیه ایجاب نمیکرد ایران را در سوریه تنها گذاشت. یا در بحرانهای اخیر، از جمله در رویارویی با اسرائیل، نه تنها حمایتی به همراه نداشت، بلکه حتی وعدههای تسلیحاتی روسیه نیز به مرحله اجرا نرسید. در این چارچوب، سیاست خرید نفت چین از ایران تا زمانی ادامه داشته که با فشار جدی واشنگتن روبرو نشود. چین حمایت دیپلماتیک از ایران را تا زمانی که آن را در تقابل جدی با واشنگتن قرار ندهد دنبال میکند و در قطعنامههای تحریمی علیه ایران پیش از برجام مشارکت داشته و در شرایطی که ایران برای برقراری توازن قدرت به شدت به جنگندههای پیشرفته نیاز دارد، از فروش آنها به ایران به دلیل فشار واشنگتن خودداری کرده است.
در این مرحله، نمیتوان جمهوری اسلامی را صرفاً به عنوان یک ساختار بیچهره تحلیل کرد. نقش محوری آیتالله خامنهای در شکلدهی به این مسیر، چنان تعیینکننده بوده که تمایز میان «نظام» و «رهبر» عملاً بیمعنا شده است. نظام سیاسی جمهوری اسلامی در عملکرد و جهتگیریهای خود، تجسم مستقیم دیدگاهها، تصمیمات و اولویتهای رهبری آن است. در بخش بعد، به طور مشخص به نقش نهاد ولایت فقیه در تضعیف قدرت ملی و ضربه به منافع ملی خواهیم پرداخت.
ولایت فقیه: تمرکز قدرت، تضعیف ملت
نهاد ولایت فقیه از بنیاد، اصل حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت را از ملت ایران سلب کرده و با تمرکز قدرت در دستان فردی غیرپاسخگو، بنیان قدرت ملی را تضعیف و کشور را در برابر تهدیدات بیرونی و بحرانهای درونی آسیبپذیر کرده است. این نهاد بر اساس تبعیض نهادینه شده در جمهوری اسلامی مبنی بر تبعیض میان روحانیون وغیر روحانیون بنا شده و پاسخی غیرقابل قبول به این سوال دارد که چرا حکومت از آن تنها روحانیون است.
در فلسفه سیاسی، نظامهای دموکراتیک برای توجیه مشروعیت خود بر اصل نمایندگی و حق انتخاب آزادانه تکیه میکنند. در چنین نظامهایی، اگر پرسیده شود چرا مردم باید از دولت اطاعت کنند، پاسخ این است که «ما خودِ مردمایم»؛ نمایندگان منتخب مردم، برای دورهای محدود (معمولاً ۴ تا ۶ ساله) بر سر کار میآیند و مردم میتوانند در انتخابات بعدی مسیر سیاسی کشور را تغییر دهند. نمونه روشن آن، انتخاب باراک اوباما در ایالات متحده بود که با رأی مردم، سیاست خارجی آمریکا از اشغال عراق به سمت خروج از آن تغییر یافت.
اما اگر از ولی فقیه پرسیده شود چرا باید از وی اطاعت کرد، پاسخ این است که «من نماینده خدا روی زمینم». چنین پاسخی، در جامعه امروز ایران بهویژه نزد نسل جدید فاقد اعتبار و غیرقابل قبول به نظر میرسد و این عدم پذیرش منجر به فقدان مشروعیت سیاسی حکومت و در نتیجه ضعف آن شده است. برای پوشش این ضعف یک سیستم حامی پرور ایجاد شده که فاسد و فاقد توانایی اداره موثر کشور است.
از نظر تاریخی نیز، آیتالله خمینی در دوران پیش از انقلاب، وعده آزادیهای سیاسی و اجتماعی میداد، اما پس از استقرار جمهوری اسلامی، این وعدهها را زیر پا گذاشت. در خصوص رهبر بعدی هم در رفراندومی با مشارکت حدود ۵۴ درصد، قانون اساسی به گونهای بازنویسی شد که جایگاه ولی فقیه به قدرتی مطلق بدل شد؛ قدرتی که با حذف نظارت مؤثر و بهرهگیری از ابزار سرکوب، بر همه شئون کشور سایه انداخت.
در ساختار حقوقی جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان به ظاهر نهاد ناظر بر رهبری است، اما در عمل همراستا و مطیع او عمل کرده است. این وضعیت از کاستیهای قانون اساسی ناشی میشود، جایی که سازوکار انتخاب اعضای خبرگان به گونهای طراحی شده که در نهایت، خروجی آن مورد تأیید و انتخاب غیرمستقیم رهبری است.
علاوه بر اشکالات تئوریک، تاریخی و ساختاری، تجربهی تجسمیافته این نهاد در دو رهبر جمهوری اسلامی نشان داده که تصمیمات هر دو در عمل به تهدید امنیت ملی ایران و فرسایش قدرت ملی انجامیده است. جنگ ایران و عراق در دوره اول، و تقابل نظامی-امنیتی با اسرائیل در دوره دوم، دو نمونه از تجلی این تصمیمات هستند. تحریمهای بینالمللی گسترده، تجلی سیاست خارجی رهبران انقلاب در عرصه اقتصاد و محصول تصمیمات آنهاست.
در عرصه داخلی، رهبری به جای تقویت انسجام ملی، با دامنزدن به گسلهای اجتماعی و فرهنگی، پایههای قدرت ملی را متزلزل ساخت. شکافهای عمیق میان گروههایی چون «باحجاب» و «بیحجاب»، یا «بابصیرت» و «بیبصیرت»، نه صرفاً گفتمانی بلکه با حمایت نهادینهشده از گروههای فشار و اقدامات موسوم به «آتش به اختیار»، به سیاست رسمی بدل شد. تمرکز دستگاههای نظامی و امنیتی به جای تهدید خارجی، متوجه منتقدین و مخالفین رهبری و زنان و دخترانی شد که حجابشان مورد تأیید نبود. این روند عملاً به نفی حاکمیت قانون و جایگزینی اقتدار قانونی با اراده گروههایی منسوب به «وفاداران نظام» منتهی شد؛ گروههایی که نه منتخب مردماند و نه پاسخگو در برابر افکار عمومی.
نتیجه مستقیم این سیاستها، مهاجرت گسترده میلیونها متخصص، دانشگاهی و نخبه بوده است — و جایگزینی آنها با نیروهایی که صرفاً بر مبنای وفاداری سیاسی، نه صلاحیت علمی و مدیریتی، در دانشگاهها و نهادهای تصمیمگیر جای گرفتهاند. این روند، به شکل مضاعفی قدرت ملی ایران را تضعیف کرده و ظرفیت بازسازی آن را محدود ساخته است.
در این دوره، وفاداری جایگزین صلاحیت شده است. فرماندهان سپاه، روحانیون همسو، و نهادهای امنیتی مطیع، بهجای نخبگان ملی و مدیران متخصص، به موتور تصمیمسازی نظام بدل شدهاند. در چنین ساختاری، تصمیمگیری نه بر پایه واقعیات میدانی و اصول عقلانی، بلکه مبتنی بر ارادههای بسته و اولویتهای ایدئولوژیک شکل میگیرد — و نتیجه آن، ناتوانی در پاسخ مؤثر به تهدیدات بیرونی و درک نادرست از هزینههای راهبردی است.
راهحل: بازسازی قدرت ملی و تغییر مسیر از درون
جمهوری اسلامی در برابر تهدید خارجی، به تقویت توان نظامی و استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک خود متوسل شده است. این تلاشها البته که ضروری است. در کنار آن، اقدامات روانی-رسانهای برای ترمیم انسجام اجتماعی نیز در دستور کار قرار گرفته: از اجرای کنسرت در میدان آزادی تا دعوت اصلاحطلبان به تلویزیون ملی و پخش گزارشهایی از فداکاری و همبستگی مردم. این اقدامات اگرچه میتوانند نقش مسکن را در لحظه ایفا کنند، اما به ریشه درد نمیپردازند. آنچه مفقود است، درمان ساختاری منبع بحران است.
برای مهار تهدید خارجی، ایران نیازمند دو تغییر راهبردی است:
نخست: بازنگری در سیاستهای پرهزینه و ایدئولوژیک مانند اسرائیلستیزی و آمریکاستیزی است. این رویکردها نه تنها دستاورد ملموسی در تأمین امنیت ملی نداشتهاند، بلکه کشور را در مسیر تقابلهای پرخطر، تحریمهای فلجکننده، و انزوای راهبردی قرار دادهاند. تداوم این مسیر، بهویژه در غیاب قدرت ملی متوازن، تهدید را تشدید میکند. در زمان رهبری آیت الله خامنهای تلاشها برای این بازنگری به شکست منجر شده است.
دوم: بازسازی قدرت ملی که به معنای ترمیم توازن قوا از درون است. بدون تغییر در ساختار حکمرانی، بازدارندگی نظامی نیز تضمین رفع تهدید نخواهد بود. تغییر این ساختار باید از درون، با اجماع نخبگان و حمایت افکار عمومی، صورت گیرد — نه از مسیر حمله خارجی. دخالت بیرونی، اگر رخ دهد، تنها ایران را به میدان تسویهحساب قدرتهای جهانی بدل خواهد کرد و هرگونه امکان بازسازی ملی را تضعیف خواهد ساخت.
یکی از راههای این تغییرات، فشار اجتماعی و نخبگانی به رهبری برای کنارهگیری از قدرت است. در صورت تحقق این گام، میتوان ساختاری موقت و انتقالی طراحی کرد. این ساختار باید زمینه را برای برگزاری یک رفراندوم ملی و انتخابات آزاد فراهم کند. نهادهایی مانند شورای نگهبان، که مانع مشارکت عمومی شدهاند، باید منحل شوند. تنها در انتخاباتی که تمامی گروهها و گرایشها اجازه مشارکت دارند، میتوان حاکمیت ملی را بازتعریف و حق تعیین سرنوشت را احیا کرد.
عبور به دموکراسی، در کنار تقویت مؤثر بازدارندگی نظامی، راهبردیترین مسیر برای عبور از بحران کنونی است. یک دموکراسی نوپا نه تنها مشروعیت ملی بلکه مشروعیت بینالمللی خواهد داشت و این باعث افزاش قدرت ملی خواهد شد. در چنین شرایطی، هزینه حمله به ایران به شکل چشمگیری افزایش مییابد و معادله سود-زیان در میان بازیگران عامل تهدید را تغییر میدهد.
در این میان، باید با شفافیت و صراحت هشدار داد که ایران در یکی از پیچیدهترین و سختترین مقاطع تاریخی خود در چند دهه گذشته قرار گرفته است. نشانهها حاکی از آناند که ممکن است فازهای بعدی حملات خارجی علیه ایران در آیندهای نهچندان دور آغاز شود. وضعیت کنونی، شباهتهای نگرانکنندهای با مقاطع بحرانی در عراقِ دهه ۱۹۹۰ و سوریهِ پس از ۲۰۱۱ دارد — دورههایی که با ضربه خارجی آغاز شدند اما بهمدت سالها به تغییر رژیم نینجامیدند. در عراق، این روند به تحریمهای فراگیر، از دست دادن کنترل هوایی و زمینی، و در نهایت کشته و آواره شدن صدها هزار شهروند انجامید؛ و در سوریه، علیرغم بقای نظام سیاسی تا سال ۲۰۲۴، میلیونها انسان کشته، مجروح یا آواره شدند. امروز ممکن است آغاز چنین فصلی برای ایران باشد — فصلی که با بیتصمیمی و تداوم وضع موجود، کشور را در مسیر مشابهی از ویرانی، انزوا، و فرسایش قرار دهد. در چنین بزنگاهی، تعلل، خطرناکترین گزینه ممکن است.
اگر روند تغیرات از داخل به سرعت آغاز نشود، فضای روانی و سیاسی برای مداخله خارجی و تغییر رژیم از بیرون تقویت خواهد شد — و در آن صورت، سرنوشت کشور نه در دست مردم، بلکه در دست نیروهای خارجی رقم خواهد خورد. برای جلوگیری از این مسیر پرخطر، تغییر باید از هماکنون آغاز شود.
* منع:یورونیوز فارسی
* این مطب صرفا نظرات نویسنده را بیان میکند و منعکس کننده دیدگاه یورنیوز نیست
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
همزمان با گزارشهایی که حاکی از دیدار مقامات ارشد اسرائیل و سوریه در باکو در حاشیه سفر احمد الشرع به جمهوری آذربایجان است، دولت باکو از گسترش مناسبات خود با حکومت جدید دمشق و موافقت با صدور گاز به سوریه خبر داد.
خبرگزاری فرانسه با استناد به یک مقام عالیرتبه در حکومت سوریه گزارش داد که دیدار مقامات اسرائیلی و سوری در باکو که برای روز شنبه، ۲۱ تیر، برنامهریزی شده بود، در پایتخت آذربایجان انجام شد.
احمد الشرع که از آذر سال گذشته رهبری سوریه را پس از ساقط کردن حکومت بشار اسد در دست دارد، شنبه برای نخستین بار با سفر به باکو با الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان دیدار کرد.
آذربایجان، کشوری با جمعیت اکثریت شیعه، در عین حال یکی از نزدیکترین متحدان سیاسی و نظامی اسرائیل در میان همسایگان جمهوری اسلامی ایران و در منطقه قفقاز شناخته شده و در حالی که تأمینکننده بخش مهمی از نفت مورد نیاز اسرائیل است، یکی از خریداران عمده تسلیحات ساخت اسرائیل محسوب میشود.
مقام سوری که منبع گزارش خبرگزاری فرانسه است، در همین حال افزود که دیدار مقام بلندپایه سوری و یک مقام اسرائیلی، بر «حضور نظامی اسرائیل در سوریه پس از سرنگونی بشار اسد» متمرکز بوده است.
این منبع پیشتر در این رابطه به خبرگزاری فرانسه گفته بود که انتظار نمیرود خود آقای الشرع در این دیدار شرکت کند.
در پی سرنگونی حکومت بشار اسد در آذرماه سال گذشته، اسرائیل در طول چند هفته حملات هوایی گستردهای در سوریه انجام داد تا داراییهای کلیدی نظامی بهجایمانده از حکومت اسد به دست دولت اسلامگرایان به رهبری احمد الشرع نیفتد.
اسرائیل همچنین با پیشروی در منطقه حائلی که پیشتر نیروهای سازمان ملل در آن مستقر بودند، عمق بیشتری از جنوب سوریه را به اشغال خود درآورد و بر کوه راهبردی جبلالشیخ مسلط شد.
احمد الشرع با تأکید بر اینکه خواهان درگیری با همسایگان نیست و از احیای توافق ترک مخاصمه سوریه و اسرائیل مربوط به سال ۱۹۷۴ حمایت میکند، از جامعه بینالمللی خواسته بود اسرائیل را زیر فشار بگذارند تا حملات نظامی به سوریه را متوقف کند.
دولتهای سوریه، اسرائیل و آذربایجان گزارش دیدار روز شنبه میان مقامات اسرائیلی و سوری در باکو را تأیید یا رد نکردند.
اسرائیل و سوریه هفته گذشته نیز گزارشهای رسانههای عرب منطقه در خصوص انجام ملاقات میان تساخی هانگبی، مشاور امنیت ملی اسرائیل، با احمد الشرع در ابوظبی را تأیید یا رد نکردند.
گزارشها حاکی بود که آقای هانگبی پس از دیدار روز یکشنبه گذشته در امارات، به اسرائیل بازگشت و همراه با بنیامین نتانیاهو که در هواپیمای اختصاصی منتظر آغاز سفر رسمی به آمریکا بود، راهی واشینگتن شد.
گیدئون سعار، وزیر خارجه اسرائیل، پیشتر گفته است که توافق سیاسی با سوریه میتواند در دسترس باشد اما اسرائیل «در هیچ توافقی از ارتفاعات جولان (که در جنگ سال ۱۹۶۷ از سوریه گرفت) چشم نخواهد پوشید».
رئیسجمهور آمریکا که در جریان سفر دو ماه پیش به عربستان با احمد الشرع دیدار کرد، ابراز امیدواری کرده که سوریه به کشورهای دارای پیمان صلح با اسرائیل بپیوندد اما افزوده که هنوز برای رسیدن به این مرحله کار زیادی باید انجام شود.
دونالد ترامپ دوشنبهشب گذشته در مهمانی برای نخستوزیر اسرائیل در کاخ سفید فاش کرد که یکی از کسانی که از او خواستند تحریمهای آمریکا علیه سوریه را لغو کند، بنیامین نتانیاهو بود. این اولین بار بود که آقای ترامپ موافقت و درخواست اسرائیل برای لغو تحریمها علیه سوریه را بیان کرد.
شبکه تلویزیونی آی۲۴ گزارش داده که بنیامین نتانیاهو شهریورماه که برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد دوباره به آمریکا خواهد رفت، با احمد الشرع در کاخ سفید دیدار خواهد کرد و در نشستی با شرکت دونالد ترامپ توافق امنیتی میان اسرائیل و سوریه را امضا خواهد کرد. اسرائیل و سوریه این گزارش را نیز رد یا تأیید نکردهاند.
توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه، هفته گذشته در سفر به لبنان گفت مذاکرات میان سوریه و اسرائیل «آغاز شده است».
رادیو ارتش اسرائیل روز چهارشنبه، ۱۹ تیر، گزارش داد که ارتش اسرائیل در هفتههای اخیر حملات هوایی به سوریه را غیر از عملیات در جنوب این کشور در مقابله با عوامل مرتبط با جمهوری اسلامی ایران و نیروی قدس سپاه پاسداران، به میزان محسوسی کاهش داده است.
اسرائیل که حدود دو دهه با حضور و نفوذ نظامی ایران در سوریه در دوران حکومت بشار اسد مخالفت عملی میکرد، در روزهای گذشته از عملیات نیروهای کوماندویی خود در جنوب سوریه و بازداشت شماری از افراد اعزامی از سوی «نیروی قدس سپاه پاسداران» خبر داده است.
صدور گاز آذربایجان به سوریه
دفتر ریاست جمهوری آذربایجان روز شنبه، ۲۱ تیر، اعلام کرد الهام علیاف در دیدار با احمد الشرع گفت «به دلیل سیاستهای غیردوستانه دولت پیشین سوریه نسبت به آذربایجان»، دو کشور «دورهای از رکود» را در روابط تجربه کردند اما برپایی دولت جدید سوریه، «چشماندازهای مهمی را برای پیشرفت روابط پدیدار کرده است».
احمد الشرع به همتای آذربایجانی خود گفت رژیم اسد به روابط سوریه با بسیاری از کشورها، از جمله آذربایجان، آسیب زده بود.
دفتر ریاستجمهوری آذربایجان همچنین روز شنبه اعلام کرد در جریان مذاکرات الهام علیاف با احمد الشرع، توافق صادرات گاز به سوریه امضا شد.
حکومت الشرع در تلاش برای جلب حمایت و سرمایهگذاری و همکاری کشورهای جهان برای احیای زیرساختهای سوریه است که در ۱۴ سال جنگ داخلی ویران شد.
گاز آذربایجان از راه ترکیه، که متحد کلیدی برای باکو و دمشق است، صادر خواهد شد و از طریق یک خط لوله در شمال سوریه به این کشور خواهد رسید.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، حدود سه هفته پیش گفته بود که الهام علیاف آماده ارائه انواع حمایتها به سوریه، از جمله در زمینه گاز طبیعی است.
آقای علیاف در خصوص بسیاری از مسائل بینالمللی، از جمله در قبال سوریه، با مواضع ترکیه همسویی نشان میدهد اما در حالی که خصومت عمیق میان رهبران ترکیه و اسرائیل بر سر جنگ غزه ادامه یافته، باکو به مناسبات گرم و نزدیک خود با اسرائیل ادامه داده و حضور و نفوذ دیپلماتیک اسرائیل در آذربایجان کماکان قوی است.
رادیو فردا
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
در حالیکه سوریه دوران جدیدی از ثبات و بازسازی پس از سقوط بشار اسد را تجربه میکند، یکی از اصلیترین چالشهای داخلی، همچنان حلنشده باقی مانده است و آن سرنوشت «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) و ساختار خودگردان کردی در شمالشرق این کشور است.
از انزوا به بازگشت به آغوش جامعه بینالمللی
در هفت ماه گذشته، پس از سقوط دولت اسد در دسامبر ۲۰۲۴، نزدیک به ۸۰ کشور و نهاد بینالمللی به دمشق رفتوآمد داشتهاند تا با احمد الشرع، رئیسجمهور موقت جدید سوریه، وارد تعامل سیاسی و اقتصادی شوند.
تحریمها و محدودیتهای بینالمللی که در طی نیم قرن گذشته علیه دمشق اعمال شده بودند، تقریباً بهطور کامل لغو یا تعلیق شدهاند. الشرع قرار است در سپتامبر بهعنوان نخستین رئیسجمهور سوریه در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند.
در همین حال، اقتصاد سوریه نیز نفس تازهای گرفته است؛ بیش از ۲۰ میلیارد دلار قرارداد با شرکتهایی از قطر، عربستان، ترکیه، آمریکا و اروپا امضا شده، و حتی صادرات به ایالات متحده آغاز شده است. زیرساختهای ارتباطی 4G و 5G آمریکا نیز در شبکه «سوریاتل» ادغام شدهاند.
توافقنامهای بیفرجام
در حالیکه دولت جدید در دمشق تلاش دارد ساختارهای ملی را بازسازی و تثبیت کند، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که تحت رهبری کردها در شمالشرق مستقرند، تاکنون در مسیر ادغام در ارتش ملی جدید همراهی مؤثری نداشتهاند.
با وجود امضای یک توافق چارچوبی در ماه مارس ۲۰۲۵، مذاکرات بعدی میان دمشق و رهبری SDF پیشرفت چندانی نداشته است. نیروهای SDF بارها تلاش کردهاند تسلیحات سنگین خود را به خطوط تماس در حلب شمالی منتقل کنند؛ اقدامی که نقض آتشبس بهشمار میآید و در برخی موارد، نیروهای آمریکایی برای متوقفکردن کاروانهای کرد مداخله کردهاند.
گزارشهایی از رقه و حسکه حاکی از ادامه ساخت تونلهای نظامی زیرزمینی توسط SDF است. همچنین طی شش ماه گذشته، بیش از صد مرد عرب و چندین زن توسط نیروهای کرد بازداشت شدهاند؛ تنها به این دلیل که بستگانشان به صفوف ارتش جدید سوریه پیوستهاند.
تنشهای نمادین و عملی
یکی از اقداماتی که تنشها را افزایش داد، تصمیم غیرمنتظره SDF در ۱۹ ژوئن برای تشکیل «اداره کل» فرودگاه قامشلو بود؛ اقدامی که خشم اداره کل هوانوردی سوریه در دمشق را برانگیخت و آن را «نقض آشکار قوانین بینالمللی» توصیف کرد.
در بازدید هیئتی از وزارت کشور سوریه از حسکه، مقامات خودگردان کرد بار دیگر تأکید کردند که خواهان حفظ ساختارهای فدرالی و تمرکززدایی هستند. آنها حتی دولت مرکزی را واداشتند در جلساتی در زیر تصاویر عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پکک، بنشینند.
نشست بینتیجه در دمشق
در تلاشی تازه برای حل این بحران، هفته گذشته نشستی با حضور مقامات دولت سوریه، رهبری SDF و نمایندگان ویژه آمریکا و فرانسه، توماس باراک و ژان-باپتیست فِوْر، در دمشق برگزار شد. با این حال، نشست هیچ پیشرفتی نداشت.
طبق گفته منابع نزدیک به مذاکرات، SDF خواهان حفظ ساختار نظامی مستقل خود تحت همان نام و با فرماندهی مستقل در مناطق شمالشرق است. همچنین مقامات خودگردان خواستار بقای کامل ساختارهای اداری فعلیشان شدند.
این شروط نهتنها خشم هیئت دولت سوریه را برانگیخت، بلکه موجب ناامیدی شدید میان میانجیگران آمریکایی و فرانسوی شد. پس از نشست، توماس باراک در اظهاراتی صریح اعلام کرد: «فدرالیسم جواب نمیدهد... تنها راه، راه دمشق است. و ما در حال از دست دادن زمان هستیم.»
کاهش حمایت آمریکا از نیروهای دموکراتیک سوریه
در حالیکه SDF برای بیش از یک دهه متحد کلیدی ارتش آمریکا در مبارزه با داعش بوده است، اما اکنون بهنظر میرسد اولویتهای واشنگتن تغییر کردهاند. پنتاگون رسماً اعلام کرده که تنها ارتش ملی دمشق باید انحصار استفاده از نیرو را در اختیار داشته باشد، و این به معنای پایان کار هرگونه نیروی مسلح جداگانه از جمله SDF است.
در جلسه تأیید سمت فرماندهی ستاد مرکزی ارتش آمریکا (CENTCOM)، دریادار بردلی کوپر تأکید کرد: «ثبات سوریه در گرو بقای احمد الشرع در قدرت است، و این موضوع برای ما اهمیت حیاتی دارد.»
نیروهای دموکراتیک سوریه؛ از متحد به مانع؟
از نگاه ناظران غربی، نیروهای کرد سوریه اکنون از یک بازیگر تأثیرگذار، به مانعی در مسیر احیای ثبات و اتحاد سوریه تبدیل شدهاند. هرچند آنها تلاش میکنند با مقاومت در برابر انحلال و ادغام، موقعیت خود را حفظ کنند، اما این تأخیرها ممکن است تنها موجب از دست رفتن فرصتهای سیاسیشان شود.
فرمان اجرایی اخیر دونالد ترامپ برای لغو تحریمهای سوریه، مسئولیت اردوگاههای نگهداری عناصر داعش را نیز به دولت دمشق سپرده است. این موضوع یکی از مهمترین اهرمهای فشار بینالمللی SDF در سالهای گذشته بوده است.
با نزدیک شدن به ضربالاجل پیشنهادی آمریکا در ماه اوت برای دستیابی به توافق، نشانهها حاکی از آن است که اگر تغییری در موضع SDF رخ ندهد، آنان به اصلیترین مانع در مسیر وحدت ملی و ثبات پایدار سوریه بدل خواهند شد.
نویسنده: چارلز لیستر، کارشناس مسائل خاورمیانه
منبع: نشریه المجله
انتشار ترجمه در وبسایت کردپس
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
یک مقام اسرائیلی به خبرگزاری رویترز گفت که مذاکرات غیرمستقیم بر سر پیشنهاد آمریکا برای آتشبس ۶۰ روزه، هفت روز پس از آغاز مذاکرات، در طول روز شنبه ادامه داشت. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، گفته است که امیدوار است به زودی بر اساس پیشنهاد جدید آتشبس مورد حمایت آمریکا، به موفقیتی دست یابد.
در غزه، پزشکان گفتند که ۱۷ نفر که سعی در دریافت کمکهای غذایی داشتند، روز شنبه بر اثر تیراندازی سربازان اسرائیلی کشته شدند، که آخرین تیراندازی دستهجمعی در اطراف یک سیستم توزیع کمکهای تحت حمایت آمریکا است که به گفته سازمان ملل منجر به کشته شدن ۸۰۰ نفر در شش هفته شده است.
شاهدانی که با رویترز صحبت کردند، از تیراندازی به سر و تنه افراد خبر دادند. رویترز چندین جسد قربانیان را در حالی که اعضای خانواده در بیمارستان ناصر گریه میکردند، در کفنهای سفید دیده است. ارتش اسرائیل اعلام کرد که نیروهایش تیرهای هشدار شلیک کردهاند، اما بررسی این حادثه هیچ مدرکی مبنی بر آسیب دیدن کسی در اثر تیراندازی سربازانش پیدا نکرده است.
هیئتهایی از اسرائیل و حماس در قطر برای دستیابی به توافقی که شامل آزادی مرحلهای گروگانها، عقبنشینی نیروهای اسرائیلی و بحث در مورد پایان جنگ باشد، تلاش کردهاند.
این مقام اسرائیلی، حماس را مقصر این بنبست دانست که به گفته او “همچنان سرسخت است و به مواضعی پایبند است که به میانجیها اجازه نمیدهد به توافق برسند”. حماس پیش از این خواستههای اسرائیل را عامل جلوگیری از توافق دانسته بود.
یک منبع فلسطینی گفت که حماس نقشههای عقبنشینی را که اسرائیل پیشنهاد کرده بود و حدود ۴۰ درصد از غزه را تحت کنترل اسرائیل قرار میداد، از جمله تمام منطقه جنوبی رفح و مناطق بیشتر در شمال و شرق غزه، رد کرده است.
دو منبع اسرائیلی گفتند که حماس میخواهد اسرائیل به خطوطی که در آتشبس قبلی قبل از تجدید حمله خود در ماه مارس در اختیار داشت، عقبنشینی کند.
این منبع فلسطینی گفت که مسائل مربوط به کمکرسانی و تضمینهای پایان جنگ نیز چالشی را ایجاد میکند. این منبع گفت که این بحران میتواند با مداخله بیشتر ایالات متحده حل شود.
حماس مدتهاست که خواستار توافق برای پایان جنگ قبل از آزادی گروگانهای باقیمانده است؛ اسرائیل اصرار دارد که تنها زمانی به جنگ پایان میدهد که همه گروگانها آزاد شوند و حماس به عنوان یک نیروی جنگی و دولت در غزه منحل شود.
فلسطینیها در حال سوگواری برای عزیزانی هستند که در بیمارستان ناصر در خان یونس، جنوب نوار غزه، در آتشباری اسرائیل کشته شدند.
دستکم ۷۹۸ کشته در شش هفته
تیراندازی دستهجمعی گزارش شده در روز شنبه در نزدیکی یک نقطه توزیع کمک در رفح، آخرین مورد از سلسله حوادثی است که دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد روز جمعه اعلام کرد که در شش هفته گذشته حداقل ۷۹۸ نفر در تلاش برای تهیه غذا کشته شدهاند.
محمود مکرم، شاهد عینی، به رویترز گفت: «ما آنجا نشسته بودیم و ناگهان به سمت ما تیراندازی شد. به مدت پنج دقیقه زیر آتش گیر افتاده بودیم. تیراندازی هدفمند بود. تصادفی نبود. به برخی از مردم از ناحیه سر، به برخی از ناحیه تنه، و به یکی از افرادی که کنار من بود، مستقیماً از ناحیه قلب شلیک شد.»
«هیچ رحمی در آنجا وجود ندارد، هیچ رحمی. مردم به دلیل گرسنگی میروند، اما میمیرند و در کیسههای مخصوص اجساد برمیگردند.»
پس از لغو نسبی محاصره کامل تمام کالاها به غزه در اواخر ماه مه، اسرائیل یک سیستم توزیع کمک جدید راهاندازی کرد و با تکیه بر گروهی که توسط ایالات متحده حمایت میشد، غذا را تحت حفاظت نیروهای اسرائیلی توزیع میکرد.
سازمان ملل متحد این سیستم را ذاتاً خطرناک و نقض اصول بیطرفی بشردوستانه دانسته و آن را رد کرده است. اسرائیل میگوید که این سیستم برای جلوگیری از منحرف کردن کمکها توسط شبهنظامیان ضروری است.
جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، زمانی که شبهنظامیان به رهبری حماس به اسرائیل حمله کردند و حدود ۱۲۰۰ نفر را کشتند و ۲۵۱ نفر را به گروگان گرفتند. گمان میرود حداقل ۲۰ نفر از ۵۰ گروگان باقیمانده هنوز زنده باشند.
به گفته مقامات بهداشتی غزه، عملیات اسرائیل علیه حماس بیش از ۵۷۰۰۰ فلسطینی را کشته، تقریباً کل جمعیت بیش از ۲ میلیون نفری غزه را آواره کرده، بحران انسانی ایجاد کرده و بخش بزرگی از این منطقه را به ویرانه تبدیل کرده است.
هزاران اسرائیلی روز شنبه در مرکز تلآویو تجمع کردند و خواستار توافقی شدند که تمام گروگانهای باقیمانده در اسارت حماس را آزاد کند.
بوعز لوی، معترض، به رویترز گفت: «ما اینجا هستیم تا به دولت فشار بیاوریم تا هر چه سریعتر به توافق گروگانها برسد، زیرا دوستان و برادران ما در غزه هستند و زمان پایان دادن به این جنگ فرا رسیده است. به همین دلیل است که ما اینجا هستیم.»
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، بنا بر آخرین آمار از موجودی مخازن سدهای کشور؛ ورودی آب به سدها تا ۲۱ تیرماه سال آبی جاری ( ۱۴۰۴-۱۴۰۳) ۲۲.۴۳ میلیارد متر مکعب است که در مقایسه با رقم ۳۹.۱۵ میلیارد متر مکعب مدت مشابه سال گذشته ۴۳ درصد کمتر است.
خروج آب از سدها با کاهش ۲۱ میلیارد متر مکعبی نسبت به رقم ۲۹.۲۰ میلیارد متر مکعب به ۲۳.۶ میلیارد متر مکعب رسیده است.
حجم مخازن سدها در سال آبی جاری تا روز گذشته ۲۳.۶۷ میلیارد متر مکعب است که نسبت به رقم ۳۲.۱ میلیارد متر مکعب سال گذشته منفی ۲۶ میلیارد متر مکعب اختلاف دارد.
این گزارش حاکی است میزان پرشدگی مخازن سدها ۴۶ درصد است.
بنا بر آخرین وضعیت سدهای تهران تا ۲۱ تیرماه موجودی مخزن سد امیرکبیر ۶۷ میلیون متر مکعب و با ۳۸ درصد پرشدگی نسبت به پارسال ۵۸ درصد آب کمتری دارد، لار ۶۶ میلیون متر مکعب حجم آب و ۷ درصد پرشدگی ۲۴ درصد نسبت به پارسال منفی است، طالقان با ۲۲۱ میلیون متر مکعب موجودی و ۵۳ درصد پرشدگی ۳۲ درصد نسبت به پارسال آب کمتری دارد و لتیان-ماملو با ۶۶ میلیون متر مکعب ذخیره آبی ۶۶ درصد آب پرشدگی داشته و ۴۴ درصد نسبت به پارسال آب کمتری دارد.
● مجموع ۱۳ سد دریاچه ارومیه ۶۲۸ میلیون متر مکعب آب دارند که نسبت به پارسال ۴۰ درصد کمتر است.
● زاینده رود ۳۲۳ میلیون متر مکعب آب را در خود جای داده اما ۳۰ درصد از پارسال کمتر است.
● سد رجایی مازندران ۸۸ میلیون متر مکعب ذخیره دارد که ۱۷ درصد از سال قبل بیشتر است.
● سد دوستی و طرق خراسان رضوی به ترتیب ۷۸ و ۳ میلیون متر مکعب آب دارند که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۶۳ درصد و ۵۲ درصد منفی هستند.
● موجودی زنجیره کارون، دز، کرخه، جره و مارون در خوزستان نیز به ترتیب نسبت به پارسال ۲۳درصد، ۱۸ درصد، ۶۱ درصد، ۳۵ درصد و ۶۵ درصد منفی هستند.
● کوچری و پانزده خرداد در حوضه قمرود نیز نسبت به سال گذشته ۱۰ درصد و ۳۳ درصد آب کمتری دارند.
● یامچی و سبلان در اردبیل نیز نسبت به مدت مشابه سال قبل به ترتیب مثبت ۱۰ و منفی ۱۷ هستند.
● ارس و ستارخان در آذربایجان شرقی به ترتیب منفی ۶ و منفی ۲۲ و خداآفرین بدون تغییر موجودی به میزان مشابه سال قبل ۶۵۶ میلیون متر مکعب آب دارد.
● در آذربایجان غربی بارون، سردشت و آغ چای همگی منفی و به ترتیب ۳۳ درصد، ۱۰ درصد و ۲۹ درصد آب کمتری ذخیره دارند.
● در هرمزگان استقلال، شمیل و نیان و سرنی هر کدام به ترتیب ۷۷ درصد، ۱۰۰ درصد و ۳۹ درصد نسبت به پارسال کاهش ذخیره آبی دارند.
● در بوشهر هر دو سد جگین و رئیسعلی دلواری منفی و به ترتیب ۵۲ درصد و ۵۰ درصد کمتر از سال قبل موجودی دارند.
● حجم آب موجود در سفیدرود گیلان نسبت به مدت مشابه سال قبل منفی ۵۲ درصد و شهر بیجار مثبت ۸ درصد است.
● کوثر و چمشیر در کهگیلویه و بویر احمد نیز به ترتیب منفی ۲۴ درصد و منفی ۲۵ درصد نسبت به سال قبل هستند.
● تهم، کینه ورس و تالوار در استان زنجان نیز نسبت به پارسال منفی ۴۴ درصد، منفی ۹ درصد و منفی ۲۱ درصد آب دارند.
● در کرمان تنگوئیه سیرجان ۲۱ درصد، جیرفت ۱۰ درصد و نساء ۶۱ درصد منفی هستند.
● رودبار لرستان ۲۱ درصد نسبت به پارسال آب بیشتری دارد.
● در کرمانشاه داریان و سلیمانشاه مثبت و گاوشان نسبت به پارسال ۱۴ درصد موجودی کمتری دارد.
● در سیستان و بلوچستان چاه نیمه ها با ۲۲۵ میلیون متر مکعب ذخیره ۲۱ درصد نسبت به پارسال منفی، پیشین با ۸۱ میلیون متر مکعب منفی ۵۰ درصد، زیردان ۱۳۰ میلیون متر مکعب و منفی ۲۹ درصد، کهیر ۱۰۹ میلیون متر مکعب ذخیره؛ ۲۴ درصد منفی، خیرآباد ۲۰ میلیون متر مکعب ذخیره دارد و ۲۷ درصد آب کمتر و ماکشید علیا با ۴۸ میلیون متر مکعب ذخیره آبی نسبت به سال قبل ۲۱ درصد کمتر آب دارد.
● در استان ایلام سیمره و ایلام به ترتیب در شرایط مثبت ۵ درصد و منفی ۱۵ درصد حجم آب نسبت به پارسال قرار دارد.
● نهرین خراسان جنوبی از مدت مشابه سال قبل ۵۰ درصد آب کمتری دارد.
● ساوه و کمال صالح در استان مرکزی نیز به ترتیب ۱۵ درصد و ۴۷ درصد منفی هستند.
بر پایه این گزارش؛ ارتفاع کل ریزشهای جوی کشورد معادل ۱۴۶.۴ میلیمتر بوده و این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دوره های مشابه درازمدت (۲۳۸.۳ میلیمتر) ۳۹ درصد کاهش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته (۲۴۴.۵ میلیمتر) ۴۰ درصد کاهش را نشان می دهد.
تهرانیها نگران آب باشند
سخنگوی صنعت آب گفت: ما بیم داریم که با کمبود آب؛ رفاه مردم در تهران، البرز و نواحی که از سدهای پنجگانه مصرف میکنند کاهش یابد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، عیسی بزرگزاده اظهار داشت: متاسفانه به دلیل کم بارشی که رخ داده در مجموع سدهای کشور آورد آبی از ابتدای سال آبی جاری تا ۲۱ تیرماه ۲۲.۴ میلیارد متر مکعب بوده که نسبت به سال قبل که ۳۹.۱۵ میلیارد متر مکعب بوده است ۴۳ درصد عقب ماندگی داشتیم.
وی ادامه داد: البته با مدیریت مخزن و رهاسازی خوشبختانه حجم موجود آب در مخازن سدها حدود ۲۳.۶۷ میلیارد متر است که نسبت به سال گذشته که حدود ۳۲ میلیارد متر مکعب بوده که ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم. بعبارت دیگر با اینکه از نظر ورودی ۴۳ درصد عقب ماندگی داشتیم از نظر حجم مخازن ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم و این به دلیل مدیریت رهاسازری بوده است.
سخنگوی صنعت آب میزان پرشدگی سدهای کشور را ۴۶ درصد عنوان کرد.
وی در ادامه با اشاره به اوضاع آب در تهران گفت: به رغم اینکه پیش بینی شده بود در استان تهران در ماههای اردیبهشت و خرداد بارش نرمال داشته باشیم این اتفاق نیفتاد و مجموع بارش های دریافتی از ابتدای سال آبی تا ۲۰ تیرماه حدود ۱۵۰ میلیمتر ثبت شده که نسبت به مدت مشابه سال آبی گذشته ۳۴ درصد کاهش و نسبت به بلندمت ۴۴ درصد کاهش داشته ایم.
بزرگزاده تصریح کرد: سال آبی جاری دومین سال کم بارش در دوره آماری ۵۷ ساله است و از سوی دیگر در پنجمین سال متوالی خشکسالی قرار داریم که منجر به تشدید خشکسالی ناشی از انباشتگی کم آبی سالهای خشک گذشته شده است.
وی بیان داشت: از نظر حجم مخازن سد امیر امیرکبیر ۵۸ درصد نسبت به سال قبل عقب تر است، لار ۳۴ درصد طالقان ۳۲ درصد، ترکیب سدهای لتیان و ماملو هم ۴۷ درصد عقب است و این نشان می دهد که سال آبی بسیار سختی را داریم.
سخنگوی صنعت آب خاطرنشان کرد: از زمستان سال قبل در اطلاع رسانی های مختلف از مردم استان تهران، البرز و بخشهایی از استان قزوین که از سدهای پنجگانه آب دریافت می کنند خواستیم که با مدیریت مصرف کمک کنند اما کاهش مصارف ناشی از مدیریت مصرف مطلقا کافی نبود و ما بیم داریم که با کمبود آب؛ رفاه مردم در تهران، البرز و نواحی که از سدهای پنجگانه مصرف می کنند کاهش یابد.
وی از همه شهروندان خواست که به شدت مدیریت مصرف آب را در سرلوحه قرار دهند و مصرف را کاهش دهند که تاب آوری منابع بیشتر شود و شرایط آبی بیش از گذشته سخت نشود.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
بازداشت عوامل نیروی قدس سپاه در عملیات مخفیانه اسرائيل؛ سربازان چگونه به خاک سوریه نفوذ کردند؟
یک سرهنگ نیروی ذخیره ارتش اسرائیل در گفتگو با روزنامه اسرائيلی «یدیعوت اخرونوت» از جزئیات عملیات مخفیانه گردان تحت رهبری خود در عمق خاک سوریه برای بازداشت عوامل نیروی قدس سپاه پاسداران پرده برداشت. این عملیات در ماه ژوئن انجام شد.
بنابر این گزارش، اسرائيل به اطلاعاتی دست یافته بود که نشان میداد این هسته عملیاتی نیروی قدس در حال برنامهریزی برای حملهای قریبالوقوع به نیروهای ارتش اسرائیل در منطقه حائل با سوریه بود.
این سرهنگ ارتش اسرائیل در این عملیات مخفیانه رهبری گردان ۷۰۱۲ را بر عهده داشت. بنابر این گزارش، اگرچه چنین عملیاتی معمولا بر عهده نیروهای ویژه و یا واحدهای نخبه ارتش اسرائیل است، اما در سالهای اخیر بیشتر توسط نیروهای ذخیره انجام میشوند.
بنابر این گزارش، عملیات نیروهای ذخیره ارتش اسرائيل با حضور صدها سرباز در حدود ساعت ۲:۵۰ بامداد روز دوشنبه آغاز شد. در آن زمان، عوامل نیروی قدس سپاه خوابیده بودند و سربازان اسرائیلی وارد مجتمع محل اقامت آنها شدند.
این سرهنگ ارتش اسرائیل گفت که موفقیت این عملیات حاصل ماهها تلاش اطلاعاتی و برنامهریزی دقیق با هدف برهمزدن بخشی از استراتژی ایران برای ایجاد بیثباتی در مرزهای شمالی اسرائیل بود.
اطلاعات و برنامهریزی
این سرهنگ ارتش اسرائیل گفت: «ما برای مدت طولانی این هسته را زیر نظر داشتیم. ایران در حال ساخت زیرساختهای تروریستی در لبنان، سوریه و اردن است. هنوز عناصر ایرانی در منطقه فعالاند و توقف آنها مسئولیت ماست.»
این عملیات در نزدیکی منطقه «تل کودنه» و در پی فعالیتهای اطلاعاتی گسترده توسط واحد ۸۲۰۰ اطلاعات ارتش اسرائیل و دیگر نهادها صورت گرفت.
بنابر این گزارش، این هسته وابسته به سپاه قدس بخشی از شبکه گسترده از نیروهای آموزشدیده بود که در روستاهای سوریه مستقر بوده و در انتظار دریافت دستور از تهران بودند.
این سرهنگ نیروی ذخیره ارتش گفت: «این عملیات محدود به یک هدف خاص نبود. هدف عملیاتی دقیق، ورود، بازداشت، بازجویی و بازگشت همراه با بازداشتشدگان به خاک اسرائیل بود. اما از آنجا که آنها در نقاط مختلف و در سازههای گوناگون پراکنده بودند، نیاز به هماهنگی دقیق و رازداری کامل داشتیم.»
به گزارش یدیعوت آخرونوت، چندین واحد تخصصی از جمله نیروی شناسایی گردان ۷۰۱۲، نیروهای اطلاعات انسانی از واحد ۵۰۴ ارتش، واحد سگهای رزمی «اوکتس»، و سربازان نخبه نجات و جستجو از واحد ۶۶۹ برای اجرای این عملیات با هم همکاری کردند.
این سرهنگ افزود: «ما یک ماکت کامل از محل عملیات را در تاریکی ساختیم و سربازان با تجهیزات کامل، شرایط نفوذ، هماهنگی و ورود بهصورت مخفیانه را تمرین کردند.»
او همچنین گفت: «ما کیلومترها در سکوت وارد خاک سوریه شدیم. همه چیز تا دقیقه و ثانیه برنامهریزی و بین گروهها هماهنگ شده بود.»
یکی از نیروهای حاضر در این عملیات گفت: «همه چیز ساکت بود تا زمانی که فرمان شروع آمد و عملیات آغاز شد. تیمهای نفوذ ابتدا وارد شدند و واحدهای پشتیبانی محوطه را محاصره کردند. پس از تایید حضور اعضای هسته سپاه قدس توسط واحد ۵۰۴، عملیات بازداشت آغاز شد.»
بازجویی از بازداشتشدگان بلافاصله آغاز شد و همزمان نیروهای اسرائیلی به جستجوی سلاح و اسناد اطلاعاتی پرداختند و پیش از آنکه ساکنان روستا واکنشی نشان دهند، محل را ترک کردند.
بنابر این گزارش، عوامل نیروی قدس کاملا غافلگیر شدند و در جریان این عملیات هیچ گلولهای شلیک نشد.
یکی از سربازان حاضر در این عملیات گفت: «حتی وقتی به اسرائیل رسیدیم، باورشان نمیشد. از تخت بیرون کشیده شدند، چشمبند زده شدند و ناگهان خودشان را در بازداشت اسرائیل دیدند.»
به گفته یک افسر مسئول بازجوییها، بازداشتشدگان در حال حاضر تحت بازجویی در اسرائیل هستند.
بهگفته او، این روند یک «بازی شطرنج روانی» برای بهدست آوردن اطلاعاتی درباره تهدیدهای آتی ناشی از سپاه قدس است.
یورونیوز فارسی
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / اکسیوس
منابع آشنا با این بحثها به اکسیوس گفتهاند که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، به رئیس جمهور ترامپ و مقامات ایرانی گفته است که از ایده توافق هستهای که در آن ایران قادر به غنیسازی اورانیوم نباشد، حمایت میکند.
چرا این موضوع مهم است: روسیه سالهاست که حامی اصلی دیپلماتیک ایران در موضوع هستهای بوده است. اما در حالی که مسکو علناً از حق غنیسازی ایران حمایت میکند، پوتین در پی جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران، در خفا موضع سختتری اتخاذ کرده است.
پشت پرده: به گفته سه مقام اروپایی و یک مقام اسرائیلی آگاه از این موضوع، مسکو ایرانیها را به توافق با «غنیسازی صفر» تشویق کرده است.
دو منبع گفتند که روسها همچنین دولت اسرائیل را در جریان موضع پوتین در مورد غنیسازی اورانیوم ایران قرار دادهاند. یک مقام ارشد اسرائیلی گفت: «ما میدانیم که این همان چیزی است که پوتین به ایرانیها گفته است.»
پوتین همچنین این موضع را در تماسهای هفته گذشته با ترامپ و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، ابراز کرد.
وضعیت موجود: حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران آسیب جدی وارد کرد، اما تمام اورانیوم غنیشده با خلوص بالای ایران را نابود نکرد. مشخص نیست که آیا هیچ یک از سانتریفیوژهای ایران جان سالم به در بردهاند یا خیر.
ترامپ به صراحت اعلام کرده است که خواهان یک توافق هستهای جدید با ایران است. به گفته منابع، اگر مذاکرات در هفتههای آینده انجام شود، غنیسازی صفر اورانیوم در خاک ایران یکی از خواستههای اصلی ایالات متحده خواهد بود.
ایران مدتهاست که اصرار دارد که باید توانایی غنیسازی را تحت هر توافقی حفظ کند.
جزئیات جالب: منابع میگویند پوتین و دیگر مقامات روس در چند هفته اخیر چندین بار حمایت خود از توافق «غنیسازی صفر» را به ایرانیها اعلام کردهاند.
یک مقام اروپایی با آگاهی مستقیم از موضوع گفت: «پوتین از غنیسازی صفر حمایت میکند. او ایرانیها را تشویق کرد تا برای بهبود شرایط مذاکره با آمریکاییها به سمت این هدف حرکت کنند. اما ایرانیها گفتند که این موضوع را بررسی نخواهند کرد.»
نقطه اختلاف: موضع پوتین با توجه به حمایت گستردهای که ایران در طول جنگ با اوکراین از روسیه کرده است، از جمله با تأمین صدها پهپاد تهاجمی و موشکهای زمین به زمین، به ویژه قابل توجه است.
در طول جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، ایرانیها از اینکه روسها فراتر از بیانیههای مطبوعاتی هیچ حمایت قابل توجهی از آنها نکردند، ناامید شدند.
کرملین و کاخ سفید به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ ندادند. هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل از اظهار نظر خودداری کرد.
جزئیات بیشتر: روسها بهصورت علنی و خصوصی اعلام کردهاند که در صورت دستیابی به توافق، آمادهاند اورانیوم با غنای بالای ایران را از این کشور خارج کنند.
منابع میگویند روسیه اعلام کرده که در این صورت، اورانیوم با غنای ۳.۶۷ درصد برای نیروگاههای هستهای و مقادیر کمی اورانیوم با غنای ۲۰ درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران و تولید ایزوتوپهای هستهای به ایران عرضه خواهد کرد.
آنچه باید دید: استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، با عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، درباره ازسرگیری مذاکرات هستهای گفتوگو کرده است.
یکی از برنامهها برگزاری دیدار در اسلو در روزهای آینده بود، اما منابع میگویند هم ایرانیها و هم ویتکاف از این ایده استقبال کمتری کردهاند و در حال جستوجوی مکان دیگری برای مذاکرات هستند.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
الکساندر وارد و لارنس نورمن / والاستریت ژورنال / ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵
در دیداری که روز دوشنبه (۷ ژوئیه ۲۰۲۵) در کاخ سفید برگزار شد، رئیسجمهور ترامپ در حالی که روبهروی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نشسته بود، گفت که امیدوار است حملات بیشتری از سوی آمریکا علیه ایران صورت نگیرد. ترامپ گفت: «تصور نمیکنم دلم بخواهد چنین کاری کنیم.»
با این حال، نتانیاهو در گفتوگویی خصوصی به او گفت که اگر ایران از سرگیری حرکت بهسوی دستیابی به سلاح هستهای را آغاز کند، اسرائیل بار دیگر دست به حمله نظامی خواهد زد. ترامپ در پاسخ گفت که ترجیحش دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک با تهران است، اما بهطور مشخص مخالفتی با طرح اسرائیل نکرد.
گفتوگوهای آنها که مقامهای ارشد آمریکایی و اسرائیلی در گفتوگو با «والاستریت ژورنال» آن را تشریح کردهاند، نشاندهنده محاسبات متضادی است که سه کشور از زمان حملات ماه گذشته آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران با آن روبهرو هستند.
ترامپ روی تهدید به حملات بیشتر بهعنوان ابزاری برای فشار بر تهران جهت پذیرش توافقی حساب کرده که مسیر دستیابی آن به سلاح هستهای را ببندد. اسرائیل نسبت به اینکه یک توافق دیپلماتیک بتواند مانع از حرکت مخفیانه ایران بهسوی ساخت سلاح هستهای شود، بدبین است. و تهران خواهان تضمینهایی است که در صورت بازگشت به میز مذاکره با واشنگتن، هدف بمبارانهای بیشتری قرار نخواهد گرفت.
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل لزوماً بهدنبال تأیید رسمی آمریکا برای ازسرگیری حملات به ایران نخواهد بود. اما بسته به میزان جدی بودن تلاش ایران برای احیای برنامه هستهایاش، ممکن است نتانیاهو با مخالفت ترامپ برای حفظ مسیر دیپلماتیک با تهران روبهرو شود.
برای رهبران ایران، مخاطرهها بسیار بزرگتر است: اگر آنها خواسته ترامپ مبنی بر کنار گذاشتن غنیسازی هستهای را رد کرده و فعالیتهای هستهای خود را از سر بگیرند، حملات جدید اسرائیل – و حتی ایالات متحده – میتواند بقای رژیم را به خطر اندازد.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، همچون دیگر مقامهای ارشد کشور در روزهای اخیر گفته است که تهران آماده ازسرگیری گفتوگوهای هستهای با آمریکاست، مشروط به آنکه تضمینهایی دریافت کند مبنی بر اینکه در جریان مذاکرات هدف حمله نظامی قرار نخواهد گرفت. او همچنین تأکید کرد که ایران بر حقی که برای خود در زمینه غنیسازی اورانیوم قائل است، پافشاری خواهد کرد.
کاخ سفید از اظهارنظر درباره گفتوگوهای ترامپ با نتانیاهو خودداری کرد. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز به درخواستها برای اظهارنظر پاسخ نداد.
پیش از حملات ماه گذشته، ارزیابی اسرائیل این بود که ایران میتواند ظرف چند ماه یک سلاح هستهای ابتدایی تولید کند و طی یک سال آن را به بمب قابل استفاده تبدیل کند. مقامهای ارشد اسرائیلی گفتند که بهنظر آنها، حملات نظامی آمریکا و اسرائیل توانایی تهران برای ساخت سلاح هستهای را تا دو سال دیگر به تأخیر انداخته است، که با ارزیابی اخیر پنتاگون همخوانی دارد.
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل به این نتیجه رسیده است که بخشی از ذخایر اورانیوم غنیشده در سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی ایران در سایت اصفهان از حملات ماه گذشته جان سالم به در برده، و ایران میتواند با صرف تلاش فراوان، بخشی از مواد شکافتپذیر را از این محل بازیابی کند.
این مقام افزود که تهران قادر به بازیابی اورانیوم از دو سایت دیگر خود در نطنز و فردو نخواهد بود، چرا که این دو تأسیسات بر اثر بمباران با بمبهای سنگرشکن آمریکایی بهشدت آسیب دیدهاند.
به گفته همین مقام ارشد اسرائیلی، هرگونه تلاشی از سوی ایران برای بازیابی اورانیوم از اصفهان یا احیای برنامه هستهای آسیبدیدهاش بهسرعت از سوی اسرائیل شناسایی خواهد شد.
دنیس راس، مقام باسابقهای که در دولتهای دموکرات و جمهوریخواه مسئول امور خاورمیانه بوده، گفت: «ایرانیها رفتاری بسیار محتاطانه در پیش خواهند گرفت. آنها تهدیدهایی را که از سوی اسرائیل مطرح میشود، بسیار جدی خواهند گرفت.»
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل میتواند در کوتاهمدت مانع از «جهش» ایران بهسوی ساخت بمب شود، از جمله از طریق ادامه عملیاتهای مخفیانهای که رهبران ارشد برنامه هستهای و دیگر مقامهای کلیدی کشور را هدف قرار دادهاند و پیشتر ضربههای شدیدی به ایران وارد کردهاند.
با این حال، تحلیلگران هشدار میدهند که خطر برای ترامپ آن است که اسرائیل عملاً بتواند حرکتهای بعدی علیه ایران را دیکته کند.
تاسیسات اصفهان پس از حمله اسرائیل
گابریل نورونیا، که در دولت اول ترامپ در وزارت خارجه بر سیاستهای مرتبط با ایران کار میکرد، گفت: «برداشت من این است که ترامپ عمدتاً میخواهد مسئله ایران از میان برداشته شود.» او افزود: «موضعش در اینکه نباید هیچ غنیسازی یا سلاح هستهای وجود داشته باشد کاملاً روشن است، اما در سایر موارد آمادگی انعطاف دارد.»
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اگر ایران بخواهد برنامه هستهای خود را بازسازی کند، این کار را بهصورت آشکار و از طریق سایتهای اعلامشده انجام نخواهد داد، بلکه از تأسیسات مخفی و زیرزمینی برای غنیسازی اورانیوم و کار روی جنبههای فنی پیچیده ساخت سلاح بهره خواهد گرفت.
به گفته مقام ارشد اسرائیلی، اسرائیل اطلاعاتی در اختیار دارد درباره اینکه تهران ممکن است در چه مکانهایی تلاش مخفیانهای برای احیای فعالیتهای هستهای خود داشته باشد. اما اسرائیل ظاهراً بمبهای سنگرشکن اختصاصی در اختیار ندارد که بتوانند به عمق تأسیسات زیرزمینی ایران که سانتریفیوژها و دیگر زیرساختهای هستهای در آنها مستقر است، نفوذ کنند.
هیچ تاریخی برای آغاز رسمی گفتوگو میان ایران و آمریکا تعیین نشده است. دیپلماتهای غربی میگویند که تهران هنوز در حال بررسی نحوه ادامه مسیر است.
تقریباً مسلم است که حملات اخیر، یکی از خواستههای اصلی ترامپ را تثبیت کردهاند: پایان دادن ایران به برنامه غنیسازی اورانیوم بهعنوان بخشی از هرگونه توافق. واشنگتن ممکن است اکنون احساس کند که از اهرم نظامی برای گسترش خواستههایش برخوردار است، از جمله فشار بر تهران برای اعمال محدودیتهای شدید بر برنامه موشکیاش یا قطع ارتباط با شبهنظامیان منطقهای.
دن شاپیرو، سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل که عضو تیم مذاکرهکننده دولت بایدن با ایران نیز بود، گفت: «حتی قبل از این حملات هم رسیدن به توافق کار سختی بود. حالا دیگر سختتر هم خواهد بود.» او افزود: «ترامپ نمیتواند از مطالبه غنیسازی صفر عقبنشینی کند، و ایران هم پس از این حملات احساس خواهد کرد که نمیتواند چنین امتیازی بدهد.»
اگر واشنگتن امید دارد نظارت بلندمدت و میدانی بر فعالیتهای غنیسازی و احتمالی سلاحسازی ایران داشته باشد، باید به موضوع توقف همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسیدگی کند. دو طرف همچنین باید درباره نحوه شناسایی و برخورد با ذخایر غنیشده اورانیوم که همچنان در اختیار ایران باقی مانده به توافق برسند.
حملات موشکی ایران به اسرائیل نیز نشان داد که تهران همچنان تهدیدی تهاجمی و جدی در منطقه بهشمار میرود.
علی واعظ، مدیر پروژه ایران در «گروه بینالمللی بحران»، میگوید مقامهایی در ایران که از مذاکره جدی دیپلماتیک حمایت میکنند، پس از این حملات در اقلیت قرار گرفتهاند. او افزود که بیاعتمادی به ترامپ بیش از پیش افزایش یافته و نگرانیها درباره تغییر مکرر خواستههای واشنگتن تشدید شده است. به گفته واعظ، دستیابی به توافقی به هر قیمت – از جمله توافقی که پایان برنامه غنیسازی ایران را دربر داشته باشد – بعید به نظر میرسد.
دولتهای اروپایی نیز بار دیگر تهدید کردهاند که اگر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری نکند، تحریمهایی را که در چارچوب توافق هستهای ۲۰۱۵ لغو شده بود، دوباره اعمال خواهند کرد. یک ضربالاجل در ماه اکتبر در پیش است که طی آن بریتانیا، فرانسه و آلمان باید تصمیم بگیرند که آیا تحریمهای سابق را دوباره برقرار کنند یا نه. ایران هشدار داده است که چنین اقدامی میتواند این کشور را به خروج از پیمان عدم اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) وادارد – پیمانی که فعالیتهای مربوط به ساخت سلاح هستهای را برای تهران ممنوع میسازد.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
ایران پست :آیا زمان گفتگوی ملی و شکستن بنبست سیاسی فرا رسیده است
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
سیانان — بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، بیش از نیم میلیون مهاجر افغانستانی در بازهٔ ۱۶ روزه پس از پایان درگیری ایران با اسرائیل از ایران اخراج شدهاند که این ممکن است یکی از بزرگترین جابجاییهای اجباری جمعیت در این دهه باشد.
ماههاست که تهران اعلام کرده قصد دارد میلیونها مهاجر افغانستانی فاقد مدارک را که عموماً در مشاغل کمدرآمد و تحت شرایط سخت در ایران کار میکنند، از کشور خارج کند.
سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) اعلام کرده که ۵۰۸,۴۲۶ مهاجر افغانستانی بین ۲۴ ژوئن تا ۹ ژوئیه (۴ تا ۱۹ تیر) از مرز ایران و افغانستان خارج شدهاند.
آمارهای تکاندهنده نشان میدهد که ۳۳,۹۵۶ نفر چهارشنبه و ۳۰,۶۳۵ نفر سهشنبه از مرز عبور کردهاند. این رقم در روز جمعه، با نزدیک شدن به ضربالاجل یکشنبهٔ ایران برای خروج مهاجران افغانستانی فاقد مدارک، این عدد به ۵۱,۰۰۰ نفر رسید.
این اخراجها — که بخشی از برنامهای است که ایران در مارس (اسفند-فروردین) اعلام کرد — پس از ۱۲ روز درگیری با اسرائیل بهطور چشمگیری شتاب گرفته است. مقامات ایرانی ادعاهای اثباتنشدهای مطرح کردهاند مبنی بر اینکه مهاجران افغانستانی، پیش و در جریان این حملات، برای اسرائیل جاسوسی کردهاند. تاکنون هیچ شواهد محکمی برای تأیید ادعای همکاری مهاجران افغانستانی با اسرائیل ارائه نشده و منتقدان میگویند ایران صرفاً در حال تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینهٔ خود برای کاهش جمعیت غیرقانونی مهاجران افغانستانی است و با تمرکز بر این اقلیت آسیبپذیر، نارضایتیهای داخلی را منحرف میکند.
شرایط اخراجشدگان وخیم است؛ دمای هوا گاه به ۴۰ درجه سانتیگراد میرسد و مراکز پذیرش در مرز مهاجر افغانستانیستان تحت فشار شدید هستند.
میهیونگ پارک، رئیس مأموریت سازمان بینالمللی مهاجرت ملل متحد، روز سهشنبه به سیانان گفت: «هزاران نفر زیر آفتاب هستند — و میدانید که هرات چقدر میتواند گرم باشد. وضعیت بسیار بحرانی است. هفتهٔ گذشته واقعاً فاجعهبار بود.»
پارک گفت نیمی از اخراجشدگان امسال از اول ژوئن (۱۲ خرداد) به بعد وارد افغانستان شدهاند. او افزود: «هفتهٔ گذشته حدود ۴۰۰ کودک بیسرپرست یا جدا شده از خانواده حضور داشتند — این رقم بسیار بالایی است.»
تصاویر از گذرگاه مرزی اسلامقلعه نشان میدهد صدها مهاجر بازگشته از ایران در گرمای طاقتفرسای تابستان، در انتظار رسیدگی و انتقال هستند. بسیاری از آنها سالها در ایران زندگی کردهاند و حالا در این اخراج دستهجمعی زندگیشان در عرض چند دقیقه ویران شده است.
بشیر، یک مرد بیستوچند ساله، در مصاحبهای در اسلامقلعه — یک شهر مرزی در غرب افغانستان — گفت که در تهران توسط پلیس دستگیر و به یک بازداشتگاه منتقل شد: «اول ۱۰ میلیون تومان (حدود ۲۰۰ دلار) از من گرفتند. بعد مرا به بازداشتگاه بردند که دو شب آنجا ماندم و مجبورم کردند ۲ میلیون تومان دیگر (۵۰ دلار) بپردازم. در بازداشتگاه به ما غذا یا آب آشامیدنی نمیدادند. حدود ۲۰۰ نفر آنجا بودیم و ما را کتک میزدند، آزارمان میدادند.»
پریسا، یازده ساله، کنار والدینش ایستاده بود و تعریف میکرد که به او گفتهاند امسال دیگر نمیتواند به مدرسه برود — نخستین نشانهای که خبر از اخراج خانوادهاش میداد. تحصیل دختران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان محدود شده است.
او گفت: «ما شش سال در ایران زندگی کردیم قبل از اینکه به ما بگویند برای نامهٔ خروج درخواست دهیم و ایران را ترک کنیم. ما یک سند اقامت قانونی داشتیم، اما گفتند باید فوراً ایران را ترک کنیم.»
افزایش ناگهانی اخراجها و ادعای جاسوسی مهاجران افغانستانی با محکومیت بینالمللی مواجه شده است. ریچارد بنت، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل در امور افغانستان، آخر هفته در پستی در شبکه ایکس نوشت: «صدها مهاجر افغانستانی و عضو اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران به اتهام “جاسوسی” بازداشت شدهاند. همچنین گزارشهایی از تحریک به تبعیض و خشونت در رسانهها وجود دارد که مهاجر افغانستانیها و جوامع اقلیت را “خائن” خوانده و از زبان غیرانسانی استفاده میکنند.»
فاطمه محجربی، سخنگوی دولت ایران، در تاریخ ۱ ژوئیه (۱۰ تیر) به نقل از رویترز گفت: «ما همیشه میکوشیدیم میزبانان خوبی باشیم، اما امنیت ملی اولویت دارد و طبیعتاً اتباع غیرقانونی باید بازگردند.»
رسانههای دولتی ایران همچنین تصاویری از یک مهاجر افغانستانی بهاصطلاح “جاسوس” اسرائیل پخش کردهاند که اعتراف میکند برای فرد دیگری از مهاجر افغانستانیها که در آلمان مستقر بوده، کار میکرده است.
این فرد ادعایی میگوید: «آن شخص با من تماس گرفت و گفت به اطلاعاتی دربارهٔ برخی مکانها نیاز دارد. او درخواست چند مکان را کرد و من ارائه دادم. همچنین ۲,۰۰۰ دلار از او دریافت کردم.»
این گزارش هویت این فرد موسوم به جاسوس را فاش نکرده یا شواهدی برای تأیید ادعا ارائه نکرده است.
رسانههای دولتی همچنین فیلمی از جمعآوری مهاجران توسط پلیس تهران پخش کردهاند — که خبرنگار آن را عمدتاً مهاجر افغانستانی معرفی میکند — که در آن مأموران در حال تعقیب مظنونان در زمینهای باز هستند.
افراد در معرض اخراج به اتوبوسها منتقل شده و سپس با راهپیمایی اجباری از خودروها به مقصدی نامعلوم برده میشوند.
خبرنگار صداوسیما در این فیلم از یک کارفرمای تهرانی که گفته میشود کارگرغیرقانونی افغانستانی استخدام کرده، میپرسد: «چرا مهاجر افغانستانی را استخدام کردی؟ این خلاف قانون است.»
کارفرمای ادعایی پاسخ میدهد: «میدانم! اما باید به آنها پول بدهم تا بتوانند برگردند. آنها میخواهند بروند و منتظر دریافت دستمزدشان هستند.»
در مجموع، تنها در سال جاری بیش از ۱.۶ میلیون پناهندهٔ مهاجر افغانستانی از ایران و پاکستان بازگشتهاند — که این رقم پیشبینیهای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را برای نیمهٔ ۲۰۲۵ پشت سر گذاشته است. این نهاد سازمان ملل حالا پیشبینی میکند که تا پایان سال ممکن است ۳ میلیون نفر به مهاجر افغانستانیستان بازگردند.
عارف جمال، نمایندهٔ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در افغانستان، در یک جلسهٔ توجیهی روز جمعه هشدار داد که افغانستان “کاملاً آماده نیست” که با این حجم از مهاجران اخراجشده مواجه شود.
او هشدار داد: «چالشهای شدیدی در زمینهٔ اسکان، حمایت و اشتغال اخراجشدگان در کشوری خشک و بیحرکت پیشبینی میکنیم.»
گزارش اخیر برنامهٔ توسعهٔ ملل متحد (UNDP) نشان میدهد که ۷۰٪ افغانستانیها در فقر زندگی میکنند و این کشور با خشکسالی شدید و وضعیت رو به افول حقوق بشر — بهویژه برای زنان و دختران — دست و پنجه نرم میکند.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق سازمان ملل در امور ایران، هشدار داده است که سه زندانی سیاسی عرب، علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم در معرض خطر اعدام قریبالوقوع قرار دارند. او از مقامهای ایران خواست که اجرای این اعدامها را متوقف کنند.
مای ساتو نوشته است:
«گزارشهایی دریافت کردهام که از احتمال اعدام قریبالوقوع سه زندانی سیاسی عرب، علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم خبر میدهند. آنها علیرغم وجود ادعاهایی مبنی بر نقض جدی اصول دادرسی عادلانه و اخذ اعترافات تحت شکنجه، در خطر اعدام به اتهام بغی قرار دارند.
از مقامات ایرانی میخواهم که اجرای این اعدامها را متوقف کنند. طبق میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز به آن ملحق شده است، مجازات اعدام نباید برای جرائم امنیتی با تعاریف کلی (یا مبهم و غیردقیق) اعمال شود.
شرایط دشواری که کشور ایران، در بحبوحهی درگیریهای منطقهای و پیامدهای گستردهاش بر وضعیت حقوق بشر، با آن روبه روست را درک میکنم. اما همانطور که در بیانهی اخیر، که به امضای ده نفر از دیگر گزارشگران ویژهی سازمان ملل رسیده است، اشاره کردم، باز تاکید میکنم که جهان نظارهگر رفتار مقامات ایرانی با مردم خود، از جمله با زندانیان سیاسیست و این معیاری تعیینکننده برای سنجش تعهد مقامات ایران به حقوق بشر و حاکمیت قانون (بر طبق استانداردهای بینالمللی) خواهد بود.»
سازمان حقوق بشر ایران:
نگرانی از خطر اجرای حکم اعدام سه زندانی سیاسی عرب
سه زندانی سیاسی عرب محکوم به اعدام در زندان سپیدار اهواز بهنامهای علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم از روز ۵ تیر به سلولهای انفرادی منتقل شده و در خطر قریب الوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند.
سازمان حقوق بشر ایران ضمن ابراز نگرانی شدید در مورد احتمال اعدام قریبالوقوع این سه نفر، بار دیگر به بحران اعدامها در ایران اشاره کرد و از رسانهها، مردم و جامعه جهانی خواست تا به اعدامها واکنش نشان دهند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «احکام اعدام این زندانیان همگی بر اساس اعترافات زیر شکنجه و بدون دادرسی عادلانه صادر شده و هیچگونه وجاهت قانونی ندارد. حکومت سعی میکند با سوءاستفاده از شرایط پس از جنگ، اعدام زندانیان سیاسی را تشدید کند؛ جامعه جهانی و مردم باید با بالا بردن هزینه سیاسی اعدامها از اجرا شدن این احکام جلوگیری کنند.»
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، صبح روز پنجشنبه ۵ تیر ماه، سه زندانی سیاسی عرب در زندان سپیدار اهواز به سلولهای انفرادی این زندان منتقل شدند و خطر اعدام قریب الوقوع ایشان طی روزهای آینده وجود دارد.
این سه زندانی که هویتشان علی مجدم، ۴۲ ساله، معین خنفری، ۳۲ ساله و محمدرضا مقدم، ۳۳ ساله احراز شده، در سال ۱۳۹۷ بازداشت شدند. به گزارش میزان، سایت قوه قضائیه جمهوری اسلامی، علی مجدم و محمدرضا مقدم به اتهام «سرکردگی و عضویت در گروه باغی» حرکة النضال العربی داخل ایران، «به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی» و معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی به اتهام «عضویت در گروه باغی شاخه داخلی» حرکة النضال العربی «به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی» به اعدام محکوم شدند.
در پرونده آنها غیر از «بغی»، اتهام «مشارکت در قتل دو بسیجی و یک پرسنل نیروی انتظامی و یک سرباز» نیز وجود دارد. حکم اعدام آنها به تایید دیوان عالی کشور رسیده است.
در این پرونده سه زندانی دیگر بهنامهای حبیب دریس ۴۲ ساله، سالم موسوی آلبوشوکه ۴۱ ساله و عدنان موسوی غبیشاوی ۲۸ ساله نیز حضور دارند که آنها نیز به اعدام محکوم شدهاند.
یاسین اهوازی، فعال حقوق بشر ضمن تایید انتقال این سه زندانی به انفرادی، به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «این شش زندانی همه یا کشاورز بودند و یا کارگر. اما در عین حال فعالیت فرهنگی و مدنی هم میکردند. اتهام کشتن دو بسیجی و یک مامور که به ایشان زدند، هیچگاه در دادگاه ثابت نشد.»
وی در ادامه گفت: «این شش زندانی از حق داشتن وکیل تعیینی هم محروم بودند و از همان اول بازداشت تحت شکنجه بودند تا به اتهامات نکرده اعتراف کنند. حتی تهدید کردند که خانوادههایتان را میآوریم و زندانی میکنیم. علی مجدم بر اثر شکنجه نمیتواند درست راه برود و معین خنفری بر اثر شکنجه و انفرادی طولانی، تعادل روانی خود را از دست داده است.»
این شش زندانی در دوره بازداشت مجبور به اعتراف اجباری و تلویزیونی شدند که این اعترافات در دادگاه از سوی ایشان رد شد. آنها در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ بهترتیب در گروههای شش و چهار نفره به سلول انفرادی منتقل و سپس به بند عمومی بازگردانده شده بودند.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
در این سری از دیالوگ با شرایط سختی که پیش رو بود ویژه برنامهای با موضوع پسا جنگ با حضور تعدادی از هموطنان و در زمان محدود وهمراه با چند آیتم دیگر ضبط و تولید شد
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
بسم الله الرحمن الرحیم
در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
منبع: تلگرام کلمه
@Kaleme
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
عکس از خبرگزاری فرات وابسته به پکک
سی شبهنظامی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) روز جمعه سلاحهای خود را در دهانه غاری در شمال عراق سوزاندند و گامی نمادین اما مهم در جهت پایان دادن به شورش چند دههای علیه ترکیه برداشتند.
فیلمهایی از این مراسم نشان میدهد که جنگجویان پکک، که نیمی از آنها زن بودند، صف کشیدهاند تا تفنگهای تهاجمی AK-47، باندولرها و سایر اسلحهها را در یک دیگ بزرگ خاکستری قرار دهند. شعلههای آتش بعداً لولههای سیاه اسلحه را که به سمت آسمان نشانه رفته بودند، در بر گرفت، در حالی که مقامات کرد، عراقی و ترکیهای در همان نزدیکی نظارهگر بودند.
پ.ک.ک، که با دولت ترکیه درگیر جنگ است و از سال ۱۹۸۴ غیرقانونی اعلام شده است، در ماه مه سال جاری پس از فراخوان عمومی عبدالله اوجالان، رهبر زندانیاش، تصمیم به انحلال، خلع سلاح و پایان دادن به مبارزات جداییطلبانه خود گرفت.
پس از یک سری تلاشهای ناموفق برای صلح، این ابتکار جدید میتواند راه را برای آنکارا جهت پایان دادن به شورشی که بیش از ۴۰ هزار نفر را کشته، اقتصاد را تحت فشار قرار داده و شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی را در ترکیه و منطقه گستردهتر ایجاد کرده است، هموار کند.
این مراسم در ورودی غار جاسنه در شهر دوکان، ۶۰ کیلومتری (۳۷ مایلی) شمال غربی سلیمانیه در منطقه کردستان عراق در شمال برگزار شد.
این جنگجویان، با لباسهای نظامی بژ، توسط چهار فرمانده از جمله بسه هوزات، از اعضای ارشد پ.ک.ک، همراهی میشدند که بیانیهای را به زبان ترکی قرائت کردند و تصمیم این گروه برای خلع سلاح را اعلام کردند.
او گفت: “ما داوطلبانه سلاحهای خود را در حضور شما، به عنوان گامی از حسن نیت و عزم راسخ، نابود میکنیم.”
یک شاهد خبرگزاری رویترز گفت که هلیکوپترها در آسمان در حال پرواز بودند و دهها نیروی امنیتی کرد عراقی منطقه کوهستانی را محاصره کرده بودند.
در این مراسم، چهرههای اطلاعاتی ترکیه و عراق، مقامات دولت منطقهای کردستان عراق و اعضای ارشد حزب برابری و دموکراسی خلقها (DEM) که طرفدار کردهای ترکیه است، و امسال نیز نقش کلیدی در تسهیل تصمیم خلع سلاح پ.ک.ک ایفا کرد، حضور داشتند.
مشخص نبود که چه زمانی تحویلهای بیشتر انجام خواهد شد.
یک مقام ارشد ترکیهای گفت که تحویل سلاحها «نقطه عطفی برگشتناپذیر» در روند صلح است، در حالی که یک منبع دولتی دیگر گفت که مراحل بعدی شامل ادغام قانونی اعضای پ.ک.ک در جامعه ترکیه و تلاش برای التیام جوامع و ترویج آشتی خواهد بود.
اهمیت گستردهتر
پ.ک.ک پس از آنکه در سالهای اخیر به خارج از مرزهای جنوب شرقی ترکیه رانده شد، در شمال عراق مستقر شده است. ارتش ترکیه حملات منظمی را به پایگاههای پ.ک.ک در منطقه انجام میدهد و چندین پاسگاه نظامی در آنجا تأسیس کرده است.
پایان درگیری ترکیه، عضو ناتو، با پ.ک.ک میتواند پیامدهایی در سراسر منطقه، از جمله در سوریه همسایه، داشته باشد، جایی که ایالات متحده با نیروهای کرد سوری که آنکارا آنها را شاخهای از پ.ک.ک میداند، متحد است.
واشنگتن و آنکارا میخواهند که کردهای سوریه به سرعت با ساختار امنیتی سوریه که از زمان سقوط بشار اسد، رئیس جمهور مستبد، در حال بازسازی است، ادغام شوند. تحلیلگران میگویند خلع سلاح پ.ک.ک میتواند به این فشار بیفزاید.
پ.ک.ک، حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان همگی از دولت طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، خواستهاند تا به خواستههای کردها برای حقوق بیشتر در مناطقی که کردها اکثریت را تشکیل میدهند، به ویژه جنوب شرقی ترکیه که شورش در آنجا متمرکز بود، رسیدگی کند.
در یک ویدیوی آنلاین نادر که روز چهارشنبه (۹ ژوئیه ۲۰۲۵) منتشر شد، اوجالان ـــ که تصویر بزرگش در مراسم اهدای سلاح نشان داده شد ـــ همچنین از پارلمان ترکیه خواست تا کمیسیونی برای نظارت بر خلع سلاح و مدیریت روند صلح گستردهتر تشکیل دهد.
آنکارا گامهایی را برای تشکیل این کمیسیون برداشته است، در حالی که حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان گفتهاند که تضمینهای قانونی و سازوکارهای خاصی برای هموار کردن گذار پ.ک.ک به سیاست دموکراتیک مورد نیاز است.
عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه اردوغان، گفت که این مراسم اولین گام به سوی خلع سلاح کامل و “ترکیه عاری از تروریسم” است و افزود که این امر باید “در مدت کوتاهی” تکمیل شود.
اردوغان گفته است که خلع سلاح، بازسازی جنوب شرقی ترکیه را ممکن میسازد.
مهمت شیمشک، وزیر دارایی، گفته است که ترکیه در پنج دهه گذشته نزدیک به ۱.۸ تریلیون دلار برای مبارزه با تروریسم هزینه کرده است.
بیانیه گروه صلح و جامعه دموکراتیک که در مراسم خلع سلاح خوانده شد:
«به خلق ما و افکار عمومی
به عنوان گروه صلح و جامعهی دموکراتیک که جهت تسریع مرحلهی تغییر و تحول دموکراتیک تشکیل شده است، درود و احترام داریم خدمت کسانی که در اینجا حضور داشته و شاهد کنش دموکراتیک تاریخیمان میباشند.
ما مبارزان آزادیخواه زن و مرد که با هدف جنگیدن در مقابل حملات انکار و امحای موجودیت و هستی خلق کورد در تاریخهای جداگانه به صفوف پکک پیوسته و مسلح شدهایم، امروزه جهت جواب دادن به فراخوانی که رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان به تاریخ ۱۹ژوئن ۲۰۲۵ارائه داد در اینجا حضور داریم. آمدنمان به اینجا در عین حال بر بنیان فراخوان صلح و جامعهی دموکراتیک رهبر عبدالله اوجالان به تاریخ ۲۷ فوریه ۲۰۲۵ و مصوبات کنگرهی ۱۲ پکک میباشد. بعنوان یک حسن نیت و عزم جهت موفقیت عملی مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک و با هدف انجام مبارزهی آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه و سوسیالیستیمان با متد و روش سیاست دموکراتیک و حقوقی و همچنین جهت به تصویب رسیدن قوانین انتگراسیون دموکراتیک، در حضور شما اسلحههایمان را با ارادهی آزاد از بین میبریم.
امید داریم این گامی که برداشتهایم، جهت تمامی خلق ما و خلقهای ترکیه و خاورمیانه و در رأس آنها زنان و جوانان، و برای تمامی انسانیت مایهی خیر بوده و در نهایت به صلح و آزادی منجر شود.
از صمیم قلب با این بیان رهبر آپو که گفت «به نیروی سیاست و صلح اجتماعی باور دارم و نه اسلحه و شما را نیز فرا میخوانم که این اصل را عملی نمایید» موافق بوده و از اینکه مقتضیات این اصل تاریخی را بجای میآوریم، احساس غرور و افتخار را داریم.
میدانیم که تاکنون هیچ امری آسان، بدون هزینه و بدون مبارزه نبوده؛ برعکس آن همه چیز همه روزه با دادن هزینه و مبارزهای با تمامی وجود به دست آمد. البته که از این پس نیز با مبارزهای دشوار خواهد بود، بسیار نیک بر این واقعیت واقفیم، بر این اساس جهت کسب موفقیتها و دستاوردهای دموکراتیک، از صمیم قلب افکار و پارادایم رهبر عبدالله اوجالان را باور داشته و ما جمع رفقایمان به نیروی جمعی و کلکتیو خویش اعتماد داریم.
در این فضا و محیطی که در جهان فشار فاشیستی و استثمار رو به افزایش گذاشته، خاورمیانه به دریای خون تبدیل شده و خلق ما بیشتر از هر زمانی به یک حیات صلحآمیز آزاد و مساوی و دموکراتیک نیاز دارد، اهمیت، صحت و ضرورت این گام تاریخی که برداشتهایم را دیده و احساس میکنیم.
امید داریم که همگان، زنان و جوانان، کاگران و زحمتکشان، نیروهای سوسیالیست و دموکراتیک، تمامی خلقها و همهی انسانیت ارزش تاریخی این گام صلح و دموکراسی ما را دیده، درک کرده و ارزش آن را بداند.
بر این اساس تمامی نیروهای منطقهای و جهانی که مسئول آلامی هستند که خلق ما دچار آن گشتهاند را دعوت میکنیم که برای حقوق بسیار مشروع و دموکراتیک خلقمان احترام روا داشته و از مرحلهی صلح و حل دموکراتیک پشتیبانی به عمل آورند.
از تمامی خلقها و نیروهای دموکراتیک و سوسیالیست، بویژه از زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان، روشنفکران، نویسندگان، آکادمیسینها، حقوقدانان، هنرمندان و سیاستمداران دعوت میکنیم تا این گام تاریخی که برداشتهایم را بصورت صحیح درک نموده و با ما و خلقما همبستگی نمایند. همچنین دعوت مینماییم جهت آزادی جسمانی رهبر عبدالله اوجالان و حل دموکراتیک و سیاسی مسئلهی کورد، بصورت فعالتری مبارزه نموده، مبارزه و همبستگی دموکراتیک، سوسیالیست انترناسیونال را در سطح جهانی پیشبرد داده و تقویت نموده و بر قدرت آن بیفزایند.
خلقمان و تمامی نیروهای سیاسی آن را فرا میخوانیم که خصوصیات و شاخصههای این مرحلهی تاریخی که در آن بسر میبریم و مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک که رهبر آپو آن را مطرح نموده را بصورت صحیح درک نموده، وظایف آموزشی، سازمانی و عملی-کنشی خویش را با موفقیت بجای آورده و حیات دموکراتیک را برساخته و توسعه دهیم.
ظلم و استثمار به پایان خواهد رسید، آزادی و همبستگی پیروز این دوران خواهند بود!
موفقیت در مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک قطعا تحقق خواهد یافت!
۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵
گروه صلح و جامعهی دموکراتیک.»
مراحل بعدی
پ.ک.ک، DEM و اوجالان همگی از دولت طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، خواستهاند تا به خواستههای کردها برای حقوق بیشتر در مناطقی که کردها اکثریت را تشکیل میدهند، به ویژه جنوب شرقی ترکیه که شورش در آن متمرکز بود، رسیدگی کند.
در یک ویدیوی آنلاین نادر که روز چهارشنبه ۹ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شد، اوجالان همچنین از پارلمان ترکیه خواست تا کمیسیونی برای نظارت بر خلع سلاح و مدیریت روند صلح گستردهتر تشکیل دهد.
آنکارا گامهایی را برای تشکیل این کمیسیون برداشته است، در حالی که حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان گفتهاند که تضمینهای قانونی و سازوکارهای خاصی برای هموار کردن گذار پ.ک.ک به سیاستهای دموکراتیک مورد نیاز است.
عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه، حزب حاکم در ترکیه گفت که روند خلع سلاح نباید بیش از چند ماه طول بکشد تا از تحریکات جلوگیری شود.
اردوغان گفته است که خلع سلاح، بازسازی جنوب شرقی ترکیه را ممکن میسازد.
محمت سیمشک، وزیر دارایی ترکیه ـــ که خود یک کرد است ـــ گفته است که ترکیه در پنج دهه گذشته نزدیک به ۱.۸ تریلیون دلار برای مبارزه با تروریسم هزینه کرده است و از گامهای صلح به عنوان یک مزیت اقتصادی حمایت میکند.
پایان درگیری ترکیه، عضو ناتو، با پ.ک.ک میتواند پیامدهایی در سراسر منطقه، از جمله در سوریه همسایه، داشته باشد، جایی که ایالات متحده با نیروهای کرد سوری که آنکارا آنها را شاخهای از پ.ک.ک میداند، متحد است.
واشنگتن و آنکارا میخواهند که کردهای سوریه به سرعت با ساختار امنیتی سوریه که از زمان سقوط بشار اسد، رئیس جمهور خودکامه در ماه دسامبر در حال بازسازی است، ادغام شوند. تحلیلگران میگویند خلع سلاح پکک میتواند به این فشار بیفزاید.
دولت باغچه لی: عبدالله اوجالان با صداقت به قول خود عمل کرد
دولت باغچلی، رئیس حزب حرکت ملی ترکیه (MHP)، در واکنش به برگزاری آیین ترک سلاح از سوی PKK و با اشاره به پایبندی عبدالله اوجالان به وعدههایش، گفت: «رهبر بنیانگذار PKK با صداقت به تعهدات خود عمل کرد و تهدیدهای منطقهای و جهانی را به موقع درک نمود.»
به گزارش کردپرس، باغچلی یادآور شد که با پیروی از بیانیه امرالی در ۲۷ فوریه و در ادامهی آن، پ.ک.ک در بازهی ۵ تا ۷ می ۲۰۲۵ با برگزاری دوازدهمین کنگره خود، انحلال تشکیلاتیاش را اعلام کرده و به طور رسمی از سلاح دست کشیده است. او افزود: «واقعاً روزهایی بسیار حساس و مهم را هم برای ترکیه و هم برای منطقه سپری میکنیم.»
رهبر MHP همچنین گفت که کشور و مناطق همجوار آن بهتدریج وارد دورهای تازه، امیدوارکننده و سازنده شدهاند. او ضمن ستایش از مواضع متعادل و مسئولانهی دم پارتی، اظهار داشت: «این حزب با حفظ عقلانیت سیاسی، در کنار برادری هزارساله ملت ما ایستاده است.»
باغچه لی در بخش دیگری از سخنانش، دولت و رئیسجمهور ترکیه را بهعنوان حامیان سیاست «ترکیه بدون ترور» ستود و تصریح کرد: «از ابتدا تا امروز، دولت و شخص رئیسجمهور با عزمی قاطع این فرآیند را دنبال کردهاند و ما قدردان این ایستادگی هستیم.»
او تأکید کرد که از این پس تحولات تاریخی در راه است و گروهها بهصورت دستهجمعی در حال تحویل سلاح هستند. باغچه لی همچنین با انتقاد از برخی جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک که سعی در ایجاد فضای تنش و سوءاستفاده دارند، گفت: «این جریانها با رویش امید و گسترش فضای صلح و آرامش، ناامید و سرخورده شدهاند.»
او در پایان گفت: «این روند مثبت، یک نقطه عطف تاریخی است و وجدان عمومی از آن خرسند است. از تمامی کسانی که برای تحقق هدف «ترکیهای بدون ترور» تلاش کردهاند، بهویژه رئیسجمهور محترم، قدردانی میکنم و از خداوند میخواهم این دورهی جدید برای ملت عزیز ما مبارک باشد.»
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
وزیر سابق دفاع اسرائيل به خامنهای نامه نوشت: همه چیز را میبینیم و میشنویم؛ همهجا هستیم
۲۰ تیر ۱۴۰۴
یوآف گالانت، وزیر دفاع سابق اسرائيل در نامهای به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفته است که اسرائيل تمامی تحرکات او را زیر نظر دارد و به خامنهای هشدار داده است که نمیتواند یک برنامه مخفی هستهای دیگر راهاندازی کند.
متن نامه گالانت به علی خامنهای را در زیر میخوانید:
ما هرگز با هم دیدار نداشتهایم، اما اطمینان دارم که اطلاعات بسیاری از یکدیگر داریم. من تقریباً سه دهه است که شما را میشناسم و هر نقطه عطف در دوران رهبریتان را بررسی کردهام.
تصمیمهایتان، دکترینتان، و ساختار نیابتیای را که در منطقه ایجاد کردید دنبال کردهام. شاهد بودم که جایگزین خمینی شدید، قدرت سیاسی انباشته کردید و کوشیدید سلطه منطقهای [جمهوری اسلامی] ایران را بنا کنید. نهتنها هدفهایتان را دریافتم، بلکه روشهایی را که برای رسیدن به آن هدفها برگزیدید نیز درک کردم.
بهعنوان وزیر دفاع، مسئول بودم که دههها اطلاعات امنیتی اسرائیل، توانمندیهای نیروی هوایی و دکترین راهبردی را به یک طرح نظامی منسجم و هماهنگ تبدیل کنم—همان طرحی که حلقه «آتش» شما را مانند چاقویی داغ که در کره فرو میرود شکافت و سرانجام باعث فروپاشی آن شد. این همان طرحی بود که به جنگ دوازدهروزه اسرائیل و ایالات متحده علیه برنامه هستهای، پدافند هوایی، تأسیسات موشکی و فرماندهی عالی نظامی [جمهوری اسلامی] ایران انجامید.
آنچه در ژوئن ۲۰۲۵ رخ داد، تنها یک عملیات نظامی نبود؛ بلکه فروپاشی راهبردی نظامی بود که شما چهار دهه برای ساختنش کوشیده بودید.
«حلقه آتش» شما طراحی شده بود تا اسرائیل را در میان فشارها و عوامل انحرافی قرار دهد: حماس در جنوب، حزبالله در شمال، سوریه و عراق در شرق، و حوثیها در جنوبشرق. (خوشبختانه، در غرب ما دریای مدیترانه است.)
برنامهتان این بود که با استفاده از نیروهای نیابتی، جنگ فرسایشی علیه اسرائیل به راه اندازید و ارتشهای تروریستیای بسازید که روزی آن را فتح و نابود کنند. قصد داشتید زرادخانهای از موشکهای سنگین، دقیق و دوربرد فراهم کنید تا حملهای هماهنگ و ویرانگر را رقم بزنید. و در مرکز این معماری، تلاش اصلیتان قرار داشت: ساخت سلاح هستهای برای کسب مصونیت از تغییر رژیم و دستیابی به سلطه و بازدارندگی منطقهای — نخست در برابر اسرائیل، و سپس دیگران.
اما آن حلقه، ما را محاصره نکرد. شکست خورد.
حملهی سنوار در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بر مبنای مهمات، آموزش، اطلاعات و منابع مالیای انجام شد که شما و نیابتیهایتان در اختیار حماس گذاشتید. شاید اقدامات او فراتر از نیت شما بود، اما پیامدهایش بر عهده شما است. قتلعامی که به راه انداخت، با ترس مواجه نشد، بلکه با ایستادگی، مقاومت، و نهایتاً با عزم سرد اسرائیل روبهرو شد: اینکه هرچه لازم باشد انجام میدهیم تا از خود در برابر نیروهای اهریمنیای که برای نابودی ما بهپا خواستهاند، دفاع کنیم — به هر بهایی.
مردم اسرائیل، با وجود درد و اندوه، نشکستند. ملت ما تاب آورد. همانطور که اکنون نیک میدانید، ما واکنش نشان دادیم.
شما نهفقط ارادهمان، بلکه توانایی نیروهایمان و دقت سلاحهایمان را نیز دستکم گرفتید. حتی اکنون، در بسیاری موارد نمیدانید که چگونه، از کجا و با چه چیزی مورد حمله قرار گرفتید.
آنچه رخ داد، یک ضربه نبود؛ یک رشته عملیات بود.
اسرائیل بهشکل نظاممند رهبری حماس، انبارهای تسلیحاتی و فرماندهی حزبالله، و تأسیسات تولید موشک را نابود کرد. ما بر فراز تهران همانگونه پرواز کردیم که بر فراز تلآویو [پرواز میکنیم]. فرماندهان نظامی و دانشمندان اصلی شما را از میان برداشتیم. سامانههای اس-۳۰۰ را هدف گرفتیم. پدافند هواییتان را در هم کوبیدیم. برنامه هستهای و زیرساختهایتان را سالها عقب انداختیم.
سپر دفاعیای که سالها تبلیغ میکردید، نتوانست از شما محافظت کند.
اما فراتر از آسیبهای فیزیکی، حقیقتی ژرفتر آشکار شد:
ما همه چیز را میبینیم. همه چیز را میشنویم. همهجا هستیم.
برنامههایتان را میدانستیم. مکانهایتان را. ارتباطاتتان را. گفتوگوهایتان با نزدیکترین متحدانتان — آنها که دیگر با شما نیستند — در بیروت، دمشق و تهران. جدول زمانبندیتان، طرحهای جایگزینتان، و نقاط کورتان را میدانستیم.
از بسیاری جهات، ما بیش از آنچه خودتان از خود میدانستید، از شما آگاه بودیم.
و اکنون باید این پرسشها را مطرح کرد:
آیا میتوانید برنامهای هستهای را مخفیانه دنبال کنید وقتی دیگر رازی برای پنهان کردن ندارید؟
دنبالکردن برنامه هستهای در این مقطع، قمار نیست، رؤیاست. عملی است مبتنی بر اعتماد به سامانههایی که پیشتر شکست خوردهاند.
امید، راهبرد نیست. آیا حاضرید آینده خود و کشورتان را بر سر مسابقهای بگذارید که نه میتوان آن را پنهان کرد و نه بهاحتمال زیاد به پایان رساند؟
برای محافظت از برنامه هستهای، به توان دفاعی و تهاجمی متعارف نیاز دارید. اما آن توانمندیها پیشتر ناکارآمدیشان را ثابت کردهاند.
بارها از ۷ اکتبر به اینسو، نصرالله از شما اجازه خواست تا وارد جنگ شود. و بارها شما مخالفت کردید. روشن گفتید که حزبالله ذخیره راهبردیتان است، برای زمانی که [جمهوری اسلامی] ایران هدف حمله قرار گیرد یا مستقیماً به اسرائیل حمله کند. اما وقتی لحظه سرنوشتساز فرا رسید، وقتی زیرساختهای اصلیتان هدف قرار گرفت و دکترینتان فروپاشید، او نبود. سپری که به آن دل بسته بودید، هرگز بالا نیامد.
زرادخانه حزبالله در ویرانهها است، با فرماندهانش دفن شد. حماس خنثی شده است. اسد از صحنه بیرون رفته و جانشینش راهی دیگر در پیش گرفته. کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه شما صف بستهاند، نه در کنار شما. عراق در برابر چنگالتان مقاومت میکند. منطقه از شما عبور کرده است.
شما کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت هستید، با سرزمینی بیش از ۶۰ برابر اسرائیل. اما امروز، بیش از هر زمان دیگر، آسیبپذیر هستید.
شبکه نیابتیتان که مرکز راهبرد منطقهایتان بود، اکنون نقطه ضعفتان شده است. جنایتهای آنها به ما مشروعیت داد. شکستشان آزادی عمل برای ما به ارمغان آورد.
شما گزینههایی دارید. اما هیچکدام آسان نیست. و هیچکدام کامل نیست.
میتوانید نیروهای نیابتیتان را بازسازی کنید. اما ما آنها را نابود خواهیم کرد. امروز میتوانیم آنچه شما دههها برای ساختنش صرف کردید، در چند ماه از میان ببریم.
میتوانید برنامه هستهایتان را شتاب دهید. اما آنچه میسازید، ما احتمالاً خواهیم دید. و آنچه ببینیم، هدف قرار میدهیم. و آنچه بزنیم، جایگزینکردنش برای شما دشوار خواهد بود.
میتوانید مذاکره کنید. اما آیا نظامتان، که بر مقاومت و ایدئولوژی غیرانعطافپذیر بنا شده، توان تحمل مصالحههایی را دارد که مسیر مذاکره اقتضا میکند؟
این موضوع، مسئله تاکتیک نیست؛ واقعیتی ساختاری است. برنامه هستهای نیازمند افراد، تأسیسات و هماهنگی است. شما برنامهتان را در عصر آنالوگ ساختید. امروز، ماهوارهها، ابزارهای سایبری، منابع انسانی و تحلیل داده، آنچه را که پیشتر پنهان میماند، آشکار میکنند.
و با گذر هر ماه، شکاف بیشتر میشود. دانش ما ژرفتر میشود. فهرست اهدافمان گسترش مییابد. و گزینههای شما محدودتر.
هنوز زمانی دارید. اما زیاد نیست.
پیشتر نیز با لحظات خویشتنداری روبهرو بودهاید. در جنگ ۲۰۰۳ عراق با آمریکا وارد جنگ نشدید. در برابر آشوبهای منطقهای ثبات خود را حفظ کردید. زمانی که بقا ایجاب میکرد، از متحدانتان گذشتید.
این یکی از همان لحظههای سرنوشتساز است.
هنگامی که درباره گامهای بعدیتان میاندیشید، به این فکر کنید که چگونه ما فهمیدیم افراد مهمتان چه کسانی هستند، چه سمتی دارند، و کجا زندگی میکنند. وقتی به اطرافتان نگاه میکنید، از خود بپرسید: چهکسی واقعاً وفادار است؟
و با این در ذهن، اکنون باید انتخاب کنید:
[آیا این کار را خواهید کرد:] دنبالکردن برنامه هستهای بدون پوشش، بدون محافظت، و با ظرفیت محدود تهاجمی؟
ما آگاه میشویم آن را خنثی خواهیم کرد. و بهای سنگینی خواهید پرداخت.
تلاش برای بازسازی زرادخانه متعارف، در حالیکه میدانید دههها زمان میبرد؟ ما آن را به تأخیر خواهیم انداخت، خراب خواهیم کرد، و دوباره از هم خواهیم پاشید.
یا،
رهاکردن جنگ علیه کشوری کوچک اما مصمم، در هزار کیلومتری مرزهایتان، و تمرکز بر رفاه و آینده مردم خودتان.
اما اگر باز هم اشتباه کنید، ما آنجا خواهیم بود — منتظر شما.
صدای آمریکا
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
یادداشت سردبیری والاستریت ژورنال / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
پیامدهای جنگ ۱۲ روزه با ایران، پس از گذشت بیش از دو هفته، همچنان مبهم به نظر میرسد. برنامه هستهای ایران به شدت آسیب دید و احتمالاً سالها به عقب رانده شد. اما حکومت آیتالله شکست را نمیپذیرد و هیچ نشانهای از کنار گذاشتن طرحهای انقلابی یا هستهای خود نشان نمیدهد. این موضوع، پرسش بعدی سیاستگذاری برای ایالات متحده را در کانون توجه قرار میدهد: آیا آتشبس آقای ترامپ جای خود را به دیپلماسیای میدهد که دستاوردهای جنگ را تعمیق میبخشد، یا این دستاوردها را به خطر میاندازد؟
ایران حتی پس از خروج از جنگ با اسرائیل و عدم پاسخگویی جدی به حملات ایالات متحده، همچنان با لحنی تند صحبت میکند و خواستههای آقای ترامپ را رد میکند. در یک پیام ویدیویی که چند روز پس از بمباران ایالات متحده منتشر شد، آیتالله علی خامنهای، با ظاهری نحیف، ادعا کرد که ایالات متحده مجبور به مداخله برای نجات اسرائیل شده است و ایران «به آمریکا سیلی زده است».
آقای ترامپ این روایت تحریفشده آیتالله را نپذیرفت و در پلاتفرم تروتسوشیال آن را اصلاح کرد، رئیسجمهور افزود: «ایران باید به جریان نظم جهانی بازگردد، وگرنه اوضاع برای آنها بدتر خواهد شد.»
با این حال، هیچ نشانهای وجود ندارد که ایران بقایای برنامه غنیسازی خود را تسلیم کند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، پس از جنگ گفت: «مردم ما به خاطر این موضوع تحریمها را تحمل کردهاند و جنگی بر سر این موضوع به ملت ما تحمیل شده است. هیچکس در ایران این فناوری را رها نخواهد کرد.»
بدتر از آن، ایران بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل را بیرون رانده است. اینها هفته گذشته ایران را ترک کردند. این کشور ممکن است از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نیز خارج شود. این امر باعث میشود که بازرسان نتوانند تخمین دقیقی از خسارات وارده انجام دهند و هرگونه مواد هستهای باقیمانده را ردیابی یا جمعآوری کنند.
ایران هم اشتیاقی برای روابط عادی با غرب ندارد. روحانیون ارشد رژیم خواستار اعدام آقای ترامپ شدهاند. رژیم ایران مرگ بر آمریکا و اسرائیل را اعلام میکند و بر همین اساس جنگ همیشگی خود را ادامه میدهد. در همین حال، شواهدی در حال افزایش است که نشان میدهد تهران کارزار تروریستی خود را در داخل کشور، با دستگیریها و اعدام مخالفان و اقلیتها، تشدید کرده است.
سیاست ایالات متحده برای مقابله با همه اینها چیست؟ استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، گفته است که ملاقاتی با آقای عراقچی در هفته آینده یا همین حدود برگزار خواهد شد. وزیر امور خارجه ایران طفره رفته است، اما یک مقام ارشد کاخ سفید به ما میگوید که ایران خواستار کاهش تحریمها و همچنین کمک ایالات متحده در یک برنامه هستهای غیرنظامی است.
این مقام آمریکایی میگوید: «ما در عوض یک درخواست بسیار بزرگ داریم». این درخواست با حذف هرگونه مواد هستهای و زیرساختهای غنیسازی باقیمانده شروع میشود و با محدودیتهای شدید بر برنامه موشکی ایران و پایان دادن به حمایت آن از تروریسم منطقهای ادامه مییابد. بازگشت بازرسان و بازرسیهای درخواستی ضروری است.
آقای ویتکاف برای گرفتن امتیاز، به زرادخانه کاملی از فشار نیاز دارد. این باید شامل حمایت عمومی و سایر حمایتها از مردم ایران باشد.
به ویژه، بازگشت تحریمهای سازمان ملل (اسنپبک) که بخشی از توافق هستهای ۲۰۱۵ بودند، مفید خواهد بود. این تحریمها، ممنوعیتهای بینالمللی علیه غنیسازی ایران و موشکهای دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای را بازمیگردانند. آنها همچنین مانع از کمک سایر کشورها به ایران در این زمینهها میشوند.
ایالات متحده همچنین باید تحریمهای خود علیه صادرات نفت ایران را اجرا کند. طبق دادههای وزارت انرژی ایالات متحده، تولید نفت ایران اکنون در بالاترین سطح در هفت سال گذشته است. این منبع اصلی تأمین مالی رژیم است. آیا این رژیم در معرض خطر قرار خواهد گرفت؟
عملیات نظامی موفقیتآمیز اسرائیل و ایالات متحده، رژیم را بیش از هر زمان دیگری از زمان انقلاب اسلامی آسیبپذیر کرده است. اکنون زمان آن رسیده است که برای خاورمیانهای امنتر سرمایهگذاری کنیم.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
تنهایی سرنوشت محتوم حدود ۲ میلیون زن از قبیل زهرا، شیوا، و همه آنهاییست که با نگاههایی ناامید و فروافتاده در دل جامعه سرگرداناند؛ زهرا، دستفروش متروی تهران میگوید: «حس تنهاییِ من پایان ندارد، گاهی فکر میکنم وسط چاهی عمیق بدون طناب نجات رها شدهام و از خود میپرسم اگر صدا بزنم، کسی دستم را میگیرد؟!....».
به گزارش خبرنگار ایلنا، کل ۱۲ روز جنگ را در تهران ماند، بر بالین مادر پیرش که این روزها کامل از پا افتاده است؛ بدون پول در خانه ماندند و به صداهای مهیبی گوش دادند که از پنجرهها، از درهای بسته و حتی از درزهای دیوارها به اعماق وجود آدم نفوذ میکرد. آنها در آن روزها هیچ جا نرفتند چون پولی برای سفر نداشتند: «برای این جمع زنانهی سهنفره، امنترین جا زیر سقف همین خانه است....».
ساناز، زنی که زندگی خود، دختر کوچک و بخشی از هزینههای مادرش را با فروش اینترنتی لوازم آرایش و لباس زنانه میگذراند، ساکن یکی از کوچههای خیابان استخر در تهرانپارس است، آپارتمان ۴۵ متری که به گفته خودش شانس آوردند از پدر به ارث رسید وگرنه هیچ سقفی بالای سر نداشتند.
«از ۲۰ خرداد تا امروز که ۱۵ تیر است، یعنی نزدیک به یک ماه، فقط ۲ میلیون تومان کاسبی کردم؛ کلی روزها نت قطع بود؛ بعد هم مردم دل و دماغ خرید نداشتند؛ این ۲ میلیون تومان را هم به همسایهها لوازم آرایش فروختم؛ پیج اینستاگرامم خیلی روزها قطع بود، حالا هم دریغ از یک پیام یا سفارش....» ساناز که راه دیگری برای پول درآوردن در مقابل خود نمیبیند، حتی به دستفروشی هم فکر کرده: «با خودم گفتم بروم گوشهای بنشینم و بساط کنم اما بعد فکر کردم مردم پول ندارند، تازه در این روزها ماموران اجازه نمیدهند دستفروش کنار خیابان بنشیند....».
این زن با همین فروش اینترنتی در بازار بلبشوی غیررسمی، زندگی خود و دختر خردسالش را تامین میکند؛ آنچه مادرش به عنوان همسر یک مستمری بگیر از تامین اجتماعی میگیرد فقط ۱۰ میلیون تومان است، که پول داروهای قلب و دیابت خودش میشود. حالا قطعی اینترنت و رکود بازار، زندگی این خانواده زنانهی سهنفره را به یک دیگ جوشان از استرس و اضطراب برای فردا تبدیل کرده است.
«ساناز» تنها زنی نیست که در مواقع بحران، از جامعه سیلی میخورد و بیپول و در وحشت از آینده، به حاشیه رانده میشود؛ سرمان را به هر طرف که میچرخانیم، صف درازی از این زنها میبینیم؛ من برای جستجو راه دوری نرفتم.....
«زهرا» در مترو دستفروشی میکند؛ او سرپرست یک خانواده چهارنفره و فاقد بیمه است؛ منبع درآمدش فقط دستفروشیست و در سوئیتی کوچک در اسلامشهر مستاجر است؛ او در یک ماه اخیر به خاطر شرایط خاص کشور، چیزی حدود ۳ میلیون تومان درآمد داشته است، مبلغی که از نصف اجاره خانه هم کمتر است: «صاحبخانه حاضر شد فعلاً فقط نصف اجارهخانه را از من بگیرد، آن را هم قرض کردم و دادم....».
شرایط این زن نیز مثل هزاران زن کارگر غیررسمی دیگر، نامطلوب است، وقتی شرایط بحرانیست، مردم برای خرید نمیآیند و دستفروشی امکان ندارد، ناگهان تمام راهها به رویش بسته میشود. او میگوید: «باور کنید در آن روزها گاهی نان خالی هم گیرمان نمیآمد....».
زنان طرد شده به حاشیهی اقتصادِ درگیر بحران، یکی دوتا نیستند؛ جمعیت انبوهی هستند که براساس آمارهای رسمی و غیررسمی، تعدادشان در کشور حداقل ۲ میلیون نفر است؛ دو میلیون خانواده با سرپرست زن، درآمد ثابت، بیمه و مقرری برای ایام بیکاری و بحران ناگهانی ندارند. این زنها روی پاهای لرزان خود ایستادهاند و در هر بزنگاه ناامن، با وزش بادهای نامطمئن سقوط میکنند.
شیوا زن دیگریست که خیلی اتفاقی در روزهای میانه تیرماه به او برمیخورم؛ این زن حدوداً ۳۵ ساله با مدرک لیسانس ادبیات، راننده تاکسی اینترنتیست؛ شیوا مدتیست که از همسرش جدا شده و با دختر دوسالهاش در آپارتمان پدری در یک اتاق تنگ و تاریک زندگی میکند؛ او هم روایت دردناکی از روزهای بیکاری و بیپولی و آوار بحران دارد:
«دو سه هفته کار کاملاً خوابیده بود؛ هنوز هم اینترنت گاهی اختلال دارد و مسیریابها کار نمیکنند؛ من چند هفته هیچ درآمدی نداشتم؛ بیمه هم نیستم؛ کل درآمد من همان پولیست که روز رانندگی میکنم و شب به خانه میبرم. در این مدت مجبور شدم از برادرم قرض کنم؛ همه مشکل دارند، او هم با اخم و تخم ۳ میلیون به من داد، نمیخواهم سربار باشم، باید چه کار کنم؟!....».
حسِ سربار بودن، حس طردشدگی و در نهایت، احساس سرخوردگی و استیصال، زنان شاغل در بازار کار غیررسمی را در خود فرو برده است؛ شرایط کسادی بازار در طول جنگ ۱۲ روزه و هفتههای بعد از آن، بحرانی به نامِ «زنان سرپرست خانوار و فاقد حمایتهای قانونی و اجتماعی» را برجسته کرده است. ناگهان شالوده اقتصادی که پیش از این هم نامطمئن و درگیر رکود بود به هم ریخت و ضعیفها زیر دست و پای خُردکنندهی فقر و بیپولی له شدند.
«سیمین یعقوبیان» فعال زنان کارگر با بیان اینکه از زنان کارگر و شاغل حمایت نمیشود و نکته اینجاست که این عدم حمایت نیز لایه بندی و سطحبندی شده است، زنان کارگر غیررسمی در پایینترین سطح هستند و هیچ پشتیبانی ندارند؛ میگوید: جامعه باید از خود بپرسد این زنان در کشوری با این همه ثروت چرا به حال خود رها شدهاند؛ آیا نمیشود از اینها به صورت نظاممند و اصولی حمایت کرد؟ نمیشود مثل بسیاری از کشورهای مترقی زنان، بودجهای برای حمایت و پرداخت مستمری به زنان سرپرست خانوار به خصوص مادرانِ تنها در نظر گرفت؟!
به گفته وی، تنها پیشنهادی که گاه و بیگاه از سوی مسئولان طرح میشود، طرحهایی برای بیمه خویشفرما یا توافقیست و این در حالیست که این زنها در مواقع بحران نه تنها پولی برای پرداخت حق بیمه ندارند که گاهی نان خالی به زحمت پیدا میکنند.
یعقوبیان تاکید میکند که دولت نباید این زنها را تنها بگذارد؛ این تنهایی نه تنها ظلم به زنان که ستم به فرزندان و خانوادههای آنهاست، فرزندانی که بیشترین ضربه را از بحرانهای اقتصادی میخورند و آیندهشان در غباری مبهم گم میشود.
اما این زنها در عمیقترین بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تنها میمانند؛ تنهایی سرنوشت محتوم حدود ۲ میلیون زن از قبیل زهرا، شیوا، و همه آنهاییست که با نگاههایی ناامید و فروافتاده در دل جامعه سرگرداناند؛ زهرا، دستفروش متروی تهران میگوید: «حس تنهاییِ من پایان ندارد، گاهی فکر میکنم وسط چاهی عمیق بدون طناب نجات رها شدهام و از خود میپرسم اگر صدا بزنم، کسی دستم را میگیرد؟!....».
گزارش: نسرین هزاره مقدم
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل که از ۲۳ خرداد آغاز شد و با حملات بیسابقه دو طرف به زیرساختهای نظامی و غیرنظامی همراه بود، ابعاد خسارتهای اقتصادی این درگیری فراتر از حوزه انرژی و مبادلات تجاری گسترش یافت. یکی از مهمترین این تبعات، اختلال در صنعت حملونقل هوایی کشور است؛ چه در بخش بینالمللی با لغو پروازهای عبوری از آسمان ایران و چه در حوزه داخلی با توقف گسترده پروازها و سردرگمی میلیونها مسافر.
به گزارش اقتصاد24، این گزارش نگاهی دارد به دو بعد اصلی این بحران: زیانهای حاصل از قطع پروازهای جهانی و وضعیت بازپرداخت بلیتهای لغوشده برای شهروندان.
لغو پروازهای بینالمللی و زیانهای ناشی از عبور نکردن هواپیماها از آسمان ایران
با آغاز جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و افزایش خطرات امنیتی، بسیاری از شرکتهای هواپیمایی خارجی بهسرعت پروازهای عبوری خود از آسمان ایران را لغو کردند.
در همین حال، با شروع جنگ، سازمان هواپیمایی فدرال آمریکا (FAA)، یاتا (IATA) و چند کشور اروپایی هشدار رسمی صادر کردند و مسیر پروازها به سمت جنوب خلیج فارس، آسیای مرکزی و شرق آفریقا تغییر یافت؛ بهطوریکه مسیرهای پروازی به جای مسیرهای قبلی، از آسمان ترکیه، ترکمنستان یا عربستان سعودی عبور میکنند.این در حالی است که طبق آمارهای رسمی، روزانه حدود ۹۵۰ پرواز عبوری از آسمان ایران ثبت میشد که درآمد مستقیم هر پرواز بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ دلار برای دولت ایران بود.
حال به ارقام زیر توجه کنید که حتی با فرض توقف ۸۰ درصد پروازها طی ۲۰ روز نخست (۱۲ روز جنگ و ۸ روز پس از آن):
- میانگین زیان روزانه به رقمی حدود ۶۰۰ هزار دلار رسیده است.
- زیان تقریبی در یک دوره ۲۰ روزه نیز به رقمی حدود ۱۲ میلیون دلار میرسد.
حال تصور کنید اگر ۱۰۰ درصد پروازها کنسل شود و با میانگین رقم کنسلی یعنی ۷۰۰ دلار فقط محاسبه شود؛ به رقمی حدود ۶۶۵ هزار دلار میرسیم که این رقم در ۲۰ روز به رقمی حدود ۱۴ میلیون دلار خواهد رسید و این در حالی است که پروازها به صورت میانگین حساب شده نه بالاترین رقم برای هر پرواز که حدود ۱۰۰۰ دلار است.
هم چنین با تداوم وضعیت در تیر ماه نیز برآورد شده که دستکم ۳۰ درصد از پروازهای عبوری هنوز بازنگشتهاند، که زیان را به بیش از ۲۰ میلیون دلار در کمتر از دو ماه میرساند.در کنار زیان مالی مستقیم، کاهش عبور پروازها ضربه مهمی به اعتبار امنیت هوایی ایران وارد کرده که بازیابی آن نیاز به مذاکرات گسترده با آژانسهای بینالمللی، سرمایهگذاری در زیرساختها و تضمینهای امنیتی جدی دارد.
برآورد ارقام نیز در حالی است که امیررضا اعتمادی، عضو اتاق بازرگانی ایران هم اخیرا گفته است که تعلیق کامل پروازهای تجاری بر فراز ایران از ۲۴ خرداد تا ۱۳ تیر ۱۴۰۴، که به مدت ۲۰ روز به طول انجامید، خسارتی بالغ بر ۹۶۰۰ میلیارد تومان به اقتصاد کشور تحمیل کرده و ضعفهای ساختاری در دو صنعت کلیدی هوانوردی و گردشگری را آشکار ساخته است.
هم چنین اعتمادی تصریح دارد که بر اساس یک گزارش تحلیلی، این وقفه بیسابقه که منجر به توقف کامل درآمدهای حاصل از فروش بلیت و خدمات فرودگاهی شد، روزانه ۴۸۰ میلیارد تومان ضرر مستقیم به صنعت هوایی وارد کرد. این شوک نقدینگی، شرکتهای هواپیمایی را که فاقد مکانیسمهای پوشش ریسک مالی بودند، در تأمین هزینههای ثابت خود مانند حقوق، سوخت و نگهداری با بحران جدی مواجه ساخت.
بازپرداخت بلیتهای کنسلشده و معطلی شهروندان
این توضیحات نیز در حالی ارائه شد که باید توجه داشت که همزمان با بالاگرفتن درگیریها و هشدارهای امنیتی، بخش عمدهای از پروازهای داخلی و بینالمللی ایران کنسل یا تعلیق شد.
چنانچه که بر اساس دادههای غیررسمی حدود ۱.۲ میلیون بلیت پرواز داخلی و ۲۵۰ هزار بلیت پرواز خارجی لغو یا تعلیق شده است.با توجه به این ارقام میتوان میزان تخمینی بازپرداخت موردنیاز ایرلاینها را به شرح زیر ارزیابی کرد:
- پروازهای داخلی: بیش از ۳۵۰۰ میلیارد تومان
- پروازهای خارجی: حدود ۸۰ میلیون دلار
و این بدان معناست که اکنون وضعیت نابه سامان ایرلاینهای داخلی که پیش از جنگ نیز بسیار روشن بود حتی بدتر نیز شده است.
در همین حال برخی خبرها حکایت از آن دارد که بخشی از شرکتهای هواپیمایی با تاخیر یا قسطی اقدام به بازپرداخت کردهاند، اما طبق گزارشهای مردمی و منابع رسمی گفته میشود که تنها حدود ۵۵ درصد از بازپرداختها انجام شده و بقیه مسافران یا منتظر هستند یا با «کوپن جایگزین سفر» مواجه شدهاند که هنوز عملیاتی نشده است.
این در حالی است که به گزارش اقتصاد ۲۴، در روز ۱۸ تیر ماه یعنی دو هفته پس از اعلام آتش بس و با گذشت حدود یک ماه از آغاز حمله سید حمیدرضا صانعی، معاون سازمان هواپیمایی کشوری از لغو شدن ۶۰۰۰ میلیارد تومان بلیت هواپیما در شرایط جنگ ۱۲ روزه و چند روز پس از آتشبس خبر داد و گفت: «بهای حدود ۸۰۰ هزار بلیت هواپیما به مردم مسترد شده و بهای حدود ۳۹ هزار بلیت نیز باقی مانده که عدد کمی نیست.»
مهدی رمضانی، مدیر روابط عمومی سازمان هواپیمایی کشوری نیز در همین روز و درباره میزان بازگشت وجه بلیط سفرهای لغو شده توضیح داد که «در حال حاضر، ۸۵ درصد هزینه بلیطها پرداخت شده است. همچنین، فعالیت شرکتهای هواپیمایی هم از سر گرفته شده و طبق برنامهریزیها، فعالیتها به صورت منظم در حال انجام است و باقیمانده هزینه بلیطها هم برگشت داده میشود.»
بحران جبران خسارت ایرلاینهای داخلی
این در حالی است که مدیر روابط عمومی سازمان هواپیمایی کشوری در توضیح زیانهای سنگین به ایرلاینها نیز گفته است: «شاید شرکتهای هواپیمایی در این مدت خسارتهای اقتصادی سنگینی متحمل شده باشند، اما طبق دستورالعملهای سازمان هواپیمایی کشوری، موظفاند تمام وجه را بدون هیچگونه کسری به مسافران بازگردانند. بازگشت کامل وجوه قطعی است و مردم باید با صبوری، شرکتها را در تکمیل این فرآیند همراهی کنند.»
در این بین مساله ضرر مستقیم ایرلاینها میتواند آنان را حتی به مرز ورشکستگی نیز بکشاند چرا که حالا علاوه بر بازپرداخت پول بلیتها، هزینههایی شامل توقف عملیات، نگهداری هواپیما، حفظ پرسنل و کاهش فروش بلیت برای فصل تابستان را نیز پیش رو دارند.در چنین شرایطی برآوردها نشان میدهد مجموع خسارت ایرلاینهای داخلی تاکنون به بیش از ۹۰۰۰ میلیارد تومان رسیده است.
راهکارهای جبران خسارت و حمایت دولت
در چنین شرایط بحرانی به نظر میرسد ایرلاینها برای عبور از این گردنه بیش از همیشه به کمک دولت نیازمند هستند و به نظر میرسد دستکم فعلا سه پیشنهاد اصلی برای اجرایی شدن و نجات ایرلاینها در دست بررسی است:
- نخست ارائه بسته حمایتی دولتی به ایرلاینها، مشابه تسهیلات کرونایی (وام کمبهره یا بخشودگی مالیاتی).
- دوم تشکیل صندوق اضطراری مشترک با همکاری سازمان هواپیمایی، بانک مرکزی و بیمه مرکزی برای پرداخت بدهی به مسافران.
- سوم استفاده از ابزارهای مالی مانند اوراق بدهی کوتاهمدت برای تأمین نقدینگی سریع به شرکتها.
در هر حال، اما به نظر میرسد که بار خسارت و ضربات جدی جنگی ۱۲ روزه به سادگی از روی دوش شرکتهای هواپیمایی ایران برداشته نخواهد شد.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
پس از صدور بیانیه اقتصاددانان و دانشگاهیان، سروصدای تبلیغات متعارف و لجن پاشی مرسوم بر علیه آن شروع شد؛ به این مضمون که اینها عامل شرایط موجود هستند!!! این پرخاشگران عاری از اخلاق حاضر نیستند به سابقه نگاه کنند و توجه دهند که برخی از این امضاء کنندگان افرادی هستند که از میدان کار و حرفه و تخصص بیرون رانده شده اند، برای چند ده سال اعتقاد به همین مبانی و مخالفت کارشناسی و مدنی با آنچه کشور را در مسیر این گرفتاریهای موجود قرار داده است.
چون این شیوه تبلیغات و تهدید و متهم کردن منتقدین به عنوان مسئول آنچه از آن انتقاد میکنند شیوه کهنه و میراث اربابان کمونیست است مواردی را در پایین مطرح میکنم:
بین سال های ۱۹۲۸-۱۹۳۲ استالین که سیاستهای تعاونی سازی کشاورزی او منجر به کاهش تولید و قحطی شده بود کشاورزان خرده مالک را مسئول شرایط موجود معرفی کرد و سرکوب کرد. قحطی تشدید شد و بین ۳ تا ۷ میلیون تلفات این سرکوب و قحطی بود.
مجدداً در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۸ که سر و صدای مخالفت با سیاستهای زیانبار او بلند شد در برنامه ‘پاک سازی بزرگ’ رقبای سیاسی خود را مسئول شرایطی معرفی کرد که حاصل تصمیمهای خود او بود. در نتیجه محاکمه پر سر وصدا و زندانی و اعدام کردن حدود یک میلیون نفر یا زندانی یا اعدام شدند.
بار آخر نیز در سال ۱۹۳۹ یک برنامه سرکوب دیگر را پیاده کرد و باز هم با تبلیغات وسیع منتقدان خود را مسئول سیاستهایی معرفی کرد که از آن انتقاد میکردند.
حیله مشابهی توسط مائو در چین پیگیری شد. در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۶در یک حرکت وسیع با بسیج عوام تحت عنوان انقلاب فرهنگی تمام منتقدان واقعی و خیالی خودرا حذف کرد و به مردم چنین نمایاند که اینها، به عنون عناصر بورژوا و برخی اعضاء حزب کمونیست، دلیل رکود اقتصاد هستند و مانع بهبود شرایط زندگی مردم میشوند. سرکوب و زندانی و تبعید کردن دهها میلیون انجام شد و متعاقب آن وضع زندگی عموم بدتر گردید. همین بازی کثیف در سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۸و پس از آن ۱۹۷۱ ادامه یافت. تنزل ادامه داشت تا یکی از همان زندانیان سال ۱۹۶۸ به نام دنگ شیائوپنگ بعد از مرگ مائو، با کمک یک بخش از حزب کمونیست و ارتش، قدرت را بدست گرفت و برنامه اصلاحات اقتصادی پیاده کرد که موجب نجات اقتصاد چین و تداوم رشد آن شد.
دیگر مستبدان حقیر هم همین شیوه را پیاده کردند. در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۹ پال پوت رهبر انقلابی کامبوج، روشنفکران و شهرنشینان را عامل تنزل اجتماعی معرفی کرد، و اجامر عوام را بسیج نمود. برنامه سرکوب و اخراج از شهر به روستاها را در حد وسیع اجرا کرد، عوامل بسیج شده را هدایت کرد تا به منازل شهر نشینان هجوم ببرند و آنچه وسائل رفاه و به زعم آنها فساد بود را نابود کنند اعضای خانوادهها را از هم جدا و با اعمال خشونت مردان و زنان و کودکانِ از هم جدا شده را به روستاها برای کار کشاورزی بکشانند. وسائل متعارف زندگی مردم مانند وسائل آشپزخانه و خواب نابود شد و فقر و فلاکت سبب شد که دو میلیون از جمعیت پنج میلیونی کامبوج کشته یا به دلیل قحطی تلف شوند.
در کره شمالی نیز شیوه متعارف از زمان برسرکار آمدن نظام کمونیستی همین بوده، سرزنش منتقدان برای مشکلات و دست یازیدن به خشونت و سر کوب.
خبر خوب این که هیچ مورد از این موارد به جز بدنامی تاریخی برای کسانی که این خشونتها را برنامه ریزی و اجرا کردند و حتی عاقبت تلخ برایشان چیزی در برنداشت. بسیاری از یاران و فرمانبران استالین و مائو و پال پوت و دیگران طعم تلغ میوه کِشته خود را چشیدند، علاوه بر لعنت جاویدان تاریخ که نصیبشان شد.
این شیوهها نخنما و مفتضح تاریخ است.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دیوید ای. سنجر / نیویورک تایمز / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
اسرائیل، به گفته یک مقام ارشد این کشور، به این نتیجه رسیده است که برخی از ذخایر زیرزمینی اورانیوم غنیشده نزدیک به درجه بمب ایران از حملات آمریکا و اسرائیل در ماه گذشته جان سالم به در بردهاند و ممکن است در دسترس مهندسان هستهای ایران باشند.
این مقام ارشد همچنین گفت که اسرائیل اواخر سال گذشته پس از مشاهده آنچه که این مقام آن را مسابقهای برای ساخت بمب به عنوان بخشی از یک پروژه مخفی ایران توصیف کرد، حرکت به سمت اقدام نظامی علیه ایران را آغاز کرده است. این مقام به دلیل حساسیت اطلاعات، به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد.
به گفته وی، اطلاعات اسرائیل بلافاصله پس از کشته شدن حسن نصرالله، رهبر طولانیمدت حزبالله (گروه شبهنظامی مورد حمایت ایران در لبنان) توسط نیروی هوایی اسرائیل، این فعالیتهای تسلیحاتی هستهای را شناسایی کرد. این مشاهده، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل را بر آن داشت تا برای حمله، با یا بدون کمک آمریکا، آماده شود.
در روزهای قبل و بعد از حمله اسرائیل به ایران در اواسط ژوئن و تصمیم متعاقب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای پیوستن به این اقدام، مقامات اطلاعاتی آمریکا گفتند هیچ شواهدی از تلاش ایران برای تسلیحاتی کردن ذخایر اورانیوم غنیشده نزدیک به درجه بمب مشاهده نکردهاند. آمریکا با استفاده از بمبهای ۳۰ هزار پوندی نفوذگر به دو سایت حیاتی غنیسازی ایران حمله کرد و همچنین موجی از موشکهای تاماهاک پرتاب شده از زیردریاییها را به سمت سومین سایت نشانه گرفت، جایی که سوخت میتوانست برای استفاده در سلاحها تبدیل شود.
مقام اسرائیلی گفت شواهد جمعآوری شده درباره این برنامه محرمانه — که وی جزئیاتی از آن ارائه نداد — به طور کامل با آمریکا به اشتراک گذاشته شده است.
اما در مصاحبههای انجام شده در ژانویه، مقامات آمریکایی گفتند معتقد نیستند ایران هنوز در حال تلاش برای ساخت سلاح هستهای است، هرچند آنها از تلاشهای اولیه ایران برای بررسی روشهای «سریعتر و خامتر» برای ساخت بمب خبر دادند. همچنین تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در شهادت خود در کنگره در ماه مارس گفت هیچ شواهدی مبنی بر تصمیم ایران برای ساخت سلاح هستهای مشاهده نکرده است. این موضع در ژوئن نیز توسط مقامات اطلاعاتی تکرار شد.
در یک جلسه توجیهی برای خبرنگاران در عصر چهارشنبه (۹ ژوئیه ۲۰۲۵)، مقام ارشد اسرائیلی نگرانی خود را درباره این ارزیابی که بخشی از ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده، که در مخازن ذخیره شده بود، از حمله جان سالم به در برده است، ابراز نکرد. این مقام و دیگر اسرائیلیهای دسترسیپذیر به یافتههای اطلاعاتی کشورشان گفتند هرگونه تلاش ایران برای بازیابی این ذخایر تقریباً قطعاً شناسایی خواهد شد — و زمان کافی برای حمله مجدد به تأسیسات وجود خواهد داشت.
مقامات اطلاعاتی غرب نیز این ارزیابی اسرائیل را تأیید کردند و گفتند معتقدند بخش عمدهای از این ذخایر زیر آوار در آزمایشگاه هستهای ایران در اصفهان و احتمالاً سایر سایتها مدفون شده است. یکی از این مقامات موافق بود که آمریکا یا اسرائیل در صورت تلاش ایران برای بازیابی اورانیوم غنیشده، مطلع خواهند شد. چنین اقدامی، به گفته وی، قطعاً موجب حمله هوایی مجدد اسرائیل خواهد شد.
اسرائیل، آمریکا و اکنون شمار فزایندهای از کارشناسان خارجی توافق دارند که تمام سانتریفیوژهای فعال ایران در نطنز و فردو — حدود ۱۸ هزار دستگاه که با سرعت مافوق صوت میچرخند — آسیب دیده یا نابود شدهاند و احتمالاً غیرقابل تعمیر هستند. سوالی که اکنون در حال بررسی آن هستند این است که بازسازی بخشی یا تمام این ظرفیت چقدر برای ایران زمان خواهد برد، به ویژه پس از آنکه دانشمندان ارشد برنامه هستهای ایران هدف قرار گرفته و کشته شدند.
آقای ترامپ بر این اصرار خود پایبند مانده است که برنامه ایران «نابود شده» و رهبران این کشور پس از حملات جنگندههای آمریکایی دیگر علاقهای به سلاح هستهای ندارند. پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، گفته است که بمبارانها، سوخت و تجهیزات موجود در حفاظتشدهترین سایت، یعنی فردو، را «زیر کوهی از آوار مدفون، ویران و نابود کرده است.»
دولت ترامپ در روز پنجشنبه نیز بر این موضع پایبند بود. «آن کِلی»، سخنگوی کاخ سفید، گفت: «همانطور که رئیسجمهور ترامپ بارها گفته است، عملیات «چکش نیمهشب» تأسیسات هستهای ایران را کاملاً نابود کرد. جهان به لطف رهبری قاطع او امنتر شده است.»
در یک مورد — اینکه آیا ایران بخش عمدهای از ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده خود را دقیقاً قبل از حمله آمریکا در ساعات اولیه ۲۲ ژوئن در تهران جابهجا کرده است — ارزیابی اسرائیل با نتیجهگیری رافائل گروسی، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تفاوت دارد.
آقای گروسی گفته است معتقد است بخش عمدهای از ذخایری که در اصفهان نگهداری میشد، قبل از حملات تسلیحاتی اسرائیل و آمریکا از سایت خارج شده بود. اما مقام ارشد اسرائیلی ادعا میکند که هیچ چیزی جابهجا نشده است. به گفته وی، محل ذخیرهسازی در اصفهان آنقدر عمیق بود که حتی قدرتمندترین تسلیحات آمریکایی نیز قادر به نابودی آن نبودند.
با این حال، حمله آمریکا به اصفهان بسیاری از ورودیها را مسدود کرد و به نظر میرسد آزمایشگاههایی را که اورانیوم غنیشده را به شکلی قابل استفاده در سلاح تبدیل میکنند و سپس آن را به فلزی قابل شکلدهی در کلاهک موشک تبدیل میکنند، نابود کرده است.
ترامپ دو هفته پیش در اجلاس ناتو در لاهه گفت حملات آمریکا «توانایی ایران برای توسعه سلاحهای هستهای را برای سالهای آینده به تأخیر انداخته است» و اشاره کرد که در صورت لزوم آماده حمله مجدد است. او به خبرنگاران گفت: «این دستاورد میتواند به طور نامحدود ادامه یابد اگر ایران به مواد هستهای دسترسی نداشته باشد، که نخواهد داشت.»
از آن زمان، ایران بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را که در تهران طی حملات اسرائیل و آمریکا حضور داشتند، اخراج کرده و برخی از دوربینها و دستگاههای نظارتی باقیمانده آژانس را خاموش کرده است، که بهترین پنجره غرب به فعالیتهای ایران را قطع کرده است. نتیجه این بوده که این آژانس، به عنوان بخشی از سازمان ملل، عملاً نابینا شده است.
«ری تکیه»، پژوهشگر ایران در شورای روابط خارجی که برنامه هستهای ایران را در طول ۲۵ سال گذشته دنبال کرده است، گفت: «کارد به استخوان رسیده است. به نظر من آنچه در پیش داریم، پراکنده شدن تلاشهای هستهای ایران در سراسر کشور در تعداد زیادی کارگاه کوچک است. آنچه ایرانیان آموختهاند این است که حتی چیزی که در دل کوه قرار دادهاند نیز قابل بمباران است.»
اگر پیشبینی آقای تکیه درست باشد — و این پیشبینی در دو هفته گذشته توسط چندین مقام اطلاعاتی آمریکایی، بریتانیایی و اروپایی تکرار شده است — اسرائیل و آمریکا ممکن است وارد دوره جدیدی از بازی قایمباشک شوند. به نظر نمیرسد ایران تلاش کند سایتهای هستهای خود در فردو یا نطنز را بازسازی کند. حتی فردو، که در اعماق کوه ساخته شده بود، بسیار آسیبپذیرتر از چیزی بود که طراحان ایرانی تصور میکردند. (یکی از نقاط آسیبپذیر کلیدی، وجود دریچههای تهویهای بود که به اعماق تأسیسات راه داشتند؛ آمریکاییها در حملات خود، بمبهای ۳۰ هزار پوندی را از طریق این دریچهها به داخل فرستادند و امکان نفوذ نزدیکتر به اتاقهای کنترل و سالنهای غنیسازی را فراهم کردند به جای آن که مجبور بودند بمبها را از طریق سنگ نفوذ دهند.)
برای ایران، دسترسی به سوختی که از قبل تا ۶۰ درصد غنیسازی شده است — که فقط کمی کمتر از ۹۰ درصد مورد استفاده معمول در سلاحهای هستهای است — حیاتی است. بخش عمده تلاش برای دستیابی به اورانیوم بسیار غنیشده در مراحل اولیه است.
اما هر تلاشی برای استخراج سوخت از زیر آوارهای اصفهان ممکن است از دید نظارت ماهوارهای پنهان نماند. مقام اسرائیلی گفت معتقد است ذخایر بیشتری هنوز در فردو و نطنز، دو سایت اصلی غنیسازی که سوخت در آنجا تولید میشد، وجود دارد. هر دو مرکز هدف بمبهای نفوذگر قرار گرفتند و اسرائیل ارزیابی کرده است که بازیابی این ذخایر بسیار دشوار خواهد بود.
آنچه نامشخص باقی مانده است، به گفته مقامات آمریکایی و بریتانیایی، این است که ایران با چه سرعتی میتواند تأسیسات از دست رفته را بازتولید کند و آیا میتواند این کار را به صورت پنهانی انجام دهد تا از حمله دیگری جلوگیری کند.
در سالهای گذشته و پیش از حملات اسرائيل و آمریکا، ایران در حال حفاری دو تأسیسات هستهای زیرزمینی، یکی در نزدیکی آزمایشگاههای اصفهان و دیگری در نطنز بود. هیچکدام از این مراکز، هدف حملات اسرائیل و ایالات متحده قرار نگرفتند. اما تبدیل آنها به جایگزینهایی برای دو تأسیسات غنیسازی بمبارانشده، کار بزرگی خواهد بود و مستلزم جایگزینی بیش از ۱۸۰۰۰ سانتریفیوژی است که گمان میرود در این حملات نابود یا از کار افتادهاند.
مشخص نیست که ایران چه تعداد سانتریفیوژ جدید در کارگاههای سراسر کشور در دست ساخت دارد یا چه زمانی آماده نصب خواهند بود.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
رئیسجمهور ترامپ واقعاً میخواهد با ایران چه کند؟ در هفتهای که آمریکا به سایتهای هستهای این کشور حمله کرد، او در تروث سوشال نوشت: “اگر رژیم کنونی ایران قادر به «بازگرداندن عظمت به ایران» نیست، چرا تغییر رژیم صورت نگیرد؟؟؟ میگا (MIGA)!!!” اما از آن زمان او برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و ایران تلاش کرده است.
غریزه پشت پست آقای ترامپ درست بود. اگر جلوی آن گرفته نشود، حاکمان جهادی ایران برنامه هستهای خود را بازسازی خواهند کرد. معاون وزیر امور خارجه ایران در تاریخ ۳ ژوئیه به انبیسی نیوز گفت: “سیاست ما در مورد غنیسازی تغییر نکرده است.” برای جلوگیری از دستیابی ایران به جاهطلبیهایش، آمریکا باید از برتری خود استفاده کرده و آشکارا با اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تضعیف رژیم همکاری کند.
عبارت “تغییر رژیم” به طور قابل درکی آمریکاییها را عصبی میکند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده در تطبیق توانایی نظامی با هدف سیاسی منسجم مشکل داشته است. واشنگتن در طول مبارزات طولانی خود در افغانستان، هدف سیاسی روشنی را تعریف نکرد. هدف باید حفظ یک دولت افغان در کابل میبود که با هزینه کم برای آمریکا و متحدانش، مانع از دسترسی القاعده و طالبان به پناهگاه شود. در عوض، هدف ایالات متحده به یک تغییر غیرممکن در کشور تبدیل شد. جای تعجب نیست که این شکست خورد.
در مقایسه با این عدم انسجام، تصمیم آقای ترامپ برای حمله به برنامه هستهای ایران و سپس مهندسی یک آتشبس سریع، یک شاهکار استراتژیک به نظر میرسد. برنامه هستهای تهران همیشه در مسیر توسعه تسلیحات بوده است و فلج کردن آن حرکت درستی بود.
تهدید ایران برای آمریکا، اما گستردهتر است. حمایت ایران از نیروهای نیابتی تروریستیاش، ثبات منطقه و جان آمریکاییها را به خطر میاندازد. کمک ایران به صادرات غیرقانونی نفت روسیه، توانایی آمریکا برای اعمال فشار بر مسکو در جنگ اوکراین را کاهش میدهد. از آنجا که چین نیز به شدت به نفت خام ایران و روسیه متکی است، مهار ایران به آمریکا اهرم فشار بیشتری بر پکن خواهد داد.
ایران همچنان یک تهدید خطرناک است و سوال سیاست این است که آیا مقابله با این تهدید مستلزم سرنگونی رژیم فعلی در حال حاضر است یا اینکه باید منتظر پایان آن باشیم. تاریخ نشان میدهد که زمان اقدام اکنون است.
همانطور که آقای ترامپ با حملات خود به ایران قصد انجام آن را داشت، در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده از نیروی عظیمی برای دستیابی به یک هدف سیاسی کاملاً تعریف شده استفاده کرد: آزادسازی کویت از اشغال عراق. آمریکا تقریباً هیچ تلفاتی متحمل نشد و از حمایت گسترده بینالمللی برخوردار شد. ایالات متحده صدام حسین را چنان تحقیر کرد که نیروهای آمریکایی میتوانستند او را از قدرت برکنار کنند. اما رئیس جمهور جورج دبلیو بوش از ترس بیثباتی منطقهای از انجام این کار خودداری کرد.
تهدید عراق برای جان آمریکاییها ادامه یافت. پس از جنگ خلیج فارس، آمریکا متوجه شد که سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دهه ۱۹۸۰ پیشرفت عراق در زمینه تسلیحات هستهای را دستکم گرفته بودند. بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تشخیص دادند که اگر جنگ خلیج فارس رخ نمیداد، عراق میتوانست در اوایل دهه ۱۹۹۰ یک دستگاه هستهای بسازد، هرچند پرتاب آن با موشک زمان بسیار بیشتری نیاز داشت. عراق همچنین در طول دهه ۱۹۹۰ زیرساختهای تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی خود را حفظ کرد. پس از اینکه بازیگران بینالمللی پس از جنگ خلیج فارس بر نابودی زرادخانه موشکهای اسکاد عراق نظارت کردند، صدام بر تولید موشکهای بومی اصرار ورزید. در سال ۱۹۹۴، عراق بار دیگر کویت را تهدید کرد. به گفته منابع عالیرتبه عراقی، صدام احتمالاً قصد حمله داشت. استقرار سریع نیروهای نظامی آمریکا او را منصرف کرد. اما عراق به دلیل طرحهای منطقهای، حمایت از تروریسم بینالمللی و علاقه به تسلیحات مخرب، همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا باقی ماند.
نتیجه تردید ایالات متحده در سال ۱۹۹۱ این بود که آمریکا پس از یک دهه تحریم و بمباران متناوب، درگیر جنگی دیگر، پیچیدهتر و دشوارتر شد. در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده به عراق حمله کرد. مانند گذشته، پیروزی آمریکا سریع بود. نیروی نسبتاً کوچکی به بغداد یورش برد و صدام را از قدرت خلع کرد. اما مشکلات بوروکراتیک و تعهد به «دموکراتیزاسیون» خیالی، منجر به خلأ قدرت و شورش شد که اراده آمریکا را برای مداخلات بزرگ خارجی از بین برد.
همانطور که مشکل عراق پس از جنگ خلیج فارس ادامه یافت، تهدید ایران نیز پس از عملیات “چکش نیمهشب” ادامه دارد. ولت ترامپ نمیتواند اشتباهات سال ۲۰۰۳ را تکرار کند و کشوری را بدون هیچ برنامه جدی اشغال کند. اما نباید اشتباه سال ۱۹۹۱ را نیز تکرار کند. رژیم ایران تا زمانی که رهبران متفاوتی در تهران به قدرت نرسند، تهدیدی برای آمریکا باقی خواهد ماند. اگر آقای ترامپ روحانیون را در قدرت باقی بگذارد، آمریکا در نهایت با درگیری بدتری روبرو خواهد شد – همانطور که در عراق اتفاق افتاد.
اگر ایران به حال خود رها شود، احتمال کمی برای تحول داخلی وجود دارد. آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، همچنان زنده است، همانطور که بسیاری از مقامات ارشد نیز زنده هستند. بعید است که حملات به مواضع آمریکا در قطر و عراق پایان رژیمی باشد که مرتباً «مرگ بر آمریکا» میگوید. تنها راه برای از بین بردن این تهدید، از بین بردن منبع ایدئولوژیک آن ـــ رژیم به رهبری علی خامنهای ـــ است.
اکنون زمان مناسبی برای هدف قرار دادن آقای خامنهای و در نتیجه سرنگون کردن رژیم در تهران است. حملات هوایی اسرائیل و آمریکا خسارات جدی وارد کردهاند. اقدام اسرائیل علیه حوثیها، حزبالله و حماس، همراه با فروپاشی رژیم اسد، نیز به محور مقاومت آسیب رسانده است.
حذف رهبر عالی ایران، کشمکشی برای قدرت در داخل کشور به راه خواهد انداخت. چنین اقدامی بعید است که به دولتی که نماینده مردم است منجر شود، اما این نباید هدف باشد. غیبت آقای خامنهای به احتمال زیاد یک رژیم نظامی را به قدرت میرساند که میتوان آن را – از طریق جذابیت حفظ بقا – به برچیدن برنامه هستهای خود و پایان دادن به جنگهای نیابتیاش متقاعد کرد.
چنین طرحی نیاز به هماهنگی با اسرائیل خواهد داشت. آمریکا باید در صورت لزوم، تجهیزات نظامی خود را برای شکار موشکهای بالستیک باقیمانده ایران آماده کند، اگر واکنش تهران این را ایجاب کند. آمریکا باید اطمینان حاصل کند که قدرتهای اروپایی تحریمها علیه ایران را دوباره برقرار میکنند. در نهایت، آمریکا باید با کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و ترکیه همکاری کند تا سیاستی را برای ایران پس از خامنهای تدوین کند که بتواند مشوقهایی برای رفتار خوب تهران ارائه دهد.
در حالی که حمله به سایتهای هستهای ایران یک پیروزی بود، چالش تبدیل آن موفقیت تاکتیکی به یک پیروزی استراتژیک همچنان باقی است. باقی گذاشتن روحانیون جهادی در قدرت، تضمین کننده رویارویی آیندهای به مراتب خطرناکتر خواهد بود.
والاستریت ژورنال / ۸ ژوئیه ۲۰۲۵
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
بیبی سی فارسی
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا در مورد تهدیدی «فزاینده و غیرقابل پیشبینی» از سوی ایران هشدار داده و به دولت توصیه کرده است که اقدامات بیشتری برای مقابله با آن اتخاذ کند.
کمیته پارلمانی بریتانیا این درخواست را همزمان با انتشار گزارشش مطرح کرده است که در آن «ترورهای انجام شده از سوی حکومت جمهوری اسلامی و عملیات جاسوسی، حملات سایبری و برنامه هستهای ایران» را بررسی کرده است.
این کمیته که موظف به نظارت بر سازمانهای جاسوسی بریتانیا است، بهخصوص در مورد «افزایش شدید» تهدیدهای فیزیکی علیه مخالفان حکومت ایران در بریتانیا ابراز نگرانی کرده است.
لرد بیمیش، رئیس این کمیته پارلمانی گفت: «تهدیدی گسترده و متنوع، مستمر و غیرقابل پیشبینی از جانب ایران متوجه منافع بریتانیا و شهروندان بریتانیایی است».
«ایران در هنگام انجام فعالیتهای تهاجمی، ظرفیت بالایی برای ریسک از خود نشان میدهد و سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی منابع فوقالعاده زیادی در اختیار دارند و از تواناییهای نامتقارن زیادی برخوردارند.»
او افزود: «طیف گستردهای از تهدیدهای مختلف از جانب ایران وجود دارد که ما باید در مورد آن نگران باشیم».
اگرچه این گزارش پارلمانی در زمان دولت فعلی بریتانیا از حزب کارگر منتشر شده است اما به نظر می رسد بخش زیادی از اطلاعات مندرج در آن در بیش از یک سال پیش در زمان دولت قبلی از حزب محافظهکار گردآوری شده است.
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا دولت این کشور را متهم میکند که در مورد ایران و همچنین برنامه هستهایش از رویکرد «مدیریت بحران» و «مهار آتش» استفاده میکند که به گفته این کمیته به بهای تهدیدهای دیگر تمام میشود.
این کمیته میگوید برای مقابله با تهدیدهای امنیت ملی از جانب ایران، به منابع بیشتر و رویکردی بلندمدتتر نیاز است:
«در حالی که به نظر میرسد فعالیتهای ایران به اندازه اقدامات روسیه و چین استراتژیک نیست و ابعاد کوچکتری دارد اما به هر حال تهدیدی گسترده از جانب جمهوری اسلامی متوجه امنیت ملی بریتانیاست که نباید نادیده گرفته شود: (این تهدید) مستمر و بهویژه غیرقابل پیشبینی است.»
این کمیته پارلمانی همچنین میگوید از آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تهدید فیزیکی افراد ساکن بریتانیا با شتاب بیشتر در حال افزایش بوده است.
به گفته این کمیته تهدیدهای ایران روی مخالفان حکومت جمهوری اسلامی متمرکز بوده است اما در عین حال تهدیدهای ایران علیه «منافع اسرائیلی و یهودی در بریتانیا» هم افزایش یافته است.
بر اساس گزارش این کمیته از آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تاکنون حداقل ۱۵ مورد اقدام به قتل یا آدمربایی علیه شهروندان یا ساکنان بریتانیا صورت گرفته است.
«گروه امنیت وزارت کشور به ما گفت که تهدید فیزیکی افراد در بریتانیا در حال حاضر ‘در بالاترین سطح از تهدید جاری از سوی ایران’ و قابل قیاس با تهدید موجود از جانب روسیه است.»
اما این کمیته میگوید ایران حمله به مخالفان جمهوری اسلامی یا اهداف یهودی و اسرائیلی در بریتانیا را به عنوان حملهای علیه بریتانیا تلقی نمیکند:
«بلکه (ایران) هدف قرار دادن مخالفانش در خاک بریتانیا را امری داخلی میداند که پای بریتانیا به شکل موازی و جانبی به آن کشیده شده است.»
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا بر سیاستها، مخارج، مدیریت و عملیاتهای نهادهای اطلاعاتی بریتانیا مانند امآی۵، امآی۶ و جیسیاچکیو (ستاد ارتباطات دولت) نظارت دارد.
گزارش ۲۶۰ صفحهای این کمیته که امروز پنجشنبه ۱۰ ژوئیه منتشر شد، بخشی از تحقیقات این نهاد در زمینه مسائل امنیت ملی مرتبط با ایران است؛ تاریخ آخرین رویدادهایی که اطلاعات آن برای تهیه این گزارش مورد استناد قرار گرفته اوت سال ۲۰۲۳ میلادی است.
پیشتر کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، در ماه مارس (حدود سه ماه پیش) نسخهای از این گزارش را دریافت و مطالعه کرده بود. نهادهای اطلاعاتی بریتانیا هم پیش از انتشار گزارش متن آن را دریافت کرده بودند تا فرصتی برای ارزیابی دقت و صحت آن داشته باشند و درصورتی که لازم بدانند بتوانند درخواست کنند که بخشهایی از گزارش به دلیل ملاحظات امنیت ملی ویرایش شود.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
یورونیوز انگلیسی
رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان در ابوظبی دیدار میکنند تا پس از نزدیک به چهار دهه منازعه، توافق صلح را نهایی کرده و آیندهای در کنار یکدیگر بسازند. آنچه پیشتر صلحی غیرممکن به نظر میرسید، پس از جنگ تمامعیار روسیه علیه اوکراین به واقعیتی قابل تحقق بدل شده است.
دفاتر الهام علیاف، رئیسجمهور جمهوری آذربایجان و نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، تأیید کردند که این دو روز پنجشنبه در ابوظبی دیدار خواهند کرد تا درباره گامهای بعدی برای نهاییسازی توافق صلح گفتوگو کنند.
این نخستین دیدار دوجانبه رسمی میان رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان از زمان توافق بر سر پیشنویس متن توافق صلح در ماه مارس سال جاری است؛ توافقی که پس از نزدیک به چهل سال منازعه به دست آمده است.
نتایج این دیدار، در نهایت، نهتنها به دلیل آنچه دو طرف بر سر آن توافق خواهند کرد، بلکه به دلیل غیبت روسیه در معادله ارمنستان و آذربایجان برای نخستین بار، آینده قفقاز جنوبی را رقم خواهد زد.
ریچارد گیراگوسیان، مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقهای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، به یورونیوز گفت: «با توجه به اینکه روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم.»
این دیدار در ابوظبی پس از دیدار دوجانبه مشابهی میان نخستوزیر ارمنستان و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، صورت میگیرد؛ دیداری که به گفته گیراگوسیان، نشانهای از «پیشرفت شگفتانگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشمانداز دشوار پساجنگ» بوده است.
متحدان سابق مسکو
در حالی که روسیه در جنگ اوکراین گرفتار شده، بهتدریج نفوذ خود را در قلمرو پیشین اتحاد شوروی از دست میدهد. برجستهترین تغییر در این زمینه، از دست رفتن سنگر دیرپای روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است.
در سپتامبر ۲۰۲۳، جمهوری آذربایجان پس از یک عملیات نظامی برقآسا، کنترل کامل منطقه قرهباغ را بازپس گرفت؛ منطقهای که طی دههها محل منازعه با ارمنستان بود و کرملین در آن نقش محوری داشت.
گیراگوسیان گفت: «این رویداد نشان داد که تکیه امنیتی بر روسیه پوچ و توخالی است. اما من حتی فراتر میروم و میگویم که ارمنستان و آذربایجان، بهطرزی طعنهآمیز، در یک سیاست مشترک سهیماند؛ هر دو در تلاشاند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»
اکنون، پس از نزدیک به دو سال، ایروان و باکو، دور از نفوذ روسیه، در حال رقم زدن تحولی تاریخیاند: توافق بر سر متن یک پیمان صلح و عادیسازی روابط پس از نزاعی خونین که تا همین اواخر چشماندازی برای پایان آن دیده نمیشد.
عملیات نظامی جمهوری آذربایجان در قرهباغ برای ارمنستان همان درسی را در بر داشت که رژیمهای سوریه و ایران بعدها دریافتند: روسیه در زمان نیاز، به یاری متحدانش نخواهد آمد.
گیراگوسیان به یورونیوز گفت که ارمنستان این واقعیت را حتی زودتر و در سال ۲۰۲۰، در جریان درگیری ششهفتهای در قرهباغ دریافت؛ «زمانی که روسیه عملاً به عنوان متحدی خطرناک و غیرقابلاعتماد دیده شد.»
او افزود، اکنون که این منطقه «دیگر ابزار نفوذ روسیه نیست»، مسکو ناگزیر است به دنبال راهی دیگر برای حفظ نفوذ خود در قفقاز جنوبی بگردد.
بیثباتسازی ارمنستان
مسکو در تلاش برای ترمیم همکاری با متحد پیشین خود است. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در ۲۰ مه به ایروان سفر کرد؛ نشانهای از تمایل کرملین برای تثبیت و تقویت روابط با ارمنستان.
به گفته گیراگوسیان، ارمنستان اکنون هدف دو کارزار جداگانه اطلاعات نادرست از سوی روسیه قرار گرفته است. نخستین کارزار، معطوف به گزارشهایی درباره تقویت حضور نظامی روسیه در پایگاهش در شهر گیومری، دومین شهر بزرگ ارمنستان، است.
گیراگوسیان میگوید بخشی از انگیزه روسیه برای راهاندازی این کارزار اطلاعات نادرست، تلاش برای ترساندن اتحادیه اروپا ـ که ناظران خود را به ارمنستان اعزام کرده ـــ و نیز فشار بر دولت ایروان است که در مسیر نزدیکی بیشتر با اروپا گام برمیدارد.
سازمان اطلاعات نظامی اوکراین (HUR) سندی منتشر کرده که مدعی است دستور ارتش روسیه برای افزایش حضور نظامیاش در یک پایگاه در ارمنستان است. ایروان قاطعانه این ادعاها را رد کرده و گفته است که روسیه هیچگونه تقویت حضوری در ارمنستان نداشته است.
گیراگوسیان درباره دومین کارزار اطلاعات نادرست میگوید که آن نیز «بههمان اندازه مضحک» است: روسیه مدعی وجود یک «تأسیسات تسلیحات بیولوژیک در ارمنستان به طراحی آمریکاییها» شده است.
مسکو پیش از تهاجم تمامعیار به اوکراین نیز بارها چنین ادعاهایی درباره وجود تأسیسات تسلیحات بیولوژیک آمریکا در اوکراین مطرح کرده بود. همچنین روسیه در گذشته ادعاهای مشابهی را درباره گرجستان نیز مطرح کرده است.
به گفته گیراگوسیان، این کارزارها نشانهای از ضعف روسیه است: «روسیه بخش بزرگی از قدرت و نفوذ خود را در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی از دست داده است. البته این وضعیت موقتی است. یک ناهنجاری است. ما طوفانی را در افق میبینیم.»
«طوفان در افق»
در پایان ماه ژوئن، پانزده نفر از جمله دو اسقف کلیسای رسولی ارمنستان به اتهام توطئه برای انجام کودتا در این کشور بازداشت شدند.
نخستوزیر پاشینیان اعلام کرد که نیروهای امنیتی طرحی بزرگ و پلید را از سوی «روحانیون جنایتکار و الیگارش» برای بیثباتسازی جمهوری ارمنستان و تسخیر قدرت خنثی کردهاند.
چند روز پیش از این بازداشتها، مقامهای ارمنی سامول کاراپتیان، میلیاردر روسی ارمنیتبار را که مالک شرکت بهرهبردار شبکه برق ملی ارمنستان است و در عین حال جاهطلبیهای سیاسی نیز دارد، دستگیر کردند.
کاراپتیان پیش از بازداشت، حمایت خود را از کلیسا اعلام کرده و گفته بود: «گروهی کوچک از افراد که تاریخ هزارساله ارمنستان و کلیسای آن را فراموش کردهاند، در حال حمله به این نهاد دینی هستند.»
این میلیاردر تأکید کرد: «من همواره در کنار کلیسای ارمنستان و مردم ارمنستان ایستادهام» و سپس عبارتی را افزود که به نظر میرسید آشکارا گویای نیات سیاسیاش باشد: «اگر سیاستمداران موفق نشوند، ما به شیوه خودمان در این نبرد علیه کلیسا وارد عمل خواهیم شد.»
وقتی از گیراگوسیان درباره تلاش برای کودتا پرسیده شد، او به یورونیوز گفت که وضعیت «هم بزرگتر از آن است که به نظر میرسد و هم کوچکتر از آن است که گفته میشود.»
او گفت: «در چارچوبی وسیعتر، این در واقع پنجمین تلاش برای کودتا علیه دولت منتخب دموکراتیک ارمنستان است (از زمان انتخابات ۲۰۱۸ که پاشینیان به قدرت رسید).»
«هیچکدام از این پنج تلاش، جدی نبودهاند. بسیاری از تحرکات علیه دولت ارمنستان، بیشتر با هدف جلب حمایت روسیه انجام میشوند تا اینکه منشأ مستقیم آنها از سوی مسکو باشد.»
حتی اگر مسکو بخواهد در ارمنستان دخالت بیشتری کند، گیراگوسیان میگوید، توانایی آن را ندارد؛ چرا که «روسیه همچنان کاملاً درگیر جنگ اوکراین است» و نیز از آنجا که در نگاه مردم ارمنستان نیز تصویر مثبتی ندارد.
عامل اوکراین در قفقاز جنوبی
گیراگوسیان به یورونیوز گفت: ارمنستان، همچون دیگر همسایگان روسیه، پیشاپیش نتایج تهاجم شکستخورده روسیه به اوکراین را برای خود جمعبندی کرده است.
او افزود: «درس مهمی که از میدان جنگ اوکراین گرفته شده، ضعف شگفتآور و ناکارآمدی نیروهای مسلح روسیه است. این درسی کلیدی برای همه کشورهایی است که در همسایگی نزدیک یا دور روسیه قرار دارند.»
دومین درس مهم، به گفته گیراگوسیان، این است که: «آینده ارمنستان بسیار بیش از پیش در غرب رقم میخورد و دیگر هیچ حسرتی برای رهبری اقتدارگرایانه به سبک ولادیمیر پوتین وجود ندارد.»
«روسیه تا حد زیادی خود مقصر این وضعیت است، به دلیل غرور و اینکه ارمنستان را بدیهی و تضمینشده میپنداشت. به بیان دیگر، آنچه امروز شاهدش هستیم، بازپسگیری استقلال از سوی ارمنستان و تقویت حاکمیت ملی است، به بهای سالها وابستگی افراطی به روسیه.»
در ابتدای سال ۲۰۲۵، پارلمان ارمنستان لایحهای را تصویب کرد که هدف آن آغاز روند عضویت در اتحادیه اروپاست؛ گامی که از نگاه مسکو اقدامی خصمانه محسوب میشود.
گیراگوسیان افزود: «اگر به جنایات فاحش روسیه علیه اوکراین نگاه کنیم»، ایروان همچنین متوجه خطر ایستادن در سوی نادرست تاریخ شده است.
خلأ قدرت در قفقاز جنوبی
گیراگوسیان هشدار داد که از میان رفتن نفوذ مسکو در منطقه ـــ همزمان با فاصله گرفتن جمهوری آذربایجان و ارمنستان از متحد پیشینشان ـــ خلأ خطرناکی از قدرت بر جای خواهد گذاشت. او گفت: «جمهوری آذربایجان، همچون ارمنستان، کاملاً درست عمل میکند که هرگونه نقش میانجیگرانهای برای روسیه را رد میکند.»
با این حال، نگرانیها و پیشبینیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه «روسیهای خشمگین و انتقامجو، برای بازپسگیری نفوذ از دسترفتهاش، ممکن است به همه همسایگانش حمله کند.»
اگرچه اکنون روسیه کاملاً درگیر جنگ تمامعیار خود علیه اوکراین است، اما یک درک روشن وجود دارد: «این حواسپرتی تا ابد ادامه نخواهد داشت»؛ بهویژه با در نظر گرفتن اینکه ارمنستان قرار است در ماه ژوئن آینده انتخابات برگزار کند.
ایروان بهدقت تحولات در مولداوی را زیر نظر دارد؛ جایی که انتخابات پارلمانی پیش رو، هماکنون هدف کارزارهای اطلاعات نادرست روسیه و تلاش برای دستکاری در افکار عمومی رأیدهندگان، آنهم در ابعادی بیسابقه، قرار گرفته است.
در همین راستا، ارمنستان همکاری خود با اتحادیه اروپا را افزایش داده است.
گیراگوسیان گفت: «رویکرد تدریجی ارمنستان عاقلانه است، زیرا گامبهگام پیش میرود. هدف آن عضویت در ناتو یا حرکتی بیش از حد تحریکآمیز نیست.»
«اما بهنظر من، اعتبار دموکراتیک ارمنستان، مشروعیت آن و چشمانداز ثبات در کشور، همگی جایگاه ارمنستان را برای مقاومت در برابر هرگونه تسلیم شدن در برابر روسیه پوتین تقویت کردهاند.»
در همین حال، ایروان در حال عادیسازی روابط خود با ترکیه نیز هست.
گیراگوسیان میگوید: «ترکیه در پی بازپسگیری نقش رهبری منطقهای خود است» و به بُعد اقتصادی این وضعیت اشاره میکند؛ چرا که آنکارا به دنبال بازگشایی مرز با ارمنستان است تا شرق ترکیه را تثبیت کند.
او افزود: «ما انتظار نوعی وضعیت برد-برد را در زمینه ازسرگیری تجارت و حملونقل داریم. همین عامل، محرک اصلی بسیاری از این پیشرفتهای دیپلماتیک بوده است» و خاطرنشان کرد که روسیه همچنان خواهد کوشید نفوذش را بازسازی کند.
«روسیه، اگر هوشمند باشد، تلاش خواهد کرد نقشی مدیریتی در بازگشایی تجارت و حملونقل ایفا کند، بهویژه میان ارمنستان و آذربایجان» ـــ راهبردی که ارمنستان پیشاپیش در برابر آن مقاومت کرده، چرا که «روسیه در ارمنستان بهشدت نامحبوب و بیاعتماد است.»
با اینحال، به گفته گیراگوسیان، چالش واقعی نه تغییراتی است که در خود ارمنستان در جریان است، بلکه آن چیزی است که از روسیه در راه است.
او در پایان گفت: «ما باید خود را برای سناریوی دیگری آماده کنیم. برای روز پس از پوتین. روسیهای ضعیف، با کشمکش قدرت در مسکو، چالشی به همان اندازه جدی برای این منطقه خواهد بود.»
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
آمریکا روز چهارشنبه تحریمهایی را علیه فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در سرزمینهای فلسطینی به علت انتقاد از جنگ اسرائيل در غزه و تلاش برای اقدام علیه شرکتهای آمریکایی تامین کننده تسلیحات ارتش اسرائيل، وضع کرد.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا روز چهارشنبه طی بیانیهای خانم آلبانزه را به «سوءاستفاده از قوانین» متهم و اعلام کرد: «امروز من تحریمهایی را علیه فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، به دلیل تلاشهای شرمآور و غیرقانونی برای ترغیب دیوان کیفری بینالمللی به اقدام علیه مقامها، شرکتها و مدیران آمریکایی و اسرائیلی اعمال میکنم.»
آقای روبیو افزود: «کارزار آلبانزه برای جنگ سیاسی و اقتصادی علیه ایالات متحده و اسرائیل دیگر تحمل نخواهد شد. ما همواره در کنار شرکای خود و حق آنها برای دفاع از خود خواهیم ایستاد.»
فرانچسکا آلبانزه خواهان وضع تحریمهای تسلیحاتی بر اسرائیل و قطع روابط تجاری با این کشور از سوی دولتهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل شده است. او همچنین اسرائيل را به راهانداختن «کارزار نسلکشی» در نوار غزه متهم کرده است.
اسرائیل با اتهام نسلکشی در دیوان بینالمللی دادگستری و اتهام جنایات جنگی در دیوان کیفری بینالمللی روبهرو است. مقامات اسرائیلی ضمن رد این اتهامات میگویند عملیات نظامی این کشور صرفا دفاع از خود و در پاسخ به حمله مرگبار حماس در اکتبر ۲۰۲۳، بوده است.
خانم آلبانزه در گزارشی که اوایل ماه جاری منتشر شد، بیش از ۶۰ شرکت از جمله تولیدکنندگان بزرگ سلاح و شرکتهای فناوری را به حمایت از شهرکسازیهای اسرائیلی و اقدامات نظامی در غزه متهم کرد. او طی این گزارش از شرکتها خواست که معاملات خود با اسرائیل را متوقف کنند. او همچنین خواستار پیگرد قانونی مدیرانی شد که در نقضهای احتمالی حقوق بینالملل نقش داشتهاند.
فرانچسکا آلبانزه یکی از دهها کارشناس مستقل حقوق بشر است که از سوی سازمان ملل وظیفه یافتهاند درباره موضوعات یا بحرانهای خاص گزارش دهند. دیدگاههای گزارشگران ویژه الزاما بازتابدهنده دیدگاههای سازمان ملل نیست.
کارشناسان حقوق بشر تحریم آمریکا علیه آلبانزه را محکوم کردند.
دیلان ویلیامز، معاون اندیشکده مرکز سیاست بینالملل، این اقدام را «رفتار یک دولت یاغی» خواند و سازمان عفو بینالملل نیز اعلام کرد که گزارشگران ویژه باید به جای تحریم، مورد حمایت قرار گیرند.
آگنس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل و گزارشگر ویژه پیشین سازمان ملل، گفت: «دولتهای سراسر جهان و تمامی بازیگران مدافع نظم مبتنی بر قانون و حقوق بینالملل باید تمام تلاش خود را برای خنثیسازی و بیاثر کردن تحریمها علیه فرانچسکا آلبانزه بهکار گیرند و از کلیت کار و استقلال گزارشگران ویژه حمایت کنند.»
دولت دونالد ترامپ مشارکت آمریکا با شورای حقوق بشر سازمان ملل را متوقف کرده، کمک مالی به آژانس امدادرسانی به فلسطینیان (آنروا) را قطع کرده و دستور بازنگری در همکاری با سازمان فرهنگی یونسکو را صادر کرده است. آقای ترامپ همچنین خروج ایالات متحده از توافق اقلیمی پاریس و سازمان جهانی بهداشت را اعلام کرده است.
واشنگتن در ماه ژوئن چهار قاضی دیوان کیفری بینالمللی را در اقدامی تلافیجویانه علیه اقدامات این دیوان مبنی بر صدور حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و تحقیق درباره جنایات جنگی احتمالی نیروهای آمریکایی در افغانستان تحریم کرد.
یورونیوز فارسی
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دیوید ای. سنگر / نیویورک تایمز / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
شانزده سال پیش از آنکه رئیسجمهور ترامپ دستور اعزام بمبافکنهای B-2 مجهز به تسلیحات ۳۰,۰۰۰ پوندی نفوذکننده به پناهگاهها را برای حمله به مراکز اصلی غنیسازی اورانیوم ایران در فردو و نطنز صادر کند، حمله دیگری از سوی آمریکا و اسرائیل با هدفی مشابه انجام شده بود: نابودی توانایی تهران در تولید سوخت هستهای.
اما آن حمله، که در اواخر دولت بوش آغاز شد و به دوران اوباما کشیده شد، موضوع پوشش گسترده خبری یا نگرانیهای عمومی درباره آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه نبود. این یک برنامه مخفی بود که از اتاق عملیات کاخ سفید هدایت میشد، جایی که دو رئیسجمهور نمودارهای سایت غنیسازی نطنز را بررسی کردند و خطرات استفاده از یک سلاح سایبری پیشرفته را سنجیدند؛ سلاحی که برای سرعت بخشیدن و کند کردن سانتریفیوژهای چرخان در اعماق زمین طراحی شده بود تا آنها را از کنترل خارج کند.
این سلاح سایبری نامی داشت: استاکسنت، و عملیات آن در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا با اسم رمز «بازیهای المپیک» شناخته میشد. این عملیات بهعنوان جایگزینی برای انهدام تأسیسات غنیسازی به روش سنتی و پرخطر طراحی شده بود تا از بروز جنگ جلوگیری شود. برای سالها، این عملیات موفقیتآمیز به نظر میرسید — تا اینکه کد این سلاح بهطور ناخواسته عمومی شد و ایرانیها، خشمگین از این خرابکاری، شروع به غنیسازی اورانیوم در مقیاسی بزرگتر از گذشته کردند.
کشف جزئیات این عملیات، از اولین دستورات رئیسجمهور بوش تا روزهایی که کد این سلاح افشا شد، نیویورک تایمز را به ۱۵ سال گزارشگری عمیقتر درباره زیرساختهای هستهای ایران سوق داد.
در نهایت، این گزارشگری به نیویورک تایمز کمک کرد تا بتواند قمار نظامی رئیسجمهور ترامپ در ماه گذشته و پیامدهای آن را پوشش دهد.
ایالات متحده هرگز بهطور رسمی عملیات «بازیهای المپیک» را تأیید نکرده است؛ حتی امروز، اکثر افرادی که در این عملیات دخیل بودند از صحبت درباره آن منع شدهاند. اما از طریق گزارشهای ما بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، خوانندگان از جزئیات این عملیات آگاه شدند. این افشاگریها موجهای جدیدی از پوشش خبری را به دنبال داشت و بحثهایی را درباره مدتزمان و میزان تأثیرگذاری استاکسنت بر عقب راندن برنامه هستهای ایران برانگیخت.
این موضوع بخشی از یکی از جذابترین — و پیچیدهترین — حوزههای خبری در نیویورک تایمز است: تقاطع فناوری، ژئوپلیتیک و تسلیحاتی که کشورها برای تهدید یا حمله به یکدیگر به کار میگیرند. من در چهار دهه گذشته در نیویورک تایمز این ترکیب ناپایدار را، از تسلیحات هستهای تا سلاحهای سایبری و اکنون هوش مصنوعی، پوشش دادهام و این حوزه در چند ماه اخیر چالشبرانگیزتر از همیشه بوده است.
علاقه من به این موضوع ریشه در کره شمالی دارد. زمانی که در اواخر دهه بیستم عمرم بهعنوان گزارشگر در توکیو مستقر بودم، کنجکاو شدم درباره یونگبیون، مجتمع اصلی هستهای کره شمالی. در آنجا، یکی از منزویترین کشورهای جهان در حال ساخت رآکتورهای هستهای بود که ظاهراً هدفی برای تولید انرژی نداشتند. این موضوع من را به نوشتن گزارشهای مفصلی درباره کیم ایلسونگ، بنیانگذار کره شمالی، و جاهطلبیهای هستهای او سوق داد.
آن گزارشها شامل هفتهای پرتنش در تابستان ۱۹۹۴ بود، زمانی که رئیسجمهور بیل کلینتون طرحی برای بمباران سایتهای هستهای و موشکی کره شمالی در نظر داشت. اما کلینتون در نهایت تردید کرد و این طرح را رد کرد. (این فرصتی بود تا با رئیسجمهور سابق جیمی کارتر ملاقات کنم، کسی که برای کاهش تنشها به کره شمالی سفر کرده بود. او به من گفت که متقاعد شده است ایالات متحده توانسته کره شمالی را به کنار گذاشتن پروژههای تسلیحاتیاش ترغیب کند.)
وقتی به واشنگتن بازگشتم، پوشش خبری نیز همراه من آمد. در شبی در سال ۲۰۰۶، زمانی که کره شمالی اولین آزمایش هستهای خود را از میان آزمایشهای متعدد انجام داد، مشخص شد که رویکرد واشنگتن در قبال کره شمالی یکی از بزرگترین شکستهای سیاست خارجی در دوران مدرن بود. امروز، این کشور دستکم ۶۰ سلاح هستهای در اختیار دارد.
من این درسها را با خود به گزارشگری درباره برنامه هستهای ایران بردم. این کار نیازمند تخصص از سراسر نیویورک تایمز بود: کارشناسان هستهای مانند ویلیام برود، کارشناسان ایران مانند فرناز فصیحی، کارشناسان اطلاعاتی اسرائیل مانند رونن برگمن و مارک ماتزتی، و واحد تحقیقات بصری ما که توانایی تحلیل عمیق تصاویر ماهوارهای را داشت.
این یادآوری مهم است که یک سازمان خبری برجسته، مانند یک دانشگاه بزرگ، باید از تخصصهای متعدد در بخشها و دفاتر مختلف در سراسر جهان بهره ببرد تا تصویری جامع از پیچیدگیهای فناوری و سیاسی لحظه به لحظه ارائه دهد.
این همان چالشی بود که هنگام کنار هم قرار دادن داستان استاکسنت با آن مواجه شدم. ابتدا سرنخهای فناوری به دست آمد: درست پس از کریسمس ۲۰۱۰ به آلمان سفر کردم تا با کارشناسی مصاحبه کنم که کد استاکسنت را، که بهطور تصادفی از تأسیسات نطنز فرار کرده بود، کالبدشکافی کرده بود.
او به نکته عجیبی اشاره کرد: کد تنها زمانی به حالت تهاجمی در میآمد که خوشههایی از ۱۶۴ دستگاه را شناسایی میکرد. از سالها گزارشگری درباره برنامه ایران، میدانستم که ۱۶۴ عدد جادویی است: ۵,۰۰۰ سانتریفیوژ زیرزمینی در نطنز به گروههای ۱۶۴ تایی تقسیم شده بودند. از آن لحظه، داستان محرمانه شروع به باز شدن کرد و مرا به سوی همکاری مخفیانه بین آژانس امنیت ملی آمریکا، موساد و واحد سایبری تهاجمی اسرائیل هدایت کرد.
در نهایت، این مسیر به کاخ سفید و تصمیم به استفاده از یک سلاح سایبری به جای اعزام خرابکاران یا بمبافکنها منجر شد. پس از آن، داستان چگونگی از کنترل خارج شدن یک عملیات درخشان شکل گرفت.
در نهایت، استاکسنت به اجبار دیپلماسی کمک کرد و به مدت دو سال، من و همکارانم مذاکرات کند و دشوار با تهران برای محدود کردن برنامه هستهایاش را پوشش دادیم که در سال ۲۰۱۵ به توافقی منجر شد. بار دیگر، جزئیات فنی اهمیت یافتند. اما آنچه درباره زیرساختهای ایران آموختیم، ما را برای نوشتن درباره خروج آقای ترامپ از آن توافق در سال ۲۰۱۸، ازسرگیری مذاکرات در آوریل و زمانی که مذاکرات به بنبست رسید، تصمیم او به حمله به برنامه هستهای در ماه گذشته آماده کرد. همچنین، این دانش به نیویورک تایمز کمک کرد تا بیانیه او مبنی بر «نابودی کامل» برنامه هستهای ایران را ارزیابی کند.
من در نیویورک تایمز عناوین مختلفی داشتهام، از جمله خبرنگار کاخ سفید و خبرنگار ارشد واشنگتن. این عناوین برای خوانندگان چندان اهمیتی ندارند. این گزارشگری حوزهای — انباشت آهسته منبعها و تخصص — است که واقعاً تأثیر میگذارد.
آموختهام که در این جهان، جایی که بسیاری چیزها در بخشهای محرمانه پنهان است، دولت از ماهیت مخفی عملیاتها و تهدید تحقیقات درباره نشت اطلاعات برای منصرف کردن خبرنگاران از کندوکاو عمیق استفاده میکند. همچنین آموختهام که اکثر دولتها فکر میکنند راهحلی پایدار برای تهدیدات هستهای نوظهور یافتهاند، از توافقهای دیپلماتیک تا حملات بمباران، اما در نهایت متوجه میشوند که جاهطلبیهای قدرت ملی عمیقاً ریشهدار هستند.
و مهمتر از همه، درسی را که از اولین روزهایم در نیویورک تایمز در سال ۱۹۸۲ آموختم، دوباره یاد گرفتم: بهترین راه برای انتشار اخبار مهم، تسلط بر حوزه خبری است.
* دیوید ای. سنگر، خبرنگار کاخ سفید و امنیت ملی، نزدیک به ۴۳ سال برای نیویورک تایمز گزارشگری کرده است. او بیش از دو دهه است که برنامه هستهای ایران را پوشش میدهد.
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |
دوشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۴ -
Monday 14 July 2025
|
ايران امروز |