چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
اعتصاب طلافروشان در واکنش به اجرای سامانه جامع تجارت چند روزی است به مشهد رسیده اما این بار نهتنها مذاکره و دلجویی صورت نگرفته، بلکه بعد از گذشت چند ساعت از شروع اعتراض، پاساژهای بزرگ طلا در مشهد پلمب شده و درِ برخی از آنها را جوش دادهاند!
به گزارش تجارتنیوز، اعتصاب طلافروشان که از آذر سال گذشته به طور جستهگریخته و بر سر سامانه جامع تجارت در شهرهای مختلف از جمله تبریز، تهران، مشهد و اصفهان شکل گرفت با وعده رسیدگی از سوی نهادهای مسئول آرام شده بود. بر این اساس، اجرایی شدن این سامانه، از سال ۱۴۰۲ به فروردین امسال موکول شد.
اعتراضات صنف طلای مشهد از کجا شروع شد؟
غائله این اعتراضات بدون نتیجه مشخصی تمام شد، اما طلافروشان مشهد هنگام بازگشایی بازارها در روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت، اقدام به اعتراض نسبت به اجرای سامانه مذکور کردند؛ اما این بار برخلاف سایر شهرها بعد از گذشت کمتر از هشت ساعت از شروع اعتراضات، واحدهای صنفی و پاساژهای بزرگ طلا در مشهد پلمب شد.
تجارتنیوز با برخی از طلافروشان مشهدی برای بررسی موضوع پلمب واحدهای صنفی گفتوگو کرده و از جزئیات این موضوع مطلع شده است.
مگر ما قاچاق یا تقلب کردهایم؟!
یکی از طلافروشان پاساژ مدرس مشهد در گفتوگو با تجارتنیوز میگوید نگرانی از دریافت مالیات بر عایدی و همچنین میزان امنیت سامانه جامع تجارت، از جمله مسائلی است که در ارتباط با این سامانه حل نشده و طلافروشان در اعتراض به این موضوع، روز یکشنبه کرکره مغازهها را پایین کشیدهاند.
یکی دیگر از فعالان صنفی با اشاره به اینکه در هیچ شهری واحدهای صنفی به دلیل اعتراض و اعتصاب پلمب نشدهاند میگوید: «مگر ما قاچاق و گرانفروشی یا تقلب کردهایم که واحدهایمان را پلمب کردند؟ اگر این تخلفات صورت بگیرد بعد از اخطار، واحد صنفی ۱۵ روز فرصت دارد، اما درباره ما بدون اطلاع این کار را انجام دادهاند.»
اتحادیه طلای مشهد هنگام پلمب واحدهای صنفی در کنار استانداری بود!
یکی از فعالان پاساژ طلا در مشهد با اشاره به اینکه در زمان پلمب واحدها، استانداری، فرمانداری و رئیس اتحادیه طلای این شهر همه با هم بودند و اقدام به تعطیل کردن واحد صنفی کردند میگوید: «کل پاساژ مدرس، پاساژ ارگ و مغازههای حاشیه آزادشهر را پلمب کردهاند و در برخی از پاساژها کرکرههایشان را نیز برای ممانعت از رفتوآمد جوش دادهاند!»
باید برای فک پلمب اظهار پشیمانی کنید!
یکی از طلافروشان مشهدی به تجارتنیوز میگوید: «گویا رئیس اتحادیه گفته بیایید اتحادیه و اظهار پشیمانی کنید و تعهد دهید؛ در حالی که ما هنوز مشکلمان در ارتباط با این سامانه حل نشده و به اعتراضمان رسیدگی نشده است! ما همچنان امیدواریم این موضوع پیگیری شود تا به نتیجه برسیم. اگر میخواستیم این شرایط را قبول کنیم که مغازههایمان را نمیبستیم!»
ناامنی سامانه مالیاتی امنیت طلافروشان را تهدید میکند
طلافروشان مشهدی معتقدند این قانون نواقص زیادی دارد و همانند قانون مالیات بر ارزش افزوده که بعد از چند سال حذف شد این قانون نیز اجرایی نمیشود. آنها میگویند اگر اطلاعات این سامانه هک شود خانوادههایشان امنیت جانی ندارند.
برخی فعالان صنف طلا در گفتوگو با تجارتنیوز گلایه و عنوان میکنند: «ما با کمترین سرمایه مستقل شدیم، زحمت میکشیم و مالیات میدهیم. آنها میگویند ما علاوه بر مالیات بر درآمد، مالیات بر ارزش افزوده را که مخصوص مشتری است و نمیتوانیم بگیریم گردن بگیریم، اما سر سال باید به دارایی مالیات بر ارزش افزوده مشتری را هم بدهیم!»
غائله اعتصاب طلافروشان مشهد هنوز ادامه دارد و پس از گذشت دستکم چهار روز، خبری از بازگشایی طلافروشیهای پلمبشده نیست. این در حالی است که به گفته طلافروشان، اتحادیه طلای مشهد که باید نماینده صنف باشد، در کنار ارگانهای دولتی ایستاده است.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
بیش از ۷۰۰ تن از فعالان فرهنگی، صنفی و سیاسی با امضای بیانیهای ضمن اشاره به تداوم حبس کیوان مهتدی و آنیشا اسدالهی خواهان آزادی «بی قید و شرط» آنها شدند.
آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی همراه با عدهای دیگر از فعالان کارگری و معلمان در جریان پروندهسازی امنیتی به خاطر بازدید دو سندیکالیست فرانسوی ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت کردند.
مهتدی و اسداللهی به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام»، بهترتیب، به شش سال زندان و پنج سال و هشت ماه زندان محکوم شدند.
آنیشا اسداللهی ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ موقتاً از زندان آزاد شد و بار دیگر در چهارم مرداد ۱۴۰۲ به زندان اوین منتقل شد. کیوان مهتدی، عضو کانون نویسندگان ایران، در دو سالی که از حبساش میگذرد، از مرخصی محروم بوده است.
متن بیانیه:
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰، آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی، که هر دو نویسنده و مترجماند، در خانهٔ خود بازداشت شدند. بعد از بازداشت، هر کدام، جداگانه، سرجمع نزدیک به ۷۰ روز را در سلول انفرادی و تحت بازجویی گذراندند، و در نهایت، به جرم «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام»، کیوان مهتدی به ۶ سال حبس و آنیشا اسداللهی به ۵ سال و ۸ ماه حبس محکوم شد. از زمان بازداشت در اردیبهشت ۱۴۰۰، کیوان مهتدی حتی یکروز هم به مرخصی نیامده است، و آنیشا اسدالهی که ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ به طور موقت آزاد شده بود، در ۴ مرداد ۱۴۰۲ به زندان اوین منتقل شد و هماکنون در بند زنان آنجاست.
ما امضاکنندگان این بیانیه، کیوان مهتدی و آنیشا اسداللهی را دو شخصیت دلسوز و فرهنگی و صاحب اندیشه میدانیم که جایشان به هیچعنوان زندان نیست، از همین رو آزادی بیقید و شرط آنان را خواستاریم.
نام امضاکنندگان:
کیوان صمیمی، علی باباچاهی، مهرانگیز کار، محمود بهشتی لنگرودی، محمد مالجو، جعفر پناهی، محمد یعقوبی، نسیم خاکسار، رضا خندان مهابادی، روحانگیز کراچی، پرویز صداقت، محمد حبیبی، حافظ موسوی، اسماعیل عبدی، شهریار مندنیپور، اکبر معصوم بیگی، محمدرضا نیکفر، شیرین نشاط، پرستو فروهر، اکرم پدرامنیا، محمد رسولاف، سرور کسمایی، فرشته مولوی، خسرو دوامی، اعظم کیانافراز، داوود رضوی، پرتو نوری علا، جعفر عظیمزاده، جعفر ابراهیمی، آرش گنجی، محسن یلفانی، ژینوس تقیزاده، امیر احمدی آریان، حسام سلامت، نرگس کشاورز، مهرداد فلاح، شیرین کریمی، مسعود سالاری، علیرضا آدینه، پوران ناظمی، تینوش نظمجو، آیدا عمیدی، شهابالدین قناطیر، خدیجه پاک ضمیر، سارا سیاهپور، محمد علی زحمتکش، آرش جوهری، نیلوفر نیکسار، شیوا نظرآهاری، مسعود فرهیخته، علی عبداللهی، دریا یاسری، فرشیده اسدی، اکبر امینی ارمکی، علیرضا بهنام، مهدیه گلرو، فریبا وفی، مهسا اسدالهنژاد، حمید بیدار، فرشته طوسی، نگار هنرپیشه، فاطمه شمس، ابوالفضل رحیمی شاد، الدوز هاشمی، لیلا حسینزاده، پوریا سوری، سعیده شفیعی کاوه، مریم تموک، علی رزاقی، البرز زاهدی، طاها میرحسینی، ناهید شقاقی، آرمان امیری، رهام سبحانی، میلاد روشنی پایان، شهلا انتصاری، سحر حبیبی، پویش عزیزالدین، محمد آشیانی، احترام اردستانی، شاهین شیرزادی، پویان مقدسی ، علی محمدی، پدرام مجیدی، بیتا ملکوتی، پریسا شکورزاده، کاوه مظاهری، فخری شادفر، لیلی الیکایی، سها کبیری، مونا معافی، علیرضا فریدونگودرزی، فرشاد سنبلدل، مهدی گنجوی، سمیه دیندارلو، امین مرادی، عرفان آقایی، حامد سلیمانتبار، رعنا سلیمانی، روزبه سوهانی، شقایق اکبری، آزاده بهکیش، سهند آدمعارف، میلاد پورعیسی، هایده صفییاری، الهه قوامی، اردوان تراکمه، کوشیار پارسی، بیژن بیجاری، روشنک بیگناه، شیدا محمدی، کیوان طالبخانی، کیمیا قربانی، مرجان محتشمی، علی نگهبان، پیمان وهابزاده، علی بوتیمار، غلامرضا بشیری، امیرحسین نیکزاد، آرزو بنیپور، محبوبه فرحزادی، باران حجتی، رضا عابد، فروغ مصدق، میلاد پشتیوان، شاهرخ زبردست، شقایق مرادی، علی نجاتی، حسین نوشآذر، روشن نوروزی، اسدالله سیف، رسول رضایی، پویا مظلومی، علی حاجیانزاده، قارن سوادکوهی، احمد زاهدی لنگرودی، روژان مظفری، هادی میرزایی، داوود بیات، مظاهر شهامت، رز فضلی، علی نانوایی، پروین اسفندیاری، سمیرا خانزاد، علی حشمتی کلهر، علی قنبری، مینا اکبری، جواد قاسمی، کاوه فرنام، فرامرز دهگان، پیمان چهرازی، اکرم نصیریان، آریا شیخی ، باربد گلشیری، فرامرز سهدهی، اسماعیل مهرانفر، نسیم روشنایی، ابوالحسن حاتمی، ساسان چمنآرا، مژگان طاهرخانی، علی نوری، شیما راستین، لیلا مقدسی، ساسان قهرمان، نوید گرگین، فاطمه اختصاری، هاله میرمیری، سروش سیدی، مهدیس مهرجو، فاطمه مهدویان، آزاده بلاش، فروغ سجادی، فرزانه راجی، مهرنوش مزارعی، یاسمن خالقیان، سارا دهکردی، میلاد پورعیسی، پویان ساکی، علی اسداللهی، آذرخش فراهانی، عماد برقعی، نرگس صوفی، ساسان قهرمان، راحیل داوودی، حنا رحیمی، فخری برزنده، یاشار توحیدی، مهدی سلیمی، جمشید شیرانی، پویان کرمی، سروش مظفرمقدم، امین زرگرنژاد، حجت بداغی، غنچه قوامی، ایمان گنجی، امیراقبال فلاح، کبری مولایی، مصطفی فلاحیان، آتفه چهارمحالیان، شیما مقدسی، امیر کیانپور، لیدا صدرالعلمایی، غزاله مقدم، آری سرازش، رامین اعلایی، هما خداوردیان، آزیتا ششبلوکی ، علی حاجی، محمدمهدی هاتف، مریم جوادی، امید اقدمی، زهرا عوضزاده مقدم، سینا دادستان، مینا افتخاری، فرزانه امیریجاه، روزبه گیلاسیان، نیلوفر فرحمند، سجاد شکری، معصومه میرسراجی، احسان ابوطالبی، نیما حیدری، حسین پرهیزگار، شهرام محمدی، محمد جعفری، فرزانه حاتمی، سید مهدی موسوی، مسعود ادیم، سپیده ابطحی، محمد حسین میربابا، رضا اکوانیان، بهمن خبیری، مهرگان نام آور، جهانبخش آموس، سیما منصوری نژاد، آیدین غلامزاده، روجا آفریدون، رویا تفتی، اتابک ماهرکیا، سحر برلوئی، وحید میرهبیگی، هانا خضری، امین انصاری، مهدیه طلائیفر، وحید میرزایی، علی بیطرف، عباس شکری، مهسا نادری، محمد جعفر محمدی، نازلی پورشیرمحمد، لیلا خدارحمی، علی تقی پور، سوزان کریمی، رضا سیدی پور، نازلی کاموری، ونوشه بحرانی، ملیحه وصفینژاد، امیرحسین مرادی، مهران مستعد، فرزانه قوامی، حسین جانجانی، فرید مسجدی، عسل عباسیان، منصوره شجاعی، امیر جواهری لنگرودی، عسکر شیرین بلاغی، فرخ قهرمانی، شاهین کاظمی، جلال سعیدی، مریم امانی، مریم محسنی، رضا سپیدرودی، نگار محسنی، احمد سعیدی، فرهاد سعیدلو، سیاوش میرزاده، حسین یحیایی، فریبا صدیقیم، علی فیاض، امین نیکوکاران، البرز الماسی، علی عادلی، پدرام رمضانی، بهزاد یعقوبیان، مریم کبیری، سبا معمار، نیره توحیدی، لیلا احمدوند، مریم حسینزاده، مسعود احدی، رخشنده شانسی، سیما سلمانی، مصطفی رباطی بلوچ، غزاله کاظمینژاد، رضا شاطری، اصغر شیری، احسان مهتدی، زهرا کمالی، سعید شیری ، محمدرضا رمضانزاده، هدیه گمینی، فاطمه حکیم منش، آزاده چاوشیان، نگین آرامش، پروین سلیمی، رویا قلیزاده، ملینا سفیدگری، مهشب شمس تاجیک، کیانا کریمی، حسین رجبیان، هیمن هژبرپور، روزبه سیدی، میلاد فدایی اصل، آوات پوری، سحر نجاتی کریمآباد، آذین موحد، هما کلهری، شهراد نورکجوری، مریم افشاری، ثریا فرقانی، پویا لقایی، علیرضا ابوفاضلی، آذین مهاجرین، سیما سیدی، یاشار پورخامنه، ولی میرزاسیدی، سمیرا حسینی، احسان حکیمی، فاطمه اختصاری، مارتا وزوایی، آذین توکلی، علی زهدی، علیرضا چمنزار، سرور علیمحمدی، زهرا علیزاده، مهدخت محمدی، محمد عادلفر، مریم طالبی، اسماعیل منصف، آراز فنی، فرزانه ناظران پور، کامبیز غفوری، محبوبه فرحزادی، علی اسمعیل فراهانی، علی دهدشتیان، مهرشاد محمدی، سارا علیزاده، شیوا عاملیراد شفیعی، صمد عباسی، ارغوان فراهانی، راحله دوستمحمدی، مارال عادلی، صفیه بسیم، سمیه رستمپور، هما صابری، احمد حیدری، هیمن رحیمی، فریبا بقراطی، سحر صاحبی، امیر حسین مرادی، خجسته جعفری، مهدی قربانیان، مصطفی خسروی بابادی، مهدیه محدثی، حسن نظریان، فروزان رستمی، آریا سلگی، بهزاد همایونی، احمد خلفانی، شراره مافی، سپیده صداقتیان، فرشید فاریابی، علیرضا ابوفاضلی، لقائیه بختیاری، جاوید مهتدی، مسعود نیکزادی، طاهر قادرزاده، خالد عبدالهی، میلاد محمدی، هلیا همدانی، نیما درمانی، مهدی عباسزاده، معصومه زمانی، مریم باقری، مهدی عسکری، مریم مرتضوی، حمید کرمانیان، صادق شریعتی، حمید اخلمدی، هنگامه هویدا، الهام رسولی، احسان پژوهنده، امید عبدالوهابی، صنم احمدزاده، محمد علی مدرسزاده، لیلا میرغفاری، حمیدرضا یزدانی، زهره اکبری ، صادق منصوری، امیر حسین میربهاری، عباس وحدانی، مریم شیرینسخن، گودرز ایزدی، مریم عبادی، محمد قهرمان، رضا رستمی، شیلا قاسمخانی، شیرین احمدی، صابر فرشباف، علی ثباتی، مجید بیتا، غزاله بها، سهیلا خوشبین، رحیم امیری، کیکاوس عنبری، دلارام غریبزاده، مسلم یوسفزاده، محمدجواد اصفهانی ، علیاکبر نجفی، سینا مسرور، مهرنوش اشترانی، مهیار اسدی، راحله احمدی ، نصرالله لشنی، نیلوفر فتحی، نرگس ظریفیان، مبینا کمساری، ملینا زاهدی، زهرا میرمحمد، مریم گنجی، امیر جلالینژاد، وحید لعلیپور ، اشکان خسروپور، ابراهیم طاهری، غزال عادلی، فهیمه بادکوبه، روزبهان امیری، مرتضی حسینی چوندری، جبار حاجی مرادی ، زرین جوادی، الناز اشرفی، دیاکو علوی، ژاله روحزاد، الهام صالحی، حسین سلمانی، مهدی فراحی شاندیز، سیاوش مسرور، سحر عسگری، کامبیز نوروززاده ، الهه شفاعتی، پیمان سالم، حمید قندی، علیرضا نعمانی، آسیه سپهری، محمد دارکش، مرتضی دلیریان، الینا الهبیگی، لطفاله جمشیدی، آسو جواهری، علی ملک پور، نینا دهقان، حوریه عرب، نیلوفر روحی، سنوور، ویدا امین، علیرضا اسکندریون ، ریحانه جاودان، فرشته قاسمیان، عادله خانزادی، میثم کمالی، عباس سعادتمند، شهرام نجفیان ، آیلار رزاقی، مریم وفادار، مریم نجفی ، صدف ستاری، احمد فیضی، متین سلیمانی، هدا کیانیراد، فیروزه فروردین، سمانه معیری، محمدمهدی اسماعیلی، مریم امیری جاه، نازلی کیوانی جم، محمد حسن ابراهیمی، شقایق بهزادی، مریم احمدی، مسعوده یعقوبی، متین سفیدگری، کیمیا فرخزاد، فریبا اصل تقی پور، علی طاهری، زینب سپهری، آیدا شادمان، غلامعلی شهریاری، بهاره احمدی، سمانه تنهایی، مریم پورمحمود، مریم عقیقی، کیان احمدپور، سعید تورک، شیوا قاسمی، رضا احمدیوند، جواد شرافتپور، نوید نادری، فرشید مقدم سلیمی، امیر غفاری، رؤیا رجبیخراسانی ، سعید مُلّایی ، محمدعلی حسنلو، یاسمین انصاری، سامی آلمهدی، زهرا جعفرپور، مژگان طاهرخانی، سهیلا میرزایی، سارا زارعی، میلاد رستمی، گلشید کریمیان، آنا امیرحسنی، محمد مهدیپور، مریم عقیقی، نسرین جهانگیری، شهین مرادزاده، مریم رئیسی، مهرشاد براتی، مصطفا عزیزی، رضا اسدآبادی، امیرحسین غلامپور، شبنم بهارفر، سپیده جدیری، فرید مرادی، نینا وباب، صدیقه باقری، نسرین حسینپور، جواد منتظری، ماریه نوری، گلاله هنری، زهرا رضایی، مهدی پرنیانچی، مجید ابراهیم پور، ساناز نامدار، مهران داودیان، مصطفی پورمحمدی، احمد جعفری، مسعود اکبری ، طوبی بوترابی، فرشید شعبانی، آرمان براری، آزاده شیرکوند، نصرت بهشتی، ساناز اسفندیاری، زهره رجبی، ابراهیم زراعتپیشه، علی اکبر حیدری، نسیم بلوطی، کاوه رضایی، سحر قربانی، ساغر سلیمانزاده، تیام خزاعی، مسعود منتظری، امیر حیدری، فرهاد عبدی، شروین طاهری، فریبا محمدی، ابوالفضل علیخانی، حجت دلگرم، تینا یونستبار، فرناز ادب، نغمه کرمنژاد، مریم سلیمیفر، حسین قوام، سام مظاهری، نگار میرلوحی، ریحانه طاهری، پیمان آلبومراد، محسن حسنی پور، فاطمه تاج، امین حسینی پور، امیر محمدی، عطا حسین زاده، جلیل شاه چشمه، مسعود زینالزاده، سعیدرضا اتحادی، سینا باستانی، مراد بتولروحی، کمال آتشبجان، نوید نبوی، سروش طالبی اسکندری، هادی حکیم شفایی ، ماهان جلال دوست، شهناز غفاری، یوسف زارع، بهزاد کورشیان، فرزاد چگینی، رضا نوروزی، زهرا نعیمی، نیما خادم ابوالفضلی، فاطمه نصیرپور، الناز بابایی، ندا خانی پویانی، ودود جوانی، جهانگیر ایزدپناه، هاشم حسینی، فریار مرتضوی، احمد پورمندی، داوود بایسته، علی ارومیهای، آرام محمدی، لیلی کهنه پوشی، محمد امین سعید پور، گلاویژ کهنه پوشی، مهسا صفایی، احمد فرهادی، رحمن عابدینی، الهام رستمی، فاطمه بهرامی، علی مهری، بشیر خادملو، فرح قادرنیا، کاملیا محبی، سپیده شهناز، حیاتقلی فرخ منش، نجمه قزوینی، حجت الله تجلی، نصرالله کارآزما، فیروزه بهمنش، یوسف زارع، سومان صمدی، پریا اسماعیلی، حوریه فرج زاده طارانی، مجید اماموردی، پریا اسماعیلی، محمد تقی فلاحی، سعیده بیرقدار، سونیا رضایی، علیرضا نعمتی، نوید میامی، مرضیه سنگسفیدی، آلاء فولادی، پروانه قاسمیان، محسن قنبری، محبعلی شادیان، بهروز بابایی، علی پرسان، امین هاشمی، مرتضی سامان پور، لیلا ابراهیمی، کاوه قائمی، هدیه افخمی تابان، پریوش کوهستانی، مهتاب محمودی، فرزاد نیکآئین، عتیق اروند، نسیم محمودی، شراره شاهرخی، فانوس بهادروند، شهرام موصلچی، نورا بیانی، منصور منصورنژاد، سما اوریاد، زهرا معمایی، جمیله حیدری، مهدی ملک، علیرضا شیرازی، مینو کیخسروی، علیرضا کاظمی، محمد اصلانی، فاضل گنجی، محمد مهدی عزیز کاظمی، آرمان صالحی، هلن کوثری، غزاله زرینزاده، محمدحسن کریمی، عالیه امیریان، علی محمدی، مهوش سلیمانی، شاپور سلیمانیپور، مهتاب صفرپور، افسانه ربیع زاده، سینا حبیبی، شروین منصوری، کوروش حسینی، جواد حسینی، سحرمطلبی، لاله ابر، ربابه رضایی، آرام مرادی ، فاطمه ابوالحسنی، شادی شریف زاده، ساسان واهبیوش، گلیتا حسینپور اصفهانی، فاطمه اسکندری، مینو طاهری، سهراب پورحسینی، فاطمه مهاجر، زهره تحویلیان، امیر چمنی، فاطمه نصر، ناهید مهتدی، مدحت واقعی، بابک بیات، آذر کوهی، مینا کوهی، اسماعیل قنبری، نصرت یزدانی، نادیا بهاری ، فرشاد فتحیان، فاطمه نعمتی، مریم بهاری، سیاوش ثابتی، مینا بهاری، حبیب بیگی، صابر عباسیان، قاسم فلاح، رقیه شکوهی مقدم ، آذر احمدی، خشایار رازقندی، اسم لیلا غروی، عیسی فصیحی، کیمیا اژیر، لیلا کوچکی، مریم چالابه، مهشید نوروزی، هما میرتیموری، لیدا اسماعیلی، مریم کبیری، لیلا احمدوند، فرهاد قاسمی، شهره شفیعی، محمود معمارنژاد، سعید فرهودینیا، علیرضا محمدی، امید امیدوار، همایون جعفری ، علیرضا باقری، باهره علمداری، جمیله روحزنده، حسین مختاری، پرویز محمدی، حمیدرضا نائیج، بهجت بیدار، مریم یوسفی، فریده نایبزاده، احد ابراهیمی، مهرداد دلیری، یاسمین حشدری، کامران الهمرادی، هدیه احمدی، آمنه حجتی، منیره مشعری.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
امروز جنگ غزه وارد هشتمین ماه خود میشود. علیرغم ادامه حمایت احزاب دستراستی کابینه اسرائیل از نخستوزیری نتانیاهو، اسرائیل و بهویژه شخص نتانیاهو از دیروز که این کشور کنترل گذرگاه رفح را در دست گرفت ایزولهتر از همیشه در ۷ ماه گذشته شده است. شواهد زیر تاییدکننده این وضعیت تاریخیسیاسی برای اسرائیل و نخستوزیر آن است:
۱. حماس آتشبس را پذیرفت و اسرائیل نپذیرفت.
۲. فشار داخلی در اسرائیل برای از مذاکره و توافق با حماس برای از دست ندادن فرصت و آزادی گزوگانها افزایش یافته است.
۳. آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل و نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا جوزپ بورل ورود اسرائیل به رفح و نپذیرفتن آتش بس از سوی اسرائیل را بطور صریح مورد انتقاد قرار دادند.
۴. امریکا برای اولینبار از آغاز جنگ در ۷ اکتبر، تحویل سلاح به اسرائیل را متوقف کرده است.
۵. نماینده سازمان ملل درباره افزایش میزان مرگ و میر بویژه کودکان بهخاطر گرسنگی و قحطی هشدار داده است.
۶. تظاهرات دانشجویی امریکا در حمایت از فلسطینیها و مخالفت با کشتار اسرائیل در غزه به برخی دانشگاههای اروپا رسیده و در حال گسترش است. چنانکه روز گذشته در کپنهاگ، برلین و آمستردام تظاهرات دانشجویی علیه اسرائیل بودیم.
۷. ظاهرا امریکاییها با حضور نماینده سازمان سیا موافق پیشنهاد آتشبس مطرح شده از سوی مصر و قطر و با تغییراتی پذیرفته شده توسط حماس بودهاند.
کشورهای غربی و مهمتر از همه امریکا علیرغم هشدارهای متعدد به اسرائیل در مورد کشتار غیرنظامیان و ورود به رفح، هیچ اقدام عملی جدی برای جلوگیری از ورود اسرائیل به این منطقه و پایان دادن به کشتار در غزه نکردهاند. اگر مذاکرات جدید که از سوی دو طرف به عنوان آخرین فرصت نجات گروگانها اعلام شده است نیز به نتیجه نرسد، شکست بزرگتری نصیب کابینه دست راستی اسرائیل به رهبری نتانیاهو خواهد شد. هرچند مرگ، ویرانی و مصیبت نیز برای مردم غزه ادامه خواهد یافت.
فشارها کشورهای غربی به اسرائیل برای توافق یا پایان بمباران غزه و تسهیل رسیدن مواد غذایی و پزشکی به غزه تشدید خواهد شد. به احتمال زیاد فشار و تظاهرات داخلی در داخل اسرائیل برای توافق با حماس و آزادی گروگانها و یا کنارهگیری نتانیاهو و تحولات سیاسی در دولت اسرائیل افزایش خواهد یافت و شاهد گسترش اعتراضات دانشجویی در دیگر کشورها خواهیم بود.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
محمدحسن نجمی / روزنامه اعتماد
«اعتماد» ارقام و اعداد جداول ۹ و ۱۲ بودجه ۱۴۰۳ را بررسی میکند
بودجههای سالیانه، معمولا چندین پیوست دارند که در این پیوستها، دخل و خرج دولت محاسبه میشود؛ این دخل و خرج قاعدتا باید تراز باشند.
برخی از ارقامی که در بخش جداول بودجههای سالانه میآید حساسیت افکار عمومی را در پی دارد؛ اعدادی که برای برخی دستگاهها، نهادها و سازمانها ارایه میشوند و هزینه آنها باید طبق آن اعداد در یک سال آینده پرداخت شود. ممکن است برخی بگویند این ردیفهای بودجه، در مقایسه با رقم کل بودجه سنواتی کشور، رقمی خرد و کماهمیت است، ولی این نظر از دو سو قابل نقد است؛ نخست آنکه این رقمهای به قول آنها کوچک، وقتی تجمیع شوند، رقمی بزرگ میشوند که آن زمان قابل توجه و چشمگیر خواهند بود.
از سوی دیگر این اعداد بالاخره از بیتالمال و جیب مردم پرداخت میشود. از دیگر سو، این بودجهها به دستگاهها و سازمانهایی اعطا میشوند که رهاورد آنها از محل بودجههای میلیاردی و بعضا هزار میلیاردی مشخص نیست و دستگاههای بالاسری آنها، هیچگاه گزارشی از چگونگی هزینهکرد بودجههای این دستگاهها برای افکار عمومی منتشر نکردهاند.
بسیاری از این دستگاهها، در جداول فرعی بودجه قرار گرفتهاند؛ مانند جداول ۱-۷، ۹ و ۱۲.
پس از جدول شماره ۷، جدولی آمده با نام «اعتبارات ردیفهای متفرقه منتقل شده به جدول شماره ۷ دستگاههای اجرایی» که شماره این جدول ۱-۷ قید شده است.
در این جدول بسیاری از دستگاهها و نهادها بودجههایی جدا از جدول ۷ دارند که به این جدول منتقل شدهاند. لازم به ذکر است که اعداد قید شده در گزارش، بر اساس لایحه تقدیمی دولت است و به دلیل عدم انتشار گزارش کمیسیون تلفیق، به تغییرات احتمالی دسترسی نبود.
هزینههای مجلس جدید و انتخابات دور دوم
در یکی از این ردیفها، مجلس شورای اسلامی قرار دارد که مبلغ ۲۰۰ میلیارد تومان بابت «هزینههای شروع دوره جدید مجلس» قرار است پرداخت شود. مجلس دوازدهم، اوایل خرداد ماه آینده افتتاح میشود.
انتخابات مجلس دوازدهم، اسفند ماه پارسال برگزار شد، اما تکلیف ۴۵ کرسی از ۲۹۰ صندلی مجلس مشخص نشده است و اواخر اردیبهشت ماه جاری، دور دوم انتخابات برگزار خواهد شد.
در جدول ۱-۷ برای برگزاری انتخابات ۵۰۰ میلیارد تومان تخصیص یافته است؛ قاعدتا به سبب اینکه انتخابات دیگری در طول سال ۱۴۰۳ غیر از دور دوم مجلس شورای اسلامی برگزار نمیشود، این رقم باید مربوط به برگزاری این انتخابات باشد.
خرج سفرهای استانی رییسی
ردیف دیگری که از آن وزارت کشور است، ۱۱۰ میلیارد تومان برای «هزینههای ضروری استانداران (توزیع استانی و خارج از شمول) و سفرهای استانی رییسجمهور» تخصیص داده شده است.
همچنین در ردیف دیگری متعلق به وزارت کشور، برای «تامین زیرساختها و هزینههای پشتیبانی از سفرهای زیارتی اربعین»، مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان تعیین شده است.
کمک به برنامههای شانگهای و بریکس
وزارت امور خارجه هم از این جدول دو ردیف سهم دارد؛ نخستین آن با موضوع «کمیته پیگیری حقوقی و بینالمللی پرونده شهید سلیمانی» است که ۸۰ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان به آن اختصاص داده شده است. ردیف دوم نیز بابت «کمک به اجرای برنامههای ویژه اقتصادی در حوزه بریکس و شانگهای» است؛ این ردیف هم ۲۰۰ میلیارد تومان خرج دارد.
رایزنی فرهنگی و مرکز اسلامی در آفریقای جنوبی
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که خودش ذیل وزارت ارشاد، ۲ هزار و ۸۲۱ میلیارد تومان بودجه عمومی و اختصاصی دارد، طبق جدول ۱-۷ بناست جهت «رایزنی فرهنگی آفریقای جنوبی» نیز ۲۶ میلیارد تومان دریافت کند.
نهادهای مذهبی جمهوری اسلامی در آفریقای جنوبی، یک سهم دیگر هم در بودجه دارند؛ مجمع جهانی اهل بیت که در جدول ۷ رقمی معادل ۲۸۲ میلیارد تومان بودجه عمومی و اختصاصی دارد، در جدول ۱-۷ نیز برای «مرکز اسلامی آفریقای جنوبی» بودجهای معادل ۶ میلیارد تومان دارد.
هزینههای یک قانون پرهزینه
سازمان انرژی اتمی ایران نیز که در ردیفهای عمومی و اختصاصی بودجه، سهماش ۲ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده، در جدول ۱-۷ هم سهمی دارد؛ سهم از بابت همان قانونی که مجلس یازدهم در دولت حسن روحانی آن را مصوب کرد و به قول دولتیها، دست مذاکرهکنندگان برای هرگونه احیای برجام را بست؛ قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران».
این قانون که مانع احیای برجام و همچنین به بنبست کشاندن تلاشهای دولت دوازدهم شد، در بودجه امسال هم برای اجرایش، ردیف مستقل دارد. در همین جدول ۱-۷، برای «اجرای قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» مبلغ ۶۴۰ میلیارد تومان پیشبینی شده است. از این بین ۵۰ میلیارد تومان مربوط به غنیسازی و گداخت هستهای و ۳۰ میلیارد تومان مربوط به تحقیقات راهبردی هستهای خواهد بود.
در جدول ۹ نیز برای «شرکت مادر تخصصی تولید و توسعه انرژی اتمی ایران» و «مدیریت سوخت نیروگاه اتمی بوشهر» که ذیل سازمان انرژی اتمی قرار دارد، ۷۰۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
کمک به صدا و سیما!
ردیفی سنگین در این بین وجود دارد که مطابق معمول، مرتبط با صداوسیما میشود؛ ۴ هزار و ۷۷۶ میلیارد تومان بابت «توسعه کمی و کیفی برنامههای تولیدی پویانمایی، مستند فیلم و سریال» به این سازمان تخصیص داده شده است. سازمان صدا و سیما در جدول ۷، رقمی معادل ۲۲ هزار و ۲۰۷ میلیارد تومان بودجه دارد.
در بودجه امسال، غیر از آن جدول اصلی یا همان جدول ۷ و پیوستهایش، دو جدول دیگر به شمارههای ۹ و ۱۲ ردیفهای فرعی و متفرقه بودجه را آورده است.
در جدول ۹ چه خبر است؟
در جدول شماره ۹ بودجه که با عنوان «برآورد اعتبارات ردیفهای متفرقه سال ۱۴۰۳» آمده، بودجههای متفرقه دایم و موقت و همچنین کمکهای اعطا شده قید شده است. در این بخش همچنین مصارف بودجههای اختصاصی نهادها، سازمانها، موسسات و دستگاهها که در جدول ۷ ذکر شده را مشخص کرده است.
جدول ۹ ردیفهای زیر ردیفهای متعددی دارد؛ یکی از ردیفهای این جدول، به «حمایت از تولید گوشیهای هوشمند داخلی» تعلق دارد؛ دولت در بودجه پیشنهادی خود برای این امر، ۵۰۰ میلیارد تومان درنظر گرفته است.
هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان برای «نهادهای وابسته» به وزارت کشور
یک ردیف سنگین نیز در جدول شماره ۹ دیده میشود؛ دستگاه متولی آن وزارت کشور است و موضوع آن، «جبران تلاش کارکنان دارای عملکرد برجسته وزارت کشور و سازمانها و نهادهای تابعه و وابسته از طریق پرداختهای غیر مستمر»؛ مبلغ در نظر گرفته شده، یک هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان است. مشخص نیست این ردیف اعتبار اختصاصی برای وزارت کشور، با چه توجیه و دلیلی پیشبینی شده است؛ چرا که کارمندان و کارکنان سایر دستگاهها نیز در همین ساختار مشغول کار هستند. در این رابطه پاسخ داده نشده که آیا کارکنان وزارت کشور قرار است عملکرد خاصی غیر از آنچه در حال اجرای آن هستند، انجام دهند یا خیر؟ در این ردیف مشخص نشده که این هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان دقیقا در کدام نهاد وابسته و تابعه قرار است هزینه شود. نیروی انتظامی یکی از نهادهای تابعه وزارت کشور است.
کارگروه ملی زیارت
ردیف دیگری در جدول ۹، برای «توسعه فرهنگ و خدمات زیارتی با محوریت شهرهای مشهد، قم، شیراز و شهرری» دیده شده که ذیل «کارگروه ملی زیارت» است. برای این ردیف، ۳۵۰ میلیارد تومان اعتبار درنظر گرفته شده است. برای «کمک به احداث زائرسرا و موزه آستان قدس رضوی» نیز در یک ردیف جداگانه، ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است.
استرداد مالیات شرکتها و موسسات وابسته به آستان قدس
در یکی از ردیفهای جدول ۹، ردیفی با نام «استرداد مالیات شرکتها و موسسات وابسته (جمعی-خرجی)» وجود دارد که به «آستان قدس رضوی» مربوط میشود. رقم این ردیف، ۳۷۹ میلیارد تومان است. این رقم کمی کمتر از رقمی است که در بخش درآمدی و ذیل درآمدهای مالیاتی بابت «مالیات شرکتها و موسسات وابسته به آستان قدس (جمعی-خرجی) » آمده است؛ در ردیف درآمدهای مالیاتی، ۳۸۹ میلیارد تومان درآمد از این محل پیشبینی شده است.
باز هم هزینه برای انتخابات
برگزاری انتخابات دیگر موضوعی است که در جدول ۹ هم آمده است؛ غیر از ۵۰۰ میلیارد تومان جدول ۱-۷، در این جدول هم پیشبینی شده شورای نگهبان ۴۴ میلیارد تومان و وزارت کشور ۱۷۶ میلیارد تومان برای برگزاری انتخابات بودجه دریافت کنند. مشخص نیست که آن ۵۰۰ میلیارد تومان و این دو رقم چه تفاوتی به لحاظ محل هزینهکرد دارند.
«تهیه برش استانی نقشه مهندسی فرهنگی کشور»
«تهیه نقشه مهندسی فرهنگی» از جمله ردیفهای دیگری است که احتمالا در شورای عالی انقلاب فرهنگی دنبال میشود؛ به هر شکل، برای ردیفی تحت عنوان «تقویت بنیه فرهنگی استانها و تهیه برش استانی نقشه مهندسی فرهنگی کشور» مبلغ یک هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
۵۰ میلیارد تومان برای کمک به حوزه علمیه امیرالمومنین تهران
در این میان برخی ردیفهایی هم وجود دارند که بیشتر به ردیفهای شخصی شبیه هستند؛ مثلا ۵۰ میلیارد تومان برای «کمک به تکمیل ساختمان حوزه علمیه امیرالمومنین تهران (لویزان) ». این حوزه علمیه به ریاست «علیرضا تقوایی» سال ۱۳۸۸ تاسیس شده است. او منصب حکومتی یا دولتی ندارد؛ اما اظهارنظرهای او نشان میدهد از مخالفان سرسخت دولتهای حسن روحانی بوده و میتواند در زمره محافظهکاران تندرو قرار بگیرد.
تقوایی متولی این حوزه علمیه، سال ۱۳۹۴ برای انتخابات خبرگان رهبری نامزد شده بود اما از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد؛ او در این باره گفته بود: «آقا فرمودند از شورای نگهبان دفاع کنید. شورای نگهبان در این دوره، بنده را تایید صلاحیت نکردند، در صورتی که امتحان دوره قبل انتخابات خبرگان را قبول شده بودم و در این دوره، یک روز قبل از امتحان، خود آقای جنتی به من خبر داده بودند که شما قبولید و نیاز به آزمون مجدد ندارید؛ حتی ایشان با آقای مومن هم مشورت کرده بودند، لذا من هم نرفتم و وقتی که نرفتم، به بنده خبر دادند که رد شدید. اعتراض هم انجام شد، اما جوابی ندادند. با این حال، شورای نگهبان را قبول دارم و دعایشان میکنم و در مجامع عمومی نیز تاییدشان میکنم.»
او گفته بود که «ما به آقای جنتی صد درصد رای میدهیم. به آقای یزدی، به آقای مومن، به آقای مدرسی و سایر بزرگان جامعه مدرسین و شورای نگهبان رای میدهیم تا در دهان دشمن کوفته باشیم.»
او همچنین از علاقهمندان به مصباحیزدی است؛ در سخنانی پیش از انتخابات خبرگان رهبری در سال ۹۴ گفته بود: «نورانیت و روحانیت واقعی در آیتالله مصباحیزدی وجود دارد و دستشان نیز مانند بعضی از افراد آلوده به حرام، آلوده نیست. آیتالله مصباح نه رانتخوار است و نه اختلاسی کرده است. آیتالله مصباح پاک و پاکیزه و طاهر هستند و ما صد در صد به وی رای میدهیم و در واقع عشق ما این است که به وی رای دهیم. رهبری نیز فرمودند که ایشان، ایدئولوگ نظام هستند.»
۱۵۰ میلیارد تومان برای «مجتمع تربیتی- آموزشی حضرت مهدی»
یک ردیف بودجه دیگر هم در جدول ۹ دیده میشود؛ رقم آن ۱۵۰ میلیارد تومان است و قرار است بابت «کمک به احداث و تجهیز مجتمع تربیتی- آموزشی حضرت مهدی (عج) » پرداخت شود.
در وبسایت این مجتمع آمده: «مجتمع تربیتی- آموزشی حضرت مهدی (عج) به عنوان جامعترین پردیس تربیتی- آموزشی جهان تشیع، با هدف افزایش ظرفیت تربیت و آموزش کودکان، نوجوانان و جوانان، به ارایه خدمات آموزشی، فرهنگی و اجتماعی هدفمند و تربیتمحور میپردازد. این کلانپروژه تربیتی در زمینی به وسعت ۵ هکتار با ۹۰.۰۰۰ متر مربع زیربنا با اجزایی متنوع در حال ساخت است. شما نیکاندیش گرامی میتوانید با مشارکت در ساخت این مجتمع بزرگ، ضمن بهرهمندی از اجر معنوی وقف و موقوفه مشارکتی به نام امام زمان (عج)، گامی بلند در راستای زمینهسازی ظهور و تربیت نسلی مهدویبردارید.»
این مجموعه شامل، «مسجد»، «اردوگاه»، «مرکز فرهنگی»، «مجموعه خوابگاهی»، «واحدهای تجاری و اشتغالزایی»، «مرکز مشاوره»، «کتابخانه»، «مهدکودک»، «مدارس ابتدایی»، «مدارس متوسطه»، «مدارس علمیه»، «مدرسه عالی»، «سلف سرویس»، «مرکز همایش»، «مدرسه علمیه خواهران» و «مجموعه ورزشی» میشود.
طبق آنچه در وبسایت «مجتمع تربیتی- آموزشی حضرت مهدی» آمده، هزینه فاز اول این پروژه، ۱۰ میلیارد تومان نوشته شده و بنا بر اعلام در این وبسایت، ۵۹۱ میلیون و ۷۹۰ هزار تومان تامین شده است. از سوی دیگر تعداد ۲۰۰ هزار سهم فاز اول وجود دارد که از این بین ۹۳ هزار و ۴۹۱ سهم، «وقف شده» هستند.
۸۳۰ میلیارد برای ساخت ساختمان مجلس
طرح «شهیداللهداد» که برای «احداث ساختمان مجلس» است، یک ردیف بودجه دارد؛ طبق این ردیف، برای احداث ساختمان مجلس، مبلغ ۸۳۰ میلیارد تومان بودجه اختصاص داده شده است. مجلس یک ردیف اعتبار دیگر هم در این جدول دارد که برای «سامانه هوشمندسازی قوه مقننه» است؛ مبلغ اعتبار این مورد هم ۳۰ میلیارد تومان دیده شده است. «ایجاد سامانه هوشمندسازی مجلس شورای اسلامی» ردیف دیگری مرتبط با مجلس است که در این ردیف جداگانه، ۱۷۰ میلیارد تومان برای آن بودجه در نظر گرفته شده است.
«صندوق توسعه قرآنی کشور» ذیل «سازمان تبلیغات اسلامی»، صاحب ۵۰ میلیارد تومان اعتبار شده است. در این بین اما برای «توسعه زیرساختها و ارتقاء خدماترسانی جزیره ابوموسی» تنها ۷۰ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است.
در جدول ۱۲ چه خبر است؟
جدول دیگری در بخش دوم بودجه وجود دارد به نام جدول شماره ۱۲؛ «جدول تفصیلی بند ب تبصره ۱۳ قانون بودجه ۱۴۰۳» که محل «هزینهکرد یک درصد از هزینههای شرکتهای دولتی موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری» است.
۴۲ هزار میلیارد تومان برای اجرای قانون جوانی جمعیت
بودجه اختصاصی در نظر گرفته شده برای «دبیرخانه ستاد حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» در این جدول دو زیرمجموعه دارد؛ تمام بودجهای که برای این ردیف آمده یک هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان است که تمام آن، بابت «ترویج فرهنگ فرزندآوری و اقدامات موثر در راستای جوانی جمعیت» خواهد بود. یک زیرمجموعه دیگر تحت عنوان «تدوین برنامه ساماندهی روشهای جایگزین نوین در حوزه ناباروری از جمله رحم اجارهای، فریز تخمک، ساماندهی مراکز ارایهدهنده این خدمات» آمده که هیچ بودجهای به این زیرمجموعه تعلق نگرفته است.
این البته تنها مربوط به دبیرخانه این ستاد میشود. «دبیرخانه ستاد حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» هم در جدول ۹ بودجهای معادل هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
مجموع بودجه اجرای قانون جوانی جمعیت، در جدول شماره ۲۳ لایحه بودجه آمده است؛ «پیشبینی اعتبار جوانی جمعیت در لایحه بودجه ۱۴۰۳» در انتهای جداول بودجه قرار گرفته که همه موارد مرتبط با اجرای این قانون را تجمیع کرده است. جمع بودجه در نظر گرفته شده برای اجرای قانون جوانی جمعیت، بیش از ۴۲ هزار میلیارد تومان است.
هزینههای وزارت ارشاد
در این جدول، ذیل وزارت ارشاد، چندین بند دیگر هم آمده است؛ بودجههای اختصاصی دستگاهها و نهادها که در جدول ۷ آمدهاند، در جدول ۱۲ مشخص شده که محل هزینهکرد آنها در چه مواردی باید باشد.
برای «تولید پویانمایی و بازیهای رایانهای و زنجیره صنایع فرهنگی مرتبط با آن در راستای تقویت باورهای دینی و ملی و پرورش اجتماعی نسل کودک و نوجوان» ۵۰۰ میلیارد تومان، «تقویت بنیه فرهنگی استانها و حمایت از اقدامات موسسات فرهنگی، هنری و قرآنی کشور» هزار میلیارد تومان، «اقدامات موثر برای ترویج مد و لباس منطبق با اصالتهای ایرانی اسلامی و در دسترس شدن آنها و برنامههای ایجابی و گفتمانساز عفاف و حجاب (ستاد هماهنگی فرهنگی و اجتماعی دولت)» ۵۰۰ میلیارد تومان، «تقویت و توسعه فعالیتهای هنری مانند تئاتر و موسیقی با رویکرد موضوعات ملی، دینی و انقلابی، حل آسیبهای اجتماعی، امیدآفرینی، تقویت خانواده، ترویج عفاف و حجاب» ۲۵۰ میلیارد تومان، «تقویت برنامههای حفظ قرآن کریم بر مبنای برنامه هفتم توسعه و گسترش رویدادها و محافل قرآنی و جلسات خانگی قرآن» ۶۲۰ میلیارد تومان، «تقویت جریان کادرسازی و پرورش سرمایه انسانی حوزه فرهنگ، هنر و رسانه انقلاب اسلامی» ۲۵۰ میلیارد تومان عمده خرجهایی است که ذیل ردیف وزارت ارشاد در جدول ۱۲ آمده است.
همچنین ذیل وزارت ارشاد، بندی برای «کمک به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی» دیده شده که مبلغ آن، ۲ هزار میلیارد تومان است. مجموع بودجه تخصیص یافته به وزارت ارشاد در این جدول، ۹ هزار و ۱۷۰ میلیارد تومان است.
هزینههای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
در جدول شماره ۱۲، محل هزینهکرد بودجه اختصاصی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که یک هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان است، مشخص شده است؛ از این بین، یک هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان آن برای «تقویت فعالیتها و تولیدات موثر فرهنگی بینالمللی در جهت تقویت گفتمان انقلاب اسلامی و معرفی فرهنگ، تاریخ، ادبیات و مفاخر کشور در سطح بینالمللی» تخصیص یافته است.
«حمایت از برنامههای فرهنگی مجمع جهانی فقه اسلامی» و «حمایت از برنامههای مجمع جهانی صلح اسلامی» هر کدام سهمی ۵۰ میلیارد تومانی از بودجه کشور دارند. «حمایت از فعالیتهای فرهنگی صندوق بلاغ درخارج از کشور» نیز صاحب بودجهای ۲۰۰ میلیارد تومانی است. طرح بلاغ مربوط به مبلغین در خارج از کشور است.
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی دارد، باید این مبلغ را برای «توسعه همکاریهای فرهنگی بینالمللی، برگزاری دورههای آموزشی و توجیهی و ایجاد، حمایت و اعزام» هزینه کند. مبلغ قید شده در ردیف بودجه این مجمع در جدول اصلی، ۱۱۲میلیارد تومان درنظر گرفته شده است.
حمایت از شبکه ماهوارهای ثقلین
مجمع جهانی اهل بیت هم که غیر از ۲۰۶ میلیارد تومان ردیف بودجهاش در جدول اصلی، ۵۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی دارد، در جدول ۱۲ مشخص شده که این ۵۰ میلیارد تومان بابت چه موضوعی باید هزینه شود. طبق جدول ۱۲، «حمایت از فعالیتهای فرهنگی و دینی در خارج از کشور (شبکه ثقلین)» محل هزینهکرد ۵۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی خواهد بود.
شبکه ثقلین یک شبکه ماهوارهای است. سال ۱۳۹۹ رضا رمضانی، دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت گفته بود: «شبکه ماهوارهای ثقلین به زبان عربی با داشتن ۱۸میلیون مخاطب دارای ارزش و برکات زیادی است.»طبق آنچه در وبسایت این شبکه آمده، غیر از تهران و قم، شبکه ماهوارهای ثقلین، در «استانبول» ترکیه، «دمشق» سوریه، «نجف» عراق، «بیروت» لبنان، «غزه» فلسطین، «صنعا» یمن و هلند دفتر دارد.
این شبکه با شبکههای مذهبی دیگر در سایر نقاط جهان نیز تعاملاتی دارد. مهر ماه سال گذشته «محمدکاظم کاظمی، مدیر شبکه ماهوارهای ثقلین از شبکه مهدیتیوی از شبکههای محلی در کشور کنیا بازدید و با مدیر این شبکه گفتوگو کرد.»
بودجه اختصاصی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم هم در جدول ۱۲، یک ردیف اعتبار دارد که مبلغ آن ۱۰۰ میلیارد تومان است. طبق جدول ۱۲، این مبلغ باید برای «ساماندهی و حمایت از فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی و ترویجی و حمایت از تولید محتوای فرهنگی و هنری در فضای مجازی» صرف شود. این غیر از ۷۳۰ میلیارد تومان بودجه قید شده در جدول ۷ است.
هزینههای طرح امین و طرح هجرت
«شورای عالی حوزههای علمیه»، در جدول ۷، یک هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی دارد که سهم خود شورای عالی حوزههای علمیه هزار میلیارد تومان و سهم «شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران» ۵۰۰ میلیارد تومان است.برای مشخص شدن محل هزینهکرد هزار میلیارد تومان بودجه اختصاصی شورای عالی حوزههای علمیه، در جدول ۱۲ دو زیرمجموعه آمده است.
برای «حمایت از فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی ترویجی ستادهای راهبری حوزههای علمیه» مبلغ ۲۰۰ میلیارد تومان و برای «اجرای طرح امین و طرح هجرت» نیز ۸۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده است.طبق آنچه شورای عالی حوزههای علمیه سال ۱۴۰۱ در یک بروشور منتشر کرده، «معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه درصدد است با توجه به نیازهای جامعه زمینه اعزام طلاب و دانشآموختگان حوزه علمیه را به مراکز و مناطق مورد نیاز برای انجام تبلیغ دین فراهم آورد. طرح هجرت به همین منظور تدوین گردیده و امید است موجب استفاده حداکثری از ظرفیت طلاب و فضای حوزه در تبلیغ دین باشد»
در این نظامنامه که اهداف، سیاستها و نحوه اقدام در طرح هجرت شرح داده شده، در تعریف طرح هجرت آمده: «به فعالیتی گفته میشود که در آن مبلغ برای انجام امور تبلیغی عمومی یا تخصصی به صورت مستمر یا پارهوقت به مناطق، اماکن و مراکز فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، نظامی و ... شهرها و روستاهای تحت اشراف مدیریت حوزههای علمیه اعزام میشود.»
اعزامها در طرح هجرت، بلندمدت (بیش از یکسال) و کوتاهمدت (کمتر از یکسال) است. این طرح همچنین امکان فعالیت به صورت «تمام وقت»، «پاره وقت» و «ساعتی» را دارد.«طرح امین» هم مانند «طرح هجرت» به اعزام مبلغ میپردازد؛ با این تفاوت که در طرح امین جامعه هدف، دانشآموزان است و طبق آن، «روحانیون باید حدود ۳۰ ساعت در هفته، در مدارس فعالیت فرهنگی و تربیتی داشته باشند».
طرح امین توسط حوزههای علمیه خواهران
زیر مجموعه دیگر شورای عالی حوزههای علمیه، «شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران» است که از ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی آن، «اجرای طرح امین» ۳۰۰ میلیارد تومان و «ساماندهی و حمایت از فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی و ترویجی و آموزش نیروی انسانی متخصص» ۲۰۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران هم طرح امین را با همان اهداف انجام میدهد. همکار حوزههای علمیه در طرح امین، وزارت آموزش و پرورش است. حوزه علمیه خواهران (جامعه الزهرا) سال ۱۴۰۱ در فراخوانی برای جذب «مبلغ خواهر» مزایای این طرح را آورده بود: «توفیق انجام رسالت طلبگی و تبلیغ دانشآموزی»، «پرداخت حقالزحمه تبلیغی از سوی معاونت تبلیغ در هر استان»، «هماهنگی با آموزش و پرورش و معرفی به مدرسه جهت تبلیغ دانشآموزی»، «احتساب سابقه تبلیغی در معاونت تبلیغ حوزههای علمیه»، «فعال شدن پرونده تبلیغی در اداره مبلغان جامعه الزهرا برای طلاب این مرکز»، «استفاده از دورههای آموزشی و مهارتی هدفمند و کاربردی»، «اولویت به کارگیری در سایر طرحها و مناصب فرهنگی تبلیغی در استان محل خدمت» و «فعال شدن پرونده مرکز خدمات».
باز هم طرح امین و طرح هجرت
شورای عالی حوزه علمیه خراسان که در جدول ۷ بودجهای معادل ۵۹۳ میلیارد تومان دارد، در همان جدول ۳۰۰ میلیارد تومان نیز در ردیف بودجه اختصاصی درنظر گرفته شده است. طبق جدول ۱۲، این ۳۰۰ میلیارد تومان باید در جهت «اجرای طرح امین و طرح هجرت» خرج شود.
طرحهای ذکر شده یعنی «امین» و «هجرت» ذیل شورای عالی حوزه علمیه خراسان نیز از کیفیت اجرا و اهدافی مانند طرحهای «امین» و «هجرت» ذیل شورای عالی حوزههای علمیه برخوردار است.
۱۰۰ میلیارد برای تقویت طرح ولایت در موسسه مصباحیزدی
موسسه «آموزشی و پژوهشی امام خمینی» در ردیفهای عادی، ۳۳۲ میلیارد تومان بودجه دارد و بودجه اختصاصی آن هم ۱۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده است. این ۱۰۰ میلیارد تومان مطابق جدول ۱۲، باید برای «تقویت طرح ولایت» صرف شود.
هدف از «طرح ولایت»، «آشنایی با دستاوردهای انقلاب اسلامی و صیانت از اندیشه ولایت و تبیین ارزشها و عقاید اسلام» عنوان شده است که پایهگذار آن « مرحوم محمدتقی مصباحیزدی» بوده است.
این طرح در شهر مشهد اجرا میشود؛ در فراخوان ثبتنام «طرح ولایت» برای تابستان ۱۴۰۳، «اساتید» دوره «مجتبی مصباحیزدی (فرزند محمدتقی مصباحیزدی)، عبدالله محمدی، صفدر الهیراد، قاسم شباننیا و...» معرفی شدهاند. همچنین گفته شده که «این دوره از ٢٨ تیرماه ١۴٠٣ به مدت ۴٠ روز در مشهد برگزار میشود که ویژه فعالان فرهنگی با حداکثر ٢۷ سال سن است.»
موسسه «آموزشی و پژوهشی امام خمینی» سال ۱۳۷۴ تاسیس شد و مدیریت آن از زمان آغاز تا سال ۱۳۹۹ با «محمدتقی مصباحیزدی» بود. بعد از درگذشت مصباح، با حکم مقام رهبری «محمود رجبی» عهدهدار مدیریت این موسسه شد. مصباحیزدی از هواداران تشکیل «حکومت» اسلامی بود؛ او در کتاب «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه» که سال ۱۳۸۲ منتشر شد، گفته «هیچگاه نمیتوانیم نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بر دموکراسی تطبیق کنیم و کسانی که خواستهاند یا میخواهند چنین کاری را انجام دهند، چه آنهایی که در صدر اسلام و پس از وفات رسول خدا اقدام به این کار کردند و بر خلاف نصّ صریح خدا و رسولش شخص دیگری را برای حکومت انتخاب کردند و چه کسانی که امروز به واسطه فریفتگی و خود باختگی در برابر فرهنگ غربی چنین تفسیری از نظریه ولایت فقیه ارایه میکنند، یا شناخت صحیح از اسلام نداشتند و ندارند و یا طبق اغراض خاصّ شخصی و سیاسی چنین کرده و میکنند.»
این موسسه در دهه ۷۰ خورشیدی اقدام به بورس کردن دانشپژوهان خود به دانشگاههای غربی به خصوص امریکا و کانادا میکرد. «مرتضی آقاتهرانی» رییس کمیسیون فرهنگی مجلس یکی از شاگردان مصباحیزدی است که در دهه ۷۰ برای تحصیل به کانادا و امریکا فرستاده شده بود.
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین موسسات آموزشی در سیاست ایران است. این موسسه را باید سر منشأ پیدایش تفکرات تندروانه دانست که نمای بیرونی آن جبهه پایداری است. به سخن دیگر، این موسسه مأوا و مأمن تفکرات جبهه پایداری است. یکی از «توفیقات» آن، افزایش حضور مدیران ارشد با تفکرات منتسب به جبهه پایداری و مصباحیزدی در بدنه مدیریتی کشور است؛ به خصوص در دولت سیزدهم و مجالس فعلی و آتی.
سازمان تبلیغات و زیرمجموعههایش
سازمان تبلیغات اسلامی از جمله دستگاههایی است که بودجه آن جزو بودجههای پر و پیمان محسوب میشود. این سازمان و زیرمجموعههایش مجموعا نزدیک به ۴ هزار میلیارد تومان بودجه دارد و غیر از این، ۴ هزار و ۷۸۰ میلیارد تومان دیگر نیز به عنوان بودجه اختصاصی دارد.
مجموعه «سازمان تبلیغات اسلامی»، چندین زیرمجموعه دارد که یکی از آنها، خود «سازمان تبلیغات اسلامی» است؛ در جدول ۱۲ میزان بودجه اختصاصی این سازمان ۳ هزار و ۱۳۵ میلیارد تومان قید شده است. در حالی که در جدول ۷، این بودجه ۳ هزار و ۹۰ میلیارد تومان آمده است.
به هر شکل، محل مصرف ۳ هزار و ۱۳۵ میلیارد تومان بودجه اختصاصی سازمان تبلیغات اسلامی ذکر شده است.
برای «تقویت و گسترش سنت حسنه اعتکاف ویژه با مخاطب نوجوان و جوان (ستاد مرکزی اعتکاف) » ۳۰۰ میلیارد تومان، برای «کمک به مساجد کشور در طرح مسجد محوری» ۵۰۰ میلیارد تومان، بابت «گسترش فعالیتهای حفظ موضوعی قرآن کریم و تقویت فعالیتهای موسسات قرآنی کشور (صندوق توسعه قرآنی)» هزار میلیارد تومان، «تقویت و گسترش فعالیتها و رویدادهای فرهنگی-دینی جریانساز و میدانی در سراسر کشور» ۳۴۰ میلیارد تومان، «حمایت از حلقههای میانی مردمی فرهنگی» ۲۰۰ میلیارد تومان و «کمک به سازمان هیات و تشکلهای دینی» ۲۰ میلیارد تومان و «تقویت پایگاه جریانساز برای حلقههای میانی جبهه فرهنگی-فکری انقلاب اسلامی (سرچشمه نور انقلاب اسلامی) » ۱۴۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
«موسسه فرهنگی سرچشمه نور انقلاب اسلامی»
آخرین بند بیان شده که ۱۴۰ میلیارد تومان هم بودجه دارد، در واقع موسسهای با نام «موسسه فرهنگی سرچشمه نور انقلاب اسلامی» است. البته تا قبل از شهریور ۱۴۰۰، نام این موسسه، «موسسه فرهنگی تسنیم نور» بود. هرچند قرار است این موسسه ۱۴۰ میلیارد تومان ذیل سازمان تبلیغات اسلامی بودجه بگیرد، اما در اصلاحیهای که سال گذشته مدیران آن، بر اساسنامه اعمال کردند، عبارت « (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)» از ماده (۱) اساسنامه حذف شد.
یکی از مدیران این موسسه «محمدمهدی دادمان» است؛ او سال ۱۳۹۹ به عنوان رییس حوزه هنری انقلاب اسلامی منصوب شد؛ حوزه هنری خود نیز از زیرمجموعههای سازمان تبلیغات است. مدیر دیگر این موسسه، احمد عبودتیان است؛ او خرداد ۱۴۰۱ با حکم ابراهیم رییسی، به عنوان «دستیار رییسجمهور در امر مردمیسازی دولت» منصوب شد. او همچنین مدیرعاملی و عضویت در هیأت مدیره بنیاد فرهنگی خاتمالاوصیا در کارنامه خود دارد؛ بنیاد خاتمالاوصیا یکی از زیرمجموعههای سپاه پاسداران است. «موسسه فرهنگی سرچشمه نور انقلاب اسلامی» در واقع مدیریت مجموعه یادمان شهدای هفتمتیر در محله سرچشمه تهران را دارد. این مجموعه به غیر از یادمان شهدای هفتمتیر، شامل سینما، مسجد، گالری، کافه، کتابخانه، رستوران، موزه، مهدکودک و سالن همایشهای میشود.
«حمایت از فعالیتهای فرهنگی بنیاد سپهر» از جمله مخارج زیرمجموعههای سازمان تبلیغات است که ۵۰ میلیارد تومان برای آن پیشبینی شده است.
«بنیاد سپهر تبلیغ نوین»
منظور از «بنیاد سپهر» همان «بنیاد سپهر تبلیغ نوین» است که سال ۱۳۹۹ تاسیس شده است. در آگهی تاسیس این «بنیاد»، اهداف آن، «انجام فعالیتهای فرهنگی، تبلیغاتی و ترویجی با بهکارگیری و هدایت ظرفیتهای حاکمیتی و مردمی عرصه فرهنگ»، «انجام مطالعات و تحقیقات در موضوعات متناسب با اهداف موسسه و اجرای طرحهای پژوهشی»، «برقراری ارتباط با مراکز علمی و فرهنگی داخل و خارج کشور و انجام مبادلات فرهنگی از طریق مبادله خدمات و کالاهای فرهنگی، کتاب، مطبوعات و نرمافزار بهمنظور شناساندن تمدن ایران و فرهنگ انقلاب اسلامی»، «سرمایهگذاری و مشارکت با اشخاص حقیقی و حقوقی به منظور بالا بردن سطح کارایی و تواناییهای موسسه» و ... بیان شده است.
«شمیم معرفت علوی»، «مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام» و سایرین
«حمایت طرح ولایت (موسسه شمیم معرفت علوی) » ۹۰ میلیارد تومان، «حمایت از برنامههای معارف اسلامی (موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام نور)» ۲۰ میلیارد تومان، «حمایت از فعالیتهای فرهنگی بنیاد بینالمللی عاشورا» ۱۵ میلیارد تومان، «حمایت از برنامههای موسسه فرهنگ علوم اسلامی قم» ۳۰ میلیارد تومان، «حمایت از برنامههای مرکز الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» ۳۰ میلیارد تومان و «حمایت از برنامههای فرهنگی ویژه جوانان و نوجوانان موسسه خدمات مشاورهای و پژوهشهای آستان قدس رضوی (جوانان آستان قدس رضوی)» نیز ۴۰۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. از «موسسه شمیم معرفت علوی» هیچ اطلاعاتی در دسترس نیست؛ اما «طرح ولایت» که ذیل سازمان تبلیغات اسلامی آمده است، احتمالا از جمله برنامههای مربوط به دانشجویان و طلاب است.
«موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام نور» سال ۱۳۸۶ تاسیس شده است. این مرکز دارای دو زیرمجموعه دیگر است؛ «مرکز تخصصی حوزوی تمدن اسلامی» که به نوشته وبسایت آن، «به دنبال تولید زیرساخت علمی و نرم افزاری تمدن نوین اسلامی است. کار این مرکز، طراحی سیستمها و سازههای این تمدن بر اساس نظر اسلام است».
زیرمجموعه دیگر، «مرکز تحقیقات تمدن اسلامی» است که دارای ۶ گروه پژوهشی «علوم بنیادی»، «مهندسی سیستمهای اجتماعی»، «حکمرانی اسلامی»، «تعلیم و تربیت اسلامی»، «خانواده معیار» و «شهر اسلامی» است.
این مرکز همچنین میزگردهایی نظیر «نقد و بررسی سیستمهای حکومتی و تمدنی» برگزار کرده که طی آن «منافع و مضرات بیمه شخص ثالث» مورد بررسی قرار گرفته است.
بنیاد بینالمللی عاشورا
بنیاد بینالمللی عاشورا به صورت هیأت امنایی اداره میشود. به نوشته وبسایت این بنیاد، اعضای هیات امنا، متشکل از «معاونت امور بینالملل و بعثه مقام معظم رهبری، وزیر ارشاد، رییس سازمان صدا و سیما، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه، دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مدیریت حوزههای علمیه قم، رییس جامعه المصطفی العالمیه، رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاون بینالملل مجمع جهانی اهلبیت، مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، پنج شخصیت و پنج نهاد فرهنگی مرتبط با کشور، پنج شخصیت و پنج نهاد فرهنگی خارج از کشور» است که «دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت ریاست هیأت امنا را بر عهده دارد.»
«موسسه فرهنگ علوم اسلامی قم»
ریاست «موسسه فرهنگ علوم اسلامی قم» با «سید محمد مهدی میرباقری» است؛ او نماینده استان سمنان در خبرگان رهبری ششم است. در دوره قبلی مجلس خبرگان رهبری، او نماینده استان البرز بود. میرباقری در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲، از سعید جلیلی و در انتخابات ۴ سال بعدش از ابراهیم رییسی حمایت کرده بود. او در آستانه انتخابات خبرگان پنجم در سال ۱۳۹۴ نیز گفته بود «ما اگر بخواهیم ساختار مجلس خبرگان را فعالتر کنیم، به جای اینکه بر طبل «نظارت» بکوبیم، باید بر طبل «حمایت» بکوبیم؛ مجلس خبرگان رهبری باید حامی ولی فقیه در گفتمانسازی نسبت به مطالباتشان، و پیگیر تبدیل آن مطالبات به مطالبات عمومی از دستگاهها و حاکمیت باشد و برای تحقق آن مطالبات، نظارت کند.»
«موسسه فرهنگ علوم اسلامی قم» همچنین انتشاراتی با نام «تمدن نوین اسلامی» دارد.
«مرکز الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت»
«مرکز الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» سال ۱۳۹۰ با حکم مقام رهبری تشکیل و «صادق واعظزاده» عهدهدار ریاست آن شد. «تعمیق و توسعه تفکر، تحقیق و نظریهپردازی درباره مبانی، اصول، شاخصها و دیگر ابعاد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تکامل فرد و اجتماع بر اساس تعالیم و ارزشهای متعالی اسلام ناب محمدی و با بهره مندی از دستاوردهای متقن علمی و تجارب ارزشمند بشری»، «ایجاد و حفظ فضای گفتمانی اصیل و قوی در حوزه و دانشگاه و در سطح جامعه حول محور الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» و «طراحی و تدوین پیش نویس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به عنوان سند بالادستی حاکم بر چشم اندازها، سیاستهای کلی و برنامههای توسعه مبتنی بر مبانی اصیل اسلامی و منطبق بر مقتضیات و ویژگیهای فرهنگی، اقلیمی و طبیعی ایران» از اهداف تاسیس این مرکز ذکر شده است.
«ترویج گفتمان انقلاب اسلامی»
«شورای سیاستگذاری ائمه جمعه» نیز یکی دیگر از زیرمجموعههای سازمان تبلیغات اسلامی است که خودش ۲۱۰ میلیارد تومان بودجه دارد. این شورا به غیر از بودجه اصلی خود، قرار است ۱۰۰ میلیارد تومان نیز برای «ترویج گفتمان انقلاب اسلامی» دریافت کند.
«حمایت از فعالیتهای فرهنگی و قرآنی در مساجد»
«مرکز رسیدگی به امور مساجد» هم مانند قبلیها، زیرمجموعه سازمان تبلیغات است؛ غیر از ۱۲۰ میلیارد تومان بودجه جدول ۷، این مرکز ۲۵۰ میلیارد تومان نیز بودجه اختصاصی دارد. محل هزینهکرد این ۲۵۰ میلیارد تومان نیز «حمایت از فعالیتهای فرهنگی و قرآنی در مساجد» عنوان شده است.
«گسترش فرهنگ اقامه نماز»
دیگر زیر مجموعه سازمان تبلیغات، «ستاد اقامه نماز» است؛ این ستاد ۹۸ میلیارد تومان بودجه عمومی دارد و ۲۰۰ میلیارد تومان نیز بودجه اختصاصی. «گسترش فرهنگ اقامه نماز» محل هزینهکرد این ۲۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده است.
«حمایت از فعالیتهای فرهنگی و قرآنی در مساجد»
«مرکز رسیدگی به امور مساجد-امور مساجد خراسان بزرگ (رضوی-شمالی-جنوبی) » از دیگر زیرمجموعههای سازمان تبلیغات است؛ در ردیف بودجه عمومی، ۷۰ میلیارد تومان بودجه دارد و ۱۰۰ میلیارد تومان نیز بودجه اختصاصی. طبق جدول ۱۲ قرار است این ۱۰۰ میلیارد تومان صرف «حمایت از فعالیتهای فرهنگی و قرآنی در مساجد» شود.
«تقویت فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر»
«ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر» که به «ستاد امر به معروف» معروف است هم علاوه بر بودجه ۱۵۵ میلیارد تومانیاش در ردیفهای عمومی، ۱۰۰ میلیارد تومان دیگر هم بودجه اختصاصی دارد؛ این بودجه هم قرار است برای «تقویت فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر» هزینه شود.
سهم حوزه هنری
حوزه هنری انقلاب اسلامی، دیگر زیر مجموعه سازمان تبلیغات اسلامی است که در جدول ۱۲ حضور دارد. این نهاد، در جدول شماره ۷، حدود ۸۰۰ میلیارد تومان بودجه عمومی دارد و ۸۴۰ میلیارد تومان نیز بودجه اختصاصی برایش قید شده است. اما در جدول ۱۲، میزان اعتبار حوزه هنری، ۹۴۵ میلیارد تومان ذکر شده است.
«تولید فیلمهای سینمایی موثر و فاخر و پویانمایی در حوزه ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی، معرفی مفاخر ملی، معارف اسلامی و انقلابی، امید آفرینی و تقویت بنیان خانواده، آموزش اجتماعی و دینی نوجوانان» یکی از محلهای مصرف ۹۴۵ میلیارد تومان است؛ برای این بند ۲۳۵ میلیارد تومان تخصیص یافته است.
«تقویت برنامهها و مراکز رشد و پرورش سرمایه انسانی حوزه ادبیات پایداری، فرهنگ، هنر و رسانه انقلاب اسلامی» و «تولید محتوای فرهنگی فاخر فارسی در فضای مجازی و نشر مکتوب و ترویج و توسعه کتاب و کتابخوانی» هر کدام ۷۰ میلیارد تومان از این بودجه قید شده در جدول ۱۲، سهم دارند.
«نظام تامین مالی زیست بوم تولید و مصرف محتوای انقلابی»
«ایجاد صندوق فرهنگبنیان (نظام تامین مالی زیست بوم تولید و مصرف محتوای انقلابی) » دیگر محل هزینهکرد برای حوزه هنری است که ۵۰۰ میلیارد تومان را به خود اختصاص داده است. درباره صندوق فرهنگبنیان، توضیح روشنی داده نشده است. همچنین مشخص نیست منظور از «نظام تامین مالی زیست بوم تولید و مصرف محتوای انقلابی» چیست و این «محتوا» برای کجا و توسط چه کسانی قرار است تولید شود.
۷۰ میلیارد تومان هم برای «تولید سرود، موسیقی و نمایشهای صحنهای فاخر با موضوع تقویت بنیان خانواده، امیدآفرینی، روحیه استقلال ملی و استکبارستیزی و تاریخ انقلاب اسلامی» کنار گذاشتهاند.
«توانمندسازی دانشپژوهان جامعه المصطفی»
«جامعه المصطفی العالمیه» یکی از نهادهای مذهبی در ایران است که کارویژه آن پذیرش و تعلیم و تربیت طلاب غیر ایرانی است. جامعهالمصطفی در جدول ۷، حدود یک هزار و ۲۲۶ میلیارد تومان بودجه دارد که نسبت به سال ۱۴۰۲، نزدیک به ۴۰ درصد افزایش داشته است. این نهاد مذهبی اما غیر از این رقم، ۲۰۰ میلیارد تومان هم بودجه اختصاصی دارد. طبق جدول ۱۲، قرار است این ۲۰۰ میلیارد تومان، برای «توانمندسازی و مهارتافزایی دانشپژوهان بر اساس ماموریتها و مشاغل جهت ایفای رسالتهای حوزهای و حمایت از برنامههای آموزشی، فرهنگی و توسعه و پشتیبانی مدارس تابعه، پیوسته و حوزههای علمیه همکار» خرج شود.
«برنامههای فرهنگی در ارتباط با اهل سنت»
«دانشگاه مذاهب اسلامی» که از زیر مجموعههای وزارت ارشاد است که ۷۶ میلیارد تومان بودجه عمومی دارد. این دانشگاه، در کنار این بودجه عمومی، ۱۰۰ میلیارد تومان هم بودجه اختصاصی دارد. محل هزینهکرد این ۱۰۰ میلیارد هم «تقویت برنامههای فرهنگی در ارتباط با اهل سنت» قید شده است.
«طرح ولایت ویژه معلمان و دانشآموزان»
وزارت آموزش و پرورش هم در این جدول ۸۰۰ میلیارد تومان بودجه دارد؛ ۲۰۰ میلیارد تومان برای «طرح ولایت ویژه معلمان و دانشآموزان» و ۶۰۰ میلیارد تومان برای «برنامههای فرهنگی معاونت پرورشی» تخصیص یافته است.
«کمک به گروههای جهادی»
در سال منتهی به انتخابات ریاستجمهوری، نهاد ریاستجمهوری هم در این جدول صاحب ردیف است؛ هزار میلیارد تومان رقم اختصاص یافته به این ردیف است. محل هزینهکرد این هزار میلیارد تومان، «کمک به گروههای جهادی (معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم کشور معاون اول رییسجمهور) » است. گروههای جهادی، گروههایی هستند که از دانشجویان، طلاب، یا داوطلبانی تشکیل میشوند که در مناطق محروم اقدام به بازسازی یا ساخت مکانهای مورد نیاز میکنند. بسیاری این گروهها را محلی برای کادرسازی برخی جریانات خاص سیاسی میدانند.
خروجی؟ شفافیت؟
میزان درنظر گرفته شده برای بودجه این سازمانها و نهادها در این جدول، میزان قابل توجهی است که بنا به گفته نمایندگان، ۳۶ هزار میلیارد تومان میشود. این بودجه به برخی نهادها و سازمانهایی تخصیص یافته که خروجی کارشان مشخص نیست و هیچ کارنامه عملکردی از خودشان منتشر نمیکنند. مهمتر اینکه برای عموم، مشخص نمیکنند این پولهای بیتالمال دقیقا در چه نقاطی و توسط چه کسانی هزینه میشود. بیلان مالی و عملکردی، حلقه مفقوده این نهادها است.
طرفه آنکه وقتی از رقمهای بودجه برخی نهادها صحبت میشود، هستند افرادی که در توجیه ارقام، میگویند این اعداد و رقمها در قیاس با عددهای بودجه، هیچ اهمیتی ندارند؛ چرا که مثلا ۳۰ میلیارد و ۱۰۰ میلیارد با توجه به بودجه کلان کشور، عدد خاصی محسوب نمیشود.
پیش از این در سالهای قبل بودجه نهادهای خاص، ذیل جدول ۱۷ و بعدتر ذیل جدول ۹ تخصیص مییافت. اما با انتقادات افکار عمومی، این بودجهها به ردیفهایی منتقل شد که ذیل دستگاهها قرار بگیرند تا اصطلاحا بتوانند از آنها حسابکشی کنند. اما نه تنها هیچ حسابکشی انجام نشد، بلکه روز به روز بودجه این نهادها اضافه شد و آنها فربهتر شدند؛ فربههایی که خروجیشان نامشخص است و کارکردشان را کسی نمیداند؛ لااقل برای افکار عمومی.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
در تحلیل نهایی این « راه » است که «همراه» را پیدا می کند و آنهایی که حکومت سکولار، انتخابی و قابل عزل بخواهند و پای مبارزه برای رفراندم قانون اساسی باشند، همراه هستند.
مشروطهخواهی، در بیرون از اذهان، موجودیتی ندارد. آنچه در متن جامعه در بخش سلطنتطلب، موجود است، پهلویخواهی است که شامل آزادیهای اجتماعی و فرهنگی، سرکوب چپگراها، توسعه اقتصادی و سیاست خارجی چند جانبهگرا و متمایل به غرب دوران پهلوی دوم است.
«مرگ بر سه فاسد، ملا،چپی، مجاهد!» در جامعه خیلی بیشتر از مشروطهخواهی، طرفدار و زمینه دارد.
رضا پهلوی شخصا نه علاقهای به حکومت کردن دارد و نه توانایی آن را! آلمانیها در توصیف اشخاص مناسب برای سیاستمدار شدن از دو صفت regierung willig و regierungsfähig به معنی دارایی توانایی برای و علاقه به حکومت کردن استفاده می کنند. نگاهی به چهل و چند سال زندگی رضا پهلوی در خارج نشان میدهد که او هیچکدام از این دو خصیصه رجال سیاسی را ندارد.
او خودش را به دست همسرش و امثال امیر حسین اعتمادی و امیر طاهری سپرده است.
این گروه مشاوران جدید، به راه مسالمتجویانه و توافقی موردنظر موسوی و تاجزاده نخواهند آمد. آنها نماینده کینه و نفرت تلمبار شده در جامعه و به دنبال راضی کردن اسراییل و آمریکا برای زدن سر مار در تهران هستند. چون نسبت به فقدان مقبولیت و مشروعیت خویش در جامعه واقفند، برای جلب اعتماد غرب، به دنبال یارگیری در میان سرداران سپاه و روحانیون سنتی قم و نجف هستند.
سرداران سپاه اما، به چراغ دادنهای امیر طاهری و شهریار آهی فقط پوزخند میزنند چرا که برای کنار آمدن با غرب نیازی به واسطه ندارند و این جماعت را هم فاقد قدرت اجتماعی لازم میدانند.
عرصه راستیآزمایی فرضیات و تئوریها، میدان عمل است. در این میدان، تاجزادهها به راه سرنگونی قهرآمیز گام نخواهند گذاشت و فقط وقتی که رضا پهلوی در راه مسالمتجویانه گذار، از طریق بسیج ملی برای رفراندم قانون اساسی گام بگذارد، همراهی وسیع در چهارچوب جبهه نجات ملی ممکن میشود. آیا آنها که روی خشم و کینه سرمایه گذرای کردهاند و روی خارج تکیه میکنند، این اجازه را به او خواهند داد؟
فیسبوک نویسنده
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
جامعه جهانی باید در برابر موج تازه اعدامها در ایران واکنش قاطعانه و موثر داشته باشد
کمپین حقوق بشر ایران
خسرو بشارت، زندانی عقیدتی کرد در آستانه اجرای حکم اعدام قرار دارد و برای توقف این حکم اقدامات سریع و موثر جامعه جهانی ضروری است. خانواده خسرو بشارت روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت با او در زندان قزلحصار کرج ملاقات داشتهاند. این ملاقات کوتاه ۲۰ دقیقهای، «آخرین ملاقات» خانواده با خسرو بشارت بوده است و با توجه به انتقال این زندانی به سلول انفرادی هر لحظه امکان اعدام خسرو بشارت ۳۸ ساله وجود دارد.
هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر ایران، با اشاره به خطر اعدام خسرو بشارت گفت: «دستگاه قضایی جمهوری اسلامی باید بیدرنگ به صدور و اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی-عقیدتی پایان دهد. آشکار است که این احکام اعدام در دادگاههایی بدون صلاحیت، بدون رعایت ابتداییترین حقوق متهمان و بدون توجه به بدیهیترین موازین حقوق بشری، حتی قوانین داخلی ایران، صادر شده و کاملا بیاعتبار است.»
هادی قائمی تاکید کرد: «واقعیت این است که مقامهای جمهوری اسلامی از مجازات اعدام با اهداف سیاسی و بهمنظور هراسافکنی در جامعه و در بین مخالفان خود استفاده میکنند. این وضعیت باید تغییر کند. جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی حقوق بشری باید به حکومت جمهوری اسلامی در ایران فشار بیاورد و نشان دهند که در برابر افزایش نگرانکننده مجازات اعدام ساکت نیستند و واکنش قاطع، مناسب و موثری خواهند داشت.»
بهگفته هادی قائمی «تمامی عواملی که در صدور و اجرای این احکام ظالمانه اعدام در ایران دست دارند، از بازجوها گرفته تا قضات دادگاهها، باید مسئول و پاسخگوی تصمیمها و اقداماتشان باشند.»
خسرو بشارت در بهمنماه ۱۳۸۸ بهاتهام «قتل» عبدالرحیم تینا، امامجمعه وقت شهرستان مهاباد، و مجموعهای از اتهام سنگین امنیتی، از جمله «افساد فیالارض» و نیز «هواداری از گروههای سلفی» در شهرستان مهاباد، در استان آذربایجان غربی، بازداشت شد.
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی چهارشنبه هفته گذشته انور خضری، پسر عمه و همپروندهای خسرو بشارت را اعدام کرد. پیشتر نیز چهار تن دیگر از همپروندههای این زندانیان عقیدتی، با نامهای فرهاد سلیمی، ایوب کریمی، قاسم آبسته و داوود عبداللهی، در فاصله زمانی پاییز و زمستان سال گذشته خورشیدی، اعدام شدند.
تمامی این احکام اعدام در دادگاههایی ناعادلانه، غیرشفاف و بدون رعایت حداقل استانداردهای یک دادرسی منصفانه صادر شده و کوچکترین وجاهت حقوقی ندارد.
بر اساس یافتههای کمپین حقوق بشر متهمان در این پرونده حتی برای معرفی وکیل انتخابی خود نیز زیر فشار بودند و احکام اعدام در مجموعهای از رویههایی مبهم و در امنیتیترین شعبههای دادگاه انقلاب تهران، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست محمد مقیسهای و شعبه ۱۵ به ریاست ابوالقاسم صلواتی، صادر شده است.
کمپین حقوق بشر در ایران، ضمن تاکید اصولی بر «حق بنیادین حیات» و مخالفت صریح با هرگونه شکنجه، از موج تازه اعدامها در ایران بار دیگر ابراز نگرانی میکند بهطور مشخص خواهان پیگیری موارد زیر است:
مقامهای قضایی جمهوری اسلامی باید بیدرنگ با توجه به نقض شدید حقوق متهم و استفاده از شکنجه برای اخذ اعترافها اجباری، دستور فوری توقف حکم اعدام خسرو بشارت را صادر کنند.
جامعه بینالمللی، بهویژه نمایندگان دیپلماتیک کشورهای اروپایی، بهطور مستمر مخالفت قاطع خود را با صدور و اجرای احکام اعدام در ایران نشان دهند و به حکومت جمهوری اسلامی فشار بیاورند تا «شفافیت قضایی» داشته باشد و به صدور خودسرانه احکام اعدام و گزارشهای پرشمار از شکنجه متهمان پایان دهد.
سازمانهای حقوق بشری و نهادهای بینالمللی باید وضعیت خاص ایران را از نزدیک دنبال کنند و نسبت به افزایش نگرانکننده احکام اعدام، بهطور پیوسته واکنش نشان دهند و دست به اقدامات و ابتکارات جمعی بزنند.
تحریمهای حقوق بشری علیه عوامل شناختهشده دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، بهویژه آنهای که در صدور و اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی-عقیدتی دست دارند تشدید و پیگیری شود.
کشورها و نهادهای بینالمللی برای پیشبرد جنبش دادخواهی و مستندسازی موارد نقض حقوق بشر در ایران سازوکارهای مطمئنی فراهم کنند تا وکلا و کنشگران حقوق بشری بتوانند بهطور ایمن، اسناد و شواهد نقض نظاممند حقوق بشر در ایران را در اختیار سازمانها و پژوهشگران قرار دهند. در این میان، دسترسی آزاد و امن به اینترنت و فراهم کردن ابزارهای امن پیامرسانی بسیار مهم است.
خسرو بشارت پیشتر با انتشار رنجنامهای از زندان، تمامی اتهامها را رد و به شکنجههای شدید بدنی در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ارومیه اشاره کرده است. در رنجنامهی خسرو بشارت تاکید شده است که تمامی اعترافهای که مستند حکم اعدام است بر اثر شکنجه و در شرایطی بوده که او خواست و ارادهای نداشته است.
در بخشهای از متن رنجنامه خسرو بشارت که در سال ۱۳۹۸ منتشر شد آمده است: «در بهمن ماه سال ۱۳۸۸ بود که توسط اطلاعات شهرستان مهاباد دستگیر شدم و بلافاصه من را به بازداشتگاه اطلاعات ارومیه انتقال دادند. مدت یک ماه کامل، در سلول انفرادی انواع شکنجههای های مختلف را روی من پیاده کردند…. بارها من را ساعتها با دستبند به سقف آویزان میکردند و بارها من را به تختی بسته و با کابلهای برق فشار قوی زخیم و سهرشته، محکم به کف پاهایم ضربه میزدند. طوری که نزدیک بود مغزم از دهانم بیرون بیاید و چشمهایم از حدقه جدا شود و قلبم داشت میترکید».
در بخشی دیگری از همان رنجنامه نوشته است: «این شکنجهها سه هفته ادامه داشت و بعد از آن من را به دستگیری اعضای خانوادهام تهدید میکردند و در آن هنگام زیر این شکنجهها و تهدیدات، بازجوی پرونده اتهامات دیکته شده به من را خودش مینوشت و از من به زور پای همان برگه امضا و اثر انگشت میگرفت در حالی که در آن حال اصلا انگار در این دنیا نبودم و نمیدانستم چی را دارم امضا میکنم».
از زمان شروع اعتراضهای سراسری در جنبش «زن-زندگی-آزادی»، موج اعدامها در ایران بهطور چشمگیری افزایش یافته است. برآوردهای سازمان «عفو بینالملل» نشان میدهد دستکم ۸۵۳ تن در ایران طی سال ۲۰۲۳ میلادی اعدام شدهاند.
موج فزاینده احکام اعدامها در ایران که بدون رعایت حقوق متهمان و حداقل استانداردهای یک دادرسی منصفانه صادر میشود، همچنان طی ماههای گذشته، با اهداف سیاسی-امنیتی، ادامه داشته است.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
زنان بهائی هدف حملات در ایران: افزایش بازداشتها و احضارها توسط حکومت
سرويس خبرى جامعۀ جهانی بهائى
ژنو - ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ (۷ مه ۲۰۲۴) - طی هفتههای اخیر، موج حملات به زنان بهائی در سراسر ایران شدت گرفته است. دهها زن با احضار به دادگاه و روبرو شدن با اتهامات کیفری بیاساس که منجر به سالها زندان میشود، از خانوادههای خود جدا شده، در معرض بیرحمی و خشونت سیستم قضایی ایران قرار میگیرند. از اواسط اسفندماه، از مجموع ۸۵ نفر از بهائیانی که به دادگاه احضار یا زندانی شدهاند، ۶۵ نفر، یعنی حدود سه چهارم آنها زن بودهاند.
جامعۀ بهائی از سال گذشته و پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ در حمایت از حقوق زنان در ایران، شاهد افزایش چشمگیری در حملات علیه زنان بهائی بوده است. در حال حاضر، زنان بهائی دو سوم کل زندانیان بهائی در ایران را تشکیل میدهند. تعداد قابل توجهی از بهائیان، به ویژه زنان، در ۲۰ ماه گذشته صرفاً به دلیل بهائی بودن دستگیر شدهاند و برخی بدون طی مراحل قانونی و بدون اطلاع از محل نگهداری، در بازداشت به سر میبرند.
با در نظر گرفتن زمینۀ کلی سرکوب زنان در ایران و چالشهای برابری جنسیتی، این افزایش چشمگیر آزار و اذیت علیه زنان بهائی، هشداردهنده و بسیار نگرانکننده است که گروهی از مردم را هدف قرار داده است که با آزار و ستم مضاعف روبرو هستند: هم به عنوان زن و هم به عنوان بهائی، بزرگترین اقلیت مذهبی غیرمسلمان ایران، که از زمان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به طور سیستماتیک مورد آزار و سرکوب قرار گرفتهاند.
سیمین فهندژ، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد در ژنو، گفت: «حملات اخیر علیه زنان بهائی به روشنی نشان میدهد که به عنوان یک زن ایرانی، صرفنظر از اینکه بهائی، مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی، دیندار یا بیدین باشید، حکومت ایران شما را زندانی میکند، از دانشگاه اخراج میکند، از کار بیکار میکند و به دلیل تلاش برای تحقق آرزویتان برای زندگیِ شایسته به عنوان انسانهایی برابر، در کنار هم و بدون توجه به جنسیت، پیشینه و باورتان، برای بهتر کردن کشورتان برای همه، شما را مورد آزار و سرکوب قرار میدهد. این فداکاریها و تلاشها برای تحقق آرمانهای مشترک، به وضوح نشان میدهد که داستان ما یکی است.»
این افزایش آزار و سرکوب، نشاندهندۀ روندی گستردهتر از حملات در حال تشدید علیه بهائیان در ایران است. تحلیل و بررسی جامعۀ جهانی بهائی از سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ نشان میدهد که از سال ۲۰۲۱، آزار و سرکوب سیستماتیک بهائیان در ایران تقریباً هر سال حدود ۵۰ درصد افزایش یافته است.
موارد آزار و سرکوب شامل دستگیریها، دادگاهها، احکام زندان و احضاریهها، تفتیش منازل، مصادرۀ اموال، تخریب آرامستانها و ممانعت از کفن و دفن، تعطیلی کسب و کار و محرومیت از تحصیل بوده است.
در ماههای اخیر، حملات علیه زنان بهائی حتی شدت بیشتری یافته است. در آبانماه ۱۴۰۲، ۱۰ زن از اصفهان، که بسیاری از آنها در دهه بیست یا سی عمر خود بودند، دستگیر شدند. در همان ماه، ۲۶ بهائی که ۱۶ نفر از آنها زن بودند، در مجموع به ۱۲۶ سال زندان محکوم شدند که نشاندهندۀ هدف قرار دادن مداوم زنان در جامعۀ بهائی است.
یک ماه بعد، در آذرماه ۱۴۰۲، شش زن بهائی دیگر از اصفهان به مدت یک ماه بازداشت شدند و شرایط سختی را در بخش قرنطینۀ زندان دولتآباد تحمل کردند. تأخیرهای عمدی در ارائۀ خدمات درمانی به آنها، محدودیت دسترسی به آب گرم و عدم ارائۀ اطلاعات در مورد دلایل دستگیری یا اتهامات وارده به آنها، تشدید نگرانکنندۀ روشهای جدید و بسیار خشنتر حکومت ایران علیه جامعۀ بهائی را برجسته میکند.
مأموران وزارت اطلاعات، با هدف اخذ شکایت اجباری علیه این زنان بازداشتشده، در یک کارزار سازماندهیشده به ارعاب و تهدید همسایگان آنها روی آوردند.
خانم فهندژ گفت: «در ادامۀ کمپین داستان_ما_یکست که برای بزرگداشت ۱۰ زن بهائی که ۴۰ سال پیش اعدام شدند و نیز تمام زنانی که همچنان برای برابری جنسیتی فداکاری میکنند راهاندازی شده، شاهد اصرار حکومت ایران بر تلاشهای کهنه و شکستخوردۀ خود برای ایجاد تفرقه میان شهروندان از طریق افزایش آزار و سرکوب، نفرتپراکنی و هدف قرار دادن زنان هستیم. اقدامات حکومت ایران ثابت میکند که داستان ۱۰ زن بهائی، داستان تمام زنان ایرانی امروز است و ناتوانی حکومت در ایجاد چنین تفرقههایی، همانطور که در حمایت از کمپین داستان ما یکیست دیده میشود، نشان میدهد نفرتپراکنی و تبعیض نمیتواند عمیقترین آرزوی قلب انسان، که وحدت و همکاری با دیگران در عین برابری کامل برای رسیدن به عدالت است را از بین ببرد.»
پدیده ثابتی: تعداد دستگیری بهائیان در دو سال گذشته ۵۰ درصد افزایش یافته است
جامعۀ جهانی بهائی در اوایل سال جاری میلادی، گزارشی به کمیتۀ حقیقتیاب سازمان ملل متحد نیز ارائه کرد. این کمیته مأموریت داشته تا به بررسی نقض حقوق بشر در ایران از شهریورماه ۱۴۰۱ (سپتامبر ۲۰۲۲) به بعد بپردازد. گزارش جامعۀ جهانی بهائی به تأثیرات این اتفاقات بر جامعۀ بهائی در ایران، به ویژه بر زنان بهائی، پرداخته است.
در همین ماه گذشته، دیدهبان حقوق بشر گزارش بیسابقه جدیدی منتشر کرد که در آن برای اولینبار، رفتار سرکوبگرانۀ حکومت ایران با بهائیان را از نظر حقوقی، مصداق “جنایت علیه بشریت” دانست. این گزارش که به همین دلیل در صدر اخبار جهان قرار گرفت، همچنین توصیه کرد که کمیتۀ حقیقتیاب سازمان ملل متحد بخشی از تحقیقات جاری خود را بر «افزایش هدف قرار دادن زنان بهائی» متمرکز کند.
خانم فهندژ گفت: «این روایت جمعی از مبارزه و استقامت، که زنان بهائی و همۀ زنان ایرانی با آن مواجه هستند، به آنها امکان میدهد تا گرد هم آیند و نشان دهند که تلاشها برای ایجاد تفرقه همیشه با شکست روبرو خواهند شد و زمانی که یک گروه تحت تأثیر بیعدالتی قرار گیرد، هیچ گروه دیگری در امان نخواهد بود. هدف قرار دادن فزایندۀ زنان بهائی که هم به عنوان زن و هم به عنوان عضو یک اقلیت، با چالشهای مضاعف مواجه هستند، نیازمند توجه و اقدام جهانی، همبستگی با بهائیان و همۀ زنان ایرانی است که طالب حق زندگی با عزت و برابری در کشور خود هستند. ما از جامعۀ جهانی، دولتها و رسانهها درخواست میکنیم که از حکومت ایران بخواهند سرکوب ظالمانۀ خود علیه بهائیان و به ویژه زنان را که هدف اصلی این تبعیض قرار گرفتهاند، فوراً متوقف کند و به اصل جهانی حقوق بشر برای همۀ شهروندان خود احترام بگذارد.»
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
وزارت امور خارجه فرانسه در بیانیهای به مناسبت دومین سالگرد بازداشت سسیل کوهلر و ژاک پاری، دو شهروند فرانسوی در ایران، سیاست «گروگانگیری حکومتی» از سوی جمهوری اسلامی را محکوم کرد.
وزارت امور خارجه فرانسه در این بیانیه که روز سهشنبه ۱۸ اردیبهشت منتشر شد، مقامهای حکومت ایران را به «باجخواهی مداوم» متهم کرد و مجددا خواستار آزادی فوری و بیقید و شرط این دو تن شد.
کوهلر و شریک زندگیاش پاری، در اردیبهشتماه ۱۴۰۱ در ایران بازداشت شدند. این دو برای گذراندن تعطیلات به این کشور سفر کرده بودند.
کوهلر که یک معلم است، در طول سفر در ایران همواره با خانوادهاش در تماس بود و در پیامرسان واتساپ عکسهای خود را برای آنها ارسال میکرد اما از دو روز قبل از موعد پروازش برای بازگشت به فرانسه ناپدید شد.
در مهرماه ۱۴۰۱، رسانههای حکومتی در ایران در قالب یک گزارش ویدیویی با عنوان «داستان یک ماموریت»، اعترافات اجباری کوهلر و پاری را منتشر کردند. کوهلر در این ویدیو حجاب بر سر دارد.
در این گزارش، این دو نفر به عضویت در سرویسهای اطلاعاتی فرانسه اعتراف کردند.
فرانسه در آن زمان، پخش اعترافات اجباری کوهلر و پاری را «صحنهسازی وقیحانه، نفرتانگیز، غیرقابل قبول و خلاف حقوق بینالملل» خواند که «بدترین رژیمهای دیکتاتوری» انجام میدهند.
خواهر کوهلر در فروردینماه سال جاری در مصاحبه با روزنامه گاردین، مشاهده اعترافات اجباری او را بدترین روز زندگیاش توصیف کرد.
وزارت امور خارجه فرانسه در ادامه بیانیه خود به مناسبت دومین سالگرد بازداشت این دو نفر، به دیگر شهروندان اروپایی زندانی در ایران اشاره کرد و افزود این افراد بیگناه در «دادگاههای نمایشی» و بر پایه «اتهامات مضحک» محکوم شدهاند.
شبکه خبری فرانس۲۴ لحن بیانیه وزارت امور خارجه فرانسه را «محکم» خواند و افزود به ندرت پیش میآید که یک دولت غربی چنین بیانیهای را در خصوص اقدامات خصمانه تهران صادر کند.
بهجز کوهلر و پاری، دو شهروند فرانسوی دیگر نیز در ایران زندانی هستند. یکی از آنها لویی آرنو نام دارد که در آبانماه سال گذشته به دو اتهام «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی» به پنج سال زندان محکوم شد.
تظاهرات برای آزادی لویی آرنو و دیگر شهروندان فرانسوی زندانی در ایران، پاریس، هشتم بهمن ۱۴۰۱
درباره دیگر شهروند فرانسوی زندانی در ایران اطلاعاتی در دست نیست و تنها نام او اولیویه اعلام شده است.
فعالان حقوق بشر بازداشت شهروندان کشورهای غربی از سوی جمهوری اسلامی را «گروگانگیری دولتی» میدانند و میگویند تهران از این حربه برای تحت فشار گذاشتن غرب و گرفتن امتیازات از آن استفاده میکند.
پیش از این، توافق تهران و واشینگتن برای تبادل زندانیان خبرساز شده بود. مبادله پنج زندانی ایرانی در برابر پنج زندانی آمریکایی در شهریور ماه ۱۴۰۲ انجام پذیرفت و در ازای آن شش میلیارد دلار از پولهای مسدود شده ایران در کره جنوبی به قطر منتقل شد.
واشینگتن میگوید تهران تنها برای خرید کالاهای بشردوستانه میتواند از این پول استفاده کند، اما بسیاری معتقدند نتیجه اقداماتی از این دست، تشویق جمهوری اسلامی به ادامه سیاست گروگانگیری خود است.
یکی از برجستهترین شهروندان اروپایی بازداش شده در ایران، یوهان فلودروس، شهروند ۳۳ ساله سوئدی و دیپلمات اتحادیه اروپاست که از از زمان بازداشت به دست ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در فروردین ۱۴۰۱، در زندان به سر میبرد.
ایران اینترنشنال
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
سرویس امنیتی اوکراین اعلام کرد که دو عامل روسیه را که برای کشتن ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور این کشور و دیگر مقامات ارشد اوکراین طرحریزی میکردند، دستگیر کرده است.
این نهاد امنیتی روز سهشنبه ۱۸ اردیبهشت در صفحه تلگرام خود اعلام کرد که این دو مرد که درجه سرهنگی در سرویس گارد دولتی اوکراین داشتند، توسط سرویس امنیت فدرال روسیه به استخدام در آمده بودند و اطلاعات طبقهبندی شده را به مسکو منتقل میکردند.
در بیانیه سرویس امنیت اوکراین بدون اشاره به زمان دستگیری این دو مظنون، اعلام شده که آنها به دنبال یافتن فردی نزدیک به گارد ریاستجمهوری بودند که بتواند زلنسکی را به گروگان گرفته وسپس به قتل برساند.
سرویس امنیت ملی اوکراین به نقل از واسیل مالیوک، رئیس این نهاد، از دستگیری این دو عامل ترور به عنوان «هدیهای برای ولادیمیر پوتین» یاد کرده که امروز برای دور جدید حضور در کرملین ادای سوگند کرد.
مسکو هنوز به این ادعای کییف واکنشی نشان نداده است.
این در حالی است که کرملین ماه گذشته در پاسخ به سوالی درباره دستگیری مردی در لهستان که متهم به همکاری با اطلاعات روسیه برای آماده کردن تلاش احتمالی برای ترور زلنسکی بود، از اظهار نظر خودداری کرد.
ولودیمیر زلنسکی که بیش از دو سال است در مقابل تهاجم روسیه علیه خاک کشورش مقاومت میکند ، پاییز گذشته گفت که سرویسهای امنیتی او حداقل پنج توطئه روسیه برای ترور او را خنثی کردهاند.
سال گذشته گروهی از قانونگذاران روسی و نظامیان راستگرای افراطی روسی با تشکیل گروهی در فضای مجازی به شکلدهی فضایی درباره لزوم هدف قرارگرفتن زلنسکی اقدام کردند.
بنابر گزارش سرویس امنیت اوکراین، این گروه جاسوسی همچنین قصد داشت آقای مالیوک و کیریلو بودانوف، رئیس سازمان اطلاعات نظامی اوکراین، را «از بین ببرد.»
ترور بودانوف قرار بود قبل از عید پاک ارتدکس در روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت اتفاق بیفتد.
در این بیانیه آمده است که این دو جاسوس به دنبال آن بودند روسیه را از محل بودانوف مطلع کنند تا بتواند حملات موشکی و پهپادی را در این مکان انجام دهد.
این بیانیه تاکید میکند یکی از افراد دستگیر شده در حمل و نقل و نگهداری پهپادها و مواد منفجره برای این عملیات دست داشت.
در صورت ترور زلنسکی، رئیس پارلمان اوکراین به سمت ریاست جمهوری منصوب خواهد شد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، سال ۲۰۲۳ و پس انتشار اخباری درباره امکان ترور زلنسکی اعلام کرد که اوکراینیها برنامههایی برای تداوم دولت تحت هر شرایطی طراحی کردهاند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
جایزه شجاعت نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی به ایراناینترنشنال رسید
«نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی» اعلام کرد جایزه شجاعت سال ۲۰۲۴ این نشست به ایراناینترنشنال داده میشود. نشست ژنو ایراناینترنشنال را «رسانهای بیباک» نامید که تخلفات و بیعدالتیهای هرروزه حکومت جمهوری اسلامی را افشا میکند.
نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی روز سهشنبه ۱۸ اردیبهشت در شبکه اجتماعی ایکس نوشت علیاصغر رمضانپور، سردبیر خبر و پوریا زراعتی، مجری تلویزیون ایراناینترنشنال، این جایزه را دریافت خواهند کرد.
زراعتی روز ۱۰ فروردین هنگام خروج از منزلش در محله ویمبلدون لندن هدف حمله افراد ناشناس قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح شد. او روز ۱۲ فروردین از بیمارستان مرخص شد.
نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی، نشستی سالانه است که از سوی ائتلافی متشکل از ۲۵ سازمان غیردولتی برگزار میشود.
این نشست میکوشد توجه جامعه جهانی را به رویدادهای حقوق بشری که نیاز به بررسی و اقدام فوری دارند، جلب کند.
نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی این فرصت را برای فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی پیشین فراهم میکند تا درباره تجربیات شخصی خود برای تحقق دموکراسی و آزادی شهادت دهند.
نشست ژنو به صورت سالانه پیش از نشست اصلی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برگزار میشود و هدف اصلی آن این است که مسائل مهم بینالمللی را در دستور کار شورای حقوق بشر سازمان ملل بگنجاند.
صدها تن از دیپلماتها، روزنامهنگاران، شهروندان دغدغهمند، رهبران دانشجویی، مخالفان و قربانیان حکومتهای خودکامه در نشست ژنو برای حقوق بشر و دموکراسی شرکت میکنند.
تاکنون رسانههای بینالمللی معتبری نظیر سیانان، خبرگزاری فرانسه، آسوشیتدپرس، دویچه وله و وال استریت ژورنال نشست ژنو را پوشش دادهاند.
در سالهای گذشته و بهویژه پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جمهوری اسلامی کوشیده است شبکه ایراناینترنشنال و کارکنان آن را به شیوههای مختلف هدف قرار دهد.
روزنامه دیلیمیل روز ۱۸ فروردین گزارش داد حکومت ایران از گروههای جنایتکار سازمانیافته برای حمله به اهداف مورد نظر خود در اروپا استفاده میکند.
در یکی از این موارد، شبکه ایراناینترنشنال ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ پس از تهدیدهای تروریستی مجبور شد پخش تلویزیونی خود را به طور موقت از لندن به واشینگتن منتقل کند.
تصمیم نهایی برای متوقف کردن فعالیتهای ایراناینترنشنال زمانی گرفته شد که در بهمن ۱۴۰۱، پلیس لندن یک تبعه اتریشی به نام محمدحسین دوتائف را در حال فیلمبرداری از محوطه خارجی این شبکه بازداشت کرد.
ایراناینترنشنال روز سوم مهر سال ۱۴۰۲ پخش برنامههای خود را از استودیوی جدید خود در لندن از سر گرفت.
شبکه آیتیوی در آذرماه سال گذشته خبر داد جاسوسهای سپاه پاسداران در اکتبر ۲۰۲۲ به یک قاچاقچی انسان پیشنهاد دادند در ازای ۲۰۰ هزار دلار ، فرداد فرحزاد، مجری ایراناینترنشنال و سیما ثابت، مجری پیشین این شبکه را به قتل برساند.
پیش از این اسناد به دست آمده از هک قوه قضاییه جمهوری اسلامی به دست گروه عدالت علی نشان داد دادگاه انقلاب تهران ۴۴ روزنامهنگار و فعال رسانهای خارج از کشور را در بهمن ماه سال ١۴٠٠ به شکل غیابی به تبلیغ علیه نظام متهم و حکم محکومیتشان را صادر کرد.
در این فهرست، نام محمود عنایت، علیاصغر رمضانپور، مهدی پرپنچی، فرداد فرحزاد و مرتضی کاظمیان، از روزنامهنگاران و فعالان رسانهای ایراناینترنشنال دیده میشود.
بر اساس سند دیگری که گروه عدالت علی افشا کرد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پس از اعتراضات آبان ۹۸ برای مقابله با بازتاب این اعتراضها در شبکه ایراناینترنشنال، اقدامهای ایذایی متعددی را علیه کارکنان و خانوادههای آنها در دستور کار قرار داد.
ایران اینترنشنال
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
عکس رویترز و یکی از برندگان جوایز پولیتزر
کمیته جوایز پولیتزر۲۰۲۴ جایزه بخش روزنامهنگاری و گزارش بینالملل را به روزنامه نیویورک تایمز اعطا کرد. این روزنامه به دلیل “پوشش گسترده و روشنگرانه” حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل و پاسخ مرگبار ارتش اسرائیل به این حمله، برنده جایزه پولیتزر در بخش “گزارش بینالمللی” شد.
همچنین آژانس خبری رویترز، جایزه عکاسی خبری را بابت پوشش “دست اول و فوری” حمله هفتم اکتبر (۱۵ مهر ۱۴۰۲) و واکنش اسرائیل، به دست آورد و همچنین به عنوان یک منبع مورد استناد ویژه برای «خبرنگاران و کارکنان رسانهای که جنگ در غزه را پوشش میدهند»، معرفی شد.
ولادیمیر کارا مورزا، سیاستمدار مخالف زندانی روس و روزنامه واشنگتن پست نیز مشترکا جایزه پولیتزر را دریافت کردند. این جایزه به دلیل «انتشار یادداشتهای این سیاستمدار روس در داخل زندان باوجود همه مخاطرات و عواقب مخالفت با ولادیمیر پوتین و اصرار بر آیندهای دموکراتیک برای کشورش»، به او اهدا شد. کارا مورزا در حال تحمل ۲۵ سال محکومیت خود به اتهام «خیانت» به روسیه است. این طولانیترین حکم زندان برای منتقدان پوتین به شمار میرود.
برمبنای گزارش آسوشیتدپرس، پولیتزر از شماری از خبرنگاران آمریکایی نیز بابت گزارشهایشان در مورد کار کودکان مهاجر، تبعیض نژادی در سیستم قضایی و خشونت با اسلحه تجلیل کرد.
جین آن فیلیپس برای نگارش رمان «نگهبان شب» که داستان یک مادر و دختر در طول و بعد از جنگ داخلی آمریکا است، برنده جایزه بهترین رمان شد.
امسال ۲۳ جایزه برای نوشتههای یک سال اخیر اهدا شد و جوایز نقدی ۱۵۰۰۰ دلاری به دریافت کنندگان بیشتر جوایز و یک مدال طلا به سازمان خبری برنده جایزه خدمات عمومی تعلق گرفت.
نیویورک تایمز امسال یکی از ۳ جایزه پولیتزر خود را برای پوشش خبری جنگ غزه در بخش گزارش بینالمللی به دست آورد. تایمز همچنین جایزه پولیتزر در بخش گزارش و گزارش تحقیقی را کسب کرد. واشینگتن پست با ۳ جایزه در بخش تفسیر، نگارش سرمقاله و گزارش ملی با تایمز برابری کرد.
برندگان جوایز روزنامهنگاری ۲۰۲۴
خدمات عمومی: پروپابلیکا
جاشوا کاپلان، جاستین الیوت، برت مورفی، الکس میرجسکی و کرستن برگ، برای گزارشی پیشگامانه که دیوار ضخیم محرمانه اطراف دادگاه عالی را شکافت تا نشان دهد چگونه یک گروه کوچک از میلیاردرهای با نفوذ سیاسی، قضات را به خود جلب کردند.
گزارش فوری خبری: کارکنان «لوک آوت سانتاکروز»
به دلیل پوشش دقیق و چابک متمرکز بر جامعه، در تعطیلات آخر هفته، سیل فاجعه بار و رانش گل که هزاران نفر از ساکنان را آواره کرد و بیش از ۱۰۰۰ خانه و کسب و کار را ویران کرد.
گزارش تحقیقی: به هانا درایر از نیویورک تایمز
برای مجموعه ای از گزارشهای عمیق که نشان دهنده گستره خیره کننده کار کودکان مهاجر در سراسر آمریکاست و شکستهای شرکتی و دولتی آن را تداوم میبخشد.
گزارش تشریحی: سارا استیلمن از نیویورکر
برای ارایه کیفرخواستی جدی درباره اتکای سیستم حقوقی به اتهام جنایت قتل و پیامدهای متفاوت آن، که اغلب برای جوامع رنگین پوست ویرانگر است.
گزارش محلی: سارا کانوی از اداره شهر و ترینا رینولدز-تیلر از موسسه نامریی
برای گزارشهای تحقیقی درباره دختران و زنان سیاه پوست ناپدید شده در شیکاگو که نشان داد چگونه نژادپرستی سیستماتیک و بیتوجهی اداره پلیس به بحران کمک کرده است.
گزارش ملی: به صورت مشترک به رویترز و واشینگتن پست
رویترز برای مجموعهای از گزارشهای پاسخ دهنده با تمرکز بر تجارت خودرو و هوافضای ایلان ماسک، که با عمق قابلتوجه خود موجب تحقیقات رسمی درباره عملکرد شرکتهای او در اروپا و آمریکا شدند.
به کارکنان واشینگتن پست برای بررسی دقیق تفنگ نیمه خودکار AR-۱۵، که خوانندگان را وادار کرد تا با وحشت به سلاحی که اغلب برای تیراندازیهای دسته جمعی در آمریکا استفاده میشود، فکر کنند.
گزارش بینالمللی: کارکنان نیویورک تایمز
برای پوشش گسترده و افشاگرانه حمله حماس در جنوب اسراییل در ۷ اکتبر، شکست اطلاعاتی اسراییل و واکنش گسترده و مرگبار ارتش اسراییل در غزه.
گزارش: نیویورک تایمز
به کتی انگلهارت برای تصویری منصفانه از مبارزات حقوقی و عاطفی یک خانواده در طول زوال عقل پیشرونده مادر خانواده.
تفسیر: واشینگتن پست
به ولادیمیر کارا مورزا برای یادداشتهای پرشور که با خطرات شخصی بزرگ از سلول زندانش نوشته شده بود و نسبت به پیامدهای مخالفت در روسیه و اصرار بر آیندهای دموکراتیک برای کشورش هشدار میداد.
ولادیمیر کارا مورزا، سیاستمدار مخالف زندانی روس
نقد: لس آنجلس تایمز
به جاستین چانگ برای نقد فیلم بسیار خاطرهانگیز و ژانر که بازتابی از تجربه سینمای معاصر دارد.
سرمقاله: واشینگتن پست
به دیوید ای.هافمن برای مجموعهای متقاعد کننده درباره فنآوریهای جدید و تاکتیکهایی که رژیمهای مستبد برای سرکوب مخالفان در عصر دیجیتال به کار میبرند و نحوه مبارزه با آنها.
گزارش و تفسیر مصور: نیویورکر
به مدار دلاکروز برای داستان تصویریاش در زندان جزیره رایکرز که با استفاده از تصاویر سیاه و سفید جسورانهای نشان میدهد که زندانیان و کارکنان از طریق کتاب انسانسازی میکنند.
عکاسی خبری فوری: ستاد عکس رویترز
برای عکسهای خام و فوری مربوط به حمله مرگبار حماس در اسراییل در هفتم اکتبر و اولین هفتههای حمله ویرانگر اسراییل به غزه.
جایزه پولیتزر، جایزهای در روزنامهنگاری، ادبیات و موسیقی است که هر ساله با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامهنگاران، نویسندگان، شاعران و موسیقیدانان داده میشود. این جایزه بهنام بنیانگذار آن جوزف پولیتزر، روزنامهنگار مجاریتبار آمریکایی، در سده نوزدهم نامگذاری شدهاست.
آقای پولیتزر بهدلیل عشق و علاقهاش به روزنامهنگاری، مدرسهای را در ایالت کلمبیا تأسیس کرد که هنوز هم یکی از معتبرترین مراکز آموزش روزنامهنگاری در سراسر جهان محسوب میشود و بسیاری از روزنامه نگاران برجسته در این محل آموزش میبینند. پس از راه اندازی این دانشگاه، جایزهای به مبلغ ۲۵۰ هزار دلار و و همچنین بورس تحصیلی برای یک مسابقه گزارش نویسی درنظر گرفته شد.
همچنین هر ساله بنیاد پولیتزر جایزه نیممیلیون دلاری خود را به بهترین عکسهای خبری میدهد که در میان عکسهای خبری جهان، بهترین عکس خبری افشاگرانه و جسورانه معرفی میشوند.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
پیشسخن
اقوام ایرانیزبان یا آریاییزبان در منطقه بزرگی در خاور نزدیک و میانه و آسیای مرکزی [فلات ایران] سکونت داشتند و هنوز دارند. ایران کنونی از لحاظ مساحت، تقریباً نیمی از فلات ایران را تشکیل میدهد و ادامهدهندهی و وارثِ بلافصل ایرانیتِ تاریخی است.
پیش از آن که ادیان دیگر مانند هندوئیسم، بودیسم، یهودیت و مسیحیت از یک دین به یک ایدئولوژی سیاسی ارتقاء یابند، دین مزدا یسنا / زرتشتی بود که این فرآیند را به فرجام رساند و به یک ایدئولوژی ایرانی دگردیس شد. برخلافِ ادیان نامبرده، ایدئولوژی ایرانی توانست با هر شکستی دوباره خود را سازماندهی و با شرایط جدید سازگار کند و وارد عرصه سیاسی-اجتماعی شود. از این رو باید گفت که ایدئولوژی ایرانی یکی از کهنترین ایدئولوژیهای سیاسی و در گوهر خود باستانی[۱] است و در این شکلِ تاکنونیاش به جهانِ کنونی تعلق ندارد.
ادیان ایرانی، از جمله ادیانِ متأخرتر مانند مزدا یسنا / زرتشتی و زُروانی قدمتی بس طولانی دارند و ریشهی آنها به دوران ناشناخته «هند و ایرانی» برمیگردد یعنی پیش از آن که اقوام هند و ایرانی راهشان را از هم جدا کنند. البته این جدایی سدهها طول کشید و درست طی همین سدههای جدایی، آرام آرام نیز کمیت و کیفیتِ ادیان و خدایان ایرانی از ادیان و خدایان هندی متفاوت گردید ولی از سوی دیگر میتوان اشتراکات فراوانی میان ادیان ایرانی و هندی مشاهده کرد.
این که دقیقاً زرتشت چه کسی بود و اگر کسی بود در چه تاریخی پدیدار شد نمیدانیم و تلاشها برای تعیین یک تاریخ دقیق برای برآمد و پدیداری زرتشت تاکنون بی ثمر بوده است. ولی با قاطعیت نسبی میتوان گفت که اندیشههای زرتشتی خیلی پیش از شکلگیری هخامنشیان (۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلادی) وجود داشت.
البته ما درباره دینِ بنیانگذار هخامنشیان یعنی کوروش چیزی نمیدانیم زیرا تنها چیزی که به نام او برای ما باقی مانده است «استوانه کوروش» است که به زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شده و تنها خدایی که در آنجا نام برده میشود «مردوک» خدای بابلیان است. نام «اهورا مزدا» نخستین بار در سنگنبشتههای داریوش آمده که در آنجا شاهنشاه ایران خود را مدیون اهورا مزدا میداند.
ایرانیان و هندیها همیشه از فرهنگِ نوشتاری گریزان بودند و نگارش متونِ دینی را گناه میدانستند، درست برخلافِ سومریان که فرهنگِ نوشتاری بسیار نیرومندی داشتند، به طوری که جانشینان آنها یعنی آشوریان و بابلیان همین فرهنگِ نوشتاری را ادامه دادند. هندیها و ایرانیان در فرهنگِ نوشتاری بسیار فقیر بودند و گاهی حتا زیر خط فقر! فرهنگِ هندی و ایرانی، فرهنگِ شفاهی بود به طوری که وداها گویا تازه در سده ۵ میلادی به نگارش در آمدند. و اوستا نیز (اگر از زمان بلاش اشکانی بگذریم که از آن چیزی در دست نداریم) در دوران پادشاهی شاپور یکم (۲۱۵-۲۷۰ میلادی) به نگارش در آمده است، آن هم تحتِ تأثیر متون نوشتاری یهودیان و مسیحیان و بویژه کتابِ شاپورگانِ مانی که پیشکشِ شاپور یکم شده بود.
درست به دلیل همین فرهنگِ شفاهی ما دقیقاً نمیدانیم که از چه زمانی دین مزدا یسنا (زرتشتی یا دینبهی) در تار و پود فرهنگِ سیاسی تنیده شده است و از یک دین به یک ایدئولوژی سیاسی ارتقا یافته است. این ایدئولوژی سیاسی عناصر مشروعیتبخشِ خود را اساساً از مزدا یسنا (زرتشتی) برگرفته است.
مبانی ایدئولوژی ایرانی بر سه ستون استوار شده است: داد (عدالت)، آخرتگرایی و غربستیزی و این ستون سهگانه با فرهایزدی شاه گره میخورد و یک مجموعه ارگانیکِ درهم تنیده را تشکیل میدهد.
داد (عدالت)
در اسطورههای همه فرهنگهای کهن مانند سومر، بابل، مصر، ایران، یونان باستان، چین، ویتنام، ژاپن و مایا ما همواره با دو ایزد آغازین سر و کار داریم: ایزد آشوب و نابسامانی و ایزد نظم و بسامانی. در مصر باستان، ست (Seth) و رع (Ra)، در یونان کهن آشوب (Chaos) و گایا (Gaia)، در بابل تیامات و مردوک و در ایران باستان «اهریمن و اشه». مفهوم «داد یا عدالت» نیز با همین نظم و آشوب گره میخورد.
دات یا داد و مشتقات آن بارها و بارها در اوستا آمده است. «داد در نزد ایرانیان باستان جایگاهی با ارزش دارد؛ چنان که ایزدی به نام رشن از این مفهوم والا در میان مردم پاسداری میکند. نظریه عدالت ایرانیان باستان را باید در مفهوم اشه جست و جو کرد. عدالت در نزد ایرانیان باستان به معنی قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است و این تعریف ارتباط مستقیمی با مفهوم اشه دارد»[۲]. در واقع، داد (عدالت) یک مفهوم منششناختی[۳] (Ethics) است که سرچشمهاش در نظم و سامان یعنی در «اشه» نهفته است. زیرا نظم و سامان به معنی یکسانی و همسانی اجزاء یک پدیده نیست بلکه سازگاری و هماهنگی میان اجزاء گوناگون یا اجزاء ناهمگون میباشد. از این رو، اشه (نظم) و داد (تعادل) دو روی یک سکهاند، یعنی اشه در شکلِ کیهانشناسی (فلسفه نظری) و دیگری (داد) در شکلِ منششناسی (فلسفه عملی) جلوه میکنند.
مفهومِ «داد» در دین مزدا یسنا جایگاه ویژهای دارد و یکی از سه ستونِ اصلی ایدئولوژی ایرانی را تشکیل میدهد. داد و مشتقاتِ آن در مرتبه نخست با نظم و سامان گره میخورد. دشمنِ «داد»، اهریمن و دیوها هستند که البته دیوها از نسل اهریمند. زیرا، هدفِ اصلی دیوها به هم ریختن نظم موجود است. داد یعنی برقراری تعادل میان اجزاء ناهمگون و متناقض در بُعدِ اجتماعیاش است و هر کس که بخواهد این تعادل را بر هم بزند، بیداد و از خاندان دیوان به شمار میرود. جلیل دوستخواه نیز برابرنهادِ «داد/ دات» را سامان و نظم و قانون تعریف کرده است[۴] و «وی دئو دات« را «دادِ دیوستیز» برگردانده است. این معنی احتمالاً باید درستترین باشد. زیرا، دیو مانند تیاماتِ بابلی الهه آشوب است. دیو نیز در صدد است که نظم و سامان جهان را بر هم زند یعنی تعادل را از بین ببرد. از این رو، دیوان، همه بیدادگر هستند.
باری، معنی نخستین و آغازین «داد»، تعادل میان اجزاء ناهمگون است که نتیجه آن نظم یا یک وضعیتِ پایدار نسبی میباشد. بنابراین داد، شکلِ منششناختیِ نظم و پایداری است. در قرآن نیز «عدل» اساساً به همین معنی یعنی «تعادل برقرار کردن میان اجزاء ناهمگون یا دارای منافع جداگانه» به کار رفته است.
مفاهیم در شرایط عینی و ملموسِ زندگی شکل میگیرند و معانی آنها تابعی از دگرگونیهای همان شرایط هستند. پس از چندین سده، مفهوم «داد» توسط فردوسی به اوج شکوفایی معناشناختی خود رسید. اگرچه «دیدگاه فردوسی درباره داد در شاهنامه همان دیدگاهی است که ایرانیان باستان درباره این مفهوم داشتهاند» ولی در واقع، فردوسی مفهوم «داد» را در گونههای فراوانی عرضه کرد. «از دیدگاه رزمجو (۱۳۷۴)، اندیشه دادخواهی فردوسی ترکیبی از عناصر اعتقادی آیین مزدایی و اساطیر زرتشتی با معتقدات کهن قوم ایرانی [درستش اقوام ایرانی است / بینیاز] و مذهب تشیع است.
دو فوشه کور (۱۳۳۷: ۶۵) در کتاب مفاهیم اخلاقی در ادب فارسی، دادگری را مهمترین ویژگی اخلاقی پادشاهان ذکر کرده است که فردوسی بر آن تأکید داشته و آنر ا ضامن آبادانی کشور دانسته است. خلیلی (۱۳۷۹) در پایاننامه خود با عنوان «آرمان دادخواهی و ظلمستیزی در شاهنامه فردوسی» اذعان کرده است و دادگری در شاهنامه به معنی راستی و نیکی در حق دیگران و بیداد به معنی نادیده گرفتن قوانین و کژی و ناراستی است. به اعتقاد میرزا ملااحمد (۱۳۸۸)، داد در شاهنامه به وجود پادشاهان گره خورده است. پادشاهان عادل شاهنامه با همین ویژگی کشور خود را آباد کرده و وضع مالی مردم را بهبود بخشیدهاند. عزیزی (۱۳۸۸) چرخه عدالت را در شاهنامه بررسی کرده و به وجه سیاسی و حکومتی آن پرداخته است. از دیدگاه او، در شاهنامه، جهان وابسته به دولت است. دولت پادشاهی است که محاسن اخلاقی ویژهای دارد. مردم، نیازمند داد پادشاه هستند؛ زیرا آبادانی، رفاه، امنیت و پایداری دولت را به دنبال دارد».[۵]
به همین دلیل فردوسی توانست از واژه «داد» مفاهیم دیگری نیز بسازد و در برخی مواقع این مفهوم را در پیوند با مفاهیمی دیگر مانند خرد، دین، آبادانی، نشاط و ... به کار گیرد. «در شاهنامه، داد با خرد نیز ارتباط تنگاتنگ و مستقیم دارد؛ زیرا شخص خردمند همیشه در هر کار دادورزی در پیش میگیرد. فردوسی همه شاهان و پهلوانان خردمند را دادگر قلمداد کرده است و هر انسان را که دارای خرد و داد است ستایش میکند». [سراج: همانجا]
فردوسی در شاهنامه این مفهوم را بسیار گسترده، ژرف و خلاقانه به کار میبرد و آن را به تمامی حوزههای اجتماعی و زندگیِ روزمره داخل کرد. این بکارگیری وسیعِ معناشناختی از داد چنان بود که تقریباً همه شاعران پس از فردوسی تحت تأثیر این مفهوم قرار گرفتند. «شاهنامه آیینه و جلوهگاه اندیشه و تفکر ایرانیان باستان است و تقریباً دانشنامهای است که جهانبینی ایرانیان کهن را در خود گرد آورده است؛ بنابراین، میتوان توقع داشت که نظر ایرانیان درباره عدالت و داد در آن به تمامی بازتاب یافته باشد، امری که جایجای شاهنامه حکایت از آن دارد و به مناسبتهای گوناگون به آن توجه شده و به لزوم پایبندی به آن نیز سفارش گردیده است» [امنخانی / نظاماسلامی، همانجا]. کاربرد گسترده «داد» توسط فردوسی آنچنان بود که میزانی [ف. م. جوانشیر] که تربیتشده ایدئولوژی سوسیالیستی بود در کتاب خود «حماسه داد» مینویسد:
«فردوسی هوادار آتشین استقرار داد است. او تمام عقاید و افکار و آرزوهای خود را در یک کلمه – داد- خلاصه میکند. داد استوارترین رکن بینش سیاسی-فلسفی فردوسی است. داد، داد، داد، این است فریاد فردوسی و پیام فردوسی. داد در نظر فردوسی سنگ پایداری است که باید همه آرزوها و آمال بشری بر آن استوار باشد. اندیشه داد در شاهنامه از یک سو خصلت افسانهای-اسطورهای دارد و از سوی دیگر درونمایه فلسفی-منطقی. فردوسی از اندیشههای رایج در میان توده مردم و از بقایای اندیشه مذهبی اوستایی و همچنین از مقوله عدل که یکی از اصول مذهب شیعه است، مدد میگیرد، آنها را با روح شاعرانه و منطق خردمندانه خویش به هم میآمیزد و با زیباترین بیانی که در تصور نمیگنجد عرضه میدارد».[۶]
البته باید گفت که برداشتِ جوانشیر به نوعی متأثر از ایدئولوژی خود اوست و به گونهای معنیِ بنیادین آن را کنار گذاشته و فقط یک جنبه آن را دیده است. و این در حالی است که شاهرخ مسکوب تعریف دقیقتری از آن میدهد: «داد نیز مانند اشه قانون کلی و آیین درست رفتار جهان و انسان است ولی برخلافِ اشه مجرد نیست و در ساحتِ اندیشه نمیماند. یکی بیشتر نهادِ آیین یا منش نیک است در عالم اندیشه و دیگری به کار بستن آن آیین، واقعیت بخشیدن به آن منش است. پیرو اشه، داد میوزد و هر کارِ دادگرانه او زخنی است بر پیکر دروغ. داد و اشه هر دو با مفهوم اعتدال و دوری از افراط و تفریط ارتباط دارند». [۷]
در حقیقت، داد یا عدالت به معنیِ پرهیز از افراط و تفریط است؛ و درست به همین دلیل فردوسی «داد» و «آز» [زیادهخواهی] را به عنوان ضدین در برابر هم مینهند. یعنی متضادِ «زیادهخواهی»، «کمخواهی» نیست بلکه «داد» یعنی «تعادل» است.
باری، فردوسی در شاهنامه چنان ابعادِ معناشناختی این مفهوم را گسترده و ژرف کرد که بازتاب داد / عدالت را میتوانیم در اشعار همه شاعران کلاسیک ایرانی مشاهده میکنیم مانند فرخی سیستانی (۱۰۰۰/۱۰۴۰ م.)، سنایی (۱۰۸۰-۱۱۴۱ م.)، خاقانی (۱۱۲۰-۱۱۹۹ م.)، نظامی گنجوی (۱۱۴۱-۱۲۰۹ م.)، مولوی (۱۲۰۷-۱۲۷۳ م.)، سعدی (۱۲۰۹-۱۲۹۲ م.)، حافظ (۱۳۲۵-۱۳۹۰ م.)، صائب تبریزی (۱۵۹۲-۱۶۷۶ م.) و غیره. از این رو، داد یا عدالت یکی از ستونهای اصلی ایدئولوژی ایرانی است که طی چند هزار سال توانسته در جلوههای گوناگون در روح و روانِ اقوام ایرانی رخنه کند و جزء لاینفکی از «ژنتیک فرهنگی» این اقوام را تشکیل بدهد.
در ادامه به این نکته خواهم پرداخت که چگونه با قدرتگیری عربهای مسیحی ضدِ تثلیثی، ایرانیان توانستند تقریباً همهی اصول دینی خود مانند معاد (آخرتگرایی) و عدل (داد) را وارد دین نوین کنند و در تکوین دین نوین که بعدها اسلام نامیده شد سهم خود را ادا نمایند.
آخرتگرایی یا منجیگرایی
آخرتگرایی تقریباً در بسیاری از فرهنگهای دینی جهان مانند مصر (اوزیرس)، هند (ویشنو)، آمریکای مرکزی (کوتزال کو آتل) و مناطقی در آفریقا و غیره وجود داشته است. ولی آخرتگرایی در دین مزدا یسنا از لحاظ نظری بسیار ساختارمند است. این که دقیقاً در چه تاریخی در گذشته، ایده منجیگرایی در مزدا یسنا شکل گرفته کسی نمیداند و تعیین دقیق تاریخ آن بیشتر گمانهزنی است تا مبتنی بر دادههای ملموس؛ البته این نکته تأثیری در این بررسی ندارد. از منظر پیروان دین زرتشتی، گاها (گاتها) کتابِ مقدس و آسمانی و کلام اهورا مزداست که توسط زرتشت بازگو شده است. و اوستا، شاملِ سنتها، آداب و رسوم و دعاها و دستورات مذهبی زرتشتیان را تشکیل میدهد. در دین زرتشتی دو نوع منجی یا رهاننده وجود دارد، زیرا سوشیانت گاهی به صورت جمع میآید و گاهی به صورت مفرد. «منظور از سوشیانتها در گاهان بزرگانی است که به پیروی از زردشت، به آموزشهای مزدا گوش جان میسپارند و با پیمودن راه راستی رهبری مردم را به دست میگیرند و با دیوان و دیوسیرتان میستیزند و در پایان به پاداش عمل خویش میرسند و صلح و آشتی را در جامعه حکمفرما میکنند ... در اوستای متأخر هرگاه سوشیانت در شمار جمع به کار رفته باشد، تفاوتی با سوشیانت گاهان ندارد»[۸].
برای درک پیدایی سوشیانتها در دین زرتشتی باید بینشِ این دین را از آفرینش و پایان جهان فهمید. «این دین یک دوره دوازده هزار ساله برای عمرِ جهان قایل است که شامل ۴ مرحله ۳ هزار ساله میباشد. در سه هزار سال اول، تمام آفریدگان به صورت مینویی بودند و شکل مادی نگرفته بودند. سه هزار سال دوم آنها، صورت مادی گرفتند. سه هزار سال سوم که دوران ما است عصر آمیختگی مظاهر اهریمنی و مزدایی است و در آغاز هر هزاره از سه هزاره آخر، یکی از مُنجیان (رهانندگان) ظهور میکنند و با پایان این دوازده هزار سال، عمر اهریمن و بدی به پایان میرسد و تمام انسانها در یک جهانِ آرمانی زندگی خواهند کرد»[۹].
در دین زرتشتی «استوت رته» منجی آخر زمان است. به این منجی، «سوشیانت پیروز»[۱۰] نیز گفته میشود. این آخرین منجی، با یاران جاویدان خود که به آنها «جاودانان» میگویند جهان را از بیدادی و دروغ پاک خواهند کرد و جهانی پاک که سرشار از دادگریست برپا خواهند کرد.
تفاوت بنیادین منجیگرایی در ایران با سایر مناطق دیگر در این است که منجیگرایی مزدا یسنا با ساختارهای سیاسی جاری در ایران گره زده شد. زیرا، بعدها شاه یا شاهنشاه نیز از کیفتی برخوردار شد که سوشیانیت نیز برخوردار بود یعنی شاه نیز مانند سوشیانیت از «فره ایزدی» برخوردار گردید. در کتاب اشعیاء، انجیل عهد عتیق، از کوروش به عنوان (منجی/ ماشیح) نام برده شده است. هیچ کس نمیتواند دقیقاً بگوید که این همسانسازی دینی و سیاسی در چه زمانی رخ داده است. با دادن فره ایزدی به شاه، عملاً جایگاه شاه تلفیقی گردید از کیفیاتِ دینی و سیاسی و طبق آن باید برای پاسداری از فره ایزدیاش بتواند دادگستر یا دادگر نیز باشد.
در واقع دو مهفوم «داد» و «سوشیانت» عملاً از ساختارهای نخستین دینی خود خارج شده و به دلیل ترکیبشان با ساختارهای سیاسی بویژه با فره ایزدی شاهان، از ماهیت دینی خالی و ماهیت ایدئولوژی سیاسی به خود گرفتند. ایدئولوژی ایرانی تا پیش از حمله اسکندر به ایران و شکست داریوش سوم آنچنان در فلات ایران ریشه دوانده بود که اسکندر، اگرچه از لحاظ نظامی پیروز شده بود، ولی از نظر فرهنگی بزرگترین شکست را خورد. او در کمترین مدت آنچنان در فرهنگِ سیاسی ایران (ایدئولوژی ایرانی) غرق گردید که عملاً خود را شاهنشاه ایران میدانست و احتمالاً زادگاه خود مقدونیه / یونان را به عنوان یکی از ساتراپهای قلمرویش تلقی میکرد. اسکندر، با فرهنگِ یونانی به ایران آمد ولی شربتِ ایدئولوژی ایرانی را با آنچنان ولعی سر کشید که پیکر کوچکاش را از پای در آورد. شاید بتوان گفت که دین زرتشتی نخستین دینی بود که خیلی سریع از یک دین به یک ایدئولوژی سیاسی منسجم دگرگون و دگردیس شد.
ولی مرگ اسکندر و حاکمیت جانشیناش سلوکوس بر منطقه ایران (سلوکیان / ۳۱۲ تا ۶۳ پیش از میلاد) آغازگر دورهای شد که یک عنصر دیگر به عناصر ایدئولوژیک بالا یعنی «داد» و «منجیگرایی» افزود: غربستیزی.
غربستیزی
غربستیزی که بعداً به یکی از عناصرِ ایدئولوژی ایرانی افزوده شد پیامد پیروزی اسکندر مقدونی (۳۳۶-۳۲۳ پیش از میلاد) بر هخامنشیان (۵۵۰-۳۳۰ پیش از میلاد) بود. البته اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ پیش از میلاد در سن ۳۲ سالگی میمیمرد و جانشین او سلوکوس حاکمیت یک قلمرو بزرگ را به دست میگیرد. تمامی این دوره را سلوکیان (۳۱۲-۶۳ پیش از میلاد) میگویند. البته ارشک یکم (اشک یکم) توانست در سال ۲۴۷ پیش از میلاد بر آندراگوراس، حاکم سلوکی منطقه پارت، پیروز شود و توانست به تدریج کلِ منطقه پارت را زیر سلطه خود در بیاورد (۲۱۷ پیش از میلاد). عملاً بسیاری از مناطق ایران از سال ۱۴۰ پیش از میلاد از دست سرداران سلوکی خارج شدند ولی سال ۶۳ پیش از میلاد دیگر چیزی از سلوکیان باقی نمانده بود.
سلوکیان دست کم ۲۰۰ سال در ایران حکومت کردند. این دوره را دوره هلنیستی نیز میگویند. قاعدتاً در این دو سده میبایست یونانیان میتوانستند فرهنگِ خود را در ایران اشاعه و تثبیت کنند ولی چنین نشد و نتوانستند. اسکندر در مکتب ارسطو پرورش یافته بود و در مکتب سرداران جنگجو، جنگآزموده شده بود. او یک ماشینِ نظامی-فرهنگی بود. با این وجود نه فقط خودش در فرهنگِ ایرانی حل شد بلکه جانشینان او یعنی سلوکیان نتوانستند فرهنگِ ایران را دگرگون کنند. این خود نشان میدهد که فرهنگِ ایرانی- بدون هرگونه ارزشگذاری- چنان نیرومند بود که اجازه نمیداد یک فرهنگِ بیگانه آن را به موزه تاریخ بسپرد. فیثاغورس (۵۷۰-۴۹۵ پیش از میلاد) و افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ پیش از میلاد) خیلی پیشتر از سلوکیان، تحتِ تأثیر آموزههای دینی، فلسفی و کشورداری ایرانی قرار گرفته بودند. فیثاغورس حتا ادعا میکرد که چندین بار با زرتشت ملاقات کرده است و خود را نه ریاضیدان یا فیلسوف بلکه پیامبر میدانست. او حتا به رسم شاهان ایرانی که فره ایزدی داشتند و از پشت پرده با مردم سخن میگفتند چنین رفتاری داشت و کتاب «آرمان شهر» افلاطون چندان از اندیشههای ایرانی دور نیست.
تأثیر فرهنگِ یونانی بر فرهنگِ ایرانی چنان ناچیز است که میتوان این ناچیزی را در ورود واژههای یونانی به زبانهای ایرانی مشاهده کرد: چند واژه اقتصادی، سنگهای قیمتی، گیاهان و واژههای دینی. طبعاً این تأثیرگیری بسیار محدود نشان میدهد که ایرانیان از پذیرش این فرهنگ خودداری میکردند. «اما نخست و بیدرنگ باید این نکته را هم یادآور شد که هنگامی که سخن از پاسداری فرهنگِ ملی میرود، نباید چنین انگاشت که عزمی و نهضتی سازمانیافته و آگاهانه در برابر هنر بیگانه ایستاده است. بلکه چنین بوده است که خویی ساده و در عین حال شیفته سنتهای خودی نمیتوانسته است و نمیخواسته است آغوش خود را به روی هنر و هنجارهای بیگانه باز نگه دارد»[۱۱]. به عبارتی این واکنش از یک ناخودآگاه تاریخی و جمعی سرچشمه میگیرد و درست به همین دلیل هنوز هیچ چیز آگاهانه هلنیستیزی یا غربستیزی در آن مشاهده نمیشود. فقط یک «خودداری یا پرهیز» غیرایدئولوژیکی است.
حتا فرهنگِ هلنیستی که در حوزههایی مانند معماری و تندیسسازی بسیار پیشرفته بود نتوانست در ایران اشاعه پیدا کند. ولی همین «هلنیسم پرهیزی» ایرانیان بعدها با قدرتگیری پارتها به فرماندهی ارشک یکم در سال ۲۴۷ پیش از میلاد، مبنا و زمینهی ذهنی و فرهنگیِ شکلگیری ستون سوم ایدئولوژی ایرانی یعنی غربستیزی گردید. با شکلگیری امپراتوری اشکانیان که حدود ۴۷۰ سال ادامه پیدا کرد در آن سوی جهان یعنی در غرب، جمهوری روم (۵۰۹-۲۷ پیش از میلاد) تکوین یافته بود. اشکانیان یک دوره سرگرم بیرون راندن بقایای یونانیان بودند ولی طولی نکشید که جنگهای میان جمهوری روم متأخر با امپراتوری اشکانیان آغاز گردید. حمله کراسوس برای اشغال ارمنستان در سال ۵۳ پیش از میلاد آغازگر جنگهای ۷۱۹ ساله ایران و روم (غربی و شرقی [بیزانس]) بود.
مبنای بخش بزرگی از ایدئولوژیهای موجود در جهان «تنفر» است. پیامدِ جنگهای هفت سدهای میان امپراتوری ایران و امپراتوری روم، شکلگیری غربستیزی در ایدئولوژی ایرانی است. در این جنگها دو حادثه بزرگ نظامی در زمان اشکانیان باعث گردید که هلنیسمپرهیزی به غربستیزی استحاله یابد. البته همین تحولات ایدئولوژیک در غرب هم نسبت به امپراتوری ایران در حال تکوین بود. ولی فعلاً مسئله ما غرب نیست بلکه خودمان به عنوان ایرانی هستیم. رومیان توانستند دو بار، یکبار در سال ۱۱۳ و بار دیگر در سال ۱۶۵ میلادی پایتختِ غربی اشکانیان یعنی تیسفون را اشغال و با خشونتِ وصفناپذیری ویران کنند. با قدرتگیری اردشیر بابکان (۲۲۴-۲۴۲ میلادی / حکومت) و انتقال قدرت سیاسی از اشکانیان به ساسانیان این جنگها پایان نیافت. اردشیر بابکان در سال ۲۳۰ میلادی نخستین جنگهای خود را با امپراتوری روم آغاز کرد و این جنگها پس از میان رفتن روم غربی و شکلگیری روم شرقی یعنی بیزانس باز هم ادامه یافت و سرانجام با شکست ایران (خسرو پرویز) از بیزانس به رهبری هراکلیوس در سال ۶۲۸ میلادی پایان یافت.
در دوره ساسانیان (۲۲۴-۶۵۱ میلادی) سه ستون اصلی ایدئولوژی ایرانی عملاً شکل نهایی خود را گرفته بودند: داد، منجیگرایی و غربستیزی که همه در خدمتِ فره ایزدی شاهان بودند. پیرامون این سه ستون عظیم ایدئولوژیک نیز ریزهکاریهای فرهنگی فراوانی بوجود آمد که مانند جّو زمین که از زمین در برابر اشعههای آسیبرسانِ بیرونی جلوگیری میکند عمل میکنند. فره ایزدی [نسخه اسلامی-عربی آن «ظلالله» است][۱۲] یکی از منابعِ تولید فرهنگ در مردم بود. برای نمونه، پیرامونِ فره ایزدی «پردهداری» بوجود آمد، زیرا هیچ فرد معمولی اجازه نداشت رخ پادشاه را ببیند و همه میبایست از پشت پرده با شاه سخن میگفتند.
از دیگر محصولاتِ فرهنگی و بسیار آسیبرسان این فره ایزدیِ شاه، فرهنگِ «چاپلوسی» است که به یک عفونت در خونِ ایرانی تبدیل گردید. اسکندر مقدونی چنان شیفتهی این فره ایزدی و فرهنگِ چاپلوسی آن شده بود که وقتی سرداران یونانیاش لباسِ ایرانی میپوشیدند و با زبان الکن ایرانی آن زمان نزدش میآمدند و از او تمجید میکردند به آنها هدایا ارزانی میکرد. شوربختانه باید گفت که چاپلوسی یکی از برجستهترین ضعفهای فرهنگی ایرانی است که چند هزار سال قدمت دارد: نزدیکان بلاواسطه شاه با همان شدتی که چاپلوسی شاه را میکردند انتظار داشتند که زیردستانشان نیز با شدتِ بیشتری چاپلوسی آنها را بکنند.
اسلام و ایدئولوژی ایرانی
برخلافِ تاریخنویسی اسلامی – که همه از شرق تا غرب به آن به عنوان «فاکت» مینگریستند - تاریخ آغازین اسلام، تاریخ شکلگیری مسیحیتِ ضدِ تثلیثی شرق است و هیچ ربطی به دین بعدی یعنی اسلام ندارد. امروزه با اطلاعاتی که در دست داریم میدانیم که مروانیان (به اصطلاح مسلمانان بنیامیه) نه مسلمان بلکه مسیحی بودند، هم معاویه و هم عبدالملک مروان و هم جانشینانشِ عبدالملک همه مسیحی ضدتثلیثی بودند. ایرانیان از همان آغاز در برابر مسیحیان مروانی صفآرایی کردند زیرا افکار و رفتار آنها با ایدئولوژی ایرانی ناسازگار بود. آنها نه فره ایزدی را قبول داشتند و نه آخرتگراییِ نوعِ ایرانی را. آخرتگرایی عبدالملک مروان که انگیزه ساخت قبه الصخره بود ربطی به آخرتگرایی ایرانی نداشت. به همین دلیل، ایرانیان هر چه در چنته داشتند به کار گرفتند تا این جریان را از میان بردارند.
سرانجام ایرانیان توانستند هم در تئوری و هم در عمل مروانیان را شکست بدهند و خلفای عباسی را که باب طبعشان بود به قدرت برسانند. خلفای آغازین عباسی همه پرورش یافتهی ایرانیان بودند و نامهایی که در آغاز بر خود میگذاشتند در ژرفای فرهنگِ ایرانی نهفته بود مانند مهدی و منصور و هادی. مهدی و منصور ترجمه شدهی دو نام ایدئولوژیک ایرانی هستند که به «سوشیانت پیروز» برمیگردند. مهدی همان سوشیانت است و منصور (پیروز) لقب سوشیانت میباشد. اینها، خلفای گمنام دوره گذار به خلافتِ عباسیان هستند که ایدئولوژی ایرانی را نمایندگی میکردند. در این دوره است که ما با انبوه عظیمی از تاریخنویسان و حدیثنویسان روبرو میشویم که برای دین بعدی یعنی اسلام یک پیامبرِ مجازی به نام محمد میآفرینند. اکثریتِ نویسندگان سرشناس اسلامی که در این دوره در دربار عباسی فعال بودند ایرانی بودند.
دربار خلفای عباسی هیچ تفاوتی با شاهان ساسانی پیش از خود نداشت. آنها نیز به فره ایزدی مجهز شدند، پردهداری (حجاب / حاجب) را دوباره به راه انداختند و سبک و زندگیشان همان بود که شاهان ایرانی ساسانی داشتند، فقط با فنواژههای عربی به جای پارسیک. در این دوره بود که سوشیانتِ زرتشتی جای خود را به «مهدی / قائم» میدهد[۱۳]. و درست همین «قائم» چندین دهه بعد دارای یک شناسنامه و زندگینامه میشود و اگرچه نام او «محمد بن حسن عسکری» است ولی نام «مهدی» که هممعنی سوشیانت است بر او نهاده میشود. ولی ایرانیان به همین بسنده نکردند بلکه اصولِ دین خودشان را در شیعه عباسی وارد کردند: توحید، نبوت، معاد + عدل (داد) و امامت [خلافتِ دارای فره ایزدی]. و در این دوره است که دوباره ایدئولوژی ایرانی به عنوان یک پکیج کامل ولی این بار در جامه عربی-تشیع وارد صحنه میشود. «ایران را نمیتوان طبق حقوق قبیلهای بدویِ عربها اداره کرد. ایرانیانِ زیرک به ایدهها و پنداشتهای کشورداری خود جامه عربی پوشاندند تا بدین وسیله جایگاه ارزشی آنها، در جامعهای که حالا خود را عربی نشان میدهد، حفظ شود»[۱۴].
همه دعواها در آغاز قدرتگیری عربهای مسیحی به ویژه با عبدالملک مروان بر سر مشروعیت دینی شاه یا حاکم است. عبدالملک مروان خود را نمایندهی مسیح (یعنی خلیفهالله) میدانست یعنی خود را نمایندهی نمایندهی خدا (یعنی مسیح) مینگریست. این نوع مشروعیت نمیتوانست با مشروعیتِ نهفته در ایدئولوژی ایرانی که شاه / حاکم نماینده مستقیم ایزد / خداست سازگار باشد. زیرا شاه یا حاکم ایران باید «دادور ایزدی / DATWBR YYZTW» باشد یعنی مستقیماً از نور و شکوه ایزدی برخوردار باشد. در حالی که عبدالملک مروان خود را نمایندهی مسیح میدانست یعنی نمایندهی نمایندهی خدا. و از آنجا که این نوع مشروعیت با طرز تفکر ایرانی ناسازگار بود به همین دلیل ایرانیان با تمام قدرت در برابرش صفآرایی کردند تا سرانجام توانستند قدرت را از مروانیان (به اصطلاح بنیامیه) بگیرند و در دست کسانی بگذارند که ایدئولوژی ایرانی را میپذیرند و در عمل به کار میگیرند. بدین ترتیب «سرانجام بازسازی کاملِ الگوی حکومتی عصر ساسانی از طریق ایجادِ مقام امام در طی خلافت مأمون در سدهی ۳ اسلامی به فرجام رسید»[۱۵] [فولکر پُپ/ همانجا]. خلاصه این که، امام همان شاه با فره ایزدی است که ایرانیان توانستند در دوره خلفای عباسی جا بیندازند.
ایدئولوژی ایرانی در تاریخ مدرن
تاریخ مدرن ایران با پادشاهیِ رضا شاه پهلوی آغاز میگردد. رضاخان یا سردار سپه یک نظامی ایراندوست ناب بود که میخواست با تمام وجود، ایران را از منجلاب عقبماندگی بیرون بکشد. او میخواست مانند همسان خود در ترکیه یک حکومت جمهوری تشکیل بدهد، حتا در این راه تلاشهای فراوانی کرد. افکار و اندیشههای او در دربار قاجار پرورش نیافته بودند و در پیِ فره ایزدی نبود. ولی سرانجام طی رخدادهای گوناگون نظام پادشاهی بر جمهوریخواهی غلبه کرد.
در قانون اساسی مشروطه سال ۱۹۰۶ میلادی و بویژه متمم آن، روح ایدئولوژی ایرانی بازتاب مییابد: شاه به عنوان بالاترین مرجع مطلق و قانونی کشور است، طبق این قانون اساسی، شاه میتواند هر کاری که میخواهد بکند و به هیچ چیز هم مشروط نبود[۱۶]. او از فرهایزدی برخوردار بود و سایه خدا (ظلالله) تلقی میشد. ولی اصل دوم متمم قانون اساسی یک هیئت پنج نفری از علمای شیعه را ناظر بر اعمال شاه تعریف میکرد. از این رو، در قانون اساسی مشروطه سالِ ۱۹۰۶ که تا پایان انقلابِ اسلامی اعتبار داشت، هم جای شاه و هم جای علمای شیعه به نمایندگی از امام غایب مشخص و تعیین شده بود. شاه از قدرتِ مطلق و نه مشروط برخوردار بود ولی این قدرتِ مطلق میبایست توسط نمایندگان امام غایب یعنی آن هیئت پنجنفر از علمای شیعه مورد تأیید قرار میگرفت.
با قدرتگیری سردار سپه به عنوان شاه ایران، او میبایست طبق قانون اساسی مشروطه عملاً تأییدیه خود را از علمای شیعه میگرفت ولی نه تنها چنین نکرد بلکه با هجومی بیهمتا به این نهاد کهنه در عرصههای گوناگون اجتماعی-سیاسی-حقوقی عرصه را بر آنها تنگ کرد و آنها را به حاشیه راند. البته این تهاجم سیاسی و فرهنگی رضاشاه به نهادهای کهنه دینی توسط روشنفکران آن زمان یعنی ازلیها [ازلیان] شدیداً حمایت میشد.
دوره پادشاهی محمدرضا شاه پس از تلاطمهای سیاسی اولیه، آرام آرام جا افتاد. ولی محمدرضا شاه از همان آغاز حکومتاش با بحران ایدئولوژیک روبرو بود. زیرا ستونهای سهگانه ایدئولوژی ایرانی (داد، آخرتگرایی و غربستیزی) از چند دهه پیش از او دچار اختلال شدیدی شده بودند. ستونِ آخرتگرایی در میانه سده ۱۹ توسط سید علی محمد باب یا جنبش بابیان عملاً تیر خلاص را دریافت کرده بود و نسل بعدی بابیان یعنی ازلیها از یک سو از رضاشاه پشتیبانی میکرد و از سوی دیگر همه تلاششان این بود تا دستاوردهای غرب را متحقق کنند. در واقع، محمدرضا شاه دو ستون از سه ستون ایدئولوژی ایرانی را در اختیار نداشت یعنی آخرتگرایی و غربستیزی. از آخرتگرایی فقط یک انجمن حجتیه باقی مانده بود و از غربستیزی ایرانیان «دعواهای اقتصادی شاه با غرب».
علیرغم این که محمدرضا شاه دو ستون از سه ستونِ ایدئولوژی ایرانی را در اختیار نداشت ولی از فره ایزدی برخوردار بود و سایه خدا تلقی میشد. و درست به همین دلیل که او فره ایزدی داشت و در چنین فضایی میزیست باید به عنوانِ نخستین و آخرین مرجع (فصل الخطاب) نیز نگریسته شود. رفتار و کردار سیاسی او نیز با همین فره ایزدی سازگار بود.
محمدرضا شاه ولی تلاش کرد که فقدان این دو ستون (آخرتگرایی و غربستیزی) را با «داد / عدالت» پُر کند. ولی طبعاً نمیتوانست آن «داد»ی را متحقق کند که در معنی باستانی خود با آخرتگرایی و غربستیزی گره خورده بودند. از این رو، به آن «داد» یا «عدالتی» رو آورد که پایههایش در غرب توسعه یافته بود مانندِ تحققِ عملی و حقوقی در مسئله زنان، اصلاحات ارضی، سپاه دانش، سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها، آموزش و پرورش رایگان و دهها مورد دیگر. طبقِ پژوهشهای من محمدرضا شاه پهلوی دادگرترین پادشاهِ در طول تاریخ ایران بوده است[۱۷]. ولی او از فره ایزدی برخوردار بود و درست به همین دلیل جایی هم برای تصمیمگیری دیگران در قالب احزاب سیاسی مانند دموکراسیهای غربی نمیتوانست باقی بگذارد. موردی که طبقِ ترمینولوژی سیاسی امروزی دیکتاتوری گفته میشود. ولی دیکتاتوری سیاسی از منظر دموکراسیِ غربی یک مفهوم نسبی و دمدمیمزاج است در حالی که فره ایزدی یک مفهوم مطلق و خدشهناپذیر است. به عبارتی، اگرچه میانِ ظاهر یا حتا کارکردِ فره ایزدی و دیکتاتوری شباهتهایی وجود دارد ولی یکی نیستند. به همین دلیل، محمدرضا شاه پهلوی با هیچ دیکتاتور دیگری در غرب یا شرق [حتا با ژاپن[۱۸] پیش از شکست در جنگ جهانی دوم] قابل مقایسه نیست.
جمهوری اسلامی
این که چه عوامل برونی و درونی دست به دست هم دادند که در ایران یک انقلاب اسلامی رخ داد، برای این بررسی خالی از ارزش است. زیرا در نهایت این مردم ایران و تصمیم جمعی آنها بود که محمدرضا شاه سرنگون شد. بدون شک، این حق طبیعی مردم ایران بود که بخواهند یک بار دیگر ایدئولوژی ایرانی را تمام و کمال در شکلِ کهنه باستانیاش ولی این بار در جامهی تشیع به اجرا در بیاورند و از آن بهره ببرند.
این که خمینی در آغاز انقلاب با لقبِ امام وارد صحنه شد یک چیز اتفاقی نبود و فیالبداهه هم اختراع نشد. فنواژهی ایدئولوژیک-سیاسیِ «امام» در زمان مأمون خلیفه عباسی جایگزین فرهایزدی شاهی گردیده بود. با این وجود، دوره امام خمینی، بیشتر یک دوره گذار بود و هنوز خیلی چیزها سر جای خودشان نبود. ولی دوره خامنهای، دوره رستاخیر ایدئولوژی ایرانی باستانی در جامهی تشیع است. اگرچه خامنهای همانگونه که خودش گفته بود یک طلبه کوچک بود و خود را شایسته این مقام و جایگاه والا نمیدید، ولی ایدئولوژیها میتوانند مانند خدا از هیچ، چیز بیافرینند. به هر رو، طبقِ ایدئولوژی ایرانی میبایست خامنهای هر چه سریعتر به فره ایزدی و لقب امام نیز مجهز میشد که چنین نیز شد. حالا این حاکمیت همه ستونهای ایدئولوژی ایرانی یعنی داد (عدالت)، آخرتگرایی و غربستیزی را در اختیار داشت و میبایستی آنها را در بوته آزمون قرار دهد.
در این دوره تلاش میشود که جسدِ آخرتگرایی از قبر بیرون آورده شود و ایرانیان یک بار دیگر به آن مجهز گردند. ولی این جسد حتا متعفن هم نبود که بتواند با بدبویی خود جلب توجه نماید چه رسد به این که بتواند مردم را بسیج نماید. به همین دلیل، آخرتگرایی با چراغانی چاه جمکران آغاز میشود به هالهی نور احمدینژاد در سازمان ملل استحاله مییابد و سرانجام در ظرفهای خالی روی سفرههای انتظاریون ناکام باقی میماند. و از آنجا که امام خامنهای و اصحابش با «داد / عدالت» در شرایط نوینِ تاریخی (ایران و جهان) بیگانه بودند نمیتوانستند – حتا اگر هم میخواستند- دادگستری کنند. پس، تنها چیزی که از ایدئولوژی ایرانی برای امام خامنهای باقی مانده بود فقط غربستیزی بود و همین نیز باقی ماند.
انقلاب شیعی در ایران، تلاش یک ملتِ کهن بود که میخواست یک بار دیگر ایدئولوژی خود را تمام و کمال در بوته آزمون تاریخ بگذارد تا مبادا نسلهای بعدی بگویند که چرا مادران و پدران ما چنین نکردند. انقلاب شیعی ایرانیان در عین حالی که یک فاجعه بزرگ بود ولی بزرگترین دستاورد تاریخی ایرانیان نیز است. بدون این انقلاب، ایرانیان هرگز نمیتوانستند پوسیدگی ستونهای عظیمِ ایدئولوژی باستانیشان را با گوشت و پوست خود حس کنند. شاید پذیرش این حقیقت، بسیار سخت و دشوار باشد که ما ایرانیان به اسکندر مقدونی مانند شاهنشاه قلمرو ایران مینگریستیم و در وصف کسی که ایران را به آتش کشید دهها «اسکندرنامه» نوشتهایم؛ برای ما ایرانیان غیرقابل هضم است که گفته شود خلفای عباسی و تشیع ساخته نخبگان ایرانی و دیوانسالاری ایرانی بود و عربها عملاً نقشی در آن نداشتند. بدون تردید برای بخشی از ما ایرانیان چنین اظهاراتی غیرقابل هضم و حتا تهوعآور است. زیرا بیش از هزار و اندی سال همیشه، البته به دروغ، به ما گفته شده که دیگران یعنی عربها مسئول بدبختیهای ما هستند. این که آیا نیاکان ما در آن دوران آشوبمند درست عمل کردند که جامه مزدایسنا را از تنِ ایدئولوژی ایرانی بیرون آوردند و تنش را با جامه عربی-تشیع پوشاندند، هیچ کس در جایگاهی نیست که بتواند به این پرسش پاسخ بدهد.
با توجه به آنچه گفته شد حالا میتوان درک کرد که چرا همهی جریانهای چپ در ایران با جان و دل از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی حمایت کردند. زیرا آنها «غربستیزی» و «عدالت» - از ستونهای ایدئولوژی ایرانی- را میدیدند (حس میکردند) ولی فنواژهی سیاسیِ «امام» را درک نکردند و از جایگاه تاریخیِ این نهاد هیچ آگاهی نداشتند. در این مرحله تاریخی، غربستیزی و عدالتِ ایدئولوژی ایرانی با غربستیزی و عدالتِ سوسیالیستی چنان منطبق شده بود که عملاً باعثِ کوری جریانهای چپ شد و بعدها آنها، ناآگاهی تاریخی خود را با «انقلابِ دزدیده شده» توجیه میکردند.
باری، شکستِ جمهوری اسلامی، شکستِ تاریخی ایدئولوژی باستانی ایرانی و پایان آن است. اگرچه این «جمهوری» هنوز در بستر مرگ آخرین دم و بازدمهای بیرمق را خود میشمارد ولی عملاً مُرده است؛ و به همراه مرگ خود، ایدئولوژی ایرانی را نیز در شکلِ باستانیاش برای همیشه به گور میبرد. با متلاشی شدن ایدئولوژی ایرانی، برای نخستین بار در تاریخ کهن ایران، همه ادیانی که در ایران هستند نیز میتوانند استقلال خود را از نهاد دولت و ایدئولوژی آن به دست بیاورند و دیگر به مثابه ابزار سیاسی مورد سوءاستفاده قرار نگیرند. در واقع، فروپاشیِ ایدئولوژی ایرانی، آزادی ادیان نیز است.
این که امروز برای نسلهای پس از انقلاب، دوره محمدرضاشاه پهلوی، دوره شکوفایی بوده شگفتانگیز نیست. زیرا در کنارِ دستاوردهای دادگرانهی اقتصادی و اجتماعیاش، دو عنصر آزاردهنده کنونی یعنی «آخرتگرایی و غربسیتزی» را نداشت و درست به همین دلیل، فره ایزدی او قابل رویت نیست.
با شکستِ نهایی ایدئولوژی ایرانی، اکنون این ملتِ کهن تاریخی میتواند با خیال راحت و بدون ترس از بازگشت به گذشته وارد سده بیست و یک شود. این برای نخستین بار در تاریخ ایران است که اکثریت مردم ایران هم از نظر احساسی و هم منطقی از ایدئولوژی ایرانی عبور کردهاند و این، غیرقابل برگشت است. خوشبختانه شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماینده بلاواسطه نظام پادشاهی گذشته نیز بسیار زودتر از دیگران این ایدئولوژی و هستهی آن که فره ایزدی باشد را پشت سر نهاده است و طبعاً جمهوریخواهان هم نمیتوانند و نباید در پی یک رئیس جمهور مادامالعمر مانند پوتین، اسد یا شیجینپینگ باشند، زیرا حالا دیگر این مردم هستند که تعیین میکنند چه میخواهند و نه فقط نخبگان سیاسی. اگرچه برای رسیدن به این درجه از شناخت سیاسی، چند دهه از دست دادیم ولی جای نگرانی نیست، زیرا ما ایرانیان به دلیلِ تاریخ طولانیمان خیلی خوب یاد گرفتهایم چگونه خرابیها را از نو بسازیم. به گواه تاریخ، ۴۰ / ۵۰ سال در تاریخ یک ملت کهن چیزی نیست.
ولی رسیدن به این شناخت که ایدئولوژی باستانی ما دیگر کارکردی ندارد بدین معنا نیست که همه گذشته خود را پای سینه دیوار بگذاریم و تیرباران کنیم. طبعاً چنین چیزی امکانناپذیر است و تلاش در این راستا با شکست روبرو خواهد شد. هنر ما در این بُرش تاریخی باید این باشد که چگونه میتوان گذشته را با مدرنیته گره زد و بهترین عناصر آن را برای توسعه آینده جامعه بکار گرفت و آن را به موتوری برای پیشرفت تبدیل نمود.
هر ایرانی باید بداند که ایدئولوژی ایرانی علیرغم ناسازگاریاش با جهان کنونی، توانست بیش از ۲۵۰۰ سال ما را سر پا نگه دارد و قطبنمای ما در دورههای آشوبمند باشد. یکی از مهمترین عناصر این ایدئولوژی، فرهنگ «داد و دادگری» است که در روح و روان ما رسوب کرده است؛ میتوان این عنصر را با شرایط نوین دوباره تعریف کرد، میتوان فره ایزدی را که در انحصارِ شاهان و امامان بود با ارزشهای شهروندی پیوند زد؛ خلاصه میتوان بدون کینهورزی و بدون اهریمنسازی به همه انسانهایی که در گذشتهی این مرز و بوم میزیستند، از شاه تا برزگر و پیشهور، از اسپهبدان تا موبدان زرتشتی، از شاهزادگان تا رعیتزادگان، خلاصه همه انسانهای «خوب» یا «بد» که در تاریخ طولانی ایران زمین میزیستند و باعث شدهاند که شما و من این باشیم که هستیم، چون نیاکان خود بنگریم. حتا برای نسلهای پس از ما، در آیندهی دوردست، شما و من، امام خمینی و امام خامنهای و میلیونها انسانی که نمیشناسیم جزو نیاکان این مرز و بوم به شمار خواهند رفت.
بدون شک ما از این شرایط نابسامان خودخواستهی کنونی بیرون خواهیم آمد ولی در مرتبه نخست مهم این است که دادگر باشیم یعنی راهِ افراط و تفریط را پیشه نکنیم. «انتقام / خونخواهی» یکی دیگر از عناصر این فرهنگِ باستانی است که تاکنون آسیبهای فراوانی به ما رسانده است. خونخواهی، افراط است ولی نادیدهگرفتنِ جنایت هم تفریط است. پس تلاش کنیم دادگر باشیم تا روح فردوسی بزرگ را در خرد و دل خود پاس داریم:
ز یزدان و از ما بر آن کس درود / که از داد و مهرش بود تاروپود
————————————————
[۱] archaic
[۲] امنخانی، عیسی / نظاماسلامی، زهرا: بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون. فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی. سال ۹، شماره ۳۰، بهار ۱۳۹۲
[۳] منششناسی (Ethics) را فلسفه عملی (Practical Philosophy) نیز میگویند. بنابراین این گزاره که ایرانیان فاقد فلسفه بودند سخنی بیپایه است. زیرا بدون این فلسفه عملی (منششناسی) امپراتوری هخامنشی هیچ قطبنمایی برای سازماندهی قلمرو بسیار گسترده خود نمیداشت. از سوی دیگر، فلسفه نظری (Theoretical Philosophy) در نزد هندیها و ایرانیان بیان خود را در کیهانشناسی مییابد. زیرا یکی از مباحثِ اصلی فلسفه نظری متافیزیک و هستیشناسی است. از این رو، صدور این حکم که ایرانیان (و هندیها) فاقد فلسفه بودند ناشی از کمدانشی است.
[۴] دوستخواه، جلیل: اوستا – کهنترین سرودهای ایرانیان. انتشارات مروارید، تهران ۱۳۸۹، ص ۶۵۴.
[۵] سراج، اشرف: بررسی مفهوم «داد» در شش داستان شاهنامه با رویکرد شناختی. در: دو فصلنامه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمیُ سال ۳۰، شماره ۹۲، بهار و تابستان ۱۴۰۱، صص ۱۵۱ تا ۱۶۹.
[۶] میزانی، فرجالله (جوانشیر، ف. م): حماسه داد، انتشارات حزب توده ایران، ۱۳۸۸ برلین، صص ۱۰۵-۱۰۶. نقد به این برداشت جوانشیر از مفهوم «داد» به معنی بیارزش قلمداد زحماتِ گرانقدر این اندیشمند نیست. خواندن این کتاب را حتا به علاقهمندان به این موضوع توصیه میکنم.
[۷] مسکوب، شاهرخ: تن پهلوان و روان خردمند. انتشارات طرح نو، تهران، چاپ سوم ۱۳۸۹، ص ۲۳۰
[۸] رضایی باغ بیدی، حسن: سوشیانت در اوستا. در: مقالات و بررسیها، دفتر ۶۴، زمستان ۱۳۷۷، ص ۱۰۳ - ۱۱۳
[۹] جلالی، عبدالزهرا: منجی باوری در ادیان ابتدایی و ادیان توحیدی. در: پیک نور، سال ششم، شماره چهارم. ۱۲۹-۱۴۹
[۱۰] پس از شکست مروانیان (بنی امیه) که ایرانیان سهم اصلی را داشتند، نخستین خلفای عباسی عناوینی را انتخاب میکردند که با ایدئولوژی ایرانی سازگار بود مانند مهدی که ترجمه سوشیانیت بود و منصور (پیروز) که ترجمه لقب سوشیانت بود.
[۱۱]رجبی، پرویز: هزارههای گمشده. جلد ۴ (اشکانیان)، انتشارات توس، تهران، ۱۳۸۰. ص ۲۴۰
[۱۲] سودآور، ابوالعلاء: فره ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان. نشر میرک، هوستون (ایالات متحده آمریکا)، صص ۴۵-۵۳
[۱۳] مهدی یا قائم آغازین ربطی به مهدی یعنی محمد بن حسن عسکری بعدی در شیعه امامیه (دوازده امامی) ندارد. مهدی یا قائم نخستین در خلافت عباسی ترجمه مستقیم سوشیانت است و مهدی دومی احتمالاً فردی از گوشت و خون بود که طبق قصههای شیعی در پنج سالگی به امامت میرسد و غیب میشود.
[۱۴] پُپ، فولکر: آغاز اسلام- از اوگاریت به سامره. ترجمه. ب. بینیاز / انتشارات فروغ، آلمان-کلن، ۱۳۹۳. ص۱۴۰-۱۴۱
[۱۵] پُپ، فولکر: همانجا، ص ۱۴۳
[۱۶] دوست و همکار عزیزم محسن بنایی در کتاب پژوهشی خود به نام «مشروطه و افسانههایش» که در آینده نزدیک منتشر خواهد به تفضیل درباره جایگاه پادشاه در قانون اساسی مشروطه میپردازد و به روشنی و با تکیه به فاکتهای گوناگون نشان میدهد که قدرت پادشاه در قانون اساسی مشروط نبوده است.
[۱۷] دادگری و دموکراسی دو فنواژه کاملاً متفاوت هستند. در دموکراسیها اساساً این پارلمان است که باید سیاستهای کلان مرتبط با عدالت اقتصادی و اجتماعی را تعیین کند ولی در پادشاهی مبتنی بر ایدئولوژی ایرانی این پادشاه است که این وظفیه را بر عهده بگیرد.
[۱۸] پادشاه یا امپراتور در ژاپن، خدای پیکریافته روی زمین بود در حالی که در ایران پادشاه «چهر یزدان / ظلالله / سایه خدا» بود. در ژاپن نیز هیچ کس به جز درباریان اجازه نداشتند رخ شاه را ببیند و پادشاه حتا نبایست در برابر مردم خودش هم ظاهر میشد. به همین دلیل، پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم امپراتور ژاپن در تاریخ ۱ ژانویه ۱۹۴۶ این جمله را که آمریکاییها برایش نوشتند از رادیو برای مردم ژاپن خواند: «امپراتور اصلاً کیفیت خدایی ندارد، مردم ژاپن برتر از مردمان دیگر نیستند و این یک آموزه پوچ است که ژاپن باید بر جهان حاکمیت داشته باشد». پس از آن هم میبایست امپراتور در عرصه عمومی خودش را به مردم نشان میداد. کشور ژاپن هم اکنون دارای نظام پادشاهی است و پادشاه دارای هیچ قدرت حکومتی نیست و فقط نمادِ وحدت ملی و تاریخی ژاپن است. قانون اساسی ژاپن یکی از دموکراتیکترین قوانین اساسی در جهان است.
■ جناب بینیاز گرامی، درود بر شما. به گمان من، شما و دوستانتان پژوهش ارزشمندی را آغاز کردهاید که میتواند به دستآوردهای بازهم بیشتری در زمینهی تاریخ ایران و اسلام و نیز مسیحیت در ایران و کنشهای دوسویهی آنها برسد. تا جایی که من دریافتهام و شما هم به خوبی میدانید، زنده یاد سعید نفیسی هم در بارهی تاریخ مسیحیت در ایران کارهای ارزشمندی کرده است. من تا کنون در اندازهی آگاهی خود بهرههای بسیار از کوشش شما بردهام، و امیدوارم این راه نیک همچنان دنبال شود، و هرچه بیشتر تاریکیهای تاریخ ایران و اسلام را روشن سازد. در کنار این بررسی، توجه شما به ژاپن و ویتنام همچون کشورها و دولتهایی باستانی، تا جایی که من دریافتهام، چیزی است که در میان کنشگران و پژوهشگران ایرانی کمتر به آن توجه شده است. با برداشتهای شما دربارهی آقای رضا پهلوی نیز با شما همسو هستم.
پیروز باشیم. بهرام خراسانی
هژدهم اردیبهشت ۱۴۰۳
■ از تلاش شما برای درج این مقاله ارزشمند سپاسگزارم. در توشه علمی من نیست که نکات تاریخی شما را تحلیل کنم ولی به عنوان یک ایرانی که نگاهی پرسشگر به زیست و خوی ایرانی داشتهام، با جوهر ایرانی شناسی شما کاملا احساس همسویی میکنم. مطمئنا نوشته شما را یک یا دو بار دیگر خواهم خواند. چند سوال از شما:
۱- آیا منظور شما از ایدئولوژی ایرانی همان هویت ایرانیست یا چیزی بیشتر است که در ضمن هویت را نیز در بر میگیرد؟
۲- ایدئولوژی ایرانی را یکی از قویترینها شمردید. آیا اشاره به دوره تاریخی شاهان قبل از اسلام داشتید یا اینکه پس از آن نیز و تا به امروز (تا قبل از ج.ا.) این ایدئولوژی با همان قدرت پا برجاست؟
۳- در تشریح و کالبد شکافی ج.ا. نظرتان گویا و بسیار جالب است. آیا عنصر دیگری را نیز در شکلگیری جمهوری اسلامی دخیل نمیدانید؟ اشارهام به وجه توتالیتر مدرن است که از قرن بیستم آغاز شد و به غیر از سلطه ایدئولوژیک مستلزم موج جمعیتی بالا و ابزار ارتباطی مدرن است که میتواند موج تودهای و مخرب از نوع جدیدی را پدید آورد.
۴- در انتها ابراز امیدواری کردید که ایدئولوژی ایرانی بر مبنای مثبتهای گذشته و درسهای تاریخی ساخته (یا بازسازی) شود. آیا یک راه حل ۱۰۰% ایرانی مد نظر شماست یا وجه مشترک با ملل اسلامی دیگر نقش خواهد داشت؟ منظورم شروع و پیشرفت نوعی رنسانس اسلامی است، هر چند که چنین وجه مشترکی ضعیف باشد، مسلما عناصر ایرانی در تکامل ایران اصلی هستند.
درود بر شما، پیروز
■ خراسانی گرامی، کاملاً درست میگویید. سعید نفیسی کتاب ارزشمند «مسحیت در ایران» را خیلی پیشتر نوشت. اگرچه در آنجا از منابع نامی نبرده است ولی بعدها فهمیدم که از منابع دست اول و خوبی که به زبانهای فرانسوی و انگلیسی درباره مسحیتِ شرق نوشته شده بود استفاده کرده است.
نگاه بازنگرانه (رویزیونیستی) به تاریخ اسلام که پژوهشکده «اناره» آغاز کرد و توسط دوستان و همکارانِ عزیزم محسن بنایی، آرمین لنگرودی و من کلید خورده شد مورد استقبال شدید ایرانیان قرار گرفت به طوری که پس از پنج سال، سایت «کندوکاو» بیش از یک میلیون بازدیدکننده داشت که در این باره آرمین لنگرودی یک مقاله نوشت (https://www.kandokav.net/?p=1350). همکارانم در اندیشکده «اناره» باورشان نمیشد که سایت کندوکاو این چنین مورد استقبال ایرانیان قرار گرفته است. البته باید در اینجا تأکید کنم که این حد از استقبال بدون پشتیبانی «سایت ایران امروز» و انتشارات فروغ در کلن ناممکن بود. از سوی دیگر، باید بگویم که در ایران نیز، علیرغم محدودیتهای بسیار، در همین زمینه پژوهشهای خوبی صورت گرفته است که حتماً آنها نیز در فرصتهای مناسب در آینده منتشر خواهند شد.
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ پیروز گرامی، من ایدئولوژی ایرانی را از هویت جدا میکنم. زیرا هویت یک جنبهی شخصی دارد (مانند جایگاه شغلی شما، زبان، گرایش جنسی و ...) و یک جنبه مشترک با دیگر باشندگانی که فرد با آنها در یک محیطِ جغرافیایی معین زیست میکند. ایدئولوژی ایرانی را باید انتزاعی یا به اصطلاح مانند یک «روح» درک کرد که وجود دارد ولی قابل رویت نیست، به قول متنشناسان «ناگفتههایی که در میان سطور گفته میشوند» در حالی که هویت اشکال پیکریافته و مادی هم به خود میگیرد. از این رو، هویت همیشه متأثر از ایدئولوژی (در اینجا ایدئولوژی ایرانی) است.
ایدئولوژی ایرانی پس از فروپاشی ساسانیان با قدرتگیری خلفای عباسی (که توسط ایرانیان سر کار آمدند) دوباره زنده گردید و در زمان مأمون خلیفه عباسی شکل نهایی خود را یافت فقط در جامه عربی-تشیع وگرنه همان بود که در زمانهای پیش از اسلام وجود داشت. همانگونه که نوشتم «امام» همان شاه با فرهایزدی است. در واقع جمهوری اسلامی پایان ایدئولوژی ایرانی نیز است.
شکی نیست که پدیداری پدیدهها، تک علتی (Monocausal) نیست بلکه چندعلتی (Multicausal) است. ولی برای این که «من» به عنوان یک جانی پشتِ میزنشین کسی را به نقطهای برسانم که «ماشه را بکشد»، حتماً در آن فردِ ماشهکش حفرههای روانی یا فکرییی دیدهام که من میتوانم او را دستکاری کنم و به خدمت خود بگیرم. در تمام جهان، از زمانی که تمدن وجود دارد چنین بوده و چنین نیز خواهد بود. از این رو، دستکاری افکار همیشه وجود داشته و خواهد داشت.
در جهانی که زندگی میکنیم و پیوسته در حال تبادل و تأثیر متقابل است، سخن گفتن از یک «راه حل ۱۰۰درصد ایرانی» فقط میتواند دلالت بر خردسُستی و نادانی باشد. جهانِ کنونی بدون وقفه در حال تبادل و جوشش است. منظور من از پیوند گذشته با مدرنیته بیشتر این است که چگونه میتوان فرهنگِ خود و گذشته خود را در خدمتِ پیشرفت و مدرنیته بگیریم.
آنچه به اسلام مربوط میشود و آن را به خطری برای خود مردم مسلمان و دیگران تبدیل کرده است، اسلام سیاسی است و نه اسلام به عنوان یک دین، زیرا شریعت اسلام و شریعت یهودی چندان از هم دور نیستند.
شاد و تندرست باشید / بینیاز
■ ضمن تشکر از آقای بی نیاز بابت مقاله آموزنده شان, می خواستم اگر ممکن باشد مرجعی در رابطه با آفت جاپلوسی در فرهنگ ایرانی معرفی کنند.
طالبپور
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
ارتش اسرائیل بامداد سهشنبه، ۱۸ اردیبهشت، اعلام کرد که کنترل گذرگاه رفح در غزه از سمت شرقی این منطقه را در دست گرفته است.
در بیانیه ارتش اسرائیل آمده که سربازان ارتش جستجوی منطقه عملیاتی را که از آن، از جمله روز یکشنبه حملات راکتی به سوی گذرگاه کرم شالوم در داخل خاک اسرائیل انجام شد، ادامه داده و توانستهاند محور صلاحالدین را «به طور کامل به کنترل خود درآورند».
بر اساس این بیانیه، در این عملیات «۲۰ خرابکار» کشته، سه دهانه تونل کشف و یک خودرو که بمب در آن جاسازی شده و به سوی نیروهای اسرائیل حرکت میکرد، منهدم شد.
ارتش اسرائیل افزود نیروی هوایی این کشور نیز در طول ساعات اولیه بامداد سهشنبه حدود ۱۵۰ هدف را در این منطقه بمباران کرد.
بیانیه همچنین اعلام کرده که نیروهای اسرائیلی در مجموعه این عملیات متحمل تلفاتی نشدهاند.
ارتش اسرائیل بامداد دوشنبه بیانیههایی را برای ترک محلههایی از شرق رفح از هوا به داخلاین منطقه پرتاب کرده بود تا آغاز عملیات خود را به ساکنان این مناطق اطلاع دهد.
اطلاعرسانی مشابهی نیز از طریق شبکههای اجتماعی انجام شده بود.
با این حال، عملیات ارتش اسرائیل در بخش شرقی رفح از شامگاه دوشنبه در پی «اجماع» وزیران کابینه جنگ برای آغاز «عملیاتِ محدود» آغاز شد.
گروه حماس روز یکشنبه مسئولیت حمله راکتی به گذرگاه کرم شالوم را که به کشته شدن چهار سرباز اسرائیلی و زخمی شدن شمار دیگری از نیروهای این کشور منجر شد، برعهده گرفت.
اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس و نخستوزیر قطر دوشنبه شب اعلام کردند حماس پیشنهاد «آتشبس را پذیرفته است».
دفتر نخستوزیری اسرائیل در واکنش گفت جزئیات توافقی که مصر، قطر و میانجیگرهای دیگر پذیرش آن از سوی حماس را اعلام کردهاند، مورد قبول اسرائیل نبوده و این کشور پیشتر آن را رد کرده و توافقی شامل جزئیات متفاوتی را قبول کرده است.
دفتر نخستوزیری اسرائیل دوشنبه شب افزود یک تیم فنی را برای بررسی جزئیات پیشنهاد مورد پذیرش حماس، راهی قاهره میکند.
رسانههای اسرائیل از سفر این تیم در روز سهشنبه به مصر خبر دادند.
روزنامه نیویورک تایمز نیز سهشنبه گزارش داد توافقی که حماس پذیرش آن را اعلام کرده، با نسخهای که مورد قبول اسرائیل بوده، تفاوتهایی دارد اما این تفاوتها «جزئی است».
بنی گانتس، وزیر ارشد کابینه جنگ، نیز دوشنبه شب در بیانیهای اعلام کرد که مراحل عملیات ارتش در شرق رفح از قبل تصویب شده و ارتباطی با «موافقت حماس» با آتشبس نداشته است.
به گزارش رسانههای اسرائیل، بیانیه آقای گانتس در پی گسترش اقدامات اعتراضی خانوادههای گروگانهای اسرائیلی صادر شد.
هزاران اسرائیلی پس از بیانیه حماس در خصوص «توافق» با آتشبس، در بزرگراه اصلی تلآویو به نام «آیالون»، راهپیمایی کرده و هر از گاهی این بزرگراه را که شاهراه اصلی تردد خودرو در این کشور است، مسدود کردند.
تظاهرکنندگان آغاز عملیات زمینی ارتش در شرق رفح را برای حفظ جان ۱۳۲ گروگان اسرائیلی در غزه «خطرناک» عنوان کرده و خواهان پذیرش متقابل و فوری آتشبس از سوی کابینه جنگ اسرائیل بودند.
رئیسجمهور آمریکا در گفتوگوی تلفنی دوشنبه شب با بنیامین نتانیاهو خواهان خودداری اسرائیل از ادامه عملیات در شرق رفح شده بود.
رهبران کشورهای دیگر منطقه و جهان نیز فشار بر اسرائیل برای پذیرش آتشبس و خودداری از عملیات در رفح را توصیه کردهاند.
در این میان، حماس بامداد سهشنبه اعلام کرد انتقال کمکهای بشردوستانه از طریق گذرگاه رفح «متوقف شده است». مصر در این باره اظهارنظری نکرده است.
از سوی دیگر، ارتش اسرائیل اعلام کرد دو سرباز این کشور در حملات حزبالله در روز دوشنبه در بخش شمالی اسرائیل کشته شدند.
به گزارش هاآرتص، دو سرباز در حمله پهپادی در شهر شمالی مطولا کشته شدهاند. بخش شمالی اسرائیل و جنوب لبنان در طول روز دوشنبه شاهد حملات سنگین متقابل بودند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
آیا مایلید بدانید که در جنگ اسرائیل و حماس کدام طرف پیروز خواهد شد؟ و یا برقراری صلحی پایدار در خاورمیانه به تشکیل حکومت مستقل فلسطینی بستگی دارد؟ ...
برای ارزیابی چنین روندهای پیچیدهای از آشنایی با دستاوردهای علوم اجتماعی ناگزیریم. در این نوشتار با اشاره به تنها دو نکتۀ ساده خواهم کوشید تصویری از اسرائیل و «قوم برگزیده» نشان دهم تا شاید ورای تبلیغات رسانهای نسبت به آیندۀ خاورمیانه نگاهی روشنتر بیابیم.
نکتۀ نخست همانا به مقایسۀ اجمالی بین جامعه و نظام سیاسی اسرائیل با کشورهای همسایهای برمیگردد که با این کشور نوبنیاد دشمنی ورزیدهاند و کم و بیش هنوز میورزند. یکی از موارد بارز این مقایسه آن است که از همان روز نخست تأسیس کشور اسرائیل و تجاوز بیدرنگ همۀ کشورهای عرب همسایه به «کشوری» که هنوز ارتش منسجمی نداشت، تا به امروز که اسرائیل هشت جنگ بزرگ را پیروزمندانه پشت سر گذاشته است با پدیدهای نوین و شگرف در تاریخ روبروییم؛ شگرف از این نظر که چگونه چند دههزار یهودی آواره و جان بدر برده از اردوگاههای مرگ هیتلری توانستند در طول فقط نیم قرن کشوری را پدید آوردند که از هر جنبۀ قابلتصور یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا به شمار میرود!
شاید جالب نظر باشد که بدانیم اسرائیلیان در نخستین جنگ برای واپس راندن تجاوز همسایگان با استفاده از جنگافزارهایی پیروز شدند که چکسلواکی به دستور استالین در اختیار آنان قرار داد؛ زیرا در آن زمان اکثریت یهودیان اروپایی تمایلات چپگرایانه داشتند و استالین بر این تصور بود که بتواند اسرائیل را در آینده به پایگاهی برای بلوک شرق در خاورمیانه بدل کند. اما دیری نپایید که اسرائیلیان جلب پشتیبانی غرب را گزینۀ بهتری برای تحقق منافع ملی خود تشخیص دادند و با این چرخش به دشمنی کمونیستها با خود در سراسر دنیا دامن زدند!
دربارۀ رمز موفقیت اسرائیل بسیار سخن گفتهاند، اما اگر نمیتوان به افسانۀ «برگزیدگی قوم یهود» باور داشت، باید کاربرد خرد جمعی و تکیه بر ویژگیهای نظام دمکراسی را به عنوان دو عامل اصلی برای پیشرفت اسرائیل در نظر گرفت.
از این نظر آشنایی با امتیازات دمکراسی در اسرائیل برای ما ایرانیان در راه تحقق آیندهای دمکراتیک نیز آموزنده خواهد بود. این ویژگی تعیین کننده که بیشتر به شکلی مخدوش به تصویر کشیده میشود، اسرائیل را به نمونۀ درخشان پیشرفتگی نظام دمکراسی و برتری آن بر همۀ نظامات خودکامه تبدیل میکند. دشمنان دمکراسی ویژگی اصلی آن را به صندوق رأی کاهش میدهند تا بتوانند با برگزاری انتخابات نمایشی برای حکومت خود «مشروعیت» دست و پا کنند؛ اما شاخص تعیین کنندۀ دمکراسی رعایت حقوق خدشهناپذیر شهروندی است و اگر این ویژگی تحقق یافته باشد حتی در نبود دیگر «الزامات دمکراسی» ما کماکان شاهد نظامی دمکراتیک هستیم.
نمونه آنکه، آیا میدانستید که نه تنها اسرائیل، بلکه انگلستان نیز به عنوان نخستین دمکراسی دوران نوین، هیچیک «قانون اساسی» ندارند، در حالی که همۀ نظامهای توتالیتر، از نوع هیتلری و استالینی گرفته تا چینی و اسلامی همگی، فراتر از قانون اساسی از “مشروعیت انتخاباتی و قانونی” بالایی برخوردار بودند؟
در این راستا، از جمله دستاوردهای بزرگ اسرائیل را باید پرورش شهروندان به موازین دمکراسی دانست، که نه تنها در میان یهودیان گرد آمده از کشورهای آسیایی و آفریقایی، بلکه در میان پیروان دیگر ادیان گسترش یافته و بر بنیان جدایی دین از دولت نهادینه گشته است.
کوتاه سخن آنکه، هرچند هیچ جامعه و حکومتی از نارسایی و اشتباه برکنار نیست و نمیتواند باشد، تفاوت بارز دمکراسی با رژیمهای ایدئولوژیک در همین است که چون دمکراسی بر ارادۀ آزاد و پشتیبانی قاطع شهروندان استوار است، همانند لکوموتیوی توانمند تمامی موانع پیش رو را از سر راه خود برمیدارد، در حالی که در کشورهای غیر دمکراتیک، از آنجا که حداکثر بخشی از جامعه پشتیبان حکومت هستند، همبستگی ملی و انرژی لازم برای غلبه بر نارساییها فراهم نمیآید و تدابیر پیشرفتخواهانه ظاهری و ناپایداراند.
بنابراین دمکراسی تنها یکی از نظامهای ممکن در میان دیگر پروژههای سیاسی نیست، بلکه تنها نظام واقعاً پایدار بر بنیان انساندوستی است. و درست بدین سبب که از پشتیبانی چالشگرانه و فعال اکثریت جامعه برخوردار است (حتی اگر تنها سی درصد مردمان پای صندوق رأی بروند) شکستناپذیر میباشد. چنانکه امروزه در کنار هفت میلیون شهروند یهودی، دو میلیون شهروندان عرب و نیم میلیون وابستگان به دیگر گروههای قومی، در همبستگی با هم از همۀ حقوق شهروندی برخوردارند و به همۀ وظایف مدنی خود رفتار میکنند.
چنین همبستگی شهروندی نیز در دیگر کشورهای دمکراتیک باعث میشود، که تا کنون هیچ حکومت دمکراتیکی سرنگون نشده و هیچ کشور دمکراتیکی با شکست نظامی نابود نگشته و اگر در مواردی هم (مانند کشورهای اروپایی تحت اشغال فاشیسم) برای مدتی به تصرف خارجی درآمده، اما از میان نرفته است.
حال از پی این نگاه گذرا به برخی ویژگیهای دمکراسی میتوان به پرسش آغازین بازگشت و در پاسخ به یقین ادعا کرد که اسرائیل نه تنها نابود نخواهد شد بلکه در پیامد هر حملۀ تروریستی یا نظامی، قویتر میگردد و نیز کشورهای پیرامون این سرزمین و به طور مشخص کشورهای عربی به موازات پیشرفت اجتماعی و اقتصادی، خود را ناگزیر از نزدیکی هر چه بیشتر به اسرائیل به عنوان موتور پیشرفت در منطقه خواهند دید.
به عبارت دیگر، کشوری که از ابتدای پیدایش همواره با دشمنی و حملات نظامی، تروریستی، اقتصادی و دیپلماتیک روبرو بوده، امروزه روز به جایی رسیده است که همسایگانش ناچار از همزیستی با آن هستند، زیرا چنانکه در ماههای گذشته «جنگ غزّه» نشان داد، هرگونه رفتار خشونتآمیز با این کشور پیامدهای پرخسرانی به همراه خواهد داشت.
اما در سوی دیگر، فلسطینیها زیر چیرگی سازمانهای خودکامۀ «ساف» و «حماس» نه تنها از درک و پیگیری منافع خود بازماندهاند، بلکه در آینده نیز هرچه بیشتر در منجلاب تفرقه، فساد و ترور فروخواهند رفت. از این چشمانداز، کشورهای منطقه در ورای برخوردها و قربانیهای بسیار ناگزیر به پذیرش و گسترش «پیمان ابراهیم» و دست زدن به تغییرات سیاسی و اجتماعی خواهند بود.
با اینهمه میزان تکاپوی جامعۀ اسرائیل در تاریخ ۷۵ سالۀ خود چندان از هر کشور دمکراتیک دیگری بیشتر بوده است که شناخت آن فصلی نوین در علوم اجتماعی و تئوری سیاسی میگشاید.
مثلاً این پدیدۀ شگفتانگیز که جامعۀ اسرائیل با وجود حملات تروریستی بیامان و مشکلات امنیتی جانکاه، در مقایسۀ جهانی (بنا به World Happiness Report) چهارمین جامعۀ خوشبخت دنیا به شمار میرود! ناظران و آگاهان علت این پدیدۀ شگرف را از دو منظر بررسی و تفسیر میکنند: یکی همبستگی ملی بینظیری که ریشه در «تجربۀ تلخ» هولوکاست و کشتار میلیونها یهودی بیگناه و بیدفاع دارد، که باعث شد تا اسرائیلیان بدین خودآگاهی مشترک دست یابند که «دیگر هیچگاه اجازه نخواهیم داد، چنین سرنوشتی تکرار شود!»
از سویی دیگر این مهم ریشه در هویت یهودی دارد که هرچند بیش از نود درصد آنان یهودیت را نه دین اعتقادی، بلکه به عنوان هویت و سرنوشت تاریخی مشترک درک میکنند، در عین حال به ویژگیهای اجتماعی و پرورشی مشترکی نیز پایبند هستند. البته این ویژگیهای پرورشی که موجب پیدایش رشکانگیزترین همبستگی اجتماعی و ملی در دنیا شده است هنوز به درستی شناخته نشدهاند.
در اینجا و تنها برای آنکه نمونهای ملموس به دست داده باشم به نقش پرورشی مراسم «شبات / شنبه» یا «سَبَت» در زندگی اجتماعی یهودیان اشاره میکنم. بنا بر این مراسم آیینی، خانوادههای یهودی هر شب شنبه گرد هم میآیند و با خوراک و نوشاک هفته را به پایان میبرند. نکتۀ مهم آنکه، هر یک از آنان در این گردهمایی دربارۀ آنچه در طول هفته کرده است با دیگران به گفت و شنید مینشیند و رفتار خویش را در بوتۀ نقد مهرآمیز خانواده قرار میدهد و بدین تدبیر هم پیوندهای خانوادگی و گروهی استوار میگردد و هم فرد به خودآگاهی و رشد شخصیت دست مییابد.
■ درود و بامدادی نیک جناب غیبی سپاس از نوشته خوبتان.
خاورمیانه بدون اسرائیل به یک بیابان خشک و سمی ریکاوری شبیه خواهد بود. هر چند این باور قوم بر گزیده، باوری ناعلمی، پوچ و نژادگرایی است و من با آن سخت مخالف. اما پیرو سخنان شما؛
۱. اگر همین امروز کشور فلسطین برپا شود و حماس و ساف دولت آن باشند، و از فلسطینیان شهروند اسرائیل و یا فراتر از آن از آوارگان فلسطینی در کشورهای غربی پرسش شود که آیا میخواهند در کشور فلسطین زندگی کنند؟! به باور من بیش از ۹۰ درصد پاسخ نه نخواهند داد. حقوق انسانی و شهروندی که عربها در اسرائیل دارند در هیچ کشور عربی ندارند، با همه کمبودها که اینجا و آنجا هم دیده شود. این که چرا اسرائیل اینهمه پیشرفت همهجانبه کرده، یک دلیل نیست که مجموعا از شرطهای، مانند نیاز به ماندگاری و بقا یک ملت از همه جا رانده شده
۲. احترام و باور به دانش و آموزش و دیسیپلین آکادمیک
۳. گرد هم آمدن گروهی از بهترین دانشمندان و خبرگان دانش و تکنولوژی در سرزمین کشور اسرائیل
۴. کمک های کشورهای دموکراتیک مانند آمریکا و اروپایی پس از زاده شدن اسرائیل
۵. محاصره سرخپوستی کشورهای دیکتاتوری همسایه که همه عرب و مسلمان هستند و بیشترین آنان دشمن اسرائیل.
با اینهمه من هم خواستار زاده شدن یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل هستم و بدین وسیله آخرین ابزار ارتجاع سرخ و سیاه خاورمیانه هم از دستشان در آید. از ژاپن در شرق دور تا مراکش در کرانه اقیانوس آتلانتیک تنها دو و یا ۳ دموکراسی بر پا هستند؛ ژاپن، اسرائیل، هندوستان.
روز بر شما خوش باد / کاوه
■ آقای غیبی عزیز. معرفی کوتاه و بسیار مفیدی بود از اسراییل، که البته من عنوان مقاله را با توجه به محتوای مقاله، نپسندیدم. در انتهای مقاله به موضوعی اشاره کردید که بسیار مهم است: «گفت و شنید هفتگی خانوادگی و قرار دادن رفتار خویش را در بوتۀ نقد مهرآمیز خانواده! این روش گفت و شنید، نه تنها مزایای یک «انتقاد و انتقاد از خود» را دارد، بلکه باعث روشن و ترانسپارنت بودن زندگی انسان است، که از این راه، هم برای فرد و هم برای جامعه مزایای بسیار دارد.»
کاملأ حق با شماست که دشمنان دمکراسی نیز «مشروعیت» حکومت خود را از طریق صندوق رأی دست و پا میکنند. در این رابطه کتاب بسیار مفیدی هست از رابرت ای. گودین که تحت عنوان «دمکراسی سنجیده» به فارسی ترجمه شده است. خواندن آن را اکیدأ توصیه میکنم. سؤالی که دارم این است که اگر در مورد خاصی، نظر اکثریت مردم اسراییل خلاف تعلیمات صریح دین یهودی بود، رای مردم معیار قانونگذاری قرار میگیرد یا نص کتاب مقدس؟
موفق باشید. رضا قنبری ـ آلمان
■ آقای کاوه عزیز. خوب نوشتید، اما چه کار به «سرخپوستها» دارید؟!... محاصره سرخپوستی کشورهای دیکتاتوری همسایه... امروزه برای دوری از تفکرات نژادپرستانه، از کلماتی شبیه «ساکنان اولیه» یا بومی (native) استفاده میشود. (که البته برای ادای نظر خودتان در مورد حمله کشورهای همسایه، کاملأ اضافی و بیارتباط بود).
ارادتمند. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری درود بر شما
نظر من تنها به شکل جنگ های سرخپوستان، فرست نیشن، میپردازد، یعنی انسانهایی که با تیر کمان و دشنه با هیاهو و البته دلاوری بی نظیر به جنگ تفنگ آتشین و مسلما و از آن مهمتر دانش و دیسیپلین جنگ مدرن میرفتند، با پایانی غمانگیز و شکست پشت شکست. من هیچگاه نه ضد سرخپوست و یا سفید پوست نبودهام و نخواهم بود ضد عرب هم نیستم و نخواهم بود، چند کشور و ملت عربی اینروزها خیلی هم از ما ایرانیان پر مدعا روزگار بهتری دارند. اما تاریخ و شکل و سرانجام جنگهای عربها و این آخرینش، جمهوری اخوندی با کشور قدرتمند و پیشرفته اسرائیل همانند همان جنگهای نیتیو و اروپاییان است. منظور دیگری ندارم.
روز خوش کاوه
■ با درود و تشکر از زحمات آموزنده شما من هم از عنوان مقاله کمی جا خوردم که با خواندن محتویات عنوان شده مثل همبشه لذت بردم نکتهای که برای من قابل توجه است به هیچوجه با نژاد سرخ و سفید همسايگان ربطی ندارد فقط مسئله اسلامگرایی کشورهای دور و نزدیک اسرائیل است که با بر چیده شدن نظامهای اسلامی و برخورد عادلانهتر کشورهای دموکراتيک غربی امیدواریم که بوقوع بپيوندند. حال این که از نیم قرن تحت السلطه توتالیتر ایدئولوژیک به دموکراسی چگونه راه دشواری خواهد بود شاید بهتر باشه که منتظر مقاله بعدی شما بمانم....
باتشکر از زحمات شما: شهرزاد
■ با سپاس و همدلی کامل نسبت به نوشته غیبی عزیز. این مبحث از گستردگی زیادی برخوردار است که در کتاب یا کتابها میگنجد. لذا هر یادداشت میتواند گوشهای کوچک را بگشاید. ویژگیهای برجسته دمکراسی اسرائیل را گفتید، کاوه نیز آنها را بخوبی خلاصه کرد. البته دمکراسی و مدنیت اسرائیل زیبا و نمونه است ولی سخت بتوان آنرا سر مشق دیگر کشورها دانست. همانطور که اشاره کردید جمع شدن انسانهایی اغلب فرهیخته، همگی سختکوش، و انواع نخبههای علمی و تکنیکی از سراسر اروپا و دنیا فرایندی ست که یک بار تکرار شد و همسانی با هیچ کشور دیگری ندارد.
و اما تیتر مقاله غیبی - که اشاره دارد به طیف متنوعی از افراد که قضاوت یا پیش قضاوت “تبهکار” گونه در مورد اسرائیل دارند. اگر چه شخصا با قضاوتهای منفی و نفیگرایانه در مورد اسرائیل مخالفم ولی انصاف حکم میکند منتقدهای اندیشهورز که سعی هم میکنند از یهودیستیزی فاصله بگیرند را متفاوت بدانیم و ببینیم از مغرضان(اسلامیون افراطی)، گمراه شدگان (برخی از دانشجویان معترض آمریکایی)، و یهودی ستیزان (از هر نوع). عزیزانی که منتقد اسرائیل به پیروی از عقل سلیم خود هستند دمکراسی یا سیاست داخلی اسرائیل را هدف نمیگیرند بلکه به عملکرد آنها در خارج از مرزهای خود و در ارتباط با فلسطینیان مینگرند.
کوتاه سخن - توصیه من به روشنفکران منتقد اسرائیل این است که:
الف- زمان و مکان و محتوای نقد خود را مخلوط و آغشته و هماهنگ با ضربان نفرتگرایی بر علیه اسرائیل نکنند.
ب- مناقشات فکری و راهبردی داخل اسرائیل بویژه داخل کنست را از نزدیک دنبال کنید. بسیاری از سوالات و دلمشغولیهای ما همانها هستند که نمایندگان و قانونگذاران اسرائیل درگیر آنند و به دنبال جواب، پس از آنها گرزی نسازیم که بر پیکر کل اسرائیل بکوبیم.
اشاره قنبری عزیز به ساکنان قدیمی امریکا که با رنگ پوست معرفی میشوند آموزنده است. خاطر نشان میکند که تنها اندیشه نیست که باید پاک گردد، بلکه باید چشم و کلام را نیز شست. شستن از اشارههای تبعیضآلود قومگرایانه، نژادی، زنستیزانه، جنسیتگرایانه، تبعیض سنی، فیزیکی، فرهنگی، زبان .....
روزتان خوش، پیروز
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
طبق آمار داوطلبان کنکور امسال از مجموع یک میلیون و ۱۵۲ هزار و ۵۱۸ داوطلب که در نوبت اول آزمون سراسری ۱۴۰۳ ثبتنام کردهاند تنها ۳۷ درصد مرد هستند. این موضوع توجهها را به عدم علاقه پسران به کنکور و آموزش عالی جلب کرده است.
به گزارش رویداد ۲۴، غلامرضا ظریفیان استاد تاریخ دانشگاه تهران و از اعضای جمعیت توحید و تعاون میگوید بیرغبتی پسران برای شرکت در کنکور بحثی صرفا مربوط به نظام آموزشی نمیشود و ریشه در رویکردهای غلط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... دارد. ایران با وجود غنای فرهنگی و اجتماعی و دارا بودن از پتانسیل عظیم اجتماعی این روزها با پدیده افت شدید اعتماد اجتماعی مواجه است.
بخشهای مهم این گفتگو را در زیر میخوانید:
* اینکه پسران در کنکور کمتر شرکت میکنند و رغبت چندانی برای ورود به دانشگاه ندارند، متاثر از تحولات ۲۰ سالهٔ اخیر است. اگر آمار شرکتکنندگان کنکور در این سالها را رصد کنیم، میبینم که هر سال میزان حضور دخترها نسبت به پسرها افزایش پیدا کرده است تا اینکه نسبت حضور دخترها به پسرها علی رغم اینکه جمعیت پسرها بیشتر است، ۶۳ به ۳۷ درصد رسید که آمار جالب و قابل تاملی است.
* مهمترین دلیل، تغییر نسبت دانشگاه و اشتغال است. در گذشته تحصیل منشاء شغل بوده و میزان شاغلین دانشگاهدیده نسبت به شاغلین غیردانشگاهی همواره بیشتر بود. اما از یک زمانی به دلیل کاهش کیفیت بخشی از دانشگاهها، جایگاه نهاد دانشگاه در مقام تامینکننده فرصت شغلی از بین رفت. به خصوص در دوره احمدینژاد برخی دانشگاهها مثل قارچ رشد کردند، به طوریکه در مقطعی ۲۷۰۰ سایت دانشگاهی راه اندازی شد تا بخشی از فارغالتحصیلان با سطحی نازل مدرک بگیرند تا بازار کار هم برای جذب آنها رغبتی نداشته باشد. پس وقتی کسی میبیند مدرک، شغل را تضمین نمیکند تصمیم میگیرد تحصیلات را رها کند.
* دلیل دوم، تراکم است. مثلا یک نفر پزشک عمومی شده و درصدد گذراندن دورههای تخصصی است اما چون در دورههای تخصصی تعداد اندکی پذیرفته میشود و نمیتواند از قیف رد شود، سرخورده میشود.
* دلیل سوم، اقتضائات بازار کار است. غیر از موارد جراحیهای خاص مثل تخصص جراحی قلب که درآمد مکفی دارند، داوطلبین احساس میکنند اگر سراغ جراحی زیبایی و رشتههای مشابه بروند، درآمد بیشتری خواهند داشت.
* دلیل چهارم کشش بیشتر بازار کار کشورهای دیگر است. کسانی که متخصص میشوند، این امکان را دارند که در کشورهای پیرامون ما مثل قطر، ترکیه، عمان و بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس دستمزدی بالغ بر سه برابر نرخ مرسوم در ایران کسب کنند.
* دلیل پنجم، فضای اجتماعی-سیاسی موجود در جامعه است. طبیعتا بحث سبک زندگی عاملی شده است تا مهاجرت از سطح دانشجویان لیسانس، فوق لیسانس و دکترا به سطح دانشآموزی برسد. همچنین خانوادهها برای اینکه فرزندانشان با مساله سربازی روبرو نشوند، از نوجوانی آنها را به کشورهای خارجی میفرستند؛ بنابراین عوامل متعددی موجب شده است تا متاسفانه پسرها انگیزهای برای نشستن در جلسه کنکور نداشته باشند.
با ادامه این روند برای جراحیهای مختصر باید به کشورهای همسایه برویم
* پدیده مهاجرت به قدری نگرانکننده و هزینهساز است که دستگاههای مربوطه باید همهٔ همّ و غمشان را برای اصلاح به کار بگیرند. اما متاسفانه براساس گزارشهایی که بعضا برخی از مسئولین سازمان نظام پزشکی و طبیبهای معتبر کشور میدهند، کسانی که تخصص دارند و در ایران مشغول هستند هم به فکر مهاجرت افتادهاند.
* اگر فکری برای این موضوع نگرانگننده نکنیم، ممکن است چند سال بعد برای جراحیهای مختصر هم مردم مجبور به رفتن به کشورهای همسایه شوند. خیلی از دستاندرکاران دانشگاهی و نظام پزشکی این آژیر خطر را کشیدهاند که متاسفانه باید گفت، ککِ دستاندرکاران گزیده نمیشود.
* شرایط طوری است که آمارهای مهاجرت به بحث امنیتی تبدیل شده است. به طوریکه دستگاههای دولتی اجازه انتشار آمار مهاجرت را ندارند. اگر آمار مهاجرت از کشور از استاندارد جهانی بیشتر شود، معنایی منفی دارد و نشان از اشکال جدی نظام حکمرانی دارد. وقتی خیلی از دانشجویان و جوانان تمایل دارند از ایران خارج شوند برای سیستم بار منفی دارد و به همین دلیل از اطلاعرسانی اجتناب میکنند تا بار منفی شامل حالشان نشود.
مهاجرت به نیروی کار غیرماهر هم رسیده
* فشار اجتماعی که ریشه در برخورهای غلط مثل مباحث حجاب دارد، خیلیها را مصمم به مهاجرت میکند که این به قاعده موضوعی نگرانکننده است. یعنی وقتی جمعیت کثیری از ایرانیها که اتفاقا دل در گرو مملکت و دل در گرو ایران دارند، تصمیم به زندگی در کشور دیگری میگیرند، نشانهای آشکار از ناامنی شغلی، ناامنی فرهنگی و ... دارد.
* همچنین باید اذعان داشت، افزایش مهاجرت برای کشوری که برای برونرفت از شرایط بحرانی کنونی به نخبگان نیاز دارد، مشکلی اساسی برای کشور است. با این حال به دلیل بیتفاوتی مسئولان نه تنها این معضل کمرنگ نشده است، بلکه از سطح نخبگان به افراد بسیار عادی هم سرایت پیدا کرده است. من چندی پیش برای زیارت به کربلا رفته بودم. آنجا کارگران ایرانی میگفتند، با وجود مشکلات بهداشتی، دو و نیم برابر ایران حقوق میگیریم و برای تامین نیازهایمان ماندن در عراق را انتخاب کردهایم.
یکبار برای همیشه باید ببینیم، ایران و ایرانی و ظرفیتها و تنوع و تکثری که در ایران است، اساس حکمرانی است یا اموری فراتر از این مورد توجه تصمیمگیران است. به هرحال ما ایرانی و مسلمان هستیم و به تشیع علاقهمندیم. آیا برای توسعه به شاخصهای ایرانی اعتنا میکنیم یا بحثهایی فراتر از اینها مورد توجه دستاندرکاران است. به نظر من باید در استراتژی دقت بیشتری شود تا بتوانیم از همین اسلام و همین تشیع برای رفع مشکلاتمان کمک بگیریم. اگر ایران و ایرانیت و این ظرف مبارک آسیب ببیند، در واقع مظروف هم که هویت ایرانی و دینی ما است، آسیب میبیند.
* اگر میخواهیم، حرف جدی برای دنیا بزنیم، لازمهاش این است که شاخصهای زندگی، رشد اجتماعی و ... از همین ایران بالا ببریم تا به اعتبار همین شاخصها ادعای الگویی داشته باشیم. اما اگر شاخصهای اعتماد اجتماعی، شاخصهای فرهنگی و شاخصهای توسعه اقتصادی و عدالت صدمه ببینند، این جامعه نه تنها نمیتواند الگو باشد، بلکه بسیاری از نیروهایش را هم از دست خواهد داد.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
برگردان: شاهرخ بهزادی
لوموند: دادستانِ دیوانِ کیفری بینالمللی نسبت به تهدیدها علیه این دیوان هشدار داد
این هشدار، نخست وزیر اسرائیل و متحدانش را نشانه گرفته است. بنیامین نتانیاهو، از این موضوع به شدت نگران است که این دادگاه بینالمللی حکم بازداشت وی و چندین مقام ارشد دولت اسراییل را [به اتهام جنایت جنگی] صادر کند. برای مقابله با چنین حکمی، بنیامین نتانیاهو چندین روز است که از شرکای غربی خود خواسته است تا فشار بیاورند تا این نهاد کیفری بینالمللی از صدور چنین حکمی منصرف شود.
روزنامه لوموند فرانسه روز دوشنبه ۶ مه نوشت که این یک حکم بازداشت نیست، بلکه یک بیانیه تند مطبوعاتی است که توسط دادستان دیوان کیفری بینالمللی[۱] صادر شده است. کریم خان[٢] دادستان دیوان در این متن اعلام میکند که «تمام تلاشها برای ایجاد مانع، ارعاب یا نفوذ» کارمندان دفتر این دادستانی باید «فوراً متوقف شود».
این دادستانی با اشاره به تهدید علیه خود و مقامات آن خاطرنشان میکند که «حتی[تهدیدها] بدون اقدام بعدی میتوانند مصداق تخلف علیه اجرای عدالت باشند». در بیانیه مطبوعاتی بیشتر توضیح داده شده است که قانون کیفری بینالمللی «ارعاب و تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن را، چه از طریق اجبار یا متقاعدسازی، ممنوع میکند.»
مجازاتِ ممانعت از اجرای عدالت از سوی این دادگاه پنج سال زندان، همراه با پرداخت جزای نقدی است. یک منبع آگاه به روزنامه لوموند فرانسه گفته که دادستان دیوان کیفری بینالمللی باید به زودی درخواستهای خود را برای صدور قرار بازداشت به دفتر قضات متشکل از سه قاضی این دیوان ارائه کند. این سه قاضی باید قبل از تأیید یا رد درخواستها، مدارک ضمیمه پرونده را بررسی کنند.
بر اساس گزارش تلویزیون اسرائیل، بنیامین نتانیاهو در ۱۶ آوریل گذشته یک نشست اضطراری را با هدف مقابله با خطر صدور احتمالی حکم بازداشت علیه خود و برخی از مقامات ارشد دولت و ارتش اسراییل برگزار کرد. وی همچنین روز جمعه ۲۶ آوریل، در شبکههای اجتماعی عدم اقدام و پیگیری دیوان کیفری بینالمللی علیه بشار اسد در سوریه را - سرزمینی که این دادگاه صلاحیت اقدام در آن را ندارد- “ورشکستگی اخلاقی و قضایی” و “یهودستیزی” توصیف کرد.
وی قبلاً نیز این اتهامات را علیه دیوان کیفری بینالمللی در سال ٢۰٢۱ مطرح کرده بود، زمانی که این دیوان تحقیقات خود را در مورد جنایات احتمالی اسرائیل در اراضی اشغالی فلسطینی از سال ٢۰۱٤ آغاز کرد. این روند، همچنین شامل حملات حماس در جنوب اسرائیل که در ۷ اکتبر ٢۰٢۳ آغاز شد و اقدام تلافی جویانه و بسیار تهاجمی دولت اسراییل علیه حماس و فلسطینیان در نوار غزه میشود.
ازهمان زمان که تشکیلات خودگردان فلسطین در سال ٢۰۰۹ برای طرح شکایت علیه اسراییل در دیوان کیفری بینالمللی تلاش کرد، اسرائیل نیز از اهرمهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای دور نگه داشتن قضات دادگاه لاهه استفاده کرده است. در روزهای اخیر، به گفته مطبوعات اسرائیل، آقای نتانیاهو با مقامات چند تن از کشورهای متحد اسرائیل مانند اتریش و جمهوری چک که در سال ٢۰١۵ با عضویت «کشور فلسطین» در دیوان کیفری بینالمللی مخالفت کرده بودند، تماس تلفنی برقرار کرد. او میخواهد کشورهای طرف دیوان را قانع کند که در صورت صدور حکم علیه او، از تأمین مالی دیوان جلوگیری کنند. در واشنگتن، بخشی از سناتورهای آمریکایی [طرفدار نتانیاهو] در حال کار بر روی اقدامات تلافی جویانه احتمالی علیه دیوان کیفری بینالمللی هستند.
ایالات متحده دارای زرادخانهای از قوانین است که میتواند از آنها علیه دیوان کیفری بینالمللی استفاده کند. ایالات متحده به این دادگاه بینالمللی ملحق نشده ولی با آنها ” به صورت موردی” و زمانی که تحقیقات این دیوان در خدمت منافع آمریکا باشد، مانند اقدامِ این دیوان که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه را هدف قرار میدهد، همکاری میکند.
نخستوزیر اسرائیل همچنین از واشنگتن خواسته تا در مورد کشورهایی که سه قاضی که مسئول تأیید درخواستهای حکم بازداشت احتمالی او و برخی از مسولان ارشد اسراییل هستند، بررسی و تحقیق کند. این قضات از سه کشور رومانی، بنین و مکزیک آمدهاند. چندین حقوق دان در لاهه به لوموند گفتهاند: «آنها بسیار محکم و استوار هستند و قبلاً در برابر فشارهای بزرگ دیگر مقاومت کردهاند.»
به گزارش پایگاه خبری آمریکایی اکسیوس، بنیامین نتانیاهو به دولت آمریکا هشدار داده که در صورت صدور حکم دادگاه، او با ممانعت از انتقال عوارض گمرکی دریافتی اسرائیل از کالاهای وارداتی فلسطینی، باعث خشک شدن منابع مالی تشکیلات خودگردان فلسطین شده و موجب “فروپاشی” آن خواهد شد. دولت اسراییل چندین بار از این تهدید برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است.
این تحقیقات حساس ترین تحقیقاتی خواهد بود که تاکنون توسط دیوان کیفری بینالمللی انجام شده است. در ماههای آینده، دادستان این دیوان برای پیشبرد تحقیقات خود: بازجویی از شهود و حفاظت از آنها، به همکاری دولتها نیاز خواهد داشت. این دیوان همچنین به همکاری آژانسهای سازمان ملل نیاز دارد، که اسرائیل همچنان تلاش میکند که همه آنها را به چالش کشیده و مانع از اجرای کار آنها شود.
مجمعی که ۱٢٤ کشور عضو دیوان را گرد هم میآورد، هنوز صدای خود را کاملاً اعلام نکرده است. اما در روز جمعه گذشته، کشور ایرلند دو قرارداد همکاری با دفتر ثبت دادگاه امضا کرد و از کمک به صندوقی که به امنیت و حفاظت از شهود اختصاص داده شده، خبر داد. دکلن اسمایث، مدیر ارشد حقوقی وزارت امور خارجه ایرلند، گفت که او “عمیقاً از تهدیدهای فزایندهای که دادگاه کیفری بینالمللی و کسانی که با آن همکاری میکنند با آن مواجه است، ناراحت است”.
——————————
[۱] دیوان کیفری بینالمللی به انگلیسی International Criminal Court نامیده میشود.این دیوان، نخستین دادگاه دائمی بینالمللی برای رسیدگی به جرایم نسلکشی، جنایات علیه بشریت، جنایت جنگی و جنایتِ تجاوز است. مقر آن در لاهه، در کشور هلند قرار دارد.
این دادگاه به جرایمی رسیدگی میکند که پس از این تاریخ توسط اتباع یا در قلمرو یکی از کشورهای عضو انجام شده باشد، یا اینکه با تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد به این دیوان احاله شده باشد.
[٢] کریم اسد احمد خان، دادستان کنونی دیوان کیفری بینالمللی شهروند بریتانیا است. وی در ١٢ فوریه سال ٢۰٢١، در دومین دوره از نوزدهمین نشست مجمع کشورهای عضو اساسنامه رم در نیویورک، به عنوان دادستان دیوان کیفری بینالمللی برای یک دوره ۹ ساله انتخاب شد.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
گروه افراطی حماس اعلام کرد طرح آتشبس پیشنهادی از سوی مصر و قطر برای آتشبس در جنگ غزه را پذیرفته است.
به گزارش رویترز، حماس در بیانیهای که روز دوشنبه ۱۶ اردیبهشت منتشر کرد، گفت که اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی این گروه، در گفتوگوی تلفنی با نخستوزیر قطر و رئیس دستگاه امنیتی مصر پذیرش این طرح را اعلام کرده است.
در واکنش به این تحول، یک مقام اسرائیلی گفت حماس با «نسخه تعدیلشده» پیشنهادی از سوی مصر موافقت کرده که برای اسرائیل «قابل قبول» نیست.
رویترز به نقل از این مقام نوشت که این پیشنهاد شامل «نتایج دور از دسترس» است که اسرائیل با آن موافق نیست.
این مقام که خواسته نامش فاش نشود، تصریح کرد که اعلام پذیرش حماس میتواند «حیله» این گروه باشد تا «به نظر برسد اسرائیل طرفی است که توافق را رد میکند.»
حماس از سوی آمریکا و شمار دیگری از کشورهای غربی به عنوان سازمان تروریستی شناخته میشود.
تایمز اسرائیل نیز نوشته است که مقامهای اسرائیلی به شبکههای کان، ۱۲ و ۱۳ این کشور گفتهاند شروطی که حماس پذیرفته است، مواردی نیستند که اسرائیل با آن موافق باشد.
آنها گفتهاند پیشنهادی که حماس میگوید آن را قبول کرده است، به شکل «یکجانبه» توسط مصر ارائه شده است و دولت اسرائیل تا قبل از واضح شدن جزئیات، آن را جدی نمیگیرد.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در گفتوگو با خبرنگاران با تأیید این که حماس به طرح پیشنهادی آتشبس پاسخ داده است، اعلام کرد ایالات متحده در ساعتهای پیش رو درباره این پاسخ حماس با متحدان خود رایزنی خواهد کرد.
متیو میلر اضافه کرد که رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیآیای، در منطقه حاضر است و بیدرنگ رایزنی را آغاز کرده است.
او حاضر نشد جزئیات پاسخ حماس را فاش کند، اما گفت آمریکا از توافقی که به نبرد پایان دهد و باعث آزادی گروگانهای اسرائیلی شود، حمایت میکند.
قبل از اعلام پذیرش این پیشنهاد از سوی گروه حماس، رئیسجمهور آمریکا به دنبال انتشار دستور اسرائیل به ساکنان شرق رفح برای تخلیه این منطقه در مکالمه تلفنی با بنیامین نتانیاهو خواست اسرائیل از حمله به این شهر خودداری کند.
به گفته کاخ سفید، جو بایدن در این گفتوگوی تلفنی در روز دوشنبه، نخستوزیر اسرائیل را از آخرین تلاش ها برای تضمین معامله گروگانها، از جمله از طریق گفتوگوهای جاری در دوحه، قطر، با خبر کرده است.
همچنین وزیر امور خارجه ایران در واکنش به اعلام حماس، در شبکه ایکس نوشت که اسماعیل هنیه درباره این تصمیم با او تماس گرفته و گفته است که حالا «توپ در زمین اسرائیل» است.
جمهوری اسلامی یکی از حامیان کلیدی گروه حماس در منطقه است و طی حدود هفت ماه گذشته از حمله روز ۱۵ مهر حماس به اسرائیل که آغازگر جنگ غزه شد، حمایت کرده است.
از سوی دیگر، رئیسجمهور ترکیه با استقبال از اعلام موافقت حماس با آتشبس در غزه، خواستار آن شد که اسرائیل نیز «گام مشابه» بردارد و آتشبس را بپذیرد.
رجب طیب اردوغان همچنین از کشورهای غربی خواست بر اسرائیل فشار بیاورند تا با آتشبس موافقت کند.
هنوز جزئیات کامل این طرح که حماس میگوید آن را پذیرفته، اعلام نشده است، اما یک عضو ارشد حماس به شبکه الجزیره گفت این گروه توافقی «سه مرحلهای» را پذیرفته است که هریک ۴۲ روز طول میکشد.
خلیل الحیه، معاون رئیس حماس، ادعا کرد مرحله دوم این طرح شامل خروج اسرائیل از نوار غزه است.
یک هیئت نمایندگی حماس طی روزهای شنبه و یکشنبه در قاهره حضور داشت تا با میانجیهای مصری و قطری درباره آخرین پیشنهاد آتشبس مذاکره کند.
نمایندگان اسرائیل در این دور از مذاکرات حضور نداشتند.
ویلیام برنز، رئیس سیآیای، به نمایندگی از آمریکا در این مذاکرات حضور داشت و شامگاه یکشنبه به دوحه سفر کرد تا طرفین را متقاعد به ادامه مذاکرات کند.
خبرگزاری رویترز روز یکشنبه اعلام کرد بعد از پایان روز دوم این مذاکرات، آقای برنز در یک «دیدار اضطراری» با نخستوزیر قطر شرکت میکند.
یک مقام آمریکایی درباره این سفر گفت که هدف سفر آقای برنز به دوحه «فشار حداکثری به اسرائیل و حماس برای ادامه دادن به مذاکرات» است.
پذیرش طرح آتشبس از سوی حماس چند ساعت پس از آن اعلام شد که ارتش اسرائیل اعلام کرد که حدود ۱۰۰ هزار نفر باید شرق رفح را ترک کرده و به نقطه امنتر بروند و این نشانهای برای آغاز عملیات نظامی قریبالوقوع ارتش این کشور در رفح تلقی شد.
نخستوزیر اسرائیل پیش از این وعده داده بود که «با توافق یا بدون توافق» اراده اسرائیل برای عملیات نظامی در شهر رفح برقرار است.
جنگ غزه پس از حمله روز ۷ اکتبر گروه افراطی حماس به جنوب اسرائیل آغاز شد، حملهای که طبق آمار اسرائیل، ۱۲۰۰ کشته بر جای گذاشت و نیروهای حماس همچنین ۲۵۲ نفر را نیز به گروگان گرفتند.
طبق آمار وزارت بهداشت غزه هم بیش از ۳۴ هزار و ۶۰۰ فلسطینی در حملات اسرائیل کشته و بیش از ۷۷ هزار نفر نیز زخمی شدهاند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
بیش از ۲۰ زن زندانی سیاسی - عقیدتی در اوین بالای ۶۰ سال سن، نشان از اراده زنان برای رهایی، همچنین بیرحمی و شقاوت جمهوری اسلامی است.
در بند زنان اوین، چهار زن مبارز بالای ۷۰ سال سن برای احقاق حقوق انسانی متحمل حبساند. این نوشته را از آن رو مینویسم که مردم عزیز سرزمین ایران و جوانان سربلند بهویژه دختران دلیر و جسور ایران، آگاه و دلگرم باشند که تا زمانی که چنین مادرانی در صف مبارزان ایستادهاند، استبداد ناکام و آزادی پرقدرت خواهد بود.
مهوش شهریاری، کبری بیگی، راحله راحمی و ناهید تقوی از جمله زنان مبارز بند زنان اوین هستند که هر روز به عظمت و شکوه ایستادگیشان و اراده تزلزلناپذیرشان غبطه میخورم. مادرانی که در دههی هفتاد عمر پربرکتشان، برکتِ آزادیخواهی و برابری طلبی و سربلندیِ ظلمستیزی را به تاریخ انسانها میبخشند.
مردم عزیز ایران
در میان ۶۹ زن زندانی سیاسی ـ عقیدتی اوین، ۲۱ زن بالای ۶۰ سال سن متحمل حبس هستند. حضور این زنان در صف مخالفانی که حاضر به پرداخت سنگینترین هزینهها هستند، نشان از به پا خواستن عموم زنان برای تحقق دموکراسی، آزادی و برابری همچنین شدت عصیان جامعه علیه تبعیض، ستم و سلطه دارد.
جامعهای که از رژیم دینی استبدادی گذر کرده و سودای طرحی نو برای آزادی و برابری دارد.
عیان است که حضور مادران و زنانی که ششمین و هفتمین دههی عمرشان را در زندان سپری میکنند، نشان از بیرحمی، مردمستیزی و سبعیت رژیم دارد که برای حفظ قدرت پوشالی خود چشم بر اخلاق، ارزشهای جامعه و انسانیت بسته و روز به روز منفورتر میشود.
ما در این بند شاهدیم برخی از این زنان به دلیل مشکلات جسمی و بیماری، متحمل شرایط بسیار دردناک و دشواری هستند و حداقل ۳ نفر از آنها عدم تحمل حبس دارند، اما با روحیه بسیار بالا و بینظیر و همدل و همراه با جمع زندانیان و مقاوم و سربلند، الگوی زن زندانی سیاسی ـ عقیدتی هستند.
دستهای پر مهرشان که پس از دههها زندگی و تقلا، نشان از رنج دوران دارد، نه فقط در دست زنان زندانی برای محکم کردن زنجیر به هم پیوسته و طولانی مبارزان، بلکه در دست همهی مردم ایران برای ساختن فردای پرشور و امید ایران است. قدرشان را بدانیم و به حرمت آزادی و عدالت، به یادشان باشیم و برای آزادیشان تلاش کنیم.
نرگس محمدی
زندان اوین
اردیبهشت ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
روزنامه اعتماد
آیا صنعت هوانوردی ایران به پایان خط رسیده است؟ این سوالی است که با توجه به شواهد و آمارها میتوان به آن پاسخ داد. اما نگاهی به وضعیت فعلی نیز اندک سرنخهایی را به دست میدهد. به گفته رییس سازمان هواپیمایی کشوری در حال حاضر ۱۸۰ فروند هواپیمای عملیاتی در ایران وجود دارد؛ در حالی که خود او پیش از این گفته بود که با توجه به جمعیت فعلی کشور نیاز به ۵۵۰ فروند هواپیما داریم. سال گذشته قرار بود تعداد هواپیماها به ۲۵۰ فروند برسد که این اتفاق نیفتاد. اما درباره آمار و ارقام هواپیماهای فعال کشور نیز نظرات مختلفی وجود دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
بلیت هواپیما نایاب است!
نمای کلی صنعت هوانوردی ایران در بخش تقاضا به گونهای است که بلیت هواپیما حتی برای آنهایی که پولش را دارند به سختی پیدا میشود و بدون اتصال به شبکه دلالی پر قدرتی که ظاهرا کسی قرار نیست جلوی آنها بایستد؛ خبری از بلیت نیست. ایرلاینها به واسطه «قیمت گذاری دستوری» بلیت هواپیما با زیان انباشته فعالیت میکنند و تحریمها کاری کرده که سوختگیری برای پروازهای بینالمللی به سختی انجام شود و در پروازهای داخلی، با وجود تعداد زیاد فرودگاههای کشور، بسیاری از آنها فعالیت خاصی ندارند چون اصولا مسافری ندارند و ایرلاین خاصی حاضر به برقراری پرواز نیست.
فقط ۷ یا ۸ هواپیمای سرحال داریم!
در بخش عرضه، کارشناسان میگویند به غیر از ۳ هواپیمای ایرباس برجامی، ۱۳ فروندایتیآر و چند فروند ایرباس ۳۴۰ ماهان، کل ناوگان کشور باید بازیافت شود. «بازیافت» هواپیما بدین معنی است که بدنه هواپیما که از جنس آلومینیوم است به قطعات کوچک بریده شده و به کارخانههای مربوطه جهت ذوب و تبدیل به آلومینیوم نو شود. همچنین سایر قطعات اعم از سیمهای مسی، قطعات فولادی، پلاستیکها و... نیز تا جای ممکن بازسازی شوند.
کارشناسان حوزه هوانوردی میگویند حدود ۲۰ فروند هواپیمای مسافربری در کشور ارزش عملیاتی دارند که ۱۳ فروند آن توربوپراپ با ظرفیت ۷۰ نفر هستند که به دلیل نبود قطعات زمینگیر شدهاند. میماند ۷، ۸ فروند هواپیما که باید پروازهای داخلی و خارجی را به صورت همزمان انجام دهند که البته آنها هم با کمبود قطعات مواجه هستند.
به عبارت دیگر، در حالی که کشورهای امارات، قطر و ترکیه در مجموع بالای هزار فروند هواپیمای سرحال دارند، تعداد هواپیماهای قابل اتکای ایران ۷ یا ۸ فروند است و باقی هواپیماهای کشور شدیدا فرسوده شدهاند.
فرودگاههای نیمه تعطیل
در کنار این، فرودگاههایی هم هستند که به دلیل نبود مسافر، زیانده شدهاند. فرودگاههایی که با فشار مقامات محلی و بدون توجه به آمایش سرزمین ساخته شدهاند. در زمان ساخت و راهاندازی این فرودگاهها، تبلیغات گستردهای درباره اهمیت این فرودگاهها و نقش آنها در توسعه استان یا شهرستان محل ساخت، انجام میشود، بهطوری که این تصور ایجاد میشود که شهرهای دارای فرودگاه به یکباره به بهشت تبدیل شده و چهره آنها دگرگون خواهد شد، اما پس از گذشت چند ماه از افتتاح، واقعیت ماجرا آشکار میشود. نبود مسافر و عدم تمایل شرکتهای هوایی برای برقراری پرواز به این فرودگاهها نشان میدهد که در ساخت این فرودگاهها به آمایش سرزمین و توجیه اقتصادی پروژه توجهی نشده است. بدین ترتیب سرمایههای کلان ملی که میتوانست در پروژههای اولویتدار و مفیدی صرف شود، در این فرودگاههای بیمسافر، فریز شده و نابود میشود.
گفته میشود تعداد فرودگاههای دارای توجیه اقتصادی در کل کشور ۵ فرودگاه است و الباقی در زیان انباشته غوطه میزنند. (ایرنا؛ کد خبر: ۸۴۸۷۴۳۶۲) مثلا به فرودگاه یاسوج نگاه کنید که با عنوان «بینالمللی» و داشتن «مرز هوایی» در سال گذشته هفتهای دو پرواز داشته و تقریبا نیمه تعطیل بوده است! (عصر ایران؛ کدخبر: ۹۱۲۹۶۵) یا فرودگاه سراوان در استان سیستان و بلوچستان که در سال ۱۴۰۱ فقط ۶۴ مسافر داشته است که طی ۴ فقره نشست و برخاست هواپیما بوده است! (گزارش وزارت راه) همچنین هیچ فرودگاهی در ایران توانایی پذیرش هواپیمای غولپیکری همچون ایرباس A۳۸۰ را ندارد که در دنیای امروز به عنوان یک معیار برای توانسنجی فرودگاههای بزرگ در میزبانی پروازهای دوربرد به حساب میآید. (تین نیوز؛ کد خبر: ۲۷۲۰۷۶)
این درباره فرودگاههایی است که زیر نظر شرکت مادرتخصصی فرودگاهها فعالیت دارند. وضعیت در فرودگاههای مناطق آزاد نیز چندان بهتر نیست. بهطور مثال، بر اساس گزارش سازمان حسابرسی زیان شرکت توسعه و مدیریت بنادر و فرودگاههای منطقه آزاد کیش در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰ بیش از ۵۰۰ درصد افزایش یافته است. (تسنیم؛ کد خبر: ۲۹۹۸۱۶۸)
آمار وزارت راه چه میگوید؟
بر اساس «کتابچه عملکرد، پایش و کنترل آماری از شاخصهای کلیدی وزارت راه و شهرسازی در سال ۱۴۰۱» که در اختیار خبرنگار «اعتماد» قرار گرفته، در پایان سال ۱۴۰۱، تعداد ناوگان فعال هوایی ۱۶۲ فروند بوده. در این ۱۶۲ فروند هواپیما،۲۲ هزار و ۸۹۸ صندلی فعال وجود داشته که بهطور میانگین تعداد مسافران یک هواپیمای فعال را به ۱۴۱ نفر رسانده است. اما سهم بخش هوایی از جابهجایی مسافر در سال ۱۴۰۱ کمی بیش از ۱۰ درصد بوده. در واقع ۷۲.۴ درصد مسافران از طریق جادهای رفت و آمد داشتهاند و ۱۷ درصد از آنها نیز از قطار استفاده کردهاند. همین حرکت مسافران به سمت جابهجایی جادهای موجب شده تا تعداد فوتیها در تصادفات نیز افزایش پیدا کند. چنان که در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۱ تعداد فوتیهای حاصل از تصادفات به ۱۵هزار و ۴۴۰ نفر رسیده در حالی که این رقم در سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۱۷هزار و ۷۴۵ نفر بوده و در واقع تعداد فوتیهای تصادفات ۱۵ درصد در همین یک سال رشد کرده است!
کاهش پروازهای داخلی
از طرف دیگر در بخش شاخص «نشست و برخاست» که میزان تردد هواپیماها در فرودگاهها را به تصویر میکشد نیز شرایط مشابهی طی سال ۱۴۰۱ حاکم بوده و البته بیشتر نشست و برخاست هواپیماها به سمت پروازهای بینالمللی رفته که عمدتا توسط «ایرلاینهای خارجی» انجام میشود. به گفته وزارت راه و شهرسازی، میزان نشست و برخاست هواپیما در پروازهای داخلی در سال ۱۴۰۱ نسبت به ۱۴۰۰ ریزش ۹ درصدی داشته و از ۳۰۵ پرواز به ۲۷۸ پرواز کاهش پیدا کرده است. در مقابل، نشست و برخاستها در پروازهای بینالمللی ۶۴ درصد رشد کرده است.
ریزش پروازها در دهه ۹۰
آمارهای وزارت راه و شهرسازی به وضعیت شاخصهای بخش هوانوردی در دهه ۹۰ نیز پرداخته که در نوع خود آمارهای جالبی ارایه میکند و شاید بتوانیم پاسخ سوالی که ابتدای گزارش پرسیدیم را در این بخش بیابیم. تعداد نشست و برخاست در پروازهای داخلی در حالی طی سال ۱۴۰۱ به ۲۷۸ هزار فروند هواپیما رسیده که در سال ۱۳۹۶ یعنی بهترین عملکرد دهه ۹۰، این رقم ۳۹۶ هزار فروند بوده. در واقع مقایسه این دو رقم از یک کاهش ۲۵ درصدی خبر میدهد. در پروازهای بین المللی نیز این وضعیت تکرار شده است.
بهترین عملکرد دهه ۹۰ در این شاخص مربوط به سال ۱۳۹۳ است که ۲۹ هزار فروند هواپیما نشست و برخاست داشتهاند. اما در سال ۱۴۰۱ این عدد به ۲۳ هزار فروند رسیده که ۲۱ درصد کاهش یافته است. در شاخص اعزام و پذیرش مسافران داخلی نیز بهترین عملکرد برای سال ۹۶ است که ۴۴ میلیون و ۲۷۳ هزار نفر جابهجا شدهاند. عددی که با کاهش ۲۸ درصدی به کمی بیش از ۳۲ میلیون نفر در سال ۱۴۰۱ رسیده است. در بخش مسافران خارجی این وضعیت بدتر است. بهترین عملکرد این بخش مربوط به سال ۱۳۹۳ است که ۴ میلیون و ۴۱۲ هزار نفر در پروازهای بینالمللی اعزام و پذیرش شدهاند و در سال ۱۴۰۱ با کاهش ۳۷ درصدی این عدد به ۲ میلیون و ۷۷۵ هزار نفر رسیده است.
۵۰ هواپیمای وارداتی کجا هستند؟
در یکی- دو سال گذشته صنعت هوانوردی ایران با شدیدترین تحریمهای ظالمانه علیه ایران روبرو بوده و در کنار آن قیمتگذاری دستوری بلیت هواپیما، بسیاری از ایرلاینها را زیانده کرده است. اما مثلا به جای مدیریت این شرایط که پیش از این به هنگام امضای برجام صورت گرفت؛ ادعاهای عجیبی مانند «واردات ۵۰ هواپیما» در دو سال گذشته مطرح میشود و در کنار آن با طعنه به دولت قبلی گفته میشود که «این دولت به دنبال عکس یادگاری با هواپیمای برجامی نیست!»
اما واقعیت این است که صنعت هوایی ایران که تجربه اضافه شدن ۱۶ هواپیمای برجامی را در مدت دو سال و تاثیر آن را بر صنعت هوایی حس کرده، اثرات اضافه شدن ۵۰ یا ۶۰ فروند هواپیما در دو سال گذشته قاعدتا چیزی نیست که فعالان این صنعت و مردم نتوانند آن را حس کنند. بنابراین اینگونه اظهارات چندان درست به نظر نمیرسد. نمای کلی صنعت هوانوردی ایران نشان میدهد که مدیریت هوانوردی در کنار توان رایزنیهای مقتدرانه سیاسی در بالاترین سطح ممکن، نیازمند به کارگیری تخصص و علم است و دیر یا زود مجبور خواهیم شد بالاخره در برابر این قاعده سر تسلیم فرود آوریم.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
سیاست شکست خورده ممنوعیت واردات پوشاک، نه تنها ایران را به بستری مناسب برای قاچاقچیان این کالا تبدیل کرده است؛ بلکه طبق جدیدترین اظهارنظر فعالان صنعت پوشاک، ایران تبدیل به مرکز کالاهای استوک (دست دوم) منطقه شده است.
به گزارش اکوایران، با تشدید تحریمهای ایران در اوایل سال ۱۳۹۷ دولت واردات پوشاک را همچون بسیاری از اقلام وارداتی دیگر ممنوع کرد. بدین ترتیب واردات رسمی به نفع قاچاق کنار کشید. موضوعی که همواره مورد نقد فعالان صنعت نساجی و پوشاک بود.
اخیرا نمایندگان بخشخصوصی در اتاق بازرگانی تهران به چالشهای صنعت نساجی و پوشاک پرداختند. طبق اظهارات فعالان این صنعت، موضوع تخصیص و بازگشت ارز صادراتی، قاچاق بهویژه قاچاق پوشاک استوک از جمله مهمترین چالشهای این روزهای آنهاست.
هرویک یاریجانیان، رئیس کمیسیون صنعت و معدن اتاق تهران گفت: با وجود گذشت یک ماه از سال جدید، هنوز همه صنایع درگیر بلاتکلیفی هستند. ما نمیدانیم قیمت ارز در روزها و ماههای آتی چه روندی را طی خواهد کرد و این یعنی نمیتوانیم برای ورود به بازارهای بینالمللی و فعالیت در آن برنامهریزی داشته باشیم. بیثباتی طی سالهای اخیر باعث شده است که ما متاسفانه از تمام بازارهای بینالمللی دور بمانیم.
مهدی پورقاضی، عضو سابق هیات نمایندگان اتاق تهران نیز گفت: آنچه صنایع را رنج میدهد، این است که سیاستهای پولی و بانکی و ارزی است که بانک مرکزی و دولت به کار میگیرند همان سیاستهایی است که سالها به کار برده شده و نتایجش هم معلوم است. برای مثال اصرار دارند که نرخ دستوری پایینی برای ارز اعلام کنند و از این طریق به افراد و گروههای خاص ارز ارزان بدهند.
امین مقدم، عضو هیات نمایندگان اتاق تهران به مشکلات موجود در حوزه نقلوانتقال پول، مبادلات ارزی و بازگشت ارز صادراتی سخن گفت و خواستار رفع آنها شد.طبق گزارش اتاق بازرگانی تهران، تراز صنعت نساجی در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال قبل از آن ۳ برابر منفی شده در حالی که حدود ۸۰درصد کالاهای ما در کشور در حال تولید است.
مسعود شاهبختی، بازرس اتحادیه تولید و صادرات نساجی و پوشاک گفت: جهش تولید در صنعت نساجی و به طور کلی دیگر صنایع اتفاق نمیافتد مگر اینکه سیاستهای بانکی ما اصلاح شود. در حال حاضر بسیاری از کشورها از ما تقاضای کالا دارند، اما همکاران ما در این صنعت به دلیل تحریمهای بانکی و مشکلات ارزی قادر به صادرات کالا نیستند.
سعید جلالی قدیری، دبیر جدید اتحادیه تولید و صادرات صنایع نساجی و پوشاک ایران در این نشست با نقد از وضع موجود گفت: مساله اول ما تخصیص ارز و مساله دیگر قاچاق است. در مورد تخصیص ارز شفافیت وجود ندارد و همه اعم از صراف و ترخیصکار از رانتهای موجود استفاده میکنند.
او افزود: در مورد قاچاق هم با وجود ممنوعیت واردات پوشاک که ما مخالف آن هستیم؛ ما اکنون مرکز توزیع کالای استوک در منطقه شدهایم. پنج سال است تلاش میکنیم بگوییم قاچاق بد است. ما نباید واردات را ممنوع کنیم و ممنوعیت واردات مشکلی از ما حل نخواهد کرد. قدیری تاکید کرد: ما در صادرات پوشاک و نساجی مزیت داریم؛ اما اینکه با چه مدلی جلو برویم مهم است.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
رییس بخش خطرپذیری مرکز تحقیقات وزارت راه و شهرسازی با بیان اینکه تعداد زیادی از ثار تاریخی و بناهای ارزشمند کشورمان در زونهایی با خطر فرونشست زمین واقع شدهاند، گفت: در استان فارس بیشترین نرخ فروشست در محدوده مرودشت بوده و نرخ آن در این منطقه به ۱۷ سانتیمتر در سال میرسد که آثار تاریخی تخت جمشید و نقش رستم در این محدوده قرار دارد.
به گزارش ایلنا، علی بیتالهی، دبیر کارگروه ملی زلزله و لغزش لایههای زمین درباره نرخ فرونشست در حرایم آثار تاریخی به ویژه تخت جمشید و نقش رستم در شیراز و میدان نقش جهان در اصفهان اظهار داشت: مطالعاتی درباره وضعیت برخی از آثار تاریخی ثبت شده جهانی انجام دادم که یکی از آنها تخت جمشید و نقش رستم است که حفظ این آثار ثبت جهانی ضوابطی دارد که براساس این ضوابط، برخی از اقدامات از جمله ساخت و سازها در حرایم این آثار باید رعایت شود.
وی ادامه داد: حال اینکه در معرض قرارگیری این آثار در محدودههای فرونشست خطرساز شده است و تعداد زیادی از این آثار تاریخی و بناهای ارزشمند کشورمان در زونهایی با خطر فرونشست زمین واقع شدهاند. منطقه مرودشت استان فارس، رکورددار فرونشست زمین در این استان است و بیشترین نرخ فروشست در محدوده مرودشت بوده که نرخ آن در این منطقه به ۱۷ سانتیمتر در سال میرسد که آثار تاریخی تخت جمشید و نقش رستم در این محدوده قرار دارد.
رییس بخش زلزلهشناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه و شهرسازی تاکید کرد: در حالی که ۵۰ سال گذشته در مرودشت با حفر چاه ۳۰ متری به آب میرسیدند امروز با حفر چاهی به عمق ۱۲۰ متری هم به آب نمیرسند و در طول این سالها با برداشتهای بیرویه آب وضعیت فرونشست در این منطقه بحرانی شدهاست.
بیتالهی گفت: در حاشیه این پهنه فرونشستی خطرساز استان فارس دو آثار تاریخی ارزشمند و منحصربفرد نقش رستم و تخت جمشید واقع شده که متاسفانه در بازدیدها شکافهای فرونشستی در محوطه تخت جمشید کاملا مشخص و واضح و مهمتر اینکه در حال توسعه است. این شکافها به مجرای نفوذ آب تبدیل میشوند و تونلهای زیرسطحی را ایجاد میکنند و در نهایت به فروریزش سطحی زمین منجر میشوند. در نقش رستم هم دقیقا در مجاورت و نزدیکی صخرههای سنگی و نقش نگارهای سنگی ارزشمند، شکاف عمیق و عجیب طولی با عمق چشمی ۶ متر و با عرض نیم متری وجود دارد که این نشان میدهد این زون بسیار خطرساز است.
وی افزود: در حاشیه همین محدوده اثر تاریخی، مزارعی وجود دارند که هنوز هم با استخراج آب از طریق حفر چاه آبیاری میشوند.دبیر کارگروه ملی زلزله و لغزش لایههای زمین درباره الزام ممنوعیت حفر چاه در مجاورت آثار تاریخی ارزشمند، اظهار داشت: به طور شبانه روزی پیگیر این موضوع هستیم که مقررات ملی فرونشستی تهیه شود که یکی از ارکان این مقررات ملی، ممنوعیت حفر و بهرهبرداری از آب زیرسطحی در حریم آثار تاریخی است. از آنجایی که ضابطه حقوقی نداریم و قانون و مقررات لازم الاجرا برای این اقدام نداریم نمیتوان این ممنوعیت را اعمال کرد.
وی با بیان اینکه در استان اصفهان هم اثر تاریخی میدان نقش جهانی به عنوان مهمترین نماد تاریخی ایران متاسفانه دچار فرونشست زمین و ترک خوردگی عجیب شده است، ادامه داد: نرخ فرونشست در میدان نقش جهان به حدود ۵ سانتیمتر در سال رسیده، اما موضوع مهم این است که از آنجایی این آثار تاریخی خشتی و بنایی هستند و مصالح ساختمانی بهم پیوسته ندارند، با کوچکترین انزجاج دچار ترک خوردگی میشوند.
بیتالهی گفت: متاسفانه در اصفهان موضوع دیگری به غیر از حفر چاه، مساله فرونشست را تشدید کردهاست. پس از اینکه در دولت احمدینژاد حوزه آبریز استانی شد، آب زاینده رود با برداشتهای آب در بالادست قطع شد. در مقطعی آب زاینده رود در بازه زمانی ۶ ماهه قطع میشد، اما در حال حاضر به طور کلی قطع شده و هر از چند گاهی برای کشت بهاره و پاییزه برای چند روز جریان آب را باز میکنند
رییس بخش زلزلهشناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه و شهرسازی تاکید کرد: نکته جالب این است که از همین محدودهای که با کمبود منابع آبی مواجه هستند آب را با لولهای به یزد منتقل میکنند و جالبتر اینکه میخواهند آب دریا را با شیرینکن به یزد و دوباره از یزد به اصفهان منتقل کنند که به طور قطع، نتیجه این برنامهها و اقدامات گسترش پهنههای فرونشستی و کمبود آب در هر دو استان است.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
رضا مراد صحرایی، وزیر آموزشوپرورش، در یکی از سخنرانیهایی که به مناسبت روز معلم انجام داد به مسالهای اشاره کرد که نهتنها تعجب بسیاری را برانگیخت که باعث شد کارشناسان آموزش یک بار دیگر آمارهای مربوط به افت تحصیلی دانشآموزان طی سه سال گذشته را بررسی کنند تا مطمئن شوند وزیر آموزشوپرورش در مورد الگو شدن ایران و سیستم آموزشی کشور خودمان صحبت میکند.
به گزارش تجارت نیوز، مگر میشود طی سه سال گذشته رکورد بیشترین افت تحصیلی را در کشور شکسته باشیم؛ میانگین مدل دانشآموزان متوسطه حتی به ۱۲ هم نرسد و باز مدعی الگوی جهانی شدن باشیم؟
اینکه وزیر آموزشوپرورش بر مبنای کدام تحول بنیادین در حوزه آموزش به چنین نتیجهای رسیده و در حالی که برای خیلی از مردم دیدن دامنه هم مقدور نیست ایشان خود را در حال رسیدن به قله میبیند مسالهای است که تنها شخص وزیر میتواند پاسخگوی آن باشد.اما اگر بخواهیم نگاهی آماری به آنچه امروز در حوزه آموزشوپرورش ما در جریان است بیندازیم، باید به سراغ افرادی برویم که بر اساس آمار و ارقام واقعی اظهارنظر میکنند نه بر اساس هیجانات آنی یک مصاحبه.
حداقل چیزی که در استانداردهای جهانی برای تبدیل شدن به الگو مورد توجه قرار میگیرد عدالت آموزشی است
علیرضا کمالی، کارشناس آموزش، در این باره میگوید: متاسفانه اصلاً مشخص نیست وزیر آموزشوپرورش بر اساس و مبنای کدام استانداردها و آمارهای موجود به این نتیجه رسیدهاند که سیستم آموزشی ما قرار است به الگوی جهانی تبدیل شود. اما حداقل چیزی که در استانداردهای جهانی برای تبدیل شدن به الگو مورد توجه قرار میگیرد عدالت آموزشی است که متاسفانه در کشور ما سالهاست دیگر کسی سراغی هم از آن نمیگیرد.
بیشترین آمار بازماندگان از تحصیل را طی ۱۰ سال گذشته داشتهایم
او میافزاید: در همین روزهایی که وزیر آموزشوپرورش چنین ادعایی دارند ما بیشترین آمار بازماندگان از تحصیل را طی ۱۰ سال گذشته داشتهایم. در همین روزهایی که چنین ادعایی مطرح میشود ما در پایینترین سطح کیفیت استانداردهای آموزشی قرار داریم و افت تحصیلی بیداد میکند.
این کارشناس آموزش توضیح میدهد: استانداردهای جهانی با استانداردهایی که وزیر آموزشوپرورش برای جهانی شدن مد نظر قرار دادهاند، منطبق نیست. عدالت آموزشی، موفقیت دانشآموزان در آزمونهای نهایی و البته شناسایی استعدادها و پرورش دادن آنها مسائلی است که در حوزه آموزشی اکثر کشورهای دنیا مد نظر است که خب ایران متاسفانه هیچ کدام اینها را در شرایط مطلوب ندارد.
فتح قله با حرف یا عمل؟!
کمالی میگوید: مساله اینجاست که روی کاغذ و با سخنرانی ما میتوانیم روزی هزار بار قلهها را فتح کنیم اما وقتی پای کار و عمل به میان میآید، چقدر موفق خواهیم بود؟ در همین سال تحصیلی جاری سه ماه اول سال بسیاری از مدارس دولتی معلم نداشتند. کیفیت آموزش در مدارس دولتی بهشدت پایین آمده است چراکه معلمان از وضعیت معیشتی خود رضایت ندارند. همین امر به افت تحصیلی دانشآموزان دامن زده است.
او ادامه میدهد: کنار گذاشتن معلمان باتجربه آن هم تنها به دلیل مسائلی که در گزینش مطرح میشود، سر کار آوردن معلمانی که توانایی و تجربه لازم را برای تدریس در مقاطع بالا ندارند، بیتوجهی به وضعیت روحی و روانی معلمان به خصوص در مقاطع ابتدایی همه اینها مشکلاتی است که از قبل بوده و طی سه سال گذشته تشدید هم شدهاند.این کارشناس آموزش میگوید: ما زمانی میتوانیم ادعا کنیم الگوی جهانی خواهیم شد و نزدیک به قله هستیم که حداقل نیمی از این مشکلات را به شکل واقعی رفع کرده باشیم.
وعدهها بر اساس امکانات باشد
هدیه رسولی، یکی دیگر از کارشناسان حوزه آموزشوپرورش، در این باره میگوید: مساله فقط الگو بودن نیست؛ مساله این است که وزیر آموزشوپرورش وعدههایی میدهد که در عمل اصلاً امکان اجرایی شدن آن وجود ندارد. به عنوان مثال طرح «هر دانشآموز متوسطه یک مهارت» که گفته شده از مهر امسال اجرایی میشود به زیرساختهایی نیاز دارد که هیچ کدام از مدارس ما این زیرساختها را ندارند مگر مدارس فنی و حرفهای.
مجبور کردن کودکان از سنین پایین به یادگیری، مصداق بارز کودکآزاری است
او اضافه میکند: یک ماه پیش هم وزیر آموزشوپرورش مدعی شده بود باید سن گرفتن دیپلم را به ۱۵ سال برسانیم در حالی که مجبور کردن کودکان از سنین پایین به یادگیری، خود مصداق بارز کودکآزاری است و اصلاً در این خصوص چقدر مطالعه شده و چه بررسیهایی انجام شده که وزیر با استناد به آنها این خبر را اعلام میکند؟
حوزه آموزشوپرورش به میدان آزمون و خطا برای مسئولان تبدیل شده است
رسولی در پایان میگوید: متاسفانه حوزه آموزشوپرورش به میدان آزمون و خطا برای مسئولان تبدیل شده است و هر کدام که سکان هدایت این وزارتخانه را در دست میگیرند میخواهند روشی جدید را به بوته آزمایش بگذارند غافل از اینکه چنین برخوردهایی خود یکی از عوامل مهم افت تحصیلی دانش آموزان به شمار میرود.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
دکتر فرشاد مومنی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی که در نشست «آب، آمایش سرزمین و توسعه پایدار» و به مناسبت رونمایی از ویژه نامه «آمایش سرزمین» فصلنامه «اقتصاد و جامعه»، در موسسه مطالعات دین و اقتصاد سخن می گفت، با تاکید بر اینکه اگر خرد و دانایی محور قرار گیرد و آلرژی نظام تصمیم گیری های اساسی کشور به فساد افزایش یابد، می توانیم اوضاع و احوال بهتری را تجربه کنیم، خاطرنشان کرد: ما با ترکیب خطرناکی از آشفتگی اندیشه ای در نظام تصمیم گیری های اساسی کشور و شدت گیری بحرانها و چالشهای خطیر در عرصه عمل در نظام حیات جمعی مان روبرو هستیم.
به گزارش جماران، بی برنامه بودن، کشور را به دست و پا زدن در آزمون و خطاهای بی فرجام و بی پایان معتاد کرده است و به گفته مهندس بحرینیان، در ایران فقر اندیشه ای باعث شده در اغلب امور مربوط به نظام تدبیر و تمشیت امور، عزیزان سرنا را از سر گشادش می زنند.
راه نجات، از اندیشه توسعه آغاز میشود
وی با بیان اینکه در نهایت اختصار می توانیم به عزیزان و مردم، عزیز مظلوم و بی پناه خود این نکته را تقدیم کنیم که راه نجات از اندیشه توسعه آغاز می شود، ادامه داد: باید یک پرسش فراگیر ملی را جدی بگیریم که چه باید کرد که در ساحت اندیشه و عمل، کوته نگری در نظام تصمیم گیری های کشور جای خود را به دورنگری اعتلابخش و توسعه خواه بدهد. باید تاکید کرد که در ساحت اندیشه، آنچه که حلقه وصل حرکت هر جامعه به سمت توسعه یا اضمحلال است، تلقی از تولید فناورانه به مثابه حیات جمعی است.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با یادآوری اینکه مرور میراث اندیشه ای تاریخی نشان می دهد اگر در گذشته می توانستیم اوضاع را به سامان تر ببینیم، به دلیل سطوحی از اندیشه های سترگ پشتیبان بوده است، اظهارداشت: از این دریچه می توان درک ابن خلدون از «صنعت» به مثابه نظام حیات جمعی را در کتاب دو جلدی مقدمه اش رد گیری کرد که در آن پیوندی ارگانیک میان تمدن سازی با رشد صنایع و پیوندی میان این دو با کیفیت زندگی مردم قائل است. ابن خلدون در تحلیل ریشه اصلی گرفتاری اعراب و بناکردن جاهلیت از سوی آنها به جای تمدن، می گوید آنها چون بادیه نشین بودند و استقرار نداشتند، قادر به خلق صنایع نبودند و چون به تعبیر امروزی، تولیدشان فناورانه نشده بود، همه عرصه های حیات جمعی شان با بحران روبرو شد.
با رویکردهای کوتهنگرانه نمیتوان صنعت بنا کرد
مومنی با بیان اینکه اگر سیاستهای آموزشی، عمرانی، پولی، مالی و تجاری و نرخ ارز، بر مبنای ضربه زدن به تولید یا بی اعتنایی به آن باشد، به جای توسعه، رو به اضمحلال خواهید گذاشت، تاکید کرد: تصمیم گیری راجع به صنعت، تصمیم گیری دورمدت است؛ بنابراین با رویکردهای کوته نگرانه رانتی نمی توان آن را بنا کرد. شما می خواهید مشکلات کوته نگری رانتی را با تزریق ارز و ریال بپوشانید، در حالی که این شدنی نیست و فساد، نابرابری و ناهنجاری های بیشتر را به گرفتاری های موجود اضافه می کنید.
راه ساکت کردن بازنشسته ها، سرکوب کردنشان نیست
این اقتصاددان؛ ارتقای بنیه تولید را، ستون فقرات تمدن سازی، اعتلای کشور و بهبود کیفیت زندگی مردم، دانست و اظهارداشت: در گزارشهای روزمره ای که دستگاه های مختلف منتشر می کنند، این مساله روشن است. فیلمی از بازنشسته های کشور منتشر شده که فریاد و فغانشان درباره اینکه آنچه که به عنوان مستمری به آنها داده می شود به هیچ وجه قادر نیست یک زندگی شرافتمندانه را برای آنها تامین کند، بلند است.
بازنشسته های ما که مخزن الاسرار دانایی ها و توانایی ها هستند، اینگونه رنجیده شده اند و متاسفانه بخش های کوته نگر سیستم هم با بی شرمی تصور می کنند که راه ساکت کردن آنها، سرکوب کردنشان است. در جامعه ای که از نظر هنجارها در حد زیادی توصیه به حفظ حریم بزرگترها شده، این عملکردها بسیار شرم آور است. باید چه کرد که اینها به خود آیند و بفهمند که چه ها می کنند!
مومنی با تاکید بر ضرورت یادآوری مبانی که ریشه در تمدن کشورمان دارد و همچنین توضیح علل توسعه در کشورهایی که مسیر توسعه را به خوبی پیموده اند برای نظام تصمیم گیریهای کشور، ابراز عقیده کرد: رانت، ربا و فساد و این شیوه های غیرمولد که در مرکز اهتمام نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور قرار گرفته اند، هیچ گاه به صورت انتزاعی حل و فصل نخواهند شد. با یک رویکرد سیستمی و مبتنی بر برنامه می توان توسعه را جلو برد. در هم تنیدگی هایی که ایجاد شده نشان می دهد هیچ عنصری از بحرانهای موجود در ایران، منتزع از سایر وجوه حیات جمعی نیست. بنابراین تنها می توان با برنامه این شرایط را رفع کرد. برنامه داشتن هم لوازمی می خواهد که با کمال تاسف بخش های قابل اعتنایی از نظام تصمیم گیری های اساسی کشور حاضر نیستند به لوازم برنامه تن در دهند.
حذف داده های ضروری و دست بردن در آنها، خیانت به کشور است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با تاکید بر اینکه شفافیت مهمترین لازمه برنامه داشتن است و ضمن بسترسازی برای مشارکت، عزم همگانی را برای مشارکت بر می انگیزد، تصریح کرد: با پاک کردن صورت مسائل و حذف داده های ضروری یا به تاخیر انداختن انتشار آنها یا خدای نکرده دست بردن در آنها، که به غیر از اینکه از نظر اخلاقی مذموم است، خیانت به منافع ملی هم هست، مشکلی از مشکلات کشور حل نمی شود. هر کس با هر توجیهی این کار را می کند، باید صمیمانه و خاضعانه او را نسبت به خیانتی که به کشور می کند، آگاه کنیم.
به گفته مومنی؛ مساله اساسی این است که در برنامه باید یک مطالعه روندی از اوضاع و احوال و شرایط اولیه کنونی کشور ارائه دهید. چقدر خجالت آور است که با اینکه در متون کلاسیک گفته می شود ایران جزء پیشگامان امر برنامه ریزی توسعه است، اما در عمل در برنامه هفتم شاهد بودیم عزیزان تقریبا به هیچ یک از لوازم دستیابی به برنامه با کیفیت تن در ندادند. متاسفانه به دلیل اینکه اکثریت نخبگان و دانایان کشور سرخورده شده اند و سخنی نمی گویند، عزیزان فکر می کنند پس چون کسی حرفی نمی زند، مشکلی نیست! اما برای یک کشور پیشگام در برنامه ریزی توسعه بسیار شرم آور است که مثلا در برنامه هفتم این مطالعه روندی و گزارش وضع موجود تهیه نشده است.
در برنامه هفتم بیطور بیسابقهای، منابع و مصارف ارزی کشور روشن نیست
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، ادامه داد: اگر چنین گزارشی نباشد، به معنای این است که نمی دانید چه چیزی را می خواهید تغییر دهید. پس اگر حتی حسن نیت هم داشته باشید، وقتی صورت مساله برایتان آشکار نیست، سرتان را به در و دیوار می کوبید و منابعتان را تلف می کنید. فساد و نابرابری و وابستگی ذلت آور به دنیای خارج را هم افزایش می دهید و این آن چیزی است که اکنون در هر سطحی از مطالعات روندی به چشم می خورد. حواسمان باشد برای اولین بار در برنامه هفتم است که بی سابقه ترین خودداری ها از ارائه جداول ارزی درباره منابع و مصارف ارزی کشور اتفاق افتاده است.
به گفته مومنی؛ آمادگی وجود ندارد که صادقانه به مردم بگویند که پیش بینی می کنند در سالهای برنامه تا چه میزان ارز در اختیار دارند و می خواهند آنها را صرف چه اموری کنند. خدا می داند دلالت ها و پیامدهای این شیوه از مقاومت درباره لوازم برنامه، تا چه اندازه می تواند برای کشور فاجعه ساز باشد و چقدر مشروعیت سیستم را به چالش می کشد. اگر این مساله را نداشته باشید، آنچه آورده اید، برنامه نیست و اگر این جداول را جدی نگیرید، مساله پاسخگویی و مشارکت مردم بی معنا می شود و یک باره چشم باز می کنید و می بینید در ورطه بیشمار بحران فاجعه ساز اسیر شده ایم.
حکومت دچار آشفتگی فکری است
این اقتصاددان خاطرنشان کرد: اگر توسعه مبتنی بر برنامه ریزی با کیفیت را مبنا قرار دهیم، در آنجا حیاتی ترین مساله ای که مطرح می شود این است که نقطه عزیمت کجاست. در اندیشه توسعه، گفته می شود به حکومتی که دچار آشفتگی فکری است کمک کنید که بفهمد مهمترین مساله، مواجهه خردورزانه با نااطمینانی ها است. تا زمانی که نااطمینانی به معنای ناامنی و پیش بینی ناپذیری امور وجود دارد سنگی روی سنگ بند نمی شود. بعد گفته می شود در کلی ترین حالت، نااطمینانی ها دو گونه هستند، با منشا طبیعت، با منشا تعاملات انسانی؛ و ما با تقدم حل و فصل نااطمینانی های با منشا طبیعت روبرو هستیم.
وی با بیان اینکه اگر محیط زیست مقوم بقا نباشد، امکان ندارد تمدنی ساخته شود، توضیح داد: اینها جزء بدیهی ترین مسائل است و تکرار آن خجالت آور است. در طول تاریخ بشر، هر جا جمعیتی شکل گرفته و تمدنی ساخته شده، اوضاع به سامان محیط زیست اصلی ترین عامل آن بوده و در این میان هم عنصر آب نقش تعیین کننده داشته است. اینها که نیاز به کشف و شهود ندارد و اگر نظام تصمیم گیری ای به این مسائل بی توجه بماند، بسیار گرفتار خواهد شد. در ادبیات توسعه گفته می شود در چارچوب مناسبات پنهانکارانه، رانتی و مشارکت زدا به نام توسعه، آنچه که دنبال می شود ترکیب اضمحلال بخش فقر فروشی و محیط زیست فروشی است. معرفت های زیادی دراین عبارت گنجانده شده است.
سرنوشت جامعه غافل از تولید فناورانه، استثمار نیروی کار و زایندگی فقر است
مومنی با بیان اینکه جامعه ای که رویش به تولید فناورانه نباشد، زایندگی فقر پیدا می کند و راه نجات برای اداره کشورش را استثمار نیروی کار قرار می دهد، اظهارداشت: مشخصه همه کالاهای صادراتی ایران، چه خام و چه شبه خام، سهم اندک نیروی کار در آن است. در حالی که عنصر گوهری در اکثریت قریب به اتفاق تجربه های موفق توسعه ، سهم دستمزد بالای پرداختی به نیروی کار بوده است؛ اما در این جا کسانی را داریم که استثمار نیروی کار را به عنوان عنصر کسب مزیت تئوریزه و ترویج می کنند. این مزیتی که میراثش برای مردممان گسترش و تعمیق فقر باشد را نمی خواهیم.
شاغلان قادر به تامین زندگی شرافتمندانه نیستند
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه دانش بشر آنچنان در این زمینه شواهد در اختیار دارد که حیرت انگیز است که این چه نظام تصمیم گیری است که در ربع اول قرن بیست و یکم و علی رغم این ذخیره دانایی، هنوز فکر می کند از استثمار نیروی کار راه نجات برای کشور بیرون میآید، خاطرنشان کرد: مرکز آمار در گزارشی، عنوان کرده است که ۸۹ درصد فقرای ایران را شاغلین سابق و لاحق تشکیل می دهند. یعنی در غیاب تولید فناورانه این مشاغل قادر نیستند یک زندگی شرافتمندانه را تامین کنند.
با تحت فشار قرار دادن مردم، آنها را وادار به عصیان می کنند. چرا برای شما آموزنده و عبرت آور نیست که یکی از اصلی ترین طیف های تجمع کننده اعتراضی در این کشور، بازنشسته ها هستند! در حالی که سن بازنشستگی سن این التهابتها و فشارهای روحی و جسمی نیست. به جای اینکه بر سر آنها بزنید، منشا گرفتاری را پیدا کنید و منشا آن این است که شما به تولید فناورانه پشت کرده اید و همه چیز در حال از بین رفتن است.
عملکرد رانتیمعدنیها، آمیزهای از فقرفروشی و محیطزیست فروشی است
مومنی با بیان اینکه بدتر از استثمار نیروی کار، «محیط زیست فروشی» است ، ادامه داد: در مناسبات رانتی، اگر انتخاب نکنی، انتخاب بد خود را تحمیل می کند. اکنون در کشور ما، ارزآورترین رشته فعالیتهای خام فروشانه که ما روی آن صورتک تولید صنعتی زده ایم، آلوده ترین رشته فعالیتهای شناخته شده در دنیا هستند. بعد در رانتی معدنی هایی که صادر می کنند، چه فولاد و چه پتروشیمی ها و چه موارد دیگر، این دو مساله به طور کامل با یکدیگر پیوند خورده اند و تبدیل به آمیزه فقرفروشی و محیط زیست فروشی شده است.
سهم حقوق و دستمزد در ساختار هزینه های رانتی معدنی ها، در میان رشته فعالیتهای صنعتی پایین ترین در ایران است. در تخریب محیط زیست و آب بری هم جزء بالاترین ها هستند. آیا نباید این مسائل برای مسئولان الهام بخش باشد!
سقوط ۲۰ درصدی سهم صنایع نساجی در اشتغال صنعتی در حدود ۲۰ سال
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سال ۱۳۷۰ سهم رانتی معدنی ها از کل ارزش افزوده بخش صنعت در ایران، حدود ۳۰ درصد بوده و از ۱۳۹۵ به بعد، این رقم از۷۰ درصد عبور کرده است، گفت: با این رشد بادکنکی مخرب و فاجعه ساز رانتی معدنی ها که هزار گونه فساد و بیچارگی و نابرابریهای ناموجه به ایران تحمیل کرده است، فروپاشی نسبی بسیاری از رشته فعالیتهای صنعتی را پنهان کرده اند. سال ۱۳۷۰ سهم صنایع نساجی و پوشاک در اشتغال صنعتی و ارزش افزوده صنعتی و ارزآوری حدود ۲۵ درصد بوده است اما اکنون این سهم به زیر ۵ درصد سقوط کرده است این آمار برای کشوری که در نساجی و پوشاک سابقه داشته است بسیار شرم آور است
مومنی با یادآوری اینکه در رمان شاه لیر، شکسپیر ضمن روایت گفتگوی خانمهای درباری انگلیس بزرگترین مظهر فخرفروشی آنها به یکدیگر را استفاده از پارچه های مخملی ساخت ایران توصیف کرده است، اظهارداشت: ببنید ما چه دستاوردهایی را به نابودی کشانده ایم! باد کردن رانتی معدنیها چه تخریب خطرناک و فاجعه سازی است که شما با ادعای ارزآوری آن را ادامه می دهید! مرکز پژوهش های مجلس نیز سال گذشته در گزارشی عنوان کرد که با مقیاس مقدار وزنی صادرات ارزآوری صدور محصولات نساجی و پوشاک نسبت به رانتی معدنیها بین ۵ تا ۱۵ برابر است. واقعا ما چه می کنیم! این مسیر اضمحلال است و نه مسیر توسعه!؛ چرا که بر مبنای فساد، رانت، بیعدالتی و تعمیق وابستگی ذلت آور به دنیای خارج همراه با استثمار نیروی کار و تخریب محیط زیست بنا شده است. اینکه می گوییم نمی توانید برنامه آمایش و توسعه پایدار داشته باشید بدون اینکه برنامه اعتلابخش توسعه صنعتی داشته باشید به این معناست.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با انتقاد نسبت به بی اعتنایی مسئولان به هشدارها و دیدگاه های بدنه کارشناسی کشور، عنوان کرد: به هر زبانی تلاش می کنیم هزینه فرصت این خطاهای وحشتناک و نابخشودنی را آشکار کنیم تاکنون موفق نبوده ایم، هر چند که در سطوحی از بدنه اجرایی و کارشناسی کشور آگاهی ایجاد شده و این برای ما موفقیتی است اما متاسفانه زور رانت از زور دانایی بیشتر است و نتوانسته ایم در این زمینه برای ایجاد تغییر در تصمیمات کلان و حیاتی کشور موفق باشیم.
زنگ خطر سرنوشت مشابه ارومیه و زاینده رود برای کارون
وی در ادامه به گزارش ملی توسعه پایدار ایران که تابستان ۱۴۰۱ منتشر شده اشاره کرد و افزود: در این گزارش که به مسئله تغییر اقلیم پرداخته اند، در تشریح وضعیت ایران عنوان شده که ما با دو اثر ویژه تغییر اقلیم در ایران روبرو هستیم؛ یکی مربوط به روند نزولی بارش برف به طور کلی و روند نزولی باران به طور خاص. آنها که با بحث پایداری دورنگر آشنایی دارند متوجه می شوند که مسئله بارش برف تا چه اندازه برای کشور راهبردیتر است. به ما هشدار دادهاند که اگر این روند ادامه داشته باشد، دور نیست که کارون هم سرنوشت ارومیه و زاینده رود را پیدا کند.
مومنی با تاکید بر اینکه آنها که از مطالعه روندی در سند برنامه فرار می کنند به کشور خیانت می کنند، ادامه داد: می خواهند دو روز، مدیریتِ به قول خودشان بی دردسر داشته باشند، اما مقامات کلیدی کشور را نسبت به حیاتیترین روندهای نابود کننده کشور غیرحساس می کنند. هر کسی و با هر توجیهی چنین کاری می کند بداند که در حال خیانت به کشور است.
در تابستانها بارشهای سیلابی در مناطق جنوبی کشور شدت پیدا خواهد کرد
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: در گزارش ملی توسعه پایدار ایران آمده است که در تابستانها بارشهای سیلابی در مناطق جنوبی کشور شدت پیدا خواهد کرد. با اینکه ایران جزء اولین تمدن های دنیا است که به فناوری سدسازی دست پیدا کرده، اما بلوغ فکری که داشتند باعث شده پیشینیان ما اهتمام اصلی شان را روی تقویت سفره های زیرزمینی آب بگذارند. گزارش های رسمی این یافته را امروز اینگونه بیان می کنند که ما سرزمینی هستیم که یک، سوم میانگین جهانی بارش داریم اما اندازه تبخیر، سه برابر میانگین جهانی است. با این حال سدسازی های معقول را تحتالشعاع سدسازی های رانتی و فاسد و قراردادهای رانتی کرده اند.
طی ۵ سال، ۲ برابر کل سدهای ساخته شده در عرض ۵۰سال قرارداد بستیم!
وی با یادآوری اینکه به اذعان کارشناسان اگر ضایعات محصولات کشاورزی را کاهش دهیم، ۱۰ برابر پروژه های مشکوک، رانتی و فاسد انتقال بین حوزه ای آب می توانیم ثمر و پایداری داشته باشیم و اکوسیستممان را سالم نگه داریم، گفت: در عین اینکه این هشدارها داده می شود ما با انفجار قراردادهای سدسازی های مشکوک و نابود کننده در کشور مواجه هستیم. در ۵ سال اول بعد از جنگ، به اندازه حدود ۲ برابر کل سدهایی که در ۵۰ سال قبل از آن ساخته شده بود قرارداد جدید سدسازی امضا کردیم! ببینید چقدر غیرعادی است! بعد هم تا حرف عالمانه کارشناسی زده می شود می گویند او منتقد است و منتقد هم اپوزیسیون است!
اینکه از نقد آشفته می شوید، یک سقوط اخلاقی است
این اقتصاددان با بیان اینکه کتاب «اعتراض، خروج و وفاداری» که ۴۰ سال قبل نوشته شده آورده است که به حکومتگران آموزش دهید که طرفداران و خیرخواهان واقعی شما منتقدینتان هستند و نه چاپلوسان و فریبکاران، تصریح کرد: اینکه از نقد آشفته می شوید، غیر از اینکه مشکوک فاسد و ضد توسعه ارزیابی می شود، یک سقوط اخلاقی هم هست. مظلوم تر از منتقدین ایران به ندرت در دیگر مناطق دنیا پیدا می شود. مجانی به صورت شبانه روزی عمرشان را می گذارند تا ذخیره آگاهی را ارتقا دهند و بعد آن را دو دستی به حکومت تقدیم می کنند. بعد رسانه هایی که خدا می داند چگونه با سفله گزینی رشد کردهاند و مافیای رسانه ای را شکل داده اند، تا حرفی زده می شود که به منافع رانتی و فاسد اصابت دارد، شروع لجن پراکنی و برچسب زنی و اپوزیسیون پنداری منتقد می کنند. این چه شعوری است که نسبتی با دین، علم و تجربه تاریخی کشورمان ندارد.
به گفته مومنی؛ اتلاف منابع و بحران سازی های سیستمی که به واسطه انتقال بین حوزه ای آب صورت می گیرد، بسیار روشن و هشدار دهنده است و این مناسبات آنچنان عریان هستند که نمی توان گفت کسانی آن را نمی فهمند!
صرف میلیاردها دلار در چارچوب مناسبات رانتی، فاسد و مشکوک انتقال آب
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه در تمام دنیا بیش از ۷۰ درصد واحدهای فولاد و پتروشیمی در کنار دریاها ساخته شدهاند، افزود: در چارچوب مناسبات رانتی، فاسد، مشکوک و جاهلانه این واحدها را به خشک ترین مناطق ایران بردهاند و بعد می گویند میلیاردها دلار هزینه کنیم که آب به آنها برسانیم! آن هم چه آبی، آب شیرین! ببینید در این مملکت چه خبر است! اینها با امنیت ملی پیوند می خورد. سال ۱۹۹۰ اندیشکده «کلاب رم»، در گزارشی هشدار داد که سه، چهارم جنگ هایی که در قرن بیست و یکم، چه به صورت داخلی و چه خارجی رخ خواهد داد، بر سر منابع آب شیرین است. آیا کسی در کشور ما نباید این هشدار را جدی بگیرد؟!
فاسدها و چاپلوسها خیرخواه شما نیستند، آنها را از اطراف خودتان دور کنید
این عضو هیات علمی دانشگاه با بیان اینکه کارشناسان محیط زیست صد جور هشدار داده اند که تخریب محیط زیست، ضد امنیت ملی، سلامت مردم و ضد توسعه پایدار کشور است، اما برای آنها پرونده سازی می کنند، اضافه کرد: در اثر تصور نادرست فکر می کنند منتقدان خیرخواه نیستند و نمی فهمند! در حالی که باید بدانید فاسدها و چاپلوسها خیرخواه نیستند، اگر می خواهید کشور نجات پیدا کند، آنها را از اطراف خودتان دور کنید.
آمار تکان دهنده از زلزله ها در کرمان و اصفهان
مومنی با بیان اینکه با شدت گرفتن بحران آب، گسل های غیرعادی پیدا می شود که این گسلها ضمن افزایش آسیب پذیری ما را در برابر تکانه های زلزله ای، ده ها مفسده دیگر برای ما پدیدار می کند، اظهار داشت: به همین دلیل در اندیشه توسعه، نااطمینانیهای با منشا طبیعت، اولویت داده می شود. مرکز لرزه نگاری کشور در گزارشی عنوان کرده که سال ۱۴۰۰، حدود ۸ هزار و ۶۳۰ لرزه در کشور تجربه کردیم. در کرمان ۱۶۷ لرزه با شدت بالای ۴ ریشتر و در اصفهان حداقل ماهی یک مورد لرزش بالای ۵ ریشتر رخ داده است. اینها ناپایداری و نااطمینانی را به شکل سیستمی خود بازتولید می کنند. بنابراین اینگونه نیست که بشود همچنان با ول انگاری این مسیر را ادامه داد.
نرخ فرونشست زمین در ایران بیش از ۵ برابر میانگین جهانی
این اقتصاددان یادآورشد: تیر ماه سال گذشته، یکی از مسئولان سازمان منابع طبیعی کشور در گزارشی گفت سالانه یک میلیون هکتار بیابان به سرزمین ما اضافه می شود و نرخ فرونشست زمین در ایران بیش از ۵ برابر میانگین جهانی شده است.
مومنی با بیان این انتقاد که در چنین شرایطی برخی اسم سندی را برنامه توسعه می گذارند، اما به هیچ یک از این موارد اعتنا نمی کنند و اهتمام شدیدتر به تمام زمینه هایی دارند که بحران آب و فرونشست را شدت می بخشد، گفت: شما با این روش در ایران ناپایداری را سیستمی می کنید. در مقام ادعا مگر نمی گوییم علوی هستیم و مگر علی بن ابیطالب به عدل شناخته نمی شود، اما جلوه های نابرابری های وحشتناک منطقه ای در کشور ما بسیار خطرناک است و در شرایطی که ما کشوری هستیم که ۱۶ استان مرزی داریم این عملکرد می تواند برای ما بحران امنیت ملی ایجاد کند. با هفت کشور مرز خشکی و با ۶ کشور مرز آبی داریم از کل ۳۱ استان ایران ۱۶ استان مرزی است. در این شرایط در اثر غفلت از تولید محوری، ناپایداریها، فقرگستریها و وابستگی های ذلت آور را افزایش دادن ببینید چه بر سر کشور می آورد!
کوله بری و ته لنجی را راه نجات برای حفظ جمعیت مرزنشین انتخاب میکنند!
وی افزود: بعضی از راه حل هایی که اهتمام می کنند، بسیار شرم آور است. حتی عزیزان به تسهیل کولهبری و ته لنجی روی می آورند. خدا شاهد است در ربع اول قرن بیست و یکم بسیار شرم آور است! آن هم برای کشوری که تا این اندازه ظرفیت های عظیم مادی و انسانی دارد. ما کشوری هستیم که از نظر دسترسی به منابع طبیعی و ذخایر زیرزمینی سهم مان ۷ برابر سهممان از جمعیت دنیا است! بسیار شرم آور است که ته لنجی و کوله بری تسهیل کنیم. انواع و اقسام مشوق های رانتی را در دستور کار قرار دهیم و سوداگری را در مرزها ایجاد کنیم.
به جای اینکه با تولید در چهارچوب یک استراتژی توسعه صنعتی و بر اساس تشخص مناطق مرزی، سیاستی پیش ببرند که مایه مباهات و افتخار باشد، سوداگری را به عنوان راه نجات برای حفظ جمعیت مرز نشین انتخاب می کنند! روشن است که از این طریق چه میزان فساد ناکارآمدی و عقب ماندگی و قاچاق بیرون می آید. چقدر شرم آور است که مناسباتی ایجاد کنید که اگر فرد به سمت قاچاق نرود، اموراتش نگذرد. وقتی هم که بحث قاچاق می شود آن را تبدیل به بهانه ای برای وارد کردن شوک به قیمت های کلیدی می کنند!
دستمزدها و هزینه تخریب محیط زیست را در قیمت تمام شده محصولات رانتی معدنی وارد کنید
این استاد دانشگاه تاکید کرد: کارشناسان کشور بارها گفته اند اگر شما شرافتمندانه معتقدید چون یک سری از اجناس ما ارزان است، این نیروی محرکه قاچاق می شود، پس شرافت و شعور به خرج دهید دستمزد را بالا ببرید و هزینه های تخریب محیط زیست را هم در قیمت تمام شده این اقلام رانتی معدنی وارد کنید. ببینیم آیا دیگر کسی انگیزه قاچاق اینها را می کند! در اینجا هم سرنا را از دهان گشادش می زنید! می گویید دارو و بنزین در ایران چون ارزان است قاچاق می شود! دستمزد را بالا ببرید، هزینه های تخریب محیط زیست را هم در قیمت تمام شدهاش وارد کنید، چرا زورتان را به مظلومترین و باشرفترین انسانها یعنی نیروی کار مولد اعمال می کنید؟ بعد هم به گونه ای حرف می زنند که گویا چار ه ای جز این همه ظلم، استثمار و تخریب محیط زیست وجود ندارد!
میانگین کشوری تراکم جمعیت در هر کیلومتر مربع کشور ۴۶ نفر، در تهران ۸۹۰ نفر
وی تاکید کرد: گزارش توزیع جغرافیایی استقرار جمعیت و فعالیت نشان می دهد در حالی که میانگین کشوری تراکم جمعیت هر کیلومتر مربع ۴۶ نفر است، در تهران ۸۹۰ نفر است. ابعاد این ناهنجاری و از ریخت افتادگی را ببینید! ۱۹ درصد کارگاه های صنعتی در تهران مستقر است، در حالی که مجموعه ۸ استان کشور یک درصد است. ببینید چه خبر است! گویی این سیستم می خواهد از طریق رانت، فساد و مفتخوارگی برای خود مزیت تعریف کند. ۵۵ درصد سپرده های بانکی و ۵۸ درصد تسهیلات در تهران است، اما ۱۴ استان کشور هر یک تنها یک درصد سهم دارند. آن هم در کشوری که اوضاعش در استان های مرزی روشن است.
به گفته مومنی؛ وقتی می خواهند راه حل پیدا کنند، سراغ تشویق کوله بری، تهنجی و دلالی و سوداگری می روند. یا هر کس می خواهد برخورداریهای بیشتری از رانت پیدا کند، چند شهرستان را دور هم جمع کند و یک استان جدید بزند! بینید ما را در چه ورطه ای انداخته اند. اگر واقعا مسئله پایداری محیط زیست و توسعه پایدار بر محور تولید فناورانه در دستور کار قرار گیرد، بسیاری از فریب هایی که اکنون برای استمرار مناسبات رانتی بیداد می کند، برملا می شود.
مناسبات رانتی حتی در حال از بین بردن هویت ملی ما است!
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با یادآوری اینکه به طور متوسط بخش کشاورزی در دنیا بین ۷۰ تا ۹۰ درصد آب های شیرین را مصرف می کند، اظهار داشت: برآوردهای رسمی منتشر شده می گوید این سهم در ایران از میانگین جهانی هم کمتر است؛ اما چون ما بخش کشاورزی سازمان نیافته داریم که صدایی در مراکز تولید رانت و تصمیم گیری ندارد، مافیاها میگویند هرچه فریاد دارید در ماجرای بحران آب بر سر بخش کشاورزی بزنید! بعد آمارهای مجعول و دروغ راجع به اینکه بخش کشاورزی تا چه میزان آب مصرف می کند را مبنایی برای تبرئه کردن مافیای سدسازی و مافیایی هایی که رانتی معدنیها را در خشکترین مناطق کشورمان پخش کردهاند، قرار می دهیم! چه مسابقه ای وجود دارد! هفته گذشته چند کارشناس محیط زیست هشدار دادند که این مناسبات رانتی حتی در حال از بین بردن هویت ملی ما نیز است! خطراتی که راجع به نابود شدن تخت جمشید و بی ستون منتشر شده را ببینید! نیروی محرکه تمام آنها بسط مناسب رانتی و مستقر کردن صنایع رانتی معدنی در کم آبترین استان های کشور است.
این اقتصاددان با تاکید بر اینکه در اقتصاد سیاسی توسعه گفته می شود، عامل اصلی آلودگی هوا هم مانند هر نارسایی دیگر بی برنامه بودن کشور است، توضیح داد: با این بیبرنامگی بزکی با عنوان سند قانون برنامه درست کردهاند که تقریبا هیچ کدام از ابتداییترین مشخصه های یک سند برنامه در این پیدا نمی شود.
شما کل سیستم تبلیغاتیتان را بر گفتن اول تا آخر دولت قبلی بنا کرده اید و بعد سه سال پشت سر هم برنامه همان دولت قبل را تمدید کردید! اصلا قباحت چنین چیزی برایشان آشکار نیست! الان هم برنامه تهیه کردهاند که مطالعه روندی و گزارش وضع موجود ندارد! جداول تخصیص منابع ارزی به رشته فعالیتها و اولویتها هم ندارد! اینها علائم بسیار بدی است و نمی خواهم تصریح کنم که اینها نشانه چه چیز هایی است.
مومنی معتقد است: ساختار قدرتی که با این شیوه برنامهریزی می کند، می خواهد بگوید من به اینکه ملزم شوم منابع ارزیام را در مسیر توسعه ملی هزینه کنم، تن نمی دهم. شما هر اسمی که می خواهید برای آن پیدا کنید. ما فاجعه سازی های بسیار در این زمینه داریم.
با روندهای ضدتوسعهای و رانتی و ربایی نمیشود کشور را اداره کرد
این اقتصاددان با بیان اینکه مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی در گزارشی توضیح داده که در ۴۰ سال اخیر، ۳۰ درصد کل زلزله های ویرانگر دنیا در ایران اتفاق افتاده، ادامه داد: ببینید چگونه در ایران با این ندانم کاریها ارکان بقا می لرزد! پیوند حیاتی میان فقر و بحران محیط زیست ادبیات بسیار وسیعی در دنیا دارد که به آن «آلودگی فقر» می گویند که بسیار خطرناکتر از همه انواع آلودگیها است. ببینید اوضاع و احوال فقر در ایران به چه ورطه هایی رسیده است و همه اینها نشان می دهد ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم با تداوم این روندها که پشت به توسعه و رو به رانت و ربا دارد بشود، کشور را اداره کرد.
وی خطاب به نهادهای نظارتی سطح بالای کشور گفت: ما از ۱۳۸۸ تا امروز دائما گفتیم برنامه تعدیل ساختاری و محور قرار دادن شوک درمانی که نیروی محرکه بسط ناامنی و بی ثباتی است و در آن خصوصیسازی اسم رمز غارت دارایی های بین نسلی کشور می شود و آزادسازی اسم رمز تسلیم ایران به قدرت های بزرگ از طریق صدور فرصت های شغلی کشور به بیرون میشود و ایران را مصرف کننده مفلوک می کند و با کیفیتترین انسان های کشورمان ناچارند با سرخوردگی ایران را ترک کنند، کشور را به ورطه اضمحلال برده اس. اکنون بر این نکته تاکید می کنم که ما با خطر بسیار بزرگ روبرو هستیم که پخت و پزی در گذشته برای آن شده است و میخ های تابوتش را نیز در برنامه هفتم تدارک دیدهاند.
رقابت مخربی تحت عنوان دولتی سازی اراضی عمومی آغاز شده است
مومنی توضیح داد: تمام آنچه که به عنوان تعهد حکومت در اصول ۴۳ و ۴۴ قانون اساسی تصریح شده بود از طریق برنامه تعدیل ساختاری و با شعار تضعیف ارزش پول ملی و آزادسازی و خصوصیسازی به تاراج داده شد، چون دارایی های قابل فروش از دارایی های بین نسلی مصرح در اصل ۴۴ در حال پایان یافتن است.
عزیزان تحت تاثیر اراده های مشکوکی قرار گرفتهاند که از طریق منتفی کردن اصل ۴۵ قانون اساسی، تعرض به اموال و دارایی های عمومی متعلق به مردم و در اختیار حکومت را در دستور کار قرار دهند. در منتهای شفقت و خضوع هشدار می دهم و می گویم اگر این مسیر عملیاتی تر از آنچه که تاکنون شده شود، دیگر چیزی با عنوان محیط زیست با کیفیت در ایران باقی نخواهد ماند و ما با فاجعه های بزرگ و بیسابقهترین تهدید های امنیت ملی هم روبرو خواهیم شد.
ارادههای مشکوکی، در پی تبدیل اراضی عمومی و دولتی برای زمینخواری هستند
مومنی توضیح داد: اصل ۴۵ قانون اساسی، انفال به مثابه اموال عمومی ذکر شده که سهم آن در اراضی ۸۳ درصد از کل اراضی کشور است. اکنون با سیاست تبدیل اراضی عمومی به اراضی دولتی خطر زمین خواری و زمین فروشی و تعرض به منافع و دارایی های بین نسلی که مشاعا متعلق به همه نسل های گذشته، حال و آینده ایران است، تشدید شده است. این مسئله از نظر حقوقی جزئیات زیادی دارد. اکنون در میان دستگاه های دولتی خصوصا وزارت نیرو، راه و مسکن رقابت مخربی تحت عنوان دولتی سازی اراضی عمومی آغاز شده است.
به گفته مومنی؛ به محض اینکه دولتی سازی اتفاق افتاد، آن زمان پرچم مولدسازی به اهتزاز در می آید. زمانی که ما هشدار می دادیم ماجرای مولدسازی فقط به آن رسوایی های، تلخ و فاجعهساز که در آن مدارس ساخته شده توسط خیرین مدرسه ساز را به اسم مولدسازی می فروشید تمام نمی شود و هر اندازه جلوتر رود می تواند ماجراهای بسیار نگران کنندهتری را برای ما پدید آورد، به این دلایل است. این هشدار را نهادهای نظارتی فرادست به عنوان یک اتمام حجت شرعی تلقی کنند.
وی اضافه کرد: نمی شود که حکومت اصل ۴۳ قانون اساسی ۴۴ و ۴۵ و اصول قبل و بعد آنها را نادیده بگیرد، و بعد در مواردی خاص شعار قانون گرایی بدهد! وقتی شما حریم قانون اساسی را این گونه نگه می دارید چگونه می خواهید مردم باور کنند شما صادقانه به قوانین خاصی استناد می کنید! ماجرا شرح و بسط زیادی دارد.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
گروه شبهنظامی فلسطینی حماس روز یکشنبه با تکرار درخواستهای اصلی خود گفت: تازهترین دور مذاکرات آتشبس غزه پس از «مذاکراتی عمیق و جدی» در قاهره پایان یافت.
حماس برخواستههایی تاکید کرد که اسرائیل بار دیگر آنها را رد کرد.
به گزارش آسوشیتدپرس، پس از نشانههای اولیه از پیشرفت در مذاکرات اکنون چشمانداز یک توافق آتشبس بدتر از گذشته است.
حماس روز یکشنبه به یک گذرگاه اصلی اسرائيل که از آن برای ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه استفاده میشد حمله کرد و اسرائيل آن گذرگاه را بست.
گزارش شده است در حمله حماس چند اسرائيلی مجروح شدند.
وزیر دفاع اسرائیل گفت حماس در مورد توافق جدی نیست و نسبت به «عملیات نیرومند در آینده نزدیک در رفح و دیگر نقاط غزه» هشدار داد.
اسرائیل هیأتی را به مذاکرات آتشبس که با میانجیگری مصر و قطر انجام گرفت اعزام نکرد.
یوآف گالانت، وزیر اسرائيل دفاع گفت: «ما نشانههایی میبینیم که حماس قصد ندارد هیچ توافقی کند.»
رسانههای دولتی مصر گزارش دادند که هیئت اعزامی حماس در مذاکرات آتشبس، قاهره را برای بررسی گفتگوها در قطر ترک کرد و قرار است روز سهشنبه برای مذاکرات بیشتر به پایتخت مصر باز گردد. قطر میزبان رهبران حماس است.
اسرائيل میگوید که با آتشبس دائم مخالف است و باید حماس را نابود کند. حماس میگوید خواهان توافقی برای خروج کامل اسرائيل از غزه است.
جنگ جاری پس از حمله ۱۵ مهر (۷ اکتبر) حماس به جنوب اسرائيل آغاز شد.
در نشانه دیگری از بدتر شدن چشمانداز رسیدن به یک توافق آتشبس، کابینه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل روز یکشنبه تصمیم گرفت دفاتر شبکه الجزیره در اسرائیل را تا زمانی که جنگ غزه ادامه دارد تعطیل کند.
اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در بیانیهای پیشتر گفته بود که این گروه ستیزه جو در مورد مذاکرات جدی و مثبت است و توقف حملات اسرائیل در غزه اولویت اصلی آن است.
اما دولت اسرائیل بار دیگر قول داد عملیات نظامی در رفح، جنوبی ترین شهر غزه در مرز با مصر را ادامه دهد. اسرائيل میگوید برای نابودی گردانهای حماس حمله به رفح ضرورت دارد. بسیاری از آوارگان جنگ سراسر غزه به رفح پناه بردهاند و حمله اسرائيل رهبران کشورها را نگران کرده است که آمار بالای گزارش شده کشتهها در غزه بیشتر شود.
ارتش اسرائیل روز یکشنبه گزارش داد که ۱۰ پرتابه به گذرگاه کرم شالوم در جنوب اسرائیل شلیک شده است و گفت که جنگندههای آن سپس به منبع این حملات حمله کردند. حماس گفته است که سربازان اسرائیلی را درآنجا هدف قرار داد. کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل گفت ۱۰ نفر در حمله به گذرگاه کرم شالوم زخمی شدند که حال سه نفر وخیم است. مشخص نیست این گذرگاه تا چه زمانی بسته خواهد بود.
حمله حماس اندکی پس از آن صورت گرفت که «رئیس برنامه جهانی غذا» یک بازوی سازمان ملل متحد، نسبت به «قحطی تمام عیار» در شمال غزه هشدار داد. این سخنان اعلام رسمی وجود قحطی نیست. تعطیلی کرم شالوم به روند کمکرسانیها به مردم غزه آسیب میزند.
نتانیاهو گفت اسرائیل تمایل خود را برای دادن امتیازدر مذاکرات آتشبس نشان داده است، اما گفت تا زمانی که کشورش به همه اهدافش نرسد به جنگ ادامه میدهد. هدفهای اعلام شده اسرائيل از جمله نابودی توانایی نظامی و تشکیلاتی حماس در غزه است.
نتانیاهو سپس در سخنانی به مناسبت سالگرد روز یادبود هولوکاست در اسرائیل گفت: «ما به هر نحوی از خود دفاع خواهیم کرد. ما بر دشمنان خود غلبه خواهیم کرد و امنیت خود را در نوار غزه، در مرز لبنان و در همه جا تضمین خواهیم کرد.»
سالگرد روز یادبود هولوکاست امسال، که از غروب یکشنبه در اسرائیل آغاز شد، برای بسیاری از یهودیان در سراسر جهان زیر سایه جنگ در غزه سنگینتر از حد معمول است.
اسرائیل حماس را مسئول کشتار غیرنظامیان غزه میداند و حماس را به پنهان شدن در مناطق مسکونی و عمومی متهم میکند.
ارتش اسرائیل بدون ارائه سندی برای اثبات گفته خود میگوید سیزده هزار شبه نظامی فلسطینی را کشته است. فلسطینیهای غزه نیز بدون تفکیک آماری بین کشتههای غیرنظامی و شبهنظامی، میگویند بیش از ۳۴ هزار و ۵۰۰ فلسطینی در غزه کشته شدهاند.
صدای آمریکا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
همزمان با نزدیک شدن جنگ غزه به هفت ماهگی خود، از چند روز قبل، مذاکرات فشردهای در قاهره با میانجیگری قطر و مصر شروع شده است که جدیتر از دورهای بوده و به مرحله بسیار حساسی نیز رسیده و هیات حماس برای مشورت با رهبران آن به دوحه بازگشته است.
این مذاکرات پیشرفتهای خوبی داشته و علت آن هم کوتاه آمدن اسرائیل در برخی موارد از جمله یکی از خواستههای کلیدی حماس مبنی بر بازگشت آوارگان به شمال نوار غزه و عقب نشینی از محور نتساریم حد فاصل شمال و جنوب نوار غزه است.
در واقع پذیرش این خواسته و عقب نشینی از این منطقه به معنای شکست طرح جداسازی شمال و جنوب نوار غزه است. اما نتانیاهو همچنان ضمن مخالفت با دو شرط توقف جنگ و عقب نشینی کامل از نوار غزه، پذیرش آن را به معنای تسلیم در برابر حماس دانسته است.
ناگفته نماند که در حال حاضر باقیمانده نیروهای اسرائیلی صرفا در محور نتساریم حدفاصل شمال و جنوب نوار غزه و همچنین در سیصد متری مناطق مسکونی از شمال و شرق حضور دارند. از این رو، با پذیرش عقب نشینی از محور نتساریم، حضور نیروهای اسرائیلی صرفا در امتداد مرز و در داخل مناطق باز و غیرمسکونی خواهد بود و هدف از آن هم ایجاد منطقه حایل به عرض یک کیلومتر و به طول ۴۱ کیلومتر است.
پافشاری حماس بر خروج کامل از نوار غزه نیز ناظر به پایان حضور آنها در امتداد مرز و با هدف به شکست کشاندن طرح ایجاد منطقه حایل است.
حماس بسته پیشنهادی اخیر را نزدیکتر از پیشنهادهای قبلی به خواستههای خود میداند، اما همچنان به دنبال تحقق دو شرط عقب نشینی و توقف جنگ است، ولی اسرائیل مخالفت میکند و در مذاکرات با اهرم حمله به رفح بر حماس فشار میآورد. گویا طرف آمریکایی به حماس قولها و وعدههایی داده است که اسرائیل پس از پایان مراحل توافق، جنگ را از سر نخواهد گرفت؛ ولی حماس خواهان تعهد صریح خود اسرائیل به پایان جنگ و خروج کامل از نوار غزه است.
در سایه تجربه مذاکراتی حماس و اسرائیل در چهار جنگ قبلی از سال ۲۰۰۸ تاکنون، کوتاه آمدن تدریجی اسرائیل در مذاکرات و پافشاری آمریکاییها بر رسیدن به توافق و مخالفت با حمله گسترده به رفح، احتمالا اسرائیل در نهایت چه در این دور مذاکرات چه با شکست آن و در دورهای بعدی به شکلی با خروج کامل نیروهایش از نوار غزه و توقف جنگ هم موافقت کند. با عبور از این دو مانع، مذاکرات وارد مباحث چالشی دیگری درباره اسرا و .... خواهد شد.
اما چرا اسرائیل در حال کوتاه آمدن است؟ احتمالا گفته شود، به خاطر آزادی گروگانهاست. اما اگر صرفا این انگیزه در کار بود که معقول نبود جنگ این مقدار طول بکشد و تعدادی از آنها جان خود را از دست بدهند. واقعیت این است که این مساله برونداد تحولات میدانی در غزه و به بنبست رسیدن جنگ در تحقق هدف دیگر یعنی نابودی حماس و تشکیلات نظامی آن است.
اسرائیل عملا از فوریه با وضعیت قفل شدهای در نوار غزه مواجه است و همین امر هم باعث شد که رفته رفته بخش اعظم نیروهای خود را قبل از پایان جنگ از نوار غزه خارج سازد و همین خود عملا به معنای شکست طرح اشغال نوار غزه است؛ طرحی که بدون اجرای آن، امکان تحقق هدف نابودی حماس وجود ندارد. اما بعد از این که هم آمریکا هم اسرائیل به این جمع بندی رسیدند که این امر امکانپذیر نیست، اسرائیلیها رفته رفته و قبل از پایان جنگ، شروع به خارج ساختن نیروها از غزه کردند و با کاستن از شدت حملات، در مذاکرات با حماس هم جدیتر از قبل ظاهر شدند. آن هم به این علت که طولانیتر شدن جنگ بیش از این در سایه بن بست در تحقق هدف نخست، ممکن است تحقق هدف دوم مبنی بر آزادی گروگانها را نیز با مشکل جدی مواجه و همین امر پیامدهای بن بست راهبردی جنگ را مضاعف کند.
در این جنگ، غزه بهای بسیار سنگین و بیسابقهای پرداخت کرد و گویا اسرائیل هم با این کشتار و ویرانی بیسابقه در صرافت خلق بازدارندگی برای آینده، چه در برابر غزه چه دیگر جبههها بود. البته در مقابل هر چه بیشتر کشتار و تخریب شد، هزینه آن برای وجهه اسرائیل و روایت آن در جهان بیشتر شد و همچنین اسرائیل نه تنها به دستاورد خاصی از جنگ دست نیافت، بلکه ماندن حماس هم به معنای شکست جنگ و به نوعی مکمل هفتم اکتبر خواهد بود.
اما مواجهه با ابربحران انسانی غزه پس از جنگ بزرگترین چالش و تهدید فراروی حماس است و حتی اگر بازسازی غزه بخشی از توافق احتمالی باشد، به احتمال زیاد اسرائیل در روند آن در سایه نتایج دردسرساز جنگ و ادامه حکمرانی حماس مانعتراشی کند. از این رو بعید نیست که حماس به موازات مذاکرات کنونی در قاهره در گفتگوهای پکن، بخواهد برای تسهیل بازسازی غزه و بازگشت اتحاد اداری میان نوار غزه و کرانه باختری، مدیریت این منطقه را به دولتی تکنوکرات واگذار کند. با این وجود، کنترل امنیتی نوار غزه همچنان در دست حماس میماند.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
امروز ۱۶ اردیبهشت روز مراغه است روزِ آغاز ساخت رصدخانه مراغه در دورهٔ هلاکوخان به دست خواجه نصیر طوسی.
ایرانیان بیشتر ملتی احساسی هستند تا عقلانی. زمانی با نبوغِ مخصوصِ خود، خشتها را روی هم چیده، تمدنی خیره کننده برپا میکنند اما زمانی دیگر، دیوانگی کرده و همه را با دست خود و یا بدست مهاجمی از بیرون، ویران میکند!
ایران در طول تاریخ، طوفانها و ضربات خرد کنندهای پشت سر گذاشته اما هر بار دوباره از زیر تلِ خاکستر، چون ققنوسی بالیده و متولد شده.
بهترین تشبیه در پایداری ایرانیان را گوبینو بر زبان رانده:
«...من هر وقت که بدین ملت میاندیشم سنگ خارایی را به نظر میآورم که با امواج خروشان دریا در گوشهای در غلتیده و تحولات اعصار و قرون، آن را فرسوده و زوایایش را صاف کرده و در آن خلل و فرج بسیار پدید آورده اما با این همه این سنگ، سنگ خارا مانده است»
(سه سال در میان ایرانیان...ص۳۴۲)
سئوال اینست که با اینهمه دیوانگیها و ضربات ویرانگر، چه عواملی باعث ماندگاری این سنگِ خارا شده؟
به نظر من، یکی از بزرگترین علتِ ماندگاریش، توانایی پروراندن نبوغهایی چون خواجه نصیرها...بوده.
در آن اوضاع اسفانگیزِ پس از حمله مغول که به قول جوینی «هر کجا که ۱۰۰ هزار کس بود، ۱۰۰ کس نمانده بود» نقل است که وقتی نابغه ایرانی(خواجه نصیر) آواره و جان بدر برده از مرگ، به دربار المستعصم خلیفه بغداد پناه آورده و از او تقاضای شغل میکند، المستعصم که غیرعرب را همواره تحقیر مینمود و اعراب، خراسانیان را به گاو تشبیه میکردند، با تمسخر میگوید:
«تو که خراسانی هستی پس شاخت کو؟...»
خواجه نصیر بیهیچ سخنی، از بغداد خارج شده و در ایران، به خدمت هلاکوخان در میآید و او را تشویق به فتح بغداد میکند.
نقل است که پس از شکست خلیفه متکبر، وقتی خواجه نصیر به همراه هلاکوخان برای دستگیری خلیفه وارد کاخ او میشود، المستعصم با دیدن او به التماس افتاده و می پرسد که کجا بودی؟
و خواجه نصیر با کنایه میگوید رفته بودم شاخم را با خودم بیاورم و با دستش، هلاکوخان را نشانش میدهد...!
آنگاه خلیفه به دستور هلاکوخان، نمدمالی و کشته میشود.
(جامع التواريخ...ص ۷۰۴)
در واقع عمل خواجه نصیر مصداق بارزی است از این مثل که:
شغال بیشه مازندران را / نگیرد جز سگ مازندرانی
و کتابخانه نفیسِ بغداد و دانشمندانش و «عموم آلات رصدى لازم را كه در بغداد و غيره مغول به غارت گرفته بودند» نصیب رصدخانه مراغه میگردد.
(ابن فوطی، تلخیص مجمع الآداب...ص ۳۵۰)
یعنی رصدخانۀ مراغه با ۲۰۰۰۰ دينار از ماترک اموال خلیفه بغداد که زمانی او را گاو نامیده بود بنا میشود.
در واقع از پدر بزرگِ ایلغارگر(چنگیز) که همواره از شمشیرش خون میچکیده، تا نوادهاش هلاکوخان که مسلمان، رام، روشنفکر و فرهنگ گستر میگردد! کمتر از نیم قرن فاصله بوده!
بدین ترتیب، در مراغه کانون و مرکز علمی شکل میگیرد که جریان ساز است و خواجه نصیر هر جا کتابی، دانشمندی یا ادوات علمی و هنری سراغ میگیرد به مراغه گسیل میدارد حتّی از چین، روم، شامات و اروپا...
و خودش نیز با آنهمه انقلابات جانكاه و گرفتاريهاى روحكُش، دقيقهاى از پژوهش و تدريس غافل نبوده كه پس از كشف دقيقهاى از دقايق علوم، شادىكنان و پاىكوبان مىگفته:
«اگر سلاطين شمشيرزن از عالم لذت ما خبر مىيافتند يقينا اين نعمت را هم از كف ما بدر مىبردند.»
همان لذت کشفی که قبلتر از او، آن ریاضیدان یونانی گفته بود که:
اگر قانونی کشف کنم لذتبخشتر از آنست که آتن را به من بدهند...
راز ماندگاری ایرانیان همین است که گوبینو از آن به «سنگ خارا» تعبیر میکند یعنی تبدیل شمشیرِ خونین چنگیزی به رصدخانه و مکتب مراغه.
شهر مراغه در برهههای مختلفی دِین خودش را به این مرز و بوم به خوبی ادا کرده است.
امروزه، مراغه جزو شهرهایی است که به گذشته خود فخر میورزد.
اما افسوس بر آن شهرهایی که به جای حال، به مرده ریگِ گذشتهی خود فخر ورزد...!
تلگرام نویسنده
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
محمود مهرابی، زندانی سیاسی محبوس در زندان دستگرد اصفهان، از سوی شعبه پنجم دادگاه انقلاب این شهر از بابت اتهام “افساد فی الارض” به اعدام محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، بابک اسلامی فارسانی، یکی از وکلای مدافع آقای مهرابی با انتشار مطلبی در این رابطه اعلام کرد: «موکلم محمود مهرابی از جانب شعبه ۵ دادگاه انقلاب شهرستان اصفهان با اتهام افساد فی الارض طی حکم بدوی به اعدام محکوم شد. ابلاغیه صدور رای بدون پیوست که همکارم با حضور در شعبه و مطالعه پرونده از مفاد آن آگاه شد. امید اینکه ایرادات جدی رای با اعتراض مورد توجه دیوان عالی کشور قرار گیرد.»
«ارتکاب گسترده نشر اکاذیب در صفحه اینستاگرامی» از مصادیق اتهام «افساد فی الارض» آقای مهرابی عنوان شده است.
محمود مهرابی برای نخستین بار در تاریخ دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در اصفهان بازداشت و نهایتا در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه با تودیع وثیقه از زندان دستگرد اصفهان آزاد شد. او ساعاتی پس از آزادی، مجددا توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود واقع در اصفهان بازداشت و به زندان بازگردانده شد.
قرار جلب به دادرسی وی در مهرماه سال گذشته از بابت اتهامات “افساد فی الارض از طریق نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام در فضای مجازی، تحریک غیرموثر نیروهای نظامی و انتظامی به عدم اجرای وظایف و تسلیم در فضای مجازی، تحریک مردم به جنگ و کشتار به قصد برهم زدن امنیت و توهین به مقام رهبری و روح الله خمینی در فضای مجازی” توسط شعبه دوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان مبارکه صادر شد.
در دی ماه سال ۱۴۰۲، آقای مهرابی در شعبه قضایی مذکور با گشایش پروندهای جدید علیه خود از بابت اتهاماتی همچون انتشار محتوای مجرمانه در رسانه ها و توهین به ائمه و مقدسات مواجه شد.
محمود مهرابی، سی و پنج ساله، شهروند ساکن اصفهان و مجرد، پیش از بازداشت در حوزه برق مشغول به فعالیت بود.
هاجر مهرابی: قاضی بعد از صدور حکم اعدام به برادرم گفت پشیمانی در صورت تو نمیبنیم
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
سرعت اینترنت در ایران روز به زور آزاردهندهتر میشود و صدای حامیان دولت را نیز در آورده است. محدود کردن پهنای باند اینترنت جهانی، موجب نارضایتی کاربران برای استفاده از اینترنت شده و در مقابل مسئولین کماکان تلاش دارند تا کاربر ایرانی را درگیر ابزار داخلی کنند.
رضا قربانی، نائب رئیس کمیسیون نوآوری و تحول و بهره وری اتاق بازرگانی، درباره تأثیر کاهش سرعت اینترنت در یک ماه اخیر بر تجارت اینترنتی و رسانهها به «انتخاب» گفت: درباره وضعیت اینترنت با وزارت ارتباطات توافق نظر نداریم. چهار ماه قبل یک گزارش از طرف انجمن تجارت الکترونیک استان تهران کمیسیون تحول نوآوری اتاق تهران مطرح شد؛ وزارت ارتباطات این گزارش را رد کرد و گفت گزارش جانبدارانه است. این گزارش از سه جنبه اینترنت را جمعبندی کرد و گفت اینترنت ایران در مجموع اختلال دارد. اختلال به معنای کندی اینترنت نیست. به واسطه استفاده از فیلترشکنها، دچار اختلال دسترسی هستیم. تجربه کاربر اینترنت نیز یک تجربه نامطلوب از اینترنت است که در قالب تجارت اینترنت و رسانهها، به شدت آسیب میزند.
وی در ادامه در رابطه با میزان عددی زیان ناشی از اختلال اینترنت بیان کرد: از نظر عدد سازمان نظام صنفی سال گذشته تلاشهایی برای محاسبه کرد، اما الان عدد خاصی نداریم که چقدر زیان دیدیم. زیان اصلی بیشتر همان سود از دست رفته است. وقتی شرایط اینترنت به شکل فعلی است، قاعدتاً سود خلق کسب و کار جدید از دست میرود. اگرچه وزارت ارتباطات در این زمینه نظر دیگری دارد و فکر میکنند وضعیت اینترنت مشکل خاصی ندارد و گاهاً یک سری مشکلات کوچک داریم.
رئیس کمیسیون نوآوری و تحول و بهره وری اتاق بازرگانی، درباره تلاش وزارت ارتباطات برای اجرا صد درصدی شبکه ملی اینترنت اظهار داشت: ما چیزی به نام زیرساخت ملی اینترنت را نیاز داریم و در ذات خود چیز بدی نیست. مشکل اینجاست که یک طرز فکر اشتباهی وجود دارد که عدهای معتقدند باید اینترنت جهانی را محدود کنیم. طبق اسناد مرکز ملی فضای مجازی گفته شده است که حدوداً پهنای باند داخلی ۷۰ درصد و خارجی ۳۰ درصد باشد. برداشت از این طرح، محدودیت اینترنت جهانی است. ما بین ۸۰ درصد پهنای باید مصرفیمان مربوط به اینترنت بینالملل است؛ محدود کردن این اینترنت باعث میشود ۸۰ درصد نیاز به سمت ۳۰ درصد ظرفیت برود و در این شرایط اینترنت کند به نظر میرسد.
او افزود: برخی از مسئولین تصور میکنند، کند کردن اینترنت جهانی، باعث استفاده از ابزارهای داخلی میشود. با وجود فیلترینگ اینستاگرام و تلگرام و واتساپ، باز هم مردم از اینها استفاده میکنند و حاضر هستند هزینه فیلترشکن بدهند، اما از تلگرام استفاده کنند. این مسأله نشان میدهد هرچقدر هم محدود کنیم، مردم اگر به داخل اعتماد نکنند، به سمت ابزار داخلی نمیآید. ما باید به سمتی برویم که زیرساخت داخلی برای مردم ارزش آفرین باشد و در یک شرایط آزاد انتخاب کنند.
قربانی درباره فاصله ایران تا استاندارد کیفیت جهانی اینترنت گفت: من پیشنهاد میکنم گزارش انجمن تجارت الکترونیک را ببینید؛ طبق آن گزارش شاخص ما در کیفیت اینترنت بسیار پایین است. با اینکه نسبت به خیلی از کشورها میتوانیم جلوتر باشیم، ولی به نظر میرسد به دلیل اختلالی که ایجاد میشود، شاهد کیفیت نامناسب هستیم. زیرساخت اینترنت در ایران نسبت به خیلی از کشورهای دیگر توسعه پیدا کرده است، اما کیفیت پایینی از اینترنت را تجربه میکنیم، چون اختلال در اینترنت وجود دارد.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چرا شهرداری میخواهد با تانک از روی پارکهای تهران بگذرد؟
کسی نمیداند شهرداری تهران چه در سر دارد که هر روز شکایت و گله شهروندان رو به آسمان است، یک روز میخواهد در پارکهای تهران هتل بسازد، روز دیگر میخواهد در پارک قیطریه برای مردمی مسجد بسازد که همان مردم، در همان پارک بخاطر این تصمیم تجمع کردهاند، یک روز قراردادی پر ابهام با چینیها میبندد که برای تهران اتوبوس بیاورد و همان قرارداد صدای داد و فغان شورای شهریها را بلند میکند.
به گزارش خبرآنلاین، این روزها هم نوبت به پارک لاله رسیده است. مدتی است که در پارک لاله تهران، سمت غربی ایستگاه آتشنشانی و روبهروی خیابان پورسینا، حصارهایی نصب شده است. در روزهای اخیر هم کانکسهایی در محل مستقر شده و گویا همهچیز مهیای آغاز عملیات درختکشی و ساخت و ساز در پارک لاله است. این وضعیت باعث شد که هفته گذشته جمعی از شهروندان در این محل جمع شوند و به زاکانی اعتراض کنند. صحبت از ساخت یک فرهنگسرا در پارک لاله است.
در همین خصوص حسین آخانی، استاد گیاهشناسی دانشگاه تهران دیروز، ۱۵ اردیبهشت شخصا به پارک لاله رفته و از نزدیک اوضاع این محوطه حصارکشی شده را بررسی کرده است.این استاد دانشگاه میگوید: «روز شنبه ۱۵ اردیبهشت به پارک رفتم و با صحنههای نگران کنندهای مواجه شدم. اول آنکه بخشی از جنوب پارک در نزدیکی ایستگاه مترو تغییر کاربری داده شده است.
آنچه از لابلای حصار دیده شد، گود برداری و ایجاد سازهای (شبیه دستشویی) به مساحت تقریبی حدود ۲۰۰-۵۰۰ متر مربع است. کمی دورتر در غرب آن، درست مجاور ایستگاه آتش نشانی و محلی که درختان انجیلی قرار دارند در چند هزار متر مربع حصار کشی شده است. علاوه بر انجیلی، درختان قدیمی تنومند و ارزشمند دیگری در این بخش پارک رویش دارد. درختان این بخش پارک به دلیل خاک باز، از شادابی و سلامت بیشتر برخوردار است و طبیعی است کوچکترین دستکاری در آن نباید صورت گیرد.»
آخانی با بیان اینکه در ۱۳ اردیبهشت امسال با آقای مهندس مختاری رئیس سازمان بوستانها و فضای سبز تهران در خصوص دلیل این حصار کشی پرسیدم. ایشان به من قول دادند که آنجا هیچ درختی قطع نمیشود. ادامه میدهد: «در گفتوگوی دوباره خود با آقای مهندس مختاری متوجه شدم که ماجرا جدی است و برنامه تغییر آن محل برای اهداف فرهنگی وجود دارد. اگر چه ایشان مدعی عدم قطع درخت بود ولی تغییراتی که بناست انجام شود و روزنامه همشهری نیز به آن اشاره کرده است باعث تهدید این زیست بوم شهری و به مرور باعث خشک شده درختان خواهد شد.»
به گفته استاد گیاهشناسی دانشگاه تهران، جنوب پارک لاله از نظر گونههای درختی متنوعترین و اتفاقا دارای گونههای بومی است و با توجه به انبوه درختان، سیمای جنگلی شمال کشور را در ذهن تداعی میکند. او معتقد است: «هر گونه تخریب، تغییر کاربری و حتی ایجاد آبنما و راه عبور و مرور به این زیست بوم شهری اشتباه و خطای نابخشودنی است.»
چرا پارک لاله مهم است؟
دکتر آخانی در برابر این پرسش که چرا پارک لاله اهمیت دارد و چرا باید نگران این بوستان باشیم، میگوید: «اول اینکه این پارک تنها فضای سبز مجاور بزرگترین و قدیمیترین دانشگاه کشور است. دانشگاهی که در قلب شهر تهران از داشتن یک کمپوس (فضای بیرونی) مناسب محروم است. این پارک تنها جایی است که دانشجویان میتوانند با دوستان خود در آنجا قدم بزنند و زیباترین خاطرات دوران تحصیل خود را بگذرانند. شک ندارم که هزاران دانشجو در همین پارک بزرگترین تصمیم خود را در فضای زیبای پارک برای تشکیل زندگی مشترک را گرفتهاند.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «آرزو داشتم که روزی پارک لاله را به باغ گیاهشناسی تبدیل کنم تا دانشگاهی باز باشد برای شهر تا کودکان، دانش آموزان و دانشجویان و مردم با دنیای گیاهان آشنا شوند. بعد از چندین سال مذاکره مفصل و جلسات متعدد، هیئت مدیره سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران - علیرغم موافقتهای اولیه - با آن مخالفت کرد. دلیل مخالفت این بود که این پارک قدیمی است و به هیچ عنوان نباید به آن دست زد! بعد توافق شد که باغ گیاهشناسی در دو سوی اتوبان چمران در مجاور برج میلاد و دانشگاه تهران ساخته شود. توافق انجام شد، تفاهم نامه امضا شد، شورا آن را مصوب کرد ولی به دلایل نامعلوم به مرحله اجرا نرسید.»
او ادامه میدهد: «پارک لاله تنها پارک تهران است که کلیه گیاهان آن نقشه برداری شده و در وب سایت سازمان بوستانها تمامی اطلاعات و نقشه پراکنش گیاهان آن قابل دسترسی است. در این پروژه که توسط اینجانب در دانشگاه تهران انجام شده است، بایستی بزودی با نصب پلاک، شامل نامهای علمی و فارسی و پراکنش در داخل پارک و با استفاده از کد QR ، علاقه مندان بتوانند اطلاعات دقیقتر شامل عکسهای دقیق و پراکنش آن را بدست آورند.»آخانی اظهار میکند: «پارک لاله تنها پارکی است که در آن درخت انجیلی (Parrotia persica) بیش از نیم قرن پیش کاشته شده است و به همین دلیل ارزش و اعتبار حفاظتی بسیار بالایی دارد.»
استاد گیاهشناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه به یاد میآورم در فروردین ۱۴۰۱، وقتی برای ایجاد موزه علم در زمینهای در اختیار دانشگاه تهران واقع در ملا صدرا چندین درخت سرو نقرهای آمریکایی - که ارزشهای اکولوژیک چندانی برای شهر ندارند - قطع شدند، آقای مختاری و ماموران شهرداری محکم جلوی آن ایستاد، میگوید: « آقای مختاری، به عنوان کسی که خود را حافظ درختان تهران میداند، و شورای شهر تهران وظیفه دارند جلوی این تغییر کاربری تحت هر عنوان و با هر هدفی بیایستد. با رفتارهای تهاجمی اینچنینی به فضای سبز، باب درخت کشی در شهر باز خواهد شد و اگر هزاران پلاکارد هم با عنوان “ زنده باد درخت“ نصب شود، کسی آن را باور نمیکند.»
با این گلایهها و با توجه به اینکه هر دو اقدام ساخت مسجد و فرهنگسرا در بوستانهای قیطریه و لاله با اعتراض و تجمع شهروندان روبهرو شده،سوال اینجاست که شهرداری تهران برای کدام مردم و چه کسانی این بنا را میسازد؟ چرا شهرداری میخواهد با تانک از روی پارکهای تهران بگذرد؟ این همه لجبازی با مردم شهر چه هدفی را دنبال میکند؟ شهرداری که مردم با اقداماتش همراه نیستند، برخی از اعضای شورای شهرش جلسه سخنرانیاش را ترک میکنند و با اون همسو نیستند، چه هدفی دارد؟
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
درآمد ماهیانه ۱۵ میلیون با روزی ۱۲ ساعت کار
این روزها رانندگان تاکسی هم مانند کارکنان بسیاری از مشاغل دیگر، اوضاع معیشتی مناسبی ندارند، با این تفاوت که برخلاف بیشتر کارمندان نهادهای عمومی و دولتی، تقریبا هیچگونه رفاهیات، بن و بسته معیشتی در طول سال به آنها اختصاص داده نمیشود و این در حالی است که برخی خدمات معمول مورد نیاز تاکسیرانها مانند سهمیه لاستیک یا روغن یا ارائه لوازم یدکی و قطعات خودرو به آنها یا قطع شده است یا راضیکننده نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کمتر کسی در شهر تهران پیدا میشود که تا به حال در مسیرهای تردد روزمره خود سوار خودروهای سبز یا زرد آنها نشده باشد؛ آنهایی که صبح تا شب با گاز و کلاچ و دنده دست و پنجه نرم میکنند تا نانی بر سفره خانواده خود ببرند؛ نانی که برای به دست آوردن آن، ناچارند ساعتها ترافیک، آلودگی هوا و خستگی روحی و جسمی را تحمل کنند و هر روز با دهها مسافر سر و کله بزنند؛ مسافرانی که اگرچه اغلب آنها مشکل خاصی را ایجاد نمیکنند، اما برخی با رفتارهای خاص خود به تنشهای روانی رانندگان تاکسی دامن میزنند؛ رانندگانی که با وجود اعتراضات فراوان، هنوز هم در بیشتر نقاط شهر با مسافرکشهای شخصی درگیر هستند و از همه مهمتر، مشکلات معیشتی و جور نشدن دخل و خرج خانوادههایشان، ۲۴ساعته فکر و ذهن آنها را مشغول کرده است.
آخرین آمارهای اعلامشده توسط مسئولان شهرداری تهران از این حکایت دارد که نزدیک ۷۰ هزار راننده تاکسی در سطح پایتخت فعالیت میکنند؛ رانندگانی که اغلب آنها خودروهای سواری و برخی هم خودروهای وَن را میرانند. در این میان، اگرچه در چند سال گذشته وضعیت ارائه بیمه درمانی، خدمات بازنشستگی و حتی بیمه تکمیلی به رانندگان تاکسی و خانوادههای آنها بهتر شده است، اما هنوز هم تعداد زیادی از تاکسیرانهای پایتخت فاقد بیمه پایه یا همان بیمه تامین اجتماعی هستند. صرف نظر از این مساله، آنچه این روزها تاکسیرانهای پایتخت را نیز مانند دیگر اقشار مردم کلافه کرده، گرانیهاست؛ گرانیهایی که رانندگان تاکسی را که به طور مستمر به تعویض قطعات و لوازم یدکی خودرو نیاز پیدا میکنند، بیش از سایر شهروندان آزار میدهد.
گلایه رانندگان تاکسی از فروشگاههای لوازم یدکی تحت قرارداد با سازمان تاکسیرانی
تعمیر و تعویض لوازم خودرو از اصلیترین نیازهای رانندگان تاکسی است و فروشگاههای لوازم یدکی محدودی نیز در سطح شهر هستند که براساس قرارداد با سازمان تاکسیرانی تهران، قطعات خود را با قیمت پایینتری به تاکسیرانها ارائه میکنند. اما بسیاری از رانندگان تاکسی معتقدند که اولا تعداد این فروشگاهها در سطح شهر آنقدر اندک است که با وجود ترافیک بالای مسیرهای مختلف پایتخت، برایشان صرف نمیکند که به این فروشگاهها سر بزنند و ثانیا قطعات ارائهشده در فروشگاههای تحت قرارداد با تاکسیرانی از تخفیف چشمگیری برخودار نیست که بتواند راننده تاکسی را مجاب کند که حتما لوازم مد نظر خود را از آنها تهیه کند. همچنین برخی رانندگان تاکسی معتقدند، لوازمی که فروشگاههای زیر نظر سازمان تاکسیرانی به آنها میفروشند، کیفیت پایینی دارند و قیمت نازل این قطعات ناشی از کیفیت نامطلوب آنهاست.
این نکته را مهرداد، راننده تاکسی میانسال پایانه میدان انقلاب در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در میان میگذارد و تاکید میکند که بارها شده است که او یا همکارانش قطعه یا لوازم یدکی خاصی را از فروشگاههای زیر نظر تاکسیرانی تهیه کنند و بعدا ببینند که آن قطعه کیفیت خوبی نداشته یا قیمت آن فرقی با دیگر فروشگاههای لوازم یدکی نداشته است. او که یک تاکسی زرد پژو ۴۰۵ میراند، میگوید هیچوقت نشده است که یک لنت ترمز، فیلتر روغن یا فیلتر هوا یا قطعه دیگری را از یکی از این فروشگاهها بخرد و از کیفیت آن راضی بوده باشد. وقتی با مهرداد صحبت میکنیم، ابراهیم، همکار مسنتر او نیز به جمع ما میپیوندد و میگوید که «قیمت اجناس فروشگاههایی که توسط تاکسیرانی به ما معرفی شدهاند، بالاست و تفاوت زیادی با مغازههای دیگر لوازم یدکی ندارد.»
طرح جدید تعویض تاکسیهای فرسوده با خودروهای برقی به درد رانندگان نمیخورد
وقتی به مهرداد و ابراهیم میگوییم که شهردار تهران اخیرا گفته است که ۹۶ درصد تاکسیها و ونهای پایتخت فرسوده هستند، آنها این موضوع را تایید میکنند و میگویند کم نیستند، تعداد تاکسیهایی که بیش از ۱۵ سال است در خطوط تاکسیرانی تهران کار میکنند، اما رانندگان آنها توان تعویض خودروهایشان را ندارند. این دو راننده تاکسی همچنین از شهرداری گلایه دارند که راهکار قابل اجرایی برای تعویض تاکسیهای فرسوده با خودروهای نو پیش پای تاکسیرانها نگذاشته است. آنها همچنین طرح جدید شهرداری برای ترغیب رانندگان تاکسی به تعویض خودروهای فرسوده با تاکسیهای برقی را عملیاتی نمیدانند؛ این رانندگان تاکسی تاکید دارند که اولا همکاران آنها ۲۵۰ میلیون تومان پول نقد ندارند که به عنوان آورده اولیه خرید تاکسی برقی به سازمان تاکسیرانی بپردازند و ثانیا بازپرداخت ۹۰۰ میلیون تومان وامی که برای این منظور به رانندگان تاکسی ارائه خواهد شد، کاملا از توان آنها خارج است.
فرقی نمیکند که تاکسیرانها در کدام خط کار کنند، انتقاد مطرحشده توسط مهرداد و ابراهیم درباره شرایط ارائه تسهیلات به رانندگان تاکسی برای خرید تاکسیهای برقی را بسیاری از شاغلان این صنف تایید میکنند؛ از جمله محسن، راننده جوان پایانه تاکسی میدان دوم صادقیه – تقاطع خیابان سازمان آب که بر این گلایه مشترک تاکسیرانها صحه میگذارد و توضیح میدهد که در طرح جدید سازمان تاکسیرانی، به رانندگان گفته شده است که خودشان باید ۲۵۰ میلیون تومان پول نقد به عنوان آورده ارائه کنند و بعد هم یک وام ۶۰۰ میلیون تومانی توسط شرکت کرمان موتور و یک وام ۳۰۰ میلیون تومانی توسط بانک مهر ایران به آنها پرداخت میشود تا بتوانند یک خودروی برقی تهیه کنند.
محسن در انتقاد از شرایط تسهیلات خرید تاکسی برقی میگوید: «حتی اگر یک راننده بتواند تاکسی خود را بفروشد و ۲۵۰ میلیون اولیه را جور کند، اما با این وضع درآمدها چطور از رانندگان انتظار دارند که بتواند ۹۰۰ میلیون تومان وام را پس بدهند. قبلا گفته بودند که نصف هزینه هر تاکسی برقی را دولت میدهد، اما حالا میخواهند طی ۶۰ ماه، ماهی حدود ۲۰ میلیون تومان از رانندگان قسط بگیرند. پرداخت این رقم از عهده هیچ رانندهای برنمیآید.» این راننده تاکسی معتقد است که نهتنها طرح جدید سازمان تاکسیرانی برای تعویض تاکسیهای فرسوده با برقی قابل اجرا نیست، بلکه در حال حاضر شهرداری هیچ طرح دیگری را هم برای نوسازی ناوگان تاکسیرانی تهران در دستور کار ندارد و با این وضعیت، نباید امید چندانی به بهبود وضعیت این ناوگان داشت.
سهمیه لاستیک و روغن رانندگان تاکسی قطع شده است
نکته دیگری که خیلی از رانندگان نسبت به آن گلایه دارند، این است که نهتنها مثل کارکنان بسیاری از مشاغل دیگر، دخلشان با خرجشان جور نیست، بلکه رفاهیات حداقلی مانند بُن خرید کالا، سبد معیشتی و… که به کارمندان بخشهای مختلف شهرداری داده میشود، هیچوقت به آنها ارائه نمیشود. منصور، راننده تاکسی پراید سبزرنگ پایانه متروی صادقیه که در این شغل مویی سفید کرده است و به گفته خودش در آستانه بازنشستگی قرار دارد، میگوید نرخ حکم خط سالیانه رانندگان این خط، یعنی مجوزی که سازمان تاکسیرانی براساس آن به آنها اجازه میدهد که در پایانه حضور پیدا کنند، امسال به ۲۷۰ هزار تومان رسیده است، این در حالی است که به گفته او، آنها در سال ۱۴۰۲ فقط ۶۰ هزار تومان بابت حکم خط به تاکسیرانی تهران پول داده بودند.
رانندگان تاکسیهای پایتخت میگویند علاوه بر این که تقریبا از همه خدمات و رفاهیاتی که به صورت عادی به کارمندان بخشهای دولتی و عمومی ارائه میشود، بیبهره هستند، بلکه چند سالی است که برخی خدمات معمول که قبلا به آنها ارائه میشد نیز قطع شده است. منصور در این زمینه قطع شدن سهمیههای لاستیک و روغن را مثال میزند و مرتضی هم که از وقتی متوجه شده که همکارش مشغول درد دل کردن با یک خبرنگار است، به جمع ما اضافه شده، حرف منصور را تایید میکند و میگوید که قبلا حداقل یک جفت لاستیک سهمیه سالانه رانندگان تاکسی بود، اما چند سالی است که نه سهمیه لاستیک و نه سهمیه روغن به تاکسیرانها ارائه نشده است و آنها هم مانند دیگر مردم ناچارند که هزینههای بالایی را برای خرید تایر یا تعویض روغن بپردازند.
۱۰ هزار راننده تاکسی بیمه پایه ندارند
آنطور که رانندگان تاکسیهای تهران میگویند، آنها علاوه بر هزینه سالیانه حکم خط، مبالغ دیگری را هم در طول سال برای مالیات بر درآمد و عوارض تردد میپردازند و اگر این هزینهها را پرداخت نکنند، یا سهمیه سوخت آنها قطع میشود، یا سازمان تاکسیرانی مجوز ورودشان به طرح ترافیک را میگیرد یا با روشهای دیگری جلوی فعالیتشان گرفته میشود. البته پرداخت هزینههایی مانند مالیات و عوارض به نهادهای دولتی و عمومی برای همه اصناف در تمام نقاط دنیا مرسوم است و سوال مهم این است که بهازای پرداخت این هزینهها، چه خدماتی به شاغلان یک صنف ارائه میشود؟ پرسوجوی ما از تاکسیرانها نشان میدهد که تقریبا تنها خدمت مهمی که آنها در قبال پرداخت هزینههای مختلف دریافت میکنند، حق برخورداری از بیمه تامین اجتماعی است که البته برخی رانندگان تاکسی از آن هم محروماند.
البته شادی مالکی، سرپرست سازمان تاکسیرانی در مصاحبه چند روز پیش خود در این زمینه گفته است که از نزدیک ۷۰ هزار راننده تاکسی فعال در سطح شهر تهران، حدود ۱۰ هزار نفر از آنها تحت پوشش بیمه پایه تامین اجتماعی نیستند. مرتضی، راننده میانسال تاکسی پژو آر.دی زردرنگ که در پایانه متروی صادقیه کار میکند، در این راستا توضیح میدهد: «رانندگان قدیمیتر همه بیمه شدهاند، به نحوی که در هر ماه حدود ۵۰ درصد حق بیمه را تاکسیرانی و حدود ۵۰ درصد دیگر را خود راننده پرداخت میکند، اما بسیاری از رانندگانی که در سالهای اخیر به خطوط تاکسیرانی اضافه شدهاند، هیچ نوع بیمهای ندارند. این افراد مجبورند که به صورت خویشفرما خودشان را بیمه کنند و اگر این وضعیت برایشان باقی بماند، ممکن است بعدا در بازنشستگی هم دچار مشکل شوند؛ بنابراین تاکسیرانی باید خیلی زودتر فکری به حال رانندگانی کند که در حال حاضر بیمه ندارند.»
مرتضی البته این را هم میگوید که اخیرا سازمان تاکسیرانی طرحی را برای بیمه تکمیلی رانندگان تاکسی و خانوادههای آنها آغاز کرده است. به گفته او، هزینه بیمه تکمیلی تاکسیرانها بسیار مناسب است، به نحوی که این هزینه برای خود تاکسیرانها رایگان است و آنها برای بیمه تکمیلی اعضای خانوادهشان نیز بهازای هر نفر باید ۱۲۰ هزار تومان در سال بپردازند. البته شرط استفاده از این خدمت این است که رانندگان تاکسی از قبل دارای بیمه پایه باشند که همین مساله به مشکلات تاکسیرانهایی که هنوز تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار نگرفتهاند، اضافه میکند و بیش از پیش ضرورت بیمه شدن هرچه زودتر آنها را بالا میبرد.
درخواست تاکسیرانها برای ساماندهی مسافرکشهای شخصی
«جمع کردن مسافرکشهای شخصی از خطوط و پایانههای تاکسیرانی»، اگر نگوییم همه، میتوان گفت اکثر قریب به اتفاق رانندگان تاکسیهای تهران، این درخواست را از مسئولان شهرداری، سازمان تاکسیرانی و پلیس راهور دارند؛ به نحوی که وقتی از رانندگان تاکسی در پایانههای مختلف نظیر میدان انقلاب، خیابان سازمان آب و متروی صادقیه سوال کردیم که مهمترین خواسته شما از شهردار تهران چیست، همه آنها پاسخ دادند که شهردار باید به صورت جدی برای جلوگیری از حضور مسافرکشهای شخصی در ایستگاهها و پایانههای تاکسیرانی اقدام کند. سعید، راننده جوان پایانه تاکسیرانی میدان دوم صادقیه – تقاطع خیابان سازمان آب در این زمینه میگوید: «دلیل نمیشود که چون مشکلات اقتصادی زیاد شده و تعداد مسافرکشها بیشتر شده است، شخصیها بتوانند دست در جیب منِ راننده تاکسی کنند و حق زن و بچهام را بخورند.»
سعید همچنین از ماموران پلیس راهور درخواست میکند که حتما جلوی ایستادن و فعالیت مسافرکشهای شخصی در پایانههای تاکسیرانی را بگیرند. او همچنین وقتی با پرسش خبرنگار ایلنا مواجه میشود که آیا نمیشود راننده تاکسیها با مسافرکشهای شخصی تعامل کنند، پاسخ میدهد که «منِ راننده تاکسی هیچ تعاملی ندارم که با مسافرکش شخصی انجام دهم، چون هم کار او غیرقانونی است و هم ایستادن او در خطوط و ایستگاههای تاکسی تخلف است. در این زمینه حق به صورت صد درصدی با راننده تاکسیها است و اینطور نیست که قضیه ۵۰ – ۵۰ باشد که ما بخواهیم به مسافرکشها حق بدهیم. البته من با این که درگیری یا برخورد خشنی بین راننده تاکسی و مسافرکش شخصی پیش بیاید، مخالفم، بلکه پلیس و شهرداری باید به صورت قانونی شخصیها را جمع کنند.»
تاکسیرانی باید برای جلوگیری از حضور شخصیها در پایانهها بازرس بگذارد
منصور و مرتضی، رانندگان تاکسی پایانه متروی صادقیه هم نظراتی مشابه سعید دارند و مثل بسیاری از دیگر همصنفیهای خود معتقدند که مسافرکشهای شخصی به هیچ وجه نباید اجازه داشته باشند که در پایانههای تاکسیرانی بایستند. آنها میگویند که این مشکل خود را بارها به سازمان تاکسیرانی اعلام کردهاند، ولی هیچ اقدامی برای جلوگیری از حضور شخصیها در ایستگاههای تاکسی نشده است. این دو راننده تاکسی تاکید دارند که وقتی بازرسهای تاکسیرانی نمیتوانند جلوی حضور مسافرکشهای شخصی را بگیرند، بعضا خود تاکسیرانها در این زمینه وارد عمل میشوند که همین مساله در برخی موارد باعث ایجاد تنشها و درگیریهایی بین تاکسیرانها و راننده شخصیها شده است.
مرتضی در همین راستا سرپرست سازمان تاکسیرانی را خطاب قرار میدهد و میگوید: «از خانم مالکی میخواهیم برای هر ایستگاه تاکسی حداقل یک بازرس تعیین کند و به او ماموریت بدهد که حداقل در پایانهها اجازه توقف مسافرکشهای شخصی را ندهد.» منصور هم با خطاب قرار دادن مسئولان پلیس راهور تهران، تاکید میکند: «مگر در تمام پایانههای تاکسیرانی تابلوی توقف مطلقا ممنوع بهجز برای تاکسیها نصب نشده است. پس چرا بهندرت مسافرکشهای شخصی که در ایستگاههای تاکسی پارک میکنند و مسافر سوار میکنند، جریمه میشوند؟ خواهش میکنیم که پلیس راهور تهران به این مساله رسیدگی کند، چون این کار مسافرکشهای شخصی، حق رانندگان تاکسی را ضایع میکند.»
نظر تاکسیران ها درباره همکاری با تاکسیهای اینترنتی
در سالهای اخیر بسیاری از رانندگان تاکسیهای تهران در شرکتهای تاکسی اینترنتی نیز فعال شدهاند و برای کسب درآمد بیشتر بهمنظور رفع مشکلات معیشتی خود و خانوادههایشان، همزمان با فعالیت در خطوط تاکسیرانی، چند مرتبه در روز هم از طریق نرمافزارهای تاکسی اینترنتی مسافر میگیرند. البته برخی رانندگان تاکسی بخصوص تاکسیهایی که موظف به حضور در خطوط و پایانهها نیستند و به صورت گردشی در سطح شهر فعالیت میکنند، با توجه به این که محدودیتی برای ورود به محدودههای طرح ترافیک یا طرح کاهش آلودگی هوای تهران ندارند، عمدتا از طریق فعالیت در تاکسیهای اینترنتی درآمد کسب میکنند و کمتر به عنوان یک راننده تاکسی مسافر میزنند. البته سازمان تاکسیرانی تا کنون آماری ارائه نداده است که دقیقا چند نفر از رانندگان تاکسی همزمان با همکاری با این سازمان، با شرکتهای تاکسی اینترنتی نیز همکاری میکنند و هرکدام از آنها چند ساعت در روز وقت خود را به جابهجا کردن مسافر از طریق تاکسیهای اینترنتی اختصاص میدهند.
با این حال، این اقدام برخی رانندگان تاکسی که بهجای فعالیت در خطوط تعیینشده توسط سازمان تاکسیرانی، بیشتر وقت خود را به همکاری با تاکسیهای اینترنتی اختصاص میدهند، به مذاق خیلی از همصنفیهای آنها خوش نمیآید. این نکته را ابراهیم، راننده تاکسی پایانه انقلاب با ما در میان میگذارد و تاکید دارد که سازمان تاکسیرانی باید به نحوی بر رفتار رانندگان تاکسی نظارت کند که در حق هیچکس اجحاف نشود و کسی نتواند تمام ساعات کاری خود را صرفا با استفاده از نرمافزارهای تاکسی اینترنتی، مسافر بگیرد. ابراهیم همچنین توضیح میدهد: «از همان چند سال قبل که تاکسیهای اینترنتی فعال شدند، این کار عملا باعث نوعی مزاحمت برای رانندگان تاکسی شد. در این شرایط، خود ما رانندگان نباید بیش از حد به این شرکتها بها بدهیم و فعالیت عادی خودمان به عنوان راننده تاکسی را کنار بگذاریم؛ بخصوص که بارها با چشم دیدهایم که رانندگان تاکسیهای اینترنتی، مسافران ما یا همکارانمان را سوار کرده و باعث کاهش درآمدمان شدهاند.»
درآمد ۱۵ میلیونی رانندگان تاکسی، کفاف زندگیشان را نمیدهد
با وجود این که ساعت موظفی تعیینشده برای رانندگانی که طبق حکم خط مشخص، در خطوط معین سازمان تاکسیرانی تهران فعالیت میکنند، مانند بسیاری از مشاغل دیگر، روزی ۸ ساعت و هفتهای ۴۴ ساعت است، اما با توجه به این که در سالهای اخیر، هزینههای بالای زندگی، دخل و خرج تاکسیرانها را هم مانند دیگر شهروندان به هم ریخته است، رانندگان تاکسی ناچارند علاوه بر ۸ ساعت فعالیت عادی، چند ساعت اضافهتر هم یا در خط خودشان کار کنند یا به صورت گردشی در سطح شهر بچرخند یا با استفاده از نرمافزارهای تاکسی اینترنتی مسافر بگیرند. سعید، راننده تاکسی پایانه متروی سازمان آب در این زمینه توضیح میدهد که رانندگان تاکسی اغلب شش روز هفته را کار میکنند و بعضا روزی بیش از ۱۲ ساعت در خیابانها هستند تا نهایتا ماهیانه ۱۵ میلیون تومان بر سر سفره زن و بچه خود ببرند که البته این مبلغ به هیچ وجه کفاف زندگی آنها را نمیدهد.
او البته میگوید که شاید کرایههای دریافتی رانندههای تاکسیهای تهران در طول یک ماه از ۲۰ میلیون تومان هم بیشتر شود، اما هزینههای بالای استهلاک خودرو و تعویض قطعات و لوازم یدکی، باعث میشود که بخش زیادی از مبالغ دریافتی رانندگان تاکسی از مسافران، در جیبشان نماند و خرج هزینههای جانبی شود. در این شرایط سعید هم مانند دیگر همصنفیهای خود از سازمان تاکسیرانی درخواست دارد که یا قراردادهای سازمان با فروشگاههای لوازم یدکی تحت نظارت آن اصلاح شود یا فروشگاههای بهتری به عنوان محل خرید قطعات مورد نیاز تاکسیرانها معرفی شوند که حداقل بخشی از هزینههای جانبی رانندگان تاکسی کمتر شود و آنها بتوانند مبلغ بیشتری را در طول هر ماه به تامین هزینههای معیشتی خود و خانوادهشان اختصاص دهند.
به افزایش ۴۵ درصدی کرایهها از زاویه دید تاکسیرانها نگاه کنیم
نکته پایانی این که اگر از زاویه مسافران به ماجرا نگاه کنیم، وقتی افزایش حقوق کارگری و کارمندی در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال قبل از آن، ۲۰ تا ۳۵ درصد بوده است، بالا رفتن ۴۵ درصدی نرخ کرایه تاکسی در شهر تهران برای شهروندان به صرفه نیست، اما اگر از نگاه رانندگان تاکسی این مساله را تحلیل کنیم، خواهیم دید که با وجود افزایش شدید قیمت لوازم یدکی و قطعات خودرو در طول یک سال گذشته و همچنین گران شدن همه کالاهای اساسی که رانندگان تاکسی و خانوادههایشان نیز مانند دیگر مردم به آنها احتیاج دارند، افزایش ۴۵ درصدی کرایهها از نظر تاکسیرانها کافی نیست و کفاف تامین هزینههای افزایشیافته زندگی آنها را نمیدهد.
همچنین به گفته برخی رانندگان تاکسی که در این گزارش با آنها صحبت کردیم، با وجود این که قرار بود از اول اردیبهشت کرایهها در تمام خطوط ۴۵ درصد بیشتر شود، اما در بعضی خطوط تاکسیرانی تهران، میزان افزایش کرایه در حدود ۳۳ درصد یا کمی بیشتر بوده است. این مساله در کنار سایر مشکلات شغلی و معیشتی رانندگان تاکسی و عدم ارائه خدمات مناسب به آنها بهویژه در زمینه تخصیص سهمیه لاستیک و روغن یا ارائه لوازم یدکی و قطعات خودرو با قیمت مناسب، باعث میشود که حساب و کتاب رانندگان تاکسی هم مانند کارکنان بسیاری از مشاغل دیگر کشورمان باهم جور درنیاید و طبیعی است که وقتی تاکسیرانها صبح تا شب به فکر نان شب هستند، نه برای برخورد خوشرویانه با مسافران از آرامش لازم برخوردار هستند و نه میتوانند وقت کافی را برای حضور در کنار خانوادههایشان صرف کنند.
محمدحسین خودکار
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
سه دهه قبل میگفت باید خون گریست به حال ملتی که حتی احتمال بدهد آدمی مثل من رهبرش باشد. حالا اما با اعتماد به نفس به دوربین خیره میشود و ادعای معجزه و حتی خدایی میکند.
روانشناسی و رفتار علی خامنهای در چشمانداز با مهدی مهدویآزاد
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
۴۵سال دیپلماسی آخوندی / دکتر مهرداد خوانساری - علی لیمونادی
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
مشاور رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی در مصاحبه با العربیه گفت، اسرائیل از حماس به عنوان بهانهای برای خودداری از تعهدات سیاسی خود استفاده می کند
محمود الهباش، مشاور رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در امور دینی و رئیس دادگستری این تشکیلات، شنبه پانزدهم اردیبهشت، در مصاحبه با «العربیه» هشدار داد حمله اسرائیل به رفح منجر به قتل عام آشکار هزاران فلسطینی خواهد شد و آمریکا اگر بخواهد میتواند این حمله را متوقف کند.
الهباش با اشاره به اینکه در حال حاضر بیش از یک و نیم میلیون شهروند فلسطینی در رفح زندگی می کنند، گفت: «بیش از هرچیزی از حمله اسرائیل به رفح نگرانیم. حملهای که منجر به قتل عامی آشکار شده که قربانیان آن هزاران فلسطینی خواهند بود.»
مشاور رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین تاکید کرد:«حماس نمیتواند تصمیم جنگ را به تنهایی اتخاذ کند، زیرا اسرائیل از اقدامات این گروه به عنوان بهانهای برای نابودی نوار غزه و شانهخالی کردن از تمام تعهداتش در قبال تشکیلات خودگردان فلسطینی استفاده میکند.»
الهباش خاطرنشان کرد، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین پیشتر اعلام کرده بود واشینگتن به تنهایی میتواند این حمله را متوقف کرده، و اگر بخواهد، میتواند به اسرائیل دستور دهد که حمله به رفح را متوقف کند.
الهباش در این زمینه تصریح کرد: «هر قطره خونی که از مردم فلسطین میریزد، آمریکا و اسرائیل به طور مشترک مسئولیت آن را بر عهده دارند.»
مشاور محمود عباس با بیان اینکه حماس عامل اصلی فاجعه کنونی و تفرقه میان فلسطینیها است، تاکید کرد: «اولویت فعلی توقف تجاوز و کشتار، توقف طرح آوارگی و جلوگیری از خونریزی است. در مرحله بعد بررسی خواهیم کرد که برای رسیدگی به مسئله فلسطین به چه سازوکارهایی نیاز است.»
محمود الهباش درباره آینده اقدامات و تصمیمهای «سازمان آزادیبخش فلسطین» توضیح داد و گفت: «در زمان مناسب، بررسی خواهیم کرد که کدام راهکار بهترین و امکانپذیرترین است. در آن زمان، تصمیمات متناسب با شرایط را اتخاذ خواهیم کرد، به ویژه آنکه همواره آمادگی داریم تا هر پیشنهادی را که میتواند به سود مردم و تحقق آرمانهای فلسطین باشد، بپذیریم.»
حماس عامل تفرقه فلسطینیها
الهباش با متهم کردن حماس به تلاش برای تسلط بر سازمان آزادیبخش فلسطین گفت، حماس از سال 2007 عامل تفرقه در نهادهای سیاسی فلسطین است. او گفت: «پس از اینکه دولت وحدت ملی با حضور فتح، حماس و گروههای فلسطینی تشکیل شد، حماس علیه حکومت اقتدار ملی در نوار غزه کودتا کرد و از سایر گروهها جدا شد و ما را در شرایط سخت و فاجعهبار کنونی قرار داد.»
الهباش در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: «اگر حماس برای پایان دادن به ایجاد تفرقه بین فلسطینیها و دستیابی به وحدت ملی جدی است، باید از کودتای خود عقبنشینی کرده، از انجام اقدامات انفرادی در نوار غزه خودداری کند، و به جای آن، زیر پرچم سازمان آزادیبخش فلسطین به وحدت ملی بپیوندد.»
الهباش تاکید کرد حماس نباید به بهانهای برای خودداری اسرائیل از تعهداتش در چارچوب قطعنامههای بینالمللی تبدیل شود.
او افزود که تصمیم یکجانبه حماس در حمله هفت اکتبر بدون مشورت با مردم و سازمان آزادیبخش فلسطین صورت گرفته و عامل فاجعهای است که غزه امروز با آن مواجه است.
محمود الهباش با انتقاد از تلاشهای حماس برای حفظ قدرت انحصاری در نوار غزه، درباره وضعیت فاجعهبار این منطقه که ناشی از حملههای اسرائیل است، گفت: «وضعیت فعلی نوار غزه نتیجه اصرار حماس بر ادامه حکمرانی خود در این منطقه است.»
مشاور رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین وضعیت کنونی در غزه را «جنگی برای نابودی مردم فلسطین و وادار کردن آنها به ترک خاک خود» توصیف و تاکید کرد: «مردم فلسطین هرگز سرزمین خود را ترک نخواهند کرد.»
محمود الهباش در پایان گفت دولت خودگردان فلسطین از تلاش کشورهای عربی، بهویژه مصر و اردن، برای دستیابی مردم فلسطین به کمکهای بشردوستانه قدردانی میکند.
العربيه فارسى
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با تأکید بر اینکه یک هنجار یا قاعده، زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد، گفت: هر روز جامعه از سبک زندگی ای که حکومت میخواهد اعمال کند، فاصله بیشتری میگیرد. یعنی هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. نتیجه چیست؟ سال ۱۴۰۱ به طور جدی نتیجهاش را دیدیم، اما به نظر میرسد که یک نوع فراموشی در بخشهایی از حاکمیت وجود دارد.
سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار جماران گفت: واقعا نمیدانم ما برای چه کسی صحبت میکنیم و مخاطب ما چه کسی است؟ تجربهها بیانگر این است که عملا گوش به این حرفها داده نمیشود یا به عبارتی باید بگویم، آیا ما برای خودمان صحبت میکنیم یا برای جامعه صحبت میکنیم؟ یا برای سیاستگذاران و برنامهریزان صحبت میکنیم؟ اگر خواسته باشم برای دل خودم حرف بزنم و یا حرف دل مردم را بزنم، عملا مخاطب من حکومت نیست. چون هر برنامه یا سیاستی که میگذارد، اصلا کاری به ابعاد اجتماعی آن ندارد.
وی با ابراز این عقیده که به ویژه در سه، چهار سال اخیر هرچه جلوتر آمدهایم، اساسا بخشهایی در حاکمیت کاری ندارند که سیاستها، کنشها و برنامهریزیهای آنها چه تبعات اجتماعی دارد، افزود: البته شاید اقلیتی که به نحوی مخاطب حکومت هستند، در این قضیه با حاکمیت همراستا باشند، ولی عملا میتوان گفت که بخش بزرگی از جامعه راه خودش را میرود و حاکمیت هم راه خودش را میرود؛ نه او به تبعات رفتار خودش فکر میکند و نه این. به نوعی دو مسیر متفاوت دارد طی میشود.
وی با اشاره به برخی وقایع در سالهای گذشته، یادآور شد: افراد حاضر در اعتراضات، مدتی سبک زندگی خودشان را نشان دادند و امروز نهایتا تصمیمی که دوباره حاکمیت گرفته این است که اوضاع را به شرایط قبل از نیمه دوم ۱۴۰۱ برگرداند. اما این امر به نظر میرسد که امکانپذیر نیست. چرا که به لحاظ جامعهشناختی میگوییم یک هنجار یا قاعده زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد. طی قرنها و سدههای متعدد، مردم زندگی میکردند و هنجارها و سبک زندگی، پوشش، آرایش و آداب و رسوم خودشان را داشتند. مردم به طور عموم یک چیزی را پذیرفته بودند و بین خودشان قرارداد عرفی بود و نهایتا چون آن عرف از یک پشتوانه قوی اجتماعی برخوردار بود و مردم مبتنی بر هنجارهای خودشان از آن عرف حمایت میکردند، و اساسا نیاز به اعمال زور از بالا نداشت.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران تصریح کرد: البته حاکمیتها برای موارد نادری که اتفاق میافتاد، حضور داشتند. مثلا اگر قتلی اتفاق میافتاد نیاز به مداخله حکومتهای محلی و یا حکومت در یک مقیاس بزرگتر بود. اما بقیه امور جامعه در اختیار خودش بود. یعنی مردم فی ذاته و بر اساس ارزشهای خودشان از هنجارها حمایت و بر اساس آن عمل میکردند. اگر کسی هم تخلف میکرد، وجدان جمعی به نحوی او را مورد مؤاخذه قرار میداد.
پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است
وی تأکید کرد: اما به دنیای جدید که وارد شدیم، «یکدستسازی» پروژهای است که حکومتهای ایدئولوژیک دنبال کردهاند. یعنی تلاش داشتهاند که همه مردم را یک مدل ببینند و دیگر تنوع فرهنگی، ارزشی، هنجاری و سبک زندگی را نبینند. طبیعتا این پروژه همه جا شکست خورده است. یعنی علیرغم اینکه حکومتهای ایدئولوژیک با تمام قوا، زور و فشار از بالا تلاش کردهاند که پروژه یکدستسازی را دنبال کنند، موفق نشدهاند. اما این حکومتها از تاریخ و تجربه حکومتهای مشابه درس نگرفتهاند و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
معیدفر گفت: جالب است که در کشور خود ما حداقل در سال ۱۴۰۱ تجربه کردیم و دیدیم که نمیشود؛ و نهایتا چقدر دردسر برای حکومت ایجاد کرد و چقدر خسارت به مردم وارد شد. روی شرایط اقتصادی و ثبات کشور در عرصه بینالمللی هم تأثیر گذاشت. اما باز درس گرفته نمی شود و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
وی در ادامه در خصوص میزان بازدارنگی برخی طرحها و رفتارهای حاکمیتی گفت: پروژه یکدستسازی حتی در حکومت پهلوی اول هم دنبال میشد. یعنی حکومت همه تلاش خودش را کرد تا مردم را نسبت به یک سری هنجارها مرتبط کند ولی نشد و دست آخر یک انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. یعنی عکس جریانی که حکومت دنبال میکرد، رجعتی به ارزشهای دینی اتفاق افتاد. حالا جمهوری اسلامی دنبال این است که پروژه یکدستسازی را با مسیر متفاوتی دنبال کند؛ و نتیجهاش را دارید میبینید.
معیدفر با بیان این عقیده که هر روز جامعه از سبک زندگی دلخواه سیستم رسمی فاصله بیشتری میگیرد، ادامه داد: هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی، ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. اما در عین حال عبرتی هم نمیگیرند. نتیجه چیست؟ سال ۱۴۰۱ به طور جدی نتیجهاش را دیدیم؛ و قطعا این بار میتواند در ابعاد خیلی وسیعتر اتفاق بیفتد. یعنی شاید بعد از یک مدتی فکر میکنند همه چیز آرام شده و سکوت است، و دوباره شروع کنیم. به نظر میرسد که یک نوع فراموشی وجود دارد.
وی افزود: از آنجا که این اعمال زور برای تحقق یک سلیقه خاص، پشتوانه اجتماعی ندارد؛ حتی در میان کسانی که خودشان با آن هنجارها و ارزشهای حاکمیت همصدایی دارند. یعنی در خیابانها و در بیشتر مواقع، کسانی که سبک پوشش متفاوتی دارند مورد اعتراض مذهبیها هم قرار نمیگیرند و یک نوع همزیستی مسالمتآمیز بین آنها ایجاد شده است. ما این همزیستی را در بسیاری از کشورهای اسلامی میبینیم. یعنی امروز اساس بر پذیرش ارزشهای متقابل هست و ما وارد دنیایی شدهایم که این تفاوت پذیرفته شده است.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران یادآور شد: در گذشته تنوع بوده، اما آدمها چون در قالب قوم، طایفه و ایل جدا از هم زندگی میکردند، شاید دچار مشکل نمیشدند. ولی امروز تمام این فرهنگها و خرده فرهنگها در کنار هم زندگی میکنند. اوایل تلاش بر این بود که یکی از اینها خودش را بر دیگران تحمیل کند، ولی الآن به تدریج ما داریم وارد دنیایی میشویم که خرده فرهنگهای متفاوت دارند در کنار هم همزیستی مسالمتآمیز پیدا میکنند. یعنی میگوید تو سبک زندگی خودت را داری و من هم سبک زندگی خودم را دارم؛ میتوانیم ضمن احترام به سلیقهها، ارزشها و هنجارهای همدیگر دوستی و معاشرت هم داشته باشیم. ما وارد این دنیا شدهایم، اما متأسفانه حاکمیت ما نمیخواهد این را بپذیرد؛ و الآن نگران است که حتی مذهبیون اعتراض جدی نسبت به سبک زندگی مغایر با نظر حاکمیت ندارند و با آن کنار آمدهاند.
وی گفت: خود من هر روز در مترو و شهر رفت و آمد دارم و میبینم که چگونه گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند. وقتی که در جامعه زمینه اعتراض به سبک زندگی گروه دیگر وجود ندارد، حاکمیت مجبور است به زور آن را دنبال کند. طبیعتا چون وجدان عمومی پشت سرش نیست، حتما شکست خواهد خورد. البته خسارتهای خیلی سنگینی هم به جامعه وارد خواهد کرد.
وی در ادامه گفت و گو با جماران تأکید کرد: نگاه رسمی، دیگر نمیتواند بگوید من فکر و ایدهای دارم و همه باید در آن چهارچوب قرار بگیرند. همین الآن رفراندوم هم نمیخواهد، در مطالعات و بررسیهای اجتماعی که برگزار میشود، میتوانید واکنش مردم را ببینید. بخش عظیمی از مردم امروز به شدت با ارزشهای مسلط در تضاد قرار گرفتهاند؛ با هنجارهایی که او میخواهد القاء کند در تضاد و تزاحم قرار گرفتهاند. این حاکمیت یا باید با ارزشهای جامعه همراه شود و یا با جامعه درگیر شود و نهایتا هم خودش آسیب ببیند و هم به جامعه آسیب جدی بزند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم راه دوم انتخاب شده است، تصریح کرد: به جای اینکه خود را با هنجارها و ارزشهای امروز جامعه تطبیق بدهند، میخواهند در بر همان پاشنه سالهای گذشته بچرخد که جامعه اقبالی به سمت هنجارها و ارزشهایی نشان دادند. اما وضع عوض شده و دیدگاههای مردم تغییر پیدا کرده و بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که چه اتفاقات بزرگی دارد در جامعه میافتد. به نظر میرسد حاکمیت چشمش را به روی این تغییر و تحولات بسته و میخواهد ارزشهای خودش را القاء کند؛ جواب نمیدهد.
وی در تبیین دیدگاه خود گفت: وقتی یک جامعه دارای فرهنگ خاص و تنوع فرهنگی، ارزشی و هنجاری باشد، شما نمیتوانید او را عوض کنید. سالها است در آموزش و پرورش و صدا و سیما تمام امکانات و ابزارها با بودجههای بسیار هنگفت تلاش شده که جامعه را به سمت ارزشهای خاص خودشان بکشانند. اگر موفق شده بودند، مسلما دست به زور نمیزدند. بنابراین، شیوههای نرم هم دیگر جواب نمیدهد. یعنی جامعه ما مختصاتی پیدا کرده و با برخی مختصات حاکمیت ما سازگار نیست.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران اظهار کرد: حاکمیت مجبور است خودش را از عرصههای فرهنگی منعزل کند و بگوید صرفا میخواهم حکومت کنم؛ مثل برخی حکومتهای دیگر که با ارزشها و هنجارهای جامعه کاری ندارند و هر چیزی که مردم در مقیاس منطقهای یا محلی وضع میکنند، حکومت کشور تلاش میکند که آن را در چهارچوب قانون بیاورد و نهایتا در چهارچوب آن نظمی برقرار کند؛ اقتصاد مملکت فعال و شرایط امنیتی درست باشد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه رویکرد عدم دخالت در عرصههای فرهنگی و اجتماعی چه نسبتی با «جمهوری اسلامی» دارد؟ ابراز عقیده کرد: امروز به نظر میرسد که دیدگاههای خود مذهبیون هم عوض شده و بسیاری چیزها دیگر اهمیت گذشته را ندارد؛ نوع نگاه به دین و نوع مداخله دین در جامعه تغییر پیدا کرده است. اگر یک روزی بخش عمدهای از جامعه خواستار دخالت دین در امر سیاست بودند، بررسیهای اجتماعی نشان میدهد هر دورهای که مطالعات انجام گرفته، میزان نظر افراد درباره مداخله دین در سیاست به شدت کاهش پیدا کرده است. دو، سه ماه اخیر هم در مورد «پیمایش ارزشها و نگرشها» اطلاعاتی بیرون آمد که وضعیت چگونه است؛ و این را میشود با سالهای پیش مقایسه کرد.
سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد
وی افزود: اینها نشان میدهد که سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد و اجازه بدهد که دین متناسب با مبانی اصلی خودش، روی اندیشه و رفتار انسانها تأثیر بگذارد. اگر همچنان مداخله حکومت در عرصه دین تداوم پیدا کند، نمیدانم که سالهای آینده ما تا چه اندازه با گریز مردم از دین رو به رو خواهیم شد. یعنی الآن نمونههایی هست و میتواند شدت بیشتری پیدا کند.
معیدفر در پاسخ به اینکه یعنی به عقیده شما هرچه حکومت مداخلهاش را کمتر کند، ارزشهای دینی در جامعه پررنگتر میشود؟ گفت: حداقلش این است که روند گریز از دین به شدتی که الآن هست، نخواهد بود. البته برای پروسه دینداری نیاز به یک دوران خاصی داریم. فرض کنید مثل کسی که عمل کرده یا مدتی بستری بوده، عضلاتش خشک شده و باید فیزیوتراپی برود تا دوباره این عضلات به کار بیفتد، اگر حکومت مداخله خودش در امر دین را کنار بگذارد، مثل کسی است که فعلا از روی تخت بلند شده اما نیاز به فیزیوتراپی دارد. یعنی نیاز به عملیات جداگانهای هست که کم کم بتواند حالت عادی پیدا کند.
وی در پایان گفت: بنابراین، فکر میکنم اولین گام این است که حکومت از تداوم و تشدید مداخله در امر دینی اجتناب کند؛ بعد خود مردم یا بزرگان جامعه و کسانی که باورهای عمیق دینی دارند، بتوانند با شیوههای ترویجی یا تعلیمی اوضاع را به حالت عادی برگردانند. فعلا این دخالتها در دین، ثلمهای به دین وارد کرده که حالا حالاها آثار منفی آن را خواهیم داشت.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
همزمان با روز جهانی آزادی مطبوعات، «شاخص آزادی نگارش»، که روز جمعه توسط انجمن قلم آمریکا رونمایی شد، جمهوری اسلامی ایران را در سال ۲۰۲۳، همچنان به عنوان دومین زندان بزرگ نویسندگان در سراسر جهان، پس از چین شناسایی کرد.
بر پایه گزارش انجمن قلم آمریکا، جمهوری اسلامی ایران همچنین بزرگترین زندانبان «نویسندگان زن»، در گستره جهانی به شمار میآید؛ زندانیان زن ـ که بسیاری از آنها تنها به دلیل مخالفت با حجاب اجباری ـ پشت میلههای زندان و در اسارت حکومت ایران هستند.
«شاخص آزادی نگارش» میگوید در حالی که تعداد نویسندگان زندانی از ۵۷ نفر در سال ۲۰۲۲ به ۴۹ نفر در سال۲۰۲۳ کاهش یافته، اما بازداشت مستمر و گسترده نویسندگان ـ که عمده آنها از جنبش «زن، زندگی، آزادی» پشتیبانی کرده بودند ـ سرکوب مستمر آزادی بیان را در جمهوری اسلامی، بیش از پیش برجسته میسازد.
هرچند در سال ۲۰۲۳ بسیاری از نویسندگان محبوس که به دلیل پیوستن به جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شده بودند، آزاد شدند اما «شاخص آزادی نگارش» میگوید نزدیک به هفتاد درصد این آزادیها، «با قید وثیقه بوده» و به همین دلیل، نویسندگان با طیف گستردهای از محدودیتها، از جمله احتمال بازداشت دوباره و محدودیتهای حرفهای روبرو میشوند.
همچنین با توجه به تاریخچه سرکوب شدید و مستمر نویسندگان در جمهوری اسلامی ایران، که در واکنش به جنبش «زن، زندگی، آزادی» شدت هم یافت، چندان هم تعجب برانگیز نبود که جمهوری اسلامی دوباره به عنوان دومین زندان بزرگ نویسندگان جهان در سال ۲۰۲۳، شناسایی شد.
این گزارش حاکی از آن است که جمهوری اسلامی از زندان صرفا به عنوان یکی از راهکارها استفاده میکند و در مجموعه متنوعی از اقدامات سرکوبگرانه، شامل «بازداشتهای کوتاه مدت»، «اتهامات جعلی و ساختگی»، «آزادی در برابر از دستدادن شغل» و «محدودیت استفاده از رسانههای اجتماعی»، کماکان به سرکوب گسترده ادامه میدهد.
کارین دویچ کارل کار، مدیر برنامه «نویسندگان در معرض خطر» انجمن قلم آمریکا میگوید: «این سرکوبها منجر به افزایش خودسانسوری در میان نویسندگان ایرانی شده؛ نویسندگانی که تعداد قابل توجهی از آنها به همین دلیل از کشور فرار کردند.»
جامعه فرهنگی، ادبی و خلاق ایران نیز چندین بازداشت تازه را در سال ۲۰۲۳ تجربه کرده است؛ مهدی یراحی، خواننده و ترانه سرا، وفا احمد پور، خواننده رپ، پیمان فرهنگیان، نویسنده، کیوان مهتدی، نویسنده و مترجم، آنیشا اسداللهی، مترجم و فعال مدنی، گلرخ ابراهیمی ایرایی، نویسنده و مدافع حقوق بشر و ستار رضایی میرقائد، شاعر و هنرمند، به احکام بلند مدت محکوم شدند.
بنا بر گزارش انجمن قلم آمریکا، توماج صالحی، خواننده رپ نیز در اواخر سال۲۰۲۳ پس از افشای آزار و شکنجهای که در زندان بر او گذشته بود، دوباره بازداشت و روانه زندان شد. او در پی این بازداشت، در آوریل ۲۰۲۴ به اعدام محکوم شد؛ حکمی که «اعتراض جهانی» را برانگیخت.
کارین دویچ کارل کار، افزود: نویسندگان و اعضای جامعه خلاق نقشی موثر در پاسخگو کردن مقامات ایرانی ایفا میکنند، آنها با استفاده از واژگان، آواز و موسیقی و هنرشان سعی در برجستهکردن معضلات کشورشان از جمله بیعدالتی و سوءاستفادهها دارند و آیندهای متفاوت را برای همه مردم ایران ترسیم میکنند؛ آیندهای که مبتنی بر حقوق بشر و احترام به همه مردم ایران فارغ از جنسیت؛ قومیت و مذهب است.
مدیر برنامه «نویسندگان در معرض خطر» با اشاره به نقش اجتماعی موثر هنرمندان در جامعه از رهبران جمهوری اسلامی خواست که به این پایگاه اجتماعی احترام بگذارند و نویسندگانی را که «به ناحق زندانی شدهاند»، آزاد کنند.
او همچنین خواستار توقف پیگرد و آزار و اذیت نویسندگان و هنرمندان شد و گفت جمهوری اسلامی نباید «صداهای مخالف را به دلیل بیان خواستههایشان سرکوب کند.»
بر پایه گزارش «شاخص آزادی نگارش»، در سال ۲۰۲۳، جمهوری اسلامی با هدف قرار دادن ۱۵ زن، همچنان صدرنشین کشورهایی است که نویسندگان زن را محبوس کردهاند؛ زنانی که عمده آنها به دلیل نوشتن و مخالفت با «حجاب اجباری» و سایر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، همچنان در بند هستند.
سپیده رشنو، شاعر و فعال مدنی که در اکتبر۲۰۲۳ به شش ماه و در دسامبر به ۴ ماه دیگر زندان محکوم شد. نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر و نویسنده نیز در ماه اکتبر به دلیل شرکت در مراسم تشییع جنازه زن جوانی که به دلیل «بیحجابی» تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، بازداشت شد.
نرگس محمدی، برنده افتخاری « آزادی بیان» انجمن قلم آمریکا در سال ۲۰۲۳، با وجود تمام درخواستها از سطوح بالا و تکاپوی جهانی برای آزادی او، همچنان پشت میلههای زندان است.
مدیر برنامه «نویسندگان در معرض خطر» انجمن قلم آمریکا همچنین یادآور شد که نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل ـ صرفا به دلیل نوشتهها و فعالیتهایش ـ به بیش از ۳۵ سال زندان در حکومت اسلامی ایران، محکوم شده است.
گزارش «شاخص آزادی نگارش» تخمین میزند که در سال ۲۰۲۳ دستکم ۳۳۹ نفر در سراسر جهان به دلیل ابراز نظر و عقیده دستگیر شدند. این تعداد در چین ۱۰۷ نفر و بیش از هر کشور دیگری در جهان است.
جو بایدن رئیس جمهوری ایالات متحده روز جمعه ۱۴ اردیبهشت همزمان با روز جهانی آزادی مطبوعات، بر لزوم آزادی همه روزنامهنگاران زندانی، در سراسر جهان تاکید کرد.
او با صدور بیانیهای در همین زمینه گفت: «روزنامهنگاری نباید در هیچ کجای زمین جرم محسوب شود. در روز جهانی آزادی مطبوعات، ایالات متحده خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط همه روزنامهنگارانی است که صرفاً به دلیل انجام کارشان پشت میلههای زندان قرار گرفتهاند.»
صدای آمریکا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
در حالی که هیاتی از حماس برای دور دیگری از گفتوگوها درباره آتشبس در جنگ غزه به قاهره میرود، آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که این گروه شبهنظامی «تنها مانع بین مردم غزه و آتش بس» با اسرائیل است.
بلینکن در نشست سدونای موسسه مککین در ایالت آریزونا گفت: «ما منتظریم ببینیم آیا واقعا آنان [رهبران حماس] میتوانند با آتشبس و آزادی گروگانها موافق باشند یا خیر.»
او افزود: «واقعیت کنونی این است که تنها مانع بین مردم غزه و آتشبس، حماس است.»
پیشتر روزنامه واشینگتنپست، به نقل از یک مقام آمریکایی که نامش را فاش نکرد، نوشت که ایالات متحده به قطر گفته است اگر حماس همچنان حاضر به قبول آتشبس با اسرائیل نباشد، دوحه باید این گروه را از قطر اخراج کند.
اسرائیل و کشورهای میانجی در بحران جنگ غزه، شامل قطر، مصر و آمریکا همچنان منتظر پاسخ حماس به پیشنهاد آتشبس چهل روزه در غزه و آزادی گروگانهای اسیرشده در این منطقه در ازای اسرای فلسطینی در اسرائیل هستند.
هیاتی از حماس روز شنبه به قاهره پایتخت مصر میرود تا به گفتوگوها برای دستیابی به توافق در مورد آتشبس در نوار غزه با اسرائیل بپردازد.
پس از توقف کوتاه مدت درگیری در ماه نوامبر، که در جریان آن ۱۰۵ گروگان با ۲۴۰ زندانی فلسطینی در اسرائیل مبادله شدند، حماس از آزادی دیگر گروگانها خودداری کرده و چنین کاری را مشروط به موافقت اسرائیل با آتشبس دائمی و جامع دانسته است.
اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس، روز پنجشنبه در گفتوگوی تلفنی با عباس کامل، رییس سازمان اطلاعات مصر گفت که این گروه، پیشنهاد جدید برای وقفه ۴۰ روزه در جنگ را بررسی میکند.
این گروه شبهنظامی از سال ۲۰۰۷ کنترل نوار غزه را در دست دارد و تا کنون شرط آتشبس دائمی در غزه را که از سوی اسرائیل رد شده، مطرح کرده است.
اسرائیل اعلام کرده تا نابودی توانایی نظامی حماس به جنگ ادامه خواهد داد.
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل روز پنجشنبه بار دیگر بر قصد خود برای آغاز حمله به رفح «با یا بدون توافق» آتشبس تاکید کرد.
او گفت: «ما آنچه لازم است برای پیروزی و شکست دشمن خود از جمله در رفح انجام خواهیم داد.»
آمریکا و سازمان ملل متحد هشدار دادهاند که آغاز عملیات زمینی اسرائیل در شهر رفح، بدون برنامهای برای محافظت از غیرنظامیان این شهر، فاجعهبار خواهد بود.
از سوی دیگر، در حالی که آمریکا گروه شبهنظامی حماس را یک گروه تروریستی میداند، رهبران این کشور انتقادهای خود علیه این گروه را شدت دادهاند.
بلینکن روز جمعه با اشاره به اینکه شبهنظامیان حماس ادعا میکنند مردم فلسطین را نمایندگی میکنند، گفت: «در صورت صحت چنین ادعایی، پذیرش آتشبس باید آشکار باشد.»
وزیر خارجه آمریکا که در روزهای اخیر به عربستان سعودی سفر کرد، همچنین گفت که محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور میتواند آغازگر گفتوگوها در مورد عادیسازی روابط احتمالی ریاض با اسرائیل باشد.
بلینکن گفت که بنسلمان «میخواهد برای عادیسازی کاری انجام دهد و مایل است این کار را در سریعترین زمان ممکن انجام دهد اما تنها در صورت تحقق شرایط.»
ریاض خواستار ایجاد فرآیندی است که منجر به ایجاد کشور فلسطینی شود، طرحی که نخستوزیر اسرائیل و متحدان راست افراطی او آن را رد کردهاند.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
خرمستی زودگذر رژیم اسلامی، و در گل ماندگی بخشی از اپوزیسیون این رژیم
۱) «انقلاب ارتجاعی» ۱۳۵۷ در ایران که بسیاری از مردم و گروههای روشنفکری شهری هم در آن نقش آفرینی کردند، رویدادی بود که شاید میتوانست زندگی ایرانیان دگرگونیهای سازنده و مهمی در راستای بهبود زندگی اجتماعی و اقتصادی کشور پدید آورد. اما در عمل این انقلاب، کشور را دههها به عقب برگرداند. دربارهی مفهوم «انقلاب» و چرایی رخداد آن، یکسانی و یا ناهمانندی سرشت همهی انقلابهای اجتماعی جهان و مانند آن، دیدگاه یگانهای وجود ندارد و ما هن در این گفتارنامه به آن نخواهیم پرداخت. اما دربارهی گزارهی ناهمساز «انقلاب ارتجاعی» ۱۳۵۷، میتوان گفت که این رویداد چون ناگزیر و کنترل ناپذیر شده بود و ادعای دگرگونی و بهبودهای ژرف در زندگی مردم بر زبان پشتیبانان آن میلغزید یک «انقلاب» بود، اما از آنجا که هیچ نظریهی مدرنی چه ازسوی رهبران مذهبی این انقلاب و چه ازسوی مارکسیست که آنها هم نقشی در زمینه سازی انقلاب داشتند دیده نمیشود، و باورهای مذهب شیعه ایدئولوژی راهگشای پیروزی انقلاب شده بود و به ناگزیر آنچه روی داد، ۴۵ سال است ایران را به نابودی و منطقه را به آشوب کشانده است.
در این رویداد، ویرانسازی کهنه که پرداخت نقد هر انقلابی است، و وعدهی سازندگی دنیایی بهتر که وعدهی نسیه و ناروشن همهی انقلابها است، رخ داد. فرایند و برداشتی که در سرشت خود، «نو» را که از نگر تاریخی قرار بود گامی فراتر از انقلاب مشروطیت بردارد، از همان آغاز در دل «کهنه»ی پیروان شیخ فضلالله مشروعه خواه میمیراند. در این راه و در شرایطی که هیچ گفتگوی جدی دربارهی نظام آینده در جامعه شکل نگرفته بود، روحالله خمینی با توان رهبری کاریزماتیک خود و فراخوان آمرانهی «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد»، تودههای ناآگاه و انبوه روشنفکران تودهستا و دلباختهی سنتهای شیعهی شهادت طلب و متظاهر به خلقی بودن، این خواست خمینی به کرسی نشانده شد.
کسانی مانند علی شریعتی و مارکسیستهای نوزاد در آن روزها که برخلاف آموزههای ماتریالیسم دیالکتیک در عمل شیفته آن راهزن دل و دیده یعنی علی شریعتی شده بودند، انقلاب آلوده به باوررهای دینی شد، و به ناگزیر «ارتجاع» از دل آن «انقلاب» بیرون آمد. اما در اینجا تفاوتی بزرگ میان رهبران مذهبی انقلاب و پیروان مدعی مارکسیسم آنها وجود داشت. این تفاوت در آن بود که رهبران مذهبی بسیار استراتژیک و آگاهانه به رویدادها مینگریستند، و آن استراتژی آرزوی بازگشت به صدر اسلام یا شکلی از خلافت عباسی و بیرون کشیدن تندیس حکومتی دینی از دل انقلابی بود که آنها در سر میپروراندند. با تعبیر امروز، رهبران مذهبی انقلاب، میخواستند «ملت ایران» با قومیتهای گوناگون آن را، در دیگ یگانهی «امت اسلام» بجوشانند و هنوزهم همین را میخواهند.
دریغا که مارکسیستها نیز که ناآگاهانه و زیر تأثیر برخی زمزمهها و اوراد تاریخی خشم نامقدس و کیلویی نفرت از همهی تزارهای روس و شاهان ایرانی سراپای وجود آنها را به تسخیر خود درآورده بود، مجلس آرای خواندن اذان «اسلامی» به گوش انقلابی «ملی و ایرانی» شدند، و آگاهانه یا ناآگاهانه در دوختن قنداق اسلامی این نوزاد همکاری کردند. ستیز کور آنها با «همه»ی شاهان و سنتهای ملی سراسر تاریخ ایران ازجمله مشروطیت ایران و پرچم سه رنگ شیرو خورشید نیز از همینجا سرچشمه میگیرد. اما برخلاف مارکسیستهای فرقهگرا و زودباور، رهبران مذهبی انقلاب ۵۷ آرمانی هرچند ارتجاعی، اما استراتژیک و دورنگرانه داشتند.
مارکسیستها در دوران انقلاب هیچ آرمانشهر روشنی جز نمونۀ شوروی «دیکتاتوری» پرولتاریا و کوبای پوپولیست با رهبرانی آنارشیست در سر نداشتند. بر خلاف برداشت چیره، در آن دوران، این علی شریعتی نبود که از مارکسیستها تأثیر پذیرفته باشد، بلکه این مارکسیستهای غیر تودهای و هوادار «مبارزهی مسلحانه» بودند که از رهبران مذهبی و علی شریعتی تأثیر پذیرفته بودند و ساز او را میزدند. «انتقاد از خود» کودکانه در زندگی تیمی، و نفی سانترالیسم سازمانی، همان نقشی را در کنش آنها داشت که زمزمهی توبه، سینه زنی و زنجیرزنی تودههای ناآگاه و مؤمنان شیعه یا مسیحی داشت و دارد. حتا در طبقهی کارگر که مارکسیستها از روی ناآگاهی و توهم آنها را «نیروی تا به آخر انقلابی» و گوش به فرمان خود میپنداشتند، در عمل چیزی بود که در آلیاژ پایین مارکسیستی نوزاد انقلاب دیدیم و میبینیم. یعنی ناآگاهی تودهوار و در بهترین حالت ستایش شهیدان کربلا در دفاع جانانه خسر گلسرخی، یا خانهی تیمی شهیدان مجاهد یا فدایی.
دستآورد و پی آمدهای انقلاب ۵۷ در بستری که همهی ما با آن آشنا هستیم، اکنون این پرسش را پیش آورده که آیا پلشتی جایگزینی دو کهنه باهم در تشت مسین زادن موجودی فرخنده، سرشت همهی انقلابهای اجتماعی است یا سرنوشت انقلاب ۱۳۵۷ ایران چنین بود؟ پاسخ درست به این پرسش بسیار دشوار است و در اینجا تنها میتوان گفت که برپایی جمهوری اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، میوهی تلخ انقلابی با ویژگیهای رهبری و کنشگرانهای بود که گفتیم، و آنچنانکه همهی ما در ۴۵ سال گذشته دیدهایم، این انقلاب و رهبری مذهبی آن از همان آغاز ارمغانی جز هزینه، جنگ، کشتار و بدبختی برای ایرانیان و مردم منظقه نداشته است. برخی دستآوردهای نیک اقتصادی و اجتماعی در یکی دو دههی نخست پس از پیروزی انقلاب هم، نتیجهی شتاب نهادینه و انباشتهی رژیم پیشین و سنتهای کمابیش مدرن ساختار اقتصادی کشور در دوران پهلوی بود که از پیش از انقلاب به ارث رسیده بود.
۲) برخلاف پژوهشگرانی مانند جان فوران، این نگارنده به پیروی از دیدگاه برخی پژوهشگران ایرانی، انقلابهای اجتماعی پیروزمند جهان را بسیار کمشمار و کمتر از پنج انقلاب میداند که البته انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب ۵۷ ایران جدا از پیآمدهای نیک یا بد آن، دو نمونهی آن به شمار میروند. به گمان من، نمونههایی مانند کوبا هم نه تنها یک انقلاب اجتماعی در معنای علمی آن به شمار نمیرود، که یک انحراف در اندیشهی دگرگونی اجتماعی بود که در دوران نطفگی انقلاب ۱۳۵۷ تأثیر خود را بر این نطفه گذاشته بود. به گواهی رویدادهای تاریخی، انقلابهای اجتماعی و بزرگ از همان آغاز زاده شدن، خود را در سپهر پیرامونی تنها مییابند، و تلاش میکنند با تکثیر نمونهی خود در سرزمینهای پیرامونی یا همسایه، خود را از خطر نابودی رها سازند و به گفتهی مسئولان جمهوری اسلامی، برای خود «عمق استراتژیک» بسازند.
دشمنتراشی، ناتوانسازی اقتصاد ملی با انجام هزینههای تبلیغی، دخالتگری، تروریزم و آدمربایی درونمرزی و فرامرزی، از پیآمدهای این رفتار در دستکم دو نمونهی انقلاب روسیه و ایران بوده است. با کمی نگاه به پیرامون خود، میتوانیم بگوییم که هم اکنون جمهوری اسلامی نیز با دشمن شمردن آمریکا و اسراییل و سربازگیری از تروریستهای حزبالله لبنان و حماس و فربه کردن مالی و نظامی آنها، و به مزدوری و بردگی گرفتن بیرحمانهی گرسنگان افغانی و پاکستانی و یمنی و تبدیل برخی از آنها به ابزار آدمکشی، به همان راهی رفته و به همان نتیجهی تلخی رسیده است که انقلاب روسیه به آن رسید. روسیه با رشد گرایش سوسیالامپریالیستی و صرف هزینههای بسیار در یمن و اتیوپی و سودان و ناتوان ساختن خود، سرانجام همچون میوهای گندیده از درخت تمدن اروپا فرو افتاد و اکنون سرزمین مافیا و پریگوژینها شده است.
بخشی از دلیلهای فروپاشی شوروی نیز همین دشمنان خودساختهی آن کشور بودند که به این فروپاشی کمک کردند. اکنون گویی این سناریو قرار است در ایران بازسازی شود. به یاد داشته باشیم که فاشیسم هیتلری نیز به گونهای خود را انقلابی و در جستجوی «فضای حیاتی» در بیرون از آلمان میدانست و با آفریدن هولوکاست، اکنون مردم فرهیخته و هنرمند آلمان را شرمسار تاریخ ساخته است. ایرانیان نیز با رفتار و کردار رهبری جمهوری اسلامی، به چنین رویدادهایی نمیتوانند بیتوجه باشند، و باید چشم به راه انتقام یا نکوهش مردم سوریه، عراق، لبنان، یمن و مانند آنها به گناه رهبران ۴۵ سال گذشتهی جمهوری اسلامی باشند. احتمال درگیریهای سیاسی و نظامی میان ایران و دولتهای همسایه و نیز شورش مزدوران کنونی در خدمت سپاه پاسداران علیه جمهوری اسلامی در آیندهی نه چندان دور را نیز نمیتوان نادیده گرفت، و ایرانیان باید برای آن سرزنشهای آینده آماده باشند.
رویداد شورش مزدوران علیه دولت متروپل در تاریخ ایران باستان را نیز باید به یاد داشت. برپایهی برخی پژوهشها، شکست ساسانیان از عربها، شاید بیشتر نتیجهی شورش مزدوران یا کارگزاران عرب لخمی در درون دولت ساسانی در منطقهی «حیره» بوده باشد، که در درازمدت دولت ساسانی از تأمین هزینهی نگهداری آنها ناتوان شده بود. اکنون دولت ایران از جیب ملت، نه تنها به تروریستهای حوثی و حزبالله و حماس، که به همهی تروریستهای منطقه و نیز دولتهایی مانند چین و روسیه باج میدهد. اما منابع این باجدهی پایانناپذیر نیست، و صبر جو بایدن و جوزپ بورل ترسو و مرتجع نیز پایانناپذیر نیست. این بستگی به هشیاری اوپوزیسیون ایرانی دارد که چگونه از شرایط داخلی و جهانی به سود انقلاب ملی ایران بهره برداری کند. شکست سیاسی و نظامی آبروریزانهی دولت جمهوری اسلامی دربرابر اسراییل و تغییر نسبی نگاه غرب به ایران، شاید هشدارهایی به دولت ایران و نیز اوپوزیسیون سیاسی آن باشد.
۳) ما نام یا شناسهی این گفتارنامه را «خرمستی زودگذر رژیم اسلامی، و در گل ماندگی بخشی از اپوزیسیون این رژیم» گذاشتهایم و بیآنکه نامی از کسی برده باشیم. تا اینجا به بخشی از خرمستی رژیم و رجزخوانیهای بیپشتوانهی آن در برابر آمریکا، موشک پرانی به اسراییل و بویژه جنگ رژیم با زنان ایران پرداختهایم. گزافه نیست بگوییم که در نزدیک به دو سال گذشته و پس از کشته شدن مهسا دختر ایران، گرچه رژیم با ددمنشی و هزینه گزاف از جیب مردم، از پیروزیهای تاکتیکی و کوتاه مدت چندی برخوردار بوده است، اما از نگر استراتژیک همواره از مردم و نیز اسراییل و آمریکا شکست خورده، دچار فروپاشی نسبی شده و پشتیبانی بسیاری همراهان مؤثر و اعتبار اندک جهانی خود را ازدست داده یا درحال ازدست دادن است.
در این روند، خرمستی رژیم نیز رو به پایان است تا جاییکه نه تنها موشک پرانیهای آن به سوی اسراییل کاری از پیش نبرد، که محمود عباس رئیس سازمان فتح نا امید از رجزخوانیهای جمهوری اسلامی، به دولت آمریکا التماس میکند که اسراییل را از حمله به منطقه رفح و فلسطینیان بازدارد. اخراج احتمالی گروه تروریستی حماس از قطر نیز شکستی بر دیگر شکستهای جمهوری اسلامی خواهد بود. گویا دولت اسراییل تا شکست کامل تروریسم فلسطینی و دفع شر آنها کوتاه نخواهد آمد. همانگونه که مردم ایران راه گریزی جز سرنگونی جمهوری اسلامی ندارند، و در راه این هدف، اپوزسیون ایرانی باید پای خود را از مرداب چند دستگی، رقابتهای درونی کودکانه و کوتهبینی فرقهگرایانه بیرون بکشد. این اپوزیسیون باید از همهی امکانهای ملی و جهانی در دسترس در ستیز با رژیم اسلامی و در راه پیروزی انقلاب ملی بهره جوید. این کار البته دشوار، اما شدنی است و در روزهای نخست انقلاب زن، زندگی، و تشکیل کمیته چند نفره با همان وحدت کوچک، به خوبی پیش میرفت.
۴) در این نوشتار کوتاه و تا اینجا، گمان میکنم خواننده منظور از خرمستی جمهوری اسلامی را دریافته باشد. اما منظور من از اپوزیسیون در گِل مانده، آن دسته از کنشگران سیاسی معمولاً چپ است که به دلیل چیرگی پارادایمهای کهنه و دشمنیهای کور گذشته با دیگر بخشهای مؤثر اپوزیسیون به ویژه مشروطهخواهان و هواداران رضا پهلوِی، نه خود توان آن دارند و یا میخواهند که سردمدار ستیز با رژیم و جلب کمک جهانی در راه سرنگونی رژیم شوند، و نه چشم آن دارند که دیگری این پرچم را بر دوش گیرد. از اینرو، این گروه در کشور نه نیرویی را متحد خود میداند یا میخواهد، و نه کسی حتا در میان جنبش کارگری، کشش به وحدت با آنها دارد. این درحالی است که خوشبختانه در دوسال گذشته، گرایش به همکاری و رواداری گروههای گوناگون اپوزیسیون سیاسی و کنشگران برون مرزی دارای گرایش به فرهنگ ایرانی و یکپارچگی ملی رو به افزایش بوده است.
اکنون فزون بر برخی حزبها و گروههای ملی و سکولار و نیز چهرههای منفرد ایراندوست مانند خانوادهی پویا بختیاری که همچنان پرچم سه رنگ ایران را بر دوش دارند، گروههای بسیاری از اصلاحطلبان سکولار حکومتی پیشین و نیز برخی اصولگرایان پیشین درون کشور که «ملت» را از «امت»، برتر میدانند و نگران آیندهی ایران هستند، رژیم اسلامی ولایت فقیه را اصلاحناپذیر و گذار از آن را ناگزیر میدانند. کسانی مانند بانو دکتر صدیقه و سمقی، مهدی نصیری، بانو فاطمه سپهری و بسیار کسان دیگر را میتوان در نمونهی این گروه ارزیابی کرد. هیچیک از این کسان نه خود ادعای رهبری جنبش را دارند و نه این نگارنده یا دیگری میخواهد آنها را رهبر جنبش بنامد. اما هریک از این نخبگان میتوانند در چارچوب سازمانی حتا مجازی مانند شورای انقلاب ملی ایران که برای حفظ امنیت میتواند علنی و در بیرن از کشور شکل گیرد، فعالیت کنند.
این فرصت طلایی را باید ارج نهاد و با گسترش گفتگوهای سازنده، راه را برای گذار از این نظام هموارتر ساخت. تهمت زنی بیپایه و گاه حسودانه به این و آن بویژه به کسانی مانند نرگس محمدی را نیز باید کنار گذاشت و با تقویت نهادهای سازمانی و اندیشگی، از کمک هر سازمان شناخته شده و رسمی جهانی نیز بهره گرفت. حتا اگر روزی از علی خامنهای هم نشانههایی دیده شود که به راستی میخواهد از نظام اسلامی گذر کند و راستگویی او اثبات شود، باید او را پذیرفت. تضمین ایمنی انقلاب ملی با تعیین روشن و منطقی هدف و استراتژی آن از راه گفتگو و هماندیشی، و نیز گردهم آمدن هرچه بیشتر نیروهای ملی و دموکرات تأمین میشود نه جاسوسی و برچس زنی. خوشبختانه ایرانیان در این زمینه اندوختهای سنگین و گرانبها دارند، و تجربهی اجتمای و سیاسی ۵۰ سال گذشته، سیاوشها را از آتش گذرانده است. با این همگرایی ملی، به گمان این نگارنده و با برداشتی میدانی، زمینهی همکاری میان آنهایی که غم ایران دارند نه منافع روسیه و چین، و تروریسم حماس، بیش از هر زمان دیگر آماده است و نباید بیش از این فرصتها از دست بروند و سوزانده شوند.
۵) باتوجه به آنچه بالاتر گفتیم، شاید بتوان گفت نزدیکی و همکاری چهرههای سرشناس شناخته شده و کنشگران ملی، راه خوبی برای نزدیکی نیروها و گذار از نظام کنونی باشد. این چهرهها در سراسر کشور از جمله در زندانها و بیرون از مرز برای کنشگران سیاسی شناخته هستند و به قول معروف باید همدیگر را پیدا کنند و شاید هم این کار درحال انجام شدن باشد.
بر خلاف گرایش انتقامجو و واپسگرا که بیشتر به گذشته نگاه میکند، شخص رضا پهلوی که خود وامدار هیچ گناهی در گذشته نیست، برخی از چهرههای استخواندار شناخته شده و خوشنام جنبش مارکسیستی، برخی چهرههای جبههی ملی و حتا برخی حزبهای قانونی موجود و فعال در کشور با سوگیری سکولار و سوسیال دموکراسی، حزب مشروطه یادگار داریوش همایون و مانند آن، باید بتوانند به این جنبش و هدف ملی یاری رسانند. فراخوان شاید نه چندان جدی اما با معنای «از شاهزاده تا تاجزاده» که کسانی مانند آقای مهدی نصیری این روزها آن را به کار میبرد و کسانی نیز کین توزانه و جدی به آن تاختهاند، شاید هم گواه بر زمینهی نزدیکی نیروها است، هم شعار چندان بیراهی نیست. هرچند آقای نصیری بیشتر چشم به اصلاحطلبان پیشین حکومتی دارد، که ایرادی بر او نیست و من نوعی شاید به دیگرانی چشم داشته باشم.
این تلاش هر کنشگر یا حزب یا جبههی سیاسی و پذیرفتاری مسئولان آیندهی دستگاه سیاسی توسط مردم است که چه کسی یا چه سازمانی راه خود پیش ببرند یا نبرند. این چیزی است که بیشتر کنشگران شناخته از جمله آقای پهلوی و بسیاری از کنشگران و کارشناسان فلسفهی سیاسی کشور بویژه در برون مرز، آن را راه خوبی برای تعیین روش کشورداری آینده ایران میدانند. راهی که در یک هم اندیشی گسترده ملی پیمودنی است. در ایران کنونی، هیچ روش کشورداری را پیشاپیش نمیتوان پذیرفت یا رد کرد. خوشبختانه در دنیای امروز همه جا ازجمله در ایران، هم بیشینهی نخبگان از تجربهی سیاسی زیسته و بایسته برخوردارند، و هم منابع نوشتاری بایسته موجود است. از اینرو:
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن / دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب / ما را ز جام باده گلگون خراب کن
پیروز باشیم. بهرام خراسانی
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، همراه با گرامیداشت دیرهنگام روز معلم
■ آقای خراسانی گرامی، طرح ایده «از تاجزاده تا شاهزاده» که مهدی نصیری مطرح کرده است، خارج از اینکه طرفدار انقلاب یا اصلاح باشیم، جور شدن قافیهای بیش نیست و هرچند سودای ترکیب سرنگونی و اصلاحات دارد، عملی نیست چراکه این دو روش سیاسی مانعالجمعاند. نه طرفداران شاهزاده و سرنگونیطلبانِ دیگر میتوانند راهبرد اصلاحات را بپذیرند و نه اصلاحطلبی میتواند بنا به تعریف طرفدار انقلاب باشد. شما نیز به نظر میرسد علیرغم پیامدهای منفی انقلاب ایران هنوز آن را جزو انقلابهای موفق به حساب میآورید و طرفدار انقلاب به مثابه روش هستید. ظاهرا منظور شما از «موفق» بودن انقلاب، موفقیت در سرنگونی است نه در محتوا. آیا فکر نمیکنید شیوه و راهبرد سیاسی مستقل از محتوا نیست؟ در پی کدام انقلاب یا سرنگونی دموکراسی، رعایت حقوق بشر و صلح در جامعه برقرار شده است؟
حمید فرخنده
■ در دنیای امروز هر کاری شدنی است، به شرطی که عزم و اراده جدی و سازنده در مسیر نزدیکی و به همرسانی نیروها و عاملها و ظرفیتهای غیرهمگن و ناساز ایجاد شود و طرح و دیالوگ خاص این غیرممکنها بسترسازی شود. چه بسا که دشمنان دیروز بهترین دوستی و همکاری و همیاری را با دید ملی و خیر عمومی پایهریزی کنند. گذشته پر از ننگ و نفرت و نفرین را هر چه بود و هست باید با درس آموزی به گذشته سپرد. میتوانیم تا فردا از غیرممکنها عبور کنیم و آینده را پلکانی و نردبانی هشیارانه بچینیم . مطلوبگرایی و عافیتطلبی به تلخی چشیده شده و کارساز نبوده، باید طرحی نو که هیچکس انتظار ندارد در انداخت ..
درود بر جناب خراسانی با انذار بهنگام و موجه شان ... کهنگی و کپک ایده ها و روشهای آزاردهنده تاکنونی جز درجا زدن و یاس و درد و سوختن نتیجهای نداشته است. امسال پیر دیر اگر چه چو سال پیش خاموش و بی صداست - اما بگوش عقل شنیدم از او که گفت تنها ره نجات رهائی ز خفتگی است .. بیدار باشیم با فکری نو..
با ارادت - علی روحی
■ آقای فرخنده، اگر پیشنهاد “از تاجزاده تا شاهزاده” مهدی نصیری را عملی نمیدانید، خودتان چه پیشنهاد جایگزینی دارید؟
شاهین خسروی
■ آقای خسروی گرامی، اینکه یک برنامه عملی نباشد لزوما نباید یک برنامه عملی دیگر درمقابلش قرار داشته باشد. اما در اینجا بحثِ دو روش یا راهبرد سیاسی اصلاح و انقلاب است که چون دو شیوه مختلف است نمیتوان آرزومندانه ترکیب کرد. انقلابیها و اصلاحطلبان با هم قهر نکردهاند تا با عبور از کدورتهای گذشته و پیش قدم شدن خیرخواهان و ریشسفیدان یا دلسوزان هردو طرف با هم روبوسی و صلح کنند و نهایتا متحد شوند. اختلاف آنها اصولی یا پایهای است، روش یکی نفی راه دیگری است. انقلابیها یا سرنگونی طلبان باید تجمیع نیرو کنند، متحد شوند، به مردم چشمانداز امیدبخش بدهند تا بتوانند مردم را برای انقلاب و سرنگونی بسیج کنند. طرفداران اصلاح و رفرم نیز باید صفوف خود را تقویت کنند و همین جذب و بسیج مردم و استفاده از فرصتها را دنبال کنند. اقبال گسترده مردم و آمادگی مردم برای میزان هزینه دادن به هر یک از این راهبردها نشان خواهد داد مردم به کدام سو نظر دارند.
حمید فرخنده
■ جناب فرخنده گرامی، درود بر شما. از اینکه نوشته مرا خواندید، سپاسگزارم. نوشتهاید: «طرح ایده «از تاجزاده تا شاهزاده» .....، جور شدن قافیهای بیش نیست». من نمیدانم شما چه برداشتی از مفهوم قافیه، ردیف، وزن و مانند آن در شعر و ادبیات دارید. چنین مینماید که از نگاه شما، جور کردن قافیه یک کار بیهوده و بازی سست و تفننی است که هر بیساد و بی هدفی میتواند انجام دهد. اگر چنین باشد، باید کتابهای شاهنامه، حافظ و مولوی و مانند آنها را که دریایی از معنا و فرهنگ و خرد هستند، یک سره بیهوده و حرف مفت به شمار آورد. اما تا جایی که من میدانم، «قافیه» یکی از فنون و ابزارهای مهم درست اندیشی و تنظیم موسیقی و ساختار شعر و نثر در ادبیات سراسر جهان است و پیشینهی ایرانیان در آن بیشتر از دیگر ملتها است. اهمیت قافیه و ردیف تا جایی است که با تنگ آمدن قافیه و ناتوانی در تنظیم آن، که شاعر یا نویسنده را به جفنگ گویی میکشاند. اگر کسی بتواند شعر یا نثری موزون و با قافیه بنویسد، شاید هدف سخنان او بد یا بیهوده باشد، اما ساختار و پیوندهای درونی آن و در نتیجه کل سخن یا شعر نمیتواند بیمعنا و تصادفی باشد. زیرا مفهوم و معنای واژگان در جملهای موزون در هر زبان، نمیتواند بیمعنا و تصادفی باشد، حتا اگر آن معنا زشت و ناپسند باشد. هر سخن هنگامی که با قافیه و موزون باشد، به ناگزیر با معنا و هدفمند نیز هست. باز نوشتهاید «.... ترکیب سرنگونی و اصلاحات، عملی نیست چراکه این دو روش سیاسی مانعالجمعاند. نه طرفداران شاهزاده و سرنگونیطلبانِ دیگر میتوانند راهبرد اصلاحات را بپذیرند و نه اصلاحطلبی میتواند بنا به تعریف طرفدار انقلاب باشد....». من البته هنوز انقلاب ۱۳۵۷ را یکی از پنج انقلاب اجتماعی بزرگ جهان میدانم و این سخن تاریخ است، که ناگزیر هم بوده است. اما ناتوانی نیروهای چپ و توانمندی و هدفمندی مذهبیها و ایدئولوژی آنها را دلیل مرده و گندیده به دنیا آمدن آن میدانم. انقلاب را کسی تولید نمیکند، بلکه انقلاب در شرایط ویژه «میشود» چه ما بخواهیم و چه نخواهیم. من رویداد انقلاب ۵۷ را زنده و کامیاب و سودمند نمیدانم، اما روح الله خمینی را یک رهبر انقلابی توانمند و آگاه در حد لنین میدانم که انقلاب ۵۷ را در راستای باورهای خود و هوادارانش به پیش راند. همانگونه که لنین چنین کرد. کاش انقلاب ملی کنونی نیز رهبری در تراز خمینی اما با هدف سوسیال دموکراتیک میداشت. چنین چیزی هم اگر دوستان شما در راه آن سنگ اندازی نکنند، شدنی است. در باره دو پدیدهی انقلاب یا اصلاح، باید دانست که این دو، جدا از هم نیستند بلکه دو سر یک پیوستار یگانه هستند که متناسب با زمان سپهر پیرامونی در روی پیوستار میلغزند و تاجایی امکان شدن برای هر دو وجود دارد، و انقلاب یا اصلاح رخ مینماید. تبدیل افراد اصلاح طلب به افراد انقلابی یا به وارون آن نیز در همین پیوند معنا مییابد و نمونهی آن در تاریخ نیز بسیار است. یکی از وظیفههای کنشگران انقلابی نیز کمک به همین فرایند است که درصورت پایان یافتن امکان «اصلاح»، اصلاح طلبان را به انقلاب تشویقی کنند. آنچه هم اکنو ن و در نمونهی آقای نصیری و دیگران دیده میشود، نمود همین فرایند است و شگفت آور نیست. ...... در پایان آنکه گزارهی از شاهزاده تا تاجزاده نه یک گزینش واژگانی دلبخواه، بلکه جمعبندی یک روند عینی و اجتماعی است که گزینش یک قافیه، درونمایهی آن فرایند را نشان میدهد و میتواند برای خواننده آگاهیبخش و راهنما باشد.
شاد و کامیاب باشید. بهرام خراسانی
■ جنابان روحی و خسروی از توجه و اظهار نظر شما سپاسگزارم.
خراسانی
■ با درود به خراسانی عزیز که بار دیگر بر ضرورت اتحاد انگشت گذاشتند و حساسیت شرایط را خاطر نشان کردند.
در مورد توصیه های آقای نصیری بحث در هر گوشه و کناری در گرفته. بدون اینکه نظر توطعه گونه ای در مورد آن داشته باشم اما کاملا حس میشود که برخی بیشتر از عامهای چون من در مورد آن میدانند و باید کمی صبر کرد تا زوایای بیشتری از آن روشن شود. گردش ۱۸۰ درجه آقای نصیری را به فال نیک میگیرم، بویژه که روی برگرداندن از رژیم در حال رشد روزافزون است. مانور های اخیر ایشان و خارج شدنشان از ایران نشان از پایگاهی محکم در بدنه حکومت دارد، که در واقع ایشان تنها نیستند و گروهی (یا افرادی مجزا از هم) را نمایندگی میکنند. با این حال اینگونه طراحی از قبل و پشت پرده اگر به برخی تغییرات بدون خونریزی منجر شود باید از آن استقبال کرد. معتقدم نه فقط یک پرده از تغییرات بلکه پردههای متعدد و گام به گام برای رسیدن به دموکراسی لازم است تا هزینه دهی مردم به حد اقل برسد.
برخی عزیزان ممکن است نگران به انحراف رفتن جنبش باشند. اما خطر انحراف در هر حالت وجود دارد چه با توافقات این و آن جریان در داخل و خارج، چه بدون آن. اینجاست که جبهه فراگیر نیروهای دموکرات و سکولار از اهمیت ویژه برخوردار است. انقلاب راستین مردم ایران توفق بر ریشه های دیکتاتوری و پدر سالاری است که زمانی طولانی و پر فراز و نشیب میبرد. این انقلاب شروع شده ولی تنها پس از بر قراری نظام مردمی و انتخابی میتواند سرعت بگیرد.
با احترام نکتهای را اضافه میکنم: دستگاه مافیایی رژیم دراز و طویل است و در طول سالها جنایت بیشمار کرده. گروهها و افراد بسیاری درون آن هستند که در شرایط خطر دست به اعمال نابکارانه خواهند زد. کشته شدن ناوالینی را به خاطر بیاورید. به نظر من پوتین گر چه قتل وی را تایید کرده، ولی اطرافیان پوتین بودند که آنرا پیش کشیدند، چون میترسند از آشفتگی بعد از مرگ پوتین. در اینصورت اپوزیسیون ایران و آنها که صدایی در محافل بینالمللی دارند باید در هر فرصت از جان دربندان سیاسی چون خانم نرگس محمدی و دیگران دفاع کرده و رژیم را مسئول سلامتی آنها بدانند.
درود بر همگی، پیروز
■ منهم مانند شما همچنان امید و چشم به آن دارم که بخشی از جنبش چپ در ایران که پایبند به منافع ملی و مردم این سرزمین است و صادقانه سیاست میورزد، پشتیبان همهجانبه جنبش زن زندگی آزادی گردد. چرا که برای پیروزی مردم بر نظام نکبت بار استبداد اسلامی در ایران که از دست یازیدن به هر جنایتی فروگذار نبوده و نخواهد بود، از هیچ نیروی سیاسی مخالف ح.ا. نباید صرفنظر کرد. با امید به آنکه، اشتباه بزرگی که چپ ایرانی در پشتیبانی از “انقلاب ارتجاعی” ۵۷ مرتکب شد، اینبار با عدم پشتیبانی از انقلاب زن زندگی آزادی تکرار نکند.
فرهاد
■ دوستان گرامی، فکر میکنم که این بحث انقلاب و اصلاح موردی ندارد. این رژیم حاکم است که راه نهایی و اصلی را مقابل اپوزیسیون میگذارد. طرفداران سرنگونی رژیم هیچ کجا از ضرورت مسلح کردن و مصافی از این دست سخن نگفتهاند حتی خود آقای رضا پهلوی هم به نوعی به بخشی از سپاه چراغ سبز نشان داده است. احزاب مسلح قومی نیز فعلا از مبارزه خشونت پرهیز صحبت میکنند. فرضا اگر همین فردا رژیم تسلیم شود و کنار رود حرف از اصلاح و انقلاب زدن ضرورتی نخواهد داشت. با تمام فروپاشی های داخلی و خارجی هسته سخت قدرت همچنان به سماجت خود برای نابودی موجودیت ایران و مردمش ادامه میدهد. یک چیز اما مشخص است و برای گذار به دمکراسی باید ساختار کنونی رژیم در هم شکند:
بازگشت روحانیت به حوزهها و کنترل آنان توسط ساختار جایگزن شده که دستشان را از مداخله در سیاست کوتاه کند. بازگشت نظامیان به پادگانها و انحلال کل سپاه و ادغام آن در ارتشی ملی و محاکمه سران جنایتکارش و همستان روحانیشان در دادگاهی بر طبق قوانین حقوق بشر. انحلال بیت رهبری و مصادره زیر مجموعههای اقتصادی و انحلال زیر مجموعههای فرهنگی و سیاسی و دینی آن (این امر شامل آستان قدس و سایر بنگاه های تحت نظر روحانیت و بیت رهبری نیز میشود). اگر همین سه مورد اصلی صورت پذیرد، اینکه اسمش را انقلاب یا اصلاح بذاریم فرقی در ماهیت این تحول اساسی ایجاد نمیکند. مگر اینکه به پیش کشیدن چنین بحثهایی جا خالی دادن از انجام این روند و بنوعی تکرار بازی چه با “اصولگرایان عاقل” و “اصلاح طلبان متعهد به ولایت فقیه” در زمین نظام حاکم باشد.
با درود سالاری
■ جناب پیروز گرامی، درود بر شما.
من نیز با چهارچوب یادداشت شما همسو هستم و مانند شما گرچه به آقای نصیری بد گمان نیستم، که حضور او را گواهی بر آن میدانم که جنبش انقلاب ملی به راستی آغاز شده و ژرفای آن بیش از آن است که در ظاهر دیده میشود، و گویا هرکسی برای خود سودی در آن میبیند. همچنین گرچه توطئه پندار نیستم، اما با نگاهی به آموزههای تاریخی، تلاش میکنم ساده پندار نباشم، به ویژه آنکه دستکم بر پایهی تجربهی انقلاب ۱۳۵۷، «خدعه» را نیز بی رودربایستی از هر کسی یا گروهی به ویژه باورمندان به اسلام سیاسی و همهی ملی– مذهبیها بسیار ممکن و عادی میدانم، بیآنکه این شک و دودلی را مجوزی برای سکتاریسم بدانم. آقای نصیری گرچه چرخشی تند و ناگهانی در رویکردها و وابستگیهای سیاسی خود داشته است، اما معیارهایی را نیز برای همکاری «از شاهزاده تا تاجزاده» به دست داده است که چنانچه ازسوی بیشینهی کنشگران سیاسی پذیرفته شود و هر یک از گرایشهای سیاسی فراخور وزن خود به آن توجه داشته باشند، میتواند سنجهی کار باشد. هماندیشی دربارهی معیارهای آقای نصیری که دیگر گرایشهای سیاسی اپوزیسیون نیز در کلیات همان را میگویند، میتواند تضمینی برای رسیدن به هدف و ساختار سیاسی مناسبی باشد. اگر چنین نباشد، آنگاه هرگونه «خدعه» مانند «خدعه»ی خمینی و دور زدن شریک راه، کار چندان دشواری نیست.
دوست گرامی، ما همواره رویهی روشن رویدادهای تاریخی را میبینیم، اما از رویهی پنهان آن غافل میشویم و پس از آنکه رویدادی رخ داد، حتا آن را فراموش میکنیم. هم اکنون ۴۵ سال از انقلاب ۱۳۵۷ گذشته است، اما هنوز بیشتر ما آگاهی چندانی از پشت پردهی انقلاب مانند چرایی تسلیم ارتش، چگونگی تشکیل شورای انقلاب، نقش انجمنهای اسلامی دانشگاههای پیش از انقلاب، پشت پرده به اصطلاح تسخیر سفارت آمریکا، کنفرانس گوادلوپ، جنگ ایران و عراق و مانند آن نداریم. جدا از گفتگوهای فلسفی پر کشمکش دربارهی نقش عوامل داخلی و پیرامونی در دگرگونیهای اجتماعی، نباید فراموش کنیم که ایران بخش مهمی از خود جهان و پیرامونی برای داخل دیگ کشورها نیز هست. هنگامی هم که شرایط کل جهان گواه بر آن باشد که این بخش مهم به آستانهی یک دگرگونی مهم رسیده است، آنگاه این دگرگونی به یک معامله و دادوستد جهانی تبدیل میشود. این را همین امروز در نمونههای بسی کم اهمیت تر مانند یورش روسیه به اکراین و یورش تروریستی حماس به کشور و مردم اسراییل میتوانیم ببینیم. پیشبرد کار هر انقلاب اجتماعی، یک کار و دادوستد اجتماعی است که سود بران آن باید باهم همکاری کنند، و بی رودربایستی همه سهم و مسئولیت خود را بشناسند و به آن پایبند باشند. به همان اندازه که در تجارت و دادوستدهای بزرگ «اعتماد دوسویه» بسیار سازنده و سودمند است، ساده انگاری و اعتماد بیجا نیز خطرناک است. در هر انقلاب نیز اعتماد سازندهی کنشگران انقلابی کارساز، و شک و دودلی وسواس گونه زیانبار است. بهترین راه افزایش اعتماد و کاهش دودلی، گفتگوی آشکار و روشن و هماندیشی است. با این فرض که زمان نیز یک ارزش مهم است که باید آن را مسئولانه و اقتصادی مصرف کنیم.
پیروز باشم. بهرام خراسانی
شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳
■ در تاييد كامنت آقاى سالارى بد نيست به دوباره خوانى مواضع آقاى تاجزاده كه الان نامشان و به نظر من به اشتباه در رده اصلاح طلبان به شمار مى رود نگاهى دوباره بيندازيم. من فكر مى كنم كه اين مواضع براى برخى از دوستان كه صحبت آقاى نصيرى را تنها “جور شدن قافيه” مى دانند حالت راديكال داشته باشد. مسلما مواضع جديد تاجزاده، مهندس موسوى و مهدى نصيرى براى اصلاح طلبان حكومتى و هوادارانشان در خارج از كشور مى تواند خيلى تند و راديكال باشد. يكى از رهبران فكرى اين جريان و نيز خانم محترمى كه نقش پادوى ايشان را دارند (از نام بردن اشخاص معذورم كه براى خودم و خوانندگان دردسرى فراهم نشود) كمى پيش از انتخابات به ميدان مى آيند و براى انتخاب بد در مقابل بدتر نسخه مى پيچند.سپس دوران خواب زمستانى شان شروع مى شود، مگر اينكه به واسطه حمله تروريستى حماس در دلشان نورى بتابد و از كنج خلوت خويش به بيرون بيايند و در ستايش آن مطلبى بنويسند.
رفراندومى كه آقاى تاجزاده از آن صحبت مى كند نه سازشكارى با رژيم نكبت جمهورى اسلامى است و نه از انديشه ورزى خام يك نفر بيرون آمده است. نه خامنه اى به چنين رفراندومى تن خواهد داد و نه هسته سخت قدرت. اما چنين استراتژى مى تواند قشر خاكسترى را به حركت در آورد.
اما به نظر من در حال حاضر وظيفه ما ايرانيانى كه در خارج زندگى مى كنيم چيست؟ به كلام آقاى حامد اسماعيليون رفتن به خيابان. دفاع پيگير از جنبش كنونى زنان، و مارش پر قدرت بر عليه احكام اعدام. اتحاد واقعى و نيرو مند تنها در پى چنين حركاتى ميسر خواهد شد. كما اينكه فراخوان حامد اسماعيليون (در همين روز هاى از نفس افتادن جنبش) توانست پيروز مندانه هزران نفر را به خيابان هاى تورنتو بكشد.
متن زير بخشى از گفتگوى آقاى تاجزاده با حسين رزاق در زندان است:
“البته پیش از جنبش مهسا، همچنانکه گفتید به اصلاحات ساختاری و راهبردی باور داشتم و نظرم این بود که با اصلاح رویکرد رهبر و محدودکردن اختیارات و دورهی رهبری و تغییر ترکیب و وظایف مجلس خبرگان و دیگر اصلاحات لازم، میتوانیم راه را برای توسعه دمکراتیک ایران و تامین حقوق شهروندان باز کنیم. اما بعد از جنبش مهسا و روشنشدن این واقعیت برای اکثریت مردم که ولیفقیه، نه خود میتواند مشکلات را حل کند و نه اجازه حل آنها را به دیگران میدهد، به این جمعبندی رسیدم که زمان آن رسیده تا اعلام کنیم هرنوع اصلاح ساختاری پایدار، جز با حذف ولایت فقیه از قانون اساسی ممکن نیست. سپس به حمایت از برگزاری رفراندوم تغییر قانون اساسی پیشنهادی مهندس موسوی پرداختم.
حالا عدهای میگویند دفاع از رفراندوم تغییر قانون اساسی، دیگر اصلاحطلبی نیست و ساختارشکنی یا گذار از جمهوری اسلامی و براندازی است! در نقطه مقابل نیز برخی جوانان اصلاحطلب به من پیغام میدهند چرا نمیگویی که همچنان به اصلاحات ساختاری معتقدم؟ البته که معتقدم، با این تفاوت که بعد از مهسا بهجای پاسخگو کردن رهبری، به حذف ولایت فقیه از قانون اساسی و برگزاری رفراندوم رسیدهام. بنابر همان اصلی که جمهوری اسلامی بر مبنای آن تاسیس شده، یعنی پذیرش حق تعیین سرنوشت برای هر نسل. مطالبه آن را حق مسلم و عین وفاداری به آرمان انقلاب ۵۷ میدانم که طبق آن مردم باید بتوانند قانون اساسی یا حتی شکل نظام سیاسی را تعیین کنند یا تغییر دهند.
از نظر دسته اخیر و خودم، دفاع از رفراندوم برای تغییر قانون اساسی، به معنای خروج از دایره اصلاحطلبی نیست و اتفاقا برعکس است؛ کسانیکه در برابر خواست اکثریت ملت میایستند، برانداز هستند و از جمهوری اسلامی اولیه عبور کردهاند و ساختارشکنی میکنند. برای اینکه فرض بر این بوده و به مردم این وعده داده شده که هرچه بخواهند باید تحقق یابد، نه اینکه هرچه رهبر بخواهد باید محقق شود.
من نهتنها تعارضی بین پیشنهاد رفراندوم تغییر قانون اساسی با اصلاحات ساختاری نمیبینم، بلکه آن را ادامه طبیعی و منطقی اصلاحات ساختاری مییابم و همگان را به بحث و گفتوگو درباره چگونگی برگزاری رفراندوم و راههای تحقق خشونتپرهیز تغییر قانون اساسی، متناسب با خواست ملت و مقتضیات زمانه دعوت میکنم. مستقل از اینکه شهروندان شرکتکننده در این مباحثه عمومی و علنی، خود را اصلاحطلب یا جنبش سبزی بدانند و یا ندانند.
مهم و استراتژیک آن است: همچنانکه جنبش مهسا نشان داد میتوان از حجاب اجباری عبور کرد، در ایران پسا مهسا نیز میتوان از اسلام اجباری گذر کرد و همانگونه که جوانان ایرانزمین، جمهوری اسلامی بدون حجاب زوری را ممکن کردند، میتوانند با همان منطق و همان سازوکار شاهد جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه و بدون حکومت روحانیون باشند. به باور من حجاب تحمیلی، توهین به کرامت انسان و تجاوز به حق انتخاب شهروندان است، اسلام تحمیلی نیز همان ماهیت را دارد و اگر راهبرد “یا روسری؛ یا توسری” به نفی اصل حجاب اسلامی نزد بسیاری از شهروندان انجامیده، تشییع تحمیلی و زوری نیز فوجفوج جوانان را از اصل دین گریزان و گاه بیزار کرده است.
به نظر من جنبش زن، زندگی، آزادی تابوی بزرگی را شکست، لکنتزبان بسیاری را برطرف کرد، در ارکان حکومت ترک و تزلزل انداخت، ترس قشرهای وسیعی از شهروندان را فروریخت، افقهای جدیدی گشود و اکنون اجماعی درحال شکلگرفتن است که مانع بزرگ حل مشکلات، ساختار نظام است. در چنین اوضاع و احوالی من دیدم که میتوان و باید به تغییر قانون اساسی همت گمارد و با اصلاحات عمیق در آن به جمهوری واقعی رسید. بهخصوص آنکه حکومت روحانیت و جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام ولایی در اذهان اکثریت ایرانیان شکست خورده و دوره اسلام آمرانه و زوری در ایران بهسر آمده است. فقط بحث مراسم تودیع آن مانده که با کمترین هزینه و بهصورت آبرومند و مسالمتآمیز برگزار شود و راه برای تحقق یک جمهوری تمام عیار باز گردد.
وقتی میگویم حکومت دینی و حکومت روحانیت شکست خورده، بهطور مشخص منظورم این است که از دو ویژگی بارز چنین حکومتهایی خلاص شویم: اول؛ اجباری بودن احکام فقهی مانند حجاب که فقط حکومتهایی مثل طالبان و داعش به آن روش عمل میکنند و دوم؛ اختصاص حقوق ویژه به روحانیون و مسلمانان که باعث تضییع حقوق دیگر شهروندان میشود.
نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت ایرانیان از این مدل حکومت، عبور کردهاند و آن را قبول ندارند. اینکه آیا با حذف این دو ویژگی، ماهیت نظام تغییر میکند، حتی اگر اسم آن همچنان جمهوری اسلامی بماند و اکثریت ایرانیان جمهوری اسلامی بدون ولایت فقها و حکومت روحانیون را میپذیرند یا نه؟ به نظر و مصوبات مجلس مؤسسان متشکل از نمایندگان منتخب مردم و رای آنان در همهپرسی بعد از آن وابسته است. شخصا فکر میکنم حذف ولایت فقیه و نهادهای وابسته به آن از قانون اساسی، به همراه دیگر اصلاحات ساختاری در هردو عرصه حقیقی و حقوقی قدرت، موانع سد راه توسعه دمکراتیک ایران را برمیدارد. درعینحال باید تابع نظر ملت باشیم و از هر حدی از تغییرات که مجلس مؤسسان تصویب کند و اکثریت مردم به آن رای دهند، تمکین کنیم.”
با مهر و احترام فراوان وحيد بمانيان
■ جناب فرهاد گرامی درود بر شما.
در پیوند با دیدگاه شما و باتوجه به آنچه در پاسخ به دوست ارجمندمان جناب پیروز نوشتم، جز توصیهی جدی خواندن یا شنیدن گفتگوی زندهیاد هما ناطق با ضیا صدقی دربارهی پشت پردهی انقلاب ۱۳۵۷، چیزی بر آن نمیافزایم. اما من نیز با همهی دلخوری از همتباران اندیشگی چپ مارکسیستی خودم و با همهی نقدهای گاه تندی که به آنها دارم، آنها را نیرویی بالقوه ارزنده برای انقلاب و آیندهی کشور میدانم. چنانچه این نیروها به خود آیند، میتوانند نقشی بسیارمهم در انقلاب ملی ایران بازی کنند، و برخی از چهرههای شناخته شده آنها شایستهی آن هستند که در ردهههای نخست رهبری این جنبش انقلابی جای گیرند. اگر ازنگر ذهنی، منافع ایران را به چین و روسیه و تروریسم فلسطینی نفروشند و منطق علمی و آموزههای اصلی مارکسیسم در هستی شناسی اجتماعی را فدای پوپولیسم او گداپروری خود نسازند.
به گمان من، این نیرو بهتر است پشت خود را زخمی هر تازیانهای که قرار است بر پشت فلان تروریست حماس فرود آید نسازد. تا پیش از حمله تروریستهای حماس به اسراییل، وضعیت زندگی و درمان ساکنان نوار غزه بدتر از زندگی هممیهنان سیستان و بلوچستان ایران نبود و هم اکنون نیز زندگی مردم بلوچ و بسیاری جاهای دیگر ایران بهتر از ساکنان غزه نیست. انقلاب ملی کنونی نیز باید این «نظام» گداساز و دزد را سرنگون سازد. اما سنت و احساس شبهروستایی و حساسیت پیشامدرن بیشتر چپهای مارکسیست به «فقرا» و دلسوزیهای بیخاصیت به آنها، جایگاه فلسفهی سیاسی مارکسیستی را از جایگاه یک دانش و تحلیلگری اقتصاد سیاسی مدرن سدهی بیست و یکمی، به جایگاه یک انسان سادهی دل رحم به کارگران کوره پزخانههای قدیم تهران و یا عضو چاریتیهای و میسیونهای مسیحیان شکم گنده و فقیرنواز فرو میکاهد.
چنانچه کنشگران مارکسیست در جایگاه اندیشهورزی و کنشگری بایستهی خود میماندند، آنگاه با آنکه من گزارهی «از شاهزاده تا تاجزاده»ی جناب نصیری را فراخوان بدی نمیدانم اما برای نمونه، بهتر میدانستم بگویم «از فرخ نگهدار تا رضا پهلوی». با آنکه نیک میدانم نگهدار گرچه چندان پسند خود مارکسیستها نیست، اما جامعه او را حتا بهتر از آقای نصیری میشناسد، و من این فراخوان را بیشتر میپسندم. در اینصورت البته آنها میتوانستند از بزرگترین متحدان جنبش انقلاب کنونی باشند و آن را رشد دهند، بیآنکه نگران «خدعه»ی او باشیم. کاش چنین میبود. اما فروغلتیدن در کام گرایشهای کهنه و کلیشهای مبارزه با امپریالیسم و «استعمار» و اتحاد با «خلقهای مظلوم و مستضعف» و پشتیبانی از تروریسم حماس با تصور دفاع از «خلق فلسطین»، نه تنها آنها را از جنبش دور میسازد، که گناه رژیم جمهوری اسلامی در آشوبگری منطقه و سرکوب زنان و کنشگران ایرانی را بر دوش آنها میگذارد. همچنین، بلکه با دچار شدن به گونهای حسادت و حس انتقام از کسانی مانند رضا پهلوی، به شکلگیری ائتلاف برای نجات ایران نیز آسیب میرساند.
پیروز باشم. بهرام خراسانی شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳
■ جناب سالاری گرامی، درود بر شما
من هم با کوتاه کردن گفتگو پیرامون انقلاب یا اصلاح و فراخوان «بازگشت روحانیت به حوزهها و کنترل آنان توسط ساختار جایگزین شده و تشکیل ارتش ملی....» همسو هستم اما تجربهی بیش از سی سال گذشته نشان داده است که «اصلاحات» دیگر کارساز نیست و انقلاب ناگزیر شده است که باید به چندو چون آن بیشتر پرداخته شود.
پیروز باشم. بهرام خراسانی شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳
■ جناب بمانیان گرامی، درود بر شما
من هم با دیدگاه شما همسویم و برداشت شما را از سخنان آقای اسماعیلیون و خود آن نظر درست میدانم. تجربهی آن روزها که زیر پرچم همان گروه ۶ نفره ابتدایی انجام شد نیز درستی این برداشت را چه در داخل و چه در خارج از کشور نشان داد. شوربختانه کارشکنی تفرقه افکنان این روش را ناتمام گذاشت.
با سپاس بسیار از شما. خراسانی
■ آقای خراسانی گرامی، با تائید برخی نکات نوشته شما مایلم در ضمن به نکاتی هم اشاره کنیم که بسیار مورد سوال هستند. یکی تلاش شما در این نوشته این است که بطور جانبی و غیر مستقیم مطالبی را در دفاع از آقای رضا پهلوی جا بیاندازید، شاید که برآنید این روش بیشتر کارساز است، این البته حق شماست که هر گونه مایلید عمل کنید. ولی من میخواهم به مطالب دیگری بپردازم، که فکر میکنم حق با شما نیست و به نادرست این کار را انجام میدهید.
و آن اینکه سعی دارید به رسم معمول برخی جریانات سیاسی برای مورد سوال قرار دادن مخالف خود، نمونهای را از کل آن جریان بیرون کشیده و با تخریب آن، کل آن را مورد سوال قرار داده و نفی کنید. در اینجا برای جلوگیری از اطاله کلام فقط به دو مورد آن اشاره میکنم.
اول در مورد جریان چپ. شاید شما خودتان هم خوب و یا تا اندازهای (و شاید هم نه) بدانید که جریان چپ فقط از دو جریان حرب توده و سازمان اکثریت تشکیل نشده است، که به طرفداری از شوروی و دفاع از جمهوری اسلامی پرداختند. چپ جریان فکری وسیعی است که اگر احتمالا دارای سازمان و تشکیلات شناخته شدهی منسجمی نیست ولی در جامعه بسیار وسیع پایه دارد. این چپ غیر تودهای هیچگاه هیچگونه تائید و پذیرشی نسبت به جریان خمینی و جریان اسلامی قبل و بعد از آن نداشته و با هر گونه گرایشات مذهبی- سیاسی مرتجعانه زاویه داشته و مخالف بوده و در مقابل آن هم ایستاده و علیه آن تلاش کرده است و میکند.
حال شما و نیز برخی دیگر از جریانات راست با بکار گرفتن یک نمونه از یک جریان سعی میکنید که كل آن جریان را تخریب کرده و مورد سوال قرار دهید. و این آن موردی است که گفتم شما حق ندارید.
مورد دوم مورد فلسطین است. شما در این جا هم همین شیوه را به کار میگیرید. شما مورد حماس را که یک جریان تروریستی در بین فلسطینیان است گرفته و از این طریق کل جنبش فلسطین و مردم فلسطین را لعن میکنید. حساب مردم فلسطینی را با یک جریان تروریستی یکی میکنید. ولی در مقابل و شاید به قصد، چشم بر همه جنایات و نسلکشی فاشیستی نتانياهو و دولت دست راستی اسرائیل میبندید. این هم همان روش غیر مستقیم در کوبیدن یک جریان است، و در این جا هم حق ندارید.
ولی شاید خودتان هم خوب بدانید که برخی مواقع روشهای مستقیم چندان جواب نمیدهد.
بهروز
■ دوست عزیز جناب بهروز، بنده هم از جنبه های دیگری با برخوردهای کلی مشکل دارم. به باور نگارنده عملکرد دو نهاد [دربار ] و [روحانیون] از صفویه تا قاجاریه با جنگهای ایران بر باد ده یک از دلایل اصلی پا گرفتن جنبش ایرانی مشروطه بود که از تجربهی مشروطه ی اروپا الهام گرفته شد. همه میدانیم که متفکران و طلایه داران مشروطه دشمنی با [دربار] و [روحانیون] نداشتند و فقط خواهان مشروط و محدود شدن حوزه وظائف و اختیارات آنها بودند. مظفرالدین شاه هم فرمان مشروطه را امضاء کرد.
منتهی پیامدهای بعد ِ پیروزی انقلاب مشروطه با واکنش های مختلف و منفی [دربار]یان و [روحانیون] روبرو شد که در شرائط ماقبل سرمایه داری و نبود نهادهای مدرن کار و تولید ، آموزش و دادگستری ، قوانین و مقررات اجتماعی همراه با نیروهای انتظامی به منزله ضابطین دادگستری ... جامعه به سوی هرج و مرج و اعتراضات علیه حکومت نالایق مرکزی کشیده شد.
گذار از آن شرائط ادبار در طول جنگ جهانی اول تا رسیدن به یک حکومت مرکزی در زمان رضا شاه و پیشرفت توسعه سرمایه داری می تواند با دیدگاههای مختلف بررسی شود و در مورد کمبود ها و افراط و تفریط های مرحله گذار بحث و گفتگو کرد. واقعیت این بود که درست ست؛ دخالت نهاد «دربار ] و [روحانیون] در جامعه محدود و مشورط نشد و حتی پنهان و آشکار پّر رنگ تر هم شد. ولی نهاد های دیگری در ایران ایجاد شد که قبلا وجود نداشت. نهاد های بخش دولتی و خصوصی مثل مدارس، دانشگاها، دادگستری، ارتش، کارخانجات، وزارتخانه ها و.... موجب ایجاد کار و مشاغل جدید و اقشار مدرن اجتماعی شد که گرایش های مختلف فکری و سیاسی را حمل می کردند.
بدبختانه نهاد [دربار ] که آماج اهداف مشروطه بود .خودش در نهایت تمامیت خواهی نهاد [روحانیون] و دیگر نهاد های نوپای را که کارگران و کارمندان جامعه نون بودند را تحمل نمی کرد .جامعه پوست انداخته بود و نیروهای سیاسی یعنی لیبرال ، دموکرات ، ملی ، چپ و... مطرح بودند. ولی فکر حاکم فئودالی و کهنه بود!!
بهر صورت گفتمان مسالمت آمیز مشروطه خواهی برای محدود کردن قدرت فائقه [دربار ] و [روحانیون] به صحنه ی کشمکش های بعضا خشونت آمیز منطقه ای و قومی ، دولتی و غیر دولتی توام با زندان و شکنجه و ترور ......مردم را از اهداف اولیه مشروطه دور کرد.
آسیب شناسی آنچه در این ۱۰۰ سال بر مردم ایران رفته ست کار ساده اس نیست. بیتوجهی به تغییرات مثبت دوران پهلوی ها از جانب صاحب منصبان کشور و لشگری و اهمیت ندادن به حضور دیگر نیروهای اجتماعی و سیاسی در تعیین سرنوشت، موجب تلمبار شدن کدورت های عدیده گردید که در نهایت با دیگر مسائل دهه ۵۰ موجب فروپاشی نهاد[دربار ] در سال ۵۷ گردید.
شوربختانه نهاد [روحانیون] از همان ۲۲ بهمن ۵۷ به انتقام گیری از وابستگان نهاد[دربار] و سران کشوری و لشگری حکومت پادشاهی روی آورد. عملکرد خیانت کارانه و جنایت کارانه نهاد[روحانیونّ] در این ۴۵ سال باردیگر حقانیت پیشتازان جنبش مشروطه را ثابت نمود که می خواستند بجای ترکتازی دو نهاد[دربار ] و [روحانیون] قانون و خرد نقاد بر جامعه حاکم شود و «تمام قدرت ناشی از مردم باشد». امروز بیش از همیشه عنایت به تجربیات گذشته لازم ست که به نخبگان نحله های مختلف فکر ی لیبرال ، دموکرات ، ملی ، چپ ، اقلیت های قومی و مذهبی و...روی آوریم.
کسانی که بهردلیل تمامیت خواهی نهادهای[ دربار] و [روحانیون] در ناکارآمدی حکومت های پادشاهی و ولایتی نادیده می گیرند و با آدرس «عوضی» دیگر نیروهای خارج از حکومت ها را مسئول نابسامانی جلوه میدهند. دانسته یا نادانسته راه را برای بازسازی دیکتاتوری دیگر هموار می کنند. به باور من مضمون قانون اساسی کشورهای دارای پادشاهی پارلمانی و جمهوری پارلمانی بسیار شبیه یکدیگر ست.
ما هیچکدام از این ها را جز در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تجربه نکردیم که ایران دارای حکومت سلطنت مشروطه بود. باید ببینیم امروز برای نجات ایران چه می توانیم بکنیم تا از تمامیت خواهی مزمن عبور کنیم؟
با احترام هومن دبیری
■ آقای بهروز عزیز. کاملأ صحیح نوشتهاید که «جریان چپ فقط از دو جریان حزب توده و سازمان اکثریت تشکیل نشده است». اما آیا از خود پرسیدهاید چرا اینقدر حزب توده مطرح میشود؟ پاسخ من این است که حزب توده «سیاستورزی» میکرد، دیگران اغلب «آرمانخواه» بودند. گره اصلی سیاست مردمی در ایران، چه دیروز چه امروز، تفاوت جدی قائل شدن بین «سیاستورزی» و «آرمانخواهی» است. نوشته شما را میپذیرم که این چپ غیر تودهای، هیچگونه تائید و پذیرشی نسبت به جریان خمینی نداشته و در مقابل آن هم ایستاده و علیه آن تلاش کرده است و میکند. اما اعتقاد من این است که تلاشی که بعد از ۴۰ سال هنوز به نتیجه نرسیده باشد، «آرمان» است، نه «سیاست»! که البته هر کدام در جای خود اهمیت دارند.
در سالهای اول انقلاب، سیاست تحریم انتخابات و «نه گفتن» به رفراندم، ابداً شانس پیروزی نداشت. آن را به عنوان آرمان میپذیرم، اما نه به عنوان سیاست. آرمانخواهی هیچوقت غلط از آب در نمیآید! در آن سالها، جنبه اصلی سیاست، ایجاد تشکیلاتی مستقل از حکومت بود. حزب توده در این راه موفق بود و مدام به نفوذ و تعداد طرفدارانش اضافه میشد و همین «استقلال تشکیلاتی» بود که رژیم آن را برنتابید و جلویش را گرفت. خیلی دوست دارم نظر صاحبنظران را در مورد دو نکته فوق بدانم. به قول معروف: ما کلوخ خود انداختیم، تا دیگران گوهر خود بیفکنند.
با ارادت فراوان. رضا قنبری. آلمان
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
بیانیهی تحلیلی بیش از ۲۳۰ نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی از ایرانِ سال ۱۴۰۲
بهنام هستیبخش
طبقه سیاسیِ “ذینفعان” و تودههای بیپناه مردم
سال ۱۴۰۲ درحالی بهپایان رسید که در قلمروهای عمومیِ زندگی و معیشتِ مردم ایران، تقریباً هیچگونه گشایش و پیشرفتی حاصل نشد و سال نو نیز با هراس از جنگی دیگر همراه بود (جنگی که رژیم اشغالگر افراطی اسراییل برای انحراف جبهه و افکار عمومی از داخل فلسطین به منطقهی خاورمیانه سخت بهآن محتاج است) و اگر طبیعت، اندکی از بارشهای خویش را ارزانی نمیداشت، ارزیابیها از این هم یأسآورتر میشد.
چنانچه به تأسّی از رویههای امروزین تاریخ را از انتها بخوانیم، در روزهای پایانی سال ماجرای خصوصیسازی زمینهای یک مرکز آموزش مذهبیـروحانی، در کنار بازداشت دکتر صدیقه وسمقی، به بهانهی دگراندیشی جلوهای نمادین یافت (ایشان بهعلت نابیناییِ هر دو چشم، خوشبختانه دهم اردیبهشت آزاد شدند). این دوگانگی خود، گویای اوضاع عمومیِ کشوری است که قدر و منزلت حقوقی و سیاسیِ اشخاص، بهنسبتِ نزدیکی یا دوری به حکومت تعریف میشود. ظلم مضاعف تبعید در زندان یک جامعهشناس و پژوهشگرِ آسیبهای اجتماعی، دکتر سعید مدنی، طی ماه گذشته و به حبس افکندن دگراندیشانی چون دکتر قربان بهزادیاننژاد، علیرضا بهشتیشیرازی، و عبدالله مومنی بهجرمِ اظهارنظر در یک نشستِ رایزنی در فضای مجازی در شبکههای اجتماعی برای چارهجویی و نجات از بحرانهای جاری، و فجیعتر صدور حکم اعداماخیر علیه توماج صالحی بهجرم خواندن «رپِ» اعتراضی، گویای این واقعیتِ تلخ است که انسداد و استبداد سیاسی و دینی همچنان تداوم دارد.
نظام حقوقی ناعادلانه اما بر ایننارواییها میافزاید آنگاه که تنها در چند ماه اخیر، انگشت دست ۳ نفر بهجرم سرقت قطع میشود اما چنانکه شاهدیم، از تخلفهای بزرگ و فساد گسترده، چشمپوشی شدهاست.
در زمینهی بحرانِ مزمن اقتصادی و معضل حلناشدهی معیشتی نیز تنگناهای بنیانکن همچنان بر جان و زیست هرروزهی مردم چنگانداخته و از تورّم و فساد و رکود کاسته نشده است؛ جز این افتخار از سوی دولت که تورّمِ موجود، به هر میزان طاقتفرسا، هنوز دو رقمی است!
در زمینهی چرخهی بیپایان فساد، در سال گذشته، پرونده فسادی معادل ۱۴۰هزار میلیارد تومان - معادل ۲/۳ میلیارد دلار - در رسانهها اعلام شد که نام یکی از وزرای سابق همین دولت نیز در آن مطرح بود اما این پروندهی جنجالبرانگیز و مبهم ازآنپس مسکوت ماند.
از سوی دیگر، مسالهی کسری بودجهی مستمرّ سالهای اخیر را در سال گذشته تا رقم ۷۰۰هزار میلیارد تومان برآورد کردهاند که برای جبران این کسری، فشار بیشتر مالیاتی بر روی اقشار گوناگون مردم وارد میشود، چنانکه درآمدهای مالیاتی رشد ۴۷ درصدی یافته و هماکنون هم برای این رقم در امسال، افزایشِ ۶۹ درصدی پیشبینی شدهاست. دلار نیز از اواسط بهمن گذشته از مرز ۶۰هزار تومان عبور کرد و با رشد ۱۳۸درصدی در دورهی دوسالهی دولت رییسی، دامنهی خطّ فقر را به درآمدهای ۲۵ میلیون تومانی رساند و شکاف میان دستمزد و تورّم را بهگونهای افزایش داد که ترمیمِ مقدار یارانهها نیز عملاً بر بهبود معیشت خانوارها تأثیری نگذارد.
اکنون بنابه یک ارزیابی میانهروانه، حدود ۳۰ درصد جمعیتِ ایران زیر خط فقر میزیند و ۴۰درصد جمعیت نیز در آستانهی فروافتادن به زیرخط فقراَند. این بهآن معناست که ۲۶ میلیون نفر از جمعیت ایران یا بهعبارت دیگر، از هر سه ایرانی، یک نفر زیرخط فقرمیزید؛ چنانکه حتی اگر دستمزدها ۲۰۰ درصد افزایش یابند، مستمرّی کارگران در امسال باز هم به خط فقر در سال جدید نمیرسد.
بهاعتبارِ شاخصهای موجود، متأسفانه میهنمان در فلاکتبارترین وضع خود طی سه دههی اخیر بهسر میبَرد و مطابق آمارهای رسمی، ایران بهعنوان هشتمین کشور جهان با بالاترین رکوردِ شاخص فلاکت ثبت شدهاست. همچنین در تازهترین گزارش، در میان ۱۴۳ کشور، در رتبهی صدم بهلحاظ شادی و نیز دوازدهمین اقتصاد با رشد نقدینگیِ بالا قرار گرفتهاست. وضعِ فلاکتبار حاضر نشان میدهد که بهطور مثال یک کارگر برای خرید یک آپارتمان معمولی در تهران باید بیش از دو قرن انتظار بکشد.
پژوهشگران نشان دادهاند که طبقهی موسوم به “ذینفعان” در اقتصاد ایران با در اختیارداشتن همهی ابزارهای قدرت و رسانه بهراحتی میتوانند مهمترین معضلهای ایران را به موضوعاتی حلنشدنی تبدیل کنند.
در کورانِ این بحرانها اما مردمِ ما بدون پشتیبان رها شدهاند و ساختارِ دولتی در ایران، تعهّد موثری در حوزههای اساسی نظیر آموزش و پرورش، بهداشت رایگان و ... برعهده نمیگیرد. پدیدهی “ذینفعان” به این معناست که گروه محدودی، بهمثابه طبقهی حاکم، از بحرانهای موجود نظیر تورّمِ افسارگسیخته، تحریم و گرانیِ ارز به ثروتهای نجومی رسیدهاند و مابهازای این سلطهی اقتصادی-سیاسی، انسداد و سرکوب سیاسی فزاینده بوده است.
برای نمونه، درحالی که تحریمها جمهوری اسلامی را در برابر نظام بینالمللی تضعیف میکند، متقابلاً اما در برابر منتقدان و معترضان داخلی تقویت کردهاست! دراینمیان همانگونه که در هفتههای گذشته به توسعهطلبیِ جنگافروزانهی رژیم اسراییل پاسخی گسترده دادهشد، آیا حکومت ارادهای برای کنترل سلطهطلبان تندرویِ داخلی هم دارد و یا بهعکس آنان را برای ارعاب و تضعییع حقوق زنان کشور رها کردهاست؟
خصلتنمایِ طبقهی حاکمِ ذینفع در کلّیترین شکل، ادغام همهجانبهی نظامی-اقتصادی و سیاسی-امنیتی در ساختار نهاییِ دولت در ایران است. برای نشاندادن تنها سطح بسیار کوچکی از این ادغام، میتوان به ورود نظامیان به مهمترین بخشهای صنعت مانند نفت و گاز اشاره کرد. نتیجهی نهایی حاکم شدن طبقهی ذینفعان، گونهای سرمایهداریِ انحصاری است که در سیاست اقتصادیِ خود، روحیهی محافظهکارانهی طبقهی فرادست را با لایهای از عصیانگریِ طبقات فرودست درهممیآمیزد تا فریبکارانه نوعی سیاست تبلیغاتی یا پروپاگاندای شبهانقلابی را ترویج کند. همین ساختار است که اجازهی پاگرفتن تشکلهای سیاسی را نمیدهد و گونهای از نظارت سیاسی، فرهنگی و رسانهایِ سختگیرانه را آنچنان مستقر ساخته که حتی جریانهای دارای سابقهی تاریخی نظیر «نهضت آزادی» نیز، نه تنها از مشارکت فعّال محروم شدهاند بلکه امکان برگزاری نشستی حزبی در منازل خود را هم نداشتهاند؛ لغو مراسم بزرگداشت زندهیاد پرویز بابایی، مترجم و عضو «کانون نویسندگان» نیز آخرین نمونه از تشدید روند انسداد و اختناق در فضای سیاسی و فرهنگی کشور است.
حضور اندک مردم در انتخابات اخیر مجلس در آخرین ماه سال گذشته، نتیجهی نهاییِ همین سلطهی سیاسی طبقهی حاکمِ ذینفع است که میزان بالای مشارکت، آنگاه که تهدیدی برای سیادتِ بلامنازع حاکم محسوب شود، دیگر برایش در اولویت قرار نمیگیرد. معنای دیگر این واقعیت در سطحِ جامعهی مدنی این است که تودههای وسیع مردم، نهادهای نظام سیاسی را در زندگی جاری خویش مؤثر نمیبینند و در اعتراضهای سالهای گذشته نیز بهزبان دیگر این حقیقت را گوشزد کرده بودند؛ نهادهایی که اگر بر تیرهروزی عمومی نیفزایند مرهمی بر دردها نیز نیستند.
از سوی دیگر، بهلحاظ ایدئولوژیک، سیاستِ فرهنگیِ معطوف به سیادتجوییِ قشری از فقها، استقرار نوعی روحانیسالاری و دینی دنیازده را حاکم ساخته که خود در شکافهای طبقاتی و گسترش فساد و اختلاس و دیگر ویرانگریهای اجتماعی ذیسهم است. حوزهی کارِ نهادهای دینی و روحانی که در حالت طبیعی باید در بطنِ جامعهی مدنی باشد، با قرار گرفتن در عرصهی قدرت حکومتی، بهتدریج و بهویژه در مقطع کنونی، موجب غلبهی فرهنگ بنیادگرای دینی گردیده که بارزترین شاخصهاش تفوق ظاهرگرایی و فرمالیسم، شریعتمداری فقاهتی و شعائرگرایی بر باطن، ایمان، روح و محتوای معتقدات دینی و حذف کامل تعقل انتقادیِ تاریخی-حقوقی است. این سیاست فرهنگی، سرانجام جامعهی ما را در موقعیتی قرار داده که امروزه با دینی دنیازده روبرو هستیم که “اخلاق و معنویت” گمشدهی اوست. فرهنگ دینیِ صوری، احساسی، عامیانه، مناسکی، مدحی و شعائرگرا موجب شده که آیینگرایی مذهبی فاقد هرگونه جاذبهای برای جامعه و بهويژه نسل جوان باشد و نتیجهی تحمیل و اجباریسازی آن به دافعه و واکنش عمومی انجامیدهاست. محتوای اساسی این نزاع درواقع بر سر دین نیست بلکه موضوع مناقشه، پیرامون مصالح و سیادت یکجانبهی سیاسی و حکومتی و نادیدهگرفتن حادترین مسائل امروز ایران بهویژه مسالهی فقدان آزادیهای سیاسی و تنگی معیشت مردم بهدلیل بحرانهای تودرتوی اقتصادی-اجتماعی است.
مذهبِ بهاصطلاح “اصولگرای ولایی” بهوضوح در برابرِ بحران معیشتی، تعمیق فزایندهی شکافهای طبقاتی، گسترش فساد و اختلاس، ناهنجاریها و آسیبهای دهشتناک حاضر، یا مسکوت است و یا خود سهیم در مناسبات و توجیهگرِ مسببان وضع موجود. با آنکه این کارنامه سرشار از ناتوانیها، سوءِمدیریتها، فسادها، فشارها و خشونتهایی است که حیات ملت را در همهی عرصهها تهدید میکند، اما جلوههای کنشگریهای مدنی در متن جامعه، بارقههایی از امید را نوید میدهند که بهشرط سازمانیافتگی، فرصتساز خواهدبود. این سازمانیافتگی، خودبهخود و یکشبه ایجاد نخواهدشد و شرط حصول و گسترش آن، شروع از محافل سادهی سیاسی و حتی اجتماعی و فرهنگی است.
شدتِ کاهش مشارکت در انتخابات مقننهی اخیر، بهویژه در پایتخت (۲۶ درصد طبق آمار رسمی) نشانهای از نافرمانی مدنیِ عملی و جاری است؛ افزون برآن: تلاش و مقاومتِ مدنیِ جامعهی زنان در مقابله با تبعیضها و تمرّد در برابر رفتارهای موهن و شنیع گروههای انتظامی برای تحمیل پوشش رسمی و اجبار حجاب ظاهری، تداوم اعتراضات صنفی ازجمله از سوی دانشگاهیان و بهویژه معلمان، علیرغم پرداخت هزینههای سنگین، مقاومت زندانیان سیاسی و افشای برخوردهای خشنِ ماموران علیه کنشگران محیط زیست و معترضان مدنیِ خشونتپرهیز، کسب موفقیتهای علمی و حرفهای جوانان مستعد در این شرایط سخت و سرانجام، پاسداشتهای همدلانه در حفاظت از آثار فرهنگی و مناسبتهای ملی، جملگی نمودهای امیدبخش ایران امروز اند.
گذار گامبهگامِ ساختاری و عبور تدریجیِ بنیادین از بحرانهای برشمردهی فوق (در زمینههای بومزیستی، اقتصادی-اجتماعی، و سیاسی-فرهنگی) و مسیر رشد و اعتلای جنبشهای اعتراضی-مطالباتی و سامانیافتگیِ مبارزه و مقاومت جامعه، نیازمند چشماندازی نو، اندیشههای راهبردی و راهکارهای اصولی در برابر افراط و تفریطهای جنگافروزانه یا مماشاتجویانه است. تشکلیابیِ حرفهای، صنفی و علمیِ جامعهی مدنی، شکلگیری مجدد شوراها، احزاب و جبهههای سیاسی، نیازمند دامنزدن به گفتگوهای ملی و بهويژه تعامل بینانسلی، پیرامون بدیلهای ممکن و مطلوب و ارائهی راهحلهای علمی و عملی در مواجهه با هر یک از بحرانهای مبتلابه جامعهی ماست.
در اینمیان رسیدن به گفتگوهای ملی سراسری نیز میسّر نخواهد شد مگر اینکه هرکدام از ما از هماکنون، گفتگوهایی منظٌم و مستمر را در محیط و مناسبات خویش آغاز کنیم. گفتگو در راستای نیل به نوعی گفتمانِ همگرایی و وفاق ملی پیرامون گذار بهسمت دموکراسی. همچنین تأمین یک جمهوری راستین، تفکیک نهادهای دین و دولت، برقراری حاکمیتِ قانونبنیاد و آزادی و عدالتمحور، پیگیری سیاست مستقل و ملی، صلح و خلع سلاح عمومی در منطقه و تنشزدایی با همسایگان.
این مهم، مسئولیتِ جمعی و مدنیِ ما شهروندان این سرزمین را بهسهم خود در هموارسازی این مسیر طلب میکند.
اسامی :
رضا آقاخانی، ابوطالب آدینهوند، محمدصادق آخوندی، محمّد آزادی، حمید آصفی، زهرا آقاخانی، سیدیعقوب آلشفیعیفومنی، محمد ابراهیمزاده، هادی احتظاضی، محمدرضا احمدی، شهروز احمدی، پیمان احمدی، زهرا احمدینژاد، مریم افرافراز، عباس اقبال، سیدعبدالمجید الهامی، مرتضی الویری، الهه امیرانتظام، رضا امینی، اکبر امینیارمکی، مژگان اورند، علی باباچاهی، محمد بابلیان، مصطفی بادکوبهایهزاوهای، هاشم باروتی، محمود باقری، آرزو باهر، مهتاب برادراندیلمقانی، افسانه برزویی، فرشته بقایی، رویا بلوری، امیر بهمنی، بهنام بیات، مطهره پارسی، مسعود پدرام، عباس پوراظهری، سیمین پورانسیف، پارسا پورغفارمغفرتي، میلاد پوشانه، مهرداد پوشائی، محمدرضا تحویلداری، علی تک فلاح، مصطفی تنها، مجتبی تهرانی، فرهاد توانا، علی توکلی، مجید تولّایی، درخشنده تیموریان، حسین ثاقب، حسین جزایری، مهرنوش جعفری، محمد جمادی، امین چالاکی، بهنام چگینی، ناصر حاجیان، مهرداد حجّتی، حسین حدادنژاد، طیبه حسنلو، سیدعلی حسینی، خلیل حسینیعطار، میرسلیمان حسینیمقدم، عبدالعلی حسینیون، بهزاد حقپناه، عبدالکریم حکیمی، محمد حیدرزاده، حمیدرضا خادم، علیرضا خاشعیپور، سوشیانت خاشعیپور، شبنم خانمصدق، نگار خدادادی، امیر خرم، شیرین خسروشاهی، همایون خسروی، محمدحسین خوربک، ابراهیم خوشسیرت، اکبر دانشسرارودی، ناصر دانشفر، احمد دانشی، احمد دلیجه، امیرخسرو دلیرثانی، معصومه دهقان، عباس راستیبروجنی، محمدصادق ربانی، علیرضا رجایی، حسین رجایی، سهیلا رجایی، حسین رجایی، سهیلا رجایی، الهه رجائی، محمدجواد رجايیان، علیرضا رجبیان، محسن رحمانی، محترم رحمانی، زهرا رحیمی، احسان رزاقی، جلال رستمکلایی، یونس رستمی، مصطفی رستهمقدم، بهمن رضاخانی، محمّد رضایی، سهیل رضوانی، حسین رفیعی، صادق رهبری، سحر ریاحی، تورج ریحانی، حمیده زارع، رقیه زارعپورحیدری، محسن زمانی، مهدی زمانی، رضا ژند، نرجس سالاری، سیدمحمدعلی سجادی، نشاط سحابی، عیسی سحرخیز، حسین سربندی، پروانه سلحشور، جعفر شاپورزاده، لاله شاکری، مریم شربتدار قدس، احسان شریعتی، علی شریعتی، آرمین شریفی، هرمز شریفیان، مهدی شعبانی، شادیه شهیدی، علی شیخالاسلامی، فیروزه صابر، سعید صاحبمحمدی، فاطمه صادقی، آزاده صالحی، مریم صدرالساداتزاده، نیما صفار، مانی صفار، علی صفاردستگردی، ابوالحسن صفری، کیوان صمیمی، مهوش صیدال، وحید ضیایی، طاهره طالقانی، سیدمحمد طباطبایی، معصومه طوفانپور، مرضیه ظفر، سیما عبدلی، علیرضا عبدی، فیضالله عربسرخی، نازی عصایی، آتوسا عطایی، روئین عطوفت، اسماعیل علوی، سیدابوذر علوی، سیدهسمیه علوی، سیدهمینا علوی، سیدهلیلا علوی، محمود عمرانی، ابوالفضل غسّالی، نسرین غلامحسینزاده، منیژه فتحی، امید فراغت، علیمحمد فراهانی، محمدمهدی فرخی، محسن فرشاد، سعید فرمد، علی فریدیحیایی، حسین فلاح، شهیندخت قاسمی، ابوالفضل قدیانی، محمد قربانی، محمداسحق قمی، نظامالدین قهاری، علی قوچ کانلو، محمد کارخانهچین، رحمان کارگشا، عباس کاظمی، حسین کربلایی، ملیحه کریمالدینی، جمیله کریمی، حسین کشوردوستکلتی، روحالله کلانتری، بهناز کیانی، رضا کیانی، بیژن گلافرا، جعفر گلرخیان، فاطمه گوارایی، مسعود مانیان، حسین مجاهد، مصطفی محبکیا، فخرالسادات محتشمیپور، زهره محققی، حمیدرضا محمدنژاد، محمد محمدی، محمد محمدیاردهالی، مهدی محمودیان، سعید مدنی، عبدالله مرادی، عبدالله مرادیان، علی مزروعی، اکرم مصباح، امیرحسین مصلی، مهدی مظفری، حسین مظفریمجد، احمد معصومی، سعید معیری، علی معینی، احمد ملکزاده، اصغر ممبینی، سعیده منتظری، امیرحسین مهدوی، رامین مهرداد، ژیلا موحدشریعتپناهی، میرطاهر موسوی، حمیده مولایی، منصور میرزایی، عبدالله ناصریطاهری، محمد نانکلی، مهدی نصیری، نازنین نظامآبادی، علی نظری، سعید نعیمی، اکرم نقابی (زینالی)، محمود نکوروح، حسن نورزاد، مرتضی نورمحمدی، فرشاد نوروزیان، اکبر نوری، حسین نوریزاده، ناصر نوریزاده، محمّدامین هادوی، حنظله هدایتی، حسین وفاپور، محمود یگانلی.
تلگرام ایران فردا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه به خبرآنلاین گفت: «متاسفانه دخالتهای دولت در دانشگاه زیاد شده است، حتی اختیارات وزارت علوم کاهش پیدا کرده طوریکه بهنظر میرسد این وزارت کشور است که به دانشگاه دستور میدهد. مثلاً همین محدودیتهای ایجاد شده و مسائل امنیتی که بر دانشگاهها حاکم شده از طرف وزارت کشور و شورای امنیت کشور است، در این وضعیت میشود گفت وزارت علوم هیچ نقشی ندارد.»
مظاهر گودرزی: دانشگاه حال و روز خوبی ندارد، استادان دانشگاه هم همینطور، موضوع اخراج اساتید مرداد ماه سال گذشته بود که در رسانهها دست به دست شد، هر روز یک استاد اعلام میکرد که یا از دانشگاه اخراج شده یا اینکه با او قطع همکاری کردهاند، مسئلهای که تا آخرین روزهای سال ۱۴۰۲ هم ادامه داشت و منجر به برگزاری مناظره میان رئیس دانشگاه تهران و استادان اخراجی از این دانشگاه شد.
حالا کارن ابرینیا، دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه در گفتوگویی به خبرآنلاین میگوید: «سال ۱۴۰۲ برای دانشگاه سال خوبی نبود و برای اساتید انواع و اقسام محدودیتها و محرومیتها ایجاد شد.این محدودیتها شامل حدود ۲۰۰ استاد دانشگاه شده است و نزدیک به ۲۵ استاد از دانشگاه اخراج شدند.»
متن کامل گفتوگو با دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه در ادامه آمده است.
* وضعیت استادان دانشگاه را در سال ۱۴۰۲ چهطور بررسی میکنید؟
سال ۱۴۰۲ برای دانشگاه سال خوبی نبود و برای اساتید انواع و اقسام محدودیتها و محرومیتها ایجاد شد.
* چه محدودیتهایی برای استادان ایجاد شد؟
انواع مختلف دارد، این محدودیتها شامل استادانی شد که در واکنش به حوادث سال ۱۴۰۱ بیانیه امضا کردند یا اعلام موضع کردند، مثلاً با تبدیل وضعیت آنها از حالت پیمانی به رسمیآزمایشی و بعد وضعیت رسمی موافقت نکردند یا مراحل تغییر وضعیت آنها را متوقف کردند. یا در موردی دیگر برای ترفیع سالانه استادان مشکل ایجاد کردند، یا ارتقا برخی استادان از دانشیاری به استادی را متوقف کردند. در این میان برخی استادان اخراج شدند و برخی دیگر هم علیرغم اینکه اخراج نشدند اما حقوق آنها قطع شد.
* چه تعداد استاد از دانشگاهها اخراج شدند؟
انواع محدودیتها شامل حدود ۲۰۰ استاد دانشگاه شده است و نزدیک به ۲۵ استاد از دانشگاه اخراج شدند.
* همه این محدودیتها به دلیل اعلام موضع درباره حوادث سال ۱۴۰۱ بود؟
بله، اما برخی هم بهخاطر فعالیت صنفی در کانون صنفی استادان دانشگاهی ایران بود، برخی دانشگاهها با فعالیت صنفی استادان مخالفت کردند درصورتیکه این کانون از وزارت کشور مجوز فعالیت دارد.
* این محدودیتها چه آسیبی به نهاد دانشگاه وارد میکند؟
دانشگاه نهاد علم است و باید مستقل باشد، علم باید آزادی و استقلال داشته باشد، مثلاً اعضای هیات علمی بتوانند درباره مسائل علمی و دانشگاه خودشان تصمیم بگیرند و اینکه چگونه محیط علمی را اداره کنند. بنابراین آسیب جدی آن حذف استقلال از دانشگاه است.
* بهطور مشخص استقلال دانشگاه چهطور نقض شده است؟
متاسفانه دخالتهای دولت در دانشگاه زیاد شده است، حتی اختیارات وزارت علوم کاهش پیدا کرده طوریکه بهنظر میرسد این وزارت کشور است که به دانشگاه دستور میدهد. مثلاً همین محدودیتهای ایجاد شده و مسائل امنیتی که بر دانشگاهها حاکم شده از طرف وزارت کشور و شورای امنیت کشور است، در این وضعیت میشود گفت وزارت علوم هیچ نقشی ندارد. فراتر از وزارت کشور نهادهای متعددی داریم که درباره دانشگاه تصمیمگیری میکنند و نقش وزارت علوم بسیار کمرنگ شده است.
* نظرتان درباره ایده مهاجرت و مهاجرت استادان و دانشجویان چیست؟
اقداماتی که گفتم جوانان را نا امید میکند، آنهم استادان جوانی که با علاقه به کشورشان برگشتند و عضو هیات علمی شدند، درحالیکه میتوانستند در خارج از کشور بمانند. این گروه در ایران با محدودیت و امر و نهی مواجه شدند، حتی برخی دانشگاهها به استادان گفتند کسانیکه درباره حوادث سال ۱۴۰۱ بیانهای امضا کردند اگر میخواهند بهکارشان ادامه دهند باید توبه نامه امضا کنند و اظهار پشیمانی کنند، در این شرایط استاد جوان نا امید میشود آنهم در وضعیتی که درآمد مناسب ندارد، با حقوقی که به یک استادیار میدهند نمیتواند یک خانه در تهران اجاره کند؛ درآمد استادان دانشگاه در ایران حتی قابل مقایسه با درآمد استادان در کشورهای همسایه نیست، خوب معلوم است اگر استادی در ایران محدودیتهای زیادی دارد و درآمد کافی هم ندارد بهفکر مهاجرت میافتد، آنهم نه به کشورهای اروپایی و آمریکا بلکه بههمین کشورهای اطراف ایران. برای انجام کار علمی شما نباید دغدغه و پریشانی داشته باشید درحالیکه دغدغه وضعیت اقتصادی و معیشتی، وضعیت دانشگاه و فرهنگ، وضعیت سیاست همگی بر روی دوش استاد دانشگاه افتاده است.
* بهنظرتان دانشگاهیان چقدر باید در مسائل سیاسی ورود کنند؟
اتفاقا من هم موافق نیستم دانشگاه سیاسی شود، اما به این معنی نیست که نسبت به همه مسائل بیتفاوت باشد. در خارج از ایران هم همه استادان غیر سیاسی هستند اما در همین جریان فلسطین و اسرائیل خیلیهایشان اظهار نظر کردند و از منظر حقوق بشر گفتند اقدامات اسرائیل جنایت است، حتی بههمین دلیل یکی از استادان مجبور به استعفا شد. نباید به استاد دانشگاه گفت تو حق اظهار نظر نداری، اگر گمان میکنند با امر و نهی بیشتر میتوانند اوضاع را کنترل کنند باید گفت اینطور نیست، با این اقدامات نارضایتیها بیشتر میشود و کمک میکند تا تعهد افراد به نظام کمتر شود.
* با نشانههایی که دریافت میکنید وضعیت دانشگاه در آینده چهطور خواهد بود؟
من شخصاً به نهاد دانشگاه امیدوار هستم و گمان میکنم بالاخره دانشگاه با عملکرد خودش میتواند موجب اصلاح در جامعه شود. ما شاهد هستیم وقتی دانشجو و استاد یک مدتی در محیط دانشگاه قرار میگیرند آن آزاد اندیشی و افکار مستقل خودشان را پیدا میکنند و به فرهنگ غنی کشورشان متکی میشوند طوریکه دیگر حاضر نیستند هر ایدهای را بپذیرند. اصولاً دانشگاه جایی هست که نقد میکند و با پشتوانه علمی هر حرفی را به سادگی نمیپذیرد، با این ایده من به دانشگاه امیدوار هستم، اگرچه این روزها استقلال دانشگاه خدشهدار شده اما در دراز مدت نمیشود دانشگاه را تحت سیطره قرار داد و آزادی آن را گرفت، اتفاقاً مردم ما به دانشگاه از هرجای دیگری بیشتر امید دارند. متاسفانه این روزها رویکرد کارشناسی، تخصصی و علمی کنار گذاشته شده اما بالاخره مجبور خواهند شد این رویکرد ضد کارشناسی را اصلاح کنند و به کار تخصصی روی بیاورند، به همین دلیل دانشگاه در آینده نقش موثرتری در کشور دارد.
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
با آقا مهدی خیلی رفیقم، اما از نقد او اصلأ نگران نیستم، او جنس متفاوتی دارد. خیلی کم ناراحت میشود.
با سیاسیون بسیاری نشستهام، گاه نظرات تندی در باب سیاست خارجی و داخلی نظام، و وضع کشور داشتهاند، اما در مصاحبههایشان چنان سخن میگویند که تنها میتوانم سرم را از شدت تعجب بخارانم!!
- یعنی این همان خودش است!؟
اما مهدی نصیری اینطور نیست.
برای همین به رفاقت با او افتخار میکنم.
کدام مقام مسئول و نظریهپرداز سیاسی با شجاعت آمده و گفته من قبلا اشتباه کردم؟ جز آقایان منتظری و تاجزاده، پیدا کردن سومیاش واقعا مشکل است، اما مهدی براحتی اشتباهات گذشتهاش را میپذیرد.
عنصر صداقت را دست کم نگیریم. مهدی فکرش همانست که به زبان میآورد. بدون ذرهای تظاهر، ریا و دروغ.
همه اساتید علوم سیاسیام به من تاکید میکردند، هیچوقت نگو “همین است و جز این نیست”، با قطعیت نظر نده، این کلمات “به نظرم” “من فکر میکنم” “احتمالا” را نگذار از زبانت بیفتند. میگفتند پیشرفت غربیها بسیاریاش مدیون همین چند کلمه است، و عقبماندگی ما ناشی از آنست که همه با قطعیت بیخود سخن میگوییم. “حتما چنین خواهد شد”، یقینا هدف آمریکا ایناست! فلانی صد در صد جاسوس است و...
چه اشکال دارد بگوییم به نظر من، شاید، فکر میکنم.
ولی مهدی نصیری دائما در کلامش تکرار میکند، من اینطور فکر میکنم. به نظر من.
و این سرمایه بزرگی است.
بسیاری از آنهایی که داخل کشور بوده و به خارج رفتهاند، ناگهان یادشان آمده شاهد چه فجایع پنهانی بودهاند. چه حرفها که نمیشد بزنند و حالا بیان میکنند.
گر چه آقا مهدی صادقانه گفته نرفته که بماند، مگر ممنوعالورود شود! اما لحن گفتار و مواضع و بیانش، با رسیدن به کانادا ذرهای تغییر نکرده. طرحش برای اتحاد ایراندوستان، همانی است که وقتی ایران بود، به وضوح میگفت. اگر چه خیلیها آن موقع خود را به کر بودن میزدند.
و این صفات مهم در کمتر انسان مشهوری پیدا میشود.
من با نظرات آقا مهدی هرگز صد در صد موافق نبوده و نیستم. همانطور که به نزدیکترین افراد به خودم نیز گفتهام، اختلاف نظر باعث رشد انسان ها میشود و اساسا زندگی چقدر بیمزه و بیمعنا میشد، اگر همه با هم همنظر بودند. برای همین با دوستان صمیمیام نیز همیشه اختلاف نظر دارم، در کمال احترام.
من به آقای رضا پهلوی نمیگویم شاهزاده.
من در نظراتم اسمها را مهم نمیدانم، ایدهها را ارجح میدانم، نمیگویم تاجزاده، میگویم این ایده.
من اصولم را تعریف میکنم، هر کس به اصول چندگانهام آری گفت او را همنظر خود دانسته و دست ائتلاف به او میدهم، مگر جنایتکار باشد یا تروریست و یا بدانم دروغ میگوید. لذا زور نمیزنم کسانی را که به ایدههایم اعتقادی ندارند را به موافقت با اصولم ترغیب کنم.
من وقتی نمیدانم طرفداران ایدهای۲۰ درصد هستند، ۴۰ یا ۸۰ درصد، هیچ درصدی را اعلام نمیکنم. میگویم درصدی قابل توجه.
ولی مهدی اینطور نیست.
من بیشتر با دوستانم مشورت میکنم، مهدی کمتر!
مهدی بسیار خوشبینانه به همه نگاه میکند، من هم خوشبینم اما نه بسیار!
گفتهام مهدی جان مردم از اسامی عبور کردهاند، از نام سیستمها هم عبور کردهاند. آنها ایرانی میخواهند سربلند، زندگیای میخواهند سالم و بهروز، افرادی میخواهند صادق، یکرو، متفکر، آیندهنگر.
و چیزی که ایران دارد همینها هستند.
این را صادقانه گفتهام.
ایران به اندازه دویست رئیس جمهور توانا در خود دارد، اگر سلطنت مشروطه شد، پانصد شاه قوی و بیادعا در خود دارد. دست از اسامی بردار.
گوش نمیکند!
گفتهام برنامهها مهم هستند نه جمعها.
گوش نمیکند.
گفتهام ما از دیکتاتوری و از مقام مادامالعمری میترسیم. حتی آدمهای خوبش.
گوش نمیکند!
بالاخره فرقی باید باشد بین یک طلبه روزنامهنگار و یک درس خوانده علوم سیاسی!!!
من آقای نصیری را دوست دارم، صداقتش را، صراحتش را، شجاعتش را، بیان ایدههای نو او را، انرژی فوقالعادهاش را، دلسوزیاش را برای آینده ایران و مردمش.
و به نظرات او احترام میگذارم. اگر حتی در مواردی اختلاف نظر داشته باشیم.
نه او سعی میکند مرا تغییر دهد.
نه من سعی میکنم او را عوض کنم!
زندگی با همین تفاوتهایش زیبا میشود.
کاش آنها که به ایده زیر یک چتر آوردن دلسوزان ایرانِ آقای نصیری، نقدهای تند دارند، طرح خودشان را بدهند.
و اگر هیچ طرحی ندارند صادقانه بگویند دستمان خالیست. طرحی نداریم.
اگر فکر میکنند با رد هر طرحی شخصیتی نصیبشان میشود، بدانند؛
آینده ایران در خطر است، و ما به شخصیتهای ترسو، ساکت، محافظهکار، نان به نرخ روز خور، هیچ نیازی نداریم.آنها مواظب باشند موقعیتشان از دست نرود.
ایران نیازمند افرادی است که دغدغه واقعی ایران را دارند و خطر میکنند.
و آقا مهدی نصیری بهنظرم یکی از آنهاست.
به او و نظریاتش همیشه احترام میگذارم.
تلگرام نویسنده
@ghomeishi3
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
بازار تاریخی کاشان در مرکز ایران زمانی در مسیر اصلی کاروانها قرار داشت که فرشهای ابریشمی آن در سراسر جهان شناخته شده بود. اما برای بافندگانی که سعی میکنند قالیهای خود در زیر طاقهای باستانی آن بفروشند، دنیایشان تنها از زمان فروپاشی توافق هستهای ایران با قدرتهای جهانی و تنشهای گستردهتر با غرب به هم ریخته است.
بر اساس آمار گمرک ایران، صادرات فرش که دو دهه پیش از مرز ۲ میلیارد دلار گذشت، در سال گذشته به کمتر از ۵۰ میلیون دلار کاهش یافته است. با ورود کمتر گردشگران و افزایش مشکلات در انجام معاملات بین المللی، فرشهای ایرانی فروخته نمیشوند.
علی فائز، صاحب یک مغازه فرش در بازار کاشان گفت گفت: آمریکاییها از بهترین مشتریان ما بودند. قالیچه یک کالای لوکس است و مشتاق خرید آن بودند و خریدهای بسیار خوبی انجام میدادند. متأسفانه این قطع شده است و ارتباط بین دو کشور برای رفت و آمد بازدیدکنندگان از بین رفته است.
صنعت قالیبافی کاشان در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو به ثبت رسیده است. بسیاری از بافندگان را زنان تشکیل میدهند که مهارتهای لازم را نسل به نسل فراگرفته و از موادی مانند برگ درخت انگور و پوست میوه انار و گردو برای ساختن رنگهای نخهای خود استفاده میکنند. تولید یک فرش ممکن است ماهها طول بکشد.
برای دههها، گردشگران غربی و دیگران از ایران دیدن میکردند و قالیهایی را به خانههای خود میبردند. پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، ایالات متحده تحریمها را علیه ایران افزایش داد. اما در سال ۲۰۰۰، دولت بیل کلینتون، ممنوعیت واردات خاویار، قالیچه و پسته ایرانی را لغو کرد. مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در آن زمان گفت: ایران در محلهای خطرناک زندگی میکند. ما از تلاشها برای کاهش خطر آن استقبال میکنیم.
در سال ۲۰۱۰، با افزایش نگرانیها در مورد برنامه هستهای ایران، ایالات متحده دوباره واردات فرشهای ایرانی را ممنوع کرد. اما در سال ۲۰۱۵، ایران به توافق هستهای با قدرتهای جهانی دست یافت و تجارت فرش یک بار دیگر مجاز شد. سه سال بعد، در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا، به طور یکجانبه ایالات متحده را از توافق هستهای خارج کرد.
فائز با اشاره به تجدید تحریمها به آسوشیتدپرس گفت: از زمانی شروع شد که ترامپ آن سند را امضا کرد. او همه چیز را خراب کرد.
عبدالله بهرامی، مدیرعامل اتحادیه سراسری تعاونیهای تولید کنندگان فرش دستباف ایران نیز علت سقوط این صنعت را تحریمهای ترامپ دانست. وی ارزش صادرات به آمریکا را قبل از تحریمها سالانه ۸۰ میلیون دلار اعلام کرد. او گفته بود که تمام دنیا ایران را با قالیهایش میشناختند.
بدتر شدن اوضاع همان چیزی است که فروشندگان فرش به عنوان کاهش ورود گردشگران به کاشان نیز تلقی میکنند. روزنامه شرق در سال گذشته نوشته بود که گردشگری پرارزش آمریکاییها و اروپاییها در ایران تا حد زیادی متوقف شده است. عزت الله ضرغامی، وزیر گردشگری ایران، در آوریل تاکید کرد که ۶ میلیون گردشگر در ۱۲ ماه گذشته از کشور دیدن کرده اند، هرچند که احتمالاً شامل زائران مذهبی و همچنین افغانها و عراقیهایی میشود که هزینه کمتری دارند.
اما حتی آن دسته از گردشگرانی که حضور پیدا میکنند، با چالش سیستم مالی ایران روبرو هستند، جایی که هیچ کارت اعتباری بزرگ بین المللی کار نمیکند.
فائز گفت: هفته پیش یک مشتری چینی داشتم. او در تلاش بود تا به نحوی پرداخت را انجام دهد، زیرا عاشق فرش بود و نمیخواست آن را رها کند. ما باید به کسانی که میتوانند پول انتقال دهند و حسابهای بانکی در خارج از کشور داشته باشند، کمیسیون زیادی بپردازیم. گاهی اوقات آنها سفارشات خود را لغو میکنند، زیرا پول نقد کافی همراه خود ندارند.
سقوط ارزش ریال باعث شده بسیاری از ایرانیان نیز نتوانند فرش دستباف را خریداری کنند. دستمزدها در این صنعت پایین است و همین امر منجر به افزایش تعداد مهاجران افغان در کارگاههای اطراف کاشان میشود.
جواد آمرزش، یکی از معدود طراحان قدیمی کاشان گفت سفارشات او از ۱۰ سفارش در سال به تنها دو نفر کاهش یافته است. او کارکنان خود را اخراج کرده و اکنون به تنهایی در فضایی تنگ کار میکند.
وی گفت: تورم هر ساعت افزایش مییابد. مردم بارها از تورم ضربه خوردند. من در یک کارگاه بزرگ چهار تا پنج دستیار داشتم. او در حالی که به تنهایی در کارگاهش خندهای تلخ کرد، افزود: ما منزوی شدهایم.
آسوشیتدپرس / فرارو
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
گزارش سالانه موسسه میدپوینت: ۱۴۰۲ از سختترین سالها برای روزنامهنگاران ایران بود
موسسه میدپوینت، همزمان با سوم مه، روز جهانی آزادی مطبوعات، در گزارشی از ۱۴۴ برخورد قضایی، که در ۱۰۲ مورد به بازداشت و محاکمه روزنامهنگاران انجامید، خبر داد و اعلام کرد که در سال ۱۴۰۲، روزنامهنگاران دست کم در ۲۲۶ مورد، سرکوب و نقض حقوق حرفهای و شهروندی خود را تجربه کردهاند.
بر اساس این گزارش، «بیشترین نگرانی نهادهای امنیتی ایران در حوزه رسانه در سال ۱۴۰۲، اطلاعرسانی درباره مسائل زنان و حجاب، میزان مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان، انتشار نتایج نظرسنجیهای سیاسی-اجتماعی، انتقاد از رهبر، دستگاههای دولتی و حکومتی، افشای فساد مقامها و گزارش فقر و خودکشی بوده است.»
موسسه میدپوینت که در زمینه آموزش روزنامهنگاری فعالیت میکند، گزارشهایی نیز درباره وضعیت روزنامهنگاری و روزنامهنگاران ایران منتشر میکند.
در گزارش موسسه میدپوینت گفته شده است که در پایان سال ۱۴۰۲، دستکم شش روزنامهنگار زندانی بودند اما شمار بهمراتب بیشتری در انتظار احضار و برگزاری جلسات دادگاههای خود بودند.
تغییر الگوی سانسور
این موسسه در گزارش سالانه خود میگوید توانسته است ۲۲۶ مورد سرکوب فردی و دستهجمعی روزنامهنگاران ایرانی در سال ۱۴۰۲ را ثبت کند، اما موارد آزار، احضار، بازجویی، بازداشت، تهدید و اعمال فشار علیه روزنامهنگاران احتمالا بسیار بیش از این است، اما به دلیل فشارهای امنیتی، بخشی از این فشارها علنی نمیشود و درباره آنها اطلاعرسانی صورت نمیگیرد.
معصومه ناصری، مدیر موسسه میدپوینت گفت: «در سالهای اخیر الگوی سانسور و فشار برای محدودیت آزادی بیان در جمهوری اسلامی تغییر کرده است. اگر خبر توقیف رسانهها را بسیار کمتر از پیش میشنویم، به این دلیل است که نهادهای امنیتی با شیوههای جدیدتر مانع از گردش آزاد اطلاعات میشوند. اخبار در شکل گسترده از طریق تماس مستقیم نهادهای امنیتی با مدیر مسئول یا سردبیران قبل از انتشار، سانسور یا به گفته آنها “مدیریت” میشود.»
به گفته موسسه میدپوینت، «در سال ۱۴۰۲ دستکم ۱۸ خبرنگار از محل کار اخراج شده یا به اجبار کارشان را ترک کردهاند. هشت روزنامه و وبسایت خبری هم با فشار قطع آگهی دولتی مواجه یا بهطور موقت و دائمی تعطیل شدهاند. همچنین شلیک گلوله به فعالان رسانهای، شکنجه و محکومیت به شلاق، حمله به خانه خبرنگاران و بازداشت بستگان نزدیک آنها از جمله موارد دیگر سرکوب است که روزنامهنگاران ایرانی در سال ۱۴۰۲ با آن مواجه بودهاند.»
در این گزارش گفته شده که «۱۴۱ مورد سرکوب در استان تهران و ۷۱ مورد در سایر استانها» گزارش شده است.
برخوردها در بیرون از پایتخت شدیدتر است
بررسیهای میدپوینت نشاندهنده فشار دو چندان بر روزنامهنگارانی است که بیرون از پایتخت کار و زندگی میکنند. بیشتر موارد برخورد خشونتآمیز فیزیکی شامل شکنجه، حکم شلاق، تیراندازی و حمله به خانه خبرنگاران و بازداشت اعضای خانواده، در استانهای دیگری جز تهران اتفاق افتاده است.
در این گزارش همچنین ۱۹ مورد حمله فیزیکی، کتک زدن یا حتی شلیک با اسلحه به خبرنگاران و فعالان رسانهای ثبت شده و آمده است:« بعضی محافظان مقامهای حکومت برای پاسخ ندادن به خبرنگاران، آنان را مورد حملات خشونتآمیز فیزیکی قرار دادهاند. حتی در سفر ابراهیم رئیسی به مقر سازمان ملل در نیویورک، موارد خشونت فیزیکی یا ربودن تلفن همراه خبرنگار ثبت شد؛ اقدامی که میتوانست منجر به پیگرد قضایی در آمریکا شود. در ایران فقط بعضی از برخوردهای فیزیکی و حمله محافظان مقامها به خبرنگاران رسانهای میشود.»
موضوعاتی که به برخورد با روزنامهنگاران انجامید
براساس یافتههای میدپوینت ۶۰ مورد از مجموع ۲۲۶ مورد، یعنی ۲۶ درصد از موارد سرکوب بهدلیل پرداختن به موضوع حجاب اجباری و مسائل زنان بوده است.
پس از آن روزنامهنگاران ایران به ترتیب برای پرداختن به مسائل سیاسی از جمله انتخابات با ۵۴ مورد (۲۳ درصد)، موارد نامعلوم یا اعلامنشده از سوی نهادهای امنیتی با ۴۲ مورد (۱۸.۵ درصد)، مسائل اقتصادی با ۳۱ مورد( ۱۳.۵)، مسائل اجتماعی: ۱۸ درصد (۱ درصد)، مسائل ورزشی با ۱۳ مورد( ۵.۷ درصد) و مسائل فرهنگی با هشت مورد ( ۳.۵ درصد) تحت فشار و تعقیب قرار گرفتهاند.
موسسه میدپوینت در گزارش خود همچنین از مجموع ۲۲۶ مورد سرکوب، در ۳۲ مورد روزنامهنگاران بهشکل جمعی تهدید شدهاند و شمار زیادی از خبرنگاران یا رسانهها وادار به اعمال سانسور مورد نظر حکومت، از جمله از طریق جلوگیری از ورود خبرنگاران و عکاسان به برخی مکانها، یا ابلاغ بخشنامههای «محرمانه» و تماسهای تلفنی با رسانهها در سراسر ایران، شدهاند.
معصومه ناصری با استناد به مجموعه گزارشهای گروه تحقیقی میدپوینت در طول سال ۱۴۰۲ گفت: «با گسترده شدن وبسایتها و کانالهای خبری در شهرستانها دایره مقامهایی که پشت خطوط قرمز قرار دارند و روزنامهنگاران حق ندارند درباره آنها گزارشی انتقادی یا خبری منفی منتشر کنند گسترش پیدا کرده و به مقامهای پایینتر رسیده است. نهادهای حامی روزنامهنگاران یا وجود ندارند یا کارکردی حداقلی پیدا کردهاند. ما میدانیم بسیاری از مدیران مسئول و سردبیران رسانهها درباره فشارها سکوت میکنند و نمیتوانیم این موارد را در گزارشهایمان ثبت کنیم.»
در این گزارش تاکید شده است که مجموعه برخوردها زندگی صدها روزنامهنگار ایرانی و خانوادههایشان را تحت تاثیر قرار داده و حق شهروندان برای دسترسی به اطلاعات را بیش از پیش پایمال کرده است.
موسسه میدپوینت، در انتهای گزارش خود افزوده است که این موسسه فقط موارد فشار بر روزنامهنگاران داخل ایران را کرده، اما همزمان فشار بر خبرنگاران رسانههای فارسیزبان خارج از کشور همچنان ادامه داشته است.
بر اساس اسنادی که گروه هکری عدالت علی منتشر کرده، دهها پرونده شکایت علیه روزنامهنگاران رسانههای خارج از کشور وجود دارد تا با ممنوع کردن آنها از انجام هرگونه معامله در ایران برای خانوادههایشان مشکل حقوقی ایجاد کند.
در سال ۱۴۰۲ جمهوری اسلامی متهم شد قصد داشته دستکم دو خبرنگار ایراناینترنشنال را در خارج از ایران ترور کند.
ایران اینترنشنال
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
گزارشگران بدون مرز در تازهترین گزارش خود از شاخص سالانه آزادی مطبوعات در جهان اعلام کرد حملات سیاسی علیه آزادی مطبوعات، از جمله بازداشت روزنامهنگاران، سرکوب رسانههای مستقل و انتشار گسترده اطلاعات نادرست در یک سال گذشته به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
در گزارش این نهاد غیرانتفاعی که روز جمعه ۱۴ اردیبهشت منتشر شد، آمده که چهار کشور اسرائیل، عربستان سعودی، سوریه و ایران، به عنوان بزرگترین زندانهای جهان برای روزنامهنگاران، در سال ۲۰۲۳ به حملات خود و بازداشت آنها ادامه دادهاند.
وضعیت ایران
بر اساس گزارش گزارشگران بدون مرز، ایران از نظر شاخصهای روزنامهنگاری در رتبه ۱۷۶ قرار دارد که همراه با کره شمالی، افغانستان، سوریه و اریتره در قعر جدول هستند.
این نهاد میافزاید: جایگاه ایران به عنوان یکی از «سرکوبگرترین کشورهای جهان از نظر آزادی مطبوعات»، از زمان موج عظیم اعتراضات در واکنش به قتل مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد در شهریور سال ۱۴۰۱، بدتر شده است.
ایران با حبس دستکم ۲۳ روزنامهنگار یکی از بزرگترین زندانهای جهان برای روزنامهنگاران است.
گزارشگران بدون مرز میگوید از آنجا که رسانههای ایران تا حدود زیادی تحت کنترل حکومت جمهوری اسلامی هستند، رسانههای خارج از کشور منابع اصلی اخبار و اطلاعات هستند.
«روزنامهنگاران و رسانههای مستقل در ایران دائماً با دستگیریهای خودسرانه و احکام بسیار سنگین روبرو هستند که پس از محاکمههای بهشدت ناعادلانه در دادگاههای انقلاب علیه آنها صادر میشود».
گزارشگران بدون مرز در مورد وضعیت روزنامهنگاری در خاورمیانه و شمال آفریقا گفته که وضعیت تقریباً در نیمی از کشورهای این منطقه «بسیار حاد» است. «امارات متحده عربی به هشت کشور دیگر در منطقه قرمز پیوسته است: یمن، عربستان سعودی، ایران، فلسطین، عراق، بحرین، سوریه و مصر».
کشته شدن «صد خبرنگار فلسطینی» در جنگ غزه
به گفته این نهاد، «فلسطینِ اشغالشده و تحت بمباران ارتش اسرائیل، و مرگبارترین کشور برای خبرنگاران، نیز در انتهای این فهرست قرار دارد. قطر اکنون تنها کشور منطقه است که وضعیت در آن به عنوان «سخت» یا «بسیار حاد» طبقهبندی نمیشود».
گزارشگران بدون مرز گزارش داده که از زمان حمله حماس به خاک اسرائیل در ۱۵ مهر پارسال، بیش از صد خبرنگار فلسطینی در غزه، از جمله دستکم ۲۲ خبرنگار در حین کار کشته شدهاند.
حمله گروه افراطی حماس که در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا قرار دارد، بیش از ۱۲۰۰ کشته در طرف اسرائیلی برجا گذاشت. این گروه بیش از ۲۵۰ نفر را نیز به گروگان گرفت.
اسرائیل در واکنش، اقدام به حملات شدید هوایی، زمینی و دریایی به باریکه غزه کرده که به گفته منابع فلسطینی تاکنون بیش از ۳۴ هزار کشته برجا گذاشته است.
گزارشگران بدون مرز سالانه ۱۸۰ کشور را از نظر توانایی روزنامهنگاران برای کار و گزارش آزاد و مستقل در آنها بررسی و دستهبندی میکند.
به گفته این نهاد، در سالی که بیش از نیمی از جمعیت جهان در انتخابات دموکراتیک به پای صندوقهای رای میروند، شاخصهای این نهاد نشان میدهد که روند کلی آزادی مطبوعات در سطح جهانی کاهش یافته و شاهد افزایش شدید سرکوب سیاسی روزنامهنگاران و رسانههای مستقل هستیم.
گزارشگران بدون مرز تاکید کرده که «بسیاری از دولتها کنترل خود را بر رسانههای اجتماعی و اینترنت افزایش دادهاند، دسترسی را محدود، حسابهای کاربری را مسدود و پیامهای حاوی اخبار و اطلاعات را سانسور کردهاند».
این نهاد همچنین تصویری تیرهوتار از استفاده روزافزون از هوش مصنوعی ارائه کرده و میگوید استفاده از این ابزار برای انتشار اطلاعات نادرست در راستای اهداف سیاسی «آزاردهنده» است و میتواند بر روند انتخابات تاثیرگذار باشد.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
ایلیا جزایری / رادیو فردا
گزارشهای متعدد حکایت از آن دارد که خشم مردم در نوار غزه از گروه حماس، بهدلیل نگاه امروزشان به نتایج حملهٔ این گروه افراطی به اسرائیل و همچنین مدیریت «فاسد» حماس بر این منطقه، رو به افزایش است.
پس از حملهٔ ۱۵ مهر پارسال گروه حماس، که آمریکا و اتحادیهٔ اروپا آن را یک سازمان تروریستی میدانند، جنگ در نوار غزه آغاز شده و همچنان، بهرغم کشته شدن دهها هزار فلسطینی در حملات زمینی و هوایی اسرائیل، ادامه دارد.
با توجه به شرایط نوار غزه و نفوذی که حماس در این باریکه دارد، مصاحبه با ساکنان دربارهٔ این موضوع آسان نیست، اما رادیوفردا موفق شد با شماری از ساکنان نوار غزه، به شرط استفاده از اسم مستعار و فاش نشدن هویتشان، در این باره گفتگو کند.
خشم قابل مشاهدهٔ مردم غزه از حماس
ام احمد، فعال مدنی فلسطینی که در حال حاضر ساکن اردوگاه آوارگان در شهر رفح است، با اشاره به نمود یافتن خشم مردم از حماس، به رادیو فردا چنین میگوید:
«نشانههای خشم از حماس را همهجا میتوانید ببینید؛ در خیابان، در بازار و همهجا. حرف روزمرهٔ مردم فحش دادن به حماس است. نفرین کردن زمانی که حماس را شناختند و این گروه به غزه آمد و قدرت را در دست گرفت. دیدیم چگونه این اتفاق افتاد و پس از آن وضعیت چگونه شد.»
در حملهٔ غافگیرکنندهٔ حماس به شهرها و شهرکهای اسرائیلی اطراف غزه که ۱۵ مهر ۱۴۰۲ صورت گرفت، حدود ۱۲۰۰ نفر و اغلب غیرنظامی کشته و بیش از ۲۵۰ نفر دیگر گروگان گرفته شدند.
در واکنش، اسرائیل حملهٔ نظامی گستردهای را به نواز غزه با هدف اعلامشدهٔ از میان بردن حماس آغاز کرد. تا کنون بیش از ۳۴ هزار نفر در نوار غزه کشته شدهاند که اکثرشان غیرنظامی بودهاند. این جنگ تاکنون همچنین دهها هزار مجروح و صدها هزار آواره برجا گذاشته چرا که نوار غزه به یک ویرانه تبدیل شده است.
پس از آنکه حماس گروگانها را وارد غزه کرد، تصاویری منتشر شد که نشان میداد شمار زیادی از مردم غزه با پخش شیرینی، شادی خود را نشان میدادند. اما به نظر میرسد واکنش انتقامجویانهٔ اسرائیل و حجم رویدادهای پس از آن نظر بسیاریها را عوض کرده باشد.
ام احمد در این باره به رادیو فردا میگوید:
«مردم میپرسند که چرا این تصیم را گرفتند و اقدام به حمله به اسرائيل کردند و ما را به اینجا رساندند؟ بعداً در چه موقعیتی خواهند بود؟ آیا در قدرت خواهند ماند؟ این سؤالی است که مردم آن را هم مطرح میکنند. اگر در قدرت بمانند، یعنی در آینده هم شاهد جنگ خواهیم بود. مردم میگویند ما این را نمیخواهیم، میخواهیم دست از سرمان بردارند. چون تحمل جنگ دیگری را ندارند. میخواهند بازسازی کنند اما بار دیگر هدف بمباران قرار نگیرند و همچون همیشه، همه چیز بار دیگر خراب نشود.»
مدیریت «فاسد»
علاوه بر ویرانی و کمبود کمکهای بشردوستانه که وارد نوار غزه میشود، گزارشهایی هم از نحوهٔ مدیریت این باریکه توسط نهادهای وابسته به حماس منتشر شده است. برخی گزارشها از وجود «فساد» گسترده سخن میگویند.
رادیوفردا موفق شد با ابوطارق، فعال رسانهای در یکی از رسانههای نزدیک به گروه حماس، در این باره گفتوگو کند.
بهگفتهٔ این فعال رسانهای، اعضای حماس «در مدیریت، کمکها را میدزدند و میان نزدیکان خود پخش میکنند. آنچه وزارت اقتصاد وابسته به حماس نامیده میشود، در گذرگاه دلالی میکند. یکسوم کمکها را میبرد و در بازار سیاه با قیمتهای نجومی میفروشد. بازرگانان هم مجبور به بالا بردن قیمتها میشوند.»
مقاومت در برابر اشغال یا جنگهای بیحاصل؟
«مقاومت در برابر اشغال اسرائیل» شعاری است که از سوی همه گروههای فلسطینی مطرح میشود. حماس هم ادعا میکند حملهٔ ۱۵ مهر در راستای همین هدف و برای دفاع از مسجدالاقصی بوده است.
ام احمد، فعال مدنی فلسطینی، با بیان اینکه مقاومت، مبارزه با اشغالگران و تعیین سرنوشت حق فلسطینیها بر پایهٔ قوانین و میثاقنامههای بینالمللی است، به رادیوفردا چنین میگوید:
«در چند دههٔ گذشته، همهٔ راهها را امتحان کردیم؛ هم راههای مسالمتآمیز هم راههای نظامی. راههای نظامی، بسته به مراحل مبارزهٔ فلسطینی، تاریخ و گروههای آزادیبخش، متفاوت بود. اما مسئله این است که در دورهٔ حماس و بهطور مشخص از سال ۲۰۰۸ شاهد یکی از خشنترین ظهور نظامی حماس بودیم. جنگی که ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ شاهد بودیم، تنها تحریک احساسات بود. پس از آن جنگهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴.
هیچ یک از این جنگها نتیجهای نداشت و موضع مردم روشن بود: ما تا چه زمانی وارد چنین جنگهایی میشویم و همه چیز را از دست میدهیم؟ ... راهحلهای نظامی را امتحان کردیم، نه کارساز بود و نه به هزینهاش میارزید. پس بگذارید راهی را برویم که ممکن است توافق سیاسی باشد.»
پیش از جنگ وضعیت نوار غزه بهتر شده بود
از سال ۲۰۰۷ و در پی اختلاف با گروه فتح و دولت خودگردان فلسطینی، حماس کنترل نوار غزه را دست گرفت. از آن هنگام، غزه در محاصرهٔ اسرائیل قرار گرفت؛ محاصرهای که بهگفتهٔ ام احمد، گاهی باعث میشد مردم غذایی برای خوردن نیابند.
این فعال مدنی اما میگوید که پیش از ۱۵ مهر گذشته، اوضاع غزه بهتر شده بود. او شرایط را اینگونه توضیح میدهد:
«در دورهٔ پیش از این جنگ، مردم بار دیگر برای کار به اسرائیل رفتند. فضا در غزه کمی باز شد. مردم میگفتند خوب است اگر بتوانیم همزیستی کنیم. خوب است اگر بتوانیم بار دیگر اقتصاد را باز کنیم؛ حتی اگر در اسرائیل کارگری کنیم... مردم به این فکر میکردند که راهحل میخواهیم؛ راهحلی مسالمتآمیز که همه را راضی کند و اجازه دهد همچون هر انسان دیگری روی کره زمین زندگی کنیم.»
او حتی از تغییر رفتار حماس در ماههای پیش از جنگ سخن میگوید:
«در آن دوره مردم گمان میکردند که حماس واقعاً از یک جنبش به یک حزب سیاسی تبدیل شده. اقدامات سیاسی حماس آشکارا در حال تغییر بود و من معتقدم که اکنون هم بخش سیاسی حماس نشان میدهد که در حال تغییر است. اما مشکل این است که حماس توان نظامی دارد و در بخش نظامی افرادی تصمیم میگیرند که تصمیمشان بالاتر از بخش سیاسی است.»
ام احمد حملهٔ ۱۵ مهر (۷ اکتبر) حماس به شهرها و شهرکهای اسرائیلی اطراف غزه را «اشتباه» میداند و میگوید حماس باید به خاطر بلاهایی که در پی این حمله بر سر مردم آمده، عذرخواهی کند.
او این حمله را به دلیل کشته شدن غیرنظامیان «غیر قابل توجیه» میداند، زیرا بهگفته او «غیرنظامیان خط قرمز هستند».
راهحل بر پایهٔ توافق سیاسی ضروری است
این فعال مدنی ساکن اردوگاه آوارگان در شهر رفح، بحران را فراتر از جنگ اخیر میداند و میگوید:
«ماجرا چند دهه اشغالگری است. چند دور جنگ میان دو طرف غیرهمسان است. ماجرا چند دهه اقدامات بسیار زشت اسرائیل و جرائم ضدبشری و جنایتهای جنگی از سوی اسرائیل است. این جنگ هم حقیقتاً نسلکشی است. اکنون زمان آن رسیده تا به توافقی دست یابیم که شامل آرامش در همهٔ طرفها باشد، شرایط را کمی آرام کند و بخشی از حقوقمان را بازستاند.»
او همچنین تأکید میکند که تنها راهحل، پایان این جنگ با یک توافق سیاسی است:
«حملهٔ ۷ اکتبر رویدادی است که در نبود توافق سیاسی، مشخص نیست چه زمانی تمام میشود. به همین دلیل باور دارم اگر این جنگ منتهی به راهحل سیاسی نشود، ما در آستانهٔ فاجعه بزرگ قرار خواهیم گرفت. نه تنها یک ۷ اکتبر تکرار خواهد شد، بلکه شاهد چندین ۷ اکتبر خواهیم بود، آن هم بهصورت خشنتر و شدیدتر از دو طرف. اصلاً هم مهم نیست کدام طرف آغازکننده باشد.»
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
با ارزشترین شرکت اروپایی در بازارهای مالی چه نام دارد؟
با ارزشترین شرکت اروپایی یک شرکت دارویی دانمارکی است که در زمینه عرضه داروهای مبارزه با چاقی مفرط و دیابت در جهان پیشتاز است. این شرکت دارویی «نوو نوردیسک»[۱] نام دارد. ارزش کل سهام این شرکت در بورس فراتر از ۵۰۰ میلیارد دلار است. ارزش این شرکت نزدیک به ١۰۰ میلیارد دلار فراتر از تولید ناخالص داخلی کشور دانمارک است. تولید ناخالص داخلی دانمارک در سال ٢۰٢٣ در حدود ۴۰۴ میلیارد دلار بوده است.
این شرکت داروسازی دانمارکی حدود ۶ ماه گذشته از نظر ارزش در بورس، جای شرکت معروف فرانسوی «ال و ام اچ» [٢](لویی ویتون موئه هنسی) را که در عرصه تولید کالاهای لوکس فعالیت میکند و با ارزش ترین شرکت اروپایی بود را پشت سر گذاشت.
نام شرکت دارویی «نوو نوردیسک» از اوایل سال میلادی گذشته و پس از عرضه دو داروی انحصاری: «ویگووی»[٣] برای مبارزه با چاقی مفرط و «اوزمپیک»[٤] برای بیماران دیابتی در جهان بر سر زبانها افتاد. با استقبال گسترده از این داروها، خصوصاً در آمریکا ارزش سهام این شرکت دانمارکی به نحو چشمگیری افزایش یافت.
شرکت دارویی «نوو نوردیسک» روز پنچشنبه ٢ ماه می آمار مربوط به فروش سه ماهه اول سال ٢۰٢٤ را منتشر کرد. این آمار نشان میدهد که فروش این شرکت در این سه ماهه باز هم به میزان ٢٤ درصد افزایش یافته است.
این شرکت دانمارکی شاهد افزایش ٣٢ درصدی فروش خود در بخش دیابت و ٤۱ درصدی در بخش چاقی بود. این گروه دارویی چشم انداز فروش و سود عملیاتی خود را برای سال ٢۰٢٤ یک نقطه افزایش می دهد و انتظار افزایش به ترتیب ۱۹ تا ٢۷درصدی و ٢٢ تا ٣٠ درصدی را دارد.
در سه ماه اول سال ٢۰٢٤، سود عملیاتی این شرکت با ٢۷ درصد افزایش به بیش از ٣۱ میلیارد کرون دانمارک رسید که با نرخ ارز ثابت ۳۰درصد افزایش یافته است.(هر دلار آمریکا معادل ۷ کرون دانمارک است.)
بیشترین رشد فروش این شرکت دانمارکی همچنان توسط ایالات متحده تامین می شود که در سه ماهه اول سال میلادی جاری با نرخ ارز ثابت، رشد ۳۶ درصدی را نشان می دهد. این رقم، رشد ۷۶ درصدی کل گروه را در بر می گیرد، در حالی که این رقم برای منطقه اروپا-خاورمیانه-آفریقا ۱٣ درصد و برای منطقه چین ٢ درصد بوده است.
فروش داروهای مبارزه با چاقی: آمپول «ویگووی» و «ساکسندا»[۵] ٤٢ درصد افزایش یافته و به بیش از ۱۱میلیارد کرون دانمارک رسیده است. شرکت «نوو نوردیسک» رهبر بازار جهانی یرای داروهای ضد چاقی با سهم بازار با حجمی معادل ٨۵ درصد است: بازار جهانی داروهای مبارزه با چاقی در سه ماهه اول سال ٢۰٢٤ در حدود ۱۰۹ درصد رشد داشته است.
نوشته: شاهرخ بهزادی
———————————————-
1- Novo Nordisk
2- LVMH
3- Wegovy
4- Ozempic
5- Saxenda
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
مصطفی تاجزاده
یکم. نیروی انتظامی مانند نیروهای نظامی تحت فرامین رهبر عمل میکند. بنابراین گشت غیرقانونی ارشاد (طرح نور) یا به دستور آقای خامنهای یا با تأیید و مجوز وی بازگشته است. این را کسی میگوید که در دوره اصلاحات سالها معاون سیاسی وزیر کشور و مدت کوتاهی نیز سرپرست وزارت کشور بوده است. کوتاه آن که جز رهبر هیچ مقام دیگری نمیتواند برای پلیس تکلیف تعیین کند.
دوم. خواست رهبر نافی مسئولیت دولت و مجلس و قوه قضائیه در مورد گشت غیرقانونی نور نیست. مقامات سه قوه یا سوگند خوردهاند یا وظیفه دارند مانع هرگونه تجاوزی به حقوق شهروندان شوند و باید پاسخگوی افکار عمومی باشند. اما علت تأکید و تصریح من بر نقش و مسئولیت رهبر در این باره آن است که کسی آدرس غلط ندهد و اذهان را منحرف نکند.
سوم. اگر آقای خامنهای واقعا منتقد مواجهه پلیس که بالضروره خشونتبار خواهد شد، با زنانی است که نمیخواهند زیربار حجاب زوری بروند و معتقدند جمهوری اسلامی باید مانند تقریباً تمام کشورهای دنیا، به استثنای طالبان در افغانستان و یکی دوکشور دیگر، زنان را آزاد بگذارد که داوطلبانه روسری به سر کنند یا نکنند، میتواند با یک اشاره به فرماندهی فراجا به مسئله پایان دهد.
چهارم. برچیدن ونهای پلیس نشانه آن است که رهبر به نظر اکثریت ملت احترام گذاشته و به خواست آنها تمکین کرده است. در جانب مقابل، مسئولیت پیامدهای ویرانگر این طرح شکستخورده، در صورت استمرار یافتن، در درجه نخست متوجه شخص آقای خامنهای است که گشت ارشاد را احیا کرده است. وی باید توجه کند که دوره دستور دادن و مسئولیت نپذیرفتن و مقامات و نهادهای دیگر را پاسخگو معرفی کردن سپری شده است.
پنجم. متأسفانه لجبازی با افکار عمومی، از ساخت مسجد در پارک قیطریه و تداوم امامت جمعه زمینخوار ازگل، تا بازگشت گشت ارشاد و سکوت درباره فساد عظیم چای دبش و اخیرا حکم ظالمانه اعدام توماج صالحی، در حال تبدیل شدن به سیاست راهبردی جناح رهبر است. بهنظر میرسد حاکمیت از جلب رضایت اکثریت ملت قطع امید کردهاست. افزون بر آن برنامه روشنی برای حل مشکلات تلنبار شده و مهار گرانی و تورم کمرشکن ندارد و قادر به ترسیم چشماندازی مثبت در افق ایران نیست. بنابراین به بهانه «مقابله با بیحجابی»، میکوشد فضا را پلیسی وامنیتی کند تا شهروندان نتوانند نطق بکشند و اعتراض کنند وادامه حکومت اقلیت بر ملت ممکن شود. گویا به این جمعبندی رسیدهاند حال که اکثریت ایرانیان دوستشان ندارند، لازم است از ایشان بترسند و ساکت بمانند.
ششم. یأس از اکثریت، «نصر بالرعب» یا «حکومت براساس ترس» را وارد مرحله جدیدی کرده، به دهنکجی آشکار به مردم کشانده است. نفی اعتبار رأی و نظر اکثریت توسط والی خودسر خراسان، در نظامی که هنوز بر برگ آرایش نوشته میشود: «میزان رأی ملت است» و گوشتتلخ خواندن پیامبر رئوفی که خداوند خلق او را عظیم و وجود مبارکش را رحمت برای عالمیان میخواند و نیز خشن معرفی کردن امیرمؤمنان و بیان این که حکومتش پر از فساد بود، توسط خطیب ثابت و هتاک بیت رهبر، که در این موارد قیاس به نفس میکند، برای توجیه بیکفایتیها، سرکوبها و فسادها ارائه و از صدا و سیمای رهبر پخش میشود. مهمتر آنکه زمینهسازی برای نظامیگری تمامعیار در همه عرصهها ارزیابی میشوند.
هفتم. در عصری که فرمانده پلیس لشکرکشی نیروهایش را در خیابانهای شهر، طرحی «کاملا فرهنگی واجتماعی» میخواند، تعجب ندارد که روحانیون همسو با ایشان، برای دعوت زنان به رعایت حجاب، لباس رزم به تن کنند و تردیدی باقی نگذارند که درک اقلیت حاکم از کار فرهنگی همان سرهنگی است. شبیه زمانی که اعلام کردند دشمن از جنگ گرم و نظامی با ایران ناامید شده و به جنگ نرم و فرهنگی روی آورده است. اما به جای آن که پادگانها را دانشگاه کنند، دانشگاهها را پادگان کردند و گفتگوی آزاد را به محاق بردند. بگذریم از این که فرهنگی خواندن «گشت نور»، نشان میدهد که حتی فرماندهان پلیس نیز متوجه شدهاند که مردم برخورد انتظامی و قضایی با زنان بدون حجاب را محکوم میکنند. در هرحال مشکل اسم نیست که با تغییر آن اعتراضات تغییر یابد. اگر سقوط به دره را «صعود به قله» خواندن مشکلات معیشتی و اجتماعی و زیستمحیطی را حل کرد، اکنون نیز «گشت زور» را «طرح نور» خواندن میتواند به مخالفتها و اعتراضها پایان دهد.
هشتم. چنانچه «حساسترین مأموریت پلیس» به تصریح فرمانده آن، «مقابله با بیحجابی» ولشکرکشی علیه زنان بدون حجاب است و اگر قرار بر بازگشت گشت بدنام وشکستخورده ارشاد بود، چرا این همه وقت و انرژی و هزینه صرف تدوین قانون جدید حجاب کرند؟ آیا توجه ندارند که بازگشت گشت ارشاد به معنای دروغ بودن تمام ادعاها و وعدههایی است که از آغاز جنبش مبارک «زن، زندگی، آزادی» تاکنون درباره عدم دخالت پلیس در موضوع حجاب طرح کردهاند؟ در درون حکومت یکدست چه خبر است و چه میگذرد؟ بعید میدانم خودشان هم بدانند!
نهم. سخن فرمانده انتظامی تهران نیز که علت بازگشت گشت نور را مطالبه مردم متدینخواند، نه فقط توهین به اکثریت ایرانیانی است که مخالف این گشتها هستند بلکه اهانت به بیش از ۶۰ درصد زنان محجبهای است که دخالت پلیس را خطا و موجب وهن دین و حجاب و ارزشها میدانند و هزینه اشتباهات حاکمیت را باید آنها در کوچه و بازار بپردازند.
دهم. در شرایطی که ندانمکاری و ناکارآمدی حکومت یکدست همراه با تحریمهای خارجی و خود تحریمیهای داخلی، تورم و گرانی، فشار طاقتفرسایی به مردم، به ویژه اقشار کمدرآمد وارد میآورد و در حالیکه تبعیضها، فسادها وحرامخواریها نارضایتی عمومی را به سطح بیسابقهای رساندهاست، تشویق پلیس به برخورد با زنانی که حاضر به سرکردن روسری نیستند، عین ماجراجویی ودعوت به عصیانگری است.
جمع گرانی و فساد و زورگویی، ایران و شهرهایش را به بمب ساعتی تبدیل میکند. آیا نمیفهمند؟!
زندان اوین
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
تلگرام مصطفی تاجزاده
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
گفتگوی توسعه با دکتر سمیه توحیدلو
نظمخواهی و امنیتخواهی ایرانیان مانع تغییر و حرکت به سوی توسعه
(دکتر سمیه توحیدلو جامعه شناس و استادیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.)
نکات کلیدی گفتگو با دکتر سمیه توحیدلو:
* نگاه من به توسعه به عنوان یک جامعهشناس است و بنابر این ترجیح من توجه به نهادهای اجتماعی و فرهنگی است. من توسعه را مانند آمارتیا سن ترکیب توانمندسازی و استحقاق (یعنی توسعه قابلیتها و فرصتها) میبینم. آمارتیا سن در بحث توانمندسازی جوامع، چند معیار را برای رفع فقر، افزایش توانمندی جامعه و بهتبع آن رسیدن به توسعه پیشنهاد میکند. یکی از این شاخصها «دارایی» است؛ افزایش دارایی با هر روشی میتواند یکی از معیارهای توانمندسازی در جوامع انسانی باشد. دومین شاخص، «محدودیتهای بیرونی» است. هرگونه تبعیضی که در زمینه جنسیت، قومیت و گروههای اجتماعی خاص، برای افراد نوعی محدودیت ایجاد کند، یکی از موانع توانمندسازی و یکی از موانع توسعه شناخته میشود. یکی دیگر از معیارهای توسعه «محدودیتهای درونی» آدمها است؛ یعنی آنچه که عملاً باعث انزوا میشود، آنچه که باعث فردگرایی خودخواهانه میشود.
* اگر بخواهم ارزیابی از وضع موجود توسعه ایران بدهم، باید گفت تقریباً در اغلب این شاخصها ایران وضعیت بسیار نابسامانی دارد. شاید مثال بزنند که در شاخص توسعه انسانی HDI بالا هستیم. اما باید بدانیم به لحاظ گستردگی نظام خدمات سلامت و دسترسپذیریاش برای همگان وضعیت خوبی نداریم. در همین نظام سلامت اگر پیشتر برویم و حرفهای نگاه کنیم، دسترسی به خدمات سلامت آنچنان که فکر میکنیم وجود ندارد. در حال حاضر ۱۷ میلیون شهروند هیچگونه نسبتی با دولت دارند؛ نه بیمه تأمین اجتماعی دارند، نه بیمه بهداشت دارند، دسترسی به هیچچیزی از این نظام سلامت ندارند. اگر به تفاوت تعداد تختهای بیمارستانهای دولتی و خصوصی توجه کنیم، و گسترش و پراکندگی آنها در کل جامعه و کل کشور را بررسی کنیم، نشان میدهد که اتفاقاً در حوزه بهداشت، علیرغم همه بالا بودن عدد شاخص HDI، در حوزه سلامت اوضاع خوبی نداریم.
* در ابعاد دیگر اگر معیارهای سنجش حکمرانی از منظر فسادناپذیری، آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در نظر بگیریم، عدد شاخصها دقیق گویایی این است که در یک سطح نابسامانی هستیم ولی باید بدانیم «احساس مردم» در مورد آنها حتی بدتر از نمره خود شاخص است. احساس آزادی و احساس برخوردار بودن (در کنار شاخص آزادی و برخورداری) دو شاخص دیگر است که بهشدت مهم و اثرگذار است، تا یک کنشگر بتواند توانمند شود یا توانمندسازی کند. این احساس بهشدت مخدوش است. این احساس خفقان و ناتوانی، پایین بودن همبستگی اجتماعی و عدم وجود افق مشخص نشان میدهد که هم در سطح انسانها و کیفیت زندگیشان و هم در سطح حکمرانی، در وضعیت بسامانی نیستیم.
* بیایید در مورد نظام آموزش هم صحبت کنیم. درست است که از اول، آموزش پایه را رایگان گذاشتیم و بحث رفع بیسوادی جزء اولین شعارهای ما در بعد از انقلاب بود و تا حد خوبی محقق شد؛ اما اگر کیفیتر به مقوله آموزش نگاه کنیم، تقریباً بالای ۷۰ درصد آموزش رایگان دانشگاهی مخصوص کسانی میشود که قبلا آموزش غیرانتفاعی و آموزش پولی در دورههای ابتدایی و دبیرستان گرفتهاند. این یعنی یک جای کارمان میلنگد. یعنی ما فرصتسازی نکردهایم و نابرابری در فرصتها همچنان سنگین و آشکار است. درحالیکه قرار است توانمندسازی از طریق داراییها و فرصتهای برابری در مقوله بهداشت و آموزش بهعنوان پایهایترین اصول صورت گیرد. آموزش داریم، دسترسی به معلم و سواد داریم، ولی کیفیتشان در آن حد نیست که فرصتآفرین و توانمند کننده باشد. یعنی محصلین ما، در مناطقی که دارند از خدمات رایگان آموزشی استفاده میکنند، اینقدر کیفیتش خوب نیست که بتواند آنها را در چرخه رقابتی قرار دهد که استحقاقش را دارند و در نتیجه نمیتوان گفت نظام عدالت را ایجاد میکند. بنابراین من باور ندارم که حتی در حوزه آموزش که عدد شاخصها بالاست، ما در وضعیت خوبی هستیم.
* وقتی تاریخ میخوانیم، میبینیم مسائل ما، مدام تکرارشوندهاند؛ یعنی ما به شکل سینوسی، مدام اتفاقاتی از منظر توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و توسعه صنعتی و غیره را تجربه میکنیم و اینها تکرار میشود. در چنین عرصههایی، وقتی شباهتهای زیاد تاریخی مشاهده میشود، نگاههای فرهنگی و ویژگیهای شخصیتی را بررسی میکنند تا ریشه این تکرار تاریخی روشن شود.
* البته تحلیل صرف ویژگیهای شخصیتی فارغ از نظام اجتماعی، ما را کمی به خطا میبرد و نوعی تصلّب را در جامعه ایرانی ایجاد میکند و آنوقت به پاسخهایی از این جنس میرسیم که تا اسلام هست، تا مدل ایرانی زندگی میکنیم، تا سنت هست، نمیتوانیم به توسعه برسیم و اینها پاسخهای خطرناکی است.
* ویژگیهای شخصیتی در صورتی اثربخش میشوند که تبدیل به نهاد شوند؛ یعنی تبدیل به یک باور جمعی شوند، تبدیل به یک کنش جمعی شوند، تبدیل به یک عمل جمعی شوند و وقتی این اتفاق بیفتد نهادهای غیررسمی شکل میگیرند. نهادهای غیررسمی هم، روی نهادهای رسمی تأثیر میگذارد. بر خلاف خیلی از تبلیغات که مسئله را شخصیت و فرهنگ ایرانی میبینند، اتفاقا من معتقدم نظام فکری، برنامهها، قوانین بسیار بیشتر بر روی نظام شخصیتی اثر میگذارند و بنابر این شخصیت و فرهنگ ایرانی ریشه توسعه نیافتگیها نیست.
* نگاههای اجتماعی و فرهنگی که من آنها را «ترجیحات تفکر» مینامم، ریشه توسعه در دورهها مختلف است. مثلا از مشروطه که نقطه آغازین نهادگرایی و شکلگیری نهادهای مدرن در ایران است میتوانیم ببینیم که ترجیحات تفکری ما، چگونه امتداد یافته است. بنابر این برای توسعه سؤال اصلی من این است که «ترجیحات تفکری» چیست؟ بنیانهای نظری که در جامعه ما وجود دارد چه چیزهایی هستند؟ و نقاط قوت و ضعفشان در راستای رسیدن به توسعه، و در راستای توانمندسازی، رسیدن به شایستگیها و رفع فقر و گسترش رفاه چیست؟ اینها سوالات اصلی من است.
* در جامعه ایران همیشه یک نظمگرایی ویژهای مدنظر بوده است؛ یعنی نوعی شکلگیری ساختارها و اسلوبهایی که قرار را بر تغییر ترجیح داده است. یعنی حتی اگر در دورههایی تغییرات شدید و شتابان داشتیم (مثل انقلاب اسلامی، مثل انقلاب مشروطه، مثل بحث ملی شدن صنعت نفت که نقاط کانونی مشخصی در تاریخ ما است) جامعه ما، به دلیل نظمگرایی بهشدت بالایی که به لحاظ ویژگیهای شخصیتی و ترجیحات تفکریای دارد، سریعاً آنها را به نقطهای برمیگرداند که ثبات ایجاد شود. به طوری که وقتی مشروطه اتفاق میافتد، چند سال بعد، در پایان مجلس دوم مشروطه، عملاً میبینیم که از مشروطه به اسم فتنه یاد میشود!
* اگر بخواهیم واژه «فتنه» را در تاریخ ایران تعریف کنیم، به معنی موقعیتی است که در آن قواعد پیشین حاکم نیست و قواعد جدید هم هنوز شکل نگرفته است، یا قواعد جدیدی که شکلگرفته است، نتوانسته است به شکل نهادهای غیررسمی در جوامع ما نفوذ و رسوخ پیدا کند. اینجا واژه «فتنه» استفاده میشود. به همین خاطر، این نظمخواهی و ثبات خواهی ایرانیان عاملی است که وقتی جامعه بخواهد پرشی بکند و تغییر و تحول داشته باشد، این ویژگی ما را بهشدت پایین میکشد و به سمتی میبرد که نظم و آرامش ایجاد شود و اجازه تغییر و تحول نمیدهد.
* اگر بخواهم این شخصیت کلان را در قالب ویژگیهای شخصیتی بیان کنم، با به ویژگی «تقدیرگرایی» ما اشاره کنم. یعنی ممانعت از هرگونه تغییر؛ اینکه حتی ما به دنبال معیشت ندویم. معیشت خودش میآید، ما هیچوقت در نمیمانیم، روزیرسان خدا است؛ این مدل سازگاری با طبیعت و آنچه که وجود دارد، همیشه در ما وجود داشته است. بحث تقدیرگرایی را در پذیرفتن مشکلات و سختیها هم میشود دید. در سختترین زمانها، شما میبینید که مردم ایران تاب میآورند و تابآوریشان در سختیها از این تقدیرگرایی میآید. ویژگی دیگر «سازگاری» است. در سختترین شرایط یکی از کارهایی که برای تابآوری میکنیم، پرداختن به طنز است؛ یعنی دشواریها را در قامت چیزی برای خندیدن تبدیل کردن. این باعث سازگاری با این دشواریها میشود. یکی دیگر «محافظهکاری» است؛ محافظهکاری در معنای حفظ وضع موجود است. مثلاً اگر به مدل ازدواجها اگر نگاه کنید، از قدیم تا به الان، سرمایههای ثابت و کمریسک همیشه در مهریه زنان بوده است. به قواعد دفینهسازی و مدلی که استفاده میکردند نگاه کنیم، در همه یک نوع محافظهکاری میبینید. یک ویژگی دیگر «امنیتخواهی» است؛ پرویز پیران همیشه میگوید که ما در تقابلهای تاریخیای که داشتیم، بین آزادی و امنیت، بین توسعه و امنیت، همیشه امنیت را انتخاب کردهایم. در بزنگاههای حساس برای جامعه ایرانی، امنیت مهمترین انتخاب بوده است. یعنی مردم (اکثریت مدنظر است) به سمتی میروند که آن امنیت حفظ شود؛ حتی اگر قرار است آزادی قربانی شود، حتی اگر قرار است دموکراسی قربانی شود، حتی اگر قرار است رشد و توسعه قربانی شود و امنیت اصل اول است.
* به لحاظ نظری، آن ترجیحات فکری که این نگاه تعادلخواه را در جامعه ایرانی پررنگ میکند و تا امروز میآورد و در تمام برنامههای ما مینشاند، نوع نگاه ما و باور ما به مقوله «عدالت» است. یعنی اگر عدالت را کلان ببینیم و با معناهای متکثر و دستهبندیهای متکثر از سنتی تا مدرنمان بخواهیم نگاه کنیم، خیلی مهم است که ما در کجای این محور سنتی تا مدرن قرار گرفتیم. از زمان مشروطه که عدالت واژه مهم و دال مرکزی مفهوم مشروطه شد، تا امروز که عدالت جزء مفاهیم اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی بعد از انقلاب است، عدالت برای ما وضع حفظ موجود است؛ عدالت برای ما، قرارگرفتن هر چیز در جای خودش است. یعنی آن نگاه افلاطونی که در جمهور هست و در فلسفه اسلامی جاری و ساری میشود، عدالت را قراردادن هر چیزی در جای خودش میبیند و اگر چیزی از جای خودش تکان بخورد، آن محافظهکاریها، آن امنیتخواهیها و آن تقدیرگراییها ما را به این سمت میبرد که این تغییر «فتنه» است. مثلاً شهید مطهری که عملاً نگاهش در بنیان تفکری جامعه ما ساری و جاری است، وقتی به عدالت نگاه میکند، علیرغم اینکه کاملاً به مدل رالزی هم توجه میکنند و آن را باز میکنند، ولی باز این مقولهای که هر چیزی جای خودش باشد، در نگاه ایشان هست.
* ما چه تعریفی از مقوله عدالت و رفع نابرابری اختیار میکنیم و میخواهیم برای آن برنامهریزی کنیم و آن را در جامعه پیاده کنیم؟ به نظر میآید در مقوله سیاستهای هویتی، مقوله برابری همگانی، ما هیچوقت نیاز به این برابری را در هیچ کجای منطق نظریمان و در هیچ کجای منطق برنامهایمان نداشتیم. وقتی به برنامهریزی میرسیم، وقتی میخواهیم کار کنیم، در مورد آن سرمایهدار و ثروتمند است یکجور فکر میکنیم و به آنکه فقیر است جور دیگر فکر میکنیم. در نظام توسعهای، ما به آن فقیر بهعنوان چیزی که باید رفاه برایش تأمین کنیم نگاه میکنیم، ولی در مورد ثروتمند نگاهمان اینگونه است که او قرار است که GDP را بالا ببرد و دقیقاً جزء آن جماعتی هستیم که توسعه را با افزایش و بالابردن رشد و وضعیت ثروتمندان بنا کردیم، نه بر کلیت رفع فقر و رفاه. به همین دلیل آن ثروتمند جای دیگر است و فقیر جای دیگر است.
* در نگاههای مدرن از عدالت، سوژه انسانی بهعنوان شهروند برابر با بقیه سوژههای انسانی است و انواع برابریها را دارد. ولی وقتی به تاریخ میروید و این آزادیهای اساسی را نگاه میکنید، میبینید که ما بهشدت مثلاً نگاه زن و مرد داریم. ما میگوییم در همان چارچوب، بین زنان عدالت برقرار شود، بین مردانِ طبقه متوسط مسلمان عدالت برقرار شود. یعنی اگر تا همین امروز، دنبال قوانین عادلانه هم هستیم، بین مرد و زن فرق است، بین مسلمان و غیرمسلمان فرق است، بین ایرانی و غیرایرانی فرق است. الان شما هر جای نهادهای ایران نگاه کنید، میبینید که این برابری سوژه انسانی، اصلا قرار نیست محقق شود. به دلیل اینکه هنوز سوژه انسانی شکل نگرفته است و سوژه انسانی معنایش آن معنایی نیست که در دنیای مدرن است. تا به امروز تکلیفمان با خودمان معلوم نیست. تا زمانی که تکلیفمان از منظر تفکری با خودمان معلوم نباشد، نظام برنامهریزی مسئله دارد.
* بهعنوان یک شاخص برای فهم نگاه نظری جامعه ایرانی به سوژه انسانی، مسئله زنان مسئله مهمی است و یکی از مهمترین فاکتورهاییست که نشان میدهد که چقدر ما تغییر و تحولات داشتهایم. ما به لحاظ نظری هیچ تغییری نکردیم. تقریباً همه کسانی که وضعیت فرهنگی فعلی را نقد میکنند، زنان و اینکه با گذشته متفاوت شدهاند را نقد میکنند و خیلی جدی در مورد این مسئله حرف میزنند که همین که گذاشتیم زندگیهای خانوادگی از پنج یا شش فرزند به یک یا دو فرزند تبدیل شود، باعث شد که زنان زمان داشته باشند که تحصیل کنند و تغییراتی ایجاد کنند که جامعه ما بدین وضعیت رسیده است و این نظر بهصراحت در نظریههای حاکمان و حکمرانی ما جاری است. متأسفانه اتفاقی که افتاده این است که ما ذینفعانی برای تغییر در ساحت اندیشه نداریم و نداشتهایم.
* اما درست است که یک هژمونی وجود دارد و یکی صدایش همیشه پررنگتر میشود، ولی واقعیت قضیه تکثر همیشگی است که جامعه ایرانی با آن روبرو بوده است و حتی در نظام تفکر هم، جایگزین همه اینها را در داخل و حتی در تاریخمان داریم. در ادبیات کاملاً دینی، کسی مثل شیخ اسماعیل محلاتی را داریم که بحثهای عمیق شهروندی میکند و در مورد خیلی از جداییهای ساحت دین و سیاست و عقلگرایی حرف میزند. اینگونه نیست که قرار است همه چیز را کنار بگذاریم و یک چیز دیگری ایجاد کنیم. اتفاقاً بنیان نهادیاش را داریم، مردممان تجربه و سابقه ارتباط برقرار کردن با انواع این مدلها را دارند. البته به دلیل اینکه این مدلها همیشه در کنار همدیگر و در جنگ باهم بوده است، هیچوقت نتوانسته است که یک مدل خالص وجود داشته باشد. در واقع امتناع از تفکر نداریم، بلکه یکسری بستهبندیهای تفکری در یک دورههایی داریم و مهم این است که این بستههای تفکری به نهاد تبدیل شده باشند یا نه. اگر اینها به نهاد تبدیل نشود، اگر به قانون تبدیل نشود، ماندگار نمیشود و در یک جامعهای تبدیل به امر توسعهای نمیشود. مثلاً مهم است که ببینیم کدام یک از وجوه عدالت در جامعه ما نهادینه شده است. یکبخشی که خیلی پررنگ است، قرارگرفتن هر چیزی در جای خودش است. ولی اثرات نهادی بخشهای دیگری که باعث میشود در دوره مشروطه محمدعلی فروغی پیدا شود، نشریات مشروطه پیدا شود، مدرسه حقوق پیدا شود و بعد در زمان پهلوی دانشگاه پیدا شود و تا امروز بیاید، وجود داشته است و نهادینه شده است و در جامعه ما هست و نهادهایش هم موجود است، فقط نیاز به خاکروبی دارد.
* بنابراین نگاه من این است که بازگشت به نگاههای سوسیالیستی عدالتخواهانه در کنار دموکراسی تلاش سخت و عجیبوغریبی نمیخواهد؛ امید میخواهد، انگیزه میخواهد و بازخوانی اصولی میخواهد که ما نمیخواهیم بازخوانیشان کنیم (یعنی جزء اصول اصلیای میدانیم که نباید تغییر کند). در وهله اول نترسیم از فکرکردن؛ چون مثلاً در بحث برابری جنسیتی، بعضی از فکرکردن در مورد این برابری میترسند و بعضی دیگر از هر گونه ورود زنان به عرصههای مدیریتی و غیره میترسند. بالاخره وقتی یک نهاد اصلی یک نظام تفکری، ساختارهای خودش را منطبق با خودش بسازد و در طول سالیان، بسط پیدا کند، تغییرش واقعاً سخت است. ولی ناممکن نیست، چون در دورههای مختلف این تغییر رخداده است. مثلاً در دوره اصلاحات، یک تغییری در نظام فکری حاکمیت اتفاق میافتد و خودش را در برنامههای توسعه، تحت عنوان اقتصاد دانایی محور یا سرمایه اجتماعی نشان میدهد. در بحث ملی شدن صنعت نفت و در زمانهای دیگر چنین چیزی را میبینیم. هم در نظر و هم در تجربه، ساحتهای مختلف را داشتهایم.
* اما در مورد اینکه چه باید کرد و نقطه عزیمت به سوی توسعه کجا است، اولین کاری که باید بکنیم، آن ترجیحات تفکری در وضعیت فعلیمان است. مهم این است که ما آن مفاهیم اصلی را چگونه میخواهیم باز کنیم، بسط دهیم و اجرا کنیم. وضعیتمان را، جایگاهمان را و نسبت خودمان را، با نوع نظام اقتصادیای که میخواهیم برگزینیم باید مشخص کنیم. برای من که میگویم توسعه یعنی گسترش رفاه و فقرزدایی، طبیعتاً سیاستهای رفاهی و فقرزدایی و نهادهایی که فرصتهای برابر میدهد و نهادهایی که ایجاد زمینه رفاه میکنند مهمترند. تغییرات نهادی هم، اگر قرار است اتفاق بیفتد، در ابتدای امر در همان جاهایی است که اتفاقاً ممکن است شاخصهای خوبی هم داشته باشیم؛ یعنی در آموزش، بهداشت و خدمات همگانی است. یعنی برای توسعه، آنجایی که فرصتها را میسازد و جامعه را توانمند میکند، باید در اولویت قرار بگیرد.
* همچنین ما دچار نابسامانی از منظر اجتماعی هستیم، برای همین وقتی در مورد شاخصهای توسعه حرف میزنیم، بحث مشارکت در جامعه مدنی در بخشی از این شاخصها میآید. وقتی جامعه مدنی شکل میگیرد، رفتوآمد نظریه و حتی عمل، بین مردم و نخبگان، بین مردم و حتی حکمرانان اتفاق میافتد و شما با یک حکمرانی و یک توده مردم طرف نیستید که نتوانید این رفتوبرگشتها را مدیریت کنید. این رفتوبرگشتها باید در بستر مشارکت و در بستر جامعه مدنی شکل بگیرد. آنگاه نخبگان به شکل کاملاً دموکرات میتوانند به آن ترجیحات برسند و این ترجیحات میتواند از طریق رسانه و ابزارهای دموکرات جامعه مدنی، به گوش بدنه برسد، در تعامل قرار بگیرد، گروههای اجتماعی دررابطهبا آن حرف بزنند، مشارکت اجتماعی شکل بگیرد و این خودبهخود اعتمادسازی ایجاد کند و در این فضا سرمایه اجتماعی هم برای پیشبری این ترجیحات تفکری هست. ولی وقتی جامعه مدنی نباشد، وقتی مشارکت و سرمایه اجتماعی در حداقل خودش است، نظامهای توسعهای نمیتوانند این رفتوبرگشت بین شخصیتها و افراد و نخبگان را برقرار کنند و این پیوند قطع است که این قطع شدن پیوند عملاً امروزه کاملاً آشکار است. وقتی پیوند قطع میشود، انواع شکافها در بدنه فعال میشود. یعنی وقتی مولکولهایی که این وسط در جامعه حرکت میکنند و پیامها را منتقل میکنند عقیم کنید، رسانه را عقیم کنید، گروههای اجتماعی را عقیم کنید، انواع آزادیهای سیاسی را در این جامعه مدنی عقیم کنید، خودبهخود اتصال قطع میشود. یکی از مقولههایی که توسعه را ممکن میکند و ادامهدار میکند همین لایه میانی جامعه مدنی و مشارکت آنها است.
* اگر در یک جامعه بازتر و آزادتر بودیم، من میگفتم که جامعه مدنی میتواند هدایتگر توسعه باشد، ولی تجربه ما در این سالهای اخیر نشان میدهد که جامعه مدنی را دولتها را محدود کردند؛ بنابراین نمیتوانم بگویم مردم میتوانند تغییر ایجاد کنند. مردم عاملان هرگونه تغییر هستند و میتوانند باشند، تودهها و جامعه مدنی و این نهادها عاملان تغییرند. ولی آن کسی که باید بگذارد و یک مقدار فضا را ایجاد کند و به این باور برسد که باید این تغییر اتفاق بیفتد و باید چنین نگاه و نگرشی به مردم داشت، حاکمیت و حکمرانی است و بنابر این نقطه عزیمت همین جا است. تصور من بر این است که دولتها برای هرگونه رفع مسئلهای، در وهله اول به کم شدن شکاف دولت–ملت نیاز دارند. چون مسائل ما متعدد است و کاسته شدن از شکاف دولت ملت، اولین و مهمترین مسئله ما است. چون بهخاطر نبودن اعتماد و بهخاطر این شکاف، هر کاری هم بکنند، بهترین کار هم بکنند، دیده نمیشود و ارزشش کم میشود و از بین میرود. ما الان در چنین وضعیتی هستیم. بنابراین اگر بخواهم نقطه عزیمت را بگویم، بهعنوان اولین مسئله، ازبینرفتن شکاف دولت ملت و ایجاد شرایطی است که این شکاف از بین برود. برای کاهش شکاف، قاعدتاً دولت باید کمی به وضعیت معیشت و امثالهم بپردازد، یعنی بتواند مردم را راضی کند.
* بنابراین در سیاستها باید به دنبال سیاستهای رفاهی رفت. سیاستهای رفاهی یک زیرساختی نیاز دارد، یک درآمدی میخواهد که گسترش فضای تولید را میطلبد؛ اولاً گسترش فضای اقتصادی موجود را برای همگان میطلبد و دوم اینکه بسته نبودن فضای اقتصادی را میطلبد. بنابراین در وهله بعدی ارتباط و تعامل درست با دنیا، میتواند کمک کند که مسئله معیشت حل شود و اقتصاد تا حدودی مسئلهاش حل شود و بعد بتواند این شکاف را پر کند. وقتی من میگویم برای پرکردن شکاف باید هر کاری کرد، منظورم هر کار معقولی است که اثرات مخرب ندارد. وگرنه مثلاً شما یارانه بدهید و بعد از دو سال، اثرات مخرب تورمی و افزایش نابرابری (افزایش ضریب جینی) را به دنبال داشته باشد مد نظر ما نیست.
* دولت باید شروع کند، چون مردم تمام امکانهای اثرگذاری – رسانه، تشکلهای اجتماعی و غیره – از دستشان رفته است، جز اینکه امید داشته باشند. متأسفانه آمار نشان میدهد که امید، که آخرین امکان و آخرین سنگری که مردم میتوانند داشته باشند، هم تا حدودی ازدسترفته است. بنابراین امکان بزرگ، فعلاً کسانی هستند که در قدرتاند و کسانی هستند که سهمی در حکمرانی دارند و باید این را ایجاد کنند، مردم را به بازی بگیرند و این شکاف را کاهش دهند. شدنی هم هست؛ اتفاقاً جزء کسانی نیستم که بگویم باید همه ساختارها عوض شود، همه نظام تفکری عوض شود و ما بعد کارهایی بکنیم. در واقعیت تاریخ نشان میدهد که وقتی امیرکبیر در بدترین و سختترین شرایط اجتماعی میتواند کارهای مثبتی انجام دهد، پس الان هم میشود. امیرکبیر با فهم موقعیت درست زمانه و موقعیت روز و استفاده از ابزارهایی که میتواند، کارهایی میکند که اثرش حتی تا انقلاب اسلامی ماندگار است. بنابراین حکمرانانی که کارآمد باشند، بدانند، بفهمند و مسئله را بشناسند و بخواهند کاری کنند، مهم است.
* در وهله بعد، بوروکراسی ما بهشدت فاسد است، بهشدت مسئله دارد و ما درگیر چرخه زوال شدهایم. اگر حکمران بخواهد این شکاف را پر کند، بهغیراز اینکه باید مسائل معیشتی را حل کند، برای مسئله بوروکراسی نیز باید فکری کند. من برای مسئله بوروکراسی هم، باز بهم ریختن ساختارها را تنها راه نمیدانم و فکر میکنم که ل آن شدنی است. ولی باتکیهبر اینکه این بوروکراسی قرار است چه کاری انجام دهد و چگونه کار انجام دهد، از طریق شفافیتها و رفع مسائلی که فسادزا و رانت آفرین است، میتوان این را هم پیش برد.
منبع: پویش فکری توسعه
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 May 2024
|
ايران امروز |
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|