شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
روز پنجشنبه دهم ماه ژوئیه ۲۰۲۵ رهبران آذربایجان و ارمنستان در ابوظبی دیدار دوجانبه داشتند. گزارشها و اخبرهای اولیه از این نشست مثبت هستند. برخی از منابع ارمنستان، به توافق بر سر عدم واگذاری کنترل کریدور مورد مذاکره زنگهزور به روسیه خبر دادند. مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان نیز در اظهار نظر کوتاه اولیه خود لحن امیدوارانهای داشت و مسئله واگداری احتمالی کنترل اجرایی کریدور به شرکتهای آمریکایی را قابل قبول خواند و به بخش ارمنی رادیو آزادی گفت که این گزینه در صورت مطابقت کامل با اصول اعلام شده از سوی ارمنستان، قابل اجرا خواهد بود.
این مقاله میکوشد نشان دهد که امروز کجا هستیم و چگونه به اینجا رسیدیم. کاهش نقش روسیه در این تحولات روشن است و نقش ایران که تابعی از سیاستهای روسیه بوده است، کمرنگتر از روسیه شده است.
فهم عمق تحولات جاری در قفقاز جنوبی با مانیتورینگ روابط تهران با سه پایتخت جنوب قفقاز ممکن نیست. این روابط خطی و فاقد پیچ و تاب روابطی است که بین همان سه پایتخت جنوب قفقاز و مسکو همیشه جاری است. این روابط که از مناسبات پیدا و پنهان قدرتهای منطقهای و جهانی هم تأثیر میپذیرند، در کنار هم منظره شگرفی را ایجاد میکنند که بهراحتی با تاریخ، سرنوشت امپراتوری روسیه و نظم آهنین روسیه پوتین مرتبط هستند و مجموعه این اوضاع دائما نوشونده شایسته نام شطرنج سه بعدی است.
برخلاف امپراتوریهای اروپایی، متصرفات و مستعمرات روسیه پیوستگی زمینی با روسیه داشتند و برخلاف عثمانی، پروسه انحلال امپراتوری روسیه در جریان جنگ جهانی اول و بعداز آن، تکمیل نشد. بهجز فنلاند و لهستان، بقیه مستعمرات از طریق پروژه “اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” تا سال ۱۹۹۱ به موجودیت خود ادامه دادند. انحلال امپراتوری سرخ روسیه در سال ۱۹۹۱ بعدا از سوی ناسیونالیستهای روس چون پوتین یک “فاجعه” نامیده شد.
شیوه مدیریت ۱۱ جمهوری از جماهیر سابق شوروی (بهجز سه جمهوری کوچک کرانه دریای بالتیک) ترکیبی از اقدامات آشکار و نهان بود و هجوم نظامی روسیه به اوکراین، نشان داد که این “مدیریت” شامل چه ابزاری میتواند باشد. جالب است که دو بهانه روسیه برای حمله به اوکراین، یکی نزدیک شدن ناتو از طریق جذب احتمالی اوکراین به صفوف خود بود و دیگری قصد روسیه برای “نازیزدایی” از اوکراین. در قفقاز جنوبی، آذربایجان از طریق هزار و یک بند رسمی و غیررسمی به ترکیه و از آن طریق به ناتو متصل است و سه دهه است که کادرهای نظامی آذربایجان طبق استاندارد ناتو در آکادمیهای نظامی ناتو در ترکیه و اعضای دیگر ناتو تربیت شدهاند.
از نظر وجود آثار نازیستی، ارمنستان بیشترین مشروعیت رسمی را به میراث نازیستی خود داده است و مجسمه ۶ متری افسر ارمنی نیروی اس اس نازیها بنام “گارگین نژده” در مرکز پایتخت این کشور در سال ۲۰۱۶ از سوی رئیس جمهوری وقت سرژ سرکیسیان در مرکز ایروان پردهبرداری شد و حزب جمهریخواه دولتی تحت رهبری وی به نام “حزب جمهوریخواه ارمنستان” با صراحت عجیبی به کپی برداری از سمبول رسمی حزب نازی و ایدئولوژی نازیستی (تحت نام “نژدهایسم”) دست زده است. معنی این رفتار دوگانه در برخورد با اوکراین و سه جمهوری جنوب قفقاز، بیاهمیت حساب کردن قدرت و جسارت استقلال عمل آنها در قبال اراده مسکو بوده است. امری که امروز بعداز عقب نشینی گرجستان، متحدا از سوی آذربایجان و ارمنستان دنبال میشود.
خدا ژورنالیستها را دوست دارد!
جمله فوق را اینروزها میشود در مطبوعات و رسانههای روسیزبان به کرات یافت. هنوز گرمی هیجانات شرح و بسط جنگ ایران و اسرائیل نخوابیده بود که چرخش عجیب در روابط آذربایجان و روسیه چون هدیهای در اختیار اهل تحلیل و تفسیر قرار گرفت. اگر این روابط را از حقله ماقبل آخر زنجیره حوادث یعنی رفتار بد پلیس روسیه با مهاجران، شروع کنیم، به جایی نخواهیم رسید. بدرفتاری پلیس بدنام روسیه با مهاجران دارای شهروندی روسیه که موجب عکسالعمل شدید آذربایجان شد، خبری نیست که کسی در فضای رسانهای روسیزبان بدان توجهی کند. آنچه همه سرها را به سوی روابط باکو مسکو گردانید، پاسخ سخت و نامنتظره جمهوری آذربایجان به رفتار (زشت اما عادی شده) پلیس روسیه با شهرندان آذربایجانیتبار خودش بود.
وابستگی جماهیر سابق شوروی به محل کار بخش مهمی از شهروندان خودشان در روسیه، همیشه رهبران این کشورها را از اعتراض به رفتار ضدانسانی مقامات روسیه با نیروی کار مهاجر بازداشته و عکسالعمل آنها را به حداقل ممکن در حد ارائه خدمات کنسولی سمبولیک به قربانیان خشونت تقلیل داده یا مثل کارهایی چون تقبل هزینه انتقال جسد افراد کشته شده به کشور مادر بوده است.
این کوتاه نیامدن جسورانه از سوی آذربایجان و در سومین دهه از ثبات باورنکردنی خود در حالی رخ میدهد که، هنوز یاد قرارداد همکاری استراتژیک مابین دو کشور در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ یا پذیرایی از ولادیمیر پوتین در منزل شخصی الهام علیاوف در تابستان ۲۰۲۴ در یادها تازه است.
تایید یک تاکتیک استعاری در عمل
تئوری توطئه (خاص جهان عقبمانده) در متصرفات سابق روسیه هم مثل خاورمیانه خریدار بسیار دارد. این نگاه، پشت هر عمل شیطانی، دست روسیه را جستجو میکند. بسیاری در این منطقه معتقدند که روسیه با ایجاد زخم و کاشتن استخوان در لای زخم در حین پانسمان، قدرت مدیریت اوضاع و حفظ سلطه خود بر مستعمرات سابق را حفظ میکند. دلایل تأیید کننده عینی برای این ادعا کم نیست. مثلا دولتهای خودخوانده تأسیسشده در همه مناطق تجزیه شده از اراضی چهار جمهوری سابق شوروی (آذربایجان، مولداوی، گرجستان و اوکراین) از حمایت آشکار روسیه برخوردار بودند. آنچه ادله تکمیلی برای تأیید این ادعا میشود، بسته شدن کم و بیش نهایی پرونده یکی از این جماهیر خودخوانده (پروژه مشترک ارمنستان و روسیه در قرهباغ) و تأثیر آن بر میزان کنترل روسیه در جنوب قفقاز است. ماجرا از این قرار است که پایان دادن به موجودیت دولت خودخوانده ارامنه قرهباغ، در برابر چشمان حیرتزده ناظران، مثلت اتحادی باورناکردنی ترکیه، آذربایجان و ارمنستان را به ضرر روسیه (و ایران) پدید آورده است.
”رستگاری در قفقاز”!
نزدیک به پنج سال از پیروزی سریع آذربایجان در صحنه پایان درامی که نقطه شروع فروپاشی شوروی هم نامیده شده است میگذرد. در این پنج سال، در دنیای تحلیل و رسانه روسیزبان، بطور سریالی، جزئیاتی از تدارکات و تمهیدات ۲۴ ساله آذربایجان برای این پیروزی درز کرده است. بنا به گفته یکی از بهترین مفسران اوکراینی، این ماجراها، شبیه فیلم آمریکایی “رستگاری در شاوشنک” (The Shawshank Redemption) از فرانک دارابونت (با نقش آفرینی مورگان فریمن، تیم رابینز و...) است. فیلمی که بعداز صحنههای پایانی آن، همه اتفاقات فیلم همچون قعطات یک پازل در متن و بطن کلیت داستان مفهوم پیدا میکند. (فیلم در وبسایت IMDb همیشه امتیازی بالای ۹ دارد) پیام اصلی فیلم، ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگیناپذیر برای وصول به هدفی والاست.
زنجیره حوادثی که مهمترین شکست روسیه در قفقاز جنوبی (موسوم به حیات خلوت روسیه از سوی روسها) را رقم زد از امضای پیمان آتشبس بیشکک در ۵ ماه مه ۱۹۹۴ شروع میشود؛ تا در ۲۰ سپتامبر همان سال امضای یکی از بزرگترین معاملات نفتی دنیا موسوم به “قرارداد قرن” را از سوی غولهای نفتی دنیا در کاخ گلستان در پایتخت جمهوری آذربایجان را ممکن کند. این قرارداد شروع سلسلهای از موفقیتهای اقتصادی آذربایجان بود که تاکنون باعث و بانی ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری داخلی و خارجی در آذربایجان بوده است.
پیمان آتشبس ماه مه ۱۹۹۴ در بیشکک بین آذربایجان و ارمنستان، همین امروز، بهعنوان یکی از موضوعات تأثیر گذار بر روند جنگ تجاوزارانه روسیه بر علیه اوکراین مطرح است. ماجرا از این قرار است که اوکراین طبق تجربه آذربایجان مایل به آتشبس به امید تقویت بنیه دفاعی خود و بقیه تدارکات لازم برای آزادی اراضی اشغالی خودش است. طرف روسیه هم در هراس از گرفتار شدن به سرنوشت ارمنستان از این خواست اوکراین طفره میرود و بدون پذیرش الحاق اراضی اشغالی به روسیه حاضر به قطع جنگ نیست.
امضای قرارداد قرن
مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه
پیروزی قاطع و سریع آذربایجان همه نگاهها از مستعمرات سابق روسیه را متوجه این جمهوری جنوب قفقاز کرد. آذربایجان بعداز اشتباهات اولیه در آغاز تأسیس جمهوری سوم خود، دورانی طولانی از ثبات و بهبود رابطه با روسیه را تجربه کرده بود. آذربایجان طی این فرصت ۲۴ ساله، اولین شاهراههای انتقال نفت و گاز و ترانزیت کالا بدون عبور از روسیه را از خاک گرجستان به سوی غرب با موفقیت طراحی و اجرا کرده بود، کشورهای مهمی از اروپا و بخصوص اسرائیل را به مشتری منابع انرژی خود تبدیل کرده بود و دست روسیه، ارمنستان و ایران از همه این زیرساختهای استراتژیک و معاملات بزرگ کوتاه بود.
تدارکات ۲۴ ساله آذربایجان برای آزادسازی اراضی اشغالی خود، از جمله شامل گسترش و تعمیق روابط با روسیه بود تا بتواند این بازیگر تعیین کننده و بازیگر پشت صحنه همه نقشههای شوم در جماهیر شوروی سابق را از موضع طرفدار آشکار ارمنستان به موضع دوست آذربایجان در ظاهر و بیطرف در عمل بکشاند.
بعداز پیروزی آذربایجان، تابوها در ارمنستان هم شکست. رومن باغداساریان بلوگر معروف ارمنی؛ ۲۴ سال اخبار دروغ رسانههای ارمنستان در باره نبود نفت و گاز در منابع آذربایجان و ترک آذربایجان از سوی شرکتهای بینالمللی را یک فریب بزرگ نامید. کارشناس نظامی ارمنی به نام وان آمبارتسو میان ارتش آذربایجان و بهخصوص نیروهای ویژه آن را جزو بهترینهای دنیا طبقهبندی کرد. همکاران سابق الهام علییئو در دانشگاه دولتی روابط بینالمللی مسکو زبان به تعریف از تواناییهای او در رسانهها گشودند. گفته شده که جلوگیری از بسته شدن مدارس روسی در آذربایجان و افتتاح شعب برخی از دانشگاههای روسیه در جمهوری مستقل آذربایجان، در اصل “تدارک دیپلماتیک” برای مهندسی در ترکیب نیروهای بینالمللی مؤثر در سرنوشت جنگ بوده است. آشکار شدن حجم همکاریها با اسرائیل همچون تمهیداتی برای کنترل غضب تهران ارزیابی شد و حتی انتخاب بازار صادرات استراتژیک آذربایجان با چینشی آگاهانه از سوی آذربایجان برای برخورداری از حمایت کشورهای اروپایی نامیده شد.
امروز از سوی تعداد کثیری از صاحبنظران در این موضوع، پذیرفته شده است که، مسئله عدم مداخله روسیه در جریان جنگ ۴۴ روزه قفقاز، بر زمینه عدم انتظار پوتین از توانایی پیروزی سریع آذربایجان در جنگ و در ادامه اشتباه محاسباتی فاحش وی از نتایج هجوم نظامی به اوکراین بوده است. طبق این تحلیل پوتین ابتدا به نیمه جان شدن ماشین نظامی ارمنستان از سوی ارتش آذربایجان رضایت داده است به این امید که سرفرصت ناشی از حضور نیروهای “حافظ صلح روسی” در قرهباغ، کار به مسیر روسی مطلوب خود بازگرداند. اما اشتباه محاسبه وی در دستکم گرفتن اراده مردم اوکراین، این “فرصت” را از وی دریغ کرده است.
امید دوم روسیه به ماده ۹ از بیانیه سه جانبه آتشبس به تاریخ ۹ و ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ بود.
“۹. کلیهٔ فعالیتهای اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین میکند. کنترل حمل و نقل توسط ارگانهای سرویس مرزی FSB روسیه انجام میشود. با توافق طرفین، ساخت زیرساختهای جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند میدهد، انجام میشود.” (تأکید از منـ ع. ا.)
اهمیت این ماده آنجاست که مسیر ترانزیتی شرق-غرب موسوم به “کریدور میانی” در رقابت با دو مسیر شمالی و جنوبی برتریهای غیرقابل تردیدی دارد و دست گذاشتن روسیه روی یک حلقه از این زنجیر ۷ تا ۱۰ هزار کیلومتری، یعنی کنترل روسیه بر کل کریدور میانی، چون برخلاف بخش آسیای مرکزی این مسیر که دارای چند مسیر مشابه آلترناتیو است در قفقاز جنوبی به خاطر جبر جغرافیای طبیعی، تنها مسیر باریکی از حاشیه رود ارس به سوی غرب قابل استفاده است. همین امروز بخش بزرگی از محدودیت کریدوری که آذربایجان را به دریای سیاه، دریای مدیترانه و ترکیه متصل میکند، کوهستانی بودن بخش گرجستانی مسیر است. اوجگیری تنش جدید روسیه با ارمنستان و آذربایجان هم بر سر همین کنترل استراتژیک بر شاهرگ ترانزیتی شرق و غرب است که در ادامه این مقاله بدان اشاره خواهد شد.
مجموعه بزرگی از تصمیمات آذربایجان طی سه دهه گذشته، امروز برای کشورهای درگیر با اراده سلطهگرایانه روسیه، به عنوان “مدل آذربایجانی مدیریت ولع روسیه” مطرح است. آنچه در نگاه به تک تک کادرهای این سریال، طی مرور زمان اموری عادی تلقی میشدند، امروز برای رهبران کازاخستان، ارمنستان، گرجستان، اوکراین، مولداوی و بقیه مستعمرات سابق روسیه، در نگاه به کل پازل مفهومی دیگر پیدا میکند. آذربایجان بدون شکستن دل روسیه، روابط همهجانبه معنیداری با دنیای غرب شامل اروپا، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل داشته است و از جمله به همکاری حداکثری ارتش خود با ارتش ناتویی ترکیه نائل آمده است. امروز، بهجز زمینه نفوذ فرهنگی و سیاسی سنتی و بخش ترانزیت کالا (در مسیر شمال جنوب)، روسیه در هیچ زمینه دیگری روابط معنیداری با آذربایجان ندارد.
آنچه شیوه آذربایجانی مدیریت معضل دشوار روابط با روسیه را از دیگر مستعمرات سابق روسیه متمایز میکرد، نکات زیر بود:
۱. توافق صبورانه پشت پرده به جای تقابلی که پوتین براحتی میتوانست آنها را ضربه حیثیتی بهخود حساب کند. بهعنوان مثال رفتار میخائیل ساآکاشویلی و مخالفان روسیه در اوکراین، در حد غیرضروری و مخربی متضاهرانه بود.
۲. پنهان شدن حساب شده آذربایجان در پشت سیاست “عدم تعهد” بهجا مانده از سالهای تقسیم جهان به اردوگاه متخاصم در دوران جنگ سرد. در حساسترین سالهای نیاز به استقلال عمل در فاصله ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴، الهام علییئو رهبر جنبش غیرمتعهدها یا جنبش عدم تعهد (Non-Aligned Movement) بود. این سازمان متشکل از ۱۲۰ دولت عملا فاقد نقشی مهم در دوران پساجنگ سرد، نقش توضیحدهنده امتناع آذربایجان از پیوستن به پیمان دفاعی و اتحادیه گمرکی دستساز روسیه بود.
۳. تیمی از الیگارشهای آذربایجانی فعال در روسیه گود نیسانوو، زاراخ ایلیف، آراز آقالاراو، امین آقالاراو، واحد علیاکبروف، فرید محمدوف و افرادی در سطح مدیریت در گازپروم (Gazprom)، روسنفت (Rosneft)، و بانکهای وابسته به کرملین وجود دارند که همه دارای اصالت آذربایجانی هستند اما معمولاً در سایه باقی میمانند و نامشان در لیست رسمی تحریمها یا اسناد رسانهای نیست. این تیم پرنفوذ با توجه به تربیت سیاسی و شخصیت پوتین، دشوارترین کارها را برای تنظیم روابط شخصی و دیپلماتیک آذربایجان با روسیه انجام دادهاند.
۴. دیپلماسی در سکوت. برخلاف شخصیت رسانهای نیکول پاشینیان که با توجه به پیشینه روزنامهنگاری و پوپولیسم وی قابل فهم است، الهام علییئو توانایی پیشبرد دشوارترین کارها به دور از غوغا و ایجاد تیترهای جنجالی در رسانهها را دارد.
۵. دانش و تواناییهای شخصی الهام علییئو و موقعیت وی بهعنوان عضوی از نخبگان یهودی، روس، آذربایجانی مسکو در سالهای تحصیل و تدریس در آن شهر، بهعلاوه هنر سخنوری وی در زبان روسی و انگلیسی، به تنظیم و حفظ بالانس در مدیریت همزمان روابطی دشوار و به شدت حساس با روسیه و غرب مؤثر بوده است. بسیاری از شخصیتهای رسانهای آشکارا دشمن آذربایجان، بارها مجبور به ستایش از تواناییهای وی به عنوان یک دولتمرد بودهاند.
۶. دستگاه دیپلماسی آذربایجان شامل نسل جوانی از کادرهای تحصیلکرده در بهترین دانشگاههای غرب است. این کیفیت مهم مانع صدور پیامهای متناقض به سوی غرب یا روسیه بوده است. حفظ توازن میان این دو دسته روابط هرچند شبیه حرکت بر لبه تیغ و دشوار است اما تا ظهور این تنش اخیر با روسیه، موفق به مهار خشم روسیه از نزدیکی زیاد آذربایجان به ترکیه و از آن طریق غرب شده است. طرفهای غربی هم حداقل بعد از فجایع گرجستان و اوکراین، تحمل زیادی نسبت به سیاستهای آذربایجان داشتهاند.
حکایتی نمونهوار از مدلی آذربایجانی مذکور
در این مقاله اشاره کوتاهی به یک سلسله از پارادوکسهای مهم در منطقه مورد بحث خواهد بود. مسلما به ذکر نام نمونههای آشنا برای خوانندگان این سطور اکتفا شده و تنها در موارد کمتر آشنا، توضیحاتی به اختصار داده خواهد شد.
دوستی آذربایجان دارای اکثریتی از اهالی شیعی با اسرائیل و دوستی ارمنستان مسیحی با دولت اسلامپناه جمهوری اسلامی ایران، از شناختهشدهترین پارادوکسهای این حکایت است.
اما شاید کمتر به این نکته توجه میشود که با توجه به مسییحی بودن سه نمونه از جماهیر سابق شوروی که میزبان دولتهای خودخوانده تحت فرمان مسکو شده بودند، تنها کشور مسلمان قربانی این سیاست مسکو (همان آذربایجان) تنها کشوری است که تاکنون موفق به دفع این شر روسیه شده است. این مسئله موجب بروز موجی بیپایان از تحسین و حسادت سه کشور مسیحی قربانی این سیاست کشورسازی روسی شده است.
دمیتری گوردون روزنامهنگار برجسته اوکراینی در مصاحبه با کانال “نووستی کافکازا” به خبرنگار گرجی به نام گئلاواسادزه در مورد سفری از استراسبورگ صحبت میکند که آنها سوار بر هواپیمای الهام علییئو به همراه میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهوری وقت گرجستان عازم تفلیس بودند. ساکاشویلی به محض رسیدن به هواپیما به فضای گرجستان از خلبان هواپیما میخواهد که برفراز آبخار (تحت کنترل دولت خودخوانده تحت کنترل روسیه) ارتفاع را به حداقل برسانه تا بتواند نگاهی به ظاهر اوضاع منطقه داشته باشد. الهام علییئو به ساآکاشویلی میگوید: میشا! ما اراضی اشغالی خودمان را پس خواهیم گرفت، هر روز کشور و ارتش را آماده کن و نگذار که مسئله از سوی مردم فراموش شود.
دمیتری گوردون وقتی این حرفها را آشکارا بیان میکرد که ارتش آذربایجان به تازگی به اشغال نظامی ۲۰ درصد اراضی کشور پایان داده بود. مسئله در سه جمهوری دیگری که اراضی آنها تحت اشغال نیروهای وفادار به روسیه بود، مثل بمب صداکرد. امروز میدانیم که جمهوری آذربایجان مدلی بهتر از مذاکرات بینتیجه بیپایان برای پایان دادن به میدانداری دستجات جنایتکار تحت فرمان روسیه پیدا کرده و خودش با موفقیت آن را تا پیروزی نهایی اجرایی کرده است و دسته مهمی از رهبران جمهوری تحت کنترل روسیه را در یکی از بزرگترین محاکمات تاریخ با موضوع جنایات جنگی به پشت میز محاکمه نشانده است. (یک نسخه قفقازی از دادگاه نورنبرگ با دهها هزار پرونده). این ماجرا تأییدی است بر همان پیام فیلم “رستگاری در شاوشنگ” است (همان ستایش کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والا).
ماجرای نقل شده از سوی دیمیتری گوردن، در افکار عمومی و ذهن سیاستمداران و رهبران سه دولت مولداوی، گرجستان و اوکراین به مثابه نمونه یک سیاست هدفمند برای تدارک با حوصله و درایت جهت آزادی اراضی اشغالی از سوی روسیه و عواملش در این سه جمهوری است.
پارادوکسها
یک مجموعه از پارادوکسهای باورنکردنی با شخصیت نیکول پاشینیان مرتبط است. او در دوران فعالیتهای ژورنالیستی خود حرفهایی زده است که در تضاد کامل با ناسیونالیسم بطور کلی و بهشدت زاویهدار با ناسیونالسیم ارمنی است. او با رسیدن به قدرت در سال ۲۰۱۸، ابتدا خواسته یا ناخواسته وارد یک مسابقه در نمایش عرق ملی به معنی دشمنی با ترکیه و امتناع از تدوام مذاکرات (بیمعنی) صلح با آذربایجان شد. پاشینیان در این موضع، با امتناع از مذاکرات صلح، یکی از عوامل مؤثر در دادن مشروعیت به توسل آذربایجان به راه حل نظامی برای پایان دادن به سه دهه اشغال اراضی خود، نقش بیبدیلی بازی کرد. از نظر ناسیونالیستهایی که خواهان ابدی شدن مذاکرات ماراتونی و بینتیجه صلح بودند، تیپا زدن به میز مذاکره از سوی وی، یک خبط بزرگ بود اما حداقل امروز میتوان ادعا کرد که او (احتمالا) این کار را عامدانه انجام داده است چون به درستی مطمئن بود که افکار عمومی برانگیخته ناسیونالیستی ارمنستان تنها در صورت دیدن عضله نظامی آذربایجان قادر به هشیاری از توهم سنگین ناسیونالیستی خود میشدند.
پاشینان در سال ۲۰۲۱ به عنوان رهبر یک ارتش تارومار شده و تحقیر شده چند ماه بعداز شکست به پای صندوق رأی رفت و در یک انتخابات سالم قادر به کسب باورنکردنی رأی اعتماد رأی دهندگان ارمنستان شد. اتفاقی که هم در تجریه جهانی نمونه کمی داشت و هم از سوی برخی از مفسران ارمنی به عنوان اولین نشانه هشیاری از یک ایمان جمعی و کور ناسیونالیستی در زمانی بیش از یک قرن بود.
سرعت آب شدن یخهای روابط ترکیه و ارمنستان هم شگفتیآور بود. ابتدا شهادتهایی از میان ارامنه ترکیه بر معتبر نبودن استنباط رایج در ارمنستان از روابط ترک-ارمنی رواج یافت. سپس روایتهای مهاجران ارمنی که برای یافتن کار و نان به جای روسیه، راهی ترکیه شده بودند، به رسانههای غیرجریان اصلی در ارمنستان راه یافت. این جامعه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفری نیروی کار مهمان در ترکیه، که بسیاری علیرغم نبود روابط رسمی بین ارمنستان و ترکیه، چند دهه ساکن ترکیه بودهاند، شهادتهایی از مناسبات جامعه میزبان با خود و با ارامنه اهل ترکیه بر زبان آوردند که شباهتی با تبلیغات مرسوم در ارمنستان نداشت.
مقایسه نوع رابطه جامعه روسیه با نیروی کار مهاجر ارمنی با روابط مشابه از سوی جامعه ترکیه، بسیاری را در ارمنستان شوکه کرد. امروز بسیاری از ارامنه آگاهند که، کلیسا و مدارس ارمنی در ترکیه، همانقدر عادی هستند که مساجد و مدارس جامعه اکثریت. پیامهای همهساله همدردی رجب طیب اردوغان به رهبران ارمنستان بابت فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ و فیلمهایی از افتتاح کلیساهایی که به ابتکار و بودجه دولتی بازسازی شده بودند، یواش یواش افکار عمومی ارمنستان را متوجه حقایق جدیدی کرد. ویدوئوی افتتاح بعداز تعمیر کلیساهای ارمنی در وان، دیاربکر، سیواس و استانبول از سوی مقامات دولتی ترکیه، در ارمنستان همه مقدسات جا افتاده ناسیونالیستها را به چالش کشید.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک!
مجموعه عوامل متعددی ترکیه و ارمنستان و آذربایجان را به هم نزدیکتر کرده است. اول آنکه دیگر جایی برای مناقشه باقی نمانده است و نیکول پاشینیان با بر زبان آوردن مساحت ارمنستان َ(۲۹۷۴۳ کیلومتر مربع) مدتهاست که مخالف هرگونه توسعه طلبی ناسیونالیسم ارمنی است. غضب ناسیونالیستهای ارمنی بر علیه پاشینیان به خاطر نبود هیچ آلترناتیوی، راه به جایی نبرده است. حکمت حاجییئو دستیار الهام علییئو اعلام کرد که، آذربایجان و ارمنستان یک جنگ را خاتمه داده و جنگ در جبههها را به سطح مذاکرات سیاسی تقلیل دادهایم. واقعیت آن است که، متن سند ۱۷ مادهای صلح ماههاست که آماده است و از الباقی مسائل مانع صلح، مسئله کریدور زنگهزور (به گفته آلکسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی) اینک با راه حل آمریکایی مورد توافق قرار گرفته است.
رعد و برق در آسمان آفتابی استانبول یا....؟
سه هفته قبل، خبر دیدار رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در روز جمعه ۲۰ ژوئن با نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، در رسانههای روسی منتشر شد. برای مفسران روس یک نکته قابل تأمل در این خبر وجود داشت. اردوغان که کمتر از ترامپ را همپایه خود حساب نمیکند، از نیکول پاشینیان نخستوزیر کشوری که با ترکیه دارای روابط حداقلی دیپلماتیک هم نیست در دفتر ریاستجمهوری کاخ دولماباغچه استانبول طبق پروتوکول رسمی استقبال کرده بود.
پنج حادثه مهم در پنج تاریخ برای فهم ماجرا
۲۰ ژوئن: دیدار مهم رجب طیب اردوغان با نیکول پاشینیان در کاخ دولماباخچا
۲۶ ژوئن: خبر دستگیری عوامل روسیه که در ارمنستان سعی در انجام کودتا داشتند.
۲۷ ژوئن: خبر هجوم پلیس روسیه به شهروندان آذربایجانیالاصل در شهر یکاترینبورگ روسیه.
۳۰ ژوئن: انتشار مقاله “آلسیا واردانیان” از موسسه آمریکایی کارنگی در باره جزئیات توافق استانبول میان رجب طیب اردوغان و نیکول پاشینیان.
۱۰ ژوئیه: ملاقات ۵ ساعته الهام علییئو با نیکول پاشینیان در پایتخت امارات متحده عربی.
حادثه پنجم از لیست فوق، تأیید ادعاهایی بود که از چند سو در مورد ابتکار جدید آمریکایی برای به مقصد نهایی رسانیدن صلح خارج از امکان خرابکاری روسیه طی روزهای اخیر مطرح شده بودند.
تا قبلاز دیدار روز پنجشنبه (۱۰ ژوئیه) بمب خبری آلسیا واردانیان از مؤسسه کارنگی کار خود را کرده بود و به دنبال وی، دو سه متخصص دیگر هم که سابقه دسترسی آنها به اطلاعات موثق موجود است، این خبر را تأیید کردند و برخی از آنها جزئیات بیشتری به سخنان آلسیا واردانیان افزودند. بر اساس این اطلاعات قرار است مدیریت اجرایی کریدور مزبور طبق مدل توافقی میان گرجستان و روسیه در به طرف سوم (شرکتهای آمریکایی) سپرده شود.
روسیه و گرجستان برای تنظیم روابط خود در سال ۲۰۱۱ به یک “محلل” سوئیسی متوسل شدند. این “محلل”، یک شرکت خصوصی سوئیسی به نام SGS (Société Générale de Surveillance) بود که به عنوان طرف ثالث برای مانیتورینگ و شرکت در تشریفات اجرای قرارداد به بازی جلب شده بود.
اگر این اطلاعات درست باشند، عامل غضب همزمان روسیه علیه ارمنستان و آذربایجان قابل فهم میشود. سخنان امروزی مناتسکان صفریان معاون وزیر امور خارجه ارمنستان بعداز دیدار رهبران دو کشور ابوظبی نیز در تأیید این خبر مهم بود.
امروز بهنحو باورنکردنی اجماعی بینالمللی در صلح نهایی آذربایجان و ارمنستان خود را ذینفع میبینند. از چین در شرق تا پنج کشور آسیای میانه، افغانستان که قرار است با راه آهن به کریدور میانی متصل شود، سه کشور جنوب قفقاز، اوکراین، ترکیه و ایالات متحده آمریکا همگی به درجات متفاوتی منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را در امضای نهایی سند صلح میان آذربایجان و ارمنستان میبینند. البته فعلا هر دو همسایه شمالی و جنوبی قفقاز یعنی روسیه و ایران، مخالف هرگونه صلحی در این منطقه هستند. روشن است که ایران حرف زیادی برای گفتن ندارد و به جز توسل به دعا برای موفقیت پوتین و ناسیونالیستهای افراطی ارمنستان، کار دیگری از ایران ساخته نیست.
دعوا بر سر لحاف منافع روسیه!
راسیم موسیبیکوو عضو پارلمان آذربایجان در یک مصاحبه مهم با کانال تلویزیون اوکراینی بعداز پیروزی آذربایجان در جنگ ۴۴ روزه، آمار مهمی از کاهش نقش روسیه در همه عرصههای سیاست و اقتصاد و تجارت قفقاز جنوبی را ارائه کرد. مجری کانال تلویزیونی آمادگی شنیدن این دادهها را نداشت و تردید وی موجب ارائه رگباری دیگر از فاکتهای تأیید کننده ادعای کاهش نقش روسیه در منطقه قفقاز جنوبی شد. در آن روزها بازگشت نیروهای روسی تحت عنوان “حافظ صلح” به آذربایجان، سیاستمداران بدبین به نقش روسیه در جماهیر سابق شوروی را نگران کرده بود. تا آن تاریخ آذربایجان تنها جمهوری جنوب قفقاز بود که برای بیشاز سه دهه هیچ نیروهای نظامی روسی در اراضیاش مستقر نبود. زمان گذشت و طی این پنج سال، سخنان آنروزی راسیم موسیبیکوو هر روز تأیید تازهای یافتند. بهخصوص وقتی که دو سال مانده به انقضای مدت استقرار توافق شده برای اقامت نیروهای نظامی “حافظ صلح” روسی، آنها مجبور به ترک خاک آذربایجان شدند.
در ارمنستان، تیم نیکول پاشینیان به تدریج به هشیاری افکار عمومی این کشور، از افکار مسموم کمک کرده و به پاکسازی قطره قطره و دردآور این سموم صدساله ناسیونالیستی پرداختهاست. طی نزدیک به ۵ سال سپری شده از پایان اشغال ارمنستان بر اراضی آذربایجان، هر ماه و هر هفته اعترافی از زبان دستگاه رهبری ارمنستان جاری شده و همه را در داخل و خارج از ارمنستان در بهت و حیرت فرو برده است. شاهبیت این اعترافات، طرح تز “ارمنستان تاریخی و ارمنستان واقعی” است. منظور پاشینان از “ارمنستان تاریخی” سرزمینی دارای سواحلی در کنار دریای خزر، دریای سیاه و دریای مدیترانه است! مسلما نمیتوانستیم از وی انتظار داشتهباشیم که از این “ارمنستان” به نام مناسبتر “ارمنستان محصول مالیخولیای ناسیونالیستی” نام ببرد. اما همینقدر هم ارمنستان را، مثل همه دفعات دیگر در شوک فرو برد.
از جای معینی به بعد دیگر هیچ اختلاف مهمی بین آذربایجان و ارمنستان باقی نمانده بود. بالاخره در ماه مارس ۲۰۲۵ خبر توافق نهایی بر سر همه ۱۷ بند پیمان صلح، منتشر شد. سئوالی که پاسخ دقیقی نداشت، علت عدم امضای متن آماده بود. آذربایجان بر سر دو نکته دیگر هم پافشاری میکرد اما نحوه “مخالفت” ارمنستان با این دو خواست، چیزی نبود جز اعلام توافق. این دو خواسته عبارت بود از حذف اشاره به ادعای ارضی از مقدمه قانون اساسی ارمنستان و خواست ارائه تقاضانامه مشترک دو کشور برای انحلال “گروه مینسک”. ارمنستان با هیچ کدام از این دو مخالفت اصولی نداشت. پس مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟
مانع امضای قرارداد صلح چه بود؟
حدس من همیشه متوجه تضاد منافع مشخص روسیه با این قرار داد بود. برخلاف بیانیه آتشبس نهم و دهم ماه نوامبر ۲۰۲۰، در این سند ۱۷ مادهای مورد توافق دو کشور، ذکری از کنترل روسیه بر کریدور زنگهزور نبود! آذربایجان ماهها قبل، از زبان دیپلمات پنج ستاره خود به نام ائلچین امیربیکوو (متولد ۱۹۷۲) بیان کرده بود که مسئله گشایش راههای ارتباطی (نام دیپلماتیک کریدور زنگهزور از جمله در ماده ۹ سند آتشبس از نهم و دهم نوامبر ۲۰۲۰) از متن گفتگوها خارج شده است. حذف یکی از مهمترین بندهای سند آتشبس از مذاکرت بر سر مواد پیمان صلح، آنهم بدون کسب رضایت روسیه، به نوبه خود معمایی دیگر بود.
آذربایجان در چند مورد از زبان متخصصهای “مستقل” شاغل در مؤسسات دولتی خود اعلام کرد که مسئله نقش روسیه، مسئله ارمنستان است و نه مشکل آذربایجان. به زبان ساده: ارمنستان مختار است که کنترل کریدور را به روسیه یا هر قدرت دیگری واگذار بکند، یا نکند و در ضمن اگر ارمنستان نخواهد بخشی از اختیارات حکومتی خود را به مدت نامعلوم به روسیه واگذار کند، تقصیر ما نیست!
اگر به این تفسیر باورکنیم، میتوان استنباط کرد که روسیه تا ظهور نمود بیرونی همچون گاوبندی مهمی صبر پیشه کرده و به دنبال ملاقات اردوغان و پاشینیان در ۲۰ ژوئن امسال، برای تنبیه هر دو طرف این توافق برای بایپاس کردن روسیه، وارد عمل شده است.
ریچارد گیراگوسیان، آمریکایی ارمنیالاصل و مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقهای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، در این باره به یورونیوز گفته است: «با توجه به اینکه روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم” وی اضافه میکند که تحولات در روابط ارمنستان با ترکیه و آذربایجان در دوره اخیر: نشانهای از «پیشرفت شگفتانگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشمانداز دشوار پساجنگ» بوده است.
گیراگوسیان در جایی دیگر از مصاحبه مذکور گفته است: «من... میگویم که ارمنستان و آذربایجان، بهطرزی طعنهآمیز، در یک سیاست مشترک سهیماند؛ هر دو در تلاشاند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»
این توافق تاریخی، به نوعی با همه جزئیات پروژه “ارمنستان بزرگ” مرتبط است. مسئله تبدیل فاجعه کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ به یک پرچم سیاسی و ایدئولوژیک، قبلا در ژانویه امسال از سوی نیکول پاشینان زیر سئوال قرار گرفته بود. وی گفته بود:
“ما باید درک کنیم: خوب، چه اتفاقی افتاد و چرا اتفاق افتاد. و چگونه آن را درک کردیم، از طریق چه کسی آن را درک کردیم. چگونه است که در سال ۱۹۳۹ برنامهای برای به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه وجود نداشت و چگونه است که برنامه به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۵۰ ظاهر شد؟ چگونه این اتفاق افتاد؟ آیا باید این را بفهمیم یا نه؟”
در این سخنان پاشینان به این واقعیت اشاره دارد که یاد این فاجعه بعداز پیوستن ترکیه به ناتو در سال ۱۹۵۲ از سوی رهبران وقت اتحاد شوروی به عامل بسیج فشار برعلیه جمهوری ترکیه بکار افتاد.
نقش ایران
اشکال سیاست ایران فقر دانش و تخصص نیست بلکه فقدان اختیار اهل دانش و تخصص است. در نتیجه سکان سیاست کشور را در دست مداحان و عناصری از نوع رائفیپور، احسان موحدیان، احمد کاظمی، مؤسسه داشناکهای ایران به نام “هور” و محفل عناصر میانمایه اطلاعاتی “آذریها” و شعبه آذربایجانی سپاه قدس به نام “حسینیون” است. نتیجه میدانداری نوابغی با این کیفیت، گروگان گذاشتن همه اعتبار و نفوذ منطقهای ایران نزد یک باند تبهکار طرفدار روسیه در سیاست ارمنستان بوده است. پایان این بیمسئولیتی، ورشکستگی ایران در میدان قفقاز جنوبی بوده است.
این مسئله علاوه بر اسناد ویکیلیکس در سخنان پروفسور آمریکایی ارمنی به نام ژیرائیر لیباردیان ـــ مشاور ارشد اولین رئیس جمهوری ارمنستان و مذاکره کننده اصلی ارمنستان در مداکرات صلح ـــ هم منعکس شده است که سیاست ایران، ابدی کردن اشغال اراضی آذربایجان بوده است و برای روز بعداز پایان اشغال، سیاستی نیاندیشیده است. کوبیدن بر طبل “دفاع از حق حاکمیت ملی ارمنستان بر اراضی خود” از سوی ایران، ادعایی مبتنی بر یک پیشفرض اشتباه بوده و است.
از سوی آدمهای با اطلاع و بیاطلاع در ایران ادعا میشود که، کریدور زنگهزور قرار است با حمله نظامی یا تهدید به زور بر ارمنستان تحمیل شود. صرفنطر از هر شاهد دیگری، اهمیت این کریدور به عنوان یک حلقه مهم از کریدور میانی است که اهمیت رعایت حقوق بینالملل در توافقات حول آنرا تعیین کننده میکند. هیچ دولت، شرکت بیمه یا آدم عاقلی بر کریدوری که برخلاف قوانین بینالمللی تأسیس شده باشد، اعتماد نخواهد کرد و چنین کریدوری مسلما بازنده قطعی رقابت کریدورها خواهد بود. به این نکته بدیهی و به بلاهت نهفته در جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی در مسئله کریدور زنگهزور، اینک بعداز خرابی بصره در یک کانال یوتیوبی نخبگان حکومتی بنام “کافه قفقاز” اعتراف میشود.
پرسش سخت برای سردمداران رژیم اسلامی
رژیم اسلامی که خود را به ارابه فلاکت زده روسیه و ارمنستان بسته است، پاسخی به این سوال ندارد که اگر ارمنستان بر اساس منافع آشکار ملی خود به توافق با ترکیه و آذربایجان بر سر کریدور زنگهزور و دهها پروژه مهم مرتبط و متعاقب دست یافت، چه کسی مسئول جبران منافع ملی از دست رفته کشور خواهد بود؟ آیا رائفیپور و محفل اطلاعاتی “آذریها” و “حسینیون” را میتوان به جرم خیانت به منافع ملی کشور به پای میز محاکمه کشاند؟ آیا واقعا مسیر ارمنستان، “مسیر ارتباط ایران با اروپا” است؟ واقعا؟
اگر طبق نقشه ضمیمه این نوشته و دادههای گوگل مپ، راه ارتباطی از نقطه مرزی ایران تا ایروان از ۹ ساعت به کمتر از سه ساعت کاهش مییابد، آیا توافق آذربایجان و ارمنستان بر سر کریدور زنگهزور بازهم به ضرر ایران است؟ اگر ارمنستان تشخیص دهد که توافق با آذربایجان نه تنها راه ارتباط ایران و ارمنستان را مسدود نمیکند بلکه آن را ۶ ساعت کوتاهتر میکند، موضع ایران چه خواهد بود؟
پایان سخن
چند دهه بازی مهیج از شطرنج سهبعدی بر صفحه قفقاز جنوبی و نتایجی تاکنونی آن، نتیجهبخش بودن درایت سیاسی و اهمیت کار پرحوصله، هوشمندانه و خستگی ناپذیر برای وصول به هدفی والاست. نتایج ناگوار سیاستهای گرجستان ساکاشویلی و اوکراین در جهتگیری به سوی غرب، سیاست حفظ موازنه مثبت آذربایجان و حفظ همزمان روابط خوب با قطبهای متصادی چون روسیه، ترکیه، اسرائیل، اروپای غربی، ایران، اوکراین و حتی حاکمیت فلسطین به ثبات خود آذربایجان در دنیایی متلاطم کمک کرده است.
امروز عوامل مثبت متعددی برای محدود کردن نقش منفی روسیه در صدور أمواج بیثباتی و مداخله زورگویانه در روابط منطقهای و بینالمللی دست به دست هم دادهاند. اوکراین حتی اگر امروز در دفاع قهرمانانه از استقلال خود شکست بخورد، روسیه بزرگترین شکست خود را متحمل شده است. جنگی که پروپاگاندیستهای بدنام پوتین چون ولادیمیر سالاوییئو و مارگو سیمونیان در آن، آرزوی پیروزی یک روزه را داشتند اینک در پنجمین ماه از سال چهارم آن است.
فرصت پیشآمده برای رهایی قطعی قفقاز جنوبی از میدان تأثیر روسیه، برای بقیه منطقه شامل ایران، ترکیه و آسیای مرکزی هم یک پیروزی تاریخی خواهد بود. دخیل بستن به سقاخانه پوتین میتواند باب میل رائفیپور و محمد مهدی میرباقری باشد اما ربطی به منافع ملی ایران ندارد. ایران برای برعهده گرفتن نقشی مهم در رقابت کریدورها دو اشتباه بزرگ کرده است. زیرساختهای خود را حتی برای استفاده داخلی مهیا نساخته است چه برسد برای برعهده گرفتن نقش در جابهجایی کالا در مقیاس جهانی. دوم اعلام جنگ به جهان و از جمله نابودی اسرائیل.
تنش به وجود آمده در روابط آذربایجان با روسیه یک تنش تحت کنترل و محدود با هدفی تعریف شده از سوی آذربایجان است. طبق آنچه در بالا آمد، امضای پیمان صلح یا اولین متن مهم یک سند در جهت رسیدن به صلح واقعی میان آذربایجان و ارمنستان بدون دادن نقشی تعیین کننده و بدون دادن اجازه به روسیه برای تعبیه یک مکانیزم تخریبی روسی در ساختمان صلح جنوب قفقاز، هدف این تنش است. هم اینک روسیه برای کاهش تنش دست به کار شده است. امروز خبر سفر الکساندر کورنکوف، وزیر شرایط اضطراری روسیه به آذربایجان و دیدار وی با همتای آذربایجانیاش منتشر شد. انتخاب وی تصادفی نیست چرا که او روابط شخصی خوبی با رهبران رسمی آذربایجان دارد.
صلح پایدار بیشاز هر زمان دیگری به قفقاز جنوبی نزدیک است. در صورت تحقق این امر، پاداشی چون یک سهم مهم از ایفای نقش در گلوگاه کریدور میانی نصیب آذربایجان و ارمنستان خواهد بود. قفقاز جنوبی میخواهد به جای “حیات خلوت روسیه” بودن، به میدانی مرکزی ترانزیت کالا و انرژی در هر دو مسیر شمالی جنوبی و شرقی غربی تبدیل شود. نیاز ایران و روسیه به ترانزیت از طریق آذربایجان و نیاز چین و اروپا برای عبور دادن کالا از قفقاز جنوبی میتواند نقشی شبیه “سازمان زغالسنگ و فولاد اروپا” (۱۹۵۱ ـــ ۲۰۰۲) را برای تأسیس صلح پایدار در منطقه قفقاز جنوبی بازی کند.
۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
برگردان: علیمحمد طباطبایی
پروفسور کارول نیکلسون استدلالهای طرفداران میهنپرستی را از نگاه اندیشمندان محافظهکار و لیبرال بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که این استدلالها قانعکننده نیستند.
برتراند راسل روزی در حال دوچرخهسواری بود که ناگهان فهمید دیگر همسرش را دوست ندارد. من همیشه این داستان را عجیب و غیرقابلباور میدانستم تا اینکه اتفاق مشابهی برای خودم افتاد. صبح روز دوشنبه، ۲۸ ژوئن، در حال خواندن نیویورکتایمز بودم که ناگهان متوجه شدم یکی از عشقهایم به پایان رسیده است. منظورم یک رابطه شخصی نیست، بلکه عشق من به ایالات متحده آمریکاست. در یک لحظه مشخص، فهمیدم که دیگر میهنپرست نیستم.
واژهنامه «وبستر» میهنپرست را شخصی تعریف میکند که کشورش را دوست دارد و با وفاداری یا شور و شوق از آن حمایت میکند. این تعریف مستلزم آن است که دو جزء متمایز را در نظر گیریم: هم احساس عشق و هم بیان فعالانه چنین وفاداری. بیشتر آمریکاییها، حتی منتقدان دولت، میگویند که میهنپرست هستند، اما اختلافنظرهایی درباره نحوه ابراز میهنپرستی وجود دارد. برخی استدلال میکنند که میهنپرستی حداقل مستلزم اطاعت از قانون است و بالاترین شکل آن به خطر انداختن جان خود برای کشور است، در حالی که دیگران معتقدند نافرمانی مدنی میتواند شکلی اصیل از اقدام میهنپرستانه باشد. دموکراتها و جمهوریخواهان درباره اینکه چه کسی میهنپرستتر است بحث میکنند، و مخالفان جنگ عراق پلاکاردهایی با این مضمون حمل میکردند: «صلح میهنپرستانه است.» در ظاهر به نظر میرسد که چیزی که تقریباً همه آن را ارزشمند میدانند و برای خود قائل هستند، باید خوب باشد. اما فیلسوفان تمایل عجیبی به زیر سؤال بردن بدیهیات دارند، و این همان کاری است که من قصد دارم اینجا انجام دهم. من این ایده را که میهنپرستی چیز خوبی است، حداقل برای من در شرایط فعلی، و شاید برای دیگران نیز، زیر سؤال میبرم، حتی اگر تقریباً همه فکر کنند که میهنپرستی نهتنها خوب، بلکه یکی از بالاترین ارزشهاست.
استدلالهای مختلفی در حمایت از میهنپرستی توسط فیلسوفان بزرگ گذشته و حال ارائه شده است، و تمام آنهایی که من کشف کردهام بر اساس قیاس (analogy) هستند. استدلالهای قیاسی میتوانند بسیار متقاعدکننده باشند، اما برای اینکه معتبر باشند، باید شباهتهای واضح و مرتبط ارائه شود و بتوانند در برابر استدلالهای مخالف مبتنی بر تفاوتها مقاومت کنند. دفاع از میهنپرستی دو نوع است: نگاه به گذشته و نگاه به آینده. استدلالهای گذشتهنگر ادعا میکنند که میهنپرستی وظیفهای است که به دلیل بدهیهای گذشته به کشورمان داریم، در حالی که استدلالهای آیندهنگر فایده گرایانه یا عملگرایانه هستند و سعی میکنند نشان دهند که آینده بهتر خواهد بود اگر نگرش میهنپرستانه داشته باشیم.
ریشه استدلالهای گذشتهنگر به «کریتون»(Crito ) افلاطون بازمیگردد، جایی که سقراط استدلال میکند که فرار از زندان، حتی اگر شخص به اشتباه به مرگ محکوم شده باشد، نقض قوانین آتن است و بنابراین اشتباه است. دو قیاس از «کریتون» درباره رابطه فرد با دولت، تأثیر زیادی در سنتهای محافظهکارانه و لیبرال داشته است. اولین قیاس دولت را به سرپرست خانواده و شهروند را به کودک یا برده تشبیه میکند.
سقراط میگوید: «خوب، حالا که تو به دنیا آمدی و ما تو را پرورش دادیم و آموزش دادیم، چگونه میتوانی انکار کنی که فرزند و بردهی ما هستی، همانطور که پدرانت پیش از تو چنین بودند؟» پس از برقراری این قیاس، او نتیجه میگیرد که وطندوستی یک وظیفه است: «یا تو آنقدر دانا هستی که نمیبینی کشور تو شایستهتر، قابل احترامتر، مقدستر و نزد خدایان و همهی انسانهای خردمند محترمتر از پدر و مادر و تمام نیاکان توست؟ و آیا نباید آن را گرامی بداری و در برابرش فروتن باشی، و وقتی که از تو خشمگین است، با تواضع بیشتری از آن درخواست بخشش کنی تا از پدرت؟ و یا باید هر چه به تو دستور میدهد انجام دهی، یا آن را قانع کنی که تو را معاف کند، و اگر تو را به شلاق خوردن یا زندانی شدن فرمان دهد، یا اگر تو را به جنگ بفرستد که زخمی شوی یا بمیری، در سکوت اطاعت کنی؟»
مثال دوم او رابطهی فرد با دولت را به یک قرارداد یا توافق داوطلبانه تشبیه میکند. سقراط یادآوری میکند که هر کسی که به سن بزرگسالی در آتن برسد آزاد است که این شهر را ترک کند، اما «هر کسی از شما که اینجا میماند و میبیند که ما چگونه عدالت را اجرا میکنیم و چگونه کشور را در امور دیگر اداره میکنیم، با همین عملِ ماندن خود پذیرفته است که هر آنچه ما به او بگوییم انجام دهد.» او نتیجه میگیرد که فرار کردن یعنی همانند یک «بردهی بیچاره» رفتار کردن و شکستن قراردادی که برای زندگی بهعنوان یک شهروند آتن بسته است.
تمام سنت فلسفه سیاسی تحت تأثیر این قیاسها بوده است، با این تفاوت اصلی که محافظهکاران بر تشبیه رئیس خانواده در استدلال سقراط تأکید میکنند، در حالی که لیبرالها بر قیاس قراردادی تأکید دارند. ادموند برک، بنیانگذار محافظهکاری، استدلال میکند که اعضای یک جامعه بخشی از یک پیمان مقدس هستند، مشارکتی در «همه هنرها و علوم»، که اساس تمام تمدنهاست و مبنای آن نظم طبیعی است توسط خدا ایجاد شده. شکستن این پیمان بدون ایجاد آسیب ممکن نیست، آسیبی که حتی خطرناکتر و گناهآلودتر از خشونت علیه پدر یا مادر فرد خواهد بود. نظریه لیبرال «قرارداد اجتماعی» حکومت، از هابز، لاک، جفرسون و روسو تا رالز، استدلال میکند که توافق ضمنی برای زندگی در یک جامعه مستلزم تعهد به وفاداری به آن و اطاعت از قوانین آن است، همانطور که هر وعده یا قرارداد دیگری باید محترم شمرده شود.
به نظر من، این قیاسها که در سنت فلسفه سیاسی ما بسیار تأثیرگذار بودهاند، ضعیف هستند و استدلالهایی که بر اساس آنها بنا شدهاند، گمراهکننده است. این واضح نیست که رابطه فرد با دولت در همه جنبهها شبیه رابطه برده با ارباب، کودک با والدین،یا شریک در یک قرارداد تجاری باشد، و حتی اگر این قیاسها را برای بحث بپذیریم، نتیجهگیریهای حاصل مشکوک هستند. بهعنوان مثال، با فرض قیاس رئیس خانواده، میتوان استدلال کرد که شرایطی وجود دارد که در آن بردهها باید فرار کنند و کودکانی که والدین سوءاستفادهگر یا غافل دارند، مجاز به نافرمانی هستند. در قیاس قرارداد، آیایک مصرفکننده باید همچنان اقساط ماشینی را بپردازد که معلوم شده معیوب است؟ لاک و جفرسون پذیرفتند که استثناهایی بر قاعده وفاداری به قراردادها وجود دارد و استدلال کردند که وقتی نقضهای جدی از سوی دولت صورت گیرد، انقلاب توجیهپذیر است.
از آنجا که تمرکز ما بر میهنپرستی است، باید اطاعت را از نگرش عاطفی تفکیک کنیم. آیا برده موظف است اربابی را که او را کتک میزند دوست داشته باشد؟ آیا کودک موظف است پدری را که از او سوءاستفاده جنسی کرده دوست بدارد؟ آیا مصرفکننده موظف است فروشندهای را که ماشین معیوب به او فروخته دوست داشته باشد؟ به نظر میرسد از این مثالها روشن است که در شرایط ناعادلانه، هرچند گاهی اطاعت از مافوق و اجرای قراردادها به نفع ما باشد، اما دوست داشتن کسانی که به ما ظلم کردهاند اجباری نیست. در شرایطی که نقضهای جدی حقوق رخ داده، عشق نهتنها احساسی غیرضروری و نامناسب نسبت به کسانی است که با ما ناعادلانه رفتار کردهاند، بلکه ممکن است کاملاً مضر هم باشد، اگر به عزتنفس و استقلال ما آسیب بزند و به تداوم بیعدالتی کمک کند.
حتی اگر استدلالهای قیاسی سقراط را بهعنوان توضیحات قانعکنندهای برای اطاعت از قوانین کشور در همه شرایط بپذیریم، باز هم میتوانیم بپرسیم آیا شهروندان عشق میهنپرستانهای به دولتی بدهکار هستند که با آنها ناعادلانه رفتار میکند، بیشتر از آنکه یک برده، کودک آزاردیده یا خریدار فریبخورده باید ستمگران خود را دوست داشته باشند؟ سقراط پاسخ داد که اگر نتوانیم دولت را متقاعد کنیم، باید همچنان به آن احترام بگذاریم و تسلیم آن باشیم، و او تا پای جان از قوانین آتن اطاعت کرد. ارسطو نظر متفاوتی درباره رابطه خود با دولت داشت. پس از مرگ اسکندر، او آتن را ترک کرد «مبادا آتنیها برای بار دوم به فلسفه گناه کنند.» احساسات میهنپرستانه در برابر غریزه بقا، عزتنفس یا درک ارسطو از آنچه برای جامعهاش و رشد دانش در زمان او بهترین بود، قرار نگرفت. به نظر من، ارسطو تصمیم درستی گرفت.
پس از آنکه برخی از استدلالهای عقب مانده نگر درباره میهن پرستی را در طول سنت فلسفی خود به چالش کشیدیم، اکنون به بررسی برخی استدلالهای معاصر می پردازیم که مسئله میهنپرستی را به شیوهای آینده نگرانه مورد توجه قرار میدهند. ریچارد رورتی، یکی از جنجالی ترین فیلسوفان عصر ما، دفاعی عملگرایانه از میهنپرستی ارائه میکند که نه بر تعهدات گذشته، بلکه بر امید به آینده استوار است. رورتی نیز مانند افلاطون استدلال خود را بر پایه یک قیاس بنا میکند. به باور او، میهنپرستی مانند عزت نفس در فرد است و برای خودسازی ضرورت دارد. او اشاره میکند که هر دوِ این فضیلتها — عزت نفس و میهنپرستی — در میانه روی طلایی ارسطویی (Aristotelian Golden Mean) قرار می گیرند، میان رذیلت های افراط و تفریط.
همانطور که عزت نفس بیش ازحد به تکبر می انجامد و کمبود آن میتواند به بزدلی اخلاقی منجر شود، افراط در میهنپرستی ممکن است به امپریالیسم و جنگطلبی بینجامد، و فقدان آن نیز بحث و تأمل خلاقانه و مؤثر درباره سیاستهای ملی را غیرممکن می سازد. رورتی معتقد است که میهنپرستی به بهترین وجه از طریق استعاره ها و روایتهای الهامبخش از گذشته یک ملت القا میشود، چرا که به شهروندان کمک میکند تا حس هویت اخلاقی خود را شکل دهند. او می کوشد با تکیه بر آرمانهای ویتمن و دیویی (Whitman and Dewey) — که به امکان «تحقق بخشیدن به کشورمان» (به تعبیر جیمز بالدوین) از طریق خلق جامعه های شایسته و متمدن باور داشتند، جامعه های که رویای واقعی آمریکاییِ عدالت و برابری را محقق کند — بر نگرش به زعم او بیش ازحد بدبینانه و غیر میهنپرستانه، به ویژه در میان روشنفکران چپ، غلبه کند. جوهر استدلال رورتی این است که میهنپرستی ضروری است، زیرا بدون آن شهامت اخلاقی، امید و چشم انداز لازم برای تلاش در جهت جامعه های بهتر را از دست خواهیم داد.
زمانی فکر می کردم که این استدلال ممکن است ارزشی داشته باشد، دستکم برای مخاطبان دانشگاهی سرخورده که رورتی مد نظر داشت، اما حتی در آن زمان نیز تردیدهایی داشتم. اکنون با توجه به رویدادهای اخیر، متقاعد شده ام که رورتی به کلی در اشتباه است. سال گذشته در مقاله ای برای نشریه «فلسفه اکنون» نوشتم: «نگران کننده این است که گاهی اوقات سخنوری قهرمانان او، به ویژه ویتمن، به نظر میرسد که از حد اعتدال ارسطویی فراتر رفته و به سوی افراط گرایش پیدا میکند. از منظر عمل گرایانه، روشن نیست که چگونه تصویر سکولار از آمریکا به عنوان «طلایه دار تاریخ» و «بزرگترین شعر» با ایده «قوم برگزیده خدا» در «سرنوشت آشکار» متفاوت است. تمجید از آمریکا — آنطور که ویتمن میگوید — برای اینکه «اطاعتی از هیچ مرجع خارجی نمی پذیرد» و «خود را به جای خدا می نشاند»، بعید است که چپ ها را متقاعد کند یا میهنپرستی را در میان میلیونها آمریکایی برانگیزد که از این هراس دارند که رئیس جمهورشان بدون احترام به نظرات جامعه جهانی یا حمایت سازمان ملل، به کشوری دیگر حمله کند.
دیدگاه ویتمن از آمریکا به عنوان اولین آزمایشگاه واقعی خودآفرینی نامحدود — همانند دعوت امرسون (Emerson) به «اتکاء به نفس» و «اعلام استقلال» از سنتهای گذشته — شاید در دوره هایی مفید بود که خودانگاره آمریکا هنوز تحت تأثیر سنگین آرمانهای اروپایی قرار داشت. اما در قرن بیست ویکم، اوضاع برعکس شده است، و به نظر میرسد که آمریکا مصمم است بر تمام جهان سلطه یابد. ویتمن راهنمای مناسبی برای شرایط کنونی ما نیست. میتوان قهرمانان میهنپرستانه رورتی را بدون رد کل پروژه او — یعنی توسعه یک خودانگاره عملگرایانه و سکولار برای آمریکا — به چالش کشید، اما روایت خاصی که او برای الهام بخشی به غرور ملی انتخاب کرده، عملی ترین راه برای پاسخگویی به نیازهای انسانی یا حل مشکلات امروز بشر نیست. چگونه میتوانیم — به تعبیر بالدوین — «کشورمان را محقق کنیم» اگر چپ ها نیز به اندازه دست راستی ها متکبر شوند؟ آیا نمیتوانیم برای رسیدن به یک کشور آرمانی تلاش کنیم، بی آنکه مجبور باشیم «بهترین» باشیم؟
این متن را پیش از آغاز جنگ عراق نوشتم، اما پس از دیدن نتایج آن، فکر میکنم با رورتی بیش از حد ملایمت کردم. اکنون برایم روشن شده که میهنپرستی یک فضیلت نیست - آن نقطه اعتدال طلایی ارسطویی بین دو افراط - بلکه خود یک افراط خطرناک است. اگر اجازه داشته باشم به سنت پیشینیانم یک قیاس ارائه دهم، میهنپرستی بیشتر شبیه به طاعون است تا شبیه به احترام فرزند به والدین یا شرافت میان شرکای تجاری. متمرکز کردن عشق بر یک انتزاع مانند «کشور» به این نتیجه گیری اشتباه می انجامد که کشور فرد از همه برتر است، که دستورالعملی برای عدم تحمل، نفرت و جنگ است.
مردم برای رای دادن، مشارکت در جامعه، کار برای اهداف مشترک و امید به آینده نیازی به میهنپرستی ندارند. توهمات تعصب آمیز درباره برتری کشور و رهبرانشان فقط مانع توانایی مردم برای تصمیم گیریهای هوشمندانه و مستقل میشود. مشکل من با استدلالهای گذشته نگر این است که آنها به اندازه کافی به گذشته - به آتن و روم - نگاه نمی کنند که بتوانند ببینند میهنپرستی چه بلایی بر سر این تمدنهای بزرگ (و احتمالاً بیشتر تمدنهای بزرگ) آورده است. مشکل من با استدلال های آینده نگر برای میهنپرستی این است که آنها به اندازه کافی آینده نگر نیستند. اگر به آیندهای واقعاً دورنگر بنگریم، خواهیم دید که میهنپرستی یک بن بست است که ملتها را در نبردی مرگبار برای تسلط بر ضد یکدیگر قرار میدهد.
بهترین آینده ای که می توانیم امیدوار باشیم، آینده ای است که در آن مردم خانواده، دوستان و همسایگان خود را دوست داشته باشند و به همه انسانها احترام بگذارند، اما عشق خود را بر وسواسهای مخرب و خودنابودگرانه قدرت ملی هدر ندهند. عشق بیش از حد ارزشمند است که آن را به سوخت آتش خروشانی تبدیل کنیم که عزت نفس و تفکر مستقل را می کشد و لعنتی بر زمین میفرستد.
در تأکید بر اینکه چندین دفاع گذشته نگر و آینده نگر از میهنپرستی ناکام می مانند، ادعا نمی کنم که ثابت کرده ام میهنپرستی به طور کلی همیشه چیز بدی است. ممکن است در برخی زمانها و مکانها برای برخی افراد خوب باشد که میهنپرست باشند، اما من دلایلم را برای میهنپرست نبودن خودم در این لحظه تاریخی ارائه میدهم. من چیزی برای از دست دادن ندارم و چیزهای زیادی برای به دست آوردن. دلتنگ هیجان غرور ناشی از شنیدن سرود ملی نخواهم شد. «شلیک موشکهای سرخ، بمبهای منفجرشده در هوا» نماد قدرت نظامی کشور ماست که مطمئناً شایسته عشق نیست، همانطور که ارتش هیتلر نبود. هنوز هم میتوانم از «آسمانهای فراخ و موجهای طلایی گندم» لذت ببرم که شایسته عشق هستند، اما نه بیشتر از زیبایی طبیعی دیگر ملتها.
اگرچه از میهنپرستی دست کشیده ام، اما به آرمانهایی که آمریکا به نام آنها تأسیس شد، همچنان احترام می گذارم. اما از آنجا که کشورم از آنها دفاع نمی کند، کشورم را دوست ندارم. نگران نباشید، لازم نیست فوراً بروید و مرا به اف بی آی گزارش دهید. من یک تروریست یا فرد شروری نیستم. پس از نیافتن توجیهی خوب برای میهن پرستی، انتخاب کردم که عشق خود به آمریکا را دریغ کنم. عشق یکی از معدود چیزهای زندگی است که نمی توان آن را تحمیل کرد، و اگر دیگر کشورم را دوست نداشته باشم، هیچکس نمی تواند مرا مجبور به این کار کند.
به رای دادن، پرداخت مالیات، اطاعت از قانون و انجام مسئولیت هایم به عنوان یک شهروند ادامه خواهم داد، اما به عنوان یک فرد خردمند، نه وظیفه دارم و نه میل که کشورم را دوست داشته باشم آن هم تا زمانی که کشورم شایسته آن باشد. این را در آستانه چهارم ژوئیه مینویسم، و فردا همه به جز من جشن خواهند گرفت، اما نمی ترسم که عضو «اکثریت یک نفره» تورو (Thoreau) باشم. در شرایط حاضر، به میهنپرست نبودنم افتخار میکنم.
© پروفسور کارول نیکلسون ۲۰۰۴
کارول نیکلسون فلسفه را در دانشگاه رایدر در نیوجرسی تدریس میکند.
© PROF. CAROL NICHOLSON 2004
Carol Nicholson teaches philosophy at Rider University in New Jersey.
https://philosophynow.org/issues/47/Why_I_Am_Not_A_Patriot
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
![]() |
دیدهایم که حکومتی که در معرض تهاجم یک کشور بیگانه قرار میگیرد، مردمان خود را به بسیج عمومی جلب میکند تا از هرآنچه قوای اجتماعی ست در دفاع از میهن بهره گیرد. مفهوم “جنگ میهنی” هم حکومت و هم مردم را در بر میگیرد. رژیم اسلامی تلاش دارد تا در مقابله با تهاجم اسرائیل، این ستیز نظامی را یک «جنگ میهنی» جلوه دهد و در تبلیغات خود، از ملیگرایی بگونه حیله گرایانهای بهره جوید.
ملیگرایی دمکراتیک در برابر ناسیونالیسم حیلهگر
این رژیم که نتیجه سیاست جنگافروزانهاش را میبیند و زیر حملات اسرائیل درمانده شده، از همان مردمی که دههها سرکوبشان کرده است، میخواهد به نام «دفاع از میهن»، از وی حمایت کنند؟ این ناسیونالیسم حیلهگر، دست مایه ساختار درماندهایست که برای ادامه حیاتش به گوشت دم توپ نیاز دارد.
نیروهای وطندوست، ملی گرا و دمکراسی خواه میدانند که ناسیونالیسم حکومتی رژیم اسلامی یک جعل تاریخی ست، و هدفی جز بهره بری از وضع موجود و ابزار سازی از مردم برای ادامه بقا خود ندارد. به محض اینکه نظام مجددا به ثبات برسد (که احتمالش نزدیک به صفر است)، بر شدت سرکوبهای خود میافزاید. رژیم حتی در دوران جنگ به سرکوب ادامه داد.
برعکس، ملیگرایی ما دمکراتیک، تکثرگرا و شامل است. شامل همه مردمان ایران، از همه اضلاع مسلم جامعه ایرانی ست. این ملیگرایی شهروندگراست. وطن را مقصد و سکولاریسم دمکراتیک را امکانی برای برپایی توسعه و آبادانی میهن میداند. هیچ برتری میان گروههای مردمی (بخوان قوم، ملیت، اتنیک) نسبت به یک دیگر، وجود ندارد. در ایران ما، هر واحد انسانی تنها و تنها یک «شهروند» است و دارای حقوقی برابر. نمایندگان همه گروههای مردمی در تدوین قانون اساسی، تشکیل دولت و مجلس موسسان آینده شرکت خواهند کرد، به آن جهت که حس مالکیت و تعلق در عمل در همه گروههای مردمی پدید آید. اما اینهمه با فکر و منش رژیم اسلامی و ناسیونالیسم حیلهگر آن، سالهای نوری فاصله دارد.
جبهه نجات ملی
با این رژیم اسلامی نه با جنگ که با اتحاد ملی باید مقابله کرد. در بحران کنونی، این نظام یا مجبور به تعییر سیاست و ساختار درونی میشود یا فرو میپاشد. بهعلاوه آنکه نشانههای اندکی این عقبنشینی از هم اکنون به چشم میخورد.
آنچه این روند را تسهیل میبخشد تنها اتحاد ملی ماست. «نجات ملی» کلید واژه این دوره تاریخی ست. همه مردمان از همه آحاد کشور: کردهای ما، ترک زبانهای ما، فارسها، عربها، بلوچها و همه دیگران، همچون کارگران و معلمان، روشنفکران، کارمندان، مبارزین مدنی و همه دلسوزان وطن که دل درگرو گذار از این رژیم دارند، و خواهان یک میهن توسعهیافته و یک نظام سکولار دمکرات و بدون تبعیضاند، برای نجات وطن، یک قامت همبسته را پی میریزند. قامت ایران.
در وطندوستی و ملیگرایی دمکراتیک مهمترین وظیفه ما مدیریت تمایلات ملیگرایانه است. نباید روحیه دوستی وطن به ابزاری علیه تکثرگرایی، اخلاقمداری و احترام به غیرشهروندان {افغانستانیها}، بدل شود. از این منظر، از ورود به سرزمین پرخطر ناسیونالیسم جعلیِ رژیم اسلامی به بهانه جنگی که خود سازنده اصلی آن بوده است، ناسیونالیسمی که تک صدا، دیگرساز و دیگرزداست، باید به شدت پرهیز کرد.
اهمیت شبکه در برابر حزب
در مسیر برپایی این همبستگی ملی هیچ اتحاد سازمانی و حزبی سراسری قابل تحقق نیست. و هیچ رهبری تحمیلی پذیرا نخواهد بود. در دوران کنونی، سازمان سراسری نه قابل تحقق است و نه فعالینِ امروزین در داخل یا خارج کشور، به آن تن میدهند. فرماسیونهای قدیمی لازماند اما جذابیت خود را از دست دادهاند. آنچه عملی ست «شبکه» است که در آن هزار پنجره گشوده میشود و هر نیرو و هر اندیشه، فضای باز برای تنفس دارد. در شبکه هیچ ایدئولوژیی مسلط نیست و هیچ اندیشهای مبحوس نمیماند. این نحوه اقدام امکان تمرین دمکراسی را از امروز و در عمل فراهم میکند. فراموش نمیکنیم که همبستگی ما نخست در دلهاست، نه در بیانیههای سیاسی.
جبهه نجات ملی که ساختار شبکهای دارد، امکان کنارهم نشستن نیروها و شخصیتهای سکولاردمکرات، بدون هژمونیطلبی و رهبریطلبی، را میدهد، تا در برابر ناسیونالیسم جعلی نظام، همبستگی ملی حقیقی را محقق کند، و در تحول خود امکانات برپایی آلترناتیو سیاسی آینده را مهیا نماید.
سوم جولای ۲۰۲۵
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
الکساندر وارد و لارنس نورمن / والاستریت ژورنال / ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵
در دیداری که روز دوشنبه (۷ ژوئیه ۲۰۲۵) در کاخ سفید برگزار شد، رئیسجمهور ترامپ در حالی که روبهروی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نشسته بود، گفت که امیدوار است حملات بیشتری از سوی آمریکا علیه ایران صورت نگیرد. ترامپ گفت: «تصور نمیکنم دلم بخواهد چنین کاری کنیم.»
با این حال، نتانیاهو در گفتوگویی خصوصی به او گفت که اگر ایران از سرگیری حرکت بهسوی دستیابی به سلاح هستهای را آغاز کند، اسرائیل بار دیگر دست به حمله نظامی خواهد زد. ترامپ در پاسخ گفت که ترجیحش دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک با تهران است، اما بهطور مشخص مخالفتی با طرح اسرائیل نکرد.
گفتوگوهای آنها که مقامهای ارشد آمریکایی و اسرائیلی در گفتوگو با «والاستریت ژورنال» آن را تشریح کردهاند، نشاندهنده محاسبات متضادی است که سه کشور از زمان حملات ماه گذشته آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران با آن روبهرو هستند.
ترامپ روی تهدید به حملات بیشتر بهعنوان ابزاری برای فشار بر تهران جهت پذیرش توافقی حساب کرده که مسیر دستیابی آن به سلاح هستهای را ببندد. اسرائیل نسبت به اینکه یک توافق دیپلماتیک بتواند مانع از حرکت مخفیانه ایران بهسوی ساخت سلاح هستهای شود، بدبین است. و تهران خواهان تضمینهایی است که در صورت بازگشت به میز مذاکره با واشنگتن، هدف بمبارانهای بیشتری قرار نخواهد گرفت.
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل لزوماً بهدنبال تأیید رسمی آمریکا برای ازسرگیری حملات به ایران نخواهد بود. اما بسته به میزان جدی بودن تلاش ایران برای احیای برنامه هستهایاش، ممکن است نتانیاهو با مخالفت ترامپ برای حفظ مسیر دیپلماتیک با تهران روبهرو شود.
برای رهبران ایران، مخاطرهها بسیار بزرگتر است: اگر آنها خواسته ترامپ مبنی بر کنار گذاشتن غنیسازی هستهای را رد کرده و فعالیتهای هستهای خود را از سر بگیرند، حملات جدید اسرائیل – و حتی ایالات متحده – میتواند بقای رژیم را به خطر اندازد.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، همچون دیگر مقامهای ارشد کشور در روزهای اخیر گفته است که تهران آماده ازسرگیری گفتوگوهای هستهای با آمریکاست، مشروط به آنکه تضمینهایی دریافت کند مبنی بر اینکه در جریان مذاکرات هدف حمله نظامی قرار نخواهد گرفت. او همچنین تأکید کرد که ایران بر حقی که برای خود در زمینه غنیسازی اورانیوم قائل است، پافشاری خواهد کرد.
کاخ سفید از اظهارنظر درباره گفتوگوهای ترامپ با نتانیاهو خودداری کرد. نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز به درخواستها برای اظهارنظر پاسخ نداد.
پیش از حملات ماه گذشته، ارزیابی اسرائیل این بود که ایران میتواند ظرف چند ماه یک سلاح هستهای ابتدایی تولید کند و طی یک سال آن را به بمب قابل استفاده تبدیل کند. مقامهای ارشد اسرائیلی گفتند که بهنظر آنها، حملات نظامی آمریکا و اسرائیل توانایی تهران برای ساخت سلاح هستهای را تا دو سال دیگر به تأخیر انداخته است، که با ارزیابی اخیر پنتاگون همخوانی دارد.
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل به این نتیجه رسیده است که بخشی از ذخایر اورانیوم غنیشده در سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی ایران در سایت اصفهان از حملات ماه گذشته جان سالم به در برده، و ایران میتواند با صرف تلاش فراوان، بخشی از مواد شکافتپذیر را از این محل بازیابی کند.
این مقام افزود که تهران قادر به بازیابی اورانیوم از دو سایت دیگر خود در نطنز و فردو نخواهد بود، چرا که این دو تأسیسات بر اثر بمباران با بمبهای سنگرشکن آمریکایی بهشدت آسیب دیدهاند.
به گفته همین مقام ارشد اسرائیلی، هرگونه تلاشی از سوی ایران برای بازیابی اورانیوم از اصفهان یا احیای برنامه هستهای آسیبدیدهاش بهسرعت از سوی اسرائیل شناسایی خواهد شد.
دنیس راس، مقام باسابقهای که در دولتهای دموکرات و جمهوریخواه مسئول امور خاورمیانه بوده، گفت: «ایرانیها رفتاری بسیار محتاطانه در پیش خواهند گرفت. آنها تهدیدهایی را که از سوی اسرائیل مطرح میشود، بسیار جدی خواهند گرفت.»
یک مقام ارشد اسرائیلی گفت که اسرائیل میتواند در کوتاهمدت مانع از «جهش» ایران بهسوی ساخت بمب شود، از جمله از طریق ادامه عملیاتهای مخفیانهای که رهبران ارشد برنامه هستهای و دیگر مقامهای کلیدی کشور را هدف قرار دادهاند و پیشتر ضربههای شدیدی به ایران وارد کردهاند.
با این حال، تحلیلگران هشدار میدهند که خطر برای ترامپ آن است که اسرائیل عملاً بتواند حرکتهای بعدی علیه ایران را دیکته کند.
تاسیسات اصفهان پس از حمله اسرائیل
گابریل نورونیا، که در دولت اول ترامپ در وزارت خارجه بر سیاستهای مرتبط با ایران کار میکرد، گفت: «برداشت من این است که ترامپ عمدتاً میخواهد مسئله ایران از میان برداشته شود.» او افزود: «موضعش در اینکه نباید هیچ غنیسازی یا سلاح هستهای وجود داشته باشد کاملاً روشن است، اما در سایر موارد آمادگی انعطاف دارد.»
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اگر ایران بخواهد برنامه هستهای خود را بازسازی کند، این کار را بهصورت آشکار و از طریق سایتهای اعلامشده انجام نخواهد داد، بلکه از تأسیسات مخفی و زیرزمینی برای غنیسازی اورانیوم و کار روی جنبههای فنی پیچیده ساخت سلاح بهره خواهد گرفت.
به گفته مقام ارشد اسرائیلی، اسرائیل اطلاعاتی در اختیار دارد درباره اینکه تهران ممکن است در چه مکانهایی تلاش مخفیانهای برای احیای فعالیتهای هستهای خود داشته باشد. اما اسرائیل ظاهراً بمبهای سنگرشکن اختصاصی در اختیار ندارد که بتوانند به عمق تأسیسات زیرزمینی ایران که سانتریفیوژها و دیگر زیرساختهای هستهای در آنها مستقر است، نفوذ کنند.
هیچ تاریخی برای آغاز رسمی گفتوگو میان ایران و آمریکا تعیین نشده است. دیپلماتهای غربی میگویند که تهران هنوز در حال بررسی نحوه ادامه مسیر است.
تقریباً مسلم است که حملات اخیر، یکی از خواستههای اصلی ترامپ را تثبیت کردهاند: پایان دادن ایران به برنامه غنیسازی اورانیوم بهعنوان بخشی از هرگونه توافق. واشنگتن ممکن است اکنون احساس کند که از اهرم نظامی برای گسترش خواستههایش برخوردار است، از جمله فشار بر تهران برای اعمال محدودیتهای شدید بر برنامه موشکیاش یا قطع ارتباط با شبهنظامیان منطقهای.
دن شاپیرو، سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل که عضو تیم مذاکرهکننده دولت بایدن با ایران نیز بود، گفت: «حتی قبل از این حملات هم رسیدن به توافق کار سختی بود. حالا دیگر سختتر هم خواهد بود.» او افزود: «ترامپ نمیتواند از مطالبه غنیسازی صفر عقبنشینی کند، و ایران هم پس از این حملات احساس خواهد کرد که نمیتواند چنین امتیازی بدهد.»
اگر واشنگتن امید دارد نظارت بلندمدت و میدانی بر فعالیتهای غنیسازی و احتمالی سلاحسازی ایران داشته باشد، باید به موضوع توقف همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسیدگی کند. دو طرف همچنین باید درباره نحوه شناسایی و برخورد با ذخایر غنیشده اورانیوم که همچنان در اختیار ایران باقی مانده به توافق برسند.
حملات موشکی ایران به اسرائیل نیز نشان داد که تهران همچنان تهدیدی تهاجمی و جدی در منطقه بهشمار میرود.
علی واعظ، مدیر پروژه ایران در «گروه بینالمللی بحران»، میگوید مقامهایی در ایران که از مذاکره جدی دیپلماتیک حمایت میکنند، پس از این حملات در اقلیت قرار گرفتهاند. او افزود که بیاعتمادی به ترامپ بیش از پیش افزایش یافته و نگرانیها درباره تغییر مکرر خواستههای واشنگتن تشدید شده است. به گفته واعظ، دستیابی به توافقی به هر قیمت – از جمله توافقی که پایان برنامه غنیسازی ایران را دربر داشته باشد – بعید به نظر میرسد.
دولتهای اروپایی نیز بار دیگر تهدید کردهاند که اگر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری نکند، تحریمهایی را که در چارچوب توافق هستهای ۲۰۱۵ لغو شده بود، دوباره اعمال خواهند کرد. یک ضربالاجل در ماه اکتبر در پیش است که طی آن بریتانیا، فرانسه و آلمان باید تصمیم بگیرند که آیا تحریمهای سابق را دوباره برقرار کنند یا نه. ایران هشدار داده است که چنین اقدامی میتواند این کشور را به خروج از پیمان عدم اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) وادارد – پیمانی که فعالیتهای مربوط به ساخت سلاح هستهای را برای تهران ممنوع میسازد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
ایران پست :آیا زمان گفتگوی ملی و شکستن بنبست سیاسی فرا رسیده است
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
سیانان — بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، بیش از نیم میلیون مهاجر افغانستانی در بازهٔ ۱۶ روزه پس از پایان درگیری ایران با اسرائیل از ایران اخراج شدهاند که این ممکن است یکی از بزرگترین جابجاییهای اجباری جمعیت در این دهه باشد.
ماههاست که تهران اعلام کرده قصد دارد میلیونها مهاجر افغانستانی فاقد مدارک را که عموماً در مشاغل کمدرآمد و تحت شرایط سخت در ایران کار میکنند، از کشور خارج کند.
سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) اعلام کرده که ۵۰۸,۴۲۶ مهاجر افغانستانی بین ۲۴ ژوئن تا ۹ ژوئیه (۴ تا ۱۹ تیر) از مرز ایران و افغانستان خارج شدهاند.
آمارهای تکاندهنده نشان میدهد که ۳۳,۹۵۶ نفر چهارشنبه و ۳۰,۶۳۵ نفر سهشنبه از مرز عبور کردهاند. این رقم در روز جمعه، با نزدیک شدن به ضربالاجل یکشنبهٔ ایران برای خروج مهاجران افغانستانی فاقد مدارک، این عدد به ۵۱,۰۰۰ نفر رسید.
این اخراجها — که بخشی از برنامهای است که ایران در مارس (اسفند-فروردین) اعلام کرد — پس از ۱۲ روز درگیری با اسرائیل بهطور چشمگیری شتاب گرفته است. مقامات ایرانی ادعاهای اثباتنشدهای مطرح کردهاند مبنی بر اینکه مهاجران افغانستانی، پیش و در جریان این حملات، برای اسرائیل جاسوسی کردهاند. تاکنون هیچ شواهد محکمی برای تأیید ادعای همکاری مهاجران افغانستانی با اسرائیل ارائه نشده و منتقدان میگویند ایران صرفاً در حال تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینهٔ خود برای کاهش جمعیت غیرقانونی مهاجران افغانستانی است و با تمرکز بر این اقلیت آسیبپذیر، نارضایتیهای داخلی را منحرف میکند.
شرایط اخراجشدگان وخیم است؛ دمای هوا گاه به ۴۰ درجه سانتیگراد میرسد و مراکز پذیرش در مرز مهاجر افغانستانیستان تحت فشار شدید هستند.
میهیونگ پارک، رئیس مأموریت سازمان بینالمللی مهاجرت ملل متحد، روز سهشنبه به سیانان گفت: «هزاران نفر زیر آفتاب هستند — و میدانید که هرات چقدر میتواند گرم باشد. وضعیت بسیار بحرانی است. هفتهٔ گذشته واقعاً فاجعهبار بود.»
پارک گفت نیمی از اخراجشدگان امسال از اول ژوئن (۱۲ خرداد) به بعد وارد افغانستان شدهاند. او افزود: «هفتهٔ گذشته حدود ۴۰۰ کودک بیسرپرست یا جدا شده از خانواده حضور داشتند — این رقم بسیار بالایی است.»
تصاویر از گذرگاه مرزی اسلامقلعه نشان میدهد صدها مهاجر بازگشته از ایران در گرمای طاقتفرسای تابستان، در انتظار رسیدگی و انتقال هستند. بسیاری از آنها سالها در ایران زندگی کردهاند و حالا در این اخراج دستهجمعی زندگیشان در عرض چند دقیقه ویران شده است.
بشیر، یک مرد بیستوچند ساله، در مصاحبهای در اسلامقلعه — یک شهر مرزی در غرب افغانستان — گفت که در تهران توسط پلیس دستگیر و به یک بازداشتگاه منتقل شد: «اول ۱۰ میلیون تومان (حدود ۲۰۰ دلار) از من گرفتند. بعد مرا به بازداشتگاه بردند که دو شب آنجا ماندم و مجبورم کردند ۲ میلیون تومان دیگر (۵۰ دلار) بپردازم. در بازداشتگاه به ما غذا یا آب آشامیدنی نمیدادند. حدود ۲۰۰ نفر آنجا بودیم و ما را کتک میزدند، آزارمان میدادند.»
پریسا، یازده ساله، کنار والدینش ایستاده بود و تعریف میکرد که به او گفتهاند امسال دیگر نمیتواند به مدرسه برود — نخستین نشانهای که خبر از اخراج خانوادهاش میداد. تحصیل دختران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان محدود شده است.
او گفت: «ما شش سال در ایران زندگی کردیم قبل از اینکه به ما بگویند برای نامهٔ خروج درخواست دهیم و ایران را ترک کنیم. ما یک سند اقامت قانونی داشتیم، اما گفتند باید فوراً ایران را ترک کنیم.»
افزایش ناگهانی اخراجها و ادعای جاسوسی مهاجران افغانستانی با محکومیت بینالمللی مواجه شده است. ریچارد بنت، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل در امور افغانستان، آخر هفته در پستی در شبکه ایکس نوشت: «صدها مهاجر افغانستانی و عضو اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران به اتهام “جاسوسی” بازداشت شدهاند. همچنین گزارشهایی از تحریک به تبعیض و خشونت در رسانهها وجود دارد که مهاجر افغانستانیها و جوامع اقلیت را “خائن” خوانده و از زبان غیرانسانی استفاده میکنند.»
فاطمه محجربی، سخنگوی دولت ایران، در تاریخ ۱ ژوئیه (۱۰ تیر) به نقل از رویترز گفت: «ما همیشه میکوشیدیم میزبانان خوبی باشیم، اما امنیت ملی اولویت دارد و طبیعتاً اتباع غیرقانونی باید بازگردند.»
رسانههای دولتی ایران همچنین تصاویری از یک مهاجر افغانستانی بهاصطلاح “جاسوس” اسرائیل پخش کردهاند که اعتراف میکند برای فرد دیگری از مهاجر افغانستانیها که در آلمان مستقر بوده، کار میکرده است.
این فرد ادعایی میگوید: «آن شخص با من تماس گرفت و گفت به اطلاعاتی دربارهٔ برخی مکانها نیاز دارد. او درخواست چند مکان را کرد و من ارائه دادم. همچنین ۲,۰۰۰ دلار از او دریافت کردم.»
این گزارش هویت این فرد موسوم به جاسوس را فاش نکرده یا شواهدی برای تأیید ادعا ارائه نکرده است.
رسانههای دولتی همچنین فیلمی از جمعآوری مهاجران توسط پلیس تهران پخش کردهاند — که خبرنگار آن را عمدتاً مهاجر افغانستانی معرفی میکند — که در آن مأموران در حال تعقیب مظنونان در زمینهای باز هستند.
افراد در معرض اخراج به اتوبوسها منتقل شده و سپس با راهپیمایی اجباری از خودروها به مقصدی نامعلوم برده میشوند.
خبرنگار صداوسیما در این فیلم از یک کارفرمای تهرانی که گفته میشود کارگرغیرقانونی افغانستانی استخدام کرده، میپرسد: «چرا مهاجر افغانستانی را استخدام کردی؟ این خلاف قانون است.»
کارفرمای ادعایی پاسخ میدهد: «میدانم! اما باید به آنها پول بدهم تا بتوانند برگردند. آنها میخواهند بروند و منتظر دریافت دستمزدشان هستند.»
در مجموع، تنها در سال جاری بیش از ۱.۶ میلیون پناهندهٔ مهاجر افغانستانی از ایران و پاکستان بازگشتهاند — که این رقم پیشبینیهای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را برای نیمهٔ ۲۰۲۵ پشت سر گذاشته است. این نهاد سازمان ملل حالا پیشبینی میکند که تا پایان سال ممکن است ۳ میلیون نفر به مهاجر افغانستانیستان بازگردند.
عارف جمال، نمایندهٔ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در افغانستان، در یک جلسهٔ توجیهی روز جمعه هشدار داد که افغانستان “کاملاً آماده نیست” که با این حجم از مهاجران اخراجشده مواجه شود.
او هشدار داد: «چالشهای شدیدی در زمینهٔ اسکان، حمایت و اشتغال اخراجشدگان در کشوری خشک و بیحرکت پیشبینی میکنیم.»
گزارش اخیر برنامهٔ توسعهٔ ملل متحد (UNDP) نشان میدهد که ۷۰٪ افغانستانیها در فقر زندگی میکنند و این کشور با خشکسالی شدید و وضعیت رو به افول حقوق بشر — بهویژه برای زنان و دختران — دست و پنجه نرم میکند.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق سازمان ملل در امور ایران، هشدار داده است که سه زندانی سیاسی عرب، علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم در معرض خطر اعدام قریبالوقوع قرار دارند. او از مقامهای ایران خواست که اجرای این اعدامها را متوقف کنند.
مای ساتو نوشته است:
«گزارشهایی دریافت کردهام که از احتمال اعدام قریبالوقوع سه زندانی سیاسی عرب، علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم خبر میدهند. آنها علیرغم وجود ادعاهایی مبنی بر نقض جدی اصول دادرسی عادلانه و اخذ اعترافات تحت شکنجه، در خطر اعدام به اتهام بغی قرار دارند.
از مقامات ایرانی میخواهم که اجرای این اعدامها را متوقف کنند. طبق میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز به آن ملحق شده است، مجازات اعدام نباید برای جرائم امنیتی با تعاریف کلی (یا مبهم و غیردقیق) اعمال شود.
شرایط دشواری که کشور ایران، در بحبوحهی درگیریهای منطقهای و پیامدهای گستردهاش بر وضعیت حقوق بشر، با آن روبه روست را درک میکنم. اما همانطور که در بیانهی اخیر، که به امضای ده نفر از دیگر گزارشگران ویژهی سازمان ملل رسیده است، اشاره کردم، باز تاکید میکنم که جهان نظارهگر رفتار مقامات ایرانی با مردم خود، از جمله با زندانیان سیاسیست و این معیاری تعیینکننده برای سنجش تعهد مقامات ایران به حقوق بشر و حاکمیت قانون (بر طبق استانداردهای بینالمللی) خواهد بود.»
سازمان حقوق بشر ایران:
نگرانی از خطر اجرای حکم اعدام سه زندانی سیاسی عرب
سه زندانی سیاسی عرب محکوم به اعدام در زندان سپیدار اهواز بهنامهای علی مجدم، معین خنفری و محمدرضا مقدم از روز ۵ تیر به سلولهای انفرادی منتقل شده و در خطر قریب الوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند.
سازمان حقوق بشر ایران ضمن ابراز نگرانی شدید در مورد احتمال اعدام قریبالوقوع این سه نفر، بار دیگر به بحران اعدامها در ایران اشاره کرد و از رسانهها، مردم و جامعه جهانی خواست تا به اعدامها واکنش نشان دهند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «احکام اعدام این زندانیان همگی بر اساس اعترافات زیر شکنجه و بدون دادرسی عادلانه صادر شده و هیچگونه وجاهت قانونی ندارد. حکومت سعی میکند با سوءاستفاده از شرایط پس از جنگ، اعدام زندانیان سیاسی را تشدید کند؛ جامعه جهانی و مردم باید با بالا بردن هزینه سیاسی اعدامها از اجرا شدن این احکام جلوگیری کنند.»
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، صبح روز پنجشنبه ۵ تیر ماه، سه زندانی سیاسی عرب در زندان سپیدار اهواز به سلولهای انفرادی این زندان منتقل شدند و خطر اعدام قریب الوقوع ایشان طی روزهای آینده وجود دارد.
این سه زندانی که هویتشان علی مجدم، ۴۲ ساله، معین خنفری، ۳۲ ساله و محمدرضا مقدم، ۳۳ ساله احراز شده، در سال ۱۳۹۷ بازداشت شدند. به گزارش میزان، سایت قوه قضائیه جمهوری اسلامی، علی مجدم و محمدرضا مقدم به اتهام «سرکردگی و عضویت در گروه باغی» حرکة النضال العربی داخل ایران، «به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی» و معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی به اتهام «عضویت در گروه باغی شاخه داخلی» حرکة النضال العربی «به جهت مقابله مسلحانه با اساس نظام جمهوری اسلامی» به اعدام محکوم شدند.
در پرونده آنها غیر از «بغی»، اتهام «مشارکت در قتل دو بسیجی و یک پرسنل نیروی انتظامی و یک سرباز» نیز وجود دارد. حکم اعدام آنها به تایید دیوان عالی کشور رسیده است.
در این پرونده سه زندانی دیگر بهنامهای حبیب دریس ۴۲ ساله، سالم موسوی آلبوشوکه ۴۱ ساله و عدنان موسوی غبیشاوی ۲۸ ساله نیز حضور دارند که آنها نیز به اعدام محکوم شدهاند.
یاسین اهوازی، فعال حقوق بشر ضمن تایید انتقال این سه زندانی به انفرادی، به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «این شش زندانی همه یا کشاورز بودند و یا کارگر. اما در عین حال فعالیت فرهنگی و مدنی هم میکردند. اتهام کشتن دو بسیجی و یک مامور که به ایشان زدند، هیچگاه در دادگاه ثابت نشد.»
وی در ادامه گفت: «این شش زندانی از حق داشتن وکیل تعیینی هم محروم بودند و از همان اول بازداشت تحت شکنجه بودند تا به اتهامات نکرده اعتراف کنند. حتی تهدید کردند که خانوادههایتان را میآوریم و زندانی میکنیم. علی مجدم بر اثر شکنجه نمیتواند درست راه برود و معین خنفری بر اثر شکنجه و انفرادی طولانی، تعادل روانی خود را از دست داده است.»
این شش زندانی در دوره بازداشت مجبور به اعتراف اجباری و تلویزیونی شدند که این اعترافات در دادگاه از سوی ایشان رد شد. آنها در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ بهترتیب در گروههای شش و چهار نفره به سلول انفرادی منتقل و سپس به بند عمومی بازگردانده شده بودند.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
در این سری از دیالوگ با شرایط سختی که پیش رو بود ویژه برنامهای با موضوع پسا جنگ با حضور تعدادی از هموطنان و در زمان محدود وهمراه با چند آیتم دیگر ضبط و تولید شد
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
بسم الله الرحمن الرحیم
در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
منبع: تلگرام کلمه
@Kaleme
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
عکس از خبرگزاری فرات وابسته به پکک
سی شبهنظامی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) روز جمعه سلاحهای خود را در دهانه غاری در شمال عراق سوزاندند و گامی نمادین اما مهم در جهت پایان دادن به شورش چند دههای علیه ترکیه برداشتند.
فیلمهایی از این مراسم نشان میدهد که جنگجویان پکک، که نیمی از آنها زن بودند، صف کشیدهاند تا تفنگهای تهاجمی AK-47، باندولرها و سایر اسلحهها را در یک دیگ بزرگ خاکستری قرار دهند. شعلههای آتش بعداً لولههای سیاه اسلحه را که به سمت آسمان نشانه رفته بودند، در بر گرفت، در حالی که مقامات کرد، عراقی و ترکیهای در همان نزدیکی نظارهگر بودند.
پ.ک.ک، که با دولت ترکیه درگیر جنگ است و از سال ۱۹۸۴ غیرقانونی اعلام شده است، در ماه مه سال جاری پس از فراخوان عمومی عبدالله اوجالان، رهبر زندانیاش، تصمیم به انحلال، خلع سلاح و پایان دادن به مبارزات جداییطلبانه خود گرفت.
پس از یک سری تلاشهای ناموفق برای صلح، این ابتکار جدید میتواند راه را برای آنکارا جهت پایان دادن به شورشی که بیش از ۴۰ هزار نفر را کشته، اقتصاد را تحت فشار قرار داده و شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی را در ترکیه و منطقه گستردهتر ایجاد کرده است، هموار کند.
این مراسم در ورودی غار جاسنه در شهر دوکان، ۶۰ کیلومتری (۳۷ مایلی) شمال غربی سلیمانیه در منطقه کردستان عراق در شمال برگزار شد.
این جنگجویان، با لباسهای نظامی بژ، توسط چهار فرمانده از جمله بسه هوزات، از اعضای ارشد پ.ک.ک، همراهی میشدند که بیانیهای را به زبان ترکی قرائت کردند و تصمیم این گروه برای خلع سلاح را اعلام کردند.
او گفت: “ما داوطلبانه سلاحهای خود را در حضور شما، به عنوان گامی از حسن نیت و عزم راسخ، نابود میکنیم.”
یک شاهد خبرگزاری رویترز گفت که هلیکوپترها در آسمان در حال پرواز بودند و دهها نیروی امنیتی کرد عراقی منطقه کوهستانی را محاصره کرده بودند.
در این مراسم، چهرههای اطلاعاتی ترکیه و عراق، مقامات دولت منطقهای کردستان عراق و اعضای ارشد حزب برابری و دموکراسی خلقها (DEM) که طرفدار کردهای ترکیه است، و امسال نیز نقش کلیدی در تسهیل تصمیم خلع سلاح پ.ک.ک ایفا کرد، حضور داشتند.
مشخص نبود که چه زمانی تحویلهای بیشتر انجام خواهد شد.
یک مقام ارشد ترکیهای گفت که تحویل سلاحها «نقطه عطفی برگشتناپذیر» در روند صلح است، در حالی که یک منبع دولتی دیگر گفت که مراحل بعدی شامل ادغام قانونی اعضای پ.ک.ک در جامعه ترکیه و تلاش برای التیام جوامع و ترویج آشتی خواهد بود.
اهمیت گستردهتر
پ.ک.ک پس از آنکه در سالهای اخیر به خارج از مرزهای جنوب شرقی ترکیه رانده شد، در شمال عراق مستقر شده است. ارتش ترکیه حملات منظمی را به پایگاههای پ.ک.ک در منطقه انجام میدهد و چندین پاسگاه نظامی در آنجا تأسیس کرده است.
پایان درگیری ترکیه، عضو ناتو، با پ.ک.ک میتواند پیامدهایی در سراسر منطقه، از جمله در سوریه همسایه، داشته باشد، جایی که ایالات متحده با نیروهای کرد سوری که آنکارا آنها را شاخهای از پ.ک.ک میداند، متحد است.
واشنگتن و آنکارا میخواهند که کردهای سوریه به سرعت با ساختار امنیتی سوریه که از زمان سقوط بشار اسد، رئیس جمهور مستبد، در حال بازسازی است، ادغام شوند. تحلیلگران میگویند خلع سلاح پ.ک.ک میتواند به این فشار بیفزاید.
پ.ک.ک، حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان همگی از دولت طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، خواستهاند تا به خواستههای کردها برای حقوق بیشتر در مناطقی که کردها اکثریت را تشکیل میدهند، به ویژه جنوب شرقی ترکیه که شورش در آنجا متمرکز بود، رسیدگی کند.
در یک ویدیوی آنلاین نادر که روز چهارشنبه (۹ ژوئیه ۲۰۲۵) منتشر شد، اوجالان ـــ که تصویر بزرگش در مراسم اهدای سلاح نشان داده شد ـــ همچنین از پارلمان ترکیه خواست تا کمیسیونی برای نظارت بر خلع سلاح و مدیریت روند صلح گستردهتر تشکیل دهد.
آنکارا گامهایی را برای تشکیل این کمیسیون برداشته است، در حالی که حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان گفتهاند که تضمینهای قانونی و سازوکارهای خاصی برای هموار کردن گذار پ.ک.ک به سیاست دموکراتیک مورد نیاز است.
عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه اردوغان، گفت که این مراسم اولین گام به سوی خلع سلاح کامل و “ترکیه عاری از تروریسم” است و افزود که این امر باید “در مدت کوتاهی” تکمیل شود.
اردوغان گفته است که خلع سلاح، بازسازی جنوب شرقی ترکیه را ممکن میسازد.
مهمت شیمشک، وزیر دارایی، گفته است که ترکیه در پنج دهه گذشته نزدیک به ۱.۸ تریلیون دلار برای مبارزه با تروریسم هزینه کرده است.
بیانیه گروه صلح و جامعه دموکراتیک که در مراسم خلع سلاح خوانده شد:
«به خلق ما و افکار عمومی
به عنوان گروه صلح و جامعهی دموکراتیک که جهت تسریع مرحلهی تغییر و تحول دموکراتیک تشکیل شده است، درود و احترام داریم خدمت کسانی که در اینجا حضور داشته و شاهد کنش دموکراتیک تاریخیمان میباشند.
ما مبارزان آزادیخواه زن و مرد که با هدف جنگیدن در مقابل حملات انکار و امحای موجودیت و هستی خلق کورد در تاریخهای جداگانه به صفوف پکک پیوسته و مسلح شدهایم، امروزه جهت جواب دادن به فراخوانی که رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان به تاریخ ۱۹ژوئن ۲۰۲۵ارائه داد در اینجا حضور داریم. آمدنمان به اینجا در عین حال بر بنیان فراخوان صلح و جامعهی دموکراتیک رهبر عبدالله اوجالان به تاریخ ۲۷ فوریه ۲۰۲۵ و مصوبات کنگرهی ۱۲ پکک میباشد. بعنوان یک حسن نیت و عزم جهت موفقیت عملی مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک و با هدف انجام مبارزهی آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه و سوسیالیستیمان با متد و روش سیاست دموکراتیک و حقوقی و همچنین جهت به تصویب رسیدن قوانین انتگراسیون دموکراتیک، در حضور شما اسلحههایمان را با ارادهی آزاد از بین میبریم.
امید داریم این گامی که برداشتهایم، جهت تمامی خلق ما و خلقهای ترکیه و خاورمیانه و در رأس آنها زنان و جوانان، و برای تمامی انسانیت مایهی خیر بوده و در نهایت به صلح و آزادی منجر شود.
از صمیم قلب با این بیان رهبر آپو که گفت «به نیروی سیاست و صلح اجتماعی باور دارم و نه اسلحه و شما را نیز فرا میخوانم که این اصل را عملی نمایید» موافق بوده و از اینکه مقتضیات این اصل تاریخی را بجای میآوریم، احساس غرور و افتخار را داریم.
میدانیم که تاکنون هیچ امری آسان، بدون هزینه و بدون مبارزه نبوده؛ برعکس آن همه چیز همه روزه با دادن هزینه و مبارزهای با تمامی وجود به دست آمد. البته که از این پس نیز با مبارزهای دشوار خواهد بود، بسیار نیک بر این واقعیت واقفیم، بر این اساس جهت کسب موفقیتها و دستاوردهای دموکراتیک، از صمیم قلب افکار و پارادایم رهبر عبدالله اوجالان را باور داشته و ما جمع رفقایمان به نیروی جمعی و کلکتیو خویش اعتماد داریم.
در این فضا و محیطی که در جهان فشار فاشیستی و استثمار رو به افزایش گذاشته، خاورمیانه به دریای خون تبدیل شده و خلق ما بیشتر از هر زمانی به یک حیات صلحآمیز آزاد و مساوی و دموکراتیک نیاز دارد، اهمیت، صحت و ضرورت این گام تاریخی که برداشتهایم را دیده و احساس میکنیم.
امید داریم که همگان، زنان و جوانان، کاگران و زحمتکشان، نیروهای سوسیالیست و دموکراتیک، تمامی خلقها و همهی انسانیت ارزش تاریخی این گام صلح و دموکراسی ما را دیده، درک کرده و ارزش آن را بداند.
بر این اساس تمامی نیروهای منطقهای و جهانی که مسئول آلامی هستند که خلق ما دچار آن گشتهاند را دعوت میکنیم که برای حقوق بسیار مشروع و دموکراتیک خلقمان احترام روا داشته و از مرحلهی صلح و حل دموکراتیک پشتیبانی به عمل آورند.
از تمامی خلقها و نیروهای دموکراتیک و سوسیالیست، بویژه از زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان، روشنفکران، نویسندگان، آکادمیسینها، حقوقدانان، هنرمندان و سیاستمداران دعوت میکنیم تا این گام تاریخی که برداشتهایم را بصورت صحیح درک نموده و با ما و خلقما همبستگی نمایند. همچنین دعوت مینماییم جهت آزادی جسمانی رهبر عبدالله اوجالان و حل دموکراتیک و سیاسی مسئلهی کورد، بصورت فعالتری مبارزه نموده، مبارزه و همبستگی دموکراتیک، سوسیالیست انترناسیونال را در سطح جهانی پیشبرد داده و تقویت نموده و بر قدرت آن بیفزایند.
خلقمان و تمامی نیروهای سیاسی آن را فرا میخوانیم که خصوصیات و شاخصههای این مرحلهی تاریخی که در آن بسر میبریم و مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک که رهبر آپو آن را مطرح نموده را بصورت صحیح درک نموده، وظایف آموزشی، سازمانی و عملی-کنشی خویش را با موفقیت بجای آورده و حیات دموکراتیک را برساخته و توسعه دهیم.
ظلم و استثمار به پایان خواهد رسید، آزادی و همبستگی پیروز این دوران خواهند بود!
موفقیت در مرحلهی صلح و جامعهی دموکراتیک قطعا تحقق خواهد یافت!
۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵
گروه صلح و جامعهی دموکراتیک.»
مراحل بعدی
پ.ک.ک، DEM و اوجالان همگی از دولت طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، خواستهاند تا به خواستههای کردها برای حقوق بیشتر در مناطقی که کردها اکثریت را تشکیل میدهند، به ویژه جنوب شرقی ترکیه که شورش در آن متمرکز بود، رسیدگی کند.
در یک ویدیوی آنلاین نادر که روز چهارشنبه ۹ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شد، اوجالان همچنین از پارلمان ترکیه خواست تا کمیسیونی برای نظارت بر خلع سلاح و مدیریت روند صلح گستردهتر تشکیل دهد.
آنکارا گامهایی را برای تشکیل این کمیسیون برداشته است، در حالی که حزب برابری و دموکراسی خلقها و اوجالان گفتهاند که تضمینهای قانونی و سازوکارهای خاصی برای هموار کردن گذار پ.ک.ک به سیاستهای دموکراتیک مورد نیاز است.
عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه، حزب حاکم در ترکیه گفت که روند خلع سلاح نباید بیش از چند ماه طول بکشد تا از تحریکات جلوگیری شود.
اردوغان گفته است که خلع سلاح، بازسازی جنوب شرقی ترکیه را ممکن میسازد.
محمت سیمشک، وزیر دارایی ترکیه ـــ که خود یک کرد است ـــ گفته است که ترکیه در پنج دهه گذشته نزدیک به ۱.۸ تریلیون دلار برای مبارزه با تروریسم هزینه کرده است و از گامهای صلح به عنوان یک مزیت اقتصادی حمایت میکند.
پایان درگیری ترکیه، عضو ناتو، با پ.ک.ک میتواند پیامدهایی در سراسر منطقه، از جمله در سوریه همسایه، داشته باشد، جایی که ایالات متحده با نیروهای کرد سوری که آنکارا آنها را شاخهای از پ.ک.ک میداند، متحد است.
واشنگتن و آنکارا میخواهند که کردهای سوریه به سرعت با ساختار امنیتی سوریه که از زمان سقوط بشار اسد، رئیس جمهور خودکامه در ماه دسامبر در حال بازسازی است، ادغام شوند. تحلیلگران میگویند خلع سلاح پکک میتواند به این فشار بیفزاید.
دولت باغچه لی: عبدالله اوجالان با صداقت به قول خود عمل کرد
دولت باغچلی، رئیس حزب حرکت ملی ترکیه (MHP)، در واکنش به برگزاری آیین ترک سلاح از سوی PKK و با اشاره به پایبندی عبدالله اوجالان به وعدههایش، گفت: «رهبر بنیانگذار PKK با صداقت به تعهدات خود عمل کرد و تهدیدهای منطقهای و جهانی را به موقع درک نمود.»
به گزارش کردپرس، باغچلی یادآور شد که با پیروی از بیانیه امرالی در ۲۷ فوریه و در ادامهی آن، پ.ک.ک در بازهی ۵ تا ۷ می ۲۰۲۵ با برگزاری دوازدهمین کنگره خود، انحلال تشکیلاتیاش را اعلام کرده و به طور رسمی از سلاح دست کشیده است. او افزود: «واقعاً روزهایی بسیار حساس و مهم را هم برای ترکیه و هم برای منطقه سپری میکنیم.»
رهبر MHP همچنین گفت که کشور و مناطق همجوار آن بهتدریج وارد دورهای تازه، امیدوارکننده و سازنده شدهاند. او ضمن ستایش از مواضع متعادل و مسئولانهی دم پارتی، اظهار داشت: «این حزب با حفظ عقلانیت سیاسی، در کنار برادری هزارساله ملت ما ایستاده است.»
باغچه لی در بخش دیگری از سخنانش، دولت و رئیسجمهور ترکیه را بهعنوان حامیان سیاست «ترکیه بدون ترور» ستود و تصریح کرد: «از ابتدا تا امروز، دولت و شخص رئیسجمهور با عزمی قاطع این فرآیند را دنبال کردهاند و ما قدردان این ایستادگی هستیم.»
او تأکید کرد که از این پس تحولات تاریخی در راه است و گروهها بهصورت دستهجمعی در حال تحویل سلاح هستند. باغچه لی همچنین با انتقاد از برخی جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک که سعی در ایجاد فضای تنش و سوءاستفاده دارند، گفت: «این جریانها با رویش امید و گسترش فضای صلح و آرامش، ناامید و سرخورده شدهاند.»
او در پایان گفت: «این روند مثبت، یک نقطه عطف تاریخی است و وجدان عمومی از آن خرسند است. از تمامی کسانی که برای تحقق هدف «ترکیهای بدون ترور» تلاش کردهاند، بهویژه رئیسجمهور محترم، قدردانی میکنم و از خداوند میخواهم این دورهی جدید برای ملت عزیز ما مبارک باشد.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
وزیر سابق دفاع اسرائيل به خامنهای نامه نوشت: همه چیز را میبینیم و میشنویم؛ همهجا هستیم
۲۰ تیر ۱۴۰۴
یوآف گالانت، وزیر دفاع سابق اسرائيل در نامهای به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفته است که اسرائيل تمامی تحرکات او را زیر نظر دارد و به خامنهای هشدار داده است که نمیتواند یک برنامه مخفی هستهای دیگر راهاندازی کند.
متن نامه گالانت به علی خامنهای را در زیر میخوانید:
ما هرگز با هم دیدار نداشتهایم، اما اطمینان دارم که اطلاعات بسیاری از یکدیگر داریم. من تقریباً سه دهه است که شما را میشناسم و هر نقطه عطف در دوران رهبریتان را بررسی کردهام.
تصمیمهایتان، دکترینتان، و ساختار نیابتیای را که در منطقه ایجاد کردید دنبال کردهام. شاهد بودم که جایگزین خمینی شدید، قدرت سیاسی انباشته کردید و کوشیدید سلطه منطقهای [جمهوری اسلامی] ایران را بنا کنید. نهتنها هدفهایتان را دریافتم، بلکه روشهایی را که برای رسیدن به آن هدفها برگزیدید نیز درک کردم.
بهعنوان وزیر دفاع، مسئول بودم که دههها اطلاعات امنیتی اسرائیل، توانمندیهای نیروی هوایی و دکترین راهبردی را به یک طرح نظامی منسجم و هماهنگ تبدیل کنم—همان طرحی که حلقه «آتش» شما را مانند چاقویی داغ که در کره فرو میرود شکافت و سرانجام باعث فروپاشی آن شد. این همان طرحی بود که به جنگ دوازدهروزه اسرائیل و ایالات متحده علیه برنامه هستهای، پدافند هوایی، تأسیسات موشکی و فرماندهی عالی نظامی [جمهوری اسلامی] ایران انجامید.
آنچه در ژوئن ۲۰۲۵ رخ داد، تنها یک عملیات نظامی نبود؛ بلکه فروپاشی راهبردی نظامی بود که شما چهار دهه برای ساختنش کوشیده بودید.
«حلقه آتش» شما طراحی شده بود تا اسرائیل را در میان فشارها و عوامل انحرافی قرار دهد: حماس در جنوب، حزبالله در شمال، سوریه و عراق در شرق، و حوثیها در جنوبشرق. (خوشبختانه، در غرب ما دریای مدیترانه است.)
برنامهتان این بود که با استفاده از نیروهای نیابتی، جنگ فرسایشی علیه اسرائیل به راه اندازید و ارتشهای تروریستیای بسازید که روزی آن را فتح و نابود کنند. قصد داشتید زرادخانهای از موشکهای سنگین، دقیق و دوربرد فراهم کنید تا حملهای هماهنگ و ویرانگر را رقم بزنید. و در مرکز این معماری، تلاش اصلیتان قرار داشت: ساخت سلاح هستهای برای کسب مصونیت از تغییر رژیم و دستیابی به سلطه و بازدارندگی منطقهای — نخست در برابر اسرائیل، و سپس دیگران.
اما آن حلقه، ما را محاصره نکرد. شکست خورد.
حملهی سنوار در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بر مبنای مهمات، آموزش، اطلاعات و منابع مالیای انجام شد که شما و نیابتیهایتان در اختیار حماس گذاشتید. شاید اقدامات او فراتر از نیت شما بود، اما پیامدهایش بر عهده شما است. قتلعامی که به راه انداخت، با ترس مواجه نشد، بلکه با ایستادگی، مقاومت، و نهایتاً با عزم سرد اسرائیل روبهرو شد: اینکه هرچه لازم باشد انجام میدهیم تا از خود در برابر نیروهای اهریمنیای که برای نابودی ما بهپا خواستهاند، دفاع کنیم — به هر بهایی.
مردم اسرائیل، با وجود درد و اندوه، نشکستند. ملت ما تاب آورد. همانطور که اکنون نیک میدانید، ما واکنش نشان دادیم.
شما نهفقط ارادهمان، بلکه توانایی نیروهایمان و دقت سلاحهایمان را نیز دستکم گرفتید. حتی اکنون، در بسیاری موارد نمیدانید که چگونه، از کجا و با چه چیزی مورد حمله قرار گرفتید.
آنچه رخ داد، یک ضربه نبود؛ یک رشته عملیات بود.
اسرائیل بهشکل نظاممند رهبری حماس، انبارهای تسلیحاتی و فرماندهی حزبالله، و تأسیسات تولید موشک را نابود کرد. ما بر فراز تهران همانگونه پرواز کردیم که بر فراز تلآویو [پرواز میکنیم]. فرماندهان نظامی و دانشمندان اصلی شما را از میان برداشتیم. سامانههای اس-۳۰۰ را هدف گرفتیم. پدافند هواییتان را در هم کوبیدیم. برنامه هستهای و زیرساختهایتان را سالها عقب انداختیم.
سپر دفاعیای که سالها تبلیغ میکردید، نتوانست از شما محافظت کند.
اما فراتر از آسیبهای فیزیکی، حقیقتی ژرفتر آشکار شد:
ما همه چیز را میبینیم. همه چیز را میشنویم. همهجا هستیم.
برنامههایتان را میدانستیم. مکانهایتان را. ارتباطاتتان را. گفتوگوهایتان با نزدیکترین متحدانتان — آنها که دیگر با شما نیستند — در بیروت، دمشق و تهران. جدول زمانبندیتان، طرحهای جایگزینتان، و نقاط کورتان را میدانستیم.
از بسیاری جهات، ما بیش از آنچه خودتان از خود میدانستید، از شما آگاه بودیم.
و اکنون باید این پرسشها را مطرح کرد:
آیا میتوانید برنامهای هستهای را مخفیانه دنبال کنید وقتی دیگر رازی برای پنهان کردن ندارید؟
دنبالکردن برنامه هستهای در این مقطع، قمار نیست، رؤیاست. عملی است مبتنی بر اعتماد به سامانههایی که پیشتر شکست خوردهاند.
امید، راهبرد نیست. آیا حاضرید آینده خود و کشورتان را بر سر مسابقهای بگذارید که نه میتوان آن را پنهان کرد و نه بهاحتمال زیاد به پایان رساند؟
برای محافظت از برنامه هستهای، به توان دفاعی و تهاجمی متعارف نیاز دارید. اما آن توانمندیها پیشتر ناکارآمدیشان را ثابت کردهاند.
بارها از ۷ اکتبر به اینسو، نصرالله از شما اجازه خواست تا وارد جنگ شود. و بارها شما مخالفت کردید. روشن گفتید که حزبالله ذخیره راهبردیتان است، برای زمانی که [جمهوری اسلامی] ایران هدف حمله قرار گیرد یا مستقیماً به اسرائیل حمله کند. اما وقتی لحظه سرنوشتساز فرا رسید، وقتی زیرساختهای اصلیتان هدف قرار گرفت و دکترینتان فروپاشید، او نبود. سپری که به آن دل بسته بودید، هرگز بالا نیامد.
زرادخانه حزبالله در ویرانهها است، با فرماندهانش دفن شد. حماس خنثی شده است. اسد از صحنه بیرون رفته و جانشینش راهی دیگر در پیش گرفته. کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه شما صف بستهاند، نه در کنار شما. عراق در برابر چنگالتان مقاومت میکند. منطقه از شما عبور کرده است.
شما کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت هستید، با سرزمینی بیش از ۶۰ برابر اسرائیل. اما امروز، بیش از هر زمان دیگر، آسیبپذیر هستید.
شبکه نیابتیتان که مرکز راهبرد منطقهایتان بود، اکنون نقطه ضعفتان شده است. جنایتهای آنها به ما مشروعیت داد. شکستشان آزادی عمل برای ما به ارمغان آورد.
شما گزینههایی دارید. اما هیچکدام آسان نیست. و هیچکدام کامل نیست.
میتوانید نیروهای نیابتیتان را بازسازی کنید. اما ما آنها را نابود خواهیم کرد. امروز میتوانیم آنچه شما دههها برای ساختنش صرف کردید، در چند ماه از میان ببریم.
میتوانید برنامه هستهایتان را شتاب دهید. اما آنچه میسازید، ما احتمالاً خواهیم دید. و آنچه ببینیم، هدف قرار میدهیم. و آنچه بزنیم، جایگزینکردنش برای شما دشوار خواهد بود.
میتوانید مذاکره کنید. اما آیا نظامتان، که بر مقاومت و ایدئولوژی غیرانعطافپذیر بنا شده، توان تحمل مصالحههایی را دارد که مسیر مذاکره اقتضا میکند؟
این موضوع، مسئله تاکتیک نیست؛ واقعیتی ساختاری است. برنامه هستهای نیازمند افراد، تأسیسات و هماهنگی است. شما برنامهتان را در عصر آنالوگ ساختید. امروز، ماهوارهها، ابزارهای سایبری، منابع انسانی و تحلیل داده، آنچه را که پیشتر پنهان میماند، آشکار میکنند.
و با گذر هر ماه، شکاف بیشتر میشود. دانش ما ژرفتر میشود. فهرست اهدافمان گسترش مییابد. و گزینههای شما محدودتر.
هنوز زمانی دارید. اما زیاد نیست.
پیشتر نیز با لحظات خویشتنداری روبهرو بودهاید. در جنگ ۲۰۰۳ عراق با آمریکا وارد جنگ نشدید. در برابر آشوبهای منطقهای ثبات خود را حفظ کردید. زمانی که بقا ایجاب میکرد، از متحدانتان گذشتید.
این یکی از همان لحظههای سرنوشتساز است.
هنگامی که درباره گامهای بعدیتان میاندیشید، به این فکر کنید که چگونه ما فهمیدیم افراد مهمتان چه کسانی هستند، چه سمتی دارند، و کجا زندگی میکنند. وقتی به اطرافتان نگاه میکنید، از خود بپرسید: چهکسی واقعاً وفادار است؟
و با این در ذهن، اکنون باید انتخاب کنید:
[آیا این کار را خواهید کرد:] دنبالکردن برنامه هستهای بدون پوشش، بدون محافظت، و با ظرفیت محدود تهاجمی؟
ما آگاه میشویم آن را خنثی خواهیم کرد. و بهای سنگینی خواهید پرداخت.
تلاش برای بازسازی زرادخانه متعارف، در حالیکه میدانید دههها زمان میبرد؟ ما آن را به تأخیر خواهیم انداخت، خراب خواهیم کرد، و دوباره از هم خواهیم پاشید.
یا،
رهاکردن جنگ علیه کشوری کوچک اما مصمم، در هزار کیلومتری مرزهایتان، و تمرکز بر رفاه و آینده مردم خودتان.
اما اگر باز هم اشتباه کنید، ما آنجا خواهیم بود — منتظر شما.
صدای آمریکا
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
یادداشت سردبیری والاستریت ژورنال / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
پیامدهای جنگ ۱۲ روزه با ایران، پس از گذشت بیش از دو هفته، همچنان مبهم به نظر میرسد. برنامه هستهای ایران به شدت آسیب دید و احتمالاً سالها به عقب رانده شد. اما حکومت آیتالله شکست را نمیپذیرد و هیچ نشانهای از کنار گذاشتن طرحهای انقلابی یا هستهای خود نشان نمیدهد. این موضوع، پرسش بعدی سیاستگذاری برای ایالات متحده را در کانون توجه قرار میدهد: آیا آتشبس آقای ترامپ جای خود را به دیپلماسیای میدهد که دستاوردهای جنگ را تعمیق میبخشد، یا این دستاوردها را به خطر میاندازد؟
ایران حتی پس از خروج از جنگ با اسرائیل و عدم پاسخگویی جدی به حملات ایالات متحده، همچنان با لحنی تند صحبت میکند و خواستههای آقای ترامپ را رد میکند. در یک پیام ویدیویی که چند روز پس از بمباران ایالات متحده منتشر شد، آیتالله علی خامنهای، با ظاهری نحیف، ادعا کرد که ایالات متحده مجبور به مداخله برای نجات اسرائیل شده است و ایران «به آمریکا سیلی زده است».
آقای ترامپ این روایت تحریفشده آیتالله را نپذیرفت و در پلاتفرم تروتسوشیال آن را اصلاح کرد، رئیسجمهور افزود: «ایران باید به جریان نظم جهانی بازگردد، وگرنه اوضاع برای آنها بدتر خواهد شد.»
با این حال، هیچ نشانهای وجود ندارد که ایران بقایای برنامه غنیسازی خود را تسلیم کند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، پس از جنگ گفت: «مردم ما به خاطر این موضوع تحریمها را تحمل کردهاند و جنگی بر سر این موضوع به ملت ما تحمیل شده است. هیچکس در ایران این فناوری را رها نخواهد کرد.»
بدتر از آن، ایران بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل را بیرون رانده است. اینها هفته گذشته ایران را ترک کردند. این کشور ممکن است از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نیز خارج شود. این امر باعث میشود که بازرسان نتوانند تخمین دقیقی از خسارات وارده انجام دهند و هرگونه مواد هستهای باقیمانده را ردیابی یا جمعآوری کنند.
ایران هم اشتیاقی برای روابط عادی با غرب ندارد. روحانیون ارشد رژیم خواستار اعدام آقای ترامپ شدهاند. رژیم ایران مرگ بر آمریکا و اسرائیل را اعلام میکند و بر همین اساس جنگ همیشگی خود را ادامه میدهد. در همین حال، شواهدی در حال افزایش است که نشان میدهد تهران کارزار تروریستی خود را در داخل کشور، با دستگیریها و اعدام مخالفان و اقلیتها، تشدید کرده است.
سیاست ایالات متحده برای مقابله با همه اینها چیست؟ استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، گفته است که ملاقاتی با آقای عراقچی در هفته آینده یا همین حدود برگزار خواهد شد. وزیر امور خارجه ایران طفره رفته است، اما یک مقام ارشد کاخ سفید به ما میگوید که ایران خواستار کاهش تحریمها و همچنین کمک ایالات متحده در یک برنامه هستهای غیرنظامی است.
این مقام آمریکایی میگوید: «ما در عوض یک درخواست بسیار بزرگ داریم». این درخواست با حذف هرگونه مواد هستهای و زیرساختهای غنیسازی باقیمانده شروع میشود و با محدودیتهای شدید بر برنامه موشکی ایران و پایان دادن به حمایت آن از تروریسم منطقهای ادامه مییابد. بازگشت بازرسان و بازرسیهای درخواستی ضروری است.
آقای ویتکاف برای گرفتن امتیاز، به زرادخانه کاملی از فشار نیاز دارد. این باید شامل حمایت عمومی و سایر حمایتها از مردم ایران باشد.
به ویژه، بازگشت تحریمهای سازمان ملل (اسنپبک) که بخشی از توافق هستهای ۲۰۱۵ بودند، مفید خواهد بود. این تحریمها، ممنوعیتهای بینالمللی علیه غنیسازی ایران و موشکهای دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای را بازمیگردانند. آنها همچنین مانع از کمک سایر کشورها به ایران در این زمینهها میشوند.
ایالات متحده همچنین باید تحریمهای خود علیه صادرات نفت ایران را اجرا کند. طبق دادههای وزارت انرژی ایالات متحده، تولید نفت ایران اکنون در بالاترین سطح در هفت سال گذشته است. این منبع اصلی تأمین مالی رژیم است. آیا این رژیم در معرض خطر قرار خواهد گرفت؟
عملیات نظامی موفقیتآمیز اسرائیل و ایالات متحده، رژیم را بیش از هر زمان دیگری از زمان انقلاب اسلامی آسیبپذیر کرده است. اکنون زمان آن رسیده است که برای خاورمیانهای امنتر سرمایهگذاری کنیم.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
تنهایی سرنوشت محتوم حدود ۲ میلیون زن از قبیل زهرا، شیوا، و همه آنهاییست که با نگاههایی ناامید و فروافتاده در دل جامعه سرگرداناند؛ زهرا، دستفروش متروی تهران میگوید: «حس تنهاییِ من پایان ندارد، گاهی فکر میکنم وسط چاهی عمیق بدون طناب نجات رها شدهام و از خود میپرسم اگر صدا بزنم، کسی دستم را میگیرد؟!....».
به گزارش خبرنگار ایلنا، کل ۱۲ روز جنگ را در تهران ماند، بر بالین مادر پیرش که این روزها کامل از پا افتاده است؛ بدون پول در خانه ماندند و به صداهای مهیبی گوش دادند که از پنجرهها، از درهای بسته و حتی از درزهای دیوارها به اعماق وجود آدم نفوذ میکرد. آنها در آن روزها هیچ جا نرفتند چون پولی برای سفر نداشتند: «برای این جمع زنانهی سهنفره، امنترین جا زیر سقف همین خانه است....».
ساناز، زنی که زندگی خود، دختر کوچک و بخشی از هزینههای مادرش را با فروش اینترنتی لوازم آرایش و لباس زنانه میگذراند، ساکن یکی از کوچههای خیابان استخر در تهرانپارس است، آپارتمان ۴۵ متری که به گفته خودش شانس آوردند از پدر به ارث رسید وگرنه هیچ سقفی بالای سر نداشتند.
«از ۲۰ خرداد تا امروز که ۱۵ تیر است، یعنی نزدیک به یک ماه، فقط ۲ میلیون تومان کاسبی کردم؛ کلی روزها نت قطع بود؛ بعد هم مردم دل و دماغ خرید نداشتند؛ این ۲ میلیون تومان را هم به همسایهها لوازم آرایش فروختم؛ پیج اینستاگرامم خیلی روزها قطع بود، حالا هم دریغ از یک پیام یا سفارش....» ساناز که راه دیگری برای پول درآوردن در مقابل خود نمیبیند، حتی به دستفروشی هم فکر کرده: «با خودم گفتم بروم گوشهای بنشینم و بساط کنم اما بعد فکر کردم مردم پول ندارند، تازه در این روزها ماموران اجازه نمیدهند دستفروش کنار خیابان بنشیند....».
این زن با همین فروش اینترنتی در بازار بلبشوی غیررسمی، زندگی خود و دختر خردسالش را تامین میکند؛ آنچه مادرش به عنوان همسر یک مستمری بگیر از تامین اجتماعی میگیرد فقط ۱۰ میلیون تومان است، که پول داروهای قلب و دیابت خودش میشود. حالا قطعی اینترنت و رکود بازار، زندگی این خانواده زنانهی سهنفره را به یک دیگ جوشان از استرس و اضطراب برای فردا تبدیل کرده است.
«ساناز» تنها زنی نیست که در مواقع بحران، از جامعه سیلی میخورد و بیپول و در وحشت از آینده، به حاشیه رانده میشود؛ سرمان را به هر طرف که میچرخانیم، صف درازی از این زنها میبینیم؛ من برای جستجو راه دوری نرفتم.....
«زهرا» در مترو دستفروشی میکند؛ او سرپرست یک خانواده چهارنفره و فاقد بیمه است؛ منبع درآمدش فقط دستفروشیست و در سوئیتی کوچک در اسلامشهر مستاجر است؛ او در یک ماه اخیر به خاطر شرایط خاص کشور، چیزی حدود ۳ میلیون تومان درآمد داشته است، مبلغی که از نصف اجاره خانه هم کمتر است: «صاحبخانه حاضر شد فعلاً فقط نصف اجارهخانه را از من بگیرد، آن را هم قرض کردم و دادم....».
شرایط این زن نیز مثل هزاران زن کارگر غیررسمی دیگر، نامطلوب است، وقتی شرایط بحرانیست، مردم برای خرید نمیآیند و دستفروشی امکان ندارد، ناگهان تمام راهها به رویش بسته میشود. او میگوید: «باور کنید در آن روزها گاهی نان خالی هم گیرمان نمیآمد....».
زنان طرد شده به حاشیهی اقتصادِ درگیر بحران، یکی دوتا نیستند؛ جمعیت انبوهی هستند که براساس آمارهای رسمی و غیررسمی، تعدادشان در کشور حداقل ۲ میلیون نفر است؛ دو میلیون خانواده با سرپرست زن، درآمد ثابت، بیمه و مقرری برای ایام بیکاری و بحران ناگهانی ندارند. این زنها روی پاهای لرزان خود ایستادهاند و در هر بزنگاه ناامن، با وزش بادهای نامطمئن سقوط میکنند.
شیوا زن دیگریست که خیلی اتفاقی در روزهای میانه تیرماه به او برمیخورم؛ این زن حدوداً ۳۵ ساله با مدرک لیسانس ادبیات، راننده تاکسی اینترنتیست؛ شیوا مدتیست که از همسرش جدا شده و با دختر دوسالهاش در آپارتمان پدری در یک اتاق تنگ و تاریک زندگی میکند؛ او هم روایت دردناکی از روزهای بیکاری و بیپولی و آوار بحران دارد:
«دو سه هفته کار کاملاً خوابیده بود؛ هنوز هم اینترنت گاهی اختلال دارد و مسیریابها کار نمیکنند؛ من چند هفته هیچ درآمدی نداشتم؛ بیمه هم نیستم؛ کل درآمد من همان پولیست که روز رانندگی میکنم و شب به خانه میبرم. در این مدت مجبور شدم از برادرم قرض کنم؛ همه مشکل دارند، او هم با اخم و تخم ۳ میلیون به من داد، نمیخواهم سربار باشم، باید چه کار کنم؟!....».
حسِ سربار بودن، حس طردشدگی و در نهایت، احساس سرخوردگی و استیصال، زنان شاغل در بازار کار غیررسمی را در خود فرو برده است؛ شرایط کسادی بازار در طول جنگ ۱۲ روزه و هفتههای بعد از آن، بحرانی به نامِ «زنان سرپرست خانوار و فاقد حمایتهای قانونی و اجتماعی» را برجسته کرده است. ناگهان شالوده اقتصادی که پیش از این هم نامطمئن و درگیر رکود بود به هم ریخت و ضعیفها زیر دست و پای خُردکنندهی فقر و بیپولی له شدند.
«سیمین یعقوبیان» فعال زنان کارگر با بیان اینکه از زنان کارگر و شاغل حمایت نمیشود و نکته اینجاست که این عدم حمایت نیز لایه بندی و سطحبندی شده است، زنان کارگر غیررسمی در پایینترین سطح هستند و هیچ پشتیبانی ندارند؛ میگوید: جامعه باید از خود بپرسد این زنان در کشوری با این همه ثروت چرا به حال خود رها شدهاند؛ آیا نمیشود از اینها به صورت نظاممند و اصولی حمایت کرد؟ نمیشود مثل بسیاری از کشورهای مترقی زنان، بودجهای برای حمایت و پرداخت مستمری به زنان سرپرست خانوار به خصوص مادرانِ تنها در نظر گرفت؟!
به گفته وی، تنها پیشنهادی که گاه و بیگاه از سوی مسئولان طرح میشود، طرحهایی برای بیمه خویشفرما یا توافقیست و این در حالیست که این زنها در مواقع بحران نه تنها پولی برای پرداخت حق بیمه ندارند که گاهی نان خالی به زحمت پیدا میکنند.
یعقوبیان تاکید میکند که دولت نباید این زنها را تنها بگذارد؛ این تنهایی نه تنها ظلم به زنان که ستم به فرزندان و خانوادههای آنهاست، فرزندانی که بیشترین ضربه را از بحرانهای اقتصادی میخورند و آیندهشان در غباری مبهم گم میشود.
اما این زنها در عمیقترین بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تنها میمانند؛ تنهایی سرنوشت محتوم حدود ۲ میلیون زن از قبیل زهرا، شیوا، و همه آنهاییست که با نگاههایی ناامید و فروافتاده در دل جامعه سرگرداناند؛ زهرا، دستفروش متروی تهران میگوید: «حس تنهاییِ من پایان ندارد، گاهی فکر میکنم وسط چاهی عمیق بدون طناب نجات رها شدهام و از خود میپرسم اگر صدا بزنم، کسی دستم را میگیرد؟!....».
گزارش: نسرین هزاره مقدم
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل که از ۲۳ خرداد آغاز شد و با حملات بیسابقه دو طرف به زیرساختهای نظامی و غیرنظامی همراه بود، ابعاد خسارتهای اقتصادی این درگیری فراتر از حوزه انرژی و مبادلات تجاری گسترش یافت. یکی از مهمترین این تبعات، اختلال در صنعت حملونقل هوایی کشور است؛ چه در بخش بینالمللی با لغو پروازهای عبوری از آسمان ایران و چه در حوزه داخلی با توقف گسترده پروازها و سردرگمی میلیونها مسافر.
به گزارش اقتصاد24، این گزارش نگاهی دارد به دو بعد اصلی این بحران: زیانهای حاصل از قطع پروازهای جهانی و وضعیت بازپرداخت بلیتهای لغوشده برای شهروندان.
لغو پروازهای بینالمللی و زیانهای ناشی از عبور نکردن هواپیماها از آسمان ایران
با آغاز جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و افزایش خطرات امنیتی، بسیاری از شرکتهای هواپیمایی خارجی بهسرعت پروازهای عبوری خود از آسمان ایران را لغو کردند.
در همین حال، با شروع جنگ، سازمان هواپیمایی فدرال آمریکا (FAA)، یاتا (IATA) و چند کشور اروپایی هشدار رسمی صادر کردند و مسیر پروازها به سمت جنوب خلیج فارس، آسیای مرکزی و شرق آفریقا تغییر یافت؛ بهطوریکه مسیرهای پروازی به جای مسیرهای قبلی، از آسمان ترکیه، ترکمنستان یا عربستان سعودی عبور میکنند.این در حالی است که طبق آمارهای رسمی، روزانه حدود ۹۵۰ پرواز عبوری از آسمان ایران ثبت میشد که درآمد مستقیم هر پرواز بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ دلار برای دولت ایران بود.
حال به ارقام زیر توجه کنید که حتی با فرض توقف ۸۰ درصد پروازها طی ۲۰ روز نخست (۱۲ روز جنگ و ۸ روز پس از آن):
- میانگین زیان روزانه به رقمی حدود ۶۰۰ هزار دلار رسیده است.
- زیان تقریبی در یک دوره ۲۰ روزه نیز به رقمی حدود ۱۲ میلیون دلار میرسد.
حال تصور کنید اگر ۱۰۰ درصد پروازها کنسل شود و با میانگین رقم کنسلی یعنی ۷۰۰ دلار فقط محاسبه شود؛ به رقمی حدود ۶۶۵ هزار دلار میرسیم که این رقم در ۲۰ روز به رقمی حدود ۱۴ میلیون دلار خواهد رسید و این در حالی است که پروازها به صورت میانگین حساب شده نه بالاترین رقم برای هر پرواز که حدود ۱۰۰۰ دلار است.
هم چنین با تداوم وضعیت در تیر ماه نیز برآورد شده که دستکم ۳۰ درصد از پروازهای عبوری هنوز بازنگشتهاند، که زیان را به بیش از ۲۰ میلیون دلار در کمتر از دو ماه میرساند.در کنار زیان مالی مستقیم، کاهش عبور پروازها ضربه مهمی به اعتبار امنیت هوایی ایران وارد کرده که بازیابی آن نیاز به مذاکرات گسترده با آژانسهای بینالمللی، سرمایهگذاری در زیرساختها و تضمینهای امنیتی جدی دارد.
برآورد ارقام نیز در حالی است که امیررضا اعتمادی، عضو اتاق بازرگانی ایران هم اخیرا گفته است که تعلیق کامل پروازهای تجاری بر فراز ایران از ۲۴ خرداد تا ۱۳ تیر ۱۴۰۴، که به مدت ۲۰ روز به طول انجامید، خسارتی بالغ بر ۹۶۰۰ میلیارد تومان به اقتصاد کشور تحمیل کرده و ضعفهای ساختاری در دو صنعت کلیدی هوانوردی و گردشگری را آشکار ساخته است.
هم چنین اعتمادی تصریح دارد که بر اساس یک گزارش تحلیلی، این وقفه بیسابقه که منجر به توقف کامل درآمدهای حاصل از فروش بلیت و خدمات فرودگاهی شد، روزانه ۴۸۰ میلیارد تومان ضرر مستقیم به صنعت هوایی وارد کرد. این شوک نقدینگی، شرکتهای هواپیمایی را که فاقد مکانیسمهای پوشش ریسک مالی بودند، در تأمین هزینههای ثابت خود مانند حقوق، سوخت و نگهداری با بحران جدی مواجه ساخت.
بازپرداخت بلیتهای کنسلشده و معطلی شهروندان
این توضیحات نیز در حالی ارائه شد که باید توجه داشت که همزمان با بالاگرفتن درگیریها و هشدارهای امنیتی، بخش عمدهای از پروازهای داخلی و بینالمللی ایران کنسل یا تعلیق شد.
چنانچه که بر اساس دادههای غیررسمی حدود ۱.۲ میلیون بلیت پرواز داخلی و ۲۵۰ هزار بلیت پرواز خارجی لغو یا تعلیق شده است.با توجه به این ارقام میتوان میزان تخمینی بازپرداخت موردنیاز ایرلاینها را به شرح زیر ارزیابی کرد:
- پروازهای داخلی: بیش از ۳۵۰۰ میلیارد تومان
- پروازهای خارجی: حدود ۸۰ میلیون دلار
و این بدان معناست که اکنون وضعیت نابه سامان ایرلاینهای داخلی که پیش از جنگ نیز بسیار روشن بود حتی بدتر نیز شده است.
در همین حال برخی خبرها حکایت از آن دارد که بخشی از شرکتهای هواپیمایی با تاخیر یا قسطی اقدام به بازپرداخت کردهاند، اما طبق گزارشهای مردمی و منابع رسمی گفته میشود که تنها حدود ۵۵ درصد از بازپرداختها انجام شده و بقیه مسافران یا منتظر هستند یا با «کوپن جایگزین سفر» مواجه شدهاند که هنوز عملیاتی نشده است.
این در حالی است که به گزارش اقتصاد ۲۴، در روز ۱۸ تیر ماه یعنی دو هفته پس از اعلام آتش بس و با گذشت حدود یک ماه از آغاز حمله سید حمیدرضا صانعی، معاون سازمان هواپیمایی کشوری از لغو شدن ۶۰۰۰ میلیارد تومان بلیت هواپیما در شرایط جنگ ۱۲ روزه و چند روز پس از آتشبس خبر داد و گفت: «بهای حدود ۸۰۰ هزار بلیت هواپیما به مردم مسترد شده و بهای حدود ۳۹ هزار بلیت نیز باقی مانده که عدد کمی نیست.»
مهدی رمضانی، مدیر روابط عمومی سازمان هواپیمایی کشوری نیز در همین روز و درباره میزان بازگشت وجه بلیط سفرهای لغو شده توضیح داد که «در حال حاضر، ۸۵ درصد هزینه بلیطها پرداخت شده است. همچنین، فعالیت شرکتهای هواپیمایی هم از سر گرفته شده و طبق برنامهریزیها، فعالیتها به صورت منظم در حال انجام است و باقیمانده هزینه بلیطها هم برگشت داده میشود.»
بحران جبران خسارت ایرلاینهای داخلی
این در حالی است که مدیر روابط عمومی سازمان هواپیمایی کشوری در توضیح زیانهای سنگین به ایرلاینها نیز گفته است: «شاید شرکتهای هواپیمایی در این مدت خسارتهای اقتصادی سنگینی متحمل شده باشند، اما طبق دستورالعملهای سازمان هواپیمایی کشوری، موظفاند تمام وجه را بدون هیچگونه کسری به مسافران بازگردانند. بازگشت کامل وجوه قطعی است و مردم باید با صبوری، شرکتها را در تکمیل این فرآیند همراهی کنند.»
در این بین مساله ضرر مستقیم ایرلاینها میتواند آنان را حتی به مرز ورشکستگی نیز بکشاند چرا که حالا علاوه بر بازپرداخت پول بلیتها، هزینههایی شامل توقف عملیات، نگهداری هواپیما، حفظ پرسنل و کاهش فروش بلیت برای فصل تابستان را نیز پیش رو دارند.در چنین شرایطی برآوردها نشان میدهد مجموع خسارت ایرلاینهای داخلی تاکنون به بیش از ۹۰۰۰ میلیارد تومان رسیده است.
راهکارهای جبران خسارت و حمایت دولت
در چنین شرایط بحرانی به نظر میرسد ایرلاینها برای عبور از این گردنه بیش از همیشه به کمک دولت نیازمند هستند و به نظر میرسد دستکم فعلا سه پیشنهاد اصلی برای اجرایی شدن و نجات ایرلاینها در دست بررسی است:
- نخست ارائه بسته حمایتی دولتی به ایرلاینها، مشابه تسهیلات کرونایی (وام کمبهره یا بخشودگی مالیاتی).
- دوم تشکیل صندوق اضطراری مشترک با همکاری سازمان هواپیمایی، بانک مرکزی و بیمه مرکزی برای پرداخت بدهی به مسافران.
- سوم استفاده از ابزارهای مالی مانند اوراق بدهی کوتاهمدت برای تأمین نقدینگی سریع به شرکتها.
در هر حال، اما به نظر میرسد که بار خسارت و ضربات جدی جنگی ۱۲ روزه به سادگی از روی دوش شرکتهای هواپیمایی ایران برداشته نخواهد شد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
پس از صدور بیانیه اقتصاددانان و دانشگاهیان، سروصدای تبلیغات متعارف و لجن پاشی مرسوم بر علیه آن شروع شد؛ به این مضمون که اینها عامل شرایط موجود هستند!!! این پرخاشگران عاری از اخلاق حاضر نیستند به سابقه نگاه کنند و توجه دهند که برخی از این امضاء کنندگان افرادی هستند که از میدان کار و حرفه و تخصص بیرون رانده شده اند، برای چند ده سال اعتقاد به همین مبانی و مخالفت کارشناسی و مدنی با آنچه کشور را در مسیر این گرفتاریهای موجود قرار داده است.
چون این شیوه تبلیغات و تهدید و متهم کردن منتقدین به عنوان مسئول آنچه از آن انتقاد میکنند شیوه کهنه و میراث اربابان کمونیست است مواردی را در پایین مطرح میکنم:
بین سال های ۱۹۲۸-۱۹۳۲ استالین که سیاستهای تعاونی سازی کشاورزی او منجر به کاهش تولید و قحطی شده بود کشاورزان خرده مالک را مسئول شرایط موجود معرفی کرد و سرکوب کرد. قحطی تشدید شد و بین ۳ تا ۷ میلیون تلفات این سرکوب و قحطی بود.
مجدداً در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۸ که سر و صدای مخالفت با سیاستهای زیانبار او بلند شد در برنامه ‘پاک سازی بزرگ’ رقبای سیاسی خود را مسئول شرایطی معرفی کرد که حاصل تصمیمهای خود او بود. در نتیجه محاکمه پر سر وصدا و زندانی و اعدام کردن حدود یک میلیون نفر یا زندانی یا اعدام شدند.
بار آخر نیز در سال ۱۹۳۹ یک برنامه سرکوب دیگر را پیاده کرد و باز هم با تبلیغات وسیع منتقدان خود را مسئول سیاستهایی معرفی کرد که از آن انتقاد میکردند.
حیله مشابهی توسط مائو در چین پیگیری شد. در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۶در یک حرکت وسیع با بسیج عوام تحت عنوان انقلاب فرهنگی تمام منتقدان واقعی و خیالی خودرا حذف کرد و به مردم چنین نمایاند که اینها، به عنون عناصر بورژوا و برخی اعضاء حزب کمونیست، دلیل رکود اقتصاد هستند و مانع بهبود شرایط زندگی مردم میشوند. سرکوب و زندانی و تبعید کردن دهها میلیون انجام شد و متعاقب آن وضع زندگی عموم بدتر گردید. همین بازی کثیف در سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۸و پس از آن ۱۹۷۱ ادامه یافت. تنزل ادامه داشت تا یکی از همان زندانیان سال ۱۹۶۸ به نام دنگ شیائوپنگ بعد از مرگ مائو، با کمک یک بخش از حزب کمونیست و ارتش، قدرت را بدست گرفت و برنامه اصلاحات اقتصادی پیاده کرد که موجب نجات اقتصاد چین و تداوم رشد آن شد.
دیگر مستبدان حقیر هم همین شیوه را پیاده کردند. در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۹ پال پوت رهبر انقلابی کامبوج، روشنفکران و شهرنشینان را عامل تنزل اجتماعی معرفی کرد، و اجامر عوام را بسیج نمود. برنامه سرکوب و اخراج از شهر به روستاها را در حد وسیع اجرا کرد، عوامل بسیج شده را هدایت کرد تا به منازل شهر نشینان هجوم ببرند و آنچه وسائل رفاه و به زعم آنها فساد بود را نابود کنند اعضای خانوادهها را از هم جدا و با اعمال خشونت مردان و زنان و کودکانِ از هم جدا شده را به روستاها برای کار کشاورزی بکشانند. وسائل متعارف زندگی مردم مانند وسائل آشپزخانه و خواب نابود شد و فقر و فلاکت سبب شد که دو میلیون از جمعیت پنج میلیونی کامبوج کشته یا به دلیل قحطی تلف شوند.
در کره شمالی نیز شیوه متعارف از زمان برسرکار آمدن نظام کمونیستی همین بوده، سرزنش منتقدان برای مشکلات و دست یازیدن به خشونت و سر کوب.
خبر خوب این که هیچ مورد از این موارد به جز بدنامی تاریخی برای کسانی که این خشونتها را برنامه ریزی و اجرا کردند و حتی عاقبت تلخ برایشان چیزی در برنداشت. بسیاری از یاران و فرمانبران استالین و مائو و پال پوت و دیگران طعم تلغ میوه کِشته خود را چشیدند، علاوه بر لعنت جاویدان تاریخ که نصیبشان شد.
این شیوهها نخنما و مفتضح تاریخ است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
دیوید ای. سنجر / نیویورک تایمز / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
اسرائیل، به گفته یک مقام ارشد این کشور، به این نتیجه رسیده است که برخی از ذخایر زیرزمینی اورانیوم غنیشده نزدیک به درجه بمب ایران از حملات آمریکا و اسرائیل در ماه گذشته جان سالم به در بردهاند و ممکن است در دسترس مهندسان هستهای ایران باشند.
این مقام ارشد همچنین گفت که اسرائیل اواخر سال گذشته پس از مشاهده آنچه که این مقام آن را مسابقهای برای ساخت بمب به عنوان بخشی از یک پروژه مخفی ایران توصیف کرد، حرکت به سمت اقدام نظامی علیه ایران را آغاز کرده است. این مقام به دلیل حساسیت اطلاعات، به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد.
به گفته وی، اطلاعات اسرائیل بلافاصله پس از کشته شدن حسن نصرالله، رهبر طولانیمدت حزبالله (گروه شبهنظامی مورد حمایت ایران در لبنان) توسط نیروی هوایی اسرائیل، این فعالیتهای تسلیحاتی هستهای را شناسایی کرد. این مشاهده، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل را بر آن داشت تا برای حمله، با یا بدون کمک آمریکا، آماده شود.
در روزهای قبل و بعد از حمله اسرائیل به ایران در اواسط ژوئن و تصمیم متعاقب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای پیوستن به این اقدام، مقامات اطلاعاتی آمریکا گفتند هیچ شواهدی از تلاش ایران برای تسلیحاتی کردن ذخایر اورانیوم غنیشده نزدیک به درجه بمب مشاهده نکردهاند. آمریکا با استفاده از بمبهای ۳۰ هزار پوندی نفوذگر به دو سایت حیاتی غنیسازی ایران حمله کرد و همچنین موجی از موشکهای تاماهاک پرتاب شده از زیردریاییها را به سمت سومین سایت نشانه گرفت، جایی که سوخت میتوانست برای استفاده در سلاحها تبدیل شود.
مقام اسرائیلی گفت شواهد جمعآوری شده درباره این برنامه محرمانه — که وی جزئیاتی از آن ارائه نداد — به طور کامل با آمریکا به اشتراک گذاشته شده است.
اما در مصاحبههای انجام شده در ژانویه، مقامات آمریکایی گفتند معتقد نیستند ایران هنوز در حال تلاش برای ساخت سلاح هستهای است، هرچند آنها از تلاشهای اولیه ایران برای بررسی روشهای «سریعتر و خامتر» برای ساخت بمب خبر دادند. همچنین تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در شهادت خود در کنگره در ماه مارس گفت هیچ شواهدی مبنی بر تصمیم ایران برای ساخت سلاح هستهای مشاهده نکرده است. این موضع در ژوئن نیز توسط مقامات اطلاعاتی تکرار شد.
در یک جلسه توجیهی برای خبرنگاران در عصر چهارشنبه (۹ ژوئیه ۲۰۲۵)، مقام ارشد اسرائیلی نگرانی خود را درباره این ارزیابی که بخشی از ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده، که در مخازن ذخیره شده بود، از حمله جان سالم به در برده است، ابراز نکرد. این مقام و دیگر اسرائیلیهای دسترسیپذیر به یافتههای اطلاعاتی کشورشان گفتند هرگونه تلاش ایران برای بازیابی این ذخایر تقریباً قطعاً شناسایی خواهد شد — و زمان کافی برای حمله مجدد به تأسیسات وجود خواهد داشت.
مقامات اطلاعاتی غرب نیز این ارزیابی اسرائیل را تأیید کردند و گفتند معتقدند بخش عمدهای از این ذخایر زیر آوار در آزمایشگاه هستهای ایران در اصفهان و احتمالاً سایر سایتها مدفون شده است. یکی از این مقامات موافق بود که آمریکا یا اسرائیل در صورت تلاش ایران برای بازیابی اورانیوم غنیشده، مطلع خواهند شد. چنین اقدامی، به گفته وی، قطعاً موجب حمله هوایی مجدد اسرائیل خواهد شد.
اسرائیل، آمریکا و اکنون شمار فزایندهای از کارشناسان خارجی توافق دارند که تمام سانتریفیوژهای فعال ایران در نطنز و فردو — حدود ۱۸ هزار دستگاه که با سرعت مافوق صوت میچرخند — آسیب دیده یا نابود شدهاند و احتمالاً غیرقابل تعمیر هستند. سوالی که اکنون در حال بررسی آن هستند این است که بازسازی بخشی یا تمام این ظرفیت چقدر برای ایران زمان خواهد برد، به ویژه پس از آنکه دانشمندان ارشد برنامه هستهای ایران هدف قرار گرفته و کشته شدند.
آقای ترامپ بر این اصرار خود پایبند مانده است که برنامه ایران «نابود شده» و رهبران این کشور پس از حملات جنگندههای آمریکایی دیگر علاقهای به سلاح هستهای ندارند. پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، گفته است که بمبارانها، سوخت و تجهیزات موجود در حفاظتشدهترین سایت، یعنی فردو، را «زیر کوهی از آوار مدفون، ویران و نابود کرده است.»
دولت ترامپ در روز پنجشنبه نیز بر این موضع پایبند بود. «آن کِلی»، سخنگوی کاخ سفید، گفت: «همانطور که رئیسجمهور ترامپ بارها گفته است، عملیات «چکش نیمهشب» تأسیسات هستهای ایران را کاملاً نابود کرد. جهان به لطف رهبری قاطع او امنتر شده است.»
در یک مورد — اینکه آیا ایران بخش عمدهای از ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده خود را دقیقاً قبل از حمله آمریکا در ساعات اولیه ۲۲ ژوئن در تهران جابهجا کرده است — ارزیابی اسرائیل با نتیجهگیری رافائل گروسی، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تفاوت دارد.
آقای گروسی گفته است معتقد است بخش عمدهای از ذخایری که در اصفهان نگهداری میشد، قبل از حملات تسلیحاتی اسرائیل و آمریکا از سایت خارج شده بود. اما مقام ارشد اسرائیلی ادعا میکند که هیچ چیزی جابهجا نشده است. به گفته وی، محل ذخیرهسازی در اصفهان آنقدر عمیق بود که حتی قدرتمندترین تسلیحات آمریکایی نیز قادر به نابودی آن نبودند.
با این حال، حمله آمریکا به اصفهان بسیاری از ورودیها را مسدود کرد و به نظر میرسد آزمایشگاههایی را که اورانیوم غنیشده را به شکلی قابل استفاده در سلاح تبدیل میکنند و سپس آن را به فلزی قابل شکلدهی در کلاهک موشک تبدیل میکنند، نابود کرده است.
ترامپ دو هفته پیش در اجلاس ناتو در لاهه گفت حملات آمریکا «توانایی ایران برای توسعه سلاحهای هستهای را برای سالهای آینده به تأخیر انداخته است» و اشاره کرد که در صورت لزوم آماده حمله مجدد است. او به خبرنگاران گفت: «این دستاورد میتواند به طور نامحدود ادامه یابد اگر ایران به مواد هستهای دسترسی نداشته باشد، که نخواهد داشت.»
از آن زمان، ایران بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را که در تهران طی حملات اسرائیل و آمریکا حضور داشتند، اخراج کرده و برخی از دوربینها و دستگاههای نظارتی باقیمانده آژانس را خاموش کرده است، که بهترین پنجره غرب به فعالیتهای ایران را قطع کرده است. نتیجه این بوده که این آژانس، به عنوان بخشی از سازمان ملل، عملاً نابینا شده است.
«ری تکیه»، پژوهشگر ایران در شورای روابط خارجی که برنامه هستهای ایران را در طول ۲۵ سال گذشته دنبال کرده است، گفت: «کارد به استخوان رسیده است. به نظر من آنچه در پیش داریم، پراکنده شدن تلاشهای هستهای ایران در سراسر کشور در تعداد زیادی کارگاه کوچک است. آنچه ایرانیان آموختهاند این است که حتی چیزی که در دل کوه قرار دادهاند نیز قابل بمباران است.»
اگر پیشبینی آقای تکیه درست باشد — و این پیشبینی در دو هفته گذشته توسط چندین مقام اطلاعاتی آمریکایی، بریتانیایی و اروپایی تکرار شده است — اسرائیل و آمریکا ممکن است وارد دوره جدیدی از بازی قایمباشک شوند. به نظر نمیرسد ایران تلاش کند سایتهای هستهای خود در فردو یا نطنز را بازسازی کند. حتی فردو، که در اعماق کوه ساخته شده بود، بسیار آسیبپذیرتر از چیزی بود که طراحان ایرانی تصور میکردند. (یکی از نقاط آسیبپذیر کلیدی، وجود دریچههای تهویهای بود که به اعماق تأسیسات راه داشتند؛ آمریکاییها در حملات خود، بمبهای ۳۰ هزار پوندی را از طریق این دریچهها به داخل فرستادند و امکان نفوذ نزدیکتر به اتاقهای کنترل و سالنهای غنیسازی را فراهم کردند به جای آن که مجبور بودند بمبها را از طریق سنگ نفوذ دهند.)
برای ایران، دسترسی به سوختی که از قبل تا ۶۰ درصد غنیسازی شده است — که فقط کمی کمتر از ۹۰ درصد مورد استفاده معمول در سلاحهای هستهای است — حیاتی است. بخش عمده تلاش برای دستیابی به اورانیوم بسیار غنیشده در مراحل اولیه است.
اما هر تلاشی برای استخراج سوخت از زیر آوارهای اصفهان ممکن است از دید نظارت ماهوارهای پنهان نماند. مقام اسرائیلی گفت معتقد است ذخایر بیشتری هنوز در فردو و نطنز، دو سایت اصلی غنیسازی که سوخت در آنجا تولید میشد، وجود دارد. هر دو مرکز هدف بمبهای نفوذگر قرار گرفتند و اسرائیل ارزیابی کرده است که بازیابی این ذخایر بسیار دشوار خواهد بود.
آنچه نامشخص باقی مانده است، به گفته مقامات آمریکایی و بریتانیایی، این است که ایران با چه سرعتی میتواند تأسیسات از دست رفته را بازتولید کند و آیا میتواند این کار را به صورت پنهانی انجام دهد تا از حمله دیگری جلوگیری کند.
در سالهای گذشته و پیش از حملات اسرائيل و آمریکا، ایران در حال حفاری دو تأسیسات هستهای زیرزمینی، یکی در نزدیکی آزمایشگاههای اصفهان و دیگری در نطنز بود. هیچکدام از این مراکز، هدف حملات اسرائیل و ایالات متحده قرار نگرفتند. اما تبدیل آنها به جایگزینهایی برای دو تأسیسات غنیسازی بمبارانشده، کار بزرگی خواهد بود و مستلزم جایگزینی بیش از ۱۸۰۰۰ سانتریفیوژی است که گمان میرود در این حملات نابود یا از کار افتادهاند.
مشخص نیست که ایران چه تعداد سانتریفیوژ جدید در کارگاههای سراسر کشور در دست ساخت دارد یا چه زمانی آماده نصب خواهند بود.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
رئیسجمهور ترامپ واقعاً میخواهد با ایران چه کند؟ در هفتهای که آمریکا به سایتهای هستهای این کشور حمله کرد، او در تروث سوشال نوشت: “اگر رژیم کنونی ایران قادر به «بازگرداندن عظمت به ایران» نیست، چرا تغییر رژیم صورت نگیرد؟؟؟ میگا (MIGA)!!!” اما از آن زمان او برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و ایران تلاش کرده است.
غریزه پشت پست آقای ترامپ درست بود. اگر جلوی آن گرفته نشود، حاکمان جهادی ایران برنامه هستهای خود را بازسازی خواهند کرد. معاون وزیر امور خارجه ایران در تاریخ ۳ ژوئیه به انبیسی نیوز گفت: “سیاست ما در مورد غنیسازی تغییر نکرده است.” برای جلوگیری از دستیابی ایران به جاهطلبیهایش، آمریکا باید از برتری خود استفاده کرده و آشکارا با اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تضعیف رژیم همکاری کند.
عبارت “تغییر رژیم” به طور قابل درکی آمریکاییها را عصبی میکند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده در تطبیق توانایی نظامی با هدف سیاسی منسجم مشکل داشته است. واشنگتن در طول مبارزات طولانی خود در افغانستان، هدف سیاسی روشنی را تعریف نکرد. هدف باید حفظ یک دولت افغان در کابل میبود که با هزینه کم برای آمریکا و متحدانش، مانع از دسترسی القاعده و طالبان به پناهگاه شود. در عوض، هدف ایالات متحده به یک تغییر غیرممکن در کشور تبدیل شد. جای تعجب نیست که این شکست خورد.
در مقایسه با این عدم انسجام، تصمیم آقای ترامپ برای حمله به برنامه هستهای ایران و سپس مهندسی یک آتشبس سریع، یک شاهکار استراتژیک به نظر میرسد. برنامه هستهای تهران همیشه در مسیر توسعه تسلیحات بوده است و فلج کردن آن حرکت درستی بود.
تهدید ایران برای آمریکا، اما گستردهتر است. حمایت ایران از نیروهای نیابتی تروریستیاش، ثبات منطقه و جان آمریکاییها را به خطر میاندازد. کمک ایران به صادرات غیرقانونی نفت روسیه، توانایی آمریکا برای اعمال فشار بر مسکو در جنگ اوکراین را کاهش میدهد. از آنجا که چین نیز به شدت به نفت خام ایران و روسیه متکی است، مهار ایران به آمریکا اهرم فشار بیشتری بر پکن خواهد داد.
ایران همچنان یک تهدید خطرناک است و سوال سیاست این است که آیا مقابله با این تهدید مستلزم سرنگونی رژیم فعلی در حال حاضر است یا اینکه باید منتظر پایان آن باشیم. تاریخ نشان میدهد که زمان اقدام اکنون است.
همانطور که آقای ترامپ با حملات خود به ایران قصد انجام آن را داشت، در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده از نیروی عظیمی برای دستیابی به یک هدف سیاسی کاملاً تعریف شده استفاده کرد: آزادسازی کویت از اشغال عراق. آمریکا تقریباً هیچ تلفاتی متحمل نشد و از حمایت گسترده بینالمللی برخوردار شد. ایالات متحده صدام حسین را چنان تحقیر کرد که نیروهای آمریکایی میتوانستند او را از قدرت برکنار کنند. اما رئیس جمهور جورج دبلیو بوش از ترس بیثباتی منطقهای از انجام این کار خودداری کرد.
تهدید عراق برای جان آمریکاییها ادامه یافت. پس از جنگ خلیج فارس، آمریکا متوجه شد که سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دهه ۱۹۸۰ پیشرفت عراق در زمینه تسلیحات هستهای را دستکم گرفته بودند. بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تشخیص دادند که اگر جنگ خلیج فارس رخ نمیداد، عراق میتوانست در اوایل دهه ۱۹۹۰ یک دستگاه هستهای بسازد، هرچند پرتاب آن با موشک زمان بسیار بیشتری نیاز داشت. عراق همچنین در طول دهه ۱۹۹۰ زیرساختهای تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی خود را حفظ کرد. پس از اینکه بازیگران بینالمللی پس از جنگ خلیج فارس بر نابودی زرادخانه موشکهای اسکاد عراق نظارت کردند، صدام بر تولید موشکهای بومی اصرار ورزید. در سال ۱۹۹۴، عراق بار دیگر کویت را تهدید کرد. به گفته منابع عالیرتبه عراقی، صدام احتمالاً قصد حمله داشت. استقرار سریع نیروهای نظامی آمریکا او را منصرف کرد. اما عراق به دلیل طرحهای منطقهای، حمایت از تروریسم بینالمللی و علاقه به تسلیحات مخرب، همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا باقی ماند.
نتیجه تردید ایالات متحده در سال ۱۹۹۱ این بود که آمریکا پس از یک دهه تحریم و بمباران متناوب، درگیر جنگی دیگر، پیچیدهتر و دشوارتر شد. در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده به عراق حمله کرد. مانند گذشته، پیروزی آمریکا سریع بود. نیروی نسبتاً کوچکی به بغداد یورش برد و صدام را از قدرت خلع کرد. اما مشکلات بوروکراتیک و تعهد به «دموکراتیزاسیون» خیالی، منجر به خلأ قدرت و شورش شد که اراده آمریکا را برای مداخلات بزرگ خارجی از بین برد.
همانطور که مشکل عراق پس از جنگ خلیج فارس ادامه یافت، تهدید ایران نیز پس از عملیات “چکش نیمهشب” ادامه دارد. ولت ترامپ نمیتواند اشتباهات سال ۲۰۰۳ را تکرار کند و کشوری را بدون هیچ برنامه جدی اشغال کند. اما نباید اشتباه سال ۱۹۹۱ را نیز تکرار کند. رژیم ایران تا زمانی که رهبران متفاوتی در تهران به قدرت نرسند، تهدیدی برای آمریکا باقی خواهد ماند. اگر آقای ترامپ روحانیون را در قدرت باقی بگذارد، آمریکا در نهایت با درگیری بدتری روبرو خواهد شد – همانطور که در عراق اتفاق افتاد.
اگر ایران به حال خود رها شود، احتمال کمی برای تحول داخلی وجود دارد. آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، همچنان زنده است، همانطور که بسیاری از مقامات ارشد نیز زنده هستند. بعید است که حملات به مواضع آمریکا در قطر و عراق پایان رژیمی باشد که مرتباً «مرگ بر آمریکا» میگوید. تنها راه برای از بین بردن این تهدید، از بین بردن منبع ایدئولوژیک آن ـــ رژیم به رهبری علی خامنهای ـــ است.
اکنون زمان مناسبی برای هدف قرار دادن آقای خامنهای و در نتیجه سرنگون کردن رژیم در تهران است. حملات هوایی اسرائیل و آمریکا خسارات جدی وارد کردهاند. اقدام اسرائیل علیه حوثیها، حزبالله و حماس، همراه با فروپاشی رژیم اسد، نیز به محور مقاومت آسیب رسانده است.
حذف رهبر عالی ایران، کشمکشی برای قدرت در داخل کشور به راه خواهد انداخت. چنین اقدامی بعید است که به دولتی که نماینده مردم است منجر شود، اما این نباید هدف باشد. غیبت آقای خامنهای به احتمال زیاد یک رژیم نظامی را به قدرت میرساند که میتوان آن را – از طریق جذابیت حفظ بقا – به برچیدن برنامه هستهای خود و پایان دادن به جنگهای نیابتیاش متقاعد کرد.
چنین طرحی نیاز به هماهنگی با اسرائیل خواهد داشت. آمریکا باید در صورت لزوم، تجهیزات نظامی خود را برای شکار موشکهای بالستیک باقیمانده ایران آماده کند، اگر واکنش تهران این را ایجاب کند. آمریکا باید اطمینان حاصل کند که قدرتهای اروپایی تحریمها علیه ایران را دوباره برقرار میکنند. در نهایت، آمریکا باید با کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و ترکیه همکاری کند تا سیاستی را برای ایران پس از خامنهای تدوین کند که بتواند مشوقهایی برای رفتار خوب تهران ارائه دهد.
در حالی که حمله به سایتهای هستهای ایران یک پیروزی بود، چالش تبدیل آن موفقیت تاکتیکی به یک پیروزی استراتژیک همچنان باقی است. باقی گذاشتن روحانیون جهادی در قدرت، تضمین کننده رویارویی آیندهای به مراتب خطرناکتر خواهد بود.
والاستریت ژورنال / ۸ ژوئیه ۲۰۲۵
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
بیبی سی فارسی
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا در مورد تهدیدی «فزاینده و غیرقابل پیشبینی» از سوی ایران هشدار داده و به دولت توصیه کرده است که اقدامات بیشتری برای مقابله با آن اتخاذ کند.
کمیته پارلمانی بریتانیا این درخواست را همزمان با انتشار گزارشش مطرح کرده است که در آن «ترورهای انجام شده از سوی حکومت جمهوری اسلامی و عملیات جاسوسی، حملات سایبری و برنامه هستهای ایران» را بررسی کرده است.
این کمیته که موظف به نظارت بر سازمانهای جاسوسی بریتانیا است، بهخصوص در مورد «افزایش شدید» تهدیدهای فیزیکی علیه مخالفان حکومت ایران در بریتانیا ابراز نگرانی کرده است.
لرد بیمیش، رئیس این کمیته پارلمانی گفت: «تهدیدی گسترده و متنوع، مستمر و غیرقابل پیشبینی از جانب ایران متوجه منافع بریتانیا و شهروندان بریتانیایی است».
«ایران در هنگام انجام فعالیتهای تهاجمی، ظرفیت بالایی برای ریسک از خود نشان میدهد و سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی منابع فوقالعاده زیادی در اختیار دارند و از تواناییهای نامتقارن زیادی برخوردارند.»
او افزود: «طیف گستردهای از تهدیدهای مختلف از جانب ایران وجود دارد که ما باید در مورد آن نگران باشیم».
اگرچه این گزارش پارلمانی در زمان دولت فعلی بریتانیا از حزب کارگر منتشر شده است اما به نظر می رسد بخش زیادی از اطلاعات مندرج در آن در بیش از یک سال پیش در زمان دولت قبلی از حزب محافظهکار گردآوری شده است.
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا دولت این کشور را متهم میکند که در مورد ایران و همچنین برنامه هستهایش از رویکرد «مدیریت بحران» و «مهار آتش» استفاده میکند که به گفته این کمیته به بهای تهدیدهای دیگر تمام میشود.
این کمیته میگوید برای مقابله با تهدیدهای امنیت ملی از جانب ایران، به منابع بیشتر و رویکردی بلندمدتتر نیاز است:
«در حالی که به نظر میرسد فعالیتهای ایران به اندازه اقدامات روسیه و چین استراتژیک نیست و ابعاد کوچکتری دارد اما به هر حال تهدیدی گسترده از جانب جمهوری اسلامی متوجه امنیت ملی بریتانیاست که نباید نادیده گرفته شود: (این تهدید) مستمر و بهویژه غیرقابل پیشبینی است.»
این کمیته پارلمانی همچنین میگوید از آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تهدید فیزیکی افراد ساکن بریتانیا با شتاب بیشتر در حال افزایش بوده است.
به گفته این کمیته تهدیدهای ایران روی مخالفان حکومت جمهوری اسلامی متمرکز بوده است اما در عین حال تهدیدهای ایران علیه «منافع اسرائیلی و یهودی در بریتانیا» هم افزایش یافته است.
بر اساس گزارش این کمیته از آغاز سال ۲۰۲۲ میلادی تاکنون حداقل ۱۵ مورد اقدام به قتل یا آدمربایی علیه شهروندان یا ساکنان بریتانیا صورت گرفته است.
«گروه امنیت وزارت کشور به ما گفت که تهدید فیزیکی افراد در بریتانیا در حال حاضر ‘در بالاترین سطح از تهدید جاری از سوی ایران’ و قابل قیاس با تهدید موجود از جانب روسیه است.»
اما این کمیته میگوید ایران حمله به مخالفان جمهوری اسلامی یا اهداف یهودی و اسرائیلی در بریتانیا را به عنوان حملهای علیه بریتانیا تلقی نمیکند:
«بلکه (ایران) هدف قرار دادن مخالفانش در خاک بریتانیا را امری داخلی میداند که پای بریتانیا به شکل موازی و جانبی به آن کشیده شده است.»
کمیته اطلاعاتی و امنیتی پارلمان بریتانیا بر سیاستها، مخارج، مدیریت و عملیاتهای نهادهای اطلاعاتی بریتانیا مانند امآی۵، امآی۶ و جیسیاچکیو (ستاد ارتباطات دولت) نظارت دارد.
گزارش ۲۶۰ صفحهای این کمیته که امروز پنجشنبه ۱۰ ژوئیه منتشر شد، بخشی از تحقیقات این نهاد در زمینه مسائل امنیت ملی مرتبط با ایران است؛ تاریخ آخرین رویدادهایی که اطلاعات آن برای تهیه این گزارش مورد استناد قرار گرفته اوت سال ۲۰۲۳ میلادی است.
پیشتر کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، در ماه مارس (حدود سه ماه پیش) نسخهای از این گزارش را دریافت و مطالعه کرده بود. نهادهای اطلاعاتی بریتانیا هم پیش از انتشار گزارش متن آن را دریافت کرده بودند تا فرصتی برای ارزیابی دقت و صحت آن داشته باشند و درصورتی که لازم بدانند بتوانند درخواست کنند که بخشهایی از گزارش به دلیل ملاحظات امنیت ملی ویرایش شود.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
یورونیوز انگلیسی
رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان در ابوظبی دیدار میکنند تا پس از نزدیک به چهار دهه منازعه، توافق صلح را نهایی کرده و آیندهای در کنار یکدیگر بسازند. آنچه پیشتر صلحی غیرممکن به نظر میرسید، پس از جنگ تمامعیار روسیه علیه اوکراین به واقعیتی قابل تحقق بدل شده است.
دفاتر الهام علیاف، رئیسجمهور جمهوری آذربایجان و نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، تأیید کردند که این دو روز پنجشنبه در ابوظبی دیدار خواهند کرد تا درباره گامهای بعدی برای نهاییسازی توافق صلح گفتوگو کنند.
این نخستین دیدار دوجانبه رسمی میان رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان از زمان توافق بر سر پیشنویس متن توافق صلح در ماه مارس سال جاری است؛ توافقی که پس از نزدیک به چهل سال منازعه به دست آمده است.
نتایج این دیدار، در نهایت، نهتنها به دلیل آنچه دو طرف بر سر آن توافق خواهند کرد، بلکه به دلیل غیبت روسیه در معادله ارمنستان و آذربایجان برای نخستین بار، آینده قفقاز جنوبی را رقم خواهد زد.
ریچارد گیراگوسیان، مدیر مؤسس «مرکز مطالعات منطقهای» (RSC)، یک اندیشکده مستقل مستقر در ایروان، به یورونیوز گفت: «با توجه به اینکه روسیه درگیر شکست در تهاجم به اوکراین است، اکنون ما شاهد حذف کامل روسیه از این روند هستیم.»
این دیدار در ابوظبی پس از دیدار دوجانبه مشابهی میان نخستوزیر ارمنستان و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، صورت میگیرد؛ دیداری که به گفته گیراگوسیان، نشانهای از «پیشرفت شگفتانگیز در هر دو مسیر دیپلماتیک در این چشمانداز دشوار پساجنگ» بوده است.
متحدان سابق مسکو
در حالی که روسیه در جنگ اوکراین گرفتار شده، بهتدریج نفوذ خود را در قلمرو پیشین اتحاد شوروی از دست میدهد. برجستهترین تغییر در این زمینه، از دست رفتن سنگر دیرپای روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است.
در سپتامبر ۲۰۲۳، جمهوری آذربایجان پس از یک عملیات نظامی برقآسا، کنترل کامل منطقه قرهباغ را بازپس گرفت؛ منطقهای که طی دههها محل منازعه با ارمنستان بود و کرملین در آن نقش محوری داشت.
گیراگوسیان گفت: «این رویداد نشان داد که تکیه امنیتی بر روسیه پوچ و توخالی است. اما من حتی فراتر میروم و میگویم که ارمنستان و آذربایجان، بهطرزی طعنهآمیز، در یک سیاست مشترک سهیماند؛ هر دو در تلاشاند تا روسیه را به عقب برانند و از قفقاز جنوبی بیرون کنند.»
اکنون، پس از نزدیک به دو سال، ایروان و باکو، دور از نفوذ روسیه، در حال رقم زدن تحولی تاریخیاند: توافق بر سر متن یک پیمان صلح و عادیسازی روابط پس از نزاعی خونین که تا همین اواخر چشماندازی برای پایان آن دیده نمیشد.
عملیات نظامی جمهوری آذربایجان در قرهباغ برای ارمنستان همان درسی را در بر داشت که رژیمهای سوریه و ایران بعدها دریافتند: روسیه در زمان نیاز، به یاری متحدانش نخواهد آمد.
گیراگوسیان به یورونیوز گفت که ارمنستان این واقعیت را حتی زودتر و در سال ۲۰۲۰، در جریان درگیری ششهفتهای در قرهباغ دریافت؛ «زمانی که روسیه عملاً به عنوان متحدی خطرناک و غیرقابلاعتماد دیده شد.»
او افزود، اکنون که این منطقه «دیگر ابزار نفوذ روسیه نیست»، مسکو ناگزیر است به دنبال راهی دیگر برای حفظ نفوذ خود در قفقاز جنوبی بگردد.
بیثباتسازی ارمنستان
مسکو در تلاش برای ترمیم همکاری با متحد پیشین خود است. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در ۲۰ مه به ایروان سفر کرد؛ نشانهای از تمایل کرملین برای تثبیت و تقویت روابط با ارمنستان.
به گفته گیراگوسیان، ارمنستان اکنون هدف دو کارزار جداگانه اطلاعات نادرست از سوی روسیه قرار گرفته است. نخستین کارزار، معطوف به گزارشهایی درباره تقویت حضور نظامی روسیه در پایگاهش در شهر گیومری، دومین شهر بزرگ ارمنستان، است.
گیراگوسیان میگوید بخشی از انگیزه روسیه برای راهاندازی این کارزار اطلاعات نادرست، تلاش برای ترساندن اتحادیه اروپا ـ که ناظران خود را به ارمنستان اعزام کرده ـــ و نیز فشار بر دولت ایروان است که در مسیر نزدیکی بیشتر با اروپا گام برمیدارد.
سازمان اطلاعات نظامی اوکراین (HUR) سندی منتشر کرده که مدعی است دستور ارتش روسیه برای افزایش حضور نظامیاش در یک پایگاه در ارمنستان است. ایروان قاطعانه این ادعاها را رد کرده و گفته است که روسیه هیچگونه تقویت حضوری در ارمنستان نداشته است.
گیراگوسیان درباره دومین کارزار اطلاعات نادرست میگوید که آن نیز «بههمان اندازه مضحک» است: روسیه مدعی وجود یک «تأسیسات تسلیحات بیولوژیک در ارمنستان به طراحی آمریکاییها» شده است.
مسکو پیش از تهاجم تمامعیار به اوکراین نیز بارها چنین ادعاهایی درباره وجود تأسیسات تسلیحات بیولوژیک آمریکا در اوکراین مطرح کرده بود. همچنین روسیه در گذشته ادعاهای مشابهی را درباره گرجستان نیز مطرح کرده است.
به گفته گیراگوسیان، این کارزارها نشانهای از ضعف روسیه است: «روسیه بخش بزرگی از قدرت و نفوذ خود را در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی از دست داده است. البته این وضعیت موقتی است. یک ناهنجاری است. ما طوفانی را در افق میبینیم.»
«طوفان در افق»
در پایان ماه ژوئن، پانزده نفر از جمله دو اسقف کلیسای رسولی ارمنستان به اتهام توطئه برای انجام کودتا در این کشور بازداشت شدند.
نخستوزیر پاشینیان اعلام کرد که نیروهای امنیتی طرحی بزرگ و پلید را از سوی «روحانیون جنایتکار و الیگارش» برای بیثباتسازی جمهوری ارمنستان و تسخیر قدرت خنثی کردهاند.
چند روز پیش از این بازداشتها، مقامهای ارمنی سامول کاراپتیان، میلیاردر روسی ارمنیتبار را که مالک شرکت بهرهبردار شبکه برق ملی ارمنستان است و در عین حال جاهطلبیهای سیاسی نیز دارد، دستگیر کردند.
کاراپتیان پیش از بازداشت، حمایت خود را از کلیسا اعلام کرده و گفته بود: «گروهی کوچک از افراد که تاریخ هزارساله ارمنستان و کلیسای آن را فراموش کردهاند، در حال حمله به این نهاد دینی هستند.»
این میلیاردر تأکید کرد: «من همواره در کنار کلیسای ارمنستان و مردم ارمنستان ایستادهام» و سپس عبارتی را افزود که به نظر میرسید آشکارا گویای نیات سیاسیاش باشد: «اگر سیاستمداران موفق نشوند، ما به شیوه خودمان در این نبرد علیه کلیسا وارد عمل خواهیم شد.»
وقتی از گیراگوسیان درباره تلاش برای کودتا پرسیده شد، او به یورونیوز گفت که وضعیت «هم بزرگتر از آن است که به نظر میرسد و هم کوچکتر از آن است که گفته میشود.»
او گفت: «در چارچوبی وسیعتر، این در واقع پنجمین تلاش برای کودتا علیه دولت منتخب دموکراتیک ارمنستان است (از زمان انتخابات ۲۰۱۸ که پاشینیان به قدرت رسید).»
«هیچکدام از این پنج تلاش، جدی نبودهاند. بسیاری از تحرکات علیه دولت ارمنستان، بیشتر با هدف جلب حمایت روسیه انجام میشوند تا اینکه منشأ مستقیم آنها از سوی مسکو باشد.»
حتی اگر مسکو بخواهد در ارمنستان دخالت بیشتری کند، گیراگوسیان میگوید، توانایی آن را ندارد؛ چرا که «روسیه همچنان کاملاً درگیر جنگ اوکراین است» و نیز از آنجا که در نگاه مردم ارمنستان نیز تصویر مثبتی ندارد.
عامل اوکراین در قفقاز جنوبی
گیراگوسیان به یورونیوز گفت: ارمنستان، همچون دیگر همسایگان روسیه، پیشاپیش نتایج تهاجم شکستخورده روسیه به اوکراین را برای خود جمعبندی کرده است.
او افزود: «درس مهمی که از میدان جنگ اوکراین گرفته شده، ضعف شگفتآور و ناکارآمدی نیروهای مسلح روسیه است. این درسی کلیدی برای همه کشورهایی است که در همسایگی نزدیک یا دور روسیه قرار دارند.»
دومین درس مهم، به گفته گیراگوسیان، این است که: «آینده ارمنستان بسیار بیش از پیش در غرب رقم میخورد و دیگر هیچ حسرتی برای رهبری اقتدارگرایانه به سبک ولادیمیر پوتین وجود ندارد.»
«روسیه تا حد زیادی خود مقصر این وضعیت است، به دلیل غرور و اینکه ارمنستان را بدیهی و تضمینشده میپنداشت. به بیان دیگر، آنچه امروز شاهدش هستیم، بازپسگیری استقلال از سوی ارمنستان و تقویت حاکمیت ملی است، به بهای سالها وابستگی افراطی به روسیه.»
در ابتدای سال ۲۰۲۵، پارلمان ارمنستان لایحهای را تصویب کرد که هدف آن آغاز روند عضویت در اتحادیه اروپاست؛ گامی که از نگاه مسکو اقدامی خصمانه محسوب میشود.
گیراگوسیان افزود: «اگر به جنایات فاحش روسیه علیه اوکراین نگاه کنیم»، ایروان همچنین متوجه خطر ایستادن در سوی نادرست تاریخ شده است.
خلأ قدرت در قفقاز جنوبی
گیراگوسیان هشدار داد که از میان رفتن نفوذ مسکو در منطقه ـــ همزمان با فاصله گرفتن جمهوری آذربایجان و ارمنستان از متحد پیشینشان ـــ خلأ خطرناکی از قدرت بر جای خواهد گذاشت. او گفت: «جمهوری آذربایجان، همچون ارمنستان، کاملاً درست عمل میکند که هرگونه نقش میانجیگرانهای برای روسیه را رد میکند.»
با این حال، نگرانیها و پیشبینیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه «روسیهای خشمگین و انتقامجو، برای بازپسگیری نفوذ از دسترفتهاش، ممکن است به همه همسایگانش حمله کند.»
اگرچه اکنون روسیه کاملاً درگیر جنگ تمامعیار خود علیه اوکراین است، اما یک درک روشن وجود دارد: «این حواسپرتی تا ابد ادامه نخواهد داشت»؛ بهویژه با در نظر گرفتن اینکه ارمنستان قرار است در ماه ژوئن آینده انتخابات برگزار کند.
ایروان بهدقت تحولات در مولداوی را زیر نظر دارد؛ جایی که انتخابات پارلمانی پیش رو، هماکنون هدف کارزارهای اطلاعات نادرست روسیه و تلاش برای دستکاری در افکار عمومی رأیدهندگان، آنهم در ابعادی بیسابقه، قرار گرفته است.
در همین راستا، ارمنستان همکاری خود با اتحادیه اروپا را افزایش داده است.
گیراگوسیان گفت: «رویکرد تدریجی ارمنستان عاقلانه است، زیرا گامبهگام پیش میرود. هدف آن عضویت در ناتو یا حرکتی بیش از حد تحریکآمیز نیست.»
«اما بهنظر من، اعتبار دموکراتیک ارمنستان، مشروعیت آن و چشمانداز ثبات در کشور، همگی جایگاه ارمنستان را برای مقاومت در برابر هرگونه تسلیم شدن در برابر روسیه پوتین تقویت کردهاند.»
در همین حال، ایروان در حال عادیسازی روابط خود با ترکیه نیز هست.
گیراگوسیان میگوید: «ترکیه در پی بازپسگیری نقش رهبری منطقهای خود است» و به بُعد اقتصادی این وضعیت اشاره میکند؛ چرا که آنکارا به دنبال بازگشایی مرز با ارمنستان است تا شرق ترکیه را تثبیت کند.
او افزود: «ما انتظار نوعی وضعیت برد-برد را در زمینه ازسرگیری تجارت و حملونقل داریم. همین عامل، محرک اصلی بسیاری از این پیشرفتهای دیپلماتیک بوده است» و خاطرنشان کرد که روسیه همچنان خواهد کوشید نفوذش را بازسازی کند.
«روسیه، اگر هوشمند باشد، تلاش خواهد کرد نقشی مدیریتی در بازگشایی تجارت و حملونقل ایفا کند، بهویژه میان ارمنستان و آذربایجان» ـــ راهبردی که ارمنستان پیشاپیش در برابر آن مقاومت کرده، چرا که «روسیه در ارمنستان بهشدت نامحبوب و بیاعتماد است.»
با اینحال، به گفته گیراگوسیان، چالش واقعی نه تغییراتی است که در خود ارمنستان در جریان است، بلکه آن چیزی است که از روسیه در راه است.
او در پایان گفت: «ما باید خود را برای سناریوی دیگری آماده کنیم. برای روز پس از پوتین. روسیهای ضعیف، با کشمکش قدرت در مسکو، چالشی به همان اندازه جدی برای این منطقه خواهد بود.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
آمریکا روز چهارشنبه تحریمهایی را علیه فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در سرزمینهای فلسطینی به علت انتقاد از جنگ اسرائيل در غزه و تلاش برای اقدام علیه شرکتهای آمریکایی تامین کننده تسلیحات ارتش اسرائيل، وضع کرد.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا روز چهارشنبه طی بیانیهای خانم آلبانزه را به «سوءاستفاده از قوانین» متهم و اعلام کرد: «امروز من تحریمهایی را علیه فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، به دلیل تلاشهای شرمآور و غیرقانونی برای ترغیب دیوان کیفری بینالمللی به اقدام علیه مقامها، شرکتها و مدیران آمریکایی و اسرائیلی اعمال میکنم.»
آقای روبیو افزود: «کارزار آلبانزه برای جنگ سیاسی و اقتصادی علیه ایالات متحده و اسرائیل دیگر تحمل نخواهد شد. ما همواره در کنار شرکای خود و حق آنها برای دفاع از خود خواهیم ایستاد.»
فرانچسکا آلبانزه خواهان وضع تحریمهای تسلیحاتی بر اسرائیل و قطع روابط تجاری با این کشور از سوی دولتهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل شده است. او همچنین اسرائيل را به راهانداختن «کارزار نسلکشی» در نوار غزه متهم کرده است.
اسرائیل با اتهام نسلکشی در دیوان بینالمللی دادگستری و اتهام جنایات جنگی در دیوان کیفری بینالمللی روبهرو است. مقامات اسرائیلی ضمن رد این اتهامات میگویند عملیات نظامی این کشور صرفا دفاع از خود و در پاسخ به حمله مرگبار حماس در اکتبر ۲۰۲۳، بوده است.
خانم آلبانزه در گزارشی که اوایل ماه جاری منتشر شد، بیش از ۶۰ شرکت از جمله تولیدکنندگان بزرگ سلاح و شرکتهای فناوری را به حمایت از شهرکسازیهای اسرائیلی و اقدامات نظامی در غزه متهم کرد. او طی این گزارش از شرکتها خواست که معاملات خود با اسرائیل را متوقف کنند. او همچنین خواستار پیگرد قانونی مدیرانی شد که در نقضهای احتمالی حقوق بینالملل نقش داشتهاند.
فرانچسکا آلبانزه یکی از دهها کارشناس مستقل حقوق بشر است که از سوی سازمان ملل وظیفه یافتهاند درباره موضوعات یا بحرانهای خاص گزارش دهند. دیدگاههای گزارشگران ویژه الزاما بازتابدهنده دیدگاههای سازمان ملل نیست.
کارشناسان حقوق بشر تحریم آمریکا علیه آلبانزه را محکوم کردند.
دیلان ویلیامز، معاون اندیشکده مرکز سیاست بینالملل، این اقدام را «رفتار یک دولت یاغی» خواند و سازمان عفو بینالملل نیز اعلام کرد که گزارشگران ویژه باید به جای تحریم، مورد حمایت قرار گیرند.
آگنس کالامار، دبیرکل عفو بینالملل و گزارشگر ویژه پیشین سازمان ملل، گفت: «دولتهای سراسر جهان و تمامی بازیگران مدافع نظم مبتنی بر قانون و حقوق بینالملل باید تمام تلاش خود را برای خنثیسازی و بیاثر کردن تحریمها علیه فرانچسکا آلبانزه بهکار گیرند و از کلیت کار و استقلال گزارشگران ویژه حمایت کنند.»
دولت دونالد ترامپ مشارکت آمریکا با شورای حقوق بشر سازمان ملل را متوقف کرده، کمک مالی به آژانس امدادرسانی به فلسطینیان (آنروا) را قطع کرده و دستور بازنگری در همکاری با سازمان فرهنگی یونسکو را صادر کرده است. آقای ترامپ همچنین خروج ایالات متحده از توافق اقلیمی پاریس و سازمان جهانی بهداشت را اعلام کرده است.
واشنگتن در ماه ژوئن چهار قاضی دیوان کیفری بینالمللی را در اقدامی تلافیجویانه علیه اقدامات این دیوان مبنی بر صدور حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و تحقیق درباره جنایات جنگی احتمالی نیروهای آمریکایی در افغانستان تحریم کرد.
یورونیوز فارسی
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
دیوید ای. سنگر / نیویورک تایمز / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
شانزده سال پیش از آنکه رئیسجمهور ترامپ دستور اعزام بمبافکنهای B-2 مجهز به تسلیحات ۳۰,۰۰۰ پوندی نفوذکننده به پناهگاهها را برای حمله به مراکز اصلی غنیسازی اورانیوم ایران در فردو و نطنز صادر کند، حمله دیگری از سوی آمریکا و اسرائیل با هدفی مشابه انجام شده بود: نابودی توانایی تهران در تولید سوخت هستهای.
اما آن حمله، که در اواخر دولت بوش آغاز شد و به دوران اوباما کشیده شد، موضوع پوشش گسترده خبری یا نگرانیهای عمومی درباره آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه نبود. این یک برنامه مخفی بود که از اتاق عملیات کاخ سفید هدایت میشد، جایی که دو رئیسجمهور نمودارهای سایت غنیسازی نطنز را بررسی کردند و خطرات استفاده از یک سلاح سایبری پیشرفته را سنجیدند؛ سلاحی که برای سرعت بخشیدن و کند کردن سانتریفیوژهای چرخان در اعماق زمین طراحی شده بود تا آنها را از کنترل خارج کند.
این سلاح سایبری نامی داشت: استاکسنت، و عملیات آن در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا با اسم رمز «بازیهای المپیک» شناخته میشد. این عملیات بهعنوان جایگزینی برای انهدام تأسیسات غنیسازی به روش سنتی و پرخطر طراحی شده بود تا از بروز جنگ جلوگیری شود. برای سالها، این عملیات موفقیتآمیز به نظر میرسید — تا اینکه کد این سلاح بهطور ناخواسته عمومی شد و ایرانیها، خشمگین از این خرابکاری، شروع به غنیسازی اورانیوم در مقیاسی بزرگتر از گذشته کردند.
کشف جزئیات این عملیات، از اولین دستورات رئیسجمهور بوش تا روزهایی که کد این سلاح افشا شد، نیویورک تایمز را به ۱۵ سال گزارشگری عمیقتر درباره زیرساختهای هستهای ایران سوق داد.
در نهایت، این گزارشگری به نیویورک تایمز کمک کرد تا بتواند قمار نظامی رئیسجمهور ترامپ در ماه گذشته و پیامدهای آن را پوشش دهد.
ایالات متحده هرگز بهطور رسمی عملیات «بازیهای المپیک» را تأیید نکرده است؛ حتی امروز، اکثر افرادی که در این عملیات دخیل بودند از صحبت درباره آن منع شدهاند. اما از طریق گزارشهای ما بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، خوانندگان از جزئیات این عملیات آگاه شدند. این افشاگریها موجهای جدیدی از پوشش خبری را به دنبال داشت و بحثهایی را درباره مدتزمان و میزان تأثیرگذاری استاکسنت بر عقب راندن برنامه هستهای ایران برانگیخت.
این موضوع بخشی از یکی از جذابترین — و پیچیدهترین — حوزههای خبری در نیویورک تایمز است: تقاطع فناوری، ژئوپلیتیک و تسلیحاتی که کشورها برای تهدید یا حمله به یکدیگر به کار میگیرند. من در چهار دهه گذشته در نیویورک تایمز این ترکیب ناپایدار را، از تسلیحات هستهای تا سلاحهای سایبری و اکنون هوش مصنوعی، پوشش دادهام و این حوزه در چند ماه اخیر چالشبرانگیزتر از همیشه بوده است.
علاقه من به این موضوع ریشه در کره شمالی دارد. زمانی که در اواخر دهه بیستم عمرم بهعنوان گزارشگر در توکیو مستقر بودم، کنجکاو شدم درباره یونگبیون، مجتمع اصلی هستهای کره شمالی. در آنجا، یکی از منزویترین کشورهای جهان در حال ساخت رآکتورهای هستهای بود که ظاهراً هدفی برای تولید انرژی نداشتند. این موضوع من را به نوشتن گزارشهای مفصلی درباره کیم ایلسونگ، بنیانگذار کره شمالی، و جاهطلبیهای هستهای او سوق داد.
آن گزارشها شامل هفتهای پرتنش در تابستان ۱۹۹۴ بود، زمانی که رئیسجمهور بیل کلینتون طرحی برای بمباران سایتهای هستهای و موشکی کره شمالی در نظر داشت. اما کلینتون در نهایت تردید کرد و این طرح را رد کرد. (این فرصتی بود تا با رئیسجمهور سابق جیمی کارتر ملاقات کنم، کسی که برای کاهش تنشها به کره شمالی سفر کرده بود. او به من گفت که متقاعد شده است ایالات متحده توانسته کره شمالی را به کنار گذاشتن پروژههای تسلیحاتیاش ترغیب کند.)
وقتی به واشنگتن بازگشتم، پوشش خبری نیز همراه من آمد. در شبی در سال ۲۰۰۶، زمانی که کره شمالی اولین آزمایش هستهای خود را از میان آزمایشهای متعدد انجام داد، مشخص شد که رویکرد واشنگتن در قبال کره شمالی یکی از بزرگترین شکستهای سیاست خارجی در دوران مدرن بود. امروز، این کشور دستکم ۶۰ سلاح هستهای در اختیار دارد.
من این درسها را با خود به گزارشگری درباره برنامه هستهای ایران بردم. این کار نیازمند تخصص از سراسر نیویورک تایمز بود: کارشناسان هستهای مانند ویلیام برود، کارشناسان ایران مانند فرناز فصیحی، کارشناسان اطلاعاتی اسرائیل مانند رونن برگمن و مارک ماتزتی، و واحد تحقیقات بصری ما که توانایی تحلیل عمیق تصاویر ماهوارهای را داشت.
این یادآوری مهم است که یک سازمان خبری برجسته، مانند یک دانشگاه بزرگ، باید از تخصصهای متعدد در بخشها و دفاتر مختلف در سراسر جهان بهره ببرد تا تصویری جامع از پیچیدگیهای فناوری و سیاسی لحظه به لحظه ارائه دهد.
این همان چالشی بود که هنگام کنار هم قرار دادن داستان استاکسنت با آن مواجه شدم. ابتدا سرنخهای فناوری به دست آمد: درست پس از کریسمس ۲۰۱۰ به آلمان سفر کردم تا با کارشناسی مصاحبه کنم که کد استاکسنت را، که بهطور تصادفی از تأسیسات نطنز فرار کرده بود، کالبدشکافی کرده بود.
او به نکته عجیبی اشاره کرد: کد تنها زمانی به حالت تهاجمی در میآمد که خوشههایی از ۱۶۴ دستگاه را شناسایی میکرد. از سالها گزارشگری درباره برنامه ایران، میدانستم که ۱۶۴ عدد جادویی است: ۵,۰۰۰ سانتریفیوژ زیرزمینی در نطنز به گروههای ۱۶۴ تایی تقسیم شده بودند. از آن لحظه، داستان محرمانه شروع به باز شدن کرد و مرا به سوی همکاری مخفیانه بین آژانس امنیت ملی آمریکا، موساد و واحد سایبری تهاجمی اسرائیل هدایت کرد.
در نهایت، این مسیر به کاخ سفید و تصمیم به استفاده از یک سلاح سایبری به جای اعزام خرابکاران یا بمبافکنها منجر شد. پس از آن، داستان چگونگی از کنترل خارج شدن یک عملیات درخشان شکل گرفت.
در نهایت، استاکسنت به اجبار دیپلماسی کمک کرد و به مدت دو سال، من و همکارانم مذاکرات کند و دشوار با تهران برای محدود کردن برنامه هستهایاش را پوشش دادیم که در سال ۲۰۱۵ به توافقی منجر شد. بار دیگر، جزئیات فنی اهمیت یافتند. اما آنچه درباره زیرساختهای ایران آموختیم، ما را برای نوشتن درباره خروج آقای ترامپ از آن توافق در سال ۲۰۱۸، ازسرگیری مذاکرات در آوریل و زمانی که مذاکرات به بنبست رسید، تصمیم او به حمله به برنامه هستهای در ماه گذشته آماده کرد. همچنین، این دانش به نیویورک تایمز کمک کرد تا بیانیه او مبنی بر «نابودی کامل» برنامه هستهای ایران را ارزیابی کند.
من در نیویورک تایمز عناوین مختلفی داشتهام، از جمله خبرنگار کاخ سفید و خبرنگار ارشد واشنگتن. این عناوین برای خوانندگان چندان اهمیتی ندارند. این گزارشگری حوزهای — انباشت آهسته منبعها و تخصص — است که واقعاً تأثیر میگذارد.
آموختهام که در این جهان، جایی که بسیاری چیزها در بخشهای محرمانه پنهان است، دولت از ماهیت مخفی عملیاتها و تهدید تحقیقات درباره نشت اطلاعات برای منصرف کردن خبرنگاران از کندوکاو عمیق استفاده میکند. همچنین آموختهام که اکثر دولتها فکر میکنند راهحلی پایدار برای تهدیدات هستهای نوظهور یافتهاند، از توافقهای دیپلماتیک تا حملات بمباران، اما در نهایت متوجه میشوند که جاهطلبیهای قدرت ملی عمیقاً ریشهدار هستند.
و مهمتر از همه، درسی را که از اولین روزهایم در نیویورک تایمز در سال ۱۹۸۲ آموختم، دوباره یاد گرفتم: بهترین راه برای انتشار اخبار مهم، تسلط بر حوزه خبری است.
* دیوید ای. سنگر، خبرنگار کاخ سفید و امنیت ملی، نزدیک به ۴۳ سال برای نیویورک تایمز گزارشگری کرده است. او بیش از دو دهه است که برنامه هستهای ایران را پوشش میدهد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
الناز محمدی و سارا سبزی/ هممیهن
صلاة ظهر تیرماه، در ۳۲ کیلومتری تهران، میان بیابانهای زرد و قهوهای تفتیده، جاده حسنآباد مستقیم میرسد به زندان تهران بزرگ. همانطور که جادهای باریک، محصور میان خاک و کوه به زندان تمامزنانهای میرسد که ناماش در اصطلاح، زندان قرچک ورامین است. هر دو زندان، حالا مهمانهای جدیدی دارند؛ از دوم تیرماه، وقتی باز هم در صلاة ظهری تابستانی، موشکهای اسرائیل بر جان زندان اوین در شمال تهران نشست، غیر از ۷۹ نفری که از کادر اداری زندان، سربازان وظیفه، محکومین زندانی، خانواده محکومان و همسایههای مجاور زندان، جانشان را از دست دادند، آدمهایی هم ماندند که نامشان زندانی بود و برای ادامه حبسشان، اوین دیگر جایشان نبود؛ زندانیان بندهای ۴، ۶ و ۸ به تهران بزرگ و زندانیان بند زنان به تنها زندان زنانه ایران، قرچک ورامین. همانطور که غلامعلی محمدی، رئیس سازمان زندانها اعلام کرد، در کمتر از ۱۲ ساعت. حالا درخواست خانوادهها، هم تامین امکانات اولیه حضور در بند قرنطینه است و هم آزادی زندانیان سیاسی.
برای رسیدن به هر دو زندان، در روزهای چهارشنبه که روز ملاقات است، باید از تهران رفت بیرون. خانوادههای زندانیها هم حالا دیگر بهجای آنکه روزهای یکشنبه تا سهشنبه، بسته به نوع محکومیت، مثل همیشه برای دیدن عزیزانشان، راهی به شمال تهران باز کنند، باید هرطورشده، چهارشنبهها به سمت جنوب تهران و البته خارج از آن بروند. امروز هم چهارشنبه است؛ نوبت ملاقاتی که به زندانیان مرد دادهاند. خانوادهها در محوطه بیرونی زندان، دستها را سایبان چشمها کردهاند و منتظرند نوبتشان برسد. آفتاب، سوزان است و گرمایش، دانهدانه قطرههای آبی میشود سرازیر از سر و صورت زنان، مردان و بچههایی که برای دیدن زندانیشان، به آمدن راه طولانی و دور، عادت ندارند.
زندانیان مرد زندان اوین، «سیاسیها» و «مالیها» را از شب دوم تیرماه به تیپ دو زندان تهران بزرگ بردند. چند روز نگذشته بود که فیلمهایی از اتاقهایی که این زندانیان در آن نگهداری میشوند، منتشر شد که احساسات زیادی برانگیخت؛ در کنار اعتراض تعدادی از اعضای خانواده زندانیان که میگفتند این انتقال و نوع نگهداری در شأن آنها نیست و دیدن تصاویر «کفخوابی» عزیزانشان، آنها را پس از روز و شب سختی که از روز حمله گذراندهاند، بیشتر آشفتهشان کرده. حالا و در میان همهمه خانوادههایی که برای ملاقات آمدهاند، همان نگرانیها همچنان بهجاست. «ب»، مادر یکی از زندانیان میگوید که وضعیت زندانیانِ منتقلشده از زندان اوین به زندان تهران بزرگ همچنان تغییری نکرده است.
تعداد زیاد زندانی در اتاقها، کفخوابی، وضعیت بهداشتی، درمانی و...، نگرانی اصلی «ب» و دیگر خانوادههاست. او میگوید پسرش از وضعیت زندان ناراضی است، هنوز توی گوشاش صدای بمب میآید، نتوانسته روانشناسی را از نزدیک ببیند و هوای داخل اتاقها برایش نامطبوع است. اینها حرفهای «ر»، دختر یکی دیگر از زندانیان است، درحالیکه هنوز رد ترس از آن انفجارها روی صورتش هست. او میگوید، میزان ناراحتیاش از این وضعیت آنقدر زیاد است که حتی این روزها درست نمیتواند پشت تلفن با پدرش حرف بزند؛ او میگوید پدرش جای خواب راحت ندارد و شبها تا صبح بیدار است. او و خانوادهاش بارها به دادستانی مراجعه کرده و درخواست مرخصی دادهاند، اما هنوز پاسخ روشنی نشنیدهاند.
پسر یکی از زندانیان بند مالی اوین هم که به زندان تهران بزرگ منتقل شده، میگوید که پدرش کمتر از یک روز بعد از انتقال به زندان تهران بزرگ، خبر سلامتیاش را به خانوادهاش داد اما بعد از انتقال به این زندان، تماسهای تلفنی به سختی برقرار میشود: «تماس تلفنی اولین مشکل ماست؛ چون مدام قطع و وصل میشود. حالا بسیار کمتر از زمانی که پدرم در اوین بود، میتوانیم با هم صحبت کنیم.
فکر میکنم دلیل آن هم تعداد بالای جمعیت باشد. پدرم روزی سهبار تماس میگیرد اما شاید یک یا دو بار تماس بدون مشکل و قطع و وصل داشته باشیم. او این را هم میگوید که بعد از مراجعه به مراجع قضایی، قولهایی درباره امکان دادن مرخصی به آنها داده شده است: «در حال پیگیری این موضوع هستیم که ببینیم چه مدارکی لازم است و باید چه کنیم؛ چون گفتهاند این امکان وجود دارد که آسانتر از قبل مرخصی بدهند و حالا وکیل یا یکی از اعضای خانواده باید مراجعه کنند تا شرایط به آنها اطلاع داده شود. ظاهراً مبلغ وثیقه برای مرخصی پایین آمده و بیشتر از رقم بدهی نیست.»
حرفهای غلامحسین محسنیاژهای، رئیس قوهقضائیه به گوش خانوادهها هم رسیده؛ پس از درخواستهای فراوان آنها که برای دادن مرخصی یا آزادی فوری زندانیانشان داشتهاند، حالا او دستور ویژه داده که زندانیان به زندان اوین برگردند. او گفته است: «بخشهایی از زندان اوین که در پی حمله رژیم صهیونیستی تخریب شده و امکان بازسازی سریعتر آن وجود دارد، اقدامات لازم انجام شود و زندانیهایی که منتقل شدهاند، به زندان برگردند.» امید خانوادهها حالا به بازگشت زندانیانشان به زندان اوین است؛ اگر قرار است درخواستهای مرخصی و آزادی به جایی نرسد.
مصطفی نیلی، وکیل دادگستری که وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی است، در گفتوگو با «هممیهن» درباره شرایط زندان تهران بزرگ و وضعیت نگهداری از زندانیان منتقلشده میگوید که زندانیان اوین به تیپ دو در زندان تهران بزرگ منتقل شدهاند. زندانیان قبلی که در این تیپ حاضر بودند، مصرفکننده متادون بودند و شرایطی خاص داشتند و به همین دلیل شرایط سالنها ازنظر بهداشت و تامین آب سالم، خوب نیست.
«البته شرایط این تیپ، سالن به سالن متفاوت است اما بهنظر میرسد در بعضی از سالنها که زندانیان سیاسی اوین به آنجا منتقل شدهاند، زندانیانی را که از قبل آنجا بودهاند خارج کردهاند. مسئله فقط حل مشکلات زندانیان منتقلشده نیست، بلکه بهطور کلی شرایط زیستی زندانیان سابق تهران بزرگ هم مناسب نیست. سوال این است که چرا در این سالها کسی برای حل مشکل آنها اقدام نکرده است؟»
او میگوید از دوم تیرماه که زندانیان اوین به تهران بزرگ منتقل شدهاند، مسئولان زندان تلاش کردهاند که شرایط آن را بهبود بخشند، اما مشکل اصلی زندان تهران بزرگ و قرچک، مکانیابی آنهاست: «زمانی که این دو زندان ساخته شدند، اصلاً به این نکته توجه نشده که قرار است زندانیان بهعنوان «انسان» در آن زندگی کنند. درست است زندانی جرمی مرتکب شده، اما مجازاتش همان دریغشدن آزادی است و نباید مجازاتها و شرایط سخت دیگری به آنها تحمیل شود. این زندانها آب مناسبی ندارند و در این شرایط زندگی انسانی ممکن نیست. حالا دارند تلاش میکنند آب شیرینکن نصب کنند، اما وضعیت تهران بزرگ و قرچک به این سادگی قابل حلشدن نیست و هزینههایی گزاف دارد و خروجی مناسبی نخواهد داشت.»
نیلی در سال ۱۴۰۱ مدتی در تیپ شش زندان تهران بزرگ حضور داشته و از شرایط آن مطلع است. او میگوید که در همان سال با هماهنگی خود زندانیان از آب معدنی برای تهیه چای استفاده میکردند که قابل نوشیدن باشد؛ چون آب آنجا اصلاً قابل خوردن نیست. «همان زمان سعی کردیم شرایط اولیه زندگی را در این محیط فراهم کنیم اما باتوجه به مکانیابی نادرست آن، مشکلاتش پابرجا خواهد بود.»
این وکیل دادگستری درباره امکان مرخصی به زندانیان مالی هم میگوید: «روزهای قبل از حمله به زندان اوین، به دایره نظارت برای پیگیری مرخصی زندانیان مراجعه کردم و دادیار ناظر زندان اوین اطلاع داد که برای زندانیان مالی واجد شرایط، دستورالعملی ابلاغ شده که به آنها مرخصی داده شود، اما هنوز درباره زندانیان سیاسی و عقیدتی هیچ پاسخی داده نشده است. بعد از حمله به زندان هم شرایط تغییر کرد و روز گذشته، اتاقی در زندان تهران بزرگ به دادیار ناظر زندانیان سیاسی و عقیدتی اوین تحویل داده شد.
او هم به وکلا و خانوادههای زندانیان اعلام کرده است که هنوز به پروندهها دسترسی ندارد، بهتازگی مستقر شده و به هیچ سوالی نمیتواند پاسخ دهد.» او درباره وضعیت بهداری زندان تهران بزرگ هم توضیح میدهد که طبق تجربه خودش توانمند نیست و نمیتواند پاسخگوی مشکلات زندانیان باشد: «این بهداری مشکلات زیادی دارد و نمیتواند پاسخگوی نیازهای بهداشتی و درمانی این تعداد زندانی باشد؛ بهویژه اینکه بسیاری از زندانیان منتقلشده، سن بالایی دارند و به بیماریهای مختلفی مبتلا هستند. در این مدت برای تامین داروهایشان دچار مشکل شده بودند که حالا کمی وضعیت آن بهتر شده است. این افراد در زندان اوین که امکانات بهتری دارد، بارها به بیمارستان اعزام شدند، حالا با وجود شرایط زندان تهران بزرگ، نمیدانیم چه اتفاقی برایشان رخ میدهد؟»
نیلی میگوید، باتوجه به اینکه دادسرای امنیت به ساختمانی در خیابان نجاتاللهی منتقل شده، هنوز پاسخگویی کاملی ندارند و به خانوادههای بازداشتیها فقط درباره شعبه پرونده آنها اطلاعاتی میدهند؛ چون هنوز نتوانستهاند از نظر لجستیک امکانات خود را فراهم کنند و به اطلاعات و پروندهها دسترسی ندارند: «در این مدت بعضی از وسایل زندانیان مانند یخچال به تهران بزرگ منتقل شده اما پاسخگوی نیاز زندانیان نیست؛ چون باتوجه به اینکه شرایط مالی زندانیان تهران بزرگ در طول این سالها مناسب نبوده، از قبل امکاناتی در آنجا وجود ندارد و همهچیز باید از صفر و حتی زیر صفر ساخته شود.»
۵۹ زن، محبوس در قرنطینه
«ن» و ۵۸ زندانی بند زنان زندان اوین را بامداد سوم تیرماه درحالیکه دستهایشان با دستنبد به هم بسته شده بود، با اتوبوس به زندان زنان قرچک بردند؛ اول به سالن ورزشی این زندان و بعد از اعتراض زنها، به بند قرنطینه. زنان زندانی در قرچک، بهدلیل گرما و کیفیت غذا، اعتراض زیادی داشتند و از همان روز اول، سه نفر از آنها اعتصاب غذا کردند.
از آن روز، بند هشت این زندان که بند مادران و بچههایشان است، با زندانیان قبلی قرنطینه زندگی میکنند؛ چون زندانیان اوین را به قرنطینه بردهاند و باید زندانیانی را که از قبل آنجا بودهاند به بند هشت منتقل میکردند، همین هم فضا را برای آنها کم کرده است. یک منبع آگاه به «هم میهن» میگوید، وضعیت طوری است که زن زندانی باردار مجبور است روی طبقه سوم تخت بخوابد. حالا ۵۹ زن بند زنان زندان اوین در قرنطینه زندان قرچک، روزگار میگذرانند و درخواستهای زیادی برای گرفتن مرخصی تحویل مسئولان و پاسیارهایی دادهاند که با آنها از اوین به اینجا منتقل شدهاند.
«ن» میگوید ساعت یکربع به ۱۲ ظهر دوم تیرماه، دو تا سه بار در زندان اوین صدای انفجار آمد و لایه درونی سقفهای بند زنان شروع به ریزش کرد. همه زنها به تختهایشان رفتند تا صدای انفجار قطع شود و بعد زندانیهای مسن را به طبقه پایین بند منتقل کردند و سعی کردند تا جایی که میشود زیر میزها بنشینند. «فقط خودمان بودیم که باید به هم کمک میکردیم.» آن روز حیاط هواخوری بند هم پر از ترکش شده بود. رئیس حفاظت از بوفه بند به زندانیان خوراکی داد و نزدیک عصر، به آنها گفتند باید جابهجا شوند درحالیکه صدای مردان را هم از بندهای دیگر میشنیدند که داد میزدند و میگفتند، دارند ما را منتقل میکنند.
«به ما گفتند یک ساک کوچک از وسایلتان بردارید و ما هم همین کار را کردیم. بعد اعلام کردند که امشب منتقل نمیشوید و ساعت شش صبح بود که گفتند آماده باشید برای انتقال. آب و برق هم قطع شده بود و تلفن هم نداشتیم. به ما اعلام کردند که اتوبوسها دم در هستند و اگر نیایید، یگان میآید و میبردتان. وسایل را به اتوبوسها منتقل کردند، با دستبند ما را به همدیگر وصل کردند و به قرچک آوردند. وقتی وارد زندان قرچک شدیم، به باشگاه زندان منتقلمان کردند و گفتند، باید بازرسی شوید. همه تختها بههم چسبیده بود و فضای خوبی نبود، بعد از اعتراض به قرنطینه زندان منتقل شدیم.»
زنان زندانی مثل «ن» معتقدند که زندان قرچک با زندان اوین تفاوت بسیاری دارد؛ قرنطینه تحمل این همه جمعیت را ندارد و حتی فاضلاب دستشویی یکبار بالا زد و نشت کرد به اتاق بچهها. شش اتاق خیلی کوچک در قرنطینه هست و هواخوری خیلی کوچکی دارد. سقف تختها هم بسیار کوتاه است و نمیشود روی آنها بنشینی. «به ما از طرف مسئولان گفته شد، امکاناتی به ما خواهند داد که البته هنوز اوضاع هیچ تغییری نکرده است.
حتی کولرها خوب کار نمیکند و گرما خیلی اذیت میکند. غذای زندان هم کیفیت خوبی ندارد. هنوز چیزی در این باره به ما نگفتهاند که به زندان برمیگردیم یا نه. اما داروها را به خوبی در دسترسمان قرار دادهاند.» به نظر «ن»، «اینجا» مرگ تدریجی است. «حاضر بودیم در اوین چادر میزدیم اما به اینجا منتقل نمیشدیم.»
ظهر چهارشنبه، ۱۱تیرماه، اولین روز ملاقات خانوادهها با زنان زندانی منتقلشده از اوین به قرچک، اولین ملاقات کابینی بعد از یکهفته بیخبری، اضطراب مداوم و تماسهای کوتاه بعد از حمله به زندان. آفتاب تیرماه انگار روی قرچک تندتر میتابد. سالن ملاقات زندان زنان قرچک خلوت است و تا قبل از ظهر، خانواده زنان بند نسوان اوین خودشان را برای ملاقات رساندهاند. راه رسیدن به میدان نماز قرچک و بعد پیچیدن به سمت تابلوی ندامتگاه زنان، طولانی است و تعداد خانوادهها کمتر از سالنهای ملاقات اوین است. ۵۹ زن زندانی و چند بازداشتی بعد از حمله به زندان، به بند قرنطینه قرچک منتقل شدند؛ هفت اتاق کوچک بدون امکانات برای کسانی که در میانشان زنانی بالای ۶۰ تا ۷۰ سال هم حضور دارند.
حیاط روبهروی سالن ملاقات و آلاچیق کنار آن خلوت است و نرسیده به ظهر، دیگر خبری از خانواده زندانیان اوین نیست و فقط خانواده چندنفر از زنان بندهای مختلف قرچک، منتظر آزادی و مرخصی زندانیان خودشاناند؛ مثل همسر و فرزندان یکی از زندانیان بند مالی که بعد از یکهفته با مرخصی او موافقت شده و قرار است تا ساعت یک او را ببینند. تماسهای مداوم مادر از داخل زندان تمام نمیشود و فقط منتظرند انتظار شش ساعته برای مرخصشدن او تمام شود.
بعد از انتقال بند زنان اوین به قرچک، او از وضعیت زندان به فرزندانش خبر داده و گفته است: «کمی شلوغ شده و به اوینیها بند جداگانه دادهاند و راهی برای ارتباط زندانیان قرچک و آنها وجود ندارد.» حالا آنها میگویند، مسئولان زندان در این روزها با درخواستهای مرخصی راحتتر موافقت میکنند. زن جوان دیگری زندانی سالن ۴ بند سرقتیهای قرچک است، به خیال اینکه مرخصیاش تمام شده، آمده است به زندان برگردد اما جواب شنیده است که «۳۱تیرماه برگرد». بیرون در زندان منتظر ایستاده تا خانوادهاش از راه برسند و راه طولانی قرچک تا خانه را دوباره طی کند.
نگران است دوباره برایش غیبت بزنند، میگوید: «قبلاً خیلی سخت مرخصی میدادند، اینبار تا برگهام را نوشتم، شورا نشده، تایید کردند.» برگهاش را ۲۷ خردادماه تحویل داد و ۲۹ خردادماه صدایش کرده بودند، همان روزهای اول جنگ. «الان بهخاطر اوینیها کمی شلوغ شده و برای همین مرخصیها را تمدید میکنند. ۱۴ روز خودشان مرخصی داده بودند و الان هم تا ۳۱ تیرماه تمدید کردهاند. گفتم غیبت نزنید؟ گفت نه، خودشان دستور دادهاند.» جمعه ۱۳ تیرماه، غلامعلی محمدی، رئیس سازمان زندانها از زندان تهران بزرگ بازدید کرده و گفته بود: «در ایام اخیر، زمینه استفاده از مرخصی، تمدید آن، بهرهمندی از کمکهای ستاد دیه و سایر تسهیلات قانونی برای آزادی زندانیان واجد شرایط فراهم شده است.»
مرد دیگری در سالن ملاقات منتظر آزاد شدن یک زندانی است و از وضعیت زندان تهران بزرگ هم خبر دارد. یکی از دوستانش در همان زندان است و برایش تعریف کرده است که بعد از انتقال زندانیان اوین به تهران بزرگ، تعداد بالای جمعیت باعث شده که شبها هم در کریدور بخوابند و صف خواب تا نزدیک سرویس بهداشتی هم ادامه داشته باشد. او میگوید زندانیها در اتاقها هم کفخواب شدهاند و در سالن هم کتابی میخوابند.
زنان زندان قرچک از شرایط اتاقهای بند قرنطینه و «اوینیها» خبری ندارند و فکر میکنند شرایط چندان هم برایشان سخت نیست. یکی از زنان بند موادمخدر در حال مرخصی است و همسرش بیرون در زندان منتظر ایستاده است. زن نامش توی گوشی همسرش «نادر» نوشته شده، حالا آن «نادر» بند موادمخدر زنان قرچک هم میگوید که اوضاعشان «خوب» است و در قرنطینهاند تا یک بند را برایشان خالی کنند، اما روایت خانوادهها از شرایط بند قرنطینه و آنسوی میلهها چیز دیگری است.
بعد از گذشت حدود دو هفته از زمان حمله به زندان اوین و انتقال بند نسوان به قرچک، کمی از فشارهای روز اول کاسته شده اما خانواده زندانیان منتقلشده میگویند، هنوز تغییر زیادی در شرایط بند قرنطینه ایجاد و امکانی برای آزادی آنها فراهم نشده است. در میان این خبرها، خانوادهها شنیدهاند که ممکن است آنها را به کانون اصلاح و تربیت در شهر زیبا منتقل کنند.
کیوان مهتدی، همسر آنیشا اسداللهی، یکی از زنان زندانی منتقلشده به زندان قرچک است و میگوید با وجود تغییراتی اندک، هنوز بهبود شرایط آنها و دسترسی به امکانات اولیه به مداخلهای فوری نیاز دارد. او میگوید که نمونه این شرایط، وضعیت خورد و خوراک است که در بند قرنطینه بهشدت مشکل دارد، بهویژه برای کسانی که گیاهخوارند و رژیم غذایی متفاوتی دارند: «دو، سه روز اول فشارهای زیادی را تحمل کردیم اما بعد بهواسطه خبرهایی که منتشر شد و اقداماتی که خود خانوادهها و زنان داخل بند انجام دادند، تقریباً در یکهفته گذشته کمی از فشارهای مضاعف برطرف شد اما هنوز هیچ بهبودی در شرایط نگهداری ایجاد یا اقدامی برای آزادی دوستان انجام نشده است.
درخواست ما این است اگر میخواهند آنها را در همین فضا نگه دارند، آنجا را به بند تبدیل کنند و همان امکانات بند را برایشان فراهم کنند یا به کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا منتقل شوند. اگر میخواهند آنها را در همین فضا نگه دارند، بهتر است آنجا را به بند تبدیل کنند.» در روز حمله اسرائیل به اوین، شیشههای بند زنان میشکند اما اتفاقی جدی رخ نمیدهد و آنها به هفت اتاق بند قرنطینه با حدود ۶۰ نفر جمعیت و چند بازداشتی منتقل شدهاند. مهتدی میگوید، تهویه اتاقها هم مشکل دارد و ماشینهای لباسشویی از اوین منتقل نشده است؛ یکی از وسایلی که با هزینه خود زندانیان تهیه شده است: «برای آنها مواد غذایی سادهای مثل تن ماهی هم در دسترس نیست؛ چون میگویند اینجا قرنطینه است و استفاده از آن خطرناک است. حتی تخممرغ هم برای فروش وجود ندارد؛ درحالیکه آنها جنگزدهاند و شرایط سختی را پشتسر گذاشتهاند.
کیوان مهتدی میگوید در زندان برای اینکه زنان بند نسوان اوین با بندهای دیگر ارتباط نداشته باشند، از حضورشان در فضاهای عمومی مانند باشگاه و حتی راهرویی که امکان پیادهروی دارند هم جلوگیری میشود. او از برقرار بودن روالهای عادی زندان، مثل ملاقاتهای کابینی میگوید و توضیح میدهد که این شرایط پیش از هرچیز نیازمند کسی است که بتواند تصمیمهای سریع و مثبتی درباره مشکلات عمده زندانیان بگیرد؛ الان وقت روالهای عادی نیست و نباید منتظر ماند تا یک شورا درباره این مسائل تصمیمگیری کند؛ چون فرصت از دست میرود: «ما به فردی در زندان و قوهقضائیه نیاز داریم که بتواند کارهای آزادی را سریعتر انجام دهد.
در این مدت، خیران زیادی تماس گرفتند و تمایل داشتند که بند قرنطینه قرچک را بسازند؛ چه زندانیان بهجای دیگری انتقال داده شوند و چه نشوند، اما این اجازه به ما داده نمیشود. میخواستیم برای همه اتاقها کولر تهیه کنیم، اما خود مسئولان زندان گفتند که فقط یک اتاق کولر ندارد. درواقع موقعیت فعلی نیاز به کسی دارد که ارادهاش را داشته باشد و تصمیماتی سریع بگیرد.»
بند قرنطینه زندان قرچک که حالا ۵۹ زن زندانی به آن منتقل شدهاند، هنوز آشپزخانه ندارد؛ بخشی حیاتی برای تابآوردن در شرایط بند، اما پیگیری خانوادهها و زندانیان به این پاسخ رسید: «اینجا بند قرنطینه است و نیازی به آن نیست» اما بعد از همه فشارها، قرار شده مسئولان زندان، یک گاز پیکنیکی در یکی از اتاقها برای پختوپز قرار دهند. مهتدی میگوید، حتی این تصمیم هم خطرناک است و نمیدانیم آن را با همین شرایط اجرا میکنند یا نه؟ چون این اتاقها هیچ تهویهای ندارد: «چند روز در آن فضای بسته و متراکم یک سماور بهاندازه قد یک انسان قرار داشت که با ملاقه باید از آن آب جوشیده برمیداشتند.
هرکدام از این موقعیتها میتواند بحرانزا شود و فاجعهای ایجاد کند. در میان این زندانیان، زنانی بالای ۶۰ و ۷۰ سال هم حضور دارند، کسانی که سلامتی آنها در معرض خطر قرار میگیرد.» او میگوید در شرایط فعلی فراهم کردن امکانات سادهای مثل درست کردن آشپزخانه، سرویس بهداشتی و آوردن ماشین لباسشویی از اوین کار دشواری نیست و نیاز به یک دستور صریح دارد. در طول دو هفته بعد از حمله به اوین، زندانیان توانستهاند به دادیار ناظر بر زندانها دسترسی داشته باشند و مدیرکل زندانهای استان تهران هم دیداری با زندانیان تهران بزرگ داشته است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
رضا عاشری، عضو شورای شهر رشت، در اقدامی عجیب، با انتشار یک استوری در اینستاگرام، از اسرائیل، خواسته که مسعود پزشکیان، رئیس جمهور را ترور کند! او در این استوری، همچنین ادعا کرده که سانحه بالگرد ابراهیم رئیسی نیز کار اسرائیل بوده است!
به گزارش رویداد۲۴، این عضو شورای شهر رشت بعد از درخواست از اسرائیل برای ترور پزشکیان، رئیس قوه قضائیه را هم تهدید کرده و خطاب به اژهای نوشته است: «حاجی اگر در روزنامه هممیهن رو نمیبندی، آتش به اختیار میبندیم»!
این درخواست عجیب و ادبیات خاص عاشری با انتقادات و واکنشهای بسیاری همراه شده است. مثلا ابراهیم افشاری، رئیس خانه مطبوعات و رسانههای گیلان نوشت: «روزگاری که کشور بیش از هر زمان نیازمند همدلی، انسجام و رفتار مسئولانه از سوی نخبگان و مسئولان خود است، انتشار سخنانی عجیب، نسنجیده و غیرمسئولانه از سوی آقای رضا عاشری، عضو شورای شهر رشت، مایه تأسف و نگرانی جدی است. دعوت از یک رژیم متخاصم برای ترور رئیسجمهور قانونی کشور ـ که طبق قانون اساسی، ریاست شورایعالی امنیت ملی را نیز بر عهده دارد ـ نه تنها عبور از مرزهای اخلاقی و انسانی است، بلکه مصداق بارز بیتوجهی در خصوص امنیت ملی از سوی فردی است که در کشور مسئولیت دارد.»
با توجه به سمت و جایگاه رسمی که این مقام مسئول دارد، اما انتظار میرود که واکنشها در حد نقد باقی نمانده و شاهد برخوردهای جدیتری نیز باشیم. موسیالرضا حاجیبگلو، رئیس شورای عالی استانها البته از ارسال پرونده وی به هیات حل اختلاف کشور خبر داده است.
وی با تاکید بر ایننکه «قطعاً با رفتار خارج از چارچوب این عضو شورای شهر رشت برخورد قانونی خواهد شد» گفت: «حتماً پرونده این عضو خاطی را به هیأت حل اختلاف کشور ارسال خواهیم کرد. هیچ تردیدی در برخورد با چنین رفتارهایی نداریم.»
عزل عضو خاطی شورای شهر رشت جدی است
حاجیبگلو با تأکید بر موضع قاطع شورای عالی استانها در قبال چنین اظهاراتی ادامه داد: «ما قطعاً با این نوع اظهار نظرها برخورد قانونی خواهیم کرد. اعضای شوراها که نماینده مردم در شهرهای خود هستند، بهویژه در این شرایط حساس کشور، باید مراقب گفتمان و رفتار خود باشند. اینگونه اظهارات بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، دشمنشادکن است.»
رئیس شورای عالی استانها تاکید کرد: «تا لحظه آخر پیگیر کار قانونی این مسئولی خاطی هستیم و حتی ممکن است که او از سمتش برکنار شود. فارغ از بحث عزل، از لحاظ حقوقی هم کارشناسان میگویند توهین به سران نظام دو سال حبس دارد. ممکن است این اتفاق هم بیفتد.»وی با اشاره به اینکه «این موضوع در حوزه شوراها نیست و مراجع قضایی باید ورود کنند» گفت: «من به عنوان رئیس شورای عالی استانها، از جایگاه حقوقی شورا دفاع میکنم، اما مسائل کیفری و حقوقی در دادگاهها بررسی خواهد شد.»
احتمال حبس عاشری وجود دارد؟
حاجی بگلو در پاسخ به این سؤال که چه اقداماتی برای جلوگیری از تکرار چنین رفتارهایی در شوراهای شهر و روستا انجام خواهد شد؟ گفت: «ما حتماً برخورد قانونی را انجام خواهیم داد و مدلی طراحی میکنیم تا اعضای شوراها در اظهارنظرهای خود، بهویژه در مسائل ملی، دقت بیشتری داشته باشند. باید در گفتمانها رعایت ادب و شئونات نظام را بکنند.»
وی همچنین معتقد است که نمیتوان کل شوراها را بهخاطر رفتار یک فرد زیر سؤال برد. اکثر اعضای شوراها متعهد و پای کار نظام هستند و در ایام حساس از کشور دفاع کردهاند. این یک مورد استثنایی است که باید بهصورت ویژه با آن برخورد شود.
رئیس شورای عالی استانها با بیان اینکه «این موضوع در نهایت باید در مراجع قضایی بررسی شود» گفت: «ما در چارچوب اختیارات قانونی خود اقدامات لازم را انجام میدهیم، اما تصمیم نهایی با مراجع قضایی است. اگر قرار باشد مجازات حبس اعمال شود، دستگاههای مربوطه وارد خواهند شد.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
خالد یعقوب اوئیس، لیززی پورتر
نشریه “نشنال” / ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵
منابع آگاه به نشریه “نشنال” (The National) گفتند احمد الشرع، رئیسجمهور سوریه، و مظلوم عبدی، رهبر شبهنظامیان کرد این کشور، برخلاف انتظار در جریان سفر روز چهارشنبه توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا به دمشق، با یکدیگر دیدار نکردند.
این عدم دیدار، مانعی در برابر تلاشهای آمریکا برای حل بزرگترین چالش پیشروی اتحاد مجدد سوریه پس از ۱۳ سال جنگ داخلی محسوب میشود.
منابع مذکور دلیل عدم برگزاری این جلسه بین الشرع و عبدی (که فرماندهی «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) - گروهی تحت حمایت آمریکا که بخشهای وسیعی از شرق سوریه را کنترل میکند - بر عهده دارد) را فاش نکردند.
پیشبینی میشد که دو طرف درباره ادغام نیروهای زیر فرماندهی «نیروهای دموکراتیک سوریه» در ارتش سوریه گفتوگو کنند. یک مقام «نیروهای دموکراتیک سوریه» به نشریه «نشنال» گفت: «ما از رسیدن به یک توافق جامع فاصله زیادی داریم.»
رسانههای دولتی سوریه گزارش دادند که باراک با الشرع دیدار کرده است، اما جزئیاتی از گفتوگوهای آنان منتشر نشد.
مقام «نیروهای دموکراتیک سوریه» گفت که عبدی با این اطمینان به دمشق رفته بود که «نیروهای دموکراتیک سوریه به حاشیه رانده نخواهند شد.»
این مقام افزود که «نیروهای دموکراتیک سوریه» از اختصاص ۱۳۰ میلیون دلار بودجه سال ۲۰۲۶ پنتاگون به گروههای فعال در سوریه ـــ که عمدتاً شامل این نیروها میشود ـــ برای عملیات ضد داعش، روحیه گرفته است.
باراک پس از مذاکرات در دمشق به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که اختلافات قابلتوجهی بین دو طرف باقی است. او همچنین به شبکه رسانهای روداو گفت که «نیروهای دموکراتیک سوریه» در مذاکرات با دولت سوریه «کند عمل کرده» و سیستم فدرالیسم «کارایی ندارد».
باراک گفت: «به نظر میرسد «نیروهای دموکراتیک سوریه» در پذیرش و مذاکره و حرکت به سمت این هدف کند بوده است، و توصیه من به آنها این است که به این حرکت سرعت بخشند. تنها یک راه وجود دارد و آن راه به دمشق ختم میشود.»
حمایت آمریکا از «نیروهای دموکراتیک سوریه» مانع از آن شده که الشرع پس از برکناری بشار اسد در دسامبر گذشته، کنترل کامل خود بر کشور را تثبیت کند.
توافق ۱۰ مارس بین الشرع و عبدی پس از آن با مشکل مواجه شد که «نیروهای دموکراتیک سوریه» در ماه آوریل کنفرانسی متشکل از گروههای سیاسی کرد تشکیل داد و خواستار حاکمیت سیستم فدرالی بر سوریه شد.
مقام «نیروهای دموکراتیک سوریه» گفت: «تضعیف «نیروهای دموکراتیک سوریه» به نفع الشرع یا هیچ یک از بازیگران بینالمللی نیست، زیرا به معنای احیای داعش خواهد بود.»
به گفته وی، باراک پیشنهاد داده است که «نیروهای دموکراتیک سوریه» بهصورت رسمی بخشی از نیروهای مسلح سوریه شود اما فرماندهان کرد خود را حفظ کند ـــ طرحی «نمادین» مشابه ادغام گروههای مسلح تحت حمایت ترکیه در ارتش سوریه در فوریه گذشته که بسیاری از آنها ساختار فرماندهی و فرماندهان ترکمن خود را حفظ کردند.
با این حال، موقعیت «نیروهای دموکراتیک سوریه» به عنوان متحد اصلی آمریکا در سوریه پس از عادیسازی روابط واشنگتن با دولت جدید سوریه در ماه مه و تمرکز بیشتر بر ثباتسازی در این کشور تضعیف شده است.
آمریکا ماه گذشته تحریمهای سوریه را لغو کرد و روز دوشنبه نیز گروه شورشی تندرو هیئت تحریر الشام (وابسته سابق به القاعده) را از فهرست گروههای تروریستی خارج کرد. الشرع و بسیاری از اعضای دولت جدید سوریه سابقاً به این گروه تعلق داشتند.
ترکیه، حامی اصلی دولت الشرع، «نیروهای دموکراتیک سوریه» را یک گروه جداییطلب میداند که به دلیل ارتباط با حزب کارگران کردستان (PKK) ـــ گروهی که ۴۰ سال علیه دولت ترکیه مبارزه مسلحانه کرده ـــ امنیت ملی این کشور را تهدید میکند. آنکارا در حال حاضر در فرآیند خلعسلاح و انحلال پکک مشارکت دارد.
عمر اوزکیزیلجیک، پژوهشگر شورای آتلانتیک، به «نشنال» گفت که آمریکا از نفوذ خود برای ترغیب «نیروهای دموکراتیک سوریه» به پذیرش ادغام در نیروهای مسلح تحت کنترل دمشق استفاده میکند.
او به دی نشنال گفت: «توافق ۱۰ مارس به دلیل تعلل «نیروهای دموکراتیک سوریه» پیشرفتی نداشت. به نظر میرسد آمریکا از نفوذ خود برای پیشبرد امور و وادار کردن «نیروهای دموکراتیک سوریه» به پذیرش خواستههای دمشق استفاده میکند.»
وی افزود که هم دمشق و هم آنکارا (که نفوذ قابلتوجهی بر مقامات جدید سوریه دارد) به «نیروهای دموکراتیک سوریه» «شاخه زیتون» دادهاند، از جمله نوعی از حکومت محلی. «اما آنها فکر میکنند در موضعی هستند که میتوانند شرایط را دیکته کنند.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
ناسیونالیسم حیلهگر حاکمان و ملیگرایی دموکراتیک
جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران، فضای مجازی و بحث و گفتگوهای پر تنش چند ده ساله میان مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور را گستردهتر و عمیقتر کرده است. موج اتهامات و برچسبهای همهگونه برای مزدور و خائن و وطنفروش و وابسته به دشمن داخلی و خارجی نامیدن مخالفان سیاسی و عقیدتی از هرسو روان است.
خط فاصل میان هواداران دخالت خارجی برای ساقط کردن رژیم جمهوری اسلامی و مخالفان جنگ با هر بهانه و استدلالی پررنگتر از پیش شده است. در چنین شرایطی صدای آن گروه از ایرانیان که هم مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند و هم مخالف حمله نظامی یک کشور خارجی به ایران، صدایشان کمتر شنیده میشود.
بسیاری بر این عقیده هستند که سرنوشت ایران و ایرانیان در حساسترین و خطرناکترین وضعیت قابل تصور در ۴۶ سال گذشته قرار دارد.
معانی و کاربرد بسیاری از مفاهیم مانند ملیگرایی، وطندوستی، ناسیونالیسم، ایرانگرایی، میهنپرستی درهم آمیخته است. هیجان و شوک ناشی از بروز ناگهانی جنگ اسرائیل علیه جمهوری اسلامی، بهرغم همه پیشبینیها، هنوز آرام نگرفته است. هنوز طبعات و خسارات جنگ ۱۲ روزه که به مردم غیر نظامی وارد شده روشن و مشخص نیست.
دکتر عطا هودشتیان، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه در گفتگو با پرژن میرور پس از ارائه تعریفی مختصر در باره مفاهیم مربوط به ملیت، وطن، ملیگرایی، ناسیونالیسم، ایرانگرایی، دولت/ملت و... از منظر علوم سیاسی و مقایسه این مفاهیم از یکدیگر و مدلهای تاریخی و قابل تطبیق با شرایط پیچیده ایران امروز، از حیلهگری حاکمان جمهوری اسلامی با دستآویز قرار دادن نمادهای ملی ایرانیان برای سرپوش نهادن بر شکست و تحقیر تحمیل شده بر رژیم میگوید.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (OFAC) امروز چهارشنبه ۹ ژوئیه ۲۲ نهاد مستقر در هنگکنگ، امارات متحده عربی و ترکیه را به دلیل نقش آنها در تسهیل فروش نفت ایران به نفع نیروی قدس سپاه پاسداران (IRGC-QF) تحریم کرد. نیروی قدس، قدرتمندترین نیروی شبهنظامی ایران و سازمانی است که دولت آمریکا آن را به عنوان سازمان تروریستی خارجی (FTO) طبقهبندی کرده است.
در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا آمده است، نیروی قدس برای دور زدن تحریمها و انتقال صدها میلیون دلار سود حاصل از فروش نفت ایران، عمدتاً از شرکتهای پوششی خارج از ایران استفاده میکند. پالایشگاههایی که نفت ایران را خریداری میکنند، پرداختها را به این شرکتهای پوششی منتقل میکنند و این شرکتها سپس وجوه را به حسابهای دیگر شرکتهای پوششی تحت کنترل نیروی قدس انتقال میدهند. ایران از این درآمدها برای تأمین مالی برنامههای تسلیحاتی و حمایت از گروهها و شرکای تروریستی خود در سراسر خاورمیانه استفاده میکند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، اظهار داشت: «رژیم ایران به شدت به سیستم «بانکداری سایه» خود وابسته است تا نه برای منافع مردم ایران، بلکه برنامههای بیثباتکننده تسلیحات هستهای و موشکهای بالستیک خود را تأمین مالی کند. خزانهداری همچنان بر تخریب این زیرساختهای پنهانی که به ایران امکان تهدید ایالات متحده و متحدان ما در منطقه را میدهد، متمرکز است.»
بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا میگوید اقدام امروز بر اساس فرمان اجرایی (E.O.) ۱۳۲۲۴ (با اصلاحات) انجام شده و دومین دور از تحریمها علیه زیرساختهای «بانکداری سایه» ایران از زمان آغاز کارزاری با فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران است.
حدود یک ماه پیش ـــ ۶ ژوئن ۲۰۲۵ ـــ دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری اعلام کرد تحریمهایی علیه بیش از ۳۰ فرد و نهاد که بخشی از یک شبکه “بانکی مخفی” مرتبط با ایران هستند، اعمال کرده است. به گفته وزارت خزانهداری آمریکا این شبکه “بانکی مخفی”، میلیاردها دلار را از طریق سیستم مالی جهانی پولشویی کردهاند.
نیروی قدس در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۷ و سازمان مادر آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ به دلیل حمایت از نیروی قدس، بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۲۲۴ تحریم شدند.
اطلاعات بیشتر درباره بانکداری سایه نیروی قدس
* در سال ۲۰۲۴، شرکت «پولچولار انرژی» (Pulcular Enerji) مستقر در ترکیه چندین محموله نفت ایران را از نیروی قدس به ارزش صدها میلیون دلار خریداری کرد. این شرکت خریدهای خود را با شرکت کارگزاری نفت متعلق به حزبالله، Concepto Screen SAL Off-Shore، و مقامات نیروی قدس هماهنگ کرد. پولچولار انرژی پرداختهای نفت ایران را از طریق حوالههای بانکی که عمدتاً توسط شرکتهای پوششی مستقر در هنگکنگ و همچنین از طریق انتقال نقدی توسط پیک انجام میداد. شرکت Amito Trading Limited مستقر در هنگکنگ به عنوان شرکت پوششی برای تسهیل خرید نفت ایران توسط پولچولار انرژی استفاده شد و در اواسط سال ۲۰۲۴، میلیونها دلار از شرکت Peakway Global Limited مستقر در هنگکنگ به نمایندگی از نیروی قدس دریافت کرد.
* در اوایل سال ۲۰۲۴، مقامات نیروی قدس از شرکت JTU Energy Limited مستقر در هنگکنگ، که شرکت پوششی برای بانک گردشگری ایران (تحت تحریم آمریکا) بود، برای دریافت دهها میلیون دلار پرداخت مرتبط با حمل گاز مایع به شرکت Talaqi Group تحت کنترل حزبالله لبنان و شرکت Alliance Energy مستقر در پاکستان استفاده کردند.
* در اواخر سال ۲۰۲۴، شرکتهای Shelf Trading Limited و Cetto International Limited مستقر در هنگکنگ برای تسهیل انتقالهای بانکی با صرافیهای ایرانی تحت تحریم، از پولچولار انرژی به نیروی قدس استفاده شدند. تا اوایل سال ۲۰۲۵، مقامات نیروی قدس از Cetto International Limited برای انتقال میلیونها دلار بین شرکتهای پوششی استفاده کردند.
پولچولار انرژی، Amito Trading Limited، Shelf Trading Limited، Cetto International Limited، Peakway Global Limited و JTU Energy Limited به دلیل ارائه حمایت مالی، مادی یا فناوری یا کالا و خدمات به نیروی قدس، بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۲۲۴ (با اصلاحات) تحریم شدهاند. Concepto Screen SAL Off-Shore در ۲۵ مه ۲۰۲۲ به دلیل حمایت از حزبالله تحریم شده بود.
نقش مستقیم مقامات نیروی قدس
* در اواسط سال ۲۰۲۴، بهنام شهریاری، مقام نیروی قدس که اکنون فوت کرده است، از شرکت Ventus Trade Limited مستقر در هنگکنگ برای تسهیل انتقال میلیونها دلار، از جمله به شرکت Marmerth Limited مستقر در هنگکنگ، استفاده کرد. مقامات نیروی قدس همچنین از شرکت Future Resource Trading Limited مستقر در هنگکنگ برای فروش دهها میلیون دلار محصولات پتروشیمی و دریافت دهها میلیون دلار درآمد از فروش نفت ایران از طریق شرکت Moon Imp & Exp Co., Limited مستقر در هنگکنگ استفاده کردند. این مقامات سپس انتقال وجوه به شرکت ملی نفت ایران را تسهیل کردند.
* در سال ۲۰۲۴، همکاران نیروی قدس از شرکت Radix Trade Limited مستقر در هنگکنگ برای فروش نفت خام ایران استفاده کردند. در اواسط سال ۲۰۲۴، شرکت Macera International Limited مستقر در هنگکنگ برای تسهیل معاملات به ارزش میلیونها دلار، که شامل شرکت پوششی Queens Ring Limited مستقر در هنگکنگ نیز بود، به نمایندگی از نیروی قدس استفاده شد. شرکت Queens Ring Limited همچنین بیش از ۵۰ میلیون دلار پرداخت از دیگر شرکتهای پوششی نیروی قدس، از جمله Star OilGlobal Limited مستقر در هنگکنگ، دریافت کرد.
* در سال ۲۰۲۴، مقامات نیروی قدس میلیونها دلار به حساب شرکتهای GAH Petrochemical Trading Limited و Metallex Limited مستقر در هنگکنگ دریافت کردند. شرکت Mist Trading Co., Limited مستقر در هنگکنگ نیز دهها میلیون دلار به نمایندگی از نیروی قدس ارسال کرد. علاوه بر این، در سال ۲۰۲۴، شرکت پوششی Enka Trading Limited مستقر در هنگکنگ صدها میلیون دلار انتقال برای یک کارگزار نفت نیروی قدس به شرکت پوششی Finesse Global Trading Limited برای محمولههای نفتی تسهیل کرد. شرکت Enka Trading Limited پیشتر در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۴ به دلیل فعالیت در بخش فناوری اقتصاد فدراسیون روسیه تحریم شده بود.
* در سال ۲۰۲۴، شرکت Bright Spot Goods Wholesalers L.L.C مستقر در امارات متحده عربی، که یک شرکت پوششی تحت کنترل نیروی قدس بود، دهها میلیون دلار به نمایندگی از نیروی قدس به Finesse Global Trading Limited و Lavida Corporation Limited منتقل کرد.
* در مجموع، Finesse Global Trading Limited صدها میلیون دلار در معاملات دریافت کرد و Lavida Corporation Limited بیش از ۱۰۰ میلیون دلار انتقال پول به نفع نیروی قدس تسهیل کرد.
* شرکت Golden Globe Demir Celik Petrol Sanayi ve Ticaret Anonim Sirketi (Golden Globe) مستقر در ترکیه، یک شرکت پوششی برای ستاد نفت سپاه پاسداران است که سالانه صدها میلیون دلار فروش نفت را مدیریت میکند. معاملات نفتی Golden Globe شامل چندین نفتکش از جمله URI (IMO ۹۲۴۸۴۹۷؛ سابقاً BOREAS)، LUNA PRIME (IMO ۹۱۷۴۲۲۰)، ETERNAL PEACE (IMO ۹۲۵۹۷۴۵) و TITAN (IMO ۹۲۹۳۱۴۳؛ سابقاً KASPER) بود.
* شرکتهای Enka Trading Limited، Finesse Global Trading Limited، Bright Spot Goods Wholesalers L.L.C، Lavida Corporation Limited، Macera International Limited، Queens Ring Limited، Ventus Trade Limited، Marmerth Limited، Future Resource Trading Limited، Moon Imp & Exp Co., Limited، Radix Trade Limited، GAH Petrochemical Trading Limited، Mist Trading Co., Limited، Star OilGlobal Limited و Metallex Limited به دلیل ارائه حمایت مالی، مادی یا فناوری یا کالا و خدمات به نیروی قدس، بر اساس فرمان اجرایی ۱۳۲۲۴ (با اصلاحات) تحریم شدهاند. Golden Globe به دلیل مالکیت، کنترل یا نمایندگی مستقیم یا غیرمستقیم نیروی قدس تحریم شده است.
پیامدهای تحریمها
در نتیجه اقدام امروز وزارت خزانهداری امریکا، تمام داراییها و منافع داراییهای افراد یا نهادهای تحریمشده که در ایالات متحده یا در اختیار یا کنترل اشخاص آمریکایی قرار دارند، مسدود شده و باید به OFAC گزارش شوند. همچنین، هر نهادی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، بهصورت فردی یا جمعی، ۵۰ درصد یا بیشتر توسط یک یا چند فرد یا نهاد تحریمشده مالکیت داشته باشد، نیز مسدود میشود. مگر اینکه توسط مجوز عمومی یا خاص صادرشده توسط OFAC یا معافیت، اجازه داده شده باشد، مقررات OFAC به طور کلی تمام معاملات توسط اشخاص آمریکایی یا در داخل (یا در حال عبور از) ایالات متحده که شامل هرگونه دارایی یا منافع دارایی افراد تحریمشده باشد را ممنوع میکند.
نقض تحریمهای ایالات متحده ممکن است منجر به اعمال جریمههای مدنی یا کیفری برای اشخاص آمریکایی و خارجی شود. OFAC میتواند جریمههای مدنی را برای نقض تحریمها بر اساس مسئولیت مطلق اعمال کند. دستورالعملهای اجرای تحریمهای اقتصادی OFAC اطلاعات بیشتری در مورد اجرای تحریمهای اقتصادی ایالات متحده ارائه میدهد. علاوه بر این، مؤسسات مالی و سایر اشخاص ممکن است با انجام برخی معاملات یا فعالیتها با افراد یا نهادهای تحریمشده در معرض تحریم قرار گیرند. این ممنوعیتها شامل ارائه هرگونه کمک مالی یا تأمین وجوه، کالا یا خدمات به یا برای نفع هر فرد یا نهاد تحریمشده یا دریافت هرگونه کمک مالی یا تأمین وجوه، کالا یا خدمات از چنین اشخاصی میشود.
علاوه بر این، انجام برخی معاملات با افراد تحریمشده امروز ممکن است خطر اعمال تحریمهای ثانویه بر مؤسسات مالی خارجی شرکتکننده را به دنبال داشته باشد. OFAC میتواند افتتاح یا نگهداری حسابهای کارگزاری یا حسابهای قابل پرداخت در ایالات متحده توسط یک مؤسسه مالی خارجی که آگاهانه هرگونه معامله قابلتوجهی را به نمایندگی از فرد یا نهادی که بر اساس اختیارات مربوطه تحریم شده است، انجام یا تسهیل میدهد، ممنوع کند یا شرایط سختگیرانهای برای آن اعمال کند.
وزارت خزانهداری آمریکا در پایان بیانیه امروز خود آورده است: «قدرت و یکپارچگی تحریمهای OFAC نه تنها از توانایی OFAC برای تحریم و افزودن افراد به فهرست اتباع خاص و افراد تحریمشده (SDN List) ناشی میشود، بلکه از آمادگی آن برای حذف افراد از این فهرست مطابق با قانون نیز سرچشمه میگیرد. هدف نهایی تحریمها مجازات نیست، بلکه ایجاد تغییر مثبت در رفتار است. برای اطلاعات مربوط به فرآیند درخواست حذف از فهرست OFAC، از جمله فهرست SDN، یا برای ارائه درخواست، لطفاً به راهنمای OFAC در مورد ثبت درخواست برای حذف از فهرست OFAC مراجعه کنید.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
عبدالله اوجالان، رهبر پکک روز چهارشنبه ۹ ژوئیه در یک پیام تصویری از زندان امرالی، پایان رسمی فعالیت مسلحانه «حزب کارگران کردستان (پکک) را اعلام کرد. اوجالان گفت، «این یک گذار داوطلبانه از مرحله مبارزه مسلحانه به مرحله سیاست و قانون دموکراتیک است. این را نباید یک شکست، بلکه یک دستاورد تاریخی دانست.»
این اظهارات، تکرار فراخوان کتبی عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک، در ماه فوریه برای خلع سلاح و انحلال جنگجویان گروهش بود. اما با توجه به جایگاه والای او در میان پیروانش، شنیدن و دیدن این درخواست میتواند روند کار را به پیش ببرد.
او در این ویدئو، که اولین باری است که از زمان محکومیت او به خیانت و جداییطلبی در سال ۱۹۹۹ و زندانی شدن، تصاویرش منتشر میشود، گفت: «این یک گذار داوطلبانه از مرحله مبارزه مسلحانه به مرحله سیاست و قانون دموکراتیک است. این را نباید یک شکست، بلکه یک دستاورد تاریخی دانست.»
پ.ک.ک از دهه ۱۹۸۰ شورش مسلحانهای را علیه دولت ترکیه آغاز کرده است که میگوید به دنبال حقوق بیشتر برای کردهای ترکیه است. بیش از ۴۰ هزار نفر، که بسیاری از آنها غیرنظامی بودهاند، در حملات به نیروهای امنیتی ترکیه و عملیات نظامی ترکیه با هدف سرکوب شبهنظامیان کشته شدهاند.
ترکیه، ایالات متحده و اتحادیه اروپا پ.ک.ک را به عنوان یک سازمان تروریستی طبقهبندی کردهاند.
از زمان درخواست آقای اوجالان برای خلع سلاح در ماه فوریه، روند صلح به کندی پیش رفته است. در ماه مه، پ.ک.ک کنگرهای تشکیل داد که تصمیم این گروه برای انحلال را اعلام کرد. قرار است روز جمعه ۱۱ ژوئیه مراسمی در شهر سلیمانیه عراق، جایی که بسیاری از کادرهای ارشد پ.ک.ک مستقر هستند، برگزار شود و طی آن گروهی از جنگجویان پ.ک.ک سلاحهای خود را نابود کنند.
اما مقامات ترکیه گفتهاند که قصد ندارند در این فرآیند هیچ امتیازی در مورد خواستههای کردها، مانند افزایش حقوق زبانی، فرهنگی یا سیاسی کردها، ارائه دهند.
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، در سخنرانی خود خطاب به نمایندگان مجلس از حزب حاکم عدالت و توسعه، به ویدیوی آقای اوجالان اشارهای نکرد، اما گفت که پایان دادن به درگیری با پ.ک.ک به نفع آینده ترکیه خواهد بود.
او در مورد روند صلح گفت: “ما ترکیه را از یک تهدید نیم قرنی نجات میدهیم. ما در حال پاره کردن زنجیرهای خونینی هستیم که بر مچ پای کشورمان بسته شده است.”
سیاستمدارانی که از این روند حمایت میکنند، خواستار تشکیل یک کمیته پارلمانی برای تدوین چارچوب قانونی برای خلع سلاح شدهاند. آقای اوجالان در این ویدیو گفت که چنین کمیتهای برای اطمینان از پیشرفت این روند مهم است.
خلع سلاح کامل پ.ک.ک. میتواند به دههها درگیری خونین در ترکیه پایان دهد. این امر همچنین میتواند پیامدهایی در کشورهای همسایه، جایی که این گروه و شاخههای آن فعالیت میکنند، داشته باشد. ارتش ترکیه اغلب پ.ک.ک را در شمال عراق بمباران میکند. یک گروه وابسته به پ.ک.ک که توسط ایالات متحده حمایت میشود، شمال شرقی سوریه را کنترل میکند، اگرچه رهبر آن گفته است که نیروهایش به درخواست آقای اوجالان برای خلع سلاح پایبند نیستند.
پ.ک.ک به عنوان یک گروه جداییطلب با هدف ایجاد یک کشور مستقل کردی آغاز شد.
سرویس اطلاعاتی ترکیه آقای اوجالان را در سال ۱۹۹۹ در کنیا دستگیر کرد و او را به ترکیه بازگرداندند و فوراً به اعدام محکوم کردند که بعداً به حبس ابد تخفیف یافت. او از آن زمان، سالهای زیادی را در انزوا، در زندانی جزیره امرالی در دریای مرمره در جنوب استانبول گذرانده است.
آقای اوجالان ایدئولوژی گروه را از جداییطلبی به چیزی که آن را نوعی دموکراسی مبتنی بر جامعه و خودمختاری کردها در داخل ترکیه توصیف میکرد، تغییر داد.
او گفته است که در ابتدا مبارزه مسلحانه ضروری بود زیرا کانالهای دموکراتیک مسدود شده بودند، اما پ.ک.ک به عنوان یک نیروی مبارز دیگر دوران خود را سپری کرده است.
تحلیلگران میگویند پیشرفت در نظارت و قابلیتهای نظامی ترکیه نیز در این امر نقش داشته است، به ویژه پهپادهایی که به دولت اجازه میداد شبهنظامیان را در مکانهای دورافتاده هدف قرار دهد و از توانایی عملیاتی این گروه تا حد زیادی بکاهد.
مبارزه با پ.ک.ک. به بیش از دو دهه پیش و پیش از ظهور آقای اردوغان در راس سیاست ترکیه برمیگردد و مدتهاست که از حمایت گسترده اکثر احزاب سیاسی برخوردار بوده است.
در زمان آقای اردوغان، ارتش ترکیه برای بیرون راندن شبهنظامیان از شهرهای بزرگ شرق ترکیه جنگید و عملیات نظامی علیه پایگاههای پ.ک.ک. در شمال عراق را گسترش داد.
دولتهای تحت رهبری اردوغان همچنین اجازه گسترش محدود حقوق فرهنگی کردها، از جمله صدور مجوز برای پخش برنامههای تلویزیونی به زبان کردی و اجازه آموزش به زبان کردی را دادند.
آقای اوجالان توسط بسیاری از کردها به عنوان نمادی قدرتمند از مبارزه آنها برای حقوق بیشتر مورد ستایش قرار میگیرد. او مورد نفرت بسیاری از ترکها است و سیاستمداران اغلب او را “تروریست ارشد” یا “قاتل کودک” نامیدهاند.
این ویدئو روز چهارشنبه توسط رسانههای طرفدار پ.ک.ک. منتشر شد. آقای اوجالان، ۷۶ ساله، با موهای سفید، سبیل و ابروهای سفید، پشت میز نشسته و به مدت هفت دقیقه با آرامش صحبت میکند، در حالی که شش شبهنظامی زندانی دیگر پ.ک.ک او را احاطه کردهاند.
او تلاش برای تشکیل یک کشور کردی را رد کرد، اما گفت که پ.ک.ک هدف اصلی خود را تعیین کرده است: به رسمیت شناختن موجودیت مردم کرد.
او گفت: «موجودیت به رسمیت شناخته شده است، بنابراین هدف اصلی محقق شده است. من به قدرت سیاست و صلح اجتماعی اعتقاد دارم، نه با اسلحه. و از شما میخواهم که این اصل را به اجرا بگذارید.»
متن کامل بیانیه عبدالله اوجالان:(ترجمه از متن ترکی)
«رفقای عزیز،
وظیفه اخلاقی خود میدانم که در نامهای جامع، پاسخهای توضیحی و خلاقانه، هرچند تکراری، در مورد مرحلهای که جنبش رفاقت کمونیستی ما به آن رسیده است، وضعیت مشخصی که تجربه میکنند و مشکلات و راهحلهایی که ارائه میدهند، به شما ارائه دهم.
۱- من همچنان از فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک مورخ ۲۷ فوریه ۲۰۲۵ دفاع میکنم.
۲- پاسخ مثبت شما به آن را، با محتوای جامع و دقیق آن، در دوازدهمین کنگره انحلال پ.ک.ک، یک پاسخ تاریخی میدانم.
۳- نکتهای که به آن رسیدهایم باید بسیار ارزشمند و تاریخی تلقی شود. در همین حال، تلاشهای رفقایی که روابط پلمانندی برقرار کردهاند نیز به همان اندازه ارزشمند و شایسته تقدیر است.
۴- در نتیجه همه تحولات رخ داده، من یک مانیفست جامعه دموکراتیک تهیه کردهام که باید آن را یک تحول تاریخی دانست. این مانیفست قادر است با موفقیت جایگزین مانیفست تقریباً ۵۰ ساله «راه انقلاب کردستان» شود. این مانیفست نه تنها برای جامعه تاریخی کردها، بلکه همچنین برای جامعه منطقهای و جهانی است. من معتقدم که این [مطلب] محتوای تاریخی و اجتماعی نیز دارد. شکی ندارم که نمونهای موفق از سنت مانیفست تاریخی است.
۵- باید به وضوح بیان کنم که همه این تحولات در نتیجه جلساتی که در امرالی برگزار کردم، رخ داده است. نهایت دقت صورت گرفت تا اطمینان حاصل شود که جلسات بر اساس اراده آزاد برگزار میشوند.
۶- مرحلهای که به آن رسیدهایم، مستلزم حرکت به سمت عمل با گامهای جدید است. تأکید، درک و پایبندی به ماهیت تاریخی این مرحله و گامهای لازم برای پیشرفت ضروری است.
الف- جنبش پ.ک.ک، که بر اساس انکار وجود و پیگیری یک دولت جداگانه بنا شده بود، و استراتژی جنگ آزادیبخش ملی که بر اساس آن بنا شده بود، به پایان رسیده است. وجود به رسمیت شناخته شده است و بنابراین هدف اصلی محقق شده است. این همان معنای منسوخ شدن است. بقیه موارد تکرار بیش از حد و بنبست تلقی شدهاند. انتقاد جامع و انتقاد از خود بر این اساس ادامه خواهد یافت.
ب- از آنجایی که سیاست خلأ را تحمل نمیکند، خلأ باید با برنامهای با عنوان صلح و دموکراسی پر شود. جامعه، استراتژی «سیاست دموکراتیک» و قانون جامع به عنوان تاکتیک اساسی. ما یک فرآیند تاریخی و سرنوشتساز را پشت سر گذاشتهایم. ما در مورد این صحبت میکنیم.
ج- فرآیند کلی کنار گذاشتن داوطلبانه سلاح و کار یک کمیسیون جامع، مجاز و قانونی که در مجلس ملی کبیر ترکیه تأسیس شده است، بسیار مهم است. دقت و حساسیت در انجام این گامها، بدون افتادن در منطق عقیم لفاظیهای «اول تو» یا «اول من» ضروری است. میدانم گامهای برداشته شده بیهوده نخواهد بود. من صداقت را میبینم و به آنها اعتماد دارم.
د- بنابراین، تلاشهایی برای حرکت به سمت گامهای عملیتر، مشخصتر و قاطعتر در حال انجام است. تزهای اصلی که من مطرح کردهام به شرح زیر است:
۱- دستیابی به هدف صلح و جامعه دموکراتیک، با انجام وظیفه هر کس، از طریق یک دیدگاه ادغامگرای مثبت امکانپذیر است. نتیجهای که از همه اینها گرفته میشود: پ.ک.ک هدف دولت-ملت خود را رها کرده است و با رها کردن این هدف اساسی، استراتژی جنگی اساسی خود را نیز رها کرده و دیگر وجود نخواهد داشت. انتظار میرود که این نقطه تاریخی ... پیشرفت بیشتر.
۲- طبیعی است که شما آشکارا به محافل مربوطه و عموم مردم اطمینان دهید که خلع سلاح برای مجلس ملی کبیر ترکیه و کمیسیون معنادار خواهد بود، شک و تردیدهای عمومی را برطرف میکند و به وعده ما عمل خواهد کرد. ایجاد مکانیسم خلع سلاح، این روند را پیش خواهد برد. این نشان دهنده گذار داوطلبانه از مرحله مبارزه مسلحانه به مرحله سیاست و قانون دموکراتیک است. این نباید یک ضرر تلقی شود، بلکه یک سود تاریخی است. جزئیات مربوط به خلع سلاح به سرعت مشخص و اجرا خواهد شد.
۳- حزب جنبش دموکراتیک (DEM)، زیر چتر پارلمان، به همراه سایر احزاب، سهم خود را برای تضمین موفقیت این روند انجام خواهد داد.
۴- در همین حال، در مورد آزادی من، که شرط ضروری در تمام متون تصمیم گیری است، میدانید که من هرگز آزادی خود را به عنوان یک امر فردی ندیدهام. از نظر فلسفی، آزادی فردی را نمیتوان از جامعه جدا کرد. جامعه میتواند تا حدی آزاد باشد که فرد آزاد باشد و فرد میتواند تا حدی آزاد باشد که جامعه آزاد باشد. طبیعی است که این روند رعایت خواهد شد.
من به قدرت سیاست و ... اعتقاد دارم. صلح اجتماعی، نه سلاح. و من از شما میخواهم که این اصل را اجرا کنید.
تحولات اخیر در منطقه به وضوح اهمیت و فوریت این گام تاریخی را که برداشتهایم، تأیید میکند.
باید بگویم که مشتاقانه منتظر هرگونه انتقاد، پیشنهاد و مشارکتی هستم که ممکن است در مورد این روند داشته باشید. این بحثها در سطوح ملی، منطقهای و جهانی برگزار خواهد شد. من اشتیاق و علاقه خود را ابراز میکنم که این برنامه نظری جدید، ما، نیروهای مدرنیته دموکراتیک، را به یک مرحله استراتژیک و تاکتیکی جدید سوق خواهد داد و ما در حال حاضر در حال آماده شدن برای این مرحله هستیم.
بیایید دوره آینده را مطابق با فراخوان من، قطعنامههای کنگره و دیدگاهها و پیشنهادهایی که اخیراً در این مقاله بیان کردهام، انجام دهیم و به پیشرفت مبتنی بر موفقیت دست یابیم.
درود و عشق رفیقانه مداوم من را با خود داشته باشید.
۱۹ ژوئن ۲۰۲۵
عبدالله اوجالان
مراسم خلع سلاح پ.ک.ک در سلیمانیه
آیشهگول دوغان، سخنگوی «حزب برابری و دموکراسی خلقها»(DEM)، در دفتر مرکزی این حزب کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد تا درباره خلع سلاح پکک و آخرین تصمیمات در این باره صحبت کند.
به گزارش رسانههای ترکیه، خانم دوغان اعلام کرد که در مراسم خلع سلاح پ.ک.ک که قرار است روز جمعه ۱۱ ژوئیه در سلیمانیه برگزار شود، شرکت خواهند کرد.
دوغان گفت: «برای نظارت بر این گام مشخص بر خلع سلاح رسمی، ما به همراه روسای مشترک و سخنگویان مشترک احزاب تشکیلدهندهمان، اعضای کمیته اجرایی مرکزیمان و برخی از نمایندگان پارلمانی دیگر، به عنوان هیئت «حزب برابری و دموکراسی خلقها» در آنجا حضور خواهیم داشت تا شاهد این گام اول، این لحظه تاریخی، با مشارکت گروهی از اعضای پ.ک.ک باشیم.»
دوغان اظهار داشت که ترکیه در یک مقطع حساس قرار دارد و تأکید کرد که آنها صرفاً تماشاگر این روند نیستند. او گفت: «این روند مسئولیتهای حیاتی را به همراه دارد. زیرا مربوط به زندگی انسان است. ما در آستانهای هستیم که امیدها برای آیندهای بدون درگیری و جنگ در حال افزایش است.»
دوغان به دورهای اشاره کرد که عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک، برای اولین بار پس از سالها به صورت ویدیویی در ملاء عام ظاهر شد و اظهارات او با استقبال گسترده عموم مردم جهان روبرو شد.
آیشهگول دوغان گفت: «این وضعیت بار دیگر نشان داد که مسئله کردها نه تنها یک مشکل برای ترکیه، بلکه یک مشکل منطقهای و بینالمللی است.» او گفت: «ما سالهاست که میگوییم و دوباره میگوییم: آدرس یک راهحل دموکراتیک، یک صلح پایدار و شرافتمندانه، امرالی و آقای اوجالان است. امیدواریم امروز دوباره به این موضوع توجه شود.»
منابع: روزنامه نیویورک تایمز، خبرگزاری فرات، رسانههای ترکیه
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
سوریه و اسرائیل دههها در وضعیت خصومت بهسر بردهاند، اما مقامهای جدید در دمشق رویکرد متفاوتی نسبت به همسایه جنوبی خود در پیش گرفتهاند.
به گفته مقامهای سوری، اسرائیلی و آمریکایی، رئیسجمهور سوریه، احمد الشرع، از طریق مجاری دیپلماتیک و گفتوگوهای غیرمستقیم با اسرائیل که با میانجیگری ایالات متحده انجام میشود، در تلاش است مشکلات مرزی میان دو کشور را حلوفصل کند. این تماسها حتی در شرایطی ادامه یافته که ارتش اسرائیل به عملیاتهایی در جنوب سوریه دست زده است؛ اقداماتی که بیم اشغال درازمدت این منطقه را برانگیخته است.
هرچند اهداف این گفتوگوها در ظاهر محدود بهنظر میرسد، اما این مذاکرات جدیترین رایزنیها میان دو کشور در بیش از یک دهه اخیر به شمار میآید و نشانهای از فاصلهگیری از خصومتهای دولت پیشین سوریه با اسرائیل است. این گفتوگوها بازتابی از تغییر توازن قدرت در خاورمیانهاند، جایی که اسرائیل و سوریه اکنون در برخی زمینهها اشتراک منافع پیدا کردهاند.
هر دو کشور موضعی خصمانه نسبت به ایران دارند؛ کشوری که در طول ۱۳ سال جنگ داخلی سوریه، متحد نزدیک بشار اسد، رئیسجمهور برکنار شده سوریه، بود. احمد الشرع رهبری ائتلافی از برخی گروههای شورشی سوری را بر عهده داشت که در ماه دسامبر بشار اسد را سرنگون کردند.
رهبری جدید سوریه و اسرائیل همچنین در مورد تهدیدهای امنیتی ناشی از گروههای نیابتی مورد حمایت ایران، نگرانیهای مشترکی دارند و تلاش میکنند مانع نفوذ این گروهها به داخل سوریه شوند. افزون بر این، هم الشرع و هم بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در رئیسجمهور ترامپ متحدی برای خود یافتهاند.
به گفته توماس باراک، نماینده ترامپ در امور سوریه و سفیر آمریکا در ترکیه، ایالات متحده در شکلگیری و پیشبرد این گفتوگوهای پشتپرده میان دو کشور نقش میانجی را ایفا کرده است. او خواهان آن شده که اسرائیل و سوریه از طریق امضای یک پیمان عدم تجاوز، روند ترمیم روابط خود را آغاز کنند.
ایالات متحده بهطور علنی از سوریه خواسته است به توافقنامههای ابراهیم بپیوندد؛ توافقنامهای که در نخستین دوره ریاستجمهوری ترامپ میان اسرائیل و چهار کشور عربی روابط دیپلماتیک برقرار کرد. اما بنا بر گفته چهار منبع آگاه از این مذاکرات، مقامهای سوری هنوز تمایلی برای پیوستن فوری به این توافقنامهها یا عادیسازی روابط با اسرائیل از خود نشان ندادهاند.
به نظر میرسد هدف گفتوگوهای کنونی محدودتر از آن باشد.
آبراهام کوپر، خاخام و مدیر اقدام اجتماعی جهانی در مرکز حقوق بشری سیمون ویزنتال، دراینباره میگوید: «با توجه به آنچه از رئیسجمهور (الشرع) شنیدم و دریافتم، احتمال آنکه در آینده نزدیک از توافقنامههای ابراهیم بشنویم کمتر است و بهجای آن احتمال بیشتری دارد که شاهد کاهش تنش و تلاش برای دشمن نبودن اسرائیل و سوریه باشیم.»
خاخام کوپر ماه گذشته به همراه جانی مور، رهبر مسیحیان انجیلی نزدیک به دولت ترامپ، در دمشق با احمد الشرع دیدار کرده بود.
اسعد حسن الشیبانی، وزیر خارجه سوریه، روز جمعه اعلام کرد که سوریه آمادگی دارد با ایالات متحده برای احیای توافقنامه جداسازی نیروها در سال ۱۹۷۴ همکاری کند؛ توافقنامهای که منطقه حائلی تحت نظارت سازمان ملل میان نیروهای سوری و اسرائیلی در بلندیهای جولان ایجاد کرده بود.
اسرائیل در جریان جنگ خاورمیانه در سال ۱۹۶۷ فلات راهبردی جولان را از سوریه تصرف و بعدها آن را به سرزمین خود ملحق کرد. هرچند بلندیهای جولان یکی از موضوعات پرمناقشه میان اسرائیل و سوریه به شمار میرود، خاخام کوپر گفت که احمد الشرع در دیدارشان به این موضوع اشارهای نکرده است.
تمایل سوریه به بازگشت به توافقنامه جداسازی نیروها
بازگشت به توافقنامه جداسازی نیروها در سال ۱۹۷۴ در عمل به معنای بازاعمال آتشبس پیشین در بلندیهای جولان خواهد بود؛ آتشبسی که پیش از سرنگونی بشار اسد برقرار بود. پس از سقوط او، مقامهای اسرائیلی اعلام کردند که این توافقنامه را تا زمان بازگشت نظم در سوریه بیاعتبار میدانند.
اگرچه این توافقنامه معاهده صلح محسوب نمیشود، اما میتواند در عمل آرامش را بازگرداند و زمینه را برای کاهش تنشها فراهم کند.
به گفته چهار مقام آگاه از مذاکرات غیرمستقیم و چند نفر دیگر که با احمد الشرع دیدار و درباره این موضوع با او گفتوگو کردهاند، صحبت از برقراری روابط رسمی دیپلماتیک هنوز زود است. با این حال، روایتهای آنان تصویری از رئیسجمهور سوریه ارائه میدهد که نسبت به پنجاه سال گذشته، واقعگراتر و مایلتر به تعامل با اسرائیل است.
خاخام کوپر در توصیف رئیسجمهور سوریه گفت: «برداشت من این است که او یک پدیده نادر است.» اما در ادامه افزود: «با این حال باید همچنان بر مبنای اصل اعتماد همراه با راستیآزمایی پیش برویم»؛ اشارهای به تردیدهای مداومی که نسبت به الشرع، بهدلیل پیشینه جهادیاش، وجود دارد.
وزارت اطلاعرسانی سوریه به درخواست برای اظهارنظر درباره این گفتوگوها پاسخ فوری نداد.
این مذاکرات در حالی در حال شکلگیری است که روابط میان سوریه و اسرائیل همچنان پرتنش باقی مانده است.
پس از سقوط بشار اسد، ارتش اسرائیل در برخی مناطق جنوبی سوریه پیشروی کرد. همچنین صدها حمله هوایی علیه اهداف نظامی در خاک سوریه انجام داد و نیروهای خود را در منطقه غیرنظامیِ حائل در بلندیهای جولان مستقر کرد.
مقامهای اسرائیلی از این اقدامات نظامی دفاع کرده و آنها را برای جلوگیری از استقرار نیروهای متخاصم در نزدیکی مرزهای اسرائیل ضروری دانستهاند.
در عین حال، مقامهای اسرائیلی نسبت به احمد الشرع نیز بدگمان هستند؛ کسی که رهبری شاخهای از شورشیان را برعهده داشت که زمانی با القاعده مرتبط بود. هرچند الشرع تأکید کرده که میخواهد شریک قابل اعتمادی برای غرب باشد، رهبران اسرائیل نگراناند که او دولتی اسلامگرا و ضداسرائیلی در سوریه بر پا کند.
در داخل سوریه، اقدامات نظامی اسرائیل باعث نگرانیهایی شده مبنی بر اینکه اسرائیل قصد دارد حضور نظامی خود را بهطور دائمی در خاک سوریه حفظ کند و دامنه عملیاتش را فراتر از مناطق مرزی جنوبی گسترش دهد.
با این حال، در هفتههای اخیر نشانههایی از پیشرفت در روند مذاکرات مشاهده شده است.
پس از آنکه در ابتدا احمد الشرع را یک «تروریست» خوانده بودند — اشارهای به ارتباطات سابق او با القاعده — مقامهای اسرائیلی هفته گذشته اعلام کردند که به برقراری روابط عادی با سوریه و همچنین لبنان علاقهمند هستند.
روز دوشنبه، دولت ترامپ گروه شورشی «هیات تحریر الشام» را که الشرع پیش از بهدستگیری قدرت در سوریه رهبری آن را برعهده داشت، از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی خارج کرد. این اقدام تازهترین نشانه حسننیت ترامپ نسبت به الشرع محسوب میشود؛ رئیسجمهوری که همچنین در هفتههای اخیر بخش عمدهای از تحریمهای اقتصادی ایالات متحده علیه سوریه را لغو کرده است.
در نشستی در اواخر آوریل، احمد الشرع اعلام کرد که توافقنامههای ابراهیم گزینه مناسبی برای سوریه نیست، به گفته معاذ مصطفی، رئیس گروه مدافع سیاسی «کارگروه اضطراری سوریه» مستقر در ایالات متحده، که در این نشست حضور داشت. به گفته مصطفی، الشرع همچنین تأکید کرد که هرگونه توافقی با اسرائیل باید از حمایت عمومی مردم سوریه برخوردار باشد.
مهند حاج علی، پژوهشگر مرکز خاورمیانه کارنگی در بیروت، در اینباره ابراز تردید کرده که آیا موضع کنونی سوریه صرفاً تاکتیکی برای دور نگهداشتن نیروهای اسرائیلی است یا واقعاً یک چرخش راهبردی به شمار میآید.
او گفت: «بهنظر میرسد که در سطح امنیتی، نوعی تفاهم در حال شکلگیری است. اما در سطح سیاسی، هنوز هیچ نشانهای از یک حرکت بزرگ و معنادار ندیدهایم.»
کریستینا گلدبام، آدام رسگون و آرون بوکسرمن / نیویورک تایمز / ۹ ژوئیه ۲۰۲۵
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
برگردان: شریفزاده - آزاد
فارین پالیسی / ۲ ژوئیه ۲۰۲۵
برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، جنگ ۱۲ روزه با ایران، چشمانداز دلنوازی از یک «پیروزی کامل» را به همراه داشت که وی مدتها در جنگ غزه بدنبال آن بود. در واقع، چنین پیروزی میتواند همان چیزی باشد که او برای پاک کردن لکه تاریک کارنامه خود از قتل عام حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به آن نیاز داشت. این پیروزی نه تنها موقعیت پر افنخارش را درتاریخ اسرائیل تضمین میکند، بلکه و شاید به همان اندازه مهمتر که این پیروزی میتواند درها را برای یک دوره دیگر از نخستوزیر را برای او باز کند؟
اما آیا اینطور خواهد بود؟
در ایالات متحده، بحثی بسیار پرتنش در جریان است که آیا حملات اسرائیل و آمریکا برنامه هستهای ایران را «نابود» کرده است (همانطور که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده إصرار دارد) یا فقط چیزی بیش از چند ماه آنرا به تعویق انداخته است (بر أساس یافتههای اولیه آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا). اما در اسرائیل، این جنگ به عنوان یک موفقیت بزرگ تلقی میشود. پوشش رسانهای بر دستاوردهای نیروی هوایی اسرائیل و موساد متمرکزاست. ارزش شِکِل [پول اسرائیل] در برابر دلار، در بیش از دو سال اخیر، به قویترین سطح خود رسیده است. و بازار سهام محلی با این فرض که تهدید هستهای و موشکهای بالستیک ایران به طور موثر از بین رفته است، در حال صعود به اوجهای جدیدی است، موضوعی که ریسکهای خطرات سیاسی اسرائیل را کاهش میدهد. از طرف اسرائیل، جنگ بدون هیچ تلفات نظامی، تنها ۲۸ کشته غیر نظامی (در مقایسه با صدها یا حتی بیش ازهزار کشته در ایران) و خسارات مادی محدود پایان یافت.
با این حال، تا به امروز، نشانههای کمی وجود دارد که نتانیاهو توانسته باشد ازاین جنگ برای بهبود بخشیدن به سرمایه سیاسی خود بهره ببرد. در شش نظر سنجی معتبر که از ۱۸ ژوئن انجام شده است (تقریبا زمانی که مشخص بود جنگ با ایران به نفع اسرائیل پیش میرود)، حزب لیکود نتانیاهو در مقایسه با شش نظرسنجی در آستانه جنگ، شاهد جهشی نه چندان چشمگیردر طرفدارانش شد: بر اساس میانگین نظرسنجی اخیر، اگر انتخابات امروز برگزار شود، حزب لیکود، ۲۶ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست را به دست میآورد، در حالیکه نسبت به ۲۲ کرسی قبل از جنگ، افزایش یافته، اما از ۳۶ کرسی کنونی حزب بسیار کمتر است. علاوه بر این، برخی از دستاوردهای لیکود به قیمت از دست دادن شریک ائتلافی راست افراطی آن، اتسما یِهودیت، به دست آمده است. بقیه آرا از یک حزب تازه تأسیس به رهبری نخست وزیر سابق، نفتالی بنت، سیاستمدار راستگرا، حاصل شده است که اگر نظرسنجیها درست باشند، فردی است که در صورت برکناری نتانیاهو، به احتمال زیاد دولت بعدی را تشکیل خواهد داد. نظرسنجیها همچنین نشان میدهد که بنت تنها دو کرسی عقب است و شانس او برای تشکیل ائتلاف بیشتر است.
بنابراین، نتیجه نهایی تقریباً مانند قبل از جنگ ایران باقی میماند. دولت نتانیاهو - ائتلافی از احزاب راست، راست افراطی و ارتدکس افراطی - قادر به کسب اکثریت کنست نخواهد بود. اپوزیسیون (حتی بدون سه حزب تحت رهبری اعراب در کنست) همچنان در موقعیت بهتری برای انجام این کار قرار دارد، حتی با اینکه نخست وزیر در تب و تاب پس از جنگ غرق شده است. با توجه به اینکه دیگر پیروزیهای قابل توجهی در پیش رو ندارد، بعید است که نتانیاهو بتواند از موفقیتهای دوران جنگ خود بیشتر استفاده کند.
چرا مردم اسرائیل از نخستوزیر طرفداری نمیکنند؟
بخش زیادی از این موضوع به خود نتانیاهو مربوط میشود. او و متحدانش برای فرار از سرزنش به خاطر فاجعه ۷ اکتبر، انگشت اتهام را به سمت نهاد دفاعی نشانه گرفتند که نتوانسته حمله حماس را پیشبینی کند و به محض شروع آن به سرعت واکنش نشان دهد. حتی افراطیترین متحدان نتانیاهو سعی کردند شکست ارتش را به عنوان خیانتی آگاهانه با هدف سرنگونی نخستوزیر جلوه دهند.
طبق نظرسنجیها، مردم هرگز این روایت از وقایع را باور نکردند، اما پیامهای نتانیاهو تأثیر نامطلوبی بر ایجاد دیوار بین رهبری سیاسی و نظامی کشور داشت. آنها دیگر به عنوان تیمی که برای دفاع از اسرائیل با هم کار میکنند، دیده نمیشدند. و در حالی که رهبران منتخب به دلیل عملکردشان در زمان جنگ نمرات ضعیفی دریافت کردند، ارتش و سازمانهای اطلاعاتی مورد تحسین قرار گرفتند. این شکاف سال گذشته پس از آنکه نهاد دفاعی حزبالله را در لبنان شکست داد و بخش زیادی از پدافند هوایی ایران را در حملات تلافیجویانه از کار انداخت، حتی بیشتر هم شد.
نکته قابل توجه این است که نتانیاهو نتوانست هیچ سرمایه سیاسی به دست آورد و این موضوع امروز نیز صادق است. یک نظرسنجی که در اواسط ژوئن انجام شد نشان داد که نهاد دفاعی از اعتماد عمومی (۸۲ درصد در رابطه با ارتش) برخوردار است، که بسیار بیشتر از نتانیاهو (۳۵ درصد) یا دولت او (۳۰ درصد) است. حتی رأیدهندگان راستگرا نیز اعتماد بیشتری به نیروهای دفاعی اسرائیل نسبت به دولت ابراز کردند.
وسوسهانگیز است که نتانیاهو را با وینستون چرچیل مقایسه کنیم (طبق گزارشها، نتانیاهو خودش هم این کار را نمیکند)، کسی که بریتانیا را به یک پیروزی تاریخی در جنگ جهانی دوم رساند، اما اندکی پس از روز پیروزی در اروپا، به طرز شرمآوری از سمت خود برکنار شد. ممکن است شباهتهایی وجود داشته باشد. در حالی که رأیدهندگان بریتانیایی رهبری چرچیل در زمان جنگ را تحسین میکردند، محافظهکاران تحت فشار سیاستهای شکستخورده پیش از جنگ آنها بودند. درخواست کلمنت اتلی، رهبر حزب کارگر، از بریتانیا که اکنون باید با نگاه به آینده «صلح را به دست آورد»، حال و هوای ملی را بهتر منعکس میکرد. نتانیاهو نه تنها شکست ۷ اکتبر را بر دوش خود دارد، بلکه رهبری دولتی به شدت نامحبوب را بر عهده دارد که مملو از وزرایی است که از تواناییهای لازم بیبهره هستند. این وزرا اندکی پس از روی کار آمدن با طرحی ضعیف و اجرا نشده برای تضعیف و سیاسی کردن سیستم قضایی، جنجالی سراسری به پا کردند.
گام بعدی نتانیاهو هنوز مشخص نیست. انتخابات برنامهریزیشده بعدی اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۶ است، اما بعید است که دولت او تا آن زمان دوام بیاورد. این دولت همچنان با مسئله خدمت سربازی برای ارتدکسهای افراطی یا حریدیها دست و پنجه نرم میکند. دو حزب حریدی ائتلاف اصرار دارند که دولت را سرنگون خواهند کرد (و تقریباً دو روز قبل از شروع جنگ ایران این کار را کردند) مگر اینکه او لایحهای را که حریدیها را از رفتن به سربازی معاف کند، از تصویب کنست بگذراند. اما این معافیت در بین اسرائیلیهای غیر حریدی، از جمله پایگاه دولت ائتلاف نتانیاهو، بسیار نامحبوب است. دولت ممکن است در پاییز بر سر این موضوع شکست بخورد. حتی اگر دوام بیاورد، با آزمون دشوار دیگری در تلاش برای تصویب بودجه ۲۰۲۶ روبرو است که طبق قانون، باید تا مارس آینده آن را انجام دهد. در زمانی که جنگ اسرائیل در غزه و ایران باعث افزایش شدید هزینههای دفاعی شده است، ائتلاف برای یافتن راهی برای تأمین تمام این هزینههای نظامی بدون برداشتن گامهای سیاسی نامحبوب افزایش مالیاتها، کاهش برنامههای غیرنظامی یا افزایش کسری بودجه ـــ که به طور گسترده از نظر اقتصادی غیرمسئولانه تلقی میشود ـــ با مشکل مواجه خواهد شد.
خود نتانیاهو اعلام کرده است که هیچ برنامهای برای خروج از سیاست ندارد و دوره دیگری را به عنوان نخست وزیر در نظر دارد. او درباره «وظایف زیادی» که باید انجام دهد صحبت کرده و در حالی که از ۷ اکتبر به بعد عمدتاً از گفتوگو با رأیدهندگان خودداری میکرد، شروع به معاشرت با آنها و شرکت در مصاحبههای تلویزیونی (فقط رسانههای دوست) کرده است. برخی از افراد نزدیک به او بلافاصله پس از آتشبس اسرائیل و ایران میگفتند که نتانیاهو در حال بررسی انتخابات زودهنگام است. اما اگر آمار نظرسنجیهای او به سمت بهتر شدن تغییر نکند، این یک استراتژی خطرناک به نظر میرسد.
تحلیلگران دیگر میگویند که نخست وزیر میخواهد قبل از اعلام انتخابات، دو افتخار دیگر به کارنامه خود اضافه کند. اول، پایان دادن به جنگ غزه که اکنون در بیستمین ماه خود است و بازگرداندن گروگانهای باقیمانده که هنوز در اسارت حماس هستند. دوم، عادیسازی روابط با عربستان سعودی و آوردن آن و شاید سایر کشورهای عربی به توافقنامه ابراهیم. هر دو از نظر سیاسی در بین توده رأیدهندگان اسرائیلی محبوب خواهند بود، اما شرکای ائتلافی نتانیاهو و بخش زیادی از پایگاه او به هیچ یک از این دو معیار نگاه مثبتی نخواهند داشت. شرکای راست افراطی او میخواهند به جنگ در غزه با هدف پنهانی اخراج جمعیت فلسطینی و بازسازی شهرکهای اسرائیلی که در سال ۲۰۰۵ تخلیه شدند، ادامه دهند. آنها با هرگونه حرکتی در جهت تشکیل یک کشور فلسطینی مخالفت خواهند کرد، که احتمالاً شرط سعودیها برای عادیسازی روابط خواهد بود.
یک سناریوی احتمالی این است که نتانیاهو بحث در مورد این دو موضوع را آغاز کند، شورشیان راست افراطی و/یا حریدیها به دلیل پیشنویس قانون، دولت را ترک کنند و انتخابات زودهنگام برگزار شود. سپس او میتواند برای رأیدهندگان این استدلال را مطرح کند که برای تکمیل کاری که شروع کرده است ـــ برای آزادی همه گروگانهای باقیمانده و تضمین عادیسازی روابط با عربستان سعودی ـــ به یک دوره دیگر نیاز دارد. اپوزیسیون در حال حاضر ناتوان هستند و به چهار حزب با قدرت تقریباً برابر تقسیم شدهاند و هیچ رهبر مشخصی ندارند. حزب جدید بنت ممکن است این خلأ را پر کند، اما برای گفتن چنین چیزی خیلی زود است. سیاستمداران ناجی که رهبری احزاب جدید را بر عهده دارند، معمولاً در اسرائیل به سرعت ظهور و سقوط میکنند. خود بنت در ژوئن ۲۰۲۲ پس از یک سال نخست وزیری، از سمت خود کنارهگیری کرد و به دلیل موافقت با ریاست دولتی که شامل احزاب چپگرا و عرب بود، مورد نفرت پایگاه راستگرای خود قرار گرفت. حضور قوی او در نظرسنجیها ممکن است بیشتر به دلیل فقدان جایگزینهای الهامبخش غیر نتانیاهو باشد و میتواند تا روز انتخابات محو شود.
در این صورت، نتانیاهو میتواند در انتخابات زودهنگام پیروز شود، با حزبی که ضعیف شده اما شاید هنوز بزرگترین جناح در کنست باشد. بنت اخیراً گفته است که به دولتی به رهبری نتانیاهو ملحق نخواهد شد، اما او و دیگر راستگرایانی که فاصله خود را از نتانیاهو حفظ کردهاند، ممکن است پس از شکست در انتخابات، لحن خود را تغییر دهند، به خصوص اگر گزینه جایگزین، بازگشت به اپوزیسیون یا قرار دادن کشور در انتخابات بیشتر باشد. احتمالات همچنان کم است، اما نتانیاهو ممکن است برخلاف همه انتظارات، دوباره خود را در دفتر نخستوزیری بیابد.
* دیوید روزنبرگ سردبیر اقتصاد و ستون نویس نسخه انگلیسی هاآرتص و نویسنده کتاب اقتصاد فناوری اسرائیل است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
نسیم سلطانبیگی / روزنامه هممیهن
آنها زندهترین راویان جنگ ۱۲ روزه بودند که زیر تل آوار جنگ به جستوجوی خبر رفتند، واژهها را بههم دوختند و گزارش ساختند؛ به این امید که در تاریکترین روزها، نور باشند به دل مردمی که وحشت بیخبری را هرلحظه مزه میکردند. آتشبس که از راه رسید، تعدیل را هم با خودش به تحریریهها آورد. خبرنگاران زیادی به خانه برگشتند اما درِ این خانه روی همه آنها باز نشد. بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد که در دوران پس از آتشبس، مدیران بعضی رسانهها، تعدیل نیروهای گسترده انجام دادند و در بعضی موارد، کل خبرنگاران حاضر در رسانه بیکار شدند.
بعضی از رسانهها هم که از خبرنگارانشان تعدیل نکردند، حقوقها را با تأخیر و نصفهونیمه پرداخت کردند. مرتضی کاردر، یکی از اعضای انجمن صنفی روزنامهنگاران به «هممیهن» میگوید، این تازه آغاز ماجراست و بهنظر میرسد جامعه مطبوعاتی ایران درگیر این مسئله باقی بماند. مدیران رسانه، بحران اقتصادی و پاس نشدن چکهای بخش بازرگانی روزنامه را علت این تعدیل میدانند. حالا در این چرخه بحران، کسی از در بیرون میرود که کوچکترین عضو اما اثربخشترین بوده است.
رسانههای راهپرداخت، خبرآنلاین، اقتصاد نیوز، تجارت نیوز، دنیای اقتصاد، اقتصاد آنلاین و رسانه تصویری اکوایران، بخشی از رسانههایی هستند که پس از جنگ ۱۲ روزه از تعدیل نیرو و پرداخت بخشی از حقوق بهعنوان راهکاری برای خروج از بحران اقتصادی که گریبانشان را گرفته بود، استفاده کردند اما بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد که تعداد بیشتری از رسانهها درگیر این موضوع شدند و آمارهای غیررسمی در جامعه مطبوعاتی، از اخراج حدود ۱۵۰ روزنامهنگار در این روزها خبر میدهند. در این گزارش با هفت روزنامهنگار که در این روزها با اخراجهای نانوشته مواجه شدند،گفتوگو کردیم اما به خواست خودشان از آنها نام نمیبریم تا در راه احقاق حقوقشان مشکلی پیش نیاید.
جنگ است، باید بمانید
جنگ که شروع شد، بخشی از روزنامهنگاران هم مانند همه افراد جامعه، مجبور به ترک شهر و خانه شدند. اما این کوچ اجباری، قلمهای آنها را نشکست. آنها با اینترنتی که نصفهونیمه بود، حرفهایترین راویان روزهای سخت و هولناک جنگ شدند. برخی به اجبار خانوادههایشان و بعضی به درخواست رسانه، دورکار شدند. تعدادی از رسانهها اما با دورکارشدن خبرنگارانشان مخالفت کردند. یکی از خبرنگاران یکی از رسانههای حوزه فناوری مالی میگوید: «دو روز از جنگ گذشته بود که به تحریریه رفتیم. سردبیر جلسه طولانی با ما گذاشت و گفت، جنگ طولانی است و ما درگیر اتفاقی بزرگ شدیم. کسانی که نمیتوانند در این شرایط سر کار حاضر شوند، از مجموعه بروند.»
این جلسه مصادف است با همان روزهایی که در گوشها مدام این جمله میپیچید: «تهران را تخلیه کنید.» مسئولان این سایت از مخالفان سرسخت دورکاری بودند اما درنهایت از تحریریه ۱۰ نفره آنها، هشت نفر مجبور به ترک تهران شدند. همین هم سبب شد که کار را از آنها بگیرند و در پاسخ به این گلایه که چرا کاری به آنها ارجاع نمیشود، بگویند: «کاری وجود ندارد.»
اول تیرماه بود که بخشی از تحریریه این سایت، پیامی دریافت کرد: «ما دوست داشتیم همکاریمان را با شما ادامه دهیم و از این اتفاق بسیار ناراحتیم. این پیام نه در حکم تعدیل، نه در حکم اخراج است؛ این پیام به معنای مرخصی بدون حقوق تا زمان پایداری شرایط است.» پیام در روزهایی به خبرنگاران رسید که حرف از آتشبس بود و آنها در رویای بازگشت به خانه بودند. اما درِ خانه دوم به روی آنها بسته شده است. پس از آتشبس، چهار نفر از اعضای تحریریه ۱۰ نفره این سایت حوزه فناوری مالی، برای جلسه فراخوانده شدند. از آنها خواسته شد که استعفا دهند و آنها میگویند، اگر ما را نمیخواهید، اخراجمان کنید.
درنهایت سردبیر به آنها اعلام میکند که میتواند در حقشان «لطف» کند؛ اجازه دهد تا پایان تیرماه سر کار بیایند و پس از آن، استعفا دهند. به خبرنگاران گفته میشود که حق و حقوق قانونیشان را در سه قسط پرداخت خواهند کرد. آنها در آن جلسه بارها با این جمله مواجه شدند: «ما میتوانستیم شما را تعدیل کنیم، اما نمیکنیم.» این در حالی است که روی زمین واقعیت، آنها تعدیل شدند. یکی از روزنامهنگاران حاضر در این جلسه به «هممیهن» میگوید: «جنگ ممکن است دوباره شروع شود و مدیرانی که توان نگهداشتن نیروهایشان در آن شرایط را نداشتند، در صورت شروع دوباره جنگ میتوانند دوباره همین بلاها را سر ما بیاورند.» او به گفته خودش با چنان «بیاحترامی» مواجه شد که ترجیح میدهد در خانه بماند، رزومه بفرستد و دیگر مدیران پیشیناش را نبیند.
حسی شبیه به دور انداختهشدن
برخی خبرنگاران اما به درخواست مدیران رسانه، دورکار شدند. آنها میدیدند که روزنامهنگاران در ساختمانهایی نشستهاند و انگشت بر کیبورد میفشارند که در حوالی آنها انفجار رخ میدهد. آنها در آن روزهای نخست جنگ، زیر سایه پهپاد و موشک، گزارشهایشان را مینوشتند و همین شد که برخی از مدیران رسانه، بهشرط دورکاری روانه خانههایشان کردند.
روزنامهنگاران تعدیلشده از یکی از رسانههای حوزه اقتصاد میگویند، یکهفته پس از شروع دورکاری با آنها تماس گرفتند و خواستند دست از کار بکشند؛ چون «برای آنها مرخصی بدون حقوق» در نظر گرفتند. مدیران رسانه به آنها وعده دادند که اگر شرایط آرام شود دوباره سر کار بازمیگردند. اما وقتی جنگ میان ایران و اسرائیل به آتشبس رسید، آتش به جان مدیران رسانه و خبرنگارانشان انداخت: «کل تحریریه ۱۰ نفره ما را تعدیل کردند. تنها کسانی که باقی ماندند، سردبیر و فردی بود که بهعنوان چپچین کار میکرد.» جدایی از رسانهای که خانه آنها بود، حسی شبیه به «دور انداختهشدن» را در آنها برانگیخت: «ما احساس بسیار بدی داشتیم. ما هم استرس جنگ و بحران مالی را داشتیم و حالا بیکاری هم به آنها اضافه شده است.»
به گفته خبرنگاران این رسانه اقتصادی، تیم بازرگانی روزنامه تنها بخشی بود که در تحریریه ماند و به خانه نرفت؛ به آنها گفته بودند حقوقشان را از پورسانتها پرداخت میکنند: «رسانه ما از نظر بازرگانی پیشرو بود و هزینههای بسیاری برای برگزاری رویدادها کرده بود. تابآوری چنین رسانهای باید بسیار بیشتر از کل حقوق تحریریه باشد، اما همیشه بازرگانی به روزنامهنگاری اولویت دارد.» آنها دلشکسته از رسانهای هستند که به گفته خودشان، با جان و دل برایش کار کردند. این روزنامهنگاران قراردادی هم در دست ندارند: «ما پایان هر سهماه قرارداد را امضاء میکردیم و به همین دلیل قراردادی دست ما نیست که بتوانیم براساس آن اقدام قانونی کنیم.»
۱۲ روز جنگ، بنیان ضعیف رسانهها
در همان روزهایی که دسترسی به اینترنت محدود شد، دبیر تحریریه یکی دیگر از خبرگزاریها به اعضای تحریریه میگوید، خبرگزاری آنها پول کافی برای پرداخت حقوق را ندارد و ممکن است کار سایت بهطور کامل متوقف شود. یکی از خبرنگاران این خبرگزاری میگوید: «من مجبورم برای تامین زندگی چندجا کار کنم. نصف اجارهخانهام را با درآمدم از این خبرگزاری میپردازم. شنیدن این خبر مرا بسیار شوکه کرد.» پس از پیگیریهای مستمر اعضای تحریریه، به آنها میگویند همان شبی که جنگ شد، یکی از شرکتهای تبلیغاتی صاحبنام در رسانه که بخش تبلیغات بسیاری از سایتهای خبری را در دست دارد، حسابهایش را بسته و چکهایش پاس نشدند.
مدیران رسانه همانشب تصمیم به بستن سایت گرفتند: «آنها توان پرداخت حقوق خردادماه را هم نداشتند. در تحریریه ما ۳۸ نفر کار میکردند که ۱۰ نفر آنها تعدیل شدند.» مدیران به آنها اعلام کردند، میتوانند حقوق ۲۳ روز خردادماه را بدهند اما هنوز هم پرداخت نشده است: «آنهایی که ماندند، قبول کردند با حقوق ۲۳ روز در ماه کار خواهند کرد.» آنها که رفتند از مدیران خبرگزاری خواستند تا نامه اخراج آنها را بزنند که اگر نتوانستند کاری پیدا کنند، بتوانند حداقل از حقوق بیکاری استفاده کنند: «سردبیر به ما گفت، باید خودمان با مدیرمسئول صحبت کنیم؛ چون معلوم نیست که قبول کنند.»
سوالی که مدام در ذهن روزنامهنگاران تعدیلشده میچرخد این است: «جنگ در روزهای پایانی ماه شروع شد و کسبوکاری که برای ۱۲ روز نتواند دوام بیاورد در همه مدت فعالیتاش، چه کار کرده است؟ پس در هشتسال جنگ کسبوکارها چطور زنده ماندند و ادامه دادند؟» اوایل خردادماه بود که در همین تحریریه صدای اعتراضها برای کمبودن میزان افزایش حقوق سالانه بلند شد و در پاسخ به آنها گفتند: «مشکلات شما به ما ربطی ندارد.» آنها این روزها بسیار آزردهاند؛ چون حالا مشکلات مالی رسانه، به آنها ارتباط دارد.
ویراستارها هم رفتند
در یکی از رسانهها، تعدیل نیرو به تحریریه نرسید؛ هرچند اضطراب تعدیل نیروی ۲۰ تا ۳۰ نفره به تحریریه رسید. بر تن بخش تصحیح و ویراستاری، منابع انسانی و مالی، مُهر تعدیل نشست: «ناگهان اعلام کردند نیازی به بخش ویراستاری ندارند و میخواهند این بخش را حذف کنند.» در بخش ویراستاری هشتنفر بودند و از آنها خواسته شد که خودشان چهار نفر را برای تعدیل داوطلبانه انتخاب کنند.
سوم تیرماه بود که بدون هیچ توضیحی بیکار شد: «مدیر فنی به کسانی که تعدیل شدند اعلام کرد، مسئول بخش ویراستاری اسامی کسانی که تعدیل شدند را داده اما مدیر ویراستاری میگوید، ما توسط مدیر فنی برای تعدیل انتخاب شدیم.» به آنها گفته شده بود از این بهبعد خبرنگاران باید خودشان خبرهایشان را بخوانند و نیازی به بخش ویراستاری نیست؛ گفتند چندینماه است که در حال بررسی این موضوع هستند و به جنگ ارتباطی ندارد: «اگر چنین بود، باید زودتر به ما اعلام میکردند، نهاینکه در شرایط جنگ چنین چیزی را به ما اعلام کنند.»
آتش جنگ که بلند شد، تعدادی از صفحات روزنامهها در آن سوختند. یکی از روزنامهنگاران یکی از روزنامهها در این باره به «هممیهن» میگوید: «از همان ابتدا مشخص نبود روزنامه قرار است با تعداد صفحات کامل منتشر شود یا نه، ولی درنهایت سه روز بعد اعلام کردند که روزنامه با نصف صفحات منتشر خواهد شد و این روال تا زمان آتشبس ادامه پیدا کرد.»
هفته دوم خبرهایی از آتش جدید میان اعضای تحریریه میپیچد: «اواسط دوران جنگ گفتند، تنها دبیران هر صفحه بمانند و خبرنگاران اخراج شوند اما نهایی نشد و قرار شد لیستی تهیه شود و بسته به عملکرد و سابقه کار، تعدیل نیرو اتفاق بیفتد. پس از آتشبس ما نگرانی و اضطراب این را داشتیم که در لیست هستیم یا نه.»
اما موج تعدیل با برخی رایزنیها به تحریریه نرسید و مدیران روزنامه برای آنکه روزنامهنگاران را مطمئن کنند بهجای آنکه قرارداد سهماهه تابستان را در انتهای تابستان به آنها بدهند، در همان روزهای پس از آتشبس قراردادها را امضاء کردند: «این روزها در ساختار روزنامه، بخش ویراستاری وجود ندارد، نیمی از آنها تعدیل شدند و آنهایی که هستند به ما میگویند، مطالب شما خوانده نمیشود. یک عده رفتند و آنها که ماندند هم موقعیت شغلی تعریفشدهای در ساختار ندارند و این موضوع بسیار مبهم است و پرسوجوهای ما به نتیجه نرسیده است.» بخش منابع انسانی روزنامه با شش کارمند بهطور کامل تعدیل شده و در بخش مالی هم هشت نفر تعدیل شدند که نیمی از پرسنل این بخش را دربرمیگیرند.
احساس فریب
یکی از همان روزهایی که ساختمانهای تهران زیر بمباران موشک و پهباد میلرزید، به آنها گفتند ساختمان را تخلیه کنید و دورکار شوید؛ شرایط دورکاری به شما اعلام میشود. «م» هم به خانه میرود و در پی اضطراب خانوادهاش، روانه شهرستان میشوند: «اوضاع اینترنت خوب نبود و از سمت مجموعه به من این اطمینان را دادند که آنچه در توانم است، انجام دهم و نیروهای کمکی دیگری در مجموعه، کاستیها را جبران خواهند کرد.» ماه به پایان میرسد، هنوز جنگ است، چشمانتظار پیامک حقوقی مانده که از راه نمیرسد.
بعد از دو روز، کاسه صبرش لبریز میشود: «با سردبیرمان تماس گرفتم و گفت، اولویت پرداخت حقوق با کسانی است که در تحریریه حضور داشتند.» او شوکه شده و به سردبیرش میگوید: «شما خودتان به من گفتید دورکار باشم و گفتید، وضعیت اینترنت را میدانید و نیروهایی که در تحریریه ماندند، برای پوشش اخبار کمک خواهند کرد.»
درنهایت به او اعلام کردند فهرستی از تعدیل نیرو آماده شده: «در بسیاری از مجموعهها تعدیل میکنند و در مجموعه ما هم این اتفاق افتاده است.» از او میپرسد چه کسانی در لیست تعدیل نیرو هستند و به او گفته میشود، یکی از آنها خود اوست: «احساس میکردم فریب خوردم و این اتفاق برایم بسیار سنگین بود. خواستند به کارم ادامه دهم تا به شکل رسمی به من اعلام شود.» پیش از جنگ به آنها گفته بودند که تعدیل نخواهند داشت و نگران چیزی نباشند: «اما پس از جنگ، شایعه رفتن مدیر اصلی مجموعه هم به گوش تحریریه رسیده بود.»
او توانسته حقوق خردادماه را دریافت کند اما مدیران مالی گفتند که زمان پرداخت سنوات و دیگر حقوقشان معلوم نیست: «اگر دوباره جنگ شود مشخص نیست کی بتوانیم پرداخت کنیم، اما اگر جنگ نشود در سهماه آن را پرداخت میکنیم.» او سابقه کار چندساله در این رسانه را داشت که با چنین تعدیلی روبهرو شد:
«رفتار آنها بسیار ناراحتکننده، ظالمانه و توهینآمیز بود. آنها انسانیت را در نظر نگرفتند که ما را در شرایط جنگی تعدیل کردند.»
تعدیل دوسوم خبرنگاران در بعضی رسانهها
خانهنشینی اهالی مطبوعات در این روزها میتواند معنایی متفاوت داشته باشد. همانهایی که در خط اول اطلاعرسانی ایستادند، از جان کوشیدند که خبرها در آتش نسوزند و از بین نروند، حالا که شعله جنگ فروکش کرده، خانهنشین اجباری شدند.
مرتضی کاردر، عضو هیئتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران به «هممیهن» میگوید که جنگ تشدیدکننده این وضعیت بود: «خبرهایی که در این مدت از رسانهها میشنیدیم، نشان میداد تعدیل دوسوم کارمندان و خبرنگاران در برخی رسانهها اتفاق افتاده و این درحالیاست که سامانه توزیع مختل شده بود، بهدلیل شرایط جنگی ماشینها بهراحتی حرکت نمیکردند و هواپیماها هم امکان تردد نداشتند که روزنامهها را به شهرستانها برسانند و همان نظام نیمبند توزیع هم از بین رفته بود. توزیع حداقلی در ادارات، نهادها، سازمانها و دکهها هم به صفر رسیده بود. درنهایت مدیران مطبوعات به این نتیجه رسیدند که ادامه این شرایط منجر به تعدیل نیروهایشان میشود.» او از مسکوتماندن این موضوع بر اثر برخی رایزنیها خبر میدهد: «اما من فکر میکنم دیر یا زود این اتفاق بهشکلی خواهد افتاد.»
کاردر در پاسخ به این سوال که انجمن برای این مسئله چه راهکاری را میتواند در پیش بگیرد، میگوید: «انجمن در گام اول تنها کاری که میتواند بکند، گفتوگو با مدیران بنگاههای مطبوعاتی است که تا اطلاع ثانوی برای تعدیل صبر کنند. در عین حال میتوانیم با برخی نهادها و صندوقها هم گفتوگوهایی داشته باشیم که حمایتهایی از مطبوعات را صورت دهند.»
او اینها را راهکارهایی موقتی میداند: «وضعیت مطبوعات بهگونهای است که برخی از این تعدیلها اجتنابناپذیر است.»
به گفته او، برخی از بنگاههای بزرگتر مطبوعاتی بهویژه در بخشهای دولتی، در برخی دورهها بیش از اندازه بزرگ شدند: «در زمانی که شرایط معمولی بود، این موضوع را بهشکلی سپری میکردند اما در زمان بحران، فربگی خودش را نشان میدهد. ممکن است در یک بنگاه مطبوعاتی هسته مرکزی بخش فنی، توزیع و بازرگانی چندینبرابر بیش از حد نیاز باشد. در شرایط بحران این مسئله مهمتر میشود و تعدیلها رخ میدهد.»
حمایت از روزنامهنگارانی که اینروزها خانهنشین شدند، آن چیزی است که از نهاد صنفیشان طلب میکنند: «حمایتها در شرایط فعلی، حمایتهای موقتی و کوتاهمدت است و برای حمایتهای بلندمدت باید فکری کرد.»
او راه گفتوگو با برخی نهادها دولتی را پیشنهاد میدهد: «نهادهای صنفی مانند انجمن، باید در تعامل و گفتوگو با معاونت مطبوعاتی یا اداره کل مطبوعات داخلی، این مسئله را بررسی کنند که حمایتها از مطبوعات به چه مطبوعاتی اختصاص داده شده و آنها اساساً چقدر بدنه و نیروی واقعی دارند؟ وقتی وارد تحریریهها میشویم متوجه میشویم که بسیاری از آنها تحریریه ندارند و تنها برای جذب آگهی دولتی یا سهمیه کاغذ وارد مطبوعات شدند.
اینها مواردی است که باید به آن پرداخت و این بودجهها باید به اهالی واقعی مطبوعات اختصاص داده شود.» او معتقد است اگر این موضوع مشخص شود، میتوان بخشی از حمایتها را به نیروهایی که در شرایط فعلی بیکار شدند، اختصاص داد. به گفته او این مسئله بهدلیل حلنشدن مشکلاتی مانند زیرساختها، نحوه تخصیص یارانهها و بسیاری مشکلات دیگر، همچنان حلنشده باقیمانده و وارد مسیری شده که در نتیجه آن، با تعداد زیادی عنوان و روزنامه مواجهایم.
انجمن تاکنون نتوانسته لیستی قطعی از روزنامهنگارانی که پس از جنگ بیکار شدند را تهیه کند، اما آنها در حال جمعآوری این لیست هستند: «جنگ بهانهای شد که ما به این وضعیت بپردازیم اما پیش از این هم بسیاری از همکاران ما که در انجمن هستند بهدلیل شرایط نامناسب اقتصادی در مطبوعات، مجبور شدند به روابطعمومیها یا شرکتهای دیگر کوچ کنند که شرایط بهتری دارند. آنها هم بهنوعی تعدیل و کوچ از مطبوعات است؛ به همین دلیل هم آمار واقعی تعدیل، بسیار بیشتر است.»
این روزها جامعه بیش از گذشته به اهمیت حضور روزنامهنگاران بهعنوان راویان و ثبتکنندگان وقایعی که از سرشان گذشته، پی برده است اما بهنظر میرسد راه دشوار روزنامهنگار ماندن، همچنان برای اهالی مطبوعات پابرجاست.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز: پژوهشگران اسرائیلی روز سهشنبه گزارشی را منتشر کردند که در آن جزئیات اتهامات تجاوز جنسی علیه شبهنظامیان حماس که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به جوامع اسرائیلی حمله کرده بودند، شرح داده شده و “طرح اولیه حقوقی” برای پیگرد قانونی احتمالی ارائه شده است.
گزارش دانشگاه بار-ایلان به حداقل ۱۷ شاهد اشاره میکند که به حداقل ۱۵ مورد جداگانه از تجاوز جنسی، از جمله تجاوز گروهی و مثله کردن اندامهای جنسی، شهادت دادهاند. این گزارش موارد متعددی از یافتن اجساد نیمهبرهنه یا کاملاً برهنه، برخی با دستبند به تیرکها یا درختان، و اجساد دارای زخم گلوله در آلت تناسلی و سایر موارد مثلهسازی اندام جنسی را ذکر میکند.
گزارشها و روایتها از تجاوزات جنسی توسط شبهنظامیان حماس در ۷ اکتبر به طور گستردهای مستند شدهاند. چندین گروگان آزاد شده از اسارت حماس گفتند که شاهد و تجربه کننده اقدامات خشونتآمیز، از جمله دخول اجباری، توسط اسیرکنندگان خود بودهاند.
حماس به طور مداوم اتهامات تجاوز جنسی را رد کرده است. باسم نعیم، مقام حماس، این گزارش را “ارزش اظهار نظر” ندانست.
رویترز نتوانست شواهد ذکر شده در این گزارش را به طور مستقل تأیید کند.
این سند، که توسط سه کارشناس حقوقی و جنسیتی نوشته شده است، چارچوب حقوقی را برای پیگرد قانونی مسئولین، حتی زمانی که “انتساب مستقیم به افراد غیرممکن است”، ترسیم میکند. این گزارش از شواهد پزشکی قانونی و بصری، شهادت شاهدان و فایلهای ضبطشده صدا استفاده میکند.
در ماه مارس، کارشناسان سازمان ملل در گزارشی اعلام کردند که اسرائیل از خشونت جنسی به عنوان یک استراتژی جنگی در غزه استفاده کرده است؛ اتهاماتی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، آن را مغرضانه و یهودستیزانه خواند و رد کرد.
ارائه گزارش و درخواست اقدام قانونی
نویسندگان سند دانشگاه بار-ایلان روز سهشنبه این گزارش را به میشل هرتزوگ، همسر رئیس جمهور اسرائیل، ارائه کردند.
آنها گفتند که هدفشان این است که با شناسایی دکترینهای حقوقی که میتوانند برای «باز کردن پروندههای واقعی دادگاه» استفاده شوند، با نشان دادن چگونگی تطبیق آنها با سازوکارهای بینالمللی، اقدامات قانونی داخلی و بینالمللی را تسریع کنند.
پروفسور روث هالپرین-کاداری، عضو بنیانگذار پروژه دینا در این دانشگاه، به رویترز گفت: “هدف ما این است که بتوانیم دبیرکل (سازمان ملل) را متقاعد کنیم که حماس را در فهرست سیاه آن نهادها از آن کشورها... که استفاده از خشونت جنسی را به عنوان ابزار جنگی تأیید میکنند، قرار دهد.”
پروفسور روث هالپرین-کاداری، عضو بنیانگذار پروژه دینا در دانشگاه، به رویترز گفت: «هدف ما این است که بتوانیم دبیرکل (سازمان ملل) را متقاعد کنیم که حماس را در فهرست سیاه آن دسته از نهادهای آن کشورها قرار دهد... که از استفاده از خشونت جنسی به عنوان ابزار جنگ چشمپوشی میکنند.»
دفتر نخستوزیر بنیامین نتانیاهو بلافاصله در مورد گزارش دانشگاه بار-ایلان اظهار نظری نکرد.
بررسیهای سازمان ملل و واکنش اسرائیل
کمیسیون تحقیق سازمان ملل در مورد تجاوز جنسی در ۷ اکتبر دریافت که زنان اسرائیلی “در معرض خشونت مبتنی بر جنسیت مانند خشونت فیزیکی، جنسی و روانی، از جمله تهدید به چنین اعمالی، اجبار و سلب آزادی خودسرانه” قرار گرفتهاند.
سازمان ملل اعلام کرد که مقامات اسرائیلی از همکاری با تحقیقات آن خودداری کردهاند و “اطلاعات جمعآوری شده توسط تیم مأموریت تا حد زیادی از نهادهای ملی اسرائیل به دست آمده است.”
هیئت دیپلماتیک اسرائیل در ژنو در آوریل سال گذشته اعلام کرد که قربانیان حملات ۷ اکتبر هرگز از کمیسیون سازمان ملل و اعضای آن به عدالت نخواهند رسید و افزود که این کمیسیون سابقه اظهارات یهودستیزانه و ضد اسرائیلی دارد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
![]() |
(استاد دانشگاه و پژوهشگر توسعه شهری و زیرساخت)
شرح و نقدی بر نامه سرگشاده جمعی از اقتصاددانان، مدیران و اساتید دانشگاه به رئیسجمهور
مقدمه
در بزنگاههای تاریخی، بحرانها میتوانند هم به مثابه تهدیدی برای بقا و هم به عنوان فرصتی برای بازاندیشی بنیادین عمل کنند. این پدیده، که در آن ویرانی ساختارهای ناکارآمد پیشین، اراده ملی برای ایجاد نظمی نوین را برمیانگیزد، به وضوح در تاریخ کشورهایی چون آلمان غربی و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم دیده میشود که از خاکستر ویرانی، به ترتیب با مدلهای «اقتصاد بازار اجتماعی» و «دولت توسعهگرای صادراتمحور» به معجزات اقتصادی دست یافتند. به همین ترتیب، کره جنوبی پس از جنگ کره، بحران بقا را به موتوری برای صنعتیسازی سریع و متمرکز تبدیل کرد و در مثالی مدرنتر و تکاندهندهتر، رواندا از فاجعه نسلکشی برای پیریزی یک قرارداد اجتماعی کاملاً جدید مبتنی بر وحدت ملی، مبارزه با فساد و ثبات بهره برد. در تمامی این موارد، شوک عظیم بحران، موانع سیاسی و اجتماعی پیش روی اصلاحات را از میان برداشت و مشروعیت لازم را برای اجرای سیاستهایی فراهم آورد که در شرایط عادی غیرممکن به نظر میرسیدند و راه را برای توسعهای پرشتاب هموار ساخت.
نامه اخیر جمعی از اقتصاددانان، مدیران و اساتید دانشگاه های کشور به رئیسجمهور محترم، که در پی تهاجم خارجی و تنش نظامی بیسابقه با اسرائیل نگاشته شد، نمونه برجستهای از چنین تلاشی برای تبدیل یک بحران امنیتی به یک پنجره فرصت برای اصلاحات سیستمی است. این متن فراتر از یک بیانیه سیاسی صرف، یک تحلیل راهبردی و عمیق از وضعیت کشور ارائه میدهد که در آن، امنیت ملی از مفهومی تکبعدی و نظامی به یک مفهوم جامع و چندوجهی مبتنی بر امنیت انسانی ارتقا مییابد. این مقاله به تحلیل انتقادی این نامه میپردازد و نشان میدهد که چگونه نویسندگان با بهرهگیری از یک گفتمان دلسوزانه و علمی، به دنبال شکستن وابستگی به مسیر پیمودهشده و خروج از تلههای نهادی هستند که دهههاست توسعه و ثبات ایران را با چالش مواجه کرده است.
تشخیص ریشهای بحران: فراتر از تهدید نظامی
مهمترین وجه تمایز این نامه، تشخیص هوشمندانه آن از ارتباط ارگانیک میان آسیبپذیری خارجی و شکنندگی داخلی است. نویسندگان استدلال میکنند که ناکامی در برابر تهدیدات بیرونی، ریشه در “ابرچالش”های درونی چون افول سرمایهگذاری، مهاجرت نخبگان و فرسایش شدید سرمایه اجتماعی دارد. این تحلیل، ایران را در چارچوب یک دولت شکننده به تصویر میکشد که در آن، تضعیف نهادهای داخلی و گسست در قرارداد اجتماعی، ظرفیت کشور برای مدیریت شوکهای بیرونی را به شدت کاهش داده است. نامه با انتقاد مستقیم از رسانههای رسمی، بهویژه صداوسیما، آنها را به انسداد گستره همگانی به تعبیر یورگن هابرماس متهم میکند؛ فضایی که در غیاب آن، گفتوگوی عقلانی و انتقادی جای خود را به تصویری یکدست و غیرواقعی از اجماع میدهد. در حوزه سیاست خارجی نیز، نامه با اشاره به خطرات نگاههای افراطی، به طور ضمنی به معمای امنیت در روابط بینالملل اشاره دارد، جایی که تلاشهای یک دولت برای افزایش امنیت خود، ناخواسته به تشدید ناامنی و بیاعتمادی در منطقه منجر میشود. این تحلیل جامع با اشاره به فساد و رانت، به درستی بر مدل دولت رانتخوار و حاکمیت نهادهای استثماری انگشت میگذارد که به جای توسعه پایدار، به بازتولید نابرابری و ناکارآمدی مشغولاند.
نقشه راه اصلاحات: گذار به حکمرانی خوب و توسعه پایدار
راهحلهای پیشنهادی در نامه، بر دو محور اساسی استوار است: دیپلماسی فعال در خارج و بازسازی اعتماد در داخل. در عرصه بینالملل، توصیه به مذاکره سازنده و تنشزدایی، رویکردی مبتنی بر اصول واقعگرایی دفاعی است که بقا و منافع ملی را در گرو دیپلماسی هوشمند و پرهیز از درگیریهای پرهزینه میداند. اما نقطه ثقل پیشنهادات در عرصه داخلی قرار دارد، جایی که نویسندگان خواستار یک تغییر پارادایم از حکمرانی انحصاری به سمت نهادهای فراگیر هستند. تضمین آزادی بیان، به عنوان سنگ بنای جامعه باز به تعبیر کارل پوپر، نه یک امتیاز، بلکه یک ضرورت برای اصلاح مداوم خطاها و تقویت نظام در برابر نفوذ معرفی میشود. درخواست برای آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح ساختاری رسانه ملی و حاکمیت شایستهسالاری، همگی گامهایی در جهت بازسازی اعتماد عمومی و تقویت انسجام ملی هستند. این رویکرد، عمیقاً با نظریه توسعه آمارتیا سن همسوست که توسعه را معادل «گسترش آزادیهای اساسی انسان» میداند و نشان میدهد که امنیت، رفاه و آزادی، اضلاع جداییناپذیر یک مثلث پایدار هستند.
ارزیابی انتقادی: میان آرمان و واقعیت
با وجود تمام نقاط قوت، نامه از برخی محدودیتها نیز برخوردار است. برجستهترین نقد، فقدان یک نقشه راه عملیاتی مشخص برای تحقق این اهداف آرمانی است. بسیاری از اصلاحات کلیدی مانند تغییر رویکرد صداوسیما یا خروج نهادهای نظامی از اقتصاد، با مسئله کارگزاری در ساختار قدرت ایران مواجهاند و فراتر از اختیارات مستقیم قوه مجریه قرار دارند. این امر میتواند نامه را به سندی ایدهآلیستی اما غیرعملی تبدیل کند. علاوه بر این، زبان کلی در برخی پیشنهادات و آسیبپذیری آن در برابر برچسبزنی و چارچوبسازی مفهومی منفی توسط جریانهای مخالف، از دیگر چالشهای پیش روی این بیانیه است. با این حال، مزایای نامه انکارناپذیر است؛ لحن سازنده، نگاه سیستمی و میانرشتهای، و اتکا به اعتبار علمی جامعه دانشگاهی، به آن وزنی بخشیده که آن را از بیانیههای سیاسی و جانبدارانه روزمره متمایز میکند..
افقهای فراموششده و مسیر پیش رو
برای تقویت این گفتمان، میتوانست به چند حوزه مغفولمانده نیز پرداخته شود. بحرانهای زیستمحیطی، به عنوان نمونهای کلاسیک از تراژدی منابع مشترک، تهدیدی حیاتی برای امنیت بلندمدت ایران است که در نامه به آن اشارهای نشده است. همچنین، اشاره مستقیم به ضرورت اصلاح ساختار انتخابات برای تضمین رقابت معنادار سیاسی و تأکید بر استقلال قوه قضاییه به عنوان پیششرط حاکمیت قانون میتوانست تحلیل را جامعتر کند. پرداختن به چالشهای ناشی از سیاستهای هویتی و شکافهای قومی-اجتماعی نیز میتوانست به درک عمیقتری از موانع انسجام ملی کمک کند. حرکت از کلیات به سمت ارائه راهکارهای مشخص، مانند پیشنهاد تأسیس یک نهاد تنظیمگر مستقل برای رسانهها، میتوانست قدرت اقناعی نامه را دوچندان کند..
جمعبندی
نامه اساتید دانشگاه به رئیسجمهور، سندی فراتر از یک واکنش مقطعی به یک بحران است؛ این بیانیه یک مانیفست فکری برای گذار از پارادایم امنیتی سنتی به یک الگوی توسعهمحور و انسانمدار است. این متن با تشخیص صحیح پیوند میان شکنندگی داخلی و آسیبپذیری خارجی، نقشه راهی را ترسیم میکند که در آن، آزادی، عدالت، کارآمدی و دیپلماسی، ارکان اصلی امنیت پایدار ملی تعریف میشوند.
اگرچه ممکن است تحقق کامل این مطالبات در کوتاهمدت با موانع ساختاری جدی روبرو باشد، اما ارزش این نامه در نفس طرح یک گفتمان جایگزین، منسجم و علمی نهفته است. این بیانیه به عنوان یک سند تاریخی مهم، ضرورت بازاندیشی در بنیادهای حکمرانی ایران را فریاد میزند و چراغ راهی برای مسیری است که در آن، ایرانی آباد، آزاد و امن، و مستقل از دخالت بیگانگان، نه یک رویا، بلکه یک هدف دستیافتنی باشد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
مناظره خیالی و فکاهی دو شهروند ایرانی درباره اتباع افغانستانی در ایران
تهیه و تنظیم: علیمحمد طباطبایی
مجری: “سلام و عرض ادب به همه بینندگان محترم. امشب در یک برنامه ویژه، به موضوع حساس حضور اتباع افغانستانی در ایران میپردازیم. در این مناظره، حسین آقا، فعال حقوق مهاجران و مدافع ماندن افغانها در ایران حضور دارند. در مقابل، جواد آقا، نماینده سابق مجلس و کارشناس مسائل اجتماعی که نگرانیهایی درباره این موضوع دارد، نظرات خود را بیان خواهند کرد.
حسین آقا، لطفاً ابتدا شما دیدگاه خود را بیان کنید.
حسین آقا (با لحنی دلسوزانه و آرام): متشکرم. دوستان، ما درباره انسانها صحبت میکنیم. درباره خانوادههایی که سالهاست در ایران زندگی میکنند، کار میکنند و بخشی از جامعه ما شدهاند. بسیاری از این عزیزان، کودکانشان را اینجا به دنیا آوردهاند و ایران تنها خانهای است که میشناسند. آیا انسانی است که این خانوادهها را مجبور به ترک کشوری کنیم که سالها در آن زیستهاند؟
مجری: حالا نوبت جواد آقا است. لطفاً پاسخ خود را بفرمایید.
جواد آقا (با لحنی محکم اما مودبانه): با تشکر از مجری محترم. جناب حسین آقا، با تمام احترامی که برای احساسات انسانی شما قائلم، باید به چند واقعیت اجتماعی اشاره کنم: اول از همه و مهمتر از بقیه موضوع مسئله امنیت ملی ما مطرح است. (با اشاره به آمار) تنها در سال گذشته، ۴۰ درصد جرائم سازمان یافته در شرق کشور توسط اتباع غیرقانونی انجام شده است. آیا حفظ حقوق قانونی شهروندان ایرانی اولویت ندارد؟ مسئله مهم دیگر فشار بر منابع کشور است. (با نمایش نمودار) در شرایط تحریم و کمبود آب، آیا منطقی است که سالانه ۳ میلیارد مترمکعب آب مصرفی ما توسط اتباع غیرمجاز استفاده شود؟ و آخر از همه موضوع بسیار مهم قانونمداری در کشور عزیز ما ایران است. (با تأکید) ما کشوری قانونمند هستیم. بیش از ۸۰٪ این افراد یا مدارک معتبر ندارند یا ویزای آنها منقضی شده. آیا نباید حاکمیت قانون را محترم بشماریم؟
اما پیشنهاد یا راهکار من چیست: تسهیل بازگشت داوطلبانه با حمایت دولت/ ایجاد پایگاههای مرزی اشتغال برای استفاده از نیروی کار متخصص آنها/ اعطای فرصت ۶ ماهه به دارندگان مدارک معتبر برای ساماندهی وضعیت.
و حالا پرسش من از شما حسین آقا: آیا حاضرید در قبال خانوادههای بیسرپرست ایرانی که به دلیل کاهش دستمزدها توسط نیروی کار ارزان افغان در مضیقه هستند، همین اندازه احساس مسئولیت نشان دهید؟
(جواد آقا با آرامش سر جای خود مینشیند)
حسین آقا (با چهرهای متأثر اما قاطع): اجازه دهید اول از پاسخ به نگرانیهای امنیتی شروع کنم: (با نمایش پروندهای) این آمار شما را به چالش میکشم! گزارش پلیس میگوید سهم اتباع در جرائم سازمان یافته تنها ۱۲٪ است. (با تأکید) آیا میدانید ۶۸٪ از همین افراد متهم، سالهاست بیکارگاه ثبتنام شدهاند؟
و اما در در مورد منابع آبی: (با اشاره به نمودار خود) جالب است! همین “اتباع غیرمجاز” در مزارع جنوب تهران مشغول کارند که ۴۰٪ محصولات کشاورزی پایتخت را تأمین میکنند. (با صدایی رسا) آیا حذف ناگهانی آنها بحران غذایی ایجاد نمیکند؟
و حالا نوبت پاسخ به پیشنهادهای شما است: در خصوص بازگشت “داوطلبانه”؟ (با لبخندی تلخ) آیا میدانید ۹۰٪ بازگشتها به دلیل فشار اقتصادی است، نه اختیار؟ دوم پایگاههای مرزی؟ (مدرکی نشان میدهد) پروژههای مشابه در ترکیه با ۸۰٪ شکست مواجه شد. و مورد آخر فرصت ۶ ماهه؟ (با تأسف) همین حالا صدها خانواده در مراکز ثبتنام معطل ماندهاند!
در پاسخ به سؤال شما: (دست روی سینه) من هر هفته به کمپهای حاشیه شهر سر میزنم. (با احساس) اما تفاوت من با شما اینجاست که معتقدم حل مشکلات ایرانیان نباید به قیمت قربانی کردن دیگران باشد.
و این هم از پیشنهادهای عملی من: صدور کارتهای هوشمند با قابلیت رهگیری/ ایجاد شهرکهای صنعتی مشترک در مرزها/ مالیاتستانی هدفمند از کارفرمایان.
و حالا سؤال اساسی من از جواد آقا: (با نگاهی عمیق) آیا تا به حال با یک کودک افغان که فارسی را با لهجه تهرانی حرف میزند صحبت کردهاید؟ آیا واقعاً فکر میکنید بازگرداندن آنها به کشوری که هرگز ندیدهاند، راه حل انساندوستانهای است؟
مجری (با مدیریت بحث): آقایان! هر دو دیدگاه ارزشمند است. به نظر میرسد نقطه اشتراک شما توجه به ‘ساماندهی’ است. شاید بتوان...”
جواد آقا (با چهرهای جدی و صدایی محکم) سخنان مجری را قطع میکند: (با لبخندی پیروزمندانه) پاسخ به آمارهای شما حسین اقای گرامی: (با نمایش سند رسمی) آمار ۱۲٪ شما فقط جرائم ثبت شده رسمی است! (با تأکید) گزارش محرمانه نیروی انتظامی نشان میدهد ۶۵٪ قاچاق مواد مخدر در مرزهای شرقی توسط شبکههای افغان انجام میشود!
و در باره آنچه در خصوص محصولات کشاورزی ادعا کردید: (با خندهای تلخ) “جنابعالی چرا از کشاورزان ایرانی که به دلیل استخدام نیروی کار ارزان افغان بیکار شدهاند سخنی نمیگویید؟ (با اشاره به تصاویر) اینجا لیست ۲۰۰۰ کشاورز ایرانی است که زمینهایشان را از دست دادهاند!
و سر انجام پاسخ به پیشنهادهای شما: گفتید صدور کارتهای هوشمند برای اتباع بیگانه: (با طعنه) طرحی که ۵ سال است در کمیسیون امنیتی در حال بررسی است! آیا میدانید هزینه اجرای آن از بودجه سالانه سلامت بیشتر است؟
و در باره شهرکهای مرزی که فرمودید: (با لبخندی زیرکانه مدرکی را بالا میگیرد) پروژه پیشنهادی شما دقیقاً در منطقه طالباننشین اجرا خواهد شد! آیا مسئولیت جان کارگران ایرانی را میپذیرید؟
و از همه عجیبتر ادعای شما در باره مالیات هدفمند: (با صدایی رسا) آمار نشان میدهد ۷۰٪ کارفرمایان متخلف خودشان اتباع افغان هستند که با نام ایرانی ثبت شدهاند!
و در پاسخ دلسوزی نابجای شما برای کودکان افغان: (با لحنی آهسته اما تند) بله دیدم! کودکی که پدرش قاچاقچی مواد بود و مادرش بدون مجوز در خیابان فال میفروخت! (مکثی معنادار) شما فقط اشک تمساح میریزید!
و این هم از پیشنهاد نهایی من: اول تشکیل پلیس ویژه مرزبانی/ مرحله بعد اجباری شدن بیمه کارگران خارجی/ و در نهایت جریمه سنگین برای کارفرمایان متخلف.
خب حالا سؤال اساسی من: (با نگاهی تند به حسین اقا) وقتی یک افغان غیرمجاز با دستمزد نصف قیمت بازار، شغل یک ایرانی را میدزدد، به کدام انسانیت اشاره میکنید؟ آیا خون جوان بیکار ایرانی برای شما ارزشی ندارد؟
مجری (با اضطراب): آقایان لطفاً! این بحث نیاز به آرامش دارد... آقایان لطفاً! این بحث نیاز به آرامش دارد ...
حسین آقا (با چهرهای برافروخته اما با کنترل خود): در پاسخ به آمار قاچاق: (با عصبانیت کنترل شده) این آمارهای ساختگی را کنار بگذارید! (سندی را محکم روی میز میکوبد) گزارش رسمی ستاد مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد ۸۰٪ قاچاق توسط باندهای ایرانی-پاکستانی انجام میشود!”
در مورد کشاورزان: (با صدایی لرزان از خشم) چه ریاکاری آشکاری! (به تصاویر اشاره میکند) همین الان میتوانم دهها کشاورز ایرانی را معرفی کنم که بخاطر نیروی کار ارزان افغانها توانستهاند کارگاهشان را نگه دارند!
و در پاسخ به انتقادات شما: در مورد هزینههای کارت هوشمند (با خندهای تحقیرآمیز) پس چرا برای ۳ میلیون کارت سوخت ایرانی بدون مشکل هزینه میکنید، اما برای امنیت اجتماعی مردم پول ندارید؟
در خصوص شهرکهای مرزی: (با فریاد) دروغ محض! (نقشهای نشان میدهد) پیشنهاد من مناطق امن در داخل خاک ایران بود، نه مرزها!
و در مورد کارفرمایان متخلف: (مشت را تکان میدهد) این آمار جعلی را از کجا آوردهاید؟ سند من از وزارت کار نشان میدهد ۹۰٪ متخلفان، کارخانهداران ایرانی هستند!
در پاسخ به مثال کودک: (با چشمانی پر از اشک) جنایتکار در هر ملیتی وجود دارد! (صدایش میلرزد) آیا به خاطر یک پدر مجرم باید سرنوشت یک کودک معصوم را نابود کنیم؟!
پیشنهاد فوری من: این چنین است: تشکیل دادگاههای ویژه برای رسیدگی به تخلفات کارفرمایان/ ایجاد سامانه ردیابی شفاف نیروی کار/ مجازات سنگین برای تحریککنندگان تنفر قومی.
و پرسش نهایی نهایی من از جواد آقا: (با صدایی رسا و پر از خشم) آقا جواد! وقتی خودتان پسرتان را با هزینه دولت به کانادا فرستادهاید، چه حقی دارید درباره شغل جوانان ایرانی داد سخن میدهید؟! (مکثی دراماتیک) آیا میدانید شرکت شما ۵۰ کارگر افغان با حداقل دستمزد استخدام کرده است؟!
مجری (با صدایی لرزان): “این بحث را متوقف میکنیم! بینندگان عزیز، متأسفم... این جلسه... (با استرس) جلسه را به حالت تعلیق درمیآوریم!”
[صحنه به هم ریخته و نویز شدید صدایی]
جواد آقا (با چهرهای سرخ از خشم و صدایی لرزان): در پاسخ به آمار قاچاق: (میز را محکم میکوبد) “سند جعلی شما را نمیپذیرم! (با عصبانیت پروندهای را باز میکند) این گزارش محرمانه است که ثابت میکند ۷۰٪ مواد مخدر استان سیستان توسط اتباع افغان قاچاق میشود!
در مورد کشاورزان: (با خندهای عصبی) توجیهات مسخره! (به عکسهایی اشاره میکند) اینجا اسامی ۵۰۰ کشاورز ایرانی است که بخاطر استخدام افغانهای غیرمجاز، پروانه کارشان باطل شده!
پاسخ به پیشنهادهای شما: در مورد کارت هوشمند، (با فریاد) دروغگو! (اسنادی را پرتاب میکند) این صورتجلسه مجلس است که نشان میدهد هم حزبیهای شما با اختصاص بودجه این طرح مخالفت کردهاند!
و در باره شهرکهای مرزی: (با حرکتی نمایشی) خیانت آشکار! (نقشه را پاره میکند) نقشه واقعی پیشنهادی شما مناطق مرزی افغانستان را نشان میداد!
و کارفرمایان متخلف: (با لرزش صدا) توهین به شعور مردم! (موبایلش را نشان میدهد) اینجا لیست ۲۰۰ شرکت متعلق به بستگان حزبی شماست که از کارگران افغان سوءاستفاده میکنند!
و در پاسخ به مثال کودک: (با چشمانی خیس) من هم کودکان ایرانی گرسنه را دیدهام! (مکثی تلخ) کودکانی که پدرانشان بخاطر بیکاری دست به خودکشی زدهاند!
پیشنهاد فوری من: ۱. انحلال فوری تمام NGOهای مدافع اتباع بیگانه ۲. تشکیل دادگاه ویژه برای خائنین به منافع ملی ۳. تبعید فوری تمام اتباع غیرمجاز
و بالاخره سؤال نهایی من: (با فریادی خشمگین) حسین! پدر زنت که تاجر مواد مخدر در دوبی است، چطور اجازه دارد از حقوق افغانها دفاع کند؟!
مجری (با وحشت): “پخش زنده را قطع کنید! سریع! (با صدایی لرزان)... بینندگان محترم، متأسفانه...”
[صدا قطع میشود. تصویر تار شده و سپس سیاه میشود]
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
با تاسف و تاثر فراوان اطلاع یافتیم آقای فاضل غیبی، نویسنده و پژوهشگر خوشفکر ایرانی ساکن آلمان روز دوشنبه ۱۶ تیرماه زندگی را وداع گفته است. آقای غیبی متولد ۱۳۳۳ در تهران بود و از سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) در آلمان زندگی میکرد. هنگام درگذشت ۷۱ سال داشت.
فاضل غیبی در جوانی تحت تاثیر فضای مسلط آن زمان، به اندیشههای چپ و مارکسیستی گرایش پیدا کرد و مدتی هم به صفوف حزب توده ایران پیوست. اما به تدریج، نخست از حزب، سپس از افکار مارکسیستی فاصله گرفت.
خود او در باره این تحول فکریاش نوشته است: «بدون شک فروپاشی کاریکاتورهای جنایتباری که به نام سوسیالیسم برپا کرده بودند، نقش اساسی در تحول فکریام داشت. با اینهمه همۀ کسانی که در راه رهایی از ایدئولوژیهای توتالیتر کوشیدهاند میدانند که از استالینیسم تا به جایگاهی که امروز رسیدهام، چه راهی دشوار و طولانی پشت سرگذاشتهام.»
پس از آن، دورهی تازهای از فعالیت فکری فاضل غیبی آغاز میشود که حاصل آن چند کتاب و دهها مقاله است. مهمترین اثر فکری آقای غیبی در این دوره کتاب «رگ تاک» است. این کتاب ابتدا با نام «دلارام مشهوری» منتشر شد اما در نسخه بازنگریشده کتاب، نام واقعی نویسنده بر جلد نقش بسته است.
زنده یاد داریوش همایون در یادداشتی در باره «رگ تاک» نوشته است: کتاب رگتاک «یک آتشبازى واقعى بر ضد نفوذ مذهب در تاریخ پانصد سالهی گذشته ایران و یک آتشبازى در ستایش نقش اقلیتهاى مذهبى – با تاکید بیشترى بر بابیان و بهائیان – در صد سال گذشته است. پژوهشى است گسترده در منابع فارسى که در اینجا و آنجا به بینشهاى بدیع آراسته است. مىباید نویسندگانى اینچنین به ژرفاى مسائل بروند و ناشرانى چون خاوران دلیرانه امضاى خود را زیر کتابهایى از اینگونه بگذارند تا تابوها شکسته شوند و سرانجام بتوانیم از قرون وسطاى جهان سومى خود بیرون بیاییم.»
زندگینامه خودنوشت فاضل غیبی
«در خانوادهای زرتشتی ـ بهائی در تهران بدنیا آمدم.(۱۳۳۳ش.) پس از آنکه کلاس دوم و سوم دبیرستان را در یکسال گذراندم، یکسالی از مدرسه رفتن فراغت یافتم و در ۱۵ سالگی تصادفاً به کلاسی راه یافتم که در آن فرهنگ هولاکوئی معارف بهائی درس میداد. از او پیش از هر چیز یاد گرفتم، که تنها بوسیلۀ یادداشت برداری از کتاب است که می توان مطالب را به خاطر سپرد و توشۀ معنوی ماندگاری فراهم آورد. از معارف دینی به تاریخ و فلسفه کشانده شدم و کتاب خوانی به مهمترین مشغولیتم بدل شد.
با چنین علاقهای طبیعی بود که بخواهم در آلمان، “کشور شاعران و فیلسوفان” ادامۀ تحصیل بدهم. (۱۹۷۳م.) اما بدون پشتوانۀ مالی مجبور شدم بر این تصور همگانی گردن نهم که تنها با تخصص در علوم طبیعی و مهندسی می توان به کشور خدمت کرد، صرفنظر از آنکه تحصیل در علوم انسانی زندگی را تأمین نمی کند! از اینرو در دانشگاه صنعتی آخن به تحصیل الکتروتکنیک مشغول شدم. اما برای جوان ۱۹ سالهای که فضای بستۀ دوران شاه را پشت سر گذاشته بود، فضای باز و بویژه سیاستزدۀ آنروزگار کشش بسیار نیرومندی داشت. خاصه آنکه می دیدم پس از آنهمه کتاب خوانیها، نسبت به اروپاییان از سطح آگاهی نازلی برخوردارم.
مهمترین کمبود هم متوجه “مارکسیسم” و طیف اجتماعی وابسته به آن بود که در دهۀ هفتاد هنوز نظرگاه غالب در میان روشنفکران اروپایی بشمار میرفت. با اینهمه با وجود آنکه بزودی به مطالعۀ آثار اصلی مارکسیستها مشغول شدم؛ دو سه سالی هنوز هم خود را “رئالیست” می دانستم. (: در فلسفه بدین معنی که به سه گوهر: روح، ماده و خدا قائل باشیم.) تا آنکه با مسافری از ایران آشنا شدم بنام اصغر محبوب (عضو مخفی حزب توده که در کشتار سال ۶۷ جان باخت). او مرا در طی سلسله بحثهایی مجاب کرد که رئالیسم فلسفی در واقع همان ایدهئالیسم محض است و مساوی با نفی جهان مادی. بنابراین تنها یک جهانبینی واقعی وجود دارد و آن ماتریالیسم است.
بدنبال شکست من در “کارزار فلسفی”، او مرا به حزب توده معرفی کرد و خود راهی ایران شد. از این پس دوندگیهای سترون بعنوان “فعالیت حزبی” و مطالعۀ نشریات تبلیغی حزب توده و “احزاب برادر” وقت کشی می کرد. تا آنکه پس از انقلاب در “بهار آزادی” راهی ایران شدم و مصمم بودم که به “صفوف انقلابیون” بپیوندم. هنگام پر کردن آنکت حزبی (برای دومین بار) همینکه از این قصدم سخن گفتم، عباس حجری به آرامی گفت: آقا، ما اینجا دیپلمۀ بیکار زیاد داریم. شما برو تحصیلت را تمام کن!
بنابراین پس از دادن رأی مثبت به رفراندم جمهوری اسلامی، به آلمان برگشتم و به منوال گذشته اما شدیدتر “فعالیتهای حزبی” را دنبال گرفتم. تا آنکه پس از درگیریهای فکری و سازمانی بسیار(۱۹۸۳م.)، طی نامه ای بیجواب که در آن اعتراضات خود را اعلام کرده بودم، به عضویت خود پایان دادم؛ هرچند که هنوز خود را مارکسیست می دانستم. دراین میان در فرانکفورت در رشتۀ الکترونیک و انفورماتیک درسم را تمام کردم و در دانشگاه صنعتی دارمشتاد (در دانشکدۀ فیزیک اتمی) شغل کوچکی گرفتم که بیش از هرچیز برایم فراغت برای کتابخوانی فراهم میآورد(۱۹۸۶م.).
شاید از آنجا که حس می کردم، در ورای “جهان بینی علمی و جهانشمول مارکسیسم” باید حقیقت دیگری هم وجود داشته باشد، به موازات کار، دو سالی در دانشگاه فرانکفورت به کلاسهای رشتۀ فلسفه سرمی کشیدم که چون آنرا مفید نیافتم دنبال نکردم. هرچند که از دید امروز همینکه مرا تا حدی با افکاری دیگر آشنا کرد باید نقطۀ عطفی در دیدگاهم بحساب آید.
بدون شک فروپاشی کاریکاتورهای جنایتباری که به نام سوسیالیسم برپا کرده بودند، نقش اساسی در تحول فکریام داشت. با اینهمه همۀ کسانی که در راه رهایی از ایدئولوژیهای توتالیتر کوشیده اند می دانند که از استالینیسم تا به جایگاهی که امروز رسیدهام، چه راهی دشوار و طولانی پشت سرگذاشتهام.»
مقالات و کتابهای فاضل غیبی:
● شماری از مقالات فاضل غیبی در وبسایت شخصی ایشان
● نسخه رایگان کتابهای فاضل غیبی
در سالهای گذشته مقالات زیادی از آقای غیبی در «ایران امروز» منتشر شده که گوشههایی از جهان فکری این پژوهشگر را بازنمینمایانند. آخرین نوشته آقای غیبی «انقلاب مشروطه، سرنوشت ایران» عنوان داشت که در ماه اوت ۲۰۲۴ منتشر شد. پس از آن دیگر قلم او خاموشی گرفت تا این که شمع جانش نیز در پی بیماری جانکاه خاموش شد.
از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۴ نزدیک به ۱۲۰ مقاله از آقای غیبی منتشر شده که در بخش آرشیو «اندیشه» و «سیاست» ایران امروز موجود است.
«ایران امروز» فقدان فاضل غیبی را به خانواده محترم غیبی و همه یاران و همکاران ایشان تسلیت میگوید.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل، دوشنبه شب ۱۶ تیر، در واشنگتن دیدار و گفتوگو کرد.
رئیس جمهوری آمریکا در آغاز دیدارش با نخست وزیر اسرائيل گفت ما به «نتیجهای عالی» با هم دستیافتیم.
آقای نتانیاهو نیز در آغاز مراسم دوشنبه نامهای را به دونالد ترامپ تقدیم کرد که در آن رئیس جمهوری آمریکا را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کرده است.
نخست وزیر اسرائيل گفت میخواهد از جانب مردم یهود، و نه فقط همه اسرائيلیها، از جانب خیلیها از دونالد ترامپ بابت رهبری جهان آزاد و رهبری یک آرمان عادلانه و همچنین پیگیری صلح و امنیت به ویژه در خاورمیانه تشکر کند.
در این مراسم رئیس جمهوری آمریکا درباره ایران به خبرنگاران گفت «ما گفتگوهایی را با (حکومت) ایران برنامهریزی کردهایم و آنها هم میخواهند گفتگو کنند.» دونالد ترامپ گفت مقامات جمهوری اسلامی شکست سنگینی خوردند.
او گفت: «فکر میکنم وقتی به آن سه سایت حمله کردیم — واقعاً باید بگویم سه سایت، نه فقط یکی — اثر زیادی (بر تصمیم جمهوری اسلامی) داشت.»
آقای ترامپ گفت «یکی از آنها (تاسیسات) بسیار بزرگ بود و در دل سنگ گرانیت ساخته شده بود، اما نابود شد. در نهایت، کمیسیون انرژی اتمی اعلام کرد که نابود شده است.»
دونالد ترامپ همچنین درباره حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه میزبان نیروهای آمریکایی در قطر که در پاسخ به بمباران تاسیسات اتمیاش از سوی آمریکا صورت گرفت، گفت: «همانطور که میدانید، در نهایت، موشکهایی شلیک شد و تکتک آنها در هوا ساقط شدند. این واقعاً شگفتانگیز بود. آن اتفاق عملا پایان کار بود.»
او گفت: «آنها (جمهوری اسلامی) به ما گفتند موشکها در راهاند، به ما گفتند کجا هستند و چه ساعتی خواهند آمد. حتی گفتند اگر بخواهید زمانش را عوض کنیم، این کار را میکنیم. و وقتی چنین میگویند، یعنی احترام میگذارند. من از این کارشان قدردانی کردم. اینطور نبود که ما غافلگیر شویم.»
رئیس جمهوری آمریکا گفت: «ما سربازان را از پایگاه خارج کردیم. اما آنها میدانستند که موشکها در راهاند. گفتند چهارده موشک در ساعت یک شلیک خواهد شد. پرسیدند آیا میخواهید دیرتر انجام شود؟ گفتیم نه، بگذارید ساعت یک باشد. و در ساعت یک، همانطور که میدانید، بیش از پنجهزار نفر از پایگاه خارج شده بودند. تنها سه توپچی و سه کمکتوپچی باقی مانده بودند. از آن ۱۴ موشکی که شلیک شد، هر ۱۴ موشک ساقط شد. و آن دیگر پایان ماجرا بود.»
او گفت: «دوره سختی را گذراندیم. اما گاهی لازم است دورههای سخت را پشت سر بگذارید تا به جایی برسید. فکر میکنم اوضاع در خاورمیانه واقعاً خیلی آرامتر خواهد شد. آنها به ما احترام میگذارند، به اسرائیل هم احترام میگذارند، و به بسیاری از اتفاقاتی که رخ داد نیز احترام میگذارند. هیچکس تاکنون تجهیزاتی مثل آنچه ما فرستادیم برای انهدام آن سایتها(تاسیسات اتمی) ندیده بود. و وقتی آن سایتها نابود شدند، عملاً همه چیز تمام شد.»
آقای ترامپ درباره اینکه وقتی برنامه هستهای جمهوری اسلامی کاملا نابود شده است، درباره چه چیزی با مقامات ایران صحبت خواهد شد؟ گفت: آنها (جمهوری اسلامی) درخواست گفتوگو کردند و برای ما و احتمالا برای اسرائيل احترام زیادی قائل شدهاند.
آقای ترامپ این درخواستهای جمهوری اسلامی را به نتیجه حملات نظامی به تاسیسات هستهای آنها مرتبط دانست.
آقای ترامپ بار دیگر از خلبانان و مکانیکها و دیگر دستاندرکاران حمله به تاسیسات هستهای در ایران به نیکی یاد کرد. او تاکید کرد که این حمله پیچیده بدون مشکلی انجام گرفت.
او گفت آمریکا روی تاسیسات هستهای در ایران بزرگترین بمبهای غیرهستهای را که تاکنون علیه کسی استفاده کرده است، استفاده کرد «و ما، به هر حال، میخواهیم این حملات غیرهستهای باقی بمانند.»
او گفت «داشتم همین را با بنیامین (نتانیاهو) صحبت میکردم—آن لحظه، آغاز پایان بود. همه چیز خیلی زود پس از آن (حمله به تاسیسات اتمی) تمام شد. نمیخواهم بگویم این حمله مرا به یاد چه چیزی انداخت، اما اگر به گذشته نگاه کنید، این عملیات خیلیها را به یاد یک واقعهٔ دیگر انداخت. و حالا عکس هری ترومن در لابی ساختمان، در جایگاهی خوب، نصب شده است. او گفت آن حمله درگیریهای زیادی را متوقف کرد و این حمله (بمباران تاسیسات اتمی در ایران) درگیریهای زیادی را متوقف کرد.»
دونالد ترامپ همچنین گفت جمهوری اسلامی «زورگوی» خاورمیانه بود اما دیگر (در پی حملات آمریکا و اسرائيل زورگو) نیست.
او گفت: من ایرانیهای خیلی خوبی را میشناسم، در نیویورک. ایرانیها آدمهای پرانرژی هستند و باعث تاسف است که کشور ایران از پتانسیل خود استفاده نمیکند. او گفت دوست دارم در زمان مناسب تحریمها را بردارم که دیگر «مرگ بر آمریکا» نگویند. آقای ترامپ گفت کشور ایران پتانسیل بالایی دارد، نفت زیادی دارد اما فعلا درگیر تحریمهای گزنده است.
رئیس جمهوری آمریکا گفت: «ما تحریمهای (سوریه) را برداشتیم چون میخواستیم به آنها یک فرصت بدهیم. بدون برداشتن تحریمها، هرگز این فرصت را نداشتند. یکی از چیزهایی که درباره ایران داریم، تحریمهای بسیار گزنده است. و دلم میخواهد در زمان مناسب، آن تحریمها را هم برداریم و به ایران فرصتی برای بازسازی بدهیم.»
او گفت: «چون دوست دارم ایران را ببینم که بهصورت مسالمتآمیز خودش را دوباره میسازد—نه اینکه دور بزند و شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر ایالات متحده»، و «مرگ بر اسرائیل» سر دهد، همانطور که پیشتر میدادند.»
دونالد ترامپ گفت: «آنها(جمهوری اسلامی) قلدر خاورمیانه بودند—و حالا دیگر نیستند. ولی حرفهای وحشتناکی میزدند. من دوست دارم آنها را ببینم که مسیر بهتری میروند. آنها ظرفیت زیادی دارند. نفت دارند. مردم فوقالعادهای دارند—باهوش، پرانرژی، و شگفتانگیز. من ایرانیهای زیادی را میشناسم—ایرانیهای نیویورک. دوستان زیادی دارم. آنها آدمهای فوقالعادهای هستند. دیدن چنین وضعیتی واقعاً تأسفآور است. ولی فکر میکنم برداشتن تحریمها از سوریه، به سوریه فرصت بزرگی برای موفقیت میدهد.»
ترامپ: آنها میخواهند با ما مذاکره کنند
● امیدوارم مجبور به حمله دیگری علیه ایران نشویم، و آنها میخواهند با ما مذاکره کنند.
● حمله به سایتهای ایرانی پایان کار بود و اکنون اوضاع در خاورمیانه آرام خواهد شد و آنها اکنون به ما احترام میگذارند.
● خلبانان ما ۲۰ سال برای حمله به ایران آموزش دیدند، اما هیچ رئیس جمهور قبل از من به آنها اجازه این کار را نداد.
● من از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی بازدید کردم و با رهبران آنجا صحبت کردم و آنها بسیار باهوش هستند.
● امیدوارم جنگ با ایران تمام شده باشد و فکر میکنم آنها میخواهند برای صلح ملاقات کنند.
● من با رهبر جدید سوریه ملاقات کردم و از او خوشم آمد. به من گفته شد که او از یک محیط بسیار خشن آمده است، و من گفتم که تعجب نکردهام، خاورمیانه یک منطقه خشن از جهان است، و من بسیار تحت تأثیر او قرار گرفتم.
● ما تحریمهای سوریها را لغو کردیم تا به آنها اجازه دهیم کشور خود را بسازند.
● ما میخواستیم به سوریه فرصتی بدهیم و این بدون لغو تحریمها نمیتواند اتفاق بیفتد.
● امیدوارم جنگ بین اسرائیل و ایران تمام شده باشد و من دوست دارم تحریمهای تهران را در زمان مناسب لغو کنم.
● نمیتوانم تصور کنم که بخواهم دوباره به ایران حمله کنم. آنها میخواهند به یک راهحل برسند.
آقای ترامپ در پاسخ به خبرنگاری که پرسید چه چیزی ممکن است باعث شود بخواهید تصمیم بگیرید که دوباره به تاسیسات جمهوری اسلامی ایران حمله کنید؟ گفت: «امیدوارم مجبور نشویم چنین کاری کنیم. تصور نمیکنم که بخواهم چنین کاری بکنم. تصور نمیکنم آنها هم بخواهند چنین کاری بکنند. آنها میخواهند دیدار کنند… میخواهند یک توافقی برسند. آنها با دو هفته پیش خود خیلی فرق دارند.»
نتانیاهو: تصمیم به تغییر رژیم با مردم ایران است
بنیامین نتانیاهو نیز در مراسم کاخ سفید گفت حملات اسرائيل «دو تومور» هستهای و موشکهای بالیستیک جمهوری اسلامی را عقب راند. او گفت وقتی تومور را بر میدارید باید آن را رصد کنید تا برنگردد.
آقای نتانیاهو حملات به جمهوری اسلامی را یک «پیروزی تاریخی» خواند و گفت رئیسجمهوری آمریکا دونالد ترامپ و من، پیروزیای تاریخی رقم زدیم. واقعاً پیروزی شگفتانگیزی بود. این پیروزی، بزرگترین ظرفیتهای ایالات متحده را با ظرفیتهای چشمگیر اسرائیل، ارتش اسرائیل، خلبانان و سربازان اسرائیلی و همچنین موساد همراه کرد.
او گفت: ترکیب این دو توانمندی خارقالعاده، نتیجهای قاطع به بار آورد. این عملیات، دو «توموری» را که زندگی اسرائیل را تهدید میکردند عقب راند: تومور هستهای و تومور موشکهای بالیستیک. آقای نتانیاهو گفت: «جمهوری اسلامی قصد داشت ۲۰هزار از این موشکها بسازند و در کشوری به اندازه ایالت نیوجرسی آنها را پرتاب کنند. هیچ کشوری نمیتواند در برابر چنین چیزی دوام بیاورد.»
نخست وزیر اسرائيل افزود: «پس وقتی با دو چیزی روبهرو هستید که ممکن است شما را از بین ببرد، چه میکنید؟ باید آنها را حذف کنید. ما با همکاری مشترک، چنین کردیم. اما وقتی توموری را برمیدارید، معنایش این نیست که ممکن نیست برگردد. باید دائماً شرایط را رصد کنید تا مطمئن شوید تلاش تازهای برای بازگرداندن آن صورت نمیگیرد. ما دستاورد بزرگی داشتیم و فکر میکنم بخشی از تثبیت این دستاورد و جلوگیری از تکرار آن، نظارت دقیق و مداوم است. البته رئیسجمهوری و من در اینباره صحبت میکنیم. تیمهای ما هم در حال گفتوگو هستند.»
نخست وزیر اسرائيل دستاورد جنگ ۱۲روزه با جمهوری اسلامی را یک «پیروزی تاریخی» دانست که «چهره خاورمیانه را تغییر داده است.»
نخست وزیر اسرائيل در پاسخ به سوالی درباره تغییر رژیم در ایران گفت: «این به مردم ایران بستگی دارد.»
نتانیاهو درباره سوریه هم گفت قبلا حکومت ایران عملا با حزبالله لبنان، سوریه را کنترل میکرد اما دیگر آن شرایط وجود ندارد و حزبالله به زانو در آمده و جمهوری اسلامی نیز از صحنه بیرون شده است.
او از ارائه پاسخ روشن به اینکه آیا با دولت جدید سوریه مشغول مذاکره است خودداری کرد.
آقای نتانیاهو در پاسخ به سوالی درباره مهاجرت فلسطینیها از غزه گفت: فلسطینیها باید حق انتخاب داشته باشند که اگر خواستند با میل خود از غزه خارج شوند.
آقای ترامپ نیز درباره جنگ اوکراین گفت که او از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه خشنود نیست.
سفیر آمریکا در اسرائيل، مایک هاکبی هم در مراسم کاخ سفید گفت حمله آمریکا برای دوستان و دشمنان آمریکا پیام داد که دوستان آمریکا میتوانند به آن اتکا کنند.
آقای نتانیاهو پیش از دیدار با رئیس جمهوری آمریکا با مارکو روبیو، وزیر امورخارجه آمریکا و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه دیدار و گفتوگو کرد و قرار است با مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز گفتوگو کند.
این نخستین دیدار دو رهبران دو کشور پس از جنگ ۱۲روزه اخیر میان اسرائيل و جمهوری اسلامی است که طی آن اسرائيل سران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و متخصصان هستهای را کشت و به تاسیسات هستهای، امنیتی و نظامی در ایران خسارات فراوان وارد کرد و عملا در بخش وسیعی از آسمان ایران به آزادی عمل کامل رسید.
این سومین دیدار نخست وزیر اسرائيل با آقای ترامپ در سال ۲۰۲۵ میلادی است.
ایالات متحده در جریان درگیری ۱۲روزه اسرائيل و جمهوری اسلامی، با بمبهای سنگرشکن و همچنین موشک، به سه سایت هستهای فردو، نطنز و اصفهان در ایران حمله کرد. آقای ترامپ بارها گفته بود که برنامه غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی یا به صورت مسالمت آمیز یا از طریق نظامی پایان خواهد یافت و مقامات جمهوری اسلامی را تشویق کرده بود که با او به توافق برسند. اما مقامات جمهوری اسلامی پیش از حملات نظامی، توافقی نکردند.
دونالد ترامپ روز سهشنبه ۱۰ تیر در کاخ سفید به خبرنگاران درباره دیدار در پیش روی خود با نخست وزیر اسرائيل گفته بود: «ما در ایران موفقیت خارقالعادهای داشتیم. سالیان سال بود که هیچکس چنین موفقیتی را کسب نکرده بود.»
او حمله نظامی ایالات متحده به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را یک «حمله جنگی دقیق» و «حملهای عالی و درخشان» توصیف کرد و گفت که آن تاسیسات «ویران شده است.»
ترامپ در ادامه گفت «ما هر چه از [حکومت] ایران بخواهیم خواهیم گرفت.»
دونالد ترامپ و بینامین نتانیاهو گفتهاند که در صورت لزوم حمله دوباره به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را مد نظر قرار میدهند. وزیر دفاع اسرائيل پیشتر نیز گفته است که به ارتش این کشور دستور داده است «برتری هوایی» خود در آسمان ایران را حفظ کند.
عملیات نظامی اسرائيل باعث شد که مدتی طولانی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از دید عموم پنهان شود.
صدای آمریکا، شبکههای اجتماعی
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه با انتشار بیانیهای خطاب به مردم ایران و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ضمن محکوم کردن تجاوز اسرائیل به ایران و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای کشور، خواستار تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی برای برونرفت از بحران کنونی شدند.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر اهمیت تامین امنیت بهعنوان نخستین و مهمترین وظیفه هر حکومت و در همین حال، تقدیر از رشادتهای مردم و نیروهای مسلح و پدیده ارزشمند انسجام ملی در جنگ ۱۲روزه، نسبت به تداوم ناکارآمدی، بیاعتمادی، سیاست خارجی منجمد، تبعیضها و بیعدالتیها هشدار دادند.
امضاکنندگان با اشاره به «هزینههای سنگین جنگ» و «بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصاد، سیاست و روابط خارجی»، اصلاحات بنیادین در رویکرد نظام حکمرانی، پایاندادن به انحصار رسانهای، تقویت شایستهسالاری و آزادی زندانیان سیاسی را بهعنوان ضرورتهای تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران معرفی کرده و از دولت درخواست کردهاند با در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا از ایران محافظت کند.
این گروه همچنین خواستار خروج نیروهای نظامی از اقتصاد و بازنگری در سیاستهای ارزی و مالی برای مقابله با رانتجویی، فساد و احیای اعتماد عمومی شدهاند.
به نام خداوند جان و خرد
ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران
مردم شریف ایران و رئیسجمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان
نبرد ۱۲روزه نفسگیر و خونین با اسرائیل و آمریکا، در سایه رشادتها و فداکاریهای مردم شریف، نیروهای مسلح و سایر نهادهای پشتیبان کشور عزیزمان، در این مرحله، با آتشبسی هرچند شکننده، متوقف شد و جنگافروزان را که شاید سودای فروپاشی کشور و حتی تجزیه میهن عزیز را در سر داشتند، ناکام گذاشت.
جنگ ۱۲روزه یک بار دیگر اهمیت بالای برخورداری از امنیت را گوشزد کرد و یادآور شد که نخستین و مهمترین وظیفه هر حکومتی، تامین آرامش و برقراری امنیت در زندگی شهروندان است. این جنگ در عینحال، پدیده بسیار ارزشمند و عبرتآموزی را نیز به نمایش گذاشت و آن، انسجام ملی و گرایش قدرتمند کثیری از ایرانیان، فارغ از هر ویژگی متمایزکننده، برای حفظ ایران و مقابله با جنگافروزِ متجاوز بود. بسیاری از کسانی که به عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران انتقادات جدی داشتند و حتی کسانی که بهدلیل همین رویکرد، هزینههای قابلتوجهی را نیز پرداخته بودند، در کنار دیگر ایرانیان، تجاوز اسرائیل به ایران را شدیدا محکوم کردند. بیتردید رفتار اجتماعی تحسینبرانگیز مردم ایران در این شرایط سخت و حساس و نحوه مواجهه آنان با این هجوم تجاوزکارانه، در توقف آن تاثیر تعیینکنندهای داشته است.
از این جنگ، همانند هر بحران بزرگ دیگری، درسهای ارزشمندی باید آموخت. توأمشدن درگیری نظامی میان ما و رژیم اسرائیل و آمریکا با تشدید ابرچالشهای ناشی از ناترازی فزاینده در بخشهای مختلف، افول سرمایهگذاریهای مولد، تشدید مهاجرت نخبگان به خارج از کشور و... بار دیگر ما را با این سوال مواجه میکند که چه میزان از مشکلات و خطرات متنوعی که امروز جامعه را در برگرفته، قابلپیشگیری بوده و میتوانسته موقعیت مساعدتر و شرایط مناسبتری را بهوجود آورد؟
سالهاست کارشناسان بسیاری درمورد خطر افزایش تنش در روابط بینالملل و افول سرمایه اجتماعی و ضرورت جلوگیری از گسترش نارضایتی در میان اقشار مختلف، افزایش کارآیی در بخشهای مختلف اقتصادی اجتماعی و پویایی در فرآیند مدیریت کشور سخن به میان آوردهاند. ولی وسایل ارتباط جمعی رسمی، بهویژه صدا و سیما، تلاش کرده همواره، تصویری صُلب و یکدست از اجماع نظر درمورد سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی ایران ترسیم کند. امروز که خطر تجاوز اسرائیل و جاسوسی مزدورانش بیش از پیش امنیت و حتی تمامیت ارضی کشور را مورد تهدید قرار داده، موارد ذکرشده اهمیتی دوچندان پیدا کرده است.
این جنگ، به همراه درسهای عبرتآموز آن، میتواند نقطه عطفی تاریخی در پایانبخشی به ناکارآمدی، بیاعتمادی، سیاست خارجی منجمد و تبعیض و بیعدالتیها و اتخاذ سیاستهایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بینالمللی بر مبنای تنشزدایی و تامین منافع اقتصادی، تضمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفاه و شایستهسالاری باشد. این اتفاق میتواند دورهای جدید و پربرکت را برای ایران رقم بزند.
حل مشکلات درهمتنیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرآیندی دشوار و زمانبر است که به همراهی و همکاری میان مردم و دولت و بهرهگیری از منابع و تکنولوژی جهانی نیازمند است. لذا عبور کمهزینه از این شرایط، بدون گسترش روابط بینالملل از یک طرف و تقویت هرچه بیشتر سرمایه اجتماعی، از طرف دیگر، امکانپذیر نخواهد بود.
ما امضاکنندگان این بیانیه، ضمن محکومکردن تجاوز رژیم جنایتکار و تروریست اسرائیل به ایران عزیز و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای کشورمان، توجه به موارد زیر را ضروری و بلکه حیاتی میدانیم:
- در عرصه روابط بینالملل، برداشت ما آن است که مردم ایران، ضمن آنکه در مقابل تجاوز بیگانه میایستند و از تسلط بیگانه بیزارند، صلحدوست و مدافع تعامل با کشورهای مختلف جهان هستند. توصیه موکد ما آن است که برای خروج از شرایط بهوجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود. حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران، مهمترین هدفی است که نباید اجازه داد، ذرهای دچار خدشه شود. نگاههای افراطی که محرک دشمنیها و درگیریهاست، در شرایط موجود کشور، خطرناک و دارای نتایج فاجعهبار خواهد بود.
- در عرصه داخلی، مهمترین توصیه ما، تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی در جهت افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایه اجتماعی است. با تداوم سیاستهای انحصارگرانه، اعتماد عمومی جلب نخواهد شد. آزادی بیان صاحبان اندیشه تضمین شود و این امکان فراهم شود که همه بتوانند با برخورداری از آزادی، نظرات خود را در مورد چرایی بروز شرایط موجود و چگونگی خروج از آن، ابراز کنند. تجربه بشری بهخوبی نشان داده است که نظامهای سیاسی برخلاف تصور برخی سیاستمداران، در فضای آزادی بیان، تثبیت و تقویت شده و برعکس، در فضای دچار محدودیت است که نفوذپذیر و شکننده میشوند.
- برای تقویت انسجام ملی و افزایش سرمایه اجتماعی، زندانیان سیاسی و محصورانی که بهدلیل بیان نظرات زندانی شدهاند، از بند رها شوند.
- صدا و سیما و دیگر رسانههای جمعی دولتی، از کنترل محافل افراطی خارج و به نحوی متحول شود که مرجع رسانه به داخل کشور منتقل شود. نقاط ضعف سیاستها و برنامهها، توسط اندیشمندان منتقد، در وسایل ارتباط جمعی ایران بازتاب یابد تا صاحبان اندیشه بتوانند بهطور شفاف، عملکرد دستگاههای تصمیمساز کشور را نقد و نظرات سازنده خود را ابراز کنند.
- شعارزدگی و توجه به ظواهر، در مقابل اهمیت قائلشدن برای شایستگی و توانمندی تخصصی، بهراحتی، زمینه نفوذ افرادی را باز میکند که با طرح شعارهای افراطی، جهتگیریها را عملا همسوی با خواستههای دشمنان کشور شکل میدهند. نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور برای خنثیسازی همهجانبه دشمن و صیانت از جان و کیان مردم، نیازمند بازنگریهای اساسی است.
- سیاستهای پولی، ارزی، تجاری و مالی بهگونهای تنظیم شود که زمینه رانتجویی و فساد را از بین ببرد و از سوی دیگر، بهرهمندی نهادهایی متوقف شود که با وجود گسترش هشداردهنده فقر همگانی، خارج از کنترل و نظارت تعریفشده و بدون شفافیت، از منابع عمومی تغذیه میشوند و امتیازات فراوانی را مورد استفاده قرار میدهند.
- بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از امور بنگاهداری و فعالیتهای اقتصادی و تمرکز آنها بر امور مربوط به حوزههای مستقیما مرتبط با امور نیروهای مسلح تاکید میشود.
امید آن داریم که نظام تصمیمگیری کشور در سایه یادگیری از اتفاقات پرهزینهای که طی دهههای گذشته رخ داده و در درون هریک از آنها، درسهایی فراوان و سازنده همراه داشته، بتواند ایرانی آباد، آزاد، مستقل و پرنشاط را برای این مردم قهرمان و شریف، از خود به یادگار بگذارد.
به یاری خدا و همراهی همگانی، چنین باد
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
روزنامه هممیهن
این روزها رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا هر دو سرشار از ستایش و تمجید از فضای «همبستگی ملی» است که در واکنش به حملۀ نظامی اسرائیل به خاک کشورمان پدید آمده است.
همبستگی ملی ضرورت همیشگی جوامع به قصد عبور از مشکلات و بحرانها و حفظ ثبات و بقای کشورهاست و جز خیر از آن برنمیخیزد. با این همه روشن است که همبستگی ملی میتواند از فضای ذهنی و دنیای مجازی و تبلیغاتی آغاز شود، اما تا مؤلفههای عینی آن، در سطوح مختلف جامعه شکل نگیرد، قابل دوام و بقا نیست.
از این رو، هر فرد و دسته و نهادی که واقعاً به ضرورت همبستگی ملی در جامعۀ ایرانی باور قلبی دارد، باید در جهت کمک به عینیسازی آن حرکت کند وگرنه از حدود حرف و شعار فراتر نرفته است.
همبستگی ملی تعریف به نسبت روشنی دارد. توافق و اجماع عموم یا اکثریت قاطعی از مردم بر روی یک تصمیم کلان و مشخص، در فضایی باز و آزاد و شفاف و کمک به تحقق عینی آن، مصداقی از همبستگی ملی در یک کشور است. بنابراین در درجۀ نخست، پایۀ همبستگی ملی عموم مردماند و آنها یا گروههای مرجع و نمایندگان مدنی و سیاسیشان باید با شرایط برابر و حقوق یکسان، قادر به اظهارنظر و بحث و گفتوگوی عمومی به قصد کشف بهترین تصمیم در شرایط پیچیده و دشوار باشند و بعد از تصمیمگیری با تحمل هزینههای احتمالی آن، دولتها را برای عملی کردن آن یاری رسانند.
درست به همین دلیل مستثنی کردن اقشار و طبقات مختلف مردم و گروههای گوناگون سیاسی که به اصلِ «امر ملی» وفادارند، نقض همبستگی ملی است و مانع شکلگیری و استمرار و بقای آن میشود. سالیان درازی است که در جامعۀ ما افرادی صرفاً به علت نقد سیاستهای حاکم و یا انتقاد از مسئولان کشور به زندان افتادهاند و تحت عنوان زندانیان سیاسی یا عقیدتی شناخته میشوند.
در این یادداشت قصد من مشخصاً پرداختن به مورد مصطفی تاج زاده است که مدت حبس او به ده سال رسیده است. آقای تاج زاده نامی آشنا برای جامعۀ سیاسی کشور است. در عملکرد و مواضع فکری او ابهامی وجود ندارد. برای دفاع از راهکارهای سیاسی خود همواره آمادۀ بحث و گفتوگو و مناظره است. طبیعی است در جامعهای به پیچیدگی و بغرنجی جامعۀ ایران، یک فرد به هر اندازه هم که توانا و صاحب صلاحیت باشد، امکان کشف همۀ راهکارهای درست یا مفید را ندارد.
این نکته را بدان دلیل مطرح کردم که سخنم صادقانه و خالی از هر نوع تظاهر و ریا باشد. به هر حال، من در پارهای مسائل بخصوص در تحلیل شرایط کشور و نوع مواجهۀ فردی و جمعی با مشکلات موجود با آقای تاج زاده اختلاف نظر جدی داشتم. چندین بار در این باره با هم مناظره کردیم و برخی از بحثهای خصوصیمان چندان هم آرام پیش نمیرفت.
اینکه ادعای کدامیک از ما درست بوده است، یک مسئلۀ بسیار فرعی است، هر یک از ما ایرانیان از حق طبیعی و خدادادی و طبیعیِ اندیشیدن و نظر دادن و انتقاد کردن برخورداریم و در هیچ شرایطی این قبیل مقولات نباید مجرمانه تعریف شود و صاحب نظر یا نقدی را با مشکلات و محدودیتهایی چون زندان روبهرو کند.
از این رو، مصطفی تاج زاده کاملاً بیدلیل به زندان افتاده است گو اینکه نظرات و یا نوع مواجههاش با مسائل ممکن است مورد انتقاد دیگران باشد.
به زبان روشنتر، بر اساس علم حقوق و قوانین از جمله قوانین جاری، آقای تاج زاده مرتکب جرم یا خلافی نشده است که مستوجب زندان آن هم به مدت ده سال آزگار باشد. او فقط نظر و نقدش را مطرح کرده است و افرادی از نوع بیان آن رنجیدهخاطر شدهاند. این رنجیدگی هیچ دلیلی برای زندانی کردن شهروندی با ویژگیهای مصطفی تاج زاده فراهم نمیکند.
آقای تاج زاده آدم خاصی است. خانوادهدوست است و در عین حال زندگی خود را وقف خدمت به جامعه کرده است. اهل خنده و شوخی و بذلهگویی است. در کمک به دیگران پیشقدم است. اصول و چارچوب تعریف شدۀ خود را دارد. برای پیشبرد نظراتش به سختی تلاش میکند. اهل بحث و جدل و بسیار پرجنب و جوش است. سرسختیها و انعطافهای مخصوص به خود را دارد. سالها در همین نظام مسئولیتهای سطح بالایی به عهده داشته و در جهت اصلاح وضع موجود تلاش کرده است. چنین انسانی بدون تردید جایش در زندان نیست.
مصطفی تاج زاده از معدود اهل سیاستی است که اختلاف نطر با دیگران را دستمایۀ اختلاف شخصی قرار نمیدهد. در تمام مدتی که درگیر مناظره و یا بحثهای داغ بودیم، هرگاه برایم مشکلی پیش میآمد، برای حلش به او مراجعه میکردم. همیشه دلسوز و پیگیر بود و از کمک مضایقه نمیکرد.
هر نوع سخن از همبستگی ملی با زندانی بودن مصطفی تاج زاده تضاد و تنافر دارد. آزادی او و دیگر زندانیانی که به دلیل نوع نقد یا اظهارنظر خود به زندان افتادهاند، گام نخست در جهت تحقق عینی و عملی همبستگی ملی است.
کشور با شرایط بینهایت بغرنجی روبهروست. فقط آنها که برداشتی سطحی از اوضاع ایران و منطقه و جهان دارند، این گزاره را رد میکنند. برای عبور از این شرایط همراهی و کمک عموم ایرانیان ضروری است بخصوص افرادی در سطح آقای تاج زاده و یا دیگر دوستانی مثل سعید مدنی، ابوالفضل قدیانی، مصطفی مهرآیین، مهدی محمودیان، رضا خندان و دهها زندانی زن و مرد دیگری که به دلیل عقاید یا نظرات سیاسی خود به زندان افتادهاند، هرچند که ممکن است به نوع رویکرد و زبان مورد استفادۀ آنان در نقد وضع موجود، انتقادهای بسیاری وجود داشته باشد همانطور که از زاویهای دیگر نسبت به تک تک ما وجود دارد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
نامهای به مصطفی مهرآیین، آنکه روشنایی را از یاد نبرده است
مصطفی عزیز،
این نامه را برایت نمینویسم که دلت قرص شود؛ تو از ما قرصتری، از ما که بیرون زندانیم اما اسیر هزارتوی ترس، عادت و خاموشی. این نامه را مینویسم تا به سهم خود، سکوت را بشکنم، چون میدانم سکوت، همدستیست؛ و من نمیخواهم در جنایتِ فرهیختگیکشی شریک باشم.
تو اکنون در زندانی که سزاوار هیچ انسانی نیست، چه رسد به تو؛ انسانی که عمرش را صرف کاشتن بذر اندیشه، گفتوگو، پرسش و فضیلت کرد. تو را، نه به جرم خیانت، نه به دلیل فساد که به جرم «فکر کردن» به بند کشیدهاند. به جرم آنکه گفتی: آزادی فضیلتی است، نه امتیاز. به جرم آنکه دانشگاه را مأمن دانستی، نه ملحقات قدرت.
بگذار رک و بیواسطه بگویم: جای تو در زندان نیست. جای تو در کلاس است، در حلقهی دانشجویانی که چشمشان هنوز میدرخشد وقتی از اخلاق و وطن و آزادی حرف میزنی. تو اگرچه اکنون میان دیوارهایی سرد محبوس باشی، اما باور کن، در جان بسیاری از ما جاری هستی. صدایت، هنوز از تریبون کلاسها میآید، حتی اگر میکروفونی در کار نباشد.
من از تو آموختم که عشق به وطن، چیزی فراتر از شعار است. تو وطن را نه با پرچم، نه با خاک که با مردمش معنا میکردی. برای تو وطن، دانشجویی بود که نان نداشت، استادی بود که جرات نداشت، مادری بود که فرزندش را در راه آزادی از دست داد. برای همین است که میخواهند صدایت را خاموش کنند، چون یادآور حقیقتی هستی که فراموشکردنی نیست.
تو همه ما را به «یادآوری» دعوت میکردی، به ایستادن، به نه گفتنِ آرام اما سرسخت؛ و اکنون، نوبت ماست. نوبت ماست که فریاد بزنیم:
آزادی تو، فقط آزادی یک فرد نیست. آزادی تو، برائت اندیشه است از اتهام. آزادی تو، بازگشت وقار به دانشگاه است.
تو هرگز مصلحتطلب نبودی و ما، دوستانت، شایسته نیست که در مصلحت سکوت کنیم. دلیلی ندارد در کشوری که مدعی فرهنگ است، فرهیختهای چون تو باید پشت میلهها بنشیند. دلیلی ندارد دانایی، خطرناکتر از خشونت قلمداد شود.
چه واژگانی را باید به کار بگیرم که بزرگیات را فریاد بزنم بیآنکه شبیه ستایشهای بیمزه باشد؟ تو را نمیستایم که در بند رفتهای؛ تو را به خاطر ایستادنت، به خاطر نترسیدنت، به خاطر نپیوستنات به کاروان سکوت و سازش، احترام میگذارم. تو فرزند دانشی که زخم خورده اما زانو نزده است.
دوست من،
ما تو را کم داریم. بسیار. نبودنت، خلاییست در فضای فکری این سرزمین. کلاسها بیتو بیجان شدهاند. دانشجویان منتظرند، نه فقط برای شنیدن سخنرانیهایت، بلکه برای دیدن اینکه هنوز میتوان ایستاد، هنوز میتوان صادق ماند، هنوز میتوان از آزادی گفت و وا نداد.
میدانم در کجای زمان ایستادهای. میدانم چطور روز را به شب میرسانی بیآنکه از درختی حرف نزنی یا از درد انسان. تو از آن دست آدمهایی هستی که اگر لب از سخن فروبندند، واژهها خودشان راهی برای گفتن پیدا میکنند. حالا که تنِ تو در بند است، اندیشهات، صدا، صبر، واژه، ما — همه ما — سخنگوی توایم.
در تو، جامعهشناسی صرفاً دانش نبود؛ دردی بود که به زبان آمد، زخمی که به شکل تحلیل گفتوگو شد. تو از آنها نبودی که درس بدهند تا فراموش کنند؛ تو میگفتی تا زنده نگه داری. کلاسهایت، خانهی تفکر بود؛ و حالا، ما که بیرونیم، بیشتر از همیشه دلتنگ آن خانهایم. نه فقط دلتنگ تو که دلتنگ پرسش، دلتنگ جرأت، دلتنگ انسانی که از «دانشگاه» فقط دیوار نساخت.
ما این روزها، هر بار که از کنار دانشگاه میگذریم، صدای تو را میشنویم. در راهروها، پشت در کلاسها، در حرفهای آرام دانشجویانی که هنوز باور دارند آگاهی، جُرم نیست. میشنویم که میگویی: «آزادی، فقط نبودِ بند نیست، حضور معناست.» و تو معنا بودی، هستی، خواهی بود.
دوست من،
اگرچه جغرافیای تنات را تنگ کردهاند، جغرافیای جانات بیمرز مانده است. هنوز هر پرندهای که پر میزند، پیامیست از تو. هنوز هر سکوتی، پژواکیست از صدای تو؛ و ما، در هر کلمه، در هر کتاب، در هر شعر، رد پایت را دنبال میکنیم. نه برای دلتنگی، برای امید. برای آنکه این تاریکی، پایان قصه نیست.
ما به بازگشتت نیاز داریم، به حضورت، به روشنگریات. این خاک، اگر هنوز امیدی در خود دارد، به خاطر آدمهایی چون توست. کسانی که وطن را دوست دارند، بیآنکه تملق بگویند. کسانی که حرف میزنند، نه از روی عصبانیت که از سر عشق؛ و عشق تو، به این سرزمین، عمیقتر از شعارهای هزاربارهایست که گوشمان را پر کرده است.
آزادی تو، باید مطالبهی ما باشد، نه لطف آنها. آزادی تو، نشانهای است که آیا این سرزمین، هنوز جایی برای فرزانگی دارد یا نه.
ما تا آزادیات سکوت نخواهیم کرد.
نه به خاطر رابطهی شخصیمان با تو،
بلکه به خاطر وظیفهمان در برابر آنچه درست است.
باید برگردی، نه برای خودت، برای ما. باید بیایی تا دوباره از فضیلت بگویی، از حقیقت، از عشق. باید بگویی که چگونه وطن را میتوان دوست داشت، بیآنکه خود را بفروشی.
تا آن روز، در کنار تو میمانیم.
از تو یاد گرفتهایم چگونه مقاومت کنیم.
اکنون نوبت ماست که در نبودت، صدای تو باشیم.
با رفاقت، خشم و امید،
از زبان دوستی که میداند تو سزاوار بند نیستی که تو سزاوار آزادی و احترام و بازگشت پیروزمندانهای. نام تو، حتی اگر خاموش شود، باز پژواک خواهد داشت.
قربان عباسی - شهروند
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، در مصاحبهای که روز دوشنبه منتشر شد، گفت که معتقد است ایران میتواند اختلافات خود با ایالات متحده را از طریق گفتگو حل کند، اما اعتماد پس از حملات ایالات متحده و اسرائیل به کشورش، مسئلهساز خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری رویترز، پزشکیان در مصاحبه با تاکر کارلسون، پادکستر محافظهکار آمریکایی که روز شنبه انجام شده، گفت: «من بر این باورم که میتوانیم اختلافات و منازعات خود را با ایالات متحده از طریق گفتوگو و مذاکره به راحتی حل کنیم.»
رئیس جمهور ایران، از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، خواست که اجازه ندهد بنیامین نتانیاهو، رهبر اسرائیل – که روز دوشنبه برای مذاکرات در کاخ سفید به واشنگتن سفر کرده است – او را وارد جنگ با ایران کند.
پزشکیان اظهار داشت: «رئیسجمهور ایالات متحده، آقای ترامپ، به اندازه کافی توانمند است که منطقه را به سمت صلح و آیندهای روشنتر هدایت کند و اسرائیل را در جایگاه خود قرار دهد، یا وارد یک چاله بیانتها یا یک باتلاق شود.» وی افزود: «پس انتخاب این مسیر به رئیسجمهور ایالات متحده بستگی دارد.»
کارولین لویت، سخنگوی کاخ سفید، گفت که مطمئن نیست ترامپ اظهارات رئیسجمهور ایران را دیده باشد، اما موافقت کرد که او [ترامپ]فرد مناسبی برای حرکت منطقه به سمت صلح است.
پزشکیان، اسرائیل، دشمن دیرینه جمهوری اسلامی را مسئول فروپاشی مذاکراتی دانست که هنگام آغاز حملات اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن در جریان بود. این حملات آغازگر یک جنگ هوایی ۱۲ روزه با اسرائیل بود که در آن فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای ایران کشته شدند.
پزشکیان پرسید: «چطور میتوانیم دوباره به ایالات متحده اعتماد کنیم؟» وی ادامه داد: «چگونه میتوانیم مطمئن باشیم که در میانه مذاکرات، رژیم اسرائیل دوباره اجازه حمله به ما را پیدا نخواهد کرد؟»
متن کامل گفتوگوی پزشکیان با تاکر کارلسون به نقل از خبرگزاری ایرنا
* از شما متشکرم جناب آقای رئیسجمهور. به نظر میرسد اکنون وقفهای در درگیری میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد شده است؛ بهنظر شما، این وضعیت در نهایت چگونه به پایان خواهد رسید؟ و مایلید این درگیری چگونه خاتمه یابد؟
پزشکیان: ما آغازگر جنگ نبودیم و نمیخواهیم جنگی ادامه پیدا کند. از روزی که مسئولیت را بر عهده گرفتم، شعارم ایجاد وحدت در داخل و برقراری صلح و آرامش با همسایگان و جهان بوده است.
* شما از صلح سخن میگویید، جناب آقای رئیسجمهور. از سوی دیگر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا نیز معتقد است که حمله اخیر دولت آمریکا به تأسیسات هستهای ایران ناشی از این باور صورت گرفته که جمهوری اسلامی ایران حاضر نیست از برنامه هستهای خود دست بکشد. بهزعم آقای ترامپ، دستیابی به صلح امکانپذیر نخواهد بود، مگر آنکه ایران از ادامه این برنامه صرفنظر کند. آیا مایل هستید که در مسیر رسیدن به صلح، از برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران چشمپوشی کنید؟
پزشکیان: واقعیت این است که نتانیاهو از سال ۱۹۹۲ این ذهنیت را القا کرده که ایران به دنبال سلاح هستهای است و هر رئیسجمهوری که در آمریکا روی کار آمده، همین تصور را در ذهن او تقویت کردهاند. او تلاش کرده این دروغ را به رؤسایجمهور آمریکا القا کند که ایران در پی سلاح هستهای است. ما به هیچوجه به دنبال سلاح هستهای نبودهایم، نیستیم و نخواهیم بود. این، دستور و فتوایی است از سوی مقام معظم رهبری صادر شده و در همکاری کامل ما با آژانس بینالمللی انرژی اتمی راستیآزمایی شده، اما متأسفانه با رفتار آنها، این روند مختل شد.
* آیا این به آن معناست که شما تأیید میکنید گزارشهایی که حاکی از قطع همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، صحت دارد؟ در چنین شرایطی، دیگر راهی برای آگاهی از میزان اورانیوم موجود، درصد و سطح غنیسازی وجود ندارد و عملاً جامعه جهانی نمیداند که ایران در چارچوب برنامه هستهای خود چه اقداماتی انجام میدهد. بهنظر شما، از این پس چگونه میتوان فرآیند راستیآزمایی را درباره برنامه هستهای ایران انجام داد؟ و آیا این امکان وجود دارد که کشورهای دیگر بتوانند در این مسیر مشارکت داشته باشند؟
پزشکیان: آقای کارلسون! ما بر سر میز مذاکره بودیم. در حال گفتوگو بودیم و رئیسجمهور آمریکا برای ایجاد صلح ما را دعوت کرده بود. در آن جلسه به ما گفتند تا زمانی که ما اجازه ندهیم، اسرائیل حمله نخواهد کرد. اما در جلسه ششم، در حالیکه ما همچنان در حال مذاکره بودیم، عملاً روی میز مذاکره بمب انداختند و دیپلماسی را نابود کردند. با این حال، درباره نظارت، بدون تردید آمادهایم مجدداً وارد گفتوگو شده و راستیآزمایی کنیم. ما هرگز از راستیآزمایی فرار نکردهایم و آمادگی داریم که باز هم بررسی انجام شود، ولی متأسفانه، در پی حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ما، بسیاری از تجهیزات و اماکن تخریب شده و دسترسی به آنها به سادگی ممکن نیست. باید صبر کنیم تا ببینیم آیا امکان دسترسی مجدد وجود دارد یا خیر.
* گزارشهایی منتشر شده که حکایت از آن دارد، دولت شما بر این باور است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی از تأسیسات هستهای ایران جاسوسی کرده و اطلاعات محرمانه را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است. آیا این دیدگاه مورد تأیید شماست؟ و اگر چنین است، آیا مدرکی در این خصوص در اختیار دارید که مایل باشید آن را به جهانیان ارائه دهید؟
پزشکیان: در زمینه اعتماد به آژانس، بهدلیل اقداماتی که رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از اطلاعات بازرسیها انجام داد، بدبینیهایی به وجود آمد. با این حال، ما همیشه آماده همکاری بودیم و اجازه دادیم آژانس از تمام مراکزی که تحت نظرش بود، بازدید کند. بیاعتمادی زمانی تشدید شد که گزارش اخیر آژانس به رژیم صهیونیستی بهانه داد تا بدون هیچ مجوزی به مراکز هستهای ما حمله کند. متأسفانه، آژانس حتی حمله به مراکزی که تحت نظارت خودش بود و ما طبق NPT آن را پذیرفته بودیم، محکوم نکرد. این مسئله از منظر حقوق بینالملل قابلقبول نیست و باعث بیاعتمادی بین مردم و قانونگذاران ما نسبت به آژانس شده است.
* جنابعالی اشاره فرمودید که جمهوری اسلامی ایران همواره از جنگ دوری کرده و در پی استفاده از مسیر دیپلماسی برای حلوفصل اختلافات با ایالات متحده آمریکا بوده است، اما ناگهان این روند با حادثهای مختل شد. اکنون مایلم بپرسم، آیا آمادگی آن را دارید که بار دیگر آغاز تازهای در مسیر دیپلماسی داشته باشید؟ بهعبارت دیگر، آیا امکان یک «ریاستارت» در مذاکرات وجود دارد؟ و اگر چنین است، از دیدگاه شما، توافق مطلوب با آمریکا باید به چه شکلی و بر چه اساسی حاصل شود؟
پزشکیان: به نظرم ما میتوانستیم خیلی راحت با گفتوگو مشکلاتمان را حل کنیم. چارچوب گفتوگوها میتواند بر اساس قوانین بینالمللی و حقوق کشورها باشد. ما هیچ خواستهای جز احترام به قوانین بینالمللی نداشته و نداریم. این نتانیاهوست که منطقه را دچار آشوب کرده و تلاش کرده گفتوگوی ما را مختل کند. ما بهدنبال صلح هستیم. باور من این است که در دنیای کوچک ما، انسانها باید در صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند، اما به ما حمله شد. ملت ما توان دفاع از خود را دارد. من معتقدم رئیسجمهور آمریکا میتواند منطقه را بهسمت صلح و امنیت هدایت کند یا آن را وارد یک جنگ بیپایان کند.
* آیا برنامهای برای ورود مجدد به مذاکرات با ایالات متحده آمریکا در نظر دارید؟ چه این مذاکرات با نماینده فعلی آمریکا، آقای ویتکاف باشد یا با فردی دیگر. و اگر چنین برنامهای وجود ندارد، از دیدگاه شما، در صورت ادامه این وضعیت، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟
پزشکیان: ما با مذاکره مشکلی نداریم. اما فجایعی که رژیم صهیونیستی در منطقه و کشور ما رقم زده، از جمله ترور و به شهادت رساندن فرماندهان ما در خانههایشان – که جنایت جنگی محسوب میشود – و شهادت دانشمندانمان همراه با خانواده و فرزندانشان، کشتار بیگناهان و بمباران زنان باردار، وضعیت را بحرانی کرده است؛ رژیم صهیونیستی برای اینکه یک نفر را بکشد، یک ساختمانها را بر سر مردم آوار کرده! امیدواریم پس از عبور از این بحران، باز بتوان به میز مذاکره بازگشت. البته این نیازمند یک شرط است: اعتماد به روند گفتوگو. نباید در میانه گفتوگو، مجدداً به رژیم صهیونیستی اجازه حمله داده شود و آتش جنگ آغاز گردد.
* آیا بر این باور هستید که دولت اسرائیل تلاش کرده است جنابعالی را ترور کند؟
پزشکیان: تلاش شد و اقدام هم صورت گرفت، اما باور ما این است که اگر خدا بخواهد، انسان زنده میماند و اگر نخواهد، ممکن است حتی در پیادهروی هم جان بدهد. ما آمادهایم تا پای جان از مردم، استقلال و آزادی سرزمینمان دفاع کنیم و از مرگ نمیهراسیم، اما در جهانی که در آن زندگی میکنیم، اینکه با خونریزی، قتل، غارت و امیال شیطانی منطقه را ناامن کنند، بسیار زشت و تأسفبار است.
* اگر اجازه بدهید، مایلم بار دیگر به این موضوع بازگردم. تا کنون گزارشی رسمی در دست نیست که نشان دهد ایالات متحده آمریکا تلاش کرده باشد جنابعالی را ترور کند یا اینکه این موضوع از سوی نهادهای رسمی تأیید شده باشد، آیا ممکن است در این خصوص توضیح بیشتری ارائه فرمایید؟
پزشکیان: این اقدام از سوی رژیم صهیونیستی بود و نه آمریکا. ما در جلسهای داخلی مشغول مرور برنامهها بودیم که – براساس اطلاعاتی که از جاسوسهایشان گرفته بودند – منطقهای را که در آن حضور داشتیم، بمباران کردند. ولی وقتی خدا نخواهد، حادثهای رخ نمیدهد. ما نیز هیچگاه از مرگ و شهادت در راه استقلال و عزت کشورمان نهراسیدهایم. مردم و سرزمین ما در مواجهه با جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، به وحدت و انسجام بیشتری دست یافتند. ایران یک تمدن است و مردم ایران ممکن است در برخی مسائل اختلافنظرهایی داشته باشند، اما هر ایرانی در هر نقطهای از جهان، قدر تمامیت ارضی کشورش را میداند و از آن دفاع میکند و خواهد کرد. توصیه من به دولت آمریکا این است که خود را وارد جنگی نکند که با اهداف غیرانسانی نتانیاهو و نسلکشیهایش به راه افتاده؛ این جنگ بیپایانی خواهد بود که جز وحشت و ناامنی برای منطقه چیزی ندارد.
* بسیاری از مردم آمریکا همچنان از ایران هراس دارند و نگرانند که ممکن است ایران با بمب اتمی به ایالات متحده حمله کند. آنها ویدیوهایی میبینند که در آن برخی از مردم ایران شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند و ایالات متحده را «شیطان بزرگ» خطاب میکنند. بهنظر شما، آیا این نگرانیها واقعبینانه است؟ و آیا مردم آمریکا باید از ایران بترسند؟
پزشکیان: من فکر نمیکنم این تصویر، برداشت درستی از ایران باشد. در ۲۰۰ سال گذشته، حتی یکبار هم ایران به کشوری حمله نکرده است. شعار «مرگ بر آمریکا» هم بههیچوجه به معنای مرگ بر مردم یا حتی مسئولان آمریکا نیست. این شعار یعنی «مرگ بر جنایت»، «مرگ بر قتل»، «مرگ بر حمایت از کشتار»، و «مرگ بر سیاستهایی که منطقه را ناامن میکنند». تا حالا ایرانیای دیدهاید که در آمریکا دست به ترور زده باشد؟ من که نشنیدهام. تا جایی که میدانیم، هیچ ایرانیای بهدنبال ترور و ناآرامی نبوده است، اما افرادی دیگر در منطقه بودند که رئیسجمهور آمریکا اذعان کرده خودِ آمریکا آنها را تربیت کرده؛ همان داعشیها که باعث ناامنی و جنایت در منطقه و حتی در آمریکا شدند و نگاه منفی در دنیا نسبت به دین و باورهای ما ایجاد کردند. شعار «مرگ بر...» ما، علیه جنایت و ناامنی است، نه انسانها. هر کنشگری که از این مسیر حمایت کند، مورد لعن مردم ماست، نه افراد بهعنوان انسان.
* دو تن از مراجع تقلید و علمای برجسته ایران، فتواهایی را علیه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا صادر کردهاند، از دیدگاه شما، این فتاوا چه معنا و مفهومی دارند؟
پزشکیان: تا جایی که من اطلاع دارم، آنها علیه هیچ فرد خاصی فتوا صادر نکردهاند. فتوایی که منتشر شده – که البته ارتباطی به دولت یا رهبری ندارد – فقط اعلام میکند که توهین به مذهب یا شخصیتهای مذهبی، از نظر اعتقادی، محکوم و غیرقابلقبول است. این مسئله مشخصاً مربوط به رئیسجمهور آمریکا یا اشخاص دیگر نیست. دانشمندان دینی نظرات علمی خود را بیان کردهاند، اما این فتوا هرگز معنای قتل یا تهدید ندارد.
* با توجه به اینکه شمار قابل توجهی از اتباع ایرانی در ایالات متحده آمریکا زندگی میکنند، برخی بر این باورند که این افراد، بهاصطلاح « sleeper cells » یا مأموران خفتهای هستند که در انتظار دریافت فرامین از سوی شما بهسر میبرند تا در داخل خاک آمریکا دست به اقدامات خشونتآمیز یا تروریستی بزنند. آیا مایل هستید از اینجا پیامی خطاب به آنان بدهید و از آنها بخواهید که از هرگونه اقدام خشونتآمیز در خاک ایالات متحده پرهیز کنند؟
پزشکیان: راستش، بسیاری از مواردی که شما مطرح میکنید را برای اولینبار بهعنوان یک ایرانی میشنوم. آیا در رفتار ایرانیهایی که در آمریکا زندگی میکنند، جز علم، ادب، همراهی و دانش چیز دیگری دیدهاید؟ این تصاویری است که صهیونیستها و برخی که دنبال ادامه جنگ و ناآرامیاند، تبلیغ میکنند. آنها تلاش میکنند با ترساندن افکار عمومی و تصمیمگیران، آمریکا را به جنگی بکشانند که هیچ نفعی برایش ندارد.
* در اوایل انقلاب، بهنظر میرسید که ایران تا حدی دارای روابط اقتصادی با اسرائیل بوده و حتی گفته میشود که در آن زمان، برخی سلاحها نیز از سوی اسرائیل به ایران منتقل شده است. چه عاملی موجب شد که چنین تغییری بنیادین در روابط میان ایران و اسرائیل ایجاد شود؟ و چه کسی مسئول این تغییر مسیر بوده است؟
پزشکیان: اتفاقاتی که در برابر چشم جهانیان توسط رژیم صهیونیستی رقم خورده، کاملاً آشکار است. در غزه، نتانیاهو با خونسردی کودکان، زنان، مدارس و دانشگاهها را بمباران میکند. راه آب، غذا و دارو را بسته است. این اقدامات مصداق نسلکشی است. چنین رفتاری برای مردم منطقه غیرقابلقبول است. تا جایی که من اطلاع دارم، ایران هرگز از رژیم صهیونیستی سلاحی نگرفته و هرگز دنبال جنگ نبودهایم. این جنگها به ما تحمیل شدهاند. حتی جنگ با عراق را ما آغاز نکردیم. امروز هم رژیم صهیونیستی به ما حمله کرده. ما قصد جنگ نداشتیم، ولی متأسفانه تلاش میکنند پای آمریکا را هم به این درگیری بکشانند.
* آیا بهنظر شما، در نتیجه تبادلات دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، میتوان به جهانی دست یافت که در آن بار دیگر شرکتهای آمریکایی در ایران سرمایهگذاری کنند، تحریمها برداشته شده باشند و نهایتاً صلح برقرار شده باشد؟ آیا چنین وضعیتی، هدف مورد نظر شماست؟
پزشکیان: از زمانی که به مسئولیت رسیدم، تلاش کردم ابتدا وحدت و انسجام را در کشور تقویت کنم و سپس روابطی سالم و مثبت با همسایگان برقرار سازم. در گفتوگویی که با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان باور داشتند که سرمایهگذاران آمریکایی میتوانند به ایران بیایند و هیچ مانعی برای فعالیت آنها وجود ندارد. این باور رهبری عزیز انقلاب ماست. متأسفانه این رژیم صهیونیستی است که اجازه آرامش به منطقه نمیدهد. بهنظر من رئیسجمهور آمریکا – آقای ترامپ – میتواند یا شرایط را بهسمت صلح و امنیت هدایت کند و رژیم صهیونیستی را مهار کند؛ یا در دام نتانیاهو و جنگ بیپایانش بیفتد. این تصمیمی است که رئیسجمهور آمریکا باید بگیرد. ما برای هر نوع همکاری اقتصادی، صنعتی و تجاری با آمریکاییها آمادگی داشتهایم و همچنان داریم؛ اما این تحریمها هستند که مانع حضور آنها در کشور ما شدهاند.
* جناب آقای رئیسجمهور، اجازه میخواهم بهعنوان آخرین پرسش، این سؤال را مطرح کنم که در صورت آغاز یک جنگ گستردهتر علیه جمهوری اسلامی ایران، تا چه اندازه احتمال میدهید که متحدان ایران، از جمله چین و روسیه، در حوزههای اقتصادی یا نظامی از ایران حمایت کنند؟ و آیا شما انتظار چنین حمایتی را دارید؟
پزشکیان: آنچه برای ما اهمیت دارد، باور به خداوند و اعتقاداتمان است. ما توانایی دفاع از خود را داریم و اگر لازم باشد تا پای جان برای دفاع از کشور و تمامیت ارضیمان ایستادگی خواهیم کرد. ما بهدنبال جنگ نیستیم. بارها گفتهایم که دنبال سلاح هستهای نیستیم. ولی تصوری غلط در ذهن برخی سیاستمداران آمریکایی شکل گرفته است؛ تصوری که نتانیاهو با جنگطلبیهایش همچنان تقویت میکند. وقوع هرگونه جنگ در این منطقه، آتش و ناامنی را در سراسر خاورمیانه شعلهور خواهد کرد. اگر رئیسجمهور آمریکا خواهان چنین آیندهای است، میتواند مسیر را ادامه دهد. اما اگر خواهان صلح است – و من نیز اعتقاد دارم باید به سمت صلح و ثبات حرکت کنیم – نباید اجازه دهد رژیم صهیونیستی منطقه را به آتش بکشد. رئیسجمهور آمریکا میتواند با مهار نتانیاهو، به جنگ و خونریزی پایان دهد. این تصمیم، به سیاست رئیسجمهور آمریکا بستگی دارد.
* جناب آقای رئیسجمهور، صمیمانه قدردان شما هستم بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید و زمانی که برای بیان دیدگاهها و نقطهنظرات خود اختصاص دادید.
پزشکیان: از اینکه فرصتی فراهم شد تا آنچه در دل داریم و به آن باور داریم با شما در میان بگذاریم، متشکرم. امیدوارم مردم و دولت آمریکا برای کشور خود و منطقه، صلح و آرامش را دنبال و محقق کنند. از این فرصت سپاسگزارم.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
بازرسان دولتی در روسیه روز دوشنبه، ساعاتی پس از اخراج وزیر حمل و نقل برکنار شده روسیه توسط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور، اعلام کردند که جسد او در ماشینش در خارج از مسکو با جراحت ناشی از گلوله پیدا شده است. فرضیه اصلی این است که او خودکشی کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، در حکم ریاست جمهوری که اوایل روز دوشنبه منتشر شد، هیچ دلیلی برای برکناری رومن استاروویت، ۵۳ ساله، پس از تقریباً یک سال فعالیت در این سمت، ذکر نشده است. با این حال، تحلیلگران سیاسی به سرعت این احتمال را مطرح کردند که او ممکن است در ارتباط با تحقیقات در مورد فساد در منطقهای که زمانی اداره میکرد، برکنار شده باشد.
خبرگزاری رویترز نتوانست این گمانهزنیها را بهصورت مستقل تأیید کند، اما یک منبع در صنعت حملونقل، که به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت که موقعیت استاروویت ماهها به دلیل پرسوجوها درباره همان پرونده فساد مالی در معرض خطر بود.
این تحقیقات بر این موضوع متمرکز است که آیا ۱۹.۴ میلیارد روبل (معادل ۲۴۶ میلیون دلار) که در سال ۲۰۲۲ برای تقویت مرزهای روسیه با اوکراین در منطقه کورسک اختصاص یافته بود، به درستی هزینه شده یا بخشی از این بودجه اختلاس شده است.
کمیته تحقیقات روسیه، که مسئول بررسی جرایم بزرگ است، در بیانیهای اعلام کرد که در حال بررسی دقیق شرایط مرگ استاروویت است.
رسانههای مختلف روسی به نقل از منابع انتظامی گزارش دادند که یک تپانچه متعلق به استاروویت، که از همسر خود جدا شده و دو دختر داشت، در نزدیکی جسد او پیدا شده است. برخی رسانههای روسی، به نقل از منابع انتظامی، گزارش دادند که جسد او با زخم گلوله در سر، در میان بوتههای نزدیک خودروی او، که یک تسلا بود، پیدا شده و نه در داخل خودرو. این خودرو در نزدیکی پارکی نه چندان دور از خانه او در منطقه مسکو رها شده بود.
استاروویت پیش از انتصاب به عنوان وزیر حملونقل در مه ۲۰۲۴، به مدت نزدیک به پنج سال فرماندار منطقه کورسک بود. سه ماه پس از انتصاب او به عنوان وزیر حملونقل، نیروهای اوکراینی در بزرگترین تهاجم خارجی به خاک روسیه از زمان جنگ جهانی دوم، به منطقه کورسک حمله کردند. این نیروها پس از درگیریهای شدید و تخریب گسترده، اوایل سال جاری از منطقه بیرون رانده شدند.
در آوریل سال جاری، جانشین استاروویت در مقام فرماندار و معاون سابق او، الکسی اسمیرنوف، به اتهام اختلاس بودجهای که برای اهداف دفاعی در نظر گرفته شده بود، متهم شد. اتهامات حاکی از آن بود که بودجهای که برای تقویت دفاع مرزی اختصاص یافته بود، به سرقت رفته و همین امر کورسک را در برابر حمله اوکراین آسیبپذیرتر کرده بود.
برخی رسانههای روسی روز دوشنبه گزارش دادند که اسمیرنوف به بازرسان دولتی گفته است استاروویت نیز در این کلاهبرداری دخیل بوده است.
خبرگزاری رویترز نتوانست این ادعا را تأیید کند و وکیل اسمیرنوف، که اتهام اختلاس را رد کرده، به خبرگزاری دولتی RIA گفت که نمیتواند اظهارنظر کند.
چالشهای بخش حملونقل
برکناری استاروویت در زمانی رخ میدهد که بخش حملونقل روسیه با چالشهای قابلتوجهی مواجه است، در حالی که جنگ در اوکراین وارد چهارمین سال خود شده است.
صنعت هوانوردی روسیه با کمبود قطعات یدکی مواجه است و شرکت راهآهن روسیه، بزرگترین کارفرمای این کشور، با افزایش هزینههای بهره به دلیل نرخهای بالای بهره، که برای مهار تورم فزاینده ناشی از جنگ ضروری است، دستوپنجه نرم میکند.
پهپادهای دوربرد اوکراینی نیز اغلب فرودگاههای روسیه را مجبور به تعلیق فعالیتهای خود به دلایل ایمنی میکنند، که گاهی اوقات اختلالات بزرگی را به دنبال دارد.
کاخ کرملین اعلام کرد که آندری نیکیتین، فرماندار سابق منطقه نووگورود، به عنوان سرپرست وزارت حملونقل منصوب شده است و تصاویری از دست دادن او با پوتین در کرملین منتشر کرد.
دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، در پاسخ به پرسوجویی درباره انتصاب سریع نیکیتین، گفت که پوتین معتقد است نیکیتین از ویژگیهای حرفهای و تجربه لازم برای این سمت برخوردار است.
وزارت حملونقل از اظهارنظر در این باره خودداری کرد.
نیکیتین در دیدار با پوتین درباره تلاش برای دیجیتالی کردن صنعت حملونقل روسیه به منظور کاهش گلوگاههای باربری و اطمینان از جریان روانتر کالاها در مرزها صحبت کرد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه برای پنج زندانی سیاسی کُرد که از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری زن، زندگی، آزادی هستند، حکم یک تا سه بار اعدام صادر کرد. صدور این حکم برای رزگار بیگزاده بابامیری، کاوه صالحی، تیفور سلیمی بابامیری، پژمان سلطانی و علی (سوران) قاسمی، روز دوشنبه به وکلای آنان اطلاع داده شد.
سازمان حقوق بشر ایران صدور حکم اعدام برای این پنج زندانی سیاسی را در راستای سیاست ارعاب شهروندان از سوی جمهوری اسلامی میداند و آن را بهشدت محکوم میکند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان در این خصوص گفت: «این احکام ناعادلانه که براساس اعتراف زیر شکنجه صادر شدهاند باید منجر به واکنش فوری و شدید جامعه جهانی شوند. در غیر این صورت، در آینده نزدیک با صدور و اجرای احکام اعدام بیشتری برای زندانیان سیاسی و معترضان روبهرو خواهیم شد».
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، امروز دوشنبه ۱۶ تیر ماه، حکم یک تا سه بار اعدام پنج زندانی سیاسی کُرد بهنامهای رزگار بیگزاده بابامیری، کاوه صالحی، تیفور سلیمی بابامیری، پژمان سلطانی و علی (سوران) قاسمی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی رضا نجفزاده صادر و امروز دوشنبه ۱۶ تیر ماه به وکلای ایشان ابلاغ شد.
این پنج زندانی سیاسی همگی اهل شهر بوکان هستند و در اعتراضات سراسری معروف به زن، زندگی، آزادی بازداشت و به اتهاماتی همچون «بغی و محاربه» محاکمه و به اعدام محکوم شدند.
سه تن از این پنج زندانی، علی (سوران) قاسمی، پژمان سلطانی و کاوه صالحی با اتهام «بغی و محاربه، سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی تحت عنوان انجمن شورشگران به نفع کومله و پاک»، هرکدام به سه بار اعدام محکوم شدهاند. رزگار بیگزاده بابامیری نیز با اتهام «بغی و سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه تحت عنوان انجمن شورشگران، به نفع کومله و پاک» به دو بار اعدام محکوم شد. تیفور سلیمی بابامیری که پیش از این با قرار وثیقه آزاد شده بود، با اتهام «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی تحت عنوان انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک» به یک بار اعدام محکوم شد.
این پنج زندانیان علاوه بر این پرونده، در پرونده دیگری با اتهام «همکاری با اسرائیل از طریق اجرای مأموریتهای اطلاعاتی موساد و قاچاق ۱۲۰ دستگاه ماهواره استارلینک، و اجتماع و تبانی بهقصد اقدام علیه امنیت کشور» به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری و پرداخت نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.
در این پرونده در مجموع ۱۴ نفر محکوم شدند که حکم ۹ نفر دیگر زندان و جریمه نقدی بوده است.
همچنین در شعبه یک دادگاه کیفری ویژه نوجوانان استان آذربایجان غربی، پژمان سلطانی به اتهام مباشرت در قتل عمد به قصاص (اعدام) محکوم شده بود. در همین پرونده، رزگار بیگزاده بابامیری به اتهام «آمریت در قتل عمد» یک مامور محلی مرتبط با سپاه پاسداران به ۱۵ سال حبس و علی (سوران) قاسمی به اتهام «معاونت در قتل عمد» به ۱۰ سال و یک روز حبس تعزیری محکوم شدند. کاوه صالحی، چهارمین متهم این بخش از پرونده، از کلیه اتهامات در ارتباط با قتل عمد تبرئه شده بود.
این چهارده شهروند کُرد، اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، بهدلیل شرکت در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ معروف به زن، زندگی، آزادی از سوی نیروهای امنیتی در شهر بوکان و بانه بازداشت شده بودند.
تمام متهمان تحت شکنجههای شدید قرار گرفتند و اعترافات اجباری آنها که از سوی بازجویان امنیتی دیکته شده بود، مبنای صدور حکم اعدام شد. اعترافات اجباری برخی از آنها جلوی دوربین تلویزیون ضبط و از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. هیچیک از این زندانیان در دوران بازجویی تماسی با خانواده یا وکیل خود نداشتند.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
فارن افرز / ۷ جولای ۲۰۲۵
زمانی که کارشناسان در مورد رابطه جوانان با اطلاعات آنلاین ابراز نگرانی میکنند، معمولاً فرضشان بر این است که جوانان به اندازه بزرگسالان سواد رسانهای ندارند. اما تحقیقات مردمنگارانهای که توسط جیگساو — مرکز رشد فناوری گوگل — انجام شده است، واقعیتی پیچیدهتر و ظریفتر را آشکار میکند: اعضای نسل زد، که عموماً متولدین پس از سال ۱۹۹۷ و قبل از ۲۰۱۲ محسوب میشوند، استراتژیهای متمایز و متفاوتی برای ارزیابی اطلاعات آنلاین توسعه دادهاند که هر فرد بالای ۳۰ سال را گیج خواهد کرد. آنها اخبار را به روش بزرگسالان مصرف نمیکنند؛ یعنی ابتدا تیتر و سپس کل مطلب را نمیخوانند. آنها معمولاً ابتدا تیترها را میخوانند، اما سپس به نظرات آنلاین مرتبط با مقاله میپرند و تنها پس از آن وارد بدنه اصلی خبر میشوند. این گرایش عجیب روشنگر است. جوانان صرفاً به دلیل تأیید یک متخصص، یک ویراستار ناظر، یا سایر مراجع رسمی، به اعتبار یک خبر اعتماد نمیکنند؛ آنها ترجیح میدهند برای ارزیابی قابل اعتماد بودن خبر، با جمعی از همتایان خود مشورت کنند. حتی در حالی که جوانان به نهادها و شخصیتهای صاحب قدرت بیاعتماد هستند، عصر وب اجتماعی به آنها اجازه میدهد تا اعتماد خود را به جمعیت ناشناس بسپارند.
یک مطالعه بعدی جیگساو در تابستان ۲۰۲۳، پس از انتشار برنامه هوش مصنوعی چتجیپیتی، نحوه استفاده اعضای نسل زد در هند و ایالات متحده از چتباتهای هوش مصنوعی را بررسی کرد. این مطالعه نشان داد که جوانان به سرعت برای مشاوره پزشکی، مشاوره روابط، و نکات مربوط به سهام به چتباتها مراجعه میکردند، زیرا فکر میکردند هوش مصنوعی به راحتی در دسترس است، آنها را قضاوت نمیکند و به نیازهای شخصی آنها پاسخ میدهد — و از بسیاری جهات، مشاوره هوش مصنوعی بهتر از مشاورهای بود که از انسانها دریافت میکردند. در مطالعهای دیگر، شرکت مشاورهای اولیور وایمن الگوی مشابهی را یافت: حدود ۳۹ درصد از کارمندان نسل زد در سراسر جهان ترجیح میدهند به جای همکار یا مدیر انسانی، یک همکار یا مدیر هوش مصنوعی داشته باشند؛ برای کارگران نسل زد در ایالات متحده، این رقم ۳۶ درصد است. یک چهارم کل کارمندان در ایالات متحده نیز همین احساس را دارند، که نشان میدهد این نگرشها تنها مختص جوانان نیست.
چنین یافتههایی مفاهیم رایج در مورد اهمیت و قداست تعاملات بین فردی را به چالش میکشند. بسیاری از ناظران مسنتر از ظهور چتباتها گلایه میکنند و این فناوری جدید را مقصر تکهتکه کردن افراد و بیگانه کردن آنها از جامعه بزرگتر، تشویق به افزایش فاصله بین افراد و از بین رفتن احترام به مراجع میدانند. اما از زاویهای دیگر، رفتار و ترجیحات نسل زد به چیز دیگری نیز اشاره دارد: بازپیکربندی اعتماد که حاوی جوانههایی از امید است.
تحلیلگران در مورد اعتماد به اشتباه فکر میکنند. دیدگاه غالب بر این است که اعتماد به نهادهای اجتماعی در کشورهای غربی امروز در حال فروپاشی است؛ به عنوان مثال، تنها دو درصد از آمریکاییها میگویند به کنگره اعتماد دارند، در مقایسه با ۷۷ درصد در شش دهه پیش؛ اگرچه ۵۵ درصد از آمریکاییها در سال ۱۹۹۹ به رسانهها اعتماد داشتند، امروزه تنها ۳۲ درصد این کار را انجام میدهند. در واقع، اوایل امسال، کریستن سولتیس اندرسون، نظرسنج، نتیجه گرفت که «آنچه ما [آمریکاییها] را هر چه بیشتر متحد میکند، همان چیزی است که به آن بیاعتمادیم.»
اما چنین دادههایی تنها نیمی از داستان را روایت میکنند. اگر از دریچه نظرسنجیهای سنتی قرن بیستم که از مردم میپرسد در مورد نهادها و شخصیتهای صاحب قدرت چه احساسی دارند، نگاه کنیم، تصویر وخیم به نظر میرسد. اما اگر از دریچه مردمشناسی یا قومنگاری نگاه کنیم — ردیابی آنچه مردم انجام میدهند نه آنچه صرفاً به نظرسنجها میگویند — تصویر بسیار متفاوتی پدیدار میشود. اعتماد لزوماً در دنیای مدرن ناپدید نمیشود؛ بلکه در حال مهاجرت است. با هر نوآوری فناورانه جدید، مردم از ساختارهای سنتی قدرت دور شده و به سمت جمعیت روی میآورند، دنیای بیشکل اما بسیار واقعی از افراد و اطلاعات که تنها با چند ضربه انگشت فاصله دارند.
این تغییر خطرات بزرگی را به همراه دارد؛ مادر نوجوانی اهل فلوریدا که در سال ۲۰۲۴ خودکشی کرد، شکایتی را علیه یک شرکت هوش مصنوعی تنظیم کرده و چتباتهای آن را متهم کرده است که پسرش را به خودکشی تشویق کردهاند. اما این تغییر میتواند مزایایی نیز به ارمغان بیاورد. اگرچه افرادی که از بومیان دیجیتال نیستند، ممکن است اعتماد به یک ربات را پرخطر بدانند، اما واقعیت این است که بسیاری از اعضای نسل زد، اعتماد به مراجع قدرت انسانی را به همان اندازه (یا حتی پرخطرتر) میدانند. اگر ابزارهای هوش مصنوعی با دقت طراحی شوند، پتانسیل کمک به تعاملات بین فردی را دارند، نه آسیب رساندن به آنها: آنها میتوانند به عنوان میانجی عمل کرده و به گروههای قطبیشده کمک کنند تا بهتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ آنها میتوانند به طور بالقوه نظریههای توطئه را مؤثرتر از مراجع انسانی خنثی کنند؛ و همچنین میتوانند حس عاملیت را به افرادی که به کارشناسان انسانی مشکوک هستند، ببخشند. چالش پیش روی سیاستگذاران، شهروندان و شرکتهای فناوری این است که ماهیت در حال تکامل اعتماد را بشناسند و سپس ابزارها و سیاستهای هوش مصنوعی را در پاسخ به این تحول طراحی کنند. نسلهای جوان مانند بزرگسالان خود عمل نخواهند کرد و نادیده گرفتن تغییر عظیمی که آنها در حال ایجاد آن هستند، عاقلانه نیست.
سقوط اعتماد
اعتماد یک نیاز اساسی انسانی است: این نیاز، افراد و گروهها را به هم پیوند میدهد و بنیاد دموکراسی، بازارها و بیشتر جنبههای زندگی اجتماعی امروز را تشکیل میدهد. اعتماد به چندین شکل عمل میکند. اولین و سادهترین نوع اعتماد، اعتماد بین افراد است، همان دانش رو در رو که اغلب گروههای کوچک را از طریق پیوندهای شخصی مستقیم به هم متصل میکند. این را میتوان ”اعتماد از طریق تماس چشمی” نامید. این نوع اعتماد در بیشتر محیطهای غیرصنعتی (از نوعی که اغلب توسط مردمشناسان مطالعه میشود) و همچنین در جهان صنعتی (در میان گروههای دوستان، همکاران، همکلاسیها و اعضای خانواده) یافت میشود.
با این حال، زمانی که گروهها بزرگ میشوند، تعاملات رو در رو ناکافی میشوند. همانطور که رابین دانبار، زیستشناس تکاملی، اشاره کرده است، تعداد افرادی که مغز انسان میتواند به طور واقعی بشناسد، محدود است؛ دانبار این تعداد را حدود ۱۵۰ نفر تخمین زد. ”اعتماد عمودی” نوآوری بزرگ هزارههای اخیر بود که به جوامع بزرگتر اجازه داد تا از طریق نهادهایی مانند دولتها، بازارهای سرمایه، نهادهای دانشگاهی و مذاهب سازمانیافته عمل کنند. این سیستمهای مبتنی بر قوانین، جمعی، هنجارگرا و تخصیصدهنده منابع، شکل و جهتگیری اعتماد مردم را تعیین میکنند.
دیجیتالی شدن جامعه در دو دهه گذشته، یک تغییر پارادایمی جدید را فراتر از اعتماد از طریق تماس چشمی و اعتماد عمودی، به سمت آنچه راشل باتسمن، دانشمند علوم اجتماعی، ”اعتماد توزیعشده” یا تعاملات گسترده همتا به همتا مینامد، ممکن ساخته است. این به دلیل این است که اینترنت امکان تعامل بین گروهها را بدون تماس چشمی فراهم میکند. برای اولین بار، غریبههای کامل میتوانند برای سفر از طریق برنامههایی مانند ایر بیانبی، برای تجارت از طریق ایبی، برای سرگرم کردن یکدیگر با انجام بازیهای ویدیویی چندنفره مانند فورتنایت، و حتی برای یافتن عشق از طریق سایتهایی مانند مچ.کام، با یکدیگر هماهنگ شوند.
برای برخی، این ارتباطات ممکن است غیرقابل اعتماد به نظر برسند، زیرا ایجاد هویتهای دیجیتال جعلی آسان است و هیچ مرجع واحدی برای تحمیل و اجرای قوانین آنلاین وجود ندارد. اما بسیاری از مردم با این وجود طوری عمل میکنند که گویی به جمعیت اعتماد دارند، تا حدی به این دلیل که مکانیزمهایی برای تقویت اعتماد پدید آمدهاند، مانند پروفایلهای رسانههای اجتماعی، ”دوستیابی”، ابزارهای تأیید جمعی و نظرات همتایان آنلاین که نوعی نظارت را ارائه میدهند. برنامه اشتراکگذاری سفر اوبر را در نظر بگیرید. دو دهه پیش، ساخت یک سرویس تاکسی که غریبهها را تشویق به سوار شدن به اتومبیلهای شخصی یکدیگر کند، غیرقابل تصور به نظر میرسید؛ مردم به این شکل به غریبهها اعتماد نمیکردند. اما امروز، میلیونها نفر این کار را انجام میدهند، نه تنها به این دلیل که مردم به اوبر به عنوان یک نهاد اعتماد دارند، بلکه به دلیل اینکه سیستم رتبهبندی همتا به همتا – نظارت جمعی – هم به مسافران و هم به رانندگان اطمینان خاطر میدهد. با گذشت زمان و با انگیزه فناوری جدید، الگوهای اعتماد میتوانند تغییر کنند.
بدون قضاوت
هوش مصنوعی پیچیدگی جدیدی به این روایت میافزاید، پیچیدگیای که میتواند به عنوان شکلی نو از اعتماد درک شود. این فناوری مدتهاست که بیسر و صدا در زندگی روزمره ما، در ابزارهایی مانند غلطگیر املایی و فیلترهای اسپم، جای گرفته است. اما ظهور اخیر هوش مصنوعی مولد (Generative AI) نشاندهنده یک تغییر متمایز است. سیستمهای هوش مصنوعی اکنون از استدلال پیچیده برخوردارند و میتوانند به عنوان عامل عمل کنند و وظایف پیچیده را به طور مستقل انجام دهند. این موضوع برای برخی ترسناک به نظر میرسد؛ در واقع، یک نظرسنجی از پیو نشان میدهد که تنها ۲۴ درصد از آمریکاییها فکر میکنند هوش مصنوعی برایشان مفید خواهد بود، و ۴۳ درصد انتظار دارند که «به آنها آسیب» برساند.
اما نگرش آمریکاییها نسبت به هوش مصنوعی به طور جهانی مشترک نیست. یک نظرسنجی ایپسوس در سال ۲۰۲۴ نشان داد که اگرچه حدود دوسوم بزرگسالان در استرالیا، کانادا، هند، بریتانیا و ایالات متحده موافق بودند که هوش مصنوعی «آنها را مضطرب میکند»، تنها ۲۹ درصد از بزرگسالان ژاپنی این دیدگاه را داشتند، و تنها حدود ۴۰ درصد از بزرگسالان در اندونزی، لهستان و کره جنوبی نیز همین نظر را داشتند. و اگرچه تنها حدود یکسوم افراد در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده موافق بودند که از هوش مصنوعی هیجانزده هستند، تقریباً نیمی از افراد در ژاپن و سهچهارم در کره جنوبی و اندونزی این هیجان را ابراز کردند.
در همین حال، اگرچه مردم در اروپا و آمریکای شمالی به نظرسنجها میگویند که از هوش مصنوعی هراس دارند، اما دائماً از آن برای کارهای پیچیده در زندگی خود استفاده میکنند، مانند مسیریابی با نقشهها، شناسایی اقلام هنگام خرید، و تنظیم دقیق نوشتار. راحتی یکی از دلایل این امر است: دسترسی به یک پزشک انسانی ممکن است زمان زیادی ببرد، اما رباتهای هوش مصنوعی همیشه در دسترس هستند. شخصیسازی دلیل دیگری است. در نسلهای قبل، مصرفکنندگان تمایل داشتند خدمات «یک اندازه برای همه» را بپذیرند. اما در قرن بیست و یکم، دیجیتالی شدن به افراد امکان داده است تا انتخابهای شخصیتری در دنیای مصرفکننده داشته باشند، چه در زمینه موسیقی، رسانه یا غذا. رباتهای هوش مصنوعی به این میل فزاینده به شخصیسازی پاسخ میدهند و آن را تشویق میکنند.
یک عامل دیگر، و غیرمعمولتر، حریم خصوصی و بیطرفی است. در سالهای اخیر، نگرانی گستردهای در غرب وجود داشته است که ابزارهای هوش مصنوعی دادههای شخصی را «سرقت» میکنند یا با سوگیری عمل میکنند. این ممکن است گاهی موجه باشد. با این حال، تحقیقات قومنگارانه نشان میدهد که گروهی از کاربران ابزارهای هوش مصنوعی را دقیقاً به این دلیل ترجیح میدهند که «بیطرفتر»، کمتر کنترلکننده، و کمتر مزاحم از انسانها به نظر میرسند. یکی از افراد نسل زد که توسط جیگساو مورد مصاحبه قرار گرفته بود، تمایل خود به صحبت با هوش مصنوعی را با صراحت توضیح داد: «چتبات نمیتواند من را «کنار بگذارد» (لغو کند)!»
یک مطالعه اخیر دیگر در مورد افرادی که به تئوریهای توطئه اعتقاد دارند، نشان داد که آنها بسیار بیشتر تمایل داشتند باورهای خود را با یک ربات به اشتراک بگذارند تا با اعضای خانواده یا مراجع سنتی، حتی زمانی که رباتها ایدههای آنها را به چالش میکشیدند. این موضوع یک راه را نشان میدهد که در آن تعاملات انسان-ماشین میتواند بر مکانیسمهای اعتماد از طریق تماس چشمی و اعتماد عمودی غلبه کند. همانطور که یک نفر به محققان گفت: «این اولین بار است که پاسخی دریافت کردهام که واقعاً منطقی و معقول بود.» برای افرادی که احساس به حاشیهرانده شدن، ناتوانی یا قطع ارتباط با نخبگان را دارند — مانند بسیاری از افراد نسل زد — رباتها کمتر از انسانها قضاوتگر به نظر میرسند و در نتیجه عاملیت بیشتری به کاربران خود میدهند. شاید به شکلی غیرعادی، این امر باعث میشود اعتماد کردن به آنها آسانتر باشد.
از هال تا هابرماس
این الگو ممکن است باز هم تغییر کند، با توجه به سرعت تغییرات فناوری و ظهور «هوش عاملی» (Agentic Intelligence)، که جانشین پیچیدهتر و خودمختارتر ابزارهای هوش مصنوعی مولد امروزی است. توسعهدهندگان اصلی هوش مصنوعی، از جمله آنتروپیک، گوگل و اوپنایآی، همگی در حال پیشرفت به سمت «دستیاران جهانی» جدیدی هستند که قادر به دیدن، شنیدن، چت کردن، استدلال کردن، به خاطر سپردن و اقدام در سراسر دستگاهها هستند. این به آن معناست که ابزارهای هوش مصنوعی قادر خواهند بود تصمیمات پیچیده را بدون نظارت مستقیم انسان بگیرند، که این امر به آنها اجازه میدهد تا پشتیبانی مشتری (با چتباتهایی که میتوانند نیازهای مشتری را برآورده کنند) و برنامهنویسی (با عاملهایی که میتوانند به مهندسان در وظایف توسعه نرمافزار کمک کنند) را تقویت کنند.
نسلهای جدید ابزارهای هوش مصنوعی همچنین در حال کسب قابلیتهای اقناعی قویتری هستند، و در برخی زمینهها به نظر میرسد که به اندازه انسانها قانعکننده عمل میکنند. این موضوع خطرات آشکاری را در پی دارد، اگر این ابزارها عمداً برای دستکاری افراد ساخته و استفاده شوند — یا اگر به سادگی دچار خطا شوند یا توهم (hallucination) پیدا کنند. هیچکس نباید این خطرات را دستکم بگیرد. با این حال، طراحی متفکرانه میتواند به طور بالقوه این خطرات را کاهش دهد: برای مثال، محققان در گوگل نشان دادهاند که میتوان ابزارها و دستوراتی را توسعه داد که هوش مصنوعی را برای شناسایی و اجتناب از زبان دستکاریکننده آموزش میدهند. و همانند برنامهها و ابزارهای دیجیتال موجود، هوش مصنوعی عاملی (agentic AI) به کاربران اجازه میدهد تا کنترل خود را اعمال کنند. فناوری پوشیدنی، مانند فیتبیت یا اپل واچ را در نظر بگیرید که میتواند علائم حیاتی را نظارت کند، الگوهای نگرانکننده را تشخیص دهد، تغییرات رفتاری را توصیه کند، و حتی در صورت لزوم به ارائهدهندگان خدمات درمانی هشدار دهد. در تمام این موارد، کاربر است، نه ربات، که تصمیم میگیرد به چنین دستوراتی پاسخ دهد و کدام دادهها در برنامههای هوش مصنوعی استفاده شود؛ فیتبیت شما نمیتواند شما را مجبور به دویدن کند. به همین ترتیب، در مورد رباتهای برنامهریزی مالی یا رباتهایی که برای دوستیابی استفاده میشوند: فناوری مانند یک دیکتاتور عمل نمیکند، بلکه مانند عضوی از یک جمعیت آنلاین از دوستان عمل میکند و نکاتی را ارائه میدهد که میتوان آنها را رد یا پذیرفت.
داشتن یک ابزار هوش مصنوعی که به این شیوه عمل کند، میتواند آشکارا کارایی افراد را افزایش دهد و همچنین به آنها کمک کند تا زندگی خود را بهتر سازماندهی کنند. اما آنچه کمتر آشکار است این است که این ابزارها به طور بالقوه میتوانند تعامل همتا به همتا را در درون گروهها و بین آنها نیز بهبود بخشند. با کاهش اعتماد به مراجع قدرت و تلاش مردم برای شخصیسازی منابع اطلاعاتی و «جمعیت آنلاین» خود بر اساس سلیقه فردیشان، جوامع قطبیتر شدهاند و در اتاقهای پژواک (echo chambers) گرفتار آمدهاند که با یکدیگر تعامل و تفاهمی ندارند. با توجه به بیاعتمادی گسترده، مراجع قدرت انسانی نمیتوانند به راحتی این وضعیت را اصلاح کنند. اما همانطور که ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند بین زبانها ترجمه کنند، پتانسیل ترجمه بین «زبانهای اجتماعی» را نیز پیدا کردهاند: یعنی بین جهانبینیها. یک ربات میتواند مکالمات آنلاین بین گروههای مختلف را اسکن کند و الگوها و نقاط مشترک مورد علاقه را بیابد که میتوانند به دستوراتی تبدیل شوند که به طور بالقوه به یک «جمعیت» از افراد امکان میدهد جهانبینیهای دیگران را بهتر «بشنوند» و حتی «درک کنند». به عنوان مثال، محققان گوگل دیپمایند و دانشگاه آکسفورد یک ابزار هوش مصنوعی به نام «ماشین هابرماس» (ادای احترام به فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس) توسعه دادهاند که آرزو دارد اختلافات بین گروههای دارای دیدگاههای سیاسی متضاد را میانجیگری کند. این ابزار بیانیههایی را تولید میکند که هم دیدگاه اکثریت و هم دیدگاه اقلیت را در یک گروه مرتبط با یک موضوع سیاسی منعکس میکند و سپس زمینههای مشترک را پیشنهاد میدهد. در مطالعاتی که بیش از ۵۰۰۰ شرکتکننده در آن حضور داشتند، بیانیههای تولید شده توسط هوش مصنوعی بر بیانیههای ایجاد شده توسط میانجیگران انسانی ترجیح داده شدند، و استفاده از آنها منجر به توافق بیشتر در مورد راههای پیش رو در مسائل تفرقهافکن شد.
بنابراین، جوامع چگونه میتوانند از مزایای هوش مصنوعی بدون گرفتار شدن در خطرات آن بهرهمند شوند؟ اولاً، آنها باید تشخیص دهند که اعتماد یک پدیده چند وجهی است که قبلاً نیز تغییر کرده (و به تغییر خود ادامه خواهد داد) و تغییرات فناورانه در میان (و تشدید کننده) دگرگونیهای اجتماعی در حال وقوع است. این بدان معناست که توسعهدهندگان هوش مصنوعی باید با احتیاط و فروتنی بسیار عمل کنند، و خطرات ابزارهایی را که توسعه میدهند مورد بحث قرار داده و آنها را کاهش دهند. گوگل، به نوبه خود، تلاش کرده است این کار را با انتشار مجموعهای بلندپروازانه از توصیهها در ۳۰۰ صفحه در مورد هزارتوی اخلاقی دستیاران پیشرفته هوش مصنوعی انجام دهد، و بررسی کند که چگونه میتوان تمهیدات حفاظتی را حفظ کرد که از دستکاری احساسی کاربران توسط هوش مصنوعی جلوگیری کند، و اندازهگیری رفاه انسانی به چه معناست. شرکتهای دیگر، مانند آنتروپیک، نیز همین کار را انجام میدهند. اما برای مقابله با این عدم قطعیتها، توجه بسیار بیشتری از سوی بخش خصوصی مورد نیاز است.
مصرفکنندگان همچنین نیاز به انتخاب واقعی در میان توسعهدهندگان دارند، تا بتوانند پلتفرمهایی را انتخاب کنند که بیشترین حریم خصوصی، شفافیت و کنترل کاربر را ارائه میدهند. دولتها میتوانند با استفاده از سیاستهای عمومی برای ترویج توسعه مسئولانه هوش مصنوعی، و همچنین علم باز و نرمافزار باز، این امر را تشویق کنند. این رویکرد میتواند خطرات امنیتی ایجاد کند. اما همچنین با تزریق رقابت بین سیستمهای مختلف، نظارت و تعادل بیشتری را ایجاد میکند. همانطور که مشتریان میتوانند در مورد بانکها یا خدمات مخابراتی «انتخابهای مختلفی» داشته باشند اگر از نحوه برخورد یک سیستم با آنها ناراضی باشند، باید بتوانند بین عاملهای هوش مصنوعی جابجا شوند تا تعیین کنند کدام پلتفرم بیشترین کنترل را به آنها ارائه میدهد.
افزایش عاملیت انسانی باید هدف اصلی در تفکر در مورد نحوه تعامل افراد با پلتفرمهای هوش مصنوعی باشد. به جای نگاه کردن به هوش مصنوعی به عنوان یک ارباب رباتیک مستبد، توسعهدهندگان باید آن را بیشتر به عنوان یک عضو فوقهوشمند از جمعیتهای آنلاین موجود افراد معرفی کنند. این به معنای اعتماد کورکورانه مردم به هوش مصنوعی یا استفاده از آن برای جایگزینی تعاملات انسان به انسان نیست؛ این فاجعهبار خواهد بود. اما رد کردن هوش مصنوعی صرفاً به دلیل اینکه بیگانه به نظر میرسد، به همان اندازه احمقانه است. هوش مصنوعی، مانند انسانها، پتانسیل انجام کارهای خوب و بد و عمل کردن به روشهای قابل اعتماد و غیرقابل اعتماد را دارد. اگر میخواهیم از تمام مزایای هوش مصنوعی بهرهمند شویم، باید تشخیص دهیم که در جهانی زندگی میکنیم که اعتماد به رهبران در حال فروپاشی است، حتی در حالی که ما بیشتر به خرد جمعی — و خودمان — ایمان میآوریم. چالش اینجاست که از این تقویت دیجیتالی خرد جمعی برای خردمندتر کردن همه ما استفاده کنیم.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
۱- در سفر نتانیاهو به واشگتن، جمعبندی نتایج جنگ ۱۲ روزه و اتخاذ تصمیمات جدید در دستور کار ترامپ و نتانیاهوست. برای نتانیاهو، رفوی سوراخهای «گنبد آهنین» و خنثی کردن قدرت موشکی ج.ا. یکی از مهمترین مطالبات از ترامپ خواهد بود.
۲- در ایام پیش از جنگ ۱۲ روزه، ج.ا. با فرصتسوزی در مذاکرات و عدم فهم محدودیتهای زمانی، فرصت استفاده از تمایل ایالات متحده به حل صلحآمیز مسائل فیمابین را از دست داد و نتانیاهو توانست، مجوز حمله به ایران را از ترامپ بگیرد. امروز هم گذاشتن شروطی نظیر فلان یا بهمان تضمین از سوی آمریکا پیش از آغاز مذاکرات، تکرار خطای مدهش فرصتسوزی اول است و به احتمال زیاد، نه فقط به تقویت دفاع ضد هوایی اسرائیل و دادن هواپیماهای بی۲ و بمبهای سنگر شدن منجر میشود، بلکه آبستن توافق ترامپ با حمله دوم و نابود کردن همه تاسیسات موشکی ایران است.
ج.ا. در موقعیتی نیست که برای آمریکا شرط و شروط بگذارد. فرصت برای انجام مذاکرات بدون قید و شرط و دستیابی به توافق، بسیار محدود و تعادل قوا در واشنگتن بسیار شکننده است.
۳- جنگ ۱۲ روزه، سه بازنده بزرگ و دو برنده داشته است. بازنده اول ج.ا. بود که علاوه بر ضربات نظامی سنگین، متحمل ضربات حیثیتی بزرگی هم شد. بعد از جنگ، نظام اسلامی، در سه جبهه هوا، زمین و حکمرانی، بیدفاع و دچار تعلیق شد. در هوا، آسمان کشور به تصرف ارتش اسرائیل در آمد. در زمین، روشن شدن ابعاد نفوذ سازمانهای اطلاعاتی خارجی و بویژه موساد در نهادهای اطلاعات و امنیت نظام، بزرگترین زمین لرزه اطلاعاتی را پدید آورد و با امواج بیاعتمادی، این دستگاهها را تامرز فروپاشی پیش راند. در حوزه حکمرانی، با مخفی و ایزوله شدن رهبر نظام، سیاستورزی کلان گرفتار تعلیق و حرج و مرجی شد که از جمله در تقابل آشکار مجلس و دستگاه دیپلماسی خود را نشان داد. نظام همچنان در شرایط ترس از فقدان سپر امنیتی و تعلیق سیاستورزی قرار دارد. تولید «روایت فتح» و در بوق و کرنا کردن آن، فقط در خدمت ایجاد سر و صدا برای رهایی از ترس فلجکننده و ارضای ارزشیهای متوهم، انجام شده است.
۴- علاوه بر مردم ایران که توانستند با مهارتی باور نکردنی، خرج خود را از مهاجمان و حکومت فرسوده و بیلیاقت جدا کنند و در صف برندگان قرار بگیرند، دولت نتانیاهو هم میتواند خود را برنده جنگ بداند.
۵- بازنده بزرگ دیگر جنگ، جریان «پهلویست» به رهبری رضا پهلوی بود. مدعی تاج و تخت، از زمانی که اختیار دفترش را به شماری «منتظر الوزاره» جوان سپرد، در سراشیبی سقوط مجدد قرار گرفت. سفر به اسرائیل برای زیارت نتانیاهو و دیوار ندبه، خود را «رهبر انقلاب ملی» نامیدن و به شوهایی از جنس کنفرانس مونیخ و اجلاس ژنو تسلیم شدن، گامهای مهمی در این سقوط آزاد بودند. دفاع آشکار و پنهان از حمله اسراییل به ایران و سرانجام اعلام آمادگی انجام پرواز پیروزی به تهران در بحبوحه جنگ، ضربه سختی بر حیثیت سیاسی آقای پهلوی وارد ساختند. او که زمانی برای بازگشت به ایران و دفاع از کشور در مقابل ارتش عراق اعلام آمادگی کرده بود، حالا به نقطهای سقوط کرد که برای انجام پرواز پیروزی در پناه جنگندههای اسرائیلی، اعلام آمادگی نمود!
۶- جریان اصلاحات به رهبری آقای خاتمی و پامنبریخوانی جلاییپورها و ابطحیها ، بازنده دیگر جنگ ۱۲ روزه بود. هر دو بیانیه خاتمی، نشانههای فرجام تلخ بیعملی و خلا سیاستورزی اصلاحطلبانه در میان اصلاحطلبانی است که نتوانستند از رانتهای اقتصادی، منزلتی و سیاسی دل بکنند. آنها حالا به مجیزگوی ارزان ولایت فقیه و خامنهای بدل شدهاند. بیانیههای خاتمی، باعث شرم و تاسف عمیقاند.
۷- تحول خواهانی که حسابشان را با اصلاحطلبی زرد جدا کردند و به گفتمان «مقاومت در مقابل ولایت» مهندس موسوی پیوستند، اکنون در موقعیتی قرار دارند که بتوانند نقشی مهم و تاریخی در مدیریت عبور از بحران یازی کنند. نقشآفرینی این جریان به مقدار زیادی به نقشآفرینی جامعه در آزاد ساختن زندانیان سیاسی گره خورده است.
۸- اینک که دوران پسا خامنهای عملا آغاز شده است، سوال مرکزی این است که آیا گروههای برخوردار حاکم خواهند توانست وحدت خود را حفظ کنند؟ این گروهها که شامل سپاه، روحانیت، ابر سرمایهداران کاسب تحریم، فنسالاران، دیوانسالاران و طبقه سرمایهدار کلاسیک یا بخش خصوصی است، تا کنون ذیل نظریه ولایت فقیه و مدیریت خامنهای، رانتهای کلان غیر مولد ناشی از نفت، معادل و انفال تحت کنترل رهبر را، بدون توسل به خشونت و سلاح، بین خود تقسیم کردهاند. آیا آنها قادر به حفظ ولایت فقیه و تداوم توزیع صلحآمیز رانتها خواهند بود؟ شواهد این را نشان نمیدهند.
۹- سپاه از همه سو آبستن انشقاق است. علاوه بر جنگ قدرت میان باندهای محلی، ساختار جدا از یکدیگر قرارگاههای اقتصادی نظیر خاتم، سپاه پادگان نشین، سپاه قدس، سپاه مشغول در سازمان اطلاعات که اداره کشور را عملا در دست دارد و بالاخره سپاه مسلط بر پلیس و نیروی انتظامی، همگی مستقیما به خامنهای وصل شدهاند و با کنار رفتن او ، یک خلا بزرگ سازمانی دهان باز خواهد کرد که معلوم نیست به شلیک برادران دیروز و سرداران فربه و پخمه امروز علیه یکدیگر منجر نشود.
۱۰- روحانیت آبرو باختهتر از آن است که بتواند نقش تعیین کنندهای در حفظ انسجام نظام بازی کند. سرمایه اصلی روحانیت، باورمندان شیعه بودند که دیگر وجود موثری ندارند. روحانیون بیش از آنکه یار شاطر باشند، بار خاطر، آویزان به خامنهای و سربار نظامند و توانایی ایفای نقش در حفظ انسجام نظام را ندارند.
۱۱- ابر سرمایهدارانی که در اشکال مافیایی و تشکیل الیگارشیهای پیچیده، کنترل اقتصاد سیاه و بخش قابل اعتنایی از اقتصاد سفید را در چنگ دارند، عملا سهم شیر را در توزیع رانتها از آن خود کردهاند. انسجام آنها که همواره در سایه حرکت کردهاند اما، به انسجام در میان شرکای نظامی و روحانی شان گره خورده است و قائم بالذات نیست.
۱۲- سه نیروی برخوردار فنسالار، دیوانسالار و سرمایهدار بخش خصوصی که به مثابه شریک درجه دوم و حامی اصلاحطلبان، زیر چتر ولایت فقیه، از رانتها بهره برده و میبرند، هیچ نقش تعیینکنندهای در حاکمیت ندارند و میتوانند در دوران بحران پسا خامنه ای، ظرفیتهای متفاوتی از خود نشان بدهند.
۱۳- نظر به تمام موارد یاد شده و شدت بحران اقتصادی که مردم را به عبور از آستانههای تحمل سوق داده است، حکومت هیچ شانس قابل مشاهدهای برای عبور از بحران پسا خامنهای ندارد.
۱۴- حسن روحانی، که خاطره خیانتش به آرای ۲۴ میلیونی و خنده زهرآگینش در کشتار ۹۸ از خاطرهها نرفته، هیچ حمایت جدی مردمی ندارد. در عین حال فرماندهان سپاه و روحانیت پیرو خامنهای هم او را خودی نمی دانند و در نتیجه او قادر به ایفای نقش رهبری نیست.
۱۵- آینده امید بخش ایران در گرو سنتز اجتماعی دو جنبش و خیزش بزرگ معاصر، یعنی جنبش سبز و خیزش زن-زندگی-آزادی است که میتواند به شکل بسیج ملی، تسخیر خیابان و مدیریت سیاست به مثابه علم تلفیق سازش و قاطعیت، به تسلیم واداشتن و منکوب کردن گروههای برخوردار بزرگ، به سیاست ترجمه شود. موسوی میتواند در این مسیر نقشی تاریخی و تعیین کننده ایفا کند و بویژه از این نظر شکستن حصر او و آزادی زندانیان سیاسی، برای ایران اهمیت رهبردی دارند.
۱۶- ما در خارج، نمیتوانیم نقش تعیین کنندهای داشته باشیم، اما میتوانیم با تجمیع قوا در اشکال مناسب، به تحولطلبان داخل کمک کنیم و نقش موثری به مثابه حامی، تولیدگر سیاست و پشت جبهه جهانی، ایفا کنیم. شکست استراتژیک پهلویسم، راه را برای منزوی کردن افراطیون جنگ طلب و دست یابی به تفاهمهای بزرگ تر باز کرده است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
مقدمه
نظامهای استبدادی و خودکامه، مانند رژیم ولایی، اغلب از گفتمانهای استراتژیک برای حفظ مشروعیت و مدیریت بحرانهای داخلی و خارجی بهره میبرند (Wedeen, 1999). تأکید اخیر آیتالله خامنهای بر مفاهیم ملیگرایانه مانند «ایران» و «ملت» در پیامهای ویدیویی (۵ تیر ۱۴۰۴) و حضور عمومی در مراسم عاشورا (۱۴ تیر ۱۴۰۴)، بهویژه درخواست اجرای نوحه «ای ایران»، در تضاد آشکار با گفتمان سنتی نظام مبتنی بر «امت اسلامی» و «جهانوطنی اسلامی» قرار دارد. این تغییر، که پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و غیبت طولانیمدت رهبر رخ داده، این پرسش را مطرح میکند: آیا این یک چرخش گفتمانی واقعی به سمت ملیگرایی است یا یک فریب ولایی برای جلب حمایت عمومی و مدیریت بحران مشروعیت؟ این یادداشت با استفاده از چارچوبهای نظری گفتمان سیاسی و سیاست تطبیقی، این دو احتمال را تحلیل کرده و پیامدهای آن را بررسی میکند.
چارچوب نظری
تحلیل گفتمان سیاسی، بهویژه رویکرد نورمن فرکلاف (Fairclough, 1992)، نشان میدهد که گفتمانها ابزارهای قدرت هستند که برای شکلدهی به ادراک عمومی و حفظ هژمونی به کار میروند. در نظامهای استبدادی و خودکامه نظیر رژیم ولایی، رهبران اغلب در زمان بحران به بازسازی گفتمانی روی میآورند تا مشروعیت خود را حفظ کنند (Levitsky and Way, 2010). چرخش گفتمانی به معنای تغییر واقعی در اولویتهای سیاسی یا استراتژیک است، در حالی که فریب ولایی (بهعنوان اصطلاحی متناسب با نظام ولایت فقیه) به استفاده تاکتیکی و موقتی از گفتمانهای جذاب برای مدیریت بحران بدون تغییر در سیاستهای کلان اشاره دارد (Wedeen, 1999). نظریههای سیاست تطبیقی نیز نشان میدهند که در نظامهای استبدادی و خودکامه، بحرانهای خارجی (مانند جنگ) و داخلی (مانند نارضایتی عمومی) میتوانند رهبران را به بازتعریف گفتمان وادار کنند، اما این تغییرات معمولاً تاکتیکی هستند مگر اینکه با اصلاحات ساختاری در عرصه حقوقی و حقیقی همراه شوند (Geddes, Bueno de Mesquita and Smith, 2018).
زمینه تاریخی و سیاسی
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل (۲۳ خرداد تا ۴ تیر ۱۴۰۴) خسارات سنگینی برای ایران به همراه داشت، از جمله تخریب زیرساختهای نظامی و هستهای، کشته شدن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، و ناکامیهای محور مقاومت ولایی، مانند فروپاشی حزبالله لبنان و سقوط بشار اسد در سوریه. غیبت ۲۲ روزه خامنهای از انظار عمومی در طول این جنگ و پس از آن، که تنها با سه پیام ویدیویی از یک مکان نامعلوم (احتمالاً پناهگاه زیرزمینی) همراه بود، به شایعات درباره سلامت، امنیت، یا حتی کنار گذاشته شدن او دامن زد. ادعاهای غیرواقعی او مبنی بر پیروزی در برابر اسرائیل و آمریکا، با وجود شکستهای آشکار نظامی، سیطره اسرائیل بر آسمان ایران، کشته شدن بسیاری از فرماندهان با واکنشهای طنزآمیز و انتقادی گسترده در شبکههای اجتماعی مواجه شد، که خامنهای را به «مخفی شدن» یا «ترسو بودن» متهم کردند (Posts on X, 2025a). در این زمینه، تأکید بیسابقه خامنهای بر «ایران» (۳۶ بار) و «ملت» (۲۰ بار) در پیامهای ویدیویی و درخواست نوحه «ای ایران» در مراسم عاشورا، نشانهای از یک تغییر گفتمانی استراتژیک است.
تحلیل فرضیه چرخش گفتمانی
چرخش گفتمانی به معنای بازتعریف واقعی اولویتهای ایدئولوژیک یا استراتژیک نظام است. شواهد زیر از این فرضیه حمایت میکنند:
فشارهای داخلی و بحران مشروعیت
خسارات جنگ، از جمله تخریب زیرساختها و ناکامیهای منطقهای، به نارضایتی گسترده عمومی منجر شده است. کاربران شبکههای اجتماعی، بهویژه در پلتفرم X، نظام را به اولویت دادن به منافع فلسطین و لبنان بر منافع ملی ایران متهم کردهاند (Posts on X, 2025b). تأکید خامنهای بر «ایران» و «ملت» در پیامهای ویدیویی و حضور در مراسم عاشورا میتواند تلاشی برای همراستا شدن با احساسات ملیگرایانه و کاهش انتقادات باشد.
بازسازی همبستگی اجتماعی
غیبت طولانیمدت خامنهای و عدم حضور او در مراسم خاکسپاری فرماندهان ارشد سپاه، اعتماد عمومی به نظام را کاهش داده است. تحلیل بیبیسی نشان میدهد که خامنهای در پیامهای ویدیویی نشانههایی از ضعف جسمانی یا روانی (مانند کاهش سرعت تکلم) بروز داده است، که نیاز به نمایش اقتدار را تقویت میکند. استفاده از نمادهای ملیگرایانه، مانند نوحه «ای ایران»، تلاشی برای بازسازی همبستگی در میان حامیان و جلب حمایت اقشار میانهرو و منتقدانی است که از سیاستهای منطقهای نظام خسته شدهاند.
پیامرسانی به بازیگران خارجی
تأکید بر ملیگرایی میتواند پیامی به بازیگران بینالمللی، بهویژه آمریکا و اسرائیل، باشد که ایران در حال بازنگری در استراتژیهای خود از جهانوطنی اسلامی به تمرکز بر منافع ملی است. این میتواند به کاهش فشارهای خارجی پس از جنگ کمک کند (Hermann and Hermann, 1989).
فریب ولایی
فریب ولایی به استفاده تاکتیکی از گفتمان ملیگرایانه برای مدیریت بحران بدون تغییر در سیاستهای کلان اشاره دارد. شواهد زیر از این فرضیه حمایت میکنند:
سابقه نظام در استفاده از گفتمانهای مصلحتی
جمهوری اسلامی در گذشته نیز در مواقع بحران از گفتمانهای مصلحتی استفاده کرده است. برای مثال، در جریان اعتراضات ۱۳۸۸، مقامات نظام به گفتمانهای اصلاحطلبانه متوسل شدند تا معترضان را آرام کنند، بدون اینکه تغییرات ساختاری اعمال شود (Brumberg, 2001). تأکید کنونی بر ملیگرایی میتواند مشابه این استراتژی باشد، بهویژه با توجه به اینکه تعهد نظام به حمایت از گروههای نیابتی مانند حماس و حوثیها تغییری نکرده است.
تناقض با سیاستهای کلان نظام
گفتمان ملیگرایانه خامنهای در تضاد با سیاستهای تاریخی نظام، مانند اولویت دادن به «امت اسلامی» و حمایت از محور مقاومت، قرار دارد. ادعای پیروزی خامنهای در جنگ، با وجود خسارات سنگین نظامی و هستهای، نشاندهنده ادامه رویکردهای ایدئولوژیک و غیرواقعبینانه است (Iran International, 2025b). این تناقض احتمال فریب ولایی را تقویت میکند.
عدم شفافیت درباره غیبت و جنگ
خامنهای و مقامات نظام هیچ توضیح رسمی درباره دلایل غیبت ۲۲ روزه یا جزئیات جنگ ارائه نکردهاند. این عدم شفافیت، همراه با ادعاهای غیرواقعی پیروزی، اعتماد عمومی را کاهش داده و شایعات درباره «مخفی شدن» یا «ضعف جسمانی» را تقویت کرده است (Posts on X, 2025a). تأکید ناگهانی بر ملیگرایی تلاشی برای منحرف کردن توجه از این شایعات است.
مدیریت جنگ روانی با نمادسازی
حضور خامنهای در مراسم عاشورا و درخواست نوحه «ای ایران» بهگونهای طراحی شده که احساسات ملیگرایانه را تحریک کند. بااینحال، واکنشهای طنزآمیز و انتقادی در شبکههای اجتماعی، مانند اشاره به «مخفی شدن در سوراخ موش»، نشاندهنده پذیرش محدود این گفتمان در میان مردم است (Posts on X, 2025c). این موضوع احتمال فریب تاکتیکی را تقویت میکند.
ارزیابی تطبیقی
فرضیه چرخش گفتمانی فرض میکند که نظام به دلیل فشارهای داخلی و خارجی در حال بازتعریف استراتژیک گفتمان خود است. بااینحال، این فرضیه نیازمند شواهدی از تغییرات سیاستی، مانند کاهش حمایت از گروههای نیابتی یا اصلاحات داخلی، است که در حال حاضر مشاهده نمیشود. فرضیه فریب ولایی با توجه به سابقه نظام در استفاده از گفتمانهای مصلحتی، تناقض با سیاستهای کلان، و عدم شفافیت درباره بحرانهای اخیر، محتملتر به نظر میرسد. بر اساس تحلیل ویدین (Wedeen, 1999) درباره قدرت نمادین در رژیمهای استبدادی ، تأکید خامنهای بر ملیگرایی میتواند بهعنوان یک «سیاست نمایش» (politics of spectacle) برای نمایش وحدت و اقتدار بدون رسیدگی به مسائل ساختاری تلقی شود. بهطور مشابه، گدس و همکاران (2018) استدلال میکنند که رژیمهای استبدادی اغلب از تغییرات گفتمانی موقتی برای تثبیت قدرت در زمان بحران استفاده میکنند، اما این تغییرات بدون اصلاحات ساختاری پایدار نیستند.
پیامدها
داخلی: گفتمان ملیگرایانه ممکن است بهطور موقت روحیه سرسپردگان نظام را تا حدی تقویت کند، اما بعید است شکاف عمیق بین مردم و حاکمیت را ترمیم کند. تنگناهای اقتصادی نظیر تورم، بیکاری، رکود و خسارات جنگ همچنان نارضایتی عمومی را تشدید میکنند و ممکن است غیبتهای مکرر رهبر به عادیسازی نبود او منجر شود (Levitsky and Way, 2010).
خارجی: این گفتمان میتواند به بازیگران بینالمللی سیگنال تغییر استراتژیک دهد، اما اعتبار آن به دلیل ادامه ستیزه جوئی ، تنش افزایی و ادعاهای غیرواقعی پیروزی زیر سوال است (Hermann and Hermann, 1989).
نتیجهگیری
تأکید اخیر خامنهای بر مفاهیم «ایران» و «ملت» به جای «اسلام» و «امت» پس از جنگ ایران و اسرائیل و غیبت ۲۲ روزه او، یک فریب ولایی است تا یک چرخش گفتمانی واقعی. این تاکتیک مبتنی بر خدعه و تقیه در پاسخ به بحران مشروعیت ناشی از شکستهای نظامی، نارضایتی عمومی، و ناکامیهای منطقهای طراحی شده تا از طریق نمادهای ملیگرایانه، مانند نوحه «ای ایران»، همبستگی اجتماعی را بازسازی کند. بااینحال، تناقض با سیاستهای کلان نظام، عدم شفافیت، و واکنشهای انتقادی عمومی، بهویژه در شبکههای اجتماعی، نشان میدهند که این تغییر گفتمانی نمایشی و موقتی است.
منابع:
BBC News Persian (2025a) ‘جنگ ایران و اسرائیل: تأثیرات بر پویاییهای منطقهای’, ۲۷ خرداد. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Brumberg, D. (2001) Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran. Chicago: University of Chicago Press.
Fairclough, N. (1992) Discourse and Social Change. Cambridge: Polity Press.
Geddes, B., Bueno de Mesquita, B., and Smith, A. (2018) How Dictatorships Work: Power, Personalization, and Collapse. Cambridge: Cambridge University Press.
Hermann, M. G. and Hermann, C. F. (1989) ‘Who makes foreign policy decisions and how: An empirical inquiry’, International Studies Quarterly, 33(4), pp. 361–387.
Levitsky, S. and Way, L. A. (2010) Competitive Authoritarianism: Hybrid Regimes After the Cold War. Cambridge: Cambridge University Press.
Posts on X (2025a) ‘واکنشهای عمومی به غیبت خامنهای’, ۲۸ خرداد–۵ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Posts on X (2025b) ‘انتقادات به سیاستهای منطقهای ایران’, ۲۹ خرداد–۴ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Posts on X (2025c) ‘واکنشها به حضور خامنهای در مراسم عاشورا’, ۱۴ تیر. Available at: [URL] (Accessed: ۱۶ تیر ۱۴۰۴).
Wedeen, L. (1999) Ambiguities of Domination: Politics, Rhetoric, and Symbols in Contemporary Syria. Chicago: University of Chicago Press
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
در ایران پساخامنهای چه میگذرد؟
احمد پورمندی:
در این گفتگو با آقای کرمی، بر نکات زیر تمرکز داشتهام
۱- در سفر نتانیاهو به واشگتن، جمعبندی نتایج جنگ ۱۲ روزه و اتخاذ تصمیمات جدید در دستور کار ترامپ و نتانیاهوست. برای نتانیاهو، رفوی سوراخهای «گنبد آهنین» و خنثی کردن قدرت موشکی ج.ا. یکی از مهمترین مطالبات از ترامپ خواهد بود.
۲- در ایام پیش از جنگ ۱۲ روزه، ج.ا. با فرصتسوزی در مذاکرات و عدم فهم محدودیتهای زمانی، فرصت استفاده از تمایل ایالات متحده به حل صلحآمیز مسائل فیمابین را از دست داد و نتانیاهو توانست، مجوز حمله به ایران را از ترامپ بگیرد. امروز هم گذاشتن شروطی نظیر فلان یا بهمان تضمین از سوی آمریکا پیش از آغاز مذاکرات، تکرار خطای مدهش فرصتسوزی اول است و به احتمال زیاد، نه فقط به تقویت دفاع ضد هوایی اسرائیل و دادن هواپیماهای بی۲ و بمبهای سنگر شدن منجر میشود، بلکه آبستن توافق ترامپ با حمله دوم و نابود کردن همه تاسیسات موشکی ایران است.
ج.ا. در موقعیتی نیست که برای آمریکا شرط و شروط بگذارد. فرصت برای انجام مذاکرات بدون قید و شرط و دستیابی به توافق، بسیار محدود و تعادل قوا در واشنگتن بسیار شکننده است.
۳- جنگ ۱۲ روزه، سه بازنده بزرگ و دو برنده داشته است. بازنده اول ج.ا. بود که علاوه بر ضربات نظامی سنگین، متحمل ضربات حیثیتی بزرگی هم شد. بعد از جنگ، نظام اسلامی، در سه جبهه هوا، زمین و حکمرانی، بیدفاع و دچار تعلیق شد. در هوا، آسمان کشور به تصرف ارتش اسرائیل در آمد. در زمین، روشن شدن ابعاد نفوذ سازمانهای اطلاعاتی خارجی و بویژه موساد در نهادهای اطلاعات و امنیت نظام، بزرگترین زمین لرزه اطلاعاتی را پدید آورد و با امواج بیاعتمادی، این دستگاهها را تامرز فروپاشی پیش راند. در حوزه حکمرانی، با مخفی و ایزوله شدن رهبر نظام، سیاستورزی کلان گرفتار تعلیق و حرج و مرجی شد که از جمله در تقابل آشکار مجلس و دستگاه دیپلماسی خود را نشان داد. نظام همچنان در شرایط ترس از فقدان سپر امنیتی و تعلیق سیاستورزی قرار دارد. تولید «روایت فتح» و در بوق و کرنا کردن آن، فقط در خدمت ایجاد سر و صدا برای رهایی از ترس فلجکننده و ارضای ارزشیهای متوهم، انجام شده است.
۴- علاوه بر مردم ایران که توانستند با مهارتی باور نکردنی، خرج خود را از مهاجمان و حکومت فرسوده و بیلیاقت جدا کنند و در صف برندگان قرار بگیرند، دولت نتانیاهو هم میتواند خود را برنده جنگ بداند.
۵- بازنده بزرگ دیگر جنگ، جریان «پهلویست» به رهبری رضا پهلوی بود. مدعی تاج و تخت، از زمانی که اختیار دفترش را به شماری «منتظر الوزاره» جوان سپرد، در سراشیبی سقوط مجدد قرار گرفت. سفر به اسرائیل برای زیارت نتانیاهو و دیوار ندبه، خود را «رهبر انقلاب ملی» نامیدن و به شوهایی از جنس کنفرانس مونیخ و اجلاس ژنو تسلیم شدن، گامهای مهمی در این سقوط آزاد بودند. دفاع آشکار و پنهان از حمله اسراییل به ایران و سرانجام اعلام آمادگی انجام پرواز پیروزی به تهران در بحبوحه جنگ، ضربه سختی بر حیثیت سیاسی آقای پهلوی وارد ساختند. او که زمانی برای بازگشت به ایران و دفاع از کشور در مقابل ارتش عراق اعلام آمادگی کرده بود، حالا به نقطهای سقوط کرد که برای انجام پرواز پیروزی در پناه جنگندههای اسرائیلی، اعلام آمادگی نمود!
۶- جریان اصلاحات به رهبری آقای خاتمی و پامنبریخوانی جلاییپورها و ابطحیها ، بازنده دیگر جنگ ۱۲ روزه بود. هر دو بیانیه خاتمی، نشانههای فرجام تلخ بیعملی و خلا سیاستورزی اصلاحطلبانه در میان اصلاحطلبانی است که نتوانستند از رانتهای اقتصادی، منزلتی و سیاسی دل بکنند. آنها حالا به مجیزگوی ارزان ولایت فقیه و خامنهای بدل شدهاند. بیانیههای خاتمی، باعث شرم و تاسف عمیقاند.
۷- تحول خواهانی که حسابشان را با اصلاحطلبی زرد جدا کردند و به گفتمان «مقاومت در مقابل ولایت» مهندس موسوی پیوستند، اکنون در موقعیتی قرار دارند که بتوانند نقشی مهم و تاریخی در مدیریت عبور از بحران یازی کنند. نقشآفرینی این جریان به مقدار زیادی به نقشآفرینی جامعه در آزاد ساختن زندانیان سیاسی گره خورده است.
۸- اینک که دوران پسا خامنهای عملا آغاز شده است، سوال مرکزی این است که آیا گروههای برخوردار حاکم خواهند توانست وحدت خود را حفظ کنند؟ این گروهها که شامل سپاه، روحانیت، ابر سرمایهداران کاسب تحریم، فنسالاران، دیوانسالاران و طبقه سرمایهدار کلاسیک یا بخش خصوصی است، تا کنون ذیل نظریه ولایت فقیه و مدیریت خامنهای، رانتهای کلان غیر مولد ناشی از نفت، معادل و انفال تحت کنترل رهبر را، بدون توسل به خشونت و سلاح، بین خود تقسیم کردهاند. آیا آنها قادر به حفظ ولایت فقیه و تداوم توزیع صلحآمیز رانتها خواهند بود؟ شواهد این را نشان نمیدهند.
۹- سپاه از همه سو آبستن انشقاق است. علاوه بر جنگ قدرت میان باندهای محلی، ساختار جدا از یکدیگر قرارگاههای اقتصادی نظیر خاتم، سپاه پادگان نشین، سپاه قدس، سپاه مشغول در سازمان اطلاعات که اداره کشور را عملا در دست دارد و بالاخره سپاه مسلط بر پلیس و نیروی انتظامی، همگی مستقیما به خامنهای وصل شدهاند و با کنار رفتن او ، یک خلا بزرگ سازمانی دهان باز خواهد کرد که معلوم نیست به شلیک برادران دیروز و سرداران فربه و پخمه امروز علیه یکدیگر منجر نشود.
۱۰- روحانیت آبرو باختهتر از آن است که بتواند نقش تعیین کنندهای در حفظ انسجام نظام بازی کند. سرمایه اصلی روحانیت، باورمندان شیعه بودند که دیگر وجود موثری ندارند. روحانیون بیش از آنکه یار شاطر باشند، بار خاطر، آویزان به خامنهای و سربار نظامند و توانایی ایفای نقش در حفظ انسجام نظام را ندارند.
۱۱- ابر سرمایهدارانی که در اشکال مافیایی و تشکیل الیگارشیهای پیچیده، کنترل اقتصاد سیاه و بخش قابل اعتنایی از اقتصاد سفید را در چنگ دارند، عملا سهم شیر را در توزیع رانتها از آن خود کردهاند. انسجام آنها که همواره در سایه حرکت کردهاند اما، به انسجام در میان شرکای نظامی و روحانی شان گره خورده است و قائم بالذات نیست.
۱۲- سه نیروی برخوردار فنسالار، دیوانسالار و سرمایهدار بخش خصوصی که به مثابه شریک درجه دوم و حامی اصلاحطلبان، زیر چتر ولایت فقیه، از رانتها بهره برده و میبرند، هیچ نقش تعیینکنندهای در حاکمیت ندارند و میتوانند در دوران بحران پسا خامنه ای، ظرفیتهای متفاوتی از خود نشان بدهند.
۱۳- نظر به تمام موارد یاد شده و شدت بحران اقتصادی که مردم را به عبور از آستانههای تحمل سوق داده است، حکومت هیچ شانس قابل مشاهدهای برای عبور از بحران پسا خامنهای ندارد.
۱۴- حسن روحانی، که خاطره خیانتش به آرای ۲۴ میلیونی و خنده زهرآگینش در کشتار ۹۸ از خاطرهها نرفته، هیچ حمایت جدی مردمی ندارد. در عین حال فرماندهان سپاه و روحانیت پیرو خامنهای هم او را خودی نمی دانند و در نتیجه او قادر به ایفای نقش رهبری نیست.
۱۵- آینده امید بخش ایران در گرو سنتز اجتماعی دو جنبش و خیزش بزرگ معاصر، یعنی جنبش سبز و خیزش زن-زندگی-آزادی است که میتواند به شکل بسیج ملی، تسخیر خیابان و مدیریت سیاست به مثابه علم تلفیق سازش و قاطعیت، به تسلیم واداشتن و منکوب کردن گروههای برخوردار بزرگ، به سیاست ترجمه شود. موسوی میتواند در این مسیر نقشی تاریخی و تعیین کننده ایفا کند و بویژه از این نظر شکستن حصر او و آزادی زندانیان سیاسی، برای ایران اهمیت رهبردی دارند.
۱۶- ما در خارج، نمیتوانیم نقش تعیین کنندهای داشته باشیم، اما میتوانیم با تجمیع قوا در اشکال مناسب، به تحولطلبان داخل کمک کنیم و نقش موثری به مثابه حامی، تولیدگر سیاست و پشت جبهه جهانی، ایفا کنیم. شکست استراتژیک پهلویسم، راه را برای منزوی کردن افراطیون جنگ طلب و دست یابی به تفاهمهای بزرگ تر باز کرده است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
حمله مرگبار اسرائیل به زندان اوین، خشم گستردهای را حتی در میان مخالفان رژیم برانگیخت
فرناز فصیحی، پرین بهروز و لیلی نیکونظر
نیویورک تایمز – ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
سقفها، دیوارها و قفسههای چوبی در مرکز ملاقات زندان اوین فروریخته و به تودههایی از آوار تیز و شکسته تبدیل شده بودند. در ساختمان اداری، اوراق سوخته و پروندههای رنگارنگ در میان آجرهای خردشده و سیمهای درهمتنیده پراکنده شده بودند. شیشههای شکسته سطح تختهای بیمار و تجهیزات پزشکی در درمانگاه را پوشانده بود.
زندان اوین در تهران، بهعنوان نماد برجستهای از سرکوب در ایران شناخته میشود؛ شهرت بد آن فراتر از مرزهای کشور نیز گسترش یافته است. حاکمان ایران — از زمان شاه تا دوران روحانیون — در پنج دهه گذشته از اوین بهعنوان مکانی برای مجازات مخالفان از طریق بازداشت، بازجویی، شکنجه و اعدام استفاده کردهاند.
وقتی اسرائیل در ۲۳ ژوئن این زندان را با موشک هدف قرار داد، این حمله موجی از محکومیت و خشم را در ایران — حتی در میان مخالفان حکومت استبدادی — برانگیخت.
حمله به اوین مرگبارترین حملات جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل بودند. ایران اعلام کرده است که در حمله به اوین ۷۹ نفر کشته و دهها تن زخمی شدهاند، اما انتظار میرود شمار تلفات افزایش یابد.
به گزارش رسانههای ایرانی، فعالان و نهادهای حقوق بشری، در میان کشتهشدگان و مجروحان، اعضای خانواده زندانیانی که به ملاقات آمده بودند، مددکاران اجتماعی، یک وکیل، پزشکان و پرستاران، یک کودک پنجساله، سربازان نوجوان در حال خدمت وظیفه که نگهبانی درها را بر عهده داشتند، کارکنان اداری و ساکنان منطقه حضور داشتند.
رضا شفقه، وکیل سرشناس حقوق بشر، گفت حدود ۱۰۰ زندانی ترنسجندر پس از آنکه بخش آنها از زندان بهطور کامل ویران شد، مفقود شدهاند و مقامها میگویند که فرض بر مرگ آنها گذاشته شده است. او افزود که حکومت غالباً با هویت ترنسجندر بهعنوان یک جرم برخورد میکند. همچنین، علی قناعتکار، دادستان زندان که بهخاطر نحوه برخوردش با زندانیان سیاسی نزد منتقدان حکومت منفور بود، بههمراه یکی از معاونانش در این حمله کشته شد.
ارتش اسرائیل از اظهارنظر درباره هدف حمله به اوین یا تلفات آن خودداری کرد. مقامهای اسرائیلی این حمله را «نمادین» توصیف کردهاند. گیدئون ساعر، وزیر امور خارجه اسرائیل، در پیامی در شبکههای اجتماعی این حمله را همزمان «انتقام» حملات موشکی ایران به تأسیسات غیرنظامی، و به نوعی «اقدامی برای آزادسازی» توصیف کرده است.
اما در ایران، زندانیان، خانوادهها، فعالان و وکلا میگویند که اقدام اسرائیل نشانهای از بیتفاوتی کامل به جان و امنیت زندانیان بوده است. به گفته آنها، زمانبندی این حمله — ظهر یک روز کاری — نشان میدهد که در آن زمان زندان مملو از ملاقاتکنندگان، وکلا، کادر درمان و کارکنان اداری بوده است.
نرگس محمدی، فعال برجسته حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، در بیانیهای گفت: «حمله اسرائیل که در روشنای روز و در برابر چشمان خانوادهها و ملاقاتکنندگان انجام شد، بیتردید جنایت جنگی است.» خانم محمدی سالها تجربه رفتوآمد به زندان اوین را دارد و در حال حاضر بهطور موقت در مرخصی بهسر میبرد.
سیامک نمازی، تاجر ۵۳ساله ایرانی-آمریکایی که به مدت هشت سال به اتهام جاسوسی در اوین زندانی بود — اتهامی که ایالات متحده و نهادهای حقوق بشری آن را ساختگی میدانند — گفت: «زندانیان، مانند بسیاری از مردم عادی ایران، احساس میکنند که زیر چرخدندههای دو قدرت بیرحم له شدهاند.»
او گفت: «آنچه از زندانیان و دوستانم در آنجا میشنوم، این است که احساس میکنند میان دو تیغه قیچی گیر افتادهاند: از یک سو رژیم ظالمی که آنها را زندانی و شکنجه میکند، و از سوی دیگر نیروی خارجیای که بهنام آزادی بمب بر سرشان میریزد».
سازمان عفو بینالملل خواستار آزادی فوری زندانیان سیاسی در ایران شده و در حساب کاربری فارسی خود در شبکههای اجتماعی اعلام کرده است که حمله اسرائیل به زندان اوین میتواند مصداق جنایت جنگی باشد. همچنین، «ثمین الخطیان» سخنگوی کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، این حمله را «نقض فاحش حقوق بشردوستانه بینالمللی» توصیف کرده است.
روایتی که در این گزارش از آنچه در جریان و پس از حمله اسرائیل به اوین رخ داد ارائه میشود، بر پایه گفتوگو با بیش از دوازده خانواده زندانیان، وکلای آنها، زندانیان سابقی که با زندانیان فعلی در تماس هستند، شهادتهای مکتوب زندانیان، تصاویر و ویدیوهای خبرنگاران مستقل، و گزارش رسانههای ایرانی تهیه شده است.
حمله
حدود ظهر یکی از روزهای داغ تابستان، «لیلا جعفرزاده» ۳۵ ساله، مادر یک دختر نوزاد، با کیف مدارکی در دست به زندان اوین رسید. مقامهای زندان با مرخصی شوهرش، «میلاد خدمتی» که به اتهام مالی زندانی شده بود، موافقت کرده بودند.
خانم جعفرزاده در حالی که به مرکز ملاقات نزدیک میشد، در تماس تلفنی با همسرش بود که نخستین انفجارها زندان را لرزاند. او با فریاد به همسرش گفت: «دارن میزنن، بمب، بمب، بمب!» و سپس تماس قطع شد. بنا به گفته «حسین خدمتی» — برادر شوهر لیلا، نویسنده و شاعر ساکن تهران — ترکش بمب به مغز او اصابت کرده و جانش را گرفته بود.
آقای خدمتی که ظرف یک ساعت به محل رسید، گفت در هر سو دود، شعله آتش و صحنههایی از ویرانی و مرگ به چشم میخورد — بدنهای تکهتکه و جانباخته، لباسهای پاره، و کفشهایی که در میان آوار پراکنده بودند. نیروهای امدادی، مجروحان را با برانکارد به آمبولانس منتقل میکردند.
او گفت که جسد زن برادرش را در کیسهای مخصوص حمل اجساد یافت. «باورم نمیشود که لیلا دیگر با ما نیست و نیلا باید بدون مادرش بزرگ شود. گفتن این موضوع به برادرم که همسرش مرده، سختترین کاری بود که در زندگیام انجام دادهام.»
«زهرا عبادی»، مددکار اجتماعی زندان، آن روز نتوانسته بود برای فرزندش مراقب پیدا کند، بنابراین پسر ۵ سالهاش «مهراد» را با خود به سر کار برد. به گفته «طاهره پژوهش»، دخترعموی زهرا که با روزنامه شرق گفتوگو کرده، مهراد در مرکز ملاقات مشغول بازی بود و زهرا در دفتر مشغول کارهای اداری بود.
پس از نخستین انفجار، زهرا برای پیدا کردن فرزندش دوید، اما انفجار دوم او را کشت. به گفته طاهره پژوهش، یکی از همکاران مرد زهرا، مهراد را در آغوش گرفته بود تا از او محافظت کند، اما آوار هر دوی آنها را له کرد و جانشان را گرفت. طبق گزارشهای رسانههای ایرانی، چهار مددکار زن دیگر نیز در این حمله کشته شدند.
«مینا»، ۵۳ ساله، گفت که در حال گفتوگوی تلفنی با پسرش بود — که به دلیل فعالیت سیاسی به پنج سال حبس در اوین محکوم شده است — که تماس ناگهان قطع شد. او بارها و بارها شماره را گرفت تا بالاخره پسرش پاسخ داد و گفت که به زندان حمله شده است. مینا فوراً راهی زندان شد. او از انتشار نام خانوادگی خود و نام پسرش خودداری کرد، چرا که از انتقامجویی هراس دارد.
مینا در یک گفتوگوی تلفنی گفت: «پاهایم بیحس شده بود و تمام بدنم میلرزید. نمیدانم چطور با وجود همه موانع خودم را به اوین رساندم.» «نگهبانهای امنیتی اجازه نمیدادند جلو بروم. خانوادههای دیگری هم آنجا بودند. بالاخره با فریاد و ضجه زدن خودم را به محل اصابت رساندم.» او گفت که دستکم ۱۵ جسد را روی زمین دیده است.
رسانههای خبری ایران گزارش دادند که دستکم دو نقطه از زندان مستقیماً هدف حمله قرار گرفتهاند: مرکز سهطبقه ملاقات نزدیک ورودی اصلی — که دفتر دادستانی نیز در آن مستقر بود — و درمانگاه زندان با ظرفیت ۴۷ تخت.
«فورِنزیک آرکیتکچر» (Forensic Architecture)، یک نهاد پژوهشی تخصصی در زمینه تحقیقات تصویری، روز جمعه اعلام کرد که تحلیل تصاویر ماهوارهای نشان میدهد دستکم شش نقطه از زندان اوین هدف قرار گرفته که چهار مورد از آنها با عکسهای گرفتهشده از محل تأیید شدهاند، از جمله چندین خوابگاه زندان. کتابخانه، فروشگاه خواربار، انبار مواد غذایی و بند berنام ۲۰۹ که تحت کنترل نیروهای اطلاعاتی است نیز ویران شدهاند.
بر اساس گزارشهای رسانههای ایرانی، نیروی انتظامی ایران اعلام کرده که دو موشک عملنکرده را در منطقه اوین منفجر کرده است.
عکسها و ویدیوها همچنین نشان میدهند که انفجارها خسارات گستردهای به ساختمانها و خودروهای مسکونی و تجاری اطراف وارد کردهاند.
یکی از عکاسان خبری که روز یکشنبه پس از حمله ۲۳ ژوئن از زندان بازدید کرده بود، بوی تند گوشت سوخته و در حال تجزیه را که از زیر آوار به مشام میرسید توصیف کرد. رسانههای ایرانی گزارش دادند که سردخانه برای شناسایی اجساد سوخته و غیرقابل شناسایی، از آزمایشهای DNA استفاده میکند.
نسرین ستوده، وکیل سرشناس و زندانی سابق اوین، که همسرش رضا خندان — فعال سیاسی و از منتقدان حکومت — در این زندان زندانی بوده است، گفت: «زندانیها در ترس دائمی بهسر میبردند، با این باور که هر لحظه ممکن است آخرین لحظه زندگیشان باشد.» او افزود: «یک ساعت طول کشید تا رضا تماس گرفت و گفت سالم است. آن یک ساعت برایم بهاندازه یک عمر گذشت.»
اتاق دفتر دادستانی در داخل زندان اوین پس از حمله. علی قناعتکار، دادستان اوین نیز در این حمله کشته شد
پیامدها
خانوادههای چهار زندانی سیاسی، شرح مفصل آنها از حملات و پیامدهای آن را منتشر کردهاند — چه در بیانیههایی که با نیویورک تایمز در میان گذاشتهاند و چه در شبکههای اجتماعی. این چهار نفر عبارتاند از: ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان، دو مخالف سرشناس سیاسی؛ مصطفی تاجزاده، وزیر پیشین کشور و منتقد جدی حکومت؛ و رضا خندان، همسر نسرین ستوده.
علاوه بر این، سیزده زندانی دیگر بیانیهای مشترک منتشر کردهاند، عدهای دیگر روایتهایی کلیتر از حادثه منتشر کردهاند و چهار زن زندانی نیز در گفتوگو با بخش فارسی بیبیسی وقایع داخل بند زنان را شرح دادهاند.
همه آنها از هرجومرجی ناگهانی و همهجانبه سخن گفتهاند: ساختمانها به لرزه درآمدند، دیوارها فروریختند، پنجرهها شکستند، درها از چارچوبها جدا شدند، دود و گردوغبار فضا را پر کرد و بدنهای خونآلود روی زمین افتاده بودند — و آنهایی که هنوز هوشیار بودند برای کمک فریاد میزدند.
گروهی از زندانیان مرد به حیاط دویدند و درمانگاه را دیدند که در آتش میسوخت. انبار مواد غذایی و اقلام بهداشتی شخصی نابود شده بود. زندانیان محبوس در سلولهای انفرادی به همراه نگهبانهایشان از درهای منفجرشده بیرون آمده بودند و با حالت گیج و منگ در محوطه پرسه میزدند.
چهار زن زندانی در گفتوگو با بیبیسی فارسی گفتهاند که بیش از سه ساعت هیچ نیروی امدادی از بیرون نرسید و خطوط تلفن نیز قطع بود. آنها خود به مداوای مجروحان پرداختند و شیشهها و دیگر آوارهای ریختهشده را جمعآوری کردند.
مصطفی تاجزاده به همسرش، فخری محتشمیپور، گفته که هنگام نخستین انفجارها در حال قدم زدن در راهرو — بهعنوان بخشی از ورزش روزانهاش — بوده، و اگر در سلول خود میماند، حتماً جان میباخت، چرا که سلولش کاملاً ویران شده است. خانم محتشمیپور در یک مصاحبه گفت که همسرش آن شب تنها توانسته یک تماس کوتاه با او بگیرد و گفته که برق، آب و گاز زندان قطع شده و زندانیان ناچار شدهاند در تاریکی و در ساختمانی نیمهویران، در کنار یکدیگر پناه بگیرند.
در ساعات اولیه پس از حمله، زندانیان خودشان در عملیات امداد مشارکت کردند. آنها روایت کردهاند که مجروحان را از درمانگاه تخلیه کرده و با دستان خالی آواربرداری کردهاند، و حدود ۲۰ جسد را بیرون کشیدهاند. به گفته ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان، یکی از زخمیهای وخیم زنی پزشک به نام دکتر مکارم بوده — متخصص بیماریهای عفونی که هر هفته داوطلبانه در درمانگاه زندان خدمت میکرد — و در این حمله یک دست و یک پای خود را از دست داده است.
به گفته آنها، عصر آن روز نیروهای امنیتی بهصورت گسترده وارد زندان شدند و با تهدید اسلحه، مردانی را که در امدادرسانی کمک میکردند، به داخل ساختمان بازگرداندند.
نیمهشب، زندانیان مرد با دستبند و پابند دوتایی — هر دو نفر به یکدیگر بسته شده — از سلولها بیرون آورده شدند. آنهایی که شرحی دقیق از آن شب نوشتهاند، گفتهاند که تنها اجازه داشتند یک کیسه پلاستیکی کوچک حاوی باقیمانده وسایل شخصیشان با خود ببرند.
آنها در تاریکی، در میان خرابههای زندان، از میان سیمهای درهمپیچیده، آجرهای شکسته و اجساد عبور کردند. برخی از افراد از حال رفتند، برخی دیگر گریه میکردند. بیش از یک ساعت طول کشید تا آنها از راه در پشتی که تنها مسیر باز بود، به اتوبوسهای تخلیه رسیدند — مسافتی که معمولاً پنج دقیقه طول میکشید.
آقای قدیانی و آقای محمودیان در بیانیه مشترکی نوشتند: «ما در تونلی از وحشت گام برمیداشتیم، پاهایمان به زنجیر بسته شده، دستانمان در حالی که کیسهای پلاستیکی با اندکی از وسایلمان را در آن نگه داشته بودیم، آویزان، و در میان ویرانیها صفی تنها و طولانی را شکل داده بودیم. اینجا، میان دو تهدید، ما قربانی و گروگانیم.»
رضا خندان — فعال حقوق بشر و طراح گرافیک — گفت که زنجیرها در هر قدم به گوشت تنش فرو میرفت و چندینبار زمین خورد. او همچنین کیسه حاوی وسایلش را در میانه راه رها کرد، چرا که حمل آن با دستان بسته ممکن نبود.
او گفت هنگامی که حدود ساعت ۳ بامداد زندانیان به اتوبوسها رسیدند، دور تازهای از حملات هوایی اسرائیل آغاز شد و پدافند هوایی ایران نیز بهکار افتاد. «ترس همه وجودمان را گرفت. نمیتوانستیم سریع حرکت کنیم یا پناه بگیریم، چون دست و پاهایمان به هم زنجیر شده بود.»
کاروان اتوبوسها، با اسکورت خودروهای امنیتی، سرانجام در میان حملات هوایی و از مسیرهای پیچدرپیچ، عازم زندان فشافویه شد — زندان بدنامی در حاشیه تهران که به دلیل شرایط غیربهداشتی و ازدحام بیش از حد شناخته شده است. آقای خندان گفت که آنها ساعت ۸ صبح به آنجا رسیدند، حدود ۲۰ ساعت پس از حمله، در حالی که از زمان ورود نیروهای امنیتی هیچ آب یا غذایی دریافت نکرده بودند.
زنان زندانی نیز با زور و با پابندهای دوتایی تخلیه شدند و صبح روز بعد به زندان قرچک — زندان پرازدحام دیگری در حومه تهران — منتقل شدند. فریبا کمالآبادی، یکی از رهبران جامعه بهائی که به ۲۰ سال زندان محکوم شده، به خانوادهاش گفته که شرایط برای زنان زندانی چنان وخیم شده که «ای کاش با همان موشکها مرده بودیم»، بهنقل از دخترش که با بیبیسی فارسی گفتوگو کرده است.
قوه قضائیه اعلام کرده که اکنون زندان اوین خالی از زندانی است.
رضا شفقه، وکیل شماری از زندانیان سیاسی، گفت: «میتوان فرض کرد که زندان اوین برای همیشه تعطیل شده، اما سرکوب به مکان محدود نیست — آنها در جاهای دیگر ادامه خواهند داد.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
نیلوفر حامدی / روزنامه شرق
چشم انتظار آزادی
گزارش «شرق» از وضعیت زندانیان منتقلشده بند زنان اوین به زندان قرچک، گفتوگو با خانوادهها و رئیس زندان قرچک
دوم تیرماه، تقریبا یک روز پیش از برقراری آتشبس، ریزپرندههای اسرائیلی، ضمن نقض جدی قوانین بشردوستانه بینالمللی به گفته سخنگوی دفتر حقوق بشر سازمان ملل و حمله عمدی به اهداف غیرنظامی که براساس مفاد عفو بینالملل میتواند مصداق جنایت جنگی باشد، بیپناهترین افراد را مورد حمله قرار دادند: زندانیان زندان اوین.
تخریب اساسی بخشهای نگهبانی، اداری، بند نسوان، کتابخانه بند چهار، ساختمان بهداری و سالن ملاقات و ۷۹ کشته به گفته سخنگوی قوه قضائیه که سربازها، مددکاران و تعدادی از زندانیان و خانوادههایشان هم جزء آن بودهاند، تنها آسیب بزرگ ناشی از این حملات نبود. مسئله بعدی زمانی آغاز شد که مسئولان زندان تصمیم گرفتند همه زندانیان اوین را به زندانهای دیگر کشور منتقل کنند. زندانیان مرد را راهی زندان تهران بزرگ کردند و زندانیان زن به زندان قرچک رفتند؛ تنها زندان عمومی زنان در تهران. بعد از گذشت دو هفته پس از این انتقال، برخی از خانوادههای زندانیان سیاسی بند زنان اوین که دیگر در قرچک مستقر شدهاند، از نگرانیهای خود به روزنامه «شرق» گفتهاند. آنها معتقدند شرایط فعلی بهترین موقعیت برای دستگاه قضاست تا با ارائه مرخصی یا آزادی، شرایط ایجادشده برای زندانیان، خانوادههایشان و حتی سازمان زندانها و دستگاه قضا کشور مدیریت کند؛ برای افرادی که حالا علاوه بر کشیدن حکم حبس، کیفیت زیستی روزمرهشان نیز بهشدت دگرگون شده است.
خانواده زندانیان: آزادی و مرخصی حق قانونی عزیزان ماست
بند زنان اوین چیزی نزدیک به ۶۰ نفر جمعیت داشت، وقتی با مینیبوسهای سازمان زندانها راهی زندان قرچک شد. زندانیانی که میانگین سنی آنها حدود ۵۰ سال است و برخی از آنها به خاطر کهولت سنی با بیماریهای مختلفی نیز دستوپنجه نرم میکنند. همسر یکی از این زندانیان که حالا وارد سومین سال حبس خود شده است، اوضاع را بعد از گذشت دو هفته بهتر توصیف کرده است، بااینحال هنوز مطالباتی جدی وجود دارد: «روزهای اول من و بسیاری دیگر از خانوادهها بهشدت نگران عزیزان خود بودیم؛ بهویژه که زندانیان زن دیرتر از سایر زندانیان اوین به تلفن دسترسی پیدا کردند و ما ساعات طولانی نگران حال آنها بودیم. الان که دو هفته گذشته، میشود گفت اوضاع بهتر شده است، اما این به معنای شرایط مساعد زندان نیست. برای مثال هنوز وسایلی که زندانیان بند زنان پیشتر با هزینه شخصی برای بند تهیه کرده بودند، به قرچک منتقل نشده است».
دختر یک زندانی دیگر هم در گفتوگو با «شرق» به آن اشاره کرد: «مادر من سنش بالاست. همین حالا هم بخش زیادی از حکمش را گذرانده است. اگر آزاد شود یا حتی به مرخصی بیاید، ما این امکان را داریم که دستکم اقدامات مربوط به کارهای درمانیاش را انجام دهیم».
این خانوادهها معتقدند بحرانهای پس از جنگ در شرایط عادی و برای مردمی که آزادند نیز جدی است، چه رسد به افرادی که در زندان به سر میبرند.
رئیس زندان قرچک: نتیجه بررسی ارفاقات بهزودی اعلام میشود
«شرق» برای پیگیری این گزارش سراغ مسئولان سازمان زندانها، زندان اوین و زندان قرچک نیز رفت که در این میان، رئیس زندان قرچک پاسخگوی پرسشها شد. صغری خدادادی، رئیس زندان قرچک، در پاسخ به امکانات موجود در بند قرنطینه این زندان برای ساکنان جدیدش به «شرق» گفت: «طبق آییننامه زندانها، تمام امکاناتی که در دیگر سالنها برای زندانیان در نظر گرفته شده است، برای افرادی که از زندان اوین منتقل شدهاند نیز در نظر گرفته شده و بر همین اساس، یک سالن را به افرادی که از اوین به قرچک منتقل شدهاند، اختصاص دادیم. با توجه به همان آییننامه، برای زندانیان ساعت هواخوری در نظر گرفته شده که از ساعت هفت صبح تا ۱۹ عصر، درِ آن به روی همه زندانیان باز است.
بر همین اساس و طبق زمانی که زندانیان میتوانند از هواخوری استفاده کنند، دیگر مشکلی از نظر تهویه هوا وجود ندارد». او همچنین توضیح داد که درباره ارزاق و تغذیه زندانیان، آشپزخانه مرکزی زندان فعال است و غذای آماده در اختیار تمام زندانیان قرار میگیرد. خدادادی همچنین وعده داد که وسایل زندانیان به آنها تحویل داده شود: «تجهیزات و وسایلی که زندانیان اوین پیش از این برای خود تهیه کرده بودند، در حال انتقال به قرچک است و بخشی از این وسایل همچون یخچال و وسایل شخصی تا همین حالا هم منتقل و بین زندانیان توزیع شده است. سایر وسیلهها هم بهزودی در اتاقها جانمایی میشود». رئیس زندان زنان تهران در پاسخ به مهمترین پرسش این روزهای خانوادههای زندانیان سیاسی هم از ارائه برخی ارفاقات قانونی خبر داد: «اقدامات لازم برای استفاده از ارفاقات قانونی برای زندانیان در حال انجام است و هفته آینده نتیجه قطعی مشخص و به زندانیان اعلام میشود».
وکیل دادگستری: از مستمسکهای حقوقی به نفع زندانیان جنگزده استفاده شود
در سال ۱۳۶۵، شورایعالی قضائی مصوبهای صادر کرد که بر اساس آن، زندانیان مناطق جنگی باید بیدرنگ آزاد شوند. این مصوبه با هدف تأمین امنیت زندانیان در شرایط جنگی تصویب شده بود. فردای روزی که این مصوبه به تصویب رسید، نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشته و خواستار آزادی زندانیان شد. همچنین در این نامه بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورایعالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تأکید شد. این نامه خواستار اعمال ملاحظات قانونی در مورد زندانیان با جرائم مختلف در شرایط جنگی بود. اگرچه حالا و بعد از گذشت حدود دو هفته از آتشبس، اطلاق «شرایط جنگی» برای ایران جای گفتوگوی حقوقی جدی دارد، اما وجود چنین مصوبههایی نشاندهنده شکنندهبودن شرایط زیست زندانیان در موقعیت بحرانی است.
حالا علی مجتهدزاده، وکیل پایهیک دادگستری، با اشاره به همین مصوبه از اهمیت تصمیمگیری منعطف با شرایط کشور و به سود مردم و جامعه میگوید: «شورایعالی قضائی کشور در ۲۵ دیماه سال ۱۳۶۵ مصوبهای دارد که طبق آن تمام زندانیان مناطق جنگی بیدرنگ باید آزاد شوند تا از آسیبدیدگی یا سقوط در مخاطرات جنگی، مانند بمباران یا انفجار، محفوظ بمانند. روح این مصوبه نشان میدهد که تغییر شرایط زندانیان در شرایط خاص و اضطراری تا چه اندازه اهمیت دارد. همین مصوبه اگر به نفع جامعه تفسیر شود، کاملا میتواند زمینه حقوقی آزادی یا حداقل سهلگیری شرایط گذران حبس را برای بسیاری از زندانیان فراهم کند. البته ما از این دست مستمسکهای حقوقی بسیار داریم که میتوان از آنها تفاسیری به نفع جامعه داشت».
او معتقد است هر بار سیستم تصمیمگیری کشور به سمت این نوع برنامهها رفته، نتیجه مثبتش را هم دیده است: «حداقل در همین حوزه قضائی هر وقت ابتکاری به نفع جامعه داشتیم، در ادامهاش به نتایج مثبت و وحدتبخش رسیدیم. نمونه بارز آن عفو فراگیر سال ۱۴۰۱ بود که با ابتکار و پیگیری رئیس قوه قضائیه و موافقت رهبر انقلاب انجام شد و بسیار در بازگشت آرامش به کشور مؤثر و مفید بود».
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
چشمانداز با مهدی مهدویآزاد: خروج خامنهای از پناهگاه با حفاظت میگهای روسی
مهمانان:
شهران طبری، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
داریوش سجادی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
حسین رزاق فعال و تحلیلگر سیاسی
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
در آخرین روز از مهلت تعیینشده برای خروج اتباع افغانستان از ایران، سازمان ملل از بروز «وضعیت اضطراری» در نقاط مرزی دو کشور به دلیل هجوم هزاران نفر خبر داده است.
مقامهای قضایی و امنیتی ایران در روزهای اخیر و به دنبال حملات اسرائیل به خاک ایران، بر اخراج اتباع خارجی فاقد مدارک معتبر، بخصوص اتباع افغانستان، از خاک ایران تأکید کردهاند.
در همین حال تعداد اتباع اخراجشدهٔ افغانستان در هفتههای اخیر به دلیل اعلام مهلت روز یکشنبه، ۱۵ تیرماه، توسط ایران برای خروج افرادی که مدارک ندارند، به شدت افزایش یافته است.
آژانس مهاجرت سازمان ملل حالا میگوید که با نزدیک شدن به این روز هزاران نفر از مهاجران افغان از شهرهای مختلف در ایران به سوی نقاط مرزی دو کشور سرازیر شده و همین باعث وضعیتی اضطراری شده است.
به گفته این سازمان، تنها در ماه گذشته میلادی ۲۵۰ هزار تبعه افغانستان به کشور خود بازگشتهاند.
این در حالی است که پیش از ایران، پاکستان نیز بسیاری از اتباع افغانستان را مجبور به بازگشت به کشور خود کرده بود و همین بیش از پیش بر وخامت وضع افزوده است.
روز یکشنبه، خبرگزاری فرانسه به نقل از تاجالدین اُیوالا، نماینده یونیسف در افغانستان، نوشت که این کشور پیش از این هم با «بحران حاد بازگشت مهاجران» روبهرو بوده و تنها در سال جاری ۱.۴ میلیون افغان از ایران و پاکستان به کشور خود بازگشتهاند.
به گفته او، نکته نگرانکننده در حال حاضر این است که ۲۵ درصد از این افراد کودک هستند، چرا که اکنون دیگر فقط مردان مجرد به کشور بازنمیگردند، بلکه فشار موجود در ایران و پاکستان باعث شده که کل خانوادهها به افغانستان بازگردند.
افغانستان اکنون چهارمین سال روند بهبود شکنندهٔ خود پس از دههها جنگ را پشت سر میگذارد.
امیرخان متقی، وزیر خارجه افغانستان، در دیدار با مقامهای ایرانی نگرانیهای حکومت طالبان را مطرح کرد و گفت: «باید مکانیسم هماهنگی برای بازگشت تدریجی مهاجران ایجاد شود».
حکومت طالبان که با بحران مالی روبهرو است، قادر به مدیریت این موج بازگشتیها نیست. افغانستان در سالهای اخیر با موج اخراج صدها هزار تبعه دیگر خود از پاکستان نیز روبهرو بوده است.
کاهش شدید کمکهای بینالمللی نیز سازمان ملل و نهادهای غیردولتی را با چالش روبرو کرده است، و سازمان مهاجرت بینالمللی میگوید که «تنها توانسته است به بخش کوچکی از نیازمندان کمکرسانی کند».
برآوردها حاکی از آن است که میلیونها افغان در ایران زندگی میکنند، که بسیاری از آنها مجوز رسمی اقامت ندارند. بسیاری از این پناهجویان در مشاغل کمدرآمد در شهرها، در کارگاههای ساختمانی یا سوپرمارکتهای کوچک کار میکنند.
رادیو فردا
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
جولیان بورگر و جمال ریشه / گاردین / یکشنبه ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
اسناد دادگاه نشان میدهند که از اسرائیلیها خواسته شده ابتدا مأموریتهای ساده انجام دهند، اما این درخواستها به سرعت تشدید شده است.
پیش از آنکه اسرائیل ماه گذشته جنگ علیه ایران را آغاز کند، سرویس امنیتی این کشور شبکه گستردهای از شهروندان خود را کشف کرد که برای تهران جاسوسی میکردند – ابعاد این شبکه کشور را شوکه کرده است.
از زمان اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴، بیش از ۳۰ اسرائیلی به همکاری با اطلاعات ایران متهم شدهاند.
در بسیاری از موارد، تماسها با پیامهای ناشناس آغاز شد که در ازای دریافت اطلاعات یا انجام کارهای کوچک، پول پیشنهاد میداد. سپس با افزایش تدریجی مأموریتهای خطرناکتر، پرداختها نیز بیشتر میشد.
با استناد به اسناد دادگاه، افزایش تلاشهای جاسوسی ایران در یک سال گذشته دستاورد چندانی نداشته و به آرزوی تهران برای ترور مقامات بلندپایه اسرائیلی نرسیده است.
با این حال، تعداد زیادی از اسرائیلیها حاضر به انجام مأموریتهای ساده بودند، بنابراین این کمپین جاسوسی ممکن است از نظر جمعآوری اطلاعات مردمی درباره سایتهای استراتژیک – که بعدها به اهداف موشکهای بالستیک ایران تبدیل شدند – موفق عمل کرده باشد.
در همین حال، اسرائیل جاسوسی علیه ایران را با تأثیرات ویرانگر پیش برد و به موساد اجازه داد تا در ساعات اولیه جمعه ۱۳ ژوئن، بخش عمدهای از فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای ایران را در کنار اهداف دیگر، شناسایی و ترور کند.
از زمان آغاز جنگ، بنابر گزارش خبرگزاری فارس، نظام ایران بیش از ۷۰۰ نفر را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت کرده است. اما محاکمات به صورت محرمانه برگزار شده و در حداقل ۶ مورد به اعدام فوری منجر شده، بنابراین نمیتوان قضاوت کرد که چه بخشی از این شبکه ادعایی واقعی و چه بخشی زاده هیستری مقامهای ایران است.
در مقابل، در پرونده اسرائیلیهای متهم به جاسوسی برای ایران، دادستانها کیفرخواستهای مفصلی تنظیم کردهاند. اگرچه تاکنون تنها یک مورد محکومیت از موج اخیر بازداشتها ثبت شده و ارزیابی مجرمیت افراد ادامه دارد، اما اسناد دادگاهی تصویر روشنی از چگونگی تلاش ایران برای یافتن عوامل بالقوه ارائه دادهاند.
معمولاً تماس با یک پیام متنی از فرستندهای ناشناس آغاز میشد. یکی از این پیامها با نام فرستنده «خبرگزاری» پرسیده بود: «آیا اطلاعاتی درباره جنگ دارید؟ ما حاضریم آن را بخریم.» پیام دیگری از «تهران-قدس» به یک شهروند اسرائیلی فلسطینیتبار صراحت بیشتری داشت: «یک قدس آزاد مسلمانان را متحد میکند. اطلاعاتی درباره جنگ برای ما بفرست.»
این پیام شامل لینکی به اپلیکیشن تلگرام بود، جایی که گفتوگوی جدیدی آغاز میشد – گاهی با فردی که نامی اسرائیلی داشت – و در ازای انجام کارهایی به ظاهر ساده، پول پیشنهاد میشد. اگر مخاطب ابراز تمایل میکرد، تماسهای مرموز جدید به او توصیه میکردند که پیپال (PayPal) و یک اپلیکیشن برای دریافت ارز دیجیتال تنظیم کند.
در مورد یکی از متهمان که در ۲۹ سپتامبر بازداشت شد، اولین مأموریت این بود که به یک پارک برود و بررسی کند آیا یک کیف سیاه در نقطه مشخصی دفن شده یا نه – در ازای حدود ۱۰۰۰ دلار. کیف وجود نداشت و فرد مورد نظر برای اثبات این موضوع یک ویدیو ارسال کرد.
بعداً به او مأموریتهای دیگری محول شد، از جمله پخش برگههای تبلیغاتی، نصب پوسترها یا نقاشی دیواری – اغلب با شعارهایی علیه بنیامین نتانیاهو، مانند: «همه با هم علیه بیبی هستیم» (بیبی لقب نتانیاهو)، «بیبی حزبالله را به اینجا آورد» یا «بیبی=هیتلر».
مرحله بعدی شامل گرفتن عکس بود. یک اسرائیلی با اصالت آذری استخدام شد تا از تأسیسات حساس در سراسر کشور عکس بگیرد و به نظر میرسد او این کار را به یک کسبوکار خانوادگی تبدیل کرده بود – از بستگانش خواسته بود از تأسیسات بندری حیفا (که در جنگ ۱۲ روزه این ماه هدف اصابت موشکهای ایران قرار گرفت)، پایگاه هوایی نقب (مورد حمله در اکتبر)، سامانههای دفاع موشکی گنبد آهنین در سراسر کشور و ستاد اطلاعات نظامی «گلیوت» در شمال تلآویو عکس بگیرند.
همان فردی که برای یافتن کیف سیاه به پارک رفته بود، بعداً مأمور شد از خانه یک دانشمند هستهای در مؤسسه وایزمن عکس بگیرد. این مرکز علمی برتر اسرائیل مورد توجه ویژه ایران بود. در طول ۱۵ سال منتهی به جنگ این ماه، پنج دانشمند هستهای ایرانی کشته شدند که تقریباً مطمئناً کار موساد بود. در نبرد طولانی بر سر اینکه آیا اسرائیل انحصار سلاحهای هستهای در خاورمیانه را حفظ میکند یا نه، تهران میخواست تلافی کند.
موسسه وایزمن که در حمله موشکی ایران تخریب شده است
ایران در جنگ ۱۲ روزه به مؤسسه وایزمن با موشکهای بالستیک حمله کرد و به نظر میرسد عکسهای گرفتهشده توسط عواملش در هدفگیری مؤثر بوده است. اما تلاش برای کشتن دانشمندان این مؤسسه ناموفق بود. در واقع، نه وزارت اطلاعات و امنیت ایران و نه سپاه پاسداران، ظاهراً در ترور هیچ یک از اهداف خود در این جنگ سایه طولانی موفق نبودهاند.
رویکرد ایران: آزمون وفاداری جاسوسان تازهکار
در حالی که موساد بر نفوذ عوامل آموزشدیده و حرفهای در ایران تکیه داشت، روش اطلاعات ایران این بود که بسنجد جاسوسان تازهکارشان تا کجا حاضر به پیشروی هستند. یوسی ملمان، کارشناس امنیتی اسرائیل، به نقل از یک مقام شینبت (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) این استراتژی را «روش پاششی و دعاخوانی» توصیف کرد: «سرمایهگذاری کمهزینه روی تعداد زیادی از افراد به امید یافتن چند عامل باکیفیت».
پس از انجام مأموریتهای سادهای مانند نصب پوستر و عکسبرداری، از جاسوسان خواسته میشد در ازای پول بیشتر، کارهای بزرگتری انجام دهند. یکی از آنها که از خانه یک دانشمند مؤسسه وایزمن عکس گرفته بود، پیشنهاد ۶۰ هزار دلار دریافت کرد تا آن دانشمند و خانوادهاش را بکشد و خانهشان را آتش بزند.
بر اساس کیفرخواست، این فرد پیشنهاد را پذیرفت و چهار اوباش محلی (همگی شهروندان اسرائیلی فلسطینیتبار) را استخدام کرد. در شب ۱۵ سپتامبر، این گروه به درهای مؤسسه وایزمن رسیدند، اما از جلو نگهبان رد نشدند و بدون درگیری محل را ترک کردند.
روز بعد از این شکست، فرماندهان ایرانی از جاسوس خواستند دوباره به مؤسسه برگردد و عکسهای بیشتری بگیرد. این بار با استفاده از مزیت یهودیبودن و حضور در روز، توانست نگهبانان را متقاعد کند و از ماشین دانشمند فیلم بگیرد. او ۷۰۹ دلار دریافت کرد، اما وقتی از او خواسته شد یک ردیاب جیپیاس به ماشین وصل کند، امتناع کرد.
این الگو بارها در کیفرخواستها تکرار شده است. اگرچه ایران در یافتن اسرائیلیهای حاضر به عکسبرداری یا پخش برگههای تبلیغاتی در ازای پول موفق بود، اما به نظر میرسد فرماندهان در تهران عجله داشتند و نمیخواستند برای پرورش جاسوسان بلندمدت وقت بگذارند.
آسمان تلآویو
به چندین جاسوس، تنها چند روز پس از انجام اولین مأموریتها، پیشنهاد ترور مقامات ارشد داده شد. از گروه آذری خواسته شد یک قاتل اجیر کنند، اما آنها رد کردند. همان فردی که وصل کردن ردیاب به ماشین دانشمند را نپذیرفته بود، چند روز بعد با این سوال مواجه شد: «آیا حاضر است به ماشین نتانیاهو بمب آتشزا پرتاب کند؟»
تاکنون تنها یک متهم به اتهاماتش اعتراف و محکوم شده است.
پیشنهاد یک میلیون دلاری
وقتی مردخای “موتی” مامان، ۷۲ ساله، در بهار سال گذشته توسط اطلاعات ایران هدف قرار گرفت، به تازگی با یک زن بلاروسی بسیار جوانتر ازدواج کرده بود و پس از ورشکستگی چند کسبوکار، به پول نیاز داشت.
مامان چند سالی در سامانداغی در جنوب ترکیه زندگی کرده بود. در آوریل، با دو برادر تاجر که آنجا میشناخت تماس گرفت تا ببیند آیا طرح پولسازی دارند یا نه. آنها گفتند با یک ایرانی به نام ادی در تجارت خشکبار و ادویه شریک هستند و پیشنهاد کردند مامان با او ملاقات کند.
مامان از طریق قبرس به سامانداغی پرواز کرد، اما ادی دو همکار را به جای خود فرستاد و ادعا کرد به دلایل اداری نمیتواند از ایران خارج شود. در مه، از مامان دعوت شد دوباره به ترکیه، این بار به شهر یوکسکاوا در جنوب شرقی، برود. ادی هزینه هتل او را پرداخت کرد، اما باز هم گفت نمیتواند وارد ترکیه شود.
ادی پیشنهاد داد مامان را به صورت قاچاق به ایران ببرد. او موافقت کرد و در ۵ مه، داخل یک کامیون پنهان شد و وارد ایران گردید.
ادی و یک مقام ایرانی دیگر در یک هتل لوکس با مامان ملاقات کردند و در ازای سه مأموریت، هزاران دلار پیشنهاد دادند:
۱. گذاشتن پول یا اسلحه در نقاط مشخصی در اسرائیل.
۲. عکسبرداری از مکانهای شلوغ.
۳. انتقال تهدید به سایر جاسوسان، به ویژه فلسطینیهای اسرائیلی، که «پول ایران را گرفتهاند اما مأموریتهای خصمانه را انجام ندادهاند».
مامان گفت فکر میکند و دوباره به ترکیه قاچاق شد. در یوکسهکوا، ۱۳۰۰ دلار به عنوان پیشپرداخت دریافت کرد.
در اوت، مامان دوباره به ترکیه رفت و این بار از او خواسته شد نتانیاهو، رونن بار (رئیس شینبت) یا یوآو گالانت (وزیر دفاع وقت) را ترور کند. دستمزد: ۱۵۰ هزار دلار.
به گفته دادستان، مامان ادعا کرد ارتباطات مافیایی دارد و میتواند کار را انجام دهد، اما یک میلیون دلار میخواهد. ایرانیها این مبلغ را زیاد دانستند و پیشنهاد دادند به جای آن، نفتالی بنت (نخستوزیر سابق) را با ۴۰۰ هزار دلار بکشد. اما مامان بر رقم یک میلیون دلار اصرار داشت و مذاکرات بدون نتیجه پایان یافت.
به او ۵۰۰۰ دلار داده شد و به قبرس پرواز کرد. سپس در ۲۹ اوت به تلآویو رفت، جایی که مأموران شینبت منتظرش بودند.
در ۲۹ آوریل، مامان به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او به تماس با یک عامل خارجی و ورود غیرمجاز به یک کشور دشمن اعتراف کرده بود. ایال بسارگلیک، وکیل او، این حکم را شدید دانست و تقاضای تجدیدنظر کرد.
بسارگلیک ادعا کرد مامان تا آخر فکر میکرد ادی فقط یک تاجر ایرانی خشکبار است و وقتی سوار کامیون شد، نمیدانست به ایران میرود. همچنین او هرگز درخواست یک میلیون دلار نکرده، بلکه فقط برای اینکه ایرانیها به او مشکوک نشوند، تظاهر به همکاری میکرد.
وکیل گفت: «انتظار داشتید چه کار کند؟ اگر ناگهان رد میکرد، ممکن بود در یک ون ربوده یا کشته شود.»
او افزود مامان در زندان کتک خورده و در سلولی کثیف با دیوارهای آغشته به فضولات نگهداری شده است: «اشتباهش جدی بود، اما نباید به خاطر آن بمیرد. چون اگر چنین شود، دیگر کسی برای مجازات کردن باقی نمیماند.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
ادوارد وانگ / نیویورک تایمز / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
زمانی که روسیه برای جنگ خود علیه اوکراین، از چین، کره شمالی و ایران کمک خواست، برخی مقامهای آمریکایی و بریتانیایی شروع به صحبت درباره یک «محور جدید» کردند. به نظر میرسید که این چهار کشور با خشم، اقتدارگرایی و دشمنی با ایالات متحده و متحدانش به هم پیوند خوردهاند.
اما فروش پهپادها و موشکهای بالستیک ایران به روسیه برای جنگ و ارسال نفت به چین، زمانی که اهمیت داشت، نتیجهای برای ایران نداشت و این موضوع تردیدهایی درباره وحدت این کشورها ایجاد کرد.
هیچیک از سه کشور دیگر، در جریان جنگ ایران با اسرائیل یا هنگامی که نیروهای آمریکایی سایتهای هستهای ایران را بمباران کردند، به یاری ایران نشتافتند. چین و روسیه، که بیتردید قدرتمندترین کشورهای این جمع هستند، صرفاً محکومیتهای کلیشهای علیه اقدامات آمریکا صادر کردند، اما هیچ اقدام عملی برای کمک به ایران انجام ندادند.
الکساندر گابویف، مدیر مرکز اوراسیا کارنگی، میگوید: «واقعیت این درگیری این بود که روسیه و چین به کمک ایران نشتافتند. این موضوع محدودیتهای ایدهی “محور” را آشکار میکند.»
او افزود: «هر یک از این کشورها کاملاً خودمحور هستند و نمیخواهند درگیر جنگهای دیگران شوند. اینها جنگها و مجموعه درگیریهای متفاوتی هستند. این کشورها الزاماً ساختارها، ارزشها و پیوندهای نهادی مشترک ندارند، آنگونه که ایالات متحده و متحدانش دارند.»
این چهار کشور همگی نظامهای اقتدارگرا دارند و نسبت به آمریکا که سنتاً در پی تضعیف و به چالش کشیدن مشروعیت آنها بوده، خصومت میورزند. این کشورها همچنین روابط راهبردی دارند و با تجارت و به اشتراکگذاری فناوری تسلیحاتی، تحریمهای اقتصادی تحت رهبری آمریکا را تضعیف کردهاند.
مایکل کیمیج، استاد تاریخ دانشگاه کاتولیک آمریکا و مقام پیشین وزارت خارجه که کتابی درباره جنگ اوکراین نوشته، میگوید: «بله، احتمالاً هماهنگی بسیار محدودی میان چین، کره شمالی، ایران و روسیه وجود دارد؛ به این معنا که با هم صحبت میکنند و ناراحتیهای مشترکی نسبت به آمریکا یا غرب دارند.»
او افزود: «اما این چندان معنادار نیست.»
در میان این کشورها، تنها روسیه و کره شمالی پیمان دفاع متقابل دارند. افزون بر ارسال تسلیحات به روسیه، کره شمالی بیش از ۱۴ هزار سرباز برای جنگیدن در کنار روسها علیه نیروهای اوکراینی اعزام کرده است.
پیوند آنها ریشه در گذشته کمونیستی مشترک و جنگ ضدآمریکایی در شبهجزیره کره (۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳) دارد که چین مائو نیز در آن شرکت داشت.
این تاریخ همچنین دلیل روابط نزدیک چین و روسیه است؛ یکی از مهمترین روابط دوجانبه برای دولت آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان. رهبران این دو کشور طی سالها پیوند شخصی برقرار کردهاند و دولتهایشان تنها چند هفته پیش از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، از «شراکت بدون محدودیت» خبر دادند.
چین همچنان ارزشهایی در پایبندی به برخی هنجارهای بینالمللی که آمریکا پیش از ترامپ و کشورهای دموکراتیک ترویج میکردند، میبیند و از ارسال کمک تسلیحاتی عمده به روسیه در طول جنگ خودداری کرده است. اما به گفته مقامات آمریکایی، چین به بازسازی پایه صنعتی دفاعی روسیه کمک کرده و همچنان یکی از بزرگترین خریداران نفت روسیه است.
روابط روسیه و ایران هرگز چنین نبوده است.
یکی از مسائل، دین است. ایران یک حکومت دینی دارد که سه دولت سکولار و سوسیالیست دیگر با دیده تردید به آن مینگرند. هر دو کشور روسیه و چین، گسترش بنیادگرایی اسلامی را با نگرانی دنبال میکنند. شی جینپینگ، رهبر چین، حتی علیه مسلمانان معتدل نیز اقدامات شدیدی اتخاذ کرده و برخی از مناسک اسلامی را در میان اقلیتهای اویغور و قزاق در شمال غرب چین سرکوب کرده است.
سرگئی رادنکو، مورخ جنگ سرد در دانشگاه جانز هاپکینز میگوید: «هیچ ارزش مشترکی جز شعارهای کلی درباره “نظم چندقطبی جهانی” وجود ندارد و تناقضات فراوانی هم هست.» او افزود: «پوتین نشان داد که روابطش با همسایگان ایران، از جمله اسرائیل و کشورهای عربی، برایش بیش از دوستی با ایران اهمیت دارد.»
رادنکو ادامه داد: «او یک بازیگر فرصتطلب است که فقط به منافع راهبردی خود اهمیت میدهد و اگر لازم باشد، ایران را قربانی میکند. البته این احساس در تهران کاملاً متقابل است.»
پوتین و ترامپ در ۱۴ ژوئن درباره جنگ ایران و اسرائیل صحبت کردند و پوتین پیشنهاد میانجیگری داد. پس از آن، پوتین اعلام کرد که روسیه به ایران در ساخت نیروگاه هستهای کمک کرده و در حال ساخت دو رآکتور دیگر است.
در حالی که او از شراکت روسیه و ایران سخن گفت، تمایلی به تعهد برای کمک به ایران در جنگ نشان نداد.
پوتین گفت: «ما چیزی را به کسی تحمیل نمیکنیم — فقط درباره دیدگاه خود نسبت به راهحل احتمالی صحبت میکنیم. اما تصمیم، البته، با رهبری سیاسی همه این کشورها، بهویژه ایران و اسرائیل است.»
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در ۲۳ ژوئن، یک روز پس از حملات هوایی آمریکا به ایران، با پوتین در مسکو دیدار کرد، اما خلاصه روسی این دیدار چیزی فراتر از حمایتهای دیپلماتیک معمول نداشت. همان روز، ایران حمله موشکی نمادینی به یک پایگاه نظامی آمریکا در قطر انجام داد و سپس با اسرائیل و آمریکا به آتشبس رسید.
چین نیز در جریان بحران، صرفاً نظارهگر بود.
شی جینپینگ گفت که همه طرفها «باید برای کاهش تنش تلاش کنند.» و زمانی که ترامپ دستور حملات آمریکا به ایران را صادر کرد، چین این حملات را به شدت محکوم کرد و آمریکا را به نقض منشور سازمان ملل متهم ساخت.
اما مانند روسیه، چین نیز هیچ حمایت مادی از ایران نکرد. اگرچه چین گاهی موضع رسمی درباره درگیریهای منطقه اتخاذ میکند، اما اغلب سعی دارد بیطرف به نظر برسد تا منافع خود را حفظ کند. سالهاست که چین روابط خود را با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دو رقیب ایران، تقویت کرده است. عربستان نیز همچون ایران، صادرکننده بزرگ نفت به چین است.
یک جنگ منطقهای گسترده، واردات نفت چین از این کشورها را به خطر میاندازد، بنابراین چین به جای دامن زدن به تنشها، به دنبال آرامسازی اوضاع است.
هدف چین برای ایفای نقش میانجی بیطرف در خاورمیانه در مارس ۲۰۲۳ آشکار شد، زمانی که به تحقق آشتی دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی کمک کرد.
چین همچنین از این فرصت برای توسعه روابط با شریک ایران در منطقه، سوریه، که آن زمان تحت حکومت بشار اسد بود، بهره برد.
انریکو فاردلا، استاد دانشگاه ناپل و پژوهشگر سیاست خارجی چین میگوید: «آن دوره، اوج نفوذ چین در خاورمیانه بود.» اما اکنون، با تضعیف ایران در پی جنگ و سرنگونی اسد توسط شورشیان، چین با احتیاط به بحران ایران و اسرائیل مینگرد تا ببیند کدام دولتها و گروههای سیاسی یا شبهنظامی در منطقه قدرتمندتر خواهند شد.
فاردلا در پیامی متنی گفت: «در حالی که پکن به دنبال ترویج آتشبس و ثبات پس از درگیری است، دیپلماسی کمسر و صدای فعلیاش نشاندهنده اعتماد محدود به توانایی خود برای تأثیرگذاری بر وقایع است. همانطور که در سوریه پس از اسد، چین ممکن است بار دیگر راهبرد صبر و انتظار را در پیش گیرد تا بتواند نفوذ خود را در صحنه متغیر پس از درگیری حفظ کند.»
یون سان، پژوهشگر سیاست خارجی چین در موسسه استیمسون در واشنگتن، معتقد است که فرمول «محور» برای چین، روسیه، ایران و کره شمالی همچنان معتبر است. او گفت: اگرچه این چهار کشور توافق دفاع متقابل ندارند، اما نگرش «ضدآمریکایی، ضدغربی و ضد دموکراسی لیبرال» مشترکی دارند.
سان افزود: «همسویی، حتی بدون دفاع متقابل، باز هم همسویی است. اینکه آنها حاضر نیستند برای یکدیگر بجنگند، همکاری و موضعگیری جمعیشان را کماهمیت نمیکند. چین فناوری هستهای و موشکی در اختیار ایران قرار داده، جنگ روسیه را تأمین مالی کرده و کره شمالی را سرپا نگه داشته است.»
اما سان میگوید حمایت چین از ایران محدودیتهایی دارد و مقامات چینی به رهبری دینی ایران اعتماد ندارند و ایران را در روابط خارجی «بسیار سادهلوح، فرصتطلب، بیتصمیم و مردد» میدانند.
مقامات چینی همچنین آگاهاند که ایران، مانند کره شمالی، کشوری منزوی است و به چین نیاز دارد، حتی اگر گاهی روابطشان دچار فراز و نشیب شود.
در ۲۶ ژوئن، پس از توافق ایران با آتشبس با اسرائیل، عزیز نصیرزاده، وزیر دفاع ایران، نخستین سفر خارجی خود پس از آغاز جنگ را به شهر چینگدائو چین انجام داد تا در نشست سازمان همکاری شانگهای، یک گروه امنیتی اوراسیایی به رهبری چین و روسیه، شرکت کند.
* ادوارد وانگ، خبرنگار دیپلماتیک نیویورک تایمز در واشنگتن و رئیس سابق دفتر پکن، نویسنده کتاب جدیدی درباره چین است.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
نیلو تبریزی، ایموجن پایپر، کیت براون، یگانه تربتی و جاناتان بران
واشنگتن پست / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
حمله اسرائیل درست قبل از ظهر آغاز شد؛ انفجارهای پی در پی که زندان اوین تهران را لرزاند. این زندان وسیع که هزاران زندانی را در خود جای داده، برای بیش از چهار دهه نماد سرکوب رژیم ایران بوده است.
یک زندانی سابق که در ۲۳ ژوئن به طور اتفاقی در نزدیکی زندان هنگام حمله موشکی حضور داشت، گفت به سمت انفجارها دوید. او به واشنگتن پست گفت: «به عنوان یک زندانی، آرزو میکردم روزی دروازههای زندان را فرو ریخته ببینم، اما آنچه آن روز دیدم، کابوسوار بود.» «همه چیز ویرانه بود. واقعاً مانند یک هرجومرج و فاجعه کامل به نظر میرسید.»
پس از حمله، سخنگوی نیروهای دفاعی اسرائیل، ژنرال «افی دفری»، اعلام کرد که این زندان برای «عملیات اطلاعاتی علیه دولت اسرائیل، از جمله ضدجاسوسی» استفاده میشد و حمله «به شیوهای دقیق انجام شده تا آسیب به غیرنظامیان زندانی تا حد ممکن کاهش یابد.» این عملیات یک روز قبل از آتشبس که به ۱۲ روز درگیری بین دو کشور پایان داد، صورت گرفت.
بررسی تصاویر ماهوارهای و ویدئوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی توسط واشنگتن پست، آسیبهایی در چهار نقطه از زندان را نشان میدهد که سازههایی با فاصله حدود ۶۰۰ متر را ویران کرده است. به گفته دو زندانی سابق که تصاویر را به درخواست واشنگتن پست بررسی کردند، در میان مکانهای آسیبدیده، یک ساختمان اداری، یک محل ملاقات برای خانوادهها، یک مرکز پزشکی و یک بلوک سلول انفرادی وجود داشت.
مقامات ایرانی اعلام کردهاند که حداقل ۷۱ نفر کشته شدهاند. بر اساس اطلاعیههای آنلاین درگذشتگان، اسناد داخلی زندان و مصاحبههای بررسیشده توسط واشنگتن پست، کشتهشدگان شامل ۴۳ عضو کارکنان زندان و دو سرباز وظیفه مستقر در محل بودند. همچنین حداقل چهار غیرنظامی دیگر که در زندان کار نمیکردند، از جمله دو کودک، کشته شدند.
اطلاعیههای درگذشتگان نشان میدهد که چندین مقام بلندپایه زندان نیز در میان کشتهشدگان بودند، از جمله «علی قناعتکار»، دادستان ارشد زندان اوین که پروندههای او علیه مخالفان با انتقاد گروههای حقوق بشر مواجه شده بود.
نماد چهار دهه سرکوب
برای بیش از ۴۰ سال، زندان اوین که در دامنه کوههای البرز و در یک منطقه مسکونی اعیاننشین واقع شده، یکی از آشکارترین نمادهای حکومت اقتدارگرای جمهوری اسلامی بوده است. این زندان محل اصلی دستگاه امنیتی ایران برای زندانی کردن مخالفان، روزنامهنگاران خارجی، دانشگاهیان و دیپلماتهاست. بسیاری از این زندانیان مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتهاند. هزاران نفر از جمله برنده جایزه نوبل «نرگس محمدی» و روزنامهنگار واشنگتن پست، «جیسون رضاییان» که نزدیک به یک سال و نیم در آنجا زندانی بود، پشت دیوارهای این زندان اسیر شدهاند.
حمله نظامی به زندانها میتواند نگرانیهای حقوق بشری و قانونی ایجاد کند، بخشی به دلیل آسیبپذیری زندانیان. سازمان «فعالان حقوق بشر در ایران» مستقر در واشنگتن (هرانا) اعلام کرد که دو زندانی کشته شدهاند، امری که واشنگتن پست نتوانست به طور مستقل تأیید کند. مقامات ایرانی نیز گفتند که تعداد نامشخصی از زندانیان کشته شدهاند.
تحلیل واشنگتن پست از تصاویر باکیفیت گرفتهشده توسط «مکسار تکنولوژی» در روز دوشنبه، حداقل ۱۷ ساختمان آسیبدیده یا تخریبشده در محوطه زندان را شناسایی کرد. کارشناسان تحلیل تصاویر ماهوارهای گفتند که پراکندگی محلهای آسیبدیده احتمالاً نشاندهنده چندین حمله جداگانه است. نیروهای دفاعی اسرائیل از اظهارنظر در مورد یافتههای واشنگتن پست یا پاسخ به سوالات درباره اهداف مورد نظر خودداری کردند.
«شان اوکانر»، تحلیلگر تصاویر در شرکت اطلاعات دفاعی «جینز»، گفت: «با توجه به محلهای آسیبدیده، به نظر میرسد حداقل چهار مهمات مجزا استفاده شده است، زیرا هیچ یک از نقاط مورد اصابت به اندازهای انفجاری نبوده که باعث گسترش خسارت به جاهای دیگر شود.»
«ویلیام گودهایند»، تحلیلگر ژئواسپیشال در پروژه تحقیقاتی «Contested Ground» که از تصاویر ماهوارهای برای ردیابی درگیریهای مسلحانه استفاده میکند، گفت تصاویر نشاندهنده حداقل شش حمله است. او افزود: «با توجه به محلهای آسیبدیده، به نظر میرسد حمله دو هدف داشته: هدف قرار دادن نقاط دسترسی مانند دروازههای شمالی و جنوبی مجتمع، و کشتن کارکنان زندان که احتمالاً در ساختمانهای مرکزی حضور داشتند.» او خاطرنشان کرد که به نظر میرسد «از مهمات با قدرت تخریب کمتر استفاده شده، نه حملات هوایی گسترده که هدفشان ویرانی کامل ساختمان است.»
تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که بیش از ۶۰ هکتار از پوشش گیاهی اطراف زندان در پی این حمله در آتش سوخته است. برخی از آسیبهای سازهای ممکن است ناشی از آتشسوزیهای پس از حمله باشد.
تصاویر نشان میدهد که در مرکز زندان، ساختمانی که شامل دفاتر اداری است، تخریب شده و یک مرکز درمانی به شدت آسیب دیده است. ویدیوهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی، از جمله ویدیوهایی که توسط دولت ایران به اشتراک گذاشته شده است، ماشینهای سوخته و فلزات درهمتنیده را نشان میدهد. دیوار بیرونی مرکز درمانی سیاه شده و میلههای پنجرههای آن خرد شدهاند. در داخل، تجهیزات پزشکی و تختها با شیشههای خرد شده پوشیده شدهاند.
به نظر میرسد این حمله به ساختمان دیگری در حیاط مرکز پزشکی نیز آسیب رسانده است که به گفته دو زندانی سابق، سلول انفرادی بند ۲۰۹ بوده است. این بند توسط وزارت اطلاعات اداره میشود و اغلب محل نگهداری زندانیان سیاسی و افراد مهم است که معمولاً هنگام جابهجایی در این مرکز، چشمبند به آنها زده میشود.
فرار زندانیان و تیراندازی نگهبانان
یکی از دوستان یک زندانی به واشنگتن پست گفت که این زندانی در تماس تلفنی نقل کرده بلافاصله پس از حمله، زندانیان چشمبندزدهای را دیده که بدون حضور نگهبانان در محوطه حرکت میکردند.
تصاویر ماهوارهای و ویدیوها خسارات گستردهای را به دروازه ملاقات در لبه شمالی مجتمع نشان میدهند، جایی که به گفته زندانیان سابق و یکی از اعضای خانواده یکی از بازداشتشدگان، ایرانیان برای ملاقات با بستگان بازداشتشده به آنجا میآیند. آنها گفتند که این حمله در ساعات رسمی ملاقات رخ داده است.
مردی که ادعا کرد کمی پس از انفجارها به دروازه رسیده، توصیف کرد که ماشینهای سوخته و زندانیانی را دیده که سعی در فرار داشتند، در حالی که نگهبانان به پای آنها شلیک میکردند. او گفت: «من اجساد زیادی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. هنوز کسی برای پوشاندن آنها یا تأیید مرگشان نیامده بود.»
این مرد گفت که اجساد پنج نفر را که به نظر میرسید مرده باشند، حمل کرده و دیگران را از زیر آوار بیرون کشیده است. او گفت تصویری که در ذهنش باقی مانده، تصویر پدر و دختری است که سندی برای آزادی یکی از اعضای خانواده آورده بودند. «حدود دو ساعت، پدرش عملیات احیا انجام میداد. اما فایدهای نداشت و دخترک فوت کرد.»
کشته شدن یک غیرنظامی در حین پیادهروی
به گفته یکی از بستگان، انفجار نزدیک دروازه ملاقات، شیشههای ساختمانهای مجاور را خرد کرد و «مهرانگیز ایمنپور» ۶۱ ساله که در آن حوالی قدم میزد، کشته شد.
دوربین مداربسته ساختمان آپارتمان نشان داد که ایمنپور حدود ساعت ۱۱ صبح، کمتر از یک ساعت قبل از حمله به زندان، خانه خود را ترک کرده است. خانوادهاش گفتند که او برای پرداخت پول به کسی که در خانهاش کار میکرده، رفته بوده است. دو روز بعد، مقامات به خانوادهاش اطلاع دادند که جسد او در خیابانی نزدیک دروازه ملاقات پیدا شده است.
ویدئویی ثبتشده از نزدیکی آپارتمان ایمنپور پس از حمله، خیابان پوشیده از خاک و گرد و غبار و خودروهای آسیبدیده در امتداد جاده را نشان میدهد. در دوردست، دروازه بازدیدکنندگان تخریب شده است. نمای یک ساختمان خرد شده است.
یکی از اعضای خانواده ایمنپور گفت که او مهربان و خودساخته، هنرمند و نقاشی بااستعداد بود. این فرد گفت: «اگر بخواهی مهرانگیز را توصیف کنی، هیچ واژه مثبتی کافی نیست.»
انتقال زندانیان به مراکز پرتراکم و شرایط اسفناک
بخشهای وسیعی از زندان اوین غیرقابل استفاده شده است. خانواده دو زندانی به واشنگتن پست گفتند برخی از بازداشتیها به مراکزی منتقل شدهاند که ازدحام جمعیت در آنها بسیار زیاد و شرایط وخیم است.
یکی از اعضای خانواده یک زندانی مرد که به زندان تهران بزرگ منتقل شده است، گفت: «آنها همه را در یک سالن بزرگ که حداکثر گنجایش ۳۰ یا ۴۰ نفر را دارد، حبس کردند، اما اکنون بیش از ۱۲۰ نفر را در آنجا نگه میدارند.»
زنان زندانی نیز طبق گفته یک زندانی سابق اوین که با بازداشتشدگان زن در تماس بوده و گزارش «فعالان حقوق بشر در ایران»، شب حمله در اوین نگهداری شدند و سپس به زندان قرچک منتقل شدند.
این شخص گفت: «[زنان زندانی] خودشان آنجا را تمیز میکردند. همه جا نگهبانانی بودند که اسلحههایشان را به سمت سرشان نشانه گرفته بودند و آب، گاز و تلفن وجود نداشت. خانوادهها خیلی نگران بودند.»
زندان قرچک بارها به دلیل وجود حشرات موذی، آب آلوده و کمبود خدمات اولیه از سوی نهادهای حقوق بشری محکوم شده است.
زندانی سابق که به سمت ورودی میدوید، گفت: «در این شرایط، [زندانیان] آسیبپذیرترین افراد هستند. چه کسی میداند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.»
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
ایلان پومرانتس / اورشلیم پست / ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
«شوک و حیرت»، نامی که به حملات اولیه آمریکا در جنگ دوم عراق در سال ۲۰۰۳ داده شد، در مقایسه با این رویداد کمرنگ به نظر میرسد. حمله گسترده اولیه دولت اسرائیل علیه ایران در ماه گذشته، که ترکیبی از روشهای متعارف و مخفیانه بود، جهان را شگفتزده کرد. این حمله در تاریخ جنگ بیسابقه و بینظیر بود.
در عرض چند ساعت، اورشلیم (بیتالمقدس) دستگاههای نظامی و اطلاعاتی مختلف ایران را فلج کرد و چهرههای کلیدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی را حذف نمود. تنها در چند روز، اسرائیل تأسیسات هستهای نطنز و اصفهان را غیرفعال کرد و دیگر سایتها و مواد حیاتی برای برنامه گستردهتر هستهای جمهوری اسلامی را نابود ساخت. ارتش اسرائیل (IDF) در این فرآیند به سرعت برتری هوایی بر فراز ایران را به دست آورد.
این تسلط هوایی به ارتش اسرائیل اجازه داد تا مقادیر عظیمی از تسلیحات مختلف ایران و بخشهای قابلتوجهی از صنعت دفاعی آن را هدف قرار داده و نابود کند.
اسرائیل در مسیر دستیابی به یک موفقیت حیرتانگیز و تکاندهنده دیگر بود که جایگاهی افتخارآمیز در تاریخ پرافتخار خود به دست میآورد. با این حال، این دستاورد تاریخی به دلیل دو اشتباه تضعیف شد؛ یکی بسیار جدی و دیگری قابلاصلاحتر.
اشتباه جدی در ۲۲ ژوئن رخ داد، زمانی که اسرائیل به ایالات متحده اجازه داد در حملات مستقیم علیه ایران مشارکت کند. اقدام آمریکا، هرچند بسیار محدود و کمدامنه بود، هم سابقه بینقص اسرائیل در انجام عملیات جنگی به تنهایی را خدشهدار کرد و هم منجر به خنثیسازی کمتر مؤثر و کمتر کامل تأسیسات فوردو، جواهر تاج برنامه هستهای ایران، شد.
اصل استوار بازدارندگی اسرائیل
بازدارندگی اسرائیل، و در عمل بقای آن، بر اصل اساسی استوار است که این کشور به تنهایی و در برابر هر دشمن یا گروهی از دشمنان از خود دفاع خواهد کرد. تنها زمانی که نیروهای خارجی نقشی مستقیم و تهاجمی در جنگی که اسرائیل در آن درگیر بود ایفا کردند، در جریان کارزار سینا در سال ۱۹۵۶ بود. فرانسه و بریتانیا از پیش با اسرائیل برنامهریزی کرده بودند تا به طور جداگانه اما موازی در آن درگیری شرکت کنند. کشورهای اروپایی به دنبال تصرف کانال سوئز بودند، در حالی که اسرائیل شبهجزیره سینا را فتح میکرد.
تفاوت کلیدی بین سال ۱۹۵۶ و اقدام محدود اما بسیار پررنگ آمریکا در کارزار ایران اسرائیل این است که بریتانیا و فرانسه از نظر جغرافیایی و عملیاتی جدا از نیروهای اسرائیلی و با هدفی متفاوت عمل کردند.
بریتانیا و فرانسه همچنین در هدف خود ناکام ماندند و این تنها موفقیت بزرگ اسرائیل در شکست سریع و کامل مصریها در سینا و تسلط بر آن را برجستهتر کرد.
در مورد حمله آمریکا در ایران، پرسشهای فزایندهای درباره میزان اثربخشی حمله هوایی آمریکا به فوردو وجود دارد. گزارشهای اخیر از مکالمات تلفنی رهگیریشده بین مقامات ایرانی نشان میدهد که آنها از محدود بودن اثربخشی حمله آمریکا شگفتزده و آسودهخاطر بودند.
دستکم در کوتاهمدت، پیامد اجازه دادن اسرائیل به یک قدرت خارجی برای اقدام – حتی اگر به صورت محدود – به جای آن، قدرت بازدارندگی اسرائیل را کاهش داده است، صرفنظر از اینکه اقدام آن قدرت خارجی بهویژه مؤثر بوده یا نه.
این موضوع بهویژه از آن جهت صادق است که فوردو به عنوان مستحکمترین و ارزشمندترین سایت هستهای ایران شناخته میشود. علاوه بر این، برای ایجاد این تصور که تلاش آمریکا جامعتر بوده است، ارتش آمریکا همچنین تسلیحاتی را به سوی سایتهای نطنز و اصفهان شلیک کرد که پیشتر توسط اسرائیل غیرفعال شده بودند. این در حالی است که گزارشهایی از سطحی از آلودگی رادیواکتیو در سایت نطنز پس از حملات ارتش اسرائیل وجود دارد.
در جریان کارزار اسرائیل علیه ایران، پیش، حین و پس از آن [توسط مقامات ارتش و دولت اسرائیل] فاش شد که اورشلیم البته برنامههای عملیاتی برای برخورد با تأسیسات فوردو داشت. در واقع، به نظر میرسد بخشی از داراییهایی که قرار بود در این برنامهها نقش داشته باشند، فعال شدند، اما نه برای اجرای مأموریت اصلی خود یعنی خنثیسازی فوردو، بلکه برای بررسی نتایج حمله بمبافکنهای B-2 نیروی هوایی آمریکا به این تأسیسات.
گزارشهایی از حملات اسرائیل که مسیرهای دسترسی به فوردو را قطع کردند و اظهارات غیررسمی رئیسجمهور دونالد ترامپ درباره حضور پرسنل اسرائیلی در محل برای ارزیابی خسارات نبرد، گوشهای از برنامههای اصلی آبیوسفید اسرائیل برای از بین بردن فوردو را نشان میدهد.
در مورد ایالات متحده، برعکس این موضوع صادق است. مشارکت در این کارزار سود هنگفتی برای دولت کنونی واشنگتن به همراه دارد، اما در عین حال مبنایی نادرست و تأسفبار برای دشمنان کنونی و آینده اسرائیل ایجاد میکند تا این پرسش را مطرح کنند که آیا این همان اسرائیل سالهای گذشته است که آماده، مایل و قادر به دفاع از خود به تنهایی در هر شرایطی است یا خیر؛ که البته قطعاً چنین است.
رئیسجمهور ترامپ، که استاد تبلیغات است، بهطور قابلفهمی تلاش میکند پیامرسانی عمومی مثبتی درباره اقدام آمریکا در ایران به حداکثر برساند. اقدامی که دولت اسرائیل برای او مهیا کرد و خطر برای هواپیماهای آمریکایی را تقریباً به صفر رساند.
دولت ترامپ به دنبال تقویت بازدارندگی آمریکا است، بهویژه پس از موفقیتهای نظامی بسیار محدود علیه حوثیها، و همچنین ناکامیهای گذشته در عراق و افغانستان. و البته، برای تثبیت چهره خود رئیسجمهور.
با این حال، رئیسجمهور آمریکا در این تلاش روابط عمومی با مشکلاتی مواجه شده است، زیرا رسانههای اصلی مخالف ترامپ و مغرضانه بهراحتی با او همراهی نمیکنند – علاوه بر این، نتایج حمله آمریکا به فوردو به نظر کمتر از حد ایدهآل بوده است.
دومین اشتباه اسرائیل
در بازگشت به دومین اشتباه اسرائیل، که بهراحتی قابل اصلاح است، نیروهای اسرائیلی در جریان کارزار چندروزه خود در ایران، علی خامنهای و پسرش مجتبی، که گزینه احتمالی جانشینی اوست، را حذف نکردند.
تهران توسط یک ایدئولوژی متعصبانه و آخرالزمانی هدایت میشود که جاهطلبیهای هستهای خود را بهعنوان ابزاری الهی در خدمت نابودی اسرائیل در «آخرین روزها» و ایجاد یک امپراتوری اسلامی نو-پارسی میبیند.
بنابراین، اگر نه برای سرنگونی رژیم، دستکم برای تضعیف شدید آن در کوتاهمدت، حیاتی است. حذف خامنهای و محتملترین جانشین/جانشینان او به تحقق این هدف کمک بزرگی میکرد.
با توجه به نقش آیتالله که تقریباً بهعنوان نماینده الله و پیامبر عمل میکند، حذف خامنهای همچنین نمادی از یک شکست متافیزیکی میبود، چیزی که در آگاهی خاورمیانهای اهمیت زیادی دارد.
با توجه به دو خطایی که اسرائیل در آنچه در غیر این صورت لحظهای طلایی از پیروزی تاریخی بود مرتکب شد، این حس وجود دارد که کار، بهاصطلاح، تمام نشده و ما تنها حدود سهچهارم راه را تا خط پایان طی کردهایم.
با توجه به اینکه یمن همچنان جبههای باز است و ایران ظاهراً مایل و قادر به نجات بخشهایی از برنامه هستهای خود است، دولت اسرائیل فرصت کافی و نیاز اساسی برای اصلاح این دو خطا را دارد. شاید آنچه در ژوئن ۲۰۲۵ شاهد آن بودیم، تنها اولین جنگ اسرائیل و ایران بوده باشد.
* نویسنده یک کارآفرین فناوری پیشرفته اسرائیلی و عضو انجمن رهبری اسرائیل است. او در فعالیتهای مختلف حمایت از اسرائیل، از جمله همکاری با صهیونیستهای مسیحی و گروههای نوحی حامی اسرائیل، مشارکت دارد.
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|