شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - Saturday 13 December 2025
ايران امروز

تصویر روی جلد شماره ۵۱ هفته‌نامه اشپیگل

iran-emrooz.net | Fri, 12.12.2025, 19:56

چگونه ترامپ و پوتین به اروپا حمله می‌کنند

دو تبه‌کار، یک هدف


اشپیگل

نویسندگان: کریستیان اش، ماتیاس گِباوِر، کنستانتین فون هامرشتاین، جولیا آمالیا هایر، بریتا کولنبرویش، پاول‌آنتون کروگر، رِنه پیفستر، ماتیو فون روهر، فیدلیوس اشمید و میشائل وایس
گزارش اصلی اشپیگل، شماره ۵۱/۲۰۲۵ – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۵

گاهی لحظاتی پیش می‌آید که اروپایی‌ها ناچار می‌شوند درماندگی خود را بی‌پرده آشکار کنند. مانند اول دسامبر؛ زمانی که رهبران چند کشور عضو اتحادیهٔ اروپا در یک کنفرانس ویدئویی محرمانه گرد هم آمدند. فریدریش مِرتس، صدر اعظم آلمان، ولودیمر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین، امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه، اورسولا فون‌درلاین رئیس کمیسیون اروپا و همچنان مته فردریکسن نخست‌وزیر دانمارک نیز حضور داشتند.

موضوع گفت‌وگو: وضعیت اوکراین؛ وضعیتی که از این بدتر نمی‌توانست باشد. ارتش روسیه در حال پیشروی است، در حالی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و اطرافیانش در مذاکرات مستقیم با کرملین می‌کوشند زلنسکی را به پذیرش یک توافق صلح وادار کنند — آن هم بدون مشارکت اروپا.

فردریکسن خطاب به حاضران گفت: «اورسولا، بابت تمام زحماتت متشکرم.» اما واقعیت این است که هنوز هیچ تضمین امنیتی از سوی غرب برای اوکراین وجود ندارد. اگر واشنگتن و مسکو اوکراینی‌ها را به مصالحه‌ای مجبور کنند که نه کی‌یف می‌پذیرد و نه اروپا، چه می‌شود؟ او پرسید: «برنامهٔ جایگزین ما چیست؟»

مکرون با لحنی موافق گفت: «سوال درستی است.»

اما متأسفانه تا امروز پاسخی برای این سؤال پیدا نشده است. صورت‌جلسهٔ این تماس، که به‌دست اشپیگل رسیده، تصویری کم‌سابقه از میزان بی‌اعتمادی نسبت به واشنگتن و حیرانی عمیق رهبران اروپاست. جلوی دوربین‌ها، رهبران اروپایی با انجام وظیفهٔ دیپلماتیک، تلاش‌های میانجی‌گرانهٔ ترامپ را تحسین می‌کنند. مکرون هنگام دیدار با زلنسکی در اوایل دسامبر در پاریس گفت: «کارهایی را که دولت آمریکا به رهبری رئیس‌جمهور انجام داده، ارج می‌نهم.» اما وقتی دور از چشم رسانه‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند، بی‌پرده می‌گویند که ترامپ و تیم او را نه متحد، بلکه رقیب می‌دانند — رقیبانی که به نظر می‌رسد نسبت به ولادیمیر پوتین همدلی بیشتری دارند تا نسبت به شرکای دیرین خود. مرتس در نشست گفت: «آن‌ها با شما و با ما بازی می‌کنند.» منظور او اوکراینی‌ها و رهبران اتحادیهٔ اروپا بودند.

این‌گونه نیست که اروپایی‌ها در ماه‌های اخیر دربارهٔ ماهیت دولت آمریکا دچار توهمی بوده باشند. از زمانی که در اواسط نوامبر پیش‌نویس یک طرح صلح برای اوکراین فاش شد — طرحی که بیشتر به فهرست خواسته‌های کرملین شباهت داشت — برای همگان روشن شد که موضع ترامپ کجاست. یکی از دیپلمات‌های ارشد فرانسه که ماه‌هاست در تلاش است یک «ائتلاف اروپاییِ مایل به کمک» برای جلوگیری از قطع حمایت از اوکراین تشکیل دهد، پس از این افشاگری آهی کشید و گفت: «ما تنها مانده‌ایم.»

با این حال، از آن زمان که ترامپ در چهارم دسامبر راهبرد امنیتی جدیدش را منتشر کرد، دیگر کاملاً روشن شد که سیاست او در قبال اوکراین چیزی فراتر از بی‌میلی به خرج میلیاردها دلار در جنگی دوردست است. این سیاست برخاسته از یک مکتب فکری است که اساساً مشکلی ندارد اگر حاکمان زورگو به کشورهای همسایه تعرض کنند. در این سند ۳۳ صفحه‌ای آمده است: «نفوذ فزایندهٔ کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر حقیقتی همیشگی در روابط بین‌الملل است.»

لحن این سند گویی نوید «تغییر رژیم» می‌دهد

این متن همچون زیربنای فکری سیاستی است که با همهٔ آنچه ایالات متحده در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم نمایندگی کرده، قطع رابطه می‌کند. ترامپ و حامیانش بارها این گسست را اعلام کرده بودند، اما این نخستین بار است که چنین دیدگاهی به عنوان سیاست رسمی دولت در سندی راهبردی و محوری ثبت می‌شود. این سند سرودی در ستایش خودمحوری ملی است و قطع امید از نهادهای بین‌المللی‌ای که آمریکا خود در بنیان‌گذاری‌شان نقش داشته است: سازمان ملل، بانک جهانی، ناتو — همهٔ این‌ها از نگاه دولت ترامپ نه نهادهایی برای صلح و رفاه، بلکه در بهترین یک تعهد دردسرساز هستند و در بدترین حالت انگل‌هایی در ساختار جهانی دولت-ملت‌های مستقل.

در بخشی از سند با عنوان «برتری ملّت‌ها» آمده است: «ایالات متحده منافع خود را در درجهٔ نخست قرار خواهد داد و دیگر کشورها را نیز تشویق می‌کند همین کار را انجام دهند.» از این منظر، حمایت غیرمستقیم سند از جنبش‌های راست‌پوپولیستی در اروپا — که بنا بر دیدگاه دولت ترامپ «مایهٔ خوش‌بینی فراوان» هستند — چندان عجیب نیست.

لحن ترامپ در قبال اروپا میان دلسوزیِ ظاهری، تحقیر و دشمنی آشکار در نوسان است. رئیس‌جمهور آمریکا و اطرافیانش قارهٔ کهن را گاهی «ناکارآمد»، گاهی «در حال فروپاشی کامل» و حتی «تمام‌شده» توصیف می‌کنند. در بهترین حالت، اروپا یک موزهٔ روباز زیباست؛ جایی که مثلاً در ونیز، پس‌زمینه‌ای رؤیایی برای عکس‌های عروسی ابرثروتمندانی مانند جف بزوس، بنیان‌گذار آمازون، فراهم می‌کند. و در بدترین حالت، مکانی برای «نابودی»، که از دید آن‌ها زیر سیل مهاجرت بی‌ضابطه غرق شده است. ترامپ در سخنرانی سپتامبر خود در سازمان ملل گفت: «کشورهای شما دارند به جهنم می‌روند.»

دولت ترامپ گاهی این انتقادات را در پوشش «دل‌سوزی» مطرح می‌کند. در فصل مربوط به اروپا در سند امنیتی جدید — که عنوانش «تقویت عظمت اروپا» است — واشنگتن مدعی می‌شود می‌خواهد به اروپا کمک کند «مسیر خود را اصلاح کند». اما در عمل، معنای این حرف آن است که دولت آمریکا اکنون به‌طور رسمی از نیروهای راست‌پوپولیست از استکهلم تا مادرید پشتیبانی می‌کند. در سند، این دخالت با عبارت «پرورش مقاومت» توجیه شده است؛ عبارتی که به طرز مشکوکی برای بسیاری از سیاستمداران اروپایی شبیه سیاست تغییر رژیم به نظر می‌رسد.

اروپایی‌ها بی‌درنگ علیه این «بیانیهٔ طلاق» اعتراض کردند — اما فعلاً کاری از پیش نمی‌برند جز ابراز خشم. آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا، گفت دخالت در زندگی سیاسی اروپا «غیرقابل قبول» است. مرتس، صدراعظم آلمان نیز گفت: «من هیچ ضرورتی نمی‌بینم که آمریکایی‌ها بخواهند دموکراسی را در اروپا نجات دهند.»

مشکل اینجاست: اروپایی‌ها همچنان به آمریکا وابسته‌اند — به تسلیحاتش، اطلاعات امنیتی‌اش، و چتر هسته‌ای‌اش. ممکن است در برلین و پاریس از افرادی مثل پیت هگست — که اکنون خود را «وزیر جنگ» می‌نامد و در یک چت افشاشده به معاون رئیس‌جمهور، جی‌دی ونس، نوشته بود: «من کاملاً با شما در بیزاری از انگلی بودن اروپا موافقم. این رقت‌انگیز است.» — نفرت داشته باشند. اما تا زمانی که اروپا تصمیم نگیرد روی پای خود بایستد، در برابر چنین تحقیرهایی بی‌دفاع خواهد بود.

هم‌زمان با انتشار سند امنیتی آمریکا، رابطهٔ میان بروکسل و مدیران بزرگ فناوری آمریکایی تیره‌تر شده است. کمیسیون اروپا چند روز پیش جریمه‌ای ۱۲۰ میلیون یورویی علیه پلتفرم X، متعلق به ایلان ماسک متحد ترامپ، وضع کرد. به باور بازرسان اروپایی، این پلتفرم با سازوکار «تیک آبی» کاربران را عمداً گمراه می‌کند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که الگوریتم‌های X صدای جریان‌های پوپولیستی را تقویت کرده و به فروپاشی گفت‌وگوی مدنی دامن می‌زنند. ماسک در واکنش، سلسله‌ای از حملات تند علیه بروکسل منتشر کرد و از «سانسور» و «استبداد اتحادیهٔ اروپا» سخن گفت — لحنی که کاملاً با جهان‌بینی جنبش «آمریکا را دوباره عظمت بخشیم» سازگار است. تقارن این حملات با انتشار راهبرد امنیتی ترامپ، در چند پایتخت اروپایی ایجاد نگرانی کرد؛ بسیاری آن را نشانه‌ای از همکاری تنگاتنگ کاخ سفید با غول‌های فناوری سیلیکون‌ولی می‌دانند.

در همین چارچوب بود که آخر هفته، شماری از مقام‌های ارشد آمریکایی در X، ظاهراً به‌صورت هماهنگ، به اروپا حمله کردند. کریستوفر لاندو، معاون وزیر خارجه، کنایه زد که اروپایی‌ها باید تصمیم بگیرند که عضو ناتو می‌خواهند باشند یا عضو اتحادیهٔ اروپا. او نوشت: «نمی‌توانیم وانمود کنیم شریکیم، در حالی که این کشورها اجازه می‌دهند بوروکراسی غیرمنتخب، غیردموکراتیک و غیرنمایندگی اتحادیهٔ اروپا در بروکسل، سیاستی در راستای خودکشی تمدنی را دنبال کند.» دیگر سیاستمداران آمریکایی نیز به خاطر جریمه‌های اعمال‌شده علیه X، اروپا را به «اقدامات تلافی‌جویانه» تهدید کردند.

با این همه، یک دیپلمات ارشد اروپایی در واشنگتن صادقانه اعتراف می‌کند که ضرب‌المثل مشهور «آمریکا نوآوری می‌کند، اروپا مقررات می‌گذارد» چندان بی‌راه نیست. به بیان دیگر: آمریکایی‌ها خلق می‌کنند، اروپایی‌ها محدود می‌کنند. رشد اقتصادی ایالات متحده نیز سال‌هاست بسیار بیشتر از اروپا بوده است. همین نکته توان اروپا برای ایستادگی در برابر واشنگتن را کاهش می‌دهد. از یک طرف همه می‌دانند ترامپ — درست مانند پوتین — اتحادیهٔ اروپا را دشمنی می‌بیند که باید با آن جنگید. از نگاه ترامپ، اتحادیهٔ اروپا نه پاسخی به جنگ‌های خونین قرن بیستم، بلکه انحرافی تاریخی است که با هستهٔ ملی‌گرایانهٔ جنبش MAGA در تضاد است. در سند راهبرد امنیت ملی آمده: «واحد بنیادی سیاست در جهان، دولت-ملت است و همواره چنین خواهد بود.»

آمریکایی‌ها در محافل داخلی حتی تهدید کرده‌اند از ناتو خارج شوند

از طرف دیگر، اروپا هنوز جرئت ندارد از این وضعیت ناخوشایند نتیجه‌گیری‌های ضروری را انجام دهد. در حالی که ماه‌هاست لحن آمریکا نسبت به اروپا تندتر شده؛ نه فقط در اتحادیهٔ اروپا، بلکه در ناتو نیز. پیش از نشست اخیر در لاهه، مارک روته دبیرکل ناتو، تحت فشار آمریکایی‌ها، اعضا را به سمت نظام جدید «تقسیم بار» سوق داد — نظامی که در واقع انتقال بار به سمت اروپاست.

تا امروز، ایالات متحده حدود نیمی از توان نظامی ناتو را تأمین می‌کند — از تانک گرفته تا جنگنده. نیم دیگر میان اروپایی‌ها و کانادایی‌ها تقسیم شده است. اما حالا دیگر سخن از «تقسیم بار» نیست، بلکه از «انتقال بار» سخن می‌گویند. یعنی اروپایی‌ها باید گام‌به‌گام مسئولیت کامل دفاع متعارف از قارهٔ خود را بر عهده بگیرند.

اروپایی‌ها فعلاً وقت‌کشی می‌کنند و هنوز طرحی برای اجرای این مدل جدید ارائه نداده‌اند. اما آمریکایی‌ها کاملاً جدی‌اند. پنتاگون اعلام کرده که می‌خواهد در سال ۲۰۲۷ — یعنی تنها دو سال دیگر — اولین نتایج این انتقال بار را ببیند؛ در غیر این صورت، ایالات متحده از برنامه‌ریزی مشترک دفاعی ناتو کنار خواهد کشید. این پیام در پایتخت‌های اروپا همان‌طور دریافت شد که قصد آن بود: به‌عنوان یک تهدید. زیرا روشن است که پایان برنامه‌ریزی مشترک دفاعی، پایان ناتو به شکل کنونی‌اش خواهد بود.

اما هیچ‌جا بی‌اعتنایی آمریکا به اروپایی‌ها مانند موضوع مذاکرات اوکراین آشکار نیست. این مذاکرات را نه مارکو روبیو، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی، هدایت می‌کند؛ بلکه استیو ویتکوف، فرستادهٔ ویژهٔ ترامپ و شریک قدیمی او در زمین گلف — که مانند خود ترامپ در بازار املاک نیویورک ثروتمند شده — و نیز جرد کوشنر، داماد رئیس‌جمهور، که حتی هیچ سمت رسمی در دولت ندارد.

وجه مشترک این دو نفر این باور است که می‌توان روس‌ها را با وعدهٔ کسب‌وکارهای پرسود به یک توافق کشاند. رئیس‌جمهور آمریکا در میانهٔ نوامبر گفت میان واشنگتن و مسکو «پتانسیل تجاری شگفت‌انگیزی» وجود دارد. طبق گزارش وال‌استریت ژورنال، مذاکره‌کنندهٔ پوتین، کیریل دیمیتری‌یف — بانکدار پیشین گلدمن ساکس — حتی به ویلای ویتکوف در میامی رفته و دربارهٔ پروژه‌های استخراج منابع در قطب شمال گفت‌وگو کرده است. او حتی پیشنهاد داده که به محض برقراری صلح در اوکراین، یک مأموریت مشترک به مریخ راه‌اندازی شود.

اما بسیاری شواهد نشان می‌دهد که روس‌ها در حال ریشخند کردن آمریکایی‌ها هستند. اگر پول دغدغهٔ اصلی پوتین بود، او هرگز جنگی پرهزینه و خونین را آغاز نمی‌کرد که اقتصاد روسیه را تقریباً از بازار غرب جدا کرده است. علاوه بر این، امیدهای اقتصادی نیز اغراق‌آمیز است. الکساندر گابویف، کارشناس روسیه در مرکز اوراسیاِ کارنگی برلین، می‌گوید: «حتی در بهترین دوران همکاری روسیه و آمریکا — سال ۲۰۱۱ — کل تجارت دوطرف فقط ۳۰ میلیارد دلار بود. در حالی که تجارت روسیه با چین در سال گذشته ۲۴۵ میلیارد دلار بوده است. اقتصادهای روسیه و آمریکا اصلاً مکمل یکدیگر نیستند.»

کاخ سفید هیچ قصدی ندارد اروپایی‌ها را در جریان امور نگه دارد

پوتین نه با منطق تجارت، بلکه با منطق امپراتوری فکر می‌کند. تنها کسی در دولت آمریکا که این موضوع را درک کرده، مارکو روبیو، وزیر خارجه است؛ او ارتباط خود را با اروپایی‌ها حفظ کرده است. اما مذاکره با پوتین را ویتکوف انجام می‌دهد — کسی که در مقام فرستادهٔ ویژه تاکنون شش بار به مسکو رفته و به شکل نمایشی روابط نزدیک با پوتین نشان می‌دهد. یک دیپلمات ارشد اروپایی در واشنگتن با آه می‌گوید: «دولت آمریکا روش خاص خودش را دارد.» دیگر «بدیهی» نیست که اروپا در مذاکرات سهیم باشد؛ دیگر هیچ چیز قابل اطمینان نیست.

و این تازه توصیفی ملایم از وضعیت است. در تماس محرمانهٔ اوایل دسامبر، رئیس‌جمهور فنلاند واقعیت را به‌روشنی بیان کرد. طبق صورت‌جلسه، الکساندر استوب گفت: «در حال حاضر، ما بیرون مانده‌ایم؛ اما باید وارد شویم.»

اما چگونه؟

دست‌کم ویتکوف و کوشنر هیچ قصدی برای مشارکت دادن اروپا ندارند. پس از دیدارشان با پوتین در اوایل دسامبر در مسکو، بدون توقف در بروکسل مستقیماً به آمریکا بازگشتند. پاریس، لندن، برلین و دیگر پایتخت‌های اروپایی ناچار بودند به اطلاعاتی تکیه کنند که رستم عمروف، مشاور امنیت ملی زلنسکی، بعدها در اختیارشان گذاشت.

عمروف سپس به فلوریدا پرواز کرد تا با دو نمایندهٔ آمریکایی گفت‌وگو کند. وزارت خارجهٔ آمریکا هفتهٔ گذشته اعلام کرد که او و آندری گناتوف، رئیس ستاد کل اوکراین، دو روز در فلوریدا با ویتکوف و کوشنر در حال مذاکره بوده‌اند. روایت وزارت خارجه طوری بیان شده بود — و قطعاً هدف همین بود — که انگار در گفت‌وگوها «پیشرفت» حاصل شده است.

اما وزارت خارجهٔ آمریکا — که این بیانیه را منتشر کرد — تحت هدایت روبیو است؛ و او اصلاً در فلوریدا حضور نداشت. همان کسی که اروپایی‌ها بیش از همه امید داشتند شرایط آنان را درک کند. روبیو از معدود افرادی در دایرهٔ ترامپ است که هنوز موضع سنتی جمهوری‌خواهان — یعنی انتقاد از روسیه — را نمایندگی می‌کند. اما اکنون به‌نظر می‌رسد او نیز مانند کیت کلاگ، مذاکره‌کنندهٔ سابق آمریکا در پروندهٔ اوکراین، به حاشیه رانده شده است.

پس از گفت‌وگوهای فلوریدا، آمریکایی‌ها اعلام کردند که «چارچوب ترتیبات امنیتی» مورد توافق قرار گرفته است. وقتی آمریکایی‌ها از «ترتیبات امنیتی» سخن می‌گویند، همهٔ چراغ‌های هشدار در اروپا روشن می‌شود. زیرا سؤال این است: چه کسی باید این تضمین‌ها را ارائه کند جز خود اروپایی‌ها؟

وقتی ترامپ پس از دیدار آگوست خود با پوتین در آلاسکا نخستین‌بار از این واژه استفاده کرد، مکرون در پاریس به‌سرعت یک نشست اضطراری برگزار کرد. او به همراه کِیر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، شروع به جمع‌آوری تعهداتی کرد برای اینکه کدام کشور حاضر است نیروی زمینی به اوکراین اعزام کند.

زمان به نفع پوتین می‌گذرد؛ او در جنگ اوکراین در موقعیتی راحت قرار دارد

این تلاش‌ها بی‌منطق هم نبود. اگر اروپایی‌ها پیش‌قدم می‌شدند، شاید می‌توانستند بر روند سیاسی اثر بگذارند. این نقشهٔ اولیه بود. اما آن زمان مرتس همراهی نکرد. او نمی‌خواست پیش از دستیابی به توافق صلحی کامل تعهدی بدهد. با این حال، مسکو از ابتدا یک «نه» قاطع اعلام کرد: هیچ نیروی ناتو، تحت هیچ پرچمی، وارد اوکراین نمی‌شود.

ترامپ نیز هیچ مخالفتی با این موضع نشان نداد. بار دیگر اروپایی‌ها بین واشنگتن و کرملین گیر افتادند و تحقیر شدند. درست است که اکنون اروپایی‌ها در نزدیکی پاریس یک ستاد فرماندهی نظامی تشکیل داده‌اند — جایی که چند ده افسر از کشورهای «ائتلافِ مایل به کمک» در حال طراحی گزینه‌هایی برای یک نیروی تثبیت‌کننده هستند — اما ترامپ ظاهراً توجهی به آن ندارد. افراد مورد اعتمادش، کوشنر و ویتکوف، پنهانی با روس‌ها مذاکره می‌کنند. بدون اروپایی‌ها، و حتی بدون اوکراینی‌ها. تصویر کامل وضعیت تنها در واشنگتن و کرملین وجود دارد.

ترامپ به‌شدت فشار می‌آورد که تا پیش از کریسمس به توافق صلح برسد — پس از آنکه زمان‌بندی اولیهٔ او برای شکرگزاری نوامبر واقع‌بینانه از کار درآمد. روشن نیست زلنسکی تا چه مدت می‌تواند در برابر این فشار مقاومت کند. روسیه اصرار دارد که اوکراین به‌طور کامل از دونباس عقب‌نشینی کند — و با آن، بهترین مواضع نظامی‌اش را از دست بدهد. مسکو می‌خواهد از مسیر دیپلماتیک به چیزی برسد که چهار سال گذشته از مسیر نظامی نتوانسته به دست آورد. و ترامپ به‌نظر می‌رسد این خواستهٔ روسیه را پذیرفته باشد.

اروپایی‌ها تأکید دارند که دربارهٔ مسائل سرزمینی تنها زمانی می‌توان تصمیم گرفت که پیشاپیش تضمین‌های امنیتی معتبر و الزام‌آور وجود داشته باشد. نمی‌توان بدون نظر اروپا دربارهٔ نقش ناتو، نظم امنیتی اروپا یا دارایی‌های دولتی روسیه که در اتحادیهٔ اروپا مسدود شده، تصمیم گرفت. گفته می‌شود روبیو در ژنو این موضوع را درک کرده است. اما آیا این درک در مورد ویتکوف و کوشنر هم صدق می‌کند؟ کسی در اروپا حاضر نیست روی آن شرط ببندد.

در حالی که ابزاری وجود دارد که باید کارساز باشد: بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو دارایی دولتی روسیه که در اروپا نگهداری می‌شود. اگر بخش عمده‌ای از این پول از طریق یک وام جبرانی در اختیار اوکراین قرار گیرد، می‌تواند فشار سنگینی بر روسیه وارد کند. و نیاز مالی اوکراین برای چند سال تأمین خواهد شد. اما مشکل اینجاست: بلژیک — که بخش اعظم این دارایی‌ها در آن قرار دارد — به‌شدت از آزادسازی این پول‌ها خودداری می‌کند.

برندهٔ اصلی این شکاف فراآتلانتیک از همین حالا مشخص است: ولادیمیر پوتین. او اکنون در سطحی برابر با ترامپ مذاکره می‌کند — بدون مزاحمت اروپایی‌ها. و لحن راهبرد امنیتی جدید آمریکا برای او بسیار آشناست. در این سند نه‌تنها با گسترش ناتو مخالفت می‌شود، بلکه بسیاری از عناصر جهان‌بینی کرملین نیز تکرار شده است. گابویف، کارشناس روسیه، می‌گوید: «اینکه روسیه در هیچ‌جا دشمن معرفی نمی‌شود، یک انقلاب است.» حمله به اروپا، امید به پیروزی راست‌پوپولیست‌ها، و تفکر حوزه‌های نفوذ — همه چیز می‌توانست مستقیماً از پوتین آمده باشد.

برای رئیس کرملین، این یک رؤیای دیرینه است که اکنون به حقیقت می‌پیوندد. هدف او همیشه ایجاد شکاف میان اروپا و ایالات متحده بوده است. البته نقشهٔ اصلی او متفاوت بود: می‌خواست اروپا را به روسیه نزدیک کند و از این طریق از آمریکا دور سازد — اروپایی مستقل‌تر باید اروپایی متمایل‌تر به مسکو می‌بود. اما حالا در کاخ سفید رئیس‌جمهوری نشسته که مانند خود پوتین اروپا را رقیبی خطرناک می‌بیند.

نمونه‌هایی از دیگر مناطق جهان وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه می‌توان در برابر ترامپ ایستادگی کرد

برای پوتین این موقعیت فوق‌العاده راحت است. او مستقیماً با آمریکایی‌ها دربارهٔ صلح مذاکره می‌کند و در عین حال هیچ عجله‌ای برای رسیدن به نتیجه ندارد. زمان به سود اوست. نیروهایش سریع‌تر از گذشته پیشروی می‌کنند؛ در نوامبر با تصرف ۵۰۵ کیلومتر مربع — دو برابر ماه پیش — پیشرفت قابل توجهی داشتند. در دونباس، اوکراین اکنون در آستانهٔ از دست دادن پوکروفسک است؛ بزرگ‌ترین شهری که از زمان عقب‌نشینی باخموت در مه ۲۰۲۳ از دست می‌دهد. برای مدت طولانی، بسیاری از خطوط نبرد در وضعیت بن‌بست بودند: روس‌ها نیروی انسانی بیشتری داشتند و اوکراینی‌ها در جنگ پهپادی مهارت بیشتری. اکنون که روس‌ها از نظر فنی پیشرفته‌تر شده‌اند، شرایط در میدان تغییر کرده است. پوتین ممکن است موفقیت‌های خود را بزرگ‌نمایی کند؛ در گفت‌وگو با ویتکوف حتی مدعی محاصرهٔ گستردهٔ نیروهای اوکراینی شد — چیزی که هرگز رخ نداده. اما بدون تردید: پیشروی‌ها ادامه دارد. به همین دلیل رئیس کرملین مشکلی ندارد که مذاکرات صلح را طولانی کند.

ترامپ گمان می‌کند پوتین مشتاق است دوباره تجارت با آمریکا را از سر بگیرد. اما در واقع، این مسکوست که از این مسئله بهره می‌برد که ترامپ و ویتکوف تقریباً کاملاً در قالب‌های تجاری فکر می‌کنند. پوتین با علاقه از درخواست‌های ادعایی شرکت‌های آمریکایی حرف می‌زند که گویا آماده‌اند به محض امکان وارد بازار روسیه شوند. این همان طعمه‌ای است که کرملین سال‌ها با موفقیت در برابر اروپا — به‌ویژه آلمان — به کار گرفت. شعار «تغییر از طریق درهم‌تنیدگی» که متعلق به فرانک‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجهٔ پیشین و رئیس‌جمهور کنونی آلمان بود، نماد همین رویکردی است که  به طرز چشمگیری شکست خورد.

اروپا فقط زمانی می‌تواند دوام بیاورد که در برابر روسیه بایستد و خود را از آمریکا مستقل‌تر کند. ترامپ درست می‌گوید که اوکراین قادر به پیروزی نظامی بر روسیه نیست. اما تحمیل صلح به این کشور — صلحی که تنها به پوتین فرصت نفس‌گیری برای تجاوز بعدی به اروپا می‌دهد — بی‌مسئولیتی است. درست است که اعلام «مرگ مغزی» ناتو از سوی مکرون بی‌تدبیری بود، اما همین‌قدر هم ساده‌لوحانه است که تا وقتی ترامپ در کاخ سفید است به ناتو تکیه کنیم.

اتحادیهٔ اروپا ناتوان نیست، هرچند اکنون چنین به نظر می‌رسد. تنها کافی است بخواهد از قدرت خود استفاده کند. بیش از ۴۵۰ میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند و با تولید ناخالص داخلی ۱۸ تریلیون یورو، همچنان دومین قدرت اقتصادی جهان پس از آمریکاست. اروپا پول و دانش فنی لازم برای ساخت پهپاد، تانک و جنگنده را دارد. نباید گذاشت این تلاش‌ها قربانی خودخواهی دولت‌های ملی شود — همان‌طور که پروژهٔ جنگندهٔ مشترک اروپایی (FCAS) اکنون به نمونه‌ای از چگونگی انسداد متقابل اروپایی‌ها بدل شده است.

از دیگر مناطق جهان مثال‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه می‌توان در برابر ترامپ ایستادگی کرد. چین با محدود کردن صادرات عناصر نایاب و مسدود کردن واردات سویا از آمریکا به تعرفه‌های بسیار سنگین ترامپ پاسخ داد. در نهایت ترامپ عقب‌نشینی نسبی کرد، چون از فروپاشی صنعت داخلی و خشم کشاورزانش هراس داشت. دادگاهی در برزیل شبکهٔ اجتماعی X را موقتاً مسدود کرد زیرا پلتفرم به اندازهٔ کافی با اطلاعات نادرست مقابله نمی‌کرد. و از آنجا که بخش بزرگی از قهوهٔ مصرفی آمریکا از برزیل می‌آید، ترامپ نتوانست برای مدت طولانی تعرفهٔ ۵۰ درصدی علیه این کشور را حفظ کند — تعرفه‌ای که برای حمایت از دوست سیاسی‌ش، ژائیر بولسونارو، وضع شده بود. این کشورها از موضع قدرت عمل کردند. آن‌ها می‌دانستند: ترامپ قدرت را محترم می‌شمارد و از چاپلوسی بیزار است.

دولت‌های اروپایی این را در تئوری درک می‌کنند اما در عمل به کار نمی‌گیرند. آن‌ها از به‌کارگیری قدرت اقتصادی خود می‌ترسند؛ از پذیرش مسئولیت امنیتی می‌ترسند؛ و از همه بیشتر، از یک رویارویی آشکار با واشنگتن واهمه دارند.

اتحادیهٔ اروپا توانایی آن را دارد که شرکت‌های بزرگ فناوری آمریکا را چنان تنظیم‌گری کند که دیگر ماشین تولید نفرت و ابزار سرقت مالکیت فکری نباشند. نه فیس‌بوک، نه X و نه OpenAI نمی‌توانند از بازار اروپا چشم‌پوشی کنند. ترامپ و پوتین ممکن است خیال کنند می‌توانند اروپا را تکه‌تکه کنند. اما حتی ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان — که خود را متحد این دو نشان می‌دهد — نمی‌تواند از بازار واحد اروپا و میلیاردها یورویی که از بروکسل دریافت می‌کند، صرف‌نظر کند.

ترامپ تنها زمانی می‌تواند اروپا را تحقیر کند که اروپا خود را کوچک کند. این یکی از درس‌های ماه‌های گذشته است. و در بلندمدت، آمریکا نیز بدون متحدان اروپایی نمی‌تواند جایگاه قدرت خود را حفظ کند. امیلی هاردینگ از اندیشکدهٔ CSIS واشنگتن می‌گوید: «رقیب اصلی آمریکا چین است و جاه‌طلبی‌هایش در آسیا. اروپا اگر قوی باشد، نظم جهانی را پایدار می‌کند و برای روسیه و چین بازدارنده است.»



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net