|
جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴ -
Friday 5 December 2025
|
ايران امروز |
![]() |
از جناب دکتر محمدعلی کاتوزیان که از متفکران معاصر و صاحبنظر در تاریخ ایران است اخیرا مصاحبهای در “خبرآنلاین” منتشر شده که بازخوانشی کلان از استاد را مطرح کرده و نکات مناقشهانگیزی را پیش آورده است. در این مصاحبه که طبیعتا تم واحدی ندارد به مسائل گوناگونی پرداخته میشود. مثلا در بخش مربوط به تجددگرایی، کاتوزیان ادعا میکند که اقدامات رضا شاه “میمونوار” یعنی تقلید محض و بیتشخیص از غرب بوده و جنبه بومی نداشته است. کاتوزیان وزارت دادگستری را که مرحوم داور با یک نبوغ واقعی ایجاد کرد تاسیس عبثی میداند “چون در دسترس مردم” نبوده است.
کاتوزیان که خود تحصیلکرده دانشکده حقوق است بهتر میداند که در دوره ماقبل داور و عدلیه نوین، قضاوت در هر ده و شهری تیول علمای شیعه بود و پایان دادن انحصار ملاها و ایجاد دادگستری نوین گناهی بود که آخوندها هرگز آن را بر دولت پهلویها نبخشیدند. در دوره ماقبل داور، قضاوت پر هرج و مرج بیقانون بود. مورد “آقانجفی” در اصفهان و داوریهای ظالمانه او که خود از علل جنبش مشروطه شد مشهور است. در واقع هر آخوندی بنا بر سلیقه و تشخیص خود رای میداد و چه بسا که در دو آبادی احکام ضدونقیض هم صادر میشد و طبیعتا رشوه نقش اساسی در صدور این آرا داشت.
مرحوم علیاکبر خان داور کوشید تا با ایجاد رویه قضائی یکنواخت به این هرج و مرج پایان دهد. او با وامگیری از قوانین فرانسه و بلژیک و وصل خلاقانه آنها به فقه شیعی بهخصوص در احوال شخصیه و امور مدنی، دادگستری نوینی ساخت که تا امروز کم و بیش فعال است. اتفاقا اگر کاتوزیان میخواست نهادی پیدا کند که خلاقانه و “غیر میمونوار” تاسیس شده بایستی انگشت روی عدلیه میگذاشت ولی ایشان برعکس عدلیه را از مظاهر تقلید میمونوار میداند.
مهمترین اشکال آن هم از نظر ایشان این است که در دسترس نبوده و گران بوده است! (البته در دوره پسین شاه کوشش شد که این مشکل هم با تاسیس شوراهای داوری و امثال آن رفع شود). حتی میتوان استدلال کرد که شاید با قبول کردن کلی فقه شیعه در امور مدنی، داور سازشی کرد که خلاف تجدد بود و نقص دادگستری نوین نه در “تقلید میمونوار” بلکه برعکس (و به ناچار) در کم تقلید کردن در بخش حقوق مدنی بوده است.
دکتر کاتوزیان با خوانشی کلان از تاریخ ایران باز خصوصیت دیگری در تمدن ایرانی جسته است و آن افسانهسازی بهجای رجوع به واقعیات است. کاتوزیان به شایعات مربوط به “قتل” صمد بهرنگی و جلال آلاحمد میپردازد که مرگ هر دو یا طبیعی و یا تصادفی بوده و ربطی به ساواک نداشته است. البته این موضوع سالهاست که ثابت شده ولی کاتوزیان از آنها به عنوان سند و شاهد افسانهسازی جامعه ایرانی یاد میکند و این که چگونه این شایعات به عنوان حقایق جا میافتند و تواتر این شایعات بیشتر حقانیت آنها را ثابت میکند. او اصطلاح جدیدی جا میاندازد: فرهنگ شایعهساز، جامعه افسانهساز.
در مقابل این خوانش کلان این سوال مطرح میشود: آیا این اظهارنظر بر پایه مطالعه تطبیقی روانشناسی اجتماعی ملل مختلف است یا تنها با تمرکز بر جامعه ایرانی به دست آمده است؟ جواب البته مورد دوم است وگرنه استاد توجه میفرمود که در جوامع بسته و استبدادی، شایعات و افسانهسرایی به مرجع خبررسانی تبدیل میشوند. به قول بالزاک “شایعات روزنامه فقرا است”. مثلا در اتحاد شوروی سابق شایعهسازی و جوک در باره روسای حزب و سایر دولتمردان تبدیل به یک صنعت ملی شده بود! در ایران دوره پهلوی دوم شایعات به مراتب از اخبار رسمی قابل اعتمادتر بود. خبر سرطان شاه پیشتر از آن که حتی همه دربار از آن مطلع شود در میان مردم دهان به دهان میگشت.
در فراز دیگری دکتر کاتوزیان به کتاب دکتر عبدالحسین زرینکوب “دو قرن سکوت” اشاره میکند و آن را کتابی ناشی از احساسات و بر اساس ناسیونالیزم و پانایرانیسم ارزیابی میکند. نخستین سوالی که مطرح است این است که آیا توسل به ناسیونالیزم و پانایرانیسم در جهانی مملو از “پان”های دیگر و ناسیونالیسمهای افراطی چقدر میتواند مضر باشد. هم اکنون ما با پاناسلامیزم خطرناکی روبرو هستیم که جهادی و پرخاشگر است به حدی که حتی اروپائیان را نگران کرده است. تاکید برتشخیص و حفظ هویت ایرانی چه ضرری میتوانست داشته باشد؟
دکتر کاتوزیان برای رد ایده اصلی “دو قرن سکوت” مینویسد که درآن دو قرن سکوت نبوده است و مردم به زبان فارسی صحبت میکردند و بعد مثل از رازی و ابن سینا میآورد. باید توجه کرد که این دو در قرون بعد از حوزه تحقیق دکتر زرینکوب یعنی دو قرن پس از شکست ایرانیان به دست اعراب مسلمان است میزیستهاند و معلوم نیست علت ذکر نام آنها چیست. یا این که ایشان مینویسد زبان دنیای اسلام در آن زمان عربی بوده است و به این دلیل آثار به زبان فارسی در آن دو قرن موجود نیست. از این اظهارات دکتر کاتوزیان چنین بر میآید که ایشان از تز زرینکوب چنین برداشت کرده است که او به علت عربستیزی (که نهایتا در اسلامستیزی سر باز میکند) گفته است که در دوقرن اولیه مسلمان شدن، ایرانیان عملا سکوت کرده بودهاند.
برداشت من متفاوت است. زرینکوب تنها مسئله زبان و نوشتار را مطرح نمیکند بلکه محور بحث او خاموشی یک تمدن است. زرینکوب در اکثر صفحات کتاب به شرح مبارزات ایرانیان در راه احیای هویت ملی و راندن نیروی متخاصم از سرزمین خود میپردازد و مسئله عدم وجود نوشتار نقشی ندارد. نهایتا دکتر کاتوزیان این احساساتی بازی و تمرکز روی ناسیونالیزم را ترفند خوبی برای بالابردن تیراژ کتاب دانسته است که به چاپهای متعدد رسیده است. من از تیراژ کتابهای دکتر کاتوزیان اطلاعی ندارم ولی تز ایران به مثابه جامعه کلنگی بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفت. البته جای پرداختن به این تز در این مقاله نیست ولی من نمیدانم وجود و بقای آنهمه آثار تاریخی را بهخصوص مثلا در شهر اصفهان چگونه میتوان با این تئوری توجیه کرد یا دوام بیش از پانصدسال حکومت اشکانی و بیش از چهار صدسال حکومت ساسانی را چکونه میتوان جامعه کوتاه مدت دانست.
نهایت این که خوانشهای کلان از تاریخ امری خطرناک و غیر علمی است. فلسفه تاریخ از زمان “جیامباتیستا ویکو” (۱۶۶۸-۱۷۴۴) تا این زمان بر این عقیده متکی بوده است که تاریخ دارای طرح و الگویی است. این ایده بهخصوص در هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) به اوج مذهب مانندگی خود میرسد که گویا خداوند (یا روح) تاریخ بشر را را بر اساس الگویی خاص آفریده است که دارای آغاز و پایانی است و وظیفه فیلسوف کشف این مسیر و این الگو و مکانیزم این پویش است.
خسارتهایی که این نوع نگرش به تاریخ به بشریت وارد کرده است آشکار است و دو مکتب استبدادی مدرن از آن نشات گرفته است. بحث و تحقیق علمی در برابر تفسیر جزمی و مطلقگرا رنگ میبازد وگرنه تاریخ معنای خاصی ندارد و محصول کنش و واکنش مردمان هر عصری است و تلاش در راه بقا و سلطه بر دیگران و هر زمان شکلی و شمایلی به خود میگیرد که ضرورتا دارای تداوم نیست که قانونمندی از آن اتخاذ شود.
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|