يكشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴ - Sunday 23 November 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 23.11.2025, 12:28

دفتر شاه بیت رهبری نیست


افشین افشار

چرا در میانه جنگ بین ایران و اسرائیل در حالی که کثیری از ایرانیان کشته و زخمی و خسارت‌های بسیاری به کشور وارد شده است مقصد سفر تحقیقاتی گروه مشاوران شاه ایران باید اسرائیل باشد؟ آیا سفر به مراکز تحقیقاتی کشورهایی مانند ژاپن، آمریکا، کانادا، چین، روسیه، فرانسه... و بررسی امکان استفاده از ظرفیت‌های علمی آنان ممکن نبود؟ با چه امیدی و بر اساس کدام معیارها خواهان استفاده از نتایج تحقیقات و همکاری علمی با کشوری هستید که مهمترین واحدهای تحقیقاتی ایران را منهدم و شاخص‌ترین محققین مملکت را به قتل رسانده در پی کشتن سایر دانشمندان کشور است؟ یا این امر هم در راستای نقشه قبلی موسسه نوفدی برای وارد ساختن پرچم اسرائیل در جمع پادشاهی خواهان به نیت ایجاد تفرقه و بی‌تفاوت ساختن مردم هنگام حمله و از همه مهمتر به نیت جلوگیری از اجماع حول محور پادشاهی و سرگردان ساختن مردم بوده است؟

باید مشخصا توضیح داده شود دلایل عقلانی و منطقی سفر گروهی که خود را وابسته به سامانه پادشاهی معرفی کرده است به کشوری که با ایران در حال جنگ و مشغول کشتار ایرانیان است چه بوده است؟

آیا جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی در راستای همکاری با پادشاهی خواهان آغاز شد؟ بخاطر پادشاهی‌خواهان متوقف شد؟ اهداف با مشورت آنان انتخاب شد؟ از توان سرکوب کاسته شد؟ چه دلیلی برای شادی و همراهی با حمله اسرائیل و آمریکا به ایران وجود دارد؟ اسرائیل به محض آگاهی از شروع فعالیت حسن خمینی و روحانی برای در دست گرفتن رهبری، در نگرانی از گسستنِ شیرازهِ حکومتِ شخص همراه و مطمئنی مانند خامنه‌ای با وجودی که آسمان کشور را در اختیار داشت حملات را برای جلوگیری از وارد آمدن آسیب جدی به حکومت او متوقف کرد. حاضر به جابجایی او حتی در سیستم آخوندی نیست، به پادشاهی خواهان برای تغییر حکومت کمک می‌کند؟ به مزخرفات خامنه‌ای در مورد دشمنی با غرب و اسرائیل بعنوان بهانه نیاز دارد. در این جنگ خون از دماغ یک آخوند جاری نشد.

خامنه‌ای با محق و مظلوم نمایش دادن اسرائیل دلیل باز شدن دست نتانیاهو برای حمله به هر نقطه‌ای از خاورمیانه و مهمتر از آن تقویت جبهه سیاسی اسرائیل در سراسر دنیا بویژه آمریکا و اروپا و تحمیل معاهدات صلح با اعراب و عامل اصلی سرازیر شدن پیشرفته ترین سلاح‌ها بدون هیچ هزینه‌ای و دریافت میلیاردها دلار پول نقد بوده است. نتانیاهو به هیچ وجه مایل به از دست دادن او که یک برگ همیشه برنده و عامل اصلی ماندن او در قدرت و فرار از قانون و زندان طی سالهای طولانی بوده است نیست.

آنها به راحتی می‌توانستند خامنه‌ای و سایر سران حکومت را هدف قرار دهند و همانطور که تلفنی فرماندهان را تهدید کردند می‌توانستند طی تماس با آنها خواستار حمایت از شاه پس از قتل خامنه‌ای شوند، شبیه ماموریتی که برای‌هایزر در نظر گرفته بودند. می‌توانستند کمک کنند مملکت با کمترین هزینه در مسیری درست قرار گیرد و ایرانیان را مدیون و سپاسگزار خود سازند بدون اینکه ضرورتی برای قتل فرماندهان، مدیران نظامی، دانشمندان و انهدام سرمایه‌های ملی ایرانیان وجود داشته باشد، اما هدف از حمله آسیب به ایران بود نه کمک به مردم.

ایرانیان بویژه پادشاهی خواهان باید بابت چه چیزی از اسرائیل تشکر کنند؟ در حمله اخیر بسیاری از پاسگاههای مرزی غرب کشور را برای ورود گروه‌های تجزیه طلبی که سالهاست برای آسیب به ایران مسلح کرده و آموزش داده‌اند نابود کردند. نتانیاهو قصد بمباران اتمی سایتها را داشت. ترامپ مانع شد. سرسوزنی مردم ایران برایش اهمیت نداشت. عدم بمباران زیرساخت‌ها به خاطر فاصله زیاد و هزینه بالای حمل بمب بود که ضرورت داشت برای اهداف مهمتر و انهدام توان نظامی و تحقیقاتی استفاده شود، بخاطر رعایت حال مردم ایران نبود. چرا بر سر مردم منت می‌گذارید؟

در صورت آغاز مجدد جنگ حال که پدافند و هدفهای مهم ازبین رفته است خواهید دید چه بلایی بر سر زیرساختها بیاورند. به غزه و سوریه و لبنان و یمن نگاه کنید تا دریابید که آنها هرگز در هیچ عملیاتی نه تنها نگران کشته شدن مردم عادی نبوده‌اند بلکه کشتار مردم و انهدام اماکن مسکونی اگر ضرورت یابد مانند غزه به سیاست راهبردی آنها تبدیل می‌شود. زیر تمام خانه‌های ویران شده غزه انبار مهمات بود؟ هزاران زن و کودک کشته شده جزو نیروهای حماس بودند؟ چشم بستن بر این واقعیت‌ها با چوب راندن وجدان از صحنه است. امری که با پستی و رذالت آخوندی که از فلسطین هم مانند عاشورا به خاطر منافع یاد می‌کند سازگار است نه حق طلبی و دادگری پادشاهی.

ملایان هنگام ارتکاب جنایت قتل حمید حاجی‌زاده فرزند خردسالش کارون را هم برای ازبین بردن شاهد به قتل رساندند. اسرائیلی‌ها حین جنگ با حماس ۳فرزند و ۲نوه هنیه را فقط برای آزار روحی او به قتل رساندند. چون مطمئن نبودند سردار باقری در کدام منزل است هر سه منزل او و ساکنین بیگناه آنرا بدون ذره‌ای عذاب وجدان به قتل رساندند. کارنامه اسرائیل در برخورد بی‌رحمانه با بی‌گناهان بسیار خونبار تر از ملایان است. ذره‌ای احساس نسبت به مرگ دیگران ندارند. قبایل هر چه عقب مانده تر باشند در صورت توانایی با اشتیاق مرتکب قتل دیگران می‌شوند و به آن افتخار می‌کنند. توانایی کشتن دیگران را لطف خدایان در اعطای قدرت می‌بینند. برخی قبایل سرخپوست از موی سر دشمنان خود قالیچه می‌بافتند و با لذت و افتخار روی آن می‌نشستند چپق می‌کشیدند. برخی در کاسه سر دشمنان کشته شده شراب می‌نوشیدند. آنها تیر و کمان و کارد داشتند، اسرائیل F-35، ملایان نیروی انسانی درنده.

با وجود فضای فعلی سیاست در اسرائیل که خود را قدرت مطلق منطقه تصور می‌کنند انتظار کمک و دوستی از آن سو پوچ و بیهوده است. در ارتباط با ایران اهداف دیگری را دنبال می‌کنند. اگر در اوکراین شرایط غیرقابل پیش بینی شود یا اطراف مرزهای اسرائیل حوادث از کنترل خارج شود به نحوی که بازنگری در مسیر منافع اسرائیل را ضروری سازد آنگاه احتمال تغییر در سیاست‌های ضد ایرانی آنها وجود دارد. بعد از سفر شاهزاده به اسرائیل گروهی از نمایندگان کنست رسما خواستار تجزیه ایران شدند. سیاستمداران اسرائیلی برای گرفتن رای ناچارند هر چه بیشتر خود را دیندار نشان دهند. بر اساس آموزه‌های ادیان و کشورهای با ذهنیت قبیله‌ای جنگ با هر کشوری بدون هیچ بهانه‌ای در صورت توانایی و امکان پیروزی موجه است. هیچ پیمانی مانع حملات اسرائیل به اعراب نخواهد شد. احزاب وابسته به مراکز دینی در اسرائیل هر سال قویتر می‌شوند. سیاست و زندگی از سکولاریسم و دمکراسی دور و پیوند جامعه با حقوق بشر هر روز ضعیف تر می‌شود. مسیری که حکومت‌های قبیله‌ای آخوندی و اسرائیل در فاصله گرفتن از آزادی طی کرده‌اند بسیار شبیه یکدیگر است. مایلند دمکراسی محسوب شوند ولی عملا نیستند. ویرانی عظیم و عمدی غزه نسبت دولت اسرائیل با مفهوم کمک را نشان می‌دهد. حتی مانع کمک رسانی سایرین می‌شوند. کودکان و زنان را در صف دریافت کمک و غذا به قتل می‌رسانند. تمام بیمارستانها را منهدم کرده‌اند. شرایط زیست انسانی را از بین برده‌اند. اگر حکومت ملایان با شرافت و راستی توانست نسبت برقرار کند دولت اسرائیل هم می‌تواند با رحم و کمک به دیگران رابطه برقرار کند. در فرهنگ یهود کمک به سایر انسانها تعریف نشده است. افتخار بزرگ آنان عنایت یهوه در برتری بخشیدن به بنی اسرائیل در مقابل سایر قبایل است و نمود این برتری در عالم وجود ضعف و ذلت دیگران است. در عالم ایمان است که این برتری پذیرفته و گرامی است. کمک به سایرین برای عبور از شرایط دشوار تلاش برای از بین بردن این برتری و خلاف تفسیرهای دنیوی از دین یهود است.

چرا شرایط خونبار غزه موجب اعتراضی در جامعه اسرائیل نمی‌‌شود؟

عملکردها باید مستدل و شفاف باشد. حکومت پادشاهی بنیادی لیبرال و قانونمند دارد. حکومت یک ملای نادان خودپرست نیست که مردم را فاقد بینش و صلاحیت در امور سیاسی بداند و امکان پرسش و اعتراض را از آنها سلب کند.

پادشاهی نتیجه خردورزی و ایمان است. محضر شاه ایرانی به نور عقل و راستی روشن و بیت ولی فقیه غرق در ظلمت هوای نفس و دروغ است. تبدیل دفتر شاه به بیت رهبری نه امروز و نه فردا پس از استقرار حکومت پادشاهی ممکن نیست. این تفکر بین مردمی که به امید رسیدن به زمین امن لیبرال دمکراسی در تلاشی جانکاه برای عبور از مرداب عمیق و متعفن استبداد آخوندی با پادشاهی همراه شده‌اند جایی ندارد.

اسرائیل در حمله به ایران دشمن دیده می‌شود زیرا قصد از حمله آسیب به ایران بود نه آسیب به حکومت یا از آن دورتر کمک به مردم ایران.

به خامنه‌ای اطمینان داده‌اند خطری متوجه حکومت او نیست که دلیل زبان درازی‌های اخیر او شد. ولی با توجه به سرعت تحولات منطقه‌ای و جهانی اطمینانی وجود ندارد و به راحتی نظرشان عوض خواهد شد. در جریان حمله اخیر مراقب بودند آسیبی به قرارگاههای اصلی نیروهای ضد شورش مانند سپاه ثارالله و مراکز بسیج وارد نشود. آن دسته از گروههای نظامی و تجهیزاتی که هدف قرار گرفتند مدافعان مرزها بودند. حذف آنان کمترین تاثیری در کاهش توان سرکوب نداشت. وظیفه واحدهای پدافند و موشکی دفاع از تمامیت ارضی کشور است. امری که برای آسیب زدن به آن تلاش فراوانی از سوی بیگانگان صورت گرفته است. اسرائیل و متحدین فقط به دنبال نابودی این توان بودند نه باز کردن فضای مبارزه برای مردم. چاقویی که یک جراح به نیت درمان وارد بدن بیمار می‌کند با ضربه چاقوی یک قاتل تفاوت بسیار دارد.

زمانی آمریکا و اسرائیل به بهانه کمک به مردم ایران برای کنترل امور وارد عمل خواهند شد که مطمئن شوند حکومت ملایان در حال سقوط است و امکان حمایت بیشتر وجود ندارد. آن زمان برای جلوگیری از استقرار پادشاهی همه توان خود را بکار خواهند گرفت.

مردم عامل اصلی خطر را تشخیص داده‌اند. در ذهن اکثریت، ملایان به مار و عقرب و مصیبت تبدیل شده‌اند. می‌دانند برای حفظ زندگی ناچارند خود را از شر آنها نجات دهند. برای دفاع شایسته از سنگر ایران ابتدا باید از شر افعی‌های داخل سنگر رها شد.

خوب و بد عملکرد افراد، احزاب، گروهها، سازمانها، دولت، مجلس، …در هر زمان بر اساس نسبتی که با مردم و منافع ملی دارد قضاوت می‌شود.

نظامیان ایرانی در وضعیتی که از فاجعه حکومت ملایان دفاع می‌کنند در راستای آسیب به مردم و خیانت به کشور و نیروی شر محسوب می‌شوند. در وضعیت جانوری که به فکر بقا و دست ظالم و خونریز جمهوری اسلامی هستند مستحق مرگ و زمانی که حکومت از مردم است و در دفاع جان خود را سپر بلا می‌کنند شایسته حمایت هستند.

شرایط ایران شبیه وضعیت یک بیمار است. عامل بیماری درونی است. راه درمان نیز درونی است. مغز بیمار دچار عفونت است. آخوندی خودشیفته و روان پریش مسئول مملکت است که هر چه بیشتر سعی می‌کند عاقل باشد حماقت بیشتری از او سر می‌زند. نظامیان که در حکم سیستم ایمنی بدن هستند تحت تاثیر عفونت مغزی به جای حمله به عامل بیماری به بافت‌های بدن حمله می‌کنند. اگر بیمار مادر شخص باشد مسئولیت و احساس دو چندان می‌شود. اگر بیمار مادر میلیونها انسان زنده و مرده و آیندگانی باشد که هنوز به دنیا نیامده‌اند موضوع کاملا متفاوت می‌شود.

چگونه می‌شود از مام میهن بیمار در مقابل دشمنان دفاع کرد و همزمان در تکاپوی درمان او بود آنهم زمانی که نظامیان مدافع میهن به عامل دوام بیماری تبدیل شده اند؟ نظامیان ایرانی چه میزان در استمرار فلاکت حاکم بر کشور نقش دارند؟ آیا هرگز نشان داده‌اند که از شرایط کشور نگران و در مصائب و بیچارگی‌های مردم شریکند؟ آیا جایی برای همدلی و همراهی مردم با خود باقی گذاشته اند؟ به کدام دلیل مردم باید آنها را از خود بدانند و در جنگ پشتیبان و در مرگ عزادارشان باشند؟ از باتوم‌هایی که بر سر جوانان کوبیدند؟ از چشم‌هایی که کور کردند؟ از چوبه‌های داری که برپا کردند؟ چه زمانی باید از مرگ یک هموطن نظامی خرسند بود و چه زمانی اندوهگین؟ این مرز در چه موقعیتی قرار گرفته است؟ حکومت آخوندی وضعیت بغرنج و فلاکت باری برای ایران رقم زده است.

برای حقوقی که از منابع متعلق به مردم ایران تامین می‌شود و هر حکومتی موظف به پرداخت آن است خود را جان‌نثار ملایان می‌خوانند و با جنایات آنها در حق مردم و مملکت همراهی می‌کنند. این است مصیبت قرار گرفتن در موقعیت جانوری و بقا که خامنه‌ای سعی بسیار در حفظ آن دارد. جانوران پستاندار گونه انسان خردمند با لباس نظامیان ایرانی آگاهانه بر سر هموطنان خود باتوم کوبیدند و از آزار و قتل و تجاوز لذت بردند. فرصت آزاد بودن در موقعیت حیوانی و رهایی از قید و بند اخلاق و شرف و مردانگی را غنیمت شمردند و برای دفاع از حیثیت انسانی خود آگاهانه هیچ تلاشی نکردند. آزارهایی به مردم رساندند که هیچ دشمن خارجی تاکنون در حق ایرانیان مرتکب نشده است.

سابقه ندارد دشمنی با جوانان ایران در اسارت چنان ددمنشانه رفتار کرده باشد که نتوانند با وجود خود برای ادامه زندگی کنار بیایند و پس از آزادی خودکشی کنند‌. چه دلیلی برای گریستن در مرگ یک نظامی باقی گذاشته‌اند؟ نظامیان ایرانی چه حقی بر گردن مردم دارند که کسی خود را مدیون و موظف به شرکت در مراسم تشییع جنازه آنان بداند؟ فاصله بین فضای اندوه و عزا هنگام تشییع شهدای جنگ در دهه ۶۰ و غریبی عبرت آموز کشته‌شدگان جنگ اخیر دوری مردم با نظامیان کنونی را نشان داد.

افرادی که مردم تابوتشان را بر دوش می‌گرفتند و با حرمت بدرقه می‌کردند آدم‌های دیگری بودند. آنان مدافعان ایران بوند نه مدافعان ملایان. تشییع جنازه کشته شدگان جنگ اخیر نشان داد که پیکر یک نظامی وقتی بخاطر مردم نمی‌‌میرد از همراهی قلوب آنها که همه عزت یک نظامی است محروم می‌شود. انگار در یک دعوای شخصی به قتل رسیده است نه در جنگ. ملایانی که بخاطر آنها به مردم پشت کرده بودند حتی نیامدند بر جنازه اشان نمازی بخوانند. باورکردنی نبود ولی پیکرهای نیروهای نظامی ایرانی کشته شده در جنگ مانند اجساد گروهی مزدور و از آن بدتر سربازان دشمن بدون هیچ اندوه و مشایعت قلبی از سوی مردم به خاک ایران سپرده شدند. خاکی که مردم رنج کشیده‌اش از نظامیانِ امروز جز ظلم و جنایت چیزی ندیده‌اند. این خاک کهنه که هزاران سال است پیکر دلاوران و فرزندان مدافعش را در آغوش خود جای داده است این بار با کشته شدگان بر سر مهر نبود. آنان را فرزندان خود ندید. زیرا این بار نظامیان ایرانی در مسیر خیانت به مردم و شراکت با دزدان و غاصبان وطن کشته شدند نه برای دفاع از ایران.

خامنه‌ای طی چهل سال تقابل با مردم روز به روز خواری و ذلت بیشتری به چشم دید با اینکه روز به روز بیشتر در قدرت پیچید. شاهان ایران از کوروش تا شاپور و رضاشاه و محمدرضا شاه نام‌هایی در تاریخ هستند ولی روز به روز نزد مردم عزت و حرمت بیشتر می‌یابند و بدون این که در قدرت باشند قدرتمند هستند. این روزها مجسمه شاپور شان بیشتری دارد تا خامنه‌ای با همه دم و دستگاه اهریمنی. آنکه در راه ایران مبارزه کرده است همواره گرامی خواهد بود. نحوه تعامل با مردم است که شیطان یا خدا را پشت سر شخص متجلی می‌سازد، به ادعای جانشینی خدا و پیامبر نیست. این مردم هستند که با عنایت خود به زنده و مرده عزت می‌بخشند.

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه‌داری و آیینِ سروری داند
به قَدّ و چهره هر آنکس که شاهِ خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند

در تاریخ شهر جایگاه افراد در نسبتی که با داد و خیرعمومی داشته‌اند مشخص می‌شود. با تاریخ قبایل که در آن افتخار به اجداد، فتوحات، دین و نژاد موضوعاتی برای ادعای برتری و بهانه اولویت یافتن در بقا هستند متفاوت است.

آنچه به بیماری ایران قدرت می‌بخشد نظامیان یا سلولهای ایمنی هستند که به جای دفاع از بدن به دفاع از بیماری پرداخته‌اند. تاکید بر عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط ملایان تاکید بر سلولهای ایمنی بدن به عنوان بخشی از بیماری است، که در اصل دروغ است. حقوق و سلاحهای جنگی و امکانات و توان آنها از منابع ایران است و اگر در مسیری غیر از منافع ایران صرف شود ناروا، ناحق، ظلم و غیرقانونی است. سپاه و سایر نیروها متعلق به ایران و مردم هستند و اگر بر خلاف مصالح کشور حرکت کردند در واقع جزو نیروهای دشمن محسوب می‌شوند و مردم نه تنها مجاز بلکه موظف به مقابله با آنها هستند.

نیروهای نظامی ایران تا زمانی که برخلاف منافع ملی و علیه مردم هستند در واقع دشمنی داخلی محسوب می‌شوند و درگیری آنها با دشمن خارجی برای حفظ سیطره و منافع مشترک با گروه غاصبان و راهزنان دیده می‌شود نه دفاع از کشور.

نظامیان ایرانی برخلاف ماهیت وجودی خود در دفاع از منافع ایران با پافشاری بر ادامه حمایت از سیستم مافیایی حکومت اسلامی در واقع بازوهای یک سیستم جنایتکار و بر علیه ایران هستند. با کمک و به پشتوانه نظامیان ملایان کشور را در آستانه نابودی قرار داده‌اند.

موضوع مهم این است، نیروهای نظامی هم انسان‌هایی معمولی هستند و به اندازه بقیه توان تشخیص خوب از بد دارند. شرایط فعلی و حوادث گذشته برای مشخص شدن خیر و شر کافی است. جانبداری از شر تبعاتی دارد به خصوص زمانی که کشور نابود و مردم قربانی می‌شوند. به خوبی می‌دانند مردم حق دارند. می‌دانند چاره‌ای جز خیابان و فریاد باقی نمانده است، با این حال با باتوم سر آنها را متلاشی می‌کنند. چشمشان را از حدقه در می‌آورند و در زندان به آنها تجاوز می‌کنند و بعد از کشتن به مزارشان بی‌حرمتی می‌کنند.

به محض این که هر نیروی نظامی به صورت انفرادی به دفاع از مردم و تقابل با حکومت بپردازد به وظیفه ذاتی خود در دفاع از میهن عمل کرده و از عامل بیماری به سلول ایمنی مدافع بدن تبدیل می‌شود. فداشدن در راه ایران وظیفه آنهاست. بدن با بازگشت سلولهای ایمنی به وضعیت طبیعی در مسیر درمان قرار می‌گیرد. در وضعیت انسانی این تحول ابتدا در ذهن رخ می‌دهد و سپس به انتخاب می‌انجامد. کنش اصیل و وجودی جانور را میل به بقا و تلاش برای حفظ منافع در چارچوب اجتماعی قبیله تعیین می‌کند. وضعیت مجازی و موقتی آدم بودن که برای بقای جانور غیرضروری و حتی خطرناک است در دفاع از خیرعمومی و در ساختار ذهنی شهری امکان بروز دارد.

جهان‌بینی حکومت و سیستم تعلیم و تربیت آن مبتنی بر بقا در تاکید بر حفظ نظام و سیطره قبیله ولایتمداران بر سایرین است. نظامیان حکومت نیز با تأسی از این چارچوب عقیدتی که کاملا در انطباق با ویژگی‌های طبیعی جاندار است با ترفند تبعیت از رهبری در ماهیت مدافعان قبیله انقلاب اسلامی و در راستای حفظ بقا قرار می‌گیرند. نظامیان سیستم شاهنشاهی تحت تاثیر نظام آموزشی شهری و مشاهده عملکرد شاه در فداکاری برای حفظ مملکت و مردم بی‌قید و شرط تسلیم شدند اما نظامیان پرورش یافته سیستم آخوندی برخلاف آنان تا خطر بقا را احساس نکنند در کنار مردم و منافع ملی قرار نخواهند گرفت. گفته شمخانی است، آنقدر مردم را می‌کشیم تا به خانه برگردند. هرگز هیچ فرمانده ایرانی کلمه‌ای در دفاع از مردم و منافع ملی به زبان نیاورده است. نگرانی برای مردم و اولویت بخشیدن به منافع عمومی به جای منافع شخصی فاصله گرفتن از ذات حیوانی است که در حکومت قبیله‌ای آخوندی عین خطر کردن است.

چاره‌ای نیست باید بخش عمده نیروهای نظامی را که با خصلت‌های حیوانی مانوس شده و منافع را در استفاده از چنگ و دندان و کشتن می‌بینند با خطر بقا مواجه و آنها را مجبور به همراهی با مردم و منافع ملی کرد.

امید و انتظار برای برانگیخته شدن ویژگی‌های آدمی در بسیاری از آنها عبث و بیهوده است. افرادی که برای حفظ منافع به راحتی مردم را به قتل می‌رسانند فقط زمانی که بقا را در خطر ببینند تسلیم خواهند شد، بویژه امروز که دیگر ذائقه اشان به خون عادت کرده است.
گرچه در بین نیروهای نظامی همه واحدها در امر سرکوب ماموریت و مسئولیت یکسانی ندارند ولی در چشم انداز کلی نیروهای نظامی ایران به صورت بازوهای اختاپوس درآمده‌اند.

اما چگونه می‌شود حمله دشمن خارجی را به فرصتی برای کمک به ایران تبدیل کرد؟ از آن بهره‌برداری و نیروهای ضدایرانی مدافع حکومت ملایان را در تنگنا قرار داد؟

راه را اوول کورکور نشان داد.

ساقیا بی‌گه رسیدی می‌بده مردانه باش
ساقی دیوانگانی همچو من دیوانه باش
سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده
وان کز این میدان بترسد گو برو در خانه باش
کاسه سر را تهی کن وانگهی با سر بگو
کای مبارک کاسه سر عشق را پیمانه باش
لانه تو عشق بودست‌ای همای لایزال
عشق را محکم بگیر و ساکن این لانه باش

با این توجه مهم که مردمان شجاعی چون او نباید اشتباه مهلک او در مخفی شدن بعد از اقدام را تکرار کنند زیرا سریعا ردیابی و حذف خواهند شد. به محض تجهیز، اجرای عملیات‌های از پیش طراحی شده یکی پس از دیگری بدون توقف در تیم‌های حداکثر دو نفره عرصه را بر دشمن داخلی ایران تنگ خواهد کرد. این دارویی است که سیستم ایمنی نظامی فاسد شده را ناچار متوجه ریشه بیماری که عفونت مغزی است می‌سازد و البته مانند همه داروها مصرف آن بدون تبعات و عوارض جانبی نخواهد بود اما بهایی است که یک بیمار در چنین وضعیت خطیر و روبه موتی ناچار است برای زنده ماندن بپردازد.

مستی و مستتر شو بی‌زیر و بی‌زبر شو
بی خویش و بی‌خبر شو خود از خبر چه آید
چیزی ز ماست باقی مردانه باش ساقی
درده می‌رواقی زین مختصر چه آید
چون گل رویم بیرون با جامه‌های گلگون
مجنون شویم مجنون از خواب و خور چه آید

فرصتی برای سیاست ورزی شیک اصلاحاتی باقی نمانده است. تمام سرمایه مردمی اصلاحات به سرکردگی خاتمی در پای مصلحت نظام و رضایت ام الفساد رهبری قربانی شد.

شاید بتوان تهدید عنوان تروریست را که بیگانگان به ناروا برای آسیب به ایران به سپاه الصاق کرده‌اند به فرصتی برای ایران تبدیل کرد. ملایان فرمانده اصلی نیروهای سپاه هستند. همان طور که برای حذف رده‌های فرماندهی سپاه جایزه تعیین می‌شود سزاوار است که برای حذف ملایان به عنوان فرماندهان اصلی واحدهای تروریست هم جایزه در نظر گرفته شود. پرداخت پاداش به خانواده‌های افرادی که در راه حذف ملایان تروریست کشته می‌شوند باید از سوی شاه تضمین شود. این خطری است که شاه برای ایران باید به جان بخرد نه پذیرش عواقب تایید ماموریت خائنانه پرسنل نوفدی در سفر به اسرائیل حین حمله به ایران، این همراهی چه منافعی برای ایران در برداشت؟

دولت‌های آمریکا و اسرائیل از راهبرد تعیین جایزه برای رسیدن به اهداف بسیار استفاده می‌کنند. در این مورد می‌توانند با تایید و پشتیبانی تبلیغاتی و عملی در سرعت و نتیجه موثر باشند ولی بسیار بعید است همکاری کنند. تابحال برای هیچ آخوندی جایزه تعیین نکرده‌اند در صورتیکه مهمترین سمت‌های اطلاعاتی متعلق به آنها بود و تمامی فرماندهان سپاه را خامنه‌ای منصوب می‌کند. ورود این مولفه با حمایت آمریکا و اسرائیل شرایط را به شکل موثری به نفع پادشاهی خواهان تغییر خواهد داد، که البته آنها چنین کاری نخواهند کرد زیرا با نقشه‌های آنان سازگار نیست. جوایز باید قابل توجه و بنا به رتبه آخوند تا چند میلیون دلار باشد و شاه ضامن پرداخت. هزینه نهایی نسبت به خسارت هر روزه بقای این سیستم اهریمنی بسیار ناچیز است.

بدیهی است آن دسته از نیروهای نظامی هم که در دفاع از سیستم به مردم شلیک می‌کنند هدف هستند. هیچ راه دیگری برای نجات کشور در حال نابودی باقی نمانده است. فقط رژیم نیست که به سمت پرتگاه می‌رود، کل کشور در حال فرو رفتن و نابودی است.

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید

نیروهای نظامی باید متوجه باشند چاره‌ای جز کمک به درمان وطن بیمار و کاهش خسارت عبور از باتلاق فلاکت حکومت ندارند. شهر و آبادی و همشهریان، افراد خانواده، دوستان و عزیزان و آیندگان آنها هم با مصیبت‌های ناشی از تحمیل بیماری بر بدن میهن مانند سایرین در رنج و عذاب هستند. با نابودی ایران همه آنچه برایشان عزیز است ازبین خواهد رفت.

از طرفی نباید فریب تبلیغات دشمن خارجی حین حمله به ایران را خورد. هدف آنها از منجی نشان دادن خود بدست گرفتن ذهن ایرانیان و ایجاد اعتماد برای انجام نقشه‌های شوم بعدی است. هیچ نیت خیری پشت حملات آنها نیست. قصد آنها کمک نیست. گشوده شدن روزنه تنفسی برای مردم از پیامدها و نتایج ناخواسته حملات است نه هدف آن. در مسیر مبارزه با دشمن داخلی نباید فریب خورد و اختیار به دشمن خارجی داد یا آنها را به عنوان یاور و ناجی باور کرد. پیگیر اهداف ضدایرانی خود هستند. هر دوی آنها، نیروهای نظامی ایرانی در داخل و نیروهای نظامی مهاجم خارجی در حقیقت متحد و علیه ایران هستند. همزمان باید در دو جبهه داخلی و خارجی با دشمن جنگید. نیروهای نظامی ایران عملا با حمایت از ملایان در تضاد با منافع ملی و مردم به بخشی از نیروهای دشمن خارجی در داخل تبدیل شده‌اند. نیروهای نظامی ایران در حال نابود کردن کشور از درون هستند. مبارزه با آنان به تنها راه نجات کشور تبدیل شده است.

در چند صد سال گذشته شریعت اسلام که امری غیرقابل پرسش است پایه مشروعیت قوانین و پادشاهی بود اما امروز عقل جمعی به عنوان یک پاسخ از پی پرسش‌های بیشمار محصول یک تجربه تلخ و خونین 47 ساله آفرینش مدرنی از ساختار مانوس و مطمئن پادشاهی را برای ادامه زندگی ضروری یافته است. جایگاه اجتماعی شریعت با وجود حرمت نزد کثیری از مردم به شکل آشکار و رو به تزایدی تنزل یافته به نحوی که دیگر مانند گذشته پایه حکومت یا حتی عرف نخواهد بود و در این مسیر مردمی که نگران آینده، زندگی، دین، اخلاق، فرهنگ، همزیستی و صلح در ایران هستند تغییر حکومت را رقم خواهند زد نه آمریکا و اسرائیل و کارمندان آنها در موسسه نوفدی.

پادشاهی خواهان اصیل کشاورزان مؤمنی هستند که در نماز جمعه با بیان عبارت رو به میهن پشت به دشمن جهت عبادت خداوند را به سمت قبله ایران تغییر دادند. این حرکت نمایش نوک کوه یخ تحولات بنیادین صورت گرفته در سیستم باور ایرانیان بود. تغییر جهت قبله در صدر اسلام از قدس به مکه اهداف و امکاناتی در سیاست و قدرت را پیگیری می‌کرد ولی تغییر جهت قبله از عربستان به ایران از منظر ایمان و به نیت قدسی حفظ زندگی بود. از دید نمازگزاران در آن روز ایران جهتی بود که تغییر قبله به سمت آن با طریق عبادت خداوند قرابت بیشتری داشت. خداوند که در یک جهت و جغرافیای خاص نیست.

آمد ندای بی‌چون نی از درون نه بیرون
نی چپ نی راست نی پس نی از برابر آمد
گویی که آن چه سویست آن سو که جست و جویست
گویی کجا کنم رو آن سو که این سر آمد

سوی جستجو، سوی خیر و مصلحت مردم این سرزمین است که نمازگزاران کشاورز و دامدار و کارگر به کمک تجربه و خرد به خوبی آن را دریافتند. ایمان متکی به عقل آن سو را ایران دید. کنش‌ها و واکنش‌های این گروه از مردمان که اکثریت هستند بر اساس تحلیل‌های سیاسی و نظریه پردازی‌های تئوریک و مناظره‌های اهل سیاست در میزگردهای فضای مجازی نیست. وقتی برای توجه به تبلیغات، بحث‌ها و مجادلات رسانه‌ای و گوش دادن به پادکست ندارند. اهل زندگی‌اند و سخت با آن گلاویز. اگر حکومت آخوندی هم روزگارشان را با تلخی و نان شان را با خواری و خون دل توام نمی‌‌کرد در مقابلش قرار نمی‌‌گرفتند.

مردم با جمهوری در بهترین گونه آن دینی با زعامت علمای متدین و درستکار و متقی و شعار دلربای استقلال، آزادی جمهوری اسلامی به خوبی آشنا شدند. نه استقلال ماند، نه آزادی، جمهور به ذلت افتاد و اسلام متواری شد. نقش اسلام از دلها محو شد و بر پیشانی عده‌ای برای کاسبی نشست. روحانیت شیعه که قرنها بر سر مردم جا داشت به خاک مذلت افتاد چندانکه جز به ضرب قتل عام مسلمین امکان ادامه بقا ندارد. این حاصل جمهوری جانشینان خدا بود.

کارگران و کشاورزان، کسبه و کارمندان معمولی، مردم عادی و زحمتکشان کف ساختار طبقاتی جامعه بیش از همه بازگشت به میهن و سیستم حکومتی تاریخی آن را برای ادامه زندگی ضروری یافته‌اند. مانند رسوایی پنجاه و هفت ایدئولوژی‌ها راهبر نیستند. این بار زندگی واقعی است که مسیر را تعیین می‌کند. به همین خاطر است که این بار نامداران روشنفکر و دانشگاهیان و اهل نظریه و ایدئولوژی پرچمدار نیستند بلکه مردم عادی، گمنامان میدان کار و تلاش فیزیکی، کسانی که نان خود را از زمین یا از میان پیچها و مهره‌ها با نیروی ماهیچه و با زحمت بیرون میکشند در صف اول مبارزه هستند. این بار افسون رسیدن به مناظر سبز و زیبای تخیلی در آینده‌ای دور محصول ذهن‌های ایدئولوژی زده عامل فریب و حرکت جامعه نیست. این بار گامهای استوار حرکت اجتماعی بر زمین مطمئن، تفتیده و واقعی ایران در کشاکش زندگی روزانه برداشته می‌شود. شهدا، زخمی‌ها و زندانیان طی ده سال اخیر همزمان با کاهش طبقه متوسط و افزایش عامدانه فقر به عنوان راهی برای اسیر و مطیع ساختن مردم به دستور خامنه‌ای بیشتر از طبقات پایین جامعه بوده‌اند تا مثل گذشته از طبقات متوسط. پایه‌های دوران جدید پادشاهی در ایران همچون روزگار فریدون بر دوش توده‌های رنج دیده و یاران کاوه استوار خواهد بود.

همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همی رفت نیزه بدست
که‌ای نامداران یزدان پرست
کسی کاو هوای فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کند
بپویید کاین مهتر آهرمنست
جهان آفرین را به دل دشمن است

در اهریمن بودن خامنه‌ای آیا تردیدی وجود دارد؟

اسرائیل با ایران در حال جنگ است و بدون تردید بر اساس منافع خود اقدام می‌کند. هدف حمله آسیب به ایران است، کمک به ایرانیان نیست.

در ۵۷ هم قدرت‌های خارجی زمانی کنار خمینی قرار گرفتند که شاه را تنها و مردم را کنار خمینی دیدند وگرنه سال نو مسیحی کارتر و خانواده اش در تهران مهمان شاه بودند. چند ماه بعد شاه و خانواده اش را ابتدا به آمریکا راه نداد و سپس قصد تحویل آنها را به خمینی داشت.

اسرائیلی‌ها بعد از چند دهه که برای نابودی ایران با همکاری نیروهای داخلی خود در حکومت به بهانه مرکز زدایی، زبان مادری و بومی گرایی تلاش کردند و موفق نشدند پس از دریافت اقبال عمومی به شاهزاده تصمیم گرفته‌اند در پی دستیابی به اهداف پیشین همراه با نابودی قدرت نظامی اندک ایران و بی‌دفاع ساختن کامل کشور، حرکت اصیل پادشاهی خواهی ایرانیان را به نیت ازبین بردن هر نیروی قوی تعیین کننده یا نابود یا تحت کنترل درآورند. اشتباهی که به انزوای بیشتر یهود منجر خواهد شد زیرا ایران آمریکا نیست که بتوان با اعمال نوعی دیکتاتوری پنهان و مافیای رسانه‌ای افکار عمومی را مهندسی و افراد را جهت اعمال سیاست‌های دلخواه به سیستم تحمیل کرد بویژه که نقش تعیین کننده و حیاتی دین در عرصه سیاست ایران بر خلاف آمریکا به خرد منتقل شده است. دین به عنوان پایه امور، تابو و شمشیر داموکلس در ایران از کار افتاده است. اتفاقی در ایران رخ داده است که مانند شرایط عراق و افغانستان شناختی از ماهیت آن ندارند ولی مایلند از آن حتی به قیمت جان انسانها سود ببرند. اندیشکده‌های تاثیرگذار با بودجه و خواست کمپانی‌ها مسیر مطالعات سیاسی را در راستای سودآوری هدایت می‌کنند نه حقیقت، و نتیجه در مقابل است. اولویت انسان از هر جهان بینی و شکل حکمرانی که حذف شود نتیجه اسفبار خواهد بود.

اوضاع آمریکا و جهان به مدت طولانی به وفق مراد لابی یهود نخواهد ماند. غرب نسبت به بی‌آبرو شدن لیبرالیسم که با سوءاستفاده از دین توسط آنها انجام شد بی‌تفاوت نخواهد ماند. بازگشتی خشم آلود برای اعاده حیثیت خواهد داشت. عواقب دهشتناک تشکیل دولت جوانان مسیحی مومن انقلابی در آمریکا مشکلاتی غیرقابل حل در ابعاد جهانی برای حامیان یهودی اش ایجاد خواهد کرد همانگونه که خامنه‌ای را در سطح یک کشور در مسیر سقوطی غیرقابل کنترل قرار داد.

تبعات سوء تحمیل سیاستهای دلخواه اسرائیل بر کشورهای اروپایی و آمریکا با ذهنیت پنهان محقق ساختن وعده سیطره قوم برگزیده بر جهان بزودی دامنگیر آنها خواهد شد. شبیه حکومت اسلامی که با وجود تلاش همه جانبه برای سلطه بر زندگی و افکار ایرانیان شکست خورد و حتی مرزهای عقیدتی هزار و چهارصد ساله را از دست داد.

مردمی که طی تاریخ کهن خود سختی‌های اسارت در بابل و روم را از سر گذرانده‌اند شاید بهتر باشد جانب احتیاط از دست ندهند، از بازی چرخ غافل نشوند و همه پل‌ها را پشت سر خود خراب نکنند و جایی برای روز مبادا باقی بگذارند.

ایرانیان حمله اخیر را فراموش نخواهند کرد. تلافی آن امروز اگر میسر نشد میراث می‌ماند برای آیندگان، مگر این که به ما در عبور از مصیبت ملایان که در تحمیل اولیه آنها هم نقش داشتید کمک کنید. فکر نکنید آمدید و زدید و کشتید و رفتید و تمام. ما خاطراتمان را بر سنگ نقش می‌کنیم. حداقل دوهزار و پانصد سال عمر می‌کند.

برین کینه آرامش و خواب نیست
همی چون دو چشمم به جوی آب نیست
شما را به داد جهان آفرین
دل ارمیده بادا به آیین و دین
ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم
بر اینیم و گردن ورا داده‌ایم

کمی دیرتر کمی زودتر شرایط آمریکا و اروپا بر علیه یهود خواهد شد. مانند حکومت ملایان که تشیع را اسباب کاسبی و بی‌آبرو کردند سرمایه داری بی‌ضابطه هم چنین بلایی بر سر یهود آورده است.

کدام کشور در صورت طرد از آمریکا پذیرای شما خواهد بود؟ آلمان؟ آذربایجان؟ فقط یک کشور وجود دارد که می‌توانید آنجا را مانند خانه خود بدانید و در آنجا گرامی هستید. خوش آمدید. ولی پیش از آن از حمایت ملایان دست بردارید و به ما در عبور از باتلاق متعفن حکومت آخوندی بدون کلک و حقه بازی کمک کنید. فرصت کمک به ایرانیان را از دست ندهید آنها برای همیشه در این تنگنا نخواهند ماند. برای یکبار در تاریخ یهود به گروهی از انسانهای گرفتار کمک کنید. شاید کمک به دیگران آنقدر که از آن بیزار و گریزان هستید چیز بدی نباشد. حداقل برای یکبار امتحان کنید. آهسته آهسته دیگران را درک کنید. با به رسمیت شناختن دیگری به شهر رسیده اید. با کل قبیله دسته جمعی به شهر مهاجرت کنید. وحشت نکنید بقیه هم قبایلی مشابه هستند. تازه شما مدرن و با F-35 و گنبد آهنین هستید و اکثر قبایل ساکن این شهر با همان تیر و کمانی که آخرین بار در بابل دیدید. با این حال شهری هستند. شهری بودن امری ذهنی است نه ابزاری، پذیرش دیگری مانند خود، در یک روستای دورافتاده هم می‌توان ذهنیت شهری داشت. مهمترین قانون‌های نانوشته زندگی در شهر در کنار سایر قبایل داشتن پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک نسبت به دیگران است. به شهر بیایید و در کنار دیگران زندگی کنید پشیمان نمی‌‌شوید. شهر مفهومی برآمده از ایمان است و بنی اسرائیل به عنوان قوم برگزیده خداوند از منظر ایمان و وارث ایمان آدم در آنجا بدون نیاز به اثبات و خونریزی، نورانی و درخشان در جایگاهی که شایسته و سزاوار آن هستند دیده خواهند شد.

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نورِ رویِ موسیِ عِمرانم آرزوست

حتی اگر بزرگان یهود ضرورتی مالی برای گل آلود کردن آب در خاورمیانه به نیت گرفتن ماهی دارند باید در استفاده از ایران به عنوان طعمه سر قلاب تجدید نظر کنند. به تدبیر و دوراندیشی نزدیک تر است که با ایرانیان صادق باشند و البته به آیات روشن تورات، از منظر ایمان نه کتاب مرجع قبیله.

چه وضعیت اقتصادی بهتر بشود یا نشود. چه آزادیهای مدنی رسما داده شود یا نشود. چه جنگ جهانی سوم و چهارم همزمان با هم شروع شود، شرایط سیاسی در ایران بزودی به سمت تغییرات اساسی خواهد رفت و در این مسیر ایرانیان مدیون اسرائیل یا آمریکا که هر دو نهایت تلاش خود را برای حفظ حکومت ملایان بعمل می‌آورند نخواهند بود. اگر حکومت برای ایجاد تفرقه و ترساندن مردم از خطر جنگ داخلی سعی در اختلاف افکنی بین اقوام داشت و پرچم بیگانگان را به ورزشگاهها می‌برد اسرائیل علاوه بر حمایت تسلیحاتی و آموزشی و مالی گروههای مسلح پیرامون مرزهای ایران با جدیت در تمام رسانه‌های وابسته موضوع فدرالیسم و زبان مادری را در داخل و خارج از ایران پشتیبانی می‌کرد. تلاش لابی یهود برای تاثیرگذاری بر سیاست جهان جز فاجعه نتیجه‌ای نداشته است، افزایش تنشها و وقوع جنگها در سراسر جهان، شبیه حکومت ملایان در ایران که جز نابودی مملکت نتیجه‌ای نداشته است. سیاست هر دو تلاش برای تسلط بر جوامع از طریق یک دین قدیمی قبیله‌ای در روزگاری است که سرعت تغییرات نرم افزاری و سخت افزاری ضرورت زیست شهری را هر چه بیشتر ناگزیر ساخته است. ملایان شیعه در سطح یک کشور، یهود در سطح جهان. پیروزی هر دو در کوتاه مدت قطعی بود همانگونه که شکست هر دو در بلند مدت قطعی است. ملایان در ایران از اوج گذشته در حال پیمودن مسیر سقوط و انحطاط هستند و یهود اکنون در بالاترین حد منحنی قدرت و سلطه قرار دارد که با سرعتی کمتر آنها هم در سراشیب زوال قرار خواهند گرفت. اسلام و یهود هر دو به دلیل عدم هماهنگی با زمان در تحمیل خود به عنوان سیستم سیاسی از طریق سوءاستفاده از باورهای انسانها به بدترین شکل ممکن شکست خواهند خورد.

حکومت ملایان ایران و حکومت اسرائیل از جنس حکومت‌های قبیله‌ای هستند. در جهان بینی آنان دیگری دشمن تلقی می‌شود. دمکراسی که به رسمیت شناختن حق دیگری است در حکومت‌های قبیله‌ای حتی در حد ظاهر هم امکان وجود ندارد. اگر رابطه‌ای با دیگری برقرار می‌شود از سر ناچاری یا به طمع منفعت است. قبیله یک واحد اجتماعی در تاریخ تکامل و هنوز دارای کارکرد است. آنچه دانش ثابت کرده است پیش از آن وجود گله‌های کوچنده انسان‌های نخستین در نقاط مختلف زمین در طلب خوراک بوده است. انواعی از قبایل ابتدایی هم اکنون هم در اعماق آمازون وجود دارند. جاندار در هر منطقه مولفه‌های دین، رسوم و آداب را که همگی طی تاریخ در کنش و واکنش با جغرافیا در مسیر بودن خلق شده‌اند راز استمرار بقای خود و مقدس می‌داند از این رو عبارت آبا و اجدادی را به آنها اضافه می‌کند. هر عملی بر خلاف آنها را تهدیدی برای بقا دیده سعی به حذف عامل تهدید می‌کند. حضور دیگران یا غریبه‌ها را به صورتی آشکار تحمل نمی‌‌کند. دیگران را تهدید می‌بیند، از این رو با مفهوم کمک به دیگران بیگانه است. در حال حاضر توقع کمک از قبیله مدرن اسرائیل به امید محال نشستن است، مگر اینکه موضوع با اهداف آنها در یک راستا قرار بگیرد یا این که متوجه ناپایداری شرایط شوند.

دیگران، فقط در جهان بینی شهری که در مقایسه با وضعیت قبیله یک جهش در تکامل اجتماعی است معنا دارد. در جغرافیای گسترده فلات ایران جانور پس از قرنها جنگ و خونریزی‌های بسیار در وضعیت قبیله در تکاپوی بقا از جاده باورهای میترایی به وضعیت تکاملی بالاتر و پیچیده تر شهر رسیده است. شهر مقصد قبایل ساکن در محدوده فرهنگ میترایی از پی قرنها خونریزی بوده است که پس از “باور به برابری حق دیگری با خود” در افق ظاهر شده است. چنین اتفاقی در هیچ نقطه دیگر جهان رخ نداده است. همانگونه که ضرورت بقا درخت سیب را در هر جغرافیایی به شکلی متفاوت در آورده است نحوه بقای انسان نیز در هر منطقه به او ویژگی‌های متفاوتی بخشیده است. در آفریقا که منشا انسان است هرگز تمدنی بوجود نیامد زیرا بقای جاندار در تعادل با طبیعت بابرکت جنگل بدون نیاز به تغییر و نوآوری در همان حالت ممکن بود.

در کنار آداب و رسوم و جشن و رقص ویژه هر قبیله آیین‌های گسترده و فراگیر در جغرافیای میترایی مانند نوروز و سده تجلی مفهوم و باور شهر بودند.

فرهنگ شهر در دو هجوم باور قبیله‌ای یهود آسیب بسیار دید. ابتدا در قالب مسیحیت که شکل شهری شده و متمدنانه یهودیت بود و سپس در قالب اسلام که شکل بیابانی یهودیت بود. مهمترین بخش اعتقادی مشترک بین سه دین سامی پنج فصل نخست تورات به ویژه سفر آفرینش، داستان خلقت، از بهشت رانده شدن آدم و حوا،‌هابیل و قابیل، طوفان نوح، ابراهیم و قربانی کردن فرزند… است که منشا مهمترین الهامات فرهنگی، هنری، ادبی بشر و حتی تاثیرگذار بر حیات سیاسی انسانها و حکومتها بوده است. مسیحیت و اسلام در واقع انشعاباتی از یهود هستند و ماهیت مستقلی ندارند. اختلافات مابین هر سه دین مانند اختلاف مابین شیعه و سنی و کاتولیک و پروتستان داخلی و مثل اختلافات مابین مذاهب غیرقابل حل است، فقط با مرز و فاصله قانون عقل می‌توانند در یک محیط کنار هم باشند. اگر مرز قانون مبتنی بر عقل برداشته شود برای اثبات حقانیت بر اساس شریعت خود چاره‌ای جز ریختن خون یکدیگر ندارند.

در غرب هنوز فرهنگ قبیله‌ای قدرتمند است و با عنوان کاذب راستگرایی میهن پرستانه تبلیغ می‌شود. پذیرش پناهندگان و مهاجران را لطف می‌بینند نه وظیفه. دیگران با بی‌میلی تحمل می‌شوند و به زودی نخواهند شد. خونبارترین جنگها در اروپا پس از قرون وسطی و از مبدا متمدن ترین کشورها آغاز شده‌اند. همین امروز آمریکاییان با غالب شدن دیدگاه‌های اختراعی لابی یهود در قالب فرقه‌های مسیحی آخرالزمانی در سیاست، قدرت نظامی و چنگ و دندان را عامل برقراری صلح می‌دانند.

هنوز در هر جغرافیایی مهمترین دغدغه جانور بقاست.

در فلات ایران جاندار مانند سایر نقاط زمین پس از هزاران سال زندگی در گله‌های کوچ رو آهسته آهسته به یکجانشینی در غارها و زندگی قبیله‌ای رسید. برای رسیدن از قبیله‌های ابتدایی به قبیله‌های مدرن امروزی چند هزار سال سپری شده است.

رسیدن از قبیله به شهر چند هزار سال خونین دیگر زمان برد. جاندار گونه انسان خردمند در هر قبیله به ضرورت بقا برای برقراری ارتباط، انتقال مفاهیم و ایجاد مناسباتی فراتر از قوم و قبیله و عشیره خود به ناچار با وام گرفتن واژه‌ها از زبانهای قبایل دیگر و ترکیب آنها به زبان مشترک و میانجی فارسی رسید. زبانی که در راستای دلیل خلق شهر زیر چتر مهربانی، عشق، راستی و خردورزی آیین میترایی تبدیل به زبان آشتی، تساهل، مدارا، گفتگو و نهایتا قوانین شد. زبان فارسی اینگونه زبان شهر شد، زبان قبیله خاصی نیست. زبانی است که در طی زمان برای ایجاد ارتباط و بیان مفاهیم مشترک بین انسان‌هایی با دین، زبان و فرهنگ متفاوت و تبیین مناسبات گسترده تر و پیچیده تر از ترکیب زبانهایی با گویشوران کمتر به زبانی با گویشورانی بیشتر با همراهی، همدلی و همفکری تمام قبایل به ضرورت بقا در جامعه شهری تکامل یافته است. سلطان محمود غزنوی، فرزندان تیمور در هند و سلطان بزرگ سلیمان قانونی با شناخت از ویژگی شهری زبان فارسی آن را توسعه و ترویج می‌کردند.

یکی سیرت نیکمردان شنو
اگر نیکبختی و مردانه رو
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش
نگه کرد و موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشه‌ای می‌دوید
ز رحمت بر او شب نیارست خفت
به مأوای خود بازش آورد و گفت
مروت نباشد که این مور ریش
پراکنده گردانم از جای خویش
درون پراکندگان جمع دار
که جمعیتت باشد از روزگار
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است

نگرانی برای آوارگی، غم غربت، دلتنگی، رنج و اندوه مورچه‌ها و انسانها موضوع جوامع و حکومت‌های دینی قبیله‌ای آخوند شیعه و اسرائیل نیست.
رحم و مروت دینی امری درون قبیله‌ای است. شامل افراد خارج از قبیله یا غیرخودی نمی‌‌شود. خودی و غیرخودی از کلمات کلیدی خامنه‌ای است. او حتی مردم شیعه مخالف را هم خیرخودی می‌داند.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ (۲۹- فتح)

محمّد، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود می‌بینی که پیوسته فضل و خشنودی خدا را می‌طلبند، نشانه آنان در چهره شان از اثر سجود پیداست، این است توصیف آنان در تورات.

ترحم و بخشش فقط شامل افراد قبیله و نیروهای خودی مانند صدیقی و زنجانی می‌شود. امثال محمد حسینی و مجیدرضا رهنورد افراد خارج از قبیله محسوب می‌شوند و ترحم بر آنها جایز نیست.

در شهر، قانون که برآیند خردجمعی است نه شریعت یا سنت بر همه یکسان جاری می‌شود و ترحم ضرورت وجود پیدا نمی‌‌کند.

جای مُهری که برخی به هر ترفندی سعی در نقش آن بر پیشانی دارند تلاشی برای قرار گرفتن در زمره افراد مورد اشاره آیه است. کسانی که نشانه بر چهره از اثر سجود دارند. آنان اهل قبیله، خودی، مومن و انقلابی محسوب می‌شوند.

کافران کسانی هستند که حاضر به تبعیت از قوانین قبیله نیستند و کشتن و غارت اموال آنان موجب دریافت پاداش از سوی خدای نگهبان قبیله است. امت افرادی هستند که حاضر به اطاعت از قوانین قبیله شده‌اند. در صدر اسلام هم برادران جهادی در تقسیم غنائم شامل اموال و زنان و مردان و کودکان به عنوان برده بین خود انصاف و عدالت را رعایت می‌کردند وگرنه در مورد دیگرانی که کافر محسوب می‌شدند و همان کسانی بودند که به آنها حمله شده بود عدل و انصاف و رحم بی‌معنا بود. در این دیدگاه کمک به دیگران جایگاهی ندارد.

با این همه شیعه کمی از یهود جلوتر است. در ایران جز ملای رهبر کسی خود را منتخب خداوند نمی‌‌داند ولی در اسرائیل تمام یهودیان متعصب خود را برگزیده می‌دانند. در جنگ غزه فقط نگران اسیران خود بودند و هیچ اعتراضی در مورد درد و بیچارگی مردم بینوا و کشتار قریب هفتاد هزار انسان بی‌گناه ندارند. سعی در تحمیل دیدگاههای دینی به جامعه جهانی یهود را به موقعیت دشواری دچار خواهد کرد که البته با وجود داشتن حکومت، مانند ملایان چاره دیگری جز ظلم ندارند. حکومت بر بنیاد دین از آنجا که ریشه قبیله‌ای دارد جز با تحمیل رنج و درد به دیگری ممکن نیست. در قبیله، دیگری فاقد حق است. به رسمیت شناختن حق دیگری و قرار گرفتن در محدوده باور شهری برای قبیله حاکم بویژه ذینفعان اصلی مخاطره عظیمی است. شهر موضوعی برآمده از باور و ایمان است، اشه یا راستی. در پولیس یونانی زنان و بردگان در یک ردیف بودند و هیچکدام حقی نداشتند اما در شهر، بر اساس ِگلنوشته‌های پرداخت حقوق و دستمزد در تخت جمشید، برده‌ای وجود ندارد و زنان همچون مردان صاحب حق هستند.

حذف پادشاهی و اعطای خودگردانی به استانها که از اهداف دیرینه اسرائیل بود و در مصاحبه‌های بیژن کیان هم بر آنها تاکید شد از نتایج سحر برنامه‌های ضدایرانی است که در دفترچه دوران گذار مهمترین تولیدی و خروجی نوفدی با مدیران و کارشناسانی بعضا از ژنرالهای سابق امنیتی اسرائیل دیده شد.

سالهای سال اسرائیل توجهی به شاهزاده نداشت. امروز که دور و بر اوست بدون شک نقشه‌ای بر اساس منافع خود دارد. شاهزاده متوجه این موضوع است. اما قدرت لابی یهود به حدی است که حتی رییس جمهور و سایر سیاستمداران آمریکایی مستقیما و اروپایی‌ها غیرمستقیم مجبور و موظفند تابع آنها باشند. رسما در دفاع از منافع اسرائیل قسم یاد می‌کنند وگرنه امکان حضور در عرصه قدرت ندارند.

شاهزاده در حال حاضر بخاطر شرایط خطیر ایران در مقابل نفوذ مرگبار لابی یهود چاره‌ای جز همراهی ندارد. مجبور شد علی رغم میل باطنی مسئولیت اعزام کارمندان شرکت نوفدی را متوجه خود سازد. در آتش رفتن برای ایران در سلسله پهلوی سنت شده است. رفتار کارمندان نوفدی خیانتی دوسویه به ایران بود. همراهی با دشمن در جنگ از طریق سوءاستفاده از جایگاه شاه به نیت خلع سلاح روحی ایرانیان و از سویی تلاش برای بی‌تفاوت ساختن مردم نسبت به بمباران کشور که عملا شکلی از مشارکت در جنگ علیه ایران و به نفع اسرائیل بود. شاید اگر آنان به این سفر ننگین نمی‌‌رفتند مردم بویژه پادشاهی خواهان عذاب وجدان همکاری با دشمن را نداشتند و هنگام حمله با آسودگی وارد درگیری با حکومت می‌شدند.

در تنهایی و تنگنایی که شاه در آن قرار گرفته سایر نیروهای مخالف حکومت هم نقش دارند. معلوم نیست افرادی مانند تاج زاده و موسوی منتظر چه بودند که با شاه اعلام همبستگی نکردند؟ سرعت و شدت تحولات شرایطی رقم زده است که اعلام همبستگی سایر نیروها با پادشاهی دیگر فاقد ارزش است. کشور در مرز نابودی قرار گرفته و آقایان هنوز نگران تعلقات جناحی و محاسبه سود و زیان هستند و از حلقه زدن پیرامون شاه کراهت و ترس دارند. پشیمان و شرمنده خواهند شد.

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد

بدون آنها هم شاه و مردم ایران از این معرکه عبور خواهند کرد، با خسارتی بیشتر. مسلما اگر سایر مخالفین همراه می‌شدند نگرانی از دخالتهای بیگانگان کمتر بود.

دیدگاه‌های سیاسی که در آن مصالح شخصی و جناحی پیش از خیر مردم و کشور لحاظ شده باشد پشیزی ارزش ندارد. روز به روز با افزایش فشار اقتصادی ازدحام بینوایان و مردم عادی پیرامون شاه بیشتر خواهد شد. اعلام همبستگی با شاه در روزهای آینده بیشتر شکلی از فرصت طلبی خواهد داشت تا دلسوزی برای مردم و کشور، حتی همین امروز هم افراد مبارزی چون تاج‌زاده به دلیل سابقه سیاسی برای پذیرفته شدن بین مردم با مشکل مواجه هستند، افراد پیرامون او همان گروه اندک و پریشان و سردرگم اصلاحات است که به کمترین میزان تاثیرگذاری در سطح ملی رسیده است. نه تنها فاقد مرجعیت بلکه مورد نفرت هستند.

نامه آخر او از اوین بیشتر بیان سردرگمی و استیصال در مواجهه با شرایط بود تا تبیین شرایط.

نوفدی که شرکتی متعلق به لابی یهود است با تحمیل کارمندان خود به عنوان مشاور به شاه سعی باطلی در خط دهی به تحولات سیاسی ایران در امروز و آینده دارد.

لابی اسرائیل قدرتمند است و سیاست جهانی را بویژه در غرب منحرف ساخته است. از سویی افراط گرایی دینی و فرقه گرایی مسیحی را بعنوان راست گرایی تحمیل کرده است و از سویی با کنترل رسانه‌ها و به حاشیه راندن دغدغه‌های اجتماعی و تبدیل نیروهای فعال اجتماعی و روشنفکری به گروههای زرد پرسر و صدا و بی‌خاصیت چپ را از محتوا تهی کرده است. سردبیران بسیاری از رسانه‌های چپ معتبر آمریکایی یهودی هستند که در انتخابات اخیر پیدا و پنهان مدافع ترامپ بودند. اتحادیه کارگران آمریکا که زمانی قدرتمندترین اتحادیه کارگری جهان بود امروز چنان ضعیف شده است که پرسنل راه آهن حتی نتوانستند درخواست یک روز مرخصی استعلاجی با حقوق در طول سال را در ۲۰۲۲ به سرانجام برسانند. بایدن دمکرات بشدت آنها را درهم کوبید.

در اسرائیل تبهکارانی مانند نتانیاهو در قدرت هستند که اگر در همان کشورهای اروپای شرقی مانده بودند نهایتا رئیس یک باند قاچاق مواد مخدر و ترور می‌شدند. در ایران اتحادیه جنایتکاران و باندهای مافیایی کشور را در اشغال دارند. حذف اخلاق و انسانیت از عرصه سیاست غرب و پیامدهای فاجعه بار آن به واسطه سلطه دین بر سیاست به مدد لابی یهود رخ داده است. فرصت حضور شیادان و کلاهبرداران و آدمکشان و فرومایگان را در عرصه سیاست، دین که از شاخص‌های اصلی تفکر قبیله‌ای است فراهم کرده است. خامنه‌ای هنوز دور اول ریاست جمهوری احمدی نژاد تمام نشده مقابل دوربینها برای تحقیر مردم که بفهمند کاره‌ای نیستند به او گفت شما از همین حالا خود را در دور دوم ریاست جمهوری ببین! آن غرور و هوای غالب نفس نتایج فاجعه باری برای مملکت داشت. امروز لابی یهود در چنین حس و حالی از احساس قدرت در سطح جهان است و ذره‌ای برای افکار عمومی جهانیان ارزش قائل نیست، ولی مانند خامنه‌ای سرشان به سنگ خواهد خورد.

اعزام کارشناسان شرکت نوفدی به اسرائیل با عنوان مشاوران شاهزاده تلاشی برای کلاهبرداری از ایرانیان بعنوان بخشی از عملیات حمله به ایران با سواستفاده از حرمت روزافزون پادشاهی بود. آنان با رهبری رئیس مشاوران شاه ماموریتی شبیه انهدام لانچرهای موشک و سیستم پدافندی در ایران را برای انهدام اتحاد و روحیه دفاعی ایرانیان، برای اسرائیل انجام دادند.

شاه مرد شریفی است. طی سالیان بارها حضور در عرصه سیاست را فقط برای کمک به ایران و مردم عنوان کرده است. در گذشتن از تاج و تخت و جان در راه ایران همچون پدر و پدربزرگش تردید نمی‌‌کند. گرچه بکار بردن کلمه منبر به جای تخت از سوی شاه صحیح نبود. برای دومین بار روزگار عواقب مصیبت بار تبدیل تخت به منبر را به ایرانیان نشان داده است. یکبار در هزار و چهارصد سال پیش و یکبار در پنجاه و هفت.

چو با تخت منبر برابر کنند
همه نام بوبکر و عمر کنند
تبه گردد این رنج‌های دراز
نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
چو روز اندر آید به روز دراز
شود ناسزا شاه گردن‌فراز
رباید همی این از آن آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
شود بندهٔ بی‌هنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبان‌ها شود پر جفا
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش

تخت پادشاهی ایران از آن رو جایگاه ارجمندی است که محل اتفاق نظر مردم و منشا دادگری است، با منبر که محل موعظه و خودبینی و ستمگری است متفاوت است. شاه اگر مجبور است با اسرائیل به نرمی مدارا کند به نیت رسیدن به قدرت که بارها بیزاری خود را از آن اعلام کرده است نیست. تنها انگیزه او در قریب پنجاه سال فعالیت سیاسی خیر و صلاح ایران بوده است. امروز هم به خاطر ایران است که خود را در سخت ترین شرایط قرار داده ناچار مسئولیت اعزام کارمندان نوفدی را به اسرائیل حین جنگ با ایران می‌پذیرد.

اعتراض برخی پادشاهی خواهان به مواردی در دفترچه یا به سفر مشاوران دلایل شخصی ندارد. بلکه به دلیل وفاداری به شاه و نگرانی برای ایران است. بدیهی است افرادی که نگران شأن شاه و آینده ایران هستند از اینکه گروهی در همراهی با حمله اسرائیل به ایران از نام شاه ایران برای موجه جلوه دادن این خیانت استفاده کرده‌اند آزرده، نگران و ناراحتند.

شاه و ایران مفاهیمی در هم تنیده هستند که یک دولت ملت با تاریخی کهن بر اساس آنها شکل گرفته و پایدار مانده است. خیانت به ایران با نام شاه موضوع قابل گذشتی نیست.

تا زمانی که اعضای دفتر شاه بواسطه نبودن دولت منتخب در مملکت بنام تمام پادشاهی خواهان مجبور به اخذ تصمیم هستند واکنشهای مخالف وجود خواهد داشت حتی اگر دلایل موجه پنهانی پشت آن باشد. در ادامه با قوی تر شدن توان سامانه پادشاهی و افزایش ناچار نقش آنها در تحولات انتقادات بیشتر و تندتر خواهند شد.

با استقرار حکومت و تشکیل احزاب و دولت این فشار فوق العاده از روی آنان برداشته و مانند انگلستان متوجه احزاب و دولت خواهد شد. تا آن زمان بهتر است مقاوم باشند و از حملات شدید و تیرهای به حق و ناحق انتقاد، عصبانی و آزرده نشوند چون بی‌فایده است. آه و ناله و گله و زاری،‌ خود را توی گل غلتاندن، سر به دیوار کوبیدن و به سوی بیابان دویدن جواب نمی‌‌دهد.

حملات از هر سو به ویژه از سوی پادشاهی خواهان به دلیل پایه تحول یافته سیستم پادشاهی از فرد و شریعت به مردم و راستی در مخالفت با هر تصمیم و اظهار نظری، درست یا نادرست شدیدتر ادامه خواهد داشت. پادشاهی خواهان برای دفاع از پادشاهی به عنوان دژ راستی به اطرافیان شاه رحم نخواهند کرد اگر عملکرد آنان را بر خلاف راستی که همان مصالح ایران است ببینند، و زاویه دید به تعداد افراد است!

علاوه بر این، عدم توجه به انتقادات اگر به نوعی نادیده گرفتن منافع کشور و عدم رعایت شان پادشاهی که شان مملکت است باشد افراد دخیل را با مسئولیت حقوقی و پاسخگو بودن در آینده متوجه می‌سازد.

شاه در مفهوم غربی ریشه در وجود و قدرت دارد اما در فرهنگ ایرانی محل تجلی ایمان مردم به راستی و داد است. هر چه تعداد مردم همراه و همدل با سامانه پادشاهی بیشتر باشند فره شاهی تجلی درخشانتری دارد. امری که به عینه هر روز مشاهده می‌شود. شاه متعلق به تمام مردم است. وظیفه کارمندان دفتر و نزدیکان جانفشانی در راه حفظ شان اوست که شان ملت است.

موضوع پادشاهی برای ایران و ایرانیان اهمیت حیاتی دارد. در پنجاه سال گذشته به خوبی این اهمیت به اثبات رسید. مشخص شد نه فقط دنیا بلکه دین مردم هم به وجود شاه وابسته است نه روحانیون، و البته مشخص شد روحانیون به تنهایی نه توان حفظ دین را دارند نه صلاحیت و ظرفیت راهبری دنیا را.

پس به چه دلیل باید در آینده وجود داشته باشند؟

تا پیش از ۵۷ بر اساس باور مردم دین محل اخذ مشروعیت قوانین و پادشاهی بود و روحانیت به عنوان نماینده دین تایید کننده این مشروعیت. اما امروز به حکم خرد جمعی پادشاهی برای تثبیت شرایط مملکت برای ادامه بقا ضرورت عقلی یافته است. جامعه دیگر هیچ نقشی در حکومت برای روحانیت تعریف نمی‌‌کند. از گذشته‌های دور در این ملک دین و دولت توامان بودند. دو ریل موازی که قطار حکومت بر آن حرکت می‌کرد. جهشی تکاملی صورت گرفته است. آن دو ریل به یک ریل، ترکیبی از خرد جمعی و راستی تبدیل شده است.

آیینه شکسته دین در دل مردمانی که هزاران سال آداب، رسوم، فرهنگ و همه زندگی شان رنگ، بو و زیرساختی دینی داشته است به سرعت ترمیم خواهد شد ولی نه با قاب بندی دین اسلام و جیوه شریعت شیعه بلکه از طریق بازگشت به آیین‌های کهن مبتنی بر خرد، بندگی خداوند بر شریعت عقل.

زخانقاه به میخانه می‌رود حافظ
مگر زمستی زهد ریا به هوش آمد

کارمندان نوفدی بهتر است برای انتقادات ارزش و برای منتقدین حرمت قائل شوند و مانند بیت خامنه‌ای با بی‌توجهی به نظرات مردم آنها را فاقد صلاحیت و بصیرت لازم برای اظهار نظر اعلام نکنند. مانند اجلاس مونیخ در دعوت از پادشاهی خواهان تیم گزینش و شورای نگهبان با فیلتر ذوب در ولایت اسرائیل و نتانیاهو تشکیل ندهند. پس از استقرار حکومت قانون در ایران باید پاسخگوی لحاظ کردن منافع یک دولت در حال جنگ با ایران به جای منافع ایران و دلسرد و متفرق ساختن نیروهای وفادار پادشاهی از اطراف شاه و تضعیف جبهه پادشاهی و کمک ناخواسته به ادامه بقای حکومت اسلامی باشند.

در حکومت پادشاهی مشروطه کارمندان دفتر شاه هم مانند سایرین در قبال قانون پاسخگو خواهند بود. ایران با آمریکا متفاوت است و لابی یهود در آن زمان نمی‌‌تواند مانند نجات ترامپ از زندان در شکستن قانون کمکی به آنها بکند.

باید منافع سفر به کشورِ در حال جنگ با ایران و دلایل هزینه کردن از اعتبار شاه برای ایرانیان مشخص شود. در ایرانِ پادشاهی شاه مشروطه به عنوان نماد قانون نمی‌‌تواند از گروهی که دادستان نظامی علیه آنان جرم همکاری با دشمن در زمان جنگ را مطرح کرده است دفاع کند حتی اگر از نزدیکان باشند. ملکه الیزابت به عنوان مادر و شاه فعلی انگلستان به عنوان برادر در برخورد با شاهزاده اندرو در موضوع اپستین، که تله‌ای اسرائیلی برای به دام انداختن قدرتمندان بود، تردید نکردند.

دفتر شاه ایران با بیت رهبری فرق دارد و اعضای کنونی دفتر که با حال و هوای بیتی مختصر انسی دارند بهتر است با پشتگرمی به اسرائیل در خیال خام داشتن مصونیت آهنین، اعمال و رفتار خود را تنظیم نکنند.

اگر موضوعیت داشته باشد نمایندگان مجلس می‌توانند به عنوان نمایندگان مردم پس از موافقت قوه قضاییه و رئیس ستاد مشترک ارتش از شاه برای رئیس مشاوران و گروه تحقیقاتی همراه طلب عفو کنند وگرنه به همان سلولی که علیرضا اکبری در آن زندانی بود هدایت خواهند شد تا در آنجا تحقیقات خود را در زمینه آب، باد، خاک و آتش تا رسیدن به جایزه نوبل ادامه دهند.

باید مراقب مشاوره‌هایی که به شاه می‌دهند و ترغیب او به سخنرانی در بنیاد نوفدی که از سوی پرسنل سازمانهای امنیتی اسرائیل مدیریت می‌شود باشند. شاه اگر سالی دوبار کنفرانسی ضرورت تشکیل داشته باشد می‌تواند در فضای چمن خانه اش زیر سقف یک چادر برگزار کند نه زیر سقف ملک کشوری که با ایران در جنگ است. هیچ ضرورتی برای گشت و گذار در راهروهای کنگره و ملاقات با نمایندگان یا دیدار با مسئولین اروپایی که هیچکدام از ترس لابی یهود حتی جرات دست دادن با شاهزاده را ندارند وجود ندارد. زمانی که ازدحام مردم ایران را کنار شاه ببینند بخاطر منافع تقاضای ملاقات خواهند کرد. انتقاد برخی در مورد کم کاری سیاسی و درخواست تحرک سیاسی از شاه هیچ وجاهتی ندارد. شاه رهبر یک حزب یا فرمانده‌ای درصدد کسب قدرت نیست. تجلی باور مردم است و همانگونه که واضح است علی رغم تمایل تمام دولتها روز به روز با افزایش اقبال و توجه مردم قوی تر می‌شود.

سیاستمداران آمریکایی بیش از سایرین از هر حرکتی که به تقویت جایگاه شاه ایران بیانجامد با دقت و وسواس دوری می‌کنند. پشتیبانی آمریکا از مخالفان ونزوئلا را ببینید. هر سال یک نفر جدید رهبر مخالفان می‌شود. با این حال آمریکا با تمام امکانات از او دفاع می‌کند. هم اکنون بدون هیچ دلیل مشخصی ونزوئلا را محاصره کرده است. اگر بخواهند می‌دانند چگونه و می‌توانند محکم پشتیبانی کنند. شاهزاده چهل و هفت سال است در جایگاه اپوزیسیون اصلی است ولی با کمترین پشتیبانی غربی‌ها یا اسرائیل مواجه نمی‌‌شود. شاه ایران از مردم ایران عزت و شوکت خواهد یافت. روندی که آشکار و مقابل چشم است.

مانند احزاب محافظه کار و کارگر در انگلیس یا جمهوریخواه و دمکرات در آمریکا گروههای پادشاهی خواه نیز حول محور منافع ملی در تقابل با یکدیگر خواهند بود. جمهوری خواهان در حد یک گروه لاغر رنگ پریده دچار بیماری‌های گوناگون فاقد توان کافی برای تاثیرگذاری جدی باقی خواهند ماند. وجود شرایط تقابل بین دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا در حکومت اسلامی بی‌حاصل بود زیرا در حکومت شرک آلود اسلامی بتی بنام ولی فقیه محور است ولی در پادشاهی محور حکومت و مملکت “راستی” یا حق است که در حقوق و قانون پادشاهی مشروطه مدرن متجلی خواهد شد.

تفاوت بنیادین “جایگاه راستی” که در حکومت ولایت فقیه “شخص” و در پادشاهی “مردم” است یکی را در آستانه سقوط و مرگ و دیگری را در آستانه تولد و اوجی دوباره قرار داده است.

دامنه پادشاهی خواهی به دلیل ماهیت لیبرال آن می‌تواند بسیار گسترده باشد به نحوی که تمام طیف‌های فکری وفادار به ایران در آن امکان تعریف شدن داشته باشند.

رودخانه‌های عظیمی مانند آمازون مخلوق ظرفیت بالای بستر عمیق و گسترده هستند که طی تاریخی طولانی در جغرافیایی خاص ایجاد شده است. عمق و گستردگی بستر رودخانه ظرفیت عظیم هدایت جریانهای پیرامونی آمازون را فراهم آورده است.

تقابل هر چه بیشتر بین پادشاهی خواهان می‌تواند باعث گسترش و عمق یافتن بستر رودخانه پادشاهی خواهی شود به نحوی که تمام جریانهای سیاسی و نحله‌های فکری اطمینان یابند در حکومت آینده امکان جاری شدن و ایفای نقش دارند. جای نگرانی نیست اگر اختلاف و شکاف بین آنها در حد دره وسعت و عمق یابد. اختلاف نظری که بین دفتر شاه و منتقدین پادشاهی خواه بر سر مسائلی چون دفترچه و نوفدی وجود دارد هر چه عمیق تر و گسترده تر، جریان در رودخانه پرآب تر و برای مملکت بابرکت تر، تمرین عملی دمکراسی حول محور منافع ملی.

تا زمان تثبیت جریان در ایران و استقرار حکومت، کناره‌های رودخانه در هر دو سو بارها و بارها بشدت مورد هجوم قرار خواهند گرفت و چه بسا در مواردی فرو خواهند ریخت. در دو ساحل رودخانه نیروهای پادشاهی که عرصه را برای هدایت و حرکت جریانها باز می‌کنند بیشترین خسارت را پرداخت خواهند کرد. زیرا بیشترین و سخت ترین برخوردها که اجتناب ناپذیر هستند به کناره‌ها وارد می‌شود.

چهل و هفت سال جمهوری خواهان که جماعتی اندک و متخصص ایجاد سر و صدای بسیار حتی پیرامون هیچ هستند در یکی از ساحلها مستقر بودند. امروز مدتی بعد از آنکه آن تی شرت سرخ قشنگ شان با تصویر چه گوارا را باد برد در حالی که هر کدام مجهز به چند بوق و بلندگو هستند زیرپیراهن رکابی مرحوم مصدق را که اگر در شورش ۳۲ موفق می‌شد قاجار ادامه می‌یافت و اصولا مثل دویست سال قبل از آن چیزی ساخته نمی‌‌شد که برای انهدام نیازی به جمهوری اسلامی باشد سر صلیبی هفت رنگ کرده زیر آن سنج و دمام می‌زنند و باعث وحشت عمومی، تشویش افکار و تفرقه می‌شوند. هرگز موفق به خلق جریانی منسجم و مفید به حال مردم در تقابل با حکومت نشدند و بعد از این هم نخواهند شد. ایرانیان پس از چشیدن طعم اعتماد به افراد مدعی جانشینی خدا به هیچ وجه به طیف‌های چپ و ملی مذهبی که واسطه این اعتماد و عذاب و جنایت و ویرانی بودند باور نخواهند کرد.

جمهوری خواهی هر روز ضعیف تر و برگهایش زردتر می‌شود. نهال جمهوری در خاک و آب و هوای خاورمیانه بویژه ایران نمی‌‌گیرد چه رسد به دادن محصول.

همراهان نزدیک شاه از سختی‌های مسیر بیش از سایرین آسیب خواهند دید. آنان این افتخار را خواهند داشت که برای مراقبت از شاه و آینده ایران هدف تیرهایی از هر سو باشند. باید خود را آماده کنند زیرا تیرها واقعی است. به عنوان مثال اگر نتوانند دلایل محکمی برای ضرورت سفر به کشور در حال جنگ با ایران و دیدار با مقامات آن ارائه کنند حتی با وجود حسن نیت، قطعا مجازات خواهند شد. دفاع از ایران و اعتبار شاه ایران امری نمایشی نیست. موضوعی بسیار جدی است زیرا به یک ملت مربوط است. قرص و محکم کنار شاه بایستند و از اظهار نظرهای مخالف نهراسند زیرا تاثیری در نظر قاضی و نتیجه محکمه ندارد. با جان و دل در خدمت شاه باشند و در اوقات فراغت روی لایحه دفاعیه خود کار کنند.

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

مشاوران شاه اگر از امواج سهمگین پیش رو جان سلامت به در برند پس از تشکیل احزاب و دولت به تدریج و آهسته از زیر بار ضربات و حملات نجات خواهند یافت. تا آن روز چاره‌ای جز کشیدن بارهای به حق و ناحق ملامت ندارند. این مسیر جز با سخت جانی به سرانجام نمی‌‌رسد.

گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزارساله برآید

موج دوم حملات اسرائیل و آمریکا هر لحظه ممکن است آغاز شود. هر چه حکومت بیشتر به سمت سقوط متمایل شود آمریکا و اسرائیل برای جلوگیری از پیروزی پادشاهی خواهان تلاش بیشتری خواهند کرد. حمله به زیرساختها و حمایت و هدایت گروههای مسلح تجزیه طلب به داخل کشور در این راستا انجام خواهد شد نه برای حمایت از شاه و پیروزی مردم بر حکومت.

در سفرهای هوایی مشاوران محترم شاه لطفا ایمنی را رعایت کنند. قبل از بستن کمربند بهتر است برای احتیاط بیشتر مقصد بلیط و طرفهای گفتگو را مجددا چک کنند. شاید به نفع ایران و خودشان باشد که پیاده شوند. انداختن نشان فروهر به گردن کمکی نمی‌‌کند کما اینکه جای مهر بر پیشانی علیرضا اکبری را نجات نداد.

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود - ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

با ایران کار جز به راستی پیش نمی‌‌رود.

به هر کار در پیشه کن راستی
چو خواهی که نگزایدت کاستی
سخن هرچه پرسم همه راست گوی
متاب از ره راستی هیچ روی
چو خواهی که یابی رهایی ز من
سرافراز باشی به هر انجمن
از ایران هر آنچت بپرسم بگوی
متاب از ره راستی هیچ روی



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net