|
جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴ -
Friday 7 November 2025
|
ايران امروز |
مقدمه مترجم: نوشتهای از مسئول صفحه فرهنگی نشریه زوددویچه تسایتونگ درباره تاثیرات پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک، برای آلمان، اروپا و دنیا.
به نظر نویسنده این پیروزی تجسم تولد دوباره رویای آمریکایی و نماد ارزشهایی است که نهتنها در آمریکا، بلکه در اروپا و بطور کلی سراسر جهان، در مرکز آماج قدرت قرار گرفتهاند – ارزشهایی چون عدالت، خیر عمومی و تنوع. زهران ممدانی به عنوان یک مهاجر، از تبار هندی و مسلمان، با تجربه همکاری با جنبشهای مترقی و محیطزیستی، توانست حمایت طبقه متوسط، روشنفکران و مهاجران نیویورک را جلب کند و نشان دهد که سیاستمدار میتواند هم سرگرمکننده باشد، هم اثرگذار.
نویسنده معتقد است که پیروزی ممدانی پیامی جهانی دارد: نیویورک دیگر زمین بازی ثروتمندان نیست و نه تنها باید، بلکه میتوان برای مقابله با نابرابری اجتماعی و بحران مسکن به میدان آمد. این پیام در مونیخ، پاریس و لندن نیز شنونده دارد – در همه آن شهرهایی که بحران مسکن مردم را از زادگاهشان بیرون میراند. استراتژی ممدانی ساده اما موثر بود: دغدغههای واقعی مردم را در اولویت قرار دادن و با برنامههای معقولی مانند تثبیت اجارهها، بازسازی حملونقل عمومی و مراقبت از کودکان، اعتماد رأیدهندگان را جلب کردن. برنامه انتخاباتی او، برخلاف هیاهوهای مطبوعاتی جریانات سیاسی-اجتماعی راستگرا نه چپ رادیکال هستند و نه پوپولیستی، بلکه موضوعاتی را در سرلوحه دارد که در اروپا جزو مسائل استاندارد احزاب بورژوایی محسوب میشوند.
زهران ممدانی اکنون باید توانمندی خود را سریعاً در مدیریت عملی شهر مانند مقابله با بحرانهای مالی و اجتماعی اثبات کند، در حالی که با تهدیدهای واشنگتن و سیاستهای ترامپ مواجه است. مقاومت ممدانی در برابر فشارهای دولت فدرال، در اروپا نمادی از سیاست شرافتمندانه و ایستادگی در برابر تجاوزات خارجی تلقی میشود.
به گفته نویسنده، ممدانی شخصیتی دارد که در اروپا هم آرزو میشود، فردی شبیه او در سیاستشان وجود داشته باشد؛ سیاستمداری کاریزماتیک، پرانرژی، صادق با مردم و در عین حال سرگرمکننده که الهام بخش نیروهای مترقی و سوسیالدموکرات اروپایی باشد تا به جای کوتاه آمدن، برای اهدافشان بجنگند و شجاعت مدنی پایه اجتماعی خود را برجسته کنند. ای کاش، ما هم اینجا فردی مثل او داشتیم.
شهردار جدید نیویورک، زهران ممدانی، امیدهای شگفتانگیزی را در خود گرد آورده است — حتی در اروپا نیز. او قرار است بهنمایندگی از جهان علیه بیعدالتیهای عصری مبارزه کند که دونالد ترامپ به نماد آن تبدیل شده است.
آندریان کری(Andrian Kreye)
زوددویچه تسایتونگ (Süddeutschen Zeitung)
برگردان: جمشید خونجوش
نگاه اروپا به سمت غرب، همیشه در افق درخشان و پر زرقوبرق آسمانخراشهای نیویورک متوقف میشد. از قرن نوزدهم، این شهر نمادی از وعدهها و آرزوهای بزرگ بوده است. بنابراین، جای تعجبی ندارد که زهران ممدانی پس از پیروزیاش در انتخابات شهرداری نیویورک، در این سوی اقیانوس اطلس نیز چون یک منجی مورد استقبال قرار گرفته است.
در تخیل آلمانی، چنین چهرههایی همیشه وجود داشتهاند: جان اف. کندی که میخواست بشریت را به ماه ببرد، جیمی کارتر که دلهای جهان را تسخیر کرد، بیل کلینتون که آن را به دنیای فضای سایبری رساند، و باراک اوباما که به عنوان اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا یکی از آخرین مرزهای جنبش حقوق مدنی را درنوردید.
نبرد برای ریاستجمهوری آمریکا همیشه تا حدی یک رقابت جهانی است، هرچند بسیاری از کسانی که آن را دنبال میکنند خود حق رأی ندارند – چرا که سیاستهای کاخ سفید بیواسطه بر سراسر جهان اثر میگذارد؛ چه در زمینهی تعرفههای تجاری، چه مقررات فناوری و چه در سیاست ژئوپولیتیکی.
اما اینکه یک انتخابات شهرداری تا این حد توجه جهانی را جلب کند، پدیدهای تازه است. و این امر تنها بر زمینه زمانه کنونی قابل درک است: زهران ممدانی نماد ارزشهایی است که نهتنها در آمریکا، بلکه در سراسر جهان، در مرکز آماج قدرت قرار گرفتهاند – ارزشهایی چون عدالت، خیر عمومی و تنوع.
بدین ترتیب، او تجسم وعده ابتدایی دنیای نو است – همان وعدهای که نیویورک دروازهی سنتی ورود به آن به شمار میرفت. در اینجا بود که زندگی تازه میلیونها نفر آغاز شد؛ کسانی که از سرزمینهای خود راهی شدند تا از جنگ، گرسنگی یا حتی ملال زندگی روزمره بگریزند.
به همین دلیل، نیویورک هنوز هم مقصد رویایی مردمان بیشماری در سراسر جهان است. در امتداد خیابان روزولت در منطقه کویینز، حدود ۳۰۰ زبان مختلف سخن گفته میشود. دیوید دینکینز، نخستین شهردار آفریقاییتبار نیویورک، زمانی شهر خود را «موزاییکی شگفتانگیز» نامیده بود.
دونالد ترامپ آن وعدههای دیرینه را بر باد داده است. ملیگرایی او دیگر بر پایهی این باور استوار نیست که آمریکا «سرزمین آرمانها»ست، بلکه بر ایده «کشور بومیان، بهویژه سفیدپوستان» بنا شده است.
تماشای ویدیوهای ماموران نقابدار اداره مهاجرت (ICE) که در شهرهای آمریکا به شکار مهاجران میپردازند، برای اروپاییان تنها به دلیل خشونت عریان این نیروها دردناک نیست؛ بلکه به این خاطر است که آنان میدانند کشوری که زمانی جهان را در آغوش میگرفت، اکنون دیگران را طرد میکند. پناهگاهی از دست رفته است. از زمان دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، آمریکا دیگر رویایی برای جهانیان نیست – بلکه به تهدیدی بدل شده است.
در چنین فضایی، زهران ممدانی برای آلمانیها و اروپاییان، یادآور تولدی دوباره از رویای آمریکایی است. او در سخنرانی پیروزیاش گفت که اکنون بهعنوان یک مهاجر، شهر مهاجران را اداره خواهد کرد. او از تبار هندی، مسلمان و زاده اوگاندا است – نمادی از همان هویتهای پساناسیونال (فراملی) که قرن بیستویکم در حال عادی سازی آنهاست.
موضوعاتی که ممدانی از آنها دفاع میکند، مدتهاست در نیویورک شعلهورند. کافی است به نقشههای انتخاباتی نگاهی بیندازیم تا ببینیم او در محلههای طبقهی متوسط، روشنفکران و مهاجران رأی بالایی به دست آورده است. در مقابل، در منطقهی اطراف والاستریت و منطقهی ویژهی ثروتمندان در اپر ایستساید نتوانست موفقیتی کسب کند.
اما درست به همین دلیل، پیروزی او پیامی روشن دارد: اینکه نیویورک دیگر صرفاً زمین بازی ابرثروتمندان نیست که برجهای شیشهای آپارتمانهای لوکس خود را همچون نیزههایی از سرمایه در آسمان شهر فرو کردهاند.
این پیام در مونیخ، پاریس و لندن نیز شنیده میشود – در همهی آن شهرهایی که بحران مسکن مردم را از زادگاهشان میرانَد. در نیویورک، اکنون کسی به میدان آمده که میخواهد با این نابرابری بجنگد. برای بسیاری در اروپا، این همان رؤیای مترقی و امیدبخش است: اینکه ای کاش در قارهی ما نیز چهرههایی چون زهران ممدانی پیدا شوند. بهویژه چون او میداند چگونه دلها را به دست آورد.
در روزهای پیش از انتخابات، او تا ساعات صبحگاهی در خیابانها، باشگاههای شبانه و فستفودها پرسه میزد.
ممدانی نسبت به رقبایش بسیار باور پذیرتر به نظر میرسید: اندرو کوموی بیرمق که پس از شکست در رقابت مقدماتی به صورت مستقل وارد رقابت شد و کرتیس اسلیوا، رئیس گروه شبهنظامی «فرشتگان نگهبان» (Guardian Angels) برای جمهوریخواهان. و مهمتر از همه، او (ممدانی) سرگرمکنندهتر بود.
زهران ممدانی از آن نوع سیاستمدارانی است که میدانند سرگرم کردن، دستکم به همان اندازه مهم است که سیاستورزی. او در تمام کانالها، از گوشهی خیابان تا ویدیوهای تیکتاک این مهارت را بکار میگیرد. در این زمینه، تنها کسی که میتواند با او رقابت کند، دونالد ترامپ است.
کاریزمای چنین افرادی میتواند همچون یک نیروی طبیعی باشد. اگر در ماههای اخیر با زهران ممدانی مواجه شده بودید، میتوانستید تجربه کنید که چگونه حضور او مانند موجی قدرتمند پیش میرود. وقتی چنین شخصیتی وارد اتاقی میشود، گویی تمام مولکولها به سمت او جهت میگیرند. لبخندش مانند یک بانک انرژی است، همان درخششی که ستارگان هالیوود سالنهای سینما را پر میکنند. و چون او و تیمش میدانند چگونه این حضور را در «واحد پول» جهان دیجیتال تبدیل کنند، تأثیر آن بسیار گسترده است. یک در آغوش گرفتن در گوشهای از برانکس میتواند تا باواریا تاثیر گذارد. چنین شخصیتی، آرزوی بسیاری است، حتی در کشوری که مقامها میان افرادی تقسیم میشوند که بیشتر نمایندهی جذابیت بوروکراسیاند تا شور و شوق مبارزات سیاسی.
به همین دلیل، احزاب چپ از آلمان و فرانسه نمایندگانی فرستادند تا انتخابات شهرداری نیویورک را از نزدیک مشاهده کنند. آنها میخواستند بیاموزند که چگونه کسی که از صندلیهای پشتی مجلس ایالتی نیویورک (New York State Assembly) به صحنه آمده بود، توانست به چهرهای درخشان با نفوذ جهانی بدل شود.
در واقع، استراتژی ممدانی چندان پیچیده نبود. او راهی یافته بود تا به پایه رأیدهندگان خود این حس را بدهد که او دغدغههای واقعی و روزمره آنها را میشناسد و تنها درگیر جدالهای فرهنگی انتزاعی یا کشمکشهای سیاسی نیست. برنامه انتخاباتی او حتی نزدیک به آن چیزی نبود که مخالفانش و رسانههای راستگرای آمریکا نشان میدادند.
به عنوان مثال تثبیت اجارهها، بازسازی حملونقل عمومی، ایجاد مکانهای مراقبت از کودکان (Kitaplätze) که باید از طریق افزایش دو درصدی مالیات برای کسانی با درآمد سالانه بالای یک میلیون دلار تأمین شوند: همه این موضوعات در اروپا جزو مسائل استاندارد احزاب بورژوایی محسوب میشوند. این همان ناسازگاری شناختی (cognitive dissonance) است که اغلب نگاه اروپاییها به آمریکا را مخدوش میکند. در ایالات متحده، حتی چپها از نظر معیارهای اروپایی، بیشتر سمت راست محسوب میشوند. باراک اوباما در اروپا احتمالاً در جریان میانهی حزب آزاد دموکرات آلمان (FDP) قرار میگرفت. ممدانی اما یک سوسیالدموکرات مترقی به شمار میرود.
آنچه در شخصیت ممدانی برای آلمانیها و دیگر اروپاییان تجسم مییابد، امید است. او کسی است که تنها برای شهروندان خود مبارزه نمیکند، بلکه نمادی است برای جهان که باید در برابر بیعدالتیهای دوران حاضر ایستادگی کند – دورانی که نماد و کاتالیزور آن دونالد ترامپ شده است.
خود ترامپ تهدید کرده بود که میلیاردها دلار بودجه فدرال را از شهر نیویورک کم خواهد کرد و نیروهای نظامی اعزام خواهد نمود. اما شهردار جدید تاکنون تحت تأثیر این تهدیدها قرار نگرفته و اعلام کرده است که تسلیم تهدیدهای یک قلدر نخواهد شد.
همین روحیه را نیز در سیاست اروپایی میخواستند ببینند؛ جایی که بسیاری از دولتها توافقات ژئوپلیتیکی محتاطانه را ترجیح داده و تا حد زیادی از مواجهه با تهدیدهایی از سوی کشورهایی مثل روسیه، چین و حتی آمریکا خودداری کردهاند تا زمانی که این تهدیدها کاملاً واقعی شدند. گرچه سرعت افزایش فاصله درآمدها در شهرها ممکن است در نیویورک از بسیاری از دیگر شهرها شدیدتر باشد، اما این مشکل دیگر فقط محلی نیست؛ بلکه یک مسئله جهانی است.
چه چیزی در اینجا رویای آرمانی است و چه چیزی میتواند به واقعیت سیاسی بدل شود؟ پاسخ به این سوال بستگی به آن دارد که شهروندان نیویورکی به شهردار جدید چقدر زمان خواهند داد. او باید به سرعت توانمندی خود را اثبات کند. دفتر شهرداری مسئولیتهای عملی و ملموسی دارد: برفروبی و مقابله با طوفانهای برفی، جلوگیری از ناآرامیهای اجتماعی، محافظت از شهر در برابر کمبود منابع مالی. اما مهمتر از همه، او باید در کشور در شرایط انزوا حکومت کند، جایی که رئیسجمهور خودکامه در واشنگتن، شهرهای بزرگ تحت هدایت چپ را بهعنوان مناطق دشمن در داخل کشور تعریف کرده است.
ترامپ پیشتر نشان داده است که آمادگی اعزام نیرو به شهرهایی مانند لس آنجلس، شیکاگو و پورتلند را دارد و کوتاه پیش از پیروزی ممدانی، اعلام کرد که نیویورک نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. مقاومت ممدانی در برابر این تجاوزات از واشنگتن، در اروپا بهعنوان نماد و استعارهای از توان دفاع یک سیاست با وجدان و اخلاقمدارانه در برابر فشارهای خارجی تعبیر میشود.
در بهترین حالت، زهران ممدانی میتواند انگیزهای باشد تا دموکراتها در آمریکا و طیفهای مترقی و سوسیالدموکرات در اروپا را تشویق کند تا بهجای کوتاه آمدن، برای اهدافشان بجنگند. نباید دستکم گرفت که او از چه محیط سیاسیای آمده است. تا کنون، او کمتر با دموکراتها و بیشتر با نیروهای مترقی همکاری کرده است – همان جنبشهای اعتراضی، محیطزیستی و مقاومت که کمتر کسی از آنها خبر دارد. در این پایهها مردمی، آنچنان شهامت مدنی وجود دارد که زهران ممدانی با پیروزی خود آن را در کانون توجه عمومی قرار داده است – و این تنها محدود به آمریکا نیست.
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|