دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - Monday 20 October 2025
ايران امروز

عکس: آرش خاموشی، نیویورک تایمز

iran-emrooz.net | Mon, 20.10.2025, 14:36

جوان، هویت و زبان امروز


فرشید یاسائی

پیشگفتار: نسل جوان یا بزبانی دیگر نسل زد*، پویندگان فردا، قلب‌های پر از شور و امید! در این روزگار پر تلاطم، وقتی جهان با سرعت نور در حرکت است، شما در میانه جریانات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته‌اید. هر نگاه شما، هر تصمیم و هر انتخاب شما، پیامدهایی دارد که نه تنها زندگی خودتان، بلکه جامعه و حتی تاریخ را شکل می‌دهد. من این رساله را برای شما می‌نویسم، نه برای نصیحت، نه برای قضاوت، بلکه برای گفتگو، برای همراهی و برای درک بهتر مسیر شما. شما در دوره‌ای زندگی می‌کنید که نه صرفاً مصرف ‌کننده هستید، نه منفعل؛ بلکه خالق، تجربه‌کننده و آزمونگر هستید.

شما شاهد تحولاتی هستید که هیچ نسل پیش از شما به این سرعت تجربه نکرده است؛ تغییرات فرهنگی، اجتماعی و جهانی که هویت و احساس شما را به چالش می‌کشند. این رساله دعوتی است برای شناخت خود، درک جهان پیرامون و یافتن زبان تازه‌ای برای زندگی، هنر و مشارکت اجتماعی. می‌خواهم با شما درباره موسیقی، هنر، لباس، سبک زندگی و حتی نگاهتان به سیاست و جهان سخن بگویم. چرا که همه این‌ها، آیینه روح و هویت شما هستند.

نسل امروز در میانه سنت و نوآوری، گذشته و آینده، محدودیت و فرصت قرار دارد. هر انتخاب شما، هر حرکت شما، هر تجربه شما، پلی است میان فردیت شما و آینده جمعی جامعه. این رساله، همراهی است برای یافتن زبان تازه‌ای که بتوانید با آن زندگی کنید، بیآفرینید و جهان را تغییر دهید. بیآیید با هم از محدودیت‌ها عبور کنیم و دریچه‌ای به سوی آینده باز کنیم.

جوانان! شما می‌توانید میراث گذشته را پاس دارید و همزمان با نوآوری، زبان و تجربه‌ای تازه خلق کنید. این مسیر ساده نیست، اما ارزشمند است؛ ارزشمند چون به شما اجازه می‌دهد خودتان باشید.

در این مسیر، هنر و موسیقی، لباس و سبک زندگی، سیاست و نگاه شما به جهان، همگی ابزارهایی برای ابراز وجود و ساختن فردای روشن هستند. هر سطر این رساله با نگاه به شما و برای شما نوشته شده است؛ برای آنکه احساس کنید دیده و شنیده می‌شوید. شما تنها مصرف ‌کننده نیستید؛ شما خالق فردا هستید.

بیایید با هم از تجربه‌ها، چالش‌ها، امیدها و خودباوری ها سخن بگوییم. این رساله، دعوتی است برای گفتگو، خلاقیت و مشارکت. برای یافتن زبانی که هم اصالت شما را حفظ کند و هم شما را با جهان امروز مرتبط سازد. در هر فصل، هر پاراگراف، شما را به درک بهتر دعوت می‌کنم. بیآیید با هم از محدودیت‌های دست و پا گیر و عموما تسنعی عبور کنیم ؛ آینده را بشکافیم و از درونش نور را بیرون کشیم و به جامعه کهن ، هدیه دهیم!

***

آغاز: جوانی، دوره‌ی حساسی است؛ دوره‌ای که هر فرد در آن تلاش می‌کند خود را بشناسد، جهان را درک کند و جایگاه خود را در آن پیدا کند. خطاب من در این رساله، صادقانه و صمیمانه به شماست، نه به‌عنوان نصیحت ‌گر، بلکه به‌ عنوان کسی که دغدغه آینده و هویت نسل شما را دارد. می‌خواهم درباره چیزی صحبت کنم که بیش از هر چیز با روح و زندگی شما مرتبط است: هنر، موسیقی، سبک زندگی ، هویت فردی، خودباوری!

نسل امروز، در جهانی متغیر و پرشتاب زندگی می‌کند. جهانی که اطلاعات در آن لحظه‌ای منتقل می‌شود و فرهنگ‌ها به‌سرعت با هم در تماس‌اند. در چنین جهانی، میراث گذشته، هرچقدر هم ارزشمند، گاهی دیگر زبان تجربه و احساس شما را بیان نمی‌کند. در این بخش، تلاش می‌کنم تصویری واقعی از شما، جوانان امروز، ارائه دهم و در عین حال، به‌دنبال پلی میان سنت و نوآوری باشم.

هر نسل با محیط پیرامون خود در تعامل است و جوان امروز، بیش از هر زمان دیگری، در مواجهه با پرسش‌های بزرگ قرار دارد: سیاست چیست؟ من در این جامعه چه نقشی دارم؟ نگاه به شرق و غرب چگونه باید باشد؟ چرا بسیاری از هم‌نسلانم کشور را ترک می‌کنند؟... در اینجا، قصد دارم بدون شعار و نسخه‌های مچاله شده و کهنه، با شما سخن بگویم و تصویری روشن از وضعیت امروز ارائه دهم.

جوان امروز، نه منفعل است و نه صرفاً مصرف‌ کننده. او در مواجهه با سیاست، جهان و جامعه، به دنبال جایگاه خود، آزادی انتخاب و فرصت خلق آینده است. نگاه انتقادی و انتخابگرانه، خلاقیت و مشارکت فعال، ابزارهای او برای عبور از محدودیت‌ها و ساختن فردای بهتر است.

نسل شما می‌تواند هم میراث فرهنگی و ملی خود را پاس دارد و هم از تجربه‌های جهانی بهره ببرد. می‌تواند در جامعه نقش‌آفرین باشد و نیروی محرکه تغییرات مثبت باشد، به شرط آنکه هم فرصت‌های واقعی در اختیار داشته باشد و هم زبان و ابزارهای بیان خود را بشناسد و توسعه دهد. نسل شما، در میانه سنت و مدرنیته، محدودیت‌ها و فرصت‌ها، گذشته و آینده قرار دارد. هنر، موسیقی، طرزلباس آرایش موی سر، سبک زندگی، سیاست و نگاه به جهان، همه برای بیان هویت و ساختن فردای فرهنگی و اجتماعی هستند.

رسالت شما، نه تسلیم شدن به جریان‌های جهانی است و نه ایستادن در برابر آن‌ها. بلکه یافتن زبان تازه‌ای برای زندگی، تجربه و خلق است؛ زبانی که هم فردیت و اصالت شما را حفظ کند و هم جامعه را به سمت آینده‌ای روشن هدایت کند.

جوان، هویت و زبان امروز

هنر و موسیقی، آینه روح یک جامعه‌اند و شاید هیچ چیز مانند موسیقی، تغییرات نسلی و تحولات فرهنگی را بهتر نشان نمی‌دهد. موسیقی سنتی، با همه‌ی ارزش‌ها و عمق تاریخی‌اش، امروز برای بسیاری از جوانان دیگر زبان احساسشان نیست.

موسیقی سنتی اغلب آرام و متکی بر تکنیک و ردیف‌های مشخص است. اما جوان امروز در جهانی سریع و چندلایه زندگی می‌کند؛ جهانی پر از شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های ویدیویی و موسیقی الکترونیک. او به ریتم تند، خلاقیت در صدا و تجربه‌های چندحسی عادت کرده است.

موسیقی سنتی و نسخه‌های ایدئولوژیک، گاهی پیامشان شعاری و یک ‌بعدی است. جوان امروز می‌خواهد موسیقی جان و هیجان بگیرد و با واقعیت‌های زندگی خود ارتباط برقرار کند.

موسیقی امروز می‌تواند پلی باشد میان سنت و مدرنیته. تلفیق سازهای بومی با ژانرهای جهانی مانند هیپ‌هاپ، موزیک الکترونیک یا پاپ - راک، نشان می‌دهد که سنت باید توانایی گفتمان زبان امروز را درک کند!

هنر نیز همین مسیر را دنبال می‌کند. هنر امروز باید تجربه‌گرا، چندرسانه‌ای و امکان تعامل بدهد. هنر دیگر صرفاً ابزار تزئین یا ایدئولوژی نیست؛ هنر، زبان زندگی شماست.

لباس، ظاهر و سبک زندگی
ظاهر و سبک زندگی شما، یکی از بارزترین نشانه‌های هویت است. لباس، آرایش مدل مو و رفتارهای روزمره، نه فقط مد یا تقلید، بلکه شکل ابراز فردیت شماست. برای جوان امروز، انتخاب لباس و آرایش، بیانگر آزادی و خلاقیت است. گاهی این انتخاب‌ها واکنشی است به محدودیت‌ها و قضاوت‌های جامعه.

جوان امروز به دنبال تجربه‌های تازه، فضاهای نو و ارتباطات آزاد است. او نمی‌خواهد صرفاً مصرف‌ کننده باشد؛ او می‌خواهد خالق باشد، به اشتراک بگذارد و جهانش را بسازد.

جوان امروز با چالش‌ها نیز آشناست! مصرف‌گرایی، تقلید کورکورانه از مد جهانی و فقدان بازاندیشی در انتخاب‌ها، می‌تواند هویت را سطحی و ناپایدار کند. هنر، موسیقی و سبک زندگی وقتی ترکیب شوند با تفکر و خلاقیت، می‌توانند هویت را عمق ببخشند و نه فقط ظاهر را شکل دهند.

هویت فردی در مواجهه با سنت و مدرنیته
جوان امروز در میانه دو جهان قرار دارد: سنت و مدرنیته! سنت میراثی غنی است که می‌تواند هویت را شکل دهد، اما اگر صرفاً تقلید شود، خشک و غیرقابل فهم می‌شود. مدرنیته جهانی تجربه‌های نو و هیجان‌انگیز ارائه می‌دهد، اما گاهی هویت محلی و اصالت را تهدید می‌کند. راه واقعی در تلفیق خلاقانه و انتخاب‌گرانه است. استفاده از زبان امروز، تجربه‌های تازه و خلق هنر و موسیقی که ریشه در فرهنگ و هویت شما دارد.

سنت مجموعه‌ای از زبان، آداب، باورها، تجربه‌های تاریخی و ارزش‌هایی است که نسل‌های گذشته آنرا ساخته‌اند. این عناصر می‌توانند به فرد احساس تداوم و تعلق بدهند. مشکل زمان ! زمانی آغاز می‌شود که سنت فقط به شکل الزام به تقلید مطرح شود، بدون امکان پرسشگری یا تغییر. در این حالت، سنت به یک قید خشک بدل می‌شود که فردیت را محدود می‌کند.

مدرنیته در معنای جامعه ‌شناختی، یعنی گسترش عقلانیت، علم، فردیت، آزادی و ارتباطات جهانی. برای جوان امروز. مدرنیته کانال دسترسی به تجربه‌های تازه، سبک‌های متنوع زندگی و انتخاب‌های فردی است. اما روی دیگر ماجرا این است که ورود بی‌واسطه به جهان مدرن، گاهی باعث گسست از هویت محلی می‌شود! بعضا فرد احساس می‌کند میان «جهان خودش» و «جهان دیگران» سرگردان مانده است.

جوان در جامعه‌ای مثل ایران، هم فشار خانواده و سنت را تجربه می‌کند و هم دعوت مدرنیته به آزادی و فردیت را. در نتیجه اغلب یک دوگانگی روانی - اجتماعی بوجود آمده است! از یک سو میل به ریشه‌ها و تعلق، از سوی دیگر نیاز به نوآوری و انتخاب آزاد. اگر این دوگانگی حل نشود، ممکن است به شکل بحران هویت یا حتی گسست نسلی بروز کند.

جامعه ‌شناسان معتقدند که سنت و مدرنیته الزاما در تضاد مطلق با یکدیگر نیستند. راهکار، بازخوانی انتقادی سنت است. نگه ‌داشتن عناصر زنده و انسانی آن (همبستگی، معنویت، اخلاق) و کنار گذاشتن عناصر محدودکننده (تبعیض، خشونت ، اطاعت کورکورانه) همزمان، باید مدرنیته را با پرسشگری و انتخاب جذب کرد، نه به شکل تقلید خام. این یعنی ، بهره‌ بردن از آزادی‌ها و امکانات نو، بدون از دست دادن حس ریشه و تعلق.

خانواده می‌تواند فضایی باشد که در آن پرسشگری و تجربه در کنار ارزش‌های مشترک امکان‌پذیر شود. آموزش و رسانه اگر از کلیشه‌سازی و تحمیل ایدئولوژیک پرهیز کنند، می‌توانند کمک کنند جوانان یاد بگیرند چگونه همزمان ایرانی و جهانی باشند. هویت فردی امروز دیگر «سنت» یا «مدرنیته» نیست. بلکه ترکیبی است از هر دو؛ ریشه‌دار و در عین حال باز و روشن. سنت وقتی ارزشمند است که زنده، انتقادی و معنادار باشد. مدرنیته وقتی سازنده است که با انتخاب و تفکر نقادانه جذب شود. جوان امروز می‌تواند از هر دو بهره ببرد، بدون افتادن در دام شعارهای غرب ‌ستیزی یا غرب زدگی که حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران تبلیغ میکند!

جوان و جهان پیرامون
جوان امروز علاقه‌مند به سیاست است، اما اغلب بی‌اعتماد و ناراضی است. فاصله میان زبان رسمی حاکمیت و زبان تجربه واقعی جوانان، بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند. شیوه‌های نو مشارکت: شبکه‌های اجتماعی، جنبش‌های فرهنگی و مدنی، فعالیت‌های خیریه و ابتکارهای گروهی، شیوه‌های نوینی هستند که نسل شما برای حضور در جامعه استفاده می‌کند. سیاست تنها بازی قدرت نیست؛ سیاست یعنی زندگی جمعی و تعیین سرنوشت جامعه. نسل شما می‌تواند این مفهوم را با زبان تازه و ابتکار نو بیان کند.

نگاه به شرق و غرب
جوان امروز در جهانی بدون مرز زندگی می‌کند؛ رسانه‌ها، اینترنت و فرهنگ جهانی مرزها را کم‌رنگ کرده‌اند. بهره‌گیری از فرهنگ جهانی! موسیقی، فیلم، فناوری و مد، دید شما را گسترده می‌کنند و می‌توانند الهام‌بخش نوآوری باشند. خطر دوقطبی و تقلید کورکورانه، شیفتگی یا نفرت کامل از فرهنگ‌های خارجی می‌تواند هویت محلی را تهدید کند. راه میانه و انتخابگرانه: نگاه شما باید انتقادی و انتخابگرانه باشد؛ بهره‌گیری از تجربه‌های جهانی بدون از دست دادن ریشه‌ها و اصالت فرهنگی.

فرار مغزها و مهاجرت
فرار مغزها، یکی از بزرگ ‌ترین دغدغه‌های جامعه امروزایران است. بسیاری از استعدادهای جوان، به دنبال فرصت‌های بهتر و شرایط زندگی مناسب ‌تر، کشور را ترک می‌کنند. علل فرار مغزها؛ نبود چشم‌انداز روشن شغلی و اقتصادی، محدودیت‌های فرهنگی و هنری و بی‌اعتمادی به آینده سیاسی. پیامدهایش؛ فرار مغزها است که نه تنها باعث از دست رفتن نیروهای خلاق می‌شود، بلکه روح جمعی جامعه را نیز تهی می‌کند. راه حل آن ایجاد فرصتهای واقعی، چشم‌انداز روشن و فضایی برای خلاقیت و مشارکت است که می‌تواند نسل شما را در جامعه حفظ کند.

طرز فکر و رفتار اجتماعی
نسل امروز ارزش‌ها و رفتار متفاوتی دارد؛ گاهی برای بزرگ ‌ترها نامأنوس، اما نشان‌ دهنده تحولات ضروری جامعه است. نسل جوان به دنبال آزادی فردی، رضایت شخصی و خلاقیت است. شیوه‌های مشارکت اجتماعی در شبکه‌های اجتماعی و فعالیت‌های مدنی، نشان‌دهنده کنشگری نوین است. گفت‌وگو و فهم متقابل می‌تواند شکاف میان نسل‌ها را پر کند و جامعه را زنده سازد.

سرگردانی در سنت و مدرنیته
نسل جوان ما اغلب در میانه دو جریان قدرتمند قرار دارد: سنت و مدرنیته. سنت خشک و محدودکننده، آزادی بیان و خلاقیت را محدود می‌کند. مدرنیته ، گاهی سردرگمی، تقلید کورکورانه و حس بی‌هویتی ایجاد می‌کند. این تضاد باعث سرگردانی و احساس بی‌مکانی می‌شود.

بسیاری از خانواده‌ها انتظار دارند جوانان رشته‌ها و مشاغل «ثابت و مورد احترام» (پزشکی، مهندسی، حقوق) را انتخاب کنند، در حالی که جوانان ممکن است به علایق جدید و شغل‌های نوظهور (طراحی، فناوری، هنر دیجیتال) گرایش داشته باشند. جوان بین «خواست خانواده و جامعه» و «خواسته شخصی و علاقه فردی» سرگردان می‌شود و گاه احساس بی‌قدرتی و اضطراب پیدا می‌کند.

پوشش و رفتار اجتماعی جوانان، به ویژه زنان و دختران جوان، گاه محل برخورد ارزش‌های سنتی و سبک‌های زندگی نوین است. برخی خانواده‌ها محیط‌های سنتی محدود کننده را اعمال می‌کنند و در راستای خواست حکومت اسلامی قدم بر میدارند! در حالی که جوانان تمایل به تجربه و بیان فردیت دارند. این تضاد باعث احساس عدم تطابق با محیط و گاهی اضطراب اجتماعی می‌شود؛ جوان احساس می‌کند نه کاملاً متعلق به دنیای سنت است و نه به دنیای مدرن. دیدگاه‌های سنتی درباره روابط دختر و پسر، ازدواج و دوستی با تجربه‌های نوین، فضای شبکه‌های اجتماعی و فرهنگ شهری در تضاد است. جوان گاهی نمی‌داند چگونه روابط سالم و معنادار ایجاد کند که دچار سردرگمی و فاصله از خانواده یا دوستان خویش نشود.

دسترسی به اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و منابع جهانی، امکان یادگیری و تجربه‌های تازه را فراهم می‌کند، اما گاهی با دیدگاه‌ها و محدودیت‌های اجتماعی در تضاد است. جوان ممکن است بین تجربه‌های جهانی و فشارهای محلی سردرگم شود و حس کند جایی ندارد که کاملاً متعلق به آن باشد.

حفظ ارزش‌های انسانی و اجتماعی سنت و همزمان بهره‌گیری از آزادی‌ها و امکانات جدید بدون تقلید کورکورانه. خانواده و مدرسه می‌توانند فضایی ایجاد کنند که پرسشگری، تجربه و انتخاب شخصی ممکن باشد .جوان می‌تواند خود را ریشه‌دار، انعطاف‌پذیر و مسئولیت‌پذیر ببیند، نه محدود به قالب‌های سنتی و نه سرگردان در تجربه‌های مدرن.

حکومت‌های دیکتاتوری و پدران سلطه‌گر
محدودیت‌های سیاسی و سرکوب آزادی‌ توسط حکومت ها، ناامیدی و بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند. خانواده‌های سلطه‌گر و خشونت‌آمیز نیز، اعتماد به نفس و قدرت انتخاب فرزندان را کاهش می‌دهند.

در حکومت‌های دیکتاتوری، آزادی بیان محدود، رسانه‌ها کنترل‌شده و اعتراضات سرکوب می‌شوند. این فضا به شکل‌گیری بی‌اعتمادی عمومی و ناامیدی جمعی می‌انجامد، زیرا مردم احساس می‌کنند امکان واقعی برای تغییر وجود ندارد. در نتیجه، فرهنگ ترس در جامعه نهادینه می‌شود و افراد از بیان نظر یا حتی انتخاب‌های شخصی هراس دارند....میدانیم که ترس هیولا های خود را می آفریند!

در بسیاری از خانواده‌های سلطه‌گر و پدرسالار، تصمیم‌ها به‌طور یک‌جانبه تحمیل می‌شوند. کنترل شدید، تنبیه و خشونت (کلامی یا فیزیکی) باعث می‌شود فرزندان اعتماد به نفس پایین پیدا کنند و از قدرت انتخاب محروم شوند. چنین خانواده‌هایی، ناخواسته همان چرخه‌ی سرکوب اجتماعی را در مقیاس کوچک ‌تر بازتولید می‌کنند.

جامعه‌ای که در سطح سیاسی سرکوبگر است، معمولاً خانواده‌هایی شکل می‌دهد که همان الگو را در درون خود تکرار می‌کنند. به این ترتیب، افراد هم در فضای عمومی (جامعه/حکومت) و هم در فضای خصوصی (خانواده) از آزادی و حق انتخاب محروم می‌شوند. نتیجه‌ی این چرخه، تشدید ناامیدی فردی و بی‌اعتمادی اجتماعی است.


سخنی با جوانان

پیش‌گفتار: در آغازِ هر راه، نسیمی هست که بوی فردا را با خود می‌آورد. نسیمی که از سطرهای اندیشه برمی‌خیزد و بر شانه‌های جوانی می‌نشیند؛ جوانی، این فصلِ همیشه بیدارِ زندگی که میان شور و شک، میان دانستن و ندانستن، در جست ‌وجوی خویش است.

این نوشته، نه نغمه‌ی موعظه است و نه طنینِ فرمان؛ آینه‌ای است از جانِ انسانی که در جهانِ پرآشوب امروز، هنوز به انسان بودن ایمان دارد. جهانی که در آن صدای حقیقت، گاه در ازدحامِ فریادها گم می‌شود، اما شعله‌ی اندیشه هنوز در گوشه‌ای از دلِ جوانی می‌سوزد و راه را روشن می‌کند. شما نسلِ تازه‌نفسِ زمین، فرزندانِ فردا ! شما در زمانه‌ای متولد شدید که واژه‌ها سنگین و معناها زخمی‌اند. در دورانی که تکنولوژی، فاصله‌ها را کوتاه کرده اما دل‌ها را دورتر ساخته است. این نوشته، گفت‌وگویی است میان خاکِ دیروز و افقِ فردا، میان رنجِ زیستن و شوقِ ساختن.

نگارنده نه خطبه می‌خواند و نه وصیتنامه می‌نویسد؛ معتقدم انسانیت هنوز زنده است، اگر بخواهید اش. آزادی هنوز ممکن است، اگر باورش کنید. عدالت هنوز رؤیاست، اگر برایش برخیزید. جوانی، نه تنها سال‌های نخستِ عمر، بلکه کیفیتی از روح است؛ شورِ تجربه، عطشِ دانستن و جسارتِ دگرگون‌ کردن. هر سطر از این نوشته، به احترامِ آن شعله‌ی مقدس درونِ شما نگاشته شده است. شعله‌ای که اگر خاموش نشود، می‌تواند تاریکی‌های یک عصر را به سپیده بدل کند.

در روزگاری که حقیقت زیر نقاب‌ها پنهان می‌شود، از «انسان» سخن می‌گویم، از حرمتِ جان، از بی‌قید و شرط بودنِ کرامت. خواندنِ این رساله ، نوعی سفر است؛ سفری از بیرون به درون، از تماشا به تفکر، از خاموشی به گفت‌وگو. اگر این نوشته را می‌خوانید، بدانید که مخاطبِ حقیقی آن شمایید؛ شما که در دو راهیِ آرمان و واقعیت ایستاده‌اید، شما که هنوز می‌پرسید، هنوز نمی‌ترسید، هنوز به آینده ایمان دارید در این جهانِ تند و تیره، امیدْ شجاعتی است که باید از نو آموخت. این متن، مشقی است برای همین امید. باشد که هر واژه‌اش، دانه‌ای باشد در خاکِ اندیشه‌ی شما، تا روزی درختی از خرد، عشق و آزادی در جانتان بروید و جهان را از نو معنا کند.

شما که در آغاز راهید، در جهانی پر از پرسش و تضاد ایستاده‌اید. جهانی که در آن تکنولوژی با سرعتی سرسام‌آور پیش می‌تازد اما هنوز در بسیاری از گوشه‌هایش تبعیض، نابرابری، خشونت و سرکوب حضور دارد. در چنین جهانی، انسان بودن خود یک کنش است؛ دفاع از آزادی، یک مسئولیت اخلاقی است! این نوشته دعوتی است به اندیشیدن، نه فرمانی برای پیروی. گفت‌وگویی است میان نسل‌ها، میان امید و تجربه، میان رؤیا و واقعیت.

خانواده و جامعه کوچک نخستین آینه‌ای هستند که انسان خود را در آن می‌بیند. اگر این آینه شکسته باشد، تصویر انسان نیز تکه ‌تکه می‌شود. اگر کودک در محیطی رشد کند که در آن احترام، گفت‌وگو و محبت وجود دارد، از همان آغاز می‌آموزد که آزادی نه امتیاز بلکه حق طبیعی اوست. اما اگر خانه و جامعه کوچک بر پایه‌ی تحقیر، سلطه و سکوت بنا شده باشند، بذر ترس و خشونت در دل او کاشته می‌شود. هیچ کودکی با نفرت زاده نمی‌شود؛ نفرت را می‌آموزد، همان‌ گونه که احترام و عشق را نیز می‌تواند بیآموزد. خانواده، اگر بر انسانیت استوار باشد، نخستین پناهگاه آزادی است.

هیچ جامعه‌ای بدون احترام به آزادی اندیشه، به بلوغ نمی‌رسد. آزادی بیان، یعنی حق گفتن، شنیدن و اندیشیدن؛ حتی آن‌گاه که اندیشه‌ای ناخوشایند یا متفاوت باشد. جامعه‌ای که در آن زبان‌ها بسته و قلم‌ها شکسته شوند، دیر یا زود به خشونت پناه می‌برد. آزادی، مادر اخلاق است؛ زیرا تنها انسان آزاد است که می‌تواند انتخاب اخلاقی داشته باشد. دفاع از آزادی بیان، دفاع از امکانِ رشد انسان است و دفاع از حقوق بشر، دفاع از خودِ زندگی است. حقوق بشر نه شعار است و نه امتیاز گروهی خاص، بلکه زبان مشترک کرامت انسانی است.

دفاع از حقوق بشر باید بی‌قید و شرط باشد. هیچ مذهب، ایدئولوژی یا قدرتی نباید به نام «مصلحت» یا «نظم»، حق انسان را از او بگیرد. شکنجه، زندانیان‌ بی‌محاکمه و مجازات اعدام لکه‌های سیاهی هستند بر دامان انسانیت. هیچ نهادی، هیچ حکومتی و هیچ فردی، حق گرفتن جان دیگری را ندارد. عدالت، آن ‌گاه معنا دارد که بر کرامت انسان استوار باشد، نه بر انتقام. لغو کامل مجازات اعدام و شکنجه، نه تنها مطالبه‌ای حقوقی، بلکه وظیفه‌ای اخلاقی است؛ زیرا جان، مقدس ‌تر از هر قانون است.

اما تبعیض تنها در سیاست و قانون نیست، در خانه‌ها نیز هست. در نگاه ضد زن و فرهنگ مردسالار، تبعیض از نخستین روزهای زندگی در ذهن کودکان نقش می‌بندد. وقتی دختران در سایه‌ی ترس و تحقیر رشد می‌کنند و پسران در سایه‌ی برتری و سلطه، جامعه دو نیم می‌شود: نیمی ساکت، نیمی متکبر. هیچ جامعه‌ای با نابرابری جنسیتی آزاد نخواهد شد. برابری کامل  حقوقی زن و مرد در قانون، در خانواده، در کار و در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی ، پایه‌ی عدالت است. زن، انسان است، نه مِلک و نه تابع. برابری زن و مرد تنها خواسته‌ای فمینیستی نیست؛ ضرورتی است انسانی برای رهایی همگان.

هیچ تفسیری از مذهب، سنت یا فرهنگ نمی‌تواند مجوز تبعیض باشد. اگر دینی، فلسفه‌ای یا قانونی به ما می‌گوید که زن کمتر از مرد است، آن قانون و آن تفسیر باید دگرگون شود! در برابر هر شکل از تبعیض جنسیتی، قومی، زبانی یا فکری باید ایستاد. هیچ قومی برتر از دیگری نیست، هیچ زبان و فرهنگ محلی کم‌ارزش‌تر از دیگری نیست. جامعه‌ای که تنوع فرهنگی خود را بپذیرد، غنی‌تر و انسانی‌تر می‌شود. هر جوانی باید بتواند با زبان مادری خود بیندیشد، بیاموزد و بخواند؛ زیرا زبان، خانه‌ی روح انسان است.

گذشته را باید شناخت، اما نباید در آن زندانی شد. تاریخ پر از نام‌ها و چهره‌هایی است که در زمان خود اثرگذار بودند، اما نسل امروز باید بداند که تقلید کورکورانه از آنان، جایگزین اندیشیدن نیست. هیچ اندیشه‌ای مقدس نیست، هیچ متفکری معصوم نیست. باید از تاریخ درس گرفت، نه الگو. تجربه‌ی خشونت، تروریسم و سلطه نشان داده که تغییر پایدار از مسیر شمشیر نمی‌گذرد، بلکه از راه خرد، گفت‌وگو و آزادی می‌گذرد. امروز، سلاح اندیشه از هر اسلحه‌ای نیرومندتر است.

تحصیل، ابزار شناخت و توانمندی است. اما تحصیل زمانی ارزشمند است که از سر علاقه و انتخاب باشد، نه اجبار. دانش زمانی میتواند بر خود به بالد که با آزادی همراه باشد. آموزش باید حق همگان باشد، نه امتیاز طبقاتی. هیچ کودک و جوانی نباید به خاطر فقر، تبعیض جنسیتی یا قومی از تحصیل محروم شود. تحصیل اگر بر پایه‌ی کنجکاوی و آزادی باشد، انسان را شکوفا می‌کند . هیچکس نباید ناچار به ترک تحصیل شود!

مهاجرت، برای بسیاری از جوانان، رؤیایی است از آزادی و فرصت. اما مهاجرت فقط جابه‌جایی مکانی نیست؛ آزمونی است میان ریشه و آینده. غربت، تضاد فرهنگی و احساس بی‌پناهی بخشی از این مسیر است، اما اگر با آگاهی و امید همراه شود، می‌تواند به فرصتی برای رشد تبدیل گردد. در هر نقطه از جهان که باشید، کرامت انسانی و آزادی را پاس بدارید؛ زیرا خانه‌ی واقعی، جایی است که انسان در آن آزاد است.

عشق و میل جنسی از نیرومندترین نیروهای انسانی‌اند. سرکوب آن‌ها، نه اخلاق می‌آفریند و نه پاکی، بلکه به ریا و ترس می‌انجامد. عشق و سکس دو روی یک واقعیت‌اند: یکی روح، دیگری تن. جدایی مطلق یا یکی گرفتن بی‌مرز آن‌ها، هر دو آسیب ‌زاست. رابطه‌ی سالم زمانی شکل می‌گیرد که در آن آگاهی، احترام، رضایت و مسئولیت وجود داشته باشد. جامعه‌ای که آموزش جنسی را ممنوع می‌کند، جوانانش را در تاریکی رها می‌سازد. دانستن درباره‌ی بدن، احساس و مرزهای اخلاقی، بخشی از حق طبیعی هر انسان است. اخلاق واقعی از آگاهی می‌روید، نه از ترس.

جوانی، فصل رؤیاست. فصل ساختن و دگرگون‌کردن. اما رؤیا باید با خرد همراه باشد تا به عمل بدل شود. شما وارث امید و رنج نسل‌های پیشین هستید، اما آینده را تنها شما می‌سازید. در جهانی که با سرعت در حال تغییر است، تنها کسانی می‌توانند بمانند که خود را با آزادی و آگاهی پیوند دهند. هیچ رؤیایی دست ‌نیافتنی نیست، اگر با اراده و شناخت دنبال شود.

نسل شما می‌تواند پلی باشد میان گذشته و آینده، میان سنت و نوآوری، میان هویت و جهانی‌بودن. شما می‌توانید هم ایرانی باشید و هم جهانی، هم وفادار به ریشه و هم باز به افق‌های نو. در جهانی که گاه حقیقت فدای منافع می‌شود، شجاعت اندیشیدن، بزرگ ‌ترین عمل سیاسی است. از اندیشه نترسید، از پرسش نترسید، از تفاوت نترسید. هیچ نظامی، هیچ قدرتی، نمی‌تواند انسان آگاه را برای همیشه خاموش کند.

سخنم با شماست! با دل‌های تپنده، با ذهن‌های بیدار. در اندیشه‌های جسور، در خلاقیت، در توان گفت ‌وگو و در ایمان به انسان. از محدودیت‌ها عبور کنید، مرزهای ذهنی را بشکنید و باور کنید که آزادی، عدالت و برابری حقوقی ، رؤیا نیستند ؛ واقعیتی‌اند که باید ساخته شوند. نسل شما، نور امید و خلاقیت ، قلب‌هایی پر از شور و اراده است! رساله‌ای که خواندید، نه یک دستورالعمل خشک، بلکه آینه‌ای است برای دیدن خودتان. هر سطرش، هر پاراگرافش، با نگاه به شما نوشته شده است، برای آنکه بدانید دیده  و شنیده می‌شوید.

شما در جهانی زندگی می‌کنید که هر روز تغییر می‌کند، اما این تغییر، فرصتی است، نه تهدید. شما قدرت دارید، نه تنها برای تجربه کردن، بلکه برای خلق کردن و شکل دادن به فردا. هنر و موسیقی، لباس و سبک زندگی، سیاست و نگاهتان به جهان، همه ابزارهایی هستند برای بیان هویت شما. هر انتخاب شما، هر حرکت شما، هر خلاقیتی که نشان می‌دهید، پلی است میان امروز و فردا. شما وارثان خاک و آفتابید، وارثان رنج و امید، وارثان جهانی که هنوز تشنه‌ی عدالت است. پس بیایید: با اندیشه، با مهر، با هنر، با خلاقیت و با ایمان به انسان، جهانی بسازید که در آن هیچ انسانی با ترس و تحقیر زندگی نکند، جهانی که در آن کرامت، عشق و آزادی، زبان مشترک همه‌ی ما باشد.

اکنون که سطرها به پایان می‌رسند، کلمات آرام می‌گیرند، اما معنا هنوز در هوا جاری‌ست؛ چون عطر باران بر خاکی تازه. این نوشته، رساله‌ای نیست که بسته شود؛ بذر است، که باید در دل‌ها کاشته گردد. شما ادامه‌ی نبضِ تاریخید. از دلِ رنجِ دیروز برخاسته‌اید تا آینده را از نو بنویسید. در دستان شماست جوهرِ تغییر، در نگاهتان روشنیِ افق.

فراموش نکنید: هر اندیشه‌ی آزاد، پرنده‌ای است که دیوارها را نمی‌شناسد. هر مهربانی، انقلابی است بی‌فریاد و هر انتخابِ آگاهانه، گامی است در مسیرِ کرامتِ انسان. اگر جهان بر مدارِ ترس می‌چرخد، شما مدارِ عشق باشید. اگر سیاستْ دروغ را هنر می‌داند، شما حقیقت را فریاد کنید، بی‌آنکه خشونتی در صدایتان باشد. در جهانی که فقر، جنگ و تبعیض هنوز چهره‌ی خود را پنهان نکرده‌اند، ایمان بیاورید به انسان، به گفتگو، به دانایی. نترسید از شک؛ شک، آغازِ ایمانِ راستین است.

هرگز نپندارید که آزادی هدیه‌ای است که به شما داده می‌شود؛ آزادی، خونی است که باید در رگِ اندیشه جاری بماند. عدالت، شعله‌ای است که باید در نگاهِ شما زنده باشد. شما وارثانِ ستارگانید، فرزندانِ خاکی که با خونِ حقیقت آبیاری شده است.

هر قدم شما، ادامه‌ی راهِ آنانی است که پیش از شما ایستادند تا انسان بماند. به یاد داشته باشید: هیچ تیره‌روزی ابدی نیست، هیچ استبدادی جاودانه نیست، و هیچ خاموشی، تا ابد نمی‌پاید. انسان، چون رود، راهِ خویش را می‌جوید در دلِ سنگ. بگذارید عشق، بزرگ‌ترین آموزگارِ شما باشد؛ عشقی که در آن احترام است، فهم است و آزادی. عشقِ به زندگی، به انسان، به زمین، به خویشتنِ خلاق و آگاه! حال که به پایانِ این رساله می‌رسیم، بدانید که آغازِ شماست. آغازِ راهی که در آن «بودن» به معنای «آفریدن» است. دنیا را از نو بیافرینید، نه با سلاح بلکه با اندیشه. نه با نفرت بلکه با زیبایی. نه با خشم بلکه با گفت‌وگو. زیرا آینده، نه در دستِ قدرتمندان بلکه در دلِ کسانی است که هنوز می‌توانند رؤیا ببینند.

پس برخیزید... ای وارثانِ مهر و معنا! بگذارید جهان با حضورِ شما روشن‌تر شود. هر لبخندتان، سنگی از دیوارِ ترس می‌کاهد. هر اندیشه‌تان، پلی می‌سازد میان انسان و انسان. شاید روزی، در تاریخی نه چندان دور، نامِ شما در کنارِ واژه‌ی «آزادی» نوشته شود؛ نه چون قهرمانانِ اسطوره‌ای، بلکه چون انسان‌هایی که به سادگی، به صداقت و به مهر زیستند. پایان، دعوتی دوباره است؛ برای زیستنِ آگاهانه، عاشقانه و انسانی. باشد که جهان، روزی در آیینه‌ی شما چهره‌ای تازه ببیند؛ چهره‌ای از عدالت، از مهربانی، از انسان.

پایان. پاییز ۲۰۲۵
———————————-
* توضیحات: نسل زد (Generation Z)
نسل زد یا به اختصار Gen Z، گروهی از افراد است که پس از نسل وای (Millennials) و پیش از نسل آلفا (Generation Alpha) به دنیا آمده‌اند. معمولاً تولد اعضای این نسل را میان سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۳ میلادی در نظر می‌گیرند. در ایران نیز این بازه تقریباً با دهه‌ی ۱۳۷۰ تا اوایل دهه‌ی ۱۳۹۰ شمسی هم‌زمان است.

ویژگی‌های کلی نسل زد
نسل زد را می‌توان نخستین نسلی دانست که از ابتدای زندگی خود با فناوری دیجیتال، اینترنت و تلفن هوشمند روبه ‌رو بوده است. به همین دلیل، آنان را «فرزندان دنیای دیجیتال» یا «بومیان اینترنت» می‌نامند.
اعضای این نسل توانایی بالایی در استفاده از ابزارهای فناوری دارند و به‌سادگی می‌توانند میان دنیای واقعی و مجازی حرکت کنند. آن‌ها معمولاً از سنین پایین با شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های آنلاین و منابع آموزشی اینترنتی آشنا می‌شوند و بخش بزرگی از ارتباطات، یادگیری و تفریح خود را در فضای مجازی انجام می‌دهند.
از نظر فکری و فرهنگی، نسل زد تمایل دارد هویت فردی و باورهای شخصی خود را آشکارا بیان کند. برایشان اصالت، تنوع فرهنگی و احترام به تفاوت‌ها اهمیت دارد. همچنین، بسیاری از آن‌ها به مسائل جهانی مانند محیط ‌زیست، عدالت اجتماعی و حقوق بشر توجه ویژه نشان می‌دهند.

نسل زد در ایران
در ایران، رشد این نسل هم‌زمان با گسترش تدریجی اینترنت و فناوری‌های نوین ارتباطی بوده است. نخستین اتصال ایران به شبکه جهانی اینترنت در سال ۱۳۷۲ -۱۹۹۳ میلادی) برقرار شد و چند سال بعد، در ۱۳۷۶ -۱۹۹۷ میلادی ، شرکت مخابرات ایران خدمات اینترنتی را به‌صورت تجاری عرضه کرد. این روند به‌تدریج دسترسی عموم مردم به اینترنت را ممکن ساخت و زمینه را برای شکل‌گیری نسلی فراهم کرد که با فناوری رشد یافته است.
نسل زد ایرانی، هرچند در مقایسه با هم‌نسلان خود در کشورهای توسعه‌یافته با محدودیت‌هایی مانند دسترسی ناپایدار به اینترنت، فیلترینگ و چالش‌های اقتصادی روبه‌رو بوده، اما همچنان نسلی خلاق، کنجکاو و سازگار با شرایط جدید است.
بسیاری از جوانان این نسل به‌دنبال یادگیری مهارت‌های کاربردی، فعالیت در کسب‌ وکارهای اینترنتی، و یافتن مسیرهای مستقل برای پیشرفت شخصی هستند. همچنین تمایل دارند میان ارزش‌های سنتی خانواده و ارزش‌های نوگرایانه جهانی تعادل برقرار کنند.

استقلال و خود باوری
نسل زد، چه در ایران و چه در جهان، نسلی است که در فضای دیجیتال متولد و رشد یافته است. آنان با نگاهی بازتر به جهان، روحیه‌ای مستقل‌تر و قدرت سازگاری بالاتری در برابر تغییرات اجتماعی و فناوری دارند. در ایران، این نسل نقش مهمی در شکل‌دهی آینده‌ی فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی کشور خواهد داشت؛ چرا که بخش بزرگی از آن‌ها اکنون وارد دوره‌ی تحصیل دانشگاهی، بازار کار یا فعالیت‌های اجتماعی شده‌اند.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net