يكشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - Sunday 12 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 12.10.2025, 11:11

قصاب سوریه اکنون چگونه زندگی می‌کند؟


دی‌تسایت

نویسندگان گزارش:
کفاح علی دیب، آندریا باکهاوس، لیا فرِزه، سمیحه شفی، میشائیل توهمن و آنابل واهبا
هفته‌نامه‌ی آلمانی دی‌تسایت، شماره ۴۳ / ۸ اکتبر ۲۰۲۵

چه نشانه‌هایی از اسد باقی مانده است؟

بازدیدکننده در برابر خانه‌ی مسکونی دیکتاتور پیشین احساس کوچکی می‌کند. نمای شیشه‌ای آسمان‌خراش عظیم، تا ارتفاع ۳۰۰ متری بالا رفته است. این غول در «موسکوا سیتی» قرار دارد، منطقه‌ای تجاری و آینده‌گرایانه در پایتخت روسیه. اینجا، در این برج، مردی زندگی می‌کند که مردم کشور خودش را بمباران کرد: بشار اسد، قصاب سوریه.

در همین آسمان‌خراش در «مسکوا سیتی»، خاندان او همچنان با شکوه و تجمل زندگی می‌کنند. خانوادهٔ اسد در اینجا حدود ۲۰ آپارتمان لوکس در اختیار دارد. بازدید مستقیم از آن‌ها ممکن نیست. خودِ بشار اسد برای گفت‌وگو با دی‌تسایت در دسترس نبود، و دعوتی برای صرف چای نیز هرگز نرسید. با این حال، می‌توان تصویری به‌دست آورد از زندگی پنهانی اسد در زرق‌وبرق جدیدش.

در ورودی ساختمان، «ناتاشا» منتظر است؛ مشاور املاکی که نمی‌خواهد نام واقعی‌اش فاش شود. سالن ورودی بیست متر ارتفاع دارد، غرق در نور و آراسته با آثار هنر مدرن. مبل‌ها و فضاهای خصوصی برای گفت‌وگو چیده شده، و نوشیدنی خوشامدگویی ارائه می‌شود. پس از احراز هویت نزد دربان و بررسی دقیق مدارک، کارت عبوری به ما داده می‌شود. قرار است ناتاشا بعداً ما را به بازدید چند آپارتمان ببرد که از نظر ارتفاع و طراحی با واحدهای خانوادهٔ اسد قابل مقایسه‌اند. او با لحنی آمیخته به احترام پچ‌پچ می‌کند: «در این برج‌ها بسیاری از سیاستمداران زندگی می‌کنند… و خیلی از خارجی‌ها.»

بشار اسد، یک خارجی در روسیه. از زمان سقوط رژیمش و فرار دراماتیک او در سپیده‌دم ۸ دسامبر ۲۰۲۴، دیکتاتور دیرپای سوریه عملاً بدون هیچ ردپایی ناپدید شده است؛ شبحی که اکنون تحت حفاظت سرویس امنیتی روسیه، اف‌اس‌بی، زندگی می‌کند. هفته گذشته، بار دیگر — برای دومین بار در سال جاری — شایعه‌ای در فضای مجازی پخش شد مبنی بر اینکه اسد در مسکو مسموم شده اما وضعیت جسمانی‌اش «باثبات» است. رسانه‌های دولتی روسیه سکوت کرده‌اند؛ تنها وبلاگ‌نویسان جنگی که از سال ۲۰۲۲ حمله به اوکراین را دنبال می‌کنند، این خبر را منتشر کردند. در رسانه‌های تبعیدی روسی «meanwhile» گمانه‌زنی می‌شود که آیا هدف واقعی این سوءقصد خودِ اسد بوده یا سرویس امنیتی اف‌اس‌بی، برای تحقیر آن؟ شاید حتی کار اوکراینی‌ها بوده باشد؟ اما اگر این شایعه درست باشد، محتمل‌تر است که مهاجمان ریشه‌ای عربی داشته‌اند.

اکنون او چگونه زندگی می‌کند؟ همان چشم‌پزشک رنگ‌پریده‌ای که یکی از خون‌بارترین حکومت‌های خاورمیانه را از پدرش به ارث برد؟ نزدیک به یک‌چهارم قرن، بشار اسد فرمانده‌ی ارتشی از شکنجه‌گران و کودک‌آزاران بود. وقتی مردم سوریه در بهار عربی ۲۰۱۱ علیه او قیام کردند، کشور را در جنگ داخلی خونینی به نابودی کشاند و برای حفظ قدرت خود و خاندانش، بیش از نیم میلیون نفر را به کام مرگ فرستاد. او به ارتکاب جنایات جنگی از جمله استفاده از گازهای شیمیایی علیه مردم خودش متهم است.

در حال حاضر، دادستان‌ها و بازپرس‌های بین‌المللی در تعقیب این دیکتاتور سقوط‌کرده‌اند. وزارت دادگستری سوریه در ۲۷ سپتامبر اعلام کرد که حکم بازداشت او صادر شده است. اتهامات شامل قتل عمد، شکنجه و تحریک به جنگ داخلی است. به گفتهٔ یک خبرگزاری سوری، در حکم بازداشت، مشخصات دقیق متهم آمده است: قد ۱.۸۹ متر، چهره بیضی، پیشانی برجسته، بینی بلند. رنگ چشم: آبی. رنگ مو: قهوه‌ای.

سوگند سکوت اسد و همه اعضای خانواده‌

بیش از هر زمان دیگر، او اکنون به پشتیبان خود، ولادیمیر پوتین، وابسته است. پوتین در جنگ داخلی سوریه از رژیم اسد حمایت نظامی کرد — تا زمانی که حتی برای او نیز این بار بیش از حد سنگین شد. وقتی نیروهای شورشی به رهبری رئیس‌جمهور موقت کنونی، احمد الشرع، در دسامبر ۲۰۲۴ به سوی دمشق پیشروی کردند، رهبر کرملین خانوادهٔ اسد را با شتاب به مسکو منتقل کرد. در آن زمان از کرملین اعلام شد که به آنان «به دلایل انسانی» پناه داده شده است.

پوتین با این اقدام نشان داد که به هم‌پیمانان خود وفادار است — دیکتاتورهای دوست می‌توانند به او اعتماد کنند. درست است که او شاید نتواند همهٔ آن‌ها را در قدرت نگه دارد، همان‌طور که در مورد بشار اسد دیدیم؛ اما اگر روزی ورق برگردد، جایی برایشان در «آسایشگاه دیکتاتورهای روسی» مهیا خواهد بود. این امتیاز، بیش از همه، شامل حال آن دیکتاتورهایی است که هنوز هم دوشادوش پوتین در کار برهم‌زدن نظم جهانی‌اند.

اما هیچ رحم و مروتی بدون بهای خود نیست. با پناه دادن به بشار اسد، پوتین انحصار اطلاعات را برای خود تضمین کرده است. تصور کنید اسد اگر روزی در برابر خبرنگاری زیرک از غرب بنشیند، چه چیزهایی می‌تواند فاش کند: حملات شیمیایی علیه غیرنظامیان در سوریه؟ بمباران حلب توسط جنگنده‌های روسی؟ حملات به بیمارستان‌ها و مهدکودک‌ها؟

اسد سوگند سکوتی یاد کرده است که شامل تمام اعضای خانواده‌اش نیز می‌شود. پوتین از این طریق کنترل روایت دهه‌ها تاریخ سوریه — و نقش عمیق روسیه در آن — را در دست گرفته است.

در نتیجه، پی‌بردن به اینکه خاندان اسد اکنون چه می‌کنند، بسیار دشوار است. مقام‌های روسی نیز به‌ندرت اظهارنظر می‌کنند. سفیر روسیه در بغداد، البروس کوتراشِف، در آوریل گذشته در گفت‌وگویی با یک شبکهٔ عراقی فاش کرد که اعطای پناهندگی به خانوادهٔ اسد مشروط به مقرراتی سختگیرانه است. او گفت: فعالیت سیاسی یا حضور علنی در انظار عمومی ممنوع است. کوتراشف افزود: «اگر اسدها به این مقررات پایبند باشند، در روسیه در امان خواهند بود. موضوع استرداد آن‌ها هرگز مطرح نیست.»

یک روزنامه‌نگار عرب که سال‌ها روابط سوریه و روسیه را دنبال کرده نیز می‌گوید: «بشار اسد در روسیه زندگی می‌کند و مثل موش ساکت است.» به گفتهٔ او، اسد گاهی در همان برج مسکونی در موسکوا سیتی اقامت دارد و گاهی در ویلایی دورافتاده در حومهٔ مسکو. خبرنگار می‌گوید: «مکان دقیقش کاملاً محرمانه است.» ادارهٔ امنیت فدرال روسیه (اف‌اس‌بی) از اسد مراقبت می‌کند، درست مانند دیگر دیکتاتورهایی که در روسیه پناه یافته‌اند. بهای این حمایت، نامرئی شدن کامل برای جهان بیرون است. اسد با انجام یک مصاحبه، پیش از هر چیز، به خودش لطمه می‌زند — هرچند موضوعات زیادی برای گفتن دارد.

بیشتر نشانه‌ها از اطرافیان خانوادهٔ اسد نیز به بن‌بست می‌رسد. هر کس را از حلقهٔ قدرت پیشین تماس بگیرید، کمتر کسی حاضر به صحبت است. با این حال، پس از هفته‌ها تحقیق در مسکو، دمشق و دیگر شهرهایی که همراهان و مخالفان سابق خاندان اسد به آنجا گریخته‌اند، سرانجام چند در گشوده می‌شود. یکی از معدود کسانی که به گفت‌وگو رضایت می‌دهد، مردی است که سال‌ها از نزدیک‌ترین افراد به اسدها بوده است. او در یکی از هتل‌های یک کلان‌شهر اروپایی نشسته و تأکید می‌کند که نام و محل اقامتش به هیچ وجه نباید علنی شود. بیشتر افرادی که در این گزارش با آن‌ها گفت‌وگو شده نیز همین خواسته را دارند و هویت خود را محفوظ نگه می‌دارند.

انسانی خجالتی و بیمناک

این مرد — که در این گزارش با حرف «ح.» از او یاد می‌کنیم — از یکی از بانفوذترین خانواده‌ها در ساختار قدرت پیشین سوریه است. از کودکی رفت‌وآمدش به خانهٔ اسدها عادی بود و بعدها نیز در ارتش به مقام بالایی رسید. سال ۲۰۱۱ جنگ داخلی آغاز شد، و حدود یک سال بعد ح. گریخت، چون با دیکتاتور به اختلاف افتاده بود. او می‌گوید که به اسد توصیه کرده بود با معترضان وارد گفت‌وگو شود، اما اسد هیچ گوش شنوایی نداشت.

ح. موهای خاکستری و کمی ژولیده دارد، با یکی از کارکنان هتل که از کنار میز می‌گذرد شوخی می‌کند. زیاد می‌خندد، اما در عین حال از جان خود بیم دارد. به گفتهٔ او، اسد در سال ۲۰۱۲ قصد ترور او را داشت. چند بمب در نزدیکی دفترش در دمشق منفجر شد و محافظانش در آن حمله کشته شدند. پس از آن تصمیم گرفت کشور را ترک کند. با این حال، باور دارد که حاکمان جدید نیز او را بخشی از نخبگان پیشین می‌دانند که باید از میان بروند. ح. اهل گزافه‌گویی به نظر نمی‌رسد، اما بخشی از گفته‌هایش در آن بعدازظهر را نمی‌توان به‌طور مستقل راستی‌آزمایی کرد.

به‌عنوان یکی از دوستان خانوادگی اسد، ح. از نزدیک شاهد بود که چگونه بشار اسد در ۳۴سالگی به قدرت رسید — پس از مرگ پدرش، حافظ اسد، که سه دهه با مشت آهنین بر سوریه حکومت کرده بود و در سال ۲۰۰۰ درگذشت. ح. می‌گوید بشار، که در اصل می‌خواست چشم‌پزشک شود، نظامی را از پدرش به ارث برد که هرگز نتوانست در آن به‌درستی راه خود را بیابد.

در همان سالی که به قدرت رسید، اسد با زنی ازدواج کرد که رژیم او را مدرن و حتی پرزرق‌وبرق جلوه می‌داد: اسماء فواز الاخرس، سرمایه‌گذار بانکی که ده سال از او جوان‌تر بود، دختری از خانواده‌ای مرفه و برجسته از طبقهٔ بالای سوریه که در بریتانیا متولد و بزرگ شده بود. او در کنار اسد در آغاز خود را حامی حقوق مدنی معرفی می‌کرد، اما بسیاری از رسانه‌های غربی بیشتر شیفتهٔ زیبایی و ظرافتش بودند تا سیاست‌هایش. در چهار سال نخست ازدواجشان، اسماء سه فرزند به دنیا آورد: حافظ، زین و کریم. حتی در مارس ۲۰۱۱، زمانی که «بهار عربی» مدت‌ها بود آغاز شده بود، مجلهٔ آمریکایی ووگ (Vogue) پرتره‌ای ستایش‌آمیز از او منتشر کرد با عنوان: «گلی در صحرا».

اما به گفتهٔ ح.، بر خلاف همسرش، بشار اسد انسانی خجالتی و بیمناک بود. او باور دارد که این ویژگی‌های شخصیتی در اسد به مرز بیماری روانی رسیده بود و همین سبب شد که با خشونتی افراطی به اعتراضات واکنش نشان دهد: «مشکلاتی که انقلاب برای سوریه آورد، بزرگ‌تر از آن بود که او بتواند از عهده‌شان برآید.»

ح. می‌گوید به اسد هشدار داده بود که «بهار عربی» متفاوت و خطرناک‌تر از اعتراضات پیشین است، اما رئیس‌جمهور باور داشت که می‌تواند قیام را به‌زور نظامی سرکوب کند. ح. خیلی زود متوجه شد نفوذش از میان می‌رود: اسد دیگر به تماس‌های تلفنی‌اش پاسخ نمی‌داد و دیگر او را در کاخ نمی‌پذیرفت. در آخرین دیدارشان، دیکتاتور همچنان پافشاری می‌کرد: «هیچ انقلابی در کار نیست!»

ح. ناگهان از جا برمی‌خیزد و می‌گوید می‌خواهد جای خود را عوض کند. پشتش را به ورودی هتل می‌کند: «برای اینکه کسی که از آنجا رد می‌شود مرا نبیند.»

او ادامه می‌دهد که هنوز با شماری از افسران سابق در تماس است؛ افسرانی که پس از سقوط رژیم، سوریه را ترک کرده‌اند. حدود ۱۲۰۰ افسر، که بسیاری از آنان مانند خاندان اسد از اقلیت علوی‌اند، اکنون در روسیه زندگی می‌کنند. افسران بی‌پول را به سیبری فرستاده‌اند، و ثروتمندان در مسکو ساکن‌اند. لحن ح. ناگهان تلخ می‌شود: «اسدها در جای خوبی زندگی می‌کنند و از پولی که دزدیده‌اند لذت می‌برند. مردم سوریه برایشان هیچ اهمیتی ندارند.»

اسد ساعت‌ها پای بازی‌های آنلاین می‌نشیند

به گفتهٔ ح.، از سال ۲۰۱۳ خاندان اسد به‌طور هدفمند شروع به خرید املاک در مسکو کردند؛ تنها دو سال پس از آغاز قیام در سوریه. روزنامهٔ فایننشال تایمز در سال ۲۰۱۹ گزارش داد که «خانوادهٔ گستردهٔ اسد دست‌کم ۱۸ آپارتمان لوکس در مسکو خریداری کرده‌اند». برای پنهان‌کردن این معاملات، اسدها از شبکه‌ای پیچیده از شرکت‌ها و مؤسسات مالی استفاده کرده بودند، از جمله یک شرکت صوری به نام «زِوِلیس سیتی» (Zevelis City). افزون بر این، رژیم سوریه مرتباً بسته‌های نقدی حاوی دلار و یورو را از طریق فرودگاه ونوکووا (Vnukovo) به مسکو منتقل می‌کرد تا هزینهٔ خرید سلاح، غله و اسکناس‌های تازه‌چاپ‌شدهٔ سوری — یا همان آپارتمان‌ها — را بپردازد.

به گفتهٔ منابع ح.، اسدها در مسکو آزادانه رفت‌وآمد می‌کنند. آن‌ها محافظانی از یک شرکت امنیتی خصوصی در اختیار دارند که هزینه‌شان را دولت روسیه می‌پردازد. بشار اسد، به گفتهٔ او، «سه آپارتمان در یک برج لوکس دارد که در طبقهٔ پایین آن یک مرکز خرید قرار دارد و گاهی به آن سر می‌زند؛ بیشتر وقتش را هم صرف بازی‌های ویدیویی آنلاین می‌کند. افزون بر آن، معمولاً در ویلای خود در بیرون مسکو اقامت دارد.»

اما وضعیت همسرش اسماء بسیار وخیم است. او در سال ۲۰۱۸ به سرطان سینه مبتلا شد و پس از درمان، مدتی بهبود یافت؛ اما در بهار ۲۰۲۴ سرطان به شکل لوسمی (سرطان خون) بازگشت و حالش وخیم گزارش شده است. برادر کوچک‌تر اسد، ماهر اسد، نیز در هتل فور سیزونس (Four Seasons) زندگی می‌کند و اوقاتش را با نوشیدن الکل و کشیدن قلیان می‌گذراند. ح. ادعا می‌کند تمام این اطلاعات را از منابع موثق به‌دست آورده، هرچند امکان تأیید آن‌ها وجود ندارد.

اکنون اما می‌توان دید که خاندان اسد در مسکو چگونه اقامت دارند. در سالن ورودی آسمان‌خراش «موسکوا سیتی»، درهای آسانسور باز می‌شود و ناتاشا، مشاور املاک، رمزی را روی صفحهٔ کنترل وارد می‌کند. آسانسور به‌صورت اکسپرس به طبقهٔ شصت‌وهفتم می‌رود. تنها می‌توان در همان طبقه‌ای پیاده شد که کارت عبور برای آن صادر شده است. راهرویی روشن و خنک‌شده با تهویهٔ مطبوع، به در سیاه بزرگی می‌رسد. ناتاشا با کارت و رمز، در را باز می‌کند.

آپارتمان کاملاً مبله است و آشکارا با سلیقه‌ی ساکنان مرفه خاورمیانه‌ای تنظیم شده که پیش‌تر به زندگی در کاخ‌های دمشق، ابوظبی یا دوبی خو گرفته بودند: کمدهای دیواری به رنگ کرم با قاب‌های طلایی، لوسترهای کریستال، چوب‌های گران‌قیمت و مبلمان وسیع و مجلل. تختخواب‌ها، میزهای کنار تخت و میزهای آرایش در سبک چیپندیل ساخته شده‌اند، در حالی که آشپزخانه‌ی براق و مدرن با انواع وسایل تولید آلمان تجهیز شده است. در همه‌ی اتاق‌ها تلویزیون‌های عظیم، بلندگوهای توکار و پنجره‌های سرتاسری در ارتفاع ابرها وجود دارد که چشم‌اندازی خیره‌کننده از مسکو پیش روی ساکن می‌گذارند: برج‌های بلند، رودخانه‌ی مسکوا، و در دوردست، دانشگاه دولتی مسکو با معماری معروفش به سبک «قنادخانه‌ای».


مسکو: خانواده اسد حدود ۲۰ آپارتمان در برج سمت چپ دارند

اما اوج تجمل در حمام تماماً پوشیده از سنگ مرمر کارارا است. روبه‌روی دیوار شیشه‌ای چهارمتری، وان بزرگ سرامیکیِ گرمایشی قرار دارد. هواپیمایی در همان ارتفاع از روبه‌رو می‌گذرد. «در روز پیروزی، نهم مه»، ناتاشا، مشاور املاک، می‌گوید: «می‌توانید از همین‌جا در حالی که در وان نشسته‌اید و جامی شامپاین در دست دارید، آتش‌بازی را تماشا کنید.» از این تجمل بالاتر، حتی در مسکو، ممکن نیست.

در همان حال، در دمشق دری دیگر گشوده می‌شود. پس از بازرسی دقیق از سوی نیروهای امنیتی‌اش، تاجر و نیکوکار شصت‌ساله‌ای با نام اختصاری «الف» ما را به دفتر کارش دعوت می‌کند. الف با بشار اسد آشنایی نزدیکی داشت، اما تا حد امکان از سیاست دوری می‌کرد. در عوض، از پروژه‌های اجتماعی در زمینه‌ی بهداشت و آموزش حمایت می‌کرد. اکنون نیز حاکمان جدید سوریه برای کار با او ارزش قائل‌اند. او دیپلماتی غیررسمی به شمار می‌رود که با گروه‌های مختلف در ارتباط است. چهره‌اش خسته به نظر می‌رسد؛ کت‌وشلوار تیره، چشمان مهربان و موهای خاکستری کم‌پشت. دفتر کارش ساده و بی‌زرق‌وبرق است. در سوریه معمولاً ثروت را با مبلمان گران و ساعت‌های لوکس به رخ می‌کشند، اما الف رفتاری فروتنانه دارد و مؤدبانه دعوت می‌کند بنشینیم.

او می‌گوید دیدارهایش با اسد زیاد نبوده و معمولاً خواسته‌هایش را از طریق دوستان مشترک منتقل می‌کرده یا نامه‌هایی می‌نوشته که رئیس دفتر اسد بدون گشودن، مستقیم به رئیس‌جمهور تحویل می‌داده است. هدفش همیشه این بوده که ضمن حفظ ارتباط با اسد، استقلال نسبی‌اش را نیز نگه دارد. گاه به رئیس‌جمهور متوسل می‌شد تا برای آزادی زندانیان سیاسی از زادگاهش پادرمیانی کند. الف می‌گوید «حفظ چنین رابطه‌ی فوق‌العاده پیچیده‌ای بدون آسیب دیدن، نیازمند استحکام روانی و عاطفی فراوان است».

حدود یک ماه پیش از فرار اسد، آخرین گفت‌وگوی خود با او را داشته است. در آن دیدار به او گفته که تغییرات فوری ضروری است، باید دولتی وحدت ملی تشکیل شود و مردم در اداره‌ی کشور سهیم شوند. اما اسد مضطرب و هم‌زمان لجوج به نظر می‌رسیده، بدون کوچک‌ترین تمایلی به سازش. او نمی‌خواسته بپذیرد که از زمان تضعیف مهم‌ترین متحدانش در منطقه، یعنی حزب‌الله و حکومت ایران، قدرتش رو به افول گذاشته است.


دوم دسامبر ۲۰۲۴ - شش روز پیش از فرار، اسد با عباس عراقچی دیدار داشت

در ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴، تنها حدود یک هفته پیش از سقوط اسد، پسر ۲۳ ساله‌اش، حافظ، از رساله‌ی دکترای خود در دانشگاه دولتی مسکو درباره‌ی «نظریه‌ی عددی تحلیلی و جبری» دفاع کرد. حافظ الاسد پیش‌تر در همان‌جا ریاضیات خوانده و در تابستان ۲۰۲۳ با عالی‌ترین نمره فارغ‌التحصیل شده بود. هنگامی که او سخنرانی‌اش را با سپاسی پرشور خطاب به «شهیدان ارتش عربی سوریه» به پایان رساند؛ همان ارتشی که به دستور پدرش از سال ۲۰۱۱ با مردم خودش می‌جنگید، مادرش اسماء و پدربزرگ و مادربزرگش در سالن حضور داشتند.

حافظ الاسد در اواسط فوریه به‌طور غیرمنتظره در ویدئویی ظاهر شد که به باور بسیاری از ناظران واقعی بود. این نخستین بار پس از فرار بود که یکی از اعضای خانواده‌ی اسد برخلاف دستورالعمل‌های روسیه در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شد — و تا امروز نیز آخرین بار. اندکی بعد، تمام پست‌ها از فضای مجازی حذف شدند.

در ویدئو، حافظ از خودش در حالی که در مرکز مسکو قدم می‌زند فیلم می‌گیرد و از چگونگی گذراندن واپسین روزهای حکومت پدرش می‌گوید. او می‌گوید پس از دفاع از رساله‌ی دکترای خود، در اصل تصمیم داشت مدتی دیگر در مسکو بماند، به‌ویژه چون مادرش در آن زمان پس از پیوند سلول‌های بنیادی در حال بهبود بود. اما با شدت گرفتن اوضاع در سوریه، در اول دسامبر به کشور بازگشته تا به پدر و برادرش، کریم، کمک کند. خواهرش زین در مسکو کنار مادرشان مانده بود و بلیت پروازش به دمشق برای یک‌شنبه، هشتم دسامبر رزرو شده بود.

حافظ الاسد در آن ویدئو تأکید می‌کند که خانواده‌اش قصد ترک سوریه را نداشته‌اند. با این حال، در همان شب هشتم دسامبر، فرستاده‌ای روسی به خانه‌شان آمده و از رئیس‌جمهور خواسته بود به دلیل وخامت اوضاع در دمشق، برای چند روز به پایگاه نظامی روسیه در حمیمیم، در استان لاذقیه، پرواز کند تا منتظر بماند شرایط آرام‌تر شود. اما وقتی بامداد یک‌شنبه بر باند پایگاه فرود آمده‌اند، تازه متوجه شده‌اند که دیگر بازگشتی در کار نیست: مسکو دستور داده بود که آنها را با هواپیمای نظامی روسیه از کشور خارج کنند.

اینکه چه چیزی حافظ را برانگیخته بود تا روایت خود را از ماجرا در فضای عمومی منتشر کند، همچنان نامعلوم است. از آن پس نیز بار دیگر سکوتی کامل پیرامون او حاکم شد. تحقیقات خبرگزاری رویترز نشان می‌دهد که فرار بشار اسد دست‌کم برای خودش چندان غیرمنتظره نبوده است: در دو روز پیش از گریزش، او با یک جت خصوصی دست‌کم نیم میلیون دلار پول نقد، به‌علاوه‌ی اشیای قیمتی، اسناد محرمانه، لپ‌تاپ‌ها و هارددیسک‌ها را به دبی منتقل کرده بود. بین ششم تا هشتم دسامبر ۲۰۲۴، آن جت در مجموع چهار بار میان دمشق و دبی در رفت‌وآمد بوده است.

حکم بازداشت بین‌المللی چه فایده دارد؟

دیکتاتور ناپدید شده، اما مازن درویش دوباره در دمشق است — زنده، هرچند با حلقه‌های تیره زیر چشم و سیگاری همیشگی در دست. تا یک سال پیش، تصور بازگشت درویش، وکیل و از مشهورترین چهره‌های مخالف حکومت سوریه، به وطن تقریباً ناممکن بود. اما اکنون او پشت میزی کوچک در هتل «چام» در قلب پایتخت نشسته و آرام، تقریباً با شرم، سلام می‌کند.

درویش در دوران حکومت اسد چندین بار بازداشت شد. آخرین بار در سال ۲۰۱۲ مأموران امنیتی او را از دفترش بردند. سه سال بعد، تحت فشار گسترده‌ی بین‌المللی آزاد شد و در برلین پناه گرفت. همان‌جا، این تبعیدیِ رانده‌شده به شکارچیِ پیگیر بدل شد: درویش قربانیان دیکتاتوری را گرد هم آورد، شواهد جمع کرد، متون قانونی را بررسی نمود و همراه با همکاران سوری و اروپایی شکایت‌هایی تنظیم کرد — نخست علیه شکنجه‌گران رژیم اسد که به اروپا گریخته بودند، و سپس علیه خود دیکتاتور. او و همراهانش توانستند در اروپا نخستین حکم بازداشت بین‌المللی علیه بشار اسد را به دست آورند؛ الگویی برای پیگرد قضایی در خود سوریه. درویش می‌گوید: «ما می‌خواهیم محاکمه‌ای در دمشق برگزار شود.»

اما تلاش‌های او چه ثمری دارد؟ حکم بازداشت چه سودی دارد وقتی اسد از حمایت قدرتی چون روسیه برخوردار است؟ آیا در نهایت قانون وابسته به سیاست نیست؟ درویش پاسخ می‌دهد: «دقیقاً همین‌طور است؛ همه‌چیز به شرایط سیاسی بستگی دارد.» و سپس یادآور می‌شود که سقوط اسد خود گواهی است بر ناپایداری این شرایط: «سال‌ها به نظر می‌رسید او تزلزل‌ناپذیر است — و ناگهان ناپدید شد.»

دیکتاتورِ سقوط‌کرده، چنان‌که گزارش‌های اخیر درباره‌ی مسمومیت احتمالی‌اش نشان می‌دهد، دیگر در هیچ‌جای جهان واقعاً در امان نیست.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net