سه شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۴ - Tuesday 7 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 07.10.2025, 17:30

آنچه ۷ اکتبر تغییر داده است


اوا ایلوز / برگردان: جمشید خون‌جوش

زوددویچه تسایتونگ

چپ‌گرایان در مورد اسرائیل دچار شکاف شده‌اند، یهودیانِ دیاسپورا نیز همین‌طور – و راست‌گرایان خود را به‌عنوان شریک در مبارزه با یهودستیزی نشان می‌دهند: جنگ غزه مفاهیم و ایده‌های ما را وارونه کرده است.

  مقدمه مترجم: نشریه زوددویچه تسایتونگ به مناسبت دومین سالگرد هفت اکتبر، یک «یادداشت مهمان» از اوا ایلوز، جامعه‌شناس، نویسنده و روشنفکر فرانسوی-اسرائیلی منتشر کرده است. او در یادداشت خود این رخداد تاریخی را به عنوان رویدادی بزرگ و تاثیرگذار در تاریخ معاصر اسرائیل و فلسطین ارزیابی می‌کند که شکاف‌ها و پیامدهای عمیقی در سطح جهانی ایجاد کرده است.
یکی از شکاف‌های مهمی که خانم ایلوز بدان اشاره میکند، پدیدار شدن دو جریان چپ متمایز است: «چپ غزه‌ای» و «چپ هولوکاستی». او داوری سختی درباره چپ غزه‌ای دارد و  معتقد است که این جریان در وظیفه اصلی خود – میانجی‌گری، کاهش تنش و ترویج صلح – به‌شکل چشمگیری شکست خورده و بر آتش خصومت‌ها دمیده است. به عقیده نویسنده این سطور، اگرچه این بخش از چپ در امر «دمیدن بر آتش خصومت‌ها» نقش قابل توجهی داشت، اما جهت حفظ انصاف باید اضافه کرد که در این میان تنها نبود و تقریبا همه گروه‌ها با گرایشات مختلف و به درجاتی متفاوت در آن سهیم بودند.
این موضوع من را به یاد سخنان خانم روبی داملین اسرائیلی، یکی از دو نماینده یک ابتکار اسرائیلی-فلسطینی برای آشتی به نام «دایره والدین – انجمن خانواده‌ها»، انداخت که در ۲۱ سپتامبر امسال جایزه بین‌المللی حقوق بشر شهر نورنبرگ در آلمان را دریافت کرد (نماینده دیگر لیلا الشیخ فلسطینی بود). این سازمان از سال ۱۹۹۵ خانواده‌های اسرائیلی و فلسطینی را که در نتیجهٔ درگیری‌های خاورمیانه یکی از اعضای خود را از دست داده‌اند، گرد هم می‌آورد و برنامه‌های آموزشی و فعالیت‌هایی برای سوگ و مدیریت اندوه ارائه می‌دهد.
روبی داملین در سخنرانی خود به مناسبت اعطای این جایزه معتبر به سازمان آنها، به افراد و گروههای خارج از درگیری اسرائیلی – فلسطینی توصیه کرد (نقل به معنی): «اگر قادر نیستید به حل مناقشه کمک کنید، لطفاً از انتقال آن به درون جوامع خود و تشدید دامنه درگیریها در آنجا خودداری کنید.»
با توجه به موضوع ذکر شده در بالا و با در نظر گرفتن رفتار بنیامین نتانیاهو و دولت اولترا راست اسرائیل که آنچنان آسیب سختی به وجهه این کشور در دنیا زده که بازسازی اعتبار و جایگاه آن در آینده‌ای قابل پیشبینی بسیار دشوار خواهد بود، اوا ایلوز معتقد است که این دو عامل وضعیت یهودیان در دموکراسی‌های غربی را دگرگون ساخته، باعث احساس بیگانگی و شکاف عمیق میان جوامع یهودی شده و تغییرات بنیادینی در دیدگاه‌ها و سیاست‌های داخلی آمریکا نسبت به اسرائیل ایجاد کرده است. این ارزیابی منطبق با گزارشی از نیویورک‌تایمز است که در آن با اشاره به  یک نظرسنجی این نشریه در همکاری با موسسه تحقیقاتی دانشگاه سینا (Siena)، نتیجه گیری می‌شود که حمایت آمریکایی‌ها از اسرائیل به طرز چشمگیری کاهش یافته است.
علاوه براین، خانم ایلوز به این نکته غیر عادی توجه میدهد که در بسیاری از دموکراسی‌ها، به‌طور پارادوکسیکال رد یهودستیزی بیشتر از سوی راست افراطی شنیده می‌شود، چرا که چپ از این حوزه فاصله گرفته و اسرائیل با راست افراطی هم‌پیمان شده است. این وضعیت، استفاده ابزاری از یهودستیزی توسط دولت‌ها و بحران‌های اخلاقی و ایدئولوژیک را تشدید کرده است.
در تحلیل نهایی، اوا ایلوز معتقد است که ۷ اکتبر نماد فروپاشی مفاهیم و دسته‌بندی‌های معنایی پیشین است، از نسل‌کشی و مقاومت گرفته تا چپ و راست، و بازسازی معنا و ارزش‌های دموکراسی لیبرال نیازمند زمان، صبر و دیدگاهی ژرف است.
اوا ایلوز متولد ۱۹۶۱ و دختر یهودیان سفاردی در مراکش، از برجسته‌ترین صداهای اسرائیل چپ-لیبرال در جهان به شمار می‌رود. او از منتقدان جدی دولت اسرائیل، به‌ویژه سیاست‌های بنیامین نتانیاهو، مدافع صلح و گفت‌وگو میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها و اصلاحات دموکراتیک در اسرائیل است. او در مقالاتش، به نقد چپ معاصر، سیاست هویت، و زوال ارزش‌های جهان‌گرایی نیز پرداخته است. اخیرا، در گفت‌وگویی با نشریه زوددویچه تسایتونگ درباره جنگ فرهنگی که این روزها داغ‌تر از هر زمان دیگری در جریان است، او توضیح می‌دهد که به نظرش چگونه کار به اینجا کشیده است. در این گفت‌وگو او حکمی کوبنده در باره جریان چپ می‌دهد: «جریان چپ گرفتار توهم برتری اخلاقی خود شده است». اگرچه به نظر من این موضوع جدید نیست و یک مشکل قدیمی این جریان است که احتمالا بزرگتر نیز شده است.
اوا ایلوز مولف کتب چندی نیز می‌باشد. در کتاب «صمیمیت سرد: شکل‌گیری سرمایه‌داری عاطفی»، او به  تشریح چگونگی تبدیل احساسات به کالا در نظام سرمایه‌داری می‌پردازد. آخرین اثر منتشر شده او با عنوان «هشتم اکتبر»  درباره پیامدهای جنگ غزه ۲۰۲۳ و بحران اخلاقی و سیاسی اسرائیل است.

***

ارزیابی اهمیت رویدادهای تاریخی در حالی‌که هنوز در جریان هستند، کار دشواری است. هرچند ۷ اکتبر از نظر گستره و اثرگذاری با سقوط امپراتوری روم یا انقلاب صنعتی قابل مقایسه نیست، اما ویژگی‌های یک «رویداد بزرگ» را در خود دارد. رویداد بزرگ، رویدادی است که پیامدهای عینی و قابل‌توجهی برای طرف‌های درگیر دارد، میان «پیش از» و «پس از» خود تمایز ایجاد می‌کند و بازیگرانش به معنای آن آگاه هستند. ۷ اکتبر همهٔ این شرایط را دارد. اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌های بی‌وطن آن را به‌عنوان دراماتیک‌ترین رویداد در تاریخ اسرائیل تجربه کردند، و برای بسیاری از یهودیان در سراسر جهان، نقطهٔ گسستی بود. هرچند هنوز دشوار است پیش‌بینی کنیم که «برنامهٔ ۲۰ ماده‌ای ترامپ» در نهایت چه اثری خواهد داشت، شاید بعدها، در بازنگری تاریخی، از آن به‌عنوان نوری لرزان و محتاط از امید در این منطقهٔ تاریک یاد شود. همان‌طور که گاهی در زندگی و در سیاست جهانی رخ می‌دهد، فاجعه و بازسازی دست در دست هم پیش می‌روند.

در واقع، در کنار ویرانی و رنج در اسرائیل و غزه، چیزهای مثبتی نیز رخ داده‌اند. نخست باید از ضربهٔ مرگباری یاد کرد که اسرائیل و جهان به ایران وارد کردند. نقش زیان‌بار و جنایت‌کارانه‌ای که رژیم ایران در شعله‌ور کردن منطقه ایفا کرده است، به‌سختی قابل اغراق است. هنوز باید دید تضعیف این حامی دولتی تروریسم تا چه اندازه چهرهٔ منطقه را دگرگون خواهد کرد. رویداد مثبت دوم، درگیر شدن کشورهای عربی منطقه است. برای نخستین بار، امارات متحده عربی، مصر، عربستان سعودی و قطر خود را موظف دیدند که برای آتش‌بس به‌طور مشترک میان اسرائیل و فلسطینی‌ها میانجی‌گری کنند. این امر می‌تواند کمک کند تا حل این مناقشه به سطح منطقه‌ای منتقل شود – چیزی که شاید ضامن صلحی پایدار باشد.

با این‌حال، ۷ اکتبر آموزهٔ دیگری نیز دارد: دولت اسرائیل و افکار عمومی لیبرال جهانی – هر دو رفتاری رقت‌انگیز از خود نشان دادند.

۷ اکتبر اکنون دو نوع چپ را پدید آورده است: چپ غزه‌ای و چپ هولوکاستی.

شدت علاقه‌ای که این درگیری در سراسر جهان برانگیخته، باید ما را شگفت‌زده کند: هرگز پیش از این، جنگی یا فاجعه‌ای انسانی که در آن هیچ سرباز اروپایی یا آمریکایی درگیر نباشد، تا این اندازه توده‌های ناشناس معترض و رهبران سیاسی – مانند پدرو سانچز، مادورو، لولا یا گوستاوو پترو، رئیس‌جمهور کلمبیا – را اینچنین عمیقاً تکان نداده بود.

اگر این به آن معنا بود که همین مردم و سیاست‌مداران به همان اندازه از شمار باور‌نکردنی قربانیان درگیری‌ها در سودان، جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی، کنیا، یمن و دیگر نقاط جهان متأثر و خشمگین می‌شدند، این نشانه‌ای امیدبخش برای جهان بود. اما متاسفانه، به نظر می‌رسد که سرنوشت فلسطینیان تنها موضوعی در جهان است که می‌تواند توده‌ها را به حرکت درآورد و مجذوب کند. این موضوع به‌تدریج به نماد و فشرده‌ترین شکل همهٔ دغدغه‌های دیگر جریان‌های مترقی بدل شده است. و مدافعان آن، در بیشتر موارد، به طرزی غم‌انگیز ونگران‌کننده سطحی پایین از دانش و درک نسبت به منطقه از خود نشان داده‌اند.

۷ اکتبر اکنون دو نوع چپ را پدید آورده است: چپ غزه‌ای و چپ هولوکاستی – شکافی که به‌طور کلی بازتابی از تفاوت میان چپ ترقی‌خواه و چپ سوسیال‌دموکرات است. در پیرامون مسئلهٔ اسرائیل و فلسطین، مجموعهٔ گسترده‌تری از موضوعات و مباحث شکل گرفته و بیان شده‌اند، از جمله: (غیر)مشروعیت خشونت، زوال جهان‌گرایی به واسطهٔ سیاست هویتی، رقابت میان یادآوری استعمار و یادآوری هولوکاست و روندی که در آن، فریاد برای عدالت صدای دعوت به آشتی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

۷ اکتبر نمود بیرونی دگرگونی اخلاقی و سیاسی‌ای بود که پیش‌تر آغاز شده بود و این تغییرات را بیش از پیش تشدید کرد. این رویداد، شکافی عمیق میان دو نوع چپ یادشده ایجاد کرد، بسیاری از یهودیان در دموکراسی‌های غربی را از جریان‌های چپ بیگانه ساخت و در عین حال، جریان راست افراطی را تقریباً در همه‌جا تقویت کرد.

چپِ غزه‌ای به‌طرزی چشمگیر در انجام کاری که در واقع باید وظیفه و رسالت چپ باشد، شکست خورده است. یک چپِ واقعی باید بی‌وقفه برای کاهش تنش، میانجی‌گری، اعتدال و ایجاد پل میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌های عمیقاً آسیب‌دیده تلاش می‌کرد. اما به ندرت پیش آمده که چپ – و طبقهٔ مفسرانی که آن را همراهی می‌کنند – تا این حد در انجام ماموریت خود به‌شکلی چنین فاجعه‌بار شکست خورده باشند. به‌جای آنکه به ما کمک کنند تا بفهمیم، توضیح دهند، یا پیچیدگی‌ها و ظرافت‌ها در این تراژدی را بازتاب دهند، بسیاری از سیاستمداران چپ‌گرا، اینفلوئنسرها، مفسران، هنرمندان، فیلم‌سازان و رمان‌نویسان بر شعله‌های آتش مناقشه‌ای که بسیار قابل اشتعال بود، دمیدند.

به‌جای آن‌که با گروه‌هایی در درون جوامع فلسطینی و اسرائیلی که خواهان صلح‌اند ابراز همبستگی کنند،  به‌جای آن‌که بکوشند هر سوی مناقشه را برای دیگری اندکی قابل‌درک‌تر سازند، به‌جای آن‌که گزینه‌ای جایگزین برای خطابهٔ جنگ ارائه دهند، به‌جای آن‌که آرمان صلح را تقویت کنند، و به‌جای آن‌که به سازوکارها و نهادهایی بیندیشند که می‌توانند به غلبه بر خصومتی چندصدساله کمک کنند، بسیاری در جناح چپ گفتمان جنگ را تشدید کردند و لایه‌ای تازه از نفرت را بر لایه‌های کهن افزودند. آن‌ها با این تراژدی همچون فیلمی هالیوودی رفتار کردند – با قربانیانی در یک سو و مجرمانی در سوی دیگر. اما این ابهام اخلاقی نمی‌تواند نفرت پنهان‌شده‌ای را که نیروی محرک واقعیِ چپِ غزه‌ای است، پنهان کند.

اسرائیل بخاطر نتانیاهو با دشواری‌های بزرگی در بازسازی اعتبار و تصویر خود روبه‌رو خواهد شد.

نتانیاهو نیز به‌طرز شرم‌آوری رفتار کرده است، و آن‌چنان که نفرتی را که هیچ فرد دیگری به غیر از او نمی‌تواند برانگیزد، اکنون به خود اسرائیل گسترش یافته است. او از پذیرش مسئولیت در قبال سیاست‌هایی که حماس را به ارتکاب جنایت‌هایش سوق داد، خودداری کرد؛ او از پذیرش مسئولیت در قبال نادیده گرفتن هشدارهایی که پیش از حملات داده شده بود، امتناع ورزید. او با ادامهٔ شیوه‌های فاسد خود، افراد وفادار به خویش را در رأس ارتش و سازمان‌های اطلاعاتی منصوب کرد؛ و جنگی را پیش برد که در آن تعداد نامتناسب قربانیان فلسطینی، افکار عمومی جهان و درماندگی خانواده‌های گروگان‌های اسرائیلی نادیده گرفته شد. نتانیاهو شایسته آن است تا تاریخ به سختی تمام درباره‌اش داوری کند. به‌دلیل سیاست‌های او، اسرائیل برای بازگرداندن جایگاه و وجههٔ خود با مشکلاتی جدی روبه‌رو خواهد شد. در حالی که اکنون آتش‌بسی برقرار است، باید گفت که اسرائیل به چیزی بسیار بیش از یک آتش‌بس نیاز دارد برای آنکه دوباره بهتر از یک «دولت یاغی» به نظر آید.

در پی این دو شکست عظیم، وضعیت یهودیان در دموکراسی‌های لیبرال دست‌کم از سه جهت به‌شدت دگرگون شده است. نظام اخلاقی پس از جنگ جهانی دوم را می‌توان دوران طلایی جوامع یهودی در دموکراسی‌های لیبرال دانست. زیرا هرچند یهودستیزی هنوز در زیرِ پوست جامعه در جریان بود، یهودیان تا حدی با یادآوری هولوکاست از آن در امان بودند. در سراسر جهان غرب، آنان به‌طور کامل برنامه و ارزش‌های لیبرالی را پذیرفته بودند. اما اکنون، یهودیان احساس می‌کنند به‌شکلی ناخوشایند از این جوامع بیگانه شده‌اند – اگر نگوییم که خود را دیگر در آن بیگانه‌ای تمام‌عیار می‌دانند – در جوامعی که در آن‌ها اظهارات یهود ستیزانه زیر نقاب «ضد صهیونیسم چپ‌گرایانه» به امری عادی بدل شده است. بدین ترتیب، ازدواج دیرینه میان یهودیان و اشکال گوناگونِ جهان‌گرایی – چه سوسیال‌ دموکراتیک، چه لیبرال، چه سوسیالیستی یا کمونیستی – اکنون به پایان رسیده است.

دگرگونی دوم این است که نگرش یهودیان جهان نسبت به اسرائیل تغییر کرده است. از زمان جنگ یوم کیپور در ۱۹۷۳، دیدگاه‌ها به تدریج از تقریباً حمایت بی‌قید و شرط به سمت دیدگاه‌های بحث‌برانگیزتر و متنوع‌تر تغییر یافت. امروزه این موضوع به منبعی از اختلافات شدید بدل شده است: بین کسانی که هویت‌شان با اسرائیل گره خورده است و کسانی که به تدریج گرایش بیشتری به ترقی‌خواهی دارند. مسئله ملی‌گرایی و رابطه با اسرائیل، یهودیان را به شیوه‌ای تقسیم کرده که در تاریخ معاصر بی‌سابقه است. در یک نظرسنجی پیو (Pew) در فوریه ۲۰۲۴، شکاف سیاسی قابل‌توجهی میان یهودیان آمریکایی مشاهده شد: ٪۸۵  از یهودیان جمهوری‌خواه یا طرفداران این حزب دیدگاه مثبتی نسبت به دولت اسرائیل داشتند، در حالی که این عدد برای یهودیان دموکرات یا طرفداران آن حزب تنها ۴۱٪ بود. اکنون برای اکثریت یهودیان، دیدگاه سیاسی آنها بر وفاداریشان به دولت اسرائیل تقدم یافته است. اما این صرفاً یک اختلاف نظر ساده نیست. اینجا، دو رویکرد متضاد و تعریف‌های بنیادی متفاوت از یهودیت مطرح است که احتمالاً موجب تقسیم یهودیان به دو شاخه جداگانه خواهد شد که کمترین اشتراکی با یکدیگر خواهند داشت.

این امر در نهایت سیاست آمریکا را نیز تغییر خواهد داد. در شهر نیویورک، این تغییر هم‌اکنون قابل لمس است؛ اکثریت رأی‌دهندگان یهودی از انتخاب یک شهردار طرفدار فلسطین حمایت می‌کنند. این تغییر تنها در میان یهودیان دموکرات مشاهده نمی‌شود، بلکه حتی در میان جمهوری‌خواهان آمریکا نیز موثر بوده است. طبق نظرسنجی‌ها، در حزب دونالد ترامپ نیز تعداد افرادی که نسبت به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل تردید دارند یا مخالف آن هستند، در حال افزایش است، و این نشان‌دهنده یک تغییر بنیادین در سیاست آمریکا نسبت به اسرائیل است.

نتانیاهو درگیری خاورمیانه را به‌عنوان یک جنگ تمدن‌ها معرفی می‌کند، جایی که اسرائیل از غرب محافظت می‌کند.

سومین و شاید گیج‌کننده‌ترین تغییر این است که در بسیاری از دموکراسی‌ها، شدیدترین ردیه علیه یهودستیزی از سوی راست افراطی شنیده می‌شود. این موضوع در ایالات متحده، اسپانیا، فرانسه، بریتانیا و آلمان صادق است. علت آن این است که بخش‌های زیادی از چپ، متاسفانه یهودستیزی را به یک ضد موضوع تبدیل کرده‌اند و بدین ترتیب این حوزه را به راست افراطی واگذار کرده‌اند. اما دلیل دیگر این است که راست افراطی خود را با مدل سیاسی اسرائیل به‌عنوان یک دموکراسی قومی شناسایی می‌کند و از جنگ آن علیه تروریسم (ایران و نیروهای نیابتی‌اش) حمایت می‌کند. نتانیاهو به‌ویژه در ایجاد اتحادهای سیاسی بین‌المللی با اعضای راست افراطی، چه یهودستیز و چه غیر یهودستیز (مانند اوربان، ترامپ، مودی، میلی، دودا)، مهارت دارد. او همچنین توانست درگیری اسرائیل و فلسطین را به‌عنوان یک جنگ تمدن‌ها نمایش دهد، جایی که اسرائیل از غرب محافظت می‌کند.

این خبرها ناخوشایند هستند. راست افراطی از نظر تاریخی زادگاه یهودستیزی مدرن بوده است. از آنجا که چپ از این مسئله فاصله گرفته است، امروز یهودیان در راست افراطی آرامش و پناه می‌یابند – اما این تقریباً شبیه این میماند که اوتلو به توصیه‌های ایاگوی حیله‌گر گوش دهد و نزد او به دنبال سرپناه باشد. هیولا دوباره بیدار خواهد شد. استفاده ابزاری از یهودستیزی توسط خود دولت اسرائیل و دولت ترامپ، برای خاموش کردن منتقدان و کنترل دانشگاه‌ها، یک لکه تاریک پایدار بر مبارزه با یهودستیزی خواهد گذاشت. اینکه بسیاری از یهودیان صهیونیست فکر می‌کنند راست افراطی دوست آن‌هاست، تنها نشان می‌دهد که چقدر تحت فشار هستند و چه آشوبی در حوزه ایدئولوژیک جریان دارد.

۷ اکتبر موجب فروپاشی دسته‌بندی‌ها و مفاهیم معنایی پیشین شده است. به بیان دیگر، مفاهیمی مانند نسل‌کشی، مقاومت، خشونت، جنگ، دموکراسی، چپ، راست، نژادپرستی، استعمار و یهودستیزی دیگر همان معنا و کارکرد قبلی خود را ندارند و به‌نوعی دچار تزلزل یا بی‌ثباتی شده‌اند. آنچه ۷ اکتبر نشان داد، زوال فضای عمومی ماست، جایی که به نظر می‌رسد اکنون مأموریت آن دزدیدن معنای واژه‌هاست. ۷ اکتبر گزافه‌گویی را به اوج تازه‌ای رساند. ما باید معنای واژه‌ها و ایده‌هایی که دموکراسی لیبرال را پیش برده‌اند بازسازی کنیم. این کار صبوری و چشم‌انداز می‌طلبد.


نظر خوانندگان:


■ دگرگونی‌ها در دایره مفاهیم یهودی ستیزی و موقعیت جهانی اسرائیل تنها بخشی و منظری از دگرگونی در نظم جهانی است، ۷ اکتبر تنها سرعت و چرخش آنرا پر شتاب کرد. به تصور من ما هنوز در مرحله شکل‌گیری نظم نوینی نیستیم، بلکه همچنان مرحله از هم‌پاشی نظم قبلی را تجربه می‌کنیم.
با احترام، پیروز.




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net