پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴ -
Thursday 2 October 2025
|
ايران امروز |
بخش دوم
روانشناسی جامعه ایران پس از جنگ دوازده روزه و پرسش قیام ملی
پیشگفتار: ایران، این سرزمین رازآلود و پرحادثه، بار دیگر بر سر بزنگاه تاریخ ایستاده است. در بخش نخست، از سکوتی سخن گفتیم که بر روان جمعی سایه انداخته؛ سکوتی سنگین اما پرمعنا. اکنون زمان آن رسیده است که پرده از نیرویی دیگر برداریم: «نیروی سوم»؛ نیروی خاموش اما سرنوشت ساز، همان حلقه مفقودهای که میتواند سکوت را به فریاد بدل کند.
این نیرو نه در کاخها، بلکه در دل جامعه میتپد. زنانی که آینده را فریاد میزنند، جوانانی که امید را زنده نگه میدارند، معلمانی و دانشگاهیانی که چراغ آگاهیاند، کارگرانی که ستون معیشت را بر دوش دارند و هنرمندانی که امید را به تصویر میکشند. پرسش اینجاست: چگونه میتوان این نیرو را بیدار کرد و پراکندگیاش را به همبستگی بدل ساخت؟
ایران، در طول تاریخ چند هزار ساله خود، بارها با لحظاتی مواجه بوده که سرنوشت جمعی یک ملت را برای دههها و حتی سدهها رقم زده است. این لحظات، اغلب نه با صداهای بلند و آشکار، بلکه با سکوتی سنگین و به ظاهر بیحرکت آغاز شدهاند؛ سکوتی که در واقع انباشتی از خشم، امید و انتظار بوده است. اکنون نیز جامعه ما در چنین نقطهای ایستاده است.
پس از جنگ دوازده روزه، شرایط روانی و اجتماعی ایرانیان به گونهای تغییر کرده که نمیتوان آن را نادیده گرفت. روان جمعی جامعه از یک سو درگیر زخمهای تاریخی و تجربههای تلخ شکستها و سرکوبهاست و از سوی دیگر، در خود نیرویی خاموش و سرنوشت ساز میپروراند؛ نیرویی که ما آن را «نیروی سوم» مینامیم.
این نیروی سوم نه محصول توهم است و نه ساخته ذهن تحلیلگران؛ بلکه واقعیتی عینی در بطن جامعه است: زنانی که با شجاعت در برابر تحقیر تاریخی ایستادهاند، جوانانی که سرسختانه آیندهای بهتر را میجویند، معلمان و دانشگاهیانی که آگاهی را در نسلهای تازه میدمند، کارگرانی که با دستهای پینهبسته ستونهای اقتصاد را استوار نگاه داشتهاند و هنرمندانی که امید و اعتراض را در قالب شعر، موسیقی و تصویر به زبان میآورند.
در کنار این نیروها، زندانیان سیاسی و مخالفان داخلی نیز، با ایستادگی خود، ارزشهای انسانی را زنده نگاه میدارند و به جامعه یادآوری میکنند که مقاومت، هرچند در بند، همواره ممکن است.
با این همه، پرسشی اساسی همچنان بر ذهنها سایه افکنده است: چرا این نیروی عظیم هنوز به حرکتی فراگیر بدل نشده است؟ پاسخ در پیچیدگی روان جمعی ایرانیان نهفته است. این رساله بر آن است که نشان دهد سکوت جامعه امروز، سکوتی منفعلانه یا نشانه تسلیم نیست؛ بلکه حالتی گذرا و معنادار است که میتواند در شرایط مناسب به نیرویی عظیم و رهاییبخش بدل شود. همانگونه که تاریخ بارها ثابت کرده است، هیچ سکوتی پایدار نیست و هیچ استبدادی جاودانه نخواهد ماند.
از همین رو، این رساله میکوشد با نگاهی روانشناسانه و اجتماعی، سیمای نیروی سوم را ترسیم کند؛ نیرویی که اگر به همبستگی و آگاهی جمعی دست یابد، میتواند فصل تازهای از تاریخ ایران را رقم زند.
***
آغاز: ایران بارها طعم شکست و سرکوب را چشیده، اما هر بار مانند ققنوسی از دل خاکستر خویش برخاسته و به پرواز درآمده است. جامعه امروز، زخمی از سالها بیعدالتی و فساد، به سکوتی معنادار فرو رفته است؛ سکوتی که نه نشانه رضایت است و نه تسلیم، بلکه انباشتی از خشم و انتظار. روانشناسی جمعی ایرانیان نشان میدهد که در لحظههای حساس، این سکوت ناگهان به انفجاری غیرقابل مهار تبدیل میشود. با این حال، تجربههای تلخ ــ از اصلاحات ناکام تا اعتراضات سرکوب شده ــ مردم را محتاط ساخته است. پرسش بنیادین آنان روشن است: اگر این نظام فروبپاشد، آینده چه خواهد شد؟ تکرار چرخه استبداد یا آغاز فصلی نو؟ در چندین مبحث ادامه میدهیم.
زنان و جوانان – قلب تپنده تغییر
زنان ایران، بارها در خط مقدم ایستادهاند. شعار «زن، زندگی، آزادی» نه فقط یک مطالبه، بلکه نماد دگرگونی درونی جامعه است. سکوت نسبی امروز چیزی از عظمت نقش آنان نمیکاهد؛ آنان ستون اصلی هر تحول آیندهاند.
جوانان امروز از نسلی هستند بیباور به وعدههای کهنه و بیهراس از تکرار گذشته. آنان که در آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ خیابانها را لرزاندند، نشان دادند که امید را میتوان حتی در تاریک ترین شبها زنده نگاه داشت. پیوند زنان و جوانان نیرویی میآفریند که مرزهای ترس را در هم میشکند.
زنان، جوانان و نخبگان فرهنگی و اجتماعی، هستههای تحولاند. زنان به عنوان نماد شجاعت و پایداری، با حرکتهای کوچک و نمادین خود، نیروی محرکهای برای جامعه ایجاد میکنند. جوانان با انرژی و خلاقیت خود، شبکههای همبستگی دیجیتال و اجتماعی را شکل میدهند و نخبگان علمی، هنری و فرهنگی با ارائه راهبردهای مدنی و خردمندانه، مسیر حرکت را روشن میسازند. این ترکیب از نیروهای اجتماعی، درست همانند جرقهای است که میتواند سکوت فروخورده جامعه را به حرکت جمعی، پرقدرت و هماهنگ تبدیل کند.
دانشگاهیان و معلمان – عقل و وجدان جامعه
دانشگاه همواره سنگر اندیشه و نقد بوده است. حتی در روزگار خفقان، کلاسهای درس میتواند بذر پرسشگری بکارد. معلمان نیز، با شبکهای گسترده و ریشهدار، صدای وجدان جمعیاند. هر اعتصاب یا تجمع آنان لرزهای ملی میآفریند. ترکیب اندیشه دانشگاه و صدای رسای معلم، نقشی حیاتی در بیداری اجتماعی دارد.
کارگران – ستونهای معیشت
کارگران با دستان خسته اما استوار، شریانهای اصلی اقتصاد را زنده نگاه میدارند. تجربه اعتصابات در صنایع کلیدی، بهویژه در حوزه نفت و پتروشیمی، نشان داده است که همین قشر میتواند توازن قدرت سیاسی را بهشدت دگرگون کند. هر اعتصاب گسترده کارگری نهتنها مطالبهای صنفی، بلکه ضربهای مستقیم به سازوکارهای حاکمیت است. از این رو، کارگران از توان بالقوهای برخوردارند که میتواند به یکی از موتورهای اصلی تغییر اجتماعی بدل شود.
هنرمندان – روح جمعی جامعه
هنرمندان زبان دیگری را در اختیار دارند؛ زبانی که نه در قالب بیانیههای سیاسی، بلکه در شعر، موسیقی، تئاتر و تصویر تجلی مییابد. آنان حافظان روح جمعی جامعهاند و توانستهاند امید و اعتراض را به بیانی فراگیر بدل کنند. هر اثر هنری، پژواک صدای خاموشانی است که مجال سخن گفتن ندارند. هنر همان پلی است که میان خشم فروخورده و آگاهی عمومی ارتباط برقرار میکند. اگر کارگران با اعتصاب چرخه اقتصاد را متوقف میسازند، هنرمندان با اثر خود چرخه سکوت را میشکنند و بذر همبستگی را در ذهن و دل مردم میکارند.
روان شناسی نیروی خاموش
چرا این نیروی عظیم هنوز خود را مطرح نکرده است؟ پاسخ را باید در ترس انباشته، خاطره سرکوبها و ناامیدی نسبت به آلترناتیو جست. اما تجربه نشان داده است: ترس هیچگاه ابدی نمیماند. لحظهای میرسد که هزینه ماندن از هزینه تغییر سنگینتر میشود. سکوت امروز شاید آرامش پیش از طوفان باشد.
ایران امروز در سکوتی عمیق فرو رفته است؛ سکوتی که هر روز بر سطح آن، لایهای از خشم، ناامیدی و سرخوردگی نشسته است. اما این سکوت ظاهری، در واقع بستر انباشتی از انرژی اجتماعی است، انرژیای که تاریخ و تجربه جهانی نشان داده است با کوچکترین جرقه میتواند آن را به انفجاری تحولآفرین بدل کند. یادمان باشد با مرگ مهسا امینی زلزله ای در ایران رخ داد. بدون برنامه ریزی و سازماندهی مشخص!
مکانیسم ماشه و ترس روانشناسی جامعه
مکانیسم ماشه در واقع همان پدیدهای است که فشار انباشته ناشی از سرکوب، ناکارآمدی، فساد و بیعدالتی را به نقطه بحرانی میرساند. جامعه وقتی در شرایط طولانیمدت تحت فشار قرار میگیرد، با رفتارهایی شبیه به فنر فشرده عمل میکند؛ هرگونه جرقه، هر کنش کوچک و حتی نمادین، میتواند انرژی فروخورده را آزاد کند.
ترس جمعی، ناشی از تهدید، سرکوب و روایتهای هراس انگیز، باعث میشود افراد از اقدام مستقیم پرهیز کنند و سکوت را ترجیح دهند. اما این سکوت اغلب نشاندهندهی انباشت انرژی و آمادگی برای انفجار است.
این مکانیسم روانی نشان میدهد که جامعه به طور طبیعی تمایل دارد وضعیت موجود را تحمل کند تا زمانیکه هزینه ماندن از هزینه تغییر سنگینتر شود. پس از جنگ دوازده روزه، این نقطه بحرانی نزدیک تر شده است؛ ترس جمعی فروکش نکرده، اما ظرفیت انفجار افزایش یافته است.
روانشناسی اجتماعی میگوید که ترکیبی از فشار اقتصادی، سرکوب سیاسی و امید به تغییر، «ماشین انفجار اجتماعی» را میسازد. سکوت امروز، صرفاً آرامش پیش از طوفان است، و نه نشانه شکست یا رضایت.
راهکارها و مسیر عمل
● نافرمانی مدنی: تحریم کالاها و نهادهای وابسته به حاکمیت.
● اعتصابات صنفی: کارگران، معلمان و بازاریان میتوانند قلب اقتصاد را بلرزانند.
● اعتراضات نمادین: دیوارنوشتهها، تجمعات بی صدا، خاموشکردن چراغها.
● جامعه مدنی شبکهای: انجمنها و هستههای کوچک، ستون فقرات همبستگیاند.
● رهبری افقی: ساختاری که سرکوبپذیری را کاهش میدهد و پایداری میآفریند.
اپوزیسیون پراکنده و دوگانههای فرسوده
اپوزیسیون خارج از کشور اگر بر اختلافات خود غلبه نکند، نقشی در آینده نخواهد داشت! مردم از دوگانههای فرسوده سلطنت طلب و جمهوریخواه، اصلاح طلب و اصول گرا خستهاند. آنچه اهمیت دارد، اتحاد بر سر آزادی و عدالت است، نه جدال بر سر شکل و نوع حکومت آینده.
زندانیان سیاسی و مخالفان داخلی
زندانها پر از کسانی است که به بهای آزادی خود، چراغ امید را روشن نگاه داشتهاند. صدای آنان همچنان الهامبخش جامعه است. مخالفان مدنی در داخل کشور نیز، هرچند زیر فشار، بذر تغییر را زنده نگه میدارند.
نقش نیروهای خارجی
دخالت مستقیم خارجی راهگشا نیست و تجربه عراق، افغانستان و لیبی شاهدی روشن است. با این حال، حمایت حقوق بشری و فشار دیپلماتیک میتواند هزینه مبارزه را کاهش دهد. اما تغییر واقعی تنها از درون جامعه ایران خواهد جوشید.
عبور از سکوت – افقی نو
سکوت امروز، سکوت مرگ نیست؛ لرزش آتشفشانی است که در دل جامعه میجوشد. آینده از آنِ زنانی است که بار دیگر پرچم آزادی را برمیافرازند، کارگرانی که با اعتصاب قلب اقتصاد را از کار میاندازند، دانشگاههایی که سنگر اندیشهاند و هنرمندانی که شعر و موسیقی را به فریاد اعتراض بدل میکنند. ایران امروز در آستانه همین فصل تازه است؛ فصلی که اگر نیروی سوم به خود اعتماد کند، آیندهای نو رقم خواهد خورد.
فرصت تاریخی و مسئولیت جمعی
تاریخ نشان داده است که هیچ رژیم و سیستم سرکوبگری، حتی اگر تا حد زیادی قدرتمند به نظر برسد، در برابر اراده جمعی پایدار دوام نمیآورد. تغییرات بنیادی، نه از بالا بلکه از دل جامعه، از طریق شبکههای همبستگی، شجاعت نمادین و عمل خردمندانه رخ میدهند.
در این نقطه حساس تاریخی، هر کنش خردمندانه و هماهنگ، از هر گروه اجتماعی، میتواند نیرو را آزاد کند و مسیر تاریخ را تغییر دهد. سکوت، پایان راه نیست؛ آغاز نیرویی است که میتواند ساختارهای کهنه را به چالش کشیده و راه را برای ایران نوین و آزاد هموار کند.
تجربه کشورهای دیگر چه بما میآموزد!
از لهستان و آفریقای جنوبی تا هند و اروپای شرقی نشان میدهد که هیچ دیواری ابدی نیست و هیچ سکوتی جاودانه نمیماند. روزی خواهد رسید که زمزمههای خاموش به فریاد ملی بدل گردد.
لهستان: اتحادیه «همبستگی» از دل کارگران گدانسک برخاست و با پیوند جامعه مدنی، دانشجویان و کلیسا، نظامی آهنین را به زانو درآورد.
آفریقای جنوبی: مردمی که در سیطره آپارتاید بودند، با همبستگی کارگران، هنرمندان و دانشگاهیان و نافرمانی مدنی گسترده توانستند سیستمی را فروبپاشند که شکست ناپذیر مینمود.
شیلی: جنبش «نه» در همه پرسی، با همبستگی هنرمندان، جوانان و خانوادههای قربانیان، صفحه تاریخ را ورق زد.
اروپای شرقی: تظاهرات خاموش و مقاومتهای فرهنگی چنان انرژی انباشتهای ساخت که دیوار برلین تنها در یک شب فرو ریخت.
هند: گاندی با فلسفه نافرمانی مدنی نشان داد که مقاومت الزاماً به معنای خشونت نیست و همین مسیر، استعمار بریتانیا را عقب راند.
سخن پایانی: ایران امروز در بزنگاهی سرنوشت ساز ایستاده است. سکوتی که اکنون بر جامعه سایه افکنده، در لایههای پنهان خود حامل امکانهای تازه است؛ لرزشهای نخستین آتشفشانی که میتواند ساختارهای فرسوده را در هم بشکند. زنان، جوانان، کارگران، دانشگاهیان، معلمان و هنرمندان هر یک بخشی از این انرژی عظیماند. اگر این نیروها به هم پیوند خورند، «نیروی سوم» شکل خواهد گرفت؛ نیرویی که از درون خود جامعه میجوشد و ریشه میگیرد.
تغییر نه محصول معجزه و نه نتیجه تصمیم قدرتهای خارجی، بلکه ثمره آگاهی، شجاعت و همبستگی مردمی است که تصمیم میگیرند سکوت را بشکنند. ملتهایی که روزگاری زیر سایه استبداد و اشغال زیستهاند ــ از لهستان تا آفریقای جنوبی ــ نشان دادهاند که هیچ دیواری ابدی نیست. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
درس امروز این است: تغییر نه از بالا بلکه از دل جامعه میجوشد؛ نه از ترس بلکه از امید؛ نه از انفعال بلکه از عمل خردمندانه. اگر زنان، جوانان، کارگران، معلمان، دانشگاهیان و هنرمندان... دست در دست هم دهند، ایران میتواند فصل تازهای از آزادی، عدالت و شکوفایی را آغاز کند. سکوت، پایان راه نیست؛ آغاز نیرویی است که تاریخ را رقم خواهد زد.
پایان
پاییز ۲۰۲۵
بخش نخست مقاله: روانشناسی جامعه ایران پس از جنگ ۱۲ روزه و پرسش قیام ملی
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|