سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۴ - Tuesday 16 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 11.09.2025, 7:52

آتش نهفته در خاکستر گرم!


احمد پورمندی

سومین سالگرد قتل مهسا/ژینا امینی و انفجار خیزش «زن-زندگی-آزادی» فرا رسیده است. خیزشی که با صد روز حضور خیابانی سراسری و مؤثر، به نقطه‌عطفی در تاریخ ایران بدل شد، پایه‌هایی برای یک گفتمان نوین، به کلی متفاوت، معاصر و در طراز جهانی را خلق نمود و ماندگار شد. راز ماندگاری این خیزش، از جمله در این حقیقت نهفته است که به قولی حکیمانه، سه کلمه‌ی «زن»، «زندگی» و «آزادی» به «بذرهای آینده‌ی روشن» تبدیل شده‌اند. این بذرها اما برای آنکه به بار بنشینند، در همه‌ی زمینه‌ها، نیازمند تیمارند.

تلاش برای تعیین جایگاه و نقش تاریخی این جنبش، تعیین نسبت آن با گفتمان‌های تاریخا شکل‌گرفته‌ی موجود و ظرفیت‌های احتمالی آن برای خلق یک گفتمان جامع سیاسی-اجتماعی نوین، از جمله کوشش‌های ضروری است که در سه سال گذشته، اهالی اندیشه و صاحب‌نظران علوم اجتماعی را درگیر خود کرده و در نتیجه، ادبیات پرمایه‌ای نیز تولید شده است.

به‌عنوان یک کنشگر سیاسی، در نخستین و دومین سالگرد آغاز خیزش ز.ز.آ.، برخی ملاحظات در حوزه‌ی نظر را، از جمله در دو یادداشت زیر به اشتراک گذاشتم.

🔸 زن، زندگی، آزادی، در آستانه یک سالگی
🔸 زن-زندگی-آزادی: فراسوسیال-دموکراسی!

در این یادداشت می‌کوشم تا مقایسه‌ای میان گفتمان پایه‌ای جنبش سوسیال‌دموکراسی و خیزش زن-زندگی-آزادی انجام دهم. اگر به نمودارهای زیر توجه کنیم، می‌توانیم تفاوت‌ها و اشتراکات آن‌ها را به صورت زیر تبیین نماییم:

۱. «آزادی» در هر دو نمودار مشترک است و درک و تبیین آن هم تغییری نکرده است.

۲. درحالی‌که «برابری» یکی از ستون‌های گفتمان سوسیال‌دموکراتیک است، در زن-زندگی-آزادی، جلوه‌ی مشخصی ندارد و تنها به‌واسطه‌ی «زن» به‌گونه‌ای غیرمستقیم نمایندگی می‌شود.

۳. «همبستگی» که کلیدواژه‌ی سوم سوسیال‌دموکراسی است، در ز.ز.آ. حضوری ندارد و چسبی که باید همه سنگ‌پایه‌ها را در درهم‌آمیزی با یکدیگر، هارمونی و معنا ببخشد، در ز.ز.آ. مشاهده نمی‌شود.

۴. اگر خدشه‌ناپذیری کرامت انسان، صلح، حقوق بشر و حفظ محیط‌زیست را به‌عنوان عمیق‌ترین زیرساخت‌های مشترک همه‌ی گفتمان‌های متمدنانه‌ی معاصر، بدیهی و مشترک در نظر بگیریم، می‌توانیم نتیجه بگیریم که ز.ز.آ. به‌خاطر عدم حضور «برابری» و «همبستگی»، در مقایسه با سوسیال‌دموکراسی دچار نقصان جدی است.

۵. اصل «همبستگی» سوسیال‌دموکراسی که از خانواده و مدرسه تا کارخانه، شهر، کشور و جهان را در بر می‌گیرد، حاوی یک نگرش کلی به مناسبات دولت-ملت‌ها در جهان امروز نیز هست و می‌تواند توضیح‌گر ضرورت همبستگی جهانی علیه افسارگسیخگی سرمایه جهانی شده باشد. این نگرش در ز.ز.آ. حضوری ندارد.

۶. ز.ز.آ. با برجسته کردن «زن» و «زندگی» در دو حوزه‌ی تعیین‌کننده، از سوسیال‌دموکراسی پیشی گرفته است. تردیدی نیست که سوسیال‌دموکراسی یکی از پرچم‌داران اصیل دفاع از برابری زنان با مردان و رفع هرگونه تبعیض جنسی و جنسیتی و نیز پرچم‌دار دفاع از زندگی و زندگی بهتر برای همه‌ی مردم بوده است؛ اما مجموعه‌ی تحولات در دهه‌های اخیر، به‌گونه‌ای است که دیگر نمی‌توان این دو مقوله‌ی کلان را ذیل مفاهیم قدیمی‌تر قرار داد.

در جنوب جهانی و به‌ویژه در میان مسلمانان، ستم جنسی و جنسیتی، رکوردهای وحشتناکی پیدا کرده‌اند و بر زن کماکان، در مرز انسان و غیرانسان، بیشترین تحقیر و ستم روا داشته می‌شود و هیچ افق روشنی برای پایان دادن به این ننگ عظیم دیده نمی‌شود.

در  شمال جهانی هم، گرچه پیشرفت‌های بزرگی در راستای استیفای حقوق زنان و تحقق برابری جنسی و جنسیتی، رخ داده‌اند، اما مسائل نوینی، به تهدید در زندگی زنان بدل شده است.

رها شدن از قیدوبند ازدواج‌های سنتی و فراگیر شدن زندگی مشترک و آزاد دو جنس، در متن نابرابری اقتصادی و اجتماعی و نبود قوانین مؤثر در حمایت از دوران بارداری و مادری به‌مثابه‌ی «مشاغل برتر و دشوار»، ناهنجاری‌های جدیدی ایجاد کرده‌اند که نتیجه‌ی تحمیل و تحمل فشار نگهداری از فرزندان به‌وسیله‌ی مادران جوان و تنهاست. این امر مادران جوان را از بسیاری از امکانات رشد در این جوامع محروم می‌کند و هم‌زمان فرزندآوری را به معضلی بزرگ تبدیل می‌نماید.

تا وقتی که رابطه‌ی دو جنس در این کشورها زیرورو نشود و زن بر تارک هستی انسانی ننشیند، بار این قافله‌ی تمدن تا حشر، کج خواهد ماند. با جهانی‌شدن سرمایه و پایان عصر طلایی «دولت-ملت»ها و دولت‌های رفاه، فشار بر اقشار آسیب‌پذیرتر جوامع صنعتی و به‌ویژه زنان دائما در حال افزایش است. آنچه امروز در جوامع پیشرفته به مرحله‌ی بحرانی رسیده، دیر یا زود دامن کشورهای روبه‌رشد از جمله ایران را هم خواهد گرفت.

در حوزه‌ی بازار کار هم تحولات بزرگی رخ داده است که معادلات را به سود زنان تغییر داده و می‌دهد. نقش زور بازو و توانایی‌های بدنی در بخش تعیین‌کننده‌ی بازار کار و تولید ارزش، بسیار کم‌رنگ شده است و در مقابل هنر، ظرافت و چندوجهی‌نگری در آنِ واحد، که از جمله مزیت‌های بیولوژیک زنان است، جایگاه و وزن بیشتری یافته است. این امر هنوز در بخش مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، انعکاس لازم را نیافته است و در طبقات بالای سیاست و اقتصاد، کماکان مردان با موهای نقره‌ای و کت‌وشلوار خاکستری، حرف اول و آخر را می‌زنند.

همه‌ی این مقدمات، به این نتیجه ره می‌برد که اگر زمانی «کارگر» چشم و چراغ چپ و از جمله سوسیال‌دموکراسی به شمار می‌آمد، اکنون این «زن» است که به‌مثابه‌ی پیشتاز و پیش‌آهنگ، باید در نوک پیکان تمدن قرار بگیرد.

شعار «زن-زندگی-آزادی» از سر تصادف به تهران رسید؛ اما بر بستر ستم ناشی از حکومت اسلامی زن‌ستیز از یک‌ سو و گشایش‌های عظیم ناشی از انقلابات بزرگ علمی و آغاز عصر فرمانروایی قهرمانان سرعت از سوی دیگر، جامعه‌ی زنان ایران استعداد تمام را برای جذب و خودی کردن آن داشت و کرد آنچه را که باید می‌کرد و در گرفتن پرچم «زن» فردایی، پیشگام جهان آزادی‌خواه شد.

۷. در مبحث «زندگی» هم، سوسیال‌دموکراسی نتوانست، همه‌ی آنچه را که باور داشت و بدان جامع عمل پوشاند، بر پیشانی گفتمان خود بنشاند و با ارتقای مطالبات و نیازهای جامعه به سطوح بالاتر هرم مازلو، خود را به‌روز کند.

در نمودارهایی که مشاهده می‌کنید، درک تکامل‌یافته و هشت‌لایه‌ای از هرم مازلو را به‌مثابه‌ی تبیین مفهوم «زندگی» پیش نهاده‌ام تا پیکره‌ی کاملی از این مفهوم در مقابل ما قرار بگیرد و سیاست‌مدار هم بداند که منظور از زندگی چیست و از لایه‌ی اول تأمین آب، غذا و خواب تا لایه‌ی هشتم «تعالی» چه راه دراز و پیچیده‌ای در پیش دارد. چه با این تبیین و چه با هر تبیین دیگری، برکشیدن «زندگی» به مرکز گفتمان فراسوسیال‌دموکراسی را هم مدیون «زن-زندگی-آزادی» خواهیم بود.

۸. نظر به آنچه در مورد برتری‌ها و کمبودهای دو گفتمان سوسیال‌دموکراسی و «زن-زندگی-آزادی» ترسیم شد، می‌توان تصور کرد که اگر سنتزی صورت بگیرد و مثلاً «زن» و «زندگی» به سه‌گانه‌ی «آزادی-برابری-همبستگی» سوسیال‌دموکراسی افزوده گردد و یا برعکس، «برابری» و «همبستگی» به سه‌گانه‌ی «زن-زندگی-آزادی» اضافه شود، یک پنج‌گانه‌ی معاصرتر، کاراتر و جامع‌تری به صورت «زن-زندگی-آزادی-برابری-همبستگی» پدید خواهد آمد که از پیوندهای درونی نیرومند و هارمونیکی برخوردار است و احتمالاً نه صرفاً ناشی از جمع و تفریق ساده، بلکه نوعی انتگرال‌گیری از مفاهیم محدودتر و رسیدن به یک کلان‌گفتمان راه‌گشا است. این را می‌توان با ترسیم یک نمودار سوم هم نشان داد.


نظر خوانندگان:


■ احمد پورمندی گرامی، خوب گفتی و پیگیری‌ات در پرورش ایده‌هایت در مورد “فراسوسیال‌دموکراسی” قابل تحسین است. امیدوارم دیگران هم بتوانند به پرورش بیشتر این ایده کمک کنند.
با احترام - حسین جرجانی


■ با سلام و احترام. مقاله مفید و راه گشایی است، هر چند لازم به یادآوری است و شایسته بود که نگارنده محترم منشا گفتمان و شعار زن، زندگی، آزادی را متذکر می‌شدند که از جنبش کردستان ترکیه پدیدار شده و حاصل تراوشات و زحمات فکری روشنفکران و مبارزان آن دیار است که خوشبختانه می‌رود که بر سرتاسر خاورمیانه گسترش پیدا کند، متاسفانه این گفتمان در تاریخ سياسی معاصر ایران تا جنبش ژینا به صورت جدی طرح، بسط و انسجام نیافته بود.
مرسی. رودین


■ آقای پورمندی گرامی، ممنون که بحث مهمی را گشودید. مخصوصا نکته مهم و جالب مقاله شما، ارتباط دادن “هرم مازلو” با شعار زن، زندگی، آزادی، و همچنین سوسیال‌دمکراسی بود. این موضوع احتیاج به بررسی بسیار زیادتری دارد. چرا که هرم مازلو ناظر بر رفتار فردی است. ما اینجا از سیستم اداره کشور و ضرورتا مناسبات جهانی بحث می‌کنیم. صلح و محیط زیست اموری جهانی هستند. سؤال به این شکل مطرح می‌شود: اگر ملتی گرسنه بود (پایین‌ترین لایه هرم مازلو)، آیا ملتی دیگر می‌تواند به لایه‌های بالاتر هرم مازلو (مثل نیازهای زیبایی‌شناختی) بپردازد؟ اخلاق و اطلاعات به سمت جهانی شدن می‌روند. اما اقتصاد (علی‌رغم گلوبالیزاسیون) به سمت تمرکز می‌رود: با کالایی که در چین تولید می‌شود، تولید در اتیوپی یا لهستان نمی‌تواند رقابت کند. یعنی اقتصاد، متمرکز می‌شود.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ جناب پورمندی گرامی، درود بر شما. «آتش نهفته در خاکستر گرم»ی را که  گرمای آن را در نوشتار شما نیز می‌توان دید، آتش زیر خاکستری است که هنوز تن فرسوده و سرد بیشتر ایرانیان را از مرگ یخ‌زدگی در امان نگه می‌دارد. این آتش از اخگر جهلی برمی‌خیزد که از  افتادن سیخ سوختۀ سیگار یک ابله کارگزار و مزد بگیر ارتجاع سیاه جمهوری اسلامی در انبار خس و خاشاک خشک همین نظام برخاسته است. آتش پر اندوهی که جامعۀ ایرانی و من و شما را به جنبشی دوباره واداشت و هنوز گرم نگهداشته. اما گرمای آن پیش از هرچیز از تن سوختۀ یک دختر زیبای جوان کرد ایرانی و سپس ده‌ها و سدها جوان ایرانی دیگر پس از او برخاسته و هم اکنون نیز جان چند زن کرد و غیر کرد ایرانی دیگر را هدف گرفته است. آتش تلخ و سوزانی که اکنون خواه ناخواه من و شما را نیز هنوز گرم نگهداشته است. آتش به گفتۀ درست شما «زیر خاکستر گرم‌»ی که اشک چشم میلیون‌ها زن و مرد ایرانی آن را فرو نخواهد نشاند و دور نیست خشک و تر اصلاح‌طلب و اصولگرا و دل‌بستگان چپ محور شرارت و اولترالیبرال آن را در خود بسوزاند. زنهار که این آتش، این چپ‌های متوهم ریشو و اولترالیبرال‌های «عاقل»، بیجا در آن نسوزند زیرا چنین سوختنی با سوختن مهساها و نیکاها ....  که سیاوش‌های بیگناه زمان ما بودند و هستند، یکسان نخواهد بود.
جناب پورمندی گرامی، با شناخت دورادوری که از شما دارم، می‌د‌انم که جوش و خروش بسیار شما در اینجا و آنجا، و این محفل و آن محفل و این مناظره و آن مناظره، یافتن راه بهتر و نزدیکتر برای ایرانی آزاد و آباد است. اما ترسم که با گزینش راه‌های ناتمام و گوناگون و نیمه کاره، به کعبۀ فراسوسیال دموکراسی هنوز نه چندان روشن خود نرسید.
جناب پورمندی، به گمان من سرود جنبش «اتقلاب ملی ایران» به تعبیر این نگارنده را، جوان دانشجوی نیک‌اندیش و خوش‌اندیش بی‌ادعایی به نام شروین حاجی‌پور که اکنون همۀ ما او را می‌شناسیم و پس از او خوانندگانی که رها شدن «مو»ها در باد را خواستار شده‌اند، به خوبی سروده‌اند. انچه را امروز شما در گفتارنامۀ خود به سبک نقطویون و حروفیون و فیثاغورسیان و اخوان الصفا آورده‌اید و گویا هدف نزدیکتان نیز این یا مدعی رهبری جنش انقلابی ایران است، راه به جایی نخواهد برد. اما چون به نیک اندیشی و ایراندوستی شما باور دارم، بار دیگر دست شما را برای رسیدن به ایرانی آباد و آزاد می‌فشارم. 
بهرام خراسانی بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴


■ با تشکر از جناب پورمندی برای مقاله خوبشان. کاش فعالان و صاحبنظران سیاسی اپوزسیون ایرانی که دستی هم در قلم دارند، (آنهم افرادی در کالیبر آقای پورمندی)، به آراء و نظرات متفکرین برجسته معاصر علوم انسانی توجه بیشتری داشتند. یکی از چنان متفکرانی آمارتیا سن (A. K. Sen) اقتصاددان (سیاسی) و فیلسوف برجسته هندی الاصل و استاد (فلسفه و اقتصاد) دانشگاه هاروارد و برنده جایزه نوبل اقتصاد است. از نظریه‌های مهم او تاثیر تبعیض سیستماتیک بر علیه زنان در جوامع (مخصوصا جنوب و غرب آسیا) در کندی رشد اقتصادی و عقب ماندگی این جوامع است. به همین دلیل او و همفکرانش ایده توانمند سازی زنان در این جوامع را مطرح کردند که بعدها در سازمان ملل در ذیل برنامه توسعه انسانی جایگاه مهمی یافت و هم اکنون نیز دنبال میشود.
نکته اصلی آمارتیا سن در این نظریه آن است که موقعیت افراد (از جمله زنان) در جوامع مختلف بواسطه برخورداری از و دسترسی آنها به دارائی‌های (Assets) مختلف (بطور کلی ۵ دارایی) تعیین می‌شود. این دارائی‌ها شامل سلامت و توانمندی‌های جسمی، توانمندی‌های ذهنی و دارائی‌های مهارتی و تخصص‌ها، دارائی‌های مالی (منقول)، دارائی‌های غیر منقول (املاک و مستغلات) و دارایی روابط اجتماعی و ارتباط با رهبران و افراد و تشکل‌های تاثیرگذار در روابط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه (که اهمیت زیادی در پیشرفت افراد دارد)، است.
او نشان می‌دهد در جوامعی که تبعیض سیستماتیک علیه زنان وجود دارد (از جمله کشور ما) برخورداری زنان از تمام این دارائیها بطور کلی کمتر است و این موضوع باعث عقب ماندگی کلی این جوامع، در مقابل جوامعی که زنان در آنها از آزادیها و حقوق برابری نسبت به مردان برخوردار بوده اند، شده است. تصور می‌کنم این رویکرد و توجه به حقوق زنان و رفع تبعیض از آنها که برخورداری آنها از دارائیهای یاد شده را افزایش میدهد (توانمند سازی زنان) کارسازتر است و می‌تواند راهنمایی باشد برای موضعگیری‌ها، گفتمان‌سازی و فعالیتهای اپوزیسیون به‌خصوص زنان کشورمان که در سپهر اجتماعی- سیاسی و فرهنگی فعال هستند.
به‌نظر می‌رسد در انقلاب ۱۳۵۷ ترکیب دو گفتمان استقلال‌طلبی و عدالت اجتماعی که توسط پیروان ایدئولوژی‌های اسلام سیاسی و مارکسیسم ضدامپریالیستی آن زمان دنبال می‌شده تبدیل به گفتمان غالب شده و توانسته نیروی عظیم مردمی برای تغییرات ساختاری مناسبات اجتماعی سیاسی ایجاد کند که سپس با تسلط و استبداد آخوندی به بیراهه رفت. سئوال آنست که گفتمان غالب انقلاب اجتماعی-سیاسی آینده ایران که می‌توان گفت هم اکنون در جریان است و با خیزش بزرگ انقلابی زن، زندگی آزادی درخشش و تابندگی تازه‌ای پیدا کرده چه خواهد بود؟
تردیدی نیست که شخصیت‌ها، گروه‌ها و تشکل‌هایی که چنان گفتمانی را بسط و گسترش داده و به گفتمان غالب تبدیل کنند نقش مهمی در این انقلاب سرنوشت‌ساز بازی خواهند کرد. تصور من آنست که گفتمان غالب گفتمانی با مولفه‌های ملی‌گرایی (عکس‌العملی در برابر امت‌گرایی اسلام سیاسی) با تاکید بر شهروندی همه ایرانیان با قومیت‌ها و باورهای مختلف و دموکراسی خواهی (برابری و تقابل با استبداد) خواهد بود و در این میان طبعا تاکید بر حقوق زن و آزادی‌های اجتماعی سیاسی آنها اهمیت دارد که در شعار زن، زندگی، آزدی نیز به خوبی منعکس شده است.
امیدوارم با کوشش‌های صاحبنظران و شخصیت‌های اجتماعی سیاسی توانمند و تاثیرگذار، مانند جناب پورمندی، به زودی شاهد شکل‌گیری و غالب شدن چنان گفتمان دوران‌سازی باشیم.
خسرو


■ رضا قنبری گرامی،
گمانم بر این است که احمد پورمندی، هم قادر است که از نظرش دفاع کند و هم خوب است که از نظرش دفاع کند. آنچه به ذهن من می‌رسد آن است که تعمیم هرم مازلو از “فرد” به “گروه” ایرادی ندارد. زیرا در سوسیال‌دموکراسی، برای هر فرد، علاوه بر یک هویت فردی (که لیبرالیسم هم به آن قائل است)، و یک هویت “به اصطلاح طبقاتی” (که کمونیسم هم به آن قائل است)، به هویت‌های جمعیِ فراوانی برای هر فرد احترام قائل است. جمع کردن این نکته با هرم مازلو در این نهفته است که بالاترین مرحله هرم مازلو، که در این مقاله از آن با نام “نیاز به تعالی” نام برده شده، در زبان انگلیسی “self actualization” نام دارد. به عبارت دیگر، هرم مازلو، رسیدن به اهداف شخصی (و یا گروهی) را جزو خواسته‌ها، نیاز‌ها، و یا “حق”های هر فرد یا گروهی در نظر می‌گیرد.
کارِ احمد پورمندی، در کنار هم قرار دادن یک امر “روان‌شناسانه” و یک امر “جامعه‌شناسانه”، کاری شجاعانه و قابل تقدیر است.
با آحترام - حسین جرجانی


■ با سلام و‌ تشکر از نظرات سازنده دوستان
@ حسین آقا جرجانی عزیز،
نخست از توضیح روشنگرانه شما در مورد هرم مازلو ممنونم و از آن آموختم. در مورد تداوم این گفتگو، شما بیشتر از من اهلیت، تجربه و دانش این کار را دارید و‌ خوب است که با دخالت فعال‌تر، این مبحث را گسترش و تعمیق ببخشید.
@ رودین گرامی! در دو نوشته‌ای که لینک دادم، به منشا این شعار هم اشاره کرده‌ام. اکنون، همانطور که توجه کرده‌اید، دامنه نفوذ و‌گستره آن، از زادگاهش بسی فراتر رفته است و محتوی غنی‌تر هم بر آن بار شده است. مهم، شناخت این نقش نوین و‌ محتوای فنی‌سازی شده آن است. زنده باشید.
@ آقای خراسانی عزیز!
ممنون از لطف شما، جنبش ز.ز.آ ادبیات غنی و گسترده‌ای خلق کرد که به برخی از آنها اشاره کردید. در این جنبش هم، مثل هر جنبش دیگری، هر کوشنده‌ای به وسع خویش سنگی بر سنگی، می‌نهد. یکی آهنگ می‌سازد، دیگری شعر و قصه می‌نویسد و یکی هم به قول شما به سبک حروفیون و بقیه، به مسایل نظری و حوزه گفتمان می‌پردازد. اینها مکمل همند و نه نافی یکدیگر. امیدوارم آتش این جنبش، همانطور که اشاره کردید، دل‌های ما را همچنان گرم نگه دارد و در تلاش برای استقرار دموکراسی در کشورمان ، در کنار یکدیگر باشیم.
@ آقای قنبری عزیز!
به بخشی از سوال شما آقای جرجانی پرداخته‌اند. تصور می کنم که اگر «زندگی» را به مدد هرم مازلو تعریف کنیم، می توانیم به یک تعریف فراگیر برسیم که همه پایه های هرم را در بر بگیرد. طبعا تعارضاتی بین ملاحظات کسانی که در پایه هشتم به تعالی می اندیشند و آنها که در پایه اول گرفتار آب و ‌نان هستند، وجود دارد، اما تلاش برای زندگی بهتر فصل مشترک هر هشت لایه هرم و‌نقطه قوت آن است. در مورد تحولات در اقتصاد جهان، حتما باید گفتگو کنیم. اما در جای مناسب دیگری. الان با یک‌اشاره، راه بجایی نمی‌بریم.
@ خسرو خدیو عزیز
مثل همیشه یادداشت شما سرشار از نکات آموزنده است. برداشت من این است که نظرات آمارتیا سن که به آنها اشاره کردید، می تواند مکمل برداشتی باشد که در نورد زنان پیش نهاده‌ام. به نظرم «توانمند»سازی  یک‌مفهومی است که فعال آن غیر از خود زن است. دولت، سمن‌ها و یا نهاد های بین‌المللی شاید مخاطب آقای سن بوده باشند. آنچه من بدان می اندیشم نقش خود زن، به عنوان فاعل داستان است. زمانی کارل مارکس بر پایه تحلیل نقش طبقه کارگر در تولید، به این نتیجه رسید که این طبقه پیشران تاریخ و طبقه‌ای انقلابی است. امروز باز هم با عزیمت از سازمان تولید، می‌توان ‌گفت که پرولتاریای مارکس به یک اقلیت کوچک محافظه‌کار بدل شده است که نمی‌توان آنرا پیشران تاریخ دانست. در متن یادداشت، این ایده- شاید کمی جسورانه - را پیشنهاده‌ام که نقش پیشران تاریخ را هم در متروپل و هم در حاشیه و‌ جنوب، زنان بر عهده گرفته و می‌گیرند. هسته اصلی این ایده این است که سهم کار یدی در تولید ناخالص جهان بسیار پایین آمده و باز هم پایین تر خواهد آمد. نوعی از کار که به هنر، ظرفیت و توانایی کار چند وجهی نیاز دارد، بخش بزرگ‌تری از تولید جهانی را در دست دارد. بگذارید یکی- دو‌ مثال از محیط اطراف بزنم . زیر عنوان «توانمند سازی» شرکت های آلمانی موظف شده‌اند که درصدی از هیت مدیره را به زنان اختصاص بدهند. در بسیاری از شرکت ها، مردان مو نقره ای ، به اینگونه زنان عنوان «سهمیه‌ای» داده‌اند و آنها را موبینگ می‌کنند!
در مقابل شاهد یک تجربه جالب متفاوت بودم، دختری از نزدیکان و از نسل فعالین ز.ز.آ که ابتدا مهندسی و در ادامه مدیریت پروژه خوانده است، در همان ایران مردسالار، بدون کردیت و سهمیه، در یک شرکت بسیار بزرگ، ده مهندس مرد را مدیریت می‌کرد. ابتدا این مهندسان، به هیچ وجه به اتوریته یک «دختر بچه» ریزه میزه گردن نمی‌دادند. اما او‌ توانست با همان ویژگی‌ها که برشمردم، همه آنها را رام کند. این دختر حالا در اروپا ، به سرعت به مدیریت کیکی از پروژه‌های دهگانه یک کنسرت بزرگ، منصوب شده است. تفاوت این دو مثال آن چیزی است که به تصور من آینده را می‌سازد. ما مردان، زمانی که تولید با پتک نسبت مستقیم داشت، حرف زیادی برای زدن داشتیم. امروز اما، دوران دیگری آغاز شده است. زنان می‌توانند به سادگی همزمان، هم بافتنی ببافند، هم در اینستا چت کنند، هم مراقب شیطنت اطفال باشد و هم یک گوش شان به بحث و جدل مردان در اتاق بغلی باشد! این استعداد در ما مردان وجود ندارد و اگر دو‌کار را با هم انجام بدهیم، هر دو را خراب خواهیم کرد! سازمان تو‌لید امروز چنین توانایی‌هایی را می طلبد و بدین خاطر است که تصور می‌کنم زنان پیشران تاریخند. در جنبش زن زندگی آزادی شاهد نقش زنان به عنوان فاعل بوده‌ایم و این واقعیت تلخ و در عین حال غرور آفرینی است که آنها، بدون حمایت چندانی از سوی مردان، یکی از مهم ترین سنگرهای ناموسی و هویتی ج.ا. را فتح کردند.
در خصوص عناصر اصلی گفتمان بدیل، نظیر ملی‌گرایی، دموکراسی و… بحث من اولا این است که این عناصر باید نظام‌مند شوند، ثانیا- ز.ز.آ به خودی خود، فاقد این نظامندی است و ثالثا سوسیال-دموکراسی به عنوان یکی از دستآوردهای بزرگ بشری هنوز این ظرفیت را دارد که مبنا و‌ محور قرار بگیرد و با دستآوردهای نظری و عملی از جمله ز.ز. آ تکمیل شود. این نکته را کوشش کردم با رسم نمودارها روشن سازم.
زنده باشید پورمندی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net