شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - Saturday 2 August 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 28.07.2025, 21:24

«مادر شدن مرا رادیکالیزه کرد»


گفت‌وگوی اشپیگل با گرترود کلم

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

هفته‌نامه اشپیگل شماره ۳۱ / ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۵

    گرترود کلم (Gertraud Klemm)، نویسنده، درباره زنانی که قلدری می‌کنند و ریاکارند، مردان جوانی که لاک ناخن می‌زنند و اتهام ترنس‌هراسی که به خودش نسبت داده شده صحبت می‌کند. کلم، ۵۴ ساله، نویسنده و یکی از برجسته‌ترین صداهای فمینیسم اتریشی در سال‌های اخیر است. چند هفته پیش، او هدف یک هجمه اینترنتی قرار گرفت که در پی آن، انتشارات لیکام (Leykam Verlag) مقاله او را از مجموعه برنامه‌ریزی‌شده «موزه آلت مردانه» (Das Penismuseum) حذف کرد. در کتاب جدید غیرداستانی او با عنوان «وداع با عصر فالوس» (۱)  (Abschied vom Phallozän) [یا وداع با عصر مردسالاری] که به زودی توسط انتشارات ماتِس و زایت (Matthes & Seitzerscheint) منتشر می‌شود، کلم به نقد فرهنگ مباحثه فمینیستی می‌پردازد. او زیست‌شناس است و به همراه همسر و دو پسرخوانده‌اش در پفافشتاتن (Pfaffstätten)، اتریش سفلی، زندگی می‌کند.

مقدمه مختصر مترجم: در عصری که شبکه‌های اجتماعی (Social Media) به میدان اصلی نبردهای ایدئولوژیک تبدیل شده‌اند، فمینیسم نیز در چالش‌های جدیدی غرق شده است. گرترود کلم، نویسنده و فمینیست برجستهٔ اتریشی، در این گفت‌وگوی صریح و بی‌پرده با هفته‌نامهٔ اشپیگل، از بحران هویت فمینیسم معاصر می‌گوید، بحرانی که به باور او، با سیطرهٔ گفتمان‌های انتزاعی، زبان‌پردازی‌های پیچیده و فرهنگ هجمهٔ اینترنتی، بیش از پیش عمیق شده است. کلم که اخیراً به دلیل مواضعش هدف حملات گسترده در فضای مجازی قرار گرفته، با شجاعت از توهمات فمینیسم دیجیتال پرده برمی‌دارد: فمینیسمی که به جای پرداختن به نابرابری‌های ملموس — از قوانین سقط جنین تا شکاف دستمزد — در دام بحث‌های هویتی و نظریه‌پردازی‌های نخبه‌گرایانه افتاده است. او با اشاره به تجربهٔ شخصی خود از  حذف یک مقاله به دلیل فشارهای اینترنتی، هشدار می‌دهد که تسلیم شدن در برابر این فرهنگ، به معنای خیانت به آرمان‌های اصیل فمینیستی است. این مصاحبه نه تنها نقدی تند به محافظه‌کاری جدید در لباس ترقی‌خواهی است، بلکه تلاشی است برای بازگرداندن فمینیسم به خیابان‌ها — جایی که زنان واقعی، با مشکلات واقعی، به صدایی رسا نیاز دارند.

اشپیگل: خانم کلم، آیا مردان مقصر همه چیز هستند: بحران آب‌وهوا، جنگ‌ها، نژادپرستی؟

کلم: نه مردان، بلکه پدرسالاری.

اشپیگل: شما در کتاب خود نوشته‌اید که نیمی از بشریت که مرد هستند، نیمی دیگر را که زنان هستند «به طور سیستماتیک سرکوب و استثمار می‌کنند». آیا واقعاً همه‌چیز به این سادگی سیاه و سفید است؟

کلم: بله، مردان ذینفعان پدرسالاری هستند. آنها تحت سلطه آن هستند، اما در درجه اول از آن سود می‌برند.

اشپیگل: در جای دیگری از کتاب نوشته‌اید: «حتی در میان سیاستمداران چپ، همبستگی به ندرت فراتر از فاصله بین دو توالت مردانه می‌رود.» آیا این لحنی است که می‌خواهید با آن مردان بیشتری را به جنبش فمینیستی جذب کنید؟

کلم: آیا شما احساس می‌کنید مورد حمله قرار گرفته‌اید؟

اشپیگل: نه.

کلم: تحقیر شده‌اید؟

اشپیگل: نه به صورت شخصی. اما به عنوان یک مرد احساس طردشدگی می‌کنم.

کلم: حق با شماست، این یک اتهام است. مردان در پدرسالاری مانند ماهی در آب حرکت می‌کنند. آرزو می‌کنم حداقل به این فکر کنند که ماهی در آب هستند. پس از ماجرای ژیزل پلیکو (۲)، فریاد مردان کجا بود؟ روشنفکران مرد کجا بودند که بپرسند همجنسانشان چه کرده‌اند که قادر به چنین کاری هستند؟ چرا نقد پدرسالاری مدتهاست که دغدغه آنها نیست؟

اشپیگل: به نظر شما چرا؟

کلم: چون یک روشنفکر مرد بدون فمینیسم هم زندگی خوبی دارد.

اشپیگل: آیا مردان نیز از پدرسالاری رنج نمی‌برند؟

کلم: البته که رنج می‌برند. اما آنقدر از آن سود می‌برند که رنجشان را درک نمی‌کنند.

اشپیگل: مردان آلمانی و اتریشی به طور متوسط پنج سال زودتر از زنان می‌میرند.

کلم: مردان در چنین زمینه هایی بسیار ضعیف هستند، این درست است. اما من هیچ مرد ثروتمند، قدرتمند و محترمی را نمی‌شناسم که در عین حال فوق‌العاده مردانه نباشد. پدرسالاری فقط مردان پدرسالار را به قدرت می‌رساند. اخیراً همسرم برای تولدم من را به بار هتل زاخر (Hotel Sacher) برد. آنجا کنار کله گنده ها و غول هایی در صنعت و تجارت انرژی نشسته بودیم که ساعتها درباره دوستی‌هایشان و منافع حاصل از آن لاف می‌زدند. این نوع رفاقت‌های مردانه (Verhaberung) (۳) واقعاً شگفت‌انگیز است!

اشپیگل: آیا اصطلاح اتریشی «فرهابرونگ» (Verhaberung) به معنی برادری و رفاقت مردانه است؟

کلم:بله، دقیقاً همین است. این کله گنده ها در بار با همان بی‌شرمی حرف می‌زدند که زنان شاید فقط در توالت‌های عمومی بتوانند. مردان برای این کار حتی به حریم خصوصی هم نیاز ندارند.

اشپیگل: شما در کتاب به تزهای فیلسوفان چپ «میزان بالای تستوسترون» نسبت داده‌اید. آیا این نظر شما جدی است؟

کلم: من در «تستوسترونیستان» بزرگ شده‌ام، در کشوری که بدون این هورمون کار زیادی پیش نمی‌رود.

اشپیگل: اگر من به عنوان یک منتقد مرد، ایده‌های شما را به میزان استروژن نسبت دهم، چه پاسخی دارید؟

کلم: به عنوان یک زیست‌شناس، این موضوع برایم دردناک نیست. و به عنوان مادر دو پسر می‌توانم به شما بگویم که بارها از طغیان تستوسترون در خانه احساس غرق‌شدن کرده‌ام. بسیاری از موضوعات اجتماعی از نظر علمی نادیده گرفته می‌شوند، از جمله بحث جنسیت. زیست‌شناسی بین گامت‌های (سلول جنسی موجودات زنده) مردانه و زنانه تمایز قائل می‌شود. این را حتی یک جلبک هم می‌داند.

اشپیگل: آیا موافقید که در متن های کتاب شما «وداع با عصر فالوس» خشم زیادی وجود دارد؟

کلم: من آن را اعتراض می‌نامم، نه خشم. این کمی روشنفکرانه‌تر به نظر می‌رسد. وقتی بچه‌هایم کوچک بودند، واقعاً خشم همان چیزی بود که مرا به نوشتن تحریک می کرد. مادر شدن من را افراطی کرد. همیشه فکر می‌کردم آنچه برای دیگر مادران اتفاق افتاده برای من نخواهد افتاد. من یک رابطه برابر دارم. اما شما قبل از بچه‌دار شدن نمی‌توانید تصور کنید که چطور بچه‌ها زندگی شما را زیر و رو می‌کنند و جامعه چطور به ایده‌آل‌های شما حمله می‌کند. مادر شدن یک زن را به کلی دگرگون می‌کند. این کنترل از بیرون واقعاً غیرقابل تحمل است!

اشپیگل: چگونه به عنوان یک فمینیست، فمینیسم را به پسران خود آموزش می‌دهید؟

کلم: اصلاً هیچ. و من فکر می‌کنم این واقعاً ناعادلانه است که این زحمت را به گردن مادران بیاندازیم. توضیح دادن به آنها که باید قدرتشان را تقسیم کنند، کارهای بدون دستمزد بیشتری انجام دهند و بیشتر به دیگران خدمت کنند، بسیار سخت است. پسران من الآن ۱۳ و ۱۹ ساله هستند. من حتی به دیگر مردان جوان هم که می‌گویند فمینیست هستند، اعتماد ندارم. این مردان جوان با لاک ناخن – بامزه هستند! لاک زدن یک حرکت زیبا و باز است، اما بعدش چه؟ اگر این مردان جوان دسته‌جمعی به مشاغلی مانند پرستاری روی می‌آوردند، قابل قبول بود... اما اینطوری که الان هست؟

اشپیگل: مطالعات نشان می‌دهند که مردان جوان می‌خواهند پدرانی متفاوت از پدران خود باشند، حضوری فعال‌تر، دلسوزتر.

کلم: در پدر بودن، چیزی تغییر می‌کند، این درست است. اما فقط همانجا! مردان جوان در نهایت همان چیزی را می‌خواهند که پدران و پدربزرگ‌هایشان می‌خواستند. آنها می‌خواهند موفقیت شغلی داشته باشند و ورزش کنند. و اگر صادق باشیم، حتی این پدران جدید هم معمولاً فقط می‌خواهند کمی مشارکت کنند و واقعاً درک نمی‌کنند که اگر قرار بود قربانی‌های مادام‌العمر بدهند، چه عواقبی برایشان داشت. چون در آن صورت دیگر نمی‌توانستند هر طور که می‌خواهند زندگی کنند. پدرسالاری شاید حداکثر ترکی ‌خورده باشد. در سطح جهانی، شاید اثرات پدرسالاری حتی بدتر از همیشه باشد، چون قدرت در دستان تعداد کمی از مردان متمرکز شده است: سیاستمداران آلفا (4) مانند ترامپ، تکنولوژیست‌های آلفا مانند ماسک، ارتباط‌دهندگان آلفا مانند زاکربرگ. که حتی آنها هم پدرسالاران کلاسیک نیستند.

اشپیگل:  چرا نه؟

کلم: پدرسالاران کلاسیک از افرادی که تحت سلطه شان هستند استفاده میکنند، اما به آنها رسیدگی هم میکنند. درست مثل یک کشاورز که از دامهایش مراقبت میکند. ترامپ و امثال او مردان فالوکرات (phallokratische Männer) یا به عبارتی قدرت‌طلبی هستند که هیچ غریزه نگهدارنده یا محافظتی در آنها وجود ندارد. انگار مردانگی شان در مرحله نوجوانی متوقف شده است. آنها رهبران گله‌ای هستند که اصلاً به گله اهمیت نمی‌دهند. غمگین‌کننده است.

اشپیگل: در کتابتان در مقابل واقعیت پدرسالارانه، آرمان‌شهر جوامع مادرسالار (مبتنی بر حقوق مادران) را قرار داده‌اید.

کلم: مادرسالاری توهمات آرمان‌گرایانه نیست! این جوامع وجود داشته‌اند و هنوز هم وجود دارند. و آنها صرفاً پدرسالاری وارونه نیستند که در آن زنان بر مردان حکومت کنند. در این جوامع روابط سلطه، سلسله مراتب یا بالا و پایین وجود ندارد، بلکه درون و بیرون مطرح است. در مرکز همه چیز مادران قرار دارند.

اشپیگل: در جوامع مادرسالاری که شما توصیف می‌کنید، پدران بیولوژیک نقش چندانی ندارند.

کلم: در بسیاری از فرهنگ‌های مادرسالار، اصلاً واژه‌ای به نام «پدر» وجود ندارد. در قبیله خانوادگی، برادران مادر (یعنی دایی‌ها) وظایف اجتماعی و اقتصادی پدران را بر عهده می‌گیرند. روابط عاشقانه مادران مستقل از والدین بودنشان است. این را خوب درک کنید: این یعنی  عشق آزاد! 

اشپیگل: و برای من به عنوان یک پدر، یعنی باید رابطه با فرزندان بیولوژیکم را با رابطه نزدیک‌تر با خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم عوض کنم. می‌فهمید که چرا متقاعد نشده‌ام؟

کلم: اما خانواده کوچک پدرسالارانه اصلاً کارآمد نیست! وقتی از هم می‌پاشد، همه چیز به هم می‌ریزد. می‌فهمم که شما به عنوان یک مرد ممکن است با این فکر احساس کنید از لطف دیدن رشد فرزندان بیولوژیکتان محروم شده‌اید. اما این نگاه بسیار فردگرایانه است. قبیله مادرسالار می‌خواهد حال همه خوب باشد.

اشپیگل: در کتاب جدیدتان نوشته‌اید که فمینیسم معاصر مشکل وجهه (Imageproblem) دارد. چرا؟

کلم: به دلیل تمایلات کانیبالیستی (همجنس‌خوارانه) آن. فمینیست‌های نسل‌های مختلف به جان هم می‌افتند و همدیگر را سانسور می‌کنند. جای تعجب نیست که فقط حدود ۲۰ درصد زنان در نظرسنجی‌ها خود را فمینیست می‌دانند. گفتمان فمینیستی به فضایی ترسناک، یک میدان مین پر از چاله و تله تبدیل شده است.

اشپیگل: شما اخیراً در یکی از این تله‌ها افتادید، چون در متون خود با مواضع فمینیست‌های کوییر (queer) مشکل داشتید.

کلم: واقعاً زشت بود...

اشپیگل: ... زشت.

کلم: باید بگویم تحملش در ابتدا سخت بود، واقعاً همه چیز تیره و تار بود. فمینیسم اینترنتی برایم شبه ‌مذهب است. نمی‌دانم الهه آن کیست، اما پیامبرانی مثل نظریه‌پرداز جنسیت جودیت باتلر (Judith Butler) دارد، یک اعتقادنامه و کلی مبلغ اخلاقی که در شبکه‌های اجتماعی مراقبند همه اعتقادنامه را درست تکرار کنند.


شبکه‌های اجتماعی (Social Media) بدترین اتفاقی است که می‌توانست برای فمینیسم بیفتد

اشپیگل: در این اعتقادنامه چه چیزی نوشته شده؟

کلم: شعارهایی مثل «کار جنسی هم کار است». اگر کسی بگوید قضیه به این سادگی نیست، که فقط سیاه و سفید وجود ندارد، که کار جنسی صرفاً کار نیست، که می‌تواند هم کار باشد هم سوءاستفاده، خشونت یا برده‌داری، با او برخورد می‌شود. یا شعار «زنان ترنس، زن هستند». این جمله هم ذاتاً غلط نیست و توجیه خودش را دارد، اما حقایق ساده‌ای که روی یک کارت نقل‌قول جا می‌شوند، به ندرت با واقعیت‌های زندگی سازگارند. زنان ترنس ممکن است مشکلاتی داشته باشند که دیگر زنان ندارند و بالعکس. فقط به حوزه پزشکی فکر کنید.

اشپیگل: متن شما پس از اعتراضات اینستاگرامی مبنی بر ترنس‌هراسی، از مجموعه‌ای فمینیستی به ویراستاری مارایکه فالویکل و اوا رایسینگر (Mareike Fallwickl und Eva Reissinger) حذف شد. آیا شما ترنس‌هراس هستید؟

کلم: این اتهام شرم‌آور است. این یک برچسب زنی و آسیب به شهرت من است. من نمی‌توانم و نمی‌خواهم با این اتهام زندگی کنم، چون هیچ پشتوانه‌ای ندارد. وکیل من در حال بررسی این موضوع است.

اشپیگل: عامل جنجال دو مقاله قدیمی شما در روزنامه «استاندارد» (Standard) بود.

کلم: در آن مقالات حتی یک جمله ترنس‌هراسانه وجود ندارد، این را حتی نورا اکرت که یک زن ترنس است در مقاله‌ای در queer.de تأیید کرده است. من قطعاً ترنس‌ها و اینترسکس‌ها را اعضای مهم و ارزشمند جامعه می‌دانم. به طور کلی معتقدم باید هنجارهای جنسیتی را بشکنیم و فراتر از سیستم دوتایی مرد و زن فکر کنیم. به همین دلیل هم از همه اشکال بینابینی استقبال می‌کنم. اما من به حقایق ساده شک می‌کنم. و شک کردن مجازات دارد. بسیاری در این صحنه دوست دارند خود را با پرچم رنگین‌کمانی نشان دهند، اما جهان‌بینی شان رنگارنگ نیست. سیاه و سفید است. آنها نمی‌فهمند که واقعیت در قطب‌ها نیست، بلکه در فضای بین این قطب‌هاست.

اشپیگل: در یکی از متن‌های جنجالی‌تان، اصطلاح  FLINTA (مخفف زنان، لزبین‌ها، افراد میان جنسی (۵)، غیرباینری‌ها (۶)، ترنس‌ها و افراد بدون جنسیت) را نقد کرده‌اید. چه مشکلی با این اصطلاح دارید؟

کلم: به عنوان یک زن، زبانی که سعی می‌کند فراگیر باشد اما در عین حال واژه «زن» را محو می‌کند، برایم آزاردهنده است. ناگهان فقط مردان و «غیرمردان» وجود دارند که همگی در یک زبان مصنوعی ادغام می‌شوند. مردان به عنوان هنجار ظاهر می‌شوند و زنان بخشی از توده‌ای از «بقیه»، یک جمعیت قربانی. این نگران‌کننده است. علاوه بر این، اکثر مردم اصلاً نمی‌دانند  FLINTA چیست. اما ما به فمینیسمی نیاز داریم که ساده، قابل فهم و مورد پذیرش اکثریت باشد. فقدان این فمینیسم را در هر انتخابی می‌بینیم.

اشپیگل: در کتاب جدیدتان نوشته‌اید که فمینیسم در «ساختارهای نظری پیچیده» گم شده است. آیا مبارزه برای حقوق و حضور ترنس‌ها از نظر شما نمونه‌ای از این «ساختارهای نظری پیچیده» است؟

کلم: این مبارزه درست و مهم است. اما اکثریت قاطع زنان در جنسیتی که هنگام تولد به آنان نسبت داده شده، احساس راحتی می‌کنند. فمینیسم باید این زنان را در کانون توجه قرار دهد، باید آن‌ها را به عنوان  «زن»  خطاب کند اگر می‌خواهد اکثریت را بسیج کند. تصادفی نیست که زنان در گستره جامعه مدتهاست از گفتمان‌های فمینیستی کنار کشیده‌اند.

اشپیگل: واقعاً دلیلش بحث ترنس‌هاست؟

کلم: دلیلش این است که فمینیسم فعلی بیشتر حول خودش می‌چرخد: نظریه‌های پیچیده، سیاست زبانی، هویت. فمینیسم اشتباه کرد که از خیابان‌ها فاصله گرفت و به حلقه‌های روشنفکری پناه برد. فمینیسم عمل‌گرا در کماست. ما به سیاست‌گذاری زنان‌محور نیاز داریم که دوباره چکمه‌هایش را بپوشد و سراغ کارهای سخت فمینیستی برود.

اشپیگل: این حرف‌ها به طور عملی یعنی چه؟

کلم: قانون سقط جنین! ما در یک حکومت دینی زندگی نمی‌کنیم، اما کلیسا هنوز دخالت می‌کند. این که اصلاً اجازه داریم حاملگی را قطع کنیم، هنوز یک لطف است! و کسی نباید به آن دست بزند. این را اخیراً در بحث درباره قاضی زن آلمانی دیدیم. راست‌گراها هم در این میان نقش دارند، مخصوصاً اینجا در اتریش. همچنین غیرقابل قبول است که برای اکثر زنان، وسایل پیشگیری هنوز تحت پوشش بیمه نیستند. یا این که خشونت علیه زنان به ندرت پیگرد قانونی دارد. البته زیاد حرف می‌زنیم، اما کم عمل می‌کنیم. همین مشکل در مورد  اختلاف دستمزد بین جنیست (Gender-Pay-Back) ها هم وجود دارد. ما باید به توزیع منابع بین مردان و زنان بپردازیم.

اشپیگل: آیا از این که انتشارات  لیکام (Leykam) و ویراستاران کتاب زیر بار فشار اینترنت رفتند و مقاله شما را حذف کردند، عصبانی هستید؟

کلم: بهترین بخش ماجرا این بود که آن‌ها از زنانی که به من حمله کردند، به خاطر «هوشیاری‌شان» تشکر کردند! آن‌ها به خودشان شلیک کردند و بعد برای این اجازه تشکر هم کردند. نه تنها بی‌مغزی نشان دادند، بلکه بی‌ستونی هم بودند. ترکیبی از تصمیم بد و چاپلوسی. چه ریاکارهایی!

اشپیگل: چرا ریاکار؟

کلم: چون همه طرف‌ها از نظرات من باخبر بودند و برایشان قابل قبول بود. به همین دلیل هم من در این پروژه کتاب حضور داشتم. جذابیت کار همین بود: فمینیست‌هایی از نسل‌ها و مواضع مختلف در یک کتاب برای هدف مشترک بحث کنند.  تانجا رایش (Tanja Raich) ، مدیر برنامه‌ریزی لیکام، سال‌هاست من را می‌شناسد. چندین رمان من را با هم کار کرده‌ایم. او می‌دانست من چه فکر می‌کنم و چه می‌نویسم.

اشپیگل: پس چرا انتشارات و ویراستاران از شما حمایت نکردند؟

کلم: فقط می‌توانم این را یک واکنش ترس‌آلود ببینم. آن‌ها باید بین گفتمان و تسلیم، بین شجاعت و ترس از بدنام شدن انتخاب می‌کردند. لیکام دوست دارد خود را قدیمی‌ترین انتشارات اتریش بنامد، یک انتشارات مردانه قدیمی که همه مردان قدرتمند در آن کتابی منتشر کرده‌اند، حتی کسی مثل  آندریاس اونتربرگر(Andreas Unterberger) که امروز راست‌ پوپولیست شناخته می‌شود. در سال‌های اخیر، لیکام با چند عنوان کتاب موضع کوییر-فمینیستی گرفته و در اینستاگرام جامعه‌ای جدید برای خود ساخته. با این که این انتشارات قدیمی معمولاً مستقل عمل می‌کند، در فضای مجازی کاملاً وابسته است. می‌توانستند صفحه‌شان را ببندند و بگویند: «بسه دیگه! این انتشارات ماست! چرا تایم‌لاین ما را خراب می‌کنید؟» اما بعضی از این افراد واقعاً فکر می‌کنند که به جامعه مدیون «فضای گفتمانی» هستند.

اشپیگل: این اشتباه است؟

کلم: از کی اینستاگرام جای بحث درباره کتاب‌های قبل از چاپ شده؟ شبکه‌های اجتماعی بدترین اتفاقی بودند که برای فمینیسم افتاد. فعالیت چپ‌گرایانه در اصطبل ایلان ماسک و مارک زاکربرگ، میلیاردرهای زن‌ستیز: چطور می‌توان باور کرد که این به نتیجه‌ای برسد؟ چقدر ساده‌لوحانه!

اشپیگل: رسانه‌های اجتماعی ماشین‌های تولید قطعیت هستند که صراحت، قاطعیت و رفتار جسورانه را تشویق می‌کنند.

کلم: منطق گفتمانی یک هجمه اینترنتی کاملاً پدرسالارانه است. هیچ چیز خواهرانه یا دموکراتیکی در آن نیست، برعکس. یک هجمه اینترنتی مردسالارانه (phallokratisch) است. آنچه آن زنان با من کردند، با همه اصول فمینیسم در تضاد است. این خیانت، این فقدان همبستگی! جالب این که مقاله حذف‌شده من دقیقاً درباره همبستگی بود.

اشپیگل: هفته‌نامه لیبرال-چپ فالتر (Falter) این متن را چاپ کرده است. بحث به ترنس‌ها ربطی نداشت.

کلم: اصلاً. در آن داستان تخیلی، زنان سراسر جهان همزمان دست به اعتراض زایمان، اعتراض کاری و اعتراض مصرفی می‌زنند. یک «ما»ی فمینیستی بزرگ: دنیا به این چیزها نیاز دارد. اما به جای آن، فمینیست‌ها یک دیگر را تکه‌تکه می‌کنند. من رمانی درباره این موضوع در سال ۲۰۲۳ نوشته‌ام.

اشپیگل: در کتاب «موجود تک ‌سلولی» درباره یک خانه اشتراکی زنان و ایده ساخت یک برنامه تلویزیونی مقابل «برادر بزرگ» صحبت می‌کنید: «خواهر بزرگ»، یک شوی واقع‌نمایی که در آن فمینیست‌های نسل‌های مختلف درباره فمینیسم بحث می‌کنند.

کلم: این رمان به طرز ترسناکی بسیاری از اتفاقاتی که اخیراً برایم افتاده را پیش‌بینی کرده بود. امروز می‌توانست یک شوی پربیننده باشد، نه؟ اگر شرکت‌کنندگان را درست انتخاب کنند و واقعاً با هم گفت‌وگو کنند، عالی می‌شد. من حاضر بودم شرکت کنم.

اشپیگل: حاضرید با همان افرادی که به شما حمله کردند، در یک شو شرکت کنید؟

کلم: چرا که نه؟ از نظر استدلالی جرئت این کار را دارم. بارها پیشنهاد کرده‌ام که با این افراد در فضای عمومی گفت‌وگو کنم، اما تا حالا هیچ‌کس حاضر نشده با من روی یک صحنه بنشیند. چون یک صحنه با من فضای امن نخواهد بود.

اشپیگل: خانم کلم، از این گفت‌وگو متشکریم.

————————————
زیر نویس‌های مترجم:
۱: کتاب آلمانی وداع با مردسالاری یک بیانیه جدلی«Abschied vom Phallozän: Eine Streitschrift»  اثر گرتراود کلِم است که در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۵ نشر می‌شود (Verlag Matthes & Seitz Berlin).
در این رساله‌ انتقادی فشرده (حدود ۱۲۰ صفحه)، نویسنده به بررسی نقش بنیادی  مردسالاری در بحران‌های جهانی کنونی می‌پردازد:
*  دوران حال Anthropocene (عصر انسانی) به پایان نزدیک شده؛ اما علت اصلی بحران‌ها نه انسان به‌طور کلی، بلکه مردانِ قدرتمند هستند که با اتحاد قدرت سیاسی و تکنولوژیک، کره‌ی زمین را به نابودی می‌کشانند,
* کلِم عنوان می‌کند که هیچ ‌اقدام محیطی، ضد استثماری یا آزادی‌بخش مؤثری بدون نقد بنیادین مردسالاری ممکن نیست: نه انسان، بلکه patriarchy زمین را در چنگال دارد.
*  به‌عنوان مقابله‌ با این سلطه، نویسنده از ساختارهای مادرسالارانه، هم در گذشته و هم در برخی جوامع معاصر، الهام می‌گیرد. او آن‌ها را مدل نمونه‌هایی می‌داند که می‌توانند راهنمایی برای پایان دادن به دوران مردسالاری یا  Phallozän   باشند
* کلِم همچنین پیشنهاد بازگشت معکوس به استعمارزدایی فرهنگی و سیاسی را مطرح می‌کند: واژگون‌کردن استعمار، برده‌داری، نژادپرستی و سلطه‌ی اقتصادی را به‌عنوان پیش‌شرط عبور از مردسالاری می‌شناسد.:
این اثر را می‌توان یک بیانیه جدلی (Streitschrift) دانست: نوشته‌ای انتقادی، جسور و تحریک‌کننده که معتقد است برای حل بحران‌های امروز — از تغییرات اقلیمی گرفته تا نابرابری اجتماعی—باید نه فقط به اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی، بلکه به بازنگری ساختاری و فرهنگی تاریخ مردسالارانه بپردازیم.
۲: ژیزل پلیکو (Gisèle Pelicot) زن شوهر داری که همسرش از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ با داروی خواب‌آور او را بیهوش می‌کرد و به‌طور سیستماتیک توسط ۷۲ مرد بیگانه مورد تجاوز قرار می‌داد—در مجموع حداقل ۹۲ بار. او حتی این حملات را ضبط می‌کرد
۳: واژه‌ی آلمانی  Verhaberung یک اصطلاح نسبتاً انتقادی و غیررسمی است که معنای آن در زبان فارسی به چیزی مانند «باندبازی»، «پارتی‌بازی»، یا «زدو‌بندهای پشت‌پرده» نزدیک است.
۴: در واژه‌ی  Alphapolitiker ، بخش اول یعنی  Alpha برگرفته از مفهوم «نر آلفا» یا  Alpha male است که از دنیای حیوانات (مثل گرگ‌ها یا شامپانزه‌ها) وارد زبان روزمره و سیاسی شده است.
Alphapolitiker یعنی سیاست‌مداری که رفتاری سلطه‌گر، پرنفوذ، پرکلام، پیش‌برنده و قدرت‌طلب دارد. چنین فردی معمولاً سعی می‌کند نقش رهبر بی‌چون‌وچرا را ایفا کند، حرف آخر را بزند، دیگران را کنترل کند، و خودش را در مرکز قدرت نگه دارد.
۵: inter Personen یعنی: افراد میان‌جنسی. افرادی که ویژگی‌های زیستی (کروموزومی، هورمونی یا آناتومیکی) آن‌ها به گونه‌ای است که در تقسیم‌بندی معمول مرد/زن نمی‌گنجند. مثلاً ممکن است همزمان اندام‌های جنسی مردانه و زنانه داشته باشند یا ویژگی‌های زیستی ترکیبی داشته باشند. در فارسی به آن‌ها می‌گوییم: افراد بیناجنسی یا میان‌جنسی
۶: nichtbinäre Personen یعنی افراد غیر دوتایی. افراد غیردوجنس‌گرا یا افراد با هویت جنسیتی غیردوتایی. افرادی که خود را نه به عنوان مرد و نه زن تعریف می‌کنند، یا هویتی میان این دو دارند، یا هویتی فراتر از این دوگانه.


نظر خوانندگان:


■ به خوانندگان این ترجمه توصیه می‌کنم به جمله‌ای که گرترود کلم (Gertraud Klemm) در باره جودیت باتلر (Judith Butler) گفته دقت بسیار بنمایند!
با احترام - حسین جرجانی


■ اتفاقاً می‌خواستم در باره جودیت باتلر یک زیر نویس اضافه کنم اما متاسفانه فراموش کردم.
طباطبایی


■ با درود به آقای طباطبایی، بسیار سپاسگزار از این ترجمه‌های سودمند، ترجمه‌های نه فقط با انتخابی هوشمندانه بلکه با تسلط کامل به دو زبان که بسیار نادر است. پایدار باشید.
حماسه ایرانی


■ با تشکر بسیار از جناب ایرانی عزیز به خاطر لطف و محبتی که دارند. ولی نه. راستش من اصلاً خودم رو در زبان آلمانی و بخصوص انگلیسی چندان مطلع نمی‌دانم. آلمانی که زبان تحصیلی من بوده. البته از یک ماه مانده به سال ۱۳۵۹ که به ایران برگشتم دیگه از ایران خارج نشدم مگر فقط یک هفته در سال ۱۳۷۰ زمان رفسنجانی که برای آموزش یک دستگاه پیشرفته آزمایش صفات کیفی الیاف پنبه به سوئیس رفتم. ولی تا قبل از آمدن ماهواره و اینترنت مرتب کتاب آلمانی می‌خواندم. انگلیسی را هم از روی اجبار دوباره یاد گرفتم. چون در سازمان پنبه استخدام شده بودم و مرتب از خارج جزوه و کتاب می آمد و فقط به زبان انگلیسی. بنابراین پیش خودم در مدت کوتاهی انگلیسی را در حد خواندن و ترجمه یاد گرفتم. کاری که من بعداً انجام دادم این بود که بعضی کتاب‌هایی در زمینه فلسفه و علوم اجتماعی که ترجمه روان و خوب فارسی داشتند را با متن اصلی انگلیسی که از اینترنت پیدا می‌کردم مقایسه می‌کردم و از این طریق چیزهای زیادی آموختم. در هر حال از توجه و لطف شما ممنونم.
مخلص شما علی محمد طباطبایی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net