شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - Saturday 2 August 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 27.07.2025, 18:05

مونیخ ۲ و همه دارایی پهلوی!


احمد پورمندی

در روز شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۴ یک گردهمایی تحت عنوان «همایش همگرائی ملی برای نجات ایران» به ابتکار و دعوت رضا پهلوی در شهر مونیخ برگزار شد. در شب قبل از این همایش، هم شاهد تظاهراتی از سوی نیرو‌های پهلوی طلب در میدان مرکزی شهر بودیم. در این یادداشت گزارش‌گونه، سعی می‌کنم به برخی از جوانب مثبت و منفی این اکسیون بپردازم.

۱- بنا بر تخمین‌های بی‌طرفانه، در تظاهرات شب شنبه جمعیتی بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ نفر شرکت داشته‌اند. اقلیت بسیار کوچکی از حاضرین از شهر مونیخ بودند و بقیه بر اساس شواهد میدانی و گزارش اقای پهلوی، از کشور‌های مختلف، از استرالیا تا آمریکای شمالی و همه کشور‌های اروپایی به مونیخ آمده بودند تا بخش قابل بسیج دارایی میدانی جریان پهلویست را به نمایش بگذارند. تظاهرکنندگان شعار‌های همیشگی خود نظیر «رضا شاه روحت شاد»، «کینک رضا پهلوی»، «جاوید شاه»، «مرگ بر سه فاسد؛ ملا، چپی، مجاهد» را سر می‌دادند و در کنار پرچم شیر و خورشید، پرچم فیروزه‌ای دربار پهلوی و پرچم اسرائیل را هم حمل می‌کردند.

نظر به تدارکات وسیعی که برای این تجمع به عمل آمده بود، می‌توان آن را تظاهراتی به لحاظ کثرت حاضرین، بسیار ناموفق و به لحاظ محتوای شعار‌ها، مطلقا بی‌ربط با شعار «همکاری ملی برای نجات ایران» دانست.

۲- نشست روز شنبه اما، برخلاف تظاهرات جمعه کیفیت و برنامه دیگری داشت. در این همایش حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ نفر شرکت داشتند. مراسم در سالن مجللی که بوسیله تشکل محلی «حلقه مونیخ» یا «مونشنر سیرکل» تهیه شده بود، با پخش سرود شاهنشاهی (شاهنشه ما زنده بادا، باید به فررش جاودان!…..) و زیر شعار محوری «ایران را پس می‌گیریم!» آغاز شد. بر اساس فیلم‌های موجود، هنگام پخش سرود مذکور، همه حاضران به پا خاستند و خاطره سینما‌های دوران پهلوی دوم و اجباری بودن برخاستن در هنگام پخش سرود را زنده کردند و به همه بینندگان میزان «ملی و فراگیر» بودن گردهمایی را خاطر نشان نمودند!

۳- نشست مونیخ ۲ به شدت حرفه‌ای و مدرن، بر اساس اصول «مارکتینگ» و «برند سازی» برنامه‌ریزی شده بود و همه‌چیز، با نظمی عالی و بدون وقت تلف شده، به اجرا در آمدند. بخش‌های مختلف برنامه از سخنرانی تا موسیقی و اجرا‌های زنده، تا پیام‌های تصویری و تا اعلام وفاداری زندانیان و آسیب‌دیدگان حامی پهلویسم، به گونه‌ای سنجیده و‌ هارمونیک عرضه شدند. به گونه‌ای که برخی از حاضران، بار‌ها از شوق یا اندوه گریستند. در همه بخش‌ها، همه چیز طبیعی بود. احساسات و سخنان، شاید تمرین شده بودند، اما فیک نبودند.

۴- در این همایش، آقای پهلوی همه سرمایه قابل انتقال خود در خارج از کشور را که درصد بالایی به شمار می‌رود، به صحنه آورد. تیم پهلوی موفق به دریافت پیام از زندان، خانواده‌های زندانیان طرفدار پهلوی‌ها، خانم عبادی و گوگوش شد و درجریان نشست هم، علاوه بر کسانی از طیف‌های حامی سلطنت نظیر نوری علا، افرادی از اقوام مختلف ایرانی، اغلب با لباس‌های محلی، در کنار شماری از زندانیان رها شده و آسیب‌دیدگان خیزش مهسا و برخی از اعضای خانواده زندانیان و جان‌باختگان، به ایراد سخن پرداختند.

شماری از خلبانان ارتش شاهنشاهی که با مو‌های سپید و سلام‌های نظامی به آقای پهلوی، خاطرات حامیان پنجاه و هفتی محمدرضا شاه را زنده کردند.

حضور شماری از کادر‌های سابق حزب توده و سازمان اکثریت که به اردوی حامیان رضا پهلوی پیوسته‌اند، به تکمیل پازل «همگرایی ملی» کمک کرد.

۵- ارائه رئوس برنامه‌های مربوط به دوره گذار، دوره صد روز اول پس از سرنگونی ج.ا. و دوران سازندگی پس از استقرار نظام جدید، بوسیله شماری از کارشناسان، بخشی از برنامه نشست بود. این پرفورمنس، گرچه یک برنامه محتوایی نبود و هیچ چیز برای گفتگو، عرضه نکرد، اما یک برنامه تبلیغاتی قوی بود که به رد اتهام بی‌برنامه بودن پهلوی‌گرا‌ها در نزد مخاطب عام کمک می‌کرد، بدون آنکه بتواند «برنامه داشتن» را برای نخبه‌گان سیاسی اثبات کند.

۶- نشست مونیخ با مشخصاتی که به اختصار بدان‌ها پرداختم، نه نشستی برای مشورت، گفتگو، رای‌گیری بر سر اسناد «همکاری ملی برای نجات ایران» بود و نه اساسا سازوکاری بدین منظور داشت. این نشست، دو هدف مهم را پی گرفته بود:

اول- «بیعت» با آقای پهلوی به عنوان «رهبر انقلاب ملی ایران» که به خوبی انجام شد. جدای از، افتادن یک هواخواه به پای شاهزاده و مدیحه‌سرائی‌های امثال علیرضا نوری‌زاده، تقریبا همه کسانی که به جایگاه رفتند، سخنان خود را با حمد و ثنای «خاندان ایران‌ساز پهلوی» آغاز کردند و با اعلام بیعت با رضا پهلوی، پایان دادند. تنها دو - سه تن از سخنرانان از این قاعده مستثنا بودند. این افراد احتمالا به عنوان مدرک و سند برای اثبات فراگیر و ملی بودن گردهمایی، در درون آن بر خورده بودند.

دوم- تولید محتوا برای تبلیغات! در این زمینه هم همایش بسیار موفق بود. رضا پهلوی بعد از رسوایی ناشی از همراهی با بمباران ایران بوسیله اسرائیل و فراخوان به قیام در پناه آتش ارتش اسرائیل و ریزش شدید محبوبیتش در داخل کشور، به یک دوپینگ تبلیغاتی نیاز داشت تا روحیه خود را باز یابد. همایش، این وظیفه را هم به خوبی انجام داد.

۷- رضا پهلوی که بدون همسرش یاسمین و آجودان مخصوصش، امیر حسین اعتمادی و به اتفاق دخترش، نور پهلوی وارد سالن شد، در تمام مدت همایش در ردیف اول و در بخش مدعوین جای گرفت و جز پاسخ به ابراز احساسات، سخنی بر زبان نیاورد.

۸- سخنرانی اختتامیه همایش که بوسیله آقای پهلوی ایراد شد، شامل دو بخش بود. در بخش اول که فی البداهه و بدون نوشته ایراد شد، او از هوادارانش خواست که برای نامیدن او از هیچ عنوانی جز «پدر» استفاده نکنند و توجه داشته باشند که او علاقه‌ای به داشتن هیچ مقامی بعد از پیروزی ندارد و تنها دغدغه او، رهبری دوران گذار، برگزاری انتخابات آزاد و سپردن کشور بدست صاحبان آن است و همین صاحبان، شکل نظام آینده را که ممکن است جمهوری یا پادشاهی باشد، تعیین خواهند کرد.

در بخش مفصل سخنرانی که از روی کاغذ قرائت شد، آقای پهلوی با تاکید، مدعی شد سقوط رژیم بسیار نزدیک شده است و او برای گذار و دوران‌های تثبت و شکوفایی کشور برنامه دارد و کسی نباید نگران خلا قدرت ناشی از سرنگونی نظام ج.ا. باشد. او اعلام کرد که علاوه بر مسیر تماسی که با انتشار «کیو آر» کد در تلویزیون ایران اینترنشنال برای نیرو‌های نظامی و امنیتی، ایجاد کرد، به زودی از وب سایتی رونمایی خواهد کرد که امکان تماس همه ایرانیان با دفتر او و مسولین مربوطه را فراهم می‌آورد. او پیشتر در مصاحبه با پولتیکو مدعی شده بود که شمار مرتبطین نظامی، دولتی و امنیتی از ۵۰ هزار نفر گذشته است. در این سخنرانی او اعلام کرد که به مقادیر متنابهی از اطلاعات ذی‌قیمت از طریق این مرتبطان دست یافته که در بانک‌های طلاعاتی خاص مورد پردازش و بهره برداری قرار خواهند گرفت.

آقای پهلوی همچنین از تشکیل دو نهاد اجرایی و راهبردی زیر رهبری خودش خبر داد و یادآور شد که کار نهاد اجرایی پس از سرنگون کردن رژیم پایان می‌یابد و نهاد راهبردی وظایف پارلمان موقت را برعهده خواهد گرفت.

رضا پهلوی حملات شدیدش را روی شخص خامنه‌ای متمرکز کرد و از جمله، او را به خاطر آنکه نتوانست از آسمان کشور در مقابل جنگنده‌های «کشور کوچک اسرائیل» دفاع کند، به باد سرزنش گرفت! او به روی خود نیاورد که خودش مشوق این حملات بود و با تصور پیروزی اسرائیل و قیام مردم در پناه آتش ارتش اسرائیل، وعده پرواز پیروزی به تهران را هم داده بود!

آقای پهلوی سخنرانی خود را با این شعار به پایان برد:
ما ملت کبیریم!
ایران را پس می‌گیریم!

در یک جمع بندی کلی:
همایش مونیخ ۲ یک برنامه تبلیغاتی قوی، حرفه‌ای و موثر بود. فضای همایش به بوی بسیار تند ناسیونالیسم اقتدارگرا آلوده بود. حضور شماری افراد بدون نمایندگی از اقوام ایرانی، نمی‌‌توانست این بوی تند را بپوشاند.

این همایش، مراسم «بیعت» مونیخ ۱ را که به دوازده گروه کوچک سلطنت‌طلب محدود بود، تا حدودی گسترش داد، بدون آنکه از محدوده پهلویست‌ها خارج شود و تمایل ملیون و جمهوریخواهان را جلب کند. معدود افراد با پیشینه چپ، که روی تغییر رفتار پهلوی شرط بسته بودند، جز تکمیل کردن پازل تبلیغاتی، دستاوردی نداشتند.

رضا پهلوی همه همّ خود را بر پذیراندن نقش خود به مثابه رهبر انقلاب ملی متمرکز کرد و تلویحا اذعان نمود که بدون حمایت جمهوریخواهان، او شانسی برای رسیدن به این هدف ندارد. او این بار به جد کوشش کرد تا به هواداران متعصب و افراطی خود بفهماند که باید دست از شعار‌هایی از جنس «کینگ رضا پهلوی» بردارند تا راه برای پیشرفت او به سوی اهدافش ناهموار نشود.


نظر خوانندگان


■ با سپاس از آقای پورمندی، تم اصلی و فضای کلی این گردهمایی برای بسیاری از ایرانیان مایوس کننده بود. همانطور که گفتید تضاد آشکاری بین دستورالعمل اعلان شده و روایت به نمایش گذاشته شده وجود داشته. اعتراف می‌کنم که این نگارنده امید زیادی به شخص رضا پهلوی داشته‌ام، که ایشان از موقعیت ارزشمند خود در جنبش سود جویند و نقش فعالی در وحدت جنبش بازی کنند، نه آنکه ادعای رهبری کل مردم ایران را داشته باشند. یکی از بزرگترین کمبودها در محتوای این نشست ندیدن لایه های مختلف اصلاح طلب که بخش مهمی از اپوزسیون را تشکیل می‌دهند و در گذار کم هزینه و خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی نقشی به مراتب بزرگتر از کمیت فعلی خود دارند. از قضا امید سلطنت‌طلبان بطور عمده روی متحدان پنهان در درون رژیم متمرکز است (رویکرد کودتا) تا نیروهایی که خارج از دایره قدرت رژیم و منتقد به آن هستند. اینچنین رویکردی خطر قطبی شدن و به خشونت گراییدن داخلی جنبش  را به دنبال دارد. من هنوز به نقش آفرینی مثبت آقای رضا پهلوی امید دارم، ایشان باید جایگاه خود را به  عنوان یک شخص تاثیر گذار در یابند و از دنباله روی با موج های اطراف خود بپرهیزند. پهلوی پرستی و نقش مثبت رضا پهلوی دو مقوله متفاوت هستند. پهلوی پرستان اگر چه نیرویی وجیه و مورد احترام در جنبش هستند اما به دلیل دیدگاه آنها در تقسیم کل ایران به “پهلوی پرست” و “پهلوی ستیز”، قابلیت نقش رهبری در یک جنبش دمکراتیک را ندارند.
روزتان خوش، پیروز.


■ شور بختانه مخالفین غیر پهلوی شیدا با انفعال حیرت انگیزشان به پهلوی طلبان و رهبر آنها رضا پهلوی این امکان را داده‌اند که خود را “پدر” ملت ایران بنامد و خواستار “بیعت” همه نیروها با خود باشد (همه با من!). بنابراین نمی‌توان به وی و همراهان ذوب شده در ولایت رضا پهلوی ایراد گرفت. آنها از حق دمکراتیک خود به بهترین وجهی بهره می‌گیرند و می‌کوشند خود را به بدیلی که بوی نظام دیکتاتوری پدرش را می‌دهد مطرح سازند. تا زمانی که بدیل دیگری از نیروهای واقعا دمکرات و سکولار مخالف نظامی موروثی نتوانند بدیل دیگری تشکیل دهند و اعتماد جامعه مدنی داخل را جلب کنند دو بدیل موجود یعنی جمهوری جهل و جنایت و بدیل پهلوی‌گرا با گرایشات دمکراسی ستیز و ایران‌گرایی افراطی در میدان رقابت سیاسی کشور جولان خواهند داد.
با سپاس، شهرام


■ علیرغم گرایش وسیع سکولار دمکراسی در جامعه ایران و همچنین طیف وسیع شخصیت‌های نامدار جمهوری خواه در ایران و خارج از ایران بسیج سلطنت‌طلبان که تشابهات زیادی با نئوفاشیست‌ها در کشورهای مختلف دارد خود را مطرح کرده و با کمک هر ابزاری که ممکن باشد، خیز برای گرفتن قدرت در ایران برداشته.
مطمئنا مسیر حرکت جمهوری اسلامی که از طرفی بطالت و بی‌کفایتی و از طرف دیگر سرکوب هر آلترناتيو دمکراتیکی در کشور بوده و هست، شرايط را سال به سال برای سلطنت‌طلبان مناسب‌تر کرده. و همچنین شرايط بین‌المللی هم بیشتر به سود یک گرایش اقتدارگرا و فاشیستی است.
بدون شک باید خطر چنین گرایشی را خیلی جدی شمرد. خیلی تلخ است که دوباره ایران از چاهی در آمده به چاه دیگری سقوط کند. با این همه اعتماد بنفس جامعه دمکرات ایران در این برهه زمانی پر اهمیت است. وقایع بزرگی در پیش رو هستند و جای نقش آفرینی نیروهای دمکراتیک باز خواهد بود.
با تشکر از توجه شما یزدانی


■ آقای شهرام عزیز. اشاره شما به دو بدیل موجود یعنی ج.ا. و رضا پهلوی در بطن خود جنبه مثبتی دارد: گذار از آرزوها به دنیای واقعیات! البته من میرحسین موسوی را نیز یک بدیل واقعی می‌دانم. باید این هرسه بدیل را در معرض بررسی گسترده در چارچوب شرایط واقعی دنیای امروز قرار داد. یا اینکه منتظر ظهور بدیل چهارمی باشیم که چندین دهه است ممکن نشده است.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ آقای قنبری با تمام احترام که برای میر حسین قائلم نا شفافیت گفتمانش مرا وامی‌دارد از پشتیبانی از وی خودداری کنم. پرسش این است ایا ایشان به جدایی دین و دولت باور دارد و یا مانند بخش مهمی از اصلاح‌طلبان در پی ناکجا آباد “اسلام رحمانی” است؟ آیا از تجربه ۴۶ سال حکومت دینی که ۱۵ سال زندانی خانگی را نصیب وی و خانم رهنورد کرد درسی آموخته است؟ افزون برین مخاطب وی در بیانیه‌اش به جای جامعه مدنی حاکمیت است که هیچگاه یک حکومت استبدادی با انجام همه‌پرسی که به حذفش بیانجامد موافقت نمی‌کند. در مجموع، مخالفین جمهوری اسلامی علاوه بر پراکندگی، بی‌عملی و در یک مورد خودمحور بینی در میان مدت شانسی برای پیروزی بر جمهوری جهل و جنایت ندارند!
شهرام


■ اینکه میرحسین موسوی به بیت رهبری نه گفت و سر خم نکرد قابل تقدیر است. اما نبود یک جبهه قوی جمهوری خواهی خیلی از فعالین سیاسی در عرصه نظری را به سوی آشتی با اصلاح‌طلبان رنگارنگ سوق داده است و برای پایان دادن به وضعیت اسفبار جامعه شاهد تخفیف‌هایی با درصدهای مختلف از طرف آنان به اتاقک‌های متعدد هستیم و تا جایی که گاه به دفتر پزشکیان هیچکاره هم می‌رسد که به کابینه قلابی‌اش هم تسلط ندارد. در صورتی که عکس آنچه را که شاهدیم می‌بایست رخ می‌داد و اصلاح طلبان نا امید از اصلاحات را به این جبهه پیوند می‌داد.
جناب پورمندی حتی در یک گفتگو بآ آقای اکبر کرمی از سر استیصال قید شعار حکومت عرفی را هم زد. هر چند می‌دانم که چارچوب نظری ایشان خلاف آن است. ما نباید در مواقع بحرانی مثل حکومت دست و پا بزنیم و اهداف و پرنسیب‌های درست را قربانی کنیم. اگر بی‌عمل و تاثیر گذار نیستیم لآاقل مسبب گمراهی دیگران نشویم. جنبش و حرکت‌های ملت ایران باید با اهداف روشن و بدون ابهام آراسته شود با تاکتیک‌های مناسب و عملی برای رسیدن به آن.
شعار رفراندم با وجود این نظام انحرافی است رفراندم تقلبی نظام اسلامی را به رفراندم گذاشتن عقبگرد از جنبش و مبارزات مردم است. اگر ملت ایران می‌توانند حکومت را وادار به انداختن طناب به گردن خود کنند چرا این طناب استعفای ولی فقیه و انحلال نظام و تشکیل مجلس موسسان و قانون اساسی جدید نباشد؟
میرحسین موسوی باید هنوز پرداخته‌تر شود و کمی بیشتر صیقل بخورد تا حرم مواضع‌اش درخشش بیشتری برای دخیل بستن داشته باشد.
با احترام سالاری


■ جناب پورمندی گرامی، درود بر شما.
البته شاید آقای پهلوی همه یا بخش بزرگی از دارایی اجتماعی ناچیز خود در شهر مونیخ و کشور بیگانه را به میدان آورده باشد. من هم با شما همسو هستم که این دارایی برای برپایی یک حکومت مؤثر در داخل ایران بسنده نیست، و رضا پهلوی یا دیگران باید برای این کار با نیروی بیشتر و مؤثرتری به میدان بیایند، گرچه به میدان آوردن همان همایش هم کار چندان آسانی نیست.
همچنین از روش‌های چاپلوسانه و توقع بیجا هم که یک بیماری ریشه‌دار در کشور ما است و در آن همایش هم چشمگیر بود، باید خودداری شود. این هم که در داخل کشور دارایی رضا پهلوی چه اندازه است ما هنوز به درستی نمی‌دانیم. باید شرایطی وجود داشته باشد تا بتوان دارایی او در درون کشور را نیز دید. اما چنین سخنانی بویژه آنکه هر روز به چیزی گیر بدهیم و حرفی به ظاهر نو اما بی‌خاصیت را پیش بکشیم، دردی را از کسی دوا نمی‌کند. بویژه آنکه کسانی مانند خود من یا شما حتا به اندازه یک خانواده معمولی هم پشتیبان اجتماعی مؤثر نداشته باشیم.
از فرمایش جنابعالی چنانچه راه و آلترناتیو تازه و دارایی دیگری از خودتان یا بزرگان اتحاد جمهوریخواه یا اصلاح‌طلبان حکومتی و غیر حکومتی کنونی یا حتا شخص توانمندی و ثروتمندی مانند خودتان نشان ندهید، تنها یک نتیجه به دست می‌آید: پذیرش جمهوری اسلامی و کمک به ماندگاری بیشتر آن. به همه کس و همه چیز می‌توان گیر داد و هر فرد یا نهادی را ریشخند کرد، اما نشان دادن راهی مشخص و مؤثر آنهم در شرایط نابسامان کنونی بسیار دشوار است.
با پوزش عرض می‌کنم که شما همیشه راه‌های پر سر و صدایی پیشنهاد می‌کنید و بسیار زود آن را فراموش می‌کنید. اما من کمتر راهی عملی، ماندگار و مسئولانه از شما دیده‌ام. امیدوارم اشتباه کرده باشم و چشمم به رهنمودهای مؤثر شما روشن شود.
بهرام خراسانی، هفتم مرداد ۱۴۰۴


■ آقای خراسانی عزیز. با شما هم‌عقیده هستم که اگر راه یا آلترناتیوی نشان ندهیم به پذیرش ج.ا. و ماندگاری بیشتر آن کمک کرده‌ایم. همانطور که در کامنت قبلی به آن اشاره کردم، الان ۴ آلترناتیو پیش روی ماست: رضا پهلوی، موسوی، ج.ا. و انتظار ظهور آلترناتیوی جدید. اگر قرار باشد بین این ۴ آلترناتیو همین فردا پای صندوق رای بروم، من رضا پهلوی را به سه آلترناتیو دیگر ترجیح می‌دهم. در عین حال این را می‌دانم که انتقاداتی که به او می‌شود، احتیاج به پاسخ‌گویی داهیانه و مدبرانه دارد. تعجب می‌کنم از مشاورینی که دارد که چرا دغدغه‌های افرادی که با حسن نیت به فعالیت‌های او می‌نگرند را جدی نمی‌گیرند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ جناب قنبری گرامی درود بر شما و سپاس از توجهتان. من نیز با شما همسو هستم که «انتقاداتی که به او می‌شود، احتیاج به پاسخ‌گویی داهیانه و مدبرانه دارد» که پاسخگویان کنونی توان آن را ندارند.
همچنین، من هم «تعجب می‌کنم از مشاورینی که دارد چرا دغدغه‌های افرادی که با حسن نیت به فعالیت‌های او می‌نگرند را جدی نمی‌گیرند». راستی آنست که پیرامون آقای پهلوی از اندیشمندان، سیاستورزان و اقتصاددانان سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات که هم جامعۀ ایران را می‌شناسند و هم بسیاری از آنها تجربه‌ی انقلاب ۵۷ را از سر گذرانده‌اند، تهی نیست. چند نهاد سیاسی به جز حزب ایران نوین و حزب مشروطه نیز در پیراموان ایشان هست که کمتر نمودی از آنها در پلمیک‌ها و کارهای ترویجی دیده می‌شود.
برخی از تحلیلگران هوادار ایشان هم که در تلویزیون ایران انترنشنال دیده می‌شوند، افراد با تجربه و آگاهی هستند که می‌توانند آگاهی رسانی کنند. به گمان من، آقای رضا پهلوی شاید اندکی دچار برداشت مد روز جوانگرایی شده است و کمتر از نظر پیرامونیان و نخبگان سیاسی با تجربه و آگاه که در پیرامون او هستند بهره می‌گیرد، پیشنهاد من به ایشان آنست که بر چگالی تجربه و دانش سیاسی در پیرامونیان خود بیشتر توجه کند، و به نخبگان سیاسی ایرانی در برون مرز هم بویژه اقتصاددانان شناخته شده لیبرال و سوسیال دموکرات که در برون مرز هم کم نیستند و هریک صاحب نظر در این زمینه هستند توصیه می‌کنم کمک فکری به او را افزایش دهند، هرچند خود او این نیاز را تشخیص نداده باشد، که البته چنین نیست. فرصت کوتاه است و زمان به عقب برنمی‌گردد. همچنانکه حضرت حافظ فرموده است: «صبحست ساقیا قدحی پر شراب کُن / دور فلک درنگ ندارد شتاب کن».
پیروز باشیم. بهرام خراسانی. هفتم مرداد ۱۴۰۴


■ با تشكر از آقايان پورمندى، خراسانى و قنبرى،
من از هوش مصنوعى سوالاتى مشخص در رابطه با اين نشست و مواضع نيروهاى جمهورى خواه و چپ را مطرح كردم و در زير پاسخ او را بدون هيچ كم و كاستى مى آورم، در عين حال من شخصا به نظر آقاى قنبرى متمايل هستم. رضا پهلوى قشر وسيعى از نيروهاى داخل و خارج از كشور را نمايندگى مى كند، به اين جريان نه مى توان بى اعتنا بود و نه مى توان به تمامى به اين طيف ناهمنگون متنوع نظر منفى داشت. ما در روند تاريخى تكامل نيرو هاى چپ افرادى چون ايرج اسكندرى نيز داشتيم كه هم به عقايد و ايدئولوژى ماركسيستى خود وفادار بود و در عين حال هم در سياست عملى و روزمره نقشى پراگماتيك داشت. او از مخالفين شركت در انقلاب ٥٧ و معتقد به انجام اصلاحات در چهارچوب قانون اساسى بود. دريغا كه دست كميته مركزى حزب كمونيست شوروى از آستين فرقه دموكرات آذربايجان و رييس جمهور وقت آذربايجان حيدر على اف در آمد و با حذف او از رهبرى كميته مركزى حزب توده ايران و جانشينى كيانورى سرنوشت تلخ و رقت بارى را براى نيروهاى چپ ايران رقم زد.
اكنون پرسش هاى من از هوش مصنوعى و پاسخ هاى او:
- [ ] آیا رضا پهلوی و هوادارانش به تنهایی قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی هستند؟
احتمال آن بسیار کم است. رضا پهلوی، به دلیل پیشینه خانوادگی، شخصیت نمادین، و جایگاه خاصی که در ذهن بخشی از جامعه دارد، می‌تواند یک قطب تأثیرگذار باشد. اما واقعیت این است که:
• ساختار قدرت جمهوری اسلامی بسیار پیچیده و چندلایه است. با سرکوب امنیتی گسترده، حمایت بخشی از بدنه نظامی و اطلاعاتی، و حضور جدی در فضای عمومی و مذهبی.
• جنبش‌های موفق معمولاً متکی بر ائتلافی گسترده از نیروهای سیاسی، مدنی و اجتماعی هستند – نه فقط یک جریان یا یک چهره. بنابراین، هیچ فرد یا گروهی به تنهایی، از جمله رضا پهلوی و هوادارانش، نمی‌توانند حکومت را سرنگون کنند مگر در قالب یک حرکت فراگیر و مشترک.
رضا پهلوی مخالفان زیادی در اپوزیسیون دارد؛ راه‌حل چیست؟
وجود اختلاف در اپوزیسیون طبیعی‌ست؛ هر جریان سیاسی‌ای، چشم‌انداز، تاریخچه، و روش‌های خاص خود را دارد. اما:
راه‌های ممکن برای ایجاد اتحاد یا هماهنگی: 1. تشکیل یک «شورای همبستگی ملی» یا «ائتلاف گذار»:
• نه به‌عنوان حزب یا دولت در تبعید، بلکه به‌عنوان ساختار همکاری برای «مرحله گذار».
• اعضا می‌توانند از گرایش‌های مختلف (جمهوری‌خواه، پادشاهی‌خواه، چپ، لیبرال، اقلیت‌های قومی، فعالان کارگری و زنان) حضور داشته باشند.
۲. پذیرش اصول مشترک (حداقل‌ها):
• مثلاً: پایان دادن به جمهوری اسلامی، احترام به حقوق بشر، پذیرش دموکراسی و حق تعیین سرنوشت مردم.
• مسائل اختلاف‌برانگیز مانند نوع نظام آینده (جمهوری یا پادشاهی) را به رأی مردم در آینده واگذار کنند.
۳. تمرکز بر اهداف کوتاه‌مدت و عملیاتی:
• حمایت از اعتصابات، مبارزات مدنی، حمایت دیاسپورا از جنبش درون ایران.
• فشار بین‌المللی هماهنگ و هدفمند.
۴. ترویج فرهنگ گفت‌وگو و مدارا:
• نفی تخریب و برچسب‌زنی درون اپوزیسیون.
• احترام به اختلاف دیدگاه‌ها، به جای حذف‌گرایی.
- [ ] آيا رضا پهلوی می‌تواند نقش «نقطه تمرکز» اپوزیسیون را ایفا کند؟
در شرایطی خاص، بله؛ اما نه لزوماً به‌عنوان رهبر مطلق.
• اگر او نقش تسهیل‌گر اتحاد و چهره نمادین برای عبور از جمهوری اسلامی را بپذیرد (نه تحمیل‌گر دیدگاه خود)، احتمال جلب حمایت بخش بیشتری از اپوزیسیون وجود دارد.
• در غیر این صورت، احتمال شکاف بیشتر وجود دارد.
- [ ] نقش نيروهاى چپ و جمهورى خواه در اتحاد اپوزیسیون چیست؟
نیروهای چپ و جمهوری‌خواه (اعم از سوسیالیست‌ها، چپ دموکرات، ملی‌گرایان، لیبرال‌جمهوری‌خواهان و دیگر طیف‌ها) بخش مهمی از تاریخ و آینده سیاسی ایران هستند. بدون حضور فعال و مؤثر این نیروها، هیچ اتحاد ملی واقعی و پایداری شکل نخواهد گرفت. این نیروها:
• پایگاه فکری و اجتماعی خاص خود را دارند، به‌ویژه در میان روشنفکران، طبقات کارگری، دانشجویان، و فعالان حقوق بشر.
• تجربه تاریخی مبارزه دارند، چه در دوران پهلوی و چه در جمهوری اسلامی.
• نگاه نقادانه به تمرکز قدرت و رهبری شخص‌محور دارند.
پس نه‌تنها نباید به حاشیه رانده شوند، بلکه باید در قلب هر اتحاد دموکراتیکی جای داشته باشند.
- [ ] آیا باید به رضا پهلوی پشت کنند و فقط بر میر‌حسین موسوی تکیه کنند؟
خیر. تکیه کامل بر هر فرد یا جریان واحد (چه پهلوی، چه موسوی، چه دیگران) یک اشتباه راهبردی‌ست.
چند دلیل:
۱. میرحسین موسوی، هرچند مواضع انتقادی و مهمی علیه جمهوری اسلامی اتخاذ کرده، هنوز تا حدودی در درون گفتمان نظام سابق قرار دارد. او هیچ طرح مشخصی برای اتحاد اپوزیسیون خارج کشور یا ساختار گذار ارائه نداده است.
۲. رضا پهلوی نیز اگرچه از “نهادسازی” و اتحاد صحبت می‌کند، اما هنوز نتوانسته نظر همه جریان‌ها را جلب کند.
بنابراین، نیروهای چپ و جمهوری‌خواه نه باید تسلیم کارزار پهلوی‌محور شوند، و نه به انتظار معجزه از اصلاح‌طلبان سابق بمانند. بلکه باید:
راه سوم: مشارکت فعال در طراحی یک اتحاد دموکراتیک و افقی
چه کاری می‌توانند بکنند؟
۱. ایجاد شبکه‌های همکاری مشترک (نه تابعیت) با دیگر جریان‌ها، از جمله هواداران پهلوی و موسوی، اما با استقلال سیاسی.
۲. پیشنهاد منشورهای مشترک حول اصول حداقلی مانند:
• گذار از جمهوری اسلامی،
• انتخابات آزاد،
• تفکیک دین از دولت،
• عدالت اجتماعی،
• تمامیت ارضی ایران همراه با حقوق اقوام و اقلیت‌ها.
۳. پیشنهاد مدل «رهبری جمعی و شورایی» به‌جای رهبری فردی.
• این مدل می‌تواند شخصیت‌هایی چون رضا پهلوی، نسرین ستوده، حامد اسماعیلیون، شیرین عبادی، نمایندگان جنبش‌های زنان، اقلیت‌ها و کارگران را کنار هم قرار دهد.
۴. پافشاری بر حفظ استقلال فکری خود، بدون تخریب دیگران.
• نیروهای چپ و جمهوری‌خواه باید بتوانند هم‌زمان با همکاری با دیگران، مواضع انتقادی خود نسبت به پهلوی یا موسوی را حفظ کنند، اما این انتقاد را سازنده و راهبردی انجام دهند، نه حذف‌گرایانه.
- [ ] جمع‌بندی
• نیروهای چپ و جمهوری‌خواه باید بخشی از اتحاد اپوزیسیون باشند، نه دنبال‌رو رضا پهلوی، و نه صرفاً متمرکز بر موسوی.
• وظیفه تاریخی آن‌ها این است که با حفظ هویت خود، در ساختن یک ائتلاف متکثر، دموکراتیک، و غیرمرکزی مشارکت کنند.
• گذار از جمهوری اسلامی نه با حذف نیروها، بلکه با اداره‌ی تفاوت‌ها و خلق یک زبان مشترک سیاسی ممکن است.
با مهر و سپاس وحيد بمانيان


■ با سلام به دوستانی که اظهار نظر کردند.
همانطور که مشهود است و پیشتر هم بیان شد، آقای خراسانی هم طرفدار آن هستند که رهبری آقای پهلوی بر آنچه «انقلاب ملی» نامیده اند، هم راهکار مورد نظر ایشان از سوی جمهوریخواهان پذیرفته شود و هم یک آئتلاف فراگیر ملی شکل بگیرد. به نظر من این مجموعه به زبان منطقیون «اجتماع نقیضین» و نا ممکن است. نه منطق ساده انسانی، نه تجربه های جهانی و تجارب ملی ما، این را نمی پذیرد که من بگویم آقای خراسانی! بیا با هم ائتلاف کنیم، اما تو باید رهبری مرا و خط مشی مرا بپذیری! این مطالبه به شدت غیر جدی و زورگویانه است. در دنیای متمدن به چنین پیشنهاد هایی فقط می خندند! به باور من بزرگترین اشتباه سیاسی آقای پهلوی همین اعلام رهبری بوده است.
جدای از آنکه نسبت پهلوی‌گراها به کل جمعیت ایران، نسبت فیل و فنجان است، حتی اگر این نسبت برعکس هم می بود، باز هم هیچ حق و حقوق رهبری انحصاری را برایشان مشروع نمی کرد. ما در اروپا و با حکومت های ائتلافی زندگی می‌کنیم. حتی احزاب ۵ در صدی هم، برای ورود در یک ائتلاف، هم سهم در کابینه و هم سهم در برنامه می خواهند و این کاملا طبیعی و منطقی است.
در کشوری که تجربه خمینی، «همه با هم» پاریس و «همه با من» تهران و حزب فقط حزب الله را تجربه کرده، خنده دار نیست که من بگویم رهبر فقط میر حسین؟ یا «رهبر فقط پهلوی، هرکی نگه اجنبی»؟؟ دوستان حتما دستجات شبه‌فاشیست «عرزشی-پهلویست» را از جمله در همین تجمع اخیر مونیخ دیده‌اند. آیا آنها که نیروی پای کار آقای پهلوی هستند، حزب‌الله را رو سفید نکرده‌اند؟
یکجا به شوخی خطاب به آقای پهلوی نوشتم و حالا اینجا تکرار می کنم: حاجی! با این ریش تا تجریش نمی‌رسی، کاخ نیاوران پیش کش! آقای پهلوی اگر نمی‌خواهد داغ ننگ ابدی خرابکاری در امر ائتلاف ملی را بر پیشانی داشته باشد، باید به جای فرار به جلو و خود را «پدر ملت» خواندن، این ادعای رهبری را پس بگیرد، از اسب پیاده شود، تا زمینه گفتگوی معنی‌دار فراهم شود. این سخن که جمهوریخواهان رهبر ندارند هم یک یاوه برای توجیه انحصار طلبی است. اگر این یاوه گویی‌ها نبود، شاید جرج تاون از هم نمی‌پاشید. این ۱۷ زن و مرد دلیری که آن بیانیه شجاعانه را دادند، بخشی از رهبری ما جمهوریخواهان ایران هستند. دست از تکیه به دولت‌های بدنام خارجی و تحریک خشونت بردارید. نسبت به رفراندم و مجلس موسسان تعیین رابطه کنید تا راه برای گفتگو و همکاری گشوده شود.
پورمندی


■ بی‌ارادگی غیرمسئولانه جامعه حداقل از روز امضای فرمان مشروطه تا به امروز قابل رصد کردن است. نیروهای فرصت طلب و پوپولیست برنده این وضعیت آپاتیک هستند. پراکندگی جبهه جمهوریخواهی زمینه ساز برگزاری مراسم قرون وسطایی سجده و مراسم صدراسلامی اعلام بیعت است.
علی رضا




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net