شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ - Saturday 19 July 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 19.07.2025, 9:36

وعده و خطر به رسمیت شناختن کشور فلسطین


فارین افرز

مارک لینچ و شبلی تلهامی
۱۵ ژوئیه ۲۰۲۵
برگردان: شریف‌زاده و آزاد

آیا راه‌حل دو کشوری هنوز هم می‌تواند از واقعیت یک کشور بیرون بیاید؟

در ژوئن ۲۰۲۵، سازمان ملل متحد قصد داشت کنفرانسی را درباره راه‌حل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین برگزار کند. انتظار می‌رفت که کشورهای حاضر، به رهبری فرانسه و عربستان سعودی، با به رسمیت شناختن کشور فلسطین موافقت کرده و خواستار تجدید روند صلح شوند. این اقدام احتمالاً بر اساس ابتکار صلح عربی سال ۲۰۰۲ به رهبری عربستان سعودی صورت می‌گرفت که صلح کامل بین کشورهای عربی و اسرائیل را پس از ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی پیشنهاد کرده بود.

اسرائیل بارها این کنفرانس را محکوم کرده بود و ایالات متحده نیز چندان از آن پشتیبانی نکرد. به گزارش رویترز، در تلگرافی که در ماه ژوئن توسط وزارت امور خارجه در واشنگتن به سفارتخانه‌های ایالات متحده در سراسر جهان ارسال شد، آمده بود: «ما از دولت‌ها می‌خواهیم که در این کنفرانس شرکت نکنند.» در این تلگراف همچنین ذکر شده بود: «ایالات متحده با هر اقدامی که به طور یکجانبه یک کشور فلسطینی را به رسمیت بشناسد، مخالف است؛ زیرا موانع قانونی و سیاسی قابل توجهی را برای حل نهایی مناقشه ایجاد خواهد کرد و می‌تواند اسرائیل را در طول جنگ دچار مشکل کند و در نتیجه از دشمنان اسرائیل حمایت کند.»

دولت ترامپ اعتراض اساسی‌تری به این کنفرانس داشت: او نه تنها با به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی، بلکه با ایجاد چنین کشوری نیز مخالف است. مایک هاکبی، سفیر ایالات متحده در اسرائیل و یک کشیش رسمی باپتیست جنوبی که به خاطر دیدگاه انجیلی‌اش معروف است، در مصاحبه‌ای با بلومبرگ نیوز گفت: «مگر اینکه چیزهای مهمی اتفاق بیفتد که فرهنگ را تغییر دهد، جایی برای آن (ایجاد یک کشور فلسطینی) وجود ندارد.» وی افزود که انتظار ندارد چنین نتیجه‌ای را «در طول زندگی ما» ببیند. و اگر چنین دولتی ظهور کند، او پیشنهاد کرد که نباید در سرزمین‌های فلسطینی که در اشغال اسرائیل است، واقع شود، بلکه باید از «یک کشور مسلمان» جدا شود.

تنها چند روز قبل از آغاز کنفرانس، اسرائیل یک سری حملات هوایی را علیه ایران انجام داد. جنگ ۱۲ روزه که در نهایت ایالات متحده به آن پیوست، مسئله اسرائیل و فلسطین را تحت‌الشعاع قرار داد و پیشبرد کنفرانس را که به تعویق افتاده بود، از نظر لجستیکی غیرممکن ساخت. اما، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در یک کنفرانس خبری گفت: «این تعویق نمی‌تواند عزم ما را برای پیشبرد اجرای راه‌حل دو کشوری تضعیف کند.» او افزود: «در هر شرایطی، من عزم خود را برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین اعلام کرده‌ام.»

ماکرون تنها نیست و حرکت برای طرفداری از به رسمیت شناختن گسترده‌تر، احتمالاً در هفته‌ها و ماه‌های آینده ادامه خواهد یافت. چه کنفرانس سازمان ملل متحد طبق برنامه برگزار شود یا نه، موضوع به رسمیت شناختن بین‌المللی از بین نخواهد رفت.

واقعیت در حال حاضر

واقعیت در حال حاضر، ممکن است کمتر برای احیای راه‌حل دو کشوری مساعد به نظر برسد تا تحکیم واقعیت یک دولتی. جنگ اسرائیل در غزه راه را برای بازگشت کنترل مستقیم اسرائیل، حل و فصل سرزمین و اخراج احتمالی فلسطینی‌ها هموار کرده است. در کرانه باختری، شهرک‌نشینان اسرائیلی با حمایت نیروهای امنیتی اسرائیل، کارزار خشونت و ارعاب را افزایش داده‌اند و ساکنان فلسطینی را از محله‌ها بیرون رانده و در تلاش الحاق زمین‌های بیشتری به کشور اسرائیل هستند. مقامات اسرائیلی به روشنی اظهار می‌کنند که هیچ علاقه‌ای به راه‌حل دو کشوری ندارند. نتانیاهو در آخرین ملاقات خود با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در اوایل ماه ژوئیه که میزبان او در کاخ سفید بود، این موضوع را به طور علنی بیان کرد. همچنین بر اساس گزارش‌های متعدد رسانه‌ها، جزئیات پیشنهادات ترامپ برای یک «معامله بزرگ» که پایان جنگ غزه را به عادی‌سازی بیشتر روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی مرتبط می‌کند، شامل تشکیل کشور فلسطین در این ترکیب نبود.

آیا به رسمیت شناختن یک کشور مستقل فلسطینی بعید خواهد بود؟

اما به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی ممکن است به طور کامل از روی میز خارج نشود. هزینه درگیری‌های جاری زیاد است و به نظر می‌رسد که ترامپ تمایل بیشتری به سمت چشم‌اندازی در مورد مسائل منطقه‌ای، مشابه دیدگاه رهبران کشورهای خلیج فارس که «ثبات را در اولویت قرار داده‌اند» دارد. رهبران عرب منطقه، برای توجیه همکاری بیشتر با آمریکا و اسرائیل، باید به مردم خود پیشرفت‌هایی در مورد مسئله فلسطین را نیز نشان دهند. با توجه به جهان‌بینی ترامپ، «ایالات متحده می‌دهد، اسرائیل می‌گیرد و خلیج فارس می‌پردازد و پول خوبی هم می‌پردازد.» اسرائیل یک وابسته پرهزینه است: جنگ غزه بیش از ۲۲ میلیارد دلار برای واشنگتن هزینه داشته است، به علاوه از ارتش آمریکا نیز استفاده نموده و ایالات متحده را وارد جنگ با ایران کرد. رویارویی با شورشیان حوثی یمن – که در همبستگی با فلسطینی‌ها کشتی‌های عازم اسرائیل را محاصره می‌کنند – عرصه را بر نیروی دریایی آمریکا تنگ کرده و نیاز به استفاده از مهماتی به ارزش بیش از یک میلیارد دلار داشته و ترامپ را وادار به دستیابی به نوعی آتش‌بس با حوثی‌ها حتی بدون مشورت با اسرائیل کرده است.

ترامپ به طور واضح از وضعیت موجود خسته شده است. مثل پیشینیانش، او می‌تواند به آسان‌ترین قمار سیاسی و انتخاب یک حرکت نمادین، راه‌حل دو کشوری را تأیید کند، اما واقعاً آن راه‌حل نخواهد بود. کشورهای خلیج فارس، اروپایی‌ها و بسیاری از بازیگران دیگر به او خواهند گفت که آتش‌بس غزه، در حالی که به شدت مورد نیاز است، اما کافی نخواهد بود. حتی اگر آتش‌بس برقرار شود، بعید است که منجر به پایان دائمی جنگ گردد. همانطور که حتی بسیاری از اسرائیلی‌های جنگ‌طلب پذیرفته‌اند، ارتش اسرائیل قادر به نابودی حماس نخواهد بود. بنابراین، تنها راه پایان دادن به جنگ، به جز تغییر اساسی در افکار عمومی یا رهبری اسرائیل، این است که ایالات متحده دولت توسعه‌طلب اسرائیل را که به سلاح‌های ویرانگر آمریکایی مسلح است، مهار کند.

با در نظر گرفتن همه این مشکلات، فشار برای به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی نباید نادیده گرفته شود. اگر موج جدیدی از کشورها به طور مشترک کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند، این به عنوان نمادی قدرتمند از دلخوری‌های فزاینده بین‌المللی از نابودی غزه توسط اسرائیل و سلطه آپارتاید گونه در کرانه باختری عمل خواهد کرد. بسیاری از جهانیان از ایجاد یک جایگزینی برای حرکتی به ظاهر اجتناب‌ناپذیر به سمت نابودی و الحاق استقبال خواهند کرد. به رسمیت شناختن کشور فلسطین، همچنین به حل مشکلات در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین در قوانین بین‌المللی کمک خواهد کرد و خواهد توانست غزه را از تخریب و کاهش جمعیت در مقیاس وسیع، که توسط برخی از وزرای دولت اسرائیل تهدید می‌شوند، نجات دهد. و به دولت ترامپ اهرمی خواهد داد تا بتواند از آن برای تلاش برای معامله بزرگی که امیدوار است میانجیگری کند، استفاده کند.

اما به رسمیت شناختن حاکمیت قانونی فلسطین بدون تغییر واقعی، یک دام خواهد بود. به رسمیت شناختن نمی‌تواند به خودی خود یک هدف باشد. اگر بسیاری از کشورها تصمیم بگیرند فلسطین را به رسمیت بشناسند اما نتوانند با واقعیت تشدید سلطه اسرائیل بر سرزمین‌های اشغالی مقابله کنند، به رسمیت شناختن آن می‌تواند به طور جدی نتیجه معکوس داشته باشد. اگر به رسمیت شناختن کشور فلسطین، صرفاً جایگزینی برای دفاع از تقدم حقوق بین‌الملل و پرداختن به واقعیت‌های اصلی رنج فلسطینیان باشد، در بهترین حالت یک ژست توخالی و در بدترین حالت تخصیص نادرست و حماسی سرمایه سیاسی بین‌المللی کمیاب خواهد بود.

به رسمیت شناختن، اگر بتوانید آن را حفظ کنید

فشار برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین سابقه‌ای طولانی دارد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۲ فلسطین را به عنوان یک عضو بدون «حق رأی» پذیرفت. اگرچه این امر به طور اساسی نتوانست موجب پیشبرد استقلال یا حاکمیت فلسطینیان را به طور معناداری پیش ببرد، اما به فلسطین اجازه داد تا به یک کشور عضو دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) تبدیل شود و فعالیت‌های دیپلماتیک خود را در نهادهای سازمان ملل گسترش دهد. به رسمیت شناختن این قانون همچنین ذاتاً آرمان ضعیف راه‌حل دو کشوری را تقویت کرد و اصل غیرقانونی بودن کنترل اسرائیل بر کرانه باختری، غزه و اورشلیم شرقی را پشتیبانی کرد و همانطور که در دیوان بین‌المللی دادگستری سال گذشته در حکمی گسترده ذکر شد: «اسرائیل موظف است در اسرع وقت به حضور غیرقانونی خود در سرزمین‌های اشغالی فلسطین پایان دهد.»

به رسمیت شناختن فلسطین ممکن است به گزینه‌ای جذاب تبدیل شود، زیرا خشم از اوضاع وحشتناک غزه، فشار برای انجام نوعی اقدام معنادار بین‌المللی را فراهم کرده است. به رسمیت شناختن فلسطین توسط کشورهای اروپایی، به ویژه با توجه به لابی‌های وحشیانه اسرائیل برای تقویت حمایت غرب از سیاست‌های خود و جلوگیری از منتقدان در سراسر جهان، یک شکست بزرگ برای دیپلماسی اسرائیل خواهد بود. اگر کشورهای ثروتمند و با نفوذ اروپایی به فهرست کشورهایی بپیوندند و فلسطین را به رسمیت بشناسند، این نشان‌دهنده فروپاشی دیوار دفاعی اسرائیل در برابر فشارهای معنادار بین‌المللی خواهد بود و اسرائیل را بیش از پیش به ایالات متحده غیرقابل پیش‌بینی، وابسته‌تر خواهد کرد.

به رسمیت شناختن این امر همچنین یک دستاورد برای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی خواهد بود. پیش از آنکه حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل حمله کند و اسرائیل جنگ تلافی‌جویانه خود را در غزه آغاز نماید، رهبر عربستان سعودی امیدوار بود که روابط خود را با اسرائیل عادی نماید. اما، وی از آن زمان در بحبوحه خشم عمومی در کشورهای عربی، نسبت به کمپین اسرائیل، از این هدف عقب‌نشینی کرده است. پیوند دادن به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی (و احتمالاً عادی‌سازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل) به ابتکار صلح عربی در سال ۲۰۰۲، به محمد بن سلمان امکان زیادی به ادعای وی برای رهبری منطقه‌ای خواهد داد. همچنین، فرصتی برای سعودی‌ها خواهد بود تا تفاوت خود را از رقبایش در امارات متحده عربی که با امضای پیمان ابراهیم در دولت قبلی ترامپ، موضوع کشور فلسطین را از روابط استراتژیک خود با اسرائیل جدا کردند، به مردم عرب نشان دهد.

به رسمیت شناختن فلسطین به تثبیت بحث در مورد مناقشه در قوانین بین‌المللی کمک می‌کند:

بسیاری از کشورها در حال حاضر فلسطین را به عنوان یک کشور به رسمیت می‌شناسند، اما موج جدیدی از به رسمیت شناختن کشورهای دیگر، ایجاد آبشاری از حمایت جهانی خواهد بود که به رسمیت شناختن فلسطین کمک خواهد کرد. طرفداران این تفکر بر این باورند که به رسمیت شناختن گسترده حتی با تقویت صدای حامیان اسرائیلی که طرفدار یک کشور مستقل فلسطینی بودند اما در سال‌های اخیر سکوت اختیار کرده بودند، می‌تواند فشاری جدید به اسرائیل برای قبول کردن برنامه دو کشور شود و به فلسطینی‌ها هم راهی برای خروج از بن‌بست فعلی بدهد. در این دیدگاه، به رسمیت شناختن همچنین می‌تواند نقطه عطفی برای تبدیل موج عظیم خشم از جنگ غزه برای انجام کاری ملموس و مهم بشود. این امر شاید باعث فروپاشی ائتلاف نتاناهو و ایجاد تغییرات سیاسی در اسرائیل گردد. و با توجه به منابع عظیمی که باید برای بازسازی غزه و بخش‌های ویران شده کرانه باختری جمع‌آوری شود، اهداکنندگان احتمالاً تمایل بیشتری به سرمایه‌گذاری به عنوان بخشی از مسیر پایان بازی خواهند داشت.

اعتقاد به چنین نتیجه‌ای مستلزم امری است که شاید بتوان آن را به عنوان یک «جهش ایمانی» توصیف کرد. سال‌ها از زمانی که راه‌حل دو کشوری یک نظریه عملی حساب می‌شد، گذشته است و چشم‌انداز آن در ۱۹ ماه گذشته بیشتر کاهش یافته است. وضعیت میدانی در غزه و کرانه باختری، تصور تقسیم ارضی و همزیستی مسالمت‌آمیز را دشوارتر کرده است. امروز تعداد کمی از اسرائیلی‌ها با سفیر اسرائیل در بریتانیا، تزیپی هوتوولی، که ماه گذشته صراحتاً اظهار داشت که «راه‌حل دو کشوری به پایان رسیده است» مخالف هستند.

این امر مسلماً مدت‌ها قبل از حمله حماس به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ و جنگ پس از آن صادق بود. ما و دو نویسنده دیگر ماه‌ها قبل از ۷ اکتبر در فارین افرز استدلال کرده بودیم: «تمام قلمرو غرب رود اردن مدت‌هاست که یک کشور واحد تحت حاکمیت اسرائیل بوده است، جایی که سرزمین و مردم تحت یک رژیم اما با قانونی کاملاً متفاوت برای ساکنان آن کشور قرار دارند. دولت اسرائیل با فلسطینی‌ها به طور دائم به عنوان یک طبقه پایین‌تر رفتار می‌کند.» حمله اسرائیل به غزه، این واقعیت آپارتاید گونه یک کشور را تثبیت کرده است، زیرا مقامات اسرائیلی به سمت اشغال دائمی و حتی الحاق سرزمین‌های فلسطینی در تلاش دائم هستند. آنها با غیرقابل سکونت ساختن غزه، ویرانی و بی‌خانمانی بیشتری در کرانه باختری و تسریع ساختن شهرک‌های اسرائیلی در کرانه باختری به انهدام کشوری به نام فلسطین در تصورات را هم، به سرعت کاهش می‌دهند.

با توجه به این شرایط، به رسمیت شناختن فلسطین را می‌توان چیزی بیش از یک طفره رفتن تلقی کرد: راهی برای بیان بیانیه اما بدون انجام کاری برای ایجاد تغییر. فراخوان برای راه‌حل دو کشوری بسیار آسان‌تر از رویارویی با واقعیت سلطه اسرائیل بر یک کشور واحد است. تأیید وجود یک کشور فلسطینی آسان‌تر از انجام کارهای فوق‌العاده دشوار برای ایجاد واقعی برنامه «یک کشور» است. کنفرانس برای اینکه چیزی بیش از یک ژست توخالی باشد، باید خواستار تغییرات ملموس در میدان باشد و با وضعیت حقوقی جدید فلسطین مطابقت داشته باشد. تأیید حاکمیت فلسطین همچنین باید هزینه‌های ادامه نقض قوانین بین‌المللی توسط اسرائیل را مشخص کند، از فلسطینی‌ها در برابر غارت بیشتر محافظت کند، و گام‌هایی را برای ایجاد نهادهای حکومتی و اقتصاد پایدار از خرابه‌ای که اسرائیل ایجاد کرده است را در بر داشته باشد.

هرگز نگو هرگز

جای تعجب نیست که دولت ترامپ با کنفرانس سازمان ملل مخالفت کرده است. بسیار بعید است که خود ترامپ تحت تأثیر قوانین بین‌المللی قرار گیرد. او اخیراً با صدور یک فرمان اجرایی، چهار قاضی دیوان کیفری بین‌المللی را به دلیل تحقیقات در مورد جنایات جنگی اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینی (که در دادگاه ادعا شده و اسرائیل محکوم شده بود) تحریم کرده است. وقتی صحبت از اسرائیل به میان می‌آید، ترامپ در میان روسای جمهور آمریکا یک فرد استثنایی نیست: برای دهه‌ها، در دولت‌های ریاست جمهوری متوالی، سیاست ایالات متحده این بوده است که راه‌حل دو کشوری را ظاهراً ارائه دهند و در حالی که هر کاری که می‌توانستند برای جلوگیری از اعمال قوانین بین‌المللی در مناقشه اسرائیل و فلسطین را نیز انجام دادند.

اما این یک لحظه عادی در سیاست آمریکا یا جهانی نیست. تمایل ترامپ برای شکستن سنت و نادیده گرفتن نظر کارشناسان، وابستگی او به کشورهای ثروتمند خلیج فارس و بیزاری شخصی او از نتانیاهو، واشنگتن را به مسیرهای شگفت‌انگیزی سوق داده است. حمله ترامپ به دیوان کیفری بین‌المللی، پیشنهادات او در مورد تخلیه و تصرف غزه، و بهره‌برداری او از نگرانی‌های (هم واقعی و هم غیرصادقانه) در مورد یهودستیزی برای حمله به دانشگاه‌های آمریکا، همگی حاکی از یک جهت‌گیری دست راستی و طرفدار اسرائیل است. اما وقتی صحبت از خاورمیانه به میان می‌آید، ترامپ می‌تواند غیرقابل پیش‌بینی باشد: او با لغو تحریم‌ها علیه دولت جدید سوریه و پیگیری توافق هسته‌ای با ایران، ناظران و حتی حامیان خود را شگفت‌زده کرده است.

اتکای اسرائیل به حمایت آمریکا از جنگ‌های اخیرش و انزوای فزاینده بین‌المللی آن، این کشور را بیش از هر زمان دیگری به واشنگتن وابسته کرده است. همزمان، اسرائیل همخوانی در سیاست خود با آمریکا در قبال ایران و سوریه را نمی‌بیند و همچنین محبوبیت خود را در آمریکایی‌های عادی، از جمله جمهوری‌خواهان زیر ۵۰ سال را هم از دست داده است. اسرائیل، در روابط خود با واشنگتن، شاید بیش از هر وقتی، از زمان پایان جنگ سرد، زمانی که رئیس‌جمهور جورج اچ دبلیو بوش تلاش بلندپروازانه‌ای را برای برقراری صلح جامع در خاورمیانه آغاز کرده بود، آسیب‌پذیرتر می‌بیند.

بنابراین به ترامپ فرصتی غیرمعمول برای تغییر اوضاع ارائه شده است. او نشان داده است که اعتقاد دارد، زمان پایان جنگ اسرائیل علیه غزه فرا رسیده است و هر اقدام در مورد مسئله فلسطین را به دیپلماسی با ایران و مشارکت با کشورهای خلیج فارس مرتبط می‌داند. او نشانه نمی‌دهد که دید وی در روابط آمریکا با اسرائیل تفاوت زیادی با روابط واشنگتن با هر کشور دیگری دارد. او تصمیم‌گیری را در کاخ سفید متمرکز کرده و متخصصین بوروکراتیک را که معمولاً سیاست را در یک مسیر خاصی متوقف می‌کنند را طرد کرده است. و سیاست‌های داخلی بحث‌برانگیز او نشان می‌دهد که او به عقب‌نشینی سیاسی در داخل هم اهمیت چندانی نمی‌دهد.

به دست گرفتن رهبریت یک قدرت جهانی جدید برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین و تبدیل آن به یک واقعیت عینی، نوعی دگرگونی چشمگیر در دنیا خواهد بود، که شاید تنها رهبری که با ملاحظات سیاسی سنتی محدود نیست و با رفتاری چنان متغیر، مثل ترامپ می‌تواند آن را انجام دهد. احتمالاً، بعید است که این اتفاق بیفتد و این هم ممکن است به تنهایی کافی نباشد. اما به رسمیت شناختن فلسطین و پایان دادن به جنگ در غزه، بهترین شیوه ایست که ترامپ خواهد توانست به ایجاد یک توافق هسته‌ای جدید با ایران، تحکیم مشارکت‌های ایالات متحده در خلیج فارس دسترسی پیدا کند و آن اثبات خواهد کرد که او واقعاً قادر است در سیاست خارجی بهتر از پیشینیان خود عمل کند.

—-
* مارک لینچ استاد علوم سیاسی و امور بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن است.
* شبلی تلهامی استاد انور سادات برای صلح و توسعه در دانشگاه مریلند و هموند ارشد غیرمقیم در موسسه بروکینگز است.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net