شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 19 July 2025
|
ايران امروز |
چکیده:
یافتههای این تحقیق بیانگر آن است که:
۱- تصمیم صدام حسین به آغاز جنگ با ایران تحت تاثیر سه عامل زیر بود: یکم، نگرانی از تهدید جمهوری اسلامی علیه حاکمیت او که با حمایت علنی از جنبش شیعیان عراق عملی میشد. دوم، نارضایی او از قرار داد الجزایر در مورد اروند رود و سوم، نابسامانی ایجاد شده در نیروهای مسلح ایران.
۲- متاسفانه، رهبران جمهوری اسلامی با درک نادرست خود از قواعد حاکم بر نظام بینالمللی و ارزیابی توهم آمیز از توانایی نیروهای نظامی تحت امر خود، بعد از آزاد سازی خرمشهر در خرداد سال ۱۳۶۱، بیهوده بر طبل جنگ کوفتند و با طولانی کردن آن بر خسارات انسانی و مادی جنگ افزودند.
۳- در این جنگ طولانی، جمهوری اسلامی با توجه به فقر تجهیزات سنگین جنگی، ناگزیر به گسیل نیروی انسانی قابلتوجه به جبههها شد و این مساله همزمان با ناآزمودگی سرداران جوان سپاه و طولانی شدن جنگ، موجب وارد آمدن خسارات عظیمی بر پیاده نظام ایران شد. مرگ و میر سربازان و مردم غیر نظامی در دوره جنگ، بین ۱۸۸ تا ۲۳۴ هزار نفر و تعداد مجروحان جنگ بین ۶۲۹ تا ۶۷۲ هزار نفر برآورد شده است.
۴- برآوردهای این گزارش گویای آن است که خسارات جنگ به قیمت سال ۱۴۰۲، به تولید نفت خام حدود ۱۱۹.۷ میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی غیر نفتی ۱۳۶.۱ میلیارد دلار بوده است. متاسفانه مسئولان کشور در زمینه وصول دریافت خسارات جنگ از دولت متجاوز عراق اقدام موثری نکردند. انقلاب و جنگ رشد اقتصادی کشور را برای یک دهه متوقف کرد و موجب استهلاک زود رس سرمایههای انسانی و مادی کشور شد.
۵- بعد از جنگ، سرداران سپاه بتدریج جایگاه مسلطی را در نظام تصمیم گیری کسب کردند و سیاست خارجی تنش زایی که مطلوب بخشی از روحانیان نیز بود، دستاویزی شد برای توجیه حضور نظامیان در عرصه فعالیتهای اقتصادی و سیاسی. بدین ترتیب آنها فرمان سیاست خارجی و راهبردهای امنیتی کشور را در داخل و خارج به دست گرفتند و کشور را به چاه ویل تحریمهای بینالمللی و انزوای جهانی سوق دادند. تحمیل هزینههای مستقیم برنامه هستهای، کمک به نیروهای نیابتی ایران در منطقه و سرمایه گذاری هنگفت در صنایع نظامی، نیز از پیامدهای استراتژی دفاعی پر هزینه کشور بوده است.
۶- امروزه با گذشت حدود ۳۵ سال از جنگ میتوان گفت بخش عمده عقبماندگی اقتصادی ایران نسبت به کشورهای در حال توسعه موفق، میراث تنشزا بودن سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تلاش سران روحانی و نظامی آن در جهت افزایش عمق استراتژیک ایران و به اصطلاح صدور انقلاب بوده است.
فهرست مطالب
مقدمه
۱- جنگ ایران و عراق وعلل آن
۱-۱- ایدئولوژی انقلاب ایران و تاثیر آن بر سرکوب در داخل و تخاصم در خارج
۱-۲ - علل سیاسی و امنیتی آغاز جنگ
۱-۳- جنگ هشت ساله
۱-۴- چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه یافت
۲- خسارتهای جنگ
۱-۲- خسارتهای انسانی جنگ
۲-۲- آسیبهای صنعت نفت از جنگ
۲-۳- برآورد سازمان ملل از خسارتهای اقتصادی جنگ
۲-۴ نابسامانی محیط کسب و کار و تخصیص نا کارآمد منابع
۲-۵- کاهش تولید ناخالص داخلی در دوره جنگ
۳- پیامدهای دراز مدت جنگ
۳-۱- تجربه برخی از کشورهای مسلمان در شکل گیری دولت پنهان
۳-۲- شکل گیری دولت موازی یا دولت پنهان
۳-۳- سیاست خارجی غیر سازنده ایران
۳-۴- استراتژی دفاعی پر هزینه ایران
۳-۵- تعارض با نظام جهانی و انزوای سیاسی و اقتصادی
۴- سخن پایانی
🔹🔹🔹
مقدمه
در این مقاله جنگ هشت ساله ایران و عراق و پیامدهای اقتصادی - اجتماعی آن، ارزیابی شده است. برای این منظور این نوشته در دو بخش به شرح زیر تنظیم شده است:
در بخش اول، بسترهای ایدئولوژیک و سیاسی جنگ و علل طولانی شدن آن مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا ایدئولوژی انقلاب ایران و تاثیر آن بر سرکوب در داخل کشور و تخاصم در سیاست خارجی مورد تحلیل قرار گرفته است، آنگاه علل سیاسی و امنیتی آغاز جنگ وارسی شده است و بالاخره در قسمت پایانی این بخش علل طولانی شدن جنگ تحلیل شده است.
در بخش دوم مقاله، ابتدا خسارتهای انسانی جنگ بر اساس آمارهای رسمی دولت ایران برآورد شده است. آنگاه به خسارتهای وارده به صنعت نفت ایران توجه شده است. در قسمت سوم این بخش، برآورد سازمان ملل ازخسارتهای مادی جنگ تشریح شده است و در قسمت چهارم، تاثیر نامطلوب جنگ بر سیاستهای مالی و اقتصادی دولت و پیامدهای منفی آن بر تخصیص منابع و رشد اقتصادی، مورد تحلیل قرار گرفته است. بالاخره در قسمت پایانی، ارزش روز تولید ناخالص داخلی از دست رفته تخمین زده شده است.
در این مقاله خسارات جنگ به شرح زیر طبقه بندی و برآورد شده است:
۱- خسارات انسانی شامل کشتهها و مجروحان و بیجا شدگان ناشی از جنگ. این خسارات به استناد آمارهای مراجع رسمی بویژه بنیاد شهید برآورد شده است.
۲- تخریب و خسارت بر سرمایههای فیزیکی و زیست محیطی که به استناد گزارش کارشناسان سازمان ملل توضیح داده شده است.
۳- تولید بالقوه از دست رفته ناشی از خسارات سرمایهای مندرج در دو بند بالا که کمی کردن آن با اندازه گیری زیان کاهش تولید نفت و کاهش تولید ناخالص داخلی غیر نفتی صورت گرفته است.
۴- خسارات مربوط به تخریب محیط کسب و کار و تاثیر آن برعدم کارایی در تخصیص منابع که کمی کردن آن دشوار است و در اینجا صرفا به توضیح نشانههای انحراف در تخصیص منابع در دهه اول انقلاب اکتفا شده است.
۵- هزینه مخارج نظامی اضافی ناشی از جنگ که مقدار آن با استناد به مقاله دکتر هوشنگ امیر احمدی در اینجا آمده است.
متاسفانه افسانهپردازی در خصوص دستاوردهای جنگ ایران - عراق و نشان دادن دفاع ملی مردم ایران در برابر دشمن بعثی آن به عنوان “دفاع مقدس” و جنگ آخرالزمانی؛ یعنی جنگ اسلام علیه کفر در منطقه و جهان، پرده ساتری بر علل آغازجنگ و ادامه آن و همچنین پیامدهای زیانبار انسانی و اقتصادی آن انداخته است و مسئولان جنگ را از پاسخگویی در برابر ملت مصون داشته است. «جنگ ایران و عراق، گذشته از آن که فرایند عادی سازی جامعه ایران را به تأخیر انداخت، فرهنگ و ارزشی را در جامعه مسلط گرداند که انحصارگری، انقلابی گری، زورگویی، تبعیض حقوقی، و سرکوب را توجیه میکرد. نسلی و گروهی که اعتبار خود را از جنگ به دست آورده بود، هنوز و همچنان خواهان تداوم فرهنگ و ارزشهای آن دوره بود و هست، زیرا این گروه از این نسل با تکیه بر افتخارات جنگی و خون شهدا، و شعارهای انقلابی و پررنگ کردن سنتهای خشونت بار دینی و شهید پروری میتواند بر جامعه حکومت کند، نه با عقلانیت اجتماعی و شایستگی و مهارت خود، پس آن را به سادگی رها نخواهد کرد»[۱].
۱- جنگ ایران و عراق وعلل آن
در این بخش، بسترهای ایدئولوژیک و سیاسی جنگ و علل طولانی شدن آن مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا ایدئولوژی انقلاب ایران و تاثیر آن بر سرکوب در داخل کشور و تخاصم در سیاست خارجی مورد تحلیل قرار گرفته است، آنگاه علل سیاسی و امننیتی آغاز جنگ وارسی شده است و بالاخره در قسمت پایانی این بخش علل طولانی شدن جنگ تحلیل شده است.
۱-۱- ایدئولوژی انقلاب ایران و تاثیر آن بر سرکوب در داخل و تخاصم در خارج
انقلاب ایران به دلیل مشارکت تودههای وسیع ساکن درشهرهای بزرگ و غافلگیری رژیم پهلوی و دوستان غربی آن، زودتر از آنچه تصور میشد به پیروزی رسید. به همین دلیل، بعد از پیروزی، اتحاد موقت و همدلی شخصیتها و احزاب ناهمگونی که به رهبری آیتاله خمینی برای سرنگونی رژیم شاه، «ید واحده» شده بودند، به سرعت جای خود را به تنازع میان آنها داد. خصلت بارز سالهای اول انقلاب ایران عبارت بود از مبارزه بیامان و خشن میان احزاب و گرایشات مختلف فکری، برای کسب قدرت سیاسی. در آن سالها، نه تنها حزب توده، سازمان فداییان خلق ایران و جبهه ملی سرکوب و ازعرصه سیاسی کشور حذف شدند؛ بلکه تنش میان سه جریان فکری اسلامی نیز بالا گرفت. این گرایشات را میتوان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
یکم- رویکرد مهدی بازرگان، بنیصدر و آیتاله شریعتمداری که خواهان ایجاد دموکراسی پارلمانی تحت هدایت ارزشهای اخلاقی اسلام بودند،
دوم- رویکرد مجاهدین خلق که در پی ایجاد گونهای از «سوسیالیسم اسلامی» بودند و بالاخره،
سوم- رویکرد آیتاله خمینی و روحانیون حامی ایشان از جمله بهشتی، هاشمی رفسنجانی و آیتاله منتظری، که در پی تاسیس حکومت ولایت فقیه بودند.
سرکوب شورش مردم تبریز(دراسفند ۱۳۵۸) و ممنوع کردن فعالیت حزب جمهوری خلق مسلمان، حمله به سفارت امریکا و گروگان گیری دیپلماتهای آن کشور (در ۱۳ آبان ۱۳۵۸) و بدنبال آن استعفای دولت موقت(در ۱۴ آبان ۱۳۵۸)، توطئه کودتای پایگاه هوایی نوژه (در تیرماه ۱۳۵۹)، برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری(در اول تیر ماه ۱۳۶۰)، انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی(در ۷ تیر ۱۳۶۰)، ترور رجایی و باهنر در دفتر نخست وزیری (در ۸ شهریور ۱۳۶۰) را میتوان در چارچوب همین مبارزه برای کسب هژمونی سیاسی، مورد تحلیل قرار داد. میدانیم که روحانیت مبارز به رهبری آیتاله خمینی، پیروز این نبردها بود[۲]. گرچه حمایت بیچون چرای خیل عظیم تودههای مردم از رهبر فرهمند انقلاب، در این پیروزی نقش اصلی را داشت؛ بیتردید، گروگان گیری دیپلماتهای امریکایی و جنگ طولانی ایران و عراق، به واسطه نقشی که در بسیج تودهها داشتند، موجب تسهیل پیروزی سیاسی گرایشات رادیکال شدند.
تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی در آذر سال ۱۳۵۸، پیروزی بزرگی برای رهبر انقلاب و گرایشات انقلابی مذهبی درون حاکمیت بود. در قانون اساسی به موازات به رسمیت شناختن دولت نوین، ولایت فقیه نهادینه شد و بدین ترتیب بستر حقوقی لازم برای ادامه تعارض مزمن سیاسی میان ارکان دولت نوین (بوروکراسی، قوه مقننه، ارتش ونهادهای آموزشی نوین) و ارکان نهاد ولایت فقیه ( قوه قضاییه، سپاه پاسداران، حوزههای علمیه و موسسات اقتصادی، فرهنگی و مذهبی متعدد تحت نظر رهبری)، فراهم شد. در دهه اول انقلاب، تودههای فقیر شهری، اصناف، بازاریان و روحانیان انقلابی، تحت رهبری فرهمندانه آیتاله خمینی، ستون فقرات حکومت پوپولیستی یا دیکتاتوری تودهها را در ایران تشکیل میدادند.
بدین ترتیب در سایه انقلاب ایران، گروهی از روحانیون به قدرت سیاسی دست یافتند که رسالت خود را بازگشت به جامعه آرمانی صدر اسلام و بر پایی «مدینه النبی» برای «امت اسلامی» میدانستند. این گروه برای تحقق جامعه آرمانی خود، مبارزه با همه نهادها و مظاهر مادی و معنوی مدرنیته غربی را در سطح ملی و بین الملی در دستور کار خویش قرار دادند. بیگانگی و بیزاری حاکمان جدید از مظاهر، مفاهیم و نهادهای مدرنیته، لاجرم به کین توزی و خصومت مزمن آنان با جامعه مدنی و سبک زندگی غربی در داخل و قدرتهای صنعتی غرب و حامیان منطقهای آنان در خارج از مرزهای ملی انجامید. بیتردید شاکله فکری روحانیونی که به قدرت دست یافته بودند به شدت تحت تاثیر منافع صنفی آنان تکوین یافته بود. اما این افکار برای پسند تودهها در لفافه ایدئولوژی اسلام سیاسی و مردمسالاری دینی، عرضه میشد.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی به تاسی از تعالیم اسلام سیاسی، بر بنیاد مخالفت با نظامهای حاکم (سرمایه داری و کمونیسم)، مخالفت با رژیمهای سلطنتی و دیکتاتوریهای حاکم در کشورهای عربی خاورمیانه و صدور انقلاب به این کشورها قرار گرفت. بدیهی است که با اتخاذ این سیاست راهبردی، دیپلماسی نمیتوانست به عنوان وسیلهای برای تحقق همزیستی مسالمت آمیز در میان هویتهای ملی مستقل و متفاوت جایی داشته باشد[۳]. اگر رفاه مردم و امنیت ملی بر صدور انقلاب اولویت میداشت، جمهوری اسلامی حتی الامکان تلاش میکرد، اختلافات سیاسی و مرزی خود را با دولت عراق از طریق مذاکرات سیاسی و در نهایت مراجعه به نهادهای بینالمللی حل و فصل کند و جنگ بویژه با توجه به تزلزلی که در فرماندهی ارتش بوجود آمده بود و تصفیههای گسترده در آن، آخرین گزینه قابل انتخاب میبود.
گفتنی است که در اوائل پیروزی انقلاب، کشورهای ذینفع در خاورمیانه و کشورهای عربی خلیج فارس از سیاست خارجی خصمانه جمهوری اسلامی به شدت نگران بودند و بیثباتی درعرصه سیاست داخلی و تضعیف قدرت اقتصادی و نظامی کشور، آنها را وسوسه میکرد تا در جهت تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی گام بردارند.
بیاطلاعی مسئولان تراز اول نظام از قواعد و پیچیدگیهای مناسبات بین المللی، عدم درک اهمیت وابستگی اقتصادی متقابل کشورها در نظام جهانی و غفلت از اهمیت صلح و ثبات سیاسی برای رشد و رفاه اقتصادی آحاد جامعه، آنها را به دام جنگ با عراق افکند. همین بیخبری و کم بها دادن به درد و رنج ناشی از جنگ برای مردم و پیامدهای زیانبار آن بر رفاه عمومی، سبب شد آنها بعد از فتح خرمشهر تصمیم مناسبی برای توقف جنگ اتخاذ نکنند و برای۶ سال دیگر بدون کسب پیروزی در خور توجه به درگیریهای مسلحانه با عراق ادامه دهند.
بعد از درگذشت رهبر انقلاب ایران، توازن جدیدی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت شکل گرفت. بدین معنی که سپاه پاسداران پای به عرصه سیاست گذاشت و در ائتلاف نا نوشته با محافظه کاران مذهبی که در قدرت سیاسی دست بالا را داشتند، پیمان اخوت بست. پیامد موازنه جدید قدرت این بود که جمهوریت نظام اسلامی بتدریح تضعیف شد و نظام از آرمانهای مندرج در قانون اساسی بویژه اصل حاکمیت مردم فاصله گرفت و نیروهای نظامی و اطلاعاتی بتدریج نقش فرادست را در حکومت پیدا کردند. در دوره ریاست جمهوریهاشمی رفسنجانی، سپاه مجوز ورود به عرصه فعالیتهای اقتصادی را دریافت کرد؛ در دوره اصلاحات، سپاه آشکارا از نهادهای غیر انتخابی در قدرت حمایت کرد و در دوره احمدی نژاد با نامزد کردن کادرهای خود برای نمایندگی مجلس و انتصاب وزرا، عملا ارکان اصلی دولت رسمی و منتخب را به دست گرفت. در نهایت، تشدید مخاصمات بینالمللی نظام از نیمه دوم دهه هشتاد شمسی منجر به وضع تحریمهای بینالمللی علیه ایران شد و برآورده نشدن انتظارات قدرتهای بزرگ از برجام، موجب بیرون رفتن امریکا از این توافق و بازگشت تحریمها از سال ۱۳۹۷ گردید (همانجا).
بی سبب نیست که در دهه چهارم انقلاب نیز مانند دهه اول، شاهد انقباض اقتصاد ایران، افزایش نرخ تورم و گسترش فقر عمومی و نابرابری در کشور بودهایم. بیتردید میتوان گفت امروزه جایگاه عقب مانده ایران در اقتصاد جهانی، محصول جهان بینی و پراتیک سیاسی رهبران و مسئولانی است که در این مدت بر ایران حکمرانی کردهاند. گفتنی است که متاسفانه راه طی شده جمهوری اسلامی در ۱۲ سال اخیر کم و بیش در راستای راه طی شده در دهه اول انقلاب بوده است.
۱-۲ – علل سیاسی و امنیتی آغاز جنگ
در اواخر دهه ۱۹۶۰ بریتانیا تمایل خود را به خروج از خلیج فارس اعلام کرد و بدین ترتیب تغییرات ژئوپلیتک مهمی را در منطقه رغم زد. بدنبال خروج بریتانیا از منطقه، مناقشات دیر پای مرزی ایران و عراق تشدید شد و در سراسر دهه ۷۰ میلادی، به منبع تنش در مناسبات دو کشور تبدیل گردید. با مواجه شدن رژیم بعثی عراق با بیثباتی سیاسی در داخل، صدام حسین موافقت کرد در ازای توقف دخالت ایران در عراق، از ادعاهای ارضی آن کشور در اروند رود دست بردارد و بالاخره در سال ۱۹۷۵ با اکراه درالجزیره قرار دادی را با شاه ایران در این خصوص امضا کرد.
اما انقلاب ایران توافقنامه سال ۱۹۷۵ را زیر سئوال برد. همزمان با مداخلات ایران در امور داخلی عراق، برخوردهای مرزی موردی دو کشورافزایش مییافت. رهبران جمهوری اسلامی ایران تمایل خود را برای صدور الگوی انقلاب به عراق اعلام میکردند. آیتاله خمینی معمار ایدئولوژیک انقلاب ایران، در دوره تبعید خود در مخاطبانی را برای عقاید خود در عراق پیدا کرده بود. در ماه آوریل ۱۹۸۰ طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق از تروری که توسط شیعیان طرفدار انقلاب ایران طراحی شده بود، جان به در برد. همزمان با آن دولت جدید ایران که در آن زمان با ایالات متحده بر سر گروگان گیری در سفارت امریکا در تهران تنش داشت، در انزوا و بینظمی داخلی به سر میبرد و نیروهای مسلح منظم آن تضعیف شده بود. صدام که معاهده سال ۱۹۷۵ با ایران را یک جانبه میدانست، این موقعیت را مغتنم شمرد و معاهده مزبور را ملغی اعلام کرد. او ادعاهای دیگری از جمله حق تعیین سرنوشت اعراب خوزستان و صرفنظر کردن ایران از مالکیت جزایر سه گانه خلیج فارس را نیز مطرح کرد[۴].
جنگ در پی تنشهای مرزی طولانی و نگرانی عراق از شورش شیعیان سرکوب شده در جنوب آن کشور، با تجاوز عراق به ایران در ۲۶ شهریور سال ۱۳۵۹ آغاز شد. صدام حسین امید داشت با بهره برداری از هرج و مرج بعد از انقلاب و با حمله غافلگیرانه، به سرعت در حاک ایران پیشروی کند. اما؛ ارتش عراق پیشرفت محدودی در ایران داشت و در ظرف چندین ماه ناگزیر به عقب نشینی از متصرفات قبلی خود شد و ایران در ژوئن سال ۱۹۸۲ تقریبا همه اراضی اشغالی را باز پس گرفت. درشش سال بعد، ایران در وضعیت حمله بود و به رغم تقاضای آتش بس توسط شورای امنیت سازمان ملل، مخاصمات طرفین تا ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۷ ادامه یافت.
در این جنگ، اسلام شیعه انقلابی ایران و ناسیونالیسم عربی عراق نقش محوری داشتند. ابتدا دولت عراق از انقلاب ایران حمایت کرد و اعلام کرد که دولت عراق و انقلابیون ایران دشمن مشترکی به نام شاه داشتند که در پی انقلاب ایران سرنگون شد. به همین دلیل در خواست آیتاله خمینی از شیعیان عراق در ژوئن سال ۱۹۷۹ برای سرنگون کردن رژیم بعثی در بغداد با شگفتی مواجه شد. در ۱۷ جولای ۱۹۷۹، به رغم درخواست رهبر انقلاب ایران، رئیس جمهور عراق صدام حسین در یک سخنرانی از انقلاب ایران تمجید کرد و در خواست کرد مناسبات دوستانهای میان دو کشور بر پایه عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر شکل گیرد. زمانی که رهبر انقلاب ایران ژست دوستانه صدام را نادیده گرفت و درخواست خود برای یک انقلاب شیعی در عراق را تکرار کرد، رژیم عراق به شدت نگران شد. در بغداد نظام جدید اسلامی به عنوان یک تهدید حیاتی غیر منطقی برای رژیم بعثی تلقی میشد. چون رژیم بعثی به رغم ماهیت سکولار آن، اکثرا توسط اعراب سنی اداره میشد و در آن رژیم، اکثریت شیعیان عرب همراه با اقلیت کردها طبقه پستتر تلقی میشدند؛ چنین برداشتی دور از انتظار نبود. مهمتر از این، صدام حسین به شدت علاقمند بود که عراق را به یک قدرت منطقهای قوی تبدیل کند. تصرف موفقیت آمیز استان خوزستان ایران، موجب افزایش ذخایر نفتی عراق میشد و عراق به قدرت مسلط منطقه خاورمیانه تبدیل میشد. با توجه به افتادن ایران به ورطه هرج و مرج، احتمال این که عراق بتواند استان خوزستان را با ذخایر غنی نفتی آن تصرف کند، چنان خوب به نظر میرسید که صدام نمیتوانست از آن صرفنظر کند.
در سالهای ۱۹۸۰-۱۹۷۹، عراق از رونق نفتی سود برد و توانست با کسب ۳۳ میلیارد دلار، توان مالی مناسبی برای افزایش مخارج نظامی و غیر نظامی خود به دست آورد. صدام در موقیعتهای مختلف تلاش میکرد فتح اسلامی ایران را تبلیغ کند. برای مثال در۲ آوریل ۱۹۸۰، حدود ۶ ماه قبل از آغاز جنگ، در سخنرانی خود در دانشگاه مستنصریه بغداد شکست ایران را با شکست آن در جنگ قادسیه در سده هفدم میلادی مقایسه کرد و گفت: “برادران، بنام شما و از طرف عراقیها و اعراب، همه جا به آن ایرانیهای بزدل و کوتولهای که سعی میکنند انتقام قادسیه را از ما بگیرند میگویم که روح قادسیه و همینطور خون و شرف مردمانی که حامل پیام آن بودهاند، عظیمتر از تلاشهای آنان است”.
آیتاله خمینی به نوبه خود اعتقاد داشت، مسلمانان، بویژه شیعیان ستمدیده عراق، عربستان سعودی و کویت میتوانند و باید رفتار ایرانیان را سرمشق خود قرار دهند و به عنوان جمهوری متحده اسلامی بر علیه دولتهای خود به پا خیزند. خمینی و انقلابیون اسلامی ایران رژیم سکولار و ناسیونالیست بعثی عراق را به عنوان یک رژیم غیر اسلامی و نماینده شیطان میدانستند و از مردم عراق میخواستند آن را سرنگون کنند. در ۱۹۸۰-۱۹۷۹، در مناطق شیعهنشین عراق شورشهای ضد بعثی وجود داشت و دولت ایران از مبارزان شیعهای که برای انقلاب اسلامی در کشور خود تلاش میکردند، حمایت میکرد. تنها در ماه آوریل سال ۱۹۸۰، تعداد ۲۰ مقام بعثی توسط مبارزان شیعه ترور شدند. در خواستهای مکرر برای سرنگونی رژیم بعثی عراق و حمایتی که جمهوری اسلامی از گروههای شیعه عراق به عمل میاورد، صدام حسین را به نحو روز افزونی به این نتیجه رساند که رژیم ایران یک تهدید حیاتی است که اگر نادیده گرفته شود، روزی ممکن است او را سرنگون کند. در آوریل ۱۹۸۰ محمد باقر صدر و خواهرش امینه حیدر (که به بنت الهدا معروف بود) به عنوان بخشی از سرکوب فعالان شیعه عراقی به دار آویخته شدند. به دار آویختن معروفترین آیتاله عراق در جهان شیعه با اندوه و خشم مواجه شد. از ماه مه سال ۱۹۸۰ برخوردها در مرز ایران و عراق به واقعه روزمره تبدیل شده بود. در همان زمان در ایران سرکوب جدی افسران ارتش (از جمله چندین مورد با دستور صادق خلخالی، قاضی شرع انقلاب) و کمبود قطعات یدکی ساخت امریکا، ارتش ایران را که زمانی قدرتمندترین نیروی نظامی منطقه بود، زمینگیر کرده بود. بین فوریه تا سپتامبر ۱۹۷۹، دولت ایران ۸۵ ژنرال ارتش را تیرباران کرد و تعداد زیادی از فرماندهان ارتش را بازنشسته کرد. تا سپتامبر ۱۹۸۰، تعداد ۱۲۰۰۰ افسر ارتش پاکسازی شدند. این پاکسازی به افت شدید توان عملیاتی ارتش ایران انجامید. در آستانه جنگ، بخش عمده ارتش ایران مشتمل بر شبه نظامیان متعهدی بود که تسلیحات مناسب در اختیار نداشتند. همچنین ایران در اروند رود فاقد امکانات دفاعی لازم بود[۵].
گزارش مورخ ۹ دسامبر ۱۹۹۱دبیر کل سازمان ملل صراحتا بیانگر آن است که عراق شروع کننده جنگ بوده و با ” تجاوز خود علیه ایران”، امنیت بینالمللی و صلح را به مخاطره انداخته است.
۱-۳- جنگ هشت ساله
در شهریور ۱۳۵۹ تنش بین ایران و عراق از زد و خوردهای مرزی فراتر رفت. در ۲۶ شهریور صدام قرارداد الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیونی پاره کرد و چند روز بعد در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) تجاوز به خاک ایران را از مرزهای غرب و جنوب غرب آغاز کرد.
جنگ عراق با ایران که در ایران با نام “جنگ تحمیلی” یا “دفاع مقدس” و در عراق با نام “قادسیه صدام” شناخته میشد، نزدیک به هشت سال به طول انجامید. در روز اول جنگ، درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیر نظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی آن کشور در تمام مرزها، به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف خاتمه یافت.
در طول جنگ ثابت شد که پیروزی هر یک از دو کشور موجب بر هم خوردن ثبات و توازن قوا در منطقه خواهد شد. به همین دلیل ابر قدرتها کوشیدند تا هیچکدام از این دو کشور پیروز نشوند و هر دو را با زخمهایی عمیق و طولانی رها کردند. عراق از بعد نظامی با استفاده از عنصر غافل گیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله خرمشهر را اشغال کند. در واقع در زمان حمله عراق، ارتش ایران آمادگی رزمی نداشت و نیروهای منظم سپاه پاسداران ایران تازه در حال شکل گیری بودند. اما در سالهای دوم و سوم جنگ، نیروهای مسلح ایران موفق شدند، بیشتر مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد سازند و از سال ۱۳۶۳ جنگ را به داخل خاک عراق بکشانند. ایران در سال۱۳۶۴ طی عملیات والفجر ۸ موفق به تصرف فاو یکی از مهمترین بنادر صدور نفت عراق شد و در ۸ ژانویه ۱۹۸۷ عملیات عظیمی به نام کربلای ۵ را برای تصرف بصره (دومین شهر بزرگ عراق) انجام داد. اما این عملیات ناکام ماند و در جریان آن ۴۵ هزار سرباز ایرانی و ۲۰ هزار عراقی کشته شدند.
ایران در ۲۶ فوریه این عملیات را متوقف کرد و در شرایطی که بن بست نظامی در جبهه جنوبی جنگ کامل شده بود، جنگ نفتکشها با حملات دو طرف به سوی کشتیهای غیرنظامی در خلیج فارس به اوج خود رسید. کشتیهای کویتی یکی از اهداف مورد علاقه ایران بودند. حملات نیروهای ایران به نفتکشهای شوروی و آمریکا که در خدمت دولت کویت بودند و حمله غافل گیرانه یک جنگنده عراقی به کشتی جنگی آمریکایی که به آسیب شدید ناوچه “یواساس استارک” و مرگ ۳۷ سرباز آمریکایی انجامید، کشتیرانی بینالمللی را در معرض خطر قرار داد و زمینه مداخله بیشتر هر دو ابرقدرت را فراهم کرد. به طوری که هر دو از قطعنامههای شورای امنیت که از دو طرف درخواست آتشبس داشت، حمایت کردند.
در سال چهارم و پنجم جنگ، ارتش عراق بهطور گسترده ازجنگ افزارهای شیمیایی علیه کردهای عراق و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. همچنین دو طرف در مقاطعی اقدام به بمباران و موشک باران شهرها و اهداف غیر نظامی کردند که در این مورد نیز عراق همواره پیش قدم بود. درگیریها برای مدتی در اواخر جنگ به خلیج فارس کشیده شد و طی آن تعداد زیادی سکوی نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکش با پرچم کشورهای گوناگون آسیب دیدند.
شوروی یکی از دو ابرقدرت آن دوران از سال ۱۹۸۰ تأمین تسلیحات نظامی هر دو کشور را متوقف کرده بود؛ اما از سال ۱۹۸۲ به منبع اصلی عراق برای خرید سلاحهای پیشرفته تبدیل شد. آمریکا نیز در سال ۱۹۸۵ در جریان مذاکراتی پنهانی(ایران کونترا)، اقدام به فروش سلاح به ایران کرد. امریکا در اواخر جنگ به شکل مستقیم وارد درگیری با ایران شد. از سوی دیگر کشورهای سوریه، کره شمالی و لیبی نیز از ایران حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی میکردند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در کل ۸ قطعنامه در این خصوص صادر کرد که همگی به جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رد شد. در دو سال پایانی جنگ، هم ارتش صدام تا دندان مسلح شده بود و قدرت نیروی زرهی و هوایی آن افزایش یافته بود و هم مشکلات اقتصادی ایران حادتر شده بود و تمایل مردم برای حضور داوطلبانه در جبههها رو به کاهش بود. مقامات واقع بین ایران به این نتیجه رسیده بودند که دیگر ادامه جنگ مقدور نیست و برای حفظ نظام ناگزیر باید با آتش بس در جنگ موافقت میکردند. به همین دلیل ایران در سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت.
بهار سال ۱۳۶۷ برای ایران سال خوبی نبود. همه به کمک صدام حسین شتافته بودند و او با تجهیزات نظامی کامل و استفاده از هر نوع جنگ افزاری شکستهایی را به نیروهای ایران وارد آورد. گفتنی است که سازمان مجاهدین خلق که بعد از سرکوب سال ۱۳۶۰ و فرار بنی صدر و رجوی به پاریس بخش بزرگی از نیروهای خود را به اردوگاه اشرف در عراق انتقال داده بود، در طول جنگ پیوسته با ارتش عراق بر علیه جمهوری اسلامی همکاری میکرد، در سال ۱۳۶۷ با توجه به ضعف نیروهای رزمی جمهوری اسلامی، به صرافت افتاد در جنگ به طرفداری از کشور متجاوز، مشارکت فعال تری داشته باشد. بهمین جهت در هشتم فروردین ۱۳۶۷، ارتش مجاهدین و ارتش عراق به فکه حمله آوردند. مجاهدین خلق در ۲۸ خرداد ۶۷ با همکاری ارتش صدام “عملیات چلچراغ” را در منطقه مهران و دهلران انجام دادند و مهران که در کنترل ارتش ایران بود، سقوط کرد. صدام حسین در هشتم تیر ۶۷ طی یک سخنرانی گفت به دست ایرانیها جمهوری اسلامی را نابود خواهد کرد و افزود:”قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران موید این سخن میباشد... بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین طور ناظر پیوستن مردم ایران به صفوف آنها خواهید بود.[۶]”
در ۳۱ تیرماه سال ۱۳۶۷، مسعود رجوی کلیه نیروهای سازمان را در سالن اجتماعات اشرف جمع کرد و طی یک سخنرانی مفصل آغاز “عملیات فروغ جاویدان” و برنامه “فتح تهران” را اعلام کرد. ساعت ۴ بعد از ظهر روز سوم مرداد ماه سال۱۳۶۷، تهاجم سازمان به ایران آغاز شد. همزمان عراق در کلیه جبههها ایران را مورد تهاجم قرار داد تا نیروهای سازمان به راحتی از مرزهای بینالمللی عبور کنند. به همین دلیل، نیروهای سازمان مجاهدین خلق بدون درگیری پس از عبور از شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب، در ساعت ۳۰/۹ همان شب شهر اسلام آباد را به تصرف در آوردند. در روز پنجم مرداد، نیروهای سازمان تهاجم به سمت باختران را آغاز کردند. درگیریها به شدت ادامه داشت و از صبح روز ششم، عقب نشینی نیروهای سازمان آغاز شد (همانجا).
بالاخره در روز هفتم، نیروهای مجاهدین تحت فشار نیروهای مسلح ایران که با عملیات مرصاد پای به عرصه مقابله گداشته بودند، به طور کامل به داخل مرزهای عراق رانده شدند. مطابق گزارشهای رسمی سازمان، ۱۳۰۴ تن از نیروهای آنان در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند و ۱۵۰۰ تن از آنها مجروح گردیدند. روشن است که طی این عملیات تعداد زیادی از نیروهای ارتش و سپاه و بسیج نیز کشته و زخمی شدند.
هاشمی رفسنجانی در روز هشتم مرداد مینویسد:« تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده برآنها خیلی عمیق است. یکصد و بیست تانک زرهی دجله، شصت نفربر و ششصد خودرو دیگر، حدود پنج هزار رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی » که هفتاد درصد آن منهدم شد.
به گفته رجوی، زندانیان سیاسی مجاهدین خلق از عملیات فروغ جاویدان اطلاع داشتند و قرار بود بعد از آزادی از زندانهای جمهوری اسلامی به آنها به پیوندند. فرمان آیتاله خمینی بعد از عملیات مجاهدین مبنی بر محاکمه مجدد زندانیان سیاسی در بند و تعیین اشد مجازات برای کسانی که بر سر مواضع قبلی خود بودهاند، ظاهرا در ارتباط با این موضوع صادر شده بود[۷].
۱-۴- چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه یافت
تصرف خرمشهر، که در سوم خرداد ۱۳۶۱ و در جریان عملیات بیت المقدس صورت گرفت، بزرگترین پیروزی نظامی ایران در جریان جنگ هشت ساله بود. با انجام این عملیات، ایران موفق شد بیشتر اراضی اشغال شده از سوی عراق را بازپس گیرد و خود را در موقعیت کاملا مسلط نظامی و سیاسی قرار دهد. مخالفان ادامه جنگ چنین استدلال میکنند که بیش از ۶۰ درصد شهدای جنگ بعد از فتح خرمشهر به خاک افتادند. جنگ شهرها و جنگ نفتکشها در همین دوره رخ داد و حدود ۱۶ هزار نفر در جنگ شهرها کشته شدند. حمله امریکا به تاسیسات نفتی و نیروی دریایی ایران در همین دوره رخ داد. اما در مقابل این لطمات ویرانگر، ایران فتوحات نظامی نمایانی نداشته است. در ۳۵ سالی که از پایان جنگ ایران و عراق میگذرد، مسئولان و فرماندهان جنگ دلایل خود را در مورد ادامه جنگ بعد از بازپس گیری خرمشهر به کرات و با ادله متفاوت توضیح دادهاند.
به گفته آیت الله منتظری در جلد اول کتاب خاطرات خود (ص ۵۸۹) بعد از آزادی خرمشهر، “نیروها به خصوص ارتش” انگیزه کمتری برای ادامه جنگ داشتند، چون میگفتند “ما تا حالا جنگ کردیم که دشمن را از کشورمان بیرون کنیم ولى حالا اگر بخواهیم در خاک عراق برویم این کشورگشایى است”. آقای منتظری میافزاید: “روى همین اصل هم من همان وقت پیغام دادم که هر کارى مى خواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست.”
ظاهرا رهبر انقلاب هم در مورد ادامه جنگ بعد از خرمشهر تردید داشته است. حدود یک هفته بعد از مرگ احمد خمینی، روزنامه جمهوری اسلامی در ۴ فروردین ۱۳۷۴ متن گفتگوی منتشر نشدهای از او را که در سال ۱۳۷۰ انجام شده بود، منتشر کرد. در آن مصاحبه، برای اولین بار از تردیدهای پدرش در ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر سخن گفته بود. شیخ احمد خمینی در آن مصاحبه،، تاکید کرده بود: “امام معتقد بودند بهتر است جنگ تمام شود؛ اما مسئولان جنگ گفتند ما باید تا کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و میگفتند... اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر... تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطهای خاص ادامه بدهیم و الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.”
زمانی که در سال ۱۳۸۱ کتاب خاطرات اکبرهاشمی رفسنجانی منتشر شد، در بخشی از آن در مورد موضع رهبر انقلاب راجع به ادامه جنگ روایتی آمده بود که با گفتههای احمد خمینی اندکی تفاوت داشت. آقای رفسنجانی نوشته بود که آیت الله خمینی مخالف ادامه جنگ بعد از عملیات بیت المقدس نبوده ولی با ورود به خاک عراق بعد از آزادسازی خرمشهر مخالفت کرده است.
آقای رفسنجانی در کتاب خاطرات سال۱۳۶۱، در مورد جلسه تصمیم گیری مسئولان برای ادامه جنگ نوشته است: “فرماندهان نظامی با حضور ما با امام بحث کردند و کارشناسانه ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست. دشمن در جاهای زیادی در خاک ما است و اگر مطمئن بشود که نظام ما به خاک او وارد نمیشود یا ورود جزئی خواهد داشت، نه امتیازی خواهد داد و نه از نقاط حساس بیرون خواهد رفت و هر وقت آمادگی پیدا کرد در خاک ما پیشروی میکند و با این استدلال امام را قانع کردند.” (ص ۱۳۷).
آقای رفسنجانی در گفتگویی با جعفر شیرعلی نیا نویسنده کتاب “روایتی از زندگی و زمانه آیت الله اکبرهاشمی رفسنجانی” (که در سال ۱۳۹۵ منتشر شد) میگوید در آن دو جلسه بیشتر نظامیها صحبت کردند و مشخصا، قاسمعلی ظهیرنژاد رئیس وقت ستاد مشترک ارتش و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه استدلالهای خود را در مورد ورود به خاک عراق توضیح دادند.
به گفته سردار علایی اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه در مصاحبه خرداد ۱۴۰۲ با روزنامه شرق: « گرچه نظر ابتدایی امام خمینی بر این بود که در ادامه جنگ، عبور از مرز صورت نگیرد، ولی پس از برگزاری دو جلسه شورای عالی دفاع[۸] و با استدلالهای انجام شده، بالاخره ایشان پذیرفتند که در ادامه جنگ، شرط عدم عبور قوای ایران از مرز برداشته شود. ولی شرط کردند که قوای ایران فقط در جاهایی از مرز عبور کنند و وارد خاک عراق شوند که مردم آن کشور آسیب نبینند.».
از گفتههای ضد و نقیض فوق میتوان نتیجه گرفت که ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، حاصل تصمیم جمعی مسئولان نظام بود و آیتالههاشمی رفسنجانی با تایید نظر فرماندهان نظامی به وضوح در متقاعد کردن رهبر انقلاب به ادامه جنگ نقش اصلی را داشته است[۹]. این فرماندهان بعد از باز پس گرفتن خرمشهر چنان اعتماد به نفسی پیدا کرده بودند که اعتقاد داشتند پیروزیهای نظامی بزرگ، در خارج از مرزهای ایران نیز قابل تکرار است. یکی از نشانههای قابل تامل این اعتماد به نفس، تصمیم فرماندهان به اعزام نیرو به لبنان بعد از حمله اسرائیل به آن کشور بود که دو هفته بعد از آزادسازی خرمشهر صورت گرفت. بعد از حمله اسرائیل به لبنان، با تصویب مسئولان در جلسه شورای عالی دفاع، هیاتی به سرپرستی محمد سلیمی وزیر دفاع ومحسن رضایی فرمانده سپاه به سوریه رفتند تا راههای کمک به ارتش آن کشور را در لبنان بررسی کنند. اما به فاصله اندکی، دو گردان از نیروهای سپاه و ارتش برای شرکت در جنگ راهی سوریه شدند که بعدا معلوم شد بدون اطلاع آیتاله خمینی بوده است.
علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش در کتاب “ناگفتههای جنگ” (ص ۳۱۷) مینویسد وقتی فرماندهان نظامی گزارش اعزام نیرو به سوریه را به آیت الله خمینی دادهاند با واکنش تند او مواجه شده اند: “فرمودند این نیروهایی که بردید آنجا، اگر خون از دماغشان بیاید، من مسئولیتش را قبول نمیکنم، بگویید سریع برگردند.” به دستور رهبر انقلاب، نیروهای نظامی اعزامی به ایران برگشتند و تنها بخشی از آنها ماندند تا نیروهای حزبالله را آموزش دهند.
شگفت آور این است که در آن زمان هیچ یک از مسئولان تراز اول کشور نیازی به دانستن نظرات کارشناسی متخصصان حقوق بین الملل، سیاست خارجی و کارشناسان مالی و اقتصادی، احساس نمیکردند و صرفا به توصیههای فرماندهان جنگ و شورایعالی دفاع اکتفا کردند که برخی از آنان فاقد تحصیلات کلاسیک نظامی بودند و در سالهای ادامه جنگ، سو مدیریت آنان بر ملا شد و موجب خشم و نارضایتی رهبر انقلاب گردید.
در چنین فضایی بود که نیروهای ایران، کمتر از دو ماه پس از فتح خرمشهر، نخستین عملیات زمینی خود برای فتح بصره را انجام دادند. عملیات رمضان، از ۲۲ تیر تا ۷ مرداد ۱۳۶۱ انجام شد و فرماندهان تصور میکردند که با شروع عملیات، مردم عراق هم به کمکشان خواهند آمد. بر همین مبنا بود که آیتاله خمینی با انتشار پیامی برای مردم عراق “تکلیف اسلامی و میهنی” آنها را در این دانست که علیه دولت خود شورش کنند. پیام رهبر جمهوری اسلامی، طبیعتا تاثیری بر عراقیها نمیگذارد و اکبرهاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۱ خود، نقل میکند که احمد خمینی در دیدار با او، از این که بعد از پیام آیتاله خمینی به مردم عراق “موجی ایجاد نشده” ابراز نگرانی کرده است (ص ۱۲۷). به هر ترتیب، عملیات رمضان، که مدت کوتاهی بعد از فتح خرمشهر انجام گرفت، به بزرگترین شکست نظامی ایران ( تا آن زمان) تبدیل شد.
قابل انکار نیست که محاسبات اشتباه بسیاری از فرماندهان و سیاستمداران ایران در مورد توانایی جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ، از مقطعی مشخص به شکستهای فاجعه باری منجر شده است. به عنوان نمونه، اگر ایران قطعنامه ۵۹۸ را تنها یک سال زودتر (یعنی در همان زمانی که صادر شد) قبول میکرد، میتوانست جنگ را در شرایطی به پایان ببرد که هنوز مناطق مهمی از خاک عراق و از جمله فاو و مجنون را در اختیار داشت و به وضعیتی نرسیده بود که ( به قول سعید قاسمی از فرماندهان میانی سپاه)« ۶۰ درصد زمینهایی را که ظرف ۸ سال گرفته بود، طِی سه شب از دست بدهد[۱۰]».
مدافعان ادامه جنگ، این موضوع را مسکوت گذاشتهاند که ایران در سال ۱۳۶۷، جنگ را در حالی به پایان برد که نه تنها کوچکترین امکانی برای مجازات رئیس جمهور عراق یا دریافت غرامت از آن کشور نداشت، بلکه برخلاف مقطع آزادی خرمشهر، در موضع ضعف قرار گرفته بود و همچنان بخشهایی از خاک ایران در تصرف نیروهای عراقی بود. اگر حمله عراق به کویت پیش نمیآمد عراقیها به راحتی این مناطق را واگذار نمیکردند.
در شروع مخاصمه، عراق مزیت روشنی در زمینه تعداد تانک داشت؛ اما از نظر توپخانه دو کشور برابر بودند. با ادامه جنگ عراق از نظر تسلیحاتی دست بالا را پیدا کرد. ایران در آغاز جنگ از نظر نیروی هوایی برتری داشت. اما ایالات متحده و بریتانیا در طول هشت سال جنگ، تسلیحات نظامی به عراق فروختند. دادههای مندرج در جدول (۱) بیانگر تفوق قدرت تسلیحاتی عراق در سالهای پایانی جنگ است.
شرح | ایران | عراق |
---|---|---|
تعداد تانکها در ۱۹۸۰ | ۱۷۴۰ | ۲۷۰۰ |
تعداد تانکها در ۱۹۸۷ | ۱۰۰۰ | ۴۵۰۰ |
تعداد هواپیماهای جنگی در سال ۱۹۸۰ | ۴۴۵ | ۳۳۲ |
تعداد هواپیماهای جنگی در سال ۱۹۸۷ | ۶۵ | ۵۰۰ |
تعداد هلی کوپترها در سال ۱۹۸۰ | ۵۰۰ | ۴۰ |
تعداد هلی کوپترها در سال ۱۹۸۷ | ۶۰ | ۱۵۰ |
تعداد توپها در سال ۱۹۸۰ | +۱۰۰۰ | ۱۰۰۰ |
تعداد توپها در سال ۱۹۸۷ | +۱۰۰۰ | +۴۰۰۰ |
جدول ۱- ناترازی قوای ایران و عراق در جنگ ۱۹۸۷-۱۹۸۰
۲- خسارتهای جنگ
در این بخش ابتدا خسارتهای انسانی جنگ بر اساس آمارهای رسمی دولت ایران با ارجاع به تعداد کشتهها، مصدومان و بیجا شدگان برآورد شده است. آنگاه به خسارتهای وارده به صنعت نفت ایران توجه شده است. در قسمت سوم این بخش، برآورد سازمان ملل ازخسارتهای مادی جنگ تشریح شده است و در قسمت چهارم، ارزش روز تولید ناخالص داخلی از دست رفته اتخمین زده شده است. بالاخره تاثیر نامطلوب جنگ بر سیاستهای مالی و اقتصادی دولت و پیامدهای منفی آن بر تخصیص منابع و رشد اقتصادی در دراز مدت، مورد تحلیل قرار گرفته است.
۱-۲- خسارتهای انسانی جنگ
در پی تجاوز عراق به ایران، احساسات ملی مردم غلیان پیدا کرد و مردمی که در سال ۱۳۵۷ به رهبری آیتاله خمینی رژیم پهلوی را سرنگون کرده بودند، این بار با عزمی راسخ برای دفاع از کشور اعلام آمادگی کردند. با توجه به تحریمهای بینالمللی و تضعیف ارتش ایران، قطعا بدون مشارکت فعال مردم در جنگ و فداکاری جوانان غیور کشور، که در صفوف نیروهای ارتش و سپاه، سازماندهی شدند، پیشبرد جنگ امکان پذیر نمیشد. جنگ به نوبه خود موجب تسریع سازماندهی و گسترش کمی و کیفی توان رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
چون ایران به دلیل تحریم تسلیحاتی از دسترسی به ادوات جنگی پیشرفته محروم بود، بیش از عراق به نیروی پیاده نظام روی آورد. بهمین دلیل تعداد کشتهها و مجروحین ایران در جنگ بسیار بیشتر از عراق بود. متاسفانه در مورد تعداد کشتهها و مجروحان جنگ دادههای سازگار و دقیقی در دسترس نیست. بدین معنی که:
☑️ گزیده آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۸۰، بیانگر آن است که کل شهدای جنگ ایران و عراق حدود ۱۸۸ هزار نفر بوده است که حدود ۱۷۲ هزار نفر یا ۹۱.۵ درصد آنها در درگیری مستقیم با دشمن به شهادت رسیدهاند و حدود ۱۶ هزار نفر یا ۸.۵ درصد آنان در بمباران شهرها کشته شدهاند.
☑️ در سال ۱۳۹۳ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس که بعد از پایان جنگ با عراق تشکیل شد و زیر نظر ستاد کل نیروهای مسلح ایران قرار گرفت، اعلام کرد که ۵ میلیون ایرانی در جنگ شرکت داشتند که ۱۹۰ هزار نفر آنها کشته و ۶۷۲ هزار نفر آنها مجروح شدند. ۴۲ هزار نفر از نیروهای ایرانی هم که به اسارت نیروهای عراقی درآمده بودند بعد از جنگ آزاد شدند. به موجب گزارش بنیاد مذکور، در جنگ هشت ساله با عراق ۸۵ هزار بسیجی، ۴۸ هزار ارتشی، بیش از ۳۳ هزار دانش آموز و بیش از سه هزار و ۵۰۰ دانشجو کشته شدند. در میان کشته شدگان جنگ، سه هزار و ۳۱۷ روحانی بودند. در دوره جنگ ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی نیز کشته شدند. علاوه بر این ۲ هزار تبعه غیر ایرانی نیز در جنگ هشت ساله کشته شدند که همراه با نیروهای ایرانی میجنگیدند.
☑️ در مهر ماه سال ۱۳۹۴ خبرآنلاین اعلام کرد، تعداد شهدای ایران در جنگ ۲۳۳۵۹۱ نفر بوده است که ۴۱ هزار نفر آنها در سال ۱۳۶۵ کشته شده بودند. گفتنی است که آمار تلفات دوعملیات نظامی سپاه تحت عنوان کربلای ۴ و ۵ در همان سال، مدتها مورد مناقشه بوده است. به نظر میرسد آمار خبر آنلاین، با در نظر گرفتن تعداد واقعی تلفات عملیات فوق گزارش شده است.
☑️ گفتنی است که بر اساس گزارش مهر سال ۱۳۹۴، مجروحین بازمنده ازجنگ دارای پرونده در بنیاد شهید و ایثار گران در آن زمان ۵۲۰ هزار نفر بوده است. هزینه درمان و مراقبت از مجروحین جنگی بویژه مصدومان حملات شیمیایی، افراد قطع عضو و قطع نخاع شده برای مدت بیش از ۳۰ سال بار سنگینی بر بودجه دولت افزوده است. گفتنی است که باید پرداخت مستمری و کمکهای اعطایی به خانواده شهدا و مجروحان جنگی را نیز برای این مدت به اقلام درمانی افزود.
☑️ در ۵ مهر ماه سال ۱۴۰۲ قاضی زادههاشمی، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در گفتگو با خبرگزاری ایرنا اعلام کرد: در جنگ تحمیلی ۱۹۷ هزار و ۳۳۷ نفر به فیض شهادت نائل شدند. به گفته او بیشترین تعداد شهید در سال ۱۳۶۵ به تعداد ۴۰ هزار و ۹۳۵ نفر به ثبت رسیده است. او تعداد جانبازان دفاع مقدس در کشور را ۶۲۹ هزار و ۳۹۰ نفر عنوان کرد.
☑️ به نظر میرسد در هیچ یک از آمارهای فوق تعداد کشتهها و مجروحین ناشی از حدود ۲۰ میلیون مین کاشته شده در استانهای غربی به حساب نیامده است.
☑️ نظر به این که تعداد ۱۵۵ هزار نفر یعنی حدود ۷۱ درصد از شهدای جنگ در سنین ۱۶ تا ۲۵ سال و نزدیک به ۳۷ هزار نفر آنان یا ۱۷ درصد شهدا دانش آموز بودهاند، زیان ایران از بابت از دست رفتن سرمایه انسانی برای یک دوره کاری حداقل ۳۰ ساله، رقم در خور توجهی است که در برآوردهای کارشناسی سازمان ملل و متخصصان دانشگاهی به حساب نیامده است[۱۱].
☑️ براساس گزارش سازمان ملل، این جنگ در تخریب مناطق مسکونی و غیرنظامی تاثیرمستقیم و اسفباری داشت. به علاوه در حدود یک میلیون و ۲۵۰هزار نفر نیز در پی جنگ ناگزیر به ترک خانه و کاشانه خود شدند.
۲-۲- آسیبهای صنعت نفت از جنگ
جنگ زیرساختهای نفت و گاز ایران را ویران کرد و بازساری و توسعه بعد از جنگ، در شرایط تحریم آمریکا و کاهش درآمدهای دولت و افزایش هزینههایش ممکن نشد. به همین دلیل در دوره جنگ تولید و صادارت نفت به شدت کاهش یافت (نمودار۱).
در گزارش سازمان ملل گفته شده است که بخش گسترده از سازههای نفتی ایران از میان رفتهاند. برای نمونه، زیان تولید ناشی از آسیب به پالایشگاه آبادان در هشت سال، بیش از ۷۰۰ میلیون بشکه به ارزش تقریبی ۲۷ میلیارد دلار بوده است. یا بیش از ۷۵ درصد سازههای نفتی جزیره خارک از میان رفته است.
میانگین تولید و صادرات روزانه نفت ایران در دوره برنامه عمرانی پنجم (۱۳۵۶-۱۳۵۲) به ترتیب ۵۷۴۰ و ۵۰۵۳ هزار بشکه در روز بود. این ارقام برای دوره ۱۳۵۸-۱۳۵۷ به ترتیب به ۳۸۴۲.۵ و ۳۰۴۳.۵ هزار بشکه تنزل پیدا کرد. کاهش تولید و صادرات در سال ۱۳۵۷ به دلیل اعتصابات کارکنان صنعت نفت بود و کاهش تولید در سال ۱۳۵۸ مربوط به سیاست دولت موقت برای کاهش وابستگی به نفت بود. اما در دوره جنگ، میانگین سالانه تولید و صادرات روزانه ایران به شدت کاهش یافت و به ترتیب به ۲۲۶۴.۲ و ۱۴۲۲.۴ هزار بشکه رسید (نمودار ۱).
کاهش صادرات نفت از یک سو موجب کسری موازنه بازرگانی ایران شد و در کنار تحریمها، کاهش کالاهای مصرفی، واسطهای و سرمایهای را در پی داشت و این خود مانع از بهره برداری کامل از ظرفیتهای تولید موجود و ایجاد ظرفبیتهای جدید تولید در بخشهای کلیدی اقتصاد کشور شد. از سوی دیگر کاهش عایدات نفتی دولت موجب ناترازی بودجه کشور شد و به این ترتیب ارائه کالاهای عمومی و همچنین سرمایه گذاری در زیر ساختهای اساسی را مختل کرد. تامین مالی ناترازی بودجه از طریق پولی کردن بدهی دولت گرایشات تورمی در اقتصاد کشور را تشدید کرد.
نمودار ۱: تولید و صادرات نفت خام ایران ۱۳۷۰-۱۳۵۲ (هزار بشکه در روز)
ماخذ: بانک مرکزی، سری زمانی دادههای اقتصادی ایران
نمودار ۲- ارزش صادرات نفتی ایران در دوره ۱۳۷۹-۱۳۵۲ (میلیون دلار)
ماخذ: بانک مرکزی، سری زمانی دادههای اقتصادی ایران
در سال، ۱۳۵۸ به رغم کاهش شدید تولید و صادرات نفت، که از سیاست حکومت انقلابی و همچنین خروج متخصصان خارجی متأثر بود، به علت چند برابر شدن قیمت آن (در مقایسه با سال ۱۳۵۶)، درآمدهای نفتی نه تنها نسبت به سال ۱۳۵۷ کاهش نیافت، بلکه حدود یک میلیارد دلار بالاتر رفت و به ۲۴.۰ میلیارد دلار رسید.
با آغاز جنگ، متوسط صادرات نفت خام در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به ترتیب به ۷۷۰ و ۷۹۱ هزار بشکه در روز تنزل یافت.[۱۲].در نتیجه درآمدهای نفتی کشور که در سال ۱۳۵۸ بالغ بر ۲۴ میلیارد دلار بود در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ با افت شدید به ۱۱.۶ و ۱۰.۶ میلیارد دلار تنزل یافت. کاهش درآمدهای نفتی آثار خود را در بودجه دولت نیز نشان داد. یعنی کسری بودجه دولت که در سال ۱۳۵۸ حدود ۲۳.۷ درصد (۴۸۰ میلیارد ریال) بود با شروع جنگ در سال ۱۳۵۹ به ۴۲.۳ درصد ( ۹۷۲.۵ میلیارد ریال ) افزایش یافت. در دو سال مذکور وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی به ترتیب ۵۴.۷ و ۳۸.۶ درصد شد.
در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ مقارن با جنگ، کسری بودجه دولت ادامه داشت و با افزایش و کاهش درآمدهای نفتی، کاهش یا افزایش مییافت. این دوره بر عکس سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ که افزایش درآمدهای نفتی و تزریق بیمحابای آن دراقتصاد، بحران بوجود آورد، کاهش درآمدهای نفتی شیرازه اقتصاد وابسته به نفت را دچار تزلزل کرد. از آنجا که درآمدهای نفتی تکافوی کسری بودجه را نمیکرد، استفاده از اعتبارات بانکی مورد نظر قرار گرفت. نظر به این که با آغاز جنگ، اقتصاد کشور با کاهش سطح تولید داخلی و سهمیه بندی واردات مواجه بود، این وضعیت منجر به افزایش تورم و کاهش میل به سرمایه گذاری بخش خصوصی و فرار سرمایه از کشور میشد. میانگین تورم در این دوره نزدیک به ۱۹.۰ درصد بود.
گفتنی است که در بهار سال ۱۳۶۱، اولین پیروزی تعیین کننده در جبهۀ جنگ نصیب ایران گردید و خرمشهر پس از گذشت بیش از یک سال و نیم آزاد شد. این موفقیت بزرگ اثر خود را در عرصۀ فروش نفت کشور نیز به جای گذاشت و با خارج شدن تأسیسات نفتی کشور از تیررس مستقیم دشمن، مشتریان بیشتری متقاضی خرید نفت ایران شدند که افزایش میزان فروش نفت کشور را در پی داشت. تحت تأثیر این تحولات، بازار نفت نیز تا حد بسیاری تقویت شد و در به علتٔ افزایش تولید و رشد قیمتها، درآمدهای کشور از محل فروش نفت به ۲۱.۸ میلیارد دلار رسید. در سال ۱۳۶۲ ایران، با آزادسازی بقیه مناطق اشغالی، همچنان دست بالا را در جبهۀ جنگ حفظ کرد و در عرصۀ تولید و فروش نفت نیز توفیقات سال قبل تکرار شد و درآمد کشور از محل فروش نفت به ۱/۲۱ میلیارد دلار رسید. [۱۳]
در سال،۱۳۶۳ نخستین نشانههای فرسایشی شدن جنگ هویدا شد. کشیده شدن جنگ به مناطق مسکونی، آغاز جنگ نفتکشها و رو آوردن عراق به سلاحهای ممنوعه از جمله مصادیق این واقعیت بود. درآمدهای نفتی نیز، همچون سالهای قبل، همراهی محسوسی با وضعیت جبههها از خود نشان داد و مجموع درآمد کشور از محل فروش نفت خام به حدود ۱۶.۷ میلیارد دلار تنزل یافت (همان).
سال ۱۳۶۴ سالی تعیین کننده در سرنوشت جنگ بود. در این سال، به ظاهر موعد عملیات نهایی یا سرنوشت سازی که مقامات کشور نوید آن را از مدتها قبل میدادند، رسیده بود. تسخیر بندر استراتژیک “فاو” در دهانۀ خلیج فارس راه دسترسی عراق به دریا را از این کشور گرفت، اما بر خلاف تصور طراحان این عملیات، نه تنها گره کور جنگ را نگشود، بلکه با منسجمتر کردن جبهۀ مخالف ایران، اوضاع را پیچیدهتر کرد. پس از این که حامیان عرب رژیم عراق از رایزنیهای سال ۱۳۶۳ خود با ایران به نتیجهای نرسیدند و ایران به عملیات برون مرزی عمدهای دست زد که به طور مکرر عراق را به اجرای آن تهدید میکرد، این کشورها به رهبری عربستان به فاز جدیدی وارد شدند که بعدها به “جنگ قیمتها” شهرت یافت. به نوشتۀ نشریۀ “میدل ایست اکونومیست”، پس از تسخیر بندر عراقی فاو به دست نیروهای ایرانی، عربستان که تا قبل از آن بر اساس سهمیۀ تعیین شده روزانه ۳۵/۴ میلیون بشکه نفت تولید میکرد، ناگهان تولید نفت خود را به ۶ میلیون بشکه در روز رساند. این امر همچون آبی سرد بود بر پیکر نیمه جان بازار نفت که به دلیل سیاستهای آژانس بینالمللی انرژی و صرفه جویی مصرف کنندگان غربی به شدت تحت فشار قرار داشت. سال،۱۳۶۴ با فراز و فرودهای فراوان و سقوط قیمت و مقدار صادرات نفت به پایان رسید وعادیات نفتی ایران از ۱۳.۷ میلیارد دلار، فراتر نرفت (همان).
به رغم کاهش شدید درآمدهای نفتی ایران در سال۱۳۶۴ تأثیرات اصلی “جنگ قیمتها” در سال ۱۳۶۵ رخ نمود؛ زیرا از آغاز جنگ تا این سال، هزینههای جنگ حدود یکسوم درآمدهای نفتی بود، اما در این سال، با کاهش درآمدهای نفتی و افزایش هزینههای جنگ، به تدریج این دو با هم برابر شدند. در واقع آنچه در سال ۱۳۶۵ اتفاق افتاد نمونهای از به کارگیری سلاح نفت علیه کشوری نفتخیز بود، ازهمین رو با توجه به اهمیت موضوع، در ذیل به بعضی از ابعاد آن اشاره شده است.
در سال ۱۳۶۵ و ۱۳۶۷ با کاهش شدید درآمدهای نفتی به ۶.۳ و ۱۰.۸ میلیارد دلار، کسری بودجه به ترتیب به ۴۶ و ۵۰.۵ درصد بالغ شد. سقوط قیمت نفت، که با تصرف “فاو” به دست نیروهای ایرانی، شتاب بیشتری گرفته بود، با آغاز فصل گرما ابعادی جدید یافت. در تیرماه سال،۱۳۶۵ روزنامۀ رسالت به نقل از نشریۀ “بازار نفت” گزارش داد: به دلیل عرضۀ انبوه نفت مازاد بر نیاز بازار، قیمت نفت خام “برنت” دریای شمال در بازار لندن به بشکهای ۶۵/۸ و ۵۰/۸ دلار برای تحویل در ماههای اوت و سپتامبر )۱۹۸۶) رسیده است. بر اساس این گزارش، قیمت نفت خام “دبی” نیز در بازار لندن به بشکهای ۷۵/۶ دلار برای تحویل در ماه اوت کاهش یافت. در بازار غیر رسمی و تک محموله، که ایران بخش عمده نفت خود را به این شکل میفروخت، قیمت نفت به بشکهای پنج دلار هم رسید تا آنجا که با توجه به تخفیفهای بسیاری که ایران ناگزیر بود به مشتریان خود بدهد و این واقعیت که هزینۀ بیمۀ هر محمولۀ نفتی به حدود یک چهارم کل ارزش محموله میرسید، علی اکبر محتشمی پور، وزیر کشور وقت، اعلام کرد: “تولید نفت دیگر صرفۀ اقتصادی ندارد”. فشارهای سیاسی بر خریداران نفت ایران یا دادن تخفیفهای زیاد به آنان با هدف بازداشتن آنها از خرید نفت ایران از دیگر ابعاد جنگ قیمتها بود که فروش نفت ایران در بازارهای سنتی اش، از جمله ژاپن را با دشواری روبه رو میکرد. به رغم کاهش شدید قیمتها، کشورهای نفتخیز حامی عراق، به بهانۀ ضرورت حفظ سهم “اوپک” در بازار، همچنان به افزایش تولید نفت خود ادامه دادند تا آنجا که تولید روزانه ۹/۱۵ میلیون بشکهای اوپک، در سال ۱۳۶۴ به روزانه ۵/۱۹ میلیون بشکه در سال ۱۳۶۵ رسید. حال آن که سهمیۀ تعیین شده برای آن سال ۸/۱۴ میلیون بشکه در روز بود. مقامات جمهوری اسلامی به شدت نسبت به این وضعیت عکس العمل نشان دادند. رئیس جمهور وقت ایران این اتفاق را توطئۀ دشمنان دانست و گفت: «آخرین پیشنهاد ما این بود که کشورهای عضو اوپک حداقل ۱۰ درصد از تولید خود کم کنند، در همین هنگام آن کشوری که رابطۀ دوستانهاش با امریکا روشن است (عربستان)، تولید خود را ۲۰ درصد اضافه میکند. این بدان معناست که استکبار جهانی، با استفاده از عمال خود، مسئلۀ نفت را لاینحل باقی میگذارد و تمام این توطئهها برای زیر فشار گذاشتن انقلاب اسلامی صورت میگیرد». وزیر نفت ایران نیز در هفتاد وهفتمین اجلاس اوپک همین نگاه را مطرح کرد و گفت: «جنگ قیمتها حرکتی امریکایی است که عربستان آغاز کرده است. دنیای استکبار قصد دارد با کاهش بهای نفت، اقتصاد ایران و در نهایت جنگ را تحت فشار قرار دهد». این برداشت مورد تأیید کارشناسان بینالمللی نیز بود؛ از جمله پیتر بلیک، کارشناس نشریه هفتگی “پترولیوم اینتلیجنس”، در پاسخ به پرسش خبرنگار بی.بی.سی در خصوص این که آیا در پیش گرفته شدن سیاست افزایش تولید از سوی عربستان با هدف جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ است، ضمن تأیید این استنباط تصریح کرد: «در واقع هدف سعودیها از اعمال سیاست تولید زیاد نفت عمدتًا سیاسی است تا مالی». دست اندرکاران امر تلاش کردند امور کشور را با وضعیت جدید هماهنگ سازند؛ از جمله بودجۀ سال ۱۳۶۵ کشور، که در اسفند ۱۳۶۴ به تصویب مجلس رسیده بود و در آن مبلغ ۶/۱۸ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت خام در نظر گرفته شده بود، در آغاز تابستان، تحت تأثیر جنگ قیمتها، بنا به تقاضای وزیر نفت اصلاح شد و این مبلغ به ۵/۱۰ میلیارد دلار کاهش پیدا کرد، اما با توجه به اتفاقات بعدی این مبلغ نیز محقق نشد.
حملۀ ۲۱ مردادماه هواپیماهای عراقی به پایانۀ نفتی “سیری” و دو سوپرتانکر در حال بارگیری و دو نفتکش ویژۀ حمل نفت از خارک به سیری، صدور نفت ایران را به شدت کاهش داد. بر اساس گزارش میدل ایست اکونومیست، پس از حملۀ عراق به سیری، صادرات نفت ایران به حدود پانصد هزار بشکه در روز کاهش یافت. این رقم قبل از حمله به سیری ۲/۱ میلیون بشکه در روز بود. با توجه به فاصلۀ نهصد کیلومتری جزیرۀ سیری با نزدیکترین پایگاه هوایی عراق، یعنی پایگاه “الوحده” در نزدیکی بصره، ابتدا این احتمال مطرح شد که عراق با استفاده از پایگاههای هوایی کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج فارس این عملیات را انجام داده است، اما بعد مشخص شد که قابلیت سوخت گیری در هوا در اختیار این کشور قرار داده شده بود. کاهش شدید قیمت و میزان صادرات نفت سبب شد فروش نفت ایران در سال ۱۳۶۵ به حدود ۶.۳ میلیارد دلار کاهش یابد. کاهش درآمدهای نفتی، علاوه بر جنگ، زندگی روزمرۀ مردم را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داد. این عامل در میزان حمایت مردمی از جنگ و وقایع بعدی بیتأثیر نبود.
در سال ۱۳۶۶ به رغم افزایش مختصر قیمت نفت و ابتکاراتی که در صادرات آن به کار رفت و حداقل صادرات در حجم قبلی را ممکن کرد، درآمدهای نفتی در حد ۱۰.۸ میلیارد دلار باقی ماند که دیگر حتی هزینههای جنگ را پوشش نمیداد. روغنی زنجانی، رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه، اوضاع را این گونه بیان کرده است: « با توجه به مشکلات شدید اقتصادی در سال ۱۳۶۶ دیگر هیچ سازگاری بین منابع موجود و ادامه جنگ وجود نداشت... کل منابع مالی دو قسمت شده بود: یک قسمت برای خورد و خوراک و زنده ماندن مردم، و یک قسمت هم برای ادارۀ جنگ....وزارت بهداشت گزارش میکرد که بسیاری از بیماریهایی که بر اساس مدارک سازمان بهداشت جهانی در ایران از بین رفته بود، به دلیل کمبود مواد و لوازم بهداشتی مجددًا شیوع پیدا کرده بود» (همان).
در سال ۱۳۶۷ برای نخستین بار هزینههای جنگ از کل درآمدهای نفتی پیشی گرفت و ۳۰ درصد بیش از آن شد. ۹۶ میلیارد تومان هزینۀ جنگ در برابر ۶۶ میلیارد تومان درآمد نفت و این یعنی کشور دیگر نمیتوانست هزینههای جنگ را تأمین کند. در تابستان سال،۱۳۶۷ ایران قطعنامه شمارۀ ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را یک سال پس از صدور آن پذیرفت و بدین شکل پس از هشت سال جنگ، بین ایران و عراق آتش بس برقرار شد.
علت اصلی فشارهای منطقهای و بینالمللی به ایران برای خاتمۀ جنگ نیز به نوعی باز مسئلۀ نفت بود؛ زیرا با حملههای گستردۀ دو طرف منازعه به نفتکشها، عمًلا امنیت صدور نفت منطقه به خطر افتاده بود، ازهمین رو ازآنجا که بر خلاف سالهای آغازین جنگ، در این مقطع منافع سایر بازیگران نیز تهدید میشد، بر خلاف بیتفاوتیهای نیمۀ نخست جنگ، فشار همه جانبه به ایران برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وارد شد. البته در این مرحله به دیپلماسی بسنده نشد و امریکا، برای وادار کردن ایران به ترک منازعه، مستقیمًا وارد عمل شد و به شناورها و تأسیسات نفتی دریایی و در آخر هواپیمای مسافربری ایران هجوم آورد. با این تفصیل تأثیری که نفت در آغاز و استمرار جنگ (تأمین منابع مالی دو طرف منازعه) داشت، در پایان دادن به جنگ نیز بر جای گذاشت(همان).
۲-۳- برآورد سازمان ملل از خسارتهای اقتصادی جنگ
تخمین نسبتا دقیق خسارات مالی و اقتصادی جنگ کاری است دشوار و نیازمند پروژه تحقیقاتی مستقل. هوشنگ امیر احمدی (۱۹۸۷) خسارات مستقیم جنگ را به زیر ساختهای ایران ۲۱۰ میلیارد دلار و هزینههای اقتصادی غیر مستقیم آن (عمدتا تولید از دست رفته) را ۳۸۲ میلیارد دلار تخمین زده است. امیر احمدی در محاسبه هزینههای غیر مستقیم جنگ، هزینه افزایش بودجه نظامی ایران را بین ۵۳ تا ۵۶ میلیارد دلار برآورد کرده است که در رقم ۳۸۲ میلیارد دلار مستتر است. بدین ترتیب از نظر او کل زیانهای مستقیم و غیر مستقیم جنگ برای ایران ۵۹۲ میلیارد دلار بوده است. صرف نظر از صحت و سقم برآورد امیراحمدی، باید گفت در محاسبه خسارات مستقیم جنگ، صرفا تخریب و خسارت سرمایه فیزیکی مطمح نظر بوده و از دست رفتن سرمایه انسانی و زیست محیطی به مثابه بخشی از ثروت ملی به حساب نیامده است[۱۴].
پس از پایان جنگ هشت ساله، در سال ۱۳۷۰هیاتی از سوی دبیرکل وقت سازمان ملل (خاویر پرز دکوئیار) به تهران آمد تا خسارتهای وارد بر ایران را برآورد کند. در گزارش این هیات، خسارات مستقیم به ایران ۹۷ میلیارد دلار برآورد شده است. این رقم یک دهم خسارت هزار میلیارد دلاری است که کارشناسان و مسوولان وقت کشور تخمین زده بودند.[۱۵]
درباره کاهش تولید ناخالص ملی ایران در این گزارش آمده است: تولید ناخالص ملی به قیمتهای ثابت ۳۰ درصد سقوط کرده است. همچنین در سرمایه گذاریها کاهش چشمگیری ایجاد شده است؛ یعنی از ۵۷۵ میلیارد ریال در سال ۱۹۷۹ به ۲۹۴ میلیارد ریال در سال ۱۹۸۸ رسیده است(همانجا).
این گزارش در کل برآوردی از آسیبهای گستردهای که بر دیگر بخشهای صنعتی، کشاورزی، نفتی، ترابری، میراث فرهنگی و... ایران وارد شده را نیز به دست داده است. همچنین به تاثیرات مخرب این جنگ بر اقتصاد ملی، زیست بوم و مردم ایران اشاره کرده است.
در گزارش سازمان ملل آمده که بندر آبادان در جنگ همواره زیر بمباران بوده و یکسره ویران شده است. بندر خرمشهر نیز خسارات بسیار دیده و بایسته است که از نو ساخته شود. همچنین به بندر امام خمینی نیز بارها حمله هوایی شده است و هرچند در زمان بازدید هیات سازمان ملل بسیاری از آسیبها بازسازی شده بودند؛ ولی به گفته این هیات، این بازسازی موقتی بوده است نه دائمی. همچنین آماری از کشتیهای غرق شده در رود کارون و اروندرود به دست داده شده و برآورد کردهاند که بیش از ۸۰۰ فروند قایق کوچک و متوسط و ۷۰ فروند کشتی بزرگ از دست رفته و غرق شده است.
در گزارش هیات در مورد بخش نیرو نیز آمده است که نیروگاهها چون اهداف راهبردی بودهاند، حمله به آنها تنها محدود به استانهای مرزی نبوده است. بزرگترین شبکه نیرو که در استان خوزستان جای دارد و برق ۲۱ استان ایران را فراهم میکند بارها مورد حمله قرار گرفته است. همچنین به نیروگاه نکا که دیگر نیروگاه بزرگ ایران است چندبار حمله شده است. نیروگاههای دیگر همچون نیروگاه تبریز و نیروگاه بندرعباس، بارها مورد حمله قرار گرفتهاند. دیگر نیروگاههای کوچکتر ایران نیز خسارت دیدهاند.
در گزارش سازمان ملل به تاثیر مخرب جنگ بر سازههای درمانی نیز اشاره شده است و گفته شده که در پنج استان مرزی ایران با عراق پنج بیمارستان و ۱۰۲ درمانگاه و ۱۰۷ مرکز درمانی شهری و روستایی آسیب دیده و ویران شدهاند.
این گزارش همچنین به بخش کشاورزی نیز پرداخته و برای نمونه گفته که شمار درختان خرمای ازمیان رفته در استان خوزستان بیش از هفت میلیون نخل بارور بوده که تولید از دست رفته آن معادل ۱۵۵ هزار تن خرما در سال است.
هیات اعزامی سازمان ملل به ایران در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ میلادی)، میزان خسارتهای مستقیم جنگ را به جز تاسیسات نظامی و دفاعی در حدود ۲/۹۷ میلیارد دلار برآورد کرد(همانجا، ص ۳). گفتنی است که در دهه اول انقلاب خالص تشکیل سرمایه ثابت داخلی به قیمت ثابت سال ۱۳۷۶، کمتر از رقم فوق و معادل ۸/۶۷ میلیارد دلار بود.
به رغم خسارات گستردهای که عراق طی جنگ به ایران زده است، دولت صدام از پاسخ به درخواستهای ایران برای پرداخت غرامت سر باز زد و دولتهای بعدی عراق نیز خواهان این هستند که ایران این موضوع را پیگیری نکند.
به گفته سردار علایی اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه با روزنامه شرق در خرداد ۱۴۰۲: « متأسفانه در بندهای قطعنامه ۵۹۸، کشورمتجاوز مشخص نشده بود؛ ولی در آن به تعیین هیئتی از سوی دبیرکل سازمان ملل برای تعیین آغازگر جنگ اشاره شده است. بر این اساس خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل، حدود دو سال پس از آتشبس، هیئتی را برای تعیین کشور متجاوز تعیین کرد؛ ولی در نهایت عراق بهعنوان آغازگر جنگ معرفی شد. با این حال از عبارت متجاوز برای عراق استفاده نشد و سازمان ملل نتوانست به خواسته ایران جامه عمل بپوشاند. درباره وادارکردن عراق به پرداخت خسارت و غرامت به ایران هم در این قطعنامه مطلبی ذکر نشده، بلکه فقط تعیین خسارت طرفین جنگ پیشبینی شده است که این کار هم انجام شد و خسارت مستقیم جنگ برای ایران بیش از صد میلیارد دلار برآورد شد. ولی عراق یک دلار هم خسارت به ایران پرداخت نکرد».
۲-۴- نابسامانی محیط کسب و کار و تخصیص نا کارآمد منابع
کشمکشهای سیاسی سالهای اول انقلاب، تحولات ساختاری ناشی از انقلاب و آثار مخرب جنگ ۸ ساله، تاثیرات منفی مهمی بر محیط کسب و کار، افزایش ریسکهای اقتصادی و مالی و انحراف در تخصیص منابع کمیاب بر جای گذاشت. هر چند نمیتوان تاثیرات جداگانه این عوامل را به دقت مشخص کرد؛ اما میتوان عوامل عمدهای را که منجر به عملکرد ضعیف اقتصاد ایران در دهه اول انقلاب (۱۳۶۷-۱۳۵۸) شدند، به شرح زیر برشمرد:
☑️ جنگ هشت ساله ایران و عراق: که صدمات انسانی و مادی آن در بالا مطرح شد.
☑️ افت شدید درآمدهای ارزی کشور: در اثر نوسانات قیمت نفت و اثرات مخرب جنگ و تحریمهای اقتصادی امریکا بر مقدارصادرات نفتی کشور، که قبلا توضیح داده شد.
☑️ نا روشن بودن حدود و ابعاد وظایف بخشهای دولتی و غیر دولتی: گفتنی است که ملی کردن صنایع، بانکها و تجارت خارجی و فرار مدیران و صاحبان سرمایه صنعتی از ایران و مصادره سهام شرکتهای چند ملیتی در ایران و ادامه خصومت با غرب، نتایج زیانبار دراز مدتی برای انباشت سرمایه و رشد اقتصادی کشور داشت.
☑️ وجود نظام اداری نا کارآمد: «پاکسازی» گسترده کارکنان دولت با تاکید بر ملاحظات ایدئولوژیک و استخدام بیرویه کارکنان کم تجربه در پستهای مدیریتی، لطمه بزرگی بر کیفیت و ظرفیتهای سیاستگذاری و اجرایی دستگاههای دولتی زد.
☑️ گسترده شدن مسائل اجتماعی: در دهه اول انقلاب سطح زندگی عامه مردم به دلیل کاهش تولید داخلی و افزایش سریع جمعیت به شدت کاهش یافت، تورم و بیکاری در مقایسه با قبل از انقلاب افزایش یافت و به رغم تلاشهای گسترده دولت در زمینه توزیع کالاهای یارانهای، نابرابری درآمد و فقر همچنان معضل بزرگ اجتماعی به شمار میآمد.
☑️ کیفیت نازل سیاست گذاری اقتصادی که مانعی بر سر راه توسعه اقتصادی کشور بود: « در دوره جنگ به دلیل وجود شرایط جنگی و تحت فشار قرار گرفتن اقشار آسیب پذیر جامعه، سیاستهای اقتصادی عمدتا به گونهای تنظیم شده بود که مصرف ارزانتر را امکان پذیر سازد... تداوم سیاست عرضه ارزان کالاها و خدمات که با قصد حمایت از اقشار محروم و مستضعف پیگیری میشد از یک سو نه تنها هیچ گونه مازاد تولیدی برای توسعه ظرفیتها به جا نگذاشته بود؛ بلکه بعضا جبران استهلاک را نیز مشکل میکرد و از سوی دیگر تحلیل رفتن بنیه مالی این بنگاهها و عدم امکان نگهداری حجم نا متناسب کارکنان و کارگران در مقایسه با سطح پایین تولید، کشور را در معرض خطر بیکار شدن خیل عظیمی از نیروهایی قرار داده بود که روزی در امر راه اندازی چرخهای تولید کشور نقش داشتهاند و در دوره جنگ و در شرایط تورمی متکفل مخارج خانوارهای عمدتا پر جمعیت خود بودند. بنابر این در شرایطی که تقاضای جامعه با توجه به رشد سریع حجم نقدینگی و نیز جمعیت در حال افزایش بود، سیاستهای قیمت گذاری یکی از عوامل عمده موثر بر کاهش و یا عدم افزایش متناسب تولید داخلی بود و در چنین شرایطی است که ارز ارزان به عنوان راه حل نهایی هر مشکلی خود را نمایان میکرد. در چارچوب اقتصاد ایران نتایج و اثرات تغییرات نرخ ارز بر بخشهای اقتصادی بویژه بخش تجارت و بودجه دولت به علت تثبیت ارزش نسبی آن در گذشته بروشنی مشخص نبوده و رابطه بین قیمت ارز و نرخ رسمی موجود به هیچوجه گویای واقعیت نبود. مشکلات ناشی از این ارتباط غیر منطقی باعث شده بود که مبادلات ارزی حتی در بین دستگاههای اجرایی کشور بتدریج گسترش یابد. وقتی نرخ ارز مقدار واقعی خود را دارا نباشد، درآمدها و هزینههای انجام شده در اقتصاد بویژه هزینههای وارداتی، مخارج دولت، درآمد حاصل از صادرات و از طرف دیگر قیمتهای مورد مبادله، هیچ کدام واقعی نخواهند بود. هر گاه قیمتها که از عوامل مهم تخصیص منابع به شمار میآیند واقعی نباشند، بسیاری از تصمیم گیریهای اقتصادی در عرصه تولید و تجارت و بودجه دولت و... را تحت تاثیر قرار میدهند.»[۱۶].
با پایان یافتن جنگ انتظار عموم مردم این بود که بهبودی سریعی را در سطح درآمد، کاهش بار تورم و بیکاری و فقر در زندگی خود تجربه کنند. سربازان و بسیجیانی که در جبهههای جنگ سلحشورانه جنگیده بودند، انتظار داشتند که قدر بینند و بر صدر نشینند. بدین ترتیب دولت با توجه به انتظارات انباشته مردم در موقعیتی نبود که یک شبه یارانههای مصرفی را حذف کند و نظام توزیع کوپنی را برچیند.
کاهش بودجههای عمرانی و محدود شدن سرمایه گذاریهای بخش عمومی در دوره جنگ به موازات ویرانیهای ناشی از جنگ، موجب تخریب و فرسوده شدن زیر بناهای فیزیکی شده بود و بازسازی بعد از جنگ مستلزم سرمایه گذاری وسیع در زمینه عمران شهری و روستایی، تولید آب، برق، گاز و فرآوردههای نفتی،احداث مدارس، بیمارستانهای دولتی، سدها و راهها و فرودگاهها بود.
در طول جنگ تسلیحات و زیر ساختهای دفاعی کشور نیز تضعیف شده بود. لذا باز سازی بنیه دفاعی کشور ضرورت مبرم داشت. این امر از یک سو مستلزم خرید تجهیزات نظامی جدید از خارج و از سوی دیگر مستلزم نوسازی صنایع دفاع و راه اندازی پروژههای جدید در این حوزه بود.
کاهش حقوق و مزایای واقعی کارکنان دولت و تنزل کیفیت و استانداردهای خدمات دولتی در طول جنگ اجتناب ناپذیر بود. اما بعد از جنگ این وضع نمیتوانست ادامه یابد و نیاز به بهبود سطح حقوق و مزایای کارکنان دولت و ارتقای سطح خدمات آموزش و درمان در شهر و روستا محسوس بود.
در برنامه اول توسعه به مسائل فوق توجه شده بود و هشدار داده شده بود که: « از نظر تحلیل مسائل کلان اقتصاد کشور، وجود عدم تعادلهای اقتصادی و همچنین چگونگی تخصیص منابع به بخشهای مختلف اقتصادی از مهمترین مسائلی است که باید در تدوین برنامه توسعه برای سالهای آینده و تنظیم سیاستها و خط مشیها به آنها پرداخته شود.»[۱۷].
۲-۵- کاهش تولید ناخالص داخلی در دوره جنگ
در پی انقلاب و جنگ، موتور انباشت سرمایه و رشد اقتصادی ایران مختل شد و در همان حال به دلیل کاهش مرگ و میر اطفال و کنار گذاشتن برنامه تنظیم خانواده، سرعت موتور زاد و رود جمعیت افزایش یافت. در وضعیتی که جمعیت کشور سالانه با نرخ متوسط ۳.۵ درصد رشد میکرد، تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال ۱۳۸۳ با نرخ ۳.۴ درصد در سال کاهش مییافت.
بر اثر عملکرد ضعیف اقتصاد کشور به مدت یک دهه، در سال ۱۳۶۷،GDP سرانه، GDP سرانه بدون نفت و درآمد سرانه به قیمت ثابت به ترتیب به ۵۴.۱، ۵۸.۷ و ۳۰.۹ درصد سال مقدار آن در ۱۳۵۷ تنزل یافته بود. این سیر قهقرایی که از سال ۱۳۵۵ آغاز شده بود، با انقلاب و جنگ تشدید شد (نمودار۳).
نمودار ۳: تولید ناخالص داخلی سرانه (با نفت و بدون نفت) و درآمد سرانه به قیمت ثابت سال ۱۳۸۳
در دوره ۱۳۸۹-۱۳۵۰ (به میلیون ریال)
ماخذ: بانک مرکزی، سری زمانی دادههای اقتصادی ایران
تولید ناخالص داخلی سرانه ایران بعد از ۲۲ سال در سال ۱۳۸۹ برای اولین بار به حدود سال ۱۳۵۷ باز گشت و تولید ناخالص سرانه ایران بدون نفت در سال ۱۳۸۱ اندکی بیش از سال ۱۳۵۷ شد. اما، درآمد ناخالص سرانه کشور در سال ۱۳۸۹ هنوز حدود ۲.۸ درصد کمتر از سال ۱۳۵۷ بود.
در سال اول پیروزی انقلاب، مسئولان کشور که فکر میکردند بخش عمده مصائب کشور مربوط به وابستگی اقتصاد ملی به نفت است، تلاش کردند با کاهش تولید نفت به رهایی از این وابستگی دست یابند. اما تجربه جنگ و کاهش شدید عایدات ارزی کشور از محل صادرات نفت به آنها گوشزد کرد که در غیاب درآمدهای نفتی نه میتوانند به ارز مورد نیاز برای واردات کالاهای اساسی مورد نیاز مردم دست یابند و نه به واردات ماشین آلات و قطعات صنعتی مورد نیاز بخشهای مختلف اقتصاد کشور اقدام کنند. با این همه، متاسفانه مسئولان کشور به پشت کردن به شرکتهای بینالمللی نفتی و ممانعت از ورود وزارت نفت به قراردادهای مشارکتی در زمینه استخراج نفت، از دستیابی ایران به فناوریهای روز و سرمایه گذاری شرکتهای خارجی در صنایع نفت و گاز محروم شدند. اما دشمن بعثی به خوبی چشم اسفندیار اقتصاد ایران را یافته بود و با بمباران تاسیسات نفتی ایران از دست یابی کشور به منابع سرشار ارزی ممانعت به عمل میآورد. در سالهای پایانی جنگ نیز عربستان سعودی با سرازیر کردن نفت به بازار جهانی با کاهش نمایان قیمت نفت، ضربه نهایی را به اقتصاد ایران وارد کرد.
رهبران ایران که با حمله به سفارت امریکا دشمنی آن کشور را علیه جمهوری اسلامی بر انگیخته بودند، با تحریم نفتی امریکا مواجه شدند و امریکا بالاخره ورود مستقیم به جنگ به طرفداری از عراق، ضمن افزایش خسارات ایران، سرنوشت جنگ را رقم زد.
در نمودار (۴) مقدار زیان ایران به صورت مقدار تولید از دست رفته برآورد شده است. برای این منظور فرض شده است، مقدار تولید سرانه نفت ایران در غیاب جنگ حداقل باید معادل تولید سرانه در سال ۱۳۵۸ میبود. این فرض مبتنی بر پذیرش ادامه سیاست دولت موقت برای کاهش تولید و صادرات نفت در دوره ۱۳۶۷-۱۳۵۹ است. با این فرض تامین نیاز سرانه نفت خام در بازار داخلی و حداقل نیازهای ارزی کشور بدون توسل به جاه طلبی دوران قبل از انقلاب امکانپذیر میشود.
نمودار ۴- مقدار تولید واقعی، بالقوه و از دست رفته نفت خام ایران در جنگ (هزار بشکه در روز)
بر اساس مفروضات به عمل آمده در مورد تولید از دست رفته نفت کشور در دوره جنگ، هزینه فرصت از دست رفته کاهش تولید نفت برای دوره جنگ (به قیمت بازار جهانی نفت در سالهای جنگ)، معادل ۵۲.۵ میلیارد دلار خواهد بود. با در نظر گرفتن حداقل نرخ بهره در بازار جهانی معادل ۳ درصد، ارزش حال این وجوه در سال ۱۴۰۲ معادل ۱۵۰.۸ میلیارد دلار میشود. اگر هزینههای واسطهای تولید نفت برای هر بشکه ۵ دلار در نظر گرفته شود، ارزش افزوده از دست رفته به قیمت سال ۱۴۰۲ به ۱۱۹.۷ میلیارد دلار خواهد رسید.
تحول اجزای تولید ناخالص داخلی غیر نفتی ایران در دوره جنگ (۱۳۶۷-۱۳۵۹) گویای آن است که بخش عمومی، ساختمان و خدمات بازرگانی بیشترین لطمه را از جنگ دیدند. بویژه سهم خدمات عمومی از تولید غیر نفتی کشور از ۳۶ درصد در سال اول جنگ به ۲۱.۸ درصد در سال پایان آن تنزل یافت. اگر ارزش مجموع تولید ناخالص غیر نفتی از دست رفته را در دوره جنگ به قیمت سال ۱۳۸۳ بر آورد کنیم در حدود ۱۲۹۲.۸ هزار میلیارد ریال خواهد شد. گفتنی است که برای این منظور فرض شده است در غیاب جنگ، تولید ناخالص داخلی سرانه میتوانست در سطح سال ۱۳۵۸ ثابت و معادل ۱۶.۴ میلیون ریال باشد. بدیهی است که این مفروضات بسیار محافظه کارانه است. با توجه به این که در سال ۱۳۸۳ که مبنای این محاسبات است، قیمت بازار آزاد دلار امریکا قیمت تعادلی بوده و هر دلارمعادل ۱۶۶۵۰ریال ارزش داشته است، مجموع زیان از دست رفته بابت GDP غیر نفتی ایران به دلار سال ۱۳۸۳ در حدود ۷۷.۶ میلیارد دلار بر آورد میشود. گفتنی است که در این محاسبات از برآورد قیمت سایه تولید از دست رفته صرفنظر شده است. اگر ارزش حال مبلغ فوق را برای دوره زمانی (۱۴۰۲-۱۳۸۳) با نرخ بهره ۳ درصد محاسبه شود به رقم ۱۳۶.۱میلیارد دلار خواهیم رسید.
نمودار ۵: تولید ناخالص داخلی بدون نفت ( بالقوه، تحقق یافته و از دست رفته)
به قیمت ثابت سال ۱۳۸۳ (به میلیارد ریال)
بدین ترتیب مجموع ارزش تولید ناخالص از دست رفته در زمان جنگ، به قیمت ۱۴۰۲ به شرح زیر خواهد بود:
۱- ارزش روز تولید از دست رفته نفت خام......................... ۱۱۹.۷ میلیارد دلار
۲- ارزش تولید ناخالص داخلی غیر نفتی از دست رفته.......... ۱۳۶.۱ میلیارد دلار
جمع ارزش تولید ناخالص داخلی از دست رفته................... ۲۵۵.۸ میلیارد دلار
بدیهی است که در برآورد فوق، هزینههای مستقیم جنگ و هزینه تسلیحات جنگی منظور نشده است. این برآورد محتاطانه نشان میدهد که انزوای سیاسی ایران در سازمان ملل و عدم امکان استیفای حقوق ملت در شورای امنیت چه زیان هنگفتی متوجه منافع ملی کشور کرده است.
هزینههای اقتصادی انقلاب و جنگ در دهه اول انقلاب بر اساس شواهد غیر مستقیم در مقالهای به قلم دکتر فرزانگان برآورد شده است [۱۸]. در این مقاله GDP مورد انتظار تحت سناریو نبود انقلاب و جنگ تخمین زده شده است. آنگاه بر اساس سنجش شکاف میان GDP سرانه تحقق یافته و مورد انتظار بر حسب دلار سال ۲۰۱۰، خسارت اقتصادی انقلاب و جنگ بر آورد شده است. یافتههای این مطالعه گویای آن است که هزینه متوسط اقتصادی سالانه جنگ برای هر ایرانی در دوره ۱۹۸۸-۱۹۷۸ در حدود ۳۱۵۰ دلار امریکا بوده است. بیشترین مقدار این هزینه مربوط به سال ۱۹۸۱ بوده که معادل ۵۱۳۵ دلار به ازای هر نفر برآورد شده ست.
بعد از جنگ نیز همچون دهه اول انقلاب، سیاست خارجی خصمانه جمهوری اسلامی در قبال جهان خارج و کشورهای منطقه ادامه یافت و در خدمت نظامی گری، تقویت نیروهای نیابتی ایران درمنطقه و اقدام ایران در جهت دستیابی به توان هستهای قرار گرفت. گویی که بهترین راه برای کسب مشروعیت داخلی نظام و حفظ امنیت ملی منحصرا از طریق تنش و تخاصم دایم با دنیای پیرامون قابل دست یابی است[۱۹].این راهبرد در ۳۵ سال گذشته، سهم مهمی در تفوق نیروهای نظامی در ساختار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی داشته است.
—————————
[۱] - دکتر کاظم علمداری، چرا اصلاحات در ایران شکست خورد چاپ اول: خرداد ۱۳۸۷ شرکت انتشارات سایه ص ۱۱۶.
[۳] - دیپلماسی عبارت از هنر، علم و ابزارهایی است که از طریق آن ملتها و گروهها سعی میکنند ضمن حفظ روابط صلح آمیز خود با دیگران،، از طریق ارتقای مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا علمی خود در راستای حفظ منافع خویش سامان دهند.
[۴] -Iraq-Iran War, Written and fact-checked by The Editors of Encyclopedia Britannica, Last Updated: Sep ۱۵, ۲۰۲۳ , Article History.
[۵] - Efraim Kash, Geopolitical Determinism: The Origins of the Iran-Iraq War, Middle east journal, Vol.۴۴, No ۲ (Spring, ۱۹۹۰, pp. ۲۵۶-۲۶۸, Middle East Institute.
[۶] - اکبر گنجی، نگاهی دیگر: خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی و حذف روایت کشتار ۶۷ ۸(تیر ۱۳۹۰ - ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱.
[۷] - تفصیل موضوع اخیر در خاطرات آیتالله منتظری و رنجنامه “احمد خمینی” که در سال ۱۳۶۸ انتشار یافت، توضیح داده شده است.
[۸] - در روزهای اولیهٔ انقلاب و استقرار دولت موقت، وزارت دفاع ملی دولت موقت پیشنهاد داد تا شورایی با عنوان شورای عالی دفاع ملی تشکیل شود. متعاقب این پیشنهاد هیئت وزیران در جلسهٔ ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ با تشکیل شورایی با همان عنوان موافقت کرد. سپس اساسنامهای برای آن شورا تنظیم و آن اساسنامه نیز در دولت موقت به تصویب رسید. با آغاز جنگ هشت ساله با عراق، آِیت اله خمینی در پیامی به نیروهای مسلح، وظایف این شورا را مشخصتر بیان کرد.. به این ترتیب، فرماندهی جنگ نیز علاوه بر وظایف قانونی این شورا به آن محول گردید. پس از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، شورای عالی دفاع جای خود را به شورای امنیت ملی داد.
[۹] - به گفته ژرژ بنجامین کلمنسو Benjamin Clemenceau) ( George از سیاستمداران برجسته فرانسوی، که در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹ نخست وزیر فرانسه بود، ” امر جنگ مهمتر از آن است که به ژنرالها واگذار شود”. امروزه در کشورهایی که با حاکمیت قانون اداره میشوند، این درک در قوانین و روالها نهادینه شده است.
[۱۰] - باستانی، حسین، «چرا آیتاله خمینی خواستار اعدام فرماندهان مقصر جنگ شد؟»، BBC ۱ مهر ۱۳۹۳ - ۲۳ سپتامبر.
[۱۱] - به نقل از:
Geoff, Harris, (1997), Estimates of the economic cost of armed conflict: The Iran-Iraq war and the Sri Lanka civil. war.
[۱۳] - مرتضی شمس، سلاح نفت در جنگ تحمیلی-مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی,
[۱۴] -Amir Ahmadi, H (1987), Destruction and Reconstruction : A Strategy for the War Damaged Areas of Iran, Disasters, Vol.11, No ۲, pp. ۱۳۴-۱۴۷.
[۱۵] - روزنامه دنیای اقتصاد شماره ۴۹۹۰ تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ به نقل ایرنا.
[۱۶] - به نقل از پیوست قانو برنامه اول، ص ۱-۹ و ۱-۱۰.
[۱۷] - پیوست قانون برنامه اول، سال ۱۳۶۹، ص ۱-۵ و ۱-۶.
[۱۸] - Farzanegan, M. R. (2020). The Economic Cost of the Islamic Revolution and War for Iran: Synthetic Counterfactual Evidence. Defense and Peace Economics, ۳۳(۲), ۱۲۹–۱۴۹.
[۱۹] - در این مورد نگاه کنید به ماخذ زیر:
هادی زنوز، بهروز(۱۳۹۸)، تحلیل علل و پیامدهای تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی در چارچوب اقتصاد سیاسی، تهران، نشر اقتصاد فردا.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|