يكشنبه ۱ تير ۱۴۰۴ - Sunday 22 June 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 20.06.2025, 15:53

مسیر درست برای تغییر رژیم در ایران


فارن افرز

اریک ادلمن، روئل مارک گرشت و ری تکیه
فارن افرز، ۲۰ ژوئن ۲۰۲۵

* چگونه آمریکا و اسرائیل می‌توانند زمینه‌های سرنگونی جمهوری اسلامی را فراهم کنند

راه‌های متعددی برای تغییر رژیم در ایران وجود دارد. در سال ۲۰۲۰، دو نفر از ما (ادلمن و تکیه) مقاله‌ای در فارن افرز منتشر کردیم که در آن مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی را ترسیم کردیم. در آن زمان، فرض ما بر این بود که گزینه توسل به زور منتفی است و قدرت‌های خارجی تنها می‌توانند به‌تدریج منابع قدرت رژیم را تضعیف کنند. اما حمله اسرائیل به ایران در ماه جاری، عنصر تازه و بی‌ثبات‌کننده‌ای را وارد معادله کرده است؛ هرچند منطق بنیادین همچنان پابرجاست: در تمام موارد تغییر رژیم، پیش‌شرط‌های ضروری برای موفقیت این است که حکومت ضعیف‌تر و مردم جسورتر شوند.

در هفته گذشته، اسرائیل گام‌های مهمی در راستای تحقق شرط نخست برداشته است. این کشور نه‌تنها تأسیسات کلیدی برنامه هسته‌ای ایران را از کار انداخته، بلکه عملاً سر رهبری نظامی جمهوری اسلامی را نیز بریده است. تا لحظه نگارش این گزارش، اسرائیل به ۲۰ استان از ۳۱ استان ایران حمله کرده و ده‌ها ژنرال و دانشمند را کشته است. با وجود این، دارایی‌های اقتصادی ایران را تا حد زیادی دست‌نخورده باقی گذاشته، هرچند به برخی تأسیسات تولید و توزیع نفت و گاز داخلی نیز حمله کرده است. منتقدان گفته‌اند که هدف این عملیات اسرائیل، تغییر رژیم است، اما توصیف درست‌تر آن است که تغییر رژیم ممکن است پیامد جانبی این تهاجم نظامی باشد.

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، اکنون به‌طور کامل تحقیر شده است. او زمانی در خاورمیانه به‌سان رهبری ظاهر می‌شد که به شکست آمریکا در عراق کمک کرده و اسرائیل را با گروه‌های نیابتی مرگبار محاصره کرده بود. او در برابر جامعه جهانی ایستاد و برنامه هسته‌ای ایران را گسترش داد و کشور را در آستانه دستیابی به بمب اتم رساند. موفقیت‌های منطقه‌ای او، قدرتش را در داخل نیز تقویت می‌کرد. اما فروپاشی «محور مقاومت» ایران در شام و غزه، و کوبیدن بی‌امان جمهوری اسلامی توسط اسرائیل اکنون این پرسش را پیش می‌کشد که آیا این عقب‌گرد‌ها می‌توانند زمینه‌ساز ریشه‌کن شدن دیکتاتوری شوند؟

چنین احتمالی وجود دارد، اما اسرائیل برای درهم شکستن دستگاه سرکوب‌گر حکومت مذهبی ایران، باید کار بسیار بیشتری انجام دهد—آن هم بدون آنکه عملیات نظامی‌اش به کشتار گسترده غیرنظامیان، به‌ویژه زنان و کودکان، منجر شود.

رژیم به زانو درآمده

در بیش از چهار دهه‌ای که جمهوری اسلامی در قدرت بوده، با شورش‌های مردمی متعددی مواجه شده است. در هر دهه، بخشی از یک طبقه اجتماعی از ائتلاف انقلابی جدا شده است. دانشجویان و لیبرال‌ها نخستین گروهی بودند که اندکی پس از انقلاب ۱۳۵۷ از این جریان فاصله گرفتند. سپس، بخش‌هایی از طبقه متوسط در جریان جنبش سبز سال ۲۰۰۹ از حاکمیت روی برتافتند، و سرانجام در اواخر دهه ۱۳۹۰، طبقه کارگر فقیر که ادعا می‌شد انقلاب به نام آن‌ها بوده، از حکومت برید. جمهوری اسلامی همیشه موفق شد این خیزش‌ها را سرکوب کند. هیچ‌گاه این اعتراضات به توده بحرانی نرسیدند، چرا که اکثریت مردم بر این باور بودند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شبه‌نظامیان بسیجی، اوباش خیابانی همکار حکومت، و وزارت اطلاعات همیشه حاضر و ناظر، بیش از حد بیرحم و غیرقابل مهارند.

هرگاه که نیروهای امنیتی شروع به کشتار و شکنجه گسترده معترضان می‌کردند، تظاهرات که در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ به شورش‌هایی تمام‌عیار بدل شده بودند، کم‌رمق شده و از بین می‌رفتند. برای ایرانیان، این چرخه تکرارشونده بسیار مایوس‌کننده بوده؛ چرخه‌ای که آخرین بار در اعتراضات سال ۲۰۲۲، پس از کشته شدن مهسا امینی — دختر جوانی که توسط پلیس گشت ارشاد بازداشت شده بود — تجربه شد.

اکنون، پس از چند روز بمباران اسرائیل، هم رژیم و هم مردم ایران در وضعیتی شبیه به شوک و ضربه روانی به سر می‌برند. زمانی که اوضاع آرام شود، بدون شک تصفیه‌حساب‌هایی صورت خواهد گرفت، شاید حتی در درون حلقه‌های حاکم، چرا که صاحبان قدرت در ساختار امنیتی، روحانیت و دستگاه سیاسی خنجرهای خود را از نیام برخواهند کشید. برای نمونه، ممکن است اعضای سپاه پاسداران، رهبری غیرنظامی را مقصر بدانند که چرا کشور نتوانسته سلاح اتمی بسازد — سلاحی که می‌توانست اسرائیل را از حمله بازدارد.

رهبر سالخورده جمهوری اسلامی نیز ممکن است با اعتراضات شدید اعضای جوان‌تر سپاه مواجه شود که خواهان اتخاذ سیاست هسته‌ای تهاجمی‌تری بوده‌اند. این نیروها از نابودی برنامه اتمی ایران که میلیاردها دلار خرج آن شده، دچار یأس و سرخوردگی خواهند شد. (هزینه واقعی این برنامه احتمالاً به صدها میلیارد دلار می‌رسد، اگر فرصت‌های اقتصادی از دست رفته به دلیل تحریم‌های غرب را نیز در نظر بگیریم.)

با اینکه اسرائیل شماری از چهره‌های کلیدی رژیم را از میان برداشته، اما بیماری‌های بنیادین جمهوری اسلامی هم‌چنان پابرجاست. این رژیم یک تئوکراسی فاسد و در حال فروپاشی است. نهادهای اصلی آن، از جمله وزارتخانه‌های دولتی، در وضعیت پیشرفته‌ای از زوال قرار دارند و نابرابری اجتماعی — به‌ویژه در پی تورم افسارگسیخته — شدت گرفته است.

برخی ناظران تصور می‌کنند که حمله اسرائیل ممکن است نوعی شور ملی‌گرایی در مردم ایجاد کند که در نهایت به سود رژیم تمام شود. اما شکاف میان حکومت و جامعه چنان عمیق است که چنین سناریویی بعید به نظر می‌رسد.  در اعتراضات گذشته، مردم ایران همواره حاکمان خود را مسئول وضعیت‌شان دانسته‌اند، نه بازیگران خارجی را. بی‌شک، موج دیگری از اعتراضات سراسری در راه است. پرسش مهم آن است که  اسرائیل و آمریکا برای تقویت این جنبش چه خواهند کرد.

دیدار با چماقداران رژیم

در صورتی که رژیم ایران با کنار گذاشتن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود موافقت کند، وسوسه زیادی وجود خواهد داشت که به آن یک راه نجات نشان داده شود. «واقع‌گرایان» از هر دو جناح سیاسی آمریکا، همواره نسبت به ترویج حقوق بشر و دموکراسی در خارج از کشور احساس ناراحتی داشته‌اند. آن‌ها چنین رویکردی را ابزاری مؤثر در سیاست خارجی آمریکا نمی‌دانند.

رژیم ایران همواره ترجیح داده که تمرکز غرب روی برنامه هسته‌ای‌اش باشد، نه بحران‌های داخلی‌اش. بسیاری از آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها نیز تمایلی جدی به حمایت از حقوق بشر مسلمانان نشان نداده‌اند. اما اسرائیلی‌ها اکنون به‌نظر می‌رسد که بیش از گذشته به این موضوع واقف شده‌اند که حتی حمایت صرف از مردم ایران، می‌تواند احتمال فروپاشی جمهوری اسلامی را تقویت کند.

نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، که رژیم ایران را «ضعیف» توصیف کرده و از ایرانیان خواسته علیه آن برخیزند، به همراه سازمان اطلاعاتی موساد، اکنون به‌نظر می‌رسد آمادگی بیشتری برای بررسی حمایت جدی از مردم ایران از پایین‌ترین سطوح را پیدا کرده‌اند.

دونالد ترامپ اکنون خواستار «تسلیم کامل» جمهوری اسلامی شده؛ مقصود او این است که رژیم باید فعالیت‌های غنی‌سازی و برنامه ساخت سلاح هسته‌ای خود را کنار بگذارد. بعید است که رهبران ایران به این سادگی تن به چنین خواسته‌ای دهند؛ ممکن است در عوض، آن‌ها با ورود به یک فرآیند دیپلماتیک موافقت کرده و امتیازاتی بدهند — برای مثال، بپذیرند که غنی‌سازی اورانیوم را از سطح خاصی فراتر نبرند — تا بدین ترتیب فرصتی برای تنفس سیاسی به دست آورند. با این حال، سیاستی بهتر آن است که کنترل تسلیحاتی را تنها هدف ندانیم و فراتر از آن برویم.

اگرچه تجربه‌های موفقی در زمینه تغییر رژیم از طریق حملات هوایی وجود ندارد، اما اسرائیل می‌تواند اقدامات بیشتری انجام دهد تا جرقه فروپاشی را روشن کند. کارزار نظامی که تاکنون بر خلع سلاح ایران تمرکز داشته، اکنون باید نیروهای سرکوب‌گر رژیم را هدف بگیرد. فرماندهی سپاه پاسداران به‌شدت آسیب دیده، اما پایگاه‌های متعدد این نهاد همچنان پابرجا هستند و باید به فهرست اهداف اضافه شوند.

نخستین خط دفاعی رژیم در برابر بحران‌های داخلی، نیروی چماقدار بسیج است که تحت فرماندهی سپاه فعالیت می‌کند. بسیج مرتکب جنایات گسترده‌ای علیه مردم ایران شده است. تأسیسات این نیرو، از جمله کلانتری‌ها و پایگاه‌های نظامی، باید در فهرست اهداف قرار گیرند. همچنین، وزارت اطلاعات که دفاتر متعددی در سراسر کشور دارد، باید هدف حملات قرار گیرد. چنین بمباران‌هایی به‌طور دائمی این نیروها را از میان نخواهد برد، اما در سطوح بالای رژیم، تردیدهایی درباره میزان دسترسی و قابل‌اتکا بودن نیروهای سرکوب‌گر و بازجویان ایجاد خواهد کرد.

اسرائیل همچنین باید کارزار خود را برای فلج کردن اقتصاد ایران گسترش دهد. نیروی هوایی اسرائیل باید زیرساخت‌های نفت و گاز بیشتری را از کار بیندازد. رژیم بخشی از قدرت خود را از طریق شبکه‌های پاداش و حمایت‌های مالی حفظ می‌کند. اگر رژیم نتواند به تعهدات مالی‌اش نسبت به حامیان اصلی خود عمل کند، ریزش نیرو در صفوف آن احتمالاً افزایش خواهد یافت — و شاید به‌شکل چشمگیر. با این حال، بسیار مهم است که این حملات به‌شکلی دقیق و هدفمند انجام شود و تلفات غیرنظامی تا حد امکان محدود گردد.

بزرگ‌ترین چالش هر سیاست تغییر رژیم آن است که پس از پایان آتش‌بازی‌ها، تمرکز خود را از دست ندهد. زمانی که ایران خلع سلاح شد، ممکن است اسرائیل و ایالات متحده وسوسه شوند که صحنه را ترک کرده و به مسائل دیگر بپردازند. اما دقیقاً در همین لحظه باید فشارها بر رژیم افزایش یابد. ایالات متحده باید تحریم‌ها را حفظ کرده و مسیرهای دسترسی ایران به تجارت جهانی را مسدود نگه دارد. موساد که توانایی فوق‌العاده‌ای در انجام عملیات درون ایران از خود نشان داده، باید عملیات‌های مخفیانه خود را گسترش دهد — چرا که سازمان سیا، دست‌کم از دهه ۱۹۷۰ به این‌سو، تمایل چندانی برای این کار از خود نشان نداده است.

پایان راه

با توجه به میزان ضعف احتمالی حکومت ایران پس از پایان حملات اسرائیل، شاید اقدامات زیادی لازم نباشد تا جمهوری اسلامی در وضعیت ناپایداری سیاسی باقی بماند. یک کارزار تبلیغاتی شدید از سوی آمریکا، از طریق شبکه‌های اجتماعی و دیگر مجاری رسانه‌ای، باید به‌طور مستمر بر حاکمیت فاجعه‌بار و فاسد روحانیون تأکید کند. نخبگان جمهوری اسلامی مقادیر زیادی پول را در خارج از کشور پنهان کرده‌اند. وزارت خزانه‌داری آمریکا، دست‌کم، باید این منابع مالی را شناسایی و افشا کند. و در هر نقطه‌ای از ایران که نیروهای مخالف پدیدار شوند، ایالات متحده باید تا حد ممکن آن‌ها را از نظر مالی و فنی یاری دهد — مشروط بر آنکه این نیروها گرایش‌های افراطی نداشته باشند.

ایران متعلق به ایرانیان است. تنها خود مردم ایران هستند که در نهایت می‌توانند مسیر آینده کشورشان را تعیین کنند.  آنان در سال‌های ۱۲۸۵، ۱۳۰۱ و ۱۳۵۷ به خیابان‌ها آمدند و می‌توان اطمینان داشت که بار دیگر نیز چنین خواهند کرد. تمام کاری که ایالات متحده و اسرائیل می‌توانند انجام دهند، تضعیف رژیم و برجسته‌سازی آسیب‌پذیری‌های آن است. جمهوری اسلامی هرگز با بحرانی مانند آنچه در پی حملات اخیر پدید آمده، مواجه نبوده است.

طنزی تلخ در این واقعیت نهفته است که اسرائیل — کشوری که همواره از سوی رهبران جمهوری اسلامی به‌عنوان یک موجودیت استعمارگر، وحشی و نامشروع معرفی شده که در پی تحقیر مسلمانان در سراسر جهان است — شاید، فقط شاید، دریچه‌ای به‌سوی آینده‌ای تازه برای مردم رنج‌کشیده ایران گشوده باشد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net