يكشنبه ۱ تير ۱۴۰۴ -
Sunday 22 June 2025
|
ايران امروز |
![]() |
رژیم اسلامی بلای جنگ را به ایران کشاند تا مرگ ایرانی پلی برای ادامه بقایش شود. در جنگی که آغاز شده است، اسرائیل آمده است که بنشیند و به طریقی “کار را تمام کند”.
بیشک ارتشی که مقاومتی در برابرش نیست، راه خود را برای هر ماجراجویی باز میبیند. از جمله مرگ حاکم شر و از پا انداختن دستگاه حکومتی. دیدهایم که نیروهای پاسداران توان نظامی مقابله با ارتش تهاجمی اسرائیل را ندارد.
هر نیروی بیگانهای که تا به این میزان جلو بیاید، و آسمان را تا به این میزان تسخیر کند، بیشک آلترناتیو سیاسی خود را در آستین دارد: یا جناب پهلوی، یا جناحی از حاشیه رژیم بههمراه برخی نیروهای مسلح و یا یک سازمان در خارج از مرز.
اما بهتر آن است که نیروهای ملی بر توان خود تکیه زنند و از مردم هواداری بخواهند بهجای قدرتهای بیگانه.
عراق و لیبی را ندیدیم؟
ما خودمان باید دست بهکار شویم.
اما چه کنیم که یک نیروی سوم پا بگیرد تا به جای آلترناتیوهای دیگر، به جای کودتاچیان، اصلاحطلبان سابق، و دیگر هواخواهان قدرت، این نیروی مردمی بر مدار حکومت بنشیند. نیروی سوم نماینده مردم خواهد بود نه بیگانگان.
برپایی اجماعی در قالب یک “شورای نجات ملی” به عنوان یک ارگان متکثر، توسط بهترینهایمان، دلسوزان وطن، و نیروهای میهندوست، با احترام به همه گرایشات، ضروتی عام و عملی مینماید. این افراد متشکل از مخالفین فعال مدنی/سیاسی داخل کشور و فعالین سیاسی خارج باید باشد.
اما نقشه راه کدام است؟
نخست: بههم اطمینان کنیم. امید داشته باشیم. زیادهخواه نباشیم. رو به داخل کشور داشته باشیم. و بلاخره کلیدواژهای رهگشا بسازیم تا شورای نجات ملی در دلها جای گیرد: «نه جنگ، نه غنیسازی، نه رژیم اسلامی، آری به صلح». گزاره ایجابی آن میشود: برپایی یک حکومت سکولار - دمکراتیک برپایه انتخابات آزاد.
لیکن پیش از این لازم میآید که ساختاری معین برای آغاز گفتگویی حداقلگرا، میان مهمترین شخصیتهای دمکراسیخواه و نیز فعالترین ارگانهای سیاسی مهیا شود.
این تلاش را باید به سرعت محقق کرد پیش از آنکه دیر شود. نباید امکان داد تا رژیم این جنگ را فرسایشی کند و از زمان برای باقی ماندن بهره ببرد. بیتردید در شرایط جنگی، که مردم در وضعیت «ادامه بقا» بهسر میبرند، دعوت به شورش عمومی و گسترش اعتراضات سیاست سنجیدهای نیست.
روشن است که در این جنگ نیروی بیگانه میتواند نظامی که مانع دمکراسی در ایران است را بردارد، اما هیچ چیز نشان نمیدهد که بتواند به سادگی عکس آن را بسازد. نمونهاش عراق و لیبی. شروع جنگ شاید آسان بنماید، لیکن خاتمه جنگ همیشه دشوار است. در هنگام جنگ منطق دیگری حاکم است که گاه با منطق سیاسی و عقلانی تطابق ندارد. شاید در این ستیز میهن ما از دست نظامیان مهاجم در امان نماند. باید از تخریب ایران و منابع و مراکز حیاتی آن در این جنگ ابلهانه جلوگیری کرد.
اپوزیسیون سیاسی و سکولار دمکرات ایران تاکنون هیچ عاملیتی نداشته و در صحنه سیاسی اثر گذار نبوده است. و اگر امروز نیز همچون گذشته عمل شود، زمینه تکرار «گذشته در آینده» مهیا میگردد.
مونترال ۱۸ ماه جون ۲۰۲۵
■ جناب دکتر هودشتیان! با درود فراوان.
من فرض را بر حسن نیت و علاقه شما به گذار خشونت پرهیز از ج. ا. و استقرار دموکراسی در ایران عزیز میگذارم؛ چون تا کنون غیر این نگفته و همواره بر این تاکید کردهاید. اما فعالان، شخصیتها و رهبران سیاسی (هر چند نمیتوان جنابعالی را رهبر سیاسی دانست زیرا فاقد حزب یا تشکیلات سیاسی و طرفداران زیاد در داخل و خارج کشورید اما بیشک یک شخصیت سیاسی-اجتماعی تاثیر گذار هستید) برای موفقیت علاوه بر حسن نیت به زمان سنجی و واقعبینی نیز نیاز دارند. اگر دقت کنید راه پیشنهادی شما واقعبینانه نیست و در زمان خوبی نیز مطرح نشده است. اما چرا؟ اکثر کارشناسان نظامی معتقدند حملات اسرائیل به ایران بدون پشتیبانی و همکاری فعالانه ایالات متحده ممکن نمیشد. سخنان آقای ترامپ را هم شنیدهایم که ابتد گفت “من ۲ ماه به اینها فرصت دادم و چون نیامدند قراردادی بسته و موافقتنامهای (با ویژگیهای مد نظر او یعنی حذف غنیسازی و کلا صنعت هستهای ایران) امضا کنند این حملات (اسرائیل) یک روز بعد از مهلتی داده بودم شروع شد. اخیرا هم گفت که تمام آسمان ایران در کنترل ما است و مخفیگاه به اصطلاح رهبر معظم را هم میدانیم و فعلا نمیخواهیم او را بکشیم. دیروز هم اعلام کرده که تا دو هفته برای دیپلماسی فرصت میدهم بعد تصمیم میگیرم برای حمله به ایران به اسرانیل ملحق شویم یا خیر”.
اکنون سئوال اینست: چه تضمینی وجود دارد که بعد دو هفته که اسرائیل (با کمک غیر علنی آمریکا) به اندازه کافی ایران را تضعیف کرد اعلام کند چون ایرانیها نیامدند قراردادی را که من میخواستم امضا کنند ما هم تصمیم گرفتیم تهدید او را از بین ببریم و بیاید فردو و جاهای دیگر و از جمله پناهگاه علی خامنهای را هم با بمبهای سنگر شکن بمباران کرده و از بین ببرد. آنموقع دو حالت بیشتر وجود ندارد:
حالت اول) دولت ج. ا. ایران مانند ژاپن و آلمان در جنگ جهانی دوم تسلیم بیقید و شرط را پذیرفته و هر قراردادی را جلویش بگذارند (مسلما شامل از بین بردن صنعت هستهای) امضا کند. این البته منوط به آنست که مثلا به دلیل زد و بندهای سیاسی پشت پرده (مثلا اعمال نفوذ چین و روسیه و اتحادیه اروپا و غیره) اجازه دهند یک ج. ا. شاخ و دم بریده و زار و نزاری ادامه حیات دهد.
حالت دوم) کلا از اول هم هدف براندازی ج. ا. بوده و بنابراین به احتمال قوی باید جایگزینی هم برایش در نظر گرفته باشند؛ که محتمل ترین گزینه طبعا (بدلایل روشن) شاهزاده رضا پهلوی است.
حال در این شرایط و هنگامهای که اکثریت مردم ایران در شرایط حیات و ممات بسر برده و با از کار افتادن خدمات اداری و قطع اینترنت و کمبود سوخت و مواد غذایی و جستجو برای جای امنی دست و پنجه نرم میکنند و شخصیتهای اپوزیسیون خارج از کشور هم هر یک سازی زده و انواع جبهه نجات ایران (بیانیه آقایان سلیمی و همکاران) راه سوم (دکتر شعله سعدی) شورای مدیریت گذار و ..بیانیه میدهند (اپوزیسیونی که در تمام سالهای گذشته نتوانستهاند با حفط مواضع خود یک کنگره بزرگ از تمام مخالفان ج. ا. برگزار کنند) میخواهید بیایند یک “شورای نجات ملی” تشکیل دهند. بنظر میرسد غیر واقعبینانه و از لحاظ زمانی نامناسب باشد.
سئوالی که پیش میآید آنست که پس چه باید کرد؟ بهنظر من تنها و بهترین راه برای شخصیتهای سیاسی نظیر شما و تشکلهای سیاسی اپوزیسیون در این موقعیت خطیر اعلام ائتلاف گسترده (با حفظ مواضع خود) با شاهزاده رضا پهلوی است. ایشان همواره خواهان ائتلاف با نیروهای سیاسی بر اساس قبول سه اصل حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور و ملت ایران، استقرار دموکراسی مبتنی بر اصول اعلامیه جهانگتر حقوق بشر و تعیین شکل حکومت با تشکیل مجلس موسسان و رای مردم ایران بوده است. اگر کمی فکر کنید می بینید شما و رهبران اپوزیسیون تنها از این طریق میتوانید بر تحولات سیاسی آینده ایران تاثیر بگذارید و نه فراخوان برای تشکیل یک جبهه نجات ملی آنهم در این شرایط خطیر. حضور شخصیتهای ملی و دموکراسی خواه در ائتلاف با شاهزاده میتواند نتایج مفید زیادی داشته باشد که به قول ادبا تصور آن باعث تصدیقش میشود و مطمئن هستم جنابعالی هم اگر کمی فکر کنید تائید خواهید کرد اما توضیح آن از حوصله این مختصر خارج است.
ارادتمند- خسرو
■ جناب خسرو عزیز. خطابم به شماست، چون شما دیدگاه واقعبینانهتری در مقایسه با بسیاری از روشنفکران ایرانی دارید. ما ایرانیها (چه روشنفکر، چه در داخل، چه خارج، چه پیر، چه جوان، چه من، چه من نوعی) ید طولایی داریم در اینکه خودمان را به نشنیدن بزنیم و با انحرافات مماشات کنیم. بنابراین قدم اول این است که از خودمان شروع کنیم. چند نفر از ما حاضرند با صدای بلند بگویند که سیاست “محو اسرائیل” غلط بوده و باید موجودیت آن کشور را به رسمیت شناخت؟! چند درصد ما مردم ایران معتقدیم که اسرائیل در غزه جنایت و نسلکشی میکند؟! در نقطه مقابل، چند درصد مردم ایران با صدای بلند میگویند که مسبب فاجعه غزه، حماس است و راه بازگشت به زندگی عادی در غزه، کنار رفتن حماس است؟! چند درصد ایرانیان میگویند که “انرژی هستهای حق مسلم ماست”؟! چند درصد میگویند “چرا اسرائیل بمب اتمی داشته باشد، ما نداشته باشیم”؟! چند درصد ما روشنفکران با این اغتشاشات فکری مبارزه کردهایم، و چند درصد “مماشات” کردهایم؟! پیش از اینکه به ائتلاف یا تشکیل “شورای نجات ملی” فکر کنیم، باید ببینیم با این چوب خمیده و کج و معوجی که ما ایرانیان از آن ساخته شدهایم، چه چیز راست و درستی میشود ساخت؟ (با استفاده از جمله و استعاره ایمانول کانت).
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ اگر این جمله درست باشد، باید بگویم که با خسرو “موافقترم”. همانطور که هودشتیان عزیز با ادبیات سلیس تفهیم کردند، ما با عمل انجام شده مواجهیم. اینکه قصد اسرائیل جهت سرنگونی مصداق حذف فیزیکی (یا تروریستی) رژیم را دارد، اینکه شرایط جنگی کنونی جنبش مردمی را متوقف یا به عقب برگردانده، باور بسیاری از روشنفکران و کنشگران ایرانیست، اما حوادث در حال وقوع هستند و اضافه شدن شخصیتهای دموکراسی خواه و آگاه در “راه حل” نهایی به تعادل و مردم گرایی آن کمک میکند.
من همیشه نظر مثبتی به شخص شاهزاده رضا پهلوی داشتهام، اما نظیر هزاران ایرانی همچون خودم اکراه داشتهام به محیط آغشته به تعصب و یکجانبه نگری در پیرامون ایشان نزدیک شوم. اگر دوستان آگاه و با تجربه پیشنهادهای عملی در این مسیر بدهند میتواند با استقبال بسیاری مواجه شود. برای مثال: تعداد اندکی از بزرگان جامعه روشنفکری (با تنوع در طیف فکری) کلید واژهای مانند آنچه هودشتیان ابراز کرد (نه جنگ، نه غنیسازی، نه رژیم اسلامی، آری به صلح) را اعلام کنند و ایرانیان بویژه خارج نشینان ابراز پشیبانی با تم این کلید واژه کنند.
کوتاه سخن: هر پیشنهادی در حال کنونی قابل تعمق است. بعد از ۷ اکتبر برخی هشدار میدادند که نسخهای از غزه در انتظار ایران است. باید جدیتر گرفته میشد.
روز خوش، پیروز.
■ جناب قنبری گرامی! با درود فراوان. ابتدا توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:
۱) در تجزیه و تحلیل مسایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نمیتوان به مشاهدات شخصی تکیه و استناد کرد چون مشاهدات ما ممکن است، نماینده خوبی از نظرات کل جامعه مورد نظر نباشد. بنابراین اینکه برخی از هموطنان ما در داخل و یا خارج از کشور در مورد سیاست خارجی کشور یا مسایل مرتبط با اسرائیل چه میگویند را نمیتوان به کل جامعه ایرانیان در داخل و خارج تعمیم داد.
۲) متاسفانه به دلیل تاریخ طولانی استبداد جامعه ما فرصت دریافت آموزش های صحیح در مسایل سیاسی و اجتماعی را، مانند آنچه در کشورهای دموکراتیک وجود دارد، نداشته است. سخنان بسیاری از هموطنانی که اظهار نظری در این موارد میکنند تحت تاثیر اخبار و برنامه های رادیو تلویزیونی رژیم در داخل و برنامه های رادیو تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور و یا اطلاعات منتشر شده در فضای مجازی بوده و مبتنی بر اطلاعات موثق و استدلال منطقی و قانع کننده نیست. متاسفانه بسیاری از آنها نیز مستعد پذیرش ادعاها و وعده و وعیدهای ناصحیح سیاستمداران عوام فریب بوده و ممکن است متقابلا قدرت تشخیص رهبران سیاسی ملی و کارآمد و دلسوزان واقعی کشور را نداشته باشند.
۳) در این محیط عمومی، رژیم تمامیت خواه دینی حاکم، که پایگاه مردمی خود را به دلیل راهبردهای غلط و سیاستهای ماجراجویانه و کشاندن کشور به بحران های بزرگ، از دست داده است از یک طرف در حوادث اخیر که شخصیت های نظامی خود را از دست داده و رهبر نائب زمانش از ترس جانش در زیر زمین ها مخفی شده بشدت تحقیر شده و بیم آن دارد که در انزوای بین المللی و با ورود آمریکا به جنگ زیر حملات ارتش (های) بمراتب قدرتمند تر از خود سقوط کند. از سوی دیگر نگران است که حتی اگر آتش بسی صورت گیرد تضعیف قوای سرکوب او در جنگ، مردم به جان آمده ایران را تشویق به قیامی توده ای بزرگی کرده و طومارش را در هم بپیچد. بنابراین رژیم خود را در موقعیت تنازع بقا یافته ممکن است تصمیمات خطرناکی گرفته و قبل از سقوط خود فجایع انسانی زیادی ببار آورد (این فجایع از سوی رژیم های دیکتاتوری در تاریخ معاصر زیاد بوده است).
در چنین شرایطی مسئولیت رهبران و شخصیتهای سیاسی اپوزسیون بسیار بالاست. زیرا میتوانند با حفظ مواضع خود با همدیگر همکاری کرده و جلوی فجایع بزرگی را که ممکن است پیش بیاید بگیرند. شکی نیست که پیشنهاد جناب دکتر هودشتیان هم از همین دیگاه نشات میگیرد. اما نکته من آن بود که در شرایط خطیر و پر تنش کنونی که ایرانیان در داخل و خارج نگران جان هموطنان و بلکه موجودیت کشور بوده و منتظر اقدامات عاجل و موثری از سوی اپوزسیون هسستند بهتر است بجای ایجاد تشکل های سیاسی نو، که سالها طول می کشد نزد ایرانیان شناخته شده و موثر واقع شود، دور شخصیتی را، که بهر حال در داخل و خارج از کشور شناخته شده ترین رهبر سیاسی اپوزسیون بوده و نامش برای جامعه سیاسی دنیای آزاد آشنا است، را گرفته و بر اساس همان اصول سه گانه ای که او مطرح کرده و در چارچوب موافقت نامه های مشخص ائتلاف کنند تا گذار از این رژیم ارتجاعی ایران بر باد ده سرعت گرفته و به سرانجام برسد. یک ائتلاف گسترده از رهبران سیاسی و شخصیتهای بزرگ اجتماعی-سیاسی اپوزسیون حول محور شاهزاده رضا پهلوی اثرات مفید زیادی خواهد داشت؛ از جمله:
- موجب وفاق و همراهی بین اپوزسیون شده و اعتماد به نفس شاهزاده را برای گسترش اقدامات خود در سطح بین المللی برای تسریع فرایند گذار به دموکراسی در ایران را افزایش میدهد. این ائتلاف بزرگ هم چنین میتواند موضعگیریهای او را اعتلا بخشیده و از مواضع تند و کارشناسی نشده و یا وابستگی به جریانهای افراطی فاصله بگیرد. این ائتلاف بزرگ حتی میتواند به آتش بس و پایان جنگ به نفع فرایند گذار به دموکراسی کمک کند،
- نور امیدی در دل ایرانیان داخل و خارج کشور ایجاد کرده و با افزایش ریزش نیروهای حامی رژیم حمایت و پشتیبانی آنها از رهبری گذار به دموکراسی در ایران را افزایش دهد تا موازنه قدرت سیاسی به نفع اپوزسیون تغییر کند،
- در مراحل نهایی و نزدیک شدن افق انحلال رژیم با توجه به پایگاه گسترده ائتلاف مانع از هم پاشیدگی امور شده و انتقال اداره امور کشور به دولت موقت انقلاب سکولار دموکراسی ایران با کمترین هزینه ممکن صورت گیرد، - پس از پیروزی بر اساس اعتماد و همکاری که بین رهبران و شخصیتهای اجتماعی-سیاسی اپوزسیون شکل گرفته مانع انحصار طلبی ها و اختلافات شده و تشکیل مجلس موسان قانون اساسی و رفراندوم با کارائئ زیاد صورت گیرد.
...
بهمین دلایل پیشنهاد من آنست که شخصیتهای سیاسی اجتماعی اپوزسیون قبل از آنکه فرصتها از دست برود و خدای نکرده فجایع بزرگی در کشور اتفاق بیفتد با حسن نیت و کنار گذاشتن اختلافات سیاسی قابل چشم پوشی حول محور شاهزاده ائتلاف بزرگی تشکیل داده و برای حفظ و نجات ایران عزیز قدمی به جلو بردارند.
خسرو
■ خسرو عزیز. ممنونم بابت پاسخی که نوشتید. میدانیم که بررسی آماری برای تعیین افکار عمومی مردم ایران چندان زیاد نیست. لذا ناچار هرکس فراخور تجربه و مشاهدات خود دست به جمعبندی و تحلیل میزند. در ضمن فرق است بین آرزوی ما و پیشبینی واقعبینانه. در کامنتی که به نوشته آقای سعید مظفری در همین سایت «ایران امروز» نوشتهام، پیشبینی من را که اذعان دارم بدبینانه است، حتمأ بخوانید.
سرافراز و پیروز باشید. رضا قنبری. آلمان
■ آقای قنبری عزیز،
مقاله آقای هودشتیان و یادداشتهای شما و خسرو گرامی را خواندم.
۱/ خسرو، ایراندوستی و همگرایی دارد که به دیگران از جمله آقای هودشتیان همکاری بر حول و یا در کنار آقای پهلوی را پیشنهاد میکند. پذیرش این پیشنهاد درایت و ایراندوستی واقعی لازم دارد و اینکه هرکس بپذیرد به نسبت توانایی و امکاناتش در رویدادهای سیاسی ایران نقش خواهد داشت. خُب، باید طی روزها و هفتههای آینده رفتارها را دید و سنجید، ببینیم که “رهبران” و فعالین سیاسی چه خواهند کرد. سایر پیشنهادها، از جمله پیشنهاد آقای هودشتیان، چنانچه خسرو هم نوشته، طی سالها بارها و به طرق مختلف توسط افراد گوناگون که هرکدام هم پیشاپیش با “فروتنی” سهمی در تشکیل، و یا بهتر است بگویم رهبری، نهاد موردنظرشان داشتهاند داده شده و به جایی نرسیده.
۲/ نگاه بدبینانه شما که آیندهای شبیه غزه را برای ایران پیشبینی میکنید جای سئوال دارد. اول اینکه اهالی مخالف حماس در غزه هیچ تریبون و تلاش درخوری ازشان دیده نشده، آنها هیچ نمایندهای که در خارج از عزه با شهامت و توانایی حماس را محکوم کند ندارند. در عوض حماس در تمام دنیا تحت دفاع از “فلسطین” پشتیبان واقعی و ظاهری دارد، ایران و حزب الله و همدلی برخی سران کشورهای منطقه را هم دارد. در مقابل مردم ایران، در دوران جمهوری اسلامی، چندین تلاش مهم و خونین را برای به دست گرفت سرنوشتشان داشتهاند، تا کنون سرکوب شدهاند چرا که دنیا عموما نظارهگر بود. الان اما خوشبختانه حوادث طور دیگری رقم میخورد. کشورهای مهم غرب پشتیبان تحول در ایران هستند، طبعا آنهم برای منافع خودشان. واضحترین حرف را در اینمورد صدراعظم آلمان زد. بنابراین آیا جای امیدواری و خوشبینی بسیار بیشتراز بدبینی شما نیست؟
حمید
■ جناب دکتر هودشتیان گرامی، دوود بر شما.
من در فرمایشات شما البته گرایش به اخلاق و صداقت را حس کردم و پیشتر هم حس کرده بودم. اما در آن نه راهی نو یافتم، نه سومی در برابر آن دو راه دیگر. و نه تعریفی مشخص از هدف و راه.
با پوززش از جنابعالی، در پیشانی این نوشتار تلگرافی، یک فرض نادرست و دیرین را همچون یک بیماری مزمن همۀ اوپوزیسیون ایران در عمر کم حاصل و کوتاه آنها بازیافتم که همواره کار ایراندوستان را به تباهی کشانده است. این فرض نادرست چیزی نیست جز واژهی شوم «سوم». واژهای که همانند شکاف سر نی، پیشاپیش از جداییها حکایت میکند. گویی ما ایرانیان عدد «یک» یا «دو» و یا چهار را برای گزینه و آلترناتیو نمیشناسیم و به همین دلیل، هیچگاه «یک» راه یا یک آلترناتیو را نمیپسندیم و همواره پیشاپیش «دو» آلترناتیو یا راه تعریف ناشده دیگران را بیآنکه از آن نام ببریم میگذاریم وسط و آنگاه تلاش میکنیم راه یا گزینهی «سوم»ی را که گزینۀ خودمان است به عنوان گزینهِ درست به دیگران بفروشیم. یعنی همیشه، میخواهیم راهی را برویم که با دیگران متفاوت باشد حتا اگر آن را تعریف نکرده باشیم. شوربختانه حتا اگر پیشتر ده راه دیگر هم پیشنهاد شده باشد، بازهم ما «راه سوم» را پیشنهاد میکنیم. چون با اینکه دم از دموکراسی میزنیم، هیچگاه نه به نقدهای دیگران پاسخ میدهیم، و نه حاضریم به راه و سخن دیگران توجه کنیم.
جناب هودشتیان، ما!! دموکراتها!! با اینکه ظاهراً در راستای تاریخ و با دستاویز دروغین دموکراسی و اندیشههای نو پا به میدان میگذاریم، همیشه «میبازیم». اما آن خودکامه و تاریکاندیشی که از «کلمه وحدت» و «وحدت کلمه» سخن میگفت و ادای دموکراسی را در نمیآورد، بازی را برد و شاید بازهم ببرد. شوربختانه دست کم از زمان «خلیل ملکی»، و اذنابش، «راه سوم» همواره برای ما واژهی شومی بوده است.
شاد باشید. بهرام خراسانی. یکم تیرماه ۱۴۰۴
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|